چگونه به قلب دختری که به خواستگاری اش رفته ام نفوذ کنم؟

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چگونه به قلب دختری که به خواستگاری اش رفته ام نفوذ کنم؟

سلام
وقت بخیر
من قلبا دختری را دوست دارم. نظر او هم ابتدا درمورد من مثبت بود
اما باتوجه به طول کشیدن موضوع و پیش مشکلاتی ، و همچنین هشدار بقیه بخاطر دوری راه، همسن بودن و.. گویا دلسرد شده
لطفا از تجربیات و راهنمایی های خودتون بگید
باتشکر

برچسب: 

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد امین

سلام

اولین نکته ای که باید به آن توجه کنید این است که به هبچ وجه عشق و علاقه به تنهایی برای ازدواج کافی نیست؛ چون اگر عشق باشد ولی دیگر شرایط مثل علاقه طرف یا تناسب های لازم فکری اعتقادی اخلاقی رفتاری خانوادگی و ... فراهم نباشد، این عشق دوام نخواهد آورد و دیر یا زود از بین می رود.

با این وجود اگر تناسب های طرفینی تا حدودی وجود دارد، بهترین کاری که شما می توانید انجام دهید این است که برای به دست آوردن ایشان سماجت به خرج دهید؛ به این صورت که اگر هنوز رسما خواستگاری نکرده اید ابتدا این کار را بکنید و اگر هم رسما خواستگاری کرده اید و جواب رد شنیده اید، با خانواده خود صحبت کنید که دوباره و سه باره به خواستگاری بروند و پا پس نکشند و از هر راهی که فکر می کنید به راضی کردن آنها کمک می کند استفاده کنید. اینکه می گویید ابتدا علاقه مند بوده و الان به خاطر طول کشیدن قضیه دلسرد شده، موید همین مسئله است که شما اقدام جدی برای به دست آوردن ایشان نکرده اید و برای همین نسبت به این ازدواج دلسرد شده است؛ اما وقتی خود دختر سماجت شما را ببیند و خانواده اش هم شما را بپذیرند، خود به خود تردیدی هم که به شما دارد کمتر می شود.
البته در کنار این مسئله لازم است که علت تردید ایشان هم رفع شود؛ مثلا اگر تردید ایشان به خاطر دوری راه و هم سن بودن است، یکی از پیشنهادات شما یا خانواده تان به ایشان می تواند این باشد که این مسئله را می توانید با رفتن پیش مشاور بررسی کنید که آیا مانع ازدواج است یا خیر؟ شاید راه کارهایی وجود داشته باشد که بتوان این مسئله را مدیریت کرد که قطعا وجود دارد. البته ممکن هم هست مشاور با بررسی شرایط به این نتیجه برسد که این ازدواج به صلاح نیست؛ مثلا ممکن است دختر بیش از حد به خانواده اش وابسته باشد و نتواند در شهر دیگری زندگی کند که در این صورت شما باید حرف ایشان را بپذیرید.

بنابراین در چنین شرایطی بهترین و تنها کار ممکن، تلاش رسمی برای رسیدن به طرف است. اما همانطور که ابتدا عرض کردم عشق و علاقه به تنهایی کافی نیست و برای همین نباید زیادی به این ازدواج دل خوش کنید تا اگر احیانا به هر دلیلی جور نشد، راحت تر بتوانید با این مسئله کنار بیایید و به دنبال ازدواج با فرد دیگری باشید.

پیروز و سربلند

دخترارو فقط باید با زبون بازی بری تو قلبشون.بهش بگو تو خیلی خوبی.خشگل ترین دختر دنیایی.تو بهترینی....خلاصه الکی ازش تعریف کن.بهش بگو دوست دارم.حرف دلتو بزن....تنهاراهش همینه.

[="Indigo"]سلام

باهاشون صحبت کنید سوال کنید چرا تردید پیدا کردن. براشون دلیلهای قانع کننده بیارید که میتونید این شرایطو تغییر بدید. (البته اگه دلایلی هست)

خودشون متوجه خواهند شد که بهشون علاقه دارید و تمام تلاشتون رو برای داشتنشون میکنید. نتیجش میشه همون چیزی که میخواید.

محسن1990;780364 نوشت:
دخترارو فقط باید با زبون بازی بری تو قلبشون.بهش بگو تو خیلی خوبی.خشگل ترین دختر دنیایی.تو بهترینی....خلاصه الکی ازش تعریف کن.بهش بگو دوست دارم.حرف دلتو بزن....تنهاراهش همینه.

شاید با تعریف الکی اولش عاشق بشن و ... ولی وارد زندگی که بشن بعد از یه مدت اگه شرایط براشون چیزی باشه که پیش بینی میکردنو به خاطرش میخواستن جواب منفی بدن. به خودشون میگن ساده بودمو فریب زبونه چرب و نرمش رو خوردم. اونوقته که پشیمونی برای هردوطرف سودی نداره

این حرفا برا اون زمانی بود که فرزندسالاری توو جامعه نداشتیم. الان پدر مادرا شبانه روز قربون صدقه بچه هاشون میرن کسی کمبود نداره که با این حرفا خام بشه.

