محمل حضرت زینب(س)و قمه زنی

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
محمل حضرت زینب(س)و قمه زنی

راوی داستان به محمل زدن سر حضرت زینب(س) که دست اویز قمه زنی شده است فردی است به نام مسلم جصاص .

او ماجرا را این گونه نفل می کند:

.....دیدم که اسرای عاشورا در کجاوه بودند وقتی یزیدیان سر بریده امام حسین(ع) را بالای نیزه بردند

حضرت زینب (ع) با مشاهده این صحنه و از فرط ناراحتی سر خود را به چوبه محمل کوبید و خون از زیر مقنعه ایشان جاری شد.

برسی داستان:

اولا این داستان از نظر سند به شدت ضعیف است این مطلب برگرفته از کتاب نورالعین فی مشهد الحسین(ع) که نویسنده ان مشخص نیست

و تنها برخی ان را به ابراهیم ابن محمد نیشابوری اسفراینی نسبت داده اند که شخصی اشعری مذهب و و شافعی مسلک بود

مرحوم شیخ عباس قمی صاحب منتهی الامال در این زمینه می نویسد نسبت سر شکستن به حضرت زینب(س) بعید است

چون ایشان عقیله بنی هاشم و صاحب مقام رضا وتسلیم است -شیخ عباس قمی منتهی الامال ج1 ص 75-

وی سپس با استناد به کتابهای معتبر تاریخی اثبات می کند که اسرای کربلا را بر ناقه های عریان و و بی جهاز نشانده بودند

و اصلا محمل در کار نبود تا ان حضرت سرش را به ان بکوبد

ثانیا این گونه رفتار ها مورد نهی حضرات معصومین است

بخصوص امام حسین(ع) مصیبت دیدگان کربلا را از چنین اعمالی نهی کرده بودند

اگر امام حسین(ع) خواهرشان را قسم و حتی تذکر داده بودند که مبادا شیطان صبر از کفت برباید -علامه مجلسی بحار الانوار ج45 ص2و ج3 ص 392-

با این فرض چگونه ممکن است حضرت زینب(س) اقدام به شکستن سر خود کند ؟!

ایشان که از اولیاء خاص الهی هستند و ممکن نیست بر خلاف تذکر امام خویش عملی را مرتکب شده باشند.

ثالثا اکر برفرض صحت داستان حضرت زینب(س) در ان وضع بحرانی که سر برادر بر نیزه می بیند سر خود را بر محمل می زند

واین حاکی از شدت تاثر و اندوه ان حضرت است و این دلیل بر جواز این کار در شرایط عادی نیست

موید این مطلب ان که نه در مورد حضرت(س) زینب و نه سایر زنان حرم نقل نشده که در سالگرد عاشورا به اعمالی مثل ان اقدام کنند

علاوه بر ان هیچ دستور یا توصیه ای به سر شکستن در عزای سالار شهیدن از امام سجا(ع) و یا دیگر ایمه وجود ندارد

هرچند ائمه اطهار به امر عزا و کریه و ندبه برای پدر خویش همت والایی داشتند

بسم رب الحیدر

لطفاً سند ارائه کنید. اگر راوی روایت را رد می کنید حداقل سند را ارائه کنید.
چون این مطالب بدون سند و ثابت کردن ضعیف بودن سند پشیزی ارزش ندارد.

یا علی مدد
بر دشمن علی لعنت

ابوالفضل عزیز؛ سلام

از آنجا که به درستی، برای ایراد خدشه به روایت، به لزوم وجود سند اشاره فرموده اید، نکاتی چند دراین باب، تقدیم می شود:

روایت مورد بحث، در صفحه ی 114 از جلد 45 بحارالانوار، بدون سند یا به اصطلاح، «مرسل» نقل شده است و همین امر، به تنهایی یکی از وجوه ضعف روایت است:

«أَقُول رأيت فی بعض الكتب المعتبرةروي مرسلا عن مسلم الجصّاص قال..[1]
«من می گویم: در بعضی کتابهای معتبر دیدم که به صورت مرسل از مسلم الجصاص روایت شده است که گفت...»

