جمع بندی آیا روحانی ها فکر هم می کنند؟

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا روحانی ها فکر هم می کنند؟

سلام .
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین .

چند وقت پیش داشتم گنجینه سخن بزرگان سایتی رو ورق میزدم . جمله ای من رو به سمته خودش کشید . این جمله ... این بود .

اگر ما همه یک جور فکر کنیم ؛ در واقع فکر نمیکنیم . ( والتر لیپمن )

یا سخنی دیگر که منسوب به نیچه هست ... که ایشون سالها شاگردان خودشون رو آموزش میدهند و وقتی شاگردان ایشون دورشون جمع میشن و ازشون تقاضا میکنند که راه رو بیشتر بهشون نشون بدن ... ایشون عنوان میکنند که راه تشخیص درستی و غلطی رو بهتون یاد دادم .... حال که یاد گرفتید ... هر مسیری رو که میخواهید رو طی کنید و بدانید که همان مسیر درست هست ( نقل به مضمون )

سوالی که برای من بوجود میاد این هست که آیا روحانی ها فکر هم میکنند ؟؟؟ مثلا من در درون این سایت میبینم هیچ کارشناسی هیچ شبهه ای نداره ... از وجود آدم فضایی تا وجود موجودات دیگری مانند انسان و ساختن خونه در عالم برزخ و ... همه چیز رو میدونن ... از شیر مرغ تا جون آدمیزاد ... و همشون هم متحد القول هستند .... در حالیکه داشنمندان در مقابل این چیزها ساعت ها فکر و تامق میکنند ...

فکر میکنم روحانی ها همه چیز رو میدونن و نیاز به فکر کردن ندارند ... آیا درست میگم ؟؟؟؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

هرمیون;900092 نوشت:
سوالی که برای من بوجود میاد این هست که آیا روحانی ها فکر هم میکنند ؟؟؟ مثلا من در درون این سایت میبینم هیچ کارشناسی هیچ شبهه ای نداره ... از وجود آدم فضایی تا وجود موجودات دیگری مانند انسان و ساختن خونه در عالم برزخ و ... همه چیز رو میدونن ... از شیر مرغ تا جون آدمیزاد ... و همشون هم متحد القول هستند .... در حالیکه داشنمندان در مقابل این چیزها ساعت ها فکر و تامق میکنند ...

باسلام و عرض ادب
سوالی که پرسیده شد، از یک جهت مسئله ای معرفت شناسی است و از سوی دیگر، مرتبط با شیوه پاسخگویی کارشناسان محترم سایت. بنابراین شایسته آن است که به هر دو پاسخ داده شود.
اما در مورد بخش اول:
در این مورد ادعا شده است:
هرمیون;900092 نوشت:
اگر ما همه یک جور فکر کنیم ؛ در واقع فکر نمیکنیم . ( والتر لیپمن )

لب و اساس این اشکال به شیوه فکر کردن و ثمره و نتیجه ای که از آن گرفته می شود بازگشت دارد.
لازمه این اشکال بدین شکل است:
م1. راه رسیدن به معرفت و شناخت، تنها از طریق تفکر است.
م2. فکر کردن یک فرایند معرفتی درونی است.
م3. انسانها با یکدیگر فرق دارند. بنابراین:
م4. فرایند فکر کردن آنها هم با هم فرق دارد. بنابراین:
م5. نتیجه فکر کردن نیز با یکدیگر فرق میکند.

این اشکال از چند جهت ایراد دارد:
اما مقدمه اول:
این مقدمه مبتنی بر همان مشکل معرفت شناسی متداول غرب است که معرفت را به معرفت قضیه ای فروکاسته است و مدعی است که معرفت انسان تنها از راه قضیه ایجاد میشود.
در حالیکه
اولا: بر اساس رویکرد سنتی منطق کلاسیک، معرفت انسان در یک دسته بندی کلی بر دو قسم حصولی و حضوری است.
معرفت حصولی معرفتی است که از طریق واسطه‌های تصور و تصدیق به دست می آید و معرفت حضوری، بدون هیچ گونه وساطت تصور و تصدیق در نفس شخص شکل میگیرد.

ثانیا: علاوه بر اینکه در خود معرفت حصولی نیز گاه از مقدماتی استفاده میشود که در منطق به عنوان قضایای بدیهی خوانده شده است.
قضایای بدیهی نیز قضایایی است که گفته شده است معمول انسانهای عادی در تصدیق به آن مشکلی ندارند و بدون نیاز به استدلال یا بدون اینکه اصلا بتوان بر آن استدلال کرد، آنرا تصدیق میکنند.

