جمع بندی معنای خمار

تب‌های اولیه

31 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
معنای خمار

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته



31)وَ قُل لِلـمُؤمِـناتِ يَغـضُضـنَ مِن اَبـصارِهِـنَّ وَ يَحـفَظـنَ فُـروجَـهُـنَّ وَ لا يُبـديـنَ زيـنَـتَـهُـنَّ اِلّا ما ظَـهَـرَ مِنـها وَ لـيَضـرِبـنَ بِـخُـمُـرِهِـنَّ عَـلىٰ جُـيوبِـهِـنَّ وَ لا يُبـديـنَ زيـنَـتَـهُـنَّ اِلّا لِـبُـعولَـتِـهِـنَّ اَو آبائِـهِـنَّ اَو آباءِ بُـعولَـتِـهِـنَّ اَو اَبـنائِـهِـنَّ اَو اَبـناءِ بُـعولَـتِـهِـنَّ اَو اِخـوانِـهِـنَّ اَو بَـنى اِخـوانِـهِـنَّ اَو بَـنى اَخَـواتِـهِـنَّ اَو نِـسائِـهِـنَّ اَو ما مَـلَـكَت اَيـمانُـهُـنَّ اَوِ التّابِـعيـنَ غَيـرِ اُولِى الاِربَـةِ مِـنَ الرِّجالِ اَوِ الطِّفـلِ الَّـذيـنَ لَم يَظـهَـروا عَـلىٰ عَوراتِ النِّـساءِ وَ لا يَضـرِبـنَ بِـاَرجُـلِـهِـنَّ لِـيُعـلَـمَ ما يُخـفيـنَ مِن زيـنَـتِـهِـنَّ وَ توبوا اِلَى ا‌للهِ جَـميـعًا اَيُّـهَا الـمُؤمِـنونَ لَـعَـلَّـكُم تُفـلِـحونَ



ایا تنها به پوشش سر خمار گفته میشود ؟



عده ای میگویند لفظ خمار میتواند برای ساتر هر قسمتی از بدن (پایین تنه یا بالاتنه یا سر) استعمال شود. که فعلا هفت قرینه قابل ذکر که از گفتار انها به دست اوردم از این قرار است

1

در لغت عرب به عمامه هم خمار گفته میشود.که نشان از وجه عرفی پوشش دارد.

2

با توجه به لغتنامه ها معنای عام و متیقن خمار وسیله پوشش است و به لباس هر ناحیه بدن مثل ازار و سینه و سر قابل انطباق و استعمال است و سایر معانی یقینی نیستند.

3

در برخی روایات اگر خمار را به معنای پوشش سر بگیریم لازمه اش برهنه بودن شکم و سینه تا شانه خواهد بود.

4

برخی فقهای بزرگ برای ستر عورت به حدیثی استناد کرده اند که لفظ خمار در ان به کار رفته است و به ظاهر معنایش همان ازار و ساتر عورت است.

5

ایه سوره نور،خمار را تنها وسیله ای برای پوشش سینه میداند نه پوشاننده سر.

6

رای ابن جنید اسکافی که از فقهای بزرگ امامیه است این معنا را تایید میکند که خمار لزوما پوشش سر نیست چرا که او تنها ستر عورت را واجب دانسته است.

7

از ابن عباس که از شاگردان بزرگ امام علی ـ علیه السّلام ـ در تفسیر قرآن است درباره «ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن» نقل شده است «تغطی شعرها و صدرها و ترائبها وسوالفها»

یعنی خمار پارچه ای است که برای پوشش پایین تنه استفاده میشود.

برای توضیح بیشتر به کتاب حجاب در عصر پیامبر نوشته اقای ترکاشوند مراجعه کنید.



ایا تنها به پوشش سر خمار گفته میشود ؟

اگر بله چرا؟

اگر خیر چرا ؟

در نظر ندارم در مورد مراد ایه قران بحث کنم مگر اینکه به حل مسئله کمک کند.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیقین

سلام به شما پرسشگر گرامی


... وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ ... (نور/31)
... و (اطراف) روسرى‏ هاى خود را بر سينه خود افكنند ...


راغب در مفردات ذیل ماده «خمر» می گوید: «أصل الخمر: ستر الشي‏ء، و يقال لما يستر به: خِمَار، لكن الخمار صار في التعارف اسما لما تغطّي به المرأة رأسها، و جمعه خُمُر، قال تعالى: وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ».‌(1)

خُمُر جمع خِمار در اصل به معنى پوشش است ولى معمولا به چيزى گفته مى‏ شود كه زنان با آن سر خود را مى‏ پوشانند (روسرى).

جيوب جمع جَيب به معنى يقه پيراهن است كه از آن تعبير به گريبان مى‏ شود و گاه به قسمت بالاى سينه به تناسب مجاورت با آن نيز اطلاق مى‏ گردد.

از اين جمله استفاده مى‏ شود كه زنان قبل از نزول آيه، دامنه روسرى خود را به شانه‏ ها يا پشت سر مى‌افكندند، طورى كه گردن و كمى از سينه آنها نمايان مى‏ شد. قرآن دستور مى‏ دهد روسرى خود را بر گريبان خود بيفكنند تا گردن و آن قسمت از سينه كه بيرون است پوشیده گردد. (2)

پی نوشت
----------------
1- المفردات فی غريب القرآن، ص 298، ذیل ماده خمر.
2- تفسير نمونه، ج‏ 14، ص 440.

یک قرینه هشتمی هم به قراین بیفزایید
در کتاب حجاب در عصر رسالت روایاتی برای کشف راس اورده شده است
از جمله روایاتی که بر مکشوف الراس بودن زنان در کربلا دلالت میکند.
اگر این روایات سند درستی داشته باشد و مبنا قرار گیرند به این معناست که
 یا خمار در ایه قران باید بر پوشش غیر سر دلالت داشته باشد و
یا اینکه بگوییم خمار در ایه قران بر پوشش سر دلالت می کند لکن دلالت بر وجوب پوشش سر نمیکند. بلکه تنها وسیله ای برای پوشش جیوب قرار گرفته است.

---------------------------------------------

وجه تسمیه خمار بر اساس کتب لغوی

پنج وجه تسمیه برای خمار که نشان می دهد خمار دلالت خاص بر پوشش سر ندارد :

1
46)اَفَـلَم يَـسيـروا فِى الاَرضِ فَـتَـكونَ لَـهُم قُـلوبٌ يَعـقِـلونَ بِـها اَو آذانٌ يَسـمَـعونَ بِـها فَـاِنَّـها لا تَعـمَى الاَبـصارُ وَ لٰـكِن تَعـمَى الـقُـلوبُ الَّـتى فِى الصُّـدورِ

به شراب خمر گویند چون عقل را می پوشاند و جایگاه عقل در سینه است.
به خمار نیز خمار گویند چون سینه و محل قلب را می پوشاند.