در صفحه ی 55 منبع علامه مجلسی در نقل این روایت، یعنی «نورالعین فی مشهد الحسین(ع)»، نیز روایت مورد نظر به صورت «مرسل» آمده است:
« قال مسلم الحصاص...» [2]

علاوه بر مرسل بودن این گزارش، شخص «مسلم الحصاص» یا «مسلم الجصاص» نیز مجهول است که موجبات ضعف سند را از جهتی دیگر نیز فراهم می کند.

به جز ضعف سندی، محتوای روایات هم محل خدشه است:

اولاً در مضامین اشعار بیان شده از زبان حضرت زینب(س)- که در روایت مسلم الجصاص در نورالعین نیست و تنها در المنتخب شیخ طریحی ذکر شده و وارد بحارالانوار و داخل در حدیث مسلم الجصاص شده است[3]- مطالب غیر واقعی و بعضاً موهن به چشم می خورد که بعید به نظر می رسد با ادبیات زینب(س) مطابقت داشته باشد؛ از جمله نسبت قساوت و سنگدلی به امام حسین(ع) و نسبت بی طاقتی، ذلت و ترس به امام سجاد دراسارت و یتیمی که حتی با صنایع ادبی هم قابل توجیه به نظرنمی رسد:

يا أخی قلبك الشفیق علينا / ماله قد قسى و صار صليبا
ای برادر! چه شده که قلب مهربان تو بر ما قسى وسخت گرديده است.

يا أخی لو ترى عليا لدى الأسر / مع اليتم لا يطیق وجوبا
برادرم! كاش على بن الحسين را مي ديدى كه در اسارت، با غم يتيمى، طاقت خوددارى ندارد.

كلّما أوجعوه بالضّرب ناداك / بذلّ يغیض دمعا سكوبا
هربار که او را با کتک به درد می آورند،با ذلّت تورا صدا می زند، درحالی که اشک روان خود را پنهان میکند.

يا أخی ضمّه إلیك و قرّبه / وسكّن فؤاده المرعوبا
برادر! او [=على بن الحسين] را درآغوش بگير و به خود نزديك كن و دل دچار ترس شده ی وى را آرامش بخش.

به نظر نمی رسد گوینده ی این اشعار رابا گوینده ی «ما رأیت الا جمیلا» یکی باشند. خاصه با وجود سفارشات امام حسین(ع) قبل از شهادت،به زنان حرم، به نقل از صفحه ی 82 لهوف مبنی براینکه: «انظرن اذا انا قتلت فلاتشققن علی جیبا و لا تخمشن علی وجها و لاتقلن هجرا»یعنی: «توجه کنید؛ زمانی که من کشته شدم، گریبانی چاک نکنید، ناخنی بر چهره نکشید و سخنی بیهوده نگویید» و همچنین بیان صریح و مستقیم ایشان به شخص حضرت زینب: «يا أُختاه لا يذهبنّ بحلمك الشيطان»یعنی: «خواهرم، شیطان صبر تو را نبرد».

ثانیاً مبتنی بر گزارشهای متقدمین، اسرا را با شتر بدون جهاز می بردند، لذا محملی وجود نداشت که به فرض حضرت زینب(س) سر خود را به آن بکوبند. شاید مصادر ذیل به عنوان سند این مدعا کافی باشند:

- شیخ مفید در صفحه ی 321 الامالی آورده است: «و قد خرج الناس للنظر الیهم فلما اقبل لهم علی الجمال بغیر وطاء جعل نساء اهل الکوفة یبکین و ینتدبن...»[4]
(مردم برای دیدن ایشان بیرون آمدند. وقتی زنان کوفی ایشان را بر شتران بدون هودج دیدند، گریه و ندبه آغاز کردند.)

