دلیل سرزنش امام حسین (ع) توسط امام حسن (ع)

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلیل سرزنش امام حسین (ع) توسط امام حسن (ع)

در روايت آمده : روزي مروان بن حكم خطبه‌اي ارائه‌ داد و در حالي كه حسن بن علي آنجا نشسته بود، به بدي از علي سخن گفت. پس وقتي خبر آن به حسين رسيد بلافاصله به سوي مروان رفت و گفت: اي ابن زرقاء! تو در مورد علي بدگويي و به او توهين كرده‌ايد؟ سپس نزد حسن رفت و گفت: مي‌بيني كه او به پدرت - علي - دشنام مي‌دهد و تو به او چيزي نمي‌گويي. آيا امام حسن (ع) خطايي مرتكب شده بود كه برادرش او را سرزنش ميكند؟ و در روايتي آمده كه: معاويه به بالاي منبر رفت و براي مردم خطبه‌اي ارائه‌ داد و علي را ذكر و به بدي از او بحث كرد، سپس حسين برخاست تا حرفش را در مورد علي رد كند و به او جواب بدهد، اما حسن دستش را گرفت و او را در جاي خود نشاند. روايت اول: فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ حُمْدُونٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي الْجَارِيَةِ وَ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ الْحَنْظَلِيِّ قَالا لَمَّا كَانَ مَرْوَانُ عَلَى الْمَدِينَةِ خَطَبَ النَّاسَ فَوَقَعَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ [عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ‏] ع قَالَ فَلَمَّا نَزَلَ من [عَنِ‏] الْمِنْبَرِ أَتَى الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع [الْمَسْجِدَ] فَقِيلَ لَهُ إِنَّ مَرْوَانَ قَدْ وَقَعَ فِي عَلِيٍّ قَالَ فَمَا كَانَ فِي الْمَسْجِدِ الْحَسَنُ [ع‏] قَالُوا بَلَى قَالَ فَمَا قَالَ لَهُ شَيْئاً قَالُوا لَا ... . روايت دوم: وَ رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ لُوطُ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنِي أَشْعَثُ بْنُ سَوَّارٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ وَ غَيْرِهِ قَالُوا: خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع صَبِيحَةَ اللَّيْلَةِ الَّتِي قُبِضَ فِيهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) ... فَلَمَّا اسْتَتَمَّتِ الْبَيْعَةُ لَهُ مِنْ أَهْلِهَا صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَخَطَبَ النَّاسَ وَ ذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ نَالَ مِنْهُ وَ نَالَ مِنَ الْحَسَنِ وَ كَانَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ص حَاضِرَيْنِ فَقَامَ الْحُسَيْنُ لِيَرُدَّ عَلَيْهِ فَأَخَذَ بِيَدِهِ‏ الْحَسَنُ‏ وَ أَجْلَسَهُ ثُمَّ قَامَ فَقَالَ: أَيُّهَا الذَّاكِرُ عَلِيّاً أَنَا الْحَسَنُ وَ أَبِي عَلِيٌّ وَ أَنْتَ مُعَاوِيَةُ وَ أَبُوكَ صَخْرٌ وَ أُمِّي فَاطِمَةُ وَ أُمُّكَ هِنْدٌ وَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ وَ جَدُّكَ حَرْبٌ وَ جَدَّتِي خَدِيجَةُ وَ جَدَّتُكَ قُتَيْلَةُ فَلَعَنَ اللَّهُ أَخْمَلَنَا ذِكْراً وَ أَلْأَمَنَا حَسَباً وَ شَرَّنَا قَدَماً وَ أَقْدَمَنَا كُفْراً وَ نِفَاقاً- فَقَالَ طَوَائِفُ مِنْ أَهْلِ الْمَسْجِدِ آمِينَ آمِينَ آيا اين دو روايت با مقام عصمت حسنين (عليهما السلام) منافات ندارد؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد محسن

