جمع بندی از قوز قرنیه تا ذکر یونسیه !

تب‌های اولیه

29 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
از قوز قرنیه تا ذکر یونسیه !

این داستان واقعی است . داستان خودم هست.پسری 27 ساله ناشکر.
من ناشکر شده بودم گناه کار شده بودم با اینکه نماز خون و مذهبی بودم.یه روز دکتر بهم گفت چشمات قوز قرنیه داره و ممکنه روز به روز ضعیف تر بشه .پیش خودم گفتم چرا من؟؟؟ خیلی ناراحت بودم.تا حدی ناشکری و گناهکاری خودم رو دلیل بیماری میدونستم.رفتم نماز خوندم استغفار کردم.بعد قرآن رو باز کردم.چشم ام به اسم حضرت یونس خورد.برام این سوال پیش اومد که راستی چرا پیامبر خدا باید در شکم ماهی زندانی بشه !؟ برام سوال شده بود و کنجکاو بودم.میدونستم حضرت یونس در شکم ماهی زندانی شده ولی علت رو نمیدونستم.تو اینترنت داستان حضرت یونس رو خوندم و علت رو فهمیدم.پیش خودم گفتم خدا بهم میگه یونس پیامبرم بود اون همه مقام و منزلت داشت گناهی هم نکرد و فقط قومش رو ترک کرد و قومش رو نبخشید.من اون رو به دهن ماهی (نهنگ) انداختم.حالا تو سر تا پا تقصیر رو به خاطر ناشکری و ناسپاسی ات نباید آگاه میکردم !؟ نباید بهت تلنگری میزدم تا از مادیات فاصله بگیری و مثل قبل ها شاکر باشی !؟ این افکار رو به مادر و خواهرم گفتم.مادرم چیزی نگفت ، ولی خواهرم گفت تو خودت رو با پیامبر خدا مقایسه میکنی!؟ تو توهم زدی.تو کجا و یونس پیامبر کجا !!!؟؟ من هم چند روز بعد دوباره به این اتفاق فکر میکردم.ولی یه حس درونی میگفت من توهم نزدم خدا خواسته به من بفهمونه آره من خودم مقصرم و خودم به خودم ظلم کردم.یه شب اتفاقی از سایت شهید آوینی استخاره آنلاین با قرآن گرفتم.خدا شاهده ،صفحه 207 یعنی انتهای سوره توبه و ابتدای سوره یونس برایم اومد!!! اینجا بود که واقعا شوکه شده بودم.من خودم مهندس نرم افزارم.چه طور ممکنه کامپیوتر سرور عدد تصادفی که تولید میکنه عددی باشه که به صورت سر تیتر و بزرگ جلوی چشم ام بنویسه «یـــــــــــونــــــــس»!؟ من این رو معجزه میدونم.و هیچ وقت این موضوع و اون شب رو فراموش نمیکنم.
من آدم ناشکری شده بودم.و کفران نعمت داشتم.علت هم این بود که خودم رو با دیگران و خصوصاً ایده آل ها مقایسه میکردم.به اشتباهم الان پی بردم.توی مادیات هیچ وقت نباید خودت رو با ایده آل ها یا از خودت بالاتر قیاس کنی.چون نهایت مثل من کافر میشی.و همون طور که خدا خودش در قرآن گفته " انا هدیناه سبیل اما شاکراً اما کَفورا" من شاکر نبودم.پس کافر شده بودم.کافری فقط این نیست خدا رو قبول نداشته باشی و ازش اطاعت نکنی.کفران نعمت و ناشکری هم کافریه.من الان به اشتباه ام پی بردم.نمیدونم چرا اینجا درد و دل کردم.ولی دوست داشتم این موضوع رو با هموطنای ایرانی ام در میون بزارم.برام دعا کنید بیماری ام پیشرفت نکنه.چون من برای کارم و ادامه تحصیل چشم هام رو خیلی نیاز دارم.کسایی هم که مثل من بیمار هستند ذکر یونسیه رو فراموش نکنند.در مورد این ذکر در اینترنت حتما مطالعه کنید.برای بیمارها و معنوی شدن ذکر خیییییییییلی خوبیه.ذکر یونسیه : «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»

دوست دارم نظرات شما رو راجب این موضوع بدونم ...

سلام
تیتر جالبتون من رو به این تاپیک کشوند...
قوز قرنیه احتیاج به پیوند داره ، برای معالجه اقدام کنید ان شاءالله بهبودی کامل رو بدست میارید

milad.ir86;909335 نوشت:
این داستان واقعی است . داستان خودم هست.پسری 27 ساله ناشکر.

«لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»

دوست دارم نظرات شما رو راجب این موضوع بدونم ...



سلام
:ok::hamdel:

خدا رو شکر خوشحال شدم داستان شما رو خوندم

:Norani:

ان شاءالله بیماریتون و مشکلتون رفع بشه ... همه ان شاءالله دعا میکنیم برای شما ...
:Doaa:

در مورد تلنگرتون باید بگم بله ..
:taeed:. هرکس از یه طریقی تلنگر میخوره ... ولی یه چیزی رو دقت کنین ::Narahat az:

خدا بنده هایی که خیلی دوسشون داره بهشون زیاد تلنگر میزنه ... اگر گوش مالی شدی بدون خدا دوست داره

اگر دوستت نداشت ولت میکرد راحت باشی ... اما اگر تلنگر میزنه میخواد بری سمتش یعنی میخوادت ..

:Ebraz Doosti:. هرکسی هم یه جور تلنگری میخوره :samt:

گاهی اوقات پات گیر میکنه میخوای بیفتی بدون یه کاری کردی .

:khandidan:.. از ریزترین کار تا بزرگترینهاش تلنگرها فرق میکنه .

یکی رو میبینی خدا پولشو میگیره طرف میره سمت خدا دعا میکنه التماس و گریه و نزدیک میشه به خدا ... یکی با مریضی و هرکس یه جوری ...

ان شاءالله هممون خدایی بشیم . پر بشیم از محبت به خدا.. التماس دعا:ok::hamdel::Gol:

هو النور

با سلام وعرض ادب
هرچقدر به خدا نزیک تر شوید از این معجزات زیادتر خواهید دید
در پناه حق و حقیقت@};-

[="DarkRed"]

milad.ir86;909335 نوشت:
دوست دارم نظرات شما رو راجب این موضوع بدونم ...

سلام خیلی جالب بود...
چون دقیقا همچین اتفاقاتی هم برای من میوفته!
اگر گناه یا خطایی کنم یه چی میخورم تو کله م که آگاهم کنه یا خدا بهم بفهمونه حواسم بهت هست!(برداشت شخصی!)
مخصوصا اگر مادرم ازم ناراحت بشن تا دلشون راضی نشه همش بدبیاری میارم رضایت والدین خیلی مهمه!
[/]

باسلام

ذکر یونسیه را به اعداد بالا نخواهید به همان عدد چهارصد و پایینتر بخوانید

صد بار استغفرالله و صلوات هم بعد نماز صبح و عشاء توصیه میشه

برای شفای بیماریت و جلوگیری از بدتر شدنش میتونی سوره حمد، یس، جن، قلم، فلق و ناس رو هر کدوم هفت بار بر یه ظرف آب بخونی و سه بار در روز بنوشی تا بهبود پیدا کنی. اینقدر بنوش تا خوب بشی. هر وقت ظرف آب نصف شد دوباره پرش کن و تکون بده و باز مصرف رو ادامه بده

سلام ...
گفتین که قرآن باز کردین و حضرت یونس اومده و ...

اگر براتون امکانش وجود داشت حتما این پست من رو که چند سال پیش نوشتم رو بخونین ...

پست شماره 21 :

http://www.askdin.com/showthread.php?t=41494&page=3

دوستان اگه آیات یا احادیثی یا سخنان بزرگان در زمینه این تلنگرها تو زندگی مد نظرتون هست تو این تاپیک بزارید...من هیچ وقت این تلنگرها رو جدی نگرفتم! نگاه و دیدم خیلی مادی و تجربیه!

جناب مارینر، پستی از شما تو اون صفحه پیدا نکردم.

سلام .
گفتی حضرت یونس ... یاده این پستم هم افتادم ...

سلام ...
برای آغاز کننده پست ...