کلا این راهی که پیشنهاد دادید برا دختر دبیرستانیا جواب میده که میخوان ثابت کنن بزرگ شدن و...[/]

سرد شدن دختر به دلیل نداشتن هیجان در رابطه و تصمیم جدایی ...
با سلام

ببینید هردو شما با توجه به سنتون در شرایطی هستین که ازدواج برای هردو شما فشار زیادی رو داره وارد میکنه از طرفی خانم هم بعد از این مدت کم کم از اینکه شما مرد زندگی باشین دلسرد شده و بخاطر سنتون قانع شده که شما نمیخای ازدواج کنی و هدفت یه جورایی سرگرم شدن با اونه و سن اونم اتقضا میکنه که روی کسی سرمایه گذاری کنه که برای ایندش بهترین سود رو داشته باشه و ازدواج کنه بنابرین طبیعی هست که از شما دور بشه چون شما از نظر اون مرد زندگی نیستین یه نکته ای که باید عرض کنم اینه که مدت اشنایی شما دلیل خوبی برای شناخت شما از هم نیست چون موقعیت هایی که باهم ارتباط داشتین محدود بوده به نظر من اگر میخای ایشون برگرده باید بهش نشون بدین واقعا میخای ازدواج کنین و اینو در عمل نشون بدین از طرفی سعی کنین به شناختتون از هم برای ازدواج عمق بیشتری بدین و همدیگر رو از ابعاد و در شرایط مختلف شناخت رو کسب کنین

مشاوره قبل از ازدواج رو هم فراموش نکنین

دخترا زود سرد نميشن اكه قبلا دوستت داشته مطمن باش هنوز حسش همونه

raha2020;780403 نوشت:
سلام

باهاشون صحبت کنید سوال کنید چرا تردید پیدا کردن. براشون دلیلهای قانع کننده بیارید که میتونید این شرایطو تغییر بدید. (البته اگه دلایلی هست)

خودشون متوجه خواهند شد که بهشون علاقه دارید و تمام تلاشتون رو برای داشتنشون میکنید. نتیجش میشه همون چیزی که میخواید.

شاید با تعریف الکی اولش عاشق بشن و ... ولی وارد زندگی که بشن بعد از یه مدت اگه شرایط براشون چیزی باشه که پیش بینی میکردنو به خاطرش میخواستن جواب منفی بدن. به خودشون میگن ساده بودمو فریب زبونه چرب و نرمش رو خوردم. اونوقته که پشیمونی برای هردوطرف سودی نداره

این حرفا برا اون زمانی بود که فرزندسالاری توو جامعه نداشتیم. الان پدر مادرا شبانه روز قربون صدقه بچه هاشون میرن کسی کمبود نداره که با این حرفا خام بشه.

کلا این راهی که پیشنهاد دادید برا دختر دبیرستانیا جواب میده که میخوان ثابت کنن بزرگ شدن و...


نمیدونم:Gig:.خیلی ها کمبود محبت دارن.توی همین سایت خیلی خوندم نوشته پدر مادرم فلانن و اهمیت نمیدن.محبت جنس مخالف یه چیز دیگس.اگه اون دوست دارمی که یه جنس مخالف به فرد میگفت با اونی که مادر یا پدر به فرزندش میگه یکی باشه که دیگه همه ی نیاز های عاطفی بر طرف میشه کسی ازدواج نمیکنه.حتما فرق فوکوله که میگن نیاز عاطفی با همسر بر طرف میشه.

[="Indigo"]

محسن1990;780457 نوشت:
محبت جنس مخالف یه چیز دیگس.اگه اون دوست دارمی که یه جنس مخالف به فرد میگفت با اونی که مادر یا پدر به فرزندش میگه یکی باشه که دیگه همه ی نیاز های عاطفی بر طرف میشه کسی ازدواج نمیکنه.حتما فرق فوکوله که میگن نیاز عاطفی با همسر بر طرف میشه.

درسته ولی این محبت با یه سری جمله پشت سرهم ردیف کردن به دست نمیاد. اونم اگه الکی باشه.

دخترایی که من میشناسم خیلی زود میفهمن این حرفا از دل برمیاد یا زبونیه. به غیر از همون قشر دبیرستانی که ممکنه روشون تاثیر داشته باشه اونم به خاطره سن کمه و...[/]

saeed.h۲۰۰۰;779430 نوشت:
چگونه به قلب دختری که به خواستگاری اش رفته ام نفوذ کنم؟

یه راهی الان به ذهنم رسید.با دریل هم میتونی به قلبش نقوذ کنی.از دهلیز چپش سوارخ کن برو جلو.انشالا به هدف شومت میرسی.:khaneh:

saeed.h۲۰۰۰;779430 نوشت:
من قلبا دختری را دوست دارم. نظر او هم ابتدا درمورد من مثبت بود

سلام. ان شاء الله که عقلا هم همدیگر رو دوست دارید . چون اگر فقط احساس قلبی باشه مدتی بعد که پای عقل اومد وسط همه چیز بهم مبریزه.

