جمع بندی روش مخصوص عایشه برای ایجاد محرمیت

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
روش مخصوص عایشه برای ایجاد محرمیت

سلام در مورد متن زیر روایاتی وجود داره؟ وچقدر اعتبار دارند؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

با سلام و عرض ادب

مقدمه:

یکی از اسبابی که موجب محرمیت می گردد مساله ی رضاع و شیر دادن به طفلی است که سن او کمتر از دو سال می باشد، این امر موجبات حرمت ازدواج و جواز نگاه به شیر خوار را فراهم ساخته؛ هر چند که این امر موجب اثبات برخی از احکام دیگر همچون: میراث و نفقه و...نمی گردد. رضاعی که موجب محرمیت می گردد در نزد اهل سنت دارای سه رکن است:

الف) مرضع و شیر دهنده:
1. لازم است که شیر دهنده زن باشد؛ بنابراین شیر مرد و یا شخص خنثی غیر مشکل به واسطه ی ندرت آن و عدم صلاحیت چنین شیری برای غذای رضیع موجب محرمیت نمی گردد؛ همچنین شیر حیوانات نیز موجب تحریم نمی گردد.[1]

2. سن شیر دهنده: زن شیرده باید بیش از نه سال داشته باشد؛‌ بنابراین شیر دختری که کمتر از نه سال دارد موجب تحریم نمی گردد؛ البته مالکیه این شرط را نپذیرفته و قائلند که شیر دختر صغیر نیز موجب محرمیت می گردد.[2]

3. عدم اعتبار وطی زن: در فقه حنفی لازم نیست که شیر زن به واسطه ی وطی بوده باشد؛ بلکه اگر زنی بدون اینکه از شوهرش صاحب فرزند شده باشد، دارای شیر باشد و طفل شیر خواری را شیر دهد موجبات محرمیت محقق می گردد.

4. حیات زن شیر ده: در فقه حنفی ومالکی لازم نیست که زن زنده باشد؛ بلکه اگر زنی مرده باشد و از شیر وی به کودکی بخورانند باز موجب محرمیت می گردد.[3] در فقه شافعی معتبر است که زن زنده باشد؛ لذا شیردادن زن مرده موجب محرمیت نمی گردد.[4]

ب) رضیع و طفل شیر خوار:

1. معتبر است که شیر به معده ی شیر خوار برسد؛ به هر شکل که شده[5] و هرچند که طفل بیدار نباشد؛ زیرا ملاک روئیدن گوشت و محکم شدن استخوان و رفع گرسنگی می باشد که این امور با خواب بودن نوزاد نیز محقق می گردد.

2. شیرخوار نبایدبیش از دو سال داشته باشد؛ لذا شیر دادن بعد از دو سالگی موجب تحریم نمی گردد. در مقابل این قول، قول مالکیه قرار دارد که تا دو سال و دو ماه را نیز موجب تحریم دانسته و همچنین قول ابوحنیفه که این میزان را تا دو سال نیم دانسته است.[6]

ج) شیر:
1. عدم اعتبار مکیدن پستان: آنچه در این میان معتبر است رسیدن شیر به معده ی شیر خوار می باشد؛ حال چه این امر با مکیدن پستان باشد، و چه با ریختن به دهان و یا بینی کودک شیر خوار.

2. خالص بودن شیر: شیر باید خالص باشد و مخلوط با مایعی دیگر نباشد؛ اما اگر این امر به مقدار کمی باشد که اوصاف شیر را از بین نبرد؛ باز موجب تحریم می گردد؛ اما اگر به میزانی باشد که شیر صفت خود را از دست دهد و غلبه با مایعی باشد که در شیر ریخته شده باشد،‌ فقهای اهل سنت در ثبوت تحریم با چنین شیری اختلاف نظر دارند.
حنفیه و مالکیه قائل به عدم تاثیر می باشند؛ اما در مقابل شافعیه قائل به ثبوت حرمت می باشند در صورت حصول این شرط که مقداری از شیر به شکم طفل برسد. ودر فقه حنبلی نیز در این مورد اختلاف نظر است. همچنین اگر شیر با غذایی مخلوط گردد همین اختلاف موجود می باشد؛ لذا حنفیه قائل به عدم تاثیر چنین شیری در ثبوت محرمیت می باشند.[7]

3. اشتراط تعدد دفعات شیر دادن و عدم اعتبار آن: اهل سنت در اینکه با پنج مرتبه شیر دادن رضاع محقق می گردد اختلاف نظری ندارند؛ اما اگر دفعات کمتر از پنج بار باشد اختلاف نظر و فتوای وجود دارد. حنفیه و مالکیه و در روایتی از احمد و کثیری از صحابه و تابعین معتقدند که صرف عنوان شیر خوردن ولو با یک بار مکیدن نیز باشد موجبات تحریم را فراهم می سازد؛ بنابراین بر اساس نظر این گروه آنچه شرط است رسیدن شیر به شکم طفل است.[8] اما در مقابل شافعیه و حنابله قائل به عدم تحریم چنین رضاعی می باشند.[9] همچنین اهل سنت میزان در تعدد شیر دادن را عرف بیان نموده اند.[10]


[/HR] [1] . الموسوعة الفقهية الكويتية،‌ج22، ص242.

[2] . الفقه علی المذاهب الاربعة، عبدالرحمن الجزیری، ج4، ص255.

[3] . الفقه علی المذاهب الاربعة، عبدالرحمن الجزیری، ج4، ص254-255.

[4] . الموسوعة الفقهية الكويتية،‌ج22، ص242.

[5] . غیر از راه گوش و مقعد و راههای غیر معتاد.

[6] . همان، ص247.

[7] .همان، ص243.

[8] . همان، ص244.

[9] . همان، ص244:« :« وَذَهَبَ الشَّافِعِيَّةُ وَالْحَنَابِلَةُ فِي الْقَوْل الصَّحِيحِ عِنْدَهُمْ إِلَى أَنَّ مَا دُونَ خَمْسِ رَضَعَاتٍ لاَ يُؤَثِّرُ فِي التَّحْرِيمِ».

[10] . همان، ص245.

عبد آبق;889588 نوشت:
سلام
در مورد متن زیر روایاتی وجود داره؟ وچقدر اعتبار دارند؟

فتوای عایشه در مورد رضاع کبیر

2) با توجه به این مقدمه یکی از فتاوایی که عایشه متفرد در آن بوده و کسی از صحابه وی را درآن همراهی ننموده، فتوا به محرمیت شخص بزرگسال با نوشیدن شیر زن شیر ده می باشد؟!

این فتوا و بالاتر از آن عمل به آن، از مسلمات فقه عایشه بوده و کسی در صحت انتساب چنین امری و همچنین عمل عایشه به آن تشکیک نکرده است؛ بلکه به گفته ی ابن تیمیه گروهی از سلف و خلف اهل سنت نیز در این امر از عایشه تبعیت نموده اند.[1]

مصدر فتوای عایشه روایتی است که در متون صحیح اهل سنت در داستان همسر ابو حذیفه آمده، که ما به نقل «مسلم» در صحیح خود اکتفا می نمائیم:
وی در صحیح خود داستان را اینگونه نقل می نماید:

«از عایشه روایت شده که سالم غلام ابو حذیفه در منزل او و با آنان زندگی می کرد. همسرابو حذیفه به نزد پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آمد و عرضه داشت: سالم به سن بلوغ رسیده است و او در خانه ی ما رفت و آمد می کند و مانند مردان است و هرآنچه را که یک مرد می داند او نیز می داند و می فهمد و من در درون ابو حذیفه از آن بایت چیزی را احساس می کنم.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به وی فرمودند: «او را شیر ده تا با وی محرم شوی؟! آنگاه آنچه از بد گمانی که در نفس ابو حذیفه است از بین می رود».
وی برگشت و گفت: من به وی شیر دادم و آنچه از بدگمانی که در نفس ابو حذیفه بود از میان رفت».
[2]

ادامه ی این روایت به نقل صحیح در کتابهای «موطاء مالک بن انس»؛[3] و « سنن ابی داود»؛[4] و «مسند احمد بن حنبل»؛[5] بدین صورت است:

«عایشه در مورد مردی که رفت و آمد او را به منزل خود می پسندید، همین کار را انجام می داد؛‌ یعنی به خواهرش ام کلثوم و دختران برادرش(عبدالرحمن) امر می کرد که به آن فرد مورد نظر شیر دهند؟ تا آن مرد بر وی محرم شود و بتواند به منزل ایشان رفت و آمد داشته باشد؛ امّا سایر زنان پیامبر(صلی الله علیه وآله) اینگونه عمل نمی کردند. آنان به عایشه گفتند: آنچه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در مورد «سهله دختر سهیل» فرموده است و «سالم» را پسر رضاعی ایشان کردند؛ تنها اجازه ای در مورد آن فرد بود نه آنکه چنین امری مربوط به همه ی مسلمانان باشد. سوگند می خوریم که هرگز مردی به این شیوه پسر رضاعی ما نشده و به منزل ما وارد نشده است. همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مورد شیر دادن بزرگسالان بر این باور بودند».[6]

همچنین نسائی در کتاب «المجتبی»؛[7] با حدیثی صحیح و ابن ماجه در «سنن ابن ماجة»؛[8] خود با حدیثی که حکم آن« صحیح لغیره» می باشد، مخالفت سایر همسران پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) با عایشه را بیان نموده اند.

