انتخاب کردم ولی انتخابم عجولانه بود!

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انتخاب کردم ولی انتخابم عجولانه بود!

بعد از مدت ها فکر کردن به زن ایده ال به عسلویه رفتم و در انجا به علت شرایط کاری بدی که داشتم تصمیم به انتخاب همسری کنم که هم سطح من از لحاظ خانوادگی و مالی باشه چون من لیسانس داشتم و اطرافیانم که در محیط کاری بی سواد بودن ،نمیگم که من از اونا بهترم ولی بلاخره طرز فکر من و اونا فرق می کرد عده ای از هم شهریام که منو میشناختن روی من تاثیر گذاشتن و منو تحریک کردن که از فامیل نزدیک زن بگیرم با اینکه که من هیچ رغبیتی از نظر عاطفی نداشتم ولی با وجود شرایط کاری سخت که انجام میدادم که کارگری محض بود تصمیم به انتخاب کردم و دختر عموی خودم رو برگزیدم من در انتخاب خودم فقط منطقی و عقلی فک کردم که (دختر عموی منه و منو میشناسه و من اونو میشناسم و از وضع و اوضاعم خبر داره و بدردم میخوره و با بی پولیم میسازه )ولی من از لحاظ عاطفی رقبتی به اون نداشتم چون اون ازم نه سال اختلاف سنی داره و سطح سوادش پایینه و زیاد از لحاظ ظاهری باب دلم نبود بعد این تفکرات تصیم گرفتم به مادر بزرگم زنگ بزنم و این موضوع رو با اون در جریان بزارم ، اون بهم گفت که براش خاستگار اومده و چند روز دیگه میخواد آزمایش بگیره و بعد از اون عقد.
من پافشاری کردم و گفتم که من اونو میخوام و یه کاری بکن واسم ، مادر بزرگم موضوع رو با عموم در میان گذاشت و عموم هم قبول کرد که خواستگار دخترش رو رد کنه البته ناگفته نماند که دختر عموم قبلا به من رغبت داشت ولی من روی خوشی بش نداده بودم الان قراره چند روزه دیگه آزمایش کنم بعد عقد .

سوال من اینه که من الان دو دل شدم و از لحاظ عقلی دختره رو میخوام ولی دلم متناقض با عقلمه از لحاظ عاطفی رغبتی به اون ندارم،میترسم بگم نمیخوام یا اینکه بگم آزمایش منفیه آه دختره منو بگیره و زندگی و آیندم خراب بشه چون خواستگاری که براش اومده بود رو بخاطر من رد کردن و اونم الان عاشقمه و میشه گفت وابسته شده .
اگه من بگم ازمایش منفیه ممکنه آیندم خراب بشه و اگر مشکلی نباشه از لحاظ شرعی مشکلی وجود داره و من متحمل اثم و حرام مشم؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد امین

سلام

با وجود شرایط فعلی، ازدواج شما با ایشان به هیچ وجه به صلاح نیست و نباید بی گدار به آب بزنید. درست است که داشتن تناسب های عقلی لازم و ضروری است؛ اما پسند حداقلی در کنار این مسئله نیز از ضروریات است؛ چون اگر این علاقه وجود نداشته باشد هر چند ممکن است این علاقه در آینده ایجاد شود، ولی به همان اندازه هم ممکن است علاقه ای شکل نگیرد که در آن صورت هم زندگی خود را نابود کرده اید و هم زندگی طرف را؛ مگر اینکه ایمان و اعتقاد شما به اندازه ای قوی باشد که اگر احیانا چنین علاقه ای ایجاد نشد بتوانید زندگی کنید و در طول زندگی طوری وانمود کنید که عاشق و دلباخته همسرتان هستید؛ طوری که هیچ وقت ایشان متوجه عدم علاقه شما به خودش نشود که این کار هم ریسک دارد و ممکن است از پس آن بر نیایید.
لذا تا زمانی که احساس شما به ایشان همین چیزی است که الان بیان می کنید، با ایشان ازدواج نکنید. ممکن است بهم زدن این خواستگاری با هر شیوه ای مشکلاتی ایجاد کند؛ ولی قطعا مشکلات ازدواج با این شرایط بیشتر خواهد بود. (در صورت بهم زدن خواستگاری با شیوه ای که گفتید، حکم شرعی مسئله را با توضیح کامل شرایطتتان از دفتر مرجعه تقلید خود سوال کنید)

البته این به معنای این نیست که هیچ راهی برای ایجاد علاقه قبل از ازدواج وجود ندارد؛ بلکه شما می توانید شانس خود را امتحان کنید. پیشنهاد من به شما این است که قبل از هر اقدام رسمی شما به بهانه های مختلف اقدامات رسمی را به عقب بیندازید تا برای خود فرصتی بخرید. شاید در این مدت احساس شما نسبت به ایشان تغییر کرد. مثلا اگر شرایط فراهم باشد به نظر من هیچ اشکالی ندارد که حتی شما به طور رسمی این مسئله را مطرح کنید که ما هنوز شناخت درستی از هم نداریم و نمی دانیم که آیا می توانیم با هم زندگی خوبی داشته باشیم یا نه؟ برای همین فرصتی لازم داریم که زیر نظر خانواده ها همدیگر را بیشتر بشناسیم و بعد تصمیم نهایی را بگیریم. در این مدت، هم شناخت شما از هم بیشتر می شود و هم با شناخت بیشتر ممکن است نظر شما در مورد ایشان تغییر کند. البته ممکن است طرف و حتی خانواده ها از این حرف شما ناراحت شوند و حتی شما را سرزنش کنند که اگر شناخت نداشتی چرا آن خواستگاری را بهم زدی و ...؟ ولی خب با اشتباهی که مرتکب شدید چاره ای جز تحمل این سرزنش ها وجود ندارد.

