جمع بندی دختری از من تقاضای ازدواج کرده اما ظاهرش به دلم نمی نشیند. چه کنم؟

تب‌های اولیه

147 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

mohsen1990;746237 نوشت:
یه دوتا صلواتم بزنی نظرامونو جای دوری نمیره.

اره واقعا.چرادوستان صلوات نمیفرستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Ghamgin::Gig::Narahat az:مگه بایدفقط حرف طرفوتایید کنیم وموافق باشیم تاصلوات بفرستیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ثواب داره صلوات فرستادن.

mehrant;746240 نوشت:
اگه میبینی پدرومادرش اگه بفهمن ممکنه مخالفت کنن پس چرا داری حقیقت رو ازشون مخفی میکنی؟ممکنه ازدواج کنید و این قضیه لو بره.به ایناش فکر کردی؟
در ثانی اگه کارتون کاملا صحیح و موجهه چرا ترس داری کسی بفهمه دختر ازت خواستگاری کرده؟ تو که میگی چه اشکالی داره کارش درسته و کتابیه و...

از نظر من زشت نیست دختر از پسر خواستگاری کنه....ولی غیرت من نمی ذاره کسی بفهمه...خب اینطوری بهتره...خجالت میکشه مردمم حرف در میارن مثل شماها که تهمت زدید...تازشم بطور بسیار غیر مستقیم ازم خواستگاری کرد نه اینکه راحت بگه با من ازدواج می کنی...شماها که می گید خواستگاری حتما باید از پسر باشه حتما تا حالا دلبسته کسی نشدید که این حرفو می زنید...هر چیزی اثتسنایی هم داره خب

nothing;746232 نوشت:
نه پدرشو نمی دونم ولی با مادرش خودم صحبت کردم...ولی بین پدر مادرم و پدر مادرش هنوز حرفی زده نشده!! قرار همین دو سه روزه زنگ بزنیم خونشون بگیم....ولی بهر حال هر دو خانواده خبر داریم دیگه

اگر اومدید اینجا که از مشاوره و راهنمایی بقیه استفاده کنید .لطفا اخرشب بشینید و تک تک این نظراتو با خودتون بررسی کنید .و به خودتون بقبولونید که اینجا کسی با شما دشمنی داره و نه حسودی میکنه .صرفا دوس داره شما بهترین تصمیمو بگیرید.
پس به جای اینکه اصرار داشته باشید که تصمیمتون عاقلانه ست.بیشتر به این نظرات توجه کنید.
واگر هم تصمیم خودتونو گرفتید پس لطفا اینجا اعلام کنید که ما بی خودی نه شما رو ناراحت کنیم نه ....
امیدوارم با صحبتام بی احترامی نکرده باشم (دلیل اینکه من برخلاف تایپیکهای دیگه اینجا خیلی روی این موضوع حساس شدم اینه که دقیقا یه ماجرا شبیه به این رو دیدم و جالب اینجاست که ایشون هم مثل شما اصرار بر عاقلانه بودن تصمیمشون میکردن و به حرف کسی گوش نمیدادن و متاسفانه نتیجه ش.....)

mehrant;746240 نوشت:
آیا بهش گفتی ما شش ماهه باهم ر ارتباطیم به هم ابراز علاقه میکنیم و اولش دخترتون رابطه رو شروع کرد؟
یا گفتی:

ببین:
اگه میبینی پدرومادرش اگه بفهمن ممکنه مخالفت کنن پس چرا داری حقیقت رو ازشون مخفی میکنی؟ممکنه ازدواج کنید و این قضیه لو بره.به ایناش فکر کردی؟
در ثانی اگه کارتون کاملا صحیح و موجهه چرا ترس داری کسی بفهمه دختر ازت خواستگاری کرده؟ تو که میگی چه اشکالی داره کارش درسته و کتابیه و...


دکی گیر نده به بنده خدا.خودت میدونی دختر واسه ازدواج پیدا نمیشه.حداقل مثل ما تنها نمیمونه تو جوونیش.حالا یکی واسه این پیدا شده.یه مجرد سایت داره متاهل میشه.نه به حرف تو گوش میده.نه به حرف من.کاره خودشو میکنه.

mohsen1990;746237 نوشت:
یه دوتا صلواتم بزنی نظرامونو جای دوری نمیره.

محسن جان از خوندن نظرات تو و اسد خیلی حال میکنم :Khandidan!:

معمولا هر تاپیکی که مربوط به ازدواج و طلاق هست ، اکثر اوقات شما دو تا هم هستید :khaneh:
خیلی رک مینویسید ، کلا دو تاییتون ادم های باحالی هستید ، امیدوارم زنهاتون هم همین نظر رو در موردتون داشته باشند :khaneh:

nothing;746255 نوشت:
اثتسنا

"استثناء".......

زهرا73;746252 نوشت:
اره واقعا.چرادوستان صلوات نمیفرستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Ghamgin::Gig::Narahat az:مگه بایدفقط حرف طرفوتایید کنیم وموافق باشیم تاصلوات بفرستیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ثواب داره صلوات فرستادن.

صلوات خوبه و ثواب داره و آیت الله بهجت هم فرمودن برای فراهم شدن ازدواج خوب زیاد به همین نیت صلوات بفرستید.....اللهم صل علی محمد و آل محمد
اما صلوات توی اسکدین پای پستها حکم لایک کردن رو داره یعنی تایید مطلب.....اگه به اون علامت دست که نشونه لایکه کنار کلمه صلوات زیر هر پست دقت کنید متوجه میشید
و همچنین اینکه در قوانین سایت نوشته پست اسپم مثل پستهایی که برای تایید خرف مقابل و گفتن موافقم و درسته استفاده میشه و این پستها حذف میشن به جاش از صلوات استفاده کنید

nothing;746255 نوشت:
از نظر من زشت نیست دختر از پسر خواستگاری کنه....ولی غیرت من نمی ذاره کسی بفهمه...خب اینطوری بهتره...خجالت میکشه مردمم حرف در میارن مثل شماها که تهمت زدید...تازشم بطور بسیار غیر مستقیم ازم خواستگاری کرد نه اینکه راحت بگه با من ازدواج می کنی...شماها که می گید خواستگاری حتما باید از پسر باشه حتما تا حالا دلبسته کسی نشدید که این حرفو می زنید...هر چیزی اثتسنایی هم داره خب

خوب اگه زشت نیست و کار درستیه برو به پدرمادرش بگو اونا که غریبه نیستن واسه دختر خودشون حرف دربیارن

mohsen1990;746265 نوشت:
"استثناء".......
نه خب این دیگه خیلی استثنایی بود اثتسنا شد:ok:

mohsen1990;746258 نوشت:

دکی گیر نده به بنده خدا.خودت میدونی دختر واسه ازدواج پیدا نمیشه.حداقل مثل ما تنها نمیمونه تو جوونیش.حالا یکی واسه این پیدا شده.یه مجرد سایت داره متاهل میشه.نه به حرف تو گوش میده.نه به حرف من.کاره خودشو میکنه.

