جمع بندی عالم جبر
تبهای اولیه
با عرض سلام
مادارای چند عالم هستیم عالم جبر و عالم مکاشفه چی است؟
چرا خدای عزو جل این عوالم را آفریده مگر سخن خودش نیست که ما با گفتن موجود باش شما موجود می شوید حال این عوامل کارشان چی است
ممنون
با عرض سلام
مادارای چند عالم هستیم عالم جبر و عالم مکاشفه چی است؟
چرا خدای عزو جل این عوالم را آفریده مگر سخن خودش نیست که ما با گفتن موجود باش شما موجود می شوید حال این عوامل کارشان چی است
ممنون
باسلام وتشکر .
با توجه به دو ضلعی بودن سوال تان پاسخ در دو محور تقدیم می شود :
الف - در ابتدا باید اشاره شود ، مراد از عوالم وجود عوالم هستی است. عوالم وجود از جنبه های مختلف قابل تقسیم است،
1- عالم لاهوت که مراد از آن، عالم اسما و صفات الهی است،
2- عالم جبروت که مراد عالم فرشتگان است.
3- عالم ملکوت که مراد عالم مثال منفصل یعنی عالم برزخ است.
4- عالم ناسوت که عالم ماده و جهان جسمانی است. (1)
در میان تعبیرات یاد شده، تنها واژه ملکوت در قرآن آمده :« و نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض؛ ملکوت آسمان و زمین را به ابراهیم نشان دادیم». (2)
اما سایر واژگان یاد شده، اصطلاح فلسفی و عرفانی است، ولی خاستگاه وحیانی دارد، چون آنچه در آموزه وحیانی به ملائکه یاد شده، در عرفان و فلسفه به عالم جبروت یاد شده، عالم شهادت به ناسوت یاد شده است.
اما در اینکه این نام گذاری ها چگونه انجام شده، باید گفت:
حد فاصل میان جهان ملک و ملکوت را عالم جبروت گویند،
در بیان تقسیم عوالم گفته شده: اول عالم جبروت است و آن به اصطلاح اول وجود مقید و عالم علم و عالم عقول مجرده از ماده و صورت و مدت است. مجموع عالم ملک و ملکوت است. (3)
درباره عالم لاهوت گفته شده: عالم لاهوت، یا عالم ربوبی، نزد عارفان اشاره به حیات جاری در ممکنات است که ناسوت محل آن است، بر این اساس که عالم لاهوت حاکم بر عالم ملکوت و با واسطه، حاکم بر ناسوت است و فیض از لاهوت به ناسوت می رسد. (4)
نیز گفته شده : عالم ارواح و عالم غیب و عالم معنا را ملکوت گویند. ملکوت عالم غیب و جبروت عالم انوار، لاهوت ذات حق، عالم مُلک عالم اجسام است که آن را عالم شهادت نیز گویند چون مشهود و محسوس همگان است. (5)
ب - در موضوع هدف الهی از خلقت جهان هستی، وعوالم وجود دو نظریه وجود دارد:
1- عرفا معتقدند چون خداوند اراده نموده از خفا بیرون آید و جمال اسما و صفات خود را در اشیا و افراد مشاهده نماید، پس در جهان و انسان ظهور و تجلى نمود و دست به خلقت آنان زد، پس هدف خداوند از آفرینش انسان و سایر پدیدهها ظهور و تجلى است.(6)
2- فلاسفه اسلامى گفته اند: چون خداوند واجد همه کمالات است و هیچ نقصى در او نبوده و بى نیاز مطلق است، هیچ گونه کمبودى ندارد تا بخواهد با آفرینش جهان یا انسان، آن را جبران نماید و یا سودى از آفرینش عالم و آدم نصیب او شود. خداوند چون کامل است، لازمه کمالش فیّاض و بخشندگی است، پس باید فیض بخشى و بخشندگى کند، در نتیجه باید جهانى زیبا و کامل بیافریند. بنابراین صدور وجود و هستى از خداوند واجب است.(7)
اما در واقع هر دو به یک نتیجه ختم میشود و آن این که آفرینش جهان هستی لازمه صفاتی مانند علم، قدرت، حکمت، رحمت و فیاضیت الهی است. یعنی همان گونه که علت به صورت ضروری، وجود معلول را اقتضا می کند، صفات الهی نیز علت وجود جهان هستی است و چون علت وجود دارد ( صفات کمالی خداوند ) معلول نیز وجود خواهد داشت (جهان هستی با همه زیبایی ها و کمالات).