یه فیلم خیلی زیبا یادم اومد که گفتم براتون تعریفش کنم ... اسم فیلم خاطرم نیست ... سالها پیش دیدمش ... داستان فیلم از این قرار بود :

نجاری بود که سالیان سال کاره نجاری انجام میداده ... این نجار در اواخر عمرش فیلم پینوکیو رو از سینما میبینه و تهییج میشه ... برای همین تصمیم میگیره که اون هم برای خلوت خودش یک عروسک چوبی درست کنه .... پیرمرد ماهها بر رویه چوب خراطی میکرده و با نهایت دقت و عشق عروسک چوبی خودش رو میساخته ... سعی میکرده با دستانش به چوب زندگی بده و عروسکی ارزشمند و زیبا و پر شکوه بسازه ... ماهها میگذره ... تا اینکه نجار موفق به ساخت عروسک چوبی میشه ... غافل از اینکه عمرش به دنیا نبوده و بعد از ساخته شدن عروسک چوبی دار فانی رو وداع میگه ...

عروسک کوچولو جان میگیره و مثله پینوکیو شروع میکنه به حرکت کردن ... بالا و پائین پریدن ... ورجه وورجه کردن ... عروسک چوبی سالیانی رو همینجوری سپری میکنه ... کتابهای زیادی رو میخونه و به قوله ما انسانها برای خودش فیلسوف و دانشمندی میشه ... تا اینکه یه روز عروسک چوبی داشته از کنار مغازه ای عبور میکرده که ناگهان نگاه دخترکی قلبش رو تسخیر میکنه ...

عروسک چوبی ... جنسش از چوب بوده ... ولی دخترک از پوست و استخون ... عروسک چوبی هی با خودش راه میره ... هی فکر میکنه ... هی فکر میکنه ... آخه عاشق شده بود دیگه ...
عقلش به جایی قد نمیده ... افسردگی میگیره و ناراحت یه گوشه میوفته ... تا اینکه یه فکری به ذهنش میخوره ... میگه بزار در درون اینترنت تحقیق کنم ... شاید امکانش وجود داشته باشه که یه عروسک چوبی تبدیل به انسان بشه ...

عروسک چوبی شروع به تحقیق میکنه ... میبینه که ....
هیچ راه حلی برای این کار وجود نداره ... تنها یک افسانه در این مورد وجود داره ... اون هم افسانه پینوکیو و فرشته مهربون ...

با اینکه میدونسته که داستان پینوکیو و فرشته مهربون تنها یک داستان هست ... با خودش میگه از کجا معلوم که این یک داستان واقعی نبوده باشه ... و راوی داستان نخواسته که حقیقت داستان رو برملا کنه ...
عروسک کوچولو شروع میکنه به تحقیق کردن تا فرشته مهربون رو پیدا کنه و ازش بخواد که بدنی با گوشت و استخون بهش بده .... تا بتونه به محبوبش برسه ...

پس از مدتها تحقیق کردن ... میفهمه که .... پس از ساخته شدن فیلم پینوکیو و به اکران در اومدن اون ... عروسک پینوکیو و فرشته مهربون رو سوار کشتی میکنن تا به کشوری دیگر ببرن و کشتی در وسط راه غرق میشه و فرشته مهربون و پینوکیو در درون دریا غرق میشن و هیچ نشونه ای هم ازشون پیدا نمیشه ...

پینوکیو با خودش میگه .... چاره من به دستان فرشته مهربون هست ...
پینوکیو برای یافتن فرشته مهربون نیاز به زیر دریائی داشته ... بنابراین دور از چشم گارد امنیتی سواره یه زیر دریایی میشه و سالها به دنبال فرشته مهربون میگرده ... کم کم داشته از پیدا کردن فرشته مهربون ناامید میشده که ناگهان اون دور دورها یه کشتی شکسته در اعماق دریا میبینه ... وقتی به اون کشتی شکسته که در عمق اقیانوس نزدیک میشه ... ناگهان تصویر فرشته مهربون رو جلوش میبینه ... بالاخره تونسته بود پیداش کنه ... خیلی خوشحال میشه ...

زیر دریایی رو روبروی کشتی شکسته نگه میداره ... و
با خضوع در مقابل فرشته مهربون به رویه زانوهاش میشینه ...
دستهاش رو در درون هم حلقه میکنه ...
به چشمان فرشته مهربون خیره میشه ...
و میگه ...

خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
.....
.....
.....
.....
سکانس میاد بیرون از زیر دریایی نشون میده اون دخترکی که عاشق بوده ... خودش بزرگ شده ... درس رو در درون دانشگاه تموم کرده ... عاشق پسری شده و داره برای اون پسر طنازی میکنه و همچنان عروسک چوبی در قعر اقیانوس چشم در چشم فرشته مهربون دوخته و میگه ...

خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ....

سالها میگذره تا اینکه اون دختره ... پیره زنی برای خودش میشه و از دنیا میره ... ولی همچنان عروسک چوبی با دستانی حلقه کرده و با حالتی خضوع چشم در چشم فرشته مهربون دوخته و میگه ...

خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ....
خواهش میکنم ...

باز سکانس دستگاه میاد بیرون از زیر دریائی ... نشون میده ... بهارهای بسیار اومدند و رفتند ... تابستانها و زمستانهای بسیار آمدند و رفتند ... دختری که عاشقش بوده میمیره ... نسلها از انسانها میان و میرن و زمین وارد عصر یخبندان میشه ... و اقیانوس ها شروع به منجمد شدن میکنند ...

عروسک چوبی سردش شده بوده ولی همچنان دستانش گره کرده و با حالت خضوع روبرویه فرشته مهربون قرار گرفته بوده و میگفته ...

خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...
خواهش میکنم ...

تا اینکه بر اثر سرما ... عروسکه فرشته مهربون روبروی چشمان خسته و دستان حلقه کرده عروسک چوبی تکه تکه میشه ... در همان لحظات بود که سرمایی عجیب تنه خسته عروسک چوبی رو در آغوش میگیره و عروسک چوبی رو به خوابی عمیق فرو میره ...

سکانس فیلم دوباره میاد بیرون ... نشون میده سالیان سال گذشته و انسانها به دانش و تکنولوژی رسیدند ... آنچنانکه میتونن در درون ابرها حرکت کنند ... قعر اقیانوس ها رو پویش کنند ... و به دنیال زیر دریایی عروسک چوبی میان و اون رو از درون زیر دریایی بیرون میشکن ... بدن خسته اون رو ترمیم میکنن و دوباره جانی به اون میدن ...

عروسک چوبی متوجه میشه که راه رو عوضی اومده ... و فرشته مهربون چاره راهش نبوده ... بنابراین خوشحال میشه ... نفسی از ته دل میکشه و میگه من یه روز تبدیل به انسان میشم و اینبار به هیچ وجه عشقم رو از دست نمیدم ...

فیلم با ورجه وورجه ها و خوشحالی عروسک چوبی به اتمام میرسه ....

