جمع بندی اگر با خدای حقیقی طرف نباشیم

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اگر با خدای حقیقی طرف نباشیم

سلام .
امیدوارم که خوب و خوش وسلامت باشید ...

استدلالی از چندین سال پیش هست که دارم در موردش فکر میکنم بنابراین گفتم این مساله رو بدین صورت از حضورتون بپرسم ... در صورت امکان میخواستم اگر نقطه نظری دارید و یا فکر میکنین جایی از این نوع تفکر مشگل داره خوشحال میشم که راهنماییم کنین . همچنین در پایان سوالاتی رو پرسیده ام که در صورت امکان میخواستم بهشون جواب بدین .

فرض کنین شخصی پس از سالها تحقیق به این نتیجه میرسد که ...

امکان ندارد که دنیایی که در درونش زندگی میکنیم بدون خالق باشه ... حتما و حتما این دنیا دارای خالقی هست ... پس ما قبول میکنیم که خالقی این دنیایی که ما در درونش زندگی میکنیم را خلق کرده است ... ولی هیچ استدلال متقنی نداریم که این خالقی که این دنیا را خلق کرده لزوما همان خدای حقیقی باشه ...

یعنی امکان این مساله وجود داره که خدای حقیقی ... موجودی مختار رو خلق کرده باشه و اون موجود مختار برای به کمال رسیدن خودش دنیایه ما رو خلق کرده باشه ... در اینصورت ما مخلوق خدای حقیقی نخواهیم بود بلکه مخلوق آن موجود مختار خواهیم بود ...

این اتفاق زیاد میوفته ...
مثلا فرض میکنیم x انسان رو که موجودی مختار هستش رو خلق کرده و انسان از رویه اختیارش کامپیوتر رو خلق میکنه ...
بنابراین نمیتونیم بگیم که کامپیوتر مخلوق x هست ... نمیتونیم بگیم که x برای کامپیوتر ارزشی قائل هست و برای آینده اون نقشه کشیده و حکمتی از خلقت اون داشته ... بلکه تنها چرک نویسی برای به تکامل رسیدن انسان بوده .

بنابراین با توجه به دنیایی که داریم در درونش زندگی میکنیم ممکن هست کسی به این نتیجه برسه که با خدایی ( رحمن و رحیم و عادل و ... ) طرف نیست ... بلکه با موجودی مختار طرف هست که او را خلقت کرده ... مثلا هدفش از خلق کردن دنیای ما بررسی آماری و توسعه هوش مصنوعی بوده باشه ...

بنابراین در درون این شیوه تفکر ...

1. اولا اون شخص منکر وجود خدایی واحد و رحمن و رحیم و عادل نمیشه . و اعتقاد داره که لزوما باید چنین خدایی وجود داشته باشه .
2. دوما اعتقادش این میشه که ممکن هست خلقت اون توسط خدای واقعی صورت نگرفته باشه ... بلکه توسط موجود مختاری که لزوما صفات اکمله ربوبیت رو نداره شکل گرفته باشه . و بنابراین ممکن هست که منکر برخی از آیات قرآن ( مثلا آیات برده داری ) و برخی از احکام ( مثلا برابر نبودن دیه زن و مرد ) و برخی از اعتقادات اسلامی بشه ...

سوال ها ...
الف ) آیا این شخص کافر یا مشرک محسوب میشه ...
ب) آیا اگر واقعا خلقت این دنیا توسط خدای حقیقی صورت گرفته باشه و نه موجودی مختار ... اون شخص بخاطر این اعتقادش به جهنم میره ...

برتری های این شیوه تفکر ...
به نظره من این نوع تفکر دارای برتری هست ... که در زیر به بیان اون میپردازم ...

1. گربه ... برای سیر کردن شکمش موش نمیگیره ... بلکه گربه موش رو میگیره که اون رو شکنجش کنه .
2. کوسه سفید ... برخی از اوقات یک شیر دریایی رو میگیره و زنده زنده باهاش والیبال بازی میکنند ... یعنی یک کوسه سفید در قسمتی از اقیانوس قرار میگیره و کوسه سفید دیگر در گوشه ای دیگر ... و یک شیر دریایی رو شکار میکنند و با باله های دمشون باهاش والیبال بازی میکنند .
و ... یعنی شکنجش میکنند

این موجودات که عقلی ندارند ... غرایز اونها هم دستنویسی از برنامه ای هست که پروردگارشون در درون حافظه شون پر کرده ...

اگر ما با خدای حقیقی طرف بودیم ... خدایی رحمن و رحیم و عادل به نظره شما در درون rom این موجودات چنین برنامه ای رو پر میکرد ... آیا دنییایی با این همه بی عدالتی خلق میکرد و ...

بنابراین چون این دنیا هدف داره ... و به نظره من اشکالاتی داره ... میتونه دستخطی از خدای حقیقی نباشه و تنها چرک نویسی از یک موجود مختار باشه ...

خوب ...
اگر کسی به چنین اعتقادی برسه ...
و حاضر نشه به برده داری باور داشته باشه
حاضر نشه به برخی از احکام اسلامی اعتقاد داشته باشه ( مانند برابری دیه زن و مرد )
و انسان با اخلاقی باشه و حق رو قبول کنه و ناحق رو پس بزنه .

لزوما و حتما و بایدا و اجبارا و قهرا ...
خدای حقیقی ( به علت دارا بودن صفات عدالت و رحمن و رحیم بودن ) باید ایشون رو از دست اون موجود مختار نجات بده ... و از حالت چرکنویس و فانی بودن خارجش کنه و تکاملی جدید به اون ببخشه ...

این استدلال چه ایراداتی میتونه داشته باشه ...

از وقتی که میگذارید تشکر میکنم .

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صادق

مارینر;921598 نوشت:
سلام .
امیدوارم که خوب و خوش وسلامت باشید ...

استدلالی از چندین سال پیش هست که دارم در موردش فکر میکنم بنابراین گفتم این مساله رو بدین صورت از حضورتون بپرسم ... در صورت امکان میخواستم اگر نقطه نظری دارید و یا فکر میکنین جایی از این نوع تفکر مشگل داره خوشحال میشم که راهنماییم کنین . همچنین در پایان سوالاتی رو پرسیده ام که در صورت امکان میخواستم بهشون جواب بدین .
با سلام و تشکر .
این تصور نه تنها هیچ دلیل بر صحت آن اقامه نشده بلکه بر خلاف همه آموزه های وحیانی وداده های عقلی است
واین بزرگترین مشکل آن است .

فرض کنین شخصی پس از سالها تحقیق به این نتیجه میرسد که ...

