جمع بندی دنیای نا عادلانه ی ما (2)- (نفرین و تغییر سرنوشت)

تب‌های اولیه

41 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دنیای نا عادلانه ی ما (2)- (نفرین و تغییر سرنوشت)

سلام...می خوام یک سری تاپیک رو شروع کردم با عناوین "دنیای نا عادلانه ی ما" که به عدالت در این دنیا بپردازم...
که در این تاپیک به داستان حق الناس اشاره کردم:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=58451
و حالا به نفرین...این تاپیک تشابه بالایی با تاپیک پیشین داره...دو نفر رو فرض کنید که خیانتی رو یا ظلمی رو در حق مادرشون انجام دادن....هر دو یک جور ظلم و خیانتی رو انجام دادن....در شرایط یکسان تنها تفاوت در روحیات مادر این دو شخص است...مادر یکی از این دو نفر، تحمل بالایی داره و اون یکی مادر تحمل پایینی داره....حالا مادری که تحمل و صبر پایینی داره، پسرش رو نفرین می کنه، و نفرینش هم تا پسر عمری داره گریبانگیرشو می گیره....
حالا سوالم اینه که آیا این عدالته که دو نفر یک ظلم و خطا رو انجام دادن ولی یکی در طول عمرش به خاطر نفرین مادرش زندگیش تباه می شه و اون یکی چه بسا به خاطر دعای خیر مادرش به راه راست بیاد و منفعت هم ببره؟؟

با تشکر...

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام و تشکر از سوال خوب شما

پارسا مهر;916966 نوشت:
آیا این عدالته که دو نفر یک ظلم و خطا رو انجام دادن ولی یکی در طول عمرش به خاطر نفرین مادرش زندگیش تباه می شه و اون یکی چه بسا به خاطر دعای خیر مادرش به راه راست بیاد و منفعت هم ببره؟؟

برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته لازم و ضروری است:

نکته اول:
نفرین ناحق نمی گیرد، نفرین والدین اگر به ناحق و از روی بی تحملی خود آنها باشد، یعنی اذیت های کودک طبیعی باشد اما صبر والدین غیر طبیعی باشد نمی گیرد، همان طور که امام صادق(ع) می فرمایند: «ثَلَاثُ دَعَوَاتٍ لَا يُحْجَبْنَ عَنِ اللَّهِ (تَعَالَى): دُعَاءُ الْوَالِدِ لِوَلَدِهِ إِذَا بَرَّهُ، وَ دَعْوَتُهُ عَلَيْهِ إِذَا عَقَّه‏»؛ سه دعوت است که خداوند آنها را از استجابت دور نمی سازد: دعای پدر در حق فرزند هنگامی که در حق او نیکو رفتار کرده باشد، و نفرین پدر هنگامی که فرزند در حق پدر جفا کرده باشد.(امالی طوسی، ص280)

امام باقر(ع) نیز می فرمایند: «إِنَّ اللَّعْنَةَ إِذَا خَرَجَتْ مِنْ فِي صَاحِبِهَا تَرَدَّدَتْ بَيْنَهُمَا فَإِنْ وَجَدَتْ مَسَاغاً وَ إِلَّا رَجَعَتْ عَلَى صَاحِبِهَا»؛ چون لعنت(نفرین) از دهان شخص بیرون بیاید، میان او و آن شخص كه به او لعنت شده، تردد مى‌كند، و اگر آن شخص سزاوار لعن باشد، به او تعلق مى‌گیرد، و اگر نباشد، به صاحبش بر مى‌گردد.(الکافی، ج2، ص360)

شاید به همین خاطر باشد که طبق روایات اگرچه حق مادر بر فرزند بیشتر از حق پدر است، اما دعای پدر در حق فرزند مستجاب تر است و مانند دعای نبی در حق امتش می باشد(نهج الفصاحه، ص482) چرا که مادرها ممکن است از سر احساسات نسبت به پدر بیشتر بچه را نفرین کنند و اگر بنا بر استجابت باشد کمتر بچه ای به سنین جوانی میرسید!happy
با این اوصاف روشن میشود که اگر مادری مثلا به خاطر اینکه بچه اش نان نگرفته او را نفرین کند و بگوید: الهی بمیری! و بچه هم اتفاقا همان روز در کوچه تصادف کرد و مُرد! نمی توان آن را به پای نفرین مادر گذاشت و بعد به خدا گلایه کرد! بلکه باید ابتدا ارتباط این مرگ و نفرین را اثبات کرد.

نکته دوم: همان طور که در سابق گذشت گرفتاری های ناشی از استجابت نفرین، عذابی ناعادلانه نیست، بلکه این مجازات او در برابر این است که حق والدینش را ادا نکرده است، خداوند که مالک هستی است برای والدین، حق عظیمی بر گردن فرزند قرار داده است، و این طبیعی است که انسان هایی که حق به گردن ما پیدا می کنند اخلاق متفاوتی دارند، برخی راحت می بخشند و برخی نمی بخشند، بنابراین آن کس که نفرین می شود و آن نفرین هم می گیرد، به حق دچار گرفتاری شده، نه به ناحق، و آن که نفرین نشده از باب ارفاق به اوست، چون طرف مقابلش انسان صبورتری است، مثل هر حق الناس دیگری که ممکن است به گردن انسان بیفتد، یکی راحت می بخشد و دیگری با سختی، این بی عدالتی منتسب به خداوند نیست؛ در نکات بعدی به تفصیل توضیح خواهیم داد.

نکته سوم: این که مادر یکی صبر و تحمل بیشتری دارد و مادر دیگری صبر و تحمل کمتری دارد به قید قرعه و بی قاعده، یا از روی دل بخواهی خداوند نبوده تا به خدا اشکال بگیریم، یعنی اینطور نیست که خدا مار را از قبل آفریده باشد و یکی را به مادری بدهد که صبر و تحمل بیشتری دارد و یکی را به مادری که مثلا صبر و تحمل بیشتری دارد، بلکه شکل گیری روح انسان، در ادامه سیر تکاملی نطفه است(ر.ک: ملاصدرا، شواهدالربوبیة، ص229) و همان طور که جسم انسان متناسب با جسم والدین و ژنتیک آنها شکل می گیرد، روح انسان هم متناسب با رشد همان جسم محقق می شود، این ساختار نظام آفرینش است و قابل تبدیل به گونه دیگری نیست، از ان طرف پدر و مادرها هم اخلاقشان متناسب با ژنتیک و شرایط تربیتی شان شکل گرفته و در کسب این اخلاق و به کار بستن آن اختیار دارند.

نه تنها در نفرین کردن، بلکه از جهت نوع رفتار و تربیت هم تفاوت خصوصیات پدر و مادر قطعا در سعادت و شقاوت فرزند نقش دارند همان طور که اشاره فرمودید فرزندی که با دعای ولدینش به راه راست می آید و منفعت می برد، اما چاره ای از این تفاوت ها نیست، چون اختیار لازمه تکامل است و باید در نوع نگرش و رفتارشان اختیار داشته باشند.

نکته چهارم: تفاوت با بی عدالتی فرق می کند، ببینید هر امری در دنیا معلول علل خاص خودش است، لذا طبیعتا بین انسان ها تفاوت هایی وجود خواهد داشت، یکی پول دار است و وقتی گذشته را بررسی می کنیم می بینیم که برای پولدار شدنش یک روال طبیعی طی شده است، یا پدر و مادرش پولدار بوده اند، یا کارش درآمدزا بوده، یا دزدی کرده و...؛ یا یکی سالم است و یکی بیمار و هر دو طبق چارچوب و شرایط سابقشان است، یعنی کاملا می شود این تفاوت ها را علت یابی و ریشه یابی کرد، بنابراین هر حادثه ای در جای خودش عادلانه است، آنچه اشتباه است و منشأ برداشت بی عدالتی می شود مقایسه کردن میان این پدیده هاست، چون هر کدام از این دو در جای خود عادلانه است، در مقام مقایسه است که ما تفاوتی می بینیم و آن را بی عدالتی می یابیم در حالی که چنین نیست.
به عبارت دیگر در مقام مقایسه، زمانی برداشتِ بی عدالتی صحیح است که همه شرایط یکسان باشد و نتیجه فرق کند! و از آن طرف یکسان بودن شرائط هم شدنی نیست نظام آفرینش را به هم می زند.

نکته پنجم: با اینکه نفرین فقط در صورت جفای فرزند در حق والدین مستجاب می شود، با این حال خداوند به شدت از اینکه پدر مادرها فرزندانشان را نفرین کنند نهی کرده است، و حتی عوارضی برای آن قرار داده است:
امام صادق(ع) می فرمایند: «مَنْ تَمَنَّى مَوْتَ الْبَنَاتِ حُرِمَ أَجْرَهُنَّ وَ لَقِيَ اللَّهَ تَعَالَى عَاصِيا»؛ کسی که مرگ دخترانش را طلب کند از ثواب تربیت آنها محروم می‌شود، و خداوند را در حالی که گنهکار است ملاقات می‌کند.(بحارالانوار، ج101، ص99)
و نیز می فرمایند: «أَيُّمَا رَجُلٍ دَعَا عَلَى وُلْدِهِ أَوْرَثَهُ الْفَقْر»؛ هر کسی که فرزندانش را نفرین کند فقر به سراغش می‌آید.(همان)

نکته ششم: استجابت نفرین و گرفتاری به گونه ای نیست که از انسان سلب اختیار شود و انسان بدون اراده به سمت شقاوت برود، بلکه به گونه ای است که انسان هر لحظه فرصت بازگشت و جبران را دارد و خداوند نیز سریعا توبه او را پذیرفته و عوارض نفرین را برطرف می کند، البته منظور بنده عوارض اخروی و آنچه مربوط به سعادت و شقاوت اخروی می شود است، وگرنه اگر بنا برفرض، فرزندی بر اثر نفرین پدر و مادرش تصادف کند و پایش بشکند خب طبیعتا با توبه استخوان پایش جوش نمی خورد، و تا زمانی که پزشک تشخیص بدهد باید صبر کند!

با سلام و تشکر...بنده پاراگراف به پاراگراف متن شما رو می خونم و نظرم رو می گم و شبهه ام رو می گم...

مسلم;918089 نوشت:
نکته اول:

خوب، /در بند اول یا نکته اول، فرموده اید که نفرین باید به حق باشد و نفرینی که به حق گفته شده باشد عملی می شود...نه هر نفرینی...خوب تا اینجا که بنده پاسخم را نگرفتم...شما هنوز به اصل مطلب نپرداخته اید..سوال این است که اگر هم نفرین به حق گفته شده چرا باید فقط برای یکی باشد...چرا یکی نفرین بشود و یکی نشود...این عدالت است...؟خوب البته می دانم نکته اول برای روشن شدن بیشتر موضوع بود ولی هنوز به هیچ وجه پاسخم را نگرفتم...اما در ادامه:

مسلم;918089 نوشت:
نکته دوم:
//خوب می فرمایید که آن که نفرین یقه اش را گرفته عادلانه بوده...بله قبول ولی اینکه یکی نفرین بشود و یکی نشود، آیا نا عادلانه نیست؟شما می فرمایید آنکه نفرین یقه اش را نگرفته، به او ارفاق شده...ولی این ارفاق نا عادلانه نیست..چرا به آن یکی ارفاق داده نشود.../این بی عدالتی نیست...؟یکی نفرین شود و یکی ارفاق داده شود؟مثل اینکه شما می گویید که بی عدالتی ای رخ داده باشد هم ولی آن را منتسب به خدا نمی دانید، آنجا که نوشته اید:این بی عدالتی منتسب به خداوند نیست
خوب استاد اگر بی عدالتی است چرا منتسب به خدا نباشد...مگر قانون اینکه نفرینی باشد و مادری حق نفرین دارد توسط خدا پی ریزی نشده
؟مثلا ماموران پلیس رفقای خود را جریمه نکنند بی عدالتی است...حالا اگر این قانون را که پلیس ها رفقای خود را جریمه نکنند، قانونی باشد که نیروی انتظامی تائین کرده باشد خوب این بی عدالتی منتسب به نیروی انتظامی می شود دیگر...اینجا هم اگر بی عدالتی است که کسی نفرین شود و کسی ارفاق بهش داده شود، این قانونی و قرار داد هایی است که خدا قرار داده و تعیین کرده و پس بی عدالتی منتسب است به خدا...حالا ببینیم در ادامه چه فرموده اید

مسلم;918089 نوشت:
نکته سوم

مطمئن نیستم منظور نکته ی سوم را فهمیده باشم یا نه...شما می فرمایید که، این تفاوت ها که یکی صبور باشد و دعای خیر بکند و یکی تحمل نداشته باشد و نفرین کند به دست و انتخاب خدا نبوده...این تفاوت ها حاصل نظام طبیعت است....اگر منظورتان این بوده...به هر حال، خدا که می دیده همچین تفاوت هایی موجوده، خوب می تونست که قانون نفرین کردن رو بر گذار نکنه و کلا نفرین هیچ کس رو نگیره...اینجور بی عدالتی نمی شد که یکی نفرین یقه اش رو بگیره و یکی نه و بر عکس...

مسلم;918089 نوشت:
نکته چهارم:

در نکته ی چهار اشتباه نکنم حرف اصلی تان این است که "هر کدام از این دو در جای خود عادلانه است،"
اگر هر کدام از این دو در جای خود عادلانه است.پس ما نباید خوشحال باشیم که مادرمان به خاطر مثلا ظلمی که در حق ما کرده ما را نفرین نکرده...چون در جای خودش عادلانه است و اگر هم نفرین می کرد بازم عادلانه بود و این دو مساوی هم هستند و هر دو در جای خودشون عادلانه ان.پس دیگه فرقی بینشون نیست و برای ما نباید فرقی کنه که مادرمان ما را نفرین کنه یا نفرین نکنه

مسلم;918089 نوشت:
نکته پنجم

خوب شما در این نکته گفته اید که خدا نهی کرده از نفرین...به هر حال چه نهی کرده و چه نهی نکرده این نفرین قانونی است که پیاده سازی می شود فرقی نمی کند که خدا نهی کرده باشد یا نکرده باشد...
مسلم;918089 نوشت:
کته ششم

استاد، به هر حال نفرین برای شخص اثرات منفی به جا می گذارد یا نه...کسیکه از نفرین خوشش نمی آید...به هر حال بین نفرین و ارفاق آن تفاوت است و یکی برای انسان ضرر دارد....

پارسا مهر;921459 نوشت:
می فرمایید که آن که نفرین یقه اش را گرفته عادلانه بوده...بله قبول ولی اینکه یکی نفرین بشود و یکی نشود، آیا نا عادلانه نیست؟شما می فرمایید آنکه نفرین یقه اش را نگرفته، به او ارفاق شده...ولی این ارفاق نا عادلانه نیست..چرا به آن یکی ارفاق داده نشود.../این بی عدالتی نیست...؟

خیر بی عدالتی نیست، تفاوت که بی عدالتی نیست! بی عدالتی در جایی است که حق کسی از او گرفته شده باشد، مثلا شما اگر دو فقیر به درب خانه تان بیایند به یکی 2 هزار تومان بدهید، و به یکی 5هزار تومان قطعا بی عدالتی نکرده اید! چون هیچ کدام طلبی از شما نداشته اند.

پارسا مهر;921459 نوشت:
آنجا که نوشته اید:این بی عدالتی منتسب به خداوند نیست
خوب استاد اگر بی عدالتی است چرا منتسب به خدا نباشد

منظورم از تعبیر «بی عدالتی» آنچه که بی عدالتی برداشت می شود است، نه اینکه واقعا بی عدالتی باشد، عرض بنده این بود که این تفاوت ها اولا بی عدالتی نیست، و ثانیا چون در چارچوب قواعد و نظم عالم است و مستقیما به خداوند منتسب نیست.

پارسا مهر;921459 نوشت:
مثلا ماموران پلیس رفقای خود را جریمه نکنند بی عدالتی است...حالا اگر این قانون را که پلیس ها رفقای خود را جریمه نکنند، قانونی باشد که نیروی انتظامی تائین کرده باشد خوب این بی عدالتی منتسب به نیروی انتظامی می شود دیگر


مثالتان مثال درستی نیست، این ماجرا فرق می کند؛ شما در خصوص انسان های مختلف با سلائق گوناگون می توانید ظلم کنید، خب یکی می بخشد و یکی قصاص می کند، اما هیچ کدام بی عدالتی نیست چون اشخاص اختیار حق خود را دارند که ببخشند و یا قصاص کنند، اما نیروی انتظامی مجری حق خودش نیست که یکی را ببخشد و یکی را نبخشد، بله اگر خصومت شخصی با یکی داشت می تواند او را ببخشد یا نبخشد، اما زمانی که به عنوان افسر مجری قانون دارد انجام وظیفه می کند تفاوت گذاشتن بین دیگران بی عدالتی است.

پارسا مهر;921459 نوشت:
در نکته ی چهار اشتباه نکنم حرف اصلی تان این است که "هر کدام از این دو در جای خود عادلانه است،"
اگر هر کدام از این دو در جای خود عادلانه است.پس ما نباید خوشحال باشیم که مادرمان به خاطر مثلا ظلمی که در حق ما کرده ما را نفرین نکرده...چون در جای خودش عادلانه است و اگر هم نفرین می کرد بازم عادلانه بود و این دو مساوی هم هستند و هر دو در جای خودشون عادلانه ان.پس دیگه فرقی بینشون نیست و برای ما نباید فرقی کنه که مادرمان ما را نفرین کنه یا نفرین نکنه


بنده نگفتم تفاوت وجود ندارد، عرض کردم بی عدالتی وجود ندارد، چون در هر دو مثال طرف لایق عاق و نفرین بوده است، پس چه آن انسان بخشیده شود و چه مجازات شود هیچ بی عدالتی در حق او صورت نگرفته؛ اما خداوند نمی تواند از پیش خود تصمیم بگیرد و مانع استیفای حق صاحب حق شود، استیفای حق را بر عهده صاحب آن حق گذاشته که اگر می خواهد بگیرد و اگر می خواهد ببخشد مثل حق قصاص.
اینکه یکی می بخشد و یکی نمی بخشد را نمی توان بی عدالتی دانست، و نمی توان به خدا اعتراض کرد که اصلا چرا چنین حقی را برای صاحب خون قرار داده ای! خب آن شخص باید مراقب باشد حقوق دیگران را زیر پا نگذارد، نه اینکه از خدا توقع داشته باشیم اجازه استیفای حق را از صاحب حق بگیرد!

