حس حسرت از انتخاب دختر زیبا به جای دختر مومن ولی با قیافه ی معمولی

تب‌های اولیه

54 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حس حسرت از انتخاب دختر زیبا به جای دختر مومن ولی با قیافه ی معمولی

سلام
مدت هاست با سایت همراهم ولی سوالمو با نام کاربری جدید مطرح می کنم,,

یک مشکلی دارم که برای بیان بهتر اون باید از چندین سال قبل مقدماتی رو خدمتتون عرض کنم

بنده یک شغل با پرستیژاجتماعی بالا دارم,اهل نمازوروزه و....,
زمانی که قصد ازدواج داشتم,با خودم میگفتم من باید یک همسر زیبا داشته باشم چون با این شرایط شغلی و مراجعه ی زیاد خانم ها ممکنه از راه به در بشم ,نباید زن معمولی بگیرم که بعدا پشیمون بشم,به چند جایی سپردیم که دختر خوب بهمون معرفی کنند,
یکی از این موارد که بسیار تعریفشونو شنیده بودم از اخلاق وایمان ونجابت و... کم نداشت,خواهر شوهر همسر دوستم بودن که چون خواهر زن دوستم باهاشون زندگی میکرد از نزدیک میشناخت و میگفت بااینکه خواهر شوهرا اسمشون خوب در نرفته ولی من مثل این دختر هیچ جا ندیدم,خلاصه با تعریفایی که کردن قرار خواستگاری گذاشتیم,ولی وقتی دختر خانم رو دیدیم قیافشون خیلی معمولی بود, و از نظر ظاهری هم به دلم ننشست, ,ولی بقیه ی مواردشون بسیار عالی بود، اخلاق سلیقه ومتانت حیا و..,
با خودم کلنجار رفتم, خانم های بازیگر رو که تو فیلما میدیدم دلم میخواست همسرم مثل اونا باشه با دوستانی که ازشون مشورت میگرفتم میگفتن اگه زن خوش قیافه نگیری بعدا پشیمون میشی,الان زمونه فرق کرده وهزار جور حرف این مدلی,امان از بی ایمانی,خلاصه ,همین حرف ها باعث شد من دیگه این مورد رو پیگیری نکنم,با اینکه دختر خانوم منو پسندیده بود,ولی من گفتم حق انتخاب دارم,بعد از ایشون یک مورد دیگه بهم معرفی شد,بسیار زیبا طوری که همه میگفتن این همون چیزیه که میخوای,ولی نسبت به دختر خانم قبلی از نظر اخلاق وایمان سطحش پایین تر بود,بد نبود ولی مثل اون هم نبود. مثل اون خانم رو بگیره وخیلی روسریشو بکشه جلو وسرشو بندازه پایین هم نبود,نماز میخوند ولی خیلی سر وقت نبود,ته آرایش ملایم داشت و...گفتم خوبه این هم خوشگله هم حجابشو داره هم به روزه,واین ازدواج سر گرفت....

اوایل زندگی از انتخابم خوش حال بودم که زنم خیلی خوشگله وهم مذهبی مدرنه,سنتی نیست ولی یک اخلاقی داشت که همش اذیتم میکنه,ولی تحمل می کنم,فکر می کنه چون خیلی خوشگله دیگه همه چی تموم شده ومن همش باید منتشو بکشم ,همسرداریش اصلا قوی نیست,فکر میکنه چون خوشگله پس همسر خوبی هم هست,باهاش زیاد صحبت کردم ولی متاسفانه متوجه نمیشه ...

یکی دو سال بعد از ازدواجمون بچه دار شدیم خدا به ما یک دختر داد,کم کم دخترم بزرگ شد,من هم مذهبی تر از قبلم شدم,ولی خانومم از این مذهبی های مثلا به روزه!
میگه هم حجاب داشته باشم هم آرایش کنم هم عروسی هارو برم,ومن خیلی تلاش کردم که اونم عوض بشه ولی میگه خیلی داری سخت میگیری,حالا اینا به کنار,تازگی ها دخترمو باشگاه ثبت نام کرده,منم گفتم خوبه دخترم ورزشکار بشه,ولی الان متوجه شدم ورزششون رقص باله هست!شاکی شدم واعتراض کردم,همسرمم هم گفت که خیلی داری سخت میگیری چیه مگه ورزشه!حجاب زن من برخاسته از ایمانش نیست ,چون باباش زور میکرد سرش می کرده,منم اونموقع نفهمیدم,فکر کردم انتخاب خودشه
برای بچه ی دوم هم اصلا قبول نمی کنه میگه همین یکی بسمونه,وبه خواسته های من توجه زیادی نداره,
به خاطر این اخلاقاش خود خوری زیاد می کنم,ولی خب تحمل می کردم

از این مقدمات که بگذریم میخوام مشکل اساسی رو که به خاطرش این تاپیک رو ایجاد کردم رو بگم:
سال گذشته محل کار من به دلایلی عوض شد, درمحیط کارجدیدم یک همکاری دارم که همیشه بهش غبطه می خوردم,هر روز همسرش براش صبحانه ی باسلیقه میچینه تو ظرف,شیرینی وکیک براش درست می کنه,ولی خانوم من یادم نمیاد صبحا وقتی میرم سر کار یه روز بیدار دیده باشمش,چه برسه که برام میان وعده بزاره!
همکارم لباساش همیشه اتوکشیده ومرتبه,همیشه سرحال وخوشحاله,مشخصه که زندگی زناشویی خوبی هم داره,واز همسرش راضیه,ایشون با اینکه همسن منه 3تا بچه داره,یکی از دختراش همسن دختر منه
تقریبا چند وقت پیش دخترش در یکی از مسابقات مذهبی مقام کسب کرد و همکارم به همین مناسبت شیرینی آورد محل کارمون ,بقیه ی همکارا گفتن شیرینی قبول نیست باید شام بدی,وایشونم منو دوتا دیگه از همکارارو برای شام دعوت کرد,وقتی با خانومم ودخترم رفتیم خونشون,صحنه ای دیدم که انگار آب جوش ریختن رو سرم واز اون رو ز به بعد حس حسرت تمام وجودمو گرفته.
وقتی ما وارد خونشون شدیم,محیطی بسیار آراسته داشت خونشون که حتی خانوم خودم گفت معلومه زنش خیلی باسلیقه هست,بعد از چند دقیقه همسر همکارم اومد برای خوش آمد گویی,اینجا بود که دنیاروی سرم خراب شد,این خانوم همون دختری بود که چندین سال قبل خودم رفته بودم خواستگاریش,ولی نپسندیده بودمش.....

خوشبختانه اون منو نشناخت چون به صورتم نگاه نمیکرد,ولی من خوب شناختم,با اینکه چهرشون یه مقدار عوض شده بود,از اون روز به بعد یه آب خوش از گلوم پایین نرفته,همش خودمو سرزنش می کنم,که این زندگی می تونست مال من باشه,چرا لگد زدم به بخت خودم,دختر همکارم به خاطر تربیت خوب مادرش باید تو مسابقات قرآن مقام بیاره ,تو این سن کمش چادری ومحجبه باشه,ولی دختر من به خاطر مادری که من براش انتخاب کردم باید بشه متخصص رقص باله!
از خودم بدم میاد,من مادر خوبی برای بچم انتخاب نکردم,من مسئولم,من به خاطر نفس خودم از هوای نفسم پیروی کردم,من معیار اخلاق وایمانو تو انتخاب همسر زیر پا گذاشتم,من چطور باید اشتباه گذشتمو جبران کنم...

از مهمونی که اومدیم به خانومم گفتم خیلی خوبه ما هم دخترمونو اینطوری پرورش بدیم, زنم لابه لای حرفاش یه چیزی گفت که واقعا داغون شدم,گفت برو بابا حوصله داری,من خوشم نمیاد ,بچه رو ازالان محدود کنیم,باید خوشتیپ باشه بعدا حسرت نخوره,تازه من مثل زن دوستت بیکار نیستم,وقتمو صب تا شب بزارم قرآن یاد بچه بدم,اونا خانوادشون استثناست,زنش اعتقادات خاصی داره میگه ما زنا باید دیر تر از شوهر بخوابیم زودتر از شوهر از خواب بلند شیم,تا اگه نیازی داشت همسرمون در اختیارش باشیم وبه زحمت نیوفته ,این زنه خله به خدا!خودشو وقف شوهرش کرده انگار خودش آدم نیست
نفهمید با گفتن این چند تا جمله چه آتیشی زد به دلم,از طرفی باطن زن خودمو میدیدم از طرفی اخلاق زن همکارم باشوهرش,زنی که میتونست مال من باشه ولی نیست یعنی خودم نخواستم خودموبدبخت کردم با انتخابم,به قدری قبلم دردگرفت که دوتا قرص پروپرانولو با هم انداختم
حس حسرت تمام وجودمو گرفته,منی که زن معمولی نمیخواستم تا دچار گناه نشم,حالا زیباترین زن که همسر خودمه اصلا برام جذابیت نداره,نمیتونم برم طرفش,حس افسردگی دارم,از طرفی هرروز صبح میرم سر کار همکارمو میبینم عذاب میکشم,ظرفای صبحونه وکیک وشیرینی های رنگارنگی که هرروز میاره سر کار,دختر نجیب وباکمالات,اینا میتونستن برای من باشه,ولی من با دست خودم دست رد زدم به نعمتی که خدا جلوی راهم قرار داد

توروخدا پسرایی که در سن ازدواج هستین اصلا به بازیگرا ونامحرما نگاه نکنید تا وقتی میرید خواستگاری مثل من خودتونو بدبخت نکنید,اگه رفتید خواستگاری به دلتون ننشست چند جلسه بریدو بیایید,دخترا رو نمیشه همون جلسه ی اول شناخت,مخصوصا با چادرو صورت اصلاح نکرده,اصلا زیباییشون معلوم نیست,به خاطر این چیزا خودتونو بدبخت نکنید
از اطلاعات همسرداریش بپرسید از برنامش برای تربیت فرزند بپرسید از اعتقاداتش بپرسید,عاقبت به خیری مهمه,برای بچه هاتون مادر متدین انتخاب کنید

از کارشناس محترم میخوام که به بنده کمک کنن,
من الان هیچ کاری نمیتونم انجام بدم,احساس افسردگی دارم,ولی نه خانوم من میتونه چیزی بشه که من میخوام,نجیب ومتدین در اون سطحی که مد نظر منه,ونه من میتونم طلاقش بدم,ونه می تونم محیط کارمو عوض کنم که دیگه اون همکارمو نبینم وحس حسرتم شعله ور تر نشه,به من کمک کنید لطفا .

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

با عرض سلام و ادب خدمت شما برادر عزیز و همه اسک دینی های بزرگوار
بسیار متاسفم که دچار این مسئله شده اید و امیدوارم با تلاش و پشتکار و برخورد مناسب زندگی زیبایی رزا برای خود بسازید و البته ممنونم که این تجربه گرانبها را در اختیار بنده و اسک دینی های عزیز قرار دادید

مصطفی 60;911388 نوشت:
حس حسرت تمام وجودمو گرفته,منی که زن معمولی نمیخواستم تا دچار گناه نشم,حالا زیباترین زن که همسر خودمه اصلا برام جذابیت نداره,نمیتونم برم طرفش,حس افسردگی دارم,از طرفی هرروز صبح میرم سر کار همکارمو میبینم عذاب میکشم,ظرفای صبحونه وکیک وشیرینی های رنگارنگی که هرروز میاره سر کار,دختر نجیب وباکمالات,اینا میتونستن برای من باشه,ولی من با دست خودم دست رد زدم به نعمتی که خدا جلوی راهم قرار داد

مصطفی 60;911388 نوشت:
از کارشناس محترم میخوام که به بنده کمک کنن,
من الان هیچ کاری نمیتونم انجام بدم,احساس افسردگی دارم,ولی نه خانوم من میتونه چیزی بشه که من میخوام,نجیب ومتدین در اون سطحی که مد نظر منه,ونه من میتونم طلاقش بدم,ونه می تونم محیط کارمو عوض کنم که دیگه اون همکارمو نبینم وحس حسرتم شعله ور تر نشه,به من کمک کنید لطفا .

مصطفای عزیز در سوالتون چند نکته بود که در مورد آنها مطالبی را عرض می کنم :
نکات :

  • نحوه انتخاب همسر
  • مقایسه زندگی خود با دیگران
  • تلاش در جهت اصلاح رفتار همسر
  • احساس افسردگی و..
  • تربیت فرزند

  1. در انتخاب همسر ،شما انتخاب بدی نداشتید و چه بسا انتخاب خوبی هم داشتید
  2. چرا باطن زندگی خود را با ظاهر زندگی دوستتون مقایسه می کنید شما از کجا می دانید که در زندگی دوستتون مشکلی نیست
  3. ضمنا از کجا می دانید که ظرفیت آن خانم را داشتید چه با آن خانم از دواج می کردید و به خاطر همین چهره زندگی او را هم خراب می کردید .
  4. همسر شما همانند زنهای دیگه ویژگیهای خوب و بدی داره و هر کدام را برجسته نمایید به آن طرف کشیده می شوید و لذا دوست عزیز اگر ویژگیهای بد همسرتون را برجسته نمایید مهر و محبتتون کمتر می شود و اگر ویژگیهای خوب او را برجسته نمایید به او متمایل می شوید .
  5. مقایسه شما بسیار بد است چرا خانم خود را با کسانی که محجبه نیستند و یا نماز نمی خوانند و روزه نمی گیرند مقاسه نمی کنید یک لحظه فکر کن اگر خانم شما شما را با افراد بالاتر از شما مقایسه نماید و حسرت بخورد دیگر روحیه زندگی با شما را دارد.

  • شرط اول برای بهبود روحیه و تغییر و اصلاح ،اصلاح فکر و داشتن نگاه درست و واقع بینانه می باشد
  • نمی گویم منفی ها را نبینید می گویم مثبتها را هم ببینید و سعی نمایید تغییر و اصلاح نمایید
  • با پا گذاشتن روی پله های اول و دوم و سوم می توانید روی پله چهارم و پنجم و...پا گذارید و بالا برید با توجه به ویژگیهای مثبت و برجسته نمودن آنها می توانید ویژگیهای مثبت را بیشتر نمایید.

  • به جای آنکه فکر و خیال کنید که چرا این خانم را انتخاب کردم و حسرت بخورید سعی نمایید خدای را شکر نمایید که ممکن بود وضعیت بسیار بدتری را داشته باشید.

به نظر بنده دست از اینگونه افکار بردارید و دنبال راهکارهای اصلاح و تغییر و رفتار خود و همسرتون باشید تا زندگی بسیار بهتری را ادامه دهید بسیاری از افراد بودهاند که در سن بالا تغییر یافته اند
تلاشهای خود را در جهت اصلاح رفتار همسرتون رصد نمایید و بررسی کنید چه بسا رفتارهای شما در تعامل با همسرتون هم نیاز به بازنگری دارد برای اصلاح و تغییر تاپیک بزنید.
ابتدا باید فکر و احساس همسرتون تغییر یابد تا در تربیت تاثیر گذار باشد.

مصطفی 60;911388 نوشت:
توروخدا پسرایی که در سن ازدواج هستین اصلا به بازیگرا ونامحرما نگاه نکنید تا وقتی میرید خواستگاری مثل من خودتونو بدبخت نکنید,اگه رفتید خواستگاری به دلتون ننشست چند جلسه بریدو بیایید,دخترا رو نمیشه همون جلسه ی اول شناخت,مخصوصا با چادرو صورت اصلاح نکرده,اصلا زیباییشون معلوم نیست,به خاطر این چیزا خودتونو بدبخت نکنید
از اطلاعات همسرداریش بپرسید از برنامش برای تربیت فرزند بپرسید از اعتقاداتش بپرسید,عاقبت به خیری مهمه,برای بچه هاتون مادر متدین انتخاب کنید

توصیه بسیار خوبی هست البته این را هم بنده اضافه نمایم که به هیچ عنوان مقایسه نکنیم چرا که مگه خودمون بهترین هستیم وقتی در دام مقایسه افتادیم به هیچ عنوان از زندگیمون لذت نمی برید چه خانم و چه آقا
به جای مقایسه بیاییم و تلاش کنیم تا هر روزمون بهتر از دیروز باشد

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

[=arial]

مصطفی 60;911388 نوشت:
سلام
مدت هاست با سایت همراهم ولی سوالمو با نام کاربری جدید مطرح می کنم,,

یک مشکلی دارم که برای بیان بهتر اون باید از چندین سال قبل مقدماتی رو خدمتتون عرض

اوایل زندگی از انتخابم خوش حال بودم که زنم خیلی خوشگله وهم مذهبی مدرنه,سنتی نیست ولی یک اخلاقی داشت که همش اذیتم میکنه,ولی تحمل می کنم,فکر می کنه چون خیلی خوشگله دیگه همه چی تموم شده ومن همش باید منتشو بکشم ,همسرداریش اصلا قوی نیست,فکر میکنه چون خوشگله پس همسر خوبی هم هست,باهاش زیاد صحبت کردم ولی متاسفانه متوجه نمیشه ...

بب
تقریبا چند وقت پیش دخترش در یکی از مسابقات مذهبی مقام کسب کرد و همکارم به همین مناسبت شیرینی آورد محل کارمون ,بقیه ی همکارا گفتن شیرینی قبول نیست باید شام بدی,وایشونم منو دوتا دیگه از همکارارو برای شام دعوت کرد,وقتی با خانومم ودخترم رفتیم خونشون,صحنه ای دیدم که انگار آب جوش ریختن رو سرم واز اون رو ز به بعد حس حسرت تمام وجودمو گرفته.
وقتی ما وارد خونشون شدیم,محیطی بسیار آراسته داشت خونشون که حتی خانوم خودم گفت معلومه زنش خیلی باسلیقه هست,بعد از چند دقیقه همسر همکارم اومد برای خوش آمد گویی,اینجا بود که دنیاروی سرم خراب شد,این خانوم همون دختری بود که چندین سال قبل خودم رفته بودم خواستگاریش,ولی نپسندیده بودمش.....

خوشبختانه اون منو نشناخت چون به صورتم نگاه نمیکرد,ولی من خوب شناختم,با اینکه چهرشون یه مقدار عوض شده بود,از اون روز به بعد یه آب خوش از گلوم پایین نرفته,همش خودمو سرزنش می کنم,که این زندگی می تونست مال من باشه,چرا لگد زدم به بخت خودم,

دختر همکارم به خاطر تربیت خوب مادرش باید تو مسابقات قرآن مقام بیاره ,تو این سن کمش چادری ومحجبه باشه,ولی دختر من به خاطر مادری که من براش انتخاب کردم باید بشه متخصص رقص باله!
از خودم بدم میاد,من مادر خوبی برای بچم انتخاب نکردم,من مسئولم,من به خاطر نفس خودم از هوای نفسم پیروی کردم,من معیار اخلاق وایمانو تو انتخاب همسر زیر پا گذاشتم,من چطور باید اشتباه گذشتمو جبران کنم...

از مهمونی که اومدیم به خانومم گفتم خیلی خوبه ما هم دخترمونو اینطوری پرورش بدیم, زنم لابه لای حرفاش یه چیزی گفت که واقعا داغون شدم,گفت برو بابا حوصله داری,من خوشم نمیاد ,بچه رو ازالان محدود کنیم,باید خوشتیپ باشه بعدا حسرت نخوره,تازه من مثل زن دوستت بیکار نیستم,وقتمو صب تا شب بزارم قرآن یاد بچه بدم,اونا خانوادشون استثناست,زنش اعتقادات خاصی داره میگه ما زنا باید دیر تر از شوهر بخوابیم زودتر از شوهر از خواب بلند شیم,تا اگه نیازی داشت همسرمون در اختیارش باشیم وبه زحمت نیوفته ,این زنه خله به خدا!خودشو وقف شوهرش کرده انگار خودش آدم نیست

نفهمید با گفتن این چند تا جمله چه آتیشی زد به دلم,از طرفی باطن زن خودمو میدیدم از طرفی اخلاق زن همکارم باشوهرش,زنی که میتونست مال من باشه ولی نیست یعنی خودم نخواستم خودموبدبخت کردم با انتخابم,به قدری قبلم دردگرفت که دوتا قرص پروپرانولو با هم انداختم
حس حسرت تمام وجودمو گرفته,منی که زن معمولی نمیخواستم تا دچار گناه نشم,حالا زیباترین زن که همسر خودمه اصلا برام جذابیت نداره,نمیتونم برم طرفش,حس افسردگی دارم,از طرفی هرروز صبح میرم سر کار همکارمو میبینم عذاب میکشم,ظرفای صبحونه وکیک وشیرینی های رنگارنگی که هرروز میاره سر کار,دختر نجیب وباکمالات,اینا میتونستن برای من باشه,ولی من با دست خودم دست رد زدم به نعمتی که خدا جلوی راهم قرار داد

توروخدا پسرایی که در سن ازدواج هستین اصلا به بازیگرا ونامحرما نگاه نکنید تا وقتی میرید خواستگاری مثل من خودتونو بدبخت نکنید,اگه رفتید خواستگاری به دلتون ننشست چند جلسه بریدو بیایید,دخترا رو نمیشه همون جلسه ی اول شناخت,مخصوصا با چادرو صورت اصلاح نکرده,اصلا زیباییشون معلوم نیست,به خاطر این چیزا خودتونو بدبخت نکنید
از اطلاعات همسرداریش بپرسید از برنامش برای تربیت فرزند بپرسید از اعتقاداتش بپرسید,عاقبت به خیری مهمه,برای بچه هاتون مادر متدین انتخاب کنید

از کارشناس محترم میخوام که به بنده کمک کنن,
من الان هیچ کاری نمیتونم انجام بدم,احساس افسردگی دارم,ولی نه خانوم من میتونه چیزی بشه که من میخوام,نجیب ومتدین در اون سطحی که مد نظر منه,ونه من میتونم طلاقش بدم,ونه می تونم محیط کارمو عوض کنم که دیگه اون همکارمو نبینم وحس حسرتم شعله ور تر نشه,به من کمک کنید لطفا .

