عالمی بدون عدالت

تب‌های اولیه

49 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عالمی بدون عدالت


سلام....
فکر می کنم علما مخصوصا از نوع اسلامیش اکثرا بر این عقیده باشند که در این دنیای مادی، عدالت برقرار نیست...اونها معتقد هستند که برای اینکه عدالت برقرار بشه باید دنیای دیگری باشه...حساب و کتابی باشه....بهشت و جهنمی باشه....من دو دو تا چهار تا می کنم می بینم به فرض اگر حساب و کتابی هم باشه، بهشت و جهنمی هم باشه...در مجموع، در عالم هستی عدالت رو نمی تونیم ببینیم...یعنی در مجموع در عالمی که ما پا می زاریم بهش، عدالت وجود نداره...همین که برهه ای از زندگی ما که همین دنیای مادی باشه، بی عدالتی درش در جریان باشه، باید نتیجه بگیریم که این عالم در مجموع عادلنه نیست...یا در این عالم عدالت برقرار نیست....یعنی هزار بار بهشت و جهنم هم برقرار بشه...به صرف اینکه دنیایی مادی رو گذروندیم که عدالت درونش در جریان نبوده، عالم می شه یک عالم ناعادلانه...حالا سوال اینکه، آیا همچین عالمی با وجود خدایی خیر مطلق و عادل در تضاد نیست؟؟

با تشکر.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد طاها

با سلام به شما دوست گرامی

شما میان دو مصداق از مفهوم «عدالت» خلط کرده اید:

«عدل الهی» و «عدل بشری».

آنچه در این دنیا شاهد آن هستیم بی عدالتی بشری است نه بی عدالتی الهی؛ هیچ عالم مسلمانی قایل نیست که در این دنیا عدالت الهی حکمفرما نیست و خدا قرار است بی عدالتی خویش در این دنیا را در آخرت جبران کند!

پس آنچه در این دنیا شاهدش هستیم «بی عدالتی بشری» است و بی عدالتی بشر هم محدود به همین دنیاست زیرا خداوند (بر اساس حکمتش) فقط در همین دنیا وی را آزاد گذاشته تا میان خوب و بد، دست به گزینش بزند و هر کدام از خوبی یا زشتی را که خواست انتخاب کند اما در مراحل دیگر این نوع آزادی از او سلب میشود. پس امکان تسری یافتن این بی عدالتی به مراحل بعدی نیز منتفی خواهد بود.

بعلاوه، ما انسانها وقتی میخواهیم درباره عادلانه یا غیرعادلانه بودن یک عمل، قضاوت کنیم مجموع فعل را در نظر میگیریم نه بخشی از آن را. کدام انسان عاقلی عمل یک جراح را با عمل یک چاقوکش یکسان میداند؟ مگر نه این است که هر دو دست به چاقو برده و به بدن انسان دیگری زخم وارد میکنند؟

بر همین مبنا، وقتی میخواهیم درباره عدل الهی نیز قضاوت کنیم لازم است تمام فعل خدا را در نظر بگیریم و تمام فعل خدا، مجموع آفرینش دنیا و آخرت است:

إِنَّا كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ وَ مَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كلَمْحِ بِالْبَصَرِ؛ البته ما هر چيز را به اندازه آفريديم و فرمان ما يك امر بيش نيست، همچون يك چشم بر هم زدن. (قمر/49و50)

منطق اسلام این است که دنیا بریده از آخرت نیست بلکه هر دو یک حقیقتند لکن دنیا ظاهر این حقیقت است و آخرت باطن آن:

إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في‏ بُطُونِهِمْ ناراً؛ كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مى‏خورند، تنها در شکم خویش آتش مى‏خورند. (نساء/10)

در پناه حق

اگه ما از زندگی راضی نیستیم دلیل نمیشه آدم بگه دنیا نا عادلانه است، همین که ما میدونیم هر چیزی علتی دارد یعنی دنیا عادلانه است ولی اینکه در آینده حساب کتابی انجام بشه و جزای اعمال انسان ها را خداوند بدهد نیز تکمیل کننده همین عدالت است .

طاها;877971 نوشت:
آنچه در این دنیا شاهد آن هستیم بی عدالتی بشری است نه بی عدالتی الهی؛

با سلام مجدد....دقیق نمی دانم که منظورتان از بی عدالتی بشری کدام دست بی عدالتی هاست...واقعیتش را بخواهیم من در هرچه نظاره می کنم، خدا را آنجا می بینم....مثلا آنجایی که در کودکی مثلا توسط معلم تنبیه می شدم فقط و فقط خدا را می دیدم که دارد با تسمه ای به دستم می زند....اگر ظلم و بی عدالتی ای می شد من فقط خدا را می دیدم و می بینم....آن معلم یا اختیار درست و حسابی ندارد و از روی جبر می زند و ناعدالتی می کند که مقصر اظهر من الشمس است که خداست، یا از روی اختیار است و از روی اراده، باز هم همه چیز به خدا بر می گردد....خداست که اختیار را به این معلم داده و عالم و آدم را مهیا کرده و در چنان ساعتی مرا تنبیه کند....و می دانم اگر معلم اختیاری دارد و اراده ای دارد، همراه است با جهل و نادانی ای که به نظرم دست خودش نبوده....به هر حال از این دست بی عدالتی ها بگذریم می رسیم به بی عدالتی هایی که اظهر من الشمس اند که بی عدالتی الهی هستند...مثلا دو کودک دوقلو را فرض کنید یکی معلول یا با چهره ای کج و کوله و درب و داغان بدنیا می آید و از کودکی چوب وضعیت جسمانی و ظاهری اش را می خورد و و دیگری با ظاهری زیبا و بدنی سالم بدنیا می آید....این نا عدالتی بین دو کودک دو قلو، غیر از این است که منشاءاش الهی است؟؟کدام موجودی بشری ای با اختیار خود این بی عدالتی را سبب شده که ما خبر نداریم؟؟
طاها;877971 نوشت:
زیرا خداوند (بر اساس حکمتش) فقط در همین دنیا وی را آزاد گذاشته تا میان خوب و بد، دست به گزینش بزند و هر کدام از خوبی یا زشتی را که خواست انتخاب کند اما در مراحل دیگر این نوع آزادی از او سلب میشود.

در مورد بی عدالتی و ظلم های خدا هم دنبال توجیه گشتن بی معناست و اشتباست....چطور اعتقاد هست که خدا به هیچ وجه ممکن دروغ نمی گوید...ولی چطور می شود که به دلیلی و توجیه خدا می تواند بی عدالتی داشته باشد...پس آوردن توجیهاتی از این دست که خدا می خواسته انسان ها آزمایش شوند و اینها مثل این می ماند که خدا بگویید دروغی به عالم و آدم بگوید با فلان و بهمان توجیه و دلیل....پس اصلا ذکر این قبیل توجیه ها و ادله ها بی معناست....شما باید ثابت کنید که بی عدالتی ای از جانب خدا نیست نه این توجیه بیاورید و اینها
طاها;877971 نوشت:
بر همین مبنا، وقتی میخواهیم درباره عدل الهی نیز قضاوت کنیم لازم است تمام فعل خدا را در نظر بگیریم و تمام فعل خدا، مجموع آفرینش دنیا و آخرت است

استاد گرامی این سخن شما مثل این می ماند که بگویید که ما باید تمام فعل خدا را در نظر بگیریم...پس اگر خدا دروغی گفت و سپس چند صباحی بعد راستش را گفت، اشکالی به خدا نیست...چون در مجموع حرف راست گفته!!!!خیر استاد گرامی بنده لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه ی فعل خدا را می بینم و نباید بی عدالتی و ظلمی ببینم...شما یک جراح را مثال زدید...در آن مثال جراح در هنگام زخم وارد کردن بر بیمار در واقع دارد ظلم می کند ولی او مجبور است، برای جلوگیری از شر بزرگتری و ظلم بزرگتری به ناچار این زخم ها را وارد سازد و از این زاویه که نگاه می کنیم به تصور می گوییم دارد خیر می رساند...ولی در مورد خدا که نمی توانیم بگوییم که خدا مجبور است مثلا دروغ بگوید و یا مجبور است ظلم کند و حالا مثلا مجموع کارهایش را باید دید!!!!!

پارسا مهر;878138 نوشت:
...به هر حال از این دست بی عدالتی ها بگذریم می رسیم به بی عدالتی هایی که اظهر من الشمس اند که بی عدالتی الهی هستند...مثلا دو کودک دوقلو را فرض کنید یکی معلول یا با چهره ای کج و کوله و درب و داغان بدنیا می آید و از کودکی چوب وضعیت جسمانی و ظاهری اش را می خورد و و دیگری با ظاهری زیبا و بدنی سالم بدنیا می آید....این نا عدالتی بین دو کودک دو قلو، غیر از این است که منشاءاش الهی است؟؟کدام موجودی بشری ای با اختیار خود این بی عدالتی را سبب شده که ما خبر نداریم؟؟

در مورد بی عدالتی و ظلم های خدا هم دنبال توجیه گشتن بی معناست و اشتباست....


سلام

در جواب سخن شما من هم مثالی می زنم:




چرا بعضی فرزندان که در یک خانواده رشد کرده اند تفکرات متفاوتی دارند ؟ مگر نه این که هر دو تحت تربیت یک پدر و مادر بوده اند ؟ پس چرا راهی که انتخاب می کنند کاملاً مقابل و متضاد یکدیگر است ؟یکی سرشار از خیر و خوبی و دیگری شرور و بدطینت . آیا در اینجا بی عدالتی تربیتی از طرف والدین و سرپرستشان رخ داده است .



و یا از لحاظ جسمانی یک فرزند لاغر و دیگری چاق است ؟ آیا پدر و مادر در تغذیۀ آنها تبعیض قائل شده اند .به یکی بیشتر خورانده اند و دیگری را از سهم عادلانه اش محروم کرده اند .



اگر شما پدر یا مادر فرزندی باشید جوابتون قطعاً منفی است و منکر تبعیض و استثناء بین فرزندانتان خواهید بود . و فراموش نکنید که ما بشریم و جایزالخطا ولی با این حال با اطمینان جواب می دهیم که همۀ فرزندان در نزد ما یکسان هستند و هیچ گونه اجحافی در حقشان نمی کنیم.



حال در مورد خداوند ربّ العالمین چه فکری می کنید ؟

« به هر حال ماهیت این تفاوت ها هرچه که باشد خداوند بواسطه همین امور بشر را مورد آزمایش قرار می دهد ؛ اما با توجه به آنچه ذکر شد به طور کلی نمی توان گفت خداوند لزوما می خواهد کسی را به بیماری و فقر امتحان نماید ،بلکه این خود يا افراد جامعه هستند كه با عمل نكردن به دستورات الهي فقر و بیماری را برای ايشان به ارمغان می آورند و همین زمینه امتحان شدن انسانها به این امور می شود ؛ پس لزوما این گونه نیست که خداوند نوع و شکل امتحان یک فرد را برای او مقدر نماید بلکه این علل و عوامل گوناگون در زندگی او هستند که نوع آزمون او را رقم می زنند .

اما در هر حال علت تحقق شکل این آزمون الهی هرچه باشد ، بدلیل عدالت مطلق خداوند این اختلاف وضعیت ها و تفاوت هایی که در سختی و آسانی امتحان برای افراد مختلف وجود دارد به نحو عادلانه ای مورد محاسبه قرار می گیرند. در واقع همه این اختلافات به شکلی دقیق و عادلانه در نحوه تکالیف انسان ها و محاسبه اعمال شان در قیامت مورد مراعات قرار می گیرد .

مطمئناً آنان که در دنیا از نعمات بیش تری برخوردار بودند، بیش تر مورد سؤال و درخواست هستند. باید بیش تر پاسخگو باشند. کسانی که آزمون های سخت فقر و بیماری و ... را گذراندند،وضع بسیار بهتر و آسان تری را پیش رو خواهند داشت. خدا را به خاطر این تقدیر شکر خواهند کرد که در برابر سختی کوتاه دنیا سعادت ابدی را نصیب آن ها نموده است. یعنی با وجود این تفاوت شکل آزمون ها، عدالت در تکالیف و مسئولیت ها و آزمایشات و محاسبه اعمال این افراد ملاحظه می گردد. »



[=&quot]در حدیث نبوى آمده است[=&quot]:

[=&quot]بالعدل قامت السّموات و الارض «[=&quot]».[=&quot]
«[=&quot]همانا آسمان و زمین به موجب عدل برپاست[=&quot]».

[=&quot] تفسير صافى، ذيل آيه فوق چاپ اسلاميه، ج 2 ص 638… [=&quot]


[=&quot]«...وقتى مى گوییم خاصیت مثلّث این است كه مجموع زاویه هایش برابر با دو قائمه است و خاصیت مربّع این است كه مجموع زوایایش برابر با چهار قائمه است معنایش این نیست كه [=&quot]به آن، خاصیت دو قائمه داشتن، و به این، خاصیت چهار قائمه داشتن را اعطا كرده اند.

لهذا این پرسش جا ندارد كه چرا به مثلث ستم كرده اند و خاصیت چهار قائمه را نداده اند. نه، مثلث جز همان خاصیت معیّن را نمى تواند داشته باشد[=&quot]تفاوت موجودات جهان نیز همینطور است.

اینكه جمادات، رشد و درك ندارند و گیاهان رشد دارند و درك ندارند و حیوان، هم رشد دارد و هم درك دارد،

[=&quot]بو على سینا جمله معروفى دارد كه مبیّن همین حقیقت است. وى گفته است[=&quot]:
ما جعل اللّه المشمشة مشمشة بل اوجدها.
«خدا زردآلو را زردآلو نكرده است، بلكه زردآلو را ایجاد كرده است.»

زردآلو براى مثال ذكر شده است، منظور، همه موجودات است.
[=&quot]

[=&quot] خدا اشیاء را آفریده است و آنها ذاتاً اختلاف دارند. خدا زردآلو را آفریده، سیب را آفریده، انار را آفریده و هكذا، ولى چنین نبوده كه قبلًا همه آنها یكنواخت بوده اند و خدا بین آنها اختلاف برقرار ساخته است[=&quot].


[=&quot]قرآن كریم تعبیر بسیار لطیفى دارد؛ از زبان موسى بن عمران (علیه السلام) نقل مى كند كه وقتى فرعون از وى و برادرش هارون مى پرسد كه پروردگار شما كیست؟ موسى (علیه السّلام) جواب مى دهد[=&quot]:

[=&quot]ربّنا الّذى اعطى كلّ شى ء خلقه ثمّ هدى[=&quot] «طه 50».
«پروردگار ما آن كسى است كه به هر چیز، آفرینش خاص آن چیز را داده است و سپس آن را به سوى هدف رهبرى كرده است»

[=&quot]حقیقت این است كه جهان تنها به همین جور كه هست امكان وجود داشته است و هر جزء از اجزاء جهان نیز آفرینش معیّنى درباره آن امكان داشته است و خدا همان آفرینش را به آن داده است[=&quot].

قرآن، این مطلب را با یك تمثیل لطیف بسیار عالى بیان كرده است. قرآن به آب باران كه از بالا مى ریزد و تدریجاً سیل تشكیل مى دهد و آب در بستر نهرها و جویها و رودخانه هاى مختلف قرار مى گیرد مثل مى زند؛ مى فرماید:

[=&quot]انزل من السّماء ماء فسالت اودیة بقدرها [=&quot]«رعد17[=&quot]».
«خدا از آسمان آبى فرود آورد و هر رودخانه اى به قدر ظرفیّت خودش سیلان یافت».

یعنى رحمت پروردگار، هیچ موجود مستعدّى را محروم نمى سازد، ولى استعداد و[=&quot] ظرفیّت موجودات هم یكسان نیست؛ استعدادها مختلف است، هر ظرفى به قدرى كه گنجایش دارد از رحمت خدا لبریز مى گردد[=&quot].»


[=&quot]

[=&quot]مجموعه آثار شهید مطهری .عدل الهی .بخش تفاوت ظرفیتها

پارسا مهر;878138 نوشت:
دقیق نمی دانم که منظورتان از بی عدالتی بشری کدام دست بی عدالتی هاست

با سلام به شما دوست گرامی

اگر ما از قبل به این نتیجه رسیده باشیم که خدا عادل نیست، هر آنچه را که دیگران به عنوان دلیل و برهان بر عدالت خدا اقامه کنند برایمان چیزی جز توجیه توخالی نیست.

اما سوالی که باید پاسخ گفت این است که: چگونه به این یقین رسیده ایم که خدا عادل نیست؟

احتمالا (همانطور که شما اشاره کرده اید) با مشاهده تنبیه معلم و کودکانی که دچار نقص ذهنی و جسمی هستند و اموری از این قبیل. اما مشاهده این امور آیا میتواند به تنهایی دلیلی بر بی عدالتی خدا باشد؟

فراموش نکنیم که: واقعیت گاه آنگونه که به نظر انسان میرسد نیست.

بسیار شده که ما انسانها بخشی از واقعیت را دیده ایم و بر اساس آن حکم و قضاوت کرده ایم و پس از مدتی ابعاد دیگری از واقعیت برایمان کشف شده و به قضاوت اشتباه خود پی برده ایم. حتما شما هم با ما موافقید که شایسته و بایسته است وقتی ما (بشری با آگاهی و توانایی محدود) میخواهیم درباره خدا (به عنوان موجودی با عظمت نامحدود) قضاوت کنیم مراقب آسیب جزئی نگری باشیم.

از مطلبی که ذیل مثال «جراح» بیان کرده اید به دست می آید که جنابعالی معنای خاصی از عدالت را در ذهن دارید زیرا برشی که جراح بر بدن فرد بیمار وارد میکند را بی عدالتی و ظلم نامیده اید هر چند ظلمی از روی اجبار!

