نظرسنجی از شما : عرفان و فلسفه علوم دینی اند یا خیر ؟

تب‌های اولیه

31 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نظرسنجی از شما : عرفان و فلسفه علوم دینی اند یا خیر ؟

سلام :Gol:
داستان عرفان و فلسفه یک داستان پر فراز و نشیب در کشور ما بلکه در دنیای اسلام است
شاید کسی باور نکنه روزی همین امام راحل ره مورد شماتت بعضی ها بود بخاطر اینکه فلسفه تدریس می کرد .
یا علامه طباطبایی تا وقتی می رفت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها زیارت می کرد و بر می گشت چقدر از عالم و عامی حرف لاطائل می شنید چون معروف به فیلسوف بود .
بعد از انقلاب و آشکار شدن چهره حکمای عارف بزرگ ما همچون امام و علامه طباطبایی کمی از این جو نامطلوب کاسته شد
اما هنوز هم رگ و ریشه های این قضیه باقی است .
می خواهیم نظر شما رو در این مورد بدونیم .
نسبت دین با عرفان و فلسفه
شجاعانه و جسورانه جواب بدین نه محافظه کارانه گرچه با مقدمه ای که نوشتم بعید می دونم بشه .
موفق در پناه حق
:Gol:

حامد;75307 نوشت:
شجاعانه و جسورانه جواب بدین نه محافظه کارانه گرچه با مقدمه ای که نوشتم بعید می دونم بشه .


با سلام

قبل از ورود به بحث ياداوري چند نكته:

اين كه علمي مفيد به حال جامعه است و از نظر دين اشكالي ندارد يك مطلب است و اين كه مردم عادي و نادانان زمانه در مورد محققين ان علم چه مي گويند مطلبي ديكر

در برهه اي از زمان هم برخي جاهلان به مساله در مورد علمي ديدگاه درستي نداشتند و اين دليل نمي شود كه دنبال ان علم نرويم
ميزان و معيار براي ما اسلام است و قوانين دين و لا غير

البته اكر عالمي ديدگاه و نظري در مورد علمي داشته باشد و واقعا عالمان ان علم را نقد كند اين هم بحث ديگري است

سلام دوست عزیز جدا کردن عرفان از دین مانند جدا کردن شیر از شکره کتاب مصباح الهدایه امام خمینی ره گویای واضح این واقعیته عرفان راهی بسوی شناخت عمیق از دین

طاها;75358 نوشت:
در برهه اي از زمان هم برخي جاهلان به مساله در مورد علمي ديدگاه درستي نداشتند و اين دليل نمي شود كه دنبال ان علم نرويم ميزان و معيار براي ما اسلام است و قوانين دين و لا غير البته اكر عالمي ديدگاه و نظري در مورد علمي داشته باشد و واقعا عالمان ان علم را نقد كند اين هم بحث ديگري است

سلام :Gol:
با تشکر از حضور شما
از اشارات کارشناس محترم من اینطور برداشت می کنم که ایشان فلسفه و عرفان را از دین و معارف آن جدا می دانند
اگر برداشتم درست است بفرمایند
موفق در پناه حق
:Gol:

عارف گنو;75363 نوشت:
سلام دوست عزیز جدا کردن عرفان از دین مانند جدا کردن شیر از شکره کتاب مصباح الهدایه امام خمینی ره گویای واضح این واقعیته عرفان راهی بسوی شناخت عمیق از دین

سلام :Gol:
باتشکر از حضور شما
اظهار نظر مختصری بود اگه شرحی کاملتر می فرمودند شاید بهتر بود
موفق در پناه حق
:Gol:


بسم الله الرحمن الرحیم

ادیان الهی راهی را به انسان نشان داده اند برای رسیدن به خدا که همان تقویت صفات الهی انسان و تعالی آن بسوی خدای متعال است.
یعنی هرچه صفاتی که در انسان هست به خدا شبیه تر شود انسان به خدا نزدیکتر میشود.

این فراز شباهت صفات در تعریفی با عنوان عرفان شکل گرفته و این بدین معناست که عرفان اصیل همان دین الهی منزل است که در آن طلب مومن بیشتر است برای تعالی.

با این تعریف عرفان یک آرمان است برای متدینین . همه باید عارف به نفس خویش و نهایتا عارف به صفات الهی شوند تا بتوانند تعالی یابند

شناخت خود انسان در کتاب الهی آمده
شکل و شیوه تعالی صفات الهی موجود در ذات انسان در کتاب الهی آمده
شناخت دشمن و معرفی شیطان در کتاب الهی آمده
صفات خداوند متعال در کتاب الهی آمده
دعوت به تعالی نفس در کتاب الهی آمده

بزرگان هم به آن اشاره کرده اند.

