جمع بندی زنازادگی و شهادت

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زنازادگی و شهادت

سلام

باتوجه به شرط شماره ۶ در این پست من باب شرایط لازم برای شاهد در فقه اسلامی و قوانین حقوقی ج.ا.ا. یعنی:

نقل قول:

6-حلال زادگی (طهارةالمولود )

گواهی زنا زاده هر چند در بارهی امور ناچیز واندک پذیرفته نیست .
البته در این زمینه کسی که زبانزد مردم است نسبت زنا زادگی تا زمانی که یقین ایجاد نکند اعتبار وارزشی ندارد . گرچه تعداد کسانی که این مطلب را عنوان میکنند زیاد باشد .اصل به یقین رسیدن زنا زادگی شاهد میباشد .

شهادت زنازاده مورد قبول نیست.

چند سوال:

۱- آیا این قانون طبق ادعا "اسلامی" است یا خیر؟
۲- اگر پاسخ به سوال بالا مثبت بود، بفرمایید: چرا زنازاده حق شهادت ندارد و به خاطر جرم نکرده، ناخواسته و کاملا غیر ارادی، مجازات میشود؟ آیا این مشابه به بردگی گرفتن سیاه پوستان و تحقیر آنان به خاطر رنگ پوستشان نیست؟

یاعلی

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مستنبط

shsina;915615 نوشت:
شهادت زنازاده مورد قبول نیست. چند سوال:
۱- آیا این قانون طبق ادعا "اسلامی" است یا خیر؟
۲- اگر پاسخ به سوال بالا مثبت بود، بفرمایید: چرا زنازاده حق شهادت ندارد و به خاطر جرم نکرده، ناخواسته و کاملا غیر ارادی، مجازات میشود؟ آیا این مشابه به بردگی گرفتن سیاه پوستان و تحقیر آنان به خاطر رنگ پوستشان نیست؟


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم

ابعاد سوال

سوال شما را می توان به شکل زیر تحلیل کرد و پس از آن، بخشهای مختلف را بررسی نمود:


  1. شهادت جزو حقوق است
  2. منع از شهادت، یک مجازات است
  3. این مجازات، بخاطر جرم دیگران است و خود فرد مرتکب جرمی نشده است.
  4. منع از شهادت، مشابه بردگی است و از یک سو تبعیض و از سوی دیگر تحقیر است. ظاهر سوال، این است که منع، بخاطر مجازات است و اینکار تحقیر است. اما ما آن را تعمیم می دهیم و فرض می گیریم که منع بصورت کلی است تا هر دو مورد منع مجازاتی و غیر آن را دربرگیرد.

در نکات چندگانه زیر، موارد بالا تحلیل می شود.

1.بی گناهی زنازاده:

به عنوان مقدمه، و البته یک نکته مهم در وضوح مساله، قبل از شروع بحث باید تاکید کرد کسی که طهارت مولد ندارد، گناهکار نیست. امام صادق علیه السلام می فرماید:"إِنَّ وَلَدَ الزِّنَا يُسْتَعْمَلُ، إِنْ عَمِلَ خَيْراً جُزِيَ بِهِ وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً جُزِيَ بِهِ[1]."

محقق حلی، در ضمن بحث از شرایط امام وقتی از طهارة المولد بحث می کند، به صراحت می گوید که گناه زنای والدین که باعث عدم طهارت ولادت شده اند، بر فرزند نیست:"لأنا نسلّم انه ليس عليه اثم الزنا[2]".

2.الف) هر ممنوعیتی، مجازات نیست:

مساله بعدی این است که در کنار ولد الزنا، افراد زیادی در ممنوعیتهای او مشارکت دارند اما به معنی مجازات آنها نیست. بنا بر این ریشه منع ولد الزنا و دیگران، نه در مجازات که در امور دیگری است. هر چند این منع، می تواند نقش فرهنگ ساز و تربیتی هم داشته باشد و نسبت به بعضی امور حالت تشویق یا ایجاد قبح داشته باشد.

