شبهه نجات انسانها توسط دین

تب‌های اولیه

47 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شبهه نجات انسانها توسط دین

سلام

سلام اگر واقعا دین الهی حق است و آمده تا انسانها را از عذاب اخروی نجات دهد و به سعادت برساند
چرا به تک تک انسانها وحی نشد..تا دیگر بهانه ای نباشد؟!
شاید بگویید برای امتحان شدن
این هم منطقی نیست..چون وقتی پای امتحان وسط بیاید و امتحان هم سخت باشد قطعا عده ایی رفوزه میشوند
صحبت نکردن خوا با تک تک انسانها و دوری از زمان وحی باعث شده که دین در معرض شبهات زیاد و تفاسیر مختلف قرار بگیرد که این با مسله هدایت در تضاد است

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هادی

ملاali;832293 نوشت:
سلام

سلام اگر واقعا دین الهی حق است و آمده تا انسانها را از عذاب اخروی نجات دهد و به سعادت برساند
چرا به تک تک انسانها وحی نشد..تا دیگر بهانه ای نباشد؟!
شاید بگویید برای امتحان شدن
این هم منطقی نیست..چون وقتی پای امتحان وسط بیاید و امتحان هم سخت باشد قطعا عده ایی رفوزه میشوند
صحبت نکردن خوا با تک تک انسانها و دوری از زمان وحی باعث شده که دین در معرض شبهات زیاد و تفاسیر مختلف قرار بگیرد که این با مسله هدایت در تضاد است

با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش زیبای شما
بر اساس آیات و روایات، دنیا دار امتحان است «وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ»(اعراف/168) «وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً»(انبیاء/ 35) و خداوند انسان ها را جهت آزمایش و امتحان خلق فرموده. اینکه فرمودید در امتحان قطعا عده ای رفوزه می شوند دلیل نمی شود که خداوند دار امتحان را خلق نفرماید، فرمایش حضرت عالی مثل این است که بفرمایید وجود مدرسه و امتحان گرفتن از شاگردان ضرورتی ندارد چون قطعا عده ای رفوزه می شوند؛ در صورتی که وجود مدرسه و امتحان گرفتن از شاگردان در جهت کمال آنان است و اگر مدرسه و امتحان نباشد کسی با سواد نمی شود. عالم هستی مدرسه ی انسان سازی است در این مدرسه انسان ها مورد امتحان قرار می گیرند و با این ابتلائات به کمال نهایی نائل می شوند.
مطلب دیگر اینکه همه انسان ها آمادگی دریافت وحی را ندارند، انسان برای دریافت وحی باید آمادگی لازم از جمله ظرفیت وجودی و عصمت را داشته باشد و اگر چنین آمادگی در انسان به وجود نیاید قابلیت دریافت وحی را نخواهد داشت؛ اگر چه انسان ها بالقوه ظرفیت دریافت الهام را دارند و می توانند با عمل به شریعت اسلام و مبارزه با نفس به این مقام نائل آیند.

مطلب آخر این است که تمام مسائلی که باید از طریق وحی ابلاغ می شد، به پیامبر عظیم الشأن ما وحی شده و حاصل این وحی ها گنجینه ی عظیمی همچون قران و روایات اهل بیت علیهم السلام شده است که به راحتی قابل دسترسی برای همگان است. دسترسی به وحی در زمان ما آسان تر از زمان پیامبر و ائمه علیهم السلام است چرا که در ان زمان عده ی اندکی به پیامبر دسترسی داشتند و از همان هایی هم که دسترسی به پیامبر داشتند عده ی قلیلی هدایت شدند. برخی از اصحاب با وجود هم عصر بودن با پیامبر و معیت با ایشان هدایت نشدند و عاقبت به شرّ شدند پس نزدیک بودن به زمان وحی دلیل بر هدایت قطعی نیست.
دین برای هدایت بشریت آمده و سعادت ابدی را با خود به ارمغان آورده است و برای این منظور عده ای از انسان های برگزیده را برای هدایت و رهنمایی ارسال فرموده و از طریق وحی هر انچه گفتنی بود بر قلب مبارکشان نازل فرموده است. منتهی فعليّت يافتن هدايت افراد، مشروط به دو شرط است: يكى آن‌كه خودشان بخواهند از اين نعمت الهى، بهره‌مند شوند؛ دوم آن‌كه ديگران موانعى براى هدايت آنان فراهم نكنند. و محروم ماندن بسيارى از مردم از هدايت قرآن، در اثر سوء اختيار خودشان بوده است، چنان‌كه محروميت بسيارى ديگر، در اثر موانعى بوده كه ديگران در راه گسترش هدایت قرآن کریم، به وجود آورده بودند( آموزش عقاید استاد مصباح یزدی،ص187)
حاصل سخن اینکه:
اگر انسان اراده کند و مانعی هم در راه نباشد این هدایت فعلیت یافته و شخص به کمال نهایی خود نائل خواهد آمد و تفاوتی نمی کند چه در زمان نزول وحی باشند و چه در زمان حال که با نزول وحی فاصله دارد. اسباب هدایت برای انسان فراهم است اگر شخصی هدایت نشد یا خودش نمی خواهد و یا موانعی بر سر راه دارد که باید برطرف شود.

هادی;876789 نوشت:

با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش زیبای شما
بر اساس آیات و روایات، دنیا دار امتحان است «وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ»(اعراف/168) «وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً»(انبیاء/ 35) و خداوند انسان ها را جهت آزمایش و امتحان خلق فرموده. اینکه فرمودید در امتحان قطعا عده ای رفوزه می شوند دلیل نمی شود که خداوند دار امتحان را خلق نفرماید، فرمایش حضرت عالی مثل این است که بفرمایید وجود مدرسه و امتحان گرفتن از شاگردان ضرورتی ندارد چون قطعا عده ای رفوزه می شوند؛ در صورتی که وجود مدرسه و امتحان گرفتن از شاگردان در جهت کمال آنان است و اگر مدرسه و امتحان نباشد کسی با سواد نمی شود. عالم هستی مدرسه ی انسان سازی است در این مدرسه انسان ها مورد امتحان قرار می گیرند و با این ابتلائات به کمال نهایی نائل می شوند.
مطلب دیگر اینکه همه انسان ها آمادگی دریافت وحی را ندارند، انسان برای دریافت وحی باید آمادگی لازم از جمله ظرفیت وجودی و عصمت را داشته باشد و اگر چنین آمادگی در انسان به وجود نیاید قابلیت دریافت وحی را نخواهد داشت؛ اگر چه انسان ها بالقوه ظرفیت دریافت الهام را دارند و می توانند با عمل به شریعت اسلام و مبارزه با نفس به این مقام نائل آیند.

سلام و تشکر

1- اینکه انسانها آمادگی وحی را ندارند خب خود خدا قرار داده
بنده هرجا روایت یا داستانی شنیدم مبنی بر این که طرف با چشم برزخی همه چیز را میدیده..حاکی از این بوده که عموم مردم از وحوشند
خب بر فرض که درست باشد خب این طبیعت را در عموم چه کسی اینطور قرار داده؟؟!! در قرآن هم آمده عموم مردم نمیفهمند
خب میتوانست اینطور قرار ندهد

ضمن اینکه باز این مانع این نمیشود که انسانهای معمولی و حتی گناهکار نتوانند جبرییل را ببینند چنانکه مردم عصر پیامبر بنا بر گفته ها جبرییل را میدیدند شبیه یکی از زیبارویان

2- و اما اینکه میفرمایید رفوزه شدن دلیل نمیشود که خداوند امتحان نکند..منطقی نیست اینکه ما بدونیم امتحانی منجر به عذاب کثیری از مخلوقات میشود این با هدایت و نجات تناقض دارد
خب معلومه شخص معصوم بدی گناه را میبیند و گناه نمیکند ولی شخص جاهل این چنین نیست
امتحان میتواند طوری باشد همه برنده باشند و فقط رقابت در رتبه باشد

3- ایتکه میفرمایید دیگران هم مانع ایجاد میکنند خود گواه این مطلب است که ضمانتی برای دریافت هدایت و نجات نیست
کمااینکه میبینیم این همه اختلاف های اساسی در بین خود مسلمین است

نتیجه:

از نظر من خداوند اراده نکرده عموم انسانها در طول تاریخ هدایت شوند و خود اینطور قرار داده حتی اگر دیگران نیز مانع هدایت میشوند باز این را خود قرار داده
مشکلی که هست این است وضعیت حیات اخروی این عموم انسانها چیست؟

ملاali;832293 نوشت:
سلام

سلام اگر واقعا دین الهی حق است و آمده تا انسانها را از عذاب اخروی نجات دهد و به سعادت برساند
چرا به تک تک انسانها وحی نشد..تا دیگر بهانه ای نباشد؟!
شاید بگویید برای امتحان شدن
این هم منطقی نیست..چون وقتی پای امتحان وسط بیاید و امتحان هم سخت باشد قطعا عده ایی رفوزه میشوند
صحبت نکردن خوا با تک تک انسانها و دوری از زمان وحی باعث شده که دین در معرض شبهات زیاد و تفاسیر مختلف قرار بگیرد که این با مسله هدایت در تضاد است


سلام
این دیگه از آن حرفهاست.
شما بخوای خبری را به یک گروهی برسانی ، خودتان (منشأ خبر) به تک تک افراد گروه مستقیما و مستقلا خبر می دهید؟ یا یک فردی را می فرستند که به عنوان حامل خبر، خبر را به همه برساند؟
بر این مبنا ، در زمان ما ، روزنامه ها و رسانه ها و ... نباید باشند. همه مردم باید مستقیما در هر صحنه و حادثه ای حضور پیدا کنند!!

امتحان در میان نباشد؟ چون سخت است و عده ای رفوزه می شوند؟
پس پاداش و عقاب هم نباید در کار باشد. چون پاداش و عقاب بدون امتحان معنی ندارد.
اگر امتحان منطقی نیست ، پس در کارهای بشری مثل مدارس و دانشگاهها و آموزش رانندگی و ... هم امتحان در کار نباشد چون بالاخره سخت خواهد بود و عده ای رفوزه می شوند!!!

برای کسی که دنبال بهانه است ، همیشه بهانه جور میشه.
این عاقلانه نیست که ما بخواهیم کاری بکنیم که کسی اصلا بهانه ای نداشته باشه. همیشه و در هر شرایطی میشه امری را مستمسک قرار داد و بهانه ای را برای کارهای زشت خود جور کرد.
بلکه باید کاری بکنیم که هیچکس برای گمراهی " عذر و حجت عقلی " نداشته باشه.

[SPOILER]چرا ما دنبال اختراع شبهه هستیم؟[/SPOILER]

یاقوت احمر;876925 نوشت:
سلام
این دیگه از آن حرفهاست.
شما بخوای خبری را به یک گروهی برسانی ، خودتان (منشأ خبر) به تک تک افراد گروه مستقیما و مستقلا خبر می دهید؟ یا یک فردی را می فرستند که به عنوان حامل خبر، خبر را به همه برساند؟
بر این مبنا ، در زمان ما ، روزنامه ها و رسانه ها و ... نباید باشند. همه مردم باید مستقیما در هر صحنه و حادثه ای حضور پیدا کنند!!

امتحان در میان نباشد؟ چون سخت است و عده ای رفوزه می شوند؟
پس پاداش و عقاب هم نباید در کار باشد. چون پاداش و عقاب بدون امتحان معنی ندارد.
اگر امتحان منطقی نیست ، پس در کارهای بشری مثل مدارس و دانشگاهها و آموزش رانندگی و ... هم امتحان در کار نباشد چون بالاخره سخت خواهد بود و عده ای رفوزه می شوند!!!

برای کسی که دنبال بهانه است ، همیشه بهانه جور میشه.
این عاقلانه نیست که ما بخواهیم کاری بکنیم که کسی اصلا بهانه ای نداشته باشه. همیشه و در هر شرایطی میشه امری را مستمسک قرار داد و بهانه ای را برای کارهای زشت خود جور کرد.
بلکه باید کاری بکنیم که هیچکس برای گمراهی " عذر و حجت عقلی " نداشته باشه.

[SPOILER]چرا ما دنبال اختراع شبهه هستیم؟[/SPOILER]

سلام

مثال شما هم از اون مثال هاست!