من عرف نفسه فقد عرف ربه

پس عرفان همان دین الهی است که شخص سالک طلب بیشتری نسبت به دیگران در وجودش هست.

عرفان فارغ از دین - جدای از دین و در تضاد با تعالی معرفی شده در کتاب الهی عرفان نیست .

پس ابتداعا حامد گرامی تعریفی از عرفان و تعریفی از فلسفه ارائه کنیم بعد تحلیل کنیمکه آیا عرفان و فلسفه جزئی از دین هست یا خیر و چرا .

سپاس بابت طرح این مهم

یاحق

حامد;75375 نوشت:
از اشارات کارشناس محترم من اینطور برداشت می کنم که ایشان فلسفه و عرفان را از دین و معارف آن جدا می دانند

با سلام

نه بزرگوار قصد بنده اصلا اين نبود كه فلسفه و عرفان از دين جداست

بنده در تتمه مباحث شما مطلبي اوردم

فلسفه و عرفان اگر همان طرق هدايت انسان براي وصال به خداي باشد كه اسلام ان را معرفي مي كند بله مورد تاييد اسلام است و دين تضادي با ان ندارد

ولي اكر اين دو راههايي باشند در عرض دين اسلام و خود مطالب و معارفي داشته باشند در تضاد با معارف اسلام از نظر دين مردود است حال هر نوع فلسفه و عرفاني مي خواهد باشد

به عبارت ديگر:

اگر عرفان اسلامي همان طرق وصال انسان به خداست كه نهفته در دل روايات ائمه است و فلسفه اي كه عقلانيت در دين را تقويت كند و در صدد اثبات برخي مباني دين از راههاي عقلي باشد مورد حمايت دين است

ولي عرفاني كه در مقابل معارف دين و روايات اسلامي راههايي براي رسيدن به حق جداي از راههاي اسلامي توصيه كند و همچنين فلسفه اي كه در صدد نفي دين باشد و عقل را تنها ملاك و معيار شناخت جهان بداند از نظر اسلام مردود است

bina88;75394 نوشت:
پس ابتداعا حامد گرامی تعریفی از عرفان و تعریفی از فلسفه ارائه کنیم بعد تحلیل کنیمکه آیا عرفان و فلسفه جزئی از دین هست یا خیر و چرا .

سلام با تشکر از بینا:Gol:
بنده هم موافقم که به تعریف فلسفه و عرفان بپردازیم
بعد دین را تعریف کنیم

بعد ببینیم این تعریفها چه نسبتی با هم دارند ؟
موفق در پناه حق
:Gol:

طاها;75444 نوشت:
اگر عرفان اسلامي همان طرق وصال انسان به خداست كه نهفته در دل روايات ائمه است و فلسفه اي كه عقلانيت در دين را تقويت كند و در صدد اثبات برخي مباني دين از راههاي عقلي باشد مورد حمايت دين است

سلام :Gol:
باتشکر از شما
مطمئنا منظور ما از فلسفه و عرفان ، فلسفه و عرفان اسلامی است
وای بر فلسفه و عرفانی که حقیقتا ( نه تصورا و فهما ) با دین مخالف باشد
بریم سراغ تعریف فلسفه و عرفان و دین
موفق در راه حق
:Gol:

با سلام ...

به طور کلی باید عرض کنم راه فلسفه از راه قرآن و عترت جداست و اسلام نیازی به مکتبی به نام فلسفه نداره :Labkhand:

در مورد عرفان هم باید عرض کنم با عرفانهای نوظهور در جامعه که به شدت در حال ترویج هست مخالف هستم .

والسلام علی من اتبع الهدی :Gol:

ماه بانو;75456 نوشت:
با سلام ...

به طور کلی باید عرض کنم راه فلسفه از راه قرآن و عترت جداست و اسلام نیازی به مکتبی به نام فلسفه نداره :Labkhand:

در مورد عرفان هم باید عرض کنم با عرفانهای نوظهور در جامعه که به شدت در حال ترویج هست مخالف هستم .

