خطای من در جوانی، گریبانگیر زندگی فعلی و ازدواج من شده است

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خطای من در جوانی، گریبانگیر زندگی فعلی و ازدواج من شده است

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:


سلام

متاسفانه من در دوره جوانی خطایی کردم و از قوانین الهی تخطی کردم و در حال حاضر گریبانگیر من شده و باعث شده زندگی من دچار اشفتگی بشه و مستاصل برای راه حل خلاصی از این بحران.

سالها پیش من با دختر خانمی اشنا شدم و وقتی دیدم با ایشان قرابت شخصیتی و اخلاقی و مذهبی دارم ، با هم قول و قرار ازدواج گذاشتیم،بعد از چند ماه رابطه ما شکل عاطفی و احساسی به خود گرفت، اکثر ارتباط ما بصورت غیرحضوری بود و تقریبا هیچ گناهی بین ما فراتر از بیان جملات عاطفی و احساسی رخ نداد گرچه اصل رابطه از پایه و اساس ایراد شرعی داشت . کل دوران اشنایی ما حدود یکسال بود، من و ایشون به شدت بهمدیگه علاقمند شده بودیم، من وقتی موضوع رو به خانواده مطرح کردم ، مخالفتی نکردند و از من برای به سرانجام رساندن این ازدواج حمایت کردند. اما ایشان وقتی موضوع رو به خانواده مطرح کردند ، خانواده ایشان شدیدا مخالفت کردند. خانواده ایشان تقریبا از سطح متوسط مالی برخوردار بودند اما از خواستگار دخترشان توقعات زیادی داشتند ، من شرایط مالی معمولی و درامد معمولی داشتم ، ولی اگر شرایطی داشتم که توپ تکونم نمیداد ، مخالفت خانواده اونها تا حد زیادی رفع میشد چون خواسته اصلی خانواده ایشون ، شرایط مالی و اجتماعی خوب خواستگار دخترشان بود ، گرچه من تمام شرایطم رو با خود دخترخانم از ابتدا مطرح کرده بودم .

حالا حدود 2-3 سال از اتمام اون رابطه میگذره ولی هنوز عطش علاقه به اون دختر خانم در درونم وجود داره.
در این چند سال بعد از اتمام اون ماجرا ، به خواستگاری دخترهای مختلفی رفتم که در این بین واقعا گزینه های خوب و مناسبی بودند اما حضور اون دخترخانم در ذهن من ، اجازه تصمیم گیری به من نمیداد.

اون دختر خانم مورد اشاره من ، چهره معمولی داشت ، اما به خاطر جذابیت اخلاقی و مهر و محبت زیادی که در اون یکسال نثار من میکرد ، فوق العاده برای من ایجاد جذابیت کرده بود و هنوز اون جذابیت در وجود من خاموش نشده.

وقتی در حال حاضر به خواستگاری دختر خانمی میرم ، اون دختر خانم مورد اشاره جلوی چشمم ظاهر میشه با اون همه ویژگیهای اخلاقی مثبتی که داشت و خوب خیلی بدیهی هست یک دختر خانم که من بصورت سنتی میرم خواستگاریش ، چون فرصت جولان اخلاقی در جلسات رسمی به اندازه اون دختر خانم مورد اشاره من نداره ، پس خصوصیات اخلاقی خوبی که داره ، برای من بروز پیدا نمیکنه و در نتیجه در مسابقه قیاس بین اون فرد و دخترخانم مورد اشاره ، بازنده ماجرا میشه .
محبتها و مهرورزیهای بی ریایی که اون دختر خانم در طول اون یکسال برای من انجام داد ، بقدری در درونم پررنگ هست که دچار خطای ذهنی شدم که هیچ دخترخانم دیگه ای نمیتونه به اون اندازه من رو ارضا کنه و سیراب از مهر و محبت و عاطفه و مهربانی.

من تقریبا سی سال سن دارم و داره سن ازدواجم میگذره و به شدت مستاصل شدم .

همیشه این گزینه ها برای حل این ماجرا در ذهن من میگذره:

حالت اول اینکه یک دو سال دیگه صبر کنم تا اگر خدا خواست و شرایط مالی در حد خواست خانواده دخترخانم برای من ایجاد شد (در حد خانه انچنانی و ماشین انچنانی و تقبل مهریه چند صد سکه ای ) ، دوباره به ایشون رجوع کنم و در این فاصله هیچ اقدامی برای ازدواج با فرد دیگه ای نکنم ، چون با این ذهن مشوش من این خواستگاری رفتنها هیچ نتیجه ای جز ایجاد دردسر برای خانواده خودم و خانواده های مقابلم نداره ، مگر اینکه معجزه ای رخ بده و فردی رو با مشخصات دختر خانم مورد اشاره در جلسات خواستگاری پیدا کنم .