نکته های دیگری که عرض کردم مکمل پاسخ هستند

سلام
از قدیم میگن نفرین مادر نمیگیره ... چون از ته دل نیست ...

ولی سوالتون به نظره من درست و به حق هستش ... اگر میخواهید از طریق عدل الهی خدا رو بشناسین ... فکر میکنم که بهتر باشه از این راه وارد نشین ... عدل الهی !!! خاطرم هست که چند سال پیش در درون همین اسک دین کسی سوال پرسید بود که کجا عدل وجود داره ... تنها یک جای این خلقت رو بهم نشون بدین که عدالت وجود داشته باشه ...

و باز هم به نظره من اون دنیا هم امکان برقراری عدل وجود نداره ... اگر دقت کنین ... میبینین که اصلا ظلم جبران کردنی نیست ...

مثلا فرض کنین کسی دسته بچه من رو قطع میکنه ... اسلام میگه که در عوض قطع شدن دست ایشان شما محق میشید و میتونید دسته ایشون رو قطع کنین ...
سوال ...
اگر من دسته ایشان رو قطع کنم به حقم میرسم ؟؟؟
اگر من دسته تمام انسانهای رویه زمین رو قطع کنم به حقم میرسم
اگر من تمام آدمهای روزیه زمین رو بکشم به حقم میرسم ...

خیر ...
در حقه من ظلم شده و تموم شده رفته ...
وقتی خدا میخواد ظلم در درون این دنیا رو اینجوری جبران کنه ... ببین اون دنیا میخاد چجوری جبران کنه ...

هیچ عدالتی وجود نداره ...
پس بنابراین دنبال عدالت نباش ....

و اما در مورد پاسخ به سوال شما ...
شما وقتی پشت ماشینتون نشستین و دارین گاز میدین ... ناگهان چراغ قرمز میشه و دقیقا ماشین جلوییی شما زرنگی میکنه و رد میشه و شما باید 5 دقیقه از زندگیتون رو پشت چراغ قرمز از بین ببرین ...
آیا این عدالته ؟؟؟

همه جای طبیعت همینجوری داره کار میکنه ...
وقتی شما سواره مترو میشین ... کسی که 1 ایستگاه سواری میگیره باید 800 تومن پول بده و کسی که از گلشهر تا مرقد امام رو هم میره ( تقریبا 50 تا ایستگاه ) اون هم باید 800 تومن بده

وقتی میخوان هزینه آسانسور رو حساب کنن ... کسی که طبقه اول هستش دقیقا همونقدر آبونمان پرداخت میکنه تا کسی که در درون طبقه 40 ام هست ...
و ...

عدالت وجود نداره ... خیالت راحت ...

اون چیزی که وجود داره زرنگی هست و شانس ...

اگر کسی زیبا نیست ... شانسش اینجوری بوده ... ولی میتونه زرنگ باشه و مثلا با عمل و آرایش و بدنسازی از 10 نفر که زیبا هم هستند زیباتر بشه
اگر کسی هوش خوبی نداره ... ولی میتونه زرنگ باشه ... مثلا کاره بیشتری بکنه و ....
و ...

جناب پارسا ...
اگر فرزنده شما بیاد بهتون بگه بابا من بستنی خوردم خوشمزس ... و شما میگین خیر خوشمزه نیست ...
فرداش فرزندتون میاد و دوباره میگه من بستنی خوردم ... خوشمزه هست ... و باز شما میگین نیست ...

بعدش فرزنده شما هی میاد و بهتون میگه بستنی خوشمزه هست ... و شما بهش میگین خوشمزه نیست ...
میلیاردها سال میگذره و فرزندتون الاف این میمونه که بابا بستنی واقعا خوشمزه هست ...

در نهایت چه اتفاقی میوفته ...
حالت 1 ....
فرزندتون قبول میکنه که بستنی خوشمزه نیست ... و میره دنبال کارهاش ... و مثلا بزرگ میشه و برای خودش کسی میشه .

حالت 2 ...
فرزندتون قبول میکنه که بستنی خوشمزست ... و هر وقت هم که خواست میره بستنی میخوره ... و میره دنباله کاراش و برای خودش کسی میشه ...

حالت شماره 3 ...
فرزندتون میپسبه به شما .... و هی شما بهش میگین بستنی خوشمزه نیست و هی ایشون به شما میگه بستنی خوشمزه هست ... و از زندگیش باز میمونه ...

بحث عدالت خدا هم همینجوری هست ...
ولش کن ... برو دنباله کارات

سرکار خانم مارینر پست طولانی شما در مورد عدل پاسخش روشنه، خصوصا مثال های اجتماعی مثل ماندن پشت چراغ قرمز و هزینه مترو و... هم که زدید که واقعا ربطی به عدالت نداشت؛ لذا مفصل وارد آن نمیشوم. اگر واقعا براتون سوال هست و اینها رو بی عدالتی می دانید یعنی واقعا اگر آنها را بی عدالتی می دانید بفرمایید تا توضیح بدهم.

فقط یک سوال در مورد این پست اول شما:

مارینر;921564 نوشت:
اصلا ظلم جبران کردنی نیست

اگر یک دزد ده میلیون پول یا طلای شما رو برداره و فرار کنه و سریع بگیرن و بیارنش و اون پول و طلا رو به شما بدهند آیا جبران نشده؟ اگر جبران نمی شود که هیچ! و اگر جبران میشود لطفا نفرمایید که "اصلا ظلم جبران نشدنی است"

یا مثلا اگر دست فرزند شما (خدای ناکرده) در تصادف با ماشین یک جراح فوق العاده قطع شود و بگوید من چنان پیوند می زنم که با روز اولش هیچ تفاوتی نکند، آیا نتوانسته آن را جبران کند؟

پس به جای این که بگویید "اصلا ظلم جبران کردنی نیست" بگویید: "جبران برخی از ظلم ها از توان انسان خارج است"

مسلم;921569 نوشت:

فقط یک سوال در مورد این پست اول شما:

اگر یک دزد ده میلیون پول یا طلای شما رو برداره و فرار کنه و سریع بگیرن و بیارنش و اون پول و طلا رو به شما بدهند آیا جبران نشده؟ اگر جبران نمی شود که هیچ! و اگر جبران میشود لطفا نفرمایید که "اصلا ظلم جبران نشدنی است"

یا مثلا اگر دست فرزند شما (خدای ناکرده) در تصادف با ماشین یک جراح فوق العاده قطع شود و بگوید من چنان پیوند می زنم که با روز اولش هیچ تفاوتی نکند، آیا نتوانسته آن را جبران کند؟

پس به جای این که بگویید "اصلا ظلم جبران کردنی نیست" بگویید: "جبران برخی از ظلم ها از توان انسان خارج است"

سلام ...
خوب ... اگر کسی از من ده میلیون تومن دزدی کنه { مثلا ممکن هست که ده میلیون تومن برای من پول زیادی باشه } در اینصورت این عمل ایشون ممکن هست که باعث بشه فشار خون من بالا بره ... با بالا رفتن فشار خون این عمل میتونه باعث بوجود اومدن ضررهای بسیار زیادی به جداره رگهای من بشه ... همونطور که شما هم میدونین عروق انسان حالت یک بار مصرف دارند ... به مرور زمان وقتی فشار خون انسان بالا و پائین میره ... نمک و رسوبات در درونش ته نشین میشه و ... این مسائل حالت برگشت پذیری نداره ... یعنی اینکه وقتی فشار به رگها وارد شد رگها کمی گسسته میشن ... برای بار دوم بیشتر گسسته میشن ... برای بار سوم بیشتر و ... تا اینکه در نهایت این گسستگی باعث آمبولی یا سکته میشه ...

بنابراین اگر کسی ده میلیون تومن پول از من بدزده و یک ساعت بعد ایشون رو بگیرن و طلاهام رو بهم برگردونن ... باز ضرر و زیان من جبران نمیشه ...

فکر میکنم براتون توضیح داده باشم ... اگر کسی در درون کشور انگلیس چنین جرمی رو بکنه ... مثلا دزدی بکنه ... تصادف بکنه و ... باید دو نوع ضرر رو جبران کنه ... یکی ضرر روحی و روانی که به اون شخص زده و دیگری جبران خسارت مادی ...

با این حال حتی اگر ایشون بخواد ضرر و زیان روحی که من رو زده بخواد جبران کنه ... باز هم این مساله جبران نمیشه ... دزدی ایشون و ترس از مردها و سلسه رفتارها و اتفاقهایی که در دروح و جان من از خودش به جای گذاشته هیچ وقت پاک نمیشه ... رفتاری که در اون لحظه من با فرزندم داشتم از یاده فرزندم نمیره ... احتمالا اگر من دادو بیدادی کرده باشم و یک مریضی در درون خونش از داد و بیداد من از خواب پریده ... واعصایش از دسته من خورد شده و با نگاههای سنگینش همیشه من رو دنبال میکرده ... و ...

بگذارید اینطور بگویم....فرض کنید خدا نظام دنیا را اینگونه طراحی می کرد که هرکس جنایتی را یا ظلمی را در حق دیگری انجام داد ، همین که شخصی که به او ظلم شده ظالم را ببخشد، جزایی برای شخص ظالم نیست... در این صورت دو نفر را حساب کنید که از صبح تا شب جنایت و ظلم در حق این و آن می کنند، حالا از سر اتفاق کسانی که فرد شمار یک به آنها جنایت کرده دل رحم هستند....و بر عکس کسانی که فرد شماره دو به آنها جنایت کرده دل رحم نیستند...فرد شماره یک در نتیجه بدون کوچکترین جزائی به بهشت می رود و شخص شماره دو به جهنم ابدی می رود.آیا انصاف و عدالت است که دو نفر، هر دو جنایت مداوم انجام بدهند و یکی به بهشت و یکی به جهنم برود؟قطعا پاسخ شما منفی است و همچین نظامی را نمی پسندید که دو جنایت کار هر دو جنایت یکسان انجام بدهند یکی به بهشت برود و یکی به جهنم....
خوب این نظام نفرین و آق کردن هم مقیاس کوچکی از همان داستانی است که مثالش را زدم...دو جنایت کار یک جنایت را در حق کسانی انجام می دهند...یکی از این جنایتکار مورد نفرین واقع می شود و زندگی اش تباه می شود و یکی نه و زندگی ای آسوده سپری می کند...آیا این عدالت است که دو جنایت کار جنایت هایی یکسان انجام دهند ولی یکی از جنایت کاران زندگی اش تباه بشود و یکی زندگی آسوده ای به سر ببرد و تنها جزای آخرتشان یک سان باشد؟شما اسم این را می گذارید تفاوت نه بی عدالتی ؟پس اسم آن داستانی که گفتم که یکی از جنایتکارن به بهشت و یکی به جهنم می رود هم باید عدالت باشد...آیا عدالت است که یکی به جهنم و یکی به بهشت برود ؟

مارینر;921572 نوشت:
سلام ...
خوب ... اگر کسی از من ده میلیون تومن دزدی کنه

با سلام مجدد
من با قاعده کلی دادن در این خصوص مخالف هستم، مثال هم فراوان میشه زد، فرض کنید از شما ده هزار تومان بدزدند که نه فشار خونتون بره بالا و نه دچار استرس و اضطراب بشید و بعد هم طرف چند برابرش رو پس بدهد.

ببینید هر ظلمی قابل ارزش گذاری است، یعنی بالاخره می توان شخص مقابل را در ازای اعطاء یک امر مادی یا معنوی راضی کرد، فقط در برخی موارد دنیا کشش آن را ندارد، و من از این جهت با شما موافق هستم اصلا یکی از ادله معاد هم همین است که مثلا وقتی ده میلیون از کسی بدزدند ممکن است به خاطر فشار عصبی 5 سال از عمرش کوتاه شود، و این در دنیا قابل بازپرداخت نیست، اما این محدودیت ها در آخرت که از نظر کیفیت متفاوت بوده، و از نظر زمانی نامحدود است وجود نخواهد داشت.

تفاوت من و شما در این است که شما مطلقا می فرمایید هیچ ظلمی قابل جبران نیست، اما من می گویم دنیا کشش جبران آن را ندارد، البته اگر شما هم در کلام پیشینتان بدون توجه به آخرت، منظورتان این است که در دنیا جبران شدنی نیست، بله بنده هم قبول دارم که بسیاری از جرم ها و ظلم ها واقعا در دنیا جبران شدنی نیست.

مسلم;921569 نوشت:
سرکار خانم مارینر پست طولانی شما در مورد عدل پاسخش روشنه، خصوصا مثال های اجتماعی مثل ماندن پشت چراغ قرمز و هزینه مترو و... هم که زدید که واقعا ربطی به عدالت نداشت؛ لذا مفصل وارد آن نمیشوم. اگر واقعا براتون سوال هست و اینها رو بی عدالتی می دانید یعنی واقعا اگر آنها را بی عدالتی می دانید بفرمایید تا توضیح بدهم.

فقط یک سوال در مورد این پست اول شما:

اگر یک دزد ده میلیون پول یا طلای شما رو برداره و فرار کنه و سریع بگیرن و بیارنش و اون پول و طلا رو به شما بدهند آیا جبران نشده؟ اگر جبران نمی شود که هیچ! و اگر جبران میشود لطفا نفرمایید که "اصلا ظلم جبران نشدنی است"

یا مثلا اگر دست فرزند شما (خدای ناکرده) در تصادف با ماشین یک جراح فوق العاده قطع شود و بگوید من چنان پیوند می زنم که با روز اولش هیچ تفاوتی نکند، آیا نتوانسته آن را جبران کند؟

پس به جای این که بگویید "اصلا ظلم جبران کردنی نیست" بگویید: "جبران برخی از ظلم ها از توان انسان خارج است"

سلام مجدد ...
جناب مسلم برخی از ظلم ها به گونه ای اتفاق میوفتند که جبران اونها میره جزو محالات و به محالات هم قدرت خدا تعلق نمیگیره ...

مثالش هم داستان همون پسری که کسی بهش ظلم میکنه و دستش رو قطع میکنه ...
اینکه کسی دسته کودکی رو قطع کنه و چشم اون رو کور کنه ... موجب میشه که اون کودک اختیار ازش صلب بشه ...

بنابراین قدرت انجام گناه و حسنه کمتری رو داره ... یعنی اتوماتیک پتناسیل ایشون برای به عرض رسیدن و به فرش رسیدن از بین میره ... و مانند پروانه ای میمونه که در پیله خشکونده میشه ...

این شخص هیچ وقت نمیتونسته در درون این دنیا به کمالش برسه ...

خوب خدا میخواد از رویه عدلش با این چجوری برخورد کنه ... ببرتش بهشت !!! ببرتش جهنم !!! بدون آزمایش و بدون تست و بدون ....

پس بنابراین برخی از ظلم ها جبران کردنی نیستند چون باعث میشن که جبران اونها وارد محالات بشه و اراده خداوند به محالات تعلق نمیگیره .

دو نکته در خصوص دو مطلب شما باید عرض کنم، نکته اول:

پارسا مهر;921596 نوشت:
همین که شخصی که به او ظلم شده ظالم را ببخشد، جزایی برای شخص ظالم نیست...

پارسا مهر;921596 نوشت:
دو جنایت کار هر دو جنایت یکسان انجام بدهند یکی به بهشت برود و یکی به جهنم....

اگر این دو شخص جنایتکار توبه کرده اند و طلبکاران یکی را بخشیده اند و دیگری را نبخشیده اند خب در تاپیک پیشین عرض شد که هر دو وارد بهشت می شوند و تفاوتی میان آنها نیست.
اما اگر هیچ کدام اظهار پشیمانی نکرده اند اما طلبکاران یکی او را بدون درخواست توبه و پشیمانی و درخواست حلالیت بخشیده اند، و دیگری را نبخشیده اند، معلوم نیست این انسانی که بخشیده شده وارد بهشت بشود، چون ظلم دو بُعد دارد اینها آنچه که مربوط به خود میشود را بخشیده اند اما ظلم حق الله هم هست، نه اینکه درحق خدا ظلم کرده باشد، در حق خود ظلم کرده و باطن خود را تغییر داده، چنین کسی اگر هویتش را ظلم و تاریکی و قساوت در بر بگیرد ممکن است از عذاب رهایی نیابد، همان طور که قرآن کریم می فرماید: «مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون‏»؛ كسانى كه كسب گناه كنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود.(بقره:81)

نکته دوم در خصوص این فرمایش شما:

پارسا مهر;921596 نوشت:
آیا این عدالت است که دو جنایت کار جنایت هایی یکسان انجام دهند ولی یکی از جنایت کاران زندگی اش تباه بشود و یکی زندگی آسوده ای به سر ببرد و تنها جزای آخرتشان یک سان باشد؟شما اسم این را می گذارید تفاوت نه بی عدالتی ؟


بله واقعا تفاوت است، نه بی عدالتی! اصلا بگذارید اینطور بحث را پیش ببریم تا متوجه بشوید کار خداوند کاملا حکیمانه و عادلانه است:
اگر حکم این مسئله به دست شما بود چه حکمی می دادید؟ آیا می گقتید ظلم وجود نداشته، و کسی حق الناس بر گردن دیگری ندارد؟ می گفتید همه لازم است ظالمین را ببخشند؟ آیا اعلان عمومی می کردید که همه باید با هم هماهنگ باشند، یا همه ببخشید یا هیچ کدام نبخشید؟ شما که این حکم الهی و رفتار خداوند را بی عدالتی می دانید، عدالت از نظر خودتان را در این خصوص تعریف کنید.