دختر خوب پیدا کنه از راه درستش، و اقدام درست هم انجام بده چه مشکلی داریم؟
من این همه دارم شور میزنم چون چندین مورد دقیقا مشابه دیدم
نمیخوام راه اشتباه بره و سرنوشت دو نفر شون به خطر بیفته

mehrant;746266 نوشت:
صلوات خوبه و ثواب داره و آیت الله بهجت هم فرمودن برای فراهم شدن ازدواج خوب زیاد به همین نیت صلوات بفرستید.....اللهم صل علی محمد و آل محمد
اما صلوات توی اسکدین پای پستها حکم لایک کردن رو داره یعنی تایید مطلب.....اگه به اون علامت دست که نشونه لایکه کنار کلمه صلوات زیر هر پست دقت کنید متوجه میشید
و همچنین اینکه در قوانین سایت نوشته پست اسپم مثل پستهایی که برای تایید خرف مقابل و گفتن موافقم و درسته استفاده میشه و این پستها حذف میشن به جاش از صلوات استفاده کنید

منکه خیلی جاهاصلواتوفرستادم وبه منظورموافق بودن نبوده.اماهمش میدیدم خیلی کم برام صلوات میفرستادن:Ghamgin:ممنون ازتوضیح دادنتون

mehrant;746268 نوشت:
خوب اگه زشت نیست و کار درستیه برو به پدرمادرش بگو اونا که غریبه نیستن واسه دختر خودشون حرف دربیارن

خودتونم می دونید بهتره اینجوری که گفتم از طرف من باشه شروع خواستگاری...دختره خودش گفت یعنی بگم همه چیز و واقعیتشو؟ من گفتم نگو....یه هو دیدی باباش گفت نه چشمم روشن از پسر خوشت اومده؟ اونوقت چه کنیم....گاهی وقتا باید چیزایی رو مخفی کرد هر دروغی دروغ نیست...مثل تقیه می مونه این کار...دروغ نیست برای تداوم و بهبود بخشیدن کار لازمه...لطفا به این یک مورد گیر ندید

mohsen1990;746258 نوشت:

دکی گیر نده به بنده خدا.خودت میدونی دختر واسه ازدواج پیدا نمیشه.حداقل مثل ما تنها نمیمونه تو جوونیش.حالا یکی واسه این پیدا شده.یه مجرد سایت داره متاهل میشه.نه به حرف تو گوش میده.نه به حرف من.کاره خودشو میکنه.

ازدواج بکنه بعد از ازدواج بفهمه اشتباه کرده و چند ماه بعد طلاق بگیرن چه سودی داره؟
وقتی داریم بهش میگیم برو مشاوره حضوری قبول نمیکنه فقط فکر میکنه کار خودش درسته و همه در اشتباهن....

nothing;746278 نوشت:
خودتونم می دونید بهتره اینجوری که گفتم از طرف من باشه شروع خواستگاری...دختره خودش گفت یعنی بگم همه چیز و واقعیتشو؟ من گفتم نگو....یه هو دیدی باباش گفت نه چشمم روشن از پسر خوشت اومده؟ اونوقت چه کنیم....گاهی وقتا باید چیزایی رو مخفی کرد هر دروغی دروغ نیست...مثل تقیه می مونه این کار...دروغ نیست برای تداوم و بهبود بخشیدن کار لازمه...لطفا به این یک مورد گیر ندید

اگه کارت کاملا درسته چرا پدرش اینطوری بگه؟ خوب پدرشم بگه نه این پسر و دختر کار درستی کردن تاییدشون میکنم

[="Navy"]

mehrant;746268 نوشت:
خوب اگه زشت نیست و کار درستیه برو به پدرمادرش بگو اونا که غریبه نیستن واسه دختر خودشون حرف دربیارن

شما چه گیری دادی به این قضیه ؟
قرار نیست هرچیو شما قبول ندارید با زور سمبه بکنید تو مغز طرف مقابل[/]

من نمی خوام منصرفتون کنم اما مطمئنید که مومنه است یا فقط از روی ظاهر می گید مومن که حیا داره:Gig:

مولکول 68;746264 نوشت:
خیلی رک مینویسید ، کلا دو تاییتون ادم های باحالی هستید ، امیدوارم زنهاتون هم همین نظر رو در موردتون داشته باشند

منم خیلی نگران این دوستان هستم ان شاءالله یک روزی خبر خواستگاری و ازدواج این دوستان رو هم بشنویم :ok::khaneh:

سلام
کار شما دقیقا چیست که دختر شانزده ساله همکار شماست و برای هماهنگی های کاری، شماره ی شما را گرفته و با شما تماس می گیرد!!!!

کلا داستان تامل برانگیز و به عبارت بهتر، عبرت انگیزی بود...
منتظر قسمت های بعدی هستیم....

nothing;745230 نوشت:
.7 سال خون گریستم و بدر گاه خدا طلب حاجت کردم و 7 سال تمام از این دختر خواستگاری کردم و علاقمو بهش نشون دادم...اکنون سرنوشت من خاتمه پیدا کرد و متاسفانه یا خوشبختانه! من به این دختر نرسیدم و ایشون با فرد دیگری ازدواج کرد...به همین راحتی بعد از 7 سال به جای حاجت روا شدن...حاجتم فنا شد..

سلام.
برادرمن، عزیر من، رک و راست بگم که تابلوئه اشتباه کردی
چرا آخه 7 ساااااااااااااال از عمر نازنینتو خرج درس عبرت شدن برای دیگران کردی؟؟

nothing;745230 نوشت:
حالا کلام پایانی می خوام نظر شما رو هم از زندگی و سرنوشت من و این ازدواج بدونم و راهنمایی بهتری کنید من را ممنون...بنده 25 سال دارم و دختر خانوم 16 سال سن دارد!!!

سن دختره خیلی کمه و فاصله ی سنیتون هم زیاده.
تو به ثبات شخصیتی رسیدی و اون هنوز اول چل چلشه:khandeh!:

اگه بگیریش به احتمال زیاد اون دختر بعد یه مدت بابت التماس کردنهاش به تو، سرخرده میشه و این سرخوردگی رو باید شب و روز تحمل کنی

nothing;745230 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم...با سلام...

آروز می کنم تمام مخلوقات خداوند غم تنهایی و بی کسی نداشته باشند...می روم سر اصل مطلب تا درسی شوم برای آیندگان.......بنده ی نا لایق خداوندی هستم که در کل عمر شرمنده او هستم...من 7 سال پیش عاشق دختری شدم در دانشگاه...در سن 18 سالگی....اکنون 25 سال سن دارم...7 سال خون گریستم و بدر گاه خدا طلب حاجت کردم و 7 سال تمام از این دختر خواستگاری کردم و علاقمو بهش نشون دادم...اکنون سرنوشت من خاتمه پیدا کرد و متاسفانه یا خوشبختانه! من به این دختر نرسیدم و ایشون با فرد دیگری ازدواج کرد...به همین راحتی بعد از 7 سال به جای حاجت روا شدن...حاجتم فنا شد...:Kaf: بنده قصد داشتم تا آخر عمر تنها زندگی کنم سر این مصیبتی که بهم وارد شد...تنها دختری که ازش خواستگاری کردم در طول عمرم و حرف زده بودم همین بود که نشد...طلسم شده بودم هیچ دختری رو نمی تونستم بپذیرم...خواهرم ازدواج کرد...برادر کوچکم ازدواج کرد...من تنها فرزند خانه تنها در یک خانه بدون همسر در سکوت مطلق هر شب با درد سنگین تنهایی می خوابم....در هفته 5 شب حداقل تا ساعت 3 نصف شب اتوماتیک وار از درد تنهایی بیدارم اصلا بدون اراده خوابم نمی بره...
.7 سال ابراز علاقه شدید به یک دختری که حتی حاضر نبود یکبار به خواستگاری او برویم با خانواده ام...سرتونو درد نمیارم...این دختر بقدری بد خلق بود بقدری بویی از انسانیت نبرده بود که به وحشتناک ترین شکل ممکن عشق و علاقه و خوبی من را با نفرت و بدی پاسخ می داد...بله هر انسانی حق انتخاب دارد...منم منطقی هستم اما نه دیگه با نفرت و بدی کسی که دوستش داره رو اونم 7 سال رد کنه...مثل آدم جواب منفی نداد!! این رسم انسانیت نیست همیشه بیاد داشته باشید ما حق نداریم اگر فردی را هم برای ازدواج نمی پسندیم تحقیر کنیم و به او بدی کنیم صرف اینکه به او علاقه نداریم! خب من یقین پیدا کردم این بشر اصلا زیبایی سیرت و باطن و اخلاقی نداره...من تا اینجا دردی بالاتر از این شکست رو نچشیده بودم و فکر می کردم بالاتر از این درد وجود ندارد تا اینکه فهمیدم دو برابرشم هست بدتر از این!!!