بسم الله الرحمن الرحیم

بسیار تکان دهنده و عبرت آمیز بود مطلبی که فرمودید.
تربیت،ادب،متانت،مهربانی و حیای زن هست که باعث دلبری زن میشه..
البته این به این معنا نیست که ظاهر بی اهمیت باشه،مثلا کسی خانم لاغر و ظریف دوست داره،بره با یک خانم مهربان حجیم ازدواج کنه،این خانم کوه محبتم باشه باز آقا بهش نمیچسبه..
در بحث ظاهر فرد باید حداقل و حداکثر داشته باشه..و این مطلب مهمه که فرد مقابل حتما باید تا حدی به دل آقا بشینه..
و اما در مورد مشکل برادر عزیزمون چند نکته عرض میکنم:
۱.یادتون باشه دنیا همیشگی نیست،بالاخره تمام میشه(اینو مدام با خودتون تکرار کنید)
۲.فکر دیگری رو از ذهنتون بیرون کنید(همسر دوستتون خصوصا)
۳.خانمتون رو با کسی مقایسه نکنید،این باعث میشه وضع از اینم بدتر بشه.
۴.مدیریت خودتون رو در منزل بیشتر کنید،طوری که همسرتون اقتدار شما رو حس کنه
۵.با افراد متدین رفت و آمدتون رو زیاد کنید..(این خیلی مهمه)
۶.توی خونتون مجالس مذهبی بگیرید
۷.از هر بهانه ای جهت رفتن به زیارت قم و مشهد استفاده کنید
۸.نیمه های شب بلند بشید برای عبادت و طوری با اخلاق رفتار کنید که همسرتون شیفته ی رفتار و اخلاق دینی شما بشه
۹.هرگز به خانمتون نگید که تو دیندار نیستی،بلکه مدام القا کنید که خیلی مومنه..فشار هم اصلا بهش نیارید
۱۰.فرزندتون رو با محبت و جایزه جذب دین کنید
۱۱.توسل هم در ابتدای همه ی امورتون فراموش نشه

بسم الله.

مصطفی 60;911388 نوشت:
من چطور باید اشتباه گذشتمو جبران کنم...

سلام . جناب سوال کننده یک کلام بگم : قدر زن و بچه و زندگیت را بدون .
انتخاب شما بین خوب و خوبتر بوده ! اشتباه کلمه ی ناپسندی بود که برای انتخاب همسر فرض داشتین
شیطان برای خوشبختی شما نقشه کشیده ... (شما یه نگاه به زندگی خیلیهای دیگه بندازی ، قدر زن و بچه ای که خدا بهت داده را بهتر میفهمی)
شما در مورد مسائلی که ذکر کردید ، باید آنها را به چشم فرصت ببینید و در نزدیک کردن بیشتر زنت به خدا و پدری کردن هرچه نیکوتر برای فرزندت ، (و سوق دادن آنها به سمت الله ) با تلاش بیشتر ، اما آهسته و با میانه روی ، ادامه دهید .
شما هم فرزندتان را با معارف الهی و اسلام از هر راه پسندیده ای که میتوانید ، آشناتر کنید ، و نماز و روزه و حجاب و ... را در ایشان نهادینه کنید ، فرزند از پدر و مادر (هر دوی آنها تاثیر میگیرد) به این نکته توجه کنید .
قدری تندروی میکنید در عقیده و خواسته هایتان ، زندگی تعاملیست مشترک ! (خیر الامور اوسطها) بهترین کارها میانه رویست .
زیبایی زنت برات عادی شد فیلت یاد هندستون نیافته !
ایشان هم آن زیبایی و طراوت را برای شما و زندگی شما خرج میکنند ، برادر ! غیر از اینه ؟
قدر همدیگر را به نییییکی بدانید ! قدر نعمات خدا را بدانید و کفر نعمت نکنید ! بلانسبت ، یک وقت مثل افرادی که خوشی زیر دلشان میزنه رفتاری نکنید .
مقایسه کردن زنتون با سایرین خیلی زشت بوده . فکر کن زن شما آیا الان از شما100% راضیه ؟ نمیتونه ایشان هم معایب و ضعف های شما را بزرگ کنه و مثل شما رفتار کنه ؟
ایشان را با ملاطفت و محبت ، به معنویات بیشتر و عمیق تر الهی سوق بدهید .
اگر عرایضی داشتم که سبب دلخوری شما شد ، حلال کنید . نیت ما خیر است .

برایتان آرزوی بهترینها را از درگاه خداوند میکنم .

در پناه الله باشید .

[="Arial"][="Blue"]

مصطفی 60;911388 نوشت:
سلام

[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم[=arial]

[=arial]
با سلام و عرض ادب خدمت همه بزرگواران

مصطفی 60;911388 نوشت:
مدت هاست با سایت همراهم ولی سوالمو با نام کاربری جدید مطرح می کنم,,

یک مشکلی دارم که برای بیان بهتر اون باید از چندین سال قبل مقدماتی رو خدمتتون عرض کنم


[=arial]بله

مصطفی 60;911388 نوشت:
بنده یک شغل با پرستیژاجتماعی بالا دارم,اهل نمازوروزه و....,

[=arial]خدا حفظتون کنه و به کارتون برکت بده

مصطفی 60;911388 نوشت:
زمانی که قصد ازدواج داشتم,با خودم میگفتم من باید یک همسر زیبا داشته باشم چون با این شرایط شغلی و مراجعه ی زیاد خانم ها ممکنه از راه به در بشم ,نباید زن معمولی بگیرم که بعدا پشیمون بشم,به چند جایی سپردیم که دختر خوب بهمون معرفی کنند,

[=arial]بیش از حد بخش اجتماعی براتون فربه شده

مصطفی 60;911388 نوشت:
یکی از این موارد که بسیار تعریفشونو شنیده بودم از اخلاق وایمان ونجابت و... کم نداشت,خواهر شوهر همسر دوستم بودن که چون خواهر زن دوستم باهاشون زندگی میکرد از نزدیک میشناخت و میگفت بااینکه خواهر شوهرا اسمشون خوب در نرفته ولی من مثل این دختر هیچ جا ندیدم,خلاصه با تعریفایی که کردن قرار خواستگاری گذاشتیم,ولی وقتی دختر خانم رو دیدیم قیافشون خیلی معمولی بود, و از نظر ظاهری هم به دلم ننشست, ,ولی بقیه ی مواردشون بسیار عالی بود، اخلاق سلیقه ومتانت حیا و..,

[=arial]بله

مصطفی 60;911388 نوشت:
با خودم کلنجار رفتم, خانم های بازیگر رو که تو فیلما میدیدم دلم میخواست همسرم مثل اونا باشه

[=arial]همسر ما اونطوری نیست که ما میخوایم
اونطوری هست که ما هستیم

مصطفی 60;911388 نوشت:
با دوستانی که ازشون مشورت میگرفتم میگفتن اگه زن خوش قیافه نگیری بعدا پشیمون میشی,

[=arial]القاء این موضوع که ، "طوری زن بگیر که ما هم خوشمون بیاد" در این متن دیده میشه...

مصطفی 60;911388 نوشت:
الان زمونه فرق کرده وهزار جور حرف این مدلی,امان از بی ایمانی,خلاصه ,همین حرف ها باعث شد من دیگه این مورد رو پیگیری نکنم,با اینکه دختر خانوم منو پسندیده بود,ولی من گفتم حق انتخاب دارم,

[=arial]چوب همنشینی و تاثیر پذیرفتن از این همنشینی که لزوما خدا در اون گم(در این مورد خاص) بود رو خوردید...

مصطفی 60;911388 نوشت:
بعد از ایشون یک مورد دیگه بهم معرفی شد,بسیار زیبا طوری که همه میگفتن این همون چیزیه که میخوای,

[=arial]منظور اینه که این همون چیزیه که میخوایم...
[=arial]ادبیات حس درون رو منتقل میکنه...مثل زبان بدن[=arial]

مصطفی 60;911388 نوشت:
ولی نسبت به دختر خانم قبلی از نظر اخلاق وایمان سطحش پایین تر بود,بد نبود ولی مثل اون هم نبود. مثل اون خانم رو بگیره وخیلی روسریشو بکشه جلو وسرشو بندازه پایین هم نبود,نماز میخوند ولی خیلی سر وقت نبود,ته آرایش ملایم داشت و...گفتم خوبه این هم خوشگله هم حجابشو داره هم به روزه,واین ازدواج سر گرفت....

[=arial]همسر ما اونطوری نیست که ما میخوایم
بلکه اونطوری هست که ما هستیم

مصطفی 60;911388 نوشت:
اوایل زندگی از انتخابم خوش حال بودم که زنم خیلی خوشگله وهم مذهبی مدرنه,سنتی نیست

[=arial]نمیدونم منظورتون از مذهبی مدرن همین اصطلاحاتی کوچه بازاری هست یا نه ولی به هر حال باید بگم همسر شما دقیقا مثل شماست...از چی ناراحتید؟

مصطفی 60;911388 نوشت:
ولی یک اخلاقی داشت که همش اذیتم میکنه,ولی تحمل می کنم,فکر می کنه چون خیلی خوشگله دیگه همه چی تموم شده ومن همش باید منتشو بکشم ,همسرداریش اصلا قوی نیست,فکر میکنه چون خوشگله پس همسر خوبی هم هست,باهاش زیاد صحبت کردم ولی متاسفانه متوجه نمیشه ...

[=arial]به نظر میرسه روحیه حساسی داشته باشید و طرف مقابلتون از این موضوع ناراضی باشه ...[=arial]
در واقع یه جاهایی احساس میشه رفتارتون شبیه خانم هاست و از این جهت چون ایشون این موضوع رو فهمیدن سعی میکنن موضع زنانه(لطیف بودن و دلربا بودن و ظرافت در رفتار و گفتار و حساس بودن و...) خودشون رو حفظ کنن .برای همین حس میکنید که دارن ناز میکنن و ...

مصطفی 60;911388 نوشت:
یکی دو سال بعد از ازدواجمون بچه دار شدیم خدا به ما یک دختر داد,کم کم دخترم بزرگ شد,

[=arial]مبارکتون باشه
خدا حفظشون کنه

مصطفی 60;911388 نوشت:
من هم مذهبی تر از قبلم شدم,ولی خانومم از این مذهبی های مثلا به روزه!

[=arial]ظاهرا مطلوبتون مذهبی مدرنه...
با این حال مذهبی تر شدن شما باید به این معنی باشه که مدرنیزاسون در شما صورت گرفته!
خانم شما هم که از اون اول به روز بود...
هر چند در کل برداشت شما از مذهبی به روز و مدرن و این حرفا برای بنده قابل هضم نیست...

مصطفی 60;911388 نوشت:
میگه هم حجاب داشته باشم هم آرایش کنم هم عروسی هارو برم,ومن خیلی تلاش کردم که اونم عوض بشه ولی میگه خیلی داری سخت میگیری,

[=arial]ذهن که لخت و بی حجاب باشه ، دومتر پارچه هم هیچ به درد نمیخوره...
از نظر بنده اونی که حرام خدا رو حرام میدونه و حلال خدا رو حلال یه فرد مذهبی هست
نمیدونم دوستانی که معتقد به اوسط هستند چطور میتونن بین حلال و حرام جمع ببندند...نتیجش میشه رفتار این خانم(با این پیش فرض که آرایششون و یا عروسی رفتن شون حرام محسوب بشه)

مصطفی 60;911388 نوشت:
حالا اینا به کنار,

[=arial]موضوعات ناچیزی بودن که میگین به کنار؟:-?
[=arial]چقدرم جالب میگین...[=arial] happy

مصطفی 60;911388 نوشت:
تازگی ها دخترمو باشگاه ثبت نام کرده,منم گفتم خوبه دخترم ورزشکار بشه,ولی الان متوجه شدم ورزششون رقص باله هست!شاکی شدم واعتراض کردم,همسرمم هم گفت که خیلی داری سخت میگیری چیه مگه ورزشه!

[=arial]الان این شد براتون مساله؟ happy

مصطفی 60;911388 نوشت:
حجاب زن من برخاسته از ایمانش نیست ,

[=arial]انتخاب شما هم برخواسته از ایمان نبود

مصطفی 60;911388 نوشت:
چون باباش زور میکرد سرش می کرده,

[=arial]دوستان شما و مشاورینتون کردن تو سرتون

مصطفی 60;911388 نوشت:
منم اونموقع نفهمیدم,فکر کردم انتخاب خودشه

[=arial]انتخاب همسرتون هم انتخاب خودتون نبود...چرا که تایید اجتماعی براتون پررنگه

مصطفی 60;911388 نوشت:
برای بچه ی دوم هم اصلا قبول نمی کنه میگه همین یکی بسمونه,وبه خواسته های من توجه زیادی نداره,

[=arial]معمولا این موضوعات قبل ازدواج مطرح میشه و حل میشه...

مصطفی 60;911388 نوشت:
به خاطر این اخلاقاش خود خوری زیاد می کنم,ولی خب تحمل می کردم

[=arial]میشه گفت نظر ایشون هم در مورد شما همینطوره

مصطفی 60;911388 نوشت:
از این مقدمات که بگذریم میخوام مشکل اساسی رو که به خاطرش این تاپیک رو ایجاد کردم رو بگم:

[=arial]از این جملتون به این نتیجه میرسم پستتون کاملا هیجانیه...

مصطفی 60;911388 نوشت:
سال گذشته محل کار من به دلایلی عوض شد, درمحیط کارجدیدم یک همکاری دارم که همیشه بهش غبطه می خوردم,هر روز همسرش براش صبحانه ی باسلیقه میچینه تو ظرف,شیرینی وکیک براش درست می کنه,ولی خانوم من یادم نمیاد صبحا وقتی میرم سر کار یه روز بیدار دیده باشمش,چه برسه که برام میان وعده بزاره!

[=arial]هیجانی-احساسی

مصطفی 60;911388 نوشت:
همکارم لباساش همیشه اتوکشیده ومرتبه,همیشه سرحال وخوشحاله,مشخصه که زندگی زناشویی خوبی هم داره,واز همسرش راضیه,ایشون با اینکه همسن منه 3تا بچه داره,یکی از دختراش همسن دختر منه

[=arial]هیجانی-احساسی

مصطفی 60;911388 نوشت:
تقریبا چند وقت پیش دخترش در یکی از مسابقات مذهبی مقام کسب کرد و همکارم به همین مناسبت شیرینی آورد محل کارمون ,بقیه ی همکارا گفتن شیرینی قبول نیست باید شام بدی,وایشونم منو دوتا دیگه از همکارارو برای شام دعوت کرد,وقتی با خانومم ودخترم رفتیم خونشون,صحنه ای دیدم که انگار آب جوش ریختن رو سرم واز اون رو ز به بعد حس حسرت تمام وجودمو گرفته.

[=arial]با ظرافت خاصی ماجرا رو تعریف میکنید...
احساس نمیکنید بیش از این که سرتون تو زندگی خودتون باشه تو زندگی و رفتار دیگرانه؟
و از رفی بیش از این که سرتون تو خودتون باشه تو خانواده هست و در پی حل مشکل در بیرون از خود هستید؟

مصطفی 60;911388 نوشت:
وقتی ما وارد خونشون شدیم,محیطی بسیار آراسته داشت خونشون که حتی خانوم خودم گفت معلومه زنش خیلی باسلیقه هست,

[=arial]احساس نمیکنید زاویه دید شما که در نگاه اول شکل گرفت خیلی مناسب جنس شما نیست؟
واقعا چیز دیگری نداشت که نظر شما رو به خودش جلب کنه؟
البته این موضع گیری بنده به این معنی نیست که مردها لزوما شلخته هستند و یا باید باشند...هر چند معمولا اینگونه اند و گریزی نیست
happy

مصطفی 60;911388 نوشت:
بعد از چند دقیقه همسر همکارم اومد برای خوش آمد گویی,اینجا بود که دنیاروی سرم خراب شد,این خانوم همون دختری بود که چندین سال قبل خودم رفته بودم خواستگاریش,ولی نپسندیده بودمش.....

[=arial]هیجانی-احساسی

مصطفی 60;911388 نوشت:
خوشبختانه اون منو نشناخت چون به صورتم نگاه نمیکرد,ولی من خوب شناختم,با اینکه چهرشون یه مقدار عوض شده بود,از اون روز به بعد یه آب خوش از گلوم پایین نرفته,

الان آب جوش خوبه یا بد؟
مصطفی 60;911388 نوشت:
همش خودمو سرزنش می کنم,که این زندگی می تونست مال من باشه,چرا لگد زدم به بخت خودم,

[=arial]چطور میشه خودتون رو سرزنش میکنید بعد برای اصلاح به بیرون از خودتون رجوع میکنید؟!

مصطفی 60;911388 نوشت:
دختر همکارم به خاطر تربیت خوب مادرش باید تو مسابقات قرآن مقام بیاره ,تو این سن کمش چادری ومحجبه باشه,ولی دختر من به خاطر مادری که من براش انتخاب کردم باید بشه متخصص رقص باله!

[=arial]خدا همه مادرا رو حفظ کنه که زحمت زیادی برای بچشون میکشن
[=arial]بچه شما اونطوری نیمشه که شما میخواید
اونطوری میشه که شما هستید
[=arial]
همونطور که
[=arial]همسر شما هم اونطوری نیست که شما میخواید
اونطوری هست که شما هستید


مصطفی 60;911388 نوشت:
از خودم بدم میاد,من مادر خوبی برای بچم انتخاب نکردم,من مسئولم,من به خاطر نفس خودم از هوای نفسم پیروی کردم,من معیار اخلاق وایمانو تو انتخاب همسر زیر پا گذاشتم,من چطور باید اشتباه گذشتمو جبران کنم...

