جمع بندی چگونگی بررسی نمونه هایی برای پاسخ به تحدی قرآن

تب‌های اولیه

104 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چگونگی بررسی نمونه هایی برای پاسخ به تحدی قرآن

با سلام
نمونه هایی هستند در پاسخ به تحدی قران
ما از کجا بدانیم اینها در حد قران نیستند
یكی از نویسندگان مسیحی كه مدعی معارضه با قرآن است در مقابل سوره «حمد» با اقتباسی كه از خود سوره داشته است، سوره خودساخته‎ای عرضه نموده است: الحمد للرحمن، رب الاكوان، الملك الدّیان، لك العباده و بك المستعان،اهدنا صراط الایمان. [۱۶]
و در مقابل سوره کوثر گفته است: انا اعطیناك الجواهر، فصلّ لربك وجاهر و لا تعتمد قول ساحر! این فرد با تقلید كامل از نظم و تركیب آیات قرآنی و تغییر برخی از الفاظ آن چنین تلقین می‎كند كه با قرآن معارضه نموده است. او همین بافته‎هایش را نیز از مسیلمه كذاب به سرقت برده است. مسیلمه در برابر سوره‎ی كوثر گفته است: انا اعطیناك الجماهر، فصل لربك و هاجر و انّ مبغضك رجلٌ كافر. [۱۷]
نمونه‎هایی دیگر نیز از معارضه‎های واهی و بی‎اساس وجود دارد كه برای همیشه به بایگانی تاریخ سپرده شده‎اند.
می شود برتری سوره ی های مشابه را به لحاظ علم عرب برایم نشان دهید...؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد یاسین

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام

معناى معارضه اين نيست كه شخصى در مقام معارضه با يك كلام فصيح از اسلوب و تركيب آن، تقليد كند و تنها بعضى از الفاظ و كلمات آن را تغيير دهد و كلام ديگرى از آن بسازد و نام اين عمل را معارضه بگذارد.

اگر معناى معارضه اين باشد مى‏توان با هر كلامى معارضه نمود، و اين آسانترين راهى بود براى اعرابى كه با پيامبر (ص) معاصر بودند. ولى چون آنها با اسلوب معارضه آشنا بودند و رموز بلاغت قرآن را درك مى‏كردند اين بود كه زير بار معارضه با قرآن نرفتند و بر عجز و ناتوانى خويش اعتراف نمودند. عده ‏اى ايمان آوردند و عده ديگر آن را به سحر و جادو نسبت داده و گفتند: «إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ»[1].

اينك اين سخن سخيف را با سخن خدا مقايسه مى‏ كنيم تا گوينده ‏اش رسوا گردد:
1 چگونه مى‏توان گفت كه جمله «الحمد للرحمان» با جمله «الحمد للّه» از نظر معنى و مفهوم يكسان است، در صورتيكه كلمه «اللّه» اسم ذات مقدسى است كه جامع تمام صفات كمال باشد و تنها يكى از آن صفات «رحمت» است. بنابراين، انگيزه سپاس در جمله «الحمد للّه» دارا بودن خدا است بر تمام صفات كمال ولى در جمله «الحمد للرحمان» انگيزه سپاس تنها رحمت خداوند بوده و از صفات ديگر ذكرى به ميان نيامده است.
2 جمله «رب الاكوان» به جاى «رب العالمين الرحمان الرحيم» بسيار ناقص و نامتناسب بوده معنا و هدف هر دو آيه را از بين برده است. زيرا از اين دو آيه چنين استفاده مى‏گردد، كه جهان يكى نيست و بلكه متعدد مى‏باشد و خداوند مالك و مربى همه آنهاست، و رحمت وى نيز به طور استمرار و هميشگى و بدون انقطاع شامل تمام اين جهانها و عوالم مى‏گردد.
چگونه مى‏توان اين معانى را از «رب الاكوان» بدست آورد؟ در صورتيكه «كون» به معناى حدوث، وقوع، برگشتن و كفالت مى‏باشد.

علاوه بر اين، اضافه كردن كلمه «رب» كه به معناى مالك و مربى است به «اكوان» كه معناى مصدرى دارد و به معنى «بودن» مى‏باشد، از نظر ادبى صحيح نيست. بلى مى‏توان‏ كلمه «خالق» را به اين كلمه اضافه نمود و «خالق الاكوان» گفت، ولى از كلمه «اكوان» نه تعدد عوالم استفاده مى‏گردد و نه شمول و استمرار رحمت خداوند بر اين عوالم.[2]


[/HR][1] - مدثر،24.

[2] -شناخت قرآن(نجمى و هريسى)، ص: 120.


بسم الله الرحمن الرحیم

3 تغيير دادن آيه «مالك يوم الدين» به جمله «الملك الديان» نمى‏تواند معناى آيه را متضمن شود و هدف آيه را ايفا كند. زيرا آيه مذكور: «حاكم و صاحب روز جزا است» ولى جمله مذكور به معناى «پادشاه جزا دهنده» مى‏باشد، و در اين معنى بر وجود يك جهان ديگر كه جزاى اعمال در آنجا داده مى‏شود كوچكترين دلالت و اشاره‏ اى نيست ولى آيه شريفه علاوه بر اهدافى كه دارد متضمن اين معنا نيز مى‏باشد.
و باز جمله مذكور اين مطلب را نمى ‏رساند كه «مالك» آن روز خداوند است و كسى ديگر كوچكترين اختيارى ندارد، و تمام مردم در آن روز تحت فرمان و حكومت خداى بزرگ و واحد اداره مى‏گردند و امر وى به تمام افراد نافذ خواهد بود، بعضى از افراد به سوى بهشت و بعضى ديگر به سوى دوزخ خواهند رفت.

آرى جمله «الملك الديان» هيچ يك از اين معانى را كه جمله «مالك يوم الدين» متضمن است در بر ندارد، تنها چيزى كه مى‏توان از اين جمله استفاده نمود اين است كه خداوند ملك و سلطانى است كه بر اعمال انسان پاداش مى‏دهد. و اين مطلب فرق فراوان و فاصله زياد با مفهوم آيه شريفه دارد.
4 و اما آيه شريفه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»: تنها تو را مى‏پرستيم و از تو استعانت مى‏جوييم.

اين نويسنده از اين آيه چنين فهميده است كه عبادت به ناچار بايد تنها براى خدا باشد و استعانت نيز بايد از خداوند بشود لذا اين آيه را به جمله «لك العبادة و بك المستعان»: (عبادت براى تو و استعانت از تو است).
تبديل نموده است تا آن معنا را برساند. ولى او نتوانسته است درك كند كه اين آيه علاوه بر آن حقيقت مى‏خواهد به افراد با ايمان تلقين نمايد كه توحيد در عبادت را آشكار سازند و حاجت و نياز خويش را بر كمك و اعانت پروردگار در هر مورد، حتى عبادت وى، اظهار نمايند.

اين آيه مى‏خواهد بنده مؤمن، بر اين حقيقت اعتراف كند كه او و تمام افراد مؤمن جز خداوند كسى را ستايش نمى‏كنند. و از كسى به جز پروردگار استعانت نمى‏جويند، و تنها او را ستايش مى‏كنند و از وى استعانت مى‏جويند.

اين معنى چگونه از گفتار اين نويسنده، به دست مى‏آيد و چگونه مى‏تواند جمله «لك العبادة و بك المستعان» اين نكات را در بر بگيرد؟! 5 و اما گفتار خداوند: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» مقصود از اين آيه اين است كه بنده، در مقام عبادت، از پروردگارش درخواست كند كه او را به نزديكترين راهى كه به مقصد مى‏رساند هدايت كند، و او را به سوى اعمال نيك و اوصاف و عقايد صحيح رهبرى نمايد. و در اين آيه تنها هدايت به راه ايمان خواسته نشده، ولى جمله «اهدنا الصراط الايمان» در اين معانى كافى نمى‏باشد.

علاوه بر آن، معناى اين جمله از اين نظر نيز نارسا است كه در اين جمله تنها درخواست هدايت و رهبرى به راه ايمان گرديده، و اما اينكه راه ايمان راه مستقيمى است كه سالك آن گمراه نمى‏گردد اشاره ‏اى نشده است.
اين نويسنده با اين جملات نارسا و دست و پا شكسته و تقليدى، خود را از بقيه سوره مستغنى دانسته، خيال نموده است كه حاجتى به بقيه سوره نبوده است اين خود مى‏تواند بهترين دليل و گواه گويا بر اين باشد كه وى مفهوم سوره را نفهميده و هدف آن را درك ننموده است.

زيرا بقيه سوره- يعنى جمله: «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ‏ وَ لَا الضَّالِّينَ» دلالت مى‏كند بر اينكه يك راه مستقيمى وجود دارد و كسانى كه مورد انعام و بخشش خداوندى قرار گرفته ‏اند همان راه را پيموده ‏اند اين راه همان راه پيامبران، درستكاران، شهدا و مردان نيك مى‏باشد.[1]


[/HR][1] - شناخت قرآن(نجمى و هريسى)، ص: 119-122.


مهدی کیانی44;911775 نوشت:
الحمد للرحمن، رب الاكوان، الملك الدّیان، لك العباده و بك المستعان،اهدنا صراط الایمان

سلام دوست عزیز

اولاً 80 درصد متن عیناً از روی خود قرآن کپی شده!

ثانیاً وزن و آهنگ نیز از روی سورهء مورد نظر کپی شده!

ثالثاً من در حدی نیستم که بخواهم کلام خدا را از نظر آهنگ تفسیر کنم
فقط به نسبت سواد اندک خودم نکته ای را خدمت شما عرض میکنم

سورهء حمد:

بسم الله ---- الحمدُ ----- لَمین ال ---- لـِــکِ یو ----- بُــدُ وَ ----- اهـــــدنا ----- صراط ال ----- علیهـم ----- لیهـِـم وَ ----------

مُستَفعَل
هِ الـرّحما ---- لِ للهِ ----- رحمــانِ ---- مِدّین ای ---- ایـــاکَ ---- صراط ال ----- لَــــــذینَ ---- غیر المغ ---- لَضّــالـین ---------
مُستَفعَل
نِ الرّحیم --- ربِ العا ---- رحیم ما----- یـاکَ نَـع --- نستعین ---- مستقیم ------ اَنعَمتَ ------ ضوبِ عَ -----------------------
مُستَفعَل

سلام میون کلام ی سوال
نعوذ بالله آیات قرآن رو بمثابه ی پراید سالم فرض کنید و جملات تحدی رو بسان ی پراید تصادف کرده
بعد مثلا میگوییم چراغش خراب است شیشه هایش شکسته و فرورفتگی هایی دارد و ازین رو از پراید سالم کمتر است!
خب با هر ایرادی که میگیریم با بر طرف کردن آن پراید خراب سالم و سالم تر میشود تا جایی که آن دو هیچ تفاوتی با یکدیگر نمی کنند و ایرادات ما تمام میشوند
آن جملات هم همینطور مثلا وزنش را ایراد وارد میکنیم بعد مفهومش رابعد فصاحت و...،و آنان نیز می پذیرند و اصلاح میدهند منطبق با ایراد ما آنوقت است که برابر میشود ؛نمیشود؟مگر آنکه از پیشفرض تبعیت کنیم اینطور نیست؟
تعداد زیادی از آیات قرآن تکراریست و یک جمله را بار ها و بار ها تکرار فرموده
مثلا ی کتاب زیست را تصور کنید صفحه اول میگوید فضای سلول از سیتوپلاسم پوشیده شده بعد ی سری توضیحات میدهد دو باره چن صفحه بعد چندین صفحه بعد و همینطور به کرات بگوید فضای سلول از سیتوپلاسم برگرفته شده آیا از آن کتاب ایراد نمیگیرید؟
ممکن است بگویید برای اهمیت آن تکرار شود اما این کلام زمانی درست است که در گفتار باشد که برای یاد آوریست مثلا کسی در نوشته ای برای همسر 8 بار تکرار نمیکند که شکر یک کیلو فراموش نشود!
بعد همچنین ببینید قرآن که به زبان عربی است ممکن است حتی این زبان تغغیر و تحول کند یا حتی باطل شود؛مثلا اکنون تحقیقات نشان میدهد که تفکر و یا اندوخته های ذهنی یک انسان را به وسیله دستگاهی و علم نوروساینس به یکدیگر منتقل کرد با فراگیر شدن این طرح عملا زبان و فصاحت و بلاغت آن بیفایده میشود
مثلا مطلبی که در ذهن شما قرار دارد به وسیله دستگاهی به ذهن من منتقل شود
آنوقت نوشتار از منزلت فرو نمیپاشند؟

hessam78;913203 نوشت:
نعوذ بالله آیات قرآن رو بمثابه ی پراید سالم فرض کنید و جملات تحدی رو بسان ی پراید تصادف کرده
بعد مثلا میگوییم چراغش خراب است شیشه هایش شکسته و فرورفتگی هایی دارد و ازین رو از پراید سالم کمتر است!
خب با هر ایرادی که میگیریم با بر طرف کردن آن پراید خراب سالم و سالم تر میشود
تا جایی که آن دو هیچ تفاوتی با یکدیگر نمی کنند و ایرادات ما تمام میشوند

سلام
موضوع همینجاست که تنها راهی که کسی بتواند کلامش را به سطح قرآن برساند ، این است که کلامی بگوید که "هیچ تفاوتی" با قرآن نداشته باشد
این حرف شما مانند آن است که کسی برود یک قرآن بیاورد و بگوید بفرمائید من مانند قرآن را آوردم!!

hessam78;913203 نوشت:
آن جملات هم همینطور مثلا وزنش را ایراد وارد میکنیم بعد مفهومش رابعد فصاحت و...،و آنان نیز می پذیرند و اصلاح میدهند منطبق با ایراد ما آنوقت است که برابر میشود ؛نمیشود؟
خیر ، 1400 سال است که نشده است

اولاً به نظر خودتان این رَوِش به فکر دشمنان نرسیده است؟

ثانیاً کسی که ادعا دارد می تواند مانند آن بیاورد باید با توان خودش این کار را انجام دهد. نه اینکه مدام بیاید از خود قرآن کمک بگیرد و اشکالات را برطرف کند!!

hessam78;913203 نوشت:
مثلا ی کتاب زیست را تصور کنید صفحه اول میگوید فضای سلول از سیتوپلاسم پوشیده شده بعد ی سری توضیحات میدهد دو باره چن صفحه بعد چندین صفحه بعد و همینطور به کرات بگوید فضای سلول از سیتوپلاسم برگرفته شده آیا از آن کتاب ایراد نمیگیرید؟
خیر
چون اولاً مقایسه قرآن با کتاب پزشکی یا زیست شناسی اشتباه است

قرآن کتابی صرفاً قانونی یا علمی نیست که انتظار داشته باشید مطالب فهرست وار در آن آمده باشد
این کتاب برای هدایت بشر است و زوایای مختلفی را در نظر دارد
حالت بیان قرآن شبیه به گفتگو است و در گفتگو ممکن است یک جمله بارها تکرار شود برای درک عمیق تر


hessam78;913203 نوشت:
ممکن است بگویید برای اهمیت آن تکرار شود اما این کلام زمانی درست است که در گفتار باشد که برای یاد آوریست مثلا کسی در نوشته ای برای همسر 8 بار تکرار نمیکند که شکر یک کیلو فراموش نشود!
چه را با چه مقایسه می کنید!!
با این حال روی همین مثالتان هم پاسخ خواهم داد
تا حالا ندیده اید خانمی بارها به همسرش سفارش کند که:
"داری برمیگردی شکر یادت نره ها"

همانطور که عرض شد بیان قرآن شبیه به گفتگو است و واقعاً هم قرآن پیام های خداوند به پیامبر(ص) تا به مردم ابلاغ کند

حال شما بفرمائید تا حالا ندیده اید مثلاً مادری مدام به فرزندش سفارش کند:
"پسرم از جاده که رد میشی مراقب ماشین ها باش"
یا ندیده اید پدری به فرزندش بارها و بارها بگوید:
"پسرم به درسات بیشتر برس و حواست رو بیشتر جمع کن"
یا ندیده اید استادی بارها و بارها به دانشجویان بگوید:
"بچه ها تاریخ امتحانات نزدیکه ، دست از تنبلی بر دارید و شروع به خوندن کنید"

hessam78;913203 نوشت:
بعد همچنین ببینید قرآن که به زبان عربی است ممکن است حتی این زبان تغییر و تحول کند یا حتی باطل شود ؛ مثلا اکنون تحقیقات نشان میدهد که تفکر و یا اندوخته های ذهنی یک انسان را به وسیله دستگاهی و علم نوروساینس به یکدیگر منتقل کرد با فراگیر شدن این طرح عملا زبان و فصاحت و بلاغت آن بیفایده میشود
مثلا مطلبی که در ذهن شما قرار دارد به وسیله دستگاهی به ذهن من منتقل شود
آنوقت نوشتار از منزلت فرو نمیپاشند؟

:vamonde:
حسام عزیز ، این دستگاه تا الان مورد تایید چند انجمن علمی قرار گرفته؟ چه تعداد از آن تولید شده؟ وزن و حجم آن چقدر است؟ کجای بدن قرار می گیرد؟ چه میزان از اطلاعات را می تواند منتقل کند؟ سرعت انتقالش چقدر است؟ با چه استدلالی اثبات شده که انسان ها استفاده از آن را بر برقراری ارتباط به وسیلهء تکلم و نوشتن ترجیح می دهند؟ و صدها پرسش دیگر.........

