جمع بندی چطور ثابت می کنید اسلام دین غیر الهی نیست؟

تب‌های اولیه

82 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چطور ثابت می کنید اسلام دین غیر الهی نیست؟

با سلام، من الان سالهاست بیماری پارانویا دارم و به خاطر همین بیماری به خیلی چیزا شک میکنم و بدبین میشم، از جمله چیزایی که من بهش شک کردم و بدبین شده ام اسلامه، من اعتقاد دارم چیزایی هستن که من نمیدونم ولی دلیل نمیشه اگه چیزی رو نمیدونم چشم و گوش بسته هر چی گفتن باور کنم .

مساله ای که شک منو قویتر میکنه احکام اسلامه، خیلی از احکام اسلام اصلا مناسب دنیای امروز نیست مثل تعدد زوجین، ازدواج کودکان، برده داری و خیلی مسائل دیگه که مربوط به مسائل تربیتی میشه.

چطور میتوانیم این اعتقاد را داشته باشیم که شخصی در این جهان مالک جسم و جانه انسان دیگری باشد ؟ چرا همش باید تحقیر بشیم ؟ چرا خداوند بزرگی و برتری اش را به رخ ما میکشد و ... چرا این همه تبعیض و ... چرا تسلیم شدن و اطاعت کورکورانه ؟

کمی که فکر میکنم میبینم این مسائل اصلا با ذات انسان سالم سازگار نیست، بلکه بیشتر شباهت به عقاید انسان مغروری دارد که میخواهد بر سراسر جهان حکومت کند .

جدا از اینها، این همه التماس خداوند را کردم پس کجاست اون رحمان و رحیم بودنش ؟ من چیز زیادی میخواهم ؟ میخواهم که مرا هدایت کند آیا این چیز زیادی است ؟ میخواهم که کمکم کند و حقیقت را به من بگوید .

علاوه بر اینها وقتی در سیر تاریخی اساطیر و خدایان جستجو میکنم میبینم بیشتر چیزی بودند برای ابراز برتری بر دیگران و نوعی سلاح که از جهل دیگران سوء استفاده بشود .

لطفا پاسخ بدید بهم، از کجا بفهمم اسلام هم مانند سایر ادیان دست ساخته ی انسان ها و شیاطین نیست ؟ [-(

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

به من بیاموز;822377 نوشت:
من اعتقاد دارم چیزایی هستن که من نمیدونم ولی دلیل نمیشه اگه چیزی رو نمیدونم چشم و گوش بسته هر چی گفتن باور کنم .


اعتقاددرستی دارید، از این بابت به شما تبریک میگویم، اسلام هم بر همین رویکرد شما تأکید دارد، یقینا هر کسی باید در خصوص اعتقاداتش با دقت و بدون تعصب نگاه کند که اگراین می بود قطعا اختلاف ادیان و مذاهب کاهش چشمگیری می یافت و همه به دین واحد حقه نزدیک میشدند.

اما با توجه به اینکه دچار اختلال پارانویا هستید سعی کنید کمتر به این موضوعات فکر کنید تا روان شما آسایش یابد، چون مشاهده اقوال متعدد و مخالف ممکن است ذهن و روان شما را آشفته تر کند، من جواب سوالات شما را از حیث اعتقادی می دهم و تا پایان این تاپیک سعی می کنم اگر باز هم دغدغه ذهنی دارید پاسخگو باشم اما سعی کنید تا زمان درمان کامل از هر نوع مقایسه اقوالی که مانع در مان شما میشود بپرهیزید؛ مطمئنم اگر این وسواس و بدبینی از انسان ها زائل شود، آن فطرت خداجو و خداخواهشان آشکار شده و بروز و نمود می یابد. آن موقع می توان شبهات را یکی یکی حل کرد، اما اگر حجم بالای شبهات در دهن جمع شود جز اضطراب و استرس و ناآرامی ثمری نخواهد داشت. من با دوستانی که به این پریشانی ها درگیر هستند وقتی صحبت می کنم می بینم وارد سایت های شبهه پراکنی شده اند و به یکباره ذهنشن درگیر ده ها و بلکه صدها شبهه شده، خب یقینا انسان پریشان میشود.


به من بیاموز;822377 نوشت:
مساله ای که شک منو قویتر میکنه احکام اسلامه، خیلی از احکام اسلام اصلا مناسب دنیای امروز نیست مثل تعدد زوجین، ازدواج کودکان، برده داری و خیلی مسائل دیگه که مربوط به مسائل تربیتی میشه.

چطور میتوانیم این اعتقاد را داشته باشیم که شخصی در این جهان مالک جسم و جانه انسان دیگری باشد ؟ چرا همش باید تحقیر بشیم ؟ چرا خداوند بزرگی و برتری اش را به رخ ما میکشد و ... چرا این همه تبعیض و ... چرا تسلیم شدن و اطاعت کورکورانه ؟

وقتی دقت می کنم می بینم منشأ بسیاری از شبهات اینچنینی که دوستان مطرح می کنند رویکرد هایی است که از احساسات پاکشان نشأت می گیرد، اما باید دقت کرد رفتار احساساتی ممکن است انسان را به نتیجه ای که میخواهد نرساند، مثلا در مورد همین احکامی که شما اشاره کردید، احساس انسان می گوید: چرا اسلام اجازه تعدد زوجات داده و عشق دوگانه بین زن و شوهر را تقسیم کرده؟ چرا ازدواج کودکان را پذیرفته؟ چرا حاضر شده یک انسان به بردگی گرفته شود؟ خب این احساسات خوب است، اما برای قضاوت باید شرایط اسلام و جامعه ای که با آن روبرو بوده درک شود تا انسان از بالا به همه چیز نگاه کند و بعد قضاوت کند، آن موقع است که می‌فهمد اتفاقا این احکام نشان میدهد که اسلام برای همه زمانهاست، البته این بحث مفصلی می طلبد اما بنده به طور خلاصه اشاره ای می کنم:

تعدد زوجات

ببینید مسئله ازدواج، مثل مسئله بازار در گرو عرضه و تقاضاست، یعنی کسی نمی تواند برای بشریت تکلیف تعیین کند، لذا اسلام هم نه واجب کرده، و نه حرام، بلکه آن را جایز دانسته، و تشخیص آن را بر عهده خود فرد و جامعه گذاشته، عرضه و تقاضا خود ه خود در جامعه تنظیم می شود، وقتی تعداد زنان مردان به یک اندازه باشد خب طبیعتا عرضه و تقاضایی برای همسر دوم نخواهد بود، نه مرد، زن مناسبی را برای ازدواج دوم خواهد یافت، و نه هیچ خانمی وقتی امکان تک همسر بودن را داشته باشد چنین درخواستی را می پذیرد. اما اگر تعداد زنان بیشتر از مردان شد که گاهی به خاطر جنگ ها و مشاغل خطرناک مردان و... اینچنین می شود، طبیعتا خود جامعه به این سمت و سو می‌رود، یعنی هم مردان زنان بیوه یا فراتر از سن ازدواج رفته را می بینند و تقاضا می‌کنند و هم زنی که می داند شرایط ازدواج تک همسری نیست این درخواست را میپذیرد. چون بالاخره هر زنی نیازهای عاطفی و جنسی و مالی و... دارد.
پس روشن است که اسلام این را با اتکاء به تشخیص و عقل خود بشر فقط جایز دانسته، چرا که اگر جایز نمی دانست و جامعه این تقاضا را داشت، زنانی که در بیرون از خانواده ها، و بدون همسر مانده‌اند، مردان را جذب می‌کردند و اساس تک همسری هم به خطر می افتاد.(1)

ازدواج کودکان
در مورد ازدواج کودکان هم باید منصفانه نگاه کرد، اینطور نیست که اسلام فرموده باشد کودکان را به ازدواج در بیاورید، بلکه به طور ضمنی از آن نهی کرده، و آن را مانعی برای انس و الفت دانست است(2)، اما بالاخره انسان ها یکسان نیستند و گاهی ممکن است مصلحت دیگری چون محرمیت در کار یا مانند آن در کار باشد، لذا اسلام با توجه به وجود برخی مصلحت‌ها، و همچنین با توجه به تفاوت سن بلوغ در افراد و نژادهای مختلف و شرایط آب و هوایی و...، سنی برای ازدواج تعیین نکرده و این را باز هم بر عهده عقل خود بشریت گذارده، آیا شما نمی گویید این امور باید بر عهده عقل بشر گذارده شود؟ خب دقیقا اسلام هم همین کار را کرده، اجازه داده است تا دست عقل برای انتخاب باز باشد، و هرچه که عقل تصمیم گرفت آن را اسلام می پذیرد. واقعا عجیب است که اسلام در هر دو حکم، یعنی هم حکم پیشین(تعدد زوجات) و هم این حکم(ازدواج اطفال) حکم را بر عهده عقل بشر گذارده اما منکرین اسلام که ظاهرا دم از عقل گرایی می‌زنند به این حکم اسلام و اجازه ای که اسلام بر دوش عقل گذارده معترض هستند! علاوه براینکه اسلام شرط کرده چنین اجازه ای بر عهده دلسوزترین فرد به آن کودک یعنی پدرش است، و باز هم به این اکتفا نکرده، بلکه شرط کرده است که اگر پدر مصلحت کودک را در ازدواج رعایت نکند، عقد باطل است، یعنی نمیشود یک کودک را به عقد یک پیرمرد 60 ساله در آورد، این از نظر اسلام مردود و غیر قابل پذیرش است.
پس اسلام با این که سنی برای ازدواج تعیین نکرده اما ازدواج هایی که بر خلاف مصلحت کودکان باشد را مردود اعلام کرده است.

برده داری

برده داری هم مسئله ای بوده که اسلام در بدو ظهور با آن روبرو بوده، که با فرهنگ مردم عجین شده بود، از راه های مختلف حتی از راه دزدیدن انسان‌ها، یا بدهکاران مالی، آنها را به بردگی می‌گرفتند، و این بردگان مدتها بود که در بردگی بودند، احساس می‌گوید: خب اسلام باید دستور آزادسازی اینان را صادر می‌کرد تا بیش از این در حق آنها ظلم نشود، اما وقتی خوب مسئله را تصور کنید می بینیم اسلام اگر یکباره حکم به آزادی آن بردگان میداد، ده ها هزار نفر بدون هیچگونه پول و کار و... آزاد میشدند که چون نمی توانسند از پس نیازهایشان بر بیایند یا مشغول تکدی گری می شدن، یا راهزنی یا از گرسنگی می مردند، در هر صورت آفتی برای جامعه محسوب میشدند، چون فقر مالی در آن زمان به قدری بوده که برخی برای سیر کردن شکم خودشان، خود را می فروختند تا لااقل شکمشان سیر شود، لذا اسلام به جای آزادسازی یکباره بردگان که تبعات غیر قابل پذیرش داشته است، عملا و به صورت تدریجی فرمان آزاد سازی آنها را داد، و سفارش می کردند بردگانی را آزاد کنید که دستشان به دهانشان می رسد(3) و اگر کسی برده ای را آزاد کند که توان مالی ندارد باید از او حمایت کند تا بتواند روی پای خود بایستد، و امیرالمومنین(ع) هنگامی که خردسالان را که قوه ای نداشتند را آزاد می‌کرد اینچنین می‌کرد.(و آنها را تأمین می کرد تا بی نیاز شوند)(4). و این روند ادامه پیدا کرد تا اسلام عملا برده داری را ریشه کن کرد.

پس کسی که منصفانه در مورد نظام برده داری در اسلام قضاوت کند، حقانیت آن را تصدیق خواهد کرد حتی اگر معتقد به اسلام نباشد، همانطور که گوستاولوبون مستشرق فرانسوی می‌نویسد:
«آنچه مسلم است برده نزد مسلمانان بدان صورت که در نزد نصاری بوده نیست . و وضعی که بردگان مشرق در آن به سر می برند به مراتب بهتر از وضعی است که نوکران و کلفتهای اروپایی دارند . غلامان زر خرید در مشرق زمین جزء خانواده محسوب هستند و چنانچه پیش از این گفته شد حتی می توانند با دختران آقایان مالکین خود ازدواج کرده و در زمره دامادان او در آیند و همچنین می توانند بزرگترین منصبها را نائل گردند . در مشرق غلام بودن عار و ننگ نیست و بدان اندازه که در مغرب نوکر از ارباب خود فاصله دارد در آنجا غلام از مالکش دور نیست و ارتباطش زیادتر و با او نزدیکتر است»(5)
و این جمله ایشان:
«تمام جهانگردانی که درباره مساله برده داری در مشرق زمین به تحقیق پرداخته اند معترفند که این سر و صدای مغرضانه ای که برخی از اروپاییان در اطراف آن به راه انداخته اند به کلی بی اساس است»(6)
این جملات را یک مسلمان نمیگوید که او را متهم به جانب داری کنیم.

به من بیاموز;822377 نوشت:
علاوه بر اینها وقتی در سیر تاریخی اساطیر و خدایان جستجو میکنم میبینم بیشتر چیزی بودند برای ابراز برتری بر دیگران و نوعی سلاح که از جهل دیگران سوء استفاده بشود .

درست می فرمایید، من حرف شما را قبول دارم، اما باید دقت کنید برای قضاوت نباید رفتار مدعیان دینداری مثل کلیسا یا حکومت های اموی و عباسی و مانند آن را ملاک قرار داد، بلکه برای قضاوت در این خصوص باید سیره تاریخی خود معصومین که بنیانگذار ادیان بوده اند را نظارت کنید، خب اگر کلیسا از موقعیتی که به خاطر انتسابشان به عیسی(ع) به دست آوردند سوء استفاده کردند، چه ربطی به سیره عیسی(ع) دارد؟ و اگر امویان و عباسیان و حتی داعش امروزی به نام اسلام جرم و جنایت کرده و ضمن سوء استفاده از جهالت مردم، بر گرده آنها سوار شدند چه ربطی به پیامبری دارد که حتی وقتی بین مردم شایع شد که مرگ پسرش ابراهیم(ع) موجب خورشید گرفتگی شده است بر منبر رفت و فرمود:

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ آيَتَانِ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ يَجْرِيَانِ بِأَمْرِهِ مُطِيعَانِ لَهُ لَا يَنْكَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لَا لِحَيَاتِه‏»؛ ای مردم! به درستی که خورشید و ماه نشانه‌ای از نشانه های خداوند و مطیع امر اویند، و برای مرگ و حیات کسی نمی‌گیرند. (7)
پیامبر(ص) در حالی که میتوانست به راحتی از این اتفاق و جهالت مردم سوء استفاده کرده و بسیاری را به خود جذب کند، اما فرمود این دو هیچ ربطی به هم ندارند! (در این مسائل خیلی باید دقت کرد)

ادامه دارد...

به من بیاموز;822377 نوشت:
لطفا پاسخ بدید بهم، از کجا بفهمم اسلام هم مانند سایر ادیان دست ساخته ی انسان ها و شیاطین نیست ؟

برای اینکه در مورد یک دین قضاوت کنیم که از ناحیه خدا آمده یا ساخته انسان ها یا شیاطین است ملاک های فراوانی وجود دارد که بنده به چند مورد اشاره می کنم:

1- پیامبری که از ناحیه خدا نباشد طبیعتا برای دنیا قیام کرده است، لذا از هر روشی برای جذب مردم استفاده میکند، خصوصا از جهالت مردم، در حالی که همان طور که به ماجرای مرگ ابراهیم(ع) اشاره شد، پیامبر(ص) هرگز از جهالت مردم عربستان سوء استفاده نکرد، بلکه دائم بر آموزش مردم تأکید می کرد، و شرط آزادی اسرا را آموزش سواد به مسلمانان قرار میداد، در حالی که هر چقدر مردم احمق تر باشند حکومت بر آنها آسان تر است.

