جمع بندی اصرار خدای اسلام برای هدایت یهود برخلاف سایر اقوام؟!

تب‌های اولیه

86 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

مسلم;802861 نوشت:
مثل حضرت عیسی(ع) هم که جزء انبیاء بنی اسرائیل محسوب می شود اما آمده است که انقضاء تعالیم موسی(ع) را اعلام، و آیین جدید و کامل تر را ترویج کند.

برام جالب است.عیسی ع آمد تا قوم بنی اسرائیل را بیدار و آگاه کند...چرا خدا او را بی پدر بدنیا آورد تا مقدمات آن را فراهم کند که دینی کفر آمیز که در آن عیسی ع خداست و یا پسر خداست بنیان گذاری شود؟؟چرا خدا عیسی ع را بی پدر بدنیا آورد؟

n0o0b_sina;802631 نوشت:
پس چگونه این اسم رو روی حضرت نوع و سایر پیامبران و امامان گذاشته ایم؟!

ما این اسامی را نگذاشته ایم، این اسامی واقعی آنهاست.

n0o0b_sina;802631 نوشت:
از روی dna میفهمن طرف خردمنده یا نه
از آنجا که خدا میگه حضرت آدم اولین انسان خردمنده

باید اثبات شود آیا از روی dna می توان خردمند بودن را اثبات کرد یا خیر، بنده چون تخصصی ندارم در این خصوص ابراز نظر می کنم اما مایلم اگر شما دلیلی در این زمینه دارید یا استنادی به مراجع علمی دارید بشنوم تا موضوع برای خودم روشن شود؛ اما چیزی که باید عرض کنم اشتراکات ژنتیکی به طور یقینی اشتراک در تناسل را اثبات نمیکند، این که آدم(ع) انسان عاقلی متعلق به ده هزار سال پیش باشد تعارضی ندارد که انسان هایی پیش از او بوده باشند که اشتراکات ژنتیکی هم با او داشته اند، اما ایشان منقرض شده اند و آدم از نسل ایشان نیست.

n0o0b_sina;802631 نوشت:
خب بسیار هم عالی
خودتون بالاتر گفتید زبان نبود، الان حرف خودتون رو تکذیب کردید و حرف منو ثابت
پس زبان هم بوده و همه چی حل شد دیگ، الان چه مشکلی با 200 هزار سال دارید؟ حضرت آدم زبان هم بلد بوده میتونسته برای فرزنداش اسم بزار و مکالمه ای که توی قرآن بین دو برادر شده هم 100% امکان پذیره

ببینید من که منکر وجود انسان هایی پیش از آدم نیستم؛ من با این مخالف هستم که آدم(ع) مثلا متعلق به 100 یا 200 هزار سال پیش باشد، این که به گفته دانشمندان بشر دوره ای را طی کرده است که از زبان و خط خبری نبوده، و ما معتقدیم از زمان آدم(ع) زبان بوده پس شاید قرینه ای باشد بر این که آدم(ع) بعد از آن انسان ها بوده، نه اولین آنها.

n0o0b_sina;802631 نوشت:
سند تاریخیتون هم که غلط کاری یهوده که خودش باعث کافر شدن بسیاری از دانشمندان شده!!!
بالاتر با دلایلی که عرض کردم این قرینه شما تکذیب میشه!!!

من فقط یکی از آدرس های تاریخی که دادم کتاب یهودیان بود، لینکی که آدرس دادم به دو کتاب تاریخی دیگر نیز استناد کرده بود که ادم(ع) متعلق به حدود 7 تا 10 هزار سال پیش بوده است.

n0o0b_sina;802631 نوشت:
ببینید این قضیه اصلا مهم نیست ولی بهتره شما هم روش تاکیید نکنید چون ممکنه باعث بشه زیست شناسان زیادی از دین برگردن! درصورتی که دین ما نه تنها با 200 هزار سال بلکه با 1 میلیون سال هم مشکلی نداره

من هم عقیده دارم که این قضیه اصلا مهم نیست؛ این بحث بیش از این بی فایده است و دارد تکرار می شود، ما حرفهایمان را در راستای چیزی که قبول داریم بیان نموده ایم؛ لذا قضاوت را بر عهده مخاطبین می گذاریم تا خودشان با خواندن این پست ها موضعشان را اتخاذ کنند، اما بحث وجود آدم(ع) یک بحث تاریخی است نه زیست شناسی، این که انسان هایی متعلق به 50 هزار سال یا بیشتر در زمین زندگی کرده اند به زمین شناسی و زیست شناسی و... مربوط می شود و در این حرفی نیست، اما اینکه آیا ادم(ع) اولین آنها بوده یا نسل آنها منقرض شده و آدم(ع) پس از ایشان پا به عرصه هستی نهاده ، دیگر بحث زیست شناسی نیست، بحث تاریخی است و قرائن تاریخی که عرض کردم می گویند آدم(ع) حدود 7 تا 10 هزار سال پیش زندگی می کرده است.

مسلم;802987 نوشت:

من هم عقیده دارم که این قضیه اصلا مهم نیست؛ این بحث بیش از این بی فایده است و دارد تکرار می شود، ما حرفهایمان را در راستای چیزی که قبول داریم بیان نموده ایم؛ لذا قضاوت را بر عهده مخاطبین می گذاریم تا خودشان با خواندن این پست ها موضعشان را اتخاذ کنند، اما بحث وجود آدم(ع) یک بحث تاریخی است نه زیست شناسی، این که انسان هایی متعلق به 50 هزار سال یا بیشتر در زمین زندگی کرده اند به زمین شناسی و زیست شناسی و... مربوط می شود و در این حرفی نیست، اما اینکه آیا ادم(ع) اولین آنها بوده یا نسل آنها منقرض شده و آدم(ع) پس از ایشان پا به عرصه هستی نهاده ، دیگر بحث زیست شناسی نیست، بحث تاریخی است و قرائن تاریخی که عرض کردم می گویند آدم(ع) حدود 7 تا 10 هزار سال پیش زندگی می کرده است.

سلام
بله تاریخی هست که از لحاظ زیست شناسی و باستان شناسی هم اثبات شده برای همین عرض میکنم
به هر حال ممنونم از وقتی که گذاشتید دوستان اگه روی این موضوع حساسیت داشتند میتونن بیشتر تحقیق کنن در این باره.

سلام علیکم

پارسا مهر;802679 نوشت:
استاد من از شما سوال می کنم.چه عاملی می تواند یک قوم را صد ها سال زنده و متحد نگه دارد و آنها را هرچند پراکنده در نقاط مختلف جهان باشند با هم متحد و همرنگ نگه دارد تا آنکه خود را آقا و سرور دنیا بدانند و انسان های دیگر را رسما حیوان بخوانند؟؟؟چه عاملی همچین تاثیر گذاری و قدرتمندی را دارد؟؟رنگ پوست؟؟؟زبان؟؟چه؟...من فکر می کنم هیچ چیز غیر از یک دین بزرگ و الهی این تاثیر گذاری را ندارد؟؟؟ یک دین ساختارمند و دقیق با پیامبران یا فرستادگان الهی؟

دوست عزیز،ظاهرا شما دچار یه سوءتفاهم شدید که تا اون قضیه برطرف نشه،این طرز فکر درست نمیشه...
اولا ما باید یه فرقی بین قوم یهود و گروه به ظاهر یهود، قائل بشیم و بعد موقع استفاده از کلمات،بدونیم دقیقا کدوم گروه منظورمونه...
من یه توضیح ظاهرا کوتاه عرض میکنم،تحقیق اصلیش باشه با خود شما....
ما یه گروه داریم که یهودی نام دارند....یه گروه دیگه داریم که ظاهر (نوع پوشش و رفتار) یهودی رو دارند ولی در اصل کابالائیست هستند.
فرق این 2 تا چیه؟
یهود یه دین الهی هستش و دستورالعمل هاش اگه واقعا درست انجام بشه و تحریفی در کار نباشه(یه چیزی شبیه گفتارنیک-پندارنیک-کردار نیکه)
و اما کابالا چیه؟ مثالش رو تو اسلام برات میزنم...
فرض کن افرادی تو دین اسلام هستند و دستورات دین رو تقریبا کامل اجرا میکنند،ولی چون مبانی درستی رو از دین نفهمیدن،دین براشون خسته کننده و روتین شده،و دنبال چیز جدیدی تو دین هستن(مثلا دنبال چشم برزخی و کرامت... و در کل دنبال شهرت هستند)....تا اینجاش شاید مشکلی نداشته باشه....ولی مشکل از اونجا شروع میشه که،افراد سیروسلوک رو پیش افراد ناباب یاد بگیرن...فرض کن به جای اساتید اخلاق...دنبال صوفی گری بری...در نتیجه شاید کراماتی هم پیدا کنی که تو این دنیا تو سرزبان ها بیفتی و افرادی رو هم دور خودت جمع کنی،ولی اون دنیا چطور؟؟؟
پس نتیجه این جملات اینه، عرفانشون کابالا نام داره و مکتب کابالائیست این نوع عرفان رو ترویج میکنه که مظهرش شیطانه و علومی رو بهشون تعلیم داده(و واقعا براشون مقدسه و براش جونشون رو فدا میکنند،نعوذبالله به همون اندازه که یه شیعه برای مکتبش جونشو میده)،که در رده های پایینتر،شیطان پرستیهای مسخره جای میگیره(که ظاهر احمقانه برای خودشون میسازن مثل مرلین منسون)

اینکه شما میفرمایید یهودیان تعداد کمی هستند ولی کل دنیا رو (پست های مهم رو ) در اختیار دارند،...این جمله اشتباهه...اونایی که تو قسمت های مهم کره زمین هستند یهودی نیستند،بلکه کابالائیست هستند(در ظواهر یهودی ها)...


همین فراماسون ها هم عرفان فکریشون کابالا هستش....
و اینکه چطور به اینجا رسیدند، توضیح طولانی داره که در این مقال نمیگنجد
این لینک رو بخون و اگه دوس داشتی خودت برو بیشتر تحقیق کن
سعی کردم سطح پایین توضیح بدم که قابل هضم باشه

n0o0b_sina;802631 نوشت:
از روی DNA میفهمن طرف خردمنده یا نه
از آنجا که خدا میگه حضرت آدم اولین انسان خردمنده


دوست عزیز واقعا چه فکری نسبت به علوم تجربی داری؟؟؟!!!
از روی dna و کشف رمزهایی که هنوز ناقصه و مدت به مدت میفهمن که قبلا اشتباه کردند و این کشفیات جدید درستتر از قبلیه هستش،مگه میشه فهمید یه انسان خردمنده یا نه؟؟؟
همونطور که میدونید این دنیا نسبی هستش و هر لفظی که توش استفاده میکنید حالت نسبی به خودش میگیره....یعنی مثلا اگه امسال به من بگن خردمند،شاید صد سال بعد و با کشف علوم جدید و بالا رفتن درصد EQ افراد و شاید هم بدنیا اومدن افرادی با IQ بالا،شاید من دیگه جزء خردمندان نباشم...پس معنی نداره که از روی dna بفهمی که یه نفر خردمند هستش یا خیر...
در کل اون چیزی که من از علم روز فهمیدم دو تا مورد بوده 1-آزمون و خطا 2-تئوری تقریب
اگه باور نداری در مورد Approximation theory سرچ بزن(تو هر زمینه ای،از هنر گرفته تا علوم زیستی و ریاضی) و شروع کن ببین علم روز چطور پیشرفت کرده.....الان که فکر کنم همش با تقریب داریم پیش میریم(خدا به دادمون برسه)
جالبیش اینه که هر یه مدت که از یه نظریه میگذره،همون نظریه رو خیلی سفت به خورد مردم میدن

حالا از اینا بگذریم...شما هکرید؟؟

اللهم عجل لولیک الفرج

درپناه حق

alieye;803081 نوشت:
سلام علیکم
دوست عزیز واقعا چه فکری نسبت به علوم تجربی داری؟؟؟!!!
از روی dna و کشف رمزهایی که هنوز ناقصه و مدت به مدت میفهمن که قبلا اشتباه کردند و این کشفیات جدید درستتر از قبلیه هستش،مگه میشه فهمید یه انسان خردمنده یا نه؟؟؟
همونطور که میدونید این دنیا نسبی هستش و هر لفظی که توش استفاده میکنید حالت نسبی به خودش میگیره....یعنی مثلا اگه امسال به من بگن خردمند،شاید صد سال بعد و با کشف علوم جدید و بالا رفتن درصد eq افراد و شاید هم بدنیا اومدن افرادی با iq بالا،شاید من دیگه جزء خردمندان نباشم...پس معنی نداره که از روی dna بفهمی که یه نفر خردمند هستش یا خیر...
در کل اون چیزی که من از علم روز فهمیدم دو تا مورد بوده 1-آزمون و خطا 2-تئوری تقریب
اگه باور نداری در مورد approximation theory سرچ بزن(تو هر زمینه ای،از هنر گرفته تا علوم زیستی و ریاضی) و شروع کن ببین علم روز چطور پیشرفت کرده.....الان که فکر کنم همش با تقریب داریم پیش میریم(خدا به دادمون برسه)
جالبیش اینه که هر یه مدت که از یه نظریه میگذره،همون نظریه رو خیلی سفت به خورد مردم میدن

حالا از اینا بگذریم...شما هکرید؟؟

اللهم عجل لولیک الفرج

درپناه حق

سلام
شما چه فکری داری؟

علم dna امروزه مثل سفیدی و سیاهی ماسته، 200 هزار ساله که به نژاد ما میگن انسان خردمند با اینکه توی این 200 هزار سال iq و eq و... افراد بسیار تغییر کرده شما مطمئن باش 1 میلیون سال دیگ هم به ما انسان خردمند میگن و مارو از نسل همون انسان 200 هزار سال پیش میدونن!

این بحث تموم شدست و زیاد مهم نیست شما هر چند سال که دوست داری میتونی قبول کنی
یاعلی

پارسا مهر;802896 نوشت:
البته تنها بحث آمدن دین واحد نیست.تعدد پیامبران و نوع برخوردی که پیامبران و یا به عبارتی خدا با این قوم داشته همه باهم تاثیر گذار بوده اند..نمی توان مطلق سخن گفت و گفت فقط مثلا شریعت موسی ع مطرح است.مثلا بسیاری از عقاید دنیاطلبانه و سلطه طلبانه یهود از آن جا ناشی می شود که آنها توسط یوسف به مصر رفته و با آئین مصر آشنا شدند.به قولی مردم گاوچران کنعان رفتند به مصر به یکی از بزرگترین تمدن ها و اسرار آمیز ترین تمدن ها...این کوچ توسط چه کسی صورف گرفت؟؟یوسف....یا در وافع توسط خدا...ریشه اصلی نوع رفتار و خصلت های یهود را باید پیش از موسی ع جست و جو گرد و دوام و رشد آن را در شریعت موسی و پیامبران بعدی آن...

پارسا مهر;802896 نوشت:
در مورد مردم عرب شاید بتوان حرف از یک نژاد خاص و زبان و شکل و شمایل و رنگ پوست خاص صحبت کرد...ولی در مورد قوم یهود چه؟؟به نظر آنها خود را از نسل اسحاق و ابراهیم می دانستند.از نسل پیامبران بزرگ.این را وجه تمایز خود با قومیت و آئین های دیگر می دانستند...ظهور پیامبران یکی پس از دیگری بر این قوم...یعقوب یوسف موسی ....باعث شد آنها خود را نسل برگزیده بدانند تا جایی که انتظار داشتند دنباله روی گذشته شان که انبیاء بزرگی را تجربه کرده بودند، پیامبر آخری هم از نسل آنها باشد.شما دین و آئین و نسل پیامبران را از این قوم بگیرید...این قوم چقدر بزرگ و مطرح بود که بخواهد خود را برتر از دیگران بدانند و اکنون نامی از آنها باقی بماند؟؟همین حالا گفته می شود نسل این قوم به چهارده میلیون هم نمی رسد...چه چیز این چهارده میلیون را که وجه تمایز خاصی غیر از نسل پیامبرشان و دینشان ندارند زنده نگه داشته؟؟جمعیت آنها هم اکنون 0.02 درصد کل جمعیت جهان است...هرجور حساب میکنم می بینم آن دین و آئین و پیامبرزاده بودنشان است که آنها را زنده و متحد و سلطه طلب قرار داده...عرب یک حمعیت کثیری برای خود داشته و هم اکنون هم دارا هستند.اصلا با جمعیت اندک و قلیل یهود قابل مقایسه نیستند.به راستی اگر بر آنها پیامبران متعدد و شریعت خاص نمی آمد...باز هم از یهود چیزی باقی مانده بود؟اصلا چیزی به نام یهود باقی مانده بود؟؟

با سلام مجدد خدمت پارسا مهر عزیز

ببینید بگذارید این طوری شسته و رُفته بحث را پیش ببریم، من میگویم که برهان عقلی به ما می گوید خدا حکیم است و کار غیر حکیمانه نمی کند، اما از آن طرف سوالی مطرح شده است که یک کار غیر حکیمانه را به خدا نسبت می دهد، اما این سوال بر مقدماتی بنا شده که همه احتمالی هستند، دقت بفرمایید:

الف) ابتدا باید اثبات شود که تعداد انبیاء بنی اسرائیل بیشتر از سایر امت ها بوده است، چون این که صرفا در قرآن نام این انبیاء بیشتر آمده باشد ممکن است به خاطر مسائل دیگری باشد، مثل شباهت سرنوشت دو قوم اسلام و یهود، نه اینکه تعداد آنها واقعا بیشتر باشد.

ب) سپس باید ثابت شود که این انبیاء صرفا به نیت هدایت بنی اسرائیل نازل شده اند، نه اینکه برای منطقه پر جمعیتی فرستاده شده باشند که بنی اسرائیل هم در میان آنها هستند، خب طبیعتا اگر جمعیت در یک منطقه بیشتر باشد انبیاء بیشتری می طلبد، اما اینکه بخشی از آنها بنی اسرائیلی باشند، لزوما دخالتی در این موضوع ندارد، و نمی توان این انبیاء متعدد را به پای آنان نوشت.

ج) و نیز باید اثبات شود که دین موجب شکل گیری چنین شخصیتی در بنی اسرائیل شده است، شما دارید یک ادعا می کنید که فرستادن انبیاء متعدد از سوی خدا برای بنی اسرائیل آنها را به مردمی دنیا طلب و سلطه جو تبدیل ساخته است، در حالی که مقابل آن هم احتمال دارد که چون بنی اسرائیل مردمی دنیاطلب و سلطه جو بوده اند، خداوند انبیاء متعددی برای انها فرستاده است؛ شما از کجا می دانید که اگر انبیاء بنی اسرائیل نیامده بودند، وضع بنی اسرائیل بدتر از اینی که امروز هست، نبود؟ پس باز هم این مسئله احتمالی شد.

د) همچنین بر فرض که مقدمات فوق را اثبات کرده و ادعا را نیز بپذیریم که تعدد انبیاء موجب دنیاپرستی و سلطه جویی در بخشی از یهودیان شده است، خب بسیاری هم به وسیله همین انبیاء هدایت شده اند، همان مثالی که زدم که نبی مانند خورشید می ماند، برخی چون درختان میوه از خورشید بهره برده و شکوفا میشوند و برخی چون مردار که در معرض خورشید قرار می گیرند گندیده تر می شود، همانطور که خداوند در مورد مثالهای قرآن هم می فرماید: «يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقين‏»؛ خدا بسیاری را با آن گمراه، و بسيارى را هدايت مى‏ كند ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏ سازد. خب نمی توان از خدا توقع داشت که به خاطر سوء استفاده عده ای از تعالیم انبیاء، بسیاری را محروم نماید، مگر آنکه بتوان در مرحله چهارم اثبات کرد که ضرر آمدن انبیاء بیش از مصلحت آن است.

ه) علاوه بر تمام این موارد باید ثابت شود که حکمت دیگری هم در کار نبوده، چون ما می خواهیم در برابر فعل کسی استناد کنیم که خالقیت و ربوبیت او را پذیرفته ایم، و چنین کسی احاطه علمی کامل بر اموری دارد که عقل احتمال می دهد ما از ان بی خبر باشیم و چون او خالق است اگاه هست، لذا در مرحله پنجم باید اثبات شود که موردی اینچنینی نیز وجود ندارد که ما آن را لحاظ نکرده باشیم.

حال توجه کنید یا باید ادعاهای احتمالی پنج گانه را با دلیل قطعی و برهانی اثبات کرد تا بتوان با دلیل قطعی عقلی که بر حکمت الهی دلالت دارد معارضه نماید، و یا این که به خاطر وجود این احتمالات، ما مدلول برهان حکمت را بپذیریم، چون چیزی که با برهان اثبات شود، با احتمال زیر سوال نمی رود.

در پناه حق:Gol:

مسلم;802279 نوشت:
ببینید یقینا خدا برای تمام امت ها انبیائی فرستاده بوده است، اما این که تعالیم از بین رفته دیگر منتسب به خدا نیست، ولی همواره راه کشف حقیقت برای مردم باز بوده، یعنی این طور نبوده که در یک زمان دین حق به طور کامل از بین برود، این با حکمت الهی ناسازگار است، اما اینکه مردم مانع گسترش آن شده، یا آن را تحریف کرده اند لازمه امتحان الهیست، تا زمانی که مردم این خصوصیت را دارند که نباید توقع داشت خداوند مرتب پیامبر بفرستد و مردم تعالیمشان را تحریف کرده و خودشان را مسخره کنند یا بکشند! لذا آنچه که بر عهده خداست ابلاغ پیامش است، ترویج و حفظ آن بر عهده مردم است لذا تا زمانی که مردم به این بلوغ نرسیده اند دین خاتم را نازل نکرد.

سلام
1- اینکه اون تعالیم از بین رفته تقصیر خدا نیست اما مردمی که تعالیم بهشون نرسیده هم تقصیر ندارن گناه من چیه که پدر بزرگم دین رو تحریف کرده من چرا نباید برام پیامبر بیاد چون جدم آدم درستی نبوده؟!!!
2-همه مردم که دنبال تحریف دین نبودن شما دارید خشک و تر رو با هم میسوزونید
3-شما میگید خدا برای همه فرستاده خوب لطفا به طور صریح بفرمایید بین حضرت عیسی و پیامبر اسلام مردم آفریفای جنوبی چرا هیچ پیامبری نداشتن؟ لطفا این سوال واضح رو پاسخ بدید
مسلم;802279 نوشت:
حرف بنده هم این است ما نمی توانیم روش بهتر را تشخیص دهیم، زمانی می توانیم روش بهتر را تشخیص دهیم که احاطه علمی به جوانب مسئله داشته باشیم که نداریم.

بنده دارم با برهان خلف ادعای اسلام رو رد میکنم شما میگید برای همه فرستاده من میگم نفرستاده نمونش بین حضرت عیسی و پیامبر اسلام 700 سال فاصله هیچ پیامبری هیچ جای جهان
نکنه برهان خلف رو قبول ندارید؟!!!
مسلم;802279 نوشت:
چرا وجود روح و عدم آن ربطی ندارد؟ چطور امروز دنیای غرب با این همه دک و پُز منکر روح شده رو نمیگید، اما اون بابای هندی از همه جا بی خبر به قول شما میاد میگه انسان دو بعد دارد و بدبختی انسان به خاطر چسبیدن به این بعد مادی است و تا زمانی که دل از ان نکند سعادتمند نمی شود و...، این دینی نیست؟ با عقلش درک کرده؟ پس چطور غربی ها که از اینها خیلی پیشرفته تر هستند درک نکردند؟

امام خمینی(ره) و مقام معظم هبری، و آیت الله بهجت و آیت الله جوادی آملی و... جزء مراجع نیستند؟ بنده که صاحب نظر نیستم اما به نظرم در مورد وحدت شخصیه(البته به معنای صحیح آن) شما زنگ بزنید دفتر هر مرجعی و مسئله را درست برایش تبیین کنید آن را تصدیق خواهند کرد؛ در عرفان حقیقی که ما به همه خدائی که معتقد نیستیم؛ بلکه یعنی بقیه در برابر خداوند اصلا به چشم نمی ایند، چه برسد که خدا باشند!!