والسلام علی من اتبع الهدی :Gol:

سلام :Gol:
اگر راه دین از راه فلسفه جداست و اینها نسبتی با هم ندارند پس چرا امام ره در معرفی منابع اسلام به دنیای کمونیسم ( نامه به گورباچف ) می فرماید بروید اسفار ما را بخوانید .:Sham:
چرا ؟
موفق در پناه حق
:Gol:

ماه بانو;75456 نوشت:
در مورد عرفان هم باید عرض کنم با عرفانهای نوظهور در جامعه که به شدت در حال ترویج هست مخالف هستم .


با سلام

همان طور كه بنده در تايپك بالا عرض كردم و حامد عزيز هم اشاره كردند بحث ما در مورد عرفانهاي اسلامي است و به عرفانهاي شرقي

( شرق دنيا چون هند و چين و ....كه عرفانهاي مخصوص به خود را دارند كه اسلام شديدا با انها مخالف است )
و عرفانهاي نو ظهور وارداتي از غرب و يا عرفانهاي برخي فرقه هاي گمراه و ضاله داخل كشور كاري نداريم كه معمولا اين عرفانها با معارف و مباني اسلام مخالفت هاي بنيادي دارند

در مورد فلسفه

ماه بانو;75456 نوشت:
به طور کلی باید عرض کنم راه فلسفه از راه قرآن و عترت جداست و اسلام نیازی به مکتبی به نام فلسفه نداره

اين كه بگوييم راه فلسفه از اسلام جداست مطلبتان هم درست و هم نادرست است

اسلام با فلسفه اي كه براي خود در عرض اسلام تشكيل مكتب مي دهد و براي خود سياست و اقتصاد و فرهنك و....دارد شديدا مخالف است ( اكه البته بايد به طور مفصل در مورد انها بحث كرد)

ولي ايا اسلام با فلسفه اي كه در طول اسلام است و همان عقلانيت دردين است و به كمك عقل معارف دين را اثبات و در مقابل سفسطه گران و برخي مكتب هاي فلسفي محض و ....ايستاده است هم مخالف است ؟؟؟

مسلما كه نه

اسلام بدون عقلانيت و تعقل اسلامي خشك و مطابق با مقتضيات زمان نيست
البته در ادامه بيشتر و بهتر مي توانيم در اين مورد بحث كنيم

به طور خلاصه كه اگر اين نظر شخصي است دلايل خود را بفرماييد و يا اكر از منبعي نقل مي فرماييد بفرماييد تا در مورد ان بيشتر بحث كنيم

طاها;75485 نوشت:
اسلام بدون عقلانيت و تعقل اسلامي خشك و مطابق با مقتضيات زمان نيست البته در ادامه بيشتر و بهتر مي توانيم در اين مورد بحث كنيم

سلام :Gol:
با تشکر از کارشناس محترم
باید توجه کرد که میراث فکری فرهنگ اسلامی کنونی ما مرهون تلاشهای علمی و عملی بسیاری از فلاسفه و عرفای متشرعی است که هریک در زمان خود می شد به آنها قسم خورد مثل شهید مطهری و امام ره
برویم سر تعریف فلسفه و عرفان و دین
موفق در پناه حق
:Gol:

سلام
گر چه در مدت کوتاه حضورم در این سایت ، متوجه شده ام که سئوالات جناب حامد از روی « جهل » و برای «کسب جواب » نیست... :Gol: :Cheshmak: اما:
به کتاب کلیات علوم اسلامی اثر استاد شهید مطهری مراجعه شود. بسیار عالی جواب داده اند. ایشان ابتدا چند معنی برای مفهوم « علوم اسلامی » ذکر فرموده اند و آنگاه همه این معانی را بررسی کرده اند.

طوفان خورشیدی;75550 نوشت:
به کتاب کلیات علوم اسلامی اثر استاد شهید مطهری مراجعه شود. بسیار عالی جواب داده اند. ایشان ابتدا چند معنی برای مفهوم « علوم اسلامی » ذکر فرموده اند و آنگاه همه این معانی را بررسی کرده اند.

سلام علیکم جمیعا

سلام و درود بر طلوع خورشیدی گرامی

متاسفانه تا به اکنون که بنده در مباحث متعدد دیده ام وقتی بحث از عرفان به میان می آید
چون اشخاص اطلاع چندانی رد این باب ندارند
دلقک بازی عده ای را با عرفان یکجا تعبیر میکنند.

شناخت عرفان حقیقی کار دشواری نیست. و اگر کسی نمیتواند تفاوت بین عرفان حقیقی و دروغگویان دنیا طلب با نام درویش بشناسد دال بر این نیست که عرفان همان است که این کذابین میگویند.