توجه به یک نکته و پاسخ به یک شبهه در یکی دو سه جمله Smile

قلب محل پمپاژ خون و انتشار حیات حیوانی ( یعنی اکسیژن و غذا نه به معنای غیر اخلاقی اش) در بدن است و خمر با ورود به خون و قلب در این چرخه اختلال ایجاد میکند. و در نتیجه پوشش و حائلی میان قلب حیوانی با روحانی ایجاد میشود و جری ما جری..
از طرفی به روح که منشا و منتشر کننده حیات روحانی است قلب گفته میشود و روح در تمام بدن منتشر است اما به واسطه شباهت هر دو در انتشار حیات به هر دو قلب گفته میشود. و البته اثر روح در برخی نقاط متفاوت است و شدت ارتباطی متفاوتی دارد مثل ناحیه قلب. یک نشانه حالت مرگ و نزع جان از بدن و سایر شواهد و نشانه ها در متون دینی)

2
به شراب خمر گویند چون عقل را زایل کند
به سینه بند و ... ، خمار گویند چون عضوی (پستان و ... )که عقل را از مرد زایل میکند میپوشاند.
3
به پارچه ی ضخیم خمار گویند چون بر وزن حمار است و غالبا (فاقد منبع) این وزن برای انچه ضخیم و سفت و مانند ان است به کار می رود. و از جهات دیگری نیز میتوان این ضخامت را برداشت کرد.
4
به پارچه ای که به دور بدن پیچیده میشود و متصل به بدن است خمار گفته میشود.
5
خمار پارچه ای است که راس را می پوشاند و راس یعنی بالای هر چیز و به پوشش بالاتنه یا راس تنه، خمار گویند.

...........................

در مورد روایتی که از ابن عباس نقل شد نیاز به توضیحاتی است تا ارتباط ان با بحث ما روشن شود چرا که این نقل را دیگران برای پوشش سر و گردن و سینه استفاده میکنند و ما  میخواهیم بگوییم خمار بر پوشش غیر سر نیز دلالت میکند :
اگر مقصود روایت تبیین معنای جیوب بود یادکردن شعر بی معناست. جیوب در میان کلمات روایت تنها بر سینه و نهایتا بالای سینه(صدر . ترائب) میتواند دلالت داشته باشد. (مگر اینکه جیوب به معنای مطلق چاک باشد که مخالفان این معنا را در روایت و ایه قران قبول ندارند) پس شعر و سوالف زاید خواهد بود.
پس مراد تبیین مواضع پوشش توسط خمار است اعم از جیوب و غیر جیوب.
(اما در مقابل میتوان گفت بنا به اینکه شاید کسی تصور کند منظور از خمار پوشش سر است نه مو. لذا لفظ شعر و سوالف گستره معنای خمار را تبیین کرد و لفظ صدر و ترائب گستره معنای جیوب. پس خمار خودش دلالت بر غیر سر ندارد. و این لفظ جیوب است که میتواند دلالت بر سینه یا بالای سینه یا شکم یا ران داشته باشد. اما باید بررسی کرد که در این صورت معنای جیوب زیر مجموعه معنای خمار نخواهد شد؟)
اما به هر صورت اگر روایت در مقام تبیین معنای خمار به صورت مطلق باشد این مواضع را بررسی میکنیم ؟
شعر و مو :
روی همین کلمه باید بحث کرد ممکن است کسی بگوید پس پوشیدن مو ملاک است نه پوشیدن سر. که بحثش به جای خود.
صدر :
 معنای ان مشخص است.
ترائب :
 میتواند به معنای شکم باشد همانطور که نویسنده کتاب حجاب در عصر رسالت بعد از نقل یک عبارت این احتمال را در مورد ان ذکر میکند.
در مورد معنای ترائب باید به این ایه مراجعه کنیم
یخرج من بین الصلب و الترائب
در این ایه و شبهاتی که پیرامون ان پیش امده است معانی متفاوتی برایش ذکر کرده اند در همین سایت نیز در چند جستار بحث شده است که حاوی نکات تازه و معانی دیگری است.
با توجه به این ایه، ترجمه کردن ترائب به ناحیه بالای سینه توجیه پذیر نیست.
و اگر به معنای سینه باشد با امدن کلمه صدر، لفظ ترائب زاید و تکراری خواهد بود و به هر صورت وقتی ترائب به معنای سینه باشد بر بالای سینه دلالت نخواهد کرد. و بالای سینه از دایره پوشش خارج میشود.
نتیجه اینکه میتوان گفت ترائب حداقل میتواند بر بخش دیگری از بدن غیر از ناحیه گردنبند دلالت داشته باشد. مثلا شکم یا ران و باسن
سوالف :
ناحیه جلوی گوش ها و گردن
چند معنای محتمل دیگر :
پشت
باسن و شرمگاه
پا و اقدام

زنگ تفریحی برای تفکر Smile

 به ترتیب اعضایی که ذکر شده دقت کنید!
شعر . صدر . ترائب . سوالف
ایا معانی ای که جایگاه اعضا را از بالا به پایین نشان دهد تناسب بیشتری ندارد ؟
 یعنی هم اعضا از بالا به پایین ذکر شده است و هم بلاغت کلام در هم نشینی ترائب با سوالف (هم آهنگی) و شعر با صدر حفظ شده است.
اما اگر این طور معنا نکنیم گوینده به جهت حفظ کردن اهنگ کلام، ترتیب معنا را مخدوش کرده است چون راهی غیر از این در حفظ بلاغت و اهنگ کلام وجود نداشته است.
الا اینکه کسی بگوید میتوانست با حفظ ترتیب، اهنگ کلام را حفظ کند و اینچنین نکرده زیرا
 یا مهم نبوده
یا معنای مفروض اشتباه است و معنایی مراد بوده که ترتیب نیز دارد.
یا توانایی ادبی و بلاغی اش زیاد نبوده است.
و یا ...
به این هم فکر کنیم که گوینده اصلی این کلام چه کسی بوده است ؟!

نتیجه گیری از روایت ابن عباس:
1
از یک زاویه
به پوشش سینه یا سینه و بالای سینه نیز خمار گویند.
2
از یک زاویه دیگر به پوشش
شکم
یا باسن وشرمگاه
 یا پا و اقدام،
خمار گفته میشود.
3
و از زاویه ای دیگر
 به پوشش سر و یا سر و گردن خمار گفته میشود.

حالا دوباره به سوال اصلی فکر کنیم؟
ایا تنها به پوشش سر خمار گویند؟ اگر بله چرا و اگر نه چرا؟

نکته : یک احتمال دیگر دریاره روایت میتوان مطرح کرد. که نشان می دهد برداشت هایی که تا به حال از این روایت شده اشتباه بوده است :
این روایت در واقع در مقام تبیین معنای خمار نیست بلکه برای تبیین زینتهایی است که زن باید انها را از نامحرم بپوشاند ( لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن )
بر مبنای این برداشت روایت نمیتواند به تبیین معنای خمار کمک کند.

صدیقین;764333 نوشت:
سلام به شما پرسشگر گرامی

... وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ ... (احزاب/31)
... و (اطراف) روسرى‏ هاى خود را بر سينه خود افكنند ...


راغب در مفردات ذیل ماده «خمر» می گوید: «أصل الخمر: ستر الشي‏ء، و يقال لما يستر به: خِمَار، لكن الخمار صار في التعارف اسما لما تغطّي به المرأة رأسها، و جمعه خُمُر، قال تعالى: وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ».‌(1)

خُمُر جمع خِمار در اصل به معنى پوشش است ولى معمولا به چيزى گفته مى‏ شود كه زنان با آن سر خود را مى‏ پوشانند (روسرى).

جيوب جمع جَيب به معنى يقه پيراهن است كه از آن تعبير به گريبان مى‏ شود و گاه به قسمت بالاى سينه به تناسب مجاورت با آن نيز اطلاق مى‏ گردد.