افراد و گروههای مختلفی، مانند کسی که طهارت مولد ندارد، نمی توانند شهادت بدهند و کسی هم از منع شهادت آنها، برداشت مجازات نمی کند. بنا بر این صرف منع از یک کار یا یک جایگاه، نمی تواند الزاما به معنی مجازات و محرومیت از حق باشد. مخصوصا که اموری مانند شهادت، از امورات عادی و رایج زندگی یا از مسائلی که به صورت معمول از مقومات و ضروریات زندگی باشد محسوب نمی شود. بلکه به ندرت در زندگی برخی افراد و در موارد خاص پیش می آید.

کسی که بالغ نیست، کسی که باید نشسته نماز بخواند، کسی که باید بر چیزی تکیه کند، کسی که تلفظ عربی درستی ندارد یا ... نمی تواند امام جماعت شود و هیچکدام از این موارد، مجازات محسوب نمی شود: "و يجب في الإمام: التكليف، و الايمان، و العدالة، و طهارة المولد، و أن لا يكون قاعدا [بقائم]، و لا أمّيا بقارئ. و لا تجوز إمامة اللاحن[3] و المبدل بالمتقن، و لا المرأة برجل و لا خنثى، و لا الخنثى بمثله[4]."


حتی بی سواد نمی تواند امام جماعت عالم و باسواد بشود:
"يعتبر في الإمام‌ الإيمان و العدالة و العقل و طهارة المولد و البلوغ على الأظهر و ألا يكون قاعدا بقائم و لا امیا بمن لیس کذلک.[5]"

همین طور کراهت امامت مسافر برای کسی که نمازش کامل است یا کسی که تیمم دارد برای کسی که وضو گرفته است مجازات محسوب نمی شود: "و يكره: أن يأتمّ حاضر بمسافر، و استنابة المسبوق، و إمامة الأجذم، و الأبرص، و المحدود بعد توبته، و الأغلف، و من يكرهه المأموم، و الأعرابي بالمهاجرين، و المتيمّم بالمتوضئين[6]."

شرط علم هم یکی از مواردی است که باعث می شود خیلی از مناصب و امور مانند منصب قضا و امر قضاوت، دچار محدودیت باشد و مجازات هم محسوب نمی شود:"كتاب القضاء: و النظر في صفات القاضي و آدابه و كيفية الحكم و أحكام الدعاوي‌: الأول في الصفات‌: و يشترط فيه البلوغ و كمال العقل و الإيمان و العدالة و طهارة المولد و العلم و الذكورة[7]."

3.ب) ممنوعیت ها، منحصر در شهادت نیست:

خیلی از افراد، همانند کسی که طهارت مولد ندارد، نمی توانند امام جماعت، قاضی، امام جمعه بشوند.
برخی از مسائل طبیعی و رایج زندگی مانند عدم بلوغ، بیماریها، پیری و زمین گیری، کوری –در برخی فتاوا- و ... از جمله عوامل ممنوعیت می باشد.
"المقصد الثاني: في الجمعة: و لا تجب إلّا بشروط: الامام العادل أو من يأمره، ... و الذكورة، و الحرية، و الحضر، و السلامة من العمى و العرج لمرض و الكبر المزمن و ... . و يشترط في النائب: البلوغ، و العقل و الايمان، و العدالة، و طهارة المولد، و الذكورة، و في العبد و الأبرص و الأجذم و الأعمى قولان[8]."

4.ج) ممنوعیت ها، منحصر در گنهکاران نیست:

ممانعت ها الزاما به معنی مجازات، تحقیر، برخورد برده وار و مانند آن نیست. اگر ممانعتها تنها منحصر به شهادت دادن زنا زاده بود، شاید اشکال تقویت می شد، اما می بینیم که مناصب و نقشهایی مانند امامت جامعه، شهادت، امامت جماعت، قضاوت، امامت جمعه و ... از جمله مناصب اجتماعی است که به دلیل اهمیت جایگاه، نقش بالای آن در مسائل اجتماعی، نگاه خاص و پر حساسیت مردم به آن و مسائلی از این قبیل، شریعت نسبت به آنها، حساسیت خاصی دارد و شروط و محدودیتهایی برای آن قرار داده است که حتی شامل عالمان و پاکان هم می شود. حتی بسیاری از فقها را هم دربر می گیرد. مثلا اکثر فقها –به عنوان کسانی که منطقا باید از لحاظ پاکی، سنجیدگی، علم و عمل در بالاترین سطوح جامعه باشند- نمی توانند امام و ولی امر جامعه بشوند. هم بخاطر اینکه این جایگاه ظرفیتهای ویژه ای می طلبد و هم اینکه یک نفر بیشتر نمی تواند در راس قرار بگیرد.