بنده قبلا در تاپیکی نقلی آوردم از یک روحانی که توسط یکی از دوستان اینجا دوباره این نقل تکرار شد.

این روحانی ادعا میکرد که حدیثی هست که در آن حدیث امام زمان منصور حلاج را مشرک خوانده.

این حدیث جعلی بود و بدین دلیل گفته شد که این شخص توانائی مقابله با این کذابین را نداشته لذا بن و ریشه عرفان را یکجا هدف گرفته.

طرح این مبحث از طرف جناب حامد دلیل خاصی همچون این موضوع که عرض شد دارد.

برای بسط بیشتر مطلب

اگر حضور ذهن دارید شرحی که استاد مطهری من باب معانی فلسفه و عرفان و ارتباطش با دین بیان کرده اند تیتر وار ذکر بفرمائید و نظرتان را هم درج کنید تا با هم یک بحث داشته باشیم.

یاحق

bina88;75618 نوشت:
اگر حضور ذهن دارید شرحی که استاد مطهری من باب معانی فلسفه و عرفان و ارتباطش با دین بیان کرده اند تیتر وار ذکر بفرمائید و نظرتان را هم درج کنید تا با هم یک بحث داشته باشیم.

سلام:Gol:
با تشکر از طوفان خورشیدی عزیز و حسن ظنشان به این حقیر
البته مبارزه با فلسفه و عرفان اصیل رشد یافته در نور وحی منحصر به آنچه که طوفان عزیز فرمودند نیست بلکه عمتر است و مشکل در اصل اختلاف افراد است
افراد در نظر به حقایق سه گروهند :
برخی نظری تسامحی عوامی دارند
بعضی نظری برهانی عقلانی دارند
و عده ای نظری پاک از جان مطهر خود به هستی دارند
این سه نظر تقابلاتی با هم دارند اما عمده مطلب این است که اولی دومی را نمی فهمد بلکه سعی در فهم آن هم ندارد و گاهی اوقات دومی سومی را نمی یابد و با آن به مبارزه بر می خیزد و سومی به جنگ هردو می رود تا شاید آنها را به چشیدن و نه شنیدن برساند . خوشا کسی که هرسه را جمع کند .
و اما تعریف . بنده تعریفی ارائه می کنم تا ببینم چه می شود
دین نگاه خدای متعال به حقیقت است که از زبان مخبر صادق به رمز به ما گفته شده است
عرفان نگاه جان پاک خالی شده از منیتها به حقیقت است
و فلسفه نگاه عقلانی به حقیقت
و به تعبیر دیگر
دین کشف وجود است از زبان خدای متعال
عرفان کشف وجود است از زبان دل پاک به شهود رسیده
فلسفه کشف وجود است از ناحیه عقل استدلالی
این سه درکشف بودنشان مشترک و در مراتب کشف مختلفند
موفق در پناه حق
:Gol:

با سلام خدمت جناب حامد

خواهشمندم قبل از شروع هر بحثی موضع خودتون رو مشخص کنید که اساساً بر پایه ی چه حجتی بحث رو پیگیری می کنید ؟؟؟

شما الان می خواین فلسفه و عرفان رو تعریف کنید ... لطفا قبل از تعریف بفرمایید بر چه اساس و برهانی می خواین حقانیت این دو مکتب رو ثابت کنید ؟؟

با تشکر

ماه بانو;75681 نوشت:
خواهشمندم قبل از شروع هر بحثی موضع خودتون رو مشخص کنید که اساساً بر پایه ی چه حجتی بحث رو پیگیری می کنید ؟؟؟ شما الان می خواین فلسفه و عرفان رو تعریف کنید ... لطفا قبل از تعریف بفرمایید بر چه اساس و برهانی می خواین حقانیت این دو مکتب رو ثابت کنید ؟؟

سلام :Gol:
حالا اجازه بفرمایید . کم کم . عجله نکنید
اول تعریف موضوعات بعد تحقیق در حقانیت اونا .
البته ما همیشه بر افراد تایید شده تاریخ اسلام و تشیع تکیه داشته ایم و داریم
یعنی اول پیامبر ص و ائمه ع بعد علمای ربانی
در سیره این علمای ربانی فلسفه و عرفان حضور جدی دارد
کمی درباره این بزرگان مطالعه کنیم متوجه مطلب می شویم
موفق در پناه حق
:Gol:

اساساً آغاز خلقت همراه با اعطای مقام نبوت و خلیفةاللهی به اولین انسان یعنی حضرت آدم بوده است و پس از آن نیز زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نبود ...