فقط 15 الی 20 درصد بیماران قوز قرنیه نیاز به پیوند دارند.کسانی که از سن پایین مثلاً 10 سالگی درگیر این بیماری میشوند و بیماریشان پیشرفت سریعی داره.پیوند هم نتایج موفقیت آمیزی داره.و هیچ بیمار قوز قرنیه ای کور نمیشه.
قوز قرنیه در قدیم بیماری شایعی نبوده.درصد جهانی اون یک نفر از 2000 نفر بوده ولی امروزه 400 درصد افزایش داشته و 1 نفر از 500 نفر مشکل قوز قرنیه داشته و دلیل اون هم نامشخص است.ایران بر روی کمربند قوزقرنیه قرار داره و متاسفانه در ایران 15 نفر از 100 نفر قوز قرنیه دارند.در آمریکا یک نفر از 200 نفر قوز قرنیه دارند.خوشبختانه در سال 2003 دکتر آلمانی به اسم Dr.Brain Boxer Wachler روشی به اسم Corneal cross-linking (CXL) ابداع کرد.خدا خیرش بده این دکتر آلمانی رو و همه دکترهای متخصص قرنیه رو.و در دهه های اخیر با این روش جراحی که فقط نیم ساعت زمان میبرد میتوان جلوی پیشرفت قوز قرنیه را گرفت و سیر پیشرفت آن را متوقف یا خیلی خیلی کند کرد.این جراحی در ایران هم انجام میشود و پزشک ها نظر مساعد و مثبتی نسبت به این جراحی دارند.حتی این جراحی تا حدی هم بینایی را با عینک و بدون عینک بهتر میکند ولی این روش فقط جلوی قوز قرنیه رو میگیره و بینایی شما رو اصلاح نمیکنه و برنمیگردونه.من الان فقط چشم راستم کمی پیشرفت داشته و با عینک دید خوبی دارم و چشم چپم دید خوبی داره.دعا کنید خود بیماری متوقف بشه.چون این بیماری معمولاً در 10 سالگی شروع میشه و حداکثر تا 40 سالگی پیشرفت میکنه.و در بعضی از مقالات اشاره شده که در دهه چهارم زندگی پیشرفت بیماری خیلی کند و یا متوقف میشه.حتی بعضی از دکترها 28 سالگی را پایان پیشرفت این بیماری میدونند.
خودم فکر میکنم خدا اگر توبه ام رو بپذیره تو همین سن هم پیشرفت اون متوقف میشه.و حتی نیاز به جراحی CXL نیست.و همین بینایی رو برای همیشه دارم.خودم خیلی خوشبینم.خصوصاً به خاطر اینکه خدا هم توبه قوم حضرت یونس رو پذیرفت و هم توبه حضرت یونس رو پذیرفت.دعام کنید.من سرم به سنگ خورده.به نظر شما خدا منو میبخشه !؟ من همه تلاشم رو میکنم دیگه ناشکری نکنم.دیگه گناه نکنم.و هیچ وقت از خدا دور نشم.ولی خیلی ناراحتم من مهندس نرم افزارم مثل قدیما نمیتونم کد نویسی کنم با کامپیوتر کارکنم و مطالعه کنم و به روز باشم و فسیل نشم ، کارهای ضروری اداری رو هم با ترس و لرز انجام میدم.ولی باز هم خدایا شکرت.راضیم شاید قسمت و حکمتی درش بوده.خدا هیچ وقت بدی من رو توی زندگی نخواسته.اتفاقات بد هم نتایج خوبی برای من داشته.

مارینر;909898 نوشت:
اگر براتون امکانش وجود داشت حتما این پست من رو که چند سال پیش نوشتم رو بخونین ...

جناب مارینر، منم پستی از شما تو اون صفحه پیدا نکردم.حتی در صفحه 21 هم نگاه کردم

اعضای خونواده بعد از این ماجرا برای اهدای قرنیه شون در سایت http://www.iraneyebank.org ثبت نام کردند تا قرنیه خودشون رو اهدا کنند.ایجاد بانک چشم یکی از دستاوردهای مهم پس از انقلاب اسلامی محسوب می‌شود که اعزام بیمار به خارج کشور را که علاوه بر هزینه‌های مالی، تبعات فرهنگی متعددی نیز داشت متوقف کرده است.بانک چشم جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان یک موسسه غیرانتفاعی در سال 1367 به شماره ثبت 3597 با هدف انجام تحقیقات و آموزش‌هاي لازم در جهت گسترش انجام پیوند قرنیه و صلبیه، تهیه و نگهداری بافت‌هاي چشمي از جسد اهداکنندگان به منظور انجام پيوند قرنيه و صلبيه، هم‌چنین آگاه نمودن مردم نسبت به ارزش‌های والای انسانی و درمانی پیوند و تشویق به اهدای قرنیه خود پس از فوت تشکیل شد.من به اشتباه فکر میکرد قرنیه را فقط میشه فقط از کسی که مرگ مغزی داشته میشه تهیه کرد.ولی قرنیه را میشود از هر مرده ای تهیه کرد.لازم به ذکر است که بافت قرنیه جهت انجام عمل پیوندقرنیه از فرد متوفی برداشته می‌شود و هیچ‌گاه از فرد زنده تهیه نمی‌شود. معمولا تا24 ساعت پس از فوت قرنیه قابل برداشت می‌باشد ولی سوال اصلی این است که از قرنیه چه کسی پس از فوت می‌توان استفاده کرد و نحوه برداشت آن چگونه است؟ پس از احراز هویت و کسب رضایت از بستگان و یا رضایت فرد قبل از فوت، فرد دهنده باید عاری از هر گونه بیماری عفونی، بيماري داخلي مزمن و یا بیماریهای چشمی باشد.من فکر میکردم قرنیه کل حدقه چشم است و اگر پیوند بشود رنگ چشم عوض میشه.ولی قرنیه مثل شیشه ماشین بی رنگ و شفاف هستش و یه لایه نازک هستش.و رنگ چشم از عنبیه است و اصلا ربطی به قرنیه نداره.شما عمل لیزیک و امثالهم رو انجام میدید همین قرنیه رو نازک میکنند تا دیدتون بهتر بشه...
خیلی حرف زدم سرتون رو درد آوردم.گفتم اطلاع رسانی کنم.من که خودم قرنیه سالم برای اهدا ندارم ولی در سایت http://ehda.sbmu.ac.ir ثبت نام کردم و مجوز اهدای همه اعضا قابل اهدا یعنی قلب ، ریه،کبد،کلیه ها، نسوج رو دادم و کارت اهدا رو همون لحضه اینترتی بهم داد.

[="Arial"]

عبد" ام آرزوست;909908 نوشت:
جناب مارینر، پستی از شما تو اون صفحه پیدا نکردم.

[=arial]برخی از دوستان اسک دین با چندتا آی دی تو بحثا شرکت میکنن مثل سرکار مارینر
شما همون پست شماره 21 رو بخونین

من پست شماره 21 رو خوندم ولی نمیدونم نتیجه اخلاقی اش چی بود و میخواست چه نصیحتی به من بکنه !؟ یعنی به ندای درونی و الهامی که بهت میشه نباید گوش کنی !!!؟؟؟
نتیجه گیری خودم اینه :
من باید توبه کنم.امیدوارم خدا قلبم رو پاک کنه ، گناهانم رو ببخشه و ایمانم قوی بشه و ایشالا چشم هایم رو هم شفا بده.امیدوارم لیاقت این چشم ها رو داشته باشم و باهاش به اسلام و خانواده ام و کشورم خدمت کنم.
نزديك است آسمانها (بخاطر نسبتهاى نارواى مشركان) از بالا متلاشى شوند و فرشتگان پيوسته تسبيح و حمد پروردگارشان را بجا مى‏آورند و براى كسانى كه در زمين هستند استغفار مى‏كنند; آگاه باشيد خداوند آمرزنده و مهربان است. سوره الشوری آیه 25
او كسى است كه توبه را از بندگانش مى‏پذيرد و بديها را مى‏بخشد، و آنچه را انجام میدهيد مى‏داند.
سوره الشوری آیه 25

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نسیم رحمت

milad.ir86;909335 نوشت:
نماز خوندم استغفار کردم.بعد قرآن رو باز کردم.چشم ام به اسم حضرت یونس خورد.

این گونه تفال زدن به قرآن نهی شده است و اعتبار ندارد.

milad.ir86;909335 نوشت:
یش خودم گفتم خدا بهم میگه یونس پیامبرم بود اون همه مقام و منزلت داشت گناهی هم نکرد و فقط قومش رو ترک کرد و قومش رو نبخشید.من اون رو به دهن ماهی (نهنگ) انداختم.حالا تو سر تا پا تقصیر رو به خاطر ناشکری و ناسپاسی ات نباید آگاه میکردم !؟ نباید بهت تلنگری میزدم تا از مادیات فاصله بگیری و مثل قبل ها شاکر باشی !؟

ممکنه شما در گذشته گناهانی رو انجام داده باشید. اگر توبه کرده باشید خداوند از شما پذیرفته است. نمیشه بین این بیماری شما و مشکلات رابطه قطعی برقرار کرد و گفت این بیماری قطعا به جهت اون گناهان است. بله این موارد در حد تلنگر درسته اما این که این بیماری قطعا به خاطر اون گناهان سابق باشد، نه درست نیست و نمیشه انسان بین این ها رابطه قطعی برقرار کند.
دوست عزيز؛
عالمي که ما در آن زندگي مي کنيم، عالم مادي است که ساختار آن بر اساس نظام عليت و معلوليت است، يعني هر چيز بر اساس علت‌هاي شناخته شده يا ناشناخته‌ تحقق مي يابد. محال است معلولي بدون علت پديد آيد؛ آتش مي‌سوزاند، آب سرد مي کند، ابر به بارش در مي‌آيد، ويروس بيماري مي‌آفريند و دارو درمان مي‌کند؛ همه اين حوادث بر اساس ضابطه معيني نظام عالم را تشکيل مي‌دهند. بنابراين معلولات عالم بر اساس نظام علت و معلول است که بر تمام عالم هستي و از جمله زندگي انسان ها حکمفرما است.
توضيح مطلب اين که:
به طور کلي در مورد فلسفه مشکلات و سختي هاي دنيا بايد به اين نکته اساسي توجه داشته باشيم که: بلاها و گرفتاري‌ها، و سختي ‌هايي که در زندگي بر انسان وارد مي شود، مي تواند مولود عوامل گوناگوني باشد. در ذيل به برخي از آن اشاره مي شود :

