اهل سنت پاسخ دهند؟؟؟؟

تب‌های اولیه

221 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سوال بعدي كه بارها از شيعيان پرسيده شده و جوابي براي آن نداده اند اين است كه چرا در قرآن نامي از حضرت علي و خلافت و جانشيني او نيست؟ و همينطور نام امامان ديگر و امام زمان؟
جوابي كه شيعيان مي دهند اين است كه تعداد ركعات نماز نيز در قرآن نيست و براي فهم آن مي بايست به سنت و احاديث رجوع كنيم و در رابطه با خلافت نيز به احاديث مختلف رجوع مي‌كنيم!!!
در جواب مي گوئيم: شما شيعيان قياس را قبول نداريد و در اصول كافي از امام صادق حديث داريد كه ابوحنيفه را لعن كرده به خاطر قياس كردنش و گفته كه دين با قياس به دست نيايد. ولي خودتان در اينجا دست به قياس مي زنيد و اصول مهم مذهب خود يعني امامت را با فرعي از فروع دين يعني تعداد ركعات نماز قياس مي كنيد.
جالب است كه گاهي علماي شيعه مي گويند: ما در اصول عقايد قياس داريم و تنها در فروع ديني قياس را باطل مي دانيم ولي ناگهان مي بينيم كه در اينجا با فروع ديني نيز قياس مي كنند يعني تعداد ركعات نماز؛ پس نتيجه مي گيريم كه شيعه هرجا به نفع خودش باشد قياس مي كند.
از همه مهمتر اينكه اصول دين در جاي جاي قرآن به طور صريح و روشن و واضح بيان شده تا كسي بهانه اي نداشته باشد؛ اصولي چون توحيد و نبوت و معاد؛ ولي امامت كه از اصول بسيار مهم ديني نزد شيعيان است و حتي آنرا از نبوت هم بالاتر مي برند در قرآن بيان نشده و اين اصل مهم چه ربطي به تعداد ركعات نماز دارد؟ در قرآن علاوه بر اصول ديني كه بيان شده فروع دين نيز بيان شده؛ مثل نماز و زكات و حتي فروع فروع نيز بيان شده همچون وضو در سوره مائده آيه 6 ولي امري كه واضح است اين است كه ما بايد براي فهم بعضي امور ديني به سنت نبي اكرم ص مراجعه كنيم براي اموري چون تعداد ركعات و غيره؛ و اگر بنا بود در قرآن تمامي نكات ريز و فروع فروع فروع نيز بيان شود مي بايست كتابي حجيم در چندين جلد نازل مي شد و در انتها باز براي عده اي از مراجع ديني سوالاتي باقي بود و هيچكدام بدون سوال نمي ماندند؛ كافي است شما سري به رساله‌ها و كتب تفسيري ايشان بزنيد تا متوجه شويد.
پس قرآن موارد مهم و اساسي و اصولي را بيان نموده و راه بهشت و جهنم را به خوبي نشان داده و چنانچه مسئله امامت و خلافت و جانشيني حضرت علي اينقدر مهم بود حتماً بيان مي شد.
پس مي بينيد كه شيعه پاسخ نمي دهد و گاهي نيز جوابهاي احمقانه‌اي مي دهد همچون اينكه علت نبودن نام علي و مسئله خلافت به خاطر امتحان بوده و خداوند امت اسلامي را امتحان نموده و تنها ما شيعيان از عهده اين امتحان بر آمديم.
ما مي گوئيم: آيا خداوند در آخرين كتاب و فرستاده خود چنين كاري مي كند؟ و آيا خداوند در خود امر دين امتحان و شبهه ايجاد مي كند؟ و با اينكار بهانه را به دست گمراهان مي دهد تا در جهان آخرت بگويند ما متوجه نشديم و دين الهي را به خوبي نفهميديم يا اينكه خداوند حجت را تمام مي كند و آيات را به طور صريح و روشن و مبين و قابل فهم مي فرستد تا كسي بهانه اي نداشته باشد.
آيا قرآني كه حجت است داراي امتحان و پيچيدگي است؟ اينكه ديگر حجت نمي شود؛ حجت يعني بينه و دليل روشن و آشكار.
پس موضوع امتحان كه در قرآن نيز بيان شده مربوط به مال و فرزندان و... است نه مربوط به خود قرآن و خود دين و اصول مهم آن.
يكي ديگر از پاسخهاي شيعيان اين است كه ذكر نام افرادي كه در آينده خواهند بود (مثل امامان) باعث كينه و حسد و دشمني نسبت به ايشان خواهد شد ولي دليل ذكر نامهايي چون ذوالقرنين در قرآن اين است كه اين اشخاص مربوط به گذشته بوده اند و از دنيا رفته اند و ديگر كسي نسبت به ايشان حسد و كينه و دشمني پيدا نمي كند.
در جواب مي گوئيم: در سورة الصف آيه 6 آمده كه حضرت عيسي u به بني اسرائيل مي‌گويد: بعد از من پيامبري مي آيد كه نامش احمد است.
پس چطور نام پيامبري كه 600 سال بعد مي آمده بيان شده است ولي نام جانشين بلافصل آخرين پيامبر و يا نام امامان ديگر و امام زمان بيان نشده است؟
و اما در مورد حسد و كينه و دشمني كه شيعه به ان اشاره دارد واقعاً جاي بسي خنده دارد چون دليلي مسخره و بي پايه و اساس است، چون ما مي گوئيم: چطور حسد و دشمني نسبت به اهل بيت ايجاد نشده است؟ از نظر شما تمامي دشمني ها نسبت يه ايشان صورت گرفته و خود شما از همه بيشتر به اين دشمني ها اشاره داريد از 25 سال خانه نشين شدن حضرت علي گرفته تا مضروب شدن حضرت فاطمه و سقط جنين او و شهادت امام حسين در كربلا و همچنين شهادت امامان ديگر چون امام رضا و حتي غيبت مهدي به دليل خطر كشته شدنش توسط حاكمان وقت.
پس چه حكمتي در نبودن نام ايشان در قرآن است؟ دشمني، كينه و حسد نسبت به ايشان ايجاد شده پس اين دليل شما مردود است.

ادامه داره هنوز...........مونده لطفا پاسخ!!!

شما از قوانین این بحث خارج شدید ؟؟؟قرار شد شما دلیل بیاورید وبنده جواب دهم !!! قرار نشد شما بحث های دیگر را وسط بیاورید واز جواب دادن فرار کنید !!!

این متن را بخوانید؟!

baluch boy;51684 نوشت:
امام ابوالحسن أشعري راجع به ابن سبا مي‌گويد: عبدالله بن سبا از يهوديان يمن بود كه به خاطر اينكه دين جديد نفوذ و سلطهء يهوديان را در مدينه و حجاز از بين برد، ناراضي بود. در زمان عثمان رض اسلام آورد، سپس سرزمين‌هاي حجاز و بصره و كوفه و شام را در نورديد و هر جا كه مى‌‌رفت سعي در گمراهي سبك ‌سران و بي‌عقلان مي‌نمود، ليكن موفق نمي‌شد تا اينكه وارد مصر شد و نظر آنها را به گفته‌هاي خود جلب نمود و گفت: من در شگفتم كه شما مي‌گوييد عيسى ‌بن مريم به اين دنيا باز مي‌گردد و رجعت محمّد را تكذيب مي‌كنيد، همچنان اين گفته را تكرار مي‌كرد تا اينكه بعضي‌ها را قانع نمود، و او اوّلين كسي بود كه در ميان اين امّت قول به رجعت را طرح نمـــــود، سپس گفت: هر پيامبري يك وصيّ داشته‌است و عليّ بــن ابي‌طالب وصيّ محمّد ص بوده‌است، و ظالم‌تر از كسي كه به وصيّت رسول عمل نكرده و جاي وصيّ رسول نشسته‌است، نيست. و بعد اضافه نمود كه عثمان خلافت علي را بدون حق قبضه كرده‌است، به پاخيزيد و اسلوب شما انتقاد از واليان عثمان باشد و تظاهر به أمر به معروف و نهي از منكر نمائيد، بدينوسيله دل مردم را به دست مي‌آوريد. و براى نشر اين انديشه‌ها و نقشه ها همفكراني پيدا نمود و آنها را روانهء شهرها كرد، تا اينكه تقدير به وقوع پيوست و خليفه مظلومانه در حالي كشته‌شد كه كتاب خدا در مقابلش بود.((مقالات الإسلامييّن، أشعري: 1/50.))
حالا این متن را بخوانید؟!
baluch boy;51684 نوشت:
اما خیال می کنید این چیزیست که اهل سنت ساخته ، نه اینها در کتب شما هستند فرق الشّيعة: نوبختي ص 41-42 چاپ نجف. از انديشه‌هاي توطئه‌گرانه‌ی ابن سبأ كه آنها را از يهوديان به ارث برده‌بود، يكي از قديمي‌ترين مؤرّخان شيعه يعني نوبختي كه اوّلين كتاب فرقه‌‌شناسي در ميان شيعيان را نوشته‌‌است، چنين مي‌گويد: «سبأيّه: طرفداران عبدالله بن سبأ مي‌باشند و او بود كه از ابوبكر و عمر و عثمان و صحابه بدگويي نمود و اظهار برائت از آنها مي‌كرد و مي‌گفت كه: علي (ع) او را چنين دستور داده‌است، علي او را گرفته و از اين گفته‌اش بازخواست نمود، و او اقرار كرد، پس دستور به قتل او داد، مردم اعتراض كرده و گفتند كه: اي امير‌المؤمنين، آيا كسي را كه طرفدار حكومت اهل بيت و ولايت شما و برائت از دشمنان شماست مي‌كُشيد؟ پس او را به طرف مدائن روانه نمود، و گروهي از اهل علم از ياران علي (ع) گفته‌اند كه: عبدالله ابن سبأ يهودي بوده و مسلمان شد و ولايت علي (ع) را اختيار كرد و هنگامي كه يهودي بود قائل به وصيّ بودن يوشع بن نون بعد از موسي (ع) بود، و بعد از اسلام خود دربارهء علي (ع) همان مقوله را اظهار نمود و او اوّلين فردي() است كه فرضيّت امامت علي (ع) را مشهور نمود و از دشمنانش – يعني صحابه – تبرّي جسته و مخالفتش را علني نمود، و از اينجاست كه كساني كه با شيعيان مخالفت نموده‌اند گفته‌اند كه: اصل رافضيان – – از يهوديّت گرفته شده‌است().

دوباره نوشتم تا چشمان مبارک بهتر ببیند؟!این حدیث معتبر ترین حدیث در رد ادعای شماست :بله نظریه ای در شیعه وجود دارد که عبد الله بن سبا به خلفاء واصحاب پیامبر دشنام میداد و زمانی که از او سوال می شد ،جواب میداد که این سخنان را امیر المومنین به من گفته تا بازگو کنم وامیرالمومنین او را به علت دروغی که گفته بود اعدام کرد این سخن چه ربطی به شیعیان دارد ؟!در ادامه نظر شیعه نسبت به عبدالله را خواهم گفت....

بسم الله الرحمن الرحیم

دوستان سلام


لطفاً زمانی طرح سوال کنید که بقیه سوالا جواب داده شده باشه !

دوست دارید لیست کل سوالاتی رو که از اول مطرح شده و بی جواب مونده بیارم ؟؟؟

در ضمن دوست گرامی بلوچ بوی ، تند نرو ! آروم تر ! اینکه یه بند مطلب بنویسی هنر نیست ! ابتدا یه سوال طرح کن پاسخت رو که گرفتی سوال بعدی !

در ضمن اگه سوال میپرسی چرا از طرف شیعه جواب میدی !

مطلب سوم اگه قراره توهین نباشه چرا شیعیان رو با لفظ احمق خطاب میکنی ؟؟؟

چه حکایتیه ! خودت میپرسی ، خودت جواب میدی ، خودت هم جواب رو احمقانه میدونی !

خب یه کاره بذار بقیه بشینن کنار خودت ببُر و بدوز و تن بزن ، آخرش هم بقیه واست کف میزنن ! غصه نخور کسی هم نزنه من واست میزنم !

فکر میکنی سوالاتی که پرسیدی خیلی سخته ؟؟؟

راحت تر از اون چیزی که فکرش رو کنی پاسخ داده میشن !!!!!!

پس عجله نکنید لطفاً ! یکی یکی !


منتظر باش . . .

