چگونگی بحث و گفتگو با پیروان دیگر فرق و مذاهب اسلامى

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چگونگی بحث و گفتگو با پیروان دیگر فرق و مذاهب اسلامى

عرض سلام و ادب خدمت كارشناس گران قدر و كاربران عزيز.

من از كشور افغانستان هستم و در آنجا زندگى ميكنم. در كشور من تعداد اهل سنت نسبت به شيعه دوازده امامى بسيار زياد است. ما با هم عهد اخوت بسته ايم. مربى و چند تن ديگر از همتيمى هاى من عالم دينى هستند تقريباً. من هم تا اندازه اى از قرآن و احاديث و عقايد و مسائل فلسفى آگاهى دارم. بعضى اوقات با هم در مورد عقائد مان به بحث ميپردازيم اما از راه جدال احسن و برهان. آيا من، بعنوان برادر آنها وظيفه دارم تا به آنها راه حق را نشان دهم و بگويم كه راه اهل سنت به اين دلايل، اشتباه است؟

من بيشتر تلاش ميكنم تا از قرآن براى آنها استدلال كنم اما چونكه به احاديث آگاهى كامل ندارم، نميتونم از اين آيات بعنوان برهان و دليل استفاده كنم. همچنان بعضى از احاديث صحيح ما مورد قبول آنها نيست. چى كار بايد بكنم؟.

مثلاً، آنها منظور از واژه (مولا) در حديث غدير را دوست و ياور ميدانند. اگه من بگم كه منظور، سرپرستى و رهبرى است ميگن: پيامبر ميتوانستند واژه وصى و رهبر را بجاى (مولا) استفاده كنند اما نكردند. يا مثلاً آنها رواياتى در كتب حديثى مشهور خود دارند كه از پيامبر نقل شده و درمورد فضائل ابوبكر و عمر وعثمان است! من چطور ميتونم استدلال كنم كه اين روايات جعلى هستند؟؟!!

خدا ميدونه كه نيت من فقط هدايت برادرامه!

لطفاً كمكم كنيد.

با سپاس.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

farshadahmadi;817739 نوشت:
عرض سلام و ادب خدمت كارشناس گران قدر و كاربران عزيز.

من از كشور افغانستان هستم و در آنجا زندگى ميكنم. در كشور من تعداد اهل سنت نسبت به شيعه دوازده امامى بسيار زياد است. ما با هم عهد اخوت بسته ايم. مربى و چند تن ديگر از همتيمى هاى من عالم دينى هستند تقريباً. من هم تا اندازه اى از قرآن و احاديث و عقايد و مسائل فلسفى آگاهى دارم. بعضى اوقات با هم در مورد عقائد مان به بحث ميپردازيم اما از راه جدال احسن و برهان. آيا من، بعنوان برادر آنها وظيفه دارم تا به آنها راه حق را نشان دهم و بگويم كه راه اهل سنت به اين دلايل، اشتباه است؟

من بيشتر تلاش ميكنم تا از قرآن براى آنها استدلال كنم اما چونكه به احاديث آگاهى كامل ندارم، نميتونم از اين آيات بعنوان برهان و دليل استفاده كنم. همچنان بعضى از احاديث صحيح ما مورد قبول آنها نيست. چى كار بايد بكنم؟.



با سلام و عرض ادب
1) از آنجا که عترت(علیهم السلام) نقطه ی ثقل امت اسلامی است،‌ بهترین نحوه ی دفاع از مکتب تشیع در میان اهل سنت باز گو نمودن جایگاه رفیع عترت(علیهم السلام) از قرآن و روایات مورد قبول اهل سنت است. بی شک بیان فضائل و مکارم اخلاق ائمه(علیهم السلام) و بیان جایگاه علمی بلا منازع عترت(علیهم السلام) قلب هر انسان آزاده ای را به سوی آنان راهنمایی و متمایل می سازد.

