کلیدهای سلوک (نکات کلیدی و مهم برای طالبان سلوک)
تبهای اولیه
بسمه تعالی
در این تاپیک به یاری خداوند نکات کلیدی از اولیاء خدا و عرفا و علمای ربانی برای سالکان مطرح خواهد شد:
(حُسن مطالب در متقن و مستند و موثر بودن آنهاست إن شاء الله)
از صدای سخن دوست ندیدم خوشتر / یادگاری که در این گنبد دوار بماند
بسمه تعالی
عالم ربانی حضرت آیت الله حاج سید حسین یعقوبی قائنی حفظه الله تعالی:
1 - اعمال و عبادات مستحبى كه انسان انجام مى دهد، ضمن آنكه بايد با خصوصيات روحى و حال معنوى او مناسب باشد، لازم است حتى المقدور با شوق و نشاط نيز همراه باشد. لذا اگر انجام برخى اعمال مستحب، موجب ملال و تنفّر نفس كسى گرديد، بايد از آن پرهيز نموده و به اصلاح عوامل آن بپردازد، همچنان كه اگر كسى بخواهد به اعمال و عبادات خود بيفزايد بايد به تدريج و به گونه اى عمل نمايد كه رغبت نفس به عبادت محفوظ مانده و باعث ملالت آن نگردد.
2 - چنانچه در اثر انجام اين گونه اعمال، آثار غير عادى يا حال خاصى به انسان دست دهد، بايد وضعيت خود را جهت معلوم شدن صحت و سقم و چگونگى آن به استادى خبير عرضه كند.
3 - به طور كلى هر عبادتى كه مستند به روايات بوده و از جانب پيشوايان معصوم عليهم السلام به ما رسيده باشد، عمل به آن بلا مانع است. به خصوص اگر به طور عام دستور داده باشند؛ مثل اينكه فرموده باشند: «هر كس» اين عمل را انجام دهد فلان پاداش نصيب او خواهد شد.
همچنان كه عمل يا دستورى كه مستند به روايات نباشد، نه تنها انجامش قرب آور نيست بلكه گاه موجب دورى يا برخى مفاسد ديگر نيز مى شود.
4 - بسيارى از دعاها و اذكار براى عموم مؤمنين قابل عمل است. اما برخى، مخصوص شخص يا افراد خاصى مى باشد كه معمولاً ديگران با انجام آن به نتيجه ى مورد نظر نمى رسند، لذا اگر كسى با اذن استادى خبير يا شخص صاحب نفَسى انجام دهد، علاوه بر يافتن اثر و نتيجه، از تبعات منفىِ احتمالى آن نيز مصون خواهد بود.
5 - بى شك وعده هاى خداوند هيچگاه خلاف ندارد. پس علت اينكه گاهى انسان از عمل خود نتيجه نمى گيرد، بيشتر مربوط به نقصان ايمان و باور خود اوست. لذا كسى كه دعاهاى وارده را مى خواند و به دستورات عبادى عمل مى كند، پيش از هر چيز بايد به گفته هاى پيامبر اكرم و ائمه ى اطهار عليهم السلام «ايمان» داشته باشد.
مهم اين است كه فرموده هاى آنها را «باور» داشته باشيم، لذا اگر كسى عملى را با ترديد، انجام دهد و بگويد: «فعلاً اين دعا را مى خوانم تا ببينم چه مى شود» نه تنها فايده اى نبرده، بلكه خودش را خسته مى كند. و البته اگر متوجه شود كه باور ندارد، پيش از هر چيز بايد بررسى كند كه چرا باور ندارد و علت آن را برطرف سازد.
6 - سزاوار است انسان هر سنت و دستورى را در تمام عمر خود حداقل يك بار بجا آورد.
7 - همچنين خوب است انسان براى انجام هر عمل مستحب، ساعتى را مشخص كند تا به انجام آن عمل در روزهاى ديگر بهتر موفّق گردد.
8 - دستورات مأثورى كه تعداد يا مدت زمان خاصى ندارد، حداقل بايد يك سال بر آن مداومت شود.
9 - انسان هنگام توجه به خداى متعال، نبايد در ذهن خود چيزى را تصور كند يا براى خودش چيزى را درست كرده و به آن توجه نمايد. در اين مقام راه هاى گوناگونى از سوى عرفا ارائه شده است، ولى بهترين راه براى «توجّه» همان طريقى است كه حضرات معصومين عليهم السلام ارائه فرموده اند. چنانكه امام صادق عليه السلام ضمن حديثى مى فرمايند: پس از گفتن تكبيرة الاحرام مى گويى:
وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّماواتِ وَ الارْض عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ حَنيفًا مُسْلِمًا وَ ما اَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ . . .
از اين طريق بدون اينكه انسان تصوّر كند كه او جلّ جلاله چيست يا چگونه است توجه مى كند به «كسى كه آسمان ها و زمين را خلق فرموده است».
و اين همان معنايى است كه قرآن كريم از قول حضرت ابراهيم عليه السلام نقل نموده و گفتن آن هنگام نماز مستحب مى باشد.
تقاضای ذکری سنگینتر از ظرفیت
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
گاهی به مطالب و دستورات روشن و آسان شرعی که میدانیم، عمل نمیکنیم و آن گاه نزد اساتید معرفت و اخلاق و تربیت میرویم و تقاضای ذکری سنگینتر و مطالبی بالاتر از آن چه لازم داریم میکنیم. در سطح کلاس اول هستیم و تکلیف سال هفتم را میخواهیم. این علامت آن است که نمیخواهیم از راه صحیح بالا برویم و به کمالات و درجات عالی معنوی برسیم! ای کاش میدانستیم صلاح دین و دنیای ما در تمسّک به انبیاء و اولیاء و تمسّک به قرآن و عترت است!
در محضر بهجت، ج2، ص380.
باسمه الهادی
دستورات مأثورى كه تعداد يا مدت زمان خاصى ندارد، حداقل بايد يك سال بر آن مداومت شود.
عرض سلام و احترام و همینطور تشکر برای ایجاد این موضوع مبارک
از بعضی شنیده می شود دستوراتی را از طریق رؤیا یا طرق دیگری دریافت کرده اند
حکم عمل به این نوع دستورات سلوکی یا معرفتی و مدت آن چگونه است؟
با تشکر
ذاکر واقعی :
اگر می گویند ذکر کنید ، منظور این نیست که یک تسبیح دستمون بگیریم و بگوییم: یا الله ، یا رحمان، یا رحیم و ... ،اسم ببریم!
اینها ذکر نیست. ذکر اینست که او در کل زندگی ما حضور داشته باشه. اگر یک اسم خدا جمیل است، پس باید در معماریمان باشد، توی رفتارهایمان باشد، تو لباسمون باشد تو ظاهر و باطنمون باید باشد، تو صحبت کردنمون باید باشد.
کو جمیل!؟ که تو می گویی من ذاکرم!
هر کس ذاکر نباشد به اسماء الله زندگیش سخت می شود، معیشتش تنگ می شود.
استاد الهي قمشه اي
عرض سلام و احترام و همینطور تشکر برای ایجاد این موضوع مبارکاز بعضی شنیده می شود دستوراتی را از طریق رؤیا یا طرق دیگری دریافت کرده اند
حکم عمل به این نوع دستورات سلوکی یا معرفتی و مدت آن چگونه است؟
سلام علیکم و رحمة الله
این نوع دستورات را باید به استاد سلوک عرضه کرد تا الهی بودن یا نبودن آن رویا را تشخیص داده و آن دستور العمل را را تایید یا رد کند.
موفق باشید.
بسمه تعالی
حجت الاسلام و المسلمین شیخ جعفر ناصری:
بعضیها همینکه يك لقمه چرب تري يك جاي ديگر برایشان پیدا بشود از راه خدا به خاطر آن ميگذرند.
منصور دوانيقي بیشتر اوقات در مسجد كوفه مشغول قرائت قرآن بود. تا به او خبر دادند كه رياست برايت آماده شده است. همینکه این موقعیت برایش فراهم شد قرآن را بست و گفت: «هان! سي سال با تو بودم براي چنين لحظهای».
روایت فرماید: «تَرَكَ الدُّنيا لِلدُّنيَا» یعنی دنیا را برای دنیا ترک کرده بود.
از این روایت یک قاعده مهم به دست میآید مبنی بر اینکه گاهی انسانها دنیا را برای دنیا ترک میکنند. مبادا ترك دنيا، به خاطر دنيا بشود که در این صورت مایه خسران است. ترك دنيا هم بايد روي قاعده و براي خداي متعال باشد.
با سلام
خداقوت:Mohabbat:
بنظرم اولین راه برای سلوک این هستش که تشنه ی خدا بشیم ...:Norani:
باید عاشقش بشیم ....
اسمش که میاد اشک تو چشمامون حلقه بزنه ...
باید معرفتمونو نسبت به خدا زیادکنیم شناختمونو زیاد کنیم ، حدیث قدسی بخونیم ، قران بخونیم ...
با خدا زیاد مناجات کنیم ، چه قبل خواب ، چه در راه در خیابان و چه موقع تنهایی و در خلوت و جلوت همش در حال مناجات و درد دل باشیم
بعد توکل ، خودش راه ها رو یکی یکی درست میکنه ، خودش گفته راه درست هدایت را نشان میدهیم به کسانی که در راه ما تلاش کنند ...
