╰✿╮ کلبه فیروزه اﮮ ஜ محفلی پر از عطر حضور اسک دینی ها

تب‌های اولیه

18145 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Times New Roman"][="Black"]

توی راه عاشقی فرصت ترديدی نيست

ميدونی تو قلب من نقطه ی تزويری نيست

گريه ی شبونه رو جز تو كه تسكيني نيست

مثل اين شكسته دل هيچ دل غمگينی نيست

به تو نفرين دل عاشق دل زار

تو منو غرق خجالت كردی

منه آزاده ی مغرور و ببين

تو چطور بنده ی عادت كردی


[/]

[="Tahoma"][="Indigo"][/]




برخی ها هستند کلا جنسشون خرابه

مثل جنس بنجل اخوی های چینی . . .

هر چه هم رنگشون کنی و بهشون بها بدی ( کت و شلوار بپوشونی و یه کیف سامسونت بدی دستشون)

آدم نمیشن که نمیشن !

شیخ اسکدینی

[="Navy"]

دوستان این شعر طولانیه ولی واقعا قشنگه
اگر خوندیش و اشکت اومد ، من رو هم دعا کن

خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/
بی نهایت خسته و افسرده ام/
تا میان گور رفتم دل گرفت/
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/
روی من خروارها از خاک بود/
وای، قبر من چه وحشتناک بود!
بالش زیر سرم از سنگ بود/
غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/
هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/
سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/
خسته بودم هیچ کس یارم نشد/
زان میان یک تن خریدارم نشد/
نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/
ترس بود و وحشت و دلواپسی/
ناله می کردم ولیکن بی جواب/
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/
آمدند از راه نزدم دو ملک/
تیره شد در پیش چشمانم فلک/
یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟
گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/
لرزه بر اندام من افتاده بود/
هر چه کردم سعی تا گویم جواب/
سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/
از سکوتم آن دو گشته خشمگین/
رفت بالا گرزهای آتشین/
قبر من پر گشته بود از نار و دود/
بار دیگر با غضب پرسش نمود:
ای گنه کار سیه دل، بسته پر/
نام اربابان خود یک یک ببر/
گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/
گوش گویا نامشان نشنیده بود/
نامهای خوبشان از یاد رفت/
وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/
چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
در میان عمر خود کن جستجو/
کارهای نیک و زشتت را بگو/
هر چه می کردم به اعمالم نگاه/
کوله بارم بود مملو از گناه/
کارهای زشت من بسیار بود/
بر زبان آوردنش دشوار بود/
چاره ای جز لب فرو بستن نبود/
گرز آتش بر سرم آمد فرود/
عمق جانم از حرارت آب شد/
روحم از فرط الم بی تاب شد/
چون ملائک نا امید از من شدند/
حرف آخر را چنین با من زدند:
عمر خود را ای جوان کردی تباه/
نامه اعمال تو باشد سیاه/
ما که ماموران حق داوریم/
پس تو را سوی جهنم می بریم/
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/
دست و پایم بسته در زنجیر بود/
نا امید از هرکجا و دل فکار/
می کشیدندم به خِفّت سوی نار/
ناگهان الطاف حق آغاز شد/
از جنان درهای رحمت باز شد/
مردی آمد از تبار آسمان/
دیگران چون نجم و او چون کهکشان/
صورتش خورشید بود و غرق نور/
جام چشمانش پر از خمر طهور/
چشمهایش زندگانی می سرود/
درد را از قلب انسان می زدود/
بر سر خود شال سبزی بسته بود/
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/
کِی به زیبائی او گل می رسید/
پیش او یوسف خجالت می کشید/
دو ملک سر را به زیر انداختند/
بال خود را فرش راهش ساختند/
غرق حیرت داشتند این زمزمه/
آمده اینجا حسین فاطمه؟!
صاحب روز قیامت آمده/
گوئیا بهر شفاعت آمده/
سوی من آمد مرا شرمنده کرد/
مهربانانه به رویم خنده کرد/
گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/
من کجا و دیدن روی حسین (ع)/
گفت: آزادش کنید این بنده را/
خانه آبادش کنید این بنده را/
اینکه این جا این چنین تنها شده/
کام او با تربت من وا شده/
مادرش او را به عشقم زاده است/
گریه کرده بعد شیرش داده است/
خویش را در سوز عشقم آب کرد/
عکس من را بر دل خود قاب کرد/
بارها بر من محبت کرده است/
سینه اش را وقف هیئت کرده است/
سینه چاک آل زهرا بوده است/
چای ریز مجلس ما بوده است/
اسم من راز و نیازش بوده است/
تربتم مهر نمازش بوده است/
پرچم من را به دوشش می کشید/
پا برهنه در عزایم می دوید/
بهر عباسم به تن کرده کفن/
روز تاسوعا شده سقای من/
اقتدا بر خواهرم زینب نمود/
گاه میشد صورتش بهرم کبود/
تا به دنیا بود از من دم زده/
او غذای روضه ام را هم زده/
قلب او از حب ما لبریز بود/
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/
با ادب در مجلس ما می نشست/
قلب او با روضه ی من می شکست/
حرمت ما را به دنیا پاس داشت/
ارتباطی تنگ با عباس داشت/
اشک او با نام من می شد روان/
گریه در روضه نمی دادش امان/
بارها لعن امیه کرده است/
خویش را نذر رقیه کرده است/
گریه کرده چون برای اکبرم/
با خود او را نزد زهرا (س) می برم/
هرچه باشد او برایم بنده است/
او بسوزد، صاحبش شرمنده است/
در مرامم نیست او تنها شود/
باعث خوشحالی اعدا شود/
گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/
قلب او بوی محبت میدهد/
سختی جان کندن و هول جواب/
بس بود بهرش به عنوان عقاب/
در قیامت عطر و بویش می دهم/
پیش مردم آبرویش می دهم/
آری آری، هرکه پا بست من است/
نامه ی اعمال او دست من است/
ناگهان بیدار گردیدم زخواب/
از خجالت گشته بودم خیس آب/
دارم اربابی به این خوبی ولی/
می کنم در طاعت او تنبلی؟
من که قلبم جایگاه عشق اوست/
پس چرا با معصیت گردیده دوست؟
من که گِریَم بهر او شام و پگاه/
پس به نامحرم چرا کردم نگاه ؟

السلام علیک یااباعبدالله الحسین.

