** تأثیر روشنفکران دینی بر مذهب شیعه **

تب‌های اولیه

138 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

bina88;79690 نوشت:
بله دقیقا. ولی روشنفکری دینی با تزریق سم به دین تفاوت دارد. عده ای آمدند با عنوان روشنفکر دینی خود را معرفی کردند ( امثال سروش و که و که) روشنفکری در مذهب و جامعه اسلامی بمعنای تجدد در احکم اصیل نیست. در جامعه اسلامی میتوان پیشرفت و نوآوری مطابق با احکام دینی داشته باشیم و نو آوریهای سودمند را بپذیریم و این بدان معنا نیست که دین را هم نو کنیم. اینها دو موضوع کاملا جداست. حتی لازمه پیشرفت در جامعه اسلامی اصالت گرائی دینی است. در فرعیات بحث جداست. حال هرگسی بیاید دین را برضد اصالتها بخواهد او یک منحرف است روشنفکر دینی نیست. روشنفکری دینی و تضاد با بدعت

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

البته این مطالب شما تا حدود 6 سال قبل همینطور بود که میگویید . یعنی روشنفکر دینی = با تزریق سم و بدعت در دین و اصول گرایی = با اصالت و احیا ی دین

اما اکنون اصل بر تجزیه وتحلیل مطلب (روشنفکری دینی وتفکیک خوب وبد از میان آنها است) .

اکنون امام بزرگوار و شهید مطهری و شهید بهشتی و دکتر مفتح و ...... را در کنار دکتر شریعتی ودکتر سروش وجلال آل احمدو ..... روشنفکر دینی معرفی میکنند .

نه این که بگوییم این گروه خوبند یا این گروه خوب نیستند . میخواهیم تعریفی از روشنفکر دینی به دست آوریم که به معنای بدعت در دین ویا تزریق عقاید مخالف دین نباشد .
تعریفی که جامع تعریف اصول اسلام به زبان نسل امروز باشد .
کاری را که امام (ره) در زمان خود انجام داد .با زبان نسل خود اسلام را متخصصانه به روز توضیح داد . کاری که شهید مطهری انجام داد اصول اسلام را با واژگانی نو برجوانان و کودکان عصر خود ارایه داد . وکار ی که دکتر شریعتی در این مورد قصد انجام آنرا خالصانه داشت اما چرا مورد نقد و گاها" اعتراض قرار گرفت ؟ و اکنون این اعتراضات ملایم تر شده وبه تأیید ضمنی تبدیل میشود ؟ وکار ی که امثال دکتر سروش انجام دادند وباعث بدعت گزاری در دین با نام عرفانهایی شدند که امروزه به نام عرفانهای افراطی و گامهایی جلوتر از پیامبر (ص) خود نمایی میکند که زیانهای جبران ناپذیری به نسل جوان بخصوص قشر دانشگاهی وارد کرده .

بزرگوار بنده به همین دلیل در چند پست گذشته دکتر شریعتی را به عنوان حد انشقاق این دو گروه که با نام روشنفکران دینی در عصر ما معروف هستند انتخاب کردم .

در ضمن تحقیقات جامعی این دو قشر را از یکدیکر تفکیک و حد واسط آن را دکتر علی شریعتی قرار دادیم زیرا:
نسل جوان ما امروزه بر سر دو راهی حقیقت این مطالب حیران مانده .

اصول گرایی دینی یعنی عقب ماندگی!!!!؟؟؟ روشنفکری دینی یعنی بدعت!!!!؟؟؟ پس دین برای جامعه ی امروز من یعنی!!!؟؟؟

یکی از دانشجویان بنده از عموی خود نقل میکرد که در خارج از ایران جوانان ما را که گاها" در مضیقه ی مالی ویا در خلاء احساسی قرار میگیرند با وعده های تأمین به سمت دین مسیحیت دعوت میکنند . ایشان می گفت در یکی از همین کشورها عموی من دچار مضیقه ی شدید مالی قرار گرفت وبا هدایت دوستان به یکی از این کلیساها رفت تا ضمن اعلام تعویض دین به مسیحیت از امکانات مالی این امر برخوردار شود .

به او گفته بودند که باید غسل تعمید شود تا به آیین مسیحیت در آید . نقل میکرد که من را با آب سرد غسل تعمید دادند ومن هم از شدت سرما وطبق آموخته هایم از صمیم قلب برای اینکه بتوانم سردی آب را تحمل کنم مرتبا " صلوات میفرستادم !!!
و این در میان مسلمانان آن مکان که از روی اجبار و فقر مالی تن به این کار میدادند مد شد وبه یک روشنفکری دینی!!! بدل شد(نوعی توجیه) که مسلمانان در غسل تعمید مسیحیان صلوات میفرستادند. ایشان سؤال میکرد که با این وجود عموی من اکنون شرعا" مسلمان است یا مسیحی؟
بعد از مدتی مسئولان متوجه شدند وتوجیهاتی را از زبان برخی افراد وجیه الظاهر مسلمان بر این مطلب قرار دادند !!! که ما افراد عامی واقعا" کم مانده بود شاخ در بیاوریم .

..................................................................................... حق یارتان :roz:..........................................................................

••ostad••;79703 نوشت:
اصول گرایی دینی یعنی عقب ماندگی!!!!؟؟؟ روشنفکری دینی یعنی بدعت!!!!؟؟؟ پس دین برای جامعه ی امروز من یعنی!!!؟؟؟

سلام علیکم جمیعا

تبعا تعاریف ما با تعاریف ایادی شیطان باید فرق کند.

ولی صدای آنها در این قرون اخیر بسیار رساتر و بلندتر بوده و دلیل عمده این مسئله در شناخت دقیق آنها از ما و ضعف شناخت ما از آنها نهفته.

آنقدر آنها ما را خوب شناخته اند و توانسته اند معیارهای خود را به ما دیکته کنند که حتی ما به خود جرات سوال را نمیدهیم و این عجیب است.
از بیرون آنها و از داخل ایادی آنها یا طبف احمق و جاهل که شده اند دوست نادان.

این مطلب که در مورد دوستتان فرمودید در ایران هم جریان دارد . ترویج کلیساهای خانگی و دعوت زاغه نشینان و فقرای شیراز را همه میدانند.

فقر مادی و فقر دینی یکجا هر کاری از دستش بر می آید.

آنها حتی همجنس بازی را باعنوانهای تیز هوشی و دگر اندیشی - و بنوعی تکامل در عفاید بخورد جامعه جوان و حتی تحصیلکرده ما داده اند و کسی هم نیامد تفکرات آنها را با دلایل علمی و منطقی زیر سوال ببرد چراکه با اینها آشنا نیستیم.

در همین سایت و سایت گفتمان دینی 2 مورد از توجیهات آنها کاملا بیان شد ولی آیا کسی آمد در مورد توجیهات آنها تحقیق کند تا ابزار و سلاح آنها را بشناسد و معرفی کند .

دین زدگی هم روش

حال روشنفکری دینی هم تعریفی ممزوج با غرب زدگی و خودباختگی غربی و تبلیغ برتری غرب پیدا کرده !!
( منظور از غرب متریالیسم و بالاخص کابالایسم است )

این عادلانه نیست و اینطور نمیتوان دوست را از دشمن جدا کرد.

یاحق

Fagheer;79439 نوشت:
ممنون از جوابتون

شما شیعه نیستید که هی می گویید شما شیعه ها شما شیعه ها؟

کلا منطق حدیث جعلی را و جاعلان حدیث را قبول دارد یا خیر ؟یک کلمه جواب بدید بله یا خیر؟
سئوالم اینه که نهج البلاغه از کجا جمع اوری شد چطور به دست ما رسید؟
و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین
بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین
داریم دوستانه بحث می کنیم گاز بدید گاز می دم کلاهمون می ره تو هم

ممنون از حوصله و وقت شما

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

دوستان بزرگوار را دعوت به صبر وحلم در مورد موضوع مورد بحث مینمایم .
انشاءالله که همگی در زمره ی شیعیان قرار داریم واین از سوز دلمان بر نقد و شرح موضوعات دینی ومراقبت از اعتقاداتمان روشن است انشاءالله.

در مورد احادیث جعلی : شکی نیست که با شرایط فراهم شده بعد از رحلت رسول الله(ص) وسودجویی امثال ابوسفیانها و وروداسرائیلیات با تلاش کعب الاحبارها ی یهودی که در لباس مسلمانی!!!وارد این مقوله شدند و تأیید ضمنی وترویج این احادیث جعلی توسط حکومت امویان قطعا" تعدادی احادیث جعلی به محتوای احادیث واقعی وارد شده که تمییز وتشخیص انها جز با رعایت قوانین خاص از جمله عرضه ی این احادیث بر قران کریم و از جمله آشنایی با علم رجال ممکن نیست .

احادیث ضعیف نیز از طریق علم رجال و اعتبار راوی ویا راویان دارای مرتبه ویا فاقد مرتبه های متصل ، روایت قابل شناسایی میباشند .

در سایر موارد هم استاد محترم جناب سید مهدی پاسخ کافی را مرقوم فرموده اند .

در این مورد احادیث جعلی انشاءالله به زودی در اولین فراغت تاپیکی با عنوان ورود اسرائیلیات وتأثیر آن بر مذهب شیعه هم شروع خواهم کرد با یاری دوستان بزرگوار .

در ضمن جناب فقیر محترم گاز دادن خطراتی دارد شما لطف کنید آهسته برانید که با طبع دینی موافق تر است .
در پناه حق سلامتی دین و مسلمین آرزوی ما است

....................................................................... حق یارتان :roz:...............................................................................

bina88;79709 نوشت:
این عادلانه نیست و اینطور نمیتوان دوست را از دشمن جدا کرد.

جریان روشنفکری دینی در قرن اخیر

حال که مبحث بر روی جریان روشنفکری دینی است

یک بخشی از تحلیل این نوع روشنفکری در تحلیلات این روشنفکران نهفته است.

یعنی اگر بخواهیم بطور دقیق بفهمیم که روشنفکر دینی که چه کسی بوده و چه کسی روشنفکر نما بوده لازم است بر تفکرات و نقدهای آنها و تاثیرش بر جامعه اسلامی و جهت گیری مذهب بر اساس اینگونه نقدها بپردازیم.

بی شک اسطوره های روشنفکری دینی را ( البته بر اساس دانسته های ناقص بنده که اگر دوستان کاملتر میدانند سپاسگذار میشوم که بیان کنند ) لازم است از دو شخصیت بزرگ یعنی استاد علامه جلال آل احمد و استاد سید جمال الدین اسد آبادی یاد شود.
در مورد امام خمینی رحمه الله علیه نیز جناب استاد شما درست فرمودید ایشان یک تحلیلگر و یک ارائه کننده دکترین مبارزه و یک پیروز در برابر فتنه گریهای غرب بود.

سید جمال الدین تنها یک مبارز میدان جهاد اصغر نبود قلم فرسائی ایشان در بزرگترین ومشهورترین روزنامه عرب زبان در مصر چهره ای از جهان غرب را بنمایش میگذارد.
این دست روشنفکری که تحلیل دکترین و فلسفه غرب را بر اساس تفکر و دکترین اسلامی مورد تحلیل قرار میدهد از هرکسی بر نمی آید.

سن زیادی نداشتیم که فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگ با عباراتی موزون و با مفهومی عمیق مارا تحت تاثیر خود قرار داد.

در مورد خود من . تنها همین عبارات سرمشق شد تا خط فاصله منطقی ای داشته باشم و جهت صحیح را به سادگی بشناسم.
اکثیر بود . این اکثیر با عبارات زیبای استاد جریان مذهبیونرا در اوان انقلاب تحت تاثیر قرار میداد و صدای آشنای امام خمینی در چنین فضائی رساتر شد.

روشنفکران دینی بعنوان یک تحلیلگر قدرتمند برای تبئین جامعه اسلامی و تعئین حدفاصل ها تاثیر شایانی داشتند
ولی در عین حال
عده ای بودند که نام روشنفکری را جعل کردند و تنها تاثیر این حرکات را در نتیجه این افکار که امروزه به چشم می آید میتوان دید.

با اینهمه تاثیری که جریان روشنفکری دینی داشت
تنها به بدلیل تشابه اسمی در یک ردیف قرار گرفت با روشنفکران غربی ونوگرائی دینی که متعلق به جریان بهائیها و سکولارهای لائیک و ...

امروز که 30 سال از جریان انقلاب میگذرد هنوز کسی این را قابل زحمت ندانسته که بیاید جریانها را تحلیل کند و بشناساند تا فردای روزی کهنبرد نبرد عقاید است و سلاح سلاح فریب ادهان حداقل این سلاح را در دست داشته باشد.

البته تقصیری هم بر آن نیست چون خیلی از مفاهیم در سایه بی تکلفی مدفون شد اینهم روش.

یاحق

بعنوان آخرین سر تیتری که لازم است که به ان در این تاپیک اشاره کنم مبحث دو اصالت گرائی سلفیت ( وهابیت ) و روشنفکری شیعی است.

دوستان اگر هنوز در مورد اینکه روشنفکری دینی منطبق و در جهت اصالت گرائی هست شکی دارند
در مورد جنس نقدهای روشنفکرانی که تا بحال نام برده شده اشاره ای کنم تا این مطلب که روشنفکری دینی به اصالتها در اصول دین پایبندند و نوگرائی را در تنها در راستای اصالتها و در حوزه فرعیات مدهب میپذیرند جای شکی را باقی نگذارد.

در این بین عده ای در مذهب تسنن پیدا شدند که اصالت گرائی را در حد افراط گرائی خوارج مخدوش کردند.

ابتدای این حرکت شاید ظاهرا بواسطه نقدهای شخصی بنام محمدابن عبدالوهاب شکل گرفت ولی عقاید عبدالوهاب یک واکنش از پیش جهت داده انگلیسی بود. یک نوع سیاست کنترل شده ای که پس مانورهای عقیدتی و سیاسی انگلیسی انتظارش میرفت . و مشابه این حرکات و مانورهای انگلیسیرا در شورش عربها بر علیه عثمانی با کاتالیزور گری یک افسر انگلیسی بام لورنس میتوان دید.

نمیدانم اول در مورد ماهیت این فرقه صحبت کنیم یا اینکه عزیزان اطلاعات کافی دارند بریم سراغ مرام ها - معیارها و باور ها و نهایتهای متصور شده و تعریف شده در وهابیت و روشنفکری شیعی ؟

اگر میلتان به این مبحث هم نیست بفرمائید بحث را خاتمه میدهم.

سید مهدی;79534 نوشت:
کلینی حدود 800سال قبل از صفویه میزیست نه در زمان صفویه!!!!!