اما به فرض یک روزی آنچه شما می فرمائید به حقیقت بپیوندد

1 - مگر آن زمان که قرآن نازل شد ، چنین دستگاهی بود که بگوئیم چرا قرآن را نوشتند؟ از طرفی چرا همین ایراد را به هزاران کتب علمی نمی گیرید؟
مثلاً کتبی که به زبان انگلیسی یا فرانسه یا آلمانی یا...... نوشته شده اند ، چرا اصلاً نوشته شده اند؟!
(یعنی ایراد هایی گرفته میشود که.... :Gig:)

2 - هر وقت چنین دستگاهی عمومی شد و همه هم آن را پذیرفتند. قرآن را نیز به کمک آن و بصورت ذهنی انتقال می دهیم
مشکل حل شد الان؟!

با سلام و احترام

hessam78;913203 نوشت:
تعداد زیادی از آیات قرآن تکراریست و یک جمله را بار ها و بار ها تکرار فرموده
مثلا ی کتاب زیست را تصور کنید صفحه اول میگوید فضای سلول از سیتوپلاسم پوشیده شده بعد ی سری توضیحات میدهد دو باره چن صفحه بعد چندین صفحه بعد و همینطور به کرات بگوید فضای سلول از سیتوپلاسم برگرفته شده آیا از آن کتاب ایراد نمیگیرید؟

خیر از آن کتاب زیست شناسی ایراد نمی گیریم.چون هر بار که این مطلب را تکرار کرده است در فضای دیگری است و میخواهد ربط موضوع را با موضوع جدیدی بیان کند.و این به ما کمک میکند تا نقشه ی ذهنی خود را از کل مطالب کامل کنیم.و اتفاقا اینکه دانشجو مترصد پیدا کردن این ربط ها باشد و بتواند ارتباط وجود این جمله در بحث حاضر را با همین جمله در بحث قبلی پیدا کند،قدم بسیار بزرگی است در درک عمیق و مفهومی مطلب.
حتما چیزی به نام سوالات مفهومی در کنکور را شنیده اید.در سالی که این سوالات مفهومی زیاد باشد،میگویند کنکور مفهومی بود و بسیاری از افراد که سطحی مطالعه کرده اند از پاسخ در می مانند و میگویند سوالات خارج از منابع بود.
hessam78;913203 نوشت:
بعد همچنین ببینید قرآن که به زبان عربی است ممکن است حتی این زبان تغغیر و تحول کند یا حتی باطل شود؛مثلا اکنون تحقیقات نشان میدهد که تفکر و یا اندوخته های ذهنی یک انسان را به وسیله دستگاهی و علم نوروساینس به یکدیگر منتقل کرد با فراگیر شدن این طرح عملا زبان و فصاحت و بلاغت آن بیفایده میشود

از زمانی که دنیای اینترنت و ارتباطات مجازی شکل گرفت میزان افسردگی در جهان رشد قابل ملاحظه ای داشت.روانشناسان معتقدند ارتباطات مجازی بیش از ساعت محدودی در شبانه روز باعث افسردگی میشود.با اینکه همان مفاهیم منتقل میشود ولی انسان به اقناع نمی رسد و حتی دچار بیماری میشود.
دیگر همه ی ما به وضوح درک میکنیم که چقدر جای خالی دور هم بودن در جمع های خانوادگی و گپ و گفت های حضوری احساس میشود.اینها را عرض کردم تا بگویم برای انسان چیزی جای کلام را نمیگیرد.

علمای بزرگی را در نظر بگیرید که حتی بر قران تفسیر نوشته اند اما باز هم نیاز دارند قرآن را بردارند و از روی آن بخوانند.
بالاترین فهم را از قران حضرات معصومین دارند .یعنی مثل این است که تمام مفاهیم به ذهنشان منتقل شده باشد و در صقع ذاتشان نقش بسته باشد اما میبینیم که امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به تلاوت قرآن میپردازند.این یک نیاز است.همان طور که انسان نیاز دارد با معشوقش رودر رو صحبت کند.

آیا هیچ اندیشیده ایم که چرا در روایات آمده است که قرآن را با صدای بلند و با نگاه به آیات بخوانید؟

مطلب آخری که میخواستم عرض کنم اینکه وقتی آن کلمات را خواندم حس خیلی خیلی بدی به من دست داد و حتی تحمل اینکه آنها را تا آخر بخوانم برایم سخت بود.البته این به آن معنا نیست که با پیش فرض وارد شده ام بلکه مدتها بود میخواستم نمونه های پاسخ تحدی قرآن را ببینم.

سلام
یه سوال که دارم این است که من وقتی قران میخوانم حس میکنم بعضی از آیات قرآن زیباتر از بعضی آیات دیگر هستند.
مثلا سوره های کوچکتر مانند سوره حمد توحید کوثر فلق و همچنین سوره های مکی و متوسط مانند تین سجده و ... از سوره های طولانی تر مانند بقره و آل عمران زیباتر به نظر می آیند. همچنین لحن خدا در سوره های مکی صمیمانه تر ولی در سوره های مدنی جدی تر است.
آیا واقعا این طور است یا همه آیات زیبا هستند و ما نمیتوانیم درک کنیم؟

سلام...خودمان را فریب ندهیم....خودمان را گول نزنیم...سر خودمان شیره نمالیم، تا کی خود را به خواب زدن..درگیر اینکه آیا می توان همانند قرآن آورد یا نه نشویم...این بحث چه سودی دارد...به فرض نتوانستیم مثل قرآن بیاوریم...که چی؟؟نهایت می توان نتیجه گرفت که پیامبر تنها انسانی بوده که توانسته عین قرآن را بخواند...یا تولید کند...همین و والسلام...دلیل نمی شود که پیامبر آدم فضایی، پیامبر، فرشته یا هر چیز دیگری باشد...می توانیم فرض کنیم که مثلا پیامبر آدمی است که هوش و استعداد و تبحر خاص و منحصر به فردی دارد که هیچ انسانی در طول تاریخ به پایش نرسیده...همچین چیزی محال است؟؟همچین چیزی محال است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟پناه بر خدا اگر بگویید بله!!!!!!!خدا توبه توبه!!!خودمان را گول نزنیم،اینطوری نمی رسیم به جایی....در این باره فکر کنم بیست صفحه ای با استاد صدیق صحبت شد...لینکش در امضایم هست...خواستید بخوانید....فقط کی می خواهید از خواب غفلت بیدار شوید....اگر هم آخرتی باشد...از آخرت بترسید که چطور می خواهید جواب این غفلت ها و به خواب زدن های خود را بدهید

Miss.Narges;913250 نوشت:
آیا واقعا این طور است یا همه آیات زیبا هستند و ما نمیتوانیم درک کنیم؟

سلام
حقیقش به شخصه علاقه ای ندارم موقع حرف زدن سعی کنم همه چیز را توجیه کنم
مثلاً بگویم جهنم هم زیباست و این حرفها

به نظرم چند دلیل در این موضوع وجود دارد:

1 - موضوع آیات
به نظرم بعضی سوره ها موضوعاتی دارند که زیبایی آنها را برای ما ، دانسته یا ناخودآگاه بیشتر می کند
مثلاً سورهء کوثر که درمورد حضرت زهرا(ع) است
یا سورهء حمد که بیانگر راه راستین است
یا سورهء قدر و سایر سوره های این چنین
همچنین برخی از آیات که بشارت و وعدهء بهشت و پیروزی حق بر ظلم و همینطور بخشش خداوند در آنها بیان میشوند ، انسان را شاد میکند

2 - لحن آیات
اینکه آیات در چه موردی و خطاب به چه کسانی نازل شده ، اقتضا می کند که لحن خاصی در آنها به کار برده شود
مثلاً وقتی آیه دارد خطاب به کسانی که پیامبر(ص) مورد آزار قرار می دهند حرف می زند ، طبیعی است که باید حالت عتاب و سرزنش داشته باشد
اما زمانی که بحث مثلاً درمورد صفات خداوند است ، نوع کلام هم تغییر می کند

3 - طولانی بودن سوره
همانطور که خود شما هم اشاره فرمودید ، سوره های کوتاه و متوسط معمولاً جذاب تر هستند
دلیلش این است که انسان به نوعی همیشه دنبال رسیدن به نتیجه است
فرض کنید فیلمی را تا 10 دقیقه مانده به آخر ببینید و ناگهان برق قطع بشود! انگار هیچی ندیده اید

البته میزان فهم و ارتباط ما با قرآن هم با آنچه شما فرمودید در ارتباط است
هر چه بیشتر به معنا و مفهوم قرآن پی ببریم ، لذت ما از خواندن آن نیز متفاوت خواهد شد
و زمانی می رسد که اصلاً دلمان نمی خواهد آن را زمین بگذاریم

پ.ن 1:
منظور من از مطالب بالا این نبود که بعضی از آیات زیبا هستند و بعضی زشت!
بدون شک مفهوم کلام خدا تمامش زیباست ، اما طبیعتاً بعضی از بخش های هر گفتاری لطیف تر و بخش هایی جدی تر است

پ.ن 2:
خود من هم اینها را از بزرگان فهمیده ام ولی متاسفانه هنوز به آن مرحلهء درک عمیق از آیات نرسیده ام

پارسا مهر;913253 نوشت:
خودمان را فریب ندهیم....
خودمان را گول نزنیم...
سر خودمان شیره نمالیم
تا کی خود را به خواب زدن؟

پارسا مهر;913253 نوشت:
فرض اول = به فرض نتوانستیم مثل قرآن بیاوریم

فرض دوم = نهایت می توان نتیجه گرفت که پیامبر تنها انسانی بوده که توانسته عین قرآن را بخواند

فرض سوم = می توانیم فرض کنیم که مثلا پیامبر آدمی است که هوش و استعداد و تبحر خاص و منحصر به فردی دارد که هیچ انسانی در طول تاریخ به پایش نرسیده

چند وقت پیش با یکی از کاربران سایت گفتگو میکردم در اینکه خدا آفرینندهء جهان است
ایشان گفتند:
"از کجا معلوم که آفرینش دنیا کار خدا باشد؟
شاید کار موجودی مختار و برتر از ما باشد که قدرت آفرینش دارد!!"
@-) :-??#:-s

به هر فرضیه ای چنگ می زنیم و از هر کلمه ای استفاده می کنیم بجز آنچه احتمالش (لااقل احتمالش) از همه قوی تر است
یک بار میگویند حضرت محمد(ص) ساحر بوده
یک بار میگویند اسکیزوفرنی داشته
جای دیگر میگویند او بیسواد بوده و قرآن را سلمان فارسی به او دیکته کرده
باز میگویند قرآن را یهودی ها نوشته اند و به او نسبت داده اند
حالا هم ایشان شده اند فردی با هوش و استعداد و تبحر خاص و منحصر به فرد که هیچ انسانی در طول تاریخ به پایش نرسیده!!

جلق الخالق!!!!

بنده هم با شما جناب پارسامهر شدیداً موافقم
خودمان را فریب ندهیم
خودمان را گول نزنیم
سر خودمان شیره نمالیم
تا کی خود را به خواب زدن؟
واقعاً تا کی؟!

Reza-D;913258 نوشت:
به هر فرضیه ای چنگ می زنیم و از هر کلمه ای استفاده می کنیم بجز آنچه احتمالش (لااقل احتمالش) از همه قوی تر است

گرامی در مورد مسائلی بنیادی مثل اسلام و پیامبر مگر ما باید با احتمالات بازی کنیم و مثلا بگوییم فلان احتمال بالاتر است و اینها...مگر با احتمالات قرار است بازی کنیم که شما می گویید چرا آنچیزی که احتمالش بالاتر است را نگیریم...اصلا همین که با احتمالات بازی می کنیم و باید بازی کنیم و باید بگوییم فلان احتمال بالاتر است یا نه...یعنی داریم قید دین را می زنیم...عزیز من برادر من...مگر خدا دینش را با احتمالات ابلاغ می کند...که بگوییم احتمال فلان چیز بیشتر است ها....اصلا همین که بحث احتمالات وسط می آید یعنی این دین از جانب خدا نیست...والسلام...
بنده هم یک حرف منطقی و ساده زدم...اگر واقعا جسارت نباشد، خود را به خواب نزده اید..راست و حسینی جواب بدهید...گیرم کسی عین قرآن را نتوانسته بیاورد...می توانیم فرض بگیریم... احتمال دارد، تاکید می کنم، پیامبر یک هوش استثنائی داشته...یا با اجنه در ارتباط بوده یا ساحر بوده یا هر چیز دیگر...شما چطور نتیجه میگرید که پیامبر بوده و از جانب خدا بوده؟؟آدم انقدر یک مسئله ی بدیهی را نادیده بگیرد...بعد بگوید نه حتما محمد پیامبر بوده، خود را به خواب زدن نیست پس چیست؟
شما که خود با تجربه ای که داشته اید به مانند بنده به عالم ماورا و غیر ماده و سحر و جادو و از این قبیل موارد اعتقاد دارید...در همچین دنیای اسرار آمیزی..محال عقلیست کسی بتواند کتابی بنویسد که کسی نتواند عیسنش را بنویسید؟؟به خودمان بیاییم...پاسخ این سوال قطعی نیست و همراه با احتمالات است...و خدا با احتمالات بازی نمی کند..اگر قرار است دینی بفرستد با دلیل روشن و بدور از اما و اگر آن را نمایان می کند....بنده منتظر پاسخ روش و واضح و ساده به انتقادم هستم...

پارسا مهر;913262 نوشت:
اصلا همین که با احتمالات بازی می کنیم و باید بازی کنیم و باید بگوییم فلان احتمال بالاتر است یا نه...یعنی داریم قید دین را می زنیم

پارسای عزیز! احتمال را خطاب به شما گفتم!
کسی هنوز به چیزی یقین پیدا نکرده ، فرضیه های پیش رویش برای او حکم احتمالاتی هستند که باید برای انتخاب مسیر درست ، آنها را بررسی کند
حال او تلاش میکند از میان این احتمالات اولاً به یقین برسد ، ثانیاً اگر یقین حاصل نشد ، احتمال قوی تر را انتخاب کند

این چه ربطی به دین دارد؟!!

پارسا مهر;913262 نوشت:
بنده هم یک حرف منطقی و ساده زدم
برادرِ من ، مباحثهء علمی اصولی دارد
همینطوری نیست که من هر حرفی دلم خواست بزنم و هر نتیجه ای دلم خواست بگیرم

به حرف خودتان دقت کنید که چه گفتید:
"فردی با هوش و استعداد و تبحر خاص و منحصر به فرد که هیچ انسانی در طول تاریخ به پایش نرسیده"

اصلاً متوجه معنای جملهء خودتان هستید؟
معنایش این است که پیامبر(ص) از تمام دانشمندان حال حاضر و تمام قرن ها در تمام رشته های علوم انسانی ، فیزیک ، شیمی و..... بالاتر و برتر بوده!
یعنی هیچ انسانی از نظر علم ، شعور ، درایت ، شناخت هستی ، شناخت جهان و ماوراء ، شناخت انسان ، فلسفه ، ادبیات و..... به پای او نمی رسد

بعد چنین فردی را مثل آب خوردن و بدون ارائهء هیچ دلیلی دروغگو و بی کار قلمداد می کنید

Reza-D;913266 نوشت:
پارسای عزیز! احتمال را خطاب به شما گفتم!
کسی هنوز به چیزی یقین پیدا نکرده ، فرضیه های پیش رویش برای او حکم احتمالاتی هستند که باید برای انتخاب مسیر درست ، آنها را بررسی کند
حال او تلاش میکند از میان این احتمالات اولاً به یقین برسد ، ثانیاً اگر یقین حاصل نشد ، احتمال قوی تر را انتخاب کند

این چه ربطی به دین دارد؟!!


