دیگه نمیتونم درس بخونم .همش بفکر ازدواجم.....

تب‌های اولیه

35 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دیگه نمیتونم درس بخونم .همش بفکر ازدواجم.....

سلام
از سایت خوب تون ممنون
من یه دختر22سالم که تازه درسم(لیسانس) تموم شده.
و در یه رشته خوب در یه دانشگاه خیلی خوب درس خوندم.
درسم خیلی خوب بود.
همیشه ارزوی درسیم پیشرفت تا مرحله دکترای رشته ام و واقعا انجام دادن کارهای تحقیقاتی و موفق بودن وخلاصه خیلی ارزوهای بزرگ .هیچ وقت به ادامه تحصیلم صرفا برای پیداکردن شغل نگاه نکردم و هدفم واقعا از درس موفق شدن و مفید بودن بود.
گرایش رشته م برای ادامه تحصیل انتخاب کردم و یکی از رشته هایی هست که واقعا تلاش زیادی میخواد برای رسیدن.زیر 20نفر میپذیرند .پس باید خیلی تلاش کنم
کتاباشو خریدم.خیلی هم راجع به آینده ش فکر کردم و تقریبا با آگاهی کامل و هدف مشخص
امااااااااااااااا
چند وقته دیگه مثل قبل نیستم:Cheshmak:
همین که میشینم کتابو باز میکنم .باوجود اینکه هدفم مشخصه و خیلی هم قبلا انگیزه داشتم اما الان دیگه انگیزه ندارم
از اول تا اخرش تو برگه چکنویسم از رویاهام مینویسمو به ازدواج فکر میکنم
:help:.طوری که یهو متوجه میشم 3یا 4ساعت از وقتمو گریه میکنم و اشک میریزم
باورکنید هم به خدا توکل دارم هم نمازامو اول وقت میخونم هم مسجد میرم هم باحجابم
تو یه خانواده مذهبی و مقید بزرگ شدم از خانواده هایی که فقط حرف نمیزنن .عمل هم میکنن
خداروشکر تو خانواده هیچ کمبود مالی یا عاطفی ندارم و از همه لحاظ میتونم بگم واقعا خانواده خوبی دارم .طوری که اطمینان دارم خانواده ای دارم که تمام تلاشش رو برای نزدیکتر شدن به خداو راضی نگه داشتن امام زمان(عج) .میکنه.
اما چندوقتیه دیگه سردرگمی و اشفتگیهای ذهنیم خیلی زیاد شده. و هیچ مساله ای الان برام مهم تر از ازدواج نیست و نمیتونم به هیج چیز دیگه فکرکنم.
اگر میخواید بگید که با خانواده ت صحبت کن.باید بگم که چی بگم اخه؟ بگم شوهر میخوام نمیتونم درس بخونم؟ بگم هوایی شدم؟ چی میشه گفت؟(حالا اگه پسر بودم یه چیزی):Nishkhand:
خواستگار هم دارم ولی خب هربار یه جوری رد شده.(اینم بگم که هیچ وقت خواستگارامو به دلیل درس خوندن رد نکردیم اما...)
هیچ کس نمیدونه من واقعا نمیتونم درس بخونم تمام فکر و رویام شده ازدواج.اون دختری که شاگرد اول بوده
:Moshtagh:و کلی ارزو داشته الان بزرگترین دغدغش شده ازدواج و همسر خوبی بودن:Ebraz Doosti::Moshtagh:....بعضی وقتا باخودم میگم قید درسو بزنم بعدش میگم تو همونی هستی که ارزوت موفقیت و کمک به جامعت بود.پس چی شد؟:Gig:
همه فکر میکنن من دارم درس میخونم و امتحانم هم اردیبهشت یا خرداده اما غافل از اینکه من 2ماهه فقط میرم تو اتاقو همین که میخوام بخونم این فکرا میاد سراغم(البته در طول روزم هست)
دیگه کلافه شدم.:Gig:
شاید اگر این حرفا رو به کسی که منو میشناسه بگم .بگه تو.تو که اینقدر درسخونی و همش بفکر درسیو هدف های بزرگی داری.تو که اینقدر مذهبی و چادری هستی چرا؟
خب منم دل دارم:hamdel:.هیچ وقت اینجوری نبودم.همیشه هدفم خدا و رضایت خدا و درسم بود اما الان .............خیلی هم زودرنج شدم و زود اشکم میاد.ومیرم مدام تو اتاق گریه میکنم.حتی عصبی هم شدم .من که بابا و مامانمو با هیچی عوض نمیکنم و خیلی احترامشونو داشتم .حالا سر مسایل خیلی بی اهمیت بغضم میگیره و بی احترامی میکنم و عصبانی میشم.البته اونا بزرگوار تر از این حرفان و میان باهام حرف میزنن و آروم میشم.قبلا خیلی پرانرزی و با هیجان
:paresh::shadi:بودم اما این چندوقت:dokhtar:.از همه چی براشون میگم و خیلی باهم راحتیم اما دیگه نمیتونم از ازدواج چیزی بگم که
توراخدا بگین چکار کنم؟
:Moshtagh:
نگین این دختره خیلی پروهه ولی اخه کجا و بی کی بگم؟
:reading:
متشکرم لطف کردین خوندین و راهنماییم میکنین

