شهید مدافع حرم مهدی نوروزی

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شهید مدافع حرم مهدی نوروزی

بسم الله الرحمن الرحیم

:parandeh:شهید مدافع حرم مهدی نوروزی:parandeh:

نام و نام خانوادگی : مهدی نوروزی

نام پدر: بیژن

محل تولد: کرمانشاه

تاریخ تولد : ۶۱/۳/۱۵

تاریخ شهادت: ۹۳/۱۰/۲۰

محل شهادت: العوینات، سامرا، عراق

محل دفن: کرمانشاه

وضعیت تاهل: متاهل

تعداد فرزندان : ۱


زندگی نامه

شهید مهدی نوروزی فرزند شهید در ۱۵ خرداد ۱۳۶۱ مصادف با نیمه شعبان به دنیا آمد و در روز شهادت امام صادق:doa(6): برای سومین بار راهی میدان جهاد شد و در ۲۰ دی ماه ۱۳۹۳ مصادف با روز میلاد رسول گرامی اسلام و رئیس مکتب شیعه جام شهادت را نوشید .

چندین مرتبه جهت مبارزه با وهابیت تکفیری به عراق اعزام شد و هنگامی که فرماندهان سپاه قدس نبوغ نظامی و شجاعت کم نظیر او را دیدند ، به عنوان فرمانده چند عملیات انتخابش کردند که هیچ کدام با شکست مواجه نشد و در آخر به عنوان فرمانده عملیات ویژه سامرا منصوب شد. او ملقب به اسد السامراء شیر سامرا بود. و در همین مقام به فیض شهادت نائل آمد .



[=arial]

صفات بارز اخلاقی

[=arial]

[=arial]شهید مهدی نوروزی در جمع دوستان همیشه با روحیه ای بشاش و شاداب و با لبخند حاضر می شد . در عین خلق و خوی خوشی که داشت همیشه وظایف خودش را مدنظر داشت و کوتاهی در انجام وظیفه نمی کرد . همواره در خدمت پدر مرحومش و مادر گرامیش بود و اوامر ایشان را بر کار های شخصی مقدم می داشت و به قدری هوای مادرش را داشت که پس از فوت مرحوم حاج بیژن نوروزی ، خلا نبود ایشان با محبت های مهدی تا حد زیادی پر شده بود و هیچ کم و کاستی را حس نمی کردند .

[=arial]عشق به اهل بیت و زیارت عتبات عالیات و همچنین توجه به برگزاری هیئات مذهبی در سطح شهر کرمانشاه از دیگر خصوصیات شهید مهدی نوروزی بود و پرچم ماتمکده حضرت زینب سلام الله علیها را به دوش خود داشت .

[=arial]توجه خاص به نماز اول وقت و ارادت ویژه به مقام معظم رهبری از دیگر نکات برجسته اخلاقی ایشان بود .

[=arial]علایق [=arial]

[=arial]در یک کلام مهم ترین علاقه ی شهید مهدی نوروزی ،انجام وظیفه و گوش_به فرمان رهبری بودن بود . چون در کارش خستگی نمی‌شناخت

[=arial]خاطرات و گزارشات[=arial]
[=arial]حسین نوروزی، برادر شهید مهدی نوروزی در مورد نحوه شهادت او می‌گوید:

[=arial]«مهدی از یک سال پیش بنا‌بر وظیفه‌ای که داشت برای دفاع از مردم عراق و مقابله با تروریست‌ها به‌عنوان نیروی مستشاری عازم عراق شد که یکی از تیراندازان داعش به‌سمت ایشان شلیک می‌کند؛ شهید تا دقایقی نفس می‌کشیده اما به‌دلیل اینکه ایشان دیر به عقب کشیده می‌شود، به مقام والای شهادت نایل می‌آیند. کسانی که به‌هنگام زخمی‌شدن و البته در لحظاتی که ایشان آماده شهادت بود، بالای سرشان بودند می‌گویند، شهید دایم زیر لب می‌گفت: «لبیک یا‌حسین».

[=arial]نقش شهید مهدی نوروزی در فتنه ۸۸

[=arial]طی اتفاقاتی که سال ۸۸ در کشور رخ داد ، شهید نوروزی به همراه جمعی از دوستان به عنوان سرباز و #مدافع_ولایت ، نقش آفرینی کردند و عده ی زیادی از فتنه گران را دستگیر کردند . از جمله کارهای مهم شهید نوروزی دستگیری عوامل و پلمپ ستاد انتخاباتی قیطریه که به صورت غیرقانونی مشغول پخش برنامه در اینترنت بودند اشاره کرد .