ثالثا: در بین قضایای بدیهی، قضایای حدسی قرار دارد که رسیدن به آن از طریق به کار گرفتن قوای بیرونی یا درونی نیست و شخص بدون اینکه تامل کرده باشد محتوای آن ناگهان به قلبش خطور میکند.(ر.ک: مظفر، المنطق، بخش قضایا)

باتوجه به این سه نکته مشخص میشود که

اولا: معرفت، فقط معرفت قضیه ای و علم فقط علم حصولی نیست.
ثانیا: برای رسیدن به علوم حصولی از مقدماتی استفاده میشود که برخی از این مقدمات، نیازمند فکر و استدلال نیست و بر برخی اصلا نمیتوان استدلال اقامه کرد.
ثالثا: برخی از این مقدمات علوم حصولی، از طرق عادی به دست نمی آید و به اصطلاح به شخص الهام میشود یا به تعبیری بر او الهام میشود.

[=microsoft sans serif]اشکال دیگر این استدلال در ملازمه میان مقدمات بعدی و نتیجه است.
برفرض معرفت منحصر در معرفت قضیه ای باشد و علم منحصر به علم حصولی، باز هم از این مقدمات، این نتیجه به دست نمی آید.
زیرا همانطور که گفته شد، استدلال های فلسفی از یک صورت و یک سری مواد تشکیل شده است.
صورت قیاس که انواع و اقسام مخصوص و محصوری دارد و هر استدلالی به یکی از آنها باز میگردد.
یا استدلال مباشر است یا غیر مباشر.
مباشر که اقسامش مشخص است و منحصر است در عکس(مستوی، نقیض(موافق و مخالف))، نقض و تناقض.
غیر مباشر نیز که بر سه نوع است: قیاس، استقرا و تمثیل.
قیاس نیز اقسامی دارد و هر یک مقسم، وجه قسمت و اقسام مشخصی وجود دارد.(ر.ک: المنطق، مظفر، بخش حجت)

اما در مورد مواد نیز بر اساس مبناگرائی، یک سری قضایا داریم که به اینها قضایای بدیهی گفته میشود.
قضایای بدیهی عبارتند از: اولیات، فطریات، متواترات، محسوسات، مجربات، حدسیات.
این قضایا یا اصلا قابل استدلال آوردن نیستند(اولیات و مجربات به حس باطنی و وجدانی) یا گرچه استدلال دارند ولی شخص در هنگام تصدیق کردن به مفاد آنها توجهی به استدلال همراه با آن ندارد چه برسد به اینکه برای تصدیق آن استدلال را نیز اقامه بکند.(ر.ک: المنطق، مظفر، بخش سوم: صناعات خمس، اقسام مبادی)

بنابراین مقدمه
اگر استدلال فوق صحیح باشد، لازمه اش این است که هرگونه تفکری با تفکر دیگر فرق داشته باشد.

در حالیکه:
گرچه تفکر یک فرایند درونی در نفس عالِم است، اما همین فرایند درونی مبتنی بر یک سری مواد و صورتهاست که گفته شد مشخص و محصور هستند.
لازمه این استدلال آن است که چون فرایند ادراک حسی یک فرایند درونی است و هر کسی با ابزارهای منحصر به فرد خودش تصویرهایی از مدرَکات حسی به دست می آورد و با تجزیه و تحلیل ذهنی آنرا مورد شناسایی قرار میدهد، پس ادراک حسی هر کسی باید با دیگری فرق داشته باشد، حال انکه هیچ کسی چنین لازمه ای را قبول نمیکند.

چنانکه گفته شد، در یک استدلال گاه از مقدمات مشخصی استفاده میشود که این مقدمات خواه ناخواه ما را به نتیجه ای مشابه می کشاند.
پس از تشابه در دیدگاه های یک سری افراد(کم یا زیاد و یا حتی اتفاق نظر کل)، نمیتوان نتیجه گرفت که آنها فکر نکرده اند و مثلا از راه تقلید از یکدیگر چنین نظری را دارند.

در قضایای اولی، وقتی تصدیق حداکثری وجود دارد، نمیتوان نتیجه گرفت که در بین این افراد تفکری وجود ندارد.

بعلاوه، گاه نتایج مشابه از راه های متفاوت به دست آمده است.
مثلا برای تصدیق به وجود خداوند متعال، یک نفر از راه استدلال و علم حصولی مشی میکند و دیگری از راه علم حضوری و شهود.
یکی از راه قیاس و دیگری از راه تمثیل.
یکی از راه برهان استفاده میکند و دیگری از راه جدل.
یکی از برهان شبه لم استفاده میکند و دیگری از راه برهان انّ.
یکی از برهان صدیقین استفاده میکند و دیگری از راه برهان وجوب و امکان.
و.....
همه این راه ها به یک نتیجه ختم میشود هرچند شیوه و طریق رسیدن به آن با یکدیگر متفاوت است.

