جمع بندی انسان های نخستین و اتفاقی بودن حیات انسان

تب‌های اولیه

518 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

Freeman;792789 نوشت:

و سؤالی که همیشه در ذهنم بوده اینه چرا خداوندی که مهربان است و از بدی و زشتی به دور است، عادل است، طبیعتی را خلق می کند بر اساس (خشونت و ظلم) ؟ -البته این بحث می تونه به تاپیک جدا باشه، قصد داشتم یه تاپیک هم برای این موضوع بزنم

سلام

بعضی از ادیان و مکاتب میگن خدا مهربان و عادل و ... است، بدون توضیحات بیشتر، این نقد شما به این مکاتب کاملا وارد است، اما وقتی خدای اسلام را مطالعه میکنیم میبینیم خود خدا میگوید در عین اینکه مهربان و عادل هستم، اما دنیا را طوری افریده ام که شما در آن آزموده شوید به سختی های مانند مرگ، فقر، از دست دادن عزیزان و مال و اموال، بلایایی طبیعی و ... میبینید که همین خدا که میگوید مهربانم خودش میگوید انتظار نداشته باشید در این زندگی به شما خوش بگذرد! بنابراین این نقد شما حداقل به دین اسلام وارد نیست ...

آورورا;792455 نوشت:
نظریه تکامل مخالفان زیادی نداره. مخالفانش هم به دلایل مذهبی مخالف تکامل هستن غالبا.

سلام
آیا منظورتان از "غالبا" این است که برخی به دلایلی غیر از دلایل مذهبی و تعصبی با نظریه داروین مخالفت کرده اند؟ اگر بله، دلایلاشان چه بوده؟

آورورا;792780 نوشت:
اثر انگشت مثل هر الگوی تصادفی دیگه یکتاست. یکتایی اثر انگشت حاصل تصادفی بودنشه. شما دو بذگ ر. هم مقایسه کنید رگبرگهای متفاوتی دارن.
اثر انگشتا سه الگوی اصلی دارن که تصادفی نیست و در تمام انسانها مشترکه و هر مجموعه الگوی تصادفی یکتایی داره.

با سلام

بنده الان قسمت دارای اثر انگشت رو مخدوش میکنم و زخمی .

اگر پشتش یه طرح و شعور هوشمندانه نباشه باید یه شکل و تصادف دیگری رخ بده و متمایز از حالت اول بشه.

ولی در کمال تعجب میبینم دقیقا همون شکل دوباره درست شد !

گویی این شکل قرار بود درست بشه
___________

این یعنی یه پدیده ی حتمی و نه تصادفی !

___________

یه برنامه ای رو فرض بگیرید که با هر بار فشار کلیدی خروجی 5 به ما میده .
یعنی احتمال اینکه 6 بده کلا صفر هست

وقتی پشتش یه الگوریتم کنترل کننده بود دیگه از الت تصادفی خارج و به حالت حتمی تبدیل میشه

L.E.O;792800 نوشت:
میبینید که همین خدا که میگوید مهربانم خودش میگوید انتظار نداشته باشید در این زندگی به شما خوش بگذرد! ...

سلام به شما، این مطلب در مورد انسان و اختیار او توجیه می شود اما ساختار کلی طبیعت بر پایه ی خشونت است، آن طور که من از منابع دینی میدانم حیوانات مورد قضاوت قرار نمی گیرند که چرا گرگ یا شیر یک آهوی مادر را درید، چون که طبیعت طوری ساخته شده است یک حیوان درنده چاره ای جز اعمال خشونت نسبت به حیوانات دیگر نداشته باشد، انسان هم همین طور است که باید از حیوانات دیگر تغذیه کند، در این موارد می گن که خب اون حیوان مثل انسان نیست-اما اینگونه ساخته شده، و نمیشه با مسئله ی اختیار و امتحان الهی توجیه کرد! بالأخره این طبیعت بر پایه خشونت است یا نیست؟
یعنی خشونت و ظلم جبری طبیعت

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

ابوالفضل;792795 نوشت:
در ذات طبیعت نیست که برای ما یه موجود زنده به خودی خود تحویل بده .
هیچ معادله ی شیمیایی نداریم طرف دومش یه موجود زنده ظاهر بشه .
پس یه ماده محال هست به تنهایی دارای شعور اگاه مند شود !

تصور میکنم مطالب مرا با دقت کافی مطالعه نکرده باشید.
قطعا اولین تک سلولی با اجی مجی لا ترجی بوجود نیامده.
بلکه طی فرآیندی در کانال قوانین حاکم بر طبیعت و از طریق اسباب طبیعی بوجود آمده.
نیازی نیست فرشتگان الهی چند مولکول آلی را طوری در کنار هم قرار دهند تا آن تک سلولی شکل گیرد.
همینکه خداوند قوانین و اسباب و شرایط لازم برای شکل گیری حیات را فراهم نموده باشد، این شکل گیری حیات میتواند بصورت اتفاقی نیز رخ دهد.
و همانطور که قبلا بقیه کاربران گرامی بیان کردند، همین اتفاقی و تصادفی بودن است که آن منحصر به فرد بودن ها را رقم زده است.
(لطفا دقت کنید که اتفاق و تصادف به معنی بی دلیل بودن فرآیند نیست)

اگر واقع گرا باشیم، نیازی به رد نظریه پیدایش حیات و نیز بعد از آن رد نظریه فرگشت نیست.
و در واقع این نظریات اینقدر محکم و دارای مدارک و شواهد زیادی هستند که نمیتوان آنها را باطل نمود.

این که مادی گرایان از این نظریات در جهت تخریب و ابطال آموزه های دینی بهره میبرند، امری جداست.

برای دفاع از ادیان توحیدی، سعی بر ابطال این نظریات، بیهوده خواهد بود.
تقریبا شبیه همان موضع سابق در مقابل نظریه کروی بودن زمین.

کارشناس گرامی، در همان پست سوم بیان کردند این نظریات با عقاید و مبانی فکری متدینان به ادیان توحیدی از جمله اسلام، منافاتی ندارد.

استوار;792808 نوشت:
[="Tahoma"]
این که مادی گرایان از این نظریات در جهت تخریب و ابطال آموزه های دینی بهره میبرند، امری جداست.

.

سلام، واقع بین باشید، ابتدا کلیسا بود که در مقابل داروین ایستاد
حتی القابی مثل شیطان پرستی هم به داروین داده اند

استوار;792808 نوشت:
کارشناس گرامی، در همان پست سوم بیان کردند این نظریات با عقاید و مبانی فکری متدینان به ادیان توحیدی از جمله اسلام، منافاتی ندارد.

سلام.ولی با تکامل انسان که مشکل دارد(حداقل)ماجرای دفعی خلق شدن و از گل خلق شدن را که قطعا خوانده اید

Freeman;792807 نوشت:
سلام به شما، این مطلب در مورد انسان و اختیار او توجیه می شود اما ساختار کلی طبیعت بر پایه ی خشونت است، آن طور که من از منابع دینی میدانم حیوانات مورد قضاوت قرار نمی گیرند که چرا گرگ یا شیر یک آهوی مادر را درید، چون که طبیعت طوری ساخته شده است یک حیوان درنده چاره ای جز اعمال خشونت نسبت به حیوانات دیگر نداشته باشد، انسان هم همین طور است که باید از حیوانات دیگر تغذیه کند، در این موارد می گن که خب اون حیوان مثل انسان نیست-اما اینگونه ساخته شده، و نمیشه با مسئله ی اختیار و امتحان الهی توجیه کرد! بالأخره این طبیعت بر پایه خشونت است یا نیست؟
یعنی خشونت و ظلم جبری طبیعت

سلام، فرض کنید شما خدا هستید و میخواهید جهان مادی را خلق کنید همینطور که هست اما بدون خشونت، طرحتون چیه؟

L.E.O;792812 نوشت:
سلام، فرض کنید شما خدا هستید و میخواهید جهان مادی را خلق کنید همینطور که هست اما بدون خشونت، طرحتون چیه؟

ما که نمی توانیم برای خدا و به جای او تصمیم بگیریم، اما قطعاً خداوند اگر بخواهد قادر است طبیعتی را خلق کند که در آن خشونت نباشد مثلاً برای تغذیه کردن موجودی لازم نباشد ، زندگی را از موجودی دیگر بگیرد. شری وجود نداشته نباشد

استوار;792808 نوشت:
[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

تصور میکنم مطالب مرا با دقت کافی مطالعه نکرده باشید.
قطعا اولین تک سلولی با اجی مجی لا ترجی بوجود نیامده.
بلکه طی فرآیندی در کانال قوانین حاکم بر طبیعت و از طریق اسباب طبیعی بوجود آمده.
نیازی نیست فرشتگان الهی چند مولکول آلی را طوری در کنار هم قرار دهند تا آن تک سلولی شکل گیرد.
همینکه خداوند قوانین و اسباب و شرایط لازم برای شکل گیری حیات را فراهم نموده باشد، این شکل گیری حیات میتواند بصورت اتفاقی نیز رخ دهد.
و همانطور که قبلا بقیه کاربران گرامی بیان کردند، همین اتفاقی و تصادفی بودن است که آن منحصر به فرد بودن ها را رقم زده است.
(لطفا دقت کنید که اتفاق و تصادف به معنی بی دلیل بودن فرآیند نیست)

اگر واقع گرا باشیم، نیازی به رد نظریه پیدایش حیات و نیز بعد از آن رد نظریه فرگشت نیست.
و در واقع این نظریات اینقدر محکم و دارای مدارک و شواهد زیادی هستند که نمیتوان آنها را باطل نمود.

این که مادی گرایان از این نظریات در جهت تخریب و ابطال آموزه های دینی بهره میبرند، امری جداست.

برای دفاع از ادیان توحیدی، سعی بر ابطال این نظریات، بیهوده خواهد بود.
تقریبا شبیه همان موضع سابق در مقابل نظریه کروی بودن زمین.