حالت دوم اینکه دوباره بعد سالها، جدیدا با دختر خانم مورد اشاره تماس برقرار کنم (گرچه اصلا خبر ندارم شاید ایشون الان ازدواج کرده باشند ) و بگم یک دو سال دیگه برای من صبر کنند تا شرایطم مطابق میل خانواده ایشون بشه. که این موضوع میتونه فرصت های ازدواج رو علاوه بر من از خود ایشون هم بگیره و در نهایت این اتلاف وقت ثمره ای نداشته باشه و به ازدواج ختم نشه.

حالت سوم اینکه یک دوسال دیگه صبر کنم و اینقدر الکی خواستگاری نرم تا ایشون از ذهنم بطور کامل پاک بشه، گرچه بعد از این همه سال از جدایی از ایشون ، هنوز از علاقه من به ایشون کم نشده.

حالت چهارم اینکه خودم رو بزنم به فراموشی ، و در جریان همین خواستگاریهای یک نفر رو انتخاب کنم و .... گرچه خیلی ترس از این دارم که بعد ازدواج یکسره همسرم رو بصورت ذهنی با اون دخترخانم قیاس کنم چون دو مدل گل قطعا بوهای متفاوتی دارند و حتما همیشه مواردی برای مقایسه کردن بوجود میاد.

دعای این روزهای من اینه که خدایا ، اگر ازدواج با اون دخترخانم به مصلحت من هست ، شرایط من رو طوری فراهم کن ، که خانواده اونها حاضر به این وصلت بشن و اگر هیچ وقت قرار نیست اون وصلت سر بگیره ، هرچه زودتر مهر و یاد اون دخترخانم رو از ذهن و قلب من پاک کن و مهر و علاقه یک دختر دیگه ای رو در دل من بنداز و جایگزین کن تا به راحتی بتونم اون دخترخانم رو فراموش کنم، اما واقعا چطور میشه در یک دو جلسه خواستگاری رسمی ، شیفته اخلاق و رفتار و مهر و محبت دختری بشم که دارم بصورت رسمی و سنتی ازش خواستگاری میکنم. واقعا دچار برزخ بدی هستم.

واقعا در شرایط برزخی هستم و نیازمند راهنمایی مشاوران سایت.

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد امین

سلام

این خیلی خوب است که شما مصلحت خود را از خدا می خواهید و با این نگاه قطعا خداوند بهترین ها را برای شما رقم خواهد زد. شما با مطالبی که گفتید تقریبا پاسخ خودتان را دادید و من فقط اینها را برای شما جمع بندی می کنم و در ضمن آن به چند نکته هم اشاره می کنم.

اینکه می گویید تنها مانع ازدواج شما شرایط مالیتان بوده و اگر خوب شود می توانید با او ازدواج کنید، به این معناست که شما هنوز از رسیدن به ایشان ناامید نیستید و تا زمانی که چنین امیدی در شما وجود داشته باشد، فراموش کردن ایشان ممکن نخواهد بود. لذا اولین قدم برای خارج شدن از این برزخ این است که تکلیف این قضیه را روشن کنید؛ یعنی یا کاری کنید که به وصال ختم شود و یا کاری کنید که دل شما از رسیدن به ایشان ناامید شود.

برای روشن کردن این مسئله ابتدا باید گزینه ازدواج را یک بار دیگر بررسی کنید؛ البته با حتما این نکته را در نظر داشته باشید که عشق و علاقه به تنهایی برای ازدواج کافی نیست و به صرف رابطه دوستی یک ساله هم نمی شود در مورد فردی قضاوت کرد؛ به خصوص زمانی که رابطه شکل عاطفی به خود بگیرد. شما در مورد مقایسه ایشان با دخترهای دیگر به نکته خیلی دقیقی اشاره کردید و آن هم نادرست بودن این مقایسه است؛ چون علاوه بر اینکه شما نقاط مثبت دختر جدید را نمی دانید، از نقاط منفی دختری که به او علاقه دارید هم خبر ندارید و قطعا خیلی از این نقاط ضعف بعد از ازدواج برای شما آشکار خواهد شد؛ چنانچه این نقاط ضعف در همه وجود دارد و به مرور خودش را نشان می دهد. منتها فرق شما با دیگران این است که چون شما به ایشان علاقه دارید و ایشان را بهترین گزینه می دانید و ارتباطی مخفیانه داشته اید، اولا فقط نقاط مثبت او را می بینید؛ چون خاصیت ارتباط مخفیانه این است و ثانیا دیدن نقاط منفی او در آینده برایتان گران تمام می شود و شاید اثر مخرب تری نسبت به کسی داشته باشد که این علاقه و ذهنیت مثبت نسبت به او وجود ندارد؛ چون شما در ذهن خود از او اسطوره ساخته اید؛ در حالی که بعدا به اشتباه بودن این نگاه پی خواهید برد. (البته این صد در صدی نیست؛ بلکه غالبی است؛ یعنی در غالب ارتباطات دختر و پسر این خصوصیات و ویژگی ها حاکم است)