[=microsoft sans serif]اما اشکالی که مربوط به فرایند پاسخگویی کارشناسان محترم مطرح شد:

هرمیون;900092 نوشت:
مثلا من در درون این سایت میبینم هیچ کارشناسی هیچ شبهه ای نداره ... از وجود آدم فضایی تا وجود موجودات دیگری مانند انسان و ساختن خونه در عالم برزخ و ... همه چیز رو میدونن ... از شیر مرغ تا جون آدمیزاد ... و همشون هم متحد القول هستند .... در حالیکه داشنمندان در مقابل این چیزها ساعت ها فکر و تامق میکنند ...

کار کارشناسان همانند یک پزشک متخصص یا یک استادکار یک رشته فنی است.
کسانی که پیش پزشک میروند:
گاهی عینا همان مشکلی را دارند که بیمار قبلی داشت.
گاهی نیز شبیه آن است.
گاهی نیز مشکلی را دارند که آن پزشک برای تشخیص نیاز به یک سری مشاوره از طریق انجام رادیولوژی یا سونوگرافی و ... و گاه حتی مشورت با اساتید یا همکاران خود دارد.
در غالب موارد پزشک نیازی به مشورت ندارد و به راحتی نظر خود را اعلام میکند.
اما کسی که از بیرون ناظر کار پزشک است و تخصصی در این زمینه ندارد گمان میکند که پزشک بدون تامل نسخه میپیچد و هیچ دقتی در این مورد ندارد.

در مورد کارشناسان نیز همین وضعیت برقرار است.
کارشناسان محترم انجمن، از طلاب و دانشجویان اهل دقت در هر رشته انتخاب شده اند که پس از آزمون و مصاحبه و تایید صلاحیت علمی و مهارتی وارد چرخه پاسخگویی میشوند. اما هیچ یک از آنها مدعی نیست که همه چیز را میداند.
سوالاتی که پرسیده میشود به چند صورت است.
گاه عینا در منابع پرسش و پاسخ معتبر و تایید شده ذکر شده است و پاسخگویی به سوال ایجاد شده تنها نیازمند یک سری تغییرات جزئی است.
گاه عینا ذکر نشده است هرچند شبیه آنها در منابع وجود دارد که ویرایش محتوایی و شکلی آن قدری بیشتر است.
گاهی نیز تنها مواد خام آنها در منابع وجود دارد که هنر کارشناس بیشتر در این بخش معلوم میشود.

در مورد دو دسته اول سوالات، شایان ذکر است که کارشناسان به صرف وجود این پرسش و پاسخ در منابع نباید به آن اعتماد کنند بلکه پاسخی که ارائه میدهند، پاسخ آنها قلمداد میشود و ایشان موظف هستند پاسخی بدهند که بتوانند از آن دفاع کنند.
اما سوالات دسته سوم،
برخی از سوالات گاه تا چند ساعت وقت کارشناس را میگیرد و کارشناس محترم برای پاسخگویی لازم است منابع متعددی را نگاه کند و حتی گاه با دیگران نیز مشورت کند تا پاسخی مناسب بدهد.

البته پر واضح است که کارشناسان نیز انسانهایی هستند که علمشان محدود است و عصمت از خطا ندارند. بنابراین خطا کردن امری است گریز ناپذیر.
پس به جای نقد کردن خروجی و شیوه کار، به خود محتوا بپردازیم و متوجه باشیم که مهم برای ما خود سخنی است که گفته میشود نه شیوه رسیدن به آن سخن.

[="Tahoma"][="Navy"]

هرمیون;900092 نوشت:
سلام .
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین .

چند وقت پیش داشتم گنجینه سخن بزرگان سایتی رو ورق میزدم . جمله ای من رو به سمته خودش کشید . این جمله ... این بود .

اگر ما همه یک جور فکر کنیم ؛ در واقع فکر نمیکنیم . ( والتر لیپمن )

یا سخنی دیگر که منسوب به نیچه هست ... که ایشون سالها شاگردان خودشون رو آموزش میدهند و وقتی شاگردان ایشون دورشون جمع میشن و ازشون تقاضا میکنند که راه رو بیشتر بهشون نشون بدن ... ایشون عنوان میکنند که راه تشخیص درستی و غلطی رو بهتون یاد دادم .... حال که یاد گرفتید ... هر مسیری رو که میخواهید رو طی کنید و بدانید که همان مسیر درست هست ( نقل به مضمون )

سوالی که برای من بوجود میاد این هست که آیا روحانی ها فکر هم میکنند ؟؟؟ مثلا من در درون این سایت میبینم هیچ کارشناسی هیچ شبهه ای نداره ... از وجود آدم فضایی تا وجود موجودات دیگری مانند انسان و ساختن خونه در عالم برزخ و ... همه چیز رو میدونن ... از شیر مرغ تا جون آدمیزاد ... و همشون هم متحد القول هستند .... در حالیکه داشنمندان در مقابل این چیزها ساعت ها فکر و تامق میکنند ...