[=arial]نقطه عطف زندگی شما تو این جمله نهفته اگه بتونید درست تبیینش کنید و از خودتون شروع کنید میتونه رشد رو در شما رقم بزنه در غیر این صورت ممکنه وضعیت شما از اینی که هست هم بدتر بشه...البته اگه پیش فرضم رو که گفتم پیامتون هیجانیه ندید بگیرم

مصطفی 60;911388 نوشت:
از مهمونی که اومدیم به خانومم گفتم خیلی خوبه ما هم دخترمونو اینطوری پرورش بدیم,

[=arial]اگه خطیب شبیه خطبه نباشه خطبه او در مخاطب اثر نخواهد کرد...
[=arial]ما باید به این نتیجه برسیم که تغییرات عالم از درون خودمون صورت میگیره نه بیرون...[=arial]
مصطفی 60;911388 نوشت:
زنم لابه لای حرفاش یه چیزی گفت که واقعا داغون شدم,گفت برو بابا حوصله داری,من خوشم نمیاد ,بچه رو ازالان محدود کنیم,باید خوشتیپ باشه بعدا حسرت نخوره,

[=arial]تقربیا میشه گفت شما با این حرفتون در اون زمان به نوعی شخصیت و نوع فرزند پروری ایشون رو زیر سوال بردید و این رفتارشون طبیعیه

مصطفی 60;911388 نوشت:
تازه من مثل زن دوستت بیکار نیستم,وقتمو صب تا شب بزارم قرآن یاد بچه بدم,اونا خانوادشون استثناست,زنش اعتقادات خاصی داره میگه ما زنا باید دیر تر از شوهر بخوابیم زودتر از شوهر از خواب بلند شیم,تا اگه نیازی داشت همسرمون در اختیارش باشیم وبه زحمت نیوفته ,این زنه خله به خدا!خودشو وقف شوهرش کرده انگار خودش آدم نیست
[=arial]
این حسادتا به نفع شماست اگه متوجهش بشید و همشو هم باور نکنید

مصطفی 60;911388 نوشت:
نفهمید با گفتن این چند تا جمله چه آتیشی زد به دلم,

[=arial]چیزی نیست دوست من نگران نباش

مصطفی 60;911388 نوشت:
از طرفی باطن زن خودمو میدیدم از طرفی اخلاق زن همکارم باشوهرش,

[=arial]نکته:[=arial]
دوستانی که بعضا با توجه به این بخش پیام میفرمایند که زندگی خودتو با دیگران مقایسه نکن تو متنشون توجه داشته باشن که خودشون هم مقایسه میکنن ولی موارد مثبت این دوستمون رو با موارد منفی زندگی دیگران
نیاز شد نقل قول میزنم
اما جواب بنده به این دوستمون
چرا خدا رو شکر نمیکنید بابت این توان بینایی که به شما داد تا همسر که بعضا آینه ی تمام نمای شوهر میتونه باشه و خیلی از خصلت های شوهر رو میتونه در خودش بگیره رو ببینید و پی به خودتون ببرید
مگه همسر همچون گردنبند نیست؟
پس شما باید بنگرید که خودتون رو چطور به دیگران معرفی کردید...به خودتون بنگرید به باطن خودتون بنگرید و اگه جایی عیبی ایرادی داشت خودتون رو اصلاح کنید...همه آدما این توانایی رو پیدا نمیکنن که ببینن

مصطفی 60;911388 نوشت:
زنی که میتونست مال من باشه ولی نیست یعنی خودم نخواستم خودموبدبخت کردم با انتخابم,به قدری قبلم دردگرفت که دوتا قرص پروپرانولو با هم انداختم

[=arial]یکم از این احساسات فاصله بگیر
شما دیگه الان همسر و فرزند دارید و درست نیست ذهنتون رو دیگری اشغال کنه...

مصطفی 60;911388 نوشت:
حس حسرت تمام وجودمو گرفته,منی که زن معمولی نمیخواستم تا دچار گناه نشم,حالا زیباترین زن که همسر خودمه اصلا برام جذابیت نداره,نمیتونم برم طرفش,حس افسردگی دارم,از طرفی هرروز صبح میرم سر کار همکارمو میبینم عذاب میکشم,ظرفای صبحونه وکیک وشیرینی های رنگارنگی که هرروز میاره سر کار,دختر نجیب وباکمالات,اینا میتونستن برای من باشه,ولی من با دست خودم دست رد زدم به نعمتی که خدا جلوی راهم قرار داد

[=arial]جسارتا سرتونو از زندگی دیگران بکشید بیرون [=arial]
این خاله زنک بازیا به شما نیومدهhappy

مصطفی 60;911388 نوشت:
توروخدا پسرایی که در سن ازدواج هستین اصلا به بازیگرا ونامحرما نگاه نکنید تا وقتی میرید خواستگاری مثل من خودتونو بدبخت نکنید,اگه رفتید خواستگاری به دلتون ننشست چند جلسه بریدو بیایید,دخترا رو نمیشه همون جلسه ی اول شناخت,مخصوصا با چادرو صورت اصلاح نکرده,اصلا زیباییشون معلوم نیست,به خاطر این چیزا خودتونو بدبخت نکنید
از اطلاعات همسرداریش بپرسید از برنامش برای تربیت فرزند بپرسید از اعتقاداتش بپرسید,عاقبت به خیری مهمه,برای بچه هاتون مادر متدین انتخاب کنید

[=arial]جملاتی که از دل بر میاد قشنگن و به دل هم میشینن...
به شخصه میگم چشم ممنون از این که روشنمون کردین...
[=arial]قبل از هر چیز باید بگیم خدایا ظرفیت حمل نعمتت رو به ما بده
چرا که ظرفیت حمل نعمتی رو نداشته باشیم اون نعمت به ما داده نمیشه و یا نمیتونیم نگه داریم

مصطفی 60;911388 نوشت:
از کارشناس محترم میخوام که به بنده کمک کنن,
من الان هیچ کاری نمیتونم انجام بدم,احساس افسردگی دارم,ولی نه خانوم من میتونه چیزی بشه که من میخوام,نجیب ومتدین در اون سطحی که مد نظر منه,ونه من میتونم طلاقش بدم,ونه می تونم محیط کارمو عوض کنم که دیگه اون همکارمو نبینم وحس حسرتم شعله ور تر نشه,به من کمک کنید لطفا .

[=arial]اینش دیگه به من مربوط نیستhappy

[=arial]...


[=arial]از ته دل آرزوی خوشبختی و عاقبت بخیری برای شما دارم دوست من
و عذرمیحوام اگه بعضا مطالبم تند و تیز بود و موجب رنجش خاطر شما شد.
خدا رو گواه میگیرم که نه قصد توهین داشتم و نه قصد تمسخر و تخریب و ...
بلکه بنده جنس مطلب رو میبینم و به همون نسبت پاسخ میدم.
حلالم کنید

موفق باشید

مصطفی 60;911388 نوشت:
اینجا بود که دنیاروی سرم خراب شد,این خانوم همون دختری بود که چندین سال قبل خودم رفته بودم خواستگاریش,ولی نپسندیده بودمش.....

سلام
دوست عزیز قدیما یک فیلم ترکیه ای تلویزیون ایران پخش میکرد به اسم کلید اسرارhappy
به نظرم شما هم استعداد خوبی دارید با یکی از کارگردان های انقلابی همکاری کنید که سریال کلید اسرار تولید ملی رو راه اندازی کنید;;)


سلام

دوستان و کاربران عزیز

@};-

لطفا به مسئله مطرح شده از نگاه پرسشگر نگاه کنید
و برای راهنمایی ایشان همه جوانب را در نظر بگیرید.

ممنون از همراهی مفیدتان

@};-

مصطفی 60;911388 نوشت:
سلام
مدت هاست با سایت همراهم ولی سوالمو با نام کاربری جدید مطرح می کنم,,

یک مشکلی دارم که برای بیان بهتر اون باید از چندین سال قبل مقدماتی رو خدمتتون عرض کنم

بنده یک شغل با پرستیژاجتماعی بالا دارم,اهل نمازوروزه و....,
زمانی که قصد ازدواج داشتم,با خودم میگفتم من باید یک همسر زیبا داشته باشم چون با این شرایط شغلی و مراجعه ی زیاد خانم ها ممکنه از راه به در بشم ,نباید زن معمولی بگیرم که بعدا پشیمون بشم,به چند جایی سپردیم که دختر خوب بهمون معرفی کنند,
یکی از این موارد که بسیار تعریفشونو شنیده بودم از اخلاق وایمان ونجابت و... کم نداشت,خواهر شوهر همسر دوستم بودن که چون خواهر زن دوستم باهاشون زندگی میکرد از نزدیک میشناخت و میگفت بااینکه خواهر شوهرا اسمشون خوب در نرفته ولی من مثل این دختر هیچ جا ندیدم,خلاصه با تعریفایی که کردن قرار خواستگاری گذاشتیم,ولی وقتی دختر خانم رو دیدیم قیافشون خیلی معمولی بود, و از نظر ظاهری هم به دلم ننشست, ,ولی بقیه ی مواردشون بسیار عالی بود، اخلاق سلیقه ومتانت حیا و..,
با خودم کلنجار رفتم, خانم های بازیگر رو که تو فیلما میدیدم دلم میخواست همسرم مثل اونا باشه با دوستانی که ازشون مشورت میگرفتم میگفتن اگه زن خوش قیافه نگیری بعدا پشیمون میشی,الان زمونه فرق کرده وهزار جور حرف این مدلی,امان از بی ایمانی,خلاصه ,همین حرف ها باعث شد من دیگه این مورد رو پیگیری نکنم,با اینکه دختر خانوم منو پسندیده بود,ولی من گفتم حق انتخاب دارم,بعد از ایشون یک مورد دیگه بهم معرفی شد,بسیار زیبا طوری که همه میگفتن این همون چیزیه که میخوای,ولی نسبت به دختر خانم قبلی از نظر اخلاق وایمان سطحش پایین تر بود,بد نبود ولی مثل اون هم نبود. مثل اون خانم رو بگیره وخیلی روسریشو بکشه جلو وسرشو بندازه پایین هم نبود,نماز میخوند ولی خیلی سر وقت نبود,ته آرایش ملایم داشت و...گفتم خوبه این هم خوشگله هم حجابشو داره هم به روزه,واین ازدواج سر گرفت....

اوایل زندگی از انتخابم خوش حال بودم که زنم خیلی خوشگله وهم مذهبی مدرنه,سنتی نیست ولی یک اخلاقی داشت که همش اذیتم میکنه,ولی تحمل می کنم,فکر می کنه چون خیلی خوشگله دیگه همه چی تموم شده ومن همش باید منتشو بکشم ,همسرداریش اصلا قوی نیست,فکر میکنه چون خوشگله پس همسر خوبی هم هست,باهاش زیاد صحبت کردم ولی متاسفانه متوجه نمیشه ...

یکی دو سال بعد از ازدواجمون بچه دار شدیم خدا به ما یک دختر داد,کم کم دخترم بزرگ شد,من هم مذهبی تر از قبلم شدم,ولی خانومم از این مذهبی های مثلا به روزه!
میگه هم حجاب داشته باشم هم آرایش کنم هم عروسی هارو برم,ومن خیلی تلاش کردم که اونم عوض بشه ولی میگه خیلی داری سخت میگیری,حالا اینا به کنار,تازگی ها دخترمو باشگاه ثبت نام کرده,منم گفتم خوبه دخترم ورزشکار بشه,ولی الان متوجه شدم ورزششون رقص باله هست!شاکی شدم واعتراض کردم,همسرمم هم گفت که خیلی داری سخت میگیری چیه مگه ورزشه!حجاب زن من برخاسته از ایمانش نیست ,چون باباش زور میکرد سرش می کرده,منم اونموقع نفهمیدم,فکر کردم انتخاب خودشه
برای بچه ی دوم هم اصلا قبول نمی کنه میگه همین یکی بسمونه,وبه خواسته های من توجه زیادی نداره,
به خاطر این اخلاقاش خود خوری زیاد می کنم,ولی خب تحمل می کردم


از این مقدمات که بگذریم میخوام مشکل اساسی رو که به خاطرش این تاپیک رو ایجاد کردم رو بگم:
سال گذشته محل کار من به دلایلی عوض شد, درمحیط کارجدیدم یک همکاری دارم که همیشه بهش غبطه می خوردم,هر روز همسرش براش صبحانه ی باسلیقه میچینه تو ظرف,شیرینی وکیک براش درست می کنه,ولی خانوم من یادم نمیاد صبحا وقتی میرم سر کار یه روز بیدار دیده باشمش,چه برسه که برام میان وعده بزاره!
همکارم لباساش همیشه اتوکشیده ومرتبه,همیشه سرحال وخوشحاله,مشخصه که زندگی زناشویی خوبی هم داره,واز همسرش راضیه,ایشون با اینکه همسن منه 3تا بچه داره,یکی از دختراش همسن دختر منه
تقریبا چند وقت پیش دخترش در یکی از مسابقات مذهبی مقام کسب کرد و همکارم به همین مناسبت شیرینی آورد محل کارمون ,بقیه ی همکارا گفتن شیرینی قبول نیست باید شام بدی,وایشونم منو دوتا دیگه از همکارارو برای شام دعوت کرد,وقتی با خانومم ودخترم رفتیم خونشون,صحنه ای دیدم که انگار آب جوش ریختن رو سرم واز اون رو ز به بعد حس حسرت تمام وجودمو گرفته.
وقتی ما وارد خونشون شدیم,محیطی بسیار آراسته داشت خونشون که حتی خانوم خودم گفت معلومه زنش خیلی باسلیقه هست,بعد از چند دقیقه همسر همکارم اومد برای خوش آمد گویی,اینجا بود که دنیاروی سرم خراب شد,این خانوم همون دختری بود که چندین سال قبل خودم رفته بودم خواستگاریش,ولی نپسندیده بودمش.....

خوشبختانه اون منو نشناخت چون به صورتم نگاه نمیکرد,ولی من خوب شناختم,با اینکه چهرشون یه مقدار عوض شده بود,از اون روز به بعد یه آب خوش از گلوم پایین نرفته,همش خودمو سرزنش می کنم,که این زندگی می تونست مال من باشه,چرا لگد زدم به بخت خودم,

دختر همکارم به خاطر تربیت خوب مادرش باید تو مسابقات قرآن مقام بیاره ,تو این سن کمش چادری ومحجبه باشه,ولی دختر من به خاطر مادری که من براش انتخاب کردم باید بشه متخصص رقص باله!
از خودم بدم میاد,من مادر خوبی برای بچم انتخاب نکردم,من مسئولم,من به خاطر نفس خودم از هوای نفسم پیروی کردم,من معیار اخلاق وایمانو تو انتخاب همسر زیر پا گذاشتم,من چطور باید اشتباه گذشتمو جبران کنم...

از مهمونی که اومدیم به خانومم گفتم خیلی خوبه ما هم دخترمونو اینطوری پرورش بدیم, زنم لابه لای حرفاش یه چیزی گفت که واقعا داغون شدم,گفت برو بابا حوصله داری,من خوشم نمیاد ,بچه رو ازالان محدود کنیم,باید خوشتیپ باشه بعدا حسرت نخوره,تازه من مثل زن دوستت بیکار نیستم,وقتمو صب تا شب بزارم قرآن یاد بچه بدم,اونا خانوادشون استثناست,زنش اعتقادات خاصی داره میگه ما زنا باید دیر تر از شوهر بخوابیم زودتر از شوهر از خواب بلند شیم,تا اگه نیازی داشت همسرمون در اختیارش باشیم وبه زحمت نیوفته ,این زنه خله به خدا!خودشو وقف شوهرش کرده انگار خودش آدم نیست

نفهمید با گفتن این چند تا جمله چه آتیشی زد به دلم,از طرفی باطن زن خودمو میدیدم از طرفی اخلاق زن همکارم باشوهرش,زنی که میتونست مال من باشه ولی نیست یعنی خودم نخواستم خودموبدبخت کردم با انتخابم,به قدری قبلم دردگرفت که دوتا قرص پروپرانولو با هم انداختم

حس حسرت تمام وجودمو گرفته,منی که زن معمولی نمیخواستم تا دچار گناه نشم,حالا زیباترین زن که همسر خودمه اصلا برام جذابیت نداره,نمیتونم برم طرفش,حس افسردگی دارم,از طرفی هرروز صبح میرم سر کار همکارمو میبینم عذاب میکشم,ظرفای صبحونه وکیک وشیرینی های رنگارنگی که هرروز میاره سر کار,دختر نجیب وباکمالات,اینا میتونستن برای من باشه,ولی من با دست خودم دست رد زدم به نعمتی که خدا جلوی راهم قرار داد

توروخدا پسرایی که در سن ازدواج هستین اصلا به بازیگرا ونامحرما نگاه نکنید تا وقتی میرید خواستگاری مثل من خودتونو بدبخت نکنید,اگه رفتید خواستگاری به دلتون ننشست چند جلسه بریدو بیایید,دخترا رو نمیشه همون جلسه ی اول شناخت,مخصوصا با چادرو صورت اصلاح نکرده,اصلا زیباییشون معلوم نیست,به خاطر این چیزا خودتونو بدبخت نکنید
از اطلاعات همسرداریش بپرسید از برنامش برای تربیت فرزند بپرسید از اعتقاداتش بپرسید,عاقبت به خیری مهمه,برای بچه هاتون مادر متدین انتخاب کنید

از کارشناس محترم میخوام که به بنده کمک کنن,
من الان هیچ کاری نمیتونم انجام بدم,احساس افسردگی دارم,ولی نه خانوم من میتونه چیزی بشه که من میخوام,نجیب ومتدین در اون سطحی که مد نظر منه,ونه من میتونم طلاقش بدم,ونه می تونم محیط کارمو عوض کنم که دیگه اون همکارمو نبینم وحس حسرتم شعله ور تر نشه,به من کمک کنید لطفا .

سلام
نقظه ضعف نشون ندید. از موضع قدرت وارد بشید. به نظرم خانمتون از شما قوی تر رفتار میکنه. شما حال ندارید مهره ای رو در شطرنج حرکت بدید، دوتا قرص انداختید بالا و خانمتون داره شمارو مات میکنه :-t موضوع مقایسه به شما آمار واقع بینانه ای نمیده. بگید دخترم دوست داری در کنار رقص باله کلاس قرآن هم بری؟ مذهب انتخاب هست نه اجبار. شاید خانم شما هم وضعیت مشابه دختر شما در کودکی داشته و الان متوجه شدید چادرش اجبار پدرش بوده. با توسل به ائمه و توکل برخدا این بار استرس رو از دوشتون بردارید. گل

باسلام وباتشکر از همه ی بزرگوارانی که ازنظریاتشون بهره بردیم,فقط یک نکته ای خدمتتون عرض کنم,اینطور نیست که بنده الان خدایی نکرده به فکر خانم نامحرم دیگری باشم,ناراحتی بنده اینه که چرا از اول خودم رونساختم ایمانمونبردم بالا تا زندگی بهتری برای خودم بسازم,میدونید مثل خونه سازی میمونه,چه بهتر که از همون اول درست بسازیمش تااینکه خونه تکمیل بشه وبعدازدورنگاه کنیم ببینیم کلی ایراد داره,حالا دوباره بکوبیمو بخواییم از نوبسازیم,کدوم راحت تره,از اول درست ساختن,یا کوبیدن ودوباره ساختن....

مصطفی 60;911388 نوشت:
سلام
مدت هاست با سایت همراهم ولی سوالمو با نام کاربری جدید مطرح می کنم,,

سلام علیکم

بنده نیز یکی از کاربرانی هستم که چند سالی است توفیق همراهی با این سایت را دارم و وقتی این تاپیک را خواندم تصمیم گرفتم با نام کاربری دیگرم وارد شوم و مطالبی را بیان کنم ان شاءالله که راهگشا باشد

داستان زندگی شما مرا یاد خواستگاران متعددم انداخت که خیلی هم مذهبی بودند اما به خاطر ملاکهای ظاهری که مد نظرشان بود و بنده نداشتم( من چهره معمولی داشتم و آن بزرگواران دنبال همسری زیبا بودندو غیره) از سوی آنها رد میشد،هرچند کم کم سنم بالا رفت و الان ازدواجم سخت تر شده،اما هرگز و هرگز از این اتفاق ناراضی نیستم ،زیرا چه بسا آن بزرگواران با من ازدواج میکردند و بعد حسرت زنی خیلی زیبا و خوش اندام و غیره به دلشان میماند و دیگر محبتهای من نیز برایشان زیبایی نداشت و نیازهای روحیشان به این دلیل تامین نمیشد و سلامت معنوی خانواده هم به خطر می افتاد،پس میتوانم بگویم نه تنها ناراحت نیستم بلکه خداراشاکرم و زندگیم را به خودش سپرده ام که هرگونه میخواهد آن را بسازد

یعنی در این سالها بارها شده خواستگار می آمد در زمینه های مذهبی و اعتقادی هم کفو بودیم و میماند ملاکهای ظاهری،تا حدی که طرف مقابل شدیدا دو دل میشد ،( تقریبا شبیه جریان شما!) و نهایت منتفی میشد،
اما بنده بعد از هر خواستگاری که منتفی میشد سجده شکر میکردم و سرسوزنی ناراحت نمیشدم،چونکه هم این هارا امتحان الهی برای خودم میدیدم هم نمیخواستم بعدا مدیون طرف مقابل شوم،حتی وقتی فردی می آمد که خیلی مذهبی و ولایتمدار بود و ملاکهایم را داشت ،در دلم میگفتم اگر ازدواج کنم در آینده زنی زیبا نیز برای شوهرم میگیرم که مدیونشان نشوم !

