جمع بندی چطور ثابت می کنید اسلام دین غیر الهی نیست؟

تب‌های اولیه

82 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

من داشتم تورات میخوندم ، دیدم اصلا از کجا اومده به کجا رسیده ... خداوند تورات چیزی بود شبیه انسان و جن ...

البته بیشتر از جنس جن بود چون به شکل آتش و اینا ظاهر میشد و ترسناک بود و ...

کم کم اومد شد عیسی پسر خدا و ...

حالا میگه نه، من واجب الوجودم ... من دیده نمیشم من برترم از این حرفام ... من برترم از اینکه با شما بحث کنم، من شما رو فرو میکنم تو آتیش جهنم حالتون جا بیاد .

الله میگه من رحیم و رحمانم ، ولی من خشونت و زبری در طبیعت میبینم، دم خروس رو باور کنم یا قسم حضرت عباس رو ؟ تازه رحیمی با گریه به دنیا میاری بچه رو ؟ الله میگه غیورم ... سر امام رو بریدن کاری نکرد، الله میگه جبارم ، فعلا که هر کی زورش به ما میرسه جباره ، الله میگه صبورم بعد میگه سریع الحسابم، سریع الحسابه هنوز 1000 ساله خبری از امام ما نیست ... من خسته شدم به کی بگم دردامو ؟ به کجا شکایت کنم از دست الله ؟

به من بیاموز;823702 نوشت:
شما وقتی خار توی پای ناموس اربابتون میره شیون و داد و فریاد میکنین، ولی وقتی ناموس دیگری میاد و کنیز اربابتون میشه و مورد استفاده جنسی قرار میگیره میگین عیب نداره ، آرزوش بوده ...

خواهش می کنم منطقی باشید و بحث رو احساساتی نکنید!! از نظر اسلام پای ناموسی اینچنین به وسط کشیده می شود که آتش بیار جنگ باشد، و ان شاالله که هیچ موقع جنگی را از نزدیک نبینید، جنگی که در آن کشتن، تجاوز، اسارت، یتیمی، و غیره را با خودش می آورد، مجازات کسی که این شعله ها را با هم روشن کند چیست؟ تازه آن هم نه به صورت انحصاری و اجباری، بلکه اختیاری و زیر نظر امام عادل؛ پس خواهش می کنم به جای نگرش های احساساتی منطقی به مسئله فکر کنید.

mahdi777;823718 نوشت:
سوال من از کارشناس اینه، چطوری دنیا تونسته جلوی رابطه ما با خدارو بگیره ؟ چه چیز تونسته جلوی نور آسمان ها و زمین رو بگیره ؟ البته شما اعتقاد دارید که فقط خیر وجود دارد و شر وجود ندارد، من از شما میپرسم شما که میگی غرور همون نبودم تواضع هستش، چه چیز جلوی الله رو گرفته و نمیزاره دنیا همه جاش در کمال الهی باشد ؟

انصافا شما به دنبال جواب هستید یا مغالطه؟ برداشت شما از اینکه شر امری عدمی است و وجودی نیست، این است که هیچ مانعی در برابر امور حق نمی تواند باشد؟!!! عدمی بودن شر به معنای انکار آن نیست، بلکه در رد ثنویت است، به معنای این است که عالم خیر و شر دو خالق نمیخواهد.

چیزی جلوی الله رو نگرفته، فیض خداوند متعال جاریست، باید ببینیم چی جلوی ما رو گرفته! کسی که زیر باران کاسه اش را برعکس بگیرد نمی تواند باران را انکار کند، یا اگر در برابر نور خورشید دیواری قرار بگیرد آیا مشکل از خورشید است؟ به قول حافظ:
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست//
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز//

mahdi777;823721 نوشت:
برای پیدا کردن جواب این سوال باید ببینیم شیطان چیه ؟ شیطان موجودی هستش که میخواد بگه من برترم ...
خدا چیه ؟ خدا همه چیزه ...
اسلام چی میگه ؟ میگه الله برتره از شما ...
حالا اگه این وسط الله همون شیطان بود ، چه جوابی داری به خدا بدی وقتی ازت میپرسه چرا رفتی غیر منو پرستش کردی ؟ چرا رفتی برای بار چندم گولش رو خوردی ؟ مجبورت کرد ؟ دعوتت کرد همین ...
حالا الله چیه ؟ الله کسی هستش که اسلام میگه خداست و برتره .
شیطان چی میخواد ؟ میخواد بهش سجده کنن مثل خدا

این دیگر چه استدلالی است؟!!! اگر دو نفر ادعای مشابه کردند یعنی هر دو دروغ می گویند؟ یا این که عقل و منطق و انصاف و وجدان و... حکم می کند این اصلا ربطی ندارد باید دید ادعا با واقعیت تطابق دارد یا خیر! خدا که می گوید بهترینم چون خالق است، کسی ابالاتر از او نیست، شیطان مخلوق است، وجودش از خداست! خداوند همه داشته هایش ذاتیست، اما همه داشته های دیگران از اوست، شیطان هر چه دارد از خداست!
شما این تفاوت را رها کرده اید و به خاطر تشابه ادعا این دو را یکی می بینید؟ واقعا اندکی قبل از بیان استدلالتان در آن نمی اندیشید؟

ما کسی را عبادت می کنیم که داشته هایش از خودش است و هرچه ما می خواهیم به دست اوست، لذا تکبر تنها شایسته اوست، چون کسی دیگر غیر از او دارایی از خودش ندارد، بله اگر کسی از خودش چیزی داشت عیبی نداشت که تکبر بورزد چون بالاخره برتر از دیگران شده، اما هیچ کسی حتی شیطان چیزی از خودش ندارد بلکه در اصل وجودش هم محتاج است، آن موقع پرستش شیطان؟ با پرستش خدا؟!!
ول کنید، هرچه بیشتر توضیح می دهم بیشتر ناراحت می شوم از این استدلال!!

mahdi777;823723 نوشت:
من داشتم تورات میخوندم ، دیدم اصلا از کجا اومده به کجا رسیده ... خداوند تورات چیزی بود شبیه انسان و جن ...
البته بیشتر از جنس جن بود چون به شکل آتش و اینا ظاهر میشد و ترسناک بود و ...
کم کم اومد شد عیسی پسر خدا و ...
حالا میگه نه، من واجب الوجودم ... من دیده نمیشم من برترم از این حرفام ... من برترم از اینکه با شما بحث کنم، من شما رو فرو میکنم تو آتیش جهنم حالتون جا بیاد .

فرضیه جالبی بود!! اما متاسفانه در عالم واقعیت هر فرضیه ای نیاز به اثبات دارد با عالم ذهن فرق می کند.

ثانیا واجب الوجود را اگر نه تورات و نه انجیل و نه قرآن نگفته بودند باز هم قابل اثبات بود، چون یک مسئله عقلی است.

mahdi777;823726 نوشت:
الله میگه من رحیم و رحمانم ، ولی من خشونت و زبری در طبیعت میبینم، دم خروس رو باور کنم یا قسم حضرت عباس رو ؟ تازه رحیمی با گریه به دنیا میاری بچه رو ؟ الله میگه غیورم ... سر امام رو بریدن کاری نکرد، الله میگه جبارم ، فعلا که هر کی زورش به ما میرسه جباره ، الله میگه صبورم بعد میگه سریع الحسابم، سریع الحسابه هنوز 1000 ساله خبری از امام ما نیست ... من خسته شدم به کی بگم دردامو ؟ به کجا شکایت کنم از دست الله ؟

کسانی که چنین اشکالاتی می کنند کوچکترین تصور درستی از عالم ندارند، مثل این است که بگویند خدا باید اشکال کروی را به گونه ای روی هم بچیند که بین آنها فاصله نباشد والا ناظم خوبی نیست!!! خب برادر من شما می خواهید پوست بدن انسان به خاطر مصلحتی که وجود دارد نازک باشد، چاقو هم برای امری که بشر به آن نیاز دارد تیز و برنده باشد اما وقتی این دو به هم خورد، شکم پاره نشود! ماشین یک جسم سخت باشد که بتواند انسان را در خودش حفظ کند، سریع هم برود اما با برخورد به چیز سخت، این بدنه در بدن انسان فرو نرود؟!! کوسه و ریش پهن که نمی شود!!!
گریه بچه ها در موقع تولد آخه چه ربطی به بی رحمی خدا دارد، الله اکبر از این استدلال ها، گریه برای باز شدن شش هایی است که ماههاست بسته بوده!!! واگر بچه ای در بدو تولد گریه نکند علامت خطر است!
صبر در براب ر آزادی انسانها حتی کشتن اما لازمه امتحان است، اگر خداوند اجازه ظلم نمیداد که امتحانی معنا نداشت، مثل این است که دست بچه ها رو ببندید و بگویید هر کسی خوب بود جایزه دارد و هر کسی بد بود مجازات میشود!! خب معلوم است که در این صورت همه خوب هستند!!
سریع الحساب چه ربطی به عجول بودن دارد؟!!! آنچه در برابر صبور است، عجول است، نه سریع الحساب!! سریع الحساب یعنی موقع حسابرسی ، سریع حساب می کند!!! اینها که دیگر از بدیهیات است!!

مسلم;823665 نوشت:
خب همین که واژه اغلب به اقلیتی از احکام تقلیل یافت خیلی گام بلندی بود، اما در مورد آنچه که اشاره کرده اید:

اولا: چشم زخم یا «Evil eye» در بسیاری از فرهنگ ها وجود دارد و مختص عرب نیست، حتی در بین اروپا و آمریکا، می توانید به ویکی پدیا مراجعه کنید.
ثانیا: متاسفانه در مورد وجود اجنه هم باید عرض کنم مختص اعراب نیست، می توانید با نگاه به آیات متعدد عهد عتیق و عهد جدید بفهمید که حداقل در بین مسیحیان و یهودیان که از آمریکا و اروپا گرفته تا آسیا و آفریقا پراکنده اند، چنین اعتقادی وجود دارد:
آیاتی چون: إشعيا 8 : 19، إشعيا 29 : 4، لاويان20: 27، تثنيه 18: 12؛ دوم پادشاهان 23: 24، سموئيل 28: 7- 24 در عهد قدیم، و آیات متي 9: 34 و 39، اول قرنتيان 6: 3، لوقا 4: 33ـ36 و... در عهد جدید.

همچنین مراسمات جن گیری در مناطق مختلف جهان خصوصا آفریقا نشان می دهد نمیتوان وجود جن را متعلق به فرهنگ عرب دانست.

در مورد اعمال حج هم اولا: بنیانگذار این مراسم ابراهیم ع بوده است و مردم عرب به تبعیت از او این مراسم را انجام میداده اند و ثانیا باید دقت کند هر دینی یک نقطه جغرافیایی خاص را مقدس دانسته و ملاک و معیار وحدت و اتحاد قرار می دهد، و عموما در جایی است که آن دین نزول یافته است، همانطور که در ادیان شرقی هم محل رسیدن بودا یا سایر تیرتانکارها به نیروانا را معابدی برای عبادت ساخته اند. لذا وجود چنین مرکزی در عربستان واعمال خاص ربطی به فرهنگ عربی ندارد.