کارشناس گرامی، در همان پست سوم بیان کردند این نظریات با عقاید و مبانی فکری متدینان به ادیان توحیدی از جمله اسلام، منافاتی ندارد.

سلام

چند تا سوال دارم

انسان الف با ابزاری مستقیما جهشی را در یک سلول انجام میدهد. و میداند که دارد چه میکند.

انسان ب با ابزاری مستقیما روی سلول کارهایی انجام میدهد که موجب جهش ان میگردد ولی بدون آگاهی.

انسان ج با انجام کارهایی موجب جهش خاصی میشود و میداند برایند کارهایی که انجام داده است با چند واسطه منجر به جهش خاصی خواهد شد.

انسان د همان کارهای انسان ج را انجام میدهد اما به کارها و نتیجه اش اگاه نیست.

هر کدام از این جهش ها، از نظر شما تصادفی هستند یا خیر؟ چرا؟

Freeman;792813 نوشت:
ما که نمی توانیم برای خدا و به جای او تصمیم بگیریم، اما قطعاً خداوند اگر بخواهد قادر است طبیعتی را خلق کند که در آن خشونت نباشد مثلاً برای تغذیه کردن موجودی لازم نباشد ، زندگی را از موجودی دیگر بگیرد. شری وجود نداشته نباشد

خدا زمانی میتواند کاری را انجام دهد که امکان داشته باشد، مثلا خدا نمیتواند شتر را با همان اندازه اش از سوراخ سوزن با همان اندازه اش رد کند، چون چنین چیزی اساسا غیر ممکن است. در مورد جهان مادی نیز همینطور است، ذات ماده بگونه است که نمیتوان محدودیت و برخورد و تضاد رو ازش گرفت. ذات حیات موجودات بگونه هست که برای بقا خودشون تلاش میکنن، این تلاش در گرگ میشه دریدن گوسفند و در گوسفند میشه دریدن گیاه و در گیاه میشه تلاش برای حفظ حیاتش به هر صورت. شما اگر بخواید این خصوصیات رو از این موجودات بگیرید باید میل به بقا رو ازشون بگیرید، یک لحظه فکر کنید در صورت دنیا چطور میشد! جهان مادی طوری در هم تنیده است که اگر یک جزش رو بردارید بکلی فرومیریزه، و این ذات ماده است، نه اینکه خدا نتونسته بهتر از این خلق کنه

البته اگر به همین جا ختم میشد واقعا ظالمانه بود، اما وقتی خالق همین دنیا بشما گفته این دنیا رو چیزی در حد یک بازی و خواب ببینیدچرا که زندگی واقعی جای دیگس مشکل برطرف میشه ...

L.E.O;792816 نوشت:
خدا زمانی میتواند کاری را انجام دهد که امکان داشته باشد، مثلا خدا نمیتواند شتر را با همان اندازه اش از سوراخ سوزن با همان اندازه اش رد کند، چون چنین چیزی اساسا غیر ممکن است. در مورد جهان مادی نیز همینطور است، ذات ماده بگونه است که نمیتوان محدودیت و برخورد و تضاد رو ازش گرفت. ذات حیات موجودات بگونه هست که برای بقا خودشون تلاش میکنن، این تلاش در گرگ میشه دریدن گوسفند و در گوسفند میشه دریدن گیاه و در گیاه میشه تلاش برای حفظ حیاتش به هر صورت. شما اگر بخواید این خصوصیات رو از این موجودات بگیرید باید میل به بقا رو ازشون بگیرید، یک لحظه فکر کنید در صورت دنیا چطور میشد! جهان مادی طوری در هم تنیده است که اگر یک جزش رو بردارید بکلی فرومیریزه، و این ذات ماده است، نه اینکه خدا نتونسته بهتر از این خلق کنه

البته اگر به همین جا ختم میشد واقعا ظالمانه بود، اما وقتی خالق همین دنیا بشما گفته این دنیا رو چیزی در حد یک بازی و خواب ببینیدچرا که زندگی واقعی جای دیگس مشکل برطرف میشه ...

سلام
البته در این زمینه دو دیدگاه مطرح است

دیدگاه تزاحم
دیدگاه اختیار

دیدگاه اختیار را قبلا به جناب فریمن گفتم.
در دیدگاه اختیار ما با عصیان و اطاعت سر و کار داریم. برای مطیع از کلمه قربانی استفاده میکنیم و برای عاصی از کلمه عذاب و مجازات

L.E.O;792816 نوشت:
خدا زمانی میتواند کاری را انجام دهد که امکان داشته باشد، مثلا خدا نمیتواند شتر را با همان اندازه اش از سوراخ سوزن با همان اندازه اش رد کند، چون چنین چیزی اساسا غیر ممکن است. در مورد جهان مادی نیز همینطور است، ذات ماده بگونه است که نمیتوان محدودیت و برخورد و تضاد رو ازش گرفت. ذات حیات موجودات بگونه هست که برای بقا خودشون تلاش میکنن، این تلاش در گرگ میشه دریدن گوسفند و در گوسفند میشه دریدن گیاه و در گیاه میشه تلاش برای حفظ حیاتش به هر صورت. شما اگر بخواید این خصوصیات رو از این موجودات بگیرید باید میل به بقا رو ازشون بگیرید، یک لحظه فکر کنید در صورت دنیا چطور میشد! جهان مادی طوری در هم تنیده است که اگر یک جزش رو بردارید بکلی فرومیریزه، و این ذات ماده است، نه اینکه خدا نتونسته بهتر از این خلق کنه

البته اگر به همین جا ختم میشد واقعا ظالمانه بود، اما وقتی خالق همین دنیا بشما گفته این دنیا رو چیزی در حد یک بازی و خواب ببینیدچرا که زندگی واقعی جای دیگس مشکل برطرف میشه ...


سلام...
سوال اول، اگر خدا نمی توانست دنیا را به شکل دیگری خلق کند و اگر به شکل دیگر می کرد جزء کاهای محال می شد، پس در واقع خدا در خلقت این دنیا انتخابی نکرده.یعنی چند گزینه نداشته و احسن ترین را خلق کنه.تنها یک گونه می شد دنیا را خلق کنه و اگر اشتباه نکنم البه گونه های دیگه محال ذاتی بودند، همانطور که خدا نمی تونه شتر را از سوراخ سوزن رد کنهف با فرض این مقدمه، آیا این قضایا برای خدا عیب نیست؟
سوال دوم، اگر دنیا به شکل دیگری قابلیت خلق شدن نداشت و یک چیز بی معنی از آب در می آمد، خوب چرا اصلا این دنیا را خلق کرد؟؟خوب خلق نمی کرد!پس این پاسخ شما معقول نیست، اینطور نیست؟(جناب freeman اشتباه نکنم، این دنیا را ظالمانه متصور شده بودند.بعد شما به جای اینکه بیایید و بگویید ظالمانه نیست، می فرمایید که جور دیگری نمی شد که خلق شود!!خوب ما هم پاسخ می دهیم که چه کاریست!!خوب اصلا خدا این دنیا را خلق نمی کرد.همان فرشته خلق کردنش بس بود)

L.E.O;792816 نوشت:
البته اگر به همین جا ختم میشد واقعا ظالمانه بود، اما وقتی خالق همین دنیا بشما گفته این دنیا رو چیزی در حد یک بازی و خواب ببینیدچرا که زندگی واقعی جای دیگس مشکل برطرف میشه ...

اگر من کودکی را شکنجه بدهم و بعد به او بگویم که این زجر کشیدن را بازی ببین و فردا برایت بهترین ها را مهیا می کنم، آنوقت شما خواهید گفت که کار من در حق کودک ظالمانه و شر نبوده؟و من ظالم نیستم؟؟؟

استوار;792808 نوشت:
[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

تصور میکنم مطالب مرا با دقت کافی مطالعه نکرده باشید.
قطعا اولین تک سلولی با اجی مجی لا ترجی بوجود نیامده.
بلکه طی فرآیندی در کانال قوانین حاکم بر طبیعت و از طریق اسباب طبیعی بوجود آمده.
نیازی نیست فرشتگان الهی چند مولکول آلی را طوری در کنار هم قرار دهند تا آن تک سلولی شکل گیرد.
همینکه خداوند قوانین و اسباب و شرایط لازم برای شکل گیری حیات را فراهم نموده باشد، این شکل گیری حیات میتواند بصورت اتفاقی نیز رخ دهد.
و همانطور که قبلا بقیه کاربران گرامی بیان کردند، همین اتفاقی و تصادفی بودن است که آن منحصر به فرد بودن ها را رقم زده است.
(لطفا دقت کنید که اتفاق و تصادف به معنی بی دلیل بودن فرآیند نیست)

اگر واقع گرا باشیم، نیازی به رد نظریه پیدایش حیات و نیز بعد از آن رد نظریه فرگشت نیست.
و در واقع این نظریات اینقدر محکم و دارای مدارک و شواهد زیادی هستند که نمیتوان آنها را باطل نمود.

این که مادی گرایان از این نظریات در جهت تخریب و ابطال آموزه های دینی بهره میبرند، امری جداست.

برای دفاع از ادیان توحیدی، سعی بر ابطال این نظریات، بیهوده خواهد بود.
تقریبا شبیه همان موضع سابق در مقابل نظریه کروی بودن زمین.

کارشناس گرامی، در همان پست سوم بیان کردند این نظریات با عقاید و مبانی فکری متدینان به ادیان توحیدی از جمله اسلام، منافاتی ندارد.


سلام

بنظر شما ایا خدا با طرح و هدف قبلی جهش های ژنتیکی رو طوری برنامه ریزی کرده که به پیدایش گونه های مختلف ختم بشن یا نه فقط قوانین طبیعت را طراحی کرد و این قوانین بودن که از کانال جهش های تصادفی و بدون اینکه خدا از قبل بداند و اراده کرده باشد به پیدایش این گونه از جمله انسان ختم شده؟

L.E.O;792816 نوشت:
خدا زمانی میتواند کاری را انجام دهد که امکان داشته باشد، مثلا خدا نمیتواند شتر را با همان اندازه اش از سوراخ سوزن با همان اندازه اش رد کند، چون چنین چیزی اساسا غیر ممکن است. در مورد جهان مادی نیز همینطور است، ذات ماده بگونه است که نمیتوان محدودیت و برخورد و تضاد رو ازش گرفت. .

