جمع بندی شبهات تحدى قرآن

تب‌های اولیه

77 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Tahoma"]

farshadahmadi;804152 نوشت:
سلام.

سلامت باشيد.:Gol:

ممنون از پاسختون. فعلاً سوالى در مورد اين آيه ندارم. اما چند سوالى در مورد آيه ٢٣ سوره بقره دارم و اونم اينكه:

١- فرق بين اين آيه و آيه ٣٨ سوره يونس در چيست؟

٢- منظور از كلمه (مِن) در (مِمّا) چيست؟ چرا بجاى كلمه (مِمّا)، كلمه (بِما) استفاده نشده؟

٣- منظور از كلمه (مِن) در (مِن مِّثله) چيست/كيست؟

با سپاس.

«وَ إِنْ كُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»
و اگر در باره آنچه بر بنده خود [پيامبر] نازل كرده‏ ايم شك و ترديد داريد، (دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد؛ و گواهان خود را ـ غير خدا ـ براى اين كار، فرا خوانيد اگر راست مى‏ گوييد.(بقره: 2/ 23)

«أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‏»
آيا آنها مى ‏گويند: «او قرآن را بدروغ به خدا نسبت داده است»؟! بگو: «اگر راست مى گوييد، يك سوره همانند آن بياوريد؛ و غير از خدا، هر كس را مى ‏توانيد (به يارى) طلبيد!»(یونس: 10/ 38)

با سلام و درود

1. در خصوص موضوع تحدی (که مد نظر ما است) یک مطلب را دنبال می کنند و از این حیث، هر دو آیه، در مقام ابطال ادعای مشرکان و منکران الهی بودن قرآن، آن ها را به همانندآوری دعوت می کنند.

2. برای «مِن» پانزده معنا ذکر شده است (مغنی اللبیب، ابن هشام، جزء رابع، ص 136)

از جمله این موارد، معنای تعلیل، معنای باء، معنای فی (در) و ... .

هر کدام از این ها هم شاهد مثال های مختلفی دارد که در مراجعه به آدرس داده شده، مطلب روشن می شود.

3. «مِن» تبعیض و یا برای تبیین است. (انوارالتنزیل، بیضاوی، ج 1، ص 57)

«مِنْ مِثْلِهِ» صفت است برای سوره، یعنی سوره ای باشد مثل بعضی از سوره های قرآن. البته برخی آن را به قرینه آیه 38 یونس که «من» ندارد، زائده گرفته اند ولی از این نظر که در قرآن زائده و مترادف و ... وجود ندارد، این قول ضعیف شمرده می شود.

سلام.

نقل قول:
«مِنْ مِثْلِهِ» صفت است برای سوره، یعنی سوره ای باشد مثل بعضی از سوره های قرآن.

آيا واژه (مِثلِهِ)، به سوره برميگرده؟

[="Tahoma"]

farshadahmadi;804588 نوشت:
سلام.

آيا واژه (مِثلِهِ)، به سوره برميگرده؟

با سلام و درود

بنا بر نظر بیشتر مفسران و اندیشمندان قرآنی، ضمیر در «مثله» به مای در «مما نزلنا» یعنی به سوره بر می گردد، لذا تحدی به سوره ای از سوره های قرآن است. در اين صورت معناى آيه اين است كه سوره‏ اى كه از نظر نظم و فصاحت و زيبايى الفاظ و ... همانند قرآن باشد بياوريد.

البته برخی نیز ضمیر در «مثله» را به «عبدنا» برگردانده اند یعنی به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، لذا تحدی شده که اگر می توانید فردی را بیاورید که مکتب نرفته و درس ناخوانده باشد و در آن محیط بزرگ شده و رنگ آن محیط را نگرفته باشد و روحش متعالی باشد و بتواند سوره ای مانند سوره های قرآن بیاورد.

نکته:
بازگرداندن ضمير در «مثله» به قرآن، به قرينه «بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ‏»(یونس/ 38) و «لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ»(اسراء/ 88) بهتر است؛ زيرا موضوع مورد بحث در آيه، خود قرآن است نه كسى كه قرآن بر او نازل شده است.(تفسير جوامع الجامع، ج ‏1، ص 30)

سلام

نقل قول:

بنا بر نظر بیشتر مفسران و اندیشمندان قرآنی، ضمیر در «مثله» به مای در «مما نزلنا» یعنی به سوره بر می گردد

نقل قول:
بازگرداندن ضمير در «مثله» به قرآن، به قرينه «بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ‏»(یونس/ 38) و «لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ»(اسراء/ 88) بهتر است

ببخشيد، بالاخره ضمير در (مثله) به قران برميگرده يا به سوره يا به مِمّا؟

نقل قول:
2. برای «مِن» پانزده معنا ذکر شده است (مغنی اللبیب، ابن هشام، جزء رابع، ص 136)

از جمله این موارد، معنای تعلیل، معنای باء، معنای فی (در) و ... .

هر کدام از این ها هم شاهد مثال های مختلفی دارد که در مراجعه به آدرس داده شده، مطلب روشن می شود.

ميشه لينك آدرسش رو ارسال كنيد؟ من دسترسى ندارم...

با سپاس.

farshadahmadi;804609 نوشت:
سلام

ببخشيد، بالاخره ضمير در (مثله) به قران برميگرده يا به سوره يا به مِمّا؟

ميشه لينك آدرسش رو ارسال كنيد؟ من دسترسى ندارم...

با سپاس.

با سلام و درود

مای در «ممّا» موصول به معنای الذی و اشاره به قرآن است. بنده هم تعبیر به سوره آورده ام منظورم سوره قرآن است.

به بیان روشن: الذی نزلنا = قرآن = سوره ای از قرآن

لذا مراد از مای در «ممّا» و قرآن و سوره قرآن، همه یکی است.

لینک آن را نمی دانم ولی با جستجو در اینترنت می توانید کتاب را پیدا کنید.

سلام.

نقل قول:
3. «مِن» تبعیض و یا برای تبیین است. (انوارالتنزیل، بیضاوی، ج 1، ص 57)

شما در جمله بالا گفتيد كه كلمه (مِن) در (مِن مِّثله)، تبعيض و يا براى تبيين است.

سوال١- منظور از (مِن) تبعيض و تبيين چيست؟ ميشه كمى در اين مورد توضيح بدين؟

آيه: (( ...... فأتو بسورةٍ مِن مِّثله ........))

كدام يك از ترجمه هاى زير، براى آيه فوق درست ميباشد؟:

ترجمه١- ( ..... پس، سوره اى همانند آن بياوريد ....)

ترجمه٢- ( ..... پس، سوره اى از همانند آن بياوريد ....)

در ترجمه ١، معنى كلمه (مِن) نيامده است.آيا اين درسته؟

با سپاس.

ببخشيد كه اينقدر كنجكاوى ميكنم.

farshadahmadi;805062 نوشت:
سلام.

شما در جمله بالا گفتيد كه كلمه (مِن) در (مِن مِّثله)، تبعيض و يا براى تبيين است.

سوال١- منظور از (مِن) تبعيض و تبيين چيست؟ ميشه كمى در اين مورد توضيح بدين؟

آيه: (( ...... فأتو بسورةٍ مِن مِّثله ........))

كدام يك از ترجمه هاى زير، براى آيه فوق درست ميباشد؟:

ترجمه١- ( ..... پس، سوره اى همانند آن بياوريد ....)

ترجمه٢- ( ..... پس، سوره اى از همانند آن بياوريد ....)

در ترجمه ١، معنى كلمه (مِن) نيامده است.آيا اين درسته؟

با سپاس.

ببخشيد كه اينقدر كنجكاوى ميكنم.[/color]

با سلام و درود

«من» تبعیض معنایش مشخص است یعنی بعضی. لذا مفهومش این است: اگر می توانید سوره ای مثل بعضی از سوره های قرآن بیاورید.

«من» تبیین نیز برای بیان کردن می آید. لذا مفهومش این است: اگر می توانید سوره ای بیاورید، سوره ای که بیان کننده همانندی قرآن است.