برچسب: 

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حامی

سلام بر شما خواهر محترم متدين و كوشا
ابتدا از تأخيرم در ارسال اين پاسخ به شدت پوزش مي طلبم. چند بار خواستم جواب بدهم ولي حالم مساعد نبود نخواستم با بي دقتي ام حق مطلب ادا نشود
خدا را شكر، نه از اين كه نمي توانيد درس بخوانيد به خاطر هزار يك ويژگي مثبت كه در زندگي شما و شخصيت شما هست. اين كه هدف جزيي با اهداف عالي انساني و الهي، و استعداد و علاقه شما تطبيق دارد و براي تان شفاف است خيلي خيلي عالي است و اگر بگويم نيم بيشتر موفقيت تان در همين است بي جا نگفته ام.
اما چيزي كه بايد برايش سجده شكر كنيد اين است كه نياز به جنس مكمل را در خود احساس مي كنيد و اين يعني سلامت روان شما. افراد زيادي هستند به دليل اختلالاتي نياز به ازدواج در آنها كور يا منحرف شده است. درباره هدفتان بايد بگويم كه باور كنيد امثال هم در كنكور شركت نكنيد من قول مي دهم به شما زمين به آسمان يا آسمان به زمين نمي رود. شما هدف خودتان را يافته ايد بچه نيستيد. افراد زيادي هستند تحصيلاتشان را تا مقطع دكترا هم ادامه داده اند اما هواپيماي رشته خود را اشتباه سوار شده اند يعني سال ها جان كنده اند تلاش علمي كرده اند ولي براساس علاقه رشته خود را انتخاب نكرده اند.
بنابراين مدتي استراحت كنيد، تفريح كنيد به خواستگاراني كه مي آيند بيشتر فكر كنيد. گاهي افراد اين قدر غرق درس خواندن مي شوند كه اقوام و همسايگان و دوستان مي ترسند واسطه خير شوند. مي ترسند مبادا خود فرد يا خانواده اش بگويند ذهن او را مشغول كردي و او الان نبايد به اين مسأله فكر كند.
البته ايرادي ندارد كسي كه غرق در درس است و نيازي به ازدواج ندارد چند سالي ازدواج را به تأخير بيندازد ولي ايراد كار وقتي است كه دانشجويان به ما مشاوران مي گويند به پير به پيغمبر ما نياز به ازدواج داريم ولي خانواده ها كه آروزهاي گمشده خود را در موفقيت فرزند مي بينند مي گويند نه تو نياز نداري.
پدري چند شب همسرش در بيمارستاني بستري شده بود نمي توانست دوري او را تحمل كند و گريه مي كرد ولي قدغن كرده در منزلش درباره ازدواج فرزندانش حرفي زده شود. الان هم سن ازدواج دختر و پسرانش بالا رفته و الان كه بايد اوج شادابي علمي آنها باشد ديگر خسته شده اند و انرزژي شان ته كشيده است.
خواهر بزرگوار! مقصودم را دريابيد.
هدف اين نيست كه شما را از مطالعه سرد كنم. شما ابتدا تلاش كنيد با شيوه هاي موفقيت در مطالعه و مطالعه روشمند تمركز حواستان را بالا ببريد ولي اگر تلاش هاي شما به نتيجه نرسيد دنيا به آخر نرسيده است اين را مطمئن باشيد. زندگي افراد موفق پر است از فراز و نشيب.
بلكه قصدم اين است كه بگويم حتي اگر نتوانيد متمركز باشيد براي مطالعه نبايد خودتان را سرزنش كنيد و امتحان ندادن يا قبول نشدن در رشته مورد علاقه خود را «
فاجعه» بناميد. بچگانه است كه بگوييم مثلا از فلان دوستم عقب مي افتم يا ديگران از من انتظار دارند.
ما در هر دوره از زندگي وظيفه اي داريم. زياد بودند دانشجويان انقلابي كشورما كه براي مبارزه هاي انقلابي خود تحصيلشان را نيمه كار گذاشتند و آمدند و الان در ذهن ملت ماندگار هستند. كاري هم نداشتند مردم درباره آنها چه مي گويند.
البته بنده احتمال مي دهم كه ذهن شما به فرد خاص انصراف دارد و به او وابسته شده است يا براي ازدواج به او فكر مي كنيد
اين طور است؟