اون شخصی که در مثال شما تک تک خبری را نمیرساند اولا خدا نیست دوما در انکار بروی خبرش و خودش هم باز نیست
پس مثال مع الفارق بود

و اما مطلب بعدی...
چه کسی گفته اگر جهنم نباشد امتحانم نیست؟ امتحان میتواند باشد با این فرض که همه برنده باشند و تفاوت در کسب رتبه بالا و پایین باشد

و مطلب آخراینکه کسی تفکر نداره شبهه هم نداره
من خوشحالم که شبهه دارم این یعنی اینکه فکر میکنم و دربسته چیزی رو نمیپذیرم
آیا امثال علامه حسن زاده آملی و ملاصدرا و غیره هم اهل بهانه اند و به دنبال کار زشتند که به خلاف ظواهر قرآن چنین عقیده دارند که جهنم برای جهنمی بعد از مدتی گوارا و لذت بخش میشود؟!! نه اینطور نیست

بلکه ماجرا این است که وقتی چیزی عقلی نیست مثل عذاب ابدی
طور دیگر باید معنی کنیم آیات را

سوال بنده هم در همین راستاست

چرا خدا به تک تک افراد وحی نکرد؟
تا اینجا پاسخ که ندادید هیج
یه تهمت به من هم زده اید
خدا به فریادتون برسه

من به شخصه به هیچ کدوم از ادیان اعتقادی ندارم که یک چیز الهی باشن.
هر کسی دنیا رو از دید خودش میبینه ...شما خیال نکن دنیایی که یه ادم مذهبی داره با دنیایی که یه خواننده زن داره یکسانه.چون ذهنیت متفاوتی دارن.
تمام ادیان بر میگردن به اینکه اون جامعه دنیا رو به چه صورت میبینن.کلا خدای هر ملتی رنگ و بوی همون ملت رو داره.از خداهای اساطیری یونان بگیر تا بیاد خدای هندوها و در نهایت منطقه خودمون.مناطق نزدیک به هم خدای شبیه هم دارن که میشه به نوعی به این نتیجه رسید که از هم تاثیر گرفتن.
کلا دنیا چیزی نیست جز اون چیزی که ما خودمون میسازیم.
هیچ راهی برای پی بدن به اینهکه تفکر خدا به چه صورت هست و اون دنیا رو به چه صورت میبینه وجود نداره.

هادی;876789 نوشت:

با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش زیبای شما
بر اساس آیات و روایات، دنیا دار امتحان است «وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ»(اعراف/168) «وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً»(انبیاء/ 35) و خداوند انسان ها را جهت آزمایش و امتحان خلق فرموده. اینکه فرمودید در امتحان قطعا عده ای رفوزه می شوند دلیل نمی شود که خداوند دار امتحان را خلق نفرماید، فرمایش حضرت عالی مثل این است که بفرمایید وجود مدرسه و امتحان گرفتن از شاگردان ضرورتی ندارد چون قطعا عده ای رفوزه می شوند؛ در صورتی که وجود مدرسه و امتحان گرفتن از شاگردان در جهت کمال آنان است و اگر مدرسه و امتحان نباشد کسی با سواد نمی شود. عالم هستی مدرسه ی انسان سازی است در این مدرسه انسان ها مورد امتحان قرار می گیرند و با این ابتلائات به کمال نهایی نائل می شوند.
مطلب دیگر اینکه همه انسان ها آمادگی دریافت وحی را ندارند، انسان برای دریافت وحی باید آمادگی لازم از جمله ظرفیت وجودی و عصمت را داشته باشد و اگر چنین آمادگی در انسان به وجود نیاید قابلیت دریافت وحی را نخواهد داشت؛ اگر چه انسان ها بالقوه ظرفیت دریافت الهام را دارند و می توانند با عمل به شریعت اسلام و مبارزه با نفس به این مقام نائل آیند.

اگر فرض را بر این بگیریم که این دنیا دار آزمایش است، چرا باید آزمایش همان چیزی باشد که به ما گفته اند ؟ از کجا معلوم مثلا آزمایش این نیست که آیا ما ابلیس را میپرستیم و از خود برتر میدانیم یا نه ؟ از کجا معلوم زمانی که ما داریم الله اکبر و سبحان ربی الاعلی میگوییم ابلیس را نمیپرستیم ؟ چطور میتوان مطمئن شد که ما خالق حقیقی خودمان را میپرستیم ؟ اگر آن طرف به ما گفتند ما که شما را مجبور نکردیم فقط دعوت کردیم و شما هم باور کردید چه ؟ بنابر این باید مدارک معتبری در دست داشته باشیم از اینکه چه چیز را میپرستیم ولی من چنین مدرک قدرتمندی نمیبینم مگر اینکه حالا قرآن را معجزه در نظر بگیریم که آن هم تحلیل خود را میطلبد، ولی از طرفی هم مساله این است که من نمیخواهم به خدا بدبین شوم، فقط میخواهم ایمانی که دارم بر اساس حقیقت باشد .

ملاali;876922 نوشت:
از نظر من خداوند اراده نکرده عموم انسانها در طول تاریخ هدایت شوند و خود اینطور قرار داده حتی اگر دیگران نیز مانع هدایت میشوند باز این را خود قرار داده
مشکلی که هست این است وضعیت حیات اخروی این عموم انسانها چیست؟

سلام علیکم
ما قائل به عدالت خداوند هستیم؛ نتیجه ای که حضرت عالی از عقاید خود گرفته اید با عدالت خداوند در تضاد است. اگر فرض کنیم خداوند نخواهد عده ای از انسان ها هدایت شوند در حقیقت به آن انسان ها ظلم کرده است و این سخن با عدالت مطلقه ی الهی منافات دارد.
برای اینکه به نتیجه ی درستی برسیم لازم است بدانیم دنیا به چه هدفی خلق شده است و در حقیقت پروسه ی هدایت به چه شکل صورت می گیرد؟
دانشمندان اسلامی در جای خود اثبات کرده اند که امور عالم هستی بر اساس اسباب و علل خاص خود اداره می شود؛ یعنی برای هر علتی معلولی و برای هر پدیده ای سببی است. برای مثال عدم پیروی از راهنمای درون(عقل) و همچنین راهنمای بیرون(پیامبران) موجب گمراهی و در نتیجه افتادن در ورطه ی هلاکت خواهد بود اما پیروی از این دو راهنما سبب خوشبختی خواهد بود؛ «این قاعده ای واضح و روشن است که خداوند این گونه مقرر فرموده»
خداوند تمامی کمالات را، بالقوه در وجود انسان قرار داده است و هدف از خلقت انسان این بوده که کمالات انسانی را به ظهور و بروز برساند، و ظهور و بروز این کمالات جز از کانال دنیای مادّی که دار تزاحم و دار آزمون است ممکن پذیر نیست.
چون دنیا دار تزاحم است و ظهور و بروز کمالات انسانی جز با مجاهده با نفس ظهور پیدا نمی کند، نفس می گوید گناه لذت دارد ولی عقل می گوید این لذت گذراست اگر لذت گناه را تجربه کنی از لذت های ابدی محروم می مانی. نفس شیطانی و نفس رحمانی همیشه در حال مبارزه هستند آن یکی می گوید انجام بده این یکی می گیود انجام نده، اگر نفس رحمانی بتواند بر نفس شیطانی غلبه کرده و پیروز شود در اثر پیروزی های پی در پی کمالات را به ظهور خواهد رسانید و انسان به مقامی خواهد رسید که نه تنها از فرشتگان فراتر می رود بلکه همنشین پیامبران خواهد بود و از آن بالاتر «عند ملیک مقتدر» خواهد بود.
بنا براین نباید این هدف را فراموش کرد، هدف این است که انسان با مبارزه و مجاهده با نفس، کمالات خود را به ظهور برساند و بروز و ظهور این کمالات جز در دنیای مادّی امکان پذیر نیست چرا که دار تزاحم است و در اثر مبارزه و مجاهده کمالات انسان ظاهر خواهند شد.
اگر قرار بود خداوند از همان ابتدا همه افراد را مومن و متدین بیافریند، همه افراد دارای چشم برزخ بین باشند و همه انسان ها با پیامبران یکی باشند اولا مبارزه ای در کار نبود که در این صورت خلقت انسان، لغو و بیهوده بود ثانیا چنین موجوداتی از قبل خلق شده اند که گناهی از آن ها سر نمی زند.
اساسا فرق بین فرشتگان الهی و انسان در همین است که نحوه ی خلقت ملائکه الله بدین گونه است که جز خیر نمی توانند اختیار کنند اما انسان با توجه به نوع خلقتش بین انتخاب خیر و شرّ مخیّر است و می تواند یکی از خیر و شرّ را اختیار کند و همین قدرت اختیار موجب شده است مقام انسان از ملائکه ای بسیار بالاتر باشد تا جایی که حضرت جبرائیل تا یک مرحله توانست در معراج با پیامبر(صلی الله علیه و آله) همراهی کند.

... ادامه ی پست قبل
دنیا همانند مدرسه ای است که شاگردان برای آموزش علوم مختلف در مدارس ثبت نام می کنند، مدرسه جای آموزش و آزمون است و در اثر آموزش و آزمون است که شاگردان می توانند به مراتب علمی بالاتر دست پیدا کنند. دنیا نیز مدرسه ی انسان سازی کسی که در مدرسه انسان سازی ثبت نام نکند انسان نمی شود چه اینکه کسی که ثبت نام کند ولی به رهنمودهای معلّم و استاد اهمیت ندهد نیز انسان نمی شود.
بنابراین انسان بر اساس علم خداوند عمل نمی کند، بلکه به اختیار خود عمل می کند و حقیقتا می تواند با انتخاب راه خیر سعادت مند شود و می تواند با اختیار راه شرّ شقاوت ابدی را کسب کند، خداوند ذره ای ظلم و ستم به بندگان خود نمی کند؛ این نتیجه گیری حضرت عالی خداوند را ستمکار معرفی می کند در صورتی که ذات پاک خداوند این صفات مبراست.
هر انسانی که خداوند خلق می فرماید قابلیت دریافت فیوضات معنوی الهی را دارد و بالقوه جمیع کمالات را داراست؛ اتفاقا باید گفت اگر خداوند چنین موجودی را نمی آفرید ظالم بود، خداوند این موجود را آفرید با کمالا را ظهور و بروز داده و به کمالات انسانی فعلیت بخشد. و اینکه عده ای در مدرسه ی انسان سازی بازی گوشی کرده و رفوزه می شوند وظیه را از معلم سلب نمی کند. معلم موظف است برای همه دانش آموزان علم بیاموزد منتهی ممکن است برخی از شاگردان بازی گوشی کنند و درس نخوانند اما این وظیفه از معلم سلب نمی شود.

ملاali;876922 نوشت:
اینکه انسانها آمادگی وحی را ندارند خب خود خدا قرار داده

در حقیقت این فرمایش این پرسش را تداعی می کند که چرا خداوند متعال انسان ها را در عالی ترین رتبه نیافرید؟
پاسخ این است که:
خداوند متعال وجود محض است و از وجود محض جز وجود صادر نمی شود ؛ لذا خدا تنها و تنها وجود دهنده است و بس. پس چنین نیست که خدا ابتدا کسی را بیافریند و بعد او را انسان قرار دهد و سپس خصوصیّاتی مثل رتبه ی وجودی بالا داشتن ، معصومیّت یا عدالت یا ... به او بدهد. خداوند متعال صرفاً فیض وجود را گسترانده و وجود در ذات خود دارای مراتب می باشد ؛ و خصوصیّات هر مرتبه از وجود نیز لازمه ی ذات آن مرتبه می باشد. برای مثال چنین نیست که خدا ابتدا عدد چهار یا سه را خلق کند و آنگاه یکی از آنها را زوج و دیگری را فرد قرار دهد ؛ بلکه زوج بودن لازمه ی ذات چهار و فرد بودن لازمه ی ذات عدد سه می باشد ؛ بنا بر این خلق عدد چهار و سه همان است و زوج و فرد بودن آنها همان.
پس کار خداوند متعال این است که بساط وجود را می گستراند ؛ لکن وجود در ذات خود دارای مراتب متعدّدی است ؛ برخی مراتب آن ، انسان ، برخی دیگر گیاه و مرتبه ی دیگری حیوان است. به عبارت دیگر ، از نگاه حکیمان الهی ، وجود ، یک حقیقت دارای مراتب است که ما از مراتب گوناگون آن ماهیّات گوناگونی چون انسان و گیاه و حیوان و جماد ، و امثال این امور را انتزاع می کنیم. با این بیان اجمالی ، که تفصیل آن با عنوان « تشکیک وجود » در کتب فلسفی بیان شده ، معلوم می شود که در هر مرتبه از وجود ، تنها و تنها یک فرد می باشد ؛ چون طبق براهین حکما ، که اینجا جای ذکر آنها نیست ، تشخّص (شخص بودن هر موجودی ) به مرتبه ی وجود آن است نه به ویژگیهای او مثل قدّ و رنگ و شکل و زمان و مکان و ... . بلکه خود این ویژگیها نیز از لوازم تشخّص یک موجود بوده ، حکایت از رتبه ی وجودی او می کنند. (ر.ک: بدایةالحکمة ، علّامه طباطبایی ، مرحله پنجم ، فصل هشتم )
شاید این حقیقت متعالی را بتوان با مثالی آشنا روشنتر ساخت. اگر مراتب وجود را ـ به تسامح ـ مثل مراتب اعداد در نظر بگیریم ، آنگاه خواهیم دید که هر رقمی مرتبه ی خاصّی از عدد را به خود اختصاص داده و به خاطر واقع بودن در آن مرتبه ، صفات خاصّی را نیز دارا شده است ؛ و محال است عدد دیگری در جای آن عدد قرار گیرد. برای مثال ، عدد سه محال است فرد نبوده زوج باشد ؛ چون لازمه ی مرتبه ی سوم عدد ، فرد بودن آن است ؛ کما اینکه محال است عدد چهار هم زوج نبوده فرد باشد ؛ یا محال است عدد چهار ، عدد اوِّل باشد کما اینکه محال است عدد هفت ، عدد اوّل نباشد. همچنین محال است عدد سه در عین اینکه خودش خودش می باشد در جایگاه وجودی عدد چهار قرار گیرد ؛ ــ توجّه: بحث روی حقیقت این اعداد است نه علائم قراردادی آنها که در هر زبانی متفاوت می شود. ــ
به همین ترتیب در مراتب وجود نیز هر مرتبه ای خودش خودش است و محال است جای دو مرتبه از وجود عوض شود ؛ در غیر این صورت اساساً چیزی به نام عالم خلقت وجود نمی داشت ، همانگونه که اگر ممکن بود اعداد در جای یکدیگر بنشینند چیزی به نام اعداد و نظام ریاضی پدیدار نمی شد. تمام قوانین علم حساب و جبر ، با آن همه گستردگی و نظم شگفت ، ریشه در همین مراتب داشتن عدد و انحصار هر عدد به یک مرتبه ی خاصّ دارد و بس.