2- پیامبری که از ناحیه خدا نباشد طبیعتا برای دنیا قیام کرده، چون خودش هم می داند آخرتی برای او در کار نیست، لذا انگیزه ای برای رفتار اخلاق مدارانه ندارد، آستانه صبر او به اندازه ای است که مردم او را به بداخلاقی متهم نکنند، و انگیزه‌ای برای اخلاق مضاعف ندارد، لذا در مواردی اگر با استقبال مردم مواجه نشود صبرش لبریز می‌شود، اما می بینید پیامبر(ص)به عیادت مرد یهودی ای می رود که مدت ها بر سر او خار و خاکسترو شکمبه شتر ریخته است و پیامبر(ص) در طول این مدت هرگز با او بداخلاقی نکرده بود(خواهش می کنم نگذارید این داستانها به خاطر تکرار کلیشه ای شود، این صبر عظیم را با دقت در ذهنتان تجسم کنید)؛ همچنین در جنگ احد علی رغم زخمی شدن پاها و شکستن دندانشان، و شهادت عزیزترین یارانشان چون حمزه(ع) و ابن ابی عمیر، وقتی به ایشان گفته میشود: آیا این قوم را نفرین نمیکنید؟ حاضر به نفرین نشده، و در حالی که با دستشان خون از روی صورت مبارکشان پاک می کردند فرمودند:
«اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُون‏»؛ خداوندا قوم من را هدایت کن، به درستی که اینها مردمی هستند که نمی‌دانند» (8)

3- پیامبری که از طرف خدا نباشد چون به خاطر دنیا ادعای نبوت کرده است و رفتار و سیره اش قبل از به قدرت رسیدن و بعد از به قدرت رسیدن متفاوت خواهد بود. چون او که برای آخرت قیام نکرده، لذا هدفش دنیاست. بنابراین وقتی به هدفش رسید و دنیا به او رو آورد ولوبه اندازه اندکی روی خود را نشان می دهد. اما سیره پیامبر(ص)، رفتار مهربانانه‌اش، گریه ‌ها و نجواهای نیمه شبش، هرگز تغییری نکرد؛ او در فتح مکه با دشمنانی که سال ها او را آواره کرده و از شهر خودش بیرونش کردند به همان اندازه مهربان بود و فرمان عفو عمومی اعلام کرد، که در ابتدای بعثتش مهربان بود و دیگران را مورد عفو قرار می داد؛ در حالی که اگر انتقام می گرفت هرگز کسی او را سرزنش نمی کرد، بلکه برای استواری حکومتش ثمربخش تر می بود.

4- پیامبری که از طرف خدا نباشد از تعالیمش می توان فهمید، اما پیامبر اسلام(ص) تعالیم عمیقی آورده است که خدایی بودن آن را فریاد می زند، هرگز منیّتی برای پیامبر(ص) در کار نیست، او حتی نماز را هم که به مردم می آموزد می گوید بگویید: محمد، اول بنده خداست و سپس و رسول او! هرگز به خود دعوت نکرد بلکه تنها به خدا دعوت می کرد.

5- او از تساوی انسان ها حرف می زند، میگوید: هیچ انسانی و هیچ نژادی بر دیگری برتری ندارد(9) در سرزمینی که زن را تحقیر کرده، و دخترانشان را زنده به گور می کردند، جلوی دختر خردسالش که هنوز چندسال بیشتر ندارد تمام قد می ایستد و مقام مادر را بالاتر از مقام پدر می داند.
از اخلاق سخن می‌گوید، می‌گوید: حتی به بت ها فحش ندهید(10) می‌گوید بیشترین چیزی که انسان را وارد بهشت می کند(11)، و سنگین ترین چیزی که در نامه عمل انسان گذارده می شود(12) خوش اخلاقی است!
می گوید کنار هم نشستن زن و شوهر از اعتکاف در مسجد النبی بالاتر است!!(13) و بداخلاقی به خصوص در خانواده موجب عذاب قبر است.(14) او که مشتاقانه میگوید دوست دارم سلام کردن به کودکان سنتی پس از من باشد(15)
و حتی از حقوق حیوانات هم غافل نیست و میگوید: بیش از طاقتشان بر آنها بار نکنید، به صورت آنها نزنید، و کسی که نمی تواند از مخارج حیوانات و خورد و خوراکشان بر بیاید حق ندارد آنها را نگه دارد!

6- او در حالی که درس نخوانده کتابی آورده است که ادبای عرب از آوردن مانند آن عاجز شده و آن را سحر نامیدند، کتابی که از اعجاز های علمی، تا اخبار غیبی را در بهترین اسلوب و توأم با فصاحت و بلاغت در خود جای داده، به گونه ای که حتی امروز هم مایه شگفتی است، و بزرگترین کشیش مبلّغ مسیحت در کاناد را با مطالعه خود، مسلمان می سازد.

به من بیاموز;822377 نوشت:
جدا از اینها، این همه التماس خداوند را کردم پس کجاست اون رحمان و رحیم بودنش ؟ من چیز زیادی میخواهم ؟ میخواهم که مرا هدایت کند آیا این چیز زیادی است ؟ میخواهم که کمکم کند و حقیقت را به من بگوید

حال که مطالب گذشته روشن شد، باید بدانید که رحمان یا رحیم بودن خداوند به این نیست که خواسته ما را برآورده کند! که اگر این باشد پدر و مادرها هم با بسیاری از خواسته های فرزندانشان مخالفت می کنند. پس رحمانت و رحمانیت خداوند به این است که به مصلحتمان توجه کند، و همچنین اجازه بدهد خودمان در خصوص مسیری که می خواهیم برویم تصمیم بگیریم. و خودمان را با تلاش و کوشش از این دنیا عبور دهیم. لازمه امتحان الهی همین است، اگر قرار بود همه دعاها مستجاب بشوند اولا جایگاه رشد و تکامل خود مردم چه میشد؟ و همچنین فضای امتحان به هم می خورد، خداوند می خواهد انسان ها با نگرش عقلی ایمان بیاورند، نه از روی احساسات یا دیدن اشیاء عجیب و...(16) اگر همه دعاها مستجاب میشدند کافران که خدا را برای دنیا انکار کرده اند در ایمان آوردن از مسلمانان پیشی می گرفتند.
علاوه بر اینکه باید دقت کنید دعا علت تامه نیست، دعا یک عامل کمک کننده و برکت دهنده است، عاملی که به حرکت من و شما برکت می دهد، در جنگ تحمیلی که مردم ایران از خود ایستادگی نشان دادند خداوند ایستادگی آنان را بر قدرت های مادی بزرگ جهان برتری داد، اما اگر در خانه نشسته بودند و دعا می کردند الان ما هم وضعیتی مشابه عراق داشتیم.
باید منطقی بود، سطح آگاهی ما خیلی اندک تر از آن است که بخواهیم به خدا اعتراض کنیم و بر رحمانیت و رحیمیت او خرده بگیریم، قطعا روز قیامت که حقائق آشکار شود از قضاوتمان در برابر پیشگاه خدا شرمنده خواهیم شد.

_____________________________

1. برای اطلاع بیشتر به این لینک مراجعه بفرمایید: http://www.askdin.com/showthread.php?t=54556&p=811690#post811690
2. کلینی، محمد، الکافی، ج5، ص398.
3. الکافی، ج6، ص181؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب، ج8، ص218.
4. الکافی،ج6، ص181.
5. تمدن اسلام و غرب، ص464 و 465.
6. همان، ص466.
7. الکافی، ج3، ص208.
8. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج20، صص21 و 96.
9. حجرات:13.
10. انعام:108.
11. بحارالانوار، ج68، ص373.
12. ورّام، مسعود بن عيسى‏، مجموعه ورام(تنبیه الخواطر)، ج1، ص89.
13. همان، ج2، ص122.
14. صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الامالی، ص385.
15. همان، ص72.
16. شعراء:4.

سلام جناب به من بیاموز ...
قبلا من رو در جریان بیماریتون گذاشته بودین و گفته بودین که چه شرایطی دارین ...

من بهتون پیشنهاد میکنم ... اصلا در مورد این چیزها فکر نکنین ... این جور مسائل به هیچ وجه مناسب شما نیستند .
تمرکزتون رو از اینجور مسائل بگیرین و به چیز دیگری بدین ...

از تلاش و کوشش شما متشکرم .

مسلم;822906 نوشت:
ازدواج کودکان
در مورد ازدواج کودکان هم باید منصفانه نگاه کرد، اینطور نیست که اسلام فرموده باشد کودکان را به ازدواج در بیاورید، بلکه به طور ضمنی از آن نهی کرده، و آن را مانعی برای انس و الفت دانست است(2)،

کجا این اتفاق افتاده ؟ حدیث صحیح داریم براش؟ من اون آدرس رو که داده بودید بهش دسترسی ندارم ممنون میشم اگه عین متن رو اینجا بیارین.

مسلم;822906 نوشت:
برده داری
برده داری هم مسئله ای بوده که اسلام در بدو ظهور با آن روبرو بوده، که با فرهنگ مردم عجین شده بود، از راه های مختلف حتی از راه دزدیدن انسان‌ها، یا بدهکاران مالی، آنها را به بردگی می‌گرفتند، و این بردگان مدتها بود که در بردگی بودند، احساس می‌گوید: خب اسلام باید دستور آزادسازی اینان را صادر می‌کرد تا بیش از این در حق آنها ظلم نشود، اما وقتی خوب مسئله را تصور کنید می بینیم اسلام اگر یکباره حکم به آزادی آن بردگان میداد، ده ها هزار نفر بدون هیچگونه پول و کار و... آزاد میشدند که چون نمی توانسند از پس نیازهایشان بر بیایند یا مشغول تکدی گری می شدن، یا راهزنی یا از گرسنگی می مردند، در هر صورت آفتی برای جامعه محسوب میشدند، چون فقر مالی در آن زمان به قدری بوده که برخی برای سیر کردن شکم خودشان، خود را می فروختند تا لااقل شکمشان سیر شود، لذا اسلام به جای آزادسازی یکباره بردگان که تبعات غیر قابل پذیرش داشته است، عملا و به صورت تدریجی فرمان آزاد سازی آنها را داد، و سفارش می کردند بردگانی را آزاد کنید که دستشان به دهانشان می رسد(3) و اگر کسی برده ای را آزاد کند که توان مالی ندارد باید از او حمایت کند تا بتواند روی پای خود بایستد، و امیرالمومنین(ع) هنگامی که خردسالان را که قوه ای نداشتند را آزاد می‌کرد اینچنین می‌کرد.(و آنها را تأمین می کرد تا بی نیاز شوند)(4). و این روند ادامه پیدا کرد تا اسلام عملا برده داری را ریشه کن کرد.

گوش کنید این بهانه ها برای من قابل درک نیست، دین باید رسم آزادگی و آزاد مردی رو یاد بده یا اینکه انسانی رو برده ی انسان دیگری بدونه ؟ گیرم که عاقلانه بود که البته بزدلانه است، حالا زندگی در بردگی و اسارت بهتر است یا آزاده مردن ؟ آن هم زمانی که برده به عنوان نوعی کالا مورد استفاده قرار میگرفت.

مسلم;822906 نوشت:
تعدد زوجات
ببینید مسئله ازدواج، مثل مسئله بازار در گرو عرضه و تقاضاست، یعنی کسی نمی تواند برای بشریت تکلیف تعیین کند، لذا اسلام هم نه واجب کرده، و نه حرام، بلکه آن را جایز دانسته، و تشخیص آن را بر عهده خود فرد و جامعه گذاشته، عرضه و تقاضا خود ه خود در جامعه تنظیم می شود، وقتی تعداد زنان مردان به یک اندازه باشد خب طبیعتا عرضه و تقاضایی برای همسر دوم نخواهد بود، نه مرد، زن مناسبی را برای ازدواج دوم خواهد یافت، و نه هیچ خانمی وقتی امکان تک همسر بودن را داشته باشد چنین درخواستی را می پذیرد. اما اگر تعداد زنان بیشتر از مردان شد که گاهی به خاطر جنگ ها و مشاغل خطرناک مردان و... اینچنین می شود، طبیعتا خود جامعه به این سمت و سو می‌رود، یعنی هم مردان زنان بیوه یا فراتر از سن ازدواج رفته را می بینند و تقاضا می‌کنند و هم زنی که می داند شرایط ازدواج تک همسری نیست این درخواست را میپذیرد. چون بالاخره هر زنی نیازهای عاطفی و جنسی و مالی و... دارد.
پس روشن است که اسلام این را با اتکاء به تشخیص و عقل خود بشر فقط جایز دانسته، چرا که اگر جایز نمی دانست و جامعه این تقاضا را داشت، زنانی که در بیرون از خانواده ها، و بدون همسر مانده‌اند، مردان را جذب می‌کردند و اساس تک همسری هم به خطر می افتاد.(1)

خب مشکل منم با این مساله هستش که وقتی دینی میاد و ادعا میکنه کامل هستش ، این دین کامل نباید شرط بزاره که آقا مثلا چون تعداد زنا از مردا بیشتره فعلا مرد ها میتونن چند تا زن بگیرن و در آینده شاید این مساله ممنوع بشه ؟ ولی وقتی دین برای سالیان سال پیش میاد و ما امروز سعی میکنیم احکام اون رو پیاده کنیم اینطور به مشکل میخوریم و میبینیم که دین چقدر غیر منطقی و غیر عادلانه فرهنگ سازی کرده، من نمیدونم چه اسمی میتونم روش بزارم که توجیه بشه، من حرفمو رک میزنم .

از دیگر مواردی که منو به شک میندازه مجازات ها و عذاب های وحشیانه الهی هستش ، خب گیرم اینجا کسی به خاطر بدبختی دزدی کرده، حقشه دستشو ببرن و بعدش هم بره عمری توی آتش بسوزه ؟ این منطقیه ؟ اینو عقل میگه ؟ تعصب تا کجا، وحشیگری تا کجا ... من چی بگم آخه .

مارینر;822911 نوشت:
سلام جناب به من بیاموز ...
قبلا من رو در جریان بیماریتون گذاشته بودین و گفته بودین که چه شرایطی دارین ...

من بهتون پیشنهاد میکنم ... اصلا در مورد این چیزها فکر نکنین ... این جور مسائل به هیچ وجه مناسب شما نیستند .
تمرکزتون رو از اینجور مسائل بگیرین و به چیز دیگری بدین ...

من نمیتونم بی خیال این چیزا بشم، بزرگترین لذتی که من توی زندگی الانم میبرم غیر از رویابافی و غرق شدن در رویاها ، همین بحث های مذهبی هستش ، دیگه من اگه اینارو هم نکنم خودمو به چالش نکشم چیکار کنم ؟ پول درست حسابی هم که ندارم برم دنبال لذت های دنیوی بی خیال این چیزا بشم، علاوه بر این اصلا فرض کنم پول داشتم، دیگه زندگی و لذت دنیایی تا کجا ؟ چقدر ؟ بسه دیگه آدم خسته میشه میگه بزار حقیقتو بدونم بعد، بزار حق رو بشناسم نه اینکه فقط لذت ببرم، حالا از شناختن حق لذت هم میبرم، این هم هست .

مسلم;822907 نوشت:
برای اینکه در مورد یک دین قضاوت کنیم که از ناحیه خدا آمده یا ساخته انسان ها یا شیاطین است ملاک های فراوانی وجود دارد که بنده به چند مورد اشاره می کنم:

1- پیامبری که از ناحیه خدا نباشد طبیعتا برای دنیا قیام کرده است، لذا از هر روشی برای جذب مردم استفاده میکند، خصوصا از جهالت مردم، در حالی که همان طور که به ماجرای مرگ ابراهیم(ع) اشاره شد، پیامبر(ص) هرگز از جهالت مردم عربستان سوء استفاده نکرد، بلکه دائم بر آموزش مردم تأکید می کرد، و شرط آزادی اسرا را آموزش سواد به مسلمانان قرار میداد، در حالی که هر چقدر مردم احمق تر باشند حکومت بر آنها آسان تر است.

2- پیامبری که از ناحیه خدا نباشد طبیعتا برای دنیا قیام کرده، چون خودش هم می داند آخرتی برای او در کار نیست، لذا انگیزه ای برای رفتار اخلاق مدارانه ندارد، آستانه صبر او به اندازه ای است که مردم او را به بداخلاقی متهم نکنند، و انگیزه‌ای برای اخلاق مضاعف ندارد، لذا در مواردی اگر با استقبال مردم مواجه نشود صبرش لبریز می‌شود، اما می بینید پیامبر(ص)به عیادت مرد یهودی ای می رود که مدت ها بر سر او خار و خاکسترو شکمبه شتر ریخته است و پیامبر(ص) در طول این مدت هرگز با او بداخلاقی نکرده بود(خواهش می کنم نگذارید این داستانها به خاطر تکرار کلیشه ای شود، این صبر عظیم را با دقت در ذهنتان تجسم کنید)؛ همچنین در جنگ احد علی رغم زخمی شدن پاها و شکستن دندانشان، و شهادت عزیزترین یارانشان چون حمزه(ع) و ابن ابی عمیر، وقتی به ایشان گفته میشود: آیا این قوم را نفرین نمیکنید؟ حاضر به نفرین نشده، و در حالی که با دستشان خون از روی صورت مبارکشان پاک می کردند فرمودند:
«اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُون‏»؛ خداوندا قوم من را هدایت کن، به درستی که اینها مردمی هستند که نمی‌دانند» (8)

3- پیامبری که از طرف خدا نباشد چون به خاطر دنیا ادعای نبوت کرده است و رفتار و سیره اش قبل از به قدرت رسیدن و بعد از به قدرت رسیدن متفاوت خواهد بود. چون او که برای آخرت قیام نکرده، لذا هدفش دنیاست. بنابراین وقتی به هدفش رسید و دنیا به او رو آورد ولوبه اندازه اندکی روی خود را نشان می دهد. اما سیره پیامبر(ص)، رفتار مهربانانه‌اش، گریه ‌ها و نجواهای نیمه شبش، هرگز تغییری نکرد؛ او در فتح مکه با دشمنانی که سال ها او را آواره کرده و از شهر خودش بیرونش کردند به همان اندازه مهربان بود و فرمان عفو عمومی اعلام کرد، که در ابتدای بعثتش مهربان بود و دیگران را مورد عفو قرار می داد؛ در حالی که اگر انتقام می گرفت هرگز کسی او را سرزنش نمی کرد، بلکه برای استواری حکومتش ثمربخش تر می بود.