ادامه دارد ...


[/HR][1] الفصول المهمة في أصول الأئمة (تكملة الوسائل)، ج‏3، ص: 268 ، ح 2926- 21
[2] المعتبر في شرح المختصر؛ ج‌2، ص: 435، نجم الدين، جعفر بن حسن، 2 جلد، مؤسسه سيد الشهداء عليه السلام، قم - ايران، اول، 1407 ه‍ ق
[3] اللَّحْنُ: صرف الكلام عن سننه الجاري عليه، إما بإزالة الإعراب، أو التّصحيف، و هو المذموم، (مفردات ألفاظ القرآن؛ ص: 73، اصفهانى، حسين بن محمد راغب، 1 جلد، دار العلم - الدار الشامية، لبنان - سوريه، اول، 1412 ه‍ ق)
[4] إرشاد الأذهان إلى أحكام الإيمان؛ ج‌1، ص: 271
[5] شرائع الإسلام ج‌1، ص: 114
[6] إرشاد الأذهان إلى أحكام الإيمان؛ ج‌1، ص: 272
[7] شرائع الإسلام ج‌4، ص: 59
[8] إرشاد الأذهان إلى أحكام الإيمان؛ ج‌1، ص: 257


5 .د) محدودیت، لازمه حیات بشری و تضمین حقوقی برای احقاق حقوق در جامعه:

ممنوعیت ها و محدودیتها یک امر طبیعی در هر نظام اجتماعی است و شکل گیری آن هم بر اساس تفاوت افراد در استعداد و ظرفیت، تحصیل، سن و سال، نیازهای جامعه، پایه های عقیدتی، فرهنگی، مبانی انسان شناختی، حساسیتهای روانی جامعه و اصول تربیتی آن، مسائل روانشناختی اجتماعی، سنتها و ... می باشد. نظام حقوقی هم ترسیم کننده و حافظ آن است.

اساسا دستیابی عادلانه به حقوق، به معنی آزادی همه کس در همه چیز نیست. و وقتی که پذیرفتیم محدودیتها یکی از لوازم احقاق حقوق است، دامنه آن، جزییات زیادی از جمله مسائل مربوط به طهارت مولِد، را در برخواهد گرفت.

6.ه) هر محدودیت و ممنوعیتی، به معنی ظلم و محرومیت فرد نیست:

پس از بررسی اجمالی موارد بالا مانند شرایط امام جماعت یا جامعه، شاهد و ... ، لازم خواهد شد که ابتدا تعریف دقیقی از "حق"، "انواع حق" و اینکه "شهادت دادن جزو کدام دسته از حقوق انسان است" ارائه دهیم که البته مربوط به سوال ما نیست. اما به اختصار و به صورت کلی می توان گفت:
در سوال، از یک طرف بین حق انسانی و حق اجتماعی تفکیک نشده است و از طرف دیگر در کلیت و اصل حقوق با تطبیق آن کلی بر مصادیق، خلط روی داده است.
حق بشر بودن به معنی این نیست که هر بشری توان استیفا و اقامه حق اجتماعی را داراست.
همین طور به این معنی نیست که تمام افرادی که توان لازم را دارند، از زمینه های لازم برای احقاق حق اجتماعی هم برخوردار باشند.
از این روی، منع از برخی حقوق اجتماعی، الزاما به معنی مجازات نیست. هر چند برخی مجازاتها، محرومیت از برخی حقوق فردی یا اجتماعی را به دنبال دارد، اما همه اینگونه نیستند.