و اما در مورد ماه های حرام، بله جنگیدن در این ماهها طبق سنت عربی (علی الظاهر) ممنوع بوده و اسلام آن را امضاء کرده است، اما شما می گویید اگر دینی در جایی ظهور کرد و دید یک فرهنگ خوبی در بین مردم آن منطقه هست، برای اینکه انگ فهنگی بودن به آن دین نزنند باید آن فرهنگ را از میان ببرد؟ شما اگر در منطقه ای به عنوان پیامبر مبعوث شوید برای اینکه پشت سر شما حرف در نیاورند همه فرهنگ آن منطقه چه خوب و چه بد را نابود میکنید؟ یا می گویید فرهنگ های خوب را امضاء می کنم، آنها باشند، ولو اینکه مردم بگویند آقای مسعود11 تحت تاثیر فرهنگ منطقه اش بوده!!!
منطقی قضاوت کنید خواهش میکنم


در خیلی جاهای دنیا عدد سیزده و دیدن گربه سیاهو بدشانسی تلقی میکردن!! اصولا به این موارد خرافات عمومی میگن! چون چیزی فراگیره، دلیل نمیشه که خرافه نباشه! و همینطور به این معنی هم نیست که فرهنگ عده ای خاص نباشه!
در مورد کعبه، چطوره که دین ابراهیم تقریبا نابود میشه(برای کسایی که به زیارت کعبه میرفتن) ولی اعمالش مو به مو و بدون تغییر میمونه!؟ نمیتونستن یه تغییر کوچولو توی اعمال بدن!؟

نقل قول:

از بیرون که نگاه کنید اصلا کاری به پیامبرص نداریم اگر به شما بگویند یک مردی هست که هزاران نفری که در حق خودش ظلم کرده بودند را بخشیده اما یک نفری که مانند آنها در حق خود او ظلم نکرده را به اعدام محکوم کرده، هر عقل و منطقی می گوید چنین انسانی قاتل و خونریز نیست، و هدفش انتقام نیست، والا اول آن کسانی را میشکت که در حق خود او ظلم کرده اند، پس جرم آن شخص، جرم خاصی بوده است.

داستان تعریف کردن، ظلم در حق بقیه ست!؟ خب شاید مطالب خدا جذابیت و کششی نداشته که مردم به سمت کسی غیر از پیامبر خدا میرفتن! اصلا این خدا خودش نمیتونست این فردو بکشه تا دست پیامبرش آلوده نشه!؟

نقل قول:
خواهش می کنم مغالطه نکنید، منظورم از صبر، صبر مطلوب است، والا اینکه انسان ببینید جلوی چشمش دارند به دیگران ظلم می کنند و خون میریزند ودخترانشان را زنده به گور می کنند و در برابر تکه سنگ و چوب خم و راست می شوند، و صبر کند، خوب است؟ هر عاقلی می فهمد این که مراد نیست، منظور صبر مطلوب است، این که هر کسی در حق خصوصی خود ایشان ظلم می کند پیامبر (ص) صبر کرده و با او از روی کینه و غضب برخورد نمی کند اما در برابر حقوق اجتماعی مسلمانان نباید بی تفاوت بود، این صبر نیست، این بی رگ بودن است!!!

صبر یعنی اینکه اگه کسی چنین کاری کرد، جلوش رو بگیری و باهاش صحبت کنی! اگه گوش نداد زندانیش کنی تا فکر کنه و تا وقتی پاک نشده، آزادش نکنی! البته یه راه ساده ترم هست که بکشیش! فقط ربطی به صبر نداره!

نقل قول:
حکم سنگسار و قطع دست و اینها همه قبل از فتح مکه ابلاغ شده اند، یعنی هنوز پیامبر(ص) به قدرت نرسیده بودند، ثانیا عرض کردم اگر انسان انصاف داشته باشد می بیند این احکام در برابر جرائم اجتماعی وضع شده اند و پیامبر(ص) از انها نفعی می برد.
در مورد دومی هم باید عرض کنم این شبهه دیگه خیلی کهنه شده، عموم زنهای پیامبر زنانی بوده اند که نه از خانواده های ثروتمند بوده اند و نه چنان زیبا و دلربا که انگیزه های دیگر وسط بیاید، علاوه ب اینکه سایر قرائن نشان می دهد پیامبر(ص) به دنبال این امور نبوده، و الا همان ابتدای بعثت به او گفتند بیا بهترین دخترانمان را به تو میدهیم، هر چقدر مال و ثروت بخواهی به تو میدهیم دست از سخنانت بردار و او نپذیرفت.
پس تمام سخنان اینچنینی از پیش فرضهایی نشأت گرفته که انسان با آنها وارد بحث میشود، و همین است که انسان را از حقیقت جویی باز میدارد.

مکه!؟ مگه شروع حکومت اسلام از مکه بوده!؟ تا اونجا که یادمه تو مدینه بوده!

2- مثل زن پسر خواندش!؟
پیامبر آدم باهوشی بوده! اینکه زن و ثروت بگیری و بری مثل اینه که به جای ماهیگیری ماهی بهت بدن! قطعا وقتی ماهیگیر شدی، هر روز ماهی خواهی داشت! و تاریخم میگه که اینطور بوده! زن یا ثروت، کدومو دریغ کرده!؟

نقل قول:
صد در صد این هست، اصلا معجزه یعنی فعلی که تحقق می یابد از طریق غیر عادی باشد، والا با ابزار طبیعی می توان شتر هم از دل کوه بیرون آورد، مثلا اگر کسی در دل کوه را خالی کند، سپس شتری به آن وارد کند، و دوباره کوه را مسدود کند و سپس به عنوان معجزه آن را بشکافد و شتر را بیرون بیاورد این معجزه است؟!! متاسفانه شما به جای نگرش منطقی به دنبال به احساسات کشاندن بحث هستید.
تمام پیرمردان و پیرزنانی هم که می گویید شعر حفظ هستند اشعاری بوده که در کودکی یاد گرفته اند، یا ذوقی داشته اند و شعر می گویند، همه اینها طبیعی است و مصادیق متعددی دارد، ما از افعال غیر طبیعی سخن می گوییم.

امیدوارم با نگرش منطقی به بحث نگاه کنید

خب پس گفتن کتابی که حتی شعرم نیست که قافیله و... لازم داشته باشه، برای کسی که سواد نداره هم مشکل نیست! پس چه اسراری هست که بگیم معجزه بوده!؟
این افعال غیرطبیعی چی بودن!؟ مثلا موقع وحی تا یه متری پیامبر روش میشده و همه میفهمیدن!؟

Masood11;823870 نوشت:
چون چیزی فراگیره، دلیل نمیشه که خرافه نباشه! و همینطور به این معنی هم نیست که فرهنگ عده ای خاص نباشه!

اصولا اعتقاد یا عدم اعتقاد دلیلی بر خرافه بودن یا نبودن نیست، خرافه بودن یا نبودن دلیل خودش را می طلبد.

Masood11;823870 نوشت:
و همینطور به این معنی هم نیست که فرهنگ عده ای خاص نباشه!


ما که ادعایی نکردیم که بخواهید رد کنید، شما ادعا کرده اید که اینها عربی است، شما گفتی در فرهنگ های دیگر نیست، ما گفتیم هست، حالا میگید ربطی نداره، خب ما هم می گوییم بر فرض که ربطی نداشته باشد، نهایت نتیجه حرف شما این است که ممکن است عربی باشد و ممکن است نباشد، خب حالا شما چطور عربی بودن آن را نتیجه گرفته اید؟


Masood11;823870 نوشت:
در مورد کعبه، چطوره که دین ابراهیم تقریبا نابود میشه(برای کسایی که به زیارت کعبه میرفتن) ولی اعمالش مو به مو و بدون تغییر میمونه!؟ نمیتونستن یه تغییر کوچولو توی اعمال بدن!؟

اولا آیا محال عقلی است که برخی از تعالیم از میان برود و برخی که جنبه عملی بیشتری دارند باقی بماند؟ ثانیا همان اعتقادات ابراهیمی که به آن آیین حنیف می گفته اند هم رواج داشته، ثالثا اینطور نبوده که این اعمال حج دچار تحریف نشده باشد، بلکه دچار تحریف شده بود اما پیامبر(ص) بعد از بعثت آن را اصلاح کرده و تکمیل کرد، مثلا قبل از اسلام، مشرکین عرب لخت مادرزاد گاهی طواف میکردند اما پیامبر(ص) شرط خاصی در لباس مُحرم تعیین کرد.

Masood11;823870 نوشت:
داستان تعریف کردن، ظلم در حق بقیه ست!؟ خب شاید مطالب خدا جذابیت و کششی نداشته که مردم به سمت کسی غیر از پیامبر خدا میرفتن! اصلا این خدا خودش نمیتونست این فردو بکشه تا دست پیامبرش آلوده نشه!؟

!!!! صلاحیت جواب دادن ندارد، لذا پاسخ را برعهده خودتان و سایر دوستان میگذارم

Masood11;823870 نوشت:
صبر یعنی اینکه اگه کسی چنین کاری کرد، جلوش رو بگیری و باهاش صحبت کنی! اگه گوش نداد زندانیش کنی تا فکر کنه و تا وقتی پاک نشده، آزادش نکنی! البته یه راه ساده ترم هست که بکشیش! فقط ربطی به صبر نداره!

چه ربطی داشت؟ میشه واضح تر حرف بزنید؟!! عرض کردم کشتن یکی دو نفر که جرائم خاص داشتن چه ربطی به بی صبری دارد؟ اون هم در خصوص شخصی که برای اثبات صبرش فقط عفو عمومی مکه کافیست!

Masood11;823870 نوشت:
مکه!؟ مگه شروع حکومت اسلام از مکه بوده!؟ تا اونجا که یادمه تو مدینه بوده!

مکه آغاز وحی، و محل بعثت پیامبر ص بوده است، شروع آیین اسلام از آنجا بوده، اگر پیامبرص ازهمان ابتدا در مکه موفق بوده و مجبور به هجرت نمیشد برای تشکیل حکومت به مدینه نمیرفت.
علاوه براینکه اولین خانه ای که به دست ابراهیم ع بنا شده، و بلکه برخی روایات بنای اولیه آن را به دست حضرت آدم ع می دانند که ابراهیم ع بازسازی کرده است.

Masood11;823870 نوشت:
مثل زن پسر خواندش!؟

این هم از باب شکستن یک حکم جاهلیت بوده است، حداقل اگر چنین احتمال هم بدهیم انصافا، وجدانا، و منطقا برای قضاوت در این مورد، و سایر ابعاد شخصیتی پیامبر(ص) یا هر کسی دیگری باید جامع نگر بود، نه اینکه با پیش فرضها ورود کرد و فقط دنبال آنچه که می پسندیم باشیم!

