✿ღ✿ "آن مرد می آید " اگر ... ✿ღ✿

تب‌های اولیه

598 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

غایب چگونه ای که جهان غرق نور توست ...
خورشید کوچک آینه ای از حضور توست ...

غایب منم که گم شده در من حضور تو...
غایب منم که نیست در این خانه نور تو...

من غایبم که سرد شده در من آفتاب ...
من غایبم که جان و جهانم شده سراب

گمان کنم که زمانش رسيده برگردي


به ساحت شب قدر اي سپيده برگردي


هزار بيت فرج نذر مي کنم شايد


به دفتر غزلم اي قصيده برگردي


زمان آن نرسيده کرامتي بکني


قدم به خانه گذاري. به ديده بر گردي؟


مزار حضرت مهتاب را نشان بدهي


به شهر سبز ترين آفريده برگردي


گمان کنم که زمانش ... گمان کنم حالا


که پلک شاعري من پريده بر گردي!


نگاه کن ! به خدا بي تو زندگي تنهاست


قبول کن که زمانش رسيده برگردي!

مثل هر بار براي تو نوشتم:

دل من خون شد ازين غم، تو كجايي؟
و اي كاش كه اين جمعه بيايي!
دل من تاب ندارد،
"همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟ ... تو کجایی؟ تو کجایی..." ۱»

و تو انگار به قلبم بنويسي:
كه چرا هيچ نگويند
مگر اين رهبر دلسوز، طرفدار ندارد، كه غريب است؟

و عجيب است

كه پس از قرن و هزاره

هنوزم كه هنوز است

دو چشمش

به راه است

و مگر سيصد و اندي نفر از شيفتگانش

زياد است

كه گويند
به اندازه يك « بدر » علمدار ندارد!

و گويند چرا اين همه مشتاق، ولي او سپهش يار ندارد!

تو خودت! مدعي دوستي و مهر شديدي!
كه به هر شعر جديدي،
ز هجران و غمم ناله سرايي، تو كجايي؟

تو كه يك عمر سرودي «تو كجايي؟» تو كجايي؟

باز گويي كه مگر كاستي اي بُد ز امامت،
ز هدايت،
ز محبت،
ز غمخوارگي و مهر و عطوفت ۲

تو پنداشته اي هيچ كسي دل نگران تو نبوده؟
چه كسي قلب تو را سوي خداي تو كشانده؟
چه كسي در پي هر غصه ي تو اشك چكانده؟
چه كسي دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه كسي راه به روي تو گشوده؟ ۳

چه خطرها به دعايم ز كنار تو گذر كرد،
چه زمان ها كه تو غافل شدي و يار به قلب تو نظر كرد...

و تو با چشم و دل بسته فقط گفتي كجايي!؟
و اي كاش بيايي!

****
هر زمان خواهش دل با نظر يار يكي بود، تو بودي ...
هر زمان بود تفاوت، تو رفتي، تو نماندي.
خواهش نفس شده يار و خدايت،
و همين است كه تاثير نبخشند به دعايت،
و به افاق نبردند صدايت،
و غريب است امامت.

من كه هستم،
تو كجايي؟
تو خودت! كاش بيايي.
به خودت كاش بيايي.







دوبـاره يـاد خودت را به دل جـوانه زدي

درون دفتـر دل ، نقـش جـاودانـه زدي

به رازهـاي دلـم مرهمي نهـادي و بعد

سري به فصل غزل‌هاي عاشقانه زدي

کـنار پنجره‌ي دل نشستي و با شوق

بـه گيسوان ظريفم دوباره شـانه زدي

بـه آسـتان دل بـي‌هــوا و غمـگـينم

طـراوتـي بـه بلـنداي اين زمـانه زدي

شب است و دشت پر از عطر مهرباني تو

دوبـاره يـاد خـودت را به دل جـوانـه زدي



يك شبى مجنون نمازش را شكست بي وضودركوچه ليلانشست.
عشق،آن شب مست مستش كرده بود.
فارغ از جام الستش كرده بود.
گفت يارب ازچه خوارم كرده اى.


برصليب عشق دارم كرده اى.
خسته ام زين عشق دلخونم نكن.
من كه مجنونم، تو مجنونم نكن.

مرداين بازيچه ديگر نيستم.
اين تو و ليلاى تو،من نيستم
گفت اى ديوانه،ليلايت منم.
در رگت پنهان و پيدايت منم.
سالها با جورليلا ساختى.
من كنارت بودم ونشناختى.