اگر قرار بر این هست که درباره ی حق و باطل بودن فلسفه و عرفان سخنی گفته شود و موافقت و یا مخالفتی کنیم ، نه براساس عقل و فهم بشری، بلکه جز با استناد به دو گوهر گرانسنگ ، که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به این امت به امانت سپرده اند منبع و مآخذ دیگری نداریم .

«إِنِّى تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِى اهل‌بیتى وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ»

بنابراین اگر نام و آوازه ی بزرگان مایه ی استیحاش برای ورود به مباحث علمی باشد ، بدون شک در آینده خسارتی عظیم متوجه معارف دینی خواهد شد .

چرا در چنین شرایطی کسانی باید از این که گرایش های فلسفی عالم یا عالمانی بزرگ نقد شود امتناع ورزند و صحنه ی دفاع از معارف قرآن و اهلبیت علیهم السلام را خالی نمایند ؟؟؟!!!

علمای شیعه بارها به استناد حدیث «ان الحق لایعرف بالرجال ...» به نقد و رد بسیاری از نظریات مقبول و مشهور بین علما و فقها و محدثان پرداخته اند و حرف خود را پیش برده اند ... اکنون چرا باید از همین طریق برای نقد آراء و دیدگاه های فلسفی بزرگان پرآوازه و صاحب نام - البته با انصاف و احترام – استفاده نشود ؟؟؟!!!

و من الله توفیق
والسلام علی من اتبع االهدی :Gol:

ماه بانو;77170 نوشت:
«إِنِّى تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِى اهل‌بیتى وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ» بنابراین اگر نام و آوازه ی بزرگان مایه ی استیحاش برای ورود به مباحث علمی باشد ، بدون شک در آینده خسارتی عظیم متوجه معارف دینی خواهد شد . چرا در چنین شرایطی کسانی باید از این که گرایش های فلسفی عالم یا عالمانی بزرگ نقد شود امتناع ورزند و صحنه ی دفاع از معارف قرآن و اهلبیت علیهم السلام را خالی نمایند ؟؟؟!!! علمای شیعه بارها به استناد حدیث «ان الحق لایعرف بالرجال ...» به نقد و رد بسیاری از نظریات مقبول و مشهور بین علما و فقها و محدثان پرداخته اند و حرف خود را پیش برده اند ... اکنون چرا باید از همین طریق برای نقد آراء و دیدگاه های فلسفی بزرگان پرآوازه و صاحب نام - البته با انصاف و احترام – استفاده نشود ؟؟؟!!!

سلام :Gol:
و با تشکر از سرکار ماه بانو
اول اینکه حدیث شریف ثقلین را آوردید که جوابش مشخص است .
هم اکنون دهها سوال دقیق در ابعاد مختلف معرفتی مطرح است بلکه از قبل هم بوده . عده ای از متفکرین و متعمقین این سوالات را مطرح کرده و کسی جز فلسفه و عرفان جوابگوی آنها نبوده است یعنی ظواهر آیات و روایات پاسخگو نبوده اند . حجت الهی هم که در پرده غیبت اند و به ایشان دسترسی نداریم . اکنون چه می فرمایید . بنشینیم دست روی دست بگذاریم تا بنیان عقیده و اندیشه مان را به باد دهند بعد برایش مجلس عزا بگیریم .
اینکه فرمودید رجال معیار حق نیستند ما هم قبول داریم و اما بین دانا و نادان انصاف اینست که رای نادان را بپذیریم یا رای دانا را . خوب کسی که دهها سال در میدان علم و عمل جان به لب آورده حرفش معتبرتر است یا دیگری . اگر در مقابل امثال امام مثلا علامه طبا طبایی با عرفان و فلسفه مخالفت می کرد ما دچار تردید می شدیم اما اغلب مخالفان عرفان و فلسفه در حد این حضرات نیستند .
با این حال ما تعریفمان از فلسفه و عرفان و دین را مطرح کرده ایم شما می توانید آنرا نقد کرده و ثابت کنید ارتباطی با هم ندارند . یا علی
موفق در کشف حق
:Gol:

سلام علیکم جمیعا

عرفان که هیچ
با فلسفه حتی با شکل متریالیستی هم نمیتوان با مسامحه رفتار کرد چرا که قواعد و موازینی و بایدها و نبایدهائی دارد که هرکس را نمیتوان حتی فیلسوف متریالیستی نام نهاد چه برسد به عالم به علم کلام .