با این حساب در هیچ یک از موجودات جهان هستی و رفتارهای آنها خبری از عدالت (چه بشری و چه الهی) نیست و جهان و هرچه در آن است یکپارچه ظلم است و حتی نمیتوان از بهتر بودن «ظلم کمتر» از «ظلم بیشتر» سخن به میان آورد زیرا بهتر بودن «ظلم کمتر» ظلمی آشکار در حق «ظلم بیشتر» است!

آیا به این لوازم پایبندید یا خیر؟ و در هر صورت تعریف شما از عدالت چیست؟

میگویید:

«شما یک جراح را مثال زدید...در آن مثال جراح در هنگام زخم وارد کردن بر بیمار در واقع دارد ظلم می کند ولی او مجبور است، برای جلوگیری از شر بزرگتری و ظلم بزرگتری به ناچار این زخم ها را وارد سازد و از این زاویه که نگاه می کنیم به تصور می گوییم دارد خیر می رساند...ولی در مورد خدا که نمی توانیم بگوییم که خدا مجبور است...»

میگوییم:

از نگاه اسلام و اندیشمندان اسلامی خدا نه مجبور است و نه ناتوان؛ اما اراده و قدرت خدا به اموری تعلق میگیرد که شدنی باشد؛ و همین نکته، کلید حل بسیاری از سوالات درباره عدل الهی است.

بنابراین همانطور که:

قبل از بررسی جبر و اختیار درباره یک مورد، باید ببینیم آیا آن مورد، شدنی است یعنی قابلیت دارد که اراده و قدرت به آن تعلق بگیرد یا خیر؟ مثلا آیا وجود دو خدا امری شدنی است یا خیر؟ آیا اجتماع نقیضین امری شدنی است یا خیر؟ و... .

اگر گفتیم اینها اموری محال هستند دیگر معنا ندارد بپرسیم: آیا خدا میتواند یا میخواهد چنین اموری را انجام دهد یعنی خدای دومی بیافریند یا اجتماع نقیضینی انجام دهد و.... .

همینطور:

قبل از بررسی عدل و ظلم درباره یک پدیده، باید ببینیم آن پدیده آیا میشد به نحوی دیگر باشد که نقایص و محدودیتهای مورد نظر ما را نداشته باشد یا اصلا نمیشد؟ مثلا آیا میشد انسان در این دنیا خلق شود اما بی اختیار؟ آیا میشد اختیار در انسان باشد اما اراده تنبیه از معلم سر نزند؟ آیا میشد فرایند مادی حامله شدن و تولید مثل باشد اما نقصانی در این فرایند مادی رخ ندهد؟ و.... .

این نکته کلیدی نیازمند مطالعه و تدبر است و بهترین منبع فارسی ای که میتواند به شما در این خصوص اطلاعات مفیدی بدهد کتاب عدل الهی شهید استاد مطهری است.

مطلب دیگری از شما:

«این سخن شما مثل این می ماند که بگویید که ما باید تمام فعل خدا را در نظر بگیریم...پس اگر خدا دروغی گفت و سپس چند صباحی بعد راستش را گفت، اشکالی به خدا نیست...چون در مجموع حرف راست گفته!!!!خیر استاد گرامی بنده لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه ی فعل خدا را می بینم و نباید بی عدالتی و ظلمی ببینم...»

میگوییم:

همانطور که در پست اولمان متذکر شدیم:

« هیچ عالم مسلمانی قایل نیست که در این دنیا عدالت الهی حکمفرما نیست و خدا قرار است بی عدالتی خویش در این دنیا را در آخرت جبران کند! »

بنابراین جایی برای مثالی که درباره دروغ گفتن و سپس راست گفتن خدا زده اید نیست.

ما قایلیم آنچه خدا خلق کرده است بر مبنای عدالت است و لا غیر. اما من انسان که چنین احاطه ای به کل واقعیت جهان هستی ندارم طبعا با معضلی به نام جزئی نگری مواجهم و ما آنجا که گفتیم فعل خدا را یکجا ببینید خواستیم هشداری درباره این جزئی نگری بدهیم.

در تکمیل آن بیان عرض میکنیم:

آنچه شما به عنوان « لحظه به لحظه » و « ثانیه به ثانیه » گفته اید برای من و شماست که موجودی مادی و گرفتار در بند زمان و مکانیم نه برای خدا. فعل خدا (اگر بخواهیم با مفاهیم زمانی تشبیه کنیم) تنها یک لحظه است نه لحظه به لحظه و تنها یک ثانیه است نه ثانیه به ثانیه.

این فعل یگانه همچون بدن یک نوزاد سالم است که از اعضایی تشکیل شده و هر عضو در جایگاه مناسب خود قرار گرفته و کارایی مخصوص به خود را دارد که این کارایی در جوهر و حقیقت آن عضو است؛ و با همین کارایی، محدودیتهای دیگر اعضا که این محدودیت نیز در حاق و حقیقت آن اعضاست را برطرف میکند و مجموعا هدفی واحد را دنیال میکنند.

در پناه حق

هیچ عدالتی در این دنیا وجود نداره ...

جناب طاها میگن چون ما علممون ناقص هست نمیتونیم تمام ابعاد قضیه رو ببینیم و حکم به بی عدالتی میدیم .

نمیدونم اینکه ما علممون ناقص هست چه ربطی به این داره که ما توانایی تشخیص عدالت رو داریم یا نه . جناب طاها این حرف رو نزنین ... چون اگر بخوایم اینجو ی قضاوت کنیم باید درب همه دا سرا ها رو ببندیم .

جناب پارسا مهر ...
این پرسش ها به نتیجه نمیرسه ... تمام ظلم و جورها و فسادهایی هم که در درون دنیا هست به خاطر بی عدالتی خداست .

از ژنتیک گرفته ... تا محیط و ...
من خیلی وقت پیشتر ها در مورد این موضوع بحث میکردم . نهایتش رو خدمتتون بگم .
در نهایت اساتید سایت میگن ... اینها ظلم نیستند ... تفاوت هستند ... و لازمه خلقت ... تفاوت هست ...

لازمه خلقت اینه که ماهیتی هوا باشه و ماهیتی خاک ...
لازمه خلقت این هستش که خر داشته باشیم و شیر هم داشته باشیم .
و ...

اگر هم خدا کسی رو خر آفرید ناراحت نباشه ... باید به خر بودن خودش راضی و خوشحال باشه و بهش افتخار کنه که میخ رو تا دسته میکنن تو نشیمنگاهش ...
خوب خلقتش اینجوریه دیگه ...

این بحث ها خیلی طولانی تر از این صحبتی هست که اینجا بخواین نتیجه بگیرین ...

خاطرم هست داشتم در درون همین سایت با یکی از اساتید سایت صحبت میکردم و سوالم این بود که ...

چرا یک حروم زاده ... اگر عمری رو زاهد و عابد باشه باید در جهنم زندگی کنه و زن و مردی که این عمل رو انجام دادن توبه کنن و بخشیده بشن و ...

نهایت صحبت ایشون هم همین بود ...

خدا دوست داره ... عشق میکنه .... برخی رو خر بیافرینه و برخی رو شیر ....
و مفهومی ه من و شما از عدالت در درون ذهنمون داریم رو اشتباه میدونن .

یازینبِ فاطمه;878338 نوشت:

در حدیث نبوى آمده است:

بالعدل قامت السّموات و الارض «».
«همانا آسمان و زمین به موجب عدل برپاست».

تفسير صافى، ذيل آيه فوق چاپ اسلاميه، ج 2 ص 638…


«...وقتى مى گوییم خاصیت مثلّث این است كه مجموع زاویه هایش برابر با دو قائمه است و خاصیت مربّع این است كه مجموع زوایایش برابر با چهار قائمه است معنایش این نیست كه به آن، خاصیت دو قائمه داشتن، و به این، خاصیت چهار قائمه داشتن را اعطا كرده اند.

لهذا این پرسش جا ندارد كه چرا به مثلث ستم كرده اند و خاصیت چهار قائمه را نداده اند. نه، مثلث جز همان خاصیت معیّن را نمى تواند داشته باشد

تفاوت موجودات جهان نیز همینطور است.

اینكه جمادات، رشد و درك ندارند و گیاهان رشد دارند و درك ندارند و حیوان، هم رشد دارد و هم درك دارد،


بو على سینا جمله معروفى دارد كه مبیّن همین حقیقت است. وى گفته است:
ما جعل اللّه المشمشة مشمشة بل اوجدها.
«خدا زردآلو را زردآلو نكرده است، بلكه زردآلو را ایجاد كرده است.»

زردآلو براى مثال ذكر شده است، منظور، همه موجودات است.


خدا اشیاء را آفریده است و آنها ذاتاً اختلاف دارند. خدا زردآلو را آفریده، سیب را آفریده، انار را آفریده و هكذا، ولى چنین نبوده كه قبلًا همه آنها یكنواخت بوده اند و خدا بین آنها اختلاف برقرار ساخته است.


قرآن كریم تعبیر بسیار لطیفى دارد؛ از زبان موسى بن عمران (علیه السلام) نقل مى كند كه وقتى فرعون از وى و برادرش هارون مى پرسد كه پروردگار شما كیست؟ موسى (علیه السّلام) جواب مى دهد:

ربّنا الّذى اعطى كلّ شى ء خلقه ثمّ هدى «طه 50».
«پروردگار ما آن كسى است كه به هر چیز، آفرینش خاص آن چیز را داده است و سپس آن را به سوى هدف رهبرى كرده است»

حقیقت این است كه جهان تنها به همین جور كه هست امكان وجود داشته است و هر جزء از اجزاء جهان نیز آفرینش معیّنى درباره آن امكان داشته است و خدا همان آفرینش را به آن داده است.

قرآن، این مطلب را با یك تمثیل لطیف بسیار عالى بیان كرده است. قرآن به آب باران كه از بالا مى ریزد و تدریجاً سیل تشكیل مى دهد و آب در بستر نهرها و جویها و رودخانه هاى مختلف قرار مى گیرد مثل مى زند؛ مى فرماید:


انزل من السّماء ماء فسالت اودیة بقدرها «رعد17».
«خدا از آسمان آبى فرود آورد و هر رودخانه اى به قدر ظرفیّت خودش سیلان یافت».

یعنى رحمت پروردگار، هیچ موجود مستعدّى را محروم نمى سازد، ولى استعداد و

ظرفیّت موجودات هم یكسان نیست؛ استعدادها مختلف است، هر ظرفى به قدرى كه گنجایش دارد از رحمت خدا لبریز مى گردد.»


مجموعه آثار شهید مطهری .عدل الهی .بخش تفاوت ظرفیتها


خوب اسمه همه اینها تبعیض و ظلم هست ...
حالا چه کاریه ... حتما باید خدا دنیا رو خلق میکرد ...

خوب نمیکرد .
دیگی که برای من نمیجوشه ... اصلا نجوشه ....

هرمیون;878457 نوشت:
هیچ عدالتی در این دنیا وجود نداره ...

با سلام به شما دوست گرامی

تذکری که درباره محدودیت آگاهی بشری دادیم برای این نبود که درب سوال و کنجکاوی را ببندیم بلکه تذکری بود برای بهتر اندیشیدن و جلوگیری از قضاوت عجولانه.

از عبارات شما استنباط میشود که قانون علیت و مراتب موجودات هستی را امری اعتباری و وضعی دانسته اید که گویا خدا میتواند آنرا هر گونه میخواهد بچیند و بسازد اما چیدمانی ظالمانه را انتخاب کرده است.

در حالیکه برهان عقلی از طرفی و بیانات دینی از طرف دیگر، این تلقی را انکار میکند.

به شما توصیه میکنیم قبل از آنکه درباره عدالت خدا (به عنوان یکی از صفات فعلی خدا) تفحص و بررسی کنید درباره اصل وجود خدا و برهانهای اثبات وجود او تفحص کنید. ببینید اصلا جهان خدایی دارد یا خیر و اگر دارد صفات ذاتی او چیست؟ و آنگاه است که تازه نوبت به صفات فعلی خدا از قبیل خلقت و عدالت میرسد.

به عبارت کوتاهتر، ابتدا خدا را بشناسید و سپس درباره فعل او کنجکاوی کنید.

اگر برهانهای اثبات وجود خدا، موجودی که دارای کمال تام است را اثبات کند یکی از نتایج منطقی قایل شدن به چنین موجودی این است که: از ناحیه او کوتاهی و نقصانی در افعالش نخواهد بود.

در نتیجه اگر علیتی میان مخلوقات حکمفرماست این علیت لازم و ضروری بوده و اگر محدودیتی در مخلوقات مشاهده میشود نیز لازم و ضروری است.

این لزوم به معنای تحمیل چیزی بر خدا نیست زیرا خدا را کامل علی الاطلاق میدانیم که مقهور چیزی نمیشود بلکه این لزوم در حاق و حقیقت مخلوقات نهفته است که عدم آن به معنای عدم مخلوقات و عدم مخلوقات به معنای عدم خدا خواهد بود.

این مطالب بخشی از تحقیقات مفصل فلسفی و دینی است پیرامون قانون علیت و مراتب مخلوقات جهان هستی.

درباره زنازاده نیز او دو جهت باید سخن گفت:

1. جایگاه او در نظام آفرینش در چارچوب قانون علیت.

2. محاسبه اعمال او به عنوان یک انسان دارای علم و اراده.

ظاهرا شما میان این دو جنبه خلط کرده اید زیرا اسلام نمیگوید زنازاده اگر عابد و بنده خدا باشد نیز جایگاهش در جهنم است و عملش بی اعتبار است؛ چگونه چنین نسبتی به اسلام میدهید در حالیکه در روایات تصریح شده است:

إِنَّ وَلَدَ الزِّنَا يُسْتَعْمَلُ إِنْ عَمِلَ خَيْراً جُزِئَ بِهِ وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً جُزِئَ بِهِ؛ زنازاده به كار گماشته مى‏ شود (مورد تكليف قرار مى‏ گيرد) ، پس اگر كار نيك انجام دهد پاداش مى‏يابد و اگر كار بد كند كيفر مى‏بيند. (الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 238)

بله از نقطه نظر هستی شناسانه و طبق قانون علیت، وی جایگاهی مخصوص به خود را دارد که متفاوت با بهشت حلال زادگان است. (برای توضیح بیشتر: http://porseman.org/q/show.aspx?id=128227)

در پناه حق

طاها;878439 نوشت:
فراموش نکنیم که: واقعیت گاه آنگونه که به نظر انسان میرسد نیست.

با سلام مجدد....ولی استاد گرامی چرا من فقط در پی همچین شبهاتی باید این دست پاسخ هایی بشنوم؟؟مثلا وقتی پای اثبات ضرورت بعثت انبیاء میرسد با چنان جدیت و قطعیتی استدلال و نتیجه گیری میکنیم که نعوذبلله انگار خداییم و به تمام سر و رمز ها آگاهی داریم....چرا در هنگام اثبات ضرورت انبیاء یکبار نمی گوییم که شاید واقعیت آنگونه که به نظر انسان می رسد نباشد...چرا نمی گوییم شاید اصلا ما چند عالم را قراره پشت سر بزاریم....شاید در عوالم دیگه قراره به سر خد تکامل برسیم....این دنیا تقی به توقی می خوره از دنیا می ریم....توی این دو روز دنیا با هزار سختی و مصیبت که نمی شه به تکامل رسید...خلاصه اما و اگر مطزح کنیم و بگیم اصلا از کجا معلوم که خدا باید در این دو روز دنیا برای ما پیامبر بفرسته..؟...شاید واقعیت آنگونه که به نظر ما می رسه نیست....چرا در مورد ضرورت بعثت انبیاء با چنان جدیت و قطعیتی سخن می گیم....ولی به عدالت خدا می رسه...وقتی من مثال هایی از بی عدالتی های خدا رو می گم، با اما و اگر مواجه می شم؟؟آیا فکر نمی کنید اینجا پای یک تعصب در میان است؟؟؟؟تعصبی که می تواند مسیحیت را حق جلوه دهد و اسلام را باطل و با اما و اگر؟؟؟؟؟
طاها;878439 نوشت:
از مطلبی که ذیل مثال «جراح» بیان کرده اید به دست می آید که جنابعالی معنای خاصی از عدالت را در ذهن دارید زیرا برشی که جراح بر بدن فرد بیمار وارد میکند را بی عدالتی و ظلم نامیده اید هر چند ظلمی از روی اجبار!

بنده می گویم که انسان یا حال خوب دارد یا حال بد....انسان ذاتا و فطرتا دنبال حال خوب است.....البته شاید برای رسیدن به حال خوبی در حد عالی خودش را چند صباحی به حال بد بیاندازد....بعنی به ناچار مجبور باشد که حال بدی را تحمل کند تا به حال خوب برتر برسد.....چیزی مثل فرو کردن چاغو در تن یک فرد یک حال درد و در کل یک حالی بد بر شخص حکم فرما می کند....بنده اینجا و در هر جای دیگری که بر شخص حال بدی وارد می شود می گویم که بر شخص دارد ظلم می شود و بر شخص شری وارد شده است، حالا به هر حال این تعریف خودم هست...در مثال جراح....اگر پزشک بیمار را بیهوش نکرده باشد و بعد با چاغو برش هایی روی بدن بیمار ایجاد کند...در واقع دارد درد و زجری به بیمار وارد می کند....یعنی یک حال بد....اینجا بنده می گویم دکتر دارد ظلم و یا شری وارد می کند....ولی خوب دکتر مجبور است....برای اینکه شخص بیمار سالها عمرش پای بیماری با درد و رنج سپری نشود، چند دقیقه ای بر او شر کند...یعنی دکتر برای خیر برتری مجبور است شری به پا کند....ولی در مورد خدا نمی توانیم بگوییم که خدا مجبور است که برای خیر برتری شری وارد کند...چون از خدا به هیچ وجه انتظار نداریم به هر بهانه ای شری به بنده اش برسد....آن هم به نا حق.....همانطور که از خدا انتظار نداریم که به بهانه خیر رساندن بر بندگانش، دروغی بگوید و می بینیم که خدا هم در قرآن خود را راست گو معرفی می کند..نمی گوید من الله شاید دروغی بگویم مثلا به این بهانه که شما می خواهید آزمایش شوید....اصلا از ذات خدا نمی تواند دروغ ساطع شود....همانگونه هم از خدا نمی تواند یک شری به انسان وارد شود....مخصوصا این قضیه را انسان به قول فلاسفه ای اسلامی با علم حضوری اش در می یابد....وقتی دستمان را گرفته باشند روی آتش گذاشته باشند رجه می زنیم.....زجر می کشیم و می سوزیم....مگر می شود خدا دست بنده اش را روی آتش نگه دارد؟به هر بهانه ای؟ در جهنم که جزای جنایت هست هم حلوا خیرات نمی کنند....تمام زجر و درد و حال بد است که به جهنمایان داده می شود....