جناب مسلم ...
هیچ عدالتی نمیتونه وجود داشته باشه ... چون آزمایشهایی که در درون این دنیا از انسانها گرفته میشه و نتایجی که از اونها حاصل میشه ... از خوب و بد بودن انسانها استقلال داره و نمیتونه دلیلی بر خوبی و بدی یا محک خوردن اونها باشه ...

فکر میکنم این چندمین بار باشه که دارم این مثال رو میزنم ...

فرض میکنیم شما دو تا دختر با نامهای نسرین و سارا دارین ... هر دوشون میرن کلاس اول ...

شما دست میکنین در درون جیبتون و یک روان نویس زر نویس به نسرین میدین و یک روان نویسی که جوهر پس میده میدین به سارا ...

نسرین ... خوشش میاد ... هر چقدر که مینویسه دستخطش بهتر هم میشه ... قوم و خویش و پدر و مادرش هم صبح تا شب تشویقش میکنند ... میگن تو متفاوتی ... اونم پشت سره هم استعدادهاش شکوفا میشه ... شبها تا ساعت 2 شب بیدار میمونه و درس میخونه ... روزها ساعت 7 صبح از خواب بیدار میشه و میره دانشگاه ... سالها و سالها ممارست میکنه تا پزشک میشه ... به میلیونها نفر کمک میکنه و میلیونها نفر دستانشون رو بالا میبرند و براش دعا میکنند ...

سارا ... بدش میاد ... هر چقدر که سعی میکنه دست خطش خوب نمیشه ... آخه خودکارش هی جوهر پس میده ... بابا و مامان هی میزنن تو سرش ... میگن تو متفاوتی ... تو عقب مونده ای ... اونم پشت سره هم اخلاقش بد میشه ... میزنه به سرش و از خونه فراری میشه ... بعد از مدتی تن فروشی میکنه ... بعد از مدتی هم از شدت گرسنگی یکی رو میزنه میکشه و ...

خدا میخواد این دو نفر رو چجوری در حقشون عدالت رو رعایت کنه ...
نسرین شاید اگر به جای سارا اون روان نویس کزایی رو میگرفت به جای 1 نفر آدم 100 نفر رو میکشت ... شاید هم نمیکشت و آدم بهتری از کار در میومد .
سارار اگر جای نسرین بود و اون روان نویس زر نشان رو میگرفت شاید به جای هزاران نفر به میلیونها نفر خدمت میکرد ... شاید هم نمیکرد و آدم تنبلی از کار در میومد ...

خدا میخواد در قیامت اون خودکار زر افشان و اون خودکار جوهر افشان رو چجوری جبران کنه ...

با یک خودکار زر افشان
با ده تا
با 100 تا
با میلیاردها میلیارد ها

بخاطره همین هستش که میگم آزمایشها و نتایج آزمایشها در درون این دنیا از خوبی و بدی انسانها استقلال دارند و نمیتونند دلیلی بر خوبی و بدی و محک خوردن انسانها باشند .

نسرین و سارا لزوما دو نفر متفاوت میتونن نباشن ... و تمثیلا میتوند یک نفر باشند ...

مسلم;921602 نوشت:
بله واقعا تفاوت است، نه بی عدالتی! اصلا بگذارید اینطور بحث را پیش ببریم تا متوجه بشوید کار خداوند کاملا حکیمانه و عادلانه است:
اگر حکم این مسئله به دست شما بود چه حکمی می دادید؟ آیا می گقتید ظلم وجود نداشته، و کسی حق الناس بر گردن دیگری ندارد؟ می گفتید همه لازم است ظالمین را ببخشند؟ آیا اعلان عمومی می کردید که همه باید با هم هماهنگ باشند، یا همه ببخشید یا هیچ کدام نبخشید؟ شما که این حکم الهی و رفتار خداوند را بی عدالتی می دانید، عدالت از نظر خودتان را در این خصوص تعریف کنید.

اگر دست بنده بود اصلا حکم حق الناس را تعریف نمی کردم...و می گفتم شخص مورد ستم قرار گرفته باید همان برخوردی را با شخص جانی و قاتل داشته باشد که با میکروب و ویروس دارد..استاد یک میکروب از صد تا جنایتکار و قاتل و آدمکش می تواند بد تر عمل کند به جان کودکی می افتد لحظه لحظه زندگی کودک را زجر کش می کند و کودک را نابود می کند، آیا کودک یا مادر و پدر این کودک می آیند می گویند ما میکروب را نمی بخشیم باید قصاص شود؟؟اصلا گودک و مادر و پدر اهمیتی به میکروب نمی دهند...بنده می گویم شخص ستم دیده باید نسبت به یک جانی همچین رفتاری داشته باشد، تو را کشت و زجرت داد، ببخشش و به او فکر نکن و اهمیتی نده، همانطور که با سیل و طوفان و ویروس انجام می دهی...ولی دست قانون، خیر، دست اراده ی خدا چه مظلوم ببخشد و چه نبخشد باید جانی را مجازات کند...حالا میکروب را که نمی تواند مجازات کند، گناهی ندارد و اختیاری ندارد ولی شخص مختار را باید جزا کند....پس بنده اصلا اهمیتی نمی دهم به حق الناس...جانی باید مجازات بشود و اصلا اهمیتی ندارد که مظلوم شخص را بخشیده یا نه...مثلا اگر اشتباه نکنم اگر اشتباه نکنم در ایران قانون است که اگر اولیای دم مقتول را ببخشند، قاتل اعدام نمی شود...این واقعا بی عدالتی است...قاتل باید اعدام بشود، چه مقتول او را ببخشد یا نبخشد...همه ی قاتل ها باید کشته بشوند نه اینکه یکی از قاتل ها کشته شود و یکی بخشیده شود برود دنبال کار و زندگی...اگر اشتباه نکنم در خارج از کشور رسم است که قاتل به حبس ابد می افتد یا کشته می شود چه والدین مقتول ببخشند و چه نبخشند فرقی نمی کند.این ماجرای قصاص بسیار ناعادلانه است در ایران....
ادامه دارد../..

مارینر;921603 نوشت:
جناب مسلم ...
هیچ عدالتی نمیتونه وجود داشته باشه ... چون آزمایشهایی که در درون این دنیا از انسانها گرفته میشه و نتایجی که از اونها حاصل میشه ... از خوب و بد بودن انسانها استقلال داره و نمیتونه دلیلی بر خوبی و بدی یا محک خوردن اونها باشه ...

فکر میکنم این چندمین بار باشه که دارم این مثال رو میزنم ...

فرض میکنیم شما دو تا دختر با نامهای نسرین و سارا دارین ... هر دوشون میرن کلاس اول ...

شما دست میکنین در درون جیبتون و یک روان نویس زر نویس به نسرین میدین و یک روان نویسی که جوهر پس میده میدین به سارا ...

نسرین ... خوشش میاد ... هر چقدر که مینویسه دستخطش بهتر هم میشه ... قوم و خویش و پدر و مادرش هم صبح تا شب تشویقش میکنند ... میگن تو متفاوتی ... اونم پشت سره هم استعدادهاش شکوفا میشه ... شبها تا ساعت 2 شب بیدار میمونه و درس میخونه ... روزها ساعت 7 صبح از خواب بیدار میشه و میره دانشگاه ... سالها و سالها ممارست میکنه تا پزشک میشه ... به میلیونها نفر کمک میکنه و میلیونها نفر دستانشون رو بالا میبرند و براش دعا میکنند ...

سارا ... بدش میاد ... هر چقدر که سعی میکنه دست خطش خوب نمیشه ... آخه خودکارش هی جوهر پس میده ... بابا و مامان هی میزنن تو سرش ... میگن تو متفاوتی ... تو عقب مونده ای ... اونم پشت سره هم اخلاقش بد میشه ... میزنه به سرش و از خونه فراری میشه ... بعد از مدتی تن فروشی میکنه ... بعد از مدتی هم از شدت گرسنگی یکی رو میزنه میکشه و ...

خدا میخواد این دو نفر رو چجوری در حقشون عدالت رو رعایت کنه ...
نسرین شاید اگر به جای سارا اون روان نویس کزایی رو میگرفت به جای 1 نفر آدم 100 نفر رو میکشت ... شاید هم نمیکشت و آدم بهتری از کار در میومد .
سارار اگر جای نسرین بود و اون روان نویس زر نشان رو میگرفت شاید به جای هزاران نفر به میلیونها نفر خدمت میکرد ... شاید هم نمیکرد و آدم تنبلی از کار در میومد ...

خدا میخواد در قیامت اون خودکار زر افشان و اون خودکار جوهر افشان رو چجوری جبران کنه ...

با یک خودکار زر افشان
با ده تا
با 100 تا
با میلیاردها میلیارد ها

بخاطره همین هستش که میگم آزمایشها و نتایج آزمایشها در درون این دنیا از خوبی و بدی انسانها استقلال دارند و نمیتونند دلیلی بر خوبی و بدی و محک خوردن انسانها باشند .

نسرین و سارا لزوما دو نفر متفاوت میتونن نباشن ... و تمثیلا میتوند یک نفر باشند ...


سلام.فکر می کنم شما یک مسائله را ندید گرفته اید...و آن زندگی های پس از مرگ است...اگر اشتباه نکنم بر خلاف اعتقاد سنی ها، شیعیان اعتقاد به زندگی در برزخ دارند...اگر زندگی در برزخ برای نسرین و سارا همچنان ادامه داشته باشه، آیا اونوقت عدالت برفرار نمی شه؟؟البته به نظر بنده هم اگر برزخی نباشه و فقط این دنیا باشه و بعدش حساب کتاب و بهشت و جهنمی به هیچ وجه عدالت برقرار نمی شه...به خاطر همین بنده یک تاپیک یک زمان ایجاد کردم با عنوان عمری دگر بباید بعد از وفات ما را:) که سوالم این بود که آیا دنیا های دیگری نبایند پس از این دنیا وجود داشته باشد یا نه و از قضا استاد مسلم هم کارشناس پاسخگو بودند که البته متاسفانه فرصت نشد درست و حسابی به آن تاپیک بسرم و شبهاتی هنوز برایم مانده بود که مطرحشان نکردم

به نظرم شیعه به شدت به عالم برزپخ احتیاج دارد چون به شدت مشتاق عدالت است و این در حالیه که در دین اسلام و قرآن وجود برزخ و کیفیاتش به شدت دچار ابهاماتیه

مسلم;921602 نوشت:
اگر این دو شخص جنایتکار توبه کرده اند و طلبکاران یکی را بخشیده اند و دیگری را نبخشیده اند خب در تاپیک پیشین عرض شد که هر دو وارد بهشت می شوند و تفاوتی میان آنها نیست.
اما اگر هیچ کدام اظهار پشیمانی نکرده اند اما طلبکاران یکی او را بدون درخواست توبه و پشیمانی و درخواست حلالیت بخشیده اند، و دیگری را نبخشیده اند، معلوم نیست این انسانی که بخشیده شده وارد بهشت بشود، چون ظلم دو بُعد دارد اینها آنچه که مربوط به خود میشود را بخشیده اند اما ظلم حق الله هم هست، نه اینکه درحق خدا ظلم کرده باشد، در حق خود ظلم کرده و باطن خود را تغییر داده، چنین کسی اگر هویتش را ظلم و تاریکی و قساوت در بر بگیرد ممکن است از عذاب رهایی نیابد، همان طور که قرآن کریم می فرماید: «مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون‏»؛ كسانى كه كسب گناه كنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود.(بقره:81)
پس گویا از نظر شما ممکن است دو نفر در حالی که حق الله ی یکسان دارند یا اصلا هر دو حق الله ای ندارند به خاطر دل رحم بودن یک عده یکیشان به بهشت برود یا یک وعده به جهنم برود تنها ولی آن یکی به خاطر دل رحم نبودن یک عده بر حسب اتفاق، به چندین و چند وعده جهنم برود...این انصاف نیست...هر کنشی را واکنشی است...این انصاف نیست که واکنش به یک شخص یک وعده جهنم تنها باشد ولی کنش به شخصی دیگر بشابه با همان شخص قبلی چند صد وعده جهنم باشد...استاد به هیچ وجه این عدالت نیست....هر کنشی را واکنشی است...انصاف نیست که برای کسی همان کنش یک واکنش داشته باشد منفور و برای دیگری همان کنش یک واککنشی داشته باشد نه خیلی منفور...این عین بی عدالتی و نابرابری است

پارسا مهر;921605 نوشت:
سلام.فکر می کنم شما یک مسائله را ندید گرفته اید...و آن زندگی های پس از مرگ است...اگر اشتباه نکنم بر خلاف اعتقاد سنی ها، شیعیان اعتقاد به زندگی در برزخ دارند...اگر زندگی در برزخ برای نسرین و سارا همچنان ادامه داشته باشه، آیا اونوقت عدالت برفرار نمی شه؟؟البته به نظر بنده هم اگر برزخی نباشه و فقط این دنیا باشه و بعدش حساب کتاب و بهشت و جهنمی به هیچ وجه عدالت برقرار نمی شه...به خاطر همین بنده یک تاپیک یک زمان ایجاد کردم با عنوان عمری دگر بباید بعد از وفات ما را:) که سوالم این بود که آیا دنیا های دیگری نبایند پس از این دنیا وجود داشته باشد یا نه و از قضا استاد مسلم هم کارشناس پاسخگو بودند که البته متاسفانه فرصت نشد درست و حسابی به آن تاپیک بسرم و شبهاتی هنوز برایم مانده بود که مطرحشان نکردم

به نظرم شیعه به شدت به عالم برزپخ احتیاج دارد چون به شدت مشتاق عدالت است و این در حالیه که در دین اسلام و قرآن وجود برزخ و کیفیاتش به شدت دچار ابهاماتیه

در برزخ که ما اراده نداریم ... نمیدونم چجوری میخواین مساله رو با برزخ حلش کنین ....

سلام ....
جناب مسلم یک داستان در درون انجیل هست که عیسی مسیح به شاگردانش در مورد عدالت خدا صحبت میکنه ... داستان از این قرار هست ...

کشاورزی میخواسته زمینش رو شخم بزنه ... بنابراین در ابتدای صبح تصمیممیگیره که کارگری رو استخدام کنه و با ایشان 10 سکه شرط میکنه ...

کارگر میاد و شروع به کار گردن میکنه ... تا اینکه ظهر میشه و کشاورز میبینه که ممکن هست که کاره مزرعه به انتها نرسه بنابراین کارگری دیگر رو استخدام میکنه و با او 5 سکه شرط میکنه ...

این کارگر هم میاد و باز شروع به کارکردن میکنه ... تا اینکه غروب میشه و کشاورز میبینه که باز ممکن هست که کاره مزرعه به انتها نرسه بنابراین کارگری دیگر رو استخدام میکنه و با او نیز 2 سکه شرط میکنه ...

شب میشه و مزرعه دار میخواسته با کارگرهاش تصویه حساب کنه ...

ایشون به کارگری که از صبح اومده و داره کار میکنه 10 سکه میده
به اونی که از ظهر اومده و داره کار میکنه 10 سکه میده
و به اونی که شب هنگام اومده نیز 10 سکه میده .

کارگری که از ابتدای صبح اومده بود اعتراض میکنه و میگه چرا به من 10 سکه دادی و به اونها هم 10 سکه دادی ...

و مزرعه دار میگه ... آیا تو به حق و حقوقت نرسیدی !!!

سپس حضرت عیسی مسیح رو میکنه به شاگردانش و میگه ....

عدالت خدا اینجوری کار میکنه .... ( نقل به مضمون )

یعنی طبق این داستان خدا هیچ وقت خلف وعده نمیکنه ...

اگر شما نماز میخونین و روزه میگیرین و در درون قرآن به شما وعده داده شده که بهتون یه زمین میدن و توش یه رودخونه هست و چند تا حوری این ور و اونورش راه میرن و تویه جوبش عسل راه میوفته ... خوب بهتون میدن ...

یه مزرعه میدن و چند تا گاو و گوسفند و چند تا حوری ...

ولی شما هیچ حق اعتراضی نداری اگر یکی یه عینک دودی زد و از ماشین مازارتیش پیاده شد و غرق نعمت بود ... با اینکه هیچ کدوم از کارهای شما رو انجام نداده ...

به هر حال ماله خودش هست ...
به هر کی دوست داره میده
به هر کی هم که دوست نداره نمیده ...

مانند این میمونه که معلمی میاد سره کلاس و یه امتحان خیلی خیلی سخت میگیره ... نمرات کلاس اینجوری هست

حسن 2
رضا 6
فاطمه 4
سعید 8
محمد 4
اکبر 9

بعدش خدا به هر کی دوست داره میده و به هر کی دوست نداره نمیده ( و صد البته حق کسی رو هم ضایع نمیکنه ) و نمرات اینجوری میشه

حسن 20
رضا 20
فاطمه 4
سعید 18
محمد 6
اکبر 9

عدالت خدا اینجوری کار میکنه .

مارینر;921645 نوشت:
سلام ....
جناب مسلم یک داستان در درون انجیل هست که عیسی مسیح به شاگردانش در مورد عدالت خدا صحبت میکنه ... داستان از این قرار هست ...

کشاورزی میخواسته زمینش رو شخم بزنه ... بنابراین در ابتدای صبح تصمیممیگیره که کارگری رو استخدام کنه و با ایشان 10 سکه شرط میکنه ...

کارگر میاد و شروع به کار گردن میکنه ... تا اینکه ظهر میشه و کشاورز میبینه که ممکن هست که کاره مزرعه به انتها نرسه بنابراین کارگری دیگر رو استخدام میکنه و با او 5 سکه شرط میکنه ...

این کارگر هم میاد و باز شروع به کارکردن میکنه ... تا اینکه غروب میشه و کشاورز میبینه که باز ممکن هست که کاره مزرعه به انتها نرسه بنابراین کارگری دیگر رو استخدام میکنه و با او نیز 2 سکه شرط میکنه ...