اما در مورد ترجمه ها:
هر دو ترجمه صحیح است منتهی یک ترجمه خواسته عین الفاظ را بیاورد لذا گفته سوره ای از همانند قرآن، و دیگری خواسته ترجمه روان تری (مطابق با بیان فارسی) ارائه دهد لذا گفته سوره ای همانند قرآن.

بنابر این، از جهت صحیح بودن، هر دو صحیح هستند.

[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد عزیز و گرامی

میقات;805081 نوشت:
«من» تبعیض معنایش مشخص است یعنی بعضی. لذا مفهومش این است: اگر می توانید سوره ای مثل بعضی از سوره های قرآن بیاورید.

معنی که شما بیان فرموده اید به نظر بنده حقیر ایراد دارد....
وقتی شما میگویید اگر می توانید سوره ای مثل
بعضی از سورهای قران بیاورید.
کلمه
بعضی خودش ایجاد شبهه میکند... در مقابل بعضی یک بعضی دیگر یا چند بعضی دیگر قرار می گیرد... و این مفهوم را میرساند که می توان سوره ای همانند بعضی سوره های دیگر آورد!!!؟؟؟

شما چطور فکر میکنید؟؟؟؟؟[/]

[="Tahoma"]

امام عشق;805083 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد عزیز و گرامی

معنی که شما بیان فرموده اید به نظر بنده حقیر ایراد دارد....
وقتی شما میگویید اگر می توانید سوره ای مثل
بعضی از سورهای قران بیاورید.
کلمه
بعضی خودش ایجاد شبهه میکند... در مقابل بعضی یک بعضی دیگر یا چند بعضی دیگر قرار می گیرد... و این مفهوم را میرساند که می توان سوره ای همانند بعضی سوره های دیگر آورد!!!؟؟؟

شما چطور فکر میکنید؟؟؟؟؟

با سلام و درود

مراد بعض در برابر کل است.

یعنی تحدی به کل قرآن نیست بلکه تحدی به بعضی از قرآن (در حد سوره) است.

لذا چنین برداشتی نمی شود کما این که مخاطب قرآن در آن زمان نیز چنین برداشتی نکرده است.

از طرفی این بعض، در عین این که کل قرآن را در بر نمی گیرد و یک سوره مد نظر دارد ولی شامل هر سوره ای از قرآن می شود.

میقات;805081 نوشت:

با سلام و درود

«من» تبعیض معنایش مشخص است یعنی بعضی. لذا مفهومش این است: اگر می توانید سوره ای مثل بعضی از سوره های قرآن بیاورید.

«من» تبیین نیز برای بیان کردن می آید. لذا مفهومش این است: اگر می توانید سوره ای بیاورید، سوره ای که بیان کننده همانندی قرآن است.

اما در مورد ترجمه ها:
هر دو ترجمه صحیح است منتهی یک ترجمه خواسته عین الفاظ را بیاورد لذا گفته سوره ای از همانند قرآن، و دیگری خواسته ترجمه روان تری (مطابق با بیان فارسی) ارائه دهد لذا گفته سوره ای همانند قرآن.

بنابر این، از جهت صحیح بودن، هر دو صحیح هستند.

سلام.

ممنون.:Gol:

منظور از (شهدأ) چه كسانى هستند؟ آيا منظور، خدايان دروغين مشركان است؟

با سپاس

[="Tahoma"]

farshadahmadi;805389 نوشت:
سلام.

ممنون.:Gol:

منظور از (شهدأ) چه كسانى هستند؟ آيا منظور، خدايان دروغين مشركان است؟

با سپاس

با سلام و درود

كلمه «شهداء» در اين جا اشاره به گواهانى است كه کافران را در نفى رسالت پيامبر (صلی الله علیه و آله) كمک مى‏كردند، اعم از جن و انس.

این قول مشهور مفسران است. البته بیان برخی از مفسران تفاوت هایی با بیان مشهور دارد:

مراد از شهداء در آيه بالا بتها و خدايان كفار نيست و هم چنين نمی توان مراد از شهداء را اكابر و اشراف كفار دانست زيرا اين دسته بهترين مصاديق مخاطبين آيه مى‏ باشند، پس اين دو احتمال كه در كلمات اغلب مفسرين اشاره شده است موافق صواب نيست، بلكه مراد از شهداء كفارى هستند كه دعوت اسلام به آن ها نرسيده و خبر از قرآن و آورنده آن ندارند.
خداوند مى‏ فرمايد كه اى كفارى كه در قرآن و معجزه بودن آن شک داريد آن ها [کفاری که دعوت اسلام به آن ها نرسیده] را هم با خود همدست كرده و نگویيد كه اگر ما از آوردن مانند قرآن عاجزيم ممكن است در اطراف عالم كسانى باشند كه بتوانند يک سوره مانند قرآن را بياورند. (اطيب البيان فى تفسير القرآن، ج ‏1، ص 458)

میقات;805645 نوشت:

با سلام و درود

كلمه «شهداء» در اين جا اشاره به گواهانى است كه کافران را در نفى رسالت پيامبر (صلی الله علیه و آله) كمک مى‏كردند، اعم از جن و انس.

این قول مشهور مفسران است. البته بیان برخی از مفسران تفاوت هایی با بیان مشهور دارد:

مراد از شهداء در آيه بالا بتها و خدايان كفار نيست و هم چنين نمی توان مراد از شهداء را اكابر و اشراف كفار دانست زيرا اين دسته بهترين مصاديق مخاطبين آيه مى‏ باشند، پس اين دو احتمال كه در كلمات اغلب مفسرين اشاره شده است موافق صواب نيست، بلكه مراد از شهداء كفارى هستند كه دعوت اسلام به آن ها نرسيده و خبر از قرآن و آورنده آن ندارند.
خداوند مى‏ فرمايد كه اى كفارى كه در قرآن و معجزه بودن آن شک داريد آن ها [کفاری که دعوت اسلام به آن ها نرسیده] را هم با خود همدست كرده و نگویيد كه اگر ما از آوردن مانند قرآن عاجزيم ممكن است در اطراف عالم كسانى باشند كه بتوانند يک سوره مانند قرآن را بياورند. (اطيب البيان فى تفسير القرآن، ج ‏1، ص 458)

سلام.

ممنون.

در مورد اين آيه هم فعلاً سوالى ندارم.

ميخام در مورد آيه ١٣ سوره هود بپردازيم.

سوال١- آيا واژه (عَشْر)، فقط به معنى عدد ١٠ ميباشد يا معانى ديگرى هم دارد؟ مثلاً ما در فارسى، براى واژه (شير) دو معنى داريم: يكى، حيوان. و ديگرى، نوشيدنى اى كه از برخى حيوانات بدست مى آيد.

سوال٢- آيا حرف (بِ) در (بِعَشر)، (بِسوره)، (بِكتابكم) و... معنى خاصى را ميرساند؟ يا، هميشه بعد از كلمه (فأتو)، بايد استفاده شود؟

سوال٣- فرق بين واژه (سوَر) با (سوره) در چيست؟ آيا (سور)، جمع (سوره) است؟

سوال٤- آيا اينكه ميگويند در اين آيه، بدليل كلمه (مفتريات)، تحدى تنها به فصاحت و بلاغت قران شده، درست ميباشد؟

جناب آيت الله مصباح يزدى در اين مورد ميفرمايند: تحدى كننده بايد ده سوره اى بياورد كه هر سوره از آن داراى يكى از جهات اعجازى سوره هاى قرآن باشد. آيا اين نظر درسته؟

با سپاس

farshadahmadi;805813 نوشت:
سلام.

ممنون.

در مورد اين آيه هم فعلاً سوالى ندارم.

ميخام در مورد آيه ١٣ سوره هود بپردازيم.

سوال١- آيا واژه (عَشْر)، فقط به معنى عدد ١٠ ميباشد يا معانى ديگرى هم دارد؟ مثلاً ما در فارسى، براى واژه (شير) دو معنى داريم: يكى، حيوان. و ديگرى، نوشيدنى اى كه از برخى حيوانات بدست مى آيد.