طاها;878439 نوشت:
از نگاه اسلام و اندیشمندان اسلامی خدا نه مجبور است و نه ناتوان؛ اما اراده و قدرت خدا به اموری تعلق میگیرد که شدنی باشد؛ و همین نکته، کلید حل بسیاری از سوالات درباره عدل الهی است.

ببخشید بنده یک سوالی دارم در مورد همین نکته ای که شما به آن اشاره کردید....می توانیم بگوییم که به فرض شاید به دلایلی که ما از آن بی اطلاع هستیم....فرستادن پیامبر از جانب خدا، جزء اموری است که شدنی نیست.....و قدرت و اراده ی خدا به آن تعلق نمی گیرد؟؟؟؟؟البته این یک مثال بود....در کل می خواهم بگویم با این طرز فکر شما ما باید در هر چیزی تحقیق داشته باشیم ک اصلا جزء امور شدنی هست یا نه؟؟؟حالا شما چجور می توانی ثابت کنید که مثلا ارسال پیامبر جزء امور شدنی است؟شاید جزء امور شدنی نیست و در نتیجه خدا اراده اش به ارسال پیامبر نمی رود هر چند ضرورت دارد پیامبر بفرستد!!!!!در واقع استاد این عرایض نقدی به این دیدگاه و پاسخ شماست.....بنده می گویم از خدا نمی تواند شر ساطع شود....همانطور که شما پذیرفته اید که خدا به هیچ دلیلی دروغ نمی گوید....حالا دیگر ما چه کار داریم که اراده و قدرت خدا به اموری تعلق می گیرد که شدنی هستند؟؟؟؟همین که شری از خدا ساطع شد...حداقل این است که خدا را از خیر مطلق بودن، می اندازد....دیگر اینکه اینکار شدنی نیست و توجیه اش این است و اینها ما را راه به جایی نمی برد.بنده می گویم به هر دلیل و توجیه و بهانه ای از خدا نمی تواند شری به بنده اش وارد شود حالا دیگر مهم نیست که مثلا فرآیند مادی حامله شد باعث فلان چیز می شود...به هر حال منشاء حامله شدن خداست و خالقش خداست و هیچ بهانه ای هم که مثلا خدا مجبور بوده و راه چاره نداشته و اینها نمی تواند پاسخ باشند
طاها;878439 نوشت:
« هیچ عالم مسلمانی قایل نیست که در این دنیا عدالت الهی حکمفرما نیست و خدا قرار است بی عدالتی خویش در این دنیا را در آخرت جبران کند! »

واقعیت من احساس می کنم که عالمان مسلمان کمی بی اصافی می کنن.....آنها اعتراف دارند که ظلمی و بی عدالتی ای هست در این دنیا...ولی آن را به خدا نسبت نمی دهند!!!!!من فکر می کنم بی انصافی است...یاد یک بیت از حافظ افتادم....
پیر ماگفت خطا بر قلم صنع نرفت **** آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
طاها;878439 نوشت:
این فعل یگانه همچون بدن یک نوزاد سالم است که از اعضایی تشکیل شده و هر عضو در جایگاه مناسب خود قرار گرفته و کارایی مخصوص به خود را دارد که این کارایی در جوهر و حقیقت آن عضو است؛ و با همین کارایی، محدودیتهای دیگر اعضا که این محدودیت نیز در حاق و حقیقت آن اعضاست را برطرف میکند و مجموعا هدفی واحد را دنیال میکنند.

فرض کنید که شخصی از طرقی و صغری کبری هایی به این حرف های شما رسید.....مثلا به این سرید که قطعا خدا عادل است و ظلم نمی کند....ولی به هر حال این شخص در همین دنیا مادی سیر می کند و زندگی می کند....میان برگه های کتاب های فلسفه نیست.....وقتی چشمش به کودک معلولی می افتد نا خودآگاه ذهنش به سمت و سوی بی عدالت خدا می رود...نمی تواند خود را گول بزند و به قولی خودش را به کوچه علی چپ بزند و بگوید که نه، حتما خدا عادل است...این کودک معلول ربطی به عدالت خدا ندارد....ناخودآگاه در ذهنش تدائی می شود که منشاء هستی و درد و رنج این کودک نهایت خداست....ناخودآگاهش خدا را مقصر می بیند.....هزار بار هم کتاب های ملاصدرا ها را خوانده باشد، وقتی چشمش به چهره کودک معلولی می خورد بی عدالتی خدا به ناخوآگاه در ذهنش ترسیم می شود..

پارسا مهر;833538 نوشت:
همین که برهه ای از زندگی ما که همین دنیای مادی باشه، بی عدالتی درش در جریان باشه، باید نتیجه بگیریم که این عالم در مجموع عادلنه نیست
سلام برادر عزيز
نمي دانم منظور شما را درست برداشت كردم يا نه؟
منظور شما اين است كه براي مثال دنيا به اين صورت بود كه اگر كسي به شما سيلي ميزد ، همين كه دستش به صورت شما مي خورد دستش كبود ميشد و درد ميگرفت
يعني عدالت اجرا ميشد و به تلافي كار او در حق شما ، روي دست خودش درد ايجاد ميشد
درست ميگويم؟

Reza-D;878891 نوشت:
سلام برادر عزيز
نمي دانم منظور شما را درست برداشت كردم يا نه؟
منظور شما اين است كه براي مثال دنيا به اين صورت بود كه اگر كسي به شما سيلي ميزد ، همين كه دستش به صورت شما مي خورد دستش كبود ميشد و درد ميگرفت
يعني عدالت اجرا ميشد و به تلافي كار او در حق شما ، روي دست خودش درد ايجاد ميشد
درست ميگويم؟

سلام....بنده مطمئن نیستیم و دارم هنوز روی این قضیه فکر می کنم....ولی تا اینجا به نظرم رسیده که این دنیا عادلانه نیست...و این برای من شبهه شده...عالمی که منشاء اش خدا، خیر مطلق است چرا باید نا عادلانه باشد....

در مثالی که زدید....اگر حق من ضایع شده و ظلمی بر من صورت گرفته.....یعنی عدالت زیر پا گذاشته شده.....مثل آبی که ریخته شده و دیگه جمعش نمی شه کرد، عدالت زیر پا گذاشته شده و طرفی رو که به من ظلم کرده رو هزار بار هم بسوزونید و آتش بزنید و در و دیوار بکوبونیدش، چه بلافاصله پس از سیلی زدن به من و چه پس از مدت ها باز همچنان یک سیر و یک دوره نا عادلانه سپری شده.والسلام، آبیه که ریخته شده....فرض کنید که شما با پسرتون رفته باشید به شهره بازی...چند ساعت در شهر بازی می چرخید....وقتی از شهربازی بیرون اومدید و از شما بپرسن، توی شهربازی هوا چطور بود....شما فقط به دو دقیقه آخری که در شهربازی سیر می کردید توجه ندارید....بلکه مجموع رو در نظر دارید...مثلا می گید در کل هوا بد بود یا خنک بود و اینا...یعنی فقط به دو دقیقه ی آخری که در شهربازی بودید اکتفا نمی کنید.....حالا اینجا هم دنیا رو یک شهربازی در نظر بگیرید....شما وارد این شهربازی شدید و از شما می پرسن عدالت در این شهربازی چجور بود...من می گم که در مجموع این شهربازی یا این عالم ناعادلانه است....عالمی که حق من در اون ضایع شده می شه ناعادلانه.....حالا هزار بار هم بهشت و جهنم برپا بشه....یا بلافاصله ظالم آتش بگیره و شکنجه بشه...دیگه آبیه که ریخته شده و عالم یا شهربازی ما می شه نا عادلانه... ببینید من احساس می کنم که یک توهمه که ما خیال بکنیم اگر مثلا جنایتکارا برن جهنم و نیکوکارا برن بهشت، اونوقت عالم می شه یک عالم عادلانه....این یک خیال و توهمی....عالم ما هیچوقت عادلانه نمی تونه باشه....چون درونش ظلم انجام شده....آبیه که ریخته شده....می شه جمعش کرد؟البته یک راهکارهایی داره به سرم می رسه کم کم که شاید به وسیله اون راهکار ها بشه گفت عالم عادلانه است....حالا بماند....پس عرض من این که عالم با هزار بار برپایی بهشت و جهنم همچنان یک نظام ناعادلانه است...در مجموع....امیدوارم منظورم رو درست رسونده باشم....و حالا من سوالم اینه که من وقتی پا می زارم توی عالمی که منشاء اش خداست و سرچشمه اش خداست، انتظار دارم که یک عالم و نظام عادلانه ببینم....حالا کارشناس می فرمایند....اگر در این دنیا نا عدالتی هست...اون ناعدالتی ها الهی نیستند و به خدا ارتباط و دخلی ندارند....بلکه بشری هستند....که من قانع نمی شم....

باسمه الحکم العدل

با سلام

شاید مطالعه مقالۀ زیر مفید باشد.

http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1076788/

پارسا مهر;878683 نوشت:
چرا من فقط در پی همچین شبهاتی باید این دست پاسخ هایی بشنوم؟؟

با سلام به شما دوست گرامی

قبلا در یکی از پستها عرض کردیم: هشدار ما به پیشگری از جزئی نگری به معنای تعطیل کردن تفکر و تدبر نیست.

آسیب جزئی نگری منحصر به این موضوع هم نیست و شامل حال مسائل دیگری که شما اشاره کرده اید نیز میشود.

اما اینکه چرا ما در این تاپیک با موضوع «عدالت الهی» بر آن تاکید کرده ایم به دلیل ماهیت مسئله عدل الهی است. بسیاری از کاربران با این مسئله و مسائل مشابه همچون مسئله شرور، حقوق زن، جهاد در اسلام، حکم ارتداد و ... (که تمامی اینها را میتوان تحت عنوان «فعل خدا» قرار داد) برخوردی احساسی و عاطفی دارند.

نمیخواهیم بگوییم برخورد احساسی منحصر به این قبیل مسائل است و بس؛ همچنین نمیخواهیم بگوییم انسان نباید عاطفه و احساس داشته باشد بلکه عرض ما اینست: اولا مقام یک بحث علمی با مقام یک واکنش عاطفی متفاوت است؛ و ثانیا واکنش عاطفی و احساسی وقتی مقبول است که بر مدار تعقل و عقلانیت باشد.

این هشدار به معنای تعصب ما بر باورهای اسلامی نیست بلکه توصیه ای است به رعایت حق و انصاف و دقت در قضاوتهای علمی.

منطقا قضاوت ما انسانها درباره فعل هر فاعلی نمیتواند بدون توجه به شخصیت فاعل آن باشد و منطقی نیست آن فعل و عمل را بریده از شخصیت فاعل مورد قضاوت قرار داد.

توصیه ما این بود: وقتی میخواهیم درباره عمل خدا قضاوت کنیم متوجه باشیم «درباره فعل موجودی به نام خدا سخن میگوییم» نه اینکه زبان به دهان بگیریم و چیزی نگوییم و درب فکر و تعقل و کنجکاوی در باب افعال الهی را ببندیم:

كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ. (بقره/ 242)

امیدوارم مطلب روشن شده باشد.

به اصل بحث باز میگردیم:

شما در تعریفی که از عدل و ظلم ارائه نموده اید میان دو اصطلاح خلط کرده اید: 1. «شر» و 2. «ظلم».

آنچه اسلام میگوید این نیست که در خلق خدا، شر (یا به تعبیر شما: حال بد) وجود ندارد:

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ (فلق/1و2)

بلکه میگوید این شر (یا حال بد) بر ظلم و بی عدالتی خدا دلالتی ندارد:

وَ مَا اللَّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعالَمينَ (آل عمران/108)

اینکه انسان یا حال خوب دارد یا حال بد درست است و اینکه انسان فطرتا دنبال حال خوب است نیز صحیح است اما آیا این یعنی: عدل مساوی حال خوب است و ظلم مساوی حال بد است؟

پاسخ منفی است زیرا شما یک مرحله پیشین را نادیده گرفته اید و آن استحقاق است.

حال خوب و بد وقتی در دایره مباحث عدل و ظلم وارد میشود که استحقاق آن حال خوب و بد وجود داشته باشد. آیا هیچ فرد عاقلی میگوید: عدم مطلق (یا بگویید: هیچ مطلق) مظلوم است زیرا ایجاد نشده است!؟ یا یک کودک دو ساله مظلوم است زیرا به او توانایی های یک مرد 30 ساله داده نشده است!؟

این از آنروست که مسئله استحقاق، پیش شرط مسئله عدل و ظلم است.

با این توضیح روشن میشود حال خوب انسان مساوی عدل نیست بلکه میتواند یکی از مصادیق فعل عادلانه باشد و همینطور حال بد انسان مساوی ظلم نیست بلکه میتواند یکی از مصادیق ظلم باشد.

مثلا در مثال جراح: قبل از آنکه بگوییم برش بدن بیمار ظلم است یا عدل باید بپرسیم: آیا بیمار استحقاق این برش ( و طبعا حال بد) را دارد یا ندارد؟ اگر گفتیم بله استحقاق آنرا دارد اینجا دیگر مسئله ظلم مطرح نمیشود؛ به اصطلاح: ظلم موضوعا منتفی است.

پس وقتی میخواهیم عدل و ظلم را تعریف کنیم الا و لابد شرط استحقاق را باید در نظر بگیریم.

اینجاست که آن نکته کلیدی را دوباره متذکر میشویم:

اراده و قدرت خدا به چیزی تعلق میگیرد که شدنی باشد یعنی استحقاق بودن داشته باشد.

اگر این دنیا با قوانینی که بر آن حاکم است را یک پدیده بدانیم که محال است خلق نشود یا جور دیگری خلق شود اینجا میگوییم: خلق این دنیا با قوانینش ضروری بوده است و (همانطور که در پستهای قبل تذکر دادیم) این ضرورت به معنای ناتوانی و مجبور بودن خدا نیست بلکه به این معناست که خلقت آن به نحوی دیگر محال بوده و استحقاق آن بیش از این نبوده و قدرت و اراده خدا هم به امر محال تعلق نمیگیرد و آنچه خلق شده استحقاقی بیش از این نداشته است.

این قاعده (رعایت استحقاق) در مسئله عذاب جهنم نیز جاری است.

اما اینکه ما انسانها چگونه شدنی یا ناشدنی بودن یک پدیده را میتوانیم تشخیص دهیم و محال را از غیر محال بازشناسیم؟ روشن است؛ با برهان:

قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (بقره/111)

برهان حجت محکم ما بر باورهای اساسیمان است. در پست 11 نمونه ای از این برهان را پیرامون موضوع مورد بحث با تکیه بر برهانهای اثبات وجود خدا آورده ایم.

در پناه حق

پارسا مهر;878688 نوشت:
ببخشید بنده یک سوالی دارم

با سلام مجدد

پاسخ در پستهای سابق آمده است.

در پناه حق

پارسا مهر;879013 نوشت:
اگر حق من ضایع شده و ظلمی بر من صورت گرفته.....یعنی عدالت زیر پا گذاشته شده..

با سلام مجدد

پاسخ در پستهای گذشته آمده است.

در پناه حق

Reza-D;878891 نوشت:
سلام برادر عزيز
نمي دانم منظور شما را درست برداشت كردم يا نه؟
منظور شما اين است كه براي مثال دنيا به اين صورت بود كه اگر كسي به شما سيلي ميزد ، همين كه دستش به صورت شما مي خورد دستش كبود ميشد و درد ميگرفت
يعني عدالت اجرا ميشد و به تلافي كار او در حق شما ، روي دست خودش درد ايجاد ميشد
درست ميگويم؟

عدالت درست یعنی اینکه دنیا دارای قوانین علت و معلولی باشه که کسی نتونه به دیگری آسیب بزنه ...
مثلا الان شما نمیتونین در کشوری مانند انگلیس اختلاس کنین ...
چرا ...
چون قوانینشون طوری به هم وابسته هست ... طوری همه چیز شفاف هست که کسی که اختلاس کنه در کسری از ثانیه مشخص میشه ...

قبلا ها آدم ها مزاحم تلفنی میشدن و به هم دیگه ظلم میکردند . ولی الان دیگه نمتونن مزاحم تلفنی بشن ... چون انسانها قوانین علت و معلولی رو طوری کنار هم گذاشتن که اگر کسی مزاحم تلفنی بشه ... شماره اش میوفته ... آبروش میره و ...

در مورد مثالی که شما زدین ... خدا باید دنیا رو طوری خلق میکرد که کسی نتونه به دیگری آسیب بزنه ...
قوانین علت و معلولی رو طو ی کنار هم میچید که چنین اتفاقی نمیوفتاد .

اگر هم نمیتونست چنین دنیایی رو خلق کنه ... خوب نمیکرد ... مگه کسی زورش کرده بود دنیایی پر از ظلم و ستم خلق کنه ...

هرمیون;879112 نوشت:
عدالت درست یعنی اینکه دنیا دارای قوانین علت و معلولی باشه که کسی نتونه به دیگری آسیب بزنه

هرمیون;879112 نوشت:
مثلا الان شما نمیتونین در کشوری مانند انگلیس اختلاس کنین

هرمیون;879112 نوشت:
الان دیگه نمتونن مزاحم تلفنی بشن

سلام
من سه جمله از شما نقل کردم که جملات دوم و سوم شما کاملاً با جملهء اول در تناقض است!