از اين جمله استفاده مى‏ شود كه زنان قبل از نزول آيه، دامنه روسرى خود را به شانه‏ ها يا پشت سر مى‌افكندند، طورى كه گردن و كمى از سينه آنها نمايان مى‏ شد. قرآن دستور مى‏ دهد روسرى خود را بر گريبان خود بيفكنند تا گردن و آن قسمت از سينه كه بيرون است پوشیده گردد. (2)

پی نوشت
----------------
1- المفردات فی غريب القرآن، ص 298، ذیل ماده خمر.
2- تفسير نمونه، ج‏ 14، ص 440.

با سلام و عرض ادب
اگر به گفته راغب اکتفا کنیم خمر در اصلش تنها به پوشش دلالت میکند.
به وسیله پوشش خمار گویند. تفاوتی نمیکند که پوشش سر باشد یا بالاتنه یا پایین تنه.
و گفته شده دلالت بر پوشش راس دارد.
اگر راس را به معنای بالاتنه بگیریم میتواند تنها به سینه تا شانه دلالت کند و یا سر را هم بیفزاییم.
در مجموع راغب استعمال خمار را منحصر در پوشش سر نکرده است.

و طاها;764449 نوشت:
اگر به گفته راغب اکتفا کنیم خمر در اصلش تنها به پوشش دلالت میکند.
در اصل به معنای پوشش هست اما اینکه واژه ای در اصل لغت به چه معنا بوده، دلیل بر این نیست که همان معنای لغوی، دقیقا مراد استعمالی آیات هم باشد!

مثلا واژه صلاة در اصل لغت به معنای دعاست، ولی کسی این واژه را در آیه 103 سوره نساء به «دعا» معنا نمی کند و نمی گوید: "دعا کردن، یک واجب معین بر عهده مؤمنان است"! چنین ادعایی، خلاف مسلمات فقهی است چون دعا لازم هست اما واجب شرعی نیست! بلکه چنین معنا می شود:


... فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتاً
... پس چون آسوده ‏خاطر شديد، نماز را به پا داريد، زيرا نماز بر مؤمنان، در اوقات معيّن مقرّر شده است


ضمن اینکه مرحوم طریحی هم تصریح می کند که خمار به معنای مقنعه است و وجه تسمیه اش هم این است که مقنعه سر را می پوشند. عبارت «اختمرت المرأة» یعنی خمارش را پوشید و سرش را پوشاند. *

-----------------------
* مجمع البحرين، ج‏3، ص 292 ؛ «قوله: وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَ‏ أي مقانعهن، جمع خمار و هي المقنعة، سميت بذلك لأن الرأس يخمر بها أي يغطى، و كل شي‏ء غطيته فقد خمرته، و جمع الخمار خمر ككتاب و كتب و اختمرت المرأة: أي لبست خمارها و غطت رأسها».

صدیقین;764606 نوشت:
در اصل به معنای پوشش هست اما اینکه واژه ای در اصل لغت به چه معنا بوده، دلیل بر این نیست که همان معنای لغوی، دقیقا مراد استعمالی آیات هم باشد!

مثلا واژه صلاة در اصل لغت به معنای دعاست، ولی کسی این واژه را در آیه 103 سوره نساء به «دعا» معنا نمی کند و نمی گوید: "دعا کردن، یک واجب معین بر عهده مؤمنان است"! چنین ادعایی، خلاف مسلمات فقهی است چون دعا لازم هست اما واجب شرعی نیست! بلکه چنین معنا می شود:


... فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتاً
... پس چون آسوده ‏خاطر شديد، نماز را به پا داريد، زيرا نماز بر مؤمنان، در اوقات معيّن مقرّر شده است


ضمن اینکه مرحوم طریحی هم تصریح می کند که خمار به معنای مقنعه است و وجه تسمیه اش هم این است که مقنعه سر را می پوشند. عبارت «اختمرت المرأة» یعنی خمارش را پوشید و سرش را پوشاند. *

-----------------------
* مجمع البحرين، ج‏3، ص 292 ؛ «قوله: وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَ‏ أي مقانعهن، جمع خمار و هي المقنعة، سميت بذلك لأن الرأس يخمر بها أي يغطى، و كل شي‏ء غطيته فقد خمرته، و جمع الخمار خمر ككتاب و كتب و اختمرت المرأة: أي لبست خمارها و غطت رأسها».

با عرض سلام مجدد

اصلا سوال اصلی همانطور که اشاره کردم اختصاصی به خود ایه ندارد.
بنا به گفته راغب خمار به وسیله پوشش گفته میشود. پس این معنای کلی اختصاص به تنها ریشه خمر ندارد.
راغب و طریحی در مورد خود ایه چنین معنایی داشته اند. اما قبل از پرداختن به مصداق ایه ،معنای کلی تری را مطرح کرده اند.
پس بگذارید سوال را دوباره مطرح کنم

ایا در لغت عرب تنها به پوشش سر خمار گفته شده است؟

ضمنا سوالی به ذهن میرسد که معنای راس چیست؟
ایا در لغت عرب تنها به سر، راس گویند؟

و طاها;764635 نوشت:
اصلا سوال اصلی همانطور که اشاره کردم اختصاصی به خود ایه ندارد.
بنا به گفته راغب خمار به وسیله پوشش گفته میشود. پس این معنای کلی اختصاص به تنها ریشه خمر ندارد.
راغب و طریحی در مورد خود ایه چنین معنایی داشته اند. اما قبل از پرداختن به مصداق ایه ،معنای کلی تری را مطرح کرده اند.
پس بگذارید سوال را دوباره مطرح کنم. ایا در لغت عرب تنها به پوشش سر خمار گفته شده است؟
در برخی کتاب های لغت مانند مفردات راغب یا مقاییس اللغة ابن فارس یا العین خلیل بن احمد و مانند آن، ابتدا معنای وضعی و اصلی لغت _که واژه در برابر آن وضع شده_ را بیان می کنند، سپس به موارد استعمال آن واژه در معانی دیگر اشاره می کنند و ارتباط معنای وضعی با معانی استعمالی‌اش را توضیح می دهند. در اینجا هم راغب _مانند برخی دیگر از لغویین_ بیان کرده که معنای اصلی و وضعی ماده خمر، ستر و پوشش است و بعد یکی از موارد استعمالی آن _که پوشش سر خانم ها باشد و از آن به خمار تعبیر می شود_ را بیان می کند. فیومی هم در مصباح المنیر می گوید: «الخمار: ثوب تغطّى به المرأة رأسها».

بررسی معنای لغوی، اولین مرحله تفسیر و ترجمه آیه کریمه است. برای کشف معنای دقیق آیه باید قراین دیگر، مانند سیاق آیه، شان نزول، توضیح روایات، سنت قطعیه، و مواردی از این دست را هم بررسی کرد.

ممکن است لغت اصیل عرب برای انواع پوشش _و از جمله پوشش های مختلف سر_ واژه های مختلفی استعمال کند، ولی این مطلب به بحث ما ارتباطی ندارد. مهم بررسی همین واژه «خمار» است که معنایش روشن شد.

سلام علیکم
یکی از مهم ترین دلایل موافقان این است
راغب
و یقال لما یستر به خمار
این جمله را ترجمه کنید.

و طاها;764743 نوشت:
سلام علیکم
یکی از مهم ترین دلایل موافقان این است
راغب
و یقال لما یستر به خمار
این جمله را ترجمه کنید.
علیکم السلام
خودتان ترجمه اش را می دانید. مطلبتان را بیان بفرمایید.

