***** عنقای مُغرِِب (= موعود موجود ) + معرفت + عشق + امید = نجات *****
تبهای اولیه
رابطه بین افرادی که به یک دیگر عشق می ورزند، به دو نحو امکان پذیر است . شخصی که کسی رادوست می دارد و عاشقش شده است ،
یا مستقیماً به دیدارش می رود و یا اگر نتوانست او را از نزدیک ببیند، در دل به او عشق ورزیده و همیشه در خاطر و قلبش حاضر است .
جمله معروفی وجود دارد که :
گر در یمنی ، چو با منی ، پیش منی :hamdel: گر پیش منی ، چو بی منی ، در یمنی .
عاشق از فراق معشوقش می سوزد و با اشک خود نهال عشقی را که در دل پرورانده است ، سیراب می کند. آن چه برای عاشق مهم است ، حضور معشوق نزد و یا در دل او است . هنگامی حضور معنی دارد که عاشق با یاد معشوق بخوابد، بیدار شود و تمام لحظاتش را با او زندگی کند وگرمی حضورش را با تمام وجود احساس کند.
اینک جهان هستی به برکت حضورش هر چند غیب از میان می باشد، مفتخر است . حضور پر صلابت معصومی که می تواند عدالت گستر گیتی باشد صاحب عصر و زمان است . اگر کسی عاشق امام مهدی (ع)است ، او را در دل زنده نگه می دارد و می داند اگر چشمایش به جمال نورانی اش منور شود و عصر ظهورش را درک کند، چیزی جزانجام تکلیف و مسلمانی از او خواسته نخواهد شد. حضرت از یاران خودش می خواهد که برای تعجیل در ظهورش دعا کنند تا با آمدنش جهان را پر از عدل و داد کند.
تلاش دشمنان دین این است که تعهّد ما را به مسائل دینی (احکام و اعتقادات) کم رنگ سازند. آنان در راستای اهداف خویش همه را مورد هدف قرار داده و می خواهند سنگرهای فرهنگی و اعتقادی ما را (که از مهمترین آنها اعتقاد به ظهور حضرت مهدی و انتظار فرج حضرت است) به تصرّف در آورند و دست ما را از اسلام و افتخارات آن کوتاه سازند.
در میدان مبارزه فرقی بین زن و مرد نیست و همگی باید در مسیر اعتقادات خود ثابت قدم و استوار باشیم و دین خدا را یاری دهیم و در مسیر ایفای مسئولیت خویش پایداری و مقاومت کنیم.
بخشی از وظایفی که می تواند در رشد و بالندگی جامعه اسلامی و منتظران فرج مؤثر باشد به شرح زیر است:
1- انتظار فرج:
پیامبرصلی الله وعلیه وآله فرمود: "برترین اعمال امتم انتظار فرج است".(1)
به انتظار زیستن و منتظرانه دین داشتن ، وظیفه ای است که شریعت اسلام از مؤمنان خواسته است . چشم داشتن به ظهور منجی و حاکمیت دوازدهمین امام از سلسلة امامان معصوم باور به تداوم امامت و عینیت رهبری دینی در نهایت تاریخ زندگی است ; نهایتی دور، ولی در پیش ، بسا امروز، فردا یا فردای دیگر.
معلوم است کسی می تواند منتظر باشد که خود را از همه جهت آماده کرده باشد.
شخصی که منتظر عزیزی است که از سفر دور بیاید و مهمان او بشود، خود را آماده کرده و از قبل اسباب پذیرایی و راحتی و آسایش او را فراهم می کند و هر لحظه در انتظار مقدمش بی صبرانه به پا می ایستند. پس چگونه است که در انتظار مصلح بزرگ و عدالت گستر بی نظیری چون حضرت قائم آل محمد به انتظار ننشیند! به همین جهت پیامبر(ص) بهترین اعمال مسلمانان را انتظار فرج می داند، زیرا در پی ظهور حضرت جهان از عدل و داد پُر خواهد شد.
2- شناخت امام زمان(عج):
مهمترین وظیفه شیعه شناخت امام خویش است. در اهمیّت این مسئله همین بس که در روایات متواتر که شیعه و سنّی آن را نقل کردهاند، آمده است:
"من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة؛(2) هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است". در روایات از ائمه معصومین آمده است که: شناخت امام آن است که انسان بداند اطاعت از آنها واجب است و انسان باید از آنها پیروی کامل و خالص داشته باشد.
بدون تردید مراد از شناخت حضرت، شناختی است که شیعیان را از شبهههای ملحدان در امان نگه دارد و سبب نجات از اعمال گمراه کننده مدعیان دروغین مهدویّت یا مدعیان ارتباط با حضرت باشد.
3- پیوند و ارتباط معنوی با امام عصر(عج):
دیگر وظیفه شیعه در دوران غیبت، حفظ و تقویتِ پیوند معنوی با امام زمان(ع) و تجدید دائمی عهد و پیمان با حضرت است.
منتظران واقعی ظهور هرگز نباید احساس کنند که در جامعه دارای مسئولیتی نیستند و هیچ گونه تکلیفی نسبت به امام خود ندارند. از شیعیان خواسته شده که در آغاز هر روز با یکی از دعاهایی که مخصوص امام زمان(عج) است، با مقتدای خود و مقام ولایت ارتباط برقرار کنند. شیعه منتظر اگر در آغاز هر روز با حضور قلب و توجه کامل با امام خود عهد و پیمان ببندد، هرگز تن به ذلّت و خواری، ظلم و بی عدالتی نمی دهد. نیز هرگز دچار بحران فکری و فرهنگی و از خود بیگانگی و یأس و ناامیدی نمی شود.
یکی از دعاهایی که در این موضوع وارده شده "دعای عهد" است که از مضامین بسیار بالایی برخوردار می باشد. این دعا بهترین وسیله برای پیوند منتظران با امام زمان(عج) است.(3)
4- خودسازی و کسب فضایل اخلاقی:
یکی دیگر از وظایف منتظران مهدی(عج) تهذیب نفس و آراستگی به فضایل اخلاقی است. در توقیع (نوشته) شریفی که از سوی حضرت صاحب الزّمان(عج) خطاب به شیخ مفید نگاشته شده، آمده است: "از علل طولانی شدن غیبت و محروم ماندن شیعیان از ملاقاتشان با ما، اعمال ناشایستی است که آنان مرتکب میشوند و ما را ناراحت می کنند".(4)
از توقیع شریف استفاده می شود که منتظر واقعی، از اعمالی که سبب طولانی شدن غیبت حضرت و ناراحتی آن بزرگوار می شود، دوری می کند. بر این اساس:
با شناخت امام زمان(عج) و پرهیز از گناهان و در نهایت با تهذیب نفس و ارتباط معنوی با حضرت می توانیم به بخشی از وظایفی که در قبال آن عزیز داریم، دست یابیم.
سخن آخر: امام صادق(ع) فرمود: "کسی که با این عقیده یعنی در حال انتظار بمیرد، همانند کسی است که در خیمه حضرت مهدی(عج) باشد".(5)
5 - امر به معروف و نهی از منکر:
اگر همه ما به ویژه جوانان این فریضه الهی یعنی امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهیم، خیلی از مفاسد اجتماعی که جامعه را آلوده میکند و مردم را تشویق به گناه میکند و دل امام زمان (عج) را به درد میآورد، برچیده میشود، و جامعه امام زمان پسند به وجود میآید. امام باقرعلیهالسلام در اهمیت فوقالعاده امر به معروف و نهی از منکر میفرماید:
"امر به معروف و نهی از منکر دو فریضه بزرگ الهی است که بقیه فرایض با آنها بر پا میشوند و به وسیله این دو راهها امن میگردد و کسب و کار مردم حلال میشود، حقوق افراد تأمین میگردد و در سایه آن زمینها آباد و از دشمنان انتقام گرفته میشود. هم چنین در پرتو آن همه کارها رو به راه میگردد".(6)
6 - دعا برای سلامتی و فرج حضرت بقیةاله الاعظم (عج).
7 - صدقه برای حفظ وجود مبارک حضرت.
8 - غمگین شدن به خاطر غیبت آن جناب و غمگین بودن از ظلم و جنایاتی که در جهان انجام میشود.
9 - انجام حج و عمره به نیابت از حضرت.
10 - برخاستن برای تعظیم به هنگام شنیدن اسم مبارک (قائم).
11 - یاری از آن جناب و استمداد از وجود نازنینش به هنگام گرفتاریها.
12 - دعا برای خود که از شر فتنه ها در امان باشیم.(7)
پینوشتها:
1. لطف اله صافی، منتخب الاثر، ص 629، حدیث5.
2. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، دارالأضواء، بیروت، ج 3، ص 250؛ بحارالأنوار، ج 8، ص 368.
3. مفاتیح الجنان.
4. الاحتجاج، طبرسی، انتشارات اسوه، ج 2، ص 602.
5. المحاسن، احمد بن محمد بن خالد، برقی، المجمع العالمی لأهل البیت(ع)، ج 1، ص 277، ح 149.
6. وسائل الشیعه، ج 11، ص 395.
7. شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ص 483.
راه شناخت و معرفت حضرت مهدی ؟
براي شناخت امام زمان را ه هاي متعدد ي وجود دارد از جمله:
1. مطالعه تاريخ زندگي
يکي از راه هاي شناخت امامان- از جمله امام زمان- مطالعه تاريخ زندگاني آن ها مي باشد. مطالعه سرگذشت آن ها، خصوصاً فضايل شان از قبيل: شجاعت، مردانگي، ايثار، تواضع، صبر و. . . انسان را متوجه مقام والاي آن بزرگواران ميکند. جذبه و کشش خاصي نسبت به روح انسان، حاکم ميشود.
زندگي نامه امام را مي توان در کتاب و مقالات. . . مطالعه نمود. امروزه در باره حضرت صدها کتاب و آثار پژوهشي سامان يافته است که خواندن آن ها موجب شناخت وي خواهند شد.
2. تأمل در رفتار و سخنان امام
مطالعه و تفکر در سخنان امامان نيز سبب شناخت امامان مي گردد :
آنان در زمينه هاي مختلف مطالب ارزشمند بيان کرده اند که خوندن آن ها انسان را با جايگاه و مقام امامان آشنا مينمايند. گرچه مطالعه و تفکر در آثار فکري امامان، از جمله امام زمان کار مشکلي به نظر ميرسد؛ ولي اين امر سودمند و در شناخت امامان موثر است. اين امر علاوه بر آن که باعث شناخت شخصيت آن بزرگواران و ايجاد محبت آنان در دل ميشود؛ سرمايه بزرگي براي روح بشر به شمار ميرود.
گرچه امام زمان کلمات و سخنان زيادي ندارد، در عين حال نامه ها و توقيعات حضرت نيز نشان از جايگاه بلند علمي و معرفت و فضايل امام دارد. با خواندن توقعيات، نامه ها و جملات ديگر امام مي توان حضرت را بهتر شناخت، زيرا در نامه ها و توقيعات مطالبي وجود دارد که جز از امام معصوم صادر نمي شود. مهم تر از همه اينکه حضرت - به رغم اينکه به حسب ظاهر در ميان ما نيست- اما در قالب هاي مختلف به هدايت مردم پر داخته،
مشکلات آنان را حل مي نمايد. شناخت اين امر نيز انسان را با مقام بلند حضرت آشنا مي نمايد.
3. ژرف انديشي در خداشناسي
اگر ما خداوند و صفات و اسماي او را به طور حقيقي بشناسيم، ميتوانيم انسانهاي کامل راستين (امامان) را نيز بشناسيم؛ زيرا آنان آينه تمامنماي صفات جمال و جلال حضرت حق هستند. بر اين اساس، با شناخت خدا و صفات او، ميتوانيم به اوصاف و ويژگيهاي امامان از جمله امام زمان آگاه گرديم.
شايد دعايي که سفارش شده در زمان غيبت بعد از نماز خوانده شود، ناظر به همين حقيقت باشد:
" خداوندا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناساني پيامبر را نميشناسم؛ خدايا! پيامبرت را به من بشناسان که اگر به پيامبرت معرفت پيدا نکنم، نميتوانم امامم را بشناسم؛
خدايا! حجت و امامت را به من بشناسان که اگر امام را نشناسم، در دين خود گمراهم". (1)
4. آيات
در باره امام زمان آيات متعدد تاويل و تفسير شده. که با خواندن ومطالعه آن ها نيز مي توان امام را شناخت. تعداد آيات در باره امام زمان زياد مي باشد. از جمله اين آيه:
هُوَ الَّذِيَّ أَرْسَلَ رَسُولَهُو بِالْهُدَيَ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ کُلِّه وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ ؛(2)
او کسي است که رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد تا او را بر همه آيينها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.
اين آيه با اندکي تفاوت در دو مورد ديگر نيز آمده. (3) در آيه تصريح شده است که اسلام، روزي سراسر جهان را فرا خواهد گرفت. بديهي است که اين وعده، تاکنون تحقق پيدا نکرده. از امام صادق(ع) در تفسير آيه آمده است:
به خدا سوگند! هنوز محتواي اين آيه تحقّق نيافته است، تنها زماني تحقق ميپذيرد که قائم خروج کند. در وقتي که او قيام کند، کسي که خدا را انکار نمايد، در تمام جهان باقي نخواهد ماند. (4)
امام باقر(ع) در تفسير آيه مي فرمايد: وعدهاي که در اين آيه است، به هنگام ظهور مهدي از آلمحمد(ص) تحقق پيدا ميکند. در آن روز هيچ کس در روي زمين نخواهد بود. مگر اين که به حقّانيت محمد(ص) اقرار ميکند. (5)
5. روايات اهل بيت
از آن جا که مهدويت از اهميت خاصي بر خوردار است، در روايات به طور گسترده و شفاف در باره ابعاد زندگي، ظهور و حکومت وي بحث شده است. در برخي روايات از اسم، لقب ويژگي هاي ظاهري امام سخن به ميان آمده است.
در برخي از علل و فلسفه غيبت امام زمان و در بر خي روايات ديگر از نحوه ظهور و چگونگي حکومت و. . . سخن گفته شده است. مطالعه اين روايات انسان را با امام زمان آشنا مي نمايد. مهم تر اينکه نه تنها اين روايات، در جوامع شيعه بلکه در کتب حديث اهل سنت نيز نقل شده است. بعضي از آنان، مستقلاً کتاب هايي به نام حضرت، تأليف نمودهاند. از اين رو روايات راجع به ايشان، متواتر و يا نزديک به حد تواتر است.
رسول خدا (ص) فر مود: روزي از دهر باقي نمي ماند. مگر اينکه مردي از اهل بيت من ظهور خواهد کرد که جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود، آن گونه که پر از ظلم شده است. (6)
امام حسين ( ع ) فرمود:
دوازده مظاهر هدايت از مايند که اول آنان اميرالمؤمنين و آخرشان، يازدهمين فرزند من، امامي است که حق را برپا خواهد داشت. خداوند زمين مرده را به وجود او زنده خواهد نمود. در پرتو او دين حق را بر همه اديان، غالب خواهد گرداند، هر چند که کفار را خوش نيايد. براي او غيبتي است که اقوامي در آن دوران غيبت از دين برميگردند. گروههايي نيز در ايمان خود ثابت ميمانند. ليکن اينان مورد اذيت و آزار منکران قرار ميگيرند. به آن ها گفته ميشود اگر راست ميگوييد، پس چه زماني وعده ظهور، فرا ميرسد. آگاه باشيد کسي که در غيبت ولي عصر بر آزارها و تکذيبها صبر کند، به منزله کسي است که با شمشير در خدمت رسول الله جهاد کرده باشد. (7)
پي نوشت ها :
1. مفاتيح نوين، ناصر مکارم شيرازي، ص 510، ، مدرسه امام علي بن ابي طالب، قم، چاب اول.
2. توبه(9)آيه33.
3. صف(61) آيه 9 و فتح(48) آيه 28.
4. تفسير نمونه، ناصر مکارم وديگران، ج 7، ص 373، دار الکتب الإسلامية، تهران، سال چاپ: 1374 ش.
5. مجمع البيان فى تفسير القرآن، طبرسى فضل بن حسن، ج 5-6، ص25، ناصر خسرو، تهران، 1372 ش.
6. منتخب الاثر، صافي گلپايگاني، ص192، قم، موسسه حضرت معصومه، چاب اول، سال 1419.
7. اکمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ص317، ناشر اسلاميه، بي تا، بي جا.
تلاش برای شناختن امام معصوم واجب و لازم است؛ چنان که رسول اکرم(ص) فرمودند: «من مات و هو لایعرف امامه، مات میتةً جاهلیه؛ هر کسی بمیرد اما امام زمانش را نشناخته باشد،به مرگ جاهلیت مرده است".(1)
اسلام تفکر را موجب آگاهی می داند. (2) امامان در زمینه های مختلف مطالب ارز ش مند بیان کر ده اند که خواندن آنها انسان را با جایگاه ومقام آنان آشنا می نمایند. مطالعه و تفکر در آثار فکری امامان، از جمله امام زمان هر چند کار مشکلی به نظر میرسد؛ ولی بسیار سودمند است. این امر علاوه بر آن که باعث شناخت شخصیت آن بزرگواران و ایجاد محبت آنان در دل میشود؛ سرمایه معنوی بزرگی برای روح بشر به شمار میرود.
اگر ما خداوند و صفات و اسمای او را به طور حقیقی بشناسیم، میتوانیم انسانهای کامل راستین (امامان) را نیز بشناسیم؛ زیرا آنان آینه تمامنمای صفات جمال و جلال حضرت حقاند و در نامگذاری به اسمای الهی، از تمامی موجودات عالم امکان برترند.
بر این اساس، با شناخت خدا و صفات او، میتوانیم به اوصاف و ویژگیهای امامان نیز آگاه گردیم. شاید دعایی که سفارش شده در زمان غیبت بعد از نماز خوانده شود، ناظر به همین حقیقت باشد:
«اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک. اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک. اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی؛
خداوندا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی پیامبر را نمیشناسم؛ خدایا! پیامبرت را به من بشناسان که اگر به پیامبرت معرفت پیدا نکنم، نمیتوانم امامم را بشناسم؛ خدایا! حجت و امامت را به من بشناسان که اگر امام را نشناسم، در دین خود گمراهم».(3)
در باره امام زمان آیات متعدد تاویل وتفسیر شده است که با خواندن ومطالعه آنها نیز می توان امام را شناخت. تعداد آیات و رویات در باره امام زمان زیاد می باشد که جهت رعایت اختصار به بعضی اشاره می شود :
ـ غلبة اسلام بر همة ادیان
ازجمله ویژگیهای عصر ظهور امام زمانغلبة اسلام بر سایر ادیان و مذاهب است، و این وعدهای است که قرآن مجید، به صراحت به مسلمانان داده است:
هُوَ الَّذِیَّ أَرْسَلَ رَسُولَهُو بِالْهُدَیَ وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّه وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ ؛(4)
او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا او را بر همة آیینها غالب گرداند، هر چند مشرکان
خوش نداشته باشند.
این آیه با اندکی تفاوت در دو مورد دیگر نیز آمده است.(5) در این آیه تصریح شده است که اسلام، روزی سراسر جهان را فرا خواهد گرفت. بدیهی است که این وعده، تا کنون تحقق پیدا نکرده است. از امام صادق(ع) در تفسیر این آیه نقل شده است:
" به خدا سوگند! هنوز محتوای این آیه تحقّق نیافته است، و تنها زمانی تحقق میپذیرد که قائم خروج کند. در وقتی که او قیام کند، کسی که خدا را انکار نماید، در تمام جهان باقی نخواهد ماند".(6)
امام باقر(ع) در تفسیر این آیهمی فرماید:" وعدهای که در این آیه است، به هنگام ظهور مهدی آلمحمد(ص) تحقق پیدا میکند و در آن روز هیچ کس در روی زمین نخواهد بود، مگر این که به حقّانیت محمد(ص) اقرار میکند". (7)
در عصر ظهور حضرت مهدیبندگان صالح در سراسر دنیا حکومت میکنند و این وعدهای است که قرآن داده است:
" وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاْ َرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّـَـلِحُونَ ؛(8)
ما در زبور بعد از ذکر،[ تورات]نوشتیم که بندگان صالح من، وارث[و حاکم]زمین خواهند شد".
در روایات، این آیه، به یاران حضرت مهدیتفسیر شده است. امام باقر(ع) فرمود: "بندگان صالحی را که خداوند در این آیه، به عنوان وارث زمین یاد میکند، یاران مهدیدر آخر الزمان هستند".(9)
از خصوصیات عصر ظهور حضرت مهدیبرپا داشتن عدل و دادگری است. در پرتو عمل به دستورهای اسلام، امنیت، صلح و آرامش، در زمین ایجاد میگردد، ظلم و ستم قطع میشود، برکت و توسعه روزی در آن زمان، برای توده مردم فراهم میگردد، فقیر و مستمند در جامعه پیدا نمیشود. قرآن در اینباره میفرماید:
"اعْلَمُوَّاْ أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الاْ َرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا؛
بدانید که خداوند زمین را بعد از مرگ آن زنده میکند".
امام باقر(ع) فرمود: "منظور زنده شدن زمین به وسیلة عدالت است، بعد از آن که با جور و ظلم مرده باشد".(10)
در حدیث دیگری آن حضرت فرمود: "خداوند زمین را به وسیله حضرت مهدیزنده میکند، بعد از آن که مرده باشد و منظور از مردن زمین، کفر زمینیان است".(11)
در واقع زمین دارای دو حیات است؛ حیات مادّی که منظور فراوانی نعمت و برکت در روزی است، و حیات معنوی که مراد، برپایی عدل و ایجاد امنیت و آسایش و توجه به خدا و معنویات است که هر دو در زمان ظهور امام زمانتحقّق میپذیرد.
از جمله وعدههای خداوند، پیروزی حق بر باطل است. در آیه 11 قصص میخوانیم:
"وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ فِی الاْ َرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَ َرِثِینَ ؛
اراده ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفان نعمت بخشیم، و آنها را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم".
در حدیثی از امیرالمؤمنین(ع)روایت شده: این گروه آلمحمد(ص)هستند که خداوند، مهدی آنها بعد از زحمت و فشاری که بر آنها وارد میشود، بر میانگیزد و به آنها عزّت میدهد، و دشمنان آنها را ذلیل و خوار میکند.(12)
یکی از راههای شناخت امام زمان روایات می باشد.
از آنجا که وجود امام زمان از اهمیت خاصی بر خوردار است در روایات به طور گسترده وشفاف در باره آن حضرت بحث شده است. در بر خی روایات از اسم، لقب وویژگی های ظاهری امام سخن به میان آمده است ودر بر خی از علل وفلسفه غیبت امام زمان ودر بر خی روایات دیگر از نحوه ظهور وچگو نگی حکو مت و...
مطالعه این روایات انسان را با امام زمان آشنا می نماید. احادیث مربوط به این باب، قسمت عمدهای از روایات را تشکیل میدهد و مهم تر اینکه نه تنها این روایات، در کتب حدیثی شیعه بلکه در کتب حدیث اهل سنت نیز نقل شده است و بعضی از آنان، مستقلاً کتابهایی به نام آن حضرت، تألیف نمودهاند.
از این رو روایات راجع به ایشان، متواتر و یا نزدیک به حد تواتر است. چه آنکه قطب ها و جناحهای متضاد عقیدتی در این موضوع همنوا و همآهنگ شده و روایات بسیاری را نقل کردهاند که در اینجا به چند نمونه اشاره خواهیم کرد :
ابوسعید خدری نقل کرد که رسول الله به فاطمه فرمود: دخترم! هفت چیز به ما خاندان عطا شده است که به احدی پیش از ما داده نشده:1.نبی ما بهترین انبیاست که پدر توست.
2.وصی ما بهترین اوصیاست که همسر توست.
3.شهید ما بهترین شهید است که عموی پدر تو حمزه است.
4.آن کس که با دو بال رنگین در بهشت پرواز میکند از ماست و او عموزاده تو جعفر است.
5و6.دو سبط این امت فرزندان تو حسن و حسین هستند.
7.سوگند به خداییکه جز او خدایی نیست مهدی این امت که عیسی بن مریم پشت سر او نماز میخواند از ماست.(13)
امام حسین ـ علیه السّلام ـ فرمود:"دوازده مظاهر هدایت از مایند که اول آنان امیرالمؤمنین و آخرشان، یازدهمین فرزند من، امامی است که حق را برپا خواهد داشت. خداوند زمین مرده را به برکت وجود او زنده خواهد نمود و در پرتو او دین حق را بر همه ادیان، غالب خواهد گرداند هر چند که کفار را خوش نیاید.
برای او غیبتی است. اقوامی در دوران غیبت از دین برمیگردند اما گروههایی نیز در ایمان خود ثابت میمانند لیکن اینان مورد اذیت و آزار منکران قرار میگیرند و به آنها گفته میشود: اگر راست میگویید، پس چه زمانی وعده ظهور، فرا میرسد. آگاه باشید کسی که در غیبت ولی عصر بر این آزارها و تکذیبها صبر کند،مانند کسی است که با شمشیر در خدمت رسول الله جهاد کرده باشد".(14)
پیامبر (ص) فرمود: "سوگند به آن کسی که مرا برانگیخت تا مژده دهنده اسلام راستین باشم اگر از عمر جهان جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند همان یک روز را به اندازهای طولانی گرداند تا فرزندم مهدی خروج کند. پس از خروج عیسی بن مریم به زمین فرود می آید و در پشت سر وی نماز می گذارد، آنگاه زمین با فروغ پروردگار خویش روشن می شود و حکومت جهانی مهدی به شرق و غرب عالم می رسد".(15)
در هنگام ظهور امام مهدی ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ انسان ها در نهایت تکامل اندیشه و فکر و اخلاق و صفات روحی انسانها، قرار دارند. نیز در مرحله تکامل تاریخ، به دنباله ناکامیها و شکستها و ستمها و بیعدالتیها و فقر و بدبختی و دیکتاتوری و... بشر قرار گرفته،که امام به تمام آنها پایان میدهد و زمینه روحی مناسب با قسط و عدل مطلق ایجاد مینماید.(16)
یعنی: در سراسر گیتی سرزمینی نخواهد ماند که در آن غیر خدا پرستش شود.
گرفتاریها و قحطیها و بدبختیها و فقر و نداریهایی که در دوران غیبت در گوشهو کنار جهان دیده میشود در دولت مهدی ـ علیه السّلام ـ وجود نخواهد داشت.(17)
قال رسول الله: «یکون فی امتی، المهدی تتنعم امتی فی زمانه نعیماً لم تتنعم مثله قط... ترسل السماء مدرارا و لم تدخر الارض شیئاً من نبات(18) ؛
مهدی در امت من خواهد بود. به هنگام ظهور آن حضرت آسمان، باران فراوان می دهد و زمین، هیچ روییدنی را در دل نگاه نمیدارد.»
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: مهدی از من است و دارای پیشانی بلندی است و وسط بینی او کمی برآمده است. زمین را از عدل و داد پر میکند، همچنانکه از ظلم و جور پر شده باشد. دوران حکومت او هفت سال خواهد بود.(19)
رسول خدا (ص) فرمود: «مهدی از فرزندان من است. نامش نام من و کنیهاش، کنیه من است. به سیرت و صورت از همه مردم به من شبیه تر.برای او غیبت و نگرانی است که ملتها در آن گمراه شوند. ناگهان مانند تیر شهاب می آید و زمین را از عدل و داد پر می کند، هم چنانکه از ظلم و ستم پرشده باشد.(20)
نیز فرمود: مهدی از اهل بیت من است. او مردی از امت من است. زمین را پر از عدل میکند همان طوری که از ستم پر شده است.(21)
پی نوشت ها:
1.میزانالحکمه، ج 1، ص 171، ح840.
2. الحیاة، ج 1، ص 8، ح3.
3. مفاتیحالجنان، دعا در غیبت امام زمان.
4. توبه،آیه33.
5. سوره صف، آیة 9 و فتح، آیه28.
6. تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 211 ؛ تفسیر نمونه، ج 7، ص 373.
7. تفسیر مجمع البیان، علامه طبرسی؛، ج 5ـ6، ص 25.
8. انبیأ،105.
