جمع بندی پاسخی به تحدی قرآن

تب‌های اولیه

106 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمت خدا بر شما؛

M0ha_mmad;748878 نوشت:
چون قران کتاب درجه یک دینم هست ... اگه کورکورانه وارد دین بشم کورکورانه هم خارج خواهم شد ...

بزرگوار اگر قرآن کتاب دینتان هست و با این پیش فرض سوال را فرموده اید که دیگر بحثی نیست؛ اما اگر خودتان را جای کسی گذاشته اید که در حال تحدی است یعنی در این فرض هنوز قرآن را به عنوان کتاب دینش نپذیرفته است. بنابراین با پیش فرض کسی که قرآن هنوز کتاب دینش نیست لطفاً پاسخ بفرمائید.

M0ha_mmad;748878 نوشت:
چرا یکی از ویژگی هاش این بود که اختلافی درش نیست و اگه از غیر خدا بود درش اختلاف می بود

آنجایی که قرآن گفته اگر می توانید، مثل آن را بیاورید، فرموده است که چیزی بیاورید که اختلاف در آن نباشد؟ همین را فرموده است؟ مطمئن هستید که نکته ای دیگر نیست؟ آیا از این منظر قرآن را خوب خوانده اید؟ وقتی کسی در حال چنین ادعایی است باید منظور صاحب کلام را درست فهمیده باشد؛ شما گمان می کنید که خوب فهمیدید؟

M0ha_mmad;748878 نوشت:
ولی اگه قرار باشه مثل یکی از سوره های قران مثل مسد یا حمد رو بیاریم فکر نمی کنم محال باشه!

مثل یکی از سوره ها یعنی مثل چی؟ یعنی ویژگی آن چه باشد؟ از خود قرآن توضیحی در این رابطه دیده اید؟

M0ha_mmad;748878 نوشت:
اگه باید سوره ای بیاریم که

بنده در حال حاضر در صدد بیان این نیستم که قرآن وجه تحدی را چه فرموده است؛ بلکه عرضم اینست وقتی کسی هنوز نمی داند که وجه تحدی قرآن چیست چرا به خودش اجازه می دهد بگوید مثل قرآن آورده ام؟

M0ha_mmad;748888 نوشت:
بله! اینو تکذیب نمی کنم!

البته نمی دونم این هنر قران هست یا هنر قاری قران!

من متشکرم از شما که صداقت دارید ..

شما با خودتون زمزمه کنید پس .. و دوباره بررسی کنید .

در زمان ائمه ، دشمنانِ ایشون با اینکه تایید میکردن بزرگواری و کلام حق و اعمال صالح امامان رو ، باز مخالفت میکردن و شهید میکردند .

بنظر من هر انسانی ، از هر نژاد و قوم و موقعیتی ، میتونه این انرژی و نیروی عظیم پشت کلمات مقدس قرآنی رو حس کنه ، وقتی حیوون میتونه حس میکنه نور الهی رو ، چطور انسان نتونه ؟ معلومه که میتونه ..

اما ، عمدا به دلایلی ، پسش میزنه ..

نیرو و انرژی ای پشت این مطالب هست ، دوست عزیز ، مربوط به چینش کلمات نیست ... مربوط به وصل بودن این لغات به جایی بس عظیم و نورانی ست .

البته شما که ایمان داشتید و دارید ... بحثی نیست ، خدا شما رو هدایت کرده و شما هم لبیک گفتید اماواقعا کسی که بخواد پی به این دریای پر از نور ببره ، فقط کافیه یک دقیقه تعلقش به دنیا و هر آنچه که شنیده و دیده رو قطع کنه ، بشینه صادقانه و خدارو صدا بزنه و شروع کنه بخونه و بخونه و بخونه ... و فکر کنه به تغییر حالاتش.. درجا به زانو میفته و دلش از شدت این همه زیبایی آب میشه و میریزه و پاک میشه.

وگرنه بنده یادمه که تو مدرسه هزاران بار روخوانی قرآن رو انجام دادم و لحظه ای این احساس سراغم نیومد !! با وجود اینکه بچگی دوران صافی و پاکی روح و افکار هست ولی چرا ؟ چون کلمات رو فقط میخوندم بدون توجه ، بدون دقت ، بدون تفکر...

:Gol:

سلام عزیزم

navid;748659 نوشت:
این کلمات و روابط معنایی و لفظی میان آنها دریایی از معانی هستند

این رو چه طور اثبات می کنید؟؟

navid;748659 نوشت:
این کلمات و روابط معنایی و لفظی میان آنها دریایی از معانی هستند درحالی که شما صرفا برای زیبایی جملاتتان و جورکردن قافیه آمده اید و چنین کلماتی را درکنار یکدیگر قرار داده اید .

این قضاوت شما بوی تعصب میده!

navid;748659 نوشت:
اولا این چه حرفی است ؟ چه کسی گفته است انسان میتواند با تقرب به خدا خدایی کند .

ضمن اینکه بنده یقین دارم اگه همین جمله از قران بود شما باهاش مشکلی نداشتید!!!! پس یه جورایی کیش مات!
برادر عزیزم شما منظور از خدایی انسان رو اشتباه متوجه شدید! من گفتم انسان به واسطه تقرب به خدا و به واسطه خدا خودش خدایی میکنه! و این هم تنها هدف خلقت هست!!! اگه این هدف خلقت نیست بقرمایید هدف از خلقت انسان چی میتونه باشه؟؟؟؟؟!!!! اینکه عبادت کنه و بمیره و وارد بهشت بشه؟؟؟؟!!!! نه این نمی تونه باشه!

منظو این نیست که انسان مستقل از خدا خدایی میکنه! اینکه شرک هست! برای این موضوع مثالی عرض کردم! گفتم شما یک پادشاه رو در نظر بگیرید که خیلی بهش نزدیک هستید! و هرچی که شما از اون پادشاه بخواید بهتون "نه" نمیگه! آیا در این صورت حرف شما و اون پادشاه یکی نمیشه؟؟؟؟ ایا شما یه جورایی به واسطه اون پادشاه پادشاهی نمی کنید؟؟؟

navid;748659 نوشت:
باتوجه به مصلحت جواب مثبت یا منفی میدهد

با شما مخالفم! فیزیک کوانتوم حرف شما رو کاملا رد میکنه! که نمیخوام وارد بحثش بشم

navid;748659 نوشت:
اما اگر منظور شما این است که شما بدون اجازه ی خداوند که همان حاکم حقیقی جهان است و به میل و اراده ی خود و به صرف تقرب به خداوند کاری را انجام میدهید باید بگویم که این کار ابدا امکان ندارد چرا که ما با این کار شریک برای خداوند قائل شده ایم و معتقد شده ایم که خداوند قدرتش را آنهم بدون اختیار بین خودش و دیگری تقسیم کرده است


نه منظور این نیست

navid;748659 نه این که جمله ای را از کتابی بدزدد و بگوید مال من است . ثانیا خداوند در آیات قرآن کریم درمورد تحدی میفرماید (( در این کار (تحدی ) تمام شاهدان خود بجز خدا را جمع کنید )) و این یعنی آنکه شما در تحدی نمیتوانید از سخنان خداوند برای تحدی با خود خداوند استفاده کنید و اصولا این کار بی معنا و مضحک است .[/quote نوشت:

باشه اینو می پذیرم!
ولی اسمشو دزدی نذار!

navid;748659 نوشت:
چرا خلط مبحث میکنید ؟ لازم شد درمورد تفاوت میان کلمات رب و ربو و معانی آن در قرآن مطالبی را ذکر کنیم
نگاهی به ماده «ربو»

در کتاب های لغت مشتقات زیادی در ذیل ماده «ر ب ب» آمده است. صاحب کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم معتقد است که احتمالاً میان معنای ماده «ر ب ب» و «ر ب و» تداخل صورت گرفته باشد و معنی زیادت و نمو و اصلاح که مربوط به «ر ب أ» و «ر ب و» هستند اشتباهاً در ذیل «ر ب ب» آورده شده باشند.66 به هر صورت ماده «ر ب و» بر اساس اشتقاق اکبر از ماده «ر ب ب» گرفته شده است. در این ریشه معنای زیادت و فزونی اخذ شده است.67 مثلاً به تپه «رَبْوَه» گفته می شود زیرا نسبت به سطح زمین بر آمده است. هم چنین به نفس زدن «رَبْو» می گویند به سبب آنکه موجب بر آمدن سینه است.68
از این ریشه و مشتقات آن در قرآن فراوان آمده است که می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1. الرَّبْوَة: مکان بلند تپه ﴿کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ﴾69 و ﴿وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ آیَةً وَ آوَیْناهُما إِلی رَبْوَةٍ...﴾70

2. رابیه: به معنای شدید ﴿فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رابِیَةً﴾71

3. رابیاً: بلند و برآمده ﴿فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً﴾72

4. أربی: بیشتر و فراوان تر ﴿أَنْ تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرْبی مِنْ أُمَّةٍ﴾73

5. ربا مصدر رَبا یربو: به معنای زیادی است که حدوداً ده بار در قرآن آمده است از جمله آیه های 275، 276، 278، 280 سوره بقره و آیه سیزده سوره آل عمران و نیز و نساء آیه 161 و روم آیه 39.

6. رَبَتْ: رشد و نمو ﴿فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ﴾74

7. ربیانی: بزرگ کردن ﴿وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً﴾75

اینها مشتقات ماده ربو در قرآن بود. در بررسی تاریخی نیز به مواردی از کاربرد این واژه و مشتقات آن برخورد می کنیم، به عنوان مثال ربا از این ریشه در بین عرب جاهلی رواج داشت همانطور که در شأن نزول آیه ﴿وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا﴾76 گفته اند که این آیه خطاب به ولید بن مغیره است که بقایایی بر قبیله ثقیف داشت و پسرش خالد بن ولید پس از اینکه اسلام آورده بود آنها را مطالبه کرد. به دنبال این ماجرا، آیه فوق نازل گشت.77
در حدیث نیز چنین آمده است «الصدقة تربو فی کف الرحمن﴾ و «الفردوس رَبْوَة الجنّة» ای أرفعها.78

منبع پایگاه اطلاع رسانی حوزه

راستش ملتفت نشدم چه نتیجه ای از این بند گرفتید!

جناب کارشناس گفتند : " شما نباید خدارو با لفظ پادشاه خطاب کنید چرا که این رو میشه خطاب به کوروش کبیر و ... هم گفت "

من هم گفتم اولا خود قران هم خدارو با لفظ " رب " به معنی پادشاه و صاحب اختیار خطاب کرده! پس اگه این مشکلی داشته باشه به قران هم وارده!

و حتی اگه به قول شما رب همون پروراننده باشه باز هم همون ایرادی که به سوره من گرفتید به قران هم وارده! چون به یک کشاورز یا باغبان هم میشه گفت رب!

navid;748659 نوشت:
باید توجه داشت که کلمه ی رب معانی مختلفی دارد که میتوان تمام آنهارا به خداوند نسبت داد و تمام صفاتی که در غالب رب به خداوند نسبت داده اند انحصار به خود او دارد درحالی که شما در اینجا با ابهام صفاتی را به شخصی نسبت داده اید که دیگران هم میتوانند آنها را داشته باشند و با آنها مورد خطاب قرار گیرند و معلوم نیست در اینجا منظور شما خداوند بوده است یا غیر او

دربندانه در بند قبل پاسخ دادم!

==========================================

سپاس

Naghi;748894 نوشت:
بنده در حال حاضر در صدد بیان این نیستم که قرآن وجه تحدی را چه فرموده است؛ بلکه عرضم اینست وقتی کسی هنوز نمی داند که وجه تحدی قرآن چیست چرا به خودش اجازه می دهد بگوید مثل قرآن آورده ام؟

خب من فکر میکردم باید از نظر فصاحت و محتوا مثل قران باشه
ولی اگه این طور نیست من از شما می پرسم! وجوه تحدی چه چیز هایی هستن؟

بسم الله الرحمن الرحیم

M0ha_mmad;748903 نوشت:
خب من فکر میکردم باید از نظر فصاحت و محتوا مثل قران باشه

اصلاً و ابداً در پی تخطئه شما بزرگوار نیستم؛ بلکه عرضم ناظر به همان کافری است که شما در پی پاسخ دادن به آن هستید؛ اولین قدم عاقلانه در این مثل آوری اینست که من از خود قرآن بفهمم که منظور از مثل آوری چیست. بنابراین اگر کسی هنوز از خود قرآن نفهمیده است که منظور از این مثل آوری چیست، چطور مدعی می شود که مثل قرآن را آورده ام؟ یعنی قبل از بررسی اثر او، بطلان مدعای او ثابت است چون هنوز منظور از مثل آوری را از خود قرآن نفهمیده است.

این را تا اینجا قبول دارید؟

البته بنده امیدوارم همین الان بتوانم مطلب را در مورد وجه مثل آوری قرآن بنویسم ولی چون الآن فرصتم محدود است، احتمالاً ادامه گفتگو به روز شنبه موکول می شود.

نقل قول:
شاید اگه عبدالباسط شعر سمن بویان حافظ رو هم تلاوت کنه ایشون باز همون لذت مطلوب رو ببرن!

بیچاره عبدالباسط!! :khandeh!: هایده رو ترجیح میدم!!

بابا قضیه فقط صدای قاری و صوت و لحن نیست ... بحث من فراتر از ایناست...

m0ha_mmad;748901 نوشت:
سلام عزیزم

سلام علیکم و رحمت الله
m0ha_mmad;748901 نوشت:
این رو چه طور اثبات می کنید؟؟

اگر سری به کتب تفسیر مثل تفسیر نمونه و تفسیر المیزان بزنید درمیابید که برای هر ایه از قرآن صفحه ها تفسیر و تاویلات مختلف وجود دارد و تازه اینها آن چیزی است که ما میدانیم و قطعا آنچه در نزد اولیاء الهی است از این هم بیشتر است

m0ha_mmad;748901 نوشت:
این قضاوت شما بوی تعصب میده!

از چه نظر میفرمایید اگر از نظر این که گفتم یک یک کلمات قرآن دریای از معانی و تفاسیراند که دربالا دلیلش را شرح دادم و اگر از این نظر میفرماییید که بنده میگویم شما صرفا برای جورکردن قافیه چینی کلماتی را کنار یکدیگر قرار داده اید که باید بگویم از مطالب شما جز این مطلب استنباط نمیشود و اگر اینگونه نبود هیچ نیازی به بکار بردن کلماتی مثل جداس و جزاس آنهم بصورت محاوره ای و غیر ادبی نبود.
m0ha_mmad;748901 نوشت:
ضمن اینکه بنده یقین دارم اگه همین جمله از قران بود شما باهاش مشکلی نداشتید!!!! پس یه جورایی کیش مات!

اولا اگر این جمله از قرآن بود بنده قبولش میکردم چون قرآن سخن خداوند و وحی منزل است و هیچگونه باطلی در آن راه ندارد . دوما قرآن هرگز چنین سخنی نمیگوید چون این سخن نفی توحید و ترویج شرک است چیزی که روح قرآن و اصلی ترین دلیل نزول آن است. سوما شما با چه حقی سخن خود را درکنار سخن خداوند قرار میدهید ؟ چه دلیلی وجود دارد که بنده ملزم به پذیرش سخنان شما باشم . چطور سخنان شما را در کنار سخن خداوند قرار دهم درحالی که شما هم همچون من بشری ممکن الخطا هستید و ازجانب پروردگار هم به شما دلیل و بینه ای داده نشده است ؟

m0ha_mmad;748901 نوشت:
برادر عزیزم شما منظور از خدایی انسان رو اشتباه متوجه شدید! من گفتم انسان به واسطه تقرب به خدا و به واسطه خدا خودش خدایی میکنه! و این هم تنها هدف خلقت هست!!! اگه این هدف خلقت نیست بقرمایید هدف از خلقت انسان چی میتونه باشه؟؟؟؟؟!!!! اینکه عبادت کنه و بمیره و وارد بهشت بشه؟؟؟؟!!!! نه این نمی تونه باشه!

خدایی کردن با تقرب به خداوند هیچ ارتباطی ندارد . خدا یکی است و شریک و همتایی ندارد و هیچ کس در خدایی با او شریک نیست که اگر چنین بود دیگر خدا بودنش معنایی نداشت شما دارید یک بحث علمی میکنید اما از لغات و اصطلاحات کوچه و بازاری مثل ((فلانی خدایی میکند )) استفاده میکنید . شاید این جمله و مشابه آن درنزد عوام رایج باشد اما در چهار چوب توحید نه تنها معنایی ندارد بلکه شرک هم محسوب میشود.
هدف خلقت هم این است که انسان با طی مراتب کمال و کسب خوبی ها و مکارم اخلاقی به درجه ی خلیفه الله نائل آید و به سوی کمال کل یعنی خداوند حرکت کند و با ماوا گرفتن در بهشت برین پاداش اعمال نیک خود را ببیند. اما این که انسان خدا سود هرگز. نهایت کمال انسان همان درجه ی (( خلیفه الله )) است که در قرآن برای انسان ذکر گردیده است.

m0ha_mmad;748901 نوشت:
منظو این نیست که انسان مستقل از خدا خدایی میکنه! اینکه شرک هست! برای این موضوع مثالی عرض کردم! گفتم شما یک پادشاه رو در نظر بگیرید که خیلی بهش نزدیک هستید! و هرچی که شما از اون پادشاه بخواید بهتون "نه" نمیگه! آیا در این صورت حرف شما و اون پادشاه یکی نمیشه؟؟؟؟ ایا شما یه جورایی به واسطه اون پادشاه پادشاهی نمی کنید؟؟؟

در این مورد پاسخ مفصل دادم و معانی این مطلب را به دو دسته تقسیم کردم . معنای اول توجیه پذیر است اما نه در آن معنایی که مدنظرشماست و معنای دوم هم با توجه به آنچه ذکر شد غلط و ناصحیح بوده و از مصادیق قیاس ظنی است. لطفا مجددا به مطالب بنده در این زمینه رجوع کرده و بادقت آنها را بخوانید.
m0ha_mmad;748901 نوشت:
با شما مخالفم! فیزیک کوانتوم حرف شما رو کاملا رد میکنه! که نمیخوام وارد بحثش بشم

اولا بنده اندک سررشته و اطلاعاتی درمورد فیزیک کوآنتوم دارم اگر توضیح بفرمایید ممنون میشود که شما چگونه و از کجای مبانی و قوانین و مفاهیم فیزیک کوآنتم چنین نتیجه ای گرفته اید.
دوما طبق آنچه از ایات و روایات به ما رسیده خداوند باتوجه به حکمت و مصلحت اندیشی خویش به خواسته های انسان پاسخ مثبت یا منفی میدهد . امام علی در حدیثی که فکر کنم آنرا در نهج البلاغه دیدم میفرماید (( رحمت خداوند هیچ گاه از حکمتش پیشی نمیگیرد از این روست که برخی از دعاها مستجاب نمیشوند.)

m0ha_mmad;748901 نوشت:
راستش ملتفت نشدم چه نتیجه ای از این بند گرفتید!

شما ادعا کردید که در قرآن رب به اشتباه در معانی و جایگاه ربو به کا رفته بنده هم برای مشخص شدن معانی این کلمات و ریشه ها و کاربرد هایشان این مطلب را ذکر کردم تا شما بهتر متوجه اصل قضیه بشوید. و درجریان اشتباه خود قرار گیرید.
m0ha_mmad;748901 نوشت:
من هم گفتم اولا خود قران هم خدارو با لفظ " رب " به معنی پادشاه و صاحب اختیار خطاب کرده! پس اگه این مشکلی داشته باشه به قران هم وارده!

و حتی اگه به قول شما رب همون پروراننده باشه باز هم همون ایرادی که به سوره من گرفتید به قران هم وارده! چون به یک کشاورز یا باغبان هم میشه گفت رب!


عزیز من شما بدون کوچکترین اطلاعاتی آمده اید و دارید درمورد اصول توحیدی بحث میکنید بدیهی است که هرچه بنده و دیگران بگوییم به کت شما نمیرود بنده پیشنهاد میکنم که شما اندکی پیرامون این مباحث تحقیق کنید تا اطلاعاتتان بالا رود اما بنده بصورت خلاصه و در حد فهم شما پاسخ خواهم گفت . انشاء الله .
ببینید سخنان شما ابهامات اساسی دارند و به هیچ وجه قابل قیاس با آیات قرآن نیستند. اگر درقرآن خداوند پادشاه یا پرورانده خوانده شده به این علت است که هرچه که در آسمان ها و زمین است ازآن اوست (( له ما فی السماوات و ما فی الارض)) (( له الملک و له الحمد )) تنها پادشاه و مالک حقیقی جهان خداوند است و دیگران هرچه دارند از او دارند . پرورنده ی حقیقی خداوند است نه کشاورز در چرا که این خداوند است که قوه و نیرو و توانایی و دانش کشاورزی را به کشاورز عنایت فرموده . هم اوست که بذر را افریده و توانایی و استعداد جوانه زدن و رشد را در آن قرار داده و به آن برنامه و ساختار منظم داده است درمورد مثال شما در قرآن آیات کاملا رسایی وجود دارد که آنها را ذکر میکنم.
width: 100%

[td="class: Quranarabic width: 49%"]أَفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ ﴿۶۳﴾
width: 100%

[tr]
[td="class: Quranfarsi width: 49%"]آيا هيچ درباره آنچه كشت مي‏كنيد انديشيده‏ايد؟ (۶۳)
[/td]
[td="class: Quranenglish width: 2%"] [/td]

[/td]
[/tr]
[td="class: Quranfarsi width: 49%"]آيا شما آن را مي‏رويانيد، يا ما مي‏رويانيم ؟ (۶۴)
[/td]
[td="class: Quranenglish width: 2%"] [/td]
[td="class: Quranarabic width: 49%"]أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ ﴿۶۴﴾
[/td]
[td="class: Quranfarsi width: 49%"]هرگاه بخواهيم آن را تبديل به كاه درهم كوبيده مي‏كنيم به گونه‏اي كه تعجب كنيد! (۶۵)
[/td]
[td="class: Quranenglish width: 2%"] [/td]
[td="class: Quranarabic width: 49%"]لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ ﴿۶۵﴾
[/td]
[td="class: Quranfarsi width: 49%"](به گونه‏اي كه بگوئيد:) به راستي ما زيان كرده‏ايم. (۶۶)
[/td]
[td="class: Quranenglish width: 2%"] [/td]
[td="class: Quranarabic width: 49%"]إِنَّا لَمُغْرَمُونَ ﴿۶۶﴾
[/td]
[td="class: Quranfarsi width: 49%"]بلكه ما به كلي محروميم. (۶۷)
[/td]
[td="class: Quranenglish width: 2%"] [/td]
[td="class: Quranarabic width: 49%"]بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ﴿۶۷﴾
[/td]
[td="class: Quranfarsi width: 49%"]آيا به آبي كه مي‏نوشيد انديشيده‏ايد؟ (۶۸)
[/td]
[td="class: Quranenglish width: 2%"] [/td]
[td="class: Quranarabic width: 49%"]أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاء الَّذِي تَشْرَبُونَ ﴿۶۸﴾
[/td]
[td="class: Quranfarsi width: 49%"]آيا شما آن را از ابر نازل مي‏كنيد؟ يا ما نازل مي‏كنيم ؟ (۶۹)
[/td]
[td="class: Quranenglish width: 2%"] [/td]
[td="class: Quranarabic width: 49%"]أَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ ﴿۶۹﴾
[/td]
[td="class: Quranfarsi width: 49%"]هرگاه بخواهيم اين آب گوارا را، تلخ و شور قرار مي‏دهيم، پس ‍ چرا شكر نمي‏كنيد؟، (۷۰)
[/td]
[td="class: Quranenglish width: 2%"] [/td]
[td="class: Quranarabic width: 49%"]لَوْ نَشَاء جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا فَلَوْلَا تَشْكُرُونَ ﴿۷۰﴾
[/td]
[td="class: Quranfarsi width: 49%"]آيا درباره آتشي كه مي‏افروزيد فكر كرده‏ايد؟ (۷۱)
[/td]
[td="class: Quranenglish width: 2%"] [/td]
[td="class: Quranarabic width: 49%"]أَفَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ ﴿۷۱﴾
[/td]
[td="class: Quranfarsi width: 49%"]آيا شما درخت آن را آفريده‏ايد؟ يا ما آفريده‏ايم ؟ (۷۲)
[/td]
[td="class: Quranenglish width: 2%"] [/td]
[td="class: Quranarabic width: 49%"]أَأَنتُمْ أَنشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنشِؤُونَ ﴿۷۲﴾
[/td]
[td="class: Quranfarsi width: 49%"]ما آن را وسيله يادآوري (براي همگان) و وسيله زندگي براي مسافران قرار داده‏ايم. (۷۳)
سوره واقعه آیات 63 تا 73
از این ایات به خوبی استفاده میشود که تنها پرورانده ی حقیقی خداوند است و کشاورز و زارع تنها یک وسیله است و هیچ ایرادی به قرآن برای اینکه خداوند را رب یاد کرده نیست.
والسلام علی من اتبع الهدی
[/td]
[td="class: Quranenglish width: 2%"] [/td]
[td="class: Quranarabic width: 49%"]نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْكِرَةً وَمَتَاعًا لِّلْمُقْوِينَ ﴿۷۳﴾


[/td]

[=Franklin Gothic Medium]

Naghi;748868 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله؛
...
بعد از این مراحل و پاسخ به این سوالهای واقعی عاقلانه در نفس خودم، می خواهم مثل قرآن بیاورم و مدعی شوم که این کتاب مثل قرآن است. وقتی قرار است مدعی شوم که این کتاب مثل قرآن است باید اثبات کنم که این مثل "آن" است؛ اما "آن" چیست که من بخواهم "مثل آن" بیاورم و در واقع چطور می خواهم اثبات این "مثلیت" را کنم؟ آیا من در خواندن همراه با دقت و تدبر سعی کردم متوجه شوم که صاحب کلام، قرآن را چه معرفی کرده است تا من بخواهم مثل "آن" را بیاورم؟ کسی که تحدی کرده است گفته است اگر چگونه باشد، مثل بودن صدق می کند؟

فرض کنید کسی بگوید من کتاب را خواندم و متوجه نشدم که منظور صاحب تحدی از این مثلیت چیست؛ قبول؛ وقتی هنوز من نفهمیده ام منظور از مثلیت چیست چطور به خودم اجازه می دهم که کلامی بیاورم و بگویم که این مثل "آن" است؟ به نظر این روش مورد پسند عقل نیست؛ در واقع اگر قرآن را به حق نیافته ام و همچنین وجه مثلیت را هم نفهمیده ام عاقلانه ترین کار اینست که نه قرآن را بپذیرم و نه مدعی مثل آوری شوم؛ یعنی در موضع لاادری باشم؛ بعبارت دیگر "عقل" به من اجازه نمی دهد که وجوهی را برای این مثلیت از پیش خودم حدس بزنم و بعد مبتنی بر گمان خودم اثری ارائه کنم. حالا فرض کنید که قرآن را خوانده ام و آن مثلیت را از ظاهر آیات فهمیده ام؛ خوب ابتدا بیان کنم و بعد بگویم که کلامی که آورده ام آن ویژگی ها را دارد. به نظر بنده که این سیر کاملاً عقل پسند باشد.



بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر بزرگوار جناب نقی و رحمة الله و برکاته
حقیر کمی با این فرمایش شما مشکل دارم که اگر پاسخ دهید شاید مشکلم برطرف شود ...
شخصی آمده و ادعای نبوت کرده است، از او می‌پرسند چرا باید به تو اعتماد کنیم؟ می‌گوید این کتاب که در دستان من است تقریر خود خدایی است که مرا فرستاده است و او همان خالق آسمان‌ها و زمین و انسان و هر چیزی است که انسان در زندگی با آن سر و کار دارد و آنچه که انسان از وجود آن اطلاعی ندارد ... و بعد اضافه می‌کند اگر باور ندارید که از طرف خدا باشد مثل آن را بیاورید و از هر کسی هم که خواستید کمک بخواهید ولی هرگز نخواهید توانست مثل آن را بیاورید ... حالا یک نفر از مخاطبان این مدعی آن کتاب را به دست می‌گیرد و می‌خواند ببیند آیا واقعاً تقریر خود خدایی است که خالق و مالک و رازق ایشان است؟ ... می‌خواند و اگرچه متأثرش کرده است ولی این ادعا خیلی بزرگ است و دلش آرام نمی‌گیرد که این کلام خود خدا با نوع بشر باشد (البته آن قدیم‌ها ادعای خود خدا بودن یک تکه سنگ را هم راحت باور می‌کردند! :Moteajeb!: مخاطبان ابتدایی قرآن هم همانها بودند ولی قرآن برای همه‌ی انسان‌ها و همه‌ی زمان‌ها از بعد از نزول آن است در نتیجه وجه اعجاز و سپس تحدی آن نباید منحصر در آن افراد باشد)، به همین دلیل می‌گوید بگذار مثلش را بیاورم تا نشان دهم که این ادعا دروغ است، خصوصاً که دوست دارد این ادعا دروغ باشد که مجبور نباشد از آن پیامبر اطاعت کند و جان و مالش را در راه او بذل کند ... حالا می‌خواهد مثل آن کتاب را بیاورد ...
[INDENT=2]- نظر شما این است که مثلیت را باید خود آن کتاب تعیین کرده باشد ...

- ولی یک نظر هم این است که کتاب خدا باید از هر نظر با قول بشر متفاوت باشد مگر در اینکه به زبان خود انسان‌هاست که این تشابه برای رساندن پیام ضرورت دارد ...

[/INDENT]
مطابق قول دوم هر کسی به فراخور حال خودش یک درکی از آن کتاب می‌کند و بعد سعی می‌کند مثلش را بیاورد (کاری که آغازگر تاپیک سعی کرده‌اند انجام دهند)، حقیر هم تا کنون موافق همین تعبیر بودم، اینکه هر شخصی به فراخور استعدادها و توانایی‌های خودش در یک جهتی که در آن مطابق با توانایی خودش در آن کتاب ضعف و نقص دیده و گمان می‌کند بتواند از آن جهت بر آن غلبه کند وارد شده و به حیرت رسیده و عجز خود را ببیند و در دو راهی ایمان و کفر قرار بگیرد ... اما الآن با صحبت شما کسی تردید کردم ...

سؤال کنونی‌ام این است، آیا قران تنها از یک جهت و آن اینکه به زبان بشری نازل شده است مشابه آثار بشری است یا امکان دارد از جهات دیگری هم شبیه آثار بشری باشد؟ یک بحث چالشی روی آن این است که آیا وزن خاص قرآن اختصاصی قرآن است و قابل جعل کردن نیست با آنکه کسانی هستند که می‌توانند به هر سبکی بنویسند یا بسرایند؟

Naghi;748868 نوشت:
البته بنده از دل آیات قرآن وجوه ظاهر عقلی برای این مثلیت می شناسم و ان شاء الله می توانیم نسبت به آن گفتگو کنیم که کمی با امور متعارفی که همیشه بیان می شود متفاوت است، اما قبل از آن آیا متد ارائه شده برای این بررسی را قبول دارید؟ اگر جایی از این متدولوژی را نمی پسندید لطفاً بفرمائید تا ابتدا نسبت به روش بررسی تفاهم آید و بعد به تفصیل پرداخته شود.

شاید بهتر باشد کمی بیشتر این مسأله باز شود قبل از آنکه از آن رد شویم ... شاید هم بهتر باشد شما ادامه‌ی مطالبتان را بدهید شاید مطلب برای حقیر و شاید دوستان دیگری هم که چنین سؤالی را دارند روشن‌تر گردد و بهتر متوجه شویم که قرآن از کدام جهت دعوت به تحدی کرده است ...
Naghi;748908 نوشت:

اولین قدم عاقلانه در این مثل آوری اینست که من از خود قرآن بفهمم که منظور از مثل آوری چیست. بنابراین اگر کسی هنوز از خود قرآن نفهمیده است که منظور از این مثل آوری چیست، چطور مدعی می شود که مثل قرآن را آورده ام؟ یعنی قبل از بررسی اثر او، بطلان مدعای او ثابت است چون هنوز منظور از مثل آوری را از خود قرآن نفهمیده است.

این را تا اینجا قبول دارید؟

البته بنده امیدوارم همین الان بتوانم مطلب را در مورد وجه مثل آوری قرآن بنویسم ولی چون الآن فرصتم محدود است، احتمالاً ادامه گفتگو به روز

شنبه موکول می شود.

[=Franklin Gothic Medium]تا شنبه!؟ :Moteajeb!: حالا تا شنبه ما چی کار کنیم؟ امروز تازه چهارشنبه بود!! :badbakht: لااقل یک مشق شبی چیزی بهمان می‌دادید شاید راه به جایی می‌بردیم ... :Gig: شوخی کردم ... ان شاء الله هر وقت که وقت و حوصله و تمایل داشتید از دانشتان استفاده می‌کنیم ... [=Franklin Gothic Medium]

با تشکر از تلاش‌هایتان

...
[=Franklin Gothic Medium] یا علی علیه‌السلام

[="Franklin Gothic Medium"]

M0ha_mmad;748878 نوشت:
سلام
...
اگه منظور از "مثل آن" مثل کل قران هست که نه من و نه هیچ کس دیگه ای نمی تونه بیاره چون اشارت علمی قرآن کارو خراب میکنن!
M0ha_mmad;748878 نوشت:
اگه باید سوره ای بیاریم که در بر دارنده تمام ویژگی های قران باشه پس اشارات علمی قرآن رو که در قرون بعد کشف شدن رو هم باید به عنوان یکی از ویژگی های سوره ای که در مبارزه با قران میاریم لحاظ کنیم که این محال هست! در این صورت مطلقا پیروزی با قران هست چون هیچ کس نمی تونه اشاره علمی ای بیاره که هزار سال بعد کشف بشه!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
در مورد همان اعجاز علمی قرآن هم عده‌ای تردید کرده‌اند و اگر شما با آن کافر تخیلی که در ذهن خود ساخته‌اید که می‌خواهید قانعش کنید حسابی پنجه‌در‌پنجه شوید امکان دارد که از همین جهت هم به شما بشورد و شما که از این جهت اینقدر مطمئن صحبت می‌کنید اگر یکجا مقابلش کم بیاورید دیگر کلاً قافیه را باخته و سایه‌ی شک بزرگی را بر تمام باورهای خود بیابید ... البته خدا به دور ... فقط گفتم که احتیاط بیشتر کنید ... نظرات علمی آمده در قرآن قابل تفسیر به صورت‌های متفاوتی هستند و اینکه به نظر برسد با یک کشف علمی فعلی سازگار باشد آنقدرها هم یقین‌آور نیست، در واقع اصلاً اشتباه است که کسی قرآن را به علوم تجربی عرضه کند و سعی کند برایش شاهد مثال از آنها بیاورد، چند سال بعد که آن نظریات رد شده یا اصلاح شوند آن وقت شما انگشت تحیر به دهان می‌ایستید که چطور قران حرف اشتباه زده بود ولو اینکه یک کمی اشتباه باشد ... قران و روایات نظرات علمی خیلی زیبا و روح‌افزایی دارند که ممکن است برایتان جالب باشد که برخی از آنها نه به ذهن غربیها رسیده است و نه راهی دارند که به چنان نظریاتی دست بیابند ولی ما مسلمین حوصله نداریم که روی آنها کار کنیم و ترجیح می‌دهیم هر چه آن طرف آبی‌ها گفتند سری به نشانه‌ی تأیید تکان دهیم و مدام بگوییم به‌به! ... قرآن را وارد این بازی نکنیم بهتر است شاید ... :Gig:

راستی پژوهش‌های آینده‌نگاری حول چنین محورهایی است که سعی کنند علوم آینده را پیش‌بینی کنند ... همین فیلم‌های علمی‌تخیلی هم همینطور هستند ... داستان‌های ژول‌ورن هم همینطور بوده است ... اصلاً گاهی آنها بوده‌اند که به دانشمندان سرنخ می‌دادند که سعی کنند چه چیزهایی را ایجاد کنند ... خلاصه اینکه این مسائل جای بحث دارد ... ساده رویشان نایستید و ساده از کنارشان نگذرید ...

M0ha_mmad;748878 نوشت:
ولی اگه قرار باشه مثل یکی از سوره های قران مثل مسد یا حمد رو بیاریم فکر نمی کنم محال باشه! شاید از نظر خیلی ها من نتونسته باشم چنین کاری کنم ولی شاید اگه بخوام پشتکار به خرج بدم بتونم!
و دست روی چه سوره‌ای گذاشتید ... سوره‌ی حمد ... همانکه سبعاً من المثانی است و هم‌طراز کل قران شمرده است ... همانکه کل قرآن در ان جمع است و کل آن در بسم‌الله اولش هست و کل آن نیز در باء اول بسم‌الله آن هست ... و شما می‌گویید مانند آن را آوردن سخت نیست و مانند برخی سوره‌های دیگر را آوردن سخت است ... چه بگویم ... :Moteajeb!:

در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

[="Franklin Gothic Medium"]

M0ha_mmad;748891 نوشت:
خداوکیلی خواهرم شما انقدر دیدگاه رمانتیک و با احساسی در تایپ کردن دارید که آدم با خوندن متنتون میره تو حس!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
خدا از خواهری کمتان نکند :khandeh!: ... تا حالا فکر کنم کسی حقیر را رمانتیک نخوانده بود که شما فتح بابی در این زمینه هم کردید ... فکر کنم جا دارد خوشحال شوم پس ممنون از ابراز لطفتان :Gol:
M0ha_mmad;748891 نوشت:
بله خب ولی ایشون دلایل شخصی مطرح میکنن و من نمی تونم دفاع شخصی مطابق با وجود ایشون کنم!

شاید اگه عبدالباسط شعر سمن بویان حافظ رو هم تلاوت کنه ایشون باز همون لذت مطلوب رو ببرن!


اگر ایشان بگویند من لذت بردم و همین و بس، حرف شما درست، اما اگر بگویند که شما هم این راه خاص را امتحان کنید همان حس را قاعدتاً باید تجربه کنید در این صورت دیگر صحبت از یک تجربه‌ی شخصی نیست، اگر کردید و نشد می‌توانید بازگو کنید تا ایشان سعی کنند موارد شخصی که در آن تجربه روی ایشان اثرگذاشته است را تفکیک کرده و راه بهتری را به شما معرفی کنند که شما هم بتوانید عین همان حس را تجربه کنید ...

اما مثال عبدالباسط و شعر حافظ که گفتید را احتمالاً باید حق دهید که خود ایشان هم می‌دانند که خیلی چیزها روی انسان اثر می‌گذارد و اگر روی یک اثر خاصی صحبت می‌کنند شاید متوجه هستند که این اثر خاص از جهاتی متفاوت است و چون این تفاوت چشیدنی است و نه توصیف‌کردنی از شما در خواسته کرده‌اند که خودتان بچشید تا متوجه شوید ... حس تر شدن را اگر وصف کنید با خیلی از حس‌های دیگر شباهت دارد ولی اگر تر شدن را امتحان کنید می‌بینید شبیه خیلی از آن‌ها نیست ... بحث این مسائل مفصل است و شاید تا وقتی که شما فکر می‌کنید راه دیگری برای شناخت حقنیت قرآن هست بهتر باشد اول همانها را بررسی کنید ...

در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

سین;748926 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
در مورد همان اعجاز علمی قرآن هم عده‌ای تردید کرده‌اند و اگر شما با آن کافر تخیلی که در ذهن خود ساخته‌اید که می‌خواهید قانعش کنید حسابی پنجه‌در‌پنجه شوید امکان دارد که از همین جهت هم به شما بشورد و شما که از این جهت اینقدر مطمئن صحبت می‌کنید اگر یکجا مقابلش کم بیاورید دیگر کلاً قافیه را باخته و سایه‌ی شک بزرگی را بر تمام باورهای خود بیابید ... البته خدا به دور ... فقط گفتم که احتیاط بیشتر کنید ... نظرات علمی آمده در قرآن قابل تفسیر به صورت‌های متفاوتی هستند و اینکه به نظر برسد با یک کشف علمی فعلی سازگار باشد آنقدرها هم یقین‌آور نیست، در واقع اصلاً اشتباه است که کسی قرآن را به علوم تجربی عرضه کند و سعی کند برایش شاهد مثال از آنها بیاورد، چند سال بعد که آن نظریات رد شده یا اصلاح شوند آن وقت شما انگشت تحیر به دهان می‌ایستید که چطور قران حرف اشتباه زده بود ولو اینکه یک کمی اشتباه باشد ... قران و روایات نظرات علمی خیلی زیبا و روح‌افزایی دارند که ممکن است برایتان جالب باشد که برخی از آنها نه به ذهن غربیها رسیده است و نه راهی دارند که به چنان نظریاتی دست بیابند ولی ما مسلمین حوصله نداریم که روی آنها کار کنیم و ترجیح می‌دهیم هر چه آن طرف آبی‌ها گفتند سری به نشانه‌ی تأیید تکان دهیم و مدام بگوییم به‌به! ... قرآن را وارد این بازی نکنیم بهتر است شاید ...

راستی پژوهش‌های آینده‌نگاری حول چنین محورهایی است که سعی کنند علوم آینده را پیش‌بینی کنند ... همین فیلم‌های علمی‌تخیلی هم همینطور هستند ... داستان‌های ژول‌ورن هم همینطور بوده است ... اصلاً گاهی آنها بوده‌اند که به دانشمندان سرنخ می‌دادند که سعی کنند چه چیزهایی را ایجاد کنند ... خلاصه اینکه این مسائل جای بحث دارد ... ساده رویشان نایستید و ساده از کنارشان نگذرید ...

خدایا توبه!

من تنها دلیل ایمانم همین چند خط اشاره علمی هست .. شمارو خدا اینارو نکوبید چون دیگه ایمانی برام نمی مونه!
کاش پیامبر بود و واسم یه شق القمر میزد! به خدا قسم ایمان میاوردم :Ghamgin:
من الان خیلی عطش ایمان دارم ... چون زندگی با ایمان رو چشیدم و این زندگی بی ایمان خودش برام جهنمه!
نمی دونم می تونید درکم کنید یا نه ...

[="Franklin Gothic Medium"]

Naghi;748894 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت خدا بر شما؛

بزرگوار اگر قرآن کتاب دینتان هست و با این پیش فرض سوال را فرموده اید که دیگر بحثی نیست؛ اما اگر خودتان را جای کسی گذاشته اید که در حال تحدی است یعنی در این فرض هنوز قرآن را به عنوان کتاب دینش نپذیرفته است. بنابراین با پیش فرض کسی که قرآن هنوز کتاب دینش نیست لطفاً پاسخ بفرمائید.



بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم جناب نقی و رحمة الله و برکاته،
بزرگوار، گمان کنم پذیرش اینکه قرآن کتاب دین است به معنای پذیرفتن الهی بودن آن نیست، مثل اینکه مسیحیت امروزی انجیل را از طرف خدا نمی‌دانند ولی کتاب دینشان محسوب می‌شود و قبولش دارند ... مسلمین هم ممکن است با این باور بزرگ شده باشند که قرآن کتاب دینشان هست ولی در الهی بودن آن یا بخش‌هایی از آن تردید داشته باشند ... در قران هم بیان شده که اگر گمان می‌کنید که این قرآن از طرف خدا نیست و یا اگر تردید دارید که از طرف خدا باشد مانند آن را بیاورید ... یعنی تنها کسانی مخاطب این تحدی نیستند که تردید ندارند که قرآن از طرف خداست ... در زمان رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌واله مشرکین و غیرمسلمین اهل کتاب و منافقان مخاطب تحدی بوده‌اند، امروز ما مسلمانان شناسنامه‌ای را داریم که اگرچه مسلمان هستند و منافق هم نیستند ولی هنوز خودشان به حقانیت دینشان نرسیده‌اند، به عبارت دیگر مسلمانی را به ارث برده‌اند ولی ایمان را نمی‌شود به ارث برد و باید کسب نمود ... بعید نیست که ایشان هم مخاططب تحدی باشند، شما به این مسأله اشکالی وارد می‌دانید؟
Naghi;748894 نوشت:
مثل یکی از سوره ها یعنی مثل چی؟ یعنی ویژگی آن چه باشد؟ از خود قرآن توضیحی در این رابطه دیده اید؟

این نکته‌ی کلیدی است ...
خودم هم همین باور را دارم، یا داشتم ... نمی‌دانم ... مثلاً اولین برداشتی که از سوره‌ای مانند آن آوردن بشود این باشد که سوره‌ای آورده شود که مثل یکی از ۱۱۴ سوره‌ی قرآن باشد، به این صورت دیگر نیازی نیست که کسی تعریف دقیقی از سوره داشته باشد تا بتواند تحدی کند ... آیا می‌شود اثبات کرد که منظور قران کدام قول می‌باشد؟ ... برای ما فرقی ندارد ولی برای کسی که بخواهد وارد گود شود تا خدا بودن خدای قرآن را بسنجد شاید فرق داشته باشد ...

با تشکر، :Gol:
یا علی علیه‌السلام

navid;748915 نوشت:
اگر سری به کتب تفسیر مثل تفسیر نمونه و تفسیر المیزان بزنید درمیابید که برای هر ایه از قرآن صفحه ها تفسیر و تاویلات مختلف وجود دارد و تازه اینها آن چیزی است که ما میدانیم و قطعا آنچه در نزد اولیاء الهی است از این هم بیشتر است

نوید جان
این نمی تونه دلیل باشه! چراکه همین سوره من رو هم میشه یه دنیا تفسیر کرد و بسطش داد! خیلی کار ساده ای هست می تونی خودت امتحان کنی!
حالا من سوره ای که خودم اوردم رو کاملا باطل در نظر می گیرم! ولی اشعار سعدی و حافظ هم بسیار ژرف هستن و تفسیر دارن! و این عمیق بودن مختص قران نیست!

navid;748915 نوشت:
بنده میگویم شما صرفا برای جورکردن قافیه چینی کلماتی را کنار یکدیگر قرار داده اید که باید بگویم از مطالب شما جز این مطلب استنباط نمیشود و اگر اینگونه نبود هیچ نیازی به بکار بردن کلماتی مثل جداس و جزاس آنهم بصورت محاوره ای و غیر ادبی نبود.

قضاوت در این زمینه رو باید به عهده یک بی طرف گذاشت! نه کسی که خودش یه طرف دعواس! از اولم می دونستم اینجا کسی برام به به چه چه نخواهد زد! ولی اگه همین سوره رو توی یکی از گرو های الحادی پست می کردم .. دیگه واویلا بود! ... البته اون ها هم یک طرف دعوان و قضاوتشون عادلانه نخواهد بود!
ولی خب بنا بر استدلال شما منم می تونم بگم سوره حمد هم چیز خاصی نداره و فقط به مدح یک آگاهی برتر (خداوند) پرداخته!
و چیزی فراتر از این نمیشه ازش استخراج کرد

navid;748915 نوشت:
اولا اگر این جمله از قرآن بود بنده قبولش میکردم

خب می خواستم به همین جا برسیم!
پس شما مشکلتون با اون جمله ای که من آوردم نیست!
بلکه مشکلتون اینه که اون جمله رو من آوردم !!!!!!

navid;748915 نوشت:
دوما قرآن هرگز چنین سخنی نمیگوید چون این سخن نفی توحید و ترویج شرک است

نمی دونم چرا همش حرف از شرک می زنید! منظورم که روشنه! حتی خود جناب کارشناس هم از این موضوع ایرادی نگرفتن! و فرمودن شما از پیامبر کپی کردید!!

navid;748915 نوشت:
چه دلیلی وجود دارد که بنده ملزم به پذیرش سخنان شما باشم . چطور سخنان شما را در کنار سخن خداوند قرار دهم درحالی که شما هم همچون من بشری ممکن الخطا هستید و ازجانب پروردگار هم به شما دلیل و بینه ای داده نشده است ؟

خب نوید جان!
شما وقتی میای که داوری کنی! باید برای دقایقی عقاید شخصی رو کنار بذاری و قران رو بشری تصور کنی! ( ینی از برهان خلف استفاده کنی ) وگرنه اگه با همون عقاید شخصی و دقیقا به هدف نقد سوره پا به میدان داوری بذاری قطعا نمی تونی عادلانه داوری کنی! و تعصبات جلوی چشمتو میگیرن!

navid;748915 نوشت:
در این مورد پاسخ مفصل دادم و معانی این مطلب را به دو دسته تقسیم کردم . معنای اول توجیه پذیر است اما نه در آن معنایی که مدنظرشماست و معنای دوم هم با توجه به آنچه ذکر شد غلط و ناصحیح بوده و از مصادیق قیاس ظنی است. لطفا مجددا به مطالب بنده در این زمینه رجوع کرده و بادقت آنها را بخوانید.

خب یک کلام بگید خلاصه رب به معنی پادشاه و صاحب اختیار هست یا نه؟؟؟

navid;748915 نوشت:
در حد فهم شما پاسخ خواهم گفت

مچکرم!

navid;748915 نوشت:
ببینید سخنان شما ابهامات اساسی دارند و به هیچ وجه قابل قیاس با آیات قرآن نیستند. اگر درقرآن خداوند پادشاه یا پرورانده خوانده شده به این علت است که هرچه که در آسمان ها و زمین است ازآن اوست (( له ما فی السماوات و ما فی الارض)) (( له الملک و له الحمد )) تنها پادشاه و مالک حقیقی جهان خداوند است

خب چرا چنین برداشتی از لفظ " پادشاه " در سوره من نمیشه!؟؟

navid;748915 نوشت:
مطالب شما جز این مطلب استنباط نمیشود و اگر اینگونه نبود هیچ نیازی به بکار بردن کلماتی مثل جداس و جزاس آنهم بصورت محاوره ای و غیر ادبی نبود.