سلام بر سید مهدی گرامی

800 سال قبل از صفوی میشود 100 سال قبل از نبی اکرم ص و 600 سال بعد از میلاد مسیح .

مرحوم کلینی طبق رجال نجاشی و شیخ صوسی 328 هجری قمری یعنی 60 الی 70 سال بعداز وفات امام حسن عسگری فوت کرده اند و همدوره ایشان و فرزندشان مهدی موعود هستند ولی تائیدیه ای در کتب ایشان مشاهده نشده.

کتب اصول چهارگانه هم به قول شما متعلق به امام جعفر صادق نیست متعلق به شاگردان آن امام است اما آیا شاگرد همان امام است ؟
مثلا بعد از ایشان شاگردان امام موسی کاظم هم مدعی شدند و حرکتی با انگیزه جهت دهی سیاسی با نام و اعتبار شیعه آغاز کردند که مورد تائید امام رضا و امام جواد نبود.

منظور من از درج این مطالب این نیست که این کتب تضمین روائی ندارند منظور این است که آیا امکان این نیست که جایگاه دیدگاههای اجتهادی بیشتر شود و کمی از اخباری گری صرف عقب نشینی شود؟

یاحق

bina88;79729 نوشت:
جریان روشنفکری دینی در قرن اخیر

یعنی اگر بخواهیم بطور دقیق بفهمیم که روشنفکر دینی که چه کسی بوده و چه کسی روشنفکر نما بوده لازم است بر تفکرات و نقدهای آنها و تاثیرش بر جامعه اسلامی و جهت گیری مذهب بر اساس اینگونه نقدها بپردازیم.

بی شک اسطوره های روشنفکری دینی را ( البته بر اساس دانسته های ناقص بنده که اگر دوستان کاملتر میدانند سپاسگذار میشوم که بیان کنند ) لازم است از دو شخصیت بزرگ یعنی استاد علامه جلال آل احمد و استاد سید جمال الدین اسد آبادی یاد شود.
در مورد امام خمینی رحمه الله علیه نیز جناب استاد شما درست فرمودید ایشان یک تحلیلگر و یک ارائه کننده دکترین مبارزه و یک پیروز در برابر فتنه گریهای غرب بود.

سید جمال الدین تنها یک مبارز میدان جهاد اصغر نبود قلم فرسائی ایشان در بزرگترین ومشهورترین روزنامه عرب زبان در مصر چهره ای از جهان غرب را بنمایش میگذارد.
این دست روشنفکری که تحلیل دکترین و فلسفه غرب را بر اساس تفکر و دکترین اسلامی مورد تحلیل قرار میدهد از هرکسی بر نمی آید.

روشنفکران دینی بعنوان یک تحلیلگر قدرتمند برای تبئین جامعه اسلامی و تعئین حدفاصل ها تاثیر شایانی داشتند
ولی در عین حال
عده ای بودند که نام روشنفکری را جعل کردند و تنها تاثیر این حرکات را در نتیجه این افکار که امروزه به چشم می آید میتوان دید.

با اینهمه تاثیری که جریان روشنفکری دینی داشت
تنها به بدلیل تشابه اسمی در یک ردیف قرار گرفت با روشنفکران غربی ونوگرائی دینی که متعلق به جریان بهائیها و سکولارهای لائیک و ...

امروز که 30 سال از جریان انقلاب میگذرد هنوز کسی این را قابل زحمت ندانسته که بیاید جریانها را تحلیل کند و بشناساند تا فردای روزی که نبرد نبرد عقاید است و سلاح سلاح فریب ادهان حداقل این سلاح را در دست داشته باشد.

البته تقصیری هم بر آن نیست چون خیلی از مفاهیم در سایه بی تکلفی مدفون شد اینهم روش.

یاحق

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار دقیقا" قصد بنده هم رسیدن به همان مطلبی است که شما مرقوم فرمودید . ابتدا میخواهیم ببینیم که روشنفکر کیست ؟ وروشنفکر دینی کیست؟اگر به ابتدای تاپیک مراجعه کنید بنده هم بحث را باهمین مطالب آغاز کردم .اگر بتوانیم مقدمه را تکمیل کنیم انشاءالله مفصلا" به نقد عقاید مدعیان و موجهان این عرصه هم خواهیم پرداخت که قطعا" نام افراد بسیاری در این لیست قرار خواهد گرفت .

در مورد جریانهای روشنفکری با نام بهاییت و.... هم در پست پنجم توضیح دادهام . اگر دوستان کمی آرامش را به دست آورده اند از این به بعد ابتدا بپردازیم به نقد روشنفکری و وجاهت روشنفکری دینی در محافل علمی وتخصصی وعرف اجتماعی وتاثیر این نظرات بر جریان عمومی اخلاق ومذهب در جوامع معاصر شیعی .


............................................................ حق یارتان :roz:.....................................................................

fagheer;78817 نوشت:
يک سئوال که اينجا براي من مطرح مي شود اين است که آيا روشنفکران با اصل اسلام مشکل دارند و سعي در تبيين مي کنند يا با رفتار مسلمانان و برداشتهاي انها از اسلام؟

سوال خوبی است!

دکتر عبدالکریم سروش مناقشه برانگیزترین روشنفکر دینی بعد از انقلاب اسلامی در سلسله ی احیاگران (مجموعه ی سخنرانی درباره ی متفکران دینی معاصر) می فرماید:
متفکرین و مصلحین دینی دو نوع هستند؛ یکی اینکه کارشون با مسلمانان هست مثل شهید مطهری و یکی که با نوع انتقال آموزه های دینی مشکل دارند، مثلاً مهندس بازرگان .. البته بعضی ها هم کمی این سو و کمی آن سو هستند!
من خودم دکتر سروش رو جز نوع دوم می دونم .. اگر چه همیشه نوع دومی ها تکفیر شدند ولی به نظرم اگر مجال ابراز نظر داشتند موفق تر بودند !

fagheer;79236 نوشت:
غزالی یک سنی متعصب بود !!!

حافظ و مولانا هم سنی مذهب بودند .. در ضمن غزالی متعصب نبود خائف بود .. بر عکس مولانا که عاشق بود !!! برای اطلاعات بیشتر سخنرانی تصوف عشقی از دکتر سروش رو گوش بدید !

fagheer;79267 نوشت:

کسي که وارد دريايي عميق به قصد يافتن گوهر مي گردد بايد شنا بلد باشد يا حداقل همراه يک نجات غريق باشد يا حداقل يک وسيله داشته باشد که اگر خواست غرق شود نجات پيدا کند.يک سري اصول در دين ما بلاشک است اگر بخواهيم در ان وارد و غوث کنيم بايد اولا اطلاعات کافي داشته باشيم و ثانيا اين غوث تحت نظر کسي باشد که اگر خواستيم به نقاط ممنوعه وارد شويم جلوي ما را بگيرد شما نمي توانيد به درون گرداب برويد و اعتراض کنيد که چرا رفتن درون گرداب ممنوع است پرواضح است که ورود به گرداب برابر است با غرق شدن.

خُنُک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش // بنماند هیچش الـّا هوس قمار دیگر
از نظر بنده ی حقیر این غرق شدن و این سرگردانی عین ایمان است !
حافظ را که قبول دارید:
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد // وای اگر از پس امروز بود فردایی

Fagheer;79439 نوشت:

و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین
بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین

از کجای این آیه برداشت کردید که امام زمان شیطان را می کشد ؟ غیبت صغری و کبری را چگونه برداشت کردید ؟؟ به هر شکلی بخواهیم این آیه را تفسیر کنیم نظر سنی ها درست تر میشود :Ealam::Gig:؟؟؟

Fagheer;78996 نوشت:

((((([=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نویسنده «جزوه» نظر به غرور بی حد و نهایتش –همان طور که خاصیت هر مغروری است- عقده ندانستن علوم اسلامی از فلسفه، کلام، فقه، عرفان و غیره دارد و با دو نمود روانی، عقده خود را اشکار می کند؛ یکی آنکه هی مرتب اسما و عناوین را از قبیل مشبّهه، مجسّمه، وحدت وجود، کثرت وجود، حلولیّه، غنوصیّه، انوار اسفهبدیّه، و غیره تکرار می کند به علامت اینکه ما هم اهل بخیّه ایم و از طرف دیگر به شدت آن را نفی می کند و بی ارزش می خواند، در صورتی که اگر دچار چنین غرور و خودبزرگ بینی نبود، مانند هر جاهل بی خبر دیگر، نه مدعی می شد و نه انکار می کرد. ایشان برای اینکه بچه ها باور کنند که ایشان هم اهل بخیّه اند و همه را می دانند، سرفصل ها و رشته ها و فرقه ها را نام می برند برای آنکه خدای ناخواسته کسی توقع زیادتری نداشته باشد و کتابی را جلوی ایشان نگذارد که بسم الله این نیم صفحه را از فلان کتاب معنی بفرمایید، می فرمایند ولی همه این ها حالات واهی است و یک ذره معنا ندارد، نه این که معنا دارد و من نمی فهمم».
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]استاد مطهری و روشنفکران، ص42


استاد مطهری بسیار انسان تندرو و تندخویی در نظر دادن بوده !
می تونید برید کتاب احیا تفکر اسلامی و نهضت های اسلامی در 100 سال اخیر رو مطالعه بکنید ، تفاوت نظر ایشان درباره ی علامه اقبال لاهوری رو متوجه میشید. نظراتشون درباره ی یهودیان .. ایشون در اون سخنرانی معروفشون درباره ی چهارشنبه سوری با صراحت بنده را "احمق" خطاب می کنند !!!

ehsan24;80507 نوشت:

استاد مطهری بسیار انسان تندرو و تندخویی در نظر دادن بوده !
می تونید برید کتاب احیا تفکر اسلامی و نهضت های اسلامی در 100 سال اخیر رو مطالعه بکنید ، تفاوت نظر ایشان درباره ی علامه اقبال لاهوری رو متوجه میشید. نظراتشون درباره ی یهودیان .. ایشون در اون سخنرانی معروفشون درباره ی چهارشنبه سوری با صراحت بنده را "احمق" خطاب می کنند !!!

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

از اصول تاثیر گزاری افکار نظریه پردازان وتحلیلگرایان اجتماعی
این است که:
الف ) از اجتماع تاثیر بگیرند وخود را با جو محیط زمان خود همراه سازند که به این گروه در اصطلاح حزب باد میگویند .اینان فقط صدای رسای خواسته های جمع هستند . وفقط گه گاهی جریان را در مقابل تند بادها مختصر هدایتی میکنند . از موضع ضعف اقدام میکنند ومعمولا" مؤثر در جریانات اجتماعی نیستند .

ب) بر اجتماع تاثیر بگذارند .خود نظریه بدهند و خود نیز با هنر هایی که دارند این نظریه ها را میان مردم رواج دهند وتبلیغ کنند .این گروه حتما" باید در یکی از شاخه های علوم انسانی مهارت داشته باشند
. در یکی از علوم به تخصص رسیده باشند .
این گروه بنا بر ضرورت باید بر جو محیط خود احاطه ی کامل داشته وهدایت افکار جامعه را به شکل انحصاری در محدوده ی تخصص خود در دست داشته باشند .
واز آن جا که هر یک از فیلسوفان و نظریه پردازان خود را در زمینه ینظریه ی خود (حداقل در زمان خود ومقتضیات آن ) اکمل عصر خود
ومحق ترین میدانند با تمام قوا سعی در ترویج این نظریات و دفاع از این نظریات میکنند .
ومعمولا" در مقابل موج نظریات دیگر که مغایر وگاها" موافق ضمنی
نظریات ایشان هم هست جبهه گیری میکنند .
ود این میان این جامعه است که با انتخاب و تبلیغ نظریه ها موضع قوت وضعف را برای این نظریه پردازان را تعریف میکند .
در مورد شهید مطهری نیز همین مسئله صدق میکند .ایشان روشنفکر معتدل بودند .البته در نظریه ها !!! واما در موضع گیری ناچارا" تابع جو محیط انقلابی و تند رو ی اجتماعی زمان خود بودند .
ودفاع از نظریات خود را در آن زمان با این شیوه انجام میدانند .ونظر شخصی بنده این است اکه قطعا" ایشان میدانسته که آینده این روش ایشان را درک میکنند و در تجزیه وتحلیل های خود آرمانهای این شهید بزرگوار که دفاع از حملات تند مخالفان به اعتقادات اصیل بوده را مد نظر قرار میدهند .
بزرگواران دقت بفرمایند که جو احساسی ودوآتشه ی زمان این شهید گرانقدر یک متخصص روشنفکراحساسی دوآتشه را میپذیرفت
واین فقط با قرار گرفتن در متن حادثه قابل لمس است .البته بنده در آن زمان نوجوانی بسیار کم سن بودم امابه هر حال درک حوادث آن زمان را تا حدی دارم . واین که استاد مطهری ناچار از اتخاذ این روش ها بودند تا با اجتماع همراه شده و از اصل به صورت مقبول جامعه دفاع کند . وجریانهای مورد ظن را از اصل دور نگاه دارند تا بعد در محیط آرام تر اندیشمندان زمان برای آنها تصمیم بگیرند و هدف گزاری مطابق با اصول اعتقادات را دنبال کنند . همین وظیفه ی امروز دانشمندان دینی وصاحب نظران اجتماعی ما :Gol:

............................................................................... حق یارتان :roz:...........................................................................

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

در دوران مشروطیت جریان روشنفکری دینی به دو شاخه ی معتدل و تندرو تقسیم شد .

گروه اول افرادی بودند که میخواستند دین را از منظر متجدد مأبانه غرب مورد تجزیه وتحلیل قرار دهند .
یعنی مقداری از صفات نیک تفکر متحول ومتجدد غرب از جمله فرانسه که دم از پرچمداری آزادی های مشروع می زد و مقداری از شرع که با این تفکرات تا حدی در ظاهر قرابت ونزدیکی داشت.
ودر صدد تلاش برای ساختن معجونی که این دو تفکر را به هم نزدیک کند .
قصد وهدف نیز حداقل در ظاهر خیر بود وبه نفع قشر جوان که هم بتواند از افکار تجدد گرایی بهره ببرد وهم در کنار این تجدد گرایی از دین غافل نباشد !!!
اما این مقوله با توجه به این مطلب که جنس این دونظریه و دو تفکر متضاد و در اکثر موارد متناقض بود بسیار اتفاق میافتاد که جامه ای میشد با وصله های ناجور و نا همگون که نه بر تن متدینان مینشست ونه بر تن متجددان !!!
لذا هر گروه با توجه به دیدگاههای خاص خود در مقابل این تن پوش پر وصله بنا به موقعیت ؛ جبهه گیری های خاص خود را داشتند که گاها" این جبهه گیری ها از طرف متفکران ومتخصصان هر کدام از گروهها به تعصب و تند روی ختم میشد .

