**** انجام شناسی ( = معاد شناسی ) در سه مرحله . ب : برزخ ؟ *****

تب‌های اولیه

132 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
**** انجام شناسی ( = معاد شناسی ) در سه مرحله . ب : برزخ ؟ *****

جنس عالم برزخ چیست ؟

سطح اطلاعات و آگاهی های ما از عالم برزخ بسیار محدود است.جزییات در مورد این عالم چندان برای ما روشن نیست ؛ منبع اصلی ما در ادراک ویژگی های عالم برزخ منایع نقلی و روایات است که آن هم خالی از اجمال و ابهام و اختصار نیست .به علاوه برخی کلیات و اصول در خصوص عالم برزخ نیز از علوم عقلی به دست می آید ، در هر صورت نباید توقع داشت که نظرات دقیق و قطعی در خصوص جزییات این عالم داده شود .
در مورد جنس عالم باید گفت، عالم برزخ عالمی بین عالم ماده و آخرت است . در آن خصوصیات مادی آن گونه که در این عالم می بینیم وجود ندارد ، از این جهت عالم برزخ را همان عالم مثال دانسته اند ؛ بنا براین گفته می شود که در عالم برزخ نه تجرد محض از ماده وجود دارد و نه ویژگی های عالم ماده به طور کامل جریان دارد .
درباره حقیقت عالم مثال گفته شده: عالم مثال عالم روحانی و از جوهر نورانی است . از این نظر که محسوس مقداری است ، شبیه جوهر جسمانی است؛ از این لحاظ که نورانی است، شبیه جوهر مجرد عقلی است، ولی نه مرکب مادی است و نه جوهر عقلی ،بلکه برزخ و حد فاصل بین آن دو عالم است.(1)
درک تفاوت صورت اشیا در عالم مثال و ماده بدین صورت خواهد بود که شیء در عالم مثال صورت مقداری دارد و از ماده منزه است، ولی همان شیء وقتی در عالم ماده ایجاد شود ، غیر از مقدار ماده نیز دارد. صورت شیء در عالم مثال مثل صورت آدمی در آینه است که مقدار و شکل دارد، ولی ماده ندارد، اما صورت انسان در عالم جسمانی غیر از مقدار و شکل ، ماده نیز دارد.
روح انسان پس از مرگ و بریدن از بدن مادی، خود را با بدن برزخی و یا «قالب مثالی» می‏یابد و می‏بیند، بدنی که متناسب با نظام برزخی بوده، اتحادش با روح، قوی‏تر از اتحاد آن با بدن مادی در زندگی دنیوی است.
بدن برزخی از آن جا که از بدن مادی بالاتر است، از سنخ ماده و جسم طبیعی نیست که احکام ماده بر آن غالب باشد، ولی از آن جا که از بدن قیامتی پایین‏تر است، دارای برخی لوازم ماده چون، شکل، اندازه و مقدار می‏باشد.
روایات نیز به صراحت بیانگر این حقیقتند که بدن برزخی شبیه بدن دنیوی است. امام صادق(ع) می‏فرماید: «ارواح مؤمنان (در برزخ) در بدن‏هایی شبیه بدن‏های دنیوی آنان است»(2)

پی‌نوشت‌:
1. عبدالرحمن جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص الحکم، ص 55، نشر مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران 1370ش.
2. بحارالانوار، ج 6، ص 268، روایت 119.

فرق عالم قبر و برزخ ؟

عالم قبر و بزخ یکی است ،دلایل و فلسفه وجود عالم برزخ متعدد است که مهم ترین آنها چنین است:
1- عالم برزخ براى انتقال آدمى از دنیا به قیامت، نوعى آمادگى ایجاد مى‏کند، مانند این که اگر کسى بخواهد با آب سرد دوش بگیرد، یکباره برایش مشکل است، بلکه کم کم بدنش را با آب سرد خیس مى‏کند، تا آمادگى ایجاد شود.
انتقال از محیطى به محیط دیگر که از هر نظر با آن متفاوت است، در صورتى قابل تحمل خواهد بود که مرحله میانه‏اى وجود داشته باشد. مرحله‏اى که بعضى از ویژگى‏هاى مرحله اول و پاره‏اى از ویژگى‏هاى مرحله دوم در آن جمع باشد.
انسان تا دوران تکامل برزخ را سپری نکند، ورود به عالم دیگر برای او میسّر نمی شود. آدمی برای رسیدن به بهشت و جهنم ابدی باید شرایط برزخی را بگذراند تا در سایه تکامل ذاتی و جوهری، جسم و روح مناسب با ابدیت را به دست آورد.
به همین جهت بر اساس آیات و روایات برای ورود روح و بدن به عالم قیامت، نیاز به تحوّل اساسی است تا روح و بدن قابلیت پذیرش احکام و قوانین قیامت را بیابند. بدن مادی در دنیا با یک حادثه از بین می رود، ولی در قیامت، بر اثر تحوّلات اساسی که در بدن ایجاد می شود، به صورتی می گردد که در عین حال که سوزش و ناراحتی شدید دارد، اما بدن از بین نمی رود. اگر این تحولات، نسبت به بدن مادی ایجاد نشود، بدن با صفات کنونی نمی تواند احکام و سنن قیامت را تحمل نماید.
2- روح حقیقت مجردی است که با نابودی بدن و حیات مادی از بین نمی رود .افراد بسیاری به دنیا آمده و از آن جدا شده اند ، در عین حال که از حقیقت روحانی برخوردار هستند. از طرف دیگر آخرت، عالمی است که همه انسان ها از اولین تا آخرین در آن جمع می شوند. تا زمانی که انسان روی کره خاکی زندگی می کند و نظام مادی پا برجا است، عالم آخرت پا برجا نمی شود، پس باید کسانی که زودتر از برپایی قیامت از دنیا می روند، در عالم متوسط زندگی کنند.
بنابراین باید میان دنیا و آخرت، برزخی باشد و ارواح پس از جدا شدن بدن های مادی عنصری به برزخ منتقل گردند و در آن جا بمانند و پس از پایان دنیا و آغاز قیامت، با هم محشور شوند.
هم چنین ممکن نیست هر انسانی برای خود قیامتی جداگانه داشته باشد،زیرا قیامت بعد از فنای دنیا و تبدیل زمین و آسمان به زمین و آسمان دیگر است.(1)
از نظر فلسفی نیز ثابت شده است که عالم هستی از یک دیدگاه کلی، به سه عالم: مادی، مثال و تجرد تقسیم می شود. هر یک از این عوالم دارای احکام، قوانین و سنن مختص به خود است. عالم مثال همان است که با عالم برزخ (عالم متوسط میان مادیت و تجرد محض) تطبیق می کند.
از این گذشته از روایاتى استفاده مى‏شود که در برزخ پاره‏اى از کمبودهاى تعلیم و تربیت افراد مؤمن جبران مى‏گردد. نیز مومنانی که گناهکار بو.دند و توبه نکردن ، در عالم برزخ دچار عذاب شده و با پاک شدن از گناه ، در قیامت آماده ورود به بهشت می گردند.
پی نوشت :
1. پیام قرآن، ج 5، ص 475.

انسان‏ها علاوه بر آنکه در روز قیامت، نتایج اعمال، حرکات و انتخاب خود را خواهند دید؛ به مجرد آنکه وارد عالم و نظام برزخ شدند، در ادامه مسیر حرکتی که در دنیا انتخاب و به سوی آن حرکت کرده‏اند، قرار خواهند گرفت و آن را ادامه خواهند داد تا نتیجه کامل را در قیامت بگیرند.
بنابراین، این طور نیست که همه در برزخ، در یک شرایط واحد و به تعبیری در یک "عالم برزخی" و در یک مسیر باشند؛ بلکه بر اساس آن که هر حرکتی دنباله و تداومش را در برزخ خواهد داشت؛ هر کسی با شرایط متفاوتی که خود در دنیا انتخاب کرده و متناسب با وضعیت خود، در برزخ خویش واقع خواهد شد.
از این رو هرکسی بنابر مسیر انتخابی خود، در شرایط متفاوت و گوناگون در برزخ خود، به حرکتش ادامه می‏دهد و می‏توان گفت با تفاوت مسیرها، حرکت‏ها، عملکردها، هدف‏ها، گزینش‏ها و مراتب و منزلت وجودی هر انسانی، برزخ و برزخ‏ها وجود خواهد داشت.
به یک نظر و در یک تقسیم بندی کلی، پس از ورود انسان‏ها به برزخ ، یا انسان‏ها به سوی بهشت در حرکت‏اند ، یا به سوی جهنم؛ یعنی در این نگاه کلی، برزخ دو راه دارد: یا به سوی "لقای اسمای رحمت خدا" یا به سوی "لقای اسمای غضب خدا" و هر فردی با توجه به شرایط خاص فکری و عملی خود، در هر یک از این راه‏ها، حرکتش با فرد دیگر متفاوت خواهد بود؛ ولی در مجموع، یا عمل و فکر آنان به سوی خداوند است و یا به سوی غیر خدا.
و از این رو هر کس در برزخ خود، در عالمی قرار می‏گیرد که متناسب با گزینش انتخاب مسیر و حرکت او در دنیا باشد؛ کسی که الهی باشد به یک طرف برزخ و کسی که غیر الهی باشد، به سمت دیگرمی رود.
پس جایگاه همه انسان‌ها یکی نیست و برزخ‌ها متعدد است.
خداوند متعال در آیات متعددی از قران به این حقیقت که برزخ‌های انسان‌ها متفاوت است اشاره فرموده که در اینجا چند مورد را بیان می‌کنیم :
1. «فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتْ الْحُلْقُومَ وَأَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنظُرُونَ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْکمْ وَلَکنْ لَا تُبْصِرُونَ فَلَوْلَا إِنْ کنتُمْ غَیرَ مَدِینِینَ تَرْجِعُونَهَا إِنْ کنتُمْ صَادِقِینَ فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنْ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَرَیحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِیمٍ وَأَمَّا إِنْ کانَ مِنْ أَصْحَابِ الْیمِینِ فَسَلَامٌ لَک مِنْ أَصْحَابِ الْیمِینِ وَأَمَّا إِنْ کانَ مِنْ الْمُکذِّبِینَ الضَّالِّینَ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ وَتَصْلِیةُ جَحِیمٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْیقِینِ؛(1) پس چرا آن‏گه که جان شما به گلو می‏رسد، (مرگ) و در آن هنگام خود نظاره‏گرید و ما به آن محتضر از شما نزدیکتریم؛ ولی شما نمی‏بینید و نمی‏فهمید. پس چرا اگر شما بی‏جزا می‏مانید و حساب و کتابی در کار نیست‏ اگر راست می‏گویید، (روح‏) را بر نمی‏گردانید؟ و اما اگر او از مقربان باشد، در آسایش و راحت و بهشت پر نعمت خواهد بود. و اما اگر از یاران راست باشد، از یاران راست بر تو سلام باد و اما اگر از دروغ زنان گمراه است، پس با آبی جوشان پذیرایی خواهد شد و ( فرجامش‏) در افتادن به جهنم است. این است همان حقیقت راست و یقین».
از این آیات کاملاً استفاده می‏شود که در ورود به "نظام برزخی" هر کسی در شرایط خاص خویش قرار گرفته، در آن مسیر به پیش می‏رود. مقربان و اصحاب یمین و دروغ‏گویان و گمراهان هر کدام در شرایط خاص خود قرار گرفته، نظام برزخی‏شان با یکدیگر متفاوت خواهد بود. پس "نظام برزخی"، برزخ‏ها است و غیر از دنیا و نظام مادی است. در آنجا هر یک سمت و سویش مشخص است و بنابر یک تقسیم‏بندی کلی - صرف نظر از تفاوت در مراتب هر قسم - یا به سوی خداوند می‏روند و یا سمت و سویی غیر الهی دارند.
2. «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمْ الْمَلَائِکةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ فَأَلْقَوْا السَّلَمَ مَا کنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَی إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا کنْتُمْ تَعْمَلُونَ فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکبِّرِینَ وَقِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّکمْ قَالُوا خَیراً لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَیرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِینَ جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَهَا تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُمْ فِیهَا مَا یشَاءُونَ کذَلِک یجْزِی اللَّهُ الْمُتَّقِینَ الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمْ الْمَلَائِکةُ طَیبِینَ یقُولُونَ سَلَامٌ عَلَیکمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ (2) همانان که فرشتگان جانشان را می‏گیرند؛ در حالی که بر خود ستمکار بوده‏اند، پس از در تسلیم در آیند و می‏گویند: "ما هیچ کار بدی نمی‏کردیم". آری! خدا به آنچه می‏کردید، دانا است. پس، از درهای دوزخ وارد شوید و در آن همیشه بمانید و حقا که چه بد است جایگاه متکبران، و به کسانی که تقوا پیشه کردند، گفته شود: "پروردگارتان چه نازل کرد؟" می‏گویند: "خوبی". برای کسانی که در این دنیا نیکی کردند، ( پاداش‏) نیکویی است، و قطعاً سرای آخرت بهتر است و چه نیکو است سرای پرهیزگاران. بهشت‏های عدن که در آن داخل می‏شوند؛ رودها از زیر درختان‏ آنها روان است، در آنجا هر چه بخواهند برای آنان فراهم‏ است. خدا این‏گونه پرهیزگاران را پاداش می‏دهد. همان کسانی که فرشتگان، جانشان را در حالی که پاک‏اند، می‏ستانند و به آنان می‏گویند: "درود و سلام بر شما باد به پاداش‏ آنچه انذارمی‏دادید به بهشت در آیید».
خداوند در ادامه می‏فرماید: پرهیزگاران نیز پس از مرگ، با سلام و سلامتی به بهشت برزخی داخل می‏شوند؛ چرا که بر اساس گزینش نوع حرکت و مسیر خود در دنیا، دنباله آن حرکت را در "بهشت برزخی" تداوم بخشیده و هم نتیجه آن حرکت را با برخورداری از نعمت‏های بهشت برزخی، دریافت خواهند کرد. به هر حال، مجموع آیات، بیانگر این حقیقت است که هر کس در "نظام برزخی"، نتیجه حرکت و انتخاب خود را در دنیا خواهد گرفت و این نتایج به جهت الهی و غیر الهی (جهنم و بهشت برزخی) تقسیم خواهد شد.
روایات نیز به تعدد برزخ‏ها بر اساس نوع حرکت و مسیر انسان در دنیا، اشارات دقیق، درس‏آموز و عبرت‏انگیز فراوانی دارد که به ذکر یک نمونه اکتفا می‏شود.
ابوایوب انصاری می‏گوید: حضرت رسول(ص) فرمود: "هنگامی که روح مؤمن قبض می‏شود (پس از مرگ) بندگان خدا از اهل رحمت به گرد او جمع شده و او را ملاقات می‏کنند؛ چنان که بشارت دهنده‏ای از اهل دنیا را ملاقات می‏کنند.
سپس به همدیگر می‏گویند: مهلتی دهید تا او استراحت کند؛ چرا که در گرفتاری شدیدی بوده است؛ یعنی زندگی در این دنیا برای مؤمن یک نوع گرفتاری شدید است که با مرگ از این شداید خارج شده و آرام می‏گیرد. یا از سختی هنگامه مرگ و پس از آن بیرون آمد، سپس از او سؤال می‏کنند: فلانی چه می‏کند و فلانی در چه حالی است؟ (از فلان کس چه خبر؟) آیا ازدواج کرده است؟ پس هنگامی که از این تاز ه وارد از حال شخصی سؤال می‏کنند که قبل از وی مرده است". در پاسخ‏ می‏گوید: او قبل از من مرده است؛ سپس بندگان خدا از اهل رحمت چون آن شخص مرده را در میان خوب‏ها نمی‏بینند، نتیجه می‏گیرند که او میان گناه کاران و بدکاران و در عالم آنها قرار دارد و از این رو می‏گویند: "انا للَّه و انا الیه راجعون" او برده شده به سوی مادرش هاویه که بد مادری و بد مربی و تربیت کننده‏ای است".(3)
این روایت به صراحت اشاره به این حقیقت دارد که کسی که وارد برزخ شد، از همان اول با توجه به سمت و سویی که در دنیا داشته است؛ در عالم و برزخ خود قرار خواهد گرفت. کسی که گناهکار است و مسیرش در دنیا به سوی خدا نبوده، در عالمی به نام "هاویه" قرار می‏گیرد و پاکان و خوبان او را در میان خود نمی‏بینند.
اما نیکان و انسان‌های خوب هم دیگر را می‌شناسند و با هم در ارتباط هستند، ولی نیکان با بدان ارتباطی ندارند و در واقع صف این دو گروه از هم جدا می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:
1. واقعه (56) آیات 83 - 95.
2. نحل (16) آیات 28 - 32.
3. به نقل از: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج 20، ص 350.