«أَنَّ أَزْوَاجَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ (وآله)وَ سَلَّمَ كُلَّهُنَّ خَالَفْنَ عَائِشَةَ وَ أَبَيْنَ أَنْ يَدْخُلَ عَلَيْهِنَّ أَحَدٌ بِمِثْلِ رَضَاعَةِ سَالِمٍ‏، مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَ قُلْنَ: وَ مَا يُدْرِينَا؟ لَعَلَّ ذَلِكَ كَانَتْ رُخْصَةً لِسَالِمٍ وَحْدَهُ».

«شعیب ارنووط» در حکم این حدیث آنرا صحیح دانسته و مصادر دیگر آنرا نیز بیان نموده است.[9]

با توجه به مطالب فوق می گوئیم:

با توجه به اسانید متعدد و صحیح،‌ انتساب چنین فتوایی به عایشه قطعی بوده و در واقع عایشه در پاسخ سوال از عملکرد خویش دست بدامن نقل روایتی است که در آن پیامبر(صلی الله علیه وآله)‌ چنین دستوری را به همسر «ابو حذیفه» برای محرم شدن وی با غلامشان را داده است.
عایشه با تعمیم دادن این حکم به نظائر دیگر صاحب فتوای رضاع کبیر شد و وی به هر مردی که تمایل به ملاقات وی را می داشت و بالعکس چنین نسخه ای را تجویز می نمود؟ که چنین عملکردی با مخالفت قطعی سایر همسران پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) مواجه گردید.
گروهی از سلف و خلف اهل سنت بر این فتوا عمل کرده؛‌ اما قول راجح علمای اهل سنت عدم محرمیت در چنین فرضی می باشد.

موفق باشید.



[/HR][1] . مجموع الفتاوی، ج34، ص60: «وَقَدْ ذَهَبَ طَائِفَةٌ مِنْ السَّلَفِ وَالْخَلَفِ إلَى أَنَّ إرْضَاعَ الْكَبِيرِ يُحَرِّمُ».

[2] . صحيح مسلم، کتاب الرضاع، باب رضاعة الکبیر، ح3495،‌دارالفکر: «عَنْ عَائِشَةَ: أَنَّ سَالِمًا مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ كَانَ مَعَ أَبِي حُذَيْفَةَ وَ أَهْلِهِ فِي بَيْتِهِمْ. فَأَتَتْ (تَعْنِي ابْنَةَ سُهَيْلٍ) النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ. فَقَالَتْ: إِنَّ سَالِمًا قَدْ بَلَغَ مَا يَبْلُغُ الرِّجَالُ. وَ عَقَلَ مَا عَقَلُوا. وَ إِنَّهُ يَدْخُلُ عَلَيْنَا. وَ إِنِّي أَظُنُّ أَنَّ فِي نَفْسِ أَبِي حُذَيْفَةَ مِنْ ذَلِكَ شَيْئًا. فَقَالَ لَهَا النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ «أَرْضِعِيهِ‏ تَحْرُمِي‏ عَلَيْهِ، وَ يَذْهَبْ الَّذِي فِي نَفْسِ أَبِي حُذَيْفَةَ» فَرَجَعَتْ فَقَالَتْ: إِنِّي قَدْ أَرْضَعْتُهُ، فَذَهَبَ الَّذِي فِي نَفْسِ أَبِي حُذَيْفَةَ».

[3] . موطأ الإمام مالك، کتاب الرضاع، باب: ما جاء فی رضاعة بعد الکبر، ح1288: «فَأَخَذَتْ بِذلِكَ عَائِشَةُ أُمُّ الْمُؤْمِنِينَ. فِي مَنْ كَانَتْ تُحِبُّ أَنْ يَدْخُلَ عَلَيْهَا مِنَ الرِّجَالِ. فَكَانَتْ تَأْمُرُ أُخْتَهَا أُمَّ كُلْثُومٍ بِنْتَ أَبِي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ. وَ بَنَاتَ أُخْتِهَا[3] أَنْ تُرْضِعْنَ مَنْ أَحَبَّتْ أَنْ يَدْخُلَ عَلَيْهَا مِنَ الرِّجَالِ وَ أَبَى سَائِرُ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ، أَنْ يَدْخُلَ عَلَيْهِنَّ بِتِلْكَ الرَّضَاعَةِ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ. وَ قُلْنَ: لَا وَ اللَّهِ، مَا نُرَى الَّذِي أَمَرَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ سَهْلَةَ بِنْتَ سُهَيْلٍ إِلَّا رُخْصَةً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ، فِي رَضَاعَةِ سَالِمٍ وَحْدَهُ. لَا، وَ اللَّهِ، لَا يَدْخُلُ عَلَيْنَا بِهذِهِ‏ الرَّضَاعَةِ أَحَدٌ. فَعَلَى هذَا كَانَ‏ أَزْوَاجُ النَّبِي صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ، فِي رَضَاعَةِ الْكَبِيرِ».

[4] . سنن أبي داود، کتاب النکاح، باب فیمن حرم به، ح2061: «فَبِذَلِكَ كَانَتْ عَائِشَةُ تَأْمُرُ بَنَاتِ‏ أَخَوَاتِهَا وَ بَنَاتِ إِخْوَتِهَا أَنْ يُرْضِعْنَ‏ مَنْ أَحَبَّتْ عَائِشَةُ أَنْ يَرَاهَا وَ يَدْخُلَ عَلَيْهَا- وَ إِنْ كَانَ كَبِيرًا خَمْسَ- رَضَعَاتٍ، ثُمَّ يَدْخُلُ عَلَيْهَا، وَ أَبَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَ سَائِرُ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ أَنْ يُدْخِلْنَ عَلَيْهِنَّ بِتِلْكَ الرَّضَاعَةِ أَحَدًا مِنْ النَّاسِ حَتَّى يَرْضَعَ فِي الْمَهْدِ وَ قُلْنَ لِعَائِشَةَ: وَ اللَّهِ مَا نَدْرِي لَعَلَّهَا كَانَتْ رُخْصَةً مِنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ لِسَالِمٍ دُونَ النَّاسِ».

[5] . مسند الإمام أحمد بن حنبل،ج‏43، ص351، ح26330: «فَبِذَلِكَ كَانَتْ عَائِشَةُ تَأْمُرُ أَخَوَاتِهَا وَبَنَاتِ إخوتها أَنْ يُرْضِعْنَ مَنْ أَحَبَّتْ عَائِشَةُ أَنْ يَرَاهَا وَيَدْخُلَ عَلَيْهَا، وَإِنْ كَانَ كَبِيرًا خَمْسَ رَضَعَاتٍ، ثُمَ‏ يَدْخُلُ عَلَيْهَا، وَأَبَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَسَائِرُ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْ يُدْخِلْنَ عَلَيْهِنَّ بِتِلْكَ الرَّضَاعَةِ أَحَدًا مِنَ النَّاسِ حَتَّى يَرْضَعَ فِي الْمَهْدِ، وَقُلْنَ لِعَائِشَةَ: وَاللَّهِ مَا نَدْرِي لَعَلَّهَا كَانَتْ رُخْصَةً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِسَالِمٍ‏ مِنْ دُونِ النَّاس‏».

[6] . این ترجمه بر اساس متن موطا مالک بن انس می باشد.

[7] . المجتبى من السنن، ص351، ح3324و3325: « (صحيح) أَخْبَرَنَا يُونُسُ بْنُ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ أَنْبَأَنَا ابْنُ وَهْبٍ قَالَ أَخْبَرَنِي يُونُسُ وَ مَالِكٌ عَنْ ابْنِ شِهَابٍ عَنْ عُرْوَةَ. قَالَ: أَبَى سَائِرُ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ أَنْ يَدْخُلَ عَلَيْهِنَّ بِتِلْكَ الرَّضْعَةِ أَحَدٌ مِنْ النَّاسِ يُرِيدُ رَضَاعَةَ الْكَبِيرِ وَ قُلْنَ لِعَائِشَةَ وَ اللَّهِ مَا نُرَى الَّذِي أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ سَهْلَةَ بِنْتَ سُهَيْلٍ إِلَّا رُخْصَةً فِي رَضَاعَةِ سَالِمٍ‏ وَحْدَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ وَ اللَّهِ لَا يَدْخُلُ عَلَيْنَا أَحَدٌ بِهَذِهِ الرَّضْعَةِ وَ لَا يَرَانَا».

[8] . سنن ابن ماجه، ج‏3، ص375، ح1946. «بوصیری» پس از نقل روایت می نویسد: «إسناده حسن عبد اللّه بن لهيعة ضعيف يعتبر به عند المتابعة، و قد توبع عليه، فالحديث صحيح».