صدیقین;764859 نوشت:
علیکم السلام
خودتان ترجمه اش را می دانید. مطلبتان را بیان بفرمایید.

ممنون
به کتابهایی که در دسترس بود مراجعه کردم.
اگر کسی از معنای ریشه بخواهد معنای کلی برداشت کند با همان اشکالی که مطرح کردید مواجه است.
لذا باید دید در لغتنامه ای برای واژه خمار معنایی غیر از پوشش سر گفته شده است؟
تنها عبارت قابل استفاده که دم دست بود و پیدا شد همین جمله ای بود که عرض شد.
در واقع اگر این جمله نتواند چیزی را اثبات کند در لغت عرب. هیچ دلیل معتبری از لغتنامه ها وجود نخواهد داشت. مگر اینکه در لغتنامه های دیگر چیزهایی باشد که بی اطلاعم.

معنای خمار نه ریشه خمر.
در لغت عرب و استعمالتش نه خاص ایه قران.
در لغتنامه ها و تاریخ و روایات نه خاص لغتنامه ها.

و طاها;764867 نوشت:
به کتابهایی که در دسترس بود مراجعه کردم.
اگر کسی از معنای ریشه بخواهد معنای کلی برداشت کند با همان اشکالی که مطرح کردید مواجه است.
لذا باید دید در لغتنامه ای برای واژه خمار معنایی غیر از پوشش سر گفته شده است؟
تنها عبارت قابل استفاده که دم دست بود و پیدا شد همین جمله ای بود که عرض شد.
در واقع اگر این جمله نتواند چیزی را اثبات کند در لغت عرب. هیچ دلیل معتبری از لغتنامه ها وجود نخواهد داشت. مگر اینکه در لغتنامه های دیگر چیزهایی باشد که بی اطلاعم.
هم در مفردات راغب، هم در مجمع البحرین طریحی، هم در مصباح المنیر فیومی تصریح شده که خمار به پوشش سر زن ها اطلاق می شود (که متن و آدرسشان در پست های پیشین گذشت). چند کتاب لغت دیگر باید شاهد آورد؟!

ضمن اینکه شان نزول هم مؤید این معناست. این روایت صحیح السند در کتاب شریف کافی آمده و می فرماید:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ اسْتَقْبَلَ شَابٌّ مِنَ الْأَنْصَارِ امْرَأَةً بِالْمَدِينَةِ وَ كَانَ النِّسَاءُ يَتَقَنَّعْنَ خَلْفَ آذَانِهِنَّ فَنَظَرَ إِلَيْهَا وَ هِيَ مُقْبِلَةٌ فَلَمَّا جَازَتْ نَظَرَ إِلَيْهَا وَ دَخَلَ فِي زُقَاقٍ قَدْ سَمَّاهُ بِبَنِي فُلَانٍ فَجَعَلَ يَنْظُرُ خَلْفَهَا وَ اعْتَرَضَ وَجْهَهُ عَظْمٌ فِي الْحَائِطِ أَوْ زُجَاجَةٌ فَشَقَّ وَجْهَهُ فَلَمَّا مَضَتِ الْمَرْأَةُ نَظَرَ فَإِذَا الدِّمَاءُ تَسِيلُ عَلَى صَدْرِهِ وَ ثَوْبِهِ فَقَالَ وَ اللَّهِ لآَتِيَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ لَأُخْبِرَنَّهُ قَالَ فَأَتَاهُ فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ لَهُ مَا هَذَا فَأَخْبَرَهُ فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ ع بِهَذِهِ الْآيَةِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ‏ (1)

از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است كه جوانى از انصار در مسير خود با زنى روبرو شد. در آن زمان، زنان مقنعه خود را در پشت گوش ها قرار مى‏ دادند [که طبعا گردن و مقدارى از سينه آنها نمايان مى‏ شد]. چهره آن زن نظر آن جوان را به خود جلب كرد و چشم خود را به او دوخت. هنگامى كه زن گذشت، جوان هم چنان با چشمان خود او را بدرقه مى‏ كرد در حالى كه راه خود را ادامه مى‏ داد تا اينكه وارد كوچه تنگى شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه مى‏ كرد! ناگهان صورتش به ديوار خورد و تيزى استخوان يا قطعه شيشه‏ اى كه در ديوار بود، صورتش را شكافت! هنگامى كه زن گذشت، جوان به خود آمد و ديد خون از صورتش جارى است و به لباس و سينه‏ اش ريخته! با خود گفت به خدا سوگند، من خدمت پيامبر مى‏ روم و اين ماجرا را بازگو مى‏ كنم. هنگامى كه چشم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او افتاد، فرمود: چه شده؟ و جوان ماجرا را نقل كرد. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و این آيه را آورد که: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ ... . (2)

شاهد این روایت، عبارت «و كان النساء يتقنعن خلف آذانهن» است که حجاب زنان زمان نزول را _پیش از نزول این آیات_ گزارش می دهد و می فرماید: زنان اینگونه بودند که روسری ها و مقنعه های خود را پشت گوششان می انداختند (که طبعا گردن و قسمت بالای سینه هویدا می شد). آیه 31 سوره نور دستور داد که این قسمت را هم با بستن روسری بپوشانند.

این روایت که صحیح السند هم هست، حداقل قدمت 1300 ساله دارد و از این منظر، گزارشش از خیلی از کتاب های لغت، پرارزش‌تر است و به ما نشان می دهد که حجاب زنان عصر نزول چه بوده، و آیه در صدد بیان چه مطلبی بوده است.

اگر به فرض مثال، تردیدی درباره معنای لغوی خمار ایجاد شود، همین گزارش های صحیح و قابل اعتماد، برای برطرف شدن تردید کافی است.

--------------------
1- الكافی، ج 5، ص 521، ح 5.
2- ترجمه از: تفسير نمونه، ج‏ 14، ص 435 و 436.

صدیقین;765107 نوشت:
هم در مفردات راغب، هم در مجمع البحرین طریحی، هم در مصباح المنیر فیومی تصریح شده که خمار به پوشش سر زن ها اطلاق می شود (که متن و آدرسشان در پست های پیشین گذشت). چند کتاب لغت دیگر باید شاهد آورد؟!

ضمن اینکه شان نزول هم مؤید این معناست. این روایت صحیح السند در کتاب شریف کافی آمده و می فرماید:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ اسْتَقْبَلَ شَابٌّ مِنَ الْأَنْصَارِ امْرَأَةً بِالْمَدِينَةِ وَ كَانَ النِّسَاءُ يَتَقَنَّعْنَ خَلْفَ آذَانِهِنَّ فَنَظَرَ إِلَيْهَا وَ هِيَ مُقْبِلَةٌ فَلَمَّا جَازَتْ نَظَرَ إِلَيْهَا وَ دَخَلَ فِي زُقَاقٍ قَدْ سَمَّاهُ بِبَنِي فُلَانٍ فَجَعَلَ يَنْظُرُ خَلْفَهَا وَ اعْتَرَضَ وَجْهَهُ عَظْمٌ فِي الْحَائِطِ أَوْ زُجَاجَةٌ فَشَقَّ وَجْهَهُ فَلَمَّا مَضَتِ الْمَرْأَةُ نَظَرَ فَإِذَا الدِّمَاءُ تَسِيلُ عَلَى صَدْرِهِ وَ ثَوْبِهِ فَقَالَ وَ اللَّهِ لآَتِيَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ لَأُخْبِرَنَّهُ قَالَ فَأَتَاهُ فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ لَهُ مَا هَذَا فَأَخْبَرَهُ فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ ع بِهَذِهِ الْآيَةِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ‏ (1)