7.و) برخی محدودیت ها و ممنوعیت برخی گروهها، حق جامعه است:

جامعه حق دارد از آرامش روانی، صحت و سلامت فرهنگ و تربیت، سلامت امور مختلف و اطمینان حداکثری مردم نسبت به سلامت امور برخوردار باشد. حتی شریعت، خوشنامی، اقبال مردمی و پذیرش جامعه نسبت به بسیاری از مسائل و افراد را به عنوان یک حق اجتماعی برای مردم به رسمیت می شناسد[1].

این حق اجتماعی و ضروری به محدودیتهایی برای دیگران منجر شود. مثلا جامعه حق دارد از سخت گیری نسبت به رانندگان و وضع محدودیت برای رانندگی برخوردار باشد. حتما باید میزان دید چشم راننده، سلامت، دقت، کم تخلف بودن او و موارد آن برخوردار باشد. جامعه حق دارد از سلامت هوا برخوردار باشد و صاحبان خودرو هم مجبورند برای رعایت این حق، هزینه کنند.

کسانی که سابقه خوبی ندارند یا زمینه اشتباه و دردسر سازی یا آمادگی بیشتری برای برهم زدن آرامش و حقوق اجتماعی دارند باید محدودیتهای بیشتری را تحمل کنند. محدودیتهایی که نه تنها با حقوق انسانی در تعارض نیست و تحقیر محسوب نمی شود، بلکه تخلف از آن، باعث تضییع حقوق جامعه هم خواهد شد. کسی که ظرفیت مدیریت ندارد نباید مدیر شود، راننده ای که سابقه تخلفات زیادی دارد، از حق گواهینامه –ولو به صورت موقت- محروم می شود، افراد سالخورده و فرتوت که زمینه اشبتاه و خطا در آنها خیلی زیاد است، از حق رانندگی محرومند، مجرمان از مناصب اجتماعی منع می شوند و همینطور کسانی که زمینه جرم در آنها بیشتر است دارای محدودیتهایی خواهند بود.

طهارت مولد نیز از جمله همین امور است و شریعت، نظام تربیتی و فرهنگی، نظام اجتماعی و مردم –حتی به صورت تجربی و با صرف نظر از نگاه دینی-، نسبت به آن حساسیت دارند. طهارت مولد، زمینه خوبی است برای سلامت تربیتی و فرهنگی و عدم طهارت مولد، این زمینه را کم می کند و حق جامعه است که هر جا زمینه سلامت کمتر بود، نسبت به ان، محدودیتهای بیشتری اعمال کند.

نتیجه:

با توجه به موارد بالا مشخص شد که ولد الزنا، گناهگار نیست تا شریعت بخواهد او را مجازات کند. هر ممنوعیتی هم مجازات محسوب نمی شود و از طرف دیگر، ممنوعیتها حتی افراد پاک یا عالم را هم در برمی گیرد. این ممنوعیتها، بیشتر ناظر به حقوق جامعه است نه حق شخصی افراد و برداشتن این منعها، در بسیاری از اوقات با حق جامعه آشکارا منافات دارد. همچنین حقوق انسانی، گاهی در جامعه محقق می شود هر چند برخی افراد یا گروهها، نتوانند در استیفای آن مشارکت کنند و این نه به معنی تضییع حق فرد است و نه باعث می شود حق انسانی یا اجتماعی بر زمین بماند. اساسا محدودیتها و ممنوعیتها لازمه حیات اجتماعی انسان است. در این میان، محدودیتهایی که حق تعالی برای مخلوقاتش وضع می کند، تنها برای اقامه عدل با تمام پیچیدگی ها و ظرایف آن می باشد و به معنی تحقیر، تبعیض یا بردگی نیست.
و الحمد لله


[/HR][1] به عنوان مثال و در بحث شرایط امام جماعت، علامه حلی می فرماید:
"و يقدم الأقرأ مع التشاح، فالأفقه، فالأقدم هجرة، فالأسنّ، فالأصبح".
یکی از حکمتهای تقدم کسی که به لحاظ هجرت تقدم دارد، یا کسی که مسن تر است در کنار دیگر علل یا حکمتها، به طور طبیعی مقبولیت اجتماعی بیشتر هم هست.
إرشاد الأذهان إلى أحكام الإيمان؛ ج‌1، ص: 271 ، علامه حلّى، حسن بن يوسف بن مطهر اسدى، 2 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1410 ه‍ ق

مستنبط;921783 نوشت:

با توجه به موارد بالا مشخص شد که ولد الزنا، گناهگار نیست تا شریعت بخواهد او را مجازات کند. هر ممنوعیتی هم مجازات محسوب نمی شود و از طرف دیگر، ممنوعیتها حتی افراد پاک یا عالم را هم در برمی گیرد.