زکیه;797665 نوشت:
در روايت آمده : روزي مروان بن حكم خطبه‌اي ارائه‌ داد و در حالي كه حسن بن علي آنجا نشسته بود، به بدي از علي سخن گفت. پس وقتي خبر آن به حسين رسيد بلافاصله به سوي مروان رفت و گفت: اي ابن زرقاء! تو در مورد علي بدگويي و به او توهين كرده‌ايد؟ سپس نزد حسن رفت و گفت: مي‌بيني كه او به پدرت - علي - دشنام مي‌دهد و تو به او چيزي نمي‌گويي. آيا امام حسن (ع) خطايي مرتكب شده بود كه برادرش او را سرزنش ميكند؟ و در روايتي آمده كه: معاويه به بالاي منبر رفت و براي مردم خطبه‌اي ارائه‌ داد و علي را ذكر و به بدي از او بحث كرد، سپس حسين برخاست تا حرفش را در مورد علي رد كند و به او جواب بدهد، اما حسن دستش را گرفت و او را در جاي خود نشاند. روايت اول: فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ حُمْدُونٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي الْجَارِيَةِ وَ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ الْحَنْظَلِيِّ قَالا لَمَّا كَانَ مَرْوَانُ عَلَى الْمَدِينَةِ خَطَبَ النَّاسَ فَوَقَعَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ [عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ‏] ع قَالَ فَلَمَّا نَزَلَ من [عَنِ‏] الْمِنْبَرِ أَتَى الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع [الْمَسْجِدَ] فَقِيلَ لَهُ إِنَّ مَرْوَانَ قَدْ وَقَعَ فِي عَلِيٍّ قَالَ فَمَا كَانَ فِي الْمَسْجِدِ الْحَسَنُ [ع‏] قَالُوا بَلَى قَالَ فَمَا قَالَ لَهُ شَيْئاً قَالُوا لَا ... . روايت دوم: وَ رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ لُوطُ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنِي أَشْعَثُ بْنُ سَوَّارٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ وَ غَيْرِهِ قَالُوا: خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع صَبِيحَةَ اللَّيْلَةِ الَّتِي قُبِضَ فِيهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) ... فَلَمَّا اسْتَتَمَّتِ الْبَيْعَةُ لَهُ مِنْ أَهْلِهَا صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَخَطَبَ النَّاسَ وَ ذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ نَالَ مِنْهُ وَ نَالَ مِنَ الْحَسَنِ وَ كَانَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ص حَاضِرَيْنِ فَقَامَ الْحُسَيْنُ لِيَرُدَّ عَلَيْهِ فَأَخَذَ بِيَدِهِ‏ الْحَسَنُ‏ وَ أَجْلَسَهُ ثُمَّ قَامَ فَقَالَ: أَيُّهَا الذَّاكِرُ عَلِيّاً أَنَا الْحَسَنُ وَ أَبِي عَلِيٌّ وَ أَنْتَ مُعَاوِيَةُ وَ أَبُوكَ صَخْرٌ وَ أُمِّي فَاطِمَةُ وَ أُمُّكَ هِنْدٌ وَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ وَ جَدُّكَ حَرْبٌ وَ جَدَّتِي خَدِيجَةُ وَ جَدَّتُكَ قُتَيْلَةُ فَلَعَنَ اللَّهُ أَخْمَلَنَا ذِكْراً وَ أَلْأَمَنَا حَسَباً وَ شَرَّنَا قَدَماً وَ أَقْدَمَنَا كُفْراً وَ نِفَاقاً- فَقَالَ طَوَائِفُ مِنْ أَهْلِ الْمَسْجِدِ آمِينَ آمِينَ آيا اين دو روايت با مقام عصمت حسنين (عليهما السلام) منافات ندارد؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما کار بر گرامی
پاسخ این پرسش در ضمن دو نکته خواهد بود.
نکته اول:این طور که استنباط می شود بحث بر سر چیز دیگری است .اگر می بینیم امام حسن سلام الله علیه به عنوان برادر بزرگ تر امام حسین سلام الله علیه در برابر بی ادبی و جسارت مروان و نیز معاویه سکوت کرد، این به دلیل امضای قرار دارد صلحی بود که میان امام و معاویه امضا شد. در آن زمان که امام حسن سلام الله علیه در مقام امامت بود،وضع به گونه ای پیش رفت که حضرت مامور به صلح شد.زیرا مصلحت عموم مردم و جامعه جز با صلح تامین نمی شد. علاوه، ممکن بود دوباره فتنه جدیدی شکل بگیرد و جامعه را با آشوبی بزرگ روبرو کند.
اما امام حسین در آن زمان هنوز به مقام امامت نرسیده و زیر قرار داد صلح را امضا نکرده بود. پس به تشخیص خودش عمل می کرد که باید با توهین هایی که شنیده بود بر خورد کند و با اعتراض خود می خواست به شکل علنی مخالفتش را نشان دهد. مخالفتی که البته به شکل پنهانی در دل امام حسن سلام الله علیه نیز بود، اما چون مسئولیت صلح بر عهده اش بود، پس نمی توانست به شکل آشکار آن را نشان دهد.
نکته دوم:
این موضوع ارتباطی با مقام عصمت حسنین سلام الله علیهما ندارد. زیرا به همان اندازه که صلح امام حسن سلام الله علیه در زمان خودش لازم بود،قیام امام حسین سلام الله علیه نیز در وقت خودش باید انجام می گرفت .زیرا امامان سلام الله علیهم اجمعین نسبت به وظایف امامت و هدایت جامعه مطابق با علم و اراده الهی به وظایف خود عمل می کردند و نتیجه کار را به خدای متعال می سپرند.و الله العالم.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