فکر میکنم روحانی ها همه چیز رو میدونن و نیاز به فکر کردن ندارند ... آیا درست میگم ؟؟؟؟


سلام
نه کارشناسان این سایت و نه سایر روحانیون
هیچکدام نه همه چیز را می دانند و نه درباره همه چیز اظهار نظر می کنند
و اما فکر
مطمئنا یک اهل علم حال چه علم دین چه تجربی بدون تفکر و اندیشه نمیتونه باشه حداقل در اون مطالبی که بهش عرضه میشه لازمه که فکر کنه
اما متفکران اغلب زیاد نیستند چه روحانی و چه غیر روحانی
منظورم از متفکر کسی که به آموخته های خودش و مجهولات بسیار فکر می کنه
اینجور آدما کم اند خیلی کم
یا علیم[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]با تشكر از استاد صديق
و همه همراهان اين تاپيك

حوزه تخصص
از جهتي مي توان سخن اشكال كننده را درست دانست. ببينيد قبلا حوزه به طور عمومي بوده و تخصص در آن نبوده در علوم مختلف.
يعني روحانيون وظيفه پاسخگويي به سؤالات و شبهات را داشتند و در حوزه هاي مختلف پاسخ گو بودند البته قبلا هم شبهات و سؤالات اين قدر عميق و گسترده نبود. الان رشته كلام خودش يك تخصص با گرايش هاي مختلف است در حالي كه قبلا شبهات اعتقادي بسيار محدود بوده است.
البته
الان هم ممكن است روحانيوني كه رشته هاي تخصصي را نخوانده اند يا در روستاها هستند و با طلاب به روز ارتباط ندارند در حوزه هاي مختلف ديني پاسخ گو باشند و توجه به دقت شبهه يا سؤال نداشته باشند كه بايد به ايشان تذكر داده شود
از سويي ديگر مردم نيز متوجه باشند در هر زمينه اي سؤال دارند سراغ متخصص همان امر بروند
ولي وقتي امر تخصصي مي شود ارجاع اساس كار است
در همين سايت كارشناسان در حد تخصص عمومي مسائل ديني را مي دانند و مي توانند پاسخگو باشند ولي ملزم هستند سؤال ها را به كارشناس مربوطه كه تخصص خاص دارند ارجاع دهند[/]

هرمیون;900092 نوشت:
اگر ما همه یک جور فکر کنیم ؛ در واقع فکر نمیکنیم . ( والتر لیپمن )


سلام

اگر بخواهیم طبق نظر لیپمن پیش برویم اصلا حق اظهار نظر نداریم چون به نظر او مردم صلاحیت اظهار نظر در مورد مسائل کلی را ندارند برای همین این حرف را زده وقتی لازم نباشه نظری بدهی نیازی نیست فکر کنی
و او مقصودش همین بوده (یک نفر حق فکر کردن دارد انهم برای همه به اینصورت حرف خودش را توجیه کرده )

و اما نیچه !
یک ضدمذهب که به فکر کردن اهمیت ویژه داده ولی برای چه ؟ برای اینکه چیزی نو به وجود بیاورد یعنی اگر در این فکر کردن تو توانستی مطلب نو و تازه ای بگویی که قدیمیها نگفته اند درست فکر کرده ای
یعنی کافیه حرف تازه ای بزنی حالا هر چرندی که بود عیب ندارد خوب از این ایده به نظر تون به کجا میشه رسید به اینجا که وی می‌گوید: «جهان چیزی جز آنچه هست نیست، و دنیای حقیقی، دروغی بیش نیست»؛ به دیگر سخن، جهانی در پساپشت این جهان وجود ندارد.
و حالا این افتخار دارد اینهمه به فکر کردن بها بدهی بعد به این نتیجه برسی همه چیز دروغه و به هیچ گرایی برسی .
چرا زحمت بدهیم و فکر کنیم وقتی قراره طبق نظر نیچه همه چی هیچه !
پاک نا امید شدم حتی مردن هم طبق نظر ایشان علاج نیست .یک ادم متفکر بیچاره !