دلیلش را هم خود شما گفتید:

هرمیون;879112 نوشت:
کسی که اختلاس کنه در کسری از ثانیه مشخص میشه

هرمیون;879112 نوشت:
اگر کسی مزاحم تلفنی بشه... شماره اش میوفته... آبروش میره

پس در واقع افرادی که می خواهند اختلاس کنند یا می خواهند مزاحم تلفنی بشوند ، اینطور نیست که تواناییش را نداشته باشند. بلکه توانایی دارند ، اما تنبیه ها و عواقبی برایشان دارد (لو رفتن ، ریختن آبرو ، اخراج از کار ، زندان و.....) که از ترس این عواقب دیگر هرگز اقدام به کار خطا نمی کنند. خب اینکه دقیقاً شد کار خدا!

خداوند هم گفته که تک تک اعمالتان را می بینم (مثل همان سیستم به هم پیوسته و عوامل نظارتی):
علق - 14
ألَم يَعلَم بأنَّ اللهَ يَري
آیا نمی دانید که خداوند شما را می بیند؟!

و همچنین فرموده ذره ای از کارهای شما پنهان نخواهد ماند و به آن رسیدگی میشود:
الزلزلة - 7 و 8
فَمَنْ یعمَل مِثقالَ ذَرةٍ خَیراً یرَهُ
فَمَنْ یعمَل مِثقالَ ذَرةٍ شَراً یرَهُ

پس هر كه هم وزن ذره‏ اى نيكى كند ، آن را خواهد ديد
پس هر كه هم وزن ذره‏ اى بدى كند ، آن را خواهد ديد

پارسا مهر;879013 نوشت:
در مثالی که زدید....اگر حق من ضایع شده و ظلمی بر من صورت گرفته.....یعنی عدالت زیر پا گذاشته شده.....مثل آبی که ریخته شده و دیگه جمعش نمی شه کرد، عدالت زیر پا گذاشته شده و طرفی رو که به من ظلم کرده رو هزار بار هم بسوزونید و آتش بزنید و در و دیوار بکوبونیدش، چه بلافاصله پس از سیلی زدن به من و چه پس از مدت ها باز همچنان یک سیر و یک دوره نا عادلانه سپری شده.والسلام، آبیه که ریخته شده....فرض کنید که شما با پسرتون رفته باشید به شهره بازی...چند ساعت در شهر بازی می چرخید....وقتی از شهربازی بیرون اومدید و از شما بپرسن، توی شهربازی هوا چطور بود....شما فقط به دو دقیقه آخری که در شهربازی سیر می کردید توجه ندارید....بلکه مجموع رو در نظر دارید...مثلا می گید در کل هوا بد بود یا خنک بود و اینا...یعنی فقط به دو دقیقه ی آخری که در شهربازی بودید اکتفا نمی کنید.....حالا اینجا هم دنیا رو یک شهربازی در نظر بگیرید....شما وارد این شهربازی شدید و از شما می پرسن عدالت در این شهربازی چجور بود...من می گم که در مجموع این شهربازی یا این عالم ناعادلانه است....عالمی که حق من در اون ضایع شده می شه ناعادلانه.....حالا هزار بار هم بهشت و جهنم برپا بشه....یا بلافاصله ظالم آتش بگیره و شکنجه بشه...دیگه آبیه که ریخته شده و عالم یا شهربازی ما می شه نا عادلانه... ببینید من احساس می کنم که یک توهمه که ما خیال بکنیم اگر مثلا جنایتکارا برن جهنم و نیکوکارا برن بهشت، اونوقت عالم می شه یک عالم عادلانه....این یک خیال و توهمی....عالم ما هیچوقت عادلانه نمی تونه باشه....چون درونش ظلم انجام شده....آبیه که ریخته شده....می شه جمعش کرد؟البته یک راهکارهایی داره به سرم می رسه کم کم که شاید به وسیله اون راهکار ها بشه گفت عالم عادلانه است....حالا بماند....پس عرض من این که عالم با هزار بار برپایی بهشت و جهنم همچنان یک نظام ناعادلانه است...در مجموع....امیدوارم منظورم رو درست رسونده باشم....و حالا من سوالم اینه که من وقتی پا می زارم توی عالمی که منشاء اش خداست و سرچشمه اش خداست، انتظار دارم که یک عالم و نظام عادلانه ببینم....حالا کارشناس می فرمایند....اگر در این دنیا نا عدالتی هست...اون ناعدالتی ها الهی نیستند و به خدا ارتباط و دخلی ندارند....بلکه بشری هستند....که من قانع نمی شم....

پس شما به جبر مطلق اعتقاد دارید
یعنی جهانی خلق میشد که هیچکسی نتواند ظلمی در آن مرتکب بشود ، یعنی اصلاً تواناییش را نداشته باشد
به عبارتی اصلاً ظلمی صورت نگیرد ، درست است؟

(گالری شما را دیدم ، طراحی میکنید؟ خیلی خوشم آمد از این طرح ها. امیدوارم موفق باشید)

Reza-D;879179 نوشت:
سلام
من سه جمله از شما نقل کردم که جملات دوم و سوم شما کاملاً با جملهء اول در تناقض است!

دلیلش را هم خود شما گفتید:

پس در واقع افرادی که می خواهند اختلاس کنند یا می خواهند مزاحم تلفنی بشوند ، اینطور نیست که تواناییش را نداشته باشند. بلکه توانایی دارند ، اما تنبیه ها و عواقبی برایشان دارد (لو رفتن ، ریختن آبرو ، اخراج از کار ، زندان و.....) که از ترس این عواقب دیگر هرگز اقدام به کار خطا نمی کنند. خب اینکه دقیقاً شد کار خدا!

خداوند هم گفته که تک تک اعمالتان را می بینم (مثل همان سیستم به هم پیوسته و عوامل نظارتی):
علق - 14
ألَم يَعلَم بأنَّ اللهَ يَري
آیا نمی دانید که خداوند شما را می بیند؟!

و همچنین فرموده ذره ای از کارهای شما پنهان نخواهد ماند و به آن رسیدگی میشود:
الزلزلة - 7 و 8
فَمَنْ یعمَل مِثقالَ ذَرةٍ خَیراً یرَهُ
فَمَنْ یعمَل مِثقالَ ذَرةٍ شَراً یرَهُ

پس هر كه هم وزن ذره‏ اى نيكى كند ، آن را خواهد ديد
پس هر كه هم وزن ذره‏ اى بدى كند ، آن را خواهد ديد

نشد کار خدا ...
خودتون خوب میدونین که اگر کسی بدونه اختلاس کنه ... همون موقع آزیر ها به صدا در میاد ...
اینی که اگر کسی مزاحم تلفنی بشه ... همون موقع شمارش میوفته ...

با اینی که این مساله بخواد 100 سال یا 1000 سال یا یک تریلیارد سال دیگه جواب دهی بشه ... مغز به راههای مختلف بهش نگاه میکنه .

حتی قانون گذارها هم این رو میدونن که جرایم باید بازخورد آنی باشه وگرنه کارکرد خودش رو از دست میده .

داستانی هست که پادشاهی به مردمش میگه هر کی بتونه به سگ من تا 10 سال دیگه حرف زدن یاد بده ... بهش 10 کیسه طلا میدم و اگر نتونه اون رو میکشم .

کشاورزی اعلام آمادگی میکنه و 10 کیسه طلا رو میگیره ...
همسرش میگه اخه برای چی این کار رو کردی

و کشاورز میگه تا 10 سال دیگه ...

یا من مردم
یا پادشاه مرده ...
یا سگه ..

جناب اقا رضا یه مطالعه بکنین ببینین چطوری خدا میخواد در اون دنیا یا همین دنیا عدالت رو برقرار کنه ... کمی دیدتون باز میشه .

1. اولا اینکه من هم مانند استارتر موضوع به این اعتقاد دارم که ظلم مانند آب ریخته شده هست و ظلم جبران کردنی نیست . چون ظلم در دنیایه ما کارکردی داره که به صورت پروانه وار بر رویه سایر اعمال و رفتار ما تاثیر میزاره ... یه مثال کوچیکش اینه که مثلا فردی داره با ماشینش پدر مریضش رو به بیمارستان میرسونه ... ناگهان میاد بیرون و میبینه که دزد ماشینش رو برده و تمام پول و دراییش هم داخل اون ماشین بوده . و بعد از مدتی پدرش میمیره ... فردا آقا دزده میاد و از کارش ابراز پشیمونی میکنه ... ولی بی پدری این شخص ساله رویه تمامی مسایل زندگیش اثر میزاره . ازدواج . روابطش . اخلاقش و ...

در حقیقت اقا دزده فکر میکنه جبران کرده ولی ...

خدا هم میخواد جبران کنه ... مثلا میگه اگر کسی دست تو رو قطع کرد ... قصاصش کنین ...

مثلا اگر دست اون رو قطع کنن من صاحب دست میشم و حق و حقوقم رو بدست میارم .

یا مثلا میگن اون دنیا کسانی که زیبا هستند و گناه کردن رو بهشون حضرت یوسف رو نشون میدن و اونها دیگه نمیتونن بهانه بیارن و ...

واقعا کاشکی چنین احادیث و ... نبود شاید در اونصورت تخیلی برای عدالت میتونست وجود داشته باشه

پارسا مهر;833538 نوشت:

سلام....
فکر می کنم علما مخصوصا از نوع اسلامیش اکثرا بر این عقیده باشند که در این دنیای مادی، عدالت برقرار نیست...اونها معتقد هستند که برای اینکه عدالت برقرار بشه باید دنیای دیگری باشه...حساب و کتابی باشه....بهشت و جهنمی باشه....من دو دو تا چهار تا می کنم می بینم به فرض اگر حساب و کتابی هم باشه، بهشت و جهنمی هم باشه...در مجموع، در عالم هستی عدالت رو نمی تونیم ببینیم...یعنی در مجموع در عالمی که ما پا می زاریم بهش، عدالت وجود نداره...همین که برهه ای از زندگی ما که همین دنیای مادی باشه، بی عدالتی درش در جریان باشه، باید نتیجه بگیریم که این عالم در مجموع عادلنه نیست...یا در این عالم عدالت برقرار نیست....یعنی هزار بار بهشت و جهنم هم برقرار بشه...به صرف اینکه دنیایی مادی رو گذروندیم که عدالت درونش در جریان نبوده، عالم می شه یک عالم ناعادلانه...حالا سوال اینکه، آیا همچین عالمی با وجود خدایی خیر مطلق و عادل در تضاد نیست؟؟

با تشکر.


سلام جناب پارسامهر،
اتفاقاً در همین دنیا هم عدالت به طور کامل برقرار است، فقط به نظر می‌رسد که نباشد، نظر اسلام هم همین است و در چندین و چند جای مختلف قرآن هم مطلب به صراحت بیان شده است ...

هرمیون;879221 نوشت:
اینی که اگر کسی مزاحم تلفنی بشه ... همون موقع شمارش میوفته ...
با اینی که این مساله بخواد 100 سال یا 1000 سال یا یک تریلیارد سال دیگه جواب دهی بشه ... مغز به راههای مختلف بهش نگاه میکنه .
حتی قانون گذارها هم این رو میدونن که جرایم باید بازخورد آنی باشه وگرنه کارکرد خودش رو از دست میده

هرمیون;879226 نوشت:
فردا آقا دزده میاد و از کارش ابراز پشیمونی میکنه ... ولی بی پدری این شخص ساله رویه تمامی مسایل زندگیش اثر میزاره . ازدواج . روابطش . اخلاقش و ...
الان مشکل در طولانی بودن زمان جبران است یا در حد و اندازهء جبران؟

مثال دزد مثال صحیحی نبود چون:

اولاً دزد خودش ماشین را برده و آن هم برای منفعت شخصی
درحالیکه خداوند چیزی را برای خودش و بدون دلیل از ما نمی گیرد

ثانیاً دزد فقط ماشین را برگردانده ، اما خداوند همه چیز را جبران می کند
برای مثال در همین ماجرایی که تعریف کردید ، هم پدر را برمیگرداند ، هم چندین برابر پول را

مطلب بعد این است که جبران در آخرت با تصوری که ما از دنیا داریم متفاوت است
مثالی می زنم. فرض کنید شما به یک کودک بگوئید حاضری شکلاتت را از دست بدهی و بجایش لیسانس بگیری؟
واضح است که میگوید نه! چون درک کودک به نسبت بلوغ ذهنیش همان شکلات است
مدرک درسی برای او معنا و مفهومی ندارد و آن را صرفاً یک کاغذ می بیند

اما همین کودک هر چه از نظر ذهن و دیدگاهش نسبت به جهان رشد میکند
به همان نسبت شکلات برایش کم ارزش تر میشود و علم و تحصیل برایش پر ارزش تر
و روزی به جایی میرسد که نه فقط شکلات ، که حاضر از چندین سال وقت و جوانیش را پای درس خواندن بگذارد
حتی از تفریحات و خواب و خوراکش بزند تا به علم بیشتر برسد

حالا من یک سوال از شما دارم:
آیا یک دانشجو که از خواب و خوراک و تفریحش زده و چند سال از عمرش را در دشواری های درس خواندن گذرانده تا لیسانس بگیرد ، به خودش ظلم کرده؟
آیا میشود گفت لیسانسی که میگیرد دیگر فایده و ارزشی ندارد چون ظلم انجام شده و مقداری از آسایش این جوان گرفته شده؟

هرمیون;879226 نوشت:
مثلا اگر دست اون رو قطع کنن من صاحب دست میشم و حق و حقوقم رو بدست میارم
یکی از مشکلات مردم در شناخت احکام الهی در همین است
خیر برادر عزیز ، شما صاحب چیزی نمیشوید ، بلکه خود دزد است که صاحب چیزی میشود!

قصاص برای چیست؟

1 - عاملی بازدارنده است تا افراد را از ارتکاب به جرم و خطا بازدارد

2 - دلیلی است برای تنبیه شدن خاطی در دنیا

3 - راهی است برای پاک شدن خاطی از گناهش و اینکه مورد بخشش خداوند قرار بگیرد

البته موارد دیگری را هم میتوان برشمرد مثل حفظ امنیت در جامعه و..... که فعلاً موضوع بحث ما نیست

هرمیون;879221 نوشت:
خودتون خوب میدونین که اگر کسی بدونه اختلاس کنه ... همون موقع آزیر ها به صدا در میاد...
اینی که اگر کسی مزاحم تلفنی بشه ... همون موقع شمارش میوفته...
وقتی آژیرها به صدا در آمد ، یا وقتی شمارهء مزاحم افتاد ، بعد چه میشود؟

جناب آقا رضا واقعا این مساله اینقدر درکش سخته ؟

1. فرض کنین من بخوام جلویه شما رو بگیرم که به نقطه ایکس ورود نکنین ... برای این کار دو روش اندیشه میکنم .
روش اول
الف ) قانون میزارم که اگر به شعاع 100 متریش وارد شدین بهتون هشدار داده میشه
ب) به شعاع 80 متریش رسیدین منور به سمتتون شلیک کنن
ج) به شعاع 50 متریش رسیدین به سمتتون منور شلیک کنن و تیر هوایی به سمتتون بزنن
د ) به شعاع 30 متریش رسیدین گاز خنده به سمتتون شلیک کنن
ه) به شعاع 15 متریش رسیدین به سمتتون تیر بیهوش کننده بزنن
و) به شعاع 0 متریش رسیدین با تیر بکشنتون .

روش دوم
اگر شما به شعاع 0 متری نقطعه ممنوعه رسیدین بکشنتون .

جناب آقا رضا ...
در این دو مثال مطمینا روش اول حفاظت بیشتر ، بهتر ، دقیق تری از نقطه ایکس بوجود میاد و عقلانی تر و منطقی تر و عادلانه تر هم هست .
وقتی من میگم خدا میبایست دنیا رو به گونه ای خلق میکرد که امکان ظلم در درونش وجود نداشت امکان گذاشتن چنین قوانین علت و معلولی هست .

اقا رضا چی چی میگین خدا هم پول را بر میگرداند و هم پدر را ... اینگار شهر هرته !!!
داریم در مورد عدالت و حق و حقوق صحبت میکنیم .

بزارین یه مثال دیگه بزنم بهتر بفهمین ...
شما دو فرزند دارین ... سارا و نسرین ... هر دوشون 7 سالشون شده و میخوان برن مدرسه ...

شما میاین خونه و دستتون رو میکنین در درون جیبتون ...
یک خودکار زر نویس میدین به سارا ... یه خودکار که جوهر پس میده میدین به نسرین .

سارا خوشش میاد ... با خودکارش مینویسه کیف میکنه ...
نسرین سعی میکه ... ولی هر چی سعی میکنه خودکارش بد هست و روز به روز خطش هم بدتر میشه .

سارا میبینه مورد تشویق پدر و مادرش قرار میگیره ... روز به روز دستخطش بهتر و بهتر میشه ... شبها تا صبح بیدار میمونه .... 20 سال شب و روز درس میخونه ... و دکتر میشه و به هزاران نفر کمک میکنه ... دعای خیر میلیونها نفر پشتش میشنه .

نسرین ... یک ماه سعی و تلاش میکنه ... اون هم شب ها بیدار میمونه ... ولی بعد از یک ماه از درس خوندن بدش میاد ... همون ابتدایی از مدرسه میاد بیرون ... میوفته تو خیابون ها ... صدها نفر رو ایدزی میکه و 5 نفر رو میکشه .

حالا اون دنیا میشه .
نسرین میگه اگر به من هم خودکار زر نویس میدادی دکتر میشدم و به جای میلیونها نفر به صدها میلیون نفر کمک میکردم ( شاید هم راست بگه ) .
نسرین میگه اگر به من هم خودکار زر نویس میدادی دکتر میشدم و به صدها نفر کمک میکردم ( شاید هم داره دروغ میگه )
شاید اگر سارا بهش خودکار خراب میدادن حتی یک روز هم تحمل نمیکرد ولی نسرین یک ماه شب و روز با همون خودکار خراب سعی و تلاش کرده و بعد از یک ماه رفته و خراب شده .
شاید هم سارا با همون خودکار خراب هم دکتر میشد و مقامش اونقدر بالا بوده که نیازی به اون خودکار زر نویس نداشته .
و ...