چه راهی برای ایجاد علاقه وجود دارد؟
علاوه بر اینکه شناخت بیشتر منجر به علاقه می شود، باید عرض کنم که معمولا بین دختر و پسر یک کشش ذاتی هم وجود دارد که آنها را به هم متمایل می کند؛ به خصوص زمانی که از لحاظ عقلی طرف مورد مناسبی باشد؛ مگر اینکه در این بین مانعی وجود داشته باشد. لذا اولین کاری که شما باید انجام دهید این است که این موانع را شناسایی کنید. گاهی اوقات این موانع واقعی هستند و در خیلی از مواقع هم کاذاب و حبابی هستند؛ به این معنا که مثلا یک تفکر یا ایده نادرست در ذهن شما مانع شکل گیری این علاقه می شود. مثلا ممکن است در ذهن شما ازدواج فامیلی منفور باشد و اصلا آن را خوب ندانید. خب این یک مانع کاذب است که با اصلاح فکر و نگرش شما این مانع رفع خواهد شد. یا ممکن است مثلا شما یک معیار خاصی برای همسرتان در ذهن داشته باشید که این معیار نادرست باشد که اصلاح این ملاک و معیار سد ایجاد علاقه را بر می دارد. یا مثلا ممکن است شما فکر کنید این مقدار اختلاف سن و همچنین داشتن اختلاف تحصیلی باعث می شود که طرف شما را درک نکند و زندگی خوبی نداشته باشید؛ در حالی که ممکن است وقتی ایشان را بیشتر شناختید و با رفتار و کردارش از نزدیک آشنا شدید به اشتباه خود پی ببرید و نظرتان در مورد عوض شود. البته ممکن است خود شما به تنهایی توانایی تشخیص این موارد را نداشته باشید که در این صورت باید حضورا به یک مشاور مراجعه کنید تا مسئله را بررسی و حل کند.
در کنار رفع موانع، فراهم کردن شرایط ایجاد علاقه نیز لازم است که همان نقطه مقابل رفع مانع است. مثلا داشتن شرایط کاری سخت و کار تمام وقت خود یکی از موانع ایجاد علاقه است؛ چون وقتی شما دائم مشغول کار باشید طبیعی است که فکر شما به همان سمت معطوف می شود و نمی گذارد به چیزهای دیگر فکر کنید. فراهم کردن شرایط در این مورد به این است که مثلا مدتی مرخصی بگیرید یا شرایطی فراهم کنید که بتوانید بیشتر با دختر عمویتان صحبت کنید و با ویژگی های اخلاقی و رفتاری او آشنا شوید و حتی فرصت این را داشته باشید که در مورد نقاط مثبت او بیشتر فکر کنید.

البته نباید طوری رفتار نکنید که دختر عمویتان و حتی خانواده ها فکر کنند این ازدواج صد در صدی است که یک روشش را در بالا عرض کردم. بعلاوه اینکه در طول این مدت شما باید مراقب رفتار خود باشید که طرف را بیش از این وابسته نکنید. البته منظورم این نیست که بد برخورد کنید؛ بلکه منظورم این است که فقط در پی این باشد که احساس خود را نسبت به ایشان محک بزنید بدون اینکه احساس و عواطف او را نسبت به خودتان تحریک کنید تا اگر به هر دلیلی احساس شما نسبت به ایشان تغییر نکردد و خواستید این ازدواج را بهم بزنید، دختر عمویتان به خاطر وابستگیی که به شما پیدا می کند با مشکل مواجه نشود.

مواردی که عرض کردم راهی است که احتمالی است؛ یعنی ممکن است جواب بدهد و احساس شما تغییر کند و ممکن هم هست تغییری رخ ندهد. لذا خودتان با در گرفتن همه شرایطی که دارید تصمیم بگیرید که این کار به صلاح شماست یا خیر؟ مثلا اگر علاوه بر اینکه نسبت به دختر عمویتان احساسی ندارید، حتی نسبت به او احساس تنفر هم دارید، دیگر کارایی این روش به شدت افت پیدا می کند و بهتر است به سراغش نروید و به فکر به هم زدن خواستگاری باشید.