عصر يک جمعه دلگير دلم گفت
بگويم بنويسم که چرا عشق به انسان نرسيدست
چرا آب به گلدان نرسيدست و
هنوزم که هنوز است
غم عشق به پايان نرسيدست
بگو حافظ دل خسته ز شيراز بيايد بنويسد
که هنوزم که هنوزاست
چرا يوسف گمگشته به کنعان نرسيدست
چرا کلبه ي احزان به گلستان نرسيدست
عصر اين جمعه ي دلگير وجود تو کنار دل هر بيدل آشفته شود حس !!
تو کجايي گل نرگس؟!!

ازشنبه درون خود تلنبار شديم/تا آخر پنج شنبه تکرار شديم
خير سرمان منتظر ديداريم/ جمعه شد و لنگ ظهر بيدار شديم

جمله جمله نه!
واژه واژه تورا
اي سفر کرده گفتگو کرديم
کوچه کوچه نه!
خانه خانه تورا
سالياني ست جستجو کرديم
سوره سوره نه!
آيه آيه تو را
در مناجات آرزو کرديم
جمعه جمعه نه!
لحظه لحظه تو را
ندبه کرديم و هاي و هو کرديم

روز آدينه شد و تشنه ي ديدار توام
ساليانيست که سرگشته بازار توام
بوي پيراهن تو ميرسد از راه کنون
يوسفا! ديده به راه تو و بيمار توام!

دوست دارم که يک شب جمعه/ صبح گردد به رسم خوش عهدي
ناگهان بشنوم زسمت حجاز/ نغمه ي دلخوش انا المهدي

مرا با عشق خود درگير کردي
به پايم با غمت زنجير کردي
بدان دنياي بي تو هيچ باشد
دلم را از زمانه سير کردي
تو با رفتن به پشت ابر ايّام
غروب جمعه را دلگير کردي
*يا اباصالح ادرکني*

مولاي وقت آمدنت دير شد بيا
اين دل در انتظار فرج پير شد بيا
اين جمعه هم گذشت و ليكن نيامدي
آيات غربتم همه تفسير شد بيا

هر شب به ياد حال لبت گريه مي كنم
عكست ميان آينه تفسير شد بيا
در دفتر م به ياد تو نرگس كشيده ام
نرگس هم از فراغ تو دلگير شد بيا

يا مهدي (عج)مولاي من !
سالهاست صبح هاي جمعه ندبه گويان ،
با اشک ، مژه چشم هايم را آب و جارو مي کنم ،
تا مگرقدمگاه تو شود
و در غروب غم انگيز چشمانم سمات را زمزمه مي کنم .
و اشک حسرت مي ريزم .
بيا تا در حريمت بياسايم ,
با گريه هايت همنوا شوم،
سر بر شانه بغض بگذارم و مثل ابر بهار گريه کنم و دانه هاي مرواريد چشمانت را در صدف نگهداري کنم .
اي سوار سبز پوش لحظه هاي من !
مي دانم که روزي مي آيي و پرستو هاي مهاجر را بر شاخسار آرامش ، ما وا مي دهي اي خوب !
ديگر نمي توانم اشکهايم را ،
در چاه چشمانم اسير کنم ،
باران اشکم را بر سجاده نيازم جاري مي کنم که اشک ،
مهر استجابت دعاست .
اي زلال عصمت ، آتش معصيت در وجودم شعله ور است ،
بر من ببار و تطهيرم نما ،
بيا تا ايمان غرق گرداب گناه نشده

و خلاصه کلام این که آقا خسته شدم... بیا که هر چه بر سر ما می آید همه از غیبت توست

گل نرگس;7950 نوشت:

يك شبى مجنون نمازش را شكست بي وضودركوچه ليلانشست.
عشق،آن شب مست مستش كرده بود.
فارغ از جام الستش كرده بود.
گفت يارب ازچه خوارم كرده اى.

برصليب عشق دارم كرده اى.
خسته ام زين عشق دلخونم نكن.
من كه مجنونم، تو مجنونم نكن.

مرداين بازيچه ديگر نيستم.
اين تو و ليلاى تو،من نيستم
گفت اى ديوانه،ليلايت منم.
در رگت پنهان و پيدايت منم.
سالها با جورليلا ساختى.
من كنارت بودم ونشناختى.