کی میخواد نسرین رو مواخذه کنه ...
کی میخواد به سارا پاداش بده ...

شاید اگر واقعا نسرین جای سارا بود خیلی بهتر نتیجه میگرفت و شاید هم نه ...
چه کسی میخواد این افراد رو قضاوت بکنه .

وقتی پدری به بچه اش خودکار زرنویس و به دیگری خودکار خراب میده .... ظلم رو بوجود آورده . ظرفی رو شکسته ...

هرمیون;879271 نوشت:
شما میاین خونه و دستتون رو میکنین در درون جیبتون ...
یک خودکار زر نویس میدین به سارا ... یه خودکار که جوهر پس میده میدین به نسرین .

سارا خوشش میاد ... با خودکارش مینویسه کیف میکنه ...
نسرین سعی میکه ... ولی هر چی سعی میکنه خودکارش بد هست و روز به روز خطش هم بدتر میشه .

سارا میبینه مورد تشویق پدر و مادرش قرار میگیره ... روز به روز دستخطش بهتر و بهتر میشه ... شبها تا صبح بیدار میمونه .... 20 سال شب و روز درس میخونه ... و دکتر میشه و به هزاران نفر کمک میکنه ... دعای خیر میلیونها نفر پشتش میشنه .

نسرین ... یک ماه سعی و تلاش میکنه ... اون هم شب ها بیدار میمونه ... ولی بعد از یک ماه از درس خوندن بدش میاد ... همون ابتدایی از مدرسه میاد بیرون ... میوفته تو خیابون ها ... صدها نفر رو ایدزی میکه و 5 نفر رو میکشه .

حالا اون دنیا میشه .
نسرین میگه اگر به من هم خودکار زر نویس میدادی دکتر میشدم و به جای میلیونها نفر به صدها میلیون نفر کمک میکردم ( شاید هم راست بگه ) .
نسرین میگه اگر به من هم خودکار زر نویس میدادی دکتر میشدم و به صدها نفر کمک میکردم ( شاید هم داره دروغ میگه )

و ...

کی میخواد نسرین رو مواخذه کنه ...
کی میخواد به سارا پاداش بده ...

شاید اگر واقعا نسرین جای سارا بود خیلی بهتر نتیجه میگرفت و شاید هم نه ...
چه کسی میخواد این افراد رو قضاوت بکنه .

وقتی پدری به بچه اش خودکار زرنویس و به دیگری خودکار خراب میده .... ظلم رو بوجود آورده . ظرفی رو شکسته ...

البته اینکه اجزاء مثال را جوری بچینیم که نتیجهء مطلوب حاصل شود کار سختی نیست. همین مثال را من می توانم جوری بزنم که سارا برود توی خیابان و نسرین انسان موفقی بشود. اینطوری:

سارا که مدام مورد تشویق والدین بود ، کم کم به خود مغرور شد. غرور و خودبزرگ بینی سارا باعث شد نیازی به درس خواندن و تلاش کردن احساس نکند. در نتیجه از دبیرستان به بعد درسش ضعیف شد. باز در اثر همین غرور کاذب ، وقتی پسری سر راهش قرار گرفت ، نیازی ندید با بزرگترها مطرح کند و در نتیجه در دام پسر افتاد و کم کم به فساد کشیده شد

اما نسرین وقتی دید خودکاری که دریافت کرده نمی نویسد ، تلاش کار راهی برای حل آن پیدا کند. شروع کرد با استفاده از ابزار مختلف وسیله ای بسازد بهتر از خودکار. تلاش نسرین بعد از چند ماه نتیجه داد و او توانست خودنویس را اختراع کند. این اختراع مورد توجه چند تولید کننده قرار گرفت و حالا نسرین یکی از بزرگترین تولید کنندگان کشور است

ولی باز من همان مثال شما را بررسی می کنم
در این مثال ، پدر میشود خدا
سارا و نسرین میشوند دو تا از بندگان خدا. دو انسان

پاسخ خدا به شما:
بقره - 286
لا یکلّف اللّه نفسا الّا وسعها
خداوند هیچ انسانی را جز به اندازهء توانش تکلیف نمی کند

این یعنی اگر خداوند خودش به نسرین خودکاری ناقص داده ، و به سارا خودکار سالم و کارآمد ، قطعاً انتظارش نیز از این دو نفر به اندازهء ابزاری است که در اختیار دارند. پس خدا از نسرین انتظار ندارد به جایگاه سارا برسد ، بلکه انتظار دارد به نسبت آن چیزی که در اختیارش قرار گرفته ، بازدهی داشته باشد

Reza-D;879277 نوشت:
تا از بندگان خدا. دو انسان

پاسخ خدا به شما:
بقره - 286
لا یکلّف اللّه نفسا الّا وسعها
خداوند هیچ انسانی را جز به اندازهء توانش تکلیف نمی کند

جناب اقا رضا من نمیدونم چرا در درون بحث نمیخواین دقیق باشین .
بحث سره این نیست که خداوند میخواد از کسی بیشتر از توانش انتظار داشته باشه یا نداشته باشه .

خدا میاد کسی رو شیر خلق میکنه ... ازش انتظار شیر بودن رو داره ... اگر شیر نبود در اون دنیا ناراحت میشه که چرا مانند یک شیر رفتار نکرده .

و خداوند کسی رو خر و الاق خلقت میکنه ... ازش انتظار داره بار جابه جا کنه و ار ار کنه ... اگر هم خره خوبی نبود ناراحت میشه چرا مانند یک خر یا یک الاق رفتار نکرده .

من بهتون میگم اینی که خدا به کسی مانند سارا ماهیت وجودی بالا داده و به کسی مانند نسرین ماهیت وجودی پایین این خودش یعنی بی عدالتی .

و شما میگین بی عدالتی یعنی اینکه از نسرین انتظار داشته باشیم به جایگاه سارا برسه !!!

ببینم ...
اگر خدا شما رو خر خلقت کرده باشه ... عمری رو هم زاهد و سالک بوده باشین ... در اون دنیا هم خر محشور شده باشین ... و در کنار شما موجودیتی دیگر رو شیر خلقت کرده باشه .... عمری رو هم کافر بوده باشه ... در اون دنیا هم شیر محشور بشه ...

شما میگین که ...
خدا در درون دنیا من رو خر خلقت کرد ... و از من انتظار بیشتری نمیرفت ... پس همین خر بودن برای من خوب است و این هم عین عدالت خداست .

البته چون شما خره خوبی بودین بهتون به جای کاه خشک ، یونجه خوبی هم میدهد تا شاد و راضی باشید
و به اون شیر کافر ... چون عمری رو کافر بوده ... به جای انکه گوشت آهو بدهد ، گوشت خر میدهد تا جزای کارهایش را هم ببیند .

یکی از عجیب ترین ایه های قران و بسیار شبهه انگیز

(286)لا يُـكَـلِّـفُ ا‌للهُ نَفـسًا اِلّا وُسـعَـها لَـها ما كَـسَـبَت وَ عَـلَيـها مَا اكـتَـسَـبَت
رَبَّـنا
لا تُؤاخِذنا اِن نَـسيـنا اَو اَخـطَأنا
رَبَّـنا
وَ لا تَحـمِل عَـلَيـنا اِصـرًا كَـما حَـمَلـتَـه‌‚‌ عَـلَى الَّـذيـنَ مِن قَبـلِـنا
رَبَّـنا
وَ لا تُـحَـمِّلـنا ما لا طاقَـةَ لَـنا بِـه‌ے
وَ اعـفُ عَـنّا وَ اغـفِر لَـنا وَ ارحَمـنا اَنـتَ مَولانا فَانـصُرنا عَـلَى الـقَومِ الـكافِـريـنَ

ایا معناش اینه :
خدایا اگه افرادی را به خاطر فراموشی و خطا مواخذه کردی
یا اصری بر انها تحمیل کردی
یا چیزی که طاقت ندارند به دوششون گذاشتی
مختاری اما خواهشا با ما چنین کاری نکن!!!
==========
بحث مرنبط
حسن و قبح عقلی نزاعی عینی یا علمی؟

http://www.askdin.com/showthread.php?t=55573&p=878723&viewfull=1#post878723

هرمیون;879314 نوشت:
بحث سره این نیست که خداوند میخواد از کسی بیشتر از توانش انتظار داشته باشه یا نداشته باشه
هر بار موضوعی را مطرح می کنید
وقتی پاسخ میدهم میگوئید بحث من این نبود! و موضوع دیگری را مطرح می کنید

ابتدا گفتید اگر کسی بداند موقع خطا کردن کسی به کارش نظارت دارد ، دیگر خطا نمی کند و این یعنی عدالت ، اما در کار خدا این را نمی بینم
وقتی پاسخش را گفتم ، فرمودید نه! منظورم این است که تنبیه خاطی چه سودی برای من دارد؟!
این را پاسخ دادم ، گفتید نه! منظورم این است که چرا امکانات افراد مانند هم نیست؟! (مثال سارا و نسرین)
آن را پاسخ دادم ، حالا می فرمائید نه! منظورم چیز دیگری بوده؟!!!

متاسفانه فقط از این شاخه به آن شاخه می پرید و کمترین دقتی هم به پاسخ ها ندارید
حالا این پرسش جدید شما را هم پاسخ می دهم

هرمیون;879314 نوشت:
اینی که خدا به کسی مانند سارا ماهیت وجودی بالا داده و به کسی مانند نسرین ماهیت وجودی پایین این خودش یعنی بی عدالتی .
و شما میگین بی عدالتی یعنی اینکه از نسرین انتظار داشته باشیم به جایگاه سارا برسه !!!
خیر! من چنین حرفی نزدم!
شما نیمی از مطلب را بیان می کنید و نیم دیگر را نادیده می گیرید
به دو مورد پایین دقت کنید ، شما مورد دوم را در فرضتان نادیده گرفته اید

عدالت خدا در این است که:


1 - خدا اگر به کسی امکانات بیشتر بدهد و به دیگری کمتر ، از نفر دوم که امکانات کمتری دارد ، انتظار کمتری هم خواهد داشت

2 - به هر میزانی که یکی از این دو نفر امکانات کمتری داشته ، خداوند آن مقدار را جبران خواهد کرد

در پست بعدی با مثال خودتان مطلب را برای شما توضیح خواهم داد

هرمیون;879314 نوشت:
اگر خدا شما رو خر خلقت کرده باشه ... عمری رو هم زاهد و سالک بوده باشین ... در اون دنیا هم خر محشور شده باشین ...
ایراد ذهنیت شما دقیقاً همینجاست
چه کسی گفته شما هر چه هم تلاش کنی ، در آخرت همانطور که اینجا بوده ای محشور میشوی؟!!

من از یک سری اعداد به عنوان امتیاز استفاده می کنم که مثال هستند

فرض کنیم دو نفر وارد دنیا میشوند. بخشی از آنچه که به این دو داده میشود ، میشود جبر ، یعنی آنچه خدا برایشان تعیین کرده. بخش دیگری را هم خودشان می توانند به دست بیاورند. حالا یکی از این دو نفر فلج است و دیگری نیست. خب در اینجا فرض کنیم 100 امتیاز به نفع کسی است که فلج نیست و این 100 امتیاز را هم خدا به او داده. حالا این دو نفر تلاش می کنند و هر کدام به امتیازی می رسند (که با تلاش خودشان کسب کرده اند). فرد سالم 1500 امتیاز کسب می کند و فرد فلج 1200 امتیاز. خب تا اینجا میشود گفت بی عدالتی صورت گرفته

اما حالا ادامه اش را ببینید. وقتی این دو نفر پیش خدا می روند ، خداوند ابتدا 100 امتیاز به فرد فلج می دهد ، در عوض اینکه از ابتدا فلج بوده. یعنی خدا اینجا آن 100 امتیاز عقب بودنش را برایش جبران می کند که در نتیجه امتیازش میشود 1300

اما باز این پایان ماجرا نیست. خداوند به او میگوید آن 200 امتیاز دیگر را هم که نتوانستی کسب کنی ، 100 تایش تقصر خودت بود ، اما 100 تای دیگرش در اثر فلج بدونت بود که آن هم تقصیر تو نیست و آن را هم برایت جبران می کنم. مثلاً شخص سالم قهرمان دوندگی شده و 100 امتیاز کسب کرده ، اما شخص فلج اصلاً توانش را نداشته که بخواهد بدود ، پس خطایی مرتکب نشده و خدا آن را برایش جبران می کند. در نتیجه امتیاز این شخص به 1400 می رسد

در واقع با اینکه امتیاز شخص فلج در ابتدا 300 امتیاز کمتر بوده ، اما خداوند آن بخشی را که جبراً آن شخص توانایی نداشته جبران می کند. اما 100 امتیاز دیگر را خود آن شخص فلج کوتاهی کرده. مثلاً می توانسته مطالعه کند و فلج بودن مانعی برای مطالع نیست ، در نتیجه این را خدا برای او جبران نخواهد کرد

اینها مثال بود و این امتیازها می تواند صورت های مختلفی به خود بگیرد. حتی ممکن است امتیاز شخص فلج از آن شخص سالم بسیار بیشتر شود. نکتهء بعد اینکه من صرفاً از عدد استفاده کردم اما پاداش خدا اینگونه نیست. بلکه ممکن است اتفاقاً شخصی که در این دنیا به قول شما شیر خلق شده ، آنقدر خطا و گناه و کم کاری بکند که در آن دنیا خر محشور بشود. و برعکس آن کسی که در این دنیا خر خلق شده ، با کسب علم و دانش و با تلاش به جایی برسد که در آن دنیا شیر محشور شود

Reza-D;879381 نوشت:
ایراد ذهنیت شما دقیقاً همینجاست
چه کسی گفته شما هر چه هم تلاش کنی ، در آخرت همانطور که اینجا بوده ای محشور میشوی؟!!

من از یک سری اعداد به عنوان امتیاز استفاده می کنم که مثال هستند

فرض کنیم دو نفر وارد دنیا میشوند. بخشی از آنچه که به این دو داده میشود ، میشود جبر ، یعنی آنچه خدا برایشان تعیین کرده. بخش دیگری را هم خودشان می توانند به دست بیاورند. حالا یکی از این دو نفر فلج است و دیگری نیست. خب در اینجا فرض کنیم 100 امتیاز به نفع کسی است که فلج نیست و این 100 امتیاز را هم خدا به او داده. حالا این دو نفر تلاش می کنند و هر کدام به امتیازی می رسند (که با تلاش خودشان کسب کرده اند). فرد سالم 1500 امتیاز کسب می کند و فرد فلج 1200 امتیاز. خب تا اینجا میشود گفت بی عدالتی صورت گرفته

اما حالا ادامه اش را ببینید. وقتی این دو نفر پیش خدا می روند ، خداوند ابتدا 100 امتیاز به فرد فلج می دهد ، در عوض اینکه از ابتدا فلج بوده. یعنی خدا اینجا آن 100 امتیاز عقب بودنش را برایش جبران می کند که در نتیجه امتیازش میشود 1300

اما باز این پایان ماجرا نیست. خداوند به او میگوید آن 200 امتیاز دیگر را هم که نتوانستی کسب کنی ، 100 تایش تقصر خودت بود ، اما 100 تای دیگرش در اثر فلج بدونت بود که آن هم تقصیر تو نیست و آن را هم برایت جبران می کنم. مثلاً شخص سالم قهرمان دوندگی شده و 100 امتیاز کسب کرده ، اما شخص فلج اصلاً توانش را نداشته که بخواهد بدود ، پس خطایی مرتکب نشده و خدا آن را برایش جبران می کند. در نتیجه امتیاز این شخص به 1400 می رسد

در واقع با اینکه امتیاز شخص فلج در ابتدا 300 امتیاز کمتر بوده ، اما خداوند آن بخشی را که جبراً آن شخص توانایی نداشته جبران می کند. اما 100 امتیاز دیگر را خود آن شخص فلج کوتاهی کرده. مثلاً می توانسته مطالعه کند و فلج بودن مانعی برای مطالع نیست ، در نتیجه این را خدا برای او جبران نخواهد کرد

اینها مثال بود و این امتیازها می تواند صورت های مختلفی به خود بگیرد. حتی ممکن است امتیاز شخص فلج از آن شخص سالم بسیار بیشتر شود. نکتهء بعد اینکه من صرفاً از عدد استفاده کردم اما پاداش خدا اینگونه نیست. بلکه ممکن است اتفاقاً شخصی که در این دنیا به قول شما شیر خلق شده ، آنقدر خطا و گناه و کم کاری بکند که در آن دنیا خر محشور بشود. و برعکس آن کسی که در این دنیا خر خلق شده ، با کسب علم و دانش و با تلاش به جایی برسد که در آن دنیا شیر محشور شود

حالا من ذهنیتم ایراد پیدا کرد ؟؟؟
وقتی میگم پستها رو درست نمیخونین و به پستها دقت نمیکنین به همین خاطر هست .

شما میتونین در مورد عدالت خدا هر تخیلی که دوست دارین داشته باشین ... میتونین بشینید و برای خودتون استدلال بافی کنین که فلان آدم فلج بوده و در اون دنیا خدا براش جبران میکنه و ...

ولی حقیقت چی هست ... خوب حقیقت اینه که یا ما باید بریم اون دنیا و قضاوت خدا رو ببینیم . یا اینکه قضاوتهایی که در درون این دنیا کرده رو بررسی کنیم و ببینیم خدا عدالت رو بهش چجوری نگاه میکنه .