پیروز و سربلند

با سلام

[h=2]انتخاب کردم ولی انتخابم عجولانه بود![/h]
در اغلب مواقع, گمان می کنیم باید به همه درخواست های دیگران پاسخ مثبت دهیم تا بتوانیم آنها را در کنار خودمان داشته باشیم و رضایتشان را جلب کنیم. اما چنین تصوری, کاملا اشتباه است. همه ما در راس هرم ارتباطات مان, باید «خود» را ببینیم.
اگر فردی خودش را دوست نداشته باشد, نمی تواند به دیگران هم کمک کند و ارتباطی موثر را پیش ببرد. پس, از قضاوتی که دیگران قرار است در مورد شما داشته باشند, نترسید و قبل از هر تصمیمی, صلاح و خواسته خود را ببینید. اول خودتان را ببینید و بعد از آن به خواست فامیل و دوستان توجه کنید. نگاهی به گذشته می تواند درس های خوبی به شما بدهد. ازدواج اتفاقی نیست که به خاطر رودربایستی به آن تن دهید و نباید به خاطر راضی نگه داشتن دیگران, تصمیمی بگیرید که تا آخر عمر تاوان آن را بدهید.
خودتان تصمیم بگیرید
به پدر و مادرتان بگویید اجازه تصمیم گیری را به شما بدهند. بنابراین به راحتی به پدر یا مادرتان بگویید: «بابا! من تو را دوست دارم اما نمی توانم در کنار این فرد احساس خوشبختی کنم». برایش دلایل تان را توضیح دهید و به شکل منطقی, انتظاراتی که از آینده دارید را بیان کنید. کسانی که توانایی بیان احساساتشان را ندارند, معمولا در دام این موقعیت ها می افتند و نمی توانند درست تصمیم بگیرند.
پس, از بیان احساسات و توضیح درباره نظرهایتان نترسید. اما در هر جمله, مراقب لحن و واژه هایتان باشید. اجازه ندهید که زبان نامناسب, حرف های منطقی شما را غیرمنطقیجلوه دهد. اگر پدر و مادرتان می خواهند نصیحت تان کنند, حالت دفاعی به خود نگیرید. به آنها نشان دهید که حرف هایشان را می شنوید و به گفته هایشان فکر می کنید اما در نهایت خودتان هستید که باید تصمیم بگیرید.
تکنیکی نه بگویید
برای آنکه در این بحث ها پیروز شوید, باید تکنیک «نه گفتن» و «نه شنیدن» را بلد باشید. درست است که نه گفتن حق شماست, اما بیان این کلمه, همیشه ساده نیست. ما در مسیر زندگی مان, نیاز داریم که به دلایل متفاوت و به آدم های مختلف نه بگوییم.
اما نه گفتن همیشه به سادگی بیان یک کلمه نیست. گاهی طرف مقابل با رفتار ناپخته اش, کار را برای شما سخت می کند و به همین دلیل با توجه به رفتارهای اول, باید شیوه های مختلفی از نه گفتن را امتحان کنید. اما قبل از آنکه هر راهی را بروید, با خودتان به توافق برسید و قول دهید که با وجود واکنش های مختلفی که ممکن است از طرف خواستگارتان بروز کند, سر حرفتان می مانید.
حرفتان را رک بزنید
«نه» گفتن مستقیم بهترین راه است. رک و راست حرفتان را بزنید و حاشیه نروید. اگر مطمئن هستید که نمی خواهید با او ازدواج کنید, موضوع را با زبانی شفاف با ا در میان بگذارید و تکلیف خودتان و او را روشن کنید. اما اگر هنوز تردید دارید و گمان می کنید او می تواند همسر ایده آلی برایتان باشد, کمی وقت بگیرید تا به حرف هایش فکر کنید و جوانب موضوع را بسنجید. اما بعد از تمام شدن وقت, اگر پاسختان منفی است, طفره نروید و موضع تان را شفاف مطرح کنید. نه گفتن مستقیم آغاز راه است و در صورتی که تاثیر دلخواه تان را نداشت, در ادامه راه می توانید از این روش ها کمک بگیرید

امین;788118 نوشت:
البته منظورم این نیست که بد برخورد کنید؛

با عرض سلام و احترام وتشکر از پاسخگویی خوب شما

در این موردی که فرد قبل از اقدام به ازدواج پشیمان شده است، اگر یقین دارند آن علاقه ای که باید ایجاد نمیشود آیا بهتر نیست ملاحظات را کنار بگذارند و درصورت لزوم برخوردهایی داشته باشند تا دخترخانم متوجه این مساله بشود که با ایشان نمیتوانند زندگی خوبی داشته باشند؟

البته نظر بنده این هست که اگر مردش هستند با خداوند معامله کنند و تصمیم بگیرند در کنار همین دخترعمویشان زندگی پرمهرو محبتی را پایه ریزی کنند. که البته این شدنی هست در صورتی که بخواهند ولی اگر میدانند بعدها دلشان جای دیگری میرود و یا خودشان یا همسر و فرزندان احتمالی در این میان قربانی میشوند خود را در بندهای دودلی و رودرواسی اسیر نکنند و حتی اگر مجبور شدند تظاهر به بدرفتاری کنند تا علاقه ای که برای دختر پیش آمده از بین برود و به این فکر کند که چه بهتر شد این ازدواج سرنگرفت.

:Gol:

با سلام

شما رو به خدا اگر مطمئنید هیچ حسی به ایشون ندارید با این دختر خانم ازدواج نکنید .

یه مثال هست که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه ست
قطعاً اگه آدم ده کیلومتر جاده رو اشتباه بره بخواد برگرده راحت تره تا هزار کیلومتر

Hamidnajat14;786998 نوشت:
از لحاظ عقلی دختره رو میخوام ولی دلم متناقض با عقلمه

سلام

یعنی چی از لحاظ عقلی میخوام ولی دلم نمیخواد؟!.. خب خیلی ها خیلی های دیگرو خوب میشناسن اما اینکه نشد دلیل عقلانی برای ازدواج ؟!