بنابراین با در نظر گرفتن این مسئله، شما دوباره خواستگاری از ایشان را در دستور کار خانواده قرار دهید و از آنها بخواهید دوباره از ایشان خواستگاری کنند. البته لازمه این کار این است که قبلش به یک نحوی از مجرد یا متاهل بودن ایشان مطلع شوید. بعد که برای خواستگاری اقدام کردید، بهترین کار این است که مثل دفعه قبل به این راحتی پاپس نکشید و عقب نشینی نکنید؛ بلکه سماجت به خرج دهید؛ تا حدی که دیگر مطمئن شوید سماجت هم فایده ای ندارد تا همان هدفی که در بالا عرض کردم یعنی ناامیدی از وصال در شما ایجاد شود. البته ممکن هم هست با همین سماجت ها این ازدواج سرانجام بگیرد که خب این حالت ایده آل قضیه است و بسیار هم عالی است. اما اگر باز هم قبول نکردند، حداقل تکلیف شما روشن خواهد شد و می دانید که باید به فکر ازدواج با فردی دیگری باشید.

اما در مورد گزینه های روی میزتان هم من با اشکالی که به همه آنها وارد کردید موافقم؛ چون نه صبر کردن بدون اطلاع ایشان فایده دارد و نه درخواست از ایشان برای دو سال صبر کردن. علتش هم این است که در هر دو صورت باز هم هیچ ضمانتی برای اینکه در آینده این ازدواج سر بگیرد وجود ندارد. شاید همان موقع هم با وجود شرایط مالی ایده ال باز هم خانواده اش مسئله دیگری را بهانه کردند و جواب رد دادند یا حتی ممکن است شما هیچ وقت نتوانید به شرایط ایده ال آنها برسید؛ چون چنین خانواده ای هر چه جلوتر بروند ایده آل هایشان بیشتر می شود! در آن صورت شما هم عمرتان را تلف کرده اید و هم ضربه روحی شدیدتری را باید متحمل شوید. پس عاقلانه ترین کار این است که همین الان تکلیف همه چیز را روشن کنید و به آینده موکول نکنید. استفاده از واسطه؛ به خصوص بزرگان و کسانی که مورد قبول خانواده آنها هستند در راضی کردن آنها موثر خواهد بود.

اگر نتیجه این شد که این وصال ممکن نیست، دیگر فراموش کردن ایشان راحت تر خواهد بود. البته به شرط اینکه افکار و رفتار خودتان را مدیریت کنید و اجازه ندهید مقایسه های نادرست بر شما غالب شود که این نیاز به تمرین دارد. مرور همین افکاری که در مورد اشتباه بودن مقایسه دارید در هنگام مقایسه خیلی کارگشاست. همین که دائم به ذهنتان گوشزد کنید که در حال اشتباه است و نباید چنین مقایسه نادرستی انجام دهد خیلی موثر است. اگر با این سبک پیش بروید، هر چه شناخت شما از فرد مورد نظر بیشتر شود، زمینه ایجاد علاقه به او و فراموش کردن فرد قبلی نیز بیشتر فراهم می شود. هیچ مانعی وجود ندارد که جلسات خواستگاری کمی کش پیدا کند تا شما بتوانید درست تصمیم بگیرید. اصلا عجله نکنید و اجازه دهید شناخت دقیق و علاقه حداقلی ابتدایی شکل بگیرد و بعد تصمیم بگیرید.