شما می فرمایید که: "حال او تلاش میکند از میان این احتمالات اولاً به یقین برسد ، ثانیاً اگر یقین حاصل نشد ، احتمال قوی تر را انتخاب کند""
خوب شما نکته خوبی مطرح کردید...خواهشن توجه کنید...ببینید بنده تحقیق کردم و دیدم که یقین حاصل نمی شود...ولی به فرض باز تاکید می کنم به فرض احتمال دادم که احتمال اینکه محمد پیامبر باشد زیاد تر است...من توی خود این قضیه مشکل دارم...چرا احتمال اینکه محمد پیامبر باشد زیاد تر است؟!چرا فکر می کنید این احتمال زیاد تر است؟!؟!حالا فرض می کنیم که این احتمال زیاد تر باشد...شما می گویید که حالا که احتمال این بیشتر است پس باید احتمال قوی تر را انتخاب کنیم و بگوییم که پس محمد پیامبر خداست!!!!!!!ببینید، بنده با کلی تفکر و نه بدون تفکر وسر سری..بلکه با تفکر و تحقیق نتیجه گرفتم که احتمال اینکه محمد پیامب نباشد هم هست...ولی احتمال اینکه محمد پیامبر نباشد خیلی کم است....خوب بنده می گویم که اگر خدا پیامبر بواهد بفرستد...با دلیل روشن می فرستد..وقتی بنده با تفکر و عقل خود می بینم که دلیل روشنی نیست...بلکه همه چیز احتمال است...نتیجه می گیریم که اصلا این دین از جانب خدا نیست...چون اگر از جانب خدا بود بنده با عقل خود باید به روشنی نتیجه بگیرم که محمد پیامبر خداست..وقتی که بنده با هرچه تفکر و تحقیق نتیجه می گیرم که فقط احتمال پیامبر بودن محمد هست و زیاد است...وهیچوقت به یقین نخواهم رسید...پس نتیجه میگیرم که اصلا محمد پیامبر خدا نیست...منظورم را امیدوارم درست رسانده باشم...البته برویم سر اصل مطلب...شما فرموده اید:

Reza-D;913266 نوشت:
فردی با هوش و استعداد و تبحر خاص و منحصر به فرد که هیچ انسانی در طول تاریخ به پایش نرسیده"

گرامی اینجا مقلطه ای رخ داده...کسی نگفته که کسی نتوانسته به پای پیامبر برسد..فقط در بیان شعر و ادبیات است که کسی نتوانسته به پای پیامبر برسد...آنهم اشتباه هست که بگوییم به پای پیامبر نرسیده..شاید شاعرانی زیباتر از پیامبر هم سروده اند...فقط به سبک پیامبر نتوانسته بسرایند...پس حتی این هم اشتباه هست که بگوییم که کسی در ادبیات به پیامبر نرسیده...حالا ا اینطور فرض می کنیم که کسی در ادبیات به پای پیامبر نرسیده..ولی در حوزه های دیگر که کسی ادعا نکرده که کسی به پای پیامبر نرسیده...مثلا رضازاده چند صد کیلو وزنه بلند کرده...پیامبر هم این کار را کرده؟!؟!انیشتن فیزیک را متحول کرد از بعضی جهات...پیامبر هم اینکار را کرده؟!؟!پس در همه حوزه ها اینطور نیست که کسی به پیامبر نرسیده باشد...فقط ادبیات و شعرو شاعری است...
Reza-D;913266 نوشت:
عنی هیچ انسانی از نظر علم ، شعور ، درایت ، شناخت هستی ، شناخت جهان و ماوراء ، شناخت انسان ، فلسفه ، ادبیات و..... به پای

بنده تعجب می کنم شما اینها را از کجا آوردی...شعور و درایت و شناخت هستی و فلسفه علم؟!؟؟!؟؟!؟؟!؟شما از کجا فهمیدید که کسی از نظر شناخت جهان هستی به پیامبر نرسیده؟!؟؟!؟بابا پیامبر که پنجاه درصد سخنانش یا بلکه بشتر همان داستان های تورات است...من تعجب می کم...
بعد به فرض پیامبر در همه عرصه جلو زده است...حتی رضا زاده را هم جلو زده و وزنه های سنگین تر را بلند کرده..گرامی به بنده پاسخ روشن بدهید...آیا محال عقلی است که این فرد دچار هزیان گویی...دروغ گویی...توهم گویی...باطل گویی و الی آخر شده باشد...آیا احتمالش یک درصد هم نیست؟!؟اگر نیست خواهشن بگویید چرا...از بنده سوال نپرسید...خودتان جواب بدهید...اگر حتی یک درصد هم باشد...بنده در بالا توضیح دادم...پس این دین نمی تواند از جانب خدا باشد...چون خدا دینش را با دلیل روشن می فرستد یا نه با احتمالات...

پارسا مهر;913271 نوشت:
گرامی اینجا مقلطه ای رخ داده...
چند سطر نوشته بودم اما وقتی به این بخش از صحبت شما رسیدم تازه فهمیدم شما در اصل موضوع دچار اشتباه شده اید
شما فکر میکنید تحدی قرآن درمورد آوردن مانند آن ، فقط از نظر ادبی بوده. درحالیکه اینطور نیست!

تحدی قرآن شامل تمام ابعاد آن میشود. در قرآن برای تحدی ، صرفاً ادیبان یا شاعران مورد خطاب قرار نگرفته اند
بلکه خداوند می فرماید هر کسی ، یعنی با هر نوع دانشی و با هر درجه ای از سواد

به نظرم تا ایراد بالا حل نشود ، پرداختن به بخش های دیگر بیهوده است
فقط مطلبی گفتید که در ادامه درمورد آن نکته ای را عرض می کنم
شما گفتید من تحقیق کردم و قانع نشدم
دو جمله از خودتان را در برابر هم قرار می دهم. قضاوت با خودتان:

پارسا مهر;913271 نوشت:
آیا محال عقلی است که این فرد دچار هزیان گویی...دروغ گویی...توهم گویی...باطل گویی و الی آخر شده باشد...؟!

پارسا مهر;913253 نوشت:
آیا محال است فرض کنیم که مثلا پیامبر آدمی است که هوش و استعداد و تبحر خاص و منحصر به فردی دارد که هیچ انسانی در طول تاریخ به پایش نرسیده

Reza-D;913275 نوشت:
دو جمله از خودتان را در برابر هم قرار می دهم. قضاوت با خودتان:
نوشته اصلی توسط پارسا مهر
آیا محال عقلی است که این فرد دچار هزیان گویی...دروغ گویی...توهم گویی...باطل گویی و الی آخر شده باشد...؟!
نوشته اصلی توسط پارسا مهر
آیا محال است فرض کنیم که مثلا پیامبر آدمی است که هوش و استعداد و تبحر خاص و منحصر به فردی دارد که هیچ انسانی در طول تاریخ به پایش نرسیده

گرامی قضاوتش را کاش شما می کردید..بنده که خطایی نمی بینم...بنده صرف یک سری احتمال مطرح کردم..و پرسیدم که آیا محال است اینها رخ بدهد..سوال کردم که:
بعد به فرض پیامبر در همه عرصه ها جلو زده است...حتی رضا زاده را هم جلو زده و وزنه های سنگین تر را بلند کرده..گرامی به بنده پاسخ روشن بدهید...آیا محال عقلی است که این شخص که محمد باشد پیامبر نباشد...جادوگر باشد...ساحر باشد..هزیان گو باشد...دروغگو باشد...صد ها احتمال دیگر که اصلا شاید بنده به ذهنم نرسد..شما چرا می گویید که این شخص باید پیامبر باشد...بنده فرض می گیرم که اصلا در علم نجوم هم کسی نمی تواند به پای پیامبر برسد...هرچند این حرف خنده دار است...که در ادامه عرض می کنم چرا...شما چطور می پندارید که این شخص پیامبر باید باشد..من فقط من باب مثال عرض کردم...جادوگر...ساحر...دروغگو...هزیان گو...شما به بنده پاسخ بدهید....سوال نکنید...پاسخ دهید...
Reza-D;913275 نوشت:
تحدی قرآن شامل تمام ابعاد آن میشود.

آخر گرامی چطور تمام ابعاد می شود..وقتی قرآن مثل روز روشن می آید می گوید که شهاب سنگها تیری هستند که به اجنه برخورد می کنند..این قرآن با همچین غلط فاحشی چطور می تواند علم فیزیک و نجوم را به معارضه بطلبد...شما می فرمایید که تمام ابعاد...گرامی یعنی چی تمام ابعاد...در تمام ابعاد مثل فیزیک از قرآن جلو زده ایم...فقط ادبیات مانده..شما چطور می گویید که تمام ابعاد...یعنی چه هرکس با هردانشی می تواند قرآن را به معارضه بطلبد...خوب انیشتن که در فیزیک قرآن را به چالش کشاند...نیوتون کشاند...هاوکینگ کشاند...من تعجب می کنم....اصلا اگر فقط ادبیات نیست...پس ببخشید بنده نمی توانم مثل قرآن بیاورم...چون باید اباطیل به کار ببرم و بگویم که خورشید از باتلاق مثلا در می آید...شبها هم به باتلاق و چشمه گل آلود فرو می رود...باید اوهام و داستان های اساطیری به کار ببرم...باید حرف های متناقض به کار ببرم..باید ناسخ و منسوخ به کار ببرم...بله من نمی توانم عقلم را کنار بگذارم و مثل قرآن بیاورم...
Reza-D;913275 نوشت:
بلکه خداوند می فرماید هر کسی ، یعنی با هر نوع دانشی و با هر درجه ای از سواد

بنده یک آیه می آورم..شما می گویی که هرکسی با هر نوع سوادی...این آیه چه از قرآن کم دارد...بنده می توانم بی شمار آیه مثل این بیاورم.شما گفتید که فقط ادبیات ینست...ادبیات را منها بگیرید...چه از قرآن کم دارد...
"پارسا، ما همانا تو را مورد آزمایش قرار می دهیم، همانطور که پیش از این مردانی از پارسیان را مورد آزمایش قرار دادیم"

Reza-D;913275 نوشت:
فقط از نظر ادبی بوده

گرامی بنده که عرض کردم اصلا فرض می گیریم....تمام ابعاد بوده..فرض می گیریم که حتی پیامبر از رضازاده هم جلو زده و با قرآن نازل کردنش وزنه سنگین تر از وزنه رضازاده را بالای سر برده..شما با یقین و نه با اما و اگر پاسخ بدهید که چطور نتیجه گرفتید که محمد پیامبر خداست و نه ساحر و امثال اینها.....

پارسا مهر;913278 نوشت:
علم فیزیک و نجوم

پارسا مهر;913278 نوشت:
در تمام ابعاد مثل فیزیک از قرآن جلو زده ایم

پارسا مهر;913278 نوشت:
انیشتن که در فیزیک قرآن را به چالش کشاند...نیوتون کشاند...هاوکینگ کشاند...

پارسا مهر;913278 نوشت:
آیا محال عقلی است که این شخص که محمد باشد پیامبر نباشد...جادوگر باشد...ساحر باشد..هزیان گو باشد...دروغگو باشد...صد ها احتمال دیگر


آیا محال عقلی است که علم فیزیک و نجوم اشتباه کرده باشد؟

پارسا مهر;913278 نوشت:
حتی رضا زاده را هم جلو زده و وزنه های سنگین تر را بلند کرده

پارسا مهر;913278 نوشت:
نمی توانم مثل قرآن بیاورم...چون باید اباطیل به کار ببرم

پارسا مهر;913278 نوشت:
باید اوهام و داستان های اساطیری به کار ببرم


تا چند دقیقهء پیش صحبت از هوش و استعداد و تبحر خاص پیامبر بود که در طول تاریخ هیچکس به پایش نرسیده
حالا شده اباطیل و اوهام!!

متاسفم که حتی الفبای مباحثه را هم نمی دانید
علاوه بر بی ادبی و بی احترامی که در کلام شما موج می زند
طرح کردن مسائل گوناگون که هر کدام تاپیک مجزا برای بررسی می طلبد ، فقط گل آلود کردن بحث است ، نه چیز دیگر

کسی را که خواب است میشود بیدار کرد
اما کسی که خودش را به خواب زده ، هرگز نمیشود بیدار کرد

Reza-D;913280 نوشت:
کسی را که خواب است میشود بیدار کرد
اما کسی که خودش را به خواب زده ، هرگز نمیشود بیدار کرد

گرامی بنده یک کلام بسیار ساده و روشن و شفاف پرسیدم...شما همواره مدام مغلطه دو پهلو و سوال پرسیدید و از جواب دادن طفره رفتید...بنده که هیچ بی ادبی نکردم..اگر کردم عذرمی طلبم....بنده می آیم چند احتمال مطرح می کنم..بعد می گویید که یکجا از اوهام حرف زدید و از یک جا هوش و نبوغ...خنده دار است...معلوم است که پاسخی برای سوال و عرایض بنده ندارید...سوال روشن و شفاف بنده را به صد طریق دور زدید...از همان پست اولتان آشکار بود...ممنون....خوانندگان به روشنی خواهند فهمید که چه کسی خودش را به خواب زده است...والسلام...

Miss.Narges;913250 نوشت:
آیا واقعا این طور است یا همه آیات زیبا هستند و ما نمیتوانیم درک کنیم؟

سلام
حداقل خیلی جاها نمی دونیم، اما اعتقاد بر این هست که برتری وجود داره. لینک زیر رو به طور مثال ببینید:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=47098

Reza-D;913221 نوشت:
سلام
موضوع همینجاست که تنها راهی که کسی بتواند کلامش را به سطح قرآن برساند ، این است که کلامی بگوید که "هیچ تفاوتی" با قرآن نداشته باشد
این حرف شما مانند آن است که کسی برود یک قرآن بیاورد و بگوید بفرمائید من مانند قرآن را آوردم!!

سلام خب آخه اول بسم الله کیش مات کردین که یعنی ی پیشفرض رو پذیرفتین!

Reza-D;913221 نوشت:
خیر ، 1400 سال است که نشده است

اولاً به نظر خودتان این رَوِش به فکر دشمنان نرسیده است؟

ثانیاً کسی که ادعا دارد می تواند مانند آن بیاورد باید با توان خودش این کار را انجام دهد. نه اینکه مدام بیاید از خود قرآن کمک بگیرد و اشکالات را برطرف کند!!