عالم برزخ متوسط (میان) دنیا و آخرت است و برخی خصوصیات این جهان را از قبیل «محدودیت زمانی» داراست ولی در عین حال مربوط به عالم عقبی و اولین مرحله عالم ملکوت است.
آیات و روایات متعددی گواه برآنست که انسان مومن در عالم برزخ متنعم به نعمت های الهی است؛ چنان که در روایت آمده است: «القبراما روضة من ریاض الجنة واما حفرة من حفر النیران؛ برزخ یا بوستانی از گلزار بهشت است و یا حفره ای از گودال های آتش ».
و نیز روایات زیادی صراحت دارد که اعمال انسان در قبر با او همراهند و پشتیبان یا عذاب دهنده اویند تا در قیامت بر خداوند عرضه شوند.
البته برخی از مومنین نیز در قبرمعذبند واین عذاب کفاره گناهانشان خواهد بود تا درقیامت وارد بهشت گردند وهمین عذاب یا متنعم شدن را جهنم و بهشت برزخی گویند.
نکته دیگر آن که آنچه در قبر مورد سوال است نوعا اعتقادات انسان می باشد ولی بررسی تفصیلی اعمال مربوط به قیامت است. (1)
از جمله تفاوت های دنیا با عالم برزخ عبارت است از:
1- در این جهان روح انسان همراه جسم مادی است، ولی در آن جهان چنین نیست، یعنی روح همراه با جسم مثالی است.
2- در این جهان فرصت برای انتخاب و گزینش عقیده و عمل وجود دارد، ولی در آن جهان چنین فرصتی نیست؛
3- نحوه هستی آن عالم، برتر و کامل تر از این جهان است.
به عبارت دیگر عالم برزخ به عالم ماده احاطه دارد. پیشرفت و تکامل در عالم ارواح امکان دارد؛ ولی تکامل در آنجا مثل این دنیا نیست. بنابراین انسان می تواند رشد معنوی بیابد، نه به جهت این که در آنجا اختیاربر اعمال خیر یا آموزش و تعلیم دارد، بلکه به این خاطر که چون در دنیا اعمال شایسته داشته است، بروز و ظهور این امور خیر در دنیا پس از مرگ انسان، باعث تکامل او در عالم برزخ می شود و بر درجات او افزون می گردد. مانند این که بنای خیری ساخته است، یا فرزندانی شایسته از خود به یادگار نهاده است یا سنت نیکویی پایه گذاری کرد و بعد از مرگش همچنان شکوفا می شود. همان گونه که تحولات نیز درآن جا وجود دارد؛ مثلاً ممکن است کسی معذب باشد، ولی بنا به دلایلی ( مثل صدقه جاریه، فرزندان صالح ) ازعذاب نجات یابد و این مطالب را از آیات قرآن و احادیث اهل بیت (ع) درمی یابیم. توضیح این مطلب نیز ضروری می نماید که توبه و پذیرش آن، فقط در عالم دنیا امکان دارد و بعد از مرگ، توبه و پشیمانی هیچ کس سودی به همراه نخواهد داشت.

پی‌نوشت‌ها:
1. برای آگاهی بیشتر ر. ک به: « حیات برزخی» علی محمداسدی؛ «عالم برزخ در چند قدمی ما» محمدی اشتهاردی؛ «سیاحت غرب» نجفی قوچانی؛ «معاد شناسی» آیت الله طهرانی.

صادق;739054 نوشت:
برزخ دو راه دارد: یا به سوی "لقای اسمای رحمت خدا" یا به سوی "لقای اسمای غضب خدا" و هر فردی با توجه به شرایط خاص فکری و عملی خود، در هر یک از این راه‏ها، حرکتش با فرد دیگر متفاوت خواهد بود؛

و له الاسماء الحسنی

با سلام و ادب

استاد گرامی لقاء اسماء إفناء در آنها و لازمه اش شهود و حضور است و رهاوردش معرفت.

ابتدا سؤالم این است که آیا اسماء جمال بر اسماء جلال و یا به تعبیر دیگر اسماء رحمت بر غضب

فضیلت و برتری دارند؟

چه تفاوتی است بین اینها در حالیکه هر دو اسماء اللهند."از دیدگاه توحیدی عرض می کنم"مگر الله اسم مستجمع صفات نیست؟

سؤال دیگرم این است چگونه کسانی که در دنیا پشیزی معرفت کسب نکرده اند قادرند به لقاء اسماء جلال برسند؟

مگر اینکه در دنیا این مقام را کسب کرده باشند که آنهم خود یک نوع از معرفت است.

و سؤال دیگر اینکه بهشتیان از معرفت شهودی و حضوری اسماء جلال محروم می مانند؟

مگر و "علّم الاسماء" شامل کلّ اسماء نیست؟

و در آخر من آرزو دارم همه ی اسماء الله را درک کنم،هم جلالش را و هم جمالش.اگر قرار باشد لقاء اسماء جلال و عذاب خاص

جهنمی ها باشد بنده دوست دارم مدتی را برای درک و لقاء این اسماء در جهنم باشم و تا درک نکردم خارج نشوم!

استاد گرامی مطالبی که عرض کردم بیان حقیقت است نه مطایبه، بلکه حقیقتا در پی دانستن و دریافت آنم.

با تشکر

حبیبه;739726 نوشت:
و له الاسماء الحسنی

با سلام و ادب
علیکم السلام .
استاد گرامی لقاء اسماء إفناء در آنها و لازمه اش شهود و حضور است و رهاوردش معرفت.
عنایت نماید سوختن در آتش در واقع درک آن با حق الیقین است .
ابتدا سؤالم این است که آیا اسماء جمال بر اسماء جلال و یا به تعبیر دیگر اسماء رحمت بر غضب

فضیلت و برتری دارند؟
در جای خود به تفصیل آمده ودر این جا اشاره می شود :
جهنم اصلا هدف اصلی خلقت نیست زیرا انسان برای رسیدن به مقام خلافت اللهی خلق شده و هدف رسیدن به لقای خدااست :
«و الی الله المصیر»(1)
«یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه»(2)
و لقای رحمت خدا هدف بوده است:
«و لذالک خلقهم»(3)
بنا بر این خلق جهنم برای پاک کردن انسان های گناهکار و برای جایگاه کسانی است که به دشمنی با خدا و پیامبران خدا قد علم کنندو هدف خلقت یعنی رسیدن به بندگی را آگاهانه رها کنند.
اما بهشت هدف است. البته هدف متوسط و به عنوان جایگاه لقای خدا .هدف خلقت رسیدن به لقای خدا در بهشت مخصوص لقا ودیدار است :
«فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی»(4)
«فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر»(5)

پی نوشت ها :
1- عمران(3)آیه28.
2- انشقاق(84)آیه6.
3- هود(11)آیه 119.
4-فجر(89)آیه30.
5-قمر(54)آیه55.
چه تفاوتی است بین اینها در حالیکه هر دو اسماء اللهند."از دیدگاه توحیدی عرض می کنم"مگر الله اسم مستجمع صفات نیست؟
جناب تان اهل فضل هستید درباره معنای اسما ءالله بخصوص در تفسیر حمد امام خمینی دقت نماید .
سؤال دیگرم این است چگونه کسانی که در دنیا پشیزی معرفت کسب نکرده اند قادرند به لقاء اسماء جلال برسند؟
آنها به مظهر اسم جلال که دوزخ است می رسند ونه بخود اسم جلال .
مگر اینکه در دنیا این مقام را کسب کرده باشند که آنهم خود یک نوع از معرفت است.

و سؤال دیگر اینکه بهشتیان از معرفت شهودی و حضوری اسماء جلال محروم می مانند؟
از معرفت آن محروم نیستند از تجلی آن مصون اند وخدا وند همواره با اسماء جمال بر آنها تجلی دارد . مثلا سر کار عالیه نسبت به فلان رنج جسمی و پیآمدش علم دارید ولی همواره می کوشید گرفتارش نشوید .
مگر و "علّم الاسماء" شامل کلّ اسماء نیست؟
تعلیم اسما غیر از دریافت تجلیات آنها مثلا ابلیس مظهر اسم مضل است وخداوند با اسم مضل بر او تجلی نموده است . ولی در عین حال علم به رحمت خدا هم دارد واز آن رحمت محروم است .
و در آخر من آرزو دارم همه ی اسماء الله را درک کنم،هم جلالش را و هم جمالش.اگر قرار باشد لقاء اسماء جلال و عذاب خاص
آیا حاضرید مظهر اسم مضل باشید ؟؟

جهنمی ها باشد بنده دوست دارم مدتی را برای درک و لقاء این اسماء در جهنم باشم و تا درک نکردم خارج نشوم!
چرا بر خلاف انبیا وائمه آروزی می کنید ؟؟!!
آیا می دانید ؟
امام صادق(ع) فرمود:
«روزی رسول خدا(ص) نشسته بود، جبرئیل آمد ولی محزون بود، حضرت از سبب حزن او سؤال کرد، جبرئیل گفت: چرا محزون نباشم. امروز خداوند به آتش جهنم دستور داد افروخته شود، اول سرخ شد، بعد سفید شد، بعد سیاه و تاریک شد، پس اگر یک حلقه از زنجیری که بلندی آن هفتاد ذراع است، بر دنیا گذاشته شود، دنیا از حرارت آن آب می‌شود، و اگر قطره‌ای از زقّوم و ضریع آن در آب‌های اهل دنیا بچکد، همه از گند آن می‌میرند».

( علم الیقین مقصد 4، باب 15، فصل 1، ص 1032، نشر بیدار قم 1358ش. )

استاد گرامی مطالبی که عرض کردم بیان حقیقت است نه مطایبه، بلکه حقیقتا در پی دانستن و دریافت آنم.

با تشکر

پاسخی که تقدیم شد حقیقت است .

صادق;739746 نوشت:
پاسخی که تقدیم شد حقیقت است .

بسم الله الرحمان الرحیم

با سلام و ادب

استاد گرامی مگر انسان مقام خلیفة اللهی ندارد و مگر نه این است که خلافت ـ

که جانشینی چیزی در جای دیگری است ـ کامل نمی شود مگر به اینکه خلیفه نمایشگر

مستخلف عنه باشد و تمامی شئون وجودی، آثار، احکام و تدابیر او را حکایت کند. (طباطبایی، 1424: 1 / 115)

این امر جز به مظهریت تام در جمیع اسمای الهی محقق نمی شود.

و مگر انسان به عنوان حضرت کون جامع مطرح نیست؟؛ چرا که اصل تعین او از مقام احدیت و تعین اول آغاز می گردد

و به مراتب واحدیت، عوالم عقول، عوالم و مراتب مثال و عالم اجسام منتهی می شود که در بین موجودات،

تنها انسان در عین اینکه از اکوان است، می تواند تمام حضرات را در خود جمع نماید. (ابن عربی، 1336: 22)

آیا همه ی اینها به این معنا نیست که انسان می تواند به مقام مظهریت جمیع اسماء الله برسد؟

حبیبه;739762 نوشت:
بسم الله الرحمان الرحیم

با سلام و ادب

استاد گرامی مگر انسان مقام خلیفة اللهی ندارد و مگر نه این است که خلافت ـ

که جانشینی چیزی در جای دیگری است ـ کامل نمی شود مگر به اینکه خلیفه نمایشگر

مستخلف عنه باشد و تمامی شئون وجودی، آثار، احکام و تدابیر او را حکایت کند. (طباطبایی، 1424: 1 / 115)

این امر جز به مظهریت تام در جمیع اسمای الهی محقق نمی شود.

و مگر انسان به عنوان حضرت کون جامع مطرح نیست؟؛ چرا که اصل تعین او از مقام احدیت و تعین اول آغاز می گردد

و به مراتب واحدیت، عوالم عقول، عوالم و مراتب مثال و عالم اجسام منتهی می شود که در بین موجودات،

تنها انسان در عین اینکه از اکوان است، می تواند تمام حضرات را در خود جمع نماید. (ابن عربی، 1336: 22)

آیا همه ی اینها به این معنا نیست که انسان می تواند به مقام مظهریت جمیع اسماء الله برسد؟

باسلام .
جناب حافظ نصیحتی خوبی دارد :

قطع این بادیه بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی.
آنچه در باب خلافت انسان در آموزه های عرفانی مطرح شده گرچه جناب سرکار عالی اهل فضل واستاد فن ونکته آموز این معارف هستید .
ولی دقت مضاعف می طلبد .
مثلا وجود نازنین حضرت ختمی مرتبت مظهر کامل واکمل اسما الهی است .
از سوی دیگر یکی از اسمایی الهی اسم مضل است
اما انسان کامل مظهر اسم هادی است ونه این اسم که در مقابل اسم هادی قرار دارد ومظهر آن اسم موجود دیگری است .
در نتیجه مقام خلافت انسان که جناب تان در پی به فعلیت رساندن آن در خود هستید کمی کار بشتر می برد وبه قول شاعر :
بهوس راست نیاید به تمنا نشود
اندر این راه بسی خون جگر باید خورد .

صادق;740021 نوشت:
اما انسان کامل مظهر اسم هادی است ونه این اسم که در مقابل اسم هادی قرار دارد ومظهر آن اسم موجود دیگری است .

بسم الله الرحمان الرحیم

با سلام و ادب

و تشکر از توضیحات حکیمانه حضرتعالی که به یقین و به گوش جان خواهم شنید اما:

استاد گرانقدر امید دارم که از سؤالات مکرر شاگرد کوچکتان خسته نشوید،که قصد فهم این مطالب را دارم.

خلیفة الله بودن انسان کامل چه معنایی دارد؟مگر خلیفه مستخلف عنه در جمیع اسماء و صفات نیست؟

مگر هادی و مضل خدا نیست؟ "یهدی من یشاء و یضل من یشاء"

مگر حقیقت قران، وجود انسان کامل نیست و با حقیقت حضرتش اتحاد وجودی ندارد:"وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ

خَسَارًا"

مسلما نه خداوند و نه قران برای بشر اضلال ابتدائی ندارد بلکه کسی که به هدایت پشت کند قابلیت ظهور اضلال را در خویش ایجاد کرده است

و به تبعات اضلال گرفتار می آید.اصالت با هدایت است اما جان پشت کرده به هدایت ظرف ظهور ضلالت خواهد شد.

شما به عنوان استاد بنده مرا نصیحتی می فرمائید این نصیحت از سوی جنابتان برای بنده هدایت است اما اگر من به تقصیر خویش نشنیدم

و از هدایت شما بهره مند نگشتم ضلالت در ظرف وجودم ظهور خواهد کرد.

حبیبه;740155 نوشت:
بسم الله الرحمان الرحیم

با سلام و ادب

و تشکر از توضیحات حکیمانه حضرتعالی که به یقین و به گوش جان خواهم شنید اما:

استاد گرانقدر امید دارم که از سؤالات مکرر شاگرد کوچکتان خسته نشوید،که قصد فهم این مطالب را دارم.

خلیفة الله بودن انسان کامل چه معنایی دارد؟مگر خلیفه مستخلف عنه در جمیع اسماء و صفات نیست؟

مگر هادی و مضل خدا نیست؟ "یهدی من یشاء و یضل من یشاء"

مگر حقیقت قران، وجود انسان کامل نیست و با حقیقت حضرتش اتحاد وجودی ندارد:"وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ

خَسَارًا"

مسلما نه خداوند و نه قران برای بشر اضلال ابتدائی ندارد بلکه کسی که به هدایت پشت کند قابلیت ظهور اضلال را در خویش ایجاد کرده است

و به تبعات اضلال گرفتار می آید.اصالت با هدایت است اما جان پشت کرده به هدایت ظرف ظهور ضلالت خواهد شد.

شما به عنوان استاد بنده مرا نصیحتی می فرمائید این نصیحت از سوی جنابتان برای بنده هدایت است اما اگر من به تقصیر خویش نشنیدم

و از هدایت شما بهره مند نگشتم ضلالت در ظرف وجودم ظهور خواهد کرد.