آخه دوست عزیز عقل حکم میکنه که برای زندگی مشترک کششی بین خانم و آقا وجودداشته باشه .. شماکه قرار نیست هم اتاقی انتخاب کنید .. بنظر میرسه شما صرفا بدلیل وحشت از موقعیتتون و اینکه مبادا سرتون بی کلاه بمونه این کارو کردید ..

حتما تجدید نظر کنید تو تصمیمتون ..

اگر علاقه ایجاد نشد حتما ازدواج نکنید

ولی دلم برای دخترعموتون می سوزه

خدایا هیچ دختری دلبسته کسی نکن

Hamidnajat14;786998 نوشت:
سوال من اینه که من الان دو دل شدم و از لحاظ عقلی دختره رو میخوام ولی دلم متناقض با عقلمه از لحاظ عاطفی رغبتی به اون ندارم،میترسم بگم نمیخوام یا اینکه بگم آزمایش منفیه آه دختره منو بگیره و زندگی و آیندم خراب بشه چون خواستگاری که براش اومده بود رو بخاطر من رد کردن و اونم الان عاشقمه و میشه گفت وابسته شده .
اگه من بگم ازمایش منفیه ممکنه آیندم خراب بشه و اگر مشکلی نباشه از لحاظ شرعی مشکلی وجود داره و من متحمل اثم و حرام مشم؟

با سلام

به نظرم این بحث عاطفی یه چیز مقطعی و نسبی هست و خیلی به طرز نگرش ما بستگی داره !

من دقیقا شمارو نمیشناسم ولی احتمال میدم در اثر ابراز حس اون دختر خانم در شما یه حالت خود برتربینی ایجاد شده !

و توصیه ام اینه برای علاقه اون خانم ارزش قائل بشید و دید مثبتی داشته باشید .

________________

اگر هم زندگی با اون رو صلاح نمیدونید ===> تمام پارامترهایی که توی ذهنتون هست و اون خانم با اونا سازگار نیست روی کاغذ بنویسید و ببینید چقدر این موارد توی زندگی مهم هستند
و میتونند پایه های زندگی رو سست کنند؟

بر فرض تفاهم و درک متقابل توی زندگی خیلی مهم هست و اگر نباشه یکی بالا حرکت میکنه و یکی پایین و زندگی دچار بالانس میشه

با سلام

گذشته از حرف های منطقی که دوستان زدند باید عرض کنم :
من افراد متعددی رو که این حالت بهشون دست داده دیدم ، که این دلزدگی ها همش بهانه جویی بوده و واقعیت نداره .

برخی افراد بعد از جدی شدن ازدواج، دچار جولان فکری (شاید شیطانی) می شن و خیال می کنند گزینه های خیلی بهتری سر راه زندگیشون هست . این حالت وقتی به آرامش می رسه که شخص از نظر روحی تخلیه بشه و من در این مواردی که دیدم با بازگو کردن واقعیت به نامزدشون (قبل یا بعد عقد . اگرچه ممکنه باعث ناراحتی بین اونها و خانواده ها بشه) این عقده خالی میشه و شخص دیگه از این نظر بهانه نمی گیره .

پس به نظر میاد چیزی که ممکنه منشا روانی داشته باشه نباید جلوی یک زندگی خوب رو بگیره .(فقط نیاز به یه کم زمان هست که این حالت رفع بشه)

نهایتا به نظر من شما با یک شخص با تجربه یا همونی که دوستان دیگه هم گفتن یعنی پدر مادر خودتون یا یه مشاور با تجربه اینا رو در میون بزارید .

Serat;788211 نوشت:
با عرض سلام و احترام وتشکر از پاسخگویی خوب شما

در این موردی که فرد قبل از اقدام به ازدواج پشیمان شده است، اگر یقین دارند آن علاقه ای که باید ایجاد نمیشود آیا بهتر نیست ملاحظات را کنار بگذارند و درصورت لزوم برخوردهایی داشته باشند تا دخترخانم متوجه این مساله بشود که با ایشان نمیتوانند زندگی خوبی داشته باشند؟


سلام
بله اگر چنین یقینی وجود دارد یا همانطور که در بند آخر پاسخ عرض کردم احساس تنفر در فرد هست، باید بدون در نظر گرفتن چنین ملاحظاتی قضیه را تمام کند. اما اینکه چطور تمام کند بستگی به شرایط خود فرد دارد. گاهی با همان بهانه شناخت و نداشتن تناسب و ... قابل حل هست. گاهی هم شاید لازم باشد به قول شما طرف طوری رفتار کند که دختر متوجه این مسئله بشود و یا حتی کاری کند که باعث تنفر طرف مقابل شود. اینها دیگر کاملا به شرایط بستگی دارد.

امین;788477 نوشت:

سلام
بله اگر چنین یقینی وجود دارد یا همانطور که در بند آخر پاسخ عرض کردم احساس تنفر در فرد هست، باید بدون در نظر گرفتن چنین ملاحظاتی قضیه را تمام کند. اما اینکه چطور تمام کند بستگی به شرایط خود فرد دارد. گاهی با همان بهانه شناخت و نداشتن تناسب و ... قابل حل هست. گاهی هم شاید لازم باشد به قول شما طرف طوری رفتار کند که دختر متوجه این مسئله بشود و یا حتی کاری کند که باعث تنفر طرف مقابل شود. اینها دیگر کاملا به شرایط بستگی دارد.