سوال٢- آيا حرف (بِ) در (بِعَشر)، (بِسوره)، (بِكتابكم) و... معنى خاصى را ميرساند؟ يا، هميشه بعد از كلمه (فأتو)، بايد استفاده شود؟

سوال٣- فرق بين واژه (سوَر) با (سوره) در چيست؟ آيا (سور)، جمع (سوره) است؟

سوال٤- آيا اينكه ميگويند در اين آيه، بدليل كلمه (مفتريات)، تحدى تنها به فصاحت و بلاغت قران شده، درست ميباشد؟

جناب آيت الله مصباح يزدى در اين مورد ميفرمايند: تحدى كننده بايد ده سوره اى بياورد كه هر سوره از آن داراى يكى از جهات اعجازى سوره هاى قرآن باشد. آيا اين نظر درسته؟

با سپاس

«أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين»
آن ها مى ‏گويند: او به دروغ اين (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگى است)! بگو: اگر راست مى‏ گوييد، شما هم ده سوره ساختگى همانند اين قرآن بياوريد؛ و تمام كسانى را كه مى ‏توانيد ـ غير از خدا ـ (براى اين كار) دعوت كنيد!(هود: 11/ 13)

با سلام و درود

1. بله، به معنای عدد ده (10) است؛ و هر واژه ای که از آن مشتق شود، عدد ده را در معنای خود دارد.(ر.ک: مفردات ألفاظ القرآن، ص 567)

البته این منافاتی ندارد که گفته شود مراد از عدد ده، کثرت است؛ زیرا باز هم معنای لغویش همان ده است.

2. برای باء، چهارده معنا نقل شده است، از جمله، تعدیة، استعانة، سببیت، مصاحبة و ...؛ در این جا می تواند به همان معنای تعدیه و بر سر مفعول آمده باشد یعنی بیاورید 10 سوره را که مثل ... . (مغنی اللبیب، جزء دوم، ص 117، باء مفرده)

3. «سُوَر» جمع سوره است.(كتاب العين، ج ‏7، ص 289؛ الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، ج ‏2، ص 690)

4. علامه طباطبایی (ره) در این زمینه چنین می آورد:
تحدى به آوردن مثل قرآن در آيه مورد بحث، تنها از حيث نظم قرآن و بلاغت آن نيست، زيرا اگر تحدى تنها از اين جهت بود بايد مى‏ فرمود: متخصصين در شعر و ادبيات را به كمک طلب كنيد، ولى اين طور نفرمود، بلكه فرمود از هر كس غير خداى تعالى كه مى ‏توانيد دعوت كنيد، كمک بگيريد، چه خدايانتان و چه غير آن ها.
و معلوم است كه خدايان عرب سنگ و چوب هايى بودند كه نه سخن گفتن مى ‏دانستند و نه به نظم و اسلوب خوب كلام و به فصاحت و بلاغت آن معرفت داشتند، پس معلوم مى ‏شود تحدى آيه شريفه شامل تمامى جهاتى است كه قرآن متضمن آن است: چه معارف الهى و چه اخبار غيبى و چه براهين ساطع و مواعظ حسنه، و چه دستورات مهم اخلاقى، و چه شرايع الهى، و چه فصاحت و بلاغت.(ترجمه تفسير الميزان، ج‏10 ، ص 242)

مطلب دیگر؛
آیت الله مصباح بنابر فرض پذیرش نظر مشهور، آن را این گونه تبیین کرده اند که تحدی به ده سوره، به نوعی آسان گیری برای مخالفان قرآن است، زیرا در تحدی به یک سوره، مخالفان باید همه ویژگی های قرآن را در قالب یک سوره ارائه بدهند، لذا وقتی عجز و ناتوانی آنان ثابت شد، خداوند می فرماید پس ده سوره بیاورید که این ده سوره در مجموع، ویژگی های یک سوره قرآن را دارا باشند؛ و این آسان گیری بر مخالفان است. البته آن ها از آوردن همین هم عاجز و ناتوان بودند.

کما این که نظر علامه طباطبایی (ره) بر این است که هدف از تحدی به یک سوره، تحدی به یک قطعه قرآن به لحاظ اشتمال بر یک غرض و هدف تام است، یعنی یک سوره يكى از غرض ‏هاى جامع از اغراض هدايت الهى را بطور كامل بيان مى‏ كند؛ ولی هدف در تحدی به ده سوره، تحدی به تنوع در اغراض و بیان انواع مقاصد است.(ر.ک: الميزان في تفسير القرآن، ج ‏10، ص 168)

میقات;806351 نوشت:

«أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين»
آن ها مى ‏گويند: او به دروغ اين (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگى است)! بگو: اگر راست مى‏ گوييد، شما هم ده سوره ساختگى همانند اين قرآن بياوريد؛ و تمام كسانى را كه مى ‏توانيد ـ غير از خدا ـ (براى اين كار) دعوت كنيد!(هود: 11/ 13)

با سلام و درود

1. بله، به معنای عدد ده (10) است؛ و هر واژه ای که از آن مشتق شود، عدد ده را در معنای خود دارد.(ر.ک: مفردات ألفاظ القرآن، ص 567)

البته این منافاتی ندارد که گفته شود مراد از عدد ده، کثرت است؛ زیرا باز هم معنای لغویش همان ده است.

2. برای باء، چهارده معنا نقل شده است، از جمله، تعدیة، استعانة، سببیت، مصاحبة و ...؛ در این جا می تواند به همان معنای تعدیه و بر سر مفعول آمده باشد یعنی بیاورید 10 سوره را که مثل ... . (مغنی اللبیب، جزء دوم، ص 117، باء مفرده)

3. «سُوَر» جمع سوره است.(كتاب العين، ج ‏7، ص 289؛ الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، ج ‏2، ص 690)

4. علامه طباطبایی (ره) در این زمینه چنین می آورد:
تحدى به آوردن مثل قرآن در آيه مورد بحث، تنها از حيث نظم قرآن و بلاغت آن نيست، زيرا اگر تحدى تنها از اين جهت بود بايد مى‏ فرمود: متخصصين در شعر و ادبيات را به كمک طلب كنيد، ولى اين طور نفرمود، بلكه فرمود از هر كس غير خداى تعالى كه مى ‏توانيد دعوت كنيد، كمک بگيريد، چه خدايانتان و چه غير آن ها.
و معلوم است كه خدايان عرب سنگ و چوب هايى بودند كه نه سخن گفتن مى ‏دانستند و نه به نظم و اسلوب خوب كلام و به فصاحت و بلاغت آن معرفت داشتند، پس معلوم مى ‏شود تحدى آيه شريفه شامل تمامى جهاتى است كه قرآن متضمن آن است: چه معارف الهى و چه اخبار غيبى و چه براهين ساطع و مواعظ حسنه، و چه دستورات مهم اخلاقى، و چه شرايع الهى، و چه فصاحت و بلاغت.(ترجمه تفسير الميزان، ج‏10 ، ص 242)

مطلب دیگر؛
آیت الله مصباح بنابر فرض پذیرش نظر مشهور، آن را این گونه تبیین کرده اند که تحدی به ده سوره، به نوعی آسان گیری برای مخالفان قرآن است، زیرا در تحدی به یک سوره، مخالفان باید همه ویژگی های قرآن را در قالب یک سوره ارائه بدهند، لذا وقتی عجز و ناتوانی آنان ثابت شد، خداوند می فرماید پس ده سوره بیاورید که این ده سوره در مجموع، ویژگی های یک سوره قرآن را دارا باشند؛ و این آسان گیری بر مخالفان است. البته آن ها از آوردن همین هم عاجز و ناتوان بودند.

کما این که نظر علامه طباطبایی (ره) بر این است که هدف از تحدی به یک سوره، تحدی به یک قطعه قرآن به لحاظ اشتمال بر یک غرض و هدف تام است، یعنی یک سوره يكى از غرض ‏هاى جامع از اغراض هدايت الهى را بطور كامل بيان مى‏ كند؛ ولی هدف در تحدی به ده سوره، تحدی به تنوع در اغراض و بیان انواع مقاصد است.(ر.ک: الميزان في تفسير القرآن، ج ‏10، ص 168)

سلام

ممنون

آيه ١٣ سوره هود بعد از آيه ٣٨ سوره يونس نازل شد. سوال- آيا بعد از تحدى به يك سوره، تحدى به ده سوره معقول است؟ لطفاً پاسخ سوالم رو از خود قران هم بدهيد.