باسلام وسپاس .
انسان کامل گرچه مظهر همه اسما الهی است . ولی برخی اسما جلال در وجود او به فعلیت می رسد مثلا (( محمد رسول الله والذین معه اشداء علی کفار رحما بینهم )) که اسم منتقیم و اسم فهار در وجود او تجلی نموده وکفار معاند را ادب می کند .
اما هیچ گاه مظهر اسم مضِل نمی شود وکسی را گمراه نمی نماید .
آیه ی یاد شده در پرسش جز قضایای عکس الحمل است .
و چنانچه که جناب تان اشاره نموده اید بدین معنا است که عده با سوء اختیار خود دچار اضلال کیفری می شوند .
چه این که قران کریم نیز درمان وشفا است ولی کسی که این دارو را مصرف ننماید دچار خسران ودرد می گردد .
نه این که قران چنان باشد لذا مولوی زیبا گفته است :
مثنوی ماست قران مدِل
بعضی را هادی ست بعضی رامضِل
.
پس انسان کامل وقران مظهر اسم مضل نیست چون مظهر اسم مضل موجودی است که با اضلال ابتدایی دست به گمراه نمودند افرا د می زند .

صادق;740399 نوشت:
اما هیچ گاه مظهر اسم مضِل نمی شود وکسی را گمراه نمی نماید .

با سلام و عرض ادب و تشکر از صبوری حضرتعالی.

ظاهرا درک این مطلب و تطبیق آن با توحید احتیاج به حلّاجی و دقت فراوان دارد.

استاد گرانقدر ثنویت زرتشتی به چه معناست؟

دو مبدأ برای جهان قائل بودن اهورا مزدا و اهریمن!

و این سخن علامه جوادی آملی حفظه الله که "اگر وساوس شیطان نبود هیچ انسانی به کمال نمی رسید"

آنچه بنده از کلام ایشان درک نمودم آن است که کمال گذشتن از موانع رشد و سختی مقابله با وساوس

شیطان لعنة الله علیه است.

پس حتی وجود شیطان هم در نظام خلقت خیر است.و اصولا هیچ شرّی صبغه وجودی ندارد و

خیرات همه از مبدأ اعلی سرچشمه می گیرد.

گمان می کنم باید بیشتر در این مبحث تفکر و مطالعه کنم.

پ.ن

از توضیحات بسیار خوب شما متشکرم

و از اینکه در نظم مباحث حضرتعالی خلل ایجاد کردم عذرخواهم.

حبیبه;740413 نوشت:
با سلام و عرض ادب و تشکر از صبوری حضرتعالی.

ظاهرا درک این مطلب و تطبیق آن با توحید احتیاج به حلّاجی و دقت فراوان دارد.

استاد گرانقدر ثنویت زرتشتی به چه معناست؟

دو مبدأ برای جهان قائل بودن اهورا مزدا و اهریمن!

و این سخن علامه جوادی آملی حفظه الله که "اگر وساوس شیطان نبود هیچ انسانی به کمال نمی رسید"

آنچه بنده از کلام ایشان درک نمودم آن است که کمال گذشتن از موانع رشد و سختی مقابله با وساوس

شیطان لعنة الله علیه است.

پس حتی وجود شیطان هم در نظام خلقت خیر است.و اصولا هیچ شرّی صبغه وجودی ندارد و

خیرات همه از مبدأ اعلی سرچشمه می گیرد.

گمان می کنم باید بیشتر در این مبحث تفکر و مطالعه کنم.

پ.ن

از توضیحات بسیار خوب شما متشکرم

و از اینکه در نظم مباحث حضرتعالی خلل ایجاد کردم عذرخواهم.



باسلام سپاس .
بحث ثنویت را حکیم صدرالمتلهین در کتاب گرانسنگ مفاتیح الغیب بسیار عمیق تحلیل نموده است که بایسته است سر عالیه که فیلسوف سایت هستید به خود آن کتاب مراجعه نماید که نظیرش در جای دیگر نیامده است .
اما در باره فلسفه وجودی شیطان غیر از آن چه جناب تان گفته اید باید اضافه نمود :
فلسفه خلقت شیطان همانند فلسفه خلقت همه موجودات دیگر عالم بر اساس لطف و فیض و جود مطلق خداوند است که خداوند امکان وجود را از هر موجود ممکنی دریغ نمی دارد ؛ اما اگر بنا باشد که کم و کیف عملکرد اختیاری برخی موجودات بعد از خلقتشان مانع اعطاء امکان وجود به آنان شود لازم بود خداوند میلیاردها انسان را نیز در طول تاریخ خلق ننماید و تنها خوبان و صالحان پا به عرصه وجود بگذارند .
خداوند علم داشت که شیطان بعد از سال ها عبادت، از مسیر حق منحرف می شود، ولی این انحراف با اراده و اختیار خود شیطان انجام گرفته است و علم خدا هیچ نقشی در اختیار نداشتن شیطان ندارد. شیطان می توانست در ادامه راه بندگی را طی کند، ولی خود این راه ناشایست را انتخاب کرد.(1) پس نباید توقع داشت که از اساس خلق نگردد .
اما در نگاه دقیق نسبت به شیطان و رابطه وجود او با سعادت و شقاوت انسان ها نکات دقیق تری از حکمت و فلسفه خلقت او به دست می آید ، در واقع اگر چه وجود شیطان برای کسانی که فریب او را خورده و از راه خدا باز مانده ، دعوت شیطان را لبیک گفته و به ندای پیامران الهی و خداوند پاسخ نداده اند، شر و وسیله گمراهی محسوب می شود، اما برای مؤمنانی که فریب او را نخورده اند، آزمایشی است که موجب سربلندی مؤمن و ارتقای مرتبه و کمال انسان می شود. از طرف دیگر یکی از ابزارهای آزمون الهی است، همانند نفس اماره در وجود انسان.
نبايد فراموش كرد كه شيطان آفريده نشد تا خلايق را بفريبد. او فريب نفس خويش را خورد و از خداوند مهلت خواست تا دنيا هست، او نيز باشد. از آن پس قسم خورد تا انسان‏ها را بفريبد مگر کسانى را که مؤمن باشند. (2) خداوند نيز اين مهلت را به شيطان داد.
اما چرا اين مهلت را از طرف خداوند يافت، مى‏توان گفت فلسفه وجود شيطان براى انسان، همانند وجود قواها و غرايز و نفس اماره درون انسان است که انسان‏ها را به سوى بدى و دور شدن از خدا امر مى‏کنند. از طرف ديگر گرايش به سوى کمال و نيکى و خرد و رسولان و پيامبران الهى، در مقابل آن ها قرار مى‏گيرد تا انسان‏ها را به کمال و خوشبختى سوق دهند. تنها در صورت وجود هر دو نيرو در انسان است که وى مى‏تواند با اختيار خود، يکى از دو راه را انتخاب کند تا به سعادت يا شقاوت برسد. بنابراين اگر نفس اماره و نيروهاى سرکش و شيطان‏ها نبودند، انسان نمى‏توانست در معرض آزمون الهى قرار گيرد و با نفى و طرد و مبارزه با آن ها، موجب شکوفا شدن استعدادهاى عالى انسانى و سير در مسير کمال و خوشبختى و سعادت ابدى شود، پس شيطان شر مطلق نيست.
"علامه طباطبايى" فرموده : "اگر شيطانى نبود، نظام عالم انسانى هم نبود.وجود شيطانى که انسان را به شر و معصيت دعوت کند، از ارکان نظام عالم بشريت است. نسبت به صراط مستقيم، او به منزله کناره و لبه جاده است. معلوم است که تا دو طرفى براى جاده نباشد، متن جاده هم فرض نمى‏شود". (3)
به تجربه و تحقيق ثابت شده است که فلزات براى آن که از ناخالصى و زوائد پاک شوند، بايد در کوره‏هاى داغ قرار گيرند تا پس از آن به شکل فلزى با ارزش درآيند. انسان نيز براى خالص شدن، نيازمند امتحانى سخت است تا جوهره اصلى اش نمايان شود . در نتيجه وارد مرحله استحقاق و محبت الهى گردد . با خطاب "ارجعى" لايق ديدار پروردگارش شود. دنيا ميدان آزمايش است . انسان هدف اين آزمايش، پس حريف قدرى چون شيطان لازم است تا انسان بتواند در مصاف با او، استعدادهاى خارق‏العاده خود را شکوفا کند.
ماهيت وجود انساني، ماهيت موجود داراي اختيار و انتخاب است . چون مسئله انتخاب به ميان آيد، بايد دو طرف نيک و بد فرض شود تا انتخاب و اختيار معنا داشته باشد. پس خداوند چون انسان را موجود داراي اختيار آفريد. نمي توان گفت چرا راه هاي گناه ( و از جمله وجود شيطان ) بسته نشد و چون راه هاي گناه بسته نشد، راه دوزخ هم بسته نيست.

پی نوشت ها :
1. مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، 1374 ش، ج 1، ص 4 ـ 193.
2. ص (38) آيه 82 و 83.
3. طباطبايی، الميزان، نشر جامعه مدرسين قم، 1378 ش، با ترجمه سيد محمد باقر همداني، ج 8، ص 50.

صادق;740021 نوشت:
انسان کامل مظهر اسم هادی است ونه این اسم که در مقابل اسم هادی قرار دارد ومظهر آن اسم موجود دیگری است .

سلام
به نظر بنده انسان كامل هم ميتواند مظهر اسما جلاليه مثل مظل باشد.
گاهي با اظهار حق مثلا معجزه ولي در مقابل كسي با ديدن معجزه گمراهي را برگزيند و يا بر گمراهيش اضافه گردد(و لا يزيد الظالمين الا خسارا)
و يا كسي با ديدن اوليا الهي تنفرش ب
يشتر گردد و يا ...
لطفا اگر اشتباه است اصلاح بفرماييد.

قرآن در باره عالم برزخ می گوید: "هنگامی که مرگ یکی از انسان ها فرا می رسد (تقاضا می کند) پروردگارا! مرا به دنیا برگردان تا اعمال صالحی را که ترک کرده بودم، انجام دهم. (در پاسخ به وی گفته می شود) بس کن، هرگز بازگشتی برای تو نیست و این سخن بی اساسی است که او بر زبان جاری می کند، پس از زندگی دنیوی آنان،‌حیات برزخی است که تا قیامت ادامه دارد".(1)
این آیه که ندامت شدید مُرده و تقاضای بازگشت دوباره‌ وی را برای جبران گذشته خاطر نشان می کند، بر جهان برزخ که فاصله بین عالَم دنیا و قیامت است،‌دلالت دارد. نيز نشان مي دهد كه انسان بعد از مرگ به اين عالم منتقل
مي شود.
در روایتی از امام صادق(ع)می‏خوانیم: "من از برزخ درباره شما می‏ترسم". راوی گفت: برزخ چیست؟ فرمود: "برزخ قبر است از زمانی که انسان می‏میرد تا روز قیامت"(2)
روايت هم به مطلب بالا صراحت دارد؛ هم به این نکته اشاره دارد که منظور از واژه قبر در روایاتی که بیانگر اتفاقات بعد از مرگ (مثل سوال نکیر و منکر، فشار قبر و....) هستند، عالم برزخ است، نه قبر و گودال خاکی.
پی نوشت ها:
1. مؤمنون(23) آیه 99 - 100
2 .كليني، الکافی، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1365ه.ش ،ج3 ص 243

صادق;740434 نوشت:
نبايد فراموش كرد كه شيطان آفريده نشد تا خلايق را بفريبد.

هو الهادی

با سلام و عرض ادب

و سپاس از توضیحات بسیار خوب و همینطور حسن ظن جنابعالی به حقیر

استاد گرامی از آنجایی که ادامه این بحث،باعث خروج از بحث اصلی تاپیک است

ان شاالله موضوع جدیدی ایجاد و بحث را در آنجا در محضر شریفتان پی خواهم گرفت.

پ.ن

به مفاتیح الغیب مراجعه کردم بحث "ثنویت" را نیافتم

حبیبه;740468 نوشت:
هو الهادی

با سلام و عرض ادب

و سپاس از توضیحات بسیار خوب و همینطور حسن ظن جنابعالی به حقیر

استاد گرامی از آنجایی که ادامه این بحث،باعث خروج از بحث اصلی تاپیک است

ان شاالله موضوع جدیدی ایجاد و بحث را در آنجا در محضر شریفتان پی خواهم گرفت.

پ.ن

به مفاتیح الغیب مراجعه کردم بحث "ثنویت" را نیافتم

جوینده یابنده است .

در دیدگاه اسلام منظور از قبر، گودال تنگ وتاریک نیست، بلکه مراد جایگاه روح انسان درعالم برزخ است زیرا روح پس از دفن بدن واز شب اول قبر، زندگی برزخی را شروع می کند وبرزخ هر انسانی از کنار قبرش ظاهر می گردد. از سوی دیگر تفهیم آغاز حیات برزخی برای زندگان در صورتی معنا پیدا می کند که کلمة قبر به میان آید تا محسوس وملموس گردد. از این رو واژه قبر به کار رفته است. (1)
امام سجاد(ع) می فرماید : "به خدا قسم، قبر باغی ازباغ های بهشت و یا گودالی ای از گودال های دوزخ است.(2) ونیز در حدیث دیگری امام صادق(ع) می فرماید : "سوگند به خدا، من از برزخ شما می ترسم. گفته شد: برزخ چیست، حضرت فرمود : مقصود از برزخ قبر انسان است از لحظه مرگ تا روز رستاخیز".(3)
اما در خصوص عذاب های قبر باید گفت: مسلماً همةافراد برزخی دارند به نام قبر، اما این قبرغیر از قبرخاکی است که با همگان سازگار است حتی آنها که در خاک قرار نمی گیرند ویا جسمشان به کلی نابود می شود. براین اساس :فشار قبر وسایر عذاب های احتمالی مربوط به جسم مادی نیست، بلکه به روح در قالب جسم مثالی ارتباط دارد. زیرا جسم مادی انسان پس از قطع رابطه با روح، نه احساس دارد ونه حیاتی تا بتواند عذاب ونعمت را درک کند.(4)
از امام صادق (ع) سؤال شد:شخصی که به دار آویخته شده فشار قبرش چگونه است؟
فرمود : به هوایی که بر او احاطه دارد دستور داده می شود که از هر طرف بر او فشار وارد کند.(5)
مقصود امام این است که قبر حفره خاکی نیست. فضایی که روح را با بدن برزخی احاطه کرده منشاء فشار می­شود.
در پایان علامه طباطبایی می فرماید : "برای روح که از بدن جدا می شود، چنان نمودار می شود می شود که گویا قبر، او را فشار می دهد، نه اینکه قبر جسد را فشاردهد.چنانکه امور دیگر که بنابر روایات در قبر رخ می دهد از قبیل نشستن در قبر و خوردن سر مرده به سنگ لحد وغیره همگی ملکوتی است."(6)
بنابراین سر به سنگ خوردن اگر در روایت یا چیزی آمده باشد، منظور سر جسمانی و سنگ جمادی نیست، بلکه تمثل از پایان زندگی دنیا و رفتن به سرای دیگر زندگی است.

پی نوشت ها:
1. معاد در نگاه عقل ودین، محمد باقرشریعتی سبزواری، ص282.
2. بحارالانوار، ج6، ص159.
3. همان، ص116.
4. معاد درنگاه عقل ودین، ص283.
5. بحار، ج6، ص266.
6. درمحضر علامه طباطبائی، پرسش ها وپاسخ ها، ص159.