4- پیامبری که از طرف خدا نباشد از تعالیمش می توان فهمید، اما پیامبر اسلام(ص) تعالیم عمیقی آورده است که خدایی بودن آن را فریاد می زند، هرگز منیّتی برای پیامبر(ص) در کار نیست، او حتی نماز را هم که به مردم می آموزد می گوید بگویید: محمد، اول بنده خداست و سپس و رسول او! هرگز به خود دعوت نکرد بلکه تنها به خدا دعوت می کرد.

5- او از تساوی انسان ها حرف می زند، میگوید: هیچ انسانی و هیچ نژادی بر دیگری برتری ندارد(9) در سرزمینی که زن را تحقیر کرده، و دخترانشان را زنده به گور می کردند، جلوی دختر خردسالش که هنوز چندسال بیشتر ندارد تمام قد می ایستد و مقام مادر را بالاتر از مقام پدر می داند.
از اخلاق سخن می‌گوید، می‌گوید: حتی به بت ها فحش ندهید(10) می‌گوید بیشترین چیزی که انسان را وارد بهشت می کند(11)، و سنگین ترین چیزی که در نامه عمل انسان گذارده می شود(12) خوش اخلاقی است!
می گوید کنار هم نشستن زن و شوهر از اعتکاف در مسجد النبی بالاتر است!!(13) و بداخلاقی به خصوص در خانواده موجب عذاب قبر است.(14) او که مشتاقانه میگوید دوست دارم سلام کردن به کودکان سنتی پس از من باشد(15)
و حتی از حقوق حیوانات هم غافل نیست و میگوید: بیش از طاقتشان بر آنها بار نکنید، به صورت آنها نزنید، و کسی که نمی تواند از مخارج حیوانات و خورد و خوراکشان بر بیاید حق ندارد آنها را نگه دارد!

6- او در حالی که درس نخوانده کتابی آورده است که ادبای عرب از آوردن مانند آن عاجز شده و آن را سحر نامیدند، کتابی که از اعجاز های علمی، تا اخبار غیبی را در بهترین اسلوب و توأم با فصاحت و بلاغت در خود جای داده، به گونه ای که حتی امروز هم مایه شگفتی است، و بزرگترین کشیش مبلّغ مسیحت در کاناد را با مطالعه خود، مسلمان می سازد.

حال که مطالب گذشته روشن شد، باید بدانید که رحمان یا رحیم بودن خداوند به این نیست که خواسته ما را برآورده کند! که اگر این باشد پدر و مادرها هم با بسیاری از خواسته های فرزندانشان مخالفت می کنند. پس رحمانت و رحمانیت خداوند به این است که به مصلحتمان توجه کند، و همچنین اجازه بدهد خودمان در خصوص مسیری که می خواهیم برویم تصمیم بگیریم. و خودمان را با تلاش و کوشش از این دنیا عبور دهیم. لازمه امتحان الهی همین است، اگر قرار بود همه دعاها مستجاب بشوند اولا جایگاه رشد و تکامل خود مردم چه میشد؟ و همچنین فضای امتحان به هم می خورد، خداوند می خواهد انسان ها با نگرش عقلی ایمان بیاورند، نه از روی احساسات یا دیدن اشیاء عجیب و...(16) اگر همه دعاها مستجاب میشدند کافران که خدا را برای دنیا انکار کرده اند در ایمان آوردن از مسلمانان پیشی می گرفتند.
علاوه بر اینکه باید دقت کنید دعا علت تامه نیست، دعا یک عامل کمک کننده و برکت دهنده است، عاملی که به حرکت من و شما برکت می دهد، در جنگ تحمیلی که مردم ایران از خود ایستادگی نشان دادند خداوند ایستادگی آنان را بر قدرت های مادی بزرگ جهان برتری داد، اما اگر در خانه نشسته بودند و دعا می کردند الان ما هم وضعیتی مشابه عراق داشتیم.
باید منطقی بود، سطح آگاهی ما خیلی اندک تر از آن است که بخواهیم به خدا اعتراض کنیم و بر رحمانیت و رحیمیت او خرده بگیریم، قطعا روز قیامت که حقائق آشکار شود از قضاوتمان در برابر پیشگاه خدا شرمنده خواهیم شد.

گیرم که آدم خوبی بودن حضرت محمد دلیلی برای این باشد که احتمالا دین او الهی هست، اما با توجه به عدم قطعیت تاریخ این فقط احتماله و نمیشه بهش گفت اثبات، احتمال اینکه این دین از طرف خداوند باشد نیز مطرح است، چون حضرت محمد در تاریخ آمده که آدم خوبی بود، ولی حتی آدم خوب هم گول شیطان را میخورد و ناخواسته ممکن است برده ی شیطان شود .

بر خلاف ادعای اسلام که همه چیز مثل روز روشن است ، من میبینم که همه چیز فقط در حد احتمال است نه بیشتر ، پس این نوعی تناقض است و نشان میدهد که اینجا اشتباهی وجود دارد، یا اینکه طبق معمول از روش زرنگی استفاده بکنیم و بگیم، کاملا اینم نیست، کاملا اونم نیست، چیزی بین این هاست ... بین اینها ... من نمیدونم الله چرا جواب تک تک آدمارو نمیده تا خیالشون رو راحت کنه ؟ این کار برای الله خیلی سخته ؟ آزمایش چیه ؟ این چه آزمایشی هست ؟ من که کاملا گیج شدم چیکار کنم آخه .

مسلم;822907 نوشت:
برای اینکه در مورد یک دین قضاوت کنیم که از ناحیه خدا آمده یا ساخته انسان ها یا شیاطین است ملاک های فراوانی وجود دارد که بنده به چند مورد اشاره می کنم:

1- پیامبری که از ناحیه خدا نباشد طبیعتا برای دنیا قیام کرده است، لذا از هر روشی برای جذب مردم استفاده میکند، خصوصا از جهالت مردم، در حالی که همان طور که به ماجرای مرگ ابراهیم(ع) اشاره شد، پیامبر(ص) هرگز از جهالت مردم عربستان سوء استفاده نکرد، بلکه دائم بر آموزش مردم تأکید می کرد، و شرط آزادی اسرا را آموزش سواد به مسلمانان قرار میداد، در حالی که هر چقدر مردم احمق تر باشند حکومت بر آنها آسان تر است.

2- پیامبری که از ناحیه خدا نباشد طبیعتا برای دنیا قیام کرده، چون خودش هم می داند آخرتی برای او در کار نیست، لذا انگیزه ای برای رفتار اخلاق مدارانه ندارد، آستانه صبر او به اندازه ای است که مردم او را به بداخلاقی متهم نکنند، و انگیزه‌ای برای اخلاق مضاعف ندارد، لذا در مواردی اگر با استقبال مردم مواجه نشود صبرش لبریز می‌شود، اما می بینید پیامبر(ص)به عیادت مرد یهودی ای می رود که مدت ها بر سر او خار و خاکسترو شکمبه شتر ریخته است و پیامبر(ص) در طول این مدت هرگز با او بداخلاقی نکرده بود(خواهش می کنم نگذارید این داستانها به خاطر تکرار کلیشه ای شود، این صبر عظیم را با دقت در ذهنتان تجسم کنید)؛ همچنین در جنگ احد علی رغم زخمی شدن پاها و شکستن دندانشان، و شهادت عزیزترین یارانشان چون حمزه(ع) و ابن ابی عمیر، وقتی به ایشان گفته میشود: آیا این قوم را نفرین نمیکنید؟ حاضر به نفرین نشده، و در حالی که با دستشان خون از روی صورت مبارکشان پاک می کردند فرمودند:
«اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُون‏»؛ خداوندا قوم من را هدایت کن، به درستی که اینها مردمی هستند که نمی‌دانند» (8)

3- پیامبری که از طرف خدا نباشد چون به خاطر دنیا ادعای نبوت کرده است و رفتار و سیره اش قبل از به قدرت رسیدن و بعد از به قدرت رسیدن متفاوت خواهد بود. چون او که برای آخرت قیام نکرده، لذا هدفش دنیاست. بنابراین وقتی به هدفش رسید و دنیا به او رو آورد ولوبه اندازه اندکی روی خود را نشان می دهد. اما سیره پیامبر(ص)، رفتار مهربانانه‌اش، گریه ‌ها و نجواهای نیمه شبش، هرگز تغییری نکرد؛ او در فتح مکه با دشمنانی که سال ها او را آواره کرده و از شهر خودش بیرونش کردند به همان اندازه مهربان بود و فرمان عفو عمومی اعلام کرد، که در ابتدای بعثتش مهربان بود و دیگران را مورد عفو قرار می داد؛ در حالی که اگر انتقام می گرفت هرگز کسی او را سرزنش نمی کرد، بلکه برای استواری حکومتش ثمربخش تر می بود.

4- پیامبری که از طرف خدا نباشد از تعالیمش می توان فهمید، اما پیامبر اسلام(ص) تعالیم عمیقی آورده است که خدایی بودن آن را فریاد می زند، هرگز منیّتی برای پیامبر(ص) در کار نیست، او حتی نماز را هم که به مردم می آموزد می گوید بگویید: محمد، اول بنده خداست و سپس و رسول او! هرگز به خود دعوت نکرد بلکه تنها به خدا دعوت می کرد.

5- او از تساوی انسان ها حرف می زند، میگوید: هیچ انسانی و هیچ نژادی بر دیگری برتری ندارد(9) در سرزمینی که زن را تحقیر کرده، و دخترانشان را زنده به گور می کردند، جلوی دختر خردسالش که هنوز چندسال بیشتر ندارد تمام قد می ایستد و مقام مادر را بالاتر از مقام پدر می داند.
از اخلاق سخن می‌گوید، می‌گوید: حتی به بت ها فحش ندهید(10) می‌گوید بیشترین چیزی که انسان را وارد بهشت می کند(11)، و سنگین ترین چیزی که در نامه عمل انسان گذارده می شود(12) خوش اخلاقی است!
می گوید کنار هم نشستن زن و شوهر از اعتکاف در مسجد النبی بالاتر است!!(13) و بداخلاقی به خصوص در خانواده موجب عذاب قبر است.(14) او که مشتاقانه میگوید دوست دارم سلام کردن به کودکان سنتی پس از من باشد(15)
و حتی از حقوق حیوانات هم غافل نیست و میگوید: بیش از طاقتشان بر آنها بار نکنید، به صورت آنها نزنید، و کسی که نمی تواند از مخارج حیوانات و خورد و خوراکشان بر بیاید حق ندارد آنها را نگه دارد!

6- او در حالی که درس نخوانده کتابی آورده است که ادبای عرب از آوردن مانند آن عاجز شده و آن را سحر نامیدند، کتابی که از اعجاز های علمی، تا اخبار غیبی را در بهترین اسلوب و توأم با فصاحت و بلاغت در خود جای داده، به گونه ای که حتی امروز هم مایه شگفتی است، و بزرگترین کشیش مبلّغ مسیحت در کاناد را با مطالعه خود، مسلمان می سازد.

1- اغلب سنت های اسلام، ریشه عربی دارن! یعنی اگه یه بت پرست عربو با یه مسلمون ببینیم، نمیشه تشخیصشون داد از نظر اعمالشون! فکر کنم این ردیه این شماره ست!( حتی قبول برده داری در اسلام و...)

2- اگه تاریخو سانسور شده نخونیم، این صبر لبریز شده قبلا! نضربن حارث مثال نقض این مورده!

3- در این مورد تا اونجا که خوندم پیامبر اسلام، قبل از به قدرت رسیدن در مدینه، مهربون بوده و بعد از اون دستورا قتل شروع شده!(آیاتی که میگه اینو بکشید، اونو بکشید! اصلا قبل از به قدرت رسیدن، درباره سنگسار و بریدن دست حرف زده!؟) پس اینم طبق تاریخ رد میشه!

4- ولی تا اونجا که تاریخ و خود قران میگه، امتیازای زیادی گرفته! اصلا بعضی از سوره ها اختصاصی مشکلات خانوادگی پیامبرو پیگیری میکنن!! مثلا آیه ای میگه هرکی میخواد پیامبرو ببینه باید صدقه ای بده که چون مردم خوششون نمیاد میگه دیگه نمیخواد و...!

5- اگه اسلام یه نژاد بود، قطعا اسلام نژاد پرست بود!! الان تو کشور خودمون، نمیگن یهود اینطوره، یهود اونطوره!؟
زنده بگور کردن دختران فقط تو یه قبیله بوده، نه بیشتر! و اسلام از گور ثابت به گور متحرک تبدیلش کرده!!(و یا گور های بزرگتر) و البته گور ثابت زود تموم میشه بخاطر مرگ! آیا در دوران خود پیامبر، مقامی به زنان داده بوده!؟ منظورم چیزیه که زمان قبل اسلام نبوده باشه!
در مورد اخلاق، حتی تو خود قرانم فحش داده شده!(بطور کلی بددهنی یا حرف زشت فحشه! روا یا ناروا نداره، هرچند همینشم مشخص نیست!) مثل حرامزاده و نجس خوندن مخالفا!

6- این مورد جدای از اینکه اثبات نشده که چیز خاصیه و بخاطر عجز چنین کاری نکردن، مصداق سفسطه ست! من میگم شاهنامه فردوسی، گلستان سعدی و... بهترن! پس چرا با قران مقایسه نمیشن که بفهمن کدوم بهتره!؟ میگن نه، حتما باید عربی باشه!! یعنی قران گفته اگه میتونید یه جمله بهتر از قران و حتما به عربی بگید!؟ قسمت دومشو من ندیدم! هرچند اگه باشه هم باز آثار ابوالعلاء معری هم هست که شاعر عرب بوده! کسی تابحال مقایسه کرده!؟ و اگه کرد و معلوم شد بهتره، 5ثانیه بعدش دوباره یکی نمیگه قران تحدی کرده کسی نتونسته!!؟؟

به من بیاموز;823386 نوشت:
کجا این اتفاق افتاده ؟ حدیث صحیح داریم براش؟ من اون آدرس رو که داده بودید بهش دسترسی ندارم ممنون میشم اگه عین متن رو اینجا بیارین.


«قِيلَلَهُ إِنَّا نُزَوِّجُ صِبْيَانَنَا وَ هُمْ صِغَارٌ قَالَ فَقَالَ إِذَازُوِّجُوا وَ هُمْ صِغَارٌ لَمْ يَكَادُوا يَتَأَلَّفُوا»؛ از امام
سوال شد:ما فرزندانمان را در کودکی به ازدواج یکدیگر در می آوریم؛ پس امام (ع) فرمودند: اگز اینچنین کنید بعید است به توافق و تفاهم برسند.

به من بیاموز;823387 نوشت:
گوش کنید این بهانه ها برای من قابل درک نیست، دین باید رسم آزادگی و آزاد مردی رو یاد بده یا اینکه انسانی رو برده ی انسان دیگری بدونه ؟ گیرم که عاقلانه بود که البته بزدلانه است، حالا زندگی در بردگی و اسارت بهتر است یا آزاده مردن ؟ آن هم زمانی که برده به عنوان نوعی کالا مورد استفاده قرار میگرفت.


ببینید تکلیف را روشن کنید می خواهید پیش فرض هایتان را محک بزنید یا به دنبال بحث منطقی هستید؟ بهانه یعنی چی؟ شما می بینید که نه هیچ کدام از بردگان خودکشی کرده اند و نه فرار! حتی بر خی مواقع آزاد هم که شده اند نرفته اند! اصلا برخی از شدت فقر خود را می فروخته اند، پس چطور می گویید مردن بهتر از بردگی است؟!! باید منطقی به شرایط نگاه کرد، نمی توانیم شرایط را در ذهنمان بسازیم و بخواهیم بیرون از ذهن نتیجه بگیریم!!! همیشه نگرش های احساساتی به ناکامی منجر میشده است، لذا می گویند مدیر خوب آن است که احساساتی تصمیم نگیرد؛ اسلام باید شرایط آن زمان را مدیریت می کرد، و اگر می خواست احساساتی شود یقینا به بردگان لطمه جدی میزد.