این موضوعات را هم مطالعه کنید:
1- چگونه فراموشش کنم؟
2-
فراموش کردن خاطرات گذشته

پیروز و سربلند

سلام
به عنوان کسی که تجربه کردم میگم اگه الزایمر هم بگیرید
اگه مغزتون رو به طور فیزیکی هم عوض کنن
محاله فراموشش کنی

با سلام


«ازدواجی که با مخالفت خانواده‌ها سر بگیرد با تنش‌های زیادی همراه خواهد بود و احتمال شکست آن نیز بیشتر است. اما این سخن بدان مفهوم نیست که به محض مخالفت والدین با ازدواج خاصی باید از آن دست شست، بلکه منظور آن است که باید در به دست آوردن رضایت آنها کوشید. برای جلب رضایت خانواده می‌توان از راهکار محبت، اندیشه، عشق ورزی و مصلحت اندیشی خانوادگی استفاده کرد. با این وجود هیچ چیز مانند بهره بردن از کمک حرفه‌ای و مراجعه به مشاور کارگر نمی‌افتد. هر کس شرایط خاصی دارد و نمی‌توان نسخه‌ای را برای همه پیچید. کمک گرفتن از یک فرد حرفه‌ای حداقل چشمان دو طرف را باز می‌کند و جلوی انتخاب اشتباه و ازدواج‌های نامتناسب را می‌گیرد.»
.«قبل از هر تصمیمی باید از این نکته آگاه باشیم که این تصمیم، تصمیمی در مورد زندگی خود ماست و ما تصمیم‌گیرنده‌ نهایی آن هستیم. اول باید ببینیم ازدواج با این فرد خاص چقدر برایمان اهمیت دارد. اگر شخص تصمیمش را برای ازدواج با طرف مقابلش گرفته و او را به حد کافی می‌شناسد و حاضر است برای ازدواج با او هزینه‌هایی پرداخت کند، اول باید علت مخالفت خانواده‌ها را جویا شود. آن‌ها به احتمال زیاد دلایلی برای مخالفتشان دارند و او باید ابتدا این دلایل را بشنود و در موردشان خوب فکر کند و حتی آماده تجدیدنظر باشد. اما اگر پاسخ مناسبی برای آن داشت ارائه دهد و تلاشش را به کارگیرد تا خانواده را به طور نسبی قانع کند. می‌گویم به طور نسبی چون هیچ وقت رضایت صد در صد در هیچ ازدواجی حاصل نمی‌شود. هیچ وقت نباید انتظار رضایت صددرصد داشت. همین که از سوی خانواده‌ها مخالفت جدی ابراز نشود، مسیر باز است و برای ازدواج منعی وجود ندارد.»
نکته مهمی را نیر مورد توجه قرار می‌دهیم و آن اینکه: «فقط کافی نیست از خودمان و علاقه‌ خودمان به طرف مطمئن باشیم. باید از مسئولیت‌پذیری طرف مقابل هم اطمینان حاصل کنیم. باید بدانیم فرد مقابلمان از پس فراز و نشیب‌های یک ازدواج این چنینی برمی‌آید و صبر و توانایی کافی برای مقابله با شرایط پس از آن را دارد یا خیر؟ ضمن اینکه از توانایی‌های خودمان هم تخمین درستی داشته باشیم. در چنین شرایطی صبر،گذشت و مسئولیت‌پذیری حرف اول را می‌زند.»

ببینید در زندگی همه ما انسان ها یکسری افراد وجود دارن که به دلیلی (خاطره ی بد یا خوب، وابستگی عاطفی و...) هیچ وقت بطور کامل از ذهن مون پاک نمی شن
و وقتی که یاد این افراد در ذهن ما مفید نیست فقط باید بی خیال و بی تفاوت بود، هر چه بیشتر مستقیم برای فراموشی تلاش کنید نتیجه ی عکس میده
همیشه سعی کنید با دید مثبت نگاه کنید مثلاً خیلی ها هستند که از یاد یک نفر (مثل دوست سابق.آشنا) رنج می برن-بخاطر ظلمی که در حقش شده-و نمی تونن فراموش کن و وضعیت شما که از شخصی یک خاطره خوب و عاطفی دارید و نمی تونید فراموش کنید خیلی بهتره!
امیدوارم منظورم رو خوب رسونده باشم

با نام خدا

فراموش کنید : تمام جوانب رو منطقی بررسی کنید و اگر این امر نشدنی هست تمام افکار مربوطه رو ببندید بزارید کنار .
اگر مدام در ذهن روی این مساله زوم کنید قطعا نمی تونید ول کنید
قطعا یه 5 یا 6 سال بگذره همه چی عادی میشه .

_______________

این ارتباطات محصول غرب هست
حالا اونجا زیاد درگیر بحث عاطفی نیستند و فلان
شخصیتتشون همین طوری هست .
یعنی یه پسری یه مدتی با کسی ارتباطی داره وقتی دیگه تکراری شد و فلان به راحتی میره سراغ یکی دیگه!
در اکثر موارد اینطوره

ولی کسی توی فرهنگ ما همین راه رو بره قطعا دچار مشکلاتی خواهد شد بعضا جبران ناپذیر

با سلام

ضمن تایید صحبتهای کارشناس محترم ،به نظر من هم اول تکلیف خودتون رو با این دختر مشخص کنید .اگر هنوز ازدواج نکرده

دوباره بحث رو پیش بکشید اگه خودتون (شماو دختر خانم)وخانوادهاتون راضی به ازدواج شدید ،حتما چند جلسه ای هم مشاوره برید

که دوباره پشیمون نشید .

