جمع بندی راه اندازه گیری راضی بودن به رضایت خدا

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راه اندازه گیری راضی بودن به رضایت خدا

سلام و عرض ادب
من تا حدودی میدونم که راضی بدون به رضای خدا یعنی راضی به مقدرات او ولی سوالم اینه که چطور میشه مطمئن بود که نتیجه ای که داره به عنوان مقدر الهی نام گذاری میشه دلیلش کوتاهی ما نباشه و وظیفمون رو به طور کامل انجام دادیم اونم در شرایطی که برای برخی موارد حدی نمیشه در نظر گرفت و اینطوری میشه که باز ممکنه شخص خودش رو سرزنش کنه که کوتاهی کرده و کم گذاشته و میشد که بهتر عمل کنه
در این شرایط راضی به رضای خدا بودن هم تحت الشعا قرار میگیره و شخص نمی تونه بگه که من کاملا به وظیفم عمل کردم و حالا هرچی بشه راضی به رضای خدا هستم!

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حنیف

mnrhm;915838 نوشت:
سلام و عرض ادب
من تا حدودی میدونم که راضی بدون به رضای خدا یا راضی به مقدرات او ولی سوالم اینه که چطور میشه مطمئن بود که نتیجه ای که داره به عنوان مقدر الهی نام گذاری میشه دلیلش کوتاهی ما نباشه و وظیفمون رو به طور کامل انجام دادیم اونم در شرایطی که برای برخی موارد حدی نمیشه در نظر گرفت و اینطوری میشه که باز ممکنه شخص خودش رو سرزنش کنه که کوتاهی کرده و کم گذاشته و میشد که بهتر عمل کنه
در این شرایط راضی به رضای خدا بودن هم تحت الشعت قرار میگیره و شخص نمی تونه بگه که من کاملا به وظیفم عمل کردم و حالا هرچی بشه راضی به رضای خدا هستم!

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و عرض ادب خدمت شما همراه بزرگوار

مشکلات و مسائلی که در زندگی انسان پیش می آید را همیشه نمی توان تقدیر، یا امتحان الهی نامید.
خیلی اوقات ما خودمان عامل مشکل هستیم.

معمولا انسان ها خودشان می توانند متوجه شوند که در مشکلی که به وجود آمده دخالتی داشته اند یا خیر.
این دخالت می تواند مستقیم یا غیر مستقیم باشد.
یعنی انسان ممکن است به طور کاملا مستقیم عامل ایجاد یک مشکل برای خودش باشد؛ مثل اینکه با استفاده از یک ماده مضر، خودش را دچار بیماری کند. یا به صورت غیر مستقیم؛ مثل اینکه در انتخاب دوست دقت لازم را نکرده و در رفت و آمد با آنها، فرزندان یا همسرش دچار مشکلاتی شده و زندگی او هم تحت الشعاع این مشکلات قرار بگیرد.

این قبیل مشکلات را نمی توان مربوط به مقدرات عالم یا آزمایشات الهی دانست.
هرچند به هر حال روبرو شدن با این مشکلات و نحوه برخورد با آنها هم می تواند عامل ثواب یا عقاب انسان باشد، ولی اصل مشکل از ناحیه خود انسان بوده، نه آزمایش یا تقدیر الهی.

اما گاهی اوقات انسان وظیفه خودش را در حد توان انجام می دهد، با اینحال مشکلاتی بر سر راهش قرار می گیرد.
این نوع مشکلات می تواند امتحان الهی باشد.

در مقابله با آزمایش الهی هم وظیفه انسان فقط راضی بودن نیست.
بهترین نحوه برخورد، اینست که انسان با دعا، توسل و استعانت از درگاه پروردگار تمام تلاشش را برای رفع مشکل به کار گرفته و در نهایت نتیجه را به او واگذار کند.

اما حدّ تلاش و کوشش انسان در برابر مشکلات، بستگی به میزان توان آنها دارد و هر کسی به اندازه توانش مسئول است.

لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا...؛ خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى‏ اش تكليف نمى ‏كند...۱

پس وظیفه انسان در مشکلات زندگی اولا دقت و تدبیر در زندگی ست (برای جلوگیری از ایجاد آن)، و ثانیا تلاش در حدّ توان برای برطرف کردن مشکل و در نهایت راضی بودن به رضای الهی.


۱. سوره مبارکه بقره، ۲۸۶


سلام
ممنون از پاسختون
پس در اینجا یه مساله ای مطرح میشه
با توجه به اینکه انسان کامل نیست و اشتباه می کنه پس هیچگاه خودش نمیتونه صلاحیت تشخیص این رو داشته باشه که در حد توانش کار کرده یا خیر
در اینصورت هیچوقت نمیتونه به اون آرامش که حاصل از راضی بودن به رضای خداست برسه
میدونید منظورم اینه که تصور عامه مردم از مقام رضا یک چیز کاملا متفاوته و با استناد به اون تعریف و تعریف واقعی مقام رضا تقریبا به این نتیجه میرسیم که کارایی نخواهد داشت و انسان خطاکار(نه معصوم) دائما با خودش درگیره که وظیفشو درست انجام نداده و این تقدیری که سرش اومده حاصل خطای خودش بوده که قابل جلوگیری بوده
منظورم اینه که وقتی شخص صلاحیت این رو نداره که تشخیص بده کار درست و درست تر چیه چطور ممکنه صلاحیت این رو داشته باشه که بگه من وظیفم رو در حد توانم انجام دادم و حالا راضیم به رضای خدا؟!
یعنی یه جور تناقض وجود داره اینجا!
به معنای اینکه شخصی که میخواد راضی به رضای خدا باشه باید صلاحیت تشخیص رضای خدا رو داشته باشه(که کار هر کسی نیست و متخصص میخواد که تشخیص بده شخص وظیفشو در حد توانش انجام داده یا خیر) و واقعا کی میتونه بگه که من وظیفمو کامل انجام دادم جز معصوم؟! چون طبق قاعده (نسبی بودن مراتب انسان ها با توجه به سرمایه اولیه شان) هر انسانی که در حد توانش کارش رو درست انجام بده جایگاه بالایی نزد خدا داره که با پیامبر و امام معصوم هم ردیف خواهد بود

mnrhm;916276 نوشت:
با توجه به اینکه انسان کامل نیست و اشتباه می کنه پس هیچگاه خودش نمیتونه صلاحیت تشخیص این رو داشته باشه که در حد توانش کار کرده یا خیر
در اینصورت هیچوقت نمیتونه به اون آرامش که حاصل از راضی بودن به رضای خداست برسه

عرض سلام مجدد

این حرف کاملا درستی ست که انسان کامل نیست و در تشخیص هایش ممکن است اشتباه و خطا داشته باشد.

به همین دلیل قرآن و اسلام برای تشخیص امور برای او معیار و ملاک هایی تعیین کرده اند که بتواند تشخیص هایش را با آنها محک زده و درستی یا نادرستی آن را متوجه شود.

معیار تشخیص وظیفه انسان رضایت خداست و رضایت خداوند هم در انجام دستورات و فرامینی ست که انسان را به منتها درجه کمال می رساند.

دستورات و فرامین خداوند با نام شریعت توسط پیامبر به انسان ارائه شده است و با نام دستورات شرعی و اخلاقی کاملا واضح و مشخص هستند.

اما توانایی هر کسی را خودش کاملا می تواند تشخیص دهد و قرآن این را به صراحت بیان کرده:

«بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ؛ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ؛
بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است؛ هر چند در ظاهر براى خود عذرهايى بتراشد.»۱

در زمینه های مختلف، توانایی افراد متفاوت است و از هر کسی به اندازه توانش انتظار می رود.

خداوند بیش از توان کسی را تکلیف نمی کند و از توان هر کسی هم آگاه است.