در این میانه اندک افرادی توانستند تعریفی مختصر از تجدد را با دین همراه کنند .
البته این همراه نمودن هنوز برای هر کدام از گروهها گرایش گاها" افراطی به سمت مورد تخصص خودشان داشت.
از متجددانی که رنگ تجدد قرن بیستم در آنها نسبت به تجدد دین بیشتر بود یکی همین دکتر علی شریعتی بود که با ظاهری متجدد مآب غربی تلاش در تعریف دین به زبان و ادبیات جدید را داشت .

این هردو مورد برای نسل متعصب و جوان آن روز یعنی پرچمداری کفر در پوشش الفاظ به ظاهر دینی .
وکمتر کسی در آن زمان به عمق مطالب نقل شده از طرف این دانشمند توجه وعنایت میکرد .
نه اینکه منظور این باشد که مطالب دکتر شریعتی کاملا" بر حق بودیا بر عکس مطالب او کاملا" ناحق بود .
خیر منظور این است که شوک الفاظ دینی را از زبان یک کت و شلوار پوشیده ی کراوات زده ی دانشگاه رفته ی غرب زندگی کرده ؛راشنیدن برای بسیاری از افراد سطحی نگر وهمچنین افراد متعصب مانع از دقت در صحت گفتار ایشان میشد .
برای افراد عامی سطحی نگر ؛ این قشر کفرشان مسلم بود و لعنشان واجب . چرا که کت و شلوار فرنگی و صورت تراشیده و کراوات با شعائر دینی منافات داشت و استفاده کننده از آنها در حکم یک فرد بی نماز قرتی بود ولا غیر !!!
برای افراد متعصب که در دین هم گاها" متخصص بودند این یک توهین آشکار به لباس مقدس روحانیت بود و ظواهر اسلامی را به زیر سؤال می برد واز دید ایشان اول باید این نقیصه پاسخ داده میشد واین توهین مرتفع می شد سپس به مسئله ی صحت ویا سقم مطالب پرداخته می شد .و البته هرگاه هم که مطالب ایشان نقد میشد با توجه به همان مطلب ظاهر ضد ارزشی مطالب شان نقد میشد ومطالب در حقیقت تحت تأثیر ظاهر ایشان مورد نقد قرار می گرفت نه با عنوان مطالب عمیق ونویی که باید مورد تبادل تخصص دو طرف قرار گیرد .و این دقیقا" یک جبهه گیری متعصبانه بود که مانع از رشد و شکوفایی روشنفکری دینی در مسیر طبیعی و واقعی خود می شد .
قشر روشنفکر متحیر و مترصد بود و نامطمئن از جایگاه خود و قشر متعصب سنت گرا تخصص دین را در انحصار حوزه و برازنده ی لباس روحانی (لباس فکری و جسمی ) می دانست وخارج از این محدوده را تجاوز به حریم دین می انگاشت . ومتجاوز را مستحق مکافت طرد شدن!!!

................................................................................ حق یارتان :roz:.......................................................................................

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بعد از دوران مشروطه یعنی در زمان اولین جوانه های انقلاباسلامی تعدادی از روحانیها نیز به تحول فکری رسیدند که این تحول فکری را بیشتر میتوان خوش فکری دینی نامید تا روشنفکری دینی !

ایشان با تغییر در ادبیات بیانی و نوشتاری همان مطالب مطروحه ی قدیم حوزوی را بدون آنکه ترکیب ویا تزریقی به آنها انجام شده باشد به ادبیات مدرن تغییر دادند .

البته این خود نبوغی بسیار را می طلبید و تعمق وژرف نگری ویژه ای را لازم داشت که پرچمدار این گروه شهید مطهری بود .

مو قعیت تفکر و تألیفات این دانشمند روحانی ومتخصص از دو سو قابل بررسی و دقت نظر است .
1- ایشان بیشترمطالب دینی را با تبحر به ساده ترین شکل عامیانه
بیان کردند به طوری که مقدمات فلسفه وعرفان وکلام را در خلاصه ترین مطالب با حفظ درون مایه ی هریک برای نسل آن روز بیان کردند .
که این مطلب خود دو پیامد داشت :
اول: این که گروهی خود را با مطالعه ی این مطالب فیلسوف و عارف ومتکلم فرض کردند و با فهم این مقدمات روان بیان شده مستحق ابراز نظرها و مداخله ی در حوزه ی این عناوین دانستند که عده یانها پس از انقلاب کم هم نیست .که صد البته به دلیل عدم تخصص نظرات آنها به شکست انجامید .در حالی که برخی از ایشان القاب دکتر ویا مهندس را هم یدک داشتند .اما مهم عدم تخصص ایشان در باب مسایل مورد نظر(عرفان -فلسفه - کلام ) بود .

دوم : کودکان با خواندن مطالب کتابهایی مانند داستان راستان با توجه به توجیه نشدن ایشان در این باب زندگی ائمه(ع) را در حد تفکر کودکانه ی خود با داستانهای عامیانه در یک سطح دریافت کردند و با خواندن داستانهایی مثل عروسک سخنگو و .... قایل به تفاوت میان این دو نشدند ویکسره همه را افسانه و حاصل تخیل نویسنده پنداشتند واین به علت زمینه ی فکری کودکان از کلمه ی داستان بود .
به گونه ای که در این نسل که در دهه ی گذشته وارد دانشگاه شدند .بسیاری از آثار زندگی معصومین را با اعتقاد به افسانه وداستان بودن و خرافات و حداقل نخ نما شده تعبیر میکردند .

البته از این دومقوله که بگذریم شهید مطهری در باب تخصصی خودشان بسیار نبوغ به خرج داده وکتابهای تخصصی را عالی و پر محتوا نگارش کردند .

2- از دیر باز معمولا" خوشفکر ترین و عالم ترین فقها به درجه ی ولایت جامعه انتخاب شده ومورد تایید قرار می گرفتند .

مرحوم بروجردی و امام خمینی از نمونه های بارز این قشر هستند .
تایید امام که اعلم فقها و مجتهدان زمان بودند بر نوشته های شهید مطهری خود یکی دیگر از عوامل برجسته شدن این مطالب بود .

البته با توجه به موقعیت زمانی و دغدغه های تحولات اجتماعی آن روزگار فرصتی برای تفکیک و یا شاید اظهار نظرمتخصصان امور آموزش ابتدایی و هدفمند ساختن مطالعه ی این کتابها برای قشر کودک ونوجوان با دید وسیع تر ؛ پیامد بالا در نسل جوان دهه ی هفتادآغاز شد .
همچنین به دلایل همان دغدغه ها افرادی توانستند از خلاءهای موجود نظری و نظارتی استفاده کنند و خود را عارف! وفیلسوف ومتفکر متکلم! به جامعه معرفی کنند و نتیجه همان شد که در دانشگاهها تبلیغ عرفانها ی کاذب (حتی با استفاده از قرصهای روان گردان ) و ادعاهای پوچ آن هم در بوغ وکرنا به عنوان عارفان روشنفکر پرداختند که امروزه از ترس انتقادها و باز خواستها جلای وطن را پیشه کرده اند .

بعد از چهره ی تایید شده و موجه شهید مطهری دو چهره ی برجسته ی دیگر در این مقوله(خوش فکری دینی) مطرح است شهید دکتر مفتح و شهید دکتر بهشتی !

راستی چه ارتباطی میان تفکرات این عالمان دانشمند ( مطهری - دکتر بهشتی - دکتر مفتح - دکتر شریعتی ) جدا از نقدهای آزمون و خطا ی ایشان و ترور این متفکران می توان یافت ؟؟؟

............................................................................. حق یارتان :roz:............................................................................

••ostad••;86132 نوشت:
خیر منظور این است که شوک الفاظ دینی را از زبان یک کت و شلوار پوشیده ی کراوات زده ی دانشگاه رفته ی غرب زندگی کرده ؛راشنیدن برای بسیاری از افراد سطحی نگر وهمچنین افراد متعصب مانع از دقت در صحت گفتار ایشان میشد .

کمی تند رفتید جناب استاد
شریعتی در بسیاری از اثارش مقدسات را اشکارا مورد هجوم قرار می داد واقعا چه لزومی دارد که هرکس که جامه روشنفکری می پوشد به جای دوستی با دین بلافاصله چهره نقد به خود می گیرد؟
ایا روشنفکری فقط نقد دین است و بس؟

سلام بر بقیةالله العظم ومنتظرانش

بزرگوار بنده از جناب بینا هم خواستم تا تمام شدن مطالب تحقیقی تأمل بفرمایند .

باور کنید تعصب وعجله عواقب بدتر از عملکرد برخی از روشنفکران دارد . آنچه را در این مقاله میآورم مطالبی به دور از نظرات شخصی خودم است وفقط مطالب را با توجه به مستندات و واقعیات وآمارو وقایع اجتماعی بررسی میکنم .

بزرگوار به کتاب سال سوم دبیر ستان مراجعه فرمایید و مطالبی را که در مورد دکتر شریعتی نوشته اند و به دانش آموزان نوجوان آموزش میدهند را بخوانید .
اگر در ان حد که شما میگویید ایشان نظرات مخرب دارند پس چرا اموزش وپرورشی که تمام موضوعات ومطالب را با دقت بررسی میکند یک عنوان کتاب درسی را به ایشان اختصاص داده ؟ البته بنده خودم هیچ تعصبی در باره ی هیچکدام از این نظریه پردازان ندارم وفقط بی طرفانه مطالب واقع را نقد میکنم .
متاسفانه با عجله کردن سبب میشویم که مطالب نیمه کاره رها شده وارزش مطالب سایت زیر سؤال برود .کمی حلم و واقعیت نگری در این موارد بد نیست .

موفق و سلامت باشید .

......................................................................... حق یارتان :roz:.............................................................................

متشکرم

در همان کتب که فرمودید انحرافات دینی به چشم می خورد که مغز انسان سوت می کشد
خودتان هم می دانید که این به دلیل عدم نظارت است
متن را خواندید خودتان محض اطلاع تاملی بفرمایید بعد قضاوت کنید
متشکرم

Fagheer;79561 نوشت:
این مورد عجیبترین چیزی است که بنده تا حالا شنیده ام شما برای من بی سواد توضیح دهید جناب سید مهدی


سلام علیکم یا اهل الحق

نمیدانم بالاخره استاد گرامی بالاخره توانستند مقاله رو درج کنند یا خیر

در هر حال برای اینکه بین مطالبشان فاصله نیفتد پیشنهاد میکنم که پستها را شماره گذاری کنند و عنوان جمع بندی را هم درج نمایند تا دوستانیکه میخواهند مطالب را پیگیری کنند مطالب ایشان منفصل نیفتد.

در این فرصت مغتنم به فقر سنگ پرست پاسخ سوالش را بدهم تا شاید فرجی بشود و استاد یاد مقاله اش با دیدن تاپیک در اسکرول بیفتد.

در اصول کافی جلد 2 صفحه 463 تعداد آیات الهی را 17000 آیه ذکرکرده و بدین طریق اعلام کرده که کتاب خدا تحریف و حذف لغوی شده.

این نظر بعدها با عناوین متعدد چه از طرف مطهری و نهایتا آیت الله جوادی آملی رد شد.

ولی هرگز هیچ کس از علماء نیامدند بگوینداین حدیث جعلی است یا جعل شده است.

پاسخ سید مهدی رادر این صفحه ملاحظه بفرمایند دوستان.

لذا روایات یا ضعیف السند هستند یعنی از لحاظ عیارسنجی حوزوی بر اساس علم رجال راویان سند بهشان اعتمادی نیست.

یا قوی السند هستند یعنی راویان حدیث مطمئنند و ...

حدیث جعلی حتی با این وضوح و با این که بعدها از طرف روحانیون برجسته رد شد را شما نمیتوانید بیابید باور نمیکنید بروید این حدیث را جلوی یکیشان بگذارید بگوئید آیا این حدیث جعلی است یا خیر.

پاسخ این است : ضعیف السند

یاحق

Fagheer;78996 نوشت:

سئوال بنده اين است که مگر دکتر شريعتي چه بياناتي داشته که اين بزرگواران موضع مخالف گرفته اند؟
اگر حکايت عنب و انگور است (((منظورم طرح متفاوت ديدگاه از يک مساله واحد)) که اين سه شخصيت بزرگوار کسي نبودند که متوجه غوص مطلب نشوند
ولي سئوالي اينجا پيش مي آيد که آيا دکتر شريعتي تندروي نکرده است؟آيا دليل برانگيختن چنين عکس العمل تندي خروج ايشان از خطوط قرمز دين نبوده است؟
در کوتاه کلام چرا کسي که دم از روشنفکري مي زند حتما بايد کلماتش با کلمات واضح و مبرهن ديني تفاوت داشته باشد؟