شب میشه و مزرعه دار میخواسته با کارگرهاش تصویه حساب کنه ...

ایشون به کارگری که از صبح اومده و داره کار میکنه 10 سکه میده
به اونی که از ظهر اومده و داره کار میکنه 10 سکه میده
و به اونی که شب هنگام اومده نیز 10 سکه میده .

کارگری که از ابتدای صبح اومده بود اعتراض میکنه و میگه چرا به من 10 سکه دادی و به اونها هم 10 سکه دادی ...

و مزرعه دار میگه ... آیا تو به حق و حقوقت نرسیدی !!!

سپس حضرت عیسی مسیح رو میکنه به شاگردانش و میگه ....

عدالت خدا اینجوری کار میکنه .... ( نقل به مضمون )

یعنی طبق این داستان خدا هیچ وقت خلف وعده نمیکنه ...

اگر شما نماز میخونین و روزه میگیرین و در درون قرآن به شما وعده داده شده که بهتون یه زمین میدن و توش یه رودخونه هست و چند تا حوری این ور و اونورش راه میرن و تویه جوبش عسل راه میوفته ... خوب بهتون میدن ...

یه مزرعه میدن و چند تا گاو و گوسفند و چند تا حوری ...

ولی شما هیچ حق اعتراضی نداری اگر یکی یه عینک دودی زد و از ماشین مازارتیش پیاده شد و غرق نعمت بود ... با اینکه هیچ کدوم از کارهای شما رو انجام نداده ...

به هر حال ماله خودش هست ...
به هر کی دوست داره میده
به هر کی هم که دوست نداره نمیده ...

مانند این میمونه که معلمی میاد سره کلاس و یه امتحان خیلی خیلی سخت میگیره ... نمرات کلاس اینجوری هست

حسن 2
رضا 6
فاطمه 4
سعید 8
محمد 4
اکبر 9

بعدش خدا به هر کی دوست داره میده و به هر کی دوست نداره نمیده ( و صد البته حق کسی رو هم ضایع نمیکنه ) و نمرات اینجوری میشه

حسن 20
رضا 20
فاطمه 4
سعید 18
محمد 6
اکبر 9

عدالت خدا اینجوری کار میکنه .

سلام. اول این که کی میگه انچه در انجیل امده درسته؟ من یه بخش هایی از تورات و انجیل رو خوندم که اینقدر افتضاح و مبتذل بود که خجالت کشیدم. کتاب مقدسی که این چنین چیزهایی داره اعتباری به مطالبی که ازش نقل میشه نیست. لا اقل برای ما مسلمونها اعتبار نداره. دوم این که شما اگر با عقل خودتون هم نگاه کنین میبینین که عدالت خدا اینجور کار نمیکنه. این ما انسانها هستیم که اینجور کار میکنیم. من استادی داشتم که نمره 18 درس 4 واحدی من رو بدون تغییر در کارنامه وارد کرد و نمره 4 یکی از پسرها رو داد 10 که پاس بشه. استاد دیگه ایی هم بود که مو از ماست می کشید و به احد الناسی ارفاق نمی کرد. حالا شما بفرمایید کدومش عدالت خداست؟ مگر میشه خدا دو جور عدالت داشته باشه؟! خیر این به خدا ربطی نداره. به تصمیم گیری انسانها ربط داره. حالا اینکه این تصمیم گیری ها ی انسانی میتونه روی زندگی بقیه انسانها مستقیما تاثیر بدی داشته باشه چیزیه که حساب و کتابش خیلی دست ما نیست. مثلا دانشگاه ما به من که دکتری دارم با معدل بالا واحد نمیده اما به دانشجوی ارشد دانشگاه ازاد یا مشروطی واحد میده چون آشنا دارن. حالا من باید یقه خدا رو بگیرم؟ اینکه مدیر گروه با اختیار داره اینکارو میکنه به خدا چه ربطی داره؟ مقصر اونه و اگر در این دنیا مجازات نشه ، اون دنیا جوابشو می گیره.
در مورد این که بقیه زرنگی میکنن و از ما پیشی میگیرن ولی به ما آسیبی وارد نمیکنن مثل زرنگی پشت چراغ قرمز ، باید بگم که اصلا این به عدالت چه ربطی داره؟ این به انسانها ربط داره که بعضی هامون ابنقدر ضعیف هستیم که فوری به دیگران غبطه میخوریم و خودمون رو خیلی خاک بر سر در نظر میگیریم. اون داره هر کاری میکنه خودش باید جواب بده، به ما چه ربطی داره؟

یک حدیث هست که می فرماید "دنیا فریب می دهد ، زیان می رساند و تند میگذرد. از این رو خداوند آن را جایگاه کیفر نا اهلان و پاداش نیکان قرار نداد."

پارسا مهر;921607 نوشت:
پس گویا از نظر شما ممکن است دو نفر در حالی که حق الله ی یکسان دارند یا اصلا هر دو حق الله ای ندارند به خاطر دل رحم بودن یک عده یکیشان به بهشت برود یا یک وعده به جهنم برود تنها ولی آن یکی به خاطر دل رحم نبودن یک عده بر حسب اتفاق، به چندین و چند وعده جهنم برود...این انصاف نیست...هر کنشی را واکنشی است...این انصاف نیست که واکنش به یک شخص یک وعده جهنم تنها باشد ولی کنش به شخصی دیگر بشابه با همان شخص قبلی چند صد وعده جهنم باشد...استاد به هیچ وجه این عدالت نیست....هر کنشی را واکنشی است...انصاف نیست که برای کسی همان کنش یک واکنش داشته باشد منفور و برای دیگری همان کنش یک واککنشی داشته باشد نه خیلی منفور...این عین بی عدالتی و نابرابری است

چه ربطب به انصاف و عدالت داره؟ مثل این می مونه که دو نفر از شما میخوان که خودکارتون رو بشون قرض بدید، به یک نفر قرض میدی و به اون یکی نمیدی. حالا شخص دوم باید بیاد بگه شما خیلی بی انصافی که به من ندادی!!؟؟ در مورد بخشش خطا توسط انسانها هم همینطوره. یک نفر از حقی که به گردن دیگری داره گذشت میکنه و یکی نمیکنه. خوب طبیعیه که یکی به بهشت بره و یکی به جهنم. دیگه شما دارید چیزهای رو به عنوان شبهه مطرح می کنید که عقل آدم قبول نمیکنه.

پارسا مهر;921604 نوشت:
اگر دست بنده بود اصلا حکم حق الناس را تعریف نمی کردم...و می گفتم شخص مورد ستم قرار گرفته باید همان برخوردی را با شخص جانی و قاتل داشته باشد که با میکروب و ویروس دارد..استاد یک میکروب از صد تا جنایتکار و قاتل و آدمکش می تواند بد تر عمل کند به جان کودکی می افتد لحظه لحظه زندگی کودک را زجر کش می کند و کودک را نابود می کند، آیا کودک یا مادر و پدر این کودک می آیند می گویند ما میکروب را نمی بخشیم باید قصاص شود؟؟اصلا گودک و مادر و پدر اهمیتی به میکروب نمی دهند...بنده می گویم شخص ستم دیده باید نسبت به یک جانی همچین رفتاری داشته باشد، تو را کشت و زجرت داد، ببخشش و به او فکر نکن و اهمیتی نده، همانطور که با سیل و طوفان و ویروس انجام می دهی...ولی دست قانون، خیر، دست اراده ی خدا چه مظلوم ببخشد و چه نبخشد باید جانی را مجازات کند...حالا میکروب را که نمی تواند مجازات کند، گناهی ندارد و اختیاری ندارد ولی شخص مختار را باید جزا کند....پس بنده اصلا اهمیتی نمی دهم به حق الناس...جانی باید مجازات بشود و اصلا اهمیتی ندارد که مظلوم شخص را بخشیده یا نه...مثلا اگر اشتباه نکنم اگر اشتباه نکنم در ایران قانون است که اگر اولیای دم مقتول را ببخشند، قاتل اعدام نمی شود...این واقعا بی عدالتی است...قاتل باید اعدام بشود، چه مقتول او را ببخشد یا نبخشد...همه ی قاتل ها باید کشته بشوند نه اینکه یکی از قاتل ها کشته شود و یکی بخشیده شود برود دنبال کار و زندگی...اگر اشتباه نکنم در خارج از کشور رسم است که قاتل به حبس ابد می افتد یا کشته می شود چه والدین مقتول ببخشند و چه نبخشند فرقی نمی کند.این ماجرای قصاص بسیار ناعادلانه است در ایران....

جناب آقای پارسامهر عزیز در خصوص تئوری شما سه نکته باید عرض کنم:

نکته اول:
اسلام اگرچه از هر نظر کامل ترین دین است اما اتفاقا به نظر بنده در عرصه حقوق، این کاملتر بودن بیشتر ظهور و نمود دارد، هرگز شرق و غرب در این خصوص با اسلام قابل مقایسه نیستند.
اینکه می فرمایید در غرب با همه قاتلین یک جور رفتار می شود بر فرض که اینطور باشد فقط ظاهرش قشنگ است، اما آیا منطقی است یا خیر؟ گاهی یک رفتار فقط ظاهرش عادلانه است، اما باطنش بی عدالتی در خود دارد.
مثلا در مورد همین قتل اسلام می گوید دو جور قتل و کشتار داریم یکی جرائم عام محسوب می شود و یکی جرائم خاص؛ اگر کسی به خاطر خلق و خوی وحشی گری اش موجب فساد در زمین شده است این شخص جرمش عام بوده و همه جامعه را تهدید می کند لذا حتی اگر اولیاء مقتولین او را ببخشند باز هم اعدام خواهد شد؛ اما یک وقت این قتل از جرائم خاص است، یعنی طرف آدمکش نیست اما بالاخره در دعوا یکی را هُل داده، یا چیزی پرت کرده و موجب قتل طرف مقابل شده است، خب اینجا او که جامعه را تهدید نمی کند که ما از پیش خود او را بکشیم، بلکه در درگیری شخصی با یک نفر او را کشته است، و حق تعیین سرنوشت او هم با همان اولیاء مقتولین است، این کاملا بی عدالتی است که بیاییم همه قاتلین را یک کاسه کنیم و خودمان همه را بکشیم.
شما را به خدا کدام بی عدالتی است؟ اینکه جایی که جرائم خاص است را بر عهده خود صاحب حق بگذاریم یا اینکه خودمان دخالت کرده و همه را بکشیم؟!
آیا کشتن همه به عدالت نزدیک تر است؟! اینکه می گویم نگرش های احساسی گاهی در پی جویی عدالت به بی عدالتی میرسند از این باب است.

نکته دوم: با اینگونه رفتار کردن چه چیزی عائد مجرمین می شود؟ فرض کنید من و رفیقم دو نفر را کشته ایم و مجازاتمان اعدام است اما اولیای دم، رفیقم را بخشیده اند، خب شما می گویید برای اجرای عدالت رفیق من را هم باید اعدام کنند، براستی از اعدام او چه چیزی عائد من می شود؟ آیا زندگی من به من برمیگردد؟ اعدام دیگری برای من رضایت بخش می شود؟ اگر هم چنین حسی داشته باشم از سر حسادت است که در درون من وجود دارد، چون از علائم حسادت این است که بخواهیم آنچه ما نداریم دیگران نیز نداشته باشند، اما غبطه که از صفات خوب است آن است که دوست داشته باشیم آنچه دیگران دارند را ما هم داشته باشیم.
بنابراین خود مجرم اگر انسان باشد و ببیند رفیقش یا مجرم دیگری بخشیده شده می گوید بازم خدا را شکر که او بخشیده شد، نه اینکه تمنا کند او را هم بکشید تا عدالت رعایت شود!

نکته سوم: عنصر عفو و بخشش در رشد انسان خیلی موضوعیت دارد، این خودش یکی از مراحل رشد انسان است که زمینه آن فقط زمانی حاصل می شود که تعیین تکلیف ظالم بر عهده خود انسان مظلوم باشد، اینجاست که فضای رشد با فروبردن خشم و کینه، و صبر و بخشش فراهم میشود، روایات فراوانی که در این زمینه در دین اسلام وجود دارد گویای اهمیت این مسئله است.
پس تنها راه ایجاد چنین فضایی برای رشد این است که تکلیف مجرم برای مجازات و بخشش در جرائم خاص با صاحب حق باشد، وگرنه نیازی نبود اسلام سفارش به عفو و بخشش کند ویکی از بزرگترین عوامل رشد درونی انسان بابش بسته میشد.

نتیجه گیری
طبق آنچه گذشت توری شما مفسده های متعدد دارد، اما خداوند در بهترین شکل ممکن حق را بر عهده صاحب آن نهاده و از آن طرف توصیه به بخشش و عفو نموده است، تا شخص مجرم بین ترس و امید بماند، هم جنبه بازدارندگی حکم از بین نرود، و هم انسان هایی که واقعا از کرده خویش پشیمان شده اند روزنه امیدی هنوز برایشان باقیمانده باشد.
در این نظام زیبایی که خداوند ترسیم نموده هم مقتول در آخرت به حقش می رسد، و هم اولیای دم با قصاص این خسارت را تلافی نموده، یا با صبر عظیمشان رشد می کنند، و هم قاتل ضمن حفظ عنصر بازدارنده جرائم، ممکن است فرصت زندگی دوباره ای را بیابد. در سایر جرائم هم همینطور است.

پارسا مهر;921607 نوشت:
پس گویا از نظر شما ممکن است دو نفر در حالی که حق الله ی یکسان دارند یا اصلا هر دو حق الله ای ندارند به خاطر دل رحم بودن یک عده یکیشان به بهشت برود یا یک وعده به جهنم برود تنها ولی آن یکی به خاطر دل رحم نبودن یک عده بر حسب اتفاق، به چندین و چند وعده جهنم برود...این انصاف نیست


این را از کجای مطالب بنده برداشت کردید؟ من میگویم ظلم هم حق الناس است و هم حق الله، اگر هر دو مجرم با توبه درخواست حلالیت کنند هر دو بخشیده میشود، ولو اینکه صاحب حق الناس یکی از مجرم ها را نبخشد خداوند روز قیامت او حقوقی که ضایع کرده است را بر عهده می گیرد و طلبکاران را راضی می کند.

اما اگر بدون درخواست حلالیت صاحبان حق یکی را ببخشند و یکی را نبخشند عذاب از هیچ کدام برداشته نمی شود، چون صاحبان حق فقط حق خود را بخشیده اند، نه حق الله را، لذا اگر ظلم شدید باشد که ماهیت فرد را دگرگون کرده باشد با همین حق الله، حتی اگر شاکی خصوصی نداشته باشد وارد جهنم خواهد شد. که به آیه ای هم که در این خصوص وجود دارد اشاره کردم.

با سلام و احترام

مارینر;921601 نوشت:
جناب مسلم برخی از ظلم ها به گونه ای اتفاق میوفتند که جبران اونها میره جزو محالات و به محالات هم قدرت خدا تعلق نمیگیره ...

اولا آیا امکان دارد کسی در شرایط معلولیت رشد کند یا خیر؟ اگر امکان دارد پس محال نیست، بگویید سخت است
ثانیا: شواهد نشان می دهد گاهی انسان های معلول به مراتب از انسان هاس سالم اراده های قوی تری دارند.
ثالثا: وقتی خداوند بخواهد ظلم کسی را جبران کند برخلاف دنیا که فقط آن ظلم را می بیننند، خداوند تمامی حواشی آن ظلم را هم محاسبه میکند، یعنی اگر واقعا یک ظلمی در هدایت یک انسان خللی ایجاد کرده باشد خداوند آن را نیز در نظر خواهد گرفت.

مارینر;921603 نوشت:
فکر میکنم این چندمین بار باشه که دارم این مثال رو میزنم ...

فرض میکنیم شما دو تا دختر با نامهای نسرین و سارا دارین ... هر دوشون میرن کلاس اول ...



اولا تفاوت با بی عدالتی فرق می کند.

ثانیا: خب شما چه راهکاری را پیشنهاد می کنید؟
اینکه اصلا رفتارهای پدر و مادر در تربی و رشد بچه ها تاثیری نداشته باشند و بچه ها در هر صورت به بهترین وجه تربیت شوند!
یا اینکه پدر و مادر در تربیت نقش داشته باشند و ای تفاوت ها باشد؟!

مارینر;921645 نوشت:
بعدش خدا به هر کی دوست داره میده و به هر کی دوست نداره نمیده ( و صد البته حق کسی رو هم ضایع نمیکنه ) و نمرات اینجوری میشه

حسن 20
رضا 20
فاطمه 4
سعید 18
محمد 6
اکبر 9

عدالت خدا اینجوری کار میکنه .



عدالت خدااوند جدای از حکمتش نیست، یعنی هر تفاوتی در عین اینکه بی عدالتی نیست، حکیمانه هم هست، نباید با چنین مسائلی تشبیه کرد، بحث دوست داشتن و دوست نداشتن در افعال خدا مطرح نیست، هر فعل خداوند در چارچوب و قاعده است، مثل معلم نیست که از سر دوست داشتن به یکی ارفاق کند و به یکی نکند، خب این غیر حکیمانه است مگر آنکه شاگرد استحقاق آن را داشته باشد.
و از آنجا که این اعطاء و عدم اعطاء از حق خودش نیست بی عدالتی نیز محسوب می شود.

nobelist;921651 نوشت:
چه ربطب به انصاف و عدالت داره؟ مثل این می مونه که دو نفر از شما میخوان که خودکارتون رو بشون قرض بدید، به یک نفر قرض میدی و به اون یکی نمیدی. حالا شخص دوم باید بیاد بگه شما خیلی بی انصافی که به من ندادی!!؟؟ در مورد بخشش خطا توسط انسانها هم همینطوره. یک نفر از حقی که به گردن دیگری داره گذشت میکنه و یکی نمیکنه. خوب طبیعیه که یکی به بهشت بره و یکی به جهنم. دیگه شما دارید چیزهای رو به عنوان شبهه مطرح می کنید که عقل آدم قبول نمیکنه.