مثال شماره 1... من مثال شخص حرامزاده رو زدم . کسی که حروم زاده هست اگر تمام عمرش رو هم عابد و زاهد باشه باز هم جهنمی میشه ... طبق حدیثی از امام صادق فردی بوده که تمام عمرش رو عابد و زاهد بوده ... و امام صادق در مورد این شخص حرامزاده میگن ... در جهنم منزلی برای ایشون هست و گویا درختی در انجا هست که اتش رو از ایشون دور میکنه ( چون عابد و زاهد بوده ) که من چند روز با استاد همون بخش صحبت کردم و همین استدلال شما رو اوردم .... گفتم یک شخص حرامزاده بهش زمین بدی برای زراعت داده شده ... با این حال عابد و سالک شده این شخص که باید براش جبران بشه و نیکی هاش 100 برابر حساب بشه ... و ایشون فرمودند که حرامزاده از قانون علت و معلولی تبعیت میکند و از زمین بد گیاه بد میروید و ... این به خدا مربوط نمیشه .

مثال دومش هم عدالت خدا در مورد خانم ها هست ... فقه اسلامی ثابت میکنه خانومها ضعیفه هستند ، ریحانه هستند !!! ولی به جای اینکه در درون مسایل حقوقی حواسش به اونها باشه و این ضعف رو جبران کنه ... برعکس همه چیز رو نصف میکنه و ....

عدالت خدا همونجور هست که من گفتم ...
خدا هر چی دلش بخواد می افرینه ... اگر کسی هم خیلی عابدتر باشه ... در نزد خداوند گرامی تر میشه ...

نه اینکه حالا فکر کنیم کسی که فلج بوده خدا تو اون دنیا براش جبران میکنه ...

در مورد شخص فلج ( با توجه به شناختی که از عدالت خدا دارم ) باور من این هستش که شخصی که فلج شده ... امکان انجام بسیاری از خوبی ها رو از دست داده .... و امکان انجام بسیاری از ظلم ها رو هم از دست داده ....

بنابراین ... نه بهشتش انقدر عسل و شهد و شکر داره
و نه جهنمش انقدر سوزنده

.

هرمیون;879528 نوشت:
حالا من ذهنیتم ایراد پیدا کرد ؟
منظورم ديد شما به موضوع مورد بحث است
گفتم ذهنيت شما ، نه ذهن شما! گل

هرمیون;879528 نوشت:
من مثال شخص حرامزاده رو زدم . کسی که حروم زاده هست اگر تمام عمرش رو هم عابد و زاهد باشه باز هم جهنمی میشه ... طبق حدیثی از امام صادق فردی بوده که تمام عمرش رو عابد و زاهد بوده ... و امام صادق در مورد این شخص حرامزاده میگن ... در جهنم منزلی برای ایشون هست و گویا درختی در انجا هست که اتش رو از ایشون دور میکنه ( چون عابد و زاهد بوده ) که من چند روز با استاد همون بخش صحبت کردم و همین استدلال شما رو اوردم .... گفتم یک شخص حرامزاده بهش زمین بدی برای زراعت داده شده
من نمي دانم شما در كدام بخش و با كدام استاد صحبت كرده ايد
اما استاد "صادق" در يكي از تاپيك ها پاسخ اين روايت ها كه فرموديد را داده اند:
"روایت اول علاوه بر اینکه یک خبر واحد است،دو مشکل سندی هم دارد، اول اینکه «احمد بن عابد» که در سند آمده مجهول و ناشناخته است، و در مورد توثیق ابی خدیجه هم اختلاف نظر وجود دارد، شیخ طوسی(ره)، وی را ضعیف می داند
روایت دوم هم خبر واحدی است که فقط در محاسن برقی آمده و علامه مجلسی در بحار ، و شیخ حر عاملی در فصول المهمه از وی نقل کرده‌اند ، علاوه بر اینکه باز در خصوص وثاقت ابی بکر حضرمی اختلاف نظر وجود دارد"

اين هم لينك مربوطه ، پست شماره 4:


http://www.askdin.com/showthread.php?t=45264

ضمن اينكه خود من هم قبلاً در تاپيكي اين مطلب را از استاد مربوطه پرسيده بودم و ايشان اشاره كردند كه به هيچ عنوان حرام زادگي دليل قطعي بر جهنمي شدن فرد نيست
و يك حرام زاده هم اگر راه درست را در پيش بگيرد قطعاً بهشتي خواهد شد

اما چرا گفته ميشود حرام زاده اهل دوزخ است؟
ما انسان ها دچار يك سري وسوسه ها هستيم. مثلاً ميل به پول ، ميل به روابط جنسي ، ميل به قدرت و.....
هر كدام از ما نيز بايد تلاش كنيم كه از اين مسائل در حد معقول استفاده كنيم و در برابر وسوسه مقاومت كنيم
وسوسه اي كه باعث بشود ما بطور غيرمعقول به سمت اين خواسته ها برويم
حالا براي هر كسي ممكن است به دليلي يكي از اين وسوسه ها سخت تر باشد

مثلاً براي يك فقير ، ممكن است وسوسهء دزدي خيلي بيشتر تحريك كننده باشد
يا براي يك جوان مجرد ، وسوسهء نياز جنسي سخت تر از يك مرد متاهل باشد
به همين شكل يك شخص حرام زاده ، بيشتر در دلش حب دنيا ايجاد ميشود و كنترل نفس برايش سخت تر از يك حلال زاده است (بدون در نظر گرفتن ساير اختلافات انسان ها)
ما حتي رواياتي داريم كه سختي كنترل نفس براي جوانان و فقرا را نيز بيان مي كنند ، نه فقط براي حرام زادگان
مثل اينكه با تاهل نيمي از دين شما كامل ميشود ، يا اينكه نزديك ترين افراد قوم من به جهنم مجردها هستند و.....

اما راه كنترل نفس نه براي فقير بسته است ، نه براي مجرد و نه براي حرام زاده
ولي سخت تر از ديگران است. همانطور كه ممكن است در زمينه هاي ديگري ، كار ديگران از اينها سخت تر باشد

نكتهء جالب اينكه خداوند همين را هم در نظر مي گيرد
شما حتماً مي دانيد كه حكم زناي يك فرد متاهل خيلي سنگين تر از حكم يك فرد مجرد است
فكر كرده ايد چرا؟ چون خداوند دشوار بودن تحمل وسوسه از سوي يك مجرد به نسبت يك متاهل را مي داند

هرمیون;879528 نوشت:
مثال دومش هم عدالت خدا در مورد خانم ها هست ... فقه اسلامی ثابت میکنه خانومها ضعیفه هستند ، ریحانه هستند !!! ولی به جای اینکه در درون مسایل حقوقی حواسش به اونها باشه و این ضعف رو جبران کنه ... برعکس همه چیز رو نصف میکنه
اين را متوجه نشدم يعني چه؟!

زن حق مهريه دارد ، شوهر ندارد
زن حق نفقه دارد ، شوهر ندارد
زن وظيفهء كار در منزل ندارد ، اما شوهر وظيفه دارد در بيرون كار كند
زن مي تواند براي شير دادن به فرزندش طلب مزد كند
و......
.

از سوي ديگر مرد هم يك سري امتيازات دارد. ديگر روي چه حسابي فرموديد خدا همه چيز را نصف كرده؟!!

هرمیون;879528 نوشت:
شما میتونین در مورد عدالت خدا هر تخیلی که دوست دارین داشته باشین ... میتونین بشینید و برای خودتون استدلال بافی کنین که فلان آدم فلج بوده و در اون دنیا خدا براش جبران میکنه
اينها تخيل من نيست ، عين آيات قرآن و روايات معصومين(ع) است. من دو نمونه برايتان مي نويسم

سوره فاطر - آيه 35 (در وصف حال افراد بهشتي):
الَّذِي أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ
همان [خدايى] كه ما را به فضل خويش در سراى ابدى جاى داد در اينجا رنجى به ما نمى ‏رسد و در اينجا درماندگى به ما دست نمى‏ دهد

امام جواد (ع):
لان اهل الجنة یکونون شباناً
اهل بهشت همگي جوان محشور ميشوند
احتجاج طبرسی ، ج2 ، ص478 ، انتشارات اسوه

هرمیون;879112 نوشت:
عدالت درست یعنی اینکه دنیا دارای قوانین علت و معلولی باشه که کسی نتونه به دیگری آسیب بزنه ...

با سلام به شما دوست گرامی

در پست های قبلی عرض شد که خلقت دنیا به غیر از آنچه مشاهده میکنیم ناشدنی است (یعنی امکان وجود تزاحم و تضاد میان موجودات دنیا جزو سرشت این عالم است) نه اینکه شدنی است اما خدا نتوانست یا نخواست بهتر از این خلق کند (در این باره به پستهای سابق ما مراجعه ای داشته باشید).

جاری شدن قانون علت و معلول نیز تابع شدنی یا ناشدنی بودن موضوع است؛ ‌در مثال شما، اینکه ترفندی چیده شود تا از اختلاس پیشگیری شود امری است که عقلا ممکن و شدنی است پس اگر کسی قادر باشد چارچوب اقتصاد را جوری بچیند که عوامل اختلاس فراهم نشود کار ممکنی را انجام داده است. همینطور است درباره مزاحمت تلفنی؛

اما

در مورد خلقت دنیا بگونه ای که هیچ شر و ظلمی در آن رخ ندهد، از نظر عقلی امکان آن وجود ندارد تا آنوقت سخن از چیدمان عوامل و جریان قانون علیت به آن صورت ناممکن، سخن بگوییم.

بنابراین (اصطلاحا) شما دچار قیاس مع الفارق شده اید.

باز هم توصیه میکنیم ضمن مطالعه پستهای سابق ما مراجعه ای به کتاب عدل الهی شهید مطهری داشته باشید.

در پناه حق

هرمیون;879226 نوشت:
من هم مانند استارتر موضوع به این اعتقاد دارم که ظلم مانند آب ریخته شده هست و ظلم جبران کردنی نیست

با سلام به شما دوست گرامی

اینکه گفته اید ظلم جبران کردنی نیست و مطالبی که در ذیل قصاص دزد و... بیان کرده اید همه از آنروست که نگاهی محدود و جزئی نگرانه به خدا و جهان هستی دارید.

از نگاه اسلام جهان هستی محدود به این دنیا نیست؛‌ دنیا تنها بخش کوچکی از گستره نامحدود جهان هستی را تشکیل میدهد اما بخشی مهم و سرنوشت ساز.

در جهان هستی هر جزء آن بر جزء دیگر موثر است و هیچ عملی گم نمیشود. طبق این نظام علی و معلولی، عمل آدمی همچون آبی میماند که پای نهال وجود انسان ریخته میشود؛ ‌این آب هدر نمیرود بلکه از طرفی با شکل و قالب جدیدی در وجود نهال انسان نمایان میشود و از طرفی بر موجوداتی که اطراف وجود انسان را گرفته اند اثر میگذارد.

اگر این آب، آلوده باشد هم آن نهال را در معرض آسیب قرار میدهد و هم موجودات اطراف آنرا اما فرصت جبران و اصلاح هم وجود دارد و این خود رحمتی است در حق ظالم اما نه به قیمت نادیده گرفتن حق مظلوم.

در قوانین جزایی خداوند جزای هر عملی تمام و کمال داده میشود.

با این حساب اگر ظالمی از ظلم خود متاثر شد و در صدد جبران برآمد این بازگشت نادیده انگاشته نمیشود همانطور که هیچ یک از مصائب مظلوم نادیده گرفته نمیشود.

دادن فرصت بازگشت به ظالم خطاکار به این معنا نیست که حق مظلوم به فراموشی سپرده شود یا ناقص و دست و پا شکسته ادا گردد؛ چنین تصوری درباره خدا، خود تصوری ظالمانه است.

چگونه میتوان گفت: من و شما متوجه آثار مخربی که دزد در زندگی فرد مذکور ایجاد کرده هستیم اما خدا نیست!؟

چگونه میتوان گفت: من و شما متوجهیم که قصاص دنیایی ظالم پاسخ جامعی به ظلمی که به مظلوم شده، نمیتواند باشد اما خدا اینرا نمیداند!؟

و چگونه میتوان گفت: خدا با همه آنها که از زیبایی خود به گناه افتاده اند با نشان دادن یوسف و مریم احتجاج میکند و به شرایط دیگری که در زندگی داشته اند بی توجه است در حالیکه من و شما متوجهیم!؟

وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى‏ بِنا حاسِبينَ؛

ما ترازوهاى عدل را در روز قيامت برپا مى‏ كنيم؛ پس به هيچ كس كمترين ستمى نمى‏ شود؛ و اگر بمقدار سنگينى يك دانه خردل (كار نيك و بدى) باشد، ما آن را حاضر مى‏ كنيم؛ و كافى است كه ما حساب‏ كننده باشيم‏. (انبیا/47)

نکته کلیدی دیگر اینکه آنچه را که من و شما به عنوان ظلم دزد قلمداد میکنیم حقیقتی فراتر دارد؛ ظاهرش ظلم است اما در باطن به همان اندازه که مایه خسران ظالم است همینطور فرصتی برای بالندگی مظلوم است:

وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ؛

قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مال ها و جان ها و ميوه‏ ها، آزمايش مى‏ كنيم؛ و بشارت ده به استقامت‏ كنندگان‏. (بقره/155)

دوست عزیز؛ اگر من و شما با نگاهی جزئی نگرانه به سراغ آیات و روایات میرویم و دست و پا شکسته به دین عمل میکنیم به این معنا نیست که اشکالی در آیه و روایت و دین است.

در پناه حق

و طاها;879328 نوشت:
یکی از عجیب ترین ایه های قران و بسیار شبهه انگیز

با سلام به شما دوست گرامی

اگر به توضیحاتی که در تفاسیر در ذیل آیات یاد شده آمده مراجعه کنید مطلب روشن میشود.

در پناه حق

هرمیون;879528 نوشت:
کسی که حروم زاده هست اگر تمام عمرش رو هم عابد و زاهد باشه باز هم جهنمی میشه

با سلام مجدد

قبلا درباره مطلب نقل قول شده صحبت کردیم. درباره مطالب دیگرتان نیز به نظر میرسد اگر پستهای سابق را مطالعه کنید پاسخ را دریافت میکنید البته اگر برخوردی منطقی و عقلایی با این مسئله داشته باشید نه قضاوتی احساسی. (در این خصوص هم قبلا سخن گفتیم)

در پناه حق

طاها;879774 نوشت:

با سلام به شما دوست گرامی

در پست های قبلی عرض شد که خلقت دنیا به غیر از آنچه مشاهده میکنیم ناشدنی است (یعنی امکان وجود تزاحم و تضاد میان موجودات دنیا جزو سرشت این عالم است) نه اینکه شدنی است اما خدا نتوانست یا نخواست بهتر از این خلق کند (در این باره به پستهای سابق ما مراجعه ای داشته باشید).

جاری شدن قانون علت و معلول نیز تابع شدنی یا ناشدنی بودن موضوع است؛ ‌در مثال شما، اینکه ترفندی چیده شود تا از اختلاس پیشگیری شود امری است که عقلا ممکن و شدنی است پس اگر کسی قادر باشد چارچوب اقتصاد را جوری بچیند که عوامل اختلاس فراهم نشود کار ممکنی را انجام داده است.

خیر .
من اینجوری فکر نمیکنم . فکر نمیکنم که شما دارین درست فکر میکنین . به نظر من خیلی راحت میشد این کار رو انجام داد . میشه راحت دنیایی بدون شر داشت . مثلا الان هفت میلیارد انسان داریم ... خدا میتونست هفت میلیارد دنیای موازی بوجود بیاره و تک تک انسانها رو در شرایط کنترل شده ای مورد آزمایش قرار بده .

شاید خدا قدرتش رو نداشته باشه ...
ولی همکنون تکنولوژی حقیقت مجازی و ماشین های نورو فیدبک دارن چنین کاری رو انجام میدن ... انسانهایی که در درون جامعه سرخورده میشن ... اضطراب و افسردگی پیدا میکنند مغزشون شروع به ترشح ماده ای میکنه که این ماده به مرور زمان باعث میشه بیشتر و سریعتر فرصت هاشون رو از دست بدن ... روز به روز افسرده تر بشن تا اینکه در درون چاهی میوفتن که دیگه امکان بازگشت براشون وجود نداره .

یعنی خداوند رحمان و رحیم بدن ما رو به گونه ای ساخته که کسی که موفقیت رو تجربه میکنه ... بدنش هورمون رشد و موفقیت رو ترشح میکنه و بدنش حمایتش میکنه تا روز به روز در درون دور موفقیت بیوفته .

برعکس اگر کسی افسردگی بهش دست بده ساختاری که خدا بوجود آورده به نحوی هست که بدنش روز به روز هورمونی رو ترشح میکنه که منفی گرا تر میشه ، هیجاناتش رو کمتر میتونه کنترل کنه و در درون دور شکست میوفته .

در درون مهندسی ما دو نوع کنترل داریم . کنترل همگرا و کنترل واگرا ...
وقتی میخواهند سیستمی رو بوجود بیارن که ایستا و همگرا باشه معمولا سیستم رو به گونه ای طراحی میکنند که مثلا اگر کسی افسردگی گرفت ... هورمونی در بدن ترشح بشه که بدن خودش رو احیا کنه ... ولی مهندسی خداوند دقیقا عکس همین هست اگر کسی افسردگی بگیره هورمونی در بدنش ترشح میشه که غرق شدن در چاه افسردگی رو تسریع میکنه ( اسم هورمونش رو خاطرم نیست خواستین تحقیق میکنم براتون مینویسم )

حالا نورو فیدبک همراه با تکنولوژی حقیقت مجازی چی کار میکنه ...
اولا این یک تکنولوژی انسانی هست و نه تکنولوژی الهی ...

ثانیا ... در این تکنولوژی شما در حال انجام یک بازی هستین ... مثلا مغز شما در درون دور شکست افتاده ...دایما دارین شکست رو تجربه میکنین ... این تکنولوژی شما رو در درون یک محیط مجازی قرار میده و بهتون برد رو یاد میده .... به مرور زمان به صورت تجربی پیروزی رو تجربه میکنین ..