امکان ندارد که دنیایی که در درونش زندگی میکنیم بدون خالق باشه ... حتما و حتما این دنیا دارای خالقی هست ... پس ما قبول میکنیم که خالقی این دنیایی که ما در درونش زندگی میکنیم را خلق کرده است ... ولی هیچ استدلال متقنی نداریم که این خالقی که این دنیا را خلق کرده لزوما همان خدای حقیقی باشه ...
چنان که اشاره نموده ایید بی تردید این جهان آفریدگار ی دارد و خلق آن خداوند بزرگ است .
استدلال یقنی تر از این چه می تواند باشد که خلق هستی فرمود:
«تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ، الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ؛( الملک (67) آیه 1 ـ 3.)
بزرگوار و خجسته است آن که فرمانروایى به دست اوست . بر هر چیزى تواناست، همان که مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدام تان نیکوکارترید .اوست ارجمند آمرزنده، همان که هفت آسمان را طبقه طبقه بیافرید. در آفرینش آن خداى بخشایشگر هیچ گونه اختلاف و تفاوتى نمى‏بینى .باز بنگر آیا خلل و نقصانى مى‏بینى؟».

یعنی امکان این مساله وجود داره که خدای حقیقی ... موجودی مختار رو خلق کرده باشه و اون موجود مختار برای به کمال رسیدن خودش دنیایه ما رو خلق کرده باشه ... در اینصورت ما مخلوق خدای حقیقی نخواهیم بود بلکه مخلوق آن موجود مختار خواهیم بود ...
هر گز چنین توهمی امکان عقلی ندارد
وروشن ترین شاهد عدم امکان ایت توهم آن است که هیچ یک از عقلای بزرگ بشر چنین تصوری را ادعا ننموده است

این اتفاق زیاد میوفته ...
مثلا فرض میکنیم x انسان رو که موجودی مختار هستش رو خلق کرده و انسان از رویه اختیارش کامپیوتر رو خلق میکنه ...
بنابراین نمیتونیم بگیم که کامپیوتر مخلوق x هست ... نمیتونیم بگیم که x برای کامپیوتر ارزشی قائل هست و برای آینده اون نقشه کشیده و حکمتی از خلقت اون داشته ... بلکه تنها چرک نویسی برای به تکامل رسیدن انسان بوده .
این مثال شما انسان را به یاد سخن جناب مولوی می اندازد که گفت :
از قیاسش خنده آمد خلق را
چون که خود پنداشت صاحب دلق را

بنابراین با توجه به دنیایی که داریم در درونش زندگی میکنیم ممکن هست کسی به این نتیجه برسه که با خدایی ( رحمن و رحیم و عادل و ... ) طرف نیست ... بلکه با موجودی مختار طرف هست که او را خلقت کرده ... مثلا هدفش از خلق کردن دنیای ما بررسی آماری و توسعه هوش مصنوعی بوده باشه ...

بنابراین در درون این شیوه تفکر ...

1. اولا اون شخص منکر وجود خدایی واحد و رحمن و رحیم و عادل نمیشه . و اعتقاد داره که لزوما باید چنین خدایی وجود داشته باشه .
2. دوما اعتقادش این میشه که ممکن هست خلقت اون توسط خدای واقعی صورت نگرفته باشه ... بلکه توسط موجود مختاری که لزوما صفات اکمله ربوبیت رو نداره شکل گرفته باشه . و بنابراین ممکن هست که منکر برخی از آیات قرآن ( مثلا آیات برده داری ) و برخی از احکام ( مثلا برابر نبودن دیه زن و مرد ) و برخی از اعتقادات اسلامی بشه ...
ربطی بین این دو پندار چیست ؟
1- این شبه را جداگانه مطرح نمایید تا پاسخ مفصل تقدیم شود عجالتا باید اشاره نمود :
اسلام برنامه دقیق و زمان بندی شده برای آزادی بردگان دارد که طی آن در نهایت همه آن ها می توانند تدریجاً آزاد ‏شوند، بی آن که آزادی عکس العمل نامطلوبی در جامعه به وجود آورد. اسلام هرگز ابداع کننده بردگی نبوده است، بلکه در حالی ظهور کرد که بردگی سراسر جهان را گرفته بود و با تار و پود جوامع بشری آمیخته بود. حتی بعد از اسلام در تمام جوامع، بردگی ادامه یافت، تا حدود یک صد سال قبل که نهضت آزادی بردگان شروع شد، چرا که به خاطر دگرگون شدن نظام زندگی بشر، مسئله بردگان به شکل قدیمی قابل قبول نبود ، اگر چه حتی امروز نیز برنامه برده‌ داری به شیوه های دیگر مانند تجارت زنان و کودکان و.... هنوز پابرجا است.
حال اگر اسلام طبق یک فرمان عمومی دستور می‏داد همه بردگان را آزاد کنند، چه بسا بسیاری از آنان تلف می‏شدند، زیرا نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه خانه و وسیله‏ای برای ادامه زندگی.
از این رو باید تدریجاً آزاد می‏شدند و جذب جامعه می گردیدند تا نه جان شان به خطر بیافتد و نه امنیت جامعه را به خطر اندازند.