سلام

ممنونم که بعد از گذشت چند ماه بالاخره لطف کردید و تاپیک رو به جریان انداختید.

اما در مورد پاسخ:

باید عرض شود که پاسخ شما کاملا بی ارتباط به سوال بنده بود. بنده برایم مهم نیست که این مسئله مجازات است یا محدودیت؛ ظلم است یا عدالت؛ هر چه که دوست دارید صدایش کنید!

در سایر موارد که شما مثال زدید مانند محدودیت امام جماعت شدن برای کسی که عربی اش خوب نیست، دلیل مشخص و موجه است، خوب نبودن عربی، همه میدانیم که عربی لازمه ای است برای تلفظ عبارات نماز و یا احادیث که جزو وظایف یک امام جماعت هستند.

اما در این مسئله، دلیل یعنی "زنا زاده بودن" که باعث محدودیت/مجازات میشود؛ به هیچ وجه موجه نیست!!!

چطور ممکن است زنازاده بودن باعث بیماری امور شود؟ که حالا مردمی که دنبال سلامت امور هستند این افراد را محدود/مجازات کنند.
شما از کجا میدانید که زنا زاده ظرفیت شهادت ندارد که محدودش میکنید و میفرمایید نباید شهادت بدهد؟

اگر بگوییم چون "زنازاده" است این میشود مثل همان دلیل آمریکایی های سفید پوست که میگفتند چون "سیاه‌زاده" هستند.

بفرمایید چرا باید کسی را به جرم پدر و مادرش محدود/مجازات کرد؟!

پرسش:
چرا زنازاده حق شهادت ندارد؟ آیا این حکم، نوعی مجازات به خاطر جرم نکرده و غیر ارادی نمی باشد؟ (مشابه بردگی سیاه پوستان و تحقیر آنان به خاطر رنگ پوستشان)

پاسخ:

1. زنا زاده، بی گناه است:
کسی که طهارت مولد ندارد، گناهکار نیست. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«إِنَّ وَلَدَ الزِّنَا يُسْتَعْمَلُ، إِنْ عَمِلَ خَيْراً جُزِيَ بِهِ وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً جُزِيَ بِهِ»؛ ولد الزنا، به کار گرفته می شود، اگر خیر انجام داد، پاداش داده می شود و اگر شر مرتکب شد، به همان جزا داده می شود.(1) محقق حلی، در ضمن بحث از شرایط امام وقتی از طهارت مولد (حلال زادگی) بحث می کند، به صراحت می گوید: مسلم است گناه زنای والدین -که باعث عدم طهارت ولادت او شده اند-، بر فرزند نیست.»(2)

2. منع شهادت، مجازات نیست، حلال زاده ها هم دارای ممنوعیت هستند:
در هیچ کجای فقه، ممنوعیت شهادت زنازاده، حمل بر مجازات او نشده است. خیلی از حلال زاده ها، همانند کسی که طهارت مولد ندارد، نمی توانند امام جماعت، قاضی، امام جمعه بشوند. برخی از مسائل طبیعی و رایج زندگی مانند عدم بلوغ، بیماریها، پیری و زمین گیری، کوری –در برخی فتاوا- و ... از جمله عوامل ممنوعیت می باشد.(3) ریشه این ممنوعیت ها، نه در مجازات که در امور دیگری است. هر چند منع ولدالزنا از برخی امور، در جامعه، حالت بازدارندگی نسبت به این گناه ایجاد می کند.