عبدالسلام هَرَوِی‏ می گوید: از امام رضا(علیه السلام) شنیدم که چنین می فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیَا أَمْرَنَا»؛ خداوند رحمت کند کسی را که امر ما را زنده بدارد. عرض کردم: «وَ کَیْفَ یُحْیِی أَمْرَکُمْ»؟؛ چگونه امر شما زنده می شود؟ حضرت فرمودند: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ یُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا»؛[1] به آموختن علوم ما و تعليم دادن آن به مردمان، چه اگر مردمان از آن تعاليم والا كه در سخنان ماست آگاه گردند، پيرو ما خواهند گشت.

2) بدیهی است که تبعیت حقیقی از عترت(علیهم السلام) در انجام واجبات دینی و دوری از گناه و رذایل اخلاقی و محبت و رابطه ی حسنه با مردم است. امری که خود بالاترین تبلیغ عملی بوده و موجبات گرایش و علاقمندی مخالفین را به مذهب شیعه را فراهم می سازد. اهمیت این امر به گونه است که در احادیث فراوانی ائمه(علیهم السلام) معیارهای شیعیان و پیروان خود را بیان فرموده اند. در یکی از این احادیث می خوانیم که امام صادق (علیه السلام) به ابو اسامه فرمودند: «عَلَيْكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ وَ كُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِكُمْ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ وَ كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْناً وَ عَلَيْكُمْ بِطُولِ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ فَإِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا أَطَالَ الرُّكُوعَ وَ السُّجُودَ هَتَفَ إِبْلِيسُ مِنْ خَلْفِهِ وَ قَالَ يَا وَيْلَهُ أَطَاعَ وَ عَصَيْتُ وَ سَجَدَ وَ أَبَيْتُ»؛[2] بر تو باد به تقوای الهی و ورع و تلاش و راستگویی و امانتداری و خوش اخلاقی و حسن جوار. مردم را با غیر زبان هایتان دعوت کنید. زینت باشید و مایه ی عیب و عار و ننگ نباشید و بر شما باد به طولانی کردن رکوع و سجود؛ پس هرکدام از شما وقتی رکوع و سجودش را طولانی می کند، شیطان از پشت سر او فریاد می زند: «ای وای! او اطاعت کرد و من نافرمانی کردم، و او سجده کرد و من از سجده سر باز زدم.

و در روایت دیگری امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «... فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرِعَ فى‏ دينِهِ وَ صَدَقَ الْحَديثَ وَ أَدَّى الْأَمانَةَ وَ حَسُنَ خُلْقُهُ مَعَ النَّاسِ قيلَ هذا جَعْفَرِىٌّ فَيَسُرُّنى‏ ذلِكَ وَ يَدْخُلُ عَلَىَّ مِنْهُ السُّروُرُ وَ قيلَ هذا أَدَبُ جَعْفَرٍ وَ إِذا كانَ عَلى‏ غَيْرِ ذلِكَ دَخَلَ عَلَىَّ بَلاؤُهُ وَ عارُهُ وَ قيلَ هذا أَدَبُ جَعْفَرٍ ...»؛[3] بدرستى كه هرگاه مردى از شما در دين خود ورع داشته باشد، راست گويد، امانت را بپردازد و با مردم خوش‏رفتارى كند، مى‏ گويند اين «جعفرى» است، اين امر مرا مسرور مى‏ سازد و خوشحال مى ‏شوم و گفته مى‏ شود اين، ادب جعفر است؛ ولى چنانچه غير از اين باشد، ننگ و عارش نصيب من مى‏ شود و مى‏ گويند اين، ادب جعفر است!

3) شناخت آموزه های دینی امری واجب بر همه ی مکلفین است. از آنجا که آموزه های مکتب تشیع مبتنی بر عقل سلیم و نقل مورد قبول عامه بوده،‌ شیعه بسیاری از اعتقادات خویش را با استناد به منابع اهل سنت و بدون اینکه به نقل خویش مبتنی سازد ثابت می نماید.

4) از آنجا که مسائل اختلافی بین شیعه و سنی امری گسترده است شما می توانید به صورت جزئی سؤال مورد نظر خویش را طرح نموده و پاسخ آنرا دریافت فرمائید؛ هر چند که مطالب بسیاری در این حوزه در سایت مورد بررسی قرار گرفته که شما می توانید بدانها رجوع نمائید.