منتها این که به آقایان توصیه نمودید که دنبال ظاهر نباشند هر چند توصیه خوبی است اما بدانید باید هر کس ظرفیت خودش را در نظر بگیرد ،یعنی حتی اگر شما با آن خانم( که الان همسر دوستتان هستند) ازدواج میکردید چونکه ملاک زیبایی خیلی برایتان مهم بود، امکان داشت اصلا محاسنی که امروز از این خانم میبینید را نبینید !!
شما چونکه خیلی زیبایی برایتان مهم بوده باید با یک خانم زیبا ازدواج میکردید( انتخابتان در این مورد اشتباه نبوده است) ،اما باید در موارد ملاکهای مذهبیتان حساسیت بیشتری به خرج میدادید( ما خانمهای بسیار متدین زیبا هم به لطف الهی کم نداریم)

شما الان چونکه به زیبایی که ملاک مهمی برایتان بوده رسیده اید،و از این نظر نیازتان تامین شده است به همین دلیل دارید محاسن دیگر ( غیر از ظاهر) دوست همسرتان را میبینید،و الا چه بسا شما اگر با فردی که زیبایی های مد نظرتان را نداشت ازدواج میکردید ، الان تاپیک میزدید که هر زن زیبایی میبینم حسرت میخورم که چرا زنم زیبا نیست!
پس بهتر است خانمی که از ملاک زیبایی کمتری بهره مند است با آقایی ازدواج کند که قبلا ظرفیت این موضوع را در خودشان ایجاد کرده اند و ملاکهای ظاهری برایشان اهمیت کمتری دارد، یا اینکه خانم با چند همسری شوهرش مشکلی نداشته باشد و بعدا همسری زیبا هم برای شوهرش بگیرد

در نتیجه نمیشود به همه آقایان توصیه کرد که زیبایی را مد نظر قرار ندهند( آقایان بصری هستند و ممکن است فردی خیلی برایش مهم باشد و جزو ملاکهای اصلیش باشد)
بلکه باید به افرد توصیه کرد که مطابق با ظرفیتشان ازدواج کنند و سعی کنند ظرفیت و تقوایشان را بیشتر کنند تا انشاءالله بتوانند هر ملاکی را در حد متعادلش در نظر بگیرند و از ملاکهای مهمی که سعادت انسان را تضمین میکند نیز غافل نشدد

توصیه حقیر به شما نیز این است که دیگر ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خودتان مقایسه نکنید،زیرا هرکس مطابق ظرفیتش از این عالم بهره مند میشود و این موضوع را یک امتحان الهی ببینید و سعی بفرمایید هم معنویت و ظرفیت خودتان را بیشتر کنید و هم برروی زندگیتان تاثیر گذار باشید ،ان شاءالله کم کم میبینید توانسته اید زندگیتان را همانگونه که میخواستید بسازید ،

فراموش نفرمایبد خداوند جبار است،یعنی جبران کننده،شاید در زمان انتخاب سفت و سخت ملاکهای اصلی و دینی را مد نظر قرار نداده اید،و حالا که تقوایتان را بیشتر کردید مایلید زندگیتان در زمینه مذهبی قوی تر باشد،پس دعا کنید و از خدا بخواهید شما و همسر و فرزند گرامیتان را به این سمت هدایت کند،خدا نیز برایتان جبران خواهد کرد ان شاءالله و مقلب القلوب است و چه بسا بعد از مدتی تلاش و دعا و صبوری زندگی کنونی شما همانگونه که مایلید ساخته شود ان شاءالله

از خدا میخواهم توفیق بندگی را به همه ما عنایت بفرماید

یاحق

مطلع الفجر;913999 نوشت:

سلام علیکم

بنده نیز یکی از کاربرانی هستم که چند سالی است توفیق همراهی با این سایت را دارم و وقتی این تاپیک را خواندم تصمیم گرفتم با نام کاربری دیگرم وارد شوم و مطالبی را بیان کنم ان شاءالله که راهگشا باشد

داستان زندگی شما مرا یاد خواستگاران متعددم انداخت که خیلی هم مذهبی بودند اما به خاطر ملاکهای ظاهری که مد نظرشان بود و بنده نداشتم( من چهره معمولی داشتم و آن بزرگواران دنبال همسری زیبا بودندو غیره) از سوی آنها رد میشد،هرچند کم کم سنم بالا رفت و الان ازدواجم سخت تر شده،اما هرگز و هرگز از این اتفاق ناراضی نیستم ،زیرا چه بسا آن بزرگواران با من ازدواج میکردند و بعد حسرت زنی خیلی زیبا و خوش اندام و غیره به دلشان میماند و دیگر محبتهای من نیز برایشان زیبایی نداشت و نیازهای روحیشان به این دلیل تامین نمیشد و سلامت معنوی خانواده هم به خطر می افتاد،پس میتوانم بگویم نه تنها ناراحت نیستم بلکه خداراشاکرم و زندگیم را به خودش سپرده ام که هرگونه میخواهد آن را بسازد

یعنی در این سالها بارها شده خواستگار می آمد در زمینه های مذهبی و اعتقادی هم کفو بودیم و میماند ملاکهای ظاهری،تا حدی که طرف مقابل شدیدا دو دل میشد ،( تقریبا شبیه جریان شما!) و نهایت منتفی میشد،
اما بنده بعد از هر خواستگاری که منتفی میشد سجده شکر میکردم و سرسوزنی ناراحت نمیشدم،چونکه هم این هارا امتحان الهی برای خودم میدیدم هم نمیخواستم بعدا مدیون طرف مقابل شوم،حتی وقتی فردی می آمد که خیلی مذهبی و ولایتمدار بود و ملاکهایم را داشت ،در دلم میگفتم اگر ازدواج کنم در آینده زنی زیبا نیز برای شوهرم میگیرم که مدیونشان نشوم !

منتها این که به آقایان توصیه نمودید که دنبال ظاهر نباشند هر چند توصیه خوبی است اما بدانید باید هر کس ظرفیت خودش را در نظر بگیرد ،یعنی حتی اگر شما با آن خانم( که الان همسر دوستتان هستند) ازدواج میکردید چونکه ملاک زیبایی خیلی برایتان مهم بود، امکان داشت اصلا محاسنی که امروز از این خانم میبینید را نبینید !!
شما چونکه خیلی زیبایی برایتان مهم بوده باید با یک خانم زیبا ازدواج میکردید( انتخابتان در این مورد اشتباه نبوده است) ،اما باید در موارد ملاکهای مذهبیتان حساسیت بیشتری به خرج میدادید( ما خانمهای بسیار متدین زیبا هم به لطف الهی کم نداریم)

شما الان چونکه به زیبایی که ملاک مهمی برایتان بوده رسیده اید،و از این نظر نیازتان تامین شده است به همین دلیل دارید محاسن دیگر ( غیر از ظاهر) دوست همسرتان را میبینید،و الا چه بسا شما اگر با فردی که زیبایی های مد نظرتان را نداشت ازدواج میکردید ، الان تاپیک میزدید که هر زن زیبایی میبینم حسرت میخورم که چرا زنم زیبا نیست!
پس بهتر است خانمی که از ملاک زیبایی کمتری بهره مند است با آقایی ازدواج کند که قبلا ظرفیت این موضوع را در خودشان ایجاد کرده اند و ملاکهای ظاهری برایشان اهمیت کمتری دارد، یا اینکه خانم با چند همسری شوهرش مشکلی نداشته باشد و بعدا همسری زیبا هم برای شوهرش بگیرد

در نتیجه نمیشود به همه آقایان توصیه کرد که زیبایی را مد نظر قرار ندهند( آقایان بصری هستند و ممکن است فردی خیلی برایش مهم باشد و جزو ملاکهای اصلیش باشد)
بلکه باید به افرد توصیه کرد که مطابق با ظرفیتشان ازدواج کنند و سعی کنند ظرفیت و تقوایشان را بیشتر کنند تا انشاءالله بتوانند هر ملاکی را در حد متعادلش در نظر بگیرند و از ملاکهای مهمی که سعادت انسان را تضمین میکند نیز غافل نشدد

توصیه حقیر به شما نیز این است که دیگر ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خودتان مقایسه نکنید،زیرا هرکس مطابق ظرفیتش از این عالم بهره مند میشود و این موضوع را یک امتحان الهی ببینید و سعی بفرمایید هم معنویت و ظرفیت خودتان را بیشتر کنید و هم برروی زندگیتان تاثیر گذار باشید ،ان شاءالله کم کم میبینید توانسته اید زندگیتان را همانگونه که میخواستید بسازید ،

فراموش نفرمایبد خداوند جبار است،یعنی جبران کننده،شاید در زمان انتخاب سفت و سخت ملاکهای اصلی و دینی را مد نظر قرار نداده اید،و حالا که تقوایتان را بیشتر کردید مایلید زندگیتان در زمینه مذهبی قوی تر باشد،پس دعا کنید و از خدا بخواهید شما و همسر و فرزند گرامیتان را به این سمت هدایت کند،خدا نیز برایتان جبران خواهد کرد ان شاءالله و مقلب القلوب است و چه بسا بعد از مدتی تلاش و دعا و صبوری زندگی کنونی شما همانگونه که مایلید ساخته شود ان شاءالله

از خدا میخواهم توفیق بندگی را به همه ما عنایت بفرماید

یاحق

باسلام خدمت شما خواهر گرامیوارجمند
قطعا خواستگارانی که تاکنون داشتید درحدشما نبوده اند ولیاقتتان را نداشته اند,ان شاءالله شخصی درحد خودتان نصیبتان گردد
واما در مورد ظرفیت وبصری بودن نکته ای خدمتتان عرض کنم,اگر مردی بخواهد مدام چشمش این وروآن ور بچرخد بااین حداز تبرج که درجامعه شاهد آن هستیم هرگز وهرگز حتی زیباترین زن هم اوراراضی نخواهد کرد,بااین حساب چون مردها بصری هستند,پس خانم هایی که چهره ی زیبایی ندارند,حق ازدواج نخواهند داشت!این فکر غلطی هست,مردان بصری هستند به این معنا نیست که حتما زن زیبا بگیرند!بصری بودن یعنی همیشه آراسته دیدن همسر,منظم بودن فضای منزل و...
واینکه توقع مردان از زیبایی زنان بیش از حد طبیعی شده!مثلا مردی که زیبایی 50دارد باید به دنبال زنی بازیبایی 50باشد نه 100!
متاسفانه اینها همه از بی ایمانی ماست,خود بنده همینطور بودم والان میدانم چه اشتباه بزرگی کردم....
نمیتوانم بگویم من بچه هیئتی هستم مذهبی هستم ولی حالا که وقت زن گرفتنم شد,یادم رفت که خداوند گفته اگر معیار انتخابتان مال وجمال باشد به همان واگذارمیشوید
خداوند از سرتقصیرات من بگذرد...

مطلع الفجر;913999 نوشت:

سلام علیکم

بنده نیز یکی از کاربرانی هستم که چند سالی است توفیق همراهی با این سایت را دارم و وقتی این تاپیک را خواندم تصمیم گرفتم با نام کاربری دیگرم وارد شوم و مطالبی را بیان کنم ان شاءالله که راهگشا باشد

داستان زندگی شما مرا یاد خواستگاران متعددم انداخت که خیلی هم مذهبی بودند اما به خاطر ملاکهای ظاهری که مد نظرشان بود و بنده نداشتم( من چهره معمولی داشتم و آن بزرگواران دنبال همسری زیبا بودندو غیره) از سوی آنها رد میشد،هرچند کم کم سنم بالا رفت و الان ازدواجم سخت تر شده،اما هرگز و هرگز از این اتفاق ناراضی نیستم ،زیرا چه بسا آن بزرگواران با من ازدواج میکردند و بعد حسرت زنی خیلی زیبا و خوش اندام و غیره به دلشان میماند و دیگر محبتهای من نیز برایشان زیبایی نداشت و نیازهای روحیشان به این دلیل تامین نمیشد و سلامت معنوی خانواده هم به خطر می افتاد،پس میتوانم بگویم نه تنها ناراحت نیستم بلکه خداراشاکرم و زندگیم را به خودش سپرده ام که هرگونه میخواهد آن را بسازد

یعنی در این سالها بارها شده خواستگار می آمد در زمینه های مذهبی و اعتقادی هم کفو بودیم و میماند ملاکهای ظاهری،تا حدی که طرف مقابل شدیدا دو دل میشد ،( تقریبا شبیه جریان شما!) و نهایت منتفی میشد،
اما بنده بعد از هر خواستگاری که منتفی میشد سجده شکر میکردم و سرسوزنی ناراحت نمیشدم،چونکه هم این هارا امتحان الهی برای خودم میدیدم هم نمیخواستم بعدا مدیون طرف مقابل شوم،حتی وقتی فردی می آمد که خیلی مذهبی و ولایتمدار بود و ملاکهایم را داشت ،در دلم میگفتم اگر ازدواج کنم در آینده زنی زیبا نیز برای شوهرم میگیرم که مدیونشان نشوم !

منتها این که به آقایان توصیه نمودید که دنبال ظاهر نباشند هر چند توصیه خوبی است اما بدانید باید هر کس ظرفیت خودش را در نظر بگیرد ،یعنی حتی اگر شما با آن خانم( که الان همسر دوستتان هستند) ازدواج میکردید چونکه ملاک زیبایی خیلی برایتان مهم بود، امکان داشت اصلا محاسنی که امروز از این خانم میبینید را نبینید !!
شما چونکه خیلی زیبایی برایتان مهم بوده باید با یک خانم زیبا ازدواج میکردید( انتخابتان در این مورد اشتباه نبوده است) ،اما باید در موارد ملاکهای مذهبیتان حساسیت بیشتری به خرج میدادید( ما خانمهای بسیار متدین زیبا هم به لطف الهی کم نداریم)

شما الان چونکه به زیبایی که ملاک مهمی برایتان بوده رسیده اید،و از این نظر نیازتان تامین شده است به همین دلیل دارید محاسن دیگر ( غیر از ظاهر) دوست همسرتان را میبینید،و الا چه بسا شما اگر با فردی که زیبایی های مد نظرتان را نداشت ازدواج میکردید ، الان تاپیک میزدید که هر زن زیبایی میبینم حسرت میخورم که چرا زنم زیبا نیست!
پس بهتر است خانمی که از ملاک زیبایی کمتری بهره مند است با آقایی ازدواج کند که قبلا ظرفیت این موضوع را در خودشان ایجاد کرده اند و ملاکهای ظاهری برایشان اهمیت کمتری دارد، یا اینکه خانم با چند همسری شوهرش مشکلی نداشته باشد و بعدا همسری زیبا هم برای شوهرش بگیرد

در نتیجه نمیشود به همه آقایان توصیه کرد که زیبایی را مد نظر قرار ندهند( آقایان بصری هستند و ممکن است فردی خیلی برایش مهم باشد و جزو ملاکهای اصلیش باشد)
بلکه باید به افرد توصیه کرد که مطابق با ظرفیتشان ازدواج کنند و سعی کنند ظرفیت و تقوایشان را بیشتر کنند تا انشاءالله بتوانند هر ملاکی را در حد متعادلش در نظر بگیرند و از ملاکهای مهمی که سعادت انسان را تضمین میکند نیز غافل نشدد

توصیه حقیر به شما نیز این است که دیگر ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خودتان مقایسه نکنید،زیرا هرکس مطابق ظرفیتش از این عالم بهره مند میشود و این موضوع را یک امتحان الهی ببینید و سعی بفرمایید هم معنویت و ظرفیت خودتان را بیشتر کنید و هم برروی زندگیتان تاثیر گذار باشید ،ان شاءالله کم کم میبینید توانسته اید زندگیتان را همانگونه که میخواستید بسازید ،

فراموش نفرمایبد خداوند جبار است،یعنی جبران کننده،شاید در زمان انتخاب سفت و سخت ملاکهای اصلی و دینی را مد نظر قرار نداده اید،و حالا که تقوایتان را بیشتر کردید مایلید زندگیتان در زمینه مذهبی قوی تر باشد،پس دعا کنید و از خدا بخواهید شما و همسر و فرزند گرامیتان را به این سمت هدایت کند،خدا نیز برایتان جبران خواهد کرد ان شاءالله و مقلب القلوب است و چه بسا بعد از مدتی تلاش و دعا و صبوری زندگی کنونی شما همانگونه که مایلید ساخته شود ان شاءالله

از خدا میخواهم توفیق بندگی را به همه ما عنایت بفرماید

یاحق

موضوع جالبی را راجع به ازدواج هایی که پیامبر داشتند میخواندم,اینکه ایشان چطور برای خودشان همسر انتخاب میکردند,مثلا حضرت خدیجه س, که ازایشان بزرگتر بودند,یا بقیه ی خانم ها,معمولا ایشان با خانم هایی ازدواج میکردند که کسی حاضر نبود درجامعه با آنها ازدواج کند,مثلا ایشان همسری داشتند که شوهر این خانم درجنگ شهید شده بود,واین خانم بسیار چاق بودند,معمولا مردان عرب بعدازجنگ با همسران شهدا ازدواج میکردند تا سرپرستی آنهارابه عهده بگیرند,ولی این خانم به قدری چاق بود وتعدادفرزندانش زیاد بود,که کسی حاضر به ازدواج با او نبود,از طرفی یک زن مجرد درجامعه امنیت نداشت,وپیامبر با ایشان ازدواج کردند,یا همسر دیگر ایشان,یک خانمی بودند که در جوانی بسیار دست خیر داشتند ولی وقتی پیر شده بودند فقیر شده بود,وپیامبر برای اینکه این فرد بی کس از دنیا نرود باایشان ازدواج کرد,وموارد زیادی از این دست,ما اگر واقعا شیعه ی علی باشیم کمی از غیرت ومردانگی آنها باید یادبگیریم,نه اینکه همین که هیئت میرویم ونماز میخوانیم فکر میکنیم خیلی مذهبی هستیم,

الان مشکل جامعه ی ما چیست؟مشکل دختران مجرد که وارد دوره ی میانسالی شده اند یک فاجعه ای بیش نیست که توسط امثال من رقم خورده,من وامثال من هرکس به نوبه ی خودمان با افکار غلط به اشتباه اجتماع دامن زدیم

چگونه میتوانم بگویم سرباز امام زمان هستم,شرمنده ی مولایمان شدیم,هرجا به نفعمان باشد از دین مایه میگذاریم هرجا نفسمان چیز دیگری بخواهد جور دیگری توجیه میکنیم که عذاب وجدان نگیریم

متاسفانه این چیزهارا خیلی دیرفهمیدم...

مصطفی 60;914032 نوشت:

موضوع جالبی را راجع به ازدواج هایی که پیامبر داشتند میخواندم,اینکه ایشان چطور برای خودشان همسر انتخاب میکردند,مثلا حضرت خدیجه س, که ازایشان بزرگتر بودند,یا بقیه ی خانم ها,معمولا ایشان با خانم هایی ازدواج میکردند که کسی حاضر نبود درجامعه با آنها ازدواج کند,مثلا ایشان همسری داشتند که شوهر این خانم درجنگ شهید شده بود,واین خانم بسیار چاق بودند,معمولا مردان عرب بعدازجنگ با همسران شهدا ازدواج میکردند تا سرپرستی آنهارابه عهده بگیرند,ولی این خانم به قدری چاق بود وتعدادفرزندانش زیاد بود,که کسی حاضر به ازدواج با او نبود,از طرفی یک زن مجرد درجامعه امنیت نداشت,وپیامبر با ایشان ازدواج کردند,یا همسر دیگر ایشان,یک خانمی بودند که در جوانی بسیار دست خیر داشتند ولی وقتی پیر شده بودند فقیر شده بود,وپیامبر برای اینکه این فرد بی کس از دنیا نرود باایشان ازدواج کرد,وموارد زیادی از این دست,ما اگر واقعا شیعه ی علی باشیم کمی از غیرت ومردانگی آنها باید یادبگیریم,نه اینکه همین که هیئت میرویم ونماز میخوانیم فکر میکنیم خیلی مذهبی هستیم,

الان مشکل جامعه ی ما چیست؟مشکل دختران مجرد که وارد دوره ی میانسالی شده اند یک فاجعه ای بیش نیست که توسط امثال من رقم خورده,من وامثال من هرکس به نوبه ی خودمان با افکار غلط به اشتباه اجتماع دامن زدیم

چگونه میتوانم بگویم سرباز امام زمان هستم,شرمنده ی مولایمان شدیم,هرجا به نفعمان باشد از دین مایه میگذاریم هرجا نفسمان چیز دیگری بخواهد جور دیگری توجیه میکنیم که عذاب وجدان نگیریم

متاسفانه این چیزهارا خیلی دیرفهمیدم...