... ادامه ی پست قبل

پس نتیجه می گیریم که پدید آمدن عالم خلقت و درست شدن نظام هستی به این است که هر موجودی از موجودات عالم ، تنها و تنها یک مرتبه ی مخصوص از وجود را به خود اختصاص دهند ، که به واسطه ی این امر ، هر موجودی صفات مخصوص به خود را نیز دارا می شود و از همین رو محال است دو موجود از هر نظر یکسان باشند. و لازمه این امر ، آن است که موجودات در رتبه ی وجودی ، تفاوت ذاتی داشته باشند. از همین جا روشن می شود که نه تنها میان انسانهای عادی و انبیاء و ائمه (ع) تفاوت مرتبه وجود دارد ، بلکه بین تک تک انسانها و بلکه بین تک تک موجودات عالم خلقت نیز ، تفاوت مرتبه حاکم است و هیچ موجودی در مرتبه ی وجودی موجود دیگر نیست ؛ تا آنجا که حتّی دو الکترون یا دو پروتون نیز در یک رتبه از وجود قرار ندارند . لکن این تفاوت مراتب تنها زمانی قابل درک می شود که فاصله ی بین موجودات زیاد باشد. برای مثال وقتی ائمه (ع) نسبت به یکدیگر سنجیده می شوند یا انبیاء با هم مقایسه می شوند یا انسانهای عادی با هم مورد قیاس قرار می گیرند یا برخی حیوانات شبیه به هم ، در قیاس با یکدیگر واقع می شوند ، تشخیص تفاوت رتبه ی وجودی آنها مشکل می شود ؛ ولی اگر انبیاء و ائمه را با افراد عادی ، یا انسان عادی را با افراد عقب مانده ی ذهنی ، یا افراد عقب مانده ی ذهنی را با حیوانات ، یا حیوانی مثل میمون را با پروانه یا حیوانی مثل پروانه را با گیاه یا گیاه را با جماد مقایسه کنیم ، تفاوت مراتب به وضوح و با کمک حسّ فهمیده می شود. البته این حقیقت متعالی براهین عقلی خاصّ خود را هم در فلسفه ی اسلامی دارد که این مقال را مجال بیان آن نیست ؛ در این باب فقط به همین جمله بسنده می شود ، که طبق اصالت وجود ، تشخّص موجودات به وجود آنهاست نه به ماهیّات جوهری یا عرضی آنها.
حاصل کلام اینکه عالم خلقت دو رویه دارد ، یک رویه ی ظاهری و اعتباری که آن را ماهیّات یا قالبهای وجود می گویند و این همان چیزی است که اکثر مردم با آن انس دارند ؛ و رویه باطنی که در آن رویه ، دیگر خبری از قالبها نبوده فقط و فقط وجود است. در رویه ی ظاهری و اعتباری ، چنین به نظر می رسد که همه ی موجودات در عرض همدیگر قرار دارند و تنها صفات گوناگون آنهاست که موجب جدایی آنها از یکدیگر می شود ؛ امّا در رویه وجودی عالم ، هیچ موجودی در عرض موجود دیگر نیست ، بلکه همه ی موجودات در یک سلسله ی طولی قرار گرفته اند و هر موجودی یک مرتبه از این سلسله را اشغال نموده است ؛ مانند سلسله ی اعداد که هر عددی جای خاصّ خود را دارد. بر این اساس ، محال است که یک موجود در عین اینکه خودش خودش می باشد در مرتبه ی دیگری از وجود قرار گیرد.
بنا بر این ، اگر پاره ای از موجودات مثل گیاهان رشد و نموّ دارند و پاره ای دیگر چون جمادات فاقد این کمال می باشند ، ناشی از جایگاه وجودی آنهاست. و اگر برخی از موجودات مثل حیوانات ، افزون بر رشد و نموّ ، اراده نیز دارند ، باز به علّت برتری رتبه ی وجودی آنهاست. همچنین اینکه طایفه ای از موجودات ، افزون بر صفات پیش گفته ، دارای عقل نیز می باشند باز به خاطر رتبه ی وجودی آنهاست ؛ به همین نحو ، اینکه از بین همین عاقلها ، تعدادی دارای عصمت نیز می باشند باز حاصل رتبه ی وجودی آنهاست. پس هر چه رتبه ی وجودی موجودی قویتر باشد ، به همان اندازه از اوصاف کمال افزونتر و قوی تری برخورادار بوده ، اوصاف وجودی اش به اوصاف الهی نزدیکتر می شود ؛ و آن که در بالاترین مرتبه است خلیفةالله اعظم خواهد شد.

ملاali;877934 نوشت:
سلام

مثال شما هم از اون مثال هاست!

اون شخصی که در مثال شما تک تک خبری را نمیرساند اولا خدا نیست دوما در انکار بروی خبرش و خودش هم باز نیست
پس مثال مع الفارق بود

و اما مطلب بعدی...
چه کسی گفته اگر جهنم نباشد امتحانم نیست؟ امتحان میتواند باشد با این فرض که همه برنده باشند و تفاوت در کسب رتبه بالا و پایین باشد

و مطلب آخراینکه کسی تفکر نداره شبهه هم نداره
من خوشحالم که شبهه دارم این یعنی اینکه فکر میکنم و دربسته چیزی رو نمیپذیرم
آیا امثال علامه حسن زاده آملی و ملاصدرا و غیره هم اهل بهانه اند و به دنبال کار زشتند که به خلاف ظواهر قرآن چنین عقیده دارند که جهنم برای جهنمی بعد از مدتی گوارا و لذت بخش میشود؟!! نه اینطور نیست

بلکه ماجرا این است که وقتی چیزی عقلی نیست مثل عذاب ابدی
طور دیگر باید معنی کنیم آیات را

سوال بنده هم در همین راستاست

چرا خدا به تک تک افراد وحی نکرد؟
تا اینجا پاسخ که ندادید هیج
یه تهمت به من هم زده اید
خدا به فریادتون برسه


تهمتی در کار نبود.ماشاء الله پاسخ شما که خیلی اخلاق مدارانه بود.

کار خودتان را شبیه کار بزرگانی که نام بردید میدانید؟
زهی گمان باطل.
کار پاکان را قیاس از خود مگیر.
گرچه باشد در نوشتن شیر شیر

اشکالاتی که آن بزرگان مطرح میکنند ، بر مبانی عقلی استوار است.
نه اینکه بیاییند و مثلا شبهه ایجاد کنند که چرا دو ضربدر دو میشود چهار؟
خدا به فریاد همه ما برسه. به فریادرسی اش شدیدا نیازمندیم.

باسمه الحکیم

ملاali;832293 نوشت:
سلام

سلام اگر واقعا دین الهی حق است و آمده تا انسانها را از عذاب اخروی نجات دهد و به سعادت برساند
چرا به تک تک انسانها وحی نشد..تا دیگر بهانه ای نباشد؟!
شاید بگویید برای امتحان شدن
این هم منطقی نیست..چون وقتی پای امتحان وسط بیاید و امتحان هم سخت باشد قطعا عده ایی رفوزه میشوند
صحبت نکردن خوا با تک تک انسانها و دوری از زمان وحی باعث شده که دین در معرض شبهات زیاد و تفاسیر مختلف قرار بگیرد که این با مسله هدایت در تضاد است

با سلام و احترام

حقیقت وحی اتصال و اتحاد روح نبی با عوالم عقل و خیال است و برای این اتصال لازم است انسان خویش را

از امیال حیوانی و شهوانی تنزیه،و به ادراکات عقلی روی آورده و آن را بر امیال نفسانی خویش حاکم کند.

حال فرض کنید خداوند بر تک تک افراد بشر بدون این استعداد و آمادگی وحی می فرمود،کسانی که همّ و غمشان

دست یافتن به آلاف و الوف و افراط در شهوات و نفسانیّات است چه تأثیری از دریافت وحی می پذیرفتند؟

حبیبه;878078 نوشت:
باسمه الحکیم

با سلام و احترام

حقیقت وحی اتصال و اتحاد روح نبی با عوالم عقل و خیال است و برای این اتصال لازم است انسان خویش را

از امیال حیوانی و شهوانی تنزیه،و به ادراکات عقلی روی آورده و آن را بر امیال نفسانی خویش حاکم کند.

حال فرض کنید خداوند بر تک تک افراد بشر بدون این استعداد و آمادگی وحی می فرمود،کسانی که همّ و غمشان

دست یافتن به آلاف و الوف و افراط در شهوات و نفسانیّات است چه تأثیری از دریافت وحی می پذیرفتند؟

سلام
ممنون

اولا در قرآن صریحا آمده که بعضی از قوم لوط فرستادگان خدا به لوط را که فرشتگان باشند دیدند..با این وجود که طاهر و پاک هم نبودند
پس لزوما دیدن فرشتگان اسنعداد نمیخواهد
در ضمن اگر معصومین استعداد دارند خب خدا داده

و اما قسمت دوم پاسخ شما که گفتید وحی را چه سود به شهوت پرستان؟

پاسخ این است که حجت برآنان تمام میشود و بهانه ایی باقی نمیماند
اما در قرآن آمده آنان حتی گمان این را هم نمیکنند که آخرت وجود داشته باشد
خب این یعنی چی؟