پی نوشت:
۱. سوره مبارکه قیامت، آیات ۱۴ و ۱۵

ولی این آیه که آوردید اصلا دلیل بر این نیست که هر کسی توانشو میدونه! چون خدا گفته تکلیفی که میده بیشتر از توانش نیست و نفرموده که هر کسی خودش میدونه
معیار تشخیص اینکه هر کسی تکلیفشو درست انجام داده یا نه نیاز به متخصص داره و باز متخصص هم مشکلش اینه که توان ما رو نمیدونه!!!

هیچ احدی نمیتونه بگه وظیفشو درست انجام داده و اگه بتونه بگه یعنی در حد ولی خدا پیش خدا جایگاه داره. چون به تمام وظیفش درست عمل کرده
اگه اینه پس مقام رضا یا راضی بودن به رضای خدا فقط کار اولیای الهیه!

mnrhm;916683 نوشت:
ولی این آیه که آوردید اصلا دلیل بر این نیست که هر کسی توانشو میدونه! چون خدا گفته تکلیفی که میده بیشتر از توانش نیست و نفرموده که هر کسی خودش میدونه
معیار تشخیص اینکه هر کسی تکلیفشو درست انجام داده یا نه نیاز به متخصص داره و باز متخصص هم مشکلش اینه که توان ما رو نمیدونه!!!

این آیه دقیقا نشان دهنده آگاهی انسان از خودش است:

حنیف;916677 نوشت:
توانایی هر کسی را خودش کاملا می تواند تشخیص دهد و قرآن این را به صراحت بیان کرده:

«بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ؛ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ؛
بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است؛ هر چند در ظاهر براى خود عذرهايى بتراشد.»۱

همچنین، اینکه در روایات سفارش شده که خودتان را بررسی کنید و ببینید که چقدر در مسیر درست قرار دارید، نشان می دهد که انسان توانایی تشخیص انجام تکلیفش را دارد.

پیامبر گرامی اسلام می فرماید:

حاسِبوا أنْفُسَكُم قَبلَ أنْ تُحاسَبوا ، و زِنوها قَبلَ أنْ تُوزَنوا ، و تَجَهَّزوا للعَرْضِ الأكْبَرِ
پيش از آن كه مورد حسابرسى قرار گيريد، خود به حساب نفستان برسيد و پيش از آن كه سنجيده شويد، خود نفستان را در ترازوى سنجش بگذاريد و براى آن حسابرسى بزرگ آماده شويد.۱

در تهذیب نفس و خودسازی هم شیوه بزرگان اخلاق و عرفان بر محاسبه روزانه است؛ به این صورت که شب قبل از خواب به کارهای روز خود فکر کند و ببیند که کجا عملش درست و مطابق رضایت الهی بوده و کجا دچار غفلت یا نافرمانی شده است.

پس حتما امکان چنین تشخیصی وجود دارد و انسان می تواند کاملا خودش را بررسی کند و میزان درست بودن اعمالش را تشخیص دهد.

۱. بحار الأنوار : 70/73/26

بذارید مصداقی تر بگم
فرض کنید یه شخص در بچگی سرش میخوره به سنگ و بر اثر اون ضربه مغزش آسیب میبینه و کمی عصبی تر از دیگران میشه و حتی و حتی زودرنج میشه
و یا مثال دیگه در مورد شخصیه که در خانواده ناسالم رشد میکنه و تحت تاثیر اونا یه سری کاستی های اخلاقی پیدا میکنه
حالا شما میگبد هر کسی خودشو میشناسه؟ و میدونه به وظیفش عمل کرده یا نه؟ اونکه سرش به سنگ خورده و به اون علت عصبی شده دایم خودش رو مقصر میدونه که نتونسته خوش اخلاق باشه. شما میگید مقصر نیست؟
اصلا مگه ممکنه هر کسی خودشو کامل بشناسه و ولی خدا نباشه؟! مگه یکی از مراحل بزرگ خداشناسی خودشناسی نیست؟ پس چطور میگید هر کسی خودشو میشناسه؟!