9. مجمع البیان، همان، ص 7ـ8، ص 66.
10. تفسیر نور الثقلین، علامه حویزی، ج 5، ص 243.
11. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج 5، ص 135 ؛ تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 23، ص 343.
12. تفسیر نمونه، ج 16، ص 18، به نقل از تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 110.
13.مجالس السنیه، ج5، ص523.
اکمال الدین؛ ص317. 14.
15. اکمال الدین، ص163.
16.بحارالانوار، ج52، ص336.
17. اکمال الدین، باب33، حدیث31.
18.شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص93.
19.فرائد السمطین؛ به نقل از احقاق الحق، ج13، ص154.
20.بحار الانوار، ج51، ص80.
21.ر.ک: ـ مجموعهای از گفتار درباره امام زمان (عج) شهید صدر؛ عصر ظهور،علی کورانی؛ دانشمندان عامه و مهدی موعود (عج)، علی دوانی؛ رسالت اسلامی در عصر غیبت، محمد صدر؛ مهدی موعود(عج)، شهید دستغیب؛ سیمای امام زمان(عج)،تاج لنگرودی؛ خورشید مغرب، محمد رضا حکیمی؛ دادگستر جهان،ابراهیم امینی.
در ولادت حضرت شیعه اعتقاد دارد که در سال 255 هق در سامرا متولد شده و زنده است. روزی که خدا بخواهد ظهور خواهد نمود و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.
برای ولادت و حیات حضرت دلایل و شواهد زیادی وجود دارد که جای هر گونه شک و شبههای را برطرف میسازد. این موضوع قطعی و یقینی نزد شیعه است و راویان و مورخان، واقعه ولادت حضرت را ثبت نمودهاند.
علمای اهلسنّت درباره ولایت حضت مهدی(عج) اتفاق نظر ندارند؛ برخی میگویند که حضرت هنوز متولد نشده و بعضی میگویند در سال 255 هق به دنیا آمده است.
بسیاری از مورخان و محدثان اهلسنّت نیز بدین امر تصریح کرده و آن را یک واقعیت دانستهاند. در کتابهای پژوهشی نام بیش از 65 تن از این عالمان و نام کتابهای آنان ذکر شده است(1) که به برخی اشاره میکنیم:
1- محمد بن طولون مورخ دمشقی مینویسد: «دوازدهمین امام شیعه، نامش ابوالقاسم محمد، فرزند امام حسن عسگری، معروف به حجت است؛ همان فردی که شیعه گمان میکند که منتظر و قائم و مهدی اوست. ولادت او در روز جمعه نیمه شعبان سال 255 قمری واقع شده است. او هنگام مرگ پدرش حسن عسگری، پنچ ساله بود. نام مادرش خمط یا به قولی نرگس - نرجس - است.(2)
2- شیخ عبدالله شبراوی: «دوازدهمین از ائمه، ابوالقاسم محمد حجت است که به قولی همان منتظر و مهدی است. امام محمد حجت فرزند امام حسن خالص (رض) در سرّ من رای در شب نیمه شعبان سال 255 قمری به دنیا آمد. به قولی، مرگ پدرش در 5 سالگی بود و پدرش حین ولادت به خاطر ترس از خلفای وقت، وی را مخفی نمود؛ چون آنان هاشمیان را دستگیر و زندانی میکردند یا به قتل میرساندند. او ملقب است به مهدی، قائم، منتظر، خلف صالح و صاحب زمان. مشهورترین نام او مهدی است. شیعه معتقد است وی همان شخصی است که احادیث صحیحه در مورد ظهورش در آخر زمان وارد شده است.(3)
قندوزی در کتاب یناییع الموده چنین مینویسد: «الخبر المعلوم المحقّق عند الثّقات انّ ولادْ القائم کانت لیلْ الخامس عشر من شعبان سنْ خمس و خمسین و مأتین فی بلدْ سامرأ»(4) خبر معلوم و مسلم در نزد موثقان این است که ولادت حضرت قائم(عج) در شب نیمه شعبان سال 255 هجری در شهر سامرا واقع شده است.
در این که امام عسکری (ع) دارای فرزندی بوده، شکی نیست. این که اموال حضرت توسط دیگران تقسیم شد ،جهت ترسی که از سوی حکومت وجود داشت و عمال حکومت در صدد دستگیری و از بین بردن حضرت مهدی (ع) بودند ، حضرت به صورت مخفیانه زند گی می کرد . امام عسکری ، فرزند خود را به همه شیعیان معرفی نمی کرد بلکه فقط او را به افراد مورد اطمینان معرفی می کرد . حضرت مهدی در حدود پنج سال سن داشت که پدرش از دنیا رفت. جعفر برادر امام عسکری با حمایت حکومت اموال او را تصاحب نمود و مدعی شد که برادرم فرزندی نداشته است (5)
پی نوشت:
1. خورشید مغرب، محمد رضا حکیمی، ص 18؛ من هو المهدی، ابوطالب تجلیل تبریزی، ص 427 .
2. الائمه الاثنی عشر، مورخ دمشق شمس الدین محمد بن طولون، تحقیق: صلاح الدین المنجد، ص 117.
3. شیخ عبدالله بن محمد بن عامر شبراوی، الاتحاف یحب الاشراف، ص 179 - 180، منشورات رضی قم.
4. ینابیع المودّْ، ص 54.
5. موعود شناسی وپاسخ به شبهات ،علی اصغر رضوانی ،ص224 .
تمامی ادیان به منجی باور دارند: مسیحیت به حضرت عیسی، مسلمانان به حضرت مهدی(عج) و... آیا نجات دهندگان برای هدف خاصی ظهور میکنند یا این که هر یک هدف خاصی را دنبال میکنند؟
پاسخ : در آیینهای هندو، زردتشت، یهود، مسیحیت و اسلام این باور وجود دارد که در آیندة جهان فرد صالحی ظهور خواهد نمود، و در جهت زدودن ستم و نجات بشر قدم بر میدارد و در این راه موفق خواهد شد. همة اینها در هدف کلّی، یعنی هدایت و ارشاد و نجات بشر از نادانی و گمراهی وحدت نظر دارند. حال ممکن است در امور و اهداف جزیی و برخی از ویژگیها دیدگاههای متفاوتی داشته باشند. توضیحی دربارة ظهور مهدی و مصلح آخرالزمان از نگاه ادیان بزرگ را به اطلاع شما میرسانیم.
همه پیروان ادیان الهى و برخى از پیروان ادیان غیر الهى عقیده دارند که در یک عصر بحرانى جهان که فساد و ظلم بیداد مىکند، نجات دهنده بزرگ و مصلح جهانى ظهور مىکند و اوضاع آشفته جهان را اصلاح نموده و عدل را گسترش مىدهد.(1) گرچه در این که مصلح جهانى کیست، داراى چه ویژگىهایى است، نام او چیست و منسوب به کدام ملت و دین است، اختلاف نظر دارند.(2) هر ملتى او را با لقب مخصوص و ویژگىهایى مىشناختند و او را از خودشان مىدانند. زرتشتیان او را ایرانى و از پیروان زرتشت مىدانند.(3) یهودیان اورا از بنى اسرائیل و عیسویان او را مسیح موعود مىخوانند.
این مهدی و منجی در آیینهای بزرگ بدین شرح بیان شده است.
1ـ در آیین هندو و بودا:
در آیین هندو نیز از نجات دهنده و موعود، به نام «آواتا» سخن به میان آمده و در منابع هندوها در کتاب اوپانیشا دها مطرح شده است.(4) مظهر ویشنو (مظهر دهم) که در انقضاى کلى یا عصر آهن، سوار بر اسب سفید ظاهر مىشود، درحالى که شمشیر برهنه درخشانى به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد. شریران را تماماً هلاک مىسازد و خلقت را از نو تجدید مىکند و پاکى را رجعت خواهد داد. مظهر دهم در انقضاى عالم ظهور خواهد کرد.(5) در یکى از کتابهاى دیگر هندوها آمده است: گردش دنیا به پادشاه عادلى در آخرالزمان تمام شود که پیشواى ملائکه و پریان و آدمیان باشد. حق همراه او است و آنچه در دریاها و کوهها پنهان شده باشد، همه را به دست مىآورد. از آسمانها و زمین، آنچه باشد، خبر دهد و از او کسى بزرگتر به دنیا نیاید.(6)
در آیین بودایى که یکى از شاخههاى کشین هندویى است، مسئله انتظار مطرح شده و شخصیت مورد انتظار بوداى پنجم مىباشد.(7)
2ـ آیین زرتشت
در آیین زرتشت سه منجى به نامهاى هوشیذر، هوشیذر ما و سوشیانس (نجات دهنده مرگ) از نسل زرتشت مطرح است. گویند: آنان پس از دیگرى جهان را پر از عدل خواهند کرد. از جمله، مهمترین آنان، آخرین ایشان است که او را سوشیانس پیروز گر مىخوانند(8) که پس از ظهور، دین را به جهان رواج خواهد داد؛ فقر و تنگدستى را ریشه کن میکند و مردم جهان را هم فکر، هم گفتار و هم کردار مىگرداند.(9)
3 - آیین یهود
در آیین یهود نیز از شخص موعود سخن گفته شده است. گر چه یهودیان در این که موعود کیست، اختلاف نظر دارند. چون یهودیان به حضرت مسیح ایمان نیاوردهاند، به باور آنان موعودشان هنوز ظهور نکرده است. با این حساب انتظار در یهودیت کیفیت ویژه مىیابد، ولى آنچه یهودیان بر آن اتفاق دارند، خروج شخصی در آخر زمان است که کوکب افروز مىباشد و روى زمین را به نور رب کریم روشن مىگرداند... یهودیان به انتظار او زمان مىگذارنند.(10) موعود کسى است که به عدالت داورى کند و مظلومان زمین را به راستى حکم راند و گرگ با بره سکونت کرده و پلنگ با بزغاله خوابد... در تمام کوه مقدس، ضرر و فسادى دیده نشود؛ زیرا جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد.(11)
4 - آیین مسیحیت
مسیحیان نیز در انتظار مصلح جهانى هستند و اگر چه باور دارند که او حضرت عیسى مسیح(ع) است که از آسمان نزول کرده و جهان را پر از عدل خواهد کرد.(12) در انجیل مرقس آمده است: «پس بیدار باشید، زیرا نمىدانید در چه وقت صاحب خانه مىآید، در شام، یا نیمه شب، یا بانگ خروس، یا صبح! مبادا ناگهان آمده، شما را خفته یابد!».(13)
5 - آیین اسلام
یکى از مسایل بسیار مهمى که در حوزة اندیشة اسلامی قرار دارد، اعتقاد به مصلح جهانى است. ما شیعیان عقیده داریم که مصلح جهانى امام زمان(عج) است که در آیات (14) و روایات(15) به آن اشاره شده است.
امام زمان(عج) همان مهدى(ع) است که جهان را پر از عدل و داد مىکند، همان گونه که پر از ظلم شده است.(16) اعتقاد به مهدویت از معارف قطعی تمامی مذاهب اسلامی است.
ابن ابى الحدید که از عالمان اهل سنت است مىگوید:
«میان همه فرقههاى مسلمان اتفاق قطعى است که عمر دنیا به پایان نمىرسد، مگر پس از ظهور مهدى(عج)»(17)
از آنچه گذشت مىتوان نتیجه گرفت که همه ادیان الهى و برخى ادیان غیر الهى درخصوص مصلح جهانى اتفاق نظر دارند؛ ولى نمىتوان قضاوت نمود که مقصود آنان از مصلح جهانى امام زمان(ع) مىباشد که در اسلام بدو اشاره شده است. گرچه برخى از نشانهها و مشخصاتى که در سایر ادیان براى مصلح جهانى ذکر شده، درباره امام زمان(ع) نیز هم خوان است.(18)
با توجه به این که بشارت به ظهور مصلح جهانى در ادیان الهى بیان شده و مسئله ظهور حضرت مهدى(عج) در ادیان الهى، پیش از تحریفشان وجود داشته، مصلح تمام ادیان الهى، مهدى موعود است و مقصود دینشان همین است، اما پیروان آنها در تطبیق و تعیین مصداق به خطا رفتهاند و با توجه به آن چه بیان شد تا حدودی هدفهای آیینهای مذکور از مهدویت نیز روشن میشود.
پىنوشتها:
1- ابراهیم امینى، دادگستر جهان، ص 76.
2- همان؛ فریده گل محمدى آرمان، رسالت جهانى حضرت مهدى، ص 98 به بعد.
3- ابراهیم امینى، همان.
4- کتاب اوپانیشاد، ص 737.
5- معارف اسلامى در جهان معاصر، ص 245.
6- ادیان و مهدویت، ص 19.
7. رسالت جهانى مهدى(عج) ص 103 - 104.
8.- جاماسب نامه، ص 121، به نقل از فریده گل محمدى، همان، ص 99.
9- همان؛ ادیان و مهدویت، ص 19.
10- ترجمه الملل و النحل، ج1، ص 312.
11- رسالت جهانى مهدى، ص 106.
12- رسالت جهانى مهدى(عج)، ص 109.
13- انجیل مرقس، با اقتباس از رسالت جهانى مهدى(ع) ص 109.
14- قصص (28) آیه 5.
15- بحارالانوار، ج51، ص 67 به بعد.
16- المهدى الموعود، ج2، ص 72؛ کتاب الغیبة نعمانى، ص 425.
17- منتخب الاثر، ص 11 به بعد.
18- ابراهیم امینى، دادگستر جهان 76 - 77.
سنت قطعی الهی بر این مقرر شده، که روزی به وسیلة امام زمان(ع)، زمین لبریز از عدل و داد شود و مدینة فاضله تشکیل گردد و همة اقشار، مزة شیرین عدل را بچشند و گمشدة خود را در حکومت امامی که کلامش، راهش و حکومتش عدل است، بیابند و بالاخره با حاکم شدن عدالت در اقصی نقاط عالم وفا و آسایش را لمس کنند و در سایة حکومت صالحان اجرا شدن احکام نورانی الهی را ناظر باشند تا جایی که زمین از قسط و عدل سیراب شود،
حضرت بقیة الله عدل کلی را در جهان، با شرایط زیر پیاده میفرماید:
1 - آمادگی جامعة بشری برای عدالت کلی، انسان فطرتا عدالت خواه است و عدالت را دوست دارد، همان گونه که زیبایی را فطرتا دوست دارد، به ویژه وقتی از ظلم و جور به تنگ آمد، تشنة عدالت میشود،با وجود این وضعیت در زمان ظهور، عدالت محقق میشود،
2 - در زمان ظهور عقلها کامل میگردد و بشر به اندازه ای به رشد عقلی میرسد که قابلیت پیاده شدن عدل همکانی را پیدا میکند،(1)
3 - اجتماع یارانی (حداقل 313 نفر) در ابتدای کار دور شمع وجود امام با ویژگی هایی از قبیل:
الف) خداجویی و توحید که سرلوحة خصال یاران مهدی است و وجودشان غرق جلوة نور ایزدی است،
ب) بصیرت و آگاهی، آنان چنان درایت و خردمندی دارند که در هر وضعی حق را از باطل باز میشناسند،
پ) حفظ حدود الهی، یاران حضرت چنان خود ساخته اند که حتی در سخت ترین اوضاع دست از پا خطا نمیکنند و قانون الهی را نمیشکنند،
ت) شجاعت، آنان دلیر مردان جنگ آوران میدان نبردند و دل هایی چون پولاد دارند و از انبوه دشمن هراسی به دل راه نمیدهند، ایمان به هدف همة وجودشان را تسخیر کرده است،
ث) فرمان بری، آنان عاشقان مولای خودند تا جایی که در انجام دستورهای حضرت بر یکدیگر پیشی میگیرند،
ج) زهد و ساده زیستی، زهد و عدم وابستگی به دنیا زینت کارگزاران مهدی است، یاران امام منتظر با داشتن چنین صفاتی چنان خود ساخته اند که اگر همة دنیا به آنان پیشنهاد شود تا تخلف از فرمان امامشان کنند، نمیپذیرند،(2)
4 - در ابتدا کارگزاران مهدی موعود (عج) انسانهای ساخته شده اند که ایمان به خدا روحشان را در خود گداخته و از نو ساخته است و خداترسی آنان مانع از تخلفشان میگردد، در مراحل بعد که انقلاب حضرت گسترش مییابد، کارگزاران بر اساس موازین درست و شایستگیهای اصولی و لیاقتهای افراد انتخاب میگردند،
5 - پس از انتخاب مجریان لایق دولت مرکزی شدیدا آنان را تحت مراقب کامل قرار میدهد و همواره اعمال و رفتارشان زیر نظر است، مأموران مخفی و چشم و گوشهای دولت مرکزی بیش از آن که مردم را زیر نظر بگیرند، به اعمال و کردار کارگزاران دولت مینگرند، و از متصدیان امور میخواهند که به موازین عدالت پای بند باشند وگرنه با برخورد شدید و نرمش ناپذیر مواجه خواهند شد،(3)
6 - امدادهای غیبی، همواره بشر برای پیمودن راههای دشوار محتاج امدادهای غیبی میباشد، در عصر ظهور حضرت امدادهای غیبی و نصرتهای قائم آل محمد (ص) یاری میرسانند، نیز فرشتگان و حضرت عیسی (ع) برای نصرت حضرت فرود میآیند و بارانهای رحمت پی در پی نازل میشود و زمین گنجها معدنها و تمام منافعش را بیرون میریزد، تمام نعمتها فراوان میگردد، تا بدین وسیله خداوند سلطنت مهدی را در تمام زمین بگستراند،(4)
پینوشتها:
1. لطف الله صافی، منتخب الأثر، ص 607، حدیث 1؛ مرتضی مطهری، سیری در سیرة ائمه (ع)، ص 294.
2 . مجلة حوزه، شماره 71 و 70، ص 299 و 306.
3 . محمد حکیمی، عصر زندگی، ص 49 و 50.
4 . لطف الله صافی، منتخب الأثر، ص 360 و 364 و 589 و 591.
ولادتحضرتمهدی، امامزمان(ع)را بزرگان علم حدیث از قدمای اصحاب، مانند «ابیجعفر طبری»، «فضلبنشاذان»، «علیبنحسینمسعودی»، «شیخصدوق»، «طوسی» و«مفید» از حکیمه عمه امام حسن عسگری(ع) و خواهر امام هادی(ع) این گونه نقل کردند:
بعد از شهادت امام هادی(ع) امامحسنعسگری در جای پدر بزرگوارش قرار گرفت. من هم، مانند همه به زیارتش میرفتم.
به خدمت برادر میرسیدم، روزی خدمت ملیکه خانم رسیدم(ملیکه در منزل امام حسن عسگری به نرجس و سوسن نامیده میشد) ملیکهنزد منآمد تا کفشمرا از پایم در آورد. گفتم: اجازه بده من کفشت را در بیاورم، بلافاصله گفت: نه، تو سیده و خانم من هستی. اجازه نمیدهم شما کفش از پایم در آورید.
برای او توضیح دادم که او همسر امام زمان(ع) است و مادر امام بعدی خواهد بود و من باید به او خدمت کنم. این سخنان و حرف ها را از برادر زادهام شنیده بودم.سپس فرمود :عمهجان! خداوند تو را جزای خیر دهد.
تا غروبدر منزلبرادر زادهامبودمو بهمنزلمبرگشتم.
روز چهاردهم شعبان سالهجری، فرستادهای از سوی امام حسن عسگری خدمت حکیمه رسید که امام(ع) فرمود:روزهاترا امروز نزد ما افطار کن و امشب، شب نیمه شعبان است. نزد ما باش. امشب مولودیمتولد می شود کهبر خداوند منان کریمو بر خلق او حجت است و خداوند زمین را توسط او زنده میکند.
حکیمه پرسید: این فرزند از چهکسی متولد میشود؟ امام فرمود: از نرجس(سوسن).
حکیمه بلافاصله متوجه نرجس(سوسن) میشود ولی بعد از اندکی با تعجب از امام میپرسد: در ایشان اثری از بارداری نمیبینم.
دوباره امام حسن عسگری تاکید فرمود: از نرجس متولد میشود، نه غیر او،
دوباره حکیمه با دقت بیشتری به نرجس خانممی نگرد و موضوع را با او در میان میگذارد و از حالش میپرسد ولیدر کمال تعجب، نرجس با شرم و حیا پاسخ داد: چیزی از زایمان قریب الوقوعاحساس نمیکنم.
حکیمه موضوع را به اطلاع امام حسن عسگری(ع) رساند و حضرت در پاسخ تبسم فرمود و اضافهکرد: چون وقت فجر شود آثار وضع حمل ظاهر میشود. مثل نرجس مثل مادر موسی است که حمل چندان در او ظاهر نشد و کسی آن را ندانست تا اینکه زمان ولادتش فرا رسید و ماموران فرعون شکم های زنان حامله را جهت جستجوی موسی(که کاهنان پیشبینی کرده بودند )میشکافتند و هزاران مادر و جنین را به قتل رساندند.
حکیمه بعد از نماز مغرب و عشا، چهاردهم شعبان افطار نمود و سپس به استراحت و خواب رفت. حکیمه مراقب ملیکه بود. هنگام نیمهشب جهت نماز شب حکیمه به نماز میایستد ولی باز هم از وضع حمل و آثار آنخبری نیست. نیز ملیکه به نماز ایستاد و هر دو نماز خواندند و ملیکه به استراحت ادامه داد. چون وقت فجر اول طالع شد حکیمه متوجه ملیکه شد که به خواب مجدد رفتهبود.
در این هنگام تردید و شک بر او چیره بود که چگونه ممکن است آثار وضع حملو زایمان چندان آشکار نیستولی نوزادی از ملیکه متولد خواهد شد. حکیمه در این اوهام غرق بود که امام فرمود: عمه خانم، عجله نکن اکنون وقت ولادت نزدیک است.
صدای امام، حکیمه را به خود آورد و او شروع به خواندن سورههای«الم»، «سجده»و «یس» نمود، در این لحظه متوجه ملیکه شد که از خواب ترسان بیدار شد.
حکیمه به سوی او رفت. ادامه ماجرا را این گونه نقل میکند:
ملیکه را به سینه خود چسبانیدم و گفتم:آیا احساسیداری؟
ملیکه با اضطراب گفت بلی عمه.
شروع به اذکار و اسما الهی کردم و در این هنگام صدای امام را شنیدم که فرمود: سوره قدر را بخوان.
سوره قدر را خواندمو از ملیکه پرسیدم: چه حالی داری؟ ملیکه گفت: آنچه مولایمان فرمود بر من ظاهر شد. احساس طفلی در شکم خود دارم که با من در خواندن سوره قدر همراهی میکند و بر من سلام میدهد و من از صدای او میترسم و اضطراب دارم.
حکیمه در عین تعجبو ناباوری صدای امام حسن(ع) را شنید: از قدرت الهیتعجب نکن که خداوند معصوم(ع) را در کودکی به حکمت گویا میکند و در بزرگیحجت خود در زمین برخلق قرار میدهد.
ناگهان ملیکه از چشمم ناپدید شد. او را ندیدم. انگار حجاب و پردهای از نور بین من و او ایجاد شد. مضطرب به سوی امام عسگری دویدم، امام فریاد کنان فرمود : عمه برگرد. او را در جای خود خواهی یافت. بازگشتمو قرصی از نور تابان دیدم که چشمم را خیرهمی کرد. مادر کنار طفلی زیبا با صورتی درخشان نشسته است و کودک به سجده افتاده و انگشتان سبابه خود را به آسمان بلند کرده و ذکر میگفت.(1)
پی نوشت ها:
1. ر.ک:بحارالانوار 51 ,ص13به بعد؛ در انتظار خورشید ولایت، ص 34- 37.
فرهنگ مهدویت ؟
«فرهنگ مهدویت» همان اعتقاد به امام زمان است که به بایدها و نبایدها و کل مسایل مربوط به امام زمان(ع) جواب میدهد، مانند وظایف منتظران، نشانههای ظهور، موانع و شرایط ظهور... همچنین به. یکی از پرسشهای مهم واساسی یعنی اینکه آیندة بشر چه میشود، پاسخ میدهد.
فرهنگ مهدویت جامعة آرمانی و حکومت جهانی وعده رامیدهد، بدین معنا که امام در هنگام ظهور به تشکیل حکومت جهانی و جامعه مطلوب میپردازد که در آن همه خواستههای انسان اعم از عدالت، امنیت، رفاه، صلح، بهداشت و تمدن... تأمین میگردد. قافله بشریت به سمت وسوی سعادت ]،روشنای ، امید ... در حرکت است . این همان جامعة آرمانی است که انسانها در طول تاریخ خواستار آن بوده و هستند.
البته منجیگرایی و موعود باوری اختصاص به اسلام ندارد، بلکه در ادیان دیگر نیز به مصلحگرایی پرداخته شده با این تفاوت که این موعود کیست، دارای چه ویژگی های است اختلاف نظر دارند.
اتفاقاً فرهنگ مهدویت به این پرسش که مصلح جهان کیست، نیز جواب میدهد؛ بدین معنا که در فرهنگ مهدویت مصلح جهانی امام زمان(ع) است که در ادیان مختلف از او با الفاظ و قالبهای مختلف بیان شده است.
همچنین فرهنگ مهدویت به این پرسش که جامعه آرمانی وایده آل امام زمان دارای چه مؤلفههایی است نیز جواب میدهد. در مجموع فرهنگ مهدویت به کل مسایل مربوط به حضرت مهدی(عج) پاسخ میدهد که اصطلاحاً به آن فرهنگ مهدویت گفته میشود.
ولی عصر(عج) روز پانزدهم ماه شعبان سال 255 هجری قمری در سامرا به دنیا آمد. (1) نام او محمد کنیه اش ابوالقاسم و لقبش حجت قایم صاحب الزمان منتظر0 پدرش ابا محمد حضرت امام حسن عسکری(ع)است که در سال 260 هجری قمری به شهادت رسید. (2)مادر حضرت ولی عصر(ع) بانوئی است به نام ریحانه که به او «نرگس»، «سوسن» و «صیقل» گفته میشود.(3) حضرت ولی عصر(ع)، تا سال 260 هجری قمری تحت تربیت و سرپرستی پدر بزرگوارش میزیست و در همان زمان از مردم پنهان نگهداشته میشد و جز خواصّی از شیعیان امام حسن عسکری(ع)، کسی با آن حضرت ملاقات نداشت
یکی از کسانی که حضرت ولی عصر را دیده است، ابو عمرو عثمان بن سعید است. عبدالله بن جعفر حمیری میگوید: من و ابو عمرو نزد احمد بن اسحاق رفتیم. وقتی همه اجتماع کردیم، احمد بن اسحاق به من اشاره کرد که درباره جانشین حضرت ابا محمد امام حسن عسکری(ع) از ابو عمرو بپرسم.
به ابو عمرو گفتم: ای ابا عمرو! میخواهم از چیزی سؤال بکنم که در آن شکی ندارم چون اعتقاد من و دین من این است که کره زمین از حجت خدا خالی نمیماند مگر چهل روز مانده به روز قیامت و چون آن روز برسد حجت برداشته میشود و راه توبه بسته میشود و اگر کسی پیش از آن ایمان نیاورده باشد، دیگر ایمانش به او سودی نخواهد بخشید و آن افراد بدترین خلق خواهند بود. گرچه ایمان به این دارم ولی میخواهم اطمینان خاطر پیدا کنم و یقینم بیشتر گردد همان طوری که حضرت ابراهیم از خداوند خواست که به او کیفیت زنده کردن مردهها را نشان بدهد و خداوند به او گفت: مگر ایمان نیاوردی و او جواب داد: چرا، میخواهم قلبم مطمئن شود و احمد بن اسحاق به من گفته است که روزی از حضرت اباالحسن امام هادی(ع) پرسیدم: با چه کسی رفت و آمد کنم و دینم را از او بگیرم و حضرت امام هادی(ع) گفته است ابو عمرو مورد اعتماد من است و هر چه او گفته من گفتهام .