بزرگوار گرامی
بین روحی که ما معتقدیم با روحی که هندی معتقده فرق هست تو غرب هم عده ای وجود روح رو قبول دارن شما دکارت رو فیلسوف نمیدونی؟!
شما آگوستین رو فیلسوف نمیدونی؟ فلاسفه غربی میگن این دلایلی که فلاسفه دین به خصوص مسیحی ها میگن برای اثبات وجود روح ی مشت دری وریه و پر از مغلطه هست
میگن بهمون ثابت نشده وجود داره
تازه کلی بحث در فلسفه ذهن سر وجود روح هست همشون که منکر وجود روح نیستند

مسلم;802279 نوشت:
حث منجی را شما شوخی می گیرید؟ وقتی همه ادیان حتی بومیان به یک مسئله معتقد باشند شما می چسبانید به شانس؟!!! انصافا عقل در حساب احتمالات چند در صد احتمال می دهد که از روی اتفاق همه ادیان به منجی معتقد شده باشند؟!!! خواهش می کنم منطقی به این مسئله نگاه کنید.
از این گذشته ما که دین را با فلسفه یونان باستان مقایسه نکردیم، شما هند و چین را مثال زدید که به خاطر زبان و نوع ادبیاتشان که گنجایش مفاهیم انتزاعی را ندارد هنوز از نظر فلسفه تهی هستند، اینها چطور می توانند از طریق فلسفه به روح و راه تکامل آن رسیده باشند؟ شانسی؟!!!
باور کنید من گاهی اوقات که ادیان شرق را مطالعه می کنم از بس که مشترکات در جزئیات می بینم تصمیم میگیرم که این مشترکات را جمع آوری کنم اما فرصت نمیکنم، پیشنهاد میکنم دقیق آیین مثلا بودیسم یا جینیسم را مطالعه کنید، البته با این نگاه تطبیقی؛ مثلا در جینیسم بزرگترین گناه آزار رساندن به دیگران است، حمل کدن همه اینها بر شانس انصافا در رفتن از پذیرش حق است، خصوصا با تصریحی که قرآن دارد که ما برای همه اقوام انبیائی فرستاده ایم.

بشر همیشه امید دهنده میخواد صاحبان قدرت برای اینکه مردم رو شارژ روحی کنن به حربه منجی متوسل میشن تا مردم نا امید نشن و مثل معذرت میخوام الاغ براشون کار کنن
الان تو همین ایران با توجه به این همه دشمن خارجی و مشکلات کمر شکن داخلی از فقر و هوای آلوده و فساد جنسی و... اگر مهدویت رو روحانیت مطرح نکنن که دیگه چیزی برای گفتن نمیمونه
با تفسیر الم که مردم جمع نمیشن
اینکه بگید منجی مطرحه پس همه ادیان الهی بودن یا ریشه الهی دارن ی احتمال ناچیزه که ارزش منطقی نداره
اینکه تو جنیسم یا هر چی گفته به دیگران آزار نرسونید چه ربطی به بحث ما داره من گفتم اکثر گزاره های اخلاقی پیامبر نمیخواد

مسلم;802279 نوشت:
اگر پای قدرت رو می خواهید به میان بیارید که عرض کردم اصلا خدا می بایست به همه انسان ها وحی کند تا اصلا نیازی به پیامبر نداشته باشند، یعنی همه پیامبر باشند، خدا که قدرت آن را داشت، پس روشن می شود که انتخاب انبیاء همچین هم بی قاعده و مثل دستگاه پیغمبر سازی نیست که فقط یک طرفه باشد و منتسب به خدا باشد، چون اگر یک طرفه باشد محال است خدا نبخشد، چون هم علمش را دارد، و هم قدرتش را و هم جود و بخششش را.
شما پیغمبر را با ربات اشتباه نگیرید، اعطاء مقام نبوت دارای ضابطه و چارچوب بوده و مشروط به شایستگی های خود فرد است که فراز ابتدایی دعای ندبه در این خصوص کار را تمام می کند:
«الَّذِينَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَ وَ دِينِكَ...بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِي زَخَارِفِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَ زِبْرِجِهَا وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِه‏»؛ کسانی را که برا خودت و دینت برگزیده و خالص کرده ای... بعد از آنکه شرط کردی که در دنیا در برابر زینت های آن زاهد باشند، و می دانستی که(به این شرط) وفا خواهند کرد.

پس نبوت مختص کسانی است که خداوند می دانست آنها به آنچه که می دانند عمل می کنند، لذا آنها را آگاه کرده و علم به ایشان داد تا خود ایشان ضمن عمل به این تعالیم از روی اختیار ، آنها را به مردم ابلاغ کنند.


ببینید سوال من واضحه جواب شما گنگه
شما میگید پیامبر مثل ربا تساخته نمیشه
خوب آیا خدا میتونه همین الان ی پیامبر خلق کنه و مثل حضرت عیسی از کودکی پیامبرش کنه یا نمیتونه؟لطفا جواب این سوال رو واضح و شفاف با بله یا خیر بدید
شما میگید لیاقت میخواد؟ خوب لیاقت و توفیق یا هر بازی با الفاظی که شما بلدید او رو خدا میده یا پیامبر مستقل از خدا خودش داره؟

مسلم;802279 نوشت:
ما اینکه چون دشمنان بسیار هستند ممکن است دین به خیلی ها نرسد حرف دیگری است، خب مانع پیشرفت دین خود مردم هستند، مثلا دین اسلام بعد از ظهورش در یک منطقه بی آب و علف و دور افتاده، در ظرف صد سال تا اندلس پیش رفت، خب طبیعتا اگر مردم مانع نمی شدند الن تمام دنیا مسلمان بودند، امروزه هم همینطور موج اسلام هراسی به همین خاطر شکل گرفته، برای سایر ادیان پیش از اسلام هم همین ماجرا وجود داشته است، پس باید توجه کرد که خود این سختی ها در راه ترویج دین در نظر خدا موضوعیت دارد، یعنی خداوند می خواهد خود مردم در دین و ایمان نقش داشته باشند، چون خود دفاع از دین موجب کمال انسان است، والا خدا صرفا به دنبال ایمان آوردن مردم از هر راهی شده نیست

این هم اشتباه شما میگید مردم نمیخواستن و دین تحریف شه مردم مانع دین هستند!!!
خوب برادر من مغلطه به این واضحی شما مردم رو چرا کل گرفتید بحث رو فردی کنیم الف دشمن دینه ب دشمن دین نیست
الف دین رو تحریف میکنه ب که بی گناهه دین بهش نمیرسه بعد شما میگید مردم نمیخوان چرا خشک و تر با هم بسوزن ؟چرا برای ب هم مثل الف پیامبر نیاد؟چرا؟
مسلم;802279 نوشت:
بلکه خداوند ایمانی را می خواهد که توأم با استدلال و جهاد و مجاهدت عقلی و عملی و به سختی حاصل شود و مردم از ان دفاع کنند، و دست مخالفین هم برای مبارزه با آن باز باشد، این تضاد نیروهاست که موجب تکامل می شود، خود این موجب کمال است، می خواهد مردم خودشان هم قدری به دنبال دین بروند، خودشان هم تحقیق کنند، خودشان هم دفاع کنند، این موجب تکامل است، لذا سلمانی که برای تحقیق به مناطق مختلف سفر می کند، وبا تحقیق به پیامبر(ص) ایمان می آورد، می شود «سلمان منا اهل البیت(ع)».
اما بالاخره ممکن هم هست در این کش و قوس نیروهای حق و باطل و مدافعین و مهاجمی تعالیم الهی، دست کسی به دین نرسد، اما این شخص هم یک راهنمای درونی به نام عقل دارد که تا حدی می تواند او را روشن کند، و اگر هم دست او نرسید همین که روحیه حق پذیری داشته باشد نشان از ایمان او به حقیقت دارد، لذا امام باقر(ع) در یک روایتی می فرماید:
«كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَجُرُّهُ الْإِقْرَارُ وَ التَّسْلِيمُ فَهُوَ الْإِيمَانُ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَجُرُّهُ الْإِنْكَارُ وَ الْجُحُودُ فَهُوَ الْكُفْر»؛ هر چيزى كه نتيجه اقرار و تسليم و روح پذيرش حقيقت باشد او ايمان است و هر چيزى كه نتيجه روح عناد و سرپيچى از حقيقت باشد او كفر است.(کلینی، الکافی، ج2، ص387)
طبق این روایت کسی که دین به او نرسیده اما روحیه حق پذیری دارد که اگر به او می رسید آن را می پذیرفت و تعصبی نداشت، خب خداوند با چنین شخصی، به عنوان شخص کافر برخورد نمی کند.

ببینید اینکه عقل کمک میکنه رو قبول دارم اما
اینکه بدون پیامبر و با عقل میشه به حق رسید برام ثابت نشده
دوم این بحث اینکه خدا میخواد ما با سختی کشیدن و تلاش به کمال برسیم بنظرم کاملا غیر منطقیه (البته این بحثش جدای این تاپیکه)
فقط در همین حد میگم که احمقانس یکی مثل خدا برای نعمت دادن این مسخره بازی ها رو در بیاره برای من نه اختیار داشتن مهمه در سر افراز شدن در امتحان الهی برای من فقط لذت مهمه
چه با امتحان بدن چه بی امتحان من فقط میخوام خوش باشم (عرض کردم این مسئله خارج موضوع تاپیکه فقط خواستم بگم این دو دوتا چهار تای شما خیلی منطقی نیست گاهی با کلی گویی گاهی با جزئی گویی
گاهی با فرافکنی و انکار بدهیات متکلمین اسلامی سعی در فرار از مباحث منطقی و منطقی جلوه دادن یک سری به عقیده من موهومات دارن ببخشید اینقدر رک میگم من واقعا تو عمرم خیلی تلاش کردم دنبال حقیقت برم
اما چیز با ارزشی جز ی سری شبه استدلال بدست نیاوردم البته هنوزم در حال تحقیقم و نا امید نمیشم)

در کل خلاصه بحث من
با برهان خلف میگم خدا برای همه پیامبر نفرستاده
دوم اینکه برای ی عده کم 40 پیامبر میاد در یک زمان هیچ توجیه منطقی نداره اینکه لجوج بودن مثلا 35 تا پیامبر میفرستاد با 40 تا فرقی داشت؟
سوم دلیلی برای ی خدای توانا نمیبینم که نتونه پیامبر با امام خلق کنه پس میتونست در زمان فعلی چهار تا امام بیشتر خلق کنه؟
چهارم کاملا بی عدالتی رو احساس میکنم که برای یکی 40 پیامبربیاد به من یک سیری دین برسه که بیش از صد فرقه هستند هر کدومشون
ولی کلی باید وقت صرف کنم مثل الان و با متکلمین یک یکشون بخوام بحث کنم یا عمرم رو صرف مطالعه کتابهاشون بکنم که بفهمم کی بر حقه

منتظر هستم که اون علمی که از اهل بیت(ع) دم میزنید رو رو کنید این که میگید مظلومن و مردم بهشون رجوع نمیکنن
خوب من الان رجوع کردم و سوال دارم جواب امام صادق(ع) شما به این سوالات من چیه؟

ببخشید این قدر بحث طولانی شد متوجه هستید که اگر برام مهم نبود خودم هم اینقدر وقت نمیذاشتم
با تشکر

سلام علیکم برادر عزیز
وقت بخیر

جوجه اردک زشت;803261 نوشت:
ببخشید این قدر بحث طولانی شد متوجه هستید که اگر برام مهم نبود خودم هم اینقدر وقت نمیذاشتم

دوست عزیز سوال شما خیلی بجاست،ولی مشکلاتی داره که اول باید اونها رو حل کنیم بعد بریم سروقت جواب...

همونطور که میدونید،فهم صورت سوال،50 درصد جوابه....حالا اگه ما بدونیم عیب کارمون کجاست،زودتر میتونیم به جواب برسیم.

یه مطلبی شنیدم که میگفت،در آخرالزمان مردم از طریق شبهه، مسیر درست(اسلام واقعی) رو پیدا میکنند،ولی به شرطها و شروطها
و اما اون شرط اینه که مبانی فرد در دین سفت و محکم شده باشه، وگرنه همون شبهه که قرار بود باعث هدایت بشه،برای یه انسان با مبانی ضعیف باعث گمراهی و ضلالت میشه.

حالا با این پیش شرط،سوال من از شما اینه که :
آیا شما در قبول وجود خدا،قبول اصول دین اسلام(یا هر دین الهی)،قبول معجزه بودن قرآن هیچ شکی ندارید و فقط اگر همین شبهه (تعدد پیامبران بنی اسرائیل)جواب داده بشه،شک شما به یقین تبدیل میشه؟....یا نه،شما همین اولی ها رو هم مشکل دارید و اومدید مسئله رو از وسط به اول حل میکنید؟؟؟

اللهم عجل لولیک الفرج
درپناه حق

alieye;803605 نوشت:
آیا شما در قبول وجود خدا،قبول اصول دین اسلام(یا هر دین الهی)،قبول معجزه بودن قرآن هیچ شکی ندارید و فقط اگر همین شبهه (تعدد پیامبران بنی اسرائیل)جواب داده بشه،شک شما به یقین تبدیل میشه؟....یا نه،شما همین اولی ها رو هم مشکل دارید و اومدید مسئله رو از وسط به اول حل میکنید؟؟؟

سلام
چند نکته
ابتدا موضوع بحث تاپیک چیز دیگری هست نه تفتیش عقاید بنده شما هم اگر پاسخ منطقی دارید مطرح کنید فرار از بحث به شیوه سوال کردن خیلی کمکی به تشیع نمیکنه
دوم از آنجایی که بنده مثل متکلمان ادیان اهل گنگ گفتن مطالب نیستم تا یک موقع کسی مچم رو باز نکنه خیلی صریح پاسخ سوال شما را می دهم
برای بعضی مطالب استدلال قانع کننده دیدم و قبول کردم در بعضی موضوعات هم قانع نشدم و شک دارم
اما طبعا سوال من با پیش فرض پذیرش مطالب اولیه هست
ببینید فرض کنید ما بخوایم وجود خدا رو بپذیریم قرآن رو قبول کنیم و ... خوب حالا خدا گفته برای همه رسول فرستادم
ما هم که شواهد تاریخیمون ناقص هست تعبدا باید بپذیریم اما ی جای کار گیر میکنیم
مثلا میایم با برهان خلف که فکر کنم 10 بار تو این تاپیک توضیحش دادم و کارشناس محترم تا حالا جوابی بهش ندادن میگیم:
خود دین میگه بین عیسی(ع) و پیامبر اسلام(ص) هیچ کس نیامده
بعد میبینیم 700 سال فاصلس!!! خوب سوالی که پیش میاد اینه افرادی که مثلا 300 بعد عیسی(ع) در ژاپن یا آمریکای جنوبی یا جنوب آفریقا بودن باید چ خاکی بر سرشون میریختن
بعد میگیم با ی برهان خلف یک ادعای دین رد شد
از کجا معلوم قبلا در این همه استدلال پیچ در پیچ اثبات خدا و نبوت و ... اشتباه نکرده باشیم
برمی گردیم به بررسی او ادله
در واقعا من بحث اصلیم رو تو پست قبل در قسمت آخر که خلاصه کردم بحث هام رو آوردم
گفتم شما یک دلیل منطقی بیار خدا نمیتونه رسول خلق کنه
خوب روند خلق پیامبر اسلام چی بوده همون روند رو تکرار کنه 4 تا امام خلق کنه چ مشکلی هست؟اینم کارشناس محترم جوابی ندارن
من میگم برای یکی 40 تا پیامبر برای من 4000 فرقه و دین با متکلمان متعصب و سر سخت و مغلطه گروشون ؟!!! آیا خدا با من پدر کشتگی داره و من رو میخواد بندازه جهنم و فقط دنبال بهونس؟!!!
گفتم اینهمه ادعای علم امامان رو دارید خوب رو کنید اون علم رو و جواب سوالات ساده من بی سواد رو منطقی بدید این ایرادش چیه؟
سوم شما فرض بگیر من کلا هیچی رو قبول ندارم اسلام نباید به این برهان خلف جواب منطقی بدهد؟
هر کس از اسلام سوال کرد میگیم برو ی دوره کامل کلام رو از اول بگذرون بعد هم دهنتو ببندو تعبدی بقیش رو بپذیر و حق سوال و جواب منطقی نداری
خدا حکیمه و به تو ربطی نداره برای کی پیامبر فرستاده برای کی نفرستاده؟ آیا منطق اسلام اینه؟
من معمولا با غیر کارشناس بحث نمیکنم چون تجربه نشون داده بحث تاپیک منحرف میشه و وقت تلف اما سوال شما ی طوری بود که باید پاسخ میدادم تا سو برداشتی پیش نیاد
موفق باشید

سلام و احترام

جوجه اردک زشت;803261 نوشت:
1- اینکه اون تعالیم از بین رفته تقصیر خدا نیست اما مردمی که تعالیم بهشون نرسیده هم تقصیر ندارن گناه من چیه که پدر بزرگم دین رو تحریف کرده من چرا نباید برام پیامبر بیاد چون جدم آدم درستی نبوده؟!!!
2-همه مردم که دنبال تحریف دین نبودن شما دارید خشک و تر رو با هم میسوزونید
3-شما میگید خدا برای همه فرستاده خوب لطفا به طور صریح بفرمایید بین حضرت عیسی و پیامبر اسلام مردم آفریفای جنوبی چرا هیچ پیامبری نداشتن؟ لطفا این سوال واضح رو پاسخ بدید

من که نگفتم تقصیر مردم است که دین به آنها نرسیده که شما می گویید خشک و تر را با هم می سوزانم؛ میگویم تقصیر خدا هم نیست؛ لازمه آزادی انسان ها این است که بتوانند در راه ترویج دین حرکت کنند و یا علیه دین حرکت کنند، طبیعتا هر کدام قوی تر باشند نتیجه آن طرف خواهد بود، اما به صورت کاممل نمی توانند نور خدا را خاموش کنند، بلکه جامعه همواره به سمت تکامل پیش می رود تا جایی که دیگر شرایطی پیش خواهد آمد که مردم توان نگهداری از کتاب آسمانی را دارند لذا دین خاتم نازل می شد، و باز همین روند صعودی طی خواهد شد تا دین خدا بر تمام عالم حکمفرا خواهد شد.
در مورد سوال دومتان هم باید عرض کنم منشأ مشکل شما برداشت اشتباه از پیامبر است، پیامبر را با ربات اشتباه گرفته اید، پیامبر شخصی است که زمینه ابتدایی را باید خودش داشته باشد تا خداوند او را مبعوث کند، لذا در زمانی که چنین انسان هایی وجود نداشته باشند انبیائی مبعوث نخواهند شد، یعنی اصل نیاز به نبی با تکامل بشر اتفاق خواهد افتاد، و جامعه باید بتواند انسان هایی را ا نظر فکری و عقلی و روحی بپروراند تا خداوند در میان آنها مستعدترینشان را برای نبوت و پیامبری انتخاب کند.(ر.ک: آیت الله سبحانی، منشور جاوید، ج10، ص108؛ و آیت الله مکارم، پیام قرآن، ج7، ص369)
اما در هر صورت بین حضرت عیسی(ع) و محمد(ص) همواره حجت های الهی در زمین وجود داشته اند و دین الهی را تبلیغ می کرده اند.

جوجه اردک زشت;803261 نوشت:
بنده دارم با برهان خلف ادعای اسلام رو رد میکنم شما میگید برای همه فرستاده من میگم نفرستاده نمونش بین حضرت عیسی و پیامبر اسلام 700 سال فاصله هیچ پیامبری هیچ جای جهان
نکنه برهان خلف رو قبول ندارید؟!!!

این چه برهان خلفیه؟!! برهان خلف یعنی اینکه برای اثبات صدق یک گزاره، اشتباه بودن نقیض آن را اثبات کنیم؛ خب شما الان به بنده بفرمایید استدلال شما به چه صورت برهان خلف هست؟ شما از یک مقدمه جزئیه، یعنی اینکه حدود 700 سال پیامبری نیامده، می خواهید نتیجه کلی بگیرید که در مکان های دیگر و زمان های دیگر نیز پیامبری نیامده؟!! این استدلال شما نه تنها برهان خلف نیست، بلکه اصلا برهان نیست.

جوجه اردک زشت;803261 نوشت:
بزرگوار گرامی
بین روحی که ما معتقدیم با روحی که هندی معتقده فرق هست تو غرب هم عده ای وجود روح رو قبول دارن شما دکارت رو فیلسوف نمیدونی؟!
شما آگوستین رو فیلسوف نمیدونی؟ فلاسفه غربی میگن این دلایلی که فلاسفه دین به خصوص مسیحی ها میگن برای اثبات وجود روح ی مشت دری وریه و پر از مغلطه هست
میگن بهمون ثابت نشده وجود داره
تازه کلی بحث در فلسفه ذهن سر وجود روح هست همشون که منکر وجود روح نیستند

ببینید خواهش می کنم منطقی باشید؛ در حقیقت روح انسان بین خود مسلمانان هم که پیرو یک دین هستند اختلاف نظر وجود دارد و برخی آن را موجود مادی لطیف می دانند، و برخی مجرد؛ پس نمی شود گفت اینها پیرو یک دین واحد نیستند، بلکه در مقام مقایسه برای کشف اشتراکات، باید شباهت ها را دید.
اصل اعتقاد به دو بُعدی بودن انسان و اینکه بُعد غیر دنیوی انسان اصالت دارد، اما بُعد دنیوی مانع تکامل و تعالی آن بُعد می شود و باید برای تعالی آن از خواهشهای این بُعد مادی چشم پوشی کرد و... این ها شباهت هایی نیست که بتوان با این اما و اگرهای شما به راحتی از کنارش گذاشت، خواهش می کنم با پیش فرض های ذهنی تان قضاوت نکنید.


جوجه اردک زشت;803261 نوشت:
بشر همیشه امید دهنده میخواد صاحبان قدرت برای اینکه مردم رو شارژ روحی کنن به حربه منجی متوسل میشن تا مردم نا امید نشن و مثل معذرت میخوام الاغ براشون کار کنن
الان تو همین ایران با توجه به این همه دشمن خارجی و مشکلات کمر شکن داخلی از فقر و هوای آلوده و فساد جنسی و... اگر مهدویت رو روحانیت مطرح نکنن که دیگه چیزی برای گفتن نمیمونه
با تفسیر الم که مردم جمع نمیشن
اینکه بگید منجی مطرحه پس همه ادیان الهی بودن یا ریشه الهی دارن ی احتمال ناچیزه که ارزش منطقی نداره
اینکه تو جنیسم یا هر چی گفته به دیگران آزار نرسونید چه ربطی به بحث ما داره من گفتم اکثر گزاره های اخلاقی پیامبر نمیخواد

دوست گرامی شما خیلی راحت اشتراکات رو که در تمام ادیان وجود دارد کنار می گذارید و بدون هیچ دلیل منطقی توجیه می کنید، با این برخورد شما بین مسلمانان هم اشتراکی نیست چرا که می شود توجیه کرد و آن را به فرهنگ و ... نسبت داد. وقتی دکتر برنارد باربر برای تحقیق بین بومیان آمریکا می رود متوجه می شود که در درون انها هم مانند سایر ادیان چنین اعتقادی وجود دارد؛ این تحقیق متعلق به سال 1890 م است، یعنی در این سال این اعتقاد بین آنها رواج داشته، مگر میشود اعتقادی را به این سرعت رواج داد و از مسلّمات یک قوم یا دین قرار داد؟ آمریکایی ها که سرخ پوستان را قلع و قمع کرده و به دنبال سازش با ایشان و دمیدن روحیه امید در آنها نبودند!! من نمی فهمم اینها چه توجیهاتی است آخر!!!
انصافا کسی که بخواهد منطقی نگاه کند از کنار این مسائل ساده نمیگذرد، در حالی که چنین نگرشی در همه ادیان چه آسمانی و چه غیر آسمانی وجود دارد، علاوه بر ادیان آسمانی، کالکی، منجی نهایی هندوئیسم، میتریه، منجی نهایی بودیسم؛ و...
در حالی که این ادیان در شرق، بومیان آمریکا در غرب!