جهان هستی با تمام نظم و زیبایی هایش نمادی از لطف، مهربانی، علم، قدرت، حکمت و... خداست ،به طوری که بدون آفرینش، صفات جمال و جلال خدا مخفی و پنهان می ماند .هر «بود»ی، «نمود»ی دارد؛ نمی شود روغن باشد اما چربی نداشته باشد . رحمت باشد، اما بخشش و فیض وجود نداشته باشد!
بنابراین از همین جا می توان نتیجه گرفت که خلقت جهان نتیجه صفات خداوند است. خداوند فیض و بخشش دارد و لازمه آن این است که هر چه امکان وجود دارد، فیض و هستی خداوند را دریافت کند و چون قابلیت وجود برای جهان هستی بود، خداوند آن را آفرید.
از این رو هستی بخشی جهان، با تمامی نظم و زیباییش و صورتگری انسان با تمامی استعداد و توامندیش، جلوه گر جلال و جمال خداست و شایسته است که سپاس گزار خدا و قدر شناس او باشیم.
خداوند از آن جا که "علم" و "قدرت" و "فضل" و "جود" بی نهایت دارد، جهان و انسان را آفریده ، لازمه این سه صفت آن است که خلقت خداوند بهترین و کاملترین آفرینش باشد، یعنی در مجموعه هستی اگر وجود مخلوقی، زیبایی و کمال آفرینش مجموعه عالم را افزایش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق کند، زیرا عدم خلقت آن موجود، یا ناشی از عدم اطلاع و آگاهی از زیبایی آن است، یا در اثر ضعف و ناتوانی از خلقت آن است.
چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بی نهایت، باز آن زیبایی را خلق نکند، ناشی از عدم "فضل" و "جود" و بخشندگی است که خدا از بخل منزه است و "جود" و رحمت و بخشندگی او بی نهایت است. پس جهانی که خدا خلق می کند، باید کاملترین صورت ممکن را داشته باشد.
پی نوشتها:
1. حکیم سبزواری، شرح منظومه، بخش حکمت، ص1، نشر مطبعة العلمیه، قم بی تا.
2. انعام، آیه75.
3. دکتر سید جعفر سجادی، اصطلاحات عرفانی، ص284، نشر کتابخانه طهوری، تهران 1370.
4. همان، ص682.
5. همان، ص744.
6. سید حسن ابراهیمیان، انسانشناسى، ص 115 و 114.
7. همان، ص 116 و 115، با تلخیص.
آیا وقتی ما می خوابیم و روح از بدنمان جدا می شود روح به یکی از این عوامل می رود ؟
آیا در آن عوامل روح ما با روحهای دیگر زندگی یا بحثی دارد که بعضی مواقع ما صحنه هایی را در خواب می بینم یا صحبتهایی در خواب می کنیم ولی پس از بیداری مطلبی به یاد نداریم ؟
اجنه در کدام عالم زندگی می کنند که قابل مشاهده نیستند ؟
آیا وقتی ما می خوابیم و روح از بدنمان جدا می شود روح به یکی از این عوامل می رود ؟
آیا در آن عوامل روح ما با روحهای دیگر زندگی یا بحثی دارد که بعضی مواقع ما صحنه هایی را در خواب می بینم یا صحبتهایی در خواب می کنیم ولی پس از بیداری مطلبی به یاد نداریم ؟
اجنه در کدام عالم زندگی می کنند که قابل مشاهده نیستند ؟
باسلام وتشکر .