یک مثال ساده: شما تصمیم می گیری امشب شام نخوری، در اینجا برای معده و دستگاه گوارش شما محدودیت به وجود میاد و نمی تونه امشب مواد غذایی دریافت کنه، این محدودیت جبری نیست دست شماست، حالا در مورد خدا اگر بگوییم خدا نمی تواند برخلاف ذات ماده عمل کند حرف اشتباهی ست چون خدا معمار نیست که بخواهد با مصالحی چیزی را بسازد، زیرا او خالق ماده و مصالح هم است و ویژگی ها و ذات ماده نمی تواند خارج از اراده ی خدا عمل کند، این که خلاقیت خدا توسط ماده و ویژگی هایش محدود است مثل این می ماند که ماده از قبل وجود داشته، خداوند خلق نکرده و فقط می خواهد از آن استفاده کند!!

و طاها;792817 نوشت:

دیدگاه اختیار را قبلا به جناب فریمن گفتم.

سلام به شما، این اواخر حجم صحبت ها در انجمن زیاد بود من یادم نیست قبلاً در این باره چه گفته بودید

پارسا مهر;792819 نوشت:
اگر من کودکی را شکنجه بدهم و بعد به او بگویم که این زجر کشیدن را بازی ببین و فردا برایت بهترین ها را مهیا می کنم، آنوقت شما خواهید گفت که کار من در حق کودک ظالمانه و شر نبوده؟و من ظالم نیستم؟؟؟

سلام

ابتدا بگم که بنده جواب قطعی این سوالات را نمیدانم. البته یک چیز رو بصورت قطعی میدونم و اون اینکه ما در مورد این جهان و مکانیزمش تقریبا هیچی نمیدونیم! در مورد سوالتون بنظرم نتیجه بستگی داره به نیت و هدف شما، اگر این شکنجه دادن واقعا بنفع کودک هست، کار شما ظالمانه نیست، البته احتمالا منظور شما از شکنجه دادن شکنجه های بشری هست، که دلیلش چیزی جز خباصت و پستی انسان شکنجه گر نیست و به همین دلیل بدیهی هست که این کار شر هست.

البته خدا طوری که خودش رو شناسونده مثه انسان ها اهل شکنجه کردن نیست

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

Freeman;792809 نوشت:
سلام، واقع بین باشید، ابتدا کلیسا بود که در مقابل داروین ایستاد
حتی القابی مثل شیطان پرستی هم به داروین داده اند

در ابتدا این نظریه آنقدر شواهد و مدارک نداشته.
و همچنین متدینان به ادیان توحیدی، آنرا خلاف اعتقاداتشان می پنداشته اند.
و اشتباه میکرده اند.
همینگونه که هم اکنون نیز برخی سعی در رد این نظریه دارند.
این هم مانند آن اشتباه است.

L.E.O;792802 نوشت:
سلام
آیا منظورتان از "غالبا" این است که برخی به دلایلی غیر از دلایل مذهبی و تعصبی با نظریه داروین مخالفت کرده اند؟ اگر بله، دلایلاشان چه بوده؟

بله، دلایلی مثل برداشت اشتباه از یا نبود آشنایی کامل با تکامل. (اگه دنبال دلیلی میگردید که مثلا تکامل رو ابطال کنه من چنین دلیلی نمی شناسم.)

عامل;792666 نوشت:
طبق برخي روايات به انسانهايي اشاره شده كه پيش از انسان و يا پس از او خواهند آمد اشاره شده است.

عامل;792666 نوشت:
به صراحت انقراض و خلق جديد مطرح نشده

با عرض سلام
به این ترتیب نتیجه می شود آدم اسم خاص نیست و بر اساس این روایات، موجودات یا نسل های قبل از آدم ابوالبشر نیز ادم نامیده می شدند. اگر این برداشت درست باشد شاید بتوان نتیجه گرفت (قبلی ها) نیز خصوصیاتی مشابه آدم ابوالبشر داشته اند و به تبع این نتیجه این احتمال مطرح میشود که شاید نسل آنها، هر چند گونه که باشند هنوز منقزض نشده باشد و وجود گونه ها و نژاد های مختلف به این دلیل است. چون تشکیل نژاد های مختلف و گسترش آنها در تمام زمین در طی 6 یا 7 هزار سالی که ظاهرا اسلام برگرفته از یهود به آن معتقد است غیر ممکن می باشد.

ابوالفضل;792805 نوشت:
با سلام

بنده الان قسمت دارای اثر انگشت رو مخدوش میکنم و زخمی .

اگر پشتش یه طرح و شعور هوشمندانه نباشه باید یه شکل و تصادف دیگری رخ بده و متمایز از حالت اول بشه.

ولی در کمال تعجب میبینم دقیقا همون شکل دوباره درست شد !

گویی این شکل قرار بود درست بشه
___________

این یعنی یه پدیده ی حتمی و نه تصادفی !

___________

یه برنامه ای رو فرض بگیرید که با هر بار فشار کلیدی خروجی 5 به ما میده .
یعنی احتمال اینکه 6 بده کلا صفر هست

وقتی پشتش یه الگوریتم کنترل کننده بود دیگه از الت تصادفی خارج و به حالت حتمی تبدیل میشه

اگه لایه ای از پوست که اثر انگشت روش قرار داره (درم) تخ یب بشه اثر انگشت از بین میره.

پارسا مهر;792818 نوشت:
سلام...
سوال اول، اگر خدا نمی توانست دنیا را به شکل دیگری خلق کند و اگر به شکل دیگر می کرد جزء کاهای محال می شد، پس در واقع خدا در خلقت این دنیا انتخابی نکرده.یعنی چند گزینه نداشته و احسن ترین را خلق کنه.تنها یک گونه می شد دنیا را خلق کنه و اگر اشتباه نکنم البه گونه های دیگه محال ذاتی بودند، همانطور که خدا نمی تونه شتر را از سوراخ سوزن رد کنهف با فرض این مقدمه، آیا این قضایا برای خدا عیب نیست؟
سوال دوم، اگر دنیا به شکل دیگری قابلیت خلق شدن نداشت و یک چیز بی معنی از آب در می آمد، خوب چرا اصلا این دنیا را خلق کرد؟؟خوب خلق نمی کرد!پس این پاسخ شما معقول نیست، اینطور نیست؟(جناب freeman اشتباه نکنم، این دنیا را ظالمانه متصور شده بودند.بعد شما به جای اینکه بیایید و بگویید ظالمانه نیست، می فرمایید که جور دیگری نمی شد که خلق شود!!خوب ما هم پاسخ می دهیم که چه کاریست!!خوب اصلا خدا این دنیا را خلق نمی کرد.همان فرشته خلق کردنش بس بود)

در مورد سوال اولتون جالبه این سوال مدتها سوال بی جواب خودم هم بود، البته بعد جوابی براش پیدا کردم که تا حد بسیار زیادی برای خودم قانع کننده بوده. اول بگم که وجود خدا وجودی هست که هیچ شبیهی نداره، بنابراین نمیشه در موردش با قطعیت نظر داد، چون ما همیشه وقتی میخایم چیزی رو تحلیل و بررسی کنیم خودمون و اطلاعاتمون رو معیار قرار میدیم ولی خدا بصراحت میگه من مثل هیچی نیستم. با این مقدمه، بنظرم اینکه خدا نمیتونه غیر از نظام احسن خلق کنه، برای خدا محدودیت و نقص نیست، بر عکس نشون دهنده قداست، پاکی، زیبایی، مهربانی و ... خداست، چون نشون میده ذات خدا طوری که جز بهترین ها ازش صادر نمیشه، نشون میده ذات خدا اونقد پاک و منزه که حتی محاله تصورات بد، شر و ناقص درش بوجود بیاد، چون زمانی خدا میتونه قدرت انتخاب بین چند گزینه داشته باشه که غیر از بهترین هم در علم خدا بوجود بیاد. البته اینجا ممکنه بگید پس خدا اختیار نداره و مجبوره! که بنظرم اینطور نیست، چون ما دقیقا نمی دونیم اختیار واقعا چی هست (چون هنوز تقریبا هیچ چیز از اگاهی که اختیار خصوصیتش هست نمیدونیم ...)

آورورا;792826 نوشت:
بله، دلایلی مثل برداشت اشتباه از یا نبود آشنایی کامل با تکامل. (اگه دنبال دلیلی میگردید که مثلا تکامل رو ابطال کنه من چنین دلیلی نمی شناسم.)