Masood11;823870 نوشت:
پیامبر آدم باهوشی بوده! اینکه زن و ثروت بگیری و بری مثل اینه که به جای ماهیگیری ماهی بهت بدن! قطعا وقتی ماهیگیر شدی، هر روز ماهی خواهی داشت! و تاریخم میگه که اینطور بوده! زن یا ثروت، کدومو دریغ کرده!؟

همه نقل های تاریخی حکایت کننده این است که ازدواج با خدیجه س به درخواست خود خدیجه س بوده، سی که خواستگاران پولدارش رو رد کرده بود و فقط به خاطر صداقت و امانتداری پیامبر(ص) به او درخواست ازدواج داد.

Masood11;823870 نوشت:
خب پس گفتن کتابی که حتی شعرم نیست که قافیله و... لازم داشته باشه، برای کسی که سواد نداره هم مشکل نیست! پس چه اسراری هست که بگیم معجزه بوده!؟

عزیز من شما مثل اینکه در مورد متون ادبی اطلاعی ندارید!! متون ادبی غیر از شعر ندارم؟؟ علاوه بر اینکه هر اسلوب جدیدی در هر قالبی که ملائم با طبع انسان باشد آثار هنری حساب میشه، و تخصص خودش رو لازم دارد.

Masood11;823870 نوشت:
این افعال غیرطبیعی چی بودن!؟ مثلا موقع وحی تا یه متری پیامبر روش میشده و همه میفهمیدن!؟


متوجه منظورتون نشدم!!!!

سعدی شیرازی;823690 نوشت:
یعنی ایشان هیچ رفت و آمدی با ورقه ابن نوفل، پسر عموی خدیجه نداشته اند؟

بر فرض رابطه با ورقه بن نوفل را به عنوان احتمال در ماجراهای یهود و مسیحیت می پذیرم، بقیه قرآن چه؟

سعدی شیرازی;823690 نوشت:
ربطش اینه که در هر صورت این پیشگویی مطرح میشد.

خودتان هم خوب می دانید که این اصلا منطقی نیست، طرفداری غیر از پیش بینی نتیجه است، علاوه بر اینکه اصلا هنوز جنگی شکل نگرفته بود، قرآن می گوید رومیان به زودی پس از شکستشان پیروز می شوند!! یعنی اصل جنگ را هم پیش بینی کرده، طرفداری که در اصل جنگ که دیگر نقشی ندارد.

سعدی شیرازی;823690 نوشت:
در مورد اعجاز علمی، تاپیک زیر را ببینید:

مطالب تاپیک را دیدم اما انصافا تشبیه درستی نیست، پیشگویی های قرآن شفاف تر از آن است که به تیراندازی بی هدف یک کاووی در تگزاس یا تحمیل های علمی بر اشعار حافظ و مولوی تشبیه شوند، من فقط یک مورد را برای شما مثال میزنم، شما را به وجدانتان قسم بدون پیش فرض قضاوت کنید، اگر واقعا طالب حقیقت هستید، از شما می پرسم اگر شما یا هر انسان دیگری بخواهد برای قدرت بر معاد و دقت در ساخت دوباره انسان سخن بگوید کدام عضو بدن را مثال میزند؟ روشن است که چشم را یا مغز را مثال می زند، اما قرآن برای اثبات قدرت و دقت، قدرت بر ساخت انگشتان را می گوید!! آخر انگشتی که در آن زمان هیچ جذبه ای برای مخاطب نداشته، چرا یک انسان بدون اطلاع از اثر انگشت باید قدرت بر آن را به میان آورد؟ ساده از کنار آن نگذرید! اگر نپذیرید پیامبر(ص) انسان نابغه ای بوده، لااقل در حد یک انسان عاقل که او را بول دارید؟ این که انسان از میان این همه اعضاء بگوید ما می توانیم انگشتان دستتان هم دوباره بسازیم، خب با چه هدفی؟ من اگر باشم و میدانم شما هم اگر باشید، و هر انسان عاقل دیگری که از اثرانگشت بی اطلاع باشد هرگز به قدرت بر ایجاد انگشتان مثال نمیزند.

آنچه این برداشت روشن را روشن تر می کند این است که قرآن کریم به جای «خلق کردن» تعبیر «تسویه» را به کار میبرد، روشن است که تسویه ناظر به صورت سازی است، نه ایجاد! یعنی نگفته ما قادریم بر اینکه انگشتان شما را خلق کنیم، بلکه می گوید «أَن نُّسَوِّىَ بَنَانَه‏». یعنی هر دقت و ظرافتی که هست در صورت و ظاهر انگشتان است.
خیلی باید مراقب باشیم که روز قیامت در برابر دادگاه عدل الهی حرفی برای دفاع از خود داشته باشیم، انکار این قرائن آشکار جز ثمره دخالت های آشکار پیش فرض ها نیست.
خواهش می کنم یک لحظه حتی احتمال بدهید دارید اشتباه می کنید تا بدون پیش فرض به صحبت های بنده گوش دهید و در مورد آنها فکر کنید. حرف بنده خیلی روشن است، شخصی هیچ سابقه ای از شعر وشاعری و ادبیات و... نداشته است، کتابی آورده است، کتابی که ادبای عرب مثل ولید بن مغیره هم در برابر آن کم آورده اند، یک نو آوری داشته، یک اسلوب جدیدی ارائه کرده است، نباید از کنار این ساده گذشت، بابا نوآوری که بدون اطلاعات یا با حداقل اطلاعات که نمی شود، مثلا فکر کنید نیما یوشیج بدون هیچ سابقه ای در شعر و شاعری، و هیچ سابقه ای در ادبیان، و اصلا بی علاقگی نسبت به آن یک دفعه سبک جدیدی را بیاورد، سبکی که به شدت گیرا باشد به حدی که دیگران را به هماورد طلبی دعوت کند.
علاوه بر اینکه یک شخص اگر کتابی بیاورد که یافته های درونی خودش باشد یقینا گفتارش و خطبه خواندنش هم شباهت به همان دارد، اما می بینید به راحتی خطبه های پیامبر(ص) از قرآن تفکیک داده می شود، یعنی فصیح ترین جملات پیامبر(ص) به راحتی از متون قرآن قابل تشخیص هستند.

اما در مورد سوره کوثر حداقل چیزیکه باید آن را پذیرفت این است که عاص بن وائل پیامبر(ص) را مسخره می کرده که تو فرزند پسری که نام تو را زنده نگه بدارد نداری، پس اولین پیشگویی که به ذهن متبادر می شود و آن را در خارج نیز مشاهده می کنیم این است که نام پیامبر(ص) به واسطه فرزندانش(نه نام نیک و...) زنده است و نام عاص از طریق فرزندانش زنده نیست، چرا که باید آیه را مطابق با نوع توهین عاص معنا کرد، بنابراین پیشگویی قرآن به این است که امروزه صدها هزار نفر به اینکه فرزند پیامبر(ص) هستند افتخار می کنند.

سعدی شیرازی;823690 نوشت:
خب ایشان پس از تشکیل حکومت، برای توهین کنندگان مجازات اعدام را در نظر گرفتند:

این حکم ناظر به شخصیت حقوقی پیامبر(ص) است، نه شخصیت حقیقی، یعنی از آن بابت که توهین به پیامبر اسلام(ص) است این حکم صادر شده، نه توهین به محمد بن عبدالله(ص)،که اگر پیامبر(ص) به دنبال این حکم و برتری جویی بود که در زمان حیاتش آن را به کار می گرفت، و پدر آن مرد یهودی را در می آورد!!!

مسلم;823957 نوشت:
از شما می پرسم اگر شما یا هر انسان دیگری بخواهد برای قدرت بر معاد و دقت در ساخت دوباره انسان سخن بگوید کدام عضو بدن را مثال میزند؟ روشن است که چشم را یا مغز را مثال می زند، اما قرآن برای اثبات قدرت و دقت، قدرت بر ساخت انگشتان را می گوید!! آخر انگشتی که در آن زمان هیچ جذبه ای برای مخاطب نداشته، چرا یک انسان بدون اطلاع از اثر انگشت باید قدرت بر آن را به میان آورد؟ ساده از کنار آن نگذرید! اگر نپذیرید پیامبر(ص) انسان نابغه ای بوده، لااقل در حد یک انسان عاقل که او را بول دارید؟ این که انسان از میان این همه اعضاء بگوید ما می توانیم انگشتان دستتان هم دوباره بسازیم، خب با چه هدفی؟ من اگر باشم و میدانم شما هم اگر باشید، و هر انسان عاقل دیگری که از اثرانگشت بی اطلاع باشد هرگز به قدرت بر ایجاد انگشتان مثال نمیزند.

استفاده از اثر انگشت به عنوان شناسه، در تمدنهای مصر و بابل و چین باستان هم رواج داشته. می تونید در مورد تاریخچه اثر انگشت مطالعه کنید. اون چیزی که جدیده، کاربرد اثر انگشت در کشف مجرمانه.

اما در مورد مغز ... آیا می دونید در مصر باستان، مغز یک عضو زائد تلقی میشد و برخی دیگر هم تصور می کردند که فقط برای خنک کردن خون به کار میره؟

شما به مغز گوسفند نگاه کنید. اگر ندونید که داخل این مغز چند میلیون سلول عصبی با قابلیت پردازش وجود داره، خیلی به ظرافت این مغز پی نمی برید. در واقع فقط یک جسم سفید رنگ با یه سری چین خوردگی ها میبینید. شیارهای انگشت خیلی ظریف تر از چین خوردگی های مغز اند.

مسلم;823957 نوشت:
علاوه بر اینکه یک شخص اگر کتابی بیاورد که یافته های درونی خودش باشد یقینا گفتارش و خطبه خواندنش هم شباهت به همان دارد، اما می بینید به راحتی خطبه های پیامبر(ص) از قرآن تفکیک داده می شود، یعنی فصیح ترین جملات پیامبر(ص) به راحتی از متون قرآن قابل تشخیص هستند.

شما اشعار امام خمینی را با خطبه هایشان مقایسه کنید. دو سبک کاملاً متفاوت می بینید. آیا حافظ و سعدی در زندگی عادیشون مثل آثار ادبیشون صحبت می نمودند؟

مسلم;823959 نوشت:
این حکم ناظر به شخصیت حقوقی پیامبر(ص) است، نه شخصیت حقیقی، یعنی از آن بابت که توهین به پیامبر اسلام(ص) است این حکم صادر شده، نه توهین به محمد بن عبدالله(ص)،که اگر پیامبر(ص) به دنبال این حکم و برتری جویی بود که در زمان حیاتش آن را به کار می گرفت، و پدر آن مرد یهودی را در می آورد!!!

یکی از براهینی که برای اثبات الهی بودن اسلام مطرح فرمودید، این بود که رفتار ایشان قبل و بعد از به قدرت رسیدن یکسان بوده و توهین کنندگان را نیز مجازات نمی نمودند.