با سلام
و تشکر از تمامی عزیزان !
جناب فقیر گرامی اول بنده !یک مقدمه خدمت شما بگویم و شاید یک قانون و ان اینکه اگر در زمان خاصی و در دوره ی خاص زمانی باید سخنی گفت که موقع طرح و زمان طرح ان سخن است اگر اذهان را متوجه مطلب دیگری کنیم که ۱۰۰ دلیلی منطقی و دینی هم داریم !اما موقع طرحش نباشه خیانت کرده ایم!!:Sham:
این مطلب را گفتم که بتوانیم مرحوم شریعتی را در زمان خودش بیشتر درک کنیم!
در اینکه مرحوم شریعتی دچار اشتباهاتی بود درست !!هرچند خود مرحوم شریعتی بارها نظر به آینده انداخته و بیشتر نظریه داده تا مطلق گویی و کسانی که با اندیشه شریعتی آشنایی درستی دارند درک این مطلب راحت تر میباشد .
اما بپردازیم به اینکه شریعتی به عنوان یک روشنفکر چه نقشی را ایفا کرد!!
روند فعالیت‌ طیف‌ اسلامگرای‌ جنبش‌ دانشجویی‌ با استفاده‌ از افكار و رهنمودهای‌ افرادی‌چون‌ مهندس‌ مهدی‌ بازرگان‌، آیت‌الله طالقانی‌، علامه‌ طباطبایی‌، آیت‌الله مطهری‌، دكتر بهشتی‌و...در طی‌ دهه‌های‌ 1320 و 1330 بستری‌ را فراهم‌ آورد كه‌ دانشجویان‌ مذهبی‌ از امواج‌سهمگین‌ اندیشه‌های‌ اروپایی‌ تا حدودی‌ رهایی‌ یابند و زمینه‌های‌ دفاع‌ علمی‌ و عقلانی‌ ازمذهب‌ به‌وجود آید.
با تقویت‌ انجمنهای‌ اسلامی‌ دانشجویان‌ در اواخر دهه‌ 1330 اوایل‌ دهه‌1340، حركت‌ و فعالیت‌ دانشجویان‌ مذهبی‌ بیشتر شد.
با آغاز نهضت‌ امام‌ خمینی‌ به‌ عنوان‌مرجع‌ مبارز، امكان‌ تكیه‌ بر یك‌ الگوی‌ مبارزه‌ سیاسی‌ برای‌ دانشجویان‌ مذهبی‌ فراهم‌ آمد، اما باوجود این‌، دانشجویان‌ مذهبی‌ در دانشگاهها همچنان‌ در اقلیت‌ بودند و اندیشه‌های‌ چپ‌ باجاذبه‌های‌ علمی‌ و انقلابی‌، موج‌ مسلط‌ بر افكار دانشجویان‌ و دانشگاهیان‌ بود و هنوز راه‌ زیادی‌باقیمانده‌ بود تا طیف‌ اسلامگرای‌ دانشگاهی‌ بتواند ضمن‌ رد اندیشه‌های‌ كمونیستی‌ و نیز رفع‌شبهات‌ حاصله‌ در خصوص‌ مواضع‌ دین‌ اسلام‌ در جنبه‌های‌ مختلف‌، ایدئولوژی‌ منسجم‌ وجدید مذهبی‌ ارائه‌ دهد تا پاسخگوی‌ نسل‌ جوان‌ باشد.
به‌ عبارتی‌ دیگر هنوز خلأ ایدئولوژی‌اسلامی‌ در دانشگاهها وجود داشت‌ و طیف‌ اسلامگرای‌ جنبش‌ دانشجویی‌ شدیداً به‌ایدئولوگهایی‌ نیاز داشت‌ كه‌ بتوانند با تفسیر جدید از مذهب‌، گره‌گشای‌ مشكلات‌ فكری‌ آنان‌باشند و امكان‌ رفع‌ برچسب‌ ارتجاع‌ از دین‌ را فراهم‌ آورند و با ارائه‌ دیدگاه‌اصولی‌ و انقلابی‌ ازدین‌، راه‌ موفقیت‌ آنان‌ را هموار كنند.:Sham:
در چنین‌ وضعی‌، در كنار رهنمودهای‌ سیاسی‌ امام‌ خمینی‌ و افكار مطرح‌ شده‌ از طرف‌مهندس‌ مهدی‌ بازرگان‌، آیت‌الله طالقانی‌، علامه‌ طباطبایی‌، دكتر بهشتی‌ و دیگران‌، ورود دو چهرة‌روشنفكر مذهبی‌ یعنی‌ دكتر علی‌ شریعتی‌ و آیت‌الله مرتضی‌ مطهری‌، به‌ ویژه‌ پس‌ از آغاز فعالیت‌در حسینیه‌ ارشاد امكان‌ تبیین‌ ایدئولوژی‌ اسلامی‌ فراهم‌ آمد.:Sham:
آثار شهید مطهری‌ آثاری‌ بود كه‌ در زمینه‌های‌ كلامی‌ و فلسفی‌ در تغییر موازنه‌ قوا دردانشگاهها به‌ شكل‌ مؤثری‌ دانشجویان‌ مذهبی‌ را تقویت‌ كرد و برای‌ آنان‌ راهگشا بود. :Sham:
شهیدمطهری‌ با درك‌ صحیحی‌ كه‌ از نیازهای‌ نسل‌ جوان‌ دانشگاهی‌ داشت‌ با زبانی‌ مناسب‌ به‌ عرضه‌مذهب‌ پرداخت‌ و تأثیر بسیار زیادی‌ در جذب‌ دانشجویان‌ داشت‌.
نقش‌ دكتر شریعتی‌ درشكستن‌ جو غالب‌ تفكر ماركسیستی‌ و جایگزین‌ كردن‌ ایدئولوژی‌ اسلامی‌ و تز بازگشت‌ به‌خویشتن‌ را باید در فاصله‌ گرفتن‌ دانشجویان‌ از ماركسیسم‌ و رو آوری‌ به‌ مذهب‌ و روحانیون‌مبارز در نظر داشت‌.
:Sham:

در سالهای‌ دهه‌ 1340 نظریات‌ ماركسیستی‌ با سخن‌ گفتن‌ از آزادی‌ و برابری‌ و در هم‌ كوبیدن‌تفكّر سرمایه‌داری‌ كه‌ از نمونه‌های‌ آن‌ حكومت‌ پادشاهی‌ ایران‌ بود، ذهن‌ دانشجویان‌ را به‌ خودجذب‌ كرده‌ بود و با شعارها و فرمولهای‌ مشخصی‌ كه‌ با زبان‌ علمی‌ از طرف‌ ماركسیستها ارائه‌می‌شد، به‌ صورت‌ تفكر مسلط‌ در دانشگاهها درآمده‌ بود.:Sham:
در این‌ سالها اندیشه‌های‌ سنتی‌ مذهبی‌نمی‌توانست‌ ذهن‌ متلاطم‌ دانشجویان‌ را سیراب‌ كند.:Sham:
تسلّط‌ ماركسیستها به‌ گونه‌ای‌ بود كه‌دانشجویان‌ را به‌ دو دسته‌ انقلابی‌ یا ارتجاعی‌ تقسیم‌ می‌كردند. انقلابی‌ یعنی‌ طرفدار ماركسیسم‌ وارتجاعی‌ یعنی‌ غیر ماركسیست‌.
فقط‌ و فقط‌ انقلابی‌ و خلقی‌ كسی‌ بود كه‌ ماركسیست‌ باشد.
مذهب‌ را افیون‌ توده‌ها می‌دانستند و اسلام‌ را دین‌ گریه‌ و عزا و...در چنین‌ فضایی‌ شهید مطهری‌و دكتر شریعتی‌ به‌ تبیین‌ و تكمیل‌ ایدئولوژی‌ اسلامی‌ پرداختند و آن‌ را چون‌ سلاحی‌ در مقابل‌ایدئولوژی‌ ماركسیسم‌ به‌ حركت‌ در آورد.:Sham:
شریعتی‌ از ایدئولوژی‌، یك‌ سلاح‌ ساخت‌ و در واقع‌ اسلام‌ را به‌ ایدئولوژی‌ آماده‌ نبرد ومبارزه‌ تبدیل‌ كرد: «چنین‌ اسلامی‌ و تشیعی‌...به‌ عنوان‌ یك‌ ایدئولوژی‌ كامل‌ و غنی‌ و مترقی‌ ونیرومند در یك‌ حزب‌...با این‌ سلاح‌ قاطع‌، نه‌ همچون‌ مذهبیهای‌ سنتی‌ كه‌ حالت‌ گریز و ترس‌ وضعف‌ دارند، بلكه‌ همچون‌ مجاهدی‌ كه‌ مطمئن‌ و مسلح‌، در جبهه‌ افكار شرق و غرب‌، حالت‌هجوم‌ و حمله‌ پیدا كند.»:Sham:
شریعتی‌ از پنجرة‌ ابوذر به‌ اسلام‌ نگاه‌ می‌كرد «من‌ اسلام‌ را یافته‌ام‌. نه‌ اسلام‌ فرهنگ‌ را كه‌ عالم‌می‌سازد، كه‌ اسلام‌ ایدئولوژی‌ را كه‌ مجاهد می‌پرورد.
نه‌ در مدرسه‌ علما و نه‌ در سنّت‌ عوام‌ كه‌ درربذة‌ ابوذر.»
شریعتی‌ در تفسیر خود از مذهب‌ اسلام‌، از مكاتب‌ و اندیشه‌های‌ متفاوت‌ استفاده‌می‌كرد و با زبان‌ روز آن‌ را به‌ دانشجویان‌ می‌داد.
تفسیری‌ كه‌ شریعتی‌ از دین‌ می‌كرد بسیاری‌ ازباورهای‌ سنّتی‌ را دگرگون‌ می‌كرد.:Sham:
وی‌ توانایی‌ دین‌ در مبارزه‌ را عین‌ خلوص‌ دین‌ می‌دانست‌ و بااستفاده‌ از مفاهیمی‌ چون‌ «شهادت‌»، «ثار»، «امامت‌»، «مسئولیت‌ شیعه‌ بودن‌» و با تفسیرشخصیتهایی‌ چون‌ «علی‌(7)»، «فاطمه‌(8)»، «زینب‌ (8)»، «حسین‌(7)»، الگوی‌ مبارزه‌و اسلام‌ انقلابی‌ را ارائه‌ می‌داد.:Sham:

سخنرانیهای‌ آتشین‌ شریعتی‌ در حسینیه‌ ارشاد و چاپ‌ برخی‌ از كتابهایش‌ محبوبیت‌ او راروزافزون‌ كرد و موجب‌ شد مراكزی‌ نظیر دانشكده‌ صنعت‌ نفت‌ آبادان‌، دانشگاه‌ ملی‌ تهران‌،دانشگاه‌ آریامهر(شریف‌)، دانشسرای‌ عالی‌ سپاه‌ دانش‌ و پلی‌تكنیك‌ تهران‌، دانشگاه‌ جندی‌شاپور و...از او برای‌ سخنرانی‌ و ارائه‌ سمینار دعوت‌ كنند و به‌ ترتیب‌ افكار انقلابی‌ شریعتی‌ درسراسر كشور پراكنده‌ شد و جنبش‌ دانشجویی‌ را به‌ خود جذب‌ كرد.:Sham:
تمایل‌ روزافزون‌ دانشجویان‌مسلمان‌ به‌ آثار دكتر شریعتی‌ و ترس‌ رژیم‌ از این‌ موضوع‌ باعث‌ شد كه‌ استفاده‌، توزیع‌ و انتشارآثار شریعتی‌ در دانشگاهها ممنوع‌ شود.
همین‌ ممنوعیت‌، توجه‌ بیشتر دانشجویان‌ را به‌ سخنرانیهاو كتب‌ وی‌ برانگیخت‌ و موج‌ تكثیر افكار و اندیشه‌های‌ دكتر شریعتی‌ را در اذهان‌ دانشجویان‌پدید آورد.
شریعتی‌ در برخورد با روحانیت‌ یك‌ موضع‌ دوگانه‌ پیدا كرد.
از یك‌ طرف‌ شدیداً باروحانیت‌ گوشه‌گیر و بی‌توّجه‌ نسبت‌ به‌ مسائل‌ جامعه‌ مخالف‌ بود و از آنها انتقاد می‌كرد و ازطرف‌ دیگر روحانیت‌ انقلابی‌ و مبارز را به‌ شدت‌ مورد تجلیل‌ قرار می‌داد.:Sham:
این‌ تفكیك‌ و تأثیر آن‌بر اذهان‌ د انشجویانی‌ كه‌ گرایش‌ عجیبی‌ به‌ دكتر شریعتی‌ داشتند و نیز حضور روحانیون‌ متفكری‌همچون‌ استاد مطهری‌، دكتر مفتح‌، دكتر بهشتی‌، علامه‌ محمدتقی‌ جعفری‌، آیت‌الله طالقانی‌، دكترباهنر، قاضی‌ طباطبایی‌ و...در دانشگاهها و محافل‌ روشنفكری‌، پیوندی‌ وثیق‌ بین‌ روحانیت‌متفكر و انقلابی‌ با دانشجویان‌ مسلمان‌ مبارز برقرار كرد.:Sham:

از طرف‌ دیگر علاوه‌ بر وجود روحانیون‌ مبارزی‌ كه‌ بعضی‌ از آنها نام‌برده‌ شدند، بخشی‌ ازطلاب‌ مبارز بودند كه‌ به‌ آثار و سخنرانیهای‌ دكتر شریعتی‌ علاقه‌مند بودند.:Sham:
حضور این‌ افراد وسخنرانیهای‌ دكتر شریعتی‌ و نیز توزیع‌ افكار وی‌، پیوند دانشجویان‌ و روحانیون‌ را بیشتر كرد. :Sham:
به‌این‌ معنا گسترش‌ روابط‌ دانشجویان‌ با روحانیون‌ و طلاب‌ مبارز از اوائل‌ دهة‌ 1350 شروع‌ شد.
پیوندی‌ كه‌ بین‌ دانشجویان‌ مسلمان‌ و روحانیت‌ مبارز به‌ وجود آمد زمینه‌ را برای‌ گرایش‌روزافزون‌ دانشجویان‌ به‌ امام‌ خمینی‌ فراهم‌ ساخت‌.:Sham:
دانشجویانی‌ كه‌ تا آن‌ زمان‌ امام‌ خمینی‌ رابه‌اندازة‌ كافی‌ نمی‌شناختند، از آن‌ پس‌ با وی‌ قرابت‌ بیشتری‌ پیدا كردند.
تا سالهای‌ دهه‌ 1350دانشجویان‌، امام‌ خمینی‌ را به‌ عنوان‌ مرجع‌ مبارز می‌شناختند كه‌ به‌ علّت‌ مبارزه‌ با رژیم‌ شاه‌ قابل‌احترام‌ بود، اما توجه‌ به‌ مذهب‌ در مبارزات‌ دانشجویان‌، بالاخص‌ پس‌ از ظهور دكتر شریعتی‌جایگاه‌ امام‌ را در بین‌ دانشجویان‌ ارتقا بخشید.
رژیم‌ شاه‌ كه‌ از نفوذ امام‌ خمینی‌ در بین‌دانشجویان‌ هراس‌ داشت‌ و از اینكه‌ پیوند آنها كیان‌ رژیم‌ را در معرض‌ خطر قرار دهد بیمناك‌ بود،تلاش‌ زیادی‌ به‌ عمل‌ آورد تا مانع‌ نفوذ امام‌ در بین‌ دانشجویان‌ شود.:Sham:
آقای‌ علی‌ عبدالعلی‌ زاده‌، از اعضای‌ فعال‌ جنبش‌ دانشجویی‌ در تبریز، به‌ این‌ موضوع‌ اشاره‌دارد كه‌ برای‌ مردمی‌ كردن‌ جنبش‌ دانشجویی‌ و رفع‌ شبهه‌ بی‌بند وباری‌ و هرزگی‌ دانشجویان‌ كه‌در ذهن‌ مردم‌ وجود داشت‌ و برای‌ سنجش‌ موقعیت‌ و آمادگی‌ مردم‌ برای‌ مبارزه‌ با رژیم‌، سیاسی‌كردن‌ جامعه‌ و بالابردن‌ ضریب‌ معنویت‌ دانشجویانی‌ كه‌ در تظاهرات‌ شركت‌ می‌جستند، تصمیم‌گرفتند كه‌ تظاهرات‌ 16 آذر 53 را به‌ شهر بكشانند.
به‌ این‌ منظور با قرار قبلی‌ محل‌ انجام‌تظاهرات‌ را بازار تبریز تعیین‌ كردند و با حضور حدود چهل‌، پنجاه‌ دانشجو با سر دادن‌ شعار«مرگ‌ بر شاه‌» و «درود بر خمینی‌» و با سایر شعارهای‌ اسلامی‌، با زبان‌ تركی‌ اقدام‌ به‌ تظاهرات‌كردند كه‌ با استقبال‌ مواجه‌ شد.:Sham:
در این‌ دوران‌ هنوز تظاهرات‌ در دانشگاه‌ چهرة‌ مذهبی‌ نگرفته‌ بودو این‌ حركت‌ برای‌ آن‌ بود تا مردم‌ بفهمند كه‌ در دانشگاه‌ هم‌ بچه‌های‌ مسلمان‌ دارند رشته‌ امور رابه‌ دست‌ می‌گیرند. تا سال‌ 51 و 52 جوّ دانشگاه‌ به‌ گونه‌ای‌ بود كه‌ هركس‌ مبارز است‌ باید چپی‌باشد، اما با قوت‌ گرفتن‌ مذهبیها اندك‌ اندك‌ شعارها، رنگ‌ و بوی‌ دیگر گرفت‌.