اینطور نیست چون برخی از افرادی که نظریات جایگزین دادن خودشون زیست شناس هستن. گفتم شاید با نظرات و دلایلشون اشنا هستید، اگر فرصتی بود نظرات و دلایلشون رو اینجا قرار میدم (که البته ناشی از برداشت اشتباه یا نبود اشنایی کامل نیست، بلکه چون دقیقا نظریه داروین رو فهمیدن نظرات جدید ارایه دادن)

L.E.O;792830 نوشت:
اینطور نیست چون برخی از افرادی که نظریات جایگزین دادن خودشون زیست شناس هستن. گفتم شاید با نظرات و دلایلشون اشنا هستید، اگر فرصتی بود نظرات و دلایلشون رو اینجا قرار میدم (که البته ناشی از برداشت اشتباه یا نبود اشنایی کامل نیست، بلکه چون دقیقا نظریه داروین رو فهمیدن نظرات جدید ارایه دادن)

امیدوارم شامل نظرهایی مثل نظر مایکل بهی نباشه. (نظر نظریه نیست)

پارسا مهر;792818 نوشت:

سوال دوم، اگر دنیا به شکل دیگری قابلیت خلق شدن نداشت و یک چیز بی معنی از آب در می آمد، خوب چرا اصلا این دنیا را خلق کرد؟؟خوب خلق نمی کرد!پس این پاسخ شما معقول نیست، اینطور نیست؟(جناب freeman اشتباه نکنم، این دنیا را ظالمانه متصور شده بودند.بعد شما به جای اینکه بیایید و بگویید ظالمانه نیست، می فرمایید که جور دیگری نمی شد که خلق شود!!خوب ما هم پاسخ می دهیم که چه کاریست!!خوب اصلا خدا این دنیا را خلق نمی کرد.همان فرشته خلق کردنش بس بود)

از نظر اسلم این جهان مراتب مختلف داره، شما زمانی میتونید به مرتبه بعد وارد شید که مرحله قبل رو بگذرونید، زندگی این دنیا فقط برای همین دنیا نیست که بگیم خب خلق نمیکرد، این دنیا مقدمه هست که برای رسیدن به مراتب بعدی باید ازش گذشت. مثه زندگی بچه در شکم مادر هست، فرض کنید بچه های توی شکم مثه ما با هم ارتباط داشتن و میتونسن با هم حرف بزنن! فرض کنید زندگی توی شکم سختی های خاصی برای این بچه داره، بعد اینا میشینن مثه ما با هم بحث میکنن که چرا خدا ما رو اینجا اورده که زجر بکشیم، خب نمی اورد، حالا یکی بگه نه بابا اینطور نیست، این زندگی شکمی! مقدمه هست برای یه زندگی دیگه بعد از شکم، اصل زندگی اونه، این سختی های که شما میگید اصلا هیچی نیستن، اینقد ناچیزن که اونجا اصلا یادتون نمیاد. بعد این بچه بش بگن بابا کی رفته کی برگشته!! هر کس از دنیا میره (خروج از شکم) دیگه تموم میشه، این حرفا که اونجا یه دنیای دیگه هست همش الکی، اگه واقعی بود و بعد از شکم هم زندگی هست چرا اینا که میرن دیگه با ما ارتباط برقرار نمیکنن!!

خلاصه اینکه از نظر اسلام این دنیا مقدمه رسیدن به اون دنیاس، همونطور که بدون گذشتن از دنیای شکم نمیشه وارد دنیای ما شد، بدون گذشتن از این دنیا هم نمیشه وارد دنیایی بعد شد، و دنیایی بعد هم طوری خواهد بود که سختی های این دنیا دربرابرش هیچی نخواهند بود، چیزی مثه سختی هایی که توی خواب یا شکم تجربه میکنم

Freeman;792823 نوشت:
یک مثال ساده: شما تصمیم می گیری امشب شام نخوری، در اینجا برای معده و دستگاه گوارش شما محدودیت به وجود میاد و نمی تونه امشب مواد غذایی دریافت کنه، این محدودیت جبری نیست دست شماست، حالا در مورد خدا اگر بگوییم خدا نمی تواند برخلاف ذات ماده عمل کند حرف اشتباهی ست چون خدا معمار نیست که بخواهد با مصالحی چیزی را بسازد، زیرا او خالق ماده و مصالح هم است و ویژگی ها و ذات ماده نمی تواند خارج از اراده ی خدا عمل کند، این که خلاقیت خدا توسط ماده و ویژگی هایش محدود است مثل این می ماند که ماده از قبل وجود داشته، خداوند خلق نکرده و فقط می خواهد از آن استفاده کند!!

وجود مراتب داره + خدا بهترین ها رو خلق میکنه = در مرتبه که ما هستیم بهترین چیزی که امکان داشت وجود داشته باشه همینه که هست با همین خصوصیات

erfan_alavi;792757 نوشت:
نوشته اصلی توسط چالشگر
با عرض سلام
اگر از پایین به بالا یعنی از زاویه انسان به موضوع نگاه کنیم، دانستن خدا ممکن است مستقیما ربطی به اعمال انسان ها نداشته باشد ولی اگر موضوع را از بالا به پایین یعنی از سمت خدا نگاه کنیم، با توجه به اینکه معتقدیم خدا کار بیهوده انجام نمی دهد، دیگر پاسخی برای چرایی این کار نخواهیم یافت. اگر شما پاسخی در این رابطه دارید بفرمایید.
سلام.

جناب عرفان علوی: غایت فعل یک چیز است و غایت فاعل چیز دیگری،ملاک و مناط کار بیهوده دانستن غایت فعله مگه؟؟ اگه اینطوریه ادمیزاد همه کارهایش عبث است و هدف خاصی ندارد.علم کماله و جهل نقص،والبته فعل بدون هدف ناشی از نقصه نه از کمال،و فعل هدفدار ناشی از کمال و علم....


با عرض سلام
اگر ممکن است توضیح بیشتری با زبان ساده تر بدهید لطفا

erfan_alavi;792757 نوشت:
نه اینکه خودش علت افعال انسان باشد،این دو موضوع ارتباطی به هم ندارد،وضوحش کامل است..

شما کجا از نوشته های من برداشت کردید که گفته باشم خدا علت افعال انسان است؟ لطفا مشخصا جمله من را بیاورید.
erfan_alavi;792757 نوشت:
هدفدار بودن خلقت در رسیدن هر مخلوقی به کمالیست که اقتضای انرا خدا در وجودش قرار داده،و نبودن چنین اقتضایی عین بیهودگی و تصادف است خدا اول نمیافریند بعد اون موجود رو به سوی هدف حرکت دهد مانند اختراعات ادمی ،بلکه برای حق جعل و ایجاد و حرکت که کمال اول است در خارج یک چیزند وان همون فعل و تحقق است.

بگذارید اینطور بگویم:
خدا موجود با اختیار را می آفریند
خدا برای این موجود هدف تعیین می کند
موجود با اختیار از تلاش برای رسیدن به این هدف سر پیچی می کند
خدا فبل از آفرینش این موجود میداند که او از تلاش برای رسیدن به هدف سرپیچی می کند
خدا چرا این موجود با اختیار را که علم دارد سرپیجی می کند می آفریند؟

erfan_alavi;792757 نوشت:
شما اگه خدا رو جاهل به موجوداتش میدانید نیاز به ادله است بفرمایید تا ما هم همچین چیزی رو باور کنیم.

فکر می کنم دو باره باید خواهش کنم عبارتی را که نشان میدهد من خدا را جاهل به موجوداتش میدانم شما از نوشته های من پیدا کنید و نشان دهید! من چنین ادعایی ندارم. سوال می کنم و طبیعتا انتظار پاسخ متقاعد کننده دارم. طبیعی است وقتی پاسخ متقاعد کننده دریافت نکنم، ممکن است به چنین باوری برسم.

L.E.O;792834 نوشت:
وجود مراتب داره + خدا بهترین ها رو خلق میکنه = در مرتبه که ما هستیم بهترین چیزی که امکان داشت وجود داشته باشه همینه که هست با همین خصوصیات

معیار شما برای بهترین خصوصیات چیه؟ چون فقط بین ما انسان ها تفاوت زیادی وجود داره عده ای باهوش تر، زیبا تر، عده ای با مشکلات و بیماری های مادرزادی و ژنتیکی به دنیا می آیند و اختلافات دیگر

عامل;792783 نوشت:
اين سوال ربط چنداني به موضوع تاپيك ندارد
اما به طور فشرده:
علم خدا به نهايت خلقت باعث نميشه كه عالم رو خلق نكنه، همانطور كه اگر ما به غايت يك كار خوب علم داشته باشيم اون كار رو انجام ميديم.
خلقت انسان اهداف اصلي و فرعي متعددي دارد كه به برخي در آيات و روايات اشاره شده است.(ر.ك: تاپيك هاي مرتبط)
نكته: با انجام افعال توسط انسان ها، براي ثواب و عقاب انسان ها، اتمام حجت بر آنها صحيح است. به خلاف جايي كه صرفا منتسب به علم الهي به آن افعال باشد.

با عرض سلام
فرمایش شما درست است و این سوال ربط چندانی به این تاپیک ندارد و به همین علت شاید لازم باشد سوال به صورت جداگانه مطرح شود چون حقیقتا از پاسخ هایی که دریافت کرده ام قانع نشده ام!

Freeman;792842 نوشت:
معیار شما برای بهترین خصوصیات چیه؟ چون فقط بین ما انسان ها تفاوت زیادی وجود داره عده ای باهوش تر، زیبا تر، عده ای با مشکلات و بیماری های مادرزادی و ژنتیکی به دنیا می آیند و اختلافات دیگر

اینو نمیشه مستقیما تشخیص داد چون جهان دیگری نیست که بخوایم اینو با اون مقایسه کنیم، این برداشت ریشه در تحلیل های فلسفی + اموزه های دینی داره

نمی دونم این حرفا که می زنم، چقدر مربوط به موضوع این تاپیک می شه.ول چون برام واقعا سوالن، با اجازه مطرحشون می کنم...

L.E.O;792833 نوشت:
از نظر اسلم این جهان مراتب مختلف داره، شما زمانی میتونید به مرتبه بعد وارد شید که مرحله قبل رو بگذرونید، زندگی این دنیا فقط برای همین دنیا نیست که بگیم خب خلق نمیکرد، این دنیا مقدمه هست که برای رسیدن به مراتب بعدی باید ازش گذشت.