با سپاس

[="Tahoma"]

farshadahmadi;807057 نوشت:
سلام

ممنون

آيه ١٣ سوره هود بعد از آيه ٣٨ سوره يونس نازل شد. سوال- آيا بعد از تحدى به يك سوره، تحدى به ده سوره معقول است؟ لطفاً پاسخ سوالم رو از خود قران هم بدهيد.

با سپاس

با سلام و درود

پاسخ این سؤال در پست های قبلی داده شد. توضیح آن را نیز آیت الله مصباح با توجه قول مشهور، بیان فرمودند:

farshadahmadi;807057 نوشت:
آیت الله مصباح بنابر فرض پذیرش نظر مشهور، آن را این گونه تبیین کرده اند که تحدی به ده سوره، به نوعی آسان گیری برای مخالفان قرآن است، زیرا در تحدی به یک سوره، مخالفان باید همه ویژگی های قرآن را در قالب یک سوره ارائه بدهند، لذا وقتی عجز و ناتوانی آنان ثابت شد، خداوند می فرماید پس ده سوره بیاورید که این ده سوره در مجموع، ویژگی های یک سوره قرآن را دارا باشند؛ و این آسان گیری بر مخالفان است. البته آن ها از آوردن همین هم عاجز و ناتوان بودند.

میقات;807491 نوشت:

با سلام و درود

پاسخ این سؤال در پست های قبلی داده شد. توضیح آن را نیز آیت الله مصباح با توجه قول مشهور، بیان فرمودند:

سلام

ممنون. فعلاً در اين مورد سوالى ندارم.

سوال- خصوصيات اعجازى سوره عصر چيست؟ چرا همانندى براى اين سوره وجود ندارد؟

سوال- آيا واژه/ واژه ها يى در قرآن استفاده شده اند كه غير عربى باشند؟ اگر بله، آيا اين از لحاظ ادبى، ضعف يا نقص محسوب نميشود؟

با سپاس.

[="Tahoma"]

farshadahmadi;808894 نوشت:
سلام

ممنون. فعلاً در اين مورد سوالى ندارم.

سوال- خصوصيات اعجازى سوره عصر چيست؟ چرا همانندى براى اين سوره وجود ندارد؟

سوال- آيا واژه/ واژه ها يى در قرآن استفاده شده اند كه غير عربى باشند؟ اگر بله، آيا اين از لحاظ ادبى، ضعف يا نقص محسوب نميشود؟

با سپاس.

با سلام و درود

پرداختن به این موارد، خارج از موضوع تاپیک است و بهتر است در تاپیک مستقل و جداگانه ای یپگیری شوند.

میقات;808899 نوشت:

با سلام و درود

پرداختن به این موارد، خارج از موضوع تاپیک است و بهتر است در تاپیک مستقل و جداگانه ای یپگیری شوند.

بله، ممنون.

سوال- آيا آيات ٤٩ قصص و ٨٢ نسا، شامل آيات تحدى ميشوند؟ چرا؟

با سپاس.

farshadahmadi;808902 نوشت:
بله، ممنون.

سوال- آيا آيات ٤٩ قصص و ٨٢ نسا، شامل آيات تحدى ميشوند؟ چرا؟

با سپاس.

«قُلْ فَأْتُوا بِكِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدى‏ مِنْهُما أَتَّبِعْهُ‏ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»
بگو: اگر راست مى ‏گوييد (كه تورات و قرآن از سوى خدا نيست)، كتابى هدايت ‏بخش‏تر از اين دو از نزد خدا بياوريد، تا من از آن پيروى كنم!(قصص: 28/ 49)

«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»
آيا درباره قرآن نمى ‏انديشند؟! اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى ‏يافتند.(نساء: 4/ 82)

با سلام و درود

آیه 49 سوره صافات، جزو آیات تحدی است (صابونی، التبيان في علوم القرآن، ص 96)، البته آیاتی که تحدی را بطور مطلق مطرح کرده و محدود به یک سوره یا ده سوره نکرده است؛ مانند آیاتی که بطور مطلق و کلی، تحدی به همانندآوری قرآن داشته اند.

آیه 82 سوره نساء، تحدیو مبارزه طلبی نکرده است بلکه اعجاز و الهی بودن قرآن را اثبات کرده است؛ لذا از ادله اثبات اعجاز قرآن محسوب می شود.

میقات;809095 نوشت:

«قُلْ فَأْتُوا بِكِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدى‏ مِنْهُما أَتَّبِعْهُ‏ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»
بگو: اگر راست مى ‏گوييد (كه تورات و قرآن از سوى خدا نيست)، كتابى هدايت ‏بخش‏تر از اين دو از نزد خدا بياوريد، تا من از آن پيروى كنم!(قصص: 28/ 49)

«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»
آيا درباره قرآن نمى ‏انديشند؟! اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى ‏يافتند.(نساء: 4/ 82)

با سلام و درود

آیه 49 سوره صافات، جزو آیات تحدی است (صابونی، التبيان في علوم القرآن، ص 96)، البته آیاتی که تحدی را بطور مطلق مطرح کرده و محدود به یک سوره یا ده سوره نکرده است؛ مانند آیاتی که بطور مطلق و کلی، تحدی به همانندآوری قرآن داشته اند.

آیه 82 سوره نساء، تحدیو مبارزه طلبی نکرده است بلکه اعجاز و الهی بودن قرآن را اثبات کرده است؛ لذا از ادله اثبات اعجاز قرآن محسوب می شود.

سلام.

سوال- چرا در اين آيه فرموده كه كتابى هدايت بخشتر از اين دو (قران و تورات) از سوى ((خدا)) بياوريد، اما، در ديگر آيات تحدى فرموده كه از هركسى جز ((خدا)) كه ميتوانيد كمك طلبيد؟ بالاخره بايد از سوى خدا بياورند و از خدا كمك بگيرند يا نه؟

با سپاس

[="Tahoma"]

farshadahmadi;809121 نوشت:
سلام.

سوال- چرا در اين آيه فرموده كه كتابى هدايت بخشتر از اين دو (قران و تورات) از سوى ((خدا)) بياوريد، اما، در ديگر آيات تحدى فرموده كه از هركسى جز ((خدا)) كه ميتوانيد كمك طلبيد؟ بالاخره بايد از سوى خدا بياورند و از خدا كمك بگيرند يا نه؟

با سپاس

با سلام و درود

منکران و مشرکان، تورات و قرآن را سحر می دانستند، و از آن جا که در سحر هدایتی نیست، می فرماید کتابی بیاورید که هدایت کننده تر از این ها باشد.

از طرفی موضوع تبعیت و پیروی پیامبر است و پیامبر می فرماید اگر از طرف خدا کتابی هدایتگر از این دو بیاورید، من از آن پیروی می کنم.

لذا موضوع پیروی کردن پیامبر مطرح است و چه بسا این قید برای اشاره به این است که پیامبر، فقط از خداوند پیروی می کند.

برخی نیز گفته اند این قید برای مدح قرآن و تورات است و اعتراف به این که این کتاب ها آسمانی و الهی اند. (ابن عاشور، التحرير و التنوير، ج ‏20، ص 73)

البته در آیات دیگر تحدی، تعابیری مانند «مِنْ دُونِ اللَّه‏»، بر الهی و آسمانی بودن قرآن دلالت دارد.

میقات;811299 نوشت:

با سلام و درود

منکران و مشرکان، تورات و قرآن را سحر می دانستند، و از آن جا که در سحر هدایتی نیست، می فرماید کتابی بیاورید که هدایت کننده تر از این ها باشد.

از طرفی موضوع تبعیت و پیروی پیامبر است و پیامبر می فرماید اگر از طرف خدا کتابی هدایتگر از این دو بیاورید، من از آن پیروی می کنم.

لذا موضوع پیروی کردن پیامبر مطرح است و چه بسا این قید برای اشاره به این است که پیامبر، فقط از خداوند پیروی می کند.