- سید ابن طاووس در صفحه ی 583 کتاب اقبال الاعمال، از قول امام سجاد(ع) آورده است: « حملني على بعير يظلع بغير وطاء » [5]
(مرا بر شتری لنگ و بدون هودج جابجا کردند)

- سید ابن طاووس در صفحه ی 143 اللهوف می فرماید: «حمل نساءه علی احلاس اقتاب الجمال بغیر وطاء مکشفات الوجوه بین العداء و هن ودائع الانبیا» [6]
(بانوان حرم حسین را بر پالان شتران بدون هودج، با صورتهای باز، درمیان دشمنان جابجا کردند؛حال آن که امانت های انبیا بودند...)

- علامه مجلسی در روایتی به نقل از سکینة بنت الحسین(ع) درصفحه ی 195 از جلد 45 بحارالانوار آورده است: «و حملنا علی الاقتاب من غیر وطاء... »
(ما را بر پالانهای بدون هودج جابجا کردند...)

از همین روی، محدث قمی درصفحهی 75 منتهی الآمال، پس از معرفی منبع نقل مورد بحث در کتاب مجلسی (نورالعین و المنتخب)، به درستی فرموده است: «حال هر دوكتاب بر اهل فن حديث مخفى نيست ، ونسبت شكستن سر به جناب زينب عليهاالسّلام واشعار معروفه نيز بعيد است از آن مخدره كه عقيله هاشميين و عالمه غير معلّمه و رضيعه ثدى نبوّت وصاحب مقام رضا و تسليم است.»[7]

پی نوشت

[1] بحارالانوار، دار الكتب الإسلامية ، چاپ تهران
[2] نورالعین فی مشهد الحسین، چاپ المنار- تونس.
[3] المنتخب للطريحى فى جمع المراثى و الخطب (2/464) ،چاپ مؤ سسه الاعلمى للمطبوعات - بيروت 1412ق. جالب این جاست که طریحی نیز مدعی است مطلب را از قول مسلم الجصاص ذکر می کند و می دانیم تنها منبعی که پیش از طریحی این داستان را از قول مسلم نقل کرده، نورالعین است که در آن مصدر ابیات منتسب به حضرت زینب را نمی یابیم.
[4] الامالی، شیخ مفید، چاپ اول، قم 1413
[5] اقبال الاعمال،دار الكتب الإسلامية، تهران‏، چاپ دوم‏، 1367 شمسى‏
[6] اللهوف علی قتلی الطفوف، نشر جهان، تهران 1348شمسی
[7] بخش اعظم این پاسخ برگرفته از نوشته ی صاحب همین قلم، در پاسخ به مطلب مربوط به رقیه بنت الحسین(ع) است.

بسم الله الواحد القهار

سلام علیکم

ابتدا نکته ای را عارض شوم. شروع بحث در مورد محمل حضرت زینب سلام الله علیها و تلفیق آن با قمه زنی بود. لذا از آنجا که این دو بی ارتباط با هم نیستم بهتر است ابتدا به همان مسئله محمل بپردازیم و سپس اگر صلاح بود و عمری باقی بود مسئله قمه زنی
پس بحث قمه زنی را باز نکنیم.
-----------------------------------------------------------
حال در مورد بحث مرسل بودن سند روایت که به آن ایراد وارد شد. در این مورد باید به عرض برسانم که اینکه بیاییم حدیث مرسل را به دلیل ارسالش فاقد اعتبار بدانیم ، صحیح نیست. بین مسائل تاریخی و مصائب و مقاتل و...، و احکام فرعی یا عقاید اصلی تفاوت بسیاری است. در مسائل مربوط به واجبات و محرمات و عقاید و مشابه آن فحص سند لازم است ؛ اما در مسائل تاریخی صحت سند ضابطه قبول روایت نمی باشد. چنانچه کسی به این مطلب ملتزم بوده و بخواهد در اینگونه موارد نیز به دنبال سند صحیح برود ، لازم می آید اکثر وقایع عاشورا را نیز بی اعتبار بداند. چه اینکه اکثر مقاتل و بلکه اهم آنها همچون لهوف و ابی مخنف و نفس المهموم و...روایاتشان مرسل است ، و در بسیاری از موارد که راوی ذکر شده است آن راوی از نواصب و قتله حضرت سیدالشهداء علیه السلام بوده است!!
پس آیا می توان اکثر مقاتل را بی اعتبار دانست چون روایاتشان سند ندارد ؟
بله چنانچه قرار باشد روایتی مصدر یک حکم شرعی وجوب یا حرمت قرار بگیرد ، در چنین جایی سند صحیح ضرورت دارد ؛ اما در مسائلی همچون نقل های تاریخی ، مصائب و فضائل اهل بیت ، یا مستحبات و...، صحت سند شرط نیست ، بلکه ضوابط دیگری برای قبول روایت وجود دارد. از جمله اینکه روایت مربوطه مخالف شوون معصومین علیهم السلام نباشد ؛ یا مخالفتی با عقل نداشته باشد ؛ یا کذب راوی ثابت نشده باشد ؛ یا علما از آن روایت اعراض نکرده باشند ؛(برخلاف روایت محمل که بزرگان شیعه بر آن اعتماد داشته و دارند)