[/]

شروین;741191 نوشت:
اگر خوندیش و اشکت اومد

اشکم در نیومد :Ghamgin:

همیشه با خوندن این جور متنا از خودم نا امید میشم

با وجود این که قلبا ائمه رو دوس دارم

ولی اشکم در نمیاد بعد به خودم خرده میگیرم که پس چرا اشک تو در نمیاد

حس میکنم خیلی کثیفم

یه بارم پرچم حضرت عباسو که زده بودن تو حرمش اوردن دادن دستم ولی دریغ از یه قطره اشک

به وجود قلبم دارم شک میکنم

[="Navy"]

فریاد سکوت;741204 نوشت:
اشکم در نیومد :Ghamgin:

همیشه با خوندن این جور متنا از خودم نا امید میشم

با وجود این که قلبا ائمه رو دوس دارم

ولی اشکم در نمیاد بعد به خودم خرده میگیرم که پس چرا اشک تو در نمیاد

حس میکنم خیلی کثیفم

یه بارم پرچم حضرت عباسو که زده بودن تو حرمش اوردن دادن دستم ولی دریغ از یه قطره اشک

به وجود قلبم دارم شک میکنم


نه این حرفو نزنید . اینا دلیل بر بد بودن نیست

من قبلا اینجوری بودم . البته من بد بودم استثنائا
نمیفهمیدم چرا بعضیا گریه میکنن
یه بار رفته بودم حرم امام رضا ع
اونجا هم عین خیالم نبود
موقع برگشت داشتم از ضریح دور میشدم و خداحافظی میکردم یهو گریم گرفت

از اون روز دیگه اشکم در مشکمه
خصوصا برای امام رضا ع
اسمش بیاد گریم میگیره

البته کماکان برای بقیه چیزا سنگ دلم
مثل مرگ عزیزان و ...

شمام این محرم سعی کن بدستش بیاری
بجای مجالس سینه زنی برو مجالس سخنرانی و روضه خوب[/]

امام خمینی ره در نامه ای به فرزندش می فرماید:
فرزندم با قرآن، این بزرگ کتاب معرفت آشنا شو،اگر چه با قرائت آن و راهی از آن به سوی محبوب باز کن و تصور نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه شیطان است. آخر، این کتاب از طرف محبوب است برای تو و برای هر کس و نامه محبوب ، محبوب است گر چه عاشق و محب مفاد آن را نداند .(1)
بنا بر این وقتی کسی به قران به عنوان کتاب خدا بنگرد و به آن احترام بگذارد و آیات آن را به عنوان نامه محبوب بخواند حتی اگر نداند چه می خواند ، باز شوق آور و هدایت زا خواهد بود.

پی نوشت ها:
1- صحیفه امام ،ج16،ص211.

[="Tahoma"][="Indigo"][/]

دوم محرم الحرام 1436 - بیست و چهارم مهر 1394


بسم ربّ الحسین

باورها را آسان می توان به دست آورد امّا سخت می توان نگاه داشت

این یکی از درسهای محرّم است.

روز عاشورا که یاران امام(ع) به تدریج شهید شدند، ابوثمامه صائدی هنگام ظهر خدمت امام آمد و گفت: می بینم که دشمنان به تو نزدیک شده اند. به خدا قسم ! کشته نخواهی شد مگر آنکه من پیش از توکشته شوم. دوست دارم خدایم را در حالی دیدار کنم که این نماز را که وقتش نزدیک شده بخوانم.
امام نگاهی به بالا افکند و فرمود: نماز را به یاد آوردی، خدا تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد. آری اینک اول وقت نماز است.
مهلتی از سپاه دشمن خواستند. آن گاه ابوثمامه و جمعی دیگر با امام حسین نماز جماعت خواندند.
ابوثمامه جزء آخرین سه یار امام بود که تا عصر عاشورا زنده ماندند.(1)

پی نوشت
1. فرهنگ عاشورا، ص 37 و دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 5، ص 288.

[="Tahoma"][="Indigo"][/]

[=georgia]


یه دعا واست میکنم بگو آمین ،


[=georgia]امیدوارم فقط یه جا تو زندگیت تو دو راهی بمونی ،اونم بین الحرمین باشه که


[=georgia]ندونی بری حرم امام حسین"ع" یا حرم ابوالفضل "ع"


[=georgia]

[="Tahoma"][="Black"]با عرض سلام و احترام خدمت دوستان و همکاران و کاربران بزرگوار

برای همکار مرکز ملی که تصادف کردند ختم صلواتی برقرار شده لطفا مراجعه و شرکت فرمایید:

http://www.askdin.com/showthread.php...l=1#post742044[/]

بنام خـــدا

زندگی رو مثل یه عکاس فرض کنید که میخواد هر صبح از شما عکس بگیره !

پس هر صبح لبخند بزنید تا عکستون زیبا بیوفته !

[="Arial"]

ابوالفضل;742070 نوشت:
بنام خـــدا

زندگی رو مثل یه عکاس فرض کنید که میخواد هر صبح از شما عکس بگیره !

پس هر صبح لبخند بزنید تا عکستون زیبا بیوفته !



مگه میشه الکی لبخند زد

guest;742104 نوشت:


مگه میشه الکی لبخند زد

الکی چرا ؟

واقعی !

دیروز غصه خوردیم و لبخند نزدیم هیچ نشد !

امروز غم خوردیم و لبخند نزدیم هیچ نشد !

فردا در هر صورت غم باشد یا خوشی لبخند خواهیم زد ~ لبخند واقعی

.

زندگی انعکاسی از افکار و لبخند و . .. ماست

ما که لبخند بزنیم همه جا لبخند خواهد زد !