1. سختي ها، بازتاب عملکردهاي نادرست انسان :
قرآن کريم مي فرمايد: ‌
« وَ ما اصابکم من مصيبه، فبما کسبت ايديکم و يعفو عن کثير؛ (1) هر مصيبت و ناملايمتي (فردي يا اجتماعي) که به شما مي رسد به خاطر اعمالي است که با دست خود ( فرد يا جامعه ) انجام داده ايد (تازه اين تمام مجازات و کيفر اعمال شما نيست) و خدا از بسياري از گناهان مي گذرد و آنها را مورد عفو قرار مي دهد».
بنا براين «اگر خرابي و فساد، سختي و تنگناها، در خشکي و دريا ظهور و بروز پيدا مي کند، همگي به خاطر گناهاني است که مردم مي کنند. پيدا شدن خرابي ها و فشارها براي اين است که خداوند مي خواهد نمونه‌اي از آثار شوم عملکردهاي‌شان را به آنان بچشاند، بلکه برگردند.

2. سختي ها،لازمه عالم دنيا :

از قرآن و روايات استفاده مي‌شود نظام زندگي انسان در جهان هستي، نظام تکامل و پرورش است و همه مردم (از پيامبران گرفته تا ديگران) در حوادث روزگار دست و پنجه نرم مي‌کنند تا تربيت و ساخته شوند و شايستگي دريافت پاداش‌هاي عظيم الهي را کسب نمايند. از طرف ديگر وجود سختي‌ها در زندگي، لازمه زندگي مادي است. زندگي مادي همراه با محدوديت و تزاحم و کشمکش‌ها است. مواد و عناصر در همديگر تأثير مي‌گذارند، يا اثر همديگر را خنثي مي‌کنند و به هر ترتيب، تزاحم بر عالم ماده حاکم است و هيچ انساني ، مؤمن باشد يا غير مؤمن، نيز از اين قاعده مستثني نيست. "لولا التضاد ما صحّ دوام الفيض؛ اگر تضاد و کشمکش نبود، فيض الهي دوام و استمرار نمي‌يافت".
بنا بر اين وجود سختي‌ها و مشکلات نه تنها براي انسان، بلکه تمام موجودات عالم است، با اين تفاوت که لازمه تکامل انسان وجود سختي‌ها است. علاوه بر آن که وجود سختي‏ ها و مشکلات براي زندگي ما لازم است و بدون وجود آن‏ها زندگي بي معنا و يکنواخت خواهد بود.

3. سختي ها، عامل شکوفايي استعدادها و سازنده شخصيت انسان:
خداوند براي شکوفا کردن استعدادها و پرورش دادن بندگانش، آنان را با گرفتاري‌ها مي‌آزمايد، يعني همان گونه که فولاد را براي استحکام بيشتر در کوره مي‌گذارند تا به اصطلاح آبديده شود، آدمي را نيز در کوره حوادث سخت پرورش مي‌دهد تا مقاوم گردد. امتحان خدا با گرفتاري ها، به کار باغبان پر تجربه شبيه است که دانه‌هاي مستعد را در سرزمين‌هاي آماده مي‌پاشد. دانه‌ها با استفاده از داده‌هاي طبيعي شروع به رشد و نمو مي‌کنند، تدريجاً با مشکلات مي‌جنگند و با حوادث پيکار مي‌نمايند، در برابر طوفان‌هاي سخت و سرماي کشنده و گرماي سوزان، ايستادگي به خرج مي‌دهند تا شاخة گلي زيبا يا درختي تنومند و پرثمر بار آيد که بتواند به زندگي خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد.
خداوند نيز زندگي دنيا را براي انسان توأم با رنج و مشقت قرار داد تا وي را تربيت کند و استعدادهايش را شکوفا نمايد.
شدايد و ناملايمات براي انسان جنبه سازندگي دارند.
بسياري از کمالات و رشدها است که جز در رو برو شدن با سختي‌ها و گرفتاري ها، جز در نتيجه برخوردها، جز در ميدان مبارزه و پنجه نرم کردن با حوادث به دست نمي‌آيد. لذا در بعضي از روايات دنيا به گذرگاهي تشبيه شده است که در سايه خوب زندگي کردن و درست زيستن در آن مي توانيم به زندگي و شادي و لذت مطلق در آخرت دست يابيم. زيرا سختي هاي دنيا در بسياري از موارد عاملي در جهت رسيدن به آن نتيجه والا، و هشداري است تا او را از خواب غفلت و از فراموشي مقصد حقيقي و تلاش براي رسيدن به آن باز مي دارد .
بنابراين ، بلاها و سختي‌ها اثر کيميايي دارند، و سازنده اند. از موجودي، موجود ديگر، از ضعيف، قوي، از پست، عالي، از خام، پخته به وجود مي‌آورند. در حقيقت سختي‌ها در زندگي بشر تنها گوهر واقعي انسان را آشکار نمي‌کند، بلکه به گوهر وي تکامل مي‌بخشد. چه را که مشکلات، شخصيت ساز و استقامت آفرين است، بسان درختي که در دل بيابان‏هاي سوزان و بادهاي داغ قرار مي‏گيرد.
استاد مطهري مي‏گويد:
به حکم قانون و ناموس خلقت، بسياري از کمالات است که جز در مواجهه با سختي‏ها و شدايد، جز در نتيجه تصادم‏ها و اصطکاک‏هاي سخت، جز در ميدان مبارزه و پنجه نرم کردن با حوادث، جز در رو به رو شدن با بلايا و مصايب حاصل نمي ‏شود. (2)

با توجه به مطالب بالا مي توان اين گونه نتيجه گرفت که :
مشکلات و سختي ها ، بلاها و گرفتاري‌ها که در زندگي بر انسان وارد مي شود، مولود عوامل گوناگوني هستند. به صورت مطلق نمي‌توان گفت سختي ها و بلاها و مشکلات هميشه و پيوسته محصول گناهان و عملکردهاي زشت افراد است؛ زيرا همه افراد بشر در طول زندگي به نوعي مورد آزمايش خداوند هستند؛
در سوره ملک مي فرمايد :
«الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ لِيَبْلُوَکُمْ أَيُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ ؛ (3) خداوندي که مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد که کدامتان نيکوکارتريد و اوست ارجمند و آمرزنده».
در قرآن بيشتر از بيست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است . اين يک قانون کلي و سنت دائمي در زندگي انسان است.
به طور فراگير مي توان گفت که: هر عملي که انسان انجام مي دهد، امتحاني است که در پيشگاه خداوند پس مي دهد که نتيجهء آن ثواب است يا کيفر.
از آن گذشته گرفتاري يا سختي ، در عين عذاب بودن ، امتحان الهي نيز هست تا معلوم شود انسان براي از بين رفتن آثار گناه خود صبر و تحمل مي کند ، يا با ناله و فرياد و بدگويي به زمين و زمان ، گناهي بر گناهان گذشته خود مي افزايد .
پس يک عمل، هم مي تواند کيفر گناهان باشد و هم وسيله امتحان .
بنا بر اين در هر صورت انسان بايد مراقب باشد . زيرا حتي در فرضي که بلا و گرفتاري به خاطر عذاب باشد، مي تواند امتحان الهي نيز باشد.
لذا بهترين راه براي اين که انسان بتواند تشخيص دهد که مشکلش از ناحيه کوتاهي خودش در وظايف مادي يا معنوي هست يا امتحان الهي است ، اين است که با هر بلا و گرفتاري که مواجه مي شود ، ابتدا نامه عمل خود را بازبيني کند که آيا وظايف خود را انجام داده يا کوتاهي کرده ؟
در صورتي که از طرف او کوتاهي صورت گرفته ، براي جبران آن اقدام کند تا خداوند عنايت خود را به او بيشتر نمايد و در صورتي که کوتاهي در انجام وظايف از او سر نزده ، در مقابل بلا و گرفتاري صبر نموده و خدا را شاکر باشد تا خداوند سفره نعمت هايش براي او بگشايد.