نمی دونم چرا اینقدر ادب ادب می کنید!!!! و از ماهیت قافیه های سوره من ایراد می گیرید!
اگه این طور باشه منم از ماهیت قافیه ها در سوره حج آیات 18 تا 21 ایراد گرفتم! و کارشناس محترم فرمودن ربطی نداره! قرآن که شعر نیست!
والا این مدلشو دیگه ندیده بودیم! سوره من نباید ایراد ادبی داشته باشه ولی قران می تونه ایراد ادبی داشته باشه چون شعر نیست!

navid;748915 نوشت:
از این ایات به خوبی استفاده میشود که تنها پرورانده ی حقیقی خداوند است و کشاورز و زارع تنها یک وسیله است و هیچ ایرادی به قرآن برای اینکه خداوند را رب یاد کرده نیست.

آخ خدا امواتتونو بیامرزه!
د منم دارم همینو میگم! این اصلا ایراد نیست!
که من خدارو پادشاه خطاب کنم!


======================================================

ولی میخوام یک نظر بدم و آخرش نظر شمارو درباره نظرم بدونم اگه ممکنه!

شما با دیدگاهی دارید به سوره من نگاه می کنید که به هیچ وجه در عمر خودتون با چنین دیدگاهی قرآن حکیم رو مورد بررسی قرار ندادید!! درسته؟؟
چرا؟؟؟
چون جرعتشو ندارید!!!!
چرا؟؟؟
چون از آتش جهنم می ترسید!
اما چون در مورد سوره من چنین ترسی وجود نداره آزادانه به سوره من می تازید!

وگرنه اگه مبنای رد یک سوره نقد دیگران بود که قران رو هم سایت های خارجی نقد کردن!!! ... البته من نمی خوام بگم نقد اون ها صحیحه! اونا اشتباه میکنن چون اونا میخوان نقد کنن نه اینکه به عمق موضوع پی ببرن!!!

Naghi;748908 نوشت:
صلاً و ابداً در پی تخطئه شما بزرگوار نیستم؛ بلکه عرضم ناظر به همان کافری است که شما در پی پاسخ دادن به آن هستید؛ اولین قدم عاقلانه در این مثل آوری اینست که من از خود قرآن بفهمم که منظور از مثل آوری چیست. بنابراین اگر کسی هنوز از خود قرآن نفهمیده است که منظور از این مثل آوری چیست، چطور مدعی می شود که مثل قرآن را آورده ام؟ یعنی قبل از بررسی اثر او، بطلان مدعای او ثابت است چون هنوز منظور از مثل آوری را از خود قرآن نفهمیده است.

این را تا اینجا قبول دارید؟

صد در صد

Naghi;748908 نوشت:
البته بنده امیدوارم همین الان بتوانم مطلب را در مورد وجه مثل آوری قرآن بنویسم ولی چون الآن فرصتم محدود است، احتمالاً ادامه گفتگو به روز شنبه موکول می شود.

فدای سرت داداشم

مشک;748909 نوشت:
بیچاره عبدالباسط!! هایده رو ترجیح میدم!!

بابا قضیه فقط صدای قاری و صوت و لحن نیست ... بحث من فراتر از ایناست...



گفتید چرا نمیشه اینو اثر تلقین دونست؟؟؟

[="Franklin Gothic Medium"]

M0ha_mmad;748934 نوشت:
خدایا توبه!

من تنها دلیل ایمانم همین چند خط اشاره علمی هست .. شمارو خدا اینارو نکوبید چون دیگه ایمانی برام نمی مونه!
کاش پیامبر بود و واسم یه شق القمر میزد! به خدا قسم ایمان میاوردم :Ghamgin:
من الان خیلی عطش ایمان دارم ... چون زندگی با ایمان رو چشیدم و این زندگی بی ایمان خودش برام جهنمه!
نمی دونم می تونید درکم کنید یا نه ...


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمت خدا بر شما،
حقیر را به عذاب وجدان انداختید که جوان مردم را به شک انداختم ... برادر حقیقت همان است که شما خودتان گفتید، اینکه اگر کسی سطحی ایمان بیاورد همانطور هم سطحی از ایمان خارج می‌شود ... این مضمون یک روایت از امام صادق علیه‌السلام هم هست ... علوم حصولی همگی قابل تردید هستند ... حتی اگر امروز به نظر بدیهی برسند این امکان هست که فردا بفهمیم بدیهی نبوده و مثال‌های نقضی هم برایش بیابیم ... همین چند روز پیش یکی از آثار عقلی یکی از بزرگان در نقد شخصی از معتزله را می‌دیدم؛ ایشان استدلالی کرده بودند که واضح است فلان نظر فلان متکلم غلط است، اما در واقع این با ریاضی آن روزگار بود به نظر واضح می‌رسید که غلط باشد، بیان خودشان این بود که محال است که چنان باشد چرا که چنین و چنان خواهد شد، اما اگر ایشان هم دید ریاضی امروز ما را داشتند خودشان حرفشان را پس می‌گرفتند، نه تنها محال نیست بلکه کاملاً هم ممکن است آن هم به چندین صورت متفاوت ... به همین دلیل دست روی هر معیار ظاهری که بگذارید اگرچه شاید اطمینان‌بخش باشد و قلب به آن آرام بگیرد ولی همیشه این امکان وجود دارد که شرایطی ایجاد شود که این اطمینان ترک بخورد ... به این فکر کنید که این حرفها را به جای حقیر در یکی از گروه‌های الحادی کسی به شما می‌زد و بعد که گفتید خدایا توبه می‌دید که انگار صید به قلاب افتاده است و بعد دیگر هزار و یک دلیل علمی می‌آورد که چرا قرآن غلط است ... هزار و یک دلیل روان‌شناسی می‌آورد که چرا انسان نیاز دارد به اینکه همواره در درون خود به کسی تکیه کند و به همین دلیل در شرایط سختی توهم داشتن یک خدا را می‌کند ... این راه که در آن قدم گذاشته‌اید راه خیلی خوبی است ولی شاید به آن سادگی که گمان می‌کنید نباشد ... شناخت حقیقت نیاز به دقت و صبر و تلاش دارد ... ان شاء الله با همت بالا بحث را با اساتید و دوستان ادامه دهید و همچنین بحث‌های دیگر را ... معیار را باید از جنسی بغیر از آنچه معمولاً بحث می‌شود اخذ نمود، مثل فطرت، مثل همینکه می‌گویید زندگی بی‌ایمان خودش جهنمه، اما اشکالی ندارد و بلکه خوب است که شاهدانی و مدارکی بر درستی آن معیار و دلیل اصلی را از علوم حصولی برگزینیم تا قلبمان به آن مدارک آرام بگیرد و بتوانیم به پشتوانه‌ی آنها حقیقت درک شده را پاس بداریم و در مقابل مخالفان از آن دفاع کنیم ... ان شاء الله
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

سین;748956 نوشت:
حقیر را به عذاب وجدان انداختید که جوان مردم را به شک انداختم

نه نگران نباشید! ایرادی نداره / خواهش می کنم عذاب وجدان نداشته باشید.!!
شما حقیر نیستید! شما اشرف مخلوقاتید

سین;748956 نوشت:
علوم حصولی همگی قابل تردید هستند ... حتی اگر امروز به نظر بدیهی برسند این امکان هست که فردا بفهمیم بدیهی نبوده و مثال‌های نقضی هم برایش بیابیم

ینی اشارات علمی قران هم ممکنه در اینده نقص بشن؟؟؟ اینکه نمیشه! اولا یه چیزایی دیگه نقض نمیشن! مثلا : انبساط جهان .. مراحل رشد جنین .. اینکه اهن از خارج از منظومه شمسی وارد زمین شده و ... اینا دیگه اثبات شده هستن و نقض نخواهند شد. و قران هم به همه این ها اشاره کرده! اینا برای من معجزن!

ولی از طرفی شما احتمال میدید که اشارات علمی قران در اینده نقض بشن؟؟؟! پس دیگه از کدوم ور ایمان دارید؟؟!!

سین;748956 نوشت:
به این فکر کنید که این حرفها را به جای حقیر در یکی از گروه‌های الحادی کسی به شما می‌زد و بعد که گفتید خدایا توبه می‌دید که انگار صید به قلاب افتاده است و بعد دیگر هزار و یک دلیل علمی می‌آورد که چرا قرآن غلط است

بله حق با شماس ...

M0ha_mmad;748946 نوشت:

گفتید چرا نمیشه اینو اثر تلقین دونست؟؟؟

میتونه تلقینی هم باشه ، امکانش هست که کسی به کاری یا تفکری ایمان نداره ، اما در اثر تلقین و تکرار ، ملکه میشه براش و خودبخود اون کار رو انجام میده و اگر نده اذیت میشه ، پس تلقین جایی که ملکه بشه بله ممکنه که انسان رو بی دلیل مجبور به گواهی دادن و عمل کردن به چیزی بکنه ..

اما بنده در مورد شخص خودم صحبت میکردم و شما هم که گفتید نمیتونید اینو ملاک قرار بدید ...

اما همینقدر بدونید که صحبت ، عمل و ایمان من تلقین از سمت خانواده ام و یا اطرافیانم نیست بلکه حتی برعکس هست ، از طرف دیگر گفتم که علم به تلقینات و ضمیرناخودآگاه و نحوه عملکردش دارم و میفهمم چی تلقینه چی واقعیت...

تاثیر کلام خدا ، در اثر قرائت اون توسط قاریان خوش ذوق نیست ، واقعا ، ذاتا ، فطرتا نوره .

نقل قول:
[=Franklin Gothic Medium]من تنها دلیل ایمانم همین چند خط اشاره علمی هست .. شمارو خدا اینارو نکوبید چون دیگه ایمانی برام نمی مونه!
کاش پیامبر بود و واسم یه شق القمر میزد! به خدا قسم ایمان میاوردم :Ghamgin:

باید در ایمان جوری بشید که هیچکس دیگه نتونه تکونتون بده ... تازه کلام جناب سین ، کلام اشتباهی نبود که اینطور شمارو به لرزه انداخت ...

یکبار برای همیشه ، برای تمام عمرتون بشینید و سنگاتونو با خودتون وا بکیند .. اعتقادات خیلی مهمن ، سبک زندگی رو تعیین میکنن ، راهتون رو انتخاب کنید و بهش پایبند بمونین و دیگه پروندشو تو ذهنتون ببندین و تمام.. برین سراغ پله بعدی...

وگرنه از درون همیشه ولوله دارین و همونجوری هم ابروهاتون تو همه!!

علوم قرآنی خوبن ، باعث کشش و تفکر میشن ، اما این استارتشه ، باید فطری و درونی هم بررسیش کنید تا محکم شه.. ان شاالله

[="Franklin Gothic Medium"]

M0ha_mmad;748972 نوشت:
نه نگران نباشید! ایرادی نداره / خواهش می کنم عذاب وجدان نداشته باشید.!!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
:Gol::Gol:
M0ha_mmad;748972 نوشت:
شما حقیر نیستید! شما اشرف مخلوقاتید

شما لطف دارید برادر، ولی این حقارت ذاتیه، کاریش هم نمی‌توان کرد ... گاهی یادم می‌رود که حقیر هستم ولی چند بار تجربه‌ی شیرین درک عظمت خدا و حقارت خود را داشته‌ام و این حقارت لفظی است که یادآور آن خاطرات شیرین است ... این حقارت چیز بدی نیست، همان است که مرحوم آیت‌الله بهجت هم همیشه به عنوان لقب برای خود به کار می‌بردند ... الأحقر ... یعنی حقیرترین ... یعنی هیچ از خود نداریم ... همانکه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هم فرمودند که آنقدر خود را نزد خدا کوچک یافتم آنقدر کوچک یافتم آنقدر کوچک یافتم که گویا ذره‌ای یا کوچکتر از آن هستم ... خدا روزی کند به هر کسی که طالبش هست چشیدن عظمت خدا و حقارت خود را ... دل پر از محبت خدا می‌شود وقتی که باد انسان خالی می‌شود و از هوی و هوس تهی می‌گردد ...
M0ha_mmad;748972 نوشت:
ینی اشارات علمی قران هم ممکنه در اینده نقص بشن؟؟؟ اینکه نمیشه! اولا یه چیزایی دیگه نقض نمیشن! مثلا : انبساط جهان .. مراحل رشد جنین .. اینکه اهن از خارج از منظومه شمسی وارد زمین شده و ... اینا دیگه اثبات شده هستن و نقض نخواهند شد. و قران هم به همه این ها اشاره کرده! اینا برای من معجزن!

ولی از طرفی شما احتمال میدید که اشارات علمی قران در اینده نقض بشن؟؟؟! پس دیگه از کدوم ور ایمان دارید؟؟!!

اشارات علمی قرآن که نقض نمی‌شود، ولی برداشت‌های اشتباه ما از قرآن که دیروز فکر می‌کردیم درست هستند یا امروز فکر می‌کنیم درست هستند یا فردا گمان خواهیم کرد که درست هستند شاید نقض بشوند، یا امروز یا فردا یا پس‌فردا ... معجزه برای آنکه معجزه‌ی واقعی باشد باید از جنس علم حقیقی باشد نه از جنس گمان ...

وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ ۖ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ ۖ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا [النجم، ۲۸]
و نیست برای آنان دانشى به آن، بلکه تبعیت می‌کنند از ظن و گمان، و همانا ظن و گمان بی‌نیاز نمی‌کند از [شناخت‌] حقيقت در هیچ جهت

اشارات قرآن درست هستند ولی بحث ما سر فهم درست آن اشارات است ... حقیر با شما موافق نیستم که بشود از قرآن انبساط جهان را نتیجه گرفت و بلکه چنین چیزی را قبول هم ندارم ... یا اینکه آهن از خارج از منظومه‌ی شمسی وارد زمین شده باشد قابل تردید است اگر با روایات معصومین علیهم‌السلام به آن نگاه کنیم ... در مورد مراحل رشد جنین به نظر حقیر هم می‌آید که نظر شما درست باشد ولی ممکن است فردا علوم تجربی ادعا کنند که ما نظرات قدیمی خود را اصلاح کردیم و در این صورت باید روی قرآن هم بیشتر کار کرد شاید جزئیاتی در آن از نظرمان مخفی مانده باشد ... پس بهتر است هر چه که علم روز گفت را نباید سریع به قرآن عرضه کرد و سعی کرد این دو به هم خورانده شوند ... بهتر است علوم قرآن را از خودشان استخراج کنیم و سعی کنیم تأکید هم کنیم که اینها برداشت‌های فعلی ما از قرآن و روایات است که قابل نقد هستند، در این کار دیگر اشکالی ندارد اگر از ایده‌های علوم روز هم کمک بگیریم و البته شاید باید که از مشاهدات تجربی که دائر بر شناخت فعل خداست در بررسی و شناخت قول خدا و اقوال خلفای خدا کمک بگیریم ...

و حقیر بر مبنای این علوم روز به قرآن اعتقاد ندارم که اگر فردا این اقوال برگشتند و ۱۸۰ درجه چرخیدند اعتقادم سست شود، و الله خیر حافظاً و هو أرحم الراحمین ... بلکه اگر به قرآن و روایات رجوع کنید می‌بینید که علومی در قرآن هست که همین امروز برای ما قابل شناخت است و فیزیک جدید در مقابلش هیچ ندارد که بگوید ... یا حداکثر می‌تواند بخشی از آن را تأیید کند یا بگوید که امکان دارد درست باشند ...

در پناه خدا باشید ان شاء الله
یا علی علیه‌السلام

صدیقین;748504 نوشت:
قافیه جمله سوم و چهارم، عامیانه و غیر ادبی است! تنها دلیلش هم اینست که نویسنده خواسته به زور آن را با جملات قبل و بعدش هم وزن نماید! صحیح این بود که به جای «جداس» بفرماید: «جدا است» و به جای جزاس بفرماید: «جزا است». قافیه جمله پنجم هم ناقص است و باید به جای «توراست» بفرماید: «تو را است».

که اگر این کارها انجام شود، جملات اینگونه می گردد:

به نام پادشاه بخشنده و دادگر
پادشاه کل دنیا را سپاس
او که وصفش از همه عالم جدا است
مالک و فرمانده روز جزا است
ای انسان پادشاهی مر تو را است
گر بگویی پادشاه کل دنیارا سپاس

با این کار، وزن و قافیه این جملات به هم می ریزد! مگر اینکه مانند نویسنده محترم، از بدعت در آمیختن سخن ادبی و عامیانه استفاده کند و ضعف قافیه را با وزن عوامانه بپوشاند!

نتیجه اینکه متن مذکور هم از نظر محتوایی اشکالات متعددی دارد که برخی از آنها در صفحه قبل بیان شد، و هم از نظر ظاهری و ادبی مشکل دارد.

کارشناس عزیز
بنده این ایراد شمارو با یک دلیل بسیار ساده رد میکنم!

شما فرمودید که قافیه ها در سوره من عامیانه هستن و ادبی نیستن!!!!
خب باشه!
من جزاس رو به جزاست
و جداس رو به جداست
تغییر میدم!! و میبینیم که تغییری در ساختار و آهنگ و ریتم سوره من ایجاد نمیشه!!!!!
و شعر من دچار فروپاشی ساختاری نمیشه!

به نام پادشاه بخشنده و دادگر
پادشاه کل دنیا را سپاس
او که وصفش از همه عالم جداست
مالک و فرمانده روز جزاست
ای انسان پادشاهی مر تو راست
گر بگویی پادشاه کل دنیارا سپاس

اما شما پارو از این هم فراتر گذاشتید!
و ادعای بسیار بزرگی رو مطرح فرمودید ( به قول آرمان ادعا های بزرگ دلایل بزرگ می طلبند )
گفتید شکل درست قافیه ها به این شکل هست؟؟؟؟

جزا است و جدا است؟؟؟؟ (O_o)

مر تورا است؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ( خدایا مرگ برآمریکا )

عجب! خدایی بهانه ازاین بنی اسرائیلی تر ندیده بودم!!!!!

پس شما معتقدید که در این شعر:

ملت عشق از همه دین ها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست

حتما مولانا حواسش نبوده!!!!!!

چون از نظر شما درستش این هست:

ملت عشق از همه دین ها جدا است
عاشقان را ملت و مذهب خدا است

دیگه عرضی ندارم ...

سلام

سین;749115 نوشت:
شما لطف دارید برادر، ولی این حقارت ذاتیه، کاریش هم نمی‌توان کرد ... گاهی یادم می‌رود که حقیر هستم ولی چند بار تجربه‌ی شیرین درک عظمت خدا و حقارت خود را داشته‌ام و این حقارت لفظی است که یادآور آن خاطرات شیرین است ... این حقارت چیز بدی نیست، همان است که مرحوم آیت‌الله بهجت هم همیشه به عنوان لقب برای خود به کار می‌بردند ... الأحقر ... یعنی حقیرترین ... یعنی هیچ از خود نداریم ... همانکه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هم فرمودند که آنقدر خود را نزد خدا کوچک یافتم آنقدر کوچک یافتم آنقدر کوچک یافتم که گویا ذره‌ای یا کوچکتر از آن هستم ... خدا روزی کند به هر کسی که طالبش هست چشیدن عظمت خدا و حقارت خود را ... دل پر از محبت خدا می‌شود وقتی که باد انسان خالی می‌شود و از هوی و هوس تهی می‌گردد ...

بنده فقط یک چیز رو می دونم!
اونم اینکه اگه دست در دست خدا بگذاریم با خدا یک دست می شویم!

سین;749115 نوشت:
حقیر با شما موافق نیستم که بشود از قرآن انبساط جهان را نتیجه گرفت و بلکه چنین چیزی را قبول هم ندارم

شما اشتباه می کنید!
در انبساط جهان که شکی نیست! این یک چیز ثابت و اثبات شده هست! اینکه کهکشان ها دارن لحظه به لحظه از هم دور تر میشن!

و این رو در سوره ذاریات آیه 47 میشه به سادگی استخراج کرد! ... متن سوره رو نمی ذارم! تا خودتون برید و بخونیدش! فقط خواهشا ترجمه رو نخونید و به لغت موسعون دقت کنید!

سین;749115 نوشت:
یا اینکه آهن از خارج از منظومه‌ی شمسی وارد زمین شده باشد قابل تردید است

نه اصلا قابل تردید نیست! چون آهن جهان از داخل ستاره ها تولید می شه! ولی خورشید دمای کافی برای تولید آهن رو نداره! لذا یقین داریم که آهن باید توسط شهاب سنگ ها و از خارج منظومه شمسی به زمین وارد شده باشه ... ( البته ملیارد ها سال پیش زمانی که هنوز هسته و پوسته و گوشته و حتی جو زمین شکل نگرفته بود)

و در سوره حدید آیه 25 ... برای آهن از فعل انزلنا استفاده شده !!!! که در نوع خودش بی نظیره!!!! ینی قرآن گفته آهن را فروفرستادیم! این انزلنا لغتی هست که برای باران به کار میره!!‌ جالبه نه؟؟؟


سین;749115 نوشت:
یا اینکه آهن از خارج از منظومه‌ی شمسی وارد زمین شده باشد قابل تردید است اگر با روایات معصومین علیهم‌السلام به آن نگاه کنیم

روایتی که با قرآن در تناقض باشه باید به جعلی بودنش شک کرد.

سین;749115 نوشت:
پس بهتر است هر چه که علم روز گفت را نباید سریع به قرآن عرضه کرد و سعی کرد این دو به هم خورانده شوند

موافقم ... در این زمینه خیلی افراط شده! بعیدم نیست کار دشمنان دین باشه!!!! برای خراب کردن قرآن در آینده احتمالی!

سین;749115 نوشت:
بلکه اگر به قرآن و روایات رجوع کنید می‌بینید که علومی در قرآن هست که همین امروز برای ما قابل شناخت است و فیزیک جدید در مقابلش هیچ ندارد که بگوید

مثلا؟

======================

اگه پستی بی جواب مونده عذر خواهی میکنم! چون وقتم کمه! قول میدم سریع به همه پست ها اگر پاسخی داشته باشم پاسخ بدم!

[="Franklin Gothic Medium"]

M0ha_mmad;749286 نوشت:
سلام
...
شما اشتباه می کنید!
در انبساط جهان که شکی نیست! این یک چیز ثابت و اثبات شده هست! اینکه سیارات دارن لحظه به لحظه از هم دور تر میشن!

و این رو در سوره ذاریات آیه 47 میشه به سادگی استخراج کرد! ... متن سوره رو نمی ذارم! تا خودتون برید و بخونیدش! فقط خواهشا ترجمه رو نخونید و به لغت موسعون دقت کنید!
...
نه اصلا قابل تردید نیست! چون آهن جهان از داخل ستاره ها تولید می شه! ولی خورشید دمای کافی برای تولید آهن رو نداره! لذا یقین داریم که آهن باید توسط شهاب سنگ ها و از خارج منظومه شمسی به زمین وارد شده باشه ... ( البته ملیارد ها سال پیش زمانی که هنوز هسته و پوسته و گوشته و حتی جو زمین شکل نگرفته بود)

و در سوره

حدید آیه 25 ... برای آهن از فعل انزلنا استفاده شده !!!! که در نوع خودش بی نظیره!!!! ینی قرآن گفته آهن را فروفرستادیم! این انزلنا لغتی هست که برای باران به کار میره!!‌ جالبه نه؟؟؟
...