از همون اول شده ها ولی مسلمانان با همین پیشفرض قبول نمیکنن که!خب اگه متفاوت باشه که کلا میگین اصن فصاحت و بلاغت نداره و کلا هیچ شبیهش میکنن که لا اقل ایرادی که میخواد گرفته شه به خود قران برگرده تازه تو قرآنم ملاک ارزشی تعیین نشده و این موضوع نسبیه من که فارسم ی درصد هم فصاحت و بلاغت قرآن برام مهم نیست میرم میخونم وقتی میبنیم بعضی جاهاش گیج کنندس(این جمله نظر خودمه بر اساس استنباط خودم از قرآن)تو سه روز نشستم کل معنی قرآنو خوندم هیچی در اون ندیدم که منو مجذوب خودش کنه جز اینکه بقول مولانا طوطی نقل و شکر بودیم ما مرغ مرگ اندیش گشتیم از شما
آخه دست ادم تو مسائل غیبی بازه راحت میتونه نظر بده ولی وقتی وارد طبعیات میشی خیلی بد عملکرده بنظر خودم اگه قرآن واسه اونموقع هست که نباید از اصل عدم قطعیت و این چیزا حرف بزنه ی چیزی پس تمدن رو به تکامل رفته ی پیامبر دیگه باید بفرسته اگه ن واسه همه دورانه من هر چی خوندم دیدم چیز خاصی نیست عالم مادی منظورمه غیب رو که فبها
حالا به من ایراد نگیرید که چشمت را به حقایق و ... بستی انصافا همین خدای قرآن هم من دوسدارم وجود داشته باشه ولی وقتی هرجور حساب میکنم میبینم نیست دیگه چی کنم

Reza-D;913221 نوشت:
خیر
چون اولاً مقایسه قرآن با کتاب پزشکی یا زیست شناسی اشتباه است
قرآن کتابی صرفاً قانونی یا علمی نیست که انتظار داشته باشید مطالب فهرست وار در آن آمده باشد
این کتاب برای هدایت بشر است و زوایای مختلفی را در نظر دارد
حالت بیان قرآن شبیه به گفتگو است و در گفتگو ممکن است یک جمله بارها تکرار شود برای درک عمیق تر

بنظر من که تیتر وار عمل میکرد خیلی بهتر بود ابتدا خدارو ثابت میکرد بعد لزوم دین و... همونکاری که در مدارس رخ میده
ن درهم و برهم ی دفعه بگه تو چه میدانی کوبنده شب چیست جلوتر ی چیز دیگه بعد بیاد داستان اقوام گذشته رو بگه
من بخاطر این این حرف را زدم که هر کتابی این ویژگی را داشته باشه حداقل من به شخصه بهش میگم گنگه هی ازین موضوع به اون موضوع بپره ی بار کامل بیا داستان نوح و لوط و ... تعریف کن تمام شه دیگه

Reza-D;913221 نوشت:
چه را با چه مقایسه می کنید!!
با این حال روی همین مثالتان هم پاسخ خواهم داد
تا حالا ندیده اید خانمی بارها به همسرش سفارش کند که: "داری برمیگردی شکر یادت نره ها"

همانطور که عرض شد بیان قرآن شبیه به گفتگو است و واقعاً هم قرآن پیام های خداوند به پیامبر(ص) تا به مردم ابلاغ کند

حال شما بفرمائید تا حالا ندیده اید مثلاً مادری مدام به فرزندش سفارش کند: "پسرم از جاده که رد میشی مراقب ماشین ها باش"
یا ندیده اید پدری به فرزندش بارها و بارها بگوید: "پسرم به درسات بیشتر برس و حواست رو بیشتر جمع کن"
یا ندیده اید استادی بارها و بارها به دانشجویان بگوید: "بچه ها تاریخ امتحانات نزدیکه ، دست از تنبلی بر دارید و شروع به خوندن کنید"


دقیقا خدمتتون عرض کردم در گفتار این عمل رخ میدهد و ایرادی در ان نیست ولی وقتی مکتوب شد دیگه لزومی نداره هشت بار یا بیشتر هی نوشته بشه دقیقا روزی هزار بار مادرم میفرماید صدقه بنداز ولی بر فرض اگر مادرم برود سفر و این حرف را در ورقه ای بنویسد دیگر هزار بار نمینویسد که!
از گیلگمش و عهد عتیق و جدید تا اوستا و قرآن و غیره همه رو ی غیب خیلی خوب مانور میدن ولی رو طبیعیات عملکرد خوبی ندیدم ازشون

Reza-D;913223 نوشت:
حسام عزیز ، این دستگاه تا الان مورد تایید چند انجمن علمی قرار گرفته؟ چه تعداد از آن تولید شده؟ وزن و حجم آن چقدر است؟ کجای بدن قرار می گیرد؟ چه میزان از اطلاعات را می تواند منتقل کند؟ سرعت انتقالش چقدر است؟ با چه استدلالی اثبات شده که انسان ها استفاده از آن را بر برقراری ارتباط به وسیلهء تکلم و نوشتن ترجیح می دهند؟ و صدها پرسش دیگر.........

اما به فرض یک روزی آنچه شما می فرمائید به حقیقت بپیوندد

1 - مگر آن زمان که قرآن نازل شد ، چنین دستگاهی بود که بگوئیم چرا قرآن را نوشتند؟ از طرفی چرا همین ایراد را به هزاران کتب علمی نمی گیرید؟
مثلاً کتبی که به زبان انگلیسی یا فرانسه یا آلمانی یا...... نوشته شده اند ، چرا اصلاً نوشته شده اند؟! (یعنی ایراد هایی گرفته میشود که.... )

2 - هر وقت چنین دستگاهی عمومی شد و همه هم آن را پذیرفتند. قرآن را نیز به کمک آن و بصورت ذهنی انتقال می دهیم
مشکل حل شد الان؟!


:dانشاءلله که به مرحله صنعتی برسه
خب ن مثل اینکه در انتقال منظورم قاصر عمل کردم
ببینید
در قدیم انسان با دود برای ارتباط استفاده میکرد به تبع اون انتقال مفهوم هم خیلی کم و به سختی بود بعد شد با نقاشی مثلا حالا ی قرآن تصور کنید که به صورت نقاشی وقایع را به زبان توضیح کشیده با آمدن نوشتار آنوقت فصاحت و بلاغت نقاشی حرفی بی معنی است چون چارچوب تغییر کرده همین روند را اکنون در نظر بگیرید وقتی این نوشتار از بین رود و زبان واحدی فرضا نورولنگوییج بیاید که مقصود مستقیما با پالس ذهنی به فرد انتقال داده شود دیگر فصاحت و بلاغت معنی ندارد یا خدا هم باید ازین زبان استفاده کند وگرنه برداشت های افراد است که به زبان نوین ترجمه شده

یکی دیگه.;913235 نوشت:
خیر از آن کتاب زیست شناسی ایراد نمی گیریم.چون هر بار که این مطلب را تکرار کرده است در فضای دیگری است و میخواهد ربط موضوع را با موضوع جدیدی بیان کند.و این به ما کمک میکند تا نقشه ی ذهنی خود را از کل مطالب کامل کنیم.و اتفاقا اینکه دانشجو مترصد پیدا کردن این ربط ها باشد و بتواند ارتباط وجود این جمله در بحث حاضر را با همین جمله در بحث قبلی پیدا کند،قدم بسیار بزرگی است در درک عمیق و مفهومی مطلب.
حتما چیزی به نام سوالات مفهومی در کنکور را شنیده اید.در سالی که این سوالات مفهومی زیاد باشد،میگویند کنکور مفهومی بود و بسیاری از افراد که سطحی مطالعه کرده اند از پاسخ در می مانند و میگویند سوالات خارج از منابع بود.

سلاام
خودم کنکوریم:dنمیدانم از کدام کتاب برایتان مثال بزنم از کتاب پزشکی مثلا فیزیولوژی گایتون هال را در نظر بگیرید وقتی مکانیسم ساختار و عمل قلب را توضیح داد دوباره نمی آید از نو توضیح نمیدهد
یا در روانشناسی کتاب هلیگارد وقتی ضمیر خود آگاه تعریف شد و برسی لازم صورت گرفت دوباره این کار را انجام نمیدهند
همینطور در فلسفه که هزار بار نمی آیند ذات جوهر و تجرد و این مثائل را توضیح دهند
در برنامه نویسی ساختار شیء گرا تعریف شد دوباره وسط پارامتر زنی تعریف نمیکند خاصیت شیء گرا را
جمله ای که فرمودین در بعضی موارد صدق میکند که دیدگاه دیگری را از آن موضوع میخواهد تبین کند ولی اکثرا تکرار مکررات است و ما داستان نوح را برایت بازگو میکنیم..و هزاران مثال دیگر
یکی دیگه.;913235 نوشت:
از زمانی که دنیای اینترنت و ارتباطات مجازی شکل گرفت میزان افسردگی در جهان رشد قابل ملاحظه ای داشت.روانشناسان معتقدند ارتباطات مجازی بیش از ساعت محدودی در شبانه روز باعث افسردگی میشود.با اینکه همان مفاهیم منتقل میشود ولی انسان به اقناع نمی رسد و حتی دچار بیماری میشود.
دیگر همه ی ما به وضوح درک میکنیم که چقدر جای خالی دور هم بودن در جمع های خانوادگی و گپ و گفت های حضوری احساس میشود.اینها را عرض کردم تا بگویم برای انسان چیزی جای کلام را نمیگیرد.

آماری متقن از سایت علمی چنین گزاره ای را گفته است یا از خبر گذاری ها شنیدین؟ببینین منظور شما ارتباط است که در قدیم به وسیله دود و آتش و نقاشی بر روی غار صورت میگرفت اکنون به صورت نوشتار و گفتار
در آینده فرضا پالس ذهنی به عبارت نادقیق ولی ساده تر مثل تله پاتی مثلا من پیش دوستم میروم و او بدون اینکه لب گشایی به حرفی کند منظورش را به من انتقال میدهد تنها وسیله ارتباط عوض شده و سالها که انسان بدون کلام ارتباط برقرار میکرد و در آینده نیز شاید چنین شود

یکی دیگه.;913235 نوشت:
علمای بزرگی را در نظر بگیرید که حتی بر قران تفسیر نوشته اند اما باز هم نیاز دارند قرآن را بردارند و از روی آن بخوانند.
بالاترین فهم را از قران حضرات معصومین دارند .یعنی مثل این است که تمام مفاهیم به ذهنشان منتقل شده باشد و در صقع ذاتشان نقش بسته باشد اما میبینیم که امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به تلاوت قرآن میپردازند.این یک نیاز است.همان طور که انسان نیاز دارد با معشوقش رودر رو صحبت کند.

آیا هیچ اندیشیده ایم که چرا در روایات آمده است که قرآن را با صدای بلند و با نگاه به آیات بخوانید؟

مطلب آخری که میخواستم عرض کنم اینکه وقتی آن کلمات را خواندم حس خیلی خیلی بدی به من دست داد و حتی تحمل اینکه آنها را تا آخر بخوانم برایم سخت بود.البته این به آن معنا نیست که با پیش فرض وارد شده ام بلکه مدتها بود میخواستم نمونه های پاسخ تحدی قرآن را ببینم.


خب اول بگم اگه صحبتی کردم که ناراحت شدین پوزشمندم والا در ابتدا یک جور صحبت میکردیم برخی تذکر میدادن اکنون که ساده و روان صحبت میکنم یکم به تندی اگه گراییده شد ببخشید
خب اینکه نیاز دارد به معشوق صحبت کند قبل از اختراع زبان چگونه این نیاز برطرف میشد؟تنها وسیله ارتباطی عوض شده و تمدن به تمدن پیشرفته تر شده و خواهد شد قرآنی هم که خدا پسندیده و اکمل کرده نعمتشو باید جوری باشه که از زبان گفتار و نوشتار حداقل جدا میبود تا برای آینده کاربردی باشد اما اگر برای همان دوران باشد که مشکلی نیست

بسم الله الرحمن الرحیم


در مورد تحدی با سوره کوثر بوسیله این تعابیر:«انا اعطيناك الجواهر فصل لربك و جاهر، و لا تعتمد قول ساحر»(ما به تو جواهر داديم تو نيز با صداى بلند نماز بخوان و به گفتار ساحر و جادوگر اعتماد مكن.)


اين معارضه از چند جهت باطل و مورد اشكال مى‏باشد:

1 می دانیم كه اين نويسنده بى ‏انصاف! در اين معارضه از نظم و تركيب قرآن تقليد كرده و تنها الفاظ آن را تغيير داده و چنين وانمود مى‏كند كه با قرآن معارضه كرده است.


2 علاوه بر این كه اين عمل نيز از خود وى نيست، بلكه از (مسيلمه كذاب) سرقت نموده و بنام خود قالب زده است. مسيلمه در مقام معارضه با اين سوره چنين گفته است:
«انا اعطيناك الجماهر، فصل لربك و هاجر، و ان مبغضك رجل كافر» (ما به تو جمعيتها داديم تو نيز نماز بخوان و هجرت كن و دشمن تو مرد كافر است.)


3 و از اينها شگفت انگيزتر اينكه: وى چنين پنداشته است كه اگر دو كلام در سجع و قافيه مشابه هم باشند در فصاحت و بلاغت نيز يكسان و برابر خواهند بود. در صورتيكه چنين نيست، بلكه اولين شرط فصاحت اين است كه در ميان جملات يك گفتار، ارتباط و تناسب وجود داشته باشد، كه گفتار اين نويسنده فاقد آن است.


زيرا اعطا كردن جواهر مستلزم اين نخواهد بود كه نماز خوانده شود آن هم با صداى بلند، چون خداوند به بندگانش نعمتهاى فراوانى عنايت فرموده است كه از نعمت مال و ثروت بسى اشرف و مهمتر مى‏باشد، مانند نعمت حيات نعمت عقل، ايمان و امثال آن. پس چرا و چگونه اين آقا، تنها ثروت را موجب نماز خواندن مى‏داند؟[1]


[/HR]
[1] -شناخت قرآن(نجمى و هريسى)، ص:123.

بسم الله الرحمن الرحیم

4 جا دارد از اين نويسنده سؤال شود منظور او از كلمه «جواهر» كه با الف و لام تعريف‏ آورده است چيست؟

اگر منظور وى جواهر معينى باشد در اين جملات هيچ قرينه‏اى بر آن مقصود نيست كه «الف و لام» اشاره به آن باشد و اگر «الف و لام» براى كليت و استغراق بوده، و منظور گوينده تمام جواهرات موجود در دنيا باشد اين هم يك دروغ آشكارى است، زيرا تمام جواهرات موجود در دنيا به يك نفر داده نشده است.

5 باز جاى اين سؤال باقى است كه در ميان دو جمله اول و جمله «و لا تعتمد قول ساحر» چه ارتباط و تناسبى هست؟ و منظور از ساحر كيست؟ و به كدام گفتار وى نبايد اعتماد نمود؟
اگر منظورش ساحر معينى و قسمت خاصى از گفتار وى باشد، لازم بود قرينه ‏اى ذكر كند تا اين شخص معين و گفتار خاص وى معلوم گردد، ولى در اين جمله چنين قرينه‏اى وجود ندارد.
و اگر منظور وى هر گونه گفتار است كه از هر ساحرى باشد- چنانكه لفظ قول و ساحر هر دو نكره و در سياق نهى مى‏باشند و عموميت را مى‏رسانند- در اين صورت معناى اين جمله چنين خواهد بود: بر هيچ سخنى از هيچ ساحرى اعتماد مكن. ليكن اين معنى نيز درست نيست، زيرا ما عقلا دليلى بر اين نداريم كه بر هيچ گفته ساحر گرچه در كارهاى معمولى و متعارف وى باشد نبايد اعتماد نمود.
و اگر منظور وى از آن جمله اين باشد كه به گفته‏ هاى ساحرانه و جادوگرانه ساحر نبايد اعتماد نمود، باز هم نادرست است، زيرا ساحر از نظر اينكه ساحر است قول و گفتارى ندارد و سحرش را با كلام و سخن انجام نمى‏دهد، بلكه سحر و افسانه وى در ميان مردم با حيله ‏ها و اعمال مخصوص او است نه با گفتارش.[1]

6 سوره كوثر درباره كسى نازل گرديده است كه پيامبر (ص) را استهزاء مى‏نمود و مى‏گفت او ابتر و بى‏فرزند است، به زودى خواهد مرد و نام وى و آينى كه آورده است از بين‏ خواهد رفت، چنانكه قرآن مى‏گويد:

«أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ»[2] بلكه آنها مى‏گويند او شاعرى است كه ما انتظار مرگش را مى‏كشيم.
در برابر اين گفتار براى دلدارى پيامبر، خداوند سوره كوثر را نازل نمود و فرمود: «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» ما خير كثير و فراوانى را به تو بخشيده‏ ايم.

آرى، از تمام جهات خير كثير بر پيغمبر عطا گرديده است: اما در دنيا كه به شرافت رسالت و نبوت و هدايت مردم و زعامت مسلمانان رسيد، و از كثرت ياران و پشتيبانان و پيروزى بر دشمنان برخوردار گرديد، و همچنين نسل او به وسيله دخترش فاطمه عليها السلام زياد شد كه تا دنيا باقى است نامش زنده خواهد ماند. و در آخرت نيز بر شفاعت كبرى و مقام محمود و بر بهشت برين و بر حوض كوثرى كه تنها او و دوستانش از آن سيراب مى‏گردند و بر نعمتهاى زياد ديگرى نايل آمده است.

«فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ»: پس به عنوان شكر گذارى در برابر اين همه نعمتها براى پروردگارت نماز بخوان و نحر كن.
منظور از نحر قربانى شتر در منى و يا قربانى در عيد اضحى است، و يا منظور، بردن دستها است تا برابر گلو در موقع تكبير گرفتن و يا به معناى رو كردن به قبله است با تمام اعضا و معتدل بودن در حال قيام است.

تمام اين معانى كه براى كلمه «نحر» گفته شده است در اين مقام مناسب است، زيرا هر يك از اين معانى را كه در نظر بگيريم يك نوع شكر گزارى در برابر آن نعمتهاى بى‏حدى است كه خداوند به پيامبرش ارزانى داشته و عنايت فرموده است.

