جمع بندی ماجرای خلقت انسان

تب‌های اولیه

83 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ماجرای خلقت انسان

سلام.
با توجه به قانونمند بودن نظام افرينش سير تكاملي انسان در طول زمان رو چگونه با اين ادعاي قرآن مبني بر خلقت انسان بواسطه "گل" و به صورت آني توجيه ميكنيد؟
و با توجه به اينكه تكامل انسان از نظر عقلي توجيه بذير هست، هبوط آدم و حوا از اسمان و در واقع همان خلقتشون با گل چگونه توجيه ميشه؟
ممنون از پاسخگوييتون

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مشکور

Hasssa;805307 نوشت:
سلام.
با توجه به قانونمند بودن نظام افرينش سير تكاملي انسان در طول زمان رو چگونه با اين ادعاي قرآن مبني بر خلقت انسان بواسطه "گل" و به صورت آني توجيه ميكنيد؟
و با توجه به اينكه تكامل انسان از نظر عقلي توجيه بذير هست، هبوط آدم و حوا از اسمان و در واقع همان خلقتشون با گل چگونه توجيه ميشه؟
ممنون از پاسخگوييتون

سلام و ادب و تشکر از سؤال خوبتان:Gol:

بنظر می رسد که در این پرسش، بنوعی نظریه تکامل انواع داروین را بعنوان یک اصل عقلی توجیه پذیر پذیرفته و در باره جریان خلقت اولیه آدم و حوا و مراحل پس از آن که در آیات قرآن بدان اشاره شده دچار تردید و ابهام هستید. در این خصوص، توجه به نکاتی چند حائز اهمیت است:

اولاً: بررسی و نقد هر مسئله و گزاره علمی باید با متد و شیوه‏ های خاص آن علم صورت بگیرد مثلا مسائل زیست شناختی را نمی‏شود با علوم نقلی تحقیق کرد، چنانچه علوم نقلی را با علوم زیست شناسی نمی‏توان بررسی نمود مثلا حوادث تاریخی را نمی‏شود با ادله فلسفی و براهین عقلی ثابت نمود پس هر علمی را باید با شیوه و متد آن علم، نفی یا اثبات کرد.

ثانیاً: در مورد نظریه تکامل انواع (ترانسفورمیسم) یا اصالت انواع (فیکسیسم) باید گفت که اینها نظریه‏ های زیست شناختی هستند و جز با متد آن قابل پاسخگویی نیستند. اما بررسی نظر قرآن با دو پیش فرض در این زمینه می‏تواند مقبول و مطلوب باشد:

الف: قرآن وحی و کلام الهی است.

ب: در قرآن باطل راه ندارد و آنچه گفته است مطابق با واقع است فلذا نزد اهل ایمان حجیت دارد.

ج: از آنجاییکه ایمان از پنجره عقل تحقق می یابد، همه معارف الهی غیرمستقیم وجهه و حجیت عقلانی دارد.
با این 3 مقدمه می‏ توان با نظر قرآن در مورد این اصل زیست‏ شناسی قضاوت نمود.


نظريه دانشمندان، چنانچه می دانید نظريه و فرضيه علمى است نه سخن قطعى؛ بر فرض هم كه درست باشد، مغايرتى بين آن و آيات آفرينش انسان نيست. زيرا بر اساس نظريه زيست شناسان، نسل انسان اوليه به ميليون‏ها سال پيش باز مى‏ گردد؛ اما خلقت حضرت آدم مربوط به حدود 10 هزار سال پيش است. به عبارت ديگر بر اساس مدارك دين و برخى قرائن علمى، انسانهاى اوليه همگى از بين رفته‏ اند؛ حتى آيه 30 سوره شريفه بقره كه طبق آن ملائكه در برابر آفرينش حضرت آدم و انسان زمينى عرض كردند: [=book antiqua]«أ تجعل فيها مَن يفسدُ فيها و يَسفكُ الدماء» «آيا در آن (زمين) كسى را مى‏ گمارى كه در آن فساد انگيزد و خون‏ها بريزد؟» اشاره به انسانهاى اوليه داشته‏ اند كه بر اثر فساد و خونريزى نسلشان كلاً از زمين منقرض شد.- بعض روايات نيز اين مطلب را تأييد مى‏ كنند.(1) بنابراين بر فرض اينكه فرضيه تكامل درست باشد، مربوط به انسانهاى اوليه مى‏ باشد كه پيش از انسان کنونی بر روى زمين مى‏ زيسته‏ اند و نسلشان منقرض شده است.

گذشته از آن، دلايل و مستندات علمى كشف شده، این نظریه که نسل انسان از ميمون يا حيوان ديگرى باشد، را بكلى نفى مى‏ كنند و نشان مى‏ دهند كه چنين تصورى غلط است و فرضيات جديد منشاء انسان را زمين و خاك مى‏ دانند؛ همانگونه كه در قرآن آمده است. فرضيه تكامل از روز اول دچار چالشهاى جدى از سوى دانشمندان زيست‏ شناس بوده است و بسيارى از صاحب‏نظران و دانشمندان آن را نپذيرفتند. زيرا بنا در علوم آن است كه بر اساس فرضيات ارائه شده امكان توجيه وضع موجود حاصل شود. و اگر نبود تلاش اشتباه و مغرضانه برخى ماديون كه اين نظريه را محمل خوبى براى تفكر مادى خود يافتند، شايد امروز به عنوان يك نظريه صرف علمى مورد پژوهش دانشمندان زيست‏ شناس قرار مى گرفت و با مشاهدات بيشتر، صورتى ديگر مى يافت. واقعيت اين است كه داده هاى علمى هيچگاه تكامل تدريجى موجودات زنده را از يك نوع خاص به نوعى پيشرفته را نشان نداده، مخصوصاً كشف مولكول دى.ان.اى (DNA) جهت عكس فرضيه تكامل را نشان داده است.

بنابراين نه داروينزيم و نه نئوداروينيزم و نه فرضيه(Punctuated Equilibulum) «تعادل معنادار» نتوانستند قوانين ژنيتك و بيوفيزيك و بيوشيمى را توجيه كنند و فرضيات آنها تا حدود زيادى مغاير و متناقض با قوانين و كشفيات اين علوم است. گذشته از آن سنگواره‏ ها، فسيل‏ هاى به جاى‏ مانده نيز خلاف فرضيه تكامل در تمام انحاءاش است. حتى تكامل موجودات زنده از گونه‏ هاى دريايى نيز نتوانست فرضيه تكامل را اثبات كند. چنانچه «استفان بنگستون» زيست شناس سوئدى كه خود نيز تاحدودى طرفدار نظريه تكامل است، وضع زندگانى موجودات دريايى و تكامل آنها را براى داروين و داروينيزم امرى گيج‏ كننده مى‏ داند كه هنوز نتوانسته اند از گيجى آن خلاص شوند. مهمترين و ارزشمندترين مدركى كه طرفداران نظريه تكامل ارائه داده اند، فسيل ماهى‏ اى با قدمت چهار صد و ده ميليون سال است، كه آنها مدعى هستند كه اين فسيل نشان دهنده حالتى انتقالى ماهى است كه از آب به خشكى منتقل شده است.

اما پس از اين ادعا طى پنجاه سال گذشته بيش از چهل نمونه از اين ماهى صيد شده و روشن شد كه اين ماهى نمونه‏ اى كاملاً معمولى است و هم اكنون هم در درياها زندگى مى كند. خلاصه كلام اينكه فرضيه تكامل بر اساس يكسرى بازسازى هاى باستانشناسانه صورت مى‏ گيرد كه به تعبير «پرفسور ارنست اى هوتن» استاد زيست شناس دانشگاه هاروارد: «اين بازسازى‏ هاى ادعا شده از نوع باستانى انسان در صورتى كه چنين بازسازي هايى صحيح باشد، ارزش علمى بسيار كمى دارند و احتمالاً صرفاً براى گمراهى مردم هستند... بنابراين به اين بازسازى‏ ها اعتماد نكنيد».

بنابر اين فرضيه تكامل در خود علم زيست شناسى هم نشان از پيشرفت ندارد و مورد نقض و ابرام هاى بسيارى قرار گرفته است و مثل ديگر فرضيات در علوم نيست كه مورد تاييد همه يا لااقل اكثريت دانشمندان آن رشته قرار گرفته باشد. چنانچه مثلاً نظريه نسبيت انيشتن و يا فرضيه كوانتوم مورد اقبال تمام فيزيكدانان است.(2)

البته آیات قرآن، نظریه تکامل انواع را در مورد انسان‏هاى قبل از این نسل بشر (مانند انسان‏هاى نئاندرتال) به طور کامل رد نمى ‏کند. ممکن است آیات قرآن در مورد آفرینش انسان از خاک چنین تفسیر شود که خاک پس از طی مراحل تکاملی بعد از میلیون ها سال به صورت خلقت کامل انسان در آمده است، همان گونه که برخی از تفاسیر و نیز دانشمندان، آیات قرآن را با نظریه تکامل تطبیق داده اند. بحث آفرینش انسان در قرآن کریم به صورت های مختلفی بیان شده است. برخی آیات بیان گر کیفیت و منشأ آفرینش حضرت آدم است.(خلقت اولیه) دسته دوم در مورد آفرینش نوع انسانی بحث می کند. و دسته سوم آفرینش حضرت آدم و نسل او را به صورت جداگانه مورد بحث قرار داده است. که فعلاً از بیان تفصیلی آن می گذریم.(3)

اما بر فرض كه فرضيه تكامل درست باشد و همه زيست شناسان بر آن اتفاق داشته باشند.؛ ربطى به آفرينش انسان ندارد. زيرا چنانچه ديديم فرضيه تكامل بر اين باور است كه موجودات زمينى از يك يا چند منشاء خاص به صورت تدريجى تكامل يافته‏ اند. و اين فعل و انفعالات در ميليون‏ها سال پيش اتفاق افتاده است و نمونه انسانهايى كه بازسازى شده‏ اند نيز متعلق به سال‏هاى بسيار دور است در حالى كه حداكثر از هبوط حضرت آدم ده‏ هزار سالى مى‏ گذرد. ما نيز در متون روايى خود داريم كه پيش از آفرينش حضرت آدم انسانهايى در روى زمين زندگى مى كردند كه نسلشان منقرض شده است. برای تایید این ادعا روایاتی از امامام معصوم سلام الله علیهم اجمعین به دست ما رسیده است. برای نمونه: ابو حمزه ثمالی نقل می کند که شنیدم امام سجاد سلام الله علیه فرمود: [=book antiqua]"أَ تَظُنُّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً سِوَاكُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ آدَمَ وَ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ"(4) آیا گمان می کنی که خدای متعال غیر از شما خلقی نداشته؟ به خدا قسم که خدای متعال خلق کرده است هزار هزار آدم و هزار هزار عالم و به خدا قسم تو در آخر آن عوالم هستی(یعنی آخرین دوره و نسل آدم و عالم).

آنچه از ظاهر قرآن بر مى آيد اين موضوع است كه انسان فعلى از نسل آدم است و جسم آدم نيز از خاك آفريده شده است. اصولاً چنانچه ديديم زبان و روش فرضيات علمى روش خاص تجربه و مشاهده و آزمون است و اهداف عملى را نيز دنبال مى‏ كند و هيچ ربطى به روش قرآن ندارد. قرآن و دين وارد مباحث خاص علمى نمى‏ شوند؛ زيرا هدف آنها، چيزى غير از هدف علوم است و جالب است كه بدانيم كه داروين صاحب فرضيه تكامل انواع خود موحد و مسيحى معتقدى بوده است و هيچ‏گاه نظريه خود را با دين حتى نظرات تورات درباره آفرينش انسان كه متاسفانه آميخته با خرافات است، متناقض نمى‏ ديده است.(5)

بنابر این نظریه تکامل انواع داروین، به فرض صحت و رهایی از مناقشاتی که توسط دانشمندان زیست شناسی نسبت به این فرضیه علمی شده، هیچ منافاتی با بیان قرآن کریم که در آغاز سخن بر وثاقت وحی و حقانیت آن اذعان کردیم ندارد. از اینرو هم می تواند نظریه تکامل انواع در باره انسانهای ماقبل تاریخ، که قبل از آفرینش آدم و حوا نسلشان منقرض شده درست و عقل پذیر باشد و هم دیدگاه قرآن در باره خلقت و آفرینش آدم ابوالبشر و داستان هبوط آدمی به زمین.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی__________________________________________________________
1. براى نمونه نگا: تفسير عياشى ج: 1 ص: 29 از امام صادق (عليه السلام)؛ بحار الانوار ج: 60 ص: 224 از آن امام بزرگوار و قصص‏ الانبياء راوندى ص: 41 ـ 35 از امام اميرالمومنين(ع).
2. براى اطلاع بيشتر از تناقضات اين فرضيه و اشكالات وارده بر آن به كتابهاى زير مراجعه شود: 1- Thi Evolution Deceit, The Scientific Collapse Of Darwinism & Its Ideological Background , 2nd Editon, by Harun Yahya 2- For The Men Of Understanding, by Harun Yahya In www Harunyahya.org
3. ر.ک: مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، نظریه قرآن در باره تکامل انسان.
4. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏25، ص 26.
5. براى توضيح نگا: مقالات فلسفى استاد مطهرى ج: 1 ص: 61 - 83 مقاله توحيد و تكامل و توحيد استاد مطهرى ص: 223 - 278 تفسير الميزان ج: 4 ص: 153 و ج: 9 ص: 8 و ج: 16 ص: 269 تفسير تسنيم استاد آيت‏ الله جوادى آملى ج: 3 ص: 511 - 514 فرامرز قراملكى، احمد؛ تعارض علم و دين در خلقت انسان ؛ مؤسسه فرهنگى آرايه، تهران 1373؛ بنقل از لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، كد: 4/100113897، با کمی تغییر و تصرف.

مشکور;805696 نوشت:
البته آیات قرآن، نظریه تکامل انواع را در مورد انسان‏هاى قبل از این نسل بشر (مانند انسان‏هاى نئاندرتال) به طور کامل رد نمى ‏کند. ممکن است آیات قرآن در مورد آفرینش انسان از خاک چنین تفسیر شود که خاک پس از طی مراحل تکاملی بعد از میلیون ها سال به صورت خلقت کامل انسان در آمده است، همان گونه که برخی از تفاسیر و نیز دانشمندان، آیات قرآن را با نظریه تکامل تطبیق داده اند. بحث آفرینش انسان در قرآن کریم به صورت های مختلفی بیان شده است. برخی آیات بیان گر کیفیت و منشأ آفرینش حضرت آدم است.(خلقت اولیه) دسته دوم در مورد آفرینش نوع انسانی بحث می کند. و دسته سوم آفرینش حضرت آدم و نسل او را به صورت جداگانه مورد بحث قرار داده است. که فعلاً از بیان تفصیلی آن می گذریم.

سلام...استاد آیا مسلم نیست که از نظر قرآن انسان امروزی و یا آدم و حوا به صورت دفعی و بدون پدر و مادر خلق شده اند؟؟پس این احتمال که تفسیر خلقت از خاک این طور تفسیر می شود که خاک پس از طی مراحل تکاملی بعد از میلیون ها سال به صورت خلقت کامل در آمده....آیا با دیدگاه قرآن مبنی با دفعی بودن خلقت آدم، سازگار است؟؟

یک درخواست هم دارم...اگر فکر می کنید مرتبط با موضوع تاپیک هست به این قضیه بپردازید که ادامه نسل آدم و حوا به چه نحو بوده، فرزندان آدم و حوا به چه نحو باردار شده اند...آیا نظر یقینی و حد اطمینانی در مورد این قضیه مطرح شده است؟

مشکور;805696 نوشت:

سلام و ادب و تشکر از سؤال خوبتان:Gol:

بنظر می رسد که در این پرسش، بنوعی نظریه تکامل انواع داروین را بعنوان یک اصل عقلی توجیه پذیر پذیرفته و در باره جریان خلقت اولیه آدم و حوا و مراحل پس از آن که در آیات قرآن بدان اشاره شده دچار تردید و ابهام هستید. در این خصوص، توجه به نکاتی چند حائز اهمیت است:

اولاً: بررسی و نقد هر مسئله و گزاره علمی باید با متد و شیوه‏ های خاص آن علم صورت بگیرد مثلا مسائل زیست شناختی را نمی‏شود با علوم نقلی تحقیق کرد، چنانچه علوم نقلی را با علوم زیست شناسی نمی‏توان بررسی نمود مثلا حوادث تاریخی را نمی‏شود با ادله فلسفی و براهین عقلی ثابت نمود پس هر علمی را باید با شیوه و متد آن علم، نفی یا اثبات کرد.

ثانیاً: در مورد نظریه تکامل انواع (ترانسفورمیسم) یا اصالت انواع (فیکسیسم) باید گفت که اینها نظریه‏ های زیست شناختی هستند و جز با متد آن قابل پاسخگویی نیستند. اما بررسی نظر قرآن با دو پیش فرض در این زمینه می‏تواند مقبول و مطلوب باشد:


الف: قرآن وحی و کلام الهی است.

ب: در قرآن باطل راه ندارد و آنچه گفته است مطابق با واقع است فلذا نزد اهل ایمان حجیت دارد.

ج: از آنجاییکه ایمان از پنجره عقل تحقق می یابد، همه معارف الهی غیرمستقیم وجهه و حجیت عقلانی دارد.
با این 3 مقدمه می‏ توان با نظر قرآن در مورد این اصل زیست‏ شناسی قضاوت نمود.

شما یه مقدمه رو جا انداختید و اون اینه که فهم قرآن همیشه فهم مطابق با واقعیته؛ چنین مقدمه ای اثبات نشده.

در مورد مباحثی که در مورد تکامل مطرح فرمودید این موارد سراسر اشتباه هستن؛ از مورد چالش قرار گرفتن تکامل تا حتی مسیحی بودن داروین. در واقع نظریه تکامل همین الان به اندازه نظریه خورشید مرکزی مورد اقبال دانشمندانه و حتی یه مورد پژوهش علمی همتراز خوانی شده در ژورنالهای معتبر برای رد تکامل وجود نداره. خدا همه ما رو به راه راست هدایت کنه انشاالله.

بنام خدا.

درمورد این موضوع و پرسش در تاپیکی دیگر توضیحاتی دادم که موارد مرتبط را درهمینجا کپی مینمایم امید که مفید واقع شوند.

ضمن تشکر.

1- از فکراینکه دو انسان بنام آدم و حوا مانند آنچه فعلا پذیرفته شده بیایید بیرون چون اصلا چنین زن و شوهر یا پدر و مادری را بصورت واقعی یافت نخواهید نمود بلکه اینها فقط تمثیل و مثال هستند که خلقت انسان از دو انسان نر و ماده یا زن و مرد خلق شده و ..
و از فکر انسانهای پیش از انسان امروزی بنام آدم و حوا هم بیایید بیرون چون علم همیشه درحال تغییره و ممکن است فردا پس فردا حرفشان را عوض نمایند و ..

و از فکر تبدیل میمون به انسان به این شکل و برداشت هم بیایید بیرون که منظور خداوند یا دانشمندان هم احتمالا این نبوده یا برداشتها اشتباه بوده بلکه درست تر و و منطقی ترش این خواهد بود که بگوییم یک خالق بنام خدا در سیر صعود خلقت خود {که فعلا هم نامعلوم هست ازکجا و چه موجودی بوده} و در ادامه رسیده به موجودی بنام میمون یا شامپانزه یا خانواده میمونها یا شامپانزه ها و بعد از انها موجود بعدی را که خاسته خلق نماید موجودی شده که اسمش را گذارشته انس یا انسان یا آدم و حوا یا هر عنوان و نامی دیگر.

بنابراین منظور این نیست که در ادامه تکامل،میمون تبدیل به انسان شده یا میشود بلکه در ادامه راه خلقت سلسله مراتبی،خالق ما با کپی برداری از موجود و مخلوق قبلی ، موجود و مخلوق بعدی را خلق نموده که از اینرو بعد از میمونها یا خانواده انها که هنوز هم معلوم نیست دقیقا کدامیک آخرین بوده رسیده به موجود و مخلوقی بنام انسان.

و از اینرو بنظرم خداوند خاسته اینها را بما انسانها بگوید که بصورت تمثیل و رمز و راز گفته تا خودمان هم کمی تحقیق و پژوهش نماییم که برسیم به این هدف اما متاسفانه چشم و گوش بسته هر حرف و سخن دانشمندان را هر چی که بود و نبود بدون کم و کاست میپذیریم که فکرنمیکنم خود این دانشمندان هم چنین خاسته و هدفی را داشته باشند بلکه آنان یک نظریه میدهند تا فکر بقیه کمی بیشتر باز شود تا آنان نیز نظریه ای کامل تر و بهتر را ارائه دهند و .. و الی آخر یا پیشرفت.

در مورد زاد و ولد و ازدیاد جمعیت هم بله بنظر منهم حق با انهایی ست که معتقد به ازدواج خواهری و برادری در آغاز پیدایش انسان بر روی زمین میباشند و ما برای باور و قبول یا هضم آن کافی ست که خودمان را بگذاریم جای تمثیل هایی مثل آدم و حوا یا هابیل و قابیل که هیچ شناختی از اسلام و ادیان دیگر نداشتند و بلکه مانند انان ذهن خود را از همه آنچه فعلا در درون خود باور داریم تخلیه نماییم و بعد ببینیم اصلا کسی که هیچ از دین اسلام و یهود و مسیح و غیره نشنیده و نمیداند کجایش میتواند زشتی بین حرام بودن ازدواج خواهر و برادری را درک نماید و اینها همه جز خاست و اراده خود خالق و آفریدگار نبوده که خلقت بصورت آرام آرام و در زمان ، پیش برود و تکمیل شود لذا ابتدا ازدواج با محارم را حرام اعلام مینماید سپس ازدواج های فامیلی را با تولد فرزندان ناقص و بعدها هم احتمالا ازدواج های دیگری از بین خواهندرفت و این سیر تکاملی بعد از رسیدن به یک قله بنظرم دو حالته خواهدشد.
1- یا پایان خلقت انسان و آغاز قیامت یا آغاز دورانی جدید قبل از قیامت ..
2- یا مجددا یک سراشیبی و سقوط و بازگشت به روز ازل و ابتدای خلقت و ماندن دو انسان بنام تمثیلی آدم و حوا{که این دو نیز احتمالا یکیشون سفید پوست و دیگری سیاه پوست بوده اند {که شاید عده ای دانشمند یا نظریه پرداز سفیدپوست متعصبی و نژادپرست عارشون میاد که بگویند یا قبول نماید پدرشان یا مثلا مادرشان یک سیاه پوست و شبیه به میمون تکامل یافته بوده است} و این روند آنقدر ادامه پیدا نمود تا بعد از به حد قبول رسیدن نژادها ، ابتدا یک درگیری نژادی بین انسانها درگرفته و همه از هم جدا شده که .. که در امروز به اینجا رسیده که ما شاهدش هستیم یعنی سفیدها در مکانی جداگانه و سیاهان در همان جایی که خلقت و جهش ژنتیکی صورت گرفته یعنی جنوب آفریقا و زرد پوستان هم رفته رفته ، شرق دور امروزی و رنگین پوستان هم همینی که الان هستیم یعنی ازشمال و شاخ آفریقا تا ایران و افغانستان و پاکستان و هند و البته ..

و البته سفیدها هم ابتدا قاره کنونی امریکا که در ادامه روند تکامل رفته رفته کوچ نموده یا توسط دیگر نژادها بیرون رانده شده و از جنوب قاره امریکا به شمال ان رفته تا از انجا به اروپای امروزی میرسند}

بنابراین میبینید که اگر تکامل به این صورت مد نظر باشد بله خدواند یا خالق و آفریدگار با کپی برداری از موجود قبلی موجود بعدی را خلق نموده که میتوان تشابهات زیادی بین آن دو پیدا نمود{مثلا درمورد انسان و میمون یا شامپانزه و توانایی ایستادگی روی دو پا یا برخورداری از عقل و هوش بالاتر و چیزهای دیگر یا مثلا خانواده سگ سانان و گربه سانان که یکی بعد از دیگری و شبیه به یکدیگر خلق شده اند و فقط دراین بین وظیفه ما انسانهاست که سلسله مراتب این خلقت را بدرستی پیدا نموده یا تشابهات را برجسته نماییم تا مسئله خلقت بهتر و آسان تر قابل فهم و درک گردد}

نظریه شخصی خود بنده چه درست چه نادرست فعلا این است:

بعد از خلقت سیارات و ستاره ها و منجمله سیاره زمین ...

ادامه دارد...

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

عشق امامم;805760 نوشت:
نظریه جدید تکامل البته از نوع ایرانیش

بنام خدا.

درمورد این موضوع و پرسش در تاپیکی دیگر توضیحاتی دادم که موارد مرتبط را درهمینجا کپی مینمایم امید که مفید واقع شوند.

ضمن تشکر.

1- از فکراینکه دو انسان بنام آدم و حوا مانند آنچه فعلا پذیرفته شده بیایید بیرون چون اصلا چنین زن و شوهر یا پدر و مادری را بصورت واقعی یافت نخواهید نمود بلکه اینها فقط تمثیل و مثال هستند که خلقت انسان از دو انسان نر و ماده یا زن و مرد خلق شده و ..
و از فکر انسانهای پیش از انسان امروزی بنام آدم و حوا هم بیایید بیرون چون علم همیشه درحال تغییره و ممکن است فردا پس فردا حرفشان را عوض نمایند و ..

و از فکر تبدیل میمون به انسان به این شکل و برداشت هم بیایید بیرون که منظور خداوند یا دانشمندان هم احتمالا این نبوده یا برداشتها اشتباه بوده بلکه درست تر و و منطقی ترش این خواهد بود که بگوییم یک خالق بنام خدا در سیر صعود خلقت خود {که فعلا هم نامعلوم هست ازکجا و چه موجودی بوده} و در ادامه رسیده به موجودی بنام میمون یا شامپانزه یا خانواده میمونها یا شامپانزه ها و بعد از انها موجود بعدی را که خاسته خلق نماید موجودی شده که اسمش را گذارشته انس یا انسان یا آدم و حوا یا هر عنوان و نامی دیگر.

بنابراین منظور این نیست که در ادامه تکامل،میمون تبدیل به انسان شده یا میشود بلکه در ادامه راه خلقت سلسله مراتبی،خالق ما با کپی برداری از موجود و مخلوق قبلی ، موجود و مخلوق بعدی را خلق نموده که از اینرو بعد از میمونها یا خانواده انها که هنوز هم معلوم نیست دقیقا کدامیک آخرین بوده رسیده به موجود و مخلوقی بنام انسان.

و از اینرو بنظرم خداوند خاسته اینها را بما انسانها بگوید که بصورت تمثیل و رمز و راز گفته تا خودمان هم کمی تحقیق و پژوهش نماییم که برسیم به این هدف اما متاسفانه چشم و گوش بسته هر حرف و سخن دانشمندان را هر چی که بود و نبود بدون کم و کاست میپذیریم که فکرنمیکنم خود این دانشمندان هم چنین خاسته و هدفی را داشته باشند بلکه آنان یک نظریه میدهند تا فکر بقیه کمی بیشتر باز شود تا آنان نیز نظریه ای کامل تر و بهتر را ارائه دهند و .. و الی آخر یا پیشرفت.

در مورد زاد و ولد و ازدیاد جمعیت هم بله بنظر منهم حق با انهایی ست که معتقد به ازدواج خواهری و برادری در آغاز پیدایش انسان بر روی زمین میباشند و ما برای باور و قبول یا هضم آن کافی ست که خودمان را بگذاریم جای تمثیل هایی مثل آدم و حوا یا هابیل و قابیل که هیچ شناختی از اسلام و ادیان دیگر نداشتند و بلکه مانند انان ذهن خود را از همه آنچه فعلا در درون خود باور داریم تخلیه نماییم و بعد ببینیم اصلا کسی که هیچ از دین اسلام و یهود و مسیح و غیره نشنیده و نمیداند کجایش میتواند زشتی بین حرام بودن ازدواج خواهر و برادری را درک نماید و اینها همه جز خاست و اراده خود خالق و آفریدگار نبوده که خلقت بصورت آرام آرام و در زمان ، پیش برود و تکمیل شود لذا ابتدا ازدواج با محارم را حرام اعلام مینماید سپس ازدواج های فامیلی را با تولد فرزندان ناقص و بعدها هم احتمالا ازدواج های دیگری از بین خواهندرفت و این سیر تکاملی بعد از رسیدن به یک قله بنظرم دو حالته خواهدشد.
1- یا پایان خلقت انسان و آغاز قیامت یا آغاز دورانی جدید قبل از قیامت ..
2- یا مجددا یک سراشیبی و سقوط و بازگشت به روز ازل و ابتدای خلقت و ماندن دو انسان بنام تمثیلی آدم و حوا{که این دو نیز احتمالا یکیشون سفید پوست و دیگری سیاه پوست بوده اند {که شاید عده ای دانشمند یا نظریه پرداز سفیدپوست متعصبی و نژادپرست عارشون میاد که بگویند یا قبول نماید پدرشان یا مثلا مادرشان یک سیاه پوست و شبیه به میمون تکامل یافته بوده است} و این روند آنقدر ادامه پیدا نمود تا بعد از به حد قبول رسیدن نژادها ، ابتدا یک درگیری نژادی بین انسانها درگرفته و همه از هم جدا شده که .. که در امروز به اینجا رسیده که ما شاهدش هستیم یعنی سفیدها در مکانی جداگانه و سیاهان در همان جایی که خلقت و جهش ژنتیکی صورت گرفته یعنی جنوب آفریقا و زرد پوستان هم رفته رفته ، شرق دور امروزی و رنگین پوستان هم همینی که الان هستیم یعنی ازشمال و شاخ آفریقا تا ایران و افغانستان و پاکستان و هند و البته ..
و البته سفیدها هم ابتدا قاره کنونی امریکا که در ادامه روند تکامل رفته رفته کوچ نموده یا توسط دیگر نژادها بیرون رانده شده و از جنوب قاره امریکا به شمال ان رفته تا از انجا به اروپای امروزی میرسند}

بنابراین میبینید که اگر تکامل به این صورت مد نظر باشد بله خدواند یا خالق و آفریدگار با کپی برداری از موجود قبلی موجود بعدی را خلق نموده که میتوان تشابهات زیادی بین آن دو پیدا نمود{مثلا درمورد انسان و میمون یا شامپانزه و توانایی ایستادگی روی دو پا یا برخورداری از عقل و هوش بالاتر و چیزهای دیگر یا مثلا خانواده سگ سانان و گربه سانان که یکی بعد از دیگری و شبیه به یکدیگر خلق شده اند و فقط دراین بین وظیفه ما انسانهاست که سلسله مراتب این خلقت را بدرستی پیدا نموده یا تشابهات را برجسته نماییم تا مسئله خلقت بهتر و آسان تر قابل فهم و درک گردد}

نظریه شخصی خود بنده چه درست چه نادرست فعلا این است:

بعد از خلقت سیارات و ستاره ها و منجمله سیاره زمین ...

بعد از انفجار بزرگ یا خلقت سیارات و اسمانها{تا همین حدی که ما دیده ایم چون فکر میکنم دنیا بسیار بزرگتر و گسترده تر از فقط سیارات و ستاره ها یا کهکشانها یا فلز و کربن خواهد بود}

و بعد از آنکه سیاره زمین مناسب سکونت و زندگی گردید{یعنی مقدار اکسیژن و گازهای دیگر به حد کافی رسید} ابتدا ذرات موجودات {تقریباهمه موجودات} توسط یک یا چند شهاب سنگ و در یک یا دونوبت یا حتی بیشتر به سیاره زمین آورده شده اند{شاید همه درخواب مصنوعی مانند عالم برزخ}

این ذرات که شامل موجودات عصر دایناسورها و حیوانات قبل و بعد از آنها و انواع درختان و نباتات و گیاهان بوده بر اثر گردش طبیعی آب و باران بصورت بخار یا معلق در مه و بخار آب ، هریک به آسمان رفته و سپس توسط وزش باد یا گردش ابرها به مقصد خود رسیده و توسط بارندگی ها به زمین یا محیط مورد پرورش خود رها شده یا رسیده اند{این احتمال هم وجود دارد که با ورود شهاب سنگ حامل همه یا برخی موجودات ، ذرات در جو رها شده و بعد توسط آب باران به محل مورد نظر خود رسانده شده و بعد در زمان خاص خود شروع به تغییر درونی یا ژنتیکی نموده و .. و این روند تا تکامل کامل ادامه پیداکرده}
و یا با همان شهاب سنگ بزمین {حتی قهر اقیانوسها} برده شده و سپس بعد از مدتی از درون خود و هر یک البته در زمان خود شروع به جهش ژنتیکی نموده و از حالتی به حالت دیگر تغییر چهره داده {مانند همین الان یا تولد یک انسان در رحم به اشکال گوناگون} تا اینکه مثلا موقع پیدایش دایناسورهای عظیم الجثه فرا رسیده و آنها نیز شروع به تغییراتی نموده و از هر موجود یا حیوان یک جفت شروع به خلقت گردیده و متولد شده اند که ابتدا نوع ماده آن متولد گردیده اما در ادامه یک نر از نوع خودش از پهلوی آن زده بیرون{این میتواند برعکس هم باشد یعنی ابتدا یک نر حامل نوع ماده} و شاید منظور خداوند از آفرینش انسان از گل یا آب و خاک این بوده که مثلا این موجود باید به سیاره ای برود که در آنجا آب و خاک خواهد بود {زمین} و زمانی هم باید شروع به جهش ژنتیکی خود نماید که مقداری ازسیاره زمین خالی از آب گردیده و خشکی ها پدید گردند و خشکی ها هم رفته رفته تبدیل به خاک گردند {که درآنصورت انواع گیاهان و نباتات نیز همزمان شروع به روییدن نموده و هریک میوه یا ثمره خاص خودش را داده و میدهد}

جمع بندی:

1- همه موجودات روی سیاره زمین از مکانی دیگر خارج از سیاره زمین و توسط یک شئی خارجی همزیست مسالمت آمیز بنام شهاب سنگ و شاید طی یک یا دو دوره یا حتی چندین دوره مختلف به این سیاره آورده شده ایم.