این ایرادی هست که بایست به دین و مذهب گرفت
در نگاه مذهبیون هدف از خلقت مشخص است و روایات هم تکلیف را روشن کرده اند
پس دیگر مسئله ای برای حل کردن نمی ماند غیر از یک سری بحث های نقلی

البته اکثریت افراد حوزوی و طلبه برای من قابل احترام هستند و آن هم بخاطر این است که اکثرا انسان های پاک سرشتی هستند
اما بایست یگویم خیلی از بحث هایی که اینجا میشود برای انسان امروزی و نیازهایی که دارد پاسخگو نیستند
غیر از مباحث اخلاقی که جدای از دین هم خودشان شأن و منزلت دارند..یعنی اخلاق مداری چیزی نیست که تنها بخاطر الزامات دینی بخواهد اهمیت پیدا کند

به نظرم کشور و جامعه به جای این جور سایت ها و مباحث نیازمند محافل و گعده هایی است که بر مسائل روز تمرکز کند
مثلا اینکه چطور ما قدرت اقتصادی مان را افزایش دهیم و چطور محصولی تولید کنیم که بتواند با تولیدات خارجی رقابت کند و بحث های علمی

امان از تعصب، تعصب است که جلوی فکر کردن را میگیرد و همچنین وحشت از اینکه آنچه تا بحال به آن معتقد بودیم و عمل میکردیم اشتباه باشد

مردم تفکرات مختلفی دارند، اما افرادی که مثل هم فکر می کنند، در یک جا دور هم جمع میشن. به همین خاطر شما جمع هایی رو می بینید که همه افراد حاضر در اون همفکر اند.

سلام .
جناب صدیق بابته پاسخگوییتون و وقتی که گذاشتین تشکر میکنم .

در درون مطالبی که عنوان کردین ... مطالبی بود که باعث شذ این پست رو براتون بنویسم .

فرض رو بر این میانگاریم که همکنون من حالات دل درد بهم دست میده و من به دکتر مراجعه میکنم . اون دکتر میدونه که من میتونم یکی از 180 مریضی متفاوت رو داشته باشم . بنابراین آزمایشهایی رو برای من مینویسه که ببینه حالات من به کدامیک از اون مریضی ها نزدیک تر هست تا بتونه تشخیص درست تری رو بده و بر اساس اون دارو تجویز کنه . بنابراین روند کشف حقیقت به این گونه بوده .

1. انسانها هیچ گونه علمی در مورد مریضی ها نداشتند .
2. به مرور زمان مریضی های متفاوت رو از رویه حالاتی که بروز میدهند شناختند .
3. سعی در شناخت مریضی بخصوص کردند و داروهای متفاوت رو بر رویه شخص بیمار مورد آزمایش قرار داند .
4. اگر دارو و یا روش درمانی خاصی باعث شد که مریض حالش بهتر بشه ... اون مسیر رو شناسایی میکنند .
5. استانداد سازی میکنند و میگویند هر زمان که فلان یا بهمان حالات در فرد مریض دیده شده ... باید فلان مسیر درمانی اتخاذ شود تا نتیجه حاصل شود .
6. دایما استانداردهای درمانی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند که اکر روش بهتری برای درمان پیدا شد ... استاندارد رو از اون مسیر ادمه دهند .
7. ابزار سازی میکنند تا درمان آسناتر و ارزانتر و دلنشین تر باشه .

خوب این مسیر تفکر هست ...

ولی مسیری که یک روحانی طی میکنه ... خوب فکر نمیکنم که چنین مسیری باشه .

من مثالی از نیچه خدمتتون عنوان کردم که ایشون به شاگردانشون روش درست اندیشیدن رو یاد دادند و سپس به ایشان گفتند که هر مسیری را که میخواهید را طی کنید و بدانید که راه درست همان است .

من یک مهندس هستم ... ابزارهای ریاضی و فیزیک و دانش برنامه نویسی و دانش الکترونیک و... رو دارم و وقتی میخواهم به هدفی برسم ... از ابزارهام استفاده میکنم تا به اون هدفم برسم . ولی خوب یک روحانی چنین تفکری نداره .

خودتون در جریان هستید ... وقتی کسی میخواهد برای روحانیت اقدام کنه ... ازش میپرسند که هدفت از اینکه میخواهی روحانی بشی چی هست ... و کسانی رو انتخاب میکنند که هدفشون گسترش دین اسلام باشه .

یعنی یک روحانی قبل از اینکه منطق خونده باشه ... قبل از اینکه علم رجال رو خونده باشه ... و چه و چه .... میخواد روحانی بشه و ...

من میتونستم فرض کنم که روحانی ها در درون فیضیه فکر میکنند ... در صورتیکه ایشان در ابتدا روش درست اندیشیدن رو یاد میگرفتند ... ولی فیضیه فکر کنم جایه کسانی هست که میدونند کجا میخوان بروند و تنها دارند بلیط میخرند .