التماس دعا
پ.ن
تاپیک بسیار خوبی است . ان شاءالله دنبال می کنم @};-happy
این نوع دستورات را باید به استاد سلوک عرضه کرد تا الهی بودن یا نبودن آن رویا را تشخیص داده و آن دستور العمل را را تایید یا رد کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
استاد گرامی ما چطور باید استاد پیدا کنیم؟
درست است که استاد خود سراغ آدم می آید؟
برفرض که ما هم بخواهیم بگوییم با توجه به حساسیت رویا و همچنین اگر درست باشد مکتوم ماندن اسرار(اینکه می گویند باید اسرار را پنهان کرد صحت دارد؟ چگونه و چه شرایطی دارد؟) خب چطور می شود اعتماد کرد؟
یا علی(ع)@};-
در خودسازى و تهذیب نفس به چند نکته اساسى باید توجه نمود:
1 - همان گونه که در تربیت و سلامت بدن، ریاضت و ورزش لازم است، در خود سازى و تهذیب نفس نیز ریاضت و مبارزه و جهاد با نفس ضرورت دارد.
2 - همان گونه که در پرورش اندام، از نرمش و فعالیتهاى ساده و اندک آغاز مىشود و به تدریج به ورزشهاى سنگینتر وارد مىشوند، در تربیت روح نیز باید از اندک شروع کرد و به تدریج به مراحل بالاتر رسید.
3 - همان طور که در ورزش بدنى، تداوم واستمرار لازم است، در ریاضت نفسانى نیز تداوم، شرط
رسیدن به مقصد است. قرآن مىفرماید: «به یقین کسانى که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است، سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند که نترسید و غمگین مباشید».
امام على(ع) مىفرماید: «قلیلٌ مدوم علیه خیر من کثیر مملول منه؛ عمل اندکى که پیوسته باشد، بهتر است از بسیارى که تو را خسته و وامانده سازد».
امام باقر(ع) مىفرماید: «احب الاعمال الى اللَّه عز وجل ما داوم علیه العبد و إن قل؛ محبوبترین کار نزد خدا، آن است که انسان بر آن مداومت کند هر چند اندک و ناچیز باشد».
4 - چنان که در سلامت جسم، فعل و ترک (دارو و پرهیز) هر دو با هم مؤثر است، در سلامت و تهذیب روح نیز فعل و ترک هر دو لازم است، مانند اداى واجبات و ترک گناهان و محرّمات و تولى و تبرى.
5 - مهمترین چیزى که درجمیع مراحل باید رعایت شود، نیت و حضور قلب و اخلاص است. خداوند در قرآن بر این نکته تأکید دارد که در مسیر دین و پرستش بایستى اخلاص داشته باشید: «به آنها دستورى داده نشده بود جز این که خدا را با کمال اخلاص پرستش کنند».
بسمه تعالی
حجت الاسلام و المسلمین شیخ جعفر ناصری:
ميگويند: شخصي در بني اسرائيل بود، در خواب به او گفتند که سه دعاي مستجاب دارد. گفت: فردا دعا ميكنم گفتند مانعي ندارد مشورت كن. با زنش مشورت كرد كه چنين اتفاقي افتاده است. همسرش گفت ببين من چقدر زشت شدهام؛ من خيلي ناراحتم. دعا كن من زيبا شوم. دعا كرد زنش زيبا شود. وقتي زنش زيبا شد ديگر زير بار او نميرفت. بعد مدتي گذشت ديد اين طور كه نميشود. دعاي دوم را باز به او اختصاص داد و دعا كرد كه زنش زشت شود. دو دعاي مستجاب خلاص شد و ...
ما هم دعا کردنمان اين طور است.
فرصت ها را از بين ميبريم و نميدانيم چه بخواهيم. گاهي مطالب و موارد خيلي پايين را ميخواهيم؛ مثل كسي كه پول و ثروت بخواهد يا دفع دشمني را بخواهد؛ در حالی که نتیجه اينها فصلي و موقت است. گاهي خداي متعال به ذات يك نفر غنا ميدهد ، ارزش این غنا و بی نیازی از همه دنيا بيشتر است.
بسمه تعالی
حجت الاسلام و المسلمین شیخ جعفر ناصری:
حضرت ابوی (آیت الله ناصری) می فرمودند:
«در نجف پيرمردي بود جلسات مرحوم آقاي حداد را ميآمد. كنار شط يك منزل حصيري (کپری) داشت و خودش و خانوادهاش در آنجا زندگي ميكردند. نصف كيسه خرما دارايي آنها بود و خيلي آدم با روح و متوجهي بود.
يك بار از ايشان پرسيدند: شما بعد از نماز چه چيزي از خدا ميخواهيد؟ آيا دعا ميكنيد؟
گفته بود: بله
گفتند: چه دعايي ميكنيد؟
گفته بودند: دعا ميكنم كه خداوند روز به روز عزت محمد و آل محمد را زياد كند.»
اگر انسان در عالم پاكي و طهارت راه پيدا كرد هم تعلقاتش كم ميشود هم يادش ميدهند چه چيزي بخواهد. ما در خيلي دعاها و خواسته هايمان دچار سردرگمی هستیم.
بسمه تعالی
حجت الاسلام و المسلمین شیخ جعفر ناصری:
یک وقتي خدمت يكي از مراجع بوديم مي فرمودند: اين عددهايي كه براي اذكار نقل مي كنيد خيلي زياد است
خدمت ایشان عرض کردم: اول من كه نقل نمي كنم. اين دستورات مربوط به ديگران است.
ثانیا شما براي اينكه انسان يك فضل طلبگي نصيبش شود يا به قوه استنباط(اجتهاد) دست پيدا كند گاهي مي فرماييد هشت ساعت در شبانه روز بايد كار كرد و واقعا هم كار مي خواهد؛ ولي چرا در اين مسير هر كسي قرار مي گيرد مي خواهد با قدم اول كوتاه ترين راه را پيدا كند و با سرعت زياد و با سعي و تلاش كمتر برود؟
ما حداقل اين پنبه را از گوشمان بيرون كنيم؛ چون اين خيالاتي است كه همه را در بر مي گيرد همه مي خواهند كار كم بكنند، كمترين وقت را براي اين قضيه بگذارند.
دنبال راه ميان بُر مي گردند؛ اينها هم جزء خيالاتي است كه عده زیادی مدتي دنبالش رفتند و زمين خوردند، بعد از آن گوشه اي نشستند.
اگر بنا شود به كسي عنايتي شود و كسي را به سمت اعتدال ببرند و قلبی سالم نصيب كسي شود پايه اش فقط بر سعي و تلاش است؛
فضل خداوند هم همراه همين سعي و تلاش ها است.
بسمه تعالی
حجت الاسلام و المسلمین شیخ جعفر ناصری:
خدا توفيق دهد روزي بر ما نگذرد مگر اينكه هر كسي برنامه عبادي خاص داشته باشد.
داشتن برنامه عبادی منظم، در بين بزرگان حوزه، سنت بوده است.
مانند مرحوم آیت الله غروی اصفهانی (كمپاني) که نقل مي كردند روزي هزار مرتبه سوره قدر مي خوانده اند.
ما يكي از كارهايمان اين است که تا يك چيزي از عبادات به ما می گويند؛ فوري به فكر اين هستيم يك چيز مختصر و كمتري باشد اما آثارش بيشتر و راهش كوتاهتر باشد.
مرحوم كمپاني رضوان الله تعالی علیه روزي هزار مرتبه سوره قدر مي خواندند و مي فرمودند هر كسي در روز، هزار سوره قدر بخواند عمودي از نور از سرش تا عرش برقرار مي شود و به نور خدا روشن مي شود.
آری بزرگان ما با آن مشغله های زیاد تا این حد سعی و تلاش می کردند و برنامه منظم عبادی داشتند.
سالك الهي حتي الامكان گناه نمي كند، كه توبه كند
(بداناي سالك راه حق!) شخص تائب پس از توبه نيز آن صفاي باطني برايش باقي نميماند، چنانكه صفحه كاغذي را اگر سياه كنند، و باز بخواهند جلا دهند، البته به حال جلاي اولي برنميگردد. يا ظرف شكستهاي را اگر اصلاح كنند، باز به حالت اولي مشكل است برگردد. بسيار فرق است بين دوستي كه در تمام عمر با صفا و خلوص با انسان رفتار كند، با دوستي كه خيانت كند و پس از آن عذر تقصير طلب نمايد. بنابراين، انسان بايد حتيالامكان گناه نكند و اگر خداي نخواسته گناه كرد، هرچه زودتر درصدد توبه و علاج برآيد.
چهل حديث امام خميني(ره)، ص 274
فقر عرفانی چیست ؟ :
فقر یکی از مقامات و مراحل عرفان است در سلک و سلوک عارفانه .در این مقام عارف و سالک مرحله بی نیازی از غیر و نیازمندی به حق را تجربه می کند.فقر یعنی دل بریدن از دنیا و اسباب آن و فقط فقط احساس نیاز به خدا کردن.
عرفا کسی را فقیر واقعی می دانند که علاوه بر ترک ، فقدان مال،میل و رغبت به دارایی و دارا بودن را نیز ترک کند.یعنی هم خود نیاز هم احساس نیاز را ترک کنند ودر آخرین درجات خود این ترک کردن را نیز ترک کنند.
فقر: قال الله عز و جل: یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله. ترجمه: «ای مردمان شما فقیرانید (نیازمندید) به خدای
فقر واقعی فقط فقدان غنا نیست بلکه فقدان میل و رغبت به غنا است. یعنی هم قلب عارف باید تهی باشد و هم دستش و در این معنی است که عارف "الفقر فخری" می گوید و با مباهات خود را فقیر و درویش می نامد. زیرا مفهوم آن است که فقیر باید از هر فکر و میلی که او را از خدا منحرف کند، بر کنار باشد.