روایتی که با قرآن در تناقض باشه باید به جعلی بودنش شک کرد.
...
مثلا؟

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمة الله و برکاته،
این بحث‌ها مفصل است ولی در این تاپیک خارج از موضوع محسوب خواهند شد ... به همین دلیل اگر موافق باشید به عنوان حسن ختام این بحث خارج از موضوع تاپیک همین را بگویم که مطابق قرآن ظاهراً زمین همین کره‌ی زمین نیست و زمین‌های هفت‌گانه که زمین ما اولین آنهاست و زمین‌های بالاتر در ورای منظومه‌ی شمسی هستند همگی به هم راه دارند و بدون طی کردن آسمان می‌توان به آنها رسید (شرق و غرب عالم که حضرت ذوالقرنین علیه‌السلام پیمودند روی کره‌ی زمین نیست و جایی در کره‌ی زمین نیست که اگر بین دو کوه آن سدی درست شود موجودات پشت سد نتوانند از آن رد شوند و ولو با دور زدن کره‌ی زمین به طرف دیگر آن بروند، یا دریایی که ماهی بریانی حضرت موسی علیه‌السلام در آن افتاد و زنده شد در روی کره‌ی زمین نیست، یا وادی ظلمات که حضرت خضر علیه‌السلام از آن خوردند بر روی زمین نیست و تعداد بسیاری دلیل دیگر که مجال بیانش نیست) و خورشید و ماه هم جایگاه خاصی در تمام آسمان‌ها و زمین‌ها دارند که با نگاه ظاهری در علم فیزیک این مسأله نه تنها قابل تأمل نیست که خنده‌دار هم به نظر می‌رسد، اما راه خارج از این تحیر این است که بدانیم با توجه به مفهوم طی‌الأرض آسمان‌ها و زمین اصلاً سه بعدی نیستند و مفهوم مکان و به همچنین زمان بسیار متفاوت است از آنچه که امروز گمان می‌کنند ... و اینکه احتمالاً خلقت زمین مقدم بر خلقت آسمان باشد ... و الی آخر ... آیات قرآن و روایات را به صورت‌های متفاوتی می‌توان وصل کرد و برداشت‌های ما از آنها همیشه امکان دارد ناقص باشد و همواره باید سعی کرد یک نظر را به تمامی آن‌ها عرضه کرد و میان آنها تعارضی پیدا نمود که ما را وادار به اصلاح نظریات خودمان نمایند و البته در این بین بجز مراجعه به قول خداوند و اقوال خلفای خدا علیهم‌السلام باید به فعل خدا هم رجوع نمود و از مشاهدات تجربی هم استفاده نمود، اما مشاهدات تجربی جدای از نظریاتی هستند که به اسم علوم تجربی بر روی مشاهدات تجربی سوار شده‌اند و گاهی به اشتباه به آنها هم اعتباری ‌مانند اعتبار خود آن مشاهدات داده می‌شود ...
بحث دقیق‌تر و پیچیده‌تر از آن است که بگوییم در قرآن آمده است موسعون پس لابد آسمان‌ها باید به این شکل خاص وسعت داده شده باشند یا آمده که آهن را نازل کردیم و در نتیجه لابد باید آهن در مرکز ستارگان که فشار خیلی زیاد است از هیدروژن و هلیوم ایجاد شده باشد ... و این در حالی است که ما در اسلام علم کیمیا را داریم که مواد بدون نیاز به آن فشارهای عجیب و غریب و دماهای نجومی هم قابل تبدیل به یکدیگر باشند ... ولی کدام فیزیکدانی که مسلمان نباشد می‌تواند به چنین چیزهایی فکر کند؟ دانشمندان امروز منابع محدودی دارند که مای مسلمان علاوه بر آن منابع به شدت محدود منابع عظیم روایی و قرآنی را هم داریم ... اینکه بخواهیم قرآن را با علوم روز بفهمیم ظلم به قرآن است و این نشانه‌ی همان مهجور بودن قرآن در میان امت است «وَقَالَ الرَّ‌سُولُ يَا رَ‌بِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَـٰذَا الْقُرْ‌آنَ مَهْجُورً‌ا»

ان شاء الله عطش ایمان و شوق دانستنی که در دل دارید به اذن الهی شما را به مسیری که برای طی نمودن آن خلق شده‌اید برساند ... :Gol:
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

سین;749507 نوشت:
سلام علیکم برادر و رحمة الله و برکاته،

درود بر خواهر عزیزم

سین;749507 نوشت:
و اینکه احتمالاً خلقت زمین مقدم بر خلقت آسمان باشد

سوره نازعات آیات 27-30 رو ملاحظه بفرمایید

سین;749507 نوشت:
بحث دقیق‌تر و پیچیده‌تر از آن است که بگوییم در قرآن آمده است موسعون پس لابد آسمان‌ها باید به این شکل خاص وسعت داده شده باشند

کهکشان ها همین الان هم با شتاب مثبت درحال دور شدن از هم هستن!

لینک یک مستند در این باره رو دادم ولی اگه امکان دانلود ندارید کلمه " انرژی تاریک" رو در گوگل سرچ کنید ...

سین;749507 نوشت:
آمده که آهن را نازل کردیم و در نتیجه لابد باید آهن در مرکز ستارگان که فشار خیلی زیاد است از هیدروژن و هلیوم ایجاد شده باشد

راه دیگه ای وجود نداره!

سین;749507 نوشت:
و این در حالی است که ما در اسلام علم کیمیا را داریم که مواد بدون نیاز به آن فشارهای عجیب و غریب و دماهای نجومی هم قابل تبدیل به یکدیگر باشند

خب چنین علمی بعید میدونم خود به خود در طبیعت رخ بده! راستی علم کیمیا مختص اسلام نیست.

[=Franklin Gothic Medium]

M0ha_mmad;749516 نوشت:
درود بر خواهر عزیزم
...
سوره نازعات آیات 27-30 رو ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
ممنون از ارجاع دادن به این آیات عظیم، لطفاً شما هم روایات در ذیل این آیات را ملاحظه بفرمایید، یک نمونه از کتاب اصول کافی:[INDENT=2]
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: ۹۴ و ۹۵
عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَطِيَّةَ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع مِنْ أَهْلِ الشَّامِ مِنْ عُلَمَائِهِمْ فَقَالَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ جِئْتُ أَسْأَلُكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ قَدْ أَعْيَتْ عَلَيَّ أَنْ أَجِدَ أَحَداً يُفَسِّرُهَا وَ قَدْ سَأَلْتُ عَنْهَا ثَلَاثَةَ أَصْنَافٍ مِنَ النَّاسِ فَقَالَ كُلُّ صِنْفٍ مِنْهُمْ شَيْئاً غَيْرَ الَّذِي قَالَ الصِّنْفُ الْآخَرُ! فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع: مَا ذَاكَ؟ قَالَ فَإِنِّي أَسْأَلُكَ عَنْ أَوَّلِ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ خَلْقِهِ فَإِنَّ بَعْضَ مَنْ سَأَلْتُهُ قَالَ الْقَدَرُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْقَلَمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الرُّوحُ! فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: مَا قَالُوا شَيْئاً- أُخْبِرُكَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَانَ وَ لَا شَيْ‏ءَ غَيْرُهُ وَ كَانَ عَزِيزاً وَ لَا أَحَدَ كَانَ قَبْلَ عِزِّهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ وَ كَانَ الْخَالِقُ قَبْلَ الْمَخْلُوقِ وَ لَوْ كَانَ أَوَّلُ مَا خَلَقَ مِنْ خَلْقِهِ الشَّيْ‏ءَ مِنَ الشَّيْ‏ءِ إِذاً لَمْ يَكُنْ لَهُ انْقِطَاعٌ أَبَداً وَ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ إِذاً وَ مَعَهُ شَيْ‏ءٌ لَيْسَ هُوَ يَتَقَدَّمُهُ وَ لَكِنَّهُ كَانَ إِذْ لَا شَيْ‏ءَ غَيْرُهُ وَ خَلَقَ الشَّيْ‏ءَ الَّذِي جَمِيعُ الْأَشْيَاءِ مِنْهُ وَ هُوَ الْمَاءُ الَّذِي خَلَقَ الْأَشْيَاءَ مِنْهُ فَجَعَلَ نَسَبَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ إِلَى الْمَاءِ وَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْمَاءِ نَسَباً يُضَافُ إِلَيْهِ وَ خَلَقَ الرِّيحَ مِنَ الْمَاءِ ثُمَّ سَلَّطَ الرِّيحَ عَلَى الْمَاءِ فَشَقَّقَتِ الرِّيحُ مَتْنَ الْمَاءِ حَتَّى ثَارَ مِنَ الْمَاءِ زَبَدٌ عَلَى قَدْرِ مَا شَاءَ أَنْ يَثُورَ فَخَلَقَ مِنْ ذَلِكَ الزَّبَدِ أَرْضاً بَيْضَاءَ نَقِيَّةً لَيْسَ فِيهَا صَدْعٌ وَ لَا ثَقْبٌ وَ لَا صُعُودٌ وَ لَا هُبُوطٌ وَ لَا شَجَرَةٌ ثُمَّ طَوَاهَا فَوَضَعَهَا فَوْقَ الْمَاءِ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ النَّارَ مِنَ الْمَاءِ فَشَقَّقَتِ النَّارُ مَتْنَ الْمَاءِ حَتَّى ثَارَ مِنَ الْمَاءِ دُخَانٌ عَلَى قَدْرِ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَثُورَ فَخَلَقَ مِنْ ذَلِكَ الدُّخَانِ سَمَاءً صَافِيَةً نَقِيَّةً لَيْسَ فِيهَا صَدْعٌ وَ لَا ثَقْبٌ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ- السَّماءُ بَناها رَفَعَ سَمْكَها فَسَوَّاها وَ أَغْطَشَ لَيْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها قَالَ وَ لَا شَمْسٌ وَ لَا قَمَرٌ وَ لَا نُجُومٌ وَ لَا سَحَابٌ ثُمَّ طَوَاهَا فَوَضَعَهَا فَوْقَ الْأَرْضِ ثُمَّ نَسَبَ الْخَلِيقَتَيْنِ فَرَفَعَ السَّمَاءَ قَبْلَ الْأَرْضِ فَذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ ذِكْرُهُ- وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها يَقُولُ بَسَطَهَا. فَقَالَ لَهُ الشَّامِيُّ يَا أَبَا جَعْفَرٍ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى- أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما؟ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع: فَلَعَلَّكَ تَزْعُمُ أَنَّهُمَا كَانَتَا رَتْقاً مُلْتَزِقَتَيْنِ مُلْتَصِقَتَيْنِ فَفُتِقَتْ إِحْدَاهُمَا مِنَ الْأُخْرَى؟ فَقَالَ نَعَمْ! فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع اسْتَغْفِرْ رَبَّكَ فَإِنَّ قَوْلَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ كانَتا رَتْقاً يَقُولُ كَانَتِ السَّمَاءُ رَتْقاً لَا تُنْزِلُ الْمَطَرَ وَ كَانَتِ الْأَرْضُ رَتْقاً لَا تُنْبِتُ الْحَبَّ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْخَلْقَ وَ بَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ فَتَقَ السَّمَاءَ بِالْمَطَرِ وَ الْأَرْضَ بِنَبَاتِ الْحَبِّ فَقَالَ الشَّامِيُّ أَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ وُلْدِ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنَّ عِلْمَكَ عِلْمُهُمْ.
[/INDENT]

اگرچه این روایت را هم باید در کنار آیات و روایات دیگر نگاه کرد و خواند و استفاده نمود و چه بسا در چهارچوب علوم رجال و درایه بررسی‌اشان نمود ... حداقل می‌بینید که آیات قرآن را به یک شکل منحصربفرد نمی‌توان فهمید و نباید سطحی بررسی‌اشان نمود و گفت الا و بالله آنچه فهمیدم منظور خداوند عالم از نزول این آیات بوده است ... که این کار خطرناک است ...


مطمئن هستید؟ بخاطر red shift‌ این را می‌گویید؟ ولی حقیر راه‌های دیگری هم برای توضیح پدیده‌آی مانند red shift می‌توانم در نظر بگیرم ...
M0ha_mmad;749516 نوشت:
لینک یک مستند در این باره رو دادم ولی اگه امکان دانلود ندارید کلمه " انرژی تاریک" رو در گوگل سرچ کنید ...

برادر انرژی تاریک یک علامت سؤال است و نه یک پاسخ! فیلم‌های مستند آنقدرها که ادعا می‌کنند معتبر نیستند و از حقیر بپرسید بیشتر آنها فیلم‌های علمی-تخیلی هستند که مستندات مشاهده شده را با نظریات تخیلی خود آمیخته‌اند و به جای علم تبلیغ می‌کنند تا پذیرش عمومی بیابند ... البته نه همه‌ی آنها ولی خیلی از آن‌ها ... بهتر است بدانید که انرژی تاریک و ماده‌ی تاریک مطرح شد بخاطر اینکه با نظریات قبلی برخی از پدیده‌های جدیداً مشاهده شده قابل توضیح نبودند، برخی سعی کردند نظریات قبلی را اصلاح کنند و برخی گفتند پیش‌بینی آن نظریات وجود ماده‌ی تاریک است و از این دست مسائل ... اگر می‌بینید که الآن خیلی‌ها می‌گویند ماده‌ی تاریک بخاطر این است که هنوز نتوانسته‌اند نظریات قبلی را طوری اصلاح کنند که بتوان مشاهدات جدیدتر را با آن توضیح داد ... ممکن است برخی از ایشان از اصلاح نظریات قبلی ناامید شده باشند و ترجیح بدهند راه ساده‌تر را بپذیرند که ما چیز جدیدی کشف کرده‌ایم که فقط نمی‌دانیم چیست، اما برخی همچنان در تلاش برای ویرایش نظریات قبلی هستند و تا نشانه‌های صریح از وجود چیزی که جدید است و باید کشف شود نیابند اول به خودشان شک می‌کنند و اینکه اصلاً ابزاری که در دست دارند قابلیت چنان اکتشافاتی را دارند یا خیر ...
M0ha_mmad;749516 نوشت:
راه دیگه ای وجود نداره!

وقتی راه‌های دیگر را یافتید از این گفته‌ی امروزتان تعجب خواهید کرد!
ایرادی ندارد که همانطور که شما می‌فرمایید باشد ولی نه به این راحتی که شما نتیجه‌گیری می‌کنید، بلکه باید بسیاری از مسائل را در کنار هم بررسی کرد، اجالتاً فقط همین را در نظر بگیرید که این آهن به طور خاص می‌تواند مصداق خاص داشته باشد که آن هم ذوالفقار امیر مؤمنان علیه‌السلام باشد:[INDENT=2]
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏3، ص: ۲۹۴ و ۲۹۵
تَفْسِيرِ السُّدِّيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ قَالَ أَنْزَلَ اللَّهُ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ مَعَهُ ذُو الْفَقَارِ خُلِقَ مِنْ وَرَقِ آسِ الْجَنَّةِ ثُمَّ قَالَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ كَانَ بِهِ يُحَارِبُ آدَمُ أَعْدَاءَهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الشَّيَاطِينِ وَ كَانَ عَلَيْهِ مَكْتُوباً لَا يَزَالُ‏ أَنْبِيَائِي يُحَارِبُونَ بِهِ نَبِيٌّ بَعْدَ نَبِيٍّ وَ صِدِّيقٌ بَعْدَ صِدِّيقٍ حَتَّى يَرِثَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فَيُحَارِبَ بِهِ عَنِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ لِمُحَمَّدِ وَ عَلِيٍّ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ مَنِيعٌ مِنَ النَّقِمَةِ بِالْكُفَّارِ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ‏
و قد روى كافة أصحابنا أن المراد بهذه الآية ذو الفقار أنزل به من السماء على النبي فأعطاه عليا
وَ سُئِلَ الرِّضَا ع مِنْ أَيْنَ هُوَ فَقَالَ هَبَطَ بِهِ جَبْرَئِيلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ كَانَ حَلْيُهُ مِنْ فِضَّةٍ وَ هُوَ عِنْدِي‏
[/INDENT]

این معنا در نهج‌البلاغه هم آمده است که «أ تعلمون ما معنى قوله تعالى وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ هذا هو السيف‏[=Franklin Gothic Medium]»
جای تعجب ندارد که یک آیه مصداق خاص داشته باشد اگرچه بیان عام دارد. برای مثال در سوره‌ی التکویر آیه‌ای داریم که «
بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ[=Franklin Gothic Medium]» که مثلاً گاهی آن را به دخترکان زنده‌به‌گور شده یا هر کودک دیگری که بدون گناه کشته شود تفسیر می‌شود ولی روایتی داریم که این ایه را در کنار آیه‌ی قبل گذاشته‌اند که می‌شود «وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ[=Franklin Gothic Medium]» و سپس فرموده‌اند که وای بر شما آیا جز مودت ما مودت دیگری هم واجب شده است که مورد بازخواست قرار بگیرد؟ یعنی این روایت مثلاً در مورد حضرت محسن است که بین در و دیوار در رحم مادر شهید شدند، یا در مورد حضرت علی اصغر علیه‌السلام که در کربلا شهید شدند و غیره ... اگرچه این روایات باعث می‌شوند که ما کمی احتیاط بیشتری در تفسیر و تأویل آیات بنماییم لیکن هنوز این امکان هست که جواز تفسیر آنها به صورت‌های کلی‌تر هم باشد ... اما حتی با همین وجود مثلاً روایتی داریم که در امام المتقین علیه‌السلام می‌فرمایند که در قرآن گاهی «تأویل» متفاوت از تنزیل خاص مرتبط با شأن نزول آیه می‌باشد و این تأویل با کلام بشر متفاوت است و با فعل بشر نیز متفاوت است، بعد به عنوان مثال به همین آیه‌ی نزول حدید اشاره می‌کنند که منظور از «نزول» در آن «خلقت» حدید است:

[INDENT=2]...ٍ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ ... وَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَكُونُ تَأْوِيلُهُ عَلَى غَيْرِ تَنْزِيلِهِ وَ لَا يُشْبِهُ تَأْوِيلُهُ بِكَلَامِ الْبَشَرِ وَ لَا فِعْلِ الْبِشْرِ وَ سَأُنَبِّئُكَ بِمِثَالٍ لِذَلِكَ تَكْتَفِي بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى‏ وَ قَالَ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ فَإِنْزَالُهُ ذَلِكَ خَلْقُهُ إِيَّاه‏ ...[=Franklin Gothic Medium] [الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏1، ص: ۲۴۷ و ۲۵۰[=Franklin Gothic Medium]]
[/INDENT]
[=Franklin Gothic Medium]
البته نباید برایتان عجیب باشد، چرا که مثلاً در خود قرآن داریم «
وَ إِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ‌ مَّعْلُومٍ[=Franklin Gothic Medium]» و بعد داریم که «کاف» و «نون»، که شاید اسم کافی و نور خداست، مخازن خدا هستند که خداوند هر چه را بخواهد خلق کند می‌گوید «کُن»، سپس «فیکون»: خزائنه في كاف و نون
[=Franklin Gothic Medium]

M0ha_mmad;749516 نوشت:
خب چنین علمی بعید میدونم خود به خود در طبیعت رخ بده! راستی علم کیمیا مختص اسلام نیست.

به قول امام المتقین علیه‌السلام آیا گمان می‌کنی که همین جرم صغیر هستی؟ بلکه در درون تو عالم اکبر است! طبیعت چیست؟ آیا طبیعت جدای از انسان است و انسان جزئی از آن هست؟
آیا انسان موجودی کوچک و ضعیف است در گوشه‌ای از یک سیاره در میان چندین سیاره‌ی دور خورشید در منظومه‌ی شمسی که یک منظومه است از میان چندین منظومه از یک کهکشان راه شیری که خود یک کهکشان است از میان چندین کهکشان کشف شده و کشف نشده و الی آخر؟ آیا این نگاه یک نگاهی دینی به انسان و عالم است یا نگاهی است ماتریالیستی و دهری‌نگرایانه؟ این آیا نگاه کسانی نیست که اصلاً انسان را حیوان ناطق می‌دانند که یک گونه‌ی از حیوانات است و فقط صفت ناطق بودن را اضافه دارد؟ یا نگاه آنها که انسان را از نسل حیوانات دیگر و مثلاً پسرعموی نزدیک گوریل‌ها و پسرعمور دور هر حیوان دیگری در خشکی و دریا و هوا می‌دانند که نهایتاً از نسل تک‌سلولی‌ها هستند؟ ظاهراً مای مسلمان باید نسبت به خیلی از مطالبی که تحت عنوان علم یادگرفته‌ایم استغفار نماییم ... یکی از آنها اینکه اگر سرعت چرخش زمین و آسمان کمی تندتر و کندتر شود امور عالم فاسد می‌شود، که در کتاب‌های دینی به ما می‌گفتند، حال آنکه مطابق روایات این طرز نگاه به انسان و عالم وجود اشتباه است ... چرا که مثلاً ما ردّ شمس را قبول داریم و خیلی مسائل دیگری را که با این نگاه سازگار نیست ...

اگر به فضل خدا الهی بودن قرآن و حقانیت اسلام تشیع برایتان مسجل گردید دیگر جا دارد که ذهنتان را از دانسته‌های پیشین و مسائل دیگری که به عنوان بدیهی و قطعی پذیرفته‌اید خالی کنید تا ان شاء الله با علم خدا و خلفای خدا جایگزین گردند ... ان شاء الله همه‌ی ما همین کار را بکنیم و روی غلط خودمان در مقابل علم خدا تعصب به خرج ندهیم، چه حقیر و امثال حقیر و چه شما و چه دوستان دیگر که ان شاء الله همگی دغدغه‌ی علم و دین داریم و دارید و دارند ...

در پناه خدا باشید :Gol:
یا علی علیه‌السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا نور الله الذی یهتدی به المهتدون.

سلام علیکم و رحمة الله؛

سین;748923 نوشت:
تا شنبه!؟ حالا تا شنبه ما چی کار کنیم؟ امروز تازه چهارشنبه بود!! لااقل یک مشق شبی چیزی بهمان می‌دادید شاید راه به جایی می‌بردیم ... شوخی کردم ... ان شاء الله هر وقت که وقت و حوصله و تمایل داشتید از دانشتان استفاده می‌کنیم ...

شما که باید مشق شب بنده و امثال بنده را تصحیح بفرمائید؛ حالا اگر یکی از شاگردان شما مثل بنده دو روز مشقش به تاخیر افتاد که نباید به رویش آورد که بزرگوار:Gol::Gol:واقعیتش حوصله و تمایل بنده در همین حوزه است اما کم توفیقی که بهانه آن وقت است نه؛ خاضعانه و صادقانه ارادتمندم.:Gol:

سین;748923 نوشت:
شاید بهتر باشد کمی بیشتر این مسأله باز شود قبل از آنکه از آن رد شویم ... شاید هم بهتر باشد شما ادامه‌ی مطالبتان را بدهید شاید مطلب برای حقیر و شاید دوستان دیگری هم که چنین سؤالی را دارند روشن‌تر گردد و بهتر متوجه شویم که قرآن از کدام جهت دعوت به تحدی کرده است ...

تمایل بنده هم همین است که مرحله صفر بحث کاملاً روشن شود تا بعد بتوان پله پله جلو رفت؛ بفضله و بمنه ان شاء الله. مرحله صفر یعنی اصلاً در این مرحله وارد اینکه معیار تحدی چیست گفتگو نشود.

حرف و مدعای روشن بنده اینست که وجه شناخت "من الله" بودن قرآن با وجه "تحدی" یکسان نیست و این موضوعی است که به صورت عمومی دچار خلط بحث شده است؛ بعبارت دیگر، برای شناخت "من الله" بودن قرآن حکیم لازم نیست به تحدی قرآن پاسخ داده شود. شناخت "من الله" بودن قرآن امری است و "تحدی" قرآن امری دیگر. تحدی کارکرد و مخاطب خاص خود را دارد؛ مخاطب تحدی کسانی نیستند که در پی شناخت "من الله" بودن قرآن حکیم هستند. این هم، دو دلیل روشن دارد:

اولاً اینگونه نبود که اولین آیه قرآن کریم، آیه تحدی باشد؛ بعبارت دیگر، کسانی قبل از نزول آیات تحدی به قرآن ایمان آورده بودند که نشان می دهد راه یافتن "من الله" بودن قرآن، پاسخ به تحدی قرآن نیست.

ثانیاً مخاطب آیات تحدی قرآن کسانی نیستند که در حال بررسی حقانیت قرآن هستند؛ بلکه کسانی هستند که "مدعی" هستند قرآن "من الله" نیست.


  • ام یقولون افتریه قل فأتوا بسورة مثله وادعوا من استطعتم من دون اللّه ان کنتم صادقین) بل کذّبوا بمالم یحیطوا بعلمه یونس / ۳۸
  • ام یقولون افتریه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتریات وادعوا من استطعتم من دون اللّه ان کنتم صادقین) هود / ۱۳
  • ام یقولون تقوّله بل لایؤمنون . فلیأتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین
  • وان کنتم فی ریب ممّا نزّلنا علی عبدنا فأتوا بسورة من مثله وادعوا شهدائکم من دون اللّه ان کنتم صادقین. فان لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتّقوا النّار التی وقودها الناس و الحجارة اعدّت للکافرین (ریب به معنی شک از روی جهل نیست بلکه شک از روی سوء ظن و تهمت است)

وقتی کسی مدعی است که این افترا است، یعنی "مدعی" شده است؛ برای اثبات این ادعا باید مثل آوری کند؛ برای مثل آوری حداقل خودش باید بداند که منظور قرآن از این مثل آوری چیست تا بتواند مثل آن را بیاورد. بنابراین وقتی هنوز خودش نمی داند که منظور از این مثل آوری چیست، چطور می تواند مدعی شود که مثل قرآن را آورده است؟ در واقع، بحث ابتدائاً از طرف او باید اثبات شود؛ چون او مدعی افتراست و باید برای این ادعای خود بینه بیاورد؛ نه اینکه او هر متنی دلش خواست بیاورد و از این طرف سعی شود انکار شود؛ اول او اثبات می کند بعد در رد اثبات او از این طرف هم ادله ارائه می گردد؛ پس قدم اول اینست که خودش بداند قرار است مثل چه چیز را بیاورد.