روح انسان بعد از مرگ وارد عالم برزخ ( یا همان مثال منفصل در قوس صعود ) می شود در باره برزخ باید گفت :
اگر چیزی میان دو چیز دیگر حائل و فاصله باشد، آن را برزخ مینامند. قرآن کریم در آیه 99ـ 100 مؤمنون، از زندگی پس از مرگ تا قیامت کبری که فاصله بین زندگی دنیا و قیامت است، با کلمه برزخ تعبیر کرده است. بر اساس دلالت آیات و روایات رسیده از رسول اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام علمای اسلام در مورد وجود عالم برزخ و عذاب و نعمت اتّفاق نظر دارند. بدین معنی که انسان بلافاصله پس از مرگ وارد مرحلهای دیگر از حیات و زندگی میگردد که همه چیز را حس میکند; از چیزهایی لذّت میبرد و از چیزهایی دیگر رنج و البته لذّت ورنج انسان بستگی به افکار و اخلاق و اعمالش در دنیا دارد. این زندگی برزخی ادامه دارد تا آن گاه که قیامت کبری بر پا شود.(1) قرآن کریم درباره مؤمن (آل یاسین ) که در راه یاری فرستادگان حضرت عیسی در شهر انطاکیه به شهادت رسید میفرماید: به او گفته شد: وارد بهشت شو. گفت : ای کاش قوم من میدانستند پروردگارم مرا آمرزید ودر صف گرامی شدگان قرار داد.(2)
رسول خدا در جنگ بدر پس از پیروزی مسلمانان و کشته شدن گروهی از سران قریش و انداختن بدنهای آنها در یک چاه، سر به درون چاه برد و به آنها گفت: ما آن چه را خداوند به ما وعده داد، محقق یافتیم. آیا شما نیز وعدههای خدا را راست یافتید؟
بعضی از اصحاب گفتند: یا رسول اللّه ! شما با کشته شدگان و مردگان سخن میگویید! مگر اینها سخن شما را درک میکنند؟ فرمود: آنها اکنون از شما شنواترند.(3)
بعد از عالم دنیا، عالم برزخ هست و گروهی در آن، در رحمت الهی غرقند و گروهی در عذابند.(4)
در مورد چگونگی زندگی در عالم برزخ که آیا تنها روح است یا با بدن است، روشن ترین تصویر این است که :
روح انسان بعد از مرگ و پایان زندگی دنیا، در جسم لطیفی قرار میگیرد که بسیاری از عوارض جسم و بدن مادی بر کنار است، ولی از آن نظر که شبیه جسم مادی است، به آن (بدن مثالی) یا (قالب مثالی) میگویند که نه کاملاً مجرّد است و نه مادّی محض، بلکه دارای یک نوع تجرّد برزخی است. به گفتة بعضی از دانشمندان میتوان آن را تشبیه به خواب کرد، در خوابهای راستین روح انسان با استفاده از قالب، به نقاط مختلف پرواز میکند و مناظر رامی بیند و از نعمتها بهره میگیرد و لذّت میبرد و گاه مناظر هولناکی را مشاهده میکند و سخت متألّم میگردد و فریاد میکشد و از خواب بیدار میشود.(5)
در باره جن باید گفت آنها در زمین زندگی می کنند ولی ما آنها را نمی بینیم گفتنی است که هیچ دلیلی بر انحصار موجودات زنده به آن چه می بینیم نداریم، بلکه دانشمندان علوم طبیعی می گویند موجوداتی را که انسان با حواس خود می تواند درک کند، در برابر موجوداتی که با حواس قابل درک نیستند، ناچیز است.
تا این اواخر که موجودات زنده ذرهبینی کشف نشده بود، کسی باور نمیکرد که در یک قطره آب یا یک قطره خون، هزاران هزار موجود زنده باشد که انسان قدرت دید آن را نداشته باشد. همین الان نیز در اطراف ما انواع امواج صوتی، تصویری و ماهوارهای وجود دارد که ما قادر به دیدن آنها نیستیم اما آنها در فضای اطراف ما وجود دارند و به وسیله دستگاه ها از جمله تلویزیون، موبایل و رادیو قابل استفاده میباشد.
وقتی وضع جهان چنین باشد چه جای تعجب که انواع موجودات زنده ای در این عالم وجود داشته باشند که ما نتوانیم با حواس خود آنها را درک نکنیم .
جنیان موجود مادی و دارای اجسام لطیفی هستند که قدرت دارند به شکلهای مختلف در آیند و گاهی هم خداوند به حسب مصالح آنها را به صورتهای گوناگون در میآورد.