هادی;878051 نوشت:
در حقیقت این فرمایش این پرسش را تداعی می کند که چرا خداوند متعال انسان ها را در عالی ترین رتبه نیافرید؟
پاسخ این است که:
خداوند متعال وجود محض است و از وجود محض جز وجود صادر نمی شود ؛ لذا خدا تنها و تنها وجود دهنده است و بس. پس چنین نیست که خدا ابتدا کسی را بیافریند و بعد او را انسان قرار دهد و سپس خصوصیّاتی مثل رتبه ی وجودی بالا داشتن ، معصومیّت یا عدالت یا ... به او بدهد. خداوند متعال صرفاً فیض وجود را گسترانده و وجود در ذات خود دارای مراتب می باشد ؛ و خصوصیّات هر مرتبه از وجود نیز لازمه ی ذات آن مرتبه می باشد. برای مثال چنین نیست که خدا ابتدا عدد چهار یا سه را خلق کند و آنگاه یکی از آنها را زوج و دیگری را فرد قرار دهد ؛ بلکه زوج بودن لازمه ی ذات چهار و فرد بودن لازمه ی ذات عدد سه می باشد ؛ بنا بر این خلق عدد چهار و سه همان است و زوج و فرد بودن آنها همان.
پس کار خداوند متعال این است که بساط وجود را می گستراند ؛ لکن وجود در ذات خود دارای مراتب متعدّدی است ؛ برخی مراتب آن ، انسان ، برخی دیگر گیاه و مرتبه ی دیگری حیوان است. به عبارت دیگر ، از نگاه حکیمان الهی ، وجود ، یک حقیقت دارای مراتب است که ما از مراتب گوناگون آن ماهیّات گوناگونی چون انسان و گیاه و حیوان و جماد ، و امثال این امور را انتزاع می کنیم. با این بیان اجمالی ، که تفصیل آن با عنوان « تشکیک وجود » در کتب فلسفی بیان شده ، معلوم می شود که در هر مرتبه از وجود ، تنها و تنها یک فرد می باشد ؛ چون طبق براهین حکما ، که اینجا جای ذکر آنها نیست ، تشخّص (شخص بودن هر موجودی ) به مرتبه ی وجود آن است نه به ویژگیهای او مثل قدّ و رنگ و شکل و زمان و مکان و ... . بلکه خود این ویژگیها نیز از لوازم تشخّص یک موجود بوده ، حکایت از رتبه ی وجودی او می کنند. (ر.ک: بدایةالحکمة ، علّامه طباطبایی ، مرحله پنجم ، فصل هشتم )
شاید این حقیقت متعالی را بتوان با مثالی آشنا روشنتر ساخت. اگر مراتب وجود را ـ به تسامح ـ مثل مراتب اعداد در نظر بگیریم ، آنگاه خواهیم دید که هر رقمی مرتبه ی خاصّی از عدد را به خود اختصاص داده و به خاطر واقع بودن در آن مرتبه ، صفات خاصّی را نیز دارا شده است ؛ و محال است عدد دیگری در جای آن عدد قرار گیرد. برای مثال ، عدد سه محال است فرد نبوده زوج باشد ؛ چون لازمه ی مرتبه ی سوم عدد ، فرد بودن آن است ؛ کما اینکه محال است عدد چهار هم زوج نبوده فرد باشد ؛ یا محال است عدد چهار ، عدد اوِّل باشد کما اینکه محال است عدد هفت ، عدد اوّل نباشد. همچنین محال است عدد سه در عین اینکه خودش خودش می باشد در جایگاه وجودی عدد چهار قرار گیرد ؛ ــ توجّه: بحث روی حقیقت این اعداد است نه علائم قراردادی آنها که در هر زبانی متفاوت می شود. ــ
به همین ترتیب در مراتب وجود نیز هر مرتبه ای خودش خودش است و محال است جای دو مرتبه از وجود عوض شود ؛ در غیر این صورت اساساً چیزی به نام عالم خلقت وجود نمی داشت ، همانگونه که اگر ممکن بود اعداد در جای یکدیگر بنشینند چیزی به نام اعداد و نظام ریاضی پدیدار نمی شد. تمام قوانین علم حساب و جبر ، با آن همه گستردگی و نظم شگفت ، ریشه در همین مراتب داشتن عدد و انحصار هر عدد به یک مرتبه ی خاصّ دارد و بس.

ممنون
اینکه هرچیزی مرتبه خاص خود را دارد یعنی جبر
یعنی شمر باید شمر میشد و امام حسین امام حسین
و اختیار این وسط یک چیز مجازی است نه حقیقی
و این تعبیر مستلزم ظلم است

مثال: اونکه ناقص به دنیا اومده و همیشه مریضه امکان ذاتیش همین بوده در حالی که داره زجر میکشه و آخرتشم همینه چون مرتبه وجودیش همینه

اما از سوال اصلی دور نشیم
اگر دنیا تنهاترین فرصت انسان است و احتمال فریب هم که بالاست...چرا خدا به تک تک انسانها وحی نکرد تا غفلت و بهانه ایی نباشه
من این سکوت خداوند و دوری از پیامبر و امام را نمیتونم هضم کنم
به کی باید بگم؟

هادی;878049 نوشت:
سلام علیکم
ما قائل به عدالت خداوند هستیم؛ نتیجه ای که حضرت عالی از عقاید خود گرفته اید با عدالت خداوند در تضاد است. اگر فرض کنیم خداوند نخواهد عده ای از انسان ها هدایت شوند در حقیقت به آن انسان ها ظلم کرده است و این سخن با عدالت مطلقه ی الهی منافات دارد.
برای اینکه به نتیجه ی درستی برسیم لازم است بدانیم دنیا به چه هدفی خلق شده است و در حقیقت پروسه ی هدایت به چه شکل صورت می گیرد؟
دانشمندان اسلامی در جای خود اثبات کرده اند که امور عالم هستی بر اساس اسباب و علل خاص خود اداره می شود؛ یعنی برای هر علتی معلولی و برای هر پدیده ای سببی است. برای مثال عدم پیروی از راهنمای درون(عقل) و همچنین راهنمای بیرون(پیامبران) موجب گمراهی و در نتیجه افتادن در ورطه ی هلاکت خواهد بود اما پیروی از این دو راهنما سبب خوشبختی خواهد بود؛ «این قاعده ای واضح و روشن است که خداوند این گونه مقرر فرموده»
خداوند تمامی کمالات را، بالقوه در وجود انسان قرار داده است و هدف از خلقت انسان این بوده که کمالات انسانی را به ظهور و بروز برساند، و ظهور و بروز این کمالات جز از کانال دنیای مادّی که دار تزاحم و دار آزمون است ممکن پذیر نیست.
چون دنیا دار تزاحم است و ظهور و بروز کمالات انسانی جز با مجاهده با نفس ظهور پیدا نمی کند، نفس می گوید گناه لذت دارد ولی عقل می گوید این لذت گذراست اگر لذت گناه را تجربه کنی از لذت های ابدی محروم می مانی. نفس شیطانی و نفس رحمانی همیشه در حال مبارزه هستند آن یکی می گوید انجام بده این یکی می گیود انجام نده، اگر نفس رحمانی بتواند بر نفس شیطانی غلبه کرده و پیروز شود در اثر پیروزی های پی در پی کمالات را به ظهور خواهد رسانید و انسان به مقامی خواهد رسید که نه تنها از فرشتگان فراتر می رود بلکه همنشین پیامبران خواهد بود و از آن بالاتر «عند ملیک مقتدر» خواهد بود.
بنا براین نباید این هدف را فراموش کرد، هدف این است که انسان با مبارزه و مجاهده با نفس، کمالات خود را به ظهور برساند و بروز و ظهور این کمالات جز در دنیای مادّی امکان پذیر نیست چرا که دار تزاحم است و در اثر مبارزه و مجاهده کمالات انسان ظاهر خواهند شد.
اگر قرار بود خداوند از همان ابتدا همه افراد را مومن و متدین بیافریند، همه افراد دارای چشم برزخ بین باشند و همه انسان ها با پیامبران یکی باشند اولا مبارزه ای در کار نبود که در این صورت خلقت انسان، لغو و بیهوده بود ثانیا چنین موجوداتی از قبل خلق شده اند که گناهی از آن ها سر نمی زند.
اساسا فرق بین فرشتگان الهی و انسان در همین است که نحوه ی خلقت ملائکه الله بدین گونه است که جز خیر نمی توانند اختیار کنند اما انسان با توجه به نوع خلقتش بین انتخاب خیر و شرّ مخیّر است و می تواند یکی از خیر و شرّ را اختیار کند و همین قدرت اختیار موجب شده است مقام انسان از ملائکه ای بسیار بالاتر باشد تا جایی که حضرت جبرائیل تا یک مرحله توانست در معراج با پیامبر(صلی الله علیه و آله) همراهی کند.

سلام و تشکر

این سخن را قبول ندارم که اگر همه مومن بودند خلقت بیهوده بود چرا بیهوده؟
مگر خوبی مرتبه نداره؟ بین خوبها هم میتواند امتحان باشه و یکی از همه خوب تر باشه
در ضمن همین خلقت فعلی هم از بیهوده بودن مصون نیست چون بنا به فرمایش خودتان هرکی در مرتبه خاص خودش است لذا نمیتونیم توقع داشته باشیم معاویه علی میشد و علی معاویه

باسمه الخبیر

ملاali;878092 نوشت:
اولا در قرآن صریحا آمده که بعضی از قوم لوط فرستادگان خدا به لوط را که فرشتگان باشند دیدند..با این وجود که طاهر و پاک هم نبودند
پس لزوما دیدن فرشتگان اسنعداد نمیخواهد
در ضمن اگر معصومین استعداد دارند خب خدا داده

سلام علیکم

رؤیت فرشتگان عذاب هیچ فضیلت و کرامتی برای قوم لوط محسوب نمی گردد چنانچه کفار و مشرکین نیز در هنگام

احتضار و مرگ آنها را می بینند و با آنها سخن می گویند.سخن در تلقی وحی است نه رؤیت فرشته ای که متمثل

شده است.لازمۀ دریافت وحی اتصال به عالم عقول است نه مشاهدۀ فرشتگان.

امّا در اینکه پیامبران مصطفی بوده اند شکی نیست و قابلیت ذاتی آنها و پاکی گوهر وجودشان غیر قابل انکار

خب همین مطلب گویای آن است که هر کسی شایستگی دریافت وحی را ندارد لذا نمی توان انتظار داشت

خداوند بر کل افراد بشر وحی نازل بفرماید.

ملاali;878092 نوشت:
و اما قسمت دوم پاسخ شما که گفتید وحی را چه سود به شهوت پرستان؟

پاسخ این است که حجت برآنان تمام میشود و بهانه ایی باقی نمیماند

عقل و فطرت حجج باطنی خداوند بر انسانند و وحی تنها ذکر و تذکر است و به تعبیر امیر مؤمنان علیه السلام

وسیله ای برای بیداری عقول خفته،بنابراین از سه جهت حجت بر انسان تمام است:

1-عقل

2-فطرت

3-بعثت انبیاء برای هدایت

ملاali;878092 نوشت:
اما در قرآن آمده آنان حتی گمان این را هم نمیکنند که آخرت وجود داشته باشد
خب این یعنی چی؟

یعنی آنها با سوء اختیار خویش در عالم محسوسات و ظواهر دنیا غرق شده اند:"یعلمون ظاهرا من حیاة الدنیا"

تنها به ظاهر دنیا انس گرفته و از آخرت غافل گشته اند.

به مرور زمان استفاده انسانها از موبایل تبلت و کامپیوتر بیشتر و بیشتر و بیشتر شد .
همه یک تبلت یا یک گوشی در دستانشون گرفتند و از دنیای واقعیت ها جدا شدند ...
به مرور زمان واقعیت و تخیل با هم ترکیب شد .

حاصل این ترکیب ... موجودیتی خارق العاده شد که نیمی واقعی و نیمی تخیلی بود . به اندازه یک واقعیت واقعی و به اندازه یک تخیل دست نیافتنی بود.

اسم این موجود رو دانشمندان اون زمان ایکس 23 گذاشتند .

ایکس 23 قدرت عجیبی در تهییج دیگران داشت . ایکس 23 صدایی دیجیتال گونه از دهانش خارج میشد و همه رو مسخ خودش میکرد . میتونست مثله یه موبایل با افراد مسخ شده ارتباط رادیویی برقرار کنه و اونها رو به کارهایی وادار کنه .

ایکس 23 به مرور زمان همه رو مسخ خودش کرد . همه انسانها مثال زامبی در چنتره ایکس 23 در اومده بودند و روز به روز هم به تعدادشون اضافه میشد .

تنها گروه اندکی که تخیل خودشون رو قفل کرده بودند و در درون واقعیت ها زندگی میکردند میتونستند از دست ایکس 23 در امان باشند . سالها گذشت و همه انسانها زامبی شدند و از واقعیت ها گذشتند و تخیلی شدند .

در این میان تنها آرگو ( الهه حقیقت و واقعیت ) بود که جام تخیل را ننوشیده بود ...ایکس 23 تمام خانواده آرگو رو زامبی کرده بود . بجز آرگو تمامی الهه ها هم تاب مقاومت در برابر ایکس 23 رو نداشتند .

الهه خشم ، الهه عشق ، الهه طوفان و ... همه زامبی شده بودند و به دور ایکس 23 میچرخیدند . و نعره میزدند .

آرگو برگستوان میپوشه و آماده جنگ با ایکس 23 میشه .

ارگو کامیونی رو پر از مواد منفجره میکنه و به سمته ایکس 23 حرکت میکنه .

آرگو با کامیون از صف طواف کنندگانی که به دور ایکس 23 طواف میکردند عبور میکنه . ناگهان صدای فرزندش رو میشنوه . کامیون رو در نزدیکی ایکس 23 نگاه میداره و در صف به دنبال پسرش میگرده .

پسرش رو در آغوش میگیره و با ریموتی که در دستش بوده کامیون رو منفجر میکنه ...

آرگو میبینه باعث نجات همه انسانها شده...آرگو ، ایکس 23 رو نابود میکنه و همه انسانها رو از دست ایکس 23 نجات میده ...

ولی آیا آرگو تونسته بود ایکس 23 رو واقعا نابود کنه ، ایا واقعا آرگو تونسته بود که انسانها رو نجات بده ، یا اینکه آرگو در چنگال ایکس 23 اسیر شده و مانند سایر الهه ها زامبی شده ...