در این بیان اشکالی وارد است؟

با احترام
در پناه امام عصر سلام الله علیه

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله؛

سین;748938 نوشت:
بزرگوار، گمان کنم پذیرش اینکه قرآن کتاب دین است به معنای پذیرفتن الهی بودن آن نیست،

جایگاه کلام این نبوده است؛ از ظاهر کلام ایشان اینطور به نظر می رسد که ایشان دارند بیان می فرمایند که قرآن را عنوان کتاب الهی دینم قبول دارم اما می خواهم دانشم و ایمانم بیشتر شود؛ در واقع به نظر می رسد منظورشان این نبوده است که "قرآن کتاب دینی مسلمانان است همانطور که انجیل کتاب دینی مسیحیان"؛ بلکه گویا بیان می فرمایند که حدی از ایمان را به قرآن دارندو می خواهند رسوخ بیشتری داشته باشند؛
حداقل برداشت بنده که این بوده است و ایشان هم علی الظاهر مخالفتی نداشته اند؛ و البته ممکن است فرمایش شما هم صحیح باشد.

در پناه امام عصر سلام الله علیه

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله؛

M0ha_mmad;748945 نوشت:
فدای سرت داداشم

بزرگوارید.

M0ha_mmad;748945 نوشت:
صد در صد

اگر آن روند را قبول دارید، پس با توجه به اینکه شما هنوز وجه مثلیت قرآن را از خود قرآن نمی دانید، بنابراین اصلاً لازم نیست که متن شما بررسی شود؛ بلکه شما یک ادعای اثبات نشده و بدون دلیل دارید که اصلاً نیاز به بررسی محتوایی ندارد.

قبول؟

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم

M0ha_mmad;748940 نوشت:
این نمی تونه دلیل باشه! چراکه همین سوره من رو هم میشه یه دنیا تفسیر کرد و بسطش داد!

دوست عزیز فهم قرآن به چهار مرتبه تقسیم میشود . 1- فهم العبارت (که برای عوام است) 2- فهم الاشارت (که برای خواص است ) 3.فهم اللطایف (که برای اولیاء است) 4-فهم الحقایق ( که برای انبیاء است )
بدیهی است برای من و شمایی که عوام هستیم بیشتر از فهم العبارات ممکن نیست . این بدیهی است که چون شما معانی و تفاسیر و تااویل قرآن را نمیدانید و به درجات بالای فهم در قرآن دست نیافته اید نمیتوانید ابعاد و معانی مختلف این کتاب آسمانی را دریابید حالا هرچقدر هم که دیگران به شما توضیح دهند این مطلب برای شما ملموس نخواهد بود . قرآن کریم ((تبیان لکل شی)) است درحالی که سوره ای که شما آوردید حتی نمیتواند بیانگر معنای خود باشد چه برسد به چیز های دیگر .
بعلاوه اگر ممکن است میتوانید یک کتاب درمورد تفسیر سوره تان بنویسید و در آن به تفسیر دقیق . موشکافانه و علمی آن بپردازید آن هم بصورتی که کوچکترین جای شکی برای این سوره باقی نماند؟ اگر میتوانید بسم الله . برای تفسیر همین سوره ی حمدی که کوچک میشماریدش کتاب ها نوشته شده حالا اگر ممکن است شما یک کتابچه ی 50 صفحه ای با دلایل و مدارک علمی - عقلی و شرعی درمورد سوره تان بنویسید. تا ماهم بیشتر با معانی و تفسیر آن آشنا شویم.

M0ha_mmad;748940 نوشت:
! ولی اشعار سعدی و حافظ هم بسیار ژرف هستن و تفسیر دارن! و این عمیق بودن مختص قران نیست!

اولا سعدی و حافظ در بسیاری از شعر هایشان از مفاهیم قرآن و مضامین ایات و احادیث الهام گرفته اند و آنها را شالوده و شیرازه ی شعر های خود قرار داده اند پس میتوان گفت که این ژرف اندیشی سعدی و حافظ و امثال آنها برگرفته از بینش عمیقشان نسبت به مفاهیم قرآنی و اسلامی است . دوما اشعارتفسیر ندارند بلکه در آنها شاعر با استفاده از آرایه های ادبی معانی مختلف و متفاوت و در عین حال جذابی را به خواننده منتقل کرده است و و سعی نموده تا شور و غوغایی در درون خواننده به پا کند اما به هیچ وجه آیات قرآن قابل مقایسه با اشعار سعدی و حافظ نیستند چون معانی پیدا و آشکار قرآن فراتر از عالم مادی است و پا در عرصه ی علوم غیبی نهاده است و هیچگونه باطلی در آنها راه ندارد درحالی که شاعرانی مثل حافظ و سعدی هم همچون من و شما انسان اند و امکان خطا و اشتباه از آنها وجود دارد بعلاوه همانطور که گفتیم اگر د شعر های حافظ و سعدی عمقی است آنها این عمق را مدیون و وامدار تعالیم اسلام اند.
M0ha_mmad;748940 نوشت:
ولی خب بنا بر استدلال شما منم می تونم بگم سوره حمد هم چیز خاصی نداره و فقط به مدح یک آگاهی برتر (خداوند) پرداخته!

بنده هم جوابتان را در موارد بالا دادم فقط درمورد همین سوره ی حمد که کوچک میشماریدش کتب و تفاسیر فراوان نوشته شده است شما هم یک کتابچه ی 50 صفحه ای با دلایل و مدارک علمی - عقلی و شرعی درمورد سوره تان بنویسید. تا ماهم بیشتر با معانی و تفسیر آن آشنا شویم.

M0ha_mmad;748940 نوشت:
خب می خواستم به همین جا برسیم!
پس شما مشکلتون با اون جمله ای که من آوردم نیست!
بلکه مشکلتون اینه که اون جمله رو من آوردم !!!!!!

M0ha_mmad;748940 نوشت:
می دونم چرا همش حرف از شرک می زنید! منظورم که روشنه! حتی خود جناب کارشناس هم از این موضوع ایرادی نگرفتن! و فرمودن شما از پیامبر کپی کردید!!

ببینید دوست عزیز برای نقد و بررسی یک مطلب ما چند راه داریم یکی این که از ابتدا کجی ها و اشتباهات متن را بررسی کنیم دوما این که ما بنا را بر صحت بگذاریم و برفرض صحت این مطلب را بررسی کنیم . بنده هم همین را گفتم . گفتم اگر این مطلب در قرآن می آمد حسابش جدا بود اما این مطلب هرگز درقرآن نیامده و امکان هم نداشت تا بیاید چون اگر می آمد برخلاف تمام قرآن بود. و سخنان دیگر الهی را نقض میکرد.
چون این حرف های شما شرک است . جناب کارشناس هم از دیدگاه خودشان مطلب را بررسی کردند و صلاح دانستند یکسری ایرادات را گوشزد کنند و از دیگری صرف نظر نمایند بعلاوه جناب کارشاناس هرگز حرف شما را تایید نکردند بلکه براساس همان قاعده ای که فرمودم فرض را بر صحت گذاشتند و گفتند چون شما این
مطلب را از پیامبر کپی کرده اید قابل تحدی نیست. اما این مطلب در اصل صحت ندارد.
M0ha_mmad;748940 نوشت:
خب یک کلام بگید خلاصه رب به معنی پادشاه و صاحب اختیار هست یا نه؟؟؟

بله هست اما درمورد خداوند بیشتر در معنای پروردگار به کار میرود
M0ha_mmad;748940 نوشت:
خب چرا چنین برداشتی از لفظ " پادشاه " در سوره من نمیشه!؟؟

چون مطلب شما ک ژ تابی و ابهام دارد و آنطور که باید خدا را با این الفاظ نمی ستایید.

M0ha_mmad;748940 نوشت:
اگه این طور باشه منم از ماهیت قافیه ها در سوره حج آیات 18 تا 21 ایراد گرفتم! و کارشناس محترم فرمودن ربطی نداره! قرآن که شعر نیست!
والا این مدلشو دیگه ندیده بودیم! سوره من نباید ایراد ادبی داشته باشه ولی قران می تونه ایراد ادبی داشته باشه چون شعر نیست!

بله قران شعر نیست و خداوند به وضضوح این را فرموده است اما متن شما تکلیفش با خودش معلوم نیست . اگر شعر است پس چرا اصول و قواعد شعر درآن رعایت نشده است و اگر شعر نیست پس چرا اصول ادبی نثر در آن رعایت نشده است؟

M0ha_mmad;748940 نوشت:
شما با دیدگاهی دارید به سوره من نگاه می کنید که به هیچ وجه در عمر خودتون با چنین دیدگاهی قرآن حکیم رو مورد بررسی قرار ندادید!! درسته؟؟
چرا؟؟؟

خیر بنده گاهی بسیار فراتر از این حرف ها به قرآن نگاه کرده و میکنم و ایراد میگیرم اما انقدرمیگردم تا جواب ایرادم را پیدا کنم . درمورد مطلب شما هم همین گونه است.
M0ha_mmad;748940 نوشت:
وگرنه اگه مبنای رد یک سوره نقد دیگران بود که قران رو هم سایت های خارجی نقد کردن!!!

بله اونها هم نقد میکنند اما چه نقدی ؟ شده جریان الفیل و الفیل و ما ادراک مالفیل و ...

navid;749954 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم

درود بر آقا نوید گل!
راستش بنده دیدگاه شمارو طوری می بینم که بعید می دونم بتونیم به توافقی برسیم!

navid;749954 نوشت:
بدیهی است برای من و شمایی که عوام هستیم بیشتر از فهم العبارات ممکن نیست

من و شما چه طور می تونیم به نکته خارق العاده قران که عجز بشر رو نشون میده پی ببریم؟
معجزه باید این طور باشه دیگه نه؟؟

navid;749954 نوشت:
این بدیهی است که چون شما معانی و تفاسیر و تااویل قرآن را نمیدانید و به درجات بالای فهم در قرآن دست نیافته اید نمیتوانید ابعاد و معانی مختلف این کتاب آسمانی را دریابید حالا هرچقدر هم که دیگران به شما توضیح دهند این مطلب برای شما ملموس نخواهد بود .

پس دقیقا من و شما باید به چیه قران ایمان بیاریم؟؟؟

navid;749954 نوشت:
سوره ای که شما آوردید حتی نمیتواند بیانگر معنای خود باشد چه برسد به چیز های دیگر .

مفهوم سوره من خیلی واضحه!
لیک شما میخواید واضح نباشه!
پس بیخیال سر این موضوع به توافق نخواهیم رسید!

navid;749954 نوشت:
بعلاوه اگر ممکن است میتوانید یک کتاب درمورد تفسیر سوره تان بنویسید و در آن به تفسیر دقیق . موشکافانه و علمی آن بپردازید آن هم بصورتی که کوچکترین جای شکی برای این سوره باقی نماند؟ اگر میتوانید بسم الله . برای تفسیر همین سوره ی حمدی که کوچک میشماریدش کتاب ها نوشته شده حالا اگر ممکن است شما یک کتابچه ی 50 صفحه ای با دلایل و مدارک علمی - عقلی و شرعی درمورد سوره تان بنویسید. تا ماهم بیشتر با معانی و تفسیر آن آشنا شویم.

اگه من سوره خودمو تفسیر کنم واکنش شما چه خواهد بود؟؟

navid;749954 نوشت:
اولا سعدی و حافظ در بسیاری از شعر هایشان از مفاهیم قرآن و مضامین ایات و احادیث الهام گرفته اند و آنها را شالوده و شیرازه ی شعر های خود قرار داده اند پس میتوان گفت که این ژرف اندیشی سعدی و حافظ و امثال آنها برگرفته از بینش عمیقشان نسبت به مفاهیم قرآنی و اسلامی است

ویلیام شکسپیر چی؟؟

navid;749954 نوشت:
چون این حرف های شما شرک است

میشه از شما بخوام هدف خلقت رو برای ما شرح بدید؟؟

navid;749954 نوشت:
جناب کارشناس هم از دیدگاه خودشان مطلب را بررسی کردند و صلاح دانستند یکسری ایرادات را گوشزد کنند و از دیگری صرف نظر نمایندبعلاوه جناب کارشاناس هرگز حرف شما را تایید نکردند بلکه براساس همان قاعده ای که فرمودم فرض را بر صحت گذاشتند و گفتند چون شما این مطلب را از پیامبر کپی کرده اید قابل تحدی نیست. اما این مطلب در اصل صحت ندارد.

جناب کارشناس برای بی اعتبار نشون دادن سوره من از غلط املایی گرفتن در سایر پست ها هم فروگذار نکردن!!!!!
بعد از مطلب به این بزرگی صرف نظر کنن؟؟؟؟‌!!!! من بعید می دونم!

navid;749954 نوشت:
بله هست اما درمورد خداوند بیشتر در معنای پروردگار به کار میرود

خب پس شما هم قبول دارید که به " پادشاه " خطاب کردن خداوند ایرادی وارد نیست!

navid;749954 نوشت:
چون مطلب شما ک ژ تابی و ابهام دارد و آنطور که باید خدا را با این الفاظ نمی ستایید.

چرا؟

navid;749954 نوشت:
متن شما تکلیفش با خودش معلوم نیست

چرا؟

navid;749954 نوشت:
اگر شعر است پس چرا اصول و قواعد شعر درآن رعایت نشده است


مثلا چه اصولی؟

navid;749954 نوشت:
اگر شعر نیست پس چرا اصول ادبی نثر در آن رعایت نشده است؟

در قران چه اصولی رعایت شده؟؟؟؟ ( ترجیحا با ذکر مثال باشه )

navid;749954 نوشت:
خیر بنده گاهی بسیار فراتر از این حرف ها به قرآن نگاه کرده و میکنم

من از ته دل به شما تبریک میگم

========================================================

نوید جان ما بدجور بی راهه رفتیم! من اصلا هدفم از درست کردن این تاپیک این نبود که یه سوره بیارم و جناب کارشناس نقدش کنن و من هم دفاع کنم!
د خوب اگه هدفم این بود که واسه نوشتنش از پنح دقه بیشتر وقت می ذاشتم!!!
خدام شاهده میخواستم فقط نوع مقایسه رو ببینم ( از روحم که سیر نشدم ) تا به نکته خارق العاده ایات قران پی ببرم! وگرنه من عددی نیستم که در مقابل قرآن بایستم! ( اگه عددی هم باشم باز از خودم نیست! از خدامه )
اما نمی فهمم چرا بشر نمی تونه سوره ای مثل سوره حمد یا مسد و ... بیاره!
واقعا اینا چه نکات خارق العاده ای دارن! می خواستم با ایجاد این تاپیک به این نکات خارق العاده پی ببرم ... ولی تا حالا به هدفم نرسیدم!

اگه کسی بتونه کمکم کنه منو مدیون خودش کرده!

Naghi;749924 نوشت:
قبول؟

قبلتُ!!!!!!!

سین;749611 نوشت:
اگر به فضل خدا الهی بودن قرآن و حقانیت اسلام تشیع برایتان مسجل گردید دیگر جا دارد که ذهنتان را از دانسته‌های پیشین و مسائل دیگری که به عنوان بدیهی و قطعی پذیرفته‌اید خالی کنید

خب فرض کنیم که من به حرف شما عمل کردم! واصلا به اشارات علمی قرآن توجهی نکنم! خب بر چه اساسی به قرآن ایمان بیارم؟؟؟؟ دقیقا نکته خارق العاده قرآن چیه؟؟؟ میشه به من توضیح بدید؟؟؟ خودتون چرا قران رو یک چیز خارق العاده می دونید؟؟؟

M0ha_mmad;750080 نوشت:
درود بر آقا نوید گل!

سلام علیکم

M0ha_mmad;750080 نوشت:
من و شما چه طور می تونیم به نکته خارق العاده قران که عجز بشر رو نشون میده پی ببریم؟
معجزه باید این طور باشه دیگه نه؟؟

ما هم به اندازه ی درک خودمان میتوانیم بفهمیم اما این بدیهی است که درک من و شما از آیات قرآن با درک امام معصوم یکسان نیست.


M0ha_mmad;750080 نوشت:
پس دقیقا من و شما باید به چیه قران ایمان بیاریم؟؟؟

به همان مقداری که از آن می فهمیم و درک میکنیم.


M0ha_mmad;750080 نوشت:
اگه من سوره خودمو تفسیر کنم واکنش شما چه خواهد بود؟؟

اگر میتوانید 50 صفحه تفسیر درست و حسابی و با معنا درموردش بنویسید بعدش واکنش من را خواهید دید.


M0ha_mmad;750080 نوشت:
ویلیام شکسپیر چی؟؟

آیا ویلیام شکسپیر از غیب خبر میدهد ؟ آیا ویلیام شکسپیر از آینده ی بشر و روز جزا خبر دارد ؟ آیا ویلیام شکسپیر از وقایع اتفاق افتاده برای امت های پیشین و وقایعی که برای آیندگان اتفاق خواهد افتاد خبر میدهد ؟ آیا ویلیام شکسپیر برای شما احکامی را نازل میکند که دربرگیرنده ی تمام ابعاد روحی و جسمی و زندگی شماست و تمام نیاز های متعارف شما را ارضا میکند ؟ آیا ویلیام شکسپیر قادر بود از 10 دقیقه ی دیگر خودش خبر دهد ؟ ایا ویلیام شکسپیر قادر بود حقایق علمی را آشکار کند که قرن ها بشر از دانستنشان عاجز بودند آن هم بدون استفاده از ابزار های علمی ؟ آیا ویلیام شکسپیر قادر بود در شعر هایش از عقاید دورانش و افسانه ها و آرمان های ملتش تاسی نگیرد ؟ آیا ........


M0ha_mmad;750080 نوشت:
میشه از شما بخوام هدف خلقت رو برای ما شرح بدید؟؟

هدف را قبلا برایتان شرح دادم به پست قبلی بنده مراجعه کنید تا متوجه شوید.


M0ha_mmad;750080 نوشت:
جناب کارشناس برای بی اعتبار نشون دادن سوره من از غلط املایی گرفتن در سایر پست ها هم فروگذار نکردن!!!!!
بعد از مطلب به این بزرگی صرف نظر کنن؟؟؟؟‌!!!! من بعید می دونم!

هرکسی از زاویه ی دید خودش و به دلخواهش به مطالب مختلف نگاه میکند . بنده قبلا هم عرض کردم روش های مختلفی برای نقد سخنان شما وجود دارد که یکی از آنها روشی است که کارشناس محترم از آن استفاده کردند اما صرف این که بگوییم چون ایشان از این روش استفاده کرده اند پس روش های دیگر غلط است حرف بیهوده و باطلی است چون در بسیاری از موارد برای حل یک مشکل و پاسخ به یک مطلب راه ها و جواب های متعددی وجود دارد.


M0ha_mmad;750080 نوشت:
خب پس شما هم قبول دارید که به " پادشاه " خطاب کردن خداوند ایرادی وارد نیست!

بله اما چگونه خطاب کردن هم مهم است


M0ha_mmad;750080 نوشت:
چرا؟

فکر میکنم کارشناس گرامی به اندازه ی کافی به این چرای شما پاسخ داده باشند.


M0ha_mmad;750080 نوشت:
مثلا چه اصولی؟

اولا که این مطلب مطلبی که شما نوشته اید شعر نیست بلکه نظم است چون در آن از آرایه های ادبی استفاده نشده است . دوما برفرض این که این مطلب را نظم بگیریم به دلیل بکار بردن کلمات بصورت غیر ادبی و عامیانه فاقد ارزش ادبی نیز هست و میتوانیم بگوییم این مطلب نظم هم نیست. سوما مطلب شما شباهتی به نثر هم ندارد بلکه بیشتر شبیه یکسری سخنان عامیانه و کوچه بازاری است که با اندکی ذوق ادبی آمیخته شده است آنهم بصورت غلط.

M0ha_mmad;750080 نوشت:
در قران چه اصولی رعایت شده؟؟؟؟ ( ترجیحا با ذکر مثال باشه )

کسی که ادعایی را میکند باید برای اثبات ادعای خود دلیل بیاورد شما مدعی هستید که در قرآن اصول و قواعد ادبی و کلامی رعایت نشده است پس برای ادعایتان دلیل و مدرک و مثال بیاورید. برای رد یک مطلب باید مثال نقض آورد نه برای تاییدش.
M0ha_mmad;750080 نوشت:
نوید جان ما بدجور بی راهه رفتیم! من اصلا هدفم از درست کردن این تاپیک این نبود که یه سوره بیارم و جناب کارشناس نقدش کنن و من هم دفاع کنم!
د خوب اگه هدفم این بود که واسه نوشتنش از پنح دقه بیشتر وقت می ذاشتم!!!
خدام شاهده میخواستم فقط نوع مقایسه رو ببینم ( از روحم که سیر نشدم ) تا به نکته خارق العاده ایات قران پی ببرم! وگرنه من عددی نیستم که در مقابل قرآن بایستم! ( اگه عددی هم باشم باز از خودم نیست! از خدامه )
اما نمی فهمم چرا بشر نمی تونه سوره ای مثل سوره حمد یا مسد و ... بیاره!
واقعا اینا چه نکات خارق العاده ای دارن! می خواستم با ایجاد این تاپیک به این نکات خارق العاده پی ببرم ... ولی تا حالا به هدفم نرسیدم!

هدفتان واقعا هدف خوبی است اما اشتباه بیانش کردید شما تحدی کردید و ما پاسخ تحدی شما را دادیم اگر میخواستید به نکات و لطایف قرآن پی ببرید باید تایپیکی با این نام ایجاد میکردید نه تایپیکی با موضوع تحدی.
والسلام علی من اتبع الهدی

[="Franklin Gothic Medium"]

Naghi;749914 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا نور الله الذی یهتدی به المهتدون.
سلام علیکم و رحمة الله؛
...
تمایل بنده هم همین است که مرحله صفر بحث کاملاً روشن شود تا بعد بتوان پله پله جلو رفت؛ بفضله و بمنه ان شاء الله. مرحله صفر یعنی اصلاً در این مرحله وارد اینکه معیار تحدی چیست گفتگو نشود.

حرف و مدعای روشن بنده اینست که وجه شناخت "من الله" بودن قرآن با وجه "تحدی" یکسان نیست و این موضوعی است که به صورت عمومی دچار خلط بحث شده است؛ بعبارت دیگر، برای شناخت "من الله" بودن قرآن حکیم لازم نیست به تحدی قرآن پاسخ داده شود. شناخت "من الله" بودن قرآن امری است و "تحدی" قرآن امری دیگر. تحدی کارکرد و مخاطب خاص خود را دارد؛ مخاطب تحدی کسانی نیستند که در پی شناخت "من الله" بودن قرآن حکیم هستند. این هم، دو دلیل روشن دارد:

اولاً اینگونه نبود که اولین آیه قرآن کریم، آیه تحدی باشد؛ بعبارت دیگر، کسانی قبل از نزول آیات تحدی به قرآن ایمان آورده بودند که نشان می دهد راه یافتن "من الله" بودن قرآن، پاسخ به تحدی قرآن نیست.

ثانیاً مخاطب آیات تحدی قرآن کسانی نیستند که در حال بررسی حقانیت قرآن هستند؛ بلکه کسانی هستند که "مدعی" هستند قرآن "من الله" نیست.


  • ام یقولون افتریه قل فأتوا بسورة مثله وادعوا من استطعتم من دون اللّه ان کنتم صادقین) بل کذّبوا بمالم یحیطوا بعلمه یونس / ۳۸
  • ام یقولون افتریه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتریات وادعوا من استطعتم من دون اللّه ان کنتم صادقین) هود / ۱۳
  • ام یقولون تقوّله بل لایؤمنون . فلیأتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین
  • وان کنتم فی ریب ممّا نزّلنا علی عبدنا فأتوا بسورة من مثله وادعوا شهدائکم من دون اللّه ان کنتم صادقین. فان لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتّقوا النّار التی وقودها الناس و الحجارة اعدّت للکافرین (ریب به معنی شک از روی جهل نیست بلکه شک از روی سوء ظن و تهمت است)

وقتی کسی مدعی است که این افترا است، یعنی "مدعی" شده است؛ برای اثبات این ادعا باید مثل آوری کند؛ برای مثل آوری حداقل خودش باید بداند که منظور قرآن از این مثل آوری چیست تا بتواند مثل آن را بیاورد. بنابراین وقتی هنوز خودش نمی داند که منظور از این مثل آوری چیست، چطور می تواند مدعی شود که مثل قرآن را آورده است؟ در واقع، بحث ابتدائاً از طرف او باید اثبات شود؛ چون او مدعی افتراست و باید برای این ادعای خود بینه بیاورد؛ نه اینکه او هر متنی دلش خواست بیاورد و از این طرف سعی شود انکار شود؛ اول او اثبات می کند بعد در رد اثبات او از این طرف هم ادله ارائه می گردد؛ پس قدم اول اینست که خودش بداند قرار است مثل چه چیز را بیاورد.