پس از دستور سپاسگزارى در مقابل نعمتهاى فراوان، خداوند اين آيه را فرستاد «إِنَ‏ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» يعنى دشمن و استهزا كننده تو ابتر و بى‏نسل خواهد بود نه تو و از وى هيچ اسم و رسمى باقى نخواهد ماند نه از تو!! سرنوشت اين استهزاء كنندگان همان گرديد كه قرآن خبر داده بود، يعنى هيچ اسم و رسمى و نام نيكى از آنها باقى نماند، و در آخرت نيز در عذاب اليم و ذلت ابدى گرفتار خواهند گرديد.

اين بود خلاصه معنا و هدف اين سوره مباركه.

آيا مى‏توان اين سوره را با اين سطح عالى و بلاغت كامل با آن جملات منحط و بى‏ربط اين نويسنده، مقايسه نمود؟! جملاتى كه گوينده آنها خودش را به زحمت انداخته، و از تركيب و اسلوب قرآن تقليد نموده، و قسمتى از الفاظش را نيز از مسيلمه كذاب گرفته، بر اساس عناد و يا نادانى، آنها را به هم بافته است تا بدان وسيله با بلاغت و اعجاز قرآن معارضه و مبارزه كند و از عظمت آن بكاهد.[3]


[/HR][1] - شناخت قرآن(نجمى و هريسى)، ص:123- 124.

[2] - سوره طور،آیه30.

[3] - شناخت قرآن(نجمى و هريسى)، ص: 125-126.


Miss.Narges;913250 نوشت:
سلام
یه سوال که دارم این است که من وقتی قران میخوانم حس میکنم بعضی از آیات قرآن زیباتر از بعضی آیات دیگر هستند.
مثلا سوره های کوچکتر مانند سوره حمد توحید کوثر فلق و همچنین سوره های مکی و متوسط مانند تین سجده و ... از سوره های طولانی تر مانند بقره و آل عمران زیباتر به نظر می آیند. همچنین لحن خدا در سوره های مکی صمیمانه تر ولی در سوره های مدنی جدی تر است.
آیا واقعا این طور است یا همه آیات زیبا هستند و ما نمیتوانیم درک کنیم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

اگرچه همه آیات و سوره های قرآن از جهت فصاحت و بلاغت در حد اعلا هستند و تحدی قرآن نسبت به تمام سوره های قرآن می باشد، در عین حال از جهت فصاحت و بلاغت همه آیات و سوره های قرآن یکسان نیستند.

مثلا آیه«وَ قيلَ يا أَرْضُ ابْلَعي‏ ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعي‏ وَ غيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمينَ »[1](و گفته شد: «اى زمين، آبت را فرو بر! و اى آسمان، خوددارى كن! و آب فرو نشست و كار پايان يافت و (كشتى) بر (دامنه كوه) جودى، پهلو گرفت؛ و (در اين هنگام،) گفته شد:» دور باد قوم ستمگر (از سعادت و نجات و رحمت خدا!)»).

طبرسى پس از تفسير آيه مذكور مى‏نويسد: در اين آيه از بدايع فصاحت و عجايب بلاغت آن قدر هست كه سخن بشرى نمى‏تواند بدان نزديك شود، و آرايه‏ هايى را- از آن قبيل كه نقل شد- نام مى‏برد و از ايجاز بدون اخلال به معنى و تناسب الفاظ و تصوير شكوهمند آن رويداد ياد مى‏كند. سپس اين خبر را مى‏آورد كه: كفّار قريش همدست شدند تا با قرآن معارضه كنند. چون به اين آيه رسيدند سخت درماندند و اعتراف كردند: اين سخنى است كه همانند كلام بشر نيست و كس را يارى مقابله با آن نمى‏باشد.[2]

در اين آيه شريفه كه ماجراى فرجام يافتن طوفان نوح را بازگو مى‏كند بيست و سه صنعت ادبى تبلور يافته است.

1- استعاره در «يا أرض ابلعي» بدين‏گونه كه «ارض» به حيوان بلعنده تشبيه شده است، و بلعيدن كه از ويژگيهاى حيوان است براى ارض آورده شده است و در «يا سماء اقلعي» نيز استعاره بالكنايه به كار رفته است چون «قلع» به معناى بركندن است. اينجا به آسمان، فرمان داده شده كه اين پرده آب‏ريز (ابر) را بركند.

2- در آيه مباركه، صنعت طباق هست طباق، آوردن دو واژه است به گونه ‏اى كه آن دو واژه با هم مخالف يا متضاد باشد مانند شعر سعدى:
بخنديد و بگريست مرد خداى عجب مانند سنگين ‏دل تيره‏ راى‏
در دو واژه «بخنديد» و «بگريست» صنعت طباق به كار رفته است.

3- مجاز حذف در «يا سماء أقلعى» كه يا «مطر السماء» بوده است.

4- اشاره، معانى بسيار را رمزگونه بيان كردنست، در جمله «غيض الماء» يعنى ته ‏مانده ‏ها فروكش شد، صنعت اشاره است و حكايت از چند معنا مى‏كند:
1- باران پايان يافته.
2- زمين، آب آبگاه‏ ها را فرو بلعيده.
3- ته‏مانده ‏ها نيز فرو رفته چون بدون پايان يافتن باران و بدون بلعيده شدن آبهاى سرشار، فرو رفتن ته‏مانده‏ها معنا ندارد.
5- موازنه در «ابلعى» و «اقلعى» اين دو واژه، كاملا هموزن است.
6- جناس لاحق بين واژه «ابلعى» و «اقلعى» اين دو واژه در همه چيز همگون است تنها در يك حرف با هم تفاوت دارد و اين همگونى را جناس لاحق مى‏گويند مانند شعر حافظ:
عكس روى تو چو در آينه جام افتاد عارف از خنده مى در طمع خام افتاد
كه بين «جام» و «خام» جناس است.

7- تسهيم يا ارصاد. اين صنعت بدين معناست كه در كلام، واژه ‏هايى را به كار گيريم كه فرجام و پايان سخن نمايانده شود در آيه مذكور نيز آغازش بر فرجامش دلالت مى‏كند.

8- تقسيم. يكى از اقسامش نشان دادن همه ابعاد چيزى است.

در آيه شريفه، همه ابعاد پايان يافتن آب، يعنى بارش آسمانى، رويش زمينى و آميزش آبها با هم بيان شده است. «يا أَرْضُ ابْلَعِي» آبهاى سرشار را «يا سماء اقلعي» ريزش باران را، و «غيض الماء» ته‏نشين شدن و فرو رفتن آبهاى راكد را بيان مى‏كند.

9- تمثيل. از هلاك كفرپيشگان با جمله «قضى الامر» تعبير شده كه دور از معناى موضوع براى هلاك است و تمثيل مى‏باشد.

10- ارداف. آوردن واژه‏اى است به جاى واژه ديگر به انگيزه نشان دادن لطيفه يا نكته‏ اى. در آيه شريفه به جاى واژه «جلست على الجودى» «بر كوه جودى (آرارات) نشست» واژه «إستوت» آورده شده است يعنى كشتى بر كوه، مستقر و استوار شد و به سويى گرايش نداشت.

11- تعليل. نشان دادن انگيزه چيزى است. انگيزه ‏گويى سخن را دلپذيرتر و استوارتر مى‏كند. در آيه شريفه، انگيزه استقرار كامل كشتى بيان شده است، كه آن «غيض الماء» است.

12- احتراس يا تكميل. ابهام و ايهام‏ زدايى است. در آيه شريفه، اين توهم نابه‏ جا به گمان مى‏آيد كه عذاب، فراگير بوده و گستردگى آب، شايستگان را نيز فراگرفته است. لكن جمله «بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»* اين توهم را مى ‏زدايد و مى‏رساند كه عذاب، تنها ستم‏ پيشگان را فرا گرفته و آب آنان را فرو برده است.

13- اعتراض. آوردن يك جمله يا چند جمله است (جمله‏ اى كه محل خاص اعرابى نداشته باشد) در روند كلام به انگيزه‏اى غير از رفع ابهام. مانند شعر حافظ:
بجز آن نرگس مستانه كه (چشمش مرساد) زير اين طارم فيروزه كسى خوش ننشست‏

جمله «چشمش مرساد» جمله اعتراض است براى نيايش آمده نه براى رفع توهم. در آيه شريفه، نيز سه جمله «غيض الماء» و «قضى الامر» و «استوت على الجودي» معترضه است، و نكته ‏اش اين است كه بفهماند فروكش شدن آب و فرجام يافتن حادثه و استقرار كشتى در فاصله دو فرمان «قيل يا سماء» و «قيل بعدا» انجام پذيرفته است.[3]


[/HR][1] - سوره هود،آیه44.

[2] - ترجمه و برگزيده از: مجمع البيان فى تفسير القرآن، 5/ 250.

[3] - حسن عرفان‏، اعجاز در قرآن كريم، ص: 89-90.


14- تهذيب. تركيب خوش ‏آهنگ و نيكوى واژه‏ هاست. در آيه نيز اين وصف نمودار است.

15- ائتلاف اللفظ و المعنى. (همگونى واژه ‏ها با محتوا) اين صنعت، رعايت هماهنگى بين واژه‏ ها و معناست يعنى اگر معنا فخيم است واژه‏ ها نيز فخيم باشد. اگر معنا روان است، واژه‏ ها نيز روان باشد. اگر معنا غريب و دور از دسترس است، واژه‏ ها نيز آن‏گونه باشد. به مثال در آيه 286 بقره از كارهاى شايسته به «كسب» ثلاثى مجرد تعبير شده است و از كارهاى ناشايست و خطرزا به «اكتساب» ثلاثى مزيد كه نشانى از تكلّف و رنجش دارد.

باز در آيه 37 سوره فاطر، به جاى «يصرخون» «يصطرخون» آمده است، تا ژرفمندى و دردناكى فرياد آنان را نشان دهد، در آيه مذكور نيز اين ائتلاف، كاملا رعايت شده است به گونه ‏اى كه به جاى هيچ واژه‏اى نمى‏ توان واژه ديگر آورد.
(فعل هاى مجهول هم بسيار نكته ‏آموز است).

16- ايجاز. كوتاهى لفظ و گستردگى محتواست. اين آيه، در حدود بيست واژه بيشتر ندارد ولى همين واژه‏ ها تبلوريست از امر، نهى، ندا، تمثيل، سعادت، شقاوت، و حكايتى كه اگر گسترده گفته مى‏شد قلم به خستگى مى ‏افتاد.

17- حسن النسق يكى از معانيش اينست كه چند جمله معطوف با ترتيب طبيعى و هماهنگ آورده شود به گونه‏ اى كه اگر عطف، قطع شود جمله‏ ها پابرجا باشد در اين آيه، سخن از فروكش شدن آب آغاز مى‏شود تا با همين شيوه با نفرين بر تبه‏كاران پايان مى‏يابد.

18- حسن البيان. شيوايى شيوه بيان است، در آيه شريفه، اين شيوايى چشمگير است.

19- كنايه در آيه شريفه به فاعل «قضى» و «غيض» و به قائل «قيل يا أرض» و «قيل بعدا» تصريح نشده است.

20- تعريض. در اين آيه شريفه با جمله «بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» به همه ظلم پيشگان، گوشه زده است كه آنان نيز در مسير هلاكند.

21- انسجام. واژه ‏ها روان و آبشارگونه است و بدون هيچ لكنتى بر زبان جارى مى‏شود.
22- تمكين. جايگزين شدن شايسته فاصله آيه است.
23- ابداع. از گرد آمدن چند صنعت، صنعت ديگرى پديد مى‏آيد به نام «ابداع» كه در آيه شريفه پديد آمده است. [1]


[/HR][1] - حسن عرفان،اعجاز در قرآن كريم، ص: 90-91.


پارسا مهر;913253 نوشت:
سلام...خودمان را فریب ندهیم....خودمان را گول نزنیم...سر خودمان شیره نمالیم، تا کی خود را به خواب زدن..درگیر اینکه آیا می توان همانند قرآن آورد یا نه نشویم...این بحث چه سودی دارد...به فرض نتوانستیم مثل قرآن بیاوریم...که چی؟؟نهایت می توان نتیجه گرفت که پیامبر تنها انسانی بوده که توانسته عین قرآن را بخواند...یا تولید کند...همین و والسلام...دلیل نمی شود که پیامبر آدم فضایی، پیامبر، فرشته یا هر چیز دیگری باشد...می توانیم فرض کنیم که مثلا پیامبر آدمی است که هوش و استعداد و تبحر خاص و منحصر به فردی دارد که هیچ انسانی در طول تاریخ به پایش نرسیده...همچین چیزی محال است؟؟همچین چیزی محال است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟پناه بر خدا اگر بگویید بله!!!!!!!خدا توبه توبه!!!خودمان را گول نزنیم،اینطوری نمی رسیم به جایی....در این باره فکر کنم بیست صفحه ای با استاد صدیق صحبت شد...لینکش در امضایم هست...خواستید بخوانید....فقط کی می خواهید از خواب غفلت بیدار شوید....اگر هم آخرتی باشد...از آخرت بترسید که چطور می خواهید جواب این غفلت ها و به خواب زدن های خود را بدهید

بسم الله الرحمن الرحیم

اینکه چرا هیچ انسانی نه به تنهایی و نه با کمک سایر انسانها نمی تواند مانند قرآن بیاورد، قابل تامل نیست؟

چرا پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را انسان عجیبی بنامیم و چیزی را به ایشان نسبت دهیم که خودشان چنان ادعایی نداشت؟!

نسبت دادن هوش و استعداد فوق العاده به پیامبر(صلی الله و علیه و آله و سلم) به منظور انتساب قرآن به آن حضرت نه تنها مدح و تمجید از رسول مکرم اسلام محسوب نمی شود، بلکه ذم و تنقیص ایشان شمرده می شود. کمترین دلیل این مذمت نسبت کذب دادن به ایشان است. یعنی بگوییم قرآنی که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ادعا می کرد از جانب خداوند است، از جانب خودش بود.

قرآن به صراحت بیان می کند که نازل شده از جانب خداوند است، وجه معجزه بودنش هم در الهی بودنش است.[1] و به همین دلیل در آیات متعددی منکران خود را به تحدی فرا می خواند.[2]


[/HR][1] - بقره،176.

[2] - بقره،23؛ یونس38.

یاسین;914093 نوشت:
اینکه چرا هیچ انسانی نه به تنهایی و نه با کمک سایر انسانها نمی تواند مانند قرآن بیاورد، قابل تامل نیست؟

تشکر استاد گرامی...قابل تامل است ولی کافی نیست که من تمام اعتقاداتم را و تمام زندگی و هستیم را پای آن قسم بخورم...استاد گرامی دنیای بر خلاف انتظارات ما داستان می گوید...مثلا بنده هرچی فکر می کنم تصور می کنم می بینم که محال است که کسی که چند هزار سال عبادت خدا می کند و خدا او را در کنار فرشتگان مقربش نهاده انقدر شعور و فهم و عقل نداشته باشد که اینکه فلانی از خاک است و فلانی از آتش است که دلیل برتری نمی شود...انقدر فهم و شعور و عقل نداشته باشد که به خاطر عذاب جهنم هم که شده سکوت کند و زبانش را ببرد و اعتراض نکند...ولی همچین داستانی اگر قرآن حقیقت داشته باشد به وقوع پیوسته..اعتراض ابلیس و جهنمی شدنش با هیچ یک معیار های عقلی بنده جور در نمی آد ولی شما به راحتی آن را می پذیرید...حالا چرا نپذیریم که کسی به دروغ ادعای پیامبر کرده باشد...همین حالا ما امام زمان های شیاد و دروغگو را می بینیم که ادعای امام زمانی کرده اند...حالا محال است که کسی که محمد نام دارد به دروغ یا به توهم یا به هر دلیلی ادعای پیامبری بکند در حالی که به راستی پیامبر نیست و از قضا کتابی با ادبیاتی بیاورد که هیچ انسانی در طول بشر نتواند عین آن را بیاورد ؟؟؟ محال است؟؟؟؟؟ تورا به خدا تو را به هر که می پرستید محال است؟؟؟؟وقتی محال نیست...وقتی فقط یک سر سوزن احتمالش هست که راست باشد پس چرا خدا با احتمالات بازی می کند..خوب پیامبری پیامبرش را به شکل دیگری نمایان می کرد...آخر سکوت تا کی ...انسان همه وجودش عاشث حق گوییی و حق شنویست...و دوست دارد حقیقت گفته شود...
حالا بنده یک سوال واضح و شفاف می کنم...می پرسم محال است که کسی به هر دلیل ادعای پیامبری بکند به باطل و در عین حال کتابی با ادبیاتی بنویسید که کسی نتواد عین آن را بیاورد؟؟؟؟سوال من شفاف و روشن و ساده است...ولی مدام پاسخ های جسارت نباشد نامربوط می شنوم...پاسخ های گنگوووسوال می شنوم...من پاسخ می خواهم سوال می شنوم که اینکه کسی نتوانسته کتابی عین قرآن بیاورد قابل تامل نیست؟؟؟این شد جواب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اما چه چیزی این احتمال را که قرآن کلام خدا نیست و پیامبر در ادعای پیامبریش راستین نیست را قوت می بخشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟خیلی چیزها...ولی اون چیز اصلی اشتباهات و تناقضات واضح در قرآن است..مثال روشنش...که حرفش پیش آمد...این است که پیامبر می گویند که فرشتگان شهاب سنگها را به اجنه پرتاب می کنند...خوب همین کافیست که این احتمال را قوت ببخشد..حتی این دلیل هم نباشد...همین که سر سوزنی این احتمال مطرح است کافیست که دین را زیر سوال ببرد..خدا با احتمالات بازی نمی کند...اگر می خواست پیامبری پیامبرش را اثبات کند حتما دلیل بدون چون چرایی می آورد....