کارشناس عزیز فکر میکنم سوال دوستمون رو در مورد عصمت متوجه نشدید.
عصمت طبق تعریف یعنی از هرگونه خطا و اشتباه مصون هست خوب الان خطا و اشتباه صورت گرفته که امام حسن امام حسین رو از کاری منع کرده.
لطفا این مطلب رو توضیح بدید و کاری به صلح امام حسن و قیام امام حسین نداشته باشید

muiacir;798885 نوشت:
کارشناس عزیز فکر میکنم سوال دوستمون رو در مورد عصمت متوجه نشدید.
عصمت طبق تعریف یعنی از هرگونه خطا و اشتباه مصون هست خوب الان خطا و اشتباه صورت گرفته که امام حسن امام حسین رو از کاری منع کرده.
لطفا این مطلب رو توضیح بدید و کاری به صلح امام حسن و قیام امام حسین نداشته باشید

به نام خدا
با سلام خدمت شما
اگر مطالب پاسخ به دقت مطالعه شود، این موضوع با توضیح کافی تبیین شده است.

با سلام. بنده نکته های کارشناس محترم را مطالعه کردم (بادقت) اما کامل توجیه نشدم. چون هنوز این شبهه باقی است که چرا امام حسنی که در روایت دوم در برابر جسارت معاویه، به او پاسخ کوبنده میدهد، در روایت اول در برابر جسارت مروان حکم سکوت میکند؟

منم متوجه نشدم
امام حسین میخواست بلند بشه جواب بده
امام حسن اجازه نداده در نتیجه یا امام حسین اشتباه کرده که میخواسته جواب بده یا امام حسن اشتباه کرده که نذاشته جواب بده!

به نام خدا.

شاید این بتونه کمک کنه : به هر دو کار با هم به صورت "یک عمل" نگاه کنید نه در مقابل هم؛ و معنای اون "یک عمل" میتونه این باشه : " نه اینکه اعتراض نداریم و داری کار درستی میکنی و حرف راستی میزنی و ما جوابی نداریم، صلاح نیست جواب بدیم."

ستایشگر :Gol:

بسمه الحقّ

عرض سلام و ادب

استاد بزرگوار امکان دارد،روایت مذکور را به لحاظ صحّت سند بررسی بفرمائید؟

با تشکر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

با تشکر از کارشناس محترم؛

خواهر گرامی؛ لطفا با دقت مطالعه فرمایید.

اصل عبارتی که شما محور بخشی از سؤالتان است این عبارت است:

فَقِيلَ لَهُ إِنَّ مَرْوَانَ قَدْ وَقَعَ فِي عَلِيٍّ قَالَ فَمَا كَانَ فِي الْمَسْجِدِ الْحَسَنُ [ع‏] قَالُوا بَلَى قَالَ فَمَا قَالَ لَهُ شَيْئاً قَالُوا لَا ...

به عنوان یک نکته کلی مد نظر داشته باشید که گاهی ترجمه صد در صد منطبق با اصل جمله ممکن است نباشد؛ به علاوه الان ما فقط متن را داریم و نه قرائن دیگر را؛

مثلا: تصور کنید (و همین الان هم چون راه ارتباطی ما با هم فقط متن است من باید خوب توضیح دهم تا مطلبم منتقل شود) تصور کنید که یک جمله مثل این جمله: آیا فلان شاگرد خوب کلاس در کلاس بودد که هم شاگردی کم ادب ما به استاد بی احترامی کرد؟ را به چند حالت با تغییر لحن می شود خواند؛ در حالی که نوشتار آن به همین شکل یکسان است؛ اما با چند لحن:

پیش خودتان امتحان کنید:

1. با عتاب و سرزنش: چهره شخص ناراحتی را در نظر بگیرید که می گوید: آیا شاگرد خوب کلاس بود و ....... ؟؟!!!! منظور گوینده این است که چرا آن همشاگردی خوب ما چیزی نگفت و سکوت کرد؟ چرا اقدامی نکرد؟!! و آن شاگرد خوب و با ادب کلاس را سرزنش می کند.