جوجه اردک زشت;803261 نوشت:
بینید سوال من واضحه جواب شما گنگه
شما میگید پیامبر مثل ربا تساخته نمیشه
خوب آیا خدا میتونه همین الان ی پیامبر خلق کنه و مثل حضرت عیسی از کودکی پیامبرش کنه یا نمیتونه؟لطفا جواب این سوال رو واضح و شفاف با بله یا خیر بدید
شما میگید لیاقت میخواد؟ خوب لیاقت و توفیق یا هر بازی با الفاظی که شما بلدید او رو خدا میده یا پیامبر مستقل از خدا خودش داره؟

در اینجا نمیتواند معنا ندارد،درست این است که بگوییم نمی شود؛ خود انسان باید لایق باشد تا خداوند چنین مقامی را به او بدهد؛ دعای ندبه را عرض کردم برای همین؛ عصمت و نبوت از سنخ علم است، خداوند پیش از خلقت به رفتار آدمیان علم دارد، هر کسی که به علم الهی اهل عمل باشد خداوند چنین علمی را به او می دهد.

جوجه اردک زشت;803261 نوشت:
این هم اشتباه شما میگید مردم نمیخواستن و دین تحریف شه مردم مانع دین هستند!!!
خوب برادر من مغلطه به این واضحی شما مردم رو چرا کل گرفتید بحث رو فردی کنیم الف دشمن دینه ب دشمن دین نیست
الف دین رو تحریف میکنه ب که بی گناهه دین بهش نمیرسه بعد شما میگید مردم نمیخوان چرا خشک و تر با هم بسوزن ؟چرا برای ب هم مثل الف پیامبر نیاد؟چرا؟


شما چرا «ب» را فقط نسل های بعد خلاصه میکنید؟ وقتی دینی از ناحیه خداوند نازل می شود هم در بین مردم «الف» وجود دارد و هم «ب»، اینکه به نسل های بعدی برسد یا نرسد بستگی به رفتار مردم دارد، که آیا الف بر ب پیروز شود، یا ب بر الف؛ خب وقتی اکثریت مردم به خاطر ترس یا منافع دنیوی «الف» باشند و یا نسبت به رفتار «الف» بی تفاوت باشند از خدا چه توقعی دارید؟ هر سال یک پیامبر نازل کند؟ یا مردم را مجبور به حفظ دین کند؟ یا اینکه الا جنگ بین حق و باطل در طول تاریخ موضوعیت داشته و خودش موجب رشد است؟

جوجه اردک زشت;803261 نوشت:
ببینید اینکه عقل کمک میکنه رو قبول دارم اما
اینکه بدون پیامبر و با عقل میشه به حق رسید برام ثابت نشده
دوم این بحث اینکه خدا میخواد ما با سختی کشیدن و تلاش به کمال برسیم بنظرم کاملا غیر منطقیه (البته این بحثش جدای این تاپیکه)
فقط در همین حد میگم که احمقانس یکی مثل خدا برای نعمت دادن این مسخره بازی ها رو در بیاره برای من نه اختیار داشتن مهمه در سر افراز شدن در امتحان الهی برای من فقط لذت مهمه
چه با امتحان بدن چه بی امتحان من فقط میخوام خوش باشم (عرض کردم این مسئله خارج موضوع تاپیکه فقط خواستم بگم این دو دوتا چهار تای شما خیلی منطقی نیست گاهی با کلی گویی گاهی با جزئی گویی
گاهی با فرافکنی و انکار بدهیات متکلمین اسلامی سعی در فرار از مباحث منطقی و منطقی جلوه دادن یک سری به عقیده من موهومات دارن ببخشید اینقدر رک میگم من واقعا تو عمرم خیلی تلاش کردم دنبال حقیقت برم
اما چیز با ارزشی جز ی سری شبه استدلال بدست نیاوردم البته هنوزم در حال تحقیقم و نا امید نمیشم

من نمی فهمم کجای این مسخره بازی هست؟!! شما می بینید در سیره انبیاء و ائمه(ع) هم به ما نشان دادند که اولا: حفظ دین بر عهده مردم است، لذا پیامبر(ص)، امام علی(ع) را می بینید که در جنگ های متعدد از دین خدا دفاع می کنند، و امام حسین(ع) می بینید که با سیره خودشان نشان می دهند که در دفاع از دین هیچ خط قرمزی وجود ندارد ولو به قیمت کشته شدن خود انسان و بچه هایش ، و به قیمت اسیر شدن اهل بیتش باید دین حفظ شود؛ خب اگر قرار بود دین به دست خدا حفظ شود یا هر چند مدت که دین تغییر می کرد خدا دوباره بفرستد پس این همه دفاع از دین چه معنایی داشت؟ نه فقط در دین اسلام که خاتم ادیان است، بلکه انبیاء گذشته هم همواره از تعالیم دین خدا دفاع می کردند تا با سختی هایی روبرو می شده اند یا به شهادت می رسیدند. من واقعا نمی فهمم که چرا شما بار دفاع از دین را از دوش مردم بر می دارید؟!! و ثانیا این دفاع و کشاکش بین حق و باطل خودش موجب رشد و تکامل است، لذا می بینید پیامبر(ص) به امام حسین(ع) می فرماید: خدا برای تو درجه ای در نظر گرفته که جز با شهادت به آن نمیرسی. و این همه روایات عجیب در فضیلت جهاد علمی و نظامی وارد شده است.
من بر خلاف شما کاملا مسئله برایم واضح است، همه چیز منطقی و در چارچوب و در جای خودش است.

جوجه اردک زشت;803261 نوشت:
در کل خلاصه بحث من
با برهان خلف میگم خدا برای همه پیامبر نفرستاده
دوم اینکه برای ی عده کم 40 پیامبر میاد در یک زمان هیچ توجیه منطقی نداره اینکه لجوج بودن مثلا 35 تا پیامبر میفرستاد با 40 تا فرقی داشت؟
سوم دلیلی برای ی خدای توانا نمیبینم که نتونه پیامبر با امام خلق کنه پس میتونست در زمان فعلی چهار تا امام بیشتر خلق کنه؟
چهارم کاملا بی عدالتی رو احساس میکنم که برای یکی 40 پیامبربیاد به من یک سیری دین برسه که بیش از صد فرقه هستند هر کدومشون
ولی کلی باید وقت صرف کنم مثل الان و با متکلمین یک یکشون بخوام بحث کنم یا عمرم رو صرف مطالعه کتابهاشون بکنم که بفهمم کی بر حقه

منتظر هستم که اون علمی که از اهل بیت(ع) دم میزنید رو رو کنید این که میگید مظلومن و مردم بهشون رجوع نمیکنن
خوب من الان رجوع کردم و سوال دارم جواب امام صادق(ع) شما به این سوالات من چیه؟



در کل خلاصه پاسخ من؛ برای اثبات ادعای شما باید اثبات شود که:
الف) ابتدا باید اثبات شود که تعداد انبیاء بنی اسرائیل بیشتر از سایر امت ها بوده است، چون این که صرفا در قرآن نام این انبیاء بیشتر آمده باشد ممکن است به خاطر مسائل دیگری باشد، مثل شباهت سرنوشت دو قوم اسلام و یهود، نه اینکه تعداد آنها واقعا بیشتر باشد.

ب) سپس باید ثابت شود که این انبیاء صرفا به نیت هدایت بنی اسرائیل نازل شده اند، نه اینکه برای منطقه پر جمعیتی فرستاده شده باشند که بنی اسرائیل هم در میان آنها هستند، خب طبیعتا اگر جمعیت در یک منطقه بیشتر باشد انبیاء بیشتری می طلبد، اما اینکه بخشی از آنها بنی اسرائیلی باشند، لزوما دخالتی در این موضوع ندارد، و نمی توان این انبیاء متعدد را به پای آنان نوشت.

ج) و نیز باید اثبات شود که دین موجب شکل گیری چنین شخصیتی در بنی اسرائیل شده است، شما دارید یک ادعا می کنید که فرستادن انبیاء متعدد از سوی خدا برای بنی اسرائیل آنها را به مردمی دنیا طلب و سلطه جو تبدیل ساخته است، در حالی که مقابل آن هم احتمال دارد که چون بنی اسرائیل مردمی دنیاطلب و سلطه جو بوده اند، خداوند انبیاء متعددی برای انها فرستاده است؛ شما از کجا می دانید که اگر انبیاء بنی اسرائیل نیامده بودند، وضع بنی اسرائیل بدتر از اینی که امروز هست، نبود؟ پس باز هم این مسئله احتمالی شد.

د) همچنین بر فرض که مقدمات فوق را اثبات کرده و ادعا را نیز بپذیریم که تعدد انبیاء موجب دنیاپرستی و سلطه جویی در بخشی از یهودیان شده است، خب بسیاری هم به وسیله همین انبیاء هدایت شده اند، همان مثالی که زدم که نبی مانند خورشید می ماند، برخی چون درختان میوه از خورشید بهره برده و شکوفا میشوند و برخی چون مردار که در معرض خورشید قرار می گیرند گندیده تر می شود، همانطور که خداوند در مورد مثالهای قرآن هم می فرماید: «يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقين‏»؛ خدا بسیاری را با آن گمراه، و بسيارى را هدايت مى‏ كند ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏ سازد. خب نمی توان از خدا توقع داشت که به خاطر سوء استفاده عده ای از تعالیم انبیاء، بسیاری را محروم نماید، مگر آنکه بتوان در مرحله چهارم اثبات کرد که ضرر آمدن انبیاء بیش از مصلحت آن است.

ه) علاوه بر تمام این موارد باید ثابت شود که حکمت دیگری هم در کار نبوده، چون ما می خواهیم در برابر فعل کسی استناد کنیم که خالقیت و ربوبیت او را پذیرفته ایم، و چنین کسی احاطه علمی کامل بر اموری دارد که عقل احتمال می دهد ما از ان بی خبر باشیم و چون او خالق است اگاه هست، لذا در مرحله پنجم باید اثبات شود که موردی اینچنینی نیز وجود ندارد که ما آن را لحاظ نکرده باشیم.

حال توجه کنید یا باید ادعاهای احتمالی پنج گانه را با دلیل قطعی و برهانی اثبات کرد تا بتوان با دلیل قطعی عقلی که بر حکمت الهی دلالت دارد معارضه نماید، و یا این که به خاطر وجود این احتمالات، ما مدلول برهان حکمت را بپذیریم، چون چیزی که با برهان اثبات شود، با احتمال زیر سوال نمی رود.

:Gol:

مسلم;803815 نوشت:
انصافا کسی که بخواهد منطقی نگاه کند از کنار این مسائل ساده نمیگذرد، در حالی که چنین نگرشی در همه ادیان چه آسمانی و چه غیر آسمانی وجود دارد، علاوه بر ادیان آسمانی، کالکی، منجی نهایی هندوئیسم، میتریه، منجی نهایی بودیسم؛ و...
در حالی که این ادیان در شرق، بومیان آمریکا در غرب!

سلام استاد گرامی...تشابهات میان ادیان و آئین های مختلف بیشتر به نظر بابت اشتراکات فطری و تجربه های مشترک حاصل در طول زندگی و محیط طبیعت یکسان و مشابه است.مثلا آدم طبیعت را نگاه می کند و می بیند که شخصی می میرد...از او جسدی بی جان باقی می ماند...بعد نتیجه می گیرند که یک روحی هست که از جسد جداست...اگر روح از بدن خارج شود مثلا از انسان یک جسد خاکی تنها می ماند..بعد این را پیوند می زند به تمایلاتش برای داشتن زندگی ابدی و ... تا اینکه روح را در ذهن ایجاد می کند....این را مثال زدم..حالا حرفم این نیست که این تشابهات همه قطعا از همین دست هستند...بلکه می گویم این تشابهات را هم می شود به راحتی به شکل دیگری توجیه کرد...یا یک مثال دیگر...ما در روایات و آیات قرآن داریم که انسان از گل خلق شده...بعد در عقاید و اسطوره های یونانی (و چندین تمدن دیگر) نگاه می کنیم و می بینیم که آنها هم اعتقاد دارند که مثلا خدای باستانیشان یا خدایانی انسان را از خاک آفریده اند.اینجا هم این تشابه می تواند از این رو باشد که اسطوره سازها و داستان پردازها به تشابه رنگ انسان با خاک نگاه کرده اند و از سر اتفاق همشان به این ایده رسیده اند که انسان از خاک آفریده شده...(رنگ پوست انسان همرنگ خاک است)
البته این احتمال هم هست که بعضی از ادیان از هم ایده گرفته باشند و اشتراکاتشان از این بابت است که از هم ایده گرفته اند...تمدن مصر و یونان از هم ایده گرفته اند...یهودیت در جاهایی از مصر حتی ایده گرفته است و اینها دست به دست به ادیان و آئین های مختلف رسیده است...بدون آنکه منبعی الهی و دینی الهی در کار باشد...
مسلم;803815 نوشت:
خب اگر قرار بود دین به دست خدا حفظ شود یا هر چند مدت که دین تغییر می کرد خدا دوباره بفرستد پس این همه دفاع از دین چه معنایی داشت؟

البته من فکر می کنم دین اسلام هم از نظر شیعه در واقع توسط خدا حفظ شده.اما به واسطه ائمه.ائمه ذخایر خدا بودند که خدا برای تبیین و حفظ دین یکی پس از دیگری بر روی زمین قرار داد...اگر دین را خدا حفظ نکرد و این مردم بودند که دین را حفظ کردند...چرا یک همچین مردمانی در هزاره های پیش نبودند که دین را حفظ کنند.چرا درست در هنگامه ی آخرین پیامبر از راه رسیدند؟آنهم یکی پس از دیگری در یک نسل؟؟

پارسا مهر;803883 نوشت:
سلام استاد گرامی...تشابهات میان ادیان و آئین های مختلف بیشتر به نظر بابت اشتراکات فطری و تجربه های مشترک حاصل در طول زندگی و محیط طبیعت یکسان و مشابه است.مثلا آدم طبیعت را نگاه می کند و می بیند که شخصی می میرد...از او جسدی بی جان باقی می ماند...بعد نتیجه می گیرند که یک روحی هست که از جسد جداست...اگر روح از بدن خارج شود مثلا از انسان یک جسد خاکی تنها می ماند..بعد این را پیوند می زند به تمایلاتش برای داشتن زندگی ابدی و ... تا اینکه روح را در ذهن ایجاد می کند....این را مثال زدم..حالا حرفم این نیست که این تشابهات همه قطعا از همین دست هستند...بلکه می گویم این تشابهات را هم می شود به راحتی به شکل دیگری توجیه کرد...یا یک مثال دیگر...ما در روایات و آیات قرآن داریم که انسان از گل خلق شده...بعد در عقاید و اسطوره های یونانی (و چندین تمدن دیگر) نگاه می کنیم و می بینیم که آنها هم اعتقاد دارند که مثلا خدای باستانیشان یا خدایانی انسان را از خاک آفریده اند.اینجا هم این تشابه می تواند از این رو باشد که اسطوره سازها و داستان پردازها به تشابه رنگ انسان با خاک نگاه کرده اند و از سر اتفاق همشان به این ایده رسیده اند که انسان از خاک آفریده شده...(رنگ پوست انسان همرنگ خاک است)
البته این احتمال هم هست که بعضی از ادیان از هم ایده گرفته باشند و اشتراکاتشان از این بابت است که از هم ایده گرفته اند...تمدن مصر و یونان از هم ایده گرفته اند...یهودیت در جاهایی از مصر حتی ایده گرفته است و اینها دست به دست به ادیان و آئین های مختلف رسیده است...بدون آنکه منبعی الهی و دینی الهی در کار باشد...

سلام مجدد بر پارسامهر عزیز:Gol:
ببینید در این که ممکن است این تشابهات علل دیگری غیر از تعالیم آسمانی پیشین داشته باشند حرفی نیست، اگرچه چنین احتمالی در خصوص همه تعالیم مشترک ضعیف است، اما بالاخره منتفی نیست؛ ولی آنچه که مهم است این است که دقت کنید بنده این تشابهات را به عنوان مؤید عرض قبلی ام آوردم نه به عنوان دلیل؛ دلیل بنده بر این که همه اقوام انبیاء داشته اند آیات قرآن کریم است:
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا في‏ كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت‏»؛ ما در هر امتى رسولى برانگيختيم كه: «خداى يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد.(نحل:36)
و همچنین می‌فرماید:
«إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشيراً وَ نَذيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذير»؛ ما تو را بحق براى بشارت و انذار فرستاديم و هر امّتى در گذشته انذاركننده‏اى داشته است.(فاطر:24)
سپس در ادامه بحث در مقابل اشکالی که مطرح شد که اگر همه اقوام پیامبر داشته اند پس چرا این ها همه کافر و بت پرست هستند و اثری از آن تعالیم آسمانی در ایشان وجود ندارد، لذا از اینجا بنده وارد بیان تشابهات ادیان به عنوان مؤید دلیل قرآنی شدم.

پارسا مهر;803883 نوشت:
البته من فکر می کنم دین اسلام هم از نظر شیعه در واقع توسط خدا حفظ شده.اما به واسطه ائمه.ائمه ذخایر خدا بودند که خدا برای تبیین و حفظ دین یکی پس از دیگری بر روی زمین قرار داد...اگر دین را خدا حفظ نکرد و این مردم بودند که دین را حفظ کردند...چرا یک همچین مردمانی در هزاره های پیش نبودند که دین را حفظ کنند.چرا درست در هنگامه ی آخرین پیامبر از راه رسیدند؟آنهم یکی پس از دیگری در یک نسل؟؟

بله درست می فرمایید، بدون شک حافظ دین خداست و ائمه(ع) مهم ترین عامل آن به شمار می روند؛ اما این طور نیست که خود مردم هیچ نقشی نداشته باشند، چرا که در تاریخ ادیان پیشین هم بعد از پیامبر آن دین، اوصیائی داشته اند، لذا ما امام علی(ع) را سید الاوصیاء می نامیم. پس این طور نیست که چون در زمان آخرین پیامبر بود خداوند این مردمی که توانایی حفظ دین و کتاب آسمانی دارند را ظاهر کند، بلکه بالعکس است چون در روند رشد و تکامل ، بشر به این مرحله رسیده بود و زمان ظهور چنین مردمی شده بود، خداوند آخرین پیامبر را فرستاد.
در هر صورت تکامل بشر و ظهور مردمی که در رأس آنها ائمه(ع) هستند که هم توان حفظ کتاب آسمانی را داشتند و هم توان اجتهاد جزئیات از اصول کلی را، موجب مسئله خاتمیت و آمدن آخرین پیامبر شد.(ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج2، از ص183تا 191؛ و ج3، ص157)

پارسا مهر;803883 نوشت:

البته این احتمال هم هست که بعضی از ادیان از هم ایده گرفته باشند و اشتراکاتشان از این بابت است که از هم ایده گرفته اند...تمدن مصر و یونان از هم ایده گرفته اند...یهودیت در جاهایی از مصر حتی ایده گرفته است و اینها دست به دست به ادیان و آئین های مختلف رسیده است...بدون آنکه منبعی الهی و دینی الهی در کار باشد...

شاید هم در کار بوده!
به هر حال همه ی تعالیم الهی از یه ریشه هستند و مفاهیم یکسانی دارند. پس ممکنه این داستان سرایان داستان های خود را از ادیان الهی گذشته که فقط نقل آنها باقی مانده ارث گرفته باشن؛ دانسته یا ندانسته.

n0o0b_sina;804174 نوشت:
شاید هم در کار بوده!
به هر حال همه ی تعالیم الهی از یه ریشه هستند و مفاهیم یکسانی دارند. پس ممکنه این داستان سرایان داستان های خود را از ادیان الهی گذشته که فقط نقل آنها باقی مانده ارث گرفته باشن؛ دانسته یا ندانسته.

بله شاید و شایدم برعکس...یاد یک نمونه تشابه افتادم که البته شاید از جنسی دیگر باشه و مرتبط با تاپیک نباشه...که جای تامل داره و بررسی داره.اونم ماجرای نوحه...
طوفان نوح هم به نحوی توی زرتشت هست و هم به نحوی در حماسه گیل گمش هست و هم در داستان های یونانی و هندو هست...پس احتمال زیاد خیلی از آئین ها و دین های بزرگ تاریخ از هم تاثیر گرفتن و چیزایی رو بین خودشون رد و بدل کردن....در زرتشت یک جمشید هست که اهورا بهش دستور می ده یک سری مردم و یک سری حیوانات رو درن غاری ببره تا یک زمستون وحشتناک بوجود بیاد و همه دیوصفتان از دنیا برن...بعد این داستان توسط دین یهود گرفته شده و جمشید شده نوح و زمستان شده طوفان و غار شده کشتی....حالا ریشه داستان نوح کجا بوده؟چطور از زرتشت سر درآورده؟؟آیا زرتشتی ها اون داستان رو از دینی الهی گرفتن؟؟چرا تحریفش کردن؟؟چرا یک داستان جدید نساختن؟آیا یهود داستان نوح رو از زرتشت گرفته؟این سوالات هست و فکر نکنم بشه به همین سادگی با قطعیت نظر داد...

پارسا مهر;804185 نوشت:
بله شاید و شایدم برعکس...یاد یک نمونه تشابه افتادم که البته شاید از جنسی دیگر باشه و مرتبط با تاپیک نباشه...که جای تامل داره و بررسی داره.اونم ماجرای نوحه...
طوفان نوح هم به نحوی توی زرتشت هست و هم به نحوی در حماسه گیل گمش هست و هم در داستان های یونانی و هندو هست...پس احتمال زیاد خیلی از آئین ها و دین های بزرگ تاریخ از هم تاثیر گرفتن و چیزایی رو بین خودشون رد و بدل کردن....در زرتشت یک جمشید هست که اهورا بهش دستور می ده یک سری مردم و یک سری حیوانات رو درن غاری ببره تا یک زمستون وحشتناک بوجود بیاد و همه دیوصفتان از دنیا برن...بعد این داستان توسط دین یهود گرفته شده و جمشید شده نوح و زمستان شده طوفان و غار شده کشتی....حالا ریشه داستان نوح کجا بوده؟چطور از زرتشت سر درآورده؟؟آیا زرتشتی ها اون داستان رو از دینی الهی گرفتن؟؟چرا تحریفش کردن؟؟چرا یک داستان جدید نساختن؟آیا یهود داستان نوح رو از زرتشت گرفته؟این سوالات هست و فکر نکنم بشه به همین سادگی با قطعیت نظر داد...

۲۷۰۰

اون موقع که داشتن تحریف میکردن، با خودشون گفتن این داستان در این دین الهی اثره خوبی داشته بهتره مام ازش استفاده کنیم! ولی برای اینکه زیاد تابلو نشه یکم تغییرش دادن!!!
باید دقت کنیم که تنها تعداد اندکی از ادیان ادعای الهی بودن دارن (!) بقیه حتی اگر هم مفاهیم مشابه و اخلاقی از ادیان گذشته به ارث برده باشن، باز هم ادعای الهی بودن ندارند. و تنها از میان این ادیان یک دین ادعای آخرین دین الهی را دارد!!!

n0o0b_sina;804189 نوشت:
اون موقع که داشتن تحریف میکردن، با خودشون گفتن این داستان در این دین الهی اثره خوبی داشته بهتره مام ازش استفاده کنیم! ولی برای اینکه زیاد تابلو نشه یکم تغییرش دادن!!!
روی این موضوع هم باید دقت کنیم که تنها تعداد اندکی از ادیان ادعای الهی بودن دارن (!) بقیه حتی اگر هم مفاهیم مشابه و اخلاقی از ادیان گذشته به ارث برده باشن، باز هم ادعای الهی بودن ندارند.