به هر حال منظورم این بود که یک گزینه این است که خدا دنیا و هیچ انسانی را خلق نمی کرد(اگر راهی برای خلق دنیا به شیوه دیگر نیست، دنیا می توانست خلق نشود، یعنی انسانی هم خلق نشود که حالا بگویید این دنیا مقدمه هست برای مراتب بعدی و لازمه که خلق می شد)مثلا اگر قراره یک بچه نه ماه در شکم مادرش مثلا زجر بکشه و بعد تازه بعد از اینکه از شکم مادرش بیرون بیاد طعم زندگی خوب رو بکشه، خوب خدا اصلا انسانی خلق نمی کرد که بخواد دوران زجر کشیدن در شکم مادر رو تجربه کنه.
یک مثال می زنم
یک مرد مهربان.یک پدر خیر مطلق.یک پدر نیکو صفت،آیا می تونه ببینه که فرزندش زجر می کشه؟؟آیا می تونه تحمل کنه که بچه کوچکش داره زجه می زنه و کاری نکنه؟به این سوال پاسخ بدید...
حالا فرض کنید که، این مرد خیر مطلق سراغ دکتری می ره، دکتر بهش می گه اگر پای بچه ای رو به این دنیا باز کنی، اون بچه با یک نوع بیماری به دنیا می آد که تا آخر عمرش زجر می بینه.حالا اینجا اون مرد مهربان به نظرتون چی کار می کنه؟کدام یک از گزینه های زیر رو انتخاب می کنه؟؟ اون مختاره که بچه ای رو به دنیا بیاره و یا نیاره دو تا گزینه داره:
1-مولد بچه ای نباشه و پای بچه ای رو به دنیا باز نکنه.
2-بچه ای رو به دنیا بیاره با این امید که این بچه می تونه در دنیا هرچند زجر ببینه ولی در دنیای دیگری بهترین نعمت ها رو ببینه و خلاصه کیف کنه.
خوب به نظرتون اون مرد مهربون چی کار می کنه؟کدوم گزینه رو انتخاب می کنه؟؟به نظر من، یک پدر مهربون هیچوقت نمی تونه زجر کشیدن بچه ی بیگناهش رو تماشا کنه، در حالی که قدرت کمک کردن نداره!اون کاری نداره که بعد از مردن، بچش به کجا می ره.اون می گه من نمی تونم زجر کشیدن بچم رو در صد سال طول عمرش ببینم.حتی یک سال طول عمرش...اگر بچه به دنیا بیاد در حالی که می دونم بیمار خواهد شد، من در زجر کشیدن اون بچه سهیمم و من هم ظالم می شم.پس گزینه اول رو انتخاب می کنم و پای هیچ بچه ای رو به زمین باز نمی کنم.

حالا داستان خدا هم همینطوره.خدا می تونه که انسانی که به دنیا می آره، زجر کش می شه(حالا کودکانی هستند که از بدو تولد زجر می بینن تا اینکه ببیرند)عرض می کردم که خدا می دونه که بچه هایی به دنیا می آن که زجر کش می شن، حالا این خدای مثلا مهربان، چطور می تونه قبول کنه که انسانی و یا بچه ای به دنیا بیاد و زجر بکشه؟چطور می تونه زجر کشیدن یک کودک رو ببینه؟و شما گفتید که خدا زجر نمی کنه کسی رو...خوب مثل مثال من.اگر قراره بیماری سراغ بچه ای بیاد و پدر باخبر از این قضیه باشه، پدر هم در بیماری و زجر کشیدن کودک سهیمه و خدا هم که می دونه که بچه ای که خلق می کنه قراره زجر ببینه، در زجر کشیدن کودک سهیمه و گو خود خداست که اون رو زجر می ده

پارسا مهر;792852 نوشت:
نمی دونم این حرفا که می زنم، چقدر مربوط به موضوع این تاپیک می شه.ول چون برام واقعا سوالن، با اجازه مطرحشون می کنم...

به هر حال منظورم این بود که یک گزینه این است که خدا دنیا و هیچ انسانی را خلق نمی کرد(اگر راهی برای خلق دنیا به شیوه دیگر نیست، دنیا می توانست خلق نشود، یعنی انسانی هم خلق نشود که حالا بگویید این دنیا مقئمه هست برای مراتب بعدی و لازمه خلق می شد)مثلا اگر قراره یک بچه نه ماه در شکم مادرش مثلا زجر بکشه و بعد تازه بعد از اینکه از شکم مادرش بیرون بیاد طعم زندگی خوب رو بکشه، خوب خدا اصلا انسانی خلق نمی کرد که بخواد دوران زجر کشیدن در شکم مادر رو تجربه کنه.
یک مثال می زنم
یک مرد مهربان.یک پدر خیر مطلق.یک پدر نیکو صفت،آیا می تونه ببینه که فرزندش زجر می کشه؟؟آیا می تونه تحمل کنه که بچه کوچکش داره زجه می زنه و کاری نکنه؟به این سوال پاسخ بدید...
حالا فرض کنید که، این مرد خیر مطلق سراغ دکتری می ره، دکتر بهش می گه اگر پای بچه ای رو به این دنیا باز کنی، اون بچه با یک نوع بیماری به دنیا می آد که تا آخر عمرش زجر می بینه.حالا اینجا اون مرد مهربان به نظرتون چی کار می کنه؟کدام یک از گزینه های زیر رو انتخاب می کنه؟؟ اون مختاره که بچه ای رو به دنیا بیاره و یا نیاره دو تا گزینه داره:
1-مولد بچه ای نباشه و پای بچه ای رو به دنیا باز نکنه.
2-بچه ای رو به دنیا بیاره با این امید که این بچه می تونه در دنیا هرچند زجر ببینه ولی در دنیای دیگری بهترین نعمت ها رو ببینه و خلاصه کیف کنه.
خوب به نظرتون اون مرد مهربون چی کار می کنه؟کدوم گزینه رو انتخاب می کنه؟؟به نظر من، یک پدر مهربون هیچوقت نمی تونه زجر کشیدن بچه ی بیگناهش رو تماشا کنه، در حالی که قدرت کمک کردن نداره!اون کاری نداره که بعد از مردن، بچش به کجا می ره.اون می گه من نمی تونم زجر کشیدن بچم رو در صد سال طول عمرش ببینم.حتی یک سال طول عمرش...اگر بچه به دنیا بیاد در حالی که می دونم بیمار خواهد شد، من در زجر کشیدن اون بچه سهیمم و من هم ظالم می شم.پس گزینه اول رو انتخاب می کنم و پای هیچ بچه ای رو به زمین باز نمی کنم.

حالا داستان خدا هم همینطوره.خدا می تونه که انسانی که به دنیا می آره، زجر کش می شه(حالا کودکانی هستند که از بدو تولد زجر می بینن تا اینکه ببیرند)عرض می کردم که خدا می دونه که بچه هایی به دنیا می آن که زجر کش می شن، حالا این خدای مثلا مهربان، چطور می تونه قبول کنه که انسانی و یا بچه ای به دنیا بیاد و زجر بکشه؟چطور می تونه زجر کشیدن یک کودک رو ببینه؟و شما گفتید که خدا زجر نمی کنه کسی رو...خوب مثل مثال من.اگر قراره بیماری سراغ بچه ای بیاد و پدر باخبر از این قضیه باشه، پدر هم در بیماری و زجر کشیدن کودک سهیمه و خدا هم که می دونه که بچه ای که خلق می کنه قراره زجر ببینه، در زجر کشیدن کودک سهیمه و گو خود خداست که اون رو زجر می ده

سوال شما اینه که وقتی یک انسان با این شرایط حاضر نیست اون بچه رو بدنیا بیاره چرا خدا که ادعای مهربانی و عدالت داره اینکار رو میکنه؟ که واقعا هم جای سوال داره

منتها مساله که باید بش توجه بشه اینه که این سوال در واقع داره از ذهن یک انسان که دید محدودی داره تراوش میکنه، در صورتی که خدا میگه من مثل شما نیستم، چه از نظر محدوده دید و چه از نظر کیفیت قضاوت که بخواید منو با خودتون قضاوت کنید. مثل این که چنتا بچه مدرسه بشینن با خودشون بگن این پدر مادرا چرا اینقدر ما رو زجر میدن و میفرسن مدرسه؟ چرا اصلا مدرسه رو درست کردن؟ این سوال در عالم بچگی واقعا سوال با معنایی هست، اقتضای بچگی و محدوده دید این دوران اینه که مدرسه رفتن رو نوعی زجر بدون نتیجه ببینه، اما اگر به عنوان یک انسان بالغ به مساله نگاه کنیم، می بینیم که مدرسه رفتن نه تنها زجر نیست بلکه به سود بچه هم هست، میبینم که نمیشه بدون درس خوندن عالم شد، سر کار رفت و ... در دنیایی بچه ها، پدر و مادرها فقط ادعاشون میشه مهربون هستن و بچه ها رو دوس دارن، در دنیای بچه ها او پدری مهربونه که مانند بچه ها فکر کنه و قضاوت کنه و احساس کنه و ببینه، اقتضای این دوران همینه ...

بنظرم تا زمانی که ما با دید انسانی به مساله نگاه می کنیم مثه اون بچه ها هستیم، هر چی هم خدا بگه من مهربون و عادل هستم و اینها به معنای واقعی زجر نیستن باور نمی کنیم، تا حدی هم حق داریم، چون بهرحال انسانیم با احساسات انسانی، مثه اون بچه ها، ایمان به غیب به همین دلیل اینقدر ارزش داره ...

ما واقعا نمیدونیم دنیای بعد از مرگ چه جوری هست که خدا حاضره با وجود این زجرها باز انسان رو خلق کنه، اما خودش مثال های زده تا شاید بتونیم کمی درک کنیم، مثلا میگه این زندگی بازیه، یا در احادیث داریم این دنیا نسبت به اون دنیا مثه خوابه، عجب مثالی! شما وقتی خواب می بینید فکر میکنید همه چیز واقعی هست، در خواب مثلا میبینید دارن شما رو زجر میدن، میبینید عزیزی رو از دست میدید و ... در عالم خواب واقعا درد می کشید، گریه میکنید، ناراحت میشید، کفر میگید و ... فکر میکنید همه چیز واقعیه، اما وقتی بیدار شدید و متوجه شدید که همه چیزی توهم بوده و در دنیای بعد از خواب در واقع هیچ اتفاق برای شما و اون عزیزتون نیافتاده نفس راحتی میکشید، خدا رو شکر میکنید که بابا خواب بود، توهم بود! حدیث میگه زندگی دنیایی شما نسبت به زندگی بعد از مرگ مثه خوابه، نسبت به اون زندگی یک توهمه!! اگر واقعا اینطور باشه بعد از مرگ میفهمیم که چقد بچه بودیم!!