شما که می گویید باید بردگان را آزاد می کرد، خب بعدش چی؟ برای بعد از ازادی جمعیتی که به اندازه جمعیت خود آن شهر بوده اند چه برنامه ای دارید؟ برنامه تون رو می شنوم.


به من بیاموز;823388 نوشت:
خب مشکل منم با این مساله هستش که وقتی دینی میاد و ادعا میکنه کامل هستش ، این دین کامل نباید شرط بزاره که آقا مثلا چون تعداد زنا از مردا بیشتره فعلا مرد ها میتونن چند تا زن بگیرن و در آینده شاید این مساله ممنوع بشه ؟ ولی وقتی دین برای سالیان سال پیش میاد و ما امروز سعی میکنیم احکام اون رو پیاده کنیم اینطور به مشکل میخوریم و میبینیم که دین چقدر غیر منطقی و غیر عادلانه فرهنگ سازی کرده، من نمیدونم چه اسمی میتونم روش بزارم که توجیه بشه، من حرفمو رک میزنم .

من انصافا از این حرف شما تعجب می کنم، ببینید وقتی دینی می خواهد علی رغم تغییر شرایط زمانه، جاویدان بماند باید علی رغم داشتن اصولی ثابت، شاخص های متغیر داشته باشد تا بتواند خود را با همه شرائط وفق بدهد، شما از اسلام می خواهید که به جای عقل و خواسته های ما تصمیم بگیرد؟ حتما باید زور بالای سرمان باشد؟!! ازدواج یک مسئله دو طرف است، چرا اسلام باید به جای عقل زن و مرد تصمیم بگیرد؟ توقع دارید اسلام بگوید آمار بگیرید اگر زن ها بیشتر هستند جایز است والا نه؟ خب از صدر اسلام تا امروز در هر شهر و روستایی باید آمار همیشه در دسترس باشد چون هر لحظه انسانی تصمیم به ازدواج می گیرد! در حالی که مسئله عرضه وتقاضا امروز پذیرفته شده است یعنی اگر جنسی در بازا کم بشود بدون اینکه اعهلام عمومی شود امعه آن را حس خواهد کرد، و خود به خود گران خواهد شد، یا اگر زیاد شود ارزان خواهد شد، ازدواج هم همینگونه است، خدا را گواه می گیرم یکی زاحکامی که انصافا خیلی برایم جالب است همین است؛ چون منطقی نیست که اسلام بگوید همواره آمار بگیرید، اما عرضه و تقاضا در جامعه به گونه ای است که از آمار اخذ می شود.
پس اسلام دست زن و مرد، و به طور کلی عقلانیت انسان را در طول تاریخ با تغییر شرایط باز گذاشته است، شما را به خدا این عین بد بینی را از چشمتان بردارید، یقینا حکم زیبای فوق را تصدیق خواهید کرد.

به من بیاموز;823389 نوشت:
از دیگر مواردی که منو به شک میندازه مجازات ها و عذاب های وحشیانه الهی هستش ، خب گیرم اینجا کسی به خاطر بدبختی دزدی کرده، حقشه دستشو ببرن و بعدش هم بره عمری توی آتش بسوزه ؟

قطع دست در اسلام شرایط متعددی دارد ، اینطور نیست که هر کسی دزدی کرد دستش رو قطع کنند، یکی از شرایط این هست که این دزدی از روی فقر نباشه، پس کسی که از روی فقر دزدی میکنه هرگز دستش قطع نمیشه؛ دومیش این هست که مال محافظت شده ای رو دزدیده باشه، پس اگر کسی در خیابان گردن بند طلایی رو ببینه و بدزده دستش قطع نمیشه و...؛ می بینید که شرایط فقط دزدانی رو شامل میشه که از سر زیاده خواهی یا سلب امنیت یا امثال آن به خانه و دکانهای مردم نفوذ می کنند و دزدی می کنند، علاوه بر اینکه باید دقت کنید این حکم برای بالا بردن آمار قطع دست نیست، بلکه برای پایین آوردن آمار دزدی است که هم هزینه نگهداری از سارقین در زندانها را پایین می آورد که باید با هزینه بیت المال برای سالها در حبس بمانند و هم آمار دزدی را به شدت کاهش می دهد؛ دوتا دست که قطع شد، دیگر کسی دزدی نمی کند، وقتی طرف بفهمد برای زیاده خواهی، انگشتانش را از دست می دهد امنیتی در جامعه حکم فرما می شود که خیلی لذت بخش است. مشکل ما همیشه جزئی نگری است، وقتی به طور کلی به مصالح عمومی نگاه کنیم احکام خدا را تصدیق خواهیم کرد.

همچنین باید توجه کنید اکثر مردم در قیامت اهل نجات خواهند بود، و کسی همه عمر در آتش خواهد ماند که از روی علم و عمد به خدا کافر شده یا شرک بورزد.


به من بیاموز;823397 نوشت:
گیرم که آدم خوبی بودن حضرت محمد دلیلی برای این باشد که احتمالا دین او الهی هست، اما با توجه به عدم قطعیت تاریخ این فقط احتماله و نمیشه بهش گفت اثبات، احتمال اینکه این دین از طرف خداوند باشد نیز مطرح است، چون حضرت محمد در تاریخ آمده که آدم خوبی بود، ولی حتی آدم خوب هم گول شیطان را میخورد و ناخواسته ممکن است برده ی شیطان شود

بله قبول دارم مجموعه قرائن اجتماعی را که با هم ببینیم نبوت پیامبر(ص) را به صورت یقین عقلی اثبات نمی کند و در آثار کلامی هم به ان مسئله اشاره شده است، اما احتمال مخالف را اینقدر کاهش می دهد که معمولا به آن اعتنا نمیشود، لذا چون در فضای دوستانه و به عنوان دو مسلمان بحث می کردیم احساس کردم این قرائن شاید تأثیرگذارتر باشند.

اما شماره ششم یک دلیل برهانی است، یعنی این شخص درس نخوانده و مکتب نرفته ادعای نبوت کرده، و یک کتابی را به عنوان معجزه آورده و هماورد طلبیده است، کتابی که علاوه بر یگانگی در اسلوب و روش، در اخبار غیبی، و شگفتی های طبیعت هم بعد از گذشت قرن ها رازهایی با خود دارد، این نبوت او را به صورت یقینی اثبات میسازد.
بله قبول دارم که ما یگانگی ادبیاتی آن را نمی فهمیم چون عرب زبان نیستیم، اما این عجیب نیست، همانطور که اولین کسی که به موسی(ع) ایمان آورد و فهمید معجزه او سحر نیست خود ساران بودند، اینجا هم خود ادیبان معاصر پیامبر(ص) برای انکار معجزه او و توجیه ناکامی خود از آوردن مثل آن، کلام وی را سحر و جادو دانستند ، یا کلامی که شیاطین و اجنه به او یاد داده اند!!
اما سایر ابعاد معجزه بودن آن مثل اعجاز علمی یا اخبار غیبی، مثل شکست ایران از روم، قطع شدن نسل عاص بن وائل، تحریف نشدن قرآن و... را می فهمیم.

علاوه بر ایکه معجزات بسیاری از آن حضرت ص نقل شده است که قطعا به تواتر معنوی میرسد و آنها هم نبوت را به صورت قطعی اثبات میسازد.

Masood11;823405 نوشت:
1- اغلب سنت های اسلام، ریشه عربی دارن! یعنی اگه یه بت پرست عربو با یه مسلمون ببینیم، نمیشه تشخیصشون داد از نظر اعمالشون! فکر کنم این ردیه این شماره ست!( حتی قبول برده داری در اسلام و...)

بله ادعا که هزینه نیاز نداره، باید دلیلتان را بیاورید؟ از توحید و نبوت و امامت و معاد گرفته تا نماز خواندن و روزه گرفتن و خمس و زکات و صدقه و... کدام اینها عربی هستند؟ بگویید تا وجود این تعالیم را از ادیان یهود و مسیحیت گرفته تا برخی از آنها را در ادیان شرقی چون بودیسم و هندوئیسم و جینیسم برایتان بیاورم.
وای از ان روزی که احساسات حاکم بر منطق شود؛ و بغض و کینه ای که دشمنان اسلام از روی تعصب در سایت ها و شبکه هایشان کاشته اند را ما درو کنیم!!

Masood11;823405 نوشت:
2- اگه تاریخو سانسور شده نخونیم، این صبر لبریز شده قبلا! نضربن حارث مثال نقض این مورده!

3- در این مورد تا اونجا که خوندم پیامبر اسلام، قبل از به قدرت رسیدن در مدینه، مهربون بوده و بعد از اون دستورا قتل شروع شده!(آیاتی که میگه اینو بکشید، اونو بکشید! اصلا قبل از به قدرت رسیدن، درباره سنگسار و بریدن دست حرف زده!؟) پس اینم طبق تاریخ رد میشه!

4- ولی تا اونجا که تاریخ و خود قران میگه، امتیازای زیادی گرفته! اصلا بعضی از سوره ها اختصاصی مشکلات خانوادگی پیامبرو پیگیری میکنن!! مثلا آیه ای میگه هرکی میخواد پیامبرو ببینه باید صدقه ای بده که چون مردم خوششون نمیاد میگه دیگه نمیخواد و...!

آقای مسعود11 عزیز شما با دور کردن بحث از نگرش منطقی، به دنبال تحریک احساسات مخاطب هستید، در هر چیزی افراط و تفریط وجود دارد، حتی در اخلاق و مهربانی، به نظر شما کسی که اصلا روی مقاومت و ایستادگی نداشته و در برابر همه فقط لبخند می زند خوب است؟!

علاوه براینکه پیامبر(ص) در برابر کسانی که در خصوص خود ایشان ظلم کرده اند از حق خود عبور می کردند اما در برابر تعالیم اسلام سکوت نمی کردند، همان یهودی که بر سر راه پیامبر خاک و خاکستر می ریخت اگر به جای پیامبر(ص) بر علیه اسلام فعالیت می کرد مطمئنا پیامبر(ص) به گونه ای دیگر برخورد می کردند، نه لزوما با خشونت، اما نوع برخورد قطعا متفاوت می بود.

خیلی زشت است که انسان فرمان عفو عمومی هزاران نفری در فتح مکه و حتی بخشش وحشی قاتل حمزه را نبیند، اما کشته شدن نضربن حارث را اینقدر پررنگ ببیند، این نشان دهنده روحیه کسی است که به دنیال حق نیست، چون برای شناخت یک شخصیت باید همه قرائن زندگی آن شخص را در کنار هم دید، این نوع نگرش شما نگرش کسی است که از قبل در مورد یک شخصیت قضاوت کرده است و حال در تاریخ فقط به دنبال تأییداتی برای برداشت خودش است.
وقتی احساسات را کنار گذاشته، پیش داوری را رها کرده و همه قرائن را با هم ببینیم عقل می گوید کسی که عفو عمومی می دهد و کسی را هم که اعدام کرده به خاطر کینه شخصی نبوده، قتل چنین شخصی نمی تواند بی اخلاقی باشد بلکه حتما حکمتی دارد، و وقتی با این نگاه تاریخ را مطالعه کنیم، می بینیم در تمام نقشه های شیطانی مشرکین نقش داشته است(ر.ک:http://pasokhgoo.ir/node/1286)

لذا باید بین دفاع پیامبر(ص) از خدش و اسلام فاوت گذاشت، پیامبر(ص) نسبت به اولی فوق العاده سهل می گرفتند، اما نسبت به دومی خیر، تمام دستورات سنگسار و قطع دست آیا به ظلم در حق پیامبر(ص) مربوط می شود؟ یعنی آنها را برای دفاع از خودش جعل کرده است؟ سنگسار که در آیین مسیحیت و یهود هم بوده، چیز جدیدی نیست، و قطع دست هم که اولا مشروط به شرائط متعددی چون دزدی نکردن از روی فقر و... است، و ثانیا برای تأمین امنیت عمومی است، چه ربطی به خودخواهی پیامبر(ص) و اخلاق شخصی ایشان دارد؟
صدقه دادن برای دیدار با پیامبر(ص) هم پولی بوده که اسمش روی خودش است «صدقه» و باید به فقرا می داده اند، آخر پیامبر(ص) چه نفعی از آن می برده است؛ در بحث اگر دین نداریم لااقل آزادمرد باشیم.

Masood11;823405 نوشت:
اگه اسلام یه نژاد بود، قطعا اسلام نژاد پرست بود!!

من نمیفهمم، ولی در هر صورت اگر بود...، حالا که نیست!!!

Masood11;823405 نوشت:
این مورد جدای از اینکه اثبات نشده که چیز خاصیه و بخاطر عجز چنین کاری نکردن، مصداق سفسطه ست! من میگم شاهنامه فردوسی، گلستان سعدی و... بهترن! پس چرا با قران مقایسه نمیشن که بفهمن کدوم بهتره!؟ میگن نه، حتما باید عربی باشه!! یعنی قران گفته اگه میتونید یه جمله بهتر از قران و حتما به عربی بگید!؟ قسمت دومشو من ندیدم! هرچند اگه باشه هم باز آثار ابوالعلاء معری هم هست که شاعر عرب بوده! کسی تابحال مقایسه کرده!؟ و اگه کرد و معلوم شد بهتره، 5ثانیه بعدش دوباره یکی نمیگه قران تحدی کرده کسی نتونسته!!؟؟

آقا مسعود11 اگر انصاف دارید یک جمله ای که می گویم شما را قانع می کند، فردوسی و حافظ و سعدی و ابوالعلاء معری و... هر کسی دیگری که مثال بزنید در یک روند طبیعی به این آثار دست یافته اند، یعنی درس خوانده بودند، عمرشان را در این مسیر طی کرده بودند، آوردن چنین اثری از ایشان عجیب نیست، بلکه طبیعی است منتهی چون نبوغ داشته اند کمی برجسته شده اند، ولی بالاخره اثر ادبی آنها مطابق با قوانین طبیعی یعنی تلاش و تحصیل و... است، اما کسی که پیش هیچ کسی شاگردی نکرده، در عمرش دست به قلم نبرده، و... چنین شخصی یک کتابی بیاورد که عرب انگشت به دهان بماند قطعا معجزه است.
این حرف مسلمانان هم نیست که بگویید تعصب دارند، دکتر میلر که بزرگتریم مبلّغ مسیحیت در کانادا بود فقط به خاطر خواندن قرآن مسلمان شد!!
اگر واقعا به دنبال حق هستید می توانید کتاب "چگونه قرآن را شناختم» نوشته آقای «کینت گریک» استاد دانشگاه کمبریج را بخوانید. این را که دیگر ما روحانیون ننوشته ایم!