اما وقتی که تاریخ رو بررسی می کنیم...حداقل تاریخدانا می گن.مثل نویسنده تاریخ تمدن که اسمش الان یادم نیست....ادیان ابتدا شرک آلود و بت پرستان و حیوان پرست و اینا بودن و کم کم رو به تک خدایی رفتن...و اولین رگه های داستان نوح در همین دین های کفر آلود وجود داره.مثلا یک داستان هست که از کتیبه های به جا مانده از حدود پنج هزار سال پیش به دست ما رسیده...که داستان گیل گمش رو درخودش داره.توی این کتیبه ها به وضوح داستان نوح رو می شه دید و این در حالیه که این دین شرک آلود و کفر آلوده!!اگر پای شیطان و اجنه در کار بوده پشت این تحریف ها و دین سازی ها...باید سعی می کردن که داستان نوح رو از بین ببرن، نه اینکه اونو در کتیبه به یادگار بگذارند!شواهد تاریخی بیشتر این قضیه رو تائید می کنن که این ادیان های یکتا پرسته که از ادیان پیشینشون که کفر آلود و شرک آمیز بودن ایده گرفتن....که البته تاریخ قطعیت چندانی نداره و ممکنه خیلی از تاریخ ها از بین رفته باشه...

پارسا مهر;804192 نوشت:
اما وقتی که تاریخ رو بررسی می کنیم...حداقل تاریخدانا می گن.مثل نویسنده تاریخ تمدن که اسمش الان یادم نیست....ادیان ابتدا شرک آلود و بت پرستان و حیوان پرست و اینا بودن و کم کم رو به تک خدایی رفتن...و اولین رگه های داستان نوح در همین دین های کفر آلود وجود داره.مثلا یک داستان هست که از کتیبه های به جا مانده از حدود پنج هزار سال پیش به دست ما رسیده...که داستان گیل گمش رو درخودش داره.توی این کتیبه ها به وضوح داستان نوح رو می شه دید و این در حالیه که این دین شرک آلود و کفر آلوده!!اگر پای شیطان و اجنه در کار بوده پشت این تحریف ها و دین سازی ها...باید سعی می کردن که داستان نوح رو از بین ببرن، نه اینکه اونو در کتیبه به یادگار بگذارند!شواهد تاریخی بیشتر این قضیه رو تائید می کنن که این ادیان های یکتا پرسته که از ادیان پیشینشون که کفر آلود و شرک آمیز بودن ایده گرفتن....که البته تاریخ قطعیت چندانی نداره و ممکنه خیلی از تاریخ ها از بین رفته باشه...

شما از کجا میدونی قبل از داستان گیل گمش هیچ پیامبر الهی ای نبوده؟ من میگم گیل گمش از اون پیامبر الهی ایده گرفته، شما ثابت کن نگرفته!
عرض کردم که اینا دنبال اثر روی مردم بودند، دنبال گمراه کردنشون بودند، برای همین از این آموزه ها هم استفاده کردن

n0o0b_sina;804201 نوشت:
شما از کجا میدونی قبل از داستان گیل گمش هیچ پیامبر الهی ای نبوده؟ من میگم گیل گمش از اون پیامبر الهی ایده گرفته، شما ثابت کن نگرفته!
عرض کردم که اینا دنبال اثر روی مردم بودند، دنبال گمراه کردنشون بودند، برای همین از این آموزه ها هم استفاده کردن

البته من قصد ندارم چیزی رو ثابت کنم بیشتر نظریه و احتمالات رو مطرح می کنم و اینجا روی نظریه ای پافشاری ندارم که بخوام چیزی رو ثابت کنم فقط عرض کردم که تاریخدانها از شواهد بدست اومده، از آثار بدست اومده...ادعا می کنن که ادیان در ابتدا یکتاپرست نبودن...روح پرستی، خورشید پرستی و چندگانه پرستی و اینها رواج پیدا کرده....دینها تکامل پیدا کردن و رفته رفته یکتاپرستی مطرح شده... بازم می گم من اصلا روی نظریه خاصی پافشاری ندارم.چون به یقینی نرسیدم:ok:

با سلام و احترام

مسلم;801371 نوشت:
اتفاقا ای هم از ناآگاهی بندگان است، اگر برای خدا ساختن انبیاء مثل دستگاه پیغمبر سازی بود حرف شما درست بود، اصلا خدا به همه مردم مستقیما وحی می کرد، در حالی که چنین نیست، تعداد انبیاء محدود است و این به خاطر ظرفیت های متفاوت ایشان است که بخشی از آن ناشی از اکتساب است، یعنی علم خداوند به شایستگی ایشان است که آنها را لایق چنین منصبی کرده است، نه اینکه خدا ببیند کجا انبیاء نیاز است دوتا نبی در دستگاه تولید کند و بفرستد آنجا.

بنی اسرائیل از هوش اقتصادی خوبی بهره مند بودند و هستند. اینجا هم شما فرمودید که خدا پیامبران رو براساس شایستگی خودشون انتخاب می کنه.

می شه نتیجه گرفت که این ملت با استعداد، در زمینه های مختلف سرآمد شدن. چه در زمینه ارتباط با خدا و چه در زمینه اقتصادی و غیره.

بنابراین جواب این سوال که چرا بنی اسرائیل این تعداد پیامبر داشتند (صرف نظر از اینکه اقوام دیگه چه تعداد پیامبر داشتند) اینه: چون این تعدادشون شایستگی پیامبر شدن رو پیدا کردند.

بنابراین اصل سوال برمیگرده به اینکه: چرا خدا این قوم رو با استعداد خلق کرده (صرف نظر از میزان و تنوع استعدادهای اقوام دیگه)؟ که پاسخش در قرآن هست. یکی از دلایلش امتحان کردنه.

پارسا مهر;804204 نوشت:
البته من قصد ندارم چیزی رو ثابت کنم بیشتر نظریه و احتمالات رو مطرح می کنم و اینجا روی نظریه ای پافشاری ندارم که بخوام چیزی رو ثابت کنم فقط عرض کردم که تاریخدانها از شواهد بدست اومده، از آثار بدست اومده...ادعا می کنن که ادیان در ابتدا یکتاپرست نبودن...روح پرستی، خورشید پرستی و چندگانه پرستی و اینها رواج پیدا کرده....دینها تکامل پیدا کردن و رفته رفته یکتاپرستی مطرح شده... بازم می گم من اصلا روی نظریه خاصی پافشاری ندارم.چون به یقینی نرسیدم:ok:

چیزی به این واضحی!!!
به هر حال 124 هزار تا پیامبر اومد تا این مردم خورشید پرست و بت پرست نشن و کم کم یکتاپرست شدن
و فقط 5 نفر از پیامبران ما کتاب داشتند، بقیه همینطوری اومدن، چند تا داستان الهی تعریف کردن، بخشی از مردم یکتاپرست شدن، بعد از مرگ اون پیامبر مردم دوباره گمراه شدن و برای خودشون خدا ساختن و بر اساس تعالیمی که از اون پیامبر گرفتن داستان سراییدن و این روند ادامه پیاده کرد تا اولین کتاب
به همین سادگی

پ.ن. البته تو قراره تا آخره عمرت تحقیق بکنی پس اشکال نداره به یقین رسیدنت چند سال طول بکشه :khandeh!:

n0o0b_sina;804209 نوشت:
چیزی به این واضحی!!!
به هر حال 124 هزار تا پیامبر اومد تا این مردم خورشید پرست و بت پرست نشن و کم کم یکتاپرست شدن
و فقط 5 نفر از پیامبران ما کتاب داشتند، بقیه همینطوری اومدن، چند تا داستان الهی تعریف کردن، بخشی از مردم یکتاپرست شدن، بعد از مرگ اون پیامبر مردم دوباره گمراه شدن و برای خودشون خدا ساختن و بر اساس تعالیمی که از اون پیامبر گرفتن داستان سراییدن و این روند ادامه پیاده کرد تا اولین کتاب
به همین سادگی

نمی دونم چی واضحه....یکی می تونه دقیقا چیزی در مقایل گفته های شما رو بگه و بعد هم راحت بگه واضحه....به هر حال حرف شما هم اگر برون دینی نگاه کنیم یک احتماله در مقابل احتمال دیگه...
و من گفتم ما انتظار داریم در ابتدا انسان ها خداپرست و یکتاپرست باشن(مگر اینکه قربون آدم و حوا برم، اونا هم از همون اول خورشید پرست بودن)ما انتظار داریم که انسان ها در ابتدا خداپرست باشن.هم تعدادشون کمتره و هم به نسل آدم و حوا نزدیکترن...ولی شواهد تاریخی بیشتر روی این عقیده پافشاری دارن که در ابتدا دینی الهی وجود نداشته...به مرور ادیان تکامل پیدا کردن و تک خدایی مطرح شده...

پارسا مهر;804214 نوشت:
نمی دونم چی واضحه....یکی می تونه دقیقا چیزی در مقایل گفته های شما رو بگه و بعد هم راحت بگه واضحه....به هر حال حرف شما هم اگر برون دینی نگاه کنیم یک احتماله در مقابل احتمال دیگه...
و من گفتم ما انتظار داریم در ابتدا انسان ها خداپرست و یکتاپرست باشن(مگر اینکه قربون آدم و حوا برم، اونا هم از همون اول خورشید پرست بودن)ما انتظار داریم که انسان ها در ابتدا خداپرست باشن.هم تعدادشون کمتره و هم به نسل آدم و حوا نزدیکترن...ولی شواهد تاریخی بیشتر روی این عقیده پافشاری دارن که در ابتدا دینی الهی وجود نداشته...به مرور ادیان تکامل پیدا کردن و تک خدایی مطرح شده...

نمیتونه مطرج کنه
این شواهد ثابت کردن که حضرت آدم هم یکتاپرست نبوده؟ نه

سـنا;804208 نوشت:
چرا خدا این قوم رو با استعداد خلق کرده (صرف نظر از میزان و تنوع استعدادهای اقوام دیگه)؟ که پاسخش در قرآن هست. یکی از دلایلش امتحان کردنه


جواب دیگرش این است که این طور نیست که خداوند بدون ضابطه برخی را باهوش تر از دیگران خلق کرده باشد، بلکه این هم تابع نظم و قوانین حاکم بر جامعه است، و اموری هستند که چه ژنتیکی و چه اکتسابی بر هوش انسان تاثیر می گذارند. که برخی از آنها کشف شده و برخی ممکن است در آینده کشف شود.

با سلام و احترام

پارسا مهر;804204 نوشت:
بازم می گم من اصلا روی نظریه خاصی پافشاری ندارم.چون به یقینی نرسیدم

پارسا مهر;804204 نوشت:
البته من قصد ندارم چیزی رو ثابت کنم بیشتر نظریه و احتمالات رو مطرح می کنم و اینجا روی نظریه ای پافشاری ندارم که بخوام چیزی رو ثابت کنم

این سخنان نشان از روحیه حق جویی و حق طلبی شما دارد که در خور تحسین است

پارسا مهر;804192 نوشت:
اما وقتی که تاریخ رو بررسی می کنیم...حداقل تاریخدانا می گن.مثل نویسنده تاریخ تمدن که اسمش الان یادم نیست....ادیان ابتدا شرک آلود و بت پرستان و حیوان پرست و اینا بودن و کم کم رو به تک خدایی رفتن..

پارسا مهر;804204 نوشت:
تاریخدانها از شواهد بدست اومده، از آثار بدست اومده...ادعا می کنن که ادیان در ابتدا یکتاپرست نبودن...روح پرستی، خورشید پرستی و چندگانه پرستی و اینها رواج پیدا کرده....دینها تکامل پیدا کردن و رفته رفته یکتاپرستی مطرح شده

پارسا مهر;804214 نوشت:
ما انتظار داریم در ابتدا انسان ها خداپرست و یکتاپرست باشن(مگر اینکه قربون آدم و حوا برم، اونا هم از همون اول خورشید پرست بودن)ما انتظار داریم که انسان ها در ابتدا خداپرست باشن.هم تعدادشون کمتره و هم به نسل آدم و حوا نزدیکترن...ولی شواهد تاریخی بیشتر روی این عقیده پافشاری دارن که در ابتدا دینی الهی وجود نداشته...به مرور ادیان تکامل پیدا کردن و تک خدایی مطرح شده...

حرف شما درست است، یعنی یافته های تاریخی نیز تا حد زیادی درست هستند، اما علت آن این است که بعد از دوران حضرت آدم(ع) و گستردگی نسبی جمعیت، انسان ها برای یافتن مناطق مناسب تر به نقاط دیگر سفر کردند، پراکندگی نسل آدم(ع) در مناطق مختلف و دور دست موجب شد که آنها به دلیل دوری از پیامبر زمان خودشان از جهت فرهنگ و رشد سیر نزولی پیدا کنند. (آیت الله سبحانی، منشور جاوید، ج10، ص108؛ و آیت الله مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج7، ص369 به نقل از دین و نبوت، محمد حسن قدردان قراملکی، ص246)

n0o0b_sina;804251 نوشت:
این شواهد ثابت کردن که حضرت آدم هم یکتاپرست نبوده؟ نه

این دیگه از اون حرفاست!

مسلم;803815 نوشت:
من که نگفتم تقصیر مردم است که دین به آنها نرسیده که شما می گویید خشک و تر را با هم می سوزانم؛ میگویم تقصیر خدا هم نیست؛ لازمه آزادی انسان ها این است که بتوانند در راه ترویج دین حرکت کنند و یا علیه دین حرکت کنند، طبیعتا هر کدام قوی تر باشند نتیجه آن طرف خواهد بود، اما به صورت کاممل نمی توانند نور خدا را خاموش کنند، بلکه جامعه همواره به سمت تکامل پیش می رود تا جایی که دیگر شرایطی پیش خواهد آمد که مردم توان نگهداری از کتاب آسمانی را دارند لذا دین خاتم نازل می شد، و باز همین روند صعودی طی خواهد شد تا دین خدا بر تمام عالم حکمفرا خواهد شد.

سلام
بزرگوار بحث سر این موضوعه که به خاطر فعل دیگران دین به یک سری دیگه نمیرسه و این با عدل نمیخونه
من میگم خدا باید برای او افراد بیگناه هم پیامبر میفرستاد یا نمیذاشت دین تحریف بشه این رو قبول ندارید؟
جامعه هم هموار به سمت تکامل معنوی پیش نمیره

مسلم;803815 نوشت:
در مورد سوال دومتان هم باید عرض کنم منشأ مشکل شما برداشت اشتباه از پیامبر است، پیامبر را با ربات اشتباه گرفته اید، پیامبر شخصی است که زمینه ابتدایی را باید خودش داشته باشد تا خداوند او را مبعوث کند، لذا در زمانی که چنین انسان هایی وجود نداشته باشند انبیائی مبعوث نخواهند شد، یعنی اصل نیاز به نبی با تکامل بشر اتفاق خواهد افتاد، و جامعه باید بتواند انسان هایی را ا نظر فکری و عقلی و روحی بپروراند تا خداوند در میان آنها مستعدترینشان را برای نبوت و پیامبری انتخاب کند.(ر.ک: آیت الله سبحانی، منشور جاوید، ج10، ص108؛ و آیت الله مکارم، پیام قرآن، ج7، ص369)

خوب این بار شما از لغت زمینه ابتدایی استفاده کردید قبلا هم لیاقت رو توفیق و ... رو مطرح کردید بفرمایید منظور شما دقیقا از این موضوع چیه؟
هیچ انسانی مستقلا نمیتونه کاری بکنه همیشه توفیق رو خدا میده راهنمایی از خداست این زمینه ابتدایی اگر پیامبر مستقل از خودش داشته باشه با توحید منافات داره
به هر حال سوال واضحه چرا خدا تعداد پیامبران رو بیشتر نکرده تا اینجا شما میگید زمینه ابتدایی باید داشته باشن
خوب دقیقا و واضح و شفاف این زمینه ابتدایی رو توضیح بفرمایید
مسلم;803815 نوشت:
این چه برهان خلفیه؟!! برهان خلف یعنی اینکه برای اثبات صدق یک گزاره، اشتباه بودن نقیض آن را اثبات کنیم؛ خب شما الان به بنده بفرمایید استدلال شما به چه صورت برهان خلف هست؟ شما از یک مقدمه جزئیه، یعنی اینکه حدود 700 سال پیامبری نیامده، می خواهید نتیجه کلی بگیرید که در مکان های دیگر و زمان های دیگر نیز پیامبری نیامده؟!! این استدلال شما نه تنها برهان خلف نیست، بلکه اصلا برهان نیست.

اینجا رو بنده معذرت میخوام ی اشتباه لپی پیش اومده منظور بنده مثال نقض بود
در واقع بنده با آوردن یک مثال ادعای اسلام مبنی بر امدن پیامبران برای تمام اقوام رو رد کردم(همون بین حضرت عیسی و پیامبر اسلام
اینکه چرا این عبارت برهان خلف رو آوردم شاید دلیلش این بود چند روز قبل خیلی از این مفهوم استفاده کرده بودم به هر حال اشتباه از بنده بود هر چند اصل حرف پا بر جاست
مسلم;803815 نوشت:
در هر صورت بین حضرت عیسی(ع) و محمد(ص) همواره حجت های الهی در زمین وجود داشته اند و دین الهی را تبلیغ می کرده اند

نشد چطور وقتی 700 سال پیامبر نبوده شما میگید حجت بر اینها تمام شده بود بلکه ممکنه ی پیامبری مثل خضر در میان مردم باشه اما
بزرگوار منظور ما هدایت علنی هست یعنی ی پیامبر بیاد بگه من نبی هستم اینم معجزم اینم عقاید صحیح این اخلاق صحیح اینم روش زندگی صحیح
این که ادعا کنیم پیامبر اومدنش آمادگی ذهنی میخواد با منطق نمیخونه چطور مردم در زمان حضرت نوح آمادگی داشته زمان حضرت عیسی آمادگی داشتن
بین حضرت عیسی و پیامبر اسلام یهو آمادگیشو ته کشیده بود!!!!
باز هم واضح میپرسم خدای شما برای هدایت مردمی که 300 سال بعد حضرت عیسی در هند یا آمریکای جنوبی یا ژاپن و ... بودن چرا پیامبر نفرستاده؟
مسلم;803815 نوشت:
اصل اعتقاد به دو بُعدی بودن انسان و اینکه بُعد غیر دنیوی انسان اصالت دارد، اما بُعد دنیوی مانع تکامل و تعالی آن بُعد می شود و باید برای تعالی آن از خواهشهای این بُعد مادی چشم پوشی کرد و... این ها شباهت هایی نیست که بتوان با این اما و اگرهای شما به راحتی از کنارش گذاشت، خواهش می کنم با پیش فرض های ذهنی تان قضاوت نکنید.

یکی از دوستان جواب محکمی به این احتمالات شما دادن
انسان ها تجربیات مشترک دارن درد مشترک دارن مکانیزم ذهنشون مثل هم کار میکنم و... شما انتظار دارید چطوری فکر کنن؟ همه مرگ رو میبینن و میگن بعدش چی میشه؟ آیا فنا میریم یا دنیای دیگری هست و ...
این پاسخ کاملا بساط احتمالات شما رو بهم میزنه
مسلم;803815 نوشت:
دوست گرامی شما خیلی راحت اشتراکات رو که در تمام ادیان وجود دارد کنار می گذارید و بدون هیچ دلیل منطقی توجیه می کنید، با این برخورد شما بین مسلمانان هم اشتراکی نیست چرا که می شود توجیه کرد و آن را به فرهنگ و ... نسبت داد. وقتی دکتر برنارد باربر برای تحقیق بین بومیان آمریکا می رود متوجه می شود که در درون انها هم مانند سایر ادیان چنین اعتقادی وجود دارد؛ این تحقیق متعلق به سال 1890 م است، یعنی در این سال این اعتقاد بین آنها رواج داشته، مگر میشود اعتقادی را به این سرعت رواج داد و از مسلّمات یک قوم یا دین قرار داد؟ آمریکایی ها که سرخ پوستان را قلع و قمع کرده و به دنبال سازش با ایشان و دمیدن روحیه امید در آنها نبودند!! من نمی فهمم اینها چه توجیهاتی است آخر!!!
انصافا کسی که بخواهد منطقی نگاه کند از کنار این مسائل ساده نمیگذرد، در حالی که چنین نگرشی در همه ادیان چه آسمانی و چه غیر آسمانی وجود دارد، علاوه بر ادیان آسمانی، کالکی، منجی نهایی هندوئیسم، میتریه، منجی نهایی بودیسم؛ و...
در حالی که این ادیان در شرق، بومیان آمریکا در غرب!

پاسخ شما عرض شد کل استدلال های شما بر مبنای احتمالات هست شما از چهار تا شباهت که کاملا طبیعیه و ناشی از تجربیات مشترک انسان هاست و همین طور شباهت های فکری و ذهنی و ...
میخواید نتیجه بگیرید اینا دین الهی داشتن تحریف شده
ی مثال ساده همه جای دنیا مراسمی دارن به اسم ازدواج آیا ما میتونیم از این نتیجه بگیریم ریشه الهی دارن چون در اسلام و مسیحیت هم ازدواج داریم؟!!!
نه میتونیم بگیم بشر شهوت داره برای رفع شهوت ازدواج میکنه یا نیاز عاطفی داره
این استدلال کلا تمام احتمالات شما رو میبره رو هوا جایی که از اول همون جا بود

مسلم;803815 نوشت:
از خدا چه توقعی دارید؟ هر سال یک پیامبر نازل کند؟

هر سال نه هر موقع نیاز بود در واقع بحث اینه که چیزی ازش کم نمیشه اگر بخواد پیامبر بیشتری بفرسته
مسلم;803815 نوشت:
خب اگر قرار بود دین به دست خدا حفظ شود یا هر چند مدت که دین تغییر می کرد خدا دوباره بفرستد پس این همه دفاع از دین چه معنایی داشت؟ نه فقط در دین اسلام که خاتم ادیان است، بلکه انبیاء گذشته هم همواره از تعالیم دین خدا دفاع می کردند تا با سختی هایی روبرو می شده اند یا به شهادت می رسیدند. من واقعا نمی فهمم که چرا شما بار دفاع از دین را از دوش مردم بر می دارید؟!!

وظیفه من بود دین رو حفظ کنم من آدم پستیم دین رو تحریف میکنم
پسرم چه گناهی کرده که نباید هدایت بشه؟
بحث من ربطی به وظیفه حفظ دین توسط مردم نداره بحث من اینه چرا هدایت به همه نرسیده
چون مردم وظیفشون رو انجام ندادن ی عده دیگر هدایت نشن!!! منطق خدا اینه!!!!
مسلم;803815 نوشت:
این دفاع و کشاکش بین حق و باطل خودش موجب رشد و تکامل است

رشد کیلویی چنده تو اینکه هدایت به همه برسه مونیدم هنوز

مسلم;803816 نوشت:
ابتدا باید اثبات شود که تعداد انبیاء بنی اسرائیل بیشتر از سایر امت ها بوده است، چون این که صرفا در قرآن نام این انبیاء بیشتر آمده باشد ممکن است به خاطر مسائل دیگری باشد، مثل شباهت سرنوشت دو قوم اسلام و یهود، نه اینکه تعداد آنها واقعا بیشتر باشد.