موفق باشید.



[/HR] [1] . عیون اخبار الرضا(علیه السلام)،‌ ج1، ص307.

[2] . الکافی، الکلینی، ج2، ص78.

[3] . همان، ج2، ص636.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم


farshadahmadi;817739 نوشت:
عرض سلام و ادب خدمت كارشناس گران قدر و كاربران عزيز.

برادر گرامی و عزیز استاد صدرا مطالبی فرمودند که مفید بود به نظر بنده شما برای بحث با عموم مردم بهترین روش این است که محبت و مودت اهل بیت علیهم السلام و مقامات آن بزرگواران را در دل آنها جای دهید این قدم اول است!

برای این کار میتوانید از مهمترین منابع اهل سنت و روایات صحیح آنها در این زمینه استفاده کنید مثلا به این روایت دقت کنید:

و از این دست روایات فراوان است پس از کاشتن محبت در دل عموم با اهل علم بدون تعصب با رعایت ادب و استدلال قوی علمی احتجاج کنید

مثلا به این روایات دقت کنید:

منبع:http://www.valiasr-aj.com/persian/archive.php?service_id=1&sec_id=25&cat_id=-1

صدرا;818523 نوشت:

با سلام و عرض ادب
1) از آنجا که عترت(علیهم السلام) نقطه ی ثقل امت اسلامی است،‌ بهترین نحوه ی دفاع از مکتب تشیع در میان اهل سنت باز گو نمودن جایگاه رفیع عترت(علیهم السلام) از قرآن و روایات مورد قبول اهل سنت است. بی شک بیان فضائل و مکارم اخلاق ائمه(علیهم السلام) و بیان جایگاه علمی بلا منازع عترت(علیهم السلام) قلب هر انسان آزاده ای را به سوی آنان راهنمایی و متمایل می سازد.

عبدالسلام هَرَوِی‏ می گوید: از امام رضا(علیه السلام) شنیدم که چنین می فرمود:«رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیَا أَمْرَنَا»؛ خداوند رحمت کند کسی را که امر ما را زنده بدارد. عرض کردم: «وَ کَیْفَ یُحْیِی أَمْرَکُمْ»؟؛ چگونه امر شما زنده می شود؟ حضرت فرمودند: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ یُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا»؛[1]به آموختن علوم ما و تعليم دادن آن به مردمان، چه اگر مردمان از آن تعاليم والا كه در سخنان ماست آگاه گردند، پيرو ما خواهند گشت.

2) بدیهی است که تبعیت حقیقی از عترت(علیهم السلام) در انجام واجبات دینی و دوری از گناه و رذایل اخلاقی و محبت و رابطه ی حسنه با مردم است. امری که خود بالاترین تبلیغ عملی بوده و موجبات گرایش و علاقمندی مخالفین را به مذهب شیعه را فراهم می سازد. اهمیت این امر به گونه است که در احادیث فراوانی ائمه(علیهم السلام) معیارهای شیعیان و پیروان خود را بیان فرموده اند. در یکی از این احادیث می خوانیم که امام صادق (علیه السلام) به ابو اسامه فرمودند: «عَلَيْكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ وَ كُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِكُمْ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ وَ كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْناً وَ عَلَيْكُمْ بِطُولِ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ فَإِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا أَطَالَ الرُّكُوعَ وَ السُّجُودَ هَتَفَ إِبْلِيسُ مِنْ خَلْفِهِ وَ قَالَ يَا وَيْلَهُ أَطَاعَ وَ عَصَيْتُ وَ سَجَدَ وَ أَبَيْتُ»؛[2] بر تو باد به تقوای الهی و ورع و تلاش و راستگویی و امانتداری و خوش اخلاقی و حسن جوار. مردم را با غیر زبان هایتان دعوت کنید. زینت باشید و مایه ی عیب و عار و ننگ نباشید و بر شما باد به طولانی کردن رکوع و سجود؛ پس هرکدام از شما وقتی رکوع و سجودش را طولانی می کند، شیطان از پشت سر او فریاد می زند: «ای وای! او اطاعت کرد و من نافرمانی کردم، و او سجده کرد و من از سجده سر باز زدم.