طول مدت زمان برزخ ؟

ذهن ما به پدیده های هستی، از دریچه زمان و مکان می‌نگرد . چیزی که دارای زمان و مکان نباشد یا زمان و مکانی متفاوت از زمان و مکان دنیوی داشته باشد، درک نمی کند و یا دیرتر درک می‌کند.
عالم برزخ و نظام حاکم بر آن از زمان و مکان و حرکت تهی نیست، اما زمان و مکانی متفاوت از زمان و مکان دنیوی دارد. آثار ماده مانند وزن و مقدار را دارا است ولی آثار مادی آن با دنیا متفاوت است.(1)
بنابراین اوضاع حاکم بر آن را نمی توان با ذهن محدود انسانی درک کرد.
اگر این سؤال پیش می‌آید که عالم برزخ برای بعضی طولانی یا کوتاه است ،بدین خاطر است که ما با ذهن خویش به آن نگاه می‌نگریم.معمولاً هنگامی که عالم آخرت را با ویژگی‌ها و خصوصیات عالم مادی می‌سنجیم و ارزیابی می‌کنیم، در مورد آن دچار شبهه و اشکال می‌شویم. از این نظر تصور می‌کنیم که زمان در عالم برزخ همان تعریف را دارد که در عالم ماده دارد و در آن منزل چنان جریان دارد که در دنیا در جریان است.
اما باید توجه داشته باشیم که زمان به مفهومی که در دنیا تصور و تحقق دارد، در عالم برزخ وجود ندارد، زیرا زمان مقدار حرکت است و حرکت از شئون ماده می‌باشد، و حال آنکه عالم برزخ، عالم غیر مادی و مجرد از ماده است و موجودات آن در عین اینکه حقایق و موجودات مقداری هستند، حقایق ثابت و غیر متغیرند.
به همین جهت ممکن است از نظر زمان دنیوی شخصی زودتر از دنیا برود، اما نسبت به کسی که دیرتر به عالم برزخ وارد شده، برزخش کوتاه‌تر باشد، مانند حالت خواب که یکی شاید صد سال بخوابد، اما تنها چند دقیقه را حس کند، ولی کسی چند دقیقه به خواب رود و هزاران حادثه و جریان برای او اتفاق افتد و خواب خود را طولانی تصور کند.
همین معنا در مورد عالم برزخ و زندگی آن در آیات قرآن نیز آمده است ، چنان که در آیة 55 و 56 روم می خوانیم:
"گروهی از مجرمان بعد از برپا شدن قیامت، سوگند یاد می کنند که: ساعتی بیش در جهان برزخ نبوده اند، ولی به زودی مؤمنان آگاه به آن ها می گویند: شما به فرمان خدا مدتی طولانی تا روز قیامت مکث کرده اید و اکنون روز قیامت است".
داستان عزیر پیامبر در قرآن ، نیز اصحاب کهف به همین صورت بوده است.
دوم: جایگاه افراد در برزخ از حیث خوب یا بد بودن تابع اعمال آنها در دنیا است . طولانی یا کوتاه بودن مدت برزخ، و بر اساس اصل عدل الهی ، حیات انسان ها پس از مرگ طبق اعمال و افکار آنها رقم می خورد. بنابراین اگر کسانی زودتر یا دیرتر از دنیا بروند ، تنها بر اساس همان اعمالی که انجام داده اند ، زندگی خواهند کرد . زود و دیر رفتن انسان ها تأثیری در کم یا بیش بودن عذاب نخواهد داشت. هنگاهی که با براهین عقلی عدالت خداوند را اثبات نمودیم ، چون عقل ما از جزئیات برزخ کاملا آگاه نیست ، نمی توانیم دیر یا زود رفتن را بر خلاف اصل ثابت شده «عدل» تصور نماییم.
سوم: انسان پس از مرگ دو مرحله زندگی دارد: زندگی برزخی و زندگی در عالم آخرت؛ پس زندگی بعد از مرگ، منحصر در برزخ نیست و عذاب و نعمت نیز منحصر در آن نیست، تا هر کسی پاداش و جزای تمام اعمال خود را ببیند. زندگی حقیقی و دائمی در جهان آخرت است. حتی اگر کسانی با زود رفتن در عالم برزخ در عالم برزخ بیشتر عذاب دیده‌اند، این مسئله موجب پاکی و طهارت آنها از گناه شده و در قیامت وارد بهشت شده یا زودتر وارد بهشت می‌شوند.
در هر صورت محاسبه اصلی تمام افراد در روز قیامت خواهد بود و بر اساس نحوه زندگی و مقدار عذاب یا تنعم در برزخ ، زندگی آنها در عالم قیامت نیز متفاوت خواهد بود.
پی‌نوشت‌:
1. معاد یا بازگشت به سوی خدا، ج2، ص123، نوشته محمد شجاعی، شرکت سهامی انتشار.

از آیات متعدد و از روایات استفاده می‌شود که انسان پس از مرگ دارای حیات برزخی می‌باشد و در حال حیات برزخی است که از او سؤال و جواب می‌شود و یا در باغی از باغ های بهشت، یا در حفره­ای از حفره­های جهنم قرار می‌گیرد.(1) البته مقصود از این بهشت و جهنم ، بهشت و جهنم اخروی نیست ، بلکه لذت و درد در هر عالمی، متناسب با همان عالم است و بهشت و دوزخ در برزخ نیز به تناسب عالم برزخ است.
در آیات قرآن هم از شهیدان سخن می­گوید که زنده­اند و در پیشگاه پروردگارشان روزی می­خورند.(2) و هم از فرعونیان سخن می­گوید که آتش، روز و شب بر آنان عرضه می شود.(3) پس نعمت و عذاب هر دو در برزخ وجود دارد.
از طرف دیگر، روایاتی وجود دارد که که با عنوان " ماحض للایمان و ماحض للکفر محضاً"(4) و هم چنین "محض الایمان و محض الکفر" (5) وارد شده است، یعنی کسانی که از ایمان محض برخوردار شده یا در کفر محض غلطیدند. برخی از محققان با استفاده از اینگونه روایات معتقدند که که تنها سردمداران ایمان و کفر و ستم از نعمت یا عذاب برزخی بهره می‌گیرند و سایر مؤمنان و کافران معمولی از عذاب یا نعمت بی‌بهره اند.(6) یا چندان از آن آگاه نمی شوند و مانند یک خواب طولانی برای آنها است ، یا نعمت و عذاب برای آنان همیشگی و دائمی نیست و به اندازه اعمالی که انجام داده‌اند، درک می‌کنند و در لذت یا عذاب خواهند بود. برخی دیگر از محققان این موضوع را تنها در سوال و جواب قبر می­دانند. یعنی تنها مومنان خالص و کافران محض مورد سؤال و جواب واقع می شوند، اما عذاب و نعمت عالم قبر و برزخ برای همه انسان ها است.(7)

پی‌نوشت‌ها:
1. آیت الله جعفر سبحانی ، منشور جاوید ، ج 9 ، ص 238 ؛ بحارالانوار، ج 6، ص 275.
2. آل عمران(3) آیه 169.
3. غافر(40) آیه 69.
4 . بحار الانوار، ج 6 ، ص 253 و ج 58، ص 81 ؛ تصحیح الاعتقاد شیخ صدوق، ص 88.
5 . کافی ، ج 3، ص 235، باب المسأله فی القبر؛ من لا یحضر الفقیه، ج 1، ص 178.
6 . محمد باقر شریعتی سبزواری، معاد در نگاه عقل و دین، ص 310.
7. آیت الله مکارم شیرازی ، پیام قرآن ، ج5 ، ص479- 473


آیا تکامل در برزخ وجود دارد ؟

پاسخ باید در چند محور ارائه شود تا همه زوایای آن کاملاً روشن گردد:
1 . قبل از هر مطلبی باید معلوم شود که برزخ کجا و چه عالمی است؟
برزخ به معنی چیزی است که میان دو شی حایل شود. مراد از برزخ که بعد از دنیا و قبل از قیامت وجود دارد، آن است هنگامی که روح از بدن جدا می‌شود ،پیش از آن که بار دیگر در قیامت به بدن اصلی بازگردد، در عالمی که میان دو عالم (دنیا و قیامت) است قرار خواهد داشت.[1]
2 . بر اساس معارف اسلامی که از قرآن و روایات بدست می‌آید، جای هیچ گونه تردیدی در تکامل برزخی نیست، مثلاً در روایتی آمده که روزی حضرت عیسی مسیح ـ علیه السّلام ـ از کنار قبری عبور کرد، به اذن الهی و براساس علم غیبی صاحب آن قبر را در عذاب دید، سال بعد از کنار همان قبر گذشت و صاحب قبر را معذّب نیافت، از پیشگاه الهی درخواست نمود که او را از علت تغییر وضع آگاه سازد، خداوند به حضرت مسیح وحی فرستاد که صاحب قبر فرزند صالحی ازخود به جای گذارده بود. او در این فاصله بالغ شد و به دو کار خیر دست زد:
یکی آن که راهی را برای عبور مردم اصلاح نموده
و آن دیگر یتیمی را مسکن و مأوی داد و من گناه این پدر را به احترام عمل فرزند نیکوکارش بخشیدم.[2]
از این روایت به خوبی معلوم می‌شود که تکامل برزخی وجود دارد، زیرا عمل صالح فرزند آن شخص سبب شد که پدرش مورد عفو الهی قرار گیرد و این خود یک نوع تکامل است. گذشته از این در روایت فراوانی اصرار شده که بازماندگان اموات باید خیرات و صدقات به نیت اموات‌شان انجام دهند و برای آنان طلب آمرزش نمایند.
از این گونه معارف اسلامی به آسانی به دست می‌آید که در برزخ تکامل وجود دارد، یعنی انسان در دنیا کارهای خیر و اعمال صالح انجام می‌دهد و عبادت می‌کند. این باعث تکامل معنوی و بالا رفتن درجه وجودی او می‌گردد و به اصطلاح قرب الهی نصیب او می‌شود. اگر بعد از مرگ به وسیلة بازماندگان و یا هر فردی نیکوکاری عمل خیری به نیت او انجام شود، سبب تکامل و بالا رفتن درجه معنوی او می‌شود و یا سبب آمرزش او می‌گردد که نوعی تکامل است.
پس از نظر متون دینی تکامل برزخی قطعی است و گرنه آن همه سفارش درباره اموات نمی‌شد.
3 . علّامه حسن‌زاده آملی درباره تکامل برزخی سخن مهمی دارد و می‌گوید:
تکامل برزخی از حیث نقل یعنی بیان منطق وحی أمری محقق و مسلم است. ولی از جهت بحث عقلی سؤال پیش می‌آید که تکامل باید از ماده و استعداد باشد و نفس انسانی پس از مفارقت از این نشأه که دار ماده و استعداد و حرکت و تغییر است، به نشئه دیگر که ماورای زمان و مکان و قوه و استعداد است ،چگونه تکامل می‌یابد و مطابق چه قاعده عقلی، تکامل صورت می‌یابد و به وقوع می‌رسد؟
این سؤال در تکامل برزخی اهمیت به سزایی دارد و مشکلی است که حل آن آسان نیست. در هیچ یک از کتب فن ندیده‌ام که برای این موضوع مهم بابی جداگانه باز کنند و یا فصلی در آن بحث کنند مگر این که در اثنای مباحث بدان اشارتی کرده‌اند. البته هر حکمی را که منطق وحی امضا فرموده است ،عقل باید سر قبول و گردن اطاعت بگذارد، لکن اگر عقل به برهان و علت و سرّ آن آگاهی یابد، چه بهتر که خود در پی کشف علت آن تلاش کند.[3]
(درباره تحلیل عقلی این مسأله به منابع که معرفی می‌شود ،مراجعه گردد).
4 . مسأله تکامل برزخی در آثار عرفانی نیز به تفصیل بحث شده، عرفا بر آن هستند که تکامل برزخی حقیقت انکارناپذیری است .یکی از بزرگان اهل معرفت در این باره می‌گوید:
بعد از ارتحال از سرای فنا و انتقال به دار بقا بندگان را ترقی حاصل شود {تکامل دارند} عارف عربی به این مسأله اصرار دارد که برخی از بزرگان مانند جنید و شبلی و ابو یزید را در عالم مکاشفه دیده‌اند که تکامل برزخی برای آنان حاصل شده است. اما باید توجه داشت که این ترقی مخصوص طایفه‌ای خاصی نیست مثلاً اینکه بسیاری از حقایق برای انسان کشف می‌شود و یا از باطن اعمال خود آگاه می‌گردد و مانند آنها در حقیقت نوعی ترقی و تکامل است. (برای اطلاع بیشتر از این بحث به منبع ذیل مراجعه شود)[4]
5 . از نظر فلسفی نیز درباره تکامل برزخی به تفصیل بحث شده و در مجموع تکامل برزخی مورد قبول فلاسفه قرار گرفته است، مثلاً بوعلی سینا می‌گوید:
«جسم و بدن در وجود نفس شرط است اما نفس در بقای خود نیازی به بدن و جسم ندارد . شاید نفس وقتی از بدن جدا می‌شود ، اگر هنوز کامل نشده باشد ،بدون بدن نیز می‌تواند کامل شود زیرا بدن در تکمیل نفس شرط نیست.»[5]
در جای دیگر از تعلیقات می‌گوید: همان گونه که نفس و روح در حالت خواب بدون کمک قوای بدن می‌تواند فیض‌هایی را دریافت کند، در حالی که بدن در برزخ همراه او نیست، نیز می‌تواندبدون کمک بدن فیض‌هایی را دریافت کند.[6]
6 . بنابر آنچه گفته شد، معلوم می‌شود که از نظر متون دینی (قرآن و روایات) و معارف عرفانی و ره‌آورد فلسفی در تکامل برزخی جای تردید نیست.

پی نوشت:
1 . ناصر مکارم، پیام قرآن، ج5، ص 443، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، سال 1378 ش.
2 . گفتار فلسفی معاد از نظر روح و جسم، ج 1، ص 292، هیئت نشر معارف اسلامی، تهران.
3. علامه حسن‌زاده آملی، هزار و یک نکته، نکته 637 نشر مرکز فرهنگی رجاء، تهران، سال 1365 ش.
4 . حسین تاج‌الدین شرح فصوص الحکم، ص 618، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، سال 1377 ش.
5. بوعلی سینا، التعلیقات، ص 81، نشر مرکز نشر مکتب الاسلامی فی حوزة العلمیه، قم.
6.همان، ص 88.

مردگان در عالم برزخ ؟

از نظر عقلی و هم بانظر در آیات و روایات این مطلب به دست می‌آید که هم امید دیدار عزیزان هست و هم نسبت‌های که در این دنیا بوده بر قرار است لکن شرطی دارد که در آخر اشاره می‌کنیم.
از نظر عقلی با توجه به اینکه انسان دارای دو بعد است جسم و روح و انسانیت انسان به روح اوست نه به جسمش و روح یک امر جاویدان و خالد است و همین روح است که از دنیا به آخرت منتقل می‌شود. (که این مطلب در کتابهای اصول عقاید با دلایلی عقلی و آیات و روایات ثابت شده که می‌توانید در این زمنیه به کتابهای حیات پس از مرگ علامه طباطبائی معارف قرآن استاد مصباح و کتابهای دیگر مراجعه فرمائید.)
می‌توان گفت چون ارواح در آخرت همان روح‌های دنیائی است پس همان نسبت‌ها بر قرار است. اما آیات و روایات در سوره عبس آیه 34 و 35 می‌فرماید «یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه» یعنی روزی که انسان (بخاطر هول و وحشت محشر و یا بخاطر حقوقی که نزدیکان ممکن است بر گردن او داشته باشند) از برادر و مادر و پدر و دوست و فرزندانش فرار می‌کند. که آیه شریفه دلالت دارد که این نسبت‌ها بر قرار است گرچه از آنها فرار می‌کند که در اینکه چرا از آنها فرار می‌کند مفسرین سه علت ذکر کرده اند، هول و وحشت قیامت، از اقوام به خاطر بی تقوائی فرار می‌کند مبادا به سرنوشت آنها دچار شود و یا اینکه مبادا آنها حقوقی به گردنش داشته باشند.(1) در هر صورت ظاهر آیه این است که این خویشاوندی‌ها بر قرار است و امکان دیدن هم هست اما روایات متعددی ذکر شده که دلالت دارد که مؤمنان در برزخ و قیامت یکدیگر را می‌بینند و می‌شناسند که به چند روایت اشاره می‌کنیم.
علامه طباطبائی در کتاب حیات پس از مرگ از قول شیخ مفید در کتاب امالی حدیثی از امام صادق (علیه السلام) نقل فرموده که امام صادق فرمود: هنگامی که خدا روحی را قبض می‌کند آن روح را به شکلی همانند آنچه در دنیا داشته به بهشت می‌فرستد. این ارواح در آنجا می‌خورند و می‌نوشند و هنگامی که شخصی بر آنان وارد می‌گردد آنها را به همان شکلی که در دنیا داشته اند می‌شناسند. آیت الله دستغیب در کتاب معاد ص 60 در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند که ارواح با صفات اجساد در بستانی از بهشت قرار دارند یکدیگر را می‌شناسند و از یکدیگر سؤال می‌کنند هنگامی که روح تازه ای بر آنها وارد می‌شود می‌گویند او را رها کنید زیرا از هول عظیمی به طرف ما می‌آید (یعنی از وحشت مرگ) سپس از وی می‌پرسند فلان کس چه شد؟ اگر بگوید زنده بود اظهار امیدواری می‌کنند (که نزد آنها بیاید) ولی اگر بگوید از دنیا رفته بود، می‌گویند سقوط کرد (اشاره به اینکه به دوزخ رفته است) و روایت‌های دیگری که در این زمینه وارد شده است که علامه طباطبائی می‌فرماید چنین معنائی در اخبار بسیار آمده که البته همگی در مورد مؤمنین است.(2)
لکن آنچه مهم است که علامه هم اشاره فرمودند این است که انسان با ایمان از دنیا برود و اینکه ما در اول اشاره کردیم نسبتها بر قرار است و امید دیدار هست لکن شرطی دارد. شرط همان با ایمان کامل از دنیا رفتن است و اگر خدای نکرده این شرط نباشد نسبت‌ها هیچ نفعی نمی‌رساند. یوم لا ینفع مال و لا بنون (شعرا، آیه 88) و انسان از عزیزترین خویشاوند خود فرار می‌کند. یوم یفر المرء من اخیه (عبس، آیه 34) و اساساً دیگر نسبتی بر قرار نخواهد بود. فإذا نفخ فی الصور فلا أنساب بینهم یومئذ (مؤمنون، آیه 101) و فقط اعمال نیک انسان به درد می‌خورد. یوم ینظر المرء ما قدمت یداه روزی که انسان می‌نگرد به آنچه پیشاپیش فرستاده اند. (نبأ، آیه 40)؛ پس نسبت‌ها بر قرار است و امکان دیدار هم هست لکن مهم با ایمان کامل از دنیا رفتن است انشاء الله.
پی‌نوشت‌ها:
1. تفسیر نمونه، ج 26، ص 157 و 851.
2. حیات پس از مرگ، ص 44