حال می فرمایید که رفتار "ناظر به شخصیت حقیقی" ایشان یکسان بوده و بر اساس شخصیت حقیق کسی را مجازات نمی نمودند. خب این تفکیک رو چطور انجام میدید؟ اگر بخواهید در مورد فرد دیگری قضاوت کنید، چطور رفتار ناظر به شخصیت حقیقی را از رفتار ناظر به شخصیت حقوقی تفکیک می کنید؟

مسلم;823957 نوشت:
خودتان هم خوب می دانید که این اصلا منطقی نیست، طرفداری غیر از پیش بینی نتیجه است، علاوه بر اینکه اصلا هنوز جنگی شکل نگرفته بود، قرآن می گوید رومیان به زودی پس از شکستشان پیروز می شوند!! یعنی اصل جنگ را هم پیش بینی کرده، طرفداری که در اصل جنگ که دیگر نقشی ندارد.

مسئله اینه که زمان نزول سوره روم کاملاً مشخص نیست. برخی اون رو مکی می دونند (که در اون صورت، پیشگویی ناظر به سوره روم را ناظر به جنگ ایران و روم دانسته میشه) و برخی اون رو مدنی می دونند (و معتقدند که آیات ابتدایی آن، پیشگویی پیروزی در جنگ موته است).
http://taqrir.eshia.ir/%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA_20_%D8%AA%D8%A7_25_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B1%D9%88%D9%85-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D8%A2%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF%DB%8C_%D8%A2%D9%85%D9%84%DB%8C

دکتر ابراهیمی ورکیانی، مقاله ای در این خصوص دارند که متنش در وبلاگ زیر اومده:

http://eli571220.blogfa.com/post/1
http://eli571220.blogfa.com/post/2
این که می فرمایید پیش از وقوع جنگ بیان شده، خب یک سلسله جنگها بین ایران و روم وجود داشته. یک جنگ تموم میشده و جنگ دیگر شروع میشده.

سعدی شیرازی;823974 نوشت:
یکی از براهینی که برای اثبات الهی بودن اسلام مطرح فرمودید، این بود که رفتار ایشان قبل و بعد از به قدرت رسیدن یکسان بوده و توهین کنندگان را نیز مجازات نمی نمودند.

حال می فرمایید که رفتار "ناظر به شخصیت حقیقی" ایشان یکسان بوده و بر اساس شخصیت حقیق کسی را مجازات نمی نمودند. خب این تفکیک رو چطور انجام میدید؟ اگر بخواهید در مورد فرد دیگری قضاوت کنید، چطور رفتار ناظر به شخصیت حقیقی را از رفتار ناظر به شخصیت حقوقی تفکیک می کنید؟

بسیار روشن است، ببینید جایی که این توهین در حضور خود پیامبر(ص) باشد، خب این توهین به شخصیت ایشان بوده و خودشان در خصوص نحوه برخورد تصمیم می گرفته اند، لذا یک جا نمی بینید که پیامبر(ص) برخورد خشن داشته باشند، اما اگر این سبّ در حضور مسلمانان و عدم حضور پیامبر(ص) باشد در حقیقت توهین به پیامبر آنهاست. ما در روایات متعدد و علاوه بر پیامبر(ص) در خصوص چندتا از ائمه(ع) هم داریم که به آنها توهین شده و وقتی اصحاب خواسته اند عکس العمل نشان دهند، ایشان اجازه نداده اند، وقوع چنین اتفاقی را برای امام علی(ع)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، امام سجاد(ع)، را خودم روایتش را دیده ام، شاید برای بقیه ائمه(ع) هم اتفاق افتاده باشد، علاوه بر اینکه باید دقت کنید این حکم هم از این بابت نیست که پیامبر(ص) نفعی ببرد، اگر دنبال نفع شخصی بود که منطقا در جایی که خودشان حضور داشتند شدت عمل سخت تری نشان میدادند! بلکه بابی را بسته است که هر کسی تا اخرالزمان به هر بهانه ای نیاید توهین کند، چرا که سب و فحش نه در عقل، و نه در اسلام معقول و پذیرفتنی نیست، اصلا این باب باید بسته شود، این فقط در خصوص توهین به مقدسات خودمان نیست، بلکه به مقدسات دیگران هم نباید توهین کرد؛ می بینید که اسلام حتی از سب بت ها هم نهی می کند و اما علی(ع) وقتی مشاهده میکند که سربازانش به معاویه ولشگرش فحش می دهند علنا می فرماید: انی اکره لکم ان تکونوا سبابین، من دوست ندارم شما از فحش دهندگان باشید. یا می بینید اگرچه ما طبق فروع دینمان باید دشمنان خدا را دشمن بداریم و نسبت به غاصبین خلافت بغض و کینه داشته باشیم اما می بینید که مقام معظم رهبری توهین به مقدسات اهل سنت را حرام شرعی می دانند.
پس اسلام با فحش مخالف است، نه با تفکر و استدلال، لذا در این روایات تعبیر سبّ به کار رفته، نه نقد، بلکه می گوید: هاتوا برهانکم» هر کسی هرچقدر رفتار پیامبر(ص) را نقد کند، هرچقدر در این خصوص تحلیل کند و به دنبال رد مستدل آن باشد مشکلی ندارد، اما توهین و فحش و... نشانه خبث باطن است، نشانه این است که طرف به دنبال حق نیست، بلکه احساسات سرشار از کینه اش بر او حکمفرماست، نه منطقش.

سعدی شیرازی;824006 نوشت:
مسئله اینه که زمان نزول سوره روم کاملاً مشخص نیست. برخی اون رو مکی می دونند (که در اون صورت، پیشگویی ناظر به سوره روم را ناظر به جنگ ایران و روم دانسته میشه) و برخی اون رو مدنی می دونند (و معتقدند که آیات ابتدایی آن، پیشگویی پیروزی در جنگ موته است).


مقاله را خواندم، ممنونم، اما ببینید عیبی ندارد، در هر صورت پیشگویی اسلام محقق شده است، به یقین اگر اسلام پیشگویی می کرد و محقق نمیشد دستاویزی برای مشرکین و کافرین و یهودیان و... میشد، چون اسلام دشمنان زیادی داشته که انگیزه برای ایراد گرفتن به قرآن در میان ایشان زیاد بوده است، اما میبینید که در متون گذشته هیچ اشاره ای به خلاف بودن آن نشده است.

من کم کم به این نتیجه دارم میرسم که پیامبر اگه کودکی رو هم بی گناه میکشت شما از اون کار دفاع میکردید و میگفتین حق داشته فلانه بهمانه ...

صبح و شب کارم شده التماس به خدا که منو هدایت کن، ولی روز به روز اعتقادم ضعیفتر میشه ... من به الله اعتماد کردم ولی الله به من اعتماد نکرد، من حتی حاضر بودم از عزیزانم و جونم در راه الله بگذرم، ولی الله حاضر نشد به خاطر من چند تا کار کوچیک بکنه ...

میدونین چیه ؟ الله نباید پنهان بشه ... الله باید بیاد توی میدون و خودشو نشون بده و دانشمندا و همه بتونن آزمایشش کنن و ببینن آیا خداوند اونها هست یا نه، اینطوری که نمیشه ... ممکنه این حرفا همشون حیله شیطان باشد، الله باید ثابت کنه که اینا حیله شیطان نیستن، اینطوری که نمیشه، ما یا باید پیرو الله باشیم یا خودمون، اگه پیرو خودمون باشیم ممکنه خطا کنیم و ممکنه راه راستو بریم، اگه پیرو الله باشیم ممکنه خطا کنیم و ممکنه راه راست رو بریم مگر اینکه الله بهمون ثابت کنه راهی که بهمون نشون میده خطا نیست که برای من هنوز ثابت نشده، ظاهرا شما با بنا کردن اندیشه خودتون بر این اساس که انسان نمیتونه حق و باطل رو از هم تشخیص بده ، ندای درون انسان را به وسوسه شیطان تعبیر کرده اید و وسوسه ی آشکار شیطان را به عنوان هدایت الهی باور کرده اید .

چقدر دعا کنیم نتیجه نگیریم ؟ زلیخا هم از التماس به بت ها خسته شد، چقدر ذلت، چقدر بدبختی، چقدر بردگی ...

من اینقدر که از اسیر شدن بدم میاد از مرگ بدم نمیاد، چقدر دیگه التماس کنم که منم بازی بده، اگه قراره هر چیزی رو با سختی به دست بیارم دیگه الله چکارست ؟

اینجا جهنمه یا زمین ؟ اگه قراره به هر چی جلوم انداختن راضی باشم دیگه الله رو میخوام چیکار ؟

حکمت داره نمیدونم بی گناه نیستی که دعات بر آورده بشه، صلاح نیست و ...

اینارو هم زلیخا میتونست در مورد بر آورده نشدن دعاش جلوی بت ها بگه اینارو و سر خودش کلاه بزاره ...

به من بیاموز;824055 نوشت:
من کم کم به این نتیجه دارم میرسم که

از کدام مقدمات به این نتیجه رسیدید؟!!

به من بیاموز;824057 نوشت:
صبح و شب کارم شده التماس به خدا که منو هدایت کن، ولی روز به روز اعتقادم ضعیفتر میشه ... من به الله اعتماد کردم ولی الله به من اعتماد نکرد، من حتی حاضر بودم از عزیزانم و جونم در راه الله بگذرم، ولی الله حاضر نشد به خاطر من چند تا کار کوچیک بکنه ...


باور کنید که مشکل شما از خدا نیست، اینقدر بدبین نباشید، جمله بالای شما نشان از عمق بدبینی شما دارد، وقتی با این پیش فرض به بحث ها نگاه کنید خب روشن است که به نتیجه نمیرسید!! شما در میان بحث ها به دنبال آن نتیجه ای که از قبل گرفته اید می گردید، من نمی فهمم چه نقطه تاریکی در زندگی پیامبر(ص) وجود دارد که اینگونه حرف می زنید!!! کسی که دوست و دشمن از انسانیت او می گویند!! حتی مشرکین هم او را با نام محمد امین می شناختند، کسی که از ابتدای جوانی عضو پیمان جوانمردان شده بود تا یاور مظلومان باشند!! کسی که با پیروزی قاطع بر مکه همه را عفو کرد، آنوقت شما ب خاطر حکم اعدام برای چند نفر چشمتان را به روی باقی ماجرا می بندید!!!
اصولا اینگونه است که انسان های خوش بین فقط نقاط مثبت را می بینند، انسان ها بد بین فقط نقاط منفی را، اما انسان حق جو و منطقی و منصف همه قرائن را در کنار هم می بیند و نتیجه می گیرد.

به من بیاموز;824059 نوشت:
میدونین چیه ؟ الله نباید پنهان بشه ... الله باید بیاد توی میدون و خودشو نشون بده و دانشمندا و همه بتونن آزمایشش کنن و ببینن آیا خداوند اونها هست یا نه، اینطوری که نمیشه

در این صورت الین کسی که به چنین خدایی کافر می شود من هستم، خدایی که تحت آزمایش قرار بگیرد یعنی محدود است، یعنی مرکب است، یعنی جسم است، و هزاران مفسده دیگر!!