و در روایت دیگری امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «... فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرِعَ فى‏ دينِهِ وَ صَدَقَ الْحَديثَ وَ أَدَّى الْأَمانَةَ وَ حَسُنَ خُلْقُهُ مَعَ النَّاسِ قيلَ هذا جَعْفَرِىٌّ فَيَسُرُّنى‏ ذلِكَ وَ يَدْخُلُ عَلَىَّ مِنْهُ السُّروُرُ وَ قيلَ هذا أَدَبُ جَعْفَرٍ وَ إِذا كانَ عَلى‏ غَيْرِ ذلِكَ دَخَلَ عَلَىَّ بَلاؤُهُ وَ عارُهُ وَ قيلَ هذا أَدَبُ جَعْفَرٍ ...»؛[3] بدرستى كه هرگاه مردى از شما در دين خود ورع داشته باشد، راست گويد، امانت را بپردازد و با مردم خوش‏رفتارى كند، مى‏ گويند اين «جعفرى» است، اين امر مرا مسرور مى‏ سازد و خوشحال مى ‏شوم و گفته مى‏ شود اين، ادب جعفر است؛ ولى چنانچه غير از اين باشد، ننگ و عارش نصيب من مى‏ شود و مى‏ گويند اين، ادب جعفر است!

3) شناخت آموزه های دینی امری واجب بر همه ی مکلفین است. از آنجا که آموزه های مکتب تشیع مبتنی بر عقل سلیم و نقل مورد قبول عامه بوده،‌ شیعه بسیاری از اعتقادات خویش را با استناد به منابع اهل سنت و بدون اینکه به نقل خویش مبتنی سازد ثابت می نماید.

4) از آنجا که مسائل اختلافی بین شیعه و سنی امری گسترده است شما می توانید به صورت جزئی سؤال مورد نظر خویش را طرح نموده و پاسخ آنرا دریافت فرمائید؛ هر چند که مطالب بسیاری در این حوزه در سایت مورد بررسی قرار گرفته که شما می توانید بدانها رجوع نمائید.

موفق باشید.



[/HR] [1] . عیون اخبار الرضا(علیه السلام)،‌ ج1، ص307.

[2] . الکافی، الکلینی، ج2، ص78.

[3] . همان، ج2، ص636.

سلام.

ممنون.
من تلاش ميكنم به اين نكاتى كه شما عرض كرديد عمل كنم.

سوال١- آيا اهل سنت، براى حقانيت خلفاى شان از قرآن هم استدلال ميكنند؟ به كدام آيات در اين مورد استدلال ميكنند؟

سوال٢- آيا ميتوان توسط آيات قرآن، خلافت ابوبكر، عمر و عثمان را باطل نمود؟ چگونه؟

سوال٣- قرآن داراى آيات متشابه است. و توسط آيات محكم، معنى حقيقى آنها روشن ميشود. همچنين، در بين احاديث صحيح هم بعضى از احاديثى وجود دارند كه متشابه هستند مانند: حديث غدير. درست است كه اين حديث كاملاً صحيح است و مورد قبول همه اما در عين حال متشابه است. نميتوان منظور پيامبر را از واژه (مولا) در اين حديث فهميد. سوالم اينه كه آيا حديث يا آيه محكمى براى تفسير حديث متشابه غدير وجود دارد؟

سوال٤- آيا در بين كتب حديثى معتبر اهل سنت، احاديثى وجود دارند كه اهل سنت براى اثبات حقانيت خلافت خلفايشان به آنها استدلال كنند؟ اگر بله، پس چگونه ميتوان آنها را ابطال نمود؟

سوال٥- اهل سنت، آياتى از قرآن را كه در مورد امامت حضرت ابراهيم است را چگونه تفسير ميكنند؟ تعريفشان از امام چيست؟ آيا منظور اهل سنت از خليفه، همان امام است؟

من تحقيق كرده ام اما به پاسخ اين سوالات نرسيده ام. لطفاً به ترتيب پاسخ دهيد!