ببینید بزرگوار،اینکه شما الان به این ظرفیت رسیده اید و به این درک رسیده اید خیلی خوب و ارزشمند است و میتواند باعث رشد معنوی شما شود،و این را یک نعمت الهی ببینید

اما نمیشود هم اگر دیدیم فردی میگوید ملاک ظاهری خیلی برایم مهم است مجبورش کنیم که از این ملاکش بگذرد! زیرا در اینصورت با ازدواج با فردی که ملاکهای ظاهری مد نظرش را ندارد ممکن است زندگی خودش و طرف مقابل تلخ شود وهیچکدام لذتی از زندگیشان نبرند

بنده هرگز نمیگویم خانمی که بهره کمتری از زیبایی ظاهری دارد حق ازدواج نداد!،اتفاقا برعکس،همه حق ازدواج دارند اما باید ازدواجی داشته باشند که درسایه آن به آرامش و به کمال الهی برسند

اگر شما زمان ازدواجتان هم به این ظرفیت و درک رسیده بودید بله،هیچ مشکلی نداشت اگر از ملاکهای ظاهری رد میشدید و قطعا خداوند نعمات بهتری به شما میداد که اصلا به ذهنتان هم خطور نمیکرد

اما با توجه به ظرفیت و تفکر زمان ازدواجتان،اگر از ملاکهای ظاهری رد میشدید ،چه بسا در زندگی باز هم به مشگل برمیخوردید و از اینکه همسری زیبا انتخاب نکرده بودید پشبمان بودید و همین امر ممکن بود باعث شود محاسن دیگر همسرتان را نبینید!

حرف بنده این است،نمیتوانیم به افرادی که خیلی برایشان ملاک زیبایی همسر مهم است بگوییم موقع ازدواج این را مد نظر قرار ندهید! بلکه باید افراد را در جهت درک صحیح و افزاش تقوا و ظرفیت سوق دهیم،اینگونه خود به خود ملاکهایشان تغییر میکند

والا بنده موارد متعددی را دیده ام و شنیده ام که آقایی بدون اینکه به باور و ظرفیت حقیقی رسیده باشد ،خواسته گذشت کند و با خانمی که زیبایی مد نظرش را نداشته ازدواج کرده و بعد از یک مدت پشیمان شده است!

از آنطرف هم افراد متعددی را دیدم که این ظرفیت را داشته اند و ملاک زیبایی را مد نظر قرار نداده اند و الان به لطف الهی بهترین زندگی ها و عاشقانه ترین زندگی ها را دارند

یاحق

مطلع الفجر;913999 نوشت:
یاحق

این متن واقعا عالی بود، تا به حال همچین نگرش و تحلیل زیبایی از خانم های سایت (!) نخوانده بودم... انشاءالله که خوشبخت بشید...

shsina;914067 نوشت:
این متن واقعا عالی بود، تا به حال همچین نگرش و تحلیل زیبایی از خانم های سایت (!) نخوانده بودم... انشاءالله که خوشبخت بشید...

سلام علیکم

ان شاءالله همه عاقبت به خیر شویم

یاحق

مطلع الفجر;914063 نوشت:
ببینید بزرگوار،اینکه شما الان به این ظرفیت رسیده اید و به این درک رسیده اید خیلی خوب و ارزشمند است و میتواند باعث رشد معنوی شما شود،و این را یک نعمت الهی ببینید

اما نمیشود هم اگر دیدیم فردی میگوید ملاک ظاهری خیلی برایم مهم است مجبورش کنیم که از این ملاکش بگذرد! زیرا در اینصورت با ازدواج با فردی که ملاکهای ظاهری مد نظرش را ندارد ممکن است زندگی خودش و طرف مقابل تلخ شود وهیچکدام لذتی از زندگیشان نبرند

بنده هرگز نمیگویم خانمی که بهره کمتری از زیبایی ظاهری دارد حق ازدواج نداد!،اتفاقا برعکس،همه حق ازدواج دارند اما باید ازدواجی داشته باشند که درسایه آن به آرامش و به کمال الهی برسند

اگر شما زمان ازدواجتان هم به این ظرفیت و درک رسیده بودید بله،هیچ مشکلی نداشت اگر از ملاکهای ظاهری رد میشدید و قطعا خداوند نعمات بهتری به شما میداد که اصلا به ذهنتان هم خطور نمیکرد

اما با توجه به ظرفیت و تفکر زمان ازدواجتان،اگر از ملاکهای ظاهری رد میشدید ،چه بسا در زندگی باز هم به مشگل برمیخوردید و از اینکه همسری زیبا انتخاب نکرده بودید پشبمان بودید و همین امر ممکن بود باعث شود محاسن دیگر همسرتان را نبینید!

حرف بنده این است،نمیتوانیم به افرادی که خیلی برایشان ملاک زیبایی همسر مهم است بگوییم موقع ازدواج این را مد نظر قرار ندهید! بلکه باید افراد را در جهت درک صحیح و افزاش تقوا و ظرفیت سوق دهیم،اینگونه خود به خود ملاکهایشان تغییر میکند

والا بنده موارد متعددی را دیده ام و شنیده ام که آقایی بدون اینکه به باور و ظرفیت حقیقی رسیده باشد ،خواسته گذشت کند و با خانمی که زیبایی مد نظرش را نداشته ازدواج کرده و بعد از یک مدت پشیمان شده است!

از آنطرف هم افراد متعددی را دیدم که این ظرفیت را داشته اند و ملاک زیبایی را مد نظر قرار نداده اند و الان به لطف الهی بهترین زندگی ها و عاشقانه ترین زندگی ها را دارند

یاحق

بله دقیقابنده هم هرگز به کسی چنین توصیه ای نمیکنم,ولی فقط یک تجربه ی شخصی رابیان می کنم,شاید به دردامثال خودم بخورد, اینکه کسی بخواهد با نگاه به نامحرم,وتصویری که مدام صدا وسیما در ناخودآگاه اوشکل میدهد,قیافه ای برای همسر رویاهای خود متصور باشد وبعد به دنبال چنین شخصیتی در دنیای واقعی بگردد,به قطع یقین,دچار خسران خواهد شد
وگرنه هرکس به یک قیافه ای میگوید زیبا,شاید از نظر بنده زیبا نباشد از نظر دیگری زیبا باشد,ولی اگر به چهره های خیابان ومجریان وبازیگران دقت نمایید,متوجه میشوید همه اشان شبیه هم هستند!دماغ های یک شکل,سبک پوشش و....
ترویج تبرج,خودنمایی,تاکید زیاد بروی جاذبه های جنسی زن و....
منظورم این است که اگر کسی زیاد به این چیزها توجه کند ذائقه اش خراب میشودواسیر توهم که شد,خودش رابدبخت می کند,وگرنه کسی که ظرفیت ندارد باید شکست بخورد تا به ظرفیت لازم برسد دقیقا مثل خودم.

مصطفی 60;914109 نوشت:
بله دقیقابنده هم هرگز به کسی چنین توصیه ای نمیکنم,ولی فقط یک تجربه ی شخصی رابیان می کنم,شاید به دردامثال خودم بخورد, اینکه کسی بخواهد با نگاه به نامحرم,وتصویری که مدام صدا وسیما در ناخودآگاه اوشکل میدهد,قیافه ای برای همسر رویاهای خود متصور باشد وبعد به دنبال چنین شخصیتی در دنیای واقعی بگردد,به قطع یقین,دچار خسران خواهد شد
وگرنه هرکس به یک قیافه ای میگوید زیبا,شاید از نظر بنده زیبا نباشد از نظر دیگری زیبا باشد,ولی اگر به چهره های خیابان ومجریان وبازیگران دقت نمایید,متوجه میشوید همه اشان شبیه هم هستند!دماغ های یک شکل,سبک پوشش و....
ترویج تبرج,خودنمایی,تاکید زیاد بروی جاذبه های جنسی زن و....
منظورم این است که اگر کسی زیاد به این چیزها توجه کند ذائقه اش خراب میشودواسیر توهم که شد,خودش رابدبخت می کند,وگرنه کسی که ظرفیت ندارد باید شکست بخورد تا به ظرفیت لازم برسد دقیقا مثل خودم.

البته بنده بعدازنوشتن تاپیک, از انتشارآن پشیمان شدم,,ولی بنا به توصیه ی یکی از کارشناسان محترم که بیان این تجربیات شاید برای بقیه مفید واقع شود,تصمیم به تاییدآن گرفتم,به همین دلیل است که جنبه ی انتقال تجربیات دراین موضوع پررنگ تربه نظر میرسد,متاسفانه آب رفته که دیگر به جوی برنمیگردد....

بسم الله .

سلام.
خواهر محترم و گرانقدر ، شما را خداوند به فضل خودش ،یک همسر نیکو و شایسته و لایق و وفادار در زندگی مشترک(فی الدّنیا و الآخرت) عطا فرماید .

مطلع الفجر;913999 نوشت:
پس بهتر است خانمی که از ملاک زیبایی کمتری بهره مند است با آقایی ازدواج کند که قبلا ظرفیت این موضوع را در خودشان ایجاد کرده اند و ملاکهای ظاهری برایشان اهمیت کمتری دارد،

این عرایض شما بر مبنایی منطق گراست . اما در باره ی ادامه ی آن :

مطلع الفجر;913999 نوشت:
یا اینکه خانم با چند همسری شوهرش مشکلی نداشته باشد و بعدا همسری زیبا هم برای شوهرش بگیرد .
در دلم میگفتم اگر ازدواج کنم در آینده زنی زیبا نیز برای شوهرم میگیرم

همسری زیبا به عنوان زن دوم و یا صیغه و ... برای چه ؟!:-??
مگر نمیفرمایید که آقا تکلیفش را با خودش مشخص کنه که ظاهر میخواد یا باطن ؟ اگر باطن خواسته و اون را به ظاهر شخصی برای ازدواج ترجیح داده که دیگر تصمیم ، اخذ شده است ، و (پرهیز از ملاک ظاهر گرایی)علت های بسیاری داره که اکثر این علت ها هم درست است .
خب حالا این که آقایی ، شخصی با باطن خوب را بگیرد ، دلیل نمیشود که ( تمام آن دلایلی که به خاطرش زنی زیبا(ملاک ظاهری) را انتخاب نکرده ، حالا برطرف شده باشد و او یک زن با ملاک ظاهر بگیرد !
در هر حال آن ازدواجِ از روی ظاهر ، چه ازدواج دوم باشد ، چه آنکه شخصی در همان انتخاب اول ، ملاکش ظاهر باشد ، رخ می دهد ، فلذا فرقی ندارد و پیامد آن ، یکی است !
پس آقا ، یا خدا ویا خرما را در نظر بگیرد !

شما باگرفتن زنی خوشگل برای او ، حقاً با منطقی که نیتش درست است ، اما منطقِ نیتش ، درست نیست ، به خود ظلم می کنید .
برادرانه دلم سوخت که خدمتتان عرض کردم .@};-
ژرف تر به حقایق باطن امور نگاه کنیم . اِن شاء الله .

در پناه الله باشید .

مَهـدی;914120 نوشت:
بسم الله .

سلام.
خواهر محترم و گرانقدر ، شما را خداوند به فضل خودش ،یک همسر نیکو و شایسته و لایق و وفادار در زندگی مشترک(فی الدّنیا و الآخرت) عطا فرماید .

این عرایض شما بر مبنایی منطق گراست . اما در باره ی ادامه ی آن :

همسری زیبا به عنوان زن دوم و یا صیغه و ... برای چه ؟!:-??
مگر نمیفرمایید که آقا تکلیفش را با خودش مشخص کنه که ظاهر میخواد یا باطن ؟ اگر باطن خواسته و اون را به ظاهر شخصی برای ازدواج ترجیح داده که دیگر تصمیم ، اخذ شده است ، و (پرهیز از ملاک ظاهر گرایی)علت های بسیاری داره که اکثر این علت ها هم درست است .
خب حالا این که آقایی ، شخصی با باطن خوب را بگیرد ، دلیل نمیشود که ( تمام آن دلایلی که به خاطرش زنی زیبا(ملاک ظاهری) را انتخاب نکرده ، حالا برطرف شده باشد و او یک زن با ملاک ظاهر بگیرد !
در هر حال آن ازدواجِ از روی ظاهر ، چه ازدواج دوم باشد ، چه آنکه شخصی در همان انتخاب اول ، ملاکش ظاهر باشد ، رخ می دهد ، فلذا فرقی ندارد و پیامد آن ، یکی است !
پس آقا ، یا خدا ویا خرما را در نظر بگیرد !

شما باگرفتن زنی خوشگل برای او ، حقاً با منطقی که نیتش درست است ، اما منطقِ نیتش ، درست نیست ، به خود ظلم می کنید .
برادرانه دلم سوخت که خدمتتان عرض کردم .@};-
ژرف تر به حقایق باطن امور نگاه کنیم . اِن شاء الله .

در پناه الله باشید .

سلام علیکم
از دعای خیرتان سپاسگزارم

بنده در مطلبم گفتم

نقل قول:
بهتر است خانمی که از ملاک زیبایی کمتری بهره مند است با آقایی ازدواج کند که قبلا ظرفیت این موضوع را در خودشان ایجاد کرده اند و ملاکهای ظاهری برایشان اهمیت کمتری دارد،یا اینکه خانم با چند همسری شوهرش مشکلی نداشته باشد و بعدا همسری زیبا هم برای شوهرش بگیرد

. در اینجا بنده از « یا» استفاده کردم ،یعنی چنین خانمی باید یا با فردی ازدواج کند که چنین ظرفیتی را درخودش ایجاد کرده باشد یا اگردید فردی است که خیلی زیبایی برایش مهم است اما به ظرفیت لازم نرسیده و حالا دارد گذشت میکند ،لااقل خانم با چند هسری مشکلی نداشته باشد تا اگر در آینده احساس کرد از اینجهت زندگیش به مشکل برمیخورد همسری زیبا برای شوهرش بگیرد! و الا میتواند هم اصلا این کار را نکند،این نظر شخصیم است و همین همسر دوم گرفتن هم نمیشود به همه توصیه کرد

منتها چرا فرمودید دلتان سوخت؟! خب چه اشکالی دارد یک خانم به سعادت شوهرش کمک کند؟! فرض کنید بنده بافردی ازدواج کنم که با اینکه خیلی زیبایی برایش مهم بوده از این موضوع گذشته است ،حال اگر بدون داشتن ظرفیت از ملاکهای ظاهری گذشته باشد و بعد من درزندگی ببینم این قضیه دارد سعادت معنوی و اخرویش را به خطر می اندازد چه اشکال دارد به عنوان شریک و همراه زندگیش کمکش کنم و برایش زنی را که میخواهد نیز بگیرم تا به آرامشی که دنبالش است برسد ؟!

اگر هم با ظرفیت از زیبایی گذشته است چه اشکال دارد در آینده به او این هدیه را بدهم ؟! وقتی او به خاطر رضای الهی وبا اخلاص از ملاک ظاهری میگذرد من چرا در زندگی از خیلی چیزها به خاطر رضای الهی و چنین همسر با تقوایی نگذرم؟! آیا چنین همسری عادل نیست وواقعا حقش نیست که زنی زیبا ( و البته باتقوا) هم برایش بگیرم؟! ولو اینکه خودش به چنین فکری نباشد

یاحق


سلام
آقا مصطفی نوشتارتان بسیار مفید و قابل تامل بود...بنده هم ملاکهای ظاهری برام خیلی خیلی مهمه و شاید برا همینه که تا الان هم ازدواج نکردم.
اصولا همیشه یکی از نیازهای مردان، زیبایی همسرشون هست و هر مردی تا حدودی سعی می کنه همسری بگیره که از نظر ظاهری دل نشین باشه! این اصل روان شناسیه! تو خیلی کتابا و اینا هم دیدم!
اگر بخوام گلچینی از نظرات مفید دوستان رو با عقاید خودم همپوشان کنم و به شما عرض کنم اینه که:
شما با توجه به دید کنونیتون دارید در مورد خانم خودتون و خانم دوستتون قضاوت می کنید در صورتیکه اگر با اون خانم ازدواج می کردید، قطعا دید دیگری داشتید و شاید از اینکه خانمتون زیبایی مورد نیاز شما رو نداره ناراحت بودید. برای مثال فرض کنید دوست شما با خانم زیبایی ازدواج کرده بود که زیبایی مورد نظر شما رو داره و شما هم اون خانم محجب رو گرفته بودید، پس وقتی خانم زیبای دوستتونو می دیدید، حسرت می خوردید که چرا خانم من زیبا نیست و از این حرفا!
چیزی که تو برخی مباحث روانشناسی خیلی دیدم اینه که مقایسه دو انسان کار اشتباهی هست! و مقایسه دو زندگی کاری عبث و بیهوده هست!
به نظر من ادامه این دیدگاه می تونه براتون عواقب بدی داشته باشه!
یه موردی که می تونه براتون امید بخش باشه اینه که خانم زیبا می تونه مهربون و مذهبی بشه (با تغییر دیدگاه) ولی یه خانم مذهبی و مهربون صرف با چهره معمولی (که مورد توجه شما نیست) نمی تونه زیبایی ظاهری مورد نیاز شما رو بدست بیاره!
البته در زمان ازدواج باید سعی بشه همه ملاکها رو در نظر بگیرید، ولی کاری که دیگه شده رو باید سعی کنید بهترش کنید، این دید شما داره زندگیتونو خراب می کنه!
به نظرم در رابطه زناشویی می شه شرایط روحی همسر رو برای صحبت کردن آماده کرد و بعد که شرایط پذیرش حرف رو داره، کم کم حرفاتونو با منطق بهشون بگید تا ایشون هم قبولش کنند. اصولا با حرف زدن منطقی و در کمال آرامش می شه نیازها رو به همسر گفت و همسر هم می تونه قبولشون کنه و اونها رو انجام بده!
و البته این هنر یه مرد هست که چطور بتونه با نوازش و محبت و نوع صحبتش، همسرش رو مجاب کنه که نیازهاشو تامین کنه! و صد البته شاید در اون شرایط، همسرش هم نیازاشو به مرد بگه تا سعی کنند در جهت بهبود روند زندگی، همدیگه رو بهتر بفهمند!
البته این عقاید بنده بود و من کارشناس نیستم و صد البته نظراتم می تونه اشکال هم داشته باشه!
موفق باشید...

با سلام جناب مصطفی من هم نظر کارشناس محترم رو صد در صد تایید میکنم و امیدوارم در زندگیتانراهکارهاشون رو بکار ببرید واینکه همون طور که جناب تنهاترین سردار گفتند خودتون هم با اخلاق ورفتار خوب می تونید دخترتون رو به خودتون جذب کنیددختراخیلی به توجه و محبت پدرشون نیازمندند من خودم هم دختر بابام بودم و هستم ،و مطمئن باشید شما هم می تونیدروی رفتار ای دخترتون تاثیر گذار باشین از این بابت نگران نباشیم ،اما اینکه چطور می تونید اگه نميدونيد می تونید تاپيک بزنید.من نمیدونم چرا ما انسانها عیب پدر ومادرامون رو قبول داریم ولی عیب همسرامون رو نه ?واقعا چرا?مگه نميگن زن و شوهر یه روح هستن دردو بدن ?پس گذشت واسه ی چه مواقعيه?چرا همسر مون رو با خوبیها وبديهاش نباید دوسش داشته باشیم?لطفا زندگيتون رو با هیچ کسی مقایسه نکنید.زندگيتون شیرین میشه!

???;913951 نوشت:
سلام
دوست عزیز قدیما یک فیلم ترکیه ای تلویزیون ایران پخش میکرد به اسم کلید اسرارhappy
به نظرم شما هم استعداد خوبی دارید با یکی از کارگردان های انقلابی همکاری کنید که سریال کلید اسرار تولید ملی رو راه اندازی کنید;;)

[=arial]
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایها الذین آمنو اجتنبوا کثیراً مِن الظّن انّ بَعْضَ الظّنِ اثمٌ...

++Hadi++;914138 نوشت:
سلام
ولی یه خانم مذهبی و مهربون صرف با چهره معمولی (که مورد توجه شما نیست) نمی تونه زیبایی ظاهری مورد نیاز شما رو بدست بیاره!

سلام برادر ممنون از نظراتتون
یه نکته ای بگم,شما فکر می کنید این همه خانم که به ظاهر زیبا هستند واقعا زیباییشون از ابتدای خلقتشون باهاشون بوده؟خیر!میتونید عکسای قدیمی محارم فامیل رو با الانشون مقایسه کنید!الان با هزارجور عمل وآرایش های ثابت,چشم وابرو لب و....در حال گول زدن من وشما هستن!
منتها دختری که در ابتدا به چشم من و شما معمولی میاد,هزار جور زیبایی پنهان داره که از اون ب یخبرید,ودختری که مذهبی باشه,معمولا,شیطنت ها وزیبای درونش رو تازمانی که به اون نامحرم هستید بروز نمیده,واین اشتباه ماست,که اینها رو درانتخاب همسر درنظر نمیگیریم
البته به شما حق میدم تا آدم خودش چیزی روتجربه نکنه,هزار بار هم بهش بگن متوجه نمیشه,چون خودم اینطور بودم,نمیتونم بقیه که الان مثل گذشته ی من فکر می کنن رو سرزنش کنم
ولی حیا وعفت,مهارت همسرداری وتربیت فرزند به قدری مهم هست,وپیدا شدن دختری با این مشخصه ها هم کار سختی هست,اگر چنین موردی پیدا کردید ولی قیافش رو خوشتون نیومد,حتما تامل کنید!مخصوصا در مورد هیکل,که با ورزش خیلی زود درست میشه,یا پوست که با یک متخصص پوست اینم درست میشه,به خاطر این چیزها نگید به دلم ننشست,مگر اینکه یک عیب واقعا بزرگ تو جسمش داشته باشه,که غیر قابل چشم پوشی باشه براتون,وگرنه دختر خوبوازدست ندید که شدیدا پشیمون میشید
این یک توصیه ی برادرانه از من به یادگار داشته باشید.