برخی نیز گفته اند این قید برای مدح قرآن و تورات است و اعتراف به این که این کتاب ها آسمانی و الهی اند. (ابن عاشور، التحرير و التنوير، ج ‏20، ص 73)

البته در آیات دیگر تحدی، تعابیری مانند «مِنْ دُونِ اللَّه‏»، بر الهی و آسمانی بودن قرآن دلالت دارد.

سلام

ببخشيد، لطف كنيد به سوالم پاسخ بديد، نه به اجزاى سوالم.

سوال- بالاخره بايد از سوى خدا بياورند و از خدا كمك بگيرند، يا نه؟

با سپاس

[="Tahoma"]

farshadahmadi;811318 نوشت:
سلام

ببخشيد، لطف كنيد به سوالم پاسخ بديد، نه به اجزاى سوالم.

سوال- بالاخره بايد از سوى خدا بياورند و از خدا كمك بگيرند، يا نه؟

با سپاس

با سلام و درود

پاسخ هر سؤالی که بله یا خیر نیست.

از طرفی موضوع کمک گرفتن از خداوند مطرح نیست زیرا خداوند به دشمنان و کافران، در مقابل پیامبرش، کمک نمی کند. این تعبیر برای این است که کافران بدانند نمی توانند کتابی هدایت کننده تر از قرآن و تورات بیاورند.

در ثانی، اکنون که دیگر موضوع پیروی پیامبر، مطرح نیست زیرا پیامبر فرمودند اگر می توانید از طرف خدا کتابی هدایت کننده تر بیاورید، من از آن پیروی می کنم.

بنابر این، کسی که مدعی است قرآن معجزه و از طرف خدا نیست، باید برای اثبات ادعای خود، همانندی برای قرآن بیاورد، و بداند خداوند او را کمک نمی کند زیرا اگر قرار باشد خداوند کلامی بیاورد، کلامش همانند قرآن و همین قرآن است.

پس مدعیان پاسخگویی به تحدی قرآن، اگر معتقدند پیامبر (صلی الله علیه و آله) اتصال به غیب و وحی نداشته و بدون ارتباط به غیب و عالم ماوراء نیز می توان همانند قرآن را آورد، باید بدون کمک از منبع غیب و وحی (خداوند)، ادعایشان را ثابت کنند.

میقات;811504 نوشت:

با سلام و درود

پاسخ هر سؤالی که بله یا خیر نیست.

از طرفی موضوع کمک گرفتن از خداوند مطرح نیست زیرا خداوند به دشمنان و کافران، در مقابل پیامبرش، کمک نمی کند. این تعبیر برای این است که کافران بدانند نمی توانند کتابی هدایت کننده تر از قرآن و تورات بیاورند.

در ثانی، اکنون که دیگر موضوع پیروی پیامبر، مطرح نیست زیرا پیامبر فرمودند اگر می توانید از طرف خدا کتابی هدایت کننده تر بیاورید، من از آن پیروی می کنم.

بنابر این، کسی که مدعی است قرآن معجزه و از طرف خدا نیست، باید برای اثبات ادعای خود، همانندی برای قرآن بیاورد، و بداند خداوند او را کمک نمی کند زیرا اگر قرار باشد خداوند کلامی بیاورد، کلامش همانند قرآن و همین قرآن است.

پس مدعیان پاسخگویی به تحدی قرآن، اگر معتقدند پیامبر (صلی الله علیه و آله) اتصال به غیب و وحی نداشته و بدون ارتباط به غیب و عالم ماوراء نیز می توان همانند قرآن را آورد، باید بدون کمک از منبع غیب و وحی (خداوند)، ادعایشان را ثابت کنند.

سلام

قرآن به زبان عربى نازل شده است. و ميدانيم كه زبان عربى، كاملترين و فصيح ترين زبان است و هيچ لسانى به آن برابرى نميكند. از سوى ديگر، قرآن همه جن و انس رو دعوت به مبارزه نموده تا مانند آن را بياورند. سوال- آيا كسانى كه لسان مادرى شان عربى نيست و يا مثلاً از كشور هاى اروپا هستند، قادر خواهند بود تا مثل قرآن را بياورند؟ آيا معقول هست كه قرآن با كسانى تحدى كند كه زبان آنها، كاملتر يا همسان زبان عربى نيست؟ آنها هرچه زور بزنند بازهم تحدى شان از طرف مسلمانان رَد خواهد شد، چون كه به آنها گفته خواهد شد كه زبانشان همسان و همدرجه زبان عربى نيست!!

با سپاس

[="Tahoma"]

farshadahmadi;812223 نوشت:
سلام

قرآن به زبان عربى نازل شده است. و ميدانيم كه زبان عربى، كاملترين و فصيح ترين زبان است و هيچ لسانى به آن برابرى نميكند. از سوى ديگر، قرآن همه جن و انس رو دعوت به مبارزه نموده تا مانند آن را بياورند. سوال- آيا كسانى كه لسان مادرى شان عربى نيست و يا مثلاً از كشور هاى اروپا هستند، قادر خواهند بود تا مثل قرآن را بياورند؟ آيا معقول هست كه قرآن با كسانى تحدى كند كه زبان آنها، كاملتر يا همسان زبان عربى نيست؟ آنها هرچه زور بزنند بازهم تحدى شان از طرف مسلمانان رَد خواهد شد، چون كه به آنها گفته خواهد شد كه زبانشان همسان و همدرجه زبان عربى نيست!!

با سپاس

با سلام و درود

اعجاز قرآن منحصر در اعجاز لفظی نیست، اعجاز لفظی یکی از ابعاد اعجاز قرآن است.

از طرفی فصاحت و بلاغت که به یک زبان یا یک جامعه اختصاص ندارد بلکه هر زبانی فصاحت و بلاغت دارد. هر زبان و جامعه ای برای خود معیارهایی برای فصاحت و بلاغت دارد.

کسی که می خواهد به تحدی قرآن پاسخ گوید باید بتواند در زبان خود، کلامی بیاورد مانند قرآن که از نظر فصاحت و بلاغت و ... در اوج باشد و یا از نظر بیان معارف و هدایتگر بودن همتای قرآن باشد و یا نکته ای معرفتی و متعالی بیان کند که در قرآن نتوان اثری از آن یافت.

آیت الله معرفت چنین می آورد:
هم ‏آوردى خواستن (تحدّى) در آن نيست كه سخنى هم‏سان و همانند سخن خدا بياورند گونه‏ اى كه در شيوه بيان و نحوه تعبير كاملا همانند باشد، زيرا اين ‏گونه همانندى جز با تقليد امكان‏ پذير نيست.
بلكه مقصود از «تحدّى» آوردن سخنى است كه هم‏چون قرآن از نظر معنويّت داراى جاى‏گاه ارجمند و والايى بوده و در درجه اعلاى بلاغت و فصاحت قرار گرفته؛ سخنى توانا و قدرت ‏مند، رسا و گويا، با محتوايى بلند و متين و استوار باشد.
علماى بيان طبق معيارهاى مشخص، درجات رفعت و انحطاط هر كلامى را معين ساخته‏ اند و برترى كلامى بر كلام ديگر با همين معيارها مشخص مى ‏گردد. در علم «بلاغت» به تفصيل از آن معيارها سخن گفته شده است.(معرفت، علوم قرآنى، ص 372)


آیات تحدی و برخی شبهات

پرسش:
در آيه ٨٨ سوره اسرا واژه «قرآن» به معنى مجموعه كتاب قرآن است يا به معنى لغوى آن (خواندن)؟ در آيه ٣٤ سوره طور، واژه «حديث» به معنى لغوى(جديد) است يا به معنى اصطلاحى؟ منظور از واژه «سوره» در آيه ٣٨ سوره يونس چيست؟ منظور از «مثله» در آیه 23 سوره بقره چیست و ضمیر آن به چه بر می گردد؟ مراد از «عشر» در آیه 13 سوره هود چیست؟ و ... .