پي‌نوشت‌ها :
1. شورى (42) آيه 30 .
2. استاد مطهري، بيست گفتار، انتشارات صدرا - قم ، چاپ پنجم ، ص 176 .
3. ملک (67) آيه 2 .

milad.ir86;909335 نوشت:
یه شب اتفاقی از سایت شهید آوینی استخاره آنلاین با قرآن گرفتم.خدا شاهده ،صفحه 207 یعنی انتهای سوره توبه و ابتدای سوره یونس برایم اومد!!! اینجا بود که واقعا شوکه شده بودم.

صحت این گونه استخاره ها از نظر برخی علما و بزرگان محل تامل و اشکال است و درست نیست. لذا قابل اعتنا و اعتماد هم نیست.

milad.ir86;909335 نوشت:
همون طور که خدا خودش در قرآن گفته " انا هدیناه سبیل اما شاکراً اما کَفورا" من شاکر نبودم.پس کافر شده بودم.کافری فقط این نیست خدا رو قبول نداشته باشی و ازش اطاعت نکنی.کفران نعمت و ناشکری هم کافریه.من الان به اشتباه ام پی بردم.

برادر بزرگوار کفورا در آیه شریف به معنای کفران نعمت است نه کفر اعتقادی تا با کافر یکی باشد.

milad.ir86;909335 نوشت:
دوست داشتم این موضوع رو با هموطنای ایرانی ام در میون بزارم.برام دعا کنید بیماری ام پیشرفت نکنه.

خدایا به حق مقربان درگاهت خاصه زهرای اطهر که این ایام میزبان جلسات و فضاهای معنوی ماست، تمام بیماران، و به خصوص دوست عزیزمان جناب "milad.ir86" را شفای کامل و عاجل عنایت بفرما.:Doaa:

milad.ir86;909335 نوشت:
کسایی هم که مثل من بیمار هستند ذکر یونسیه رو فراموش نکنند.


با توجه یه خواص اذکار؛ از گفتن اذکار و از جمله ذکر یونسیه به رقم و عدد خاص، مثلا هر روز صبح و یا هر شب و ... 400 بار ، 1000 بار و .... خودداری کنید. دستورالعمل های در اینترنت اعتباری ندارند و باید توسط استاد متخصص برای هر فرد مشخص شود. البته گفتن در حد یک یا چند بار، آن هم نه به صورت منظم اشکال ندارد.

milad.ir86;909940 نوشت:
به نظر شما خدا منو میبخشه !؟

چرا نبخشد؟!!!
خداي مهربان همه بندگان خويش را دوست دارد. اگرچه مؤمنان را بيش تر دوست دارد. بنده اي هر چه ايمان و معرفت و درجه يقين و اعتمادش به خدا بيش تر باشد، او را بيش تر دوست دارد، ليکن او همه بندگانش را دوست دارد:
«إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيم» (1) نفرمود فقط مؤمنان را دوست دارد، بلکه فرمود: خداوند نسبت به همه مردمان (الناس) مهربان و بخشاينده است.
حقيقت روشن و بديهي اين است که ما خداي مهربان را نشناخته ايم. طرح سوالاتي مثل "خدا منو میبخشه؟" ناشي از نداشتن حسن ظن به خدا به خاطر عدم شناخت است.
گناه هر چه باشد،قابل توبه است. خداوند متعال راه توبه و برگشت را به روي انسان‌ها گشوده است. آنان مي‌توانند با توبه و استغفار، گناهان گذشتة خود را جبران کنند. پس از توبه و انابه به درگاه خدا ديگر بار راه تقوا و عبادت را پيش گيرند. به اين جهت قرآن مجيد و روايات اهل بيت(ع) مردم را به توبه دعوت و تشويق نموده‌اند.

قرآن می فرماید:
«قل يا عبادي الّذين أسرفوا علي أنفسهم لا تقنطوا مِن رحمة الله إنّ الله يغفر الذّنوب جميعاً إنّه هو الغفور الرّحيم وأنيبوا‌إلي ربّکم؛(1) اي بندگان خدا که بر خود اسراف و ستم کرده‌ايد، از رحمت خداوند نا اميد نشويد که خدا همه گناهان را مي‌آمرزد و به درگاه پروردگارتان انابه کنيد»
آري آنان که از روي عناد و لجاجت، عصيان با پروردگار هستي نکرده‌اند، بلکه گناه آنان از روي جهل و سهو و پيروي هواي نفس و غلبه نفس اماره و مقتضيات جواني بوده و سپس توبه حقيقي کرده‌اند، چرا مأيوس شوند؟ يأس و ناامیدی از رحمت الهي چرا؟!
توبه از آن در درگاه الهي پذيرفته مي شود، به شرط آن که توبه حقيقي باشد؛ يعني انسان پشيمان شده و از عمق دل توبه کرده باشد، خداوند توبه او را مي پذيرد و گناهان او را مي بخشد.

پی نوشت ها:
1. بقره(2) آيه 142.
2. زمر (39) آيه‌ 53.

بالاترين شکر اعضای بدن اينست که ما در آنچه خدا راضی است، صرف کنيم. اين بالاترين شکر است که به آن شکر عملی می ‌گويند. خدا به ما چشم داده است که ببينيم و زندگی کنيم. اگر چشم را در بی ‌حيايی صرف کند و در فحشا صرف کند، ناشکری است. خدا به ما گوش داده برای اينکه ما زندگی کنيم و اگر گوش را در شنيدن موسيقی ‌های شهوت ‌انگيز و کنسرت ‌های شهوت ‌انگيز صرف کنيد، اين کفران نعمت است: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي‏ لَشَديدٌ»
شکر واقعی همان شکر عملی است نه شکر زبانی. خداوند نیازی به شکر انسان ندارد و اگر از انسان خواسته می‌شود تا شکر نعمت بجا آورد، مراد همان شکر عملی است نه زبانی. به این معنا که از بنده خواسته می‌شود تا با استفاده درست از نعمت، شاکر واقعی نعمت الهی باشد. شکر زبانی تنها یادآوری این معنا است که ما چیزی را داریم که خداوند به ما داده و باید قدردان آن بوده و بدرستی از آن استفاده کنیم.
خداوند درباره شکر واقعی و حقیقی نعمت می‌فرماید: وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیئْـا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَالْأَفْـِئدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛ و خدا شما را از شکم مادرانتان - در حالى که چیزى نمى‌دانستید- بیرون آورد و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، باشد که سپاسگزارى کنید.(نحل، آیه 78)
همه اینها نصیحت هایی هستند که من خودم به خودم میکنم.و من در مقامی نیستم که دیگران را پند و اندرز بدهم.
امیدوارم من هم به این مرتبه برسم و خدا هم گناهان گذشته من رو ببخشه.از توابین باشم و خدا هم چشم هایم رو شفا بده و این چشم ها رو حفظ کنم.

نقل قول از حاج آقا پناهیان :

شکر شادی‌آفرین بوده و ارزش آن از فضیلت صبر نیز بالاتر است، ابلیس با شکر انسان‌ها بازی می‌کند و آنها را از راه خدا به انحراف می‌کشد. غفلت از شکر نعمت، دام ابلیس برای گمراهی انسان‌هاست.
وی افزود: انسانی که نماز را با کراهت می‌خواند آغاز راه ناسپاسی و ناشکری است که ارتباط خود را با خدا منقطع کرده و این روحیه باید در خون افراد افزایش یابد، همان‌طور که خداوند متعال می‌فرماید هر کس شکر نعمت برای خودش منفعت دارد.
وی خاطرنشان کرد: اگر انسان نعمت‌های الهی را عملاً شکر کند، بسیار عالی است ولی شکر قلبی و زبانی نعمت مقدم بوده که نورانیتی را در قلب انسان به وجود می‌آورد و آدمی را به شکر عملی یعنی اجتناب از گناه سوق می‌دهد. همچنین در روایات نقل است که شکر انسان منافق از زبان‌اش بالاتر نمی‌رود.
من میخوام نهایت تلاشم رو بکنم که به مرحله شکر عملی برسم.به شما هم پیشنهاد میکنم این کار رو انجام بدید.قبلنا که شاکر بودم خیلی راضی بودم خیلی ذهن آرامی داشتم.توی زندگی همش برام نعمت سرازیر میشد و موفقیت.ولی از وقتی که ناشکر شدم اعصابم به هم ریخته بود و پریشان و افسرده و مشکلات فکری داشتم.همیشه ذهنم مشغول بود.من تصمیم گرفتم ، قوز قرنیه نقطه عطفی باشه در زندگی من و من رو به نهایت شکر و سپاسگذاری از خدا برسونه