یک زمانی هست که من نمیدونم میخوام برم اصفهان یا شیراز ... ساعتها فکر میکنم و سپس تصمیم میگیرم برم شیراز ... و میرم بلیط اتوبوس های شیراز رو میخرم ...
خوب وقتی من در درون ماشین نشستم دیگه به این فکر نمیکنم که میخوام برم شیراز یا میخوام برم اصفهان .

معمولا استدلالهای روحانی ها هم مشخص هست .
در نهایت میخوان کاربرها رو در درون شیراز پیاده کنند ... حالا اگر مطلبی رو کسی عنوان کرده باشه که اون هم عقلانی باشه ...ولی چون میخواهند به اون هدف برسند ... با استدلال های اون شخص کاری ندارند ... یا یه جوری میخواهند توجیحش کنند ... یا فوق فوقش اگر خیلی منصف باشند ... میگن نمیدونیم و ادامه حرفاشون رو میزنن ...

و من این مسیر رو مسیر عقلانیت نمیدونم .

مثال دکتر هم مثال خوبی نیست که اکثر کارشناسان به اون تکیه میکنند .
در پزشکی اگر شما مریض بشین و پیشه دکتری برین و حالتون خوب نشه ... میرین پیشه یه دکتر دیگه .

ولی در درون دین و مذهب اگر شما پیشه یک دین برین و از دینتون نتیجه نگیرین و بخواین دینه دیگه ای رو انتخاب کنین ... میکشنتون ...

راستی ... اگر کسی بودایی باشه یا بت پرست باشه و مثلا مثله نیچه قدرت بحث کردن داشته باشه میزارند در درون کلاسهای فیضیه شرکت کنه و استاد رو به چالش بکشه و نذاره استاد خشت رو رویه خشت بزاره تا به ثریاش برسه ؟؟؟

متشکرم .

[=microsoft sans serif]

هرمیون;901332 نوشت:
خودتون در جریان هستید ... وقتی کسی میخواهد برای روحانیت اقدام کنه ... ازش میپرسند که هدفت از اینکه میخواهی روحانی بشی چی هست ... و کسانی رو انتخاب میکنند که هدفشون گسترش دین اسلام باشه .

یعنی یک روحانی قبل از اینکه منطق خونده باشه ... قبل از اینکه علم رجال رو خونده باشه ... و چه و چه .... میخواد روحانی بشه و ...


باسلام و عرض ادب
نکته اول اینکه چون روحانیون درنگاه مردم، به عنوان نماد دین و الگو شناخته میشوند، باید از جهت معنوی و اخلاقی پسندیده باشند به همین جهت است که از داوطلبان سنجش انگیزه نیز گرفته میشود.
نکته دوم اینکه چه کسی گفته که انگیزه روحانیون این است که میخواهند روحانی باشند. کسی که طلبه میشود قصد دارد اولا دین خدا را خودش متوجه شود و در ادامه برای کسانی که طالب هستند انرا ارائه کند.
نکته سوم اینکه در حوزه، علوم متداولی هست که به صورت رسمی و غیر رسمی تدریس، مباحثه و مطالعه میشود. منطق و فلسفه جزء اصول اولیه طلبه هاست که از همان سطوح مقدمات حداقل در حد نهایه الحکمه علامه و منطق مظفر خوانده میشود.
نکته چهارم اینکه داشتن هدف واحد ملازمه ای با فکر نکردن به استدلالهای و روش های رسیدن به آن نیست. اطبا نیز هدف واحدی دارند: سلامت بیمار. ایا این وحدت هدف به معنای آن است که در طبابتشان فکر نمیکنند؟

البته بنده هرگز منکر وجود کسانی که در سلک روحانیون هستند ولی به آن ضربه میزنند و بدون فکر کار میکنند و تعصب نابجا دارند منکر نیستم. ولی حرفم این است که مغالطه تعمیم ناروا نداشته باشیم.

[=palatino linotype]پرسش: سلام .
مانند والتر لیپمن معتقدند که اگر ما به یک صورت فکر میکنیم در واقع فکر نمیکنیم. پس چرا علمای ما همگی به یک صورت نظر میدهند. آیا انان اصلا فکر میکنند.

پاسخ:
باسلام و عرض ادب

لب و اساس این اشکال به شیوه فکر کردن و ثمره و نتیجه ای که از آن گرفته می شود بازگشت دارد.
لازمه این اشکال بدین شکل است:
م1. راه رسیدن به معرفت و شناخت، تنها از طریق تفکر است.
م2. فکر کردن یک فرایند معرفتی درونی است.
م3. انسانها با یکدیگر فرق دارند. بنابراین:
م4. فرایند فکر کردن آنها هم با هم فرق دارد. بنابراین:
م5. نتیجه فکر کردن نیز با یکدیگر فرق میکند.