[9] . مسند الإمام أحمد بن حنبل،ج‏43، ص351، ذیل ح26330: « حديث صحيح، وهذا إسناد جيد، ابن أخي الزهري: وهو محمد بن عبد اللَّه بن مسلم مختلف فيه، وهو جيد الحديث، وقد توبع. وباقي رجال الإسناد ثقات رجال الشيخين. يعقوب: هو ابن إبراهيم بن سعد الزهري. وأخرجه‏ ابن الجارود في" المنتقى" (690) من طريق يعقوب، بهذا الإسناد. وأخرجه‏ بتمامه ومختصراً ابن راهويه (705)، والبخاري (4000) و (5088)، وأبو داود (2061)، والنسائي في" المجتبى" 63/ 6- 64، والدارمي (2257)، والبيهقي في" السنن" 459/ 7- 460 و 460، والحازمي في" الاعتبار" ص 186 من طرق عن الزهري، به. وأخرجه‏ مختصراً النسائى في" المجتبى" 64/ 6 من طريق يحيى بن سعيد- وهو الأنصاري- عن الزهري، عن عروة وابن عبد اللَّه بن ربيعة، به. وأخرجه‏ الطبراني في" الكبير"/ 24 (741)، والحاكم 163/ 2- 164 من طريق عبد الرحمن بن خالد بن مسافر، عن الزهري، عن عروة وعمرة بنت عبد الرحمن، به. وقد سلف برقم (25650) بأخصر منه. وأنظر (24108)».

با سلام وتشكر

دربحث علل ايجاد اختلاف در فقه صحابه واجتهادشان مفصل بحث كرديم كه اكثر صحابه براي خودشان مذهب خاصي داشتند مانند امير المومنين ع و عمر وعثمان و ابن عمر وعائشه و معاويه و....

مثلا جناب عائشه مانند عثمان بروايت بخاري و مسلم ، اجتهاد كرده بود برخلاف پيامبر ص كه نماز در سفر را كامل بخواند و يا در حج بلند تلبيه بگويد و لباس قرمز بپوشد و ....

1604 - وَحَدَّثَنِى عَلِىُّ بْنُ خَشْرَمٍ أَخْبَرَنَا ابْنُ عُيَيْنَةَ عَنِ الزُّهْرِىِّ عَنْ عُرْوَةَ عَنْ عَائِشَةَ أَنَّ الصَّلاَةَ أَوَّلَ مَا فُرِضَتْ رَكْعَتَيْنِ فَأُقِرَّتْ صَلاَةُ السَّفَرِ وَأُتِمَّتْ صَلاَةُ الْحَضَرِ. قَالَ الزُّهْرِىُّ فَقُلْتُ لِعُرْوَةَ مَا بَالُ عَائِشَةَ تُتِمُّ فِى السَّفَرِ قَالَ إِنَّهَا تَأَوَّلَتْ كَمَا تَأَوَّلَ عُثْمَانُ.صحيح مسلم

مذهب عائشه وعثمان بر خلاف مذهب رسول خدا ص :

طحاوی میگوید:

در این دلالت است بر اینکه شکسته خواندن از پیامبر ص است و کامل خواندن از عایشه! خدا از او راضی باشد ؟!!!!

چرا عائشه بر خلاف ديگران لباس حرام (رنگ قرمزصورتي) ميپوشيد :‌بروايت بخاري : الثِّيَابَ الْمُعَصْفَرَةَ،‌؟؟!!!! اجتهاد كرده بود يا ...؟؟!!

وقطع تلبيه : - حدثنا أبو بكر قال حدثنا وكيع عن أفلح قال رأيت القاسم يقطع التلبية إذا راح إلى الموقف قال وكانت عائشة تفعله ؟! . المصنف ابن ابي شيبه

چرا عائشه هنگام تلبيه حج فرياد ميزد تا همه مردان صدايش را بشنوند بروايت بخاري والباني :
عائشه درست اجتهاد ميكرد يا پسر عمر وابن عباس : 14666 - حدثنا أبو بكر قال حدثنا عمر عن عيسى بن أبي عيسى عن نافع عن بن عمر قال ليس على النساء أن يرفعن أصواتهن بالتلبية . المصنف . چرا عائشه هنگان تلبيه صدايش را بلند ميكرد و....؟؟!!

14667 - حدثنا أبو بكر قال حدثنا معن بن عيسى عن إبراهيم بن أبي حبيبة عن داود بن الحصين عن عكرمة عن بن عباس قال لا ترفع المرأة. ابن ابي شيبه

وابن عبد البر در تمهيد گفته اجماع علما بر اينست كه زن هنگام تلبيه صدايش بقدري آهسته باشد كه فقط خودش بشنود : وَأَجْمَعَ الْعُلَمَاءُ عَلَى أَنَّ السُّنَّةَ فِي الْمَرْأَةِ أَنْ لَا تَرْفَعَ صَوْتَهَا وَإِنَّمَا عَلَيْهَا أَنْ تُسْمِعَ نَفْسَهَا فَخَرَجَتْ مِنْ جُمْلَةِ ظَاهِرِ الْحَدِيثِ . الكتاب: التمهيد لما في الموطأ من المعاني والأسانيد
المؤلف: أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر بن عاصم النمري القرطبي (المتوفى: 463هـ)

ايا عائشه درست ميگفت يا پسر عمر وپسر عباس ؟!

علت اين اختلاف مذاهب صحابه از كجاست ؟‌ آيا چشم وگوش بعضي قويتر بود وبعضي ضعيفتر يا ...؟؟!!!!


يك سوال مهم :

آيا جريان سالم مولي ابي حذيفه و دستور رسول خدا ص به شيردادنش از كسي بجز عائشه هم روايت شده است ؟!

خیر البریه;891031 نوشت:
آيا جريان سالم مولي ابي حذيفه و دستور رسول خدا ص به شيردادنش از كسي بجز عائشه هم روايت شده است ؟!

تا آنجا که من میدانم نه ! یعنی متهم اصلی در این مورد خود عائشه است !

البته طبیعی است چون خلفای سقیفه ودوستانشان برای منافع سیاسی خود اخبار دروغی به رسول خدا ص حتی در زمان حیاتشان نسبت دادند تا جائیکه رسول خدا ص متواتر فرمود ...من کذب علی متعمدا فمقعده فی النار و...

مثلا عائشه از زبان رسول خدا ص هم جعل نمود كه امام علي ع و عباس بر دين اسلام نميميرند يعني كافر ميميرند ؟؟!!!

809 - أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ، قَالَ: ثَنَا الْأَثْرَمُ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، وَذُكِرَ لَهُ حَدِيثُ عُقَيْلٍ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي عَلِيٍّ، وَالْعَبَّاسِ، وَعَقِيلٍ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، أَنَّ أَبَا بَكْرٍ أَمَّرَ خَالِدًا فِي عَلِيٍّ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: كَيْفَ؟ فَلَمْ يَعْرِفْهَا، فَقَالَ: «مَا يُعْجِبُنِي أَنْ تُكْتَبَ هَذِهِ الْأَحَادِيثُ»
الكتاب: السنة
المؤلف: أبو بكر أحمد بن محمد بن هارون بن يزيد الخَلَّال البغدادي الحنبلي (المتوفى: 311هـ)
المحقق: د. عطية الزهراني
الناشر: دار الراية الرياض

سند كاملا صحيح است و ميگويد عائشه از رسول خدا روايتي در باره علي ع و عباس گفتند اما دستهاي خيانت پيشه مثل هميشه حديث را ناقص كرده اند اما همينقدر هم براي افشاي جنايت كافيست !

در آخرش هم دستور قتل امام علي ع توسط ابوبكر را آورده است ؟!

همانطور كه ميبينيد در آخر حديث آورده كه چگونه اين اخبار را مينويسيد ؟! يعني بايد كتمان كنيد اين حقايق را همانطور كه در حديث بعدي ابن خلال آورده : أَخْبَرَنِي حَمْزَةُ بْنُ الْقَاسِمِ، قَالَ: ثَنَا حَنْبَلٌ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، يَقُولُ: أَخْرَجَ إِلَيْنَا غُنْدَرٌ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ كُتَبَهُ عَنْ شُعْبَةَ، فَكَتَبْنَا مِنْهَا: كُنْتُ أَنَا وَخَلَفُ بْنُ سَالِمٍ، وَكَانَ فِيهَا تِلْكَ الْأَحَادِيثُ، فَأَمَّا أَنَا فَلَمُ أَكْتُبْهَا، وَأَمَّا خَلَفٌ فَكَتَبَهَا عَلَى الْوَجْهِ كُلِّهَا، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: كُنْتُ أَكْتُبُ الْأَسَانِيدَ وَأَدَعُ الْكَلَامَ، قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ: لِمَ؟ قَالَ: لِأَعْرِفَ مَا رَوَى شُعْبَةُ، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: لَا أُحِبُّ لِأَحَدٍ أَنْ يَكْتُبَ هَذِهِ الْأَحَادِيثَ الَّتِي فِيهَا ذِكْرُ أَصْحَابِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، لَا حَلَالٌ، وَلَا حَرَامٌ، وَلَا سُنَنٌ، قُلْتُ: أَكْتُبُهَا؟ قَالَ: لَا تَنْظُرْ فِيهَا، وَأَيُّ شَيْءٍ فِي تِلْكَ مِنَ الْعِلْمِ، عَلَيْكُمْ بِالسُّنَنِ وَالْفِقْهِ، وَمَا يَنْفَعُكُمْ .

ادع الكلام يعني ول كنيد اين حرفها را ؟! چرا بديهاي صحابه را ميگيد ؟!

اما خداي سبحان مخرج ماكنتم تكتمون :

ابن ابي الحديد كه از علماي بزرگ سني است متوفي در قرن هفتم قبل از تحريف كتب بدست وهابيون ، اصل و حقيقت خبر را آورده :

روى الزهري أن عروة بن الزبير حدثه قال حدثتني عائشة قالت كنت عند
رسول الله إذ أقبل العباس وعلي فقال يا عائشة إن هذين يموتان على غير ملتي أو قال ديني . وروى عبد الرزاق عن معمر قال كان عند الزهري حديثان عن عروة عن عائشة في علي ع فسألته عنهما يوما فقال ما تصنع بهما وبحديثهما الله أعلم بهما إني لأتهمهما في بني هاشم .