2- همه موجودات این سیاره بصورت ذره و بسیار کوچکتر از این اندازه بوده ایم که هنوز هم هستیم که بعدها هر یک بخواست و اراده خالقمان و در زمان خاص خودمان شروع به جهش درونی یا ژنتیکی نموده تا به این شکل در آمده ایم {که این سیر صعودی هنوز و همچنان نیز ادامه دارد که شاید سوراخ شدن لایه اوزون نیز اگر چه علتی طبیعی و مخرب داشته اما بی ارتباط به بردن همه مخلوقات دوره اول یا دوره های قبلی و بعدی بصورت ذره نبوده باشد}

3- قرآن هیچیک از آیاتش نادرست نخواهندبود بلکه باید گفت که برداشتها ضعیف میباشند لذا هیچ انسانی قبل از این نوع انسان وجود نداشته بلکه دلیل آنرا ترکیب و نزدیکی انواع انسان به انواع حیوان حدس بزنیم که شاید باعث خلق چنین پدیده هایی گردیده که مثلا از تجاوز یا نزدیکی یک موجود انسانی به موجودی حیوانی مثل میمون ، موجودی یا فرزندی خلق شده که دارای شمایل حیوانی و نبوغ انسانی بوده{دقیقا همان کاری که خود خالق هم بنوعی از آن بهره برده}

4- تمام داستانهای قرآنی مثال و تمثیل هستند که خود ما باید پی به اسرار اصلی و واقعی آنها برده و بدانیم که مثلا یک روز دنیا زیر آب بوده و روزی دیگر نیز زیر آب خواهد رفت و داستان کشتی نوح دارد به این موضوع اشاره میکند که شما انسانها یک روز باید ژن یا دی ان ای همه موجودات را بصورت ذره درآورده و باعث نجات نوع خود و سایر حیوانات شوید{دقیقا همان کاری که آمریکاییان خیلی وقت است انجام داده و درحال تکمیل کردن پروژه اش میباشند..یعنی ابتدا شناسایی سلسله مراتب خلقت و سپس جمع آوری ذرات آنها بصورت کدگذاری شده یا دی ان ای یا هر چیز دیگر که فعلا نمونه کپی همه انسانها منجمله ایرانیان نیز گرفته شده و ذخیره گردیده اند} و از طرفی نیز همه به اصل خود برمیگردند و مثلا قرار است تمام سیاره زمین به زیر آب برود و همه موجودات ابتدا در زیر آب یا خود آب ساکن بوده اند{اما توسط یک لایه حفاظتی نامرئی محافظت شده یا میشدند مانند همین الان تخم انواع پرندگان یا پوسته ای که انسان و موجودات خونگرم در رحم مادر و در آن پرورش میابند و از صورتی بصورت دیگر تغییر ژنتیکی میدهند تا بشکل کنونی خود نزدیک شده و شرایط زندگی در سیاره را پیدا نمایند}

5- داستان پراکندگی نژادها هم در همان ابتدا بصورت کلی اما مفصل و جامع بیان گردید که بعد از ازدواجهای خانوادگی و سپس فامیلی و بعد از آنکه بحد نساب یا نصاب رسیدند دچار نوعی اختلاف نژادی شده و ابتدا بخاست خود خالق ، نژادها تفکیک شدند و بعد از آن اختلافات اعتقادی جای برتری نژادی را گرفته و یا خواهدگرفت و در آخر و مجددا نیز یک اختلاف نژادی بوجود امده و مجددا این تفکیک نژادی صورت گرفته و باز بر اثر اختلافاتی بین خود نژادها ، نژادها بهم نزدیک شده و آخرالزمان واقعی رقم خواهدخورد{آنهم بعد از طی یک دوره بسیارطولانی چندین هزارساله و بعد از نابودشدن مرحله اول یا دوم سیاره زمین {که معتقدم سیاره زمین چندین بار خودش را بازسازی نموده و خودش باعث انفجاریا تخریب خودگردیده تا برخورد یک شهاب سنگ بزرگ که به زندگی دایناسورها پایان داده باشد} از اینرو ممکن است دیگر جای زندگی برای گونه های انسانی نباشد و دقیقا یا تقریبا زمانیکه یک زوج دانشمند زن و مرد سیاه و سفید در خارج از جو زمین حضور دارند باید یک حادثه و اتفاق ناگهانی طبیعی یا بدست نوع بشر کل سیاره و انسانها و موجودات داخل و ساکن آنرا نابود کرده تا زندگی برای یک شروع مجدد آماده گردد و این قیامت صغری یا کوچک خواهدبود که قیامت عظمی بعد از چندین هزارسال دیگر و شاید در جایی دیگر رقم خواهدخورد یا بوقوع خواهدپیوست که در آن روز هیچ انسانی سیاره ای بنام زمین را نه دیده است و نه چیز زیادی از آن میدانند الی فیلم یا داستانهایی که در کتابهایی بصورت رمزآلود بیان شده و البته اگر وجود داشته باشند..دقیقا مانند همین الان و امروز و قرآن که بصورت رمزآلود اشاراتی بهمه آنها نموده و چه بسا و البته چه بسا قرآن دارد این آدرس را {سیاره زمین و آب و خاک و گل را} به آن انسانهای چندین هزارسال بعد میدهد و نه ما انسانهای کنونی یا مثلا انسانهای زمان پیامبراسلام{ص} که امروز کم و بیش همه میدانیم منظور از آب و خاک و گل ، محل زیست و زندگی نوع بشری ست ونه با آب و خاک و گل بتوان یک انسان واقعی خلق نمود{مانند آنچه که یک دانشمند خارجی گفته بود که مقداری آب و اکسیژن و دی اکسید کربن یا چیزهایی شبیهه اینرا بمن بدهید تا من یک انسان واقعی تحویل شما بدهم و فکر میکند اینها بهمین راحتی هاست یا مثلا طی یک یا چندسال قابل انجام و تحقق میباشند درحالیکه خالقی را که من شناخته ام چندین هزارسال طول کشیده تا این جهان را به این شکل خلق نموده که البته درخود قرآن هم اشاره شده که در این مدت زمان چه چیزی را خلق نموده ام و در فلان زمان چه چیز دیگری را و این اشاره دارد که این خالق هم برای خلق اینهمه جهان و موجود و مخلوق و علیرغم توانایی هایش،وقت و زمان ریادی گذاشته یا صرف نموده تا درس عبرتی باشد برای ما انسانها و مسلمانان و ایرانیان که حوصله بخرج داده و بایست که وقت و زمان صرف پیشرفت علم و دانش جهانی خود نماییم}

باتشکر.[/]

پارسا مهر;805728 نوشت:
سلام...استاد آیا مسلم نیست که از نظر قرآن انسان امروزی و یا آدم و حوا به صورت دفعی و بدون پدر و مادر خلق شده اند؟؟پس این احتمال که تفسیر خلقت از خاک این طور تفسیر می شود که خاک پس از طی مراحل تکاملی بعد از میلیون ها سال به صورت خلقت کامل در آمده....آیا با دیدگاه قرآن مبنی با دفعی بودن خلقت آدم، سازگار است؟؟

سلام مجدد:Gol:

بر اساس نگاه دینی و بیان آیات قرآن، اینکه خلقت آدم و حوا بصورت دفعی بوده و انسان کنونی از نسل آدم ابوالبشر است ثابت است اما این بدان معنا نیست که از هیچ خلق شده اند چنانکه بیان شد آیات قرآن، مراحل خلقت و آفرینش اولیه را گاهی به زمین،(1) گاهی به خاک،(2) گاهی به گل(3) و نظائر آن نسبت می دهد و بدون شک، این ماده اولیه، در طی میلیونها سال، آمادگی و قابلیت تبدیل شدن به جسم انسان را یافته که مورد اراده و قدرت نمایی خدای هستی بخش قرار گرفته، زیرا در بحث گستره قدرت الهی مطرح است که برای تحقق یک پدیده، ما یک فاعلیت فاعل داریم که همه چیز تمام است (ان الله علی کل شیء قدیر) و یک قابلیت قابل که باید ظرفیت و استعداد لازم برای تبدیل شدن به پدیده مورد نظر را داشته باشد.

از اینرو در این تفسیر که گفتیم بیان می شود که زمین و خاک (مواد خلقت) به اراده الهی در طول میلیونها سال سیر تکاملی که داشته اند قابلیت شکل گیری، صورت پذیری و تغییر و تبدل به جسم انسانی را یافته اند و با هنرنمایی و اراده آنی و دفعی خدای هستی بخش، خلقت اولیه محقق شده است، بنابراین از جهتی آن خلقت آنی هیچ تعارض ذاتی با فرضیه تکامل ندارد. البته به فرض صحت و رفع مناقشاتی که در باره فرضیه تکامل بیان شد.

پارسا مهر;805728 نوشت:
یک درخواست هم دارم...اگر فکر می کنید مرتبط با موضوع تاپیک هست به این قضیه بپردازید که ادامه نسل آدم و حوا به چه نحو بوده، فرزندان آدم و حوا به چه نحو باردار شده اند...آیا نظر یقینی و حد اطمینانی در مورد این قضیه مطرح شده است؟

در این خصوص در تایپیک هایی در همین سایت، مستقلاً به این مسائل پرداخته شده، جستجو کنید قطعاً به مباحث مربوطه دست خواهید یافت در غیراینصورت، می توانید این مطلب را در تایپیکی مستقل طرح و از طریق کارشناس مربوطه پیگیری کنید.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی_________________________________________________
1. منْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیِدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً اءُخْرى؛ شـمـا را از زمـیـن آفـریـدیم و دوباره بدان باز مى گردانیم و بار دیگر شما را ازآن خارج مى کنیم. طه/55.
2. وَمِنْ آیاتِهِ اءَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ؛ از نشانه هاى او این است که شما را از خاک آفرید. روم/20.
3. هُوَ الّذى خَلَقَکُمْ مِنْ طینٍ؛ خداوند کسى است که شما را از گِل آفرید. انعام/2 ؛ إ نّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طینٍ لازِب؛ همانا انسانها را از گل چسبنده آفریدیم. صافات/11 ؛ خَلَقَ الْاءِنْسانِ مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخّارَ؛ خدا انسان را از گل خشکى مانند سفال آفرید. الرحمن/14.

آورورا;805745 نوشت:
شما یه مقدمه رو جا انداختید و اون اینه که فهم قرآن همیشه فهم مطابق با واقعیته؛ چنین مقدمه ای اثبات نشده.

سلام:Gol:

از یادآوری شما ممنون هستیم بله این مقدمه را هم می توان به 3 مقدمه پیشین افزود، زیرا خدا و رسولش در آیات و روایاتی به این مطلب گواهی داده اند که کسانی قدرت فهم مطابق با واقع آیات قرآن را دارند:

یک دسته اهل علمند؛ خدای سبحان در این زمینه می‌فرماید: [=book antiqua]«تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ»(1) و اين مثلها را براى مردم مى ‏زنيم و[لى] جز دانشوران و اهل علم آنها را درنيابند. در این آیه‌ی کریمه دو پیام اصلی وجود دارد که به خوبی نقش عقل و علم را در فهم قرآن کریم روشن می‌سازد: نکته اول آنکه مثل‌های قرآن کریم ساده نیست و باید آنها را تعقل کرد و شرط بهره مندی از آنها تعقل آنهاست. نکته دوم آن است که تعقل امثال قرآن، تنها در توان عالمان است اگر مثلهای قرآن که رقیق شده معارف عمیق آن است، نیاز به تعقل و علم دارد، به طور یقین، در فهم و درک معارف بلند و لطایف دقیق قرآن نیز این دو عنصر کلیدی ضرورت دارد.

دسته دوم درباره مؤمنان می‌فرماید: [=book antiqua]«وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ»(2)یعنی کسانی که عالمند، قرآن را خوب می‌فهمند و چون آن را فهمیدند، به حق بودن آن و نازل شدن آن از سوی خداوند ایمان می‌آوردند.

دسته سوم راسخون در علم و صاحبان خردند که به همه قرآن (به محکمات و متشابهات) آن ایمان دارند [=book antiqua]«وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»(3) و پس از آن می‌فرماید: [=book antiqua]«وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ»(4) یعنی تنها صاحبان خزد از قرآن بهره مند و از تذکر‌های سودمند آن متذکر می‌شوند.

و نیز اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بعنوان جانشینان برحق پیامبر که در نصوص قرآن کریم و سفارشات نبی مکرم اسلام (ص) بعنوان هادیان امت معرفی شده اند قدرت فهم دثیق و مطابق با واقع دین و قرآن را دارند زیرا تمسک و همراه شده با ایشان، در روایات نبوی (ثقلین و سفینه) طریق نجات و خلاصی از ضلالتها و گمراهی ها بیان شده است.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی_________________________________________
1. عنکبوت/آیه 43.
2. سبأ/آیه 6.
3. آل عمران، آیه 7.
4. همان.

آورورا;805745 نوشت:
در مورد مباحثی که در مورد تکامل مطرح فرمودید این موارد سراسر اشتباه هستن؛ از مورد چالش قرار گرفتن تکامل تا حتی مسیحی بودن داروین. در واقع نظریه تکامل همین الان به اندازه نظریه خورشید مرکزی مورد اقبال دانشمندانه و حتی یه مورد پژوهش علمی همتراز خوانی شده در ژورنالهای معتبر برای رد تکامل وجود نداره. خدا همه ما رو به راه راست هدایت کنه انشاالله.

سلام مجدد:Gol:

لطفاً از مدعیات صرف که بسیار توسط مخالفان طریق حق (اثبات وجود خدا و نگاه دینی در آفرینش انسان) تکرار شده پرهیز کنید اگر مستنداتی دارید بیان کنید ممنون می شویم.

برای آگاهی بیشتر شما با اشکالات و مناقشاتی که در خصوص فرضیه تکامل گفتیم چند نکته دیگر نیز یادآور می شویم:

- علامه حسینی طهرانی در کتاب نور ملکوت قرآن می نویسد: داروين كه ميتوان وي را مبدأ و منشأ اين رأي تكاملي در اين دوره دانست، يك نفر انگليسي مسيحي متديّن و پابند به مسيحيّت بود. و در موقع مرگش در حال احتضار، كتاب مقدّس مسيحيان را گرفته بود بر روي سينه اش و محكم چسبانده بود. خودش قائل به خدا بود؛ ولي نظريّات او پس از مردنش مورد سوء استفاده‌هاي بسياري واقع شد. و مادّيّون و خدا ناپرستان آنرا دسيسه و مستمسك خود كرده، تا توانستند جنجال و غوغائي بر پا كردند؛ بطوريكه خود او هم نمي خواست چنين شود.اين نظريّه در بين مسيحيان اروپائي ايجاد تشويش و نگراني شديد نمود. زيرا گرچه در انجيل سخني از بدو آفرينش انسان به ميان نيامده است، ولي چون به نصّ انجيل، مطالب تورات همگي صحيح بوده و از جهت عقيده و اخلاق و عمل واجب الاتّباع است؛ بر مسيحيان لازم است تا يك روز از بقاي زمين و آسمان مانده است به كتاب تورات عمل كنند و آنرا منسوخ به شمار نياورند. فلذا چون نظريّۀ داروين با تصريح تورات در فصل دوّم از سِفْر تكوين كه ميگويد: خداوند آدم را از گل آفريد، و زوجه اش حوّا را از خَلْف او كه كوچكترين ضلع از اضلاع سمت چپ او باشد خلق نمود.(1) مخالفت داشت؛ بدين جهت مخالف صريح با عقيده و مذهب كشيشان نصاري شد.

- پاسخ پروفسور سید حسین نصر مقیم امریکا به طرفداران نظریه تکامل:« ... امروزه موضوعات اندکی وجود دارند که به اندازه نظریه تکامل اهمیت بحث داشته و هم طراز با این تئوری دارای معانی ضمنی پنهان و موذیانه‌ای باشند. پیش از هر چیز اجازه دهید بگویم من در هاروارد نه تنها فیزیک بلکه زمین شناسی و دیرین شناسی هم خوانده‌ام و با این پیش زمینه فکری است که فهم رایج در خصوص نظریه تکاملی داروینی را - حتی با زمینه‌های علمی - رد می‌کنم. نظریه تکامل ستون خیمه مدرنیسم است و اگر این ستون سقوط کند، کل خیمه بر سر مدرنیسم فرو خواهد ریخت. بنابر این به مانند یک ایدئولوژی با آن رفتار می‌شود، نه یک تئوری علمی که به اثبات رسیده است. می‌دانیم که بسیاری از مردم این اظهارات در این مورد را نمی‌پذیرند، اما حداقل مسلمانان باید از این دیدگاه به کل موضوع بنگرند. انواع مختلفی از نظریه‌های علمی وجود دارد. مثلاً مکانیک کوانتوم یا تئوری زنجیره در فیزیک و کیهان شناسی. اکنون اگر کسانی با این نظریه‌ها مخالفت ورزند، هیچ کس آنها را از دانشگاه اخراج نمی‌کند و هیچ کس به خاطر بر زبان راندن جمله «من این نظریه را نمی پذیرم»، مانع ارتقای شغلی آنها نمی‌شود. [اما] تئوری تکامل – برعکس همه نظریه‌ها - موضوعی کاملاً متفاوت است زیرا این تئوری یک ایدئولوژی است و نه علم متعارف. بدین ترتیب اگر شما استاد زیست‌شناسی در یک دانشگاه به خصوص در دنیای آنگلوساکسون و کمتر در ایتالیا، آلمان و فرانسه باشید و اگر طبق زمینه‌های کاملاً علمی با نظریه تکامل مخالفت می‌ورزید، فردی مطرود خواهید بود و حتی موفقیت کاری خویش را نیز از دست خواهید داد، همکارانتان شما را ابله می‌پندارند، ارتقای شغلی نمی‌یابید و مسائلی از این قبیل» (2)

- همچنین كارل پوپر در اینباره مى‌نويسد: «طرفداران نظريه تكامل جديد، دليل ادامه حيات را انطباق يا سازش محيط مى‌دانند. امكان آزمون چنين نظريه ضعيفى تقريباً برابر با صفر است» (3) [و البته بدیهی است که یک نظریه‌ی اثبات نشده، با هو و جنجال نیز به اثبات نمی‌رسد.]، لذا معنا ندارد که آن را یک یافته‌ی علمی فرض کنیم و در تقابل یا تطابقش با علوم اسلامی به بحث بنشینیم.

- وانگهی این نظریه‌پرداز است که باید دلایل متقن عقلی یا علمی برای اثبات نظریه‌ی خود بیاورد، نه این که او فقط یک نظریه بدهد و هواداران بگویند: «هر کس مخالف است، دلیل بیاورد». این روش «ملا نصرالدین» است که گفت: «ستارگان آسمان یک میلیون عدد است، هر کس قبول ندارد، بشمارد». متأسفانه بسیار مشاهده شده که حتی در مباحث معرفتی یا علوم انسانی نیز مطرح می‌شود: «چنین و چنان گفته‌اند، شما با دلیل رد کنید». این یک دیکتاتوری و ترفند «نظری» در جنگ روانی – جنگ نرم و تهاجم فرهنگی است و نه یک بحث علمی.

- لازم است طرفداران داخلی «نظریه تکاملی داروین» که با تعصب فوق‌العاده، از یک نظریه‌ی اثبات نشده هواداری می‌کنند، بدانند که اتفاقاً دانشمند معاصر هنری بریگسون (4) به خاطر نقد علمی نظریه‌ی تکاملی داروین، جایزه نوبل علمی سال 1927 را به خود اختصاص داد. قطعاً اگر این هواداران بتوانند دلایلی علمی برای اثبات (به جای فحش) ارائه دهند، آن جایزه را از او پس گرفته و به اینها خواهند داد. چرا غرب به اثبات این نظریه راغب‌تر و محتاج‌تر است تا رد آن. بریگسون، نقد علمی خود را بر پایه‌ی یافته‌های علمی در بیولوژیک استوار کرد و اثبات نمود که «تنوع بیولوژیکی» و تحول از گونه‌ای به گونه‌ای دیگر بر اساس اصل «انتخاب اصلح داروین» ممکن نیست. او می‌نویسد: داروین خود آگاه بود که تنها راه حلش برای حل این مشکل، صرفاً تکیه بر «یک فرضیه موقت و یا حدس و گمان» است، اما معتقد بود در حال حاضر این بهترین نظریه‌ای است که تا کنون ابداع شده است و می‌تواند منشأ یک پیشرفت باشد. (5) از جدی‌ترین انتقادات بریگسون، توضیح و اثبات کامل این مهم است که «داروینیسم، هیچ توضیح قابل قبولی برای منابع اطلاعات ژنتیکی که بتواند در انتخاب طبیعی مؤثر باشد ندارد» (6)

بنابراین، چنان چه بیان شد، موضوع بحث ما اثبات یا رد نظریه داروین نمی‌باشد، بلکه گفتیم این نظریه نه تنها هنوز به لحاظ علمی اثبات نشده، بلکه اتفاقاً علوم جدید گام‌های استواری در رد آن برداشته است. برخی از نظریه‌پردازان غربی، گویا هیچ ذهنیت و دغدغه‌ای به جز «تکذیب وجود خدا» و «حقایق معارف الهیه» ندارند، لذا پس از هر کشف علمی یا هر نظریه‌ای، سریع نتیجه می‌گیرند که «پس خدا نیست». پیوند قلب کردیم، پس خدا نیست (بارنارد) – به فضا رفتیم، پس خدا نیست (یوری گاگارین) و ... . چنان چه باور داکینز مدعی شده: «تصادف و انتخاب طبیعی به همراه دوره‌های زمانی بسیار طولانی، برای تفسیر تمام انواع متنوع حیات و از جمله خود ما كفایت می‌كند. چه نیازی داریم ایده خدا را در كار آوریم، در حالی كه تصادف و انتخاب طبیعی به تنهایی می‌توانند تمام خلاقیت موجود در داستان حیات را توجیه كنند» (7)

اینها گوشه ای از واقعیات بیان شده در باره نظریه داروین است و البته مجدداً تکرار می کنیم که اثبات یا رد نظریه داروین هیچ منافاتی با اثبات وجود خدا و دیدگاه دینی - قرآنی آفرینش انسان ندارد.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی______________________________________________
1. علامه طباطبائی، «الميزان في تفسير القرءَان» ج 4، ص 156.
2. مقاله‌ی نقد نظريه‌ی تكاملی داروين روزنامه‌ی اعتماد. شماره‌ی 176.
3. كارل پوپر، جست وجوى ناتمام، ص 211.
4. Henri Bergson
Darwin 349-350 .5.
Bothamley 2002 .6.
7. علم و دین از تعارض گفتگو، ص93.

مشکور;805834 نوشت:

سلام:Gol:

از یادآوری شما ممنون هستیم بله این مقدمه را هم می توان به 3 مقدمه پیشین افزود، زیرا خدا و رسولش در آیات و روایاتی به این مطلب گواهی داده اند که کسانی قدرت فهم مطابق با واقع آیات قرآن را دارند:

یک دسته اهل علمند؛ خدای سبحان در این زمینه می‌فرماید: [=book antiqua]«تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ»(1) و اين مثلها را براى مردم مى ‏زنيم و[لى] جز دانشوران و اهل علم آنها را درنيابند. در این آیه‌ی کریمه دو پیام اصلی وجود دارد که به خوبی نقش عقل و علم را در فهم قرآن کریم روشن می‌سازد: نکته اول آنکه مثل‌های قرآن کریم ساده نیست و باید آنها را تعقل کرد و شرط بهره مندی از آنها تعقل آنهاست. نکته دوم آن است که تعقل امثال قرآن، تنها در توان عالمان است اگر مثلهای قرآن که رقیق شده معارف عمیق آن است، نیاز به تعقل و علم دارد، به طور یقین، در فهم و درک معارف بلند و لطایف دقیق قرآن نیز این دو عنصر کلیدی ضرورت دارد.

دسته دوم درباره مؤمنان می‌فرماید: [=book antiqua]«وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ»(2)یعنی کسانی که عالمند، قرآن را خوب می‌فهمند و چون آن را فهمیدند، به حق بودن آن و نازل شدن آن از سوی خداوند ایمان می‌آوردند.

دسته سوم راسخون در علم و صاحبان خردند که به همه قرآن (به محکمات و متشابهات) آن ایمان دارند [=book antiqua]«وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»(3) و پس از آن می‌فرماید: [=book antiqua]«وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ»(4) یعنی تنها صاحبان خزد از قرآن بهره مند و از تذکر‌های سودمند آن متذکر می‌شوند.

و نیز اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بعنوان جانشینان برحق پیامبر که در نصوص قرآن کریم و سفارشات نبی مکرم اسلام (ص) بعنوان هادیان امت معرفی شده اند قدرت فهم دثیق و مطابق با واقع دین و قرآن را دارند زیرا تمسک و همراه شده با ایشان، در روایات نبوی (ثقلین و سفینه) طریق نجات و خلاصی از ضلالتها و گمراهی ها بیان شده است.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی_________________________________________
1. عنکبوت/آیه 43.
2. سبأ/آیه 6.
3. آل عمران، آیه 7.
4. همان.


این مطلب هم خلاف واقع هست متاسفانه! کافیه به تفاسیر موجود -چه شیعه یا مذاهب دیگه- رجوع کنید تا ببینین چه قدر مطالب نادرست در تفاسیر هست. این مطلب شما صرفا نشون می ده که در این مورد خاص (یعنی تفسیر این چند نمونه از آیات و روایات) دچار سطحی نگری شدین.

مشکور;805839 نوشت:

سلام مجدد:Gol:

لطفاً از مدعیات صرف که بسیار توسط مخالفان طریق حق (اثبات وجود خدا و نگاه دینی در آفرینش انسان) تکرار شده پرهیز کنید اگر مستنداتی دارید بیان کنید ممنون می شویم.

برای آگاهی بیشتر شما با اشکالات و مناقشاتی که در خصوص فرضیه تکامل گفتیم چند نکته دیگر نیز یادآور می شویم:

- علامه حسینی طهرانی در کتاب نور ملکوت قرآن می نویسد: داروين كه ميتوان وي را مبدأ و منشأ اين رأي تكاملي در اين دوره دانست، يك نفر انگليسي مسيحي متديّن و پابند به مسيحيّت بود. و در موقع مرگش در حال احتضار، كتاب مقدّس مسيحيان را گرفته بود بر روي سينه اش و محكم چسبانده بود. خودش قائل به خدا بود؛ ولي نظريّات او پس از مردنش مورد سوء استفاده‌هاي بسياري واقع شد. و مادّيّون و خدا ناپرستان آنرا دسيسه و مستمسك خود كرده، تا توانستند جنجال و غوغائي بر پا كردند؛ بطوريكه خود او هم نمي خواست چنين شود.اين نظريّه در بين مسيحيان اروپائي ايجاد تشويش و نگراني شديد نمود. زيرا گرچه در انجيل سخني از بدو آفرينش انسان به ميان نيامده است، ولي چون به نصّ انجيل، مطالب تورات همگي صحيح بوده و از جهت عقيده و اخلاق و عمل واجب الاتّباع است؛ بر مسيحيان لازم است تا يك روز از بقاي زمين و آسمان مانده است به كتاب تورات عمل كنند و آنرا منسوخ به شمار نياورند. فلذا چون نظريّۀ داروين با تصريح تورات در فصل دوّم از سِفْر تكوين كه ميگويد: خداوند آدم را از گل آفريد، و زوجه اش حوّا را از خَلْف او كه كوچكترين ضلع از اضلاع سمت چپ او باشد خلق نمود.(1) مخالفت داشت؛ بدين جهت مخالف صريح با عقيده و مذهب كشيشان نصاري شد.

- پاسخ پروفسور سید حسین نصر مقیم امریکا به طرفداران نظریه تکامل:« ... امروزه موضوعات اندکی وجود دارند که به اندازه نظریه تکامل اهمیت بحث داشته و هم طراز با این تئوری دارای معانی ضمنی پنهان و موذیانه‌ای باشند. پیش از هر چیز اجازه دهید بگویم من در هاروارد نه تنها فیزیک بلکه زمین شناسی و دیرین شناسی هم خوانده‌ام و با این پیش زمینه فکری است که فهم رایج در خصوص نظریه تکاملی داروینی را - حتی با زمینه‌های علمی - رد می‌کنم. نظریه تکامل ستون خیمه مدرنیسم است و اگر این ستون سقوط کند، کل خیمه بر سر مدرنیسم فرو خواهد ریخت. بنابر این به مانند یک ایدئولوژی با آن رفتار می‌شود، نه یک تئوری علمی که به اثبات رسیده است. می‌دانیم که بسیاری از مردم این اظهارات در این مورد را نمی‌پذیرند، اما حداقل مسلمانان باید از این دیدگاه به کل موضوع بنگرند. انواع مختلفی از نظریه‌های علمی وجود دارد. مثلاً مکانیک کوانتوم یا تئوری زنجیره در فیزیک و کیهان شناسی. اکنون اگر کسانی با این نظریه‌ها مخالفت ورزند، هیچ کس آنها را از دانشگاه اخراج نمی‌کند و هیچ کس به خاطر بر زبان راندن جمله «من این نظریه را نمی پذیرم»، مانع ارتقای شغلی آنها نمی‌شود. [اما] تئوری تکامل – برعکس همه نظریه‌ها - موضوعی کاملاً متفاوت است زیرا این تئوری یک ایدئولوژی است و نه علم متعارف. بدین ترتیب اگر شما استاد زیست‌شناسی در یک دانشگاه به خصوص در دنیای آنگلوساکسون و کمتر در ایتالیا، آلمان و فرانسه باشید و اگر طبق زمینه‌های کاملاً علمی با نظریه تکامل مخالفت می‌ورزید، فردی مطرود خواهید بود و حتی موفقیت کاری خویش را نیز از دست خواهید داد، همکارانتان شما را ابله می‌پندارند، ارتقای شغلی نمی‌یابید و مسائلی از این قبیل» (2)

- همچنین كارل پوپر در اینباره مى‌نويسد: «طرفداران نظريه تكامل جديد، دليل ادامه حيات را انطباق يا سازش محيط مى‌دانند. امكان آزمون چنين نظريه ضعيفى تقريباً برابر با صفر است» (3) [و البته بدیهی است که یک نظریه‌ی اثبات نشده، با هو و جنجال نیز به اثبات نمی‌رسد.]، لذا معنا ندارد که آن را یک یافته‌ی علمی فرض کنیم و در تقابل یا تطابقش با علوم اسلامی به بحث بنشینیم.

- وانگهی این نظریه‌پرداز است که باید دلایل متقن عقلی یا علمی برای اثبات نظریه‌ی خود بیاورد، نه این که او فقط یک نظریه بدهد و هواداران بگویند: «هر کس مخالف است، دلیل بیاورد». این روش «ملا نصرالدین» است که گفت: «ستارگان آسمان یک میلیون عدد است، هر کس قبول ندارد، بشمارد». متأسفانه بسیار مشاهده شده که حتی در مباحث معرفتی یا علوم انسانی نیز مطرح می‌شود: «چنین و چنان گفته‌اند، شما با دلیل رد کنید». این یک دیکتاتوری و ترفند «نظری» در جنگ روانی – جنگ نرم و تهاجم فرهنگی است و نه یک بحث علمی.

- لازم است طرفداران داخلی «نظریه تکاملی داروین» که با تعصب فوق‌العاده، از یک نظریه‌ی اثبات نشده هواداری می‌کنند، بدانند که اتفاقاً دانشمند معاصر هنری بریگسون (4) به خاطر نقد علمی نظریه‌ی تکاملی داروین، جایزه نوبل علمی سال 1927 را به خود اختصاص داد. قطعاً اگر این هواداران بتوانند دلایلی علمی برای اثبات (به جای فحش) ارائه دهند، آن جایزه را از او پس گرفته و به اینها خواهند داد. چرا غرب به اثبات این نظریه راغب‌تر و محتاج‌تر است تا رد آن. بریگسون، نقد علمی خود را بر پایه‌ی یافته‌های علمی در بیولوژیک استوار کرد و اثبات نمود که «تنوع بیولوژیکی» و تحول از گونه‌ای به گونه‌ای دیگر بر اساس اصل «انتخاب اصلح داروین» ممکن نیست. او می‌نویسد: داروین خود آگاه بود که تنها راه حلش برای حل این مشکل، صرفاً تکیه بر «یک فرضیه موقت و یا حدس و گمان» است، اما معتقد بود در حال حاضر این بهترین نظریه‌ای است که تا کنون ابداع شده است و می‌تواند منشأ یک پیشرفت باشد. (5) از جدی‌ترین انتقادات بریگسون، توضیح و اثبات کامل این مهم است که «داروینیسم، هیچ توضیح قابل قبولی برای منابع اطلاعات ژنتیکی که بتواند در انتخاب طبیعی مؤثر باشد ندارد» (6)

بنابراین، چنان چه بیان شد، موضوع بحث ما اثبات یا رد نظریه داروین نمی‌باشد، بلکه گفتیم این نظریه نه تنها هنوز به لحاظ علمی اثبات نشده، بلکه اتفاقاً علوم جدید گام‌های استواری در رد آن برداشته است. برخی از نظریه‌پردازان غربی، گویا هیچ ذهنیت و دغدغه‌ای به جز «تکذیب وجود خدا» و «حقایق معارف الهیه» ندارند، لذا پس از هر کشف علمی یا هر نظریه‌ای، سریع نتیجه می‌گیرند که «پس خدا نیست». پیوند قلب کردیم، پس خدا نیست (بارنارد) – به فضا رفتیم، پس خدا نیست (یوری گاگارین) و ... . چنان چه باور داکینز مدعی شده: «تصادف و انتخاب طبیعی به همراه دوره‌های زمانی بسیار طولانی، برای تفسیر تمام انواع متنوع حیات و از جمله خود ما كفایت می‌كند. چه نیازی داریم ایده خدا را در كار آوریم، در حالی كه تصادف و انتخاب طبیعی به تنهایی می‌توانند تمام خلاقیت موجود در داستان حیات را توجیه كنند» (7)

اینها گوشه ای از واقعیات بیان شده در باره نظریه داروین است و البته مجدداً تکرار می کنیم که اثبات یا رد نظریه داروین هیچ منافاتی با اثبات وجود خدا و دیدگاه دینی - قرآنی آفرینش انسان ندارد.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی______________________________________________
1. علامه طباطبائی، «الميزان في تفسير القرءَان» ج 4، ص 156.
2. مقاله‌ی نقد نظريه‌ی تكاملی داروين روزنامه‌ی اعتماد. شماره‌ی 176.
3. كارل پوپر، جست وجوى ناتمام، ص 211.
4. Henri Bergson
Darwin 349-350 .5.
Bothamley 2002 .6.
7. علم و دین از تعارض گفتگو، ص93.