فقر در لغت:
ناداری و تهیدستی. در اصطلاح عرفان ترک دنیا به اختیار،خواه به سبب بیم از حساب باشد خواه به امید کسب ثواب و خواه جهت نیل به آسایش خاطر.فقر را در عرفان بدایت و از مقامت آن می شمارند و" الفقر فخری" که از سخنان منسوب به پیامبر است و در اهمیت فقر اقوال بسیار دارند اما فقر واقعی در نزد محققان عرفا فقط ترک و فقدان مال نیست بلکه ترک و فقدان میل و رغبت به غنا هم شرط است یعنی فقیر واقعی باید هم دستش از مال دنیا خالی باشد هم قلبش از علاقه و محبت آن و به این معنی است که عارف را فقیر و درویش نیز می خوانند اگرچه غالبا عنوان فقیر مخصوصا در ادوار نزدیک به زمان ما بر طبقه پایین صوفیه اطلاق می شود لیکن محققین صوفیه ترک رغبت و اخفاء فقر و اجتناب از اظهار و سوال راشرط تحقق فقر واقعی می شمارند و فقرای واقعی و صادق را دارای زهد و مقام صدیقان می پندارند و رسم فقر را تشبه و تقلید از پیامبران و اولیاء می دانند.
تا سالک از کردههای خود پشیمان نگردد، توبه نکند و به جبران و تدارک گذشته نپردازد و تا توبه نکند، و ورع نورزد، وتا از متاع دنیا رو نگرداند و بدان بیرغبت نگردد، وتا زهد را پیشه خود نسازد و عدم تملک اسباب از او برنیاید.و به فقر دست نیابد، از اینرو فقر مقام چهارم است
مقام اول توبه است :نخست از گذشته باز میگردد،
؛مقام دوم "ورع "است :آنگاه از فروافتادن در زشتیهای پیشین پرهیز میکند،
مقام سوم "زهد" است آنگاه از دنیا که سبب وقوع او در مَنهیّات بود، روگردان میشود،؛چون دنیا نخواهد، اسباب تملک دنیا را نیز نخواهد.
ا
اگر فقر ذاتی خود دریابی و غنای او بشناسی ،لاجرم گام در راه عبودیت نهی و دست ربوبیت در کار بینی ؛که معرفت دانستن همین حقیقت است و چون این حقیقت دریابی جهان بینی تو نقشی دیگری یابد و بهشت آغازین تو از همین سرای شروع شود و امروز در پرسش خدای که فرمود :"لمن الملک "یعنی سلطنت از آن کیست؟ گویی :"مر خدای یکتای قهار است.
حضرت استاد کریم محمود حقیقی تجلی 6 ص 36
بسمه تعالی
حجت الاسلام و المسلمین شیخ جعفر ناصری:
شيطان براي انبياء ظاهر مي شد. براي حضرت موسي عليه السلام ظاهر شد و چيزي به ايشان گفت. حضرت موسي عصايشان را به طرف شيطان پرت كردند، شيطان يك خنده اي كرد و گفت: «يا موسي انّي لاأخشي العصي و لكن اخشي قلباً فيه صفا» یعنی ای موسی من از عصی نمی ترسم اما از قلبی که در آن صفا باشد می ترسم.
مومن در اعمال حج رمي و رجم می كند؛ همانطور که حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل علیهما السلام شيطان را رمي كردند و اين قاعده شد كه اي مسلماني كه مي خواهي به حقائق ايمان برسي، بايد به مرحله اي برسي كه وقتي شيطان برايت تجسم و تمثل پيدا كرد، آن قدر از او متنفر باشي كه بي اختيار دست به سنگ شوي و با شديدترين وسيله اي كه ميتواني تنفرت را اظهار كني.
[="Times New Roman"][="Black"]
مانند مرحوم آیت الله غروی اصفهانی (كمپاني) که نقل مي كردند روزي هزار مرتبه سوره قدر مي خوانده اند.
اگر زمان خواندن هر سوره رو سی ثانیه حساب کنیم میشه روزی هشت ساعت و نیم.
یک/سوم روز رو فقط سوره ی قدر می خواندند.
بعد این بزرگان که اینقدر به خدا نزدیک هستند چرا شهید نمی شوند و عادی می میرند؟
یعنی آرزوی شهادت ندارند؟ یا دعاشون مستجاب نمیشه؟ یا....؟[/]
[="Tahoma"][="DarkGreen"]شيطان براي انبياء ظاهر مي شد. براي حضرت موسي عليه السلام ظاهر شد و چيزي به ايشان گفت. حضرت موسي عصايشان را به طرف شيطان پرت كردند، شيطان يك خنده اي كرد و گفت: «يا موسي انّي لاأخشي العصي و لكن اخشي قلباً فيه صفا» یعنی ای موسی من از عصی نمی ترسم اما از قلبی که در آن صفا باشد می ترسم.
مومن در اعمال حج رمي و رجم می كند؛ همانطور که حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل علیهما السلام شيطان را رمي كردند و اين قاعده شد كه اي مسلماني كه مي خواهي به حقائق ايمان برسي، بايد به مرحله اي برسي كه وقتي شيطان برايت تجسم و تمثل پيدا كرد، آن قدر از او متنفر باشي كه بي اختيار دست به سنگ شوي و با شديدترين وسيله اي كه ميتواني تنفرت را اظهار كني.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
استاد از کجا آدم می فهمه شیطان تجلی کرده؟
ویژگی خاصی دارد؟
یا علی(ع)@};-[/]
مراقبه ،راهی به سوی فقر و فنا
ذهن هم مانع و هم راه :
ما ناچاریم از ذهن شروع کنیم ، زیرا همه در ذهن هستیم و همه ذهن و خیال هستیم ،باید از ذهن شروع کرد و سپس از آن عبور کرد .
اگر کسی بخواهد از نقطه الف به نقطه ب برود آنچه که مانع و حجاب وی است ، مسیر و فاصله ای است که بین نقطه الف و ب وجود دارد ،این مسیر و جاده ، در عین حال راهی است که راهرو با دنبال کردن آن به مقصد می رسد.
بنابراین ذهن در عین اینکه ،حجاب و مانع است ،همین ذهن مسیری است که طالب کمال را به مقصد می رساند.
از ذهن خود آگاه باشید ،افکاری که در حال جریان یافتن در ذهن هستند را دنبال کنید ،دنبال کردن همین افکار است که سرانجام به بی فکری و بی ذهنی می انجامد.
افکار را تجزیه و تحلیل کنید و علت آن را بیابید ،وجود افکار چون تاریکی هستند ،با آمدن نور ،افکار و ذهن محو میشوند ،آگاهی نور است.
از طریق مراقبه و کسب معرفت ،آگاهی های خود را گسترس دهید ،با آمدن آگاهی ها ،جایی برای ظلمت و افکار نیست.
سرانجام شما هستید ولی بدون ذهن ،شما هستید ولی بدون من خیالی ، وجود خیالی شما محو میشود و شما نیستید ،چون در برابر هست مطلق خود را می بینید و فانی در او می شوید .
و بقول عطار در سفر مرغان به سوی سیمرغ :
چون شما سی مرغ حیران ماندهاید
بیدل و بیصبر و بیجان ماندهاید
ما به سیمرغی بسی اولیتریم
زانک سیمرغ حقیقی گوهریم
محو ما گردید در صد عز و ناز
تا به ما در خویش را یابید باز
محو او گشتند آخر بر دوام
سایه در خورشید گم شد والسلام
تا که میرفتند و میگفت این سخن
چون رسیدند و نه سر ماند و نه بن
لاجرم اینجا سخن کوتاه شد
ره رو و ره برنماند و راه شد
ریاضت در عرفان اسلامی و شرائط آن :
به طور کلی ریاضت در عرفان اسلامی بر شرایط ذیل استوار است:
خداشناسی؛ از رهگذر خودشناسی؛ به خصوص خودشناسی شهودی.
سیر و سلوک؛ با توجه به شریعت و رعایت احکام ایجابی و سلبی (واجب و حرام).
عمل صالح؛ البته با مراعات و خلوص در نیت و عمل، به عبارت دیگر خلوص در انگیزه، اندیشه و انگیخته ها.
توجه تام به خدای سبحان؛ با رعایت حضور قلبی تام در تمام مراحل زندگی.
مراقبت و محاسبه نفس؛ به جهت بازسازی و بهینه سازی معنوی.
دیدگاه علامه طباطبایی
مرحوم علامه طباطبایی (رض) بر اساس حقیقت اسلام و با بهره گیری از آیات قرآن و احادیث، سیره عملی پیامبر اکرم(ص)، ائمه(ع) و سیره شاگردان مکتب اسلام ناب، در این باره می فرماید:«همانا شریعت اسلام به هیچ عنوان اجازه توجه به غیر خدای سبحان را برای اهل سلوک نمی دهد و تمسک به غیر خدای سبحان را روا نمی دارد، مگر راهی که خود شریعت به لزوم و به کارگیری آن فرمان داده است و همانا شریعت اسلام، کمترین ذره نیز در بیان احکام سعادت و شقاوت فروگذاری نکرده و هیچ چیزی را که در سیر الی الله برای سالکان لازم است، فرو نگذاشته است؛ خواه آن چیز کم اهمیت، یا مهم و بزرگ باشد، پس هر کسی در گرو عمل خویش است و بر اساس آن نیز حسابرسی خواهد شد. همانگونه که خداوند سبحان می فرماید:« و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شئی» این کتاب را که روشنگر هر چیزی است، بر تو نازل کردیم(نحل، 89). آنگاه مرحوم علامه به دو نوع نفس کشی اشاره می نمایند:
الف) نفس کشی تدریجی و دائمی
ب) نفس کشی دفعی
ایشان ریاضتهای شاقه و افراطی را در جهت نفس کشی دفعی و روی آوردن به ریاضتهای سخت را یک نوع فرار از سختتر به آسانتر است؟! برمی شمارد، چه اینکه تبعیت از شرع را جزء نفس کشی دائمی و تدریجی برنمی شمارد، زیرا مادام که نفس موجود باشد، ریاضتهای شرعی نیز باید انجام گیرد، اما ریاضتهای سختی که شرع دستور نداده را نوعی قتل دفعی و فرار از تبعیت شریعت معتدل قلمداد می نماید و در انتهاء نتیجه می گیرد که در عرفان اسلام، شرع به کیفیت سیر و سلوک از راه نفس، توجه کافی مبذول داشته و نسبت به آن اهمال ننموده است».