یاد دوران قدیم خودم افتادم.اون موقع مطمئن بودم اگه کسی را داشته باشم اینقدر روحیه پیدا میکنم و درسمو میخونم و ...پیشرفت میکنم.ولی اینقدر سرکوب کردم نیازهامو و کسی به فکر ما نبود.حالا شما که دختر هستین و منتظر خاستگار.
اگه پسر بودی متاسفانه بهت میگفتم سرنوشتت اینه که تو هم مثل خیلی کسای دیگه مثل من.نیازاتو سرکوب میکنی و بعد از یه مدت داغون و افسرده میشی و بعد که دیگه شور و شوقی برات نمیمونه تازه شاید به فکرت بیافتن.هر چند بازم کسی بهت دختر نمیده.
اگه پسر بودی میگفتم برو دوست دختر پیدا کن.با همون بمون تا ازدواج کنین.حداقل افسرده نمیشی و احتمال ازدواجت بالا میره.
یه دوس داشتم خیلی اونم وقتی میدیدمش بهم میگفت تو کاری نکردی برای ازدواج .تو نمیخای ازدواج کنی.میگفت :مامانم گفت زود میخام زنت بدم.و...
چندروز پیش دیدمش گفتم چکار مکنی.گفت:هیچی.کاری نکردیم.گفتم خب الان یکاری بکن.برو خاستگاری چیزی.گفت:دیگه حس اون موقع را ندارم.فرقی نمیکنه.
بنده خدا چقدر اون موقعها با شور و اشتیاق حرف میزد....

[="Franklin Gothic Medium"]اصلا میام این سایت بعضی سوالات و نظرات رو میخونم افسردگی میگیرم:cry::grye::jangjoo:

سلام
یه روزی ندانم کاریهای این مردم گریبان خودشون رو میگیره. کسی به سن پدر من تازه میتونه خونه و ماشین بخره. دختری که پسری رو بازی میده. خانواده ای که خواستگار مدیر کل میخوان. آخرش میشه. این تاپیکا. همین دوتا تاپیک بالاتر درباره ازدواج موقته پسر مجرده و الی ماشاالله... همین اسرائیلیایی میخواییم سر به تنشون نباشه، خودارضایی رو بدترین کار میدونن همین آمریکایی ها خودارضایی رو خودزنی میدونن. یه خورده مغرور نباشیمو از اونا یاد بگیریم. نواقص خودمونو برطرف کنیم. همش که نماز قرآن روزه نیست به جای آخرتمون کمی هم فکر کنیم درباره آخرکارمون. والا

سلام دوست عزیز
شما خواهر دارین؟میتونین از طریق ایشون به خانوادتون اطلاع رسانی کنید که خواستگار هاتون رو بدون دلیل و بدون اگاهی از نظر شما رد نکنند
یا اگر رابطه صمیم با مادرتون دارین میتونین باهاشون صحبت کنید
خجالت نداره هر ادمی نیاز به ازدواج داره حالا یکی دیرتر و یکی زودتر
مشکل شما اینه خجالت میکشید یا شاید هم میترسید از عواقب گفتن به خانوادتون ،متاسفانه نصف بیشتر نگرانی ادم ها بابت چیزی هست که اتفاق نمیفته پس نگران نباشید و حرف خودتون رو باز گو کنید
در ضمن سعی کنید تفریحاتتون رو هم بیشتر کنید که کمتر به این قضیه فکر کنید و بتونید کمی درس بخونید .

[="Arial"]سلام چون همجنسیم فکر کنم بفهمم چی میگی

به نظر من شما تکلیفتون رو باید با افکارتون روشن کنین بعد درس بخونین
مثلا اگر منتظر فرد خاصی هستی میگی که مثلا تحصیلاتش اینجوری باشه قیافش اینجوری باشه نمیدونم به نظر من تا انتهای تفکراتت برو برو توی رویات اما اما امااااااااا با یکم عقلانیت یعنی نمیدونم چجوری ولی به هر حال هدایتش کن :Gig:فعلا همین

سلام
به نظرم کاملا طبیعیه توی این سن
من با اینکه پسر هستم خودم ولی وقتی همسن شما بودم تفکرم خیلی توی این چیزا بودش ولی رفتم دنبال درسم و بعد از اون دیگه کلا احساس شوقی برای ازدواج نداشتم(متاسفانه تا همین الان هم دیگه شوقی برای ازدواج ندارم و هیچ دلیلی نمیبینم که بخوام ازدواج کنم)
حالا شما ببین وضعیتت چطوریه میخوای سرکوبش کنی یا بذاری رشد کنه

منم شمارو درک میکنم !
انشالله از این پیچ سخت جاده زندگی به سلامت عبور کنید

[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]

آرزو1;754736 نوشت:
خواستگار هم دارم ولی خب هربار یه جوری رد شده.(این

سلام
این مطلبو اتفاقی تو یه سایتی دیدم و چون برا خودم خیلی خیلی زیاد پیش اومده... گفتم محض تلنگر نقل کرده باشم:khandeh!:

نقل قول:
سلام
تو همین سایت خیلی از دختر ها می گن ملاک اصلی ما اخلاق و ایمان و ... هست و مادیات و ظاهر و ... برامون اهمیتی نداره ولی متاسفانه تو مدل خواستگاری سنتی بیشتر روی داشته هات قضاوت می شی , یعنی پشت تلفن یک سری سوال از شغل خودت , شغل پدرت , محل زندگیت , ( گاهی درامد یا خونه یا ماشین ), تحصیلات , سربازی و سنت می پرسند و اگر موارد بالا اوکی بود تازه اجازه ی شرف یابی میدن که بعدش اگر تیپ و قیافت خوب بود اخلاق و ایمانت رو بررسی کنند !
یعنی ممکنه شما فرد بسیار مومن و با اخلاقی باشید اما حتی اجازه ندند برید خونشون تا خودتون رو نشون بدید .