اینی که شما هم خوب هستین و جذاب هستین رو به مغزتون یاد میده ... و دایما الکترودهایی که به مغز شما وصل هست وضعیت مغزی شما رو بررسی میکنن تا حالت و وضعیت روحی و روانی شما به حالت ایستا و همگرا نزدیک بشه و شما از لحاظ روحی و روانی موفقیت رو بشناسین ، یادبگیرن و رشد کنین ...

در نوروفیدبک ... شخص هیچ ابزار بازی در درون دستش نمیگیره ... بلکه الکترودهایی به مغزش وصل میکنند و اون شخص انقدر با عقلانیت و طریقه فکر کردن خودش تغییر ایجاد میکنه تا اینکه در درون بازی برنده بشه .... در حقیقت اون بازی فرم پیروزی و فرم عقلانیت درست رو به شخص آموزش میدن .

و شما میگین که خدا مجبور بوده ... بزاره شر وجود داشته باشه ...

و ...

در نهایت هیچ دلیلی نداره که اگر خدا نمیتونه کاری رو بر مبنای عدل انجام بده .... اون کار رو انجام بده ...

این عدالت نیست که خدا دنیایی رو بر اساس بی عدالتی بوجود بیاره و انسانهایی که هیچ اراده ای در به دنیا اومدن خودشون نداشتن رو هیزم جهنم بکنه ...

خود من تا حالا نزدیک به 40 بار به خدا گفتم نه میخوام زنده باشم ... نه دوست دارم ازمایش بشم ...
اینی که من هر کاری دارم میکنم دست خودم نیست ... اراده خدا هستش که داره ازش ظلم صادر میشه ...

و اما در مورد عدالت خدا ...
من نمیدونم چرا همه دارن اینجوری فکر میکنن که اگر کسی سرشون کلاه گذاشت ... بهشون بدی کرد ... در اون دنیا خدا احقاق حق میکنه ...

چند وقت پیش مستندی رو در درون بی بی سی دیدم ... راز بقایی در مورد اسبهای ابی بود ...

در درون این مستند نشون میداد که گله های اسب ابی با هم زندگی میکنند . گله شامل چندین نر که به بلوغ نرسیده اند ... تعدادی مادیون ... و یک نر هست ...

زندگی گله ای اسب های آبی به این صورت هست که یک گله معمولا شامل 10 تا 15 مادیون و یک نر هست که صاحب تمام این مادیون ها هست . وقتی یکی از نرهای گله به بلوغ میرسه ... یا اینکه نری به این گله حمله میکنه .... نری که صاحب گله هست با مهاجم جنگ میکنه ... این حمله میتونه دو نتیجه داشته باشه ...

هر نری که برنده بشه ... به دیگری تجاوز میکنه ... این عمل موجب میشه که نره مدکور از چشم مادیون ها بیوفته و نره پیروز صاحب تمام اون مادیون ها میشه ...

یکی از اون مادیون ها میتونه مادره اسب آبی باشه و نری که در جنگ مغلوب شده و مورد تجاوز قرار گرفته میتونه پدر اسب آبی برنده باشه ...

در نهایت ... یک اسب آبی صاحب 15 مادیون میشه و اسب آبی بازنده باید گله رو ترک کنه ... که معمولا این ترک کردن به مرگ اسب آبی می انجامه .

همه اسب های آبی هم اینجوری خلقت شدن ....

من فکر میکنم عدالت خدا همینجوری هست .... خدا دنبال این هست که باهوش ها رو شناسایی کنه ... قدرتمند ها رو شناسایی کنه ... و نسل انسانها رو از اون مسیر ادامه بده ...

این دنیا هم مانند یک برنامه هوش مصنوعی هست ... و تنها الگوریتم های خوب و قدرتمند و توانا ... اجازه باقی موندن و گسترش رو پیدا میکنند .

این حقیقت این دنیا هست و از عصر دایناسورها تا کنون همینجوری بوده و اینکه مظلوم به حقش میرسه ... تا حالا تخیلی بیش نبوده ...

حقیقت اینه ...

خدا شیر می آفرینه ... بهشون قدرت و توانایی میده ...
خر هم می افرینه و بهش ... کاه و یونجه میده ....

و ما اومدیم در این دنیا که تصمیم بگیریم شیر باشیم یا الاغ

و بعدش تو اون دنیا بهمون شیر بودن رو بده یا الاغ بودن رو ...

سلام ...
در این پستم میخوام به مساله عدل الهی در دنیا بپردازم .
همونطور که استاد ارجمند هم گفتند ادعا میشه که دین اسلام شرایط اشخاص رو در نظر میگیره و بعد عدالت اجرا میشه ... ولی خوب در درون عدالت اسلامی چنین چیزی رو نمیبینیم .

مثلا چند سال پیش در درون آلمان یک زن تن فروش مردی رو به قتل میرسونه ... و قاضی درخواست تغییر هیئت منصفه رو میده ... تقاضا میکنه تمام افرادی که در جایگاه هیئت منصفه قرار میگیرند ... از زنان هرزه و تن فروش باشن که امکان در نظر گرفتن شرایط خاص این شخص وجود داشته باشه .

ولی در درون دین اسلام ... محکمه ای هست ... دادگاهی هست و جرم و مجرمی .... قاضی هم داره نورانیت از صورتش میباره ... و میخواد در مورد یک زن کثیف و هرزه نظر بده ....

یعنی علم کامل الهی نفهمیده برای احقاق عدالت نیاز به هیئت منصفه ای از همون قشر هست و علم ناقص بشری ...

بعدش همین ایدیولوژی میخواد در اون دنیا مو رو از ماست بیرون بکشه .

سلام
در دنیا عدالت جاری هست فقط به نظر نمی‌رسد که باشد یا به نظر می‌رسد که نباشد ... در قیامت عدالت جاری است و به نظر هم می‌رسد که باشد و هر کسی می‌داند که اگر خوب یا بد به او رسید از کجا به او رسیده است ... اینکه این دنیا دار بی‌عدالتی است یک ادعای باطل است و این همه بحث هم ندارد ...

مطابق قرآن همین الآن هم خوب‌ها و بدها در بهشت و جهنم هستند، چنانکه مثلاً فرمود کسی که از خدا رویگردان شود له معیشتا زنکا، یعنی زندگی به کامش سخت و تلخ است، یعنی دارد مکافاتش را می‌دهد، یعنی آرامش کسی که انسان خوبی هست را ندارد، حتی اگر علی‌الظاهر غرق در لذات دنیوی باشد، کسی که کینه‌ای است لذت کسی که می‌تواند ببخشد را نمی‌چشد و مثل آدم تشنه‌ای که بداند آب دریا برایش رفع عطش نمی‌کند ولی باز هم می‌خورد می‌ماند ...

بحث دیگر هم این است که باز مطابق قرآن هیچ بدی و شرّی به کسی نمی‌رسد مگر آنکه بخاطر کارهای خودش باشد ... در نتیجه اگرچه یک نفر دیگر در حق او ظلم کرده است و این ظلم ارادی در پرونده‌ی آن شخص ثبت خواهد شد ولی این تنها یک سر ماجراست که مربوط به خود اوست، سمت دیگر ماجراست این شخص مظلوم است که دارد تاوان خودش را می‌دهد ... مسأله اگرچه به صورت مصداقی خیلی پیچیده باشد ولی در نگاه کلی و در بیان عمومی خیلی ساده است ... این قضیه فقط دو تا استثناء دارد:
۱. در مورد اولیاء خدا که به آن‌ها سختی می‌رسد بدون آنکه گناه یا اشتباهی کرده باشند، جواب این استثناء این است که آن‌ها از نظر باطنی لا خوف علیهم و لا هم یحزنون هستند و در نتیجه باز هم ظلمی در دنیا به ایشان نرسیده است،
۲. مورد بعدی هم کسانی هستند که دچار استدراج و املاء شده‌اند که آن‌ها هم نمی‌توانند ادعا کنند که به ما ظلم شده است که دنیا برایمان آسوده شده است، در واقع سؤال این تاپیک در مورد سختی‌های دنیاست و نه آسانی‌های در دنیا ...

و الله العالم

سلام
قطعا منم مثل شما هستم..نه پیامبرم...نه فیلسوفم..نه عارفم... نه آخرت را دیدم... حدس و گمانم که صد البته پس از کلی تفکر بدان رسیده ام..
شاید درست...شاید غلط..می گویم..امید است مفید واقع شود!!
اگر شما می توانستید موجودی مختار همانند انسان بیافریند، با خودآگاه زنده، آیا او را در جایی امتحان می کردید؟
مختار یعنی... اختیار تام و کامل در جهت انتخاب مسیر درست و مسیر غلط
حال آیا فردی که مسیر اشتباه را انتخاب می کند(بر مبنای قانون اختیار) و این فعل در وی نهادینه می شود و مثلا یک دزد می شود، یا یک جانی خطر ناک می شود، یا یک هرزه معروف که از برهنه شدن در جمع ترس و واهمه ای ندارد و ... یا یک اختلاس گر...
آیا فرض زندگی بینهایت برای این نوع موجودات در یک جا کنار هم، شدنی است؟ آیا زندگی اینها در کنار هم تا ابد، می تواند تضمین زندگی بهشت گونه داشته باشد؟
آیا زندگی که در آن یک جانی در کنار شما و همسایگی شماست می تواند بهشت باشد؟
آیا به عنوان طراح و خالق این نوع موجودات، نتیجه کامل پس از امتحان همانند امتحانات کتبی دانش آموزان بهترین ایده برای جدایی خوبها از بدها و حق ها از باطل ها نیست؟
چه می شود اگر در لحظه جرم، به عنوان خالق، پس گردنی به ظالم ها بزنید؟ آیا در آن شرایط کسی امتحانش را آن گونه که باید پس می دهد؟
برای مثال اگر دانش آموزی سوال 2 خود را اشتباه نوشت، معلم مراقب یک پس گردنی به وی زده و سپس پاسخ صحیح را به وی دهد..با این شرایط آیا تصحیح ورقه های این دانش آموزان خنده دار نیست؟
یک مرد کور مادر زاد، از تصویر و نور و رنگ چه تصور و تصویری دارد؟ یک کر مادر زاد از صدا چه درکی دارد؟ آیا می دانید که برای شنیدن ناشوایان توسط اعمال جراحی و قرار دادن برخی دستگاهها(سمعک)، نیاز است که سه ماه دستگاه در گوش وی بماند تا کم کم درکی از صدا در آنها بوجود آید؟ چرا که در ابتدا درکی از صدا ندارند و این درک، کم کم به سراغشان می آید...با این توضیحات...
دنیای بدون شر
دنیای بدون بدی
دنیای بدون شرور
چگونه دنیایی برای انسانها باید باشد؟ تا قداست و پاکی خدا برایشان معنا و مفهوم پیدا کند؟
به قول اون جمله معروف، قربون همه نامردا، که اگه نامردا نبودن، مردا شناخته نمی شدن!!!
البته در شرایط فعلی، شرایط برای همه به هیچ وجه یکی نیست..ولی در عین حال، در قرآن مجید گفته شده، وقتی آخرت و قیامت برپا شود، کل دنیا همانند روزی یا شبی به یاد می آید که در مقابل آخرت همچون لحظات سالن امتحان در مقابل لحظات در خانه بودن و زندگی است!
پس دنیا همانند خواب و خیالی می شود که باطل شده و مهم، نتیجه و آخرت می شود!
حال اگر در این شرایط، حسابرسی نسبی باشد و بر حسب توان و امکانات و شرایط شما باشد، قطعا امتیاز بیشتر و مضاعف برای فقیران و افرادی خواهد بود که خوب بودن برایشان سخت تر می بود!
آیا داشتن نعمت، مسئولیت بیشتر ندارد؟ داشتن چشم برای بینایان..داشتن گوش برای شنوایان..داشتن پول برای ثروتمندان؟؟ داشتن جمال برای زیبایان؟؟؟
و اگر کسی ظرفیت یک یا چند نعمت از اینها را نداشت و خدایی از ابتدا این را می داند، چرا باید برای وی نعمتی را دهد که ظرفیت و توان استفاده صحیحش را ندارد؟ آیا هر کوری و کری و فقری ظلم است؟ وقتی ظرفیتی بر صاحبش نباشد؟ پس این را چه کنیم: لا یکلف ال... نفسا الا وسعها..
پس با تمام این اوصاف، اگر موجودی مختار همانند انسان خلق می کردید، آیا امتحانش را به گونه ای غیر از این قرار می دادید؟
آیا خدایی خالق، نباید موجودی مختار همانند انسان بیافریند؟ آیا نمی توانست بیافریند؟ چرا باید نیافرید؟ اگر شما به عنوان انسانی مختار بدون هیچ دلیلی، خود را به دریا پرت کنید، آیا می گویند خودکشی کرد یا می گویند خدا وی را انداخت؟
و...
و....
امتحان دنیا گونه فقط مخصوص انسان نیست...مخصوص هر موجوی ذی الشعوری می باشد که دارای شعور و اختیار و خودآگاه زنده... همانند انسان و جن... و هر موجودی که خدا او را دارای شعور و خودآگاه و درک آفریند...
نتیجه: زندگی موجودی مختار کامل(بدون در نظر گرفتن نوعش همانند انسان یا جن یا x یا y یا ...)، بدون امتحان اولیه و بدون جدایی خوبان و بدان، نمی تواند به زندگی نهایی بهشتی بدل شود!!!! خوبان در کنار هم می توانند به خوبی زندگی کنند نه در کنار بدان!!!
البته اینها نظریات شخصی بنده بود که صد البته عاری از خطا نیست!
موفق باشید...

هرمیون;879800 نوشت:
من اینجوری فکر نمیکنم . فکر نمیکنم که شما دارین درست فکر میکنین .

با سلام به شما دوست گرامی

در پاسخ به پستهای اخیرتان مطالبی را عرض میکنیم:

1. فرض شما درباره تعدد دنیا به تعداد فرد فرد انسانها، هم اکنون نیز وجود دارد البته در مرحله ای غیرمادی یعنی هر انسانی هم اکنون در حال ساختن عالمی مخصوص به خود در مرتبه ای غیرمادی است اما اینکه اصرار دارید همین دنیای مادی چنین تعددی داشته باشد صرف فرض است که زمانی میتوان از تحقق آن سخن گفت که موانع عقلی در پیش روی آن نباشد. اگر با حوصله و دقت مراجعه ای به پستهای سابق داشته باشید روشن میشود که از نظر عقلی محال است دنیا خدایی واجب الوجود داشته باشد اما این خدا نخواهد یا نتواند دنیا را به شکلی بهتر از این خلق کند.

2. دنیا، موجودات آن و قوانین حاکم، همگی بر پایه یک نظام علی و معلولی خلق شده اند؛ در این نظام، هم خیر وجود دارد و هم شر و به تمامی جانداران امکانات لازم برای مقابله به شرور و کسب خیر داده شده؛ اگر شری وجود دارد روی اصول علّی خاص خود است و اگر خیری هم وجود دارد از اصل علیت پیروی میکند. (کتاب عدل الهی شهید مطهری را مطالعه نمایید)

برای ما انسانها که دانش تجربی مان هم محدود است و هم در گرو گذر زمان، طبعا چنان احاطه ای نیست که درباره تمامی جزئیات یک واقعه (مثلا اتفاقی که در مثال اسب آبی اشاره کرده اید) و نقش آن در کل نظام هستی قضاوت تامی داشته باشیم. با این حال هر روز نکات ارزنده ای از جزئیات این نظام به هم پیوسته در نشریات علمی ارائه میشود که تا حدودی نگاه ما را جهان و اتفاقات آن متفاوت میکند.

اما از دیدگاه عقل و دین (که محدودیتهای علوم تجربی را ندارند) تاکید دارند آنچه رخ داده و میدهد در یک چارچوب علی و معلولی صورت میپذیرد که لازمه آن، وجود دنیا با قوانین جاری و فعلی آن است (دقت کنید منظور ما از قانون را محدود به رخدادهای جزئی از قبیل افسردگی انسان و ناکامی اسب آبی نکنید). از نگاه دین و عقل، اگر دنیا امکان خلقت بگونه ای دیگر را میداشت از ناحیه خدا فروگذار نمیشد زیرا ناتوانی و نقصی در ذات خدا وجود ندارد تا در فعل او اثر بگذارد. بنابراین امکان ندارد دنیا بر مبنای ظلم و بی عدالتی خلق شده باشد زیرا آنچه عامل این بی عدالتی و ظلم است در خدا وجود ندارد.

(قبلا هم مکرر عرض شد) این سخن به معنای اجبار خدا نیست زیرا قبل از اینکه موضوع: اجبار و اختیار، و توانایی و عدم توانایی را مطرح کنیم باید تکلیف: شدنی یا ناشدنی بودن را روشن کنیم.

اگر موردی شدنی بود آنگاه نوبت به این میرسد که بررسی کنیم از روی اجبار، شدنی شده یا از روی اختیار؟

3. نکته دیگر اینکه وقتی میگوییم «خلقت دنیا به غیر از آنچه هست، ناشدنی است» منظورمان دنیا با تمامی موجودات و قوانین حاکم بر آن است؛ که یکی از این قوانین همین دستاوردهای علمی انسان و شرایط تحقق این دستاوردهاست.

پس اینکه شما دستاوردها و تکنولوژیهایی که انسان کسب کرده را به رخ خدا میکشید و آنرا بشری تلقی میکنید نه الهی! ناشی از نگاه ناقص شما به خدا و آفرینش الهی است.

همان خدایی که در بدن انسان امکان دچار شدن به بیماری را قرار داده امکان بهبودی را هم قرار داده و توانایی لازم برای مبارزه با آن را در اختیار انسان قرار داده است و این خود نمونه ای از مهندسی خدا برای ترقی و تکامل انسان است. این مهندسی در دامنه ای وسیعتر شامل اعمال دنیا و نقش این اعمال در بهشتی یا جهنمی شدن انسان نیز میشود.