تقوا شرط رسیدن به خلوت درونی :
داشتن سکوت و خلوت درونی از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا این امر به منزله داشتن آزادی در جهت حرکت و پرواز به سوی معبود است. گذشته از اینها، خیر و خوبی ، فقط در خلوت ذهن قادر به گُل کردن است، همانطور که تقوی وقتی گل می کند که رهایی از وابستگی ها در درون سالک شروع شده باشد.
ممکن است ما آزادی سیاسی داشته باشیم ولی دروناً آزاد نباشیم، در نتیجه سکوت و خلوتی وجود ندارد. تقوا است که منجر به خلوت درونی می گردد ، اینکه کسی بخواهد بدون رعایت تقوا در مراتب عالیه آن ،به خلوت درونی دست یابد خیالی خام و محال است . خلوت و سکوت، لازم و ضروری هستند. زیرا وقتی که ذهن، تحت نفوذ افکار و خیالات دنیوی قرار نگرفته باشد ، ، فقط در آن حال می تواند به کیفیتی کاملاً نو و جدید دست یابد. انسان می تواند بی واسطه ببیند که فقط در حالت سکوت و آرامش ذهن، امکان درک و حضور خداوند وجود دارد.
شاخص اصلی عرفان ناب و وجه تمایز آن با سایر عرفان های کاذب :
از مهمترین شاخص ها براي تشخيص عرفان الهي از شبه عرفان هاي تقلبي اين است كه عرفان ديني مبتني بر مفهومي به نام تقوا يا كف نفس است
يعني هركس به ما بشارت عرفان و معنويت و رشد معنوي بدهد ولي خود
مفهوم كف نفس و تقوا را ازدستورالعمل هايش حذف كرده باشد اين يكي از شاخص هاي قطعي است براي اين كه بفهميم اين يك نوع كلاه برداري معنوي و شبه معنوي است . انواعي از عرفان هاي قدمايي و نيز معنويت هاي مدرن سكولار اسپريچواليتي اين ها براساس عرفان منهاي تقواست يعني يك عرفاني ارائه مي دهند كه در آن تقوا يا اساسا مطرح نيست يا كاملا رقيق شده و تشريفاتي است . مفهوم تقوا و كف نفس مخ همه عرفان هاي انبيايي و الهي است و عرفان امام (ره)يكي از شاخص هايش همين مساله است .
عملي به خداوند است . هركس بگويد من يك معنويتي دارم و يك راه وصل به خدا را به شما نشان مي دهم و در آن نه معرفه الله وجود دارد و نه تقوا و كف نفس اين قطعا يك معنويت انحرافي و قلابي است .
عرفان اساسا معرفه الله و تقواي الهي در عرفان هايشان و در معنويتشان وجود ندارد بعضي شان اساسا اين را غيرممكن مي دانند. معمولا اين نوع
معنويت ها به آسايش نفس دعوت مي كنند. يك نوع لذت رواني يك نوع
راحتي و وادادگي دنيوي ولو جسماني نباشد و مربوط به روان و اعصاب باشد اسمش را مي گذارند عرفان و اين يكي از نكاتي است كه ما بايد حواسمان باشد اشتباه نكنيم . تخدير و آرامش اعصاب را و تكنيك هاي كنترل اعصاب را كه امروزه به اسم عرفان به خورد مردم مي دهند نبايد با عرفان و معرفه الله يكي دانست .بسياري از معنويت هايي را كه آن ها امروز دارند تحت عنوان معنويت مدرن و معنويت سكولار و مانند اين ها دارند به خورد بشر مي دهند اين ها براي كنترل اعصاب و راهي براي فرار از مشكلات است . تعطيل عقل براي توجيه مشكلات عملي و تخدير غير از آرامش است . خيلي ها در اين حلقه هاي شبه عرفاني تخدير را با آرامش اشتباه مي گيرند. تخدير محصول فلج شدن عقل است اما آرامش مبناي عقلاني دارد ولو اين كه كم كم مي رسد به مفاهيم و حقايقي فوق عقل اما نفي عقل نيست . هيچ نوع آرامش معنوي بدون معرفت و بدون تضميني براي ابديت ممكن نيست . يا امكان ندارد يا دوام ندارد چون ريشه ندارد. اين يكي از علايم عرفان امام (قدس سره ) است .
هر نوع معنويتي به ما پيشنهاد شد كه در آن نيازي به خدا و آخرت و به مبدا و معاد نيست قلابي است . اين عرفان نيست شبه عرفان است و يك نوع كلاه برداري عرفاني است .
نقش اساسی #تقوا در سلوک الهی :
اگر بگوییم شرح سلوک چیزی جز شرح تقوا و درجات آن نیست، سخن به گزافه نگفتهایم. دو تعبیر در قرآن کریم است که به نظر علامه طباطبایی یکی راه و دیگری هدف را روشن میكند.
یک جا خداوند میفرماید:
«فَاتَّقُوا اللَّه مَا اسْتَطَعْتُم» یعنی :
«در حد توانتان تقوا پیشه سازید»
و در جای دیگر میفرماید:
«اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِه» یعنی :
«تقوای الهی را چنانکه حق تقواست پیشه سازید».
جملۀ نخست، راه و جملۀ دوم، هدف را مینماید.
در جای دیگر میفرماید:
«وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوی» یعنی
«توشه برگیرید که بهترین توشه تقواست».
انسان متقی مانند کسی است که میداند باید از بیابان پیش رویش بگذرد و این بیابان مینکاری شده است. او باید با قدم احتیاط و دقّت، تمامی استعداد و تلاش خود را به کار بندد که از راه باریک مینکاری نشده بگذرد تا پا و بلکه جانش آسیب نبیند.
گناهان، غفلتها، زیباییهای فریبندۀ دنیوی، حجابهای ظلمانی، حجابهای نورانی و در یک کلمه ما سوی الله، اگر با نگاه استقلالی نگریسته شود، همه مینهای کاشته شده در برابر سالک الی اللهاند و سالک باید با عنصر تقوا آنها را شناخته و از آنها گذر کند. خداوند متعال که وعدهاش تخلّفناپذیر است، به انسان باتقوا وعده داده که به او فرقان یعنی قدرت و سلاح جدایی حق از باطل ببخشد و او را از هرگونه مضیقه و فشار رهایی بخشد. چه زادراهی از این برتر که مسافر با نورافکنی همراه خود حرکت کند و سپاهی همراه خود داشته باشد که هیچ چیز مانع راه او نشود و از هرگونه فشاری برهد. تقوا هم نورافکن راه سالک و هم وسیله رهایی او از هر مشکل است.
سرّ مطلب همان است که در معنای تقوا گذشت. انسان متّقی کسی است که دانسته و باور کرده که عبد است و باید بندگی کند و راه عبودیت را بپیماید و لذا آستین همت بالا زده است و قدم راستین در راه حق نهاده است. راه تحصیل تقوا پس از اسلام و ایمان این است که مؤمن در خُردی نفس خویش و بزرگی پروردگار بیندیشد و نیز در اینکه آدمی جاودانه است، ولی برای ساختن خویش برای ابدیت، مدت بسیار اندکی فرصت دارد، تأمل کند.
به تعبیر بلند لوادار تقوا و ورع، علی بن ابیطالب صلواةالله علیه :
«الدُّنْیا سَاعَۀ فَاجْعَلْهَا طَاعَۀ» «دنیا ساعتی بیش نیست این ساعت را صرف در طاعت کن».
منبع :
رساله سیر و سلوک ص 303
ایت اله رضایی تهرانی
شرائط ریاضت :
رياضت به طور كلي، برابر است با تحمل سختي و مشقت. سالك راه عرفان بايد تن به سختي داده، از خور و خواب خود كاسته، همه رفتار و گفتارش به حد ضرورت محدود شده و در چهارچوب فرمان شريعت باشد. بزرگان و مشايخ طريقت، براي رياضت مطلوب و مشروع، شرايط متعددي ذكر كرده اند كه به چند مورد از آن ها اشاره مي شود :
الف- پاي بندي به شريعت
مولاي ما علي (عليه السلام)، به فرزند خود امام حسن (عليه السلام) چنين سفارش مي كند:
پسرم! هيچ كس در آگاهانيدن مردم از معارف الهي، به پايه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) نمي رسد. به رهبري او گردن نهاده، با هدايت او به سوي رستگاري گام بردار
ب- هوشياري
در راه عشق وسوسه اهرمن بسي ست!
هشدار! و گوش دل به پيام سروش كن!)
در سراسر سلوك، حتي در مقامات و منازل بالا، هميشه خطر و انحراف در كمين سالك است. اين هشداري است كه همه بزرگان، با تأكيد مطرح كرده اند. براي روشن شدن مطلب، تنها يك نكته را براي نمونه يادآور مي شوم. و آن اين كه سالك، با هزاران رنج و تلاش خود را به مقام « فنا » مي رساند. رسيدن سالك به اين مقام، كاميابي بزرگ است و اين درجه، يك درجه و مقام بلند است. با اين وصف، باز هم سالك در خطر انحراف و بازگشت به طبيعت بوده و در معرض زندقه و الحاد است!
اين هوشياري و مراقبت، با عنايت الهي و حمايت ارواح طيبه اوليا و ارشاد پيران، سالك را از خطرها دور نگه مي دارد.