ولی اگه ازدواج کرده که دیگه کامل باید ایشون رو فراموش کنید به فکر یه نفر دیگه باشین


با نام و یاد دوست

سلام علیکم

کاربر محترم از من خواستند تا این مطالب را در تاپیک ارسال نمایم:

نقل قول:


با سلام و تشکر از کارشناس محترم

من برای سادگی اشاره ، اسم دختر خانم رو به استعار ، مریم ، خطاب میکنم.

فرمایش و راهکار شما کاملا متین هست ، یعنی اول باید وضعیت وصال خودم رو با مریم مشخص کنم و اون پرونده رو ببندم و بعد سرگزینه های بعد برم، اما مشکلی که اینجا وجود داره اینه که من بعد از این همه سال ، اگر دوباره بخوام به اون خانواده رجوع کنم ، بدون اینکه هنوز به استاندارهای مطلوب اونها رسیده باشم ، قطعا جواب منفی خواهم گرفت،و این جواب منفی برای من هزینه خیلی خیلی سنگینی داره ، باید به میزان زیادی از عزت نفسم خرج کنم تا این اتفاق بیفته، و شرایط روحی من از این که هست بدتر خواهد شد، و حتی نه من خودم و نه کسی از بزرگترهای اطراف ما ، زبان چرب و نرم و چاپلوس مابانه ای نداریم که بتونم قابلیتها و ویژگیهای مثبت خودم رو بزرگتر از اون چیزی که هست معرفی کنم. حتی روحیات سماجت ورزی هم برای به دست اوردن این دختر و هیچ دختر دیگه ای ندارم ، من همینم ، ظاهر و باطن ، خودم رو کاملا میریزم روی دوری ، اگر طرف مقابلم فکر میکنه دخترشون همسطح من هست که دیگه مخالفت اونها و سماجت من چه معنا داره؟ و اگر هم همسطح نیستیم که ما رو به خیر و اونها رو به سلامت ، دیگه سماجتی که من بلدش نیستم در حل این معادله چه جایگاهی داره؟ و نکته ای که هست اینه که هم خانواده من سطح بالاتری از خانواده اونها داشتند و هم خود من ، ولی اونها به ازدواج به چشم بیزینس و تجارت نگاه میکنند و خوشبختی دخترشون رو در سطح مالی عالی و بی نقص و جایگاه اجتماعی رفیع پسر می بینند!

من خدا رو شکر شغل خوبی دارم ، از صفر و با دست خالی شروع کردم و روز به روز در حال پیشرفت و بزرگ شدن هستم.
من ماشین دارم نه یک ماشین شاسی بلند چند صد میلیونی که چشم اونها رو پر کنه.
من خونه دارم نه یک خونه ویلایی چند صدمتری که چشم اونها رو پر کنه و براشون گارانتی باشه که اون خونه ضامن خوشبختی دخترشون هست!!
من توان زیر دین چند صد سکه رفتن برای مهریه رو ندارم.... و....

حتی در این چند سال جدایی از اون دختر خانم ، با اینکه اون دختر خانم فکر میکرد که من کاملا رابطه ام رو باهاش تموم کردم ، ولی تمام تلاشم رو کردم ، خودم رو به سختی انداختم ، رنجهای زیادی تحمل کردم بدون اینکه حتی از یک دونه از اونها ، اون دختر خانم مطلع بشه چون ارتباطی با اون نداشتم، خودم رو به اب و اتیش زدم ، تا بتونم شرایط مادی خودم رو به حد استانداردهای مورد نظر خانواده اونها برسونم ، اما نرسیده هنوز . با این شرایط دیگه چه معنا داره دوباره پیش قدم بشم ، تا خودم رو خار و سبک کنم ؟

حتی اگر از کانالی بفهمم اون دختر خانم ازدواج کرده (که تقریبا چنین کانالی غیر از خود مریم وجود نداره ) و وصال من با اون غیر ممکنه ، باز هم همین تسلای من هست چون دیگه رسیدن من به اون ، غیر ممکنه و غصه خوردن برای چیز ناممکن چه معنایی داره؟

و اینکه اگر بخوام دوباره بهش رجوع کنم ، همه مسائل مثل گرمای اتش زیر خاکستر ، زنده میشه ، و اگر به نتیجه ازدواج منجر نشه ، که به احتمال زیاد نمیشه ، دوباره روز از نو و روزی از نو برای فراموش کردن خیلی از مسائل که الان تا حدی در ذهن من مدفون شده اند...