حضرت علي (ع)فرموده: مشورت دادن به ظالم همچون شركت در ظلم اوست.
ما مي پرسيم: پس چرا خود علي دائم به عمر مشورت مي داده است؟ و حتي به قول خود شما عمر بارها و حدود هفتاد بار گفته: چنانچه علي نبود عمر هلاك مي شد، و طبق اين سخن پس علي حداقل هفتاد بار به عمر مشورت داده است، و چطور دشمن اسلام و غاصب خلافت براي مشورت نزد او مي آمده؟!
شما كه معتقد هستيد عمر غاصب خلافت بوده و ظالم بوده؛ پس چرا حضرت علي به او مشورت مي داده است؟!

چرا در هيچ يك از نامه هاي حضرت علي به مخالفينش در 3 جنگ نهروان، جمل و صفين اشاره اي به غدير و ساير احاديث مورد نظر شيعه يا آيات قرآن كه در خصوص علي است نشده است؟

اولين كسي كه خطبه فدك را نقل كرده احمد بن ابي طاهر است كه اين خطبه را در كتاب بلاغات النساء از قول زيد بن علي نقل كرده در حاليكه زيد بن علي 120 سال قبل از ايشان شهيد شده، پس اين چه سندي است؟ و در ضمن خبر واحد هم مي باشد

مهدی جان منتظر پاسخ هستم
- راوي خطبه شقشقيه عكرمه مولا ابن عباس است كه از خوارج است و بر همين مذهب مرده است، از كي تا به حال شيعه روايت خوارج را قبول دارد؟ در ضمن خبر واحد هم مي باشد.

چرا پيامبر ص پس از جنگ احد روي قبر حمزه سيدالشهدا هيچ ساختماني بنا نكرد؟ و چرا پس از فتح مكه روي قبر حضرت خديجه محبوبترين همسرش بنايي نساخت؟
چرا حتي يكي از آيات مورد استناد شيعه با آيه قبل و بعد آن نظر شيعه را تاييد نمي كند؟ بلكه با حديث و روايت بايد منظور آنرا فهميد؟

حضرت علي u در جنگ صفين مي گويد: به لشكريان معاويه ناسزا نگوييد و همينطور در قرآن آمده كه به بتهاي مشركين توهين نكنيد.
پس مي شود بفرمائيد این لعن و نفرينها چيست؟

چرا در شهرهاي بزرگ ايران همچون تهران مسجدي براي اهل سنت نمي سازيد؟ و چرا در اين شهرها اجازة ساخت مسجد را به ايشان نمي دهيد؟ آيا در كشوري كه ادعاي وحدت شيعه و سني را دارد و رهبر خود را ولي امر مسلمين جهان مي دانند نبايد مسجدي براي اهل سنت كه جمعيت بزرگ مسلمين هستند موجود باشد؟
شيعه معتقد است كه حضرت علي از كودكي نيز به عنوان جانشين پيامبر ص معرفي شده و به براي اين ادعا به يوم الانذار اشاره دارد كه پيامبر ص خطاب به كسانيكه دعوت كرده بود فرموده: هر كس از شما ايمان بياورد او را به عنوان جانشين خود بر مي گزينم، كه فقط علي بر مي‌خيزد و قبول مي كند.
حال سوال ما اين است كه مگر مسئله ايمان آوردن معامله است كه بگوئيم هركس ايمان آورد فلان پست و مقام را دارد؟ آيا پيامبر ص هيچگاه چنين كاري مي كرده كه اي مشركين هر كس ايمان بياورد فلان مقام و منزلت را صاحب مي شود، در قرآن نيز بيان شده كه هركس ايمان بياورد به نفع خود كار كرده و هركس ايمان نياورد به خود ظلم كرده.؟؟؟سوال بعدي اينكه مشركين و افراد مقابل هنوز نبوت محمد ص را قبول نداشته اند آنوقت آيا پيامبرص بر سر جانشيني خود با آنها گفتگو مي كرده است؟

ادامه دارد....

عقیل;51364 نوشت:
سم الله الرحمن الرحیم السلام علیکم دوستان گرامی مهدی عزیز امینی محترم نیایش سبز بزرگوار می شه من هم یه سوال بپرسم هدف شما از این سوالات چیست؟ آیا دنبال حقیقتید آقای محامدی فرمودند هدف این است که حقانیت اهل سنت ثابت شود پس الحمد لله شما دنبال پیدا کردن راه رستگاری هستید. اما این جا یه سوالی پیش می یاد آیا شما می خواهید این گونه تحقیق کنید همگی منتظر من باشید تا بیایم و جواب دهم آیا خودتان توانایی تحقیق ندارید؟ من به چند دلیل دیگه صلاح نمی بینم وارد بحث ها بشم 1- مثل سابق وقت کافی ندارم 2-متاسفانه جدیدا علیه من دشمنی ایجاد شده و دوستان طوری با من صحبت می کنند که انگار من ... 3-بحث ها علمی پیش نمی رود و تبدیل به کل کل و دعوا شده بر خلاف سابق البته یه سری کاربر تازه وارد که احساس می کنند خیلی عالمند این جو را ایجاد کرده اند. 4-وقتی پاسخ سوالی را می دهیم دوستان بدون توجه به آن دوباره فریاد و فغان سر می دهند که چرا به دیگر سوالات پاسخ نمی دهید. اما یه سوال از جناب امینی داشتم آیا شما واقعا منتظر سید عقیل هاشمی هستید تا بیاید و سوالات شما را جواب دهد؟ مگر آقای هاشمی بیکار هستند که دنبال بحث در اینترنت باشند در حالی که خودشان یک شبکه ی جهانی دارند

با سلام

جناب اقاي عقيل

شما كه قصد رفتن داشتيد چه شد كه برگشتيد؟؟

تا يپك همچنان پابرجاست و سوالات بي پاسخ

http://www.askdin.com/showthread.php?t=7456&page=10

نمي دانم چه شده كه شما با ادعاي رفتن از سايت بحث را رها كرده و در تايپك ديگري همان بحث ها را پي مي گيريد

شما كه ايراد بر دوستان وارد مي كنيد كه دنبال حقيقت نيستند واقعا با اين پراگندگي كه بحث ها را تا جايي پيش مي بريد كه جواب هاي تكراري داريد دنبال يافتن حقيقت ايد؟؟؟

به هر حال مثل روز روشن است كه هركسي دراين سايت به دنبال چه مطالبي است

و حرف اخر اين كه حنايتان رنگ باخته است

روش ديگري برگزينيد

يا علي

شما حتی نمی دانی که اهل سنت چه اشکالی به شیعه درباره عبد الله بن سبا کرده!!!

به این دلیل بنده اشکال شما را با دلیل ذکر می کنم:


مذهب شیعه یک مذهب سیاسی است که به دست عبد الله بن سبای یهودی در زمان عثمان بن عفان( رضی الله عنا) ابداع شد ،سپس ایرانیان که با عربها سابقه بدی داشتند با این سلاح(شیعه) در مقابل اعراب مسلمان(اهل سنت)ایستادند.آنگاه تشیع در زمان دیالمه(دیلمیان)تقویت گردید وسپس در زمان صفویه مذهب رسمی ایران شد،در صورتی که در زمان نبی اکرم (ص)نامی از شیعه وجود نداشته است؟!
جواب در پست بعدی...

مهدی محامدی;51724 نوشت:
این متن را بخوانید؟!حالا این متن را بخوانید؟![=13]
دوباره نوشتم تا چشمان مبارک بهتر ببیند؟!این حدیث معتبر ترین حدیث در رد ادعای شماست :بله نظریه ای در شیعه وجود دارد که عبد الله بن سبا به خلفاء واصحاب پیامبر دشنام میداد و زمانی که از او سوال می شد ،جواب میداد که این سخنان را امیر المومنین به من گفته تا بازگو کنم وامیرالمومنین او را به علت دروغی که گفته بود اعدام کرد این سخن چه ربطی به شیعیان دارد ؟!در ادامه نظر شیعه نسبت به عبدالله را خواهم گفت....

بله ظاهرا این را به نفّع خود می دانید و ابن سباء یهودی را تحسین می کنید اما کتب شما چیزی دیگر ذکر می کند که تلخ تز از بیان شماست مثلا:
[=&quot][/]«بدعت سبأيّه در غلوّ در همان عهد امير المؤمنين عليّ بن أبي طالب (ع) ظهور كرد و آن وقتي بود كه بر افرادي در ماه رمضان در روز گذر كرد و آنها مشغول خوردن بودند، از آنها پرسيد: آيا شما مسافر يا مريض هستيد؟ گفتند: نه مسافريم و نه مريض، پرسيد: آيا از اهل كتاب هستيد كه عهد و جزيه شما را در امان نگه مي‌دارد؟ گفتند: خير، گفت: پس چرا روز ماه رمضان غذا مي‌خوريد؟ گفتند: توئي تو، ايمان به خدايي تو داريم، از آنها طلب توبه نمود و آنها را ترساند. ليكن آنها باز نگشتند، حفره هايي كند و آتش روشن نمود تا آنها را بترساند باز هم توبه نكردند، به آنها گفت: نمي‌بينيد كه برايتان حفره هاي آتش كنده ام، و اين شعر را خواند:
لمَاَّ رأيت الأمر أمراً منكــراً اججحت ناري و دعوت قنبراً
يعني وقتي كه اين منكر بزرگ را ديدم، آتشم را روشن نموده و قنبر (كه غلام او بود) را صدا كردم.
آنها را در همان جا آتش زد، و اين مقوله تا حدود يكسال مخفي شد و سپس عبدالله بن سباء بعد از وفات امير المؤمنين آن را آشكار نمود و افرادي از او پيروي كردند كه سبأيّه نام گرفتند و گفتند: علي نمرده است(الشّيعة في التاريخ: محمّد حسين زين شيعي ص 54-55 و ابن أبي الحديد 2/309. هر چند متن روايت مشكوك است زيرا مجازات آتش براي انسانها فقط توسّط خداوند و در آخرت است.)

نقل قول:
حمید;51726 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

دوستان سلام

لطفاً زمانی طرح سوال کنید که بقیه سوالا جواب داده شده باشه !

دوست دارید لیست کل سوالاتی رو که از اول مطرح شده و بی جواب مونده بیارم ؟؟؟

در ضمن دوست گرامی بلوچ بوی ، تند نرو ! آروم تر ! اینکه یه بند مطلب بنویسی هنر نیست ! ابتدا یه سوال طرح کن پاسخت رو که گرفتی سوال بعدی !

در ضمن اگه سوال میپرسی چرا از طرف شیعه جواب میدی !

مطلب سوم اگه قراره توهین نباشه چرا شیعیان رو با لفظ احمق خطاب میکنی ؟؟؟

چه حکایتیه ! خودت میپرسی ، خودت جواب میدی ، خودت هم جواب رو احمقانه میدونی !

دوست عزیز من این بحث ها در تایپیک به چالش کشیدن امامت آمده است و این جواب ها از دوستان خود شما است و من چیزی را پاسخ نداده ام جز سوالات شما
برای اطلاعات بیشتر به آن تایپیک سربزنید منون می شویم

baluch boy;51732 نوشت:
دوست عزیز من این بحث ها در تایپیک به چالش کشیدن امامت آمده است و این جواب ها از دوستان خود شما است و من چیزی را پاسخ نداده ام جز سوالات شما
برای اطلاعات بیشتر به آن تایپیک سربزنید منون می شویم


سلام

انصاف هم چیز خوبیه ! اگه میخواستید جواب های تایپیک به چالش . . . رو بیارید ، حداقل رعایت در امانت میکردید و عصاره پاسخ رو میاوردید نه اینکه به یه جمله اش استناد کنید !


اما دوست من عجله نکن ، مثل اینکه قراره امشب همه مون بیدار باشیم !

پاسخ شبهه عبدالله بن سباء:اولا باید گفت که از دید شیعیان ،عبد الله بن سبا یک یهودی وملعون است ودر اخبار شیعه از وی مذمت شده است.
ثانیا شیعه یک حزب سیاسی نیست که در زمان خلافت عثمان درست شده باشد ،بلکه سیر طبیعی اسلام است که درآن به دستورات خاتم الانبیاء(ص)دقیقا عمل شده است .
شیعه در لغت به معنی پیرو می باشد واین کلمه برای این مورد اولین بار در زمان خود صاحب وحی جاری شده است ،بر زبان کسی که خداوند در قرآن کریم فرموده است (وما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی )با هوای نفس سخن نمیگوید وسخن او غیر از وحی خدا نیست
ودر قرآن این لفظ چند بار آمده است: وان من شیعته لابراهیم


در پست بعدی نظرات شیعه راجع به عبدالله بن سبا را ذکر می کنم....

شیعه درباره عبد الله بن سبا سه نظریه دارد :

نظریه اول :
عبد الله بن سبا افسانه ای است و وجود خارجی نداشته وسیف بن عمر تمیمی آن را ساخته است!!!