حالا اون کنار شوهرشه و ازدواج کرده گویا کاری نداریم...حدود 6 ماه هست در یک رابطه کاری خانومی مدام بمن خودشو نشان می داد و گویا می خواست ابراز علاقه کنه و خودنمایی کنه....انقدر با من حرف می زد بدون اینکه چیزی بگه و حرفی بزنه نذاشتم کار به درازا بکشه همون روز سوم آشنایی بهش خیلی رک گفتم ببخشید خانوم من قصد ازدواج ندارم!!! بنده خدا رنگش پرید و اصلا باور نکرد در عرض دو سه روز اول آشنایی بدون اینکه بمن بگه من به عمق وجودش پی بردم....بعد ناراحت شد و گفت نه مگه من از شما خوشم اومده یا چیزی بینمون بوده...خلاصه بگم بعد از چند روز مستقیم بهم گفت از من خوشش میاد پیشنهاد ازدواج داد....الان 6 ماه می گذره و هر روز با من در تماسه...تلفنمم از رابطه کاری از من گرفته بود قبلا...دنیا دنیا بمن ابراز علاقه می کنه....من بهش گفتم که شکست عشقی خوردم و چون دلم بد جور شکسته من دلت رو نمی شکنم چون می دونم گناه بزرگیه باهات بد رفتاری نمی کنم هر چقدر دوست داری می تونی تلاشت رو کنی تا منو جذب کنی من مانعت نمی شم اما جوابم منفی هست برا ازدواج...خلاصه درد شکستم کم بود حالا دل یکی دیگه رو هم بشکنم بدتر

6 ماه گذشت و بقدری بمن ابراز علاقه کرد که خود بخود مجذوب رفتارش شدم...دختر خانواده دار و مومن و پاکی بود...مسجد هیئت نماز اول وقت زیارت عاشورا روزه همه جوره سنگ تموم بود..بر خلاف دختر قبلیه که اصلا نه نماز خون بود نه هیچی...یه روز بهم گفت یعنی تو واقعا از من خوشت نمیاد...من گفتم بخدا قسم تو انقدر انسان خوبی هستی انقدر بمن خوبی کردی من عاشق انسانیت و سیرت پاکت شدم...گفتم آرزوم بود اخلاق و رفتار تو و با خدا بودن و مومن بودن تو رو اون دختری که می خواستم داشت...بهش گفتم تو ظاهرت از اون کمتره یعنی زیباییت کمتره ولی باطن و درونت و انسانیتت بیشتر در واقع اون اصلا انسانیتی ندیدم ازش ...بهش گفتم من اخلاق و رفتار و با خدا بودن خیلی خیلی برام مهم تر از زیبایی هست...اما زیبایی رو هم مثل هر انسانی دوست دارم... اما نه اینکه تو زیبا نباشی ولی بدلم نشست زیبایی تو...اینو که گفتم هر روز گریه می کرد:Ghamgin: دیوانه وار منو دوست داشت و این برای من خیلی عجیب بود و منو مجذوب می کرد!

گفتم باید بیای شهر ما زندگی کنی گفت باشه...گفتم درس حق نداری بخونی گفت باشه هر چی تو بگی...دیدم هر چی بگم گوش میده گفتم ببخشید آخه ظاهرت بدلم نشسته:Nishkhand: انقدر دلش شکست تا چند روز دیگه باهام حرف نزد...با این حال تا چیزی می گفتم به شوخی می گفتم دیگه منو نمی خوای سریع می گفت دوستت دارم! خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم انقدر من مهربون آفریده شدم نتونستم تحمل کنم گفتم باشه میام خواستگاریت بیشتر با هم آشنا بشیم...چون واقعا صدای بغض و گریه هاش روحمو شکنجه می داد مخصوصا یاد خودم می افتادم که چقدر سخته یکی رو بخوای و اون تو رو نخواد...باز من مثل آدم باهاش حرف می زدم...من خودم آرزوم بود یه بارم شده حداقل برم خواستگاری دختر مورد علاقم...اما او نذاشت لذا خودمو گذاشتم جا این خانوم و گفتم بذار خوشحالش کنم حداقل با یک خواستگاری...رفتم پارچه گرفتم امروز دادم خیاط برام کت و شلوار بدوزه...گفتم میام خواستگاریت....انقدر بهش جواب رد داده بودم می دونست الکی میام خواستگاری....گفت باشه بیا...زیاد خودشو خوشحال نشون نداد...کلا قراره چند وقت دیگه بریم خواستگاریش...

من از باطن و انسانیت و با خدا بودن این دختر بقدری خوشم اومد که فقط حسرت می خوردم که ای کاش کمی بیشتر زیبایی صورت داشت...نه اینکه زیبا نباشه ها...من توقعم بالاست...خواستگاراش صف کشیدن و دعوا می کنن با هم...!!! من واقعا یقین پیدا کردم ارزش درونی آدما خیلی بیشتر از ظاهر آدم هاست و این زیبایی درونه که جاویده و زیبایی ظاهری فانی و گذراست...این شد که نه تنها این دختر منو از طلسم زندانی شدنم در عشق دروغین قبلی نجات داد بلکه کم کم عاشق خودش کرد! کلام آخر من از یک عمر تجربه تلخ زندگی و هدر رفتن عمرم.فهمیدم..تا جایی که می توانید زود یعنی بموقع در جوانی ازدواج کنید و بیشتر درون آدم رو بسنجید تا ظاهرش رو..واقعا علاقه واقعی به خود شخصه عشق اینه نه به زیبایی ظاهرش...اون دختری که می خواستم عکس سر لخت خودشو می ذاشت در فیسبوک!! واقعا اون کجا و من مومن کجا چقدر بد کردم به خودم.. ببخشید از اینکه زیاد نوشتم عوضش یک عمر تجربه و جوونیم رو براتون به اشتراک گذاشتم تا مثل من اسیر نشید

حالا کلام پایانی می خوام نظر شما رو هم از زندگی و سرنوشت من و این ازدواج بدونم و راهنمایی بهتری کنید من را ممنون...بنده 25 سال دارم و دختر خانوم 16 سال سن دارد!!! اما از لحاظ ظاهر بمن می خوره 19 سالم باشه هر چقدر بهش گفتم من 25 سالمه باور نکرد که نکرد...گفت سن برای من مهم نیست...از خیلی جهات هم تفاهم داریم بعد این همه آشنایی فهمیدیم هر دومون...ممنون از همگی دعا کنید عاقبت بخیر شویم:Gol::khandeh!: من در خواب هم نمی دیدم روزی بروم خواستگاری یک دختری بس که زجر کشیده بودم اما خدا رو شکر زندگیم با یک معجزه تغییر پیدا کرد...باز هم خدا می دونه چه خواهد شد به امید خدا برم خواستگاری ببینیم چی میشه

سلام
یک دختر در سن نوجوانی که تصمیماتش بر اساس احساس هست و نه عقل
یک پسر که هنوز در فشار شکست عشقی قبلیش هست و در واقع هنوز افسرده است

عشق اول: بی حیا، بی اخلاق، بی حجاب، بدون شخصیت!!!
عاشق چیش بودید به جز گردی صورتش؟! و اگه از زن مومن خوشتون میاد برای چی به او علاقه داشتید با وجود انتشار عکس هاش ؟

عشق دوم: کم سن، بی پروا، احساسی، کم زیبا!!!