در این بیان اشکالی وارد است؟

با احترام
در پناه امام عصر سلام الله علیه


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته،
عرض تعزیت بابت شهادت زینت عابدان خدا علیه‌السلام که اشتباه نکنم ماه محرم الحرام ماه ایشان است و قوام دین به چهار ماه حرام خداست
برادر بحث ما سر این بود که تا قبل از نظر شما حقیر گمان می‌کردم قول خدا از هر حیث خاص و غیرمثل‌آوری است ولی شما فرمودید که کسی که بخواهد به تحدی قران پاسخ دهد ابتدا باید بداند که قران چه ادعایی در مورد خودش دارد و بعد در همان جهت ادعایی دست به تحدی بزند و نه در هر جهت دلخواه که به ذهن خودش رسید ... البته حقیر هم تفکر بالای خودم را از جهتی نقض کردم وقتی که در تاپیک‌های پیشین ادعا کردم ظاهر قران جعل‌پذیر است و در عالم ظاهر هیچ چیزی ایمن از جعل شدن نیست و همواره حق و باطل قابل اشتباه شدن هستند و در نتیجه بدون توجه به باطن قرآن هرگز نمی‌توان الهی بودن آن را تصدیق حقیقی نمود. جالب اینجاست که در آن تاپیک دیگر روایتی هم از معصوم علیه‌السلام یافته و ارائه دادم که فرموده بودند ظاهر کلام خدا شبیه کلام بشر است و باطن آن غیر کلام بشر و هر مخلوق دیگری است و در مجموع قران متفاوت از تمام کلام مخلوقین و فعل ایشان است. با این اوصاف اگرچه حقیر نظر خود را نقض کرده بودم ولی همچنان نتیجه همان هست که بود، یعنی باز هم نمی‌تواند مانند قران را آورد مستقل از اینکه از چه جهتی برای پاسخ دادن به تحدی قران تلاش گردد، چرا که تمامی این جهات متکثری که هر کسی ممکن است به ذهنش خطور کند ظاهری هستند و وجه اصلی افتراق قرآن از سایر متون و اقوال و افعال در باطنش است ... همان باطنی که محسوس حواس ظاهری نیست ولی قلب در مواجهه‌ی با فطرت آن را شناخته و تصدیق می‌کند و ایمان به حقانیت آن صورت می‌پذیرد.
با این پیشینه‌ی فکری اگر بخواهیم محدودیت مثل‌آوری را در ظاهر هم منوط به معرفی قرآن از خودش نماییم و دست مخاطب قران در انتخاب بررسی وجوه متعدد قرانی باز نباشد باید علاوه بر دلیل قرآنی که توسط مؤمنین به قرآن پذیرفتنی است از غیرقرآن هم دلیلی که مقبول همگان باشد بیاورید. البته نظر شما از آن جهت درست است که بگوییم قران تحدی کرده است و باید بدانیم خودش به چه چیزی تحدی کرده است و چیزهایی که حقیر گفتم لزوماً دائر بر دعوت تحدی که خود قرآن کرده است نمی‌باشد، به این معنا که اگر در قرآن به هیچ وجهی دعوت به تحدی نشده بود هم باز وقتی ادعا می‌شد که قرآن از طرف خداست یک عده حق داشتند بگویند که این کلام مانند کلام بشر است (برای نشان دادن این مسأله هم تلاش کنند) و در نتیجه دلیلی نداریم که بپذیریم از طرف خدا باشد، انتظار هم این است که در تلاششان شکست بخورند ... با این حساب بحث دو شاخه می‌شود:[INDENT=2]
الف
) مبارزه‌ی با قران به دعوت خود قرآن (برای این کار باید دعوت قرآن به مبارزه مورد بررسی قرار بگیرد)

ب
) مبارزه‌ی با قران نه به دعوت خود آن که بلکه بخاطر بزرگی ادعای آن و برای محک زدن این ادعا (پیامبران گذشته که معجزه می‌آوردند هیچ کدام تحدی به معجزه‌ی خود نمی‌کردند ولی مثلاً فرعون خودش حضرت موسی علیه‌السلام را دعوت به مبارزه کرد تا نشان دهد که ایشان علیه‌السلام در ادعای نبتوشان راستگو نیستند، با آنکه خود می‌دانست که هستند)
[/INDENT]

باقی بحث شما بر سر شاخه‌ی «الف» است که ببینیم قران خودش مبارزه‌ی تحدی را چگونه معرفی کرده است و بعد سعی کنیم یا کسانی سعی کنند که وارد این مبارزه شده و قرآن را شکست دهند یا لااقل نشان دهند که با کمی مبارزه‌ی بیشتر می‌توان قرآن را شکست داد، و البته نخواهند توانست ... اما بحث‌های حقیر سر مبارزه‌ی از نوع مسیر «ب» است، گرچه فکر می‌کنم شاخه‌ی «الف» هم به غیر آن دعوت نکرده باشد، مبارزه‌ای کاملاً ازاد که در آن هیچ محدودیتی بر روی مخاطب دعوت خدا به مبارزه نیست و او از هر دربی که وارد شود شکست خواهد خورد، کما اینکه فرمود «إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ‌ ۖ وَ لَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ‌ حَيْثُ أَتَىٰ» ... در واقع اگر خلاف آن بود اشکال وارد بود که چرا فقط از همین جهت به تحدی قران پاسخ دهیم؟ آیا خدای شما از جهات دیگر ضعیف است و شکست می‌خورد یا اینکه قول خدای شما فقط از برخی جهات الهی است و از باقی جهات بشری است؟ و البته شما می‌دانید که در روایات وارد شده است که خدا هیچ شبیهی در میان خلق ندارد و قول مستقیم او هم هیچ شبیهی ندارد در میان اقوال غیرخدا ... شاید به همین دلیل باشد که در مورد قرآن میان این دو شاخه‌ی «الف» و «ب» تمایزی قائل نشده‌اند و هر دو را یکسان گرفته‌اند ...

اما اگر بخواهیم مستقیماً به بحث شما در شاخه‌ی «الف» بپردازیم، اگر شما هم تأیید بفرمایید برداشت حقیر از کلام شما این است که دعوت به تحدی تنها به وجوهی از قرآن است که از آن وجوه بتوان الهی بودن قرآن را متوجه شد ولی در عین حال مقابل تمام چنان وجوهی هم دعوت به تحدی وارد نشده است، در واقع اگر یک وجه خاص نشانه‌ی الهی بودن قرآن نباشد (با فرض آنکه چنان وجهی از قران وجود داشته باشد که حقیر تردید دارم) که پرداختن به تحدی از آن جهت بی‌معناست و در نتیجه تنها به وجوهی از قرآن باید تحدی شود که نشانه‌ی الهی بودن آن هم باشد، ولی اگر نشانه‌ی الهی بودن قرآن باشد لزومی ندارد که باز حتماً نسبت به آن تحدی شود. حقیر با این نظر شما به آن شرط موافقم که آن وجه از نشانه‌ی الهی بودن قرآن یک وجه باطنی قران باشد که در دسترس مثلاً مؤمنین یا خواصّ از مؤمنین است و برای دیگران جلوه‌ای ندارد که بخواهند آن جهت را نیز محک بزنند، در این صورت این وجه از قرآن که مخاطب خاص خود را دارد می‌تواند منر به افزایش یقین گردد ولی آن مخاطبان برای چنان رشدی نیازی به مبارزه کردن با قرآن در باب آن وجوه نمی‌بینند و در نتیجه قران وجوهی خواهد داشت که نشانه‌ی الهی بودنش باشد ولی مورد تحدی قرار نگیرد ...
مثال دیگر در مورد ظرف دعوت کردن به تحدی است ... اینکه هر آیه‌ی قرآن نشانه‌ی الهی بودن آن است ولی تحدی به یک سوره یا ده سوره یا کل قرآن شده است ... علت اینکه آیات قرآن نشانه‌ی خدایی بودن قرآن هست ولی تحدی به واحدهای بزرگتری از قرآن ماننده یک سوره و ده سوره و کل قرآن شده است ممکن است این باشد که تمام آیات اثر یکسانی روی تمام افراد در تمام شرایط ندارند ولی مثلاً می‌توان ادعا کرد که در هر سوره‌ای حداقل یک آیه وجود دارد که شخصی که دارد سعی می‌کند به قرآن تحدی کند در آن به حیرت فرو خواهد رفت (با روخوانی معمولی ممکن است کل قرآن را هم بخواند و چنین حیرتی به او دست ندهد)، چه عرب باشد و چه عجم، چه دانشمند باشد و چه بی‌سواد، چه جوان باشد و چه کهنسال ... حیرتی که برون‌رفتی از آن نه در خود بیابد و نه در هیچ کس یا هیچ کجای دیگر، مگر اینکه غبار فراموشی و غفلت این حیرت را در او کم‌رنگ کند و شخصی محقق باید خود را از چنان شرایطی دور نگاه دارد ... این علتی بود که تا کنون حقیر برای خودم داشتم که این مسأله را توضیح می‌داد ...

البته در اینکه می‌فرمایید برای فهمیدن الهی بودن قران ضرورتی ندارد که حتماً تحدی انجام شود حقیر هم با شما موافق هستم و در واقع اگر اشتباه نکنم این اعتقاد همه‌ی اساتید و دوستان مخالف حقیر و شما هم هست، کما اینکه خودشان هم هرگز به این دعوت مبارزه‌ی قرآن پاسخ نداده‌اند و با این وجود مؤمن به الهی بودن قرآن هستند ... اما اینکه دعوت تحدی قرآن مخاطب خاص داشته باشد (اگر داشته باشد) چطور منجر به این می‌شود که تحدی قرآن نتواند در هر زمینه‌ای که از آن جهت الهی بودن قرآن فهمیده می‌شود صورت پذیرد و نیاز باشد تا حتماً از جهات خاصی به تحدی قران پاسخ داد که خود قرآن معرفی کرده باشد؟

و در پایان در مورد اینکه فرمودید مخاطبان تحدی قران هر کسی که به دنبال حقیقت باشد نیست و بلکه مخاطب دعوت تحدی قران کسانی هستند که منکر الهی بودن قران باشند، در آیاتی که خود شاهد مثال آوردید آیه‌ی آخر را چطور توضیح می‌دهید که در آن خداوند فرموده است که اگر شک دارید که الهی باشد مانند آن را بیاورید؟ شک داشتن به معنای منکر بودن نیست ... یک مسلمان شناسنامه‌ای هم ممکن است در الهی بودن قران تردید کند و اینجا مخاطب دعوت تحدی خدا قرار می‌گیرد، آیا شما موافق نیستید؟
البته حقیر موافق هستم که برای ایمان آوردن ضرورتی بر انجام تحدی نیست ولی فکر می‌کنم در باب اتمام حجت هر کسی جز آنها که قبلاً به الهی بودن قرآن ایمان آورده و به آن یقین دارند باید خاطب چنان دعوتی باشند که اگر بر همان شک از دنیا رفتند بشود از ایشان پرسید که آیا راه اطمینان‌آوردن به الهی بودن قرآن را در ان آیه برایتان نگفتیم که شما آن را رها کرده و با شک از دنیا رفتید!؟
به عبارت دیگر به زعم حقیر دعوت به تحدی از باب اتمام حجت بر بندگان است، چه آنها که منکر هستند و چه آنها که منکر نیستند ولی اطمینان هم نداشته و در تردید هستند ... در واقع حصول اطمینان به الهی بودن قرآن پیش‌فرض تمام هدایت‌های بعدی قران است و نمی‌شود انسان در تمام عمر در روزه‌ی شک‌دار باشد، که اگر گفتند احترام مسلمین را نداری بگوید من مسلمانم و اگر گفتند پس برو جهاد بگوید تردید دارم اسلام دین خدا باشد ...
اگر شما هم با این نظر موافق باشید تنها می‌ماند شناخت اینکه چطور خداوند از میانه‌ی این مبارزه شخص را به حقانیت قرآن می‌رساند ... و این همان موضوع علم و یقین کاذب و صادقی است که در تاپیک اعجاز قران در حال بحث هستیم.

حقیر سعی کردم کمی مواضع شما را باز کنم تا بهتر بفهمم، اگر باز طبق معمول بحث انگور و عنب پیش آمد هم به بزرگواری خودتان ببخشید و هم لطفاً وجوه اقتران و افتراقمان را مشخص کنید تا بحث بهتر به جلو رود ...
به طور خاص به نظر شما آیا جناب محمد که آغازگر تاپیک هستند راه اشتباهی را برای پاسخ دادن به تحدی قران انتخاب کرده‌اند یا راهشان درست است و نحوه‌ی انجامش درست نیست؟

با تشکر از صبر و همراهی‌اتان :Gol:
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

[="Franklin Gothic Medium"]

M0ha_mmad;750088 نوشت:
خب فرض کنیم که من به حرف شما عمل کردم! واصلا به اشارات علمی قرآن توجهی نکنم! خب بر چه اساسی به قرآن ایمان بیارم؟؟؟؟ دقیقا نکته خارق العاده قرآن چیه؟؟؟ میشه به من توضیح بدید؟؟؟ خودتون چرا قران رو یک چیز خارق العاده می دونید؟؟؟

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
موضوع اینجاست که خارق‌العاده بودن به خودی خود معنای دقیقی ندارد و نمی‌تواند معیار الهی بودن قرآن باشد ...
هر کار عجیبی که باشد ممکن است از نگاه برخی افراد عجیب باشد و از نگاه برخی (مثلاً آیندگان) دیگر نباشد، از نگاه آنها که عجیب است هم شاید نشانه‌ی خدا بودن فرستنده‌ی آن کار عجیب یا پیامبری که به دستش آن کار عجیب انجام شده است باشد و شاید نشانه‌ی ساحر یا شعبده‌باز بودن و یا عالم به علومی فراتر از علوم زمانه بودن آورنده‌ی آن باشد ...
ظاهر هر کار عجیبی همواره قابل جعل کردن و مثل‌آوری است ... کار خود ساحران زمان حضرت موسی علیه‌السلام هم درست کردن وسایلی بود که به نظر مار و موجود زنده می‌رسیدند ... خداوند فرموده که در مقابل عقل پاداش و جزا می‌دهد و البته مسؤولیت در مقابل آگاهی و علم داشتن است و نمی‌توان کسی را با انجام یک کار عجیب حیرت‌زده کرد و تا گیج و منگ است انتظار داشته باشیم که اتمام حجت برای رسالت شده باشد ... پس در هر معجزه‌ای ولو اینکه تبدیل عصا به مار و یا بیرون آمدن شتر از کوه باشد باید به دنبال جایی برای تعقل گشت و علم و شعوری که در پس آن برای انسان ایجاد می‌شود، نه اینکه چشم چیز عجیبی ببیند و شخص نداند که حقیقت است یا توهم و امر بر او مشتبه گردد ... بحث‌های بالا البته بحث‌های درون‌دینی است ولی اشکالی ندارد چون اخباری که از معجزه‌ی انبیاء سلف علیهم‌السلام به ما رسیده است خوب توضیح داده نشده‌اند و تنها ظاهرشان برایمان نقل شده‌اند و البته ظاهر عجیب نمی‌تواند دلیل برای اثبات ادعای نبوت باشد ...
در مورد قرآن هم همینطور است ... اصل بر ظاهر عجیب داشتن نیست ... اتفاقاً ظاهر شاید خیلی هم مشابه داخلی و خارجی داشته باشد :Nishkhand: اهل بیت علیهم‌السلام هم آیات کبری خدا بوده و هستند ولی در زیارت جامعه می‌خوانیم که اسم‌های شما در میان اسم‌های دیگران است، نفوس شما در میان نفوس دیگران است، آثار شما در میان آثار دیگران است، اجساد شما در میان اجساد دیگران است، قبور شما در میان قبور دیگران است ... چطور است که نشانه‌های آشکار خدا آنقدر مشابه دیگران هستند که امت‌های گذشته هم به پیامبرانشان می‌گفتند شما بشرهایی مثل ما هستید؟ چرا می‌خوردند و می‌خوابیدند و بیمار می‌شدند و ازدواج می‌کردند و قضای حاجت داشتند و در بازارهای مردم راه می‌رفتند؟ چون نباید دنبال نشانه‌ی خدایی بودن ایشان در ظاهرشان گشت ... ظاهرشان هم شاید بهتر از بقیه بود، مثلاً همیشه بوی خوش داشتند، مثلاً همیشه روی خوش داشتند، مثلاً همیشه خلق خوش داشته‌اند و در اوج مدارای با مردمان بودند و بهترین رفتار را داشتند و هرگز به کسی ظلم نمی‌کردند و کسی جز خوبی از ایشان نمی‌دید، مثلاً از بهترین تبار و قبیله بوده‌اند، مثلاً در میان هم‌عصران خود بالاترین علم را داشتند و غیره ... اما اینها تنها سبب رغبت دیگران در ایشان می‌شد و نه اینکه کسی با دیدن چنین چیزهایی حجت را بر خود تمام بیابد و دیگر حاضر باشد جان و مالش را در راه دفاع از دینی که او مبلغش بوده است بدهد ...
بحث معیار نهایی برای تشخیص قطعی الهی بودن یا نبودن قرآن را نباید در ظاهر آن جستجو کرد اگرچه می‌توان برای ایجاد تمایل و رغبت به سوی قرآن به وجوه متعددی مثل فصاحت و بلاغت و اشارات علمی و غیره‌ی قران هم اشاره نمود ... اصل بر همان درک درونی و باطنی است ... سپس می‌توان برای آن درک باطنی از درون خود و از عالم خارج به دنبال مدرک گشت ... و باید تعقل کرد ... اگر هر چه هم که تدبر کردید دلتان آرام نگرفت و تردید رهایتان نکرد نوبت تحدی است ... تحدی هم همانطور که برای جناب نقی نوشتم (اگر موافق آن باشند) لزوماً از یک طریق نیست و البته ظاهراً لزومی هم ندارد که باشد، چه منطقاً و چه از نظر خود قران ... مثلاً در جایی خدای قران فرموده است که این کتاب اگر از غیر خدا می‌بود باید در آن اشتباهات زیادی می‌بود ... پس شما می‌توانید در مقام مبارزه با قران در آن به دنبال تناقض و اختلاف بگردید و بعد از خدای احتمالی قرآن بخواهید که اگر وجود دارد (خدای باطل، یک اسم بدون پشتوانه‌ی وجودی، اسمی که یک عده و پدرانشان به یک موجود تخیلی داده‌اند ... «مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم») و این قرآن از طرف اوست در مقابل شما از کتابش دفاع نماید و نشانتان دهد که این واقعاً یک تناقض نیست ... این کاری است که حقیر به دفعات انجام دادم ... خواهید دید که با خدایی مواجه هستید که غافل از شما و احوالات شما نیست بلکه او شنوای بیناست، همانطور که در قران ادعا شده است، و در کتابش هم هیچ تناقضی نخواهید یافت مگر آنکه اشکال از درک شماست وگرنه حقیقتاً تناقضی در قران نیست ... وقتی از جهات متفاوتی به دنبال اثبات حقانیت یا باطل بودن قرآن برای خودتان بودید کم‌کم شک و تردیدها از ذهنتان می‌رود ... ممکن است بگویید با چند تجربه اگر خدا برایم اثبات شود با چند تجربه‌ی دیگر ممکن است وجودش برایم نقض شود و یا خدای دیگری برایم اثبات شود، در این صورت ارجاعتان می‌دهم به این نکته که دلیل اصلی آن درک باطنی به حقانیت قران و خدای قران بوده است و اطمینان با چنان پشتوانه‌ای دیگر از جنس ظن و گمان و یک علم احتمالاتی نیست بلکه یک امر یقینی و قطعی است ... گرچه بحث محدود به همین مقدار هم نمی‌شود و در تاپیک دیگری که جناب آرمان لینکش را به شما دادند بحث بر روی آن ادامه داشته و هر نظری هم موافقان و خالفان خودش را دارد (گرچه مخالفان دیگر چندان حضور فعالی ندارند)

در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

سین;750436 نوشت:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،

درود بر شما

سین;750436 نوشت:
مثلاً در جایی خدای قران فرموده است که این کتاب اگر از غیر خدا می‌بود باید در آن اشتباهات زیادی می‌بود

ینی تمام کتاب های نوشته شده توسط بشر دارای تناقض و اشتباه هستن؟؟

آخه معجزه باید خاص و عجیب باشه! مثلا زنده کردن مرده .. تبدیل عصا به اژدها و ... اینا واقعا جای شبهه ای نمی ذارن!

navid;750274 نوشت:
سلام علیکم


درود بر تو ...

navid;750274 نوشت:
اگر میتوانید 50 صفحه تفسیر درست و حسابی و با معنا درموردش بنویسید بعدش واکنش من را خواهید دید.

این دیگه خیلی بی انصافیه .. می تونم سوره مو تفسیر کنم ولی پنجاه صفحه دیگه نامردیه! تازه تفسیر کردنش منو به هدفم نمی رسونه تازه دور ترمم میکنه!

ولی کدوم سوره ی قران که پنج آیه داشته باشه پنجاه صفحه تفسیر داره؟؟؟؟!!!!

تازه این تفسیر های طویل سوره های قران به دلیل غنی بودن زبان عربی نسبت به زبان فارسی هست! به طوری که اگه بخوایم تمام مفاهیم نهفته در یک جمله عربی رو به فارسی برگردونیم به چندین خط نیاز داریم! واسه همین قران تفاسیرش طویل هست! البته همش این نیست بعضی هاشم بر میگرده به توضیح دادن درباره نکات ژرف و سنگین آیات! اما همش این طور نیست

navid;750274 نوشت:
آیا ویلیام شکسپیر از غیب خبر میدهد ؟ آیا ویلیام شکسپیر از آینده ی بشر و روز جزا خبر دارد ؟ آیا ویلیام شکسپیر از وقایع اتفاق افتاده برای امت های پیشین و وقایعی که برای آیندگان اتفاق خواهد افتاد خبر میدهد ؟ آیا ویلیام شکسپیر برای شما احکامی را نازل میکند که دربرگیرنده ی تمام ابعاد روحی و جسمی و زندگی شماست و تمام نیاز های متعارف شما را ارضا میکند ؟ آیا ویلیام شکسپیر قادر بود از 10 دقیقه ی دیگر خودش خبر دهد ؟ ایا ویلیام شکسپیر قادر بود حقایق علمی را آشکار کند که قرن ها بشر از دانستنشان عاجز بودند آن هم بدون استفاده از ابزار های علمی ؟ آیا ویلیام شکسپیر قادر بود در شعر هایش از عقاید دورانش و افسانه ها و آرمان های ملتش تاسی نگیرد ؟ آیا ........

بحثمون این نبود که در باره غیب خبر بده یا نه! داشتیم از ژرفای سخن ها حرف می زدیم! چه ربطی به اخبار غیبی داشت!

navid;750274 نوشت:
مطلب را نظم بگیریم به دلیل بکار بردن کلمات بصورت غیر ادبی و عامیانه فاقد ارزش ادبی نیز هست و میتوانیم بگوییم این مطلب نظم هم نیست. سوما مطلب شما شباهتی به نثر هم ندارد بلکه بیشتر شبیه یکسری سخنان عامیانه و کوچه بازاری است که با اندکی ذوق ادبی آمیخته شده است آنهم بصورت غلط.

تیر هوایی خالی نکنید!
با دلیل و مثال سخن بگید تا ببینم دقیقا منظورتون چیه! ( البته غیر از اصول عروض )
بفرمایید:

به نام پادشاه بخشنده و دادگر
پادشاه کل دنیا را سپاس
او که وصفش از همه عالم جداست
مالک و فرمانده روز جزاست
ای انسان پادشاهی مر توراست
گر بگویی پادشاه کل دنیارا سپاس

البته اون قافیه هارو تغییر دادم ...

navid;750274 نوشت:
کسی که ادعایی را میکند باید برای اثبات ادعای خود دلیل بیاورد شما مدعی هستید که در قرآن اصول و قواعد ادبی و کلامی رعایت نشده است پس برای ادعایتان دلیل و مدرک و مثال بیاورید. برای رد یک مطلب باید مثال نقض آورد نه برای تاییدش.