قبر سؤال و جواب‌؟
از روایات بسیاری استفاده می‌شود هنگامی که انسانی را در قبر گذاشتند، دو فرشته به سراغ او می آیند، و از اصول عقاید، توحید، نبوت، ولایت( و طبق بعضی از روایات از چگونگی مصرف کردن عمر، طریق کسب اموال و مصرف آن‌ها )سؤال می کنند. چنانچه از مؤمنان راستین باشد، به خوبی از عهده جواب بر می آید و مشمول رحمت وعنایات حق می شود، و اگر نباشد،‌در پاسخ در می ماند و مشمول عذاب دردناک برزخی می‌شود.
امام زین العابدین(ع) فرمود: "پیامبر(ص) هر جمعه مردم را موعظه می‌کرد و اندرز می داد، به گونه ای که مردم محتوای آن را حفظ کردند و نوشتند. از آن جمله فرمود:‌
"ای فرزندم، از مرگ غافل مباش!‌ به زودی قبض روح خواهی شد، و به منزل آخرت منتقل می شوی، و روح به تو باز بر گردانده می‌شود ،سپس دو فرشته نکیر و منکر برای سؤال بر تو وارد می شوند، اوّلین چیزی که می پرسند، از پروردگار تو است. آن گاه از پیامبری که برای تو فرستاده شده است، نیز از دینی که پذیرفته ای، و از کتابی که تلاوت می‌کردی، هم چنین از امامی که ولایت او را قبول کرده بودی. آن گاه از عمرت می پرسند که در چه راهی آن را فانی کردی و از مال و ثروت که از کجا کسب نموده، و در چه راهی مصرف نمودی".(1)
در بعضی از روایات آمده که تنها از اصول عقاید انسان سؤال می‌شود و سؤال از چیزهای دیگر در قیامت است.
از اخبار متعددی که درباره سؤال قبر وارد شده استفاده می‌شود که در قبر از دو گروه سؤال می‌شود: گروهی که ایمانی خالص دارند و گروهی که صاحب کفر خالصند. اما سؤال از افراد ی که میان این دو قرار گرفته اند، به روز قیامت موکول می‌شود.
در حدیثی از امام صادق(ع) می خوانیم: "در قبر سؤال نمی شود مگر از کسانی که ایمان خالص یا کفر خالص دارند و متعرض سایر اشخاص نمی شوند".(2)
در هنگام مرگ روح انسان از بدن دنیایی خارج می شود و وارد "بدن مثالی" (که شبیه دنیایی است) می شود و در عالم برزخ با بدن مثالی زندگی می کند.
بدن مثالی نه کاملا مجرد است و نه مادی محض، بلکه دارای یک نوع تجرد برزخی است؛ یعنی از نظر شکل ظاهر شبیه بدن دنیایی است، ولی تغییر و تحول ندارد.
موقع پاسخ دادن به سؤال قبر برخی بر این نظرند که روح پس از جدا شدن از قبر موقتاً هنگام سؤال نکیر و
منکر با بدن خود در قبر ارتباط پیدا می کند و با همان بدن پاسخ می دهد. و برخی بر این باورند که پاسخ به نکیر و منکر در بدن مثالی است.(3)
به نظر می رسد که عقیده دوم صحیح است ؛ زیرا روح دوباره به بدن مادی بر نمی گردد.

پی نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج6، ص 223.
2.همان، ص 260.
3. ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن ، ج 5، ص 463 و 468.


عالم برزخ در ملکوت همین دنیاست، یعنی حقیقت و باطن دنیاست ،زیرا این عالم دو روی دارد: یک طرف برونی و دیگر طرف درونی ،همان طوری که بدن انسان نیز دو رو و جنبه دارد: یکی جنبه ظاهری که هیکل آدمی است . دیگری جنبه باطنی که همان بدن مثالی و روح حیوانی است. وقتی چشم و گوش ظاهری انسان بسته شد، از طریق چشم و گوش باطنی می‌تواند حقایق عالم برزخ را مشاهده نماید ،مثل موقعی که شخص خواب است .با این که حواس او از کار افتاده اما باز هم می‌بیند و می‌شنود .
پس عالم برزخ در همین دنیاست. اما در روایات زیادی وارد شده که ارواح مومنان در وادی السلام جمع می‌شوند که سرزمینی است در نجف اشرف که وادی ولایت است در پشت کوفه چون قبل از دفن جسد مطهر علی (ع) در نجف اشرف شهری نبوده است ،بلکه بیابانی بوده یک فرسنگ از کوفه دورتر . نجف را ظَهر کوفه می‌گویند. حبه می‌گوید:
با امیر المومنین (ع) به سوی ظَهر کوفه از کوفه خارج شدیم .حضرت در قبرستان وادی السلام توقف نمود ،همانند کسی که در مقابل مردمی برای مکالمه ایستاده است ، من نیز با قیام حضرت ایستادم تا خسته شدم .ناچار نشستم. مدتی گذشت و دوباره به پا خاستم . آن قدر ایستادم که مثل بار اول دچار خستگی شدم .مجدداً نشستم. پس از مدتی برخاستم. عبا را از دوش گرفتم و به علی (ع) عرض کردم :
از این همه سر پا ایستادن بر شما می‌ترسم. ساعتی استراحت کنید. عبای خود را گستردم تا حضرت بنشیند .حضرت فرمود: ای حبه ! قیام و توقف من چیزی جز تکلم و انس با مومن نبود.
عرض کردم: آیا مردگان هم با یکدیگر تکلم و انس و الفت دارند؟
فرمود: بلی اگر پرده در جلو دیدگان تو برداشته شود، آن ها را می‌بینی که حلقه حلقه نشسته و با عمامه خود یا چیز دیگری پشت و ساقه‌های پای خود را به هم بسته ، بدین طریق نشسته و گفتگو دارند.
عرض کردم: آیا آن ها اجسامی هستند یا ارواحی؟
حضرت فرمود: ارواح هستند . هیچ مومنی در سرزمینی نمی‌میرد. مگر آن که به روح او گفته می‌شود که به وادی السلام ملحق شود. وادی السلام بقعه‌ای از بهشت عدن است. (1)
هر چیزی حتی ساختمان ها و انسان ها و حیوان ها یک صورت ظاهری و مادی دارند ؛ یک صورت باطنی و ملکوتی. مکه‌ای که انسان زیارت می‌کند، صورت برزخی کعبه است که مادی نیست، ولی صورتش عین مکه است.
در بعضی روایات آمده است که در وادی ”برهوت“ روح هر کافری قرار دارد حتی در بعضی از روایات دارد که روح بعضی از مردگان به وادی السلام منتقل می‌شود. وقتی سوال از آشنایی می‌کنند، وی می‌گوید قبل از من مرده است .معلوم می‌شود به برهوت برده‌اند.
هنگامی که از ارواح مومنان از حضرت صادق (ع) سوال شد فرمود:
آن ها در حجره‌هایی از بهشت برزخی از طعام و شراب آن متنعم می‌شوند و می‌گویند: پروردگارا! قیامت را برای ما بر پا کن . وعده‌هایی را که به ما داده‌ای وفا نما. (2)
چون نعمت‌های برزخی محدود و اصولاً حیات برزخی شایسته اقامت دائمی نمی‌باشد، مومنان در وادی السلام در التذاذ و مسرت به سر می‌برند . در انتظار فرا رسیدن روز قیامت هستند اما کفار که دست شان از علم و معرفت کوتاه است ،در خشکزار برهوت اجتماع دارند . گذشت زمان برای آن ها سخت و ناگوار است . از قیام قیامت هراسان‌اند. از این جهت در روایات می‌خوانیم :
گناهکاران همین که عذاب برزخ را مشاهده می‌کنند می‌گویند: خدایا قیامت را برای ما بر پا مکن (3) چون می‌دانند عذاب موقت و گاه و بیگاه به مراتب آسان‌تر است از عذاب دائمی و سوزان جهنم.
از برخی آیات استفاده می‌شود که مکان بهشت و جهنم برزخی روی زمین است . در آیه‌ای آمده است :
النّارْ یْعًرُضُونُ عُلَیًها غُدْواً وُ عُشِیاً؛ عذاب ناراحت کننده آتش هر بامداد و شامگاه بر فرعونیان عرضه می‌شود. (4) انسان در عالم خواب صورت دارد .وزن و سنگینی ندارد . عالمی که در آن حرکت می‌کند، از این سنخ است . از بالای بلندی سقوط می‌کند. به زمین نمی‌خورد و یا گاهی مانند فرشته سبکبال در فضا پرواز می‌کند .اوج و حضیض دارد. به دورترین نقاط سفر می‌کند. در تفسیر آیه فوق امام صادق (ع) می‌فرماید:
این در دنیا قبل از روز قیامت است، زیرا آتش قیامت صبح و شام ندارد . اگر آن ها در قیامت تنها صبح و شام در آتش دوزخ عذاب شوند، در میان این دو باید سعادتمند باشند . چنین نیست. این مربوط به برزخ است پیش از روز قیامت (5) .
شب و روز و صبح و عصر آن ها به مناسب صبح و شام دنیاست. در مورد نعمت هم می‌فرماید:
وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فيها بُكْرَةً وَ عَشِيًّا ؛ روزی آن ها بدون هیچ گونه رنجی شب و روز به آن ها می‌رسد. (6) از بامداد و شامگاه فهمیده می‌شود که برزخ روی زمین است. بنابراین زندگی برزخی به تناسب روح و جسم برزخی ظهور پیدا می‌کند .تا وقتی انسان در قالب جسم مادی است ،زندگی او در دنیاست. به مجرد این که جسم را از دست داد، زندگی برزخی او شروع می‌شود.

پي نوشت :
1. محمد بن يعقوب كليني ، فروع کافی ، تهران ، نشر دارالكتب الاسلاميه ، 1365 هـ.ش ، ج 3 ،ص 243.
2. همان ، ج 3 ص 244.
3. عروسى حويزى ، نور الثقلین ، قم، انتشارات اسماعيليان‏ ، 1415 هـ.ق ، ج 4 ،ص 523.
4. غافر(40) آیه 46.
5. طبرسى ‏ ، مجمع البیان ، تهران ، انتشارات ناصر خسرو ، 1372 هـ.ش ، ج 8 ،ص 818.
6. مریم(19) آیه 62.

از قرآن و سنت استفاده می‌شود انسان در فاصله میان مرگ و رستاخیز عمومی ، یک زندگانی محدود و موقتی دارد که برزخ و واسطه میان حیات دنیا و حیات آخرت است. انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتی که داشته و اعمال نیک و بدی که در دنیا انجام داده، مورد بازپرسی خصوصی قرار می‌گیرد . پس از محاسبه اجمالی طبق نتیجه‌ای که گرفته شد، به یک زندگی شیرین و گوارا یا تلخ و ناگوار محکوم گردیده، با همان زندگی در انتظار روز رستاخیز عمومی به سر می‌برد.
حال انسان در زندگی برزخی بسیار شبیه است به حال کسی که برای رسیدگی اعمالی که از وی سرزده، به یک سازمان قضایی احضار شود و مورد بازجویی و بازپرسی قرار گرفته، به تنظیم و تکمیل پرونده‌اش بپردازند، ‌آن گاه در انتظار محاکمه دربازداشت به سربرد.
روح انسان در برزخ به صورتی که در دنیا زندگی می‌کرد، به سر می‌برد. اگر از نیکان است، از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا برخوردار می‌شود. اگر از بدان است، در نقمت و عذاب و مصاحبت شیاطین و پیشوایان گمراه می‌گذارند. (1)
انسان بعد از مرگ در عالم برزخ بر سر سفره اعمال خود مهمان است . منتظر برپایی قیامت و رسیدگی به عمل خود به سر می‌برد . کار خاصی نمی‌تواند انجام دهد. اما در باره ملاقات در برزخ باید گفت: جزییات این امور نظیر آنچه در سوال آمده، به طور کامل روشن نیست، ولی در برخی روایات از ملاقات مومنان به کلی سخن گفته شده است، مثلا ابابصیر از امام صادق سوال کرد: ارواح مومنان در برزخ با هم ملاقات می کنند ؟ حضرت فرمود :بلی ارواح با یکدیگر ملاقات و گفتکو می کنند .

پی‌نوشت‌:
1. شیعه در اسلام، ص 100 ـ 101، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1348ش.