البته اینهای که گفتم زمانی برای شما ارزش داره که خدای دین رو پذیرفته باشید ...

بگذارید اینطور بگویم:
خدا موجود با اختیار را می آفریند
خدا برای این موجود هدف تعیین می کند
موجود با اختیار از تلاش برای رسیدن به این هدف سر پیچی می کند
خدا فبل از آفرینش این موجود میداند که او از تلاش برای رسیدن به هدف سرپیچی می کند
خدا چرا این موجود با اختیار را که علم دارد سرپیجی می کند می آفریند؟

سلام.

اصل ایجاد انسان خودش عین خیر برای اوست ،ارزش شناخت و معرفت به اختیار و تلاش است ،چون خدا میداند نباید موجود مختار بیافریند تا با تلاش و کوشش خودش به معرفت او نایل اید؟؟!!!

هدف حق از افرینش ذات خودش است،و هدف فعلش رسیدن به کمال و همرنگی با حق،حالا برخی موجودات مختار از این اختیار سو استفاده کنند هیچ تاثیری در حق ندارد....در افرینش حتی اگر یک نفر هم پیدا بشه که خدا را شایسته وبایسته(انسان کامل) بشناسد و عبادت کند،برای غایت افرینش کافیست....و هدف به انجام رسیده...خدا با کمیت کاری ندارد،چون اکثرهم لایعقلون هستند...

L.E.O;792877 نوشت:
منتها مساله که باید بش توجه بشه اینه که این سوال در واقع داره از ذهن یک انسان که دید محدودی داره تراوش میکنه

احساس می کنم که شما دیدگاهتون کمی به قضیه اشتباست.البته شایدم من اشتباه می کنم.من اون سوال رو از ذهن یک انسان که دید محدودی داره بیرون هم آورده باشم.باید توجه کنیم از همین ذهنه اعتقاد به دین و پیامبر و خدا بیرون اومده، از همین ذهنه که مثلا این حرف بیرون اومده که «در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب ....» شما می خوایید این ذهن رو محدود معرفی کنید؟بهتر نیست که به جای اینکه سوال رو زیر سوال ببرید با یک سری مثال که مثلا ما دیدمون محدوده و اینا پاسخ های دقیق تری بدید...؟

L.E.O;792877 نوشت:
بنظرم تا زمانی که ما با دید انسانی به مساله نگاه می کنیم مثه اون بچه ها هستیم، هر چی هم خدا بگه من مهربون و عادل هستم و اینها به معنای واقعی زجر نیستن باور نمی کنیم، تا حدی هم حق داریم، چون بهرحال انسانیم با احساسات انسانی، مثه اون بچه ها، ایمان به غیب به همین دلیل اینقدر ارزش داره ...

با این حساب، اگر ده ها نفر هم در فلسطین مثلا زجر کش شدند و زیر بمباران شیمیایی زجر کش شدند ما نباید ناراحت بشیم و زیاد هم دنبال کمک رسانی نباشیم.با این حرفا که اینا به معنای واقعی زجر نیست و اینا خوابه و الی آخر....

باید دقت کنیم که ما با همین احساساا انسانی که شما اونا رو به نظر کوچیک می کنید به همه چیز نگاه می کنیم و رفتار می کنیم.این احساسات توی منطق و فلسفه و نتیجه گیری های فلسفی و همه زندگی ما وارد شدست و نمی شه که کنارش بزاریم.

پارسا مهر;792896 نوشت:
احساس می کنم که شما دیدگاهتون کمی به قضیه اشتباست.البته شایدم من اشتباه می کنم.من اون سوال رو از ذهن یک انسان که دید محدودی داره بیرون هم آورده باشم.باید توجه کنیم از همین ذهنه اعتقاد به دین و پیامبر و خدا بیرون اومده، از همین ذهنه که مثلا این حرف بیرون اومده که «در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب ....» شما می خوایید این ذهن رو محدود معرفی کنید؟بهتر نیست که به جای اینکه سوال رو زیر سوال ببرید با یک سری مثال که مثلا ما دیدمون محدوده و اینا پاسخ های دقیق تری بدید...؟

با این حساب، اگر ده ها نفر هم در فلسطین مثلا زجر کش شدند و زیر بمباران شیمیایی زجر کش شدند ما نباید ناراحت بشیم و زیاد هم دنبال کمک رسانی نباشیم.با این حرفا که اینا به معنای واقعی زجر نیست و اینا خوابه و الی آخر....

باید دقت کنیم که ما با همین احساساا انسانی که شما اونا رو به نظر کوچیک می کنید به همه چیز نگاه می کنیم و رفتار می کنیم.این احساسات توی منطق و فلسفه و نتیجه گیری های فلسفی و همه زندگی ما وارد شدست و نمی شه که کنارش بزاریم.

منظور این نیست که عقل یا احساس ما کوچیک هستن و نباید بشون اهمیت داد، به هیچ وجه، منظورم اینه که نباید با منطق خودمون خدا رو هم قضاوت کنیم و بگیم چون مثلا ما از چیزی خوشمون نمیاد، خدا هم باید اینطور باشه. ببینید شما یا خدا رو قبول دارید یا ندارید، اگر ندارید که همونطور که گفتم این توضیحات بدرد شما نمی خوره، اگر قبول دارید این توضیحات همون چیزی هست که در منابع دینی امده، که خدا چیزهایی رو میدونه که شما نمیدونید ...

جناب پارسا مهر درست می گن، اینکه بگیم ذهن و منطق ما انسان ها محدود هست و نمی تونه همه چیز رو درست تحلیل کنه مثل دولبه ی قیچی می مونه! یعنی از اون طرف اعتقاد به خدا رو هم می تونه زیر سؤال می بره ، نمی دونم چقدر با اندیشه ی خداناباوی آشنا دارید ولی یکی از مهم ترین استدلال های خداناباوران همین منطق جناب leo هست که میگه چون اجداد ما انسان ها نسبت به وقایع طبیعی ضعیف بودن و یا علت علمی حوادثی مثل زلزله، طوفان ، سیل ، خشکسالی و غیره رو نمی دونستن و بقولی اطلاعات شون محدود بوده برای توجیه این مسائل به خدا معتقد بودن
ویرایش: البته بنده قبول دارم که انسان محدود هست و هر چقدر هم علم پیشرفت کنه بازهم مسائلی وجود داره که از فهم انسان خارجه، فقط خواستم به دید دیگر نسبت به این محدودیت انسان اشاره کنم

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

پارسا مهر;792811 نوشت:
سلام.ولی با تکامل انسان که مشکل دارد(حداقل)ماجرای دفعی خلق شدن و از گل خلق شدن را که قطعا خوانده اید

بله جناب پارسا مهر، اگر ما انسانهای کنونی حاصل فرآیند فرگشت باشیم، آنگاه مشکل دارد.
اما اگر نسل انسانِ فرگشتی، مثلاً حدود 7000 سال پیش منقرض شده باشد و آدم(ع) خلق شده باشد و ما از نسل وی باشیم، مشکلی پیش نمی‌آید.

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

و طاها;792815 نوشت:
سلام

چند تا سوال دارم

انسان الف با ابزاری مستقیما جهشی را در یک سلول انجام میدهد. و میداند که دارد چه میکند.

انسان ب با ابزاری مستقیما روی سلول کارهایی انجام میدهد که موجب جهش ان میگردد ولی بدون آگاهی.

انسان ج با انجام کارهایی موجب جهش خاصی میشود و میداند برایند کارهایی که انجام داده است با چند واسطه منجر به جهش خاصی خواهد شد.

انسان د همان کارهای انسان ج را انجام میدهد اما به کارها و نتیجه اش اگاه نیست.

هر کدام از این جهش ها، از نظر شما تصادفی هستند یا خیر؟ چرا؟

جناب و طاها، متوجه ارتباط نقل قول فوق با مطالب پست شماره 256 اینجانب نمی‌شوم.
در آن پست، واژه‌های «تصادفی» و «اتفاقی» در مورد پیدایش حیات عنوان شدند.
و البته مستحضرید که نظریه پیدایش حیات و نظریه فرگشت دو مقوله مجزا هستند.

و البته طی خواندن پستهای تاپیک، فکر میکردم در پست شماره 251، شما جواب پرسشتان در مورد فرآیند جهش تصادفی را گرفته باشید.

در آخر ، و با توجه به تجربه مباحثه با جنابعالی، تقاضامندم اگر نقدی بر مطالب بنده دارید، بصورت واضح و آشکار بیان فرمائید و از طرح سؤالات پیاپی و چیستان گونه ، حتی الامکان پرهیز نمائید.
با تشکر از شما.

Freeman;792911 نوشت:
جناب پارسا مهر درست می گن، اینکه بگیم ذهن و منطق ما انسان ها محدود هست و نمی تونه همه چیز رو درست تحلیل کنه مثل دولبه ی قیچی می مونه! یعنی از اون طرف اعتقاد به خدا رو هم می تونه زیر سؤال می بره ، نمی دونم چقدر با اندیشه ی خداناباوی آشنا دارید ولی یکی از مهم ترین استدلال های خداناباوران همین منطق جناب leo هست که میگه چون اجداد ما انسان ها نسبت به وقایع طبیعی ضعیف بودن و یا علت علمی حوادثی مثل زلزله، طوفان ، سیل ، خشکسالی و غیره رو نمی دونستن و بقولی اطلاعات شون محدود بوده برای توجیه این مسائل به خدا معتقد بودن
ویرایش: البته بنده قبول دارم که انسان محدود هست و هر چقدر هم علم پیشرفت کنه بازهم مسائلی وجود داره که از فهم انسان خارجه، فقط خواستم به دید دیگر نسبت به این محدودیت انسان اشاره کنم

البته مطالبی که بنده مطرح کردم برای اثبات وجود خدا نبود، بلکه برای توجیه مساله سختی های زندگی بود برای کسی که خدا رو از قبل با دلایل دیگه پذیرفته، و حالا با فرض وجود خدای مهربان و عادل، براش سوال شده که این خدا چرا زندگی رو پر از سختی و زجر افریده

استوار;792950 نوشت:
[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

جناب و طاها، متوجه ارتباط نقل قول فوق با مطالب پست شماره 256 اینجانب نمی‌شوم.
در آن پست، واژه‌های «تصادفی» و «اتفاقی» در مورد پیدایش حیات عنوان شدند.
و البته مستحضرید که نظریه پیدایش حیات و نظریه فرگشت دو مقوله مجزا هستند.