در باب عرفان هم هرکسی از طرف خداوند اجابت دعوت نمیشود.
لذا هر دسته و گروه یا شخصی ادعای عرفان نماید در گفتار رفتار و کردارش صحت یا سقم این مطلب کاملا واضح است برای اهل معرفت .

بزرگترین مشکل عرفان و فلسفه دینی از زمانی آغاز شده که عده ای خود را عارف و یا فیلسوف علوم دینی خواندند در حالیکه حتی معنای توحید را نمیدانستند یا اینکه تنها عده ای بواسطه یک تحلیلی آنها که عینا کپی برگردان از فلسفه متریالیستی بود آنها را عالم فیلسوف و عارف شمردند.

در باب عرفان عقلائی
من نمیدانم جناب حامد عارف عقلائی کیست . از این بابت بنده را ببخشید تا زمانیکه نانم تعریف عقل در این کلمات مرکب چیست.

ماه بانو عزیز هم مثل اینکه با یک بکگراند نا مطلوب میخواهد این بحث را آغاز کند .

ماه بانوی گرامی میخواهیم در باب عرفان و فلسفه و ارتباطش با دین ( و نه مذهب ) بحث کنیم بسم الله.

یاحق

bina88;77311 نوشت:
سلام علیکم جمیعا

ماه بانو عزیز هم مثل اینکه با یک بکگراند نا مطلوب میخواهد این بحث را آغاز کند .

علیک سلام

اصلا اینطور نیست
اگه می بینین صراحتا عقیده ام رو عرض کردم به این خاطر بود که جناب حامد در پست اول نوشته بودند :

حامد;75307 نوشت:

شجاعانه و جسورانه جواب بدین نه محافظه کارانه گرچه با مقدمه ای که نوشتم بعید می دونم بشه .

می خواستم بدونن هستند کسانی که با چنین مقدمه ای عقب نشینی نمی کنند از عقیدشون :Labkhand:

bina88;77311 نوشت:

ماه بانوی گرامی میخواهیم در باب عرفان و فلسفه و ارتباطش با دین ( و نه مذهب ) بحث کنیم بسم الله.

یاحق

اگه میشه روشنتر بفرمایید
منظورتون از دین چیه ؟
دقیقاً با چه حجتی بحث می کنید ؟

با تشکر
والسلام علی من اتبع الهدی

bina88;77311 نوشت:
در باب عرفان عقلائی من نمیدانم جناب حامد عارف عقلائی کیست . از این بابت بنده را ببخشید تا زمانیکه نانم تعریف عقل در این کلمات مرکب چیست.

سلام :Gol:
برادر بینا نمی دانم بنده کجا عنوان عرفان عقلایی بکار برده ام . اگر دقیق می فرمودید توضیح می دادم
دیگر اینکه از بینای عزیز و سرکار ماه بانو تقاضا دارم بحث علمی بفرمایند دعوا نکنند .
ما برای وصل کردن آمدیم نی برای فصل کردن آمدیم
ما می خواهیم بین این علوم شریفه آن رابطه حقیقی ارزشمندی که هست بیان کنیم
تا ایام جدایی بسر آید و جنگ این چند گروه ( متکلم و فیلسوف و عارف ) تمام شود
اگر کسی قبول ندارد با دلیل مطلبش را بفرماید
موفق در پناه حق
:Gol:


سلام علیکم جمیعا

بحثی بین عرفان و فلسفه متریالیستی وجود ندارد چراکه آنها در زمینه ( که همان وجود عالم غیر ماده است ) توافق ندارند لذا در توابع هم بحثی نمی ماند.

مثلا
یک عارف بیاید بگوید انسان بواسطه انجام اعمالی که با ذات او در تضاد هستند و در ادیان بعنوان گناهمعرفی گردیده اند رنج میکشد و تنها راه درمان این درد بازگشت به اصل خویش است.

یک فیلسوف متریالیست میگوید اولا کدام ذات دوما کدام گناه سوما کدام اصل
تمام این عوارض روحی بدلیل مشکلات روحی ناشی از مثلا سرکوب جنسی است یا مشکلات خانوادکی و .. راه علاجش هم ... است.

پس هیچ بحثی بین یک عارف و یک فلیسوفی که منطق او را عالم ماده شکل داده وجود ندارد.

درباره متکلمین این بحث کمی فرق میکند.
متکلمین مدعی این هستند که فلسفه دینی را پیروی میکنند و منطق آنها را جهان بینی بر اساس هدایت الهی تشکیل میدهد.