روح پدر و مادر وفرزند و اقوام در برزخ ؟

هم از نظر عقلى و هم با نظر در آیات و روایات این مطلب به دست مى آید که امکان این امر ( شناسایی وارتباط وهمراهی ارواح بستگان در برزخ وقیامت در صورت تمایل خودشان) وجود دارد لکن شرطى دارد که اشاره مى کنیم.
از نظر عقلی می توان گفت: چون ارواح در آخرت همان روح هاى دنیائى است فپس همان نسبت ها بین آنها بر قرار است. اما سوره عبس آیه 34 و 35 مى فرماید :«یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه» یعنى روزى که انسان (به خاطر هول و وحشت محشر و یا به خاطر حقوقى که نزدیکان ممکن است بر گردن او داشته باشند) از برادر و مادر و پدر و دوست و فرزندانش فرار مى کند.
آیه شریفه دلالت دارد که این نسبت ها بر قرار است گرچه از آنها فرار مى کند. در اینکه چرا از آنها فرار مى کند، مفسرین سه علت ذکر کرده اند:هول و وحشت قیامت، از اقوام به خاطر بى تقوائى.
فرار مى کند مبادا به سرنوشت آنها دچار شود و یا اینکه مبادا آنها حقوقى به گردنش داشته باشند. (1) در هر صورت ظاهر آیه این است که خویشاوندى ها بر قرار است و امکان دیدن هم هست اما روایات متعددى ذکر شده که دلالت دارد مؤمنان در برزخ و قیامت یکدیگر را مى بینند و مى شناسند. به چند روایت اشاره مى کنیم.
علامه طباطبائى در کتاب حیات پس از مرگ از قول شیخ مفید در کتاب امالى حدیثى از امام صادق (علیه السلام) نقل فرموده:
«هنگامى که خدا روحى را قبض مى کند، روح را به شکلى همانند آنچه در دنیا داشته، به بهشت مى فرستد. این ارواح در آن جا مى خورند و مى نوشند. هنگامى که شخصى بر آنان وارد مى گردد، آنها را به همان شکلى که در دنیا داشته اند مى شناسند. »
آیت الله دستغیب در کتاب معاد ص 60 در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام) نقل مى کند که ارواح با صفات اجساد در بستانى از بهشت قرار دارند. یکدیگر را مى شناسند و از یکدیگر سؤال مى کنند. هنگامى که روح تازه­اى بر آنها وارد مى شود مى گویند :او را رها کنید زیرا از هول عظیمى به طرف ما مى آید (یعنى از وحشت مرگ) سپس از وى مى پرسند :فلان کس چه شد؟ اگر بگوید: زنده بود، اظهار امیدوارى مى کنند (که نزد آنها بیاید) ولى اگر بگوید: از دنیا رفته بود، مى گویند: سقوط کرد (اشاره به اینکه به دوزخ رفته است).
علامه طباطبائى مى فرماید: چنین معنائى در اخبار بسیار آمده که البته همگى در مورد مؤمنین است. (2)
این که اشاره کردیم نسبت ها بر قرار است و امید دیدار هست لکن شرطى دارد ؛ این شرط با ایمان کامل از دنیا رفتن و حضور در بهشت است که همه لذت ها در آنجا فراهم است. اگر کسی بخواهد با خویشان بهشتی خود دیدار داشته یا با آنها باشد، امکان آن فراهم است ولی ضرورتی در این خصوص وجود ندارد.
در روایات آمده که روح مؤمنان و صالح در برزخ با هم ملاقات و دیدارهای دارند، که به تعداد از این روایات اشاره می‌شود:
راوی می‌گوید: خدمت امام صادق(ع) رسیدم و عرض کردم:‌برادر من در بغداد است و نگرانم که در همان جا بمیرد، فرمود:
«باک نداشته باشید، هر جا که خواهد بمیرد، چون هیچ مؤمنی در شرق و یا در غرب زمین باقی نمی‌ماند مگر آن که خداوند روح او را در وادی السلام با ارواح مؤمنین دیگر قرار می‌دهد»، عرض کردم: وادی السلام کجاست؟ فرمود:‌«در پشت کوفه، و مثل این که منظرة اجتماع ارواح را می‌بینم که حلقه حلقه نشسته‌‌اند و با یکدیگر گفتگو دارند». (3)
امیر مؤمنان(ع) روزی در وادی السلام توقف کرد و گویا با کسانی گفتگو می‌کرد، راوی می‌گوید: از حضرت علت توقف را پرسیدم، گفت: «با اموات مؤمن سخن می‌گفتم». عرض شد :آیا آنها با هم نیز گفتگو و اُنس دارند و یک جا هستند؟ حضرت فرمود:
«اگر پردة در جلوی دیدگان تو نباشد، آنها را خواهید دید که حلقه و حلقه نشسته و با عمامه خود یا چیزی دیگری پشت و ساقه‌های پای خود را به هم بسته و بدین طریق نشسته و گفتگو دارند».
عرض شد: آیا آنها اجسام هستند یا ارواح؟ فرمود: « ارواح هستند. هیچ مؤمنی در سرزمینی از دنیا نمی‌رود مگر آن که به روح او گفته می‌شود که به وادی السلام ملحق شود. وادی السلام بقعه‌ای از بهشت عدن است». (4)
در روایت دیگر آمده که اگر پرده از چشم‌های مردم کنار برود، خواهند دید که ارواح مؤمنین در وادی السلام حلقه‌وار به گرد خود نشسته و با یکدیگر به سخن و گفت و شنود مشغول‌اند. (5)
از این گونه روایات به دست می‌آید که اگر افراد یاد شده در پرسش همه اهل ایمان و تقوا باشند، در عالم برزخ در کنار هم خواهند بود.
بنابراین معیار در کنار هم بودن بیشتر ایمان است تا رابطه سببی. اگر پدر و مادر و فرزندان همه مومن باشند، حتماً در یک جا خواهند بود.
پى‌نوشت‌ها:
1. تفسیر نمونه، ج 26، ص 157 و 851.
2. حیات پس از مرگ، ص 44.
3. محمدحسین طهرانی، معادشناسی، ج 3، ص 323، نشر حکمت، 1403ق.
4. همان، ص 235.
5. همان، ص 236.

آگاهی از برزخ ؟
در ابتدا باید گفت:
اطلاع از امور برخ برای کسی غیر از انبیا و اولیا (ع) میسور نیست و از همین رو در آموزه های عرفانی از برزخی که در روایات آمده به نام قبر یاد شده است و اطلاع از امور آن برای غیر معصومین محال است ؛ لذا آن را برزخ محالی می گویند چون خدای ستار العیوب اجازه نمی دهد که از اسرار بندگان او کسی آگاه شود . (1)
بنا بر این فهمیدن وضعیت اموات در برزخ برای غیر معصوم ممکن نخواهد بود. مگر برخی از عارفان راستین راز نگاه دار. ولی به طور کلی بر اساس آموزه های دینی ممکن است به یک اصل کلیدی دست یافت که:
انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتی که داشته و اعمال نیک و بدی که در دنیا انجام داده، مورد بازپرسی خصوصی قرار می‌گیرد .
پس از محاسبه اجمالی طبق نتیجه‌ای که گرفته شد، به یک زندگی شیرین و گوارا یا تلخ و ناگوار محکوم گردیده، با همان زندگی در انتظار روز رستاخیز عمومی به سر می‌برد،
حال انسان در زندگی برزخی بسیار شبیه است به حال کسی که برای رسیدگی اعمالی که از او سر زده، به یک سازمان قضایی احضار شود و مورد بازجویی و بازپرسی قرار گرفته، به تنظیم و تکمیل پرونده‌اش بپردازند. آنگاه در انتظار محاکمه در بازداشت به سر برد، روح انسان در برزخ به صورتی که در دنیا زندگی می‌کرد، به سر می‌برد. اگر از نیکان است، از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا برخوردار می‌شود .
اگر از بدان است، در نقمت و عذاب و مصاحبت شیاطین و پیشوایان گمراهی می‌گذارند. (2)
بنا بر این روح آدمی در این فاصله در عالم برزخ است و نحوه زندگی او در آن همان است که ذکر شد. در روایات نکاتی اشاره شده که یادآوری برخی از آن ها خالی از لطف نخواهد بود. مثلاً در روایتی آمده که:
ارواح مؤمنان در بهشت در کنار درختی در صورت اجسام بشریّه قرار دارند و بدین صورت‌ها یکدیگر را می‌شناسند و با یکدیگر گفتگو دارند،
چون یک روح تازه بر آن ها وارد شود، می‌گویند: فعلاً او را واگذارید، چون از مقام هول و ترس عظیمی رهایی یافته است . بعد از آن از او می‌پرسند: فلان کس چه کرد؟ اگر در پاسخ بگویند: او زنده بود، ارواح امید خیر و رحمت و سعادت دربارة او دارند، اگر بگویند هلاک شده است، ارواح می‌گویند : به پستی و خواری گرایید، چون اگر از اهل بهشت بود ،مسلّماً با آن ها بود و چون میان آن ها نیامده ، معلوم می‌شود به جهنم رفته است. (3)
از امام صادق (ع) درباره ارواح مؤمنان سؤال شد، فرمود:
«در حجره‌هایی در بهشت سکونت دارند، از غذای بهشتی می‌خورند و از آشامیدنی‌های آن می‌آشامند و گویند: بارپروردگارا ! ساعت قیامت را برای ما به پادار و بر آنچه به ما وعده فرمودی وفا کن . آخرین فرد ما را به اولین فرد ما ملحق گردان، ولی ارواح کافران در حجره‌هایی از آتش سکنى دارند و از خوراکی‌ها و آشامیدنی‌های اهل آتش می‌خورند». (4) از مجموعه این گونه آموزه ها به طور کلی می توان فهمیدکه:
وضعیت افراد در برزخ چگونه است. چه این که اگر افراد در دنیا متقی و پرهزکار بوده و به انجام وظیف دینی خود ملتزم و حق الناس بر عهده او نباشد، در برزخ زندگی خوبی خواهد داشت؛ ولی اگر فردی ناصالح بوده دچار مشکل خواهد بود. ولي به صورت موردي نمي توان فهميد حالش چگونه است مگر از طريق خواب هاي صادقه كه آن نياز به تعبير كار شناس خواب دارد .

پی‌ نوشت‌ ها:
1. قیصری داودشرح فصوص الحکم ،ص33 ، نشر بیدار قم ، چاپ سنگی ، بی تا .
2. شیعه در اسلام، ص 100، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1348ش.
3. سید محمدحسین تهرانی، معادشناسی، ج 3ـ ص 218، نشر حکمت، 1403ق.
4. همان، ص 219.

زندگی کودکانی در برزخ ؟
در روایت معراج از رسول خدا نقل شده :
«در شب معراج عبورم به پیرمردی افتاد که در زیر درختی نشسته بود . در اطراف او کودکانی جمع بودند. از جبرئیل پرسیدم: او کیست و چه می‌کند؟ جبرئیل گفت: حضرت ابراهیم خلیل است و اطفال که گرداگرد او جمع شده‌اند، اطفال و کودکان مؤمنان هستند و حضرت به آن ها غذا می‌دهد».(1)
نیز در تفسیر علی بن ابراهیم قمی از امام صادق(ع) نقل شده:
«إنّ شیعتنا من المؤمنین تربیهم فاطمه؛(2) اطفال شیعیان ما را حضرت فاطمه زهرا(ع) تربیت می‌کند».
از این گونه روایات معلوم می‌شود اطفال نیز تکامل برزخی دارند، تکامل از طریق هدایت و تربیت حضرت ابراهیم خلیل و طبق روایت دیگر به وسیله حضرت زهرا نصیب آن ها می‌شود.
چون سیر تکامل در برزخ نیز ادامه دارد و آدمی نه از طریق تکالیف نظیر دنیا، بلکه از طریق آنچه بازماندگان برای آن ها و به نیت آنان انجام می‌دهند و یا دعای خیر صالحان و مؤمنان نصیب‌شان می‌شود، از قوه به فعلیت می‌رسند .چه بسا افرادی در برزخ بر اثر کیفرهای زنگارهای گناه از آنان زدوده می‌شود و در قیامت پاک محشور می‌شوند.
بر اساس این مبانی که خاستگاه روایی دارد، این تکامل برزخی برای اطفال نیز وجود دارد.خیرات پدر و مادر و دعای خیر آنان برای آن ها مفید و سبب تکامل‌شان خواهد شد، چه این که افاضات معنوی از طریق ارواح مطهره حضرت ابراهیم و حضرت زهرا(ع) نیز شامل آنان می‌شود، در نتیجه آن ها نیز مثل سایر مردگان نیازمند به خیرات و دعای خیر بازماندگان اند. کارهای نیک به نیت آن ها برای آنان مفید و کارساز و باعث تکامل‌شان خواهد شد.

پی‌نوشت‌ها:
1. معادشناسی، سید محمدحسین طهرانی، ج 3، ص 96.
2. همان، ص 97.

هنگامی که روح از بدن جدا می‏شود، پیش از آن که بار دیگر در قیامت به بدن اصلی باز گردد، در عالمی که میان این دو عالم است و برزخ نامیده می‏شود، قرار خواهد داشت..
قرآن می‏فرماید: "تازمانی که مرگ یکی از آنان فرا رسد می‏گوید: "پروردگارا! مرا باز گردان، شاید در آنچه ترک کردم و کوتاهی نمودم، عمل صالحی انجام دهم (به او می گویند) چنین نیست، این سخنی است که او به زبان می‏گوید و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته می‏شوند".(1)
آیه فوق به وضوح اشاره به وجود چنین عالمی میان دنیا و آخرت می‏کند.
در روایتی از امام صادق(ع)می‏خوانیم: "من از برزخ درباره شما می‏ترسم". راوی گفت: برزخ چیست؟ فرمود: "برزخ قبر است از زمانی که انسان می‏میرد تا روز قیامت"(2)
بنابراین انسان پس از مرگ در عالم برزخ می‏ماند، منتها منظور از قبر یا عالم برزخ محل دفن فرد نیست، بلکه عالم ویژه ای است که روح انسان بر اساس اعمال و رفتار خود آمن را در وضعیت های گوناگون تجربه می کند . به همین خاطر در روایات گفته شده که قبر(برزخ) یا باغی از باغ‏های بهشت یا جایگاهی از جهنم خواهد بود.
در نتیجه انسان ها پس از مرگ و قبل از آغاز قیامت و حضور در صحرای محشر و انتقال به بهشت یا جهنم در عالم برزخ می مانند و عالم دیگری را تجربه نمی کنند ، اما ممکن است برای همین عالم برزخ مراحل و عقبه ها و درجه هایی فرض شود که انسان در طول حیات برزخی آن ها را بگذراند ، در مورد مواقف و حسابگاه هایی که در آن به اعمال او رسیدگی می شود، روایات بسیار نقل شده که مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب "منازل الآخره" به طور کامل به آن ها اشاره نموده است .
انسان در برزخ نوعی تجربه کمرنگ و موقت از حیات اخروی و زندگی پس از قیامت را پشت سر می گذارد . چه بسا تکالیف و وظایف دینی و اخلاقی و کمالات و ملکات روحی در آن عالم به شکل گردنه هایی در برابر او متجلی گردند که بسته به وضع رفتاری خود در دنیا به آسانی یا دشواری از این مراحل خواهد گذشت یا در آن ها متوقف خواهد ماند .
در واقع اگر فرد اهل خوبی و پاکی دل و بندگی خدا بود و گرفتار مشکلات روحی و اخلاقی و رفتاری نبود یا چنین مراحلی را از اساس تجربه نکرده و یا به آسانی از آن ها عبور خواهد نمود ، اما اگر از اهل شقاوت و بدی بود ، منزلگاه های بسیار و سخت را خواهد دید .چه بسا عبور از هریک سالیان سال برایش طول کشیده ،رنج های بسیار در آن ها متحمل شود و در نتیجه زندگی بد و دردناکی را تجربه نماید .

پی نوشت ها:
1. مؤمنون (23)، آیه 99.
2 .کافی ،ج3 ص 243 ؛ ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 5، ص 446 و 447.

زمان در عالم برزخ ؟

معیاری که انسان ها (بر روی کره زمین) آنرا زمان می نامند کیفیتی است نسبی، که واحد آن گردش کره زمین به دور خود (روز) خورشید (سال)، و غیره هست. زمان نسبی است نه مطلق.
در مکان های مختلف گذشت زمان متفاوت می باشد. به عنوان مثال اگر که شما به بعضی سیاره های منظومه شمسی سفر کنید زمان برایتان سریع تر می گذرد. همان طور که در برخی نقاط منظومه شمسی زمان آهسته تر می گذرد.
البته باز هم زمان در عالم فیزیک هست که مفهوم دارد (به صورت سه زمان گذشته، حال، آینده) در متافیزیک (ما ورای بعد فیزیکی) زمان اینگونه تقسیم بندی نمی شود.
پس شاید نتوانیم زمان را با قوانین جهان فیزیکی برای آنها تقسیم بندی کنیم.
اما می توان گفت :موجودات عالم برزخ، گرچه از قیود زمانی و مکانی منزه اند، ولی درباره آنها گذشت دهر، و نه زمان، مفهوم دارد. آنها هم شب و روز و گذر دهر را درک می کنند، ولی فارغ از ویژگی های عالم ماده و تنها ازجهت داشتن تعین و صورت، شبیه به عالم ماده هستند. همانند صورت های خیالی ما که ویژگی های مخصوص ماده مانند جرم و سنگینی را ندارند. اما تأثیرپذیر هستند و دارای درجات و درکات می باشند
اصولا زمان تعبیری است مربوط به عالم ماده که ظرف تغییرات تدریجی واقع در عالم مزبور را تشکیل می دهد. به دیگر سخن، زمان از حرکت ناشی می شود و حرکت نیز از ویژگی های عالم ماده است؛ چرا که حرکت به منظور تبدیل قوه به فعل انجام می گیرد، در حالی که عالم مجردات و عالم مثال که خود از رتبه های عوالم وجود هستند، عالم فعلیت می باشند و همانند مادیات تغییر و تحول نمی یابند. البته متناسب با عالم خود درجات و درکات دارند .

دیدار بستکان در عالم برزخ ؟
از نظر عقلی به نظر نمی رسد که مانعی برای امکان این امر وجود داشته باشد،به علاوه که از نظر نقل روایات متعددی ذکر شده که دلالت دارد که مؤمنان در برزخ و قیامت یکدیگر را می‌بینند و می‌شناسند که به چند روایت اشاره می‌کنیم.
علامه طباطبائی در کتاب حیات پس از مرگ از قول شیخ مفید در کتاب امالی حدیثی از امام صادق (علیه السلام) نقل فرموده :
هنگامی که خدا روحی را قبض می‌کند ، روح را به شکلی همانند آنچه در دنیا داشته ،به بهشت می‌فرستد. این ارواح در آن جا می‌خورند و می‌نوشند . هنگامی که شخصی بر آنان وارد می‌گردد، آن ها را به همان شکلی که در دنیا داشته اند می‌شناسند.
آیت الله دستغیب در کتاب معاد، ص 60 در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند که ارواح با صفات اجساد در بستانی از بهشت قرار دارند. یکدیگر را می‌شناسند و از یکدیگر سؤال می‌کنند . هنگامی که روح تازه ای بر آن ها وارد می‌شود می‌گویند: او را رها کنید زیرا از هول عظیمی به طرف ما می‌آید (یعنی از وحشت مرگ) سپس از وی می‌پرسند: فلان کس چه شد؟ اگر بگوید : زنده بود، اظهار امیدواری می‌کنند (که نزد آن ها بیاید) ولی اگر بگوید: از دنیا رفته بود، می‌گویند :سقوط کرد (اشاره به اینکه به دوزخ رفته است) .(1)
البته این روابط بسته به میزان آزادی عملی است که در برزخ به اموات داده می شود که آن هم رابطه مستقیمی با اعمال و رفتارهای انسان در دنیا دارد. اگر دو نفر هر دو در دنیا از جمله نیکوکاران و مومنان باشند ، در برزخ (قبر) امکان ملاقات آن ها بسیار است .در هر حال باید گفت امکان این امر با توجه به برخی شرایط و ویژگی ها وجود دارد .