mnrhm;917415 نوشت:
بذارید مصداقی تر بگم
فرض کنید یه شخص در بچگی سرش میخوره به سنگ و بر اثر اون ضربه مغزش آسیب میبینه و کمی عصبی تر از دیگران میشه و حتی و حتی زودرنج میشه
و یا مثال دیگه در مورد شخصیه که در خانواده ناسالم رشد میکنه و تحت تاثیر اونا یه سری کاستی های اخلاقی پیدا میکنه
حالا شما میگبد هر کسی خودشو میشناسه؟ و میدونه به وظیفش عمل کرده یا نه؟ اونکه سرش به سنگ خورده و به اون علت عصبی شده دایم خودش رو مقصر میدونه که نتونسته خوش اخلاق باشه. شما میگید مقصر نیست؟
اصلا مگه ممکنه هر کسی خودشو کامل بشناسه و ولی خدا نباشه؟! مگه یکی از مراحل بزرگ خداشناسی خودشناسی نیست؟ پس چطور میگید هر کسی خودشو میشناسه؟!

کسی که به هر دلیلی مشکلی دارد و نمی تواند به وظایفش عمل کند، در حد توان مسئول است و نه بیشتر.
خداوند به لطف و کرم خودش، تکلیف را از ناتوانان برداشته.

مثلا همین شخصی که فرمودید، اگر به طور غیر ارادی عصبی شده و نتواند برخورد صحیح و کاملی داشته باشد، در حدی که از اراده اش خارج است، تکلیفی ندارد و عقابی بر اعمال غیر ارادی اش نیست.
این یک امر بدیهی و واضح است.

اما خودشناسی کاملا خارج از این بحث است.
خودشناسی همانطور که فرمودید یکی از مراحل اولیه تهذیب نفس و رسیدن به خداشناسی ست؛ و کاملا با این امر که انسان نسبت به نیت و میزان توان خودش آگاه است، کاملا متفاوت است.

یک مثال واضح و ملموس می تواند این باشد که مقدار خوراک هر کسی متفاوت است. هر کسی مقداری از غذا را می تواند میل کند و اگر او را وادار کنید که بیشتر بخورد، آسیب می بیند. درحالیکه شاید شخص دیگری دو برابر همین مقدار غذا را به راحتی تحمل کند. هر دوی اینها فقط خودشان هستند که می توانند تشخیص دهند بیش از این تحمل ندارند و نمی توانند غذای بیشتری بخورند. شما نمی توانید به کسی بگویید تو هنوز سیر نشدی! این یک حس درونی و شخصی ست.

یا تحمل درد. واکنش افراد نسبت به درد و آستانه تحمل آنها متفاوت است. برخی افراد با کوچکترین دردی دچار ناراحتی می شوند و برخی دیگر تحملشان بیشتر است. اینکه هر کسی تا چه اندازه می تواند درد را تحمل کند، کاملا شخصی ست و خودش می تواند تشخیص دهد.

در مسائل مربوط به انجام تکلیف نسبت به خداوند هم دقیقا همینطور است.
برخی مسائل کاملا درونی ست جز خود انسان، کسی نمی تواند از نیت یا توانش آگاه باشد.
برای مثال انسان تکلیف شده که در برابر نامحرم تبرج و خودنمایی نداشته باشد.
هر کسی خودش به خوبی می تواند رفتار، طرز صحبت، یا حرکاتِ خودش را محک زده و متوجه شود که به وظیفه اش عمل کرده یا نه.

در مورد برخی امور عبادی ظاهری هم که تکلیف کاملا واضح و مشخص است و احتیاجی به توضیح نیست.

سوال: چطور می توان مطمئن بود که ما وظیفه مان را به طور کامل انجام داده ایم. با توجه به اینکه انسان کامل نیست و گاهی دچار خطا می شود، ضمن اینکه برای برخی موارد نمی توان حدی در نظر گرفت. پس انسان هیچگاه نمی تواند تشخیص دهد که به وظیفه خودش عمل کرده. به همین دلیل افراد ممکن است دائما خودشان را به خاطر کوتاهی سرزنش کرده و راضی بودن به رضای خدا تحت الشعاع قرار گیرد؛ چون شخص نمی تواند حس کند که به وظیفه اش عمل کرده و این مقدر اوست، پس راضی به رضای خداست.