نظر دخترا و پسرا رو در این رابطه می خواستم بدونم که ایا نظر بنده درسته یا خیر

[/]

[=Microsoft Sans Serif]

....;757930 نوشت:
نظر دخترا و پسرا رو در این رابطه می خواستم بدونم که ایا نظر بنده درسته یا خیر

نظرت کاملا درسته:Mohabbat:

البته بلانسبت اونایی که با شنیدن و خوندن چنین نقل و قول هایی شاکی می شن و بی خبر از واقعیت ها سوزنشون رو خودشون گیر می کنه و خلاص........:khaneh::khandeh!:

.
.

عرضم اینه که اگه دختری هم نیاز به ازدواج داره.... نمیشه که یه دوماد فول آپشن براش سفارش بدیم از مریخ بیارن:_loool::Cheshmak:... باید مد نظر قرار بده که شرایط جوونای الان چجوریه و ....

یا زینب کبری;757930 نوشت:
نظر دخترا و پسرا رو در این رابطه می خواستم بدونم که ایا نظر بنده درسته یا خیر

بله.درسته.100 درصد کسایی که برای خاستگاری اقدام کردم.همینجوری بوده.اول پول دوم ظاهر سوم اخلاق و ...
اینقدر دوس داشتم یکیشون میپرسید پسرتون اهل دود و رفیق و ... هست.درسته که سوال کلیشه ای هست و ممکنه دروغ بگن خونواده پسر.ولی خب اون پول و این چیزا را هم میشه دروغ گفت.چرا اونو میپرسن!!! حداقل اگه در مورد اخلاقیات بپرسن نشون میده اینم مهمه براشون.
دخترا هم که دنبال مرد سوار بر پرادو سفیدن.هم قیافه داشته باشه هم پول ....
وقتی میبینم اینجور دخترا که به خاطر مسائل الکی خاستگار رد میکنن سنشون میره بالا لذت میبرم.اینا باید مجرد از دنیا برن.
:khaneh:

ملاک اصلی تو ازدواج اینه تو دل هم جا بگیرین،صرف فقط از تنهایی درومدن یا فشار اطرافیان یا بالا رفتن سن نباشه،من زیباترین زن دنیا باشه و ثروتمند ولی تو دلم نشینه پسش میزنم،ازدواج باس عاشقونه وعاقلونه باشه

mohsen1990;757947 نوشت:
بله.درسته.100 درصد کسایی که برای خاستگاری اقدام کردم.همینجوری بوده.اول پول دوم ظاهر سوم اخلاق و ... این رو هم بگین که 100 درصد پسرا هم وقتی میرن خواستگاری اول ظاهر واندامو..... دختر بعد اخلاق بعد نجابت بعد ثروت باباش!
اینقدر دوس داشتم یکیشون میپرسید پسرتون اهل دود و رفیق و ... هست.نمیدونم چرا این دخترا فقط به تور شماها میخوره؟:Gig: این پسرا کجان که ما نمیبینیم؟ من به عنوان یه دختر خدا شاهده چند خواستگار ثروتمند با پست ومقام فقط وفقط به خاطر نماز نخوندن رد کردم یا فقط سیگاری بودن! پس همه دخترا مثل هم نیستن وثروت بخصوص برای من پشیزی ارزش نداره اگه طرف اخلاق نداشته باشه همه مال دنیارو هم بهت بده ارزش نداره!
درسته که سوال کلیشه ای هست و ممکنه دروغ بگن خونواده پسر.ولی خب اون پول و این چیزا را هم میشه دروغ گفت.چرا اونو میپرسن!!! حداقل اگه در مورد اخلاقیات بپرسن نشون میده اینم مهمه براشون.
دخترا هم که دنبال مرد سوار بر پرادو سفیدن.هم قیافه داشته باشه هم پول .... خوبه ما هم بگیم پسرا فقط دنبال دختر شاه پریون هستن؟ که البته هستن!:khandeh!:
وقتی میبینم اینجور دخترا که به خاطر مسائل الکی خاستگار رد میکنن سنشون میره بالا لذت میبرم.اینا باید مجرد از دنیا برن.
:khaneh:بد نخواه بهر کسی برادر من!:ok:
.......................................................


دوستان و کاربران گرامی لطفا به موضوع اصلی بپردازید

با تشکر :Gol:


ریحانه النبی;757954 نوشت:
دوستان و کاربران گرامی لطفا به موضوع اصلی بپردازیدبا تشکر :Gol:
.......باشه .....