پاسخ:
در پرسش راجع به چندین آیه سؤال شده لذا پاسخ نیز با توجه به همان آیات و در چند مطلب بیان می شود:

مطلب اول؛ آیه 88 سوره اسراء
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ‏ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيرا»؛ بگو: اگر انسان ها و پريان (جن و انس) اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند يكديگر را (در اين كار) كمک كنند.(1)
اکثر اندیشمندان علوم قرآنی، آیه فوق را به معنای تحدی به کل و مجموعه قرآن دانسته و در کتب علوم قرآنی، این آیه را جزو اقسام تحدی به قرآن بر شمرده اند. [توضیح: مراد از کل قرآن به نسبت به مخاطبان نزول، به همان مجموعه ای از قرآن که نازل شده می باشد، و برای سایرین، به تمام قرآن است.]
البته در مقابل نظر مشهور، برخی نظر دیگری دارند، مانند آیت الله مصباح یزدی این آیه را در گروه آیات تحدی به مثل قرآن شمرده و در این باره چنین می آورند:
گرچه اكثر قريب به اتفاق مفسران و دانشمندان علوم قرآن، این آیه را تحدی به كل قرآن دانسته ‌اند، ولی اين احتمال كه مقصود از قرآن در اين آيه، معنای جنسی آن (خواندنی) باشد و نه مجموعه كتاب الهی (اسم عَلَم)، به صورت جدی مطرح است.
ایشان در ادامه می آورند: واژه قرآن هرچند به تدريج برای قرآن جنبه عَلَميت پيدا كرده، ولی با توجه به اين كه طبق نقل های تاريخی، آيه 88 سوره اسراء، اولين آيه‌ ای است كه در آن تحدی مطرح شده و دليلی بر علَم بودن اين واژه برای قرآن در زمان نزول اين آيه در دست نيست، نمی توان گفت كه مقصود از «القرآن» کتاب قرآن به عنوان يک مجموعه است؛ به ‌ويژه اگر اين نكته را در نظر بگيريم كه هنگام نزول اين آيه، هنوز بخش مهمی از آيات قرآن نازل نشده بود؛ و معنا ندارد كه از مخالفان خواسته شود همانند آياتی را كه از صورت و محتوای آن اطلاعی ندارند، بياورند.
لذا این آيه درصدد تعيين مقدار معجزه قرآن نيست، بلكه مقصود آن است كه چنين خواندنی‌ ای قابل همانندآوری نيست.(2)
بنابر این؛ اکثر اندیشمندان قرآنی، آیه فوق را تحدی به کل قرآن دانسته اند، ولی آیت الله مصباح برداشت متفاوتی با نظر مشهور دارند، البته با این حال، این آیه را از اقسام تحدی و تحدی به مثل قرآن دانسته اند.
اگر به تفاسیر قدیمی (قرن دوم و سوم) که معمولا تفاسیر روایی سنی و شیعه هستند، و نیز تفاسیر بعد از آن ها مراجعه شود، در برخورد با این آیه شریفه می بینید همه بدون پرداختن به بحث لغوی یا مباحث دیگر، تحدی را به مجموعه نازل شده به عنوان قرآن، دانسته اند. و تعبیر آن ها این است که مانند این قرآن نمی توانید بیاورید.
به بیان دیگر همین مجموعه ای که به عنوان قرآن نازل شده و مطرح بوده است، مورد تحدی واقع شده و خبرغیبی داده شده که نمی توانید مانند آن را بیاورید. لذا قرآن را به معنای لغوی (خواندنی) و یا به معنای تمام قرآن بدانیم؛ در هر حال آیه شریفه می فرماید نمی توانید مانند این قرآن (هر آن چه به عنوان قرآن مطرح بوده است) را بیاورید.
نکته: تضادی بین این اقول نمی بینم زیرا آیت الله مصباح هم که واژه القرآن را به معنای لغوی (خواندنی) آن گرفته اند، تحدی در این آیه را به معنای تحدی به مثل قرآن می دانند، کما این که سایرین نیز تحدی در این آیه را به همین قرآن موجود دانسته اند.
به بیان دیگر؛ تحدی به مثل این قرآن یعنی تحدی به مثل این مجموعه نازل شده، اعم از این که این مجموعه خواندنی مراد باشد و یا این مجموعه که به عنوان قرآن نازل شده است.
لازم به ذکر است که موقع نزول این آیه، کسی از مخاطبین تردید و شک نکرده که منظور از «القرآن» چیست، زیرا همه می فهمیدند که هر چه هست همین مجموعه ای که به عنوان قرآن نازل شده و به عنوان قرآن مطرح است را مد نظر دارد.

مطلب دوم؛ آیه 34 سوره طور
«فَلْيَأْتُوا بِحَديثٍ‏ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقين‏»؛ اگر راست مى ‏گويند سخنى همانند آن بياورند.(3)
«حديث» هر چيز تازه ‏اى است، خواه فعل باشد يا قول‏.(4)
«حدیث» در این آیه به معنای گفتار و سخن است. به آیه قبل توجه فرمایید؛ منکران، قرآن را به عنوان قول و گفتاری می دانند که پیامبر به خدا افترا بسته است. لذا آن چه موضوعیت دارد سخن، کلام و گفتار است.
«أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ‏ بَلْ لا يُؤْمِنُون‏»؛ يا مى ‏گويند: «قرآن را به خدا افترا بسته»، ولى آنان ايمان ندارند.(5)
در مجمع البیان آمده: "و التقول تكلف القول و لا يقال ذلك إلا في الكذب‏"؛ و «تقوّل» عبارت است از گفتار تحميلى، و اين لغت جز در مورد دروغ استعمال نمی شود.(6)
یعنی مخالفان و منکران، مدعی بودند پيامبر از پيش خود قرآن را ساخته است، و از پيش خود آن را به دروغ به خدا نسبت داده است.
بنابر این؛ همان طور که قرآن به عنوان معجزه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، از جنس کلام است، تحدی به آن نیز از همین جنس است، و این آیه و امثال آن می فرمایند نمی توانند سخنی مانند قرآن بیاورند، زیرا قرآن، سخن و کلامی است که از طریق وحی بر پیامبر نازل شده است.
ممکن است گفته شود آیا می توان «حدیث» را به معنای کلام جدید و نو دانست، یعنی کسی که می خواهد به تحدی قرآن پاسخ دهد باید در عین همانندی، کلامی تازه، جدید و نو ارائه بدهد؟ در جواب می توان گفت حدیث از واژه حدث، به معنای به وجود آمدن است، و علی القاعده هر چیزی که به وجود می آید، تازه است. لذا بطور طبیعی هر کلام و سخنی که بخواهد برای هماورد آوری با قرآن آورده شود نیز تازه است.
البته ادعای قرآن بر این است که تاکنون کلام و سخنی مانند او نیامده و نخواهد آمد، لذا هم شامل گذشته می شود و هم آینده؛ ولی با تعریف شما ـ اگر منظورتان از جدید بودن، جدید زمانی باشد ـ فقط به حال و آینده اشاره دارد و گذشته را در بر نمی گیرد، ولی اگر منظورتان از جدید و تازه بودن، سابقه نداشتن است یعنی چنین سخنی در گذشته سابقه نداشته و در آینده هم سخنی به نو و تازه بودن آن (اشاره به اوج فصاحت و بلاغت و ...) نخواهد آمد، صحیح است.