همچنین احمد بن اسحاق گفت: از حضرت امام حسن عسکری پرسیدم: از چه کسی احکام دین خود را بگیرم و آن حضرت فرمود: ابو عمرو و پسرش مورد اعتماد من است. آنان از من هر چه برای شماگفتند، درست گفتهاند. تو پیرو آنان باش و هر چه میگویند اطاعت کن که هر دو مورد اعتماد من هستند. این، گفتار دو امام درباره توست. وقتی ابوعمرو حرف های مرا شنید به سجده افتاد و گریست. پس از آن گفت: سؤالت را بگو. گفتم: آیا شما جانشین حضرت امام حسن عسکری(ع)را دیدهای؟ فرمود: به خدا قسم دیدهام گفتم: یک سؤال دیگر مانده است. گفت: بگو. گفتم: نامش چیست؟ گفت: سؤال از نام او بر شما تحریم شده است و این دستور خود حضرت است نه دستور من زیرا خلیفه چنین میپندارد که حضرت امام حسن عسکری وفات یافته و فرزندی ازخود به جای نگذاشته است و میراثش تقسیم شده است. او میپندارد خانواده امام حسن عسکری(ع) در بدر شدهاند و کسی را ندارند. اگر اسم حضرت به زبان ها بیفتد، تعقیبش میکنند. پس از خدا بترسید و از این موضوع دست بردارید.(4)
این ابو عمرو و پسرش هر دو از جانشینهای مخصوص حضرت ولی عصر(ع) هستند. حضرت ولی عصر(ع) پس از شهادت پدرش، دیگر جز نواب خاصه کسی با او ملاقات نمیکرد مگر در موارد استثنائی. و از آن زمان که حضرت امام حسن عسکری(ع) به شهادت رسیدند، غیبت امام زمان(ع) شروع شد.
حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمود: برای قائم آل محمد(ص) دو غیبت در پیش است. یکی از آن دو کوتاه و دیگری طولانی است. در غیبت کوتاه مدت، فقط خواص شیعه از جای آن حضرت آگاهند و در غیبت طولانی تنها خواصّ موالی از جای آن حضرت باخبر هستند.(5)
آن حضرت در غیبت صغری چهار نفر جانشین داشتند که به «نواب اربعه» معروفند: عثمان بن سعید عمری، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری.
غیبت صغری از سال 260 هجری قمری شروع و در سال 329 خاتمه یافت. و غیبت کبری از 329 شروع و تا وقتی که ان حضرت ظهور کند ادامه دارد
برای اگاهی بیشتر به کتا ب های ، دادگستر جهان ، ابراهیم امینی ، مهدی انقلابی بزرگ ایت الله مکارم شیرازی ودر انتظار خورشید ،عبدالرحمن انصاری ، مراجعه نمایید
و در رابطه با امکان ملاقات با آن حضرت، باید گفت:
ممکن است افراد بسیار اندکی خدمت آن حضرت برسند و در مشکلاتی که برای برخی رخ میدهد، آن حضرت به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، نقش داشته باشد، ولی هر کس ادعای ملاقات با آن حضرت را نماید، ما نمیتوانیم ادعای او را بپذیریم. و ملاقات با آن اماما (عج) ضرورتی ندارد.
مهم آن است که انسان معتقد به آن حضرت، سعی کند دستورات آن حضرت را عملی نمایید و سیره و روش و سنت معصومان علیهم السلام را الگو و اسوه زندگی خود قرار بدهد.
اگر انسان بتواند از نظر اعمال و کردار و اخلاق در مسیر رشد و تکامل قرار گیرد و انسانی خود ساخته و وارسته گردد، محبوب امام زمان(عج) قرار میگیرد و عنایات خاصه آن حضرت شامل حال وی خواهد گردید، گرچه آن حضرت را ملاقات ننماید.
داستان آن قفلساز که مکرر با امام زمان ملاقات میکرد را مطالعه نمایید. در آن داستان نقل شده که امام زمان به یکی از کسانی که برای ملاقات آن حضرت تلاشهای زیادی کرده بود، فرمود: از تمام این شهر، من این پیرمرد (قفلساز) را انتخاب کردهام، زیرا این مرد، دیندار و خدا را میشناسد، این هم امتحانی بود که داد.
پی نوشت:
1. اصول کافی، چاپ آخوندی، عربی، ج اول، ص 514، باب مولد الصاحب(ع).
2. همان، ص 503.
3. جامع الرواه، ج 2، ص 464، فائده ثالثه به نقل از خلاصه علاّمه.
4. کافی، ج 1، ص 329باب فی تسمیه من رآه(ع)، ح 1.
5. همان، ص 340، ح 19.
موعود و منجی آخر زمان مسئلهای است که همه ادیان و مذاهب به آن باور دارند، گرچه شناختها برداشتها از او متفاوت است ولی اصل ظهور و آمدن منجی در آخر زمان مورد اتفاق همگان است، که در این باره به اختصار به دیدگاهها و برداشتهای آنان اشاره میشود:
1ـ در انجیل متى باب 24 فقرة 45، آمده:
شما نیز حاضر باشید، زیرا در ساعتی که گمان نبرید، پسر انسان میآید.
2ـ در انجیل لوقا آمده باب 21 فقرة 35 ـ 38 آمده:
آن روز ناگهان بر شما آید، زیرا که مثل دامی بر جمیع سکنة تمام روی زمین خواهد آمد، پس در هر وقت دعا کرده، بیدار باشید تا شایستة آن شوید که از جمیع چیزهایی که به وقوع خواهد پیوست، نجات یابید و در حضور پسر انسان بایستید.
3ـ دربارة اوضاع طبیعی و اجتماعی قبل از ظهور نجاتبخش در انجیل مرقس باب 13، فقره 8 آمده است:
زلزلهها حادث خواهد شد و قحطیها و اغتشاشها پدید میآید. اینها ابتدای دردهای زه (زاییدن) میباشد.
4ـ درباره خروج دجال در رساله یوحنّا باب 2، فقرههای 18 ـ 23 آمده :
این ساعت آخر است و چنان که شنیدهاید که دجّال میآید، الحال هم دجّالان بسیار ظاهر شدهاند و از این میدانیم که ساعت آخر است.
دروغگو کیست جز این که مسیح بودن عیسى را انکار کند. آن دجّال است که پدر و پسر را انکار مینماید.
در انجیل یوحنا باب 4 فقره 42 آمده: زیرا خود شنیده و دانستهایم که او در حقیقت مسیح و نجات دهندة عالم است.
در پیشگویی عهد عتیق نسبت به موعود آمده: مساکین قوم تو را دادرسی خواهد کرد و فرزندان فقیر را نجات خواهد داد و ظالمان را زبون خواهد ساخت.
نیز گفته شده: در زمان صالحان خواهند شگفت و وفور سلامتی خواهد بود. او حکمرانی خواهد کرد از دریا تا دریا و از نهر تا اقصای جهان . مبارک باد نام مجید او تا ابد الآباد و تمامی زمین از جلال او پر خواهد شد.(1)
منجی در آیین هند و در کتاب «وشنجوک»از کتابهای هندوها آمده است:
در آخرالزمان زمین به دست مردی خواهد که خداوند را دوست دارد و او از خواص بندگان خداست. نام او فرخنده و خجسته است.(2)
در کتاب دیگر آمده: دورة آخرالزمان به حکومت حاکم عادلی ختم خواهد شد که رهبر ملائکه و جن و انس است، حق با اوست، رو به دریا و خشکی و کوهها سیطره پیدا میکند و از آن جا در آسمان و زمین است ،خبر میدهد و کسی بزرگتر از او متولد نشده است.(3)
در نگاه زردشتیان موعد آخرالزمان چنین توصیف شده: مردی از سرزمین تازیان از ذریة هاشم خروج خواهد کرد. او مردی بزرگسر، با جسمی عظیم ،ساق طولانی بر دین جدش و با لشکری فراوان رو به ایران خواهد نمود، زمین را آباد کرده و آن را پر از عدل و داد خواهد نمود.(4)
از کتاب زند بهمن یسن که شرحی بر کتاب اوستا است ،نقل شده: قبل از ظهور سوشیانس خلف وعده، دروغ بی دینی و بیبندوباری در عالم گسترش مییابد. مردم از خداوند دور شده و ظلم و فساد عالم را فرا میگیرد. این امور، احوال عالم را دگرگون کرده و زمینه را برای ظهور منجی جهان فراهم میآورد . علائمی که در هنگام ظهور اتفاق میافتد، عبارت است از حادثه عجیب و غریبی در آسمان ظاهر میشود که دلالت بر آمدن خرد شهر ایزد دارد .ملائکه از طرف مشرق و مغرب به اذن او فرستاده میشوند تا خبرها و اعلانها را به عالم برسانند.(5)
موضوع نجات بخشی در آخر الزمان و اینکه بشر در پایان تاریخ جهان سرانجام به سعادت و عدالت همه جانبه خواهد رسید، از جمله موضوعاتی است که در تمام کتابهای آسمانی و متون دینی مطرح شده است.
در ایین یهود نیز موعو د شان ماشیح است که شاید مراد مسیح باشد .در سلام اعم از شیعه و سنی، موعود به نام مهدی یاد می شود.
در این ارتباط کتابهای فراوان نوشته شده،از جمله کتاب
نجاتبخشی ادیان، موعود ادیان، موعودشناسی.
پینوشتها:
1. موعود ادیان، ص 255.
2. موعودشناسی، ص 106.
3.همان، ص 107.
4. همان، ص 108.
5. همان، ص 109.
شیخ صدوق در کتاب «مونس الحزین فی معرفه الحق و الیقین» نوشته :
شیخ حسن بن مثله جمکرانی گوید: شب سه شنبه هفدهم ماه رمضان سال 373 هجری قمری در خانه خود بودم که ناگهان جماعتی آمدند و من را صدا زدند و گفتند که حضرت مهدی(عج) شما را طلبیده است.
به همراه جماعت به مکانی که هم اکنون مسجد مقدس جمکران در آن واقع شده است، رفتیم؛ در آن جا حضرت به من فرمود: به صاحب این زمین (حسن بن مسلم) بگو که این زمین، زمین شریفی است و خدا این زمین را از زمینهای دیگر برگزیده است. نزد سید ابوالحسن الرضا برو و به او بگو که این زمین را از حسن بن مسلم بگیرد و با همکاری مردم در این زمین مسجدی بنا گردد و به مردم بگو تا به این مکان توجه کنند و آن را عزیز دارند و چهار رکعت نماز در این جا به جا آورند. سپس حضرت خواندن نماز مخصوص در این مکان را به وی آموخت. حسن بن مثله جمکرانی میگوید: به حضرت عرض کردم: برای این که دیگران حرف من را بپذیرند، به دلیل و نشانه نیاز است، چون که مردم حرف بی دلیل را نمیپذیرند. حضرت فرمود: ما نشانهای و علامتی قرار میدهیم تا سخن تو تصدیق شود. برو نزد سید ابوالحسن الرضا و به او بگو که این کارها را انجام دهد....
من به خانهام بازگشتم و فردا صبح به همراه «علی المنذر» به خانة سید ابوالحسن الرّضا رهسپار شدیم. وقتی که به منزلش رسیدیم، دیدیم که خدمتگزاران سید میگویند: آقا از سپیده دم تاکنون منتظر شما است. آیا از جمکران آمدهاید؟ گفتم: آری. پس نزد سید رفتیم و بعد از سلام و احوالپرسی به من گفت: ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم. در خواب شخصی به من گفت: بامداد مردی از جمکران به نام حسن بن مثله پیش تو میآید. باید سخنش را تصدیق کنی. سخن او سخن ما است.
من هم ماجرا را گفتم و به فرمان ناحیة مقدسه این مسجد ساخته شد.(1)
اینکه همواره گروه زیادی از علما و فقها و مجهتدان و مراجع عالیقدر به آن مکان رفته و در آن جا نماز می خوانند و اعمال مسجد را انجام می دهند، دلیل معتبری بر ارزش و جایگاه خاص مسجد جمکران است.
نسبت دادن ساخت مسجد جمکران به حضرت مهدی (عج) به اعتبار حدیث ذکر شده (در روز ماه مبارک رمضان) اشکال ندارد.
پینوشت:
1. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، 230 ـ 234.
اعتقاد به ظهور امام زمان و تشکیل حکومت جهانی امام زمان(ع) اعتقاد به «مهدویت» گفته میشود. شیعیان بر این باور هستند که پس از شهادت امام حسن عسکری(ع) امام زمان(ع) غایب شده است. هرگاه شرایط و زمینه ظهور حضرت فراهم شد، امام ظهور مینماید. حضرت پس از ظهور، به تشکیل حکومت جهانی پرداخته و در سایه آن قوانین اسلام را اجرا میکند و امنیت جهانی را برقرار مینماید. افزون بر آن اما به رشد خِرَد جمعی، علمی و آبادانی و گسترش عدالت میپردازد، به گونهای که جهان را پر از عدل میکند.
ارتباط با امام زمان(عج) و دیگر اولیاى الهى نیاز به همگونی با آنان دارد. به دست آوردن سنخیت با اولیاى الهى نیاز به تحقّق دو بُعد؛ یعنى، معرفت و عمل دارد. اگر کسى خود را به اولیاى الهى شبیه نمود، به لقاى آنان نیز واصل خواهد شد.
آنچه وظیفه ماست ،همانندی به حضرت مهدی و پیمودن راه آن حضر ت است . باید در همه حال سرباز آن حضرت و همواره در خدمت ایشان باشیم.قرآن مجید می گوید:
«یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوااللّه لعلّکم تفلحون؛(1)
اى کسانى که ایمان آوردهاید، صبر کنید و یکدیگر را به صبر وا دارید و مرابطه نمایید و تقوا و خداترسى را پیشه سازید، باشد که رستگار شوید».
امام باقر(ع) در تفسیر این آیه مىفرماید: «صبر کنید بر اداى فرایض (یعنى در انجام تکالیف الهى استقامت داشته باشید) و در برابر دشمنان پایدارى کنید و با امامتان (که انتظارش را مىکشید) مرابطه نمایید»، (2)
مرابطه با امام زمان(عج) یعنى خود را به رشته ولایت او بستن ؛ بر خدمت و پیروى و یارى او گردن نهادن و این یکى از ارکان ایمان است که آدمى خود را به امام خویش مربوط سازد و از او جدا نشود. همچنین باید کارهایى انجام دهیم که آن حضرت و اصحابشان انجام مىدهند.
قرآن راجع به حضرت مهدى و اصحاب ایشان مىفرماید: «الذین ان مکنّاهم فى الارض اقاموا الصلوة وآتوا الزکاة و امروا بالمعروف و نَهَوْ عن المنکر؛ (3)کسانى که اگر در زمین به آنان توانایى دهیم ،نماز را به پا داشته و زکات (به مستحق) بخشیده و به معروف امر نموده و از منکر نهى کنند» .
امام باقر(ع) در تفسیر این آیه مىفرماید: «این آیه براى آل محمد است؛ یعنى، مهدى(عج) و اصحاب او»، (4). در نتیجه اگر ما هم مىخواهیم از اصحاب و یاران آن حضرت باشیم، باید به این امور اهتمام ورزیم.
امام زمان شدیدا به شیعیان خود عشق مىورزند. علاقه آن حضرت به شیعیان و دوستانشان خیلى بیشتر از علاقهاى است که ما نسبت به حضرت داریم. حضرت همواره برای شیعیان خود دعا مىکنند. از ایشان نقل شده است: «انا غیر مهملین لمراعاتکم ولاناسین لذکرکم؛ ما هرگز در رعایت احوال شما کوتاهى نمىکنیم و شما را از یاد نمىبریم». (5)
مکلف به ارتباط به معناى ملاقات با امام زمان(عج) نیستیم .آنچه بر ماست ،جلب رضایت آن بزرگوار مىباشد. آنچه در روایات زیاد سفارش شده ، انتظار فرج است . باید ارتباط معنوى خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستور آن حضرت و انتظار فرج به معناى واقعى ثابت و مستدام نگه داریم. از این رو بسیار به جاست که خصوصیات منتظر واقعى حضرت مهدى(عج) را بدانیم و سپس آن را در خود عملى کنیم. پس بحث زیر ضرورى به نظر مىرسد.
منتظر واقعى مهدى(عج) باید چندین خصوصیت داشته باشد:
1- عمل به تکالیف دینى :منتظر واقعى باید تمام وظایف دینى و احکام الهى را انجام دهد. حتی اگر این وظیفه نماز نخواندن یا روزه نگرفتن باشد (همان گونه که برای خانم ها در اوقات خصوصی چنین قرار داده شده).
2- محزون بودن به علت محروم بودن از زیارت آن وجود مبارک: «عزیز على ان ارى الخلق و لاترى و لا اسمع لک حسیسا و لا نجوى...؛بر من گران است که خلق را ببینم و تو دیده نشوى و سخن آشکار و پنهان تو را نشنوم»، (دعاى ندبه).
3- براى تقویت ارتباط هر روز صبح «دعاى عهد» را بخوانیم.
4- انتظار فرج آن حضرت را در دل و ظاهر جلوهگر کنیم. در روایات متعدد داریم که در زمان غییبت امام زمان(ع) بهترین اعمال انتظار فرج است .چرا بهترین اعمال انتظار فرج است؟
فرج؛ یعنى، نصرت و پیروزى و گشایش . مقصود نصرت و پیروزى حکومت عدل علوى بر حکومتهاى کفر و شرک و بى داد است .
پیروزى عدل گسترى که به رهبرى امام عصر(عج) تشکیل مىگردد. بنابراین انتظار فرج یعنى انتظار تحقق یافتن این آرمان بزرگ و جهانى . منتظر حقیقى کسى است که خواهان تشکیل چنین حکومتى باشد و این خواسته آن گاه جدى و راست است که شخص منتظر عامل به عدل و گریزان از ستم و تباهى باشد و گرنه انتظار فرج در حد یک ادعا و شعار بى محتوا باقى خواهد ماند. ازاینرو در روایات آمده که انتظار فرج خود فرج است زیرا کسى که منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تاسیس حکومت عدل گستر اوست ،زندگى خود را بر پایه عدل و داد استوار مىسازد.
او انسانى است که حضور و غیبت امام در نحوه رفتار و سیر و سلوکش تفاوتى ندارد و قبل از تشکیل حکومت عدل او چنین حکومتى را در زندگى خود پایدار ساخته است، بنابراین انتظار فرج ، ریشه در معرفت به حق و عدل و ایمان و عشق به آن دارد و آثار آن نیز در عمل نمایان مىگردد .چنین حقیقت اصیل و عمیقى با لفظ و شعار به دست نمىآید و با بى اعتنایى نسبت به مقدمات دینى و رسالتهاى انسانى در تعارض و ناهمگون است.
از این جا نادرستى یک تفسیر از انتظار فرج روشن مىشود زیرا بعضى بر این تصور خام هستند که انتظار فرج یعنى بى تفاوتى نسبت به آنچه در جوامع بشر مىگذرد و دست روى دست گذاشتن به امید اینکه امام زمان ظهور کند و آنهارا اصلاح نماید. انتظار فرج ،تعهدآفرین و مسؤولیتساز است و با بىاعتنایى به سرنوشت بشر و حقیقت و فضلیت منافات دارد. انتظار فرج یعنى:
* معرفت امام معصوم و عادل و پیشواى فضیلت.
* ایمان به امامت و قیادت رهبرى الهى و عدالت پیشه.
* عشق به عدالت و ارزشهاى انسانى.
* امید به آیندهاى روشن و نوید بخش.
* تلاش براى برقرارى حکومتى عدل پیشه و عدل گستر.
* رعایت موازین و قوانین دینى و اخلاقى.
* داشتن روحیه تعهد و مسؤولیتپذیرى.
این انتظار فرج است که بهترین اعمال و بهترین عبادت است و چنین منتظرى، مقامى عالى دارد و هر گاه در زمان غیبت از دنیا برود ،مانند کسانى است که پس از ظهور حضرت حجت(عج) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مىکنند. (6)
5- داستانهاى واقعى بزرگانى را که با امام زمان(عج) در ارتباط بودند بخوانیم.
امام زمان(عج) به عنوان «حجت خدا» و «ولىعصر» بر اعمال و رفتار ما آگاهى دارد . باید خود را در محضر ایشان ببینیم و براى گرهگشایىهاى مادى و معنوى از ایشان به عنوان واسطه فیض الهى درخواست داشته باشیم.
بهترین دعاها در زمان غیبت: دعاى عهد، زیارت آل یس و دعاى ندبه است که در زمانهاى خاص در طول شبانهروز و هفته خوانده مىشود.
بی تر دید امام زمان (ع) ناظر براعمال ما است و اعمال ما بر آن وجود مقدس عرضه می شود زیرا. نماز، روزه، زکات، حج و دیگر عبادات هر کدام نوعى صعود و تقرب به سوى خدا دارند: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»(7) این صعود، حرکتى به نحو صیرورت است و مسلماً به محرک و رهبر نیاز دارد؛ یعنى باید انسان کاملى باشد که عمل صالحاش اعمال بندگان را بالا ببرد و رهبرى کند تا به درگاه قبول حضرت حق برسد.
انسان کامل همان امام معصوم است که نمازش نماز هر متقى را امامت مىکند و حج و زکات و تمام اعمالش، اعمال بندگان صالح را تا وصول به بارگاه حضرت حق رهنمون مىشود. بر این اساس، هر که اول وقت نماز به پا دارد، به امام زمان خویش اقتدا کرده است. چون امام زمان - علیه السلام - هماره اول وقت نماز مىگزارد و هر کس در هر اقلیمى که باشد، اگر اول وقت نماز بخواند، در این عمل با فضیلت به امام خود اقتدا کرده است؛ یعنى نماز او به کاروان نمازهایى پیوسته که با امامت نماز ولىّ خدا، به سوى خدا در حال صعود است.
وجود مقدس حضرت مهدى - علیه السلام - رهبرى ملکوتى تمام انسانها را و هر چه داراى دگرگونی و تحول است، به عهده دارد. او به اذن خدا، مدبر امور است و خلقت و هدایت و تدبیر و درمان و حیات و مرگ به واسطه او تحقق مىیابد. به همین سبب امامان معصوم را وسائط فیض حق و مجارى روزى خلایق مىدانیم.(8)
وجود آنها همچون دو دستى است که با یکى ارزاق و مقدرات خلایق از درگاه ربوبى دریافت و در عالم هستى توزیع مىشود و با دیگرى اعمال صالح بندگان تا عرش الاهى رهبرى و هدایت مىگردد. اگر ولى اللّه عملى را امضا کند، قطعاً مورد قبول خداوند است وگرنه هیچ یک از اعمال انسان پذیرفته نمىشود. بدین سبب، در زیارت جامعه کبیره مىخوانیم:
خدا به وسیله شما آغاز کرد و به شما ختم مىکند . به خاطر شما باران را فرو مىفرستد و به وسیله شما آسمان را از اینکه بر زمین افتد نگه داشته است. مگر به اجازه او و به خاطر شما اندوه را بیرون برد و سختى را برطرف کند. ؛(9)
اِنْ ذُکِرَ الخْیَرُ کُنْتُمْ اَوَّلَهُ، وَ اَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ، وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْویهُ وَمُنْتَهاهُ؛(10) هر گاه خیر و خوبىها یاد شود، شما اول و اصل و فرعها و معدن و جایگاه و سر حدّ نهایىاش هستید.
مىرساند.(10)
- به ماندن او است که دنیا باقى مانده است و به خیر و برکت او تمام مخلوقات روزى داده مىشوند.(11)[/code]
پی نوشت ها:
1- آل عمران (3) آیه 200.
2- شیخ مفید، کتاب الغیبه، ص 105.
3- حج، آیه 41.
4- تفسیر قمّى، ج 2، ص 87
5- بحارالانوار، ج 53، ص 174
6- همان، ج 52 ،ص 125
7- سوره فاطر، آیه 10.
8- تفسیر موضوعى قرآن کریم، آیت اللّه جوادى آملى، ج 14، ص 120 - 97، با تصرف و تلخیص.
9- مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
10 لَوْبَقیَتِ الْاَرْضُ بِغَیْرِ اِمامٍ لَساخَتْ.اصول کافى، ج 1، ص 179.
11- اَیْنَ السَّبَبُ الْمَتَّصِلُ بَیْنَ الْاَرْضِ وَ السَّماء.مفاتیحالجنان، دعاى ندبه.
فلسفه غیبت ؟
در پاسخ به این پرسش به چند نکته اشاره می کنیم:
1.خداوند متعال در قرآن از پیروزی وغلبه دین اسلام بر جمیع ادیان در پایان تاریخ بشر خبر داده است: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَدِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ؛ اوست خدایی که رسول خود را با دین حق به هدایت خلق فرستاد تا بر همه ادیان عالم تسلّط وبرتری دهد، گر چه مشرکان کراهت داشته باشند.(1)
2. مصالح بندگان با اختلاف حالات آنها متغیّر میشود. خداوند متعال امر تدبیر بندگان ومصلحت آنها را بر عهده گرفته است. عقلشان را کامل کرده وآنها را به انجام اعمال صالح دعوت نموده است تا از این طریق به سعادت برسند. حال اگر مردم به دستورهای خداوند تمسک کرده وانجام وظیفه کنند، بر خداوند است که آنها را یاری کند وبا اضافه کردن عنایتهایش بر بندگان، راه را بر آنها هموار نماید، ولی در صورتی که مخالف دستورهایش عمل کنند ومرتکب نافرمانی شوند، مصلحت بندگان تغییر میکند، در نتیجه، موقعیّت ووضع نیز تغییر خواهد کرد.
خداوند توفیق را از آنان سلب خواهد نمود، ودر این هنگام مستحقّ ملامت وسرزنش میشوند. خدا امامان را یکی پس از دیگری به سوی مردم فرستاد ولی هنگامی که آنان را نافرمانی کرده وبه طور وسیع خونشان را ریختند، قضیه برعکس شد ومصلحت بر این تعلق گرفت که امام مردم، غایب ومستور گردد.
3 . بی شک هر کار اجتماعی -بزرگ یا کوچک- احتیاج به آماده شدن شرایط مناسب دارد. باید برای قیامی جهانی وفراگیر آمادگی خاصی صورت گیرد.
4. بیتردید، دین غالب در عصر ظهور، احتیاج به رهبر وامامی غالب دارد که دارای شرایطی از قبیل: قدرت فوقالعاده، علم جامع وعصمت باشد.
5. مطابق روایات متواتر بین شیعه وسنّی پیامبر (ص) امامان بعد از خود تا روز قیامت را دوازده نفر برشمرده است که بعد از او پیاپی خواهند آمد.(2)
6 . از مجموعه روایات وادله عقلی استفاده میشود که بقای امام معصوم وحجّت خدا روی زمین تا روز قیامت امری ضروری است.
کلینی به سند صحیح از ابیحمزه نقل میکند که از امام صادق (ع) سؤال کردم: آیا زمین بدون امام باقی میماند؟ حضرت فرمود: «لو بقیت الأرض بغیر إمام لساخت؛اگر زمین بدون امام باقی بماند دگرگون خواهد شد.» (3)
7 . یکی از اسباب گوشهنشین شدن انبیا و رسولان، ترس از قتل به جهت حفظ جان و به امید نشر شرایع شان بوده است. امام مهدی (ع) نیز با نبود اسباب عادی برای نصرت و یاریاش و خوف از کشته شدن، به امر خداوند مأمور به غیبت و دوری از مردم شدند.