2. با تعجب اما بدون ناراحتی: مثال بالا؛ با حذف عنصر ناراحتی و جایگزینی تعجب؛ (پیش خودتان تکرار کنید)

3. به جهت یاد دادن به دیگران و رفع ابهام: مثال بالا و با این توضیح که: منظور گوینده این است که به دیگران بفهماند که آیا آن شاگرد خوب بود و سکوت کرد؟ که اگر جواب مثبت است، به دیگران بفهماند که کار درست همان بوده که او کرده؛ (دقت)

4. و ....... .

عرضم این است که در فهم یک متن عادی گاهی ده ها نکته ریز است؛ چه برسد به فهم گفتار و رفتار انسان هایی که همه ریز و درشت کارهایشان و سکوتشان و ..... همه به دستور الهی است و معصوم مطلق با دقیق ترین معنایش هستند. یعنی قبل از سؤال در خصوص کار امام حسن و امام حسین علیهما السلام باید ببینیم این بزرگوارن که هستند و چه می کنند و کارهایشان چه مقیاس تأثیری داشته و ....... .

شما خواهر بزرگوار؛ بیشتر شبیه به معنای اول در مثال ذکر شده را برای جمله در نظر گرفته اید؛ که هیچ دلیلی برای این معنا وجود ندارد؛ و بر عکس در جاهای دیگر با صدها دلیل عقلی و آیه و روایت ثابت است که این بزرگواران معصوم مطلقند. سلام الله علیهم اجمعین.

یا مثلا در بخش دوم، جمله عربی این است:

فَقَامَ الْحُسَيْنُ لِيَرُدَّ عَلَيْهِ فَأَخَذَ بِيَدِهِ‏ الْحَسَنُ‏ وَ أَجْلَسَهُ ثُمَّ قَامَ فَقَالَ:

امام حسین علیه السلام بلند شدند و امام حسن علیه السلام دست مبارک برادر را گرفتند و ایشان را نشاندند؛

خب باز شما از این جا برایتان شبهه شده که تصور کرده اید امام حسین علیه السلام آمدند یک کاری بکنند و امام حسن علیه السلام مانع ایشان شدند و کاری کردند که با کار قبل زاویه داشت؛

ضمن تأکید بر عرایض قبلم، ببینید؛ اگر وقتی می خواهید این دو کار را از این دو وجود مقدس تماشا کنید قبلا متوجه باشید که دارید کار چه کسانی را تماشا می کنید، خیلی چیزها حل می شود.

به عنوان فقط یک احتمال و برای این که دریچه جدیدی به روی شما باز کند عرض می کنم:

خب احتمال دهید که این جا نه تقابل العیاذ بالله و مانع شدن بود؛ بلکه امام حسین علیه السلام بلند شدند که ایثار کنند و نسبت به برادارشان با ادب برخورد کنند و پاسخ آن یاوه ها را ایشان بدهند و زحمتی از برادر کم کنند؛ اما امام حسن علیه السلام با مهربانی دست برادر را گرفتند و منظورشان این بود که نه برادر جان؛ خودم انجام می دهم.

یعنی دو برادر و دو معصوم را در نظر بگیرید که این بلند شدن و دست گرفتن هایشان محبت و ایثار و زیبایی در آن موج می زند؛

و فعل معصوم همین است....... .

امیدوارم دریچه جدیدی و نگاه جدیدی به معصومین علیهم السلام برایتان باز شده باشد.

ضمنا در جریان باشید که اگر متن عربی کامل نقل شده باشد این هایی که شما آورده اید روایت و حدیث اسلامی نیست؛ بلکه تاریخ است؛ چون راوی اصلی معصوم نیست؛ و در نقل تاریخ از یک غیر معصوم هم کما این که می دانید احتمال غرض، اشتباه، بد فهمی، از زاویه دید خود کاری را نقل کردن، تفسیر یک حادثه از نظر خود، کم دقتی، فراموشی، ناقص نقل کردن و ...... احتمالش هست.

به دست اندر کاران امر پیشنهاد می شود عنوان موضوع را تغییر دهند؛ به این شکل موجود قدری کم ادبی شاید باشد.