این که خیلی راحته
ما امت اسلامیم ی پیامبر بیشتر برامون نیومده نکنه این رو هم میخواید انکار کنید!!!
دوم 700 سال بین پیامبر اسلام و عیسی مسیح احدی برای اقوام هندی ژاپنی کسانی که در امریکای جنوبی و... بودن نیومده(این هزار بار و جوابی براش ندارید)
مسلم;803816 نوشت:
سپس باید ثابت شود که این انبیاء صرفا به نیت هدایت بنی اسرائیل نازل شده اند، نه اینکه برای منطقه پر جمعیتی فرستاده شده باشند که بنی اسرائیل هم در میان آنها هستند، خب طبیعتا اگر جمعیت در یک منطقه بیشتر باشد انبیاء بیشتری می طلبد، اما اینکه بخشی از آنها بنی اسرائیلی باشند، لزوما دخالتی در این موضوع ندارد، و نمی توان این انبیاء متعدد را به پای آنان نوشت.

این خیلی مهم نیست شما بگو برای هدایت خاور مینه اومدن 40تا هم زمان بودن یا نه اینو که نمیتونید انکار کنید
مسلم;803816 نوشت:
و نیز باید اثبات شود که دین موجب شکل گیری چنین شخصیتی در بنی اسرائیل شده است، شما دارید یک ادعا می کنید که فرستادن انبیاء متعدد از سوی خدا برای بنی اسرائیل آنها را به مردمی دنیا طلب و سلطه جو تبدیل ساخته است، در حالی که مقابل آن هم احتمال دارد که چون بنی اسرائیل مردمی دنیاطلب و سلطه جو بوده اند، خداوند انبیاء متعددی برای انها فرستاده است؛ شما از کجا می دانید که اگر انبیاء بنی اسرائیل نیامده بودند، وضع بنی اسرائیل بدتر از اینی که امروز هست، نبود؟ پس باز هم این مسئله احتمالی شد.

من این حرفو نگفتم فکر کنم یکی دیگر از دوستان این بحث رو مطرح کردند

مسلم;803816 نوشت:
همچنین بر فرض که مقدمات فوق را اثبات کرده و ادعا را نیز بپذیریم که تعدد انبیاء موجب دنیاپرستی و سلطه جویی در بخشی از یهودیان شده است، خب بسیاری هم به وسیله همین انبیاء هدایت شده اند، همان مثالی که زدم که نبی مانند خورشید می ماند، برخی چون درختان میوه از خورشید بهره برده و شکوفا میشوند و برخی چون مردار که در معرض خورشید قرار می گیرند گندیده تر می شود، همانطور که خداوند در مورد مثالهای قرآن هم می فرماید: «يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقين‏»؛ خدا بسیاری را با آن گمراه، و بسيارى را هدايت مى‏ كند ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏ سازد. خب نمی توان از خدا توقع داشت که به خاطر سوء استفاده عده ای از تعالیم انبیاء، بسیاری را محروم نماید، مگر آنکه بتوان در مرحله چهارم اثبات کرد که ضرر آمدن انبیاء بیش از مصلحت آن است.

این بحث شما هم مرتبط با مباحث بنده نیست دوست دیگری مطرح کردند

مسلم;803816 نوشت:
علاوه بر تمام این موارد باید ثابت شود که حکمت دیگری هم در کار نبوده، چون ما می خواهیم در برابر فعل کسی استناد کنیم که خالقیت و ربوبیت او را پذیرفته ایم، و چنین کسی احاطه علمی کامل بر اموری دارد که عقل احتمال می دهد ما از ان بی خبر باشیم و چون او خالق است اگاه هست، لذا در مرحله پنجم باید اثبات شود که موردی اینچنینی نیز وجود ندارد که ما آن را لحاظ نکرده باشیم.

وقتی مثال نقضی داریم همون فاصله 700 سال ... این قضیه که برای همه فذستادیم میره زیر سوال
اگر بگید با حکمتی نفرستاده اصل ضرورت نیاز به انبیا میره زیر سوال
اسلام میگه لازمه برای هدایت بشر نبی بیاد بعد برای ی سری نمیاد بعد میگه حتمی ی حکمتی داره!!!!

سلام
من تعجب می کنم، بحث خیلی ساده و روشن است، شما بیخودی آن را پیچیده می کنید؛ ببینید عصاره حرف بنده این است که نمی‌توان با احتمالات به جنگ برهان آمد، و با علم محدود، رفتار یک عالم نامحدود را به قضاوت نشست، عمده دلائل بنده برای احتمالی بودن ادعای شما هم این موارد زیر است:

جوجه اردک زشت;804424 نوشت:
بزرگوار بحث سر این موضوعه که به خاطر فعل دیگران دین به یک سری دیگه نمیرسه و این با عدل نمیخونه
من میگم خدا باید برای او افراد بیگناه هم پیامبر میفرستاد یا نمیذاشت دین تحریف بشه این رو قبول ندارید؟
جامعه هم هموار به سمت تکامل معنوی پیش نمیره

طبق بیان شما برای تحقق عدالت باید تعالیم بدون تعلل به همه انسان ها برسد، و هیچ انسانی در هیچ زمانی بدون پیامبر نباشد، خب در این صورت، نه برای هر قوم، و نه برای هر شهر و محله، و نه برای هر روستا، بلکه در برخی اوقات برای هر خانواده باید یک پیامبر می فرستاد، چرا که روشن است که مثلا در زمان بعثت پیامبر(ص) تا سه سال در همان شهر مکه جز خواص اطلاعی نداشتند؛ و بعد از اعلام رسمی هم شهرهای دیگر غیر از مکه از او خبر نداشتند و تا زمانی که خبر نبوت به ایشان برسد بسیاری از دنیا رفتند بدون اینکه پیامبر(ص) را دیده باشند، پس باید علاوه بر مکه، برای طائف و یثرب و شهرهای دیگر، و همچنین برای هر روستا یک پیامبری می آمد؛ علاوه بر اینکه به خاطر نبود وسایل ارتباط جمعی گاهی یک خانواده برای یافتن جایی کوچ کرده و در منطقه ای دیگر ساکن می شدند و لازمه عدالت این بود که خدا برای آنها هم پیامبری بفرستد!!
خب علت هم روشن است، چون اگر این امر بی عدالتی باشد برای یک نفر هم بی عدالتی است، و اگر بی عدالتی نباشد فرقی بین یک نفر و هزار نفر نیست.

پس با تعقل و تصور درست مسئله می بینید که اگر خدا می خواست این گونه پیامبر بفرستد هم به خاطر کثرت انبیاء شأن مقام نبوت تنزل میافت؛ نهایتا جایگاه نبی مثل یک عالم دینی می شد که در هر شهر و روستایی در دسترس هستند؛ و هم چه پیامبر بارانی می شد، در حالی که نه این شدنی است و نه بخش عظیمی از مردم چنین ظرفیتی دارند.
از طرفی اجازه ندادن به تحریف دین با قدرت قهریه الهی موجب سلب اختیار یا بر هم زدن قانون اسباب و مسببات می شود.

علاوه بر اینکه شما یک طرفه قضاوت میکنید، آیا انبیاء این وسط حقی ندارند که باید قربانی امیال مردم شوند، خب بسیاری از این انبیاء در راه تبلیغ کشته شده اند، آیا شما توقع دارید مرتب بیایند و به خاطر عدم تحقق شرایط کشته شوند؟ یا همین که آمدن و پیغام را رساندند دیگر وظیفه خدا و رسول که ابلاغ بود تمام می شود. خب کشته شدن مکرر انبیاء بی عدالتی در حق ایشان نیست؟ این ها هم انسان و جاندار هستند به خدا، شما چرا در مقام عدالت یک طرفه قضاوت می کنید؟ انصافا نمی شود که توقع داشت هرچقدر انبیاء را می کشند خداوند هم پشت سر هم بفرستد و آنها بکشند، خدا در مورد امام هم وقتی یازده امام فرستاد و دید آنها را کشتند، دوازدهمی را از دیده ها پنهان کرد، چون دیگر ابلاغ کامل شده و حجت تمام شده بود.
در هر صورت با این همه اما و اگر میبینید که اینجا تحقق بی عدالتی قابل اثبات نیست.

جوجه اردک زشت;804424 نوشت:
خوب این بار شما از لغت زمینه ابتدایی استفاده کردید قبلا هم لیاقت رو توفیق و ... رو مطرح کردید بفرمایید منظور شما دقیقا از این موضوع چیه؟
هیچ انسانی مستقلا نمیتونه کاری بکنه همیشه توفیق رو خدا میده راهنمایی از خداست این زمینه ابتدایی اگر پیامبر مستقل از خودش داشته باشه با توحید منافات داره
به هر حال سوال واضحه چرا خدا تعداد پیامبران رو بیشتر نکرده تا اینجا شما میگید زمینه ابتدایی باید داشته باشن
خوب دقیقا و واضح و شفاف این زمینه ابتدایی رو توضیح بفرمایید


نبی را مانند یک پستچی تصور نکنید که یک چیزی را میگیرد و می آورد، حقائق به صورت علم حضوری بر جان نبی می نشیند؛ ببینید برای یک مکاشفه ساده انسان چقدر باید ضمیرش پاک باشد، تا حقائق خیلی عمیق و مرتبط با عالم عقل هم نه، همین حقائق عالم مثال را در پایین ترین مراتبش را بتواند شهود کند، چطور توقع دارید عالی ترین حقائق را که بالاترین عوالم نشأت می گیرد حتی دست شیاطین جنی به آن نمی رسد را هر کسی بتواند دریافت کند؟ پس نبوت شرایطی دارد، لذا در نسل نبی تا حضرت آدم(ع) نباید انسان مشرک یا کافر و یا زن ناپاک باشد، نباید آباء و اجداد او به صفتی منفی و منفور معروف باشند. یعنی چنین انسان هایی تنها در نسل های پاک ظهور می کنند، اینکه ما در زیارت ائمه(ع) می گوییم: «أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا»؛ شهادت می دهم تو در اصلاب بلند مرتبه، و ارحام پاکیزه بوده ای که جاهلیت با نجاسات خودش بر تو عارض نگشته و تو را آلوده نساخته است.(طوسی، محمد بن حسن، تهذیب، ج6، ص114) خب این جملات از یک حقائقی سخن می گویند، از باب تعارف که نیستند.

جوجه اردک زشت;804424 نوشت:
ی مثال ساده همه جای دنیا مراسمی دارن به اسم ازدواج آیا ما میتونیم از این نتیجه بگیریم ریشه الهی دارن چون در اسلام و مسیحیت هم ازدواج داریم؟!!!

!!!!!!!
ازدواج مثل غذا خوردن و خوابیدن نیازهای غریزی انسان است، اصلا حیوانات هم در این با انسان اشتراک دارند، لازمه بُعد جسمانی و حیوانی انسان است، این چه ربطی به اعتقاد به منجی آخرالزمان دارد؟ چه ربطی به اعتقاد به جدایی روح و بدن دارد؟ انصافا اگر این مثال، خودتان را قانع می کند بنده حرفی ندارم!!!!

جوجه اردک زشت;804424 نوشت:
یکی از دوستان جواب محکمی به این احتمالات شما دادن
انسان ها تجربیات مشترک دارن درد مشترک دارن مکانیزم ذهنشون مثل هم کار میکنم و... شما انتظار دارید چطوری فکر کنن؟ همه مرگ رو میبینن و میگن بعدش چی میشه؟ آیا فنا میریم یا دنیای دیگری هست و ...
این پاسخ کاملا بساط احتمالات شما رو بهم میزنه


بر فرض که ما یک پله با شما مماشات کنیم؛ در مورد اشتراکات مردم در اقصی نقاط جهان را ما می گوییم ناشی از معارف الهی و ادیان آسمانی است، و شما می گویید ناشی از تجربیات مشترک و مکانزیم ذهنی یکسان است؛ خب اینجا نهایتا پای دو احتمال در میان است، به چه دلیلی احتمال شما بر احتمال ما غالب باشد؟ وقتی احتمال دارد این اشتراکات از ناحیه تعالیم آسمانی باشد و احتمال دارد نباشد خب شما با یک امر احتمالی چگونه می خواهید برهان دال بر حکمت الهی، و آیه قرآن که تصریح می کند همه اقوام انبیاء داشته اند را انکار کنید؟ ضمنا قرآن که نفرموده برای همه امت ها در همه زمان ها، فقط میگوید ما در هر منطقه ای انبیائی فرستادیم تا آنها را هدایت کنند.


جوجه اردک زشت;804427 نوشت:
ما امت اسلامیم ی پیامبر بیشتر برامون نیومده نکنه این رو هم میخواید انکار کنید!!!
دوم 700 سال بین پیامبر اسلام و عیسی مسیح احدی برای اقوام هندی ژاپنی کسانی که در امریکای جنوبی و... بودن نیومده(این هزار بار و جوابی براش ندارید)

این که انبیاء اولولعزم در خاورمیانه ظهور کرده اند را نمی شود دلیل بر انکار انبیاء در سایر مناطق به شمار آورد، شما از کجا میگویید که مجموعا تعداد انبیاء در منطقه شرق آسیا، و غرب آمریکا کمتر از انبیاء بنی اسرائیل بوده است؟ شما مگر از تعداد انبیاء تبلیغی آنها خبر دارید؟ در ابتدای تاپیک عرض کردم بیش از 30 پیامبر در ایران دفن هستند، شما از آنها و تبلیغاتشان در کشور خودتان اطلاع داشتید که حالا می گویید از انبیاء چین و ژاپن خبر نداریم؟! لزومی ندارد که اگر شرق و غرب انبیائی داشته اند حتما خبرش به ما رسیده باشد؛ از این که بگذریم اگر بپذیریم که انبیاء خاور میانه و خصوصا بنی اسرائیل بیشتر بوده از کجا می دانید حکیمانه نبوده؟ چون منطقه خاورمیانه اولا بیشترین جمعیت را در خود جای داده، و ثانیا از نظر جغرافیایی در وسط واقع شده اگر ادیان در آن ظهور کنند هم به شرق می روند و هم به غرب؛ و بنی اسرائیل هم در این منطقه سکونت گزیده اند.

از اینکه بگذریم پیامبر یک نفر است که می آید پیام الهی را برساند، خب وقتی آمد و پیامش را مثلا به 1000 نفر رسانید، از این به بعد آنها وظیفه دارند این تعالیم را ترویج کنند، چه نیازی هست خدا با وجود هزار نفر که آگاه به این تعالیم هستند، دوباره یک نفر را بفرستد؟!پس لازم نیست همواره انبیائی باشند.
علاوه بر اینکه همواره بعد از انبیاء حججی بوده اند که یا نبی بوده اند یا وصی که دین انبیاء اولوالعزم را تبلیغ می کرده اند، من نمی دانم چه اصراری دارید که با تاکید بر احتمالات شما برهان را زیر سوال ببرید.

جوجه اردک زشت;804424 نوشت:
رشد کیلویی چنده تو اینکه هدایت به همه برسه مونیدم هنوز

باز یک احتمال دیگر که رسیدن دین به همه به هر طریقی که شده، برتر از این است که مردم در اثر عمل و دفاع از دین رشد کنند! خب به چه دلیل؟ اولا اصلا آمدن انبیاء و شریعت فقط برای رشد مردم است؛ ثانیا: وقتی دین آمد و تعداد قابل توجهی از انسان ها از تعالیم آگاه شدند خب به مرور این تعالیم گسترده می شود، و همین که زمزمه آن باشد بقیه را خود عقل می تواند تشخیص بدهد و دنبال آن می آید، یعنی همین که اصل آمدن یک نبی از جانب خدا آمد عقل را به کار میاندازد تا به دنبال تعالیم حقه بگردد، لذا لازم نیست همواره دین در کنار بشر طلوع کند، بلکه عقل انسان را به مطلع دین می کشاند، همان طور که سلمان را به مدینه کشانید. و همان طور که اسلام از یک شهر کوچی آغاز شده و امروز تا قلب اروپا و آمریکا را در نوردیده است.
پس عقل خودش به دنبال وحی می آید، هر کجا غیر از این باشد یا عقل به معنای واقعی نیست، یا غفلت آن را پوشانده است.

جوجه اردک زشت;804427 نوشت:
اسلام میگه لازمه برای هدایت بشر نبی بیاد بعد برای ی سری نمیاد بعد میگه حتمی ی حکمتی داره!!!!

خواهش می کنم دقت بفرمایید، عقل می گوید اصل ضرورت انبیاء را من درک می کنم، اما کم و کیف آن احاطه علمی جامعی می خواهد که من توان تشخیص ندارم. مثلا ممکن است کسی بگوید اگر چندتا پیامبر دیگر می بود که از اروپا و آمریکا و آفریقا هم تبلیغ اسلام را شروع می کردند خیلی خوب بود، اسلام زودتر در جهان پخش می شد، اما عقل در نگاه دقیق تر به راحتی با کمی فکر میفهمد که این امر موجب میشد اسلام از بیخ و بن کنده شود، چون وقتی یک دین از چند منبع صادر شود، در جایی که این اسلام ها به هم می رسند چند اسلام خواهد بود که نه پیامبر مشترک دارند، نه تاریخ مشترک دارند، نه جغرافیای مشترک دارند، و نه اعتقادات مشترک چون بالاخره اعتقادات با تغییراتی روبرو خواهد شد همانطور که امروزه در فرقه ها ایجاد شده؛ الان با این که اسلام در یک منطقه ظهور یافته و یک پیامبر دارد و یک تاریخ و یک جغرافیا، این همه فرقه به وجود امده وای به روزی که با چند پیامبر و در چند منطقه!! روشن است که هر کدام از امت ها برای بالا بردن جایگاه خود، پیامبر خویش را پیامبر اصلی و اولوالعزم می دانستند؛ اما امروزه اگرچه بین فرقه ها اختلاف است اما راه کشف حقیقت بسیار آسان تر است، چون فقط باید یک کتاب آسمانی خوانده شود، یک تاریخ مطالعه شود، یک جغرافیا بررسی شود.
پس می بینید که عقل بر خلاف اصل ضرورت انبیاء ، در خصوص کم و کیف آن به راحتی نمی تواند ابراز نظر کند، چون اینقدر حواشی و احتمالات دارد که از توان عقل خارج است، لذا عقل در دقت عقلی خودش اقرار می کند که نمی تواند با قاطعیت و به صورت برهانی از یک نظریه در این امور کمی و کیفی دفاع کند و یک کم و کیف را بهترین بداند.

در پناه حق:Gol:

[="Tahoma"][="Navy"]سلام
طبق روایات آنچه بر امت موسی واقع شد بر امت محمد ص هم واقع می شود لذا ذکر جریانات آن امت برای این امت مایه عبرت بزرگی است
یا علیم
[/]

مسلم;804898 نوشت:
سلام
من تعجب می کنم، بحث خیلی ساده و روشن است، شما بیخودی آن را پیچیده می کنید؛ ببینید عصاره حرف بنده این است که نمی‌توان با احتمالات به جنگ برهان آمد، و با علم محدود، رفتار یک عالم نامحدود را به قضاوت نشست، عمده دلائل بنده برای احتمالی بودن ادعای شما هم این موارد زیر است:

سلام
ممنون از وقتی که میگذارید
شما میفرمایید با علم کم به جنگ عالم نامحدود ترین ولی علم نامحدودش و وجودش با همین علم من برام ثابت شده پس هر موقعی با یک مثل نقض رو به رو شدم برمیگردم میبینم کجای اثبات هام اشتباه کردم که به وجود خدای اسلام رسیدم

مسلم;804898 نوشت:
طبق بیان شما برای تحقق عدالت باید تعالیم بدون تعلل به همه انسان ها برسد، و هیچ انسانی در هیچ زمانی بدون پیامبر نباشد، خب در این صورت، نه برای هر قوم، و نه برای هر شهر و محله، و نه برای هر روستا، بلکه در برخی اوقات برای هر خانواده باید یک پیامبر می فرستاد، چرا که روشن است که مثلا در زمان بعثت پیامبر(ص) تا سه سال در همان شهر مکه جز خواص اطلاعی نداشتند؛ و بعد از اعلام رسمی هم شهرهای دیگر غیر از مکه از او خبر نداشتند و تا زمانی که خبر نبوت به ایشان برسد بسیاری از دنیا رفتند بدون اینکه پیامبر(ص) را دیده باشند، پس باید علاوه بر مکه، برای طائف و یثرب و شهرهای دیگر، و همچنین برای هر روستا یک پیامبری می آمد؛ علاوه بر اینکه به خاطر نبود وسایل ارتباط جمعی گاهی یک خانواده برای یافتن جایی کوچ کرده و در منطقه ای دیگر ساکن می شدند و لازمه عدالت این بود که خدا برای آنها هم پیامبری بفرستد!!
خب علت هم روشن است، چون اگر این امر بی عدالتی باشد برای یک نفر هم بی عدالتی است، و اگر بی عدالتی نباشد فرقی بین یک نفر و هزار نفر نیست.

بحث خوبی مطرح فرمودید ببینید اول من نمیگم برای همه پیامبر بیاد ولی قبول دارید تعالیم صحیح باید بهمه بلا استثنا برسه؟
اگر حالتی پیش بیاد که نه پیامبری هست نه تعالیمی که تحریف نشده باشن مثل دوران فترت مردمی که در آمریکای جنوبی 100 قبل پیامبر بودن باید چکار کنن؟ 600 سال پیش حضرت عیسی اومده
اونا حتی از وجودش بی اطلاع هستن و 600 سال هم هست پیامبری طبق عقیده اسلام نیومده خوب دقیقا چ خاکی بر سرشون بریزن؟
صحبتم اینه چهارتا پیامبر براشون بیاد چی میشه شان نبوت میاد پایین؟!!!! شان نبوت کلیو چنده؟ به جهنم که میاد پایین
برای این که بحث دقیق کنیم شما ی لطفی کنید بفرمایید منظور قرآن از امت چیه؟ قران میگه برای هر امتی رسولی فرستادیم
خوب امت چقدر جمعیت داره؟ چقدر تراکم جمعیتی میشه امت؟ چند نسل پشت هم یک امت حساب میشه؟ شما تعریف اسلام از امت رو بفرمایید لطفا؟
بعد بگید مردم آمریکای جنوبی یا هند یا چین با اون وسعت امت حساب میشن یا نه؟
جوری میفرمایید برای هر روستا انگار ما معلم خصوصی می خوایم حرفی بدیه میگم برای همه تعالیم برسه؟ چرا بی خودی جدل میکنید در شان ی روحانی شیعه هست با جدا فرار کنه از حقایق؟

مسلم;804898 نوشت:
علاوه بر اینکه شما یک طرفه قضاوت میکنید، آیا انبیاء این وسط حقی ندارند که باید قربانی امیال مردم شوند، خب بسیاری از این انبیاء در راه تبلیغ کشته شده اند، آیا شما توقع دارید مرتب بیایند و به خاطر عدم تحقق شرایط کشته شوند؟ یا همین که آمدن و پیغام را رساندند دیگر وظیفه خدا و رسول که ابلاغ بود تمام می شود. خب کشته شدن مکرر انبیاء بی عدالتی در حق ایشان نیست؟ این ها هم انسان و جاندار هستند به خدا، شما چرا در مقام عدالت یک طرفه قضاوت می کنید؟ انصافا نمی شود که توقع داشت هرچقدر انبیاء را می کشند خداوند هم پشت سر هم بفرستد و آنها بکشند، خدا در مورد امام هم وقتی یازده امام فرستاد و دید آنها را کشتند، دوازدهمی را از دیده ها پنهان کرد، چون دیگر ابلاغ کامل شده و حجت تمام شده بود.