با سلام و احترام

به نظر من اصلن نباید اینجوری نگاه کرد زندگی هر آدمی علاوه بر زندگی خانوادگیش بخش هایی هم داره یکنفر کار میکنه یکنفر درس میخونه یکنفر کتاب مینویسه یکنفر از بچه های بی سرپرست نگهداری میکنه هر کسی یکاری میکنه دیگه!رکن اصلی زندگی آدمها زندگی خانوادگیشونه هیچ وقت نباید چیزی فدای یک چیز دیگه کرد آدم هم میتونه درس بخونه هم به زندگیش برسه هیچ وقت هم ازدواج درست و سالم و از سر آگاهی سد زندگیشون نمیشه که هیچ بلکه اصلش اینه که یک همراه داشته باشند برای زندگیشون و راحتتر قدم های سختشون بردارند و باعث پیشرفتشون میشه ،به نظرم درس خوندن با ازدواح هیچ منافاتی نداره کسی که اهل درس باشه درسشو میخونه بچه شو بزرگ میکنه خانه را هم اداره میکنه! خب اینا همه برمیگرده به افکار انسانها هرکسی با یه دیدی به زندگی نگاه میکنه بعضیا میگن فقط درس بعضیا ازدواج موفق بعضیا هردوتاش و خیلی چیزای دیگه به نظر من بستگی به دید هرکسی به این قضیه داره ....

با تشکر

آرزو1;754736 نوشت:
چند وقته دیگه مثل قبل نیستم

سلام
خیلی خوبه که شما به فکر ازدواج افتادید و این هم مشکل انچنان بزرگی نیست
چرا که شما بعد از دانشگاه و حجم انبوه مطالعاتی که داشتید و رفت و امد برای دانشگاه و غیره باعث میشد که به ازدواج فکر نکنید و هدف اصلی درس باشه
و الان با اتمام این شرایط ذهنتون قادر هست به فعالیت بیشتری بپردازه که این فعالیت رو زا نیازهاتون آغاز کردهو خیلی هم خبو هست
نیازی به اشک ریختن شما نیست
بهتر هست که به جای اشک ریختن کمی عاقلانه فکر کنید که این اتفاق بدی نیست
و اگر ازدواج کنید انرژی دوبرابری برای ادامه ی تحصیل خواهید گرفت
دو مسئله اینجا به وجود میاد
یک یاینکه شما شخص خاصی رو در ذهن دارید و همش به اون فک میکنید
دوم اینکه با توجه به شرایط دوستان و اطرافیان و غیره شما به این فکر افتادید
خوب راه حل اینه خودتون به مادرتون بفرمایید که میخواید بیشتر به خواستگاراتون فک کنید
اینطوری هم خونواده متوجه میشن که امید انچنانی برای کنکور ارشد شما نداشته باشند
هم اینکه بی دلیل و با دلایل واهی خواستگارها رو رد نمیکنند
یا به یکی از اعضای خونواده که خیلی راحت هستید این مشکل رو مطرح کنید تا ان شاءالله ازدواج کنید
یک راه حل هم هست که میتونید یک لیست زا معیارهاتون بنویسید و به خونواده تقدیم کنید که اینطوری هم متوجه میشن که باید خواستگارها رو بپذیرند و از مشکل شما همآگاه میشن
و سخن اخر اینکه سعی کنید در این مدت تنها نباشید
و سرگردم کارهایی بشوید مانند کارهای منزل کمک به مادر
قدم زدن در بیرون از خانه / به سینما و پارک رفتن / و بیشتر در جمع خانواده بودن /مطالعه ی مطالبی جذاب و تخیلی /ورزش کردن / تماشای تلویزیون
ان شاءالله سعادت دنیوی و اخروی تصیبتون بشه
در پناه حق
یا علی ع

سلام مشکل شما رو خوندم
نه تنها مشکل شما بلکه هر مشکل بدتری هم باشه شما ابتدا باید تکلیف خودتون رو با افکارتون مشخص کنید
اگر کسی در زندگی شما بوده یا کسی که مدنظر شما هست و شما مدام راجبش فکر می کنید ، اگر هر فکری که شما رو وارد این حیطه کرده رو ریشه یابی کنید میبینید که سرمنشا این افکار کجاست
دقیقا حالتی مثل شما حالت بحرانی و حالت انفجاری هست شما در این وضعیت اگر خواستگاری هم داشته باشید بدون فکر قبول می کنید و فقط می خواید ازدواج کنید و بعد می بینید که چرا ملاک های خودتون در ازدواج رو مدنظر نگرفتید بنابراین حتما به فکر این وضعیتتون باشید تکلیف خودتو.ن رو با این افکار روشن کنید هر چیز محرکی که باعث می شه شما وارد این حیطه شدید رو حذف کنید تا بتونید به درس خوندنتون ادامه بدید
نمی خوام بگم ازدواج رو فراموش کنید اما اینطور منتظر ازدواج بودن دقیقا افتادن در چاه هست ازدواج باید طبق اصول و تفکر باشه که با شرایطی که شما دارید امکان اینکه بتونید با تفکر تصمیم بگیرید خیلی کمه
پیشنهاد می کنم تمامی محرک های موجو.د رو بنویسید و سعی کنید روز به روز این محرک ها رو در زندگی خودتون کمرنگ تر کنید