در طی‌ سالهای‌ 1354 به‌ بعد با توجه‌ به‌ زمینه‌های‌ گسترش‌ افكار مذهبی‌ در دانشگاهها،گرایش‌ دانشجویان‌ به‌ رهبری‌ امام‌ خمینی‌ بیشتر شد و این‌ خود معلول‌ عوامل‌ دیگری‌ نیز بود::Sham:
اولاً مبارزات‌ چریكی‌ كه‌ عمدتاً توسط‌ سازمانهایی‌ نظیر سازمان‌ فدائیان‌ خلق‌ و سازمان‌مجاهدین‌ خلق‌ انجام‌ می‌گرفت‌ به‌رغم‌ فشار زیادی‌ كه‌ به‌ رژیم‌ وارد كرد به‌ نتیجه‌ نرسید؛ زیرا این‌حركتهای‌ چریكی‌ كه‌ مورد حمایت‌ جنبش‌ دانشجویی‌ نیز بود و عمدة‌ افراد آن‌ سازمانها كه‌ ازدانشجویان‌ و فارغ‌التحصیلان‌ دانشگاهها عضوگیری‌ می‌شدند، نتوانست‌ با تودة‌ مردم‌ ارتباط‌برقرار كند.
چون‌ یا به‌ لحاظ‌ ایدئولوژیك‌، برقراری‌ ارتباط‌ با توده‌های‌ سنتی‌ و مذهبی‌ جامعه‌ممكن‌ نبود و یا شگرد مبارزة‌ آنها مورد استقبال‌ عمومی‌ نبود و از طرف‌ دیگر فعالیتهای‌ گسترده‌ساواك‌ نهایتاً باعث‌ سركوب‌ فراگیر گروههای‌ چریكی‌ شد.
یأس‌ و سرخوردگی‌ از جنگهای‌ چریكی‌ از یك‌ طرف‌ و وقوع‌ كودتای‌ درون‌ سازمانی‌كمونیستها در سازمان‌ مجاهدین‌ خلق‌ كه‌ منجر به‌ خروج‌ دانشجویان‌ مسلمان‌ از سازمان‌ مذكور ومشخص‌ شدن‌ فاصله‌ و مرز میان‌ دانشجویان‌ مسلمان‌ و كمونیست‌ شد، از طرف‌ دیگر باعث‌ شدكه‌ دانشجویان‌ به‌ این‌ نتیجه‌ برسند كه‌ برای‌ براندازی‌ رژیم‌ می‌بایست‌ به‌ توده‌های‌ مردم‌ و مشی‌پوپولیستی‌ روآورند.
ثانیاً در خارج‌ از كشور نیز ضمن‌ آنكه‌ سرخوردگی‌ از مبارزات‌ مسلحانه‌ وجود داشت‌،كنفدراسیون‌ جهانی‌ محصلین‌ و دانشجویان‌ ایرانی‌ خارج‌ از كشور، با توجه‌ به‌ اختلافهای‌ درون‌گروهی‌ به‌ فروپاشی‌ انجامید و این‌ در وضعیتی‌ بود كه‌ انجمنهای‌ اسلامی‌ دانشجویان‌ در اروپا وآمریكا و كانادا و سایر نقاط‌ با الهام‌ از افكار دكتر شریعتی‌ و با پیروی‌ از امام‌ خمینی‌ در حال‌اوج‌گیری‌ مبارزاتی‌ بودند.:Sham:
در چنین‌ وضعی‌ كه‌ سازمانهای‌ شاخص‌ مذكور كه‌ در طی‌ سالها مدعی‌رهبری‌ جنبش‌ دانشجویی‌ بودند با فروپاشی‌ و شكست‌ مواجه‌ شدند و سازمانهای‌ سیاسی‌ وعموم‌ دانشجویان‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدند كه‌ می‌بایست‌ به‌ توده‌های‌ مردم‌ روآورند و تنها كسی‌ كه‌جایگاه‌ و مقبولیت‌ كافی‌ برای‌ رهبری‌ توده‌های‌ مردم‌ را داشت‌، امام‌ خمینی‌ بود.:Sham:

www.irdc.ir

••ostad••;87144 نوشت:
در مورد دکتر شریعتی هم با توجه به تز ایشان و دکترین تلفیق دین و تجدد باید به این نکته هم توجه داشت که حالت دفاعی قشر سنت گرا بسیار طبیعی بوده .

سلام علیکم جمیعا

با سپاس از رضای گرامی بابت نقل این مقاله :Gol:

من قبل از اینکه مبحث را بخواهم ادامه بدهم مطلبی را مجددا باید تکرار کنم و آن این است که دکتر شریعتی به هیچ عنوان با تجددگرائی و تلفیق آن با مذهب موافق نبودند و دکترینی که ایشان ارائه کردند اساس و پایه اصالت گرائی دینی دارد لذا ایشاندر دو حوزه تاریخ و جامعه شناسی تحلیلی از جامعه اسلامی اصیل را مطرح میکند که این اسلام اصیل بغیر از احادیث بر اصالت کتاب - اجماع و عقل و سنت نبوی نیز پافشاری میکند.

یعنی خیلی خلاصه اینکه ایشان حوزویهائی که در برخورد با مسائل میل به نقل احادیث و اجرای احکام طبق احادیث و دوری از اجتهادی گری تا حد نهایت ممکنه دارند
را به
اجتهادی گری ای دعوت میکند که بر اساس استناد بیشتر بر کتاب سنت عقل و اجماع استوار است و
مطرح میکند که صرفا تکیه به احادیث بعنوان تنها مرجع رسیدگی تمام امور برای اداره جامعه اسلامی امری است که به مشکل خواهد انجامید.

پس از اینکه با پاسخ منفی جامعه روحانیت با این مسئله برخورد کردند فرمودند افسوس روزی خواهد رسید که بی دینی نماد روشنفکری خواهد شد..

تفکرات دکتر کاملا با تجددگرائی با عنوان تغئیر مظاهر اسلامی به هر مظهری یا غربگرائی یا توصیفاتی با این عناوین برای تجددگرائی کاملا بیگانه است.

درادامه به اصل موضوع این تاپیک بر میگردم تا مطالبی را عرض کنم که خیلی مسائل را ( با عنایت به مطالب این پست ) بازتر و روشنتر خواهد کرد

ادامه ..

** تأثیر روشنفکران دینی بر مذهب شیعه **

اگر تعریفی که از روشنفکری دینی بنده در همین تاپیک ارائه دادم عنایت کنید یا هر تعریفی که بعنوان روشنفکر دینی در ذهن داشته باشید کافی است که بتوانم این مبحث را ادامه دهم.

تاثیر روشنفکران دینی بر مذهب را باید از بعد زمانی به دو دسته قبل و بعد از انقلاب دسته بندی کرد

و خود روشنفکران دینی از بعد شخصیتی به دو دسته روحانی و غیر روحانی تقسیم کرد.

در بعد زمانی یعنی قبل از انقلاب با عنایت به اینکه حوزویها با روحیه اجتهادی میانه خوبی ندارند و اظهار نظرات صرفا بر اساس استناد بر بعضی روایات و یا رد بر اساس استناد با بعضی دیگر روایات در جامعه اشان صورت میگیرد نظرات روشنفکران دینی روحانی و غیر روحانی هیچ نقشی در تغئیر و اصلاح احکام فرعی مذهب شیعه نمیتوانسته داشته باشد و اگر هم نظرات روشنفکران دینی روحانی تاثیری داشته بسیار محدود و مشروط بوده.

ولی در بعد از انقلاب یا در جریان انقلاب که بحث شکل گیری جامعه اسلامی مطرح گردید پذیرش یا عدم پذیرش نظریات هر دو قشر منوط به گرایش سیاسی و اعتقادی آنها بود و نهایتا پس از پذیرش در بخشهائی همچون سیاست خارجی جامعه اسلامی و احکام کشورداری جامعه اسلامی بوده ونه در مورد خود مذهب شیعه و اعتقاداتش.



در این پذیرشها نظرات روشنفکران دینی روحانی با اقبال روبرو میشد و برعکس نظرات روشنفکران غیر روحانی از این گردونه دور بود. ( در بعد سیاست خارجه و کشور داری )

اگر هم نظریات سیاست داخلی و خارجی روشنفکران غیر روحانی مورد پذیرش و تائید روحانیت قرار میگرفت یا نظریات با تحلیل یک روشنفکر دینی روحانی دوباره بیان و قابل اجرا میگردید و یا اینکه بدون ذکر منبع این نظریات توسط قوات مورد استفاده قرار میگرفت.

دلیل این نوع سیاست معتبر ندانستن نظریات روشنفکران دینی غیر روحانی بوده و هست.


حتی اگر آن روشنفکر تخصصش درمورد جامعه شناسی بود و نظریاتش کاملا اسلامی بود ولی اگر با حوزه هماهنگ نباشد کاملا رد میشد.

من باب نمونه دومورد را اینجا در مورد خود دکتر که بیشتر به ایشان در این تاپیک پرداخته شده نقل میکنم :

سخنرانی دکتر علی شریعتی در مورد فلسطین و صهیونیستها و وظیفه جامعه مسلمانان خیلی قبل تر از شهید مطهری مطرح شد ولی امروز ما حتی نامی از دکتر در این مبارزه نشنیدیم.

همین موضوع بعدها توسط شهیدمطهری مطرح و بعد سیاسی خارجه ایران را در قبال صهیونیسم مشخص گردید.

درسفر حجی که شهید مطهری و شهید دکتر علی شریعتی به حج داشتند دکتر شیوع وهابیت در عربستان را در یک سخنرانی کاملا اخطار داده و تشریح کردند ولی چون ایشان یک روشنفکر دینی غیر روحانی بودند نظریات ایشان هیچگاه مورد تائید قرار نگرفت تا اینکه کارد وهابیت به استخوان جامعه اسلامی شیعه رسید.

یاحق

نهایتا اینکه

اساسا تاثیری بر روی مذهب تشیع از طرف جامعه روشنفکری مذهبی نمیتوان قائل شد یا اگر تاثیری بوده مساله ای است که هرگز جنبه اصولی و فروعی دین را در بر نمیگرفته.

به عقیده این حقیر موضوع این تاپیک به اینموضوع تغئیر جهت پیدا کند :

جریان روشنفکران مذهبی بر جامعه اسلامی چه تاثیرات و فواید و مضراتی میتواند داشته باشد

موضوع جای بیشتری برای بحث خواهد داشت و موضوعات بیشتری از جمله چگونگی شکل گیری جامعه اسلامی بر اساس ولایت فقیه و تاثیر جریان روشنفکری دینی بر آن و .. را میتوان مورد بحث و تحلیل قرار داد.

یاحق

bina88;87179 نوشت:
اساس استناد بیشتر بر کتاب سنت عقل و اجماع استوار است

منابع مشترک فقه مذاهب چهارگانه اهل سنت عبارتند از:قرآن، سنت، اجماع و قياس. برخي از مذاهب مزبور پاره‏اي منابع ديگر را نيز به اين ليست افزوده‏اند (زرقاء 1: 31 و 47/عبد الوهاب خلاف، علم اصول الفقه:22)

بسم الله الرحمن الرحیم


من یک سئوال مطرح کردم کسی جواب نداد

آیا لازمه روشنفکری تهاچم به ارزشهاست؟

یک مرور کلی بر تاریخچه روشنفکری نشان می دهد که همه انها بلااستثنا دنبال ارائه متدی نو بودند

اگر جامعه اسلامی بود بر اساس اموزه های اسلام و به نام انها سعی در تزریق عقاید خود داشتند

شما یک روشنفکر به بنده معرفی بفرمایید که گفته باشد عقاید صحیح است بلکه باید هرس شود و صره از ناصره جدا شود

خیر بلکه انها هجمه به عقاید می اوردند و جالی اینجاست که همیشه این تهاجم هم به قلب عقاید بوده است

Fagheer;87277 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم


من یک سئوال مطرح کردم کسی جواب نداد

آیا لازمه روشنفکری تهاچم به ارزشهاست؟

یک مرور کلی بر تاریخچه روشنفکری نشان می دهد که همه انها بلااستثنا دنبال ارائه متدی نو بودند

اگر جامعه اسلامی بود بر اساس اموزه های اسلام و به نام انها سعی در تزریق عقاید خود داشتند

شما یک روشنفکر به بنده معرفی بفرمایید که گفته باشد عقاید صحیح است بلکه باید هرس شود و صره از ناصره جدا شود

خیر بلکه انها هجمه به عقاید می اوردند و جالی اینجاست که همیشه این تهاجم هم به قلب عقاید بوده است

ای کاش کسانی که به بنده نسبت تعصب می دهند کمی هم به خود بنگرند

با سلام
فقیر گرامی بنده فکر میکنم که شما تفاوتی بین روشن فکر و روشن فکر دینی تمیز نمیدهید !
و تفسیر روشن فکر دینی در ذهن شما بد جا افتاده!
روشنفکر دینی آن روشنفکری است که با نگرشی پیشرفته‌تر، عمیق‌تر و دقیق‌تر بتواند فهمی از دین ارائه دهد که باعث تحول اساسی در برداشت افراد از دین یا در عملشان به مبانی دینی شود. روشنفکر دینی آن کسی است که بتواند با نظریه‌پردازی نظام دینی خود را به طور روشن در تمام دنیا معرفی کند.
اصطلاح روشنفکری مربوط به همين ده پانزده سال اخير است ولی روشنفکری دينی سابقه دارد. :Sham:
در تاريخ روشنفکری اسلامی، نخستين کسی را که با مايه های روشنفکری می شناسيم سيد جمال الدين اسدآبادی است.:Sham:
برای اينکه مشخصات روشنفکری البته در سطح ابتدايی در او وجود داشت.
شيخ محمد عبده در مصر و شاخص تر از همه اقبال لاهوری صاحب کتاب "بازسازی انديشه دينی" از اين دسته اند.
در ايران گذشته از سيد جمال الدين اسدآبادی، مايه های اوليه را می توان در روشنفکران قبل از انقلاب مشروطه ديد.