saeed.h۲۰۰۰;779430 نوشت:
اما باتوجه به طول کشیدن موضوع و پیش مشکلاتی ، و همچنین هشدار بقیه بخاطر دوری راه، همسن بودن و.. گویا دلسرد شده

احتمال میدم دلسردی ایشون به دلیل بدست آوردن شناخت در این مدت از شما شده. شاید پس از مدتی رفت و آمد یا در ارتباط بودن متوجه شدن که شما بدرد هم نمیخورید. البته کش دادن یه همچین موضوعی بنظرم خوب نیست. شما باید سریع با خانواده خواستگاری کنید درنهایت بعد از چند جلسه تصمیم اولیه رو بگیرید ، و سه الی چهار ماهی حداقل نامزد باشید سپس تصمیم نهایی تون رو بگیرید دیگه. الکی نباید یه چیزی رو کش داد .

یه نکته به نظرم میرسه و اون هم اینه که درسته ثبت نظرات برای کاربران آزاد هست ولی برخی دوستانی که نظر میدن بهتره نظراتشون با تفکر و تعمق بیشتری باشه تا هم سطح علمی سایت پایین نیاد و هم کسی که سوال کرده بعدا دوباره رغبت کنه برگرده و یه سوال دیگه هم بپرسه. در نهایت توصیه من به این آقا ایه که تمرکزش رو روی پاسخ کارشناس امین بگذارند و بدونن که همه نظرات و تجربیات کاربران همیشه بدرد ایشون نمیخوره.

ممنونم از وقتی که میذارید برای پاسخ ها.
دلیلش رو بنده می دونم، همین طول کشیدن هست، توی این مدت بدلیل علاقه زیادی که بنده داشتم محبت زیاد میکردم و خب اطرافیان شاید حسادت میکردن بخصوص خواهر بنده، در جریان همه چیز بود و اواخر چند بار تند حرف زد و طوری رفتار کرد که به اون خانم بر خورد. بعد هم تلاش بنده برای صاف کردن و درست کردن این قضه باعث سماجت بیشتر شد که ما بهم نمی خوریم وقتی خواهرت اینجوری میگه از حالا و..
الان داره خودش رو عقب میکشه واقعا،
در صورتی که اگه بحث خواستگاری زود انجام میشد، توی 4-5 ماه اول اشنایی شک ندارم الان عقد بودیم.
پیشنهاد عملی شما برای درست شدن موضوع چی هست؟
من زیاد به مشاور ازدواج توی این زمینه اعتقادی ندارم، چون جدا از اینکه ببینن تدبیر طرف برای حل مشکلات چی هست یا به قول معروف چند مرده حلاج هست، سریع بحث هایی مثل دوری راه، هم سن بودن و.. رو وسط میکشن درصورتی که وقتی کسی اقدام میخواد یه کاری بکنه حتما خودش سبک و سنگین کرده و به این نتیجه رسیده.
توکل به خداست ، ولی قبل از هرچیزی دلخوری که از جانب خود ادم بوده باید رفع بشه، خوبیت نداره

saeed.h2000;782067 نوشت:
ممنونم از وقتی که میذارید برای پاسخ ها.
دلیلش رو بنده می دونم، همین طول کشیدن هست، توی این مدت بدلیل علاقه زیادی که بنده داشتم محبت زیاد میکردم و خب اطرافیان شاید حسادت میکردن بخصوص خواهر بنده، در جریان همه چیز بود و اواخر چند بار تند حرف زد و طوری رفتار کرد که به اون خانم بر خورد. بعد هم تلاش بنده برای صاف کردن و درست کردن این قضه باعث سماجت بیشتر شد که ما بهم نمی خوریم وقتی خواهرت اینجوری میگه از حالا و..
الان داره خودش رو عقب میکشه واقعا،
در صورتی که اگه بحث خواستگاری زود انجام میشد، توی 4-5 ماه اول اشنایی شک ندارم الان عقد بودیم.
پیشنهاد عملی شما برای درست شدن موضوع چی هست؟
من زیاد به مشاور ازدواج توی این زمینه اعتقادی ندارم، چون جدا از اینکه ببینن تدبیر طرف برای حل مشکلات چی هست یا به قول معروف چند مرده حلاج هست، سریع بحث هایی مثل دوری راه، هم سن بودن و.. رو وسط میکشن درصورتی که وقتی کسی اقدام میخواد یه کاری بکنه حتما خودش سبک و سنگین کرده و به این نتیجه رسیده.
توکل به خداست ، ولی قبل از هرچیزی دلخوری که از جانب خود ادم بوده باید رفع بشه، خوبیت نداره