چه کسی جواب این سوال رو میدونه ؟

ملاali;832293 نوشت:
سلام

سلام اگر واقعا دین الهی حق است و آمده تا انسانها را از عذاب اخروی نجات دهد و به سعادت برساند
چرا به تک تک انسانها وحی نشد..تا دیگر بهانه ای نباشد؟!
شاید بگویید برای امتحان شدن
این هم منطقی نیست..چون وقتی پای امتحان وسط بیاید و امتحان هم سخت باشد قطعا عده ایی رفوزه میشوند
صحبت نکردن خوا با تک تک انسانها و دوری از زمان وحی باعث شده که دین در معرض شبهات زیاد و تفاسیر مختلف قرار بگیرد که این با مسله هدایت در تضاد است


سلام،
دین الهی حق است و آمده تا انسان‌ها این فرصت را داشته باشند که خودشان رستگار شوند
بله دین به تک‌تک انسان‌ها وحی می‌شود و وحی مخصوص پیامبران نیست ... تنها انسان‌هایی که به آن‌ها وحی شود مکلف هستند ... شرط تکلیف عقل است و عقل محل وحی خداست ... به یک نفر اینطور وحی می‌شود که احکام اینطور است و درست و غلط اینطور هستند، به یک نفر دیگر هم اینطور وحی می‌شود که این مرد راستگوست و از طرف خداست و مفترض‌الطاعة است و باید از او اطاعت کرد ... اسلام برای پیامبر خدا یعنی تسلیم خدا شدن در برابر شریعتی که او وحی نموده است، دین مابقی انسان‌ها یعنی تسلیم پیامبر خدا شدن ... این برای کسانی است که یا پیامبرند و یا مستقیماً مخاطب پیامبری قرار گرفته‌اند، اما در عین حال برای کسانی که علی‌الظاهر پیامبری برایشان نیامده، مثلاً برای تمام مردم این زمان چه علی الظاهر خبر از اسلام داشته باشند و چه نداشته باشند می‌توان از این آیه استفاده نمود که خداوند فرموده است: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»، کسی که این مطلب برایش جا نیفتاده باشد شاید و تنها شاید مشمول آن بخش از آیه شود که خداوند اضافه کرده است که «وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ».

حبیبه;878154 نوشت:
باسمه الخبیر

سلام علیکم

رؤیت فرشتگان عذاب هیچ فضیلت و کرامتی برای قوم لوط محسوب نمی گردد چنانچه کفار و مشرکین نیز در هنگام

احتضار و مرگ آنها را می بینند و با آنها سخن می گویند.سخن در تلقی وحی است نه رؤیت فرشته ای که متمثل

شده است.لازمۀ دریافت وحی اتصال به عالم عقول است نه مشاهدۀ فرشتگان.

امّا در اینکه پیامبران مصطفی بوده اند شکی نیست و قابلیت ذاتی آنها و پاکی گوهر وجودشان غیر قابل انکار

خب همین مطلب گویای آن است که هر کسی شایستگی دریافت وحی را ندارد لذا نمی توان انتظار داشت

خداوند بر کل افراد بشر وحی نازل بفرماید.

عقل و فطرت حجج باطنی خداوند بر انسانند و وحی تنها ذکر و تذکر است و به تعبیر امیر مؤمنان علیه السلام

وسیله ای برای بیداری عقول خفته،بنابراین از سه جهت حجت بر انسان تمام است:

1-عقل

2-فطرت

3-بعثت انبیاء برای هدایت

یعنی آنها با سوء اختیار خویش در عالم محسوسات و ظواهر دنیا غرق شده اند:"یعلمون ظاهرا من حیاة الدنیا"

تنها به ظاهر دنیا انس گرفته و از آخرت غافل گشته اند.

سلام

لازمه وحی اتصال به عالم عقول است یعنی چی؟
اینکه استعداد باید باشد عالم عقول باید باشد به نظرتان تناقض نیست؟
اگه استعداد و عقل نیست پس تکلیف از کجا می آید؟ چرا نوبت به اینجا که میرسد همه اهل عقول و با استعدادند؟!
اصلا این عالم عقول از کجا اومده؟؟!!
آیا در رویات و آیات پاسخ سوال بنده پیدا نمیشه؟ که رجوع میکنید به این اصطلاحات...
اینکه یه دنیای زود گذر میتواند تا ابد باعث گرفتاری انسانها شود و فقط هم همین دنیا محل توشه جمع کردن است...از نظر عقلی و انصافی میطلبید مسله هدایت و گوشزد خیلی جدی تر باشد

اما این هدایتی که بنده میبینم بیشتر شبیه یک کتاب و مرام نامه ایی است که با تبلیغ طرفدار پیدا کرده مثل هر آیین دیگر
تازه نفوذش هم جغرافیای خاصی بوده
تازه دشمن هم دارد و بسیار هم برای چنین کتابی مانع درست کرده اند

و اما حجج باطنی هنوز ثابت نشده
حضرت علی در نهج البلاغه فرموده اند در دل نوجوانان هرچه بکارید همان را برداشت میکنید اگر شما به موقع کشت نکنید دیگران میکارند و برداشت میکنند

اگه یه نگاه به دنیای امروز بیاندازید که انشاءالله میاندازید همین مطلب را میبینید که آدمی بنده همان چیزی است که جذبش شده بنده وراثت بنده محیط و تبلیغ و اختیارش هم در همین محدوده است و بس

هدف از این سوال تخریب نیست بلکه پیدا کردن جواب قانع کننده است اما متاسفانه پاسخ ها خیلی سطحی اند

باتشکر

ملاali;878093 نوشت:
اگر دنیا تنهاترین فرصت انسان است و احتمال فریب هم که بالاست...چرا خدا به تک تک انسانها وحی نکرد تا غفلت و بهانه ایی نباشه
من این سکوت خداوند و دوری از پیامبر و امام را نمیتونم هضم کنم
به کی باید بگم؟


سلام علیکم
پاسخ فرمایش حضرت عالی در پشت های پیشین داده شد، گفته شد که در بر اساس آیات و روایات، دنیا دار امتحان است و انسان برای چیزی جز امتحان به دنیا نیامده است، خاصیت امتحان این است که ممتحن سوالاتی را مطرح می کند و امتحان شونده نیز بر اساس معلومات خود پاسخ سوالات را می دهد.
در کجای دنیا، ممتحن، جواب سوالات را به امتحان شونده می گوید، شاگرد باید خودش با تلاش خود به مرتبه ای از معلومات برسد که بتواند جواب سوالات را پیدا کرده و در ورقه ی امتحانی ثبت نماید. هدف از مدرسه رسیدن به این مرتبه از علم دانش است. هدف این نیست که صرفا امتحانی برگزار شود و معلم نیز نمره ای بدهد. هدف رسیدن شاگرد به کمال است، هدف این است که شاگرد با جدّ و جهد تمام به مرتبه اجتهاد برسد و تولید علم کند. اگر جواب سوالات را خود معلم بگوید رسیدن به این مرتبه ممکن نخواهد بود .
خداوند سبحان مدرسه ی دنیا را خلق فرمود تا انسان با جواب دادن به سوالات امتحانی به مرتبه ای از کمال برسد که بتواند از عالم ماده و عالم برزخ فراتر رفته و عالم عقول را درک کند و بلکه بالاتر از آن به عالم اسماء و صفات راه یابد و همنشنین انبیاء و اولیاء شود.
اگر از همان ابتدا جواب سوالات امتحانی به انسان گفته می شد رسیدن به این مرتبه از کمال ممکن پذیر نبود، عدالت خداوند نیز ایجاب می کند که این فرصت ها را از انسان سلب نکند.
پرسش: آیا شاگرد در جلسه امتحان می تواند از معلم درخواست کند جواب سوالات را بدهد!؟

ملاali;878095 نوشت:
ین سخن را قبول ندارم که اگر همه مومن بودند خلقت بیهوده بود چرا بیهوده؟
مگر خوبی مرتبه نداره؟ بین خوبها هم میتواند امتحان باشه و یکی از همه خوب تر باشه
در ضمن همین خلقت فعلی هم از بیهوده بودن مصون نیست چون بنا به فرمایش خودتان هرکی در مرتبه خاص خودش است لذا نمیتونیم توقع داشته باشیم معاویه علی میشد و علی معاویه


طبق آنچه در پست قبلی خدمتتون ارائه شد، کودکی که برای علم آموزی به مدرسه می رود در ابتدای ورود به مدرسه حتی خواندن و نوشتن هم بلد نیست، اما بعد از ورود به مدرسه با تعلیم های معلم و با تمرین های مکرر خودش به مرتبه ای از علم نائل می شود.
انسان در بدو تولد نسبت به ماوراء الطبیعه همانند کودکی است که حتی الفبای ماوراء الطبیعه را هم نمی داند، خلقت در این دنیا به خاطر این است که انسان با تعالیم انبیاء و اولیاء و تلاش خود، به مقامات معنوی نائل آید.
برای رسیدن به مدرک های اعتباری دنیا از قبیل دکتری و ... سال های سال جدّ و جهد لازم است؛ انسان تنبل و کسی که تلاشی در این راه انجام نداده باشد به مدرک دکتری نخواهد رسید حال شما چه انتظاری دارید که انسان بدون هیچ تلاشی به مقامات معنوی نائل آید. رسیدن به این مقامات به طریق اولی تلاش مضاعف می خواهد.

هادی;878624 نوشت:
طبق آنچه در پست قبلی خدمتتون ارائه شد، کودکی که برای علم آموزی به مدرسه می رود در ابتدای ورود به مدرسه حتی خواندن و نوشتن هم بلد نیست، اما بعد از ورود به مدرسه با تعلیم های معلم و با تمرین های مکرر خودش به مرتبه ای از علم نائل می شود.
انسان در بدو تولد نسبت به ماوراء الطبیعه همانند کودکی است که حتی الفبای ماوراء الطبیعه را هم نمی داند، خلقت در این دنیا به خاطر این است که انسان با تعالیم انبیاء و اولیاء و تلاش خود، به مقامات معنوی نائل آید.
برای رسیدن به مدرک های اعتباری دنیا از قبیل دکتری و ... سال های سال جدّ و جهد لازم است؛ انسان تنبل و کسی که تلاشی در این راه انجام نداده باشد به مدرک دکتری نخواهد رسید حال شما چه انتظاری دارید که انسان بدون هیچ تلاشی به مقامات معنوی نائل آید. رسیدن به این مقامات به طریق اولی تلاش مضاعف می خواهد.

با سلام وعرض ادب

خب استاد گرامی ،چرا خداوند اون عقل وعلمی رو که به پیامبران (ص)عطا کرد ،به ما عطا نکرده؟

هادی;878604 نوشت:

سلام علیکم
پاسخ فرمایش حضرت عالی در پشت های پیشین داده شد، گفته شد که در بر اساس آیات و روایات، دنیا دار امتحان است و انسان برای چیزی جز امتحان به دنیا نیامده است، خاصیت امتحان این است که ممتحن سوالاتی را مطرح می کند و امتحان شونده نیز بر اساس معلومات خود پاسخ سوالات را می دهد.
در کجای دنیا، ممتحن، جواب سوالات را به امتحان شونده می گوید، شاگرد باید خودش با تلاش خود به مرتبه ای از معلومات برسد که بتواند جواب سوالات را پیدا کرده و در ورقه ی امتحانی ثبت نماید. هدف از مدرسه رسیدن به این مرتبه از علم دانش است. هدف این نیست که صرفا امتحانی برگزار شود و معلم نیز نمره ای بدهد. هدف رسیدن شاگرد به کمال است، هدف این است که شاگرد با جدّ و جهد تمام به مرتبه اجتهاد برسد و تولید علم کند. اگر جواب سوالات را خود معلم بگوید رسیدن به این مرتبه ممکن نخواهد بود .
خداوند سبحان مدرسه ی دنیا را خلق فرمود تا انسان با جواب دادن به سوالات امتحانی به مرتبه ای از کمال برسد که بتواند از عالم ماده و عالم برزخ فراتر رفته و عالم عقول را درک کند و بلکه بالاتر از آن به عالم اسماء و صفات راه یابد و همنشنین انبیاء و اولیاء شود.
اگر از همان ابتدا جواب سوالات امتحانی به انسان گفته می شد رسیدن به این مرتبه از کمال ممکن پذیر نبود، عدالت خداوند نیز ایجاب می کند که این فرصت ها را از انسان سلب نکند.
پرسش: آیا شاگرد در جلسه امتحان می تواند از معلم درخواست کند جواب سوالات را بدهد!؟

سلام

بله در جلسه امتحان نمیتوان جواب سول را از معلم پرسید
اما به همین میزان امتحان کردن بدون تعلیم هم معنایی ندارد
اینکه دنیا جز جلسه امتحان چیزی نیست غلط است
قطعا کلاس درس هم باید باشد
سوال ما این است چرا خدا تک تک تعلیم نمیدهد تا بهتر باشد؟؟!!