امام صادق (ع) به زراره فرمود: «للقآئم غیبة قبل قیامه. قلت: ولِمَ؟ قال: یخاف علی نفسه الذبح؛برای قائم غیبتی است قبل از قیامش. زراره میگوید: به حضرت عرض کردم: به چه جهت؟ فرمود: زیرا از کشته شدن خود میترسد.» (4)
8 . یکی از اسباب وعوامل غیبت امام زمان (ع) که در روایات به آن اشاره شده، بیعت نکردن حضرت با حاکمان عصر خود است. شیخ صدوق از امام صادق (ع) نقل میکند : «یقوم القائم (ع) ولیس لأحد فی عنقه بیعة؛ قائم (ع) قیام خواهد کرد در حالی که بیعت کسی بر گردن او نخواهد بود.» (5)
9 . هدایت بر چند قسم است:
ا) هدایت فطری: که همان هدایت از راه فطرت است:«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ القَیِّمُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لایَعْلَمُونَ؛پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار، ولی اکثر مردم نمیدانند.» (6)
ب) هدایت تشریعی: که بسته به حضور امام میان جامعه است تا مردم را از نزدیک راهنمایی کند:
« کانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الکِتابَ بِالحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ... ؛ مردم [در آغاز] یک دسته بودند، [و تضادی در میان آنها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال] خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود، تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند...» (7)
ج) هدایت تکوینی: که تصرف و تدبیر در نظام آفرینش است:«قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَءآهُ مُسْتَقَرّاً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ...؛[امّا] کسی که دانشی از کتاب [آسمانی] داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد. و هنگامی که [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را به جا میآورم یا کفران میکنم؟!» (8)
د) هدایت باطنی: که شاخه ای است از ولایت تکوینی وبه معنای رساندن به مطلوب است:« وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَأَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الخَیْراتِ وَإِقامَ الصَّلوةِ وَإِیتآءَ الزَّکوةِ وَکانُوا لَنا عابِدِینَ؛ وآنان را پیشوای مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند و هر کار نیکو را [از انواع عبادات وخیرات] وخصوص اقامه نماز وادای زکات را به آنها وحی کردیم وآنها هم به عبادت ما پرداختند.» (9)
با نظر وتأمّل در مجموع مقدمات فوق به این نتیجه خواهیم رسید که وجود نازنین امام زمان (ع) به عنوان دوازدهمین امام، باید برای روز موعود در پس پرده غیبت بوده، تا در آن هنگام به اذن خداوند برای هدایت بشر ظهور کند.
پی نوشت:
1. صف(61)آیه 9.
2. صحیح بخاری، ج 8، ص 127.
3. کافی، ج 1، ص 179، ح 10.
4.کمالالدین، ج 2، ص 481، ح 10.
5. همان، ص 480.
6. روم(30) آیه 30.
7. بقره(2) آیه 213.
8. نمل(27( آیه 40.
9. انبیا(21) آیه 73.
به گونه اى معیّن نمى توان علت یا علل خاصى را براى غیبت امام زمان(ع) بیان کرد. شاید بر همین اساس باشد که در متون دینى علت غیبت، از مسایلى دانسته شده است که تنها خداوند حکمت و اسرار آن را مى داند؛(1) در عین حال در روایات به برخى از علل غیبت اشاره شده است:
1- آزمایش مردم:یکى از سنت هاى مهم الهى آزمایش بندگان و انتخاب صالحان و گزینش پاکان است. غیبت مهدی(ع) عامل مهم آزمایش است؛ زیرا گروهى ایمان استوارى ندارند و نسبت به امام بدبین شده و چنین مى پندارند که اگر امام زمانى وجود دارد پس چرا ظهور نمى کند و غیب او طولانى است. از امام علی(ع) نقل شده است که حضرت دلیل غیبت را غربال انسان هاى صالح از گمراه و دانا از نادان مى داند.(2) امام ششم فرمود: «و هر جویندة باطلى در او به شک مى افتد...».(3)
2- حفظ جان امام زمان: امامان معصوم(ع) حجت هاى خداوند بر زمینند . آنان واسطة فیض الهىاند. مردم در هر زمانى از وجود امام معصوم و امروزه از وجود مقدس امام زمان بهره مند مى گردند. گرچه به ظاهر امام زمان را نمى بینند و یا نمى شناسند. متأسفانه برخى که حضور امام را با منافع خویش در تضاد مى بینند در صدد بر مى آیند که امام را به قتل برسانند؛ همان گونه که ائمة دیگر را به شهادت رساندند. شهادت امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) که فاجعهاى براى جهان اسلام بود، در راستاى سیاست خصمانه عدالت ستیزان به وجود آمد.خداوند به وسیلة غیبت، امام زمان را از قتل حفظ کرده است، زیرا اگر حضرت از آغاز زندگى میان مردم ظاهر مى شد، او را مى کشتند. یکى از یاران امام صادق(ع) روایت مى کند که حضرت فرمود: «امام منتظر، پیش از قیام خویش مدّتى از چشم ها غایب خواهد شد». عرض کردم: چرا؟ فرمود: «بر جان خویش بیمناک خواهد بود».(4)
3- آزادى از بیعت با طاغوت: امام زمان(ع) هیچ رژیمى را حتى از روى تقیّه، به رسمیت نشناخته و نمى شناسد و حاکمان ستمگر را غاصب دانسته و حکومت آنان را غیر مشروع مى داند. از این رو بیعت با آنان را جایز ندانسته و تحت سلطة حکومت هیچ ستمگرى قرار نمى گیرد.(5) اگر امام زمان(ع) غایب نبود باید با طاغوت و طاغوتیان مبارزه نموده، به شهادت مى رسید؛ از این رو وجود ظاهرى امام موجب مى شد که یا حضرت با رژیمهاى ستمگر بیعت کند - که قطعاً بیعت نمى کرد - و یا در راه مبارزه با حکومتهاى غاصب به شهادت رسیده و زمین خدا خالى از حجّت مى ماند. حسن بن فضّال مى گوید: امام هشتم فرمود: «گویى شیعیانم را مى بینم که هنگام مرگ سوّمین فرزند [امام حسن عسکری] در جستجوى امام خود، همه جا را مىگردند اما او را نمىیابند». عرض کردم : چرا غایب مىشود؟ فرمود: «براى این که وقتى با شمشیر قیام کند بیعت کسى در گردن وى نباشد».(6)
پی نوشت=
1. لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 330 - 331.
2. کمال الدین، ج 2، ص 158.
3. همان، ص 203.
4. اصول کافی، ج 1، ص 337؛ طوسی، کتاب الغیبه، ص 202.
5. مهدى پیشوایی،سیرة پیشوایان، ص 672.
6. بحارالانوار
سنت قطعی الهی بر این مقرر شده، که روزی به وسیلة امام زمان(ع)، زمین لبریز از عدل و داد شود و مدینة فاضله تشکیل گردد و همة اقشار، مزة شیرین عدل را بچشند و گمشدة خود را در حکومت امامی که کلامش، راهش و حکومتش عدل است، بیابند و بالاخره با حاکم شدن عدالت در اقصی نقاط عالم وفا و آسایش را لمس کنند و در سایة حکومت صالحان اجرا شدن احکام نورانی الهی را ناظر باشند تا جایی که زمین از قسط و عدل سیراب شود،
حضرت بقیة الله عدل کلی را در جهان، با شرایط زیر پیاده میفرماید:
1 - آمادگی جامعة بشری برای عدالت کلی، انسان فطرتا عدالت خواه است و عدالت را دوست دارد، همان گونه که زیبایی را فطرتا دوست دارد، به ویژه وقتی از ظلم و جور به تنگ آمد، تشنة عدالت میشود،با وجود این وضعیت در زمان ظهور، عدالت محقق میشود،
2 - در زمان ظهور عقلها کامل میگردد و بشر به اندازه ای به رشد عقلی میرسد که قابلیت پیاده شدن عدل همکانی را پیدا میکند،(1)
3 - اجتماع یارانی (حداقل 313 نفر) در ابتدای کار دور شمع وجود امام با ویژگی هایی از قبیل:
الف) خداجویی و توحید که سرلوحة خصال یاران مهدی است و وجودشان غرق جلوة نور ایزدی است،
ب) بصیرت و آگاهی، آنان چنان درایت و خردمندی دارند که در هر وضعی حق را از باطل باز میشناسند،
پ) حفظ حدود الهی، یاران حضرت چنان خود ساخته اند که حتی در سخت ترین اوضاع دست از پا خطا نمیکنند و قانون الهی را نمیشکنند،
ت) شجاعت، آنان دلیر مردان جنگ آوران میدان نبردند و دل هایی چون پولاد دارند و از انبوه دشمن هراسی به دل راه نمیدهند، ایمان به هدف همة وجودشان را تسخیر کرده است،
ث) فرمان بری، آنان عاشقان مولای خودند تا جایی که در انجام دستورهای حضرت بر یکدیگر پیشی میگیرند،
ج) زهد و ساده زیستی، زهد و عدم وابستگی به دنیا زینت کارگزاران مهدی است، یاران امام منتظر با داشتن چنین صفاتی چنان خود ساخته اند که اگر همة دنیا به آنان پیشنهاد شود تا تخلف از فرمان امامشان کنند، نمیپذیرند،(2)
4 - در ابتدا کارگزاران مهدی موعود (عج) انسانهای ساخته شده اند که ایمان به خدا روحشان را در خود گداخته و از نو ساخته است و خداترسی آنان مانع از تخلفشان میگردد، در مراحل بعد که انقلاب حضرت گسترش مییابد، کارگزاران بر اساس موازین درست و شایستگیهای اصولی و لیاقتهای افراد انتخاب میگردند،
5 - پس از انتخاب مجریان لایق دولت مرکزی شدیدا آنان را تحت مراقب کامل قرار میدهد و همواره اعمال و رفتارشان زیر نظر است، مأموران مخفی و چشم و گوشهای دولت مرکزی بیش از آن که مردم را زیر نظر بگیرند، به اعمال و کردار کارگزاران دولت مینگرند، و از متصدیان امور میخواهند که به موازین عدالت پای بند باشند وگرنه با برخورد شدید و نرمش ناپذیر مواجه خواهند شد،(3)
6 - امدادهای غیبی، همواره بشر برای پیمودن راههای دشوار محتاج امدادهای غیبی میباشد، در عصر ظهور حضرت امدادهای غیبی و نصرتهای قائم آل محمد (ص) یاری میرسانند، نیز فرشتگان و حضرت عیسی (ع) برای نصرت حضرت فرود میآیند و بارانهای رحمت پی در پی نازل میشود و زمین گنجها معدنها و تمام منافعش را بیرون میریزد، تمام نعمتها فراوان میگردد، تا بدین وسیله خداوند سلطنت مهدی را در تمام زمین بگستراند،(4)
پینوشتها:
1. لطف الله صافی، منتخب الأثر، ص 607، حدیث 1؛ مرتضی مطهری، سیری در سیرة ائمه (ع)، ص 294.
2 . مجلة حوزه، شماره 71 و 70، ص 299 و 306.
3 . محمد حکیمی، عصر زندگی، ص 49 و 50.
4 . لطف الله صافی، منتخب الأثر، ص 360 و 364 و 589 و 591.
عقیده به مهدویت،از امور مسلّم و قطعی تاریخ و کلام اسلامی است. مسلمانان اعم از شیعه و سنی به «مهدی موعود» باور دارند. نقطه اصطکاک شیعه و سنی در «مهدویت» تولد حضرت است.
اکثر عالِمان اهل سنت بر این باورند که «مهدی موعود» هنوز متولد نشده است، لیکن همة شیعیان امامیه میگویند: مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری(ع) است . در سامرا در سال 255 هجری متولد شده است . در پس پردة غیبت زندگی میکند و روزی به امر خداوند ظهور خواهد کرد. این سخن را افزون بر شیعیان، بسیاری از دانشمندان نامدار اهل سنت پذیرفته و در کتابهای شان متذکر شدهاند،مانند محمد بن طلحة شافعی در مطالب السؤل؛ ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه؛ ابن حجر شافعی در الصواعق المحرقه؛ و ابن خلکان در وفیات الاعیان.
در مورد مسأله تولد امام زمان(عج) علمای شیعه اتفاق نظر دارند که امام زمان(عج) متولد شده و به صورت کامل تاریخ تولد و مکان تولد حضرت را ضبط نموده اند ؛(1)برخی از علمای اهل تسنن هم تصریح به تولد حضرت نموده و در این زمینه کتاب هایی نوشته اند . به مخالفت با آنانی که تولد حضرت را انکار کرده، پرداخته اند که آیت الله صافی در کتاب منتخب الاثر، فصل سوم ،جمع بسیاری از علمای اهل سنت را که قائل به امامت و حیات حضرت بوده اند ، ذکر نموده و در کتاب نوید امن و امان به 106 نفر از علمای اهل تسنن که در باره حضرت کتاب نوشته اند، اشاره فرموده و
می فرماید: گروه بسیاری از مشاهیر علمای اهل سنت نیز ولادت حضرت و شرح تفصیلات آن را در کتاب های خود ذکر نموده ، بعضی به امامت و مهدویت آن سرور اقرار و اشعار بلند به زبان عربی و فارسی در مدح او سروده ، حتی مدعی شرفیابی به حضور اقدس و استماع حدیث از حضرتش شده اند .
ایشان 77 تن از مشاهیر علمای اهل سنت را که تصریح به این مطلب کرده اند ،نام می برد. (2)
در کتبی علمای اهل تسنن اختصاصا درباره حضرت مهدی(عج) نوشته اند که استاد حکیمی به نوزده اثر از بهترین این آثار اشاره دارد و آشکارا تصریح به ولادت حضرت شده است.
دليل عقلي
بسیاری از امور را نمی توان با دلایل عقلی محض اثبات نمود . این نقص و ضعفی در خصوص آن عقیده به حساب نمی آید، زیرا حوزه استدلالات و براهین عقلی حوزه محدود و مشخصی است ؛ مثلا آیا می توان به طور عقلی ثابت کرد که مردم ایران عاطفی و دیندار هستند یا برای اثبات این امر نیاز به مقدمات تجربی و آماری است ؟ البته در هر استنتاج و نتیجه گیری جمع بندی و سامان دادن به یک فکر و نظر به وسیله عقل انجام می پذیرد. اما به معنی عقلانی محض بودن هر عقیده ای نیست .
اساس تفکر مهدویت و حتی امامت به عنوان یکی از مستقلات عقلی که بتوان بر فقدان آن دلیل و استحاله عقلی اقامه کرد ، محسوب نمی شود ؛ در حقیقت اگر نبود ساختار مشخص و معین تاریخی و اجتماعی که بر دین اسلام و مراحل رشد و تکامل و تداوم آن عارض شد ، شاید اصلا ضرورتی تحت عنوان مهدویت و وجود امام غایب آن هم با عمر طولانی به وجود نمی آمد ؛ اما اوضاع به گونه ای رقم خورد که این مساله به عنوان حقیقتی دینی در چارچوب تفکرات اسلامی مطرح شد .
استاد جعفر سبحانی در این باره می گوید: «مبانی کلامی مهدویت گاهی مبانی نقلی و گاهی مبانی عقلی است... امّا مبانی کلامی عقلانی؛ می دانید که عقل نمی تواند هیچ وقت فرد مشخصی را برساند. نمی توانیم روی فرد برهان عقلی اقامه کنیم. یکی از مبانی برهان عقلی این است که نبوت و امامت یک فیض معنوی است... مسلمانان هم می گویند که این فیض تا وجود پیامبر اکرم(ص) باقی است. اهل سنت می گویند که این فیض معنوی که در لباس نبوت و امامت بود، با فوت پیامبر(ص) قطع شد. پس ارتباط بشر با عالَم بالا قطع شد. مگر خَلَف بدتر از سَلَف است؟ آیا خلف از نظر کمالات، از سلف کم تر است؟ چرا خدا چنین فیضی را به آن ها داده، اما این فیض را به ما نداده است؟ مگر ما از آن ها کم تر هستیم؟ شیعه امامیه این مشکل را حل کرده است. ارتباط به صورت نبوت نیست که رسالت، تکالیف و دین جدیدی باشد، بلکه فیض الهی به واسطه انسان کاملی برقرار است و از طریق انسان کامل به بشر می رسد، و امروزه آن واسطه حضرت حجّت (عج) است».
این برهان را علامه طباطبایی برای پروفسور کربُن بیان داشته است.(3)
در خصوص مسئله وجود امام زمان(ع) چون مربوط به شخص خاصی است ، از دلایل عقلی محض که مربوط به کلیات است، نمی توان بهره گرفت ، اما در آن از دلایل ترکیبی عقلی و نقلی می توان سود جست. همچنین می توان برای اصل امامت به دلایلی عقلی تمسک کرد، آن گاه آن را در زمان حاضر بر امام زمان منطبق دانست . یکی از این دلایل ، لزوم وجود انسان کامل و ولی معصوم (ع) و حجت الهی در هر عصر و زمان است. بنابر دلایل امامت که معتقد به خاتمیت و لزوم وجود امام (ع) بعد از پیامبر هستیم ، وجود امام در زمان حاضر نیز باید پذیرفته شود. هم چنین طبق آیه ای که خداوند با آفرینش انسان او را خلیفه و جانشین خود روی زمین دانسته ، باید این جانشین (که انسان کامل و معصوم است) در هر عصر و زمانی وجود داشته باشد. کسی که واسطه فیض الهی روی زمین است.
بر اساس همین ضرورت وجود انسان معصوم و حجت الهی بر زمین می توان بر اثبات زنده بودن امام زمان (ع) هم برهان اقامه کرد. اگر لزوم وجود امام زنده ثابت شد و از طرف دیگر ثابت گشت که امام قبلی از دنیا نرفته ، بلکه به دلایل گوناگون نقلی ،حیات اعجاز گونه وی به ما رسیده ، می توان به این باور رسید که امام دوازدهم ما شیعیان همچنان زنده است ؛ در واقع ادله تاریخی و روائی بیانگر ولادت و حیات حضرت مهدی(ع) است .از طرف دیگر دلیلی بر رحلت ایشان در دست نیست . به دلایل گوناگون نقلی ثابت شده که ایشان عمری متفاوت از عمر عادی انسان ها خواهند داشت ، پس اثبات می شود که در این زمان حضرت(عج) تنها واسطه فیض الهی است و زنده هم می باشد.
البته اصل حیات طولانی حضرت که از موارد اعجاز و عنایات ویژه خداوند است ، همانند هر معجزه و امر خارق العاده ای قابل اثبات و استدلال عقلی نیست . تنها کمک عقل در این زمینه آن است که بدانیم عقل بر انکار آن دلیلی اقامه نمی کند . اصل این امر از نظر عقل محال و ناممکن نیست . با اثبات این حقیقت می توان گفت از نظر عقل عمر طولانی حضرت ناممکن و محال نیست . در نتیجه اگر دلیل دیگری بر اثبات این عمر طولانی اقامه شود ، می تواند به کمک این دلیل عقلی مورد پذیرش و قبول قرار گیرد .
پي نوشت ها:
1. آیت الله صافی، نوید امن و امان،بخش چهارم.نشر مطبعه علمیه ،قم، بی تا.
2. همان، ص 238.
3. فصلنامة انتظار، ج1، ص 66 - 70.
غیبت حضرت ولی عصر(عج) یکی از رازهای الهی بوده و ممکن است ما نتوانیم ازکنه آن آگاه شویم و در برخی روایات آمده که حکمت آن پس از ظهور روشن میگردد. امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر غیبتی دارد که تخلف ناپذیر است، اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمت غیبت او همان حکمتی است که در غیبت حجتهای پیشین وجود داشته و پس از ظهور روشن خواهد شد، چنان چه حکمت کارهای خضر از شکستن کشتی و کشتن پسربچه و برپا داشتن دیوار شکسته، وقتی برای موسی روشن شد که آن دو خواستند از هم جدا شوند،(1) غیبت سرّی از اسرار الهی است".(2)
عبدالله بن فضل هاشمی میگوید: امام صادق(ع) فرمود: "صاحب الامر غیبتی خواهد داشت؛ به طوری که گمراهان در شک واقع میشوند".عرض کردم چرا؟ فرمود: "اجازه نداریم علتش را بیان کنیم. موضوع غیبت از اسرار خدا و غیبتی از غیبتهای الهی است. چون خدا را حکیم میدانیم، باید کارهایش از روی حکمت صادر شود".(3)
در عین حال میتوان فلسفه غیبت را در حد فکر بشری فهمید و آن این که این آخرین حجت معصوم الهی برای تحقق بخشیدن به آرمانی بزرگ (گسترش عدل کلی و به اهتزاز در آوردن پرچم توحید در جهان) در نظر گرفته شده است، و این آرمان نیاز به گذشت زمان و شکوفایی عقل و دانش بشر و آمادگی روحی و عقیدتی بشریت دارد، تا جهان به استقبال موکب آن امام عدل و آزادی رود. طبیعی است، چنان چه آن حضرت بیش از فراهم شدن مقدمات، در میان مردم ظاهر شود، سرنوشتی (شهادت) چونان دیگر حجتهای الهی یافته و قبل از تحقق آن آرمان
بزرگ، دیده از جهان فرو خواهد بست. به این حکمت در روایات اشاره شده است.
امام باقر(ع) فرمود: "برای حضرت قائم غیبتی است قبل از ظهور، برای جلوگیری از کشته شدن". (4)
در برخی روایات دیگر یکی از علل غیبت امام زمان(عج) امتحان مردم ذکر شده است.(5) بدین که در اثر غیبت حضرت مهدی(ع)، مردم آزمایش میشوند. گروهی ایمان استواری ندارند، باطنشان ظاهر میشود و دستخوش شک و تردید میگردند. کسانی که ایمان در اعماق قلبشان ریشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور حضرت و ایستادگی در برابر شدائد، پخته تر و شایسته تر میگردند. امام کاظم(ع) فرمود: "هنگامی که پنجمین فرزندم غائب شد، مواظب دین خود باشید، زیرا او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که گروهی از عقیده خویش بر میگردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش میکند".(6)
در بعضی از روایات یکی از علل غیبت امام، آزادی او از یوغ بیعت با حاکمانِ ستمگر زمان بیان شده است؛ بدین معنا که امام هیچ رژیمی را حتی از روی تقیه به رسمیت نمیشناسد. اگر حضرت در غیبت نبود، باید با حکومتهای عصر خود بیعت میکرد، که با اهداف و آرمان امام همخوانی نداشت. حسن بن فضّال میگوید: امام هشتم فرمود: "گویی شیعیان را میبینم که هنگام مرگ سومین فرزندم (امام حسن عسکری) در جستجوی امام خود، همه جا را میگردند. اما او را نمییابند". عرض کردم: چرا غایب میشود؟ فرمود: "برای این که وقتی با شمشیر قیام میکند، بیعت کسی بر گردن وی نباشد".(7)
شیعیان باور دارند که دوازده امام و حجت خدا بر زمین بوده و هر کدام وظایف تعریف شده داشته و مأمور به انجام
آن بوده و زمین نباید از حجت خدا خالی باشد. از این رو مشیت الهی بر آن تعلق گرفته که یکی از آنها در پس پرده غیبت قرار گیرد و زنده بماند تا زمین از حجت خدا خالی نباشد.
یکی از نویسندگان مینویسد: "امام غائب نیز مانند پدرانش از کشته شدن در راه دین باکی نداشته و ندارد، لیکن کشته شدن وی به صلاح جامعه و دین نیست، زیرا هر یک از پدرانش که از دنیا رحلت میکرد، امام دیگری جانشینی میشد، ولی امام زمان(ع) اگر کشته میشد، جانشینی ندارد و زمین از حجت خالی میگردد. در صورتی که مقدّر شده است که عاقبت، حق بر باطل غالب شود و به واسطه وجود مقدّس امام دوازدهم، دنیا به کام حق پرستان
گردد".(8)
بنابراین امام زمان میبایست در شرایطی ظهور کند که شرایط برای پیروزی نهایی حق برضد باطل از هر جهت فراهم شده باشد و با ظهور امام اثنا عشر وعده پیروزی تمامی پیامبران و امامان تحقق یابد.
هر نهضت و انقلابی که برای هدف معینی بر پا شود، در صورتی امکان پیروزی دارد که زمینه آن از هر جهت فراهم باشد و اوضاع و شرایط کاملاً آماده باشد. یکی از شرایط مهم موفقیت این است که عموم انسانها خواستار آن انقلاب باشند و افکار عمومی برای تأکید و پشتیبانی آن مهیا باشد. در غیر این صورت انقلاب با شکست مواجه خواهد شد. نهضت و قیام مهدی موعود نیز از این قاعده کلی مستثنی نبوده، در صورتی میتواند پیروز گردد که اوضاع و شرایط مساعد و زمینه فراهم باشد.
نهضت آن حضرت یک نهضت سطحی و کوچک نیست، بلکه یک انقلاب همه جانبه و جهانی است و برنامه بسیار عمیق و دشواری دارد، میخواهد تمام اختلافات نژادی و کشوری و زبانی و مرامی و دینی را بر طرف سازد و سر تا سر گیتی را با یک حکومت نیرومند اداره کند تا همه بشر با صلح و صفا کنار هم زندگی کنند. او میداند که آب را باید از سر چشمه اصلاح کرد و عوامل اختلافانگیز را از ریشه قطع میکند تا گرگ صفتان، خوی درندگی را از دست بدهند.
میخواهد کفر و مادی گری را ریشه کن سازد و عموم جهانیان را به سوی قوانین و برنامههای الهی متوجه کند و دین اسلام را آیین همگانی گرداند. میخواهد افکار پریشانی بشر را به سوی یک هدف متمرکز کند و معبودهای دروغین و فتنهانگیز را مانند: مرزها، نژادها، کشورها، مرامها، حزبها، قارهها و شخصیتهای کاذب را از مغز بشر ریشه کن کند.
به طور خلاصه میخواهد نوع بشر و جوامع انسانی را به سعادت و کمال واقعی برساند و اجتماع صالحی به وجود آورد که بر پایه فضایل و صفات انسانی و اخلاق نیک استوار باشد. چنین انقلابی بدون شایستگی ملتها امکان وقوع ندارد.
بنابر این تا نوع بشر به حد کمال و رشد نرسد و عموم مردم در سراسر جهان برای پذیرفتن حکومت حق آماده
نگردد، مهدی موعود ظهور نخواهد کرد.(9)
بنابراین از یک طرف ظلم حاکمان ستمگر به نهایت درجه خود میرسد و از طرف دیگر عموم مردم و توده انسانها در سراسر گیتی خواهان بر پائی عدالت گشته و از حکومتهای دیگر دل زده شده باشند.
پینوشتها
1. سوره کهف، آیات 66 ـ 83.
2. شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 158.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 91.
4. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 203.
5. اثبات الهداه، ج 6، ص 438.
6. طوسی،کتاب الغیبه، ص 204؛نعمانی، کتاب الغیبه، ص 154.
7. بحارالانوار، ج 51، ص 152.
8. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 191 ـ 192.
9. همان، ص 240.
در احادیث معتبری که پیرامون فلسفه و فایده وجود امام (ع) در دوران غیبت به ما رسیده است، فواید گوناگونی را عنوان فرمودهاند، از جمله:
1- امام غایب (ع)، واسطه فیض و امان اهل زمین است.
امامان معصوم (ع) و امام زمان (عج) امان اهل زمین میباشند و اگر زمین از این حجتهای الهی خالی بماند، دنیا و اهلش نابود خواهند شد لذا وجود امام (ع) موجب برکات بسیاری میباشد. پیامبر اسلام (ص) هم در این مورد فرموده است: «ای والّذی بَعثنی بالنبوه، انهم لینتفعون به وَیستضیئون بنور ولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس وإن جللها السحاب؛ آری به خداوندی که مرا به پیغمبری مبعوث گردانیده است، آنها از وجود او منتفع میشوند و از نور ولایتش در طول غیبت بهره میگیرند، چنان که از آفتاب پشت پرده استفاده میبرند».(1)
خود امام زمان (ع) در این باره فرموده است: «همان طور که از خورشید در وقتی که توسط ابرها پنهان شده است، بهرهگیری میشود، از من نیز در زمان غیبتم به همان صورت بهره میبرند و همانا من سبب آرامش و امنیت مردم روی زمین هستم، چنان که ستارگان امان اهل آسمانند».(2)
2- دیگر این که سینة امام و روح بلندش، صندوق حفظ آیین الهی است که همه اصالتهای نخستین و ویژگیهای آسمانی و تعلیمات دین را در خود نگاهداری میکند، تا دلایل الهی و نشانههای روشن پروردگار، باطل نگردد و به خاموشی نگراید.
3- اثر امید بخشی به مسلمانان و تربیت گروه منتظر و آگاه: ایمان و اعتقاد به امام غائب (عج) سبب امیدواری مسلمانان نسبت به آیندة پر مهر و صفای خویش در عصر ظهور امامشان میگردد. جامعة تشیع به اعتقاد خویش به وجود امام شاهد و زنده، هر لحظه انتظار بازگشت آن گواه را میکشد. شیعه هر چند امام زمان (ع) را در میان خود نمیبیند، اما خود را جدا از آن وجود نازنین نمیداند. امام غایب (عج) هم همواره مراقب حال شیعیان خویش میباشد چنان که خود فرموده است: «ما در رسیدگی و سرپرستی شما، کوتاهی نکرده و شما را از یاد نبردهایم پس تقوای الهی پیشه کنید تا از فتنهای که به شما رو میآورد، شما را نجات بخشیم».(3)
پینوشتها:
1. ینابیع المودة، قندوزی، ج 3، ص 170.
2. کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص 485.
3. احتجاج طبرسی، ج 2، ص 497.
از روایات استفاده میشود که امام زمان(ع) از مکه ظهور میکند.(1)
امام باقر(ع) فرمود: «قائم با سیصد و سیزده مرد از یاران خود در ذی طوی (کوهی مجاور شهر مکه) منتظر قیام است تا آن موقع که به حجرالاسود تکیه زند و پرچم آویخته را به اهتزاز در آورد.» در برخی روایات دیگر آمده است که امام زمان(ع) در هنگام ظهور به کعبه تکیه زده و سیصدو سیزده نفر گرد او اجتماع میکنند و حضرت این آیه را میخواند: «بقیة الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین».(2)
پینوشتها:
1. لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 577 -.
2. مهدی موعود، ص 1098.
وظایف منتظران در عصر غیبت بسیار است که بخشی را بیان میکنیم:
1- اطاعت از دستورهای دینی و پرهیز از گناهان، تقوا را سرلوحة زندگی قرار دادن، و پرهیز از اعمالی که خلاف رضای آنان است.
حضرت در این زمینه میفرماید: «هر یک از شما باید به آن چه که به وسیلة آن به دوستی ما نزدیک میشود، عمل کند، و از آن چه موجب ناخشنودی و غضب ما میشود، پرهیز نماید». (1)
2- انتظار فرج.
پیامبر فرمود: «با فضیلتترین اعمال امتم انتظار فرج است». (2)
3- دعا برای سلامتی و فرج حضرت ولی عصر(ع)، مانند خواندن دعای فرج و دعای عهد و ندبه.
4- صدقه برای حفظ وجود حضرت.
5- غمگین شدن به خاطر غیبت آن جناب.
6- انجام حج و عمره به نیابت حضرت.
7- برخاستن به جهت تعظیم هنگام شنیدن اسم مبارک «قائم».
8- دعا برای خود که از شرّ فتنهها در امان باشیم، نیز خواندن دعای «اللهم عرّفنی نفسک. . . ».
9- استغاثه به آن جناب و استمداد از وجودش به هنگام گرفتاری ها. (3)
10- تأسیس حکومت اسلامی و حفظ آن، چرا که اجرای دستور و احکام نورانی اسلام در زمان غیبت از مسلمانان خواسته شده است. پیاده نمودن برنامههای اجتماعی اسلام بدون تشکیل حکومت اسلامی ممکن نمیباشد. (4)
11- عمل به فریضة مهم امر به معروف و نهی از منکر، که با رعایت آن ریشههای فساد قطع شده و زمینة حکومت جهانی دادگستر جهان فراهم میگردد.
پینوشتها:
1. بحارالانوار، ج 53، ص 176.
2. لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 629، حدیث 5.
3. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ص 483.
4. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 264.
علم غیب منحصر در خداوند است، در عین حال خداوند بخشی از علوم غیب را در اختیار انسانهای ویژهای مانند پیامبر و اولیای الهی قرار داده، یا آنها را آگاه میسازد.
«خداوند دانای نهان (غیب) است و کسی را بر غیب آگاه نمیکند، مگر پیامبری که از او خشنود باشد...(1)
بنابر این آگاهی و اطلاع از آینده و حوادثی را که رخ میدهد، به مقداری که خدا مصلحت بداند و برای هدایت و راهنمایی انسانها لازم باشد، در اختیار پیامبران و امامان قرار میدهد.
مشیت الهی بر این اساس است که به هر کس طبق شئون و مأموریتی که به وی واگذار شده، معلومات مورد نیاز را که ابزار کار او به حساب میآیند، عطا میکند.
در باره آگاهی امام زمان، در روایت امام کاظم(ع) آمده: چون وقت خروج حضرت برسد، علم به خروج و قیام، در قلب آن حضرت به وجود میآید و ندایی از درون به او امر میکند: ای ولیّ خدا! خروج کن... برای او شمشیری است که وقتی زمان خروج فرا رسد، شمشیر از غلاف بیرون میآید و حضرت را ندا کرده میگوید: خروج کن، برای تو روا نیست که از دشمنان خدا صرف نظر کنی».(2)
بنابر این، آنچه در ارتباط با قیام و خروج حضرت است، خدا به او عطا کرده،آنچه را که خدا مصلحت نمیدانسته، مورد نیاز حضرت نبوده و در راه انجام مأموریت امام تأثیری نداشته، به حضرت نداده است.
پینوشتها:
1. جن (72) آیه 26.
2. بحار الانوار، ج 52، ص 311.
روایتی که از امام صادق در باره دعای عهد رسیده این است : هرکس چهل روز صبح این دعارا بخواند خدا اورا از یاران مهدی قرار می دهد.اگر پیش از ظهور بمیرد،خدا وی را از قبرش بیرون آورده،برای هر کلمه ،به او هزار حسنه می دهد و هزار گناه او را می بخشد(عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: مَنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِهَذَا الْعَهْدِ کَانَ مِنْ أَنْصَارِ قَائِمِنَا فَإِنْ مَاتَ قَبْلَهُ أَخْرَجَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ قَبْرِهِ وَ أَعْطَاهُ بِکُلِّ کَلِمَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَیِّئَةٍ).
در این روایت تنها لفظ صباح(صبح) آمده و زمان خاصی برای آن تعیین نشده، پس قبل از طلوع آفتاب یا بعد از آن می توان خواند.(1)
پی نوشت:
1.بحارالأنوار،ج 53 ، باب 29- الرجعة ، ص 39
علم غیب منحصر در خداوند است، در عین حال خداوند بخشی از علوم غیب را در اختیار انسانهای ویژهای مانند پیامبر و اولیای الهی قرار داده، یا آنها را آگاه میسازد.
عرض سلام و ادب
فرمایشات شما را قبول دارم اما
این روایت چه می گوید؟
لا فرق بينك و بينها الا انهم عبادك و خلقك
برخی معتقدند این روایت می گوید همه کمالات خدا را اهل بیت دارند چون مظهر تام صفات الهی اند و مگر میشود یک موجود محدود که مظهر تام است قسمتی از صفات خدا مثلا علم را داشته باشد و قسمتی از علم را نه!
پس علم خدا= علم اهل بیت
این جمله را نقد می کنید؟
عرض سلام و ادب
فرمایشات شما را قبول دارم اما
این روایت چه می گوید؟
لا فرق بينك و بينها الا انهم عبادك و خلقكبرخی معتقدند این روایت می گوید همه کمالات خدا را اهل بیت دارند چون مظهر تام صفات الهی اند و مگر میشود یک موجود محدود که مظهر تام است قسمتی از صفات خدا مثلا علم را داشته باشد و قسمتی از علم را نه!
پس علم خدا= علم اهل بیتاین جمله را نقد می کنید؟
باسلام وتشکر .
آن سخن فرازی از دعای نورانی رجبیّه است که از ناحیه مقدسه حضرت مهدی(ع) نقل شده و در مفاتیح الجنان آمده:
«اللهمّ إنّی أسئلک بمعانی جمیع یدعوک به ولاة أمرک... لا فرق بینک و بینها إلاّ أنّهم عبادک وخلقک؛(1) خداوندا تو را میخوانم به همه معانی که با آنان تو را صاحبان امر تو میخوانند، آنان که فرقی بین تو و آن ها نیست. مگر در این که بندگان و مخلوق تو هستند».
بر اساس نص صریح قرآن کریم هیچ موجودی مثل خداوند نیست، از این رو به طور مطلق فرمود: «لیسَ کمثلهِ شیءٌ».(2)
بنابر این هرگز نباید حضرات معصومین(ع) را مثل خدا تصور کرد، چون خداوند از مثل و مانند منزه است. ولی در باره فراز یاد شده به چند نکته اگر توجه شود ، مشکل مطرح شده در پرسش به آسانی قابل حل است ، زیرا بر اساس این نصیحت حافظ که می گوید :
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نیی جان من خطا این جاست
پيش از تردید در مفهوم آن گونه آموزه های متعالی باید در باره معنای آن ها دقت و پرس و جو نمود .
در دعای یاد شده گرچه در ابتدا تعبیر «لا فرق» آمده، ولی در ادامه تصریح شده که حضرات معصومین(ع) که صاحبان امر خداوند و معدن کلمات الهیاند، بنده و مخلوق خدا هستند. همین که بنده و مخلوق است، پس یک فرق و تفاوت نامحدود و نامتناهی بین آن ها و خدا وجود دارد، چون بنده و مخلوق هر اندازه مقرب درگاه خداوند باشد، باز تفاوت او با خداوند در حد و حساب نمیگنجد، چون بنده و آفریده هرگز قابل قیاس با خالق خود نیست، به دلیل این که هستی خالق نامحدود و واجب الوجود است. هستی مخلوق و بنده ممکن الوجود و محدود است . وجود محدود و ممکن الوجود هرگز طرف مقایسه با ذات نامتناهی قرار نمیگیرد.
نباید از این سخن دچار آن تصور شد که در پرسش آمده و حضرات معصوم(ع) را مثل و مانند خدا تصور کرد، چون این سخن در صدد بیان حقیقتی عرفانی است، زیرا بر اساس مبانی عرفان اسلامی، انسان کامل به عنوان گل سرسبد آفرینش و خلیفه خدا روی زمین ، مظهر و آیينه و آیت اسما و صفات خداوند است، مثلاً مظهر علم خداوند، مظهر حکمت الهی، مظهر رأفت الهی، مظهر حلم الهی است، بنابر این اگر در دعای یاد شده فرق بین خدا و معصوم نفی شده و تنها در مخلوقیت و بندگی فرق بیان گردیده، ناظر به مقام خلافت الهی آنان است، چون مراد از خلافت الهی که در قرآن آمده(3) جانشینی نیست، زیرا خداوند منزه از جانشین داشتن است، بلکه مراد مظهریت اسما و صفات است ،یعنی خداوند در روی زمین انسان کامل را به عنوان مظهر و محل ظهور و تجلی اسما و صفات خود قرار داده است.
مراد دعا این است که ائمه(ع) به عنوان مخلوق و بندگان صالح خداوند، مظهر اسما و صفات خداوند اند، یعنی صفات و جمالی که در خداوند بالذات و بالاصاله وجود دارد، در آن ها به نحو مظهریت وجود دارد . آن ها آینهای هستند که صفات خدا را نشان میدهند.
برخی از عارفان در این رابطه در باره پیامبر می گوید :
ز احمد تا احد یک میم فرق است جهانی اندر آن یک میم غرق است
منظور از آن میم ، ممکن الوجود بودن است . فرق خالق با پیامبر ، جنبه امکانی پیامبر اکرم است که البته در همین فرق عالمی از اسرار و حقایق وجود دارد.
بنابر این به دلیل آن که انسان کامل مظهر اسمای خداوند است ، همه صفات حق را را به نحو مظهریت داراست . آن سخن محمل و توجیه درست دارد . در واقع مفهوم همان کلام نورانی است که در دعای رجبیه از ناحیه مقدسه حضرت بقیةالله آمده است.
در آن بیان نورانی حقایق بسیاری درباره صفات انسان کامل اشاره گردیده است . تمام آنچه عارفان بزرگ درباره انسان کامل گفتهاند ،بازتاب عرفانی این گونه حقایق است که در آموزههای اهل بیت(ع) اشاره گردیده ، ولی تمام مقاماتی که در عرفان برای انسان کامل مطرح شده و در پرسش بدان اشاره گردیده ، مطلب عرفانی است . تمام حقایق از این قبیل، همه برای انسان کامل از رهگذر عبادت و بندگی خالصانه خداوند نصیب آن ها شده است و دارای مقام عبودیت مطلق هستند. امیر مؤمنان جمله زیبایی دارد و گفته است:
«کفى لی فخراً أن أکون لک عبداً؛(4) همین افتخار مرا بس است که بنده تو هستم».
پینوشتها:
1. مفاتیح الجنان، ص 245.
2. شورا (42) آیه 11.
3. بقره (2) آیه 30.
4. بحار الانوار، ج 38، ص 340، نشر دار الاحیاء للتراث العربی.بیروت 1403 ق.
5. نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم 1388.ش.
منظور از آن میم ، ممکن الوجود بودن است . فرق خالق با پیامبر ، جنبه امکانی پیامبر اکرم است که البته در همین فرق عالمی از اسرار و حقایق وجود دارد.
عرض سلام و ادب و احترام
و تشکر بابت پاسخگویی و مطالبتان
ببینید شما عرایض بنده را قبول می کنید یا نه؟
توحید ذاتی یعنی ذات خداوند منحصر بفرد است یعنی هیچ کس و هیچ چیزی مثل او نیست مثل ذات او نیست فقط یکی است هم احد است و هم واحد
از آن طرف توحید صفاتی یعنی صفات خدا عین ذات خداست و چیزی جدای از ذات خدا نیست
حالا یک صفت را در نظر بگیرید مثلا صفت علم خدا را
علم خدا طبق توحید صفاتی عین ذات خداست و طبق توحید ذاتی منحصر بفرد است فقط یکی است یعنی فقط یک موجود است که می تواند آن درجه از علم را آن علم بی نهایت را داشته باشد و آن باریتعالی است
هیچ کس حتی حضرت امیر المومنین علیه السلام نمی تواند همه علم خدا را بپذیرد حتی ایشان هم چنین ظرفیتی ندارد، اصلا این با توحید در تضاد است طبق همان مطلب که عرض شد
علم امام علی ع و سایر معصومین در مقابل همه پروفسورهای عالم بینهایت است اما علم امام علی علیه السلام در مقابل خدا ناچیز است
با یک مثال نقض این مطلب رد میشود که علم خدا و 14 معصوم مساوی هستند، آن مثال ندانستن زمان ظهور امام زمان عج است که فقط خدا این موضوع را میداند و حتی امام زمان عج نیز نمیدانند
همین طور مناجات حضرت امیر علیه السلام، آنجا که آمده مولای یا مولای انت العالم و انا الجاهل و هل یرحم الجاهل الا العالم
اگر بگوییم مظهر تام هستند از آن طرف بگوییم نه بعضی قسمت ها را ندارند که نمیشود! مثلا میگوییم مظهر تام علم خدا هستند اما قسمتی از علم را ندارند ، خب این که نشد مظهر تام!!!!!!! این تام نیست که ناقص است!!!!!
اگر بگوییم نه همه علم خدا را دارند این هم با توحید صفاتی جور نمی آید، می آید؟
میشود مرا راهنمایی کنید؟
با تشکر فراوان
عرض سلام و ادب و احترام
و تشکر بابت پاسخگویی و مطالبتانببینید شما عرایض بنده را قبول می کنید یا نه؟
توحید ذاتی یعنی ذات خداوند منحصر بفرد است یعنی هیچ کس و هیچ چیزی مثل او نیست مثل ذات او نیست فقط یکی است هم احد است و هم واحد
از آن طرف توحید صفاتی یعنی صفات خدا عین ذات خداست و چیزی جدای از ذات خدا نیست
حالا یک صفت را در نظر بگیرید مثلا صفت علم خدا را
علم خدا طبق توحید صفاتی عین ذات خداست و طبق توحید ذاتی منحصر بفرد است فقط یکی است یعنی فقط یک موجود است که می تواند آن درجه از علم را آن علم بی نهایت را داشته باشد و آن باریتعالی است
هیچ کس حتی حضرت امیر المومنین علیه السلام نمی تواند همه علم خدا را بپذیرد حتی ایشان هم چنین ظرفیتی ندارد، اصلا این با توحید در تضاد است طبق همان مطلب که عرض شدعلم امام علی ع و سایر معصومین در مقابل همه پروفسورهای عالم بینهایت است اما علم امام علی علیه السلام در مقابل خدا ناچیز است
اما این که گفته شده اهل بیت مظهر تام اسماء و صفات خدا هستند دقیقا به چه معناست؟
با یک مثال نقض این مطلب رد میشود که علم خدا و 14 معصوم مساوی هستند، آن مثال ندانستن زمان ظهور امام زمان عج است که فقط خدا این موضوع را میداند و حتی امام زمان عج نیز نمیدانند
همین طور مناجات حضرت امیر علیه السلام، آنجا که آمده مولای یا مولای انت العالم و انا الجاهل و هل یرحم الجاهل الا العالماگر بگوییم مظهر تام هستند از آن طرف بگوییم نه بعضی قسمت ها را ندارند که نمیشود! مثلا میگوییم مظهر تام علم خدا هستند اما قسمتی از علم را ندارند ، خب این که نشد مظهر تام!!!!!!! این تام نیست که ناقص است!!!!!
اگر بگوییم نه همه علم خدا را دارند این هم با توحید صفاتی جور نمی آید، می آید؟
میشود مرا راهنمایی کنید؟
با تشکر فراوان
باسلام وتشکر .
اگر معنای مظهریت تام برای آن جناب حل گردد مسله روشن است :
مظهر علم خدا = آنچه حق تعالی بالذات دارد مظهر او (= انسان کامل ) بالمظهریت دارد .
البته یک نکته باید دقت شود که در جای خود ثابت شده غیر از آسماء مستاثره همه اسما ء الهی مظهر دارد ( گرچه عارف بزرگ وحکیم سترگ معاصر امام روح الله سلام الله علیه ، معتقید است که حتی اسما ء مستاثره نیز مظهر دارد .) انسان کامل مظهر تام همه اسما ء است .
اجازه دهید بگویم :
هزار نکته ی بارکتر زمو این جاست
توفهم آن نکنی ای ادیب من دانم .
- توجه داشته باشید که این تعبیر دقیق نیست بلکه نا صواب است :
... ناچیز است .
چه این که توحید صفاتی وذاتی بار معنای عمیق دارد آنچه شما گفته اید تفسیر کلامی از توحید است ونه توحید عرفانی وصمدی قرانی .
چه این که این فراز نورانی (مولای انت العالم و انا الجاهل . ..... ) پیامش غیر از چیزی است که جناب تان تصور نموده اید .
هزار نکته ی بارکتر زمو این جاست
توفهم آن نکنی ای ادیب من دانم .
من ندانستم چه گفتید ای جناب
علم من اندکـــــــ بود اندک جناب
علمتان را بر سرم خالی کنید
شاید از جهلم مرا راهی کنید
من ندانستم چه گفتید ای جناب
علم من اندکـــــــ بود اندک جنابعلمتان را بر سرم خالی کنید
شاید از جهلم مرا راهی کنید
باسلام وتشکر .
عجالتا عرض می شود :
بر اساس آموزههای متعالی قرآن کریم:«انّی جاعلٌ فی الارض خلیفه؛(1) روی زمین جانشین قرار میدهم» انسان خلیفه خداوند است.
بر اساس مبانی عرفانی و آموزههای معنوی (که درباره ظهور اسماء الهی در عالم و آدم بحث میکند) خلافت تعبیر دیگری از مظهریت از اسماء و صفات الهی است،زیرا خلافت الهی نه به مفهوم جانشینی بله به معنای مظهریت انسان از اسماء و صفات حق است، زیرا خداوندی که محیط بر همة هستی و عالم بر همه چیز است،از هیچ جا و از هیچ نشئه و نشئه و عوالم و جود غایب نیست، تا خلیفه جای او را بیگرد و جانشین او گردد.
بنابراین مراد از خلافت الهی این است که انسان مظهر اسماء و صفات خداوند و آیت و آیینه وجود او در عالم است و صفات متعالی خدا در وجود او تجلی و ظهور یافته، مثلاً مظهر رحمت و علم و علم و حکمت خداوند است.
وقتی این اسماء در کسی تجلی کند و مظهر اسماء الهی بشود، اهل رحمت و علم و علم و حکمت میشود و در همه شؤون زندگی حکیمانه و عالمانه و رحیمانه عمل میکند. رحمت و حکمت و دانش از وجود او در همه جا فیضان میکند و مردم از او بهرهمند میشوند.
وقتی خداوند دارای صفات کمالی مانند علم و قدرت و رحمت و اراده است، موجود و مخلوقی مانند انسان نیز دارای همان صفات الهی در مرتبه پایینتر باشد.
در این حال شخص مظهر اسماء و صفات الهی شده، اسماء الهی در او ظهور و تجلی یافته است.
بنابر این یکی از آثار و اهداف ظهور اسماء الهی در انسان این است که مظهر هر اسمی بشود و به اذن الهی طبق همان اسم در عالم عمل کند و آن را متجلی سازد و کارهای او رنگ خدایی پیدا کند،نیز تمام گفتار و رفتار او در همه شئون زندگی، خدایی شود.
قرآن کریم جمله زیبایی در این باره دارد:
«صبغة الله ومَنْ أحسنُمِنَ اللهِ صبغةً؛(2) رنگ خدایی،و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟».
رنگ خدا گرچه بسترهای گستردهای دارد، ولی یکی از اموری که جزء صبغة الله محسوب میشود، ظهور صفات الهی در وجود انسانهای پاک است که او را مظهر رحمت و رأفت و حکمت و مانند آن مینماید.
پینوشتها:
1. بقره (2) آیه 30.
2. همان، آیه 138.
آیا واقعا می شود امام زمان رادید ؟
برای آگاهی در باره امام زمان ( عج ) ضمن آشنایی مختصری با آن حضرت ، چند کتاب ، نیز خدمتتان معرفی می شود
ولی عصر(عج) روز پانزدهم ماه شعبان سال 255 هجری قمری در سامرا به دنیا آمد. (1) نام او محمد کنیه اش ابوالقاسم و لقبش حجت قایم صاحب الزمان منتظر0 پدرش ابا محمد حضرت امام حسن عسکری(ع)است که در سال 260 هجری قمری به شهادت رسید. (2)مادر حضرت ولی عصر(ع) بانوئی است به نام ریحانه که به او «نرگس»، «سوسن» و «صیقل» گفته میشود.(3) حضرت ولی عصر(ع)، تا سال 260 هجری قمری تحت تربیت و سرپرستی پدر بزرگوارش میزیست و در همان زمان از مردم پنهان نگهداشته میشد و جز خواصّی از شیعیان امام حسن عسکری(ع)، کسی با آن حضرت ملاقات نداشت
یکی از کسانی که حضرت ولی عصر را دیده است، ابو عمرو عثمان بن سعید است. عبدالله بن جعفر حمیری میگوید: من و ابو عمرو نزد احمد بن اسحاق رفتیم. وقتی همه اجتماع کردیم، احمد بن اسحاق به من اشاره کرد که درباره جانشین حضرت ابا محمد امام حسن عسکری(ع) از ابو عمرو بپرسم.
به ابو عمرو گفتم: ای ابا عمرو! میخواهم از چیزی سؤال بکنم که در آن شکی ندارم چون اعتقاد من و دین من این است که کره زمین از حجت خدا خالی نمیماند مگر چهل روز مانده به روز قیامت و چون آن روز برسد حجت برداشته میشود و راه توبه بسته میشود و اگر کسی پیش از آن ایمان نیاورده باشد، دیگر ایمانش به او سودی نخواهد بخشید و آن افراد بدترین خلق خواهند بود. گرچه ایمان به این دارم ولی میخواهم اطمینان خاطر پیدا کنم و یقینم بیشتر گردد همان طوری که حضرت ابراهیم از خداوند خواست که به او کیفیت زنده کردن مردهها را نشان بدهد و خداوند به او گفت: مگر ایمان نیاوردی و او جواب داد: چرا، میخواهم قلبم مطمئن شود و احمد بن اسحاق به من گفته است که روزی از حضرت اباالحسن امام هادی(ع) پرسیدم: با چه کسی رفت و آمد کنم و دینم را از او بگیرم و حضرت امام هادی(ع) گفته است ابو عمرو مورد اعتماد من است و هر چه او گفته من گفتهام .
همچنین احمد بن اسحاق گفت: از حضرت امام حسن عسکری پرسیدم: از چه کسی احکام دین خود را بگیرم و آن حضرت فرمود: ابو عمرو و پسرش مورد اعتماد من است. آنان از من هر چه برای شماگفتند، درست گفتهاند. تو پیرو آنان باش و هر چه میگویند اطاعت کن که هر دو مورد اعتماد من هستند. این، گفتار دو امام درباره توست. وقتی ابوعمرو حرف های مرا شنید به سجده افتاد و گریست. پس از آن گفت: سؤالت را بگو. گفتم: آیا شما جانشین حضرت امام حسن عسکری(ع)را دیدهای؟ فرمود: به خدا قسم دیدهام گفتم: یک سؤال دیگر مانده است. گفت: بگو. گفتم: نامش چیست؟ گفت: سؤال از نام او بر شما تحریم شده است و این دستور خود حضرت است نه دستور من زیرا خلیفه چنین میپندارد که حضرت امام حسن عسکری وفات یافته و فرزندی ازخود به جای نگذاشته است و میراثش تقسیم شده است. او میپندارد خانواده امام حسن عسکری(ع) در بدر شدهاند و کسی را ندارند. اگر اسم حضرت به زبان ها بیفتد، تعقیبش میکنند. پس از خدا بترسید و از این موضوع دست بردارید.(4)
این ابو عمرو و پسرش هر دو از جانشینهای مخصوص حضرت ولی عصر(ع) هستند. حضرت ولی عصر(ع) پس از شهادت پدرش، دیگر جز نواب خاصه کسی با او ملاقات نمیکرد مگر در موارد استثنائی. و از آن زمان که حضرت امام حسن عسکری(ع) به شهادت رسیدند، غیبت امام زمان(ع) شروع شد.
حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمود: برای قائم آل محمد(ص) دو غیبت در پیش است. یکی از آن دو کوتاه و دیگری طولانی است. در غیبت کوتاه مدت، فقط خواص شیعه از جای آن حضرت آگاهند و در غیبت طولانی تنها خواصّ موالی از جای آن حضرت باخبر هستند.(5)
آن حضرت در غیبت صغری چهار نفر جانشین داشتند که به «نواب اربعه» معروفند: عثمان بن سعید عمری، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری.
غیبت صغری از سال 260 هجری قمری شروع و در سال 329 خاتمه یافت. و غیبت کبری از 329 شروع و تا وقتی که ان حضرت ظهور کند ادامه دارد
برای اگاهی بیشتر به کتا ب های ، دادگستر جهان ، ابراهیم امینی ، مهدی انقلابی بزرگ ایت الله مکارم شیرازی ودر انتظار خورشید ،عبدالرحمن انصاری ، مراجعه نمایید
و در رابطه با امکان ملاقات با آن حضرت، باید گفت:
ممکن است افراد بسیار اندکی خدمت آن حضرت برسند و در مشکلاتی که برای برخی رخ میدهد، آن حضرت به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، نقش داشته باشد، ولی هر کس ادعای ملاقات با آن حضرت را نماید، ما نمیتوانیم ادعای او را بپذیریم. و ملاقات با آن اماما (عج) ضرورتی ندارد.
مهم آن است که انسان معتقد به آن حضرت، سعی کند دستورات آن حضرت را عملی نمایید و سیره و روش و سنت معصومان علیهم السلام را الگو و اسوه زندگی خود قرار بدهد.
اگر انسان بتواند از نظر اعمال و کردار و اخلاق در مسیر رشد و تکامل قرار گیرد و انسانی خود ساخته و وارسته گردد، محبوب امام زمان(عج) قرار میگیرد و عنایات خاصه آن حضرت شامل حال وی خواهد گردید، گرچه آن حضرت را ملاقات ننماید.
داستان آن قفلساز که مکرر با امام زمان ملاقات میکرد را مطالعه نمایید. در آن داستان نقل شده که امام زمان به یکی از کسانی که برای ملاقات آن حضرت تلاشهای زیادی کرده بود، فرمود: از تمام این شهر، من این پیرمرد (قفلساز) را انتخاب کردهام، زیرا این مرد، دیندار و خدا را میشناسد، این هم امتحانی بود که داد.
پی نوشت:
1. اصول کافی، چاپ آخوندی، عربی، ج اول، ص 514، باب مولد الصاحب(ع).
2. همان، ص 503.