به من بیاموز;824059 نوشت:
الله بهمون ثابت کنه راهی که بهمون نشون میده خطا نیست که برای من هنوز ثابت نشده، ظاهرا شما با بنا کردن اندیشه خودتون بر این اساس که انسان نمیتونه حق و باطل رو از هم تشخیص بده ، ندای درون انسان را به وسوسه شیطان تعبیر کرده اید و وسوسه ی آشکار شیطان را به عنوان هدایت الهی باور کرده اید .

خداوند متعال وجودش رو اثبات کرده و ادله محکمی رو هم برای اثبات نبوت پیامبرش با او همراه کرده، ما باید عینکمون رو عوض کنیم، یقینا روزی میرسد که می بینیم برخی از ما به خاطر افراط گری در شکاکیت و بدبینی همین طور هاج و واج مانده ایم در حالی که آن دسته از مردمان بی تعصب غربی «یدخلون فی دین الله افواجا» گروه گروه مسلمان می شوند، امروزه جرقه هایی از ان را داریم می بینیم، وقتی که دکتر میلر بزرگترین کشیش مبلغ مسیحیت در کانادا فقط با خواندن قرآن ایمان می آورد یعنی قرآن اگر بی طرفانه نگاه شود کار را تمام می کند، همین که پرفسور لگنهاوسن بعد از ناامیدی از پیدا کردن دین حق، ابتدا ملحد شده و اندکی بعد با دیدن نهج البلاغه مسلمان می شود نشان از حقانیت تعالیم دینی ما دارد، همین که اندیشمندانی چون پرفسور نوویکوف(استاد برتر ریاضیات جهان)، پرفسور حامد الگار، پرفسور کید مور، پرفسور پرساود، و... را به اسلام کشانده است نشان از منطقی بودن آن است.

اینکه امروز اسلام علی رغم اینکه بیشترین دینی است که مورد هجمه قرا گرفته و موج اسلام هراسی بر علیه آن به راه انداخته اند، اما می بینیم از نظر آمار رشد و جذب در صدر ادیان قرار گرفته نشان می دهد که اسلام در نگاه عمومی مشکلی نداشته و منطقی است، این ما هستیم که بدبین هستیم.

روزنامه آل موندو چاپ اسپانیا: نفوذ اسلام در قاره اروپا روز به روز در حال افزایش است.

پرفسور «اشتاین باخ» محقق و شرق شناس مشهور آلمانی: آینده اروپا مثل گذشته اش نیست، ادیان جهان به خصوص اسلام در آینده نقش موثری خواهند داشت و دیگر نمی توان آینده اروپا را، اروپایی مسیحی تصور نمود.(سمینار دانشگاه برلین، 23 ژوئن 2000م)

طبق خبرگزاری رسمی ایتالیا درتنها در دو سال اخیر20 هزار زن تحصیل کرده در انگلیس مسلمان شده اند، همچنین بنابر آمار ارائه شده از سوی مرکز آمار اتریش، تنها در فاصله سال های 1981 تا 1991 تعداد مسلمانان به دو برابر افزایش پیدا کرده است.(21 دسامبر 1992)

مادلین آلبرایت وزیر خارجه اسبق آمریکا: اسلام سریع الرشدترین دین در آمریکاست.

فرید تومن: اغلب 1200 مسجد آمریکا در 10-12 سال گذشته ساخته شده اند.

اسمون، نظامی تازه مسلمان شده آمریکایی: من در یک پایگاه نظامی آمریکایی ها شاهد بودم که ظرف مدت سه ماه سیصد نفر از سربازان آمریکایی مسلمان شدند(روزنامه فیگارو، 13 ژوئن 1992)

با این اوصاف نکند ما که در مهد و کانون این دین هستیم با بدبینی با آن برخورد کنیم و از کسانی که عمری در بی خبری از اسلام بوده اند اما با آشنا شدن با اسلام آن را منطقی یافته و مسلمان شده اند عقب بمانیم.

گوش کنید این مثل این داستان میمونه که ما سر دوراهی قرار گرفتیم و نمیدونیم کدوم راه به جایی ختم میشه که ما دلمون میخواد، و اینجا کسی میاد میگه من از طرف خدا اومدم و شما باید این راه رو برید و من از شما اجری برای اینکار نمیخوام و فقط این راه رو برین و این راه سعادت شماست، اینجا شما مختار هستید که انتخاب کنید، انتخاب کنید که راه خودتون رو برید و یا راه اون شخص رو ... اگر از این نکته غافل باشین که شما در واقع چه چیزی رو میخواین ممکنه به راه اون شخص برین، ولی اگه با خودتون حساب کتاب کنین میفهمین که چیزی که شما واقعا از درون میخواین این نیست که برین بهشت با چند نفر رابطه جنسی برقرار کنید، چیزی که شما واقعا میخواید اینه که راه خودتون رو برید، مختار باشید و به میل خودتون عمل کنید، پس اون شخص حتی اگه راه قشنگی به شما نشون بده در واقع کسی بیشتر از شیطان نیست، مگه اینکه به جای اینکه بگه راه خوب و بد کدومه، به شما بگه کدوم راه رو دوست داری ؟

حالا گیرم راه خودتون رو رفتین و به جایی که دلتون میخواست نرسیدین، اون وقت باید اینو یادتون باشد که تقصیر شما نیست و تقصیر روزگاره ، ولی اگه به راهی برین که خودتون نمیخواین و شمارو به زور میبرن حتی اگه به جایی برسین که دلتون باهاش خوش بود، فقط معنیش اینه که ما گول خوردیم، فریب خوردیم ...

سلام.
حرف شما بسیار درسته
ولی
شما برای شکتون به قران مراجعه کنید به عروس قران سوره الرحمن چون درباره بهشت گفته
تازشم وقتی یکی دزدی میکنه این عمل حق الناس و اینو مردم دربارش قضاوت میکنن و خدا بدون حرف مرم هیچ کاری انجام نمیده
در ضمن خدا در ان دنیا به بندگانش اینگونه میفرماید:
ایا شما این مرد (دزد) را میبخشید
مردم:خیر
خداوند:اگر شما این مرد را ببخشید من هم شما را وارد بهشت میکنم
و اگر مردم قبول کنند خداوند همه ی ان هارا حتی دزد را به داخل بهشت وارد میکند.

به من بیاموز;824368 نوشت:
گوش کنید این مثل این داستان میمونه که ما سر دوراهی قرار گرفتیم و نمیدونیم کدوم راه به جایی ختم میشه که ما دلمون میخواد، و اینجا کسی میاد میگه من از طرف خدا اومدم و شما باید این راه رو برید و من از شما اجری برای اینکار نمیخوام و فقط این راه رو برین و این راه سعادت شماست، اینجا شما مختار هستید که انتخاب کنید، انتخاب کنید که راه خودتون رو برید و یا راه اون شخص رو ... اگر از این نکته غافل باشین که شما در واقع چه چیزی رو میخواین ممکنه به راه اون شخص برین، ولی اگه با خودتون حساب کتاب کنین میفهمین که چیزی که شما واقعا از درون میخواین این نیست که برین بهشت با چند نفر رابطه جنسی برقرار کنید، چیزی که شما واقعا میخواید اینه که راه خودتون رو برید، مختار باشید و به میل خودتون عمل کنید، پس اون شخص حتی اگه راه قشنگی به شما نشون بده در واقع کسی بیشتر از شیطان نیست، مگه اینکه به جای اینکه بگه راه خوب و بد کدومه، به شما بگه کدوم راه رو دوست داری ؟

به من بیاموز;824370 نوشت:
حالا گیرم راه خودتون رو رفتین و به جایی که دلتون میخواست نرسیدین، اون وقت باید اینو یادتون باشد که تقصیر شما نیست و تقصیر روزگاره ، ولی اگه به راهی برین که خودتون نمیخواین و شمارو به زور میبرن حتی اگه به جایی برسین که دلتون باهاش خوش بود، فقط معنیش اینه که ما گول خوردیم، فریب خوردیم ...

ببینید مسأله راه و مسیر و... دو مسئله است، گاهی انسان به دنبال راه درست می گردد و منشأ این تحقیق جهل اوست، خب راه درست به او معرفی می شود، و مشکل حل می شود؛ اما گاهر بر سر دو راهی ماندن او منشأ روحی روانی دارد، یعنی شخص به خاطر دغدغه شدید ذهنی، اهمیت موضوع، وسوای و بدبینی و... مسیری که به او معرفی می شود را نمی پذیرد، خب اینجا معرفی راه فایده نداردف باید آن اختلال برطرف شود.

مثلا برخی انسانها هستند که از خانه که خارج میشوند دائما به این فکر می کنند که آیا فلکه های گاز را بسته اند؟! درب خانه را قفل کرده اند؟ زیر اجاق گاز را خاموش کرده اند؟ شیر آب باز نباشد؟!! خب اینکه هر بار بنشینیم با او استدلال کنیم که این کارها را انجام داده ای که فایده ندارد، باز هنگام خروج از خانه برای بار بعدی همین افکار به سراغ او می آید، پس همانطور که در پست اول هم اشاره کردم دوباره مجددا تکرار می کنم این مباحث را رها کنید و با مراجع مکرر به کارشناسان مشاوره، یا روانکاوانی که به انها مراجعه داشته اید، به ادامه درمان اختلالی که به آن دچار هستید بپردازید، باور کنید هرگز این بحث ها تا زمانی که منشأ آن حل نشود فایده ای ندارد. شما اگر اختلالی که با آن دست به گریبان هستید را درمان کنید یقین داشته باشید یک تیر و دو نشان میشود، هم اختلال روانی شما حل میشود و هم اعتقاداتتان برخواهد گشت، و فطرت پوشیده شده زیر عینک بدبینی شما دوباره ظهور خواهد کرد.

البته این مسئله اختصاصی به شما ندارد، من با دوستان متعددی برخورد کرده ام که مشکلشان، مشکل اعتقادی نیست، و آنها را از ادامه بحث های اعتقادی بازداشته ام، پس خواهش می کنم این بحث را ادامه ندهید و در روند درمانتان اختلال ایجاد نکنید، چون ذهن شما یقینا برای درمان نیازمند ارامش فکری و ذهنی است، و هرگز مطرح کردن چنین بحثهایی به شما کمک نمی کند، بر فرض که لذت داشته باشد، لذت آن به طولانی شدن روند درمان، و رهایی افکار شما از این وسواس و بدبینی نمی ارزد.