فرزندان حضرت مسلم همراه وي به كوفه نرفتند؛ حضرت ماموريتی داشت که لازم بود مخفيانه و با احتياط كامل به كوفه رود. رفتن به كوفه در ان زمان ان هم براي گرفتن بيعت از مردم كار سخت و خطرناكي بود. شيخ مفيد در رابطه با رفتن حضرت مسلم به كوفه مي نويسد :
و حضرت حسين عليه السلام مسلم بن عقيل را خواسته با قيس بن مسهر صيداوى ، عمارة بن عبد الله سلولى ، و عبد الله و عبد الرحمن بسران شداد ارحبى بسوى كوفه فرستاد ، و او را ببرهيز كارى ، و پوشيده داشتن كار خود ، و مدارا كردن با مردم دستور فرمود ، و اگر ديد مردم گرد آمده فراهم شدند بزودى به آن حضرت إطلاع دهد، پس مسلم آمده تا به مدينه رسيد و در مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله نماز خواند و با هر كه مي خواست از خاندان خود وداع و خدا حافظي كرده ( آنگاه ) دو راهنما أجير نموده همراه برداشت ( و به سوى كوفه رهسپار شد ) آن دو راهنما أو را از بيراهه بردند ، و راه را گم كرده تشنگى سختى بر ايشان غلبه كرد ، و از راه رفتن باز ماندند و پس از آنكه راه را پيدا كردند ( ديكر نيروى سخن گفتن و راه رفتن نداشتند و ) با اشاره راه را به مسلم نشان دادند، و مسلم آن راه را در پيش گرفت و آن دو راهنما نيز در اثر تشنگى جان سپردند.
مسلم بن عقيل (پس ) از ( پيمودن راه و رسيدن به ) جائى كه معروف به مضيق است نامه به إمام نوشت و بوسيله قيس بن مسهر فرستاد و متن نامه اين بود : اما بعد من از مدينه با دو تن راهنما بكوفة رهسپار شدم ، آندو از راه كناره گرفته و راه را گم كردند و تشنگى بر ايشان سخت شد و چيزى نگذشت كه جان سپردند ، و ما رفتيم تا به آب رسيديم و چون به آب رسيديم جز رمقى مختصر براى ما نمانده بود ، و اين آب در جائى است كه نامش مضيق مي باشد ، و من اين راه را بواسطه اين جريانات به فال بد گرفتم. پس اگر ممكن است مرا از رفتن بدين راه معذور و معاف بدار و ديگرى را بفرست، و السلام.
حسين عليه السلام در پاسخ أو نوشت :
أما بعد من مي ترسم كه چيزى تو را وادار بر استعفاء نامه خود از رفتن بدين راه نكرده مگر ترس ، بس بدان راهى كه تو را فرستاده ام برو ( و انديشناك مباش ) و السلام .
چون مسلم نامه حضرت را خواند گفت :
اما اين را كه من بر خود بيمناك نيستم ( و ترسى از رفتن ندارم ) و رهسپار كوفه شد و آمد تا به آبى رسيد كه از قبيله طى بود. آنجا فرود آمد سپس از آنجا نيز گذشته مردى را ديد كه مشغول تير اندازى براى شكاراست ، به او نگريست و ديد آهوئى را با تير زد و او را به زمين انداخت ، مسلم ( آن را به فال نيك گرفت و ) با خود كفت : ان شاء الله تعالى دشمن خود را مي كشيم ، سپس آمد تا داخل كوفه شد و به خانه مختار بن أبى عبيدة رفت ، و آن خانه اى است كه امروز به خانه مسلم بن مسيب معروف است ، شيعيان به ديدن أو آمده و چون گروهى در آنجا فراهم شدند مسلم نامه حسين عليه السلام را بر ايشان خواند و ايشان مي گريستند ، و مردم با او بيعت كردند تا اين كه هيجده هزار نفر از ايشان با مسلم بيعت نمودند ، بس مسلم نامه به حسين عليه السلام نوشت و او را ببيعت كردن هيجده هزار نفر آكاه ساخت و خواست كه آن حضرت به كوفة بيايد ، و شيعيان به خانه آن جناب رفت و آمد مي كردند تا اين كه جاى أو آشكار شد ، اين جريان به گوش نعمان بن بشير كه از طرف معاويه فرماندار كوفه بود و يزيد نيز او را بر همان منصب بجاى نهاده بود رسيد ، پس ( به مسجد آمده ) بر منبر رفت و حمد و ثناى خداي را بجاى أورده سپس گفت :
اما بعد اى بندكان خدا! بترسيد از خدا و به سوى فتنه و دو دستگى نشابيد؛ زيرا كه در فتنه مردان كشته شوند ، و خون ها ريخته شود ، و مال ها به زور گرفته شود، همانا من با كسى كه با من نجنگد جنگ نخواهم كرد. (1)
و محدث قمي نقل مي كند كه:
چون حضرت امام حسين (ع) خبر شهادت مسلم را شنيد، گريست و فرمود: خدا رحمت كند مسلم را هر آينه به سوى روح و ريحان و جنّت و رضوان رفت و به عمل آورد آنچه بر او بود و آنچه بر ما است باقيمانده است ، پس اشعارى ادا كرد در بيان بي وفائى دنيا و زهد در آن و ترغيب در امر آخرت و فضيلت شهادت و تعريض بر آن كه تن به شهادت در داده اند و شربت ناگوار مرگ را براى رضاى الهى بر خود گوارا گردانيده اند.
و از بعض تواريخ نقل شده كه مسلم بن عقيل عليه السّلام را دخترى بود سيزده ساله كه با دختران جناب امام حسين عليه السّلام مى زيست و شبانه روز با ايشان مصاحبت داشت ، چون امام حسين عليه السّلام خبر شهادت مسلم بشنيد به سراپرده خويش در آمد و دختر مسلم را پيش ‍ خواست و نوازشى به زيادت و مراعاتى بيرون عادت با وى فرمود، دختر مسلم را از آن حال صورتى در خيال مصوّر گشت عرض كرد: يا بن رسول اللّه ! با من ملاطفت بى پدران و عطوفت يتيمان مرعى مى دارى مگر پدرم مسلم را شهيد كرده باشند؟ حضرت را نيروى شكيب رفت و بگريست و فرمود: اى دختر! اندوهگين مباش اگر مسلم نباشد من پدر تو باشم و خواهرم مادر تو و دخترانم خواهران تو باشند و پسرانم برادران تو باشند. دختر مسلم فرياد برآورد و زار زار بگريست ، و پسرهاى مسلم سرها از عمامه عريان ساختند و به هاى هاى بانگ گريه در انداختند و اهل بيت عليهماالسّلام در اين مصيبت با ايشان موافقت كردند و به سوگوارى پرداختند و امام حسين عليه السّلام از شهادت مسلم سخت گرفته خاطر گشت. (2)
از اين نقل ها به خوبي روشن مي شود كه فرزندان خضرت مسلم همراه او نبودند .

پی نوشت ها:
1. ارشاد،شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلاتي، تهران، ا نتشارات علميه اسلاميه، ج 2، ص 37 - 38.
2. منتهی الامال، شیخ عباس قمی، قم، موسسه انتشارات هجرت، 1378، چاپ سیزدهم، ج1، ص 609 - 610.