هزاران برابر این حقی شما میگید خدا بهشون در دنیا و آخرت داده یعنی بازم از خداشون طلب دارن؟ در حالی که وجودشون طبق نظر فلسفه اسلامی از خداست یعنی عین وجود ربطیه؟
الان یعنی امام حسین(ع) از خدا طلب داره و خدا بهش حقی بدهکاره؟ یا خدا اینقدر بهش داده که در برابراو فداکاریش و کربلا هیچه هیچه؟
شما میگید هی میفرستاد هی میکشتن خوب به مردمی که براشون نفرستاده و نکشتنچه ربطی داره؟
این ضعف طراحه که بندگان خوبش کشته میشن در این سیستمی که خلق کرده نه بندگانی که بهشون حق نرسیده

مسلم;804898 نوشت:
بی را مانند یک پستچی تصور نکنید که یک چیزی را میگیرد و می آورد، حقائق به صورت علم حضوری بر جان نبی می نشیند؛ ببینید برای یک مکاشفه ساده انسان چقدر باید ضمیرش پاک باشد، تا حقائق خیلی عمیق و مرتبط با عالم عقل هم نه، همین حقائق عالم مثال را در پایین ترین مراتبش را بتواند شهود کند، چطور توقع دارید عالی ترین حقائق را که بالاترین عوالم نشأت می گیرد حتی دست شیاطین جنی به آن نمی رسد را هر کسی بتواند دریافت کند؟ پس نبوت شرایطی دارد، لذا در نسل نبی تا حضرت آدم(ع) نباید انسان مشرک یا کافر و یا زن ناپاک باشد، نباید آباء و اجداد او به صفتی منفی و منفور معروف باشند. یعنی چنین انسان هایی تنها در نسل های پاک ظهور می کنند، اینکه ما در زیارت ائمه(ع) می گوییم: «أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا»؛ شهادت می دهم تو در اصلاب بلند مرتبه، و ارحام پاکیزه بوده ای که جاهلیت با نجاسات خودش بر تو عارض نگشته و تو را آلوده نساخته است.(طوسی، محمد بن حسن، تهذیب، ج6، ص114) خب این جملات از یک حقائقی سخن می گویند، از باب تعارف که نیستند.

شما که فرض درستی از نبی دارید بفرمایید ما نبی را چطور فرض کنیم؟
بنده مکاشفه نداشتم و بعید میدونم شما هم داشته باشید بنابرین حد پاکی رو معلوم بفرمایید؟ یعنی ی فرشته وحی نمیتونه بیاد با ی نفر صحبت کنه؟ الان جبرئیل عین ی آدم نمیوتونه جلوی من ظاهر بشه بهم وحی کنه بگه خدا اینو گفت خدا اونو گفته؟چرا؟ دلیل؟
یکی از شرایط نبوت شده اجداد پاک؟ واقعا چ ربطی داره؟ شما ژنتیک میدونی چیه؟ من 100 نسل اونور ترم بدترین آدم چه ربطی به من داره ؟اصلا بابام بد چه ربطی به من داره؟ اگر بگید ربط غیر مادی داره
خوب برادر من شما وقتی نسل و صلب رو مطرح میکنی یعنی داری بحث مادی میکنی
اینا دلایل رو از کجا میارید اینا تو متون شیعه هم هست؟!!!!

مسلم;804898 نوشت:
ازدواج مثل غذا خوردن و خوابیدن نیازهای غریزی انسان است، اصلا حیوانات هم در این با انسان اشتراک دارند، لازمه بُعد جسمانی و حیوانی انسان است، این چه ربطی به اعتقاد به منجی آخرالزمان دارد؟ چه ربطی به اعتقاد به جدایی روح و بدن دارد؟ انصافا اگر این مثال، خودتان را قانع می کند بنده حرفی ندارم!!!!

بزرگوار منطق شما همینه من میگم اگر شرایط یرای همه بد باشه همه دوست دارن یکی بیاد درست کنه وضعیتو صاحبان ادیان یا دولت ها و حکومت ها هم از این موضوع نهایت سو استفاده رو میکنن
میگم همه به عقلشون میرسه که آیا انسان همین بدنه یا نه ؟ ا هزاران سال قبل هم مطرح بوده ده ها نوع اعتقاد مختلف در مورد روح بدن در فلسفه ذهن مطرحه چه ربطی به ریشه داشتنت در دین داره؟
اینا درد های مشترک بشریت هست؟مسئله علیت و جبر و اختیار و ... همه مسائل اصلی فکر بشر بوده چرا میچسبودید به دین
مثال میزنم طرف ابله بوده 3000 سال پیش رعد برق میزنه عین بز میترسه سجده میکنه میشه رعد و برق پرست شما باشی میگی طرف فطرت خدا جو داره
بابا از این همه مغلطه دست بردارید

مسلم;804898 نوشت:
این که انبیاء اولولعزم در خاورمیانه ظهور کرده اند را نمی شود دلیل بر انکار انبیاء در سایر مناطق به شمار آورد، شما از کجا میگویید که مجموعا تعداد انبیاء در منطقه شرق آسیا، و غرب آمریکا کمتر از انبیاء بنی اسرائیل بوده است؟ شما مگر از تعداد انبیاء تبلیغی آنها خبر دارید؟ در ابتدای تاپیک عرض کردم بیش از 30 پیامبر در ایران دفن هستند، شما از آنها و تبلیغاتشان در کشور خودتان اطلاع داشتید که حالا می گویید از انبیاء چین و ژاپن خبر نداریم؟! لزومی ندارد که اگر شرق و غرب انبیائی داشته اند حتما خبرش به ما رسیده باشد؛ از این که بگذریم اگر بپذیریم که انبیاء خاور میانه و خصوصا بنی اسرائیل بیشتر بوده از کجا می دانید حکیمانه نبوده؟ چون منطقه خاورمیانه اولا بیشترین جمعیت را در خود جای داده، و ثانیا از نظر جغرافیایی در وسط واقع شده اگر ادیان در آن ظهور کنند هم به شرق می روند و هم به غرب؛ و بنی اسرائیل هم در این منطقه سکونت گزیده اند.

بازم ی بحث جدلی دیگه من کی گفتم وجود انبیا العزم در خاورمیانه سایر جاها رو انکار میکنه؟ چرا اینجوری بحث رو مطرح می کنید؟ چرا جدل؟
من طبق عقیده خود شما میگم در دوران فترت 700 سال برای کثیری از مردم دنیا پیامبر نیوده ولی برای بنی اسرائیل و حوالیش 40 تا باز طبق عقیده خود شما هم زمان بودن
من میگم مشکل خدای شما چیه؟ تقسیم کردن بلده؟ امت رو معنیش رو میدونه؟ تعریفش از انسان چیه؟ شاید بقیه رو انسان نمیدونسته؟
بحث اینه من میگم طبق عقیده شما اصلا برای ی عده نیومده شما میگی چرا فکر نمیکنی زیاد بودنشون در بنی اسرائیل حکیمانه بوده؟!!!! واقعا چ ربطی داره؟
مسلم;804898 نوشت:
از اینکه بگذریم پیامبر یک نفر است که می آید پیام الهی را برساند، خب وقتی آمد و پیامش را مثلا به 1000 نفر رسانید، از این به بعد آنها وظیفه دارند این تعالیم را ترویج کنند، چه نیازی هست خدا با وجود هزار نفر که آگاه به این تعالیم هستند، دوباره یک نفر را بفرستد؟!پس لازم نیست همواره انبیائی باشند.

بله لازم نیست در کل زمان ها باشند اما بزرگوار بحث دوران فترت رو می کنم بحث امت بودن بحث اینکه خدای شما میگه برای همه امت ها فرستادم
من میگم هدایت باید به همه برسه حالا نبی بود خوبه تعالیم صحیح بود خوبه اما همین تعالیم صحیح رو اگر غیر معصوم برسونه امکان خطا درش هست نیست؟
ولی این طور نباشه برای ی گروه 40 تا نبی برای هندی در دوران فترت هیچ نبی با تعالیم تحریف شده

مسلم;804898 نوشت:
از یک احتمال دیگر که رسیدن دین به همه به هر طریقی که شده، برتر از این است که مردم در اثر عمل و دفاع از دین رشد کنند! خب به چه دلیل؟ اولا اصلا آمدن انبیاء و شریعت فقط برای رشد مردم است؛ ثانیا: وقتی دین آمد و تعداد قابل توجهی از انسان ها از تعالیم آگاه شدند خب به مرور این تعالیم گسترده می شود، و همین که زمزمه آن باشد بقیه را خود عقل می تواند تشخیص بدهد و دنبال آن می آید، یعنی همین که اصل آمدن یک نبی از جانب خدا آمد عقل را به کار میاندازد تا به دنبال تعالیم حقه بگردد، لذا لازم نیست همواره دین در کنار بشر طلوع کند، بلکه عقل انسان را به مطلع دین می کشاند، همان طور که سلمان را به مدینه کشانید. و همان طور که اسلام از یک شهر کوچی آغاز شده و امروز تا قلب اروپا و آمریکا را در نوردیده است.
پس عقل خودش به دنبال وحی می آید، هر کجا غیر از این باشد یا عقل به معنای واقعی نیست، یا غفلت آن را پوشانده است.

ی جدل دیگر ی فرار دیگر عزیز بزرگوار من میگم هدایت باید به من برسه بعد من شروع کنم رشد کردن اشتباه میگم؟
عقل انسان را به مطلع دین میکشاند؟!!!
الان من در آمریکای جنوبی 100 سال قبل پیامبر اسلام نه دو روز قبل پیامبر اسلام عقل من چطوری به مطلع دین میکشونه؟
ب تا عربستان کرال سینه برم؟ از کجا بدونم اونجا کسی اومده؟ عقلم چکار باید بکنه؟

جوجه اردک زشت;805375 نوشت:
سلام
ممنون از وقتی که میگذارید

سلام و احترام
خواهش می کنم، وظیفه است، نیازی به تشکر نیست
:Gol:

جوجه اردک زشت;805375 نوشت:
شما میفرمایید با علم کم به جنگ عالم نامحدود ترین ولی علم نامحدودش و وجودش با همین علم من برام ثابت شده پس هر موقعی با یک مثل نقض رو به رو شدم برمیگردم میبینم کجای اثبات هام اشتباه کردم که به وجود خدای اسلام رسیدم

بله درست می فرمایید، اما علم و عقل ما با قطعیت حکمت را برای خدا اثبات می سازد، لذااین مثال نقض هم باید قطعا مثال نقض باشد، نه ناشی از جهل و احتمال؛ مثلا ما نمیتوانیم در خصوص رفتار و دستورات پزشکی یک پزشک قضاوت کنیم چون عقل احتمال می دهدرفتار او حکمتی داشته باشد که ما از آن بی خبر هستیم، این قضاوت تنها در جایی صحیحخواهد بود که عقل به طور قاطع حکم کند که این کار، کار غیر عقلانی است.

جوجه اردک زشت;805375 نوشت:
بحث خوبی مطرح فرمودید ببینید اول من نمیگم برای همه پیامبر بیاد ولی قبول دارید تعالیم صحیح باید بهمه بلا استثنا برسه؟
اگر حالتی پیش بیاد که نه پیامبری هست نه تعالیمی که تحریف نشده باشن مثل دوران فترت مردمی که در آمریکای جنوبی 100 قبل پیامبر بودن باید چکار کنن؟ 600 سال پیش حضرت عیسی اومده
اونا حتی از وجودش بی اطلاع هستن و 600 سال هم هست پیامبری طبق عقیده اسلام نیومده خوب دقیقا چ خاکی بر سرشون بریزن؟
صحبتم اینه چهارتا پیامبر براشون بیاد چی میشه شان نبوت میاد پایین؟!!!! شان نبوت کلیو چنده؟ به جهنم که میاد پایین
برای این که بحث دقیق کنیم شما ی لطفی کنید بفرمایید منظور قرآن از امت چیه؟ قران میگه برای هر امتی رسولی فرستادیم
خوب امت چقدر جمعیت داره؟ چقدر تراکم جمعیتی میشه امت؟ چند نسل پشت هم یک امت حساب میشه؟ شما تعریف اسلام از امت رو بفرمایید لطفا؟
بعد بگید مردم آمریکای جنوبی یا هند یا چین با اون وسعت امت حساب میشن یا نه؟


امّت، مشتق از امّ به گروهى اطلاق مى‌شود كه وجه‌ مشتركى مانند دين، زمان يا مكان واحد داشته باشند؛ خواه اين اشتراك اختيارى يا غيراختيارى باشد(راغب اصفهانی، المفردات، ج1، ص86) بنابراین امت به هر جماعتی که در یک منطقه حول یک محور واحد(اعم از اعتقاد یا غیرآن) جمع شده باشند اطلاق می شود، و به جغرافیا و نسل و کثرت جمعیت(به تعداد خاصی) ربطی ندارد.
بنده بارها تاکید کرده ام هند و چین و آفریقا و آمریکا پیامبرانی داشته اند، من که با این سخن مخالف نیستم، با سخن شما مخالف هستم که اصرار دارید اشتراکات ادیان را به پای اشتراکات نوعی بنویسید، در حالی که خودتان هم می دانید این سخن یک احتمالی بیش نیست.

جوجه اردک زشت;805375 نوشت:
جوری میفرمایید برای هر روستا انگار ما معلم خصوصی می خوایم حرفی بدیه میگم برای همه تعالیم برسه؟ چرا بی خودی جدل میکنید در شان ی روحانی شیعه هست با جدا فرار کنه از حقایق؟

جوجه اردک زشت;805375 نوشت:
بابا از این همه مغلطه دست بردارید

جوجه اردک زشت;805375 نوشت:
ی جدل دیگر ی فرار دیگر

جوجه اردک زشت;805375 نوشت:
بازم ی بحث جدلی دیگه

جوجه اردک زشت;805375 نوشت:
چرا جدل؟


اینکه مرتب به کلام مخاطب انگ مغلطه و جدلی بودن بزنیم حقیقت را تغییر نمی دهد، من انصافاجدلی در کلامم نمی بینم، و خدا را شاهد می گیرم که به دنبال جدل هم نیستم، منظور من این است که اگر شما این را ملاک عدالت بدانید، از مدعای خودتان هم فراتر خواهد رفت، و باید هر روستا و هر خانواده ای که دسترسی به جوامع ندارند، پیامبری داشته باشند، غیر از این است؟ اگر نرسیدن تعالیم بی عدالتی باشد برای یک نفر هم بی عدالتی است، پس هر شخصی که از مردم فاصله گرفت باید پیامبری برای او فرستاده شود، و اگر بی عدالتی نیست، که هیچ؛ بالاخره ارقام و اعداد که در عدالت یا بی عدالتی یک فعل نقشی ندارند.

در مورد اشتراکات اعتقادی هم بنده حرفم این است که این اشتراکات می تواند ازناحیه دین باشد، می تواند از ناحیه فرهنگ و افکار مشترک؛ خب هر دو احتمالی هستند ، چرا احتمال شما مقدم؟ حرف بدی می زنم؟ مغالطه می کنم؟ جدل می کنم؟!!


جوجه اردک زشت;805375 نوشت:
من طبق عقیده خود شما میگم در دوران فترت 700 سال برای کثیری از مردم دنیا پیامبر نیوده ولی برای بنی اسرائیل و حوالیش 40 تا باز طبق عقیده خود شما هم زمان بودن


قرآن کریم در مورد ایام «فترت» می فرماید: «على فترة الرسل» يعنى رسولانى در اين دوران نبودند اما هيچ مانعى ندارد كه اوصياى آنها وجود داشته باشند. به تعبير بهتر" رسولان"، آنهايى بودند كه دست به تبليغات وسيع و دامنه دارى ميزدند، مردم را بشارت و انذار ميدادند، سكوت و خاموشى اجتماعات را در هم مى‏شكستند، و صداى خود را به گوش همگان ميرساندند، ولى اوصياى آنها همگى چنين ماموريتى را نداشتند و حتى گاهى ممكن است آنها بخاطر يك سلسله عوامل اجتماعى در ميان مردم بطور پنهان زندگى داشته باشند، همان‌طور که امام على (ع) در يكى از بياناتشان در نهج البلاغه ميفرمايند:

«بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ وَ كَمْ ذَا وَ أَيْنَ أُولَئِكَ أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِم‏»؛ آرى، روى زمین هرگز از كسى كه قیام به حجت الهى كند، خالى نخواهد ماند، خواه آشكار و مشهور باشد، یا پنهان و ناشناخته، براى این كه احكام، دستورات، دلائل و نشانه هاى خداوند از میان نرود (و آنها را از تحریف و دستبرد مصون دارند)... خداوند به وسیله آنها دلائل و نشانه هاى خود را حفظ مى كند تا به افرادى همانند خود بسپارند و بذر آن را در دل هاى كسانى شبیه خود بیفشانند.( تفسير نمونه، ج‏4، ص: 333)

جوجه اردک زشت;805375 نوشت:
یکی از شرایط نبوت شده اجداد پاک؟ واقعا چ ربطی داره؟ شما ژنتیک میدونی چیه؟ من 100 نسل اونور ترم بدترین آدم چه ربطی به من داره ؟اصلا بابام بد چه ربطی به من داره؟ اگر بگید ربط غیر مادی داره
خوب برادر من شما وقتی نسل و صلب رو مطرح میکنی یعنی داری بحث مادی میکنی

اولا این شرط تازگی ندارد و شرطی کاملا عقلی و منطقی است که در جای خود از آن بحث شده است(ارشاد الطالبین، فاضل مقداد، ص304؛ الالهیات، ایت الله سبحانی، ج3، ص209)
ثانیا: بحث مادی؟!!! بنده که از خصوصیات جسمی انبیاء و ویژگی های مادی پدران آنها نگفتم که بردید در وادی ژنتیک! من از توحید در اعتقاد و پاکدامنی ایشان در رفتار گفتم، اینها آیا مادی هستند که ژنتیکی باشند؟! من تعجب میکنم چطور راحت می پذیرید که خصوصیات جسمی پدر و مادر چون دیابت و سرطان و امثال آن، بچه را مستعد به این بیماری ها می کند اما برایتان دشوار است که بپذیرید شرک در اعتقاد و بدکاره بودن بر فرزند تاثیر دارد!!! پس این همه روایات در خصوص اینکه حلال زاده بودن وحرام زاده بودن نقش پر رنگی در تکامل معنوی انسان دارد یعنی چی؟ آیا حرام زادگی ژنتیکی است؟ این همه توصیه های معنوی از پیش از بچه دار شدن تا دوران بارداری و... چه معنایی دارد؟


جوجه اردک زشت;805375 نوشت:
بله لازم نیست در کل زمان ها باشند اما بزرگوار بحث دوران فترت رو می کنم بحث امت بودن بحث اینکه خدای شما میگه برای همه امت ها فرستادم
من میگم هدایت باید به همه برسه حالا نبی بود خوبه تعالیم صحیح بود خوبه اما همین تعالیم صحیح رو اگر غیر معصوم برسونه امکان خطا درش هست نیست؟
ولی این طور نباشه برای ی گروه 40 تا نبی برای هندی در دوران فترت هیچ نبی با تعالیم تحریف شده

در هر صورت همانطور که در مطالب پیشین همین پست، و پستهای متعدد این تاپیک عرض کردم لازمه اختیار و انتخاب انسان، و لازمه نظم و قوانین عالم بر طبیعت، و تحقق رشد در سایه کشمکش های حق و باطل این است که همان طور که انسان های مومن توان ترویج دین را دارند، انسان های گمراه هم توان دشمنی با دین را داشته باشند، من در تبیین این مبحث به کلام علامه طباطبایی(ره) اشاره می کنم:
«هيچ امتى از امت‏هاى بشرى نبوده كه دعوت به حق پيامبران در آن ظهور نكرده باشد... و اما اينكه انذار هر پيغمبرى فعليت هم داشته باشد، يعنى انذار هر پيغمبر به يك يك امتش برسد، و دعوتش يك يك افراد را شامل گردد، و كسى از افراد امت باقى نماند كه دعوت پيغمبر به گوشش نرسيده باشد، مطلبى است كه نمى‏توان آن را از آن ادله فهميد، زيرا نشاه دنيا محل تزاحم علل و اسباب است، و اين تزاحم در آن حكمفرماست، و نمى‏گذارد اين غرض حاصل شود، هم چنان كه ساير مقتضيات عمومى كه عامل صنع آنها را تقدير كرده، با اين غرض مساعد نيست، مثلا هر انسانى كه به دنيا مى‏آيد، اين اقتضا را دارد كه عمرى طبيعى كند، و ليكن حوادث نشاه تزاحم دنيا، در بيشتر افراد، مزاحم اين اقتضاء مى‏شود، و نمى‏گذارد كه بيشتر افراد عمر طبيعى خود را بكنند.
و نيز هر انسانى كه به دنيا مى‏آيد مجهز به جهاز تناسلى است، تا بتواند با گرفتن زن، و يا شوهر رفتن، نسلى از خود باقى بگذارد، و ليكن بعضى از افراد قبل از فرزنددار شدن مى‏ميرند، و همچنين نظاير اين مثالها. پس نبوت و انذار در هر امتى لازم و واجب است، و مستلزم آن نيست كه به طور ضرورى و حتمى تمامى افراد آن امت از هدايت پيغمبر خود برخوردار شوند، و دعوت او بگوش يك يك اشخاص برسد. و ممكن است بعضى‏ها دعوت او را از خود او نشنوند، بلكه با واسطه و يا وسايطى بشنوند، و بعضى هم اصلا به گوششان نخورد، و علل و اسبابى بين او و آن دعوت حايل شود».(ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 52و53)

دو مقدمه ای که بارها تکرار کردم را کنار هم بگذارید انصافا بنده مشکلی در آن نمی بینم، این مقدمات اگر حق را روشن نکند(که می کند) حداقل برای احتمالی کردن استدلال شما کفایت می کند:

اول: حقیقت مقام نبوت
مقام نبوت، مقامی دنیوی در حد دیدن منظره های طبیعت و شنیدن صداهای آن نیست، شهود ملائکه و ارتباط با عوالم بالاتر از عالم ماده، مثل این عالم اعتباری و قراردادی نیست، نفس باید کامل شود، تا از حقائق عوالم بالاتر آگاه شود، کسی که ادراکش از عالم ماده فراتر نرفته نمی تواند از حقائق عوالم بالاتر مطلع شود، لذا پیامبر(ص) می فرمایند: «غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ تَرَوُا الْعَجَائِب‏»؛ چشمهایتان را مراقبت کنید تا عجائب را ببینید.(مصباح الشریعة، منسوب به امام جعفر صادق(ع)، ص9) یعنی دیدن حقائق بالاتر از این عالم شایستگی و لیاقت میخواهد، لذا خداوند متعال می‌فرماید: « اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه‏»(انعام:124)
از نظر اخلاقی صحیح این است که اگر انسان توان تصور یا درک مسئله ای را ندارد آن را به صورت احتمال و یا با اعتماد و تکیه بر نقل بپذیرد، درست نیست که آن را انکار کنیم.

دوم: قوانین عالم
لازمه قوانین عالم تزاحم علل و عوامل است، هر چیزی علتی دارد، همان طور که رسیدن به مقام نبوت اسباب و وسایلی دارد و اشاره شد، بقاء تعالیم و رسیدن آن به تک تک افراد هم شرایطی دارد که اگر خداوند بخواهد بر خلاف آن شرایط عمل کند یا باید دائما معجزه کند، یا اختیار را از انسان ها سلب کرده و آنها را مجبور کند که هیچ کدام به مصلحت نیست، هما‌طور که امام صادق(ع) می‌فرماید: « أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَبا»؛ خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز در مجرای سببی خویش جاری سازد، پس برای هر چیزی سببی قرار داده است.(الکافی، ج1، ص183)

سوم: شرط بی عدالتی، توقعات یکسان، علی رغم اختلاف در امکانات
نکته سومی که باید توجه کنید این است که بی عدالتی در جایی است که خداوند نسبت به بندگانی که تعالیم به آنها رسیده، و بندگانی که تعالیم به آنها نرسیده یکسان قضاوت نموده و همان توقع را از ایشان داشته باشد، در حالی که این طور نیست، همان‌طور که می‌فرماید:
«جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ في‏ ما آتاكُم‏»؛ اگر خدا مى‏خواست، همه شما را امت واحدى قرار مى‏داد ولى خدا مى‏خواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد.(مائده:48)
همان طور که علامه طباطبایی(ره) می فرماید: هر فردى كه دعوت متوجه او شد و به گوشش رسيد حجت بر او تمام مى‏شود و هر فردى كه دعوت پيغمبرش به گوشش نرسيد، حجت بر او تمام نيست، و او جزو مستضعفين است، كه امرشان به دست خدا است، و خدا هم در باره آنان فرموده: «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا»(نساء:98) (ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 53)

با آرزوی سلامتی و موفقیت

مسلم;805777 نوشت:
بله درست می فرمایید، اما علم و عقل ما با قطعیت حکمت را برای خدا اثبات می سازد، لذااین مثال نقض هم باید قطعا مثال نقض باشد، نه ناشی از جهل و احتمال؛ مثلا ما نمیتوانیم در خصوص رفتار و دستورات پزشکی یک پزشک قضاوت کنیم چون عقل احتمال می دهدرفتار او حکمتی داشته باشد که ما از آن بی خبر هستیم، این قضاوت تنها در جایی صحیحخواهد بود که عقل به طور قاطع حکم کند که این کار، کار غیر عقلانی است.