بهمان اسناد ابوبکر خلال آورده که رسول خدا ص بعائشه گفت این دو یعنی علی وعباس بر دین من نمیمیرند ؟!

عبد الرزاق از معمر نقل كرده است كه گفت : نزد زهري دو حديث به نقل از عروه و از عايشه در باره علي وجود داشت ، و لذا من از وي در باره آن دو حديث سؤال كردم ، گفت : با اين دو حديث و راويان آن چه كار بكنم ، خدا از آن دو نفر آگاه‌تر است ، من رابطه اين دو نفر را با به بني هاشم خوب نمي‌دانم .

قال فأما الحديث الأول فقد ذكرناه وأما الحديث الثاني فهو أن عروة زعم أن عائشة حدثته
قالت كنت عند النبي ص إذ أقبل العباس وعلي فقال يا عائشة إن سرك أن تنظري إلى رجلين من أهل النار فانظري إلى هذين قد طلعا فنظرت فإذا العباس وعلي بن أبي طالب . وأما عمرو بن العاص فروي عنه الحديث الذي أخرجه البخاري ومسلم في صحيحيهما مسندا متصلا بعمرو بن العاص
قال سمعت رسول الله ص يقول إن آل أبي طالب ليسوا لي بأولياء إنما وليي الله وصالح المؤمنين

عروة مي‌گويد : از عايشه شنيدم كه گفت : نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) بودم ، فرمود : اي عايشه ! اگر دوست داري دو نفر از اهل آتش را ببيني ، پس به اين دو نفر بنگر ، نگاه كردم ديدم عباس و علي وارد شدند .

پس همانطور که به مفردات ابوهریره اعتنایی نیست به آحاد عائشه هم اعتباری نیست ؛ اخباری که تنها راویش خود عائشه است مثل داستان افک و ماجرای رضاع کبیر و خبر کفر مولا علی ع وعباس و ...

خیر البریه;891031 نوشت:

يك سوال مهم :

آيا جريان سالم مولي ابي حذيفه و دستور رسول خدا ص به شيردادنش از كسي بجز عائشه هم روايت شده است ؟!

با سلام و عرض ادب

1) راوی اصلی این خبر عایشه است؛ اما در روایت «ابو داود» و «نسایی» بیان شده که «ام سلمه» نیز راوی این خبر بوده است:

سنن أبي داود،ج‏2، ص880: «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ صَالِحٍ، حَدَّثَنَا عَنْبَسَةُ، حَدَّثَنِي يُونُسُ، عَنْ ابْنِ شِهَابٍ، حَدَّثَنِي عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَيْرِ، عَنْ عَائِشَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ(وآله) وَ سَلَّمَ وَ أُمِّ سَلَمَةَ: أَنَّ أَبَا حُذَيْفَةَ بْنَ عُتْبَةَ بْنِ رَبِيعَةَ بْنِ عَبْدِ شَمْسٍ كَانَ تَبَنَّى سَالِمًا».

سنن النسائي، ج‏3، ص268: «...ابْنُ شِهَابٍ قَالَ حَدَّثَنِى عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَيْرِ وَ ابْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ رَبِيعَةَ عَنْ عَائِشَةَ زَوْجِ النَّبِىِّ- صلى الله عليه و اله وسلم- وَ أُمِ‏ سَلَمَةَ زَوْجِ النَّبِىِّ- صلى الله عليه وسلم-».

به نظر می رسد که همراهی ام سلمه در نقل روایت شیر دادن همسر«ابو حذیفه»، در نفی غرابت چنین خبری بوده؛ زیرا که این روایت در اکثر کتب حدیثی از طریق «ابن شهاب زهری» از «عروه بن زبیر» از خاله اش عایشه نقل شده است. شاهد چنین امری اعتراض «ام سلمة» به عایشه در فتوای رضاع کبیر او است؛ همچنان که به روایت صحیح مسلم می خوانیم:

«وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ. حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ نَافِعٍ، عَنْ زَيْنَبَ بِنْتِ أُمِّ سَلَمَةَ. قَالَتْ: قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ لِعَائِشَةَ: إِنَّهُ يَدْخُلُ عَلَيْكِ الْغُلَامُ الْأَيْفَعُ‏ الَّذِي مَا أُحِبُّ أَنْ يَدْخُلَ عَلَيَّ. قَالَ: فَقَالَتْ عَائِشَةُ: أَمَا لَكِ فِي رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ(وآله) وَ سَلَّمَ أُسْوَةٌ؟ قَالَتْ: إِنَّ امْرَأَةَ أَبِي حُذَيْفَةَ قَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّ سَالِمًا يَدْخُلُ عَلَيَّ وَ هُوَ رَجُلٌ. وَ فِي نَفْسِ أَبِي حُذَيْفَةَ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ(وآله) وَ سَلَّمَ: «أَرْضِعِيهِ حَتَّى يَدْخُلَ عَلَيْكِ».[1]

از زینب بنت ام سلمه روایت شده که ام سلمه به عایشه گفت: غلام بالغ به منزل تو می آید و من دوست ندارم که چنین چیزی در نزد من مرسوم باشد. عایشه گفت: ایا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برای شما الگوی کامل نیست؟ زن ابو حذیفه گفت: یا رسول الله! سالم در خانه ی ما رفت و آمد دارد و من در درون ابوحذیفه از آن بابت چیزی احساس می کنم . پیامبر خدا(صلی الله علیه واله) فرمودند: «او را شیر بده تا بر تو وارد شود».

2) آنچه در روایات رضاع کبیر مشخص و قابل تامل است دستور به شیر دادن پسری است که به سن بلوغ رسیده است که ظاهر این اخبار شیر دادن بدون واسطه می باشد:
«فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه (وآله)وسلم : أَرْضِعِيهِ ، فَقَالَتْ : كَيْفَ أُرْضِعُهُ وَهُوَ ذُو لِحْيَةٍ ؟ فَقَالَ : أَرْضِعِيهِ ، فَأَرْضَعَتْهُ فَكَانَ يَدْخُلُ عَلَيْهَا»؛[2] پس رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به همسر ابو حذیفه فرمودند: «او را شیر بده»؟! زن گفت: چگونه او را شیر بدهم در حالی که او صاحب لحیه و محاسن است؟! حضرت فرمودند: «او را شیر بده». پس او را شیر دادم که به واسطه ی آن غلام بر آن زن وارد می شد.

در این روایت صراحتا دستور شیر دادن داده شده و چنین امری منصرف به شیر دادن بدون واسطه، یعنی مکیدن از پستان است؛ زیرا در غیر این صورت حضرت می فرمودند: «شیر خود را بدوش و آنرا در ظرفی بریز و به او بده»؛ نه اینکه بلافاصله در نفی تعجب وی بفرمایند: « أَرْضِعِيهِ». شارحین حدیث تلاش فراوانی برای توجیه چنین امری نموده اند؛ لذا حتی در فقه اهل سنت مکیدن از پستان شرط محرمیت به صورت رضاع نبوده و به واسطه ی چنین امری دوشیدن شیر و ریختن آن در ظرف و نوشیدن آن توسط مرد موجبات محرمیت وی را با زن صاحب شیر را فراهم می سازد.

موفق باشید.


[/HR] [1]. صحیح مسلم، کتاب النکاح، کتاب الرضاع، باب رضاعة الکبیر، ح1453.

[2] . الآحاد والمثاني، أحمد بن عمرو بن الضحاك أبو بكر الشيباني، ج5، ص520.


با سلام

بله قبلا ديدم اين اخبار را اما صحيحش همانست كه مثلا بخاري فقط از عائشه آورده :

- حَدَّثَنا أَبُو اليَمَانِ، أَخْبَرَنَا شُعَيْبٌ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، قَالَ: أَخْبَرَنِي عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَيْرِ، عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا: أَنَّ أَبَا حُذَيْفَةَ بْنَ عُتْبَةَ بْنِ رَبِيعَةَ بْنِ عَبْدِ شَمْسٍ، وَكَانَ مِمَّنْ شَهِدَ بَدْرًا مَعَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، تَبَنَّى سَالِمًا، وَأَنْكَحَهُ بِنْتَ أَخِيهِ هِنْدَ بِنْتَ الوَلِيدِ بْنِ عُتْبَةَ بْنِ رَبِيعَةَ وَهُوَ مَوْلًى لِامْرَأَةٍ مِنَ الأَنْصَارِ، كَمَا " تَبَنَّى النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ زَيْدًا، وَكَانَ مَنْ تَبَنَّى رَجُلًا فِي الجَاهِلِيَّةِ دَعَاهُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَوَرِثَ مِنْ مِيرَاثِهِ، حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ {ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ} [الأحزاب: 5] إِلَى قَوْلِهِ {وَمَوَالِيكُمْ} [الأحزاب: 5] فَرُدُّوا إِلَى آبَائِهِمْ، فَمَنْ لَمْ يُعْلَمْ لَهُ أَبٌ، كَانَ مَوْلًى وَأَخًا فِي الدِّينِ " فَجَاءَتْ سَهْلَةُ بِنْتُ سُهَيْلِ بْنِ عَمْرٍو القُرَشِيِّ ثُمَّ العَامِرِيِّ - وَهِيَ امْرَأَةُ أَبِي حُذَيْفَةَ بْنِ عُتْبَةَ - النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا كُنَّا نَرَى سَالِمًا وَلَدًا، وَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ مَا قَدْ عَلِمْتَ فَذَكَرَ الحَدِيثَ , (خ) 5088