مثل شيخ هادی نجم آبادی که در ۱۳۲۰ هجری قمری، چهار سال قبل از انقلاب مشروطه فوت شد.
او کتابی دارد به نام "تحريرالعقلا". خود اين عنوان نشان دهنده آزاد کردن عقل است. او به عنوان يک عالم دين دنبال رها کردن عقل بوده است تا مسلمان ها بر اساس عقل و استدلال بتوانند دين را بپذيرند.
فصل دوم روشنفکران دينی در دهه بيست و سی، محمد نخشب، طالقانی، بازرگان و دکتر سحابی را داريم. و ....!!!....
در سالهای چهل و پنجاه هم شريعتی می آيد که سبب می شود اين تفکر در حوزه های دينی مقداری نفوذ کند.

بنابراين روشنفکری دينی مراحل و دوره های مختلفی را پشت سر گذاشته و هر دوره هم ويژگی های خودش را داشته است.:Sham:
مثلا در دهه های چهل و پنجاه، مولفه های آن عبارت بوده است از يک نوع اسلام اجتماعی و انقلابی، معطوف به تغييرات ساختاری و بنيادی رژيم سياسی، نفی سلطه استعمار و برانداختن استبداد و توسعه اجتماعی و از اين قبيل.:Sham:

بسم الله الرحمن الرحیم

رضای بزرگوار متشکرم از پاسخ روشنگرانه شما

اجازه بدهید یک مثال بزنم

یکی از تاکیدات دکتر شریعتی درباره مکتب عاشورا این است که امام حسین علیه السلام هدفش از قیام عاشورا این نبود که ما بیاییم و بر او گریه کنیم بلکه هدف این بوده که روح ازادگی و ظلم ستیزی با الگوی عاشورا در شیعیان ایجاد و تقویت شود

مطلب بالا مسئله ای است که کاملا ستودنی و اشکار است ولی سئوال این است که ایا ایشان لزوما برای نشان دادن اهمیت هدف اصلی قیام عاشورا باید گریه بر امام حسین علیه السلام را بی ارزش نمایند؟مگر نه اینکه بالغ بر صدها حدیث درباره گریه بر امام حسین علیه السلام از نواحی ذوات مقدس ائمه معصومین صادر شده است؟

به عنوان مثال در کتاب پدر مادر ما مقصریم چنان ارزشها را به زیر سئوال می برد که هر خواننده ای پس از خواندن ان به بسیاری از ارزشها بدبین می شود
حال آنکه به عنوان مثال در جریان داستان ان ف-ا-ح-شه که دکتر نقل می کند اولا که خود دکتر از اصل مطلب بی خبر بوده و نقل کوچه بازاری بیان می کند و ثانیا بنا به صحت موضوع اگر یک نفر عقیده ای اشتباه داشته باشد ایا کل ارزش باید زیر سئوال برود؟

اگر مایل بودید من داستان واقعی ان فا-حشه را نقل می کنم تا بدانید دکتر یا تعمدا یا نادانسته دچار چه اشتباه عظیمی شده است

یا حسین علیه السلام

fagheer;87277 نوشت:
من یک سئوال مطرح کردم کسی جواب نداد آیا لازمه روشنفکری تهاچم به ارزشهاست؟ یک مرور کلی بر تاریخچه روشنفکری نشان می دهد که همه انها بلااستثنا دنبال ارائه متدی نو بودند اگر جامعه اسلامی بود بر اساس اموزه های اسلام و به نام انها سعی در تزریق عقاید خود داشتند شما یک روشنفکر به بنده معرفی بفرمایید که گفته باشد عقاید صحیح است بلکه باید هرس شود و صره از ناصره جدا شود خیر بلکه انها هجمه به عقاید می اوردند و جالی اینجاست که همیشه این تهاجم هم به قلب عقاید بوده است

با سلام به دوستان خوبم

لازم به ذکر است که هر واژه اي معناي خود را دارد، و در ميان الفاظ و واژه ها، برخي جداي از معناي لغوي، بر اثر استعمال فراوان مردم (درست يا غلط) در جهت عكس و مخالف معناي وضعي به كار گرفته مي‌شوند. گاهي برخي از واژه ها بر اساس كثرت استعمال و شهرت فراوان، ديگر يادآور معناي وضعي خود نمي باشند، و كشف معناي اصلي، نيازمند لغت نامه و واژه شناسي است؛ يعني از موارد استعمال در كوچه و بازار، تا وضع لغوي و واژه ها، فرسنگ ها فاصله است. به اين گونه از استعمال هاي وارونه "مسخ واژه ها" اطلاق مي‌شود.

واژة روشنفكر و روشنفكري دچار مسخ فرهنگي گشته است، زيرا يك معناي مقدس وضعي دارد، و يك معناي بي ربط استعمالي.

معناي لغوي روشنفكري: روشنفكري از دو كلمة "روشن" و "فكر" و "ياي" نسبت تركيب شده، و مفهوم آن واضح است: فكري كه روشن است؛ نور دارد؛ تاريك نيست؛ با روشنايي ها اتصال دارد؛ يعني واقعيت ها را درك مي‌كند و واقع بين است. نيز سود و زيان خود را مي فهمد و دوست و دشمن را مي شناسد، هم چنين تاريكي و جهل را مي زدايد؛ نور مي‌دهد؛ روشنگر است و با فكر و جان روشن واقعيت ها را آن گونه كه هستند، مي نگرد و باور دارد. 1

روشنفكري به اين معني ايده آل همگان و آرزوي عارفان و پاكان است.
حضرت علي(ع) راه رسيدن به واقع بيني و روشنفكري را تقوا و پرهيزكاري معرفي مي‌فرمايد: "كسي كه تقوا پيشه كند، و از خدا بترسد، خدا او را از فتنه ها رهايي داده، و نوري در دل تاريكي ها به او مي بخشد". 2
معناي اصطلاحي روشنفكري ديني: آن چه كه از سخنان روشنفكران ديني بر مي آيد و نيز از نقد هاي نوشته شده بر اين ها به دست مي آيد، اين است: روشنفكران ديني كساني هستند كه از مسايل علمي و فرهنگي نو و تازه جهان متأثر شده و باور هاي ديني را مطابق علم و فرهنگ روز تفسير مي كنند، و اين مي‌تواند خطري باشد كه متوجه مسايل و فرهنگ ديني شود و آموزه‌هاي ديني را وارونه تفسير كند. آيا همه چيز مي‌تواند با دانش هاي جديد تحليل و تفسير شود؟ آيا مسايل ديني كه بسياري خارج از حوزة علوم تجربي است، مي‌تواند با علوم تجربي تفسير شود؟ حتي آيا عقل انساني قادر است همة مسايل را تحليل كند و به واقعيات و حقايق عالَم هستي و عالَم انساني راه يابد؟ اين راه در نهايت چيزي جز حذف دين و قوانين و آموزه هاي ديني نيست. روشنفكران امروزي بر اساس مباني تفكر غرب در جهان امروز مانند اومانيسم (انسان گرايي) و علم زدگي و عقل گرايي محض، در مورد مسايل و آموزه هاي ديني مي انديشند و در نهايت به حذف دين، يا التقاط مي رسند.

شهيد مطهري از اين قبيل روشنفكران به عنوان روشنفكر مآب ها، ياد كرده است. او در جايي مي‌گويد:‌ در عصر ما مخالفت با تفكر و تعمق در مسايل ماوراء الطبيعي رنگ جديدي به خود گرفته است: رنگ فلسفه حسي. در جهان اسلام سابقة موج مخالفت با هر گونه تفكر و تعمق از طرف اهل حديث از يك طرف، موفقيت هاي پي در پي روش حسي در شناخت طبيعت از طرف ديگر، و دشواري تعمق و حل مسايل فلسفي از جانب سوم، گروهي از نويسندگان مسلمان را سخت به هيجان آورد، و موجب پيدايش يك نظريه تلفيقي در ميان آن‌ها شد، مبني بر اين كه الهيات قابل تحقيق است، ولي در الهيات نيز منحصراً لازم است از روش حسي و تجربي كه براي شناخت طبيعت مورد استفاده قرار مي گيرد، استفاده كرد. مي‌گويند قرآن راه شناخت خداوند را منحصراً مطالعه طبيعت با روش حسي دانسته است. مؤلف دانشمند كتاب "راه طي شده" (مرحوم مهندس مهدي بازرگان) معتقد است راه خداشناسي منحصراً همان راه حس و طبيعت است... حقيقت اين است: راهي كه مؤلف دانشمند راه طي شده با كمال صفا و خلوص نيت طي كرده است، آن چنان بيراهه رفته است كه مجالي براي استدلال از راه "نظام‌غايي" كه دانشمندان به اقتباس از قرآن مجيد آن را راه "اتقان صنع" اصطلاح كرده اند نمي گذارد.(3)

1 - محمد دشتي، مذهب روشنفکري ، ص 13.
2 - نهج البلاغه (فيض الاسلام) ، ص 593، خطبه 182.
3 - اکبر رحمتي، استاد مطهري و روشنفکران، ص 71 و 79.

fagheer;87277 نوشت:

آیا لازمه روشنفکری تهاچم به ارزشهاست؟

سلام ، ابتدا باید مشخص شود که منظور از ارزشها چیست؟ منباء و منشاء و علت پیدایش ارزشها چیست؟

ارزشهایی هستند که مبنای دینی- اسلامی دارند و هر فرد مسلمانی آن را می پذیرد مگر اینکه در مورد آن ارزش دچار جهل و ناآگاهی باشد. و اینگونه ارزشها با روشنفکری سازگار هستند.

ارزشهایی نیز وجود دارد که ظاهر دینی - اسلامی دارند و در واقع ارزشهایی هستند که در طول زمان توسط افراد سودجود و استعمارگر در قالب ارزش دینی- اسلامی برای استعمار، استثمار و تسلط بر فرد یا قشر مردم ایجاد شده اند ، مطمئنا اینگونه ارزشهای دوام زیادی نخواهند داشت و با آگاهی مردم زیر سوال خواهند رفت. اینگونه ارزشها ابتدا برای روشنفکران واضح و قابل رویت هست و حتما با آن به مقابله خواهند پرداخت.

ارزشهایی نیز وجود دارند که فرهنگ و عرف جامعه آن را ایجاد کرده هست و به محیط زندگی و شرایط زندگی و نیازهای مردم آن جامعه بستگی دارد. مثلا زمانی چراغ نفتی جزو ارزشهای مادی جامعه بود ولی الان حداقل با وجود برق ارزشی نخواهد داشت. یا مثلا احترام به سالمندان و ریش سفیدان به علت داشتن تجربیات و علم بیشتر نسبت به دیگران ارزش بود ولی امروزه این احترام حالت صد در صدی خود را از دست داده هست ، زیرا جوانان با وجود آموزشهایی که توسط نهاد آموزشی جامعه می بینند خود را از ریش سفیدان و سالمندان در زمینه آموزش بی نیاز و یا حتی برتر می بینند که این خود باعث کم ارزش شدن مقام و منزلت ریش سفیدان جامعه گردیده هست.


با سلام

بحث راجع به جریان روشنفکری دینی و موفقیت ها و ناکامی هاش بحث مفصل و ذوالوجوهیه و بحث شایسته از اون در حوصله ی این مجال نیست، اما اجمالا به چند نکته اشاره می کنم، مرادم از جریان روشنفکری دینی کسانی چون مرحوم شریعتی و دکتر سروشه نه کسانی چون شهید مطهری، در اینجا بهتره برای هر یک از این روشنفکران دینی نظیر مرحوم شریعتی و دکتر سروش تفصیل داده بشه و کارنامه ی هر کدوم جدا بررسی بشه، حقیر راجع به مرحوم شریعتی کمتر از دکتر سروش کار کردم، اما تا جایی که حقیر اطلاع دارم می تونم بگم تفسیر ایشون از دین تا حد زیادی متاثر از نگاه انقلابی ایشون بود، در این تاثر ایشون وجوه خاصی از دین رو گزینش و پررنگ می کرد، مثلا بدلیل همین نگاه به سراغ کسانی چون حضرت زینب(س) و جناب ابوذر می رفت و بعد هم از ایشان متناسب با اون نگاه وجوه خاصی رو پررنگ می کرد، صرف نظر از این اشکال بر ایشون مبنی بر عدم اشراف کافی به مباحث دینی، دکتر سروش متاخر هم یه پروژه ی سکولاریزاسیون رو مبنا قرار داده و بعد در راستای اون تلاش کرده که ابتدا فهم دینی و بعد هم خود دین(و بطور خاص وحی) رو بشری کنه، خود ایشون در ابتدای کتاب قبض و بسط می گه که بر مبنای این تلقی ارائه شده در این کتاب نمیشه حکومت دینی تشکیل داد، در حقیقت ایشون به دنبال یه نوع تکثر حتی آنارشیستی در فهم دینیه تا بر مبنای اون بتونه مبانی حکومت دینی رو متزلزل کنه، ایراد بر ایشون اینه که ما می پذیریم که فهم دینی بشریه، به این معنا که تحت تاثیر معارف برون دینیه، اما متناسب با قرائت غالب متدینین و قدر مشترک های فراوان میشه حکومت دینی تشکیل داد، اما دکتر سروش در قدم بعدی خود دین(و بطور خاص وحی) رو بشری می کنه، میشه گفت یکی از دغدغه های ایشون عصری کردن برخی احکام دینیه تا بتونه برخی از این احکام رو به نفع مدرنیته مصادره کنه، حقیر با ضوابط خاص نگاه درون دینی، و نه نگاه برون دینی از منظر مدرنیته، با پویایی فقه موافقم، اما لازمه ی پویایی فقه بشری کردن دین نیست، چرا که کاملا ممکنه حکمی الهی باشه اما موقتی باشه...