با سپاس.

در هر قضیه ای که شبهه دارید در این سایت مطرح کنید در این سایت اساتید نابغه ای وجود دارد که کسی اگر از سخنان این بزرگان استفاده نکند خسر الدنیا والاخره می شود !!!

مثلا استاد شیخ صدرا حفظه الله ایشون در مباحث اهل تسنن و وهابیت خبره زمانه هستند و ایشون از اساتیدی که اسم بیرون کردند بسیار اعلم تر هستند شک نکنید اگر پای سخنان ایشون چند ماه بشینید هم شیوه پاسخگویی به شبهات رو بلد می شید هم علمتون سر به فلک می کشه فقط صبر می خواد صبر!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم


farshadahmadi;818637 نوشت:
سوال٢- آيا ميتوان توسط آيات قرآن، خلافت ابوبكر، عمر و عثمان را باطل نمود؟ چگونه؟

آیاتی که بتوان افضلیت و برتری و حق ولایت خلافت امام علی علیه السلام را اثبات کرد کم نیستند اما از یک جهت از آیاتی که بعضا در ذم این آقایان نازل شده یا دربردارنده ضعف ایمانی آنها است هم نباید غافل شد!

مثلا در کتاب صحیح بخاری کتاب تفسیر بخش 49 سوره حجرات باب اول(روایت 4845) روایتی است که می گوید آیه 2 سوره حجرات در ذم ابوبکر و عمر نازل شد نزدیک بود(به گفته حدیث بخاری) این 2 هلاک شوند!

یا آیه 40 سوره توبه که از آن به عنوان افتخاری برای ابوبکر یاد میشود اگر در خود آیه دقت شود نشان دهنده ضعف ایمان اوست! دقت بفرمایید:

(( پيامبر به او فرمود: «لا تحزن» غمگين مشو، و اين نهى ـ مانند ساير نهى ها ـ نهى از منكر است، و طبعا حُزن ابوبكر در غار منكرى بوده كه با محافظت رسول اللّه صلى الله عليه و آله منافات داشته، و در هر صورت اين جا جاى نزول سكينه و آرامش ربانى است بر خصوص ابوبكر، تا «لا تحزن» رسول تحقق يابد، پس چرا فرمود "فانزل اللّه سكينته عليه" كه ضمير مفرد غايب در «عليه» و ساير ضميرهاى مفرد بعدى در اين آيه كلاً به رسول اللّه صلى الله عليه و آله برگشت مى كند،

طبعا اختصاص نزول سكينه به رسول اللّه صلى الله عليه و آله دليلى است آشكار بر اين كه ابوبكر درحالى از ايمان نبوده كه بعد از پيامبر شايسته نزول سكينه باشد، و حال آن كه در "هُوَ الَّذِى أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَـنًا" (48:4) خداست كه آرامش را در قلوب مؤمنان نازل كرد تا برايمانشان بيافزايد، اين جا معلوم مى شود كه ايمان ابوبكر به اندازه اى نبوده كه شايسته نزول سكينه براى افزون شدن ايمانش باشد، و همچنين "ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ" (9:26) خدا سكينه اش را بر رسول و بر مؤمنان نازل كرد،

اكنون اگر ابوبكر با حالت حزن و اضطرابش در غار آن گونه ايمان داشته كه شايسته نزول سكينه باشد، پس چرا پس از رسول اللّه صلى الله عليه و آله سكينه بر او هم نازل نگرديد، گرچه سكنيه و آرامش گرى رسول صلى الله عليه و آله، رسالتى است، و سكينه بر مؤمنين ايمانى است، پس روى هم رفته از «سكينته» در آيه غار استفاده مى شود كه ابوبكر حتى به درجه ايمانى كه شايسته نزول سكينه باشد هم نرسيده بود، تا چه رسد كه صاحب و همراه خاص رسول اللّه صلى الله عليه و آله باشد.