[=arial]نقش آفرینی بسیار پررنگ و تاثیر گذاری که مهدی نوروزی در فتنه داشت ، باعث شد که شبکه های بیگانه او را به عنوان حسین منیف اشمر ( برادر سوم محمد و علی منیف اشمر که لبنانی بودند و در مبارزه با اسرائیل به شهادت رسیدند ) معرفی کنند و او را مزدور لبنانی خطاب کنند که همین امر باعث شد نقش مهدی نوروزی در ایام فتنه بیش از پیش مشخص شود !

[=arial]

خاطراتی از همسر شهید
خرید عروسی

[=arial]آقا مهدی نسبت به اطرا فش بی تفاوت نبود، مثلا اگر همسایه مشکلی داشت، مشکلش را رفع می کرد حتی در خیابان اگر برای کسی مشکلی پیش می آمد بی تفاوت رد نمی شد. در روز خرید عروسی صحنه ای که خودم بودم و دیدم؛ برای خرید رفته بودیم و قصد برگشتن داشتیم که یک موتور که دو نفر خانم و آقا سوارش بودند و معلوم بود که رابطه شرعی با یکدیگر ندارند، تصادف کرد و آقای موتور سوار از ترس اینکه بلایی سر خانم آمده باشد فرار کرد. آقا مهدی با دیدن این صحنه به من گفت که در خودرو بنشین و درها را قفل کن وخودش را به سرعت به موتورسوار رساند و با منحرف کردن موتور سوییچ را در آورد و مانع فرار او شد تا پلیس بیاید و رسیدگی کند.

[=arial]همسرداری[=arial]

همیشه همسرداری اش خاص بود؛ وقتی می خواستیم با هم بیرون برویم،
لباس هایش را می چید واز من می خواست تا انتخاب کنم
و از طرف دیگر توجه خاصی به مادرش داشت.
هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمی دید،
تعادل را رعایت می کرد به خاطر دل همسرش ، دل مادرش را نمی شکست و یا به خاطر مادرش به همسرش بی احترامی نمی کرد.

[=arial]بگویند برو رفتگر محله باش[=arial]

می گفت در سامراء ، هم دفاع از حرم امامین می کنی که از همه چیز بالاتر است و آنجا در خاکریزی و اینجا پشت میزی و همه می خواهند به شما احترام بگذارند ولی آنجا فقط خودت هستی و خدای خودت .
البته می گفت که حضرت آقا و یا نماینده ایشان امر کنند که کار شما اینجا مهمتر است من قبول می کنم، بگویند برو رفتگر محله باش ، نظام به جارو کردن خیابان نیاز دارد من می رفتم، همان کاری که نیاز نظام است انجام می دادم و به این نتجه رسید که دفاع از حرمین و مبارزه با تکفیری ها الان خط مقدم دفاع از اسلام است.
آقا مهدی همواره به دنبال خدمت بود گاهی دوستانش می گفتند که به خاطر جانبازی که داشت دنبال حق و حقوقت باش اما او معتقد بود که اگر به دنبال حاشیه باشد از اصل مطلب جا می ماند. به قول آقای ماندگاری که در مراسم شهید نوروزی سخنرانی می کرد ، می گفت ایشان حقوق دهه 57 را می گرفت. اما با تمام توان خدمت می کرد.

[=arial]اذان و اقامه[=arial]

قبل از به دنیا آمدن محمد هادی به زیارت امام رضا:doa(6): رفتیم. از امام رضا:doa(6): خواستم که اذان و اقامه محمد هادی را آقا در گوش محمد
هادی بخوانند، خیلی تلاش کردیم که خطبه عقدمان را آقا بخوانند که قسمت نشد. لحظه وداع با امام رضا:doa(6): به آقا مهدی گفتم که از
امام رضا:doa(6): بخواهد که نائب امام زمان:doa(3): اذان و اقامه به گوش محمدهادی بخواند که او هم در جواب گفت که هر چه خیر باشد.
بالاخره محمد هادی ۱۵-۱۶ روزه بود که تماس گرفتند، خدمت آقا برسیم برای اذان و اقامه گفتن. اما به خاطر اینکه کرج بودیم نتوانستیم
به موقع برسیم. من این گله را به آقا مهدی داشتم که نشد او هم در جوابم گفت که من شهید می شوم و حضرت آقا می آیند پیش محمدهادی ومثال آرمیتا را زد.