سلام علیکم

خیلی متشکرم از شما. فقط یک مساله دیگری که بهتره بیشتر درموردش توضیح داده شود:

درسته که ایشان کار صحیحی نکردند و باعث شدند اون دختر خانم خواستگارش رو جواب کنه اما این مساله باعث نمیشه که در حقش مرتکب جفای بزرگتری شوند. پس بخاطر کاری که کردند به درگاه خداوند بزرگ آمرزش بخواهند و برای خوشبختیش دعا کنند.

طفلكي دختره جقدر تو فاميل وهمسايه ها حرف واسش درميارن اكه شهرتونم كوجيك باشه كه هيجي تا اخر عمرش براش خاستكار نمياد ميكن معلوم ني جي بود بسر عموشم اينجوريش كرد اخي خودش وبكو لباش عروسشم انتخاب كرده حتي اسم بجه هاشو طفلك جقدر غرورش بشكنه جقدر احساساتش لكد مال شه جقدر افسرده شه اكه به فكر خودكشي بيفته جي
تو........ميكني قبل از اينكه عاشق بشي وفكر كني بري اسم بزاري رو دختر مردم اونم دختر فاميل اين نشان دهنده ي .....................................................................................................................................................................................................................................
.........................................................................................................................
......................................................................................................................................
اينا رو نمينويسم خودت بفهم
قبل از تصميم نهاييت خودت وخوب تو ايينه نكاه كن يا برو اون دختري كه ظاهر وتحصيلاتش باب ميلته ببين نكاهت ميكنه ادم حسابت ميكنه
:narahat::narahat::narahat::narahat:اصلن خودت جي داري ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Serat;788578 نوشت:
درسته که ایشان کار صحیحی نکردند و باعث شدند اون دختر خانم خواستگارش رو جواب کنه اما این مساله باعث نمیشه که در حقش مرتکب جفای بزرگتری شوند. پس بخاطر کاری که کردند به درگاه خداوند بزرگ آمرزش بخواهند و برای خوشبختیش دعا کنند.

جفاي بزركتر
همين الانم اكه يه شهرستاني باشن و محرميت خونده باشن همه تا سالها به دختره ميكن صيغه هم كه بودي همين واسه همه عمرش كافيه

Hamidnajat14;786998 نوشت:
بعد از مدت ها فکر کردن به زن ایده ال به عسلویه رفتم و در انجا به علت شرایط کاری بدی که داشتم تصمیم به انتخاب همسری کنم که هم سطح من از لحاظ خانوادگی و مالی باشه چون من لیسانس داشتم و اطرافیانم که در محیط کاری بی سواد بودن ،نمیگم که من از اونا بهترم ولی بلاخره طرز فکر من و اونا فرق می کرد عده ای از هم شهریام که منو میشناختن روی من تاثیر گذاشتن و منو تحریک کردن که از فامیل نزدیک زن بگیرم با اینکه که من هیچ رغبیتی از نظر عاطفی نداشتم ولی با وجود شرایط کاری سخت که انجام میدادم که کارگری محض بود تصمیم به انتخاب کردم و دختر عموی خودم رو برگزیدم من در انتخاب خودم فقط منطقی و عقلی فک کردم که (دختر عموی منه و منو میشناسه و من اونو میشناسم و از وضع و اوضاعم خبر داره و بدردم میخوره و با بی پولیم میسازه )ولی من از لحاظ عاطفی رقبتی به اون نداشتم چون اون ازم نه سال اختلاف سنی داره و سطح سوادش پایینه و زیاد از لحاظ ظاهری باب دلم نبود بعد این تفکرات تصیم گرفتم به مادر بزرگم زنگ بزنم و این موضوع رو با اون در جریان بزارم ، اون بهم گفت که براش خاستگار اومده و چند روز دیگه میخواد آزمایش بگیره و بعد از اون عقد.
من پافشاری کردم و گفتم که من اونو میخوام و یه کاری بکن واسم ، مادر بزرگم موضوع رو با عموم در میان گذاشت و عموم هم قبول کرد که خواستگار دخترش رو رد کنه البته ناگفته نماند که دختر عموم قبلا به من رغبت داشت ولی من روی خوشی بش نداده بودم الان قراره چند روزه دیگه آزمایش کنم بعد عقد .

سوال من اینه که من الان دو دل شدم و از لحاظ عقلی دختره رو میخوام ولی دلم متناقض با عقلمه از لحاظ عاطفی رغبتی به اون ندارم،میترسم بگم نمیخوام یا اینکه بگم آزمایش منفیه آه دختره منو بگیره و زندگی و آیندم خراب بشه چون خواستگاری که براش اومده بود رو بخاطر من رد کردن و اونم الان عاشقمه و میشه گفت وابسته شده .
اگه من بگم ازمایش منفیه ممکنه آیندم خراب بشه و اگر مشکلی نباشه از لحاظ شرعی مشکلی وجود داره و من متحمل اثم و حرام مشم؟

من چندباری رفتم و اومدم ولی واقعا بعضی تاپیکا آدم نمیتونه ساکت بمونه و چیزی نگه!!!جواب مشخصه ولی واقعااااااااا کمی انصاف وجدان کمی احساس هم خوب چیزیه ...