و این که خداوند به آنها چنین قدرتی داده که به هر صورتی بخواهند در آیند.(6)
جنیان موجودات بسیار لطیف و انعطاف پذیرهستند مانند هوا که قابل انبساط و انقباض هستند. گاهی به صورت آدم، گاهی موجودات کوچک، گاهی موجودات بزرگ با بدنها و چشمها و موهای عجیب نمودار میشوند؛ یعنی ظاهر شدن برای انسان به صورتی خاص، نه آن که از ماهیت حقیقی خود خارج شوند و تغییر ماهیت دهند، بلکه به این معنا در قوه حس و ادراک انسان به صورتهای مختلفی محسوس میشوند، بدون آن که تغییر ماهیتی صورت گیرد.
پینوشتها:
1. مجموعه آثار شهید مطهری ، ج 2 ص 513ـ 514 .
2. یس (36) آیه 26ـ 27.
3.مجموعه آثار شهید مطهری ، ج 2 ص 517.
4.پیامبر قرآن ، آیت اللّه مکارم ، ج 5 ص 466.
5.تفسیر نمونه ، ج 14 ص 311 پیام قرآن ، آیت اللّه مکارم شیرازی ، ج 5 ص 463.
6. دائرة المعارف تشیع، ج 5، ص 450 - 452.
با سلام
عالم ناسوت،،ملکوت،جبروت،لاهوت
1.عالم ناسوت: مراد از این عالم، همان عالم طبیعت و شهادت و مُلک است یعنی جهان جسمانی و اجسام و ماده و مادیات که در آن حرکت و زمان و مکان نقش دارد. عالم ناسوت مانند پوست است نسبت به عالم ملکوت یعنی قشر عالم ملکوت است.
[2] پرسشی که اینجا مطرح می شود این است که مسلم است که عالمی برتر و مافوق عالم طبیعت وجود دارد امّا آیا می توان گفت عالمی پائین تر از طبیعت و ناسوت وجود ندارد؟
جوابی که فلاسفه داده اند این است که خیر زیرا اولاً وجود عالمی پائین تر از طبیعت مستلزم این است که مادة طبیعی قادر بر ایجاد یک شیء از عدم محض باشد و به دلائلی ثابت می کنند که تأثیر جسم و طبیعت از نوع تحریک است نه از نوع ایجاد ثانیاً عالم طبیعت عالم قوه و فعل و ماده و صورت و حرکت و زمان و مکان است. موجودی ضعیف تر از قوه و ماده و... که در آنها وجود و عدم آمیخته است قابل تصور نیست.
[3] عالم ملکوت: مراد، همان، عالم غیب و عالم نفس و عالم مجردات است که به آن عالم مثال و عالم برزخ هم اطلاق می گردد و آن مرتبه و نشئه ای است برتر از عالم طبیعت که دارای صور و ابعاد است امّا فاقد حرکت و زمان و تغییر است. این عالم خود بر دو قسم است یکی «ملکوت اعلی» که عالم مجردات محضه است مانند عالم ملائکه و دیگری «ملکوت اسفل» است که عالم صور مقداری است.
[4] مانند وجود انسان ها در برزخ و قبر. عالم جبروت: مراد، همان عالم عقل و عالم معناست که از صور و ابعاد و اشباح مبرّاست و فوق عالم ملکوت است.
[5] در اثبات عالم جبروت و عقل گفته شده که برخی فلاسفه معتقدند: از آنجا که عالم الوهیت و ذات واجب الوجود دارای بساطت محضه است و نمی تواند مستقیما و بلاواسطه به وجود آورنده و مدبر و محیط بر عالم طبیعت و عالم ملکوت شود لذا قائل به «صادر اول» شده اند که بدون واسطه و مستقیماً، ذات اقدس خداوند به او افاضة وجود کرده است و مدعی شده اند که صادر اول، باید کاملترین و بسیط ترین ممکنات باشد که به سایر موجودات مادون خود، افاضة وجود کند، چنین موجودی جز اینکه مجرد از ماده و زمان و مکان باشد، نمی تواند باشد. این چنین موجودی را به حسب اصطلاح «عقل» می نامند.