دوست عزیز بسیار بسیار عالی و با احساس بود تا حالا کمتر شعری این چنین عمیق روی من تأثیر گذاشته واقعا دستت درد نکنه...سر شار از نکته ها و ظرایف است....

[=Times New Roman]


مهدی جان!

سوالي ساده دارم از حضورت من آيا زنده‌ام وقت ظهورت
اگر که آمدي من رفته بودم اسير سال و ماه و هفته بودم
دعايم کن دوباره جان بگيرم بيايم در رکاب تو بمیرم

اشعار تركي براي ان مرد كه مي آيد......:

اي علينن گوزل يادگار

صاحب لايق ذوالفقار

گل تمام ايل زهراي خاطر

عالم ياندران انتظار

دوزدي يوسف ديلّلر گوزلدي

حسن دنياي ضرب المثلدي

هر گوزلدن آقا سن گوزلسن

اصل سنسن او يوسف بدلدي

جناب طاهای گرامی ، بزرگوار فرزانه لطفا ترجمه این متن بسیار زیبا را هم بنویسید...
ممنون از لطف شما

ديگه زحمت ترجمه اش را خودتون بكشيد شايد يكم تركي ياد گرفتين ولي خوب چون شعر زيباييه اين بار را ترجمه مي كنم ولي دفعه بعد ....

اي علينن گوزل يادگار ----- اي يادگار زيباي علي

صاحب لايق ذوالفقار ----- صاحب لايق ذو الفقار علي

گل تمام ايل زهراي خاطر ---- بيا و تمام كن به خاطر زهرا

عالم ياندران انتظار ------ انتظار عالم سوز را

دوزدي يوسف ديلّلر گوزلدي ----- هرچند مي گويند يوسف زيباست

حسن دنياي ضرب المثلدي----- زيباي يوسف ضرب المثل دنياست

هر گوزلدن آقا سن گوزلسن---- زيباترين زيباها تويي آقا

اصل سنسن او يوسف بدلدي------ اصل زيبا تويي و يوسف بدل است

ولي انصافا ترجمه معناي شعر را نمي رساند ما يه استاد داشتيم ميگفتند بعضي چيزها به فارسي نمي ياد

اين شعر هم از اوناست

آقای جمعه های غریبی ظهور کن / دل را پر ازطراوت عطر حضور کن

یک گوشه از جمال تو یعنی تمام عشق / یک دم فقط بیا و از اینجا عبور کن

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif][=georgia, times new roman, times, serif][=georgia, times new roman, times, serif]مفرد مذكر غائب[/][/][/][/]
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif][=georgia, times new roman, times, serif][=georgia, times new roman, times, serif]مولاي من...مولاي نيكوي من...[/][/][/][/]
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif][=georgia, times new roman, times, serif][=georgia, times new roman, times, serif]دلم از ثانيه هاي كه بي تو بوي مرداب مي دهند به تنگ آمده است.روزها عجيب درد بي صاحبي مي كشند و لحظه ها چه بي شكيب حضور سبزت را به انتظار نشسته اند.[/][/][/][/]
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif][=georgia, times new roman, times, serif][=georgia, times new roman, times, serif] اي مولاي آسماني!ما در اين جهان احساس غربت مي كنيم...[/][/][/][/]
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif][=georgia, times new roman, times, serif][=georgia, times new roman, times, serif]بگذار فرياد كنيم غربتي را كه ميراث چهارده قرن پيش است...فريادهايي كه در حنجره تاريخ گم شده اند.[/][/][/][/]
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif][=georgia, times new roman, times, serif][=georgia, times new roman, times, serif]اما ما!!![/][/][/][/]
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif][=georgia, times new roman, times, serif][=georgia, times new roman, times, serif]درياب كلماتمان را كه يك يكشان با اشك و درد و نياز و انتظار در هم آميخته اند،درياب چشمهايي را كه هر سحرگاه بي اختيار مي گريند و دلهايي را كه هر آدينه،از اعماق احساس خويش فرياد بر مي آورند...«ايْنَ الطالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِكَرْبَلا».[/][/][/][/]
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif][=georgia, times new roman, times, serif][=georgia, times new roman, times, serif]اي مهدي منتظر!نبض انتظار به شماره افتاده است.دريابمان كه بي تو نه عشق را مفهومي خواهد بود و نه زيستن را فرجامي.[/][/][/][/]
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif][=georgia, times new roman, times, serif][=georgia, times new roman, times, serif][/][/][/][/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif][=georgia, times new roman, times, serif][=georgia, times new roman, times, serif] [/][/][/]
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif][=georgia, times new roman, times, serif][=georgia, times new roman, times, serif]اي منتظر غمگين مباش،قدري تامل بيشتر[/][/][/][/]
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif][=georgia, times new roman, times, serif][=georgia, times new roman, times, serif] گردي به پا شد در افق،گويي سواري مي رسد[/][/][/][/]