تخليه ی باطن :
از مهمترين رياضات براى اهل سلوك، تخليه است يعنى آن چه مانع از حركت و ترقى در نفس است از بين رود و محو گردد. صفات ناپسند چون كبر، حرص، حسد، غلبه شهوات و امثال اين رذائل، موانعى هستند كه تا سالك آنها را تخليه نكند و دور ننمايد، نتواند كسب فضائل كند. چه آن كه اكتساب فضائل، آسانتر است از تخليه رذائل، چنان كه گفته اند:«ديو چو بيرون رود فرشته درآيد» يا «جاروب كن خانه را وانگه مهمان طلب». سالك در رفع موانع و مفاسد نفس، به دستور استاد، به ذكر يا فكر يا توسل و يا رياضات باهمتى كه دارد مى تواند خوى هاى پليد را از نفس دور كند تا بتواند با طهارتى كه كسب كرده، خوى هاى پسنديده را جايگزين آنها بكند.
منبع :
سید علی اکبر صداقت
درجات و اهداف سلوک:
اول درجه از سير به عوام تعلق دارد كه اين گروه شامل عموم مردم است كه معمولا از سير خود اطلاعي ندارند و نسبت به آن بيخبر هستند و حتي ممكن است آن را انكار كنند. درجه دوم از سير كه اختصاص به خواص از مردم دارد، آنها خود آگاهانه اين سير را انتخاب ميكنند و حتي براي آن قواعد و اصول نيز بنا ميكنند.
اما نكتهاي كه قابل تعمق و تأمل است اين است كه روندگان سير كمال نفس همه به الي الله ختم نميشوند، كه اين وابسته به دو دليل است، يكي نيت و علت حركت آنها و دوم هدف و مقصد آنها است.
همه اين گروهها در حال انجام امور باطني هستند و تهذيب نفس را پيش ميگيرند و نام آن را هم سير و سلوك يا سفر باطني و يا تجربه شخصي ميگذارند. اما نكته مهم اين است كه نتيجه اين سير براي همه يكسان نيست. نتيجه حركت معنوي براي هر دسته و گروهي فرق دارد، عدهاي به كرامات ميرسند و گروهي به معجزه نايل ميآيند و دستهاي به جادو و بعضي به خراق العادات و عدهاي چشم برزخي آنها باز ميشود و از اين جمله كساني هستند كه ضمير خوان و آينه بين و آينده بين و... .
اما براي سائرين الي الله نتيجه سير معنوي، اكتشاف و استشهاد و اشراق و ظهور انوار مقدس رباني است كه در قلب پاك آنها شكل ميگيرد و عرفان حق، مظهر آن است.
سير عامه همراه با شرك خفي است و سير خواص توام با شرك اخفي است و خاصه الخاصه در مرز توحيد قرار دارند.
منبع :مقامات معنوی _استاد محسن بینا
تهذيب نفس از دو راه عقل ومحبت :
اهل عرفان و سير و سلوك (براي اصلاح اخلاق و تهذيب نفس) به جاي پويش راه عقل و استدلال، راه محبت و ارادت را پيشنهاد مي كنند. مي گويند: كاملي را پيدا كن و رشته محبت و ارادت او را به گردن دل بياويز كه از راه عقل و استدلال، هم بي خطرتر است و هم سريعتر. در مقام مقايسه، اين دو وسيله مانند وسايل دستي قديم و وسايل ماشيني مي باشند، تأثير نيروي محبت و ارادت در زايل كردن رذائل اخلاقي از دل، از قبيل تأثير مواد شيميايي بر روي فلزات است؛ مثلاً: يك كليشه ساز با تيزاب اطراف حروف را از بين مي برد، نه با ناخن و يا سر چاقو و يا چيزي از اين قبيل اما تأثير نيروي عقل در اصلاح مفاسد اخلاقى، مانند كار كسي است كه بخواهد ذرات آهن را از خاك با دست جدا كند، چقدر رنج و زحمت دارد اگر يك آهن رباي قوي در دست داشته باشد، ممكن است با يك گردش همه آنها را جدا كند؛ نيروي ارادت و محبت مانند آهن ربا صفات رذيله را جمع مي كند و دور مي ريزد. به عقيده اهل عرفان، محبت و ارادت پاكان و كُمّلين همچون دستگاه خودكارى، خود به خود رذائل را جمع مي كند و بيرون مي ريزد. حالت مجذوبيت اگر به جا بيفتد از بهترين احوال است، و اين است كه تصفيه گر و نبوغ بخش است.
ﻛﺘﺎﺏ ﺗﻤﺜﻴﻼﺕ,اﺳﺘﺎﺩﻣﻂﻬﺮﻱ,ﺭﺣﻤﻪ اﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ
اگر زمان خواندن هر سوره رو سی ثانیه حساب کنیم میشه روزی هشت ساعت و نیم.یک/سوم روز رو فقط سوره ی قدر می خواندند.
بعد این بزرگان که اینقدر به خدا نزدیک هستند چرا شهید نمی شوند و عادی می میرند؟
یعنی آرزوی شهادت ندارند؟ یا دعاشون مستجاب نمیشه؟ یا....؟
سلام علیکم
در روایات بحث شهادت و مقام شهادت منحصر در کشته شدن در جنگ نیست بلکه کسانی که اهدافی در راه خدا دارند و در مسیر همان اهداف از دنیا می روند نیز شهید محسوب می شوند.
همچنین در حدیث شریفى که از امام صادق(ع) وارد شده فرمود: «إذا کان یوم القیامه جمع الله عزّ و جلّ الناس فى صعیدٍ واحدٍ و وضعت الموارین فتوزن دماء الشهدا مع مداد العلماء فیرحجّ مداد العلماء على دماءالشهداء؛(1) « چون روز قیامت فرا رسد، خداوند اولین و آخرین مخلوقات را در یک سرزمین گرد مى آورد و ترازوها بر قرار مى گردد، سپس خون شهیدان با مرکب قلم عالمان سنجیده مى شود و این نتیجه به دست مى آید که مداد عالِمان از خون شهیدان سنگین تر است».
نشان دهنده مقام بالای علم و عالم حقیقی است.
در مورد تعداد سوره های قدر نیز باید عرض کنم نیازی نیست که بنشینند و سوره ها را بخوانند بلکه معمولا در طول روز و اشتغال به کارهای مختلف این سوره ها قرائت می شده است.
موفق باشید.
1- بحارالانوار، ج 2، ص 14، ح 26.
بسم الله الرحمن الرحیماللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
استاد از کجا آدم می فهمه شیطان تجلی کرده؟
ویژگی خاصی دارد؟
سلام علیکم
خیر ویژگی خاصی ندارد ، اما در این مطلب توصیه شده است چنان باشیم(ترک گناه و خوش خلقی و کسب رضای الهی در کارها و .....) که اگر با خود شیطان و یا آدمی شیطان صفت روبرو شدیم از او پرهیز کرده و با نیات پلیدش مقابله کنیم.
موفق باشید.
بسمه تعالی
حجت الاسلام و المسلمین شیخ جعفر ناصری:
اگر شیاطین در درون کسی نفوذ می کنند و او را دچار شک و تردید در مسائل مختلف از جمله توحید یا ولایت یا طریق سلوک یا استاد یا ... می کنند به خاطر راههای نفوذی است که در درون خود شخص وجود دارد.
لذا همین شیاطین در درون دیگری که این منافذ را ندارد نمی توانند نفوذ کنند.
يكي از اصلی ترین بخش های اخلاق، شناخت شهواتی است كه امّهات فتنه و امهات نفوذ شياطين به دل انسان و مراكز انحراف عالمي آدمي هستند. مركز اين شهوات را بايد پيدا كرد و راه جلوگيري كردن از آن ها را هم بايد پيدا كرد.
بسمه تعالی
حجت الاسلام و المسلمین شیخ جعفر ناصری:
جنس و جوهره افراد متفاوت است، بعضي ها از معادني هستند كه به اخلاص نزديكتر هستند و بعضی هم دور می باشند.
نوع عملکرد ما می تواند در جنس ما تاثیر گزار باشد. ولي بعضی به اخلاص و رشد نزدیکترند اما بر اثر اعمال بد شبيه به گنج پنهان شده اند؛ آن قدر اعمال، افكار و خيالات ناجور و بد انجام داده كه خاك و خاكروبه و فاضلاب روي آن جنس خوب را گرفته است.
بعضي از افراد هم هستند كه در جنسشان مشكل داشته اند اما بر اثر ايمان و تکرار عمل صالح ذرّه ذرّه جنس خودشان را صيقلي، صاف و پاك كرده اند؛
ذکر خدا اگر با توجه باشد حتي در جنس و جوهره آدمي تأثير مي گذارد؛
عمل اگر همراه با ايمان باشد اين امتياز را دارد كه بر دل و جنس آدمي اثر مي گذارد و جنس آدمي را ارتقاء مي دهد.
بسمه تعالی
حجت الاسلام و المسلمین شیخ جعفر ناصری:
در فلزات معادن مختلفي وجود دارد، چُدن دارد، آهن دارد، مس، نقره، طلا و ... . جنس و جوهره انسانها هم همین طور می باشند برخی طلایی و برخی نقره و برخی مس و .... در روایت هم دارد که فرمود:«الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه.»
اعمال اگر همراه با ايمان باشد، ملكات انسان را زيبا مي كند و آرام آرام تأثير به دل مي گذارد و جنس آدمي را زلال مي كند.