از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است كه جوانى از انصار در مسير خود با زنى روبرو شد. در آن زمان، زنان مقنعه خود را در پشت گوش ها قرار مى‏ دادند [که طبعا گردن و مقدارى از سينه آنها نمايان مى‏ شد]. چهره آن زن نظر آن جوان را به خود جلب كرد و چشم خود را به او دوخت. هنگامى كه زن گذشت، جوان هم چنان با چشمان خود او را بدرقه مى‏ كرد در حالى كه راه خود را ادامه مى‏ داد تا اينكه وارد كوچه تنگى شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه مى‏ كرد! ناگهان صورتش به ديوار خورد و تيزى استخوان يا قطعه شيشه‏ اى كه در ديوار بود، صورتش را شكافت! هنگامى كه زن گذشت، جوان به خود آمد و ديد خون از صورتش جارى است و به لباس و سينه‏ اش ريخته! با خود گفت به خدا سوگند، من خدمت پيامبر مى‏ روم و اين ماجرا را بازگو مى‏ كنم. هنگامى كه چشم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او افتاد، فرمود: چه شده؟ و جوان ماجرا را نقل كرد. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و این آيه را آورد که: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ ... . (2)

شاهد این روایت، عبارت «و كان النساء يتقنعن خلف آذانهن» است که حجاب زنان زمان نزول را _پیش از نزول این آیات_ گزارش می دهد و می فرماید: زنان اینگونه بودند که روسری ها و مقنعه های خود را پشت گوششان می انداختند (که طبعا گردن و قسمت بالای سینه هویدا می شد). آیه 31 سوره نور دستور داد که این قسمت را هم با بستن روسری بپوشانند.

این روایت که صحیح السند هم هست، حداقل قدمت 1300 ساله دارد و از این منظر، گزارشش از خیلی از کتاب های لغت، پرارزش‌تر است و به ما نشان می دهد که حجاب زنان عصر نزول چه بوده، و آیه در صدد بیان چه مطلبی بوده است.

اگر به فرض مثال، تردیدی درباره معنای لغوی خمار ایجاد شود، همین گزارش های صحیح و قابل اعتماد، برای برطرف شدن تردید کافی است.

--------------------
1- الكافی، ج 5، ص 521، ح 5.
2- ترجمه از: تفسير نمونه، ج‏ 14، ص 435 و 436.

سلام
کارشناس محترم گیر کار اینجاست که شما به سوال دقت نمی کنید!
کسی در صدد انکار معنایی که گفته اید نیست.

میتوانستم بپرسم ایا در کتب لغت خمار به معنای پوشش سر امده است؟
خوب این که پاسخش روشن بود . نیاز نبود از شما بپرسم.

به همین خاطر یک جمله از راغب شاهد اورده شد که نشان می دهد خمار نه ریشه ی خمر، معنای عامی دارد و به وسیله پوشش گفته میشود. حال اینکه شما بگویید استعمال غالب ان در مورد سر است حرف دیگری است. و دلیل نمیشود خمار به وسیله ی پوشش گفته نشود.
مگر اینکه شما نشان بدهید راغب چنین چیزی نگفته است ...

در مورد روایتی که اوردید
اصلا واژه خمار در ان وجود ندارد.
اگر میخواهید نتیجه بگیرید ایه قران خواسته است سینه جیوب را بپوشانند که باز ارتباطی با معنای خمار ندارد.
اگر میخواهید بگویید واژه قناع در حدیث معادل واژه خمار در ایه قران است باز لزوما برداشت درستی نیست. خمار میتواند اعم از قناع باشد مثلا وسیله ی پوشش.
اگر میخواهید شرعی بودن قناع و وجوب ان را از حدیث استفاده کنید در روایت چنین مطلبی نیامده است. به فرض که شرعی بودن خمار را ثابت کنید اما باز سوالم بی پاسخ مانده.
سخن راغب...
اگر بخواهیم شبهات در مورد معنای خمار را بررسی کنیم میتوان همان 8 قرینه را مطرح کنم تا شما انها را دفع کنید.
البته میتوانید بگویید اینها جزو ضروریات دین است و به همین جمله اکتفا کنید که همه این قراین شاذ و بی اعتبار است. یا روایات گفته شده جعلی است و ..
اما فعلا تکلیف گفته راغب را روشن کنید تا بعد برویم سراغ شبهات دیگر...

و طاها;765110 نوشت:
کارشناس محترم گیر کار اینجاست که شما به سوال دقت نمی کنید!
بنده توجه دارم چی می نویسم دوست عزیز! مطلب همان است که عرض کردم. به حاشیه پرداختن و از متن اصلی غافل شدن، نتیجه ای ندارد. بحث ما درباره آیه کریمه است نه گفتار راغب. حالا شما می خواهید پیش فرض دیگری را تحمیل کنید، مختارید. اگر قانع نشدید، بفرمایید تا پرسشتان را به همکار دیگر ارجاع دهم تا ان شاء الله بهتر توضیح دهند و پاسخ روشن شود.

برای اینکه سوال جستار روشن باشد



ایا در لغت عرب تنها به پوشش سر خمار گفته میشود؟



بله.

زیرا اولا تمام کتب لغت موجود بررسی شدند و در هیچ کدام معنایی غیر از پوشش سر گفته نشده است.

و دوما در مستندات روایی و تاریخی دلیلی بر اینکه خمار به پوشش غیر سر دلالت کند یافت نشده است.





ایا در لغت عرب تنها به پوشش سر خمار گفته میشود؟



خیر.

زیرا اولا در فلان و فلان کتاب لغت به معنایی غیر از پوشش سر اشاره شده است.

و دوما در فلان مستند روایی یا تاریخی این معنا که خمار دلالت بر غیرسر هم میکند موجود است.

و طاها;765193 نوشت:
برای اینکه سوال جستار روشن باشد


ایا در لغت عرب تنها به پوشش سر خمار گفته میشود؟



بله.

زیرا اولا تمام کتب لغت موجود بررسی شدند و در هیچ کدام معنایی غیر از پوشش سر گفته نشده است.

و دوما در مستندات روایی و تاریخی دلیلی بر اینکه خمار به پوشش غیر سر دلالت کند یافت نشده است.





ایا در لغت عرب تنها به پوشش سر خمار گفته میشود؟



خیر.

زیرا اولا در فلان و فلان کتاب لغت به معنایی غیر از پوشش سر اشاره شده است.

و دوما در فلان مستند روایی یا تاریخی این معنا که خمار دلالت بر غیرسر هم میکند موجود است.

این، بسان قاشق دور سر چرخاندن است! نیاز نیست مطلبی به این سادگی را این قدر پیچیده کنید! مگر اینکه بخواهید مسیری برای تحمیل پیش‌فرضتان پیدا کنید!

هدف، فهم معنای عبارت «... وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ ... (نور/31)» است. هم از کتاب های لغت، و هم از شان نزول آیه، به خوبی معنای این قسمت روشن می شود که توضیحش در پست‌های پیشین گذشت.