تکلیف خودتون رو با جواب دادن به این سوال مشخص کنید

برای چه می خواهم ازدواج کنم و همسر ایده آل من چه ویژگیهایی باید دارا باشد و من چه خط قرمزهایی برای خودم و همسرم قائل هستم؟

nothing;746255 نوشت:
از نظر من زشت نیست دختر از پسر خواستگاری کنه....ولی غیرت من نمی ذاره کسی بفهمه...خب اینطوری بهتره...خجالت میکشه مردمم حرف در میارن مثل شماها که تهمت زدید...تازشم بطور بسیار غیر مستقیم ازم خواستگاری کرد نه اینکه راحت بگه با من ازدواج می کنی...شماها که می گید خواستگاری حتما باید از پسر باشه حتما تا حالا دلبسته کسی نشدید که این حرفو می زنید...هر چیزی اثتسنایی هم داره خب

خواستگاری کنه اشکال شرعی نداره ولی به نظرتون یه دختر به یه مرد نامحرم بگه دوستت دارم یعنی با حیا و مومن هستش؟
اصلا بره خواستگاری کنه اما این حرفو........

nothing;745230 نوشت:
من 7 سال پیش عاشق دختری شدم در دانشگاه

ای وای !
ای وای !
هرگز عشق این نیست و عاشق شدن اینگونه

[="DarkSlateBlue"]

nothing;746198 نوشت:
با سلام مجدد...جا داره قضییه رو خیلی روشن تر کنم تا شبهات برطرف شود...مهم ترینش..که اکثرا گفتید که ایشون از روی خامی و احساس تصمیم گرفته و سنی نداره...بنده نیز خودم چنین فکر می کردم و حتی افرادی که این همه اختلاف سنی داشتند رو محکوم می کردم...اما در طول این مدت فهمیدم که ایشون خیلی بیش از سنشون می فهمه....خیلی عاقله و اصلا از رو احساس تصمیم نمی گیره....حضرت شعیب دخترانشو به حضرت موسی پیشنهاد داد کار بدی کرده مگه؟

ایشون خیلی هم با حیا و مومن هستند...اصلا عاشقانه و بی پرده حرف نمی زنه.... 6 ماه گذشته و هنوزم که هنوزه با من مثل یک بزرگتر و مثل حالت کتابی و با ادبانه صحبت می کنه...از اول آشناییمون هر دو به خانواده هامون گفتیم...خانواده ها مطلع هستند...پس ندونسته تهمت نزنید فرض کنید راجع به ناموس خودتونه...هر چی دوست دارید از دهنتون در میاد گفتید...علاقه مند شدن پسر دختر نداره...ایشون خیلی محترمانه تلفنی از من خواستگاری کرد اونم بعد از 5 ماه نه یک هو...تا حالا هیچ حرف تند و خارج از حد خواهر برادری نزده بمن...تازه مادرشم یک هفته پیش فهمیدن که سرطان بد خیم داره شیمی درمانی شده....

من بهش گفتم می خوام بیام خواستگاریت چون هم انسانیت داری و هم خانواده داری و مومن و با خدا هستی و با حجابی...هم خیلی با تربیت هستی هم خیلی وجه اشتراک داریم هم خیلی بیشتر از سنت می فهمی...بهش گفتم نه اینکه چهرت بد باشه گفتم کمی از اونی که می خواستم پایین تری....انقدر با شعور بود که گفت به اندازه خودم زیبایی دارم...گفتم ناراحت شدی گفت نه هر کس نظری داره....بعدش من بهش گفتم چهره برام مهم هست ولی نه در حد اخلاق و رفتار و انسانیت و با خدا بودن....بهش گفتم یک تار موی تو رو که با خدا هستی به اون دختری که 7 سال می خواستم نمی دم...من خیلی برام درون آدما بیشتر مهمه....یه سری بهم گفت اگه یه روزی مثلا زیبایی صورتم بره اسیدی چیزی بریزه روش منو طلاق می دی؟ گفتم من محاله با فردی ازدواج کنم مگر اینکه دوستش دارم و محاله کسی که دوستش دارم رو طلاق بدم

مطلب دیگه اینه که یک سری خیلی بد ردش کردم حالت جواب قطعی داشت... بغض گلوشو گرفت و دیگه بهم زنگ نزد بقدری درد کشیدم دلم دووم نیاورد بهش زنگ زدم حدود یک هفته به دست و پاش افتادم تا دلش که شکست رو درمون کنم....بهش گفتم دوستت دارم تو خیلی برام ارزش داری چون هم با خدایی هم با شرافت و با حجاب و خانواده داری و نماز خونی...اون بمن گفت نکنه از سر احساس تصمیم بگیری...بمن می گفت من عاقلانه تو رو انتخاب کردم و کلی هم خواستگار دکتر مهندس دارم...راست هم می گفته من خودم دیدم خواستگاراش دعوا می کردن...خوبه نمی دونن منم خواستگارشم وگرنه دو نیمم می کردن:khandeh!:

من وقتی این خانوم رو با دختر قبلی که می خواستم مقایسه می کردم می گفتم خدایا شکرت صد هزار بار شکرت واقعا چقدر انسانیت و سیرت آدم ها زیباتر از صورته..واقعا تازه فهمیدم عشق یعنی محبت درون...بله زیبایی صورت هم خیلی خوبه ولی نه اینکه فدای سیرت بشه!!من سر عقل اومدم با این دختر!.بازم میگم ایشون زیبایی ظاهریشم عالی هست اما فقط از اونی که می خواستم کمتر بود وگرنه مدام بهش گفتم زیباییت هم بی نظیریه...

اما رابطه ما...کار من در شهر خودمونه مغازه دارم...شغل دومم هم اینترنتی هست...برنامه نویس اندروید هستم...از همین طریق برنامه هام هم با ایشون آشنا شدم...اوایل مدام بهش می گفتم سنت خیلی کمه فکر می کردم واقعا کودکه! اما واقعا بیشتر از سنش می فهمه...شمارمم از من نگرفته...من در برنامه هام برای پشتیبانی کاربر خودم شمارمو زدم ایشون هم از اون طریق بمن زنگ زده....معمولا هم پیام میده...زنگ که می زنه خیلی با ادب و کتابی حرف می زنه نه عشقی و الکی و از رو احساس...

تازه می خوایم بریم خواستگاری برای آشنایی بیشتر....خواستگاری با پدر مادرم با کت و شلوار و گل.....چرا فکر می کنید منی که مسلمونم و ایشون هم همینطور و هر دو نماز اول وقت خونیم می ریم در پارک!!! کلی تهمت زدید به هر دومون

سلام
میگم شنیدی روز قیامت اعضای بدن میان شهادت میدن و حرف میزنن؟
این کلمات و متنت و لحنت هم با آدم حرف میزنن!
من به عنوان یه روانشناسه کاذب حرفایی که لحن و کلامت به من میزنن رو بیشتر باور میکنم تا حرفایی که سعی داشتی منظورت رو با اون کلمات به ما برسونی
متنت داره داد میزنه که داری از خودت و راهی که پیش گرفتی دفاع کورکورانه میکنی و حقیقت اون چیزی نیست که نوشتی
هزیزم بیخیالش شو دیگه تابلویه ازدواجه داغونیه

ببین اون ازدواجایی که بدون این حواشی ساخته میشن کلی به مشکل میخورن چه برسه به این ازدواج شما که سرشار از حواشی مختلف هست
از ارتباط قبلیت با اون دختره و اطلاع خانم آیندت از این رابطه بگیر تا خاستگاری زنت از تو و رابطه ی قبل از ازدواجتون و سنتون و شیوه ی آشناییتون و ....

اگر بخواییم طبق عقلی سلیم و شرایط معمولی بخواییم پیش بریم این زندگی ناشده که به مشکل نخوره مگر اینکه شما همت خفنی به خرج بدی و از مشکلاتی که قراره باهاش مواجه بشی با صبوری و حوصله عبور کنی[/]

لبیک یا علی النقی;746320 نوشت:
سلام
کار شما دقیقا چیست که دختر شانزده ساله همکار شماست و برای هماهنگی های کاری، شماره ی شما را گرفته و با شما تماس می گیرد!!!!