حتي خود نسايي بدون اسم ام سلمه هم روايت كرده :

- أَخْبَرَنَا عِمْرَانُ بْنُ بَكَّارِ بْنِ رَاشِدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْيَمَانِ، قَالَ: أَنْبَأَنَا شُعَيْبٌ، عَنْ الزُّهْرِيِّ، قَالَ: أَخْبَرَنِي عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَيْرِ، عَنْ عَائِشَةَ: أَنَّ أَبَا حُذَيْفَةَ بْنَ عُتْبَةَ بْنِ رَبِيعَةَ بْنِ عَبْدِ شَمْسٍ، وَكَانَ مِمَّنْ شَهِدَ بَدْرًا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، تَبَنَّى سَالِمًا وَأَنْكَحَهُ ابْنَةَ أَخِيهِ هِنْدَ بِنْتَ الْوَلِيدِ بْنِ عُتْبَةَ بْنِ رَبِيعَةَ بْنِ عَبْدِ شَمْسٍ، وَهُوَ مَوْلًى لِامْرَأَةٍ مِنَ الْأَنْصَارِ، كَمَا "تَبَنَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ زَيْدًا"، وَكَانَ مَنْ تَبَنَّى رَجُلًا فِي الْجَاهِلِيَّةِ، دَعَاهُ النَّاسُ ابْنَهُ، فَوَرِثَ مِنْ مِيرَاثِهِ، حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فِي ذَلِكَ {ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ} [الأحزاب] فَمَنْ لَمْ يُعْلَمْ لَهُ أَبٌ كَانَ مَوْلًى وَأَخًا فِي الدِّينِ "مُخْتَصَرٌ" , (س) 3223 [قال الألباني]: صحيح

اما ذكر ام سلمه رض همانطور كه خودتان گفتيد مخالف شديد اينكار عائشه بوده :

3079 - حَدَّثَنَا أَبُو زُرْعَةَ، ثَنَا أَبُو الْيَمَانِ، أَخْبَرَنَا شُعَيْبٌ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، أَخْبَرَنِي عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَيْرِ، أَنَّ عَائِشَةَ، زَوْجَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَتْ: " أَتَتْ سَهْلَةُ بِنْتُ سُهَيْلٍ، وَكَانَتْ تَحْتَ أَبِي حُذَيْفَةَ بْنِ عُتْبَةَ بْنِ رَبِيعَةَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ سَالِمًا مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ يَدْخُلُ عَلَيْنَا، وَأَنَا فَضْلٌ، وَإِنَّمَا نَرَاهُ وَلَدًا، وَكَانَ أَبُو حُذَيْفَةَ تَبَنَّى سَالِمًا كَمَا تَبَنَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ زَيْدًا، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ «فَأَمَرَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْ تُرْضِعَ سَالِمًا» ، فَأَرْضَعَتْهُ خَمْسَ رَضَعَاتٍ، فَكَانَ بِمَنْزِلَةِ وَلَدِهَا مِنَ الرَّضَاعَةِ، فَبِذَلِكَ كَانَتْ عَائِشَةُ تَأْمُرُ بَنَاتِ أَخَوَاتِهَا وَبَنَاتِ أَخَوَيْهَا أَنْ تُرْضِعْنَ مَنْ أَحَبَّتْ عَائِشَةُ أَنْ يَرَاهَا وَيَدْخُلَ عَلَيْهَا وَإِنْ كَانَ كَبِيرًا خَمْسَ رَضَعَاتٍ، ثُمَّ يَدْخُلُ عَلَيْهَا، وَأَبَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَسَائِرُ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْ يُدْخِلْنَ عَلَيْهِنَّ بِتِلْكَ الرَّضَاعَةِ أَحَدًا مِنَ النَّاسِ حَتَّى يُرْضَعَ فِي الْمَهْدِ، وَقُلْنَ لِعَائِشَةَ: وَاللَّهِ مَا نَدْرِي لَعَلَّهَا رُخْصَةٌ لِسَالِمٍ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دُونَ النَّاسِ. مسند الشاميين طبراني

حتی ام سلمه میگه : وأخرج الترمذي وصححه عن أم سلمة قالت : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم « لا يحرم من الرضاع إلا ما فتق الأمعاء في الثدي ، وكان قبل الفطام » .رضاع هنگامى درست است كه قبل از دو سالگى بوده و طفل با مكيدن از پستان از شير زن سير شود ورشد ونمو كند . (يعنى به غذاى ديگرى نيازمند نباشد.../

4962 - وبإسناده أخبرنا الشافعي ، أخبرنا مالك ، عن نافع ، عن ابن عمر ، أنه كان يقول : « لا رضاع إلا لمن أرضع في الصغر »
الكتاب : معرفة السنن والآثار للبيهقي

ورضاع كبير بقول علماي عامه ، مذهب خاص عائشه بوده است .

صدرا;892860 نوشت:
با سلام و عرض ادب

1) راوی اصلی این خبر عایشه است؛ اما در روایت «ابو داود» و «نسایی» بیان شده که «ام سلمه» نیز راوی این خبر بوده است:

سنن أبي داود،ج‏2، ص880: «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ صَالِحٍ، حَدَّثَنَا عَنْبَسَةُ، حَدَّثَنِي يُونُسُ، عَنْ ابْنِ شِهَابٍ، حَدَّثَنِي عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَيْرِ، عَنْ عَائِشَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ(وآله) وَ سَلَّمَ وَ أُمِّ سَلَمَةَ: أَنَّ أَبَا حُذَيْفَةَ بْنَ عُتْبَةَ بْنِ رَبِيعَةَ بْنِ عَبْدِ شَمْسٍ كَانَ تَبَنَّى سَالِمًا».

سنن النسائي، ج‏3، ص268: «...ابْنُ شِهَابٍ قَالَ حَدَّثَنِى عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَيْرِ وَ ابْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ رَبِيعَةَ عَنْ عَائِشَةَ زَوْجِ النَّبِىِّ- صلى الله عليه و اله وسلم- وَ أُمِ‏ سَلَمَةَ زَوْجِ النَّبِىِّ- صلى الله عليه وسلم-».

به نظر می رسد که همراهی ام سلمه در نقل روایت شیر دادن همسر«ابو حذیفه»، در نفی غرابت چنین خبری بوده؛ زیرا که این روایت در اکثر کتب حدیثی از طریق «ابن شهاب زهری» از «عروه بن زبیر» از خاله اش عایشه نقل شده است. شاهد چنین امری اعتراض «ام سلمة» به عایشه در فتوای رضاع کبیر او است؛ همچنان که به روایت صحیح مسلم می خوانیم:

«وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ. حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ نَافِعٍ، عَنْ زَيْنَبَ بِنْتِ أُمِّ سَلَمَةَ. قَالَتْ: قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ لِعَائِشَةَ: إِنَّهُ يَدْخُلُ عَلَيْكِ الْغُلَامُ الْأَيْفَعُ‏ الَّذِي مَا أُحِبُّ أَنْ يَدْخُلَ عَلَيَّ. قَالَ: فَقَالَتْ عَائِشَةُ: أَمَا لَكِ فِي رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ(وآله) وَ سَلَّمَ أُسْوَةٌ؟ قَالَتْ: إِنَّ امْرَأَةَ أَبِي حُذَيْفَةَ قَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّ سَالِمًا يَدْخُلُ عَلَيَّ وَ هُوَ رَجُلٌ. وَ فِي نَفْسِ أَبِي حُذَيْفَةَ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ(وآله) وَ سَلَّمَ: «أَرْضِعِيهِ حَتَّى يَدْخُلَ عَلَيْكِ».[1]

از زینب بنت ام سلمه روایت شده که ام سلمه به عایشه گفت: غلام بالغ به منزل تو می آید و من دوست ندارم که چنین چیزی در نزد من مرسوم باشد. عایشه گفت: ایا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برای شما الگوی کامل نیست؟ زن ابو حذیفه گفت: یا رسول الله! سالم در خانه ی ما رفت و آمد دارد و من در درون ابوحذیفه از آن بابت چیزی احساس می کنم . پیامبر خدا(صلی الله علیه واله) فرمودند: «او را شیر بده تا بر تو وارد شود».

2) آنچه در روایات رضاع کبیر مشخص و قابل تامل است دستور به شیر دادن پسری است که به سن بلوغ رسیده است که ظاهر این اخبار شیر دادن بدون واسطه می باشد:
«فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه (وآله)وسلم : أَرْضِعِيهِ ، فَقَالَتْ : كَيْفَ أُرْضِعُهُ وَهُوَ ذُو لِحْيَةٍ ؟ فَقَالَ : أَرْضِعِيهِ ، فَأَرْضَعَتْهُ فَكَانَ يَدْخُلُ عَلَيْهَا»؛[2] پس رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به همسر ابو حذیفه فرمودند: «او را شیر بده»؟! زن گفت: چگونه او را شیر بدهم در حالی که او صاحب لحیه و محاسن است؟! حضرت فرمودند: «او را شیر بده». پس او را شیر دادم که به واسطه ی آن غلام بر آن زن وارد می شد.