در ضمن رفوزه شدن در جلسه امتحان یعنی بدست نیاوردن کمال جدید
عذاب از کجا دیگه میاد؟!

به نظر من مثال امتحان خیلی نقص دارد

باسمه الحکیم

سلام علیکم

ملاali;878349 نوشت:
سلام

لازمه وحی اتصال به عالم عقول است یعنی چی؟
اینکه استعداد باید باشد عالم عقول باید باشد به نظرتان تناقض نیست؟
اگه استعداد و عقل نیست پس تکلیف از کجا می آید؟ چرا نوبت به اینجا که میرسد همه اهل عقول و با استعدادند؟!
اصلا این عالم عقول از کجا اومده؟؟!!
آیا در رویات و آیات پاسخ سوال بنده پیدا نمیشه؟ که رجوع میکنید به این اصطلاحات...
اینکه یه دنیای زود گذر میتواند تا ابد باعث گرفتاری انسانها شود و فقط هم همین دنیا محل توشه جمع کردن است...از نظر عقلی و انصافی میطلبید مسله هدایت و گوشزد خیلی جدی تر باشد

اما این هدایتی که بنده میبینم بیشتر شبیه یک کتاب و مرام نامه ایی است که با تبلیغ طرفدار پیدا کرده مثل هر آیین دیگر
تازه نفوذش هم جغرافیای خاصی بوده
تازه دشمن هم دارد و بسیار هم برای چنین کتابی مانع درست کرده اند

و اما حجج باطنی هنوز ثابت نشده
حضرت علی در نهج البلاغه فرموده اند در دل نوجوانان هرچه بکارید همان را برداشت میکنید اگر شما به موقع کشت نکنید دیگران میکارند و برداشت میکنند

اگه یه نگاه به دنیای امروز بیاندازید که انشاءالله میاندازید همین مطلب را میبینید که آدمی بنده همان چیزی است که جذبش شده بنده وراثت بنده محیط و تبلیغ و اختیارش هم در همین محدوده است و بس

هدف از این سوال تخریب نیست بلکه پیدا کردن جواب قانع کننده است اما متاسفانه پاسخ ها خیلی سطحی اند

باتشکر

با سابقه ای که از مباحث حضرتعالی دارم قطعا پاسخ سؤال اولتان را می دانید.

اما سؤال دوم خیر تناقضی نیست چرا که غیر از صفای گوهر وجود و مادۀ آن که بواسطه طهارت

آباء و امهات انبیاء، موجب تفاضل آنها نسبت به سایر مردم است،تنزه اختیاری آنان از توجه

و علاقۀ به طبیعت و کمال انقطاع الی الله موجب مزید استعداد ذاتی برای دریافت وحی و انباء است.

دلیل نقلی آن نیز «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ»؛ انعام (6)

خداوند بهتر می داند رسالتش را در کجا قرار دهد.

استعداد و عقلی که از آن صحبت می کنیم استعداد دریافت وحی است نه عقل و استعدای

که با بلوغ فکری به دست می آید و موجد تکلیف است.

تأثیر محیط بر تربیت و نیز خانواده و لقمه و سایر عوامل خارجی غیر قابل انکار است،دستورات تربیتی دین

هم برای همین است.همان دینی که به واسطۀ وحی و از طریق انبیاء به ما رسیده است.

حبیبه;878747 نوشت:
باسمه الحکیم

سلام علیکم

با سابقه ای که از مباحث حضرتعالی دارم قطعا پاسخ سؤال اولتان را می دانید.

اما سؤال دوم خیر تناقضی نیست چرا که غیر از صفای گوهر وجود و مادۀ آن که بواسطه طهارت

آباء و امهات انبیاء، موجب تفاضل آنها نسبت به سایر مردم است،تنزه اختیاری آنان از توجه

و علاقۀ به طبیعت و کمال انقطاع الی الله موجب مزید استعداد ذاتی برای دریافت وحی و انباء است.

دلیل نقلی آن نیز «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ»؛ انعام (6)

خداوند بهتر می داند رسالتش را در کجا قرار دهد.

استعداد و عقلی که از آن صحبت می کنیم استعداد دریافت وحی است نه عقل و استعدای

که با بلوغ فکری به دست می آید و موجد تکلیف است.

تأثیر محیط بر تربیت و نیز خانواده و لقمه و سایر عوامل خارجی غیر قابل انکار است،دستورات تربیتی دین

هم برای همین است.همان دینی که به واسطۀ وحی و از طریق انبیاء به ما رسیده است.

لازمه پذیرش سخن شما یعنی عدم تکلم خداوند
سخن شما یعنی اینکه عموم انسانها چون عقل کل نیستند خطا میکنند و نمیتوانند عینا مطابق با واقع بیاندیشند اما کسانی هستند که عقل کل اند و حرفشون حرف خداست
چقدر قشنگ با چنین اندیشه ایی تکلم خداوند و قدرت او براین کار نفی مبشود

ملاali;878836 نوشت:
لازمه پذیرش سخن شما یعنی عدم تکلم خداوند
سخن شما یعنی اینکه عموم انسانها چون عقل کل نیستند خطا میکنند و نمیتوانند عینا مطابق با واقع بیاندیشند اما کسانی هستند که عقل کل اند و حرفشون حرف خداست
چقدر قشنگ با چنین اندیشه ایی تکلم خداوند و قدرت او براین کار نفی مبشود
سلام
چطور به چنين نتيجه اي رسيديد؟!
اينكه ظرف آب من كوچك باشد چه نقصي به دريا وارد مي كند؟!

باسمه الحق

ملاali;878836 نوشت:
لازمه پذیرش سخن شما یعنی عدم تکلم خداوند
سخن شما یعنی اینکه عموم انسانها چون عقل کل نیستند خطا میکنند و نمیتوانند عینا مطابق با واقع بیاندیشند اما کسانی هستند که عقل کل اند و حرفشون حرف خداست

ملاali;878836 نوشت:
چقدر قشنگ با چنین اندیشه ایی تکلم خداوند و قدرت او براین کار نفی مبشود

تکلم حق و قدرت باریتعالی بر آن نفی نمی شود بلکه سلامت حواس باطنی و گوش شنوا و چشم دل بینای

انسانهایی که غرق در شهوات حیوانی هستند نفی می شود به شهادت آیۀ شریفۀ 179 سورۀ اعراف:

" لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ"

دلهایی دارند که با آن درک نمی کنند و چشمهایی دارند که با آن نمی بینند و گوشهایی دارند که با آن نمی شنوند،ایشان

چون چهار پایانند، بلکه از آنها گمراهتر هستند وایشان همان غفلت زدگانند.

ملاali;878746 نوشت:
سلام

بله در جلسه امتحان نمیتوان جواب سول را از معلم پرسید
اما به همین میزان امتحان کردن بدون تعلیم هم معنایی ندارد
اینکه دنیا جز جلسه امتحان چیزی نیست غلط است
قطعا کلاس درس هم باید باشد
سوال ما این است چرا خدا تک تک تعلیم نمیدهد تا بهتر باشد؟؟!!

در ضمن رفوزه شدن در جلسه امتحان یعنی بدست نیاوردن کمال جدید
عذاب از کجا دیگه میاد؟!

به نظر من مثال امتحان خیلی نقص دارد


با سلام
به نظر حقیر این مثال می تواند راه گشا باشد، چرا که هم با آیات و روایات سازگاری دارد و هم برای همه ما ملموس است، چون همه ما دوران دانش آموزی را سپری کردیم لذا می توان به راحتی به نتیجه ی مطلوبی دست یافت.
ببینید برادر طبق آنچه از بیانات ائمه معصومین علیهم السلام بر می آید در وجود انسان کمالات بالقوه ای نهفته است و هدف از خلقت انسان نیز چیزی جز فعلیت بخشیدن به کمالات بالقوه نیست. برای فعلیت بخشیدن به کمالات بالقوه لازم است انسان مدتی در مدرسه ی دنیا آموزش ببیند و بعد از ابتلائات و آزمون های مختلف به این کمالات نائل آید.
معلمین مدرسه ی دنیا، انبیاء و اولیاء هستند و تعلیماتی که این بزرگواران بیان فرمودند انسان را به کمال نهایی خود می رساند، لذا در مدرسه ی دنیا هم کلاس درس داریم و هم معلم. سوالات امتحانی نیز از تعالیم روح بخش انبیاء و اولیاء علیهم السلام است و هر انسانی با تعالیم انبیاء علیهم السلام آشنا باشد از امتحانات الهی سربلند بیرون آمده و به کمال خود نائل خواهد آمد.
مطلب دیگری که لازم است متذکر شوم این است که هدف از خلقت انسان، رسیدن به بهشت و جهنم نیست؛ بهشت و جهنم نتیجه اعمال انسان‌ها است که با عمل انسان شکل می گیرد، هدف نهایی همان نائل آمدن به کمالات انسانی است که فراتر از بهشت و نعمات بهشتی است و بلکه بهشت آفرین است.
برای رسیدن به کمال لازم است بذر انسانی را پرورش داد، کمال نهایی بذر درخت سیب این است که با آبیاری صحیح و مبارزه با آفات، به درخت تنومندی تبدیل شود؛ در حقیقت بذر، بالقوه درختی است تنومند. منتهی فعلیت یافتن قوه ی «درخت بودن» به این است که خوب پرورش یابد . دانش آموز نیز بالقوه دکتر یا مهندس است منتهی فعلیت بخشیدن به این قوه به این است که در مدرسه پرورش یافته و آموزش ببیند.
انسان نیز بالقوه انسان کامل است منتهی فعلیت یافتنش به این است که در دار دنیا بذر انسانی خود را خوب پرورش دهد و از تعالیم انبیاء در جهت فعلیت بخشیدن به قوه ی انسانیت یاری جوید. آیا بذر می تواند بدون پرورش یافتن به درخت تبدیل شود ؟ آیا دانش آموز می تواند بدون درس خواندن به مدرک دکتری نائل آید؟
اگر جواب این سوالات مثبت باشد پس انسان نیز برای رسیدن به کمال نهایی انسانیت چاره ای جز این ندارد که در این دنیا با مبارزه با امیال نفسانی و غلبه بر آن به کمال برسد ان شاء الله تعالی.

همای رحمت;878625 نوشت:
با سلام وعرض ادب

خب استاد گرامی ،چرا خداوند اون عقل وعلمی رو که به پیامبران (ص)عطا کرد ،به ما عطا نکرده؟

سلام علیکم .
از پرسشتان خوبتان تشکر می کنم.
بزرگوار پست 12 و 13 همین تاپیک در حقیقت پاسخی است به فرمایش حضرت عالی .
لطفا مطالعه فرمایید اگر به پاسخ نرسیدید بنده در خدمتتون هستم.

هادی;878959 نوشت:
سلام علیکم .
از پرسشتان خوبتان تشکر می کنم.
بزرگوار پست 12 و 13 همین تاپیک در حقیقت پاسخی است به فرمایش حضرت عالی .
لطفا مطالعه فرمایید اگر به پاسخ نرسیدید بنده در خدمتتون هستم.

با سلام وعرض ادب وتشکر از شما گل

استاد گرامی من هیچی از فلسفه نمیدونم ،

خب من چیزی که از مطالبتون فهمیدم اینه که اصل وجود مون روحمونه!وبزرگی روحمون ؛بستگی به ظرفیت خودمون

داشته وهیچکدوم از ما نمیتونیم شبیه هم باشیم !و...