کلا داستان تامل برانگیز و به عبارت بهتر، عبرت انگیزی بود

سلام..گویا شما برخی پاسخ ها را نخوندید...گفتم من برنامه نویس اندرویدم در برنامه هام برای پشتیبانی کاربران شماره همرامو می زنم که ایشون هم از این طریق به شماره من دسترسی پیدا کردند...در ضمن یک چیز دیگر...سن من25 هست سن ایشون یک ماه دیگر 17 می شود...

دختری از جنس خاک;746338 نوشت:
عشق اول: بی حیا، بی اخلاق، بی حجاب، بدون شخصیت!!!
عاشق چیش بودید به جز گردی صورتش؟! و اگه از زن مومن خوشتون میاد برای چی به او علاقه داشتید با وجود انتشار عکس هاش ؟

عشق دوم: کم سن، بی پروا، احساسی، کم زیبا!!!

تکلیف خودتون رو با جواب دادن به این سوال مشخص کنید

برای چه می خواهم ازدواج کنم و همسر ایده آل من چه ویژگیهایی باید دارا باشد و من چه خط قرمزهایی برای خودم و همسرم قائل هستم؟

گفتم که اشتباه فکر می کردم و دیر فهمیدم بی حیا و بی خداست!! چون حتی حاضر نشده بود با من حرف بزنه و بیام خواستگاری با والدینم! این یعنی سردر گمی من...ولی وقتی دیگه کامل پی بردم به درونش اینطوری گفتم...

اما دومی من 25 اون 17 شده دیگه...گفتم احساسی نیست...گفتم که همسر من دوست دارم با خدا باشه و انسانیت داشته باشه و زیبا هم باشه...چیزی که بعید می دونم در یک دختر همش با هم جمع بشه!! برای همین به ایشون فعلا قانع شدم....و شکر خدا فهمیدم عشق واقعی محبت درونی هست نه فقط ظاهر

nothing;746423 نوشت:
برای همین به ایشون فعلا قانع شدم

برادر
زندگیتان را مهندسی کنید، طرحتان را از ابتدا بریزید، فعلا قانع شده ام جواب خطرناکی است

شما احیانا پولدار یا خوش چهره نیستید؟
شاید اون خانوم به مال شما یا چهره شما عاشق شده، عشقی که به مال مرد باشه با ورشکستگی مرد از بین میره، و عشقی که به چهره شخص باشه با یه سرخک پاشیدن میره هوا!!!!
یادتون باشه که یه خانوم مومنه شرم می کنه به یه مرد غریبه ابراز علاقه کنه، شاید ازش به طرقی حتی مستقیم خواستگاری کنه اما عشق ورزی هرگز!!
فکر می کنید به خاطر کدام ویژگی تون او به شما عشق میورزه؟
بیشتر فکر کنید و بیشتر تحقیق کنید و از مشاوران متخصص و مومن کمک بگیرید تا هرگز طعم تلخ طلاق رو نچشید
موفق باشید.

دختری از جنس خاک;746438 نوشت:
شما احیانا پولدار یا خوش چهره نیستید؟
شاید اون خانوم به مال شما یا چهره شما عاشق شده، عشقی که به مال مرد باشه با ورشکستگی مرد از بین میره، و عشقی که به چهره شخص باشه با یه سرخک پاشیدن میره هوا!!!!
یادتون باشه که یه خانوم مومنه شرم می کنه به یه مرد غریبه ابراز علاقه کنه، شاید ازش به طرقی حتی مستقیم خواستگاری کنه اما عشق ورزی هرگز!!
فکر می کنید به خاطر کدام ویژگی تون او به شما عشق میورزه؟

من وعضم مالیم معمولیه البته خونه دارم...چهرم خوبه...ولی اون جور که خودش گفت بیشتر از خودم خوشش اومده...از کار های خیری که مردم نیازمند کردم!

nothing;746440 نوشت:
البته خونه دارم..

خانه داشتن در این زمانه یعنی وضع مالی خوب، خیلی خوب . آنهم برای یک آدم 25 ساله

nothing;746440 نوشت:
ولی اون جور که خودش گفت بیشتر از خودم خوشش اومده.

بله!!ان شاءالله!!! ما که باور نکردیم حالا شما خب باور کردید دیگه

nothing;746440 نوشت:
ز کار های خیری که مردم نیازمند کردم!

من بر این ازدواج بیمناکم!
بروید پیش یک مشاور حضوری و همه چیز را بریزید روی دایره، حتما مشاورتان متخصص و متدین باشد وگرنه شما را ته چاه می اندازد. پول خرج کردن در این قسمت ها به هیچ وجه اسراف نیست برادر.
خود بنده هم از این هزینه ها میکنم

امیدوارم قسمت های آینده ی این سریال هم مانند قسمت های گذشته درس عبرت سایرین نشود!

لبیک یا علی النقی;746444 نوشت:
امیدوارم قسمت های آینده ی این سریال هم مانند قسمت های گذشته درس عبرت سایرین نشود!

دقیقا نگران همین موضوعم

لبیک یا علی النقی;746444 نوشت:
امیدوارم قسمت های آینده ی این سریال هم مانند قسمت های گذشته درس عبرت سایرین نشود!
هیچی دیگه...سریال هم شدیم...اصلا نباید اینجا موضوعمو مطرح می کردم...اکثرا دارید طعنه می زنید...آره لبیک بگو چون دیگه تموم شد انتهای داستان رسید...تاپیک رو ببندید بهتره....

در ضمن یه چیز رو دوستانه به شخص شما بگم...شما خیلی در اکثر جواب هایی که به خیلی از کاربرا می دید طلب کارانه و تمسخر آمیز حرف می زنید و این اصلا خوب نیست موفق باشید دوست من

nothing;746453 نوشت:
هیچی دیگه...سریال هم شدیم

داستان زندگی همه ی ما سریالی است ک شاید برای دیگران، درس باشد...
بعید می دانم کلمه ی توهین آمیز یا تمسخر آمیز یا طلبکارانه یا.... باشد!
nothing;746453 نوشت:
طلب کارانه و تمسخر آمیز

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا بحق الحسین علیه السلام
-------------------------------

nothing;746453 نوشت:
دیگه تموم شد انتهای داستان رسید...تاپیک رو ببندید بهتره....

نه عزیزم! تازه اولشه....ان شاءالله در مراحل بعدی هم از تجربیاتتان آگاهی خواهیم یافت...

اینکه بسیاری از کاربران حتی کاربران خانم هم یک نکته ی مشترک را یادآوری فرموده اند مبنی براینکه آن دختر قصه ی ما(نیز همچون شما) تحت تاثیر احساسات و عواطف خویش است، واقعاً جای تامل دارد...
نمی گویم الزاما همه درست می گویند یا شما اشتباه می کنید...فقط ارزش کمی تامل و تفکر را دارد...

nothing;746453 نوشت:
در ضمن یه چیز رو دوستانه به شخص شما بگم

بسیار ممنون و متشکر
ان شاءالله که اگر اینگونه هستیم خدا به راه راست، هدایتمان کند....شما دعا کنید... اَیَدَکم الله

nothing;746213 نوشت:
نکته ای دیگر اینکه نه تنها خانواده هامون می دونن بلکه....من پا را فراتر گذاشته و نخواستم این خانوم خجالت بکشه و گفتم که من عاشق ایشون شدم...گفتم خوب نیست اینطوری بفهم کسی....گفتم به پدر مادرتم بگو من عاشقت شدم ازت خواستگاری کردم...واقعا هم دروغ نگفتم درسته اول اون خواستگاری کرد ولی من ازش خوشم اومدئه...گفتم راهنمایی بگریم از شما همین وگرنه خواستگاری رفتن من قطعی شده...منتظرم کت شلوارم آماده بشه:Kaf:

باسلام
تفاوت سنی ده سال رو هم دیدم فاصله سنی مشکل نیست اگه هر دو عاقلانه تصمیم بگیرید
انشاءالله با راهنمایی مشاور و کارشناس به نتیجه بهتر برسید
موفق و سر فراز

nothing;746453 نوشت:
هیچی دیگه...سریال هم شدیم...اصلا نباید اینجا موضوعمو مطرح می کردم...اکثرا دارید طعنه می زنید...آره لبیک بگو چون دیگه تموم شد انتهای داستان رسید...تاپیک رو ببندید بهتره....