پی‌نوشت‌ :
1. حیات پس از مرگ، ص 44.

شفاعت در عالم برزخ ؟

شفاعت داراي دو معناي عام و خاص است. حال براي روشن تر شدن بحث بايد ديد مراد از شفاعت به كدام معنا است.
شفاعت به معناي عام قرار گرفتن دو چيز در كنار هم و موجودي قوي‌تر و برتر، در كنار موجود ضعف تر و كمك كردن به او براي پيمودن مراتب كمال است.‌(1)
با اين نگاه‌، شفاعت در هر سه عالم‌، دنيا، برزخ و آخرت‌، صورت مي‌پذيرد. قرآن مي‌فرمايد:
"وَلَوْ أَنَّهُم‌ْ إِذ ظَّـلَمُوَّاْ أَنفُسَهُم‌ْ جَآءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّه‌َ وَاسْتَغْفَرَ لَهُم‌ُ الرَّسُول‌ُ لَوَجَدُواْ اللَّه‌َ تَوَّابًا رَّحِيمًا؛(2)
اگر آن‌ها هنگامي كه به خود ستم كردند، به نزد تو مي‌آمدند و از خدا طلب آمرزش مي‌كردند و پيامبر براي آن ها استغفار مي‌كرد; خدا را توبه‌پذير و مهربان مي‌يافتند."
‌ استغفار حضرت يعقوب(ع) براي فرزندانش‌ نوعي شفاعت است كه در دنيا رخ داده است:
"قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم(3)؛
به زودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى‏طلبم، كه او آمرزنده و مهربان است".
اما در مورد شفاعت به معناي خاص كه ائمه ‌و صلحا از گنهكاران شفاعت مي‌كنند، اين نوع شفاعت مربوط به قيامت است‌. مرحوم علامه طباطبايي‌ مي‌فرمايد:
شفاعت در آخرين موقف از مواقف قيامت ‌است تا بدين وسيله گنهكار وارد دوزخ نشود يا به كمك شفاعت او، بعضي از كساني كه وارد دوزخ‌ شده اند، خارج شوند.(4)
رواياتي از ائمه معصوم‌ نيز، موئد اين بيان مي باشد، چنان كه از امام صادق‌(ع)نقل شده است :
"و الله ما اخاف عليكم إلاّ البرزخ فاذا صار الامر الينا فنحن اولي بكم‌"(5) ؛به خدا سوگند! تنها از برزخ بر شما مي‌ترسم‌، ولي هنگامي كه كار به دست ما آيد، ما به شما سزاوارتريم‌(يعنى آن گاه كه در قيامت اجازه شفاعت به ما بدهند، غير از شما را مقدم نمى‏داريم‏) .

پي نوشت ها:
1. مكارم شيرازي، پيام قرآن،چ دارالكتب الاسلاميه،قم ،بي تا ،ج 6،ص 256 .
2. نسأ(4)آيه 64‌.
3-يوسف(12)آيه 98.
4- موسوى همدانى ، ترجمه تفسير الميزان، چ دفتر انتشارات اسلامى ،قم، 1374ش، ج 1، ص 264.
5-مجلسي،بحارالانوار، چ الوفاء -بيروت، 1404ق، ج 6، ص 214 .


با مرگ روح از بدن مادی جدا می‌شود و به بدن مثالی که مخصوص عالم برزخ است منتقل می‌شود.
فشار و عذاب قبر جسمانی و روحانی است، ولی جسم و بدن برزخی عذاب و فشار می‏بیند. نه بدن مادی.
توضیح: روح انسان در عالم برزخ، با بدن برزخی (که متناسب با آن عالم است) و قالب مثالی، همراه است.
روح انسان پس از پایان زندگی دنیا در جسم لطیفی قرار می‏گیرد که از بسیاری عوارض جسم مادی بر کنار است، ولی از آن نظر که شبیه جسم مادی عنصری است، به آن "بدن مثالی یا قالب مثالی" گویند که نه کاملاً مجرد است و نه مادی محض. البته آگاهی از جهان برزخ به طور کامل ممکن نیست، ولی به گفته بعضی دانشمندان می‏توان آن را تشبیه به حالت خواب کرد و در خواب‏های راستین، روح انسان با استفاده از قالب مثالی به نقاط مختلف پرواز می‏کند، مناظری را می‏بیند، از نعمت‏هایی بهره می‏گیرد و لذت می‏برد اما گاه مناظر هولناکی را مشاهده می‏کند و با ترس و وحشت از خواب بیدار می‏شود.(1)
فشار قبر در قبر خاکی رخ نمی‏دهد، بلکه در جایی است که روح در آن قرار دارد.
امام سجاد(ع) می‏فرماید: "قبر باغی است از باغ‏های بهشت و یا گودالی است از گودال‏های دوزخ". (2) شکی نیست که قبر خاکی چنین نشانه و وصفی ندارد. اگر کسی فاقد قبر خاکی باشد مثلاً بدن او در دریا یا بیابان باشد، باز ممکن است فشار قبر داشته باشد، چون در داخل این قبر و با بدن مادی، فشار قبر صورت نمی‏گیرد. از این رو امام صادق(ع) در پاسخ به این سؤال که آیا شخصی که به دار آویخته شده عذاب قبر می‏بیند فرمود: "به هوایی که بر او احاطه دارد، دستور داده می‏شود که از هر طرف بر او فشار وارد کند".(3) این معنا جهت تشبیه و تمثیل است. بنابراین فشار و عذاب قبر مربوط به قبر خاکی و بدن عنصری نیست، زیرا بدن به مرور فاسد و متلاشی می‏شود، اما بدن مثالی در عالم برزخ وجود دارد و همان است که عذاب می‏بیند. این که گفته شده فشار قبر طوری است که شیر
مادر از بینی خارج می‏شود، تمثیل است و با این بیان می‏خواهند شدت فشار قبر را بفهمانند.

پی‏نوشت‏ها:
1. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 5، ص 463، با تلخیص.
2. بحارالانوار، ج 6، ص 159.
3. همان، ص 260.

فلسفة وجودی عالم برزخ ؟

دلایل و فلسفه وجود عالم برزخ متعدد است که مهم ترین آنها چنین است:
1- عالم برزخ برای انتقال آدمی از دنیا به قیامت، نوعی آمادگی ایجاد می‏کند، مانند این که اگر کسی بخواهد با آب سرد دوش بگیرد، یکباره برایش مشکل است، بلکه کم کم بدنش را با آب سرد خیس می‏کند، تا آمادگی ایجاد شود.
انتقال از محیطی به محیط دیگر که از هر نظر با آن متفاوت است، در صورتی قابل تحمل خواهد بود که مرحله میانه‏ای وجود داشته باشد. مرحله‏ای که بعضی از ویژگی‏های مرحله اول و پاره‏ای از ویژگی‏های مرحله دوم در آن جمع باشد.
انسان تا دوران تکامل برزخ را سپری نکند، ورود به عالم دیگر برای او میسّر نمی‌شود. آدمی برای رسیدن به بهشت و جهنم ابدی باید شرایط برزخی را بگذراند تا در سایه تکامل ذاتی و جوهری، جسم و روح مناسب با ابدیت را به دست آورد.
به همین جهت بر اساس آیات و روایات برای ورود روح و بدن به عالم قیامت، نیاز به تحوّل اساسی است تا روح و بدن قابلیت پذیرش احکام و قوانین قیامت را بیابند. بدن مادی در دنیا با یک حادثه از بین می‌رود، ولی در قیامت، بر اثر تحوّلات اساسی که در بدن ایجاد می‌شود، به صورتی می‌گردد که در عین حال که سوزش و ناراحتی شدید دارد، اما بدن از بین نمی‌رود. اگر این تحولات، نسبت به بدن مادی ایجاد نشود، بدن با صفات کنونی نمی‌تواند احکام و سنن قیامت را تحمل نماید.
2- روح حقیقت مجردی است که با نابودی بدن و حیات مادی از بین نمی‌رود.افراد بسیاری به دنیا آمده و از آن جدا شده اند، در عین حال که از حقیقت روحانی برخوردار هستند. از طرف دیگر آخرت، عالمی است که همه انسان‌ها از اولین تا آخرین در آن جمع می‌شوند. تا زمانی که انسان روی کره خاکی زندگی می‌کند و نظام مادی پا برجا است، عالم آخرت پا برجا نمی‌شود، پس باید کسانی که زودتر از برپایی قیامت از دنیا می‌روند، در عالم متوسط زندگی کنند.
بنابراین باید میان دنیا و آخرت، برزخی باشد و ارواح پس از جدا شدن بدن‌های مادی عنصری به برزخ منتقل گردند و در آن جا بمانند و پس از پایان دنیا و آغاز قیامت، با هم محشور شوند.
هم چنین ممکن نیست هر انسانی برای خود قیامتی جداگانه داشته باشد،زیرا قیامت بعد از فنای دنیا و تبدیل زمین و آسمان به زمین و آسمان دیگر است.(1)
از نظر فلسفی نیز ثابت شده است که عالم هستی از یک دیدگاه کلی، به سه عالم: مادی، مثال و تجرد تقسیم می‌شود. هر یک از این عوالم دارای احکام، قوانین و سنن مختص به خود است. عالم مثال همان است که با عالم برزخ (عالم متوسط میان مادیت و تجرد محض) تطبیق می‌کند.
از این گذشته از روایاتی استفاده می‏شود که در برزخ پاره‏ای از کمبودهای تعلیم و تربیت افراد مؤمن جبران می‏گردد. نیز مومنانی که گناهکار بو.دند و توبه نکردن، در عالم برزخ دچار عذاب شده و با پاک شدن از گناه، در قیامت آماده ورود به بهشت می‌گردند.
پی‌نوشت‌ها:
1. پیام قرآن، ج 5، ص 475.

برای وجود عالم برزخ دلایل و اهداف متعددی ذکر شده است که به مهم ترین آن ها اشاره می کنیم :
1- عالم برزخ براى انتقال آدمى از دنیا به قیامت، نوعى آمادگى ایجاد مى‏کند،زیرا درک حقایق و مراتب عالم آخرت برای انسانی که در وضعیت کاملا مادی عالم دنیا به سر برده تا حد زیادی دشوار است ، عالم برزخ در تحمل این وضعیت تا حد بسیاری به انسان کمک می کند .
انتقال از محیطى به محیط دیگر که از هر نظر با آن متفاوت است، در صورتى قابل تحمل خواهد بود که مرحله میانه‏اى وجود داشته باشد. مرحله‏اى که بعضى از ویژگى‏هاى مرحله اول و پاره‏اى از ویژگى‏هاى مرحله دوم در آن جمع باشد.
البته این امر نوعی تکامل درونی را به همراه دارد و در این زمینه صرف آمادگی روحی مطرح نیست ؛ انسان تا دوران تکامل برزخ را سپری نکند، ورود به عالم دیگر برای او میسّر نمی شود. آدمی برای رسیدن به بهشت و جهنم ابدی باید شرایط برزخی را بگذراند تا در سایه تکامل ذاتی و جوهری، جسم و روح مناسب با ابدیت را به دست آورد.
به همین جهت بر اساس آیات و روایات برای ورود روح و بدن به عالم قیامت، نیاز به تحوّل اساسی است تا روح و بدن قابلیت پذیرش احکام و قوانین قیامت را بیابند. بدن مادی در دنیا با یک حادثه از بین می رود، ولی در قیامت، بر اثر تحوّلات اساسی که در بدن ایجاد می شود، به صورتی می گردد که در عین حال که سوزش و ناراحتی شدید دارد، اما بدن از بین نمی رود. اگر این تحولات، نسبت به بدن مادی ایجاد نشود، بدن با صفات کنونی نمی تواند احکام و سنن قیامت را تحمل نماید.
2- روح حقیقت مجردی است که با نابودی بدن و حیات مادی از بین نمی رود . افراد بسیاری به دنیا آمده و از آن جدا شده اند، در عین حال که از حقیقت روحانی برخوردار هستند. از طرف دیگر آخرت، عالمی است که همه انسان ها از اولین تا آخرین در آن جمع می شوند. تا زمانی که انسان روی کره خاکی زندگی می کند و نظام مادی پا برجا است، عالم آخرت پا برجا نمی شود، پس باید کسانی که زودتر از برپایی قیامت از دنیا می روند، در عالم متوسط زندگی کنند.
بنابراین باید میان دنیا و آخرت، برزخی باشد و ارواح کسانی که قبل از قیامت جان می سپارند ، پس از جدا شدن بدن های مادی عنصری به مکانی منتقل گردند که در آن جا حیاتی موقت داشته باشند و پس از پایان دنیا و آغاز قیامت، با هم محشور شوند. زیرا بنا نیست هر انسانی برای خود قیامت و رستاخیزی جداگانه داشته باشد، بلکه قیامت بعد از فنای دنیا و تبدیل زمین و آسمان به زمین و آسمان دیگر و به صورت کاملا همگانی است.(1)
از این گذشته از روایاتى استفاده مى‏شود که در برزخ پاره‏اى از کمبودهاى افراد مؤمن جبران مى‏گردد. نیز مومنانی که گناهکار بودند و توبه نکردند، در عالم برزخ دچار عذاب شده و با پاک شدن از گناه، در قیامت آماده ورود به بهشت می گردند و چه بسا برخی آزمون ها و آزمایشات برای برخی افراد که دردنیا وضعیت تکلیف و آزمون الهی را نداشتند مانند دیوانگان یا کودکانی که در کودکی از دنیا رفته اند انجام بپذیرد تا سرنوشت آن ها نیز به درستی رقم بخورد .
در خصوص تکامل و تربیت کودکان مومنان هم نکاتی در برخی روایات آمده است از جمله در تفسیر علی بن ابراهیم قمی از امام صادق(ع) نقل شده:
«إنّ شیعتنا من المؤمنین تربیهم فاطمه؛(2) اطفال شیعیان ما را حضرت فاطمه زهرا(ع) تربیت می‌کند».
البته در برزخ بحث تکامل عملی افراد دیگر هم به طور کلی منتفی نمی شود . انسان ها چه مومن و چه کافر به نوعی متاثر از نتیجه اعمال گذشته خود می شوند . از اعمال صالح و سنت های حسنه ای که به جا گذاشته اند، در برزخ هم بهره مند می گردند و یا از سنت سیئه و عمل مستمری که
عامل انحراف یا گناه دیگران می شود، معذب بوده، آن ها هم بر نامه اعمال بدشان افزوده می شود .

پی نوشت ها:
1. پیام قرآن، ج 5، ص 475.
2. معادشناسی، سید محمدحسین طهرانی، ج 3، ص 97.

سلام
آیا می توان گفت عالم دنیا ، حالت محدودی از عالم برزخ ، و عالم برزخ نیز حالت محدودی از عالم آخرت است؟
فی المثل ، شبیه یک استکان که ظرفیتش ، مقدار محدود شده ای از ظرفیت لیوان است و ظرفیت لیوان هم مقدار محدود شده ای از ظرفیت پارچ است. خود پارچ را هم می توان حالت محدود شده ای از دریا دانست.

در این صورت ، قوانین فیزیک دنیا ، "حالت خاص ( و محدود شده ای)" از قوانین برزخ ، و قوانین نظام برزخ هم "حالت خاص و محدود شده ای" از قوانین آخرت خواهند بود.

به عنوان مثال عالم رحم ، همان قوانین فیزیکی عالم طبیعت بر آن حاکم است. اما به خاطر قیود زیادی که دارد ، محدودتر از عالم طبیعت است (مثلاً در عالم رحم ، خورشید طلوع و غروب نمیکند و ...) تا جاییکه برای خودش یک نظام خاص و منحصر به خود دارد. اما می دانیم که این عالم با همین نظام خاص ، جزئی از عالم طبیعت است و قوانین آن هم مصادیقی و حالاتی از قوانین فیزیک عالم طبیعت هستند.