در این روایت صراحتا دستور شیر دادن داده شده و چنین امری منصرف به شیر دادن بدون واسطه، یعنی مکیدن از پستان است؛ زیرا در غیر این صورت حضرت می فرمودند: «شیر خود را بدوش و آنرا در ظرفی بریز و به او بده»؛ نه اینکه بلافاصله در نفی تعجب وی بفرمایند: « أَرْضِعِيهِ». شارحین حدیث تلاش فراوانی برای توجیه چنین امری نموده اند؛ لذا حتی در فقه اهل سنت مکیدن از پستان شرط محرمیت به صورت رضاع نبوده و به واسطه ی چنین امری دوشیدن شیر و ریختن آن در ظرف و نوشیدن آن توسط مرد موجبات محرمیت وی را با زن صاحب شیر را فراهم می سازد.

موفق باشید.


[/HR] [1]. صحیح مسلم، کتاب النکاح، کتاب الرضاع، باب رضاعة الکبیر، ح1453.

[2] . الآحاد والمثاني، أحمد بن عمرو بن الضحاك أبو بكر الشيباني، ج5، ص520.

با سلام
استاد صدرای گرامی آیا پیامبر ص چنین سخنی گفته است ؟البته از دید اهل سنت
آیا روایات آمده از لحاظ سند محکم است ؟

رضا;893964 نوشت:

صدرای گرامی آیا پیامبر ص چنین سخنی گفته است ؟البته از دید اهل سنت
آیا روایات آمده از لحاظ سند محکم است ؟

با سلام و عرض ادب واحترام

بر اساس مبانی پذیرش حدیث اهل سنت،‌ از آنجا که داستان همسر ابو حذیفه و دستور به شیر دادن وی به غلامشان را بخاری و مسلم و سایر مصنفین کتب حدیثی عامه با اِسناد صحیح(به اعتقاد آنان) نقل نموده اند؛ نمی توان این خبر را تضعیف سندی نمود.

آنچه در این میان قابل توجه است مخالفت چنین دستوری با چهار چوب ضوابط شرعی است؛ لذا نمی توان مفاد آنرا به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نسبت داد، ولو آنکه چنین امری در موردی خاص بوده باشد.

موفق باشید.

جمع بندی

پرسش:
شرایط و ارکان معتبر در «رضاع» که موجب محرمیت می گردد، در فقه اهل سنت چگونه است؟

پاسخ:
یکی از اسبابی که در فقه اهل سنت موجب محرمیّت می گردد، مساله ی رضاع و شیر دادن به طفلی است که سن او کمتر از دو سال می باشد. این امر موجبات حرمت ازدواج و جواز نگاه به شیر خوار را فراهم ساخته؛ هر چند که چنین امری موجب اثبات برخی احکام دیگر همچون: میراث و نفقه و...نخواهد گردید. رضاعی که موجب محرمیّت می گردد در نزد اهل سنت دارای سه رکن است که عبارتند از:

الف) مرضع و شیر دهنده:
1. لازم است که شیر دهنده زن باشد؛ بنابر این شیر مرد و یا شخص خنثای غیر مشکل به واسطه ی ندرت آن و عدم صلاحیت چنین شیری برای غذای رضیع، موجب محرمیت نمی گردد؛ همچنین شیر حیوانات نیز موجب تحریم نمی گردد.[1]

2. سن شیر دهنده: زن شیرده باید بیش از نه سال داشته باشد؛‌ بنابر این شیر دختری که کمتر از نه سال دارد موجب تحریم نمی گردد؛ البته مالکیه این شرط را نپذیرفته و قائلند که شیر دختر صغیر نیز موجب محرمیّت می گردد.[2]

3. عدم اعتبار وطی زن: در فقه حنفی لازم نیست که شیر زن به واسطه ی وطی بوده باشد؛ بلکه اگر زنی بدون اینکه از شوهرش صاحب فرزند شده باشد، دارای شیر باشد و طفل شیر خواری را شیر دهد موجبات محرمیت محقق می گردد.

4. حیات زن شیر ده: در فقه حنفی ومالکی لازم نیست که زن زنده باشد؛ بلکه اگر زنی مرده باشد و از شیر وی به کودکی بخورانند باز موجب محرمیت می گردد.[3] در فقه شافعی معتبر است که زن زنده باشد؛ لذا شیردادن زن مرده موجب محرمیت نمی گردد.[4]

ب) رضیع و طفل شیر خوار:
1. معتبر است که شیر به معده ی شیر خوار برسد؛ به هر شکل که شده[5] و هرچند که طفل بیدار نباشد؛ زیرا ملاک روئیدن گوشت و محکم شدن استخوان و رفع گرسنگی می باشد که این امور با خواب بودن نوزاد نیز محقق می گردد.

2. شیرخوار نبایدبیش از دو سال داشته باشد؛ لذا شیر دادن بعد از دو سالگی موجب تحریم نمی گردد. در مقابل این قول، قول مالکیه قرار دارد که تا دو سال و دو ماه را نیز موجب تحریم دانسته و همچنین قول ابوحنیفه که این میزان را تا دو سال و نیم دانسته است.[6]

ج) شیر:
1. عدم اعتبار مکیدن پستان: آنچه در این میان معتبر است رسیدن شیر به معده ی شیر خوار می باشد؛ حال چه این امر با مکیدن پستان باشد، و چه با ریختن به دهان و یا بینی کودک شیر خوار.

2. خالص بودن شیر: شیر باید خالص باشد و مخلوط با مایعی دیگر نباشد؛ اما اگر این امر به مقدار کمی باشد که اوصاف شیر را از بین نبرد؛ باز موجب تحریم می گردد؛ اما اگر به میزانی باشد که شیر صفت خود را از دست دهد و غلبه با مایعی باشد که در شیر ریخته شده باشد،‌ فقهای اهل سنت در ثبوت تحریم با چنین شیری اختلاف نظر دارند.
حنفیه و مالکیه قائل به عدم تاثیر می باشند؛ اما در مقابل شافعیه قائل به ثبوت حرمت می باشند در صورت حصول این شرط که مقداری از شیر به شکم طفل برسد. ودر فقه حنبلی نیز در این مورد اختلاف نظر است. همچنین اگر شیر با غذایی مخلوط گردد همین اختلاف موجود می باشد؛ لذا حنفیه قائل به عدم تاثیر چنین شیری در ثبوت محرمیّت می باشند.[7]

3. اشتراط تعدد دفعات شیر دادن و عدم اعتبار آن: اهل سنت در اینکه با پنج مرتبه شیر دادن رضاع محقق می گردد اختلاف نظری ندارند؛ اما اگر دفعات کمتر از پنج بار باشد اختلاف نظر و فتوای وجود دارد. حنفیه و مالکیه و در روایتی از احمد و کثیری از صحابه و تابعین معتقدند که صرف عنوان شیر خوردن ولو با یک بار مکیدن نیز باشد موجبات تحریم را فراهم می سازد؛ بنابراین بر اساس نظر این گروه آنچه شرط است رسیدن شیر به شکم طفل است.[8] اما در مقابل شافعیه و حنابله قائل به عدم تحریم چنین رضاعی می باشند.[9] همچنین اهل سنت میزان در تعدد شیر دادن را عرف بیان نموده اند.[10]

 

پی نوشت ها:

[1] . الموسوعة الفقهية الكويتية،‌ج22، ص242.

[2] . الفقه علی المذاهب الاربعة، عبدالرحمن الجزیری، ج4، ص255.

[3] . الفقه علی المذاهب الاربعة، عبدالرحمن الجزیری، ج4، ص255-254.

[4] . الموسوعة الفقهية الكويتية،‌ج22، ص242.

[5] . غیر از راه گوش و مقعد و راههای غیر معتاد.

[6] . الموسوعة الفقهية الكويتية، ص247.

[7] .همان، ص243.

[8] . همان، ص244.

[9] . همان، ص244:« :« وَذَهَبَ الشَّافِعِيَّةُ وَالْحَنَابِلَةُ فِي الْقَوْل الصَّحِيحِ عِنْدَهُمْ إِلَى أَنَّ مَا دُونَ خَمْسِ رَضَعَاتٍ لاَ يُؤَثِّرُ فِي التَّحْرِيمِ».

[10] . همان، ص245.

 

جمع بندی

پرسش:
روای روایت «رضاع کبیر» کیست؟ حکم روایی سند این روایت در نزد اهل سنت چگونه است؟

پاسخ:

یکی از فتاوایی که عایشه متفرد در آن بوده و کسی از صحابه وی را در نقل آن از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) همراهی ننموده، فتوا به محرمیّت شخص بزرگسال با نوشیدن شیر زن شیر ده می باشد؟!