نظریه دوم:
وجود خارجی داشته وقبلا یهودی بوده ،اسلام آورده،در زمان یهودیت غلو می کرده،در زمان اسلام هم غلو کرده است و توسط امیرالمومنین اعدام شده است.

نظریه سوم:
وجود خارجی داشته،ولی احادیث سیف بن عمر ساختگی بوده است .

حال شما چه ادعایی دارید ؟!
بنده به شما ارزش قائل شدم و با شما وارد بحث شدم !
اما شما به دنبال فرار از بحث هستید !؟
اگر واقعا توانایی بحث را ندارید بگویید تا من وقت خود را با شما تلف نکنم!؟

baluch boy;51719 نوشت:
سوال بعدي كه بارها از شيعيان پرسيده شده و جوابي براي آن نداده اند اين است كه چرا در قرآن نامي از حضرت علي و خلافت و جانشيني او نيست؟ و همينطور نام امامان ديگر و امام زمان؟
جوابي كه شيعيان مي دهند اين است كه تعداد ركعات نماز نيز در قرآن نيست و براي فهم آن مي بايست به سنت و احاديث رجوع كنيم و در رابطه با خلافت نيز به احاديث مختلف رجوع مي‌كنيم!!!
در جواب مي گوئيم: شما شيعيان قياس را قبول نداريد و در اصول كافي از امام صادق حديث داريد كه ابوحنيفه را لعن كرده به خاطر قياس كردنش و گفته كه دين با قياس به دست نيايد. ولي خودتان در اينجا دست به قياس مي زنيد و اصول مهم مذهب خود يعني امامت را با فرعي از فروع دين يعني تعداد ركعات نماز قياس مي كنيد.
جالب است كه گاهي علماي شيعه مي گويند: ما در اصول عقايد قياس داريم و تنها در فروع ديني قياس را باطل مي دانيم ولي ناگهان مي بينيم كه در اينجا با فروع ديني نيز قياس مي كنند يعني تعداد ركعات نماز؛ پس نتيجه مي گيريم كه شيعه هرجا به نفع خودش باشد قياس مي كند.
از همه مهمتر اينكه اصول دين در جاي جاي قرآن به طور صريح و روشن و واضح بيان شده تا كسي بهانه اي نداشته باشد؛ اصولي چون توحيد و نبوت و معاد؛ ولي امامت كه از اصول بسيار مهم ديني نزد شيعيان است و حتي آنرا از نبوت هم بالاتر مي برند در قرآن بيان نشده و اين اصل مهم چه ربطي به تعداد ركعات نماز دارد؟ در قرآن علاوه بر اصول ديني كه بيان شده فروع دين نيز بيان شده؛ مثل نماز و زكات و حتي فروع فروع نيز بيان شده همچون وضو در سوره مائده آيه 6 ولي امري كه واضح است اين است كه ما بايد براي فهم بعضي امور ديني به سنت نبي اكرم ص مراجعه كنيم براي اموري چون تعداد ركعات و غيره؛ و اگر بنا بود در قرآن تمامي نكات ريز و فروع فروع فروع نيز بيان شود مي بايست كتابي حجيم در چندين جلد نازل مي شد و در انتها باز براي عده اي از مراجع ديني سوالاتي باقي بود و هيچكدام بدون سوال نمي ماندند؛ كافي است شما سري به رساله‌ها و كتب تفسيري ايشان بزنيد تا متوجه شويد.
پس قرآن موارد مهم و اساسي و اصولي را بيان نموده و راه بهشت و جهنم را به خوبي نشان داده و چنانچه مسئله امامت و خلافت و جانشيني حضرت علي اينقدر مهم بود حتماً بيان مي شد.
پس مي بينيد كه شيعه پاسخ نمي دهد و گاهي نيز جوابهاي احمقانه‌اي مي دهد همچون اينكه علت نبودن نام علي و مسئله خلافت به خاطر امتحان بوده و خداوند امت اسلامي را امتحان نموده و تنها ما شيعيان از عهده اين امتحان بر آمديم.
ما مي گوئيم: آيا خداوند در آخرين كتاب و فرستاده خود چنين كاري مي كند؟ و آيا خداوند در خود امر دين امتحان و شبهه ايجاد مي كند؟ و با اينكار بهانه را به دست گمراهان مي دهد تا در جهان آخرت بگويند ما متوجه نشديم و دين الهي را به خوبي نفهميديم يا اينكه خداوند حجت را تمام مي كند و آيات را به طور صريح و روشن و مبين و قابل فهم مي فرستد تا كسي بهانه اي نداشته باشد.
آيا قرآني كه حجت است داراي امتحان و پيچيدگي است؟ اينكه ديگر حجت نمي شود؛ حجت يعني بينه و دليل روشن و آشكار.
پس موضوع امتحان كه در قرآن نيز بيان شده مربوط به مال و فرزندان و... است نه مربوط به خود قرآن و خود دين و اصول مهم آن.
يكي ديگر از پاسخهاي شيعيان اين است كه ذكر نام افرادي كه در آينده خواهند بود (مثل امامان) باعث كينه و حسد و دشمني نسبت به ايشان خواهد شد ولي دليل ذكر نامهايي چون ذوالقرنين در قرآن اين است كه اين اشخاص مربوط به گذشته بوده اند و از دنيا رفته اند و ديگر كسي نسبت به ايشان حسد و كينه و دشمني پيدا نمي كند.
در جواب مي گوئيم: در سورة الصف آيه 6 آمده كه حضرت عيسي u به بني اسرائيل مي‌گويد: بعد از من پيامبري مي آيد كه نامش احمد است.
پس چطور نام پيامبري كه 600 سال بعد مي آمده بيان شده است ولي نام جانشين بلافصل آخرين پيامبر و يا نام امامان ديگر و امام زمان بيان نشده است؟
و اما در مورد حسد و كينه و دشمني كه شيعه به ان اشاره دارد واقعاً جاي بسي خنده دارد چون دليلي مسخره و بي پايه و اساس است، چون ما مي گوئيم: چطور حسد و دشمني نسبت به اهل بيت ايجاد نشده است؟ از نظر شما تمامي دشمني ها نسبت يه ايشان صورت گرفته و خود شما از همه بيشتر به اين دشمني ها اشاره داريد از 25 سال خانه نشين شدن حضرت علي گرفته تا مضروب شدن حضرت فاطمه و سقط جنين او و شهادت امام حسين در كربلا و همچنين شهادت امامان ديگر چون امام رضا و حتي غيبت مهدي به دليل خطر كشته شدنش توسط حاكمان وقت.
پس چه حكمتي در نبودن نام ايشان در قرآن است؟ دشمني، كينه و حسد نسبت به ايشان ايجاد شده پس اين دليل شما مردود است.

ادامه داره هنوز...........مونده لطفا پاسخ!!!

باسلام جناب آقای بلوچ !
ظاهرا دارید کتاب می نویسید شما یا سؤال دارید و یا خیر مقصود دیگری دارید اگر سؤال دارید جزئی بیان بفرمایید تا جواب داده شود والا در صورت ادامه این روند ممکن است دوستان ما دائرة المعارف در جواب شما بگذارند و هدف ما در این سایت این نمی باشد .

صدرا;51741 نوشت:
باسلام جناب آقای بلوچ !
ظاهرا دارید کتاب می نویسید شما یا سؤال دارید و یا خیر مقصود دیگری دارید اگر سؤال دارید جزئی بیان بفرمایید تا جواب داده شود والا در صورت ادامه این روند ممکن است دوستان ما دائرة المعارف در جواب شما بگذارند و هدف ما در این سایت این نمی باشد .

با سلام خدمت کارشناس محترم

کتاب مجموعه ای از مطالب مفید می باشد!!!

ایشان یک سری از متن های موجود در سایت هایی که هدف تخریب دارند را کپی میکنند بعد اول و آخرش یه چیزی اضافه میکنند در آخر هم تحویل ما می دهند !؟

آقای بلوچ برای شما باید یه پست باز کنیم که هم در آن املای لغات وهم روش مناظره را آموزش بدهیم!!؟:Gig:

بلوچ رفت!!!

خدایا خودت شاهد باش که بنده حقیر قصد مباحثه علمی به سوی حقیقت را داشتم اما دلهای اینان مملو از تعصبات وگمراهی گشته است وسخنان حق در آن نفوذی ندارد!!!

[quote=baluch boy;51684]سلام ؛ دوستان معذرت میخواهم از اینکه کمی تند شدم زیرا هر چه تلاش در راه وحدت نمودم و می خواستم با دوستی وارد بحث شویم فایده ای نداشت و دوستان با توهین ها و هزاران جور تهمت ما را دشنام می دهند و ما باید ساکت باشیم؟!

اما سبب اختلافات از کجا شروع شد و مسلمانان چطور به دو دسته تقسیم شدند حالا می خواهیم عامل این را بدانیم ;

عامل اصلی این اختلافات همانگونه که قبلا مطرح شد بحث «امامت» است
شیعه ادعا دارد خلافت یا امامت امری خدایی بوده و این مقام بعد از وفات پیامبر غصب شده و تمام صحابه و یاران پیامبر به جز : 6 نفر مرتد شده اند (خانواده حضرت علی:ع:) و اختلاف بسیاری بین صحابه و اهل بیت پیش آمده است و حضرت علی و حضرت فاطمه (رض) مورد اهانت قرار گرفته اند و خاندان بزرگ قریش همه سکوت کرده اند (به قول از کتاب کافی)
« همه این داستان ها ساخته شد تا امامت اثبات شود»
و این همان چیزی است که عبدالله ابن سباء یهودی میخواستتحقق یابد اما این شخص کافر که بود و چگونه توانست اینکار را کند :
عبدالله بن سبأ و سبأيّه
امام ابوالحسن أشعري راجع به ابن سبا مي‌گويد:
عبدالله بن سبا از يهوديان يمن بود كه به خاطر اينكه دين جديد نفوذ و سلطهء يهوديان را در مدينه و حجاز از بين برد، ناراضي بود. در زمان عثمان رض اسلام آورد، سپس سرزمين‌هاي حجاز و بصره و كوفه و شام را در نورديد و هر جا كه مى‌‌رفت سعي در گمراهي سبك ‌سران و بي‌عقلان مي‌نمود، ليكن موفق نمي‌شد تا اينكه وارد مصر شد و نظر آنها را به گفته‌هاي خود جلب نمود و گفت: من در شگفتم كه شما مي‌گوييد عيسى ‌بن مريم به اين دنيا باز مي‌گردد و رجعت محمّد را تكذيب مي‌كنيد، همچنان اين گفته را تكرار مي‌كرد تا اينكه بعضي‌ها را قانع نمود، و او اوّلين كسي بود كه در ميان اين امّت قول به رجعت را طرح نمـــــود، سپس گفت: هر پيامبري يك وصيّ داشته‌است و عليّ بــن ابي‌طالب وصيّ محمّد ص بوده‌است، و ظالم‌تر از كسي كه به وصيّت رسول عمل نكرده و جاي وصيّ رسول نشسته‌است، نيست. و بعد اضافه نمود كه عثمان خلافت علي را بدون حق قبضه كرده‌است، به پاخيزيد و اسلوب شما انتقاد از واليان عثمان باشد و تظاهر به أمر به معروف و نهي از منكر نمائيد، بدينوسيله دل مردم را به دست مي‌آوريد. و براى نشر اين انديشه‌ها و نقشه ها همفكراني پيدا نمود و آنها را روانهء شهرها كرد، تا اينكه تقدير به وقوع پيوست و خليفه مظلومانه در حالي كشته‌شد كه كتاب خدا در مقابلش بود.((مقالات الإسلامييّن، أشعري: 1/50.))
طبري شيخ مؤرّخان نيز همين موضوع را مفصّلاً در تاريخ خود ذكر كرده و اضافه مي‌كند كه همفكران او نامه‌هايي در انتقاد و عيبجوئي واليان عثمان جعل كرده و به شهرهاي ديگر مي‌فرستادند و همفكران آنها در شهرهاي ديگر نيز همين كار را انجام مي‌دادند، تا اينكه مدينه و بقيّهء‌شهرها را از اين اخبار پر كردند تاريخ طبري 5/99098

اما خیال می کنید این چیزیست که اهل سنت ساخته ، نه اینها در کتب شما هستند
فرق الشّيعة: نوبختي ص 41-42 چاپ نجف.
از انديشه‌هاي توطئه‌گرانه‌ی ابن سبأ كه آنها را از يهوديان به ارث برده‌بود، يكي از قديمي‌ترين مؤرّخان شيعه يعني نوبختي كه اوّلين كتاب فرقه‌‌شناسي در ميان شيعيان را نوشته‌‌است، چنين مي‌گويد:
«سبأيّه: طرفداران عبدالله بن سبأ مي‌باشند و او بود كه از ابوبكر و عمر و عثمان و صحابه بدگويي نمود و اظهار برائت از آنها مي‌كرد و مي‌گفت كه: علي (ع) او را چنين دستور داده‌است، علي او را گرفته و از اين گفته‌اش بازخواست نمود، و او اقرار كرد، پس دستور به قتل او داد، مردم اعتراض كرده و گفتند كه: اي امير‌المؤمنين، آيا كسي را كه طرفدار حكومت اهل بيت و ولايت شما و برائت از دشمنان شماست مي‌كُشيد؟ پس او را به طرف مدائن روانه نمود، و گروهي از اهل علم از ياران علي (ع) گفته‌اند كه: عبدالله ابن سبأ يهودي بوده و مسلمان شد و ولايت علي (ع) را اختيار كرد و هنگامي كه يهودي بود قائل به وصيّ بودن يوشع بن نون بعد از موسي (ع) بود، و بعد از اسلام خود دربارهء علي (ع) همان مقوله را اظهار نمود و او اوّلين فردي() است كه فرضيّت امامت علي (ع) را مشهور نمود و از دشمنانش – يعني صحابه – تبرّي جسته و مخالفتش را علني نمود، و از اينجاست كه كساني كه با شيعيان مخالفت نموده‌اند گفته‌اند كه: اصل رافضيان – – از يهوديّت گرفته شده‌است().