سلام
راه عملی خدمت شما عرض شد. اقدام رسمی و بررسی عللی که باعث تردید ایشان برای این ازدواج شده. اگر خود شما یا فردی از اطرافیانتان می توانید آن علل را شناسایی و رفع کنید که خب نیازی به حضور پیش مشاور نیست؛ اما اگر نمی توانید، چاره ای جز این کار وجود ندارد. البته در این مسئله هم کمی به شما حق می دهم؛ چون ممکن است به قول شما بعضی از مشاوران به صرف دوری راه و هم سن بودن این ازدواج را نفی کنن که درست نیست؛ بلکه باید مسئله عمیق تر بررسی شود. لذا برای رفع چنین مسئله ای شما می توانید ابتدا خودتان به مشاور مورد نظر مراجعه کنید و بدون اینکه مستقیم چیزی بگویید، در مورد این ازدواج با شرایطی که وجود دارد با او مشورت کنید. اگر او به خاطر هم سن بودن و دوری راه کلا این ازدواج را رد کرد و دلیلش منطقی نبود، می توانید پیش او نروید؛ اما اگر دیدید اینگونه نیست و دلیل های منطقی دارد، بعدا که خواستید با طرف به مشاور مراجعه کنید، پیش ایشان بروید.

علت اینکه گفتم شاید مشاور چنین ازدواجی را مصلحت نداند صرف دوری یا هم سن بودن نبود. درست است که شما مسئله را پیش خود سبک سنگین کرده اید؛ اما ممکن است در این انتخاب به مسائلی دقت نکرده باشید و همین مسائل آینده زندگی شما را با مشکل مواجه کند. مثلا اگر دختر زیادی به خانواده اش وابسته باشد و امکان اینکه شما به شهر ایشان بروید هم فراهم نباشد، خب در آینده با مشکل مواجه می شوید؛ مشکلی که عشق و علاقه نمی تواند آن را حل کند. یا اگر هم سن بودن شما باعث این شود که شما در زمینه سلایق و علایق و خواست ها اختلاف زیادی با هم داشته باشید و اصلا دنیای شما به دلیل رشد عقلی و اجتماعی متفاوتی که دارید با هم فاصله زیادی داشته باشد، احتمال اینکه در آینده به مشکل بخورید وجود دارد. این موارد است که نیاز به بررسی تخصصی دارد.

امین;782083 نوشت:
راه عملی خدمت شما عرض شد. اقدام رسمی و بررسی عللی که باعث تردید ایشان برای این ازدواج شده.

بنظر شما ابتدا دل دختر مجدد بدست اید و قرص شود بعد اقدام رسمی صورت گیرد یا نه اقدام رسمی در اولویت قرار گیرد؟
چون فرصت هم بسیار کوتاه است، 4-5 ماه .
علل تردید چیز هایی که خودم حدس میزنم: دلخوری هایی که خواهرم بوجود اورد و تاخیری که در امر شد. و این بین شاید بنده نتونستم اون اطمینان خاطر رو منتقل کنم به دختر و شاید این رو دلیل ضعف من تلقی کنه
خوشحال میشم راهکار های عملی شما بزرگان با تجربه را درخصوص این امر مهم بدانم.

[="Indigo"]سلام

به دخترخانوم حق میدم که ناراحت یا حتی پشیمون شده باشن. رفتار خونواده فرد خیلی مهمه. همه میدونیم و شنیدیم داستانهای عروس و خونواده شوهر رو.

فکر میکنم همه دخترا در زمان خواستگاری به این رفتارها توجه خاصی میکنن. چون معمولا اونهایی که اولش مهربونن اخرش اذیت میکنن دیگه چه برسه به اینکه اولشم با ادم بد حرف بزنن.

برا همین طبیعیه که دختر خانوم دودل شده باشن.

بهشون بگید خواهرتون چون شما رو خیلی دوست دارن این حرفو زدن و مطمئنا بعدا که خوشبختی شما رو ببینن رفتارشون خیلی فرق خواهد کرد.

یا اینکه ما که قرار نیست با خونوادم زندگی کنیم. اگه خودم عیبی دارم بگو تا رفعش کنم ولی خونودمو که نمیتونم عوض کنم. ازشون بخواید پیشنهاد بدن که چیکار کنید؟ اینطوری توپو انداختید تو زمین ایشون.

به نظرم اگه میتونید قبل از جواب خواستگاری باهاشون صحبت کنید اول خواستگاری کنید بعد حرف بزنید و بگید که گذاشتم الان این حرفا رو بزنم که بدونید اهله عملم نه فقط حرف و ... .[/]

saeed.h2000;782104 نوشت:
بنظر شما ابتدا دل دختر مجدد بدست اید و قرص شود بعد اقدام رسمی صورت گیرد یا نه اقدام رسمی در اولویت قرار گیرد؟
چون فرصت هم بسیار کوتاه است، 4-5 ماه .
علل تردید چیز هایی که خودم حدس میزنم: دلخوری هایی که خواهرم بوجود اورد و تاخیری که در امر شد. و این بین شاید بنده نتونستم اون اطمینان خاطر رو منتقل کنم به دختر و شاید این رو دلیل ضعف من تلقی کنه
خوشحال میشم راهکار های عملی شما بزرگان با تجربه را درخصوص این امر مهم بدانم.