سکوت ،صفات اولیاء الله :
ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻫﺮ ﻛﺲ ﺧﺪﺍ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ ، ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺨﻦ ، ﻭ ﺷﻜﻤﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻃﻌﺎﻡ ، ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺳﺎﺯﺩ . ﭘﺲ ﻣﺮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻓﺪﺍﻳﺖ ﺍﻯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ! ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺷﺨﺎﺹ ، ﺍﺯ ﺍﻭﻟﻴﺎﻯ ﺧﺪﺍﻳﻨﺪ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺍﻭﻟﻴﺎﻯ ﺧﺪﺍ ﺳﻜﻮﺕ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻭ ﺳﻜﻮﺕ ﺷﺎﻥ ﺗﻔﻜﺮ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻭ ﺳﺨﻦ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻭ ﺳﺨﻦ ﺷﺎﻥ ﺫﻛﺮ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻭ ﻧﻈﺮﺷﺎﻥ ﻋﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﻧﻄﻖ ﻛﻨﻨﺪ ﻧﻄﻖ ﺷﺎﻥ ﺣﻜﻤﺖ ﺑﺎﺷﺪ . ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺷﺎﻥ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﻛﺖ ﺍﺳﺖ . ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺟﻠﻰ ﻣﻘﺮﺭ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻋﺬﺍﺏ ﻭ ﺷﻮﻕ ﺑﻪ ﺛﻮﺍﺏ ، ﺍﺭﻭﺍﺡ ﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﺟﺴﺎﺩﺷﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﮔﻨﺠﻴﺪ.
منبع:رساله لقاءالله ، ص198
سیره عرفا
آیت اله قاضی ره
او دائم السکوت است و بعضی وقت ها از جواب دادن طفره می رود. شاگردانش می گویند حتی گاهی به نظرمان می آمد ایشان نصف حرف ها را نمی زنند که مبادا حمل بر غلوّ و اغراق شود.
آیت الله سید عباس کاشانی نقل کردند که ایشان به ارادتمندانشان می فرمودند: « بینی و بین الله راضی نیستم درباره من مجلس درست کنید. »
و حال آن که چیزهایی را که نقل می کنند شاید ثلث حقایق و داشته های ایشان هم نیست.
یاد ها و خاطره ها
بسمه تعالی
حجت الاسلام و المسلمین شیخ جعفر ناصری:
از مرحوم ملا مهدي نراقي نقل شده كه اين بزرگوار در قبرستان نشسته بودند، ديدند جواني را آوردند تا دفن كنند. ايشان ديده بودند همین که جوان را در قبر گذاشتند؛ طولي نكشيد يك جوان بسيار زيبا از سمت آسمان آمد و داخل قبر رفت.
باز طولی نكشيد يك سگ درنده زشت آمد و داخل قبر رفت ؛ بعد از مدت کوتاهی آن جوان زيبا كه داخل قبر رفته بود مجروح و خون آلود از قبر بيرون آمد.
مرحوم نراقی در همان عالمي كه سیر می کرده نزديك آن جوان می رود و مي پرسد: اي جوان! تو را به حق خالق تو قسم ميدهم كه جريان چيست؟
آن جوان ميگويد اين ميت صاحب ماست و من مُمَثَّل اعمال خوب او بودم. من در عوالم بالا مشغول عبادت بودم به من خبر دادند كه صاحبت فوت كرده و از الآن به تو احتياج دارد و من خودم را رساندم تا به او کمک کنم؛ اما طولي نكشيد كه تمثل بدي ها و خشونت هاي او به صورت سگ مُمَثَّل شد و او هم آمد.
ما دو تائي نمي توانيم يك جا باشيم، با هم درگير شديم و آن سگ مرا خون آلود كرد و مرا بيرون كرد. فعلا من ميروم سر جايم. اين صاحب من با آن سگ تا موقع حساب و كتاب محشور است.
بسمه تعالی
حجت الاسلام و المسلمین شیخ جعفر ناصری:
استاد سلوک
نميتوان از مطالعه كتب متعدد به جائي رسيد. در اين زمينه بايد انسان فردي را بيابد كه اولاً بتواند اعتماد كند و دوم اين كه بتواند مطمئن بشود كه آن طرف او را مي شناسد و مشكلاتش را مي داند. بايد گشت تا پيدا شود.
به قول مرحوم قاضی رحمت الله علیه اگر انسان نيمي از عمرش را دنبال چنین شخصی برود جا دارد؛ وقتي برسد ارزش دارد.
در تعابیر روایی هم دارد که: هَلَكَ مَن لَيسَ لَه حَكيمٌ يُرشِدُهُ، یعنی کسی که حکیمی ندارد تا او را ارشاد کند هلاک می شود. انسان در ريز مسائل احتياج به راهنمائی پيدا مي كند. قواي عقلي بشر آن قدر نيست كه همه مسائل زندگي را براي او حل كند.
بی او نمی توان زنده بود:
انساني كه پس از قرب حق، گامهايي برداشته و با دل وسعت يافته اش ،به همت هايي رسيده، ناگاه به قدري بيچارگي در خود مي بيند كه ديوانه مي شود،اين فتنه و امتحان به انسان درسهايي مي دهد، به او نشان مي دهد كه بي او نمي توان زنده بود، به او نشان مي دهد كه بي او ،با هر چه غير اوست، نمي توان يك نفس كشيد.انسان ، بي روحي و پوچي و مسخرگي را در تمام هستي مي بيند. اينجاست كه قدر آن نعمت و ارزش حضور و جايگاه مقام او ،در هستي مشخص مي شود.انسان عاشق به اين ترس مي رسد كه مبادا از او جدا بماند و تنها بماند.
استاد صفایی حائری
کتاب بشنو از ني
"انس با پروردگار"
مرحله مقدماتی بندگی ،انجام واجبات و ترک گناهان است .
سالک با رعایت آنها به وادی اخلاص میرسد و از آنجا می باید با سعی و ریاضت تمام ،در خود اخلاص را پیاده نماید و همه بت های ظاهری و باطنی و اغیار را از دل بیرون کند.
در صورتیکه سالک در این میدان نیز پیروز شود به وادی بعدی که" انس با پروردگار" است می رسد .
اين مرحله از «مراقبه» به اين صورت است كه به وسيله تمرين، توجه قلبى به خداوند را در خود ايجاد كند و آن را به حد ملكه برساند. اگر اين ملكه را در خود به وجود آورد، كمكم حالتى برايش ايجاد مىشود كه گويا خدا را مىبيند. پس از آن به تدريج به جايى مىرسد كه نهتنها خداوند را بر اعمال خود ناظر مىبيند بلكه دريچهاى به سوى قلبش باز مىشود و از طريق دل با خدا سخن مىگويد. همه ما احتمالا كم و بيش اين حالت را، هرچند به صورتى كوتاه و گذرا، درك كردهايم. شايد براى همه ما اين حالت پيش آمده باشد كه در هنگام خواندن دعا يا نماز، گاهى حالت توجه و انسى به ما دست مىدهد كه براى يك لحظه احساس مىكنيم كه خدا را در مقابل خود مىبينيم و مستقيم و بىپرده با او سخن مىگوييم.
مراقبه اوليا و انبيا
با ايجاد حالت انس و پس از آن، شدت يافتن محبت و اشتياق، كمكم حجابهاى ميان انسان و خداوند يك به يك از بين مىروند. از اين پس انسان با شوق و لذتى خاص به خداوند توجه پيدا مىكند و از اينكه حضور او را احساس مىكند مسرور مىگردد و اگر لحظهاى از خدا غافل شود مانند آن است كه از معشوقش جدا گرديده است. در چنين حال و مرتبهاى، جدايى براى سالك بسيار سنگين و غير قابل تحمل مىشود و اساساً غفلت از خداى متعال را براى خود گناه مىداند و براى آن استغفار مىكند.
آرى، استغفار اولياى خدا و كسانى نظير پيامبر(صلى الله عليه وآله) و حضرات ائمه معصومين(عليهم السلام)
استغفار از گناه نيست، حتى استغفار از مكروهات هم نيست، بلكه استغفار آنان به اين جهت است كه احساس مىكنند با آنكه در حضور خداى متعال هستند آن مرتبه از توجه را كه بايد و شايد، به مقام ربوبى نداشتهاند. اولياى خدا اين ضعف توجّه را بزرگترين گناه مىدانند. گرچه انسان به مقتضاى بعد مادى و زندگى در اين دنيا، خواه ناخواه مجبور است مقدارى از توجه خود را به امور مادى و غير خدا معطوف نمايد؛ ولى اولياى الهى از همين مقدار عدم توجه به خدا نيز احساس گناه و شرمندگى مىكنند. آنان هيچگاه توجهشان به طور كامل به غير خداى متعال معطوف نمىشود؛ ولى همين توجه جزئى به غير را نيز براى خود گناه تلقى مىكنند و ناراحتاند از اينكه چرا نبايد تمام توجهشان متمركز در مقام ربوبى و ذات اقدس اله باشد.
در هر صورت، مراقبه اين مرحله از سير و سلوك و مقامات عرفانى اين است كه سالك بايد مراقب باشد كه در تمامى لحظاتْ تمام توجهش به خداى متعال باشد و بس. بهطور طبيعى استغفار اين مرحله از سير و سلوك نيز استغفار از گناهان معمول و متداول نخواهد بود، بلكه گريه و استغفار به سبب هرگونه غفلت از ذات اقدس ربوبى است. همانگونه كه اشاره كرديم، گريهها و نالههاى انسانهاى والا و بلندمرتبهاى همچون پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه معصومين(عليهم السلام) را قاعدتاً بايد بر چنين معنايى حمل كنيم، وگرنه بديهى و مسلّم است كه آن بزرگواران از هيچ امر و نهى الهى تخلف نمىكنند و دامانشان از گناه كه جاى خود دارد، حتى از ترك اولى نيز مبرّا است.