دارم به خانواده و مخصوصا مادرم هم ظلم میکنم ، گرچه اونها از ماجرای مریم مطلع هستند ، اما فکر میکنند من فراموش کرده ام ، نمیتونم درد درونم رو برای اونها بگم،نه میتونم مانع خواستگاری رفتنشون بشم چون خیلی رنج میکشند که من ازدواج نمیکنم و نه زمانی که با دختری اشنا میشم ، قدرت تصمیم گیری دارم. همیشه خدا خدا میکنم که خود مادرم دختر رو نپسنده تا توپ به میدون من نیفته ، و زمانی هم که نوبت به من میرسه ، با بهانه های الکی ، موضوع رو خاتمه میدم. ولی الان یک دو مورد به من معرفی شده که واقعا جا برای بهانه گیری نیست ، دخترهای خوب و با خانواده های خوب. تحت فشار خانواده هستم که سریعتر تکلیف رو روشن کنم. ولی وقتی ذهن و قلب من اکنده از یاد و خاطره کس دیگه ای هست ، من چطوری میتونم تصمیم درستی بگیرم؟ چطوری دختر دیگری رو وارد زندگی کنم؟ مگر خائن بودن و خیانت شاخ و دم داره؟

اگر به خاطر پدر و مادرم نبود ، اگر ازدواج یک امر الهی نبود (گرچه ازدواج نکردن من در این سن 30 سالگی، باعث به گناه افتادن من نمیشه ) احتمالا هیچ وقت به ازدواج فکر نمیکردم.

فکر میکنم تنها راه پیش روی من ،استفاده از راههای " ماورایی و کلید اسراری " هست ، یعنی چشمم رو ببندم و در خواستگاری یک دختر رو انتخاب کنم بدون اینکه پرونده مریم در ذهن من بسته بشه ، بعد هم همه چیز رو بسپرم به دست تقدیر و سرنوشت و خداوند.... بخاطر رضایت پدر و مادرم ازدواج کنم و بعد هم هرچه بادا باد!!و همیشه وقتی به این نقطه میرسم ، گاهی ارزوی مرگ میکنم تا یک دختر معصوم رو وارد بازی زندگی خودم نکنم.

(لطفا کارشناس محترم روی این موضوع حتما نظر بدن که ایا این راه درسته؟ یعنی بخاطر رضایت خداوند و پدر و مادرم، با همین شرایط روحی و فکری فعلی و برخلاف میل خودم برای ازدواج با فرد دیگه، یک دختر همکفو رو انتخاب کنم و بعد امیدوارم باشم در زندگی معجزه ای رخ میده و اون دختر برای من جای مریم رو پر میکنه و همیشه خدا رو شاکر باشم که چه خوب شد با این دختر ازدواج کردم و نه مریم)

لطفا اگر دعایی ، نماز مجربی ، کتابی و... وجود داره برای حل این مساله ، معرفی کنید.

واقعا به تمام دخترپسرهای مجرد که خواننده این تاپیک هستند ، برادرانه و دلسوزانه پیشنهاد میکنم وارد روابط عاطفی و احساسی قبل از ازدواج نشید ، اینجا ایرانه ، با فرهنگ های منحصر به خودش، دخترها و پسرها در ازدواجشون تصمیم گیرنده نیستند ، تصمیم گیرنده اصلی خانواده هاشون هستند ، حتی اگر فقط 30% از اختیار تصمیم گیری مربوط به خانواده ها باشه ، اما این 30% ، یک 30% مهم هست ، هرچقدر هم دختر و پسر خواهان هم باشند ، اگر اون 30% تایید نشه همه چی روی هواست.

با زندگی خودتون و طرف مقابلتون و کسی که در اینده باهاش ازدواج میخواید بکنید ، بازی نکنید. همه عواطف و احساسات و لذتهای جنس مخالف رو برای دوران تاهل نگه دارید.

التماس دعا.