خب دلیلم اینه که قرآن نمی تونه شعر باشه بنا به فرموده خودش!
نثر هم نمیشه خطابش کرد ( مثلا مثل بوستان و گلستان ) چون جاهای زیادی که طول ایات زیاد میشن ( مخصوصا در سوره های مدنی ) اصول سجع و مسجع دیگه به درستی رعایت نشده! البته این ایرادی به قران نیست! قرار نیست قران همش از اصول ادبی تبعیت کنه! می تونه ادعا کنه که من یک اصل ادبی بنا نهادم و هیچ کسم نمی تونه جلوشو بگیره! تازه اینجوری بهترم هست! چون از یک عرب امی بی سواد خیلی بعیده که پا در عرصه ادب بذاره و یک سبک هم از خودش به جا بذاره!!!!!!!!!!!!!!!!!

navid;750274 نوشت:
هدفتان واقعا هدف خوبی است اما اشتباه بیانش کردید شما تحدی کردید و ما پاسخ تحدی شما را دادیم اگر میخواستید به نکات و لطایف قرآن پی ببرید باید تایپیکی با این نام ایجاد میکردید نه تایپیکی با موضوع تحدی.


نوید جان در چه بخشی باید چنین تاپیکی درست کنم؟؟


بسم الله الرحمن الرحیم

M0ha_mmad;750490 نوشت:
درود بر تو ...

سلام علیکم

M0ha_mmad;750490 نوشت:
این دیگه خیلی بی انصافیه .. می تونم سوره مو تفسیر کنم ولی پنجاه صفحه دیگه نامردیه!

شما 20 صفحه هم بنویسی ما قبولت داریم

M0ha_mmad;750490 نوشت:
ازه این تفسیر های طویل سوره های قران به دلیل غنی بودن زبان عربی نسبت به زبان فارسی هست!

این یکی از دلایلش است نه تنها دلیل .
M0ha_mmad;750490 نوشت:
بحثمون این نبود که در باره غیب خبر بده یا نه! داشتیم از ژرفای سخن ها حرف می زدیم! چه ربطی به اخبار غیبی داشت!

وقتی دوچیز را باهم همسان میدانیم باید تمام ابعاد آنها را درنظر بگیریم تا بگوییم آنها به هم شبیه اند برای این که بگوییم مطلبی با آیات قرآن همسان است باید تمام ابعاد و نکات آن با قرآن قابل تطبیق باشند . بعلاوه قرآن فقط زیبایی لفظی ندارد و اصولا تکیه ی قرآن صرفا بر جنبه ی لفظی نیست بلکه جنبه ی لفظی فقط یکی از جنبه های اعجاز قرآن است نه تنها جنبه ی آن.

M0ha_mmad;750490 نوشت:
تیر هوایی خالی نکنید!
با دلیل و مثال سخن بگید تا ببینم دقیقا منظورتون چیه!

میتوانم بپرسم سطح تحصیلات شما چقدر است ؟ ساده تر از این دیگر نمیشد شرح داد . بنده یک جواب کاملا مطابق با اصول ادبی به شما دادم اگر سطح سواد شما پایین است دیگر به بنده ربطی ندارد.

M0ha_mmad;750490 نوشت:
نثر هم نمیشه خطابش کرد

باز هم میگویم سطح سواد شما واقعا پایین است پایین تر از سوم راهنمایی . در نثر کلمات هم وزن و هم آوا هم به کار میروند که به آنها سجع میگویند . در قرآن هم در برخی آیات از سجع استفاده شده است که هیچ منافاتی با نثر بودن آن ندارد.

M0ha_mmad;750490 نوشت:
چون از یک عرب امی بی سواد خیلی بعیده که پا در عرصه ادب بذاره و یک سبک هم از خودش به جا بذاره!!!!!!!!!!!!!!!!!

از ابتدا میشد حدس زد که دیدگاه شما درمورد اسلام و قرآن چیست . این روشن است کسی که هنوز الهی بودن قرآن را قبول ندارد بلکه همچون کفار و منافقان و مشرکان قرآن را سخن رسول خدا (ص) میداند نه سخن خداوند نمیتواند به عمق این کلام پی ببرد چون اصولا قرآن را سخن خداوند نمیداند تا برای آن ارزش قائل شود بلکه آنرا سخنان و توهمات یک شخص امی و بیسواد میداند .
درپایان باید بگویم آنچه ثواب و لازم بود توسط این حقیر و دیگر دوستان گفته شد و باتوجه به این که حقایق کاملا بیان شدند بنده ادامه ی این بحث را بیهوده میدانم و به آن خاتمه میدهم .
والسلام علی من اتبع الهدی

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان؛

سلام علیکم و رحمة الله؛

سین;750419 نوشت:
و در پایان در مورد اینکه فرمودید مخاطبان تحدی قران هر کسی که به دنبال حقیقت باشد نیست و بلکه مخاطب دعوت تحدی قران کسانی هستند که منکر الهی بودن قران باشند، در آیاتی که خود شاهد مثال آوردید آیه‌ی آخر را چطور توضیح می‌دهید که در آن خداوند فرموده است که اگر شک دارید که الهی باشد مانند آن را بیاورید؟

بنده در پست قبلی که فقط یک حرف زدم و دو دلیل برای آن آوردم و شما "در پایان" اشارتی به آن داشتید؛:Ghamgin: به نظرم باید متمرکزتر وارد موضوع شد تا پراکندگی مطالب سبب عدم جمع بندی نشود.:Cheshmak::Gol:

بنده عرض کردم قبل از اینکه بخواهیم وارد "وجه تحدی" یا "وجه شناخت من الله بودن" قرآن شویم، لازم است برای خودمان روشن کنیم که آیا وجه تحدی قرآن همان وجه شناخت من الله بودن قرآن است یا نه؟ بعبارت دیگر آیا شناخت من الله بودن قرآن از طریق پاسخ به تحدی است؟ آیا تحدی، تحریکی است برای کسانی که می خواهند من الله بودن قرآن را بشناسند؟

به طور واضح عرض شد که به نظر می رسد وجه تحدی قرآن به دو دلیل وجه شناخت من الله بودن قرآن نیست (بر خلاف آنچه به اشتباه اینگونه تصور می شود)؛ در مورد دلیل اول گویا شما هم می پذیرید و فرمایشی در نقض آن نداشتید.
در مورد دلیل دوم، به 4 آیه اشاره گردید که 3 آیه صراحت در مدعا داشتند و ظاهراً شما هم قبول دارید و در یک آیه، لفظ "ریب" با توجه به معنایی که در ذهن ما از آن به اشتباه جا افتاده است، نیاز به توضیح داشت که در پرانتز انتهای آیه توضیح اجمالی آن ارائه شده است. در واقع، ریب به معنای موضع لاادری نیست؛ بلکه به معنی شک همراه با سوء ظن است؛ این سوء ظن فعل اختیاری است و نوعی افترا است؛ یعنی تکذیب بدون علم است؛ بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه. به کاربردهای ریشه ریب در قرآن توجه بفرمائید؛ ریب اگر موضوع لاادری بود که چندان مذموم نبود؛ اما موضوع، شک همراه با سوء ظن است:


  • إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ
  • لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
  • قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَٰذَا أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ
  • وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ
  • أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ
  • وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكُمْ بِهِ حَتَّىٰ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ
    إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ
    مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ

  • يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قَالُوا بَلَىٰ وَلَٰكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّىٰ جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ

با این وجود آیات دیگری هم هستند که ظهور در معنای ریب به معنای سوء ظن حداقل برای بنده ندارند؛ اما در اینکه حداقل یکی از معانی ریب به معنی شک همراه با سوء ظن که فعل اختیاری است، شبهه ای نیست.
حالا فرض کنیم دو معنا برای ریب متصور باشد: یکی شک بدون موضع گیری و یکی شک همراه با سوء ظن؛ با توجه به 4 آیه مورد نظر کدام معنا برای ریب متصور است؟ این معنای ریب با معنای 3 آیه دیگر همخوان است؛ در حالیکه معنای مورد نظر شما از ریب با 3 آیه دیگر ناهمخوان است.

در پناه امام عصر سلام الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله؛

سین;750419 نوشت:
به طور خاص به نظر شما آیا جناب محمد که آغازگر تاپیک هستند راه اشتباهی را برای پاسخ دادن به تحدی قران انتخاب کرده‌اند یا راهشان درست است و نحوه‌ی انجامش درست نیست؟

الآن به صورت اجمال عرض می کنم تا کانال بحث اصلی حفظ شود؛ اما به ایشان (نه به عنوان شخصیت حقیقی ایشان که مومن به کتاب الله هستند بلکه شخصیت حقوقی سوال کننده و استارتر تاپیک) عرض شد که متن ایشان در مرحله صفر اصولاً صلاحیت بررسی ندارد ؛ چون کسی که در حال تحدی است، "مدعی" است؛ بر "مدعی" است که ادعای خود را اثبات کند؛ در حالیکه ایشان اصلاً نمی داند که "مدعی" چه مطلبی است؛ یعنی هنوز خودش نمی داند که در حال بیان چه ادعایی است؛ در واقع ادعای مدعی اینست که این متن، "مثل" قرآن است؛ او اول باید این "مثلیت" را اثبات کند چون مدعی شده است؛ در واقع اول باید نشان دهد که فهمیده است منظور قرآن از "مثله" یا "من مثله" چیست و بعد از آنکه دلایل خود را در این "مثلیت" ارائه کرد، حالا باید به او جواب داد و جواب او را نقض نمود؛ این بیان به این معنی نیست که او را به ناکجا آباد حواله دهیم و بگوئیم چون وجه مثلیت در قران ذکر نشده است پس نمی تواند این "مثلیت" را پیدا کند؛ و چون نمی تواند، پس تا ابد دور هم بچرخیم؛ بلکه برعکس بنده معتقدم وجه این مثلیت بیان شده است. فقط بر مدعی اینست که ابتدا چنین مثلیتی را اثبات کند. چون استارتر تاپیک چنین ادعایی را اثبات نکرده است، فعلاً نیاز به بررسی محتوای مدعای او نیست.

این روند کاملاً وابسته به همان بیانی است که وجه تحدی و وجه شناخت من الله بودن قرآن متفاوت است؛ در واقع متحدی در موضع "لا ادری" نیست؛ بلکه مدعی است که تقوله. اگر هم کسی الان پیدا شود و بگوید که من معتقد نیستم که تقوله، چنین فردی اصلاً مخاطب آیات تحدی نیست.

در پناه مولانا المعظم بقیه الله الاعظم سلام الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف

navid;750546 نوشت:
سلام علیکم

درود بر شما

navid;750546 نوشت:
این یکی از دلایلش است نه تنها دلیل .

بنده هم در ادامه عرض کردم که این همش نیست!

navid;750546 نوشت:
میتوانم بپرسم سطح تحصیلات شما چقدر است ؟ ساده تر از این دیگر نمیشد شرح داد . بنده یک جواب کاملا مطابق با اصول ادبی به شما دادم اگر سطح سواد شما پایین است دیگر به بنده ربطی ندارد.


برادرم شما ابتدا گفتید که قافیه ها در شعر من کوچه بازاری هست ( هرچند که این ایرادگیریه خنده داری بود ) منم تغییرشون دادم تا کوچه بازاری نباشن!

و بعد دیگه هرچی ایراد گرفتید کلی بود!
منم خواستم دقیقا بگید مثلا کجای سوره فلان مشکل رو داره!
این ادامه دادن ها هم به خاطر مقابله با قران و .. نیست! من که دیگه حقیقت برام اشکار شد!
این به خاطر اینه که فقط از شعر خودم ( نه سوره! چون اینی که اوردم در حد قران نیست ) به عنوان شاعرش دفاع کرده باشم!

navid;750546 نوشت:
باز هم میگویم سطح سواد شما واقعا پایین است پایین تر از سوم راهنمایی . در نثر کلمات هم وزن و هم آوا هم به کار میروند که به آنها سجع میگویند . در قرآن هم در برخی آیات از سجع استفاده شده است که هیچ منافاتی با نثر بودن آن ندارد.

خیر! منم نگفتم قرآن هیچ جاش نثر نیست! گفتم همه جای قرآن قواعد نثری رعایت نشده!

این لینک رو ملاحظه بفرمایید

navid;750546 نوشت:
از ابتدا میشد حدس زد که دیدگاه شما درمورد اسلام و قرآن چیست

از ابتدا می شد حدس زد که دیدگاه شما در مورد من چیست

navid;750546 نوشت:
این روشن است کسی که هنوز الهی بودن قرآن را قبول ندارد بلکه همچون کفار و منافقان و مشرکان قرآن را سخن رسول خدا (ص) میداند نه سخن خداوند

اولا شما منظور منو بد متوجه شدید!
من گفتم قرآن نمی تونه از زبان محمد (ص) باشه چون اگه محمد بی سواد بود جرعت نمی کرد از خودش سبک جدید بیاره!
دوما برادرم تهمت نزن زشته!

navid;750546 نوشت:
نمیتواند به عمق این کلام پی ببرد چون اصولا قرآن را سخن خداوند نمیداند تا برای آن ارزش قائل شود بلکه آنرا سخنان و توهمات یک شخص امی و بیسواد میداند .

من حقانیت قرآن برام آشکار شد! و فهمیدم که چرا قرآن از جانب خداست! و خدارو شکر می کنم از این بابت! که شکم به یقین تبدیل شد! و حالا دیگه هیچ شکی ندارم و از شما هم سپاس گزارم که در این راه به من کمک کردید

navid;750546 نوشت:
درپایان باید بگویم آنچه ثواب و لازم بود توسط این حقیر و دیگر دوستان گفته شد و باتوجه به این که حقایق کاملا بیان شدند بنده ادامه ی این بحث را بیهوده میدانم و به آن خاتمه میدهم .


اگه نمی خواید ادامه بدید مشکلی نسیت شما تا همین جاشم منو شرمنده کردید ...
من از شما تشکر می کنم که با من در این تاپیک مدت زیادی رو هم بحث شدید ...

اگه دلخوری ای پیش اوردم عذر خواهی می کنم ولی شما اشتباه برداشت کردید ...

سلام...
متاسفانه مشغله ها و درس ها، اجازه نداد درست و حسابی همه نظرات این تاپیک را بخوانم....و از آنها بهره ببریم...

سین;748682 نوشت:
[=Franklin Gothic Medium] به او می‌گویند آقا جان، برادر من، خواهر من، تدبر کن! یک عده می‌آیند و تدبر می‌کنند ولی یک عده تکان نمی‌خورند ... می‌گویند حال داریا! ... باز می‌گوییم عموجان مسأله مهم است مسأله‌ی یک عمر ابدی زندگی است! بیا و تدبر کن! ... باز نمی‌آید! ... این بار می‌گوید این کلام خداست و اگر تمام شما هم سعی کنید نمی‌توانید مثل آن را بیاورید ... به همدیگر نگاه می‌کنند می‌گویند برویم حالش را بگیریم؟! برق از چشمشان می‌پرد و با اشتیاق می‌آیند ... چون انسان‌های بزرگ عموماً همان انسان‌های کوچک هستند که فقط یک کمی با تجربه‌تر شده‌اند و علاقمندی‌هایشان مصداقاً عوض شده است، مگرنه عقل که نباشد چه انسان بالغ باشد و چه طفل صغیر و چه مجنون از همه جا بی‌خبر ...

حالا اگر حرف کارشناسان درست باشد و اگر منظور قرآن همانی باشد که کارشناسان، می پذیرند و بیان می کنند، چه؟؟؟آیا اعتراف دارید که در این صورت، قرآن یک استدلال اشتباه و غیر منطقی بیان داشته که هیچگاه عقل و منطق را به صد راضی نمی کند؟؟(اگر اشتباه نکنم، شما در پست هایی به این سوال اینگونه پاسخ دادید که بله!!!قرآن اگر منظورش این بوده باشد، در واقع یک استدلال غیر منطقی و غیر عقلانی که هیچگاه عقل را به یقین نمی رساند بیان داشته،اگر اشتباه می کنم تصحیح کنید)پس در این صورت در واقع تحدی قرآن می شود، نشانی از بشری بودن آن...خوب حالا این نوع نگاه و برداشت خیلی از اهل تحقیق را به گمراهی کشانده، و باعث از دین خارج شدن و یا زمینه از دین خارج شدنشان را فراهم کرده، یعنی قرآن خواسته ثواب کند، کباب کرده(برای دسته ای)!!!قرآن اگر از جانب خداست، خوب روش های دیگر هم برای جذب می توانست دست و پیدا کند، که این گونه دوگانگی و شبهه را هم پدید نیاورد و برای بعضی دافعه ایجاد نکند...که می بینیم که حتی بسیاری از اهل علم و دانش و کارشناسان را هم به تصور اشتباه انداخته و از آن دیدگاهی غیر شما دارند...این رفتاریست که یک دلسور و مادر دلسوز در حق فرزند انجام می دهد؟؟؟این رفتار که می تواند دافعه هم داشته باشد؟؟؟حداقل برای من که به شدت آن وجه دافعش خود نمایی داشته..(این را هم در نظر داشته باشیم، تحدی قرار است شک و بهه را برطرف کند...آیه می گوید...اگر شک دارید...)
از طرفی بنده این روش تحدی(از نگاه شما) را یک روش فریب می دانم و آن را فریبکارانه خواندم...شاید مادر بیچاره راه چاره ندارد از سر دلسوزی، برای اینکه فرزندش به راه کج نرود، به فریب و دروغ متوصل شود...ولی خدا دیگر با مادر قابل مقایسه و قیاس نیست...من این جور قیاس ها را بسیار زیاد می بینم....خدا را با معلم و مادر و پادشاه و قاضی مقایسه می کنیم!!!...خدا محدود نیست و قادر و دانا و توانای کل با یک اشاره دنیا را زیر و رو می کند..خدا هم مجبور است از سر فریب وارد شود؟؟؟کاش شما نشان می دادید که این روش خدا فریب نیست...نه اینکه بخواهید این فریب، را یک رویکردی بدانید که از جانب مادری دلسوز از سر خیرخواهی صورت پذیرفته....و فریب را یک عملی که با نیت و هدف خیرخواهانه صورت گرفته، معرفی کنید...
امیدوارم، حرف شما را ناقض برداشت نکرده باشم...

Naghi;748868 نوشت:
فرض کنید می خواهید مثل قرآن بیاورید. اولین قدم "عاقلانه" چیست؟

اولین قدم پاسخ به این سوال است که اصلاً من چرا به دنبال این هستم که مثل قرآن بیاورم. مگر بیکارم؟ مگر خوشم می آید که کسی را پیدا کنم و با او منازعه کلامی داشته باشم؟ پس دلیلی که من به دنبال آن هستم کمی عمیقتر از این حرفها است (البته گاهی هم واقعاً از روی بیکاری است و اینکه بخواهیم حرفی در کنار دوستان دیگرمان زده باشیم (چه برای سوال کننده و چه پاسخ دهنده)؛ اما نیت و قصد عاقلانه را مد نظر دارم). احتمالاً دلیل من اینست که قرآن را خوانده ام و آن را درست و حق نیافته ام. حالا سوال دیگر را ابتدا به خودم پاسخ دهم که واقعاً من چرا اصلاً رفتم قرآن را بخوانم تا ببینم حق است یا نه؟ مگر بیکارم که بروم سراغ قرآن؟ خوب این همه کتاب و این همه کار دیگر؛ من واقعاً برای چه رفتم به دنبال خواندن قرآن؟ آیا خواستم بفهمم که این قرآن از طرف خداوند متعال است؟ آیا بین خودم و خدای خودم با این نگاه به سراغ قرآن رفته ام؟در نفس خودم و با صداقت تمام پاسخ دهم که آیا من قرآن را خوانده ام تا بفهمم صاحب کلام به من چه می گوید؟ وقتی شروع به خواندن قرآن کردم آیا این کتاب با آیات تحدی شروع شده است (با فرض اینکه قرآن را بر اساس ترتیب نزول بخوانم که روشی عاقلانه است)؟ یعنی صاحب این کلام آیا اولین حرفی را که زده است این بوده است بسم الله الرحمن الرحیم و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا.... یا اینکه امور دیگری را فرموده است؟

بعد از این مراحل و پاسخ به این سوالهای واقعی عاقلانه در نفس خودم، می خواهم مثل قرآن بیاورم و مدعی شوم که این کتاب مثل قرآن است. وقتی قرار است مدعی شوم که این کتاب مثل قرآن است باید اثبات کنم که این مثل "آن" است؛ اما "آن" چیست که من بخواهم "مثل آن" بیاورم و در واقع چطور می خواهم اثبات این "مثلیت" را کنم؟ آیا من در خواندن همراه با دقت و تدبر سعی کردم متوجه شوم که صاحب کلام، قرآن را چه معرفی کرده است تا من بخواهم مثل "آن" را بیاورم؟ کسی که تحدی کرده است گفته است اگر چگونه باشد، مثل بودن صدق می کند؟

فرض کنید کسی بگوید من کتاب را خواندم و متوجه نشدم که منظور صاحب تحدی از این مثلیت چیست؛ قبول؛ وقتی هنوز من نفهمیده ام منظور از مثلیت چیست چطور به خودم اجازه می دهم که کلامی بیاورم و بگویم که این مثل "آن" است؟ به نظر این روش مورد پسند عقل نیست؛ در واقع اگر قرآن را به حق نیافته ام و همچنین وجه مثلیت را هم نفهمیده ام عاقلانه ترین کار اینست که نه قرآن را بپذیرم و نه مدعی مثل آوری شوم؛ یعنی در موضع لاادری باشم؛ بعبارت دیگر "عقل" به من اجازه نمی دهد که وجوهی را برای این مثلیت از پیش خودم حدس بزنم و بعد مبتنی بر گمان خودم اثری ارائه کنم. حالا فرض کنید که قرآن را خوانده ام و آن مثلیت را از ظاهر آیات فهمیده ام؛ خوب ابتدا بیان کنم و بعد بگویم که کلامی که آورده ام آن ویژگی ها را دارد. به نظر بنده که این سیر کاملاً عقل پسند باشد.

البته بنده از دل آیات قرآن وجوه ظاهر عقلی برای این مثلیت می شناسم و ان شاء الله می توانیم نسبت به آن گفتگو کنیم که کمی با امور متعارفی که همیشه بیان می شود متفاوت است، اما قبل از آن آیا متد ارائه شده برای این بررسی را قبول دارید؟ اگر جایی از این متدولوژی را نمی پسندید لطفاً بفرمائید تا ابتدا نسبت به روش بررسی تفاهم آید و بعد به تفصیل پرداخته شود.


سلام و عرض ادب....
نظر در مورد تحدی....این تحدی اشتباه نکنم شما هم اشاره داشتید...همان اول بسم الله در قرآن نیامده...این تحدی در پی این ادعای مشرکان آمد که ما شک داریم به این قرآن، به این کتابی و آیاتی که خوانده می شود، شک داریم و یا معتقدیم آن را مثلا یک فردی دیگر به پیامبر می گوید ویا این قران افسانه پیشینیان است و یا امثال اینها...قبول؟؟
پس یک تصوری از قرآن داریم...محتوایش و استدلالهایش و قصه هایش و اینها شنیده ایم و تعریفی و ذهنیتی از قران داریم....
حالا با این توضیح قرآن ما را مخاطب قرار داده و می گوید اگر شک دارید، یکی مثل آن را بیاورید....پس این "آن" برای مخاطب تحدی روشن است..."آن" برای مخاطب تحدی، کتابیست که در ذهنیتش دارد، یعنی کتابی که بر خلاف ادعایش که می گوید از جانب خداست، از جانب خدا نیست، یک سری داستان و افسانه و مثلا آنجایش تناقض دارد، آنجایش از لحاظ گیرایی، بالاست، ولی فلان جایش خیر مثلا، و الی آخر....
خوب حالا مخاطب تحدی کلا اصل تحدی را می تواند از پایه و از ریشه به نقد بکشاند و بگوید، اینکه من نتوانم، کتابی به مثل این کتاب که آن را بشری یافتم بنویسم، دلیل نمی شود، که قرآن کتاب خداست و از جانب خداست....(توجه شود که در آیات تحدی از عجز مخاطب قصد شده، کلام الله بودن آن ثابت شود، ....اگر شک دارید، مثل آن را بیاورید، اگر نتوانستید که نمی توانید...الی آخر...)
یعنی اصل تحدی در کل، یک بیان سست به نظر می رسد که اصلا جایی برای پاسخ به آن نمی گذارد و جایی برای واکاوی بیشتر نمی گذارد جای برای پاسخ بدان باقی نمی ماند... شک داشتیم، شکمان هم بیشتر شد و به مرحله یقین رسید...خدای حکیم و دانا که اینگونه استدلال ها نمی کند...
پس شخص تحدی مخاطب قرار گرفته کتابی به مانند کتابی که در نظر عرض کردم ذهنیی دارد بدان و آن را کلام خدا نمی داند، بیاورد، حالا به "مثل" از چه لحاظ و با چه کیفیت، کاری نداریم...فکر نمی کنم دیگر مهم باشد...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله؛

پیروز;750798 نوشت:
حالا به "مثل" از چه لحاظ و با چه کیفیت، کاری نداریم

زمانی به "مثل"، از چه لحاظ و با چه کیفیت کاری نداریم که بنا نداشته باشیم "مثل" آن را بیاوریم؛ یعنی با آن پیش فرضی که شما مطرح فرمودید وقتی قرار نداشته باشیم، "مثل" قرآن را بیاوریم دیگر لازم نیست خیلی خودمان را به زحمت بیندازیم تا این "مثلیت" را بفهمیم؛ چون اصلاً قرار نیست (به هر دلیلی، چه موجه و چه ناموجه) مثل قرآن بیاوریم؛ اما اگر بنا باشد در زمین قرآن بازی کنم و بخواهم "مثل" قرآن را بیاورم و مدعی شوم آنچه من آورده ام، "مثل" قرآن است، آنگاه باید این ادعای خودم را ثابت کنم؛ یعنی نشان دهم که این، مثل "آن" است (در واقع عرض بنده ناظر به منطق کسی است که می خواهد این "مثل" آوری را انجام دهد). وقتی اصلاً من نخواهم در زمین قرآن بازی کنم که همانطور که شما فرمودید نیاز به فهم این مثلیت وجود ندارد؛ در مورد اینکه آیا چنین رویکردی منطقی است یا نه، اجازه بفرمائید کمی جلوتر گفتگو کنیم. در واقع عرض بنده و فرمایش شما بزرگوار در این رابطه مربوط به مرحله دوم است؛ یعنی گویی در مرحله اول برای ما روشن شده است که اصلاً باید بروم قرآن را بررسی کنم.