سوال بنده شفاف و روشن است...بنده تا پیش از این فقط یکی از احتمالات از میان صدها احتمالات ممکن را دروغگو بودن پیامبر می دانستم...حالا تاکیدم تنها بر دروغگویی است....یکی به بنده بگوید که محال است که پیامبر به دروغ ادعای پیامبری کرده از قضا ادبیاتی آورده که کسی نتواند عینش را بیاورد....سوال بنده را با سوال جواب ندهید....

پارسا مهر;914167 نوشت:
تشکر استاد گرامی...قابل تامل است ولی کافی نیست که من تمام اعتقاداتم را و تمام زندگی و هستیم را پای آن قسم بخورم...استاد گرامی دنیای بر خلاف انتظارات ما داستان می گوید...مثلا بنده هرچی فکر می کنم تصور می کنم می بینم که محال است که کسی که چند هزار سال عبادت خدا می کند و خدا او را در کنار فرشتگان مقربش نهاده انقدر شعور و فهم و عقل نداشته باشد که اینکه فلانی از خاک است و فلانی از آتش است که دلیل برتری نمی شود...انقدر فهم و شعور و عقل نداشته باشد که به خاطر عذاب جهنم هم که شده سکوت کند و زبانش را ببرد و اعتراض نکند...ولی همچین داستانی اگر قرآن حقیقت داشته باشد به وقوع پیوسته..اعتراض ابلیس و جهنمی شدنش با هیچ یک معیار های عقلی بنده جور در نمی آد ولی شما به راحتی آن را می پذیرید...حالا چرا نپذیریم که کسی به دروغ ادعای پیامبر کرده باشد...همین حالا ما امام زمان های شیاد و دروغگو را می بینیم که ادعای امام زمانی کرده اند...حالا محال است که کسی که محمد نام دارد به دروغ یا به توهم یا به هر دلیلی ادعای پیامبری بکند در حالی که به راستی پیامبر نیست و از قضا کتابی با ادبیاتی بیاورد که هیچ انسانی در طول بشر نتواند عین آن را بیاورد ؟؟؟ محال است؟؟؟؟؟ تورا به خدا تو را به هر که می پرستید محال است؟؟؟؟وقتی محال نیست...وقتی فقط یک سر سوزن احتمالش هست که راست باشد پس چرا خدا با احتمالات بازی می کند..خوب پیامبری پیامبرش را به شکل دیگری نمایان می کرد...آخر سکوت تا کی ...انسان همه وجودش عاشث حق گوییی و حق شنویست...و دوست دارد حقیقت گفته شود...

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله که مطالب ذکر شده منجر به تامل شما شد.

اجازه دهید به گونه ی دیگری مطلب را بررسی کنیم. همین مطالبی که شما در مورد شیطان و فرشتگان بیان کردید، منبع این سخن کجاست؟!
آیا جز این است که این مطالب یا از قرآن یا تورات و انجیل - که اصل این دو کتاب نیز مانند معتقدان به قرآن، الهی و از جانب نازل شده- می باشد؟

به نظر می رسد شما ابتدا باید در مورد اول وجود خداوند و خالق برای جهان و بعد در مورد فرستادگان الهی و انبیاء(علیهم السلام)- بدون در نظر گرفتن پیامبر خاصی- به نتیجه برسید، سپس در مورد اینکه آیا فلان شخص مدعی نبوت، صادق است یا کاذب بحث کنید.

از آنجا که موضوع تاپیک مربوط به قرآن و تحدی می باشد بنده در همین راستا مطالبی را عرض می کنم. در مورد دو موضوع دیگر در صورت تمایل می توانید در تاپیک های مستقل بحث کنید.
شما در نوشته هایتان به فوق العاده و استثنایی بودن قرآن اشاره کردید، و با پذیرش این مساله پرسیدید آیا ممکن نیست شخصی بتواند کلامی و سخنی یا کتابی، با ادبیاتی خاص ارائه دهد که هیچ انسانی نتواند مانند آن را بیاورد؟!

در راستای این سوال باید مسائلی را بررسی کرد. زندگی هر دانشمند معروف جهان را مطالعه کنیم می بینیم که استادانی داشتند و با خوشه چینی از استادان مختلف به تدریج به مراحل کمال رسیدند. در موارد بسیاری این شاگرادان از اساتید خود سبقت گرفتند. این موضوع در مورد دانشمندان یونان از جمله افلاطون و ارسطو و جالینوس تا دانشمندان ایران مانند فارابی و ابوعلی سینا و سهرودی و پرفسور سمیعی صادق است.

قابل توجه است که هیچ یک از این بزرگان ادعا نکردند که سخنان ما بی نقص و عیب است و در آینده نیز هرگز کسی نخواهد توانست سخنی مانند سخن ما بگوید و هیچ اشتباهی در مطالب ما وجود ندارد.

تنها کتابی که چنین ادعایی دارد قرآن است. ارائه دهنده این کتاب در محیطی به دنیا آمد و رشد کرد که در زمان خودش کمترین آثار علم و تمدن در آن سرزمین وجود داشت. در هیچ منبع تاریخی استاد و معلمی برای او ذکر نشده است. در عین حال که حتی یک سطر با دست خود ننوشت، سخنانی به زبان جاری کرد که امروزه به تمام زبانهای معروف و شناخته شده دنیا ترجمه شد به گونه ای که هر دانشمندی می تواند آن را مطالعه و در مطالب آن تامل کند. این انسانی که معلم و استادی نداشت و در هیچ مدرسه ای درس نخواند این مطالب دقیق علمی و تاریخی را از چه منبعی دریافت کرد؟ مطالبی که از زمان صدور آن تاکنون مورد توجه و بحث و معارضه است و در تمامی میادین پیروز میدان بود.

با گذشت بیش از چهارده قرن از زمان تالیف این کتاب نه تنها اصالت و وزانت آن زیر سوال نرفت، بلکه با گذشت زمان و پیشرفت علم، دانشمندان بسیاری به فوق العاده بودن این کتاب اشاره کردند و افراد زیادی از ادیان دیگر به تعالیم قرآن روی آوردند، از جمله پرفسور موریس بوکای.

حالا مساله را اینطوری بررسی کنیم؛ آیا واقعا دلیلی بر دروغگو بودن این انسان که ادعای نبوت دارد وجود دارد؟

آیا کذب و دروغگویی در زندگی او مشاهده شد یا اینکه تاریخ گواهی به صداقت و راستگویی او می دهد؟!

پارسا مهر;914168 نوشت:
سوال بنده شفاف و روشن است...بنده تا پیش از این فقط یکی از احتمالات از میان صدها احتمالات ممکن را دروغگو بودن پیامبر می دانستم...حالا تاکیدم تنها بر دروغگویی است....یکی به بنده بگوید که محال است که پیامبر به دروغ ادعای پیامبری کرده از قضا ادبیاتی آورده که کسی نتواند عینش را بیاورد....سوال بنده را با سوال جواب ندهید....

بله دیگر ظاهرا علما میفرمایند محال است.

زیرا از یک طرف خداوند باید رسول بفرستد
و از یک طرف نباید به دروغگو معجزه دهد زیرا رسول تشخیص داده نمیشود

پارسا مهر;914167 نوشت:
.حالا محال است که کسی که محمد نام دارد به دروغ یا به توهم یا به هر دلیلی ادعای پیامبری بکند در حالی که به راستی پیامبر نیست و از قضا کتابی با ادبیاتی بیاورد که هیچ انسانی در طول بشر نتواند عین آن را بیاورد ؟؟؟ محال است؟؟؟؟؟ تورا به خدا تو را به هر که می پرستید محال است؟؟؟؟وقتی محال نیست...وقتی فقط یک سر سوزن احتمالش هست که راست باشد پس چرا خدا با احتمالات بازی می کند..خوب پیامبری پیامبرش را به شکل دیگری نمایان می کرد...آخر سکوت تا کی ...انسان همه وجودش عاشث حق گوییی و حق شنویست...و دوست دارد حقیقت گفته شود...

سلام علیکم

اینقدر قسم خوردن برای چیست هرچند که مقید نیستید و کفاره ای هم نمیدهید مفتی هم قسم میخورید ولی نیازی به این حرفها نیست . فقط یک کتاب مثل قرآن بیاورید .

مساله فقط در حد ادبیات و وزن و سجع آن نیست . مساله معرفت و شناخت از هستی هست روش و کنش و ساختار و .. هم هست

بقول جناب استاد , مسیلمه کذاب هم متنی بر وزنی نوشت کسی هم از روی آن چیز دیگری نوشت . بسیار خب . به همان چیزی که نوشتید مانند مسیلمه عمل کنید به سعادت برسید مفت چنگ تان . حداقل برای این نوشته اتان قسم نخورید ضرر میکنید .

و طاها;914290 نوشت:
بله دیگر ظاهرا علما میفرمایند محال است.

زیرا از یک طرف خداوند باید رسول بفرستد
و از یک طرف نباید به دروغگو معجزه دهد زیرا رسول تشخیص داده نمیشود


این حرف علما مثل این است که یک سری آدم بیاین اینطور قرار بگذارند...که هرکس آمد و توانست رو دو دشتش راه برود و بعد ادعای پیامبری بکند، حتما پیامبر است و در ادعایش راسخ است...می پرسید چرا و چطور؟؟ چون آن یک سری آدم پیش خود این طور فرض کرده اند که ما روی دو دستان راه رفتن را تنها دلیل صدق ادعای نبوت می دانیم و اگر کسی آمد و روی دو دستانش راه رفت و به دروغ ادعای پیامبری کرد خدا باید با صاعقه ناکارش کند...چون ما در تشخیص پیامبر به مشکل بر می خوریم!!!!!!!!!حالا یکی نیست که به این یک سری آدم بگوید که شما از کجا و چرا اصلا روی دو دست راه رفتن را معیار و دلیل قرار می دهید که بعد انتظارات آن چنانی از خدا دارید؟؟؟؟مگر خدا با شما قرار مدار گذاشته که روی دو دست راه رفتن دلیل صدق نبوت استوووو
اینجا هم همینطور است، گویا یک سری آدم اینطور پیش خود فرض کرده اند که هرکس آمد و معجزه کرد و به دروغ ادعای پیامبری کرد، خدا باید با صاعقه ناکارش کند یا امثال اینها ....یکی نیست که بگوید که اصلا شما چرا معجزه را دلیل و معیار قرار دادید که بعد انتظارات آنچنانی از خدا دارید....
اصلا با این توضیح چرا اینطور نگوییم؟؟؟؟؟؟؟؟...اگر کسی آمد و بدون آنکه کار شاخی هم انجام داد، گفت من پیامبرم، ختما پیامبر است...چون اگر به دروغ ادعای پیامبری بکند، رسول تشخیص داده نمی شود!!!!!!!!!!!!!!!با این حساب در طول تاریخ از امی و بی سواد تا اهل علم و با سواد ادعای پیامبر کرده اند، پس حتما پیامبرند....شما بگویید اگر کسی به دروغ گفت من پیامبرم پس از کجا بفهمیم کی راست می گوید؟؟؟؟؟؟

از طرفی اینکه مد شده است که خدا کارهای محال نمی تواند انجام دهد اینجا چرا مطرح نمی شود...ممکن است که هیچ راهی برای تشخیص رسول وجود نداشته باشد...پس با این حساب اصلا خدا نمی تواند که پیامبر بفرستد...خدا که کار محال انجام نمی دهد....

فاتح;914310 نوشت:
سلام علیکم

اینقدر قسم خوردن برای چیست هرچند که مقید نیستید و کفاره ای هم نمیدهید مفتی هم قسم میخورید ولی نیازی به این حرفها نیست . فقط یک کتاب مثل قرآن بیاورید .

مساله فقط در حد ادبیات و وزن و سجع آن نیست . مساله معرفت و شناخت از هستی هست روش و کنش و ساختار و .. هم هست

بقول جناب استاد , مسیلمه کذاب هم متنی بر وزنی نوشت کسی هم از روی آن چیز دیگری نوشت . بسیار خب . به همان چیزی که نوشتید مانند مسیلمه عمل کنید به سعادت برسید مفت چنگ تان . حداقل برای این نوشته اتان قسم نخورید ضرر میکنید .


باسلام...بنده دقیق شاید متوجه پیام و کلام شما نشده باشم...بنده کلی اینجا حرف زدم که بگویم گه اصلا کتاب آوردن و نیاوردن مثل قرآن دلیل نیست و اصلا پذیریفتم و فرض گرفتم که کسی نمی تواند مثل قرآن بیاورد...که چه؟؟؟؟؟؟ بنده یک سوال ساده پرسیدم و کسانی که ادعای مسلمانی می کنند نمی توانند جواب ساده و روشن به آن بدهند....
پدر ضمن این پیامبر و شمایید که باید برای ادعایتان زحمت بکشید و تلاش کنید نه ما؟؟؟؟چرا ما باید برویم برای اثبات ادعایتان کلی زحمت بکشیم تا ببینیم می توانیم مثل قرآن بیاوریم یا نه...شما زحمت بکش و ادعایتان را ثابت کن، چرا توپ را می اندازید در میدان ما و خودتان را راحت می کنید...هرچند نیاوردن کتابی مثل قرآن هم عرض کردم چیزی را ثابت نمی کند...

پارسا مهر;914315 نوشت:
این حرف علما مثل این است که یک سری آدم بیاین اینطور قرار بگذارند...که هرکس آمد و توانست رو دو دشتش راه برود و بعد ادعای پیامبری بکند، حتما پیامبر است و در ادعایش راسخ است...می پرسید چرا و چطور؟؟ چون آن یک سری آدم پیش خود این طور فرض کرده اند که ما روی دو دستان راه رفتن را تنها دلیل صدق ادعای نبوت می دانیم و اگر کسی آمد و روی دو دستانش راه رفت و به دروغ ادعای پیامبری کرد خدا باید با صاعقه ناکارش کند...چون ما در تشخیص پیامبر به مشکل بر می خوریم!!!!!!!!!حالا یکی نیست که به این یک سری آدم بگوید که شما از کجا و چرا اصلا روی دو دست راه رفتن را معیار و دلیل قرار می دهید که بعد انتظارات آن چنانی از خدا دارید؟؟؟؟مگر خدا با شما قرار مدار گذاشته که روی دو دست راه رفتن دلیل صدق نبوت استوووو
اینجا هم همینطور است، گویا یک سری آدم اینطور پیش خود فرض کرده اند که هرکس آمد و معجزه کرد و به دروغ ادعای پیامبری کرد، خدا باید با صاعقه ناکارش کند یا امثال اینها ....یکی نیست که بگوید که اصلا شما چرا معجزه را دلیل و معیار قرار دادید که بعد انتظارات آنچنانی از خدا دارید....
اصلا با این توضیح چرا اینطور نگوییم؟؟؟؟؟؟؟؟...اگر کسی آمد و بدون آنکه کار شاخی هم انجام داد، گفت من پیامبرم، ختما پیامبر است...چون اگر به دروغ ادعای پیامبری بکند، رسول تشخیص داده نمی شود!!!!!!!!!!!!!!!با این حساب در طول تاریخ از امی و بی سواد تا اهل علم و با سواد ادعای پیامبر کرده اند، پس حتما پیامبرند....شما بگویید اگر کسی به دروغ گفت من پیامبرم پس از کجا بفهمیم کی راست می گوید؟؟؟؟؟؟

از طرفی اینکه مد شده است که خدا کارهای محال نمی تواند انجام دهد اینجا چرا مطرح نمی شود...ممکن است که هیچ راهی برای تشخیص رسول وجود نداشته باشد...پس با این حساب اصلا خدا نمی تواند که پیامبر بفرستد...خدا که کار محال انجام نمی دهد....