با سلام
به صراحت در پست ابتدایی گفتم به دنبال مراد ایه نیستم.
پی در پی گفتم در لغت عرب.
در سوال اصلی جستار گفته ام تنها یعنی چی؟
چگونه میتوانم سوال را مطرح کنم در حالی که شما به جای من سوال را مطرح میکنید؟

صدیقین;765189 نوشت:
بنده توجه دارم چی می نویسم دوست عزیز! مطلب همان است که عرض کردم. به حاشیه پرداختن و از متن اصلی غافل شدن، نتیجه ای ندارد. بحث ما درباره آیه کریمه است نه گفتار راغب. حالا شما می خواهید پیش فرض دیگری را تحمیل کنید، مختارید. اگر قانع نشدید، بفرمایید تا پرسشتان را به همکار دیگر ارجاع دهم تا ان شاء الله بهتر توضیح دهند و پاسخ روشن شود.

سلام
کارشناس عزیز بحث اصلا قانع شدن یا نشدن نیست.
اگر شما بپذیرید که من مفسر سوال خودم هستم نه شما میتوان گفتگو کرد.
به هرحا مختارید من شما را مجبور به پاسخ نکردم. دوست دارید به کارشناس دیگری ارجاع دهید.

برای اینکه حصر معنای خمار در پوشش سر اثبات شود و به عبارتی اگر کسی به سوال پست اغازین بله بگوید
نمیتواند با اوردن سند از یک یا دو کتاب لغت این حصر را اثبات کند.
حصر و به عبارتی همان کلید واژه تنها در سوال اصلی وقتی ثابت میشود که تتبع کامل صورت گرفته باشد. و بعد تمام مستندات لغوی مخالفان پاسخ داده شود

الف



اگر ریشه خمر و مشتقاتش را در نظر بگیریم. به معنای پوشش و پوشاننده است.



ب



اگر معنای خود خمار را بررسی کنیم. عباراتی که در لغتنامه ها موجود است به صورت قال یا قیل به وسیله پوشش خمار گویند.



ج



اگر معادل خمار را در لغتنامه ها جستجو کنیم.
با دو کلمه ی نصیف و معجر به عنوان معادل مواجه هستیم. که معادل اصلی کلمه نصیف دانسته شده است نه معجر یا مانند آن.



نصیف بنا به معنای اصلش طبعا نباید اختصاص به سر داشته باشد.



در پاورقی تاج العروس نصیف به مطرف تفسیر شده است و گفته شده همان خمار است.



و مطرف نوعی ردا است.



با توجه به مقدمات گفته شده



ترجمه خمار به روسری اشتباه است. خمار اختصاص به پوشش سر ندارد.



خمار می تواند به معنای پیراهن باشد.



یا پیراهنی که سر را هم می پوشاند.



یا روسری که تا پایین سینه ها و شکم را در بر می گیرد.



یا پیراهن یا جلبابی که روی البسه ی دیگر پوشیده می شود.



اکنون بخشی از متن لغتنامه ها :



تاج العروس : و الخمار للمراة، بالکسر : النصیف ... و قیل : کل ما ستر شیئا فهو خماره و منه خمار المراة تغطی به راسها.



لسان العرب : و الخمار للمراة و هو النصیف و قیل : الخمار ما تغطی به المراة راسها



منتهی الارب فی لغة العرب : خمار : معجر زنان و مقنعه و هر آنچه بپوشد چیزی را



المعجم فی فقه لغة القرآن و سرّ بلاغته :



الزجاج : و خمار المراة : قناعها و انما قیل له : خمار لانه یغطی



ابن سیده : و الخمار : النصیف



راغب : و یقال لما یستر به خمار. لکن الخمار صار فی التعارف اسما لما تغطی به المراة راسها.



فیروز ابادی : و الخمار، بالکسر : النصیف ... و کل ما یستر شیئا فهو خماره.



////



تاج العروس :



و النصیف : الخمار و منه الحدیث فی صفة الحور العین : و لنصیف احداهن علی راسها خیر من الدنیا و ما فیها



و انشد الجوهری للنابغة یصف امراة :



سقط النصیف و لم ترد اسقاطه – فتناولته و اتقتنا بالید ( پاورقی : دیوانه صنعة ابن السکیت صفحه 16 و فسّر النصیف بالمطرف و هو الخمار.



و قیل : نصیف المراة : معجرها



و قال ابوسعید : النصیف : ثوب تتجلل به المراة فوق ثیابها کلها ....



لسان العرب :



و النصیف : الخمار .... و قیل : نصیف المراة معجرها



تاج العروس :



و المطرف ..... و هو : رداء من خز مربع ذو اعلام .... و قال الفراء : المطرف من الثیاب : الذی جعل فی طرفیه علمان .... فی تفسیر حدیث : رایت علی ابی هریرة مطرف خزّ ....


سلام

از نقل قول های خودتان استفاده می کنم (ممنون که زحمت بنده را کم کردید و خودتان متن کتاب های لغت را نقل نمودید):

و طاها;765406 نوشت:
تاج العروس : و الخمار للمراة، بالکسر : النصیف ... و قیل : کل ما ستر شیئا فهو خماره و منه خمار المراة تغطی به راسها.
در اینجا "قیل" به «کل ما ستر شیئا فهو خماره» اشاره دارد، و مولف می افزاید: از جمله مصادیق پوشاننده یک چیز، خمار المرأة است که یک زن سرش را با آن می پوشاند [حالا مقنعه یا روسری یا هر اسمی که شما برایش انتخاب می کنید؛ به هر حال، پوشاننده سر زن، خمار المرأة هست].

و طاها;765406 نوشت:
منتهی الارب فی لغة العرب : خمار : معجر زنان و مقنعه و هر آنچه بپوشد چیزی را
در اینجا هم گفته شده که یکی از مصادیق خمار، معجر و مقنعه است.

و طاها;765406 نوشت:
الزجاج : و خمار المراة : قناعها و انما قیل له : خمار لانه یغطی
در اینجا هم می گوید: خمار همان مقنعه است، و بعد درباره وجه تسمیه اش سخن می گوید که: چرا به مقنعه خمار می گویند: چون پوشاننده است [و ماده خمر، دال بر پوشش است].

و طاها;765406 نوشت:
راغب : و یقال لما یستر به خمار. لکن الخمار صار فی التعارف اسما لما تغطی به المراة راسها.
راغب هم _همان طور که توضیحش در پست های پیشین گذشت_ می گوید: به پوشاننده، خمار می گویند اما به طور معمول به پوشاننده سر زن خمار می گویند [حالا شما اسمش را مقنعه بگذارید یا روسری یا هر چیز دیگر؛ مهم این است که به ساتر و پوشاننده متعارف سر زن، خمار می گویند].

و طاها;765406 نوشت:
و قیل : نصیف المراة : معجرها
و قال ابوسعید : النصیف : ثوب تتجلل به المراة فوق ثیابها کلها ....
لسان العرب : و النصیف : الخمار .... و قیل : نصیف المراة معجرها
تاج العروس :و المطرف ..... و هو : رداء من خز مربع ذو اعلام .... و قال الفراء : المطرف من الثیاب : الذی جعل فی طرفیه علمان .... فی تفسیر حدیث : رایت علی ابی هریرة مطرف خزّ ....
قیل و قال هایی که درباره نصیف آوردید، ارتباطی با بحث ندارد. این موجب انحراف در بحث است. نصیف یا معجر _که مطابق ادعای شما معادل خمار است_ هر چه می خواهد باشد؛ ما با آن کاری نداریم. مهم این است که خود واژه خمار در کجا به کار می رود و مصداق روشنش چیست که با استناد به نقل قول های خودتان، مشخص شد که به ساتر و پوشاننده سر زن، خمار گفته می شود. حالا درباره معنای نصیف، قیل و قال وجود دارد یا نه، آن دیگر به بحث ما ارتباطی ندارد و حواشی خارج از متن است!