و البته طی خواندن پستهای تاپیک، فکر میکردم در پست شماره 251، شما جواب پرسشتان در مورد فرآیند جهش تصادفی را گرفته باشید.

در آخر ، و با توجه به تجربه مباحثه با جنابعالی، تقاضامندم اگر نقدی بر مطالب بنده دارید، بصورت واضح و آشکار بیان فرمائید و از طرح سؤالات پیاپی و چیستان گونه ، حتی الامکان پرهیز نمائید.
با تشکر از شما.


با سلام
میدانم پیدایش حیات با فرگشت متفاوت است.
به قول داوکینز فرگشت میتواند از زمان تشکیل سلول تا به اکنون را توضیح بدهد. نه پیدایش اولین سلول.
میدانید وقتی انسان سوال میکند به دنبال افزودن دانایی است.
اما گاهی اوقات عده ای با خودشان صادق نیستند. مسلما به عنوان یک انسان که به دنبال حقیقت هستم نمیتوانم برخورد عده ای را بی پاسخ بگذارم.
پس وقتی طرف مقابل صادقانه و بدون فرافکنی و پاسکاری و پیچیده کردن یک سوال، پاسخم را میدهد لزومی ندارد با او چنین برخوردی داشته باشم.

شما میتوانید اصلا به سوالاتم پاسخ ندهید یا اگر نگران ادامه ماجرا هستید بعد از پاسخ به سوالات ،دیگر ادامه ندهید.

تجربه من نشان میدهد خیلی ها میترسند با حقیقت روبرو شوند.

موفق باشید.

استوار;792808 نوشت:
سلام و عرض ادب.

تصور میکنم مطالب مرا با دقت کافی مطالعه نکرده باشید.
قطعا اولین تک سلولی با اجی مجی لا ترجی بوجود نیامده.
بلکه طی فرآیندی در کانال قوانین حاکم بر طبیعت و از طریق اسباب طبیعی بوجود آمده.
نیازی نیست فرشتگان الهی چند مولکول آلی را طوری در کنار هم قرار دهند تا آن تک سلولی شکل گیرد.
همینکه خداوند قوانین و اسباب و شرایط لازم برای شکل گیری حیات را فراهم نموده باشد، این شکل گیری حیات میتواند بصورت اتفاقی نیز رخ دهد.
و همانطور که قبلا بقیه کاربران گرامی بیان کردند، همین اتفاقی و تصادفی بودن است که آن منحصر به فرد بودن ها را رقم زده است.
(لطفا دقت کنید که اتفاق و تصادف به معنی بی دلیل بودن فرآیند نیست)

اگر واقع گرا باشیم، نیازی به رد نظریه پیدایش حیات و نیز بعد از آن رد نظریه فرگشت نیست.
و در واقع این نظریات اینقدر محکم و دارای مدارک و شواهد زیادی هستند که نمیتوان آنها را باطل نمود.

این که مادی گرایان از این نظریات در جهت تخریب و ابطال آموزه های دینی بهره میبرند، امری جداست.

برای دفاع از ادیان توحیدی، سعی بر ابطال این نظریات، بیهوده خواهد بود.
تقریبا شبیه همان موضع سابق در مقابل نظریه کروی بودن زمین.

کارشناس گرامی، در همان پست سوم بیان کردند این نظریات با عقاید و مبانی فکری متدینان به ادیان توحیدی از جمله اسلام، منافاتی ندارد.

سلام

بنده مطالب شمارو با دقت مطالعه کرده ام . ( از شروع که نظرات بنده رو نقل قول کردید و مابعد . . . )
من عادت دارم برخی نظراتم ( نظر خودم + اموخته ها ) رو با سوال بیان کنم و همچنین با سوال نظر طرف مقابل رو هم جویا بشم .

_______________

نظرم این هست که هر نظریه ای که با استفاده از شواهدی ارایه میشه اگر بحث دو ، دو تا باشه که هیچ وگرنه هر کسی از جهتی بهش نگاه میکنه و برداشت خاصی داره .
و نقدهایی براش ارایه میشه و اگر جواب هایی قطعی و توجیه کننده ارایه نشه با عدم قطعیت روبرو میشه

__________

درست هست نقدها نظریه رو کاملا باطل نمی کنند ولی برای برخی هاشون هیچ جواب قانع کننده ای که با قطعیت زیاد باشه ارایه نشده .

___________

بنده نمیگم که با اجی مجی لا ترجی بوجود اومده .
کلا عالم ماده با قوانینی کنترل میشه .

مثلا برای اینکه درختی بوجود بیاد باید مراحلی طی بشه .
دانه رو بکاریم _ ابیاری کنیم _ دما مناسب باشه و یه درختی بوجود بیاد و رشد کنه .

______

شاید نظرم رو شفاف بیان نکرده ام
به طور کلی :

مواد تشکیل دهنده یک تک سلولی با یه الهام و شعوری که از خالق دریافت کرده اند یک مجموعه ی منظمی بنام تک سلولی شکل گرفته که یه هدف خاصی رو دنبال کرده .
و ظرفیت لازم برای پذیرش کلی درش بوجود اومده .
و این یه امر خاصی هست نه بعنوان یه قانون عمومی در طبیعت .

این سوالم در مورد جمله ی قرمز رنگ هست :

من نمی تونم با این جمله ارتباط برقرار کنم زیرا به نظرم در حالت حتمی باید منحصر به فرد باشه نه حالت اتفاقی و تصادفی ! ( این جمله به نسبت زیاد صحیح میتونه باشه تا جمله ی شما )
یعنی اینکه چون منحصر به فرد هست ===> نتیجه بگیریم صد درصد اتفاقی بوده
چون میتونه در حالت حتمی بودن هم منحصر به فرد باشه

الان روی زمین یه انسان متفکر و هوشمند و صاحب اختیار داریم ولی اگر اتفاقی و تصادفی بود چرا نباید انتظار داشته باشیم که چندین موجود شبیه انسان و یا دارای هوشمندی بالا بوجود نیومده ؟ و تکامل نیافته ؟ مگر قرار بود انسان بوجود بیاد ؟

erfan_alavi;792880 نوشت:
اصل ایجاد انسان خودش عین خیر برای اوست

با عرض سلام
یاد یک خاطره افتادم: یک بار که داشتم با هواپیما مسافرت میکردم راحت خوابم برده بود، از آن خوابهای سنگین و دلچسب که ناگهان مسافر بغل دستی ام من را بیدار کرد. فکر کردم شاید غذا آورده اند ولی دیدم از غذا خبری نسیت. بعد به من گفت چرا از بالش استفاده نمی کنی؟ با بالش راحت تر می خوابی!!! تنها کاری که کردم این بود که بالش را از او گرفتم ولی دیگر تا مقصد نتوانستم بخوابم!
من نمیدانم چرا او نتوانسته بود آنقدر فکر کند که این بیچاره الآن خواب است، چیزی هم نمیفهمد و دارد از خوابش لذت میبرد. چرا من باید او را بیدار کنم تا لذت خواب راحت را به او یادآوری کنم؟!!
حالا داستان خلقت انسان هم همین است. چرا (از دید شما) چیزی که وجود ندارد و درکی از خیر و شر هم ندارد و اصولا درکی ندارد باید بوجود اورده شود که خیر (به زعم شما) را درک کند؟ با این استدلال به میلیارد ها و تریلیارد ها انسانی که وجود ندارند خیری رسیده نمیشود و در حق آنها دارد اجحاف می شود!!

استوار;792948 نوشت:
بله جناب پارسا مهر، اگر ما انسانهای کنونی حاصل فرآیند فرگشت باشیم، آنگاه مشکل دارد.
اما اگر نسل انسانِ فرگشتی، مثلاً حدود 7000 سال پیش منقرض شده باشد و آدم(ع) خلق شده باشد و ما از نسل وی باشیم، مشکلی پیش نمی‌آید.

با عرض سلام
تنوع نژادی انسان مانند نژاد های سیاه پوست، سقید پوست، آسیایی و غیره، پراکندگی انسان در قاره های مختلف که با آب از یکدیگر جدا شده اند و یافتن بقایای انسان ها از هزاران سال پیش در این قاره ها، در زمانی که امکان مسافرت های آبی وجود نداشت، چگونه از طریق خلقت آدم و پس از او حوا (یک زوج انسان) انسان در 7000 سال پیش قابل توضیح است؟

با تشکر

سلام علیکم

Freeman;792789 نوشت:
سلام مجدد، البته از یک دید میشه گفت که انسان امروز هم داره به موجودات دیگه برای تغذیه ی خودش ظلم می کنه! چه برسه به اون زمان

اول باید ظلم رو تعریف کرد بعد ببینیم مثلا استفاده انسان از حیوانات به عنوان غذا ظلم هست یا نه؟
ظُلْم‏: در نظر زبانشناسان و بيشتر دانشمندان عبارتست از «وضع الشّي‏ء في غير موضعه المختص به» قرار گرفتن چيزى در غير از جايى كه مخصوص به اوست (لسان العرب، ج12، ص373 و مفردات راغب، ج2، ص528)
بنابراین تعریف استفاده انسان از حیوانات به عنوان غذا اگر بصورت اسراف و تبذیر باشد، ظلم است. اگر هم بصورت متعارف باشد ظلم نخواهد بود.

Freeman;792789 نوشت:
اما آیا آن زمان هم چنین مرز بندی های اخلاقی بوده؟ که مثلاً کشتن و خوردن انسان حرام است اما مثلاً گوسفند، ماهی رو میشه خورد، در حالی که نه زبان، نه فرهنگی وجود داشته!