وانگهى خود صاحب بودن هم دليل بر همراهى در كل جهات نيست، مثلاً "هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ" (57:4) كه در اصل معيت و همراهى رحمانى همگانى پروردگار را براى همگان ثابت مى كند، اين معيت مقتضى معيت رحيمى و ويژگى پروردگار با كل مكلفان نيست، زيرا مؤمنان ـ تا چه رسد به همه انسان ها ـ يكسان نيستند.

و در هر صورت «مع» بودن و همراه داشتن يا از نظر همراهى جسمانى است يا شغلى يا روحانى، و در اين آيه بر حَسَب آنچه گفته شد تنها معيت جسمانى است، نه معيت رسالتى و نه معيت ايمانى كه شايسته نزول سكينه باشد.

منبع ذیل همین آیه: http://www.olumquran.com/fa/publicat...em/tj-forghan2))


farshadahmadi;818637 نوشت:
سوال٣- قرآن داراى آيات متشابه است. و توسط آيات محكم، معنى حقيقى آنها روشن ميشود. همچنين، در بين احاديث صحيح هم بعضى از احاديثى وجود دارند كه متشابه هستند مانند: حديث غدير. درست است كه اين حديث كاملاً صحيح است و مورد قبول همه اما در عين حال متشابه است. نميتوان منظور پيامبر را از واژه (مولا) در اين حديث فهميد. سوالم اينه كه آيا حديث يا آيه محكمى براى تفسير حديث متشابه غدير وجود دارد؟

حدیث غدیر در صحتش هیچ جای شک و تردید نیست! اما بحث بر سر معنای مولا است!

اساتید و بزرگان شیعه پاسخ های مفصل و مبسوطی دادند که بنده نمیخواهم تکرار مکررات کنم فقط 2 نکته عرض میکنم:

1-در کتاب صحیح بخاری کتاب خمس باب 1 (فرض الخمس) روایت 3093 (سومین روایت از همین باب میشود) عمر از حاکم جامعه اسلامی(خلیفه) تعبیر به ولی امر میکند

و در همان کتاب و باب روایت 3094(روایت 4 از همان باب) عمر میگوید ابوبکر گفت: انا ولی رسول الله!! و خود عمر هم میگوید بعد از ابوبکر: انا ولی ابوبکر!!

خوب اگر ولی و ولی امر در قرآن و روایت غدیر معنای دوستی دارد چرا ابوبکر و عمر خود را ولی پیامبر و ولی امر(به عنوان حاکمان جامعه اسلامی) میدانستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!

2- اینکه بر فرض قبول کنیم که این کلمه نمیتواند منحصر در همان معنا شود خوب سوال اینجاست مولا بیش از 10 معنا دارد که مثلا یکی از آنها به معنای غلام است از طرفی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

این کلمه را به صورت مطلق به کار بردند پس اقتضای برداشت عقلی این است که تمام معانی موجود که اصالت عقلی(چون برخی از معانی عقلا قبیح و دور از واقع است مثل غلام) دارد بر شخص اطلاق شود پس علاوه بر معنای دوستی و یاوری معنای ولایت امر و حکومت هم باید پذیرفته شود!

ان شاء الله باقی مطالب را هم استاد پاسخ خواهند داد فقط بنده شما را دعوت میکنم حتما به این تاپیک سر بزنید که بسیار برایتان راهگشاست:

سوالاتی از اهل سنت درباره بزرگان شان

]

farshadahmadi;817739 نوشت:
مثلاً، آنها منظور از واژه (مولا) در حديث غدير را دوست و ياور ميدانند. اگه من بگم كه منظور، سرپرستى و رهبرى است ميگن: پيامبر ميتوانستند واژه وصى و رهبر را بجاى (مولا) استفاده كنند اما نكردند.

سلام

مگه مردم بعد از این همه مدت نمی دونستند که امام علی علیه السلام دوست و داماد پیامبر صلی الله علیه و آله هستند

پس چه نیازی بوده که این همه آدم رو جمع کنه بعد دست امام علی علیه السلام رو بگیره و بعد بفرمایند که ایشون

دوست من (ولی) است. حالا دوست پیامبر صلی الله علیه و آله هست این رو که هم می دونستند که چی بشه؟

چه اهمیتی داره؟

اصلا این دوستنی چه چیزی مهمی هست که مردم باید تو اون شرایط بشینن و به پیامبر صلی الله علیه و آله گوش بدند.