مثلا فرض کنی کسی بر اثر یک آسیب روانی، کاستی های اخلاقی پیدا کرده و کنترل کمتری بر خودش داشته باشد. چطور می تواند به وظیفه اش عمل کند؟ او دائم خودش را مقصر می داند که نتوانسته خوش اخلاق باشد. چطور ممکن است کسی خودش را بشناسد و وظیفه اش را بداند؟ مگر خودشناسی، یکی از مراحل بزرگِ خداشناسی نیست؟!

پاسخ: مشکلات و مسائلی که در زندگی انسان پیش می آید را همیشه نمی توان تقدیر، یا امتحان الهی نامید. خیلی اوقات ما خودمان عامل مشکل هستیم و معمولا انسان خودش می تواند متوجه این موضوع باشد. البته این دخالت می تواند مستقیم یا غیر مستقیم صورت بگیرد. به این معنا که انسان ممکن است به طور کاملا مستقیم عاملِ ایجاد یک مشکل برای خودش شود؛ مثل اینکه با استفاده از یک ماده مضر، خودش را دچار بیماری کند. یا به صورت غیر مستقیم؛ مثل اینکه در انتخاب دوست دقت لازم را نکرده و در رفت و آمد با آنها، فرزندان یا همسرش، دچار مشکلاتی شده و زندگی او هم تحت الشعاع این مشکلات قرار بگیرد. این قبیل مشکلات را نمی توان مربوط به مقدرات عالم یا آزمایشات الهی دانست. هرچند به هر حال روبرو شدن با این مشکلات و نحوه برخورد با آنها هم می تواند عامل ثواب یا عقاب انسان باشد، ولی اصل مشکل، از ناحیه خود انسان است، نه آزمایش یا تقدیر الهی.

از طرف دیگر، گاهی اوقات انسان وظیفه خودش را در حد توان انجام می دهد، و در عین حال مشکلاتی بر سر راهش قرار می گیرد. این نوع مشکلات، می تواند امتحان الهی باشد. در مقابله با آزمایش الهی هم وظیفه انسان فقط راضی بودن نیست. بهترین نحوه برخورد، اینست که انسان با دعا، توسل و استعانت از درگاه پروردگار تمام تلاشش را برای رفع مشکل به کار گرفته و در نهایت نتیجه را به او واگذار کند. اما حدّ تلاش و کوشش انسان در برابر مشکلات، بستگی به میزان توان آنها دارد و هر کسی به اندازه توانش مسئول است. قرآن می فرماید "لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا...؛ خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى‏ اش تكليف نمى ‏كند..."1

پس وظیفه انسان در مشکلات زندگی اولا دقت و تدبیر در زندگی ست (برای جلوگیری از ایجاد آن)، و ثانیا تلاش در حدّ توان برای برطرف کردن مشکل و در نهایت راضی بودن به رضای الهی.

اما این فرمایش حضرتعالی که انسان کامل نیست و در تشخیص هایش ممکن است اشتباه و خطا داشته باشد، کاملا درست است. به همین دلیل قرآن و اسلام برای تشخیص امور برای او معیار و ملاک هایی تعیین کرده اند که بتواند تشخیص هایش را با آنها محک زده و درستی یا نادرستی آن را متوجه شود. معیار تشخیص وظیفه انسان رضایت خداست؛ و رضایت خداوند هم در انجام دستورات و فرامینی ست که انسان را به منتها درجه کمال می رساند. دستورات و فرامین خداوند با نام شریعت توسط پیامبر به انسان ارائه شده است و با نام دستورات شرعی و اخلاقی کاملا واضح و مشخص هستند. اما توانایی هر کسی را خودش کاملا می تواند تشخیص دهد و قرآن این را به صراحت بیان کرده: "بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ؛ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ؛ بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است؛ هر چند در ظاهر براى خود عذرهايى بتراشد."2