2- دیه، نمایان‏گر بها و ارزش انسان نیست، چون ارزش انسان بسیار بالا است و قابل مبادله مالى نبوده و با معیار‌های مالی نمی توان سنجید.
دیه مربوط به جبران خسارت جانى با توجه به بُعد اقتصادى آن است.
توضیح این که: انسان‏ها ابعادى دارند، از جمله:
1- بُعد انسانى و الهى: همه (چه زن و چه مرد) از روح ملکوتى الهیّه بهره‏مندند و از این جهت بین زن و مرد هیچ تفاوتى نیست. زن به همان درجه و مرتبه از کمال انسانی می‌تواند دست یابد که مردان می‌توانند دست یابند. هیچ یک از قوانین و احکام اسلامی در این جهت بین زن و مرد تفاوتی قرار نداده است. این مطلب در آیات بسیاری از قرآن که زنان را در رسیدن به کمالات انسانی در کنار مردان قرار داده، به خوبی آشکار می شود.
2- بعد علمى و دانش‏طلبى: خداوند در هر دو ابزار شناخت قرار داده است و هر دو مى‏توانند به معارف عالى دست پیدا کنند. در این بعد نیز بین زن و مرد تفاوتى نیست.
3- بعد جسمانى و مادى: در این بعد بین زن و مرد تفاوت هست. این تفاوت باعث مى‏شود که هر یک از دو جنس (مذکر و مونث) به مقتضاى شرایط وجودى خویش مسئولیت‌هایى را پذیرا باشند. اسلام با توجه به همین امر مسئولیت‏هاى اقتصادى خانواده را بر دوش مرد خانواده قرار داده و بر آنها تکلیف نموده است، نه بر زنان .
زنان نیز هیچ گاه نمی­گویند که چرا این مسئولیت بر ما تکلیف نشده است.
مرد از توانمندى جسمى و روحى ویژه‏اى برخوردار است، بر خلاف زن که جنبه عاطفه و احساس او غلبه دارد. بر این اساس وظائف سخت‏ترى بر عهده مردان گذاشته شده است، از قبیل کار و تلاش براى تأمین غذا و پوشاک و مسکن و سائر لوازم زندگىِ و ایجاد امنیت و نگهدارى خانه و خانواده و دفاع از آنان در برابر تهاجم بیگانگان و حفظ و نگهدارى جامعه و اداره اجتماع و حفظ و ایجاد امنیت اجتماعى، که همه وظائف سختى است که بر اساس توانایى‏هاى مرد بر دوش او سنگینى مى‏کند. زن نیز بر اساس توانایى وجودى خود وظائف متناسب دارد.
مردان در اقتصاد خانواده (با توجه به مسئولیت‌های تعیین شده در اسلام بر آن‌ها )بیشتر نقش دارند، از این رو با فوت آنان ضربه اقتصادى بیشترى به خانواده وارد مى‏گردد.
بنابر این زن و مرد از جهت توان جسمى متفاوتند که این فرق موجب تفاوت در نقش آن دو در امور اقتصادى مى‏شود و طبق آن مسئولیت‌هایی بر عهده آنها گذاشته و تکلیف می‌شوند.پس تفاوت‏ها بر اساس تناسب است، نه نقص و کمال.
نتیجه:
همان گونه که قرار دادن مسئولیت‌هاى اقتصادى همانند: نفقه، مهریه و دیه عاقله که در اسلام بر دوش مردان قرار داده شده است، از دست رفتن مرد خانواده، ضربه اقتصادى به افراد خانواده (زن و فرزندان) وارد مى‏شود.
شریعت اسلام براى جبران این ضربه و کاهش آن، مسئله دو برابر بودن دیه مردان را مطرح کرده است.
اگر با دقت در این حکم شرعى نگاه کنیم، متوجه مى‏شویم که در این جا، اسلام مراعات حال زنان خانواده را نموده ؛ زیرا دو برابر بودن دیه مرد به این معنا است که مبلغ دو برابرى نصیب دیگر افراد خانواده (زن و فرزندان) شود. در طرف دیگر نصف بودن دیه زن به این معنا خواهد بود که در صورت قصاص باید نصف دیه پرداخت شود تا زن و فرزندان مرد (که مورد قصاص قرار خواهد گرفت) از این درآمد بتوانند زندگى کنند؛ بنابراین از هر طرف نگاه کنیم، در این مسئله مراعات حال زن و فرزندان خانواده شده است.
اصولاً در برخی موارد مرد و زنى که دیه آن‏ها طرح مى‏شود، وجود ندارند تا از آن بهره‏مند شوند؛ بنابراین مسئله دیه در قانون اسلامى، هماهنگ با شرایط مردان و زنان و مسئولیت‏هاى آن‏ها در خانواده تنظیم شده و کاملاً حکیمانه است.

سوال ها ...
الف ) آیا این شخص کافر یا مشرک محسوب میشه ...
این حرف بر خلاف ضرورت احکام دین است واگر کسی از روی تعمد وآگانه بدان معتقد باشد موجب شرک در خالقیت است . حتی مشرکین هم چنین ادعای نداشته اند به تصریح قرآن مشرکان واجب الوجود و خالق آسمان و زمین را خدای یگانه می دانستند . به یگانگی او در واجب الوجودی و خالقیت آسمان و زمین باور داشتند. آیات زیر حکایت از این اعتقاد دارد:
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُون؛‏( زخرف(43)آیه87.)
اگر از آن ها بپرسى چه کسى آنان را آفریده، قطعاً مى‏گویند: خدا پس چگونه از عبادت او منحرف مى‏شوند؟!
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزیزُ الْعَلیمُ؛(واقعه(56)آیه57-73.)
هر گاه از آنان بپرسى: «چه کسى آسمان ها و زمین را آفریده است؟» مسلّماً مى‏گویند: «خداوند قادر و دانا آن ها را آفریده است»!

ب) آیا اگر واقعا خلقت این دنیا توسط خدای حقیقی صورت گرفته باشه و نه موجودی مختار ... اون شخص بخاطر این اعتقادش به جهنم میره ...
چون این پندار موجب شرک در خالقیت است پیآمد اعتقاد به آن دوزخ خواهد بود .
در قرآن کریم به آن تصریح شده است‌:
«إِن‌َّ اللَّه‌َ لاَ یغْفِرُ أَن یشْرَک بِه‌ِ ( نساء (4)، آیه 48،116.) خداوند [هرگز] شرک را نمی‌بخشد! ».

برتری های این شیوه تفکر ...
به نظره من این نوع تفکر دارای برتری هست ... که در زیر به بیان اون میپردازم ...

1. گربه ... برای سیر کردن شکمش موش نمیگیره ... بلکه گربه موش رو میگیره که اون رو شکنجش کنه .
2. کوسه سفید ... برخی از اوقات یک شیر دریایی رو میگیره و زنده زنده باهاش والیبال بازی میکنند ... یعنی یک کوسه سفید در قسمتی از اقیانوس قرار میگیره و کوسه سفید دیگر در گوشه ای دیگر ... و یک شیر دریایی رو شکار میکنند و با باله های دمشون باهاش والیبال بازی میکنند .
و ... یعنی شکنجش میکنند

این موجودات که عقلی ندارند ... غرایز اونها هم دستنویسی از برنامه ای هست که پروردگارشون در درون حافظه شون پر کرده ...

اگر ما با خدای حقیقی طرف بودیم ... خدایی رحمن و رحیم و عادل به نظره شما در درون rom این موجودات چنین برنامه ای رو پر میکرد ... آیا دنییایی با این همه بی عدالتی خلق میکرد و ...

بنابراین چون این دنیا هدف داره ... و به نظره من اشکالاتی داره ... میتونه دستخطی از خدای حقیقی نباشه و تنها چرک نویسی از یک موجود مختار باشه ...

خوب ...
اگر کسی به چنین اعتقادی برسه ...
و حاضر نشه به برده داری باور داشته باشه
حاضر نشه به برخی از احکام اسلامی اعتقاد داشته باشه ( مانند برابری دیه زن و مرد )
و انسان با اخلاقی باشه و حق رو قبول کنه و ناحق رو پس بزنه .

لزوما و حتما و بایدا و اجبارا و قهرا ...
خدای حقیقی ( به علت دارا بودن صفات عدالت و رحمن و رحیم بودن ) باید ایشون رو از دست اون موجود مختار نجات بده ... و از حالت چرکنویس و فانی بودن خارجش کنه و تکاملی جدید به اون ببخشه ...

این استدلال چه ایراداتی میتونه داشته باشه ...

از وقتی که میگذارید تشکر میکنم .
آنچه لازم بود ذکر شد ودر مجموع این تصور بی اساس بوده و بر خلاف گفته همه فلاسفه عقل مدار بشر
و ره آورد وحیانی همه انبیا الهی است و با هیچ معیاری قابل توجیه نیست .

[="Tahoma"][="Navy"]

مارینر;921598 نوشت:
خوب ...
اگر کسی به چنین اعتقادی برسه ...
و حاضر نشه به برده داری باور داشته باشه
حاضر نشه به برخی از احکام اسلامی اعتقاد داشته باشه ( مانند برابری دیه زن و مرد )
و انسان با اخلاقی باشه و حق رو قبول کنه و ناحق رو پس بزنه .