مرحله اول که به نظرم شما به آن متعرض نشدید، پاسخ به این سوال است که من اصلاً چرا باید به سراغ قرآن بروم تا مثلاً بفهمم از جانب خداوند هست یا نیست؟ پاسخ به این سوال و یافتن حقیقت تصمیم هر فرد در این مواجهه راهگشای مسئله است. چه دلیل عقل پسندی وجود دارد که من سراغ قرآن بروم و این بررسی را انجام دهم؟ بعبارت دیگر، مگر بیکارم یا مگر از بگو مگو خوشم می آید؟ (این ادبیات را حمل بر بی ادبی نفرمائید؛ برای پیش برد بحث است؛ بدیهی است که وقتی شما با این همه مشغله در این موضوع وارد می شوید، دغدغه ای وجود دارد و نوع ادبیات شما هم اصلاً گزنده نیست که مثلاً کسی بگوید که طرف از بگو مگو خوشش می آید؛ بلکه به دنبال یافتن کنه توجه ما و لوازم آن هستم)

در پناه خداوند متعال:Gol:

M0ha_mmad;750701 نوشت:
درود بر شما

وعلیکم السلام

M0ha_mmad;750701 نوشت:
خیر! منم نگفتم قرآن هیچ جاش نثر نیست! گفتم همه جای قرآن قواعد نثری رعایت نشده!

این لینک رو ملاحظه بفرمایید


بحث در این مورد از دایره ی تخصص بنده خارج است اما میتوانم بگویم باتوجه به آنکه این مطلب از سایت های اهل سنت گرفته شده است جای تشکیک در آن وجود دارد.


M0ha_mmad;750701 نوشت:
اولا شما منظور منو بد متوجه شدید!

خیر شما منظورتان را اشتباه بیان کردید حرف شما همان معنایی را داشت که بنده فهمیدم میتوانید از هرکسی که میخواهید در این مورد سوال کنید.


M0ha_mmad;750701 نوشت:
من حقانیت قرآن برام آشکار شد!

الحمد لله


M0ha_mmad;750701 نوشت:
تا همین جاشم منو شرمنده کردید ...

دشمنتان شرمنده

والسلام علی من اتبع الهدی

Naghi;750871 نوشت:
زمانی به "مثل"، از چه لحاظ و با چه کیفیت کاری نداریم که بنا نداشته باشیم "مثل" آن را بیاوریم؛ یعنی با آن پیش فرضی که شما مطرح فرمودید وقتی قرار نداشته باشیم، "مثل" قرآن را بیاوریم دیگر لازم نیست خیلی خودمان را به زحمت بیندازیم تا این "مثلیت" را بفهمیم؛ چون اصلاً قرار نیست (به هر دلیلی، چه موجه و چه ناموجه) مثل قرآن بیاوریم؛ اما اگر بنا باشد در زمین قرآن بازی کنم و بخواهم "مثل" قرآن را بیاورم و مدعی شوم آنچه من آورده ام، "مثل" قرآن است، آنگاه باید این ادعای خودم را ثابت کنم؛ یعنی نشان دهم که این، مثل "آن" است (در واقع عرض بنده ناظر به منطق کسی است که می خواهد این "مثل" آوری را انجام دهد). وقتی اصلاً من نخواهم در زمین قرآن بازی کنم که همانطور که شما فرمودید نیاز به فهم این مثلیت وجود ندارد؛ در مورد اینکه آیا چنین رویکردی منطقی است یا نه، اجازه بفرمائید کمی جلوتر گفتگو کنیم. در واقع عرض بنده و فرمایش شما بزرگوار در این رابطه مربوط به مرحله دوم است؛ یعنی گویی در مرحله اول برای ما روشن شده است که اصلاً باید بروم قرآن را بررسی کنم.

مرحله اول که به نظرم شما به آن متعرض نشدید، پاسخ به این سوال است که من اصلاً چرا باید به سراغ قرآن بروم تا مثلاً بفهمم از جانب خداوند هست یا نیست؟ پاسخ به این سوال و یافتن حقیقت تصمیم هر فرد در این مواجهه راهگشای مسئله است. چه دلیل عقل پسندی وجود دارد که من سراغ قرآن بروم و این بررسی را انجام دهم؟ بعبارت دیگر، مگر بیکارم یا مگر از بگو مگو خوشم می آید؟ (این ادبیات را حمل بر بی ادبی نفرمائید؛ برای پیش برد بحث است؛ بدیهی است که وقتی شما با این همه مشغله در این موضوع وارد می شوید، دغدغه ای وجود دارد و نوع ادبیات شما هم اصلاً گزنده نیست که مثلاً کسی بگوید که طرف از بگو مگو خوشش می آید؛ بلکه به دنبال یافتن کنه توجه ما و لوازم آن هستم)


سلام مجدد...
در مورد اینکه چه دلیلی وجود دارد و چه بایدی وجود دارد که ما برویم و قرآن را بخوانیم....واقعیت اگر نظر من را بخواهید من هنوز یک بایدی پیدا نکرده ام که مثلا آن را برای همه نسخه پیچش بکنیم و بگویم که همه باید که قرآن بخوانند و ببینند چگونه است...یعنی حداقل من که بایدی پیدا نکردم....حتی در مورد وجود خدا...یعنی مثلا گفته می شود و عقل هم می پسندد که ایمان به خدا و توحید نباید تقلیدی باشد و هرکس باید تحقیق کند و به خدا برسد...حالا مثلا هنوز سر همین باید تحقیق در مورد خدا هم مشکل دارم...یعنی چرا باید کسی برود ببیند خدایی هست نیست...طرف مثلا در یک خانواده مرفح بدنیا آمده...زندگیش را می کند، گو در یک بهشی زندگی می کند...غذایش، تفریحش، همه محیاست..چه دلیل دارد که برود و بگوید که من باید تحقیق کنم خدایی هست یا نه...در این مورد من تاپیکی هم ایجاد کرده بودم...که هنوز به نتیجه نرسیدم...خلاصه یک باید که نسخه پیچش کرد برای همه من هنوز ندارم و فکر می کنم بیشتر تحت شرایط و اوضاع و نوع اعتقاداتی که افراد دارند...باید هایی پیش می آید...مثلا طرف یهودی است، اعتقاد به تورات و پیامبران الهیی دارد...پیش گویی شده در آئینی که به آن اعتقاد دارد که پیامبری ظهور خواهد کرد..خوب این فرد یهودی به نظرم باید که برود ادعای پیامبر و قرآن را بخواند....دینی که به ان اعتقاد دارد این باید را بوجود آورده...خلاصه من هنوز بایدی پیدا نکردم....و احساس می کنم بیشتر تمایلات شخصی یک فرد هست که فرد را وادار می کند که قرآن را بخواند، حداقل برای من اینگونه بوده...که این تمایلات هم معمولا غیر ارادی از کودکی با فرد بوده اند که فرد را به این سمت می کشاند که بداند منشاء و آینده اش چیست و چه راز و رمز هایی در دنیا هست...این تمایلات فرد را به تحقیق می کشاند..فرد را به جنب و جوش می کشاند که بیشتر بداند... حالا این وسط یک قرآنی هست که که ادعا می شود که از جانب خداست و از غیب می گوید، ازآخرت می گوید، پیشگویی هایی داشته، در طول تاریخ تاثیر گذار بوده...خوب این قرآن تحریک کننده هست...آدم با توجه به آن تمایلاتی که دارد جذبش می شود، برود بخواندش، ببیند راست است و یا دروغ و این وسط به حقایقی برسد...که البته شاید این پاسخ من خیلی باب میل نباشد...در درجه اول این تمایلات برای من مطرح است....

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله؛

پیروز;751275 نوشت:
که البته شاید این پاسخ من خیلی باب میل نباشد

پیروز;751275 نوشت:
در درجه اول این تمایلات برای من مطرح است....

نمی دانم منظور شما از باب میل، باب میل چه کسی بوده است؛ اما از نظر بنده که خیلی صادقانه فرمودید؛ دقیقاً و دقیقاً به سوال بنده پاسخ فرمودید؛ از این جهت که هدف بنده از این سوال دقیقاً پاسخ خود شما بود و نه دیگران و شما دقیقاً پاسخ خودتان را فرمودید و خودتان را جای دیگران نگذاشتید که این مرا حقیقتاً به وجد آورد؛ چون در مقابل این سوال معمولاً همه خودشان را جای دیگران می گذارند و بیانه می خوانند اما شما پاسخ شخص خودتان را فرمودید که برای ادامه بحث روشن کننده مسیر است. می خواهم از شما اجازه بگیرم و سوال دیگری مطرح کنم؛ هر جا که گمان کردید که بنده در جاده تغییر مسیر منطقی بحث هستم یا مثلاً با سوالاتم به نوعی در حال تفتیش عقاید شما بزرگوار هستم لطفاً با همین صداقت و صراحتی که دارید، بفرمایید. هدف بنده هیچکدام از این دو مورد نیست؛ اما به نظرم اگر مرحله صفر ورود به قرآن درست باشد، خیلی از سوالات برطرف می شود؛ به این خاطر است که وقت گذاری و گفتگو راجع به این مرحله صفر از نظر بنده بسیار بیشتر از بیان وجوه اعجاز قرآن اهمیت دارد؛ گرچه بعد از طی مرحله صفر در آن مورد هم امیدوارم بتوانم عرض ادب داشته باشم.

فرمودید که:

پیروز;751275 نوشت:
خوب این قرآن تحریک کننده هست

برای این تحریک کننده بودن می توان دو نیت صادقه داشت: یعنی بنده، شما و هر کس دیگر هم دقیقاً می داند که عامل اصلی تحریک من به خواندن قرآن کدام مورد است؛ این دو مورد عبارتند از:

اول:

پیروز;751275 نوشت:
الا این وسط یک قرآنی هست که که ادعا می شود که از جانب خداست

دوم:
پیروز;751275 نوشت:
و از غیب می گوید، ازآخرت می گوید، پیشگویی هایی داشته، در طول تاریخ تاثیر گذار بوده

در رجوع شخص شما به قرآن، کدام عامل به صورت عامل اصلی عمل می کند و عامل بعدی هم در کنارش است؟ یعنی وقتی به خودتان نظر می فرمائید محرک اصلی شما در رجوع به قرآن اینست که این قرآن مدعی است از جانب خداوند است یا اینکه از غیب و آخرت حرف دارد و در طول تاریخ اثر گذار بوده؟

به دنبال این نیستم که مثلاً توضیح بفرمائید که هر کدام می تواند عامل دیگری هم باشد یا مثلاً می توانند به هم ارتباط داشته باشند؛ بلکه به دنبال یافتن و جستجوی کنه توجه شما در رجوع به قرآن هستم. خلاصه می خواهم ببینم که از جان قرآن چه می خواهید؟ (مبادا که از این ادبیات مکدر شوید؛ بنده مخلص شما هم هستم:Gol:)

در پناه خداوند متعال.:Gol:

با نام و یاد دوست

سلام و عرض ادب



[="Franklin Gothic Medium"]

M0ha_mmad;750486 نوشت:
درود بر شما
...
ینی تمام کتاب های نوشته شده توسط بشر دارای تناقض و اشتباه هستن؟؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمة الله
بله، اگر خدا به ایشان عصمت نداده باشد و از طرف خودشان نوشته باشند همگی دارای اشتباهات بسیار و اختلافات بسیار خواهند بود ... یعنی اگر یک پاراگراف هم بنویسند می‌شود درش اشتباه پیدا کرد گرچه کار ساده‌ای هم نباشد ... در آن آیه‌ی مورد نظر هم آمده که تدبر کنید می‌بینید که اختلافی درش نیست «أَفَلَا يَتَدَبَّرُ‌ونَ الْقُرْ‌آنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ‌ اللَّـهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرً‌ا» ... و برای این تدبر کردن هم مرزی قرار نداده است، یعنی تا آخر عمرتان و چند نسل هم که تدبر کنید و هزاران سال هم که تدبر کنید درش تصدیق می‌یابید و نه اختلاف ... درست مانند خلقت جهان که تفکر بیشتر به معنای کشف ارتباطات بیشتر بین اجزاء است و نه اختلافات و نقایص ...
فکر کنم علامه طبابایی بودند که بعد از نوشتن المیزان چند بار مرور و بازخوانی‌اش کردند و چند هزار غلط و اشتباه در ان را تصحیح کردند و بعد گفتند که تازه متوجه شدم که فرق میان معصوم و غیر معصوم در چیست ... و توجه دارید که معصوم این عصمت را از خدایش دارد چنانکه خدا خودش فرموده است که «فَلَا تَنسَىٰ * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّـهُ» ... و بعد به دلیل همین عصمت الهی است که رسول خدا هر چه بگویند وحی از جانب خداست «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ»
M0ha_mmad;750486 نوشت:
آخه معجزه باید خاص و عجیب باشه! مثلا زنده کردن مرده .. تبدیل عصا به اژدها و ... اینا واقعا جای شبهه ای نمی ذارن!

گوساله‌ای که جلوی چشمتان از طلا و جواهر ساخته شده است اگر صدایی ازش در بیاید آیا خاص و عجیب نیست؟ شما اگر بودید وقتی سامریّ چنین گوساله‌ای را ساخت به او ایمان می‌آوردید؟ دور از جانتان ...
خیلی‌ها دیدند و تعجب هم کردند و حیرت شدید هم کردند و بعد گفتند شاید سحر و جادوست ... صرف عجیب بودن دلیل نیست ... معیار باید معیاری حقیقی‌تر باشد ... در یک اعجاز بیشتر از حیرت باید شعور ایجاد گردد ... حیرت همراه است با خنده و شعور و درک عمیق همراه است با اشک ریختن ... حیرتی که در پس شناخت خدا و نشانه‌های خداست حیرتی است که همراه است با متوجه خدا شدن و شناختن خدا و اشک ریختن و منجر به خنده نمی‌شود ... بر خلاف شعبده‌بازی و یا حیرت از دیدن تکنولو‌ژی‌های جدید و عجیب و غریب و محیرالعقول ... و الله العالم

در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

[="Franklin Gothic Medium"]

Naghi;750635 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان؛
سلام علیکم و رحمة الله؛
...
بنده در پست قبلی که فقط یک حرف زدم و دو دلیل برای آن آوردم و شما "در پایان" اشارتی به آن داشتید؛:Ghamgin: به نظرم باید متمرکزتر وارد موضوع شد تا پراکندگی مطالب سبب عدم جمع بندی نشود.:Cheshmak::Gol:


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمة الله
برادر از حقیر نرنجید ... تمام آن مطالبی که برایتان نوشتم بعد از کلنجار زیادی بود که با خودم رفتم تا بتوانم همان یک نظر شما را و ارتباط آن را با دلایلی که در ذیل آن نوشتید بفهمم و حاکی از تلاش حقیر بود برای آنکه مسیر حرکتمان به این سمت و سوی روشن شود تا جایگاه مطالب شما مشخص باشد ... آن هم که با بیان لفظ «در پایان» نوشتم، که البته کم هم نبود که گمان کنید سرسری از روی آن عبور کرده‌ام، به این دلیل بود که با فرمایش شما مخالف بودم و دلیل را از نوشته‌ی خودتان ذکر کردم ... سعی کردم زیاد متفرق ننویسم و برای ایجاد تمرکز ناچار از آن همه نوشتن شدم ... حدود بحث مشخص باشد تمرکز هم بیشتر می‌شود، نمی‌شود؟ ... ان شاء الله آن نوشته را حمل بر کم‌توجهی حقیر به فرمایشات خودتان محسوب نکنید :Gol::Gol::Gol:
Naghi;750635 نوشت:
بنده عرض کردم قبل از اینکه بخواهیم وارد "وجه تحدی" یا "وجه شناخت من الله بودن" قرآن شویم، لازم است برای خودمان روشن کنیم که آیا وجه تحدی قرآن همان وجه شناخت من الله بودن قرآن است یا نه؟ بعبارت دیگر آیا شناخت من الله بودن قرآن از طریق پاسخ به تحدی است؟ آیا تحدی، تحریکی است برای کسانی که می خواهند من الله بودن قرآن را بشناسند؟

اینکه تحدی یک راه رسیدن به چنان شناختی باشد را که قاعدتاً کسی منکر نیست، اینکه تنها راه نباشد را هم ظاهراً همه قبول دارند، اینکه هدفش اتمام حجت باشد را هم گمان می‌کنم که همه موافق باشند، اختلافی اگر هست سر چگونه انجام دادن این کار است و اینکه اصلاً قابلیت چنین کاری را دارد یا خیر ... حالا اینکه مخاطبان دعوت به تحدی یک گروه خاص منکران یا بدگمان‌ها باشند یا مسلمینی که می‌خواهند از الهی بودن کتابشان مطمئن شوند را هم شامل می‌شود بحث دیگری است که نظر علما در این زمینه را نمی‌دانم و باید خودشان بگویند (و ای کاش که بگویند) ولی نظر حقیر این است که مخاطب این دعوت همگان باشند، هر کسی که با هر دلیل دیگری شکش برطرف نشود این آخرین مرحله است که ردخور ندارد که در آن فهم و شناخت به الهی بودن قرآن برایش کامل خواهد شد و بر سر دو راهی ایمان و کفر قرار خواهد گرفت ...
Naghi;750635 نوشت:
به طور واضح عرض شد که به نظر می رسد وجه تحدی قرآن به دو دلیل وجه شناخت من الله بودن قرآن نیست (بر خلاف آنچه به اشتباه اینگونه تصور می شود)؛ در مورد دلیل اول گویا شما هم می پذیرید و فرمایشی در نقض آن نداشتید.
در مورد دلیل دوم، به 4 آیه اشاره گردید که 3 آیه صراحت در مدعا داشتند و ظاهراً شما هم قبول دارید و در یک آیه، لفظ "ریب" با توجه به معنایی که در ذهن ما از آن به اشتباه جا افتاده است، نیاز به توضیح داشت که در پرانتز انتهای آیه توضیح اجمالی آن ارائه شده است. در واقع، ریب به معنای موضع لاادری نیست؛ بلکه به معنی شک همراه با سوء ظن است؛ این سوء ظن فعل اختیاری است و نوعی افترا است؛ یعنی تکذیب بدون علم است؛ بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه. به کاربردهای ریشه ریب در قرآن توجه بفرمائید؛ ریب اگر موضوع لاادری بود که چندان مذموم نبود؛ اما موضوع، شک همراه با سوء ظن است:


  • إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ
  • لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
  • قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَٰذَا أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ
  • وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ
  • أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ
  • وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكُمْ بِهِ حَتَّىٰ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ
    إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ
    مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ

  • يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قَالُوا بَلَىٰ وَلَٰكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّىٰ جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ

با این وجود آیات دیگری هم هستند که ظهور در معنای ریب به معنای سوء ظن حداقل برای بنده ندارند؛ اما در اینکه حداقل یکی از معانی ریب به معنی شک همراه با سوء ظن که فعل اختیاری است، شبهه ای نیست.
حالا فرض کنیم دو معنا برای ریب متصور باشد: یکی شک بدون موضع گیری و یکی شک همراه با سوء ظن؛ با توجه به 4 آیه مورد نظر کدام معنا برای ریب متصور است؟ این معنای ریب با معنای 3 آیه دیگر همخوان است؛ در حالیکه معنای مورد نظر شما از ریب با 3 آیه دیگر ناهمخوان است.
در پناه امام عصر سلام الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف:Gol:


در مورد اصل نظری که دادید حقیر به طور مفصل نظرم را پیشتر داده‌ام و بسته به اینکه منظورتان دقیقاً چه باشد گاهی با شما موافق هستم و گاهی نمی‌توانم موافق باشم، لااقل فعلاً و با اطلاعات خیلی اندک فعلیم ... در مورد دلیل اولتان هم با صورت بیان شده برای آن (جدای از آنکه برای نظر شما دلیل محسوب می‌شود یا خیر) کاملاً موافقم و فکر می‌کنم همه‌ی دوستان حاضر در بحث هم موافق باشند ... در مورد دلیل دومتان که ممنونم در این پست بیشتر به آن پرداختید ولی همچنان بحث وجود دارد ... همانطور که خودتان هم فرمودید برخی از آیات قرآن با معنایی که شما از ریب در نظر دارید سازگار نیستند و در نتیجه نمی‌توان خیلی راحت گفت منظور از ریب در این آیه حتماً انکار الهی بودن قرآن باشد، انکاری ولو در حدّ تردید همراه با سوء ظن ... در نتیجه نمی‌توان خیلی محکم نتیجه گرفت که پس حتماً مخاطب‌های تحدی چه کسانی هستند یا چه کسانی نیستند و شاید باید بیشتر روی این زمینه کار کرد ... مضاف بر اینکه در پست قبلی به زعم خودم تحلیلی انجام دادم مبنی بر اینکه حتی اگر هیچ تحدی هم در قرآن انجام نشده بود باز اگر چیزی به اسم «تحدی» اصلاً امکان اثبات الهی بودن قرآن را داشته باشد، مخاطب قران عقلاً همواره این حق را دارد که سعی کند قران را شکست دهد و یا به هر ترتیب الهی بودن آن را محک بزند، به این معنا دیگر حتی نیازی نیست که آیات تحدی آیات ابتدایی در سیر نزول قرآن باشند، چنانکه حضرت موسی علیه‌السلام بر معجراتشان تحدی نکردند ولی فرعون گفت موعدی قرار بده تا در آن موعد با ساحران بیاییم و تو و معجزاتت را شکست دهیم ... در واقع اصلاً همینکه برای تحدی کردن لازم باشد قران شرایط مبارزه و یا اشخاص مبارزه را مشخص کند این خودش یک ضعف است و نمی‌تواند وجه عقلایی داشته باشد، قرآن هم جایی شرایط پاسخ دادن به تحدی را محدود نکرده است بلکه فرموده از هر کسی و هر چیزی که می‌خواهید جز خود خدا کمک بگیرید و ببینید می‌توانید شکستش دهید یا نمی‌توانید، و البته نخواهید توانست ... بلکه کسی که می‌خواهد الهی بودن قرآن را محک بزند است که باید شرایط مبارزه را تعیین کند ... خدای قران اگر خدا باشد که هست می‌تواند در هر شرایطی از حقیقت دفاع کند ... تبعاً اگر کسی نیازی به تحدی احساس نکرد هم وارد این گود نمی‌شود ... یعنی مؤمنان و کسانی که بدون تحدی و بدون دیدن وجوه اعجاز قرآن ایمان می‌آورند نیازی به پاسخ دادن به تحدی ندارند و چه بسا از انجام این کار شرم کنند که مگر ما خدای قرآن را باور نداریم که بخواهیم قرآنش را محک بزنیم؟ ... اما جز ایشان دیگر هر کسی که ولو به اندازه‌ی یک اپسیلون شک داشته باشد طبیعتاً این حق را دارد که از هر راهی که می‌خواهد سعی کند تا الهی بودن یا نبودن قرآن را بفهمد، برای ایشان پاسخ دادن به تحدی می‌تواند یک راه مناسب باشد ...

با تشکر :Gol::Gol::Gol:
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

موضوع قفل شده است