به هر حال اگر انسان به اين مرحله از كمال دست يابد و توجهات قلبىاش تنها در ساحت قدس الهى متمركز شود، اينجا است كه انوار بهيّه الهى بر دل آدمى مىتابد و او را از مراتب پست دنيوى به بالاترين مقامات عالى انسانى كه همان مراتب اعلاى قرب ربوبى است مىكشاند. اين همان مقام انقطاع الى الله و نورى است كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) و امامان معصوم(عليهم السلام)در مناجات شعبانيه از آن سخن گفتهاند:
اِلهي هَبْ لي كَمالَ الاِْنْقِطاعِ اِلَيْكَ وَاَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها اِلَيْكَ حَتّى تَخْرِق
آیت اله مصباح یزدی
درجستجوی عرفان اسلامی ص 246
نتایج و ثمرات انس با خدا :
با ايجاد حالت انس و پس از آن، شدت يافتن محبت و اشتياق، كم كم حجابهاي ميان انسان و خداوند يك به يك از بين ميرود. ديگر انسان با شوق و لذت به خدا توجه پيدا ميكند و از اينكه حضور او را احساس ميكند، مسرور ميشود و اگر لحظه اي غافل شود، مانند اين است كه از معشوقش جدا شده است. اين جدايي برايش بسيار سنگين و غيرقابل تحمل ميشود. چنين انساني غفلت را گناه ميداند و به خاطر آن استغفار ميكند.
استغفار از انجام مكروهات هم نيست، بلكه همانطور كه در ادعيه و مناجاتها وارد شده است، استغفار آنان به اين دليل است كه احساس ميكنند با اينكه در حضور خدا هستند، از او غافل شده اند. اين غفلت را بزرگترين گناه ميدانند. آنان از اينكه در محضر خدا كاري انجام ميدهند كه لازمه بعد مادي انسان و شرط زندگي مادي است و به همين دليل مجبورند كه گوشه اي از توجه خود را به اين امور معطوف دارند، احساس گناه و شرمندگي ميكنند.
البته اولياي الهي، هيچگاه توجه شان به طور كامل به غير خدا معطوف نميشود، اما همين توجه جزئي را نيز براي خود، گناه تلقي ميكنند و ناراحت اند از اينكه چرا نبايد تمام توجه شان متمركز در مقام ربوبيت باشد. به همين دليل، گريه و استغفار ميكنند. به هر حال، كسي كه در اين مرحله از سير باشد كه مراقبه اش، توجه به حضور خدا باشد، استغفارش نيز از اين خواهد بود كه چرا لحظه اي از اين توجه غافل شده است. اگر اين مرحله به كمال برسد و توجهات قلبي، در ساحت قدس الهي متمركز شوند، اينجاست كه از انوار الهي در دل انسان مي تابد و او را از مراتب پست دنيوي به سوي مقامات عالي انساني كه همان قرب ربوبي است، ميكشاند. آنگاه انسان، ديگر عبادت را با رنج و مشقت انجام نميدهد، بلكه آن را به عنوان عرض ادب به پيشگاه محبوب خويش ميداند و از آن لذت ميبرد و چنان غرق در اين لذت ميشود كه همه لذتهاي دنيا را فراموش ميكند.
چنين انساني اگر بخواهد به حسب وظيفه، به بعضي از امور و لذتهاي دنيوي بپردازد، برايش بسيار گران است. از اينرو، فقط به خاطر فرمانبرداری امر خداوند به اين امور ميپردازد نه به خاطر ميل به آنها. تصور اين حالت، براي ما مشكل است; مثلا شخصي كه در تابستان گرم و در بياباني سوزان، ساعتها تشنگي را تحمل كرده است، اگر شربت گوارايي را در اختيارش بگذارند، چگونه ممكن است آن را به خاطر لذتش نخورد، بلكه به خاطر خدا بخورد؟
يا مثلا گاهي حالاتي براي انسان جوان پيش ميآيد كه اجتناب و خودداري از گناه، برايش كاري بسيار مشكل خواهد بود.
اولياي الهي وقتي كه دلشان با خدا انس گرفت و تجليات جمال او برايشان هويدا شد، از هيچ چيز غير از جمال او لذت نميبرند.
باز هم براي تقريب به ذهن، چاره اي نيست كه از مسائل مادي مثالي آورده شود . اگر انسان در مجلسي نزديك محبوب خود نشسته باشد، اما آن محبوب، در حجاب باشد و گاهي حجاب را از چهره خود بردارد و به دور از نگاه ديگران اشارهاي و اظهار محبتي به اين شخص بكند، و به او بفهماند كه من هم تو را دوست دارم، چه حالتي براي اين عاشق به وجود ميآيد؟ ميخواهد بال در بياورد و پرواز كند. او ديگر لذت خوراك يا ساير لذتها را احساس نميكند و سراپا غرق در لذت همان اشاره محبوب ميشود.
خداوند متعال هم با دوستانش از اين اشاره ها بسيار دارد، اشاره هايي كه ديگران، آن را نمي بينند و درك نميكنند. آنها نميدانند كه خداوند با دل دوستانش چه ميكند. دوستان خدا هم اين اسرار را فاش نميكنند. ما به قيافه آنها نگاه ميكنيم و گمان ميكنيم كه مشغول مطالعه كتاب يا تماشاي باغ و كوه و دريا هستند، اما تنها خودشان ميدانند كه چه ميبينند. چنان از تماشاي جلوههاي محبوبشان سرمست ميشوند كه همه چيز را فراموش ميكنند.
نماز شب :
پس تو ای سالک دردمند، هر چه می توانی از ظلمت شب استفاده کن .به عبادت ،به نماز، به تلاوت قرآن، به فکر، به سجده ،به گریه، به تضرع ،و به استغفار در دل شب بپرداز .در تاریکی آن و به هنگامی که جاهلان مغرور و مغروران بی خبر در غفلت خواب و یا در خواب غفلت غوطه ورند بار سفر پرمخاطره ی خویش بربند و برای آنچه در پیش است تحصیل آمادگی کن.
مرحوم آیت اله شجاعی ره
مقالات جلد سوم ص 279
ذکر
بسمه تعالی
علامه حسنزاده آملی:
خداوند در هر چيز به كم اكتفا كرده است و حدّ براى آن معين فرموده است مثلا نماز پنج مرتبه، روزه يكما، زكات از نصاب مقدار معينى، ولى براى ذكر حدى معین نفرمود.
مراقبه ، تزکیه نفس و فنا
:
سالک در اثر مراقبه و تزکیه نفس و تصفیه باطن و عبادت و ریاضت و تفکر و تداوم ذکر، به مقامی می رسد که بوسیله چشم و گوش باطن حقایقی را مشاهده و استماع می کند که با چشم و گوش ظاهر قابل رویت و استماع نیست.
او در عین حال که در این جهان زندگی می کند و با همین مردم معاشرت دارد ،در باطن به افق عالی تری می نگرد .
سالک به مقامی می رسد که از همه اشیاء حتی نفس خویش غافل میشود و جز به وجود غنی و اسماء و صفات او توجهی ندارد .
ذات واجب را در همه جا ناظر و حاضر می بیند که فرمود :" هو اول و آخر و الظاهر و الباطن "، جهان را مظهر صفات الهی و هر جمال و کمال را از خدا می داند ،فقر ذاتی موجودات و غنای مطلق واجب الوجود را بالعیان می یابد و در مشاهده کمال و جمال علی الاطلاق محو و مستغرق می شود.
استاد ابراهیم امینی
مراقبه ،عبور از سد قضاوت دیگران :
ذهن ما در هر ارتباطی با دیگران ،به راحتی در دام قضاوت دیگران به اسارت در می آید.پس از پایان هر ارتباطی ، در لفظ اونا رو به خدا می سپاریم ،اما حقیقتش این است که در عمل ، اونا را به ذهن می سپاریم نه به خدا...
ما خود را وادار کرده ایم که ساعت ها و بلکه روزها ، بر روی شخصی هرچند بی اهمیت فکر کنیم و در ذهن آن را بالا و پایین کنیم تا ببینیم در مورد ما چه فکر یا قضاوتی می کند ،و هنوز در مورد شخص اول به نتیجه ای نرسیده ایم که در مواجهه با شخص بعدی قرار می گیریم و ذهن بدون اینکه از شخص اول نتیجه ای بگیرد ،شروع به بررسی قضاوت های شخص دوم در مورد خودش می کند و این سیر هم چنان ادامه دارد.
چهل یا پنجاه سال می گذرد و ذهن هم چنان از این شخص به اون شخص به دنبال نتیجه ای برای پیدا کردن و شناسایی خود در دیگران است اما بی نتیجه...
چون دیگران هیچگاه ما را تایید نخواهند کرد.
مراقبه این فرصت را به شما می دهد که پی به این چرخه ی احمقانه ببرید و خود را از این چرخه خارج و دیگران را از ذهن بیرون نمایید.
از فراق تا وصال ، از خود تا خدا:
تا زمانیکه اندیشه انسان بر مبنای جدا بودن باشد ،در فراق و عذاب خواهد .
به ياد داشته باشید : "هيچ انساني جزيره نيست."
خود را از كل جدا انگاشتن يگانه خيال باطل است. تمام ديگر خيالات باطل از آن برمي خيزند. ما جزيي از قاره پهناور هستی هستيم. جزيره نيستيم. به ياد داشتن اين حقيقت، تنها راه دگرگون شدن است. زندگي كردن با اين خيال باطل به مشكل آفريني مي انجامد، مشكلاتي كه رفته رفته به روي هم انباشته مي شوند.
آنگاه كه قطره كوچك « خود » را در دريا نيست كنيم. چيزي از دست نخواهيم داد، بلكه چيزهايي به دست خواهيم آورد. فقط چارچوبها و حد و مرزهاي كوچكمان را از دست خواهيم داد و پهناور و بيكران خواهيم شد. و در اين بي كرانگي رايحه اي است...
وقتي نخستين گام را از غار تاريك «خود » به آسمان پهناور، در زير ستارگان بيرون بگذاري ... ناگهان بال در خواهي آورد. تو از قبل اين بالها را داشتي اما براي استفاده از آنها فضايي كافي در اختيار نداشتي. فقط بايد اندك بهايي را بپردازي: بايد « خود » دروغين را دور اندازي...
نفس عاقله یا ملهمه :
در این مرحله قوّه ی تعقّل نشو و نمای کامل ، و با قوه ی اراده ی عقلی تجلّی و ظهور می کند . در این مرحله حاکم اصلی عقل است و به وسیله ی اراده ی عقلی ، احکام و اوامر عقل در همه ی شئون زندگی جاری خواهد گشت .