مصطفی 60;914022 نوشت:
نمیتوانم بگویم من بچه هیئتی هستم مذهبی هستم ولی حالا که وقت زن گرفتنم شد,یادم رفت که خداوند گفته اگر معیار انتخابتان مال وجمال باشد به همان واگذارمیشوید
خداوند از سرتقصیرات من بگذرد...

خوشحالم به این نتیجه رسیدید. از همسرتون انتظار خوب بودن داشته باشید

بسم الله .

مطلع الفجر;914128 نوشت:
منتها چرا فرمودید دلتان سوخت؟! خب چه اشکالی دارد یک خانم به سعادت شوهرش کمک کند؟! فرض کنید بنده بافردی ازدواج کنم که با اینکه خیلی زیبایی برایش مهم بوده از این موضوع گذشته است ،حال اگر بدون داشتن ظرفیت از ملاکهای ظاهری گذشته باشد و بعد من درزندگی ببینم این قضیه دارد سعادت معنوی و اخرویش را به خطر می اندازد چه اشکال دارد به عنوان شریک و همراه زندگیش کمکش کنم و برایش زنی را که میخواهد نیز بگیرم تا به آرامشی که دنبالش است برسد ؟!

اگر هم با ظرفیت از زیبایی گذشته است چه اشکال دارد در آینده به او این هدیه را بدهم ؟! وقتی او به خاطر رضای الهی وبا اخلاص از ملاک ظاهری میگذرد من چرا در زندگی از خیلی چیزها به خاطر رضای الهی و چنین همسر با تقوایی نگذرم؟! آیا چنین همسری عادل نیست وواقعا حقش نیست که زنی زیبا ( و البته باتقوا) هم برایش بگیرم؟! ولو اینکه خودش به چنین فکری نباشد

یاحق

سلام .
اتفاقا بنده از : ((یا به بعد را شخصاً جدا کردم که بگویم ، متوجه منظور شما شده ام. و دقیقا ایراد شما همان خودِ جمله ی یا اینکه .... تا آخر است . ))

ببینید خواهرم ... شما همچنان این ایثار را در خود حفظ میکینید و این ستودنیست لکن ! نادرست است !
اعتماد به نفس و رضایت از خودتان و وجود خودتان را دست کم نگیرید ! چرا باید یکی دیگر هم باشد که او ، شوهر شما را به آرامش برساند ؟ مگر شما کمتر از سایرین هستید ؟ یا نکند خود را باخته اید ؟ فکر میکنید ، شخص دیگری میتواند شوهرتان را آرام کند و شما به تنهایی کافی نیستید ؟!!!!!!!

خداوند زن را برای مَردش مایه ی اُنس و مودّت و آرامش قرار داده و همان یک زن به تنهایی برای این امر(آرامش و انس) کافیست !
آن آرامشی که شما بعد از گرفتن زن دیگر برای شوهرت متصور میشوید ، آرامش نیست ! تغذیه کردن ِ نفسِ زیاده خواه و طمّاع و میدان دادن به حرس و آزِ گزافه ی شوهر است !
شما را به آن داستان متذکر میشوم : که روزی پیامبر(ص) یا حضرت علی(ع) داشتند برای اصحاب و مومنین ، صحبت میکردند ، که ناگهان زنی زیبا از کنار آنان عبور کرد و همه ی مومنان (چشم به آن زن دوختند) تا جایی که حضرت محمد(ص)/علی(ع) ناخرسند شده و به زبان آوردند که : آنچه این زن داشت ، همسر/همسرهای شما هم دارد . x-(یعنی یک زن دارید ، و او به نیکی و به قدری که از غیر بی نیاز شوید، شمارا به خوبی کفایت میکند ! حتی عده ای چندتا زن هم داشتند ولی جوری نگاه دوخته بودن که ... باید عرض کرد انسانم آرزوست !
پس ببینید این نفسِ سرکش است که هرچقدر زن هم برای شوهرت بگیری ، برای تشنگیِ نفسش ، مثل آب نمک است !
اگر قرار است شوهر به آرامش برسد ، با یک زن به راحتی میسّر است . اگر مرد آرامش نداشت ، برای آرامشش آب نمک به او ندهید ، خودتان با وجود و مِهر و عاطفه ی خود وِی را جذب و سیراب کنید ، تا آرامش یابد .
اگر چنان نشد ، مرد ، باید خودش را اصلاح کن تا آرامش را کسب کند .

شما اگر به فکر آرامش و رضایت خدا هستید ، پسر ها و دختر های مجرد را به هر نحوی که میتوانید ، به تزویج داعم هم در آورید ، یا در این راه کمکی کنید . و نسل شیعه با بیشتر شدن میزان و نرخ ازدواجِ دختران و پسرانِ مجرد با هم ، افزایش یابد .
که آن آرامش ، مانع از گناه های صغیره و کبیره ی بسیاری از دختران و پسران میشود و برطرف کننده ی غم و غصه و نیاز هم بشوند و این سبب خیر و برکت و رضایت بینهایتِ خداست !
نه آنکه به نفسِ شوهر همچنان میدانی برای جولان ، بدهید .
اگر شوهر ، شمارا خواسته و ایمان شمارا ، دیگر بحثی از غیر و دیگران نیست ! اگر مال این حرفها نیست ! به قول خدا در قرآن که به پیامبر میگوید به همسرانش چنین بگوید : بیاید حق شما را داده و طلاقتان دهم و خدا مرا به فضل خودش ، نعمتی(همسر) بهتری از شما خواهد داد . و اگر میمانید ، پس بمانید آنگونه که خدا دوست دارد (و از فقر - نداری و ... حلا برای شما زیبایی ظاهری) بگذرید .
که البته شما مجرد هستید و شما در واقع این را با عنوان اتمام حجت به خواستگار باید عرض بفرمایید .
اگر میگذرد از ملاک ظاهر و با شما وصلت میکند ، دِینی بر شما نیست ! او برای خدا چنین کرده و خدا هم او را به شما جذب میکند و نیازهایش را برطرف .
اگر خواستگار ، مردِ این حرفها نیست .... مزاحم زندگی شما نشود ! (شما لیاقتتون از مردی که تصور کردید ، بیشتر است)
توصیه نمیشود که برای او زن بگیری یا حتی اجازه ی تزویج دیگر بدهی به او ...
نگذارید میل های آزمندانه ، با از خودگشتگیِ اینچنینِ شما میدان بدست آورند و جولان دهند .

البته اگر با این تندی و جدیت عرض کردم برای آن بود که شما مجرد هستید و هنوز وارد تعهد به همسر و ازدواج نشده اید ، فلذا جای اصلاح افکار دارید و هنوز دیر نشده .
وگرنه طلاق و .. ناپسندترین و منفورترین حلال است و پرهیز از ان واااجب است . پناه برخدا از آن .
اینها را گفتم که با خواستگارهایت ، اگر پاپیش گذاشتند ، از موضِع حق (حق خودتان) با جدیت سخن بگویید و اتمام حجت کنید !
شما را خواهر خودم فرض کردم و واقعااا برادرانه این مطالب را عرض کردم .
خیلی مواقع ما انسانها نیاز است که با آگاهی دیگران و مشورت آنها به دیدگاه هایی دست یابیم که پیش از آن ، مجالی برای بررسی آنها نداشته ایم . (که آنچه عرض کردم هم اکنون برای شما صدق می کند )
در باره ی اینکه پرسیدید آیا این نیت و دیدگاه من (خود شما خواهر گرامی) ایراد داشت ؟
باید بگویم با عذر خواهی فراوان از محضر شما خواهر بزرگوار ، کاملا در آن ایراد مشهود است .

شاید مصلحت اینکه شخصی که لایق شما باشد ، هنوز سعادت ازدواج با شما خواهر محترم را نداشته ، همین دیدگاه مُضرِ شما بوده که خداوند دلش نمیخواسته شما با این نیت به خود و فرزندان و زندگیتان ظلم کنید . اما اگر چنین بوده هم ، بنده ی حقیر (به عنوان یک واسطه در این امر ، شمارا از ایراد موجود در این تفکرِ شما ، مطلع کردم) .

دیگر بنده به خود اجازه ی فضولی در افکار و عقاید شما و سایرین (با فکر مشابه) را نمیدهم . آنچه میبایست را خدمت حضور جنابِ بزرگوارتان عرض کردم .

خوشبختی و سعادت دو جهانی شما را از خداوند تمنا دارم .
در پناه الله باشید .

مَهـدی;914215 نوشت:
بسم الله .

سلام .
اتفاقا بنده از : ((یا به بعد را شخصاً جدا کردم که بگویمم ، متوجه منظور شما شده ام. و دقیقا ایراد شما همان خودِ جمله ی یا اینکه .... تا آخر است . ))

ببینید خواهرم ... شما همچنان این ایثار را در خود حفظ میکینید و این ستودنیست لکن ! نادرست است !
اعتماد به نفس و رضایت از خودتان و وجود خودتان را دست کم نگیرید ! چرا باید یکی دیگر هم باشد که او ، شوهر شما را به آرامش برساند ؟ مگر شما کمتر از سایرین هستید ؟ یا نکند خود را باخته اید ؟ فکر میکنید ، شخص دیگری میتواند شوهرتان را آرام کند و شما به تنهایی کافی نیستید ؟!!!!!!!

خداوند زن را برای مَردش مایه ی اُنس و مودّت و آرامش قرار داده و همان یک زن به تنهایی برای این امر(آرامش و انس) کافیست !
آن آرامشی که شما بعد از گرفتن زن دیگر برای شوهرت متصور میشوید ، آرامش نیست ! تغذیه کردن ِ نفسِ زیاده خواه و طمّاع و میدان دادن به حرس و آزِ گزافه ی شوهر است !
شما را به آن داستان متذکر میشوم : که روزی پیامبر(ص) یا حضرت علی(ع) داشتند برای اصحاب و مومنین ، صحبت میکردند ، که ناگهان زنی زیبا از کنار آنان عبور کرد و همه ی مومنان (چشم به آن زن دوختند) تا جایی که حضرت محمد(ص)/علی(ع) ناخرسند شده و به زبان آوردند که : آنچه این زن داشت ، همسر/همسرهای شما هم دارد . x-(یعنی یک زن دارید ، و او به نیکی و به قدری که از غیر بی نیاز شوید، شمارا کفایت میکند ! حتی عده ای چندتا زن هم داشتند ولی جوری نگاه دوخته بودن که ... باید عرض کرد انسانم آرزوست !
پس ببینید این نفسِ سرکش است که هرچقدر زن هم برای شوهرت بگیری ، برای تشنگیِ نفسش ، مثل آب نمک است !
اگر قرار است شوهر به آرامش برسد ، با یک زن به راحتی میسّر است . اگر مرد آرامش نداشت ، برای آرامشش آب نمک به او ندهید ، خودتان با وجود و مهر و عاطفه ی خود وی را جذب و سیراب کنید ، تا آرامش یابد .
اگر چنان نشد ، مرد ، باید خودش را اصلاح کن تا آرامش را کسب کند .

شما اگر به فکر آرامش و رضایت خدا هستید ، پسر ها و دختر های مجرد را به هر نحوی که میتوانید ، به تزویج داعم هم در آورید ، یا در این راه کمکی کنید .
نه آنکه به نفسِ شوهر چنان میدان بدهید .
اگر شوهر شمارا خواسته و ایمان شمارا ، دیگر بحثی از غیر و دیگران نیست ! اگر مال این حرفها نیست ! به قول خدا در قرآن که به پیامبر میگوید به همسرانش چنین بگوید : بیاید حق شما را داده و طلاقتان دهم و خدا مرا به فضل خودش ، نعمتی(همسر) بهتری از شما خواهد داد . و اگر میمانید ، پس بمانید آنگونه که خدا دوست دارد (و از فقر - نداری و ... حلا برای شما زیبایی ظاهری) بگذرید .

اگر میگذرد از ملاک ظاهر و با شما وصلت میکند ، دینی بر شما نیست ! او برای خدا چنین کرده و خدا هم او را به شما جذب میکند و نیازهایش را برطرف .
اگر مردِ این حرفها نیست .... مزاحم زندگی شما نشود ! (شما لیاقتتون از مردی که تصور کردید ، بیشتر است)
وظیفه ی شما نیست که برای او زن بگیری یا حتی اجازه ی تزویج دیگر بدهی به او ...
نگذارید میل های آزمندانه ، میدان بدست آورند .

البته اگر با این تندی و جدیت عرض کردم برای آن بود که شما مجرد هستید و هنوز وارد تعهد به همسر و ازدواج نشده اید ، فلذا جای اصلاح افکار دارید و هنوز دیر نشده .
وگرنه طلاق و .. ناپسندترین حلال است و پرهیز از ان واااجب است .
اینها را گفتم که با خواستگارهایت ، اگر پاپیش گذاشتند ، از موضع حق (حق خودتان) با جدیت سخن بگویید و اتمام حجت کنید !
شما را خواهر خودم فرض کردم و واقعااا برادرانه این مطالب را عرض کردم .
خیلی مواقعما انسانها نیاز است که با آگاهی دیگران و مشورت آنها به دیدگاه هایی دست یابیم که پیش از آن ، مجالی برای بررسی آنها نداشته ایم . (که اینچه عرض کردم هم اکنون برای شما صدق می کند )
در باره ی اینکه پرسیدید آیا این نیت و دیدگاه من (خود شما خواهر گرامی) ایراد داشت ؟
باید بگویم کاملا در آن ایراد مشهود است .
شاید مصلحت اینکه شخصی که لایق شما باشد ، هنوز سعادت ازدواج با شما خواهر محترم را نداشته ، همین دیدگاه شما بوده که خداوند دلش نمیخواسته شما با این نیت به خود و فرزندان و زندگیتان ظلم کنید . اما اگر چنین بوده هم ، بنده ی حقیر (به عنوان یک واسطه در این امر ، شمارا از ایراد موجود در این تفکرِ شما ، مطلع کردم) .

دیگر بنده به خود اجازه ی فضولی در افکار و عقاید شما و سایرین (با فکر مشابه) را نمیدهم . آنچه میبایست را خدمت جنابِ بزرگوارتان عرض کردم .

خوشبختی و سعادت دو جهانی شما را از خداوند تمنا دارم .
در پناه الله باشید .

سلام علیکم

دغدغه شما نسبت به سعادت خواهران دینیتان قابل تقدیر است و از نصایح دلسوزانه شما سپاسگزارم

هرچند بنده تا کنون نیتم را در هیچ کدام از جلسات خواستگاری مطرح نکرده ام اما کلا بزرگوار،مگر تعدد زوجات چه مشکلی دارد؟ حالا به هر دلیلی که باشد! چه اشکال دارد بنده در آینده اگر دیدم همسرم شرایطش را دارد تشویقش کنم زن دیگری هم بگیرد؟! (حالا زیبا هم باشد ،چه اشکالی دارد؟!)

ببینید گاهی ممکن است مردی مذهبی باشد اما واقعا هم ملاکهای ظاهری برایش مهم باشد ولی به قول معروف جو گیر شود و از این موضوع رد شود و ازدواج کند! ولی آخر نتواند با خودش کنار بیاید و خدایی نکرده این موضوع باعث شود ایمان و سعادتش به خطر بیفتد،حال اگر زنی متوجه شود همسرش از این نظر اذیت میشود چه اشکال دارد به همسرش کمک کند که مشروع و‌حلال به خواسته اش برسد؟

این موضوع هیچ تضادی با تعهد ندارد! یک زن وقتی ازدواج میکند متعهد میشود فقط برای همسرش باشد و جز این هم نخواهد بود ،و متعهد میشود همراه همسرش باشد و در مسیر سعادت هم شوهرش را یاری کند_هم نگران دنیای همسرش باشد هم آخرتش،هم کمک حال دنیایش باشد هم آخرتش

یک زن وقتی ازدواج میکند تحت ولایت مردش در می آید اما مرد که تحت ولایت زن در نمی آید! میتواند اگر همه شرایط لازم برای ازدواح مجدد را داشت زن دیگری را هم تحت ولایتش قرار دهد،و این موضوع از نظر بنده نه اشکال دارد نه خلاف تعهد است!

از طرفی این به این منظور نیست که بنده خودم را دست کم میگیرم یا نمیتوامم نیازهای همسر آینده ام را تامین کنم! اتفاقا برعکس بنده تمام محبت هایم را تا این لحظه از نامحرم حفظ کرده ام که به پای همسر آینده ام بریزم ،( ان شاءالله)اما شاید به هر دلیلی همسر آینده ام به زن دیگری نیاز پیدا کرد، و بنده اگر روزی چنین موضوعی را در زندگیم متوجه شوم خودم کمکش میکنم که همسری مومن و مناسب دیگری نیز بگیرد و به آرامش برسد ،و یقینا این مورد با تهذیب نفس و کنترل نگاه و غیره هم منافاتی ندارد زیرا انسان در تمام مراحل زندگیش باید کنترل نفس کند،اما اگر مردی واقعا خیلی خیلی ظاهر برایش مهم باشد ممکن است این تهذیب نفس برایش سخت شود و خدایی نکرده از ترس زنش هم حرفی نزند و‌خدایی نکرده به حرام روی بیاورد!

از طرفی اگر زنی ببیند واقعا همسرش عدالت دارد چه اشکالی دارد پیشنهاد ازدواج مجدد به او دهد( قرار نیست که مجبورشان کند ،نخواستند قبول نمیکنند) تا خانمی را تحت ولایت خودش بگیرد و زندگی دیگری را نیز اداره کند

البه اینها را بنده به همه خانمها توصیه نمیکنم زیرا اگر خانم هم جو گیر شود و این کار را انجام دهد ( برای شوهرش زن دیگری بگیرد) و بعد پشیمان شود زندگی خود و فرزندانش را خراب میکند ! ولی اگر ظرفیتش را در خودش ایجاد کرده باشد و همسری مناسب برلی شوهرش بگیرد یک زندگی دیگر را هم آباد کرده است!

یاحق

بسم الله .

مطلع الفجر;914219 نوشت:
هرچند بنده تا کنون نیتم را در هیچ کدام از جلسات خواستگاری مطرح نکرده ام اما کلا بزرگوار،مگر تعدد زوجات چه مشکلی دارد؟

خواهرم ایرادش را در مطلب قبلی عرض کردم . شما قبل از آنکه سیر بخوابید باید ، به عنوان مسلمان از سیر بودن 40 همسایه خود هم آگاه باشید و نباید فقط صرف سیر شدن خود ، سر به بالش بگذارید چراکه اسلام چنین نمی پذیرد ، وقتی این همه مجرد هستند که شما میتوانید به همدیگر وصلتشان را موجب شوید ، تعدد زوجه ... مثل مال اندوزیِ شخصی است که مستمندان را اطعام نمیکند و یاری ندهد(نمونه ی فی المثال قرآنی)
تا دیگران هستند ، که مجرد مانده اند ، تعدد زوجه ، کریح مینماید ، با عرض پوزش . + آنکه وقتی یکی کافی باشد ، (که به فضل خدا چنین است) تعدد برای چه ؟ شماکه طمع ندارید که اِنشاءالله! کمبود ندارید ، و خدای نکرده ندید بدید و نخورده نیستید که (خدای نکرده و بلانسبت .) چه مرد چه زنش ، نخورده بازی کردن فقط در طعام نیست ، در زندگی هم میتوان آن را دید !

مطلع الفجر;914219 نوشت:
حالا به هر دلیلی که باشد! چه اشکال دارد بنده در آینده اگر دیدم همسرم شرایطش را دارد تشویقش کنم زن دیگری هم بگیرد؟! (حالا زیبا هم باشد ،چه اشکالی دارد؟!)

خواهرم ، اشکالاتش را عرض کردم . شما شاید میل دریافت و پذیرشش را ندارید . و شما پادشاه زندگی خود هستید ، هرچه می خواهید ، در آن نیت موفق باشید . بنده دیگر عرضی ندارم .