مطلب سوم؛ آیه 38 سوره یونس
«أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‏»؛ آيا آنها مى‏ گويند: «او قرآن را بدروغ به خدا نسبت داده است»؟! بگو: «اگر راست مى گوييد، يك سوره همانند آن بياوريد؛ و غير از خدا، هر كس را مى ‏توانيد (به يارى) طلبيد!»(7)
«سوره» از نظر ریشه و لغت، چند صورت دارد:
1. به صورت مهموز «سؤر» به معناى نيم خورده و باقى مانده آب يا هر چيز ديگرى است.
2. به صورت غير مهموز، گاه از ريشه «سور» به معناى بارو و ديوار است؛ همان گونه كه عرب به ديوارى كه شهر را احاطه مى ‏كند "سور المدينه" مى‏ گويد.
به بیان دیگر؛ «سوره» قطعه ‏ای از كلام است كه محتوای خود را جمع كرده باشد؛ همان گونه كه دیوار شهر و «سور البلد»، شهر را در بر دارد، بخشی از معارف و مضامینی را هم كه با حصاری محدود شده باشد، «سوره» مى‏ گویند.
راغب می گوید علت اين تسميه آن است كه سوره مانند حصار بلد، قرآن را احاطه كرده؛ و يا منزلتى است، مانند منازل قمر. بعضى آن را سؤره (با همزه) خوانده‏ اند كه به معنى بقيّه است گويا هر سوره قطعه‏ اى است از قرآن كه جدا شده و باقى مانده است.(8)
3. سوره در اصل لغت به معناى علو، بلند مرتبه و منزلت است.(9)
هر سوره از قرآن بمثابه درجه بلند و منزل عالى است كه قاری قرآن از يكى به ديگرى بالا می رود تا به آخر قرآن برسد.(10)
در حديثى از امام کاظم (عليه السلام‏) آمده: «فَإِنَّ دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ عَلَى قَدْرِ آيَاتِ الْقُرْآنِ يُقَالُ لَهُ اقْرَأْ وَ ارْقَ‏ فَيَقْرَأُ ثُمَّ يَرْقَى‏»؛ درجات و مراتب بهشت به عدد (برابر) با آيات قرآن است، به او گفته می شود: بخوان و بالا برو، پس ‍ مى خواند و بالا مى رود.(11)
نکته: هر يک از معانى سه گانه فوق، با سوره در اصطلاح قرآن كه در يک قالب خاص با بسمله شروع مى‏ گردند، سازگارى دارند.
اگر ريشه مهموز داشته باشند، از آن جهت كه قطعه‏ اى از قرآن است به آن سوره گفته ‏اند.
يا آن كه سوره قرآن چون دژى تسخير ناپذير و غير قابل نفوذ است؛ همان طور كه برج و باروى شهر كه بر شهر و هر آن چه در آن است احاطه دارد، سوره نيز گرداگرد آيات را فراگرفته و آن ها را به هم ربط داده است.
در معناى سوم نيز چون سوره كلام خداست، داراى شرافت و منزلت و مقام رفيع است، و يا آن كه قرائت و تلاوت آن موجب رفعت شأن و برترى مقام قارى مى‏ گردد.(12)
به نظر مى ‏رسد از بین احتمالات سه گانه، احتمال سوم صحيح‏تر باشد؛ چرا كه سوره در اصطلاح قرآن به سور جمع بسته مى‏شود و اين جمع تنها در مورد احتمال و معناى سوم به كار رفته است.(13)
ممکن است پرسیده شود حد نصاب از اعجاز چقدر است؟ که در جواب باید گفت حد نصاب اعجاز قرآن، مقدار حداقل از قرآن است. مشهور، سوره را حداقل و حد نصاب اعجاز قرآن می داند یعنی همین سوره های مصطلح (114 سوره)؛ برخی نیز مجموعه ای به هم پیوسته از آیات با نظم خاص که هدف و غرضی واحد را دنبال می کند.
به نظر می رسد بین این دو بتوان جمع کرد، مثلا علامه طباطبایی چنین می آورند: تحدى به مثل آيه‏ «قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ» تحدى به يک سوره است بدان جهت كه آن سوره خصيصه ظاهرى دارد، و آن اين است كه يكى از غرض ‏هاى جامع از اغراض هدايت الهى را بطور كامل بيان مى ‏كند، بيانى كه حق را از باطل متمايز مى ‏سازد، و صرف لفاظى و سخن پردازى نيست.(14)
بنابر این، می توان هر کدام از سوره های قرآن را مجموعه ای از آیاتی دانست که علاوه بر نظم خاص، دنبال کننده هدف و غرضی خاص هستند. لذا حد نصاب اعجاز قرآن، یک سوره است، اعم از سوره های بزرگ یا سوره های کوچک.
ممکن است سؤال شود آیا قرآن به محتوا و معارف نیز تحدی کرده است؟ باید گفت آری، چنین است. در این زمینه بیان علامه طباطبایی(ره) چنین است: آیات تحدی، تنها به بلاغت و فصاحت قرآن تحدى نكرده اند بلكه سياق در این آیات، تحدى به همه خصوصيات قرآن و آن صفات كمال و فضيلتى است كه قرآن دارد، و امتيازات قرآن در دو خصوصيت فصاحت و بلاغت خلاصه نمى‏ شود.
قرآن مشتمل است بر مخ معارف الهى، و جوامع شرايع، چه در باب عبادات، چه قوانين مدنى، چه سياسى، چه اقتصادى، چه قضايى، چه اخلاق كريمه و آداب نيكو، چه قصص درست انبياء و امت ‏هاى گذشته، و ملاحم (پيشگويى‏ هاى غيبى)، و چه در باب أوصاف ملائكه و جن و آسمان و زمين، چه در باب حكمت و موعظت و وعده و تهديد، و چه در باب اخبار مربوط به آغاز و انجام خلقت.
و نيز قرآن مشتمل است بر قوت حجت و عظمت بيان و نور و هدايت، آن هم بدون اين كه در تمامى اين باب ‏هاى مختلف يک سخنش مخالف با سخن ديگرش باشد، و اضافه كن بر همه اين امتيازات و خصائص اين خصوصيت را كه سخن قرآن در بلاغت و فصاحت در افقى قرار دارد كه دست بشر از رسيدن به آن كوتاه است.(15)

مطلب چهارم؛ آیه 23 سوره بقره
«وَ إِنْ كُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»؛ و اگر در باره آنچه بر بنده خود [پيامبر] نازل كرده‏ ايم شك و ترديد داريد، (دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد؛ و گواهان خود را ـ غير خدا ـ براى اين كار، فرا خوانيد اگر راست مى‏ گوييد.(16)
اگر پرسیده شود چرا به جای «ممّا» ار «بما» استفاده نشده و مراد از «مِن» در «من مثله» چیست؟ باید گفت برای «مِن» پانزده معنا ذکر شده است(17)، از جمله این موارد، معنای تعلیل، معنای باء، معنای فی (در) و ... . هر کدام از این ها هم شاهد مثال های مختلفی دارد که در مراجعه به آدرس داده شده، مطلب روشن می شود.
هم چنین «مِن» در «من مثله» تبعیض و یا برای تبیین است.(18)
«مِنْ مِثْلِهِ» صفت است برای سوره، یعنی سوره ای باشد مثل بعضی از سوره های قرآن. البته برخی آن را به قرینه آیه 38 یونس که «من» ندارد، زائده گرفته اند ولی از این نظر که در قرآن زائده و مترادف و ... وجود ندارد، این قول ضعیف شمرده می شود.
بنا بر نظر بیشتر مفسران و اندیشمندان قرآنی، ضمیر در «مثله» به مای در «مما نزلنا» یعنی به سوره بر می گردد، لذا تحدی به سوره ای از سوره های قرآن است. در اين صورت معناى آيه اين است كه سوره‏ اى كه از نظر نظم و فصاحت و زيبايى الفاظ و ... همانند قرآن باشد بياوريد.
البته برخی نیز ضمیر در «مثله» را به «عبدنا» برگردانده اند یعنی به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، لذا تحدی شده که اگر می توانید فردی را بیاورید که مکتب نرفته و درس ناخوانده باشد و در آن محیط بزرگ شده و رنگ آن محیط را نگرفته باشد و روحش متعالی باشد و بتواند سوره ای مانند سوره های قرآن بیاورد.
نکته: بازگرداندن ضمير در «مثله» به قرآن، به قرينه «بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ‏»(19) و «لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ»(20) بهتر است؛ زيرا موضوع مورد بحث در آيه، خود قرآن است نه كسى كه قرآن بر او نازل شده است.(21)
نکته تفسیری: كلمه «شهداء» در اين آیه اشاره به گواهانى است كه کافران را در نفى رسالت پيامبر (صلی الله علیه و آله) كمک مى‏كردند، اعم از جن و انس. این قول مشهور مفسران است. البته بیان برخی از مفسران تفاوت هایی با بیان مشهور دارد:
مراد از شهداء در این آيه، بتها و خدايان كفار و یا بزرگان و اشراف كفار نیستند زيرا اين دسته بهترين مصاديق مخاطبين آيه مى‏ باشند، پس اين دو احتمال كه در كلمات اغلب مفسرين اشاره شده است موافق صواب نيست، بلكه مراد از شهداء كفارى هستند كه دعوت اسلام به آن ها نرسيده و خبر از قرآن و آورنده آن ندارند.
خداوند مى‏ فرمايد كه اى كفارى كه در قرآن و معجزه بودن آن شک داريد آن ها [کفاری که دعوت اسلام به آن ها نرسیده] را هم با خود همدست كرده و نگوئيد كه اگر ما از آوردن مانند قرآن عاجزيم ممكن است در اطراف عالم كسانى باشند كه بتوانند يک سوره مانند قرآن را بياورند.(22)