لزوما و حتما و بایدا و اجبارا و قهرا ...
خدای حقیقی ( به علت دارا بودن صفات عدالت و رحمن و رحیم بودن ) باید ایشون رو از دست اون موجود مختار نجات بده ... و از حالت چرکنویس و فانی بودن خارجش کنه و تکاملی جدید به اون ببخشه ...

این استدلال چه ایراداتی میتونه داشته باشه ...

از وقتی که میگذارید تشکر میکنم .


سلام
اولا ما خدای متعال را با ادله عقلی متقنی ثابت می کنیم
ثانیا خدایی که ما ثابت می کنیم همان خالق است هرچند وسایط و اسبابی هم در آفرینش او وجود دارند که طبیعی است
ثالثا اعتقاد به مغایرت خالق با خدا صرفا یک احتمال ذهنیه و مبتنی بر دلیل و برهانی نیست تا کسی بهش معتقد بشه
رابعا وجود آنچه من و شما مغایر با فعل خدای رحمان و رحیم در عالم خلقت می دونیم دلیل بر مغایرت خدا و خالق نیست چه بسا حکمتهای عمیقی در این امور باشه که عقول عادی اونو درک نکنن
خامسا باور به یک مساله بدون دلیل و برهان، خلاف عقلانیته و میتونه رنج و عذاب را برای فرد معتقد به بار آورد
یا علیم[/]

محی الدین;922362 نوشت:

سلام
اولا ما خدای متعال را با ادله عقلی متقنی ثابت می کنیم
ثانیا خدایی که ما ثابت می کنیم همان خالق است هرچند وسایط و اسبابی هم در آفرینش او وجود دارند که طبیعی است
ثالثا اعتقاد به مغایرت خالق با خدا صرفا یک احتمال ذهنیه و مبتنی بر دلیل و برهانی نیست تا کسی بهش معتقد بشه
رابعا وجود آنچه من و شما مغایر با فعل خدای رحمان و رحیم در عالم خلقت می دونیم دلیل بر مغایرت خدا و خالق نیست چه بسا حکمتهای عمیقی در این امور باشه که عقول عادی اونو درک نکنن
خامسا باور به یک مساله بدون دلیل و برهان، خلاف عقلانیته و میتونه رنج و عذاب را برای فرد معتقد به بار آورد
یا علیم

سلام ... بابته جوابی که دادین تشکر میکنم ... چند تا نکته در مورد پستتون وجود داره که اونها رو به اختصار غنوان میکنم .

1. در مورد بند الف که فرمودین ... " ما خداوند رو با ادله عقلی اثبات میکنیم " .... خوب در مورد این بند فکر میکنم که این نظریه و اعتقاد ما به وجود خدا هیچ تقابلی وجود نداشته باشه ... یعنی کسی که این نظریه رو قبول داره باور داره که خدا وجود داره .

2. در مورد بند ب که فرمودین .... "خدایی که ما ثابت میکنیم همان خالق هست "... ببینید جناب محی الدین ... حتی اگر خدایی که ما ثابت میکنیم خالق هم باشه ... باز مشگل سره جاش هست ...

مشگل از اینجا نشات میگیره که ...

الف : موجود A موجود B را خلق میکند ... موجود B موجود C را خلق میکند ... آیا میشه نتیجه گیری کرد که موجود A بوده که باعث خلق موجود C شده ... خوب ... بله میشه نتیجه گرفت ...

ب : موجود A موجود B را دوست دارد ... موجود B موجود C را دوست دارد ... آیا میتونیم نتیجه گیری کنیم که موجود A موجود C را دوست خواهد داشت !!! خوب نه نمیتونیم ...

ج: انسان ... گوشت گوسفند میخورد ... گوسفند علف میخورد ... ولی باز هم نمیتونیم نتیجه بگیریم که انسان علف خوار هست ...

علت این هستش که دوست داشتن در دنیای ما دارای خصیصه ترانهادگی نیست ...
علت این هست که طعام خوردن در درون دنیای ما دارای خصیصه ترانهادگی نیست ...

صحبت این هست که اگر ما طبق قوانین علیت بخواهیم ثابت کنیم که خالق وجود داشته ... ( با کمی تخفیف و با مفروضاتی که نیاز به اثبات دارند ) میتونیم این کار رو انجام بدیم ... ولی هیچ دلیلی نداریم که ما برای اون خدا ارزش داشته باشیم ... هیچ دلیلی نداریم که اون خدا ما رو دوست داشته باشه و برای آینده ما هدف و برنامه ای داشته باشه ....

همونطور که اشاره کردم ممکن هست خدای حقیقی بنا به دلایلی موجود مختار x رو خلق کرده باشه و اون موجود برای به کمال رسیدنش دنیایه ما رو خلق کرده باشه ... در اینصورت ما هیچ دلیلی نداریم که برای اون خدا ارزشمند محصوب بشیم .

در مورد بند ث : من دلایل این مساله رو عنوان کردم ... یک بار دیگه به شیوه ای دیگر عنوان میکنم ...

ببینید جناب محی الدین ... من دست خط برادرم رو میشناسم ... اداره ثبت احوال اثر انگشت بردار من رو دارند ... بنابراین اگر برادرم دست به لیوانی بزنه و اثر انگشتش بر رویه اون بمونه ... همین مساله میتونه سند محسوب بشه که برادرم دست به اون لیوان زده ...

اصولا تنها راهی که داریم همین هست ... و هیچ راهی بغیر از این نداریم ... تمام اثباتها از همینجا نشات میگرند ...

اثباتهای علمی
اثباتهای جنائی
و ...

وقتی این نظریه عنوان میکنه در خلقت کوسه سفید و گربه دستخط خدا با در نظر گرفتن کلیه صفات ربوبیت دیده نمیشه ( بنا به توضیحاتی که در پست پیشینم دادم ) خوب شما چجوری میخواهید ثابت کنین که این دستخط ماله خداست ...

دستخط خدا ... شاخص داره ...

امضای برادر من شاخص داره ... بالاش گرد هست و پائینش خط خطی و چهار تا نقطه اطرافش داره ...
امضای شما شاخص داره ... خط خطی هست و 3 تا نقطه داره ...

وقتی من پایه برگ ای میبینم که شاخصه های امضای برادرم نیست ... خوب میگم این امضای برادرم نیست ...

بنابراین این نظریه دلیل داره که این دنیا نمیتونه دستخطی از خدای حقیقی باشه ... ولی خوب شما دارین عنوان میکنین که این دستخط ماله خداست ولی ... وقتی خدا خواسته امضاش کنه ...

گفته بزار یه گربه شکنجه گر هم خلق کنم ... برای رد گم کنی ...
گفته بزار یه کوسه سفید هم خلق کنم ... برای رد گم کنی ...
بزار امضام رو عوض کنم ...
و ...

خوب این شما هستین که باید ثایت کنین که خدای حقیقی موجودی رو خلق کرده که امضاش در درونش نبوده ... اصولا این کار یه جور پولشویی رو رد گم کنی هست ...

چرا !!!

مارینر;921598 نوشت:
موجود مختار

سلام
احياناً اسم آن موجود مختار
"فرا زميني ها" نيست؟!