مهدی بیا جانا دلم خریدار تو
این دل که از غم تو پژمرده دلدار تو
با این همه نشانی جانا تو بی نشانی
در کوچه های غربت در پی اسرار تو
...
(شیدا)

[=Times New Roman]بسم رب المهدی

[=Times New Roman]
[=Times New Roman]ای تک سوار جاده عشق[=Times New Roman]
[=Times New Roman]اي سبز ترين موعود!!!!
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]راهي نمانده تا سرودن آخرين ترانه انتظار
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]فاصله اي نيست از كلبه سرد انتظار
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]تا قصر زيباي وصال
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]اي كبريايي ترين سجاده نياز
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]نماز نيمه شب هاي نيايش را
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]به عشق تمناي تو به قامت مي ايستيم
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]هر صبح كتاب خواب را به عشق روي تو مي بنديم
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]و پنجره چشمانمان را روبه باغ ياد تو مي گشاييم
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]و فصل روز رمان زندگي را با اللهم ارني الطلعه الرشيده
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]آغاز مي كنيم
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]و به شوق رويشي دوباره زير لواي سبز تو
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]بذر اميد بر زمين زندگيمان مي افشانيم
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]چرا كه آمدنت را باور داريم
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]و به تقدس همين باور است كه هر جمعه
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]در وازه هاي نگاهمان را به چراغ هاي انتظار آذين مي كنيم
[=Times New Roman]
[=Times New Roman] گره دل ها را بر غرفه هاي جملات ندبه مي بنديم
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]تا سايه بان مژه ها
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]و بر قلب كتاب دعا شبنم اشك مي كاريم
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]به يمن رسيدن سبز ترين جمعه تاريخ كه تو از راه مي رسي
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]و به تاسي از فتح مكه ،در فتح الفتوحي ديگر
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]در وازه هاي عشق را فتح مي كني
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]مهدي جان!!!!
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]تو را به حرمت مسافران جاده انتظار
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]تو را به حرمت عاشقان منتظر و منتظران عاشق
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]تو را به حرمت بال و پرخاكي كبوتران آن مزار بي نشان
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]و به حرمت ناله هاي فاغث يا غياث المستغيثين
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]از پشت پرده غيبت در آي
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]و به كنعان ديده ها قدم بگذار
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]و خلعت سبز طلعتي جاويد را
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]به افق قلب هاي منتظران شيعه بپوشان
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]مولاجان !!!
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]مگر نمي داني؟؟؟؟
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]مگر نمي بيني؟؟؟؟
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]مي دانم كه مي بيني
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]مي دانم كه مي داني
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]روزگار نا مرادي هاست و زمانه ، تكرار قصه سر نوشت فرزندان آدم
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]هر روز هابيلي در آتش كينه قابيلي مي سوزد
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]و هنوز صداي محمد(ص) از وراي قرن ها ي گذر زمان را فر ياد مي زند
[=Times New Roman]
[=Times New Roman](من كنت مولاه فهذا علي مولاه)
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]واني تارك فيكم الثقلين را قرائت مي كند
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]و كبودي ياس ها در خم كوچه هاي غربت تكرار مي شود
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]و هر گوشه اي از جهان سقيفه اي و سقيفه نشينان بسيار
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]علي از دست بالا رفته ودر غد ير ولايت خانه نشيني را به ارث مي برد
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]و كبوتران چاهي از لابلاي صفحات ورق خورده تاريخ هنوز آماده
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]شنيدن ناله هاي غريبانه كل يوم عاشوراند
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]ودر پي شكستن ديوار هاي صوتي تكرار ديده شدن حلقوم هاي شش ماهه
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]و آسمان هر روز پذيراي مشتي خون پا برهنگان تاريخ در جستجوي ردپايي
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]از قافله ناقه هاي عريان زينب اند و
[=Times New Roman]
[=Times New Roman] جام ها مست از شراب خون انسان ها
[=Times New Roman]

[=Times New Roman][=Times New Roman] آيا هنوز هنگام آن نرسيده است


[=Times New Roman]

[=Times New Roman]كه بر واژه ظلم و ظالمي خط بطلان بكشي

[=Times New Roman]

[=Times New Roman]آيا نرسيده زماني كه حجاب غيبت از چهر بر كني

[=Times New Roman]

[=Times New Roman]و ذوالفقار عدالت را از قفس نيام رها كني ؟

[=Times New Roman]

[=Times New Roman]بيا!