3. جامع الرواه، ج 2، ص 464، فائده ثالثه به نقل از خلاصه علاّمه.
4. کافی، ج 1، ص 329باب فی تسمیه من رآه(ع)، ح 1.
5. همان، ص 340، ح 19.
پیامبرصلی الله وعلیه وآله فرمود: "برترین اعمال امتم انتظار فرج است".(1)
به انتظار زیستن و منتظرانه دین داشتن ، وظیفه ای است که شریعت اسلام از مؤمنان خواسته است . چشم داشتن به ظهور منجی و حاکمیت دوازدهمین امام از سلسلة امامان معصوم باور به تداوم امامت و عینیت رهبری دینی در نهایت تاریخ زندگی است ; نهایتی دور، ولی در پیش ، بسا امروز، فردا یا فردای دیگر.
معلوم است کسی می تواند منتظر باشد که خود را از همه جهت آماده کرده باشد.
شخصی که منتظر عزیزی است که از سفر دور بیاید و مهمان او بشود، خود را آماده کرده و از قبل اسباب پذیرایی و راحتی و آسایش او را فراهم می کند و هر لحظه در انتظار مقدمش بی صبرانه به پا می ایستند. پس چگونه است که در انتظار مصلح بزرگ و عدالت گستر بی نظیری چون حضرت قائم آل محمد به انتظار ننشیند! به همین جهت پیامبر(ص) بهترین اعمال مسلمانان را انتظار فرج می داند، زیرا در پی ظهور حضرت جهان از عدل و داد پُر خواهد شد.
پینوشتها:
1. لطف اله صافی، منتخب الاثر، ص 629، حدیث5.
علائم ظهور حضرت مهدی عج ؟
در روایات برخی امور به عنوان نشانههای ظهور ذکر شده است. از جمله انحراف بنی عبّاس و از هم گسستن حکومت آنان، جنگ صلیبی، فتح قسطنطنیه به دست مسلمانان، درآمدن پرچمهای سیاه از خراسان، خروج مغربی در مصر و تشکیل دولت فاطمیان، وارد شدن ترکها در منطقه بین النّهرین، وارد شدن رومیان در منطقه رمله و شام، رها شدن کشورهای عرب از قید قدرتهای ظالم (استعمار)، بالا آمدن آب رودخانه دجله و سرازیر شدن آن به کوچههای کوفه، بسته شدن پل روی دجله در بین بغداد و کرخ، اختلاف بین شرق و غرب و جنگ و خونریزی فراوان، خروج سفیانی، خروج یمانی، خروج دجال، صیحة آسمانی، قتل نفس زکیه، فراگیر شدن جهان از ظلم، رواج علوم دینی در قم و نشر آن در سایر بلاد و....(1)
از این امور نمیتوان قضاوت نمود کدام یک حتمی و کدام یک غیر حتمی است، نیز کدام یک به وقوع پیوسته و کدام یک در آینده به وقوع میپیوندد و آن چه به وقوع پیوسته، همان است که در روایات آمده؟
برای روشن شدن این مطالب لازم است اموری بدین شرح بیان گردد:
1- نامعلوم بودن وقت ظهور:
اگر از نشانههای ظهور سخن به میان میآید، بدین معنا نیست که از این طریق وقت ظهور حضرت مهدی(عج) را مشخص کنیم. بنا به مصالحی زمان ظهور حضرت مشخص نشده است. هیچ کس جز خدا از وقت دقیق ظهور حضرت آگاه نیست. بارها از امامان(ع) در مورد زمان خروج قائم پرسیدند، اما آنان از مشخص نمودن آن نهی نمودند و زمان ظهور را همانند علم به قیامت در انحصار خدا معرّفی کردند.(2)
«شیخ طوسی» در اینباره میگوید: زمان ظهور مهدی(عج) به روشنی بر ما معلوم نیست، بلکه او تا آنگاه که خداوند اجازة خروج بدهد، از دیدگاه ما پنهان است.(3)
بنابراین نشانههای ظهور تنها بیانگر نزدیک شدن زمان ظهور است. بیش از آن نباید انتظار داشت. حال اگر روایتی باشد که در آن زمان ظهور حضرت مشخص شده است، ناگزیر باید آن را توجیه نمود و یا به کناری نهاد.
2- مراد از نشانههای ظهور:
مقصود از نشانههای ظهور این نیست که با تحقق هر یک ظهور حضرت وقوع مییابد، بلکه مراد، رخدادهایی است که بر اساس پیشگویی معصومان(ع) پیش و یا در آستانه ظهور حضرت مهدی پدید خواهند آمد که تحقق هر یک نوید نزدیکتر شدن ظهور حضرت است، به گونهای که با وقوع تمامی آن رخدادها و به دنبال آخرین نشانههای ظهور، حضرت قیام خواهد نمود.
3- انواع نشانههای ظهور:
با نگاهی به روایات معصومان(ع) میتوان نشانههای ظهور را بدین شرح تقسیم و دسته بندی نمود:
أ) نشانههای حتمی و غیر حتمی:
نشانههای شماری به روشنی به عنوان علائم حتمی ظهور یاد شده است؛ بدین معنا که بدون هیچ قید و شرطی قطعاً تحقق خواهند یافت و ظهور حضرت منوط به پیدایش آنها میباشد، امّا نشانههای غیر حتمی به نشانههایی گفته میشود که مقید و مشروط به اموری هستند که در صورت تحقق آنها، به عنوان نشانه به شمار میآیند.(4)
ب) نشانههای عادی و غیر عادی:
برخی از نشانههای ظهور به روال طبیعی و عادی تحقق مییابد، مانند زوال دولت عباسیان، ولی برخی به روال غیر طبیعی و غیر عادی است مانند «صیحة آسمانی» و «طلوع خورشید از مغرب».
این دسته روایات را باید به نوعی خاص معنا نمود، چون پدیدار شدن آنها عادتاً ممکن نیست. اینها را میبایست در چار چوب معجزه قرار داد و توجیه نمود، یا از معنای ظاهری آن دست کشید و به معنای کنایی و مجازی آن دانست.
ج) نشانههای متصل و غیر متصل:
در روایات شماری از نشانههای ظهور به گونهای بیان شده است که از آنها استفاده میشود بین آنها و ظهور حضرت فاصلهای وجود ندارد، بلکه به زمان ظهور متصل میباشند، مانند خروج سفیانی و یمانی. اینها نشانههای متصل به ظهورند، امّا بیشتر نشانهها به گونهای دیگر است که بین تحقق آنها و زمان ظهور حضرت مهدی ممکن است فاصله زیادی وجود داشته باشد، به عنوان مثال در روایات آمده: یکی از نشانهها درآمدن پرچمهای سیاه از خراسان است. حال اگر این را به خروج ابومسلم خراسانی و سپاه سیاه جامگان تفسیر کنیم، بین این نشانه و ظهور حضرت مهدی زمان طولانی فاصله است.
4- شمار نشانههای ظهور:
در مورد شمار نشانههای ظهور پاسخ دقیق و روشنی وجود ندارد.
برخی از عالمان بزرگ مانند شیخ مفید در بحث «علامات قیام القائم» با اشاره به اخبار و آثاری که از معصومان(ع) رسیده، بیش از پنجاه نشانه را بیان کرده است.(5) برخی دیگر همانند علامه مجلسی شمار بیشتری را متذکّر شدهاند.(6)
عالمان اهل سنت در کتابهای خویش به برخی امور دیگر اشاره کردهاند. هنگامی که به این آثار و نشانهها و روایات دقت کنیم، متوجه میشویم که:
برخی از علائم تنها نشانه ظهورند و برخی نشانه ظهور و برپایی قیامت.
بعضی کلی هستند و برخی به امور جزئی پرداختهاند. برخی از نظر سند مشکل دارند و پارهای مشکل ندارند. برخی در دلالت معنایی مشکل دارند و بعضی ندارند، بنابراین نمیتوان در مورد و تعداد نشانههای ظهور قاطعانه سخن گفت.
5- خلط بین نشانههای ظهور و برپایی قیامت:
برخی از نشانهها مانند خروج دجال و طلوع خورشید از مغرب، در پارهای از منابع روایی، از نشانههای برپایی قیامت و «اشراط الساعه» آمده است اما در بعضی دیگر از نشانههای قیام حضرت مهدی(عج)، به نظر میرسد در برخی روایات بین این دو دسته نشانهها جابجایی صورت گرفته باشد. بعید نیست برخی از نشانههای غیر عادی که در پارهای از منابع روایی، از نشانههای ظهور حضرت آمده است، نشانههای برپایی قیامت باشند، نه نشانههای ظهور، چون این گونه امور با «اشراط الساعه» بیشتر تناسب دارد.
6- خلط بین قائم و مهدی موعود:
در روایات گاهی سخن از حضرت مهدی آمده و گاهی از قائم، نمیتوان تمامی مواردی را که واژة قائم به کار رفته است، به مهدی موعود حمل نمود، چرا که این واژه به تمامی امامان(ع) اطلاق شده است. در روایت آمده است: «کلّنا قائم بأمراللَّه واحدٌ بعد واحد؛(7) همه ما یکی پس از دیگری قیام کننده به حکم خدا هستیم».
نیز به غیر امامان هم اطلاق شده، چرا که قائم به معنای قیام کننده است. هر کسی که انقلاب کند و مردم را بر ضد ظلم فرا خواند، قائم است. امام علی(ع) در خطبهای که در مورد حوادث آینده ایراد کرد فرمود: «إذا قام القائم بخراسان... و قام منّا قائم بجیلان؛(8) هنگامی که قائم در خراسان قیام کند و قیام کنندهای از ما در سرزمین گیلان
قیام کند...». این احادیث را نمیتوان درباره حضرت مهدی(عج) دانست.
7- خلط بین «فرج» و ظهور حضرت مهدی:
گرچه ظهور حضرت مهدی برای اهل بیت و شیعیان گشایش است، لیکن همه جا واژه فرج را نمیتوان به ظهور حضرت مهدی حمل نمود. متأسفانه گاهی چنین خلطی یافت میشود.
پیشگوییهای معصومان در مورد رخدادهای دوران حکومت امویان و عباسیان و چگونگی فروپاشی آنها و حرکتهایی که در مقابل آنها شکل میگیرد، گاه از آنها به علائم فرج یاد شده است، که لزوماً به معنای نشانههای ظهور حضرت مهدی نیست، بلکه میتواند به معنای لغوی فرج؛ یعنی گشایش در کار شیعیان باشد.
8- احتمال جعل و تحریف:
اهمیت بحث مهدویت به ویژه بهرهمندی آن از بار سیاسی از یک سو، و علاقة شدید مسلمانان به آگاهی از چگونگی رخدادهای آینده و پدیدار شدن نشانههای ظهور از سوی دیگر، سبب شد که برخی در پی تحریف و جعل روایات در زمینه مهدویت و نشانههای ظهور برآیند.
با دقت در روایاتِ نشانههای ظهور این سخن تأیید میشود، زیرا بسیاری از روایاتی که در زمینه نشانههای ظهور وجود دارد، از نظر سند ضعیف و قابل مناقشه است و دلالت آنها نیز با مشکل مواجه است.
از مطالبی که بیان شد، به این نتیجه نایل میشویم که در زمینه علائم ظهور حضرت مهدی، و این که کدام یک از آنها به راستی به وقوع پیوسته است، نمیتوان قضاوت قاطعی را ابراز نمود.
پینوشتها:
1. سید محمد صدر، تاریخ الغیبة الکبری، ج 2، ص 472 به بعد؛ کتاب الغیبة، محمد بن ابراهیم نعمانی، ص 283 - 247؛ سفینة البحار، ج 2، ص 445.
2. مجلسی، بحارالأنوار، ج 52، ص 182.
3. الغیبه، ص 425.
4. مجله حوزه، شماره 72، ص 240.
5. ارشاد، ج 2، ص 368 به بعد.
6. بحار، ج 52، ص 279 - 180.
7. کلینی، کافی، ج 1، ص 536.
8. مجلسی، بحار، ح 52، ص 235.
حضرت مهدی دو غیبت دارد «غیبت صغرى» و «غیبت کبرى». غیبت صغری زمینه ساز غیبت کبری است.
غیبت صغرى از سال 260 هجرى (سال شهادت امام یازدهم) تا سال 329 (سال در گذشت آخرین نایب خاص امام) یعنى حدود 69 سال بود. در دوران غیبت صغرى، ارتباط شیعیان با امام به کلى قطع نبود و آنان، به گونهاى خاص و محدود، با امام ارتباط داشتند.
توضیح آن که: در طول این مدّت، افراد مشخصى به عنوان «نایب خاص» با حضرت در تماس بودند و شیعیان مىتوانستند به وسیله آنان مسائل و مشکلات خویش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دریافت دارند و حتى گاه به دیدار امام نائل شوند. ازاین رو مىتوان گفت در این مدّت، امام، هم غایب بود و هم نبود.
این دوره را مىتوان دوران آماده سازى شیعیان براى غیبت کبرى دانست که طى آن، ارتباط شیعیان با امام، حتى در همین حد نیز قطع شد و مسلمانان موظف شدند در امور خود به نایبان عام آن حضرت، یعنى فقیهان واجد شرائط رجوع کنند.
اگر غیبت کبرى یک باره و ناگهانی رخ مىداد، ممکن بود موجب انحراف افکار شود و ذهن ها آماده پذیرش آن نباشد. اما گذشته از زمینه سازی هاى مدبرانه امامان پیشین، در طول غیبت صغرى، به تدریج ذهن ها آماده شد و بعد، مرحله غیبت کامل آغاز گردید. هم چنین امکان ارتباط نایبان خاص با امام در دوران غیبت صغرى، و نیز شرفیابى برخى از شیعیان به محضر آن حضرت در این دوره، مسئله ولادت و حیات آن حضرت را بیشتر تثبیت کرد. (1)
با سپرى شدن دوره غیبت صغرى، غیبت کبرى و دراز مدّت امام آغاز گردید که تاکنون نیز ادامه دارد و پس از این نیز تا زمانى که خداوند اذن ظهور و قیام به آن حضرت بدهد، ادامه خواهد داشت. غیبت دو گانه امام دوازدهم، سالها پیش از تولد او توسط امامان قبلى، پیشگویى شده و از همان زمان توسط راویان و محدثان، حفظ و نقل و در کتابهاى حدیث ضبط شده است که به عنوان نمونه به نقل یک حدیث اکتفا مىکنیم:
امیر مؤمنان -علیه السلام- فرمود: (امام) غایب ما، دو غیبت خواهد داشت که یکى طولانىتر از دیگرى خواهد بود. در دوران غیبت او، تنها کسانى در اعتقاد به امامتش پایدار مىمانند که داراى یقینى استوار و معرفتى کامل باشند. (2) اما غیبت کبرای امام نیزعللی دارد. در این جا نظر شما را به علل و فلسفه این غیبت حضرت جلب می نمایم:
فلسفة غیبت امام زمان
به گونه اى معیّن نمى توان علت یا علل خاصى را براى غیبت امام زمان(ع) بیان کرد. شاید بر همین اساس باشد که در متون دینى علت غیبت، از مسایلى دانسته شده است که تنها خداوند حکمت و اسرار آن را مى داند؛(3) در عین حال در روایات به برخى از علل غیبت اشاره شده است:
1- آزمایش مردم:
یکى از سنت هاى مهم الهى آزمایش بندگان و انتخاب صالحان و گزینش پاکان است. غیبت مهدی(ع) عامل مهم آزمایش است؛ زیرا گروهى ایمان استوارى ندارند و نسبت به امام بدبین شده و چنین مى پندارند که اگر امام زمانى وجود دارد، پس چرا ظهور نمى کند و غیب او طولانى است. از امام علی(ع) نقل شده است که حضرت دلیل غیبت را غربال انسان هاى صالح از گمراه و دانا از نادان مى داند. (4) امام ششم فرمود: «و هر جویندة باطلى در آن به شک مى افتد. . . ». (5)
2- حفظ جان امام زمان(ع):
امامان معصوم(ع) حجت هاى خداوند بر زمینند. آنان واسطة فیض الهىاند. مردم در هر زمانى از وجود امام معصوم و امروزه از وجود مقدس امام زمان بهره مند مى گردند. گرچه به ظاهر امام زمان را نمى بینند و یا نمى شناسند. متأسفانه برخى که حضور امام را با منافع خویش در تضاد مى بینند، در صدد بر مىآیند که امام را به قتل برسانند؛ همان گونه که ائمة دیگر را به شهادت رساندند. شهادت امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) که فاجعهاى براى جهان اسلام بود، در راستاى سیاست خصمانه عدالت ستیزان به وجود آمد. خداوند به وسیلة غیبت، امام زمان را از قتل حفظ کرده است، زیرا اگر حضرت از آغاز زندگى میان مردم ظاهر مى شد، او را مى کشتند. یکى از یاران امام صادق(ع) روایت مى کند که حضرت فرمود: «امام منتظر، پیش از قیام خویش مدّتى از چشم ها غایب خواهد شد». عرض کردم: چرا؟ فرمود: «بر جان خویش بیمناک خواهد بود». (6)
3- آزادى از بیعت با طاغوت:
امام زمان(ع) هیچ رژیمى را حتى از روى تقیّه، به رسمیت نشناخته و نمى شناسد و حاکمان ستمگر را غاصب دانسته و حکومت آنان را غیر مشروع مى داند. از این رو بیعت با آنان راجایز ندانسته و تحت سلطة حکومت هیچ ستمگرى قرار نمى گیرد. (7) اگر امام زمان(ع) غایب نبود باید با طاغوت و طاغوتیان مبارزه نموده، به شهادت مى رسید؛ از این رو وجود ظاهرى امام موجب مى شد که یا حضرت با رژیمهاى ستمگر بیعت کند - که قطعاً بیعت نمى کرد - و یا در راه مبارزه با حکومتهاى غاصب به شهادت رسیده و زمین خدا خالى از حجّت مى ماند. حسن بن فضّال مى گوید: امام هشتم فرمود: «گویى شیعیانم را مى بینم که هنگام مرگ سوّمین فرزند [امام حسن عسکری] در جستجوى امام خود، همه جا را مىگردند اما او را نمىیابند». عرض کردم : چرا غایب مىشود؟ فرمود: «براى این که وقتى با شمشیر قیام کند بیعت کسى در گردن وى نباشد». (8)
پی نوشت:
1. سید صدر الدین صدر، المهدى،، 183 - پیشواى دوازدهم امام زمان، ، ص38 .
2. شیخ سلیمان قندوزى، ینابیع المودّة، ، ج 3، باب 71، ص 82 .
3. لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 330 - 331.
4. کمال الدین، ج 2، ص 158.
5. همان، ص 203.
6. اصول کافی، ج 1، ص 337؛ طوسی، کتاب الغیبه، ص 202.
7. مهدى پیشوایی، سیرة پیشوایان، ص 672.
8. بحارالانوار، ج 51، ص 152.
آن گاه که آخرین امام معصوم حضرت مهدی ظهور نمود، برای احیای دین و معارف توحیدی بسیار تلاش میکند، امیر مؤمنان در نهج البلاغه فرمود:
«زمانی که مردم هدایت را با هوای خود سازگار و بر آن منطبق کردهاند، او (حضرت مهدی) میآید و هوای نفس را به سوی هدایت معطوف میدارد. هنگامی که مردم قرآن را با رأی خود مطابق ساختهاند، او میآید و رأی را تابع قرآن مینماید». (1)
مراد از احیای دین حفظ و اجرای احکام و دستور الهی و آسمانی است. نقش ائمه (ع) در این باره همان نقش پیامبر است، چون همان طور که رسول خدا (ص) علت ایجاد احکام شریعت بود ،اوصیای معصوم، علت بقای آن اند. این مهم در زمان ظهور آخرین امام حضرت مهدی جلوهای کامل یافته، تمام احکام دین خاتم انبیا به اجرا گذاشته شده، عالم و آدم در پرتو آن به کمال و سعادت لایق خود خواهند رسید. پس مراد از تجلی توحید در عصر ظهور مهدی تجلی احکام توحیدی به طور کامل در سرار جهان است.
حال در تحلیل مسله باید گفت :
گفتنی است که در زمان ظهور مهدی (عج)، حاکمیت دین و قوانین خداوند، عبودیت، تکامل مادی و معنوی، به کمال رسیدن انسان و تأمین سعادت دنیا و آخرت بشر به حد کمال خود می رسد. و این خواست همه انبیا و امامان و بزرگان دین بوده و هست. این امور، در سایه تشکیل حکومت آرمانی و جهانی امکان پذیر است. امام زمان (ع) به تشکیل حکومت میپردازد تا استعدادها به فعلیت رسیده و خواست های انسان ها مانند: عدالت، (2) رفاه، تکامل، (3) رشد اقتصادی و معنویت و... تأمین گردد. (4) امام زمان (ع) با تشکیل چنین حکومتی به هدایت و رهبری جهان پرداخته، همه خواستههای انبیا و بزرگان دین و بشریت را برآورده مینماید و فلسفه امامت را که اجرای احکام توحیدی است به منصه ظهور می رساند.
در باره فلسفه مهدویت، در قرآن کریم آیات متعددی اشاره شده که در ذیل به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
- «یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ؛ (5) می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند، ولی خدا نور خود را کامل می کند».
راوی می گوید: به امام هفتم - علیه السلام - گفتم: «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» چیست؟ فرمود: «خداوند نور ولایت را به وجود قائم ما آل محمّد - علیه السّلام - تمام می کند؛ هر چند کفار و منافقان کراهت داشته باشد». (6)
- «وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ؛ (7) ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم».
امام على فرمود: «دنیا پس از چموشى و سرکشى - همچون شترى که از دادن شیر به دوشندهاش خوددارى مىکند و براى بچهاش نگه مىدارد - به ما روى مىآورد ... . سپس آیه "وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ" را تلاوت فرمود». (8)
- «وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ؛ (9) در زبور، پس از تورات نوشته ایم که زمین را بندگان شایسته من به ارث مى برند».
یکی دیگر از اسرار و فلسفه های مهدویت، تشکیل حکومت جهانى و برچیده شدن مرزهاى جغرافیایى است.
امام مهدى (ع) حکومت توحیدی جهانى تشکیل مىدهد و مرزهاى جغرافیایى را بر مىچیند. این حکومت، همان حکومت آرمانى موعود است که از آن در روایات گاهى به عنوان "مدینه فاضله" یاد شده است. (10) گاهى "جامعه مطلوب" و گاهى نیز "دولت کریمه" خوانده شده است.
حکومت توحیدی و جهانى امام، از مؤلّفهها و شاخصه هایى برخوردار است که تحقق هر کدام مىتواند یکى از حوادث بعد از ظهور محسوب شود، از جمله:
الف) گسترش عدالت:
یکى از ویژگىهاى حکومت امام، عدالت است. پیامبر فرمود: «یملاء الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئتْ ظلماً و جوراً». (11) امام زمان، حکومت را به گونهاى سازماندهى مىکند که دیگر واژه ستم از ذهنها رخت بر مىبندد و کسى به دیگرى ظلم نمىکند.
ب) گزینش کارگزاران شایسته:
طبیعى است که حکومت آرمانى امام که رهبرى آن را امام مصلح و پارسا بر عهده دارد، کارگزاران آن نیز از صالحان و پارسایان خواهند بود. از این رو، در روایات آمده است که دولت امام را برخى از پیامبران و صالحان و از اصحاب پیامبر تشکیل مىدهند. حضرت عیسى (ع) به امام زمان مىگوید: «به عنوان وزیر فرستاده شدهام؛ نه امیر و فرمانروا». (12)
نکته دیگر در باب فلسفه مهدویت، رشد آگاهى و دانش است؛ زیرا:
یکى از حوادث بسیار مهم، رشد دانش و صنعت در عصر امام است. دوره ظهور، دوران گسترش علم و دانایى است و مدینه فاضله اسلامى، «مدینة العلم» است. با آمدن آن منجى، همان گونه که ظلم جاى خود را به عدل و داد مىدهد، دانایى و فرزانگى نیز جایگزین جهل و نادانى مىشود و جهان از نور عقل و دانش آکنده مىگردد. (13)
نکته دیگر در این باب، رشد عقل و خردورزى است:
در روایات آمده است که در عصر ظهور، برکات خداوندى به بشر ارزانى شده و دست رحمت ایزدى بر عقلهاى مردم کشیده مىشود و مردم از نظر عقل و بصیرت، در وضع بى مانندى قرار مىگیرند. (14)
نکته دیگر، رفاه اقتصادى و معیشتى است.
به فرموده پیامبر، در دوره حضور، مردم به نعمت هایى نایل مىگردند که در هیچ زمانى سابقه ندارد. براى همگان برکات الهى از آسمان نازل مىشود و زمین چیزى از روییدنىهاى خود را پنهان نمىکند. (15) سطح رفاه زندگى در این دوره به حدّى است که طبق روایات رسیده از امام صادق(ع)، در این دوره فقیرى یافت نمىشود تا مردم زکات اموالشان را به او بدهند. (16)
مسئله دیگر، برقرارى امنیت اجتماعى است:
در این دوره، امنیت اجتماعى به شکل کامل برقرار مىگردد؛ به گونهاى که اگر زنى به تنهایى بخواهد از عراق به شام مسافرت نماید، در مورد امنیتش هیچ ترس و دلهرهاى ندارد. (17)
نکته دیگر درباره تجلی توحید در عصر ظهور حضرت مهدی این است که برخی از عرفا با الهام از آموزه های مهدوی گفته اند امام مهدی تا زمانی که اسرار توحید از بند نعلین او شنیده نشود ظهور نخواهد نمود. (18) و در تبیین و تفسیر این سخن گفته شده : تا زمانی که معنای باطنی توحید درک نشود؛ مهدی ظهور نمی کند و با ظهور او توحید به طور کامل تجلی خواهد نمود و اختلاف کثرات به حکم ظهور احکام وحدت از بین خواهد رفت و جلوه های توحیدی در عالم متجلی می شود. (19)
پس با این تحلیل به خوبی روشن شد که مراد از تجلی توحید در زمان ظهور امام زمان چیست. و آن چه بیان شد تنها جلوه ایی از مظاهر حکومت توحیدی و مظاهر توحید در عصر ظهور امام زمان است.
پینوشتها:
1. نهج البلاغه نشر موسسه امیر المومنین قم 1380 ش خطبه 138.
2. محدث نوری، مستدرک الوسائل، نشر مؤسسه آل البیت، قم، 1403 ق. ج 12، ص 283.
3. محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی نشر دار الکلتب السلامیة، تهران، بی تا.، ج 2، ص 87.
4. همان، ص 222.
5. صف (61)، آيه 8.
6. طبرسی، تفسیر الجامعنشر صدر، تهران، 1366 ش.، ج 7، ص 136.
7. قصص (28)، آيه 5.
8. ناصر مکارم، تفسیر نمونه،نشر دار الکتب الاسلامیة، تهران، بی تا. ج 16، ص 18.
9. انبیا (21)، آيه 105.
10. لطف الله صافی، منتخب الاثرنشر مؤسسه معصومه، قم، 1419 ق.، ص 306.
11. علی المتقی، کنز العمال، نشر مؤسسه الرسالة، بیروت، 1413 ش. ج 14، ص 175.
12. ابن طاووس، ملاحم، ص 83، نشر اسلامیه، تهران، بی تا.
13. لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 607، نشر پیشین.
14. محمد باقر مجلسی، بحار الانوارنشر دار لاحیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق.، ج 75، ص 51.
15. همان، ج 51، ص 78.
16. همان، ج 52، ص 337.
17. لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 474، نشر پیشین.
18. سعدالدین حموی. نقل از : محمد لاهیجی . مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز نشر سعدی تهران 1357 ش، ص317.
19. همان . ونیز : هانری کربن ،تاریخ فلسفه اسلامی، نشر کویر تهران، 1373 ش، ص 106.
وظایف منتظران در عصر غیبت بسیار است که بخشی را بیان میکنیم:
1- اطاعت از دستورهای دینی و پرهیز از گناهان، تقوا را سرلوحة زندگی قرار دادن، و پرهیز از اعمالی که خلاف رضای آنان است.
حضرت در این زمینه میفرماید: «هر یک از شما باید به آن چه که به وسیلة آن به دوستی ما نزدیک میشود، عمل کند، و از آن چه موجب ناخشنودی و غضب ما میشود، پرهیز نماید». (1)
2- انتظار فرج.