در زمینه های مختلف، توانایی افراد متفاوت است و از هر کسی به اندازه توانش انتظار می رود. خداوند بیش از توان کسی را تکلیف نمی کند و از توان هر کسی هم آگاه است. اینکه در روایات سفارش شده که خودتان را بررسی کنید و ببینید که چقدر در مسیر درست قرار دارید، نشان دهنده همین امر است. برای مثال پیامبر گرامی اسلام می فرماید: "حاسِبوا أنْفُسَكُم قَبلَ أنْ تُحاسَبوا ، و زِنوها قَبلَ أنْ تُوزَنوا ، و تَجَهَّزوا للعَرْضِ الأكْبَرِ؛ پيش از آن كه مورد حسابرسى قرار گيريد، خود به حساب نفستان برسيد و پيش از آن كه سنجيده شويد، خود نفستان را در ترازوى سنجش بگذاريد و براى آن حسابرسى بزرگ آماده شويد."3

در تهذیب نفس و خودسازی هم شیوه بزرگان اخلاق و عرفان بر محاسبه روزانه است؛ به این صورت که شب قبل از خواب به کارهای روز خود فکر کند و ببیند که کجا عملش درست و مطابق رضایت الهی بوده و کجا دچار غفلت یا نافرمانی شده است. پس حتما امکان چنین تشخیصی وجود دارد و انسان می تواند کاملا خودش را بررسی کند و میزان درست بودن اعمالش را تشخیص دهد. اما اگر کسی به هر دلیلی مشکلی داشته و نتواند به وظایفش عمل کند، در حد توان مسئول است و نه بیشتر. خداوند به لطف و کرمش، تکلیف را از ناتوانان برداشته. مثلا کسی که به دلیل مشکلات عصبی، به طور غیر ارادی عصبی شده و نتواند برخورد صحیح و کاملی داشته باشد، در حدی که از اراده اش خارج است، تکلیفی ندارد و عقابی بر اعمال غیر ارادی اش نیست. این یک امر بدیهی و واضح است.

اما خودشناسی کاملا خارج از این بحث است. خودشناسی همانطور که فرمودید یکی از مراحل اولیه تهذیب نفس و رسیدن به خداشناسی ست؛ و کاملا با این امر که انسان نسبت به نیت و میزان توان خودش آگاه است، کاملا متفاوت است. یک مثال واضح و ملموس می تواند این باشد که مقدار خوراک هر کسی متفاوت است. هر کسی مقداری از غذا را می تواند میل کند و اگر او را وادار کنید که بیشتر بخورد، آسیب می بیند. درحالیکه شاید شخص دیگری دو برابر همین مقدار غذا را به راحتی تحمل کند. هر دوی اینها فقط خودشان هستند که می توانند تشخیص دهند بیش از این تحمل ندارند و نمی توانند غذای بیشتری بخورند. شما نمی توانید به کسی بگویید تو هنوز سیر نشدی! این یک حس درونی و شخصی ست. یا تحمل درد. واکنش افراد نسبت به درد و آستانه تحمل آنها متفاوت است. برخی افراد با کوچکترین دردی دچار ناراحتی می شوند و برخی دیگر تحملشان بیشتر است. اینکه هر کسی تا چه اندازه می تواند درد را تحمل کند، کاملا شخصی ست و خودش می تواند تشخیص دهد.

در مسائل مربوط به انجام تکلیف نسبت به خداوند هم دقیقا همینطور است. برخی مسائل کاملا درونی ست جز خود انسان، کسی نمی تواند از نیت یا توانش آگاه باشد. برای مثال انسان تکلیف شده که در برابر نامحرم تبرج و خودنمایی نداشته باشد. هر کسی خودش به خوبی می تواند رفتار، طرز صحبت، یا حرکاتِ خودش را محک زده و متوجه شود که به وظیفه اش عمل کرده یا نه. در مورد برخی امور عبادی ظاهری هم که تکلیف کاملا واضح و مشخص است و احتیاجی به توضیح نیست.

پی نوشت:

۱. سوره مبارکه بقره، ۲۸۶
2. سوره مبارکه قیامت، آیات ۱۴ و ۱۵
3. بحار الأنوار : 70/73/26

موضوع قفل شده است