یا علی(ع)

سلام دوباره
این مطلبو میخواستم به حرفم اضافه کنم که
ما انسان ها قادر به درک خداوند متعال نیستیم و نمیتوانیم کاری کنیم
تنها کاری که میتوانیم بکنیم به ارزشمندترین حرف پروردگار بنگریم
منظورم از رف پروردگار همان قران کی طبق روایت ها ارزشمندترین و والاترین شی روی زمین قران میباشد
توی قران خیلی از وره ها جواب شمارا داده
مثلا سوره نبا جواب مردم و برای اینکه قیامت چه وقت هست داده
یا خود سوره قیامت پس شما با مطالعه قران جواب خودتونو میتونید کاملا به دست اوردید
یا علی

در چنین زمانه ای که بیشتر از نصف مردم دنیا تقریبا به خدا اعتقاد ندارند من زندگیمو با اینکه یه بیماره روانی هستم که به همه چی حتی به خودم شک میکنم، بر روی اعتماد به خدا بنا کردم ، امیدوارم این کارمو خدا بپذیره و براش ارزش قائل باشد، ولی وقتی بعضی ها جوری حرف میزنن که انگار خدا ثابت شده و هیچ شکی توش نیست من کمی عصبی میشم، نمیدونم چطور اینقدر راحت به افکار خودشون اعتماد میکنن، خدایا من بهت اعتماد میکنم و ازت محبت میخوام، محبت واقعی، پس قلبمو سرشار از محبت به خودت بکن .

آخه من هی سعی خودمو میکنم این شیطان لعنت شده همه زورش رو میزنه منو منصرف کنه، الانم دستشو گذاشته روی خانه نشین کردن زن و حقوق زن در اسلام، حقیقت دارد که حضرت علی گفته اگه غیرت دارید یا همچین چیزی اجازه ندید زنتون نامحرمو بشناسه ؟

به من بیاموز;824941 نوشت:
آخه من هی سعی خودمو میکنم این شیطان لعنت شده همه زورش رو میزنه منو منصرف کنه، الانم دستشو گذاشته روی خانه نشین کردن زن و حقوق زن در اسلام، حقیقت دارد که حضرت علی گفته اگه غیرت دارید یا همچین چیزی اجازه ندید زنتون نامحرمو بشناسه ؟

رها کنید شیطان رو، شیطان انسان ها رو خوب میشناسه و میدونه برای هر کسی باید از چه راهی وارد بشود، شما اجازه بدهید اول درمانتان کامل بشود، مهم ترین چیز برای شما در حال حاضر درمان است، بقیه مباحث را می توان بعد از درمان پی گرفت اما دنبال کردن آن قبل از درمان تنها اثری که دارد این است که روند درمان شما را با اختلال مواجه می سازد.

به من بیاموز;824938 نوشت:
در چنین زمانه ای که بیشتر از نصف مردم دنیا تقریبا به خدا اعتقاد ندارند من زندگیمو با اینکه یه بیماره روانی هستم که به همه چی حتی به خودم شک میکنم، بر روی اعتماد به خدا بنا کردم ، امیدوارم این کارمو خدا بپذیره و براش ارزش قائل باشد، ولی وقتی بعضی ها جوری حرف میزنن که انگار خدا ثابت شده و هیچ شکی توش نیست من کمی عصبی میشم، نمیدونم چطور اینقدر راحت به افکار خودشون اعتماد میکنن، خدایا من بهت اعتماد میکنم و ازت محبت میخوام، محبت واقعی، پس قلبمو سرشار از محبت به خودت بکن .


این رویکرد رویکرد خوبی است، لذا با همین روحیه بگذارید روح و روانتان کمی ارامش و آسایش داشته باشند، خداوند جواب اعتماد شما را خواهد داد، پس فعلا به هیچ چیز جز درمانتان نیندیشید و برای تسریع در آن به تفریحات سالم و مسافرت و آنچه که با طبع شما سازگار است بپردازید.

وقتی شیطان به انسان سجده نکرد به خدا چندتا حرف زد یکی از ان ها این بود
من چگونه انسان را ازراه به در کنم؟خداوند فرمود زن ها را برای گول زدنت به کار ببر (اصلش این حرف بود)
و شیطان به خدا قسم خورد که تمام بندگان خدارا گول زند جز بندگان خاص خدا را.
و این انتخاب خود مردم هست و شما موظفید بهشون این هشدار را بدید اگه قبول کردند خوشا بحالشان
اگه نه از دست ما کاری بر نمیاد اونو خدا خودش میدونه

امام علی(ع):اگر مردم میدانستند در قبر ها چه می گذرد حتی یک گناه هم نمیکردند
3حدیث حتما بخوانید
امیرالمومنین علی (علیه السلام) میفرماید: « روزی با فاطمه (سلام الله علیها) محضر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) رسیدیم ٬ دیدیم حضرت به شدت گریه می کند .

گفتم: پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله! چرا گریه می کنی؟
فرمود: یا علی! آن شب که مرا به معراج بردند ٬ گروهی از زنان امت خود را در عذاب سختی دیدم و از شدت عذابشان گریستم. (و اکنون گریه ام برای ایشان است.)
زنی را دیدم که از موی سر آویزان است و مغز سرش از شدت حرارت می جوشد.
زنی را دیدم که از زبانش آویزان کرده اند و از آب سوزان جهنم به گلوی او می ریزند.
زنی را دیدم که از پستانش آویزان کرده اند.
زنی را دیدم که دست و پایش را بسته اند و مارها و عقربها بر او مسلط هستند .
زنی را دیدم که کر و کور و لال بود و در تابوتی از آتش قرار داشت که مغز سرش از سوراخ های بینی اش بیرون می آمد و بدنش از شدت جذام و برص قطعه قطعه شده بود.
زنی را دیدم که...
زنی را دیدم که ٬ که از پاهایش در تنور آتشین جهنم آویزان است.
زنی را دیدم که گوشت بدنش را با قیچی های آتشین ریز ریز می کنند .
زنی را دیدم که صورت و دستهایش در آتش می سوزد و امعا و احشای داخلی اش را می خورد.
زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود و به هزاران نوع عذاب گرفتار بود.
و زنی را به صورت سگ دیدم و آتش از نشیمنگاه او داخل می شود و از دهانش بیرون می آید و فرشتگان عذاب عمودهای آتشین بر سر و بدن او می کوبند.
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) عرض کرد : پدر جان ! این زنان در دنیا چه کرده بودند که خداوند آنان را چنین عذاب می کند؟!
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:
دخترم ! زنی که از موی سرش آویخته شده بود ٬ موی سر خود را از نامحرم نمی پوشاند.
زنی که از پستانش آویزان بود ٬ زنی است که از حق شوهرش امتناع می ورزیده.
و زنی که از زبانش آویزان بود ٬ شوهرش را با زبان اذیت می کرد …
و زنی که گوشت بدن خود را می خورد ٬ خود را برای دیگران زینت می کرد و از نامحرمان پرهیز نداشت.
و زنی که دست و پایش بسته بود و مارها و عقربها بر او مسلط شده بودند ٬ به وضو و طهارت لباس و غسل جنابت و حیض اهمیت نمی داد و نظافت و پاکیزگی را مراعات نمی کرد ٬ و نماز را سبک می شمرد و مورد اهانت قرار می داد.
و زنی که کر و کور و لال بود ٬ زنی است که از راه زنا بچه به دنیا می آورد و به شوهرش می گوید بچه تو است.
و زنی که گوشت بدن او را با قیچی می بریدند ٬ خود را در اختیار مردان اجنبی می گذاشت.
و زنی که صورت و دستانش می سوخت و او او امعا و احشای داخلی خودش را می خورد ٬ زنی است که واسطه کارهای نامشروع و خلاف عفت و عصمت قرار می گرفت .
و زنی که سرش مانند خوک و بدنش مانند الاغ بود ٬ او زنی سخن چین و دروغگو بود.
و اما زنی که در قیافه سگ بود و آتش از نشیمنگاه او وارد و از دهانش خارج می شد ٬ زنی خواننده و حسود بود.
سپس فرمودند: وای بر زنی که همسرش از او راضی نباشد و خوشا به حال آن که همسرش از او راضی باشد.

داستانهای بحارالانوار ٬ ج۵ ٬ص۶۹ – زبده القصص ٬ ص۲۰۲

روی الأصبغ بن نباته عن اميرالمؤمنين (عليه السلام) قال: سمعته یقول: يظهر في آخر الزمان واقتراب الساعة -و هو شر الازمنة- نسوة كاشفات عاريات، متبرجات من الدين، داخلات في الفتن، مائلات الي الشهوات، مسرعات الي اللذّات، مستحلات للمحرّمات، في جهنم خالدات
من لا یحضره الفقیه کتاب النکاح (المذموم من اخلاق النساء و صفاتهن، حدیث 5)

در آخرالزمان و نزديك شدن زمان موعود (قيامت يا زمان ظهور حضرت مهدى عليه السّلام ) كه بدترين زمانهاست (چون جهان از ظلم و ستم پر شود) زنانى ظاهر مى شوند بى حجاب و عريان بيرون آمده خودنمائى مى كنند، از دين خارج مى شوند (به احكام دين توجهى ندارند) در فتنه ها (آشوبها يا محافل عيش و شهوت ) داخل مى شوند و شهوترانى روى مى آورند و به لذات جوئيها شتابانند، حرامهاى الهى را حلال مى كنند و در جهنم هميشه خواهند ماند.
قال رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم): سيکون في آخر أمّتي رجال، يرکب نساؤهم على سروج کأشباه الرجال يرکبون على المياثر[1] حتَّى يأتوا أبواب المساجد، نساؤهم کاسيات عاريات، على رؤوسهن کأسنمة البُختُ العِجاف، لا يجِدنَ ريحَ الجنّة. فالعنوهنَّ فإنَّهنَّ ملعونات.
[=times new roman]روزگار رهایی (ترجمه یوم الخلاص) ج2 ص753 ح1102

رسول اکرم صلَّى الله عليه وآله وسلَّم فرمود: در آخر امت من، مرداني پیدا می شوند که زن هایشان همچون مردها بر روی زین ها سوار می شوند، در آن عصر بر فراز تشک ها سوار می شوند و تا در مساجد می روند، زنانشان در عین لباس پوشیدن لخت و عور هستد و بر سرشان چیزی همانند کوهان اشتران لاغر است، انها عطر بهشت را نمی شنوند، آنها را لعنت کنید که انها از رحمت خدا به دور هستند
[/HR]
می فرماید:
اگر کسی بر شیطان لعنت بفرستد یک زخم بر بدن شیطان جای میگیرد و ان زخم تا موقعی که شیطان ان فرد را گول نزند از بین نخواهد رفت(دقیقا نمیدونم از چه کسی هست ولی حدیثه)

امام صادق(ع) میفرمایند:هر کس به خاطر خداوند،به نامحرم نگاه نکند،خداوند ایمانی به او عنایت فرماید که شیرینی ان در دلش احساس نماید

این چند روزه داره به شدت بهم محبت میکنه، میخواد گناهانم پاک بشه ...

کی داره بهتون محبت میکنه؟

ali421;825896 نوشت:
کی داره بهتون محبت میکنه؟

نمیدونم من که همه رو از چشم خدا میبینم .