پیامبر فرمود: «با فضیلتترین اعمال امتم انتظار فرج است». (2)
3- دعا برای سلامتی و فرج حضرت ولی عصر(ع)، مانند خواندن دعای فرج و دعای عهد و ندبه.
4- صدقه برای حفظ وجود حضرت.
5- غمگین شدن به خاطر غیبت آن جناب.
6- انجام حج و عمره به نیابت حضرت.
7- برخاستن به جهت تعظیم هنگام شنیدن اسم مبارک «قائم».
8- دعا برای خود که از شرّ فتنهها در امان باشیم، نیز خواندن دعای «اللهم عرّفنی نفسک. . . ».
9- استغاثه به آن جناب و استمداد از وجودش به هنگام گرفتاری ها. (3)
10- تأسیس حکومت اسلامی و حفظ آن، چرا که اجرای دستور و احکام نورانی اسلام در زمان غیبت از مسلمانان خواسته شده است. پیاده نمودن برنامههای اجتماعی اسلام بدون تشکیل حکومت اسلامی ممکن نمیباشد. (4)
11- عمل به فریضة مهم امر به معروف و نهی از منکر، که با رعایت آن ریشههای فساد قطع شده و زمینة حکومت جهانی دادگستر جهان فراهم میگردد.
پینوشتها:
1. بحارالانوار، ج 53، ص 176.
2. لطف الله صافی، منتخب الاثر، ص 629، حدیث 5.
3. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ص 483.
4. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 264.
عقیده به مهدویت،از امور مسلّم و قطعی تاریخ و کلام اسلامی است. مسلمانان اعم از شیعه و سنی به «مهدی موعود» باور دارند. نقطه اصطکاک شیعه و سنی در «مهدویت» تولد حضرت است.
اکثر عالِمان اهل سنت بر این باورند که «مهدی موعود» هنوز متولد نشده است، لیکن همة شیعیان امامیه میگویند: مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری(ع) است . در سامرا در سال 255 هجری متولد شده است . در پس پردة غیبت زندگی میکند و روزی به امر خداوند ظهور خواهد کرد. این سخن را افزون بر شیعیان، بسیاری از دانشمندان نامدار اهل سنت پذیرفته و در کتابهای شان متذکر شدهاند،مانند محمد بن طلحة شافعی در مطالب السؤل؛ ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه؛ ابن حجر شافعی در الصواعق المحرقه؛ و ابن خلکان در وفیات الاعیان.
در مورد مسأله تولد امام زمان(عج) علمای شیعه اتفاق نظر دارند که امام زمان(عج) متولد شده و به صورت کامل تاریخ تولد و مکان تولد حضرت را ضبط نموده اند ؛(1)برخی از علمای اهل تسنن هم تصریح به تولد حضرت نموده و در این زمینه کتاب هایی نوشته اند . به مخالفت با آنانی که تولد حضرت را انکار کرده، پرداخته اند که آیت الله صافی در کتاب منتخب الاثر، فصل سوم ،جمع بسیاری از علمای اهل سنت را که قائل به امامت و حیات حضرت بوده اند ، ذکر نموده و در کتاب نوید امن و امان به 106 نفر از علمای اهل تسنن که در باره حضرت کتاب نوشته اند، اشاره فرموده و
می فرماید: گروه بسیاری از مشاهیر علمای اهل سنت نیز ولادت حضرت و شرح تفصیلات آن را در کتاب های خود ذکر نموده ، بعضی به امامت و مهدویت آن سرور اقرار و اشعار بلند به زبان عربی و فارسی در مدح او سروده ، حتی مدعی شرفیابی به حضور اقدس و استماع حدیث از حضرتش شده اند .
ایشان 77 تن از مشاهیر علمای اهل سنت را که تصریح به این مطلب کرده اند ،نام می برد. (2)
در کتبی علمای اهل تسنن اختصاصا درباره حضرت مهدی(عج) نوشته اند که استاد حکیمی به نوزده اثر از بهترین این آثار اشاره دارد و آشکارا تصریح به ولادت حضرت شده است.
دليل عقلي
بسیاری از امور را نمی توان با دلایل عقلی محض اثبات نمود . این نقص و ضعفی در خصوص آن عقیده به حساب نمی آید، زیرا حوزه استدلالات و براهین عقلی حوزه محدود و مشخصی است ؛ مثلا آیا می توان به طور عقلی ثابت کرد که مردم ایران عاطفی و دیندار هستند یا برای اثبات این امر نیاز به مقدمات تجربی و آماری است ؟ البته در هر استنتاج و نتیجه گیری جمع بندی و سامان دادن به یک فکر و نظر به وسیله عقل انجام می پذیرد. اما به معنی عقلانی محض بودن هر عقیده ای نیست .
اساس تفکر مهدویت و حتی امامت به عنوان یکی از مستقلات عقلی که بتوان بر فقدان آن دلیل و استحاله عقلی اقامه کرد ، محسوب نمی شود ؛ در حقیقت اگر نبود ساختار مشخص و معین تاریخی و اجتماعی که بر دین اسلام و مراحل رشد و تکامل و تداوم آن عارض شد ، شاید اصلا ضرورتی تحت عنوان مهدویت و وجود امام غایب آن هم با عمر طولانی به وجود نمی آمد ؛ اما اوضاع به گونه ای رقم خورد که این مساله به عنوان حقیقتی دینی در چارچوب تفکرات اسلامی مطرح شد .
استاد جعفر سبحانی در این باره می گوید: «مبانی کلامی مهدویت گاهی مبانی نقلی و گاهی مبانی عقلی است... امّا مبانی کلامی عقلانی؛ می دانید که عقل نمی تواند هیچ وقت فرد مشخصی را برساند. نمی توانیم روی فرد برهان عقلی اقامه کنیم. یکی از مبانی برهان عقلی این است که نبوت و امامت یک فیض معنوی است... مسلمانان هم می گویند که این فیض تا وجود پیامبر اکرم(ص) باقی است. اهل سنت می گویند که این فیض معنوی که در لباس نبوت و امامت بود، با فوت پیامبر(ص) قطع شد. پس ارتباط بشر با عالَم بالا قطع شد. مگر خَلَف بدتر از سَلَف است؟ آیا خلف از نظر کمالات، از سلف کم تر است؟ چرا خدا چنین فیضی را به آن ها داده، اما این فیض را به ما نداده است؟ مگر ما از آن ها کم تر هستیم؟ شیعه امامیه این مشکل را حل کرده است. ارتباط به صورت نبوت نیست که رسالت، تکالیف و دین جدیدی باشد، بلکه فیض الهی به واسطه انسان کاملی برقرار است و از طریق انسان کامل به بشر می رسد، و امروزه آن واسطه حضرت حجّت (عج) است».
این برهان را علامه طباطبایی برای پروفسور کربُن بیان داشته است.(3)
در خصوص مسئله وجود امام زمان(ع) چون مربوط به شخص خاصی است ، از دلایل عقلی محض که مربوط به کلیات است، نمی توان بهره گرفت ، اما در آن از دلایل ترکیبی عقلی و نقلی می توان سود جست. همچنین می توان برای اصل امامت به دلایلی عقلی تمسک کرد، آن گاه آن را در زمان حاضر بر امام زمان منطبق دانست . یکی از این دلایل ، لزوم وجود انسان کامل و ولی معصوم (ع) و حجت الهی در هر عصر و زمان است. بنابر دلایل امامت که معتقد به خاتمیت و لزوم وجود امام (ع) بعد از پیامبر هستیم ، وجود امام در زمان حاضر نیز باید پذیرفته شود. هم چنین طبق آیه ای که خداوند با آفرینش انسان او را خلیفه و جانشین خود روی زمین دانسته ، باید این جانشین (که انسان کامل و معصوم است) در هر عصر و زمانی وجود داشته باشد. کسی که واسطه فیض الهی روی زمین است.
بر اساس همین ضرورت وجود انسان معصوم و حجت الهی بر زمین می توان بر اثبات زنده بودن امام زمان (ع) هم برهان اقامه کرد. اگر لزوم وجود امام زنده ثابت شد و از طرف دیگر ثابت گشت که امام قبلی از دنیا نرفته ، بلکه به دلایل گوناگون نقلی ،حیات اعجاز گونه وی به ما رسیده ، می توان به این باور رسید که امام دوازدهم ما شیعیان همچنان زنده است ؛ در واقع ادله تاریخی و روائی بیانگر ولادت و حیات حضرت مهدی(ع) است .از طرف دیگر دلیلی بر رحلت ایشان در دست نیست . به دلایل گوناگون نقلی ثابت شده که ایشان عمری متفاوت از عمر عادی انسان ها خواهند داشت ، پس اثبات می شود که در این زمان حضرت(عج) تنها واسطه فیض الهی است و زنده هم می باشد.
البته اصل حیات طولانی حضرت که از موارد اعجاز و عنایات ویژه خداوند است ، همانند هر معجزه و امر خارق العاده ای قابل اثبات و استدلال عقلی نیست . تنها کمک عقل در این زمینه آن است که بدانیم عقل بر انکار آن دلیلی اقامه نمی کند . اصل این امر از نظر عقل محال و ناممکن نیست . با اثبات این حقیقت می توان گفت از نظر عقل عمر طولانی حضرت ناممکن و محال نیست . در نتیجه اگر دلیل دیگری بر اثبات این عمر طولانی اقامه شود ، می تواند به کمک این دلیل عقلی مورد پذیرش و قبول قرار گیرد .
پي نوشت ها:
1. آیت الله صافی، نوید امن و امان،بخش چهارم.نشر مطبعه علمیه ،قم، بی تا.
2. همان، ص 238.
3. فصلنامة انتظار، ج1، ص 66 - 70.
امام زمان(ع) ازدواج و فرزند ؟
پاسخ را با ذکر چند نکته بیان مى داریم:
اوّل: چون امام زمان(عج) از دیدهها پنهان است و در پشت پرده غیبت قرار دارد، نمىتوان از راه حس و مشاهده و به صورت عادى به پاسخ سؤال نایل شد؛ نیز چون سؤال از مباحث عقلى و انتزاعى نیست، از راه برهان عقلى نیز نمىتوان پاسخ را دریافت نمود. تنها راه پاسخ گویى، روایات پیشوایان معصوم(ع) است که چون آنان از علم برترى بهرهمند مى باشند، مى توانند از آینده خبر دهند که از آن جمله حوادث و مسائل مربوط به مهدى منتظر(ع) است.
دوم: حال که پاسخ را مى بایست از اخبار پیشوایان معصوم(ع) جستجو نمود، به سراغ روایات مى رویم. در روایات صحیح و معتبر، پاسخ روشنى به پرسش وجود ندارد؛ بلکه در برخى روایات با ایهام و اشاره در این زمینه سخن به میان آمده است، از جمله:
1- مفضل بن عمر گوید: از امام باقر(ع) شنیدم که در مورد امام مهدى(عج) فرمود: »صاحب الزمان را دوغیبت است. یکى از آن دو به اندازهاى طولانى شود که برخى گویند: حضرت از دنیا رفته و برخى گویند کشته شده است اما کسى جز آنانى که امور حضرت را پىگیرى مى کنند، از مکان و فرزندان وى آگاه نیستند«.(1)
2- از امام صادق(ع) آمده است: »گویا مى بینم حضرت مهدى(عج) با اهل و عیالش در مسجد سهله است«.(2)
3- از امام هشتم(ع) در دعایى نقل شده است: »اللّهم اعطه فى نفسه و أهله و ولده و ذریته و جمیع رعیته ما تقرّ به عینه و تسرّ به نفسه؛(3) خدایا، مایه چشم روشنى و خوشحالى امام زمان(عج) را در او و خانواده و فرزندان و ذریه و تمام پیروانش فراهم فرما!«.
4- نیز از آن حضرت در مورد امام زمان(عج) این دعا نقل شده است: »اللهم صل على ولاة عهده و الائمة من ولده؛(4) خدایا، بر والیان و فرزندان وى که امامند، درود فرست!«.
ظاهر این این روایات دلالت بر زن و فرزند داشتن است.
این روایات به فرض پذیرش و درستى سند و صحت انتساب آن به امام معصوم، از نظر دلالت به روشنى گویا نیست که امام مهدى(عج) در دوره غیبت همسر و فرزند دارد.
در برخى احادیث مشکل سندى و در برخى دیگر مشکل دلالت وجود دارد.
افزون بر این روایاتى وجود دارد که با صراحت وجود فرزند را براى حضرت نفى مى کند.(5)
سوم: با توجه به روایات مذکور مى گوییم:
در مورد زن و فرزند امام مهدى(ع) سه احتمال وجود دارد:
1- حضرت ازدواج نکرده است.
لازمه این احتمال آن است که امام(ع) یکى از سنتهاى مهم اسلامى را ترک کرده باشد، که با شأن امام سازگار نیست. امّا از سوى دیگر چون غیبت از اهمیت بیشترى برخوردار است؛ به ناچار امام از سنت چشم پوشى مى کند، که اشکالى ندارد. براى حفظ مصلحت بالاتر، از مصلحت پایینتر چشم پوشى مى گردد.
2- حضرت ازدواج نموده امّا فرزندى ندارد. نداشتن فرزند به سبب غیبت است. پذیرش این فرض، سؤالى را با خود مى آورد که آیا همسرش هم از عمر طولانى بهرهمند است یا این که مدّتى با حضرت زندگى کرده و بعد از دنیا رفته است؟ در این صورت حضرت به سنت ازدواج عمل کرده و بعد بدون زن و فرزند زندگیش را ادامه مى دهد.
3- حضرت زن و فرزند دارد. با پذیرش این فرض، این سؤالات مطرح است: آیا آنان نیز عمرى طولانى دارند؟ فرزندان حضرت نیز فرزندانى دارند؟ اگر دارند، این همه اولاد، در پى اصل خویش مى افتند و همین کنجکاوى، مسئله را به جایى مى رساند که با فلسفه غیبت منافات دارد.
با توجه به مطالب مذکور، نمىتوان یکى از این سه احتمال را قاطعانه پذیرفت و این به مقتضاى خرد ورزى است که در جایى که دلیل کافى براى اثبات یا انکار چیزى وجود ندارد، از ابراز حکم قطعى خوددارى گردد.
بنابراین از راه هایى که پیش روى ما است، نمىتوان وجود زن و فرزندى را براى حضرت مهدى(عج) ثابت نمود. نیز به دیگر پرسش هایى که در مورد زن و فرزند حضرت مهدى(عج) هست، نمىتوان پاسخ قطعى داد.(6)
پىنوشتها:
1. شیخ طوسى، کتاب الغیبه، ص 162.
2. مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 317.
3. سید ابن طاووس، جمال الاسبوع، ص 510.
4. همان، ص 510.
5. مسعودى، اثبات الوصیه، ص 221.
6. براى اطلاع بیشتر رجوع شود به چشم به راه مهدى، جمعى از نویسندگان.
میتوان فلسفه غیبت را در حد فکر بشری و با توجه به روایات چنین توضیح داد:
آخرین حجت معصوم الهی برای تحقق بخشیدن به آرمانی بزرگ (گسترش عدل کلی و به اهتزاز در آوردن پرچم توحید در جهان) در نظر گرفته شده است، و این آرمان نیاز به گذشت زمان و شکوفایی عقل و دانش بشر و آمادگی روحی و عقیدتی بشریت دارد، تا جهان به استقبال موکب آن امام عدل و آزادی رود. طبیعی است، چنان چه آن حضرت بیش از فراهم شدن مقدمات، در میان مردم ظاهر شود، سرنوشتی (شهادت) چونان دیگر حجتهای الهی یافته و قبل از تحقق آن آرمان بزرگ، دیده از جهان فرو خواهد بست. به این حکمت در روایات اشاره شده است.
1. امام باقر (ع) فرمود: "برای حضرت قائم غیبتی است قبل از ظهور، برای جلوگیری از کشته شدن". (1)
2. در برخی روایات دیگر یکی از علل غیبت امام زمان (عج) امتحان مردم ذکر شده است. (2) بدین جهت که در اثر غیبت حضرت مهدی (ع)، مردم آزمایش میشوند. گروهی ایمان استواری ندارند، باطنشان ظاهر میشود و دستخوش شک و تردید میگردند. کسانی که ایمان در اعماق قلبشان ریشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور حضرت و ایستادگی در برابر شدائد، پخته تر و شایسته تر میگردند. امام کاظم (ع) فرمود: "هنگامی که پنجمین فرزندم غائب شد، مواظب دین خود باشید، زیرا او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که گروهی از عقیده خویش بر میگردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش میکند". (3)
3. در بعضی از روایات یکی از علل غیبت امام، آزادی او از یوغ بیعت با حاکمانِ ستمگر زمان بیان شده است؛ بدین معنا که امام هیچ رژیمی را حتی از روی تقیه به رسمیت نمیشناسد. اگر حضرت در غیبت نبود، باید با حکومتهای عصر خود بیعت میکرد، که با اهداف و آرمان امام همخوانی نداشت. حسن بن فضّال میگوید: امام هشتم فرمود: "گویی شیعیان را میبینم که هنگام مرگ سومین فرزندم (امام حسن عسکری) در جستجوی امام خود، همه جا را میگردند. اما او را نمییابند". عرض کردم: چرا غایب میشود؟ فرمود: "برای این که وقتی با شمشیر قیام میکند، بیعت کسی بر گردن وی نباشد". (4)
شیعیان معتقدند که دوازده امام و حجت خدا بر زمین بوده و هر کدام وظایف تعریف شده داشته و مأمور به انجام آن بوده و زمین نباید از حجت خدا خالی باشد. از این رو مشیت الهی بر آن تعلق گرفته که یکی از آنها در پس پرده غیبت قرار گیرد و زنده بماند تا زمین از حجت خدا خالی نباشد.
یکی از نویسندگان مینویسد: "امام غائب نیز مانند پدرانش از کشته شدن در راه دین باکی نداشته و ندارد، لیکن کشته شدن وی به صلاح جامعه و دین نیست، زیرا هر یک از پدرانش که از دنیا رحلت میکرد، امام دیگری جانشین میشد، ولی امام زمان (ع) اگر کشته میشد، جانشینی ندارد و زمین از حجت خالی میگردد. در صورتی که مقدّر شده است که عاقبت، حق بر باطل غالب شود و به واسطه وجود مقدّس امام دوازدهم، دنیا به کام حق پرستان گردد".(5)
بنا بر این امام زمان میبایست در شرایطی ظهور کند که شرایط برای پیروزی نهایی حق بر ضد باطل از هر جهت فراهم شده باشد و با ظهور امام اثنا عشر وعده پیروزی تمامی پیامبران و امامان تحقق یابد.
آنچه بيان نموديد نسبت به امام علي و يا خلفا كه در مقابل مفاسد جامعه ايستاده و مقابله مي نمودند مطلبي صحيح است كه امام زمان نيز در هنگام ظهور همان گونه كه جدش امير المومنين حكومت مي نمود حكومت خواهد كرد و در برابر كج روي ها به مقابله بر خواهد خواست؛ اما چنين انتظاري را از امام زمان در دوران غيبت داشتن همان گونه كه بيان شد، صحيح نيست.
ضمنا به گفته يكي از رفقایتان كه گيرم امام زمان به دنيا آمده حتما توسط ... كشته شده و ... اين گونه سخن گفتن علمي نيست انسان در بيان ادعاي گوناكون بسيار توانمند است؛ اما در مقام اثبات آن ناتوان!! چنين سخن گفتن پندار پردازي است.
پینوشتها:
1. غيبت نعمانى- ترجمه غفارى،محمد جواد غفارى، ناشر: نشر صدوق، مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1376 ش 1418 ق، نوبت چاپ: دوم، ص 253 .
2. اثبات الهداه، ج 6، ص 438.
3. مهدى موعود- ترجمه جلد سيزدهم بحار، على دوانى، ناشر: دار الكتب الاسلاميه، مكان چاپ: تهران، سال چاپ: 1378 ش، نوبت چاپ: بيست و هشتم ، ص 378 .
4. بحار الأنوار، علامة المجلسي ، سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان ، ج 51، ص 152.
5. دادگستر جهان ، ابراهيم امين، ناشر : انتشارات شفق ، سال چاپ : 1388، ص 191 ـ 192.
یکی ا ز کار برد های این مقوله دعا کردن وسپر دن اون به ایمه بعنوان واسط معظم خداست . اینکه بدونی با شافع عالیمقامی طرفی وبعد ازش بخواهی که قلب ترو پیش خدا ودر محضر رب ، خاشع نگه داره !تمام خوبی هایی که از ما صادر میشه بواسطه وجود این نازنین هاست . کاش به دعای زیارت جامعه بیشتر دقت میکردم .... بیشتر توسل میکردم .... مخصوصا اونجاهایی که جو گیر شدن بلای جان ایمان ما میشه ..... منظورم اوقات بیخودی همگانیه.....
علی(ع) پس از اتمام گردآوری قرآن، آن را بار شتر کرد و به مسجد آورد، در حالی که مردم پیرامون ابوبکر گرد آمده بودند. حضرت به آنان فرمود: بعد از مرگ پیامبر تاکنون به جمع آوری قرآن مشغول بودم و در این پارچه آن را فراهم کرده ام . تمام آنچه بر پیامبر نازل شده است، جمع کرده ام. مبادا فردا بگویید از آن غافل بوده ایم!
آن گاه یکی از سران گروه به پا خاست و با دیدن آن چه علی(ع) در نوشته ها فراهم کرده بود، گفت: به آن چه آورده ای، نیازی نیست و آن چه نزد ماست، ما را کفایت می کند.
علی فرمود: دیگر هرگز آن را نخواهید دید. بر من لازم بود پس از فراهم آوردن مصحف، شما را آگاه سازم تا آن را بخوانید و روز قیامت نگویید: شما را به یاری خود فرا نخواندم و حقم را به شما یادآور نشدم و شما را به کتاب خدا فرا نخواندم.
عمر به او گفت: آیا قرآنی که با ماست، از آنچه تو ما را به آن فرا می خوانی، بی نیاز نمی سازد؟!
آن گاه داخل خانه خود شد و کسی مصحف را پس از آن زمان ندید.
ابوذر می گوید: وقتی عمر خلیفه شد، گفت: ای ابوالحسن! کاش قرآنی را که نزد ابوبکر آوردی، می آوردی تا برآن گرد آییم. علی(ع) فرمود: هیهات! بدان راه نیست. من آن را تنها نزد ابوبکر آوردم تا حجت بر شما تمام شود و روز رستاخیز مگویید که ما از این بی خبر بودیم.
در دوران عثمان، طلحه بن عبدالله به امیرمومنان عرض کرد: به یاد داری آن روزی را که مصحف خود را بر مردم عرضه داشتی و مردم آن را نپذیرفتند؟ چه می شود امروز آن را ارائه دهی تا شاید رفع اختلاف گردد؟
حضرت فرمود: آیا این قرآنی که امروز در دست مردم است، تمام آن قرآن است یا آن که چیزی غیر از قرآن به آن اضافه شده است؟ طلحه گفت: البته تمام آن قرآن است. حضرت فرمود: اکنون که چنین است، چنانچه به آن اخذ کنید و عمل نمایید، به رستگاری رسیده اید. قرآنی که من جمع نموده ام، طبق امر رسول خدا باید به برترین مردم بعد از خودم و جانشینم که فرزندم، حسن است تحویل دهم. او هم باید به فرزندم، حسین تحویل دهد. سپس نزد فرزندان حسین، یکی پس از دیگری قرار گیرد تا آخرین ایشان به رسول الله برگرداند.
طبق روایات معتبر و به روایت امام صادق که فرمود:
هنگامی که قائم ـ عجل الله تعالی فرجه ـ قیام کند، کتاب خدا را در حد واقعی آن خواهد خواند و مصحفی را که علی(ع) نوشته بود، ارائه خواهد داد؛ مصحف علی(ع) به عنوان سپرده امامت به فرزندش، امام حسن مجتبی(ع) رسید. به عنوان میراث امامت، از امامی به امام دیگر منتقل گشت. سرانجام در اختیار آخرین و دوازدهمین امام شیعه قرار خواهد گرفت. پس از ظهور خود، آن را به مردم ارائه خواهد نمود. وقتی ایشان قیام کند، آن مصحف به مردم آموخته می شود.
نکته ای در مورد مصحف:
دو نسخه از قرآن نزد حضرت علی بود: نسخه ای که در زمان پیامبر به املای خود ایشان بود و الان نزد امام زمان است.
نسخه دیگر بعد از وفات پیامبر توسط حضرت علی نوشته شد، که مانند قرآن فعلی ماست. اسلوب تالیف و عرضه قرآن بر مهاجرین و انصار به توصیه پیامبر بود. فرق بین دو نسخه فقط در ترتیب است.(1)
برخی از ویژگی های مصحف علی(ع)
1- به ترتیب نزول قرآن تنظیم شده است.
2- نحوه قرائت آن به همان شیوه ای که پیامبر اکرم(ص) قرائت فرمود، ثبت شده است.
3- شأن نزول آیات و سورهها در آن بیان شده، یعنی به چه مناسبتی و در کجا و در چه ساعتی و در مورد چه فرد یا افرادی نازل شده است.
4- این مصحف مشتمل بر تأویل و تنزیل است. (2)
پي نوشت ها:
1. علي كوراني، تدوین القرآن، ناشر: موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع) ص 351.
2. سید محمد باقر حجتی، پژوهشی درباره تاریخ قرآن کریم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 390.
بى تردید یکى از علل عدم ظهور امام زمان(ع) عدم آمادگى وعدم اصلاح جامعه است. عدم آمادگی، پرده میان امام زمان و مردم است . مصلح کل جهان اصلاحات عمومى را مى طلبد.
گفتم که روى خوبت، از من چرا نهان است؟ :Gol: گفتا تو خود حجابی، ورنه رخم عیان است
گفتم که از تو پرسم ، جانا نشان کویت :Gol: گفتا نشان چه پرسی؟ آن کوى بى نشان است
آیا حضرت مهدی(عج) از زمان ظهور خویش بیاطلاع است؟
علم غیب منحصر در خداوند است، در عین حال خداوند بخشی از علوم غیب را در اختیار انسانهای ویژهای مانند پیامبر و اولیای الهی قرار داده، یا آنها را آگاه میسازد.
«خداوند دانای نهان (غیب) است و کسی را بر غیب آگاه نمیکند، مگر پیامبری که از او خشنود باشد...(1)
بنابر این آگاهی و اطلاع از آینده و حوادثی را که رخ میدهد، به مقداری که خدا مصلحت بداند و برای هدایت و راهنمایی انسانها لازم باشد، در اختیار پیامبران و امامان قرار میدهد.
مشیت الهی بر این اساس است که به هر کس طبق شئون و مأموریتی که به وی واگذار شده، معلومات مورد نیاز را که ابزار کار او به حساب میآیند، عطا میکند.
در باره آگاهی امام زمان، در روایت امام کاظم(ع) آمده: چون وقت خروج حضرت برسد، علم به خروج و قیام، در قلب آن حضرت به وجود میآید و ندایی از درون به او امر میکند: ای ولیّ خدا! خروج کن... برای او شمشیری است که وقتی زمان خروج فرا رسد، شمشیر از غلاف بیرون میآید و حضرت را ندا کرده میگوید: خروج کن، برای تو روا نیست که از دشمنان خدا صرف نظر کنی».(2)
بنابر این، آنچه در ارتباط با قیام و خروج حضرت است، خدا به او عطا کرده،آنچه را که خدا مصلحت نمیدانسته، مورد نیاز حضرت نبوده و در راه انجام مأموریت امام تأثیری نداشته، به حضرت نداده است.
پینوشتها:
1. جن (72) آیه 26.
2. بحار الانوار، ج 52، ص 311.