شما وقتی با شرایطی که گفتین (قسمتای قرمز) تصمیم گرفتین به ازدواج، چرااااااااا فکر نکردین فقط منطق نیست و باید علاقه رو درنظر گرفت؟؟؟؟؟

چرا زمانی که دو دل بودین باز اقدام کردین و حتی اصرار کردین برای این ازدواج؟؟؟
چرا گذاشتین دل ببنده ... اونکه داشت راهشو میرفت... ظلم از این بیشتر؟؟؟؟
جلو راهشو بگیری بهش بگی من میخوامت، اصرار کنی راضیش کنی باورکنه!!!
بعد موقع عمل جابزنی، بگی ببخشید فکرامو نکرده بودم؟؟؟؟؟؟
به نظر من شما حالا حالاهاااااااا اصلا ازدواج نکنین بهتره چون بالاخره جز شرایط مالی سنی و.. یه شرایط دیگه ای لازم داره که شما هنوز به اون مرحله نرسیدین که بتونین انتخاب کنین و پاش بمونین!!!!!

وقتی هیچ علاقه ای درمیون نیست همون بهتر که قبل رسمی شدن جلوش گرفته بشه تا اینکه پس فردا که اسمتون بره تو شناسنامه ش اونوقت فیلتون یاد هندستون کنه ...

Hamidnajat14;786998 نوشت:
بعد از مدت ها فکر کردن به زن ایده ال به عسلویه رفتم و در انجا به علت شرایط کاری بدی که داشتم تصمیم به انتخاب همسری کنم که هم سطح من از لحاظ خانوادگی و مالی باشه چون من لیسانس داشتم و اطرافیانم که در محیط کاری بی سواد بودن ،نمیگم که من از اونا بهترم ولی بلاخره طرز فکر من و اونا فرق می کرد عده ای از هم شهریام که منو میشناختن روی من تاثیر گذاشتن و منو تحریک کردن که از فامیل نزدیک زن بگیرم با اینکه که من هیچ رغبیتی از نظر عاطفی نداشتم ولی با وجود شرایط کاری سخت که انجام میدادم که کارگری محض بود تصمیم به انتخاب کردم و دختر عموی خودم رو برگزیدم من در انتخاب خودم فقط منطقی و عقلی فک کردم که (دختر عموی منه و منو میشناسه و من اونو میشناسم و از وضع و اوضاعم خبر داره و بدردم میخوره و با بی پولیم میسازه )ولی من از لحاظ عاطفی رقبتی به اون نداشتم چون اون ازم نه سال اختلاف سنی داره و سطح سوادش پایینه و زیاد از لحاظ ظاهری باب دلم نبود بعد این تفکرات تصیم گرفتم به مادر بزرگم زنگ بزنم و این موضوع رو با اون در جریان بزارم ، اون بهم گفت که براش خاستگار اومده و چند روز دیگه میخواد آزمایش بگیره و بعد از اون عقد.
من پافشاری کردم و گفتم که من اونو میخوام و یه کاری بکن واسم ، مادر بزرگم موضوع رو با عموم در میان گذاشت و عموم هم قبول کرد که خواستگار دخترش رو رد کنه البته ناگفته نماند که دختر عموم قبلا به من رغبت داشت ولی من روی خوشی بش نداده بودم الان قراره چند روزه دیگه آزمایش کنم بعد عقد .

سوال من اینه که من الان دو دل شدم و از لحاظ عقلی دختره رو میخوام ولی دلم متناقض با عقلمه از لحاظ عاطفی رغبتی به اون ندارم،میترسم بگم نمیخوام یا اینکه بگم آزمایش منفیه آه دختره منو بگیره و زندگی و آیندم خراب بشه چون خواستگاری که براش اومده بود رو بخاطر من رد کردن و اونم الان عاشقمه و میشه گفت وابسته شده .
اگه من بگم ازمایش منفیه ممکنه آیندم خراب بشه و اگر مشکلی نباشه از لحاظ شرعی مشکلی وجود داره و من متحمل اثم و حرام مشم؟

سلام..من با نظر دوستانی که گفتن برید به این دختر خانوم بگید مخالفم...یکم تند هستش این کار و زود..
بهتره بقول اون دوستمون هم زمان با بزرگترها مشورت کنید و پیش ی مشاور حتما حتما برید و دلایل خودتون رو بگید(لطفا مشاور عقیده اسلامی داشته باشه نه از این مشاورهای تفکر غربی)
ببینید ایشون چی میگن..چیزایی که شما گفتین اصلا دلایل محکمی نیست و دقیقا این مشکل برای دوست بنده هم پیش اومد و همه جا رو خراب کرد ولی دوباره الان رفتن سر خونه زندگیشون...
پس بهتره تا دیر نشده برید پیش بزرگترها و پیش مشاور و دنبال راه حل بگردید اول ببینید میشه حل کرد اخرین راه اینه که همه چی رو بهم بزنید نه اولین راه...اولین راه اینه ببینید میتونید این دختر خانوم رو به دلتون راه بدید(حتما ی سری نکات مثبت دارن متاسفانه تنها چیزی که من خوندم منفی بود که شما گفتین که این خیلی بده)
سواد نداشتن دلیل بر پایین بودن سطح و درک و فهم نیست...دوست عزیز الان هر جایی لیسانس میدن این نشد دلیل...در مورد ظاهر هم اونم کلی راه حل داره..
در کل شما یکم زود تصمیم میگیرید.. بهرتهزودتر دست به کار بشید و برید دنبال راه حل اگه پیدا نکردید اخرین راه کنسل کردن نه همون اول کار بیاد بگید من نمیخوام..
یا علی