عذرخواهی میکنم ، یک سوال دیگه هم داشتم :
قصد ازدواج دارم.بر سر دوراهی هستم.اگر قوز قرنیه را بگویم.مردم بی اطلاع هستند، میترسند و فکر میکنند کور میوم و جواب رد میشنوم.و اگر نگویم از آینده دروغ میترسم.در شرف ازدواج هستم.چه کنم !؟ البته دکترها میگن به احتمال قوی بیماری من دیگه پیشرفت نمیکنه و اگر پیشرفت هم کنه با یک عمل 30 دقیقه ای و با رسیک خیییییلی کم 99 درصد جلوی پیشرفت اش گرفته میشه !!! و از طرفی بیماری من خیلی خفیفه و پیشرفت خییییییلی کمی داشته.به نظر خودم نگم بهتره.این طوری سوتفاهم پیش نمیاد.ولی اگر بگم میره توی اینترنت سرچ میکنه قوز قرنیه چیست !؟ و فکر میکنه ما هم یا کور میشیم یا به پیوند قرنیه احتیاج پیدا میکنیم.که این برای من اصلاً صدق نمیکنه.

milad.ir86;912331 نوشت:
قصد ازدواج دارم.بر سر دوراهی هستم.اگر قوز قرنیه را بگویم.مردم بی اطلاع هستند، میترسند و فکر میکنند کور میوم و جواب رد میشنوم.و اگر نگویم از آینده دروغ میترسم.در شرف ازدواج هستم.چه کنم !؟ البته دکترها میگن به احتمال قوی بیماری من دیگه پیشرفت نمیکنه و اگر پیشرفت هم کنه با یک عمل 30 دقیقه ای و با رسیک خیییییلی کم 99 درصد جلوی پیشرفت اش گرفته میشه !!! و از طرفی بیماری من خیلی خفیفه و پیشرفت خییییییلی کمی داشته.به نظر خودم نگم بهتره.این طوری سوتفاهم پیش نمیاد.ولی اگر بگم میره توی اینترنت سرچ میکنه قوز قرنیه چیست !؟ و فکر میکنه ما هم یا کور میشیم یا به پیوند قرنیه احتیاج پیدا میکنیم.که این برای من اصلاً صدق نمیکنه.

نه لازم نیست این موضوع رو بیان کنید. بیان نکردن این موضوع دروغ نیست. خصوصا اینکه می فرمایید به گفته پزشکان وبه احتمال قوی بیماری شما پیشرفت نمی کند و اگر پیشرفت هم کند، با یک عمل 30 دقیقه ای و با رسیک خیلی کم، 99 درصد جلوی پیشرفت اش گرفته می شود.

من پیش یکی از دکترهای خیلی خیلی خوب تهران رفتم.اسمش رو نمیگم تبلیغ نشه.و ایشون یه دستیار خیلی خوب هم داشتند.هر دو دکتر نظرشون این بود که این موضوع رو نگم.و میگفتند نیاز نیست بگی چون مشکل بینایی خاصی نداری.اتفاقا نوبت زدم برای عمل cxl .دعامون کنید.

milad.ir86;914250 نوشت:
ن پیش یکی از دکترهای خیلی خیلی خوب تهران رفتم.اسمش رو نمیگم تبلیغ نشه.و ایشون یه دستیار خیلی خوب هم داشتند.هر دو دکتر نظرشون این بود که این موضوع رو نگم.و میگفتند نیاز نیست بگی چون مشکل بینایی خاصی نداری.اتفاقا نوبت زدم برای عمل cxl .دعامون کنید.


انشاءالله خیره. منتظر می مونیم خودتون بیاین خبر خوشی انجام عمل و سلامتی تون رو به ما بدین انشاءالله.

البته خبر خوش ازدواج تون به قوت خود باقی خواهد بود.
به امید این که به زودی خوش خبر باشید و با خبر های خوش همه رو خوشحال کنید.

پیشاپیش این سبد گل خدمت شما ::taghdim:

milad.ir86;912331 نوشت:
عذرخواهی میکنم ، یک سوال دیگه هم داشتم :
قصد ازدواج دارم.بر سر دوراهی هستم.اگر قوز قرنیه را بگویم.مردم بی اطلاع هستند، میترسند و فکر میکنند کور میوم و جواب رد میشنوم.و اگر نگویم از آینده دروغ میترسم.در شرف ازدواج هستم.چه کنم !؟ البته دکترها میگن به احتمال قوی بیماری من دیگه پیشرفت نمیکنه و اگر پیشرفت هم کنه با یک عمل 30 دقیقه ای و با رسیک خیییییلی کم 99 درصد جلوی پیشرفت اش گرفته میشه !!! و از طرفی بیماری من خیلی خفیفه و پیشرفت خییییییلی کمی داشته.به نظر خودم نگم بهتره.این طوری سوتفاهم پیش نمیاد.ولی اگر بگم میره توی اینترنت سرچ میکنه قوز قرنیه چیست !؟ و فکر میکنه ما هم یا کور میشیم یا به پیوند قرنیه احتیاج پیدا میکنیم.که این برای من اصلاً صدق نمیکنه.


سلام خدمت شما.
قوز قرنیه مشکل خاصی نیست.البته بنظر خودم اصلا مشکلی نیست.تحدب قرنیه کمی بیشترشده فقط
اگر خواستید به فرد مقابل بفرمایید که ازپزشکان در این باره تحقیق کنند ویا باهم پیش یک دکتر بروید تا مسئله براشون مشخص بشه