در ضمن یه چیز رو دوستانه به شخص شما بگم...شما خیلی در اکثر جواب هایی که به خیلی از کاربرا می دید طلب کارانه و تمسخر آمیز حرف می زنید و این اصلا خوب نیست موفق باشید دوست من

اینکه جور نشد با اون خانوم اول ازدواج کنید واقعا خدا رو باید شکر کنید !
ولی در انتخاب بعدی هم باید نهایت دقت و تجربه های بدست امده از انتخاب اول در نظر بگیرید.
واقعیت اینه که دختر 16 ساله قطعا به اون بلوغ فکری اجتماعی و زندگی نرسیده و نیاز به زمان و تجربه های بیشتر داره.اگر قسمت شد و ازدواج کردید نقش شما در اینجا برای رسیدن و بلوغ همسرتون بیشتر میشه !یکی از نشانه های این مورد هم ابراز علاقه مستقیم به شما یا جلب توجه بیش از اندازه و یا احساسات کنترل نشده است.
(من مخالف ابراز علاقه دختر به پسر نیستم ولی باید بصورت غیر مستقیم و از طریق واسطه انجام بشه تا بصورت غیر مستقیم متوجه تمایلات و شرایط پسر بشه)
و فراموش نکنید توقعات و افکار یک دختر 16 ساله در سنین بالاتر تغییرات زیادی خواهد داشت!

در رابطه با بسته شدن تاپیک هم نگران نباشید خانوم " ریحانه النبی " بزودی این کار خواهند کرد:khaneh:

[="Tahoma"][="Black"]به نام خدا
سلام

اول تعريفت رو از عشق(زميني)مشخص كن.با تغييراتي كه شما داريد من نگرانم كه چند مدت ديگه باز پشيمون بشيد به هر حال يك مشاوره حضوري برات واجب و ضروري هست تا بازم پشيمون نشي.بي تعارف هم عشق اولت عجيب بوده هم عشق دوم حتما پيش يك مشاوره كاربلد برو.

نصايح اين پير خردمند را بپذير.[/]

ميدوني مشكل شما چيه برادر من ؟! زيادي إحساسي به مسايل نگاه ميكني
سر اون دختر قبلي هم من چه قدر بهت گفتم ارزش نداره !!!! اصلا اين عشق و عاشقي ها واسه تو فيلم هاست
شما يه كم پا رو إحساسات و هيجان هات بذار اون وقت با منطق برو جلو ميفهمي دختر ١٦ ساله بهت بگه دوستت دارم يعني چي ؟! ما زن ها كلا تو توهم عشق و عاشقي هستيم اونم تو سن ١٦ سالگي ،،، اوه اوه أوج سن بلوغ و قاطي كردن هورمون ها !!! خيلي جدي نگير اين مسايل رو اگه زندگي عاشقانه دوست داري عاقلانه ازدواج كن بذار عشق رو ثانيه به ثانيه بعد ازدواج بسازي
شما مشكلت اينه كه زيادي عاطفي هستي يا دوست داري خودت عاشق باشي يا دوست داري عاشقت باشن
اين مدل انتخاب ها و زندگي ها اگه از هم نپاشه هم راه به جايي نميبره !!!! من تجربه دارم كه ميگم ها !!! از شكم سيري حرف نميزنم

nothing;746453 نوشت:
هیچی دیگه...سریال هم شدیم...اصلا نباید اینجا موضوعمو مطرح می کردم...اکثرا دارید طعنه می زنید...آره لبیک بگو چون دیگه تموم شد انتهای داستان رسید...تاپیک رو ببندید بهتره....

در ضمن یه چیز رو دوستانه به شخص شما بگم...شما خیلی در اکثر جواب هایی که به خیلی از کاربرا می دید طلب کارانه و تمسخر آمیز حرف می زنید و این اصلا خوب نیست موفق باشید دوست من

سلام

مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشه برادر
شکست قبلی به خاطر نگاه احساسی به قضیه بوده
الانم دارید نگاه احساسی می کنید
هدف جلوگیری از شکست عشقی مجدد شماست، اصلا حرف های ما رو بگذارید کنار، بروید با مشاوران مجرب حضوری صحبت کنید ببینید اونها جی میگن
منم دخترم و سن شانزده سالگی رو تجربه کردم، در اون سن عقل هیچ نقشی در زندگی اکثر دخترا نداره، روی هوا سیر می کنند اکثرشون و به همه چی رمانتیک نگاه می کنند.
در هر صورت ان شاءالله خوشبخت بشید

من يه چي بگم ناراحت نميشيد ؟ من حس ميكنم به خاطر ضربه عاطفي كه از مورد قبل خورديد و سردي و بي عاطفگي كه از اون خانوم ديديد باعث شده ابراز علاقه اين خانوم جديد براتون مهم بشه
يعني يه جور داريد خلا عاطفي رو پر ميكنيد به خاطر گذشته
من نميگم اون خانوم ١٦ ساله خوب هستن يا بد فقط بهتون جدي ميگم اين سن اصلا مناسب نيست اگه اون دختر واقعا ادم پخته اي بود به يه پسر نامحرم ابراز علاقه مستقيم نميكرد چون هم شرع گفته صحيح نيست هم عرف هم أخلاق و هم طنازي و زنانگي ما خانوم ها !!!!

ساراا;746557 نوشت:
اگه اون دختر واقعا ادم پخته اي بود به يه پسر نامحرم ابراز علاقه مستقيم نميكرد چون هم شرع گفته صحيح نيست هم عرف هم أخلاق و هم طنازي و زنانگي ما خانوم ها !!!!

زنان مصر هم حرف شما را می زندند و زلیخای بی چاره را سرزنش می کردند اما وقتی حضرت یوسف را دیدند سر ها از تن بریدند! بله خواهر من حق با شماست اما گفتم که هر چیزی جای استثنا هم داره...من در کل به تک تک نظرات و کمک های شما احترام می ذارم و تفکر می کنم راجع بهش خیالتون راحت باشه...الانم به جا اینکه ایشون بمن ابراز علاقه کنه فعلا بر عکس شده من ده تا پیام بدم تازه اون یکی بزور میده....گویا رفته در فاز همون طنازی و چیزایی که شما فرمودید!در ضمن 17 سالشه این ماه 17 میشه اختلافمونم زیاد نیست 8 ساله

nothing;746570 نوشت:
من در کل به تک تک نظرات و کمک های شما احترام می ذارم و تفکر می کنم راجع بهش خیالتون راحت باشه.

بسلامتی کی میرین خواستگاریشون؟چراکت وشلوارحاضری نخریدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چراپارچه دادین خیاطی؟؟؟؟؟؟؟؟اخه خیلی ذهنم درگیرشدکه چراحاضری نمیخرین:Gig:

سلام

دخترای این دوروزمونه خیلی پخته تر از نسل ما در سنین پایین هستن ... دختر شونزده هفده ساله ی الان اندازه ی بیست و پنج سالگی نسل ماها میفهمن ... یعنی به عینه شاهدش هستم بدلیل پیشرفت رسانه ها و ارتباط بیشتر ، سریعتر به سن بلوغ و پختگی میرسن ...

از نظر سنی مشکلی نیست ، به دلایل بالا ... اما بهترین حالت اینه که آدم اول وارد اجتماع بشه بخصوص محیط کار و بیرون و بعد همسرشو با دید بازتر انتخاب کنه ... اما حالا که شما و ایشون انتخابتون رو کردین ، بیشتر باید تلاش کنین برای جمع و جور کردن زندگیتون ...