در پناه قرآن و عترت موفق باشید

طاهر;787640 نوشت:
با سلام و تشکر از کارشناس محترم

سلام/ خواهش می کنم
نکاتی که خدمت شما عرض می شود کلی است و کار شما این است که آنها را با شرایط خود تطبیق دهید و ببینید ایا کارساز هست یا خیر؛ چون ما شرایط شما را به طور کامل نمی دانیم و به همین خاطر باید خودتان از بین راهکارهای ارائه شده گلچین کنید و آنها را عملی نمایید. با این حال همانطور که عرض شد شما دو راه منطقی بیشتر ندارید: یا ازدواج با این خانم و یا فراموش کردن ایشان و ازدواج با فرد دیگر. نمی شود که هم نخواهید این خانم را فراموش کنید و هم با فرد دیگری ازدواج کنید. مثل این می ماند که شما بخواهید در یک مسابقه ورزشی شرکت کنید؛ اما وقتی پای تمرین و سختی کار میان می آید بگویید من نه ورزش می کنم و نه مسابقه می دهم؛ چون هم سخت است و هم ممکن است به خاطر شکست غرورم له شود! شما به چنین شخصی چه پاسخی می دهید؟ همان را به خودتان هم بدهید. طبیعی است که اگر شما به دختر مورد نظر علاقه دارید باید هر کاری از دستتان بر می آید انجام دهید. بله اگر فکر می کنید ایشان به دلیل پرتوقع بودن از لحاظ عقلی مورد مناسبی برای شما نیست و صرفا به او علاقه دارید، هیچ لزومی برای اقدام دوباره نیست و اصلا نباید اقدام کنید. در این شرایط برای اینکه بتوانید دلتان را ناامید کنید باید تا می توانید صحبت های منطقی را با خود زمزمه کنید و آنها را بر عواطف و احساسات غالب کنید و ...

طاهر;787640 نوشت:
(لطفا کارشناس محترم روی این موضوع حتما نظر بدن که ایا این راه درسته؟ یعنی بخاطر رضایت خداوند و پدر و مادرم، با همین شرایط روحی و فکری فعلی و برخلاف میل خودم برای ازدواج با فرد دیگه، یک دختر همکفو رو انتخاب کنم و بعد امیدوارم باشم در زندگی معجزه ای رخ میده و اون دختر برای من جای مریم رو پر میکنه و همیشه خدا رو شاکر باشم که چه خوب شد با این دختر ازدواج کردم و نه مریم)

با شرایط فکری فعلی خیر؛ این کار به صلاح نیست. خدا به هر انسانی عقل و منطق داده و نباید به امید معجزه تصمیمی بگیره که می دونه اگر معجزه ای نشه به مشکل می خوره. مثل این می مونه که من خودم رو از 10 طبقه ساختمان پرت کنم پایین و بگم اگه خدا معجزه کنه زنده می مونم! ازدواج شما با این افکار و عقایدی که دارید مثل همین مسئله است. لذا پیشنهاد من به شما اینه که اگه با در نظر گرفتن همه شرایطتتون، راهکارهای گفته شده رو مناسب خودتون نمی دونید، حتما حتما قبل از ازدواج به یک مشاور مجرب و با ایمان مراجعه کنید و بعد برای ازدواج اقدام کنید.

طاهر;787640 نوشت:
لطفا اگر دعایی ، نماز مجربی ، کتابی و... وجود داره برای حل این مساله ، معرفی کنید.

ذکر لا اله الا الله و خواندن مداوم سوره مومنون به شما کمک می کنه. با این حال در این زمینه از کارشناسان اخلاق و حدیث بیشتر می توانید کمک بگیرید.

سلام دوست عزیز
تقریباً میتونم شرایط شما رو درک کنم... Fool
اگر میخوای بدونی اون دختر خانم ازدواج کرده یا نه و میخوای دوباره شانست رو امتحان کنی میتونی از یکی از خانم های مورد اعتماد اطرافت (فامیل، آشنا، همکار) بدون اینکه از اصل ماجرا چیزی بفهمه بخوای با عنوان خواستگاری برای یه پسر فرضی (یعنی اسم شما مطرح نشه) به اون دختر خانم زنگ بزنه و ازش بپرسه آیا مجرده یا نه. (شماره ش رو لابد داری)
اما اگر می دونی نمیتونی بهش برسی و میخوای فراموشش کنی، (بدون اینکه راهی که بالا گفتم رو بری) فکر کن ازدواج کرده . روضه هم میتونه بهت کمک کنه تا فکرت رو پاکسازی و متمرکز کنی برای خواستگاری از دخترهای دیگه.