دوست عزیز خدا بدون محبت کردن به بندگانش هیچ کاره دیگه ای انجام نمیده مگه اینکه........
تا خداوند به خشم بیاد اونوقت فردی که خدارو به خشم اورده با غضب خداوند یگانه تبارک همراه میشه که البته خداوند انقدر مهربونه که به این زودیا به خشم نمیاد اگه میومد ما دیگه این جا نبودیم

سوال
با سلام، من الان سالهاست بیماری پارانویا دارم و به خاطر این بیماری به خیلی چیزها شک کرده و بدبین میشوم، از جمله چیزایی که به آن شک کرده ام اسلام هست، و مساله ای که شک من رو در این مورد تقویت میکند احکام اسلام هست، خیلی از احکام اسلام اصلا مناسب دنیای امروز نیست مثل تعدد زوجات، ازدواج کودکان، برده داری و خیلی مسائل دیگر که مربوط به مسائل تربیتی میشود.
جدای از اینها، این همه به خداوند التماس کردم، پس کجاست اون رحمان و رحیم بودن او؟ من چیز زیادی از او میخواهم؟ میخواهم که مرا هدایت کند آیا این چیز زیادی است؟ لطفا پاسخ بدهید، از کجا بفهمم اسلام هم مانند سایر ادیان بشری، دست ساخته ی انسان ها و شیاطین نیست؟


پاسخ

اعتقاد درستی دارید، از این بابت به شما تبریک میگویم، اسلام هم بر همین رویکرد شما تأکید دارد، یقینا هر کسی باید در خصوص اعتقاداتش با دقت و بدون تعصب نگاه کند که اگراین می بود قطعا اختلاف ادیان و مذاهب کاهش چشمگیری می یافت و همه به دین واحد حقه نزدیک میشدند.

اما با توجه به اینکه دچار اختلال پارانویا هستید سعی کنید کمتر به این موضوعات فکر کنید تا روان شما آسایش یابد، چون مشاهده اقوال متعدد و مخالف ممکن است ذهن و روان شما را آشفته تر کند، جواب سوالات اعتقادی شما داده می شود، اما سعی کنید تا زمان درمان کامل از هر نوع مقایسه اقوالی که مانع درمان شما میشود بپرهیزید؛ مطمئنم اگر این وسواس و بدبینی از انسان ها زائل شود، آن فطرت خداجو و خداخواه شان آشکار شده و بروز و نمود می یابد. آن موقع می توان شبهات را یکی یکی حل کرد، اما اگر حجم بالای شبهات در دهن جمع شود جز اضطراب و استرس و ناآرامی ثمری نخواهد داشت.
منشأ بسیاری از شبهات این چنینی که دوستان مطرح می کنند رویکرد هایی است که از احساسات پاکشان نشأت می گیرد، اما باید دقت کرد رفتار احساساتی ممکن است انسان را به نتیجه ای که میخواهد نرساند، مثلا در مورد همین احکامی که شما اشاره کردید، احساس انسان می گوید: چرا اسلام اجازه تعدد زوجات داده و عشق دوگانه بین زن و شوهر را تقسیم کرده؟ چرا ازدواج کودکان را پذیرفته؟ چرا حاضر شده یک انسان به بردگی گرفته شود؟ خب این احساسات خوب است، اما برای قضاوت باید شرایط اسلام و جامعه ای که با آن روبرو بوده درک شود تا انسان از بالا به همه چیز نگاه کند و بعد قضاوت کند، آن موقع است که می‌فهمد اتفاقا این احکام نشان میدهد که اسلام برای همه زمانهاست، البته این بحث مفصلی می طلبد اما بنده به طور خلاصه اشاره ای می کنم:

تعدد زوجات
ببینید مسئله ازدواج، مثل مسئله بازار در گرو عرضه و تقاضاست، یعنی کسی نمی تواند برای بشریت تکلیف تعیین کند، لذا اسلام نه واجب کرده، و نه حرام، بلکه آن را جایز دانسته، و تشخیص آن را بر عهده خود فرد و جامعه گذاشته، چرا که عرضه و تقاضا خود به خود در جامعه تنظیم می شود، وقتی تعداد زنان مردان به یک اندازه باشد خب طبیعتا عرضه و تقاضایی برای همسر دوم نخواهد بود، نه مرد، زن مناسبی را برای ازدواج دوم خواهد یافت، و نه هیچ خانمی وقتی امکان تک همسر بودن را داشته باشد چنین درخواستی را می پذیرد. اما اگر تعداد زنان بیشتر از مردان شد که گاهی به خاطر جنگ ها و مشاغل خطرناک مردان و... اینچنین می شود، طبیعتا خود جامعه به این سمت و سو می‌رود، یعنی هم مردان زنان بیوه یا فراتر از سن ازدواج رفته را می بینند و تقاضا می‌کنند و هم زنی که می داند شرایط ازدواج تک همسری نیست این درخواست را میپذیرد. چون بالاخره هر زنی نیازهای عاطفی و جنسی و مالی و... دارد.
پس روشن است که اسلام این را با اتکاء به تشخیص و عقل خود بشر فقط جایز دانسته، چرا که اگر جایز نمی دانست و جامعه این تقاضا را داشت، زنانی که در بیرون از خانواده ها، و بدون همسر مانده‌اند، مردان را جذب می‌کردند و اساس تک همسری هم به خطر می افتاد.(1)

ازدواج کودکان
در مورد ازدواج کودکان هم باید منصفانه نگاه کرد، اینطور نیست که اسلام فرموده باشد کودکان را به ازدواج در بیاورید، بلکه به طور ضمنی از آن نهی کرده، و آن را مانعی برای انس و الفت دانست است(2)، اما بالاخره انسان ها یکسان نیستند و گاهی ممکن است مصلحت دیگری چون محرمیت در کار یا مانند آن در کار باشد، لذا اسلام با توجه به وجود برخی مصلحت‌ها، و همچنین با توجه به تفاوت سن بلوغ در افراد و نژادهای مختلف و شرایط آب و هوایی و...، سنی برای ازدواج تعیین نکرده و این را باز هم بر عهده عقل خود بشریت گذارده، آیا شما نمی گویید این امور باید بر عهده عقل بشر گذارده شود؟ خب دقیقا اسلام هم همین کار را کرده، اجازه داده است تا دست عقل برای انتخاب باز باشد، و هرچه که عقل تصمیم گرفت آن را اسلام می پذیرد. واقعا عجیب است که اسلام در هر دو حکم، یعنی هم حکم پیشین(تعدد زوجات) و هم این حکم(ازدواج اطفال) حکم را بر عهده عقل بشر گذارده اما منکرین اسلام که ظاهرا دم از عقل گرایی می‌زنند به این حکم اسلام و اجازه ای که اسلام بر دوش عقل گذارده معترض هستند! و اینجا عقل را برای تکیه بر آن ضعیف می دانند!! علاوه براینکه اسلام حتی چنین اجازه ای را تنها بر عهده دلسوزترین فرد به آن کودک یعنی پدرش گذاشته است، و باز هم به این اکتفا نکرده، بلکه شرط کرده است که اگر پدر مصلحت کودک را در ازدواج رعایت نکند، عقد باطل است، یعنی نمیشود یک کودک را به عقد یک پیرمرد 60 ساله در آورد، این از نظر اسلام مردود و غیر قابل پذیرش است.
پس اسلام با این که سنی برای ازدواج تعیین نکرده اما ازدواج هایی که بر خلاف مصلحت کودکان باشد را مردود اعلام کرده است.

برده داری
برده داری هم مسئله ای بوده که اسلام در بدو ظهور با آن روبرو بوده، که با فرهنگ مردم عجین شده بود، از راه های مختلف حتی از راه دزدیدن انسان‌ها، یا بدهکاران مالی، آنها را به بردگی می‌گرفتند، و این بردگان مدتها بود که در بردگی بودند، احساس می‌گوید: خب اسلام باید دستور آزادسازی اینان را صادر می‌کرد تا بیش از این در حق آنها ظلم نشود، اما وقتی خوب مسئله را تصور کنید می بینیم اسلام اگر یکباره حکم به آزادی آن بردگان میداد، ده ها هزار نفر بدون هیچگونه پول و کار و... آزاد میشدند که چون نمی توانسند از پس نیازهایشان بر بیایند یا مشغول تکدی گری می شدن، یا راهزنی یا از گرسنگی می مردند، در هر صورت آفتی برای جامعه محسوب میشدند، چون فقر مالی در آن زمان به قدری بوده که برخی برای سیر کردن شکم خودشان، خود را می فروختند تا لااقل شکمشان سیر شود، لذا اسلام به جای آزادسازی یکباره بردگان که تبعات غیر قابل پذیرش داشته است، عملا و به صورت تدریجی فرمان آزاد سازی آنها را داد، و سفارش می کردند بردگانی را آزاد کنید که دستشان به دهانشان می رسد(3) و اگر کسی برده ای را آزاد کند که توان مالی ندارد باید از او حمایت کند تا بتواند روی پای خود بایستد، و امیرالمومنین(ع) هنگامی که خردسالان را که قوه ای نداشتند را آزاد می‌کرد اینچنین می‌کرد.(و آنها را تأمین می کرد تا بی نیاز شوند)(4). و این روند ادامه پیدا کرد تا اسلام عملا برده داری را ریشه کن کرد.

پس کسی که منصفانه در مورد نظام برده داری در اسلام قضاوت کند، حقانیت آن را تصدیق خواهد کرد حتی اگر معتقد به اسلام نباشد، همانطور که گوستاولوبون مستشرق فرانسوی می‌نویسد:
«آنچه مسلم است برده نزد مسلمانان بدان صورت که در نزد نصاری بوده نیست . و وضعی که بردگان مشرق در آن به سر می برند به مراتب بهتر از وضعی است که نوکران و کلفتهای اروپایی دارند . غلامان زر خرید در مشرق زمین جزء خانواده محسوب هستند و چنانچه پیش از این گفته شد حتی می توانند با دختران آقایان مالکین خود ازدواج کرده و در زمره دامادان او در آیند و همچنین می توانند بزرگترین منصبها را نائل گردند . در مشرق غلام بودن عار و ننگ نیست و بدان اندازه که در مغرب نوکر از ارباب خود فاصله دارد در آنجا غلام از مالکش دور نیست و ارتباطش زیادتر و با او نزدیکتر است»(5)
و این جمله ایشان:
«تمام جهانگردانی که درباره مساله برده داری در مشرق زمین به تحقیق پرداخته اند معترفند که این سر و صدای مغرضانه ای که برخی از اروپاییان در اطراف آن به راه انداخته اند به کلی بی اساس است»(6)
این جملات را یک مسلمان نمیگوید که او را متهم به جانب داری کنیم.