ولی خب یه چیزی رومن متوجه نمیشم ،ما موجودات که هیچی از خودمون نداریم ،خب چطور ظرفیتمون رو خودمون

تعیین کردیم؟

همای رحمت;878966 نوشت:
من

با سلام مجدد
با توجه به اینکه پرسش حضرت عالی ربط چندانی به موضوع بحث ندارد، پاسخ تفصیلی به پرسش حضرت عالی موجب انحراف بحث خواهد شد، لذا با اجازه استاتر محترم تاپیک پاسخی کوتاه به پرسش شما می دهیم و در صورت نیاز به توضیح بیشتر لازم است تاپیک جدایی ایجاد فرمایید.
در پاسخ به پرسش حضرت عالی برخی سکوت کرده اند و گفته اند فهم این مسائل از درک انسان های عادی خارج است، اما برخی دیگر از علما با توجه به روایات پاسخ هایی را داده اند که برای فهم این پاسخ هم لازم است مطالعات فلسفی داشته باشید.
پاسخ:
در بین تمام موجودات عالم امکان ، انسان اشرف مخلوقات و گل سر سبد هستی است. البته به شرط آن که این موجود دو پای مشهور به انسان ،حقیقتاً نیز انسان بوده و شأن انسانی خود را حفظ نموده باشد ؛ و با سوء اختیار خود به مادون حیوان سقوط نکرده و مصداق « أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل » نشده باشد. و در بین انسانها ، معصومین (ع) ــ اعمّ از انبیاء و اوصیای آنها و معصومینی که امام یا پیامبر نیستند. ــ از شرافت و برتری وجودی ویژه ای برخوردارند. و در بین معصومین (ع) ، چهارده معصوم (ع) شرف و برتری افزونتری دارند. و در بین چهارده معصوم (ع) ، وجود ختمی درجات ، خلیفة الله مطلق ، حضرت احمد محمّد محمود ـ صلوات الله علیه و آله ــ جایگاه و پایگاه ممتازی دارد که احدی را به آن مقام راه نیست.
امّا اشرف مخلوقات یعنی چه؟ و چرا برخی موجودات اشرف از برخی دیگرند؟ و چرا چهارده معصوم(ع) در اوج شرف قرار گرفته اند؟
شرف به معنی بلندی و اشرف به معنی بلندترین است . و مراد از اشرف مخلوقات بودن پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت او ، این است که مرتبه وجودی آن حضرات ، از همه موجودات بالاتر و محیط بر آنهاست. به عبارت دیگر پیامبر (ص) و اهل بیت او بر همه موجودات اِشراف وجودی دارد. توضیح مطلب این که وجود یک حقیقت دارای مراتب است ؛ یعنی در عین اینکه یک حقیقت است ولی دارای مراتب گوناگون است ؛ مثل نور که یک حقیقت بوده ولی از حیث شدّت و ضعف دارای مراتب مختلف است. و هر مرتبه از وجود ، نسبت به مرتبه پایین تر از خود ، علّت و نسبت به بالاتر از خود معلول است. و مراد از بالا بودن مرتبه وجودی یک موجود ، این است که وجود آن موجود ، قویتر و شدیدتر از وجود مرتبه پایین تر از خود بوده ، بر تمام وجود آن احاطه دارد و تمام کمالات آن را داراست. با این بیان ، روشن است که وجود خداوند متعال بالاترین مرتبه وجود و محیط بر همه موجودات بوده و جامع کمالات همه آنهاست. بنا بر این ، معیار اشرفیّت موجودات ، مقدار نزدیکی وجودی آنها به خداوند متعال است . خداوند متعال کمال مطلق و قداست محض است ؛ لذا هر چه یک موجود ، از حیث وجودی به خدا نزدیکتر باشد به همان اندازه از کمال ، قداست و شرافت برخوردار خواهد شد.
نسبت موجودات به خداوند متعال ، در سیر نزولی خلقت ، همواره ثابت است و تغییر نمی کند . یعنی اوّلین موجودی که از خداوند متعال ، صادر شده است ، در بین موجودات ، از بالاترین رتبه وجودی برخوردار است ؛ و او واسطه فیض است برای دومین موجودی که از خدا صادر شده است ؛ و بعد از او سومین موجود است ؛ و ... . هر چه این سیر پایین تر بیاید موجودات از نظر وجودی ضعیفتر می شوند؛ و آخر این سیر ، عالم مادّه است که ضعیفترین مرتبه وجود است.
بنا به روایات اهل بیت (ع) در این سیر نزولی خلقت ، اوّلین موجودی که از خدا صادر شده است ؛ نور وجود پیامبر(ص) است. لذا او در سیر نزولی عالم ، نزدیکترین موجودات به خدا و واسطه فیض است نسبت به همه موجودات . بنا بر این ، وجود نوری آن حضرت ، در سیر نزولی عالم ،اشرف مخلوقات است . و بعد از نور قدسی آن حضرت ، نور علوی است ؛ و نور سوم نور فاطمی است و بعد از آن حوریّه نوریّه ، انوار مقدّسه یازده امام واقع شده و نور انبیاء سلف (ع) در پی انوار مقدّسه ایشان آمده است. امّا این امر ، به خودی خود ، دلیل نمی شود که وجود مادّی این بزرگواران نیز اشرف مخلوقات باشد. طبق آیه شریفه « وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ــ و هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن نزد ماست و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معیّن و معلوم»( حجر/ 21) ، وجود مادّی همه موجودات دنیوی و از جمله وجود مادّی آن بزرگواران ، از وجود نوری آنها نازل شده است ؛ ولی تا مرتبه پایین یک موجود ، در سیر تکاملی و صعودی با مرتبه نوری او متّصل نشده است ، از شرافت آن وجود نوری برخوردار نمی شود. مرتبه وجودی انسان در سیر نزولی عالم برتر از ملائک است ، ولی این دلیل نمی شود که تک تک انسانهای روی زمین برتر از ملائک باشند ؛ بلکه بسیاری از انسانها که به خدا ایمان نیاورده اند ، از حیوانات نیز پستترند. لذا خداوند متعال فرمود: «به يقين، بدترين جنبندگان نزد خدا، كسانى هستند كه كافر شدند و ايمان نمى‏آورند. »( الأنفال/55 ). انسان موجودی مختار است ، لذا ممکن است با انتخاب غلط ، در سیر صعودی به اصل نوری خود نرسیده و از اصل خود به دور افتاده و در نتیجه اهل جهنّم شود. امّا بنا به روایات اهل بیت (ع) ، پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) در سیر صعودی نیز پیشاپیش همه موجودات قرار گرفته و به اصل خود واصل شده اند .بنا بر این ،وجود مادّی آن حضرات نیز به واسطه اتّصالی که به حقیقت نوری خود دارند از همان شرافت برخوردارند. این بزرگواران کسانی هستند که همه قوس نزول و صعود را یکجا از آن خود کرده و احاطه وجودی بر همه ممکنات دارند. لذا در وصف حضرت ختمی مرتبت گفته اند: « دو سر حلقه هستی تو به هم پیوستی.» و ایضاً گفته اند:
« ز احمد تا احد یک میم فرق است ** جهانی اندر این یک میم غرق است.»

هادی;878955 نوشت:

با سلام
به نظر حقیر این مثال می تواند راه گشا باشد، چرا که هم با آیات و روایات سازگاری دارد و هم برای همه ما ملموس است، چون همه ما دوران دانش آموزی را سپری کردیم لذا می توان به راحتی به نتیجه ی مطلوبی دست یافت.
ببینید برادر طبق آنچه از بیانات ائمه معصومین علیهم السلام بر می آید در وجود انسان کمالات بالقوه ای نهفته است و هدف از خلقت انسان نیز چیزی جز فعلیت بخشیدن به کمالات بالقوه نیست. برای فعلیت بخشیدن به کمالات بالقوه لازم است انسان مدتی در مدرسه ی دنیا آموزش ببیند و بعد از ابتلائات و آزمون های مختلف به این کمالات نائل آید.
معلمین مدرسه ی دنیا، انبیاء و اولیاء هستند و تعلیماتی که این بزرگواران بیان فرمودند انسان را به کمال نهایی خود می رساند، لذا در مدرسه ی دنیا هم کلاس درس داریم و هم معلم. سوالات امتحانی نیز از تعالیم روح بخش انبیاء و اولیاء علیهم السلام است و هر انسانی با تعالیم انبیاء علیهم السلام آشنا باشد از امتحانات الهی سربلند بیرون آمده و به کمال خود نائل خواهد آمد.
مطلب دیگری که لازم است متذکر شوم این است که هدف از خلقت انسان، رسیدن به بهشت و جهنم نیست؛ بهشت و جهنم نتیجه اعمال انسان‌ها است که با عمل انسان شکل می گیرد، هدف نهایی همان نائل آمدن به کمالات انسانی است که فراتر از بهشت و نعمات بهشتی است و بلکه بهشت آفرین است.
برای رسیدن به کمال لازم است بذر انسانی را پرورش داد، کمال نهایی بذر درخت سیب این است که با آبیاری صحیح و مبارزه با آفات، به درخت تنومندی تبدیل شود؛ در حقیقت بذر، بالقوه درختی است تنومند. منتهی فعلیت یافتن قوه ی «درخت بودن» به این است که خوب پرورش یابد . دانش آموز نیز بالقوه دکتر یا مهندس است منتهی فعلیت بخشیدن به این قوه به این است که در مدرسه پرورش یافته و آموزش ببیند.
انسان نیز بالقوه انسان کامل است منتهی فعلیت یافتنش به این است که در دار دنیا بذر انسانی خود را خوب پرورش دهد و از تعالیم انبیاء در جهت فعلیت بخشیدن به قوه ی انسانیت یاری جوید. آیا بذر می تواند بدون پرورش یافتن به درخت تبدیل شود ؟ آیا دانش آموز می تواند بدون درس خواندن به مدرک دکتری نائل آید؟
اگر جواب این سوالات مثبت باشد پس انسان نیز برای رسیدن به کمال نهایی انسانیت چاره ای جز این ندارد که در این دنیا با مبارزه با امیال نفسانی و غلبه بر آن به کمال برسد ان شاء الله تعالی.

سلام

در هرصورت سوال چیز دیگریست
چرا خدا به تک تک انسانها وحی نکرد
فرمودید عموم انسانها ظرفیتش را چون معصومین ندارند
که عرض شد این پاسخ قانع کننده نیست
یا خدا تکلم میکند یا نمیکند
اینکه ما ظرفیت دریافت وحی را نداریم و به عالم عقول اتصال نداریم...از نظر من یعنی خداوند طبق مفهوم رایج تکلم نمیکند بلکه پیامبر از خود که عقل کامل است سخن میگوید و نسبت به خدا میدهد چراکه خدا اورا با آن عقل آفریده

حبیبه;878951 نوشت:
باسمه الحق

تکلم حق و قدرت باریتعالی بر آن نفی نمی شود بلکه سلامت حواس باطنی و گوش شنوا و چشم دل بینای

انسانهایی که غرق در شهوات حیوانی هستند نفی می شود به شهادت آیۀ شریفۀ 179 سورۀ اعراف:

" لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ"

دلهایی دارند که با آن درک نمی کنند و چشمهایی دارند که با آن نمی بینند و گوشهایی دارند که با آن نمی شنوند،ایشان

چون چهار پایانند، بلکه از آنها گمراهتر هستند وایشان همان غفلت زدگانند.

اتفاقا چرا
با تحلیل و نوع نگاه شما تکلم خداوند نفی میشود
جملات بالا هم متاسفانه یک مغلطه است

چرا که سوال ما این نبود چرا خداوند با شهوت رانان صحبت نمیکند..سوال این بود که چرا با همه مردم صحبت نمیکند؟!
وقتی میگوییم تک تک انسانها یعنی همه قشر که شهدا و یاران پیامبران هم شامل این پرسش میشوند

یاحق

Reza-D;878889 نوشت:
سلام
چطور به چنين نتيجه اي رسيديد؟!
اينكه ظرف آب من كوچك باشد چه نقصي به دريا وارد مي كند؟!

سلام
هیچ نقصی
اما این مثال در رابطه با بحث بنده ناقص است
عموم انسانها اگه ظرفیت دریافت وحی را ندارند خب خود خدا اینطور قرار داده اینطور نیست که وجودمون از یکی دیگه باشه و ظرفیتمون از خودمون!

در ثانی وقتی میگوییم چرا خدا با ما تکلم نمیکند منظورمون یک معنای فلسفی پیچیده که تحت لفظ تکلم بیاوریم نیست
بلکه همون معنایی است که عموم میفهمند
البته اگه از نظر شما مخاطب قرآن عموم مردم هم هستند

هادی;878052 نوشت:
پس نتیجه می گیریم که پدید آمدن عالم خلقت و درست شدن نظام هستی به این است که هر موجودی از موجودات عالم ، تنها و تنها یک مرتبه ی مخصوص از وجود را به خود اختصاص دهند

با سلام وعرض ادب وتشکر

استاد گرامی، انسان به ذات هیچی از خودش نداره ،خب او ن ظرفیتها رو هم، مگه خداوند خودش ،آفریننده شون نیست؟

خب حالا نمیشد خداوند ظرفیت ما رو هم بزرگتر میکرد؟

سوال بعدیم اینه ،اگه ظرفیت هرکسی معین شده ،پس چطور میتونیم ،ظرفیتمون رو با علم وآگاهی ،بیشترش کنیم؟

اگه سوالاتم تاپیک رو منحرف میکنه ،به فرموده شما تاپیک دیگه ای میزنم.

ملاali;879493 نوشت:
عموم انسانها اگه ظرفیت دریافت وحی را ندارند خب خود خدا اینطور قرار داده اینطور نیست که وجودمون از یکی دیگه باشه و ظرفیتمون از خودمون!