ببینید مسئله به این سادگی که شما مثال زدید نیست...بنده مثالتون رو کمی تصحیح می کنم و به واقعیت امر نزدیک می کنم...فرض کنید که نظام آموزش کشور که توسط دولت مشخص می شه این باشه که کسانی می تونن درس بخونن که وقتی سراغ شما می آن و ازتون خودکار قرض می خوان شما بهشون خودکار بدین...یعنی اگر شما بهشون خودکار بدین، می تونن درس بخونن و اگر خودکار بهشون ندید، نمی تونن درس بخونن....حالا شماره ی یک می آد سراغ شما بهشون خودکار نمی دین، شماره ی دو میاد پیش شما بهشون خودکار می دین..اینجا شاید شما بی انصافی نکرده باشید...دوست داشتید به شماره ی دو خودکار قرض بدید...مشکلی نیست...ولی این نظام آموزش انصافه ؟امکان درس خوندن باید برای همه فراهم باشه، نه ایکه افراد تفکیک بشن به کسانی که شما بهشون خودکار قرض می دین و کسانی که شما بهشون خودکار قرض نمی دین....آیا شما چنین نظام آموزشی رو انصاف می دونید
خوب حالا اینجا هم همینطور...این انصاف نیست که آثار و تبعات یک جرم و جنایت متناسب باشه با اینکه شما می خوایید خودکارتون رو قرض بدین یا ندین..یا به عبارتی ببخشید یا نبخشید....خودتون کلاتون رو قاضی کنید...دو نفر جنایات بسیار بسیار زیادی رو در حق کسانی انجام دادن...خوب این جنایت باید یک آثار و نتایج داشته باشه نه اینکه یکی از جنایتکارا به بهشت بره چون مظلوم ها دل رحم و اونو می بخشن و یکی از جنایتکارا به جهنم بره چون از قضا شاکی ها دل رحم نیستن و نمی بخشن....

مسلم;921655 نوشت:
اما اگر بدون درخواست حلالیت صاحبان حق یکی را ببخشند و یکی را نبخشند عذاب از هیچ کدام برداشته نمی شود، چون صاحبان حق فقط حق خود را بخشیده اند، نه حق الله را، لذا اگر ظلم شدید باشد که ماهیت فرد را دگرگون کرده باشد با همین حق الله، حتی اگر شاکی خصوصی نداشته باشد وارد جهنم خواهد شد. که به آیه ای هم که در این خصوص وجود دارد اشاره کرد

استاد بنده حق الله را در نظر داشتم شما گویا جهنم را مطلق می بینید...جهنم درجات دارد دیگر.درست؟؟یعنی آن جنایت کاری که حق الناسش توسط شاکی ها بخشیده شده به هر حال از جهنم کمتری بهره خواهد برد دیگر؟؟قبول ندارید؟؟یعنی دو جنایتکار یکسان، یکی وعده های بیشتری از جهنم خواهد برد یا اصلا جهنم نخواهد رفت اگر حق الله نداشته باشد ولی یکی از جنایتکاران وعده های بیشتری از جهنم خواهد چشید...خوب این انصاف است که دو جنایتکار یکسان و مشابه هر دو یک جنایات را انجام داده باشند ولی یکی وعده های بیشتری به جهنم برود و یکی وعده های کمتری؟؟

آیا کشتن همه به عدالت نزدیک تر است؟! اینکه می گویم نگرش های احساسی گاهی در پی جویی عدالت به بی عدالتی میرسند از این باب است.

استاد هرکس خربزه می خورد پای لرزش می شیند..استاد احساس می کنم این شمایید که احساس به قضیه نگاه می کنید....اصلا بخشیده شدن و یا بخشیده نشدن یک امر احساسی است....نه منطقی...چرا می گویند که زن وکیل نمی تواند باشد، چون احساسات را دخیل می کند..شما با وارد کردن عنصر بخشیدن و نبخشیدن دارید احساسات را وارد قضاوت و عدالت می کنید.مثل آنکه زنی را وکیل معین کنید...یک اصل منطقی است نه احساسی که هر کس جرمی انجام داد باید مجازات شود..دیگر این چه صیغه ای است که یکی بی دلیل بخشیده شود و یکی نبخشیده شود...یکی به خاطر دل رحم بودن شاکی بخشیده شود و یکی به خاطر سنگدل بودن شاکی اعدام شود...این عین بی عدالتی و وارد کردن عنصر احساسات در امر مهم قضاوت است

عنصر عفو و بخشش در رشد انسان خیلی موضوعیت دارد، این خودش یکی از مراحل رشد انسان است که زمینه آن فقط زمانی حاصل می شود که تعیین تکلیف ظالم بر عهده خود انسان مظلوم باشد، اینجاست که فضای رشد با فروبردن خشم و کینه، و صبر و بخشش فراهم میشود، روایات فراوانی که در این زمینه در دین اسلام وجود دارد گویای اهمیت این مسئله است.

خوب استاد بنده فکر می کنم این فرمایش شما نیاز به تاپیگ مجزایی داشته باشد..والا بنده با این نظر مخالفم.به نظرم اصلا بخشش یک امر احساسی است...کسی که به فکر عفو و بخشش است دارد چوب لای تکامل خود می اندازد...مظلوم باید یاد بگیرد که عدالت و قانون کار خودشان را انجام می دهند و بخشیدن یا نبخشیدن اثری در اجرای قانون ندارند...این یک حقیقت است یک روحیه حق پذیری است و تسلیم شدن در برابر حق و قانون است..بیدار کردن روحیه بخشیدن یا نبخشیدن و تلنگر زدن به آن مساوی است با وارد کردن احساسات در امر قضاوت و اجرای عدالت و تسلیم نبودن در برابر حق و قانون است و اصلا عنصر عفو و بخشش یک عنصر زنانه و احساسی است:) باید زیر پا له شود

استاد بنده لپ کلا و اصل مطلب را در پستی که خطابم به سرکار nobelist بود دادم..خواهش به آن هم جواب بدهید...

پارسا مهر;921658 نوشت:
ببینید مسئله به این سادگی که شما مثال زدید نیست...بنده مثالتون رو کمی تصحیح می کنم و به واقعیت امر نزدیک می کنم...فرض کنید که نظام آموزش کشور که توسط دولت مشخص می شه این باشه که کسانی می تونن درس بخونن که وقتی سراغ شما می آن و ازتون خودکار قرض می خوان شما بهشون خودکار بدین...یعنی اگر شما بهشون خودکار بدین، می تونن درس بخونن و اگر خودکار بهشون ندید، نمی تونن درس بخونن....حالا شماره ی یک می آد سراغ شما بهشون خودکار نمی دین، شماره ی دو میاد پیش شما بهشون خودکار می دین..اینجا شاید شما بی انصافی نکرده باشید...دوست داشتید به شماره ی دو خودکار قرض بدید...مشکلی نیست...ولی این نظام آموزش انصافه ؟امکان درس خوندن باید برای همه فراهم باشه، نه ایکه افراد تفکیک بشن به کسانی که شما بهشون خودکار قرض می دین و کسانی که شما بهشون خودکار قرض نمی دین....آیا شما چنین نظام آموزشی رو انصاف می دونید
خوب حالا اینجا هم همینطور...این انصاف نیست که آثار و تبعات یک جرم و جنایت متناسب باشه با اینکه شما می خوایید خودکارتون رو قرض بدین یا ندین..یا به عبارتی ببخشید یا نبخشید....خودتون کلاتون رو قاضی کنید...دو نفر جنایات بسیار بسیار زیادی رو در حق کسانی انجام دادن...خوب این جنایت باید یک آثار و نتایج داشته باشه نه اینکه یکی از جنایتکارا به بهشت بره چون مظلوم ها دل رحم و اونو می بخشن و یکی از جنایتکارا به جهنم بره چون از قضا شاکی ها دل رحم نیستن و نمی بخشن....

ببینید در مورد جنایتکارها که مثال زدید، اصل بر این نیست که اگر جنایتکاری بخشیده نشود و به جهنم برود بی عدالتی خداست بلکه اصل بر این است که اصلا جنایتی انجام نشود. شخص خاطی این اختیار را داشته که جنایت را مرتکب نشود، حال که مرتکب شده باید منتظر تاوان آن باشد، بخشش یک لطف هست که در حق او ممکن است بشود یا نشود. فرض بنده سر یک نفر رابریده ام یا یک جوان را معتاد کرده ام و شخص دیگری هم اینکار را کرده، خانواده مظلوم او را می بخشند و مرا نه. آیا این بی عدالتی است؟ خیر ، بی عدالتی انجاست که اساسا من کسی را به ناحق بکشم یا معتاد کنم یا ضربه به کسی بزنم. اساسا نباید جرم را مرتکب شویم چون بی عدالتی اول را خودمان انجام داده ایم، یک شخص نا عادل و ظالم چگونه می تواند بگوید اگر من بخشیده نشوم و به جهنم بروم بی عدالتی است ، بین من و قاتل دیگر تبعیض قائل شده اید!!!

در مورد نظام آموزش و .. که فرمودید، باز هم گوشزد میکنم که به عدالت خدا مربوط نیست. الان در آلمان تقریبا در 99 در صد شئون زندگی عدالت برقرار است، آموزش ، اجتماعی، اشتغال و .... پس از دید شما خدای آنها عادل است چون نه کسی حسرت آنچنانی دارد و نه ظلمی در حق کسی می شود. اما ایران ، نگوویم چه خبر بهتر است، پس خدای ما به زعم شما عدالت ندارد. آیا این درست است؟ خدای آنها عادل و مال ما هیچی؟ بزرگوار این به خدا ربطی نداره، این مسئولان مملکت هستند که بعضا با بی کفایتی وضع را به اینجا رسانده اند ولی مسئولان آنها خیر. پس این یک مشکل انسانی است نه الهی.

اما این که حال خدا این مشکلاتی که ناشی از اهمال و خطای یک انسان است و زندگی شخص دیگر را تحت تاثیر قرار می دهد چگونه حسابرسی می کند بحث دیگری است. آیت الله جوادی می فرمودند ما هر چه قدر هم بگوییم با استفاده از آیات و روایات و عقل و ... که آن دنیا چه خبر است و چگونه حساب کتاب می شود باز هم نمیتوانیم نظر صد درصدی داشته باشیم. چون علم ما نسبت به آنجا محدود است. شاید خدا یک کسی که به قول خانم مارینر پول کسی را بالا کشیده و مشکلات جسمی و روحی برایش ایجاد کرده را چنان در تنگنا بگذارد که شخص مظلوم باورش نشود.
به نظرم وظیفه ما این است که در این دنیا باید وظایف خودمان را انجام دهیم. به ما گفته اند در مقابل ظالم و مظلوم و ... چه کن یا .... ، همان طور عمل کنیم و خیلی فکر خود را درگیر نکنیم که این بی عدالتی را خدا چطور حساب میکند.

جناب پارسا مهر ، شما می گویید: دو نفر جنایات بسیار بسیار زیادی رو در حق کسانی انجام دادن...خوب این جنایت باید یک آثار و نتایج داشته باشه نه اینکه یکی از جنایتکارا به بهشت بره چون مظلوم ها دل رحم و اونو می بخشن و یکی از جنایتکارا به جهنم بره چون از قضا شاکی ها دل رحم نیستن و نمی بخشن..

فکر نمیکنم کسی در این کره خاکی باشد که جنایات بسبار بسبار زیادی انجام داده باشد و مظلوم ها همگی او را یکجا بخشیده باشند، پس این افراد تکلیفشان معلوم است.

پارسا مهر;921678 نوشت:
استاد هرکس خربزه می خورد پای لرزش می شیند..استاد احساس می کنم این شمایید که احساس به قضیه نگاه می کنید....اصلا بخشیده شدن و یا بخشیده نشدن یک امر احساسی است....نه منطقی...چرا می گویند که زن وکیل نمی تواند باشد، چون احساسات را دخیل می کند..شما با وارد کردن عنصر بخشیدن و نبخشیدن دارید احساسات را وارد قضاوت و عدالت می کنید.مثل آنکه زنی را وکیل معین کنید...یک اصل منطقی است نه احساسی که هر کس جرمی انجام داد باید مجازات شود..دیگر این چه صیغه ای است که یکی بی دلیل بخشیده شود و یکی نبخشیده شود...یکی به خاطر دل رحم بودن شاکی بخشیده شود و یکی به خاطر سنگدل بودن شاکی اعدام شود...این عین بی عدالتی و وارد کردن عنصر احساسات در امر مهم قضاوت است

بلکه بالعکس، حرف اسلام کاملا منطقی است، میگوید اگر مجرم در حق جامعه جرم کرد، بدون برو و برگرد باید مجازات شود، اما اگر در حق شخص یا اشخاص معینی ظلم کرد، خب مجازات او در گرو خواست صاحبان حق است، این معنا ندارد که به آنها بگوییم شما حق بخشش ندارید و این آقا حتما باید مجازات شود! خب بابا حق اینها ضایع شده، یعنی چه که نمی توانند در خصوص حق خود تصمیم بگیرند؟!

علاوه بر اینکه چنین حکمی منطقی نبوده و سختگیرانه است، می دانید نتیجه رفتار شما به کجا خواهد انجامید؟ به جایی که اندک ظلمی باید مجازات شود و هیچ راه بخششی نیست!
یعنی اگر کسی در خیابان به دیگری تنه زد، راه بخشش نیست و حتما باید همان شخص به او تنه بزند. اگر یکی به اشتباه روی پای کسی پا گذاشت، حتما آن شخص هم باید پا بکذارد، راه بخششی نیست! اگر کسی عصبانی شد و به دیگری فحش داد به کسی که به او فحش داده شده ربطی ندارد، فحش دهنده حتما باید مجازات شود! اگر مادری فرزندش را بدون دلیل موجه کتک زد به رضایت و شاکی بودن آن فرزند ربطی ندارد، آن مادر باید مجازات شود ولو این مجازات در نگاه خود آن پسر از کتک خوردن خودش سخت تر باشد! اگر پسری در حق پدرش ظلم کرد، آن پدر چه بخواهد و چه نخواهد پسرش باید مجازات شود، حتی اگر این مجازات داغ سنگین تری روی دل آن پدر بگذارد! اینها نه منطقی است، نه سازگار با عقل و فطرت انسان! خواهش می کنم منطقی به ماجرا نگاه کنید.
این نوع نگرش فقط موجب پررنگ کردن حس کینه و انتقام و تقاص و... در جامعه می شود، تقویت این روحیه ها کجا و آن جامعه ای که اسلام به دنبال آن است کجا! جامعه ای که گذشت و عفو یکی از خصائص مردم آن است.

ثانیا: بی عدالتی در جایی است که اعطاء به یکی به دیگری ضربه بزند، مثلا شما اگر در صف نانوایی باشید و نانوا به آشنای خودش زودتر نان بدهد خب نوبت شما عقب تر می افتد و این موجب ضایع شدن حقی از شما می شود و طبیعتا بی عدالتی است، اما این که ما بگوییم از بین 100 محکوم شده به اعدام، 50 نفرشان توسط خود اولیای دم بخشیده شده اند قبول نیست، باید همه اعدام شوند به چه دلیل؟ مگر از بخشش آن پنجاه نفر چه ضرری به این پنجاه نفر می رسد؟! اینها که در هر صورت اعدام می شوند! اینکه ما بیاییم به جای رواج عفو در جامعه و بالا بردن امار انسان های نجات یافته، به دنبال عدم عفو و بالا بردن معدومین باشیم پی گیری عدالت است؟!
این طرف که بخشیده شده اند که خوب است، ما باید یک فکری برای آن کفه ترازو بکنیم، نه اینکه اینها را هم بکشیم؟! اینکه بچه ای توسط مادرش نفرین نشده مطلوب است ما باید این را گسترش بدهیم، نه اینکه آن طرف را و بگوییم همه مادران باید نفرین کنند و هیچ مادری نباید از حقش بگذرد!

پارسا مهر;921678 نوشت:
بنده با این نظر مخالفم.به نظرم اصلا بخشش یک امر احساسی است...کسی که به فکر عفو و بخشش است دارد چوب لای تکامل خود می اندازد.

من نگفتم احساسات بد است، بلکه اگر در جای خود خرج نشود بد است. دخالت دادن احساسات در تبیین رابطه جرم و جزا بد است، اما بسیاری از اخلاق های خوب و بد احساسی است، مگر می شود گفت همه آنها بد است؟ مثلا احساس محبت انسان به پدر و مادرش، احساس هم نوع دوستی، و ترک احساساتی چون حسادت و کینه و...
آنچه که انسان را تکامل می بخشد اوصاف نیکو است، اوصافی که انسانی باشند و در قالب احساساتی چون محبت و خیرخواهی، و مانند آن تبلور می یابند؛ و آنچه که مانع تکامل است اوصاف بدی چون حسادت و کینه و حس انتقام جویی و مانند آن است، پس قطعا نظامی که شما تبیین می کنید موجب سقوط انسان از انسانیتش خواهد بود، نه تکاملش.
حتی در بین خود مجرمین هم همینطور، مجرمی که مثلا به اعدام محکوم شده اگر اوصاف انسانیتش زنده باشد هرگز به بخشیده شدن سایر مجرمین اعتراض نمی کند که بگوید لااقل آنها را هم بکشید! بلکه برای خود هم آرزوی بخشش می کند.