( وَنَفْس وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ) . این دوره را بنابر آیات فوق از این رو مرحله ی نفس ملهمه می توان نامید که در نفس سالک ، نخستین بار پرتو الهام ربّانی افکنده می شود . مرحله ی چهارم از آنجا که در میان سه مرحله ی اول و سه مرحله ی بعد برزخی است ، از این رو به موجب قانون تکامل و برزخیّت ، دارای اشکال و صور و قوای هر دو طرف ( مراحل ذکر شده و آنچه ذکر خواهد شد ) می باشد .
در این مرحله قوای پست و حیوانی ، آخرین درجات قوّت و توان خود را به کار خواهند برد تا موقعیّت خود را نگاهداری کنند ، و از این حیث هم در دل سالک که مشغول تزکیه ی نفس است ، انقلاب ها و طوفان های بسیار قوی و بلکه خونین سر می زند ، ولی سرانجام قوای پست حیوانی و آمال و هوس های خود پرستانه ی نفسانی ، مغلوب انوار قاهره ی قوای برتر معنوی گشته ، ظلمت ، جهالت و غفلت مغلوب نور معرفت و فضیلت خواهد شد .
چون این حقیقت در دل عارف ظهور کرد ، سکوت و آرامش ، با نور الهام ، مشام جان او از فیض آسایش درونی و استراحت وجدانی که نتیجه ی پیروزی بر نفس حیوانی است ، برخوردار خواهد گشت و لذّت غلبه ی بر نفس را خواهد چشید .
سالک در این مرحله ی از تزکیه ی نفس ، کم کم شروع به چیدن میوه ی شیرین زحمت ها ، کوشش ها ، ناکامی ها ، ریاضت ها و مقاومت هایی که با متانت و توکّل و ایمان تحمّل نموده می کند .
( وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ) . « کسانی که در راه ما بکوشند آنان را به راههای خود راهنمائی می کنیم » . از این زمان است که سالک عملاً وارد مراحل بالاتر شده ، واقعیّت آن همه حقایق را که درباره ی مقام و حالات گوناگون تزکیه ی نفس ، مانند مکاشفات و الهام و جذبه و ذوق و اشتیاق شنیده بود ، حالا از روی یقین احساس می نماید ، و قوّت قلب و قوّه ی توکّل و ایمان و اعتمادش بر الطاف و فیوضات و هدایتِ پروردگار ، روز به روز قوی تر می گردد .
نفس مطمئنّه :
در مرحله ی چهارم که شرح آن گذشت ، با وجود تکامل یافتن قوّه ی تعقّل و اراده ی عقلی ، باز زندگی انسان خواه فردی یا اجتماعی ، به کلّی از خطا و گناه محفوظ نخواهد ماند ، چرا که قوای نفسانی و حیوانی به کلّی ریشه کن نشده و به عبارت درست تر تبدیل به قوای روحانی نگشته و هنوز خام و نرسیده اند .
از این رو در بیشتر اوقات ، همان قوای حیوانی بروز کرده و اظهار حیات و توان و قدرت خواهند نمود .
این حال در مسیر زندگیِ سالک بارها پیش می آید ، و گاهی او را گرفتار وحشت و حیرت و نومیدی می سازد . ولی عارفان بینادلی که این مراحل را پشت سر گذاشته اند ، از پیدایش این احوال ما را آگاهی و دلداری داده اند . پس در این حال و در این حال برگشتها و تنزّلهای ناگهانی ، نباید دل از دست داد ، و نومید و مضطرب گردید ; بلکه باید به مراقبت افزود و با جان و دل آن حوادث ناگوار و حالهای پر اضطرار را پذیرفت و به رفع آنها کوشید . چرا که شرط سلوک و مقتضیّات تزکیه ی نفس همین است . ولی در این مرحله ی پنجم که نفس عنوان صفت مطمئنّه به خود می گیرد ، طوری در مقام خویش استوار و برقرار خواهد بود که دیگر ترس لغزیدن ، سقوط ، مغلوب هوس ها ، فریب های نفس حیوانی و گرفتار وسوسه های شیطانی شدن باقی نخواهد ماند .
آیینه ی غیب نمای دل عارف و آسمان زندگی اش از ابرهای سیاهِ دریای هوی و هوس ها پاک شده و ماهِ دلربایِ روحِ ملکوتی و با شکوه خود را در آن آسمان پاک تجلّی خواهد داد و نمونه های جلوه های روح سبحانی خواهد شد .
در این مقام است که جنگ با نفس ، با پیروزی کامل عقل خاتمه می یابد ، و نفس حیوانی رام و فرمانبر سالک می شود و عارف از زنجیر هوس ها و تحریک ها و هیجان های شدید نفسانی آزاد می شود ، و حتی بدن هم پیرو اراده ی الهی او شده و یک راهوار باربرداری می گردد .
منازل هفتگانه نفس
منزل ششم :نفس راضیه
نفس راضیه:
این مرحله مقام عشق و وادی هیجان انگیز رضا و تسلیم است . در این مرحله نفس انسانی به محک امتحان سنجیده می شود ، و در بوته ی مصایب درونی و روحی ، در آتش شک و شبهه و تزلزل و بیم و امید که آنها را مغلوب کرده بود یک بار دیگر گداخته خواهد شد ; تا به کلّی صافی و خلوص خود را به دست آورد و پایدار شود . بنابراین ، این مرحله مقام فدای نفس و میدان جانبازی است ، نفس ناطقه ی انسانی باید شایستگی درک لطف ، محبّت ، عنایت ، فیض جبروتی و لاهوتی را به نمایش بگذارد . و در راه عشق خدایی برای فدا کردن خود نیز حاضر و بلکه مشتاق 6 باشد . این مقام عرصه ی عشق بازی مجازی نیست ; بلکه در این جا با جان باید به طور حقیقی بازی کرد ، و حتّی هزاران جان را فدای نام و عشق محبوب نمود ، و پای کوبان و رقصان به پای دار وصل شتافت .
در اینجاست که دیگر فرقی بین مشیّت آفریدگار و اراده ی بنده ی او نخواهد ماند ، و انسان از روی معرفت حقیقی اجرا کننده ی اراده ، بلکه یاری دهنده ی اجرای نقشه ی آفرینش و تکامل جهان خواهد گشت .
این مرحله از یک طرف مقام فدای نفس و تسلیم و رضای محض است ، و از طرف دیگر هنگام تجلّی انوار کشف ، و الهام ، و وصال است . در این مقام دیگر سایه ی جدایی و پرده ی ناتوانی وجود ندارد ، زیرا نور عشق و معرفت سرتاسر زندگی باطنی و ظاهری عارف را فرامی گیرد و او خطی جز در رضای حق و تسلیم شدن به اوامر و اراده ی او نمی بیند و نمی شناسد .
در این مقام انتظار وصل با شعله ی آتش جانسوز عشق ، همه ی نیروهای مخالف و اضداد طبیعت گداخته و با هم درآمیخته می شود و به قوّه های حیات بخش بندگی می گردند .
منازل هفتگانه نفس
منزل هفتم : نفس مرضیه
نفس مرضیّه :
این مرحله بالاترین و آخرین مقام کمال نفس انسانی است ، این مقام ، مقامِ وصل و یگانگی نفس ناطقه با روح است .
در مرحله ی ششم ، رضا و خرسندی از طرف عاشق بود ، ولی عاشق از رضای معشوق به طور کامل مطمئن نبود و فقط آثاری از خرسندی محبوب را گاهی احساس می نمود ; ولی در مقام هفتم اطمینان قلبی برای نفس ناطقه حاصل می شود ، بدین جهت نفس در این مرتبه ، مرضیّه خوانده شده است ، به این معنی که خدای متعال نیز رضای خود را از نفس ناسوتی اظهار و عشق خود را به وی اثبات و اعلام می نماید .
در این مقام ، نفس ناطقه با یقین عینی و بلکه با حقّ الیقین می داند و می فهمد که عشق دو طرفی است ; یعنی محبوب نیز پا بسته ی مهر او بوده است ; بلکه او شوریده تر از این مجنون ناسوتی است، چنانکه در حدیث قدسی آمده است : ای فرزند آدم ! من دلباخته ی توأم و این برای تو پنهان است ، پس تو هم دلباخته ی من باش . آری ! در این مقام ، پرده از روی آن سرّ خفّی ، که آفریدگار شیفته ی آفریده ی خویش است ، از پیش چشم عارف برداشته می شود ، چنانکه از یکی از عارفان عاشق نقل شده که گفته بود : سی سال خدا را می طلبیدم ، سرانجام به این نتیجه رسیدم که او طالب بود و من مطلوب .
احساس و ادراک رسیدن نفس به مقام رضا ، هر روز و هر ساعت و بلکه هر دم که سالک در دل خود ذوق آن را خواهد چشید ، خود بزرگترین حظّ روحانی و فیض آسمانی و سرور جاودانی است .
در این مقام است که نفس ناسوتی نه تنها ندای «أنت الحبیب وأنت المحبوب» را می شنود ; بلکه در صفات محبوب شرکت می کند ، زیرا در این مقام اراده و آرزوی عاشق و معشوق ، یعنی نفس ناطقه و حق ، یکی شده است .
البتّه برای رسیدن به مرحله ی نهایی که مقام رضا است باید اراده و عمل را بعنوان سلاح برداشت . اراده و عمل به قواعدی که تنها از طریق انبیا و امامان به ما رسیده است . در این سیر و سفر پیروی کردن از دستورهای غیر خدا و مکتب های به اصطلاح عرفانیِ بشر ، عین گمراهی است و نه تنها آدمی را به جایی نمی رساند ; بلکه در وادی هلاکت انداخته و عمر او را ضایع می کند.