این اشکال از چند جهت ایراد دارد:
اما مقدمه اول:
این مقدمه مبتنی بر همان مشکل معرفت شناسی متداول غرب است که معرفت را به معرفت قضیه ای فروکاسته است و مدعی است که معرفت انسان تنها از راه قضیه ایجاد میشود.
در حالیکه
اولا: بر اساس رویکرد سنتی منطق کلاسیک، معرفت انسان در یک دسته بندی کلی بر دو قسم حصولی و حضوری است.
معرفت حصولی معرفتی است که از طریق واسطه‌های تصور و تصدیق به دست می آید و معرفت حضوری، بدون هیچ گونه وساطت تصور و تصدیق در نفس شخص شکل میگیرد.

ثانیا: علاوه بر اینکه در خود معرفت حصولی نیز گاه از مقدماتی استفاده میشود که در منطق به عنوان قضایای بدیهی خوانده شده است.
قضایای بدیهی نیز قضایایی است که گفته شده است معمول انسانهای عادی در تصدیق به آن مشکلی ندارند و بدون نیاز به استدلال یا بدون اینکه اصلا بتوان بر آن استدلال کرد، آنرا تصدیق میکنند.

ثالثا: در بین قضایای بدیهی، قضایای حدسی قرار دارد که رسیدن به آن از طریق به کار گرفتن قوای بیرونی یا درونی نیست و شخص بدون اینکه تامل کرده باشد محتوای آن ناگهان به قلبش خطور میکند.(ر.ک: مظفر، المنطق، بخش قضایا)

باتوجه به این سه نکته مشخص میشود که

اولا: معرفت، فقط معرفت قضیه ای و علم فقط علم حصولی نیست.
ثانیا: برای رسیدن به علوم حصولی از مقدماتی استفاده میشود که برخی از این مقدمات، نیازمند فکر و استدلال نیست و بر برخی اصلا نمیتوان استدلال اقامه کرد.
[=palatino linotype]ثالثا: برخی از این مقدمات علوم حصولی، از طرق عادی به دست نمی آید و به اصطلاح به شخص الهام میشود یا به تعبیری بر او الهام میشود.

[=palatino linotype]اشکال دیگر این استدلال در ملازمه میان مقدمات بعدی و نتیجه است.
برفرض معرفت منحصر در معرفت قضیه ای باشد و علم منحصر به علم حصولی، باز هم از این مقدمات، این نتیجه به دست نمی آید.
زیرا همانطور که گفته شد، استدلال های فلسفی از یک صورت و یک سری مواد تشکیل شده است.
صورت قیاس که انواع و اقسام مخصوص و محصوری دارد و هر استدلالی به یکی از آنها باز میگردد.
یا استدلال مباشر است یا غیر مباشر.
مباشر که اقسامش مشخص است و منحصر است در عکس(مستوی، نقیض(موافق و مخالف))، نقض و تناقض.
غیر مباشر نیز که بر سه نوع است: قیاس، استقرا و تمثیل.
قیاس نیز اقسامی دارد و هر یک مقسم، وجه قسمت و اقسام مشخصی وجود دارد.(ر.ک: المنطق، مظفر، بخش حجت)

اما در مورد مواد نیز بر اساس مبناگرائی، یک سری قضایا داریم که به اینها قضایای بدیهی گفته میشود.
قضایای بدیهی عبارتند از: اولیات، فطریات، متواترات، محسوسات، مجربات، حدسیات.
این قضایا یا اصلا قابل استدلال آوردن نیستند(اولیات و مجربات به حس باطنی و وجدانی) یا گرچه استدلال دارند ولی شخص در هنگام تصدیق کردن به مفاد آنها توجهی به استدلال همراه با آن ندارد چه برسد به اینکه برای تصدیق آن استدلال را نیز اقامه بکند.(ر.ک: المنطق، مظفر، بخش سوم: صناعات خمس، اقسام مبادی)

بنابراین مقدمه
اگر استدلال فوق صحیح باشد، لازمه اش این است که هرگونه تفکری با تفکر دیگر فرق داشته باشد.

در حالیکه:
گرچه تفکر یک فرایند درونی در نفس عالِم است، اما همین فرایند درونی مبتنی بر یک سری مواد و صورتهاست که گفته شد مشخص و محصور هستند.
لازمه این استدلال آن است که چون فرایند ادراک حسی یک فرایند درونی است و هر کسی با ابزارهای منحصر به فرد خودش تصویرهایی از مدرَکات حسی به دست می آورد و با تجزیه و تحلیل ذهنی آنرا مورد شناسایی قرار میدهد، پس ادراک حسی هر کسی باید با دیگری فرق داشته باشد، حال انکه هیچ کسی چنین لازمه ای را قبول نمیکند.