پرسش:
پسری 27 ساله هستم. من ناشکر شده بودم گناه کار شده بودم با اینکه نماز خون و مذهبی بودم.یه روز دکتر بهم گفت چشمات قوز قرنیه داره و ممکنه روز به روز ضعیف تر بشه .پیش خودم گفتم چرا من؟؟؟ خیلی ناراحت بودم.تا حدی ناشکری و گناهکاری خودم رو دلیل بیماری میدونستم.رفتم نماز خوندم استغفار کردم.بعد قرآن رو باز کردم.چشم ام به اسم حضرت یونس خورد.برام این سوال پیش اومد که راستی چرا پیامبر خدا باید در شکم ماهی زندانی بشه !؟ برام سوال شده بود و کنجکاو بودم.میدونستم حضرت یونس در شکم ماهی زندانی شده ولی علت رو نمیدونستم.تو اینترنت داستان حضرت یونس رو خوندم و علت رو فهمیدم.پیش خودم گفتم خدا بهم میگه یونس پیامبرم بود اون همه مقام و منزلت داشت گناهی هم نکرد و فقط قومش رو ترک کرد و قومش رو نبخشید.من اون رو به دهن ماهی (نهنگ) انداختم.حالا تو سر تا پا تقصیر رو به خاطر ناشکری و ناسپاسی ات نباید آگاه میکردم !؟ نباید بهت تلنگری میزدم تا از مادیات فاصله بگیری و مثل قبل ها شاکر باشی !؟ این افکار رو به مادر و خواهرم گفتم.مادرم چیزی نگفت ، ولی خواهرم گفت تو خودت رو با پیامبر خدا مقایسه می کنی!؟ تو توهم زدی.تو کجا و یونس پیامبر کجا !!!؟؟ من هم چند روز بعد دوباره به این اتفاق فکر میکردم.ولی یه حس درونی میگفت من توهم نزدم خدا خواسته به من بفهمونه آره من خودم مقصرم و خودم به خودم ظلم کردم.یه شب اتفاقی از سایت شهید آوینی استخاره آنلاین با قرآن گرفتم.خدا شاهده ،صفحه 207 یعنی انتهای سوره توبه و ابتدای سوره یونس برایم اومد!!! اینجا بود که واقعا شوکه شده بودم.من خودم مهندس نرم افزارم.چه طور ممکنه کامپیوتر سرور عدد تصادفی که تولید میکنه عددی باشه که به صورت سر تیتر و بزرگ جلوی چشم ام بنویسه «یونس» !؟ من این رو معجزه میدونم.و هیچ وقت این موضوع و اون شب رو فراموش نمی کنم.
من آدم ناشکری شده بودم.و کفران نعمت داشتم.علت هم این بود که خودم رو با دیگران و خصوصاً ایده آل ها مقایسه میکردم.به اشتباهم الان پی بردم.توی مادیات هیچ وقت نباید خودت رو با ایده آل ها یا از خودت بالاتر قیاس کنی.چون نهایت مثل من کافر میشی.و همون طور که خدا خودش در قرآن گفته " انا هدیناه سبیل اما شاکراً اما کَفورا" من شاکر نبودم.پس کافر شده بودم.کافری فقط این نیست خدا رو قبول نداشته باشی و ازش اطاعت نکنی.کفران نعمت و ناشکری هم کافریه.من الان به اشتباه ام پی بردم.نمیدونم چرا اینجا درد و دل کردم.ولی دوست داشتم این موضوع رو با هموطنای ایرانی ام در میون بزارم.برام دعا کنید بیماری ام پیشرفت نکنه.چون من برای کارم و ادامه تحصیل چشم هام رو خیلی نیاز دارم.کسایی هم که مثل من بیمار هستند ذکر یونسیه رو فراموش نکنند.در مورد این ذکر در اینترنت حتما مطالعه کنید.برای بیمارها و معنوی شدن ذکر خیلی خوبیه.ذکر یونسیه : «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» دوست دارم نظرات شما رو راجب این موضوع بدونم ...
قصد ازدواج دارم.بر سر دوراهی هستم.اگر قوز قرنیه را بگویم.مردم بی اطلاع هستند، میترسند و فکر میکنند کور میوم و جواب رد میشنوم.و اگر نگویم از آینده دروغ میترسم.در شرف ازدواج هستم.چه کنم !؟ البته دکترها میگن به احتمال قوی بیماری من دیگه پیشرفت نمیکنه و اگر پیشرفت هم کنه با یک عمل 30 دقیقه ای و با رسیک خیلی کم 99 درصد جلوی پیشرفت اش گرفته میشه !!! و از طرفی بیماری من خیلی خفیفه و پیشرفت خییییییلی کمی داشته.به نظر خودم نگم بهتره.این طوری سوتفاهم پیش نمیاد.ولی اگر بگم میره توی اینترنت سرچ میکنه قوز قرنیه چیست !؟ و فکر میکنه ما هم یا کور میشیم یا به پیوند قرنیه احتیاج پیدا میکنیم.که این برای من اصلاً صدق نمیکنه.

پاسخ:
در تبیین مورد سوال توان باید به چندنکته توجه کنید :
1. این گونه تفال زدن به قرآن که "قرآن رو باز کردم. چشم ام به اسم حضرت یونس خورد و ... " درست نیست و از آن نهی شده است و اعتبار ندارد.

2. ممکن است که شما در گذشته گناهانی رو انجام داده باشید. اگر توبه کرده باشید خداوند از شما پذیرفته است. نمیشه بین این بیماری شما و مشکلات رابطه قطعی برقرار کرد و گفت این بیماری قطعا به جهت اون گناهان است. بله این موارد در حد تلنگر درسته اما این که این بیماری قطعا به خاطر اون گناهان سابق باشد، نه درست نیست و نمیشه انسان بین این ها رابطه قطعی برقرار کند.
دوست عزيز؛
عالمي که ما در آن زندگي مي کنيم، عالم مادي است که ساختار آن بر اساس نظام عليت و معلوليت است، يعني هر چيز بر اساس علت‌هاي شناخته شده يا ناشناخته‌ تحقق مي يابد. محال است معلولي بدون علت پديد آيد؛ آتش مي‌سوزاند، آب سرد مي کند، ابر به بارش در مي‌آيد، ويروس بيماري مي‌آفريند و دارو درمان مي‌کند؛ همه اين حوادث بر اساس ضابطه معيني نظام عالم را تشکيل مي‌دهند. بنابراين معلولات عالم بر اساس نظام علت و معلول است که بر تمام عالم هستي و از جمله زندگي انسان ها حکمفرما است.
توضيح مطلب اين که:
به طور کلي در مورد فلسفه مشکلات و سختي هاي دنيا بايد به اين نکته اساسي توجه داشته باشيم که: بلاها و گرفتاري‌ها، و سختي ‌هايي که در زندگي بر انسان وارد مي شود، مي تواند مولود عوامل گوناگوني باشد. در ذيل به برخي از آن اشاره مي شود :
الف. سختي ها، بازتاب عملکردهاي نادرست انسان :
قرآن کريم مي فرمايد: ‌
« وَ ما اصابکم من مصيبه، فبما کسبت ايديکم و يعفو عن کثير؛ (1) هر مصيبت و ناملايمتي (فردي يا اجتماعي) که به شما مي رسد به خاطر اعمالي است که با دست خود ( فرد يا جامعه ) انجام داده ايد (تازه اين تمام مجازات و کيفر اعمال شما نيست) و خدا از بسياري از گناهان مي گذرد و آنها را مورد عفو قرار مي دهد».
بنا براين «اگر خرابي و فساد، سختي و تنگناها، در خشکي و دريا ظهور و بروز پيدا مي کند، همگي به خاطر گناهاني است که مردم مي کنند. پيدا شدن خرابي ها و فشارها براي اين است که خداوند مي خواهد نمونه‌اي از آثار شوم عملکردهاي‌شان را به آنان بچشاند، بلکه برگردند.

ب. سختي ها،لازمه عالم دنيا :

از قرآن و روايات استفاده مي‌شود نظام زندگي انسان در جهان هستي، نظام تکامل و پرورش است و همه مردم (از پيامبران گرفته تا ديگران) در حوادث روزگار دست و پنجه نرم مي‌کنند تا تربيت و ساخته شوند و شايستگي دريافت پاداش‌هاي عظيم الهي را کسب نمايند. از طرف ديگر وجود سختي‌ها در زندگي، لازمه زندگي مادي است. زندگي مادي همراه با محدوديت و تزاحم و کشمکش‌ها است. مواد و عناصر در همديگر تأثير مي‌گذارند، يا اثر همديگر را خنثي مي‌کنند و به هر ترتيب، تزاحم بر عالم ماده حاکم است و هيچ انساني ، مؤمن باشد يا غير مؤمن، نيز از اين قاعده مستثني نيست. "لولا التضاد ما صحّ دوام الفيض؛ اگر تضاد و کشمکش نبود، فيض الهي دوام و استمرار نمي‌يافت".
بنا بر اين وجود سختي‌ها و مشکلات نه تنها براي انسان، بلکه تمام موجودات عالم است، با اين تفاوت که لازمه تکامل انسان وجود سختي‌ها است. علاوه بر آن که وجود سختي‏ ها و مشکلات براي زندگي ما لازم است و بدون وجود آن‏ها زندگي بي معنا و يکنواخت خواهد بود.

ج. سختي ها، عامل شکوفايي استعدادها و سازنده شخصيت انسان:

خداوند براي شکوفا کردن استعدادها و پرورش دادن بندگانش، آنان را با گرفتاري‌ها مي‌آزمايد، يعني همان گونه که فولاد را براي استحکام بيشتر در کوره مي‌گذارند تا به اصطلاح آبديده شود، آدمي را نيز در کوره حوادث سخت پرورش مي‌دهد تا مقاوم گردد. امتحان خدا با گرفتاري ها، به کار باغبان پر تجربه شبيه است که دانه‌هاي مستعد را در سرزمين‌هاي آماده مي‌پاشد. دانه‌ها با استفاده از داده‌هاي طبيعي شروع به رشد و نمو مي‌کنند، تدريجاً با مشکلات مي‌جنگند و با حوادث پيکار مي‌نمايند، در برابر طوفان‌هاي سخت و سرماي کشنده و گرماي سوزان، ايستادگي به خرج مي‌دهند تا شاخة گلي زيبا يا درختي تنومند و پرثمر بار آيد که بتواند به زندگي خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد.
خداوند نيز زندگي دنيا را براي انسان توأم با رنج و مشقت قرار داد تا وي را تربيت کند و استعدادهايش را شکوفا نمايد.
شدايد و ناملايمات براي انسان جنبه سازندگي دارند.
بسياري از کمالات و رشدها است که جز در رو برو شدن با سختي‌ها و گرفتاري ها، جز در نتيجه برخوردها، جز در ميدان مبارزه و پنجه نرم کردن با حوادث به دست نمي‌آيد. لذا در بعضي از روايات دنيا به گذرگاهي تشبيه شده است که در سايه خوب زندگي کردن و درست زيستن در آن مي توانيم به زندگي و شادي و لذت مطلق در آخرت دست يابيم. زيرا سختي هاي دنيا در بسياري از موارد عاملي در جهت رسيدن به آن نتيجه والا، و هشداري است تا او را از خواب غفلت و از فراموشي مقصد حقيقي و تلاش براي رسيدن به آن باز مي دارد .
بنابراين ، بلاها و سختي‌ها اثر کيميايي دارند، و سازنده اند. از موجودي، موجود ديگر، از ضعيف، قوي، از پست، عالي، از خام، پخته به وجود مي‌آورند. در حقيقت سختي‌ها در زندگي بشر تنها گوهر واقعي انسان را آشکار نمي‌کند، بلکه به گوهر وي تکامل مي‌بخشد. چه را که مشکلات، شخصيت ساز و استقامت آفرين است، بسان درختي که در دل بيابان‏هاي سوزان و بادهاي داغ قرار مي‏گيرد.
استاد مطهري مي‏گويد:
به حکم قانون و ناموس خلقت، بسياري از کمالات است که جز در مواجهه با سختي‏ها و شدايد، جز در نتيجه تصادم‏ها و اصطکاک‏ هاي سخت، جز در ميدان مبارزه و پنجه نرم کردن با حوادث، جز در رو به رو شدن با بلايا و مصايب حاصل نمي ‏شود. (2)
با توجه به مطالب بالا مي توان اين گونه نتيجه گرفت که :
مشکلات و سختي ها ، بلاها و گرفتاري‌ها که در زندگي بر انسان وارد مي شود، مولود عوامل گوناگوني هستند. به صورت مطلق نمي‌توان گفت سختي ها و بلاها و مشکلات هميشه و پيوسته محصول گناهان و عملکردهاي زشت افراد است؛ زيرا همه افراد بشر در طول زندگي به نوعي مورد آزمايش خداوند هستند؛
در سوره ملک مي فرمايد :
«الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ لِيَبْلُوَکُمْ أَيُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ ؛ (3) خداوندي که مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد که کدامتان نيکوکارتريد و اوست ارجمند و آمرزنده».
در قرآن بيشتر از بيست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است . اين يک قانون کلي و سنت دائمي در زندگي انسان است.
به طور فراگير مي توان گفت که: هر عملي که انسان انجام مي دهد، امتحاني است که در پيشگاه خداوند پس مي دهد که نتيجهء آن ثواب است يا کيفر.
از آن گذشته گرفتاري يا سختي ، در عين عذاب بودن ، امتحان الهي نيز هست تا معلوم شود انسان براي از بين رفتن آثار گناه خود صبر و تحمل مي کند ، يا با ناله و فرياد و بدگويي به زمين و زمان ، گناهي بر گناهان گذشته خود مي افزايد .
پس يک عمل، هم مي تواند کيفر گناهان باشد و هم وسيله امتحان .
بنا بر اين در هر صورت انسان بايد مراقب باشد . زيرا حتي در فرضي که بلا و گرفتاري به خاطر عذاب باشد، مي تواند امتحان الهي نيز باشد.
لذا بهترين راه براي اين که انسان بتواند تشخيص دهد که مشکلش از ناحيه کوتاهي خودش در وظايف مادي يا معنوي هست يا امتحان الهي است ، اين است که با هر بلا و گرفتاري که مواجه مي شود ، ابتدا نامه عمل خود را بازبيني کند که آيا وظايف خود را انجام داده يا کوتاهي کرده ؟
در صورتي که از طرف او کوتاهي صورت گرفته ، براي جبران آن اقدام کند تا خداوند عنايت خود را به او بيشتر نمايد و در صورتي که کوتاهي در انجام وظايف از او سر نزده ، در مقابل بلا و گرفتاري صبر نموده و خدا را شاکر باشد تا خداوند سفره نعمت هايش براي او بگشايد.

3. صحت استخاره های اینترنتی از نظر برخی علما و بزرگان محل تامل و اشکال است و درست نیست. لذا قابل اعتنا و اعتماد هم نیست.

4. کفورا در آیه شریفه "انا هدیناه سبیل اما شاکراً اما کَفورا" به معنای کفران نعمت است نه کفر اعتقادی تا با کافر یکی باشد.

5.
با توجه یه خواص اذکار؛ از گفتن اذکار و از جمله ذکر یونسیه به رقم و عدد خاص، مثلا هر روز صبح و یا هر شب و ... 400 بار ، 1000 بار و .... خودداری کنید. دستورالعمل های در اینترنت اعتباری ندارند و باید توسط استاد متخصص برای هر فرد مشخص شود. البته گفتن در حد یک یا چند بار، آن هم نه به صورت منظم اشکال ندارد.

6. در پایان بخش سخنان تان فرموده اید "به نظر شما خدا منو میبخشه !؟" در پاسخ به این سوالتان باید عرض کنم:
چرا نبخشد؟!!!
خداي مهربان همه بندگان خويش را دوست دارد. اگرچه مؤمنان را بيش تر دوست دارد. بنده اي هر چه ايمان و معرفت و درجه يقين و اعتمادش به خدا بيش تر باشد، او را بيش تر دوست دارد، ليکن او همه بندگانش را دوست دارد:
«إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيم» (4) نفرمود فقط مؤمنان را دوست دارد، بلکه فرمود: خداوند نسبت به همه مردمان (الناس) مهربان و بخشاينده است.
حقيقت روشن و بديهي اين است که ما خداي مهربان را نشناخته ايم. طرح سوالاتي مثل "خدا منو میبخشه؟" ناشي از نداشتن حسن ظن به خدا به خاطر عدم شناخت است.
گناه هر چه باشد،قابل توبه است. خداوند متعال راه توبه و برگشت را به روي انسان‌ها گشوده است. آنان مي‌توانند با توبه و استغفار، گناهان گذشتة خود را جبران کنند. پس از توبه و انابه به درگاه خدا ديگر بار راه تقوا و عبادت را پيش گيرند. به اين جهت قرآن مجيد و روايات اهل بيت(ع) مردم را به توبه دعوت و تشويق نموده‌اند.

قرآن می فرماید:
«قل يا عبادي الّذين أسرفوا علي أنفسهم لا تقنطوا مِن رحمة الله إنّ الله يغفر الذّنوب جميعاً إنّه هو الغفور الرّحيم وأنيبوا‌إلي ربّکم؛(5) اي بندگان خدا که بر خود اسراف و ستم کرده‌ايد، از رحمت خداوند نا اميد نشويد که خدا همه گناهان را مي‌آمرزد و به درگاه پروردگارتان انابه کنيد»
آري آنان که از روي عناد و لجاجت، عصيان با پروردگار هستي نکرده‌اند، بلکه گناه آنان از روي جهل و سهو و پيروي هواي نفس و غلبه نفس اماره و مقتضيات جواني بوده و سپس توبه حقيقي کرده‌اند، چرا مأيوس شوند؟ يأس و ناامیدی از رحمت الهي چرا؟!
توبه از آن در درگاه الهي پذيرفته مي شود، به شرط آن که توبه حقيقي باشد؛ يعني انسان پشيمان شده و از عمق دل توبه کرده باشد، خداوند توبه او را مي پذيرد و گناهان او را مي بخشد.

7. در مورد ازدواج تون هم لازم نیست این موضوع رو بیان کنید. بیان نکردن این موضوع دروغ نیست. خصوصا اینکه می فرمایید به گفته پزشکان وبه احتمال قوی بیماری شما پیشرفت نمی کند و اگر پیشرفت هم کند، با یک عمل 30 دقیقه ای و با رسیک خیلی کم، 99 درصد جلوی پیشرفت اش گرفته می شود.

پي‌نوشت‌ها :
1. شورى (42) آيه 30 .
2. استاد مطهري، بيست گفتار، انتشارات صدرا، تهران ، چاپ پنجم ، ص 176 .
3. ملک (67) آيه 2 .
4. بقره(2) آيه 142.
5. زمر (39) آيه‌ 53.


موضوع قفل شده است