[=Times New Roman]

[=Times New Roman]بيا اي موعود همه اعصار و قرون

[=Times New Roman]

[=Times New Roman]بيا و ((فهذا علي مولاه)) را تفسير كن

[=Times New Roman]

[=Times New Roman]و براي آنان كه غدير را در بخ بخ يا علي خلاصه كر ده اند

[=Times New Roman]

[=Times New Roman]براي آنان كه جغد وار ناله رهايي از قيوميت ولايت را سر مي دهند

[=Times New Roman]

[=Times New Roman]بيا تا كربلا در مظلوميت خود به دور غريبي حسين چرخ نزند

[=Times New Roman]

[=Times New Roman]و قافله زينب بي قافله سالار سفر نكند

[=Times New Roman]

[=Times New Roman]بيا و با (( و نريدان نمن علي الذين استضعفوا))

[=Times New Roman]

[=Times New Roman] ستمديدگان جهان را بر اي هميشه به قدرت بنشان

[=Times New Roman]

[=Times New Roman]بيا كه سرير عدالت در انتظار قدمت بي تاب و بي قرار است.

[=Times New Roman]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]الهی منجی انسان كی آید[/]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]شراب هستی انسان كی آید[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]كه تنها من نیم آدم سراید[/]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]قرار و صبر و آرامم كی آید[/]

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست

توفان زده‏ ام مرا نجاتی بفرست

فرمود که با زمزمه یا مهدی

نذر گل نرگس صلواتی بفرست


خوب است ما هم مثل باران حس بگیریم.
هرشب سراغی ازگل نرگس بگیریم.
عمر گل نرگس هزار و یك بهار است.
عمرگل نرگس به قدر انتظار است...



[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/]

در انتظار رویت مائیم درخماری
نه رخوت خماری، بل وجد و بی قراری
آماده نبردیم بر ضد هر تباهی
فرمان نمای صادر ای حجّت خدایی
ای وارث محمد ای یادگار حیدر
دانای قبر زهرا صاحب زمان کجایی
چون مجتبی صبوری،همچون حسین قائم
در سجده همچو سجاد، صاحب زمان کجایی
درعلم همچو باقر،درصدق همچوصادق
درکظم همچو موسی، صاحب زمان کجایی
همچون رضا، رضایی،بروعده الهی
همچون تقی به تقوا ، صاحب زمان کجایی
همچون نقی توهادی،چون عسکری گرفتار
در پرده های غیبت ، صاحب زمان کجایی
مهرعلیست با تو،با توست تیغ حیدر
شاه نسیم و طوفان، صاحب زمان کجایی
دنیا اسیر گشته در بند ظلم و بیداد
ای مصلح جهانی، صاحب زمان کجایی
از ظلم و جور و ظالم دیگر اثر نماند
روزی که بر سرآید این دوره جدایی
مائیم وانتظارت،خواهیم از خدایت
تعجیل در ظهورت،، صاحب زمان کجایی
عهدی که با تو بستیم تا حشر هست با ما
در قبر هم بگوییم، صاحب زمان کجایی
یارب به حق زهرا،تعجیل کن در این امر
باشد که بر سر آید این دوره جدائی

ما حلقه اگر بر درِ مقصود زدیم

از بندگی حضرت معبود زدیم

این الفت ما به دوست، امروزی نیست

یک عمر، دم از «مهدی موعود» زدیم

مهم اين است كه...... مي آيد......