بعد از زير سوال رفتن فرضيه تكامل و بحث فرگشت و نقدهاي مختلفي كه بر آن وارد شد ، غربي ها مسير جديدي براي مخالفت با حداوند در پيش گرفته اند و آن هم مبحث فرا زميني هاست. رائلیان

نام جنبشی است که اعضای آن بر این باورند که موجوداتی دانشمند به نام الوهيم (خدايان) توسط سفینه‌های فضایی که ما آنها را UFO می‌دانیم به روی زمین آمده و از طریق علم ژنتيك حیات را بر روی کره زمین خلق کرده‌اند. اين خدايان همانند بشریتِ روی زمین هستند اما با علمی ۲۵۰۰۰ سال پیشرفته تر

آرم فرقهء رائيليان:

تاثير و رسوخ اين تفكر را ميشود به وضوح در فيلم هاي هاليوودي ديد
مثال هاي آن بسيار است اما براي نمونه ، موجودي كه در فيلم "پرومته" (Prometheus) به عنوان خالق انسان ها معرفي ميشود:


مارینر;922417 نوشت:
سلام ... بابته جوابی که دادین تشکر میکنم ... چند تا نکته در مورد پستتون وجود داره که اونها رو به اختصار غنوان میکنم .

1. در مورد بند الف که فرمودین ... " ما خداوند رو با ادله عقلی اثبات میکنیم " .... خوب در مورد این بند فکر میکنم که این نظریه و اعتقاد ما به وجود خدا هیچ تقابلی وجود نداشته باشه ... یعنی کسی که این نظریه رو قبول داره باور داره که خدا وجود داره .

2. در مورد بند ب که فرمودین .... "خدایی که ما ثابت میکنیم همان خالق هست "... ببینید جناب محی الدین ... حتی اگر خدایی که ما ثابت میکنیم خالق هم باشه ... باز مشگل سره جاش هست ...

چرا !!!


سلام
ادله اثبات خداوند متعال هرکدام رسالت اثبات بعدی از ابعاد خدای متعال یا بگویید وصفی از اوصاف اورا دارند. این ادله که پایه الهیات است به همین جا ختم نمی شود بلکه در مراحل بعد اوصاف دیگری نیز به اثبات می رسد. تازه پس از همه این ادله بحثی در خصوص رابطه وجودی خدا با مخلوقات مطرح است که براهین خاص خود را دارد. در این بخش نظرات مختلفی وجود دارد که فی الجمله هیچکدام به چیزی که شما می فرمایید معترف نیست بخصوص ادله فلسفی صدرایی که خداوند متعال را مرتبط و متصل به همه حقایق و در نتیجه خالق و پروردگار همه می داند.
پس مشکل اساسی شما در تصور خالق و مخلوق است. شما احیانا تصور فرموده اید که مخلوق از خالق جداست یعنی نحوی استقلال وجودی در مقابل خالق به او داده اید اما این با مبانی و ادله اثبات خداوند در تضاد است. ما در مقابل خداوند متعال یک موجود مستقل نداریم بنابراین اگر بالفرض وجود متعالی دیگری دست اندرکار خلقت موجودات باشد به نحو مستقل نیست بلکه در اتصال و ارتباط وجودی محض او به خداست بطوریکه فعل اورا فعل خدا باید دانست.
این چیزی است که دین اسلام نیز به ما می آموزد. در قرآن کریم آیات زیادی دال بر توحید افعالی خداوند است. آیاتی که استقلال موجودات را در انجام افعال خود نفی می کند. بطور مثال در آیه شریفه ای خطاب به پیامبر اکرم ص می فرماید: و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی. ای پیامبر تو به سوی دشمنان سنگ پرتاب نکردی بلکه خدا پرتاب کرد. یا اینکه در بسیاری از آیات فعل طبیعت را مستقیما به خودش نسبت می دهد. این نشان دهنده عدم استقلال موجودات در انجام فعل خویشتن است بنابر این آن موجود مستقل مختاری که از پیش خود بخواهد موجودات دیگر را خلق کند و بعد محاسباتش درست درنیاید و به زعم ما خیلی جاها مرتکب ظلم و بیداد شود یک موجود خیالی است نه واقعی. البته عدم استقلال وجود موجودات به معنای عدم امکان نسبت فعل به خود آنها هم نیست در عین حال در آن مرتبه ای که شما فرض گرفته ای که مقام آفرینش موجودات است نمی توان هیچگونه گزاف و باطلی تصور کرد. خداوند خدایی اش را به موجود مستقل جدای از خودش تفویض نکرده و نخواهد کرد چون اصلا چنین موجودی وجود ندارد.
یا علیم

با سلام مجدد :