محیط دانشگاه و محیط کار خیلی خیلی تاثیر میزاره رو دیدِ افراد .. با توجه به حرفهایی که به ایشون زدی ، ممکنه یک زمانی تداعی خاطرات بشه براشون و احساساتی بیاد سراغشون ..

در صورت ازدواج ، تا یکی دوسال ، رابطتون بسیار گرم و دلپذیر میمونه ، حتما تو این دوران سعی در پاک کردن اون حرفها از ذهن ایشون بکنید و احساس دلگرمی و عشق رو مرتب بهشون منتقل کنید..

ان شاالله خوشبخت شین:Gol: و یه تیم فوتبال بچه بیارین:Nishkhand: و عشقتون پایدار بمونه ...

بچه ها .. آدمی که عاشق میشه خیلی زودرنج و حساس میشه ... ای کاش بد حرف نزنیم و دل این بنده خدا رو نشگونیم ... عاشق خیلی بی دفاع و ضعیف میشه!! اعصابم خورد شد از خوندن چند تااز پستها :Ghamgin:

جناب Nothing آدم خوبه که مشورت بگیره از دیگران اما اینو فراموش نکنید که اولا نباید هر چیزی که تو رابطتون پیش میاد رو بگید و ثانیا مردم هزارویک کار میکنن اما نوبت دیگران که میرسه اونها رو از همون کارها منع میکنن ... سعی کنید بیشتر خوددار باشید و فقط یک دید کلی به دیگران بدید ، اون هم زمانیکه نیازه!! فقط پیش مشاور رازدار ، رازتون رو برای داوری عاقلانه فاش کنید ...

بنده مطالب این تاپیک رو کاملِ کامل نخوندم ، و قصد توهین به هیچکس رو ندارم ، نریزید رو سرم !!!! صرفا نظر شخصیمو گفتم...

nothing;745230 نوشت:
ماه گذشت و بقدری بمن ابراز علاقه کرد که خود بخود مجذوب رفتارش شدم...دختر خانواده دار و مومن و پاکی بود...مسجد هیئت نماز اول وقت زیارت عاشورا روزه همه جوره سنگ تموم بود.

nothing;745230 نوشت:
اینو که گفتم هر روز گریه می کرد دیوانه وار منو دوست داشت و این برای من خیلی عجیب بود و منو مجذوب می کرد!

هو المحبوب

با سلام

لطف بفرمائید برای عاقبت بخیری خودتان و آن دختر خانم،عاملی را که باعث ربط حضرتعالی و ایشان شده به دقت تحلیل و مشخص بفرمائید.

احساس چیز بدی نیست، اما فوران و غلیان آن طوری که تنها علت ربط دو انسان به یکدیگر بشود قطعا مضر است،چرا که جنسِ احساس طوری

است که به زودی فروکش می کند،لابد حضرتعالی و ایشان نمی خواهید با ورود به زندگی شاهد آن باشید،اگر مطمئن هستید که این دختر خانم

غیر از آنچه ابراز می کنند،خصوصیات قابل توجه و تحسین دیگری که بتواند بعد از ازدواج، شما را همچنان مجذوب خویش نگه دارد،دارند، به این پیوند فکر کنید

ضمنا دقت بفرمائید و بهتر است بفهمید به چه علت ایشان تا این حدّ به شما گرایش دارند،اگر واقعا خصوصیاتی ارزشمند و پایدار هستند که بعد از ازدواج

هم می تواند به حساب بیاید،می توانید روی موفقیت این ازدواج حساب کنید،و اگر فقط احساسی است که در اثر معاشرتهای طولانی و مستمر و احیانا

غیر معقول و بعضا خارج از چهار چوب شرع(گفتگوها و ملاقاتهای بیجا و غیر ضروری) شکل گرفته،بهتر است به عاقبت این نوع ازدواجها بیشتر فکر کنید

و فکر کنند و نظائرش را ببینید و ببینند.

پ.ن

1-گفتگوهای احساس مدارانه بین دو نامحرم حرام است.

2-گفتگوی دو نامحرم در صورتی که بیم مفسده در آن باشد

حرام است.

nothing;746570 نوشت:
هر چیزی جای استثنا هم داره

بله برای همین استثنا هست که میگیم دقت کنید
و صددرصد جفتتون پیش مشاوره برید ..این تنها خواهش بنده و اکثر دوستان هستش
حتی اگه مسئله ای که داشتید خیلی عادی هم بود صددرصد این پیشنهاد رو میکردیم
امیدوارم از صحبت ها ناراحت نباشید
سعی کنید فقط به یکی از این سخن ها گوش بدید
در پناه حق
همواره خوشبخت باشید

nothing;746453 نوشت:
شما خیلی در اکثر جواب هایی که به خیلی از کاربرا می دید طلب کارانه و تمسخر آمیز حرف می زنید و این اصلا خوب نیست

nothing جان! از این به بعد، قدر مرا بیشتر بدانید....

Im_Masoud.Freeman;746551 نوشت:
حالم ازت بهم خورد و خیلی خوشحال شدم که اون دختر اولیه زجر کشت کرد. حقت بود

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا....

سلام برادر عزیز

به نظر من اصلا نباید این تاپیک را می زدید تا این همه مورد تمسخر و هجو قرار بگیرید
باید به طور خصوصی با مشاوران مشورت می کردید
اینجا هر کس هر چیزی به ذهنش می رسه می گه بدون توجه به پیامدهای احتمالی ان
در ضمن اینکه گویا شما تصمیم خودتان را گرفته اید پس چرا این تاپیک را زدید تا مورد هجوم قرار بگیرید

آخه دختری که مدام به یک پسر قبل از هیچ نوع محرمیتی ابراز علاقه می کنه به چه درد می خوره. معلومه یا بچه است یا خرده شیشه دارد. به نظر من انسان نباید آویزان کسی باشد، یعنی بلافاصله که جواب منفی شنید به طرف اصرار نکند و برای همیشه او را فراموش کند. به همین خاطر است که می گویند سعی کنید که قبل ازقرار قطعی برای ازدواج به کسی دل نبندید.تازه همون بعدش هم نباید دل ببندید فقط باید اداش رو در بیارید. هرکسی برای خودش شخصیتی دارد. من خیلی باید بدبخت باشم که اگه کسی به من جواب منفی داد دوباره بهش اصرار کنم. این نشان از ضعف من است. عزت نفستان را با هیچ چیز حتی عشق(مجازی البته) زیر پا له نکنید. شما بسیار اشتباه کردید که بعد از آن که دختر اولیه جواب منفی بهتان داد سریع از ذهنتان پاکش نکردید. این دختر جدیده هم همینطور. وقتی شما بهش جواب منفی دادید نمی بایست دیگه دوباره موضوع را مطرح کند. این نشان می دهد که هم شما و هم اون دختره به بلوغ عاطفی نرسیده اید. حالا نمی خواهم بگویم که شما و اون دختره انسان های حقیری هستید. خوشبینانه ترین حالتش این است که بلوغ عاطفی ندارید. در مورد این دختره که مطمئنم که بچه است. بابا 16 سالش بیشتر نیست. کاری به اختلاف سنی ندارم. این دختر بچه است. انسانیت ، ایمان ، باخدا بودن درمورد بچه صدق نمی کند. به نظر من شما می بایست به نحوی موضوع شکست عشقی تون رو با یک مشاوره حل می کردید. این متنی که شما نوشتید نشان می دهد که به شدت متاثر از شکستی هستید که خورده اید و همین موضوع روی تصمیم شما تاثیر گذاشته است. به نظرمن این ازدواج اشتباه است. دختره بچه است. اون قسمت انسان حقیر را دوباره تاکید می کنم درمورد شما نمی گویم اما بدانید که نشانه های یک انسان حقیر به متنی که درمورد خودتان و دختره نوشتید تطبیق می کند. این را به خاطرخیر خواهی می گویم نه به خاطر تمسخر.