مطلع الفجر;914219 نوشت:
و از این موضوع رد شود و ازدواج کند! ولی آخر نتواند با خودش کنار بیاید و خدایی نکرده این موضوع باعث شود ایمان و سعادتش به خطر بیفتد

این را هم عرض کردم (قرآن از خدا به پیامبر تا به همسران خود که قانع نشده اند بگوید : بیاید تا شما را به نیکی طلاق دهم ) .
شما را طلاق دهد و ایمانش(که در گرو ظاهری فانیست ! که اصلا این ایمان نیست حقیقتا) با گرفتن زن خوشگل ،آن ایمان پوسته خرمایی اش را نجات دهد . چگونه به چنین اعتقادی ایمان می گویید ، ایمان الهی را برای خود دوباره تعریف کنید ببینید ایمان یعنی چه؟ ببینید ، اصلا به چنین آدمی که با یه قلم آرایش و ماسک ، اسلاااااااامش به خطر میافته میگن مومن ! خدایا ... خواهر کجا سِیر میکنید ؟!
شما هم با کسی که واقعا ایمان قوی ندارد و ایمانش چنین نا استوار و ضعیف و ظاهریست ، زندگی نکنید . و خداوند شما را نعمتی (افضل) عطا فرماید .
یا الله همه ی ما را از چنین و چنان مسائل و ایرادات و مشکلات و امتحانات ، حفظ بفرما . آمین .

یک مرد ، اگر ظاهر برایش مهم باشد ، دختری زیبا که ایمان و اعتقاد قابل قبولی هم دارد (الی زیبای با ایمان واقعی) را باید بخواهد و بگیرد .
اگر آن مَرد شخصی هست که به میزانی از فهم و ایمان رسیده که ظاهر ، نسبت به ایمان برایش بسیار کمرنگه و من باطن خوبو می پسندد و ترجیح میدهد ،
پس دختری را میگیرد که
«باطنش به هر ظاهری فخر بفروشد» و از داشتن چنین زنی در خانه اش خرسند هست به حمد الله
(که او وعده ی رضایت کامله از زن با ایمان را داده و وعده اش حق است).

حالت دیگر ، یعنی ما با خودمان هم کنار نیامده ایم و نمیدانیم دقیقا کدام را میخواهیم . که در این صورت تا زمانی که درک و معرفت ما و ایمانمان(هرکدام بالاخره) ، قضیه را روشن نکرده و موضع ما مشخص نشده ، باید ، از خواستگاری کردن از ملت و دخترانشون پرهیز کنم .

درباره ی ادامه ی عرایضتان هم ، بنده آنچه ضروری بود ، ذکر کردم ، خواه پند خواه ملال ، ما به عنوان یک برادر دینی به اندازه ی کافی حرس خوردیم و آنچه باید را گفتیم .
با تمنای موفقیت شما خواهرم از خدا .
در پناه الله باشید .

مَهـدی;914221 نوشت:
بسم الله .

خواهرم ایرادش را در مطلب قبلی عرض کردم . شما قبل از آنکه سیر بخوابید باید ، به عنوان مسلمان از سیر بودن 40 همسایه خود هم آگاه باشید و نباید فقط صرف سیر شدن خود ، سر به بالش بگذارید چراکه اسلام چنین نمی پذیرد ، وقتی این همه مجرد هستند که شما میتوانید به همدیگر وصلتشان را موجب شوید ، تعدد زوجه ... مثل مال اندوزیِ شخصی است که مستمندان را اطعام نمیکند و یاری ندهد(نمونه ی فی المثال قرآنی)
تا دیگران هستند ، که مجرد مانده اند ، تعدد زوجه ، کریح مینماید ، با عرض پوزش . + آنکه وقتی یکی کافی باشد ، (که به فضل خدا چنین است) تعدد برای چه ؟ شماکه طمع ندارید که اِنشاءالله! کمبود ندارید ، و خدای نکرده ندید بدید و نخورده نیستید که (خدای نکرده و بلانسبت .) چه مرد چه زنش ، نخورده بازی کردن فقط در طعام نیست ، در زندگی هم میتوان آن را دید !

خواهرم ، اشکالاتش را عرض کردم . شما شاید میل دریافت و پذیرشش را ندارید . و شما پادشاه زندگی خود هستید ، هرچه می خواهید ، در آن نیت موفق باشید . بنده دیگر عرضی ندارم .

این را هم عرض کردم (قرآن از خدا به پیامبر تا به همسران خود که قانع نشده اند بگوید : بیاید تا شما را به نیکی طلاق دهم ) .
شما را طلاق دهد و ایمانش(که در گرو ظاهری فانیست ! که اصلا این ایمان نیست حقیقتا) آن ایمان پوسته خرمایی اش را نجات دهد . چگونه به چنین اعتقادی ایمان می گویید ، ایمان الهی را برای خود دوباره تعریف کنید ببینید ، اصلا به چنین آدمی که با یه قلم آرایش و ماسک ، اسلاااااااامش به خطر میافته میگن مومن ! خدایا ... بانو کجا سِیر میکنید ؟!
شما هم با کسی واقعا ایمان دارد و ایمانش چنین نا استوار و ضعیف و ظاهریست ، زندگی نکنید . و خداوند شما را نعمتی (افضل) عطا فرماید .

درباره ی ادامه ی عرایضتان هم ، بنده آنچه ضروری بود ، ذکر کردم ، خواه پند خواه ملال ، ما به عنوان یک برادر دینی به اندازه ی کافی حرس خوردیم و آنچه باید را گفتیم .
موفق باشید خواهرم .
در پناه الله باشید .

اینکه باید به فکر ازدواج دیگران باشیم قطعا همینگونه است! بنده با وجود مجردیم در حد توانم تا حالا به لطف الهی واسطه ازدواج خیلی مجردها شدم و از این جهت خدارا شاکرم و اتفاقا یکی از کارهایی که قصد ادامه و پیگیریش را در آینده دارم نیز همین کار وساطت ازدواج بین افراد مجرد است! ( اگر خداوند توفیقم دهد ان شاءالله)

بحث رساندن مجردها به هم که خداوند هم در قران امر نموده و تکیف همه ماست یک بحث جداست و حرفی در آن نیست

اما بحث اینکه من بعدا به عنوان یک زن در برابرم شوهرم و نسبت به او چگونه باید باشم هم بحثی جداست!
همسر آینده بنده میشود قسمتی از وجوم ( ان شاءالله) و بنده با تمام توانم کنارش خواهم بود و در حفظ ایمانش کمکمش خواهم کرد ان شاءالله

شمافرض اگر بچه اتان بیمار شد می اندازیدش دور یا درمانش میکنید؟!
یک مرد مگر در زندگی امیدی جز همسر ش دارد؟ اگر زن در زندگی همراه و‌همنفس مردش نباشد اگر زن او را در سعادتش کمک نکند اگر زن او را در آرامشش کمک نکند از چه کسی باید انتظار داشته باشد؟!
اگر فرض بنده دیدم همسرم به زن دیگری نیاز دارد ( به هر دلیلی)چرا باید طلاق بگیرم؟!! چرا پشتش را خالی کنم؟! میمانم و به او کمک میکنم که هم زندگیش را حفظ کند هم مشکلش را حل کند!

اینجا بحث سیر بودن و فکر همسایه نبودن نیست بزرگوار! بحث درمان یک روح است برای اینکه بتواند متعالی شود!

( به نظر می آیدخلط مبحث فرمودید )

اگر هم از این مباحثه رنجیده خاطر شدید از محضرتان عذرخواهی میکنم و‌حلالیت میطلبم،به هر حال بحث و گفتگو است و نیاز است افراد بحث و گفتگو کنند و نظرات موافق و‌مخالفشان را بیان کنند تا به نتایج صحیح برسند

یاحق

بسم الله .

مطلع الفجر;914226 نوشت:
اگر فرض بنده دیدم همسرم به زن دیگری نیاز دارد ( به هر دلیلی)چرا باید طلاق بگیرم؟!!

وقتی چنین است (و شما بیماری خاصی ندارید که در همسری او خللی آید) ، شوهر شما : یا بوالهوس است یا طمّاع یا شخصیت وی هرز است .
این مرد خانمان بر انداز است و آینده سوز . (چه آینده ی شما چه فرزندت که الگویش اوست )
اینکه طلاق نگیرید تصمیم خودتان است . اما اینکه ! برای درمان روحش زن دیگر بگیرید مثلا آن است که برای درمان گلو درد ، به بیمار آب یخ تجویز کنید ! این که درمان نیست !

مطلع الفجر;914226 نوشت:
یک مرد مگر در زندگی امیدی جز همسر ش دارد؟

مگر در عالم ، الله (جلَّ جلاله) ، اُمید و پناه و پشتیبان و همه کاره ای بزرگ تر از هرکس دیگر در تمام کائنات نیست ؟!... سبحان الله. اَلَیسَ اللهُ بِکافٍّ عَبدَهُ ؟ .

مطلع الفجر;914226 نوشت:
بحث درمان یک روح است برای اینکه بتواند متعالی شود!

چه کسی با بوالهوسی یا هوس پرستی، روحش درمان میشود؟ درمان روح ، ارتقاع معنوی است ! افزایش درک و مراتب و درجات ایمانیست ! اصلاح و بازگشت و تزکیه ی نفس است !
نه تنوع در زن ها !

شما یک زن هستید و زن ، موجودی مکرم و احساسیست و بنده این مهر و عشق و عطوفت زنانه را در حین توضیحاتتان در باب زنِ شوهرت بودن به خوبی متوجه شدم . اینکه از شما انتظار رفتار کاملا منطقی را داشته باشیم ، درست نیست ، باشد ، اما انتظار تعقل از شما ، به جاست !
پس تعقل کنید . شما هنوز مجرد هستید و اِن شاءالله فرصت ارتقاع افکار و دیدگاه را دارید .

بنده بیش از اندازه ، به شما توضیح دادم و تلاش بر رضای خدا کردم .
دیگر خداوند شما را با فضل خودش هدایت کرده و عاقبت به خیر و خوشبخت کند . آمین .

مصطفی 60;914171 نوشت:

سلام برادر ممنون از نظراتتون
یه نکته ای بگم,شما فکر می کنید این همه خانم که به ظاهر زیبا هستند واقعا زیباییشون از ابتدای خلقتشون باهاشون بوده؟خیر!میتونید عکسای قدیمی محارم فامیل رو با الانشون مقایسه کنید!الان با هزارجور عمل وآرایش های ثابت,چشم وابرو لب و....در حال گول زدن من وشما هستن!
منتها دختری که در ابتدا به چشم من و شما معمولی میاد,هزار جور زیبایی پنهان داره که از اون ب یخبرید,ودختری که مذهبی باشه,معمولا,شیطنت ها وزیبای درونش رو تازمانی که به اون نامحرم هستید بروز نمیده,واین اشتباه ماست,که اینها رو درانتخاب همسر درنظر نمیگیریم
البته به شما حق میدم تا آدم خودش چیزی روتجربه نکنه,هزار بار هم بهش بگن متوجه نمیشه,چون خودم اینطور بودم,نمیتونم بقیه که الان مثل گذشته ی من فکر می کنن رو سرزنش کنم
ولی حیا وعفت,مهارت همسرداری وتربیت فرزند به قدری مهم هست,وپیدا شدن دختری با این مشخصه ها هم کار سختی هست,اگر چنین موردی پیدا کردید ولی قیافش رو خوشتون نیومد,حتما تامل کنید!مخصوصا در مورد هیکل,که با ورزش خیلی زود درست میشه,یا پوست که با یک متخصص پوست اینم درست میشه,به خاطر این چیزها نگید به دلم ننشست,مگر اینکه یک عیب واقعا بزرگ تو جسمش داشته باشه,که غیر قابل چشم پوشی باشه براتون,وگرنه دختر خوبوازدست ندید که شدیدا پشیمون میشید
این یک توصیه ی برادرانه از من به یادگار داشته باشید.


بله...کاملا درست و قابل تامل است... ممنون...

مَهـدی;914215 نوشت:
بسم الله .

سلام .
اتفاقا بنده از : ((یا به بعد را شخصاً جدا کردم که بگویم ، متوجه منظور شما شده ام. و دقیقا ایراد شما همان خودِ جمله ی یا اینکه .... تا آخر است . ))

ببینید خواهرم ... شما همچنان این ایثار را در خود حفظ میکینید و این ستودنیست لکن ! نادرست است !
اعتماد به نفس و رضایت از خودتان و وجود خودتان را دست کم نگیرید ! چرا باید یکی دیگر هم باشد که او ، شوهر شما را به آرامش برساند ؟ مگر شما کمتر از سایرین هستید ؟ یا نکند خود را باخته اید ؟ فکر میکنید ، شخص دیگری میتواند شوهرتان را آرام کند و شما به تنهایی کافی نیستید ؟!!!!!!!

خداوند زن را برای مَردش مایه ی اُنس و مودّت و آرامش قرار داده و همان یک زن به تنهایی برای این امر(آرامش و انس) کافیست !
آن آرامشی که شما بعد از گرفتن زن دیگر برای شوهرت متصور میشوید ، آرامش نیست ! تغذیه کردن ِ نفسِ زیاده خواه و طمّاع و میدان دادن به حرس و آزِ گزافه ی شوهر است !
شما را به آن داستان متذکر میشوم : که روزی پیامبر(ص) یا حضرت علی(ع) داشتند برای اصحاب و مومنین ، صحبت میکردند ، که ناگهان زنی زیبا از کنار آنان عبور کرد و همه ی مومنان (چشم به آن زن دوختند) تا جایی که حضرت محمد(ص)/علی(ع) ناخرسند شده و به زبان آوردند که : آنچه این زن داشت ، همسر/همسرهای شما هم دارد . x-(یعنی یک زن دارید ، و او به نیکی و به قدری که از غیر بی نیاز شوید، شمارا به خوبی کفایت میکند ! حتی عده ای چندتا زن هم داشتند ولی جوری نگاه دوخته بودن که ... باید عرض کرد انسانم آرزوست !
پس ببینید این نفسِ سرکش است که هرچقدر زن هم برای شوهرت بگیری ، برای تشنگیِ نفسش ، مثل آب نمک است !
اگر قرار است شوهر به آرامش برسد ، با یک زن به راحتی میسّر است . اگر مرد آرامش نداشت ، برای آرامشش آب نمک به او ندهید ، خودتان با وجود و مِهر و عاطفه ی خود وِی را جذب و سیراب کنید ، تا آرامش یابد .
اگر چنان نشد ، مرد ، باید خودش را اصلاح کن تا آرامش را کسب کند .

شما اگر به فکر آرامش و رضایت خدا هستید ، پسر ها و دختر های مجرد را به هر نحوی که میتوانید ، به تزویج داعم هم در آورید ، یا در این راه کمکی کنید . و نسل شیعه با بیشتر شدن میزان و نرخ ازدواجِ دختران و پسرانِ مجرد با هم ، افزایش یابد .
که آن آرامش ، مانع از گناه های صغیره و کبیره ی بسیاری از دختران و پسران میشود و برطرف کننده ی غم و غصه و نیاز هم بشوند و این سبب خیر و برکت و رضایت بینهایتِ خداست !
نه آنکه به نفسِ شوهر همچنان میدانی برای جولان ، بدهید .
اگر شوهر ، شمارا خواسته و ایمان شمارا ، دیگر بحثی از غیر و دیگران نیست ! اگر مال این حرفها نیست ! به قول خدا در قرآن که به پیامبر میگوید به همسرانش چنین بگوید : بیاید حق شما را داده و طلاقتان دهم و خدا مرا به فضل خودش ، نعمتی(همسر) بهتری از شما خواهد داد . و اگر میمانید ، پس بمانید آنگونه که خدا دوست دارد (و از فقر - نداری و ... حلا برای شما زیبایی ظاهری) بگذرید .
که البته شما مجرد هستید و شما در واقع این را با عنوان اتمام حجت به خواستگار باید عرض بفرمایید .
اگر میگذرد از ملاک ظاهر و با شما وصلت میکند ، دِینی بر شما نیست ! او برای خدا چنین کرده و خدا هم او را به شما جذب میکند و نیازهایش را برطرف .
اگر خواستگار ، مردِ این حرفها نیست .... مزاحم زندگی شما نشود ! (شما لیاقتتون از مردی که تصور کردید ، بیشتر است)
توصیه نمیشود که برای او زن بگیری یا حتی اجازه ی تزویج دیگر بدهی به او ...
نگذارید میل های آزمندانه ، با از خودگشتگیِ اینچنینِ شما میدان بدست آورند و جولان دهند .

البته اگر با این تندی و جدیت عرض کردم برای آن بود که شما مجرد هستید و هنوز وارد تعهد به همسر و ازدواج نشده اید ، فلذا جای اصلاح افکار دارید و هنوز دیر نشده .
وگرنه طلاق و .. ناپسندترین و منفورترین حلال است و پرهیز از ان واااجب است . پناه برخدا از آن .
اینها را گفتم که با خواستگارهایت ، اگر پاپیش گذاشتند ، از موضِع حق (حق خودتان) با جدیت سخن بگویید و اتمام حجت کنید !
شما را خواهر خودم فرض کردم و واقعااا برادرانه این مطالب را عرض کردم .
خیلی مواقع ما انسانها نیاز است که با آگاهی دیگران و مشورت آنها به دیدگاه هایی دست یابیم که پیش از آن ، مجالی برای بررسی آنها نداشته ایم . (که آنچه عرض کردم هم اکنون برای شما صدق می کند )
در باره ی اینکه پرسیدید آیا این نیت و دیدگاه من (خود شما خواهر گرامی) ایراد داشت ؟
باید بگویم با عذر خواهی فراوان از محضر شما خواهر بزرگوار ، کاملا در آن ایراد مشهود است .

شاید مصلحت اینکه شخصی که لایق شما باشد ، هنوز سعادت ازدواج با شما خواهر محترم را نداشته ، همین دیدگاه مُضرِ شما بوده که خداوند دلش نمیخواسته شما با این نیت به خود و فرزندان و زندگیتان ظلم کنید . اما اگر چنین بوده هم ، بنده ی حقیر (به عنوان یک واسطه در این امر ، شمارا از ایراد موجود در این تفکرِ شما ، مطلع کردم) .

دیگر بنده به خود اجازه ی فضولی در افکار و عقاید شما و سایرین (با فکر مشابه) را نمیدهم . آنچه میبایست را خدمت حضور جنابِ بزرگوارتان عرض کردم .

خوشبختی و سعادت دو جهانی شما را از خداوند تمنا دارم .
در پناه الله باشید .

بسیارعالی صددرصد تایید مینمایم,باید جلوی نفس سرکش راگرفت نه اینکه آن را پروراند,عالی بود.

سلام
همسر شما حتما به جز زیبایی ویژگی های خیلی خوب دیگه ای هم دارند که شما بخاطرش حاضر شدید با ایشون ازدواج کنید. این ویژگی ها رو دست کم نگیرید و ویژگی های منفی رو اینقدر بزرگ جلوه ندید. یک لحظه خودتون رو بگذارید جای ایشون قرار بدید. اگر ایشون نسبت به شما چنین حسی داشتند چی می شد؟ شما تا این جا امدید و صاحب فرزند هم هستید و این خودش جای شکر داره. جای شکر اینکه هیچ کدوم از این ها می تونست وجود نداشته باشه. همسر شما حتما به شما علاقه دارند و همچنین شما به ایشون وگرنه اگر این طوری نبود حتما کار جدای می رسید. اول اینکه به ویژگی های خوب همسرتون توجه کنید و خدا رو شکر کنید.
شما نوشته بودید که سرباز امام زمان و این مسائل. خوب چرا این قضیه رو این طوری نگاه نکنید که شما که دوست دارید سرباز امام باشید، خدمتی به امام کنید. بیاید همسرتون رو از این چیزی که هست با اعتقادتر کنید. حالا که در زندگی هم هستید و چرا سعی نکنید یک انسان رو به خدا و امام زمانش نزدیک تر کنید. مگر غیر از اینه اگر ما بتونیم یک انسان رو در طول زندگی مون به خدا نزدیک کنیم مثل نجات کل ادم های دنیاست (مضمون یک ایه از قران)؟
این درست هست که قبل از ازدواج باید خوب تحقیق و فکر کرد و انتظار عوض کردن یک فرد رو نداشت ولی حالا که شما ازدواج کردید و حتما هم همسرتون کلی ویژگی خوب دارند که اگه نداشتن حتما شما ناراضی می شدید بیاید این طوری به قضیه نگاه کنید. تو این راه به نظرم هم خودتون با اعتقادتر میشید هم ایشون و هم دختر شما. به حرف زدن ها، معرفی کتابهایی در این زمینه. مثل کتاب فاطمه فاطمه است. با محبت.
انقدر هستند ادم هایی که بعد از ازدواج عوض شدند، یا خدای نکرده بی ایمان شدند یا با ایمان. انشالله شما که چند سال هست دارید زندگی می کنید، سعی می کنید و همه چیز خوب میشه. زندگی نامه ی شهدا به نظر خوب باشند. رفتن به سفرهای زیارتی. اصلا رفتن به مناطق جنگی جنوب کشور. رفت و امد با خانواده های مذهبی البته به جز اون خانواده ی همکارتون. تو خونه که صحبت می کنید صحبت های این چنینی کنید. نه اینکه خدای نکرده مقایسه کنید ایشون هم ناراحت بشن.
بعد هم درسته بیشتر وقتا دخترتون پیش مادرش هست ولی شما هم تاثیر کمی در تربیت ایشون نخواهید داشت. اصلا چرا شما دخترتون رو در کلاس قران ثبت نام نمی کنید و پیگیر نمی شید.
بیشتر منظورم این بود که حالا نمیشه که به گذشته برگشت، آینده رو درست کنید. زندگی نامه شهید چمران رو بخونید.
زندگی بالا و پایین زیاد داره. دیدم که برای بعضیا چقدر پایین هست. خدا رو شکر کنید برای ویژگی های خوب همسرتون و سلامتی خانواده.