در ابتدا باید باید شناخت را در مسله خالقیت بالاتر برده وعرض نماییم :
توحید در خالقیت یعنی اینکه در جهان هستی هیچ خالقی جز خدای سبحان وجود ندارد. موجودات امکانی، آثار و افعال آنان، حتی انسان و تمام اختراعات و اکتشافاتش حقیقتاً و بدون گزاف گویی مخلوق خداوند هستند. آن چه را که در عالم هستی است تمام مخلوق او هستند، منتها برخی بدون واسطه و برخی با واسطه.
خالقیت و آفریدگاری از صفات خداوند است، این صفت مقتضای براهین اثبات وجود خداست، زیرا مفاد آن براهین، این است که خداوند مبدأ و علة العلل موجودات است؛ بحث در این است که خداوند در صفت آفریدگاری، شریک ندارد و خالق جهان کسی جز خداوند نیست پس یکى از شاخه‏هاى توحید، توحید در خالقیت است.[1]
به عبارت دیگر : توحید در خالقیت‏یعنى اینکه در جهان هستى، بیش از یک خالق اصیل و مستقل نداریم و خالقیت علل دیگر در طول خالقیت او است و به اذن و فرمان او صورت مى‏گیرد.
[2]
توحید خالقیت که گاهی از آن به توحید در آفرینش یا توحید در افعال هم تعبیر می‌شود در اصطلاح فلاسفه به معنای این است که همه نظام ها و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل خدا و کار او و ناشی از اراده خداست. موجودات عالم همچنان که در ذات خود، استقلال وجودی از خدا ندارند در مقام تأثیر و علیّت هم استقلال ندارند. در نتیجه خدا همانطور که در ذات خود شریک ندارد در فاعلیت نیز شریک ندارد. توحید افعالی مصداق تسبیح مبارک «لا حول و لا قوة الا بالله» است که در فلسفه تحت عنوان قاعده «لامؤثر فی الوجود الا الله» بیان می‌شود.
[3]
عقل به روشنی بر یگانگی خالق و آفریدگار جهان گواهی می‎دهد، زیرا به مقتضای براهین اثبات وجود خدا ـ به ویژه امکان و وجوب ـ همه موجودات، ممکن، معلول و مخلوق واجب الوجود بالذات (خدا) هستند. و به مقتضای دلایل توحید ذاتی، واجب الوجود بالذات، یگانه است. و در نتیجه خالق و آفریدگار جهان کسی جز خداوند نیست.
[4]
قرآن کریم در آیات بسیاری بر یگانگی خداوند در آفریدگاری جهان تأکید نموده است. چنان که فرموده است:
1. قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ؛
[5] بگو خدا آفریدگار همه چیز است، و اوست یکتای غالب.
2. اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَکِیلٌ؛
[6] خدا آفریننده هر چیز است، و بر هر چیزی وکیل (قیم و مدبر) است.
3. ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ؛
[7] آن خداوند پروردگار شما و آفریدگار هر چیز است، جز او خدایی نیست.
4. هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ؛
[8] آیا جز خداوند آفریدگاری هست؟
5. رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى؛
[9] پروردگار ما کسی است که هستی هر چیزی را به او عطا کرده، و او را هدایت نموده است.
روایات اسلامی نیز بر توحید در خالقیت تصریح و تأکید دارند. امام علی (ع) در این باره فرموده است:
«لم یشرکه فی فطرتها فاطر، و لم یعنه علی خلقها قادر»
[10]؛ در آفرینش مورچه (و مانند آن) کسی شریک خداوند نبوده و او را یاری نداده است.
و نیز فرموده است: «و لا شریک له اعانه علی ابتداع عجائب الامور»؛
[11] خداوند شریکی ندارد که در آفرینش شگفتی‎های جهان او را یاری کرده باشد.
و روایات بسیار دیگر...
از همین جا باید اعتراف کرد که انحصار آفرینندگى در خداوند، به معناى انکار سنّت ها در میان پدیده هاى طبیعى نیست، چرا که نظام علّت و معلولى در اجزاى جهان ماده به معناى استقلال علّت ها در علیت و ایجاد نیست، بلکه خداوند این قانون را در جهان ماده به وجود آورده و خود او ایجاد کننده این قانون است. خورشید و هوا در رویش زمین مؤثر است، آب هم در رشد گیاه مؤثر است، ولى وجودِ مؤثر و تأثیر گذارى اش همه به اذن خدا و از مظاهر سنت هاى الهى در هستى است. آنان که توحید در آفرینش را به انکار نظام علّت ها و روابط مادى میان اجزاى جهان تفسیر کرده اند، به خطا رفته اند و از همین رو دین را منکر علم و در مقابل آن قرار داده اند.
[12] پس توحید در خالقیت به معنای نفی اختیار و جبر نیست ،خالق همه افعال خداست بالکل و اراده ما در طول اراده اوست.


[/HR][1] ربانی گلپایگانی,علی,عقاید استدلالی,سایت اندیشه قم
[2] سایت حوزه نت.
[3] اسفار، ج 2، ص 219-216 و نهایه الحکمه، ج 3، ص 677 و مطهری، مجموعه آثار، ج 2، ص 103-ترکاشوند ،احسان ،توحید و مراتب آن.
[4] ربانی گلپایگانی،علی،عقاید استدلالی،سایت اندیشه قم
[5] رعد، 16
[6] زمر،62
[7] یونس، 62
[8] فاطر،3
[9] طه،50
[10] نهج البلاغه، خطبه 185.
[11] همان، خطبه 91.
[12] سبحانی ،جعفر ،ترجمه محدثی ،جواد ،سیمای عقاید شیعه ،ص56، مشعر

جمع بندی (1)
سوال :
با توجه به دنیایی که داریم در درونش زندگی میکنیم ممکن هست کسی به این نتیجه برسه که با خدایی ( رحمن و رحیم و عادل و ... ) طرف نیست ... بلکه با موجودی مختار طرف هست که او را خلقت کرده اون شخص منکر وجود خدایی واحد و رحمن و رحیم و عادل نمیشه . و اعتقاد داره که لزوما باید چنین خدایی وجود داشته باشه . اعتقادش این میشه که ممکن هست خلقت اون توسط خدای واقعی صورت نگرفته باشه ... بلکه توسط موجود مختاری که لزوما صفات اکمله ربوبیت رو نداره شکل گرفته باشه . و بنابراین ممکن هست که منکر برخی از آیات قرآن ( مثلا آیات برده داری ) و برخی از احکام ( مثلا برابر نبودن دیه زن و مرد ) و برخی از اعتقادات اسلامی بشه ...
آیا این شخص کافر یا مشرک محسوب میشه ...؟
آیا اگر واقعا خلقت این دنیا توسط خدای حقیقی صورت گرفته باشه و نه موجودی مختار ... اون شخص بخاطر این اعتقادش به جهنم میره ...؟

پاسخ :
در این باره به چند مطلب توجه نمایید :
الف - اسلام برنامه دقیق و زمان بندی شده برای آزادی بردگان دارد که طی آن در نهایت همه آن ها می توانند تدریجاً آزاد ‏شوند، بی آن که آزادی عکس العمل نامطلوبی در جامعه به وجود آورد. اسلام هرگز ابداع کننده بردگی نبوده است، بلکه در حالی ظهور کرد که بردگی سراسر جهان را گرفته بود و با تار و پود جوامع بشری آمیخته بود. حتی بعد از اسلام در تمام جوامع، بردگی ادامه یافت، تا حدود یک صد سال قبل که نهضت آزادی بردگان شروع شد، چرا که به خاطر دگرگون شدن نظام زندگی بشر، مسئله بردگان به شکل قدیمی قابل قبول نبود ، اگر چه حتی امروز نیز برنامه برده‌ داری به شیوه های دیگر مانند تجارت زنان و کودکان و.... هنوز پابرجا است.
حال اگر اسلام طبق یک فرمان عمومی دستور می‏داد همه بردگان را آزاد کنند، چه بسا بسیاری از آنان تلف می‏شدند، زیرا نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه خانه و وسیله‏ای برای ادامه زندگی.
از این رو باید تدریجاً آزاد می‏شدند و جذب جامعه می گردیدند تا نه جان شان به خطر بیافتد و نه امنیت جامعه را به خطر اندازند.