پارسا مهر;921658 نوشت:
ببینید مسئله به این سادگی که شما مثال زدید نیست...بنده مثالتون رو کمی تصحیح می کنم و به واقعیت امر نزدیک می کنم...فرض کنید که نظام آموزش کشور که توسط دولت مشخص می شه این باشه که کسانی می تونن درس بخونن که وقتی سراغ شما می آن و ازتون خودکار قرض می خوان شما بهشون خودکار بدین...یعنی اگر شما بهشون خودکار بدین، می تونن درس بخونن و اگر خودکار بهشون ندید، نمی تونن درس بخونن....حالا شماره ی یک می آد سراغ شما بهشون خودکار نمی دین، شماره ی دو میاد پیش شما بهشون خودکار می دین..اینجا شاید شما بی انصافی نکرده باشید...دوست داشتید به شماره ی دو خودکار قرض بدید...مشکلی نیست...ولی این نظام آموزش انصافه ؟امکان درس خوندن باید برای همه فراهم باشه، نه ایکه افراد تفکیک بشن به کسانی که شما بهشون خودکار قرض می دین و کسانی که شما بهشون خودکار قرض نمی دین....آیا شما چنین نظام آموزشی رو انصاف می دونید
خوب حالا اینجا هم همینطور...این انصاف نیست که آثار و تبعات یک جرم و جنایت متناسب باشه با اینکه شما می خوایید خودکارتون رو قرض بدین یا ندین..یا به عبارتی ببخشید یا نبخشید....خودتون کلاتون رو قاضی کنید...دو نفر جنایات بسیار بسیار زیادی رو در حق کسانی انجام دادن...خوب این جنایت باید یک آثار و نتایج داشته باشه نه اینکه یکی از جنایتکارا به بهشت بره چون مظلوم ها دل رحم و اونو می بخشن و یکی از جنایتکارا به جهنم بره چون از قضا شاکی ها دل رحم نیستن و نمی بخشن....

ببینید شما دو مثال بی ربط را در کنار هم قرار داده اید، من بارها تأکید کرده ام که حقوق عمومی را با حقوق خصوصی خلط نکنید، ریشه و منشأ اشتباه شما خلط بین این دو مطلب است؛ در نظام آموزشی هرگونه تفاوتی بی عدالتی است، اما سخن ما در جایی است که من در حق یک نفر ظلم کرده ام، ماجرای ظلم من و اختیار آن منحصر در منِ ظالم، و آن مظلوم است، به هیچ دلیلی تأکید می کنم طبق هیچ دلیلی نمی توان گفت کسی دیگری حق دارد در این زمینه نظر بدهد، به چه دلیل؟ حق او فقط ضایع شده است. این با نظام آموزشی که حق همه است و حق شخصی هم نیست متفاوت است.

مسلم;921713 نوشت:
بلکه بالعکس، حرف اسلام کاملا منطقی است، میگوید اگر مجرم در حق جامعه جرم کرد، بدون برو و برگرد باید مجازات شود، اما اگر در حق شخص یا اشخاص معینی ظلم کرد، خب مجازات او در گرو خواست صاحبان حق است، این معنا ندارد که به آنها بگوییم شما حق بخشش ندارید و این آقا حتما باید مجازات شود! خب بابا حق اینها ضایع شده، یعنی چه که نمی توانند در خصوص حق خود تصمیم بگیرند؟!

خوب اگر همه چیز با یک بخشش می تواند درست بشود و عدالت هم برقرار بشود...چرا خدا خق الله را نمی بخشد؟خدا که بخشنده ترین است و مهربان ترین است هر حق الله ای را ببخشد...

ببینید استاد اگر بنده گفتم اصلا حق الناس را به حساب نمی آورم...در کنار آن یک سری تمهیدات هم در نظر می گیرم..مثلا شما نوشته اید:

اگر یکی به اشتباه روی پای کسی پا گذاشت، حتما آن شخص هم باید پا بکذارد، راه بخششی نیست!

خوب شما خود می فرمایید به اشتباه....وقتی شخص به اشتباه پای خود را روی پای کسی گذاشته...خوب اشتباه کرده، عمدی نبوده و مجازات نمی شود...حالا شاکی بگوید من نمی بخشم، صدبار بگوید نمی بخشم...خوب آن شخص اشتباهی پایش را روی پای فلانی گذاشته، شخص گناه کار نیست و فارق از بخشیده شدن یا نشدنش، آزاد است.اصلا بخشیده شدن یا نشدن تاثیری ندارد...چون اشتباهی این کار را کرده...ولی اگر عمدی این کار را کرده...خوب باید تاوان ببیند....باید فرقی بین کسی که بی مورد پا روی پای کسی نمی گذارد و مزاحم نمی شود با کسی که مزاحم مردم می شود باید باشد یا نه؟اگر فرقی نباید باشد...پس چرا حق الله را حساب می کنید...خوب حق الله را هم ندید بگیرید همه بروند بهشت دیگر...

پس استاد شما توجه داشته باشید که در کنار آنکه می گویم بخشیدن و نبخشیدن بی معنی باید باشد تمهیداتی هم باید به اجرا در آید..

اگر مادری فرزندش را بدون دلیل موجه کتک زد به رضایت و شاکی بودن آن فرزند ربطی ندارد، آن مادر باید مجازات شود ولو این مجازات در نگاه خود آن پسر از کتک خوردن خودش سخت تر باشد

خوب استاد گرامی، عدالت عداالت است...قانون قانون است...آن کودک باید یاد بگیرد که تابع قانون و حق باشد...و مجازات مادرش را بپذیرد...هرچند برایش سخت باشد..استاد شما که دارید احساسی عمل میکنید.

مسلم;921713 نوشت:
ثانیا: بی عدالتی در جایی است که اعطاء به یکی به دیگری ضربه بزند، مثلا شما اگر در صف نانوایی باشید و نانوا به آشنای خودش زودتر نان بدهد خب نوبت شما عقب تر می افتد و این موجب ضایع شدن حقی از شما می شود و طبیعتا بی عدالتی است، اما این که ما بگوییم از بین 100 محکوم شده به اعدام، 50 نفرشان توسط خود اولیای دم بخشیده شده اند قبول نیست، باید همه اعدام شوند به چه دلیل؟ مگر از بخشش آن پنجاه نفر چه ضرری به این پنجاه نفر می رسد؟! اینها که در هر صورت اعدام می شوند! اینکه ما بیاییم به جای رواج عفو در جامعه و بالا بردن امار انسان های نجات یافته، به دنبال عدم عفو و بالا بردن معدومین باشیم پی گیری عدالت است؟!

خوب پس فردای قیامت مقرر شد مثلا شمر به جهنم بیافتد...چه اشکالی دارد از این کار صرف نظر کنیم...نیافتادن شمر به جهنم به قول شما به چه کسی ضربه می زند؟
استاد بنده عدالت را اینطور می بینم....اینکه هر کنشی، واکنشی معقول و مساوی با آن کنش داشته باشد....مثلا عدالت است که دستت را روی آتش گذاشتی دستت بسوزد...حالا چه به کسی ضربه بخورد چه نخورد...کسی جرم کرد باید مجازات شود...چه به کسی ضربه بزند چه نزند...شما می فرمایید اگر 50 نفر محکوم به اعدام توسط اولیای دم بخشیده شوندچه ضرری به این پنجاه نفر دیگر می زند...بنده می گویم کاری به این نداریم که چه ضرری به این و آن می زند...هر کنشی واکنشی دارد....جرم انجام دادی تاوانش را باید ببینی...اگر با دیدگاهی که شما می فرمایید به قضیه نگاه کنیم...یعنی با این دیدگاه که بی عدالتی در جایی است که اعطاء به یکی به دیگری ضربه می زند....پس چرا باید بگوییم عدالت این است که کسی که کار خیر انجام داده به بهشت برود؟خوب ما به شخصی که کار خیر انجام داده جهنم اعطا می کنیم...اعطا کردن جهنم به کسی که کار خیر انجام داده به چه کسی ضربه می زند؟؟.پس این عدالت است!!!!!!
پس به نظر بنده عدالت ان است که هر کنشی واکنشی معقول و برابر داشته باشد..کسی کار خیر انجام می دهد به بهشت می رود...کسی جرمی انجام داده به جهنم می رود و مجازات می شود...هر کنشی ر/ا واکنشیست.../این می شود عدالت....با تعریف شما از عدالت چرا عدالت باید بگوید کسی که کار خیر انجام داده باید به بهشت برود؟؟چرا جهنم نرود؟؟

ادامه دارد

پارسا مهر;921721 نوشت:
خوب اگر همه چیز با یک بخشش می تواند درست بشود و عدالت هم برقرار بشود...چرا خدا خق الله را نمی بخشد؟خدا که بخشنده ترین است و مهربان ترین است هر حق الله ای را ببخشد...

بله خداوند هم هر کسی که درخواست توبه و حلالیت کند بدون استثناء، و بدون نگاه به بزرگی گناهانش او را می بخشد، حتی بسیاری را بدون توبه می بخشد همانطور که فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاء»؛ به درستی که خداوند شرک را نمی بخشد اما پایین تر از آن را برای هر کسی که بخواهد می بخشد.(نساء48، و 116)
یعنی شرک را بدون توبه نمی بخشد اما غیر ان را ممکن است بدون توبه ببخشد.

لذا ما معتقدیم کسانی در جهنم جاویدان خواهند بود که از روی علم و آگاهی و از روی عناد و لجاجت کفر ورزیده یا مشرک شده باشند؛ و در جامعه حق الناس هم معتقدیم چنین انسان هایی را نباید بخشید، بلکه باید لعنت کرد.
حتی در جرائم نیز اگر مجرمی کارش شده جرم و جنایت، این را نمی گوییم ببخشید، این را باید مجازات کرد، اما چون این را می خواهیم مجازات کنیم همه را یک کاسه نکنیم و بگوییم آن مجرمی که بار اولش بوده، و حالا واقعا پشیمان شده، و صاحب حقش هم او را بخشیده، بگوییم خیر، باید حتما مجازات شود، چون آن مجرم قبلی هم مجازات شد!

پارسا مهر;921721 نوشت:
استاد بنده عدالت را اینطور می بینم....اینکه هر کنشی، واکنشی معقول و مساوی با آن کنش داشته باشد....مثلا عدالت است که دستت را روی آتش گذاشتی دستت بسوزد...

کنش و واکنش در محث عدالت از سنخ کنش و واکنش فیزیکی که نیست که بگوییم هر کنشی باید واکنشی معقول و مساوی و قابل پیش بینی با آن داشته باشد، اتفاقا یکی از علائم داشتن اختیار همین است که رفتارهای انسان قابل پیش بینی نیست، پس جایی که اختیار در میان باشد دیگر این واکنش قابل پیش بینی نخواهد بود.
اگر آتش هم اختیار می داشت ممکن بود گاهی دست شما را بسوزاند، گاهی هم نه، این که می بینید در فیزیک واکنش ها ثابت است، مربوط به همان حوزه فیزیک است، نه بحث های علوم انسانی.
پس تنها دلیل شما دلیلی است که متعلق به حوزه دیگریست.

اما دلیل ما کاملا منطقی است، بحث ما در حوزه حقوق است، حقوق جمع حق است، حق الله متعلق به خدا و حق الناس متعلق به مردم است، کسی نفیا و اثباتا نمی تواند در آن دخالت کند، اگر من در حق کسی ظلم کردم اختیار مجازات، یا عدم مجازات بنده فقط در دست آن مظلوم است، من در حق کسی دیگری ظلم نکرده ام.

پارسا مهر;921721 نوشت:
شما می فرمایید اگر 50 نفر محکوم به اعدام توسط اولیای دم بخشیده شوندچه ضرری به این پنجاه نفر دیگر می زند...بنده می گویم کاری به این نداریم که چه ضرری به این و آن می زند...هر کنشی واکنشی دارد....


اتفاقا تنها دلیلی که شما بر اعدام شدن همه ی صد نفر بیان کردید و تاپیک را بر آن بنیان نهاده اید عدم تساوی و عدالت است، یعنی شما به خاطر آن پنجاه نفر که اعدام می شوند می خواهید این پنجاه نفر را هم اعدام کنید تا تفاوتی در میان نباشد.

پارسا مهر;921721 نوشت:
خوب استاد گرامی، عدالت عداالت است...قانون قانون است...آن کودک باید یاد بگیرد که تابع قانون و حق باشد...و مجازات مادرش را بپذیرد...هرچند برایش سخت باشد..استاد شما که دارید احساسی عمل میکنید.


بحث احساسات نیست، اگر مادر این کودک جرمی انجام داده که ربطی به آن کودک ندارد بله ما هم می گوییم احساسات کودک نادرست بوده و بدون دلسوزی باید حکم اجرا شود، اما فرض سوال این است که جرم مادر این است که در حق آن فرزند ظلم کرده، یعنی ما برای احقاق حق فرزند داریم کاری می کنیم که خود آن فرزند هم راضی به آن نیست! این چه احقاق حقی است!؟! شما اگر خود آن فرزند را بزنی بیشتر دوست دارد تا مادرش را بزنیم. بعد برای حق او داریم چنین کاری میکنیم و می گوییم به تو مربوط نیست!

پارسا مهر;921721 نوشت:
خوب شما خود می فرمایید به اشتباه....وقتی شخص به اشتباه پای خود را روی پای کسی گذاشته...خوب اشتباه کرده، عمدی نبوده و مجازات نمی شود...حالا شاکی بگوید من نمی بخشم، صدبار بگوید نمی بخشم...خوب آن شخص اشتباهی پایش را روی پای فلانی گذاشته، شخص گناه کار نیست

این هم از مسائلی است که نشان از عمق نگاه اسلام دارد و مایه افتخار ماست که متدین به چنین دینی هستیم.
طبق نگاه شما که عمدی بودن را ملاک حق الناس قرار داده اید اگر کسی اشتباها کسی را بکشد اصلا حلالیت طلبیدن لازم نیست! چون عمدی در کار نبوده، اگر ملاک عمدی بودن است چه در کشتن، و چه در پا روی پای کسی گذاشتن حقی به گردن انسان نیست، چون طبیعتا بزرگی و کوچکی ظلم که در مسئله دخالتی نمی تواند داشته باشد. نمیشود گفت اگر ظلمش بزرگ باشد باید حلالیت بطلبد اما اگر کوچک باشد عیبی ندارد!(منطقی نیست)

اما اسلام عزیز اینجا معتقد است ولو به اشتباه کسی در حق دیگری کاری کند که درد و رنجی به او برسد حق الناس است، البته اگر متوجه نشده باشد خداوند روز قیامت او را مواخذه نخواهد کرد، اما از فضل خودش به آن مظلوم اعطاء خواهد کرد.
اما اگر کسی فهمید که پا روی پای کسی گذاشته قطعا باید حلالیت بخواهد، بالاخره به او ظلمی شده، عمدی یا سهوی بودن مسئله در اصل مظلومیت آن شخص که نقشی ندارد.

اسلام به عنوان کامل ترین دین اگرچه از نظر حق الناس بودن بین عمدی و سهوی بودن تفاوتی نگذاشته است، اما در نوع جبران آن فرق گذاشته است، می گوید اگر عمدی باشد این جبران جنبه مجازاتی پیدا می کند، یعنی صاحب حق می تواند آن ظالم را مجازات کند، یعنی می تواند او را قصاص کند؛ و اما اگر سهوی باشد جنبه مجازات نخواهد داشت، بلکه جنبه جبرانی دارد، یعنی صاحب حق می تواند از آن شخص دیه بگیرد.
خلاصه حق اوست، می تواند هم ببخشد.

انصافا آقای پارسا مهر عزیز این نظام دقیق را که انسان می بیند واقعا لذت می برد، کاملا روشن است که این نظام، نظامی بشری نیست، فقط خداوند است که می تواند چنین نظام دقیق حقوقی ترسیم نماید.
البته بحث آن خیلی مفصل است، بنده به اختصار توضیح دادم.

مسلم;921771 نوشت:
بله خداوند هم هر

با سلام...خواهشن به این سوال پاسخ بدهید که آیا ربطی به عدالت دارد که مثلا نیکوکاران به بهشت می روند و نه به جهنم./..آیا این قضیه ربطی به پرپایی عدالت دارد یا نه اصلا ربطی به عدالت ندارد...این را پرسیدم که در درجه اول معنای درستی و مفهوم درستی از عدالت بدهیم...شما عدالت را به نحوی تعریف کردید که به نظرم اصلا واقعیت امر را نشان نمی دهد....خواهشن در ابتدا به این سوال پاسخ دهید./.././مرسی

با سلام

پارسا مهر;921837 نوشت:
آیا ربطی به عدالت دارد که مثلا نیکوکاران به بهشت می روند و نه به جهنم./


قطعا ربط دارد، عدالت یعنی «اعطاء کلی ذی حق حقه»؛ یعنی حق هر کسی به او داده شود، و بهشت حق نیکوکاران است، چون خدا به آنها وعده داده ست که اگر نیکوکار باشند بهشت را مسکن آنان قرار می دهد.
فقط باید دقت کرد که عدالت ناظر به حداقل هاست یعنی میگوید حق هر کسی باید به او داده شود، کار ندارد که بیشتر داده می شود یا به همان اندازه حقش، فقط می گوید اگر بیشتر نمی دهید حداقل حقی که خود شخص طلب دارد را باید به او بدهید ، یعنی عدالت دائر مدار حقوق است؛ بنابراین اینکه بیشتر از حق کسی به او داده شود هرگز از دایره عدالت خارج نیست.

مسلم;921856 نوشت:
قطعا ربط دارد، عدالت یعنی «اعطاء کلی ذی حق حقه»؛ یعنی حق هر کسی به او داده شود، و بهشت حق نیکوکاران است، چون خدا به آنها وعده داده ست که اگر نیکوکار باشند بهشت را مسکن آنان قرار می دهد.
فقط باید دقت کرد که عدالت ناظر به حداقل هاست یعنی میگوید حق هر کسی باید به او داده شود، کار ندارد که بیشتر داده می شود یا به همان اندازه حقش، فقط می گوید اگر بیشتر نمی دهید حداقل حقی که خود شخص طلب دارد را باید به او بدهید ، یعنی عدالت دائر مدار حقوق است؛ بنابراین اینکه بیشتر از حق کسی به او داده شود هرگز از دایره عدالت خارج نیست.