و طاها;765406 نوشت:
ترجمه خمار به روسری اشتباه است. خمار اختصاص به پوشش سر ندارد.
خمار می تواند به معنای پیراهن باشد.
یا پیراهنی که سر را هم می پوشاند.
یا روسری که تا پایین سینه ها و شکم را در بر می گیرد.
یا پیراهن یا جلبابی که روی البسه ی دیگر پوشیده می شود.

فرض کنیم این ادعای شما درست باشد و واژه خمار در تمام معانی که شما مدعی هستید، لفظ مشترک باشد؛ یعنی خمار به معنای پوشش سر، و پوشش سر تا پایین سینه و شکم، و پیراهن باشد. پس نتیجه گرفتید که خمار از نظر لغت مانند واژه عین است که بر چشمه، طلا، نقره، چشم و ... دلالت می کند و اگر در عبارتی به کار رود، برای تعیین معنای مورد نظر، باید قرینه ای ارائه شود که منظور کدام معنای آن است. (البته این ها فرض و اگر و مگر است، و به قول سعدی: در اگر نتوان نشست!)

قهرا شما اینجا نیامده اید کتاب لغت از بنده بپرسید! ماشاء الله خودتان اهل مراجعه هستید و می توانید معنای این واژه را استخراج کنید. آمده اید تا این لفظ را در آیه کریمه 31 سوره نور معنا کنید. (پس لطفا این قدر نفرمایید من با آیه کاری ندارم و مسیر بحث را منحرف نفرمایید!)

در اینجا مفهوم آیه _مطابق این لفظ مشترک که شما ادعا فرمودید_ مبهم می شود! در چنین فرضی، برای روشن شدن معنای این عبارت آیه، ناگزیریم به قراین دیگر مثل سیاق آیه، شان نزول، توضیح روایات صحیح السند، سنت قطعیه و مانند آن رجوع کنیم. این روایت صحیح السند، این ابهام فرضی را برطرف و معنای منظور شده از خمار در آیه مورد نظر را برای ما مشخص می کند. (حتی اگر بر فرض تحمیلی شما پیش برویم و معنای خمار را بدون دلیل منطقی، در هاله ای از ابهام لفظی یا معنوی قرار دهیم!)

این روایت صحیح السند در کتاب شریف کافی آمده و می فرماید:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ اسْتَقْبَلَ شَابٌّ مِنَ الْأَنْصَارِ امْرَأَةً بِالْمَدِينَةِ وَ كَانَ النِّسَاءُ يَتَقَنَّعْنَ خَلْفَ آذَانِهِنَّ فَنَظَرَ إِلَيْهَا وَ هِيَ مُقْبِلَةٌ فَلَمَّا جَازَتْ نَظَرَ إِلَيْهَا وَ دَخَلَ فِي زُقَاقٍ قَدْ سَمَّاهُ بِبَنِي فُلَانٍ فَجَعَلَ يَنْظُرُ خَلْفَهَا وَ اعْتَرَضَ وَجْهَهُ عَظْمٌ فِي الْحَائِطِ أَوْ زُجَاجَةٌ فَشَقَّ وَجْهَهُ فَلَمَّا مَضَتِ الْمَرْأَةُ نَظَرَ فَإِذَا الدِّمَاءُ تَسِيلُ عَلَى صَدْرِهِ وَ ثَوْبِهِ فَقَالَ وَ اللَّهِ لآَتِيَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ لَأُخْبِرَنَّهُ قَالَ فَأَتَاهُ فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ لَهُ مَا هَذَا فَأَخْبَرَهُ فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ ع بِهَذِهِ الْآيَةِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ‏ (1)

از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است كه جوانى از انصار در مسير خود با زنى روبرو شد. در آن زمان، زنان مقنعه خود را در پشت گوش ها قرار مى‏ دادند [که طبعا گردن و مقدارى از سينه آنها نمايان مى‏ شد]. چهره آن زن نظر آن جوان را به خود جلب كرد و چشم خود را به او دوخت. هنگامى كه زن گذشت، جوان هم چنان با چشمان خود او را بدرقه مى‏ كرد در حالى كه راه خود را ادامه مى‏ داد تا اينكه وارد كوچه تنگى شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه مى‏ كرد! ناگهان صورتش به ديوار خورد و تيزى استخوان يا قطعه شيشه‏ اى كه در ديوار بود، صورتش را شكافت! هنگامى كه زن گذشت، جوان به خود آمد و ديد خون از صورتش جارى است و به لباس و سينه‏ اش ريخته! با خود گفت به خدا سوگند، من خدمت پيامبر مى‏ روم و اين ماجرا را بازگو مى‏ كنم. هنگامى كه چشم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او افتاد، فرمود: چه شده؟ و جوان ماجرا را نقل كرد. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و این آيه را آورد که: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ ... . (2)

شاهد این روایت، عبارت «و كان النساء يتقنعن خلف آذانهن» است که حجاب زنان زمان نزول را _پیش از نزول این آیات_ گزارش می دهد و می فرماید: زنان اینگونه بودند که روسری ها و مقنعه های خود را پشت گوششان می انداختند (که طبعا گردن و قسمت بالای سینه هویدا می شد). آیه 31 سوره نور دستور داد که این قسمت را هم با بستن روسری بپوشانند.

این روایت که صحیح السند هم هست، حداقل قدمت 1300 ساله دارد و از این منظر، گزارشش از خیلی از کتاب های لغت، پرارزش‌تر است و به ما نشان می دهد که حجاب زنان عصر نزول چه بوده، و آیه در صدد بیان چه مطلبی بوده است.

اگر به فرض مثال، تردیدی درباره معنای لغوی خمار ایجاد شود، همین گزارش های صحیح و قابل اعتماد، برای برطرف شدن تردید کافی است.

--------------------
1- الكافی، ج 5، ص 521، ح 5.
2- ترجمه از: تفسير نمونه، ج‏ 14، ص 435 و 436.

سلام
با این شیوه که یک بار قفل کنیم و یک بار باز و باز قفل کنیم.
سوال را برای خودمان تفسیر کنیم
و...
گفتگو بی فایده است.
اگر میخواهید خودتان بگویید و خودتان پاسخ بدهید بسم الله
دیگر نیازی نیست اغلاط شما را بنده تصحیح کنم. و الا سخن در باب معنای خمار بسیار بود.

جالب است ان قدر اصرار بر این معنا دارید که نمیدانید با ایه قران در تضاد است.
بقیه ی اشکالات و مغالتاتتان هم بگذارید بی پاسخ بماند که گفتگو از دست رفت.

و طاها;765110 نوشت:
کارشناس محترم گیر کار اینجاست که شما به سوال دقت نمی کنید!

و طاها;765197 نوشت:
چگونه میتوانم سوال را مطرح کنم در حالی که شما به جای من سوال را مطرح میکنید؟

و طاها;765199 نوشت:
به هرحا مختارید من شما را مجبور به پاسخ نکردم. دوست دارید به کارشناس دیگری ارجاع دهید.

و طاها;765641 نوشت:
سوال را برای خودمان تفسیر کنیم و... گفتگو بی فایده است. اگر میخواهید خودتان بگویید و خودتان پاسخ بدهید بسم الله دیگر نیازی نیست اغلاط شما را بنده تصحیح کنم

و طاها;765643 نوشت:
بقیه ی اشکالات و مغالتاتتان هم بگذارید بی پاسخ بماند که گفتگو از دست رفت.