ادمه دارد....

با سلام
جناب آقای بلوچ

بد نیست یک بار دیگر مطالب خود را مطالعه کنی شاید تعارضات آنرا متوجه بشوی.
1- آیا امامت باعث افتراق است یا خلافت؟

2- عمل به امامت منطبق برحدیث ثقلین است یا خلافت؟!!.

3- خلافت خلفا چه دلیلی از قرآن وسنت دارد؟آیا در قرآن آمده؟!

4- چه دلیل عقلی بر تبعیت از خلفا وجود دارد.؟چه صفت نیکو و پسندیده ای دارند؟!!!

5- آیا بحث ارتداد در منابع اهل سنت وجود ندارد؟ آیا بخاری آنرا نقل نمی کند؟ودر کتب شما موجود نیست؟!!

6- اگر امامت منشاء اختلاف بود و بعد از پیامبر «صلی الله علیه واله » اتفاق اافتاد، چگونه مؤسس آن به قول شما «عبدالله بن سبا» بعد از سال 36 آنرا تاسیس نمود؟!!یعنی فرقه قبل از مؤسس؟!!!

7-آیا بحث وصایت وخلافت را علمای شما نقل نکردند؟شاید آنها هم تحت تا ثیر این آقا واقع شدند؟

8- عمار ابوذر سلمان وحذیفه،مقدادو... شیعیان نخستین چگونه تحت تأثیر یک یهودی تازه مسلمان واقع شدند؟!!!!!!!!!!!!!!!شاید آنها هم مثل جناب خلیفه ثانی علاقه به یهود داشته اند و تورات می خوانده اند.؟؟؟؟

9- پیامبر در حق چه کسی«به قول شما چکسی» جز امام علی »علیه السلام» فرمود :که او بر حق است.خوب اگر علی بر حق است جبهه مخالف او هم بر حق است؟!

10- چرا حضرت صدیقه «سلام الله علیها» با ابوبکر بیعت نکرد . آیا او امام خود را نشناخت و نعوذ بالله به مرگ جاهلی از دنیا رفت یا امامت در علی علیه السلام بود وخلفا غاصب بودند؟

11-آگر خلافت ابوبکر به حق بو د چرا عمر آنر ناگهانی وفلتة می شمارد؟
12- بهتر است یک نگاهی به صحیح بخاری و مسلم بیندازید ببینید عقائد چه گروهی منطبق بر یهود است نمی دانم شاید بخاری استاد یهودی نداشته باشد؟و اسرائیلیات در آن وجود ندارد؟

بد نیست بدانید عقاید شیعه منطبق بر قرآن و سنت است اما عقاید شما که رکن عظیم آن خلافت است که علمایتان ،شیعه را به خاطر عدم قبول آن کافر دانستند از کدام اصل قرآنی منشا گرفته و اگر امر دنیایی است امامت شما باز دلیل قرآنی می خواهد وچگونه خلفا به خود اجازه دادند که به منکر ین این خلافت ساختگی ظلم وتعدی بنمایند.

:Sham:من الله التوفیق.:Sham:

نقل قول:
مهدی محامدی;51739 نوشت:
شیعه درباره عبد الله بن سبا سه نظریه دارد :

نظریه اول :
عبد الله بن سبا افسانه ای است و وجود خارجی نداشته وسیف بن عمر تمیمی آن را ساخته است!!!

نظریه دوم:
وجود خارجی داشته وقبلا یهودی بوده ،اسلام آورده،در زمان یهودیت غلو می کرده،در زمان اسلام هم غلو کرده است و توسط امیرالمومنین اعدام شده است.

نظریه سوم:
وجود خارجی داشته،ولی احادیث سیف بن عمر ساختگی بوده است .

سلام
خدا رو شکر که شما هم قبول دارید اولین کسی که به صحابه دشنام میداد یک یهودی بود و یک یهودی دین را تغییر میداد و خدا رو شکر که فهمید به دست حضرت (ع) شیر خدا اعدام شد(پس پیروی از او چرا؟؟؟!)

اما این که می گویید وجود خارجی نداشته من از کتاب های متعدد شیعه حدیث جمع آوری کرده ودر صورت تمایل ارائه می کنم

صدرا;51741 نوشت:
باسلام جناب آقای بلوچ !
ظاهرا دارید کتاب می نویسید شما یا سؤال دارید و یا خیر مقصود دیگری دارید اگر سؤال دارید جزئی بیان بفرمایید تا جواب داده شود والا در صورت ادامه این روند ممکن است دوستان ما دائرة المعارف در جواب شما بگذارند و هدف ما در این سایت این نمی باشد .

سلام کارشناس محترم بنده به جوابی در چند صدر کفایت میکنم البته اگر از کتب معتبر باشد و با دکر سند

نقل قول:
مهدی محامدی;51746 نوشت:
[/]

ایشان یک سری از متن های موجود در سایت هایی که هدف تخریب دارند را کپی میکنند بعد اول و آخرش یه چیزی اضافه میکنند در آخر هم تحویل ما می دهند !؟

با عرض پوزش بنده جز این سایت در هیچ یک از سایت های مذهبی نه سنی نه شیعه عضو نیستم و این مطالب اگر دقت کنید از کتب خود شما کپی شده

نقل قول:
آقای بلوچ برای شما باید یه پست باز کنیم که هم در آن املای لغات وهم روش مناظره را آموزش بدهیم!!؟:gig:

بنده به دلیل وقت کم باید سریع تایپ کنم و باید گفت اینجا برای دیکته نوشتن نیامده ایم برای بحث دینی آمده ایم و موضوع درس دینی است نه ادبیات!!!

baluch boy;51682 نوشت:
مشکل شما همین است بدون مدرک و سند حدیث از قول ما نقل می کنید این را از کجا آورده ای؟/؟ روای چکسی است؟ اما دشنامی که در مطلب قبل گفته بودید می گذاریم پای فرهنگ شیعه گری شما و این دشنام هم کم شنیده نمی شود اما گفته بودید فقط شما سوال کنید و ما پاسخ دهیم این چجور مناظره ایست ؟!!

سلام،ميگم
خوبه که شما تشريف داريد و مشکلات ما رو برامون تشريح مي کنيد،نه اينکه همه حرفهاتون توي پستهاي قبلي مستند بوده خب حق داريد ديگه!!
پسر بلوچ اينا ديگه نرخ شاه عباسي سند نمي خواد همه مي دونن مال شماست اما براي اينکه نگيد برادران شيعه بي سند حرف مي زنن همراه با توضيح و متن تقديم مي کنيم:
حديث غرانيق:
[=&quot]تفسیر طبرى،ج [/][=&quot]۱۷[/][=&quot]،ص [/][=&quot]۱۳۴-۱۳۱[/][=&quot]٫تاریخ طبرى ج [/][=&quot]۲[/][=&quot] ص [/][=&quot]۷۸-۷-[/][=&quot]سیره ابن اسحاق ج [/][=&quot]۱[/][=&quot] ص[/][=&quot]۱۷۹-۱۷۸[/][=&quot]٫[/][=&quot] الروض الانف ج [/][=&quot]۲[/][=&quot] ص [/][=&quot]۱۲۶[/][=&quot]٫جلال الدین سیوطى،الدر المنثور،ج [/][=&quot]۴[/][=&quot]،ص [/][=&quot]۱۹۴[/][=&quot] و[/][=&quot]۳۶۸-۳۶۶[/][=&quot]٫ابن حجر عسقلانى،فتح البارى فی شرح البخاری،ج [/][=&quot]۸[/][=&quot]،ص [/][=&quot]۳۳۳[/][=&quot]٫

حديث شرم آور:
[/]

عايشه نقل مي کند:
من و پیامبر در زیر یک روانداز بودیم که ابوبکر پدرم آمد و اجازه ورود خواست. پیامبر بدون اینکه از جای بر خیزد به او اجازه ورود داد. ابوبکر وارد شد و پس از اینکه کارش را انجام داد بیرون رفت. ما هنوز زیر همان لحاف بودیم. پس از او عمر اجازه ورود خواست. پیامبر بدون اینکه وضع خود را تغییر بدهد اجازه ورود داد و همچنان در بستر کار عمر را راه انداخت تا اینکه عمر خارج شد. در این هنگام عثمان آمد و اجازه شرف‌یابی خواست. پیامبر از جای برخاست و لباس خود را بر بدن آراست و بر جای خود نشست. سپس اجازه ورود داد. عثمان نیز وارد شد، و پس از انجام کارش بیرون رفت.
عایشه می‌گوید: عرضه داشتم: یا رسولالله (ص)، ابوبکر آمد و اجازه خواست، اجازه‌اش دادی و در همان بستر و با همان حالت کار او را انجام دادی، و به هیچ وجه وضعت را تغییر ندادی. بعد از او عمر آمد. باز بدون تغییر وضع، همچنان‌که با من در یک بستر بودی، خواسته‌اش را بر آوردی، و تا بیرون رفت از جای خود تکان نخوردی. اما آن‌گاه که عثمان آمد وضع دیگر گونه شد و از جای برخاستی، و لباس را بر تن آراستی، و بر جای خود نشستی؟! پیامبر فرمود: عثمان مردی است بسیار با حیا و شرم. ترسیدم از شدت حیا حاجتش را نگوید، و به مقصد نرسیده از در بیرون برود!
(مسلم‌بن حجاج القشیری، صحیح مسلم، ص977، کتاب فضائل الصحابة، باب «من فضائل عثمان ابن عفّان»، حدیث 2402.)
در روایت دیگر منقول در صحیح مسلم، مسئله به صورت بسیار شرم‌آورتر و فجیع‌تر نقل شده است. بر اساس آن پیامبر (ص) با عایشه در یک بستر است، و بر روی خودشان بالاپوش عایشه را کشیده‌اند، و تنها پیامبر (ص) در هنگام ورود عثمان به عایشه می‌گوید: لباس خودت را به تن به پیچ، و آن را دور خودت جمع کن! عایشه می‌گوید: چه شده است از ابوبکر و عمر به هیچ وجه هراسی نداشتی، اما از عثمان هراسان شدی؟ پیامبر (ص) فرمود: آیا من حیا نکنم از مردی که فرشتگان الهی از او شرم می‌کنند!؟
(مسلم‌بن حجاج القشیری، صحیح مسلم، ص977، کتاب فضائل الصحابة، باب «من فضائل عثمان ابن عفّان»، حدیث 2401)