سلام

به دست آوردن دل ایشان از دو راه بیشتر ممکن است: راه اول این است که سعی کنید با او رابطه ای صمیمی و عاشقانه برقرار کنید تا با این عشق و احساس بتوانید نظر ایشان را تغییر دهید. این راه شاید در ظاهر جواب بدهد اما به دلیل اینکه اولا این کار همراه با گناه است و ثانیا موجب وابستگی بیشتر طرفین به همدیگر و در نتیجه دور شدن از انتخاب عاقلانه در مقابل انتخاب عاشقانه می شود و ثالثا توقع ایشان در ابراز عشق و علاقه بالا می رود و شاید منجر به مشکلاتی در آینده شود و ده ها مشکل دیگر، این راه پیشنهاد نمی شود.
راه دوم هم این است که شما از طریق گفتار منطقی و رفتار عملی دل ایشان را به دست آورید به این صورت که ابتدا رسما اقدام کنید و در اقدام خود مُصر باشید تا ایشان بداند که قصد شما برای ازدواج جدی است. بعد هم در طی جلسات خواستگاری در مورد رفتار خواهرتان با ایشان صحبت کنید. اگر رفتار او نادرست بوده بگویید که من هم رفتار او را درست نمی دانم و نباید چنین کاری می کرد و اگر هم درست بوده چیزی نگویید؛ یعنی لازم نیست فعلا او را متوجه اشتاهش کنید. فقط بگویید به هر حال چنین مسائلی در زندگی مشترک پیش خواهد آمد و ما باید بتوانیم آن ها را مدیریت کنیم نه اینکه از آن فرار کنیم. اگر بنا باشد به صرف گفته کسی رابطه ما بهم بریزد زندگی دوام نخواهد داشت؛ چون هر لحظه ممکن است هر کسی از اطرافیان چه تو چه من حرفی بزنند. قرار نیست حرف های دیگران تا این حد روی زندگی ما تاثیر بگذارد و منجر به جدایی ما از هم شود و ... . البته این صحبت ها برای وقتی است که شما از انتخاب خود مطمئن باشید و بدانید که از لحاظ عقلی ایشان همان موردی است که مناسب شماست و ...

محسن1990;780364 نوشت:
دخترارو فقط باید با زبون بازی بری تو قلبشون.بهش بگو تو خیلی خوبی.خشگل ترین دختر دنیایی.تو بهترینی....خلاصه الکی ازش تعریف کن.بهش بگو دوست دارم.حرف دلتو بزن....تنهاراهش همینه.

خوب باید البته توجه داشت خانمها هم میتونن متوجه بشن کی ابراز احساسات نسبت بهشون واقعیه کی مصنوعی....

[=book antiqua]قال الله: ای بنده من، از من اطاعت كن تا ترا مثل خود قرار دهم من به چيزى می‏گويم بشو، می‏شود. تو به چيزى میگويى بشو، می‏شود.

میخوای زیبا بشی؟ میخوای جذاب بشی؟
[=book antiqua][=book antiqua]کامل بندگی خدا رو بکن تا به خدا شباهت پیدا کنی.
با هرکی ارتباط برقرار کنی خدا محبتت رو در دلش قرار میده.

mehrant;782314 نوشت:
خوب باید البته توجه داشت خانمها هم میتونن متوجه بشن کی ابراز احساسات نسبت بهشون واقعیه کی مصنوعی....

خوب ایشونم گفت حرف دلت رو بزن دیگه. حرف دل که مصنوعی نیست.

ویترین;782362 نوشت:
[=book antiqua]قال الله: ای بنده من، از من اطاعت كن تا ترا مثل خود قرار دهم من به چيزى می‏گويم بشو، می‏شود. تو به چيزى میگويى بشو، می‏شود.

میخوای زیبا بشی؟ میخوای جذاب بشی؟

[=book antiqua][=book antiqua]کامل بندگی خدا رو بکن تا به خدا شباهت پیدا کنی.
با هرکی ارتباط برقرار کنی خدا محبتت رو در دلش قرار میده.

منظور از بندگی در اینجا چیست؟
تسلیم امر خدا بودن یا از خدا خواستن

حقیقت عبودیت و بندگی:
http://akhlagh.porsemani.ir/content/%D8%AD%D9%82%D9%8A%D9%82%D8%AA-%D8%B9%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%8A%D8%AA-%D9%88-%D8%A8%D9%86%D8%AF%DA%AF%D9%8A-%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF

با تقوا و تزکیه نفس انسان به یک فرد کاریزمایتک تبدیل میشود
که منشا این کاریزمای الهی است

کاریزما چیست:
http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=29690

saeed.h2000;782493 نوشت:
منظور از بندگی در اینجا چیست؟
تسلیم امر خدا بودن یا از خدا خواستن

این نظر منه شاید اشتباه باشه:
به نظر من دلبستگی به یک دختر خاص معنی نداره . چون همه دخترا شبیه هم هستند . هیچ کس تو ستاره ها نیست. این نشد یکی دیگه.
بعدش خدا خیرالرازقین است. خودش بهترین رو برات انتخاب میکنه.
یعنی زیاد فکر نکن چطوری دلش رو بدست بیارم چون باعث ریاکاری و منت کشی و ... میشه.