مَهـدی;914233 نوشت:
بسم الله .

وقتی چنین است (و شما بیماری خاصی ندارید که در همسری او خللی آید) ، شوهر شما : یا بوالهوس است یا طمّاع یا شخصیت وی هرز است .
این مرد خانمان بر انداز است و آینده سوز . (چه آینده ی شما چه فرزندت که الگویش اوست )
اینکه طلاق نگیرید تصمیم خودتان است . اما اینکه ! برای درمان روحش زن دیگر بگیرید مثلا آن است که برای درمان گلو درد ، به بیمار آب یخ تجویز کنید ! این که درمان نیست !

مگر در عالم ، الله (جلَّ جلاله) ، اُمید و پناه و پشتیبان و همه کاره ای بزرگ تر از هرکس دیگر در تمام کائنات نیست ؟!... سبحان الله. اَلَیسَ اللهُ بِکافٍّ عَبدَهُ ؟ .

چه کسی با بوالهوسی یا هوس پرستی، روحش درمان میشود؟ درمان روح ، ارتقاع معنوی است ! افزایش درک و مراتب و درجات ایمانیست ! اصلاح و بازگشت و تزکیه ی نفس است !
نه تنوع در زن ها !

شما یک زن هستید و زن ، موجودی مکرم و احساسیست و بنده این مهر و عشق و عطوفت زنانه را در حین توضیحاتتان در باب زنِ شوهرت بودن به خوبی متوجه شدم . اینکه از شما انتظار رفتار کاملا منطقی را داشته باشیم ، درست نیست ، باشد ، اما انتظار تعقل از شما ، به جاست !
پس تعقل کنید . شما هنوز مجرد هستید و اِن شاءالله فرصت ارتقاع افکار و دیدگاه را دارید .

بنده بیش از اندازه ، به شما توضیح دادم و تلاش بر رضای خدا کردم .
دیگر خداوند شما را با فضل خودش هدایت کرده و عاقبت به خیر و خوشبخت کند . آمین .

نگرانی شما ارزشمند است ،اما منظور بنده را بد متوجه شدید!
ابدا منظور بنده این نیست که به مرد کمک شود که خدایی نکرده هوس ران شود!

اگر بخواهم اینجا به بحث ادامه دهم تاپیک از موضوعش خارح میشود( تا حالا هم رفته جزو بحث تعدد زوجات که جادارد هم از پرسشگر محترم عذرخواهی کنم اگر مباحث اخیر بنده باعث شده تاپیک از موضوع اصلیش خارج شود و هم اگر مدیران انجمن احساس کردند مطالب باید حذف شود میتوانند حذف بفرمایند)

اگر امکانش بود و تاپیکی در این خصوص ایجادشد آنجا بنده کامل توضیح خواهم داد ان شاءالله( در مورد کمک به تعالی همسرهم آنجا برایتان توضیح خواهم داد ان شاءالله)

یاحق

مطلع الفجر;914267 نوشت:
اگر امکانش بود و تاپیکی در این خصوص ایجادشد آنجا بنده کامل توضیح خواهم داد ان شاءالله

مَهـدی;914233 نوشت:
بسم الله .

ممنون از حضور دوستان در تاپیکی جداگانه برای شروع و یا ادامه بحث @};-

[=arial]فکر و خیال سبب بسیاری از مشکلات و گرفتاریها ،ضعیف شدن روحیه،وسواس فکری، افسردگی و ...می شوند و لذا مدیریت آن بسیار کمک کننده می باشد
مهارتهای کنترل فکر:
الف: از فکر کردن ارادی به موضوع آزار دهنده (طرف مقابل و هر آنچه مرتبط با او می باشد) به شدت پرهیز نمایید.
ب . اگر خود بخود به ذهن شما آمدند سعی کنید از ذهن خود بیرون ببرید و اگر نتوانستید از راهکارهای زیر استفاده نمایید:
-اهمیت ندادن و بی خیال بودن
۱ . پر کردن اوقات روزانه
۲ . در نظر گرفتن افکار و رفتارهای جایگزین مناسب
۳ . نوشتن افکار
۴ . نوشتن افکار و پاره کردن کاغذ
۵ . بستن کش به دست و کشیدن آن
۶ . حواله دادن افکار به زمان خاصی در روز یا هفته (اگر زیاد به ذهن شما می آید روزانه یک ربع تا نیم ساعت و اگر کمتر زمان کمتری را روزانه یا یک روز درمیان و ...به این فکر اختصاص دهید و هر موقع این فکر به ذهن شما آمد به آن زمانی که معین کرده اید حواله دهید )
۷ . توجه به معنویت را فراموش ننمایید( نماز اول وقت توسل به اهل بیت مناجات و طلب از خداوند اذکار صلوات استغفار لاحول و لا قوه الا بالله و خواندن سورهای معوذتین )
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

راهنما;914307 نوشت:
[=arial]فکر و خیال سبب بسیاری از مشکلات و گرفتاریها ،ضعیف شدن روحیه،وسواس فکری، افسردگی و ...می شوند و لذا مدیریت آن بسیار کمک کننده می باشد
مهارتهای کنترل فکر:
الف: از فکر کردن ارادی به موضوع آزار دهنده (طرف مقابل و هر آنچه مرتبط با او می باشد) به شدت پرهیز نمایید.
ب . اگر خود بخود به ذهن شما آمدند سعی کنید از ذهن خود بیرون ببرید و اگر نتوانستید از راهکارهای زیر استفاده نمایید:
-اهمیت ندادن و بی خیال بودن
۱ . پر کردن اوقات روزانه
۲ . در نظر گرفتن افکار و رفتارهای جایگزین مناسب
۳ . نوشتن افکار
۴ . نوشتن افکار و پاره کردن کاغذ
۵ . بستن کش به دست و کشیدن آن
۶ . حواله دادن افکار به زمان خاصی در روز یا هفته (اگر زیاد به ذهن شما می آید روزانه یک ربع تا نیم ساعت و اگر کمتر زمان کمتری را روزانه یا یک روز درمیان و ...به این فکر اختصاص دهید و هر موقع این فکر به ذهن شما آمد به آن زمانی که معین کرده اید حواله دهید )
۷ . توجه به معنویت را فراموش ننمایید( نماز اول وقت توسل به اهل بیت مناجات و طلب از خداوند اذکار صلوات استغفار لاحول و لا قوه الا بالله و خواندن سورهای معوذتین )
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

بسیارعالی
ازراهنمایی شماسپاسگذارم استاد.
تصمیم دارم ان شاءالله باخانواده به جلسات هفتگی یکی ازاساتید اخلاق برم .

راهنما;914307 نوشت:
فکر و خیال سبب بسیاری از مشکلات و گرفتاریها ،ضعیف شدن روحیه،وسواس فکری، افسردگی و ...می شوند و لذا مدیریت آن بسیار کمک کننده می باشد
مهارتهای کنترل فکر:
الف: از فکر کردن ارادی به موضوع آزار دهنده (طرف مقابل و هر آنچه مرتبط با او می باشد) به شدت پرهیز نمایید.
ب . اگر خود بخود به ذهن شما آمدند سعی کنید از ذهن خود بیرون ببرید و اگر نتوانستید از راهکارهای زیر استفاده نمایید:
-اهمیت ندادن و بی خیال بودن
۱ . پر کردن اوقات روزانه
۲ . در نظر گرفتن افکار و رفتارهای جایگزین مناسب
۳ . نوشتن افکار
۴ . نوشتن افکار و پاره کردن کاغذ
۵ . بستن کش به دست و کشیدن آن
۶ . حواله دادن افکار به زمان خاصی در روز یا هفته (اگر زیاد به ذهن شما می آید روزانه یک ربع تا نیم ساعت و اگر کمتر زمان کمتری را روزانه یا یک روز درمیان و ...به این فکر اختصاص دهید و هر موقع این فکر به ذهن شما آمد به آن زمانی که معین کرده اید حواله دهید )
۷ . توجه به معنویت را فراموش ننمایید( نماز اول وقت توسل به اهل بیت مناجات و طلب از خداوند اذکار صلوات استغفار لاحول و لا قوه الا بالله و خواندن سورهای معوذتین )
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

با سلام
راهکارهایی که برای کنترل فکر فرمودید مخصوصا "پاره کردن کاغذ" یا "کش بستن به دست" اثبات شده می باشند؟ دلیلی وجود دارد که ثابت کند این کارها موجب کنترل ذهن شوند؟

مصطفی 60;913965 نوشت:
باسلام وباتشکر از همه ی بزرگوارانی که ازنظریاتشون بهره بردیم,فقط یک نکته ای خدمتتون عرض کنم,اینطور نیست که بنده الان خدایی نکرده به فکر خانم نامحرم دیگری باشم,ناراحتی بنده اینه که چرا از اول خودم رونساختم ایمانمونبردم بالا تا زندگی بهتری برای خودم بسازم,میدونید مثل خونه سازی میمونه,چه بهتر که از همون اول درست بسازیمش تااینکه خونه تکمیل بشه وبعدازدورنگاه کنیم ببینیم کلی ایراد داره,حالا دوباره بکوبیمو بخواییم از نوبسازیم,کدوم راحت تره,از اول درست ساختن,یا کوبیدن ودوباره ساختن....
سلام و احترام

بله همینطوره زندگی الآن ما نتیجه انتخاب گذشته ما است
ولی الآن وظیفه شما حسرت خوردن نیست..بلکه باید به فکر بهتر شدن زندگی خودتان باشید..

و جناب کارشناس هم حرف خوبی زدند..
اینکه از کجا میدانید که با ازدواج با خانم قبلی دچار مشکل نمیشدید؟!تجربه نشون داده که اکثر ما آدما کلا توی هر شرایطی دوست داریم حسرت بخوریم پس بعید ندانید که اگر اون خانم رو میگرفتید...حسرت داشتن زن زیبا به دلتون میماند

پس کلا حسرتو رها کن و قدردان زندگی خودت باش و با راهنمایی کارشناسان زندگیتو بهتر کن
در غیر اینصورت یکروز هم میاد که حسرت همین مطلب رو میخوری

[="Navy"]سلام
چه خوب که اون دختر خانوم الان خوشبخت شده,واقعا شانس آوردید که مجرد نمونده...
چون من تمام خواستگار هایی که به ناحق دلم روشکستند رو به حضرت زهرا واگذارشون کردم.
[/]

majnoon70;914424 نوشت:
[="Navy"]سلام
چه خوب که اون دختر خانوم الان خوشبخت شده,واقعا شانس آوردید که مجرد نمونده...
چون من تمام خواستگار هایی که به ناحق دلم روشکستند رو به حضرت زهرا واگذارشون کردم.
[/]

سلام خواهرم

این چه حرفیه آخه?

خب خواهرم یه لحظه خودتون رو جای

اون خواستگار بگذارید ،دوست دارید

با کسی که به دلتون ننشسته ،ازدواج کنید

یا دوست دارید با ترحم باهاش ازدواج کنید،بعدا هرکاری کنید نتونيد یه لحظه

نگاشته کنید ،چه برسه به این که یه عمر

بخوای باهاش زندگی کنی ،

مطمئن باش حضرت زهرا با خواستگاری

که مختاره واسه ی انتخاب شریک زندگیش،کاری نداره!

بله اگه،شوهرتون بوده باشه وظلمي به شما کرده باشه ،اون حرفیه ولی خواستگار

هیچ گناهی نکرده که بخواد تاوان ظلمی

که نکرده رو بخواد پس بده .

شما موقعی که میريد خرید ،دوست دارید

فروشنده به زور کالاش رو بهتون بفروشه??

[="Navy"]

همای رحمت;914433 نوشت:
سلام خواهرم

این چه حرفیه آخه?

خب خواهرم یه لحظه خودتون رو جای

اون خواستگار بگذارید ،دوست دارید

با کسی که به دلتون ننشسته ،ازدواج کنید

یا دوست دارید با ترحم باهاش ازدواج کنید،بعدا هرکاری کنید نتونيد یه لحظه

نگاشته کنید ،چه برسه به این که یه عمر

بخوای باهاش زندگی کنی ،

مطمئن باش حضرت زهرا با خواستگاری

که مختاره واسه ی انتخاب شریک زندگیش،کاری نداره!

بله اگه،شوهرتون بوده باشه وظلمي به شما کرده باشه ،اون حرفیه ولی خواستگار

هیچ گناهی نکرده که بخواد تاوان ظلمی

که نکرده رو بخواد پس بده .

شما موقعی که میريد خرید ،دوست دارید

فروشنده به زور کالاش رو بهتون بفروشه??

درسته منم گفتم اگه حق با من باشه حضرت زهرا جوابشونوبده,اگه حق با من نباشه هم که اتفاقی نمیوفته
دل شکستن خیلی فرق میکنه,با جواب رد دادن
اینکه بهتون توهین کنند بارفتاراشون پیش خانوادتون تحقیر بشید خیلی حرفه
کسی که قیافه براش خیلی مهمه از اول نمیومد خواستگاری منی که این قیافه رو دارم,نه اینکه چند جلسه بیادو بره,خرج رودست مابزاره,آخر سر نتونه باخودش کناربیاد,درضمن ما هم فروشنده نیستیم که مثل کالا با روح وشخصیتمون بازی می کنند
من دیگه نمیبخشمشون[/]

[="Navy"]❌ اين معيارهاى طاغوتى را دور بريزيد!

چرا بايد بعضى از دخترهايى كه مؤمن هستند، باسوادند، با فرهنگند، اهل دين هستند، حتّی بعضیهايشان مبلّغند، به جرم اینکه يك مقدار سنّشان بالا رفته يا چندان از زيبايى بهره اى ندارند، از نعمت #ازدواج و تشكيل #خانواده و نعمت تربیت فرزند محروم بمانند. خوشا به حال آن فرزندى كه در دامن چنين زنان پاكى پرورش پيدا كند. خوشا به حال آن مردى كه چنين زن پاك و مقدّسى در خانه داشته باشد. اين معيارهاى طاغوتى را دور بريزيد.

رهبر انقلاب؛ ۵۹/۹/۷[/]

در یک کانال ازدواج طلاب عضو هستم
معیار این طلبه رو ببینید برای ازدواج:

من طلبه ام و اهل گناه نیستم اما خشک مقدس هم نیستم. درآمدم درحال حاضر خیلی زیاد نیست ولی خداروشکر خوبه خسیس نیستم ولی زن ولخرجم نمیخوام. من بشدت علاقمند به هنر و فعالیت‌های هنری و گرافیک هستم و دوست دارم زنم هم هنرمند و اهل هنر باشه. حجاب و حیا و تقوا داشته باشه اما باحجاب مدرن و شیک بیشتر حال میکنم. شادم و اهل طنازی و شکمو. دوس دارم زنمم اینطوری باشه ولی چاق نباشه. شوهر دوست و گرم مزاج و زیبا باشه.

حالم بهم میخوره هروقت میرم مطالب این کانالو میخونم,جالبه که طلبه هم هست این آقا,وقتی طلبه ادبیاتش این باشه وای به حال آقایون کوچه بازاری
من که به حضرت علی گلایه هامو می کنم
میگم این وضع بچه شیعه هاست خودتون به دادمون برسید,ماها خریدار نداریم تو این دنیا

والا خواهرم من هم یه زنم و هیچوقت دوست نداشتم کسی من رو به عنوان کالا

نگاه کنه ،ولی همون طور که ما توقع مالی از همسرامون داریم ،به اونا هم باید حق بدیم

که حداقل ظاهرمون به دل اونا هم بشینه

همای رحمت;914439 نوشت:
والا خواهرم من هم یه زنم و هیچوقت دوست نداشتم کسی من رو به عنوان کالا

نگاه کنه ،ولی همون طور که ما توقع مالی از همسرامون داریم ،به اونا هم باید حق بدیم

که حداقل ظاهرمون به دل اونا هم بشینه

باشه حق داشته باشن,منم به همین خاطر دیگه خواستگار راه نمیدم به خونه,که از دیدن ظاهر به دل نشین من اذیت نشن
فقط گلایه هامو از مردم این دوره وزمونه میبرم پیش امام زمان وسلام

الان دخترای زیادی هستن که در معرض گناه قرار گرفتن وکسی حاضر نیست باهاشون ازدواج کنه,چون قیافشون به دل کسی نمیشینه,باشه عیبی نداره,ولی همه بدونن اگر خدایی نکرده اینها گناهی مرتکب بشن,هرکسی که میتونسته کمکی کنه و کوتاهی کرده مقصره وباید جواب پس بده,بالاخره این ها هم انسان اند,آدم آهنی که نیستند احساس دارند

majnoon70;914438 نوشت:

میگم این وضع بچه شیعه هاست خودتون به دادمون برسید,ماها خریدار نداریم تو این دنیا

سلام

۱- با ادبیات این آقا کاری ندارم چون دیگ برام عادی شده!
۲- هیچ کس نگفه داشتن معیار ظاهر چه برای آقایون چه خانم ها، حرام یا اشتباهه، نمیشه به خاطر این معیار به افراد خرده گرفت.
۳- زیبایی نسبی هست، یه نگاه به اطرافمون بندازیم!

majnoon70;914445 نوشت:
الان دخترای زیادی هستن که در معرض گناه قرار گرفتن وکسی حاضر نیست باهاشون ازدواج کنه

حالا وضعیت شما دخترا خوبه، تازه هنوز در "معرض" گناه هستید، الان ۹۹% پسرای مجرد "دارن" گناه میکنند و به خاطر توقعات بالای شما نمیتونن ازدواج کنن تا ۳۰ سالگی.

[="Navy"]

shsina;914446 نوشت:
سلام

۱- با ادبیات این آقا کاری ندارم چون دیگ برام عادی شده!

همین ادبیات باعث شده,کم کم عزت نفس ما کم بشه و,خودمون رو زشت ببینیم با اینکه قیافه هامون بد نیست,و کم کم به فکر عمل های زیبایی باشیم[/]

[="Navy"]

shsina;914448 نوشت:
الان ۹۹% پسرای مجرد "دارن" گناه میکنند و به خاطر توقعات بالای شما نمیتونن ازدواج کنن تا ۳۰ سالگی.

خیلی جالبه,توقعات بالای ما!
بنده حتی خواستگار بی کار با پدرومادر پیر رو هم قبول کردم,خیلی بی انصافیه,بعضی از دوستان من هم همین شرایط رو دارن هرگز شرطی قرار دادن,هیچ توقعی هم ندارن ولی باز ازدواجشون سر نمیگیره,انگار دخترای سخت گیر بیشتر ارج وقرب دارن,تادخترای ساده.[/]

majnoon70;914451 نوشت:

خیلی جالبه,توقعات بالای ما!
بنده حتی خواستگار بی کار با پدرومادر پیر رو هم قبول کردم,خیلی بی انصافیه,بعضی از دوستان من هم همین شرایط رو دارن هرگز شرطی قرار دادن,هیچ توقعی هم ندارن ولی باز ازدواجشون سر نمیگیره,انگار دخترای سخت گیر بیشتر ارج وقرب دارن,تادخترای ساده.

با بالا رفتن سن معمولا توقع ها هم کمتر میشه! اینطوری میشه که میانگین سن ازدواج رفته رفته بیشتر میشه. البته نمیدونم شما هم اینطور بودید یا خیر.

موضوع قفل شده است