علامه حسینی تهرانی و آقای سید حسن نصر فیلسوف اسلامی هستن و صلاحیت اظهار نظر درباره تکامل رو ندارن (این دو نفر حتی فیلسوف علم هم نیستن!). هر دو نفر از مغلطه سایه ها (یعنی پرداختن به حواشی یه موضوع به جای دلیل آوردن علیه خود موضوع) برای استدلال خلاف نظریه تکامل استفاده می کنن و هر دو مورد بیربط به صحت نظریه تکامله. اگرچه مورد اول (معتقد بودن داروین به مسیحیت در زمان وفات کاملا نادرسته. رجوع کنید به: https://en.wikipedia.org/wiki/Religious_views_of_Charles_Darwin)

در مورد کارل پوپر: من عین این جمله رو تو کتاب اصلی پوپر به زبون انگلیسی پیدا نکردم. ممنون می شم اگه رفرنس از کتاب انگلیسی بدید. پوپر طرفدار کامل نظریه تکامله. توی همون کتابی که آوردید می نویسه:

[]
[*=left][=Trebuchet MS]I have always been extremely interested in the theory of evolution and very ready to accept evolution as a fact[=Trebuchet MS].
[/]

[=Trebuchet MS]

[=Trebuchet MS]انتقادی که پوپر به انتخاب طبیعی (انتخاب طبیعی تکامل نیست!) وارد می کنه از روی تفسیر غلط تعریف اتنخاب طبیعی صورت می گیره که باعث می شه پوپر فکر کنه انتخاب طبیعی قابل آزمایش نیست و یه نظریه متافیزیکیه (به قول خودش برنامه تحقیقاتی متافیزیکی). ایشون بعد از دو سال تحقیق به واقعیت در مورد انتخاب طبیعی پی می بره و نظرش رو به این شکل اصلاح می کنه:

[]
[*=left][=Trebuchet MS]The fact that the theory of natural selection is difficult to test has led some people, anti-Darwinists and even some great Darwinists, to claim that it is a tautology. . . . I mention this problem because I too belong among the culprits. Influenced by what these authorities say, I have in the past described the theory as "almost tautological," and I have tried to explain how the theory of natural selection could be untestable (as is a tautology) and yet of great scientific interest. My solution was that the doctrine of natural selection is a most successful metaphysical research programme. . . . [Popper, 1978, p. 344]
[/]
[=Trebuchet MS]

پس اولا پوپر مخالف نظریه تکامل نیست و ثانیا اشتباهش در مورد انتخاب طبیعی رو سریعا اصلاح می کنه. دلایل متقن نظریه تکامل هم در کتابهای زیستشناسی و ژورنالهای علمی موجوده و عدم آشنایی افراد با این فکتهای علمی دال بر عدم وجود اونها نیست.اگرچه هر فرد غیر متخصص می تونه با رجوع به متخصص از نظر اونها در مورد موضوع مورد نظر آگاهی پیدا کنه که نظر متخصصین این حوزه هم مشخصه (رجوع کنید به https://fa.wikipedia.org/wiki/میزان_حمایت_از_نظریه_تکاملی[=Trebuchet MS]).

عذرخواهی می کنم اگه کوتاه نوشتم. خیلی از مطالبی که گفته می شه قبلا تو همین انجمن بررسی شده که می تونید جست و جو بفرمایید.

عشق امامم;805760 نوشت:
بنام خدا.

درمورد این موضوع و پرسش در تاپیکی دیگر توضیحاتی دادم که موارد مرتبط را درهمینجا کپی مینمایم امید که مفید واقع شوند.

ضمن تشکر.

1- از فکراینکه دو انسان بنام آدم و حوا مانند آنچه فعلا پذیرفته شده بیایید بیرون چون اصلا چنین زن و شوهر یا پدر و مادری را بصورت واقعی یافت نخواهید نمود بلکه اینها فقط تمثیل و مثال هستند که خلقت انسان از دو انسان نر و ماده یا زن و مرد خلق شده و ..
و از فکر انسانهای پیش از انسان امروزی بنام آدم و حوا هم بیایید بیرون چون علم همیشه درحال تغییره و ممکن است فردا پس فردا حرفشان را عوض نمایند و ..


سلام و ادب

یادداشت شما در این مقوله بیشتر یک برداشت ذهنی شخصی و غیرعالمانه است که البته شایسته پاسخ نیست اما نکاتی را تقدیم می کنم:

- در پست شماره 9 اشاره کردیم که فهم دین و معارف بلند قرآنی روشمند و علمی است و بنا به تصریح خدای سبحان فهم عمیق و وثیق و مطابق با واقع آیات وحی برای همگان میسور نیست در این میان پیامبر اکرم، اهل بیت عصمت و طهارت بعنوان اولواالامر، اهل علم، صاحبان بصیرت و راسخون فی العلم مستثنی هستند. در غیر اینصورت، هر گونه برداشت و تفسیر شخصی، که از سوی غیرمتخصصان و غیرواجدان لوازم تفسیر، صورت گیرد مصداق تفسیر به رأی است که ثمره ای جز لعن و قهر الهی در پی ندارد.(1)

- درباره این مسئله -که آیا قرآن کریم داستان ها و گزارش ها را مبتنى بر واقعیت هاى تاریخى بیان نموده است، یا آن که بنا به روش هاى خاص بیانى و ضرورت هاى تعبیرى، گاه از واقعیت فاصله گرفته و در وادى تمثیلات غیر واقعى و بیانات نمادین افتاده است؟- تاکنون تحقیقات و مطالعات ارزشمندى صورت گرفته و دیدگاه هاى گوناگون و متعددى مطرح است.(2)

-- قرآن کلام خدا است که حق مطلق است و هیچ گونه باطلی در آن راه ندارد. الفاظ قرآن برای بیان معارف الاهی است و برای هدایت مردم نازل شده است. کلام الاهی با کلام بشر تفاوت جوهری دارد. انسان ها گاهی ناگزیرند، برای بیان مطالب و مطلوبات خود، حق را با امور خیالی و غیر واقعی بیامیزند و مطلب درست خود را در قالب داستان های رمزی و کنایه ای القا کنند و این به دلیل محدودیت ذاتی انسان است، اما خداوند متعال که بی نهایت و حق مطلق است، کلامش نیز حق مطلق است و هیچ گونه باطل و امر غیر واقعی، حتی در قالب داستان، در آن راه ندارد.

- بدون شک، تعابیرى که قرآن کریم درباره قصه ها و داستان ها به کار مى برد، نشان دهنده واقع گرایى قرآن در بیان اخبارى حقیقى و تحقق یافته در گذشته است؛ چنانکه فرمود:: [=book antiqua]"لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِی الأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَى وَ لَـکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلَّ شَیْء وَ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْم یُؤْمِنُونَ"؛(3) به راستى که در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى است، سخنى نیست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق آنچه [از کتاب هایى] است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و براى مردمى که ایمان مى آورند رهنمود و رحمت است.و فرمود: [=book antiqua]"وَ کُـلّاً نَّقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءکَ فِی هَـذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ"؛(4) و هر یک از سرگذشت هاى پیامبران [خود] را که بر تو حکایت مى کنیم چیزى است که دلت را بدان استوار مى گردانیم و در اینها، حقیقت براى تو آمده و براى مؤمنان اندرز و تذکرى است. با توجه به این آیات، روشن می شود که تمام قصه های قرآن، از جمله قصه آفرینش حضرت آدم، و... از نوع حقایق هستند، اگر چه در قالب داستان و تمثیل بیان شده باشند؛ زیرا قرآن کتاب هدایت و از سوی حق مطلق است و امکان ندارد قصه های ساختگی را برای هدایت بیان کند. اصولاً خداوند متعال به این کار نیاز ندارد.

- اساساً از ویژگى هاى دعوت پیامبران الاهی، پرهیز از استفاده از راه هاى نامطلوب در تبلیغ است -که اصل اعتماد مخاطبان را مخدوش مى کند- از این رو، پیامبر اسلام (ص) مانند سایر پیامبران، براى رساندن پیام الاهى به مردم، نیازى به ساختن افسانه یا داستان هاى غیر واقعى نداشتند تا بپذیریم داستان هاى قرآن کریم غیر واقعى بوده است.

- علامه طباطبائى در نقد کسانی که داستان های قرآن را سمبلیک می دانند، در ذیل داستان آزر عموى حضرت ابراهیم (ع) می گوید: برخى پژوهشگران گمان کرده اند این که قرآن کریم در بسیارى از داستان هاى گذشتگان، عناصر اصلى قصه مانند زمان، مکان و شرایط طبیعى، اجتماعى و سیاسى را ذکر نمى کند، از آن رو است که قرآن در قصه گویى روشى برگزیده است که بهتر به هدف و مقصد برسد، بى آن که در صدد بازشناساندن درست از نادرست باشد ... این سخن خطا است؛ زیرا قرآن کتاب تاریخ یا نوشته اى تخیلى نیست، بلکه کتابى نفوذناپذیر است که باطل از هیچ سو بدان راه ندارد،(5) سخن خدایى است که جز حق نگوید و براى رسیدن به حق، از باطل مدد نجوید. چگونه قابل تصور است که مقصدى حق مطلق باشد، در عین حال از طریقى، باطل بدان نفوذ کند؟!(5)


بنابراین، زبان قرآن در باب قصه ها و داستان، چه به لحاظ سبک بیان و چه از لحاظ محتوا، بر پایه حق و صدق، بنا شده است؛ از این رو، هیچ گونه امر غیر واقعى و خلاف حقیقت به آن راه نیافته و قصه های قرآنی تماماً بیانگر حوادثی است که در گذشته اتفاق افتاده و در قالب مثال برای درس و عبرت آموزی بیان شده است. از اینرو، اندیشه های کوتاه و سطحی که گمان می کنند می توانند بدون دارا بودن لوازم فهم و تفسیر قرآن، صرفاً با تصورات و بافته های ذهنی شان، حقایق و معارف بلند قرآنی را فهم کنند را به آن اقیانوس عمیق و نامتناهی راهی نیست.

موفق باشید ...


پاورقی__________________________________________________
1. [=book antiqua]"مَنْ فَسَّرَ القرآن بِرَأیه فَلْیتَبوَّأ مقعَده مِنَ النار؛ کسی که قرآن را به رأی و نظر خود تفسیر کند، گناهش آتش دوزخ است." ابن ابی جمهور احسائی، کمال الدین، ج 1، ص 256، سید الشهداء، قم، 1405ق.
2. ر.ک: تحلیل زبان قرآن و روش شناسى فهم آن، اثر محمّدباقر سعیدى روشن؛ زبان دین و قرآن، اثر ابوالفضل ساجدى و.. .
3. یوسف/ 111.
4. هود/120.
5. [=book antiqua]"لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ"؛ فصلت، 43
6. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ج 7، ص 165- 166، جامعه مدرّسین، قم.

آورورا;805845 نوشت:
این مطلب هم خلاف واقع هست متاسفانه! کافیه به تفاسیر موجود -چه شیعه یا مذاهب دیگه- رجوع کنید تا ببینین چه قدر مطالب نادرست در تفاسیر هست. این مطلب شما صرفا نشون می ده که در این مورد خاص (یعنی تفسیر این چند نمونه از آیات و روایات) دچار سطحی نگری شدین.

سلام:Gol:

متأسفانه برخی اگر حق بطور کامل و پوست کنده هم برایشان نمایان شود و نخواهند بپذیرند کسی نمی تواند مجبورشان کند. و باز علیه همان حق، احتجاج می کنند کمااینکه در طول تاریخ مخالفان حق و حقیقت، در برابر انبیاء و اوصیاء الهی عَلَم مخالفت برداشته اند.

دلیل مخالفت شما با مطالب پیش گفته ما معلوم نیست! فقط می خواهید مخالفت کنید! اگر در مطالب قبلی ما بیشتر دقت می کردید ما از تفاسیر مفسران اعم از شیعه و سنی دفاع صد در صدی نکردیم بلکه گفتیم که خداوند مشخصه هایی را برای فهم درست و عمیق و منطبق بر واقع بیان کرده، اهل علم و دانش، صاحبان بصیرت، راسخون فی العلم و اولوالالباب. و گفتیم دارا بودن یکی از این مشخصه ها صلاحیت فهم و درک بهتر قرآن را به همراه دارد. اما مقصود ما این نبود که همه اینها در یک سطح هستند و یا حتی در هر یک از مشخصه هایی که بیان داشتیم، افراد در یک سطح از فهم و درک نسبت به معارف قرآنی قرار دارند.

بدون شک، مقام راسخون فی العلم متفاوت از اهل علم و دانشمندان و یا صاحبان بصیرت است، که در روایات، مصادیق راسخون فی العلم را اهل بیت عصمت و طهارت(ع) معرفی می کنند که ثقل اصغر بوده و بدلیل علم و عصمت الهی سنت قولی و عملی ایشان در ادامه سنت پیامبر اکرم (ص)، همچون قرآن (ثقل اکبر) حجیت تام و تمام دارد.

بنابراین، مفسران دینی (شیعه و دیگر مذاهب) گرچه با استفاده از روشها و ابزار علمی تفسیر، تلاش کرده اند فهم عالمانه و محققانه ای نسبت به آیات قرآن ارائه دهند اما بدلیل اینکه در برخی موارد، جانب افراط و گاه تفریط را پیش گرفته اند، وجود اشکال و خطا در تفاسیر ایشان بدلیل اینکه از مقام عصمت برخوردار نیستند تا حدودی گریزناپذیر است. بدون شک، تفاسیری که عمدتاً تلاش کرده اند با استفاده از روایات، تفاسیر اهل بیت (ع) را بیان نمایند از درصد خطای کمتری برخوردارند.

با این وجود، در عصر غیبت که دست بشریت از دامان پرفیض امام معصوم(ع) کوتاه است، جد و جهد عالمان دینی در فهم معارف دینی و قرآنی که به کمک منابع و ابزار دینی و عقل رشد یافته صورت می گیرد قطعاً به صحت و وثاقت و صواب نزدیکتر است، تا هر فهم و برداشت غیرعالمانه ای! و البته کسانی که عَلَم مخالفت با حق را در اندیشه خویش استوار ساخته و طریق تاریکی را بر روشنایی برگزیده اند به هیچ صراطی مستقیم نمی شوند و از تلاش برای مخالفت با حق و حقیقت، کوتاه نمی آیند. بقول معروف شاید بتوان به خواب رفته را بیدار کرد اما خواب زده را خیر... لیکن خود می تواند!.

خدانگهدار ...:Gol:

مشکور;805992 نوشت:

سلام:Gol:

متأسفانه برخی اگر حق بطور کامل و پوست کنده هم برایشان نمایان شود و نخواهند بپذیرند کسی نمی تواند مجبورشان کند. و باز علیه همان حق، احتجاج می کنند کمااینکه در طول تاریخ مخالفان حق و حقیقت، در برابر انبیاء و اوصیاء الهی عَلَم مخالفت برداشته اند.

دلیل مخالفت شما با مطالب پیش گفته ما معلوم نیست! فقط می خواهید مخالفت کنید! اگر در مطالب قبلی ما بیشتر دقت می کردید ما از تفاسیر مفسران اعم از شیعه و سنی دفاع صد در صدی نکردیم بلکه گفتیم که خداوند مشخصه هایی را برای فهم درست و عمیق و منطبق بر واقع بیان کرده، اهل علم و دانش، صاحبان بصیرت، راسخون فی العلم و اولوالالباب. و گفتیم دارا بودن یکی از این مشخصه ها صلاحیت فهم و درک بهتر قرآن را به همراه دارد. اما مقصود ما این نبود که همه اینها در یک سطح هستند و یا حتی در هر یک از مشخصه هایی که بیان داشتیم، افراد در یک سطح از فهم و درک نسبت به معارف قرآنی قرار دارند.

بدون شک، مقام راسخون فی العلم متفاوت از اهل علم و دانشمندان و یا صاحبان بصیرت است، که در روایات، مصادیق راسخون فی العلم را اهل بیت عصمت و طهارت(ع) معرفی می کنند که ثقل اصغر بوده و بدلیل علم و عصمت الهی سنت قولی و عملی ایشان در ادامه سنت پیامبر اکرم (ص)، همچون قرآن (ثقل اکبر) حجیت تام و تمام دارد.

بنابراین، مفسران دینی (شیعه و دیگر مذاهب) گرچه با استفاده از روشها و ابزار علمی تفسیر، تلاش کرده اند فهم عالمانه و محققانه ای نسبت به آیات قرآن ارائه دهند اما بدلیل اینکه در برخی موارد، جانب افراط و گاه تفریط را پیش گرفته اند، وجود اشکال و خطا در تفاسیر ایشان بدلیل اینکه از مقام عصمت برخوردار نیستند تا حدودی گریزناپذیر است. بدون شک، تفاسیری که عمدتاً تلاش کرده اند با استفاده از روایات، تفاسیر اهل بیت (ع) را بیان نمایند از درصد خطای کمتری برخوردارند.

با این وجود، در عصر غیبت که دست بشریت از دامان پرفیض امام معصوم(ع) کوتاه است، جد و جهد عالمان دینی در فهم معارف دینی و قرآنی که به کمک منابع و ابزار دینی و عقل رشد یافته صورت می گیرد قطعاً به صحت و وثاقت و صواب نزدیکتر است، تا هر فهم و برداشت غیرعالمانه ای! و البته کسانی که عَلَم مخالفت با حق را در اندیشه خویش استوار ساخته و طریق تاریکی را بر روشنایی برگزیده اند به هیچ صراطی مستقیم نمی شوند و از تلاش برای مخالفت با حق و حقیقت، کوتاه نمی آیند. بقول معروف شاید بتوان به خواب رفته را بیدار کرد اما خواب زده را خیر... لیکن خود می تواند!.

خدانگهدار ...:Gol:

پست شما کلی گوییه، بهتره مصداقی صحبت کنیم.

تفسیر شما از قرآن خلاف واقع ست. واقعیت همون چیزیه که کارشناسان امر در مورد موضوع خلقت انسان درش اتفاق نظر دارن در حالی که مدرکی خلاف تکامل انواع وجود نداره. اگه من هم مثلا بخوام ثابت کنم که بوستان سعدی نوشته سعدی نیست، من هستم که باید استدلال کنم چرا بوستان نوشته سعدی نیست که کسی که معتقد به سعدی بودن مولف بوستانه، چرا که کارشناسان امر معتقد به این نظر هستن. در مورد پیدایش انسان هم همینطوره. شما اگه اظهار به نادرستی تکامل می کنید باید دلیلی براش بیارید (دلیلی فاقد اطلاعات یا تفاسیر غلط)

گفته شده اهل علم و دانشمندان و یا صاحبان بصیرت فهم درست از قرآن دارن. شما این واژه ها رو به نفع خودتون مصادره کردیدو کسانی که تفسیر غیرتکاملی از قرآن داشتن رو مصادیق عالمان گرفتید که سخن بدون دلیلی هست. عدم انطباق تفسیرهای یه مفسر با واقعیت صرفا نشون می ده که مفسر درک درستی از قرآن نداشته، نه این که واقعیت اون چیزی نیست که واقعیت دونسته شده.

پیروز باشید

آورورا;805878 نوشت:
علامه حسینی تهرانی و آقای سید حسن نصر فیلسوف اسلامی هستن و صلاحیت اظهار نظر درباره تکامل رو ندارن (این دو نفر حتی فیلسوف علم هم نیستن!). هر دو نفر از مغلطه سایه ها (یعنی پرداختن به حواشی یه موضوع به جای دلیل آوردن علیه خود موضوع) برای استدلال خلاف نظریه تکامل استفاده می کنن و هر دو مورد بیربط به صحت نظریه تکامله. اگرچه مورد اول (معتقد بودن داروین به مسیحیت در زمان وفات کاملا نادرسته. رجوع کنید به: https://en.wikipedia.org/wiki/Religi...Charles_Darwin)

سلام

فلاسفه حق اظهار نظر در باره همه مسائل هستی را دارند، ضمن آنکه فلسفه علم، از فلسفه های مضاف و اقسام علوم فلسفی است. امثال علامه طباطبائی و علامه حسینی طهرانی که در علوم فلسفی متبحر و مسلط بوده اند آشنایی شان نسبت به فلسفه های مضاف و فلسفه غرب و مسائل مطروحه در آن بسیار بیشتر از این بوده که در این مجال و در ذهن من و شما بگنجد. شما می توانید به همان محدوده تصوراتتان در این خصوصو دلخوش کنید.

وضعیت آقای سیدحسن نصر را هم که گفتیم؛ علاوه بر اینکه فیلسوف بوده و وضعیتی مشابه دو علامه بزرگوار قبلی دارد، بدلیل شرایط حضور در آمریکا، نسبت به مسائل علوم تجربی و زیست شناسی و نظائر آن نیز مطالعات و آشنائی نزدیک دارد.

اگر مطالب مندرج در ویکی پدیا برای شما از نظرات فلاسفه بزرگی همچون علامه طباطبایی، علامه حسینی طهرانی و سید حسن نصر دقیق تر و ارزشمندتر است شما مختارید. اما آیا در باره اعتبار و چیستی ویکی پدیا چیزی می دانید: "آن‌گونه که خود این دانشنامه در تعریف خود آورده، ویکی‌پدیا دانش‌نامه‌ای است همگانی و آزاد؛ به این معنی که همه می‌توانند به نوشتن و ویرایش نوشته‌های موجود در آن بپردازند. البته این نوشته‌ها و ویرایش‌ها باید مطابق اساس‌نامه ویکی‌پدیا باشند، یعنی مطالب بی‌طرفانه و بدون پایمال کردن حق نشر دیگران نوشته شوند. مدیریت بررسی نوشته‌ها توسط کاربران انجام می‌شود. کسانی که در امر تکمیل این پروژه‌ی بی‌پایان مشارکت می‌کنند، به هم‌زبانان خود یاری رسانده‌اند تا در زمینه‌ی گردآوری این دانشنامه‌ی جهانی، سهمی داشته باشند."(ر.ک: به صفحه ویکی پدیا)

آورورا;805878 نوشت:
در مورد کارل پوپر: من عین این جمله رو تو کتاب اصلی پوپر به زبون انگلیسی پیدا نکردم. ممنون می شم اگه رفرنس از کتاب انگلیسی بدید. پوپر طرفدار کامل نظریه تکامله. توی همون کتابی که آوردید می نویسه:

I have always been extremely interested in the theory of evolution and very ready to accept evolution as a fact.

انتقادی که پوپر به انتخاب طبیعی (انتخاب طبیعی تکامل نیست!) وارد می کنه از روی تفسیر غلط تعریف اتنخاب طبیعی صورت می گیره که باعث می شه پوپر فکر کنه انتخاب طبیعی قابل آزمایش نیست و یه نظریه متافیزیکیه (به قول خودش برنامه تحقیقاتی متافیزیکی). ایشون بعد از دو سال تحقیق به واقعیت در مورد انتخاب طبیعی پی می بره و نظرش رو به این شکل اصلاح می کنه:

The fact that the theory of natural selection is difficult to test has led some people, anti-Darwinists and even some great Darwinists, to claim that it is a tautology. . . . I mention this problem because I too belong among the culprits. Influenced by what these authorities say, I have in the past described the theory as "almost tautological," and I have tried to explain how the theory of natural selection could be untestable (as is a tautology) and yet of great scientific interest. My solution was that the doctrine of natural selection is a most successful metaphysical research programme. . . . [Popper, 1978, p. 344]

پس اولا پوپر مخالف نظریه تکامل نیست و ثانیا اشتباهش در مورد انتخاب طبیعی رو سریعا اصلاح می کنه. دلایل متقن نظریه تکامل هم در کتابهای زیستشناسی و ژورنالهای علمی موجوده و عدم آشنایی افراد با این فکتهای علمی دال بر عدم وجود اونها نیست.اگرچه هر فرد غیر متخصص می تونه با رجوع به متخصص از نظر اونها در مورد موضوع مورد نظر آگاهی پیدا کنه که نظر متخصصین این حوزه هم مشخصه (رجوع کنید به https://fa.wikipedia.org/wiki/میزان_حمایت_از_نظریه_تکاملی).


در حقیقت موافقت یا مخالفت دانشمندان غربی با نظریه تکامل و حتی به فرض تغییر نگاه پوپر نسبت به نظریه داروین چیزی از معادله پیش گفته را تغییر نمی دهد. زیرا چنانکه در مطالب قبلی گفتیم:

اولاً: نظریه تکامل ستون خیمه مدرنیسم غرب است و اگر این ستون سقوط کند، کل خیمه بر سر مدرنیسم فرو خواهد ریخت. بنابر این به مانند یک ایدئولوژی با آن رفتار می‌شود، نه یک تئوری علمی که به اثبات رسیده است. از این رو، حفظ موقعیت شغلی و علمی و کسب ارتقاء شغلی در جامعه علمی غرب منوط به تأیید این ایدئولوژی (شبه علمی) است. فلذا همصدایی و تبانی جامعه علمی و دانشمندان غربی که عمدتاً معتقد به مبانی خیمه مدرنیسم هستند دور از انتظار نیست.

ثانیاً: در کنار موافقان (محتاط و مصلحت اندیشی) که نسبت به نظریه تکامل، اعلام موافقت می کنند، کم نبوده و نیستند کسانی که مخالف این نظریه اند.كسانى مانند «ادوارد مك كرادى» E.Mccrady. و «رى وِن» Raven. آن را به طور كلّى مردود دانستند و برخى مانند «آلفرد راسل والاس» Alfred Russel Wallace. اين نظريه را در خصوص آفرينش انسان نادرست دانستند. (ايان باربور، علم و دين، صص 115 - 114.) علاوه بر اینها نقدهای بسیاری به نظریه تکامل داروین وارد شده که این تایپیک بدلیل عمومی بودن و محدودیت فرصت، مجال ورود تفصیلی به این عرصه را ندارد. (برای این منظور می توانید به نشریات تخصصی که با محوریت مباحث فلسفه علم، فلسفه دین و فلسفه اسلامی داره می شود مراجعه کنید).

ثالثاً: گفتیم که جهت گیری و مستمسک خیمه مدرنیسم مبتنی بر ماده گرایی، اومانیسم و الحاد است و هر نظریه ای که در این جنجال و هوچی گری ضدخدایی و ضددینی بتواند مؤثر باشد مورد اقبال جوامع علمی غرب وابسته به نظام غرب قرار گرفته تأیید می شود. از اینرو انتظار نمی رود که غرب و نظام استکباری حاکم بر آن، بتواند در برابر حق تمکین کرده و آشکارا علوم الهی و متافیزیکی را نسبت به علوم طبیعی و تجربی ترجیح داده برتری بخشد.

رابعاً: از نگاه متفکران اسلامی اثبات یا رد نظریه داروین هیچ منافاتی با اثبات وجود خدا و دیدگاه دینی - قرآنی آفرینش انسان ندارد. و در هر صورت، آفرینش انسان کنونی (آدم و حوا) به فرض صحت نظریه تکامل، می تواند اراده ای مجزا از روند تکاملی خلقت بوده باشد(چنانکه در قرآن و روایات اشاره شده) و یا خاک و زمینی که در طول میلیون ها سال تکامل یافته قابلیت خلقتی نوین و بی بدیل (خلقت آدم و حوا) را یافته و سپس با اراده خدا خلقی نوین صورت یافته. که از این منظر هم، ایندو نگاه هیچ منافاتی با هم ندارند.

موفق باشید ...:Gol:

آورورا;805998 نوشت:
پست شما کلی گوییه، بهتره مصداقی صحبت کنیم.

تفسیر شما از قرآن خلاف واقع ست. واقعیت همون چیزیه که کارشناسان امر در مورد موضوع خلقت انسان درش اتفاق نظر دارن در حالی که مدرکی خلاف تکامل انواع وجود نداره. اگه من هم مثلا بخوام ثابت کنم که بوستان سعدی نوشته سعدی نیست، من هستم که باید استدلال کنم چرا بوستان نوشته سعدی نیست که کسی که معتقد به سعدی بودن مولف بوستانه، چرا که کارشناسان امر معتقد به این نظر هستن. در مورد پیدایش انسان هم همینطوره. شما اگه اظهار به نادرستی تکامل می کنید باید دلیلی براش بیارید (دلیلی فاقد اطلاعات یا تفاسیر غلط)

پیروز باشید


سلام:Gol:

بنظرم سلاح شما در این قبیل مباحث، استفاده از گزاره هایی نظیر "شما کلی گویی می کنید" ؛ "مطالب شما خلاف واقع است" ؛ "کارشناسان امر معتقدند" می باشد بدون انکه خود شما شئون مباحثه، نظیر استفاده از مصداق، مستندات و ارائه دلیل بر مدعیات را رعایت کنید.

مجددا تأکید می کنیم به فرض اثبات علمی نظریه تکامل، این دیدگاه هیچ تعارضی با نگاه دینی و قرآنی نسبت به وجود خدا و مسائلی نظیر افرینش انسان کنونی از نسل آدم و حوا و ... ندارد. (تلاش غرب در دفاع برای اثبات این نظریه که مبتنی است بر مبانی ضد ایئولوژی محکوم به شکست است.) البته این مطلب، فرع بر آنست که گفتیم: مخالفان نظریه تکامل کم نیستند، موافقان آن نیز مصلحت اندیشی می کنند (به همان دلایل پیش گفته)، مناقشات بسیاری هم بر این نظریه وارد است، این نظریه نیز همچون دیگر نظرات تجربی در حد یک فرضیه علمی است و خاصیت علوم تجربی همین تغییرپذیری شان در طول زمان است.

آورورا;805998 نوشت:
گفته شده اهل علم و دانشمندان و یا صاحبان بصیرت فهم درست از قرآن دارن. شما این واژه ها رو به نفع خودتون مصادره کردیدو کسانی که تفسیر غیرتکاملی از قرآن داشتن رو مصادیق عالمان گرفتید که سخن بدون دلیلی هست. عدم انطباق تفسیرهای یه مفسر با واقعیت صرفا نشون می ده که مفسر درک درستی از قرآن نداشته، نه این که واقعیت اون چیزی نیست که واقعیت دونسته شده.
پیروز باشید

گفتیم تلاش و مجاهدت علمی اهل علم و دانشمندان و یا صاحبان فهم و بصیرت که غیرمعصوم هستند خالی از اشکال و خطا نیست. از اینرو دیدگاه مفسران در این زمینه و در خصوص دیگر آیات الهی گاه، متفاوت و یا متعارض است. و این از امتیازات اجتهاد است. در هر صورت، عالمان دینی در قبال تلاش و مجاهدت عالمانه و روشمندشان مأجور هستند چه به درستی حکم کنند و چه به خطا. و ما در مقام تخطئه ایشان (عالمان دینی) در خصوص اجتهادات، تفاسیر و استنباطات علمی شان نیستیم.

بنظر می رسد با خط کشی و درک وجه تمایز فهم و درک عالمانه و معصومانه(پیامبران و امامان) و فهم و درک عالمانه ی غیرمعصومانه(عالمان، مفسران و مجتهدان)، مطلب باید برایتان روشن شده باشد. البته اگر بخواهید روشن نشود. در غیر اینصورت قضاوت را بگذاریم بر عهده مخاطبان عزیز:Gol:

موفق باشید:Gol:

بنام خدا.

مشکور;805986 نوشت:
نوشته اصلی توسط عشق امامم
بنام خدا.

درمورد این موضوع و پرسش در تاپیکی دیگر توضیحاتی دادم که موارد مرتبط را درهمینجا کپی مینمایم امید که مفید واقع شوند.

ضمن تشکر.

1- از فکراینکه دو انسان بنام آدم و حوا مانند آنچه فعلا پذیرفته شده بیایید بیرون چون اصلا چنین زن و شوهر یا پدر و مادری را بصورت واقعی یافت نخواهید نمود بلکه اینها فقط تمثیل و مثال هستند که خلقت انسان از دو انسان نر و ماده یا زن و مرد خلق شده و ..
و از فکر انسانهای پیش از انسان امروزی بنام آدم و حوا هم بیایید بیرون چون علم همیشه درحال تغییره و ممکن است فردا پس فردا حرفشان را عوض نمایند و ..
سلام و ادب

یادداشت شما در این مقوله بیشتر یک برداشت ذهنی شخصی و غیرعالمانه است که البته شایسته پاسخ نیست اما نکاتی را تقدیم می کنم:

و متقابلا عرض سلام و ادب.