سلام مجدد...شما حرف خوبی زدید، فرمودید عدالت یعنی حق هر کسی را به او بدهیم...این تقریبا همان حرف بنده بود که گفتم هر کنشی واکنشی معقل و منطقی دارد..بنده اگر ذهنم یاری می کرد و کلمات بهتری به ذهنم می رسید حتما همان حرف شما را مطرح می کردم....خوب استاد حق هرکسی را چه کسی تائین می کند؟؟همانطور دلبخواهی است که یکی که مثلا خدا باشد همینطور دلبخواهی شانسی یک حقی برای یک شخص تعیین می کند یا نه اصولی دارد و منطقی دارد؟؟خوب استاد بنده می گویم که کسی جنایتی را مرتکب شده...حالا باید بر اساس جنایتی که مرتکب شده حقی برایش در نظر گرفته شود..بنده می گویم این حق چیزی نیست که احساسی انتخاب شود...چیزی نیست که دلبخواهی انتخاب شود...چیزی نیست که یک دختر بچه با ذهن کودکانه ی خود انتخاب کند...ولی شما می گویید خیر...حق جنایتکار را که مثلا در موردی مادر کودکی است، را کودک مشخص می کند..با یک بخشیدن یا نبخشیدن...خوب این بی منطقی نیست...مثل این است که به کودکی بگوییم حق کسی که شهید شده چیست..کودک با تصورات کودکانه ی خود بگوید که چون برای من مثلا پفک نخریده جایش یک گوشه ی پست و بدرد نخوری از جهنم باشد...شما وقتی می گویید که حکم یک جانی را یک بخشیدن یا نبخشیدن معین می کند دارید عنصر بی منطقی و احساسی را وارد معادلات می کنید و می گویید که هر کی به هر کی هست...حق یک جنایت کار مثلا فلان چیز است مثلا بهشت است و یا یک وعده جهنم است ولی حق یک جنایت کار دیگر مثلا صد وعده جهنم است...خوب منطقی نیست...حق همه ی جنایت کارانی که یک عمل و جنایت یگسان را مرتکب شده اند باید یکی باشد و آن را خدا و منطق و قانون مشخص می کند نه احساسات و عواطف کودکانه

با سلام مجدد و تبریک به مناسبت اعیاد شعبانیه

پارسا مهر;921981 نوشت:
سلام مجدد...شما حرف خوبی زدید، فرمودید عدالت یعنی حق هر کسی را به او بدهیم...این تقریبا همان حرف بنده بود که گفتم هر کنشی واکنشی معقل و منطقی دارد..بنده اگر ذهنم یاری می کرد و کلمات بهتری به ذهنم می رسید حتما همان حرف شما را مطرح می کردم....خوب استاد حق هرکسی را چه کسی تائین می کند؟؟همانطور دلبخواهی است که یکی که مثلا خدا باشد همینطور دلبخواهی شانسی یک حقی برای یک شخص تعیین می کند یا نه اصولی دارد و منطقی دارد؟؟خوب استاد بنده می گویم که کسی جنایتی را مرتکب شده...حالا باید بر اساس جنایتی که مرتکب شده حقی برای شدر نظر گرفته شود..بنده می گویم این حق چیزی نیست که احساسی انتخاب شود...چیزی نیست که دلبخواهی انتخاب شود...چیزی نیست که یک دختر بچه با ذهن کودکانه ی خود انتخاب کند...ولی شما می گویید خیر...حق جنایتکار را که مثلا در موردی مادر کودکی است، را کودک مشخص می کند..با یک بخشیدن یا نبخشیدن...خوب این بی منطقی نیست...مثل این است که به کودکی بگوییم حق کسی که شهید شده چیست..کودک با تصورات کودکانه ی خود بگوید که چون برای من مثلا پفک نخریده جایش یک گوشه ی پست و بدرد نخوری از جهنم باشد...شما وقتی می گویید که حکم یک جانی را یک بخشیدن یا نبخشیدن معین می کند دارید عنصر بی منطقی و احساسی را وارد عادلات می کنید و می گویید که هر کی به هر کی هست...حق یک جنایت کار مثلا فلان چیز است مثلا بهشت است و یا یک وعده جهنم است ولی حق یک جنایت کار دیگر مثلا صد وعده جهنم است...خوب منطقی نیست...حق همه ی جنایت کارانی که یک عمل و جنایت یگسان را مرتکب شده اند باید یکی باشد و آن را خدا و منطق و قانون مشخص می کند نه احساسات و عواطف کودکانه


چهار نکته را در رابطه با این پست شما باید بیان کنم:

نکته اول: تعیین حق با گذشت فرق می کند
ببینید شما بین تعیین حق، و گذشت از حق خلط کرده اید، اولی را عقل و شرع تعیین میکنند، اما دومی بر عهده انسان است. یعنی عقل و شرع برای انسان ها حقی تعیین می کنند به عنوان حریم، اگر کسی این حریم را شکست حق به گردنش می افتد، اما این که حالا این حق باشد یا بخشیده شود،ببستگی به نظر شخص مظلوم دارد. بنابراین اولی از سنخ عقل است، و دومی است که از سنخ احساسی است که البته ریشه منطقی دارد.

نکته دوم: حقوق چارچوب عقلانی دارد
همان طور که اشاره شد تعیین حقوق چارچوب دارد و اتفاقا این چارچوب عقلانی است نه احساسی، مثلا همین مثالی که شما زدید اگر دختری بگوید فلان شهید باید در جهنم باشد چون برای من پفک نخریده، عقل و شرع چنین طلبکاری را نمی پذیرند، مگر آنکه آن شهید چنین وعده ای به آن دختر داده باشد، اینجا حق را می پذیرند.
پس ملاک تعیین حق کاملا منطقی شد، می آییم سراغ عفو؛ وقتی ما قبول کردیم که انسان حق آسایش، حق آرامش، و حقوق مالی و مانند آن دارد، یعنی این حق متعلق به اوست، تأکید می کنم حق اوست که پایمال شده است(اگر نیاز هست تکرار کنم؟) خواهش می کن دقت کنید این حق برای ظالم نیست، این حق برای مظلوم است، با رضایت مظلوم است که عدالت برپا می شود، نه با مجازات ظالم!

بنابراین خود انسان حق دارد دو دوتا چهارتا کند که این ظالم را مجازات کند، یا ببخشد، ما نمی توانیم در مورد حقوق دیگران تصمیم بگیریم، کسی که عاقل و بالغ شده و توان تشخص و سنجش دارد دلیلی ندارد که ما برای حق او تصمیم بگیریم! ما فقط شرایط را مهیا میکنیم که اگر او خواست بتواند حقش را بگیرد(مثلا مجرم را دستگیر و آماده محاکمه و مجازات می کنیم) و اگر نخواست ببخشد.

بله اگر بچه ای مظلوم واقع شد و امکان دارد در رضایت گرفتن از او کلاه سرش برود اینجا هم اسلام چاره جویی کرده است و تعیین تکلیف حق او را بر عهده ولیّ او گذاشته است، یعنی اگر یک کودک مالی دارد کسی نمی تواند مال او را ببرد و با آبنبات حلالیت از او بگیرد! بله چنین رضایتی اعتبار ندارد چون صرفا احساسی بوده و پشتوانه عقلانی ندارد. اما کسی که می تواند تصمیم بگیرد چرا حق او را بر عهده خود او نگذاریم؟ به چه دلیلی؟ عقل می گوید حق را و نوع آن را من مشخص می کنم، و تشخیص حلالیت یا عدم آن را خود شخص تصمیم می گیرد.

نکته سوم: تفاوت کنش و واکنش در پدیده های فیزیکی و رفتارهای انسانی
باز هم سابقا عرض کردم بحث کنش و واکنش در علوم فیزیکی و علوم انسانی کاملا با هم متفاوت است، واکنش در علوم فیزیکی ثابت و قابل پیش بینی است، یعنی هرگز نمی شد که آتش نسوزد(تا مانعی در کار نیست) به تعبیری واکنش ها در امور فیزیکی جبری است نه اختیاری(جبر در اینجا مسامحه است) اما انسان ها همانطور که می توانند مجازات کنند، می توانند ببخشند، لذا ما نمی توانیم یک نسخه برایشان بپیچیم.
به عبارت دیگر در آتش چون اختیاری ندارد که بسوزاند یا نسوزاند لذا می گوییم همواره عکس العمل و واکنش در برابر نزدی شدن اشیاء به او، سوزاندن آنهاست؛ اما در انسان با توجه ه اینکه اختیار دارد ما نمی توانیم واکنشی برای او اجبار کنیم و غیر آن را ناممکن بدانیم!

نکته چهارم: تفکیک حقوق از جرم
به نظرم اشکال کار اینجاست که شما اصلا به مقوله حقوق توجه ندارید، فقط ذهنتان بر جرم متمرکز شده است، من هم قبول دارم کسی که جرم میکند باید مجازاتش را ببیند، لذا برخی از جرم ها دو مجازات دارد، یکی جنبه جرائم عمومی دارد و یکی خصوصی، مثلا کسی که کلاهبرداری کند و این اثبات شود، حتی اگر شاکی متهم را ببخشد و حلال کند اما باز هم بخشی از مجازات را که جنبه عمومی جرم دارد باید بگذراند، یا کسی که مفسد فی الارض است و ده نفر را کشته، اگر همه شاکیان هم رضایت دهند اعدام میشود.
باید این دو حوزه از هم جدا شود، من سابق هم عرض کردم یک رفتار ظالمانه دو جنبه دارد، جنبه حق الناسی اش بر عهده مردم است، حتی خدا هم حق ندارد به جای ایشان تصمیم بگیرد، مردم اختیار حقوق خویش را دارند.

همانطور که من می توانم 100 هزار تومان از پول خودم را به کسی ببخشم چون مال خودم است، می توانم همین پول را بعد از دزدیده شدن ببخشم و آن دزد را که می بینم پشیمان است حلال کنم، اگر حق من هست پس باید بتوانم دزد آن را ببخشم، اگر حق من نیست پس از اول هم نباید بتوانم آن را انفاق کنم.

[="Tahoma"][="Navy"]

پارسا مهر;916966 نوشت:
سلام...می خوام یک سری تاپیک رو شروع کردم با عناوین "دنیای نا عادلانه ی ما" که به عدالت در این دنیا بپردازم...
که در این تاپیک به داستان حق الناس اشاره کردم:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=58451
و حالا به نفرین...این تاپیک تشابه بالایی با تاپیک پیشین داره...دو نفر رو فرض کنید که خیانتی رو یا ظلمی رو در حق مادرشون انجام دادن....هر دو یک جور ظلم و خیانتی رو انجام دادن....در شرایط یکسان تنها تفاوت در روحیات مادر این دو شخص است...مادر یکی از این دو نفر، تحمل بالایی داره و اون یکی مادر تحمل پایینی داره....حالا مادری که تحمل و صبر پایینی داره، پسرش رو نفرین می کنه، و نفرینش هم تا پسر عمری داره گریبانگیرشو می گیره....
حالا سوالم اینه که آیا این عدالته که دو نفر یک ظلم و خطا رو انجام دادن ولی یکی در طول عمرش به خاطر نفرین مادرش زندگیش تباه می شه و اون یکی چه بسا به خاطر دعای خیر مادرش به راه راست بیاد و منفعت هم ببره؟؟

با تشکر...


سلام
فرض شما درست و کامل نیست
باید بدونید که هیچ دو نفر مشابهی وجود ندارد تا در مواجهه با دو پدیده به ظاهر مشابه دو نتیجه مشابه بگیرند
به عبارت دیگر هم این دو نفر متفاوت اند هم دو مادری که با آنها مواجه هستند
پس شباهتی نیست تا بدنبال شباهت سرنوشت باشید
در نتیجه ناعدالتی هم وجود ندارد
یا علیم[/]

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

مارینر;921564 نوشت:
اگر میخواهید از طریق عدل الهی خدا رو بشناسین ... فکر میکنم که بهتر باشه از این راه وارد نشین ... عدل الهی !!! خاطرم هست که چند سال پیش در درون همین اسک دین کسی سوال پرسید بود که کجا عدل وجود داره ... تنها یک جای این خلقت رو بهم نشون بدین که عدالت وجود داشته باشه ...

و باز هم به نظره من اون دنیا هم امکان برقراری عدل وجود نداره ... اگر دقت کنین ... میبینین که اصلا ظلم جبران کردنی نیست ...

مثلا فرض کنین کسی دسته بچه من رو قطع میکنه ... اسلام میگه که در عوض قطع شدن دست ایشان شما محق میشید و میتونید دسته ایشون رو قطع کنین ...
سوال ...
اگر من دسته ایشان رو قطع کنم به حقم میرسم ؟؟؟
اگر من دسته تمام انسانهای رویه زمین رو قطع کنم به حقم میرسم
اگر من تمام آدمهای روزیه زمین رو بکشم به حقم میرسم ...

ببخشید یک سوال ساده اگر خدا میخواست به زعم شما عدالت رو بر قرار کند در مثال هایی که زدید باید چه میکرد؟؟

مسلم;922010 نوشت:
چهار نکته را در رابطه با این پست شما باید بیان کنم

با سلام...پس به عنوان نتیجه، بنده از سخنان شما اینطور نتیجه گرفتم که در دین مبین اسلام....می تواند بین یک جنایتکار که در حق دو سه شخص جنایت و ظلم فراوان وارد کرده، ولی بخشیده شده، با شخص مشابه ای که جنایات را مرتکب نشده فرقی نباشد و هر دو به یک اندازه بهره ای از جهنم و بهشت ببرند....این است عدالت در دین اسلام؟؟
راستی شما در محلتان کسی را سراغ ندارید که بنده از او سرفتی داشته باشم، کسی خوش قلب و مهربان...چه بهتر سرفت های چند صد میلیونی....به ریسکش می ارزد...اگر دستگیر شدیم که انشاالله دستگیر نمی شویم ما را می بخشد و اگر دستگیر نشدیم و قضاوت به آن دنیا کشیده شد، انشا الله آن دنیا ما را می بخشد دعا می کنیم که ما را ببخشد خدا هم انقدر وعده وعید داده که ما را انشاالله خواهد بخشید، به ریسکش می ارزد، من آدم ریسک پذیری هستم...
فکر نمی کردم عدالت را هم بشود اینطور دور زد!!!!!!!!!با عدالت بازی کرد!!!!!!!!!در آن شانس و اقبال را به عنوان یک برگ برنده به حساب آورد!!!

پارسا مهر;923114 نوشت:
پس به عنوان نتیجه، بنده از سخنان شما اینطور نتیجه گرفتم که در دین مبین اسلام....می تواند بین یک جنایتکار که در حق دو سه شخص جنایت و ظلم فراوان وارد کرده، ولی بخشیده شده، با شخص مشابه ای که جنایات را مرتکب نشده فرقی نباشد و هر دو به یک اندازه بهره ای از جهنم و بهشت ببرند....این است عدالت در دین اسلام؟؟
راستی شما در محلتان کسی را سراغ ندارید که بنده از او سرفتی داشته باشم، کسی خوش قلب و مهربان...چه بهتر سرفت های چند صد میلیونی....به ریسکش می ارزد...اگر دستگیر شدیم که انشاالله دستگیر نمی شویم ما را می بخشد و اگر دستگیر نشدیم و قضاوت به آن دنیا کشیده شد، انشا الله آن دنیا ما را می بخشد دعا می کنیم که ما را ببخشد خدا هم انقدر وعده وعید داده که ما را انشاالله خواهد بخشید، به ریسکش می ارزد، من آدم ریسک پذیری هستم...
فکر نمی کردم عدالت را هم بشود اینطور دور زد!!!!!!!!!با عدالت بازی کرد!!!!!!!!!در آن شانس و اقبال را به عنوان یک برگ برنده به حساب آورد!!!

با سلام مجدد
جناب پارسا مهر عزیز به نظرم شما به نکته های بنده دقت نفرمودید:

اولا شما چرا مفهوم گیری می کنید؟ من کی گفتم انسانی که دزدی کرده و توبه کرده است، مثل انسانی هست که دزدی نکرده؟ من کی گفتم این دو نفر در روز قیامت در یک رتبه محشور می شوند و در بهشت همنشین یکدیگرند؟ این انسان به واسطه دزدی نکردنش رشد کرده، اما آن انسان به واسطه دزدی کردنش سقوط کرده ، اگر توبه کند از عذاب خلاصی پیدا می کند، اما به درجه آن کسی که آلوده نشده که بر نمیگردد!

ثانیا: شما که دنبال سرقت میلیونی در محله ما هستید خب اولین گام برای توبه پس دادن حق آن شخص است، چه کسی است که از حق میلیونی اش بگذرد؟ اگر انسان خیّر هم باشد خب پولش را خرج ساخت بیمارستان و مدرسه و مسجد و تولید می کند، نه اینکه اجازه دهد به راحتی پولش را بدزدند و رضایت بدهد! مگر آنکه ببیند واقعا آن کسی که سرقت کرده با این پول سر به راه می شود. یعنی بالاخره خود این که خداوند بخشش از جانب صاحب حق را شرط کرده است، خودش مانعی برای دزدی می شود، چون راضی کدن مردم سخت تر از راضی کردن خداوند است.

ثالثا: اگر کسی که یک دزدی کرده راه بازگشت را بسته ببیند قطعا به کار خویش ادامه خواهد داد، یعنی از نظر روانشناسی بستن باب توبه به روی آلودگان نه تنها موجب پاکی جامعه نمیشود بلکه موجب گسترش ظلم و بی عدالتی می شود. این ضرب المثل آب که از سر گذشت چه یک وجب و چه صد وجب را من به وضوح در رفتارها می بینم.

رابعا: حتی اگر تمام مفاسدی که شما می گویید را داشته باشد، و انسان ها اصلا چه دزد توبه کار باشند، و چه انسانی که دست به مال حرام نزده در یک رتبه محشور و در یک نقطه ساکن بهشت شوند، خب این به حقوق چه ربطی دارد؟ ما که نمی توانیم به این خاطر بگوییم آقایی که مالت به سرقت رفته حق نداری دزد را ببخشی! حق داری مالت را به کسی ببخشی یا آتش بزنی اصلا، اما حق نداری کسی که مالت را برده اما حالا با پشیمای مثلا پس آورده حق نداری او را ببخشی!! اصلا منطقی نیست! بحث حقوق، بحث حقوق است، اسمش رویش است، حق مظلوم است و بس.