حديث تلقيح نخل:
از مسلم سه حدیث به این مضمون نقل شده است:
رسول خدا (ص) عده‌ای را دید که مشغول تأبیر و تلقیح درختان خرما بودند. حضرت رسول اکرم (ص) علت این کار را سوال نمود! گفتند: این همان تلقیح و گرد افشانی است که در درختان خرما انجام می‌دهیم. حضرت رسول فرمود: اگر این کار را ترک کنید بهتر خواهد بود. آنان نیز طبق فرمان پیامبر خدا دست از گرد افشانی کشیدند. در نتیجه آن سال محصول خرما فاسد گردید و درختان خرما بارور نشد. موضوع را به سمع رسول خدا (ص) رسانیدند، حضرت فرمود: آنچه در گردافشانی نخلها برای شما گفتم، رأی شخصی خودم بود. در این‌گونه موارد مرا مؤاخذه نکنید، ولی اگر از سوی خدا دستور آوردم آن را اجرا نمایید؛ زیرا من هرگز بر خدا دروغ نمی‌بندم.
در حدیث دوم آمده است: پیامبر فرمود: من بشری بیش نیستم. اگر درباره دین دستوری به شما دادم عمل کنید، ولی اگر رأی خود را به شما گفتم، من هم مانند شما بشر هستم (در عمل کردن به آن مجبور نیستید). و بالاخره در حدیث سوم آمده است: رسول خدا (ص) فرمود: شما به امور دنیا و زندگی‌تان از من آشناتر هستید.
(صحیح مسلم، ص961، کتاب الفضائل، باب «وجوب امتثال ما قاله شرعاً دون ما ذکره من معایش‌الدنیا علی سبیل‌الرای»، ح 2363ـ2361؛ ابوعبدالله محمد‌بن یزید‌بن‌ماجه، سنن ابن ماجة، ص572ـ573؛ کتاب الرهون، باب «تلقیح‌النخل»، ح 2470ـ2471؛ احمد‌بن حنبل، المسند، ج1، ص162 و ج6، ص123.)
ببخشيد که وقت نميشه زود زود خدمتتون برسم

مهدی محامدی;51739 نوشت:
شیعه درباره عبد الله بن سبا سه نظریه دارد :

دوست عزيز
فکر مي کنم حضرات اهل تسنن اگر به کتاب عبدالله بن سبا نوشته علامه عسکري مراجعه فرمايند مشکلشان حل مي شود
البته علامه مدقق در کتاب ديگري با نام صدو پنجاه صحابه ساختگي علاوه بر عبدالله بن سبا صد و پنجاه صحابي ساختگي ديگر را هم معرفي کرده است.
شيوه عالمانه علامه در اين پژوهش ها راه هرگونه ايرادي را مسدود نموده است.

جناب آقاي پسر بلوچ
سوالات با ترتيب شماره بود اي کاش به جاي آنکه اطلاعات ثبت احوال در خصوص ازدواج فلاني با بهماني که بعضا مورد خدشه هستند را رديف کنيد با ذکر شماره به جواب بپردازيد من هنوز پاسخ مساله علت جلوگيري از دفن امام حسن (ع) نزد پيامبر(ص) را نگرفته ام همچنين سوالات ديگر را ،شما فقط به سوالات فرعي که مطرح شده پاسخ داده ايد
ما همچنان منتظريم

Baluch boy;51817 نوشت:
نقل قول:

سلام
خدا رو شکر که شما هم قبول دارید اولین کسی که به صحابه دشنام میداد یک یهودی بود و یک یهودی دین را تغییر میداد و خدا رو شکر که فهمید به دست حضرت (ع) شیر خدا اعدام شد(پس پیروی از او چرا؟؟؟!)

عليك سلام
شما واقعا بي سواد هستيد ؟!بنده كسر شانم است كه با شما صحبت كنم نه از باب سني بودن بل از باب بي سواد بودن!!!

كدام يكي از شيعيان به صحابه دشنام مي دهند؟!

كدام يك از شيعيان پيرو عبدالله بن سبا هستند؟!


كدام يك از كتب ما از عبدالله بن سبا حديث نقل كرده است؟!

Baluch boy;51817 نوشت:
نقل قول:

اما این که می گویید وجود خارجی نداشته من از کتاب های متعدد شیعه حدیث جمع آوری کرده ودر صورت تمایل ارائه می کنم


بنده سه نظريه آوردم وگفتم سه اعتقاد در كلام علماء وجود دارد اما تمام تشيع بر اين اتفاق دارند كه اين فرد يا نبوده واگر بوده يهودي ودروغگو بوده ويا اين كه احاديثي كه از او بر عليه شيعه آمده دروغ است!!!
شما سطر اول را مي خوانيد شروع ميكنيد پاسخ دادن!؟واقعا عجيب است؟!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
چنین بحث هایی بی فایده هست چون موضوع مشخصی ندارد و هر کسی می آید و سوالی می پرسد
در پناه حق

نقل قول:
amini;51834 نوشت:
سلام،ميگم
خوبه که شما تشريف داريد و مشکلات ما رو برامون تشريح مي کنيد،نه اينکه همه حرفهاتون توي پستهاي قبلي مستند بوده خب حق داريد ديگه!!
پسر بلوچ اينا ديگه نرخ شاه عباسي سند نمي خواد همه مي دونن مال شماست اما براي اينکه نگيد برادران شيعه بي سند حرف مي زنن همراه با توضيح و متن تقديم مي کنيم:

علیک سلام و رحمه الله
اینها اصل نیست !!!
این احادیثی که آورده اید اصل نیستند زیرا درکتاب صحیح البّخاری چنین چیزی وجود نداشت و این مطلب را از کتب خود آورده اید و نمی دانید اصل است یا نه ولی شما نباید دم از آبرو بزنید زیرا آبروی تمام اهل بیت و صحابه پیامبر را برده اید
حتی به دختر رسول خدا و مادر حسنين و همسر على و سرور زنان بهشت نيز اهانت نموده و به او چيزهايى نسبت داده اند كه از يك زن عامى و عادى مسلمان سر زدنش زشت است، و او را متهم نموده اند كه هميشه بر على عصبانى بوده، و در هر موردى از او به پدرش شكايت مي‌كرد، حتى در كارهاى خير، و محدث آنها . این موضوع را به دلیل زیاد بودن بیان نمی کنم و از شما میخواهم خود به کتاب (روضة الواعظين 1/125.) مراجعه کنید و بخوانید.
و باز هم تهمت به حضرت فاطمه لزهرا(ع) اتهام زده اید كه پيش ابوبكر و عمر (رض) رفته «و با آنها مشاجره نموده و در ميان مردم فرياد ميكشيده و فدك را ميخواسته كه مردم در دور او جمع شده اند» (كتاب سليم بن قيس ص 253.)
يكبار «با عمر گلاويز شده و يقه اش را كشيده» (أصول الكافى.) یکبار «اگر دست از على برندارى من موهايم را باز كرده و يقه ام را پاره ميكنم»()! (تفسير العياشي 2/67 و الروضة من الكافي 8/238.)
آیا چنین اهانت هایی نادیده گرفته می شود آیا اینها آبروی اسلام را نمی برد یا اینکه
مجلسي در بحار الأنوار روايت مي كند كه امام علي فرمود: همراه پيامبر و عايشه به سفر رفتم پيامبر در اين سفر جز من خادمي نداشت و فقط يك لحاف همراه داشتيم، ‌هنگام خواب پيامبر در بين من و عايشه مي خوابيد و سه نفري زير همان لحاف بوديم،‌وقتي پيامبر به نماز شب بر مي خواست، ‌با دستش وسط لحاف را بر زمين مي چسپاند بطوري كه ميان من و عايشه فاصله بيفتد.(كتاب سليم بن قيس ص221؛ بحار الأنوار ج38 صفحات 297-314 و ج40 ص1.)
افتراء و اهانت فوق در حالي است كه خودشان از ابي عبدالله روايت مي كنند كه فرمود: اگر زن و مردي زير يك لحاف پيدا شدند بايد صد ضربه شلاق بخورند(.اصول كافي ج7 ص182؛‌تهذيب الأحكام ج10 ص40؛ ‌الاستبصار ج4 ص213؛‌وسائل الشيعه ج20 ص348؛‌مستدرك الوسائل ج14 ص339؛‌بحار الأنوار ج73 ص130 و ج76 صفحات 57-93؛‌من لا يحضره الفقيه ج4 ص23.)
اما جالب اينجاست كه مجلسي در بين شب و روز جهت اجراي حد فرق گذاشته و مي گويد: اگر زن و مردي در شب،‌زير يك لحاف پيدا شدند،‌حد شرعي بر آنان اجرا نمي شود اما اگر اين جريان در روز رخ داده بود، حد بر آنان جاري است.و(بحار الأنوار،‌ج76 ص94.)

كركي مي فرمايد: اگر مرد آلت تناسلي و بيضه هاي خود را پوشاند،‌عورتش را پوشانده است.
عورت پشتي (دُبُر) فقط اصل سوراخ مقعد است و هيچ كدام از دو باسن (نشيمن گاه) و همچنين رانها جزو عورت محسوب نمي شوند چون امام صادق و همچنين ابي عبدالله مي فرمايد: رانها جزو عورت نيستند و شيخ صدوق نقل مي كند كه امام باقر آلت تناسليش را مي پوشاند و ساير بدنش را نمايان مي ساخت.
و همچنين ابو الحسن مي فرمايد: عورت بر دو قسم است: جلو و عقب،‌عورت عقبي به وسيله دو باسن پوشيده شده پس اگر كسي آلت تناسلي و دو باسنش را بپوشاند، عورتش را پوشانده است چون فقط به وسيله آن دو وضو باطل شده و همچنين حادثه از آن دو به وجود مي آيد پس آن دو عضو عورت اند نه اعضاي ديگر بدن مانند ساق.
و همچنين در جامع المقاصد نيز آمده كه عورت پشتي اصل سوراخ مقعد است و دو باسن و رانها جزو عورت نيستند.
به همين دليل است كه امام باقر،‌محل رويش مو در زير شكمش نمايان بود و فقط تكه پارچه ايي بر آلت تناسليش بسته بود و با متولي و مسؤل حمام سخن مي گفت.
(الفقيه ج1 ص117؛‌وسائل الشيعه ج1 ص378؛‌كتاب الطهاره تاليف خوئي ج3 ص356؛‌كتاب الطهاره شيخ انصاري ج1 ص422.)

شيخ طوسي و شيخ نعماني از امام رضا نقل مي كنند كه فرمود: از نشانه هاي ظهور امام مهدي اين است كه آن حضرت زير نور خورشيد و در حالت برهنگي ظهور مي كند (البرهان ج2 ص327.)

پيامبر از پستان ابوطالب شير مي خورد.
(اصول كافي ج1 ص373 كتاب حجت من باب مولد النبي.)

و مبارزه نواده گان پیامبر بر سر امامت
اثبات امامت امام موسي كاظم: روايت است كه وقتي بر سر مسأله امامت،‌ميان امام موسي كاظم و برادر بزرگش عبدالله،‌نزاع پيدا شد، ‌امام موسي كاظم امر فرمود تا هيزم بسيار زيادي را در وسط حيات منزلش جمع كردند سپس دنبال عبدالله فرستاد،‌پس از آمدن عبدالله و جمع شدن مردمان زيادي از شيعيان اماميه، ‌امام كاظم نشست و امر فرمود تا هيزمها را آتش بزنند مردم علت اين كارها را نمي دانستند اما اطاعت كردند، پس از فروكش آتش و تبديل هيزم به زغالهاي آتشين، ‌امام كاظم برخاست و وسط آن نشست و يك ساعت براي مردم سخنراني كرد و سپس از جاي خود برخاسته و لباسش را تكان داد تا گرد و غبار روي آن بر زمين ريخت و به ميان مردم بازگشت و روي به برادرش كرده وفرمود: اگر ادعا مي كني پس از پدرت لياقت امامت را داري برو و در ميان آتش بشين(كشف الغمة تاليف اردبيلي ج3 ص73.)
و....
اگر یک بیگانه چنین چیزهایی را بخواند آیا به ریش ما نمی خندد آیا این امامت اگر از جانب خداوند بوده چرا برای امامت مبارزه میکردند. این نوشته مانند فیلم نامه یک فیلم هندیست

نقل قول:
مهدی محامدی;51853 نوشت:
baluch boy;51817 نوشت:

عليك سلام
شما واقعا بي سواد هستيد ؟!بنده كسر شانم است كه با شما صحبت كنم نه از باب سني بودن بل از باب بي سواد بودن!!!

بی سواد از طریقه سخن گفتنش معلوم می شود اشکالی ندارد این را هم به پایه فرهنگ شیعه گریتان میگذاریم چون به قول شما ثواب دارد

نقل قول:
كدام يكي از شيعيان به صحابه دشنام مي دهند؟!

کدام یک نمی دهند ؟؟؟؟؟؟!!! شما یک شیعه را پیدا کنید به اصحاب پیامبر توهین و ناسزا نگویند بعد من شما را قبول دارد

نقل قول:
كدام يك از شيعيان پيرو عبدالله بن سبا هستند؟!

از سخن نه ولی در عمل چرا

نقل قول:
كدام يك از كتب ما از عبدالله بن سبا حديث نقل كرده است؟!