[="Tahoma"][="Indigo"][/]

احیا و زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترویج دائمی مکتب قیام و انقلاب در برابر طاغوت‌ها و تربیت کننده و پرورش دهندة روح حماسه و ایثار است.گریه بر مصائب سالار شهیدان باعث زنده نگه داشتن نهضت حسینی است. چنان که به اسارت رفتن خاندان امام باعث پایمال نشدن خون شهیدان کربلا شد. در اثر رساندن پیام امام به مردم کوفه و شام توسط امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) نهضت عاشورا به ثمر نشست.
گریستن در سوگ شهدای کربلا، تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه فکری و روحی با این مکتب است. اشک ریختن نوعی بیعت و امضا کردن پیمان و قرارداد دوستی با سید الشّهدا و ابراز انزجار و تنفّر از قاتلان حضرت است. از این رو ائمه(ع) به گریستن بر مظلومیت شهدای کربلا تأکید کرده ‏اند. برای گریه بر مصیبت‏های امام حسین(ع) ثواب‏ها و فضیلت‏های فراوان ذکر کرده و فرموده‏اند که چشم گریان بر کربلائیان، چشمه فیض خدا است،(8) زیرا اشک ریختن در عزای حسین(ع) نشانه پیوند قلبی با اهل بیت و سیدالشّهدا است. اشک، دل را سیراب می‏کند، عطش روح را برطرف می‏سازد، و نتیجه محبتی است که نسبت به اهل بیت حاصل می‏شود. نیز نشانه همدلی و هماهنگی روحی با ائمه اطهار است. قلبی که مهر حسین(ع) داشته باشد، بی شک به یاد مظلومیت و شهادت او می‏گرید.
فضیلت‏ها و ثواب‏های زیادی که برای گریه بر امام حسین در روایات ذکر شده، در صورتی است که گناه و فسق و آلودگی انسان در حدی نباشد که مانع رسیدن فیض الهی گردد. اشکی که مبیّن پیوند عاطفی و رابطه مکتبی واتصال روحی با راه و فکر و خطّ سیّد الشهدا است ، زمینه ساز پرهیز از گناه می‏گردد.

[="Tahoma"][="Indigo"][/]

[=arial] خواص دعای یستشیر

منبع : کتاب مهج الدعوات
از اميرالمومنين علي (ع) روايت شده است که دعاي يستشير را پيامبر (ص) به من آموخت و امر کرد که آن را در همه حال در سختي و راحتي حفظ کنم و به خلفاء بعد از خودم تعليم نمايم .

و فرمود: از خودت در مدت عمر جدا مکن، تا زمان ملاقات خدا ،بدرستي که اين دعا گنجي است از گنج هاي عرش.عرض کردم يا رسول الله چگونه بخوانم؟
فرمود در صبح و شام اين دعا را بخوان.

ابي بن کعب انصاري از پيامبر (ص) ثواب اين دعا را طلب نمود. حضرت فرمودند: اي ابي؛ ساکت باش که از کثرت ثواب آن همه علما از حيرت مبهوت و زبان‌شان از کثرت و زيادي ثواب اين دعا نزد خداوند عزوجل براي صاحب اين بند مي آيد.ابن کعب گفت: يا رسول ا. . . پدرم و مادرم فداي تو باد تو مارا از ثواب اين دعا آگاه فرما.پيامبر (ص) تبسم کرد و فرمود: همانا انسان بر آنچه منع مي شود حريص تر است.

سپس فرمود شما را به برخي از ثواب هاي اين دعا آگاه مي‌کنم:

اول: کسي که اين دعا را بخواند خير و برکت از فرق سرش تا زمين از آسمان بر او مي بارد و او را انوار آرامش و رحمت مي پوشاند و براي اين دعا انتهايي جز عرش خدا نيست.

دوم: هر کس سه نوبت اين دعا را بخواند خداوند هر حاجت خيري که داشته باشد در دنيا و آخرت برآورده گرداند.

سوم: خداي تبارک و تعالي او را از عذاب قبر برهاند.

چهارم: تنگي سينه او را برطرف نموده و به او شرح صدر عطا فرمايد.

پنجم: چون روز قيامت فرا رسد، خواننده اين دعا سوار بر شتري تندرو و سفيد مزين و آراسته به مرواريد نزد حق برخيزد، و خداوند مي فرمايد همه کرامتها را به او بدهيد، و گويد: بنده ام در هر جاي بهشت که خواهي ساکن شو.

ششم: اگر اين دعا بر مجنون خوانده شود همان ساعت از آن باز آيد.

هفتم: اگر زني زايمان بر او مشکل شده باشد و اين دعا بر او خوانده شود خداوند زايمان او را آسان و فرزند را در طرفه العيني متولد گرداند.

هشتم: اگر بر شخصي که عاق والدين شده بخواند همانا خداوند امور آن را اصلاح کند.

نهم: هر بنده اي که چهل شب جمعه اين دعا را بخواند همانا خداوند آن را اصلاح کند.

دهم: هر کس در هنگام خواب بخواند و بخوابد حتي اگر خوب نخوانده باشد. ولي به اميد ثواب باشد، خداوند به هر حرفي از اين دعا هزار فرشته کروبي که روي‌شان نوراني تر باشد از آفتاب و ماه شب چهاره بر او بفرسند.

يازدهم: هر گنه کاري که مرتکب کبائر شده باشد و قبل از مردن اين دعا را بخواند شب بميرد يا روز همچون شهيد از دنيا رفته و اگر موفق به توبه نشده باشد خدا به کرم و عفوش او را بيامرزد.

"التـــمــاس دعـــــــا"

[=arial]بخشی از قسمت پایانی دعای یستشیر

أَنْتَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِينَ أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ وَ أَنْتَ الْمَالِكُ وَ
أَنَا الْمَمْلُوكُ وَ أَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ أَنْتَ الرَّازِقُ وَ أَنَا الْمَرْزُوقُ ، وَ أَنْتَ الْمُعْطِي وَ أَنَا السَّائِلُ
وَ أَنْتَ الْجَوَادُ وَ أَنَا الْبَخِيلُ وَ أَنْتَ الْقَوِيُّ وَ أَنَا الضَّعِيفُ وَ أَنْتَ الْعَزِيزُ وَ أَنَا الذَّلِيلُ وَ أَنْتَ الْغَنِيُّ
وَ أَنَا الْفَقِيرُ وَ أَنْتَ السَّيِّدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ أَنْتَ الْغَافِرُ وَ أَنَا الْمُسِي‏ءُ وَ أَنْتَ الْعَالِمُ وَ أَنَا الْجَاهِلُ
وَ أَنْتَ الْحَلِيمُ وَ أَنَا الْعَجُولُ وَ أَنْتَ الرَّحْمَنُ وَ أَنَا الْمَرْحُومُ وَ أَنْتَ الْمُعَافِي وَ أَنَا الْمُبْتَلَى
وَ أَنْتَ الْمُجِيبُ وَ أَنَا الْمُضْطَرُّ وَ أَنَا أَشْهَدُ بِأَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ الْمُعْطِي عِبَادَكَ بِلا سُؤَالٍ