التماس دعا

با سلام و تشکر از دوستان. قابل توجه کاربران محترم! هرگز فکر نکنیم وقتی یک سوال مطرح میشود، این سوال و شبهه برای همان شخصی است که شبهه را مطرح کرده است شاید او میخواهد از حریم اهل بیت دفاع کند و نیاز به کمک دارد. بنده اگر این سوال را مطرح کردم، چون دارم به سوالات و شبهات یکی از علمای وهابیت پاسخ میدهم و حدود 130 روایت شبیه به همین روایت را به مدت یک سال و اندی پاسخ دادم. در مورد عنوان هم باید عرض کنم که بنده تیتری را انتخاب کردم متناسب با شبهه مطرح شده از سوی عالم وهابیت. ما سالهاست از حریم اهل بیت دفاع میکنیم و سعی داریم به شبهات آنها جواب دهیم و این مطلب منافاتی با بحث کردن و تبادل آرا ندارد. شاید کسی نکته ای به ذهنش برسد که به ذهن بقیه نرسد. دوتان به این نکته توجه داشته باشند که به صورت علمی جواب دهند و طوری روایت را توجیه کنند که عالم وهابیت قانع شود نه بنده ای که مدافع اهل بیت و قایل به عصمت آنها هستم. در پاسخگویی به شبهات سعی کنید هر گونه تعصبی را کنار بگذارید.

زننده تاپیک نکته خوبی رو اشاره کردند بناست که ملت رو قانع کنیم نه اینکه بخواهیم با تفاسیر گوناگون یه جوری حدیث رو توجیه کنیم
سوال واضحه ، امام حسین میخواستند کاری بکنند که امام حسن جلوشون رو گرفتند این یعنی خطا و اشتباه خوب چجوری با بحث عصمت در تضاد نیست

زکیه;798956 نوشت:
بنده تیتری را انتخاب کردم متناسب با شبهه مطرح شده از سوی عالم وهابیت. ما سالهاست از حریم اهل بیت دفاع میکنیم و سعی داریم به شبهات آنها جواب دهیم و این مطلب منافاتی با بحث کردن و تبادل آرا ندارد
سلام
خدا خیرتان بدهد. حتی اگر سؤال ، سؤالِ خودتان هم بود ایرادی نداشت. هر کسی حق دارد سؤال بپرسد و پاسخ بگیرد

muiacir;798965 نوشت:
سوال واضحه ، امام حسین میخواستند کاری بکنند که امام حسن جلوشون رو گرفتند این یعنی خطا و اشتباه
خیر ، این لزوماً به معنای خطا و اشتباه نیست. در قرآن داریم که وقتی حضرت موسی(ع) از کوه بازمیگردند ، می بینند که مردمشان گوساله پرستی میکنند ، اما حضرت(ع) میروند و یقهء حضرت هارون(ع) را میگیرند و علت را از او جویا میشوند که: مگر من تو را به عنوان جانشین خودم اینجا نگذاشتم؟ چرا جلوی آنها را نگرفتی؟

خب آیا حضرت هارون(ع) در پاسخ میگویند که من اشتباه کردم؟ خیر
ایشان میگویند این قوم قصد جان مرا داشتند و از طرفی ترسیدن بین آنها تفرقه بیفتد (پاسخی که ما را یاد موضوعی در اسلام میندازد)

و مهمتر آنکه حضرت موسی(ع) هم نمیگویند: نه! تو اشتباه کردی!
بلکه رو به سوی خدا کرده و می فرمایند: خدایا من و برادرم را مورد رحمت خود قرار بده

یعنی نظر برادرم و نظر من یکی است و ما هر دو در یک مسیر هستیم

همچنین که در ماجرای غصب خلافت ، حضرت زهرا(س) به امام علی(ع) اعتراض میکنند که چرا حقت را نمی گیری؟