در یک تاپیک دیگر{فکرکنم نژادپرستی علمی} یا چیزی شبیه به آن بود که بحثهای خوبی بود که آیا دین میتواند باعث پیشرفت انسانهاگردد یا خیر که نظر من بنوعی این میبود که اگر دین به معنای اخلاقیات بهتر و برتر باشد بلی {چون معتقدم علم سراغ افراد باایمان تر و با اخلاق تر و منطقی ترو غیرمتعصب میرود} و در غیراینصورت و به این شکل که مثلا بگوییم دین مسیح یا اسلام یا شیعه یا اهل سنت .. خیر بلکه بنا به برداشتهای شخصی و ذهنی خود از دین ، ممکن است باعث پسرفت هم شوند{دلیل : عصر تاریک حکومت کلیسا و روحانیت مسیحی بر مردم و عصر تاریک حکومت عباسیان و 500 سال عقب ماندگی مسلمانان از علم و پیشرفت که درعرض 500 سال حتی یک سر سوزن هم علم پیشرفت ننمود..همان علمی که مد نظر همه است مانند فیزیک و زیست شناسی و غیره و نه فقط فلسفه و معارف}{البته بصورت سربسته و جوری دیگربیانش نمودم}

اینک شما هم که یک هموطن بعد از بیش از 10 سال تحقیق در این زمینه و مطالعه بیش از هزاران نسخه سی دی و دی وی دی و نظر اجمالی گنجانده شده برخی دانشمندان زیست شناس و جامعه شناس و دیرین شناس و فسیل شناس و قرآن شناس و مفسر و تفسیر و غیره در آنها آمده نظر خودش را و بدون هیچ چشم داشتی و بلکه به رایگان و کاملا مجانی بیان نموده و دراختیار هموطنانش و نسل جوان مشتاق ایرانی،انقلابی خود قرار داده درنهایت تنها تشویقی که توانستید بعد از چند روز تحقیق انجام دهید این بود که نهایتا بگویید تفسیر به رای{واقعا خسته نباشید اما من قبل از هرپاسخی ابتدا ازشما استاد بزرگوار و همفکرانی از این دست رسما دعوت و خواهش مینمایم ابتدا کمی در این مورد تحقیق و پژوهش نموده و بعد اگر مجددا نظر مرا مخالف علم و پیشرفت نسل جوان مشتاق این علوم دانستید آنوقت میتوانید بنده را راهنمایی و هدایت نمایید}

برای نمونه:
خود شما خاطرتان هست{مفسرین مسلمان} تا چندی قبل خلقت انسان را چند سال و امروز چندسال ذکر نموده و مینمایید؟{برای نمودنه 7 و 10هزارسال که آنهم از تورات موسی{ع} بوده و هستند}

آیا واقعا این تفسیر به رای نیست که مفسرین علوم قرانی شیعه و سنی هراز چندی حرف خود را بنا به مصلحت روز یا پیشرفت علم فرنگی عوض مینمایند؟
یا مثلا هریک بنا به سلیقه خود جلوی برخی تفسیرها یک کلمه داخل پرانتز میگذارند که کلی ذهن خواننده یا محقق را از رسیدن به حق مطلب باز میدارد؟
{هر چند نمونه خاستید بگید من برایتان نمونه بیاورم که همین کلمات داخل پرانتز مسیر سخن خداوند را بطور کلی عوض نموده و حتی ذهن خواننده یا محقق را به مسیری اشتباه کشانده}

اصلا همه این حرفها و صحبتها به کنار >>> بیاییم چنین فکر نماییم که تا الان چنین نبوده و شما {مفسیرین علوم قرآنی اهل تشیع و اهل سنت} تا الان هیچ نظر رسمی در مورد خلقت انسان و تاریخ پیدایش این موجود بر روی سیاره زمین بیان ننموده اند .. خوب الان شما به نمایندگی از طرف ایشان و بطور رسمی اما خلاصه و کوتاه بما پیروان مسلمان خود و بدرستی و روشنی و بدون رمز و راز و اما و اگر بفرمایید تاریخ پیدایش نسل انسان بر روی زمین چندسال بوده یا هست؟{طبق آیات قرآن باشد بهتر است چون شما معتقدید که قرآن رو راست حرفش را زده و میزند و مثال و غیره هم ندارد بنابراین باید یک نظر مشخص و روشن دراین زمینه داشته باشد چون این موضوع کمی نیست که موجودی در کتابی مقدس اشرف مخلوقات معرفی و قلمداد شود اما در همین کتاب مقدس به تاریخ پیدایش این اشرف مخلوقات اشاره ای مستقیم و واضح نکرده باشد}

باتشکر.

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

مشکور;806009 نوشت:
گفتیم تلاش و مجاهدت علمی اهل علم و دانشمندان و یا صاحبان فهم و بصیرت که غیرمعصوم هستند خالی از اشکال و خطا نیست. از اینرو دیدگاه مفسران در این زمینه و در خصوص دیگر آیات الهی گاه، متفاوت و یا متعارض است.

و عرض سلام مجدد.

متاسفانه من این قسمت آخر ارسال شماره 17 شما را هم اینک دیده و خواندم لذا با این اعتراف سریع و درست شما استاد بزرگوار ، من دیگه حرفی برای گفتن یا آوردن دلیل برای اشتباهات فاحش مفسرین علوم قرآنی{چه شیعه چه اهل سنت} نخواهم داشت.

فقط اینرا من باب خواهش و تمنا یا فقط پیشنهاد از من قبول بفرمایید.

یا جمله تفسیر به رای را برای همیشه {یا فعلا برای مدتی} حذف نمایید و اجازه بدهید هرکس هر اعتقاد و برداشتی از آیات قران پیدا مینماید بدون ترس از گناه تفسیر به رای و آزادانه بیان نماید {که خود بهتر میدانید بیان نظرات مختلف و مخالف و گوناگون همیشه با ایجاد جرقه در ذهن مشتاق و محقق علوم قرآنی ، باعث پیشرفت شده و بوده و البته لیاقت شیعه و شیعیان نیز همین خواهدبود که عدم زورگویی و دیکتاتوری و همچنین،روشنفکری عالمان دینی و مذهبی خود را به عینه دیده و شاهدباشند که این برای پیشرفت مذهب تشیع و دین اسلام و خاصه ما ایرانیان و حکومت ما هم بهتر خواهدبود}
یا اگر این جمله ترساننده بهیچ عنوان قابل برداشت نمیباشد و با درنظر گرفتن این واقعیت که تفسیر خود یک عالم دینی هم ممکن است دارای اشکال و اشتباه گردد بنابراین ایشان را نیز بدون هیچگونه تبعیضی مورد مواخذه خود قرار دهید که همین اشتباه ایشان چه بسا باعث چه عقب ماندگی هایی برای شیعیان و خاصه ایرانیان گردد که بعدها بذر تنفر در دل پیروان خود کاشته و عده ای یا حکومتی دیگر نیز با سوء استفاده از همین موضوع یا موارد درب مذهب تشیع و بلکه دین اسلام را برای همیشه یا مدتهای مدید در ایران و ذهن مردم ایران به تعطیلی بکشانند.

{خلاصه عرض کردم که فقط تقاضا یا پیشنهاد بود که شما نیز بچشم یک تقاضا یا پیشنهاد به آن بنگردید و پاسخ دهید}

باتشکر.[/]

عشق امامم;806014 نوشت:
اینک شما هم که یک هموطن بعد از بیش از 10 سال تحقیق در این زمینه و مطالعه بیش از هزاران نسخه سی دی و دی وی دی و نظر اجمالی گنجانده شده برخی دانشمندان زیست شناس و جامعه شناس و دیرین شناس و فسیل شناس و قرآن شناس و مفسر و تفسیر و غیره در آنها آمده نظر خودش را و بدون هیچ چشم داشتی و بلکه به رایگان و کاملا مجانی بیان نموده و دراختیار هموطنانش و نسل جوان مشتاق ایرانی،انقلابی خود قرار داده درنهایت تنها تشویقی که توانستید بعد از چند روز تحقیق انجام دهید این بود که نهایتا بگویید تفسیر به رای{واقعا خسته نباشید اما من قبل از هرپاسخی ابتدا ازشما استاد بزرگوار و همفکرانی از این دست رسما دعوت و خواهش مینمایم ابتدا کمی در این مورد تحقیق و پژوهش نموده و بعد اگر مجددا نظر مرا مخالف علم و پیشرفت نسل جوان مشتاق این علوم دانستید آنوقت میتوانید بنده را راهنمایی و هدایت نمایید}

سلام عشق امامم:Gol:

آیا یادداشت خود را در پست شماره 6، حاصل تلاش و مطالعه مبنایی چندین و چند ساله می دانید؟ که صراحتاً نگاه صریح و روشن قرآن و اهل بیت (ع) را در خصوص خلقت آنی، دفعی و جدید آدم و حوا از خاک و یا گل و واقعیت موجوداتی شبیه به انسان را نفی و رد نموده و آیات قرآن و روایات دینی را (العیاذ بالله) مجازگویی خدای متعال و تمثیلات غیرواقعی جلوه داده و سعی می کنید برداشت شخصی و غیرعالمانه خود را منطقی تر و منطبق با واقع تر قلمداد کنید. چنانکه تقریر کرده اید:

عشق امامم;806014 نوشت:
- از فکراینکه دو انسان بنام آدم و حوا مانند آنچه فعلا پذیرفته شده بیایید بیرون چون اصلا چنین زن و شوهر یا پدر و مادری را بصورت واقعی یافت نخواهید نمود بلکه اینها فقط تمثیل و مثال هستند که خلقت انسان از دو انسان نر و ماده یا زن و مرد خلق شده و ..
عشق امامم;806014 نوشت:

و از فکر انسانهای پیش از انسان امروزی بنام آدم و حوا هم بیایید بیرون چون علم همیشه درحال تغییره و ممکن است فردا پس فردا حرفشان را عوض نمایند و ..

و در ادامه گفته اید:
عشق امامم;806014 نوشت:
منظور این نیست که در ادامه تکامل،میمون تبدیل به انسان شده یا میشود بلکه در ادامه راه خلقت سلسله مراتبی،خالق ما با کپی برداری از موجود و مخلوق قبلی ، موجود و مخلوق بعدی را خلق نموده که از اینرو بعد از میمونها یا خانواده انها که هنوز هم معلوم نیست دقیقا کدامیک آخرین بوده رسیده به موجود و مخلوقی بنام انسان.

در این گزاره، ناآگاهانه با نسبت دادن خداوند به کپی برداری از موجودات و مخلوقات قبلی خدای علیم و بی نیاز را موجودی نیازمند که بدلیل محدودیت علم برای خلق جدید نیاز به الگوبرداری و کپی برداری است معرفی کرده اید.
عشق امامم;806014 نوشت:
و از اینرو بنظرم خداوند خاسته اینها را بما انسانها بگوید که بصورت تمثیل و رمز و راز گفته تا خودمان هم کمی تحقیق و پژوهش نماییم که برسیم به این هدف اما متاسفانه چشم و گوش بسته هر حرف و سخن دانشمندان را هر چی که بود و نبود بدون کم و کاست میپذیریم

برادر عزیز، ضمن آنکه ضعف بیان شما را در باره تمثیل و مجازگویی آیات الهی نقد و بررسی کردیم و گفتیم خدایی که حق و بی نیاز مطلق است برای هدایت بشر نیازی به تمثیل و بیان گزاره های غیرواقعی ندارد بلکه از حق مطلق و بی نیازی چون او جز حقگویی انتظار نمی رود. علاوه بر آن، در باره ی داستان آفرینش صحبت بر سر سخنان دانشمندان نیست بلکه صحبت بر سر آیات صریح و آشکار خلقت و روایات نبی مکرم اسلام و امامان معصوم (ع) در تفسیر آیات مربوط به آفرینش آدم و حواست. از اینرو وقتی بیان صریح قرآن و اهل بیت (ع) که حجیت تام دارند موجود است و توضیح و تفسیر مفسران دینی عموماً در راستای تبیین و تفصیل دقیق تر منطبق با نصوص است. به برداشت ها و تصورات شخصی(نظیر یادداشت شما) که هیچ انطباقی با نصوص دینی ندارند چه نیازی داریم.

عشق امامم;806014 نوشت:
برای نمونه:
خود شما خاطرتان هست{مفسرین مسلمان} تا چندی قبل خلقت انسان را چند سال و امروز چندسال ذکر نموده و مینمایید؟{برای نمودنه 7 و 10هزارسال که آنهم از تورات موسی{ع} بوده و هستند}

شما اختلاف نظر مفسران و دانشمندان دینی در باره سال آغاز خلقت (7000 سال یا ده هزارسال) که امری جزیی و فرعی است را با اصل داستان خلقت که بنا به نصوص دینی همه دانشمندان اسلامی در آن اتفاق نظر دارند و حتی در تورات نیز با تفاوت هایی (بدلیل تحریف) بدان اشاره شده قیاس می کنید؟ لطفاً بیشتر دقت کنید.

عشق امامم;806014 نوشت:
آیا واقعا این تفسیر به رای نیست که مفسرین علوم قرانی شیعه و سنی هراز چندی حرف خود را بنا به مصلحت روز یا پیشرفت علم فرنگی عوض مینمایند؟
یا مثلا هریک بنا به سلیقه خود جلوی برخی تفسیرها یک کلمه داخل پرانتز میگذارند که کلی ذهن خواننده یا محقق را از رسیدن به حق مطلب باز میدارد؟

دین اسلام دین جهانی و جاودانه و قرآن پاسخگوی همه نیازهای بشریت الی یوم القیامه است فلذا می طلبد با توجه به مقتضیات زمان و پیشرفت تکنولوژی، نگاه دین نسبت به اقتضائات یاد شده توسط دانشمندان و مفسران دینی روشن شود. بیان رویکرد دین نسبت به اقتضائات و حوادث جدید و پیشرفت های علمی به معنای تغییر و عوض شدن نگاه مفسران نیست بلکه هدف تبیین نگاه دین برای همگان است.

ورود پرانتزها در بیانات تفسیری عمدتاً استنادات روایی و تفسیری دارد نه آنچه که در برداشت شما "ایجاد مانع در رسیدن به حق" گفته شده است. لطفاً انصاف در مباحثه را رعایت کنید.

عشق امامم;806014 نوشت:
اصلا همه این حرفها و صحبتها به کنار >>> بیاییم چنین فکر نماییم که تا الان چنین نبوده و شما {مفسیرین علوم قرآنی اهل تشیع و اهل سنت} تا الان هیچ نظر رسمی در مورد خلقت انسان و تاریخ پیدایش این موجود بر روی سیاره زمین بیان ننموده اند .. خوب الان شما به نمایندگی از طرف ایشان و بطور رسمی اما خلاصه و کوتاه بما پیروان مسلمان خود و بدرستی و روشنی و بدون رمز و راز و اما و اگر بفرمایید تاریخ پیدایش نسل انسان بر روی زمین چندسال بوده یا هست؟{طبق آیات قرآن باشد بهتر است چون شما معتقدید که قرآن رو راست حرفش را زده و میزند و مثال و غیره هم ندارد بنابراین باید یک نظر مشخص و روشن دراین زمینه داشته باشد چون این موضوع کمی نیست که موجودی در کتابی مقدس اشرف مخلوقات معرفی و قلمداد شود اما در همین کتاب مقدس به تاریخ پیدایش این اشرف مخلوقات اشاره ای مستقیم و واضح نکرده باشد}

اهمیت عمده و اساسی مربوط به اصل آفرینش انسان است که در قرآن و روایات تصریحاً بیان شده و تاریخ خلقت انسان کنونی اولاً از اهمیت چندانی که شما بیان می کنید برخوردار نیست ثانیاً این مطلب بر اساس شواهد تاریخی موجود در تاریخ یهود و یا مواردی نظیر سال طوفان نوح و عمر نوح و قرابت آن با زمان حضرت آدم توسط مفسران تخمین زده شده است.مثلاً علامه ی طباطبائی در تفسیر المیزان می فرماید:در تاریخ یهود آمده است که عمر نوع بشر از روزى که در زمین خلق شده تا کنون، بیش از حدود هفت هزار سال نیست که اعتبار عقلى هم کمک و مساعد این تاریخ است.

موفق باشید ...:Gol:


عشق امامم;806014 نوشت:
اینک شما هم که یک هموطن بعد از بیش از 10 سال تحقیق در این زمینه و مطالعه بیش از هزاران نسخه سی دی و دی وی دی و نظر اجمالی گنجانده شده برخی دانشمندان زیست شناس و جامعه شناس و دیرین شناس و فسیل شناس و قرآن شناس و مفسر و تفسیر و غیره در آنها آمده نظر خودش را و بدون هیچ چشم داشتی و بلکه به رایگان و کاملا مجانی بیان نموده و دراختیار هموطنانش و نسل جوان مشتاق ایرانی،انقلابی خود قرار داده درنهایت تنها تشویقی که توانستید بعد از چند روز تحقیق انجام دهید این بود که نهایتا بگویید تفسیر به رای{واقعا خسته نباشید اما من قبل از هرپاسخی ابتدا ازشما استاد بزرگوار و همفکرانی از این دست رسما دعوت و خواهش مینمایم ابتدا کمی در این مورد تحقیق و پژوهش نموده و بعد اگر مجددا نظر مرا مخالف علم و پیشرفت نسل جوان مشتاق این علوم دانستید آنوقت میتوانید بنده را راهنمایی و هدایت نمایید}

سلام مجدد

[=book antiqua]اما دلیل اینکه بیان شما را از مصادیق تفسیر به رأی دانستیم و کار شما را مذمت کردیم:

روايات بسياري نقل شده كه مردم را از تفسير به رأي برحذر داشته است. و قائل به اين است که اگر شخصي از يك لفظي قطع به معنايي پيدا کند و بدون دليل شرعي و تنها به رأي و نظر شخصي و استحسان خودش تكيه كند؛ تفسير به رأي است.(1) و عيّاشي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل مي‌كند كه فرمودند: [=book antiqua]« مَنْ فسّر القرآن برأيه ان اصابَ لم يُوجَز، و ان اخطاً فهو ابعدُ من السماء؛ یعنی (كسي كه قرآن را به رأي و نظر خويش تفسير كند، اگر درست و مطابقِ با واقع باشد، اجر و پاداشي برايش نيست و اگر خطا رود، هر آينه (از مرز و حقّ و حقيقت) بيشتر از فاصله آسمان‌ها از يكديگر، دور شده است.»(2)

[=book antiqua]و در معنای تفسیر به رأی گفته شده: امام محمد باقر ـ عليه السّلام ـ به قتاده مفسِّر معروف فرمودند: [=book antiqua]« وَيْحَكَ يا قتادة ان كنتَ انما فَسَّرت القرآن من تلقاء نفسِك فَقَدْ هلكتَ و اهلكت و ان اخذتَه من الرجال فقد هلكت و اهلكت. یعنی واي بر تو اي قتاده اگر قرآن را از پيش خود تفسير كني، به يقين هلاك مي‌شوي و ديگران را نيز به هلاكت خواهي كشاند (هم‌چنين) اگر تفسير قرآن را از ديگر مردم (درست مانند حالتي كه از پيش خود تفسير كني) فراگيري، سرانجام هلاك شده و ديگران را نيز به هلاكت خواهي كشاند.»(3) و نیز در در تفسير منسوب به امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ چنين آمده است كه: [=book antiqua]«آيا مي‌دانيد چه كساني به قرآن، كه آن را شرفي بسي بزرگ و والا است تمسّك مي‌جويند؟ آنان كه قرآن و تأويلش را از ما اهل بيت و يا از نمايندگان و سفيران ما به سوي شيعيان مان به دست آورند، نه از طريق قياس بدكاران و آراي اهل جدل. امّا آنان كه به رأي و نظر خود درباره ي قرآن اظهار نظر مي‌كنند، اگر تصادفاً گفتارشان درست باشد، عملشان از روي ناداني بوده، قرآن را از غير اهلش فرا گرفته‌اند، و امّا اگر دچار خطا و اشتباه شده، سخنشان مطابق با واقعِ امور نباشد، جايگاهشان آتش جهنّم خواهد بود.»(4)

[=book antiqua]در باره ویژگی های تفسیر به رأی نظر مرحوم خويي در مقدمه ي تفسير برهان قابل تأمل است:

1. شخص رأي دارد و يا عاشق نظر خودش است و لذا آيه قرآن كريم را بر اساس خواسته و هواي نفس خودش تأويل و تفسير مي‌كند و چنان‌چه رأي او نبود هيچ‌گاه آن معنا از آيه استفاده نمي‌شد و اين گونه تفسير به رأي، خودش دو نوع است: يكي اين‌كه تفسير او از راه جهل و ناداني است. همانند اكثر تفاسير مخالفين. دوّم آن‌ كه با علم و آگاهي اين كار را انجام مي‌دهد، مانند آن هايي كه با آيات قرآن كريم، براي تصحيح بدعت‌هاي خود استدلال مي‌كند، در حالي كه خودش مي‌داند معناي آيه چنان نيست كه او مي‌گويد ولي براي اين‌كه خصم خود را به اشتباه بيندازد و او را گمراه كند؛ چنين تفسيري ارائه مي دهد. سوّم اين‌كه همين‌ شخص كه بر اساس هواي نفس قرآن کریم را تفسير مي‌كند و با علم و آگاهي مي‌داند اين تفسير غلط است ولي غرض صحيح ممكن است داشته باشد. همانند اصحاب تأويلات باطنيه.

2. شخص از پيش خود تسريع به تفسير قرآن كريم دارد، ولي سرمايه ي علمي و عملي او بسيار اندك است، ظاهر زبان عربي را بلد است. دنبال طلب روايت و گفتاري كه از ائمه ـ عليهم السّلام ـ در مورد اين آيه است، نيست، به ويژه رواياتي كه در مورد مطالب بلند و غرائب قرآن کریم وارد شده است. فلذا كسي که در چنين موردي مبادرت بورزد، در استنباط معاني قرآن كريم و تفسير، به مجرد همان مقدار فهم لغت عربي، دچاراشتباه و غلط خواهد شد و جزء كساني كه تفسير به رأي دارند به حساب مي آيد.

حالا خودتان قضاوت کنید که از کدام دسته هستید.!(صرفاً جهت اطلاع)

موفق باشید ...

پاورقی________________________________________
1. مقدس اردبيلي، زبدة البيان، ص 21.
2. مرآة الانوار، مقدمه تفسير قرآن، ص 16، به نقل از: عميد زنجاني، عباسعلي، همان، ص 223.
3. تمام اين روايات در مقدمه تفسير برهان كه قبل از جلد اوّل است به عنوان مرآة الانوار و مشكوة الاسرار وجود دارد.
4. مقدمه تفسير برهان، (مرأة الانوار)، ص 16.

عشق امامم;806032 نوشت:
و عرض سلام مجدد.

متاسفانه من این قسمت آخر ارسال شماره 17 شما را هم اینک دیده و خواندم لذا با این اعتراف سریع و درست شما استاد بزرگوار ، من دیگه حرفی برای گفتن یا آوردن دلیل برای اشتباهات فاحش مفسرین علوم قرآنی{چه شیعه چه اهل سنت} نخواهم داشت.


سلام مجدد

برادر عزیز، شما که طبق ادعای خودتان اهل تحقیق هستید و ده ها سال با کتب و جزوات و نرم افزارهای دینی سروکار داشته اید! آیا این مسأله ابتدایی را نمی دانید که درک و شناخت معصومانه انبیاء و اوصیاء الهی(علیهم صلوات الله) بدلیل واجدیت علم و عصمت الهی بدون ذره ای خطا و اشتباه است و دیگران (غیرمعصومان) بدلیل عدم عصمت و محدودیت علم، امکان خطا و اشتباه از ایشان منتفی نیست؟ کجا ما از امکان خطا و اشتباه در عالمان دینی بعنوان اشتباهات فاحش یاد کردیم؟؟؟ لطفاً در تعبیرات تان دقت کنید! آیا شما تلاش و مجاهدت مجتهدانه عالمان دینی گرچه امکان خطا منتفی نیست.(دقت کنید صحبت امکان است نه جواز خطا) را با دیگر شناختهای عامیانه و جاهلانه برابر می دانید؟ نکند این هم تفسیر دیگری از شماست در ذیل آیاتی که می فرماید: [=book antiqua]"هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون"(زمر/آیه 9) و [=book antiqua]"فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون"(نحل/آیه 43)؟؟؟

عشق امامم;806032 نوشت:
فقط اینرا من باب خواهش و تمنا یا فقط پیشنهاد از من قبول بفرمایید.

یا جمله تفسیر به رای را برای همیشه {یا فعلا برای مدتی} حذف نمایید و اجازه بدهید هرکس هر اعتقاد و برداشتی از آیات قران پیدا مینماید بدون ترس از گناه تفسیر به رای و آزادانه بیان نماید


پاسخ به این درخواست شما در پست قبلی در باب چیستی، دلایل مذمت و نهی تفسیر به رأی در روایات گذشت.

موفق باشید ...

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

مشکور;806202 نوشت:
در خصوص خلقت آنی، دفعی و جدید

ببینید استاد بزرگوار شما خود میگویید خلقت آنی و دفعی و غیره >>> درست؟

حالا سوال من که برداشت اشتباه شما و مفسرین علوم قرآنی را میرساند یا آشکار مینماید اینجاست که شما از کجا مطمئن هستید که این آنی و دفعی از نظر خداوند قرآن یا خالق و آفریدگار چه مدت زمان بوده؟؟

یعنی ما امده ایم با محاسبه این زمان زمینی که مثلا هرساعت 60 دقیقه و هر دقیقه نیز 60 ثانیه و غیره میباشد تفسیر نموده اید که خلقت آنی یعنی همین یک هویی خودمان خواهدبود حال آنکه در همین سیاره زمین نیز موجوداتی وجود دارند که فقط یک روز عمر میکنند و حتی موجوداتی دیگر حتی یک ساعت>>>یعنی از زمان تولد تا زمانیکه بدنیا میایند و به سن بلوغ میرسند و دارای غریزه میگردند و با جفت خود جفتگیری مینمایند و صاحب نسل میگردند و همه لذات دنیوی یا عذابها الهی را متحمل شده و سپس میمیرند فقط در عرض یکروز یا حتی یکساعت و حتی یک ثانیه.

شاید عده ای بگوییم وای چقدر کوتاه مگر میشود!؟

بلی از نظر ما که زمان را اینگونه دیده و برداشت نموده ایم که مثلا باید 80 یا 100 سال عمر نماییم واقعا خیلی کم است اما اگر از خود آن گل یا موجود سوال کنیم{اگربتوانیم}چه بسا بگوید اتفاقا چقدر طولانی؟

بنابراین این زمانی که خداوند قرآن در قرآن بدان اشاره نموده با زمانی که ما فعلا برداشتش نموده و مینماییم {یا مینمودیم} شاید زمین تا آسمان با هم فرق داشته باشند!؟>>درست؟؟

بنابراین ملاحظه میفرمایید که بنده همه جوانب را در نظر گرفتم و حرفی را بیان نمودم{هرچند که متاسفانه یا خوشبختانه مثل شما بلد نیستم از الفاظ عربی زیاد استفاده نمایم}

با این توضیح کوتاه امید که دیگر جای ایراد گرفتن از نظریه بنده ، یا آنرا حمایت کنید تا در مراجع علمی جهان و با کمی اصلاحات و تغییرات بنام اسکدین به ثبت برسد یا حداقل اینهمه نکوبونیدش که هرچه بیان شد حاصل در نظر گرفتن نظرات مختلف دانشمندان و محققان علومی بود که درقبل نیز معرفی گردیدند.

ادامه:

مورد دوم:
در مورد اینکه فرمودید خداوند لازم ندانسته تاریخ دقیق پیدایش انسان را بر روی زمین بیان نماید اگر این موجود یک موجود معمولی مثل اسب و زنبور و گل و گیاه بود بله حق کاملا با شما میبود اما این موجود کسی معرفی شده که هزاران و بلکه میلیاردها موجود ریز و درشت و کوچک و بزرگ دیگر در زمین و بلکه همه جهان و کائنات تنها بخاطر او خلق شده اند مگر میشود برای چنین موجود عزیز و مغروری که خداوند و خالق خود را بنوعی وادار نمود تا عزیزترین فرشته یا جن درگاهش را از بهشت برین بیرون نماید یک تاریخ دقیق از زمان همچون مکان بیان نشده باشد؟

مطمئن باشید وجود دارد بگردید پیدا مینمایید{البته ابتدا با تبدیل واحد زمینی زمان به واحد زمان خالق که کار ظاهرا سختی هم خواهدبود اما غیر ممکن نخواهدبود من خودم به شخصه اگر کار و گرفتاری نداشتم حاضر بودم همین الان اعلام آمادگی نمایم که حاضر هستم در این زمینه یا کشف علوم قرآنی همکاری و همفکری نمایم تا این زمان که بالغ بر هزاران سال بیش از 10 هزار سال هم خواهدبود کشف و آشکار گردد}

باتشکر.[/]

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

مشکور;806202 نوشت:
نوشته اصلی توسط عشق امامم
اصلا همه این حرفها و صحبتها به کنار >>> بیاییم چنین فکر نماییم که تا الان چنین نبوده و شما {مفسیرین علوم قرآنی اهل تشیع و اهل سنت} تا الان هیچ نظر رسمی در مورد خلقت انسان و تاریخ پیدایش این موجود بر روی سیاره زمین بیان ننموده اند .. خوب الان شما به نمایندگی از طرف ایشان و بطور رسمی اما خلاصه و کوتاه بما پیروان مسلمان خود و بدرستی و روشنی و بدون رمز و راز و اما و اگر بفرمایید تاریخ پیدایش نسل انسان بر روی زمین چندسال بوده یا هست؟{طبق آیات قرآن باشد بهتر است چون شما معتقدید که قرآن رو راست حرفش را زده و میزند و مثال و غیره هم ندارد بنابراین باید یک نظر مشخص و روشن دراین زمینه داشته باشد چون این موضوع کمی نیست که موجودی در کتابی مقدس اشرف مخلوقات معرفی و قلمداد شود اما در همین کتاب مقدس به تاریخ پیدایش این اشرف مخلوقات اشاره ای مستقیم و واضح نکرده باشد}
اهمیت عمده و اساسی مربوط به اصل آفرینش انسان است که در قرآن و روایات تصریحاً بیان شده و تاریخ خلقت انسان کنونی اولاً از اهمیت چندانی که شما بیان می کنید برخوردار نیست ثانیاً این مطلب بر اساس شواهد تاریخی موجود در تاریخ یهود و یا مواردی نظیر سال طوفان نوح و عمر نوح و قرابت آن با زمان حضرت آدم توسط مفسران تخمین زده شده است.

در این مورد هم خودتان ملاحظه بفرمایید{چه اهل سنت چه تشیع} ما مسلمان و دارای یک کناب سراسر علم اما برای تاریخ پیدایش خودمان بر روی سیاره زمین باید به یک کتاب دو دین عقب تر رجوع نماییم>>واقعا جای تعجب ندارد؟

مشکور;806202 نوشت:
مثلاً علامه ی طباطبائی در تفسیر المیزان می فرماید:در تاریخ یهود آمده است که عمر نوع بشر از روزى که در زمین خلق شده تا کنون، بیش از حدود هفت هزار سال نیست که اعتبار عقلى هم کمک و مساعد این تاریخ است.

در این مورد هم ملاجظه بفرمایید ما چقدر باید عقب مانده باشیم که یک علامه بزرگوار تا دهه 60 و در شرایط بسیار سختی با سعی و تلاش و مجاهدت توانسته به تفسیر آیات قرآن پرداخته و این آیات را و در حد توان و سواد آنزمان خود تفسیر نماید اما روحانیت شیعه که مثل بقیه مردم ایران به آماده خواری عادت نموده است قصد دارد تا هزاران سال از همین دستاوردهای علامه بزرگوار خود استفاده نموده و هیچ هم بخود زحمت تحقیق و پژوهش علوم قرآنی را ندهد و ..

و شاید هم این برداشت و تحلیل اشتباه باشد و شاید قصد دارد روی حرف سید بزرگوار خود حرفی نزند که مثلا مغایر با آن نشود؟

اگر این دومی درست باشد که بازهم اشتباه میکنید بلکه الان همه کم و بیش میدانیم که همه علوم در حال پیشرفت میباشند نه پسرفت یا درجا زدن لذا اگر فردا یک روحانی یا محقق شیعی آمد و رازی را از یک آیه یا سوره قرآن کشف نمود و بیانش نمود کسی نخواهد گفت سواد علامه طباطبایی چقدر ناچیز بود که نتوانست این علم را مثلا در 40 یا 50 سال پیش کشف نماید>>که اگر چنین بگوید مردم بخودش خواهند خندید نه یک بزرگوار که در مثلا نیم قرن پیش میزیسته.

بهرحال امیدوارم که مذهبیون ما و محققین علوم قرآنی ما با مطالعه برخی علوم دیگر یا مشاوره با متخصصین این علوم منجمله علم زیست شناسی و دیرین شناسی و انسان شناختی و برخی علوم دیگر و آمیختن آنها با آیات قرآنی بتوانند پی به اسراری ببرند که مثلا قرار است دیگران ببرند که مثلا منظور از آیه مقدسی که میفرماید :

آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى‏آورند

اگر این آیه میتواند هر تفسیری داشته باشد منجمله زنده کردن موجودات توسط آب از سویی دیگر هم شایدبتواند اشاره به دنیای ذرات و دوری از زمین و مسافرت با همان شهاب سنگ نیز باشد که چون در فاصله بسیار زیادی از مین قرار داشته عده ای نمیتوانستند بین آسمان و زمین تفکیک و فاصله ای قائل شوند لذا بعد از نزدیکی این شئی مسافرتی به سیاره زمین،آن مخلوقات که مد نظر خداوند بوده و میباشند توانستند ببینند که این سخن خداوند چقدر درست بوده که با نزدیکی به زمین یا هر چیز دیگر در فاصله بسیار دور میتوان بزرگی و فاصله ها را بیشتر و بهتر درک نمود یا مشاهده نمود.