ولی اگر اون دلسرد شده چون حس میکنه شما نمیخواهیش. خوب باید بهش بگی که چقدر میخواهیش. همون حرف کارشناس. که باید سماجت داشته باشی.

saeed.h2000;779430 نوشت:
سلام
وقت بخیر
من قلبا دختری را دوست دارم. نظر او هم ابتدا درمورد من مثبت بود
اما باتوجه به طول کشیدن موضوع و پیش مشکلاتی ، و همچنین هشدار بقیه بخاطر دوری راه، همسن بودن و.. گویا دلسرد شده
لطفا از تجربیات و راهنمایی های خودتون بگید
باتشکر

سلام.
خوب خیلی کوتاه گفتی باید بیشتر توضیح میدادی
یعنی اینکه ایشون رو از کجا میشناسی؟
آیا باهم رابطه ای قبل از ازدواج داشتید؟
اگر داشتید خانواده های طرفین اطلاع داشتند یا نداشتند؟
خواستگاری رسمی انجام دادید یا ندادید؟
و چندبار خواستگاری رفتید و نتایجش؟
خوب همه این سوالات لازمه تا بشه نظر داد.
اما با این حال:
نوشتید دختری را دوست دارم.نگفتید یه دختری که مطابق با معیارهای من برای ازدواج هست پسندیدم.پس سوال ایجاد میشه که آیا فقط ایشون رو دوست داری؟ آیا معیارهایی که برای ازدواج برای خودت در نظر گرفتی در ایشون موجوده؟
من یه عقیده ای دارم که قبلا هم تو سایت گفتم،که اگه دو طرف مطابق بر معیارهای همدیگه باشن و درست همدیگه رو انتخاب کرده باشن علاقه بعد از ازدواج حتما بوجود میاد و خیلی هم شیرینه:Gol:
اما اگر علاقه قبل از ازدواج باشه ممکنه معیارها تفاوت داشته باشه و باعث مشاجراتی بشه در زندگی....چون علاقه قبل از ازدواج، با وصال و رسیدن به هم فروکش میکنه.....تا قبلش طرفین خیلی همدیگه رو دوست دارن وبرای رسیدن به هم تلاش میکنن اما وقتی به هم رسیدن دیگه شور خواه ناخواه کم میشه....
پس خلاصه بحث من اینکه اگر ایشون کاملا مطابق با معیارهای شما هست اقدام کن از طریق خانواده با تکرار خواستگاری رسمی...در غیر اینصورت ان شاءالله خداوند مورد بهتری که مطابق بر معیارهات باشه در آینده سر راهت قرار خواهد داد

داداش اگه یک دختر واقعا دختر خوبی باشه

برای یک دختر مثل ما پسرها چند چیز مهم هست

1- صداقت : وقتی ببینه مردش باهاش صداقت داره براش سنگ تموم میزاره

2- - مهر و محبت مرد به خانمش : همچنان که یک مرد نیاز به محبت داره یک زن هم نیاز به مهر و محبت داره تقابل دو طرفه البته نه مهر و محبت زیادی که خانم سو استفاده کنه

3- ایمان مرد: برای یک خانم ایمان طرف مهم دوست نداره مثلا اقاش با چند تا خانم صحبت داشته باشه یا ................

4- گوش دادن به حرف های خانم : خانم ها کلا دوست دارن با اقاشون حرف بزنن شما جوری توجه کن تا حس کنه توجهت همش به ایشون هست _ مزاح بگم از این گوش بشنو و از گوش دیگه بده بیرون :khaneh:

5- وفاداری هم خیلی مهمه نشات از ایمان میگیره برای یک خانم مهمه
..........................................................................................

متاسفانه خیلی ها میگن مسایل جنسی باعث طلاق شده ولی من میگم این مسیله ان قدر مهم نیست که خیلی ها بزرگش کردن

من زن و مرد میشناسم اقا توانایی جنسی نداشته ولی ان همسرش سال هاست با هم ازدواج میکنند بهترین زوج تو اقوام هستند

رفتند بعد از مدت ها هم یک بچه از بهزیستی اوردن و خوش ترین زندگی دارن
...................................................................

علت 99 درصد طلاق مهر و محبت و درک متقابل از یکدیگر هست چیزی که متاسفانه باید در دوران نامزدی با هم اشنا بشن و نمیشن و در زندگی با اون اشنا میشن که خیلی دیره