بسم الله الرحمن الرحیم

چه مثال بی تناسب و قیاس مع الفارقی بیان کردید؟!

آیا حقیقت این دو مساله هیچ شباهتی به هم دارد؟!

اینکه اگر خداوند شخصی را به عنوان رسول خود انتخاب کرد و فرستاد باید یک نشانه و دلیل به او بدهد تا مردم به صادق بودن او پی ببرند و این رسول واقعی از رسولان تقلبی شناخته شود، کجای این حرف خلاف عقل و منطق است؟

مثال اگر فردی روی دو دست خود بتواند بایستد یا حرکت کند معلوم می شود پیامبر است! چه معیار و ملاک عقلانی دارد و چه تناسبی با مساله شناخت پیامبر واقعی دارد؟!

امیدوارم مطالبی که بیان می کنید در جهت شناخت حقیقت باشد نه از روی لجالت و انکار حق.

یاسین;914326 نوشت:
اینکه اگر خداوند شخصی را به عنوان رسول خود انتخاب کرد و فرستاد باید یک نشانه و دلیل به او بدهد تا مردم به صادق بودن او پی ببرند و این رسول واقعی از رسولان تقلبی شناخته شود، کجای این حرف خلاف عقل و منطق است؟

استاد گرامی خوب، خدا چه نشانی و دلیل باید به او بدهد؟؟مثلا یک دستنویس خوب است؟؟خوب یک دستنویس را که می شه کپی کرد...من به شما صد تا دست نویس می دهم....پس دست نویس خوب نیست....قدرت روی دو دست راه رفتن خوب است؟؟؟؟مثلا خدا به پیامبرش قدرت روی دو دست راه رفتن را بدهد....خوب است؟؟؟؟نه این هم خوب نیست..خیلی ها می توانند روی دو دست راه بروند....معجزه چطور است؟؟؟؟مثلا کتابی که هیچکس نتواند مثل آن را بیاورد؟؟؟؟؟؟اما این هم مشکل دارد...از کجا معلوم همانطور که می توان دست نویس را کپی کرد و ساخت...همانطور که می توان روی دو تا دست راه رفت همانگونه هم بتوان کتابی نوشت که هیچکس نتواند مثل آن را بیاورد...پس می بینید که معجزه و حداقل نوشتن کتابی که نتوان عینش را آورد هم کارایی ندارد....و مثالش مثال روی دو دست راه رفتن است و معلوم نیست از کجا و چرا بعضی ها معجزه را دلیل صدق نبوت فرض کرده اند ولی روی دو تا دست راه رفتن را خیر!!!
یاسین;914326 نوشت:
ثال اگر فردی روی دو دست خود بتواند بایستد یا حرکت کند معلوم می شود پیامبر است! چه معیار و ملاک عقلانی دارد و چه تناسبی با مساله شناخت پیامبر واقعی دارد؟!

استاد گرامی....سوال عالی بود...خوب بنده هم همین سوال را از شما دارم...اگر فردی کتبی آورد که کسی نتوانست مثل آن را بیاورد، چه معیار و ملاک عقلانی دارد و چه تناسبی با مساله شناخت پیامبر واقعی دارد؟؟؟؟خواهشن به این سوال پاسخ دهید....
در ضمن بنده تصمیم دارم سر فرصت به آن پست ناجواب شما پاسخ بدهد...از حوصله و وقتی که پای بحث می گذارید ممنونم....

پارسا مهر;914320 نوشت:
اصلا پذیریفتم و فرض گرفتم که کسی نمی تواند مثل قرآن بیاورد...که چه؟؟؟؟؟؟

سلام علیکم

این یعنی اعجاز . تحدی قرآن چنین است. و اگر تمام تمام جن و انس جمع شوید نمیتوانید مانند این کتاب را بیاورید . این یعنی عجز مخلوقات ذی عقل از آوردن مانند آن . و دلیل بر صدق نبوت پیامبر

کتابی که تبعیت از آن متضمن کمال بشری است متضمن سعادت او در دو جهان است , شبیه آن را اگر کسی آورده و یا مدعی آن است بیاورد به اندازه یک درصد این سایت هم از او سوال نمیپرسیم.

فاتح;914365 نوشت:
این یعنی عجز مخلوقات ذی عقل از آوردن مانند آن

با سلام مجدد...ببخشید ها انصاف هم خوب چیزیست...برادر، سرور سید....اگر کسی عین قرآن نتوانست بیاورد...نتیجه باید بگیریم که که تمام مخلوقات ذی عقل از آوردن آن عاجز اند؟؟شما از کجا فهمیدید فلان موجود ماورائی چیزی شبیه به جن هم نمی تواند عین قرآن بیاورد...رفتی از همه ی آنها پرس و جو کردید...اصلا از آنها خبری دارید؟؟شاید اصلا از فضا همان یک موجود قرآن را نوشته داده دسته پیامبر....شما رفتی از موجودات فضایی ساکن در دیگر سیارات احتمالی هم پرس و جو کردی؟؟؟؟پس از کجا می گویید که تمام مخلوقات ذی عقل؟؟؟؟؟؟؟؟از طرفی فرض کنید تا ابد کسی نتواند وزنه ای به اندازه وزنه رضا زاده را بلند کند...فرض بگیرید...باید نتیجه بگیریم که رضاضاده معجزه کرده و وزنه را خدا بلند کرده و در توان هیچ موجودی بشری نیست بلند کردن وزنه؟؟یا نه می توانیم بگوییم که تنها یک نفر که آنهم رضا زاده است و بشری است وزنه را توانسته بلند کند....یعنی حتی اگر هیچ موجود ذی عقلی به جز پیامبر نتوانست عین قرآن بیاورد، دلیل نمی شود که پس موجودات ذی عقل نمی توانند عین قرآن بیاورند....چون یک نفر که پیامبر باشد توانسته..یعنی تنها یک نفر توانسته...همانطور که تنها یک نفر که رضازداده باشد توانسته همچین وزنه ای را بردارد....پس شما اینکه یک کاری را تنها یک نفر هم بتواند انجام بدهد مساوی کرده اید با این که گویا هیچ کسی نمی تواند آن کار را انجام دهد...در حالی همان یک نفر که توانسته حداقل آن را انجام دهد...
ببینید پاسخ و عرایض بنده روشن و شفاف و بدیهی هستند...ولی احتمالا آنقدر نگاهتان همراه با تعصب است که شاید عرایض بنده را خیلی سختگیرانه بدانید...در حالی که اینطور نیست....پس گرامی سوال ساده و روشن بنده همچنان پابرجاست...آیا حال است که تنها یک نفر که پیامبر باشد توانسته باشد عین قرآن را بیاورد و کسی دیگر نتواند عین آن را بیاورد؟؟؟؟؟؟آیا محال است و باید نتیجه بگیریم که حضرت محمد حتما پیامبر است؟؟؟؟؟؟

پارسا مهر;914390 نوشت:
آیا محال است که تنها یک نفر که پیامبر باشد توانسته باشد عین قرآن را بیاورد و کسی دیگر نتواند عین آن را بیاورد؟؟؟؟؟؟آیا محال است و باید نتیجه بگیریم که حضرت محمد حتما پیامبر است؟؟؟؟؟؟

سلام علیکم

بقول شما رضا زاده بنده میگویم شاهنامه فردوسی و تحدی میکنم یکی مانند شاهنامه بیاورد یا کسی مانند مثنوی معنوی یا کلیله و دمنه بیاورد و ...

حال فرضا آورد ره آوردش چیست ؟ کسی که صانع من است بر من از خودم بیشتر آگاه است . از من بر جهانی که خلق کرده و نظم بخشیده بیشتر آگاه است .
او غایت مرا در کمال خواهان است و جوهرش را در وجود من ایجاد کرده و مستقیما ارجاع میدهد . سیر صعود و سقوط را دقیقا مشخص میکند بی کم و کاست .

سعادت را توصیف و ترسیم میکند و کسانی که به آن مکنت میرسند یک به یک شهادت میدهند .

او پیامبری است که از طرف صانع و خالق من و هستی آمده به این دلایل اندک که بنده فهمیده ام و خیلی های دیگر که نفهمیده ام .

پارسا مهر;914331 نوشت:
استاد گرامی خوب، خدا چه نشانی و دلیل باید به او بدهد؟؟مثلا یک دستنویس خوب است؟؟خوب یک دستنویس را که می شه کپی کرد...من به شما صد تا دست نویس می دهم....پس دست نویس خوب نیست....قدرت روی دو دست راه رفتن خوب است؟؟؟؟مثلا خدا به پیامبرش قدرت روی دو دست راه رفتن را بدهد....خوب است؟؟؟؟نه این هم خوب نیست..خیلی ها می توانند روی دو دست راه بروند....معجزه چطور است؟؟؟؟مثلا کتابی که هیچکس نتواند مثل آن را بیاورد؟؟؟؟؟؟اما این هم مشکل دارد...از کجا معلوم همانطور که می توان دست نویس را کپی کرد و ساخت...همانطور که می توان روی دو تا دست راه رفت همانگونه هم بتوان کتابی نوشت که هیچکس نتواند مثل آن را بیاورد...پس می بینید که معجزه و حداقل نوشتن کتابی که نتوان عینش را آورد هم کارایی ندارد....و مثالش مثال روی دو دست راه رفتن است و معلوم نیست از کجا و چرا بعضی ها معجزه را دلیل صدق نبوت فرض کرده اند ولی روی دو تا دست راه رفتن را خیر!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع را دوباره به شکل دیگری بررسی کنیم.

فرض کنید شخصی که می تواند روی دو دستش راه برود ادعای پیامبری کرد، از او سوال می کنیم آیا می توانی صد متر را در پنج دقیقه بدوی؟ آیا می توانی 20 دقیقه بدون اکسیژن زیر آب بمانی؟
بالفرض اینکه تمام این کارها را توانست انجام دهد، بعد از او می پرسیم این کارهای شما برای ما چه فایده و ثمره ای دارد؟!

فرآن در مورد حضرت عیسی(علیه السلام) می فرماید:« وَ رَسُولاً إِلى‏ بَني‏ إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ‏ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُمْ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين»[1](و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل (قرار داده، كه به آنها مى‏گويد:) من نشانه‏ اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ ام؛ من از گِل، چيزى به شكل پرنده مى‏سازم؛ سپس در آن مى‏ دمم و به فرمان خدا، پرنده ‏اى مى‏گردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى‏بخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده مى‏كنم؛ و از آنچه مى‏خوريد، و در خانه‏ هاى خود ذخيره مى‏كنيد، به شما خبر مى‏دهم؛ مسلماً در اينها، نشانه‏ اى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد).

معجزه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) تنها کتاب قرآن نبود. موارد متعددی از معجزات آن حضرت در تاریخ ثبت شده است؛ از جمله شقّ القمر، ردّ الشمس، منبر پیامبر(ص) و ستون نالنده، زنده‌کردن دو کودک. معجزات پیامبر اکرم (ص) فراوان است که می‌توانید به کتاب‌های مربوطه مانند منتهی الآمال نوشته شیخ عباس قمی مراجعه کنید.

بنابراین تنها با انجام یک کاری که دیگران از انجام آن عاجز هستند نبوت ثابت نمی شود، بلکه انبیاء(علیهم السلام) معجزات مختلفی داشتند و نکته مهم این است که مطابق درخواست مردم به اذن خداوند معجزه نشان می دادند. نه اینکه مثلا فردی برود مدتها بر روی موضوعی تمرین کند و به قول شما مثلا روی دستش راه برود و بگوید ببیند من طوری روی دستم راه می روم که شما نمی توانید، پس من پیامبر هستم و شما به من ایمان بیاورید.


[/HR][1] - آل عمران،49.


یاسین;914405 نوشت:
معجزه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) تنها کتاب قرآن نبود. موارد متعددی از معجزات آن حضرت در تاریخ ثبت شده است؛ از جمله شقّ القمر، ردّ الشمس، منبر پیامبر(ص) و ستون نالنده، زنده‌کردن دو کودک. معجزات پیامبر اکرم (ص) فراوان است که می‌توانید به کتاب‌های مربوطه مانند منتهی الآمال نوشته شیخ عباس قمی مراجعه کنید.

سلام ببخشید میونه بحث وارد شدم
کاری مثل رد الشمس که زمین حرکت بازگشتی پیدا می کنه تا خورشید به زمان طلوع برسه رو در نظر بگیریم
این واقعه رو تنها مردم عربستان نیستند که می بینند بلکه مردم کشور های دیگه ای هم باید دیده باشند
خب چنین اتفاقی از جانب غیر مسلمان ها باید به وفور و کررات در گفته ها و نوشته ها اومده باشه چون واقعه بزرگیه،درصورتی که در غیر از نوشته های اسلامی چنین چیزی رو نمی بینیم!
معجزه های پیامبر فراوان است اما در کتب و نوشته های مسلمانان،حال افرادی مثل غالیان را در نظر بگیرید که ممکنه از خودشون معجزه ای بسازند و به پیامبر نسبت دهند!

یاسین;914405 نوشت:
بنابراین تنها با انجام یک کاری که دیگران از انجام آن عاجز هستند نبوت ثابت نمی شود، بلکه انبیاء(علیهم السلام) معجزات مختلفی داشتند و نکته مهم این است که مطابق درخواست مردم به اذن خداوند معجزه نشان می دادند. نه اینکه مثلا فردی برود مدتها بر روی موضوعی تمرین کند و به قول شما مثلا روی دستش راه برود و بگوید ببیند من طوری روی دستم راه می روم که شما نمی توانید، پس من پیامبر هستم و شما به من ایمان بیاورید.

شما می فرمایید روح پیامبر زنده است و به عرائض ما توجه می کند!
خب اصلا من رو که مسلمان زاده حداقل هستم کلا هم ارز اون کافران خواستار معجزه در نظر بگیرید
الان از پیامبر می خوام که معجزه ای مثل شق القمر و اینا نه؛فقط ی چیز ساده لب تابی که باهاش تایپ میکنم 20 سانت بیاد بالا رو هوا معلق قرار بگیره میشه؟نمیشه آخه!
شما بفرمایید تعداد کم هستش من دوستامو جمع میکنم باز ببینیم اتفاق میفته؟ن
مگه اینکه بفرمایید خون کفار آن دوره رنگین تر از این دوره است

یاسین;914405 نوشت:
معجزه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) تنها کتاب قرآن نبود. موارد متعددی از معجزات آن حضرت در تاریخ ثبت شده است؛ از جمله شقّ القمر، ردّ الشمس، منبر پیامبر(ص) و ستون نالنده، زنده‌کردن دو کودک. معجزات پیامبر اکرم (ص) فراوان است که می‌توانید به کتاب‌های مربوطه مانند منتهی الآمال نوشته شیخ عباس قمی مراجعه کنید.