مشک;746575 نوشت:
سلام

دخترای این دوروزمونه خیلی پخته تر از نسل ما در سنین پایین هستن ... دختر شونزده هفده ساله ی الان اندازه ی بیست و پنج سالگی نسل ماها میفهمن ... یعنی به عینه شاهدش هستم بدلیل پیشرفت رسانه ها و ارتباط بیشتر ، سریعتر به سن بلوغ و پختگی میرسن ...

به هیچ عنوان دخترای امروزی پخته تر نیستند. تازه اگر هم پخته تر باشند پختگی لازم برای ازدواج در این دوره وزمونه در حد پختگی 35 سالگی نسل قبلی است بنابراین بهتر است دختران در سنین 20 به بالا ازدواج کنند. تازه این که دختره این قدر عاشق پسری شده که چندین بار بهش جواب منفی داده نشون می ده خامه.

[=Arial Narrow]سلام برادر بزرگوار

می خواستم فقط یه جمله براتون بنویسم ولی دلم نیومد و با اینکه با شناخت قبلی که ازتون دارم و نوع تفکرتون راجع به مسائل مختلف احتمال اینکه به این حرفا توجهی نکنید و توجیح بیارید ولی باز وظیفه خودم دیدم که توضیحات کامل تری رو خدمتتون عرض کنم شاید خدا خواست و موثر واقع شد

البته دوستان اکثرا نکات خوبی رو گفتن هرچند بعضاً با لحن تند ولی شما نکات رو بگیرید، هر کدوم از آدما دنیایی از تجربه ان که اگه به اصل حرفهاشون توجه کنید و ببینید حداکثر نظرشون چی هست مطمئنا خیر شما رقم می خوره

برادر بزرگوار توجیهی که شما برای سن ایشون میارید اصلا غیر طبیعی و دور از ذهن نیست، و همه ی ما این چیزها رو یا دیدیم یا تجربه کردیم

درباره سن ایشون دوستان آنچه باید گفته بشه رو گفتن، فقط یک نکته رو خدمتتون بگم:

با توجه به اینکه ایشون به شما ابتدا ابراز علاقه کردن و شما به اون شکل پاسخشون رو دادید (و بماند که اون قسمت هایی هم که به قول خودتون باهاشون خوب حرف زدید برای این بوده که رفتاری که عشق 7 سالتون باهاتون کرد رو شما با ایشون نکنید همین و همین، این رو کامل میشد از اعتراف های خودتون و نوع صحبتتون متوجه شد) احتمال اینکه با افزایش سنشون و ورود به زندگی و دیدن خیلی از مسائل و تازه سر عقل اومدنشون عشقشون به شما بخوابه بسیار زیاده ولی اینکه شما تازه با توجه به احساسی بودنتون عاشقشون بشید هم احتمالش زیاده و حالا اینکه دوباره می خواید با این شکست چیکار کنید رو بهش فک کردید؟! این شکست دیگه خیلی بالاتر از اون قبلی هست

نکته بعدی:

راستش یکم رفتار این خانم عجیب هست، دختر مذهبی+ خانواده مذهبی + سن کم (سنشون زیاد نیست که بگیم بخاطر این مسئله خودشون خواستگاری کردن ) => ابراز علاقه به یک پسر نامحرم

ببینید بالاخره رفتار ایشون به شکلی بوده که به قول خودتون همون روز سوم متوجه قصد و نیتشون شدید، و این خیلی با رفتار یه دختر مذهبی سنخیت نداره

ما هم دیدیم دختران مذهبی که وارد یک رابطه شدن ولی تقریبا همشون اسیر ابراز علاقه های یک پسر شدن و خب بخاطر خامیشون وارد راهی شدن که نباید می شدن

نکته سوم:

رابطه شما اینترنتی هست، و خود همین مشکل بزرگی هست

شما به چه شکل ایشون رو دیدید؟ عکسشون؟ بهتون وب دادن؟ اومدن شهر شما؟(برای هر کدوم از این موارد حرف دارم)

شما رو چجوری شناختن که متوجه کارهای خیرتون شدن؟ اگه خودتون گفتید یا جایی نوشتید بنظرتون از سادگیشون نیست که باور کردن؟! و حتی به همین دلیل عاشقتون شدن؟!!!

بیشتر صحبتاتون اینترنتی هست و همین باعث میشه نتونید درست هم رو بشناسید و اخلاق هم دستتون بیاد. چون آدم موقعی که چت می کنه خیلی می تونه رو اعصاب و حرفای خودش تمرکز کنه تا وقتی که حرف می زنه ( هرچند اصل حرف زدن شما و ابراز علاقتون بهم و نوع حرفایی که اینجا گفتین از هر طریقی باشه اشتباه و گناهه مگر اینکه با حضور خانواده هاتون و همون حرفایی باشه که تو خواستگاری می زنن)

(برادر اگه نکته سنج باشید باید متوجه شده باشید انقدرم که فک می کنید ایشون بزرگتر از سنشون نیستن و اتفاقا من بهتون می گم کاملا غرق در احساسات دخترونه خودشونن مخصوصا اگه همونجور که میگید واقعا مذهبی باشن این رفتارشون دوبرابر نشون میده که دچار احساسات مطلق شدند)

متاسفانه وقتی انسان غرق احساس واقعیت ها رو نمی بینه، ولی امیدوارم کاری نکنید که 7 سال دیگه بیاید بگید از تجربیات من استفاده کنید و این کار رو نکنید

نکته چهارم:

با توجه به اینکه اون دختر قبلی که شما اونجور عاشقش بودید و هرچندوقت یبار میومدید و از درد فراغش می نوشتید ویژگی هایی داشته که توش ایمان و حیا رو کمتر میشه دید ولی این چیزا باعث دلسردیدتون ازش نشده بود باید بگم پس شما براتون خیلی هم انسانیت و مذهبی و مومن و اینا مهم نبوده ، اگه قبل ازدواج ایشون با فرد دیگه ای به این نتیجه می رسیدید و ازش دل می کندید شاید می شد به این نتیجه رسید ولی تازه وقتی ازدواج کردن و خب طبیعی که شما راه دیگه ای ندارید جز اینکه خودتون رو آروم کنید و بد و بیراه نثارشون کنید تازه میگید من یکی رو می خوام که پاک باشه و مومن باشه و انسانیت داشته باشه

تازه مدت زیادی نیست که از رابطه قبلیون گذشته و احتمال اینکه دارید یجوری خودتون رو آروم می کنید خیلی زیاده

اگه بعد ازدواج با اون دختر بیچاره دوباره یادتون رفت که سیرت و انسانیت چقدر مهمه اونوقت تکلیف اون دختر خانم چیه؟!!!!!!!

برادر حتما با یه روانشناس مذهبی مشورت کنید ، اول ببینید با خودتون چند چندید؟ بعد تصمیم به ازدواج بگیرید

امیدوارم همه ی نکات رو با دقت بخونید، همون قدر که ما وقت می زاریم برای کمک به شما، شمام وقت بزارید برای خوندن و درک کردن حرفامون

ابوالبرکات;746677 نوشت:
به هیچ عنوان دخترای امروزی پخته تر نیستند. تازه اگر هم پخته تر باشند پختگی لازم برای ازدواج در این دوره وزمونه در حد پختگی 35 سالگی نسل قبلی است بنابراین بهتر است دختران در سنین 20 به بالا ازدواج کنند. تازه این که دختره این قدر عاشق پسری شده که چندین بار بهش جواب منفی داده نشون می ده خامه.

جناب بنده با شما سر جدل ندارم ... بهتر و بدتر بودن ازدواج رو مادر پدر دختر خانم تشخیص خواهند داد ...

عاشق و دلباخته ی واقعی انقدر در خانه معشوق رو میزنه تا در به روش باز بشه ...و من ایرادی در نفسِ عمل این دختر خانم نمیبینم ...

موضوع قفل شده است