همای رحمت;879494 نوشت:
انسان به ذات هیچی از خودش نداره ،خب او ن ظرفیتها رو هم، مگه خداوند خودش ،آفریننده شون نیست؟
خب حالا نمیشد خداوند ظرفیت ما رو هم بزرگتر میکرد؟
سوال بعدیم اینه ،اگه ظرفیت هرکسی معین شده ،پس چطور میتونیم ،ظرفیتمون رو با علم وآگاهی ،بیشترش کنیم؟
اگه سوالاتم تاپیک رو منحرف میکنه ،به فرموده شما تاپیک دیگه ای میزنم

سلام به دوستان گرامي
بعيد است اينطور جبري كه مي فرمائيد باشد!
البته خودم هم هنوز به نتيجهء قطعي نرسيدم كه تفاوت جايگاه انسان ها در بدو تولد بر چه اساسي تعيين ميشود
اما اطمينان دارم كه امكان ندارد در اين تفاوتِ جايگاه ، جبر مطلق برقرار باشد

اعتقاد دارم حتماً خود ما انسان ها در اين تفاوت جايگاه دخيل بوده ايم
و اگر جايگاه ائمه از ما بالاتر است ، خودشان در اين بالاتر بودن دخيل بوده اند نه اينكه خداوند جبراً آنها را بالاتر قرار داده باشد

مسائلي مثل عالم ذر يا علم خداوند مطرح است ولي هنوز پاسخ مطلوب پيدا نكرده ام
همين الان تاپيكش را راه اندازي ميكنم ببينم چه پاسخي دريافت خواهم كرد

همای رحمت;879494 نوشت:
عموم انسانها اگه ظرفیت دریافت وحی را ندارند خب خود خدا اینطور قرار داده

ملاali;879493 نوشت:
اون ظرفیتها رو هم مگه خداوند خودش آفریننده شون نیست؟

.
.
.

Reza-D;879501 نوشت:
الان تاپيكش را راه اندازي ميكنم

اين هم تاپيك:
آیا انتخاب شرایط زندگی دنیایی با خود انسان ها بوده است؟

باسمه الرئوف

ملاali;879492 نوشت:
چرا که سوال ما این نبود چرا خداوند با شهوت رانان صحبت نمیکند..سوال این بود که چرا با همه مردم صحبت نمیکند؟!
وقتی میگوییم تک تک انسانها یعنی همه قشر که شهدا و یاران پیامبران هم شامل این پرسش میشوند

"و ما يومن اكثرهم باللّه الا و هم مشركون" 106/یوسف

و بيشتر مردم به خدا ايمان نيارند، جز اينكه مشرك باشند

دریافت وحی دل موحد می خواهد.

گروههایی که فرمودید خودشان چنین درخواستی از خداوند نداشتند چرا که به رسالت پیامبرش ایمان آورده

و به مضمون وحی بر طبق درجات و معرفت خویش عمل می نمودند.

ظاهرا شما می فرمائید اگر به تک تک مردم وحی می شد هدایت می شدند،در حالیکه لازمه این سخن

آن است که خداوند نعوذ بالله نمی دانسته چگونه باید بندگانش را هدایت بفرماید!

یا مقصودتان این است که اگر به تک تک آنها وحی می شد حجت بر آنها تمام می شد،خب که چه؟

یعنی در صورت انکار خداوند بیشتر عذاب می شدند و یا زودتر معاقب می گشتند؟

و یا زودتر هدایت شده و بهتر و بیشتر به خداوند ایمان می آوردند؟

مقولۀ وحی در معنای خاصش که رسالت را در پی دارد حالت خاصی است که هر کسی ظرفیت آن را ندارد

امّا بعضی از ضمایر صافی و ارواح مهذب و قلوب مطهر، قابلیت دریافت الهامات الهی را دارند و به تعبیری

صاحب مکاشفه و کشف و شهودند،حقایق را می بینند و از علم الیقین به حق الیقین نائل می گردند.

بنابراین اینگونه هم نیست که راه ارتباطی بشر با خداوند به کلی قطع باشد،تعالیم انبیاء عقول انسان

را بارور و قلوبشان را برای رسیدن به علم حضوری آماده می کند،امّا شما بفرمائید چند درصد مردم

حتی در زمان خود انبیاء طالب چنین علوم و معارفی بودند؟

چیزی به انسان می رسد که طالب آن باشد،اکثر ما مردم طالب دنیا و هوی و هوس خویشیم نه طالب

حقایق الوهی تا لایق دریافت الهامات الهی شویم چه رسد به وحی!

ملاali;832293 نوشت:
چرا به تک تک انسانها وحی نشد..تا دیگر بهانه ای نباشد؟!

سلام
جناب ملاعلي
با توضيحاتي كه سركار "حبيبه" در پست قبلي فرمودند:

حبیبه;879574 نوشت:
مقصودتان این است که اگر به تک تک آنها وحی می شد حجت بر آنها تمام می شد..... مردم زودتر هدایت شده و بهتر و بیشتر به خداوند ایمان می آوردند؟

با توجه به بخشي كه نقل قول كردم ، مطلبي به ذهنم رسيد


جناب "ملاعلي" برادر عزيز ، آيا جايگاه ابليس كم جايگاهي بود؟ در درگاه الهي و در كنار فرشتگان
يعني ارتباط مستقيم با خدا و كشف عالمي كه الان از ديد ما پنهان است
يا به عبارتي ديدن تمام ناديده ها

اما آيا كافي بود؟ آيا ابليس ايمان حقيقي پيدا كرد؟ نه!!
ابليس ، مصداق اين حقيقت است كه اگر در دلي بيماري باشد ، خود خدا هم بيايد دستش را بگيرد آخر يك جوري دست خدا را پس ميزند
پس تصور نكنيد كه اگر خدا به انسان ها مستقيماً وحي ميكرد
(صرف نظر از ايرادهايي كه به اين نظر وارد است) ، همه با دل و جان مي پذيرفتند

حرفم خطاب به شما نيست ، اما خيلي از كساني كه ميگويند چرا ما خدا را نمي بينيم؟ چرا خودش با ما حرف نمي زند؟
اگر اين كارها را مي كرد قبول ميكرديم و....

بيشتر اينها دروغ ميگويند و اينها صرفاً بهانه اي است كه حقيقت را نپذيرند
آنها حقيقت را مي دانند ، اما حقيقت با اميال آنها در تضاد است ، پس به هر بهانه اي انكارش مي كنند

داستان ، داستانِ همان كودكي است كه حاضر نبود بگويد
"الف"
وقتي از او پرسيدند يك الف گفتن مگر چقدر سخت است كه نميگويي؟
پاسخ داد: چون اگر
"الف" را گفتم ، مجبورم تا "ي" را هم بگويم!

همیشه در قبال این سوال دو جواب داده میشد

چرا خداوند به هر کسی وحی نمیکند؟
چرا خدا به هر کسی هدایتش را نمیدهد؟

یک عده میگویند این امر برای همه محال است
چون دریا داخل یک کاسه جا نمیشود....
مثلا ممکن است به این ایه استشهاد شود
لو انزلنا هذا القران علی جبل رایته خاشعا متصدعا من خشیه الله....

در مقابل عده ای ممکن است ان را محال ندانند و حکمت را در چیز دیگری جستجو کنند
(13)وَ لَو شِئـنا لَآتَيـنا كُـلَّ نَفـسٍ هُـداها وَ لٰـكِن حَـقَّ الـقَولُ مِـنّى لَاَمـلَاَنَّ جَـهَـنَّـمَ مِـنَ الـجِـنَّـةِ وَ النّاسِ اَجـمَـعيـنَ

[="Tahoma"][="Navy"]

ملاali;832293 نوشت:
سلام

سلام اگر واقعا دین الهی حق است و آمده تا انسانها را از عذاب اخروی نجات دهد و به سعادت برساند
چرا به تک تک انسانها وحی نشد..تا دیگر بهانه ای نباشد؟!
شاید بگویید برای امتحان شدن
این هم منطقی نیست..چون وقتی پای امتحان وسط بیاید و امتحان هم سخت باشد قطعا عده ایی رفوزه میشوند
صحبت نکردن خوا با تک تک انسانها و دوری از زمان وحی باعث شده که دین در معرض شبهات زیاد و تفاسیر مختلف قرار بگیرد که این با مسله هدایت در تضاد است


سلام
با اینکه وحی الهی خاص برخی از افراد ممتاز از بشر است بازهم افراد زیادی به انگیزه های مختلف ادعای آنرا کرده و مغازه باز می کنند
چه رسد به اینکه به همه انسانها وحی می شد آنوقت معلوم نبود چه بر سر پیامهای الهی می آمد و در غوغای وحی های بی پایان حق و باطل چه می شد
توجه داشته باشیم که وحی از نزول در افراد غیر صالح که کمالات ظاهری و باطنی را در حد لازم داشته باشند ابا دارد چون وحی نعمتی والاست که هر کسی شایسته دریافت آن نیست چون تنها پاک نهاد راستین سرشت از آن برخوردار است
بلکه به یک اعتیار وحی عمومی است یعنی مصالح و مفاسد انسان دائما از طریق قلب به او القا می شود الا اینکه هر کسی نمی تواند این ندای درونی را چنان که پاکان و پیامبران دریافت کرده اند دریافت کنند
همچنانکه فرمود: فالهمها فجورها و تقواها
پس از آنسو منعی نیست بلکه ممانعت از این سو است که جانها پاک و صاف و راست نیست
یا علیم[/]

همای رحمت;879494 نوشت:
ا سلام وعرض ادب وتشکر

استاد گرامی، انسان به ذات هیچی از خودش نداره ،خب او ن ظرفیتها رو هم، مگه خداوند خودش ،آفریننده شون نیست؟

خب حالا نمیشد خداوند ظرفیت ما رو هم بزرگتر میکرد؟

سوال بعدیم اینه ،اگه ظرفیت هرکسی معین شده ،پس چطور میتونیم ،ظرفیتمون رو با علم وآگاهی ،بیشترش کنیم؟

اگه سوالاتم تاپیک رو منحرف میکنه ،به فرموده شما تاپیک دیگه ای میزنم.

سلام علیکم
از دقت نظر حضرت عالی در مباحث تقدیر و تشکر می کنم.
با توجه به اینکه ادامه ی این بحث موجب انحراف موضوع تاپیک خواهد شد در صورت تمایل تاپیک دیگری ایجاد فرمایید ان شاء الله به تفصیل در این رابطه صحبت شود.
متشکر

Reza-D;879501 نوشت:
اعتقاد دارم حتماً خود ما انسان ها در اين تفاوت جايگاه دخيل بوده ايم
و اگر جايگاه ائمه از ما بالاتر است ، خودشان در اين بالاتر

سلام

سخن شما بعید به نظر میرسد
تفاوت آدما برمیگرده به ذات عالم طبیعت که گوناگون است
همانطور که خاکها و آب و گیاه ها گوناگونند انسانها هم گوناگونند
نطفه ها ، وراثت ، محیط همه گوناگونند

و طاها;879642 نوشت:
همیشه در قبال این سوال دو جواب داده میشد

چرا خداوند به هر کسی وحی نمیکند؟
چرا خدا به هر کسی هدایتش را نمیدهد؟

یک عده میگویند این امر برای همه محال است
چون دریا داخل یک کاسه جا نمیشود....
مثلا ممکن است به این ایه استشهاد شود
لو انزلنا هذا القران علی جبل رایته خاشعا متصدعا من خشیه الله....

در مقابل عده ای ممکن است ان را محال ندانند و حکمت را در چیز دیگری جستجو کنند
(13)وَ لَو شِئـنا لَآتَيـنا كُـلَّ نَفـسٍ هُـداها وَ لٰـكِن حَـقَّ الـقَولُ مِـنّى لَاَمـلَاَنَّ جَـهَـنَّـمَ مِـنَ الـجِـنَّـةِ وَ النّاسِ اَجـمَـعيـنَ


(13)وَ لَو شِئـنا لَآتَيـنا كُـلَّ نَفـسٍ هُـداها وَ لٰـكِن حَـقَّ الـقَولُ مِـنّى لَاَمـلَاَنَّ جَـهَـنَّـمَ مِـنَ الـجِـنَّـةِ وَ النّاسِ اَجـمَـعيـنَ
به نظر شما جهنم پرخواهد شد ؟
يَومَ نَـقولُ لِـجَـهَـنَّـمَ هَـلِ امـتَـلَأتِ وَ تَـقولُ هَل مِن مَـزيـدٍ
====
(84)قالَ فَالـحَـقُّ وَ الـحَـقَّ اَقولُ (85)لَاَمـلَاَنَّ جَـهَـنَّـمَ مِنـكَ وَ مِـمَّن تَـبِـعَـكَ مِنـهُم اَجـمَـعيـنَ
====
(71)وَ اِن مِنـكُم اِلّا وارِدُها كانَ عَـلىٰ رَبِّـكَ حَتـمًا مَقـضِـيًّا
موضوع قفل شده است