بنابر مبانی عقلی خداوند متعال از زمانی که انسان دارای اختیار و عقل را ساکن در زمین(یا جای دیگر) کرد، باید برای او هادی و هدایتگر هم بفرستد که در غیر اینصورت او را در گمراهی رها کرده است که این امر بر خدا قبیح است.
بنابر همین مطلب اولین انسان(دارای عقل و اختیار) باید پیامبر باشد. و تا زمانی که انسان بر زمین است باید امام داشته باشد. به همین ترتیب مسائل احکامی و اخلاقی و اعتقادی نیز باید در حد همان انسان از طریق هادی الهی مطرح شود.

عامل;793027 نوشت:
اول باید ظلم رو تعریف کرد بعد ببینیم مثلا استفاده انسان از حیوانات به عنوان غذا ظلم هست یا نه؟
ظُلْم‏: در نظر زبانشناسان و بيشتر دانشمندان عبارتست از «وضع الشّي‏ء في غير موضعه المختص به» قرار گرفتن چيزى در غير از جايى كه مخصوص به اوست (لسان العرب، ج12، ص373 و مفردات راغب، ج2، ص528)
بنابراین تعریف استفاده انسان از حیوانات به عنوان غذا اگر بصورت اسراف و تبذیر باشد، ظلم است. اگر هم بصورت متعارف باشد ظلم نخواهد بود.

سلام.فکر می کنم دوستانی که حرف از ظلم زدند.حداقل من یکی منظورم از ظلم همون زجر کشیدن بود.یعنی کسی رو زجر بدیم.درد بدیم.حس زجر کشیدن به فرد یا حیوان بدیم.انسان یا حس خوب داره و یا حس بد.وقتی زجر می بینه در واقع حس بد داره (در اکثر مواقع اینطوره).این می شه ظلم اینجا(حداقل من یکی منظورم این بود)و فکر می کم اشکال کار و درستی نقد در همین نوع ظلم هست.اون تعریفی که شما از ظلم دادید رو اگر حساب کنیم، فکر نکنم بر کسی ظلم وارد می شه(البته فکرمی کنم اینطور باشه، باید فکر کنم)

سلام دوستان

L.E.O;792812 نوشت:
سلام، فرض کنید شما خدا هستید و میخواهید جهان مادی را خلق کنید همینطور که هست اما بدون خشونت، طرحتون چیه؟

Freeman;792813 نوشت:
ما که نمی توانیم برای خدا و به جای او تصمیم بگیریم، اما قطعاً خداوند اگر بخواهد قادر است طبیعتی را خلق کند که در آن خشونت نباشد مثلاً برای تغذیه کردن موجودی لازم نباشد ، زندگی را از موجودی دیگر بگیرد. شری وجود نداشته نباشد

بحث وجود ظلم در این عالم و امکان نبود اون بحث مجزایی را میطلبد...
اگر وارد این بحث بشیم از موضوع اصلی دور میشویم.
ممنون از همکاری شما بزرگواران

عامل;793027 نوشت:
سلام علیکم

اول باید ظلم رو تعریف کرد بعد ببینیم مثلا استفاده انسان از حیوانات به عنوان غذا ظلم هست یا نه؟
ظُلْم‏: در نظر زبانشناسان و بيشتر دانشمندان عبارتست از «وضع الشّي‏ء في غير موضعه المختص به» قرار گرفتن چيزى در غير از جايى كه مخصوص به اوست (لسان العرب، ج12، ص373 و مفردات راغب، ج2، ص528)
بنابراین تعریف استفاده انسان از حیوانات به عنوان غذا اگر بصورت اسراف و تبذیر باشد، ظلم است. اگر هم بصورت متعارف باشد ظلم نخواهد بود.

بنابر مبانی عقلی خداوند متعال از زمانی که انسان دارای اختیار و عقل را ساکن در زمین(یا جای دیگر) کرد، باید برای او هادی و هدایتگر هم بفرستد که در غیر اینصورت او را در گمراهی رها کرده است که این امر بر خدا قبیح است.
بنابر همین مطلب اولین انسان(دارای عقل و اختیار) باید پیامبر باشد. و تا زمانی که انسان بر زمین است باید امام داشته باشد. به همین ترتیب مسائل احکامی و اخلاقی و اعتقادی نیز باید در حد همان انسان از طریق هادی الهی مطرح شود.

این تعریف از عدل کاربرد عملی نداره و ما نمی تونیم بر اساس اون اعمال رو به عادلانه و ناعلدلانه تقسیم کنیم. تطبیق عدالت با عرف مساله جداییه - که البته خودش نیازمند اثباته.

عامل;793027 نوشت:
سلام علیکم

اول باید ظلم رو تعریف کرد بعد ببینیم مثلا استفاده انسان از حیوانات به عنوان غذا ظلم هست یا نه؟
ظُلْم‏: در نظر زبانشناسان و بيشتر دانشمندان عبارتست از «وضع الشّي‏ء في غير موضعه المختص به» قرار گرفتن چيزى در غير از جايى كه مخصوص به اوست (لسان العرب، ج12، ص373 و مفردات راغب، ج2، ص528)
بنابراین تعریف استفاده انسان از حیوانات به عنوان غذا اگر بصورت اسراف و تبذیر باشد، ظلم است. اگر هم بصورت متعارف باشد ظلم نخواهد بود.

[/][/]

بنده با جناب پارسا مهر موافقم، این تعریف لغت ظلم است، با این حساب مثلاً جنایتکارانی مثل داعش و غیره با منطق خود می گویند که کار ما ظلم نیست زیرا به جا این اعمال را انجام می دهیم! و یا در مورد هیتلر که به تفاوت و برتری نژادی معتقد بود و بنظرش درست و به جا رفتار می کرد، اما به هر حال ، وقتی که ما یک حیوان را می کشیم و یا توسط حیوان درنده خورده بشود از دید او دارد ظلم میشود! فرض کنیم بتوانیم با یک آهو و یا گوسفند مادر صحبت کنیم و به او بگیم که جای شما در طبیعت اینه که شکار بشی و این ظلم نیست! آیا او می پذیره؟ خیر، چون میل همه ی جانوران به بقاست و‌ دوست نداره شکار بشه

عامل;793027 نوشت:

بنابر همین مطلب اولین انسان(دارای عقل و اختیار) باید پیامبر باشد. و تا زمانی که انسان بر زمین است باید امام داشته باشد. به همین ترتیب مسائل احکامی و اخلاقی و اعتقادی نیز باید در حد همان انسان از طریق هادی الهی مطرح شود.[/][/]

اولین پیامبر حضرت آدم بوده است و این یعنی انسان های قبل، دارای اختیار نبودند؟ و اگر کاری مثل آدم خواری هم می کردند جبری بوده؟

سلام

چالشگر;792827 نوشت:
با عرض سلام
به این ترتیب نتیجه می شود آدم اسم خاص نیست و بر اساس این روایات، موجودات یا نسل های قبل از آدم ابوالبشر نیز ادم نامیده می شدند. اگر این برداشت درست باشد شاید بتوان نتیجه گرفت (قبلی ها) نیز خصوصیاتی مشابه آدم ابوالبشر داشته اند و به تبع این نتیجه این احتمال مطرح میشود که شاید نسل آنها، هر چند گونه که باشند هنوز منقزض نشده باشد و وجود گونه ها و نژاد های مختلف به این دلیل است.

این احتمال وجود دارد. اما برخی آیات بطور عموم دلالت بر نشات گرفتن نسل کنونی انسان از آدم ابوالبشر(ع) را دارد.
خداوند متعال میفرماید:
يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيباً (نساء/1)، اى مردم! از [مخالفت با فرمان‏هاىِ‏] پروردگارتان بپرهيزيد، آنكه شما را از يك تن آفريد و جفتش را [نيز] از [جنس‏] او پديد آورد و از آن دو تن، مردان و زنان بسيارى را پراكنده و منتشر ساخت. و از خدايى كه به نام او از يكديگر درخواست مى‏ كنيد. پروا كنيد و از [قطع رابطه با] خويشاوندان بپرهيزيد. يقيناً خدا همواره بر شما حافظ و نگهبان است.
علامه طباطبایی در ذیل این آیه می فرماید:
و از ظاهر سياق بر مى ‏آيد كه مراد از" نَفْسٍ واحِدَةٍ" آدم (ع) و مراد از" زوجها" حوا باشد كه پدر و مادر نسل انسان است كه ما نيز از آن نسل مى‏ باشيم و بطورى كه از ظاهر قرآن كريم بر مى‏ آيد همه افراد نوع انسان به اين دو تن منتهى مى‏ شوند هم چنان كه از آيات زير همين معنا بر مى‏ آيد كه:
«خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ، ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها» و « يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ» ، و آيه زير كه حكايت گفتار ابليس است:« لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا»
(الميزان؛ ج4؛ ص 214)

چالشگر;792827 نوشت:
چون تشکیل نژاد های مختلف و گسترش آنها در تمام زمین در طی 6 یا 7 هزار سالی که ظاهرا اسلام برگرفته از یهود به آن معتقد است غیر ممکن می باشد.

از نظر جمعیتی، جمعیت کنونی کره زمین با سابقه هفت تا ده هزار سال تطابق دارد.
البته از نظر نژادی امکان اختلاط و یا شرایط محیطی وجود دارد.
دلیل غیر ممکن بودن این مطلب رو اگه میشه بیان کنید.

سلام

آورورا;793030 نوشت:
این تعریف از عدل کاربرد عملی نداره و ما نمی تونیم بر اساس اون اعمال رو به عادلانه و ناعلدلانه تقسیم کنیم. تطبیق عدالت با عرف مساله جداییه - که البته خودش نیازمند اثباته.

این تعریف یکی از جامع ترین تعاریف ظلم بین علماء است. البته ممکن است کامل نبوده و تمامی مصادیق را در بر نگیرد، اما بسیاری از مصادیق را شامل میشود.
هر چند این مطلب ارتباطی به موضوع اصلی ندارد...
موضوع قفل شده است