مثل اخلاق های بد وغیره

mehrant;782596 نوشت:
سلام.
خوب خیلی کوتاه گفتی باید بیشتر توضیح میدادی
یعنی اینکه ایشون رو از کجا میشناسی؟
آیا باهم رابطه ای قبل از ازدواج داشتید؟
اگر داشتید خانواده های طرفین اطلاع داشتند یا نداشتند؟
خواستگاری رسمی انجام دادید یا ندادید؟
و چندبار خواستگاری رفتید و نتایجش؟
خوب همه این سوالات لازمه تا بشه نظر داد.
اما با این حال:
نوشتید دختری را دوست دارم.نگفتید یه دختری که مطابق با معیارهای من برای ازدواج هست پسندیدم.پس سوال ایجاد میشه که آیا فقط ایشون رو دوست داری؟ آیا معیارهایی که برای ازدواج برای خودت در نظر گرفتی در ایشون موجوده؟
من یه عقیده ای دارم که قبلا هم تو سایت گفتم،که اگه دو طرف مطابق بر معیارهای همدیگه باشن و درست همدیگه رو انتخاب کرده باشن علاقه بعد از ازدواج حتما بوجود میاد و خیلی هم شیرینه:Gol:
اما اگر علاقه قبل از ازدواج باشه ممکنه معیارها تفاوت داشته باشه و باعث مشاجراتی بشه در زندگی....چون علاقه قبل از ازدواج، با وصال و رسیدن به هم فروکش میکنه.....تا قبلش طرفین خیلی همدیگه رو دوست دارن وبرای رسیدن به هم تلاش میکنن اما وقتی به هم رسیدن دیگه شور خواه ناخواه کم میشه....
پس خلاصه بحث من اینکه اگر ایشون کاملا مطابق با معیارهای شما هست اقدام کن از طریق خانواده با تکرار خواستگاری رسمی...در غیر اینصورت ان شاءالله خداوند مورد بهتری که مطابق بر معیارهات باشه در آینده سر راهت قرار خواهد داد

خانواده در جریان بودن ولی خواستگاری رسمی هنوز نه، دلیلش رو هم توی همین تاپیک گفتم

Farzandeh-Shahid;782602 نوشت:
داداش اگه یک دختر واقعا دختر خوبی باشه

برای یک دختر مثل ما پسرها چند چیز مهم هست

1- صداقت : وقتی ببینه مردش باهاش صداقت داره براش سنگ تموم میزاره

2- - مهر و محبت مرد به خانمش : همچنان که یک مرد نیاز به محبت داره یک زن هم نیاز به مهر و محبت داره تقابل دو طرفه البته نه مهر و محبت زیادی که خانم سو استفاده کنه

3- ایمان مرد: برای یک خانم ایمان طرف مهم دوست نداره مثلا اقاش با چند تا خانم صحبت داشته باشه یا ................

4- گوش دادن به حرف های خانم : خانم ها کلا دوست دارن با اقاشون حرف بزنن شما جوری توجه کن تا حس کنه توجهت همش به ایشون هست _ مزاح بگم از این گوش بشنو و از گوش دیگه بده بیرون :khaneh:

5- وفاداری هم خیلی مهمه نشات از ایمان میگیره برای یک خانم مهمه
..........................................................................................

متاسفانه خیلی ها میگن مسایل جنسی باعث طلاق شده ولی من میگم این مسیله ان قدر مهم نیست که خیلی ها بزرگش کردن

من زن و مرد میشناسم اقا توانایی جنسی نداشته ولی ان همسرش سال هاست با هم ازدواج میکنند بهترین زوج تو اقوام هستند

رفتند بعد از مدت ها هم یک بچه از بهزیستی اوردن و خوش ترین زندگی دارن
...................................................................

علت 99 درصد طلاق مهر و محبت و درک متقابل از یکدیگر هست چیزی که متاسفانه باید در دوران نامزدی با هم اشنا بشن و نمیشن و در زندگی با اون اشنا میشن که خیلی دیره

مثل اخلاق های بد وغیره

قبول دارم، اما خیلی اوقات اطرافیان ادمو تحریک میکنن تا از اون چیزی که هست خارج بشه

با سلام و عرض ادب

بنده یک نکته ای رو صلاح دونستم که عرض کنم:

من عموم و زن عموم با هم بسیار بسیار شیفته هم بودن ........... ولی مادر شوهر و خواهر شوهر حسود ........

با اینکه عموم زنش رو دوست داشت اونقدر روش کار کردن که طلاقش بده اخرش هم موفق شدن

الان عموم میگه من مثل یه بشقاب شکسته شده هستم(با اینکه ازدواج مجدد کرده)

میگه هیچ همسری مثل همسر اول نمیشه ...

*شیوا*;783408 نوشت:
با سلام و عرض ادب

بنده یک نکته ای رو صلاح دونستم که عرض کنم:

من عموم و زن عموم با هم بسیار بسیار شیفته هم بودن ........... ولی مادر شوهر و خواهر شوهر حسود ........

با اینکه عموم زنش رو دوست داشت اونقدر روش کار کردن که طلاقش بده اخرش هم موفق شدن

الان عموم میگه من مثل یه بشقاب شکسته شده هستم(با اینکه ازدواج مجدد کرده)

میگه هیچ همسری مثل همسر اول نمیشه ...