یا مثلا چگونگی پراکندگی این ذرات در اقصی نقاط جهان توسط قطرات آب و حتی سقوط همان شهاب سنگ حامل ذرات مثلا انسانی بدرون یک اقیانوس مایع یا حتی یخی و منجمد و نگهداری این ذرات تا هنگام جهش های ژنتیکی {که فعلا این به علم و نظر دانشمندان غربی هم نزدیک تر و منطقی تر میباشد} که از اینرو میتوان گفت دهها تفسیر و تعبیر متفاوت و البته علمی و منطقی و عقلی از فقط یک آیه قرآن چه رسد به کل آیات و سور قرآنی که فقط خدا میداند چه اسرار بزرگی را درون خود مخفی نگاه داشته اند؟[/]

عشق امامم;806333 نوشت:
ایا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى‏آورند

اگر این آیه میتواند هر تفسیری داشته باشد منجمله زنده کردن موجودات توسط آب از سویی دیگر هم شایدبتواند اشاره به دنیای ذرات و دوری از زمین و مسافرت با همان شهاب سنگ نیز باشد که چون در فاصله بسیار زیادی از زمین قرار داشته عده ای نمیتوانستند بین آسمان و زمین تفکیک و فاصله ای قائل شوند لذا بعد از نزدیکی این شئی مسافرتی به سیاره زمین،آن مخلوقات که مد نظر خداوند بوده و میباشند توانستند ببینند که این سخن خداوند چقدر درست بوده که با نزدیکی به زمین یا هر چیز دیگر در فاصله بسیار دور میتوان بزرگی و فاصله ها را بیشتر و بهتر درک نمود یا مشاهده نمود.

یا مثلا چگونگی پراکندگی این ذرات در اقصی نقاط جهان توسط قطرات آب و حتی سقوط همان شهاب سنگ حامل ذرات مثلا انسانی بدرون یک اقیانوس مایع یا حتی یخی و منجمد و نگهداری این ذرات تا هنگام جهش های ژنتیکی {که فعلا این به علم و نظر دانشمندان غربی هم نزدیک تر و منطقی تر میباشد} که از اینرو میتوان گفت دهها تفسیر و تعبیر متفاوت و البته علمی و منطقی و عقلی از فقط یک آیه قرآن چه رسد به کل آیات و سور قرآنی که فقط خدا میداند چه اسرار بزرگی را درون خود مخفی نگاه داشته اند؟

این قسمت احتیاج به توضیح بیشتری دارد که انشاا... در ادامه به آن خواهم پرداخت{و البته اگر هنوز هم جناب کارشناس محترم تفسیر به رای را بر ما نچسبانند}

در تفسیر این آیه نظرات مختلفی از مفسرین مختلف منجمله آیت ا... مشکینی و مکارم شیرازی و چند تن دیگر را مطالعه نمودم که متاسفانه هیچیک درست نبودند{البته باعرض معذرت چون هدف فقط این است که محققین و مفسرین ما در این عصر کمی از فکر گذشته و ساده نگری بیایند بیرون تا جوان ایرانی و شیعه مذهب برای کسب علم فرار نکند برود کشورهای صاحب علم}

همه این تفاسیر عین آیه را ترجمه و تفسیر نموده اند اما در یکی از جستجوها به مطلب خیلی جالبی برخورد نمودم.

این سایت که درکنار جای دادن تفسیر آیه ، نظر خوانندگان را هم خواسته بود بعد از تفسیر یکی از بزرگان نظر خواننده ای نظر مرا هم جلب نمود.

{با کسب اجازه معنوی از آن سایت و این بزرگوار}

1) : به نظر من ترجمه این آیه اشتباه است. کدام انسانی خلقت کاءنات را دیده که خدا از کافران انتظار دارد دیده باشند و بدلیل این دیدن خود به او ایمان بیاورند ؟

ایشان در ادامه از قول علامه میگویند:
مراد از" رؤیت" علم فکرى است و اگر آن را رؤیت نامید به خاطر این است که علم فکرى در هر امرى آن را مانند رؤیت محسوس مى‏سازد.(ترجمه تفسیر المیزان، ج‏14، ص: 390)

البته اینهم درست نخواهدبود بلکه جالبی آن برای من این بود که یکنفر نظری بهتر از دیگران داده که آنهم خود علامه بودند که از آن زمان تا کنون هم گویی هیچیک از بزرگان دینی و مذهبی ما نیز زحمت تغییر آنرا نداده است و باید معترف شد که جناب مرحوم علامه طباطبایی بلکه از زمان خودشان هم جلوتر بودند.

حال معنای واقعی یا علمی این آیه که البته به این دلیل که این آیه به تحلیل و تعبیری که من از خلقت انسان نموده ام نزدیک میباشد{پس باز مجددا امیدوارم تفسیر به رای قلمداد نگردد}
والبته لازم بذکر است که این آیه در همین انجمن نیز تفسیر و تعبیر شده و موضوع نیز حمح بندی و مسدود شده که البته و متاسفانه آن نیز اشتباه بوده{البته از نقطه نظرخودم}

اابتدا آدرس تاپیک:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=29779

ادامه دارد...


باتشکر.

مشکور;806002 نوشت:

سلام

فلاسفه حق اظهار نظر در باره همه مسائل هستی را دارند، ضمن آنکه فلسفه علم، از فلسفه های مضاف و اقسام علوم فلسفی است. امثال علامه طباطبائی و علامه حسینی طهرانی که در علوم فلسفی متبحر و مسلط بوده اند آشنایی شان نسبت به فلسفه های مضاف و فلسفه غرب و مسائل مطروحه در آن بسیار بیشتر از این بوده که در این مجال و در ذهن من و شما بگنجد. شما می توانید به همان محدوده تصوراتتان در این خصوصو دلخوش کنید.

سلام به شما. گزاره ای که مطرح کردید مبنی بر حق اظهار نظر فلاسفه در مسائل مختلف کاملا غلطه. یه فیلسوف ذهن تنها در مسائل مربوط به ذهن می تونه اظهار نظر کنه، یه فیلسوف علم تنها در مورد چگونگی کسب دانش در جهان خارج می تونه بحث کنه، یه متافیزیکدان هم (مثل آقای طباطبایی) صرفا در مورد احکام وجود مطلق حق اظهار نظر داره. علاوه بر این که فلاسفه در مورد مسائل غیر فلسفی حق اظهار نظر ندارن. مثلا هیچ وقت دیده نمی شه یه فیلسوف ذهن بخواد روش محاسبه گشتاور پروانه موتور رو به چالش بکشه!! این تقسیم بندی دقیق در زمانهای گذشته وجود نداشته و باعث می شده فلاسفه در تمام زمینه ها صاحب نظر باشن. چون در گذشته در مسائل علمی از روش حسی (حسی در مقابل تجربی) استفاده می کردن اغلب باعث ایجاد نظریه های نادرست در موضوع های مختلف می شدن. نمونه دم دستیش مدلی از تکامله که بر مبنای اندیشه های یونانیان باستان ساخته شده بود. یونانی ها معتقد به زنجیره عظیم هستی بودن که انسان و سایر جانداران حلقه های این زنجیره رو تشکیل می دادن. ابتدا جاندارانی که در مرتبه پایین تری از کمال قرار داشتن، مثل گیاهان، بعد موجودات کامل تر شامل حیوانات، و در نهایت انسان که در راس زنجیر زمینی هستی قرار داشت. بر این مینا تصور گروهی از فلاسفه یونان بر این بود که انسانها از حیوانات پست تر، حیوانات پست تر از گیاهان و گیاهان از جمادات به وجود اومدن (که امروزه می دونیم این نظریه کاملا غلطه).

امروزه با توجه به حجم داده، اطلاعات و دانش نه تنها نظر داشتن در تمام زمینه ها ممکن نیست بلکه به سبب آگاهی ناکامل شخص می تونه خسارتزا هم باشه. با این حال قابل انکار نیست که فردی در مباحث مختلف دارای مدارج بالای علمی باشه، برای همین بهتره کلی گویی نکنیم.

یه مثال مناسب می تونیم به نظر آقای طباطبایی مراجعه کنیم:

«در اینجا ممکن است سؤ ال شود که منظور از این فرضیه (فرضیه تطور) چه بوده ؟ و با آن چه چیز را خواسته اند اثبات کنند؟ جواب این است که مى خواسته اند خواص و آثارى را که قبلا در نوع انسانى نبوده و بعدا پیدا شده توجیه کنند اما دلیل بخصوصى که فقط این فرضیه را اثبات کند و سایر فرضیه ها و محتملات مساله را نفى نماید نیاورده اند با اینکه فرض تباین این نوع با سایر انواع فرضى است ممکن و هیچ اشکالى متوجه آن نیست آرى ما مى توانیم نوع بشرى را پدیده اى مستقل و غیر مربوط به سایر انواع موجودات فرض ‍ کنیم و تحول و تطور را در (حالات ) او بدانیم نه در (ذات ) او و این فرضیه علاوه بر اینکه ممکن است مطابق تجربیات نیز باشد چون ما تجربه کرده ایم که تاکنون هیچ فردى از افراد این انواع به فردى از افراد نوع دیگر متحول نشده مثلا هیچ میمون ندیده ایم که انسان شده باشد بلکه تنها تحولى که مشاهده شده در خواص و لوازم و عوارض آنها است.»

آقای طباطبایی اینجا تکامل رو به دیدگاه ذات باوری افلاطونی آغشته کردن که منجر به نتیجه گیری اشتباه ایشون شده. در ذاتباوری باور بر اینه که هر جاندار نمونه پرداخت نشده یک ماهیت متعالی و کامله. یعنی تمام میمون ها نمونه های ناقصی از میمون کامل و تمام انسان های نمونه ناقصی از انسان برتر هستن. این به این دیدگاه منجر می شه که ما موجوداتی داریم که ذاتا میمون هستن و در اعراض (مثلا در قد یا رنگ پوست) با هم تفاوت می کنن. این در حالیه علم زیستشناسی اصلا قائل به ذاتی بودن و عرضی بودن صفات نیست. هر جانداری مجموعه ای از صفات مختص به خودشه که به علت قرابت ژنتیکی (که نتیجه یه فرایند زیستی به اسم شارش ژنیه) می تونه با گروهی از جانوران دیگه تولید مثل کنه. ما گونه میمون رو نداریم که به گونه انسان تبدیل شده باشه. چیزی به نام اولین انسان یا آخرین میمون وجود نداره. ما جمعیتی رو داریم که به شکل پیوسته دارای تغییر بودن. بنابراین اصلا ما صفت ذاتی و عرضی نداریم. همین موضوع یه مشکل با عمر طولانی رو به وجود آورده به اسم مشکل گونه ها. به همین دلیل الان مدتهاست روش اصیلی برای طبقه بندی موجودات در گونه های مختلف در دست نداریم و از همون روشهای نصفه و نیمه و سلیقه ای استفاده می کنیم. این مورد و موارد مشابه نشوندهنده مطالعه ناکافی مفسر در موضوع مورد نظره.

ضمنا به این نکته هم باید توجه بشه که هیچ کدوم از دانش های فیزیک، شیمی و زیستشناسی (به عنوان دانش های پسین) تقلیل پذیر به فلسفه اولی (به عنوان دانش پیشین) نیستن و فلسفه به طور ضمنی اونها رو در برنداره. پس حتی در حالت ایده آل یک فیلسوف مثل آقای طباطبایی مجاز به صحبت درباره همه چیز نیست.

پ.ن. 1: غرض اینجا زیر سوال بردن افراد در رشته تخصصی خودشون نیست. من شخصا ترجیح می دادم به اصل مدارک و شواهد پرداخته بشه تا این که بحث روی اعتبار افراد شکل بگیره. چون که صد آید نود هم پیش ماست. اما از بحث روی حواشی همیشه گریزی نیست.

پ.ن. 2: منظور از ارائه ویکی پدیا صرفا گرفتن پیشزمینه ای از کلیت موضوعه. «کلیت» لینکهایی که گذاشتم مورد تایید منه؛ بنابراین شما برای اطلاعات بیشتر می تونید به لینک هایی که تو قسمت مراجع ویکی پدیا گذاشته شده مراجعه کنین یا اگه موردی تو ویکی پدیا در ارتباط با بحث قانع کننده ندیدین از خود من توضیح یا مراجع بیشتری بخواین که در حد معلومات یا وقتم دریغ نمی کنم.

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

عشق امامم;806342 نوشت:
حال معنای واقعی یا علمی این آیه که البته به این دلیل که این آیه به تحلیل و تعبیری که من از خلقت انسان نموده ام نزدیک میباشد{پس باز مجددا امیدوارم تفسیر به رای قلمداد نگردد}
والبته لازم بذکر است که این آیه در همین انجمن نیز تفسیر و تعبیر شده و موضوع نیز حمح بندی و مسدود شده که البته و متاسفانه آن نیز اشتباه بوده{البته از نقطه نظرخودم}

اابتدا آدرس تاپیک:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=29779

ادامه دارد...

ابتدا بگمانم در قرآن هم آیه ای وجود دارد که اشاره دارد به عالم ذر یا ذرات.

و از طرفی هم بقول مفسرین علوم قرآنی ، معتقدند که انسان قبل از آمدن به این دنیا{سیاره زمین}درعالمی دیگر میزیسته و از طرفی هم اشاره شده که خداوند از همه موجودات و مخلوقاتش خواست که چه کسی این بار مسئولیت را بدوش خواهدکشید که هیچکدام جرات نداشتند قبول نمایند اما همین انسان قبولش نمود.

خوب اگر اینها هم درست باشند حالا میرسیم به نظریه دانشمندان غربی که برخی نظریه ها معتقدند ذره انسان سوار بر یک شهاب سنگ بسوی سیاره زمین آمده{البته الان منبع عینی آنرا ندارم اما اگر مدتی یا یکی دو ماهی تحقیق نمایید حتما خواهید یافت}

خالق >> انسان >> عالم ذر >> نظریه دانشمندان >> وجود شهاب سنگ >> مسافرت با عنوان ذر یا ذرات >> زمین مقصد >> آب مایه حیات >> کافران >> تاکیدی سوال گونه که آیا ندیدند؟ >> اشاره به گذشته >> مجددا تاکیدی سوالی،درخاستی که آیا ایمان نمی آورند؟ >> اشاره به زمان حال ...

ادامه دارد...

ادامه دارد...[/]

مشکور;805814 نوشت:
ر این خصوص در تایپیک هایی در همین سایت، مستقلاً به این مسائل پرداخته شده، جستجو کنید قطعاً به مباحث مربوطه دست خواهید یافت در غیراینصورت، می توانید این مطلب را در تایپیکی مستقل طرح و از طریق کارشناس مربوطه پیگیری کنید.

سلام مجدد.استاد گرامی....بنده با توجه به تذکر شما، قصد شروع کردن بحث رو ندارم...فقط با اجازه یک نظری می دهم و نظر شما را در این باره جویا می شوم.دیگر بحث را ادامه نمی دهم که خارج از موضع باشد.ببخشید...
این ایده که انسان از آدم و حوا بدنیا اومده باشن و بعد فرزندان آدم و حوا با انسان های نخستین و پیش از آدم و حوا ازدواج کرده باشند، با توجه به آیه زیر رد نمی شه؟
«هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ» (السجده، 7)
همان كسى كه هر چيزى را كه آفريده است نيكو آفريده و آفرينش انسان را از گل آغاز كرد.
«ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ» (همان، Dirol
سپس [تداوم] نسل او را از چكيده آبى پست مقرر فرمود.

آیه بالا می گه خلقت از آدم و حوا آغاز شده...اگر انسان های پیشینی قبل از آدم و حوا بودن که فرزندان آدم و حوا با اونها ازدواج کردن.دیگه معنی نمی ده که گفته بشه که خلقت از آدم و حوا شروع شده.چون خلقت از پیش از آدم و حوا و از نسل انسان های نخستین شروع شده، آدم و حوا فقط یک برگزیده و یا یک خلقت معجزه گونه دارن...یک دوستی باهاش حرف می زدم در این باره.شاید الان داره این پست رو می خونه....به شدت با نظر من مخالف بود:) و در مورد این نظر بنده که فرزندان آدم و حوا خواهر برادری ازدواج کردن، معترض بود

عشق امامم;806268 نوشت:
ببینید استاد بزرگوار شما خود میگویید خلقت آنی و دفعی و غیره >>> درست؟

حالا سوال من که برداشت اشتباه شما و مفسرین علوم قرآنی را میرساند یا آشکار مینماید اینجاست که شما از کجا مطمئن هستید که این آنی و دفعی از نظر خداوند قرآن یا خالق و آفریدگار چه مدت زمان بوده؟؟
یعنی ما امده ایم با محاسبه این زمان زمینی که مثلا هرساعت 60 دقیقه و هر دقیقه نیز 60 ثانیه و غیره میباشد تفسیر نموده اید که خلقت آنی یعنی همین یک هویی خودمان خواهدبود حال آنکه در همین سیاره زمین نیز موجوداتی وجود دارند که فقط یک روز عمر میکنند و حتی موجوداتی دیگر حتی یک ساعت>>>یعنی از زمان تولد تا زمانیکه بدنیا میایند و به سن بلوغ میرسند و دارای غریزه میگردند و با جفت خود جفتگیری مینمایند و صاحب نسل میگردند و همه لذات دنیوی یا عذابها الهی را متحمل شده و سپس میمیرند فقط در عرض یکروز یا حتی یکساعت و حتی یک ثانیه.


سلام

مقصود ما از آنی و دفعی و جدید محاسبه زمانی آن نیست آنچنانکه مورد توجه شما قرار گرفته و قصد دارید محاسبه زمانی ساعات و ثانیه ها ی آن را پیگیری کنید!!! مقصود آنست که خلقت آدم و حوا ربطی به سیر تکاملی که در نظریه تکامل انواع مطرح است ندارد. (نظریهء ترانسفورمیسم) بلکه ظواهر آیات قرآن بیشتر با (نظریه فیکسیسم) منطبق است که بر این اعتقاد است که حضرت آدم علیه السلام مستقیماً و به صورت آنی و دفعی از خاک آفریده شده و و ابداع جدیدی در صنع و خلقت الهی بوده است.

عشق امامم;806268 نوشت:
مورد دوم:
در مورد اینکه فرمودید خداوند لازم ندانسته تاریخ دقیق پیدایش انسان را بر روی زمین بیان نماید اگر این موجود یک موجود معمولی مثل اسب و زنبور و گل و گیاه بود بله حق کاملا با شما میبود اما این موجود کسی معرفی شده که هزاران و بلکه میلیاردها موجود ریز و درشت و کوچک و بزرگ دیگر در زمین و بلکه همه جهان و کائنات تنها بخاطر او خلق شده اند مگر میشود برای چنین موجود عزیز و مغروری که خداوند و خالق خود را بنوعی وادار نمود تا عزیزترین فرشته یا جن درگاهش را از بهشت برین بیرون نماید یک تاریخ دقیق از زمان همچون مکان بیان نشده باشد؟

اهمین انسان در جهان هستی نمی تواند دلیل خوبی بر ضروری و مهم جلوه دادن زمان پیدایش آن باشد، چنانکه گفتیم این یک مسأله ی فرعی نسبت به اصل خلقت است و این قبیل دانشها چندان در کمال انسانی مؤثر نیست. مثلاً اینکه کسی بپرسد حضرت نوح شخصیت مهمی بوده اند، پیامبر اولواالعزم بوده، نام پدر و مادرش چه بوده؟ و سؤالاتی از این دست، که از اهمیت چندانی برخوردار نیستند.

عشق امامم;806268 نوشت:
مطمئن باشید وجود دارد بگردید پیدا مینمایید{البته ابتدا با تبدیل واحد زمینی زمان به واحد زمان خالق که کار ظاهرا سختی هم خواهدبود اما غیر ممکن نخواهدبود من خودم به شخصه اگر کار و گرفتاری نداشتم حاضر بودم همین الان اعلام آمادگی نمایم که حاضر هستم در این زمینه یا کشف علوم قرآنی همکاری و همفکری نمایم تا این زمان که بالغ بر هزاران سال بیش از 10 هزار سال هم خواهدبود کشف و آشکار گردد}

محققان علوم قرآنی در این خصوص تحقیق کرده اند چیزی یافت نشده، که نمونه آن را از قول علامه طباطبائی (ره) بیان کردیم. اگر فرصت کردید و با تحقیق به نتایج جدیدی رسیدید در خدمتیم.

موفق باشید ...

عشق امامم;806333 نوشت:
در این مورد هم خودتان ملاحظه بفرمایید{چه اهل سنت چه تشیع} ما مسلمان و دارای یک کناب سراسر علم اما برای تاریخ پیدایش خودمان بر روی سیاره زمین باید به یک کتاب دو دین عقب تر رجوع نماییم>>واقعا جای تعجب ندارد؟

گفتیم مسأله تاریخ پیدایش خلقت آدم مسأله چندان ضروری در باب معارف نیست. استفاده از تاریخ منابع تاریخی ادیان و بشری یک امر رایج است گرچه بدلیل تحریفهای وارده بر تورت و انجیل و دیگر منابع دینی گذشته نزد مسلمانان از حجیت و اعتبار برخوردار نیستند. در خصوص تاریخ پیدایش خلقت آدم که گفتیم به تاریخ یهود استناد شده، از شواهدی که در آن بوده و با عقل انطباق بیشتری داشته، تخمین زده شده است. والسلام

عشق امامم;806333 نوشت:
در این مورد هم ملاجظه بفرمایید ما چقدر باید عقب مانده باشیم که یک علامه بزرگوار تا دهه 60 و در شرایط بسیار سختی با سعی و تلاش و مجاهدت توانسته به تفسیر آیات قرآن پرداخته و این آیات را و در حد توان و سواد آنزمان خود تفسیر نماید اما روحانیت شیعه که مثل بقیه مردم ایران به آماده خواری عادت نموده است قصد دارد تا هزاران سال از همین دستاوردهای علامه بزرگوار خود استفاده نموده و هیچ هم بخود زحمت تحقیق و پژوهش علوم قرآنی را ندهد و ..

و شاید هم این برداشت و تحلیل اشتباه باشد و شاید قصد دارد روی حرف سید بزرگوار خود حرفی نزند که مثلا مغایر با آن نشود؟

اگر این دومی درست باشد که بازهم اشتباه میکنید بلکه الان همه کم و بیش میدانیم که همه علوم در حال پیشرفت میباشند نه پسرفت یا درجا زدن لذا اگر فردا یک روحانی یا محقق شیعی آمد و رازی را از یک آیه یا سوره قرآن کشف نمود و بیانش نمود کسی نخواهد گفت سواد علامه طباطبایی چقدر ناچیز بود که نتوانست این علم را مثلا در 40 یا 50 سال پیش کشف نماید>>که اگر چنین بگوید مردم بخودش خواهند خندید نه یک بزرگوار که در مثلا نیم قرن پیش میزیسته.

بهرحال امیدوارم که مذهبیون ما و محققین علوم قرآنی ما با مطالعه برخی علوم دیگر یا مشاوره با متخصصین این علوم منجمله علم زیست شناسی و دیرین شناسی و انسان شناختی و برخی علوم دیگر و آمیختن آنها با آیات قرآنی بتوانند پی به اسراری ببرند که مثلا قرار است دیگران ببرند که مثلا منظور از آیه مقدسی که میفرماید :

آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى‏آورند

اگر این آیه میتواند هر تفسیری داشته باشد منجمله زنده کردن موجودات توسط آب از سویی دیگر هم شایدبتواند اشاره به دنیای ذرات و دوری از زمین و مسافرت با همان شهاب سنگ نیز باشد که چون در فاصله بسیار زیادی از مین قرار داشته عده ای نمیتوانستند بین آسمان و زمین تفکیک و فاصله ای قائل شوند لذا بعد از نزدیکی این شئی مسافرتی به سیاره زمین،آن مخلوقات که مد نظر خداوند بوده و میباشند توانستند ببینند که این سخن خداوند چقدر درست بوده که با نزدیکی به زمین یا هر چیز دیگر در فاصله بسیار دور میتوان بزرگی و فاصله ها را بیشتر و بهتر درک نمود یا مشاهده نمود.

یا مثلا چگونگی پراکندگی این ذرات در اقصی نقاط جهان توسط قطرات آب و حتی سقوط همان شهاب سنگ حامل ذرات مثلا انسانی بدرون یک اقیانوس مایع یا حتی یخی و منجمد و نگهداری این ذرات تا هنگام جهش های ژنتیکی {که فعلا این به علم و نظر دانشمندان غربی هم نزدیک تر و منطقی تر میباشد} که از اینرو میتوان گفت دهها تفسیر و تعبیر متفاوت و البته علمی و منطقی و عقلی از فقط یک آیه قرآن چه رسد به کل آیات و سور قرآنی که فقط خدا میداند چه اسرار بزرگی را درون خود مخفی نگاه داشته اند؟


برادر عزیز

- تلاش علمی متفکران و اندیشمندان و مفسران قرآنی هنوز هم برای شکافتن دریچه های بیشتری از علوم قرآنی و درک و قهم عمیق تر آیات قرآن ادامه دارد و سفینه علوم دینی و قرانی نیز در کنار پیشرفت دیگر علوم در حال حرکت است. پس شما نگران نباشید.

- اینطور نیست که به نگاه تفسیری علامه طباطبایی (ره) و دیگر مفسران گذشته انتقادی وارد نشده باشد بلکه اندیشمندان و متفکران اسلامی معاصر، در هر گام به تحقیقات و نتایج جدیدی که دست یافته اند، اشکالات مفسران و اندیشمندان قبلی را مورد نقد و بررسی قرار داده اند.

عشق امامم;806333 نوشت:
بهرحال امیدوارم که مذهبیون ما و محققین علوم قرآنی ما با مطالعه برخی علوم دیگر یا مشاوره با متخصصین این علوم منجمله علم زیست شناسی و دیرین شناسی و انسان شناختی و برخی علوم دیگر و آمیختن آنها با آیات قرآنی بتوانند پی به اسراری ببرند که مثلا قرار است دیگران ببرند

اتفاقاً مراکز و پژوهشگاه های علوم قرآنی و دینی و کلامی با بکارگیری تخصصهای مختلف و جذب کادر هیأت علمی از رشته های علمی مختلف دانشگاهی در حال پیگیری این مهم هستند. دغدغه شما در این خصوص ستودنی است.

موفق باشید ...

عشق امامم;806342 نوشت:
این قسمت احتیاج به توضیح بیشتری دارد که انشاا... در ادامه به آن خواهم پرداخت{و البته اگر هنوز هم جناب کارشناس محترم تفسیر به رای را بر ما نچسبانند}

در تفسیر این آیه نظرات مختلفی از مفسرین مختلف منجمله آیت ا... مشکینی و مکارم شیرازی و چند تن دیگر را مطالعه نمودم که متاسفانه هیچیک درست نبودند{البته باعرض معذرت چون هدف فقط این است که محققین و مفسرین ما در این عصر کمی از فکر گذشته و ساده نگری بیایند بیرون تا جوان ایرانی و شیعه مذهب برای کسب علم فرار نکند برود کشورهای صاحب علم}

همه این تفاسیر عین آیه را ترجمه و تفسیر نموده اند اما در یکی از جستجوها به مطلب خیلی جالبی برخورد نمودم.

این سایت که درکنار جای دادن تفسیر آیه ، نظر خوانندگان را هم خواسته بود بعد از تفسیر یکی از بزرگان نظر خواننده ای نظر مرا هم جلب نمود.

{با کسب اجازه معنوی از آن سایت و این بزرگوار}

1) : به نظر من ترجمه این آیه اشتباه است. کدام انسانی خلقت کاءنات را دیده که خدا از کافران انتظار دارد دیده باشند و بدلیل این دیدن خود به او ایمان بیاورند ؟

ایشان در ادامه از قول علامه میگویند:
مراد از" رؤیت" علم فکرى است و اگر آن را رؤیت نامید به خاطر این است که علم فکرى در هر امرى آن را مانند رؤیت محسوس مى‏سازد.(ترجمه تفسیر المیزان، ج‏14، ص: 390)

البته اینهم درست نخواهدبود بلکه جالبی آن برای من این بود که یکنفر نظری بهتر از دیگران داده که آنهم خود علامه بودند که از آن زمان تا کنون هم گویی هیچیک از بزرگان دینی و مذهبی ما نیز زحمت تغییر آنرا نداده است و باید معترف شد که جناب مرحوم علامه طباطبایی بلکه از زمان خودشان هم جلوتر بودند.

حال معنای واقعی یا علمی این آیه که البته به این دلیل که این آیه به تحلیل و تعبیری که من از خلقت انسان نموده ام نزدیک میباشد{پس باز مجددا امیدوارم تفسیر به رای قلمداد نگردد}
والبته لازم بذکر است که این آیه در همین انجمن نیز تفسیر و تعبیر شده و موضوع نیز حمح بندی و مسدود شده که البته و متاسفانه آن نیز اشتباه بوده{البته از نقطه نظرخودم}

اابتدا آدرس تاپیک:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=29779

ادامه دارد...


سلام و تشکر

لطفاً برای پرهیز از خلط مباحث صرفاً در راستای مبحث تایپیک اظهار نظر بفرمایید و از طرح مطالب غیرمرتبط خودداری کنید اگر احیاناً در زمینه آیه مربوطه دیدگاه و نظری دارید و یا به مبحثی دیگر که در تایپیک های دیگر مطرح و جمع بندی شده اشکالی را وارد می دانید در تایپیکی مستقل طرح کنید.

موفق باشید ...

مشکور;806002 نوشت:

اولاً: نظریه تکامل ستون خیمه مدرنیسم غرب است و اگر این ستون سقوط کند، کل خیمه بر سر مدرنیسم فرو خواهد ریخت. بنابر این به مانند یک ایدئولوژی با آن رفتار می‌شود، نه یک تئوری علمی که به اثبات رسیده است. از این رو، حفظ موقعیت شغلی و علمی و کسب ارتقاء شغلی در جامعه علمی غرب منوط به تأیید این ایدئولوژی (شبه علمی) است. فلذا همصدایی و تبانی جامعه علمی و دانشمندان غربی که عمدتاً معتقد به مبانی خیمه مدرنیسم هستند دور از انتظار نیست.

ثانیاً: در کنار موافقان (محتاط و مصلحت اندیشی) که نسبت به نظریه تکامل، اعلام موافقت می کنند، کم نبوده و نیستند کسانی که مخالف این نظریه اند.كسانى مانند «ادوارد مك كرادى» E.Mccrady. و «رى وِن» Raven. آن را به طور كلّى مردود دانستند و برخى مانند «آلفرد راسل والاس» Alfred Russel Wallace. اين نظريه را در خصوص آفرينش انسان نادرست دانستند. (ايان باربور، علم و دين، صص 115 - 114.) علاوه بر اینها نقدهای بسیاری به نظریه تکامل داروین وارد شده که این تایپیک بدلیل عمومی بودن و محدودیت فرصت، مجال ورود تفصیلی به این عرصه را ندارد. (برای این منظور می توانید به نشریات تخصصی که با محوریت مباحث فلسفه علم، فلسفه دین و فلسفه اسلامی داره می شود مراجعه کنید).

ثالثاً: گفتیم که جهت گیری و مستمسک خیمه مدرنیسم مبتنی بر ماده گرایی، اومانیسم و الحاد است و هر نظریه ای که در این جنجال و هوچی گری ضدخدایی و ضددینی بتواند مؤثر باشد مورد اقبال جوامع علمی غرب وابسته به نظام غرب قرار گرفته تأیید می شود. از اینرو انتظار نمی رود که غرب و نظام استکباری حاکم بر آن، بتواند در برابر حق تمکین کرده و آشکارا علوم الهی و متافیزیکی را نسبت به علوم طبیعی و تجربی ترجیح داده برتری بخشد.

رابعاً: از نگاه متفکران اسلامی اثبات یا رد نظریه داروین هیچ منافاتی با اثبات وجود خدا و دیدگاه دینی - قرآنی آفرینش انسان ندارد. و در هر صورت، آفرینش انسان کنونی (آدم و حوا) به فرض صحت نظریه تکامل، می تواند اراده ای مجزا از روند تکاملی خلقت بوده باشد(چنانکه در قرآن و روایات اشاره شده) و یا خاک و زمینی که در طول میلیون ها سال تکامل یافته قابلیت خلقتی نوین و بی بدیل (خلقت آدم و حوا) را یافته و سپس با اراده خدا خلقی نوین صورت یافته. که از این منظر هم، ایندو نگاه هیچ منافاتی با هم ندارند.

موفق باشید ...:Gol:

سلام به شما. در مورد نکته اول و سومتون افرادی که تو زمینه فرگشت نظر می دن افراد معمولی جامعه هستن که درس زیستشناسی خوندن. چه تو ایران یا آمریکا یا اروپا. به علاوه تقریبا تمام این افراد نظریه فرگشت رو درست می دونن. مثلا از بین هر 1000 دانشمند رشته های مرتبط 999 فرگشت رو درست می دونن. فکر می کنم استقلال فکری و تایید مکرر متخصصین جای شبهه زیادی باقی نذاره. با این حال راه برای همه افراد برای مطالعه در این زمینه بازه تا شبهاتشونو رفع کنن.

در مورد نکته دومتون: این درست نیست که دانشمندای زیادی مخالف فرگشت هستن. بلکه تعداد نسبی اونها خیلی خیلی پایینه. کتابی که معرفی کردین برای حدود نیم قرن پیشه. برای صحبت در مورد علم روز مراجع این قدر قدیمی اعتباری ندارن. درست نمی گم؟

نکته چهارمتون تا حدی درسته اما جای بحث و بررسی بیشتری داره که به نظرم تو این تاپیک مجالش نیست.