قبلا کتب را بیان کردم اما اگر بیشتر می خاهید بگویید ما در خدمتیم


نقل قول:
بنده سه نظريه آوردم وگفتم سه اعتقاد در كلام علماء وجود دارد اما تمام تشيع بر اين اتفاق دارند كه اين فرد يا نبوده واگر بوده يهودي ودروغگو بوده ويا اين كه احاديثي كه از او بر عليه شيعه آمده دروغ است!!!
شما سطر اول را مي خوانيد شروع ميكنيد پاسخ دادن!؟واقعا عجيب است؟!

نظر شما مهم نیست تاریخ و کتب مهم هستند

amini;51843 نوشت:
جناب آقاي پسر بلوچ
سوالات با ترتيب شماره بود اي کاش به جاي آنکه اطلاعات ثبت احوال در خصوص ازدواج فلاني با بهماني که بعضا مورد خدشه هستند را رديف کنيد با ذکر شماره به جواب بپردازيد من هنوز پاسخ مساله علت جلوگيري از دفن امام حسن (ع) نزد پيامبر(ص) را نگرفته ام همچنين سوالات ديگر را ،شما فقط به سوالات فرعي که مطرح شده پاسخ داده ايد
ما همچنان منتظريم

این اسم ها ی ثبت احوال بدرد میخورند زیرا شما میدانید که اهل بیت و اصحاب چه دوستی محمکی داشته اند و بر عکس شما که از اهل بیت پیروی نمی کنید
اما چرا اما حسن کنار پیامبر دفن نشد تاریخ وفات امام حسن را برسی کنید و برسی کنید که قبل از امام حسن چکسانی در کنار پیامبر دفن شده اند این سوال شما بی ربط با قضیه بود و نا مفهوم لطفا به سوالات بنده پاسخ دهید

baluch boy;51923 نوشت:
این اسم ها ی ثبت احوال بدرد میخورند زیرا شما میدانید که اهل بیت و اصحاب چه دوستی محمکی داشته اند و بر عکس شما که از اهل بیت پیروی نمی کنید اما چرا اما حسن کنار پیامبر دفن نشد تاریخ وفات امام حسن را برسی کنید و برسی کنید که قبل از امام حسن چکسانی در کنار پیامبر دفن شده اند این سوال شما بی ربط با قضیه بود و نا مفهوم لطفا به سوالات بنده پاسخ دهید

سلام
وقتی عصبانی میشی یاد شمشیر کشیدن های گاه و بیگاه آقایت عمر می افتم خدا با هم محشورتان کند(دعای خیر کردم).
و اما ثبت احوالی که راه انداختی چرا دلیلیت ندارد؟ برای اینکه در طول تاریخ دشمن ترین افراد هم به جهات مختلف از جمله ایجاد اتحاد در برابر دشمنان،چسباندن خود به بزرگ زادگان و با اصل و نسبان،به جهت تهدید و هزاران دلیل دیگر از جمله جذب ثروت و قدرت و... و...با هم وصلت کرده اند.
خیلی از دوستان شما نام گذاری اولاد ائمه را دلیل آورده اند و خلاصه ثبت احوال حسابی باید از آنها تقدیر کند.
فهم این مطلب خیلی سخت نیست نام کسانی که شما مدعی هستید نام های عمومی بوده است و همه استفاده می کردند و اینکه زمانی بگذرد که نام گذاری ها گرایش فرد را مشخص کند مدت زمانی به طول می انجامد همچنان که ملاحظه می فرمایید به مرور زمان استفاده از نام برخی بزرگان اهل سنت از سوی شیعه کنار گذاشته شد.
و اما شما تا به حال خیلی جواب گرفته ای،اینجا فقط باید جواب بدهی این را از عنوان تاپیک هم می توان فهمید و نیاز به نبوغ ندارد.
پیشنهاد می کنم حضرات سیاهی بزرگ(سواد اعظم) هم تاپیکی ایجاد کنید با عنوان (شیعه پاسخ بدهد)آنجا سوال مطرح کنید تا دوستان پاسخگو باشند.
با تشکر

baluch boy;51923 نوشت:
اما چرا اما حسن کنار پیامبر دفن نشد تاریخ وفات امام حسن را برسی کنید و برسی کنید که قبل از امام حسن چکسانی در کنار پیامبر دفن شده اند این سوال شما بی ربط با قضیه بود و نا مفهوم لطفا به سوالات بنده پاسخ دهید

amini;51373 نوشت:
سوال پنجم:به چه دلیل و با چه حقی ام المومنین! عایشه از دفن حسن بن علی(علیهما)،فرزند کوثر،سبط اکبر، اشبه الناس به پیامبر،سید جوانان بهشت،نزد پیامبر جلوگیری کرد؟

کجای این سوال نا مفهومه؟ لطفا پاسخ فرمایید یا اگر اصرار در نامفهوم بودنش دارید توضیح دهم ولی از جواب طفره نروید.

Baluch boy;51911 نوشت:
نقل قول:
;51853 نوشت:

کدام یک نمی دهند ؟؟؟؟؟؟!!! شما یک شیعه را پیدا کنید به اصحاب پیامبر توهین و ناسزا نگویند بعد من شما را قبول دارد

با سلام اگر طالب حق هستید گوش دهید:

ما شیعیان طبق دستور امام صادق(ع) به هیچ موجود زنده ویا مرده ای ،با ارزش یا بی ارزش دشنام نمیدهیم


ودر نزد ما اصحاب به شرط صحابه بودن ارج و قرب زیادی دارند تا آنجا که درباره حضرت سلمان(س) ما قبول داریم ایشان از اهل بیت هستند.

Baluch boy;51911 نوشت:
نقل قول:
;51853 نوشت:

از سخن نه ولی در عمل چرا


عمل ما از یهودیان گرفته شده است یا عمل شما ؟! ما شیعیان حتی یک حدیث هم از این ملعون نداریم ؟!
اما شما چطور ؟!کعب الاحبار ملعون یهودی که بعد از وفات پیامبر مسلمان شد ، از او حدیث نقل کرده اید ،ودر تاریخ آمده است که او برای مردم به جای قرآن انجیل درس می داد ؟!این در زمان چه کسی بوده است؟!آیا در زمان خلیفه دوم نبود؟!
Baluch boy;51911 نوشت:
نقل قول:
;51853 نوشت:

قبلا کتب را بیان کردم اما اگر بیشتر می خاهید بگویید ما در خدمتیم

میخواهید:اصلاح شود!؟
شما یک صفحه از یک کتاب تاریخی را آوردید که در آن بیان شده بود عبدالله بن سبای غالی توسط امیرالمومنین اعدام شد !؟نمیدانم از کجا شما متوجه شدید که ما طرفدار این ملعون هستیم !؟
Baluch boy;51911 نوشت:
نقل قول:
;51853 نوشت:

نظر شما مهم نیست تاریخ و کتب مهم هستند


من برای شما واقعا متاسفم !!!

این نظر وعمل شیعه است که به شما ارائه دادم!؟اگر شما نظر دیگری یافتید ما در خدمتیم!؟:Gol:

عقیل;51885 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
چنین بحث هایی بی فایده هست چون موضوع مشخصی ندارد و هر کسی می آید و سوالی می پرسد
در پناه حق

علیک سلام

اگر قادر به جواب دادن مسائل نیستید ویاد ندارید ؟!فضای تایپیک را بیخودی اشغال نکنید؟!

از مسئولین محترم درخواست دارم پست هایی را که محلی از اعراب ندارند ، پاک کنند؟!

baluch boy;51909 نوشت:
اینها اصل نیست !!! این احادیثی که آورده اید اصل نیستند زیرا درکتاب صحیح البّخاری چنین چیزی وجود نداشت

مگر من موظفم از بخاری سند بدم،مگر بخاری جلد دوم قرآن شده که اگر چیزی در اون نبود اصالت نداشته باشه شما به کتاب های خودتون هم ارزش قائل نیستید؟!؟اگر ایراد سندی می گرفتی و می گفتی فلان راوی ضعیفه اشکالی نداشت اما اینکه باید از بخاری باشه خیلی...

baluch boy;51909 نوشت:
حتی به دختر رسول خدا و مادر حسنين و همسر على و سرور زنان بهشت نيز اهانت نموده و به او چيزهايى نسبت داده اند كه از يك زن عامى و عادى مسلمان سر زدنش زشت است

اینها یی که نوشته بودید جواب نبود ولی ناگزیر مطالبی عرض می کنم:
آری زشت است که دختری ارث پدرش را درخواست کند و به خاطر احقاق حقش کوشش کند اما زشت نیست دختر پیامبری را که تا چند روز قبل مورد اکرام بود در کوچه سیلی بزنند و پهلویش را بین در و دیوار بشکنند و جنینش را سقط کنند،اینها زشت نیست حق با شماست!!
آنچه که نسبتش بر زهرای اطهر زشت است دروغی است که شما به وی نسبت می دهید (که همیشه بر علی عصبانی بوده) و یا(در هر موردى از او به پدرش شكايت مي‌كرد، حتى در كارهاى خير)ما همیشه گفته ایم که در منابع ما احادیث را جمع کرده اند اما شرط قبولی روایت سند حدیث و عدم تعارض آن با قرآن است و ما صحاح نداریم که چشم بسته همه روایات آن را بپذیریم و بعد دچار مشکل شده بعضا از صحاح خارج کنیم یا در مواردی حذف کنیم.اینکه در قضیه غصب فدک چه ظلم هایی واقع شد و چه مسائلی پیش آمد که حضرت فاطمه مجبور به نطق عمومی شد و خطبه معروفش را ایراد فرمود بماند گلاویز شدن را نمی دانم اما سیلی خوردن آن حضرت را باور دارم.
روایت دیگری که نقل کرده ای در سفر پیامبر(ص) و عایشه و علی(ع)زیر یک لحاف با تفصیلی که هست خوابیده اند صرف نظر از بررسی سند حدیث هیچ اشکالی ندارد چرا که آنها با هم تنها نیستند و شخص پیامبر هم حضور دارد در گذشته های نه چندان دور در همین کشور هم به جهت فقر و نبود امکانات و محذورات موجود این مسائل پیش می آمد و همین امروز هم در میان قبایل و کوچ نشینان منطقه شما هم وجود دارد در کپرها مهمان ها با رعایت برخی ضوابط همانجایی استراحت می کنند که خانواده فرد البته برخی مسائل از جمله شخصیت فرد نامحرم هم مورد نظر قرار می گیرد،این را همه می توانند گواهی دهند اشکال آنجا است که عایشه نقل می کند پیامبر مرا به پشت گرفت به طوری که صورتم به صورتش چسبیده بود و...من مطالبی را از شما نقل کردم که به پیامبر تهمت جهل و عدم عصمت و ... داده بودید و از آنها به ضرر اسلام استفاده شده بود و گر نه از این قبیل مطالب در صحاح شما فراوان است.

از توضیح می کاهم چون شما هوشمندانه به جای پاسخ، سوال مطرح می کنید جالب است که ما هنوز حتی پاسخ یکی از سوالات شماره گذاری شده را نگرفته ایم.
و اما در موردی که امام (ع) دلیل بر امامت خود می آورد هیچ اشکالی وجود ندارد همچنان که پیروان ادیان دیگر هم از انبیا و بزرگان خود معجزه و کرامت نقل می کنند.
اما اینکه چرا به ریش شما می خندند مشکل از خودتان است یا ریشتان اشکال دارد یا کارها و حرف هایتان خنده دار است، مثلا مضحک است کسانی که حرف از محبت اهل بیت می زنند و یازده نواده مستقیم پیامبرشان را که حداقل دانشمند بوده اند کشته باشند همچنان که صدها تن از خانواده پیامبر را کشتند، مضحک است که نوه پیامبر را با آنهمه فضایل که برایش نقل می کنند می کشند خانواده اش را قتل عام می کنند و نام خارجی به او می دهند البته این را مثال آوردم برای کسانی که امروز از یزید دفاع می کنند یا خنده دار این است که یهودی تازه مسلمانی در عرض چند سالی که پیامبر را به صورت محدود ملاقات می کرده هزاران روایت از وی نقل می کند و حال آنکه اصحابی که از آغاز اسلام با پیامبر دمخور بوده اند یک صدم وی روایت نکرده اند، به هر حال مشکلتان را فرافکنی نکنید و لطفا سوالات را با شماره پاسخ داده سوال را با سوال جواب ندهید.