زکیه;797665 نوشت:
در روايت آمده : روزي مروان بن حكم خطبه‌اي ارائه‌ داد و در حالي كه حسن بن علي آنجا نشسته بود، به بدي از علي سخن گفت. پس وقتي خبر آن به حسين رسيد بلافاصله به سوي مروان رفت و گفت: اي ابن زرقاء! تو در مورد علي بدگويي و به او توهين كرده‌ايد؟ سپس نزد حسن رفت و گفت: مي‌بيني كه او به پدرت - علي - دشنام مي‌دهد و تو به او چيزي نمي‌گويي. آيا امام حسن (ع) خطايي مرتكب شده بود كه برادرش او را سرزنش ميكند؟ و در روايتي آمده كه: معاويه به بالاي منبر رفت و براي مردم خطبه‌اي ارائه‌ داد و علي را ذكر و به بدي از او بحث كرد، سپس حسين برخاست تا حرفش را در مورد علي رد كند و به او جواب بدهد، اما حسن دستش را گرفت و او را در جاي خود نشاند. روايت اول: فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ حُمْدُونٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي الْجَارِيَةِ وَ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ الْحَنْظَلِيِّ قَالا لَمَّا كَانَ مَرْوَانُ عَلَى الْمَدِينَةِ خَطَبَ النَّاسَ فَوَقَعَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ [عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ‏] ع قَالَ فَلَمَّا نَزَلَ من [عَنِ‏] الْمِنْبَرِ أَتَى الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع [الْمَسْجِدَ] فَقِيلَ لَهُ إِنَّ مَرْوَانَ قَدْ وَقَعَ فِي عَلِيٍّ قَالَ فَمَا كَانَ فِي الْمَسْجِدِ الْحَسَنُ [ع‏] قَالُوا بَلَى قَالَ فَمَا قَالَ لَهُ شَيْئاً قَالُوا لَا ... . روايت دوم: وَ رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ لُوطُ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنِي أَشْعَثُ بْنُ سَوَّارٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ وَ غَيْرِهِ قَالُوا: خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع صَبِيحَةَ اللَّيْلَةِ الَّتِي قُبِضَ فِيهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) ... فَلَمَّا اسْتَتَمَّتِ الْبَيْعَةُ لَهُ مِنْ أَهْلِهَا صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَخَطَبَ النَّاسَ وَ ذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ نَالَ مِنْهُ وَ نَالَ مِنَ الْحَسَنِ وَ كَانَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ص حَاضِرَيْنِ فَقَامَ الْحُسَيْنُ لِيَرُدَّ عَلَيْهِ فَأَخَذَ بِيَدِهِ‏ الْحَسَنُ‏ وَ أَجْلَسَهُ ثُمَّ قَامَ فَقَالَ: أَيُّهَا الذَّاكِرُ عَلِيّاً أَنَا الْحَسَنُ وَ أَبِي عَلِيٌّ وَ أَنْتَ مُعَاوِيَةُ وَ أَبُوكَ صَخْرٌ وَ أُمِّي فَاطِمَةُ وَ أُمُّكَ هِنْدٌ وَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ وَ جَدُّكَ حَرْبٌ وَ جَدَّتِي خَدِيجَةُ وَ جَدَّتُكَ قُتَيْلَةُ فَلَعَنَ اللَّهُ أَخْمَلَنَا ذِكْراً وَ أَلْأَمَنَا حَسَباً وَ شَرَّنَا قَدَماً وَ أَقْدَمَنَا كُفْراً وَ نِفَاقاً- فَقَالَ طَوَائِفُ مِنْ أَهْلِ الْمَسْجِدِ آمِينَ آمِينَ آيا اين دو روايت با مقام عصمت حسنين (عليهما السلام) منافات ندارد؟

با سلام

باز هم اشتباهات مکررا تکرار میشود.
هیچگاه به ترجمه ها اعتماد نکنید در محل شبهه
و تمام حدیث را بیاورید نه ناقص

حدیث اول با ترجمه من در اوردی است.
اما به طور کلی
قاعده این بوده در قدیم که هرگاه به بزرگی اهانت میشده ابتدا کوچکترها از حرمت او دفاع میکردند.
از جهت شرعی نیز به صورت کلی چنین است که هنگام هتک حرمت بزرگان، مامونین باید از او دفاع کنند.
از باب اتمام حجت یا آزمایش، امام یا بزرگ یک قوم کمی تامل میکند تا پیروانش تکلیف خود را به جا اورند.
و نیز دیگران انتظار دارند بزرگ قوم وقار خود را حفظ کند.

این کلیت بحث بود اما ممکن است در یک مصداق چیز دیگری اقتضا کند.