اینها نوشتارهای شما در پست های متعدد است.

دوست خوب، بنده در پاسخ هایم مستند سخن گفته ام اما ظاهرا شما به جای نقد نوشتار بنده، خود بنده را نقد می کنید! به نظرم، این روش با آداب گفتمان تناسب ندارد، و بهتر است در شیوه گفتگو تجدید نظری بفرمایید.

چیزی که می دانستم را خدمت شما عرض کردم. اگر نوشتارهایم به نظرتان نادرست است، ایرادی ندارد. می توانید این موضوع را با ایجاد پرسش تازه، از همکار دیگر پیگیری فرمایید. این گفتگو را در همین جا پایان می دهیم و شما را به خدا می سپارم.

با سلام
جناب صدیقین اداب گفتمان ان بود که در پیام خصوصی گفته شد. نیاز نیست همه چیز رو برای خواننده توضیح بدم.

بدرود.

و طاها;765859 نوشت:
با سلام جناب صدیقین اداب گفتمان ان بود که در پیام خصوصی گفته شد. نیاز نیست همه چیز رو برای خواننده توضیح بدم. بدرود.
سلام
بنده هیچ پیام خصوصی از شما دریافت نکرده ام. هیچ پیام خصوصی هم برای شما ارسال نکرده ام و نمی دانم منظورتان چیست!

در هر صورت، نوشتار بنده و شما پیش روی خوانندگان ارجمند است و قضاوت خواهند نمود.

در پناه دانای توانا باشید

پرسش:
معنای خمار در آیه 31 سوره نور چیست؟

پاسخ:
سلام به شما پرسشگر گرامی


... وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ ... (نور/31)
... و (اطراف) روسرى‏ هاى خود را بر سينه خود افكنند ...


راغب در مفردات ذیل ماده «خمر» می گوید: «أصل الخمر: ستر الشي‏ء، و يقال لما يستر به: خِمَار، لكن الخمار صار في التعارف اسما لما تغطّي به المرأة رأسها، و جمعه خُمُر»؛ خُمُر جمع خِمار در اصل به معنى پوشش است ولى معمولا به چيزى گفته مى‏ شود كه زنان با آن سر خود را مى‏ پوشانند (روسرى). (1)

مرحوم طریحی هم تصریح می کند که خمار به معنای مقنعه است و وجه تسمیه اش هم این است که مقنعه سر را می پوشند. عبارت «اختمرت المرأة» یعنی خمارش را پوشید و سرش را پوشاند. (2)

فیومی هم در مصباح المنیر می گوید: «الخمار: ثوب تغطّى به المرأة رأسها»؛ خمار پارچه‌ای است که زن با آن سرش را می پوشاند. (3)

جيوب جمع جَيب به معنى يقه پيراهن است كه از آن تعبير به گريبان مى‏ شود و گاه به قسمت بالاى سينه به تناسب مجاورت با آن نيز اطلاق مى‏ گردد.

شان نزول هم مؤید این معناست. این روایت صحیح السند در کتاب شریف کافی آمده و می فرماید:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ اسْتَقْبَلَ شَابٌّ مِنَ الْأَنْصَارِ امْرَأَةً بِالْمَدِينَةِ وَ كَانَ النِّسَاءُ يَتَقَنَّعْنَ خَلْفَ آذَانِهِنَّ فَنَظَرَ إِلَيْهَا وَ هِيَ مُقْبِلَةٌ فَلَمَّا جَازَتْ نَظَرَ إِلَيْهَا وَ دَخَلَ فِي زُقَاقٍ قَدْ سَمَّاهُ بِبَنِي فُلَانٍ فَجَعَلَ يَنْظُرُ خَلْفَهَا وَ اعْتَرَضَ وَجْهَهُ عَظْمٌ فِي الْحَائِطِ أَوْ زُجَاجَةٌ فَشَقَّ وَجْهَهُ فَلَمَّا مَضَتِ الْمَرْأَةُ نَظَرَ فَإِذَا الدِّمَاءُ تَسِيلُ عَلَى صَدْرِهِ وَ ثَوْبِهِ فَقَالَ وَ اللَّهِ لآَتِيَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ لَأُخْبِرَنَّهُ قَالَ فَأَتَاهُ فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ لَهُ مَا هَذَا فَأَخْبَرَهُ فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ ع بِهَذِهِ الْآيَةِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ‏ (4)

از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است كه جوانى از انصار در مسير خود با زنى روبرو شد. در آن زمان، زنان مقنعه خود را در پشت گوش ها قرار مى‏ دادند [که طبعا گردن و مقدارى از سينه آنها نمايان مى‏ شد]. چهره آن زن نظر آن جوان را به خود جلب كرد و چشم خود را به او دوخت. هنگامى كه زن گذشت، جوان هم چنان با چشمان خود او را بدرقه مى‏ كرد در حالى كه راه خود را ادامه مى‏ داد تا اينكه وارد كوچه تنگى شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه مى‏ كرد! ناگهان صورتش به ديوار خورد و تيزى استخوان يا قطعه شيشه‏ اى كه در ديوار بود، صورتش را شكافت! هنگامى كه زن گذشت، جوان به خود آمد و ديد خون از صورتش جارى است و به لباس و سينه‏ اش ريخته! با خود گفت به خدا سوگند، من خدمت پيامبر مى‏ روم و اين ماجرا را بازگو مى‏ كنم. هنگامى كه چشم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او افتاد، فرمود: چه شده؟ و جوان ماجرا را نقل كرد. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و این آيه را آورد که: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ ... . (5)

شاهد این روایت، عبارت «و كان النساء يتقنعن خلف آذانهن» است که حجاب زنان زمان نزول را _پیش از نزول این آیات_ گزارش می دهد و می فرماید: زنان اینگونه بودند که روسری ها و مقنعه های خود را پشت گوششان می انداختند (که طبعا گردن و قسمت بالای سینه هویدا می شد). آیه 31 سوره نور دستور داد که این قسمت را هم با بستن روسری بپوشانند.

صرفنظر از این قراین، از خود آیه کریمه که می فرماید: «وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ» هم استفاده مى‏ شود كه زنان قبل از نزول آيه، دامنه روسرى خود را به شانه‏ ها يا پشت سر مى‌افكندند، طورى كه گردن و كمى از سينه آنها نمايان مى‏ شد. قرآن دستور مى‏ دهد روسرى خود را بر گريبان خود بيفكنند تا گردن و آن قسمت از سينه كه بيرون است پوشیده گردد. (6)

پی نوشت
----------------
1- المفردات فی غريب القرآن، ص 298، ذیل ماده خمر.
2- مجمع البحرين، ج‏3، ص 292 ؛ «قوله: وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَ‏ أي مقانعهن، جمع خمار و هي المقنعة، سميت بذلك لأن الرأس يخمر بها أي يغطى، و كل شي‏ء غطيته فقد خمرته، و جمع الخمار خمر ككتاب و كتب و اختمرت المرأة: أي لبست خمارها و غطت رأسها».
3- مصباح المنير، ص 181، ذیل واژه الخمار.
4- الكافی، ج 5، ص 521، ح 5.
5- ترجمه از: تفسير نمونه، ج‏ 14، ص 435 و 436.
6- تفسير نمونه، ج‏ 14، ص 440.

موضوع قفل شده است