بسم الله الرحمن الرحیم

با تشکر از جناب عمار بنده به روشنی پاسخ خود را دریافت نمودم متشکرم

نیایش عزیز بدیهی است که منظور بنده عمیق ترین ارزشهای دینی است

سید ضیا بزرگوار دقیقا حق با حضرتعالی است منظور عرض بنده را به روشنی بیان فرمودید در حقیقت روشنفکری اینطور جاافتاده که باید دین طبق تکنولوژی تطبیق و تعریف شود و نه بالعکس

یا علی

بسم الله الرحمن الرحیم

یک نکته ای هم برای بسط بحث عرض کنم مقوله اصلی روشنفکری همانطور که استاد بزرگوار عمار فرمودند خود ستودنی است

لیکن استفاده از ان و فهم ان حتی توسط خود کسانی که اسم خود را روشنفکر می دانند به بیراهه رفته است

قطعا برای ورود در یک مبحث و علی الخصوص مبحث روشنفکری-- که لازمه اولیه ان تبحر کامل در امر مربوطه است-- داشتن تخصص کامل در آن مقال الزامی می باشد
حال اینکه اکثر کسانی که داعیه روشنفکری علی الخصوص روشنفکری دینی دارند هیچ گونه تخصصی در دین ندارند
و یکی از دلایل اصلی به بیراهه رفتن انها همین است
مثل فرق بین یک مهندس و یک پزشک که قطعا ریزه کاریهای هر حرفه مخصوص متبحر در آن است

سلام علیکم.....
بنده در مورد هیچ شخص خاصی صحبت نمیکنم و کسی را زیر سوال نمیبرم که اعقایدش چه بود و چه نبود......
انسان که سلاح خدادایش تفکر است و این گنجینه عظیم همانند بچه بازی گوشیست که احتیاج به مراقبت و آموزش دارد....
حال باید بتوانیم با وجدان خود(هر شخصی که خود را روشنفکر می داند)انقدر روراست باشیم تا بتوانیم خود را در این مورد بخصوص و دادن نظریه های که امکان ایجاد یک بدعت یا یک جابه جایی نه لغتی بلکه مفهومی را داشته باشد بررسی و یک حکم عادلانه بکنیم.....
اگر بر فرض مثال بنده یک تحصیل کرده در امور فلسفی هستم و با فلسفه غرب آشنا شده ام و اطلاعاتم در مورد دین خودم یعنی اسلام به حد اطلاعاتم در مورد اعقاید غربیان نیست مسلما میل بنده در نظرات به آن سمت کشیده می شود...
این را گفتم تا که مشخص شود اگر کسی بخواهد در هر زمینه ای نظری بدهد که در جاهای دیگر نقد و بررسی می شود و به همین صورت مورد پذیرش عده ای به خصوص جوانان زمان خود و تدریجا پایه ریزی یک مکتب اگر جدای از اصول و حدود دین باشد می شود.....
اینکه من به چه چیزی فکر میکنم و تفکرات بنده تا کجای عالم معنا سیر می کند خوب قطعا بر همه شاید بر خود نیز پوشیده باشد......
پس با این نقص در تفکر باید به یک عامل دیگر رجوع کنم.....
نظرات روشنفکران دینی ابتدا و مسلما باید با شناخت کامل از دین باشد اما گاهی اوقات نظر من با هیچ فورمول ذهنیتی با حدود جور در نمی آید.....
اینجاست که به نظر من 2 راهی پیش می آید..........
اینجاست که باید مطلق را غالب بر خود بدانیم و بدون چون و چرای حدود الهی را بپذیریم و مطیع آن شویم.......
بارخدایا.....
ندانسته هایم را به دانسته هایت گره میزنم.......
یا علی...

سلام
بحث سنگینی شده و در حد سواد کم نیست که وارد این بحث شوم اما در مورد این که آیا لازمه روشنفکری تهاجم به ارزشهاست؟ باید بگم دشمن و غرب با این شعار روشنفکری ضربه بسیار زیادی به اسلام زد...
ما دو دوره تجربه در این مورد داشتیم در یک دوره 8ساله خفقان بسیار زیاد حاکم بود تا حدی که باعث دین زدگی شده بود و خیلی از رفتار ها تبدیل به عقده شده بود در جامعه ...
در دوره اول خیلی از ارزش ها مورد تنفر مردم شد چرا که مردم این ارزش ها رو محدودیت میدونستند و داشتند به سمتی میرفتند که از دین و روحانی متنفر بشوند...میخوام بگم که همونطوری که روشنفکری میتونه باعث تهاجم به ارزش ها بشه نقطه مقابل اون یعنی تحجر و دگم بودن هم میتونه ارزش ها رو نابود کنه....

ادامه دارد

ادامه...
بعد از اتمام این دوره، هشت ساله بعد شروع شد با شعار آزادی و روشنفکری که با استقبال بسیار زیاد مردم روبرو شد اما همین روشنفکری باعث تهاجم و نابودی خیلی از ارزش های ما شد چون مردم از این ارزش ها متنفر شده بودند ...
نتیجه این که هم تحجر و هم روشنفکری مطلق میتونه ارزش های ما رو نابود بکنه ،متاسفانه تا صحبت از روشنفکری میشه فکر ها به سمت الگوی غربی این قضیه میره..مثلا خیلی ها روشنفکری رو برداشتن حجاب میدونن و یا خیلی ها روشنفکری رو این میدونن که توی مجلس امام حسین(ع)ارگ بیارن و خوانندگی کنند....ما هنوز تعریف مناسبی از روشنفکری که مستقل از تفکر غربی باشه نداریم چون همیشه بر سر معنی این کلمه اختلاف داشتیم...باید محکم پای ارزش هامون بایستیم خیلی خون برای زنده نگه داشتن این ارزش ها دادیم ،اما نباید طوری برخورد کنیم که باعث تنفر جوانان از این ارزش ها بشه....
در مورد دکتر شریعتی هم ایشون در خیلی جاها در جهت خواسته های غرب و فراماسون ها حرف زدند و از جمله کسانی بودند که به ارزش ها حمله کردند..وحتی چند بار مورد انتقاد امام خمینی قرار گرفتند:
امام خمینی(ره) بعضاً پیغام‌های دلسوزانه و مشفقانه‌ای را نیز برای شریعتی می‌فرستادند؛ به عنوان مثال یک بار به خسرو منصوریان(یک فعال سیاسی-اجتماعی) گفته بودند: "سلام مرا به شریعتی برسان و بگو خداوند به شما توفیق بدهد اما گله‌ای که از شما دارم این است که گفته‌اید آخوندها یک دست برای گرفتن و یک دست برای بوسیدن دراز کرده‌اند؛ این طور نیست".

بسم الله الرحمن الرحیم

روشنفکر اعظم کنونی به فکر بعضیها البته که همان دکتر سروش است به محض دستگیری دامادش چنان سخن و لاف و گزاف و گردنکشی به درگاه احدیت کرد که بیا و ببین
این هم عاقبت این روشنفکر غرب زده که وحی را زائیده تفکرات محمد صلی الله علیه و اله می داند

تنهاترین سردار;87546 نوشت:

در مورد دکتر شریعتی هم ایشون در خیلی جاها در جهت خواسته های غرب و فراماسونها حرف زدند

با سلام
اين موردی که شما عنوان کردید بايد شواهدي براش وجود داشته باشه يا چيزي كه شما رو مشكوك كرده باشه، وگرنه معنايي نداره.
هرچند نظریه دادن عيب نيست اما نسنجيده نظریه دادن هم صحيح نيست.:Sham:
شايد ميشد جواب اين سوال رو با كمي مطالعه و حتي چند جستجوي ساده در اينترنت هم پيدا كنيد.
امیدوارم اگر نقدی است !
نقد علمی باشد نه اینکه هر سخن مغرضانه ای را باب کنیم تا سخنی گفته باشیم


پیدا کنید فراماسون را در این گفتار :Sham:

قسمتی از کتاب مسئولیت شیعه بودن شریعتی:

اگر بخواهم مسئولیت های “ شیعه بودن “ را فهرست کنم، با تکیه بر مکتب علی و اساسی ترین مبانی اعتقادی و سرگذشت تاریخی شیعه باید بگویم: مسئولیت های شیعه بودن عبارت است از:
1- در برابر باطل، علیرغم هر مصلحتی - ولو به قیمت نابود شدن خویش - “ نه “ گفتن!

2- ارزش و معنی هر عملی و هر عقیده ای را در مذهب، به داشتن “ رهبری درست و پاک در جامعه “ وابسته دانستن و معتقد بودن که جامعه اگر رهبری درست را فاقد باشد هر عملی و عقیده ای بی ثمر است.

3- اعتقاد به این که از آغاز بشریت تا ختم نبوت ( آدم تا خاتم ) و از آنجا تا پایان عصر امامت، یک نهضت و یک مکتب خدایی بوده است و یک جهاد و هدفش کمال و نجات بشریت و آگاهی مردم و استقرار آزادی و برابری در جهان و این مسئولیت، وراثتی است که نسل به نسل به پیامبران و از آن پس به پیشوایان و در عصر غیبت، به فرد فرد انسان های مسئول حق پرست می رسد و این مسئولیتی است که در آن هر شیعه ای باید زندگی را “ عقیده و جهاد “ بفهمد و هر ماه را محرم و هر روز را عاشورا و هر قطعه از زمین را صحنه کربلا ببینند!

4- عدالت را به عنوان یک “ جهان بینی “ تلقی کند ( خدا عادل است ) و آن را هدف رسالت پیامبران بداند و ائمه خویش را قربانی وفادار ماندن به این رسالت و خود را متعهد استقرار و جهاد در راه استقرار آن زمین ببیند.

5- خود را بیشتر از هر مسلمانی منحصراً متکی بر قرآن و سنت بار آرد و اینچنین بیندیشد و عمل کند.

6- بیش از همه انسان ها ( چون مسلمان است ) و بیش از همه برادران مسلمان ( چون شیعه است )، در برابر اشرافیت، اختناق، نظام استضعاف، بهره کشی، تخدیر فکری، استبداد، بنیاد طبقاتی، مصلحت پرستی، محافظه کاری، سازش و نرمش با زشتی و خیانت، قساوت، عوام فریبی، جهل و ترس و طمع، غصب و تبعیض و تجاوز و زور و ظلم و جمود فکر و تقلید و تعصب و لذت و مرید بازی و دست بوسی و ستم پذیری و پول پرستی و زهد گرایی و گوشه گیری و صوفی منشی و فلسفه بافی و تعبد . . . و هرچه انسان را تضعیف، تخدیر و یا تحقیر و یا تقسیم می کند، سازش ناپذیر و مبارز ماندن.

7- علی وار کار کردن و پرستیدن و شمشیر زدن و سرسخت بودن و تحمل کردن و پاکباز بودن و سخن گفتن و عمل کردن و اندیشیدن و تولید کردن و گرسنگی بردن و به آگاهی خلق کوشیدن و زشتی ها را بی باک پرده دریدن و نهراسیدن و سربلند بودن و فروتنی کردن و در راه “ مکتب “ جهاد کردن و در راه “ وحدت “ تحمل نمودن و در راه “ عدالت “ از پا ننشستن و در راه یک “ آری “ نگفتن به کژی، خود را نابود ساختن.

8- مسئولیت روشنفکر ما وراثت نبوت را در تاریخ و مسئولیت علمای ما نیابت امامت را دراسلام داشتن و . . .

9- مسئولیت هر خانواده شیعی، پیرو خانواده ای بودن که در آن، علی پدر است و فاطمه مادر و زینب دختر و حسین پسر!

10- بالاخره، مسئولیت هر شیعه ای در هر عصری و نسلی، از هرچیزی و هرکسی، به “ کربلای انقلاب “ و “ حسین شهادت “، “ گریز زدن “! و “ رهبری “ و “ برابری “ را اصل ایمان خویش و هدف خویش، و تحقق آن را مسئولیت خویش دانستن. و این همه، یعنی “ علی “ را نه چون بتی پرستیدن، که چون راهبری پیروی کردن و در یک کلمه: “ علی وار “ بودن و “ علی وار “ زیستن و “ علی وار “ مردن.

که “ شیعه علی بودن “ یعنی این.
و “ مسئولیت شیعه بودن “ یعنی این!

.

رضا;87581 نوشت:
اين موردی که شما عنوان کردید بايد شواهدي براش وجود داشته باشه يا چيزي كه شما رو مشكوك كرده باشه، وگرنه معنايي نداره. هرچند نظریه دادن عيب نيست اما نسنجيده نظریه دادن هم صحيح نيست.

سلام
رضای بزرگوار انشالله که نسنجیده حرف نزده باشم و خب دلایلی دارم بر این ادعا..
لازم میدونم بگم بنده نگفتم دکتر شریعتی ماسون هستند ایشون جامع شناس بسیار بزرگی بودند ولی عرض کردم برخی جملات ایشان در اون جهت گفته شده و خب دلیل نمیشه عمدی در کار ایشون بوده باشه!!!و اگر خوش بینانه نگاه کنیم میشه گفت شاید اشتباه در اون جهت سخن گفتند...دلیل هم نمیشه همه حرف های ایشون رو رد کرد یا پذیرفت اما باید هوشیار بود....

به عنوان مثال:
1-آخوندها یک دست برای گرفتن و یک دست برای بوسیدن دراز کرده‌اند
2-
دکتر شریعتی تو یکی از کتاباش نوشته بود که یکی از مسئولا از من پرسید (در زمان شاه) برای گسترش اسلام چی کار کنیم بین جوانان، بهشون گفتم که کتابای بینش و دینی که تو مدرسه ها هاست رو جمع کنید.اینطوری اسلام براشون تازگی داره و وقتی بیکار شدند میتونن دنبالش برند...
3-
ترجیح میدهم با كفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فكركنم. تا این كه در مسجد بشینم و به كفشهایم فكر كنم

کتاب با مخاطب های آشنا....نوشته دکتر شریعتی صفحه 13:
من گاندی آتش پرست را بیشتر لایق شیعه بودن میدانم تا آیت الله بهبهانی و بدتر از او علامه مجلسی را......
همین کتاب صفحه 141:
اسلام فردا دیگر اسلام ملا نخواهد بود ، اسلام قم و مشهد نیز تغییر خواهد کرد . طلاب نشان داده اند که دیگر آیات بر آنها دیکته می کنند ولی باور ندارند ... اسلام فردا دیگر اسلام مفاتیح نیست ، اسلام قرآن است !!!!! (اندیشه وهابی-یاوران دجال)

و چندی دیگر از جملات اینچنینی که در کتاب های ایشان پیدا میشه....درسته کتاب های نابی دارند در مورد دین و جملاتی که جناب رضا فرمودند اما این ها دلیل نمیشه..شیطان همیشه از در دوست وارد میشه....
شما فکر کنید صحبت های بنده یک نظریه است برای تحقیق....