سلام و عرض تسلیت به مناسبت ایام محرم
الان متوجه شدم که یکی از اساتید دانشگاهمون در حادثه منا شهید شدند..
استاد خادمی زاده از اساتید دانشگاه شیراز بودند.
برای شادی روحشون فاتحه ای بخونیم:Sham:
:Rose:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم:Rose:

در روایتی از امام صادق آمده است:
خداوند به حضرت موسی فرمود: «بهترین وسیلة تقرب به من ورع و ترک معصیت است. اگر کسی ورع داشته باشد، او را در بهشت های عدن جای می دهم». (1)
بزرگ ترین مانع رسیدن به کمالات، ‌گناه و هواى نفس است، به طورى که امام صادق(ع) مى فرماید:
بین بنده و خدا هیچ پرده اى تاریک تر و ترسناک تر از نفس و هوى نیست. (2)

پى نوشت‏ها:
1. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج8، ص 114، مادة قرب.
2. سفینة البحار، ج 2، ص 605

این پست مخاطبش برخی ها هستند در شبکه های مجازی

روی فریادت زدی یا حسین !
ولی توی پروفایلت همه چی دیده میشه !

تصویر فلان بی حیای غربی !
تصویر هوس بازی فلان بی حیای غربی !

نشد عزیز من !

این رفتار دوگانه هست !

فتامل

[=georgia]کـشته شدی ؛

[=georgia]
تـآ نسل هآ بـيـدآر شوند ...


[=georgia]
و مآ هنوز درگير ِ اين هستيم ؛


[=georgia][=georgia][=georgia]که[=georgia][=georgia] تـآسوعـآ[=georgia] و [=georgia]عــآشورآ[=georgia]

[=georgia][=georgia]قبل ِ پنجشنـبـه مـی افـتـد يـآ بـعدَش ...


[=georgia]


امـــشـــب مــــی خـــــوام بـــشـــیـــنــم از آرزوهــــام بــنــویـــســـم

بــــه نــــام خـــــــدا

کــربـــلا

تـــــمـــام . . .


[="Times New Roman"][="Black"]چند ماهی بود پدرم دنبال پرونده های جبهه اش میگشت و از این اداره و به اون اداره تا بتونه منو از سربازی معاف کنه.

گفتن دو تا شاهد می خوان.

با کلی پرس و جو یکی از هم رزم هاشو پیدا کرد و گفت من به عنوان شاهد میام.

[SPOILER]
شهید مدافع حرم.

روحش شاد.


[/SPOILER][/]

بــــرای شهید شدن سن مسئله نیست . . .

__ رسیدن به وسعت و خلوص قلبی پذیرش شهادت نیاز هست . .

ویژگی های مومن ؟

در ذیل به برخی از ویژگی مومنان در قرآن اشاره می شود .این ویژگی ها را در می توان در دو ساحت فردی و اجتماعی شمارش کرد :
1-فردی :
1-1- توکل بر خدا ( انفال / 2 )
2-1- هنگام یاد خدا قلبشان ترسان ولرزان ( انفال / 2، توبه / 51 )
3-1- محافظت بر ادا فرایض خصوصا" نماز ( مومنون / 9 )
4-1- عفت و پاکدامنی ( مومنون / 5 )
5-1- خشوع در نماز ( مومنون / 2 )
6-1- رویگردانی از امور لغو و بیهوده ( مومنون / 3 )
7-1-افزایش ایمان هنگام شنیدن آیات الهی ( انفال / 2 )
2- اجتماعی:
1-2- امر به معروف و نهی از منکر ( توبه / 71، آل عمران / 114 )
2-2- تامین نیازهای مادی دیگران ( توبه / 71، انفال / 3 )
3-2- تعاون و همیاری با برادران ایمانی ( توبه / 71 )
4-2- تواضع با مردم ( فرقان / 63 )
5-2- پیشی گرفتن در انجام امور خیر ( مومنون / 59 )
6-2- عدم طرح دوستی با کافران ( مجادله / 22 )
7-2- کوشش در امانتداری ( مومنون / 8 )
8-2- وفای به تعهدها و قراردادها ( مومنون / 8 )
9-2- اطاعت از رسول خدا ( انفال / 1 )
ویژگی های مؤمنان در روایات
شمارش همه ویژگی های خوب مؤمنان مقدور نیست. فقط به ذکر پاره ای از نگاه دو حدیث اشاره می شود:
الف - امام صادق ( ع ) دریک روایت 8 ویژگی برای مومنان ذکر فرموده اند :
1- به هنگام شداید وسختی ها سنگین و آرامند ،
2- در برابر گرفتاری ها و آزمون های ناخوش آینده دنیا بردبارند،
3- به هنگام وسعت روزی و آسایش سپاسگذار و شاکرند،
4- به همان اندازه از روزی که خداوند متعال به آنان ارزانی داشته ،قانع و راضی اند ،
5- به دشمنان ستم و تجاوز ننمانید،
6- بارش را به دوش دوستان نیفکنند و یا آن که به خاطر دوستی بار گناه آنان را به دوش نکشند،
7- بدن شان در طاعت ازخداوند و خدمت به خلق ، در رنج و سختی است ،
8- مردم از ناحیه آنان درآسایش و آرامش خاطرند،
در پایان فرمودند : مؤمن کسی است که :
- علم یار و همدم اوست ،
- حلم وبردباری وزیر و راهبر و مشاور اوست،
- عقل و خرد فرمانروای اعمال اوست،
-. رفق ومدارا برادر و بازوی اوست،
- احسان و نیکوکاری پدر دلسوز و مهربان اوست . (1)
ب- پیامبر اکرم (ص) فرمود: ایمان شخص کامل نمی شود تا آن که صد و سه صفت را دارا باشد، امیر مؤمنان علی (ع) عرض کرد: این صفات چیست؟ حضرت در جواب تمام صفات را ذکر کردند، در ذیل به برخی از آن اشاره می شود :
1- فکر او جولان داشته باشد،
2- همیشه به یاد خدا باشد،
3- برای کسب علم ومعرفت فراوان تلاش کند،
4- صبور و برد بار باشد،
5- اگر با کسی درگیر شد ،با روی خوش آن را پایان دهد،
6- اگر به او مراجعه شد ،با کرامت بر خورد کند،
7- از نظر سعه صدر و حوصله برترین مردم باشد،
8- از متواضع ترین باشد،
9- خنده او تبسم باشد،
10- همنشینی با او به منزله مجلس درس باشد،
11و12- غافلان را یاد آوری و جاهلان را تعلیم دهد،
13- هر که او را آزرد او تلافی به آزردن نمی کند،
14- در کارها و اموری که به درد او نمی خورد ،وارد نمی شود،
15- افراد را در گرفتاری ها شماتت نمی کند،
16- اهل غیبت نیست و پشت سر مردم حرف نمی زند،
17- از گناه اجتناب می کند و از کارهای حرام دور است،
18- هر جا شبهه باشد، احتیاط می کند،
19و20- بخشش او فراوان و آزار او کم است،
21و22- کمک کار شخص غریب و پدر یتیم است،
23و24- شادابی او در چهره اوست. حزن و اندوه را در دل نگه می دارد،
25- عبادت او بسیار است،
26- دارای وقاری نیکوست،
27و28- نرمخو و کم حرف است،
29- برخوردش با نادانان مدارا وصبورانه است،
30 - هیچ گاه از دهانش فحش بیرون نمی آید،
31- سخن چینی نمی کند،
32- دروغ نمی گوید،
33- غیبت نمی کند،
34 و35- حسود و بخیل نیست(2)
پی نوشت ها:
1. سفینه البحار، ج 1، ص 37 .
2 . شیخ صدوق، خصال، باب 50، صفات مؤمن .