راست میگن ، متاسفانه بجای اینکه عشق بین دو نفر رو میبینن کمک کنن خوشبخت باشن
حسادت میکنن و هرکاری میکنن که جدا بشن تا به هدفشون نرسن ول کن هم نیستن
دوست داشتن و عشق موهبت الهی هست و همیشه زیباست
عشق برکت رو به زندگی آدم میاره
انگیزه و پشتکار میاره
حرکت رو به جلو میاره
عشق و تدبیر می تونه زندگی انسان رو کلی متحول کنه و انسان رو به خدا برسونه
اما کسی که عاشق میشه تدبیر و سیاستش رو از دست میده به دلیل تحریک اطرافیان
تو دنیای که منطق حاکم هست، تدبیر رو از دست دادن، سیاست رو از دست دادن برابره با زندگی رو باختن
برای بقیه گفتنش خیلی راحته که ، تو لیاقت بهترشو داری، یا گفتن خیلی زود فراموش میکنی
اما نمی دونن و نمی گن هدیه ای که خدا داده ادم هیچ وقت ازش سیر نمیشه، اون هدیه مقدس هست
تو عمری پاک بودی، عمری ایمان داشتی تا این هدیه رو خدا بهت داده
اینارو هیچ کس نمی بینه..

عاشق بشیم، دعا کنیم
شاید از دولت عشق، یه روز بیاد که روزگار دوباره روزگار بشه..

جناب سعید
من با خوندن آخرین پستی که نوشتی خواستم یه انتقاد بکنم
نوشتی عشق هدیه خداونده، عشق مقدس هست و خدا به همه نمیده و بعد از پاک بودن این هدیه رو میده
حالا سوال من از شما این هست که آیا الگو های دینی از جمله چهارده معصوم علیهم السلام ،شهدا، مراجع تقلید و... آیا پاک نبودن؟ اگر پاک بودن،پس چرا به اعتقاد شما،چنین هدیه مقدس که خداوند فقط به افراد پاک میده رو به اونها نداد و به شما داد؟ یعنی اونها کمتر از شما پاک بودن؟ یعنی خدا نمیتونه این هدیه رو مثل شما به اونها هم بده و عاشق یه دختر بشن و شب و روز در آرزوی وصالش باشن؟

پس ببین دیدگاهی که داری درست نیست.
البته عشق و تعریف از اون خیلی گسترده است.من همیشه با عشق قبل از ازدواج مخالف بودم و معتقد بودم عشق صحیح و حلال و مورد رضایت خدا عشقی هست که بعد از ازدواج حاصل میشه.و معتقد بودم و هنوز هم هستم اگر آدم دنبال همسر مناسب بگرده،معیارهایی صحیح انتخاب کرده باشه و بر طبق معیارها همسرش رو انتخاب کرده باشه قطعا این عشق بعد از ازدواج حاصل خواهد شد....
خود من بعد از عقد کردن روز به روز علاقه بیشتری به همسرم پیدا میکنم و این علاقه رو با هیچ چیزی حاضر به عوض کردن نیستم....

متاسفانه بعضی از خانواده ها به خاطر حسادت باعث جدایی میشن ونمیدونن که منفورترین چیز بین خدا طلاق هست و وای به کسی که باعثش باشه. از طرفی هم مرد باید مدیریت داشته باشه و بتونه هر دو طرف رو به خوبی مدیریت کنه و نذاره کسی تو زندگیش نفوذ کنه

mehrant;783648 نوشت:
جناب سعید
من با خوندن آخرین پستی که نوشتی خواستم یه انتقاد بکنم
نوشتی عشق هدیه خداونده، عشق مقدس هست و خدا به همه نمیده و بعد از پاک بودن این هدیه رو میده
حالا سوال من از شما این هست که آیا الگو های دینی از جمله چهارده معصوم علیهم السلام ،شهدا، مراجع تقلید و... آیا پاک نبودن؟ اگر پاک بودن،پس چرا به اعتقاد شما،چنین هدیه مقدس که خداوند فقط به افراد پاک میده رو به اونها نداد و به شما داد؟ یعنی اونها کمتر از شما پاک بودن؟ یعنی خدا نمیتونه این هدیه رو مثل شما به اونها هم بده و عاشق یه دختر بشن و شب و روز در آرزوی وصالش باشن؟

پس ببین دیدگاهی که داری درست نیست.
البته عشق و تعریف از اون خیلی گسترده است.من همیشه با عشق قبل از ازدواج مخالف بودم و معتقد بودم عشق صحیح و حلال و مورد رضایت خدا عشقی هست که بعد از ازدواج حاصل میشه.و معتقد بودم و هنوز هم هستم اگر آدم دنبال همسر مناسب بگرده،معیارهایی صحیح انتخاب کرده باشه و بر طبق معیارها همسرش رو انتخاب کرده باشه قطعا این عشق بعد از ازدواج حاصل خواهد شد....
خود من بعد از عقد کردن روز به روز علاقه بیشتری به همسرم پیدا میکنم و این علاقه رو با هیچ چیزی حاضر به عوض کردن نیستم....

نه دوست عزیز منظورم رو اشتباه برداشت کردین.
هر کس به شکلی و به نسبت. عشق خالص توی ابعاد مختلف هست.

فقط خودت باش و ویژگی های مثبتتو براش پر رنگ کن
همین

موضوع قفل شده است