اصل وظیفه ما اینکه بگیم اهای جوان ها این اسلام که توی کشور ما هست اسلام امریکایی هست که نباید این باشه ,
اسلام واقعی یعنی اینکه ما یه فرد توی دنیا بی دلیل کشته میشه باید غم داشته باشیم , یعنی اینکه یه پسر و دختر بود هیچ توقع با هم ازدواج کنند, و مالمون از دست هم بدیم نباید غمی داشته باشیم
دیگه نباید از بزرگ سال ها انتظار داشت باید خود جوان ها دسته بکار بشیم
نمونه اسلام واقعی زندگی امام خمینی (ر) هست که چطور روی جوان ها حساب باز میکرد و همین جوان ها انقلاب کردن و ۸ سال جنگ کردن
امام زمان(عج) هم دقیقا منتظر همین هست که یه جهاد در بین جوان ها رخ بدهد
لطفا این نوع حرف ها رو توی بین جوان ها رواج بدین که همین ماها باید بدونیم وظیفه چیه
آیا امام زمان(عج) ازدواج کرده و زن و فرزند دارد؟
جواب را با ذکر چند نکته بیان میداریم:
اوّل: چون امام زمان(عج) از دیدهها پنهان است و در پشت پرده غیبت قرار دارد، نمیتوان از راه حس و مشاهده و به صورت عادی به پاسخ سؤال نایل شد؛ نیز چون سؤال از مباحث عقلی و انتزاعی نیست، از راه برهان عقلی نیز نمیتوان پاسخ را دریافت نمود. تنها راه پاسخ گویی، روایات پیشوایان معصوم(ع) است که چون آنان از علم برتری بهرهمند میباشند، میتوانند از آینده خبر دهند که از آن جمله حوادث و مسائل مربوط به مهدی منتظر(ع) است.
دوم: حال که پاسخ را میبایست از اخبار پیشوایان معصوم(ع) جستجو نمود، به سراغ روایات میرویم. در روایات صحیح و معتبر، پاسخ روشنی به پرسش وجود ندارد؛ بلکه در برخی روایات با ایهام و اشاره در این زمینه سخن به میان آمده است، از جمله:
1- مفضل بن عمر گوید: از امام باقر(ع) شنیدم که در مورد امام مهدی(عج) فرمود: »صاحب الزمان را دوغیبت است. یکی از آن دو به اندازهای طولانی شود که برخی گویند: حضرت از دنیا رفته و برخی گویند کشته شده است اما کسی جز آنانی که امور حضرت را پیگیری میکنند، از مکان و فرزندان وی آگاه نیستند«.(1)
2- از امام صادق(ع) آمده است: »گویا میبینم حضرت مهدی(عج) با اهل و عیالش در مسجد سهله است«.(2)
3- از امام هشتم(ع) در دعایی نقل شده است: »اللّهم اعطه فی نفسه و أهله و ولده و ذریته و جمیع رعیته ما تقرّ به عینه و تسرّ به نفسه؛(3) خدایا، مایه چشم روشنی و خوشحالی امام زمان(عج) را در او و خانواده و فرزندان و ذریه و تمام پیروانش فراهم فرما!«.
4- نیز از آن حضرت در مورد امام زمان(عج) این دعا نقل شده است: »اللهم صل علی ولاة عهده و الائمة من ولده؛(4) خدایا، بر والیان و فرزندان وی که امامند، درود فرست!«.
ظاهر این این روایات دلالت بر زن و فرزند داشتن است.
این روایات به فرض پذیرش و درستی سند و صحت انتساب آن به امام معصوم، از نظر دلالت به روشنی گویا نیست که امام مهدی(عج) در دوره غیبت همسر و فرزند دارد.
در برخی احادیث مشکل سندی و در برخی دیگر مشکل دلالت وجود دارد.
افزون بر این روایاتی وجود دارد که با صراحت وجود فرزند را برای حضرت نفی میکند.(5)
سوم: با توجه به روایات مذکور میگوییم:
در مورد زن و فرزند امام مهدی(ع) سه احتمال وجود دارد:
1- حضرت ازدواج نکرده است.
لازمه این احتمال آن است که امام(ع) یکی از سنتهای مهم اسلامی را ترک کرده باشد، که با شأن امام سازگار نیست. امّا از سوی دیگر چون غیبت از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ به ناچار امام از سنت چشم پوشی میکند، که اشکالی ندارد. برای حفظ مصلحت بالاتر، از مصلحت پایینتر چشم پوشی میگردد.
2- حضرت ازدواج نموده امّا فرزندی ندارد. نداشتن فرزند به سبب غیبت است. پذیرش این فرض، سؤالی را با خود میآورد که آیا همسرش هم از عمر طولانی بهرهمند است یا این که مدّتی با حضرت زندگی کرده و بعد از دنیا رفته است؟ در این صورت حضرت به سنت ازدواج عمل کرده و بعد بدون زن و فرزند زندگیش را ادامه میدهد.
3- حضرت زن و فرزند دارد. با پذیرش این فرض، این سؤالات مطرح است: آیا آنان نیز عمری طولانی دارند؟ فرزندان حضرت نیز فرزندانی دارند؟ اگر دارند، این همه اولاد، در پی اصل خویش میافتند و همین کنجکاوی، مسئله را به جایی میرساند که با فلسفه غیبت منافات دارد.
با توجه به مطالب مذکور، نمیتوان یکی از این سه احتمال را قاطعانه پذیرفت و این به مقتضای خرد ورزی است که در جایی که دلیل کافی برای اثبات یا انکار چیزی وجود ندارد، از ابراز حکم قطعی خودداری گردد.
بنابراین از راههایی که پیش روی ما است، نمیتوان وجود زن و فرزندی را برای حضرت مهدی(عج) ثابت نمود. نیز به دیگر پرسش هایی که در مورد زن و فرزند حضرت مهدی(عج) هست، نمیتوان پاسخ قطعی داد.(6)
پینوشتها:
1. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 162.
2. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 317.
3. سید ابن طاووس، جمال الاسبوع، ص 510.
4. همان، ص 510.
5. مسعودی، اثبات الوصیه، ص 221.
6. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به چشم به راه مهدی، جمعی از نویسندگان.
بنا به روایتی که حکیمه دختر امام جواد (ع) از لحظات ولادت امام زمان (عج) نقل کرده، لحظات قبل از تولد که مادر امام از درد به خود می پیچید، حکیمه خاتون به کمک ایشان شتافت و به امر امام عسکری به تلاوت سوره قدر پرداخت که امام زمان از درون شکم مادر به همراه عمه اش به تلاوت سوره قدر شروع کرد و با عمه سوره را تا آخر تلاوت نمود. (1)
پی نوشت ها :
1. سید محمد کاظم قزوینی، امام مهدی از ولادت تا ظهور، ترجمه علی کرمی و محمد حسینی، ششم، قم، الهادی، 1384 ش، ص 191.
در خصوص مسئله وجود امام زمان (ع) چون مربوط به شخص خاصی است ، از دلایل عقلی محض که مربوط به کلیات است، نمی توان بهره گرفت ، اما در آن از دلایل ترکیبی عقلی و نقلی می توان سود جست. همچنین می توان برای اصل امامت به دلایلی عقلی تمسک کرد، آن گاه آن را در زمان حاضر بر امام زمان منطبق دانست . یکی از این دلایل ، لزوم وجود انسان کامل و ولی معصوم (ع) و حجت الهی در هر عصر و زمان است. بنا بر دلایل امامت که معتقد به خاتمیت و لزوم وجود امام (ع) بعد از پیامبر هست ، وجود امام در زمان حاضر نیز باید پذیرفته شود.
بر اساس همین ضرورت وجود انسان معصوم و حجت الهی بر زمین می توان بر اثبات زنده بودن امام زمان (ع) هم برهان اقامه کرد. اگر لزوم وجود امام زنده ثابت شد و از طرف دیگر ثابت گشت که امام قبلی از دنیا نرفته ، بلکه به دلایل گوناگون نقلی ، حیات اعجاز گونه وی به ما رسیده ، می توان به این باور رسید که امام دوازدهم ما شیعیان همچنان زنده است ؛
امام زمان (عج) با چه سلاحی با دشمنان میجنگند؟
در ابتدا باید گفت : نظام آفرینش و سیر زندگی انسان بر اصل «تکامل» تداوم دارد. تکامل و پیشرفت همه جانبه، قانونی فراگیر و جهان گستر است. علم و اندیشه بشر پیوسته در مسیر تکامل قرار گرفته و آثار آن نو به نو میگردد و در ساخت ابزارهای مختلف رفاهی و دفاعی، صنعتی و علوم آزمایشگاهی و ابزاری که کاربرد آن در زمین یا کیهان است، تجلی پیدا میکند.
سیر علوم به سوی کمال، همانند آب رودخانه است که هر چه به جلو میرود، شیب آن بیشتر و سرعت آب افزونتر میگردد، ولی انسان از آغاز آفرینش تا عصر ظهور با همه تلاش و به کارگیری هوش و نبوغ؛ علم و اندیشه خویش فقط قادر میگردد هفت و چهاردهم درصد علوم و واقعیات هستی را کشف کند؛ یعنی دو قسمت از 27 قسمت آن را و بقیه آن در عصر ظهور شناخته خواهد شد.(1) پس با فرا رسیدن زمان تجلی خورشید حقیقت و سپری شدن آن تیزتر میشود و با توزیع عادلانه امکانات و برقراری عدالت اجتماعی علاوه بر پیشرفتهای پیشین، مجهولات باقی مانده بشر نیز معلوم میگردد.
به بیان دیگر: حرکت فناوری مدرن نه تنها متوقف نمیگردد، بلکه با سرعت تکامل مییابد، تکاملی که توأم با پیشگیری از جنبه منفی زندگی ماشینی و خطرات ناشی از آن خواهد بود و به تعبیر دیگر ماشینزه هم تکامل مییابد و هم تصفیه میشود.(2)
پس چگونه میتوان واپس گرایی و ارتجاع علمی و ابزاری را باور نمود و معتقد شدکه انسان عصر ظهور آن چنان گذشته گرا میگردد که همانند آبا و اجداد خویش با شمشیر میجنگد و دفاع میکند؟
سلاح امام زمان(عج) مادی است؟
آیا سلاح حضرت از قبیل احساس یک نوع ترس و وحشت فوق العاده در قلوب دشمنان است که مانع هر گونه تصمیمگیری کفار در این زمینه میشود، یا یک نوع تأثیر مرموز روانی و از کار انداختن دستگاههای فکری آنها از راه دور که قدرت استفاده از سلاحهای مخرب را مختل میسازد؟
یا با اعجاز و کمک فرشتگان موانع را از سر راه برمیدارد و زمین را از لوث وجود مفسدان و مستکبران پاک میسازد؟ یا این سلاح همانند یک اشعه مجهول و مرموز است که کاربردش ماورای همه سلاحهای کنونی است و میتواند همه را خنثی کند؟(3)
هر یک از سلاحهای ذکر شده ابزاری است که در زمان حضرت برای برداشتن موانع و شکستن استحکامات اهریمنی دشمن ممکن است به کار گرفته شود، لیکن اصل بر این است که زندگی مردم از مسیر طبیعی و عادی خارج نگردد و از اعجاز و سلاحهای غیر عادی تنها در مواقع ضرورت و جهت دلگرمی و آرامش روحی مؤمنان استفاده گردد.
لازم است دو نکته را بیان کنیم:
1 - استفاده از سلاح غیر مادی: امداد غیبی و حمایت الهی در پیروزی امام زمان (عج) نقش زیادی دارد.
امام صادق(ع) در توضیح آیه «أتی امر اللَّه فلا تستعجلوه». (4) میفرماید: «منظور از حادثهای که حتماً تحقق پیدا میکند و برای تحقق آن عجله نکنید، امر ما اهل بیت(ع) و ظهور امام زمان(عج) و تشکیل حکومت جهانی و رجعت امامان(ع) است. وقتی حضرت ظهور کرد، خداوند او را به سه چیز تأیید خواهد نمود. 1 - فرشتگان، 2 - ایجاد رعب در دل دشمنان، 3 - به وسیله مؤمنان».
در برخی روایات عدد فرشتگان به تناسب موقعیتهای مورد نیاز مختلف سه هزار، پنج هزار و چهل و شش هزار نفر ذکر شده است. (5)
این دسته روایات میرساند که فرشتگان همانند جن تحت فرمان حضرت هستند و در موقعیتهای مختلف از وجود آنها بهره میبرد.
2 - استفاده از سلاح مادی: اگر چه امدادهای غیبی در پیروزی امام(عج) نقش به سزایی دارد، اما پیروزی به آسانی دست نمیدهد، بلکه با رنج طاقت فرسا همراه است، چه این که مؤمنان و بلکه انسانها عموماً پیوسته مورد آزمایش قرار میگیرند. فرورفتن در شداید و سختیها یکی از ابزار آزمایش است. امام صادق(ع) میفرماید: «پیروزی به دست نمیآید مگر در غرقاب خون».(6)
راوی حدیث میگوید: پرسیدم منظور از وسیله سرکش چیست؟ امام(ع) فرمود: «ابری است که در آن غرش رعد و شدت صاعقه یا برق است. او بر این وسیله سوار میشود. آگاه باشید او بر ابرها سوار میگردد و به آسمانهای هفتگانه صعود میکند و همه جای زمین یا زمینهای هفت گانه را در هم مینوردد».(7)
مسلّماً منظور از ابر، ابر معمولی نیست، زیرا ابرهای معمولی وسیلهای نیستند که بتوان با آنها سفر فضایی کرد، چون در جو نزدیک زمین در حرکتند و با زمین فاصله ناچیزی دارند و نمیتوانند از آن بالاتر بروند، بلکه اشاره به وسیله فوق العاده سریعالسیری است که در آسمان به صورت تودهای فشرده از ابر به نظر میرسد. غرشی همانند رعد و قدرت و شدتی هم چون صاعقه و برق دارد.
از حدیث ذکر شده میتوان دریافت موضوع عقب گرد صنعتی در کار نیست، بلکه به عکس سخن از پیشرفت خارقالعادهای است که به موازات آن باید تکامل در همه زمینهها صورت گیرد.(8)
پس منظور از به کارگیری شمشیر کنایه از جنگ است؛ یعنی جنگ و سلاح و ریخته شدن خونها جزئی ازآن قیام و انقلاب جهانی است. ایشان مأمور است دین اسلام را عالمگیر کند، و جلوی بیدادگری و ظلم را بگیرد، اگر چه با جنگ و توسل به شمشیر باشد، بر خلاف سیره و رویه پدران بزرگوارش که چنین مأموریت حادی نداشتند و به پند و اندرز اکتفا میکردند.(9)
بنابر این منظور از قیام مهدی(عج) به سیف، اتکا به قدرت نظامی است، همان گونه که «قلم» کنایه از علم و فرهنگ است. ضرب المثلهای زیادی در فرهنگهای مختلف در مورد شمشیر که سمبل قدرت است، وارد شده است.(10)
پینوشتها:
1 . حسن بن محمد ولی ارومیهای، مهدی موعود، ج 2، ص 221.
2 . ناصر مکارم شیرازی، حکومت جهانی مهدی (عج)، ص 274.
3 . همان، با تلخیص.
4 . نمل (16)آیه 1.
5 . محمد بن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبه، ص 234 و 243.
6 . همان، باب 15، ص 283 - 285؛ بحار الانوار، ج 52، ص 9ـ 357.
7 . مهدی موعود (ترجمه ج 13 بحار)، ص 323.
8 . حکومت جهانی مهدی، ص 281، با تلخیص.
9 . ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 316، با تلخیص.
10. مهدی موعود، ج 2، ص 359.
جهان پس از ظهور امام زمان ؟
یکی از حوادث بعد از ظهور تشکیل حکو مت آرمانی و مطلوب است. یکی از مولفههای مهم آن عدالت امنیت جهانی است. اتفاقاتی که در دوره ظهور امام مهدی(عج) میافتد، بسیار است. با بهرهمندی از روایات اهل بیت(ع) تنها به بیان چند رخداد مهم اشاره میکنیم:
- اعلان ظهور: اولین حادثهای که بعد از ظهور امام زمان(ع) شکل میگیرد، اعلام ظهور امام زمان(ع) است. ظهور حضرت به وسیله منادی آسمانی اعلام میگردد، آنگاه حضرت در حالی که به کعبه تکیه داده است، با دعوت به حق، ظهور خود را اعلام میدارد.(1) دعوت حضرت هم به منظور اعلام ظهور حضرت است و هم به منظور فراخوان عمومی جهت پذیرش حکومت جهانی صورت میگیرد. امام علی(ع) فرمود: «هنگامی که منادی از آسمان ندا میدهد: حق از آنِ آل محمد است و اگر طالب هدایت و سعادت هستید، به دامان آل محمد چنگ زنید، حضرت مهدی(عج) ظهور میکند».(2)
2- به مقتضای برخی روایات رجعت و بازگشت برخی از مؤمنان صالح و پیامبران الهی مانند حضرت عیسی(ع) که در رکاب حضرت مهدی(عج) خواهند بود و در قیام و مبارزه او با ستمگران شرکت دارند، یکی از رخدادهای این دوره است.
3- مبارزات امام زمان(عج): یکی از حوادث مهم که بعد از ظهور امام زمان(ع) به وجود میآید، مبارزه امام با دشمنان و مخالفان ظهور است. برخی از افراد و گروهها حکومت عدالت گستر امام زمان(ع) را بر نمیتابند و با حضرت به جنگ میپردازند. مخالفان امام را افراد و گروههای مختلف تشکیل میدهند(3) و سیاست امام در برابر آنها متفاوت است.
امام زمان(ع) نخست همگان را به دین و صلح فرا میخواند و با مدارا با آنها رفتار مینماید.
امّا دشمنان دعوت امام را نادیده میگیرند و به جنگ با امام میپردازند. امام با بهرهگیری از همه قدرت و امکانات، با دشمنان برخورد میکند، و جنگ سختی به وقوع میپیوندد.(4) از جمله جنگ امام زمان(عج) با دجال(5) و سفیانی.(6)
4- پیروزی امام زمان(عج): در این درگیریها سرانجام حضرت پیروز میشود. در برخی روایات از پیروزی امام بر شرق و غرب،(7)، جنوب و قبله(8) گزارش شده است.
امام باقر(ع) فرمود: «حضرت قائم از ما است و فرمانروایی حضرت شرق و غرب را فرا میگیرد».(9) از پیامبر اسلام(ص) گزارش شده است که حضرت مهدی(عج) لشکریانش را به سراسر زمین گسیل میدارد.(10)
5- تشکیل حکومت جهانی و برچیده شدن مرزهای جغرافیایی:
امام مهدی(عج) حکومت جهانی تشکیل میدهد و مرزهای جغرافیایی را بر میچیند. این حکومت همان حکومت آرمانی موعود است که از آن در روایات گاهی به مدینة «فاضله» سخن گفته شده است.(11) گاهی به جامعة مطلوب و گاهی به «دولت کریمه» یاد شده است.
حکومت جهانی امام زمان(ع) از مؤلّفهها و شاخصههایی برخوردار است که تحقق هر کدام از آنها میتواند یکی از حوادث بعد از ظهور امام زمان(ع) محسوب شوند، از جمله:
أ) گسترش عدالت:
یکی از ویژگیهای حکومت امام زمان(ع) عدالت است. عدالت عنصر گم شدهای است که همگان دنبال آن هستند. این گمشده در حکومت امام زمان تحقق پیدا میکند.
پیامبر اسلام فرمود: «یملأ الأرض قسطاً وعدلاً بعد ما ملئتْ ظلماً وجوراً»؛(12) امام زمان(ع) حکومت را به گونهای سازماندهی میکند که دیگر واژة ستم از ذهنها رخت بر میبندد و کسی به دیگری ظلم نمیکند؛
ب) گزینش کارگزاران شایسته:
طبیعی است که حکومت آرمانی امام زمان(ع) که رهبری آن را امام مصلح و پارسا بر عهده دارد، کارگزاران آن نیز از صالحان و پارسایان خواهند بود، از این رو در روایات آمده است که دولت امام زمان(ع) را برخی از پیامبران و جانشینان آنان و صالحان و از اصحاب پیامبر اسلام(ص) تشکیل میدهند. حضرت عیسی(ع) به امام زمان(ع) میگوید: «من به عنوان وزیر فرستاده شدهام؛ نه امیر و فرمانروا».(13)
6- رشد آگاهی و دانش:
یکی از حوادث بسیار مهم رشد دانش و صنعت در عصر امام زمان(ع) است. دوره ظهور دوران گسترش علم و دانایی است و مدینة فاضلة اسلامی «مدینة العلم» است. با آمدن آن منجی همانگونه که ظلم جای خود را به عدل و داد میدهد، دانایی و فرزانگی جایگزین جهل و نادانی میشود و جهان از نور عقل و دانش آکنده میگردد.(14)
7- رشد عقل و خرد ورزی: در این دوره بشر به حاکمیت عقلانیت نایل میگردد.
در روایات آمده است که در عصر ظهور حضرت مهدی(عج) برکات خداوندی به بشر ارزانی داشته و دست رحمت ایزدی بر عقلهای مردم کشیده میشود و مردم از نظر عقل و بصیرت در وضع بی مانندی قرار میگیرند.(15)
8- رفاه اقتصادی و معیشتی: به فرمودة پیامبر اسلام(ص) در دوره حضور حضرت مهدی(عج) مردم به نعمتهایی نایل میگردند که در هیچ زمانی سابقه ندارد. برای همگان برکات الهی از آسمان نازل میشود و زمین چیزی از روییدنیهای خود را پنهان نمیکند.(16)
سطح رفاه زندگی در این دوره به حدّی است که طبق روایات رسیده از امام صادق(ع) در این دوره فقیری یافت نمیشود تا مردم زکات اموالشان را به او بدهند.(17)
9- برقراری امنیت اجتماعی: در این دوره امنیت اجتماعی به نحو کامل برقرار میگردد. به گونهای که اگر زنی به تنهایی بخواهد از عراق به شام مسافرت نماید، در مورد امنیتش هیچ ترس و دلهرهای ندارد.(18)
10ـ رشد تربیتی و شکوفایی فرهنگی و اخلاقی: در این دوره افراد به رشد تربیتی و اخلاقی و جامعه به بالاترین درجه تعالی و شکوفایی نایل میگردند. امام علی(ع) فرمود: «چون قائم ما قیام کند، کینهها از دلها زدوده میشود».(19) امام باقر(ع) فرمود: «هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند قوای فکری مردم را تعالی میبخشد و اخلاق آنان را به کمال میرساند».(20)
در روایتی دیگر از آن حضرت نقل شده است که «در دوره ظهور، دوستی و یگانگی بین مؤمنان در نهایت خود قرار میگیرد، به گونهای که هر کس نیازمند باشد، بدون هیچ ممانعتی از جیب دیگری پول بر میدارد (و دیگری هم از این کار راضی است)».(21)
برای اطلاع بیشتر در این مورد به کتاب عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام، پژوهشی در انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج)، تألیف محمد حکیمی مراجعه نمایید.
در مورد بعد از ظهور حضرت مهدی(عج)؛ یعنی مدتی که حضرت مهدی (عج) حکومت میکند، نیز بعد از آن دوره تا برپایی قیامت، نمیتوان پاسخ قاطع و روشنی از روایات به دست آورد، چرا که در لابلای روایات مدت حکومت حضرت مهدی(عج) نوزده سال و چند ماه،(22) هفتاد سال،(23) سیصد و نه سال،(24) آمده است.
در روایتی ذکر شده که بعد از حضرت مهدی(عج) فردی از اهل بیت سیصد و نه سال حکومت خواهد کرد.(25) و بعد قیامت برپا خواهد شد، یا یکایک امامان(ع) رجعت و حکومت میکنند و سپس قیامت بر پا خواهد شد(26) و...
برخی از پژوهشگران اسلامی بیان داشتهاند: در مورد مدت حکومت حضرت مهدی(عج) اگر چه برخی روایات حد معینی را بیان کردهاند و دوران حکومت حضرت را به هفت یا نه سال محدود نمودهاند، لیکن این گونه روایات در منابع اهل سنّت ذکر شده، امّا عدهای بدون تحقیق این گونه روایات را در کتابهای شیعی وارد نمودهاند. هیچ روایت صحیح السندی از امامان(ع) نرسیده است که دوران حکومت حضرت مهدی(عج) را محدود کرده باشد. این گونه روایات علاوه بر ضعف سند، با روح آیات و محتوای روایات متواتری (که وعده دادهاند با ظهور و قیامت حضرت، زحمات انبیا به ثمر میرسد: و جهان پر از عدل میگردد) منافات دارد.(27)
مقام معظم رهبری در این باره میفرماید: «بعضی خیال میکنند دوران ظهور حضرت بقیةاللَّه آخر دنیا است. من عرض میکنم دوران ظهور بقیةاللَّه(ع) اوّل دنیا است. اوّل شروع حرکت انسان در صراط مستقیم است، با مانع کمتر یا بدون مانع، با سرعت بیشتر، با فراهم بودن همه امکانات برای این حرکت. اگر صراط مستقیم الهی را مثل یک جاده وسیع، مستقیم و همواری فرض کنیم، همة انبیا در این چند هزار سال گذشته آمدهاند تا بشر را از کوره راهها به این جاده برسانند. وقتی به این جاده رسید، مسیر تندتر، عمومیتر، موفقتر، بی ضایعات یا کم ضایعاتتر خواهد بود.
دورة ظهور، دورهای است که بشریت میتواند نفس راحتی بکشد. میتواند راه خدا را طی کند. میتواند از همة استعدادهای موجود در عالم طبیعت و در وجود انسان به شکل بهینه استفاده کند».(28)
روایات تعیین کننده دوران حکومت امام زمان(ع) با دستهای دیگر از روایات که با روح تعالیم قرآنی بیشتر توافق دارد، در تزاحم و تعارض است. مفضل بن عمر میگوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: مدت خلافت حضرت قائم(ع) چه مقدار است. حضرت در جوابم آیات 105 تا 108 سوره هود را تا «عطاء غیر مجذوذ» تلاوت فرمود، سپس در توضیح آیه فرمود: منظور از «عطاء غیر مجذوذ» این است که آن نعمت و عطا از ایشان بریده نمیشود بلکه نعمتی است دایمی و مُلْکی است که نهایت ندارد و حکمی است که منقطع نمیگردد و امری است که باطل نمیشود، مگر به اراده و مشیت حق تعالی و از آن اراده و مشیت کسی جز ذات او، آگاه نیست.(29)
آیات مذکور بیانگر طولانی بودن نعمتهای الهی برای اهل بهشت است. امام صادق(ع) با تلاوت آن و سپس تفسیر و تأویلش فرمود: «همان گونه که نعمتهای الهی از اهل بهشت منقطع نمیگردد مگر به اراده خداوند، مدت خلافت حضرت قائم نیز بسیار طولانی است و از پایان آن کسی جز خداوند آگاهی ندارد».
پینوشتها:
1. نجمالدّین طبسی، چشماندازی به حکومت مهدی، ص 64 - 65.
2. احقاق الحق، ج 13، ص 324.
3. نعمانی، کتاب الغیبه، ص 231؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 539؛ بحارالانوار، ج 52، ص 353.
4. نجمالدین طبسی، همان، ص 138.
5. صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 60.
6. همان.
7. صافی، همان، ص 470 - 471.
8. نجم الدّین طبسی، همان، ص 119.
9. احقاق الحق، ج 13، ص 259؛ ینابیع المودّه، ص 487؛ بحارالانوار، ج 52، ص 378.
10. القول المختصر، ص 23، با اقتباس از: نجمالدین طبسی، همان، ص 121.
11. مجله حوزه، ویژه امام زمان، ص 134 به بعد.
12. کنز العمال، ج 14، ص 175.
13. ابن طاووس، ملاحم، ص 83.
14. لطف اللَّه صافی، منتخب الاثر، ص 607.
15. بحارالانوار، ج 75، ص 51.
16. همان، ج 51، ص 78.
17. همان، ج 52، ص 337.
18. منتخب الاثر، ص 474.
19. همان، ص 484.
20. بحارالأنوار، ج 52، ص 336.
21. مفید، اختصاص، ص 19.
22. محمد بن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبة، ص 331.
23. مهدی موعود، ص 767.
24. همان، ص 767.
25. نعمانی، همان، ص 332.
26. مهدی موعود، ص 851 به بعد.
27. گفتمان مهدویت، ص 126.
28. سخنرانی مقام معظم رهبری در مدرسة فیضیه (حضور ولایت).
29. حسن بن محمد ولی ارومیهای، مهدی موعود، ج 2، ص 355 و 412.