پس انگاه که به امام علی اهانت میشود مسلمانان تکلیف دفاع دارند. و امام حسین بر این تکلیف اقدام کردند و امام حسن مصلحت دیدند خود سخنرانی کنند. میتوان دو فرض و چند فرض برای دفاع از امام علی ع مطرح کرد.
مثلا فرض کنیم امام حسین دفاع میکردند بعد امام حسن دفاع میکردند.
در جواب این فرض میتوان گفت احتمال دارد خصم بگوید برادر بزرگتر تو هست و هیچ نمیگوید چرا تو...؟
و چند فرض دیگر.
لیکن بهترین فرض ترکیب درستی از کار این دو امام بوده که بهترین شکل را برای تاثیرگذاری و انجام تکلیف انتخاب کردند.

muiacir;798965 نوشت:
زننده تاپیک نکته خوبی رو اشاره کردند بناست که ملت رو قانع کنیم نه اینکه بخواهیم با تفاسیر گوناگون یه جوری حدیث رو توجیه کنیم
سوال واضحه ، امام حسین میخواستند کاری بکنند که امام حسن جلوشون رو گرفتند این یعنی خطا و اشتباه خوب چجوری با بحث عصمت در تضاد نیست

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت کاربران گرامی.
یک نکته که نباید از آن غافل شویم این است که نقل های تاریخی هر چند مربوط به زندگی اولیای الهی از جمله موضوع مربوط به پرسش، چون به طور مستقیم از سوی خودشان بیان نمی شود،می تواند به سادگی دچار تغییر و تحول و تبدیل و تحریف شود و نمی توان به این گونه مباحث ایراد گرفت و یا شبهه وارد کرد.بستر تاریخ اسلام پر است از این دست حوادث که با نقل های متفاوت و گوناگون به دست ما رسیده است.
اما برای تکمیل پاسخ بیان می شود بر فرض صحت ماجرا به همین شکل، دو مجلس وجود دارد در مجلسی امام حسین سلام الله علیه بر مروان به دلیل توهین به مولای متقیان سلام الله علیه، شورید و سپس به برادرش اعتراض کرد و در مجلسی دیگر که معاویه نسبت به پدر بزرگوار حسنین سلام الله علیهما توهین کرد و امام حسین سلام الله علیه قصد اعتراض داشت،اما امام حسن سلام الله مانع اقدام برادرش شد و خود قیام کرد حالا این که این واقعه با چه کیفیتی رخ داده یا با چه شرایطی ایجاد شده کسی اطلاعی ندارد.
گاهی شرایط ایجاب می کند که امام باید سکوت و جایی قیام کند.در آن زمان امام حسن سلام الله علیه امام بودند و برادر بزرگوارشان امام نبودند و آن چه می خواستند انجام دهند از باب امر به معروف و نهی از منکر بود که امام حسن آن را در مجلسی به سکوت گذراندند و در مجلسی دیگر به قیام.
و اما کجای این دو واقعه به مقام عصمت ربط پیدا می کند؟ آن ها دو بزرگوار هر چند معصوم بوده اند اما امام حسن سلام الله علیه به مصلحت رفتار کردند که البته این رفتار ناشی از مقام امامت بود که در آن زمان بر عهده ایشان نهاده شده بود .و اعتراض های این چنینی ایرادی به مقام عصمت شان وارد نمی کند.زیرا خطا و اشتباهی رخ نداده تا آن را به مقام عصمت مرتبط کنیم. بر فرض صحت این نقل، اگر اعتراضی صورت گرفته به معنای اثبات خطا نیست و ما باید این مباحث را از هم جدا کنیم.
اضافه بر این، دو مجلس در دو زمان و مکان مختلف برگزار شده است و ما اطلاع نداریم که آیا مجلسی که درآن معاویه به مولای متقیان توهین کرد بعد از امضای صلح نامه بود یا قبل از آن.
شاید هم در جلسه ای که امام حسن جلوی امام حسین سلام الله علیهما را گرفتند و خود قیام کردند، به این معنا بوده که مسئولیت پاسخ بر عهده برادر بزرگ تر بود که در آن زمان در کسوت امام اعتراض کردند و عدم اجازه حضرت به برادرشان امام حسین مطابق با مصالحی بوده است و این کار چه ربطی به عصمت دارد!
نکته دیگر این که اعتراض می تواند از جنبه عرفی و اجتماعی ماجرا کاملا توجیه پذیرو حتی طبیعی باشد. بله اگر یکی از امامان در مقام تبیین حکم شرعی دچار خطا می شد،این خطا به طور مستقیم عصمت حضرت را نشانه می کرد و جای اعتراض داشت.
در هر صورت، نیازی نیست در موارد نقل های تاریخی خیلی سخت بگیریم. بلکه قضاوتش را به مسامحات یا اشتباهات خود تاریخ وا گذاریم.علاوه، دشمنان اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین نمی توانند از این دست اتفاقات به نفع خودشان بهره بگیرند.و الله العالم.