دنیا همانطور که شرایط وجود شر برای انسان را در خود دارد شرایط مقابله با آن را هم در خود دارد و انسان با توجه به توانمندیهایی که خدا در وجود او قرار داده میتواند به مقابله با شرور بپردازد. این هر دو ویژگی جزو سرشت نظام دنیاست و مهندسی خدا شامل همه این نظام میشود نه آنگونه که شما تصور کرده اید بخشی مهندسی خدا باشد و بخشی مهندسی انسان!

4. آنچه درباره کل خلقت عرض کردیم درباره خلقت انسان و تاثیر اعمال او در سرنوشت اخرویش جاری است.

به عبارت دیگر، کل نظام هستی که انسان و اعمال او و تاثیر اخروی آن نیز بخشی از آن است بر اساس قانون علیت و بصورتی تخلف ناپذیر خلق شده است. اینگونه نیست که امکان داشته انسان خلق نشود اما شده و اینگونه نیست که دنیایی باشد اما آخرتی (با بهشت و دوزخش) نباشد. اگر کسی این تلقی اشتباه را دارد باز میگردد به تصور غلطی که درباره خدا و صفات الهی و نیز تصور اشتباهی که از قانون علیت دارد مثلا گمانش این است که خدا قادر است حتی محال را خلق کند در حالیکه مکرر عرض کردیم قدرت به امری تعلق میگیرد که شدنی باشد.

پس این توقع را از خدا داشتن که «ما را خلق نمیکرد» توقع نابجایی است زیرا وقتی ظرفیت و استعداد خلقت انسان باشد خلق کردن او ضروری است و جای چون و چرا ندارد (بر اساس قانون علیت و ضرورت علّی) و به عبارت دیگر، خلق نشدن انسان ناشدنی بود.

همانطور که اصل خلقت انسان ضروری است توانمندی انسان و نوع بهره گیری از این توانمندیها نیز ضروری است یعنی اینکه انسان بگونه ای خلق شده که اگر از هوش و قدرت و عقل فردی و جمعی خود بهره ببرد میتواند زندگی بالنده ای در این دنیا داشته باشد و در غیر اینصورت خیر؛ این نیز از لوازم ضروری خلقت انسان است.

5. نکته ای که درباره زن تن فروش و نوع اجرای عدالت اسلامی در محکمه های اسلامی گفته اید نیز فاقد دقت لازم است؛ چرا که در مثالتان دچار یک مغالطه شده اید؛ فرض کنید آن زن تن فروش، را به جرم همین تن فروشی به محکه آورده بودند آیا هیچ عاقلی میگوید قاضی و هیئت منصفه باید از تن فروشان باشند!؟ یا مثلا یک دزد را بخاطر دزدی به محکمه ای آورند که قاضی و هیئت منصفه آن همه از دزدها باشند!؟

سر مطلب این است که:

تشخیص حق از باطل، در گرو: 1- معیار قرار دادن حق و 2- وفاداری به آن است؛ در غیر این صورت هیچگاه هیچ محکمه ای حق را به حق دار نخواهد داد.

در یک جمله، برای قضاوت درباره جرم یک مجرم لازم نیست قاضی و هیئت منصفه خود مرتکب آن جرم شده باشند بلکه لازم است متصدیان دادگاه، شناخت درستی از جرم و اطلاعات کافی درباره انگیزه و شرایط مجرم داشته باشند و این مطلب در احکام قضایی اسلام به وضوح مورد تاکید است تا چه رسد در محکمه عدل الهی.

دوست عزیز واقعیت این است که جنابعالی یا شناخت درستی از خدا ندارید و یا شدیدا تحت تاثیر احساسات خویشتن شده اید؛ در حالیکه این تاپیک ارائه دهنده یک بحث عقلی و عقلایی است.

در پناه حق

Reza-D;879199 نوشت:
س شما به جبر مطلق اعتقاد دارید
یعنی جهانی خلق میشد که هیچکسی نتواند ظلمی در آن مرتکب بشود ، یعنی اصلاً تواناییش را نداشته باشد
به عبارتی اصلاً ظلمی صورت نگیرد ، درست است؟

با سلام....ناراحت و شرمنده هستم که زودتر از اینها نشد که به پست شما برسم...
خوب این به نظرم بی انصافیست که بگوییم، منظور من این بوده و هست که دنیا باید بدین گونه خلق می شد که کسی در آن نتواند ظلمی مرتکب شود....به هر حال این که دنیا باید به چه شکلی خلق می شد به نظرم بحثی دیگر است و تاپیکی دیگر می طلبد....عرض بنده این است که دنیا به این شکل کنونی اش نا عادلانه است با وجود خدایی عادل و خیر مطلق در تضاد است....حالا اینکه باید به چه شکل و شمایلی باشد دیگر بحثی دیگر است و شاید اصلا من پاسخی برای آن نتوانم پیدا کنم اما حرف من این است که این دنیا ناعادلانه است و نمی تواند سرچشمه اش خدایی خیر مطلق باشد....حالا باید به چه نحو می بود که عادلانه باشد شاید من نتوانم آن را توضیح دهم...اما فقط این را بگویم که به نظرم لزوما نیاز نیست که دنیا به گونه ای خلق می شد که در آن هیچکس نتواند ظلمی کند و اصلا تواناییش را نداشت...من در این موارد مثال آدم و حوا را که از داستان های قرآنی است را مثال می زنم....آدم و حوا آیا گناه نکردد و آیا به خود ظلم نکردند؟؟خوب اما در این داستان آدم و حوا نمی توانیم بگوییم که بی عدالتی ای به آن شکل که در دنیای امروزی و کنونی رخ می دهد رخ داده است....شما فکر کنید که زندگی هر شخصی در حد و حدود زندگی آدم و حوا می بود....خوب این یک شکلی از آفرینش....این یک مثال بود که عرض کنم لزوما لازم نبود که دنیا به این شکل خلق می شد که کسی توانایی انجام ظلم را نداشت.....به هر حال، عرض بنده این است که این دنیا در مجموع ناعادلانه است....حالا چطور باید می بود و چطور باید آفرینش پیدا می کرد واقعیت من پاسخ دقیقی برایش ندارم....هرچند نظریه هایی دارم.....

در مورد گالری کارها هم....واقعیت از دور دستی بر آتش دارم....انشاالله در آینده کارای بهتری داشته باشم

نقطه;879817 نوشت:
سلام
در دنیا عدالت جاری هست فقط به نظر نمی‌رسد که باشد یا به نظر می‌رسد که نباشد ... در قیامت عدالت جاری است و به نظر هم می‌رسد که باشد و هر کسی می‌داند که اگر خوب یا بد به او رسید از کجا به او رسیده است ... اینکه این دنیا دار بی‌عدالتی است یک ادعای باطل است و این همه بحث هم ندارد ...

مطابق قرآن همین الآن هم خوب‌ها و بدها در بهشت و جهنم هستند، چنانکه مثلاً فرمود کسی که از خدا رویگردان شود له معیشتا زنکا، یعنی زندگی به کامش سخت و تلخ است، یعنی دارد مکافاتش را می‌دهد، یعنی آرامش کسی که انسان خوبی هست را ندارد، حتی اگر علی‌الظاهر غرق در لذات دنیوی باشد، کسی که کینه‌ای است لذت کسی که می‌تواند ببخشد را نمی‌چشد و مثل آدم تشنه‌ای که بداند آب دریا برایش رفع عطش نمی‌کند ولی باز هم می‌خورد می‌ماند ...

بحث دیگر هم این است که باز مطابق قرآن هیچ بدی و شرّی به کسی نمی‌رسد مگر آنکه بخاطر کارهای خودش باشد ... در نتیجه اگرچه یک نفر دیگر در حق او ظلم کرده است و این ظلم ارادی در پرونده‌ی آن شخص ثبت خواهد شد ولی این تنها یک سر ماجراست که مربوط به خود اوست، سمت دیگر ماجراست این شخص مظلوم است که دارد تاوان خودش را می‌دهد ... مسأله اگرچه به صورت مصداقی خیلی پیچیده باشد ولی در نگاه کلی و در بیان عمومی خیلی ساده است ... این قضیه فقط دو تا استثناء دارد:
۱. در مورد اولیاء خدا که به آن‌ها سختی می‌رسد بدون آنکه گناه یا اشتباهی کرده باشند، جواب این استثناء این است که آن‌ها از نظر باطنی لا خوف علیهم و لا هم یحزنون هستند و در نتیجه باز هم ظلمی در دنیا به ایشان نرسیده است،
۲. مورد بعدی هم کسانی هستند که دچار استدراج و املاء شده‌اند که آن‌ها هم نمی‌توانند ادعا کنند که به ما ظلم شده است که دنیا برایمان آسوده شده است، در واقع سؤال این تاپیک در مورد سختی‌های دنیاست و نه آسانی‌های در دنیا ...

و الله العالم


سلام.بنده خیلی خوب نتوانستم سخنان شما را هضم کنم و به نظرم متضاد می آمدند...از شما یک سوال دارم....داستان دفاع از حق مظلوم که شعار مسلمانان است پس داستانی بی معنا و باطل است، یک شعار واهی هست؟:-bاین سوال را پرسیدم که بیشتر به ته و توی ذهن شما و حرف شما پی ببرم:-b

پارسا مهر;882267 نوشت:
سلام.بنده خیلی خوب نتوانستم سخنان شما را هضم کنم و به نظرم متضاد می آمدند...از شما یک سوال دارم....داستان دفاع از حق مظلوم که شعار مسلمانان است پس داستانی بی معنا و باطل است، یک شعار واهی هست؟:-bاین سوال را پرسیدم که بیشتر به ته و توی ذهن شما و حرف شما پی ببرم:-b

سلام،
دو تا بحث است، یکی وضعیتی که بدون اراده‌ی مستقیم ما ایجاد شده است و دیگری جهت‌گیری که ما باید در قبال آن وضعیت داشته باشیم ... اگر به کسی بگویند که گرفتاری امروز تو بخاطر گناه دیروز توست معنایش این نیست که پس شخص باید بگوید من دیروز مرتکب ۳ واحد بدی شده‌ام و در نتیجه چاره‌ای ندارم جز اینکه به اندازه‌ی ۳ واحد گرفتاری (که البته نمی‌دانم رابطه‌ی یک واحد بدی و با یک واحد گرفتاری هم چه ضابطه‌ای دارد) را تحمل کنم ... در واقع گذشته‌ی ما یک صورتی برای امروز و فردای ما رقم می‌زند که همان هم یک موقعیت امتحان دیگر است که فرداهای بعدی را خواهد ساخت ... و شخص اگر دچار سنت‌های استدراج و املاء نشده باشد در هر موقعیتی فرصت دارد که برگردد و این انتظاری است که از او می‌رود ... در قرآن هم آمده است که ما در دنیا انسان را به مکافات بخشی از کارهایی که کرده می‌رسانیم تا بلکه متنبه شده و توبه کند و بازگردد «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» ... در روایات هم آمده که خداوند «يَعْفُو عَن كَثِيرٍ»، یعنی تازه بسیاری از خطاها را می‌بخشد و این گرفتاری‌ها که به ما می‌رسد تازه تاوان بخشی از لغزش‌هایمان در گذشته است ...
نکته‌ی بعد اینکه اگر کسی به کس دیگری ظلم کند اگرچه شخص مظلوم در شرایط عادی دارد تاوان گذشته‌ی خودش را می‌دهد ولی آن شخص ظالم دارد آینده و عاقبت خودش را خراب می‌کند و مظلوم حق ندارد این شرایط را فراهم کند، به همان دلیلی که امر به معروف و نهی از منکر واجب شده است، پس هم باید برای نجات خودش از تاوان گذشته‌ی خودش تلاش کند و هم باید جلوی ارتکاب نافرمانی و عصیان بیشتر مقابل خدا را بگیرد ... در واقع وقتی شعار دفاع از حق مظلوم داده می‌شود در اصل با ظلم ظالم است که مخالفت می‌شود و نه اینکه واقعاً مظلوم دارد از طرف خداوند هم با سلب شدن حقی که واقعاً از آن اوست مظلوم واقع می‌شود، مظلوم اصطلاحی معمولاً دارد تاوان خودش را می‌دهد که البته با همان هم باید متنبه شده و از خداوند کمک بخواهد (توبه کند، همانطور که حضرت علی علیه‌السلام در دعای کمیل فرمودند «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُغَیِّرُ النِّعَمَ ... اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ الْبَلاَّءَ») تا بلا را از او رفع کند، چه مسبب این بلا حوادث طبیعی باشد و چه شخصی ظالم، چنانکه مثلاً ماجرای بخت‌النصر می‌تواند یک مثال تاریخی مناسب برای این مسأله باشد ...
با توجه به این نکته شاید راحت‌تر هم بتوان فهمید که چرا فرموده‌اند که ظالم و متظلم (ظلم‌پذیر) هر دو در آتش هستند، شخص ظلم‌پذیر راضی شده است به ظلم ظالم و این است که اشکال دارد، این فرق دارد با اینکه شخصی خودش را مستحق یک بلای خاص بداند و راضی شود به عدالت خدا ... اینجاست که فرق میان حوادث و بلایای طبیعی و ظلم‌های ارادی انسان به انسان مطرح می‌شود ... مگرنه که هم در بلایای طبیعی و هم در فتنه‌های ظالمان در هر دو صورت شخصی هست که متضرر می‌شود و مبتلا می‌شود، ولی از نظر شرعی فقط در یک صورت هست که باید تکان بخورد و زیر بار این ضرر نرود و با آن مقابله‌ی مستقیم بکند، وقتی که ضرر از ناحیه‌ی یک انسان دیگر باشد که در جایگاه ظالم قرار گرفته است،‌ اینجا مبارزه با ظلم است که موضوعیت دارد و نه دفاع از چیزی که حق خودش هست ... این هم به این معنی نیست که اگر بگویند باید از حق خود دفاع کرد یک جمله‌ی اشتباه ولی مصطلح است، جمله به خودی خود درست است چون ظلم ظالم بر اثر همین تعرض به حقوقی که خداوند وضع کرده است تعریف می‌شود، ولی به نظر می‌رسد این جمله‌ی درست معمولاً با سوء برداشت به کار می‌رود و شخص مظلوم گمان می‌کند که در این مورد خاص خودش هم حقی داشته است که از او منع شده است، اینجاست که فرق میان عدالت فردی با عدالت اجتماعی مصطلح نیز مشخص می‌گردد، در عدالت فردی یک نفر بخاطر ظلمی که کرده است مستحق تنبیه است و حقی از او سلب می‌شود، در این حالت شخص ظالم به خاطر ظلمی که کرده ظالم است صرفنظر از اینکه آن شخصی که به او ظلم کرده است مستحق این گرفته شدن حق از او بوده است یا نبوده است، یعنی هر کسی نسبت به عمل خودش مورد قضاوت قرار می‌گیرد، ظالم ظالم است چون از حدود خودش تجاوز کرده است نه چون به حقوق کسی دیگری تجاوز کرده است و این نکته‌ی ظریفی است که فکر کنم برای پاسخ دادن به موضوع تاپیک نباید نادیده انگاشته شود ... از این نگاه مظلوم در اصل از طرف خودش مورد ظلم واقع شده است و نه از طرف شخص ظالم اصطلاحی، هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی ... مثلاً اگر فلان کار بد را نمی‌کرد خداوند هم این شخص ظالم را سر راه او قرار نمی‌داد و سر راه کس دیگری قرار می‌داد که آن کار بد را انجام داده است ... با این حساب عدالتی جاری می‌شود که برای یک ناظر بیرونی خط رعایت عدالت در آن واضح نیست و بلکه در نگاه ظاهری هیچ بویی هم از عدالت نبرده است، اما در واقع همه چیز آن روی حساب و کتابی است که پی بردن آن نیاز به علمی دارد که در دسترس همگان نیست و فقط کلیاتی از آن به صورت سربسته به ما گفته شده است ... یک مثالش در داستان حضرت موسی علیه‌السلام است که از خدا خواست عدالتش را نشان او دهد و خداوند واقعه‌ای را نشان داد که در آن تحقق یک ظلم اجتماعی به طور کامل آشکار بود اما سپس خداوند حکمت‌های پشت این داستان را برای او شرح داد و حضرت متوجه شدند که در واقع در این ماجرا حق به حق‌دار برگشت ولی از طریقی که خیلی سرراست نبوده است که به ذهن کسی برسد ...
بحث وقتی که مصداقی باشد ممکن است پیچیده باشد و باید خیلی از گوشه‌های نهان زندگی تمامی افرادی که در ماجرا حضور دارند مشخص باشد تا بتوان گفت که عدالت نقض شده است یا نه ...
در نهایت، بجز آن دو استثناء که در پست قبلی بیان کردم استثنائات دیگری هم شاید به نظر برسد که وجود دارد و صد البته بحث کردن بر روی آن‌ها هم شاید خیلی ساده نباشد (در تاپیک‌های دیگری در گذشته روی برخی از آن‌ها دیده‌ام که بحث‌هایی انجام شده است)، ولی در نهایت لااقل برای کسی که به قرآن اعتقاد دارد و آن را فصل‌الخطاب می‌داند همین فرمایش خداوند کافی است که برای انسان‌های معمولی هیچ بدی به ایشان نمی‌رسد مگر آنکه از ناحیه‌ی خودشان نشأت گرفته باشد ... «وَ مَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُو عَن كَثِيرٍ» ... در نتیجه ظلم آشکار مدّ نظر شما هم ظلم از ناحیه‌ی خدا و حتی از ناحیه‌ی کس دیگری به شخص مظلوم نیست، شخص مظلوم گرفتار ظلم خودش به خودش شده است و راه نجات اصلی آن هم توبه و انابه است از گذشته‌ی خود ... اگرچه به ظلم ظالم و عصیان بیشتر خدا هم نباید راضی بود و باید با آن مقابله کرد ...

موضوع قفل شده است