پس به قول اهل سنت پیامبر صلی الله و علیه و آله نعوذ بالله بیکار بودند که مردم رو در اون گرما جمع کنه

و امام علی علیه السلام رو بعنوان دوست معرفی کنه . اصلا چرا ؟ دوستیی که معلومه چه نیازی هست؟

با سلام.
يكي از راهها هم اينه كه مناظرات و بحثهاي برو بچه هاي شيعه با علماي وهابيت رو گوش بديد. مثلا يكي از بحثهايي كه ديشب دوستان با وهابيت انجام دادن رو ميتونيد از لينك زير دانلود كنيد با موضوع خليفه بعد از پيامبر:
http://s1.picofile.com/file/8260717684/%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA_%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7_%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1%D9%87_%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85_%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%81%D8%AA_%D8%A8%D8%B9.mp3.html

گروههاي تلگرامي هم اگه عضو هستيد، لينك گروه تلگرامي نداي شيعه خدمت شما:
https://telegram.me/joinchat/AzVZNTy5lbLEe0FIDA5CCQ

البته اين رو هم عرض كنم كه در گروهها در همه زمانها اساتيد خبره حضور ندارن، بنا بر اين، اگه وارد شديد و مطلب عميق و جذابي نديديد، جا نخوريد. اساتيد توانمند، معمولا ساعات خاصي حاضر ميشن در گروه.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

ديدگاه اميرمؤمنان عليه السلام در باره ابوبكر و عمر+ تصوير كتاب ها

مخالفان اهل بيت عليهم السلام ادعا مي كنند كه اميرمؤمنان عليه السلام با خلفاي سه گانه ارتباط حسنه و دوستانه داشته است و براي اثبات اين افسانه، به دروغ هايي مثل ازدواج ام كلثوم با عمر، نام گذاري فرزندان اميرمؤمنان عليه السلام از نام خلفا و ... استناد مي كنند.
طبق روايات صحيح السندي كه در صحيح ترين كتاب هاي اهل سنت آمده، اميرمؤمنان عليه السلام هيچگاه با خلفاي سه گانه ارتباط دوستانه نداشته است؛ بلكه آن ها را «دروغگو ، بدكار ، حيله گر، خائن، ظالم، فاجر و ...» مي دانسته است.

پيش از ارائه مدارك، اين نكته را متذكر مي شويم كه هدف ما توهين و جسارت به مقدسات كسي نيست؛ بلكه تنها نقل مطالب از كتاب هاي اهل سنت و آن هم با سند صحيح است و قضاوت را نيز به عهده خوانندگان عزيز شيعه و سني واگذار مي كنيم .

مسلم نيشابوري در صحيح خود در ضمن يك روايت طولاني از عمر بن خطاب نقل مي كند كه خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام گفت:

فَلَمَّا تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- وَوَلِيُّ أَبِي بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا .
پس از وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله ابوبكر گفت : من جانشين رسول خدا هستم ، شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زاده ات را درخواست كردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را .

ابوبكر گفت : رسول خدا فرموده است : ما چيزي به ارث نمي گذاريم ، آن چه مي ماند صدقه است و شما او را دروغگو ، گناه كار ، حيله گر و خيانت كار معرفي كرديد و حال آن كه خدا مي داند كه ابوبكر راستگو ، دين دار و پيرو حق بود .
پس از مرگ ابوبكر ، من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن ، دروغگو و گناهكار خوانديد
سپس در آخر روايت عمر بن خطاب از اميرمؤمنان عليه السلام و عباس اقرار مي گيرد كه آيا مطالبي را كه گفتم تأييد مي كنيد. هر دو گفتند: بلي .
قَالَ أَكَذَلِكَ قَالاَ نَعَمْ.


صحيح مسلم، كتاب الجهاد والسير، باب حكم الفئ ، ح 1756



به این منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/sh...hp?idnews=5021

موضوع قفل شده است