ب - دیه، نمایان‏گر بها و ارزش انسان نیست، چون ارزش انسان بسیار بالا است و قابل مبادله مالى نبوده و با معیار‌های مالی نمی توان سنجید.
دیه مربوط به جبران خسارت جانى با توجه به بُعد اقتصادى آن است.
توضیح این که: انسان‏ها ابعادى دارند، از جمله:
1- بُعد انسانى و الهى: همه (چه زن و چه مرد) از روح ملکوتى الهیّه بهره‏مندند و از این جهت بین زن و مرد هیچ تفاوتى نیست. زن به همان درجه و مرتبه از کمال انسانی می‌تواند دست یابد که مردان می‌توانند دست یابند. هیچ یک از قوانین و احکام اسلامی در این جهت بین زن و مرد تفاوتی قرار نداده است. این مطلب در آیات بسیاری از قرآن که زنان را در رسیدن به کمالات انسانی در کنار مردان قرار داده، به خوبی آشکار می شود.
2- بعد علمى و دانش‏طلبى: خداوند در هر دو ابزار شناخت قرار داده است و هر دو مى‏توانند به معارف عالى دست پیدا کنند. در این بعد نیز بین زن و مرد تفاوتى نیست.
3- بعد جسمانى و مادى: در این بعد بین زن و مرد تفاوت هست. این تفاوت باعث مى‏شود که هر یک از دو جنس (مذکر و مونث) به مقتضاى شرایط وجودى خویش مسئولیت‌هایى را پذیرا باشند. اسلام با توجه به همین امر مسئولیت‏هاى اقتصادى خانواده را بر دوش مرد خانواده قرار داده و بر آنها تکلیف نموده است، نه بر زنان .
زنان نیز هیچ گاه نمی­گویند که چرا این مسئولیت بر ما تکلیف نشده است.
مرد از توانمندى جسمى و روحى ویژه‏اى برخوردار است، بر خلاف زن که جنبه عاطفه و احساس او غلبه دارد. بر این اساس وظائف سخت‏ترى بر عهده مردان گذاشته شده است، از قبیل کار و تلاش براى تأمین غذا و پوشاک و مسکن و سائر لوازم زندگىِ و ایجاد امنیت و نگهدارى خانه و خانواده و دفاع از آنان در برابر تهاجم بیگانگان و حفظ و نگهدارى جامعه و اداره اجتماع و حفظ و ایجاد امنیت اجتماعى، که همه وظائف سختى است که بر اساس توانایى‏هاى مرد بر دوش او سنگینى مى‏کند. زن نیز بر اساس توانایى وجودى خود وظائف متناسب دارد.
مردان در اقتصاد خانواده (با توجه به مسئولیت‌های تعیین شده در اسلام بر آن‌ها )بیشتر نقش دارند، از این رو با فوت آنان ضربه اقتصادى بیشترى به خانواده وارد مى‏گردد.
بنابر این زن و مرد از جهت توان جسمى متفاوتند که این فرق موجب تفاوت در نقش آن دو در امور اقتصادى مى‏شود و طبق آن مسئولیت‌هایی بر عهده آنها گذاشته و تکلیف می‌شوند.پس تفاوت‏ها بر اساس تناسب است، نه نقص و کمال.
نتیجه:
همان گونه که قرار دادن مسئولیت‌هاى اقتصادى همانند: نفقه، مهریه و دیه عاقله که در اسلام بر دوش مردان قرار داده شده است، از دست رفتن مرد خانواده، ضربه اقتصادى به افراد خانواده (زن و فرزندان) وارد مى‏شود.
شریعت اسلام براى جبران این ضربه و کاهش آن، مسئله دو برابر بودن دیه مردان را مطرح کرده است.
اگر با دقت در این حکم شرعى نگاه کنیم، متوجه مى‏شویم که در این جا، اسلام مراعات حال زنان خانواده را نموده ؛ زیرا دو برابر بودن دیه مرد به این معنا است که مبلغ دو برابرى نصیب دیگر افراد خانواده (زن و فرزندان) شود. در طرف دیگر نصف بودن دیه زن به این معنا خواهد بود که در صورت قصاص باید نصف دیه پرداخت شود تا زن و فرزندان مرد (که مورد قصاص قرار خواهد گرفت) از این درآمد بتوانند زندگى کنند؛ بنابراین از هر طرف نگاه کنیم، در این مسئله مراعات حال زن و فرزندان خانواده شده است.
اصولاً در برخی موارد مرد و زنى که دیه آن‏ها طرح مى‏شود، وجود ندارند تا از آن بهره‏مند شوند؛ بنابراین مسئله دیه در قانون اسلامى، هماهنگ با شرایط مردان و زنان و مسئولیت‏هاى آن‏ها در خانواده تنظیم شده و کاملاً حکیمانه است.

ج _ این حرف بر خلاف ضرورت احکام دین است واگر کسی از روی تعمد وآگانه بدان معتقد باشد موجب شرک در خالقیت است . حتی مشرکین هم چنین ادعای نداشته اند به تصریح قرآن مشرکان واجب الوجود و خالق آسمان و زمین را خدای یگانه می دانستند . به یگانگی او در واجب الوجودی و خالقیت آسمان و زمین باور داشتند. آیات زیر حکایت از این اعتقاد دارد:
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُون؛‏( 1)
اگر از آن ها بپرسى چه کسى آنان را آفریده، قطعاً مى‏گویند: خدا پس چگونه از عبادت او منحرف مى‏شوند؟!
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزیزُ الْعَلیمُ؛(2)
هر گاه از آنان بپرسى: «چه کسى آسمان ها و زمین را آفریده است؟» مسلّماً مى‏گویند: «خداوند قادر و دانا آن ها را آفریده است»!

د _ چون این پندار یاد شده موجب شرک در خالقیت است پیآمد اعتقاد به آن دوزخ خواهد بود .
در قرآن کریم به آن تصریح شده است‌:
«إِن‌َّ اللَّه‌َ لاَ یغْفِرُ أَن یشْرَک بِه‌ِ ( 3) خداوند [هرگز] شرک را نمی‌بخشد! ».

پاورقی :
1- زخرف(43)آیه87.)
2- واقعه(56)آیه57-73.)
3- نساء (4)، آیه 48،116.

سوال :
با توجه به دنیایی که داریم در درونش زندگی میکنیم ممکن هست کسی به این نتیجه برسه که با خدایی ( رحمن و رحیم و عادل و ... ) طرف نیست ... بلکه با موجودی مختار طرف هست که او را خلقت کرده اون شخص منکر وجود خدایی واحد و رحمن و رحیم و عادل نمیشه . و اعتقاد داره که لزوما باید چنین خدایی وجود داشته باشه . اعتقادش این میشه که ممکن هست خلقت اون توسط خدای واقعی صورت نگرفته باشه ... بلکه توسط موجود مختاری که لزوما صفات اکمله ربوبیت رو نداره شکل گرفته باشه . و بنابراین ممکن هست که منکر برخی از آیات قرآن ( مثلا آیات برده داری ) و برخی از احکام ( مثلا برابر نبودن دیه زن و مرد ) و برخی از اعتقادات اسلامی بشه ...
آیا این شخص کافر یا مشرک محسوب میشه ...؟
آیا اگر واقعا خلقت این دنیا توسط خدای حقیقی صورت گرفته باشه و نه موجودی مختار ... اون شخص بخاطر این اعتقادش به جهنم میره ...؟

پاسخ :
در این باره به چند مطلب توجه نمایید :
الف - اسلام برنامه دقیق و زمان بندی شده برای آزادی بردگان دارد که طی آن در نهایت همه آن ها می توانند تدریجاً آزاد ‏شوند، بی آن که آزادی عکس العمل نامطلوبی در جامعه به وجود آورد. اسلام هرگز ابداع کننده بردگی نبوده است، بلکه در حالی ظهور کرد که بردگی سراسر جهان را گرفته بود و با تار و پود جوامع بشری آمیخته بود. حتی بعد از اسلام در تمام جوامع، بردگی ادامه یافت، تا حدود یک صد سال قبل که نهضت آزادی بردگان شروع شد، چرا که به خاطر دگرگون شدن نظام زندگی بشر، مسئله بردگان به شکل قدیمی قابل قبول نبود ، اگر چه حتی امروز نیز برنامه برده‌ داری به شیوه های دیگر مانند تجارت زنان و کودکان و.... هنوز پابرجا است.
حال اگر اسلام طبق یک فرمان عمومی دستور می‏داد همه بردگان را آزاد کنند، چه بسا بسیاری از آنان تلف می‏شدند، زیرا نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه خانه و وسیله‏ای برای ادامه زندگی.
از این رو باید تدریجاً آزاد می‏شدند و جذب جامعه می گردیدند تا نه جان شان به خطر بیافتد و نه امنیت جامعه را به خطر اندازند.