آورورا;806387 نوشت:
سلام به شما. گزاره ای که مطرح کردید مبنی بر حق اظهار نظر فلاسفه در مسائل مختلف کاملا غلطه. یه فیلسوف ذهن تنها در مسائل مربوط به ذهن می تونه اظهار نظر کنه، یه فیلسوف علم تنها در مورد چگونگی کسب دانش در جهان خارج می تونه بحث کنه، یه متافیزیکدان هم (مثل آقای طباطبایی) صرفا در مورد احکام وجود مطلق حق اظهار نظر داره. علاوه بر این که فلاسفه در مورد مسائل غیر فلسفی حق اظهار نظر ندارن. مثلا هیچ وقت دیده نمی شه یه فیلسوف ذهن بخواد روش محاسبه گشتاور پروانه موتور رو به چالش بکشه!! این تقسیم بندی دقیق در زمانهای گذشته وجود نداشته و باعث می شده فلاسفه در تمام زمینه ها صاحب نظر باشن. چون در گذشته در مسائل علمی از روش حسی (حسی در مقابل تجربی) استفاده می کردن اغلب باعث ایجاد نظریه های نادرست در موضوع های مختلف می شدن. نمونه دم دستیش مدلی از تکامله که بر مبنای اندیشه های یونانیان باستان ساخته شده بود. یونانی ها معتقد به زنجیره عظیم هستی بودن که انسان و سایر جانداران حلقه های این زنجیره رو تشکیل می دادن. ابتدا جاندارانی که در مرتبه پایین تری از کمال قرار داشتن، مثل گیاهان، بعد موجودات کامل تر شامل حیوانات، و در نهایت انسان که در راس زنجیر زمینی هستی قرار داشت. بر این مینا تصور گروهی از فلاسفه یونان بر این بود که انسانها از حیوانات پست تر، حیوانات پست تر از گیاهان و گیاهان از جمادات به وجود اومدن (که امروزه می دونیم این نظریه کاملا غلطه).

سلام مجدد

گرچه بحث و بررسی ارتباط و یا تمایز فلسفه مطلق با فلسفه های مضاف در رسالت این تایپیک نیست و می توان این مطلب را در پستی مستقل پیگیری نمود اما از باب اشاره نکاتی را تقدیم می کنم:

- چند سالی است که واژگانی همچون «فلسفه اخلاق»، «فلسفه علم»، «فلسفه دین»، «فلسفه ذهن» و واژگان مشابه در میان اهل فلسفه در ایران رایج شده است. خاستگاه این رواج، آشنایی فیلسوفان معاصر ایران با فلسفه غرب و ترجمه و انتقال آنها به حوزه فلسفی کشورمان است. در حقیقت این واژگان ابتدا در فلسفه جدید غربی پدید آمده و پس از انتقال به حوزه فلسفی ما، رفته رفته جایگاه خود را در زبان اهل فلسفه این دیار باز کرده اند. البته این سخن به این معنی نیست که مباحث مطرح در ذیل این عناوین در سنت فلسفی ما مورد توجه نبوده اند. بدون شک بخشی از این مباحث در آثار فیلسوفان اسلامی – مخصوصا فیلسوفان متقدم- مورد بررسی قرار گرفته اند؛ چنانکه در فلسفه باستان غربی نیز بسیاری از این مباحث مورد توجه و علاقه فیلسوفان بوده اند. اما ظهور این عناوین و شاخه های مستقل از دوران جدید فلسفه در مغرب زمین آغاز شده و اکنون میان ما نیز کم و بیش رواج یافته است.

- ظاهرا تلقی بر این است که فیلسوفان غربی نیز این فلسفه ها را از نوع «مضاف» فلسفه قلمداد می کنند. اما واقعیت این است که اصطلاح «مضاف» به منزله نامی مشترک برای این شاخه ها از فلسفه در ایران پدید آمده و خاستگاه غربی ندارد. بنابراین، اولاً، جعل اصطلاح «فلسفه های مضاف» و بالطبع تفکیک میان فلسفه (مطلق) از یک سو و فلسفه های مضاف از سوی دیگر مبنا و یا لوازم علم شناسانه قابل توجهی در بر ندارد. ثانیاً، این خط کشی میان شاخه های فلسفه برای رشد فلسفی ما زیان بار است. چنانکه در قدیم چنین خط کشی هایی وجود نداشته و البته چنانکه گفتیم این اصطلاح تفکیکی در غرب معنادار نیست.

- همچنین، فیلسوفان اسلامی متقدم فلسفه را نامی عام برای علوم حقیقی می دانستند. (1) فلذا آگاهی به فلسفه آگاهی به همه حقایق موجود در عالم بود و فیلسوف عالَمی عقلی مشابه عالَم عینی محسوب می شد. فلسفه به دو شاخه نظری و عملی منشعب می شد و هر کدام از این دو شاخه به علوم فرعی تر تقسیم می-شدند. طبیعیات، ریاضیات و مابعدالطبیعه یا الهیات سه رشته فرعی فلسفه نظری بودند و اخلاق و تدبیر منزل و سیاست سه شاخه فلسفه عملی به شمار می-رفتند. در حالی که الهیات بی نیاز از سایر بخش های فلسفه بود، دیگر شاخه های فلسفه به نوعی محتاج به الهیات بودند؛ از اینرو فیلسوفان گاهی الهیات را فلسفه اولی یا علم اعلی می نامیدند. از آنجا که یکی از امور مورد بحث در الهیات، خداوند متعال بود، آن بخش خاص را الهیات بالمعنی الاخص و کلّ آن را الهیات بالمعنی الاعم می خواندند. (2) مابعدالطبیعه نام دیگری بود که از دوره پیش از اسلام بر این بخش از فلسفه اطلاق می شد. وقتی آثار ارسطو تنظیم شد، این بخش را مابعدالطبیعه نامیدند. از این رو سابقه این تقسیم به فلسفه ارسطو باز می گردد. (3) بنابراین اصطلاح عام فلسفه و بخشهای مختلف آن نه تنها در حوزه فلسفه اسلامی بلکه در حوزه فلسفه های غربی نیز رواج داشته است.

- با این توضیحات، خواننده هوشمند در می یابد دسته بندی فیلسوفان اسلامی تنها بر مبنای موضوع است. به بیان دیگر آنان علوم را بر اساس موضوع و نه بر اساس روش تحقیق دسته بندی کردند. فیلسوفان اسلامی در هر مسئله ای به تناسب موضوع و محمول روش متناسب را بکار می گرفتند. از نظر آنان هم روش تجربی و هم روش عقلی به جای خود معتبر بود. هر چند درجه معرفت حاصل از این دو روش متفاوت است، اما فیلسوفان نسبت به هیچ یک از این دو روش بی مهری نشان نمی دادند. از آنجا که معیار بکارگیری روش متناسب، در خود موضوع و محمول مسئله نهفته بود، فیلسوفان دغدغه ای در باره روش تحقیق نداشتند. هر مسئله ای خود تعیین می کرد که باید با روش تجربی یا عقلی بررسی شود. برای مثال در اثبات مسائل سماع طبیعی که جزئی از طبیعیات بود و به احکام کلی اجسام می پرداخت، فیلسوفان از اولیات استفاده می کردند. همچنین در اثبات برخی مسائل نفس مثل مسئله حدوث و قدم یا مسئله تناسخ بر اولیات تکیه می کردند. از سوی دیگر بخشی از مسائل مربوط به حرکت، مبتنی بر حسیات یا وجدانیات است. بنابراین فیلسوفی مانند صدرالمتالهین و پیروانش که مبحث حرکت را جزئی از مابعدالطبیعه می دانستند، در این مسائل از روش تجربی بهره می بردند.(4)

بنابر آنچه گفتیم می توان نتیجه گرفت: اولاً فلسفه های مضاف، موضوعاتی جدای از فلسفه مطلق نبوده و فیلسوفان بنحو کلی تر با مسائل مطروحه در فلسفه های مضاف آشنایی و آگاهی داشته و دارند و البته شکی نیست که در فلسفه های مضاف، مسائل آن حیطه بنحو جزئی تر و تخصصی تر مورد توجه قرار می گیرد که فیلسوفان معاصر و عمدتاً نوصدرائیان با موضوعات مطروحه در فلسفه های مضاف هم آشنایی بیشتری دارند و یا در مراکز پژوهشی که متشکل از چندین پژوهشگر کار تحقیقاتی پیگیری می شود وجود چنین خلائی بطور کلی منتفی می شود. ثانیاً مسألی ای نظیر نظریه تکامل انواع، (که مورد بحث ماست) گرچه مسأله ای زیست شناسی است و از یکسو مرتبط با فلسفه علم اما بدلیل اینکه از سوی دیگر به مباحثی چون آفرینش هستی، خلقت جهان و انسان، علت و معلول، حدوث و قدم و دیگر مباحث فلسفه محض و فلسفه های غربی و اسلامی مرتبط است. بعبارتی مباحث هستی شناختی فلسفی اعم از الهیات بمعنی الاعم و الهیات بمعنی الاخص را به چالش می کشد حوزه اظهار نظر فلاسفه مطلق نیز هست و همچنین متکلمان نیز حق اظهار نظر در این حوزه را دارند از اینرو شخصیت هایی همانند علامه طباطبایی (ره) و دیگر فلاسفه اسلامی با استعانت از مبانی تجربی، عقلی و نیز معارف الهیه متعرض نظریه تکامل انواع داروین شده اند.

آورورا;806387 نوشت:
امروزه با توجه به حجم داده، اطلاعات و دانش نه تنها نظر داشتن در تمام زمینه ها ممکن نیست بلکه به سبب آگاهی ناکامل شخص می تونه خسارتزا هم باشه. با این حال قابل انکار نیست که فردی در مباحث مختلف دارای مدارج بالای علمی باشه، برای همین بهتره کلی گویی نکنیم.

بله تخصصی شدن علوم، این اقتضاء را می طلبد اما چنانکه گفتیم فلسفه علمی است که مادر علوم است و فیلسوف، کسی است که تا حدود زیادی از مبانی و موضوعات علوم متداول و رایج اگاهی دارد و یا دست کم برای تجزیه و تحلیل موضوع، از آگاهان و متخصصان رشته های مختلف اطلاعات لازم را اخذ می کند. شخصیتی مثل علامه طباطبایی (ره) از جمله فلاسفه ای بودند که علاوه بر اشراف بر علوم مختلف، گویا در خصوص آگاهی هاشان خیلی جلوتر از زمان خویش می زیستند.

آورورا;806387 نوشت:
یه مثال مناسب می تونیم به نظر آقای طباطبایی مراجعه کنیم:

«در اینجا ممکن است سؤ ال شود که منظور از این فرضیه (فرضیه تطور) چه بوده ؟ و با آن چه چیز را خواسته اند اثبات کنند؟ جواب این است که مى خواسته اند خواص و آثارى را که قبلا در نوع انسانى نبوده و بعدا پیدا شده توجیه کنند اما دلیل بخصوصى که فقط این فرضیه را اثبات کند و سایر فرضیه ها و محتملات مساله را نفى نماید نیاورده اند با اینکه فرض تباین این نوع با سایر انواع فرضى است ممکن و هیچ اشکالى متوجه آن نیست آرى ما مى توانیم نوع بشرى را پدیده اى مستقل و غیر مربوط به سایر انواع موجودات فرض ‍ کنیم و تحول و تطور را در (حالات ) او بدانیم نه در (ذات ) او و این فرضیه علاوه بر اینکه ممکن است مطابق تجربیات نیز باشد چون ما تجربه کرده ایم که تاکنون هیچ فردى از افراد این انواع به فردى از افراد نوع دیگر متحول نشده مثلا هیچ میمون ندیده ایم که انسان شده باشد بلکه تنها تحولى که مشاهده شده در خواص و لوازم و عوارض آنها است.»

آقای طباطبایی اینجا تکامل رو به دیدگاه ذات باوری افلاطونی آغشته کردن که منجر به نتیجه گیری اشتباه ایشون شده. در ذاتباوری باور بر اینه که هر جاندار نمونه پرداخت نشده یک ماهیت متعالی و کامله. یعنی تمام میمون ها نمونه های ناقصی از میمون کامل و تمام انسان های نمونه ناقصی از انسان برتر هستن. این به این دیدگاه منجر می شه که ما موجوداتی داریم که ذاتا میمون هستن و در اعراض (مثلا در قد یا رنگ پوست) با هم تفاوت می کنن. این در حالیه علم زیستشناسی اصلا قائل به ذاتی بودن و عرضی بودن صفات نیست. هر جانداری مجموعه ای از صفات مختص به خودشه که به علت قرابت ژنتیکی (که نتیجه یه فرایند زیستی به اسم شارش ژنیه) می تونه با گروهی از جانوران دیگه تولید مثل کنه. ما گونه میمون رو نداریم که به گونه انسان تبدیل شده باشه. چیزی به نام اولین انسان یا آخرین میمون وجود نداره. ما جمعیتی رو داریم که به شکل پیوسته دارای تغییر بودن.


نقد و بررسی دیدگاه های مختلف اندیشمندان در خصوص این مطلب و اینکه دیدگاه علامه طباطبایی (ره) در باب فرضیه تطور و مبانی مورد اتکاء ایشان، صحیح بوده یا خیر در رسالت این تایپیک نیست. [=book antiqua](می توانید برای این منظور یک تایپیک مستقل ایجاد کرده و دیدگاه علامه طباطبایی و مبانی فلسفی ایشان را در این خصوص مورد نقد و بررسی قرار دهید.)

[=book antiqua]محض یادآوری، موضوع اصلی این تایپیک: بررسی ادعای قرآن در باب خلقت انسان از گِل و تعارض آن با نظریه تکامل است. که رویکرد ما در این بحث، عمدتاً مبتنی بر رویکرد کلامی است نه فلسفی. البته می توان تایپیکی ایجاد کرد که مستقلاً از رویکرد فلسفی، مسأله تکامل انواع مورد بررسی قرار گیرد.

آورورا;806387 نوشت:
بنابراین اصلا ما صفت ذاتی و عرضی نداریم. همین موضوع یه مشکل با عمر طولانی رو به وجود آورده به اسم مشکل گونه ها. به همین دلیل الان مدتهاست روش اصیلی برای طبقه بندی موجودات در گونه های مختلف در دست نداریم و از همون روشهای نصفه و نیمه و سلیقه ای استفاده می کنیم. این مورد و موارد مشابه نشوندهنده مطالعه ناکافی مفسر در موضوع مورد نظره.

بحث ذاتی و عرضی نیز از مقولات منطقی است و اینکه صفت ذاتی و عرضی داریم یا خیر و اصولاً انها چیستند و کاربردشان چیست؟ در رسالت این تایپیک نیست. اما اجمالاً قابل ذکر است: مفاهيم کلي که بر موضوعات حمل مي­شوند در تقسيم کلي به ذاتي و عرضي تقسيم مي­شوند.(5) ذاتي چيزي است که حقيقت موضوع را تحقق مي­بخشد و بدون آن نمي­توان موضوع را تصور کرد.(6) به عنوان نمونه حقيقت انسان از حيوان و ناطق تشکيل شده است، اگر حيوان و ناطق نباشند، حقيقتي به نام انسان تحقق نخواهد يافت. ولي عرضي, محمولي خارج از ذات موضوع است و برآن حمل مي­شود. وقتي يک شيء با ذاتيات خود تحقق بيابد، غير از ذاتيات موضوع هر آنچه بر آن حمل مي­شود خارج از ذات موضوع و عارض بر آن خواهد بود. همچنین گفتنی است عرضی را نباید با عرض اشتباه گرفت که ایندو ضمن اینکه موضوعشان متفاوت است تعریف و کاربردشان نیز متفاوت است، عرضی مفهومی منطقی است اما عرض مفهومی فلسفی است.

موفق باشید ...

پاورقی___________________________________________________
1. ابن سینا، ص 22.
2. صدر الدین شیرازی، 1382: 144-145.
3. ارسطو 1378: 241.
4. ر.ک: فصلنامه علمی - تخصصی (حکمت آیین)- دانشگاه باقر العوم وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی قم- ( شماره (5)- پائیز 1389، مقاله فلسفه های مضاف، دکتر سید علی طاهری خرم آبادی.
5. حسين بن عبدالله،‌ الاشارات و التنبيهات، مع الشرح للمحقق الطوسي، قم نشر البلاغة، ج1، ص38-39.
6. طوسي،‌ نصير الدين،‌ اساس الافتباس, به تصحيح مدرس رضوي, انتشارات دانشگاه تهران, 1326) ص21 تا 24.

پارسا مهر;806413 نوشت:
سلام مجدد.استاد گرامی....بنده با توجه به تذکر شما، قصد شروع کردن بحث رو ندارم...فقط با اجازه یک نظری می دهم و نظر شما را در این باره جویا می شوم.دیگر بحث را ادامه نمی دهم که خارج از موضع باشد.ببخشید...
این ایده که انسان از آدم و حوا بدنیا اومده باشن و بعد فرزندان آدم و حوا با انسان های نخستین و پیش از آدم و حوا ازدواج کرده باشند، با توجه به آیه زیر رد نمی شه؟
«هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ» (السجده، 7)
همان كسى كه هر چيزى را كه آفريده است نيكو آفريده و آفرينش انسان را از گل آغاز كرد.
«ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ» (همان، Dirol
سپس [تداوم] نسل او را از چكيده آبى پست مقرر فرمود.

آیه بالا می گه خلقت از آدم و حوا آغاز شده...اگر انسان های پیشینی قبل از آدم و حوا بودن که فرزندان آدم و حوا با اونها ازدواج کردن.دیگه معنی نمی ده که گفته بشه که خلقت از آدم و حوا شروع شده.چون خلقت از پیش از آدم و حوا و از نسل انسان های نخستین شروع شده، آدم و حوا فقط یک برگزیده و یا یک خلقت معجزه گونه دارن...یک دوستی باهاش حرف می زدم در این باره.شاید الان داره این پست رو می خونه....به شدت با نظر من مخالف بود و در مورد این نظر بنده که فرزندان آدم و حوا خواهر برادری ازدواج کردن، معترض بود


سلام پارسای عزیز ممنون از حضور گرم شما،@};- حضور و پیگیری و طرح سؤالات دقیق از جانب شما قطعاً موجب ارتقاء و غنای مباحث است.

در پاسخ به سؤال شما گفتنی است: بنا بر آنچه در روایات اهل بیت (ع) آمده است، حضرت آدم (ع) و حوا علاوه بر هابیل و قابیل، دارای فرزندان پسر و دختر دیگری نیز بوده اند که نام‌ برخی از آن ها: شیث و یافث، عناق، اقلیما و لوزا بوده‌اند و منحصر به هابیل و قابیل نبوده است و فرزندان ايشان منحصر در دو پسر و يك دختر نبودند. وقتی این ها به سن بلوغ رسیدند، ازدواج کردند و نسل فعلی بشر به وجود آمد؛ مثلا در حدیثی از امام سجاد (ع) چنین نقل شده که آن حضرت در ضمن گفتاری به مردی قریشی، تعداد فرزندان آدم و حوا را بیست پسر و بیست دختر نقل می فرماید و برخی را همچون: هابیل و قابیل، بلوزا و قلیما نام می برد. (1) پس فرزندان حضرت آدم منحصر در هابیل و قابیل نبودند؛ اما در مورد چگونگي پيدايش نسل بشر امروزي و چگونگی ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) و حوا، سه احتمال کلّى وجود دارد:

1. احتمال اول: قبل از آدم و حوا، انسان‏هاى دیگرى روى کره خاکى زندگى مى‏ کردند. در این خصوص لازم بذکر است: تحقیقات باستان‏شناسى نشان مى‏ دهد که نوع انسان یا مانند آن، احتمالاً از چند میلیون سال قبل در کره زمین زندگى مى‏ کرده است. فسیل‏ها و جمجمه‏ هاى کشف شده، این مطلب را تأیید مى‏ کند؛ در حالى که از تاریخ پیدایش حضرت آدم زمان زیادى نمى‏ گذرد.(محققان 7 یا ده هزار سال تخمین زده اند) اگر این احتمال صحیح باشد، اين فرض تقویت می شود كه فرزندان حضرت آدم، با باقیمانده آن انسان‏ها ازدواج کرده و تولید مثل نموده‏ اند و نسل انسان­ بدین صورت زیاد شده باشد.(چنانکه در مطلب شما اشاره شده بود) حُسن اين نظريه اين است كه بر اساس این احتمال، ديگر مسئله حرمت ازدواج فرزندان آدم با يكديگر مطرح نیست.

2. احتمال دوم: هیچ انسانى قبل از حضرت آدم نبوده (انسانهای قبلی نابود شده بودند) فلذا خداوند علاوه بر هابيل و قابيل، دختراني را نيز به آن ها عطا نموده و آن ها با هم ازدواج نموده‏ اند. طبق اين احتمال، اين سؤال مطرح مي شود كه پس حرمت ازدواج خواهر و برادر چه مي شود؟ این سؤال، دو پاسخ دارد:

الف) در آن هنگام هنوز حرمت ازدواج خواهر و برادر تشریع نشده بوده و اصلا اين كار در آن زمان، حرام نبوده است.

ب) ازدواج محارم از همان ابتدا حرام بوده و اقتضاى حرمت داشته است؛ ولى به دلیل مصلحت عظیمى همچون حفظ نسل بشر و تداوم حیات او روى کره خاکى، حکمت الهى بر آن تعلّق گرفته بود که در مقطعى کوتاه این عمل جایز باشد. بعد که ضرورت و مصلحت بر طرف شد، خداوند حرمت آن را تشریع نمود.

در تأیید پاسخ دوم امام سجاد(ع) در گفتگویى که با مردى قرشى داشته، می‌فرماید: [=book antiqua]«هابیل با لوزا خواهر همزاد قابیل ازدواج کرد و قابیل با اقلیما، همزاد هابیل»، مرد قرشى پرسید: آیا هابیل و قابیل خواهران خود را حامله کردند؟ امام فرمود: «آرى!»، آن مرد عرضه داشت این‌که عمل مجوسیانِ امروز است، آن‌حضرت فرمود: «مجوسیان اگر این کار را می‌کنند و ما آن را باطل می‌دانیم براى این است که بعد از تحریم خدا آن را انجام می‌دهند»، آن‌گاه امام سجاد(ع) اضافه نمود: «منکر این مطلب نباش براى این‌که درستى این عمل در آن روز و نادرستیش در امروز حکم خدا است که چنین جارى شده، مگر خداى تعالى همسر آدم را از خود او خلق نکرد؟ در عین حال می‌بینیم که او را بر وى حلال نمود، پس این حکمِ شریعتِ آن روزِ فرزندان آدم(ع) و خاص آنان بوده و بعدها خداى تعالى حکم حرمتش را نازل فرمود».(2)

3. احتمال سوم: برخی روایات گویای آنست که فرزندان آدم در ابتدا با حوریان بهشتی و سپس با اجنّه ازدواج کرده‌اند؛ چنانکه امام باقر(ع) فرمود: [=book antiqua]«برای حضرت آدم(ع) چهار فرزند پسر به دنیا آمدند. پس خداوند برای هر یک از این چهار پسر، یک حور العین بهشتی فرستاد. اینان با یکدیگر ازدواج کردند و فرزندانی از این ازدواج به وجود آمد. سپس خداوند این حوریه‌ها را گرفت و این چهار فرزند را با چهار تن از جنّیان تزویج داد و این‌گونه نسلی در میان آنها پدید آمد. پس هر آنچه از حلم و بردباری در میان فرزندان آدم وجود دارد از حضرت آدم(ع) است، هر آنچه از جمال و زیبایی در میان بشر است، از جانب حور العین‌ها است و آنچه از افعال قبیح و سوء رفتار در میان بشر یافت می‌شود از جنّیان است»(3) همین ازدواج به نحو دیگری نیز ذکر شده که یک فرزند با حور العین ازدواج کرد و دیگری با جنّ.(4) و روایت دیگری در همین موضوع تنها با کمی اختلاف نقل شده‌اند.(5) دسته‌ای از احادیث نیز تصریح دارند که فرزندان حضرت آدم(ع) هرگز با هم ازدواج نکرده ‏اند، ‏بلکه آنها با حوریانی که خداوند از بهشت فرستاد، ازدواج کردند.(6)

اما ظاهر آیات قرآن، احتمال دوم را تقویت مى‏ نماید؛ چرا که مى‏ فرماید: [=book antiqua]««یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساءً...؛ اى مردم! از پروردگارتان بپرهیزید که شما را از یک انسان آفرید و همسرش را نیز از جنس او آفرید و از آن دو، مردان و زنان فراوانى ( روى زمین ) منتشر کرد».(7)

در این زمینه، احادیث متفاوتى وارد شده(که به برخی اشاره کردیم) که هر کدام، يكي از این احتمالات را تأیید مى‏ کند. اما بر اساس قاعده، احادیثي كه موافق با قرآن باشند،مقدّم اند. پس طبق قاعده، احتمال دوم صحیح تر به نظر مى‏ رسد؛ چون طبق آيه اول سوره نساء كه در بالا ذكر شد، خداوند نسل انسان را تنها از حضرت آدم و حوا ايجاد نمود. لازمه این سخن، ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) با یکدیگر است؛ زیرا اگر آن‏ها با نژاد و همسران دیگرى ازدواج کرده باشند، آوردن ضمیر«منهما ( از آن دو )» در آیه قرآن درست نخواهد بود؛ چرا که بر اساس احتمال اوّل، نسل آدم از ازدواج فرزندان آدم با غیر نسل وى به وجود آمده‏ اند. (8) و پر واضح است که این احتمال با دیدگاه قرآن تعارض داشته و بیشتر مؤید نظریه تکامل انواع است. از اینرو از نگاه دینی و قرآنی احتمال دوم ثابت می شود.(9)

موفق باشید ...@};-

پى‌نوشت‏ها_____________________________________________
1. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 11، ص 225، ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، لبنان، سال چاپ 1403 - 1983 م.
2. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 314 - 315، نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، 1403ق.
3. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 11، ص 244، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
4. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 3، ص 382، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق.
5. ر.ک: عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 215، المطبعة العلمیة، تهران، چاپ اول، 1380ق.
6. شیخ صدوق، علل الشرائع، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش.

7. نساء (4)، آیه 1.
8. آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 3، ص 246، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1363 ش؛ ترجمه تفسیر المیزان، ج 4، ص 239 و ج 16، ص 399.

9. جهت مطالعه بيش تر مي توانيد به كتاب «تاريخ انبياء» تأليف رسولي محلاتي مراجعه نمایيد. اقتباس از سایت مرکز ملی پاسخگویی و سایت اسلام کوئست با تغییر و تصرف.

آورورا;806719 نوشت:
سلام به شما. در مورد نکته اول و سومتون افرادی که تو زمینه فرگشت نظر می دن افراد معمولی جامعه هستن که درس زیستشناسی خوندن. چه تو ایران یا آمریکا یا اروپا. به علاوه تقریبا تمام این افراد نظریه فرگشت رو درست می دونن. مثلا از بین هر 1000 دانشمند رشته های مرتبط 999 فرگشت رو درست می دونن. فکر می کنم استقلال فکری و تایید مکرر متخصصین جای شبهه زیادی باقی نذاره. با این حال راه برای همه افراد برای مطالعه در این زمینه بازه تا شبهاتشونو رفع کنن.

سلام مجدد@};-

هیچ استبعادی ندارد کسانی که عمدتاً متأثر از نظرات زیست شناسی و فلسفه علم شده و یا تحت تأثیر غلبه ایدئولوژیک و محدودیت های علمی نظریه تکامل بر ساحت جامعه علمی غرب قرار گرفته اند بر این نظریه صحه بگذارند این در وضعیت پیش ترسیم شده می تواند از سنخ یک تبانی تئوریک علمی باشد که از ناحیه سیطره علمی جهان غرب بر خیمه علم و دانش مادی، اومانیستی و سکولارمنش چنبره زده است و متأسفانه با آزاداندیشی و یا جامع نگری علمی در تضاد یا تعارض نسبی اگر نگوییم مطلق، قرار دارد.

ضمن اینکه اذعان به این مطلب که از هر 1000 دانشمند 999 نفر چنین رویکردی را پذیرفته اند بیشتر به اغراق شبیه است تا واقعیت. بله قطعاً همینطور است راه برای مطالعه و تحقیق باز است اما از اقتضائات اساسی این مسیر آشنایی با علوم حقیقی و معارف الهیه و نیز روح آزاداندیشی و استقلال فکری و نظری است.

موفق باشید ...@};-

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

عشق امامم;806402 نوشت:
خالق >> انسان >> عالم ذر >> نظریه دانشمندان >> وجود شهاب سنگ >> مسافرت با عنوان ذر یا ذرات >> زمین مقصد >> آب مایه حیات >> کافران >> تاکیدی سوال گونه که آیا ندیدند؟ >> اشاره به گذشته >> مجددا تاکیدی سوالی،درخاستی که آیا ایمان نمی آورند؟ >> اشاره به زمان حال ...

ادامه دارد...

ایا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى‏آورند{سوره21آیه30}

أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ{سوره انبیا آیه30}

پس از عرض سلام مجدد.

من یه جمع بندی کلی میکنم و بحث خودم را فعلا بخاطر وجود مشغله تمام نمایم{و البته نه اینکه ارسالهای شما استاد بزرگوار جای بحث ندارند که خیر بلکه فعلا نمیتوانم ادامه دهم و انشاا... شاید در موقعیتی دیگر به انها پرداخته شود لذا فعلا با کسب اجازه از شما استادبزرگوار و ادای احترام بشما و سایردوستان}

همانگونه که در قبل نیز اشاره شد..

ادامه خواهدداشت..[/]

مشکور;806944 نوشت:

سلام مجدد@};-

هیچ استبعادی ندارد کسانی که عمدتاً متأثر از نظرات زیست شناسی و فلسفه علم شده و یا تحت تأثیر غلبه ایدئولوژیک و محدودیت های علمی نظریه تکامل بر ساحت جامعه علمی غرب قرار گرفته اند بر این نظریه صحه بگذارند این در وضعیت پیش ترسیم شده می تواند از سنخ یک تبانی تئوریک علمی باشد که از ناحیه سیطره علمی جهان غرب بر خیمه علم و دانش مادی، اومانیستی و سکولارمنش چنبره زده است و متأسفانه با آزاداندیشی و یا جامع نگری علمی در تضاد یا تعارض نسبی اگر نگوییم مطلق، قرار دارد.


زیستشناسان باید متاثر از نظرات زیستشناسی و فلسفه علم باید باشن دیگه. یکی موضوع دانششون و اون یکی شناخت دانششونه. البته این حرف درسته که نظر دانشمندان مختلف تا حد بالایی به هم همگرا می شه، تا این که مشکلات علمی یا فلسفی جدید موجب جهش علمی بشن؛ راه حلای موفقی که برای این مشکلات پیشنهاد می شن به سرعت در جامعه علمی منتشر می شن. به اندازه کافی تو تاریخ علم در این مورد مثال وجود داره. (برای مطالعه بیشتر؛ ساختار انقلابهای علمی، فصل VII) با این حال با توجه به سرمایه گذاری و وقتی که تو خود غرب برای رد نظریه تکامل شده و بی نتیجه بودنشون، ما بر می گردیم به همون بعید بودن مطرح شده.
مشکور;806944 نوشت:

ضمن اینکه اذعان به این مطلب که از هر 1000 دانشمند 999 نفر چنین رویکردی را پذیرفته اند بیشتر به اغراق شبیه است تا واقعیت. بله قطعاً همینطور است راه برای مطالعه و تحقیق باز است اما از اقتضائات اساسی این مسیر آشنایی با علوم حقیقی و معارف الهیه و نیز روح آزاداندیشی و استقلال فکری و نظری است.

موفق باشید ...@};-


این مطلب به اغراق شبیهه ولی بر اساس آمار مستنده. به لینک ویکی پدیایی که دادم رجوع بفرمایید یا اینجا.

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

مشکور;806616 نوشت:
سلام و تشکر

لطفاً برای پرهیز از خلط مباحث صرفاً در راستای مبحث تایپیک اظهار نظر بفرمایید و از طرح مطالب غیرمرتبط خودداری کنید اگر احیاناً در زمینه آیه مربوطه دیدگاه و نظری دارید و یا به مبحثی دیگر که در تایپیک های دیگر مطرح و جمع بندی شده اشکالی را وارد می دانید در تایپیکی مستقل طرح کنید.

موفق باشید ...

و پس از عرض سلام.

البته من این ارسال شما را هم اکنون دیدم و مطالعه نمودم و لذا ابتدا تعجب میکنم که شما یا اینکه همه مطالب را بدرستی مطالعه نمیفرمایید و بلکه اظهار نظری مینمایید یا اینکه ..؟؟؟

بزرگوار این آیه در راستای تاپیک و خلقت انسان دارد بحث میکند{اگرچه به موضوعات دیگری هم اشاره دارد} اما اگر شما خلاف انرا برداشت نموده یا مایل نیستید برخلاف نظرتان نظری بیان گردد،دیگرجای حرفی و حدیثی باقی نمیماند و این تاپیک دراختیار شما {و البته انشاا... حرفتان به کرسی بنشیند و شما پیروز این نبرد سراسر باخت شوید که قصد ندارید حقیقت علم و قرآن را بپذیرید که قرآن در مورد خلقت انسان یا برخی موارد پیچیده علمی دیگر قصد اشاره داشته نه اینکه خودش بنشیند داستان صغری کبری تعریف نماید که دلیل این حرف هم همین بسکه در ادامه برخی سوره ها یا ایاتش از پیروان و معتقدین بخودش درخاست تحقیق و پژوهش و کمی حرکت و زحمت و تلاش و خرج هزینه نموده که اگر چنین نبود بنابراین جای سوال و تعجب بوجود می امد و می اید که پس علت اینهمه تاکید بر تفکرکنید و بیاندیشید و فلان کنید و فلان کنید توسط خدای قرآن چه بوده یا چه خواهد بود یا حتی اصلا چه معنایی داشتند؟{البته احتمالا پاسخ برخی متعصبین کم سواد این خواهدبود که منظور خدا همه افراد نبوده است بلکه کسانی بوده که فعلا حال و روز ما مسلمانان شیعه و سنی در عالم علم و پیشرفت شده است این}[/]

عشق امامم;807019 نوشت:
و پس از عرض سلام.