سلام دوست عزیزم
به نظر من افکارت رو روی کاغذ بنویس وقتی میخوای چیزی رو بنویسی فکر میکنی که چی بنویسی و برای چی فلان جمله رو مینویسی اینجوری به منشا افکارت دست پیدا میکنی.
اینجوی شاید بهتر بتونی باهاشون برخورد کنی

فکر نکنم خواستگار خوبی بیاد ودخترا جواب نه بدن

حامی;757790 نوشت:
سلام بر شما خواهر محترم متدين و كوشا
ابتدا از تأخيرم در ارسال اين پاسخ به شدت پوزش مي طلبم. چند بار خواستم جواب بدهم ولي حالم مساعد نبود نخواستم با بي دقتي ام حق مطلب ادا نشود
خدا را شكر، نه از اين كه نمي توانيد درس بخوانيد به خاطر هزار يك ويژگي مثبت كه در زندگي شما و شخصيت شما هست. اين كه هدف جزيي با اهداف عالي انساني و الهي، و استعداد و علاقه شما تطبيق دارد و براي تان شفاف است خيلي خيلي عالي است و اگر بگويم نيم بيشتر موفقيت تان در همين است بي جا نگفته ام.
اما چيزي كه بايد برايش سجده شكر كنيد اين است كه نياز به جنس مكمل را در خود احساس مي كنيد و اين يعني سلامت روان شما. افراد زيادي هستند به دليل اختلالاتي نياز به ازدواج در آنها كور يا منحرف شده است. درباره هدفتان بايد بگويم كه باور كنيد امثال هم در كنكور شركت نكنيد من قول مي دهم به شما زمين به آسمان يا آسمان به زمين نمي رود. شما هدف خودتان را يافته ايد بچه نيستيد. افراد زيادي هستند تحصيلاتشان را تا مقطع دكترا هم ادامه داده اند اما هواپيماي رشته خود را اشتباه سوار شده اند يعني سال ها جان كنده اند تلاش علمي كرده اند ولي براساس علاقه رشته خود را انتخاب نكرده اند.
بنابراين مدتي استراحت كنيد، تفريح كنيد به خواستگاراني كه مي آيند بيشتر فكر كنيد. گاهي افراد اين قدر غرق درس خواندن مي شوند كه اقوام و همسايگان و دوستان مي ترسند واسطه خير شوند. مي ترسند مبادا خود فرد يا خانواده اش بگويند ذهن او را مشغول كردي و او الان نبايد به اين مسأله فكر كند.
البته ايرادي ندارد كسي كه غرق در درس است و نيازي به ازدواج ندارد چند سالي ازدواج را به تأخير بيندازد ولي ايراد كار وقتي است كه دانشجويان به ما مشاوران مي گويند به پير به پيغمبر ما نياز به ازدواج داريم ولي خانواده ها كه آروزهاي گمشده خود را در موفقيت فرزند مي بينند مي گويند نه تو نياز نداري.
پدري چند شب همسرش در بيمارستاني بستري شده بود نمي توانست دوري او را تحمل كند و گريه مي كرد ولي قدغن كرده در منزلش درباره ازدواج فرزندانش حرفي زده شود. الان هم سن ازدواج دختر و پسرانش بالا رفته و الان كه بايد اوج شادابي علمي آنها باشد ديگر خسته شده اند و انرزژي شان ته كشيده است.
خواهر بزرگوار! مقصودم را دريابيد.
هدف اين نيست كه شما را از مطالعه سرد كنم. شما ابتدا تلاش كنيد با شيوه هاي موفقيت در مطالعه و مطالعه روشمند تمركز حواستان را بالا ببريد ولي اگر تلاش هاي شما به نتيجه نرسيد دنيا به آخر نرسيده است اين را مطمئن باشيد. زندگي افراد موفق پر است از فراز و نشيب.
بلكه قصدم اين است كه بگويم حتي اگر نتوانيد متمركز باشيد براي مطالعه نبايد خودتان را سرزنش كنيد و امتحان ندادن يا قبول نشدن در رشته مورد علاقه خود را «
فاجعه» بناميد. بچگانه است كه بگوييم مثلا از فلان دوستم عقب مي افتم يا ديگران از من انتظار دارند.
ما در هر دوره از زندگي وظيفه اي داريم. زياد بودند دانشجويان انقلابي كشورما كه براي مبارزه هاي انقلابي خود تحصيلشان را نيمه كار گذاشتند و آمدند و الان در ذهن ملت ماندگار هستند. كاري هم نداشتند مردم درباره آنها چه مي گويند.
البته بنده احتمال مي دهم كه ذهن شما به فرد خاص انصراف دارد و به او وابسته شده است يا براي ازدواج به او فكر مي كنيد
اين طور است؟

ممنونم.فرد مشخصی نیست اما فرد خاصی همیشه تو ذهنم هست مطابق بامعیارام .شرایط دوستا واطرافیان باعث شده بیشتر به این موضوع فکرکنم