دوستان سنی از جواب دادن این سوال عاجز مانده اید:
خوب سکوت علامت رضاست!!!!!
اگر شما این را که نماز ستون دین است قبول دارید باید عرض کنم این چه جور ستونی است که در قران فقط اسم ان امده و مقیاس ان نیامده پس من هر جور دلم خواست نماز می خوانم چرا که در قران نیامده است نماز صبح چند رکعت بخوانید بله پس اگر من ستون دین را قبول نداشته باشم دینم فرو میریزد
رفیق عزیزم امامت نیز همین طور است
البته دوست عزیزم نماز به نظرم خیلی فرعی نیست!!!!!!!!
خوب عزیز دلم تو فکر کن ما نمی توانیم امامت را نه تنها از قران بلکه از هیچ کتاب دیگری اثبات کنیم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!
حالا تو برای من اثبات کن نماز صبح 2 رکعت است البته باید به وضوح در قران باشد و به تکرار و وضوح هیچ جا اسمی از این هم نیامده پس لابد شما نماز را نیز قبول ندارید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

عبدالله معراج;52942 نوشت:
دوستان سنی از جواب دادن این سوال عاجز مانده اید: خوب سکوت علامت رضاست!!!!! اگر شما این را که نماز ستون دین است قبول دارید باید عرض کنم این چه جور ستونی است که در قران فقط اسم ان امده و مقیاس ان نیامده پس من هر جور دلم خواست نماز می خوانم چرا که در قران نیامده است نماز صبح چند رکعت بخوانید بله پس اگر من ستون دین را قبول نداشته باشم دینم فرو میریزد رفیق عزیزم امامت نیز همین طور است البته دوست عزیزم نماز به نظرم خیلی فرعی نیست!!!!!!!! خوب عزیز دلم تو فکر کن ما نمی توانیم امامت را نه تنها از قران بلکه از هیچ کتاب دیگری اثبات کنیم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !! حالا تو برای من اثبات کن نماز صبح 2 رکعت است البته باید به وضوح در قران باشد و به تکرار و وضوح هیچ جا اسمی از این هم نیامده پس لابد شما نماز را نیز قبول ندارید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟

برادر محترم این چه قیاسی است که می کنید؟
یعنی چه که نماز زیاد هم فرعی نیست مگر شما کتب مراجعتان را نخوانده اید که می گویند نماز فروع دین است نه اصول دین؟
تازه نماز با این که از فروع دین است بیش از 40 بار در قرآن از آن یاد شده است و به صراحت به اقامه ی صلاه امر شده است.
اما امامتی که از اصول دین است حتی یک بار در قرآن اسمی از برده نشده است.
وقتی شما از یک مسلمان بپرسید که اصول دینت را از قرآن ثابت کن فورا ده ها آیه از توحید می آورد و همچنین از نبوت و معاد اما وقتی از یک شیعه بپرسی نه ده آیه بلکه یک آیه از قرآن در اثبات امامت دوازده ائمه بیاور حیران می شود.
احتمالا توضیح المسائل مرجع تقلیدتان را خوانده اید در همان صفحات اول یک بار دیگر به دقت نگاه کن نوشته است که در اصول دین تقلید جایز نیست و هر مسلمانی باید با تحقیق اصول دینش را قبول کند.
شما که الحمد لله آدم متدینی هستید بفرمایید شما چگونه امامت را پذیرفته اید؟ با تقلید یا تحقیق؟
والسلام علی من اتبع الهدی

[=times new roman]کاربرمحترم جناب آقای عقیل
خلافتی که خلفا برای خود ایجاد نمودند و اسلام را از مسیر حقیقی که همان تمسک به ثقلین بود خارج ساختند در نزد شما کمتر از امامت ائمه شیعه نیست.
اگر امام علی «علیه السلام» امام شیعیان است به همین ترتیب جناب ابوبکر و عمر وعثمان امام شما هستند و شما همه چیزتان را از آنها گرفته اید .
ما برای تمسک به اهل بیت «علیهم السلام» دلیل عقلی و نقلی «قرآن وسنت» داریم .
شما به چه دلیل عقلی و نقلی از خلفا و ائمه اربعه تبعیت می کنید؟!!!!!![=verdana]!!
[=verdana]و خود را هادی می دانید وما را گمراه؟!!!!!!!!!:Gig::Labkhand::Nishkhand:

Baluch boy;51909 نوشت:
اینها اصل نیست !!! این احادیثی که آورده اید اصل نیستند زیرا درکتاب صحیح البّخاری چنین چیزی وجود نداشت و این مطلب را از کتب خود آورده اید و نمی دانید اصل است یا نه

Amini;52137 نوشت:
ما همیشه گفته ایم که در منابع ما احادیث را جمع کرده اند اما شرط قبولی روایت سند حدیث و عدم تعارض آن با قرآن است و ما صحاح نداریم که چشم بسته همه روایات آن را بپذیریم و بعد دچار مشکل شده بعضا از صحاح خارج کنیم یا در مواردی حذف کنیم

حاکم نیشابوری در کتاب «المستدرک»1 این حدیث را از ابی‌موسی از رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله ذکر کرده:

«بهترین زنان عالمیان چهار نفرند.» 2 حاکم پس از ذکر حدیث تصریح دارد که تنها مسلم این حدیث را (در صحیح خویش) آورده ‌است.

امّا ما چنین حدیثی را در صحیح مسلم ندیدیم، نه در فضائل حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها ، نه در فضایل حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها و هیچ کجای دیگر (از این کتاب) نیز...

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]در این رابطه باید از چه کسی پرسید؟
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]1-المستدرک - الحاکم النیسابوری - ج 3 - ص 154
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]إنما تفرد مسلم باخراج حدیث أبی موسى عن النبی صلى الله علیه وآله خیر نساء العالمین أربع
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]2-بهترین چهار زن در کتب معتبر عامّه چنین معرّفی‌شده‌اند: «مریم‌بنت‌عمران، خدیجه‌بیت‌خویلد، فاطمه‌بنت‌محمّد و آسیه همسر فرعون»: تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 52 - ص 5 – 6. تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 35 - ص 136، تفسیر ابن کثیر - ابن کثیر - ج 1 - ص 371، صحیح ابن حبان - ابن حبان - ج 15 - ص 401 – 402- باب مناقب فاطمة الزهراء رضی الله عنها، المعجم الکبیر - الطبرانی - ج 22 - ص 402- باب و من مناقب فاطمه، کنز العمال - المتقی الهندی - ج 12 - ص 143 – 144-ح34404، الاستیعاب - ابن عبد البر - ج 4 - ص 1822. تفسیر القرطبی - القرطبی - ج 4 - ص 83، الاستیعاب - ابن عبد البر - ج 4 - ص 1821. الجامع الصغیر - جلال الدین السیوطی - ج 1 - ص 629: خیر نساء العالمین أربع : مریم بنت عمران ، وخدیجة بنت خویلد ، وفاطمة بنت محمد ، وآسیة امرأة فرعون

www.fetrat.com

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]محمَدحسنین هیکل در کتاب «حیاة محمّد» چاپ اوّل سال 1354ﻫ در مورد یوم‌الانذار (روزی که رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله میهمانی برای انذار خویشاوندان خویش ترتیب ‌می‌دهد.)داستان را این‌گونه ذکر می‌کند:

... رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله رو به نزدیکان خویش می‌فرماید: «کدام‌یک از شما در این امر مرا پشتیبانی‌ می‌کند، تا برادر، وصی و خلیفه‌ی من در میان شما باشد؟»

آن‌ها از او روی‌ می‌تابند و قصد ترک (خانه) می‌کنند. ولیکن (امیرمؤمنان) علی برخواست که او در آن زمان نوجوان نابالغی بود و گفت: «ای رسول خدا! من تو را یاری‌ می‌کنم. من با هرآن‌که با تو محاربه ‌کند، محاربه ‌می‌کنم.» (بنی‌هاشم لبخند زدند و بعضی‌شان قهقهه‌ سر دادند...)

ولی در چاپ دوّم و سوّم این کتاب که در سال‌های ١٣۵۴ و ١٣۵٨ توسّط دارالکتب‌المصریة انتشار می‌یابد، وقتی نوبت به نقل ماجرای یوم‌الدّار می‌رسد، در کلام رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله دست‌ برده و به ذکر این مقدار اکتفا می‌شود:

«کدام‌یک از شما در این امر مرا پشتیبانی ‌می‌کند؟»و عبارت «برادر، وصی و خلیفه‌ی من در میان شما» حذف ‌می‌گردد.

شیخ محمّدجواد مغنیة در کتاب «فلسفة‌التوحیدوالولایة» می‌گوید: «هیکل آن(عبارت) را برای دست‌یابی به پانصد لیره حذف ‌کرد.»1 و به نقل سیّدهاشم معروف در سیرة‌المصطفی: «جز این نیست که آن را برای فروش هزار نسخه از کتاب‌اش حذف ‌کرد.» 2

چیزی که واضح است این‌که این تحریف رویکردی است سازمان‌ داده ‌شده، ولی با چه هدفی؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]1-فلسفة‌التوحیدوالولایة، ص179و132
إن هیکل نفسه قد حذف ذلک لقاء (500) جنیه
2-الصحیح من سیرة النبی الأعظم (ص) - السید جعفر مرتضى - ج 3 - ص 63
وذلک لقاء خمسمأة جنیه ، أو لقاء شراء ألف نسخة من کتابه (راجع : فلسفة التوحید والولایة ص 179 و 132 وسیرة المصطفى ص 131 و 130

http://www.fetrat.com

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]قندوزی در کتاب ینابیع ‌المودّه به نقل از مسند احمدبن‌حنبل حدیث مواخات(برادری) رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله و امیرمؤمنان علیه‌السّلام را به سند حذیفه 1 و زیدبن‌ابی‌اوفی2 می‌آورد.

امّا هم‌اکنون اگر به مسند احمد و مسند حذیفه در آن مراجعه‌ کنید، اثری از این حدیث نیست. و مسند زیدبن‌ابی‌اوفی را به کل نخواهید دید!

پس قندوزی حنفی به کدام مسند احمد استناد کرده ‌‌است؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]1-ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 1 - ص 178
[ 4 ] أحمد فی مسنده : بسنده عن حذیفة بن الیمان رضی الله عنه قال : آخى رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم بین المهاجرین والأنصار وکان یؤاخی بین الرجل ونظیره ، ثم أخذ بید على فقال : هذا أخی
2-ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 1 - ص 177 - 178
لباب التاسع فی أحادیث المواخاة [ 1 ] أحمد فی مسنده : بسنده عن زید بن أبی أوفى قال : لما آخى رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم بین أصحابه ( 1 ) فقال على : یا رسول الله آخیت بین أصحابک ولم تواخ بینی وبین أحد ( 2 ) ؟ ! فقال : والذی بعثنی بالحق نبیا ( 3 ) ما أخر تک إلا لنفسی فأنت منى بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبی بعدی ، وأنت أخی ووارثی . [ قال : وما أرث منک یا رسول الله ؟ قال : ما روث الأنبیاء قبلی . قال : وما ورث الأنبیاء قبلک ؟ قال : کتاب الله وسنة نبیهم ] ، وأنت معی قی قصری ( 4 ) فی الجنة مع ابنتی ‹ صفحه 178 › فاطمة ( 1 ) وأنت أخی ورفیقی ثم تلا [ رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم ] ( إخوانا على سرر متقابلین ) . المتحابون فی الله ینظر بعضهم إلى بعض[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ابن‌حجر هیتمی در «الصّواعق المحرقه» خبری در رابطه با خواستگاری جناب ابوبکر و عمر از حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و امتناع پیامبراکرم [/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم از قبول آن به استناد کتاب «سنن ابوداوود سجستانی» آورده‌است.1
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
حال آن‌که اکنون در کتاب «سنن ابوداود» چنین حدیثی وجودندارد
.

[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]به نظر شما روایت کجا رفته‌است ؟!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]1-الصواعق المحرقه» باب 11 ( الایات وارده فیهم - الایه الثانیه عشره - قوله تعالی ( و انه لعلم الساعه ) الزخرف 61 ) ص227 ، مکتبه الحقیقه افست استانبول 1424" می گوید : "وأخرج أبو داود السجستانی أن أبا بکر خطبها فأعرض عنه صلی الله علیه و(آله)و سلّم ثم عمر فأعرض عنه فأتیا علیا فنبهاه إلى خطبتها فجاء فخطبها فقال صلی الله علیه و سلم ما معک فقال فرسی وبدنی "


[/]

اینها مشتر از خروار بود
دوستان اگر مطلبی دارند اضافه کنند
اگر صلاح دیدید موضوع مستقلی به این مطلب بدهیم
:Labkhand:

عقیل;53080 نوشت:
بفرمایید شما چگونه امامت را پذیرفته اید؟ با تقلید یا تحقیق؟ والسلام علی من اتبع الهدی

عقیل عزیز تاپیک" به چالش کشیدن امامت "و "سوالات نفس گیر از اهل سنت "را بدون پاسخ رها کردید و خداحافظی کردید و ذره ای نتوانستید امامت را به چالش بکشید حالا باز تاپیکی دیگر باز کرده اید؛ عجب رویی!!!!!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
استاد محترم جناب زمزم اگر سری به این دو سرنگاری که اسم بردید بزنید خودتان متوجه می شوید
سرنگار امامت که همه خبر دارند توسط جناب صدرا قفل شد البته سوالی نماند که بی جواب باشد و همه ی سوالات بنده بی پاسخ ماند و یا پاسخ بی ربط داده شد و سرنگار دوم را بنده نزده ام و من نمی توانم پاسخگوی همه ی شبهات این سایت باشم
با تشکر
یا الله

زمزم;53265 نوشت:
عقیل عزیز تاپیک" به چالش کشیدن امامت "و "سوالات نفس گیر از اهل سنت "را بدون پاسخ رها کردید و خداحافظی کردید و ذره ای نتوانستید امامت را به چالش بکشید حالا باز تاپیکی دیگر باز کرده اید؛ عجب رویی!!!!!