مطلب پنجم؛ آیه 13 سوره هود
«أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين»؛ آن ها مى ‏گويند: او به دروغ اين (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگى است)! بگو: اگر راست مى‏ گوييد، شما هم ده سوره ساختگى همانند اين قرآن بياوريد؛ و تمام كسانى را كه مى ‏توانيد ـ غير از خدا ـ (براى اين كار) دعوت كنيد!(23)
چند نکته تفسیری:
«عشر» به معنای عدد ده (10) است؛ و هر واژه ای که از آن مشتق شود، عدد ده را در معنای خود دارد(24)؛ البته این منافاتی ندارد که گفته شود مراد از عدد ده، کثرت است؛ زیرا باز هم معنای لغویش همان ده است.
«بعشر» برای باء، چهارده معنا نقل شده است، از جمله، تعدیة، استعانة، سببیت، مصاحبة و ...؛ در این جا می تواند به همان معنای تعدیه و بر سر مفعول آمده باشد یعنی بیاورید 10 سوره را که مثل... .(25)
«سُوَر» جمع سوره است.(26)
بیان تفسیری:
در پاسخ به این که برخی گفته اند به قرینه واژه «مفتریات»، تحدی در این آیه اختصاص به فصاحت و بلاغت دارد، علامه طباطبایی (ره) چنین می آورد: تحدى به آوردن مثل قرآن در آيه مورد بحث، تنها از حيث نظم قرآن و بلاغت آن نيست، زيرا اگر تحدى تنها از اين جهت بود بايد مى‏فرمود: متخصصين در شعر و ادبيات را به كمک طلب كنيد، ولى اين طور نفرمود، بلكه فرمود از هر كس غير خداى تعالى كه مى ‏توانيد دعوت كنيد، كمک بگيريد، چه خدايانتان و چه غير آن ها.
و معلوم است كه خدايان عرب سنگ و چوب هايى بودند كه نه سخن گفتن مى ‏دانستند و نه به نظم و اسلوب خوب كلام و به فصاحت و بلاغت آن معرفت داشتند، پس معلوم مى ‏شود تحدى آيه شريفه شامل تمامى جهاتى است كه قرآن متضمن آن است: چه معارف الهى و چه اخبار غيبى و چه براهين ساطع و مواعظ حسنه، و چه دستورات مهم اخلاقى، و چه شرايع الهى، و چه فصاحت و بلاغت.(27)
مطلب دیگر؛ (تحدی به ده سوره)
آیت الله مصباح بنابر فرض پذیرش نظر مشهور، آن را این گونه تبیین کرده اند که تحدی به ده سوره، به نوعی آسان گیری برای مخالفان قرآن است، زیرا در تحدی به یک سوره، مخالفان باید همه ویژگی های قرآن را در قالب یک سوره ارائه بدهند، لذا وقتی عجز و ناتوانی آنان ثابت شد، خداوند می فرماید پس ده سوره بیاورید که این ده سوره در مجموع، ویژگی های یک سوره قرآن را دارا باشند؛ و این آسان گیری بر مخالفان است. البته آن ها از آوردن همین هم عاجز و ناتوان بودند. کما این که نظر علامه طباطبایی (ره) بر این است که «هدف از تحدی به یک سوره، تحدی به یک قطعه قرآن به لحاظ اشتمال بر یک غرض و هدف تام است، یعنی یک سوره يكى از غرض ‏هاى جامع از اغراض هدايت الهى را بطور كامل بيان مى‏ كند؛ ولی هدف در تحدی به ده سوره، تحدی به تنوع در اغراض و بیان انواع مقاصد است.»(28)
ممکن است کسی بگوید اگر تحدی عمومی است آیا معقول است غیرعرب زبانان که زبانشان همسان و در سطح زبان عربی نیست به مبارزه طلبیده شوند؟ در مقابل باید گفت اعجاز قرآن منحصر در اعجاز لفظی نیست، اعجاز لفظی یکی از ابعاد اعجاز قرآن است. از طرفی فصاحت و بلاغت که به یک زبان یا یک جامعه اختصاص ندارد بلکه هر زبانی فصاحت و بلاغت دارد. هر زبان و جامعه ای برای خود معیارهایی برای فصاحت و بلاغت دارد.
کسی که می خواهد به تحدی قرآن پاسخ گوید باید بتواند در زبان خود، کلامی بیاورد مانند قرآن که از نظر فصاحت و بلاغت و ... در اوج باشد و یا از نظر بیان معارف و هدایتگر بودن همتای قرآن باشد و یا نکته ای معرفتی و متعالی بیان کند که در قرآن نتوان اثری از آن یافت.
آیت الله معرفت چنین می آورد: هم ‏آوردى خواستن (تحدّى) در آن نيست كه سخنى هم‏سان و همانند سخن خدا بياورند گونه‏ اى كه در شيوه بيان و نحوه تعبير كاملا همانند باشد، زيرا اين ‏گونه همانندى جز با تقليد امكان‏ پذير نيست.
بلكه مقصود از «تحدّى» آوردن سخنى است كه هم‏چون قرآن از نظر معنويّت داراى جاى‏گاه ارجمند و والايى بوده و در درجه اعلاى بلاغت و فصاحت قرار گرفته؛ سخنى توانا و قدرت ‏مند، رسا و گويا، با محتوايى بلند و متين و استوار باشد.
علماى بيان طبق معيارهاى مشخص، درجات رفعت و انحطاط هر كلامى را معين ساخته‏ اند و برترى كلامى بر كلام ديگر با همين معيارها مشخص مى ‏گردد. در علم «بلاغت» به تفصيل از آن معيارها سخن گفته شده است.(29)

_________
(1) اسراء: 17/ 88.
(2) ر.ک: مصباح یزدی، قرآن ‌شناسى جلد اول (معارف قرآن 6)، درس هشتم: شرايط اثبات اعجاز قرآن و نصاب آن، ص 169 و ص 195.
(3) طور: 52/ 34.
(4) قرشی، قاموس قرآن، ج ‏2، ص 111.
(5) طور: 52/ 33.
(6) مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج ‏9، ص 254.
(7) یونس: 10/ 38.
(8) راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ص 434.
(9) قرشی، قاموس قرآن، ج 3، ص 351.
(10) مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏5، ص 166.
(11) الكافي (ط - الإسلامية)، ج ‏2، ص 606، ح 10.
(12) جوان آراسته، درسنامه علوم قرآنى، ص 106.
(13) همان.
(14) ترجمه تفسير الميزان، ج ‏10، ص 250.
(15) ر.ک: ترجمه تفسير الميزان، ج ‏10، ص 93.
(16) بقره: 2/ 23.
(17) مغنی اللبیب، ابن هشام، جزء رابع، ص 136.
(18) انوارالتنزیل، بیضاوی، ج 1، ص 57.
(19) یونس: 10/ 38.
(20) اسراء: 17/ 88.
(21) تفسير جوامع الجامع، ج ‏1، ص 30.
(22) اطيب البيان فى تفسير القرآن، ج ‏1، ص 458.
(23) هود: 11/ 13.
(24) ر.ک: مفردات ألفاظ القرآن، ص 567.
(25) مغنی اللبیب، جزء دوم، ص 117، باء مفرده.
(26) كتاب العين، ج ‏7، ص 289؛ الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، ج ‏2، ص 690.
(27) ترجمه تفسير الميزان، ج‏10 ، ص 242.
(28) ر.ک: الميزان في تفسير القرآن، ج ‏10، ص 168.
(29) معرفت، علوم قرآنى، ص 372.

موضوع قفل شده است