ب - دیه، نمایان‏گر بها و ارزش انسان نیست، چون ارزش انسان بسیار بالا است و قابل مبادله مالى نبوده و با معیار‌های مالی نمی توان سنجید.
دیه مربوط به جبران خسارت جانى با توجه به بُعد اقتصادى آن است.
توضیح این که: انسان‏ها ابعادى دارند، از جمله:
1- بُعد انسانى و الهى: همه (چه زن و چه مرد) از روح ملکوتى الهیّه بهره‏مندند و از این جهت بین زن و مرد هیچ تفاوتى نیست. زن به همان درجه و مرتبه از کمال انسانی می‌تواند دست یابد که مردان می‌توانند دست یابند. هیچ یک از قوانین و احکام اسلامی در این جهت بین زن و مرد تفاوتی قرار نداده است. این مطلب در آیات بسیاری از قرآن که زنان را در رسیدن به کمالات انسانی در کنار مردان قرار داده، به خوبی آشکار می شود.
2- بعد علمى و دانش‏طلبى: خداوند در هر دو ابزار شناخت قرار داده است و هر دو مى‏توانند به معارف عالى دست پیدا کنند. در این بعد نیز بین زن و مرد تفاوتى نیست.
3- بعد جسمانى و مادى: در این بعد بین زن و مرد تفاوت هست. این تفاوت باعث مى‏شود که هر یک از دو جنس (مذکر و مونث) به مقتضاى شرایط وجودى خویش مسئولیت‌هایى را پذیرا باشند. اسلام با توجه به همین امر مسئولیت‏هاى اقتصادى خانواده را بر دوش مرد خانواده قرار داده و بر آنها تکلیف نموده است، نه بر زنان .
زنان نیز هیچ گاه نمی­گویند که چرا این مسئولیت بر ما تکلیف نشده است.
مرد از توانمندى جسمى و روحى ویژه‏اى برخوردار است، بر خلاف زن که جنبه عاطفه و احساس او غلبه دارد. بر این اساس وظائف سخت‏ترى بر عهده مردان گذاشته شده است، از قبیل کار و تلاش براى تأمین غذا و پوشاک و مسکن و سائر لوازم زندگىِ و ایجاد امنیت و نگهدارى خانه و خانواده و دفاع از آنان در برابر تهاجم بیگانگان و حفظ و نگهدارى جامعه و اداره اجتماع و حفظ و ایجاد امنیت اجتماعى، که همه وظائف سختى است که بر اساس توانایى‏هاى مرد بر دوش او سنگینى مى‏کند. زن نیز بر اساس توانایى وجودى خود وظائف متناسب دارد.
مردان در اقتصاد خانواده (با توجه به مسئولیت‌های تعیین شده در اسلام بر آن‌ها )بیشتر نقش دارند، از این رو با فوت آنان ضربه اقتصادى بیشترى به خانواده وارد مى‏گردد.
بنابر این زن و مرد از جهت توان جسمى متفاوتند که این فرق موجب تفاوت در نقش آن دو در امور اقتصادى مى‏شود و طبق آن مسئولیت‌هایی بر عهده آنها گذاشته و تکلیف می‌شوند.پس تفاوت‏ها بر اساس تناسب است، نه نقص و کمال.
نتیجه:
همان گونه که قرار دادن مسئولیت‌هاى اقتصادى همانند: نفقه، مهریه و دیه عاقله که در اسلام بر دوش مردان قرار داده شده است، از دست رفتن مرد خانواده، ضربه اقتصادى به افراد خانواده (زن و فرزندان) وارد مى‏شود.
شریعت اسلام براى جبران این ضربه و کاهش آن، مسئله دو برابر بودن دیه مردان را مطرح کرده است.
اگر با دقت در این حکم شرعى نگاه کنیم، متوجه مى‏شویم که در این جا، اسلام مراعات حال زنان خانواده را نموده ؛ زیرا دو برابر بودن دیه مرد به این معنا است که مبلغ دو برابرى نصیب دیگر افراد خانواده (زن و فرزندان) شود. در طرف دیگر نصف بودن دیه زن به این معنا خواهد بود که در صورت قصاص باید نصف دیه پرداخت شود تا زن و فرزندان مرد (که مورد قصاص قرار خواهد گرفت) از این درآمد بتوانند زندگى کنند؛ بنابراین از هر طرف نگاه کنیم، در این مسئله مراعات حال زن و فرزندان خانواده شده است.
اصولاً در برخی موارد مرد و زنى که دیه آن‏ها طرح مى‏شود، وجود ندارند تا از آن بهره‏مند شوند؛ بنابراین مسئله دیه در قانون اسلامى، هماهنگ با شرایط مردان و زنان و مسئولیت‏هاى آن‏ها در خانواده تنظیم شده و کاملاً حکیمانه است.

ج _ این حرف بر خلاف ضرورت احکام دین است واگر کسی از روی تعمد وآگانه بدان معتقد باشد موجب شرک در خالقیت است . حتی مشرکین هم چنین ادعای نداشته اند به تصریح قرآن مشرکان واجب الوجود و خالق آسمان و زمین را خدای یگانه می دانستند . به یگانگی او در واجب الوجودی و خالقیت آسمان و زمین باور داشتند. آیات زیر حکایت از این اعتقاد دارد:
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُون؛‏( 1)
اگر از آن ها بپرسى چه کسى آنان را آفریده، قطعاً مى‏گویند: خدا پس چگونه از عبادت او منحرف مى‏شوند؟!
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزیزُ الْعَلیمُ؛(2)
هر گاه از آنان بپرسى: «چه کسى آسمان ها و زمین را آفریده است؟» مسلّماً مى‏گویند: «خداوند قادر و دانا آن ها را آفریده است»!

د _ چون این پندار یاد شده موجب شرک در خالقیت است پیآمد اعتقاد به آن دوزخ خواهد بود .
در قرآن کریم به آن تصریح شده است‌:
«إِن‌َّ اللَّه‌َ لاَ یغْفِرُ أَن یشْرَک بِه‌ِ ( 3) خداوند [هرگز] شرک را نمی‌بخشد! ».

پاورقی :
1- زخرف(43)آیه87.)
2- واقعه(56)آیه57-73.)
3- نساء (4)، آیه 48،116.

موضوع قفل شده است