[6] عالم لاهوت: مراد همان عالم الوهیت و عالم ربوبی است. یعنی ذات مقدس واجب الوجود که مستجمع جمیع صفات کمالیه است. البته در آن مرتبه از وجود، آنچه هست یک وجود اطلاقی است و بس. ذات پروردگار به تنهایی عالمی است و عظیم ترین عوالم است، زیرا ذات حق، محیط بر همة عوالم مادون است و ذره ای وجود از احاطة قیومی او خارج نمی باشد.
[7] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: ربانی گلپایگانی، ایضاح الحکمة (ترجمه و شرح بدایة الحکمة)، ج 3، ص 539ـ537، ناشر مرکز جهانی علوم اسلامی.
به طور خلاصه :
1-عالم ناسوت همین عالم دنیاست و مادیات که انسان در آن جسمیت دارد و زندگی میکند و در بند زمان و مکان است.
2- عالم ملکوت فراتر از عالم ناسوت است. عالم ورای این دنیاست.مانند عالم برزخ که ملکوت سفلی ویا عالم فرشته ها که ملکوت اعلی است.
قوانین حاکم براین عالم با قوانین حاکم بر عالم ناسوت فرق دارد. مثلا ممکن است شما لحظه ای در عالم ملکوت باشید ولی هم زمان آن یک لحظه 100 سال عالم ناسوت باشو یا بر عکس.
3-عالم جبروت : خداوند جهان هستی را با واسطه ای به نام عقل مجرد به وجود آورد یا همان عقل کامل که آیینه ی تمام نمای علم خداوند است و اصل تمام موجودات عالم به این عقل بر میگردد. پس این عقل منبع علم خداوند است
4- عالم لاهوت : همان ذات اقدس اله است که قابل تصور نیست.
=======================================
[1] . مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، انتشارات صدرا، ج 5، ص 194.
[2] . ر.ک: ملاصدرا، اسفار، چاپ سنگی، ج 1، ص 151، سفر اول؛ و بحرالعلوم، سید مهدی، تحفة الملوک، انتشارات حکمت، ص 101.
[3] . مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، انتشارات صدرا، ج 5، ص 196.
[4] . سجادی، جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ص 325.
[5] . مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، انتشارات صدرا، ج 1، ص 191.
[6] . مطهری مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، ص 196 و 197.
[7] . همان، ص 195.
انسان در صورت انجام چه اعمالی یا تکرار نکردن چه اعمالی خواب راستین می بیند؟
حال مکاشفه که بعضی علما می توانند ببینند چه حالتی است؟
آیا حیوانات و موجودات زنده هم دارای این سیر تکاملی روح هستند؟
بعضی مواقع انسان ناخودآگاه احساس خوشحالی و گاهی مواقع احساس ناراحتی می کند این فرایند روحی به علت چیست؟
ممنون
انسان در صورت انجام چه اعمالی یا تکرار نکردن چه اعمالی خواب راستین می بیند؟ممنون
با سلام
خواب راستین
یک شب در خواب، گوشه ای از طلائیه را مانند قطعه ای از بهشت دیدم. بنابراین از فردای آن شب جست و جو در آن گوشه را شروع کردیم و در کمتر از بیست روز صد و بیست و سه شهید یافتیم. یک بار نیز تردید داشتیم که آیا جاهایی از طلائیه مکان مناسبی برای جست و جو می باشد یا خیر؟ یکی از اعضای گروه استخاره کرد و این آیه آمد:
« شما بر بهشت خدا وارد می شوید »
آیا حیوانات و موجودات زنده هم دارای این سیر تکاملی روح هستند؟ممنون
با سلام
بعضی مواقع انسان ناخودآگاه احساس خوشحالی و گاهی مواقع احساس ناراحتی می کند این فرایند روحی به علت چیست؟ممنون
با سلام
واکنش اخطار: از نظر فیزیولوژیک خبر ناگوار پس از شنیده شدن، به صورت اعلام خطر در مغز ثبت میشود، هیپوتالاموس احساسات و عواطف این خبر را تفسیر میکند. هیپوتالاموس اخطار الکتروشیمیایی به غدد هیپوفیز در مرکز جمجمه میفرستد، غدد هیپوفیز آغاز به ترشح هورمونی برای محرک قشر غدد فوق کلیوی میکند، غدد آدرنال فعال میشود و کورتیکوئید ترشح کرده در جریان خون میریزد و این پیامهایی به سایر غدد در سراسر بدن میبرد، در نتیجه، طحال برای عمل بسیج شده، گلبولهای قرمز اضافی وارد جریان خون میشوند، اکسیژن و غذای اضافی وارد سلولهای بدن میشود، قدرت لخته شدن خون ازدیاد مییابد، کبد، مواد قندی و ویتامینها را رها میسازد، ضربان قلب بیشتر میشود، تنفس تغییر میکند. خون از پوست و احشاء به ماهیچهها و مغز جاری میشود، دستها و پاها سردتر میشوند و کل سازواره (ارگانیزم) به صورت آماده برای حمله و تهاجم یا فرار در میآید. با این حالت سرپرست کارگاه برای بررسی و حل کردن مشکل و احیاناً پاسخگو بودن به مدیر مافوق با حالتی مضطرب و نگران وارد کارگاه میشود.