:Gol:

تنهاترین سردار;87654 نوشت:
کتاب با مخاطب های آشنا....نوشته دکتر شریعتی صفحه 13: من گاندی آتش پرست را بیشتر لایق شیعه بودن میدانم تا آیت الله بهبهانی و بدتر از او علامه مجلسی را......

سلام علیکم جمیعا

تنهاترین سردار عزیز من هم به این موضوع با توجه به اصالت گرائی و خدا گرائی گاندی و نهایتا نجات ملت هند از دست ماسونهای انگلیسی در برابر آیت الله های مجلسی معتقدم یعنی منم ماسونم ؟

ماسون بودن معیاری دارد و قواعدی باید رعایت گردد . در ماسونری اگر اطلاع داشته باشید دین فاسد خیلی با ارزشتر از بی دینی است.

یعنی آنها در دین فاسد میتوانند مانند کرم ریشه کنند و موالید ناپاک همچون بهائیت و حجتیه بزایند ولی در بی دینی باید اول مرام توی کله بی دین کنند.

یاحق

bina88;87688 نوشت:
ماسون بودن معیاری دارد و قواعدی باید رعایت گردد . در ماسونری اگر اطلاع داشته باشید دین فاسد خیلی با ارزشتر از بی دینی است.

سلام علیکم جمیعا

چون ممکن است دوستان از فراماسونری و قواعدش اطلاعات جامعی نداشته باشند لاجرم این مبحث را انتقال میدهم به سایت مصاف نیوز و بحث و تبادل نظر با استاد رائفی پور و دوستانشان تا این موضوع بتواند نتیجه ای عینی تری بیابد.

البته این پیش زمینه را ذکر کنم که احتمال خیلی زیاد بنا به دلایلی رائفی پور هم با شما موافق است و دکتر را ماسون میداند و احتمال خیلی بیشتر دلیل ماسون دانستن ایشان را ذکر نام ایشان در اظهارات بعضیها و نه استناد به سخنرانی و مقالات و کتب ایشان میداند.

من موضوع را در این آدرس درج کردم دوستانیکه میخواهند پیگیر بحث باشند میتوانند مراجعه نمایند و نظرات مصافیها را هم بشنوند.

با سپاس

یاحق

bina88;87688 نوشت:
سلام علیکم جمیعا تنهاترین سردار عزیز من هم به این موضوع با توجه به اصالت گرائی و خدا گرائی گاندی و نهایتا نجات ملت هند از دست ماسونهای انگلیسی در برابر آیت الله های مجلسی معتقدم یعنی منم ماسونم ؟

سلام بر بینای عزیزم..
بینا جان من کجا گفتم دکتر ماسون بوده؟؟؟اتفاقا تاکید کردم نمیگم ایشون ماسون بودند ...
اما گفتم حرف هایی زده که مشابه حرف های ماسون هاست...
بله گمان کنم دکتر رایفی دکتر شریعتی رو ماسون بدونند...

••ostad••;87713 نوشت:
غیر از ایشان روشنفکران دیگر هم وجود دارند که حتی بیشتر از دکتر شریعتی قابل نقد و دقت در کلامشان باید باشیم مثلا" دکتر سروش و.....


سلام علیکم جمیعا

دکتر سروش را میتوان به عنوان یک روشنفکر ضد دین تحلیل کرد و نه روشنفکر دینی.

روشنفکر دینی نمی آید بگوید قرآن زائیده ذهن شخصی بنام محمد است و مبحث دینی در ذهن یک روشنفکر دینی مبحث ارتقاء کیفی دین و آموزه هایش با رجوع به مفاهیم الهی است و نه تحلیل کسی که گنجایش خواندن فلسفه غرب را نداشت لذا خواند و هنوز مغزش در کیسه داروین جا مانده.

دکتر شریعتی را هم یا به تجددگرائی متهم میکنند یا بخاطر انتقاد از روحانیت بخاطر رجوع به کتاب مجلسی بجای کتاب خدا بعنوان مرجع اولی وهابی میخوانند در حالیکه حتی یک کتاب او را نخوانده و یک سخنرانیش را هم حتی نشنیده اند صرفا سخنان عده ای خرقه پوش روحانی نما را تکرار میکنند.

مبحث روحانیت در بیان دکتر این است که هرکسی رفت حوزه علمیه و با لباس دینی خارج شد روحانی نیست باید به اعمال کردار و پندارش توجه کرد و نه به لباسش. روحانی ای که اعمالیش در جهت بیان عوامانه دین و نهایتا دین زدگی میشود روحانی نیست.
روحانی ای که تمام رفتار گفتار و پندارش نهایتا بانی رواج دین زدگی و بی بندو باری میگردد دارد به روحانیت شیعه خیانت میکند . یک ماسون و یا نفهمی در خدمت ماسونری و شیطان پرستی است.و نیاید هرکسی با این لباس آمد گفت دین این را میگوید همچون وحی منزل بپذیرید - بروید از روحانیهای حقیقی بپرسید تا مگر خلافش ثابت شد دین زده نشوید بگوئید فلا آیت الله یا آیت الله العظمی گفت چنین کنم من هم کردم فلان شدپس دین اسلام زائیده ذهن فلانی است یا سلمان رشدی درست میگوید و یا اینکه بگوئید مسیحیت راه هدایت است ماننداین بداقبالی که دارد در آن یکی تاپیک با ما بحث میکند.

روشنفکری دینی لازمه ابتدائیش اعتقاد و ایقان به دین الهی داشتن است.

یاحق

بسم الله
ملاک ما حوزوی و دانشگاهی و روشنفکر و غیره نیست.
هر که باشد و در هر لباس و صنفی باشد.
هیچ کس را هم جز معصوم به طور مطلق قبول نداریم.
ملاک فقط یک چیز است.حق
الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه

••ostad••;87757 نوشت:
در قرآن کریم ایات گاه به دلالت مطابقی و گاه به دلالت التزام ؛ ریشه دار بودن و اصالت عقل را در زندگی وهتی انسان بیان میکند .

سلام علیکم جمیعا

سپاسگذارم از استاد گرامی از این بابت که مباحث عمیق و ریشه دار و البته کاملا مفید را طرح میکنند و البته امیدوارم که این مباحث در حد سخنی بین چند نفر و چند قشر مسکوت نماند .

دکتر علی شریعتی در فرازی از دعایشان اینگونه دعا میکند : خدایا رحمتی کن که عالمان ما مسئول و عوامان ما در علم خواص گردند.

در باب عقل و نقش آن در دین داری که همانطوریکه فرمودید سفارش اکید قرآنی است امروزه از حوزه مذهب خارج شده.

عقل را اصطلاحا میگویند اصالت ندارد.

ولی آن چه عقلی است که اصالت دارد و مورد نظر قرآن است و آن چه عقلی است که اصالت ندارد و مدنظر اینان را باید از عالمان دینی اهل علم کلام پرسید.

ولی چون عالمان دینی علم کلام از طرف فقهای برجسته هجوگرا توصیف شده و اکیدا پرداختن بر فلسفه مورد مذمت قرار گرفت در تشیع نهایت بانی این مطلب شد که هنوز تعریفی از عقل هجو و عقل منظور و مقصود کتاب الهی ارائه نشده و اگر هم مطلبی ارائه شده مطلبی ضعیف بوده.

در باب عقل الهی بنده امید دارم که حال که در کتب متکلمین نمیتوان از آن تعریف جامعی یافت در عوض میشود در احادیث شیعی در روایات ائمه از آن اثری پیدا کرد.

حال شاید دوستان بیایند بگویند فلانی از عقل ناقص و عقل الهی تعریفی ارائه داده.

خب من هم به فضل الهی تعریفی به نظر خود جامع از عقل را دارم.

ولی اینهم مهم این است که بدانیم استادان مسیحائی نفس شیعه از عقل چه تعاریفی را ارائه کرده اند.

لذا از اساتیدی که کتب روائی را دراختیار دارند و البته استاد این فن هم هستند را نیز به این بحث دعوت میکنم.

ولی این را از همین الان بگویم . نهایتا حتی اگر کلام امامی از ائمه شیعه تعریفی جامع از هر دو نوع عقل را ارائه نماید در نظر علمای شیعه عقل مذموم است.

یاحق

bina88;87760 نوشت:
ولی این را از همین الان بگویم . نهایتا حتی اگر کلام امامی از ائمه شیعه تعریفی جامع از هر دو نوع عقل را ارائه نماید در نظر علمای شیعه عقل مذموم است.


گاهی عقل عقلاء مضر واقع میشود!


یک مطلبی را باید در مورد نظر شخصی ام در ارتباط با دوری کردن از بکاربری عقل در احادیث و تفکیک آنها به صحیح و جعلی بگویم و آن اینست که در مورد احادیث کار بسیار عاقلانه ای کردند که در انتخاب احادیث صحیح از ناصحیح از فاکتور عقل استفاده نکردند و اصطلاح قوی السند و ضعیف السند انتخاب عالمانه و حکیمانه ای بود.

دلیل این نظر شخصی این است که خیلی از احادیثی که حتی علماء فکر میکنند که اینها غلط هستند در شرایط و عصرهای دیگری ممکن است همانها کاملا بدرد خور باشند.

از طرفی وجود اشخاص مغرض منحرف ولی عالم نمای غصه خوار دین ممکن بود در جمع اجماع بانی حذف بعضی از احادیث ارزشمند ( در بین همین احادیث مجلسی و کلینی ) و بر عکس عزت بعضی روایت جعلی گردد .
ولی بعضی احادیث انصافا دارند به ائمه شیعه و دینداری اینها و اصلا خیلی مطالبی که شایسته نیست گفته شود لطمه میزنند.

در مورد اینها نمیدانم چرا کسی نظری نداده.

در غیر از باب احادیث حضور عقل لازم و ضروری است و بالاخص تحلیل آیات با رجوع به نظرات و تفاسیر علمای صاحب بصیرت بنظر این حقیر قطعی است.

یاحق

در غیر از باب احادیث حضور عقل لازم و ضروری است و بالاخص تحلیل آیات با رجوع به نظرات و تفاسیر علمای صاحب بصیرت بنظر این حقیر قطعی است.

با سلام
البته ابتدا عرض كنم من در باب بررسي احاديث زياد مطالعه نداشته ام ولي در مورد آيات تا آنجايي كه فكر ميكنم از نظر علما بررسي عقلي صورت گرفته و ميگيره نمونه اش تفسير الميزان.البته تفاسير ديگه هم هستن ولي اين تفسير توسط يك نظريه پرداز فلسفي صورت گرفته.

bina88;87795 نوشت:
از طرفی وجود اشخاص مغرض منحرف ولی عالم نمای غصه خوار دین ممکن بود در جمع اجماع بانی حذف بعضی از احادیث ارزشمند ( در بین همین احادیث مجلسی و کلینی ) و بر عکس عزت بعضی روایت جعلی گردد . ولی بعضی احادیث انصافا دارند به ائمه شیعه و دینداری اینها و اصلا خلیلی مطالبی که شایسته نیست گفته شود لطمه میزنند.

به عنوان مثال برخی را نقل می فرمایید؟قطعا شما از این باب احادیث مشاهده نموده اید لطفا برای ما هم بیان بفرمایید

زينب;87818 نوشت:
ولي در مورد آيات تا آنجايي كه فكر ميكنم از نظر علما بررسي عقلي صورت گرفته و ميگيره نمونه اش تفسير الميزان.البته تفاسير ديگه هم هستن ولي اين تفسير توسط يك نظريه پرداز فلسفي صورت گرفته.

سلام علیکم جمیعا

زینب عزیز

در مورد تفسیر المیزان اگر توی اینترنت سرچ بفرمائید بالاخص ف - ی - ل - ت - ر - شک - ن هم داشته باشید متوجه میشوید به هیچ عوان علامه طباطبائی آن تفسیری که بر اساس عقل اجماع حدیث سنت و ایات الهی عرفان و فلسفه را میخواسته از قرآن بنویسد هرگز ننوشته.

همین مقداری هم که نوشته با رعایت موازین و اصولی نوشته و اکثر تفسیرات را سعی کرده تفسیر آیات بر آیات باشد. یعنی در تفسیر آیات از خود آیات الهی استفاده نماید.

ولی باز با اینحل به ایشان در جمع طلاب و روحانیون برجسته آنزمان حوزه علمیه توهین میشود و شخص اهانت کننده یک لات آسمان جل خرقه پوشی که تحریک شده چند ملای روحانی نماست بوده.

حتی یکی از بزرگان حوزه بعد از 20 سال تلاش ایشان برای خلق تفسیری شایسته که باعث عزت علمای شیعی است در این باب را با این سخن پاسخ میدهد که ای کاش ایشان عمرش را اینگونه هدر نمیداد و بجایش تفسیر و تحلیل احادیث را انجام میداد.

باز با اینحال ایشان برای پاسخگوئی در مورد اینکه
چرا در تفسیر فلان آیه مثل سنیها نوشتی - تو کافر شدی سنی شدی تقیه میکنی نمیگی اگر راست میگی این آیه چرا در تفسیرش نام فلانی را ندارد
با کمال صبر و تامل وعزت نفس پاسخ میدادند و خجالت را بر گونه شاگردان شاگردش میگذاشتند . شما زندگی علامه پس از تفسیر را مطالعه بفرمائید.

یعنی در هر حال در تفسیر آیات الهی و حتی در ترجمه آیات شما نمیتوانید بر اساس عقل اجماع و کتاب و سنت بنویسید
اگربنویسید می آیند 150 جلد کتاب روائی درارتباط با تفسیر آیات را خلاصه جلویتان میگذارند حالا بیا درستش کن.

بی خیال خواهرم ...

یاحق

رد مطلق و قبول مطلق هر دو مردودند

موضع صد در صد منفی و صد در صد مثبت هر دو احمقانه هستند

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت علی علیه السلام می فرمایند

حکمت را فرا بگیرید حتی از منافق زیرا که حکمت در سینه منافق آرام نمی گیرد تا در آمده و در سینه مومن در کنار دوستانش آرام گیرد

توجه عمیق به حدیث بالا نشان دهنده جلوگیری از هرگونه تعصب بیجا است در شنیدن
ولیکن تجزیه و تحلیل پس از شنیدن به عهده شخص است
کسانی که می گویند و سعی در جلوه دادن دین شیعه به عنوان یک دین متعصب را دارند یا اصلا دین شیعه را نشناخته اند یا عمدا در قالب دوست سعی در ضربه زدن به دین شیعه دارند

رفتار غلط یک عده اصلا ملاک خوبی برای قضاوت در باره یک مذهب نیست

به همه دوستان توصیه می کنم سخنان استاد رائفی پور را مطالعه و بشنوند تا بفهمند از چه راههای ظریفی مورد تهاجم قرار گرفته ایم
یا علی

موضوع قفل شده است