چنانکه گفته شد، در یک استدلال گاه از مقدمات مشخصی استفاده میشود که این مقدمات خواه ناخواه ما را به نتیجه ای مشابه می کشاند.
پس از تشابه در دیدگاه های یک سری افراد(کم یا زیاد و یا حتی اتفاق نظر کل)، نمیتوان نتیجه گرفت که آنها فکر نکرده اند و مثلا از راه تقلید از یکدیگر چنین نظری را دارند.

در قضایای اولی، وقتی تصدیق حداکثری وجود دارد، نمیتوان نتیجه گرفت که در بین این افراد تفکری وجود ندارد.

بعلاوه، گاه نتایج مشابه از راه های متفاوت به دست آمده است.
مثلا برای تصدیق به وجود خداوند متعال، یک نفر از راه استدلال و علم حصولی مشی میکند و دیگری از راه علم حضوری و شهود.
یکی از راه قیاس و دیگری از راه تمثیل.
یکی از راه برهان استفاده میکند و دیگری از راه جدل.
یکی از برهان شبه لم استفاده میکند و دیگری از راه برهان انّ.
یکی از برهان صدیقین استفاده میکند و دیگری از راه برهان وجوب و امکان.
و.....
همه این راه ها به یک نتیجه ختم میشود هرچند شیوه و طریق رسیدن به آن با یکدیگر متفاوت است.

[=palatino linotype]

[=palatino linotype]پرسش:
اما اشکالی که مربوط به فرایند پاسخگویی علمای دینی دارم. وقتی از این افراد سوالی پرسیده میشود، بدون هیچ تامل و تعمقی، پاسخ میدهند. در حالیکه دانشمندان درمقابل این چیزها ساعتها فکر و تعمق دارند. بنابراین آیا دانشمندان دینی و بخصوص اسلامی اصلا فکر میکنند؟

پاسخ:
باسلام وعرض ادب
کار کارشناسان همانند یک پزشک متخصص یا یک استادکار یک رشته فنی است.
کسانی که پیش پزشک میروند:
گاهی عینا همان مشکلی را دارند که بیمار قبلی داشت.
گاهی نیز شبیه آن است.
گاهی نیز مشکلی را دارند که آن پزشک برای تشخیص نیاز به یک سری مشاوره از طریق انجام رادیولوژی یا سونوگرافی و ... و گاه حتی مشورت با اساتید یا همکاران خود دارد.
در غالب موارد پزشک نیازی به مشورت ندارد و به راحتی نظر خود را اعلام میکند.
اما کسی که از بیرون ناظر کار پزشک است و تخصصی در این زمینه ندارد گمان میکند که پزشک بدون تامل نسخه میپیچد و هیچ دقتی در این مورد ندارد.

در مورد کارشناسان نیز همین وضعیت برقرار است.
کارشناسان محترم انجمن، از طلاب و دانشجویان اهل دقت در هر رشته انتخاب شده اند که پس از آزمون و مصاحبه و تایید صلاحیت علمی و مهارتی وارد چرخه پاسخگویی میشوند. اما هیچ یک از آنها مدعی نیست که همه چیز را میداند.
سوالاتی که پرسیده میشود به چند صورت است.
گاه عینا در منابع پرسش و پاسخ معتبر و تایید شده ذکر شده است و پاسخگویی به سوال ایجاد شده تنها نیازمند یک سری تغییرات جزئی است.
گاه عینا ذکر نشده است هرچند شبیه آنها در منابع وجود دارد که ویرایش محتوایی و شکلی آن قدری بیشتر است.
گاهی نیز تنها مواد خام آنها در منابع وجود دارد که هنر کارشناس بیشتر در این بخش معلوم میشود.

در مورد دو دسته اول سوالات، شایان ذکر است که کارشناسان به صرف وجود این پرسش و پاسخ در منابع نباید به آن اعتماد کنند بلکه پاسخی که ارائه میدهند، پاسخ آنها قلمداد میشود و ایشان موظف هستند پاسخی بدهند که بتوانند از آن دفاع کنند.
اما سوالات دسته سوم،
برخی از سوالات گاه تا چند ساعت وقت کارشناس را میگیرد و کارشناس محترم برای پاسخگویی لازم است منابع متعددی را نگاه کند و حتی گاه با دیگران نیز مشورت کند تا پاسخی مناسب بدهد.

البته پر واضح است که کارشناسان نیز انسانهایی هستند که علمشان محدود است و عصمت از خطا ندارند. بنابراین خطا کردن امری است گریز ناپذیر.
پس به جای نقد کردن خروجی و شیوه کار، به خود محتوا بپردازیم و متوجه باشیم که مهم برای ما خود سخنی است که گفته میشود نه شیوه رسیدن به آن سخن.

موضوع قفل شده است