با سلام

جناب زمزم و دوستان بزرگوار ديگري كه قصد بحث و مناظره كردن با اهل سنت و افرادي چون غلام علي نوري را دارند

پست 15 اين تايپك كه مطلب جناب حامي است را مطالعه نماييد

http://www.askdin.com/showthread.php?t=8005&page=2

بنده با اين كه در اين تايپك

http://www.askdin.com/showthread.php?p=51905

بارها جناب عقيل را براي پاسخ گويي به سوالات شيعه دعوت كردم ولي اين بزرگوار نه تنها حاضر به مناظره نشدند كه با گفتن مطالبي چون از اين سايت مي روم و به يادتان هستم و دوستتان دارم ودلم براتون تنگ مي شه و..............

بحث را منحرف كردند

بنده كه مطلبي از ايشان در مناظرات نيافتم
حال منظورشان از اين مطالب و پراكنده گويي و ايجاد شبهه چيست خدا مي داند

و خدا مي داند كه ما باكي از شبهه افكنان و مناظره كنندگان نداريم و روي سخن ما با كساني است سنگ انداخته ودر مي روند

يا علي

بسم الله
سلام بر شما
بنده حدود سه ماه در مورد امامت با شما مناظره داشتم اما یک دلیل از قرآن نتوانستید بیاورید حالا متاسفانه می گویید که من از مناظره فرار می کنم اگر مناظرات بنده را دنبال می کردید که کرده اید حتما و به روی خود نمی آورید این طور نمی گفتید.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=7013
http://www.askdin.com/showthread.php?t=6805
http://www.askdin.com/showthread.php?t=2936
http://www.askdin.com/showthread.php?t=4030
http://www.askdin.com/showthread.php?p=9705
http://www.askdin.com/showthread.php?t=6542

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر شما برادر گرامی
باید در مورد سوال شما عرض کنم که اشهد ان علی ان ولی الله در اذان نیست و ما فقط این ندا رو به نیت آنکه در ان زمان معاویه به منبر میرفت و در مورد ایشان بدگویی می کرد می گوییم
و چرا این ندا؟
همان جمله معروف که پیامبر در غدیرخم است که بسیاری از اندیشمندان شما هم ان را به معانی مختلف تفسیر می کنند
(من کنت مولاه و فهذا علی مولاه)

در این بحث ها همیشه هر دو طرف میگویند: چرا بحث رو منحرف میکنید؟ شما به یکی از سوالات من پاسخ ندادید اما من همه را پاسخ دادم!
شما کم آوردید توهین کردید
شما .....

و هر دو طرف فکر میکنن حق دارند (البته اگه خوش بین باشیم!). ولی نگران نباشند! کسی که مناظره را به خاطر و با خدا بخواند به ظرف حق میرود. و این از لطف شما هایی ایت کهبخاطر خدا و با خدا بحث میکنید.
ممنون از همه تون

به نام خداوند بلند مرتبه

سلام خداوند برشما برادر عزیز اقای عقیل

از شما سوالی داشتم

او شما بگویید که چرا 3 خلیفه را پذیرفتید و در انجام واجباتتان از انها پیروی کردید ولی وقتی امام اول ما شیعیان خلیفه شد و

او را رضیه الله علیه خواندید مناسک دینی و عبادی تان را با ایشان تطبیق ندادید؟

جواب سوال مرا بدهید می شود پرای سوال شما جوابی پیدا کرد(با استناد به قران):Gol:

مولا امیرالمومنین اسدالله الغالب حیدر کرار علی مرتضی علیه السلام به اعتراف مورخ شهیر ابن قتیبه و دیگران در لحظه ای که ابن مجلم به آن حضرت حمله کرد و شمشیر بر فرق مبارکش وارد کرد فرمود: فزت و رب الکعبه (1) به خدای کعبه رستگار شدم. ولی آرزوی قلبی عمر و ابوبکر در آخرین لحظات مرگ این بود که ای کاش عذره ای بودند که دفع می شدند و اصلا انسان نبودند!
در اینجا برخی از آرزوهای عمر و ابوبکر را بیان می کنیم:

1) حافظ ابن ابی شبیه و دیگران روایت کرده اند:

ابوبکر نگاهش بر پرنده ای بر فراز درختی افتاد. پس گفت:
طوبی لک یا طائر تاکل الثمر و تقع علی الشجر و ما من حساب و لاعقاب علیک لوددت انی شجره علی جانب الطریق مر علی جمل فاکلنی و اخرجنی فی بعره و لم اکن من البشر
یعنی: خوشا به حالت ای پرنده بر درخت می نشینی و میوه اش را میخوری در حالی که نه حسابی بر تو باشد و نه عذاب وگرفتاری من دوست دارم درختی در کنار راه بودم و شتر راهگذار مرا میخورد ودر لابلای سرگین خود مرا بیرون می انداخت و من هرگز بشر نبودم. (2)
2) و به روایت دیگر گفت:
طوبی لک یا عصفور تاکل من الثمار و تطیر فی الاشجار لا حساب علیک و لا عذاب و الله لوددت انی کبش یسمننی اهلی فاذا کنت اعظم ما کنت و اسمنه یذبحونی فیجعلونی بعضی شواء و بعضی قدیدا ثم اکلونی ثم القونی عذره فی الحش و انی لم اکن خلقت بشرا
یعنی: خوشا به حالت ای گنجشک! از میوه های درختان میخوری و بر فرازشان پرواز می کنی نه حسابی برتو باشد و نه عذابی به خدا سوگند دوست داشتم قوچی بودم و آن قدر کسانم مرا پرورش می دادند که چاق ترین قوچ می شدم آنگاه مرا ذبح میکردند پس مقداری از گوشتم را بر روی آتش سرخ میکردند و مقدار دیگرش را می پختند سپس مرا می خوردند و آنگاه...و من به صورت بشر خلق نشده بودم.(3)
3) و در روایت دیگر آمده که گفت:
وددت انی شعره فی جنب عبد مومن
ای کاش من موئی بودم در پهلوی بنده مومنی.(4)
4) و در روایت ابن تیمیه آمده که گفت:
لیت امی لم تلدنی لیتنی کنت تبنه فی لبنه
ای کاش مادرم مرا نزائیده بود. ای کاش من کاهی بودم در خشتی.(5)
5) به روایت بخاری ابن عباس گوید:
دخلت علی عمر لما طعن فرایته جزعا و فزعا. فقلت: لاباس علیک یا امیرالمومنین. فقال: یاابن عباس لو ان لی طلاع الارض ذهبا لافتدیت به من عذاب الله قبل ان اراه

یعنی: به هنگامیکه عمر ضربه خورده بود بر وی وارد شدم و او را در حال پریشانی و وحشت زدگی دیدم. پس گفتم: باکی بر تو نباشد ای امیرالمومنین. عمر گفت: ای ابن عباس اگر به اندازه ظرفیت زمین برای من طلا بود همه را از ترس عذاب الهی فدیه میکردم. پیش از آنکه آن را ببینم. (6)
6) نیز در روایت دیگری
که در این زمینه از ابن عباس روایت شده و نامبرده به عمر بشارت بهشت داده- عمر گفت:
اما تبشیرک ایای بالجنه. فوالله الذی لااله الا هو لو ان لی ما بین السماء و الارض لافتدیت به مما هو امامی قبل ان اعلم الخبر
یعنی: اما بشارت تو مرا به بهشت پس به خدای قسم اگر آنچه بین آسمانها و زمین است از من بود. همه را به خاطر آنچه در پیش دارم فدیه می دادم قبل از آنکه بدانم چه خبر است. (7)
7) نیز به روایت ابن سعد آمده: عمر گفت:
لیتنی لم اک شیئا قط لیتنی کنت نسیا منسیا. قال: ثم اخذ کالتبنه او کالعود عن ثوبه. فقال:لیتنی کنت مثل هذا
یعنی: ای کاش من چیزی نبودم. ای کاش فراموش شده بودم. آنگاه خورده آشغالی که همانند کاه یا چوب بود از لباسش برگرفت و گفت ای کاش من مثل این بودم. (8)
8) و نیز گفت:
یا لیتنی کنت کبش اهلی یسمنوننی ما بدالهم. حتی اذا کنت اسمن ما اکون زارهم بعض من یحبون فجعلوا بعضی شواء و بعضی قدیدا. ثم اکلونی و اخرجونی عذره و لم اکن بشرا
یعنی: ای کاش من قوچ خانواده بودم و آن قدر مرا می پروراندند که چاق ترین قوچان می نمودم آنگاه هرکس را دوست می داشتند به دیدار آنها می آمد و بر آنها وارد می شد. پس مرا می کشتند و مقداری از گوشتم را می پختند و مقدار دیگرش را سرخ می کردند پس مرا میخوردند و در حال...بودن مرا خارج می نمودند و من آدم نبودم. (9)
9) نیز در روایت عمر به هنگام ضربه خوردن از ابولولو گفت:
اگر آنچه بین آسمان و زمین است از آن من بود همه را در راه آنچه از عذاب الهی در پیش دارم فدیه می دادم پیش از آنکه بفهمم اوضاع از چه قرار است. (10) و در روایت متقی هندی بجای آنچه بین آسمانها و زمین است آنچه خورشید برآن تابیده آمده است. (11)
به طور خلاصه این احادیث بیانگر آن است که ابوبکر و عمر در حالی که به عقیده اهل تسنن برترین مردم بعد از پیامبر خدا و خلیفه اول و دوم آن حضرت بودند. به عللی که خود بهتر میدانستند به هنگام مرگ صریحا و علنا آرزو میکردند کاه در خشت-یا موی بدن مومن-یا درخت سر راه-یا قوچ خانواده-و در پایان...و ... بودند ولی انسان نبودند. و نیز اگر آنچه بین آسمان و زمین بود یا زمین مملو از طلا در اختیار آنها بود همه را از ترس مراحل آینده به خاطر عذابی که در پیش داشتند فدیه داده و بخشش میکردند تا اصلا آن را نبینند.

اسناد:
1) الامامه و السیاسه ص160 چ بابی حلبی مصر-- اسدالغابه: ابن اثیر 4/38 چ مصر 1-- الاتحاف سیدمرتضی زیبدی 10/319 چ قاهره-- تاریخ ابن عساکر بخش امام علی ع 3/367 شماره 1424 و.....

2) ریاض النظره. محب طبری:1/134--تاریخ الخلفاء سیوطی ص 142 اواخر شرح حال عمر نیز جامع الاحادیث سیوطی به شرح: کنز العمال 12/528 با اسناد متعدد و مضامین مختلف به نقل ابن ابی شبیه و حاکم هناد سری. 3) کنز العمال 12/528
4) کنز العمال 12/528 به روایت از احمد حنبل
5) منهاج السنه 3/120 و ابن شبه در تاریخ مدینه ص 921-922 کلمه یا لیتنی کنت تبنه را به عمر نسبت داده اند.
6) صحیح بخاری 2/179 باب مناقب عمر
7) کنز العمال به نقل از عبدالرزاق طیالسی احمد حنبل و ابن سعد.12/676
8) طبقات ابن سعد .3/262
9) حلیه الاولیاء: ابونعیم 1/52-- منهاج السنه: ابن تیمیه به شرح فوق و اعتراف به صحت آن.
10) همان
11) کنز العمال 12/677 به نقل از ابن مبارک. ابن سعد. الغریب ابوعبید. کتاب عذاب القبر بیهقی

سلام بر همه ی برادران شیعی و سنی.

من اومدم از خلفای راشدین به بهترین روش ممکن دفاع کنم.

موضوع قفل شده است