آرزو1;758117 نوشت:
ممنونم.فرد مشخصی نیست اما فرد خاصی همیشه تو ذهنم هست مطابق بامعیارام .شرایط دوستا واطرافیان باعث شده بیشتر به این موضوع فکرکنم

سلام و عرض ادب
آبجی خوبم من درکتون میکنم
و میدونم چی میکشید یه جایی در نت یه اقایی بود که مطابق معیار های شخصیتی افراد همسری براشون انتخاب میکرد و بهشون معرفی میکرد
اگر خبری ازش گرفتم و بود خبرتون میکنم

[="Tahoma"][="DarkRed"]

پسری از جنس غم;758102 نوشت:
فکر نکنم خواستگار خوبی بیاد ودخترا جواب نه بدن

بستگی داره منظور از خوب بودن چیه...یکی خوب بودن رودر ظاهر..یکی در باطن ...یکی هردو و....مییبینه اونیکه باطن براش خیلی مهمه ممکن خواستگارهای خوبی از نظر شرایط ظاهری داشته باشه که از دید خیلی از ادمها موقعیت خیلی خوبیه اما از نظر باطنی ضعیف باشه وقبول نکنن یا بالعکس.....وموضوع دیگه اینکه شاید بی مرتبط به سخن شما نباشه اینکه بعضی از مسایل رو ما فقط میشنویم و بدون اینکه واقعا بدونیم درست هست یانه میپذیریم وگاهی شایعه هم میشه...مثلا چیزیکه زیاد میشنویم میگن خواستگار کمه یا شوهر پیدا نمیشه وحرفهایی به اینصورت ...ایا این حرف طبق امار دقیقی بیان شده؟؟؟یا بعضیها گفتن و دیگران هم قبول کردن؟؟(منکر این نیستم که بعضی از افراد خواستگار ندارن یا کم دارن )اما اینکه اکثریت رو عنوان میکنن این حرف چقد صحت داره؟؟؟.....به خانمهاییکه خواستگار هم ندارن میگم به این حرفها توجه نکنید وفکر نا امیدانه ای رو به ذهنتون خطور ندید وواقعا خدارو در زندگیتون پررنگ کنید....[/]

[="Tahoma"][="DarkRed"]به ارزو خانم گل هم میگم با مادرت این موضوع رو عنوان کن.اگر خجالت میکشی با خداوند دردودل کن که خدایا خجالت میکشم این حرف رو به مادرم بگم برای من گفتنش اسون کن وراه برام باز کن....انشا...خداوند از طریق مادرتون کمکتون کنه....مابسیاری از کارهاروبخاطردید مردم انجام نمیدیم غافل از اینکه ممکن از دیدگاه خداوند ایرادی نداشته باشه وچه بسیار کارهاییکه خداوند دوست نداره اما بخاطر دید دیگران انجام میدیم....[/]

یه سوال دارم،فرض کنید خانمی بیوه هستش یا سنش دو سه سال از پسره بزرگتره هستش،بعد این خانم پولدار هستش و پسره هم یه شرایط هایی داره مثلا ورزشکاره و دنبال درد سر واینا نمیره وپایبند به خونواده و زندگی هستش،ولی از لحاظ مالی خوب نیسا،بنظرتون این پسر میتونه با این خانم ازدواج کنه یا نه? نیتشون هردو تشکیل یه زندگی خوب هستش حالا هردو یه کم وکاستی هایی دارن مثلا پسر بی پول وزن هم بیوه یا سنش بالاست،نظر دوستان و اساتید چیه?

شما این بار که صحبت خواستگار شد، به مادر بگو که اجازه بدید با خواستگار ها بیشتر صحبت کنید، و فورا رد نکنند، فکر نمی کنم گفتن این جمله برای دختر زیاد سخت باشه.

اینطوری متوجه منظور شما میشن،

رنگین;758509 نوشت:
شما این بار که صحبت خواستگار شد، به مادر بگو که اجازه بدید با خواستگار ها بیشتر صحبت کنید، و فورا رد نکنند، فکر نمی کنم گفتن این جمله برای دختر زیاد سخت باشه.

اینطوری متوجه منظور شما میشن،


خیلی سخته گفتنش

آرزو1;758782 نوشت:
خیلی سخته گفتنش

سلام ابجی خوبم
نه فکر نکنم ببینید ما همه نیاز هایی داریم مشترک و برا رسیدن به اونها اگر تلاش نکنیم برامون تصمیمهایی میگیرن
مثلا پسر عموم وقتی میخواست بره سربازی شرط کرده بود اگر گزینه خوبی پیدا کرد وسط خدمت دوماد میشه
خدمتشش شهر غربت بود .....
اونجا میره خونه دوستشش و رفت و آمد میکنن خوار دوستشش رو انتخاب میکنه و میاد میگه اونها هم میرن خواستگاری و ....
الآنه یه عروس خوب دارن

دختره اگر خودی نشون نمیداد یه پسر مذهبی و خشک مقدس نمیتونست اونو ببینه

منم گاها برام پیش میاد البته برا خودم خواستگاری نیومده
اما در زندگی برام پیش میاد که حق انتخابم رو میدم به دیگران برام رای بدن!!!
اینکار خیلی به روحیم ضربه میزنه
تصمیم گرفتم
اولا دیگه جدی باشم
اگرم کسی مزاحمم شد جیغ بنفش بکشم
حتی خانم مدیر
حبیبه:Sham::hamdel::khaneh:


آرزو1;758782 نوشت:
خیلی سخته گفتنش

عزیز من دیگه یه کم باید سختی تحمل کنی که به خواستت برسی.