انشالله در پست بعدی و فرصت بعدی ادامه خواهم داد...

یا علی مدد

سلام دست هميشگي

راستي ميدونستي كه همه مصيبت هاي ما از انجا آغاز شد كه بين حقايق فكري، فقهي،

كلامي ، تاريخي وغيره تفكيك قايل شديم گفتيم اگر يك روايت به نظر من فقيه يا مورخ تنها

فضيلت يا كرامتي دانسته شود ديگر نبايد به سندش توجه كرد و تنها اگر حلالي را حرام كرد يا

حرامي را حلال كرد مي توان به او به نظر دقت نگريست . آيا به نظر شما اگر امام سجاد (ع) در

يك گزارش تاريخي متولد شميران تهران باشند. به دليل اينكه صرفا يك گزارش تاريخي است

و مستلزم حرام يا حلالي نيست مي پذيريم و درمرد سندش بحث نمي كنيم .

اصلا ملاك مهم و غير مهم يا حلال يا حرام نظر من است . چرا ما از بحث سندي در مورد فضايل

ائمه(ع) مي ترسيم آن را كه حساب پاك است از محاسبه چه باك است .

آيا صرفا به جهت اينكه ممكن است از هزاران كرامت وفضايل ائمه هدي(ع) چند صد گزارش به

لحاظ سندي مردود شود ، ضرري به امامان ما كه جايگاهشان در قرآن وسنت اظهر من

الشمس است كاسته مي شود.

آيا به دليل كم شدن چند فضيلت مي توانيم به مردم وجوانان خودمان روايات ضعيف ، دروغ يا

مجعول يا در بهترين حالت ضعيف سد ارائه دهيم .

چرا مسلمات دين ومذهبمان را رها كرده ايم و به گزارش ها وروايات ضعيف السند چسبيده ايم

وحتي نسبت به آنها تعصب مي ورزيم.

آيا اگر ثابت شود تنها دو دختر از سيدالشهداء در كربلا حضور داشته اند، يا بهتر بگويم حضور

يك دختر از حضرت در واقعه عاشورا قابل اثبات نباشد . ما بايدتمام مسلمات عاشورا را رها

كرده و تنها در سدد اثبات يك روايت ضعيف بر آييم.

چا باوجود براهين مسلم و قطعي تاريخي و روايي بهسراغ ريسمان هاي سست برخي مناقب

و فضايل برويم.

چرا به چند روايتي كه قابل دفاع نيستند تنها باتكيه بر يك نظريه غلط ، كه در اسناد اين دسته

از روايات دقت لازم نيست ، اساس دين و مذهبمان را سست جلوه مي دهيم. چرا در حق

اهلبيت پيامبر(ٌص) اينگونه جفا مي كنيم .

پيرو حق باش اگر چه به ضرر تو باشد. و تنها حقيقت با كنكاش و دقت درمنابع و مدارك آنگونه

كه در پاكي يا نجسي يك لباس بحث مي كنيم. چه بسا اهميت اين گزارشات از تعيين مقدار

مسافت شرعي يا حد كر مهم تر باشد .

موضوع قفل شده است