مسلم;822907 نوشت:
اما می بینید پیامبر(ص)به عیادت مرد یهودی ای می رود که مدت ها بر سر او خار و خاکسترو شکمبه شتر ریخته است و پیامبر(ص) در طول این مدت هرگز با او بداخلاقی نکرده بود(خواهش می کنم نگذارید این داستانها به خاطر تکرار کلیشه ای شود، این صبر عظیم را با دقت در ذهنتان تجسم کنید)؛

سلام مسلم گرامی
ممکن است این سوال پیش آید که چرا پس از به قدرت رسیدن پیامبر (ص)، این حکم و روش برخورد تغییر کرده است؟ چرا پس از تشکیل حکومت، ایشان دستور متفاوتی را صادر نمودند؟
نقل قول:

از روایات و فرمان مؤکّد پیامبر(ص) در مورد کشتن شخصی که او را دشنام می‌دهد، و نیز از مورد عفو قرار نگرفتن سب کنندگان به پیامبر در فتح مکه، و همچنین از فرمان آن حضرت به تمام مسلمانان که فرمود: «من سمع احداً یذکرنی فالواجب علیه أن یقتل من یشتمنی ؛ [28] هر که بشنود شخصی مرا دشنام می‌دهد، پس واجب است بر شنونده که او را بکشد»، چنین بر می‌آید که کشتن چنین فردی نه تنها واجب است، بلکه فوراً باید اقدام به قتل او کرد؛ چرا که این، فرمان پیامبر است.
برخی از فقیهان عالی مقام نیز با تصریح به اینکه «ریختن خون دشنام دهنده، حلال است»، حکم به وجوب قتل او کرده‌اند؛ اما برخی دیگر آن را جایز دانسته‌اند. محقق حلی در تعبیر به جواز کرده و فرموده:
«من سبّ النبی جاز لسامعه قتله »؛ [29] اما آیت الله خویی تعبیر به وجوب دارد و می‌فرماید:
«یجب قتل من سب النبی علی سامعه مالم یخف الضرر علی نفسه او عرضه او ماله، او ماله الخطیر ؛ [30] بر شنونده واجب است کشتن کسی که به پیامبر دشنام داده است، در صورتی که بر جان یا آبرو یا مال فراوان خود ترس نداشته باشد».

http://www.ensani.ir/fa/content/58730/default.aspx

این تاپیک رو هم ببینید:
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=31496

مسلم;822906 نوشت:
خب اسلام باید دستور آزادسازی اینان را صادر می‌کرد تا بیش از این در حق آنها ظلم نشود

مسلم گرامی
ممکن است این سوال پیش آیدکه طبق حکم جهاد ابتدایی، مسلمانان می توانند شروع کننده جنگ باشند و طبق آیه 24 سوره نساء می توانند زنان شوهر دار را اسیر نموده و از آنان استفاده جنسی کنند. پس چرا فقط بحث آزاد کردن بردگان مطرح می گردد؟

مسلم;822906 نوشت:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ آيَتَانِ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ يَجْرِيَانِ بِأَمْرِهِ مُطِيعَانِ لَهُ لَا يَنْكَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لَا لِحَيَاتِه‏»؛ ای مردم! به درستی که خورشید و ماه نشانه‌ای از نشانه های خداوند و مطیع امر اویند، و برای مرگ و حیات کسی نمی‌گیرند. (7)
پیامبر(ص) در حالی که میتوانست به راحتی از این اتفاق و جهالت مردم سوء استفاده کرده و بسیاری را به خود جذب کند، اما فرمود این دو هیچ ربطی به هم ندارند! (در این مسائل خیلی باید دقت کرد)

در این مورد با شما موافقم. ممنون

مسلم;822907 نوشت:
او از تساوی انسان ها حرف می زند، میگوید: هیچ انسانی و هیچ نژادی بر دیگری برتری ندارد(9)

استاد عزیز
در آیه زیر این برابری به چه صورتی است؟

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوکاً لا يَقْدِرُ عَلي‏ شَيْ‏ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ
خدا مثلی زده ( بشنوید ) : آیا بنده مملوکی که قادر بر هیچ چیز ( حتی بر نفس خود ) نیست با مردی آزاد که ما به او رزقی نیکو ( و مال حلال بسیار ) عطا کردیم که پنهان و آشکار هر چه خواهد از آن انفاق می کند ، این دو یکسانند؟ ( هرگز یکسان نیستند. مثل بت و خدا و بت پرست و خداپرست بدین مثال ماند ) . ستایش مخصوص خداست و لیکن اکثر مردم آگاه نیستند. (سوره نحل آیه 75)
مسلم;822907 نوشت:
در سرزمینی که زن را تحقیر کرده، و دخترانشان را زنده به گور می کردند، جلوی دختر خردسالش که هنوز چندسال بیشتر ندارد تمام قد می ایستد و مقام مادر را بالاتر از مقام پدر می داند.

می گویند زنده به گور نمودن دختران فقط مربوط به یکی از قبایل بادیه نشین بوده. چنانچه می بینیم در میان قریش، خدیجه ریاست یک کاروان تجاری را بر عهده داشته و بسیاری از مردان زیر دست او کار می کرده اند. آیا این صحت دارد؟

مسلم;822907 نوشت:
او در حالی که درس نخوانده کتابی آورده است که ادبای عرب از آوردن مانند آن عاجز شده و آن را سحر نامیدند

در تاپیک زیر، نکات ادبی سوره مسد مورد بررسی قرار گرفته اند. توصیه می شود مطالعه گردد:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=47098

در مورد درس نخوانده بودن پیامبر هم دو مسئله مطرح می گردد: یکی اینکه برخی "امی" را به معنای "اهل ام القرا" و تقریباً به معنی فردی در مرکز یک شهرستان زندگی می کنه معنا نموده اند. برخی نیز گفته اند که چون قریش به ادبیات معروف بوده اند، شاید یادگیری ادبیات به صورت شفاهی میسر بوده و نیازی به خواندن کتابهای ادبی وجود نداشته باشد. در این مورد چه پاسخی باید گفته شود؟

صحبت هارو مطالعه نکردم
قصد دخالت هم ندارم
فقط نظر خودم رو درباره احکام اسلام میدم
شما اگه با احساسات به احکامی مثل صیغه و تعدد زوجات و ... نگاه کنید ازشون متنفر میشید ولی اگه با عقل و منطق این کارو بکنید میبینید که این احکام واقعا لازمه...
طرف 22 سالشه، 20 سالگی زن گرفته، 21 سالگی یه زن 40 ساله با بچه رو صیغه کرده!!! بگذریم...!!!

جناب کارشناس نفسشون از جای گرم بلند میشه، میگن هیچ برده ای خودکشی نکرده، حقیقت اینه که چون برده ها بیشتر افراد ضعیف و ناتوان بودن ، توانایی مقابله که هیچ، جرات خودکشی هم نداشتند، ولی افرادی مثل ویلیام والاس جنگیدن و برای آزادیشون خون دادن و با افتخار مردن، اونارو نمیگی، فقط چند تا کنیز و نوکر اربابات رو میگی که خیلی راضی بودن.

منم نمیدونم این حقیقته یا نه ، ولی جای اونا هم نبودم که با کسی که بهشون به عنوان کالا و مال و اموال نگاه میکنه خوشحال زندگی کنم .

برای اینکه حکومتشون پایدار بمونه یه پادشاه گردن کلفت ساختن که نمیمیره و خیلی هم قوی هستش ، بعد اومدن خودشون رو کردن خادم اون پادشاه تا سوار افراد بدبختی بشن که نمیدونن کی به کیه ، این احتماله منه ، اگه شما احتمال بهتری دارید بدید .

من رفتم نمازمو بخونم و طبق معمول دعا کنم تا مگر با الله ارتباط بگیرم و بتونم حرفامو بهش بزنم و حرفاشو بشنوم ، اما از سنگ صدا در اومد از الله صدا در نیومد، نمیدونم خدایی که حتی نمیتونه حرف بزنه چطور قادر مطلقه .

سعدی شیرازی;823441 نوشت:
مسلم گرامی
ممکن است این سوال پیش آیدکه طبق حکم جهاد ابتدایی، مسلمانان می توانند شروع کننده جنگ باشند و طبق آیه 24 سوره نساء می توانند زنان شوهر دار را اسیر نموده و از آنان استفاده جنسی کنند. پس چرا فقط بحث آزاد کردن بردگان مطرح می گردد؟


با سلام و احترام

ما به همین بحث را در تاپیکی که الان جاریست پردخته ایم، اما اجمالا به شما عرض کنم که اولا جهاد ابتدایی جهادی نیست که به منظور کشورگشایی یا غلبه مادی و مانند آن باشد، بلکه آن هم به جهاد دفاعی بر می گردد، یعنی اگر حکومتی آزادی تفکر را از ملتش گرفت و مانع رشد و تعالیم اسلامی، و مانع انجام مناسک و آداب شد اسلام با جهاد دفاعی آن مانع را بر می دارد، و تشخیص این امر را عموما بر عهده امام معصوم دانسته اند، پس از میان شش، هفت راهی که در آن زمان برای بردگان مرسوم بود، اسلام تنها این مسیر را اجازه داد، تأکید می کنم، فقط اجازه داد و هیچ توصیه یا انحصاری در کار نیست، و آن را وسیله ای برای بازدارندگی در جنگ و زیر نظر امام عادل جایز دانست، نه هر کس دیگری.
احکام اسلام را باید در کنار هم دید، جهاد ابتدایی جهاد ظالمانه نیست، کسی که به جنگ برنخیزد اسیر نمی شود، و کسی که اسیر می شود لزوما به بردگی او حکم نمی شود، و کسی که بردگی او حکم شود لزوما به زور وادار به رابطه جنسی نمی شود بلکه بسیاری از بردگان آزادانه با اجازه مولایشان با یکدیگر ازدواج می کرده اند.

اسلام با دو هدف یکی برداشتن بار سنگین نگهداری اسرا از شانه دولت، و دوم تربیت و انتقال فرهنگ اسلامی چنین حکمی را امضاء کرد که زیر نظر امام عادل اجرا شود، یعنی هم هزینه نگهدار اسرا تقسیم می شود، هم اسرا با فرهنگ اسلامی آشنا می شوند، روشن است که رفتار خانواده های مسلمان با اسرا از قبل تعریف شده، لذا مستشرقین غربی چون گوستاولوبون هم به کارآمدی و تفاوت برده داری اسلامی با برده داری غرب اذعان کرده اند.

سعدی شیرازی;823444 نوشت:
در آیه زیر این برابری به چه صورتی است؟

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوکاً لا يَقْدِرُ عَلي‏ شَيْ‏ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ
خدا مثلی زده ( بشنوید ) : آیا بنده مملوکی که قادر بر هیچ چیز ( حتی بر نفس خود ) نیست با مردی آزاد که ما به او رزقی نیکو ( و مال حلال بسیار ) عطا کردیم که پنهان و آشکار هر چه خواهد از آن انفاق می کند ، این دو یکسانند؟ ( هرگز یکسان نیستند. مثل بت و خدا و بت پرست و خداپرست بدین مثال ماند ) . ستایش مخصوص خداست و لیکن اکثر مردم آگاه نیستند. (سوره نحل آیه 75)

یقینا برابری به معنای انسان های درجه یک و درجه دو اختلاف مقامی نیست، بلکه یک تفاوت اعتباری است، یعنی از نظر احکام که امری اعتباری است عبد مالک چیزی نمی شود، ولی در حقیقت انسان های آزاد هم مالکیتی ندارند، پس آیه شریفه یک امر اعتباری را مثال زده برای فهم یک امر تکوینی؛ والا هم در آیات دیگر قرآن کریم مانند: «اکرمکم عندالله اتقاکم»، و هم سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در برخورد یکسان با انسان های حر و عبد؛ و هم ازدواجشان با کنیزان همه نشان از نوع تفکر اسلامی دارد.

سعدی شیرازی;823444 نوشت:
می گویند زنده به گور نمودن دختران فقط مربوط به یکی از قبایل بادیه نشین بوده. چنانچه می بینیم در میان قریش، خدیجه ریاست یک کاروان تجاری را بر عهده داشته و بسیاری از مردان زیر دست او کار می کرده اند. آیا این صحت دارد؟

اینکه زنده به گور کردن دختران تنها در یکی از قبائل باشد نیاز به دلیل مستند تاریخی دارد، بنده چنین سندی ندیده ام تا به حال، و خوشحال میشوم مستندات آن را ببینیم چون خودم هم در این مورد کنجکاو هستم، اما در هر صورت آیات متعدد قرآن کریم چون: نحل:58، انعام:151، تکویر: 8و9 و... که در این خصوص وارد شده بعید می نمایاند که این آیات فقط در خصوص یک قبیله نازل شده باشد! بلکه ظاهر این آیات متعدد این است که در عموم منطقه به عنوان سنت بوده باشد؛ از این که بگذریم باید دقت کرد آنچه که درجه انسان ها را در آن منطقه تعیین می کرده است، همه امور مادی بوده است، اعم از جنسیت، پول و...، خب لذا یک زن می توانسته اگرچه جنسیت مردان را ندارد، اما با پول برای خودش جایگاهی کسب کند، اما بالاخره ازدواج های شغار و... همه نشان می دهد زنان جایگاه بسیار پایین تری داشته اند، در این خصوص مقاله های زیادی نوشته شده می توانید در اینترنت جستجو کنید.

سعدی شیرازی;823446 نوشت:
در مورد درس نخوانده بودن پیامبر هم دو مسئله مطرح می گردد: یکی اینکه برخی "امی" را به معنای "اهل ام القرا" و تقریباً به معنی فردی در مرکز یک شهرستان زندگی می کنه معنا نموده اند. برخی نیز گفته اند که چون قریش به ادبیات معروف بوده اند، شاید یادگیری ادبیات به صورت شفاهی میسر بوده و نیازی به خواندن کتابهای ادبی وجود نداشته باشد. در این مورد چه پاسخی باید گفته شود؟


این آیه شریفه قرینه ای می شود بر معنای صحیح امی بودن:
«وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُون‏»؛ و پيش از اين [قرآن‏]، تو هيچ نوشته‏اى را نمى‏خواندى و آن را با دست خود نمى‏نوشتى وگرنه باطل‏گرايان ياوه‏گو [در وحى بودن و حقّانيّت آن‏] شك مى‏كردند.(عنکبوت:48)

mahdi777;823459 نوشت:
جناب کارشناس نفسشون از جای گرم بلند میشه، میگن هیچ برده ای خودکشی نکرده، حقیقت اینه که چون برده ها بیشتر افراد ضعیف و ناتوان بودن ، توانایی مقابله که هیچ، جرات خودکشی هم نداشتند، ولی افرادی مثل ویلیام والاس جنگیدن و برای آزادیشون خون دادن و با افتخار مردن، اونارو نمیگی، فقط چند تا کنیز و نوکر اربابات رو میگی که خیلی راضی بودن.

شما مثل اینکه کامل از تاریخ اسلام تخلیه هستید!! خواهش می کنم یا تاریخ را در خصوص آزاد بودن بردگان برای رفت و آمد و اینکه در خانواده های مسلمان چه جایگاهی داشته اند بخوانید، تا نگویید امکان خودکشی نداشته اند، آنها حتی امکان فرار هم داشته اند؛ یا اینکه اگر خیلی تمایل دارید به سخن غربی ها، لااقل سخن گوستاولوبون و امثال وی را در خصوص برده داری اسلامی بپذیرید:
«آنچه مسلم است برده نزد مسلمانان بدان صورت که در نزد نصاری بوده نیست، و وضعی که بردگان مشرق در آن به سر می برند به مراتب بهتر از وضعی است که نوکران و کلفتهای اروپایی دارند . غلامان زر خرید در مشرق زمین جزء خانواده محسوب هستند و چنانچه پیش از این گفته شد حتی می توانند با دختران آقایان مالکین خود ازدواج کرده و در زمره دامادان او در آیند و همچنین می توانند بزرگترین منصبها را نائل گردند . در مشرق غلام بودن عار و ننگ نیست و بدان اندازه که در مغرب نوکر از ارباب خود فاصله دارد در آنجا غلام از مالکش دور نیست و ارتباطش زیادتر و با او نزدیکتر است»
و این جمله ایشان:
«تمام جهانگردانی که درباره مساله برده داری در مشرق زمین به تحقیق پرداخته اند معترفند که این سر و صدای مغرضانه ای که برخی از اروپاییان در اطراف آن به راه انداخته اند به کلی بی اساس است»

mahdi777;823462 نوشت:
برای اینکه حکومتشون پایدار بمونه یه پادشاه گردن کلفت ساختن که نمیمیره و خیلی هم قوی هستش ، بعد اومدن خودشون رو کردن خادم اون پادشاه تا سوار افراد بدبختی بشن که نمیدونن کی به کیه ، این احتماله منه ، اگه شما احتمال بهتری دارید بدید .

فرضیه جالبی بود!!!

mahdi777;823463 نوشت:
من رفتم نمازمو بخونم و طبق معمول دعا کنم تا مگر با الله ارتباط بگیرم و بتونم حرفامو بهش بزنم و حرفاشو بشنوم ، اما از سنگ صدا در اومد از الله صدا در نیومد، نمیدونم خدایی که حتی نمیتونه حرف بزنه چطور قادر مطلقه .