گام مقاومت: طی این مرحله که ممکن است از چند ساعت تا چند روز به طول انجامد، بدن عملاً برای مبارزه با عامل فشار بسیج است که اگر برای مدتی طولانی همچنان بسیج بماند، ذخایرش به تدریج تخلیه میشود. مانند کشوری که در حال جنگ است و توان خود را صرف میکند و ذخایرش به تدریج تمام میشود.
گام فرسودگی: بدین معنی است که انرژی بدن تمام و تا حد زیادی در برابر بیماریها و بد کار کردن اعضایش آسیبپذیر شده است. این همان جایی است که بیماریها آغاز به تظاهر میکنند و ممکن است از اضطراب، افسردگی، خستگی، عصبانیت، وسواس، پیری زودرس و سرماخوردگی، بیاشتهایی، دژگواری، سردرد، فشار خون بالا، سکته قلبی، روماتیسم، میگرن و آنفلوآنزا ... آغاز به تظاهر کند.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=54684
سوال :مادارای چند عالم هستیم عالم جبر و عالم مکاشفه چی است؟
پاسخ :
باسلام وتشکر .
با توجه به دو ضلعی بودن سوال تان پاسخ در دو محور تقدیم می شود :
الف - در ابتدا باید اشاره شود ، مراد از عوالم وجود عوالم هستی است. عوالم وجود از جنبه های مختلف قابل تقسیم است،
1- عالم لاهوت که مراد از آن، عالم اسما و صفات الهی است،
2- عالم جبروت که مراد عالم فرشتگان است.
3- عالم ملکوت که مراد عالم مثال منفصل یعنی عالم برزخ است.
4- عالم ناسوت که عالم ماده و جهان جسمانی است. (1)
در میان تعبیرات یاد شده، تنها واژه ملکوت در قرآن آمده :« و نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض؛ ملکوت آسمان و زمین را به ابراهیم نشان دادیم». (2)
اما سایر واژگان یاد شده، اصطلاح فلسفی و عرفانی است، ولی خاستگاه وحیانی دارد، چون آنچه در آموزه وحیانی به ملائکه یاد شده، در عرفان و فلسفه به عالم جبروت یاد شده، عالم شهادت به ناسوت یاد شده است.