بسم ربّ الحسین

نان از نانوا می خرند و بیماری به نزد طبیب می برند

دارو از عطار می گیرند و لباس از خیاط.

کودکشان را به مکتب نزد اوستاد می فرستند تا او را بیاموزاند

خویش را به آب می شویند و به لباس می پوشانند.

در حالیکه خداوند رزاق است و شافی است

و وافی است و ستار العیوب است علیم است

و حکیم است و فرموده است:" انا انزلنا الیکم لباسا..."

آنگاه به دعا که می رسند می گویند:

واسطه برای چه؟ خدا خود هست!

در حالیکه خداوند فرمود:"و لله الاسماء الحسنی

فادعوه بها" و ما می دانیم چه کسانی فرمودند:

"نَحنُ وَاللهِ الأسماءُ الحُسنی الَّتی لا یَقبَلُ اللهُ مِنَ العِبادِ عَمَلاً الاّ بِمَعرفَتِنا."

به خدا قسم اسماء حسنای الهی مائیم که خداوند هیچ عملی را جز به معرفت

ما قبول نمی کند.(امام صادق علیه السلام)

احیا و زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترویج دائمی مکتب قیام و انقلاب در برابر طاغوت‌ها و تربیت کننده و پرورش دهندة روح حماسه و ایثار است.گریه بر مصائب سالار شهیدان باعث زنده نگه داشتن نهضت حسینی است. چنان که به اسارت رفتن خاندان امام باعث پایمال نشدن خون شهیدان کربلا شد. در اثر رساندن پیام امام به مردم کوفه و شام توسط امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) نهضت عاشورا به ثمر نشست.
گریستن در سوگ شهدای کربلا، تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه فکری و روحی با این مکتب است. اشک ریختن نوعی بیعت و امضا کردن پیمان و قرارداد دوستی با سید الشّهدا و ابراز انزجار و تنفّر از قاتلان حضرت است. از این رو ائمه(ع) به گریستن بر مظلومیت شهدای کربلا تأکید کرده ‏اند. برای گریه بر مصیبت‏های امام حسین(ع) ثواب‏ها و فضیلت‏های فراوان ذکر کرده و فرموده‏اند که چشم گریان بر کربلائیان، چشمه فیض خدا است،(1) زیرا اشک ریختن در عزای حسین(ع) نشانه پیوند قلبی با اهل بیت و سیدالشّهدا است. اشک، دل را سیراب می‏کند، عطش روح را برطرف می‏سازد، و نتیجه محبتی است که نسبت به اهل بیت حاصل می‏شود. نیز نشانه همدلی و هماهنگی روحی با ائمه اطهار است. قلبی که مهر حسین(ع) داشته باشد، به یاد مظلومیت و شهادت او می‏گرید.
فضیلت‏ها و ثواب‏های زیادی که برای گریه بر امام حسین در روایات ذکر شده، در صورتی است که گناه و فسق و آلودگی انسان در حدی نباشد که مانع رسیدن فیض الهی گردد. اشکی که مبیّن پیوند عاطفی و رابطه مکتبی واتصال روحی با راه و فکر و خطّ سیّد الشهدا است، حتماً زمینه ساز پرهیز از گناه می‏گردد.

1. بحارالأنوار، ج 44، ص286.

[="Navy"]

[=arial]

تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
[=arial]هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد

[=arial]پدرش چیز زیادی که نمی خواست ، فرات
[=arial]یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد ؟

[=arial]با دو انگشت همین حنجره میشد پاره
[=arial]چه نیازی به سه شعبه است که تا پر برسد

[=arial]خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت
[=arial]حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد ؟