ولی بجز عده خاصی مابقی به علوم الهی تسلط ندارند لذا تحلیهایشان هم ناقص است و هم گاها اشتباه و یا دقیقا تحلیلی مادی مانند فلاسفه متریالیست.

لذا برای اینکه طبق دستور الهی برای شناخت خداوند نیاز به تفکر در جهان خلقت با دیدگاه تعریف شده دین درست اجرا گردد به عقیده این حقیر تنها کسانی میتوانند اهالی تکلم لقب بگیرند که اولا عارف باشند دوما با توجه به معارف الهی به تحلیل بپردازند.
بغیر از این انتظار متکلمین قوی ای همچون صدرا ابن سینا و ... را نباید داشته باشیم.

یاحق

..یا ستار..

با سلام..

فلسفه وعرفان هیچ کدام دین نیستند ؛ولی چیزی که هست مثلا فلسفه مانند دستور زبانی می باشد که راه را برای فراگیری و فهم بهتر باز می کند ، فلسفه یکی از لوازم فهم دین است وبه کمک ان عمق مطالب دینی بهتر کشف می گردد و فهمیده می شود...اینها در کنار دین هستند و لی خود دین نیستند همانطور که فن اصول از لوازم درک بهتر فقه است نه اینکه خود فقه باشد...

-----------------

erfan_alavi;77669 نوشت:
..یا ستار.. با سلام.. فلسفه وعرفان هیچ کدام دین نیستند ؛ولی چیزی که هست مثلا فلسفه مانند دستور زبانی می باشد که راه را برای فراگیری و فهم بهتر باز می کند ، فلسفه یکی از لوازم فهم دین است وبه کمک ان عمق مطالب دینی بهتر کشف می گردد و فهمیده می شود...اینها در کنار دین هستند و لی خود دین نیستند همانطور که فن اصول از لوازم درک بهتر فقه است نه اینکه خود فقه باشد...


پس لازم شد شما تعریف دین را هم ذکر بفرمائید و با تعریفی که از فلسفه دینی و عرفان دینی ذکر فرمودید مقایسه بفرمائید.

بنده بر اساس کتاب و سنت و احادیث معتقدم دین بدون عرفان و کلام دینی لاجرم تقلیدی و نهایتا تضعیف شده است.

اگر هرکسی به اندازه درکی که خداوند در نهاد او ایجاد کرده در علوم دینی جهاد - تعقل و تفکر و تحقیق کند میتواند به آن معارف لازمه برسد.
حتی چوپان باشد یا موسی

یاحق

..یا ستار..

با سلام..

جناب bina88..

این مورد بر می گردد به فلسفه ارسال انبیا که خود همین موضوع از موارد عدیده است...

اساسا فلسفه یک فرهنگ است منتها فرهنگی عقلی و البته دینی بودن ان به خاطر هضم شدن ان در فرهنگ غنی ان دین است ؛یعنی این فرهنگ عقلی در فرهنگ و امور و مسائل دینی و اسلامی هضم گردید و شکلی دیگر به خود گرفت ...

---------------------


[=arial]سوال 42 :


[=arial]از یک بزرگی شنیده بودم که حضرت علامه تمام علم و معلومات و دانسته های خود را در[=arial]المیزان به کار نگرفت.زیرا از نفهمیدن بعضی از مسائل دشوار از ترس تکفیر بعضی از[=arial]افراد به ظاهر عالم مخفی نمود.و اگر این افراد نبودند چه بسا المیزان از اینی که[=arial]هست پر بار تر بود.لذا میخواستم بدانم این سخن صحت دارد یا خیر؟

[=arial]پاسخ:


[=arial]علامه طباطبائی همیشه از وجود افراد قشری و نادان رنج میبرد و بیزار بود و گاهی آنرا بازگو می کرد و بهمین دلیل مقادیری از دانسته های خود را کتمان میکرد و معروف شده بود که ایشان کتوم هستند.