مسلم;923150 نوشت:
من کی گفتم انسانی که دزدی کرده و توبه کرده است، مثل انسانی هست که دزدی نکرده؟

شاید مستقیما نگفته باشید ولی نتیجه حرفتان همین را می گوید...بنده بار ها گفتم که در مثال ما آن دو نفر از همه حیث شبیه به هم هستندتنها تفاتشان در این است که یکی جنایت کرده و یکی جنایت نکرده...تنها تفاوت محسوسشان همین است که یکی جنایت کرده و یکی جنایت نکرده...آیا این دو از نظر شما اگر شاکی ببخشد از یک چشمه ی بهشت آب نخواهند خورد و فرقی بیشنان نیست؟والا نتیجه حرف شما می گوید که فرقی نیست...بنده در ادامه بیشتر توضیح می دهم...
مسلم;923150 نوشت:
این انسان به واسطه دزدی نکردنش رشد کرده، اما آن انسان به واسطه دزدی کردنش سقوط کرده ، اگر توبه کند از عذاب خلاصی پیدا می کند، اما به درجه آن کسی که آلوده نشده که بر نمیگردد!

استاد چه سقوطی کرده...منظورتان چیست...فرض کنید که دو نفر عین هم خوردن و خوابیدن و بزرگ شده اند....آقای الف جنایت می کند و به کودک خود تجاوز جنسی می کند و او را در آزار و اذیت می کند...حالا کودک هم منظورم دو سه ساله نیست که بگویید شعور ندارد..مثلا کودک سیزده چهارده ساله....آقای ب ولی عفت و خویشتن داری می ورزد و به جای اینکه به کودک خود تجاوز کند می رود لحاف می اندازد روی می خوابد...خوب شما می فرمایید فردای قیامت اگر کودک پدر را بخشید دیگر پدر باز هم عذاب خواهد دید؟؟یا با آقای ب هم سفره خواهد شد؟؟بنده گفتن که از همه جها آقای الف و ب عین هم هستند...فقط در دو سه ساعت پایانی از عمر شریفشان یکی به پسری تجاوز کرده و یکی تجاوز نکرده...همین....بعد هم مرده اند فکر کنید...شما می فرمایید که اینجا هر دو به یک مقام از بهشت نمی روند؟؟با اینکه کودک پدر یا آن مرد را بخشیده؟؟اگر باز هم فرقی بین آقای الف و آقای ب هست، حتی با اینکه پسر مرد را بخشیده، خوب اینکه می شود حرف بنده...بنده هم می گویم عدالت این است که بین کسی که جنایتی کرده با کسی که جنایتی نکرده تفاوتی نباشد چه شاکی ببخشد و چه نبخشد...شما که هم دارید حرف بنده را تائید می کنید و هم حرف خودتان را می زنید...حالا اگر چه پسر ببخشد چه نبخشد مرد آقای الف ضرر خواهد دید، دیگر این بخشیده شدن و یا نبخشیده شدن چه صیغه است...اصلا فلسفه اش چیست؟؟؟فلسفه اش این است که مظلوم که کودک باشد راضی بشود؟؟؟مثلا گیرم کودک نبخشد و آقای الف شکنجه شد، چه به پسر می رسد؟؟
به هر حال استاد این مثال ها که می زنم برای شفاف شدن مسئله است...وگرنه مسائل به این سادگی ها نیستند...برای شفافیت مسئله را ساده می کنیم...
به هر حال گویا شما می خواهید نظریه بنده را هم قبول کنید که شاکی چه ببخشد و چه نبخشد ظالم ضرر خواهد دید...هم می خواهید فلسفه بخشیدن و نبخشیدن را هم زیر پا نگذارید....

استاد لپ کلم شما این است که سرنوشت یک شخص ظالم را احساسات شاکی تعیین کند....احساساست از عقل و منطق می تواند به دور باشد...این عدالت است که سرنوشت یک انسان را بدست احساسات یک شخص بگذاریم؟؟؟

استاد دیده اید که بعضی ها که بهشان ظلم شده، بر می گردد می گویند که ما کی باشیم که ببخشیم یا نبخشید هر چه خدا بخواهد همان بشود....از نظر شما این رفتار مظلوم ها اشتباه هست؟؟باید آنها ببخشند یا نبخشند و به خدا واگذار نکنند؟؟؟اگر کارشان منطقی است، که این می شود حرف بنده...بنده می گویم کار منطقی را انجام بدهیم و احساسات را دخیل نکنیم که مثلا فلانی می بخشد یا نمی بخشد..تبعیض قائل نشویم..یکی بخشید با یکی که نبخشید تفاوت نباشد....واگذار کنیم به خدا

از طرفی گویا شما اینحا عدالت را راضی شدن مظلوم می دانید...راضی شدن مظلوم باید تضادی با تنبیه شدن ظالم نباشد...ولی از نظر شما یک ظالم می تواند با بخشیده شدن کمتر تنبیه شود با کسی که همان ظلم را انجام داده....استاد این عدالت نیست که دو ظالم یکسان، به خاظر ظلمشان یکی به خاظر بخشیده شدن کمتر تنبیه شود..این عدالت نیست..عدالت می گوید همه ظالم ها به یک اندازه تنبیه بشوند....تنبعیض نباشد باشد...این بدیهی هست...بنده نمی دانم چرا منکرش هستید...
به هر حال انظاالله این آخرین پست بنده است...دیگر بیش از این سرتان را در نیم آورم...تا اینجا که بنده به هیچ وجه دیدگاه شما را عادلانه ندیدم....و منطقی ندیدم

پارسا مهر;923246 نوشت:
استاد لپ کلم شما این است که سرنوشت یک شخص ظالم را احساسات شاکی تعیین کند....احساساست از عقل و منطق می تواند به دور باشد...این عدالت است که سرنوشت یک انسان را بدست احساسات یک شخص بگذاریم؟؟؟

استاد دیده اید که بعضی ها که بهشان ظلم شده، بر می گردد می گویند که ما کی باشیم که ببخشیم یا نبخشید هر چه خدا بخواهد همان بشود....از نظر شما این رفتار مظلوم ها اشتباه هست؟؟باید آنها ببخشند یا نبخشند و به خدا واگذار نکنند؟؟؟اگر کارشان منطقی است، که این می شود حرف بنده...بنده می گویم کار منطقی را انجام بدهیم و احساسات را دخیل نکنیم که مثلا فلانی می بخشد یا نمی بخشد..تبعیض قائل نشویم..یکی بخشید با یکی که نبخشید تفاوت نباشد....

ببینید این که بنده عرض کردم تفاوت دارند در حوزه حق الناس نیست، در همه گناهان اینگونه است.

خلاصه حرف بنده این است:
انسانی که در مقابل نفس خودش مقاومت کرده و آن را به گناه، آلوده نکرده است در مسیر رشد است، یعنی دارد بالا می رود، اما کسی که گناه می کند در حال سقوط است، حال اگر کسی توبه کرد به آن کسی که گناه نکرده که نمی رسد، بلکه از عذاب رهایی بخشیده می شود و البته ثوابی هم به خاطر پشیمانی او به او می دهند، اما این توبه آنها را در یک مرتبه قرار نمی دهد.

کسی هم که ظلم کرده و حق الناس به گردنش است همینطور است، یعنی دچار سقوط شده، اگر توبه نکند که عذاب می شود، اما اگر توبه کند خدا او را می بخشد، اما باید از آن شخص هم حلالیت بطلبد، اگر حلالیت بطلبد عذاب حق الناس او هم مرتفع می شود، اما در هر صورت هرگز به مرتبه ی قبل از ظلم کردنش نمی رسد.

پس در یک کلام باید دید منظور از تساوی بین این دو شخص چیست، اگر مقایسه در عذاب نشدن است، بله هر دو مساوی خواهند بود، و اگر منظور مقایسه در مرتبه بهشت است قطعا تفاوت خواهد بود.

پرسش
چرا دو نفر که ظلم یکسانی را در حق مادرشان انجام دادند، به خاطر تفاوت روحیات مادرشان مجازات متفاوتی خواهند داشت؟ مادری که تحمل و صبر پایین تری دارد بر خلاف مادر دیگر، فرزندش را نفرین می کند، و این نفرین هم گریبان آن فرزند را برای یک عمر می گیرد!
آیا این عدالت است که دو نفری که ظلم و خطای یکسان انجام داده اند، یکی در طول عمرش به خاطر نفرین مادرش زندگی اش تباه می شود و دیگری چه بسا به خاطر دعای خیر مادرش به راه راست برگردد و سعادتمند شود؟


پاسخ

برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته لازم و ضروری است:

نکته اول: نفرین ناحق نمی گیرد، نفرین والدین اگر به ناحق و از روی بی تحملی خود آنها باشد، یعنی اذیت های کودک طبیعی باشد اما صبر والدین غیر طبیعی باشد نمی گیرد، همان طور که امام صادق(ع) می فرمایند: «ثَلَاثُ دَعَوَاتٍ لَا يُحْجَبْنَ عَنِ اللَّهِ (تَعَالَى): دُعَاءُ الْوَالِدِ لِوَلَدِهِ إِذَا بَرَّهُ، وَ دَعْوَتُهُ عَلَيْهِ إِذَا عَقَّه‏»؛ سه دعوت است که خداوند آنها را از استجابت دور نمی سازد: دعای پدر در حق فرزند هنگامی که در حق او نیکو رفتار کرده باشد، و نفرین پدر هنگامی که فرزند در حق پدر جفا کرده باشد.(1)

امام باقر(ع) نیز می فرمایند: «إِنَّ اللَّعْنَةَ إِذَا خَرَجَتْ مِنْ فِي صَاحِبِهَا تَرَدَّدَتْ بَيْنَهُمَا فَإِنْ وَجَدَتْ مَسَاغاً وَ إِلَّا رَجَعَتْ عَلَى صَاحِبِهَا»؛ چون لعنت(نفرین) از دهان شخص بیرون بیاید، میان او و آن شخص كه به او لعنت شده، تردد مى‌كند، و اگر آن شخص سزاوار لعن باشد، به او تعلق مى‌گیرد، و اگر نباشد، به صاحبش بر مى‌گردد.(2)

شاید به همین خاطر باشد که طبق روایات اگرچه حق مادر بر فرزند بیشتر از حق پدر است، اما دعای پدر در حق فرزند مستجاب تر است و مانند دعای نبی در حق امتش می باشد(3) چرا که مادرها ممکن است از سر احساسات نسبت به پدر بیشتر بچه را نفرین کنند.
با این اوصاف روشن میشود که اگر مادری مثلا به خاطر اینکه بچه اش نان نگرفته او را نفرین کند و بگوید: الهی بمیری! و بچه هم اتفاقا همان روز در کوچه تصادف کرد و مُرد! نمی توان آن را به پای نفرین مادر گذاشت و بعد به خدا گلایه کرد! بلکه باید ابتدا ارتباط این مرگ و نفرین را اثبات کرد.

نکته دوم: همان طور که در سابق گذشت گرفتاری های ناشی از استجابت نفرین، عذابی ناعادلانه نیست، بلکه این مجازات او در برابر این است که حق والدینش را ادا نکرده است، خداوند که مالک هستی است برای والدین، حق عظیمی بر گردن فرزند قرار داده است، و این طبیعی است که انسان هایی که حق به گردن ما پیدا می کنند اخلاق متفاوتی دارند، برخی راحت می بخشند و برخی نمی بخشند، بنابراین آن کس که نفرین می شود و آن نفرین هم می گیرد، به حق دچار گرفتاری شده، نه به ناحق، و آن که نفرین نشده از باب ارفاق به اوست، چون طرف مقابلش انسان صبورتری است، مثل هر حق الناس دیگری که ممکن است به گردن انسان بیفتد، یکی راحت می بخشد و دیگری با سختی، این بی عدالتی منتسب به خداوند نیست؛ در نکات بعدی به تفصیل توضیح خواهیم داد.

نکته سوم: این که مادر یکی صبر و تحمل بیشتری دارد و مادر دیگری صبر و تحمل کمتری دارد به قید قرعه و بی قاعده، یا از روی دل بخواهی خداوند نبوده تا به خدا اشکال بگیریم، یعنی اینطور نیست که خدا مار را از قبل آفریده باشد و یکی را به مادری بدهد که صبر و تحمل بیشتری دارد و یکی را به مادری که مثلا صبر و تحمل بیشتری دارد، بلکه شکل گیری روح انسان، در ادامه سیر تکاملی نطفه است(4) و همان طور که جسم انسان متناسب با جسم والدین و ژنتیک آنها شکل می گیرد، روح انسان هم متناسب با رشد همان جسم محقق می شود، این ساختار نظام آفرینش است و قابل تبدیل به گونه دیگری نیست، از ان طرف پدر و مادرها هم اخلاقشان متناسب با ژنتیک و شرایط تربیتی شان شکل گرفته و در کسب این اخلاق و به کار بستن آن اختیار دارند.

نه تنها در نفرین کردن، بلکه از جهت نوع رفتار و تربیت هم تفاوت خصوصیات پدر و مادر قطعا در سعادت و شقاوت فرزند نقش دارند همان طور که اشاره فرمودید فرزندی که با دعای ولدینش به راه راست می آید و منفعت می برد، اما چاره ای از این تفاوت ها نیست، چون اختیار لازمه تکامل است و باید در نوع نگرش و رفتارشان اختیار داشته باشند.

نکته چهارم: تفاوت با بی عدالتی فرق می کند، ببینید هر امری در دنیا معلول علل خاص خودش است، لذا طبیعتا بین انسان ها تفاوت هایی وجود خواهد داشت، یکی پول دار است و وقتی گذشته را بررسی می کنیم می بینیم که برای پولدار شدنش یک روال طبیعی طی شده است، یا پدر و مادرش پولدار بوده اند، یا کارش درآمدزا بوده، یا دزدی کرده و...؛ یا یکی سالم است و یکی بیمار و هر دو طبق چارچوب و شرایط سابقشان است، یعنی کاملا می شود این تفاوت ها را علت یابی و ریشه یابی کرد، بنابراین هر حادثه ای در جای خودش عادلانه است، آنچه اشتباه است و منشأ برداشت بی عدالتی می شود مقایسه کردن میان این پدیده هاست، چون هر کدام از این دو در جای خود عادلانه است، در مقام مقایسه است که ما تفاوتی می بینیم و آن را بی عدالتی می یابیم در حالی که چنین نیست.
به عبارت دیگر در مقام مقایسه، زمانی برداشتِ بی عدالتی صحیح است که همه شرایط یکسان باشد و نتیجه فرق کند! و از آن طرف یکسان بودن شرائط هم شدنی نیست نظام آفرینش را به هم می زند.

نکته پنجم: با اینکه نفرین فقط در صورت جفای فرزند در حق والدین مستجاب می شود، با این حال خداوند به شدت از اینکه پدر مادرها فرزندانشان را نفرین کنند نهی کرده است، و حتی عوارضی برای آن قرار داده است:
امام صادق(ع) می فرمایند: «مَنْ تَمَنَّى مَوْتَ الْبَنَاتِ حُرِمَ أَجْرَهُنَّ وَ لَقِيَ اللَّهَ تَعَالَى عَاصِيا»؛ کسی که مرگ دخترانش را طلب کند از ثواب تربیت آنها محروم می‌شود، و خداوند را در حالی که گنهکار است ملاقات می‌کند.(5)
و نیز می فرمایند: «أَيُّمَا رَجُلٍ دَعَا عَلَى وُلْدِهِ أَوْرَثَهُ الْفَقْر»؛ هر کسی که فرزندانش را نفرین کند فقر به سراغش می‌آید.(6)

نکته ششم: استجابت نفرین و گرفتاری به گونه ای نیست که از انسان سلب اختیار شود و انسان بدون اراده به سمت شقاوت برود، بلکه به گونه ای است که انسان هر لحظه فرصت بازگشت و جبران را دارد و خداوند نیز سریعا توبه او را پذیرفته و عوارض نفرین را برطرف می کند، البته منظور بنده عوارض اخروی و آنچه مربوط به سعادت و شقاوت اخروی می شود است، وگرنه اگر بنا برفرض، فرزندی بر اثر نفرین پدر و مادرش تصادف کند و پایش بشکند خب طبیعتا با توبه استخوان پایش جوش نمی خورد، و تا زمانی که پزشک تشخیص بدهد باید صبر کند!

نکته هفتم: خود عنصر عفو و بخشش در رشد انسان موضوعیت دارد، یکی از مراحل رشد انسان است که زمینه آن فقط زمانی حاصل می شود که انسان ها در برابر هم حقق متقابل داشته باشند، و تعیین تکلیفِ ظالم بر عهده خود انسان مظلوم باشد، اینجاست که فضای رشد با فروبردن خشم و کینه، و صبر و بخشش فراهم میشود، اینجاست که فرصت رشد برای مادی که نفرین نمی کند محقق می شد، لذا روایات فراوانی که در این زمینه در دین اسلام وجود دارد گویای اهمیت این مسئله است.(7)
یعنی خداوند با این نظام شرایط را به گونه ای رقم زده که مظلوم هم بتواند حقش را بگسید، و هم با بخشش رشد کند و به امری فراتر از آن برسد.
______________________________
1. طوسی، محمد بن حسن، امالی، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق، قم، ص280.
2. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج2، ص360.
3. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحة، دنياى دانش‏، چاپ چهارم، 1382ش، تهران، ص482.
4. ر.ک: ملاصدرا، شواهدالربوبیة، المركز الجامعى للنشر، چاپ دوم، 1360ش، مشهد، ص229.
5. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، چاپ دوم، 1403ق، بیروت، ج101، ص99.
6. همان، ج101، ص99.
7. همان، ج68، ص397.

موضوع قفل شده است