سلام
مگر مثال نقض بنده احتمالی بوده ؟ خود اسلام میگه نفرستادیم در دوران فترت من از یقینیات اسلام مثال آوردم دیگه بحث تاریخی نکردم که مثلا طبق تاریخ هیچ کس اونجا پیامبر نبوده

مسلم;805777 نوشت:
امّت، مشتق از امّ به گروهى اطلاق مى‌شود كه وجه‌ مشتركى مانند دين، زمان يا مكان واحد داشته باشند؛ خواه اين اشتراك اختيارى يا غيراختيارى باشد(راغب اصفهانی، المفردات، ج1، ص86) بنابراین امت به هر جماعتی که در یک منطقه حول یک محور واحد(اعم از اعتقاد یا غیرآن) جمع شده باشند اطلاق می شود، و به جغرافیا و نسل و کثرت جمعیت(به تعداد خاصی) ربطی ندارد.

خوب این تعریف ی جاش میلنگه
قرآن میگه برای هر امتی پیامبری فرستادیم
میگیم امت یعنی چی؟
هر گروهی که یک دین مشترک داشتن(یعنی پیامبر/پیامبران مشترک داشتن)
این تعریف شما یا راغب اصفهانی داره به دلخواه اسلام تعریف میشه یعنی جوری تعیرف از امت می کنه که دقیقا خواسته اسلام برآورده بشه

مسلم;805777 نوشت:
منظور من این است که اگر شما این را ملاک عدالت بدانید، از مدعای خودتان هم فراتر خواهد رفت، و باید هر روستا و هر خانواده ای که دسترسی به جوامع ندارند، پیامبری داشته باشند، غیر از این است؟ اگر نرسیدن تعالیم بی عدالتی باشد برای یک نفر هم بی عدالتی است، پس هر شخصی که از مردم فاصله گرفت باید پیامبری برای او فرستاده شود، و اگر بی عدالتی نیست، که هیچ؛ بالاخره ارقام و اعداد که در عدالت یا بی عدالتی یک فعل نقشی ندارند.

خوب بنده میگم هدایت باید به همه برسه اصلا هدف خلقت همینه که انسان رشد کنه دیگه؟ خوب باید هدایت برسه یا نه
شما خودتون هم فهمیدید که طبق بحث عدالت حتی به روستا ای ها بی عدالتی شده اگر پیامبری نیاد اما من میگم باید هدایت برسه
این ی ضعف طراحی بارزه که هدایت به همه نمیرسه
الان ی قبیله پیدا کردند تو آمریکای جنوبی آدم خوار بودن وسط جنگل های آمازون بعد پیامبر اسلام رو که دیگه قبول دارید هم وصی ها رو میشناسیم هم رسولان رو
قطعا هیچکس تونجا نبوده تو این 1300 سال که هدایتشون کنه
خوب نه رسولی نه امامی نه حتی توان ارتباط با بیرون جنگل آمازون
خدا اینا رو خلق کرده هدایت نکرده در حالی که خودش میگه برای همه رسولی فرستادیم
الان کاملا نقض غرض خدا ومعلومه خوب چرا هدایتشون نکرده ؟ چه گناهی کرده بودن؟ بنده و شما چه برتری نسب به اونا داریم قطعا اگر نده هم در ی قبیله آدم خوار به دنیا میومدم رشد فکریم مثل اونا میشد
و کاملا از نظر عقلی عقب تر از بشر فعلی بودم
این مثال هارو آدم میبینه و میگه این خدا چه عدالتی داره؟
مسلم;805777 نوشت:
رآن کریم در مورد ایام «فترت» می فرماید: «على فترة الرسل» يعنى رسولانى در اين دوران نبودند اما هيچ مانعى ندارد كه اوصياى آنها وجود داشته باشند. به تعبير بهتر" رسولان"، آنهايى بودند كه دست به تبليغات وسيع و دامنه دارى ميزدند، مردم را بشارت و انذار ميدادند، سكوت و خاموشى اجتماعات را در هم مى‏شكستند، و صداى خود را به گوش همگان ميرساندند، ولى اوصياى آنها همگى چنين ماموريتى را نداشتند و حتى گاهى ممكن است آنها بخاطر يك سلسله عوامل اجتماعى در ميان مردم بطور پنهان زندگى داشته باشند، همان‌طور که امام على (ع) در يكى از بياناتشان در نهج البلاغه ميفرمايند:

«بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ وَ كَمْ ذَا وَ أَيْنَ أُولَئِكَ أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِم‏»؛ آرى، روى زمین هرگز از كسى كه قیام به حجت الهى كند، خالى نخواهد ماند، خواه آشكار و مشهور باشد، یا پنهان و ناشناخته، براى این كه احكام، دستورات، دلائل و نشانه هاى خداوند از میان نرود (و آنها را از تحریف و دستبرد مصون دارند)... خداوند به وسیله آنها دلائل و نشانه هاى خود را حفظ مى كند تا به افرادى همانند خود بسپارند و بذر آن را در دل هاى كسانى شبیه خود بیفشانند.( تفسير نمونه، ج‏4، ص: 333)


اول قرآن گفته برای هر امتی رسول فرستادیم نه وصی
دوم وصی معصوم نیست و نمیتونه پیام الهی رو بدون خطا برسونه
سوم حدیثی که آوردید نشون میده امام علی(ع) فرد با هوشی بوده و این ضعف عقیدتی رو خوب فهمیده البته نتوسته راه حل درستی برای حلش ارائه بده
وصی مخفی؟!!! مگه قایم باشکه؟ میخواید چشم هم بگذاریم پیامبر هم بره قایم بشه بعد بریم تو متون تاریخی بگردیم ببینیم احتمالا کی پیغبر بوده تا بهش ایمان بیاریم

مسلم;805777 نوشت:
برایتان دشوار است که بپذیرید شرک در اعتقاد و بدکاره بودن بر فرزند تاثیر دارد!!! پس این همه روایات در خصوص اینکه حلال زاده بودن وحرام زاده بودن نقش پر رنگی در تکامل معنوی انسان دارد یعنی چی؟ آیا حرام زادگی ژنتیکی است؟ این همه توصیه های معنوی از پیش از بچه دار شدن تا دوران بارداری و... چه معنایی دارد؟

خیر دشواری نداره
بنده قبول دارم تا حدی پدر و مادر پیامبر باید پاک باشن اما نمیشه معصوم باشن
یا اینکه 100 نسل اون ورتر پیامبر مشرک باشه چ مشکلی داره؟
یعنی شما قائل هستید که از پیامبر تا حضرت آدم یک نفر از این سلسله خاص مشرک نبوده؟
تازه این که فقط ی شرطه الان مشکل خدا فقط همین ی شرطه؟ برای همین نمیتونه پیامبر بفرسته؟
تازه پاسخ من رو ندادید: الان جبرئیل میتونه جلوی شما به شکل ی انسان ظاهر بشه و بگه خدا اینو گفت یا اونو گفت؟جبرئیل هم ناتوانه؟ چطور جن به راحتی میاد وسوسه میکنه فرشته عرضه نداره؟

مسلم;805777 نوشت:
به کلام علامه طباطبایی(ره) اشاره می کنم:
«هيچ امتى از امت‏هاى بشرى نبوده كه دعوت به حق پيامبران در آن ظهور نكرده باشد... و اما اينكه انذار هر پيغمبرى فعليت هم داشته باشد، يعنى انذار هر پيغمبر به يك يك امتش برسد، و دعوتش يك يك افراد را شامل گردد، و كسى از افراد امت باقى نماند كه دعوت پيغمبر به گوشش نرسيده باشد، مطلبى است كه نمى‏توان آن را از آن ادله فهميد، زيرا نشاه دنيا محل تزاحم علل و اسباب است، و اين تزاحم در آن حكمفرماست، و نمى‏گذارد اين غرض حاصل شود، هم چنان كه ساير مقتضيات عمومى كه عامل صنع آنها را تقدير كرده، با اين غرض مساعد نيست، مثلا هر انسانى كه به دنيا مى‏آيد، اين اقتضا را دارد كه عمرى طبيعى كند، و ليكن حوادث نشاه تزاحم دنيا، در بيشتر افراد، مزاحم اين اقتضاء مى‏شود، و نمى‏گذارد كه بيشتر افراد عمر طبيعى خود را بكنند.
و نيز هر انسانى كه به دنيا مى‏آيد مجهز به جهاز تناسلى است، تا بتواند با گرفتن زن، و يا شوهر رفتن، نسلى از خود باقى بگذارد، و ليكن بعضى از افراد قبل از فرزنددار شدن مى‏ميرند، و همچنين نظاير اين مثالها. پس نبوت و انذار در هر امتى لازم و واجب است، و مستلزم آن نيست كه به طور ضرورى و حتمى تمامى افراد آن امت از هدايت پيغمبر خود برخوردار شوند، و دعوت او بگوش يك يك اشخاص برسد. و ممكن است بعضى‏ها دعوت او را از خود او نشنوند، بلكه با واسطه و يا وسايطى بشنوند، و بعضى هم اصلا به گوششان نخورد، و علل و اسبابى بين او و آن دعوت حايل شود».(ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 52و53)

علامه هم حرف بنده رو زدند که ایشون میگن هدایت به همه نرسیده خوب بنده از اول گفتم نرسیده فقط ایشون میگن لازمه این دنیاست چون عالم تزاحم هستش
بنده گفتم این ضعف فاحش طراح هستش میخواد ی عده رو هدایت کنه بعد جوری خلق میکنه دنیا رو که نشه بعد تازه ادعا داره عادل هستم و به بهترین شکل خلق کردم و برای هر امتی پیامبر فرستادم
قسمت دوم قرمز رنگ رو که خوندم داشتم شاخ در میاوردم
بنده کتاب اصول فلسفه ایشون رو سه جلد خوندم و تو ذهنم بود ایشون آدم عمیقی باشه ولی نهایت بی ادبی و بی منطقی رو اینجا میبینیم
یعنی ایشون اومده جهاز تنسلی رو با هدایت بشر و پیامبر مقایسه کرده؟
یعنی اگر پیام پیامبر به من نرسید مهم نیست مثل اینه که تو زندگیم سکس نداشتم با اینکه عضو تناسلی دارم!!!
یعنی اهمیت هدایت بشر مثل اینه که اگر نشد اشکال نداره انگار کسی مجرد از دنیا رفته!!!
یعنی چی ؟ هدایت بشر از هر چیزی مهم تره چون هدف خلقت رشد بشره که هدایت بشه و بندگی کنه دیگه(طبق عقیده شما)
آلت تناسلی استافده یا عدم استفاده ازش اینقدر مهمه؟ شما که از اپیکوریسم هم عبور کردید الان
مسئله آخر
دعوت با واسطه = احتمال خطا در دعوت = نقض غرض= نقص خلقت= اشتباه خدا= تناقض با اشتباه نکردن خدا= تنها چاره خدایی وجود ندارد = سر کاریم
سایر مقدمات شما از مسئله مقام نبوت و ... رو قبلا جواب دادم
مسلم;805777 نوشت:
او جزو مستضعفين است، كه امرشان به دست خدا است، و خدا هم در باره آنان فرموده: «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا»(نساء:98) (ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 53)

این بحث مستضعفین خودش مسئله داره یعنی چی هدایت نرسید مستضعف هستن خدا خلق کرده که هدایت برسه نرسونده بعد میگه مستعضف بودن

آقا من دیگه خسته شدم این قدر بحث کردم اگر دلیل دیگری ندارید جمع بندی کنید بنده هم از شما تشکر میکنم برای وقتی که گذاشتید

سلام و احترام

جوجه اردک زشت;806870 نوشت:
مگر مثال نقض بنده احتمالی بوده ؟ خود اسلام میگه نفرستادیم در دوران فترت

بله وقوع دوران فترت و اینکه اقوام در برخی زمان ها انبیائی نداشته اند حرفی نیست، اما اینکه اولا: در هیچ یک از برهه های هزاران سالی خود انبیائی نداشته اند، و ثانیا: اینکه اگر امتها برای مدتی انبیاء نداشته باشند با عدالت و حکمت خداوند ناسازگار است، این دو باطل، و از باب مماشات، حداقل، احتمالی است.

جوجه اردک زشت;806870 نوشت:
علامه هم حرف بنده رو زدند که ایشون میگن هدایت به همه نرسیده خوب بنده از اول گفتم نرسیده فقط ایشون میگن لازمه این دنیاست چون عالم تزاحم هستش

عرض کردم در اینکه برخی امت ها گاهی خالی از نبی بوده اند حرفی نیست، اصلا کسی پیدا نمیشود که در این مسئله نظر دیگری داشته باشد، و معتقد باشد همه امت ها در همه زمان ها پیامبر داشته اند!!

جوجه اردک زشت;806870 نوشت:
بنده کتاب اصول فلسفه ایشون رو سه جلد خوندم و تو ذهنم بود ایشون آدم عمیقی باشه ولی نهایت بی ادبی و بی منطقی رو اینجا میبینیم
یعنی ایشون اومده جهاز تنسلی رو با هدایت بشر و پیامبر مقایسه کرده؟
یعنی اگر پیام پیامبر به من نرسید مهم نیست مثل اینه که تو زندگیم سکس نداشتم با اینکه عضو تناسلی دارم!!!

کلام علامه را دوباره بخوانید، ایشان حرکت کلی و هدف گذاری کلی عالم را دارد می گوید، ازدواج و تحقق هدفی که برای دستگاه تناسلی وجود دارد از باب نمونه است، یعنی همانطور که ممکن است هدف از قرار دادن دستگاه تناسلی در برخی انسان ها محقق نشود، در مورد انبیاء هم ممکن است هدف که رسیدن آن به انسان هاست در مورد برخی محقق نشود، شما به جای دقت در وجه تشبیه، در مشبّه به مانده اید!!

جوجه اردک زشت;806870 نوشت:
پاسخ من رو ندادید: الان جبرئیل میتونه جلوی شما به شکل ی انسان ظاهر بشه و بگه خدا اینو گفت یا اونو گفت؟جبرئیل هم ناتوانه؟ چطور جن به راحتی میاد وسوسه میکنه فرشته عرضه نداره؟

جوجه اردک زشت;806870 نوشت:
بنده گفتم این ضعف فاحش طراح هستش میخواد ی عده رو هدایت کنه بعد جوری خلق میکنه دنیا رو که نشه بعد تازه ادعا داره عادل هستم و به بهترین شکل خلق کردم و برای هر امتی پیامبر فرستادم

به نظرم پاسخ همه سخنانتان را داده ام، اما به بیان دیگر و با اضافاتی دوباره عرض میکنم:

مقام نبوت قابل اعطاء به هر کسی نیست

نگاه شما به مقام نبوت و حقیقت وحی خیلی سطحی است، گمان می کنید که جبرئیل با چشم سر دیده میشود، و می آید آیات را بر پیامبر می خواند و می رود! لذا می گویید چرا جبرئیل بر من و شما نازل نمیشود، متاسفانه براین نگرش سطحی خودتان هم پافشاری می کنید!! من قبلا هم عرض کردم این نشدنی است، جبرئیل متعلق به این عالم نیست، شخصی می تواند جبرئیل را شهود کرده و معارف را از او بگیرد که از این عالم مادی فراتر رفته باشد، لذا قرآن کریم در مورد تقاضای کافران که می گفتند چرا ملائکه بر ما نازل نمی شوند می فرماید، (چون قبل از مرگ شما به دنیای مادی چسبیده اید، در این نشئه دنیوی آنها را نخواهید دید اما) بعد از مرگ، با خروج از این عالم دنیوی ملائکه را خواهید دید ولی در آن روز بشارتی از سوی آنان نخواهید شنید: (المیزان، علاوه طباطبایی، ج15، ص200؛ معادشناسی، علامه طهرانی، ج3، ص15)
«وَ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى‏ رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبيراً * يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَئكَةَ لَا بُشْرَى‏ يَوْمَئذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْرًا محَّجُورًا»(فرقان:21و22)
خب وقتی ادله روایی می گویند نمی شود، و مطالب هم مطلبی نیست که عقل انسان به آن دسترسی داشته باشد، چه اصراری بر انکار آن وجود دارد. حداقل اخلاق علمی، و رفتار عقلانی این است که انسان چیزی را که نمی تواند هضم کند انکار نکند.

شرائط تحقق بی عدالتی

دلیل شما بر بی عدالتی چیست؟ اولا عدالت یعنی اعطاء حق هر کسی که حقی دارد، مگر اصلا کسی از خدا طلبی دارد؟ شما اگر دو فقیر دم منزل شما بیایند و به یکی 1000 تومان بدهید و به دیگری 2000 تومان، آیا بی عدالتی کرده اید؟ طبیعی است که خیر، چون هیچکدام حقی به گردن شما ندارند. پس بی عدالتی در اعطاء صورت نگرفته.
در خصوص عدالت در حسابرسی هم باید دقت کنید بی عدالتی در جایی است که علی رغم اختلاف امکانات، توقعات یکسانی در میان باشد، در حالی که خداوند متناسب با این امکانات توقع دارد، آیا مثلا اگر خداوند شما را در یک جزیره خلق کند و مثلا تعالیم کتاب آسمانی به شما نرسد، مادامی که عمل به آنها را از شما مطالبه نکند بی عدالتی کرده است؟ این چه قضاوتی است؟ ببینید اگر در کش و قوس تزاحم علل و عوامل این دنیا به کسی کتاب آسمانی و تعالیم آن نرسید، خداوند در حد توان و درک عقلی اش از او توقع دارد، و اگر از مسیر این اسباب و علل حتی طفل معلول به دنیا آمده و فاقد قوه عقل و تفکر باشد، خداوند همین را هم از او توقع ندارد، کجای این بی عدالتی است؟

نقش دین و عقل در تکامل

از این که بگذریم شما نقش عقل را در هدایت بشر کلا نابود کردید!!؟ بسیار عجیب است که غربی ها مدعی هستند که با کنار گذاشتن دین و پیروی از عقل به این رشد و پیشرفت رسیده اند، و شما در مقابل افراط آنها از این طرف افتادید و با نگرشی تفریطانه می گویید کسی که به دین دسترسی نداشته باشد به طور کلی از حرکت و تکامل باز می ماند؟ پس در واقع اینطور نیست که کسی که دین به او نرسد از حرکت و تکاملا باز ماند، چرا که اگرچه رسول ظاهری خداوند به او نرسیده، اما رسول باطنی هم نقش بی بدیلی در رشد و تکامل انسان ها دارد، که اگر به او بی اعتنایی شود، رسول ظاهری نیز دردی از او دوا نخواهد کرد.

تفاوت نگرش جزء نگر، و کل نگر

نرسیدن بعضی حرکت ها به هدفی که خدا براشون در نظر گرفته و برای رسیدن به آن خلق کرده هرگز ضعف طراحی نیست، و چنین تصوری ناشی از جزء نگری است، اما در نگاه کل نگر انسان می بیند که عالم ماده، عالم تزاحم هست و در میان انبوه نامحدود حرکت ها، برخی از آنها به خاطر تعارض با یکدیگر با شکست روبرو شده و از رسیدن به هدف خودشون باز می مانند ولی این لازمه حرکت کلی عالَم هست، یعنی حرکت کلی عالم به سمت کمال است؛ مثلا گیاهان و حیواناتی که قبل از تکامل و باروری نابود می شوند، خب این تضادها و نابودی ها هم جزئی از حرکت کلی جهان است، بله اگر یک حرکت رو ببینید می گویید با مانع روبرو شده است، اما باید همه حرکت عالَم رو دید.

من از بحث خسته نشده ام، اما به نظر بنده هم بحث روشن و کافی است، اگر نکته جدیدی می خواهید بفرمایید، در خدمتم، واگرنه ادامه بحث دیگر ضرورتی ندارد. من و شما حرف هایمان را زده ایم، مواضع دو طرف روشن است، باشد تا خوانندگان میان این سخنان قضاوت کرده و موضع خود را اتخاذ کنند.

بنده هم از مشارکت شما در بحث صمیمانه تشکر می کنم.
در پناه حق همواره موفق و مؤید باشید.@};-

سوال:
چرا خداوند برای قوم یهود در طول زمان‌ها این همه پیامبر فرستاده در حالی که می‌گویند: در یک روز 40 پیامبر رو کشتند!!!!!! چرا این حد اصرار به هدایت یک قوم نژادپرست جنایت کار دارد؟
چرا در چین یا هند این همه پیامبر(ص) نفرستاده است؟ چرا در اروپا اینکار را نکرده است؟ حتی در ایران، در حالت ماکسیمم می توانیم بگوییم زردتشت پیامبر بوده، خب چند صد سال اختلاف بین پیامبر ما و زردتشت وجود دارد.
یک بحث دیگری هم که هست این که بین حضرت عیسی(ع) و پیامبر اسلام(ص) پیامبری نبوده!!!! یعنی700 سال برای کل جهان هیچ پیامبری نبوده است! در این صورت از زمان حضرت عیسی(ع) تا حالا 2000 سال است که در چین هیچ پیامبری نبوده همین طور در امریکای جنوبی و هند. آیا این بی عدالتی واضح نیست؟
اصلا چرا خداوند انبیاء بیشتری مبعوث نکرد تا همه اقوام را در همه زمان‌ها یاری دهند؟

پاسخ:
برای پاسخ به سوال شما توجه به چند نکته ضروریست، که باید به همه آنها در کنار هم توجه بفرمایید:

نکته اول: محدودیت عقل انسان
ببینید عقل گستره فهم محدودی دارد، یعنی تنها ضرورت اصل نبوت را درک می کند، قضاوت بیش از این مقدار اطلاعات جامع و گسترده ای را می طلبد که جز در اختیار خالق بشر نیست؛ چرا که انسان نه شناخت جامعی از نبوت و شرائط آن دارد، و نه اطلاعات جامعی از شرائط و اقتضائات زمان و مکان؛ مثلا ممکن است کسی بگوید اگر چندتا پیامبر دیگر می بود که از اروپا و آمریکا و آفریقا هم تبلیغ اسلام را شروع می کردند خیلی خوب بود، اسلام زودتر در جهان پخش می شد، اما عقل در نگاه دقیق تر با کمی فکر می فهمد که این امر موجب میشد اسلام از بیخ و بن کنده شود، چون وقتی یک دین از چند منبع صادر شود، در جایی که این اسلام ها به هم می رسند چند اسلام خواهد بود که نه پیامبر مشترک دارند، نه تاریخ مشترک دارند، نه جغرافیای مشترک دارند، و نه اعتقادات مشترک چون بالاخره اعتقادات با تغییراتی روبرو خواهد شد؛ الان با این که اسلام در یک منطقه ظهور یافته و یک پیامبر دارد و یک تاریخ و یک جغرافیا، این همه فرقه به وجود امده، وای به روزی که با چند پیامبر و در چند منطقه!! امروزه اگرچه بین فرقه ها اختلاف است اما راه کشف حقیقت بسیار آسان تر است، چون فقط باید یک کتاب آسمانی خوانده شود، یک تاریخ مطالعه شود، یک جغرافیا بررسی شود.
پس می بینید که عقل بر خلاف اصل ضرورت انبیاء ، در خصوص کم و کیف آن به راحتی نمی تواند ابراز نظر کند، چون اینقدر حواشی و احتمالات دارد که از توان عقل خارج است.
بنابراین عقل در این امور متکی به نقل است، نقل هم به ما می‌گوید تمام امت ها در طول عمر خود بالاخره پیامبرانی داشته اند:
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا في‏ كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا»؛ ما در هر امتى رسولى برانگيختيم‏.(1)
آنچه که سخن نقل را تأیید می کند این است که رگه هایی از تعالیم دینی در همه ادیان حتی هندوئیسم و بودیسم و جینیسم و حتی ادیان بومی سرخ پوستان دیده می شود. اعتقاد به منجی جهانی در آخرالزمان در میان همه ادیان، که حتی به گفته دکتر برنارد باربر که در سال 1890 برای تحقیق بین بومیان آمریکا می رود حتی در بین سرخ پوستان بومی آمریکا نیز رواج داشته است؛ یا این که انسان در نگاه بودیسم و جینیسم از دو بعد مادی و مجرد تشکیل شده که گرایش به بُعد مادی موجب زمین گیر شدن حقیقت معنوی انسان و بازماندن از تکامل او می‌شود؛ یا وحدت وجود در بین عرفای اسلامی که به دلیل شباهت آن با منابع اصیل هندوئیسم حتی برخی مدعی شده اند از هندوئیسم وارد اسلام شده است و سایر شباهت‌ها که این سخن قرآن کریم را تأیید می‌کند، و نشان می دهد تعالیم آسمانی در میان همه امت ها وجود داشته که به مرور زمان با خرافات و اوهام خلط گردیده است.
لذا با توجه به محدودیت درک انسان، قرآن کریم می‌فرماید:

«اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ»؛ خداوند آگاه تر است كه رسالت خويش را كجا قرار دهد.(2)
پس در وهله اول عقل می گوید اگرچه من نمی دانم چرا این انبیاء با این پراکندگی جغرافیایی منتشر شده اند، اما حکیمانه بودن آن را می پذیرم، چرا که خدای حکیمی را اثبات کرده ام و صدور انبیاء فعل اوست که متصف به حکمت است، اما من به حکمت آن از تمام جهات دسترسی ندارم.
با این اوصاف چون سطح آگاهی ما در حد یک منتقد نیست نمی توان به عدالت خداوند اشکال گرفت، کسی می‌تواند رفتار دیگری را نقد کند که از تمام جوانب کار آگاه باشد و سپس قضاوت کند.