[=arial]صدای بابا[=arial]

محمدهادی 20 روزه بود که گریه عجیبی می‌کرد. آن موقع در تهران تنها بودیم، خانواده‌ام نزدیک‌ام نبودند و مادر هم تهران نبودند. زنگ زدم که آقامهدی! بچه دارد عجیب گریه می‌کند. از وقتی که به دنیا آمده بود آرام بود و اصلاً گریه نمی‌کرد. آقامهدی همیشه می‌گفتند چون من خدمت نظام را می‌کنم، خدا به این بچه آرامش داده است که بتوانی دست تنها به کارهای‌ات برسی. آن روز به ایشان گفتم بچه دارد گریه می‌کند و کاری از دست‌ام برنمی‌آید. به من گفتند گوشی را روی آیفون بگذار تا صدای‌اش کنم و بچه پس از شنیدن صدای پدرش در آغوش‌ام خوابید، بدون اینکه شیری بخورد یا لازم باشد تکان‌اش بدهم.

[=arial]سرباز امام زمان[=arial]:doa(3):

لباس رزمی که اندازه محمد هادی باشد پیدا نکردم و کوچکترین سایز را خریدم و کوچک تر کردم و بعد از غسل شهادت با این لباس
خدمت آقا رسیدیم . پدرش هنگام تولد محمد هادی دعا کرد که با شهادت از این دنیا برود و خدمت آقا که رسیدم به ایشان گفتم که
لباس رزم به تن محمد هادی کردم و آمده ام که چفیه اش را از شما بگیرم . از ایشان خواستم که دعا کنند، محمد هادی را آن طور که
پدرش می خواهد بزرگ کنم که حتی از پدرش هم پیشروتر باشد. چرا که آقا مهدی از وقتی خبردار شد خدا فرزندی به او عطا کرده
همیشه می گفت : ان شاالله سرباز امام زمان:doa(3): است، من پدر محمد هادی هستم که این دعا را برایش می کنم و ان شاالله خدا
مستجاب می کند.

[=arial]

دعا برای شهادت

مهدی بچه بسیار شجاع و از چهار پنج سالگی به فکر شهادت بود. چنین بچه‌ای بود. می‌دیدم راه‌اش همین است و شهادت را دوست دارد. در هر شرایطی هم به من می‌گفت: «مادر! فقط یک چیز می‌خواهم، شهادت. از شما می‌خواهم برای‌ام شهادت را از خدا بخواهید.» از اول تا آخرش که به شهادت ایشان ختم شد دعای همیشگی‌ام برای ایشان طبق خواسته خودش شهادت‌شان بود. مثلاً وقتی می‌گفتم مهدی‌جان! شما باید یک ماشین داشته باشید و خانه‌ای تهیه کنید و کلاً حرف دنیا را که می‌زدم متوجه می‌شدم به‌کلی آن طرف است و واقعاً حواس‌اش به این طرف نبود. یعنی مرد خدا و تمام حالات‌اش خدایی بود
راوی مادر شهید

مرز مهران

بعد از اینکه ایشان به زیارت سیدالشهدا رفتند، دو سه روز بعد تماس گرفتند و گفتند که به قافله پیوستند و در سامرا ماندند. البته بعد از 24 روز با فشار خیلی از مسئولین برگشتند. البته من قشنگ فهمیدم که از همه چیز دل بریده است. برای من تعریف می‌کرد که یکبار وقتی در محاصره بودند، شروع به خواندن دعای علقمه کرده‌اند و ناگهان دلش برای محمدهادی تنگ شد. به خودم گفتم یکبار دیگر برمی‌گردم و اینها را می‌بینم و دوباره برمی‌گردم. برای همین اربعین 93 ما با هم پیاده‌روی نجف تا کربلا را رفتیم؛ چون می‌گفت وقتی بدون تو می‌روم حس می‌کنم امام حسین:doa(6): جواب سلام من را نمی‌دهد. در طول سفر هم خیلی تلاش کرد که به ما خوش بگذرد. نهایتا ما را تا مرز مهران بدرقه کردند و خودشان به سامرا رفتند.