زکیه;797665 نوشت:
در روايت آمده : روزي مروان بن حكم خطبه‌اي ارائه‌ داد و در حالي كه حسن بن علي آنجا نشسته بود، به بدي از علي سخن گفت. پس وقتي خبر آن به حسين رسيد بلافاصله به سوي مروان رفت و گفت: اي ابن زرقاء! تو در مورد علي بدگويي و به او توهين كرده‌ايد؟ سپس نزد حسن رفت و گفت: مي‌بيني كه او به پدرت - علي - دشنام مي‌دهد و تو به او چيزي نمي‌گويي. آيا امام حسن (ع) خطايي مرتكب شده بود كه برادرش او را سرزنش ميكند؟ و در روايتي آمده كه: معاويه به بالاي منبر رفت و براي مردم خطبه‌اي ارائه‌ داد و علي را ذكر و به بدي از او بحث كرد، سپس حسين برخاست تا حرفش را در مورد علي رد كند و به او جواب بدهد، اما حسن دستش را گرفت و او را در جاي خود نشاند. روايت اول: فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ حُمْدُونٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي الْجَارِيَةِ وَ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ الْحَنْظَلِيِّ قَالا لَمَّا كَانَ مَرْوَانُ عَلَى الْمَدِينَةِ خَطَبَ النَّاسَ فَوَقَعَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ [عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ‏] ع قَالَ فَلَمَّا نَزَلَ من [عَنِ‏] الْمِنْبَرِ أَتَى الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع [الْمَسْجِدَ] فَقِيلَ لَهُ إِنَّ مَرْوَانَ قَدْ وَقَعَ فِي عَلِيٍّ قَالَ فَمَا كَانَ فِي الْمَسْجِدِ الْحَسَنُ [ع‏] قَالُوا بَلَى قَالَ فَمَا قَالَ لَهُ شَيْئاً قَالُوا لَا ... . آيا اين دو روايت با مقام عصمت حسنين (عليهما السلام) منافات ندارد؟

با سلام
دوست گرامی روایات را کامل بیاورید

قالا : لما كان مروان على المدينة خطب الناس فوقع في أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام قال : فلما نزل عن المنبر أتى الحسين بن علي بن أبي طالب عليهما السلام فقيل له : إن مروان قد وقع في علي قال : فما كان في المسجد الحسن ؟
قالوا : بلى ، قال : فما قال له شيئا ؟
قالوا : لا .
قال : فقام الحسين مغضبا حتى دخل على مروان فقال له : يا ابن الزرقاء ويا ابن آكلة القمل أنت الواقع في علي ؟
قال له مروان : إنك صبي لا عقل لك ، قال : فقال له الحسين : ألا اخبرك بما فيك وفي أصحابك وفي علي فان الله تعالى يقول : "إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا "( 1 ) فذلك لعلي وشيعته ، "فانما يسرناه بلسانك لتبشر به المتقين "( 2 ) فبشر بذلك النبي العربي لعلي بن أبي طالب عليه الصلاة والسلام .
محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، عن البرقي ، عن عبدالرحمن ابن محمد العرزمي قال : استعمل معاوية مروان بن الحكم على المدينة وأمره أن يفرض لشباب قريش ، ففرض لهم ، فقال علي بن الحسين عليهما السلام فأتيته فقال : ما اسمك ؟ فقلت : علي بن الحسين ، فقال : ما اسم أخيك ؟ فقلت : علي ، فقال علي وعلي ؟ ما يريد أبوك أن يدع أحدا من ولده إلا سماه عليا .
ثم فرض لي فرجعت إلى أبي عليه السلام فأخبرته ، فقال : ويلي على ابن الزرقاء دباغة الادم ، لو ولد لي مائة لاحببت أن لا اسمي أحدا منهم إلا عليا ( 3 ) .
بيان : "ويلي على ابن الزرقاء "أي ويل وعذاب وشدة مني عليه ، قال الجوهري : ويل كلمة مثل ويح إلا أنها كلمة عذاب يقال : ويله وويلك وويلي وفي الندبة ويلاه قال الاعشى : ويلي عليك وويلي منك يا رجل ( 4 )

_________________________________________________________
( 1 ) مريم : 96 .
( 2 ) مريم : 97 .
والحديث في تفسير فرات ص 90 .
( 3 ) الكافى ج 6 ص 19 باب الاسماء والكنى الرقم 7 .
( 4 ) وفى بعض نسخ الصحاح صدره : قالت هريرة لما جئت زائرها .

موضوع قفل شده است