[=arial]خون حیدر به رگش ، در تب و تاب است ولی
[=arial]بگذارید به سن

[=arial]علی اکبر[=arial] برسد

[=arial]دفن شد تا بدنش نعل نبیند اما
[=arial]دست یک نیزه برآن حلق مطهر برسد

[=arial]شعله ور میشود این داغ دوباره وقتی
[=arial]شیر در سینه بی کودک مادر برسد

[=arial]زیر خورشید نشسته ، به خودش میگوید
تیر نگذاشت که آن جمله به آخر برسد

حضور علی اصغر (ع) در کربلا :
در منابع متعدد به حضور و شهادت علی اصغر (ع) د ر کربلا تصریح شده است. البته با این تفاوت که مورخان درباره کیفیت شهادت و نام اختلاف دارند که اسم وی عبدالله است یا علی اصغر؟! اما اصل حضور وشهادت وی در کتاب‌های متعدد تاریخی و معتبر آمده است. ابومخنف چگونگی شهادت وی را آورده است :
هنگامی که امام حسین (ع ) بر روی زمین نشست، کودک شیرخواره ای را آوردند . امام آن را روی دامن خویش نشانده بود.
ابومخنف او را چنین معرفی می کند: گمان کردند او عبدالله بن حسین است.
در ادامه روایتی از عقبه بن بشیر اسدی به نقل از امام باقر(ع ) آورده که امام فرمود: شما بنی اسد خونی از ما ریختید که حق ما بر شماست . فرزند خردسال امام را نزد حضرت آوردند و امام آن را در دامن داشت که تیری از بنی اسد (حرمله بن کاهل اسدی ) آمد و گلویش را درید. امام دست خود را از خون گلوی طفل پر کرد و به آسمان پاشید (1).
ابن طاووس گزارشی دارد که می توان آن را مکمل گزارش ابی مخنف دانست : امام وقتی که برای وداع و خداحافظی با زنان و کودکان به خیمه ها آمد، به حضرت زینب (س ) فرمود: طفل کوچکم را بیاورید تا با او وداع کنم ،او را در آغوش گرفت که ناگهان حرمله ، وی را با تیری کشت. (2)
در زیارت صادره از ناحیه مقدس امام زمان آمده است :
"السلام علی عبدالله الرضیع ، المرمی ، الصریع ، المتشحط دما، و المصعد بدمه الی السما، المذبوح بالسهم فی حجر ابیه ،..." (3)
همچنین این مطلب در منابع متعد دیگر با عبارات مختلف آمده است از جمله:
. الفتوح ابن اعثم ، ج 5، ص 209 - 210 ؛الارشاد، ج 2، ص 137؛تاریخ الطبری ، ج 5، ص 468 ؛الکامل فی التاریخ ، ج 3، ص 429; ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 5، ص 21; شمس الدین ، انصار الحسین (ع )، ص 130 - 131

پی نوشت ها:
1. مقتل ابی مخنف
2.اللهوف فی قتلی الطفوف ، ص 68.
3. مقرم ، مقتل الحسین (ع )، ص 272

صادق;743034 نوشت:
به هنگام شداید وسختی ها سنگین و آرامند ،
در برابر گرفتاری ها و آزمون های ناخوش آینده دنیا بردبارند،

چه نکات زیبایی

و

صادق;743034 نوشت:
بدن شان در طاعت ازخداوند و خدمت به خلق ، در رنج و سختی است ،

از لحاظ فیزیکی؟؟

[="Times New Roman"][="Black"]اینو توی یه سایتی خوندم و خیلی خوشم اومد و بدون کم و کاست کپی کردم واستون.

توی سال هایی که "روایت فتح" شب‌های جمعه پخش می شد، یه خاطره از یه رزمنده پخش شد که
داستان اینجوری بود:
دو تا قایق کنار هم ایستاده بودن یکی پشت جبهه می رفت یکی سمت عملیاتی بی بازگشت!
راوی می گفت: دو دل بودم؛ یه پام تو این قایق بود یه پام تو اون قایق.
شهید (که اسم اش خاطرم نیست) به راوی می گه: یه پا تو بردار!..

حالا هم یکی باید پیدا بشه تا به بعضی از ما بگه: یه پاتو بردار...
بگه:
تویی که پیش از ماه رمضون یخچالت رو از گوشت و مرغ پر کردی! از طرفی به هیچ مرجعی هم اعتقاد نداری! ولی روز عید فطر منتظری ببینی مراجع چی تصمیم می گیرن تا بفهمی چند کیلو گندم باید فطریه بدی!...یه پا تو بردار!

تویی که می‌گی اسلام مال ۱۴۰۰ سال پیشه، ولی ارثیه خواهرت رو نصف دادی، یه پاتو بردار...

آهای خانم! خواهرم! تویی که هم می‌خوای امتیاز زن شرقی رو داشته باشی و مهریه‌ات رو بگیری و هم از مزایای زن غربی بهره مند باشی؛
ولی به جای مشارکت در تولید، هفته‌ای یه بار فیس بوک شوهرت رو چک می‌کنی.، یه پا تو بردار...

داداشم... نمی تونی یه زن باربی بگیری و هر روز برات (میزان پلی) کنه و در عین حال بوی قرمه سبزی تو راهروی خونه‌ات بپیچه و بدون اجازه‌ات خرید نره و ... ولی با هم بشینید اندر وصف سکوت سمفونی بتهون صحبت کنید.. یه پاتو بردار...

روشنفکر امروز! دانشجوی دیروز! نمی‌تونی برای رسیدن به دوره‌ی تحصیلی بالاتر، جزوه هات رو از هم اتاقیت قایم کنی و الان تو شبکه های اجتماعی اندر وصف خِساست ایرانی ها و open بودن خارجی ها سر به فیس بوک بکوبی! تو هم یه پاتو بردار...

استاد گرامی، پژوهشگر ارجمند! شما هم نمی تونی تابلوی جمله‌ی ( مدادالعلما افضل من دما الشهدا) رو روی دیوار خونه‌ی ۴۰۰ متریت بکوبی، در حالی که افزایش حقوق استاد تمومیت، از مقالات دانشجوهات بدست اومده. با عرض پوزش شما هم یه پاتو بردار...

حاجی بازاری دیروز و بیزینس‌من امروز، تویی که عمرا بتونی رادیکال ۴/۲ رو حساب کنی، اینکه بخوای از احترام یه دانشگاهی برخوردار بشی.. شما حتما یه پاتو بردار...

نماینده‌‌ی عزیز! تویی که پول تبلیغات میلیاردیتو "هِبِه" گرفتی؛ نمی‌تونی بعدا رانت ندی و عضو کمیته حقیقت یاب اختلاس باشی! اگه بهت بر نمی‌خوره شما هم یه پاتو بردار..

آدم هایی که می‌خوان تو هر دو تا قایق باشن، کارشون مثل راننده خودرویی می مونه که هم راهنما به چپ می زنه هم به راست! و پشت سریه حتما می‌فهمه حال راننده خوب نیست...