شنیدن امری دو طرفه است، یعنی هم گوینده باید توان کلام داشته باشد، و هم شنونده توان شنیدن؛ گوینده هرچقدر هم قوی باشد اگر شنونده کر باشد، سخنی نخواهد شنید!! شنیدن هم ظرفیت می خواهد، همانطور که انبیاء داشته اند و شنیده اند، چه زیبا سروده است شاعر:

ای عنکبوت شکوه زکم رزقیت نکن//
روزی رسان قویست ولی تار نازک است//

مسلم;823471 نوشت:
این آیه شریفه قرینه ای می شود بر معنای صحیح امی بودن:
«وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُون‏»؛ و پيش از اين [قرآن‏]، تو هيچ نوشته‏اى را نمى‏خواندى و آن را با دست خود نمى‏نوشتى وگرنه باطل‏گرايان ياوه‏گو [در وحى بودن و حقّانيّت آن‏] شك مى‏كردند.(عنکبوت:48)

بله حق با شماست. ممنون از توضیحتون

اما دو مطلب دیگر هم در این زمینه بیان شده بود که ممنون میشم پاسخ بفرمایید:

1- آیا یادگیری ادبیات در جامعه ای که شعر به صورت شفاهی منتقل میشه، نیاز به خواندن و نوشتن داره؟

2- در تاپیک زیر، نکات ادبی سوره مسد مطرح شد و مشخص شد که نکات ادبی این سوره برای ما مجهوله.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=47098
پس چطور می تونیم ادعاهایی که در زمینه تحدی میشه رو بررسی کنیم؟ این در حالیه که نکات ادبی هر کدوم از اشعار حافظ رو میشه با یه سرچ ساده در اینترنت پیدا کرد. چرا برای کتابی که گفته میشه دارای فصاحت و بلاغتی بالاتر از هر اثر ادبی است چنین تحلیلهایی در دست نیست؟

حتی وقتی بررسی سوره کوثر (که به عنوان اعجاز آمیز ترین سوره قرآن از نظر بلاغی مطرح میشه) رو می خونیم، تنها شامل این موارده: "ذکر کلمه انّا در ابتدای جمله" (موارد 1 تا 3) ، یک استعاره (مورد 4) و ذکر حرف "ف" (به معنای پس) و سخن کنایه آمیز (مورد 6). حالا این رو مقایسه کنید با تحلیل ادبی اشعار حافظ (در همون تاپیک نمونش آورده شده).

نقل قول:
صاحب تفسیر جوامع الجامع در مورد سوره کوثر می‌فرماید: این سوره با آنکه سوره کوچکی است؛ اما نکته‌های زیادی در آن وجود دارد، از جمله:
۱. فعل اعطی را در اول سوره به مبتداء (نا) که اسم آن، الله است، نسبت داده است، تا اختصاص را برساند. یعنی ما فقط کوثر را به تو عطا کردیم.
۲. ضمیر متکلم را به صورت جمع آورده تا عظمت و کبریایی ذات خود را اعلام دارد.
۳. در اول جمله حرف تأکید «انّ» را آورده که به منزله قسم است.
۴. کوثر را که موصوف آن حذف شده، ذکر کرده تا به طریق اتساع بر شمول و شیاع بیشتر دلالت کند.
۵. بعد از کوثر، «فاء» را آورده تا اقدام به شکر فراوان نشأت گرفته از برخوردار از بخشش بیشتر باشد.
۶. جمله: «لربّک» کنایه است، به دین و عقیده عاص بن وائل و نظایر او که با این گفتار رنج آور، متعرض رسول خدا (ص) شدند، همان‌هایی که عبادت و نحر کردنشان برای غیر خداست (یعنی تو به خلاف آنها برای پروردگارت نماز گزار و نحر کن!). [۲۳]

مسلم;823474 نوشت:
در مشرق غلام بودن عار و ننگ نیست و بدان اندازه که در مغرب نوکر از ارباب خود فاصله دارد در آنجا غلام از مالکش دور نیست و ارتباطش زیادتر و با او نزدیکتر است

یعنی زن شوهرداری که اسارت در می اومده و به عنوان برده جنسی مورد استفاده قرار می گرفته، این رو ننگ نمی دونسته؟ با خوبی و خوشی در کنار مالکش زندگی می کرده؟

سعدی شیرازی;823446 نوشت:
در تاپیک زیر، نکات ادبی سوره مسد مورد بررسی قرار گرفته اند.

سوره مسد یک سوره است که اگر در دفتر نوشته شود فقط در حد یک خط می شود، پس در مقام مقایسه، باید با یک خط از سایر آثار آن را مقایسه کرد:

دارای یک اسلوب واحد است که تمام آیات با وزنی مشابه یعنی «فَعَل» پایان می یابند.

قرآن کریم در یک خط که دارای وزنی واحد و اسلوب جذاب است از عاقبت یک زن و شوهر در قالبی آموزنده سخن می گوید:

اول: تب" و" تباب" به معناى خسران، و یا خيبت و نوميدى است، و دست كنايه است از قدرت آدمى، چون دست در انسان عضوى است كه مقاصدش به وسيله آن انجام مى‏ شود، و بيشتر كارهاى آدمى را به دست او نسبت مى‏ دهند، و تباب و خاسر شدن دست به معناى بى‏ نتيجه شدن اعمال آدمى است، به طورى كه زحماتش هدر رود و مورد استفاده‏اش قرار نگيرد، اين معناى تباب دست انسان بود.

دوم: آنکه مال و دارایی دنیوی آنها هرگز آنها را غنی نکرد، خیلی جملات دیگر می توانست به جای آن به کار رود، مثلا مالش را با خودش نبرد، عمرش را در جمع آری مال تلف کرد، و...؛ اما در یک جمله کوتاه بُعد موعظه ای آن را تقویت کرد، یعنی در قالب به کار رفته است که حالت موعظه برای دیگران را داشته باشد. آنچه کسب کرد او را غنی نکرد!

سوم: اگر نام او" ابو لهب" بود، آتش عذاب او نيز" ابو لهب" است و شعله‏ هاى عظيم دارد، (توجه داشته باشيد" لهب" در اينجا به صورت نكره و دلالت بر عظمت آن شعله مى‏ كند).می بینید که تعبیر مشابه اسم او در وصف عذاب او به کار رفته است، در این دقت کنید چقدر زیباست.
نکته دیگری که این آیه میگوید این است که«همانطور که «سیصلی نارا ذات لهب» ذات او هم لهب است، و چنین انسان هایی در جهنم جاویدان هستند، چون جهنمیان دو دسته اند: برخی افراد وارد جهنم میشوند، و برخی هیزم جهنم هستند، انسان های دسته اول از آن خارج می شوند اما انسان های دسته دوم خیر، و ابولهب از این دسته دوم است.

چهارم: زن ابولهب بین مردم سخن چینی می کرده است، لذا قرآن کریم در این اسلوب او را چون کسی معرفی کرده است که هیزم حمل می کند: همانطور که در فارسی هم داریم: ميان دو كس جنگ چون آتش است سخن‏ چين بدبخت هيزم‏كش است‏.

پنجم: پیشگویی علمی، مى‏ دانيم اين آيات در مكه نازل شد، و قرآن با قاطعيت خبر داد كه ابو لهب‏ و همسرش در آتش دوزخ خواهند بود، يعنى هرگز ايمان نمى ‏آورند، و سرانجام چنين شد، بسيارى از مشركان مكه واقعا ايمان آوردند، و بعضى ظاهرا، اما از كسانى كه نه در واقع و نه در ظاهر ايمان نياوردند اين دو نفر بودند.

تمام این تعالیم و معارف گوشه ای از دریایی است که تنها در یک خط، و با اسلوبی جذاب ارائه شده است.

برگرفته از تفاسیر نمونه، المیزان، الفرقان و...

مسلم;823474 نوشت:
ای عنکبوت شکوه زکم رزقیت نکن//
روزی رسان قویست ولی تار نازک است//

شعر قشنگی بود، ولی نمیشه روزی رسان تار رو هم محکم کنه ؟ الان شما با خدا حرف میزنین ؟ اگه بلدین با خدا حرف بزنین به منم یاد بدید، من فقط توی خواب با خدا حرف زده ام، توی بیداری حرف زدن ما بیشتر از قرآن و نماز نبوده، این برای من کافی نیست، من میخوام با خدا صحبت کنم، پس چطور قرآن نازل شد برای حضرت محمد ؟ چرا خدا بعد از اون ارتباطش رو با بشر قطع کرده ؟

اگه دست من بود میخواستم هر شب با خدا حرف بزنم، ولی الان حتی خواب هایی که میبینم یادم نمیمونه، من چیکار کنم دستم به ولی و وصی هم نمیرسد، چیکار کنم من گیج شده ام .

سعدی شیرازی;823490 نوشت:
یعنی زن شوهرداری که اسارت در می اومده و به عنوان برده جنسی مورد استفاده قرار می گرفته، این رو ننگ نمی دونسته؟ با خوبی و خوشی در کنار مالکش زندگی می کرده؟

خیر، بنده چنین چیزی نگفتم، اما انگونه که دوستان میگویند خودکشی بهتر از چنین زندگی است و... هم نبوده است، شما تاریخ را مطالعه کنید ببینید چند اعتراض می بینید؟ مرتب از حق.ق زن از ائمه(ع) و پیامبر(ص) سوال شده، اما حتی یک ی از حقوق برده داری سوال نکرده! پس این شرایطی که ما در ذهنمان ساخته ایم با شرایطی که در خارج بوده ممتفاوت است.
اصلا این سخنی که نقل قول گرفتید نه از من است، و نه از سایر روحانیون، و نه از مسلمانان، بلکه از یک مستشرق بی طرف فرانسوی است.
علاوه بر اینکه کدام زن به بردگی گرفته میشود؟ ایا زنی که در کنار شوهرش نشسته و دارد زندگی اش را می کند؟ یا زنی که به قصد ریختن خون مسلمانان وارد جنگ شده است؟ این مجازات سنگینی است؟ مجازاتی که تازه می تواند فقط تهدید باشد و عملی نشود، و حتی اگر عملی هم شود به قصد انتقام و کینه جویی نیست، بلکه اسلام اهداف دیگری دنبال می کند و اگر حقوق برده رعایت نشود او آزاد می شود، علاوه براینکه بارها تأکید کرده ام در این حکم هیچ اجبار و انحصاری نیست، بلکه یک حکم اختیاری است و عنان آن هم دست امام عادل است، لذا می بینید در جریان فتح مکه پیامبر(ص) فرمان عفو عمومی صادر می کند، یعنی حتی اسیر هم نمیگیرد چه برسد به برده!
یک حکم تخییری، با این همه سفارش، و با این همه قید و شرط!!! انصافا فشار دوستان برای رد آن عجیب است!!! و به نظرم عامل عدم پذیرش آن به این خاطر است که با پیش فرض هایشان وارد بحث می شوند.

mahdi777;823497 نوشت:
شعر قشنگی بود، ولی نمیشه روزی رسان تار رو هم محکم کنه ؟ الان شما با خدا حرف میزنین ؟ اگه بلدین با خدا حرف بزنین به منم یاد بدید، من فقط توی خواب با خدا حرف زده ام، توی بیداری حرف زدن ما بیشتر از قرآن و نماز نبوده، این برای من کافی نیست، من میخوام با خدا صحبت کنم، پس چطور قرآن نازل شد برای حضرت محمد ؟ چرا خدا بعد از اون ارتباطش رو با بشر قطع کرده ؟

mahdi777;823499 نوشت:
اگه دست من بود میخواستم هر شب با خدا حرف بزنم، ولی الان حتی خواب هایی که میبینم یادم نمیمونه، من چیکار کنم دستم به ولی و وصی هم نمیرسد، چیکار کنم من گیج شده ام .

ببینید بحث اینکه چرا ما نمی توانیم با عالم غیب ارتباط برقرار کنیم بحث مفصلی است و ورود آن به این تاپیک باعث گسترده شدن بیش از پیش موضوعات این تاپیک میشود، می توانید به قسمت دوم پاسخگویی این پست مراجعه بفرمایید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=54867&p=819913#post819913

اما خداوند سخنش را به انسان های امینی سپرده است که به بشریت برسانند.

مسلم;823495 نوشت:
سوره مسد یک سوره است که اگر در دفتر نوشته شود فقط در حد یک خط می شود، پس در مقام مقایسه، باید با یک خط از سایر آثار آن را مقایسه کرد:

ممنون از توضیحاتتون. آیا معیاری وجود داره که نشون بده به طور مثل سوره مسد از شعرهای حافظ بلاغی تره؟

همین تک بیتی که فرمودید هم دارای نکات ادبی است، اما معجزه نیست:

نقل قول:
ای عنکبوت شکوه زکم رزقیت نکن
روزی رسان قویست ولی تار نازک است

مسلم;822907 نوشت:
پیامبری که از ناحیه خدا نباشد طبیعتا برای دنیا قیام کرده، چون خودش هم می داند آخرتی برای او در کار نیست، لذا انگیزه ای برای رفتار اخلاق مدارانه ندارد

چه کاری اگر انجام میشد، رفتار غیر اخلاق مدارانه به حساب می آمد؟

مسلم;823437 نوشت:
بله ادعا که هزینه نیاز نداره، باید دلیلتان را بیاورید؟ از توحید و نبوت و امامت و معاد گرفته تا نماز خواندن و روزه گرفتن و خمس و زکات و صدقه و... کدام اینها عربی هستند؟ بگویید تا وجود این تعالیم را از ادیان یهود و مسیحیت گرفته تا برخی از آنها را در ادیان شرقی چون بودیسم و هندوئیسم و جینیسم برایتان بیاورم.
وای از ان روزی که احساسات حاکم بر منطق شود؛ و بغض و کینه ای که دشمنان اسلام از روی تعصب در سایت ها و شبکه هایشان کاشته اند را ما درو کنیم!!

اعمال حج بطور کاملا دقیق، وجود چشم زخم، وجود اجنه، وجود ماههای حرام و...! (واژه اغلب نامناسب بود فقط!)

نقل قول:

آقای مسعود11 عزیز شما با دور کردن بحث از نگرش منطقی، به دنبال تحریک احساسات مخاطب هستید، در هر چیزی افراط و تفریط وجود دارد، حتی در اخلاق و مهربانی، به نظر شما کسی که اصلا روی مقاومت و ایستادگی نداشته و در برابر همه فقط لبخند می زند خوب است؟!

علاوه براینکه پیامبر(ص) در برابر کسانی که در خصوص خود ایشان ظلم کرده اند از حق خود عبور می کردند اما در برابر تعالیم اسلام سکوت نمی کردند، همان یهودی که بر سر راه پیامبر خاک و خاکستر می ریخت اگر به جای پیامبر(ص) بر علیه اسلام فعالیت می کرد مطمئنا پیامبر(ص) به گونه ای دیگر برخورد می کردند، نه لزوما با خشونت، اما نوع برخورد قطعا متفاوت می بود.

خیلی زشت است که انسان فرمان عفو عمومی هزاران نفری در فتح مکه و حتی بخشش وحشی قاتل حمزه را نبیند، اما کشته شدن نضربن حارث را اینقدر پررنگ ببیند، این نشان دهنده روحیه کسی است که به دنیال حق نیست، چون برای شناخت یک شخصیت باید همه قرائن زندگی آن شخص را در کنار هم دید، این نوع نگرش شما نگرش کسی است که از قبل در مورد یک شخصیت قضاوت کرده است و حال در تاریخ فقط به دنبال تأییداتی برای برداشت خودش است.
وقتی احساسات را کنار گذاشته، پیش داوری را رها کرده و همه قرائن را با هم ببینیم عقل می گوید کسی که عفو عمومی می دهد و کسی را هم که اعدام کرده به خاطر کینه شخصی نبوده، قتل چنین شخصی نمی تواند بی اخلاقی باشد بلکه حتما حکمتی دارد، و وقتی با این نگاه تاریخ را مطالعه کنیم، می بینیم در تمام نقشه های شیطانی مشرکین نقش داشته است(ر.ک:http://pasokhgoo.ir/node/1286)


یعنی به نظر شما، همکاری با مشرکا، بدتر از مشرک بودنه!!؟؟ تا اونجا که میدونم همون مشرکا اسلام آوردن و بخشیده شدن! ولی به این شخص چنین فرصتی داده نشد!
طبق کلام خودتون:"
آستانه صبر او به اندازه ای است که مردم او را به بداخلاقی متهم نکنند، و انگیزه‌ای برای اخلاق مضاعف ندارد، لذا در مواردی اگر با استقبال مردم مواجه نشود صبرش لبریز می‌شود"
پس حتی اگه یه بار صبرش لبریز بشه هم قبوله!

نقل قول:

لذا باید بین دفاع پیامبر(ص) از خدش و اسلام فاوت گذاشت، پیامبر(ص) نسبت به اولی فوق العاده سهل می گرفتند، اما نسبت به دومی خیر، تمام دستورات سنگسار و قطع دست آیا به ظلم در حق پیامبر(ص) مربوط می شود؟ یعنی آنها را برای دفاع از خودش جعل کرده است؟ سنگسار که در آیین مسیحیت و یهود هم بوده، چیز جدیدی نیست، و قطع دست هم که اولا مشروط به شرائط متعددی چون دزدی نکردن از روی فقر و... است، و ثانیا برای تأمین امنیت عمومی است، چه ربطی به خودخواهی پیامبر(ص) و اخلاق شخصی ایشان دارد؟
صدقه دادن برای دیدار با پیامبر(ص) هم پولی بوده که اسمش روی خودش است «صدقه» و باید به فقرا می داده اند، آخر پیامبر(ص) چه نفعی از آن می برده است؛ در بحث اگر دین نداریم لااقل آزادمرد باشیم.