تنهای تنها;788602 نوشت:
جفاي بزركتر
همين الانم اكه يه شهرستاني باشن و محرميت خونده باشن همه تا سالها به دختره ميكن صيغه هم كه بودي همين واسه همه عمرش كافيه

Hamidnajat14;786998 نوشت:
الان قراره چند روزه دیگه آزمایش کنم بعد عقد .

حرفی از صیغه محرمیت نزدن

تنهای تنها;788601 نوشت:
طفلكي دختره جقدر تو فاميل وهمسايه ها حرف واسش درميارن اكه شهرتونم كوجيك باشه كه هيجي تا اخر عمرش براش خاستكار نمياد ميكن معلوم ني جي بود بسر عموشم اينجوريش كرد

چون ازدواج فامیلی هست میتونن همون منفی بودن آزمایش رو بهونه کنن. فکر نمیکنم از نظر شرعی اشکالی داشته باشه. اشتباهی بوده که دیگران باعثش شدن و ایشان از اول قصدش این بوده که با هم کفوش ازدواج کنه. از نظر شما زنی با خواری و خفت با مردی که اونو نمیخواسته زندگی کنه بهتره؟

دوستان چرا انقدر تند برخورد می کنید ؟!
همه ی ما اشتباهاتی تو زندگیمون داریم فقط ظاهرش با هم دیگه فرق داره،حالا ایشون یه اشتباهی کردن و حتما تا الان به اشتباهشون پی بردن که دنبال حل این مشکل هستن این که اینطوری بهشون تشر بزنید چیو حل میکنه؟
دوستانه می گم این رفتارتون فقط باعث میشه کسایی که اشتباهی کردن حالا دنبال راه حل میگردن روشون نشه مشکلشون رو مطرح کنن

Serat;788855 نوشت:
حرفی از صیغه محرمیت نزدن

خوب انكار شما مجردي
براي اينكه به هر زوجي بركه ازمايش بدن محرميت خونده ميشه تا بركه رفتن به ازمايشكاه وكلاسهاي مشاوره داده شه حداقل دهات ما كه اينجوريه

Serat;788855 نوشت:
چون ازدواج فامیلی هست میتونن همون منفی بودن آزمایش رو بهونه کنن.

نه دل خوده دختر اينجوري اروم ميشه نه دهن مردم بسته

Serat;788855 نوشت:
اشتباهی بوده که دیگران باعثش شدن و ایشان از اول قصدش این بوده که با هم کفوش ازدواج کنه

اينا توجيهه اون به مادربزكش زنك زده ايشونم كفتن دختر عموه در شرف ازدواجه باز اصرار كرده تا قانعشون كرده نقش ديكران اينجا جيه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Serat;788855 نوشت:
از نظر شما زنی با خواری و خفت با مردی که اونو نمیخواسته زندگی کنه بهتره؟

خاري وخفت الانش جي ؟؟؟؟شايد تموم موقعيتاي ازدواجش رو از دست بده
نظر من (اقاي محترم تو هيج راهي نداري جز اينكه عاشقش بشي )

ترنم ..;788894 نوشت:
دوستان چرا انقدر تند برخورد می کنید ؟!

با سلام

خب خواهرم شما خودتون رو بزارید جای اون دختر خانم ،واقعا ناراحت وعصبانی نمیشید

این آقا پسر هم خواستگارش رو رد کرده هم خودش درست انتخاب نکرده

خب دیگه متاسفانه هر کسی خربزه میخوره میبایست پای لرزش هم بشینه

به قول استاد امین میبایست" استارتر تاپیک " آستانه تحملش رو برای سرزنش اطرافیانش ببره بالا

تنهای تنها;788995 نوشت:
نظر من (اقاي محترم تو هيج راهي نداري جز اينكه عاشقش بشي )

خواهرم این چه حرفیه ؟ اگه بهش هیچ احساسی پیدا نکرد وباهاش ازدواج کرد ،اونموقع باید چکار کنند ؟!

یا مجبور میشن طلاق بگیرند که در اینصورت دختر خانم بیشتر از الان ضرر میکنه .یا مجبور میشن بسوزن وبسازن

که اینم از اون بدتر ،تازه پای بچه هم میاد وسط

به نظر من این پسر باید تمام جوانب رو درنظر بگیره ،قبل از اینکه عقد کنند

اگر واقعا هیچ احساسی به وجود نیومد ،همین الان نامزدی رو بهم بزنن .