ما خیلی وقتا حالمون خوب نیست![/]

علت اهمیت روز تاسوعا ؟

واقعه اي كه در ماه محرم سال 61 هجری در سرزمین کربلا پیش آمد، در همه ایام محرم به امام حسین(ع) و یاران حضرت سخت گذشت. ظلم‌ها روا داشته شد اما ظلم‌ها و سختی‌ها در روز تاسوعا بيش تر و در عاشورا چندين برابر شد و به اوج خود رسید.
«تسع» در عربی به معنای نٌه و تاسع و تاسوعا به معنای نهم می باشد.
روز نهم محرّم امام حسین(ع) و یارانش در محاصرة نیروهای کوفه بودند.
اين روز روزی بود که آب را روی اهل بیت(ع) و یاران امام بسته بودند. اهل بیت از نظر آب در تنگنا بودند. راه‌ها همه تحت کنترل بود تا کسی به امام نپیوندد. تهدیدهای سپاه «عمر سعد» جدّی‌تر و حالت تهاجمی آنان به سوی خیمه‌ها بیش تر می‌شد.
عصر اين روز (تاسوعا) ابن سعد طبق دستوری که از «ابن زیاد» دریافت کرده بود، آمادة جنگ با امام شد. گروهی از سپاه کوفه به سوی خیمه‌گاه امام تاختند. امام کنار خیمه‌اش نشسته و به شمشیر تکیه داده بود.(1)
حوادثی که در تاسوعا به وجود آمد، بر امام و یاران بسیار سخت گذشت، از این رو همان گونه که روز عاشورا تعطیل است، روز تاسوعا نیز تعطیل می‌باشد.
امام صادق (ع) فرمود: تاسوعا روزی است که حسین و اصحاب او در کربلا محاصره شدند و سپاه شامیان بر ضدّ آنان گرد آمدند. ابن زیاد و عمر سعد نیز از فراهم آمدن همة سواران خوشحال شدند. آن روز، حسین(ع) و یاران او را ناتوان شمردند و یقین کردند که دیگر برای او یاوری نخواهد آمد و عراقیان نیز او را پشتیبانی نخواهند کرد.(2)
یکی از دلایل اصلی بزرگداشت تاسوعا در ايران، ابراز ارادت و احترام به شخصیت والای حضرت اباالفضل العباس(ع) به عنوان دومین شخصیت حماسة عاشورا است. گرچه حضرت نیز در روز عاشورا به شهادت رسید.
پی‌نوشت‌ها:
1. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 91 ـ 92.
2. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،علامه مجلسي، اسلاميه‏، تهران‏ ،ج‏45، ص 95.

[="Tahoma"][="Indigo"][/]

[="Navy"]



عمو کن حلال که پوشیده ام پیش چشمت کفن
بیا تیغ تیز برایت زره ساختم از بدن
به ازرق بگو ، به ازرق بگو پسرهاش را کشته ام تن به تن
دو تا حیدرم انا ابن الحسین و انا ابن الحسن

السلام علیک یا قاسم ابن الحسن علیه السلام

[/]

روز عاشورا که یاران امام(ع) به تدریج شهید شدند، ابوثمامه صائدی هنگام ظهر خدمت امام آمد و گفت: می بینم که دشمنان به تو نزدیک شده اند. به خدا قسم ! کشته نخواهی شد مگر آنکه من پیش از توکشته شوم. دوست دارم خدایم را در حالی دیدار کنم که این نماز را که وقتش نزدیک شده بخوانم.
امام نگاهی به بالا افکند و فرمود: نماز را به یاد آوردی، خدا تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد. آری اینک اول وقت نماز است.
مهلتی از سپاه دشمن خواستند. آن گاه ابوثمامه و جمعی دیگر با امام حسین نماز جماعت خواندند.
ابوثمامه جزء آخرین سه یار امام بود که تا عصر عاشورا زنده ماندند.(1)

پی نوشت
1. فرهنگ عاشورا، ص 37 و دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 5، ص 288.

[="Times New Roman"][="Navy"]

[b]content[/b]

[/]

السّلام علیک یااباعبدالله

ان شاءالله به حق این شبهای عزیز همونطور که خداوند صدام رو نابود کرد و شیعیان در امنیت به زیارت عتبات می روند
در آینده ای نزدیک به امید خدا ریشه ی وهابی ها از زمین کنده بشه و شیعیان با امنیت کامل در بقیع روضه ی مادرو بخونند.


این همه آدم رفتند و نیامده اند؛ و فقط یک نفر است که رفت و هنوز هم در تاریخ دارند می‌گویند:‏ نیامد نیامد ...

ای اهل حرم میر و علم‌دار نیامد‎

[=century gothic]دانی از چه رو گاه گاه آید زلـــــــــــــزله
چون زمین هم میكند با نام زینب هلهله
دانی از چه رو گاه گاه توفان میــــــشود
صحنه جنگیدن عباس اكران میـــــــشود

شد جمعــه و روز نهـــم و یار نیامد ....
از غصه دلم خون شد و دلدار نیامد ....

یـــادِ نهــمِ ماهِ محـــرم بنویسید ....
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ....

✔ اللهم عجل لولیک الفرج

برای تعجیل وسلامتی آقامون صلوات...
۩ اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم۩


✤ همان‏طور كه وحشت از لشكر شام و طمع گندم رى و فریب و نیرنگ ابن زیاد،
خیلى‏ ها را در تاریخ از حسین علیه السلام و عاشورا و كربلا جدا كرد و از بركت
روز حسین علیه السلام محروم گرداند.

خداوندا،ازتو می خواهم :

نه مثل مختار بعداز واقعه!
نه مثل حربن ریاحی میان واقعه!
و نه مثل توابین بعد از واقعه!
بلکه مثل عباس(ع) در تمام واقعه!
مثل مسلم پیشتاز واقعه!
در رکاب کسی باشیم که به انتظارش ایستاده ایم !
سخن بی تو مگر جای شنیدن دارد!
نفسم بی تو مگر نای دمیدن دارد!
علت کوری یعقوب نبی(ع) معلوم است
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد!

اللهم عجل لولیک الفرج

[="Tahoma"][="Indigo"][/]


[=arial] اهمیت نمازاول وقت و روضه
آقا میرزا جواد ملکی تبریزی :

اگر نمازتان را مراقبت و محافظت نکنید اگر میلیاردها قطره اشک هم برای سید الشهدا بریزید، در آخرت گریه بر سید الشهدا،که به اندازه یک بال زنبور آن دریاهای آتش را خاموش می کند، به هیچ وجه این قطرات اشک از شما دست گیری نخواهد کرد و شما را نجات نمی دهد.مواظب باشید که به بهانه اقامه عزای اباعبد الله و یا عقب بودن کارهای روضه، نمازتان را از اول وقت به تاخیر نیاندازید که امام حسین علیه السلام آخرین نمازشان را هم در اول وقت خواندند.


موضوع قفل شده است