[=arial](علامه طهرانی در این مورد نقل می گویند : (علامه) بدگویی از فلسفه و عرفان را که دو ستون عظیم از ارکان شرع مبین است ، ناشی از جمود فکری و خمود ذهنی می گفتند ؛ و می فرمودند : از شرّ این جهّال باید به خداوند پناه برد ، اینان بودند که کمر رسول الله را شکستند. آنجا که فرموده اند : قَصَمَ ظَهری صِنفان : عالِمٌ مُتَهَتّک و جاهلٌ مُتَنَسّک . منبه : مهرتابان ص124 ) راقم سطور


http://www.askquran.ir/showthread.php?p=401951#post401951

با او

عرض سلام و ادب و تشکر از بینای عزیز در بیان و نقل قول های ارزشمندی که انجام دادند؛

یکی از دوستان در مورد مبنای اثبات یا ردّ دینی بودن فلسفه ی اسلامی و عرفان گفته است :

اگر قرار بر این هست که درباره ی حق و باطل بودن فلسفه و عرفان یا هر مکتب دیگری سخنی گفته شود و موافقت و یا مخالفتی کنیم ، نه براساس عقل و فهم بشری، بلکه جز با استناد به دو گوهر گرانسنگ ، که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به این امت به امانت سپرده اند منبع و مآخذ دیگری نداریم .

نکته؛

این که شما گفته اید :

بلکه جز با استناد به دو گوهر گرانسنگ ، که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به این امت به امانت سپرده اند منبع و مآخذ دیگری نداریم .

می شود بفرمائید اگر جز این دو منبع گرانبها ، منبع دیگری نداریم ، پس صحّت و حجّیت خود این دو منبع گرانبها از کجا برای ما ثابت می شود؟!!!

حال اگر ما بخواهیم اعتبار و حجیّت فلسفه ی اسلامی و عرفان را با همان چیزی ثابت کنیم که اصل وجود خدا و درستی دین اسلام و اعتبار و اعجاز قرآن را و همچنین عصمت ائمه طاهرین ع را با آن ثابت می کنیم، ثابت کنیم ایرادی دارد؟!

یعنی ما قبل از اینکه بپذیریم خدایی هست و دینی بنام اسلام حقانیت دارد و کتاب آسمانی آن یعنی قرآن معجزه و خدایی بوده و تحریف نشده و امامان شیعیان معصوم هستند ، باید با یک مبنا و حجّتی این مسائل را ثابت کنیم تا بتوانیم به خود قرآن و روایات استناد کنیم!

آن حجّت که پیش از پذیرش خود اسلام و اعجاز قرآن و عصمت ائمه اطهار حجّیت دارد چیست؟ ما می خواهیم با همان به اثبات فلسفه و عرفان و دینی بودن آن بپردازیم؟ اشکالی دارد؟ چه اشکالی؟

گرچه بماند که در تطبیق فلسفه ی اسلامی و عرفان با قرآن و حدیث هم می توان به این مهم دست یافت که اساسا نه تنها جدایی میان فلسفه و عرفان با قرآن و روایات نیست ، بلکه اینها عین هم و در طول هم هستند.
(مسلم است منظور ما از فلسفه ی اسلامی ، مکاتب فلسفی غربی یا ماتریالیستی و ... نیست.)

البته شبهات و واشکالات مخالفات و منتقدان فلسفه ی اسلامی و عرفان خصوصا در روزگار ما توسط مکتب تفکیک موارد بسیاری است که شاید یکی از نقاط شروع و مبنایی آن بحث همین تاپیک باشد.

پیوسته متعالی
یاحق

بنده قبلا هم عرض کردم انبیاء و ائمه و عرفا آنچه دیدند را بیان کردند یعنی وجودی را که با چشم دل دیدند، در حدی که عقل انسان بفهمد توصیف کردند که این شد فلسفه اسلامی! که به وجود برمیگردد و وجود هم خدا است! پس به حوزه دین مربوط میشود!

عرفان هم که شناخت حقیقی خداست پس اینجا هم چون سخن از خداست به دین مربوط میشود!

آیت الله قاضی: شریعت، راه وصول به حقایق عرفانی و توحیدی است و طریقت، باطن آن است و امام رضا علیه السلام اولین نفری است که طریقت را باطن شریعت اعلام کرد.

از یکی از مخالفان فلسفه پرسیدم حقانیت دینت رو ، اصلا وجود و یگانگی خدات رو چه طور برای خودت نه حتی برای دشمن دینت (!!!) ، برای خودت چه طور اثبات میکنی تا دینت ارثی نباشه و در قیامت حرفی برای گفتن داشته باشی در برابر این همه مذمت قران از کسانی که دینشان رو از پدرانشان به ارث بردند؟
گفت با استلال قرانی!!!!
اما من نفهمیدم چه طور حقانیت همین قران رو برای خودش اثبات کرده!!!!....

موضوع قفل شده است