من این شعر رو خیلی دوست دارم پس با اجازه سرکار گل نرگس دوباره میذارمش:

[=&quot]چه جمعه ها كه يك به يك غروب شد نيامدي[/]
[=&quot] چه اشكها به سينه ها رسوب شد نيامدي[/]
[=&quot] خليل آتشين سخن، تبر به دوش بت شكن
[/]

[=&quot]خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي[/]
[=&quot] براي ما كه خسته ايم و دلشكسته ايم نه
[/]

[=&quot]ولي براي عده اي چه خوب شد نيامدي
[/]

[=&quot]تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام
[/]

[=&quot]دوباره صبح ، ظهر ،نه! غروب شد نيامدي[/]
[=&quot] [/]
[=&quot]این شعر زیبا اگه با توجه بخونیش خودش کلی روضه است.
[/]
[=&quot]
[/]

گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن

گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم

گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم
گفتم که دیدار تو باشد آرزویم

گفتا که در کوی عمل کن جستجویم

گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن

گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن

گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن

گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن

گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن

گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه

گفتم رخت را از من واله مگردان

گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان

گفتم به جان مادرت من را دعا کن

گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن

گفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم

گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم

گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن

گفتا به آب دیده دل را شستشو کن

گفتم دلم از بند غم آزاد گردان

گفتا که دل با یاد حق آباد گردان

گفتم که شام تا دلها را سحر کن

گفتا دعا همواره با اشک بصر کن

گفتم که از هجران رویت بی قرارم

گفتا که روز وصل را در انتظارم

قطعه گمشده ای از پر پروازکم است
یازده بارشمردیم یکی باز کم است
اینهمه آبی که جاریست نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است

زبان حال صاحب جمعه

هركس به طريقي دل ما مي شكند

بيگانه جدا دوست جدا مي شكند

بيگانه اگر مي شكند دردي نيست

از دوست بپرسيد كه چرا مي شكند

فردا جمعه است

چيزي يادمون نرفته


براي آمدنت دير مي شود، برگرد

زمان ز پرسه زدن سير مي شود، برگرد

در انتظار تو با کوله باري از وحشت

زمين دوباره زمين گير مي شود، برگرد

براي روشني چشم آسمان، خورشيد

ميان چشم تو تکثير مي شود، برگرد

هميشه جاي تو در لحظه هايمان خاليست

غروب جمعه که دلگير مي شود، برگرد

و جمعه اي که بيايي، تمام عرش خدا

به سمت خاک سرازير مي شود، برگرد

[=arial]بيا که سينه ما سوختی ز هجرانت

[=arial]بيا که تشنه فتاديم در بيابانت

[=arial]بيا که فصل بهارم خزان شد از غم تو

[=arial]بيا که شاخه عمرم شکست؛ طوفانت

[=arial]بيا که در دو جهانم بجز تو ياری نيست

[=arial]بيا که بلبل مستيم در گلستانت

[=arial]بيا نماز کنيم بر دو طاق ابرويت

[=arial]بيا که نافله خوانيم در شبستانت

[=arial]بيا ستاره مايی و آسمان خاليست

[=arial]اشاره بنما به ما با دو چشم زيبايت

[=arial]در انتظار تو ای نور صبر من طی شد

[=arial]بيا تو يوسف مصری بيا به کنعانت

[=arial]زمان زمان سياه است و عدل ناپيدا

[=arial]خدا کند که بيايی به ملک ايرانت

[=arial]رسيده عمر من پايان خوشا که در دم مرگ

[=arial]بچشم خويش ببينم جمال تابانت

[=arial]قسم به جان علی [=arial](ع)[=arial] و جده ات زهرا [=arial](س)

[=arial]بيا که سينه ما سوختی به هجرانت...



به نقل از:


یا صاحب الزمان ! داستان یوسف را گفتن وشنیدن به بهانه ی توست .
شرمنده ایم .
می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست .
می دانیم كوتاهیها ، نادانیها و سستیهای ما ، ستمهایی است كه در حق تو كرده ایم .
یعقوب به پسران گفت : به جستجوی یوسف برخیزید ،
و ما با روسیاهی و شرمندگی ، آمده ایم تا از تو نشانی بگیریم .
به ما گفته اند اگر به جستجوی تو برخیزیم ، نشانی از تو می یابیم .
اما ای فرزند احمد ! آیا راهی به سوی تو هست تا به دیدارت آییم .
اگر بگویند برای یافتن تو باید بیابانها را در نوردیم ، در می نوردیم .
اگر بگویند برای دیدار تو باید سر به كوه و صحرا گذاریم ، می گذاریم .
ای یوسف زهرا !
خاندان یعقوب پریشان و گرفتار بودند ،
ما و خاندانمان نیز گرفتاریم ،
روی پریشان ما را بنگر . چهره زردمان را ببین .
به ما ترحم كن كه بیچاره ایم و مضطر
ای عزیزِ مصرِ وجود !
سراسر جهان را تیره روزی فرا گرفته است .
نیازمندیم ! محتاجیم و در عین حال گناهكار
از ما بگذر و پیمانه جانمان را از محبت پر كن .
یابن الحسن !
برادران یوسف وقتی به نزد او آمدند كالایی – هر چند اندك – آورده بودند ،
سفارش نامه ای هم از یعقوب داشتند .
اما ...
ای آقا ! ای كریم ! ای سرور !
ما درماندگان ، دستمان خالی و رویمان سیاه است .
آن كالای اندك را هم نداریم .
اما... نه ،
كالایی هر چند ناقابل و كم بها آورده ایم .
دل شكسته داریم
و مقدورمان هم سری است كه در پایت افكنیم .
ناامیدیم و به امید آمده ایم .
افسرده ایم و چشم به لطف و احسان تو دوخته ایم .
سفارش نامه ای هم داریم .
پهلوی شكسته مادر مظلومه ات زهرا را به شفاعت آورده ایم .
یا صاحب الزمان !
به یقین ، تو از یوسف مهربانتری .
تو از یوسف بخشنده تری .
به فریادمان برس ، درمانده ایم .
ای یوسف گم گشته ! و ای گم گشته ی یعقوب !
یعقوب وار ، چه شبها و روزها كه در فراق تو آرام و قرار نداریم .
در دوران پر درد هجران ، اشك می ریزیم و می گوییم :
تا به كی حیران و سرگردان تو باشیم .
تا به كی رخ نادیده ترا وصف كنیم .
با چه زبانی و چه بیانی از اوصاف تو بگوییم و چگونه با تو نجوا كنیم .
سخت است بر ما ، كه از دوری تو ، روز و شب اشك بریزیم .
سخت است بر ما ، كه مردم نادان تر واگذارند .
سخت است بر ما ، كه دوستان ، یاد ترا كوچك شمارند .
یا بقّیةالله !
خسته ایم و افسرده ،
نالانیم و پژمرده ،
گریه امانمان را بریده است .
غم دوری ، دیوانه مان كرده است .
اما نمی دانیم چه شیرینی و حلاوتی در این درد و دوری است كه می گوییم :
كجاست آن كه از غم هجران تو ناشكیبایی كند .
تا من نیز در بی قراری ، یاریش دهم
كجاست آن چشم گریانی كه از دوری تو اشك بریزد ؟
تا من او را در گریه یاری دهم
مولای من ! دیدگانمان از فراق تو بی فروغ گشته اند .
و می دانیم پیراهن یوسف ، یادگار ابراهیم ، نزد توست .
و ای كاش نسیمی از كوی تو ،
بوی آن پیراهن را به مشام جان ما برساند .
و ای كاش پیكی ، پیراهن ترا به ارمغان بیاورد
تا نور دیدگانمان گردد .
ای كاش پیش از مردن ، یك بار ترا به یك نگاه ببینیم .
درازی دوران غیبت ، فروغ از چشمانمان برده است
كی می شود شب و روز ترا ببینیم و چشمانمان به دیدار تو روشن گردد ؟
شكست و سرافكندگی ، خوار و بی مقدارمان كرده است .
كی می شود ترا ببینیم كه پرچم پیروزی را برافراشته ای ؟
و ببینیم طعم تلخ شكست و سرافكندگی را به دشمن چشانده ای .
كی می شود كه ببینیم یاغیان و منكران حق را نابود كرده ای ؟
و ببینیم پشت سركشان را شكسته ای .
كی می شود كه ببینیم ریشه ستمگران را بركنده ای ؟
و اگر آن روز فرا رسد ...
و ما شاهد آن باشیم ،
شكرگزار و سپاسگو نجوا می كنیم : الحمدلله رب العالمین .

اللهم عجل لولیک الفرج

آن مرد می آید اگر....
در گفته هامون صداقت باشه.