استاد گرامی اینکه پیامبر معجزات دیگر داشته اند یا نه اصلا برای ما حجت نمی تواند باشد و بسیار ظنی است...در قرآن به صراحت آنطور که برای عیسی و موسی معجزه نوشته شده برای پیامبر معجزه نوشته نشده....
بلکه بر عکس مثلا این آیه:
سوره طه (20) آیه 133 وَ قالُوا لَوْ لا يَأْتِينا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ ما فِي الصُّحُفِ الأُْولى و گفتند : چرا معجزه اي از پروردگارش براي ما نمي آورد ؟ آيا دليلهاي روشني که در صحيفه هاي پيشين آمده ، به آنها نرسيده است ؟

در آیه بالا آشکارا معجزه خواهان می پرسند چرا معجزه از پروردگارش برای ما نمی آورد؟پاسخ پیامبر شباهتی به کسی که به قول شما ماه رو دو نیم کرده و کودکی را زنده کرده یا امثال اینها دارد؟!؟!آیا باورپذیر است که پیامبر ماه را دو نیم کرده و کودکی را زنده کرده و امثال اینها ولی بعد یک سری گروه پیدا شوند و بگویند چرا معجزه ای از پروردگارش نمی آورد؟!؟!؟!پیامبر ماه را دو نیم کرده بعد یک عده می گویند که چرا معجزه نمی آوری؟!؟!از این آیه می توان اینطور نتیجه گرفت که اصلا پیامبر معجزه ای نیاوردند و مردم هم از این جهت منتظر معجزه بودند و از پیامبر می پرسیدند چرا معجزه ای نمی آوری....حالا گذشته از این ها، به هر حال حجتی بر ما نیست که پیامبر معجزه ای آوردند بلکه برعکس بنا به همین آیات قرآن به نظر می رسد که پیامبر معجزه ای نیاورده اند...


یاسین;914405 نوشت:
بنابراین تنها با انجام یک کاری که دیگران از انجام آن عاجز هستند نبوت ثابت نمی شود، بلکه انبیاء(علیهم السلام) معجزات مختلفی داشتند و نکته مهم این است که مطابق درخواست مردم به اذن خداوند معجزه نشان می دادند. نه اینکه مثلا فردی برود مدتها بر روی موضوعی تمرین کند و به قول شما مثلا روی دستش راه برود و بگوید ببیند من طوری روی دستم راه می روم که شما نمی توانید، پس من پیامبر هستم و شما به من ایمان بیاورید.

استاد گرامی به نظر می رسد تنها معجزه پیامبر قران است...و بنده نقدم را به این قضیه آوردم....خیلی جالب است...خدا انگار احتمال می داده که این قرآن زیاد معقول نیست و پشتش حرف و حدیث پیش می آید...آیه نازل می کند که پیامبر امی بوده ها!!!اگر امی نبود این بزرگترین بهانه کفار می شد...در حالی پیامبر چهل سال آیه نازل نکرد...همین چهل سال آدم از کاه کوه می سازد....چرا بگوییم محال است که شخصی با چهل سال تزکیه نفس و نمی دانم تمرین و تمرکز و هزار مورد دیگر، به قدرتی دست پیدا کرده که کتابی بنویسید که کسی نتواند عینش را بیاورد....؟!؟!؟!؟!چرا خدا که حواسش به امی بودن پیامبر بوده به چهل ساله بودن پیامبر نبوده؟!؟!؟!
استاد این تناقضات و این ابهامات و اشتباهات علمی و غیر علمی که نمی گویم در قرآن قطعا هست، بلکه حدس زده می شود که هست مثل پرتاب شهاب سنگ به اجنه این احتمال را قوت می دهد که حضرت محمد پیامبر نبوده، صرفا کتابی نوشته که کسی نتوانسته عینش را بیاورد...و این محال عقلی نیست....واقعا خدا اگر خداست نمی توانست که راهنمایی بفرستد با دلیل روشن و قاطع
؟!؟!؟!آیا فردا روز بنده می توانم سر بالا کنم روبه خدا و با شجاعت بگویم ایمان راسخ به پیامبر داشتم؟!؟!؟!ایمان راسخ به نبوت او داشتم؟!آیا واقعا دلایل کافی وجود داشت یا صرفا دین آبا و اجدادی خود را انتخاب کرده ام؟!؟!استاد بنده تجربه های عجیب زیادی در زندگی ام داشته ام که احتمال زیاد باورشان نخواهید کرد، از تجربه های پیچیده اجتمایی تا علمی تخیلی و ارتباط با چیزی شبیه به آدم فضایی ها...فهمیده ام دنیا بسیار پیچیده و سحر آمیز و شگفت انگیز تر از آن است که تصورش می کنیم...در این دنیای شگفت انگیز کاملا طبیعی به نظر می رسد که کسی ادعای پیامبر بکند و از قضا کتابی هم بیاورد که کسی نتواند عین آن را بنویسد...البته از جهت ادبیات صرفا...والا غیر ادبیات...ما که در قرآن چیز شگفت انگیزی ندیده ایم....چیزی که مثل و مانند نداشته باشد ندیدیم....هرچه بوده، در کلام دیگران هم آمده..به طرق مختلف...با تعبیرات مختلف

پارسا مهر;914463 نوشت:
استاد گرامی به نظر می رسد تنها معجزه پیامبر قران است...و بنده نقدم را به این قضیه آوردم....خیلی جالب است...خدا انگار احتمال می داده که این قرآن زیاد معقول نیست و پشتش حرف و حدیث پیش می آید...آیه نازل می کند که پیامبر امی بوده ها!!!اگر امی نبود این بزرگترین بهانه کفار می شد...در حالی پیامبر چهل سال آیه نازل نکرد...همین چهل سال آدم از کاه کوه می سازد....چرا بگوییم محال است که شخصی با چهل سال تزکیه نفس و نمی دانم تمرین و تمرکز و هزار مورد دیگر، به قدرتی دست پیدا کرده که کتابی بنویسید که کسی نتواند عینش را بیاورد....؟!؟!؟!؟!چرا خدا که حواسش به امی بودن پیامبر بوده به چهل ساله بودن پیامبر نبوده؟!؟!؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

بهتر است شما اول موضع خودتان را مشخص کنید که آیا قرآن را از جانب خدا می دانید یا نه؟
اگر قرآن را از جانب خدا می دانید پس بحث تان بر سر چیست؟
اگر از جانب خدا نمی دانید چرا به آیات قرآن استناد می کنید و می گویید خدا در قرآن اینطور گفته است.

همانطور که در تاپیک های قبلی عرض کردم، به نظرم شما باید ابتدا در مورد وجود خدا به نتیجه برسید.

hessam78;914449 نوشت:
شما می فرمایید روح پیامبر زنده است و به عرائض ما توجه می کند!
خب اصلا من رو که مسلمان زاده حداقل هستم کلا هم ارز اون کافران خواستار معجزه در نظر بگیرید
الان از پیامبر می خوام که معجزه ای مثل شق القمر و اینا نه؛فقط ی چیز ساده لب تابی که باهاش تایپ میکنم 20 سانت بیاد بالا رو هوا معلق قرار بگیره میشه؟نمیشه آخه!
شما بفرمایید تعداد کم هستش من دوستامو جمع میکنم باز ببینیم اتفاق میفته؟ن
مگه اینکه بفرمایید خون کفار آن دوره رنگین تر از این دوره است

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر بالا آمدن لب تاب دلیل بر نبوت باشد و شما با این کار به پیامبری شخصی اطمینان پیدا می کنید، از این دست افراد امروزه فراوان وجود دارند، مرتاضان هندی نمونه های بارزی از این افراد می باشند.

به جای اینکه از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بخواهید معجزه ای نشان دهند و لب تاب شما را بیست سانت بالا بیاورند، همین درخواست را از خداوند داشته باشید، ببینید آیا لب تاب شما حرکتی می کند؟! اگر حرکت نکرد نتیجه می گیرید پس خدایی هم در کار نیست؟!

این گونه بحث و استدلال کردن واقعا منطقی است؟!

پیشنهاد می کنم کمی مطالعه کنیم و فقط به سخنان مغرضان بی دین و ضد اسلام توجه نکنیم. مطالبی که دانشمندان حتی غیر دانشمندان غیر مسلمانان در مورد قران گفتند را ببینیم.

یک نمونه از این آثار را خدمت تان معرفی می کنم:

کتاب: تورات، انجیل، قرآن و علم
مولف: دکتر بوکای
مترجم: مهندس ذبیح الله دبیر
انتشارات: دفتر نشر فرهنگ اسلامی
http://www.iranmodares.com/book-index.php?ID=385

پارسا مهر;914463 نوشت:
استاد گرامی اینکه پیامبر معجزات دیگر داشته اند یا نه اصلا برای ما حجت نمی تواند باشد و بسیار ظنی است...در قرآن به صراحت آنطور که برای عیسی و موسی معجزه نوشته شده برای پیامبر معجزه نوشته نشده....

بسم الله الرحمن الرحیم

سایر معجزات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برای شما حجت نباشد و ظنی باشد، قرآن برای شما قطعی هست یا نه؟

در اصل وجود قرآن که شکی وجود ندارد، به هر حال آیا این قرآن از جانب شخصی بوجود آمد یا هیچ بوجود آورنده ای نداشت و خود به بخود به وجود آمد؟

قطعا نمی فرمایید که خود به خود به وجود آمد. حال که به وجود آورنده ای داشت، این بوجود آورنده چه کسی است؟! خود قرآن می فرماید که از جانب خداوند نازل شده است« اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِها» (خداوند بهترين سخن را نازل كرده، كتابى كه آياتش (در لطف و زيبايى و عمق و محتوا) همانند يكديگر است) سوره زمر،آیه23.

اگر کسی ادعا می کند این قرآن از جانب خداوند نیست، باید بگوید از جانب چه کسی است؟! پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ ادعایی نسبت به اینکه قرآن صادر شده از جانب ایشان باشد ندارد.

اگر فردی دیگری را بوجود آورنده قرآن می دانید معرفی کنید و به چه دلیل می گویید او این سخنان را صادر کرده است؟
کدام انسان عاقلی حاضر می شود سخنی که مثل و مانند ندارد و می تواند نام او را در عالم ماندگار کند از خود سلب و به دیگرای نسبت دهد؟!

hessam78;914449 نوشت:
شما می فرمایید روح پیامبر زنده است و به عرائض ما توجه می کند!
خب اصلا من رو که مسلمان زاده حداقل هستم کلا هم ارز اون کافران خواستار معجزه در نظر بگیرید
الان از پیامبر می خوام که معجزه ای مثل شق القمر و اینا نه؛فقط ی چیز ساده لب تابی که باهاش تایپ میکنم 20 سانت بیاد بالا رو هوا معلق قرار بگیره میشه؟نمیشه آخه!
شما بفرمایید تعداد کم هستش من دوستامو جمع میکنم باز ببینیم اتفاق میفته؟ن
مگه اینکه بفرمایید خون کفار آن دوره رنگین تر از این دوره است

سلام علیکم

یعنی میفرمائید هر وقت و در هر زمانی جمعی دور هم جمع شدند و درخواست کردند باید پیامبر بیاید برایشان معجزه رد الشمس و شق القمر بیاورد تا آنها هم محسوس ببینند و ایمان بیاورند ؟

این مطالبه معقولی نیست

1- در هر دوره ای که معجزه ای را پیامبری می آورد ( آنهم با تناسب اعجاز و در زمانی مناسب و در رد بنیادی ترین عقاید کفرآمیز ) بجز عده کمی مابقی ایمان نمی آوردند .

2- اگر مشاهده اعجاز برای هدایت کافی بود دلیلی اینهمه ادله عقلی بعد از آوردن اعجاز چیست ؟ آیا دلیلش این نیست که شان تعقل و تفکر از حس بالاتر است و انسان حتی پس از مشاهده اعجاز کار تمام نمیشود و نیازمند استفاده از این نعمت است ؟

3- افراد بسیاری که در همان زمان پیامبران میزیستند یا در آن و زمان اعجاز در آن مکان نبودند و ندیدند و یا بعد از انبیاء بدنیا آمدند و شاهد نبودند ولی بواسطه تعقل و تفکر ایمان آوردند و شمار ایمان آورندگان از راه تعقل و تفکر نسبت به مشاهده کنندگان اعجاز قابل مقایسه نیست .

یاسین;914496 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

اگر بالا آمدن لب تاب دلیل بر نبوت باشد و شما با این کار به پیامبری شخصی اطمینان پیدا می کنید، از این دست افراد امروزه فراوان وجود دارند، مرتاضان هندی نمونه های بارزی از این افراد می باشند.

به جای اینکه از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بخواهید معجزه ای نشان دهند و لب تاب شما را بیست سانت بالا بیاورند، همین درخواست را از خداوند داشته باشید، ببینید آیا لب تاب شما حرکتی می کند؟! اگر حرکت نکرد نتیجه می گیرید پس خدایی هم در کار نیست؟!

این گونه بحث و استدلال کردن واقعا منطقی است؟!

پیشنهاد می کنم کمی مطالعه کنیم و فقط به سخنان مغرضان بی دین و ضد اسلام توجه نکنیم. مطالبی که دانشمندان حتی غیر دانشمندان غیر مسلمانان در مورد قران گفتند را ببینیم.

یک نمونه از این آثار را خدمت تان معرفی می کنم:

کتاب: تورات، انجیل، قرآن و علم
مولف: دکتر بوکای
مترجم: مهندس ذبیح الله دبیر
انتشارات: دفتر نشر فرهنگ اسلامی


سلام
ممنون از معرفی
پوزشمندم اگر گفتارم موجب کدورت خاطر شد@};-@};-

یاسین;914496 نوشت:
پیشنهاد می کنم کمی مطالعه کنیم و فقط به سخنان مغرضان بی دین و ضد اسلام توجه نکنیم. مطالبی که دانشمندان حتی غیر دانشمندان غیر مسلمانان در مورد قران گفتند را ببینیم.

در این مورد ممکن است قصوری سر زده باشد از جانبم که حرف شما صحیح است
زمان بیشتر و مطالعه بیشتری برای قضاوت اسلام لازمه@};-

فاتح;914702 نوشت:
سلام علیکم

یعنی میفرمائید هر وقت و در هر زمانی جمعی دور هم جمع شدند و درخواست کردند باید پیامبر بیاید برایشان معجزه رد الشمس و شق القمر بیاورد تا آنها هم محسوس ببینند و ایمان بیاورند ؟

این مطالبه معقولی نیست

1- در هر دوره ای که معجزه ای را پیامبری می آورد ( آنهم با تناسب اعجاز و در زمانی مناسب و در رد بنیادی ترین عقاید کفرآمیز ) بجز عده کمی مابقی ایمان نمی آوردند .

2- اگر مشاهده اعجاز برای هدایت کافی بود دلیلی اینهمه ادله عقلی بعد از آوردن اعجاز چیست ؟ آیا دلیلش این نیست که شان تعقل و تفکر از حس بالاتر است و انسان حتی پس از مشاهده اعجاز کار تمام نمیشود و نیازمند استفاده از این نعمت است ؟

3- افراد بسیاری که در همان زمان پیامبران میزیستند یا در آن و زمان اعجاز در آن مکان نبودند و ندیدند و یا بعد از انبیاء بدنیا آمدند و شاهد نبودند ولی بواسطه تعقل و تفکر ایمان آوردند و شمار ایمان آورندگان از راه تعقل و تفکر نسبت به مشاهده کنندگان اعجاز قابل مقایسه نیست .


درسته که دلایلی هستش
ولی خب وجود معجزه که باعث تقویت ایمان میشه
خب مثلا برای من براهین اثبات خدا و... یقین آور نیست و فقط احتمالشو برام افزایش می ده
ولی ی معجزه ای منو به یقین میرسونه
درسته که مطالبه من ممکنه درست نباشه
ولی چیزی مثل رد الشمس بنظرتون واقعه بزرگی نیست؟که جهانیان هم گزارش داده باشند؟

[="Tahoma"][="Navy"]

مهدی کیانی44;911775 نوشت:
الحمد للرحمن، رب الاكوان، الملك الدّیان، لك العباده و بك المستعان،اهدنا صراط الایمان. [۱۶]

سلام
بافت سوره های قرآن کریم دارای نظمی در حد نظم ریاضی است یعنی همانطور که نمی توان سه را قبل دو گذاشت نمی توان یک لفظ را جایگزین لفظ قرآن در همان سوره کرد
بیان مثال:
قرآن کریم می فرماید:
الحمد لله رب العالمین
ایشان گفته است
الحمد للرحمن
به حسب مقامات وجود حمد مطلق به حقیقت مطلق تعلق می گیرد در حالیکه رحمن به نسبت الله مطلق نیست لذا نمی توان بعد الحمد چیزی جز الله آورد لذا در هیچ جای قرآن هم بعد از الحمد اسمی غیر الله نیامده است . البته گاهی الحمد به ضمیر ه بر می گردد که اشاره به همان الله است چه اینکه فرمود: قل هو الله
و به همین ترتیب می توان ثابت کرد که بافت الفاظ در سور قرآن کریم احسن بافتهاست و هر لفظی جای آن قرار بگیرد ضعف یا نقصی پیدا می کند
یا علیم[/]

موضوع قفل شده است