کافی شما درباره خواستگاری که میاد کنجکاوی بیشتری نشون بدی، از خودش و خانواده اش بیشتر بپرسی، خانواده متوجه میشه که شما دوست داری ازدواج کنی،

همین، لازم نیست مستقیم بگی، حتی صحبت کردن درباره آرزوهایی مثل جشن عروسی، مرد آینده ات و جهیزیه و نمی دونم هر چیز دیگه ، پیام شما رو منتقل می کنه

دختره و هوش هیجانی، از هوشی که خداوند بهت داده استفاده کن

سلام خواستگاراتون رو پدر و مادرتون بدون اطلاع شما رد می کنند یا نه با اطلاع خودتون رد می کنند؟ اگر با اطلاع خودتون رد می کنند هروقت خواستگاری اومد و خواستند رد کنندبهشون بگید اگه خواستگار خوبی است رد نکنید. اگر هم بدون اطلاع رد می کنند کلا بهشون بگید که رد نکنند ؟ این طوری بگید بهتر است. مشکل شما خیلی بحرانی نیست زیرا خواستگار دارید. اگه نداشتید می خواستید چه کار کنید؟

[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]

آرزو1;758782 نوشت:
خیلی سخته گفتنش

بار اولش سخته... بعدش دیگه عادی می شه

>.

ضمنا شوخی هم روش خوبی هست.... من خودم اون زمانایی که 18، 19 سالم بود.... در مورد ازدواج با پدرم شوخی می کردم.... اون به شوخی می گفت لیسانس و فوق لیسانس بگیری سربازیم بری بعدش دو سالم کار کنی و پول پسنداز کنی... می شه 10 سال دیگه... همون موقع برات زن می گیریم....:khandeh!:

الانم داره حرف خودش می شه..... ولی تلاشم در این حد تاثیر داشت که اواسط این دوره 10 ساله چند تا خواستگاری برام رفتن....:ok:

دو دفه که شوخی بکنید... دفه سوم شرمتون می ریزه و جدی می گید[/]

ابوالبرکات;759277 نوشت:
سلام خواستگاراتون رو پدر و مادرتون بدون اطلاع شما رد می کنند یا نه با اطلاع خودتون رد می کنند؟ اگر با اطلاع خودتون رد می کنند هروقت خواستگاری اومد و خواستند رد کنندبهشون بگید اگه خواستگار خوبی است رد نکنید. اگر هم بدون اطلاع رد می کنند کلا بهشون بگید که رد نکنند ؟ این طوری بگید بهتر است. مشکل شما خیلی بحرانی نیست زیرا خواستگار دارید. اگه نداشتید می خواستید چه کار کنید؟

بااطلاع خودم
اما روم نمیشه بشون بگم این خوبه یا حالا اجازه بدین بیان
خواستگار نداشتن با خواستگار داشتن ولی ردکردنش /چه فرقی داره؟

آرزو1;760072 نوشت:
بااطلاع خودم
اما روم نمیشه بشون بگم این خوبه یا حالا اجازه بدین بیان
خواستگار نداشتن با خواستگار داشتن ولی ردکردنش /چه فرقی داره؟
می گن زمان رسول الله یک خانمی اومد در مسجد پیش ایشون و گفت من شوهر می خوام. بعد رسول الله روکردند به کسانی که در مسجدحضور داشتند و گفتند کی حاضره شوهر این خانم بشه . چند نفری دست بلند کردند و این خانم یکی را انتخاب کرد. یکم از خانمه یاد بگیرید.
بعد این که می گید با اطلاع خودتون رد می کنند آیا ازتون می پرسند که می خوای و شما رد می کنید یا نه بهتون می گن:((فلانی زنگ زد ما رد کردیم درجریان باش)). اگه ازتون می پرسند مثل این کیمیا هیچ جوابی ندید یا سرتون رو بندازید پایین به آرامی بگید بگذارندخوستگار بیاد. دیگه نمی ش بگی نه من شوهر نمی خوام و شوهر گیرتون بیاد.پدر و مادرتون فکر می کنند حتما نمی خواهید که می گید نمی خوام. راه حل اینه که هروقت خواستگار اومد بگید بگذارند بیاد و اگر خوب بود بگید من می خوامش.
فرق این دو اینه که در حالت اول اگه شوهر بخوای نمی تونی گیر بیاری ولی در حالت دوم اگه شوهر بخوای می تونی رد نکنی. یک واقعیت دیگر را هم توجه کنید که هرچه سنتان بالا رود موقعیت ازدواجتان کمتر می شود.
موضوع قفل شده است