دیدار با آقا

دیدار آخر در محرم سال 1392 بود که ایشان خدمت مقام معظم رهبری رفتند و به خانه که برگشتند تلفنی با مادرشان صحبت کردند و گفتند: «مادر! به حضرت آقا گفتم پدر و مادرم به فدای‌ات. شما و آقا را فدای حضرت آقا کردم.» می‌گفتند به آقا گفتم آقا شما امر بفرما، اراده کن. من سر می‌دهم. از حضرت آقا می‌خواهند که برای شهادت‌شان دعا کنند. مقام معظم رهبری هم می‌فرمایند: «برای عاقبت به خیری شما دعا می‌کنم.» یک سال بعد با چند روز فاصله آقامهدی به آرزوی دیرینه‌اش می‌رسد.


[=arial]حسرت شهادت[=arial]

دیشب تو جمع بعضى از رفقا صحبت از دلاوری هاى اقا مهدى بود ، به دوستان گفتم مهدى تو این دنیا نمیمونه ، دل کنده است و ارزو داره تو این مسیر شهید بشه ، امروز ساعت ١٠/۵ صبح حاج اقا مجتبى توسلى خبر شهادت اقا مهدى رو بهم داد ، اصلاً تعجب نکردم انگار اماده ى شنیدن این خبر بودم ، اخه چند ماه پیش اقا مهدى رو تو داروخانه اتفاقى دیدم ، عرض کردم شما اینجا کارهاى بسیار مهمى در دست داشتى که همه این کارها خدمت به انقلاب و باعث خشنودى دل حضرت اقاست ، اگر میشه شما نرو و این کارها رو به سرانجام برسون ، اقا مهدى با یه خنده ى پر معنا گفت حاجى این سفره ى شهادت هم مثل سفره اى که در ایام دفاع مقدس پهن بود ، جمع میشه و حسرتش برامون میمونه ، میرم به تکلیفم عمل کنم ، شاید سر این سفره خداوند متعال شهادت را نصیبم کنه .
اقا مهدى عزیز و نازنین که لقبِ شیر سامرا را گرفته بود در دفاع از حرمین عسکریین علیهماالسلام، به خیل شهداء پیوست و به ارزوى دیرینه اش رسید ، امشب یکى از همرزمانش در تماسى که از عراق داشتند میگفت : اقا مهدى تا لحظه هاى اخرش صدا میزد یا حسین ، یا حسین …. خدا کند ما نیز رهرو راه این عزیزان باشیم.

[=arial]روز وصال[=arial]

در دیدار خصوصی که خدمت آقا رسیدیم به ایشان گفتم همه این دلتنگی ها با دیدار شما محو شد. همه این مصیبت ها به این دیدار می
ارزد و آقا دست نوازششان را بر سر محمد هادی کشیدند و این برای من خیلی ارزشمند بود ، قشنگ ترین خاطره من بعد از شهادت آقا
مهدی این روز وصال بود.

[=arial]وصیت نامه شهید[=arial]

شهید مهدی نوروزی چند صباحی قبل از شهادتش در سامرا، تنها فرزند و کودک شیرخواره خود «محمد هادی نوروزی» را در آغوش گرفته و وصیت خود با او را میان خانواده و در مقابل دوربین بیان می‌کند. فیلم و متن این وصایا و دعاهای پدرانه شهید مدافع حرمین سامرا در آستانه اربعین شهید برای نخستین بار منتشر می‌شود و در ادامه می‌آید:

«اگر ما یک روزی شهید شدیم و آقا محمد هادی این فیلم را دید انشا الله منتقم خون امام حسین:doa(6): است. انشا الله آمده است انتقام حضرت زهرا:doa(6): را بگیرد. انشاالله یار امام زمان:doa(3):، یار رهبر و یار آقای سید علی خامنه‌ای باشد. انشاالله همیشه مدافع نظام باشد. مدافع انقلاب باشد. تهدید بزرگی برای دشمنان نظام، انقلاب و اهل بیت:doa(6): باشد. وجودش خود تهدید [ برای دشمنان] باشد.»


شادی روح شهدا صلوات
[=arial]
منابع:
http://www.takrimeshahid.ir
http://www.abrobad.net[=arial]