البته من این ارسال شما را هم اکنون دیدم و مطالعه نمودم و لذا ابتدا تعجب میکنم که شما یا اینکه همه مطالب را بدرستی مطالعه نمیفرمایید و بلکه اظهار نظری مینمایید یا اینکه ..؟؟؟


سلام برادر عزیز@};-

علیرغم اشتغالات متعدد علمی، حتی الامکان بدون مطالعه دقیق، اظهار نظر نکرده ام لکن مدعی هم نیستم که بطور کلی امکان خطا از بنده منتفی است، اما با کلی گویی نمی شود لطفاً مصداقی مواردی که بنده بدون مطالعه و غیروارد اظهارنظر کردم را بفرمایید تا اصلاح کنم.

عشق امامم;807019 نوشت:
بزرگوار این آیه در راستای تاپیک و خلقت انسان دارد بحث میکند{اگرچه به موضوعات دیگری هم اشاره دارد} اما اگر شما خلاف انرا برداشت نموده یا مایل نیستید برخلاف نظرتان نظری بیان گردد،دیگرجای حرفی و حدیثی باقی نمیماند و این تاپیک دراختیار شما

بررسی مجدد صورت گرفت و آیه مورد نظر شما که در پست 24 و 25 به تفسیر و تبیین آن پرداختید: [=book antiqua]"أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ؛ (1) آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده ‏اى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى‏ آورند". در حقیقت در باره خلقت آسمانها و زمین و دلالت بر مرحله اول خلقت موجودات در آب درياها دارد.(2) در واقع بیشتر اشاره به آغاز آفرینش آسمانها و زمین و مخلوقات دارد. گرچه برخی از اندیشمندان اسلامی مانند آیت الله مشکینی با طرح آيه فوق مي‌نويسند: « آيه فوق دلالت بر آفرينش همه موجودات زنده اعم از نباتات و حيوانات از جمله انسان از « آب» دارد . پس اينجا قسمتي از عقايد قائلين به تكامل اثبات مي‌شود.»(3) در واقع؛ آیت اللّه مشکینی آیات مربوط به خلقت را به پنج دسته تقسیم کرده است که بعضی از آنان با نظریه تکامل انواع مخالفت ندارند و ایشان می‏خواهد با این بیان بگوید که اولا زبان قرآن با علوم هماهنگ است و ثانیا نظریه تطور انواع با توحید ناسازگار نیست. ایشان نوشته است: در قرآن هرگز چیزی كه مخالف عقل و منطق و قطعیت علمی (از طریق مشاهده و تجربه) باشد، وجود ندارد و اگر موضوعی بدین روش و به طور قطع به اثبات رسید مسلماً قرآن، موافق آن است نه متضاد و مغایر آن، ولی اگر بر خلاف واقعیت موضوع گام برداشته باشیم، نهایت امر كه نادرست بودن نتیجه تحقیق و اشتباه بودن نظریه معلوم خواهد شد، به خطای خود در این گونه برداشت و استفاده از قرآن، نیز پی خواهیم برد (مانند هیئت قدیم و جدید در علم نجوم).(4) همچنین سيد قطب‌ نيز با ذكر آيه فوق، آن را دليل بر پيدايش حيات از آب مي‌داند و اشاره مي‌كند اين همان چيزي است كه علم جديد بيان كرده كه اصل حيوانات زنده از آب است و زندگي از آب دريا پيدا شده و سپس انواع و اجناس از آن پيدا شد. پس اين مطلبي كه داروين را بر آن تمجيد مي‌كنند قرن‌ها قبل از او قرآن بيان كرده بود.(5)

در حالیکه وقتی به آیات خلقت آدم ابوالبشر رجوع می کنیم، چنانکه در پست های قبلی بیان شد. آفریدن آدم ابوالبشر را از خاک(6) یا گل چسبنده(7) و یا گل خشك كه از لجن تيره رنگ ريخته شده(8) بیان می کند. و این گواه بر خلق جدیدی است که خداوند در این خلق جدید می فرماید: [=book antiqua]فتبارک الله احسن الخالقین(9) از اینرو علی فرض اینکه نظریه تکامل قابل تعمیم به خلقت اولیه موجودات از آب(آیه 30 انبیاء) باشد اما با خلقت نوین آدم و حوا هیچ نسبتی ندارد.

عشق امامم;807019 نوشت:
{و البته انشاا... حرفتان به کرسی بنشیند و شما پیروز این نبرد سراسر باخت شوید که قصد ندارید حقیقت علم و قرآن را بپذیرید

در این فضا چنانکه از نام سایت آشکار است صرفاً بنا بر گفتگوی دینی و فرصتی برای تحقق بخشیدن به کرسی های آزاد اندیشی است، قرار بر مسابقه و جدال برای کسب پیروزی یک طرف بحث و بخت طرف دیگر نیست.

در باره مطالب دیگرتان هم در پست های قبلی توضیحات لازم داده شد و بنا بر تکرار نداریم.

موفق باشید ...@};-

پاورقی_______________________________________
1. انبیاء/30.
2. رضائی اصفهانی، محمد علی، كتاب پژوهشي در اعجاز علمي قرآن (جلد دوم).
3. مشکینی علی، تکامل از دیدگاه قرآن، قم، انتشارات الهادی، سال 1386 ه ش، ص 25.
4. همان، ص 23 ـ 24.
5. ر.ك: في ظلال القرآن، ج 6، ص 111.
6. [=book antiqua]هو الذي خلقكم من طين؛ اوست كه شما را از گل (آب و خاك) آفريد. انعام /2 ؛ و نيز سوره های ص /71 و سجده /8 و نيز مؤمنون /12 همين مضمون را دارند.
7. [=book antiqua]انا خلقناكم من طين لازب؛ ما شما را از گل چسبنده آفريديم. صافات / 11.
8. [=book antiqua]اني خالق بشرا من صلصال من حما مسنون؛ من بشري از گل خشك كه از لجن تيره رنگ ريخته شده است مي‌آفرينم. حجر/29.
9. مؤمنون/ 14.

بنام خدا.

مشکور;806592 نوشت:
سلام

مشکور;806592 نوشت:
مقصود ما از آنی و دفعی و جدید محاسبه زمانی آن نیست آنچنانکه مورد توجه شما قرار گرفته و قصد دارید محاسبه زمانی ساعات و ثانیه ها ی آن را پیگیری کنید!

بنابراین من خاسته یا ناخاسته به مطلبی اشاره کردم که میتواند چراغ راه محققین علوم قرآنی ما در زمان حال و آینده باشد؟{اگرچه قبلا هم درهمین انجمن هم مورد اشاره قرار گرفته که منظور قران از 6 روز یا 6 هنگام فعلا نامعلوم است}
با اینحال باید گفت اینهم بنوعی تاکیدی موکد و مجدد برای انگیزه جهت کشف مخلوق زمان که اگر قران طبق ادعای ما برحق است احتمالا باید اشاره ای به این موضوع کرده باشد{گذشته از اینها من بازهم معتقدم

..؟؟}



مشکور;806592 نوشت:
مقصود آنست که خلقت آدم و حوا ربطی به سیر تکاملی که در نظریه تکامل انواع مطرح است ندارد. (نظریهء ترانسفورمیسم) بلکه ظواهر آیات
مشکور;806592 نوشت:
قرآن بیشتر با (نظریه فیکسیسم) منطبق است که بر این اعتقاد است که حضرت آدم علیه السلام مستقیماً و به صورت آنی و دفعی از خاک آفریده شده و و ابداع جدیدی در صنع و خلقت الهی بوده است.

و حالا نظری اجمالی بر دو نظریه خلقت انسان و سایر موجودات:

نظریه نخست..
{و البته فبل از آن و برای اطلاعات عمومی مخاطب،ابتدا نظریه و فرضیه

{و البته طبق برداشت و جمع بندی خودم که خواننده محترم میتواند دراینترنت یا کتب درسی و علمی جستجوی بیشتری نماید}

نظریه ارائه گفتاری بر اساس شواهد و قرائن عقلی و علمی و منطقی که برای همه یا اکثریت انسانها یا متخصصین امر قابل فهم و درک گردیده تا جاییکه همه ، همه آنرا یا کلیت انرا بپذیرند.



فرضیه ارائه گفتاری که پشتوانه علمی و شواهد را ندارد و بلکه هنوز نیاز به تحقیق یا ارائه شواهد و قرائن علمی و عقلی و منطقی بیشتری دارد تا بتواند برای مخاطب یا متخصص آن علم قابل فهم و درک گردیده تا جاییکه آن نیز همانند نظریه قابل پذیرش گردد}


ابتدا نظریه فیکسیسم:{که از نقطه نظر شما به دیدگاه قران نیز نزدیکتر میباشد}

نظریه فیکسیسم می گوید :
انواع جانداران هر کدام جداگانه از آغاز به همین شکل کنونی ظاهر گشته و هیچ نوع به نوع دیگر تبدیل نشده یا نیافته است و طبعا انسان هم دارای خلقت مستقلی بود که از آغاز خلقت به همین صورت آفریده شده است.

نظریه دوم ..
نظریه یا در واقع ، فرضیه انواع یا ترانسفورمیسم:

فرضیه تکامل انواع یا «ترانسفورمیسم» می‌ گوید انواع موجودات زنده در آغاز به شکل کنونى نبوده اند بلکه در آغاز موجودات تک سلولى در آب اقیانوس ها و از لابلاى لجن هاى اعماق دریاها با یک جهش پیدا شدند؛ یعنى موجودات بى جان
در شرایطى خاص قرار گرفته اند که از آن ها،نخستین سلول هاى زنده پیدا شده و این موجودات ذره بینى زنده تدریجاً تکامل یافته اند و از نوعى به نوع دیگر درآمده اند و از دریاها به خشکی ها و از آن به هوا منتقل شده اند، و انواع گیاهان و جانوران آبى و زمینى و پرندگان به وجود آمده اند. کامل ترین حلقه این تکامل، انسان هاى امروزی هستند که از موجوداتى شبیه به میمون و سپس میمون هاى انسان نما ظاهر گشته اند

البته با در نظر گرفتن جوانبی باید گفت که نه نظریه فیکسیسم به باور علم نزدیک میباشد و نه نظریه ترانسفورمیسم به باور و اعتقادات ما لذا من فرضیه اسکیدیسم یا ایرانیسم را ارائه نموده و پیشنهاد میدهم یعنی اگر سوءال شود که خود آدم و حوا از تکامل حیوانات دیگر خلق شده‏ اند (نظریه ترانسفورمیسم) باید پاسخ داد خیر و بلکه خلقت انسان بر حسب جهش های ژنتیکی خود و بصورت جداگانه بوده و ..
و اگر بگوییم خلقت انسان بصورت دفعی و ناگهانی و غیره بوده (نظریه فیکسیسم) باید بگوییم اگر منظوراز این خلقت دفعی،در سیاره زمین میباشد که خیر و بلکه خلقت انسان در سیاره زمین بصورت مرحله به مرحله پیش رفته و ..

ادامه دارد...

[/TD]
[TD="colspan: 2"]
[/TD]
[TD]

[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]

[/TD]
[/TR]

مشکور;806941 نوشت:

سلام پارسای عزیز ممنون از حضور گرم شما،@};- حضور و پیگیری و طرح سؤالات دقیق از جانب شما قطعاً موجب ارتقاء و غنای مباحث است.

در پاسخ به سؤال شما گفتنی است: بنا بر آنچه در روایات اهل بیت (ع) آمده است، حضرت آدم (ع) و حوا علاوه بر هابیل و قابیل، دارای فرزندان پسر و دختر دیگری نیز بوده اند که نام‌ برخی از آن ها: شیث و یافث، عناق، اقلیما و لوزا بوده‌اند و منحصر به هابیل و قابیل نبوده است و فرزندان ايشان منحصر در دو پسر و يك دختر نبودند. وقتی این ها به سن بلوغ رسیدند، ازدواج کردند و نسل فعلی بشر به وجود آمد؛ مثلا در حدیثی از امام سجاد (ع) چنین نقل شده که آن حضرت در ضمن گفتاری به مردی قریشی، تعداد فرزندان آدم و حوا را بیست پسر و بیست دختر نقل می فرماید و برخی را همچون: هابیل و قابیل، بلوزا و قلیما نام می برد. (1) پس فرزندان حضرت آدم منحصر در هابیل و قابیل نبودند؛ اما در مورد چگونگي پيدايش نسل بشر امروزي و چگونگی ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) و حوا، سه احتمال کلّى وجود دارد:

1. احتمال اول: قبل از آدم و حوا، انسان‏هاى دیگرى روى کره خاکى زندگى مى‏ کردند. در این خصوص لازم بذکر است: تحقیقات باستان‏شناسى نشان مى‏ دهد که نوع انسان یا مانند آن، احتمالاً از چند میلیون سال قبل در کره زمین زندگى مى‏ کرده است. فسیل‏ها و جمجمه‏ هاى کشف شده، این مطلب را تأیید مى‏ کند؛ در حالى که از تاریخ پیدایش حضرت آدم زمان زیادى نمى‏ گذرد.(محققان 7 یا ده هزار سال تخمین زده اند) اگر این احتمال صحیح باشد، اين فرض تقویت می شود كه فرزندان حضرت آدم، با باقیمانده آن انسان‏ها ازدواج کرده و تولید مثل نموده‏ اند و نسل انسان­ بدین صورت زیاد شده باشد.(چنانکه در مطلب شما اشاره شده بود) حُسن اين نظريه اين است كه بر اساس این احتمال، ديگر مسئله حرمت ازدواج فرزندان آدم با يكديگر مطرح نیست.

2. احتمال دوم: هیچ انسانى قبل از حضرت آدم نبوده (انسانهای قبلی نابود شده بودند) فلذا خداوند علاوه بر هابيل و قابيل، دختراني را نيز به آن ها عطا نموده و آن ها با هم ازدواج نموده‏ اند. طبق اين احتمال، اين سؤال مطرح مي شود كه پس حرمت ازدواج خواهر و برادر چه مي شود؟ این سؤال، دو پاسخ دارد:

الف) در آن هنگام هنوز حرمت ازدواج خواهر و برادر تشریع نشده بوده و اصلا اين كار در آن زمان، حرام نبوده است.

ب) ازدواج محارم از همان ابتدا حرام بوده و اقتضاى حرمت داشته است؛ ولى به دلیل مصلحت عظیمى همچون حفظ نسل بشر و تداوم حیات او روى کره خاکى، حکمت الهى بر آن تعلّق گرفته بود که در مقطعى کوتاه این عمل جایز باشد. بعد که ضرورت و مصلحت بر طرف شد، خداوند حرمت آن را تشریع نمود.

در تأیید پاسخ دوم امام سجاد(ع) در گفتگویى که با مردى قرشى داشته، می‌فرماید: [=book antiqua]«هابیل با لوزا خواهر همزاد قابیل ازدواج کرد و قابیل با اقلیما، همزاد هابیل»، مرد قرشى پرسید: آیا هابیل و قابیل خواهران خود را حامله کردند؟ امام فرمود: «آرى!»، آن مرد عرضه داشت این‌که عمل مجوسیانِ امروز است، آن‌حضرت فرمود: «مجوسیان اگر این کار را می‌کنند و ما آن را باطل می‌دانیم براى این است که بعد از تحریم خدا آن را انجام می‌دهند»، آن‌گاه امام سجاد(ع) اضافه نمود: «منکر این مطلب نباش براى این‌که درستى این عمل در آن روز و نادرستیش در امروز حکم خدا است که چنین جارى شده، مگر خداى تعالى همسر آدم را از خود او خلق نکرد؟ در عین حال می‌بینیم که او را بر وى حلال نمود، پس این حکمِ شریعتِ آن روزِ فرزندان آدم(ع) و خاص آنان بوده و بعدها خداى تعالى حکم حرمتش را نازل فرمود».(2)

3. احتمال سوم: برخی روایات گویای آنست که فرزندان آدم در ابتدا با حوریان بهشتی و سپس با اجنّه ازدواج کرده‌اند؛ چنانکه امام باقر(ع) فرمود: [=book antiqua]«برای حضرت آدم(ع) چهار فرزند پسر به دنیا آمدند. پس خداوند برای هر یک از این چهار پسر، یک حور العین بهشتی فرستاد. اینان با یکدیگر ازدواج کردند و فرزندانی از این ازدواج به وجود آمد. سپس خداوند این حوریه‌ها را گرفت و این چهار فرزند را با چهار تن از جنّیان تزویج داد و این‌گونه نسلی در میان آنها پدید آمد. پس هر آنچه از حلم و بردباری در میان فرزندان آدم وجود دارد از حضرت آدم(ع) است، هر آنچه از جمال و زیبایی در میان بشر است، از جانب حور العین‌ها است و آنچه از افعال قبیح و سوء رفتار در میان بشر یافت می‌شود از جنّیان است»(3) همین ازدواج به نحو دیگری نیز ذکر شده که یک فرزند با حور العین ازدواج کرد و دیگری با جنّ.(4) و روایت دیگری در همین موضوع تنها با کمی اختلاف نقل شده‌اند.(5) دسته‌ای از احادیث نیز تصریح دارند که فرزندان حضرت آدم(ع) هرگز با هم ازدواج نکرده ‏اند، ‏بلکه آنها با حوریانی که خداوند از بهشت فرستاد، ازدواج کردند.(6)

اما ظاهر آیات قرآن، احتمال دوم را تقویت مى‏ نماید؛ چرا که مى‏ فرماید: [=book antiqua]««یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساءً...؛ اى مردم! از پروردگارتان بپرهیزید که شما را از یک انسان آفرید و همسرش را نیز از جنس او آفرید و از آن دو، مردان و زنان فراوانى ( روى زمین ) منتشر کرد».(7)

در این زمینه، احادیث متفاوتى وارد شده(که به برخی اشاره کردیم) که هر کدام، يكي از این احتمالات را تأیید مى‏ کند. اما بر اساس قاعده، احادیثي كه موافق با قرآن باشند،مقدّم اند. پس طبق قاعده، احتمال دوم صحیح تر به نظر مى‏ رسد؛ چون طبق آيه اول سوره نساء كه در بالا ذكر شد، خداوند نسل انسان را تنها از حضرت آدم و حوا ايجاد نمود. لازمه این سخن، ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) با یکدیگر است؛ زیرا اگر آن‏ها با نژاد و همسران دیگرى ازدواج کرده باشند، آوردن ضمیر«منهما ( از آن دو )» در آیه قرآن درست نخواهد بود؛ چرا که بر اساس احتمال اوّل، نسل آدم از ازدواج فرزندان آدم با غیر نسل وى به وجود آمده‏ اند. (8) و پر واضح است که این احتمال با دیدگاه قرآن تعارض داشته و بیشتر مؤید نظریه تکامل انواع است. از اینرو از نگاه دینی و قرآنی احتمال دوم ثابت می شود.(9)

موفق باشید ...@};-

نظریه اول توسط علم تایید شده، من از ظاهر آیه هم نتونستم به صحت نظریه سوم یا دوم پی ببرم چون اگر آمیزشی هم بین انسان های نخستین و انسان هوشمند بوده باشه، باز هم شروع انسان هوشمند توسط حضرت آدم بوده و اگر حضرت آدم نبود انسان هوشمندی هم نبود.
آمیزش انسان و انسان های نخستین ثابت شده، مطالعه کنید، تحقیقات زیادی هم انجام شده در این باره که این دوستمون به گوشته ای از اون اشاره کردن، مطالعه کنید.
آزمایشات DNA امروزه مثل سفیدی و سیاهی ماست هستن.

مشکور;806932 نوشت:

سلام مجدد

گرچه بحث و بررسی ارتباط و یا تمایز فلسفه مطلق با فلسفه های مضاف در رسالت این تایپیک نیست و می توان این مطلب را در پستی مستقل پیگیری نمود اما از باب اشاره نکاتی را تقدیم می کنم:

- چند سالی است که واژگانی همچون «فلسفه اخلاق»، «فلسفه علم»، «فلسفه دین»، «فلسفه ذهن» و واژگان مشابه در میان اهل فلسفه در ایران رایج شده است. خاستگاه این رواج، آشنایی فیلسوفان معاصر ایران با فلسفه غرب و ترجمه و انتقال آنها به حوزه فلسفی کشورمان است. در حقیقت این واژگان ابتدا در فلسفه جدید غربی پدید آمده و پس از انتقال به حوزه فلسفی ما، رفته رفته جایگاه خود را در زبان اهل فلسفه این دیار باز کرده اند. البته این سخن به این معنی نیست که مباحث مطرح در ذیل این عناوین در سنت فلسفی ما مورد توجه نبوده اند. بدون شک بخشی از این مباحث در آثار فیلسوفان اسلامی – مخصوصا فیلسوفان متقدم- مورد بررسی قرار گرفته اند؛ چنانکه در فلسفه باستان غربی نیز بسیاری از این مباحث مورد توجه و علاقه فیلسوفان بوده اند. اما ظهور این عناوین و شاخه های مستقل از دوران جدید فلسفه در مغرب زمین آغاز شده و اکنون میان ما نیز کم و بیش رواج یافته است.

- ظاهرا تلقی بر این است که فیلسوفان غربی نیز این فلسفه ها را از نوع «مضاف» فلسفه قلمداد می کنند. اما واقعیت این است که اصطلاح «مضاف» به منزله نامی مشترک برای این شاخه ها از فلسفه در ایران پدید آمده و خاستگاه غربی ندارد. بنابراین، اولاً، جعل اصطلاح «فلسفه های مضاف» و بالطبع تفکیک میان فلسفه (مطلق) از یک سو و فلسفه های مضاف از سوی دیگر مبنا و یا لوازم علم شناسانه قابل توجهی در بر ندارد. ثانیاً، این خط کشی میان شاخه های فلسفه برای رشد فلسفی ما زیان بار است. چنانکه در قدیم چنین خط کشی هایی وجود نداشته و البته چنانکه گفتیم این اصطلاح تفکیکی در غرب معنادار نیست.

- همچنین، فیلسوفان اسلامی متقدم فلسفه را نامی عام برای علوم حقیقی می دانستند. (1) فلذا آگاهی به فلسفه آگاهی به همه حقایق موجود در عالم بود و فیلسوف عالَمی عقلی مشابه عالَم عینی محسوب می شد. فلسفه به دو شاخه نظری و عملی منشعب می شد و هر کدام از این دو شاخه به علوم فرعی تر تقسیم می-شدند. طبیعیات، ریاضیات و مابعدالطبیعه یا الهیات سه رشته فرعی فلسفه نظری بودند و اخلاق و تدبیر منزل و سیاست سه شاخه فلسفه عملی به شمار می-رفتند. در حالی که الهیات بی نیاز از سایر بخش های فلسفه بود، دیگر شاخه های فلسفه به نوعی محتاج به الهیات بودند؛ از اینرو فیلسوفان گاهی الهیات را فلسفه اولی یا علم اعلی می نامیدند. از آنجا که یکی از امور مورد بحث در الهیات، خداوند متعال بود، آن بخش خاص را الهیات بالمعنی الاخص و کلّ آن را الهیات بالمعنی الاعم می خواندند. (2) مابعدالطبیعه نام دیگری بود که از دوره پیش از اسلام بر این بخش از فلسفه اطلاق می شد. وقتی آثار ارسطو تنظیم شد، این بخش را مابعدالطبیعه نامیدند. از این رو سابقه این تقسیم به فلسفه ارسطو باز می گردد. (3) بنابراین اصطلاح عام فلسفه و بخشهای مختلف آن نه تنها در حوزه فلسفه اسلامی بلکه در حوزه فلسفه های غربی نیز رواج داشته است.

- با این توضیحات، خواننده هوشمند در می یابد دسته بندی فیلسوفان اسلامی تنها بر مبنای موضوع است. به بیان دیگر آنان علوم را بر اساس موضوع و نه بر اساس روش تحقیق دسته بندی کردند. فیلسوفان اسلامی در هر مسئله ای به تناسب موضوع و محمول روش متناسب را بکار می گرفتند. از نظر آنان هم روش تجربی و هم روش عقلی به جای خود معتبر بود. هر چند درجه معرفت حاصل از این دو روش متفاوت است، اما فیلسوفان نسبت به هیچ یک از این دو روش بی مهری نشان نمی دادند. از آنجا که معیار بکارگیری روش متناسب، در خود موضوع و محمول مسئله نهفته بود، فیلسوفان دغدغه ای در باره روش تحقیق نداشتند. هر مسئله ای خود تعیین می کرد که باید با روش تجربی یا عقلی بررسی شود. برای مثال در اثبات مسائل سماع طبیعی که جزئی از طبیعیات بود و به احکام کلی اجسام می پرداخت، فیلسوفان از اولیات استفاده می کردند. همچنین در اثبات برخی مسائل نفس مثل مسئله حدوث و قدم یا مسئله تناسخ بر اولیات تکیه می کردند. از سوی دیگر بخشی از مسائل مربوط به حرکت، مبتنی بر حسیات یا وجدانیات است. بنابراین فیلسوفی مانند صدرالمتالهین و پیروانش که مبحث حرکت را جزئی از مابعدالطبیعه می دانستند، در این مسائل از روش تجربی بهره می بردند.(4)

بنابر آنچه گفتیم می توان نتیجه گرفت: اولاً فلسفه های مضاف، موضوعاتی جدای از فلسفه مطلق نبوده و فیلسوفان بنحو کلی تر با مسائل مطروحه در فلسفه های مضاف آشنایی و آگاهی داشته و دارند و البته شکی نیست که در فلسفه های مضاف، مسائل آن حیطه بنحو جزئی تر و تخصصی تر مورد توجه قرار می گیرد که فیلسوفان معاصر و عمدتاً نوصدرائیان با موضوعات مطروحه در فلسفه های مضاف هم آشنایی بیشتری دارند و یا در مراکز پژوهشی که متشکل از چندین پژوهشگر کار تحقیقاتی پیگیری می شود وجود چنین خلائی بطور کلی منتفی می شود. ثانیاً مسألی ای نظیر نظریه تکامل انواع، (که مورد بحث ماست) گرچه مسأله ای زیست شناسی است و از یکسو مرتبط با فلسفه علم اما بدلیل اینکه از سوی دیگر به مباحثی چون آفرینش هستی، خلقت جهان و انسان، علت و معلول، حدوث و قدم و دیگر مباحث فلسفه محض و فلسفه های غربی و اسلامی مرتبط است. بعبارتی مباحث هستی شناختی فلسفی اعم از الهیات بمعنی الاعم و الهیات بمعنی الاخص را به چالش می کشد حوزه اظهار نظر فلاسفه مطلق نیز هست و همچنین متکلمان نیز حق اظهار نظر در این حوزه را دارند از اینرو شخصیت هایی همانند علامه طباطبایی (ره) و دیگر فلاسفه اسلامی با استعانت از مبانی تجربی، عقلی و نیز معارف الهیه متعرض نظریه تکامل انواع داروین شده اند.


بله تخصصی شدن علوم، این اقتضاء را می طلبد اما چنانکه گفتیم فلسفه علمی است که مادر علوم است و فیلسوف، کسی است که تا حدود زیادی از مبانی و موضوعات علوم متداول و رایج اگاهی دارد و یا دست کم برای تجزیه و تحلیل موضوع، از آگاهان و متخصصان رشته های مختلف اطلاعات لازم را اخذ می کند. شخصیتی مثل علامه طباطبایی (ره) از جمله فلاسفه ای بودند که علاوه بر اشراف بر علوم مختلف، گویا در خصوص آگاهی هاشان خیلی جلوتر از زمان خویش می زیستند.

اصلا قصد اینجا ارائه بندی دسته بندی خاصی نبود. نحوه دسته بندی شما ربطی به این نداره که خبره ی یه موضوع می تونه در یه موضوع مشخص دیگه اظهار نظر کنه یا نه. مثلا یه فیلسوف نمی تونه راجع به طول عمر منظومه شمسی صحبت کنه، مگه این که از روش علمی استفاده کنه که در این صورت روش مورد استفاده ش روش فلسفی نیست! جالبه که این موضوع کاملا وابسته به حدوث و قدم و علت و معلوله؛ و در عین حال کوچکترین حقی برای فیلسوف بماهو فیلسوف در اعلام عددی برای عمر منظومه شمسی ایجاد نمی کنه. حتی اگه دقت کنیم می بینیم این ربطی به مادر علوم بودن فلسفه هم نداره!

خوبه به این نکته هم توجه بشه که روش تجربی در مقابل روش عقلی نیست. تو تمام علوم تجربی استفاده صریح از عقل به ما دانش می ده، یعنی مثلا روش علمی یه روش غیر عقلی نیست، بلکه هم در روش کسب اطلاعات هم در ساخت و استنباط نظریه عقل حضور داره.

در مورد شخص آقای طباطبایی هم خالصانه بگم، اگه ایشون به تمام علوم زمان خودشون عالم باشنم چندان اهمیتی نداره. بیشتر فاکتورهایی که تعیین کننده صحت تکامل هستن علاوه بر علومی که حاصل کشفیات اخیرن، بیشتر از 50 سال قدمت ندارن.

در مورد استنباط نقلی صحبت کردیم در ابتدای تاپیک. و... در مورد بقیه موارد هم چون فرمودید بی ارتباط به تاپیکه عرضی برای گفتن ندارم.

shsina;807173 نوشت:
نظریه اول توسط علم تایید شده، من از ظاهر آیه هم نتونستم به صحت نظریه سوم یا دوم پی ببرم چون اگر آمیزشی هم بین انسان های نخستین و انسان هوشمند بوده باشه، باز هم شروع انسان هوشمند توسط حضرت آدم بوده و اگر حضرت آدم نبود انسان هوشمندی هم نبود.
آمیزش انسان و انسان های نخستین ثابت شده، مطالعه کنید، تحقیقات زیادی هم انجام شده در این باره که این دوستمون به گوشته ای از اون اشاره کردن، مطالعه کنید.
آزمایشات DNA امروزه مثل سفیدی و سیاهی ماست هستن.

سلام و ادب@};-

با تشکر از شما در طول بحث عموماً و در پست های شماره 3 و 10 خصوصاً اشکالات نگاه علم به نظریه تکامل را بیان کردیم و در پست شماره 34 گفتیم که مطابق آیه شریفه مورد اشاره، و روایاتی که با نگاه قرآن انطباق بیشتری دارند که برای اهل ایمان حجیت دارد نظریه دوم ثابت است. با این وجود شما مختارید که در این میان دیدگاه علم را بپذیرید که بدلیل محدودیت و وجود خطا و اشتباه در شناخت بشری امکان تغییرپذیری آن منتفی نیست. و می توانید نگاه دینی را بعنوان نظر صائب برگزینید.

ضمن تشکر از آدرسهایی که ارائه نمودید. قضاوت را می گذاریم بر عهده مخاطبان عزیز سایت.

موفق باشید ...@};-

آورورا;807262 نوشت:
اصلا قصد اینجا ارائه بندی دسته بندی خاصی نبود. نحوه دسته بندی شما ربطی به این نداره که خبره ی یه موضوع می تونه در یه موضوع مشخص دیگه اظهار نظر کنه یا نه. مثلا یه فیلسوف نمی تونه راجع به طول عمر منظومه شمسی صحبت کنه، مگه این که از روش علمی استفاده کنه که در این صورت روش مورد استفاده ش روش فلسفی نیست! جالبه که این موضوع کاملا وابسته به حدوث و قدم و علت و معلوله؛ و در عین حال کوچکترین حقی برای فیلسوف بماهو فیلسوف در اعلام عددی برای عمر منظومه شمسی ایجاد نمی کنه. حتی اگه دقت کنیم می بینیم این ربطی به مادر علوم بودن فلسفه هم نداره!

سلام مجدد@};-

گفتیم که فیلسوف در این قبیل مقولات که مربوط به علوم تجربی است بسته به موضوع از روش تجربی بهره می گیرد و روش فیلسوف تنها منوط به روش عقلی نیست.

آورورا;807262 نوشت:
خوبه به این نکته هم توجه بشه که روش تجربی در مقابل روش عقلی نیست.

ما هم چنین چیزی نگفتیم ؛ شما هم در واقع همان سخن ما را تصریح می کنید با بیان دیگری.

آورورا;807262 نوشت:
تو تمام علوم تجربی استفاده صریح از عقل به ما دانش می ده، یعنی مثلا روش علمی یه روش غیر عقلی نیست، بلکه هم در روش کسب اطلاعات هم در ساخت و استنباط نظریه عقل حضور داره.

مرحباً به ناصرنا مگر ما غیر از این چیزی گفتیم؛ لطفاً مجدداً مطالب پیش گفته را بازخوانی کنید.

آورورا;807262 نوشت:
در مورد شخص آقای طباطبایی هم خالصانه بگم، اگه ایشون به تمام علوم زمان خودشون عالم باشنم چندان اهمیتی نداره. بیشتر فاکتورهایی که تعیین کننده صحت تکامل هستن علاوه بر علومی که حاصل کشفیات اخیرن، بیشتر از 50 سال قدمت ندارن.