ملاک های حقانیت اسلام

به طور کلی برای اینکه در مورد یک دین قضاوت کنیم که از ناحیه خدا آمده یا ساخته انسان ها یا شیاطین است ملاک های فراوانی وجود دارد که بنده به چند مورد اشاره می کنم:

اول: مجموعه قرائن زندگی پیامبر(ص)

با مراجعه به سیره وزندگی پیامبر(ص) قرائن و شواهدی می بینیم که احتمال نبی نبودن پیامبر مکرم اسلام را نزدیک به صفر می رساند، قرائنی چون:
الف) پیامبری که از ناحیه خدا نباشد طبیعتا برای دنیا قیام کرده است، لذا از هر روشی برای جذب مردم استفاده میکند، خصوصا از جهالت مردم، در حالی که پیامبر(ص) وقتی بین مردم شایع شد که مرگ پسرش ابراهیم(ع) موجب خورشید گرفتگی شده است بر منبر رفت و فرمود:

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ آيَتَانِ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ يَجْرِيَانِ بِأَمْرِهِ مُطِيعَانِ لَهُ لَا يَنْكَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لَا لِحَيَاتِه‏»؛ ای مردم! به درستی که خورشید و ماه نشانه‌ای از نشانه های خداوند و مطیع امر اویند، و برای مرگ و حیات کسی نمی‌گیرند. (7)
پیامبر(ص) در حالی که میتوانست به راحتی از این اتفاق و جهالت مردم سوء استفاده کرده و بسیاری را به خود جذب کند، اما فرمود این دو هیچ ربطی به هم ندارند! (در این مسائل خیلی باید دقت کرد) پیامبر(ص) هرگز از جهالت مردم حجاز سوء استفاده نکرد، بلکه دائم بر آموزش ایشان تأکید می کرد، و شرط آزادی اسرا را آموزش سواد به مسلمانان قرار میداد، در حالی که طبیعتا هر چقدر مردم احمق تر باشند حکومت بر آنها آسان تر است.

ب) پیامبری که از ناحیه خدا نباشد طبیعتا برای دنیا قیام کرده، چون خودش هم می داند آخرتی برای او در کار نیست، لذا انگیزه ای برای رفتار اخلاق مدارانه ندارد، آستانه صبر او به اندازه ای است که مردم او را به بداخلاقی متهم نکنند، و انگیزه‌ای برای اخلاق مضاعف ندارد، لذا در مواردی اگر با استقبال مردم مواجه نشود صبرش لبریز می‌شود، اما می بینید پیامبر(ص)به عیادت مرد یهودی ای می رود که مدت ها بر سر او خار و خاکسترو شکمبه شتر ریخته است و پیامبر(ص) در طول این مدت هرگز با او بداخلاقی نکرده بود(خواهش می کنم نگذارید این داستانها به خاطر تکرار کلیشه ای شود، این صبر عظیم را با دقت در ذهنتان تجسم کنید)؛ همچنین در جنگ احد علی رغم زخمی شدن پاها و شکستن دندانشان، و شهادت عزیزترین یارانشان چون حمزه(ع) و ابن ابی عمیر، وقتی به ایشان گفته میشود: آیا این قوم را نفرین نمیکنید؟ حاضر به نفرین نشده، و در حالی که با دستشان خون از روی صورت مبارکشان پاک می کردند فرمودند:
«اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُون‏»؛ خداوندا قوم من را هدایت کن، به درستی که اینها مردمی هستند که نمی‌دانند» (8)

ج) پیامبری که از طرف خدا نباشد چون به خاطر دنیا ادعای نبوت کرده است و رفتار و سیره اش قبل از به قدرت رسیدن و بعد از به قدرت رسیدن متفاوت خواهد بود. چون او که برای آخرت قیام نکرده، لذا هدفش دنیاست. بنابراین وقتی به هدفش رسید و دنیا به او رو آورد ولوبه اندازه اندکی روی خود را نشان می دهد. اما سیره پیامبر(ص)، رفتار مهربانانه‌اش، گریه ‌ها و نجواهای نیمه شبش، هرگز تغییری نکرد؛ او در فتح مکه با دشمنانی که سال ها او را آواره کرده و از شهر خودش بیرونش کردند به همان اندازه مهربان بود و فرمان عفو عمومی اعلام کرد، که در ابتدای بعثتش مهربان بود و دیگران را مورد عفو قرار می داد؛ در حالی که اگر انتقام می گرفت هرگز کسی او را سرزنش نمی کرد، بلکه برای استواری حکومتش ثمربخش تر می بود.

د) پیامبری که از طرف خدا نباشد از تعالیمش می توان فهمید، اما پیامبر اسلام(ص) تعالیم عمیقی آورده است که خدایی بودن آن را فریاد می زند، هرگز منیّتی برای پیامبر(ص) در کار نیست، او حتی نماز را هم که به مردم می آموزد می گوید بگویید: محمد، اول بنده خداست و سپس و رسول او! هرگز به خود دعوت نکرد بلکه تنها به خدا دعوت می کرد.

ه) او از تساوی انسان ها حرف می زند، میگوید: هیچ انسانی و هیچ نژادی بر دیگری برتری ندارد(9) در سرزمینی که زن را تحقیر کرده، و دخترانشان را زنده به گور می کردند، جلوی دختر خردسالش که هنوز چندسال بیشتر ندارد تمام قد می ایستد و مقام مادر را بالاتر از مقام پدر می داند.
از اخلاق سخن می‌گوید، می‌گوید: حتی به بت ها فحش ندهید(10) می‌گوید بیشترین چیزی که انسان را وارد بهشت می کند(11)، و سنگین ترین چیزی که در نامه عمل انسان گذارده می شود(12) خوش اخلاقی است!
می گوید کنار هم نشستن زن و شوهر از اعتکاف در مسجد النبی بالاتر است!!(13) و بداخلاقی به خصوص در خانواده موجب عذاب قبر است.(14) او که مشتاقانه میگوید دوست دارم سلام کردن به کودکان سنتی پس از من باشد(15)
و حتی از حقوق حیوانات هم غافل نیست و میگوید: بیش از طاقتشان بر آنها بار نکنید، به صورت آنها نزنید، و کسی که نمی تواند از مخارج حیوانات و خورد و خوراکشان بر بیاید حق ندارد آنها را نگه دارد!

دوم: معجزات

پیامبر اسلام(ص) دارای معجزات متعددی بوده اند که در منابع مختلف آمده است،(16) لذا اگر حتی هر کدام از اینها خبر واحد باشند، مجموع این روایات به تواتر معنوی می رسد و اصل معجزه داشتن آن حضرت اثبات می شود؛ علاوه بر اینکه معجزه جاویدان ایشان یعنی قرآن نیز هواره در دسترس بشر هست و خواهد بود، در خصوص این معجزه باید به دو نکته توجه کرد:

اول:
قران کریم کتابی است است که در ابعاد مختلف ادبیاتی، علمی، غیب گویی، و مانند آن معجزه بوده و مبارز طلب کرده است، اسلوب قران کریم یک اسلوب نویی است، یعنی قرآن کریم در سبک نوآوری داشته، لذا با اندکی مهارت می توان آیات قرآن را (از روی اسلوب) از لابلای متون فصیح عربی حتی نهج البلاغه تشخیص داد، و به همین خاطر است که عموما کسانی که به دنبال آوردن مشابه قرآن هم بوده اند از همان اسلوب قرآن استفاده کرده اند، غافل از آنکه این دیگر تقلید است نه مبارزه!!!

دوم:
معجزه یعنی فعلی که دیگران از آن عاجز هستند، این معجزه می تواند خود فعل باشد یا می تواند روش تحقق آن باشد، به عنوان مثال خارج کردن شتر از دل کوه بدون استفاده از ابزار طبیعی معجزه است، اما اگر کسی در دل کوه را خالی کند، سپس شتری به آن وارد کند، و دوباره کوه را مسدود کند و سپس به عنوان معجزه آن را بشکافد و شتر را بیرون بیاورد این دیگر معجزه نیست! می بینید هر دو فعل یکی است اما اولی معجزه است و دومی خیر، حال باید توجه کنید تمام آثار ادبی که ذکر کردید توسط ادیبان فارسی زبان، یا عرب زبان و انگلیسی زبان و... نوشته شده است، یعنی کسانی که در این عرصه خبره بوده و عمرشان را در راه کسب این علوم صرف کرده اند، تخصصشان سرودن شعر یا متون ادبی است، اما قرآن را کسی آورده که هیچ سابقه ای در این امور ندارد، او در حالی که درس نخوانده، در عمرش دست به قلم نشده، در محافل شعرا و ادیبان حاضر نمیشده، شاگردی نکرده، کتابی آورده است که ادبای عرب از آوردن مانند آن عاجز شده و آن را سحر نامیدند، کتابی که حتی امروز هم مایه شگفتی است، و بزرگترین کشیش مبلّغ مسیحت در کاناد را با مطالعه خود، مسلمان می سازد.

حال که مطالب گذشته روشن شد، باید بدانید که رحمان یا رحیم بودن خداوند به این نیست که خواسته ما را برآورده کند! که اگر این باشد پدر و مادرها هم با بسیاری از خواسته های فرزندانشان مخالفت می کنند. پس رحمانت و رحمانیت خداوند به این است که به مصلحتمان توجه کند، و همچنین اجازه بدهد خودمان در خصوص مسیری که می خواهیم برویم تصمیم بگیریم. و خودمان را با تلاش و کوشش از این دنیا عبور دهیم. لازمه امتحان الهی همین است، اگر قرار بود همه دعاها مستجاب بشوند اولا جایگاه رشد و تکامل خود مردم چه میشد؟ و همچنین فضای امتحان به هم می خورد، خداوند می خواهد انسان ها با نگرش عقلی ایمان بیاورند، نه از روی احساسات یا دیدن اشیاء عجیب و...(17) اگر همه دعاها مستجاب میشدند کافران که خدا را برای دنیا انکار کرده اند در ایمان آوردن از مسلمانان پیشی می گرفتند.
علاوه بر اینکه باید دقت کنید دعا علت تامه نیست، دعا یک عامل کمک کننده و برکت دهنده است، عاملی که به حرکت من و شما برکت می دهد، در جنگ تحمیلی که مردم ایران از خود ایستادگی نشان دادند خداوند ایستادگی آنان را بر قدرت های مادی بزرگ جهان برتری داد، اما اگر در خانه نشسته بودند و دعا می کردند الان ما هم وضعیتی مشابه عراق داشتیم.
باید منطقی بود، سطح آگاهی ما خیلی اندک تر از آن است که بخواهیم به خدا اعتراض کنیم و بر رحمانیت و رحیمیت او خرده بگیریم، قطعا روز قیامت که حقائق آشکار شود از قضاوتمان در برابر پیشگاه خدا شرمنده خواهیم شد.
_____________________________

1. برای اطلاع بیشتر به این لینک مراجعه بفرمایید : http://www.askdin.com/showthread.php?t=54556&p=811690#post811690
2. کلینی، محمد، الکافی، ج5، ص398..
3. الکافی، ج6، ص181؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب، ج8، ص218..
4. الکافی،ج6، ص181.
5. تمدن اسلام و غرب، ص464 و 465.
6. همان، ص466.
7. الکافی، ج3، ص208.
8. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج20، صص21 و 96.
9. حجرات:13.
10. انعام:108.
11. بحارالانوار، ج68، ص373.
12. ورّام، مسعود بن عيسى‏، مجموعه ورام(تنبیه الخواطر)، ج1، ص89.
13. همان، ج2، ص122.
14. صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الامالی، ص385.
15. همان، ص72.
16. ر.ک بحارالانوار، ج17، ص159 الی421.
17. شعراء:4.

موضوع قفل شده است