اما در اینکه این نام گذاری ها چگونه انجام شده، باید گفت:
حد فاصل میان جهان ملک و ملکوت را عالم جبروت گویند،
در بیان تقسیم عوالم گفته شده: اول عالم جبروت است و آن به اصطلاح اول وجود مقید و عالم علم و عالم عقول مجرده از ماده و صورت و مدت است. مجموع عالم ملک و ملکوت است. (3)
درباره عالم لاهوت گفته شده: عالم لاهوت، یا عالم ربوبی، نزد عارفان اشاره به حیات جاری در ممکنات است که ناسوت محل آن است، بر این اساس که عالم لاهوت حاکم بر عالم ملکوت و با واسطه، حاکم بر ناسوت است و فیض از لاهوت به ناسوت می رسد. (4)
نیز گفته شده : عالم ارواح و عالم غیب و عالم معنا را ملکوت گویند. ملکوت عالم غیب و جبروت عالم انوار، لاهوت ذات حق، عالم مُلک عالم اجسام است که آن را عالم شهادت نیز گویند چون مشهود و محسوس همگان است. (5)
ب - در موضوع هدف الهی از خلقت جهان هستی، وعوالم وجود دو نظریه وجود دارد:
1- عرفا معتقدند چون خداوند اراده نموده از خفا بیرون آید و جمال اسما و صفات خود را در اشیا و افراد مشاهده نماید، پس در جهان و انسان ظهور و تجلى نمود و دست به خلقت آنان زد، پس هدف خداوند از آفرینش انسان و سایر پدیدهها ظهور و تجلى است.(6)
2- فلاسفه اسلامى گفته اند: چون خداوند واجد همه کمالات است و هیچ نقصى در او نبوده و بى نیاز مطلق است، هیچ گونه کمبودى ندارد تا بخواهد با آفرینش جهان یا انسان، آن را جبران نماید و یا سودى از آفرینش عالم و آدم نصیب او شود. خداوند چون کامل است، لازمه کمالش فیّاض و بخشندگی است، پس باید فیض بخشى و بخشندگى کند، در نتیجه باید جهانى زیبا و کامل بیافریند. بنابراین صدور وجود و هستى از خداوند واجب است.(7)
اما در واقع هر دو به یک نتیجه ختم میشود و آن این که آفرینش جهان هستی لازمه صفاتی مانند علم، قدرت، حکمت، رحمت و فیاضیت الهی است. یعنی همان گونه که علت به صورت ضروری، وجود معلول را اقتضا می کند، صفات الهی نیز علت وجود جهان هستی است و چون علت وجود دارد ( صفات کمالی خداوند ) معلول نیز وجود خواهد داشت (جهان هستی با همه زیبایی ها و کمالات).
جهان هستی با تمام نظم و زیبایی هایش نمادی از لطف، مهربانی، علم، قدرت، حکمت و... خداست ،به طوری که بدون آفرینش، صفات جمال و جلال خدا مخفی و پنهان می ماند .هر «بود»ی، «نمود»ی دارد؛ نمی شود روغن باشد اما چربی نداشته باشد . رحمت باشد، اما بخشش و فیض وجود نداشته باشد!
بنابراین از همین جا می توان نتیجه گرفت که خلقت جهان نتیجه صفات خداوند است. خداوند فیض و بخشش دارد و لازمه آن این است که هر چه امکان وجود دارد، فیض و هستی خداوند را دریافت کند و چون قابلیت وجود برای جهان هستی بود، خداوند آن را آفرید.
از این رو هستی بخشی جهان، با تمامی نظم و زیباییش و صورتگری انسان با تمامی استعداد و توامندیش، جلوه گر جلال و جمال خداست و شایسته است که سپاس گزار خدا و قدر شناس او باشیم.
خداوند از آن جا که "علم" و "قدرت" و "فضل" و "جود" بی نهایت دارد، جهان و انسان را آفریده ، لازمه این سه صفت آن است که خلقت خداوند بهترین و کاملترین آفرینش باشد، یعنی در مجموعه هستی اگر وجود مخلوقی، زیبایی و کمال آفرینش مجموعه عالم را افزایش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق کند، زیرا عدم خلقت آن موجود، یا ناشی از عدم اطلاع و آگاهی از زیبایی آن است، یا در اثر ضعف و ناتوانی از خلقت آن است.
چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بی نهایت، باز آن زیبایی را خلق نکند، ناشی از عدم "فضل" و "جود" و بخشندگی است که خدا از بخل منزه است و "جود" و رحمت و بخشندگی او بی نهایت است. پس جهانی که خدا خلق می کند، باید کاملترین صورت ممکن را داشته باشد.
پی نوشتها:
1. حکیم سبزواری، شرح منظومه، بخش حکمت، ص1، نشر مطبعة العلمیه، قم بی تا.
2. انعام، آیه75.
3. دکتر سید جعفر سجادی، اصطلاحات عرفانی، ص284، نشر کتابخانه طهوری، تهران 1370.
4. همان، ص682.
5. همان، ص744.
6. سید حسن ابراهیمیان، انسانشناسى، ص 115 و 114.
7. همان، ص 116 و 115، با تلخیص.