سرزنش اطرافیانش رو هم مجبوره تحمل کنه

تنهای تنها;788995 نوشت:

نظر من (اقاي محترم تو هيج راهي نداري جز اينكه عاشقش بشي )

جالبه اینم حرفیه :ok:

همای رحمت;789008 نوشت:
با سلام

خب خواهرم شما خودتون رو بزارید جای اون دختر خانم ،واقعا ناراحت وعصبانی نمیشید

این آقا پسر هم خواستگارش رو رد کرده هم خودش درست انتخاب نکرده

خب دیگه متاسفانه هر کسی خربزه میخوره میبایست پای لرزش هم بشینه

به قول استاد امین میبایست" استارتر تاپیک " آستانه تحملش رو برای سرزنش اطرافیانش ببره بالا

سلام خدمت شما :Gol::Gol::Gol:
نه نه ببینید من اصلا نمیگم اشتباه کوچیکی بوده ظلم شده در حق اون دختر خانوم قبول دارم ...
ولی به نظر من برخورد جدی موقعی که قبل از انجام یک گناه باشه یعنی طرف قصد داره تازه اقدام کنه به اون کار با حفظ شرایط نهی از منکر حساب میشه ولی بعد از انجام گناه اونم گناهی که قصد تکرارشو نداشته باشه حالت سرزنش به خودش می گیره،سرزنش گناه کارم به خاطر گناهش نکوهیده اس .
درست میگید ایشون باید خودشو آماده کنه برای شنیدن سرزنش ها طبیعتا خانواده دختر یا خود دختر خانم واکنش جالبی بعد از فهمیدن این موضوع نخواهند داشت ولی اینکه ماها بخوایم ایشونو سرزنش کنیم فرق داره بهر حال اعتماد کردن به این سایت مشکلشون رو بیان کردن توقع دارن کمک بشه بهشون .
راستی گفتید خودم رو جای اون دختر بذارم نتونستم درک کنم واقعا شرایط آسونی نیستش ... حالا من از شما میخوام به جای اون دختر خودتون رو جای نویسنده بذارید تو این شرایط چه راهکاری به ذهنون می رسید ؟ اگه راه حل داده بشه به هر دو طرف کمک میشه

ترنم ..;789048 نوشت:
سلام خدمت شما
نه نه ببینید من اصلا نمیگم اشتباه کوچیکی بوده ظلم شده در حق اون دختر خانوم قبول دارم ...
ولی به نظر من برخورد جدی موقعی که قبل از انجام یک گناه باشه یعنی طرف قصد داره تازه اقدام کنه به اون کار با حفظ شرایط نهی از منکر حساب میشه ولی بعد از انجام گناه اونم گناهی که قصد تکرارشو نداشته باشه حالت سرزنش به خودش می گیره،سرزنش گناه کارم به خاطر گناهش نکوهیده اس .
درست میگید ایشون باید خودشو آماده کنه برای شنیدن سرزنش ها طبیعتا خانواده دختر یا خود دختر خانم واکنش جالبی بعد از فهمیدن این موضوع نخواهند داشت ولی اینکه ماها بخوایم ایشونو سرزنش کنیم فرق داره بهر حال اعتماد کردن به این سایت مشکلشون رو بیان کردن توقع دارن کمک بشه بهشون .
با سلام

خب به هر حال باید به ایشون گوشزد کرد که کارشون اشتباه بوده !درسته؟ولی کاملا با این گفته ی شما موافقم که

نباید به ایشون خدایی نکرده توهین کرد بلکه باید راه حل برای مشکلشون بدیم .:ok:

ترنم ..;789048 نوشت:
حالا من از شما میخوام به جای اون دختر خودتون رو جای نویسنده بذارید تو این شرایط چه راهکاری به ذهنون می رسید ؟ اگه راه حل داده بشه به هر دو طرف کمک میشه

والا اول خودمون رو جای استارتر تاپیک گذاشتیم وبعد ش ، فکر اون دختر خانم

ما نگفتیم خودمون هیچ اشتباهی نکردیم یا نمیکنیم .از این نظرحق با شماست

ممکنه هرکسی از این اشتباهات ازش سر بزنه ودنبال راه حل بگرده و از دیگران کمک بخواد

:Rose::Rose::Rose:

همای رحمت;789008 نوشت:
خواهرم این چه حرفیه ؟ اگه بهش هیچ احساسی پیدا نکرد وباهاش ازدواج کرد ،اونموقع باید چکار کنند ؟!
من هنوز عاشق نشدم اما متاهلم وزندكي خوبي دارم
زندكي عاقلانه :ok:

سلام
دختر رو بردارید برید پیش مشاور قبل ازدواج ........... ازتون دو سه تا تست خواهند گرفت مثل تست کتل و وکسلر

اینها قشنگ نشون میده که سازگار خواهید بود یا نه

ولی نظر بنده این هست که دختر عموتون رو بدبخت نکنید و از همون ابتدا بگید که علاقه بهش ندارید و بیخیال شید از این ازدواج واهی

تنهای تنها;789174 نوشت:
من هنوز عاشق نشدم اما متاهلم وزندكي خوبي دارم
زندكي عاقلانه

سلام خواهر خوبم

شما درست میگید ما خانمها میتونیم ولی آقایون میگن ما نمیتونیم .

نمیدونم ادعاشون حقیقت داره یا نه!

ولی یه سوال "واقعا اگه به فرض "خدایی نکرده" یه روز بفهمید همسرتون شما رو اصلا دوست نداشته

ونداره فقط دلش براتون میسوزه(فقط از روی ترحم داره باهاتون زندگی میکنه)و داره فقط تحملتون میکنه .

دوست دارید یه ثانیه باهاش زندگی کنید ؟

موضوع قفل شده است