3. ممنوعیت ها، منحصر در گنهکاران نیست:

اگر ممانعتها تنها منحصر به شهادت دادن زنا زاده بود، شاید اشکال تقویت می شد، اما می بینیم که مناصب و نقشهایی مانند امامت جامعه، شهادت، امامت جماعت، قضاوت، امامت جمعه و ... از جمله مناصب اجتماعی است که به دلیل اهمیت جایگاه، نقش بالای آن در مسائل اجتماعی، نگاه خاص و پر حساسیت مردم به آن و مسائلی از این قبیل، شریعت نسبت به آنها، حساسیت خاصی دارد و شروط و محدودیتهایی برای آن قرار داده است که حتی شامل عالمان و پاکان هم می شود. حتی بسیاری از فقها را هم دربر می گیرد. مثلا اکثر عالمان با تقوا نمی توانند امام و ولی امر جامعه بشوند. چون شرط تدبر و توانمندی اداره در هر کسی وجود ندارد. اما این مجازات محسوب نمی شود.

4. محدودیت برخی افراد (بصورت طبیعی یا بخاطر مجازات)، حق جامعه می باشد:
جامعه حق دارد از آرامش روانی و اطمینان حداکثری نسبت به صحت و سلامت فرهنگ و تربیت، برخوردار باشد. از این رو، شریعت خوشنامی، مقبولیت مردمی و پذیرش اجتماعی را به عنوان یک حق اجتماعی برای مردم به رسمیت می شناسد. (4) این حق اجتماعی و ضروری به محدودیتهایی برای دیگران منجر شود. مثلا جامعه حق دارد از سخت گیری نسبت به رانندگان و وضع محدودیت برای رانندگی برخوردار باشد. حتما باید میزان دید چشم راننده، سلامت، دقت، کم تخلف بودن او و موارد آن برخوردار باشد. کسانی که سابقه خوبی ندارند، زمینه گناه در آنها بیشتر است یا آمادگی بیشتری برای برهم زدن آرامش و حقوق اجتماعی دارند باید محدودیتهای بیشتری را تحمل کنند. محدودیتهایی که نه تنها با حقوق انسانی در تعارض نیست و تحقیر محسوب نمی شود، بلکه تخلف از آن، باعث تضییع حقوق جامعه هم خواهد شد.
طهارت مولد از جمله امور مهمی است که شریعت و جوامع در طول تاریخ نسبت به آن حساسیت داشته و دارند. تجربه هم صحت این دغدغه را نشان داده است. همان طور که طهارت مولد، زمینه خوبی برای سلامت دینی، تربیتی و فرهنگی است، عدم طهارت مولد، زمینه جرم و گناه را بیشتر می کند. پس این حق جامعه است که هر جا زمینه تخلف بیشتر بود، نسبت به ان، محدودیت های بیشتری اعمال کند.

پی نوشت ها:
1. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، ج ‏8، ص 238 (ط - الإسلامية) - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
2. «لأنا نسلّم انه ليس عليه اثم الزنا»، نجم الدين، جعفر بن حسن، المعتبر في شرح المختصر؛ ج‌2، ص: 435، 2 جلد، مؤسسه سيد الشهداء عليه السلام، قم - ايران، اول، 1407 ه‍ ق
3.
«المقصد الثاني: في الجمعة: و لا تجب إلّا بشروط: الامام العادل أو من يأمره، ... و الذكورة، و الحرية، و الحضر، و السلامة من العمى و العرج لمرض و الكبر المزمن و ... . و يشترط في النائب: البلوغ، و العقل و الايمان، و العدالة، و طهارة المولد، و الذكورة، و في العبد و الأبرص و الأجذم و الأعمى قولان.» علامه حلّى، حسن بن يوسف بن مطهر اسدى، إرشاد الأذهان إلى أحكام الإيمان، ج‌1، ص 257، 2 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1410 ه‍ ق.
4. به عنوان مثال، در بحث شرایط امام جماعت، علامه حلی پس از ملاک قرائت بهتر، فقیه تر بودن و تقدم در هجرت، ملاک مسن تر بودن و چهره دلنشین تر داشتن را ذکر می کند: «و يقدم الأقرأ مع التشاح، فالأفقه، فالأقدم هجرة، فالأسنّ، فالأصبح.» که نشان از توجه شرع به مساله مقبولیت اجتماعی دارد. إرشاد الأذهان إلى أحكام الإيمان؛ ج‌1، ص: 271.

موضوع قفل شده است