نکته دوم: محدودیت اطلاعات تاریخی انسان
مطابق آنچه که نقل به ما می‌گوید حدود 124000 پیامبر در طول تاریخ آمده اند(3) که فقط نام بیست و شش نفر از آنها با صراحت در قرآن آمده است، یعنی اگر تعداد انبیاء دقیقا 124000 نفر باشد، نام حدود 123974 نفر از آنها در قرآن کریم نیامده، و اطلاعات چندانی از آنها در دست نیست، خب بالاخره اینها در یک جایی مبعوث شده اند، اینکه ما خبری از ایشان نداریم دلیل نمی شود که اصلا نیامده اند یا همه در خاورمیانه آمده باشند.
مثلا همین که شما می گویید ایران یک پیامبر داشته است اگر در اینترنت جستجو کرده و پیامبران مدفون در ایران را تحقیق ومطالعه نمایید، با نام بیش از 30 پیامبر روبرو می شوید که در ایران دفن شده اند که قطعا تعداد انبیاء در ایران بیشتر از این تعداد است، چرا که معمولا بعد از گذشت چند هزار سال نام و نشانی از پیامبران تبلیغی(4) باقی نمی‌ماند.
این محال نیست که افراد معصومی در اقصی نقاط دنیا در هزاران سال پیش و در میان امت های کوچک مبعوث شده باشند، و خبری از آنها به ما نرسیده باشد؛ چرا که هر چه ما به عقب بر می گردیم با تمدن های کوچکتر روبرو میشویم لذا عیبی ندارد
که انبیائی بوده اند که بر اقوام کوچکی مبعوث شده اند و امروزه نام و نشانی از آنها باقی نمانده است.وجود اصول تمدن انسانی و رگه هایی از تعالیم دینی و اصول مسلم اخلاقی و انسانی که در میان اقوام مختلف مشاهده میشود این احتمال وجود انبیاء الهی را تقویت میکند.(5)

نکته سوم: کثرت ذکر، لزوما به معنای کثرت عددی نیست
این که در قرآن کریم بیشتر از انبیاء بنی اسرائیل سخن گفته شده، و در روایات بیشتر احوال ایشان ذکر شده است، لزوما به این معنا نیست که حتما تعداد انبیاء این امت بیشتر از سایر امم بوده است، عقل به چنین تلازمی حکم نمی کند، بلکه می تواند حکمت های دیگری داشته باشد:

حکمت اول: بسیاری از مخاطبین قرآن کریم یهودیانی هستند که پیامبر(ص) را به خوبی می شناختند(6) و بزرگترین دشمن مسلمانان هم همین ها بودند که علی رغم شناخت پیامبر(ص) او را انکار می کردند(7) لذا باید جهت جذب ایشان، و دفع آفت آنان از مسلمانان به صورت ویژه سرمایه گذاری میشد.

حکمت دوم: یکی دیگر از حکمت هایی که ممکن است علت ذکر سرگذشت قوم بنی اسرائیل و انبیاء ایشان باشد، تشابه سرنوشت امت اسلامی و بنی اسرائیل است، همان طور که پیامبر(ص) می فرمایند:
«امّت من سنّت بنى اسرائيل را مرتكب خواهند شد. بطورى كه قدم جاى قدم آنان مى‏گذارند و تير به همان جا كه آنان زدند مى‏زنند، وجب‏ به وجب و ذراع به ذراع كارهاى آنان را انجام خواهند داد، تا آنجا كه اگر آنها داخل سوراخ خزنده ای شده باشند، اينان نيز همراه آنان داخل مى‏شوند و مثل ها و سنّت ها (در آنان و اينان) به يك صورت جارى شده است».(8)
لذا ذکر عاقبت قوم بنی اسرائیل می تواند به عنوان عبرتی برای امت اسلامی باشد که به صورت متعدد و پررنگ ذکر شده، نه این که لزوما بدین معنا باشد که حتما انبیاء تبلیغی ایشان به صورت قابل ملاحظه ای بیشتر از اقوام دیگر بوده است، عقل به چنین تلازمی حکم نمی کند.

نکته چهارم: صدور انبیاء متناسب با نیاز مخاطب
از نکات فوق که بگذریم، حتی در صورتی که این کثرت تعداد انبیاء بنی اسرائیل را بپذیریم، باز هم عقل با نگرش محدودی که دارد می تواند تحلیل هایی در این رابطه را بیان دارد:
یکی از تحلیل های که می‌توان گفت این است که یکی از اولویت های بعثت تراکم جمعیت است که در این منطقه خاورمیانه همواره جمعیت زیادی حضور داشته‌اند و تمدن های بزرگ عمدتا در این منطقه شکل گرفته‌اند؛ علاوه بر تراکم جمعیت، می‌توان به میزان نیاز مردم نیز استناد کرد؛ اگر شما یک معلم داشته باشید و بین چند منطقه مردد باشید، آن را به کجا خواهید فرستاد؟ طبیعتا به جایی می فرستید که از نظر دینی و فرهنگی بیشترین نیاز را به آن داشته باشند و در صورت نداشتن معلم طغیان خواهند کرد، لذا می بینید بنی اسرائیل و عربستان با اینکه محل بعثت انبیاء بوده اند، امروز خطرناک ترین و جنایتکارترین قوم هستند، عربستان با اینکه منطقه بعثت پیامبر اسلام(ص) و ترویج آن بوده است، امروزه از همه مردم نسبت به اسلام دورتر است.

خب وقتی خدا می داند مردم مناطق دیگر به خاطر روحیه حق پذیری، نداشتن تعصبات نژادی، و غیره، اگر حق و حقیقت از هر جغرافیایی به آنها برسد آن را می پذیرند، و در مقابل بنی اسرائیل و اعراب به خاطر تعصبات نژادی، و قومی قبیله ای، خوی وحشی گری و برتری طلبی اگر حق از منطقه دیگری به آنها برسد هرگز از ان تبعیت نکرده و برتری پیامبری غیر از نژاد خویش را نخواهند پذیرفت، طبیعتا حکمت الهی حکم می کند که برای جذب حداکثری پیامبران متعددی را برایشان اعزام دارد، یا دین خاتم را از میان ایشان آغاز کند.

مثلا مردم ایران با این که پیامبر اسلام را ندیده بودند در ایمان و پیروی از وی بر مردم عربستان سبقت گرفته اند، شما ببینید حالا اگر خدا پیامبر را به جای عربستان به ایران فرستاده بود، الان مردم ایران که مسلمان می بودند و در این خصوص فرقی نداشت، اما مردم عربستان الان چه وضعیتی داشتند!!! یا اگر این پیامبران الهی که حقیقتا تاثیر گذار بوده اند در میان بنی اسرائیل نیامده بودند الان اینها دیگر چه قومی می بودند!!! مردمی که با این همه انبیاء و تعالیم الهی تازه شده اند این!!!!
پس آیا منطقی نیست که خداوند در برابر قومی که تا این حد در سرنوشت بشر تاثیرگذار خواهند بود، برای هدایت حداکثری ایشان(9) در گام اول، و اتمام حجت بر معاندین شان(10) در گام دوم، انبیاء متعددی برایشان بفرستد؟ و دائما ماجراهای گذشته ایشان را به یادشان آورد تا دست از دشمنی با دین خدا بردارند؟ و یا حجت را برای حسابرسی در قیامت بر ایشان تمام نماید؟

اما در مورد بخش پایانی سوال، که خداوند چرا برای همه امت ها در همه زمان ها پیامبرانی نفرستاده است، و چرا مانع دشمنان ادیان نشده؟ مشرکانی که موجب شده اند تعالیم آسمانی به برخی انسانها نرسد، در این رابطه باید چند نکته عرض کنم:

اول: حقیقت مقام نبوت
اعطاء مقام نبوت دارای ضابطه و چارچوب بوده و مشروط به شایستگی های خود فرد است که فراز ابتدایی دعای ندبه در این خصوص کار را تمام می کند:
«الَّذِينَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَ وَ دِينِكَ...بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِي زَخَارِفِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَ زِبْرِجِهَا وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِه‏»؛ کسانی را که برا خودت و دینت برگزیده و خالص کرده ای... بعد از آنکه شرط کردی که در دنیا در برابر زینت های آن زاهد باشند، و می دانستی که(به این شرط) وفا خواهند کرد.(11)

پس نبوت مختص کسانی است که خداوند می دانست آنها به آنچه که می دانند عمل می کنند، لذا آنها را آگاه کرده و علم به ایشان داد تا خود ایشان ضمن عمل به این تعالیم، آنها را به مردم ابلاغ کنند.
همچنین نباید نبی را مانند یک پستچی تصور کنید که یک چیزی را میگیرد و می آورد، انتقال مفاهیم از طریق دیدن و شنیدن و اینها خطاپذیر بوده و قابل اعتماد نیست، حقائق آسمانی به صورت علم حضوری بر جان نبی می نشیند، شهود ملائکه و ارتباط با عوالم بالاتر از عالم ماده، اعتباری و قراردادی نیست، نفس باید کامل شود، تا از حقائق عوالم بالاتر آگاه شود، کسی که ادراکش از عالم ماده فراتر نرفته نمی تواند از حقائق عوالم بالاتر مطلع شود، لذا پیامبر(ص) می فرمایند: «غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ تَرَوُا الْعَجَائِب‏»؛ چشمهایتان را مراقبت کنید تا عجائب را ببینید.(12)
ببینید برای یک مکاشفه ساده انسان چقدر باید درونش پاک، و روحش صیقل یافته باشد تا حقائق عالم مثال را در پایین ترین مراتبش را بتواند شهود کند، چطور توقع دارید عالی ترین حقائق را که بالاترین عوالم نشأت می گیرد حتی دست شیاطین جنی به آن نمی رسد را هر کسی بتواند دریافت کند؟ جبرئیل متعلق به این عالم نیست، جبرئیل از مجردات تامه(13) است، شخصی می تواند جبرئیل را شهود کرده و معارف را از او بگیرد که اسیر این عالم ماده نباشد، در غیر این صورت حتی ملائکه درجه پایین‌تر را هم نخواهد دید، همان‌طور که قرآن کریم در مورد تقاضای کافران که می گفتند چرا ملائکه بر ما نازل نمی شوند می فرماید: (چون قبل از مرگ شما به دنیای مادی چسبیده اید، در این نشئه دنیوی آنها را نخواهید دید اما) بعد از مرگ، با خروج از این عالم دنیوی ملائکه را خواهید دید ولی در آن روز بشارتی از سوی آنان نخواهید شنید: (14)
«وَ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى‏ رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبيراً * يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَئكَةَ لَا بُشْرَى‏ يَوْمَئذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْرًا محَّجُورًا»(15)
پس نبوت بی ضابطه و قاعده نیست که خداوند همین‌طوری نبی بسازد، بکه شرایطی دارد، در نسل این نبی تا حضرت آدم(ع) نباید انسان مشرک یا کافر و یا زن ناپاک باشد، نباید آباء و اجداد او به صفتی منفی و منفور معروف باشند. یعنی چنین انسان هایی تنها در نسل های پاک ظهور می کنند، اینکه ما در زیارت ائمه(ع) می گوییم: «أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا»؛ شهادت می دهم تو در اصلاب بلند مرتبه، و ارحام پاکیزه بوده ای که جاهلیت با نجاسات خودش بر تو عارض نگشته و تو را آلوده نساخته است.(16) خب این جملات از یک حقائقی سخن می گویند، از باب تعارف که نیستند.
بنابراین پیامبر شخصی است که زمینه ابتدایی را باید خودش داشته باشد تا خداوند او را مبعوث کند، لذا در زمانی که چنین انسان هایی وجود نداشته باشند انبیائی مبعوث نخواهند شد، یعنی اصل نیاز به نبی و میزان آن متناسب با تکامل بشر اتفاق خواهد افتاد، و جامعه باید بتواند انسان هایی را از نظر فکری و عقلی و روحی بپروراند تا خداوند در میان آنها مستعدترین شان را برای نبوت و پیامبری انتخاب کند.(17)

دوم: حفظ قوانین عالم
لازمه قوانین عالم تزاحم علل و عوامل است، هر چیزی علتی دارد، همان طور که رسیدن به مقام نبوت اسباب و وسایلی دارد و اشاره شد، بقاء تعالیم و رسیدن آن به تک تک افراد هم شرایطی دارد که اگر خداوند بخواهد بر خلاف آن شرایط عمل کند یا باید دائما معجزه کند، یا اختیار را از انسان ها سلب کرده و آنها را مجبور کند که هیچ کدام به مصلحت نیست، هما‌طور که امام صادق(ع) می‌فرماید: «أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَبا»؛ خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز در مجرای سببی خویش جاری سازد، پس برای هر چیزی سببی قرار داده است.(18)
علامه طباطبایی(ع) در این خصوص می‌فرمایند:
«هيچ امتى از امت‏ هاى بشرى نبوده كه دعوت به حق پيامبران در آن ظهور نكرده باشد... و اما اينكه انذار هر پيغمبرى فعليت هم داشته باشد، يعنى انذار هر پيغمبر به يك يك امتش برسد، و دعوتش يك يك افراد را شامل گردد، و كسى از افراد امت باقى نماند كه دعوت پيغمبر به گوشش نرسيده باشد، مطلبى است كه نمى ‏توان آن را از آن ادله فهميد، زیرا این دنيای مادی محل تزاحم و برخورد علل و اسباب است، و اين تزاحم در آن حكمفرما است، و نمى ‏گذارد اين غرض حاصل شود، هم چنان كه ساير مقتضيات عمومى كه خالق کل آنها را تقدير كرده، با اين غرض همراه نيست، مثلا هر انسانى كه به دنيا مى‏ آيد، اين اقتضا را دارد كه عمرى طبيعى كند، و ليكن حوادث عالَم دنيا، در بيشتر افراد، مانع شده، و نمى‏ گذارد كه بيشتر افراد عمر طبيعى خود را بكنند.
و نيز هر انسانى كه به دنيا مى ‏آيد مجهز به دستگاه تناسلى است، تا بتواند با گرفتن زن، و يا شوهر
رفتن، نسلى از خود باقى بگذارد، و ليكن بعضى از افراد قبل از فرزنددار شدن مى‏ ميرند، و همچنين نظاير اين مثال ها. پس نبوت و انذار در هر امتى لازم و واجب است، و مستلزم آن نيست كه به طور ضرورى و حتمى تمامى افراد آن امت از هدايت پيغمبر خود برخوردار شوند، و دعوت او بگوش يك يك اشخاص برسد. و ممكن است بعضى ‏ها دعوت او را از خود او نشنوند، بلكه با واسطه و يا وسايطى بشنوند،و بعضى هم اصلا به گوش شان نخورد، و علل و اسبابى بين او و آن دعوت حايل شود».(19)

سوم: حجج الهی
البته زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نمی‌ماند، چه پیامبر باشد و چه نباشد، به تعبير بهتر" رسولان"، آنهايى بودند كه دست به تبليغات وسيع و دامنه دارى ميزدند، مردم را بشارت و انذار مي دادند، سكوت و خاموشى اجتماعات را در هم مى‏ شكستند، و صداى خود را به گوش همگان مي رساندند، ولى گاهی اوضاع و شرائط متفاوت بوده است، و اوصياى آنها همگى چنين ماموريتى را نداشتند و حتى گاهى ممكن است آنها بخاطر يك سلسله عوامل اجتماعى در ميان مردم بطور پنهان زندگى داشته باشند، همان‌طور که امام على (ع) در يكى از بيانات شان در نهج البلاغه مي فرمايند:

«بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ وَ كَمْ ذَا وَ أَيْنَ أُولَئِكَ أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِم‏»؛ آرى، روى زمین هرگز از كسى كه قیام به حجت الهى كند، خالى نخواهد ماند، خواه آشكار و مشهور باشد، یا پنهان و ناشناخته، براى این كه احكام، دستورات، دلائل و نشانه هاى خداوند از میان نرود (و آنها را از تحریف و دستبرد مصون دارند)... خداوند به وسیله آنها دلائل و نشانه هاى خود را حفظ مى كند تا به افرادى همانند خود بسپارند و بذر آن را در دل هاى كسانى شبیه خود بی فشانند.(20)(21)

چهارم: شرط بی عدالتی، توقعات یکسان، علی رغم اختلاف در امکانات
نکته سومی که باید توجه کنید در خصوص عدالت این است که عدالت در مقام إعطاء داریم و عدالت در مقام تکلیف و جزاء؛ اولا عدالت در مقام إعطاء، یعنی اعطاء حق هر کسی که حقی دارد، اما مگر اصلا کسی از خدا طلبی دارد؟
شما اگر دو فقیر دم منزل شما بیایند و به یکی 1000 تومان بدهید و به دیگری 2000 تومان، آیا بی عدالتی کرده اید؟ طبیعی است که خیر، چون هیچکدام حقی به گردن شما ندارند. پس بی عدالتی در اعطاء صورت نگرفته. علاوه بر اینکه خداوند حق مستضعفین فرهنگی را از کسانی که مانع رسیدن دین به ایشان شده اند می‌گیرد، علاوه بر این که اگر دست کسی به دین نرسد، باز هم او یک راهنمای درونی به نام عقل دارد که تا حد زیادی می تواند او را روشن کند.

در خصوص عدالت در تکلیف و حسابرسی هم باید دقت کنید که بی عدالتی در جایی است که خداوند از کسانی که دین به آنها نرسیده هم توقع عمل داشته باشد، و ثانیا علی رغم اختلاف امکانات، توقعات یکسانی در میان باشد، در حالی که این طور نیست، همان‌طور که می‌فرماید:
«جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ في‏ ما آتاكُم‏»؛ اگر خدا مى‏خواست، همه شما را امت واحدى قرار مى‏داد ولى خدا مى‏خواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد.(22)
همان طور که علامه طباطبایی(ره) می فرماید: هر فردى كه دعوت متوجه او شد و به گوشش رسيد حجت بر او تمام مى‏شود و هر فردى كه دعوت پيغمبرش به گوشش نرسيد، حجت بر او تمام نيست، و او جزو مستضعفين است، كه امرشان به دست خدا است، و خدا هم در باره آنان فرموده: «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا»(23) (24)
پس باید این کش و قوس بین نیروهای حق و باطل باشد، و اگر در این میان دست کسی به دین نرسید، همین که روحیه حق پذیری داشته باشد نشان از ایمان او به حقیقت دارد، و عذاب نخواهد شد، لذا امام باقر(ع) در یک روایتی می فرماید:
«كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَجُرُّهُ الْإِقْرَارُ وَ التَّسْلِيمُ فَهُوَ الْإِيمَانُ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَجُرُّهُ الْإِنْكَارُ وَ الْجُحُودُ فَهُوَ الْكُفْر»؛ هر چيزى كه نتيجه اقرار و تسليم و روح پذيرش حقيقت باشد او ايمان است و هر چيزى كه نتيجه روح عناد و سرپيچى از حقيقت باشد او كفر است.(25)
طبق این روایت کسی که دین به او نرسیده اما روحیه حق پذیری دارد که اگر به او می رسید آن را می پذیرفت و تعصبی نداشت، خب خداوند با چنین شخصی، به عنوان شخص کافر برخورد نمی کند.
_________________________________
1. نحل:16/36.
2. انعام:6/124.
3. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج11، ص30.
4. دو نوع نبوّت وجود دارد: نبوّت تشريعى و نبوّت تبليغى. پيامبران تشريعى كه عددشان بسيار اندك است صاحب قانون و شريعت بوده‏اند، ولى پيامبران تبليغى كارشان تعليم و تبليغ و ارشاد مردم به تعليمات پيامبر صاحب شریعت بوده است‏. (مطهری، مجموعه آثار، ج3، ص173)
5. تعالیم متعددی چون اعتقاد به ظهور یک منجی در آخرالزمان حتی در میان سرخ پوستان بومی آمریکا، یا اعتقاد به دوگانگی جسم و روح در انسان در برخی ادیان هند که مایه بدبختی انسان و مانع سعادت او را دلبستگی
و وابستگی به ماده میدانند که از آن به «کارما» یا «کارمه» تعبیر می کنند.(ساتیش چاندرا چاترجی و درندراموهان داتا، ترجمه فرناز ناظر زاده کرمانی، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ص242)
6. بقره:2/146.
7. مائده:5/82.
8. بحار الانوار، ج28، ص14.
9. آل عمران:3/164.
10. نساء:4/165.
11. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان.
12. مصباح الشریعة، منسوب به امام جعفر صادق(ع)، ص9.
13. مجردات تامه، یا مجردات عقلی مجرداتی هستند که نه مادی هستند، و نه آثار مادی مثل شکل و اندازه و دارند، برخلاف مجردات مثالی یا برزخی که اگرچه مادی نیستند اما آثار ماده چون شکل و اندازه دارند.(علی امینی نژاد، آشنایی با مجموعه عرفان اسلامی، ص337تا 339)
14. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج15، ص200؛ طهرانی، محمد حسین، معادشناسی، ج3، ص15.
15. فرقان:25/21و22.
16. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب، ج6، ص114.
17. ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج10، ص108؛ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج7، ص369.
18. الکافی، ج1، ص183.
19. ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 52و53.
20. نهج البلاغه(صبحی صالح)، جملات قصار، ش147، ص496.
21. تفسير نمونه، ج‏4، ص: 333.
22. مائده:48.
23. نساء:98.
24. ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 53.
25. کلینی، محمد، الکافی، ج2، ص387.

موضوع قفل شده است