طاهر;786832 نوشت:
سالها پیش من با دختر خانمی اشنا شدم و وقتی دیدم با ایشان قرابت شخصیتی و اخلاقی و مذهبی دارم ، با هم قول و قرار ازدواج گذاشتیم،بعد از چند ماه رابطه ما شکل عاطفی و احساسی به خود گرفت، اکثر ارتباط ما بصورت غیرحضوری بود و تقریبا هیچ گناهی بین ما فراتر از بیان جملات عاطفی و احساسی رخ نداد گرچه اصل رابطه از پایه و اساس ایراد شرعی داشت . کل دوران اشنایی ما حدود یکسال بود، من و ایشون به شدت بهمدیگه علاقمند شده بودیم، من وقتی موضوع رو به خانواده مطرح کردم ، مخالفتی نکردند و از من برای به سرانجام رساندن این ازدواج حمایت کردند. اما ایشان وقتی موضوع رو به خانواده مطرح کردند ، خانواده ایشان شدیدا مخالفت کردند. خانواده ایشان تقریبا از سطح متوسط مالی برخوردار بودند اما از خواستگار دخترشان توقعات زیادی داشتند ، من شرایط مالی معمولی و درامد معمولی داشتم ، ولی اگر شرایطی داشتم که توپ تکونم نمیداد ، مخالفت خانواده اونها تا حد زیادی رفع میشد چون خواسته اصلی خانواده ایشون ، شرایط مالی و اجتماعی خوب خواستگار دخترشان بود ، گرچه من تمام شرایطم رو با خود دخترخانم از ابتدا مطرح کرده بودم .

حالا حدود 2-3 سال از اتمام اون رابطه میگذره ولی هنوز عطش علاقه به اون دختر خانم در درونم وجود داره.
در این چند سال بعد از اتمام اون ماجرا ، به خواستگاری دخترهای مختلفی رفتم که در این بین واقعا گزینه های خوب و مناسبی بودند اما حضور اون دخترخانم در ذهن من ، اجازه تصمیم گیری به من نمیداد.


سلام
من بقیه نظرات رو نخوندم اگه حرفام تکراری بود ببخشید
همونطوری که گفتید تازه بعد از چند ماه آشنایی با این خانم یه رابطه عاطفی شکل گرفته اونم از راه دور مثلا با پیامک و تلفن و این چیزا که اصولا چیزی جز حرفای عاطفی نیست و نتیجش هم وابستگی شدید دو طرف نیست تازه این وابستگی بیشتر از حالتیه که دو نفر پیش هم هستن و با هم حرف میزنن.
به نظرم خودتون مدتهاست دارید به خودتون تلقین میکنید که نمیتونید فراموشش کنید اگه بخواید قطعا میتونید فراموش کنید.
این نظر شخصی منه با این شرایطی که داشتید و به نظر میرسه آدم مقیدی هم هستید(اینجور آدما نیاز عاطفی بیشتری دارند) هر شخص دیگه ای که جای این خانم بود و یه سال این رابطه ادامه داشت الان همین وضعیت رو داشتید.یعنی به نظرم زیاد ربطی به اون شخص نداره و بیشتر به خود شما و روحیاتتون بر میگرده که نمیخواید فراموش کنید نه اینکه نتونید.
اگرم اون خانم برای خودش مادیات مهم نبود فکر میکنم سر مسائل مادی میتونستن خانوادشون رو قانع کنن.
راه حل به نظر من اینه که بر خلاف اینکه میرید خواستگاری و همه رو با این خانم مقایسه میکنید برید خواستگاری و از نظر عاطفی همه رو مثل این خانم ببینید.یعنی با عقل و منطق برید خواستگاری به جنبه عاطفیش نگاه نکنید و مطمئن باشید که با شخصی که ازدواج می کنید رابطه عاطفی خیلی بهتر از اون خانم خواهید داشت که قاعدتا هم باید همینطور باشه.
ان شاالله موفق باشید

سلامن علیکم

میخواستم نکته ای رو بهت تذکر بدم که باید برای شروع زندگی آینده حتما در نظر بگیرید تا ان شاالله زندگی عاطفی پایداری داشته باشید.
خود شما هم اذعان دارید که در همه موارد خواستگاری موردها رو با دختر خانمی قبل مقایسه میکنید در صورتی که با این شرایط فعلی هم نتوانید به مورد قبلی برسید مجبور به ازدواج با مورد دیگری خواهید شد
خطر بزرگی که زندگی و خوشبختی آینده شما رو تهدید میکنید همین حالت مقایسه است چون در هر صورتی همسر آینده شما هم عیب هایی رو خواهد شد که به این ذهنیت شما دامن خواهد زد که اگر با همان خانم زدواج میکردید این اشکالات را نداشت و زندگی بهتری داشتید و........
شیطان هم در این بین بیکار نخواهد نشست و کم کم زندگی برایتان تلخ خواهد شد و شاید فکر کنید انتخاب درستی نداشتید و باید متارکه کنید
پس اولا با فکر کردن تا حدودی این حالت مقایسه کردن رو ترک کنید ثانیا به این فکر کنید این آزمایشی ست از جانب خدا !

موضوع قفل شده است