منظور از آوردن سنگسار و قطع دست برای اثبات تغییر رویه ست! کسی که قبل از قدرت روشش مهربانیه، بعد از قدرت، قوانین خشونت آمیز قدیم رو اجرا میکنه!
برای قوانینی که به نفع پیامبر بوده، فرضا اینکه اگه زنی خودشو به پیامبر تقدیم کرد، پیامبر میتونه داشته باشدش!!

نقل قول:

آقا مسعود11 اگر انصاف دارید یک جمله ای که می گویم شما را قانع می کند، فردوسی و حافظ و سعدی و ابوالعلاء معری و... هر کسی دیگری که مثال بزنید در یک روند طبیعی به این آثار دست یافته اند، یعنی درس خوانده بودند، عمرشان را در این مسیر طی کرده بودند، آوردن چنین اثری از ایشان عجیب نیست، بلکه طبیعی است منتهی چون نبوغ داشته اند کمی برجسته شده اند، ولی بالاخره اثر ادبی آنها مطابق با قوانین طبیعی یعنی تلاش و تحصیل و... است، اما کسی که پیش هیچ کسی شاگردی نکرده، در عمرش دست به قلم نبرده، و... چنین شخصی یک کتابی بیاورد که عرب انگشت به دهان بماند قطعا معجزه است.
این حرف مسلمانان هم نیست که بگویید تعصب دارند، دکتر میلر که بزرگتریم مبلّغ مسیحیت در کانادا بود فقط به خاطر خواندن قرآن مسلمان شد!!
اگر واقعا به دنبال حق هستید می توانید کتاب "چگونه قرآن را شناختم» نوشته آقای «کینت گریک» استاد دانشگاه کمبریج را بخوانید. این را که دیگر ما روحانیون ننوشته ایم!


یعنی مشکل سواد داشن یا نداشتنه!؟ شاید اطرافتون نبوده، ما یه فامیلی داریم که 60 70 سالشه و تازه دو سه سال پیش رفته نهضت و حروف الفبا رو یاد گرفته! ولی از قبل اونم هزاران بیت شعر بلده و حتی بعضی اوقات خودشم شعر میگه! پس با این وجود این آشنای ما هم باید ادعای نبوت کنه!!
هر چند اونجا که گفته برای پاسخ به تحدی قران باید بی سواد بودو پیدا نمیکنم!!

[="Tahoma"][="Navy"]

به من بیاموز;822377 نوشت:
با سلام، من الان سالهاست بیماری پارانویا دارم و به خاطر همین بیماری به خیلی چیزا شک میکنم و بدبین میشم، از جمله چیزایی که من بهش شک کردم و بدبین شده ام اسلامه، من اعتقاد دارم چیزایی هستن که من نمیدونم ولی دلیل نمیشه اگه چیزی رو نمیدونم چشم و گوش بسته هر چی گفتن باور کنم .

مساله ای که شک منو قویتر میکنه احکام اسلامه، خیلی از احکام اسلام اصلا مناسب دنیای امروز نیست مثل تعدد زوجین، ازدواج کودکان، برده داری و خیلی مسائل دیگه که مربوط به مسائل تربیتی میشه.

چطور میتوانیم این اعتقاد را داشته باشیم که شخصی در این جهان مالک جسم و جانه انسان دیگری باشد ؟ چرا همش باید تحقیر بشیم ؟ چرا خداوند بزرگی و برتری اش را به رخ ما میکشد و ... چرا این همه تبعیض و ... چرا تسلیم شدن و اطاعت کورکورانه ؟

کمی که فکر میکنم میبینم این مسائل اصلا با ذات انسان سالم سازگار نیست، بلکه بیشتر شباهت به عقاید انسان مغروری دارد که میخواهد بر سراسر جهان حکومت کند .

جدا از اینها، این همه التماس خداوند را کردم پس کجاست اون رحمان و رحیم بودنش ؟ من چیز زیادی میخواهم ؟ میخواهم که مرا هدایت کند آیا این چیز زیادی است ؟ میخواهم که کمکم کند و حقیقت را به من بگوید .

علاوه بر اینها وقتی در سیر تاریخی اساطیر و خدایان جستجو میکنم میبینم بیشتر چیزی بودند برای ابراز برتری بر دیگران و نوعی سلاح که از جهل دیگران سوء استفاده بشود .

لطفا پاسخ بدید بهم، از کجا بفهمم اسلام هم مانند سایر ادیان دست ساخته ی انسان ها و شیاطین نیست ؟


سلام
اسلام باور و عمل است
چند روزی به صدق به آن عمل بکنیم
اگر کام ما از مهر الهی شیرین نشد آنوقت می توانیم اعتراض کنیم.
و البته در اسلام بالاترین نوع اطاعت و بندگی آنست که از روی محبت و ادراک جمال و جلال الهی باشد
یا علیم[/]

سعدی شیرازی;823562 نوشت:
ممنون از توضیحاتتون. آیا معیاری وجود داره که نشون بده به طور مثل سوره مسد از شعرهای حافظ بلاغی تره؟

ممنونم از دقت نظر شما

ببینید جناب سعدی شیرازی عزیز، چند نکته در خصوص مقایسه آثار ادبی با قرآن باید خدمت شما عرض کنم:

اول: اسلوب قران کریم یک اسلوب نویی است، یعنی قرآن کریم در سبک نوآوری داشته، اما نظم خب قالب های مشخصی دارد مثل قصیده و غزل و مثنوی و...، لذا از نظر اسلوب نوآوری شکل نگرفته بلکه اشعار محتوایی است که در این قالب ها ریخته می شود، اما سبک قرآن یک سبک نو است، که سابقه نداشته، لذا با اندکی مهارت می توان آیات قرآن را (از روی اسلوب) از لابلای متون فصیح عربی حتی نهج البلاغه تشخیص داد، و به همین خاطر است که عموما کسانی که به دنبال آوردن مشابه قرآن هم بوده اند از همان اسلوب قرآن استفاده کرده اند، غافل از آنکه این دیگر تقلید است نه مبارزه!!!

دوم: در مقام مقایسه فقط اسلوب ظاهری ملاک نیست، بلکه محتوا نیز ملاک است، در همین سوره مسد می بینید که موعظه در موضوعات مختلف شکل گرفته، و حتی پیشگویی اتفاق افتاده است، خب اینها را هم در مقایسه باید لحاظ کرد.

سوما: اما نکته سومی که خیلی مهمتر است، این است که معجزه یعنی فعلی که دیگران از آن عاجز هستند، این معجزه می تواند خود فعل باشد یا می تواند روش تحقق آن باشد، به عنوان مثال خارج کردن شتر از دل کوه بدون استفاده از ابزار طبیعی معجزه است، اما اگر کسی در دل کوه را خالی کند، سپس شتری به آن وارد کند، و دوباره کوه را مسدود کند و سپس به عنوان معجزه آن را بشکافد و شتر را بیرون بیاورد این دیگر معجزه نیست! می بینید هر دو فعل یکی است اما اولی معجزه است و دومی خیر، حال باید توجه کنید تمام آثار ادبی که ذکر کردید توسط ادیبان فارسی زبان، یا عرب زبان و انگلیسی زبان و... نوشته شده است، یعنی کسانی که در این عرصه خبره بوده و عمرشان را در راه کسب این علوم صرف کرده اند، تخصصشان سرودن شعر یا متون ادبی است، اما قرآن را کسی آورده که هیچ سابقه ای در این امور ندارد، نه شاگردی کرده، نه تا به حال دست به قلم برده است.

جناب مسلم

اولاً در زمانی که ادبیات به صورت شفاهی رواج داره، یادگیری ادبیات بدون خواندن کتاب ممکن نیست؟ شاید این تصور از اینجا به وجود آمده که ما برای یادگیری شعر نیازمند خواندن کتابیم و هیچ کسی در بازار برای ما قصیده نمی خونه. حتی عدم آموزش می تونه به ایجاد یک اسلوب نو کمک کنه.

اما دلیل اصلی که هیچ کسی نمی تواند تحدی قرآن را برآورده کند، همان چیزیه که اشاره فرمودید:

نقل قول:

اگر دقت کنید. قرآن در آیاتی که این ادعا را میکند میگوید مخلوقات قادر به نوشتن چیزی مثل قرآن نیستند نه خدا و مخلوقات!! شاید عجیب باشد ولی وقتی کسی آیۀ اول سورۀ مؤمنون(قد افلح المؤمنون) را به شکل «قد افلح الصالحون» تغییر دهد. نمیتوان اینرا آیه ای مثل قرآن دانست زیرا کاملا" مشهود است که از آیات خود خدا استفاده کرده است و این قابل قبول نیست ؛ زیرا خداوند فرموده:«اگر جن و انس جمع شوند نمیتوانند مثل قرآن بیاورند.» نه اینکه ما از حرف خود خدا استفاده کنیم.اگر از آیات قرآن استفاده کنیم اسمش نمیشود آیه ای مثل قرآن میشود تقلیدی از قرآن.
http://www.askquran.ir/thread12650.html

قرآن اسلوب خاصی داره. اگر این اسلوب رعایت نشه، متن آورده شده مثل قرآن نیشه. اما اگر رعایت بشه، چون ما داریم از اسلوب قرآن تقلید می کنیم، این به عنوان "کمک گرفتن از خدا" تلقی میشه و باز هم شرایط تحدی را برآورده نمی کنه.

شما بدون کمک نیمایوشیج هم نمی تونید شعری مثل شعرهای نیمایوشیج بگید. در واقع هر کسی که شعری در قالب نیمایی بگه، داره از الگویی استفاده می کنه که نیما ایجاد کرده و در نتیجه از نیما کمک گرفته.

برخی علمای اسلامی، شروط دیگری را نیز به تحدی افزوده اند. به طور مثال گفته اند که متن آورده شده باید سعادت دنیا و آخرت را تضمین کند. خب اگر ما بتونیم اثبات کنیم که قرآن چنین ویژگی رو داره دیگه برای اثبات وحیانی بودنش نیاز به تحدی نخواهیم داشت:

نقل قول:
آیا ما نمیتوانیم یک جملۀ حکیمانه را حرفی مثل قرآن بنامیم؟

پاسخ منفی است!! توجه کنید که قرآن میفرماید آیه ای مثل قرآن و نیز شرایط خاصی در آیات مربوط به این بحث برای این مسابقه مطرح میکند. شما باید ابتدا آن شرطها و خواص را بشناسید بعد جمله ای مثل قرآن بیاورید. حالا با چند مورد از این شروط آشنا میشویم:

۱.اگر دقت کنید. قرآن در آیاتی که این ادعا را میکند میگوید مخلوقات قادر به نوشتن چیزی مثل قرآن نیستند نه خدا و مخلوقات!! شاید عجیب باشد ولی وقتی کسی آیۀ اول سورۀ مؤمنون(قد افلح المؤمنون) را به شکل «قد افلح الصالحون» تغییر دهد. نمیتوان اینرا آیه ای مثل قرآن دانست زیرا کاملا" مشهود است که از آیات خود خدا استفاده کرده است و این قابل قبول نیست ؛ زیرا خداوند فرموده:«اگر جن و انس جمع شوند نمیتوانند مثل قرآن بیاورند.» نه اینکه ما از حرف خود خدا استفاده کنیم.اگر از آیات قرآن استفاده کنیم اسمش نمیشود آیه ای مثل قرآن میشود تقلیدی از قرآن.

۲.قرآن کتابیست که سعادت دنیا و آخرت انسانهای صالح را تضمین میکند(درست بودن این ادعای قرآن را در بحث نبوت و معجزه بودن قرآن اثبات میکنیم.)پس هر کس بخواهد چیزی مثل قرآن بیاورد باید چیزی بیاورد که سعادت اخروی فرد نیز تضمین شود واینجاست که همان نقص مطلق دانش بشر مطرح میشود.

۳.قرآن یک اثر ادبی فوق العادۀ جهان عرب است. ابتدا آنرا شعر نامیدند و شعرای عرب سعی در رقابت با آن کردند و نتوانستند لذا آنرا جادو خواندند! این امر در میان عرب که در شعر و شاعری سری بلند در بین ملل داشت ، نشانگر معجزه بودن قرآن است. اکنون هم اگر کسی بخواهد مثل قرآن بیاورد باید جملاتی را نقل کند که به لحاظ ادبی اقلا" کم نظیر باشد.

۴.سخنان قرآن سخنان خداست. این سخنان را یا خدا برای اولین بار آورده است یا اینکه قبلا" خودش در کتب آسمانی پیشین آنها را بیان داشته است.اگر کسی بخواهد مثل قرآن بیاورد باید هر چه میگوید از خود بگوید ، نه اینکه از افراد دیگر یا بحثهای فلسفی و حقوقی روز استفاده کند.

۵.حرفهای خدا در هر زمانی کاربرد دارد و به غیر از یک گروه که به دنبال فساد هستند و برای رسیدنم به این هدف وجود خدا را نفی میکنند این را قبول دارند. سخنان قرآن هرگز به لحاظ علمی و کلامی قابل رد کردن نیست. پس هر کس بخواهد مثل قرآن بیاورد باید سخنانی «منطقی» و خلل ناپذیر بیاورد.

۶.قرآن به زبان «عربی» نازل شده است و گنجایش بالای زبان عربی خود باعث این شده است که کلام خدا در بهترین وجه به دست ما برسد. خداوند نیز بر «عربی» نازل کردن قرآن تأکید دارد. پس هر کس که بخواهد مثل قرآن بیاورد باید متنی عربی بیاورد. این شرط برای مردم غیر عرب خیلی سحت است! چنانکه وقتی یکبار اسرائیل سعی کرد قرآن را تحریف کند فقط در یک صفحه پنجاه غلط املایی پیدا شد! راجع به تحریف ناپذیری قرآن هم بعدا" سخن میرانیم.

http://www.askquran.ir/thread12650.html

Masood11;823593 نوشت:
اعمال حج بطور کاملا دقیق، وجود چشم زخم، وجود اجنه، وجود ماههای حرام و...! (واژه اغلب نامناسب بود فقط!)

خب همین که واژه اغلب به اقلیتی از احکام تقلیل یافت خیلی گام بلندی بود، اما در مورد آنچه که اشاره کرده اید:

اولا: چشم زخم یا «Evil eye» در بسیاری از فرهنگ ها وجود دارد و مختص عرب نیست، حتی در بین اروپا و آمریکا، می توانید به ویکی پدیا مراجعه کنید.
ثانیا: متاسفانه در مورد وجود اجنه هم باید عرض کنم مختص اعراب نیست، می توانید با نگاه به آیات متعدد عهد عتیق و عهد جدید بفهمید که حداقل در بین مسیحیان و یهودیان که از آمریکا و اروپا گرفته تا آسیا و آفریقا پراکنده اند، چنین اعتقادی وجود دارد:
آیاتی چون: إشعيا 8 : 19، إشعيا 29 : 4، لاويان20: 27، تثنيه 18: 12؛ دوم پادشاهان 23: 24، سموئيل 28: 7- 24 در عهد قدیم، و آیات متي 9: 34 و 39، اول قرنتيان 6: 3، لوقا 4: 33ـ36 و... در عهد جدید.

همچنین مراسمات جن گیری در مناطق مختلف جهان خصوصا آفریقا نشان می دهد نمیتوان وجود جن را متعلق به فرهنگ عرب دانست.

در مورد اعمال حج هم اولا: بنیانگذار این مراسم ابراهیم ع بوده است و مردم عرب به تبعیت از او این مراسم را انجام میداده اند و ثانیا باید دقت کند هر دینی یک نقطه جغرافیایی خاص را مقدس دانسته و ملاک و معیار وحدت و اتحاد قرار می دهد، و عموما در جایی است که آن دین نزول یافته است، همانطور که در ادیان شرقی هم محل رسیدن بودا یا سایر تیرتانکارها به نیروانا را معابدی برای عبادت ساخته اند. لذا وجود چنین مرکزی در عربستان واعمال خاص ربطی به فرهنگ عربی ندارد.

و اما در مورد ماه های حرام، بله جنگیدن در این ماهها طبق سنت عربی (علی الظاهر) ممنوع بوده و اسلام آن را امضاء کرده است، اما شما می گویید اگر دینی در جایی ظهور کرد و دید یک فرهنگ خوبی در بین مردم آن منطقه هست، برای اینکه انگ فهنگی بودن به آن دین نزنند باید آن فرهنگ را از میان ببرد؟ شما اگر در منطقه ای به عنوان پیامبر مبعوث شوید برای اینکه پشت سر شما حرف در نیاورند همه فرهنگ آن منطقه چه خوب و چه بد را نابود میکنید؟ یا می گویید فرهنگ های خوب را امضاء می کنم، آنها باشند، ولو اینکه مردم بگویند آقای مسعود11 تحت تاثیر فرهنگ منطقه اش بوده!!!
منطقی قضاوت کنید خواهش میکنم

Masood11;823593 نوشت:
یعنی به نظر شما، همکاری با مشرکا، بدتر از مشرک بودنه!!؟؟ تا اونجا که میدونم همون مشرکا اسلام آوردن و بخشیده شدن! ولی به این شخص چنین فرصتی داده نشد!