این فتوا و بالاتر از آن عمل به آن، از مسلمات فقه عایشه بوده و کسی در صحت انتساب چنین امری و همچنین عمل عایشه به آن تشکیک نکرده است؛ بلکه به گفته ی ابن تیمیه گروهی از سلف و خلف اهل سنت نیز در این امر از عایشه تبعیت نموده اند.[1]

مصدر فتوای عایشه روایتی است که در متون صحیح اهل سنت در داستان همسر ابو حذیفه آمده، که ما به نقل «مسلم» در صحیح خود اکتفا می نمائیم. وی در صحیح خود داستان را اینگونه نقل می نماید:
«از عایشه روایت شده که سالم غلام ابو حذیفه در منزل او و با آنان زندگی می کرد. همسرابو حذیفه به نزد پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آمد و عرضه داشت: سالم به سن بلوغ رسیده است و او در خانه ی ما رفت و آمد می کند و مانند مردان است و هرآنچه را که یک مرد می داند او نیز می داند و می فهمد و من در درون ابو حذیفه از آن بایت چیزی را احساس می کنم. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به وی فرمودند: «او را شیر ده تا با وی محرم شوی؟! آنگاه آنچه از بد گمانی که در نفس ابو حذیفه است از بین می رود». وی برگشت و گفت: من به وی شیر دادم و آنچه از بدگمانی که در نفس ابو حذیفه بود از میان رفت».[2]

ادامه ی این روایت به نقل صحیح در کتابهای «موطاء مالک بن انس»؛[3] و « سنن ابی داود»؛[4] و «مسند احمد بن حنبل»؛[5] بدین صورت است:

«عایشه در مورد مردی که رفت و آمد او را به منزل خود می پسندید، همین کار را انجام می داد؛‌ یعنی به خواهرش ام کلثوم و دختران برادرش(عبدالرحمن) امر می کرد که به آن فرد مورد نظر شیر دهند؟ تا آن مرد بر وی محرم شود و بتواند به منزل ایشان رفت و آمد داشته باشد؛ امّا سایر زنان پیامبر(صلی الله علیه وآله) اینگونه عمل نمی کردند. آنان به عایشه گفتند: آنچه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در مورد «سهله دختر سهیل» فرموده است و «سالم» را پسر رضاعی ایشان کردند؛ تنها اجازه ای در مورد آن فرد بود نه آنکه چنین امری مربوط به همه ی مسلمانان باشد. سوگند می خوریم که هرگز مردی به این شیوه پسر رضاعی ما نشده و به منزل ما وارد نشده است. همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مورد شیر دادن بزرگسالان بر این باور بودند».[6]

همچنین نسائی در کتاب «المجتبی»؛[7] با حدیثی صحیح و ابن ماجه در «سنن ابن ماجة»؛[8] خود با حدیثی که حکم آن« صحیح لغیره» می باشد، مخالفت سایر همسران پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) با عایشه را بیان نموده اند: «أَنَّ أَزْوَاجَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ (وآله)وَ سَلَّمَ كُلَّهُنَّ خَالَفْنَ عَائِشَةَ وَ أَبَيْنَ أَنْ يَدْخُلَ عَلَيْهِنَّ أَحَدٌ بِمِثْلِ رَضَاعَةِ سَالِمٍ‏، مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَ قُلْنَ: وَ مَا يُدْرِينَا؟ لَعَلَّ ذَلِكَ كَانَتْ رُخْصَةً لِسَالِمٍ وَحْدَهُ». «شعیب ارنووط» در حکم این حدیث آنرا صحیح دانسته و مصادر دیگر آنرا نیز بیان نموده است.[9]

با توجه به مطالب فوق می گوئیم:
با توجه به اسانید متعدد و صحیح،‌ انتساب چنین فتوایی به عایشه قطعی بوده و در واقع عایشه در پاسخ سوال از عملکرد خویش دست به دامن نقل روایتی است که در آن پیامبر(صلی الله علیه وآله)‌ چنین دستوری را به همسر «ابو حذیفه» برای محرم شدن وی با غلامشان را داده است.
عایشه با تعمیم دادن این حکم به نظائر دیگر، صاحب فتوای رضاع کبیر شد و وی به هر مردی که تمایل به ملاقات وی را می داشت و بالعکس چنین نسخه ای را تجویز می نمود؟ که چنین عملکردی با مخالفت قطعی سایر همسران پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) مواجه گردید. گروهی از سلف و خلف اهل سنت بر این فتوا عمل کرده؛‌ اما قول راجح علمای اهل سنت عدم محرمیت در چنین فرضی می باشد.

آنچه در این میان قابل توجه است مخالفت چنین دستوری با چهار چوب ضوابط شرعی است؛ لذا نمی توان مفاد آنرا به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نسبت داد، ولو آنکه چنین امری در موردی خاص بوده باشد.

 

پی نوشت ها:

[1] . مجموع الفتاوی، ج34، ص60: «وَقَدْ ذَهَبَ طَائِفَةٌ مِنْ السَّلَفِ وَالْخَلَفِ إلَى أَنَّ إرْضَاعَ الْكَبِيرِ يُحَرِّمُ».

[2] . صحيح مسلم، کتاب الرضاع، باب رضاعة الکبیر، ح3495،‌دارالفکر: «عَنْ عَائِشَةَ: أَنَّ سَالِمًا مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ كَانَ مَعَ أَبِي حُذَيْفَةَ وَ أَهْلِهِ فِي بَيْتِهِمْ. فَأَتَتْ (تَعْنِي ابْنَةَ سُهَيْلٍ) النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ. فَقَالَتْ: إِنَّ سَالِمًا قَدْ بَلَغَ مَا يَبْلُغُ الرِّجَالُ. وَ عَقَلَ مَا عَقَلُوا. وَ إِنَّهُ يَدْخُلُ عَلَيْنَا. وَ إِنِّي أَظُنُّ أَنَّ فِي نَفْسِ أَبِي حُذَيْفَةَ مِنْ ذَلِكَ شَيْئًا. فَقَالَ لَهَا النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ «أَرْضِعِيهِ‏ تَحْرُمِي‏ عَلَيْهِ، وَ يَذْهَبْ الَّذِي فِي نَفْسِ أَبِي حُذَيْفَةَ» فَرَجَعَتْ فَقَالَتْ: إِنِّي قَدْ أَرْضَعْتُهُ، فَذَهَبَ الَّذِي فِي نَفْسِ أَبِي حُذَيْفَةَ».

[3] . موطأ الإمام مالك، کتاب الرضاع، باب: ما جاء فی رضاعة بعد الکبر، ح1288: «فَأَخَذَتْ بِذلِكَ عَائِشَةُ أُمُّ الْمُؤْمِنِينَ. فِي مَنْ كَانَتْ تُحِبُّ أَنْ يَدْخُلَ عَلَيْهَا مِنَ الرِّجَالِ. فَكَانَتْ تَأْمُرُ أُخْتَهَا أُمَّ كُلْثُومٍ بِنْتَ أَبِي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ. وَ بَنَاتَ أُخْتِهَا[3] أَنْ تُرْضِعْنَ مَنْ أَحَبَّتْ أَنْ يَدْخُلَ عَلَيْهَا مِنَ الرِّجَالِ وَ أَبَى سَائِرُ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ، أَنْ يَدْخُلَ عَلَيْهِنَّ بِتِلْكَ الرَّضَاعَةِ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ. وَ قُلْنَ: لَا وَ اللَّهِ، مَا نُرَى الَّذِي أَمَرَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ سَهْلَةَ بِنْتَ سُهَيْلٍ إِلَّا رُخْصَةً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ، فِي رَضَاعَةِ سَالِمٍ وَحْدَهُ. لَا، وَ اللَّهِ، لَا يَدْخُلُ عَلَيْنَا بِهذِهِ‏ الرَّضَاعَةِ أَحَدٌ. فَعَلَى هذَا كَانَ‏ أَزْوَاجُ النَّبِي صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ، فِي رَضَاعَةِ الْكَبِيرِ».

[4] . سنن أبي داود، کتاب النکاح، باب فیمن حرم به، ح2061: «فَبِذَلِكَ كَانَتْ عَائِشَةُ تَأْمُرُ بَنَاتِ‏ أَخَوَاتِهَا وَ بَنَاتِ إِخْوَتِهَا أَنْ يُرْضِعْنَ‏ مَنْ أَحَبَّتْ عَائِشَةُ أَنْ يَرَاهَا وَ يَدْخُلَ عَلَيْهَا- وَ إِنْ كَانَ كَبِيرًا خَمْسَ- رَضَعَاتٍ، ثُمَّ يَدْخُلُ عَلَيْهَا، وَ أَبَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَ سَائِرُ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ أَنْ يُدْخِلْنَ عَلَيْهِنَّ بِتِلْكَ الرَّضَاعَةِ أَحَدًا مِنْ النَّاسِ حَتَّى يَرْضَعَ فِي الْمَهْدِ وَ قُلْنَ لِعَائِشَةَ: وَ اللَّهِ مَا نَدْرِي لَعَلَّهَا كَانَتْ رُخْصَةً مِنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ لِسَالِمٍ دُونَ النَّاسِ».

[5] . مسند الإمام أحمد بن حنبل،ج‏43، ص351، ح26330: «فَبِذَلِكَ كَانَتْ عَائِشَةُ تَأْمُرُ أَخَوَاتِهَا وَبَنَاتِ إخوتها أَنْ يُرْضِعْنَ مَنْ أَحَبَّتْ عَائِشَةُ أَنْ يَرَاهَا وَيَدْخُلَ عَلَيْهَا، وَإِنْ كَانَ كَبِيرًا خَمْسَ رَضَعَاتٍ، ثُمَ‏ يَدْخُلُ عَلَيْهَا، وَأَبَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَسَائِرُ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْ يُدْخِلْنَ عَلَيْهِنَّ بِتِلْكَ الرَّضَاعَةِ أَحَدًا مِنَ النَّاسِ حَتَّى يَرْضَعَ فِي الْمَهْدِ، وَقُلْنَ لِعَائِشَةَ: وَاللَّهِ مَا نَدْرِي لَعَلَّهَا كَانَتْ رُخْصَةً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِسَالِمٍ‏ مِنْ دُونِ النَّاس‏».