چطور آگاهی حضرت علامه به علوم زمان اهمیت ندارد، این سخن که غیرعالمانه و نافی نگاه اهمیت شما به علم است، ما گفتیم که نگاه جامعه علمی غرب به نظریه تکامل یک جانبه نگری و یک تبانی ایدئولوژیک است اما نگاه فیلسوفی همچون حضرت علامه (ره) همه جانبه و سیستمی است بعلاوه اینکه مبانی دینی را نیز برای تحلیل و تفسیر نظریه تکامل مورد اعتنا قرار داده و این تحلیل عالمانه تر و با نگاه واقع منطبق تر است.

آورورا;807262 نوشت:
در مورد استنباط نقلی صحبت کردیم در ابتدای تاپیک. و... در مورد بقیه موارد هم چون فرمودید بی ارتباط به تاپیکه عرضی برای گفتن ندارم.

بله به گمانم به اندازه لازم در راستای سؤال تایپیک، با توجه به نگاه نقلی در این خصوص سخن گفتیم و ادامه بحث، نوعی تکرار مکررات است.

موفق باشید ...@};-

مشکور;807285 نوشت:

سلام و ادب@};-

با تشکر از شما در طول بحث عموماً و در پست های شماره 3 و 10 خصوصاً اشکالات نگاه علم به نظریه تکامل را بیان کردیم و در پست شماره 34 گفتیم که مطابق آیه شریفه مورد اشاره، و روایاتی که با نگاه قرآن انطباق بیشتری دارند که برای اهل ایمان حجیت دارد نظریه دوم ثابت است. با این وجود شما مختارید که در این میان دیدگاه علم را بپذیرید که بدلیل محدودیت و وجود خطا و اشتباه در شناخت بشری امکان تغییرپذیری آن منتفی نیست. و می توانید نگاه دینی را بعنوان نظر صائب برگزینید.

ضمن تشکر از آدرسهایی که ارائه نمودید. قضاوت را می گذاریم بر عهده مخاطبان عزیز سایت.

موفق باشید ...@};-

سلام
مشکل اینجاست که نظر اول اصلا مخالف قرآن نیست! که شما اصرار به اختلاف آن دارید.
قرآن گفته انسان هوشمند از آدم و حوا شروع شده و به اونها ختم میشه، بنده هم قبول کردم

شما بفرمایید فرضیه ی زیر با کجای قرآن متناقضه، بنده رو هم هدایت کنید

اولین زوج انسان هوشمند به صورت دفعی خلق شد (حضرت آدم و حوا) سپس برای ادامه ی نسل فرزندان آن دو با سایر انسان نژاد ها که به صورت تکاملی به این مرحله رسیده بودند عمل تولید مثل رو انجام دادند پس آدم و حوا عامل پیدایش انسان هوشمند و گسترش آن بر روی زمین هستند.

به هر حال اگر قرار بود بدون معجزه، میمون تبدیل به انسان هوشمند بشه، همون انسان های نخستین به انسان هوشمند تبدیل شده بودند و نسلشون منقرض نمیشد. در صورتی که با وجود تشابهات اندک که نشان از زاد بلد داره تفاوت های فاحشی بین dna ما و اونها وجود داره که این گواهیست برای انقراض اونها و نژاد جدید انسان، که انسان هوشمند یا خردمند نام داره.

بنده هیچ مشکلی با نظریه ی دوم ندارم ولی نباید نظریه اول رو هم مغایر با قرآن بدونیم.

مشکور;807288 نوشت:

چطور آگاهی حضرت علامه به علوم زمان اهمیت ندارد، این سخن که غیرعالمانه و نافی نگاه اهمیت شما به علم است، ما گفتیم که نگاه جامعه علمی غرب به نظریه تکامل یک جانبه نگری و یک تبانی ایدئولوژیک است اما نگاه فیلسوفی همچون حضرت علامه (ره) همه جانبه و سیستمی است بعلاوه اینکه مبانی دینی را نیز برای تحلیل و تفسیر نظریه تکامل مورد اعتنا قرار داده و این تحلیل عالمانه تر و با نگاه واقع منطبق تر است.

سلام به شما. عرض کردم دلیلش رو دیگه

اولا شما نفرمودید نگاه جامعه غربی تبانیه؛ فرمودید بعید نیست تبانی باشه. ثانیا علومی که تکامل بر مبنای اونها اثبات می شه مثل بیوشیمی یا زیستشناسی مولکولی زمان آقای طباطبایی نسبت به الان رشد چشمگیری نداشتن. نبود داده های مربوط به این علوم و خیلی از داده های دیگه در نظرات ایشون مشهوده. به هر حال، خوب می شد اگه فرصتی بود و نظریات ایشونو از نظر منطقی و علمی جزئی تر بررسی می کردیم.

بنام خدا.

عشق امامم;807073 نوشت:
بنام خدا.

نوشته اصلی توسط مشکور
سلام
نوشته اصلی توسط مشکور
مقصود ما از آنی و دفعی و جدید محاسبه زمانی آن نیست آنچنانکه مورد توجه شما قرار گرفته و قصد دارید محاسبه زمانی ساعات و ثانیه ها ی آن را پیگیری کنید!

بنابراین من خاسته یا ناخاسته به مطلبی اشاره کردم که میتواند چراغ راه محققین علوم قرآنی ما در زمان حال و آینده باشد؟{اگرچه قبلا هم درهمین انجمن هم مورد اشاره قرار گرفته که منظور قران از 6 روز یا 6 هنگام فعلا نامعلوم است}
با اینحال باید گفت اینهم بنوعی تاکیدی موکد و مجدد برای انگیزه جهت کشف مخلوق زمان که اگر قران طبق ادعای ما برحق است احتمالا باید اشاره ای به این موضوع کرده باشد{گذشته از اینها من بازهم معتقدم ..؟؟}

نوشته اصلی توسط مشکور
مقصود آنست که خلقت آدم و حوا ربطی به سیر تکاملی که در نظریه تکامل انواع مطرح است ندارد. (نظریهء ترانسفورمیسم) بلکه ظواهر آیات
نوشته اصلی توسط مشکور
قرآن بیشتر با (نظریه فیکسیسم) منطبق است که بر این اعتقاد است که حضرت آدم علیه السلام مستقیماً و به صورت آنی و دفعی از خاک آفریده شده و و ابداع جدیدی در صنع و خلقت الهی بوده است.

و حالا نظری اجمالی بر دو نظریه خلقت انسان و سایر موجودات:

نظریه نخست..
{و البته فبل از آن و برای اطلاعات عمومی مخاطب،ابتدا نظریه و فرضیه{و البته طبق برداشت و جمع بندی خودم که خواننده محترم میتواند دراینترنت یا کتب درسی و علمی جستجوی بیشتری نماید}

نظریه ارائه گفتاری بر اساس شواهد و قرائن عقلی و علمی و منطقی که برای همه یا اکثریت انسانها یا متخصصین امر قابل فهم و درک گردیده تا جاییکه همه ، همه آنرا یا کلیت انرا بپذیرند.

فرضیه ارائه گفتاری که پشتوانه علمی و شواهد را ندارد و بلکه هنوز نیاز به تحقیق یا ارائه شواهد و قرائن علمی و عقلی و منطقی بیشتری دارد تا بتواند برای مخاطب یا متخصص آن علم قابل فهم و درک گردیده تا جاییکه آن نیز همانند نظریه قابل پذیرش گردد}

ابتدا نظریه فیکسیسم:{که از نقطه نظر شما به دیدگاه قران نیز نزدیکتر میباشد}

نظریه فیکسیسم می گوید :
انواع جانداران هر کدام جداگانه از آغاز به همین شکل کنونی ظاهر گشته و هیچ نوع به نوع دیگر تبدیل نشده یا نیافته است و طبعا انسان هم دارای خلقت مستقلی بود که از آغاز خلقت به همین صورت آفریده شده است.

نظریه دوم ..
نظریه یا در واقع ، فرضیه انواع یا ترانسفورمیسم:

فرضیه تکامل انواع یا «ترانسفورمیسم» می‌ گوید انواع موجودات زنده در آغاز به شکل کنونى نبوده اند بلکه در آغاز موجودات تک سلولى در آب اقیانوس ها و از لابلاى لجن هاى اعماق دریاها با یک جهش پیدا شدند؛ یعنى موجودات بى جان در شرایطى خاص قرار گرفته اند که از آن ها،نخستین سلول هاى زنده پیدا شده و این موجودات ذره بینى زنده تدریجاً تکامل یافته اند و از نوعى به نوع دیگر درآمده اند و از دریاها به خشکی ها و از آن به هوا منتقل شده اند، و انواع گیاهان و جانوران آبى و زمینى و پرندگان به وجود آمده اند. کامل ترین حلقه این تکامل، انسان هاى امروزی هستند که از موجوداتى شبیه به میمون و سپس میمون هاى انسان نما ظاهر گشته اند

البته با در نظر گرفتن جوانبی باید گفت که نه نظریه فیکسیسم به باور علم نزدیک میباشد و نه نظریه ترانسفورمیسم به باور و اعتقادات ما لذا من فرضیه اسکیدیسم یا ایرانیسم را ارائه نموده و پیشنهاد میدهم یعنی اگر سوءال شود که خود آدم و حوا از تکامل حیوانات دیگر خلق شده‏ اند (نظریه ترانسفورمیسم) باید پاسخ داد خیر و بلکه خلقت انسان بر حسب جهش های ژنتیکی مربوط بخود و بصورت جداگانه بوده و ..
و اگر بگوییم خلقت انسان بصورت دفعی و ناگهانی و غیره بوده (نظریه فیکسیسم) باید بگوییم اگر منظوراز این خلقت دفعی،در سیاره زمین میباشد که خیر و بلکه خلقت انسان در سیاره زمین بصورت مرحله به مرحله بوده و پیش رفته و ..

ادامه دارد...

سلام مجدد.

البته من گفتار مهم خودم را درهمان پست 40 بنوعی الان ویرایش و بیان نمودم اما دراینجا با توضیحات بیشتر مورد اشاره قرار میدهم.

در مورد نظریه فیکسیسم که به اعتقاد کارشناس محترم فعلا به دیدگاه قران نیز نزدیکتر میباشد باید سوال شود که :

منظور از آغاز خلقت ، اشاره به چه دورانی از خلقت بوده؟

مثلا آیا اشاره به آغاز خلقت ، آغاز خلقت انسان قبل از پیدایش بر روی زمین بوده؟{همانکه در داستان خلفت انسان در تورات و قران هم بیان شده؟}

یا منظور از این آغاز ، آغازخلقت در خود سیاره زمین بوده{که مثلا بعدها و بنا بدلایلی به این سیاره فرستاده شده ایم}

تا پاسخ کارشناس محترم:

ادامه:
در مورد نظریه یا فرضیه ترانسفورمیسم نیز باید آنرا بنوعی به چالش کشید که :

اولا بنظر من در مورد اینکه گفته همه موجودات بیجان بوده جای سوال دارد که من خودم به شخصه بنا بدلایل عقلی و منطقی معتقدم که هیچ موجودی تحت عنوان موجود بیجان در زمین یافت نخواهد شد و بلکه باید گفت که این عدم توانایی انسان در همه اعصار و حتی تا این زمان بوده و میباشد که احتمالا قادر به دیدن همه علوم یا زنده بودن و نفس کشیدن همه موجودات نبوده و نیسته و از اینرو نامگذاری موجودات به دو دسته جاندار و بیجان بی معنا بوده و بلکه معتقدم باید نامهای بهتر و علمی تر و منطقی تری انتخاب شوند که پاسخگوی ذهن کنجکاو انسان کنجکاو امروزی را بدهد{مثلا مانند موجودات جاندار قابل دید و موجودات جاندار غیرقابل دیدن}

{و البته آیاتی هم که اشاره به سخن گفتن بین خدا و مخلوقاتی مثل بخار و زمین دارند
{سپس آهنگ آسمان كرد، و آن بخاري بود. پس به آن و به زمين فرمود: « خواه يا ناخواه بياييد.» آن دو گفتند: «فرمان‌پذير آمديم}
احتمالا بنوعی اشاره بهمین امر دارند که وقتی خالق ما توانسته با جنگل و اب و دریا و کوه و لخار و زمین و غیره سخن بگوید چرا ما که مخلوق او میباشیم و بنوعی خودمان نیز قادر گشته و به تبعیت از خالق خودمان بعنوان جانشین او،مخلوقاتی را خلق نموده ایم چرا اینجا نتوانیم چنین ارتباطی را برقرار نماییم یا چنین دوربین و چشمانی را بسازیم که حداقل بتوانیم زنده بودن انها را دیده یا نشان داده یا به اثبات همگانی برسانیم؟
{کمااینکه همین الان هم ارتباط عاطفی بین انسان و گل و گیاهان یا موسیقی و گلها و زنده بودن گیاهان نیز به اثبات رسیده که چندهزارسال پیش یا چندصد سال پیش آیا کسی باور داشت}{یا وجود سلول قبل از 1650میلادی و نوترون قبل از1932میلادی و ازاین دست که احتمالا بسیاری از مردم قبل از کشف آنها اگر کسی نام میبرد یا بدانها معتقد بود میخندیدند}

از اینرو بشخصه معتقدم که همه موجودات در آغاز نیز زنده بوده اند که از بدو ورودشان بزمین توسط هر شئی خارجی منجمله شهاب سنگ و قطره ای آب حاوی گازهای موجود یا فعلی منجمله دی اکسیدکربن یا اکسیژن زنده بوده اند که مثلا در یک خواب عمیق یا موقت یا حالتی نیمه بیهوش یا اغماء به زمین اورده یا فرستاده شده ایم{همانند عالم برزخ که احتمالا مجددا بخوابی موقت فرو خواهیم رفت}تا شايد به تدارك گذشته عملى صالح به جاى آرم و به او خطاب شود كه هرگز نخواهد شد و اين كلمه (مرا بازگردان ) را از حسرت همى گويد و از عقب آنها عالم برزخ است تا روزى كه برانگيخته شوند . مومنون.آیه 100

و برای مورد دوم از نظریه یا فرضیه دوم{ترانسفورمیسم} بایدعرض کنم که احتمالا نوعی کپی برداری یا الگوبرداری خلقتی در کار بوده نه جهش ناگهانی ژنتیکی از نوع میمونی به نوع انسانی که این نیز بدون آمیزش نمیتواند درست باشد و بنظرم مشکل یا در برداشتهای اشتباه مردم بوده یا در بیان اشتباه دانشمندان و یا در نهایت ارائه نظریه ای اشتباه توسط دانشمندانی که بنا بهردلیلی آنرا بیان نموده اند که طبق آیاتی از قران نیز قابل قبول و باور نخواهندبود.

ملاحظه بفرمایید:
او كسي است كه شما را از خاك آفريد سپس از نطفه، بعد از علقه (خون منعقد) سپس شما را به صورت طفلي بيرون مي‏فرستد، بعد به مرحله كمال قوت مي‏رسيد، بعد از آن پير مي‏شويد، و گروهي از شما پيش از رسيدن به اين مرحله مي‏ميرند، و هدف اين است به سرآمد عمر خود برسيد و شايد تعقل كنيد (غافر ۶۷)

شما را از خاك آفريديم و به خاك بر ميگردانيم و بار ديگر از خاك خارج ميكنيم.آيه 55 سوره طه.

وخدا شما را نخست از خاک بیافرید و سپس از نطفه خلق کرد (آیه11 سوره فاطر}

{در این دو آیه خداوند خیلی راحت و بطور مستقیم میتوانست بفرماید میمون>>چرا که درقران از عنکبوت و گاو حیواناتی دیگر نام برده و دراین مورد مهم هم میتوانست بگوید حلقت شما از میمون یا نسل میمونها بوده}

آنگاه نطفه را علقه و علقه را گوشت پاره و باز آن گوشت را استخوان و سپس بر استخوان‌ها گوشت پوشاندیم و پس از آن خلقتی دیگر انشاء نمودیم>> آفرین برخدایی که بهترین آفرینندگان است (مؤمنون ۱۴)

و آیات بسیار دیگر که فقط در این آیه مقدس اشاره شده که یک سلسله مراتب منظم در کار بوده {نه اشاره به دفعی و انی،فقط منظور سلسله مراتب خواهدبود}و در طی مرحله تکامل درنهایت یک انسان تبدیل به انسان گردیده و میگردد و نه آبی بی مقدار از یک حیوان تبدیل به یک انسان بعنوان اشرف مخلوقات گردد یا آبی از یک انسان به یک حیوان که این آیه خود نظریه انواع را زیر سوال برده و بلکه بنوعی این قسمت آنرا نیز رد مینماید.

لذا با قبول و باور این دو دلیل ، فرضیه یا نظریه دوم یا ترانسفورمیسم نیزتاحدودی رد خواهدشد {یا قابل رد یا حتی بنوعی قابل اصلاح خواهدبود}

{البته در مورد قضیه کپی برداری و الگوبرداری و تمثیل و امثالهم هم شما و بزرگواران دینی و قرانی را برای قبول این احتمال یا یک نظریه جدید علمی ارجاع میدهم به تجقیق در محیط و اطراف خودمان و سیاره زمین که همین الانهم دور تا دور ما را موجودات کپی برداری شده زیادی فرا گرفته اند که حتی این شیوه خلقتی از خالق و افریدگار ما به خود ما انسانها که توسط خالقمان بعنوان نماینده و جانشین و اشرف مخلوقات معرفی شده ایم هم بنوعی منتقل شده که با کپی یا الگو برداری از یک شئی یا وسیله ، شئی یا وسیله بعدی را درست نموده ایم.

یامثلا در ساده ترین و قابل هضم نرین مثال >> از روی اتومبیل سال قبل ، اتومبیل جدیدتر و بهتر سال بعد را میسازیم>>>و حتی و حتی نگاهی تحقیقی و دقیقتر در گونه های مختلف گیاهی یا حیوانی مثل سگ سانان یا گربه سانان و سایر دسته های موجودات {گیاهان و حیوانات} نیز میتواند در راه رسیدن ما به هدفمان و قبول نظریه جدید موثر گردد و همچنین با نگاهی کنجکاوانه و تحقیقی سوال نماییم که علت اینهمه تنوع تقریبا همشکل و همتراز بغیر از هدایت وراهنمایی ما انسانها جهت رسیدن به باور الگوبرداری از خالقمان چه بوده یا چه میتوانسته باشد؟}{البته الگو برداری هم اولا چیز بدی نبوده و نیسته که نالایقی خدا را برساند و دوما شاید هدفی از این روش داشته که مافعلا از آن بی اطلاعیم}

بنابراین سوال دوم من از جناب کارشناس محترم این خواهدبود که با درنظر گرفتن این موضوع که احتمالا منظور قران از آنی اشاره به بعد زمان و منظورقران از دفعی اشاره به تکامل انسان درزمین بصورت مجزا و جداگانه البته از سایر موجودات و مخلوقات زمینی بوده >> میتوان نظریه فیکسیسم و ترانسفورمیسم هر دو را بنوعی رد یا به شکلی دیگر اصلاح و بلکه کاملتر نمود؟

مثلا به اینطریق که ...؟؟؟
{البته ابتدا پاسخ شما کارشناس محترم و اگر لازم شد ادامه بحث}

باتشکر.

shsina;807291 نوشت:
سلام
مشکل اینجاست که نظر اول اصلا مخالف قرآن نیست! که شما اصرار به اختلاف آن دارید.
قرآن گفته انسان هوشمند از آدم و حوا شروع شده و به اونها ختم میشه، بنده هم قبول کردم

شما بفرمایید فرضیه ی زیر با کجای قرآن متناقضه، بنده رو هم هدایت کنید

اولین زوج انسان هوشمند به صورت دفعی خلق شد (حضرت آدم و حوا) سپس برای ادامه ی نسل فرزندان آن دو با سایر انسان نژاد ها که به صورت تکاملی به این مرحله رسیده بودند عمل تولید مثل رو انجام دادند پس آدم و حوا عامل پیدایش انسان هوشمند و گسترش آن بر روی زمین هستند.

به هر حال اگر قرار بود بدون معجزه، میمون تبدیل به انسان هوشمند بشه، همون انسان های نخستین به انسان هوشمند تبدیل شده بودند و نسلشون منقرض نمیشد. در صورتی که با وجود تشابهات اندک که نشان از زاد بلد داره تفاوت های فاحشی بین dna ما و اونها وجود داره که این گواهیست برای انقراض اونها و نژاد جدید انسان، که انسان هوشمند یا خردمند نام داره.

بنده هیچ مشکلی با نظریه ی دوم ندارم ولی نباید نظریه اول رو هم مغایر با قرآن بدونیم.


سلام علیکم@};-

اگر قبول دارید که مفسران حقیقی قرآن، شخص پیامبر و اهل بیت (ع) هستند چنانکه ملاحظه فرمودید، در تأیید احتمال دوم و سوم روایاتی از قول معصومین (ع) ارائه کردیم و بدلیل تطابق احتمال دوم با فراز پایانی آیه شریفه که اشاره می کند: "... [=book antiqua]وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساءً ...؛ [=book antiqua]و از آن دو، مردان و زنان فراوانى ( روى زمین ) منتشر کرد." [=book antiqua]بنابراین آیه، خداوند نسل انسان را تنها از حضرت آدم و حوا ايجاد نمود. و لازمه این سخن، ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) با یکدیگر است؛(چنانکه بیان شد) زیرا اگر آن‏ها با نژاد و همسران دیگرى غیر فرزندان آدم و حوا (ع) ازدواج کرده باشند، آوردن ضمیر«منهما ( از آن دو )» در آیه قرآن درست و دقیق نخواهد بود؛ و یا لازمه آن این بود که نژاد طرف ازدواج فرزندان آدم(ع) نیز در آیه ذکر می شد و سپس "منهما" را بیان می کرد. از اینکه منهما(از آن دو) طبق نص آیه شریفه تنها به آدم و حوا (ع) اشاره دارد. احتمال اول که هیچ نص روایی مورد استناد و اعتنای شیعی ندارد و احتمال سوم بدلیل تعارضش با آیات قرآن از گردونه بحث خارج می شوند.

موفق باشید ...@};-

عشق امامم;807673 نوشت:
سلام مجدد.

البته من گفتار مهم خودم را درهمان پست 40 بنوعی الان ویرایش و بیان نمودم اما دراینجا با توضیحات بیشتر مورد اشاره قرار میدهم.

در مورد نظریه فیکسیسم که به اعتقاد کارشناس محترم فعلا به دیدگاه قران نیز نزدیکتر میباشد باید سوال شود که :

منظور از آغاز خلقت ، اشاره به چه دورانی از خلقت بوده؟

مثلا آیا اشاره به آغاز خلقت ، آغاز خلقت انسان قبل از پیدایش بر روی زمین بوده؟{همانکه در داستان خلفت انسان در تورات و قران هم بیان شده؟}

یا منظور از این آغاز ، آغازخلقت در خود سیاره زمین بوده{که مثلا بعدها و بنا بدلایلی به این سیاره فرستاده شده ایم}

تا پاسخ کارشناس محترم:


سلام

بحث ما در باره خلقت آدم و حوا و ابوالبشر کنونی است فلذا اینکه گفتیم: قرآن بیشتر با (نظریه فیکسیسم) منطبق است مربوط به این اعتقاد است که حضرت آدم علیه السلام مستقیماً و به صورت آنی و دفعی از خاک آفریده شده است.

عشق امامم;807673 نوشت:
ملاحظه بفرمایید:
او كسي است كه شما را از خاك آفريد سپس از نطفه، بعد از علقه (خون منعقد) سپس شما را به صورت طفلي بيرون مي‏فرستد، بعد به مرحله كمال قوت مي‏رسيد، بعد از آن پير مي‏شويد، و گروهي از شما پيش از رسيدن به اين مرحله مي‏ميرند، و هدف اين است به سرآمد عمر خود برسيد و شايد تعقل كنيد (غافر ۶۷)

شما را از خاك آفريديم و به خاك بر ميگردانيم و بار ديگر از خاك خارج ميكنيم.آيه 55 سوره طه.

وخدا شما را نخست از خاک بیافرید و سپس از نطفه خلق کرد (آیه11 سوره فاطر}

آنگاه نطفه را علقه و علقه را گوشت پاره و باز آن گوشت را استخوان و سپس بر استخوان‌ها گوشت پوشاندیم و پس از آن خلقتی دیگر انشاء نمودیم>> آفرین برخدایی که بهترین آفرینندگان است (مؤمنون ۱۴)

و آیات بسیار دیگر که فقط در این آیه مقدس اشاره شده که یک سلسله مراتب منظم در کار بوده و در طی مرحله تکامل درنهایت یک انسان تبدیل به انسان گردیده و میگردد و نه آبی بی مقدار از یک حیوان تبدیل به یک انسان بعنوان اشرف مخلوقات گردد یا آبی از یک انسان به یک حیوان که این آیه خود نظریه انواع را زیر سوال برده و بلکه بنوعی این قسمت آنرا نیز رد مینماید.


آیاتی که به سیر تکاملی خلقت انسان از نطفه و علقه و ... تا انسان شدن اشاره دارد مربوط به خلق انسان های بعد از آدم و حواست و خلق آدم و حوا و خلقت عیسی (ع) طبق آیات قرآن مستثنی هستند. فلذا چنانکه گفتیم خلقت اولیه آدم و حوا طبق آیات قرآن با نظریه فکسیسم بیشتر تطابق دارد.

عشق امامم;807673 نوشت:
{البته در مورد قضیه کپی برداری و الگوبرداری و تمثیل و امثالهم هم شما و بزرگواران دینی و قرانی را برای قبول این احتمال یا یک نظریه جدید علمی ارجاع میدهم به تجقیق در محیط و اطراف خودمان و سیاره زمین که همین الانهم دور تا دور ما را موجودات کپی برداری شده زیادی فرا گرفته اند که حتی این شیوه خلقتی از خالق و افریدگار ما به خود ما انسانها که توسط خالقمان بعنوان نماینده و جانشین و اشرف مخلوقات معرفی شده ایم هم بنوعی منتقل شده که با کپی یا الگو برداری از یک شئی یا وسیله ، شئی یا وسیله بعدی را درست نموده ایم.

یامثلا در ساده ترین مثال >> از روی اتومبیل سال قبل ، اتومبیل جدیدتر و بهتر سال بعد را تولید مینماییم>>>و حتی نگاهی تحقیقی و دقیقتر در گونه های مختلف گیاهی یا حیوانی مثل سگ سانان یا گربه سانان و سایر دسته های موجودات {گیاهان و حیوانات} نیز میتواند در راه رسیدن ما به هدفمان و قبول نظریه جدید موثر گردد و همچنین با نگاهی کنجکاوانه و تحقیقی سوال نماییم که علت اینهمه تنوع تقریبا همشکل و همتراز بغیر از هدایت وراهنمایی ما انسانها جهت رسیدن به باور الگوبرداری از خالقمان چه بوده یا چه میتوانسته باشد؟}


این مطلب شما مصداق عینی تشبیه خالق به مخلوق است همانکه مشبهه و اهل تشبیه از ظاهر انسان و افعال مخلوقات برای خالق هستی بخش شبیه سازی کرده اند. عده ای برای فرار از تشبیه به دامن تعطیل افتاده اند اما عمدتاً محققان شیعی به استناد آیات قرآن (لاتدرکه الابصار) و (لیس کمثله شیء) قائل به اثبات بلاتشبیه هستند.

عشق امامم;807673 نوشت:
بنابراین سوال دوم من از جناب کارشناس محترم این خواهدبود که با درنظر گرفتن این موضوع که احتمالا منظور قران از آنی اشاره به بعد زمان و منظورقران از دفعی اشاره به تکامل انسان درزمین بصورت مجزا و جداگانه البته از سایر موجودات و مخلوقات زمینی بوده >> میتوان نظریه فیکسیسم و ترانسفورمیسم هر دو را بنوعی رد یا به شکلی دیگر اصلاح و بلکه
کاملتر نمود؟

مقصودمان از آنی و دفعی در باب خلقت آدم و حوا و انطباق نظریه فکسیسم با آیات قرآن را در پست های قبل گفتیم و بنای بر تکرار نیست، مجدداً مطالب قبلی را با دقت بیشتر مطالعه کنید.

موفق باشید ...

مشکور;807715 نوشت:

این مطلب شما مصداق عینی تشبیه خالق به مخلوق است همانکه مشبهه و اهل تشبیه از ظاهر انسان و افعال مخلوقات برای خالق هستی بخش شبیه سازی کرده اند. عده ای برای فرار از تشبیه به دامن تعطیل افتاده اند اما عمدتاً محققان شیعی به استناد آیات قرآن (لاتدرکه الابصار) و (لیس کمثله شیء) قائل به اثبات بلاتشبیه هستند.

واقعیت اینه که در واقع انسان یه کپی از گونه های قبلیه. بخشی از کدهای لازم تو نسل های گذشته و ماقبل انسان به صورت بلاستفاده توی انسان موجوده. این مطلب ناظر به این نیست که شباهت انسان و سایر گونه ها مثل شامپانزه این شباهتو ایجاب می کنه. بلکه می تونیم کد انسانو به صورت مرتبتر و بهتر داشته باشیم. این مساله تا حدی مثل ابزارسازی می مونه که از قطعاتا خودروی قبلی سعی در ساخت خودروی جدید می کنه و ما می تونیم اون قطعات رو توی خودروی جدید تشخیص بدیم.

آورورا;807293 نوشت:
سلام به شما. عرض کردم دلیلش رو دیگه

اولا شما نفرمودید نگاه جامعه غربی تبانیه؛ فرمودید بعید نیست تبانی باشه. ثانیا علومی که تکامل بر مبنای اونها اثبات می شه مثل بیوشیمی یا زیستشناسی مولکولی زمان آقای طباطبایی نسبت به الان رشد چشمگیری نداشتن. نبود داده های مربوط به این علوم و خیلی از داده های دیگه در نظرات ایشون مشهوده. به هر حال، خوب می شد اگه فرصتی بود و نظریات ایشونو از نظر منطقی و علمی جزئی تر بررسی می کردیم.


سلام و ادب@};-

اولاً بعید نیست؛ آنهم با توجه به وضعیتی که در پست 35 گفتیم یعنی چیزی در حد امکان قطعی تبانی؛ گرچه شاید اثبات آن نیاز به تحقیق میدانی وسیعی داشته باشد.

ثانیاً بر خلاف آنکه برخی موافقان نظریه تکامل سعی دارند نظریات و نتایج علوم تجربی را در برابر نگاه دینی قرار دهند (تعارض علم و دین) لازم است بگوییم؛ اصل مسأله به زمان علامه طباطبائی و یا پیش تر از ان برنمی گردد بلکه در واقع، در برخورد با مباحث علمی باید بین تئوری ها و فرضیه های علمی که هنوز به اثبات نرسیده با قوانین قطعی علوم فرق گذاشت، یک فرضیه و یا حتی نظریه علمی تا به قطعیت صددرصد نرسیده و به صورت قانون در نیامده است نمی تواند با منابع و متون دینی تعارضی ایجاد کند. همین مسأله در باره تئوری های زیست شناسی و بیوشیمی نظریه تکامل مطرح است و گستردگی نظریات این موضوع چیزی را عوض نمی کند. زیرا همه اینها هنوز در حد فرضیه و تئوری اند و چه بسا در آینده خلافش ثابت شود و یا در حد نظریاتی هستند که هنوز درستی آنها در همه مواردی که در خطابات و بیانات دینی آمده است صدق نمی کند و بنا بر این، اساساً در این دو صورت هیچ تعارض و منافاتی با خطابات قطعی شریعت وجود ندارد. بله اگر روزی درستی و قطعیت این فرضیه ها ثابت شد و با آموزه ای از آموزه های دین تعارض داشت باید به دنبال، تفسیر درست و رفع تعارض آن بود.

علاوه بر مورد فوق؛ نکته ی دیگری که در مورد نظریات علمی، باید توجه داشت اینکه در فلسفه ی علم بعضی معتقدند، نظریات علمی برگردان و نشانگر واقعیت های خارجی نیستند، بلکه بر ساخته های ذهنی انسان استوارند که به دلیل سودمندی در تحلیل و تبیین حوادث عالم مقبول افتاده است. مثلاً نظریه ی تکامل داروین سخنی در مورد اینکه به واقع انسان از میمون زاده شده است، نمی گوید بلکه فقط می گوید اگر چنین فرض کنیم، برخی از مجهولات ما درباره ی حیات انسان حل می شود. این نظریه، که در فلسفه ی علم امروز رواج دارد، ابزار انگاری نامیده می شود.(جوادی محسن و امینی علی رضا، معارف اسلامی، ج 2، ص 40.) بر این اساس برخی مدعی شده اند که تعارضی بین علم و دین نیست؛ زیرا آن چه دین می گوید واقعیت است اما آن چه علم می گوید افسانه ای مجعول است برای بهره مندی در عمل.

همچنین عده ای دیگر گفته اند: کارکرد علم به کلی با کارکرد دین متفاوت است و تعارض بین دو چیز در صورتی پدید می آید که هر دو بر موضوع واحدی وارد شوند و احکام متفاوتی در باره ی آنها داده شود(متفاوت بودن زبان علم و دین) و چنین چیزی در باره ی علم و دین وجود ندارد.(ایان بار بور، علم و دین، ص153-155.به نقل از معارف اسلامی، ج2،ص43.) با توجه به گستردگی و مستقل بودن بحث "تعارض علم و دین" و دیگر شقوق بحث، نظیر "زبان دین" و ... به همین اندازه بسنده می کنیم و از تفصیل آن پرهیز می کنیم.

نتیجه آنکه پیشرفتهای حاصله در علوم زیستی و بیوشیمی مرتبط با نظریه تکامل همه حاکی از گستردگی نظریات و فرضیه های غیرقطعی است و چنانکه گفتیم در صورت مطابقت با وحی و آورده های دینی که بحثی نیست و در صورت تعارض، این آورده های دینی هستند که بدلیل قطعیت، معصومانه بودن و حجیتی که دارند بر نظرات علمی ترجیح داده می شوند.

موفق باشید ...@};-

موضوع قفل شده است