[="blue"]سلام
همه آرزوی من شنیدن چنین خبر خوشیه .
اگه یه روز خبر ظهور آقا رو بهم بدن ، زنده می شم ، جون می گیرم .
یابن الحسن روحی فداک
متی ترانا و نراک

اللهم عجل لولیک الفرج[/]

حتي اگر شكوفه كند بي تو باغمان
عادت كند نبود تو را چشم آسمان
حتي اگر نفس به تو بي اعتنا شود
پروانه ها اگر كه تو را يادشان رود
آقا اجازه !... ما دلمان تنگ مي شود
آخر چرا ؟... نگو كه دعايت نميكنيم
شبهاي سرد جمعه دعايت نمي كنيم
من هر قنوت نام تو را گريه ميكنم
شب در سكوت نام تو را گريه مي كنم
كاغذ! قلم! دو چشم ورم كرده! دل! سلام
آقا اجازه ! آمده ام باز پشت بام
ها ميكنم كه گرم شود دستم از بخار
من سردم است مي كشد آغوشم انتظار
تصوير آسمان پر خش شد .......نيامدي

[=Arial Black]به نام خدا

[=Arial Black]:Gol:اگر خبر ظهور ان حضرت بزرگوار را به من بدهند از خوشحالی دیوانه می شوم و هر کجا که باشم خودم را به ان حضرت می رسانم
[=Arial Black]به امید روزی که با چشم های خود ان حضرت را دیدار کنم
[=Arial Black]فقط کافیست ما لیاقت ان حضرت را بدانیم و برای ظهورش دعا و هر کاری که از دستمان بر می اید انجام دهیم تا وقت ظهورش رو سفید باشیم:Sham::hamdel:

من نمی تونم ادعا کنم که هر جا باشم خودم را برای یاری حضرت می رسونم، می ترسم بگم و فردای قیامت در درگاه خدا پاسخگو باشم.
آخه می دونید چیه؟
امتحانات دانشگاه تازه شروع شده ، خیلی تلاش کردم برای اینکه فارغ التحصیل بشم، پایان نامه ام هم هنوز مونده ، وای خدای من! کلی کار دارم که شاید اگر برم یاری آقا به کارام نرسم.
نمی تونم ادعا کنم، نه ، وقتی آقا تشریف بیارند اونوقت معلوم میشه کی منتظر واقعی بوده!

محمد;1464 نوشت:
تصور کنید همین الان به شما خبر ظهور امام زمان رو دادن چه احساسی دارین؟
لطف کنید تو یک جمله احساستون رو بیان کنید.


نمیشه تصور کرد اگر هم بشه با یه جمله نمیشه حسی که داریم رو بیان کرد اگه هم با یه جمله بشه اون جمله اون قدر طولانیه که ایجا جاش نمیشه ولی کـــــــــــــــــــاش اون روز زنده باشیم و به چشم خود آقا رو ببینیم
اللهم عجل الولیک الفرج

سلام
هم ذوق می کنم و هم مضطرب میشوم ذوق از امدنشون و ترس و از اضطراب از روبرو شدن با ایشان آیا من قبول می کنن یا...........
با این همه سعی می کنم هر طوری که ممکن برم پیششون حتی اگه قبولم نکنن
امیدوارم اون روز هر چه زودتر بیاد

می تونیم اونقدر خوب باشیم که آقا خودشون برامون دعوت نامه بفرستن.
الهی که خوب باشیم.

نقل قول:

لطف کنید تو یک جمله احساستون رو بیان کنید

فقط گریه میکنم هم از شوق امدنش هم از گنهکار بودن خودم ..

[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [/]

[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نمی دانم تا چند سطر و صفحه پر میشود از واژه ها،[/]

[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [/]

[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]هر چقدر که باشد بی او، صفایی ندارد این نوشتن ها،[/]

[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [/]

[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خوب می دانم هر گونه تغزلی بی غزل وجود او، [/]

[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [/]

[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نه مطلعی دارد، نه مَخلصی![/]

[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [/]

[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نه آغازی دارد نه پایانی[/]

میدونم یه شب میای خاکو چراغون میکنی شیشه عمر شب میشکنی، داغون میکنی
میگن اون روز که میای، از آسمون گل میریزه کوچه باغارو پر از بیدای مجنون میکنی
میگن اون روز که میای، غصه هامون تموم میشه قحطی گریه میاد، خنده رو ارزون میکنی آسمون به احترامت پا میشه به اون نشون که تو سفره زمین، خورشید مهمون میکنی دلامون خیلی گرفتس، به خدا خیلی سیاس میدونم یه شب میای، خاک چراغون میکنی

یوسف از جرم زلیخا چند روزی گر به زندان می رود/ یوسف زهرا ببین از جرم ما،حبس ابد گردیده است

همه گویند برای ظهورش صلوات
كاش این جمعه بگویند به یمن حضورش صلوات