[6] . این ترجمه بر اساس متن موطا مالک بن انس می باشد.

[7] . المجتبى من السنن، ص351، ح3324و3325: « (صحيح) أَخْبَرَنَا يُونُسُ بْنُ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ أَنْبَأَنَا ابْنُ وَهْبٍ قَالَ أَخْبَرَنِي يُونُسُ وَ مَالِكٌ عَنْ ابْنِ شِهَابٍ عَنْ عُرْوَةَ. قَالَ: أَبَى سَائِرُ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ أَنْ يَدْخُلَ عَلَيْهِنَّ بِتِلْكَ الرَّضْعَةِ أَحَدٌ مِنْ النَّاسِ يُرِيدُ رَضَاعَةَ الْكَبِيرِ وَ قُلْنَ لِعَائِشَةَ وَ اللَّهِ مَا نُرَى الَّذِي أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ سَهْلَةَ بِنْتَ سُهَيْلٍ إِلَّا رُخْصَةً فِي رَضَاعَةِ سَالِمٍ‏ وَحْدَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ وَ اللَّهِ لَا يَدْخُلُ عَلَيْنَا أَحَدٌ بِهَذِهِ الرَّضْعَةِ وَ لَا يَرَانَا».

[8] . سنن ابن ماجه، ج‏3، ص375، ح1946. «بوصیری» پس از نقل روایت می نویسد: «إسناده حسن عبد اللّه بن لهيعة ضعيف يعتبر به عند المتابعة، و قد توبع عليه، فالحديث صحيح».

[9] . مسند الإمام أحمد بن حنبل،ج‏43، ص351، ذیل ح26330: « حديث صحيح، وهذا إسناد جيد، ابن أخي الزهري: وهو محمد بن عبد اللَّه بن مسلم مختلف فيه، وهو جيد الحديث، وقد توبع. وباقي رجال الإسناد ثقات رجال الشيخين. يعقوب: هو ابن إبراهيم بن سعد الزهري. وأخرجه‏ ابن الجارود في" المنتقى" (690) من طريق يعقوب، بهذا الإسناد. وأخرجه‏ بتمامه ومختصراً ابن راهويه (705)، والبخاري (4000) و (5088)، وأبو داود (2061)، والنسائي في" المجتبى" 63/ 6- 64، والدارمي (2257)، والبيهقي في" السنن" 459/ 7- 460 و 460، والحازمي في" الاعتبار" ص 186 من طرق عن الزهري، به. وأخرجه‏ مختصراً النسائى في" المجتبى" 64/ 6 من طريق يحيى بن سعيد- وهو الأنصاري- عن الزهري، عن عروة وابن عبد اللَّه بن ربيعة، به. وأخرجه‏ الطبراني في" الكبير"/ 24 (741)، والحاكم 163/ 2- 164 من طريق عبد الرحمن بن خالد بن مسافر، عن الزهري، عن عروة وعمرة بنت عبد الرحمن، به. وقد سلف برقم (25650) بأخصر منه. وأنظر (24108)».

 

جمع بندی

پرسش:
آیا سند روایت «رضاع کبیر» از غیر عایشه نیز نقل شده است؟ و آیا در این روایت سخن از خوردن شیر است یا مکیدن آن؟

پاسخ:
راوی اصلی این خبر عایشه است؛ اما در روایت «ابو داود» و «نسایی» بیان شده که «ام سلمه» نیز راوی این خبر بوده است:

«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ صَالِحٍ، حَدَّثَنَا عَنْبَسَةُ، حَدَّثَنِي يُونُسُ، عَنْ ابْنِ شِهَابٍ، حَدَّثَنِي عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَيْرِ، عَنْ عَائِشَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ(وآله) وَ سَلَّمَ وَ أُمِّ سَلَمَةَ: أَنَّ أَبَا حُذَيْفَةَ بْنَ عُتْبَةَ بْنِ رَبِيعَةَ بْنِ عَبْدِ شَمْسٍ كَانَ تَبَنَّى سَالِمًا».[1].

«...ابْنُ شِهَابٍ قَالَ حَدَّثَنِى عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَيْرِ وَ ابْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ رَبِيعَةَ عَنْ عَائِشَةَ زَوْجِ النَّبِىِّ- صلى الله عليه و اله وسلم- وَ أُمِ‏ سَلَمَةَ زَوْجِ النَّبِىِّ- صلى الله عليه وسلم-».[2].

به نظر می رسد که همراهی ام سلمه در نقل روایت شیر دادن همسر«ابو حذیفه»، در نفی غرابت چنین خبری بوده؛[3] زیرا که این روایت در اکثر کتب حدیثی از طریق «ابن شهاب زهری» از «عروه بن زبیر» از خاله اش عایشه نقل شده است. شاهد چنین امری اعتراض «ام سلمة» به عایشه در فتوای رضاع کبیر او است؛ همچنان که به روایت صحیح مسلم می خوانیم:

«وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ. حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ نَافِعٍ، عَنْ زَيْنَبَ بِنْتِ أُمِّ سَلَمَةَ. قَالَتْ: قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ لِعَائِشَةَ: إِنَّهُ يَدْخُلُ عَلَيْكِ الْغُلَامُ الْأَيْفَعُ‏ الَّذِي مَا أُحِبُّ أَنْ يَدْخُلَ عَلَيَّ. قَالَ: فَقَالَتْ عَائِشَةُ: أَمَا لَكِ فِي رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ(وآله) وَ سَلَّمَ أُسْوَةٌ؟ قَالَتْ: إِنَّ امْرَأَةَ أَبِي حُذَيْفَةَ قَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّ سَالِمًا يَدْخُلُ عَلَيَّ وَ هُوَ رَجُلٌ. وَ فِي نَفْسِ أَبِي حُذَيْفَةَ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ(وآله) وَ سَلَّمَ: «أَرْضِعِيهِ حَتَّى يَدْخُلَ عَلَيْكِ».[3]

از زینب بنت ام سلمه روایت شده که ام سلمه به عایشه گفت: غلام بالغ به منزل تو می آید و من دوست ندارم که چنین چیزی در نزد من مرسوم باشد. عایشه گفت: ایا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برای شما الگوی کامل نیست؟ زن ابو حذیفه گفت: یا رسول الله! سالم در خانه ی ما رفت و آمد دارد و من در درون ابوحذیفه از آن بابت چیزی احساس می کنم . پیامبر خدا(صلی الله علیه واله) فرمودند: «او را شیر بده تا بر تو وارد شود».

آنچه در روایات رضاع کبیر مشخص و قابل تامل است دستور به شیر دادن پسری است که به سن بلوغ رسیده است که ظاهر این اخبار شیر دادن بدون واسطه می باشد:
«فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه (وآله)وسلم : أَرْضِعِيهِ ، فَقَالَتْ : كَيْفَ أُرْضِعُهُ وَهُوَ ذُو لِحْيَةٍ ؟ فَقَالَ : أَرْضِعِيهِ ، فَأَرْضَعَتْهُ فَكَانَ يَدْخُلُ عَلَيْهَا»؛[4] پس رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به همسر ابو حذیفه فرمودند: «او را شیر بده»؟! زن گفت: چگونه او را شیر بدهم در حالی که او صاحب لحیه و محاسن است؟! حضرت فرمودند: «او را شیر بده». پس او را شیر دادم که به واسطه ی آن غلام بر آن زن وارد می شد.

در این روایت صراحتا دستور شیر دادن داده شده و چنین امری منصرف به شیر دادن بدون واسطه، یعنی مکیدن از پستان است؛ زیرا در غیر این صورت حضرت می فرمودند: «شیر خود را بدوش و آنرا در ظرفی بریز و به او بده»؛ نه اینکه بلافاصله در نفی تعجب وی بفرمایند: «أَرْضِعِيهِ». شارحین حدیث تلاش فراوانی برای توجیه چنین امری نموده اند؛ لذا حتی در فقه اهل سنت مکیدن از پستان شرط محرمیت در صورت رضاع نبوده و به واسطه ی چنین امری دوشیدن شیر و ریختن آن در ظرف و نوشیدن آن توسط مرد موجبات محرمیت وی را با زن صاحب شیر را فراهم می سازد.

 

پی نوشت ها:

[1].سنن أبي داود، ابو داود سلیمان بن اشعث، ج‏2، ص880، دارالحدیث، القاهره.

[2].سنن النسائي، احمد بن شعیب، ج‏3، ص268، بیت الافکار الدولیة،‌ اردن-عمان.

[3]. حدیث غریب به خبری گفته می شود که تنها از سوی یک نفر روایت شده است.

[4]. صحیح مسلم، مسلم بن الحجاج، کتاب النکاح، کتاب الرضاع، باب رضاعة الکبیر، ح1453، دارالفکر-بیروت.

[5] . الآحاد والمثاني، أحمد بن عمرو بن الضحاك أبو بكر الشيباني، ج5، ص520، دار الراية - الرياض.

موضوع قفل شده است