کجا همه مشرکان اسلام آوردند؟ آیات سوره توبه که برای اولتیماتوم به مشرکین بود که در ماجرای فتح مکه نازل نشد، موقع فتح مکه هر کسی که مشرک هم بود و در خانه خودش ماند در امان بود و پیامبر(ص) فرموده بود شعار ورود به مکه این باشد: امروز روز مرحمت است.
از بیرون که نگاه کنید اصلا کاری به پیامبرص نداریم اگر به شما بگویند یک مردی هست که هزاران نفری که در حق خودش ظلم کرده بودند را بخشیده اما یک نفری که مانند آنها در حق خود او ظلم نکرده را به اعدام محکوم کرده، هر عقل و منطقی می گوید چنین انسانی قاتل و خونریز نیست، و هدفش انتقام نیست، والا اول آن کسانی را میشکت که در حق خود او ظلم کرده اند، پس جرم آن شخص، جرم خاصی بوده است.

Masood11;823593 نوشت:
پس حتی اگه یه بار صبرش لبریز بشه هم قبوله!

خواهش می کنم مغالطه نکنید، منظورم از صبر، صبر مطلوب است، والا اینکه انسان ببینید جلوی چشمش دارند به دیگران ظلم می کنند و خون میریزند ودخترانشان را زنده به گور می کنند و در برابر تکه سنگ و چوب خم و راست می شوند، و صبر کند، خوب است؟ هر عاقلی می فهمد این که مراد نیست، منظور صبر مطلوب است، این که هر کسی در حق خصوصی خود ایشان ظلم می کند پیامبر (ص) صبر کرده و با او از روی کینه و غضب برخورد نمی کند اما در برابر حقوق اجتماعی مسلمانان نباید بی تفاوت بود، این صبر نیست، این بی رگ بودن است!!!

Masood11;823593 نوشت:
منظور از آوردن سنگسار و قطع دست برای اثبات تغییر رویه ست! کسی که قبل از قدرت روشش مهربانیه، بعد از قدرت، قوانین خشونت آمیز قدیم رو اجرا میکنه!
برای قوانینی که به نفع پیامبر بوده، فرضا اینکه اگه زنی خودشو به پیامبر تقدیم کرد، پیامبر میتونه داشته باشدش!!

حکم سنگسار و قطع دست و اینها همه قبل از فتح مکه ابلاغ شده اند، یعنی هنوز پیامبر(ص) به قدرت نرسیده بودند، ثانیا عرض کردم اگر انسان انصاف داشته باشد می بیند این احکام در برابر جرائم اجتماعی وضع شده اند و پیامبر(ص) از انها نفعی می برد.
در مورد دومی هم باید عرض کنم این شبهه دیگه خیلی کهنه شده، عموم زنهای پیامبر زنانی بوده اند که نه از خانواده های ثروتمند بوده اند و نه چنان زیبا و دلربا که انگیزه های دیگر وسط بیاید، علاوه ب اینکه سایر قرائن نشان می دهد پیامبر(ص) به دنبال این امور نبوده، و الا همان ابتدای بعثت به او گفتند بیا بهترین دخترانمان را به تو میدهیم، هر چقدر مال و ثروت بخواهی به تو میدهیم دست از سخنانت بردار و او نپذیرفت.
پس تمام سخنان اینچنینی از پیش فرضهایی نشأت گرفته که انسان با آنها وارد بحث میشود، و همین است که انسان را از حقیقت جویی باز میدارد.

Masood11;823593 نوشت:
یعنی مشکل سواد داشن یا نداشتنه!؟ شاید اطرافتون نبوده، ما یه فامیلی داریم که 60 70 سالشه و تازه دو سه سال پیش رفته نهضت و حروف الفبا رو یاد گرفته! ولی از قبل اونم هزاران بیت شعر بلده و حتی بعضی اوقات خودشم شعر میگه! پس با این وجود این آشنای ما هم باید ادعای نبوت کنه!!
هر چند اونجا که گفته برای پاسخ به تحدی قران باید بی سواد بودو پیدا نمیکنم!!

صد در صد این هست، اصلا معجزه یعنی فعلی که تحقق می یابد از طریق غیر عادی باشد، والا با ابزار طبیعی می توان شتر هم از دل کوه بیرون آورد، مثلا اگر کسی در دل کوه را خالی کند، سپس شتری به آن وارد کند، و دوباره کوه را مسدود کند و سپس به عنوان معجزه آن را بشکافد و شتر را بیرون بیاورد این معجزه است؟!! متاسفانه شما به جای نگرش منطقی به دنبال به احساسات کشاندن بحث هستید.
تمام پیرمردان و پیرزنانی هم که می گویید شعر حفظ هستند اشعاری بوده که در کودکی یاد گرفته اند، یا ذوقی داشته اند و شعر می گویند، همه اینها طبیعی است و مصادیق متعددی دارد، ما از افعال غیر طبیعی سخن می گوییم.

امیدوارم با نگرش منطقی به بحث نگاه کنید

در مورد پیشگویی، خب ایمان نیاوردن ابولهب محتمل ترین پیش بینی بود که در آن زمان می شد داشت. من هم پیشگویی می کنم که ترامپ هیچوقت پیرو ولایت فقیه نمیشه.

در مورد پیشگویی سوره روم هم باید گفت که مسلمانان آن زمان کلا طرفدار پیروزی روم بودند. چون رومیان مسیحی بودند.

سعدی شیرازی;823592 نوشت:
چه کاری اگر انجام میشد، رفتار غیر اخلاق مدارانه به حساب می آمد؟

این رو هم اگر پاسخ بفرمایید ممنون میشم.

سعدی شیرازی;823664 نوشت:
اولاً در زمانی که ادبیات به صورت شفاهی رواج داره، یادگیری ادبیات بدون خواندن کتاب ممکن نیست؟ شاید این تصور از اینجا به وجود آمده که ما برای یادگیری شعر نیازمند خواندن کتابیم و هیچ کسی در بازار برای ما قصیده نمی خونه. حتی عدم آموزش می تونه به ایجاد یک اسلوب نو کمک کنه.

جناب سعدی عزیز روشن است که چنین حرفی منطقی نیست، بله در صورتی که یک شخص علاقه به شنیدن شعر داشته و در محافل شعر شرکت میکرده، و کم کم به مرور زمان گاهی اشعاری هم می سروده، و بالاخره در سابقه اش نشانه ای از این امور دیده شده بود میشد چنین نتیجه ای گرفت، اما کسی که عمرش را یا در قبائل حاشیه نشین یا به دور از فضاهای شاعرانه عرب سپری کرده، بلکه ایشان و اشعارشان را مذمت می نموده است، و قبل از این کتاب هیچ شعری، هیچ سخن شاعرانه ای، هیچ مدحی از شعراء، هیچ نوشته ای، هیچ قرینه ای دیده نمیشود، روشن است که چنین نتیجه ای منطقی نیست و نشأت گرفته از نگاهی بدبینانه است.

علاوه بر اینکه او از نظر محتوای هم سخنانی میگفته که هیچ اطلاعی از آنها نداشته، سخنانی از اناجیل و تورات، افشای اسرار درونی منافقین! اعجزا علمی چون جنسیت در گیاهان واثر انگشت و رستاخیز انرژی ها و پیشگویی های علمی و...

سعدی شیرازی;823664 نوشت:
شما بدون کمک نیمایوشیج هم نمی تونید شعری مثل شعرهای نیمایوشیج بگید. در واقع هر کسی که شعری در قالب نیمایی بگه، داره از الگویی استفاده می کنه که نیما ایجاد کرده و در نتیجه از نیما کمک گرفته.

ببینید برای مقایسه دو اثر هنری حتما لازم نیست دارای اسلوب واحد باشند، بلکه می توان اشعار نیمایی را با اشعار حافظ مقایسه کرد و مزایا و برتری هر کدام نسبت به دیگری همچنین گیرایی اسلوب در نکاه مخاطب را با هم مقایسه کرد، تقلید لازم نیست.

سعدی شیرازی;823666 نوشت:
در مورد پیشگویی، خب ایمان نیاوردن ابولهب محتمل ترین پیش بینی بود که در آن زمان می شد داشت. من هم پیشگویی می کنم که ترامپ هیچوقت پیرو ولایت فقیه نمیشه.

بله در شرایط فعلی درست است، اما قرار بود مکه به دست مسلمانان فتح شده و قریب به اتفاق اهالی آن حتی ابوسفیان مسلمان شود، اگر شما بدانید که روزی آمریکا توسط ایران فتح شده و قریب به اتفاق ایشان حتی امثال بوش یا اوباما هم مسلمان میشوند چه؟ آن موقع هم چنین احتمالی را در مورد ترامپ نمی دهید؟ شرایط آن روز مکه و مدینه، با امروز ایران و آمریکا فرق می کند، برای تصور درست مسئله باید شرایط یکسان برای هر دو تصور کنید.

علاوه براینکه پیشگویی های دیگر را چه می کنید؟ مثلا قطع نسل عاص بن وائل در سوره کوثر، آیا اراده بچه دار شدن یا نشدن عاص و فرزندانش هم محتمل بوده؟!!

سعدی شیرازی;823666 نوشت:
در مورد پیشگویی سوره روم هم باید گفت که مسلمانان آن زمان کلا طرفدار پیروزی روم بودند. چون رومیان مسیحی بودند.

چه ربطی به طرفداری دارد؟ مگر به خاطر طرفداری مسلمانان بوده که رومیان پیروز شده اند؟ قرآن نتیجه جنگ را حتی قبل از وقوع جنگ پیشگویی کرده است! این چه ربطی به خواسته قلبی مسلمانان دارد؟!!!

سعدی شیرازی;823667 نوشت:
چه کاری اگر انجام میشد، رفتار غیر اخلاق مدارانه به حساب می آمد؟
این رو هم اگر پاسخ بفرمایید ممنون میشم

جواب این هم واضح است، من به خاطر وضوح جواب از کنار آن گذشتم، اگر مانند سلاطین کسی جرأت بی احترامی به ایشان را نداشت، به جای اینکه به عیادت مرد یهودی برود، اصحابش را می فرستاد تا پدرش را در بیاورند، اگر وحشی قاتل عمویش را نمی بخشید! اگر بعد از فتح مکه به جای فرمان عفو عمومی مانند سلاطینی که انحصار شهر را می شکستند برخورد کرده و انتقام میگرفت، خلاصه تفاوت رفتار ایشان با پادشاهان، نادرشاه و آغا محمدخان و رضاشاه و...، تفاوت خیلی روشن است.

مسلم;823684 نوشت:
علاوه بر اینکه او از نظر محتوای هم سخنانی میگفته که هیچ اطلاعی از آنها نداشته، سخنانی از اناجیل و تورات

یعنی ایشان هیچ رفت و آمدی با ورقه ابن نوفل، پسر عموی خدیجه نداشته اند؟
مسلم;823684 نوشت:
اعجزا علمی چون جنسیت در گیاهان واثر انگشت و رستاخیز انرژی ها و پیشگویی های علمی و...

در مورد اعجاز علمی، تاپیک زیر را ببینید:
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=47302
مسلم;823684 نوشت:
مثلا قطع نسل عاص بن وائل در سوره کوثر، آیا اراده بچه دار شدن یا نشدن عاص و فرزندانش هم محتمل بوده؟!!

http://www.askdin.com/showthread.php?t=34219
مسلم;823684 نوشت:
چه ربطی به طرفداری دارد؟

ربطش اینه که در هر صورت این پیشگویی مطرح میشد.

جدای از این موضوع، در مورد تفسیر سوره روم هم اختلاف نظر هست که در آدرس زیر می تونید مطالعه بفرمایید:
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=51595&page=2

مسلم;823684 نوشت:
اگر مانند سلاطین کسی جرأت بی احترامی به ایشان را نداشت ...

خب ایشان پس از تشکیل حکومت، برای توهین کنندگان مجازات اعدام را در نظر گرفتند:

نقل قول:
از روایات و فرمان مؤکّد پیامبر(ص) در مورد کشتن شخصی که او را دشنام می‌دهد، و نیز از مورد عفو قرار نگرفتن سب کنندگان به پیامبر در فتح مکه، و همچنین از فرمان آن حضرت به تمام مسلمانان که فرمود: «من سمع احداً یذکرنی فالواجب علیه أن یقتل من یشتمنی ؛ [28] هر که بشنود شخصی مرا دشنام می‌دهد، پس واجب است بر شنونده که او را بکشد»، چنین بر می‌آید که کشتن چنین فردی نه تنها واجب است، بلکه فوراً باید اقدام به قتل او کرد؛ چرا که این، فرمان پیامبر است.
برخی از فقیهان عالی مقام نیز با تصریح به اینکه «ریختن خون دشنام دهنده، حلال است»، حکم به وجوب قتل او کرده‌اند؛ اما برخی دیگر آن را جایز دانسته‌اند. محقق حلی در تعبیر به جواز کرده و فرموده:
«من سبّ النبی جاز لسامعه قتله »؛ [29] اما آیت الله خویی تعبیر به وجوب دارد و می‌فرماید:
«یجب قتل من سب النبی علی سامعه مالم یخف الضرر علی نفسه او عرضه او ماله، او ماله الخطیر ؛ [30] بر شنونده واجب است کشتن کسی که به پیامبر دشنام داده است، در صورتی که بر جان یا آبرو یا مال فراوان خود ترس نداشته باشد».

http://www.ensani.ir/fa/content/58730/default.aspx

به من بیاموز;823387 نوشت:
حالا زندگی در بردگی و اسارت بهتر است یا آزاده مردن ؟ آن هم زمانی که برده به عنوان نوعی کالا مورد استفاده قرار میگرفت.

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج

سلام
زندگی در بندگی بهتر از آزاد بودن است

بندگی خدای حکیم و رحیم و...

خب مشکلی نیست شما این آزمون رو انجام دهید

به مدت یک هفته چشمانتان را ببندید و هیچ نوری را مشاهده نکنید(نه یک ساعت ) شما چشمانتون رو ببنید و یک باره به نور نگاه کنید نترسید وقتی چشمانتان خوب به تاریکی عادت کرد این عاقلانه است که به یک باره به نور نگاه کنید؟

یا اینکه به خورشید نگاه کنید بدون هیچ وسیله ایی و با چشم غیر مسلح نگاه کنید آیا این عاقلانه است؟ یا جاهلانه؟
کدام عقلی می گوید بدون تجهیز مناسب چشم به خورشید نگاه باید کرد؟

شما وقتی خار توی پای ناموس اربابتون میره شیون و داد و فریاد میکنین، ولی وقتی ناموس دیگری میاد و کنیز اربابتون میشه و مورد استفاده جنسی قرار میگیره میگین عیب نداره ، آرزوش بوده ...

شما وقتی خار توی پای ناموس اربابتون میره شیون و داد و فریاد میکنین، ولی وقتی ناموس دیگری میاد و کنیز اربابتون میشه و مورد استفاده جنسی قرار میگیره میگین عیب نداره ، آرزوش بوده ...

سوال من از کارشناس اینه، چطوری دنیا تونسته جلوی رابطه ما با خدارو بگیره ؟ چه چیز تونسته جلوی نور آسمان ها و زمین رو بگیره ؟ البته شما اعتقاد دارید که فقط خیر وجود دارد و شر وجود ندارد، من از شما میپرسم شما که میگی غرور همون نبودم تواضع هستش، چه چیز جلوی الله رو گرفته و نمیزاره دنیا همه جاش در کمال الهی باشد ؟

برای پیدا کردن جواب این سوال باید ببینیم شیطان چیه ؟ شیطان موجودی هستش که میخواد بگه من برترم ...

خدا چیه ؟ خدا همه چیزه ...

اسلام چی میگه ؟ میگه الله برتره از شما ...

حالا اگه این وسط الله همون شیطان بود ، چه جوابی داری به خدا بدی وقتی ازت میپرسه چرا رفتی غیر منو پرستش کردی ؟ چرا رفتی برای بار چندم گولش رو خوردی ؟ مجبورت کرد ؟ دعوتت کرد همین ...

حالا الله چیه ؟ الله کسی هستش که اسلام میگه خداست و برتره .

شیطان چی میخواد ؟ میخواد بهش سجده کنن مثل خدا .

موضوع قفل شده است