و در این صورت می توان گفت که یکسری قوانین کلی و یک نظام کلی واحدی وجود دارد که ما در این دنیا با "حالت خاص و محدودی" از آن روبرو هستیم و در عوالم دیگر ، با "حالات بازتر و وسیعتر" همان نظام واحد روبرو می شویم. نه اینکه نظام و قوانین عملکردی آن عوالم ، بالکل و از اساس متباین و متفاوت با هم و با عالم دنیا باشد.

صادق;744963 نوشت:
هر چیزی حتی ساختمان ها و انسان ها و حیوان ها یک صورت ظاهری و مادی دارند ؛ یک صورت باطنی و ملکوتی

آیا منظور از بعد باطنی و ملکوتی همان بعد مثالی است؟
وجود باطن انسان ، به خاطر بعد مثالی و عقلی اوست. آیا جمادات هم بعد مثالی دارند؟ مثلاً یک شیء مادی خاص معین (فرضاً این خودکاری که اکنون دست من است) بعد مثالی دارد؟ ارتباط این بعد مثالی با بعد مادی همین شیء چگونه است؟ توجه کنید که اشیاء مادی قابل تغییرند. مثلاً این خودکار ممکن است بشکند و دو تکه شود. یا اینکه اصلاً ذوب شود و شیء جدیدی (مثلاً یک مداد تراش) از آن ساخته شود. در این دو حالت ، آیا بعد مثالی آن تغییر خواهد کرد؟
صادق;744963 نوشت:
از بامداد و شامگاه فهمیده می‌شود که برزخ روی زمین است.

عالم برزخ مگر بزرگتر از عالم دنیا نیست؟ چگونه روی زمین است؟ (چگونه یک گستره بزرگ ، روی یک گستره کوچک قرار می گیرد)؟ آیا عالم برزخ ، بعد مثالی عالم دنیاست؟ آیا بامداد و شامگاه عالم برزخ هم مانند بامداد و شامگاه دنیا ، بر اثر حرکت ظاهری یک خورشید ( خورشید مثالی) ایجاد می شود؟ زیرا تعریف بامداد و شامگاه و تحقق این دو ، بدون فرض وجود خورشید و حرکت ظاهری آن در آسمان ، ممکن نیست.

شما در جایی فرمودید که برزخ باطن دنیاست. بامداد و شامگاه (به معنای رایج آن) پدیده های مربوط به زمین هستند نه کل دنیا. آیا برزخ اگر باطن کل دنیا باشد ، یک قسمتی از آن ، باطن زمین است و بامداد و شامگاه دارد و سایر قسمتهایش باطن بقیه کهکشانها هستند؟

صادق;744963 نوشت:
انسان در عالم خواب صورت دارد .وزن و سنگینی ندارد . عالمی که در آن حرکت می‌کند، از این سنخ است . از بالای بلندی سقوط می‌کند. به زمین نمی‌خورد

صحیح است. اما امکان هم دارد کسی در خواب ببیند که از بالای بلندی سقوط کرده و زمین خورده و آسیب دیده است و درد زیادی کشیده است. این چگونه قابل جمع است؟

صادق;741078 نوشت:
عالم برزخ و نظام حاکم بر آن از زمان و مکان و حرکت تهی نیست، اما زمان و مکانی متفاوت از زمان و مکان دنیوی دارد.

می توان گفت زمان و مکان یک حقیقت واحد بیشتر ندارند. اما این حقیقت واحد ، نسبت به هر "موجودی" ، برحسب شرایط آن موجود ، به جلوه های مختلف ظاهر می شود:
برای اشیای طبیعی مثل انسان ، ماشین و ... یک جور ظاهر می شود ؛
برای ذرات بسیار ریز کوانتومی ، یک جور ظاهر می شود ؛
برای اشیایی که با سرعت نزدیک به سرعت نور حرکت می کنند ، یک جور ظاهر می شود ؛
برای اجنه ، یک جور ظاهر می شود ؛
برای موجودات مثالی هم یک جور ظاهر می شود.

( یک جور ظاهر می شود = یک نوع رفتار خاص از خود نشان می دهد).

و گرنه ، حقیقت وجودی زمان و حقیقت وجودی مکان ، در همه موارد ، یکی است. فقط نحوه رفتارهایشان بسته به شرایط اشیاء مختلف ، فرق می کند.

صادق;748311 نوشت:
آنها هم شب و روز و گذر دهر را درک می کنند

روز و شب دهری چگونه است؟ ( از جنبه تصوری - نه تصدیقی).
صادق;748311 نوشت:
در مکان های مختلف گذشت زمان متفاوت می باشد. به عنوان مثال اگر که شما به بعضی سیاره های منظومه شمسی سفر کنید زمان برایتان سریع تر می گذرد. همان طور که در برخی نقاط منظومه شمسی زمان آهسته تر می گذرد.

گمان می کنم این مطلب ، نیاز به دقت بیشتری دارد. در سیاره های دیگر ، طول شبانه روز ( تعداد ساعات شبانه روز) و طول سال ( تعداد روزهای سال) با کره زمین متفاوت است که به دلیل سرعت حرکت سیاره به دور محور خود و نیز قطر مدار آن به دور خورشید خودش است. این مسأله از نظر علم فیزیک ، "گذشت سریع زمان" نیست. بلکه کوتاهی یا بلندی روزها و سال است. و گرنه "حرکت زمان" ، در آنجا با کره زمین یکسان است (مثلاً یک ثانیه در کره زمین ، معادل یک ثانیه در آن کرات است). البته وارد بحث خاص نیروی گرانشی و اثر آن بر سرعت زمان نمی شویم.

مانند خود کره زمین که در زمستان روزها کوتاهتر از تابستان هستند. ممکن است از این مسأله اینگونه تعبیر شود که: " در زمستان ، روزها (زمان) سریعتر می گذرند". اما در حقیقت اینگونه است که: "در زمستان روزها کوتاهتر هستند".

اگر چیزی میان دو چیز دیگر حائل و فاصله باشد، آن را برزخ می‌نامند. قرآن کریم در آیه 99ـ 100 مؤمنون، از زندگی پس از مرگ تا قیامت کبری که فاصله بین زندگی دنیا و قیامت است، با کلمه برزخ تعبیر کرده است. بر اساس دلالت آیات و روایات رسیده از رسول اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام علمای اسلام در مورد وجود عالم برزخ و عذاب و نعمت اتّفاق نظر دارند. بدین معنی که انسان بلافاصله پس از مرگ وارد مرحله­ای دیگر از حیات و زندگی می‌گردد که همه چیز را حس می‌کند; از چیزهایی لذّت می‌برد و از چیزهایی دیگر رنج و البته لذّت ورنج انسان بستگی به افکار و اخلاق و اعمالش در دنیا دارد. این زندگی برزخی ادامه دارد تا آن گاه که قیامت کبری بر پا شود.(1) قرآن کریم درباره مؤمن (آل یاسین ) که در راه یاری فرستادگان حضرت عیسی در شهر انطاکیه به شهادت رسید می‌فرماید: به او گفته شد: وارد بهشت شو. گفت : ای کاش قوم من می‌دانستند پروردگارم مرا آمرزید ودر صف گرامی شدگان قرار داد.(2)
رسول خدا در جنگ بدر پس از پیروزی مسلمانان و کشته شدن گروهی از سران قریش و انداختن بدن‌های آن‌ها در یک چاه، سر به درون چاه برد و به آن‌ها گفت: ما آن چه را خداوند به ما وعده داد، محقق یافتیم. آیا شما نیز وعده‌های خدا را راست یافتید؟
بعضی از اصحاب گفتند: یا رسول اللّه ! شما با کشته شدگان و مردگان سخن می‌گویید! مگر این‌ها سخن شما را درک می‌کنند؟ فرمود: آن‌ها اکنون از شما شنواترند.(3)
بعد از عالم دنیا، عالم برزخ هست و گروهی در آن، در رحمت الهی غرقند و گروهی در عذابند.(4)
در مورد چگونگی زندگی در عالم برزخ که آیا تنها روح است یا با بدن است، روشن ترین تصویر این است که :
روح انسان بعد از مرگ و پایان زندگی دنیا، در جسم لطیفی قرار می‌گیرد که بسیاری از عوارض جسم و بدن مادی بر کنار است، ولی از آن نظر که شبیه جسم مادی است، به آن (بدن مثالی) یا (قالب مثالی) می‌گویند که نه کاملاً مجرّد است و نه مادّی محض، بلکه دارای یک نوع تجرّد برزخی است. به گفتة بعضی از دانشمندان می‌توان آن را تشبیه به خواب کرد، در خواب‌های راستین روح انسان با استفاده از قالب، به نقاط مختلف پرواز می‌کند و مناظر رامی بیند و از نعمت‌ها بهره می‌گیرد و لذّت می‌برد و گاه مناظر هولناکی را مشاهده می‌کند و سخت متألّم می‌گردد و فریاد می‌کشد و از خواب بیدار می‌شود.(5)

پی‌نوشت‌ها:
1. مجموعه آثار شهید مطهری ، ج 2 ص 513ـ 514 .
2. یس (36) آیه 26ـ 27.
3.مجموعه آثار شهید مطهری ، ج 2 ص 517.
4.پیامبر قرآن ، آیت اللّه مکارم ، ج 5 ص 466.
5.تفسیر نمونه ، ج 14 ص 311 پیام قرآن ، آیت اللّه مکارم شیرازی ، ج 5 ص 463.

برزخ حیوانات ؟

در خصوص حیوانات برخی از محققان بر اساس پاره ای از آیات و روایات همچنین بر اساس آموزه‌های وحیانی نظیر آیه «إذا الوحوش حشرت؛(1) در آن زمانی که وحوش جمع می‌شوند» نیز طبق برخی روایات معلوم می‌شود که برای حیوانات هم نوعی حشر در قیامت مطرح است. اما این که آن ها برزخ نیز دارند یا ندارند، دلیل عقلی و یا وحیانی بر آن وجود ندارد، ولی بر اساس تحلیل عقلی شاید بتوان گفت:
گرچه حیوانات ممکن است قیامت و حشر و حساب و دادخواهی داشته باشند، ولی اثبات برزخ برای آن ها کار آسانی نخواهد بود، زیرا قیامت یک پدیده عمومی و همگانی است که نه تنها برای جانداران ،بلکه برای همه مخلوقات و موجودات ممکن (اعم از موجودات مادی و مجرد و حتى جمادات و نباتات) مطرح است ،چون قیامت،برگشت کثرت به وحدت و لقای الهی است . هر موجودی به تناسب ساختار وجودی خود بالاخره در پیشگاه خالق خود حضور خواهند یافت.
برزخ به گفته علامه طباطبایی شبیه یک بازداشتگاه است که موجودات مکلف نظیر آدمیان در آن مدتی تا بر پایی قیامت تحت بازجویی اجمالی قرار گرفته ، طبق عملکرد خود در آن جا در شرایطی متناسب با اعمالش نگاهداری می‌شود.(3) این مسئله یعنی بازجویی اجمالی و نگاهداری موقت برای حیوانات در آموزه‌های وحیانی مطرح نشده است. راه دیگری برای اثبات آن وجود ندارد، چون عقل توان درک این امور را بدون اشارات وحیانی ندارد.

پی‌نوشت‌ها:
1. تکویر (81) آیه 5.
2. تفسیر نمونه، ج 5، ص 226، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1379ش.
3. شیعه در اسلام، ص 100، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران 1348ش.

از برخی روایات چنین مطلبی استفاده می‌شود. امام صادق(ع) فرمود:
«وقتی مؤمن از دنیا رفت ،در قبر او رسول خدا، علی و فاطمه و حسن و حسین بر او وارد می‌شوند ،در حالی که عده‌ای از فرشتگان با آنها هستند. اگر زبانش به توحید، نبوت و ولایت گویا شد ،بر آنها شهادت می‌دهد. اگر زبان او بند آمد ،خداوند پیامبرش را از ایمان و اعتقاد قلبی او به توحید و نبوت و ولایت آگاه می‌سازد و رسول خدا(ص) بر اعتقاد او شهادت و گواهی می دهد.(1)
از این روایت به دست می‌آید که بالاخره در هنگام سؤال نکیر و منکر از سوی حضرات معصوم(ع) کمک‌هایی نصیب انسان می‌شود و انسان از توجه آن حضرات به نحوی بهره می‌گردد.

پی نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج6 ،ص 223، نشر دارالاحیاء التراث العربی، بیروت 1413.ه.ق

مرگ بریده شدن علاقه روح از بدن است .مرگ یعنى آغاز سفر از این دنیا به سراى آخرت
بعد از مرگ،انسان را به جایى منتقل مى کنند که نامش ‍قبر است، و قبر منزل موقتى مردگان مى باشد. در هنگام مرگ و قبض روح، ممکن است سختیها و شداید فراوانى - در اثر اعمال و افکارى که در دنیا کسب نموده است - به انسان هجوم آورد. و بعد از این ناراحتیها و رنجهاى عالم قبر و برزخ شروع مى شود، تاریکى و ظلمت قبر، سوال نکیر و منکر، فشار قبر، حمله حیوانات گوناگون به بدن و...
آدمى، باید خود را براى چنین سفرى آماده سازد و از حالا به فکر سختى‌هاى راه طولانى خود باشد. و ایجاست که نماز - ین باشکوهترین عمل عبادى الهى - به یارى انسان مى شتابد و از او در بحرانى ترین و طوفانى ترین لحظات، دستگیرى مى‌نماید، چنانکه پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: ملک الموت به من گفت که: هر کس مواظب اوقات نمازهاى پنجگانه‌اش باشد، من از مادر به او مهربانتر مى باشم . (1)
امام صادق علیه السلام فرمود: ان ملک الموت، یدفع الشیطان عن المحافظ على الصلاة و یلقنه شهادة ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله، فى تلک الحالة العظیمة (2)
در تاریکى شب، دو رکعت نماز بخوان، برای (رهایی از) وحشت قبرها.
ملک الموت به هنگام قبض روح، شیطان را از آن انسانى که بر نمازش ‍محافظت داشته دفع مى‌کند، و در آن حالت هولناک و پر وحشت، شهادت به توحید و رسالت را به او تلقین مى‌کند.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: الصلاة شفیع بینه و بین ملک الموت و انس فى قبره و فراش تحت جنبه و جواب لمنکر و نکیر (3)
نماز شفیع نمازگزار در نزد ملک الموت و مونس در قبر و بسترى نیکو در قبر و پاسخ، به سوال نکیر و منکر مى‌باشد.
سعید بن جناح مى‌گوید: در مدینه، در منزل امام محمد باقر علیه السلام بودم .حضرت ابتدا، بدون اینکه سوالى شده باشد، فرمود: "من اتم رکوعه، لم تدخله وحشه فى قبره" (4) هر کس رکوع خود را در درست و کامل به جاى آورد، وحشت قبر به او راه نیابد.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: "ما من عبد، اهتم بمواقیت الصلاة و مواضع الشمس، الا ضمنت الروح عند الموت و انقطاع الهموم و الاحزان و النجاة من النار" (5)
بنده‌اى نیست که به وقتهاى نماز و مواضع خورشید، اهتمام دارد، مگر اینکه راحتى و آسایش در موقع مرگ و از بین رفتن ناراحتیها و غمها و رهایى از آتش را برایش ضمانت مى‌نمایم .
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: صلاه اللیل، سراج لصاحبها فى القبر (6) نماز شب، چراغى است براى صاحبش در قبر.
خداوند به یکى از پیامبرانش خطاب نموده، فرمود: "قم فى ظلمة اللیل، اجعل قبرک روضة من ریاض الجنة" تیرگى شب، به عبادت برخیز تا قبر تو را باغى از باغهاى بهشت قرار دهم .
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: ان القبر ینادى کل یوم بخمس ‍کلمات، انا بیت الفقر، فاحملوا الىّ کنزا، انا بیت الظلمة فاحملوا الىّ سراجا،... قبر در هر روز به این کلمات پنجگانه ندا در مى دهد، من خانه فقر و تهیدستیم ، پس ذخیره‌اى براى خودتان به اینجا بفرستید. من خانه تاریکى‌ام، چراغى در این خانه بیاورید،... گفته شد: آنها کدامند؟ حضرت فرمود: "و اما السراج فصلاة اللیل و اما الکنز فکلمه شهاده لا اله الا الله" ... چراغ این خانه ظلمانى، نماز شب است و گنج آن، کلمه شهادت لا اله الا الله و... مى باشد. (7)
حضرت رضا فرمود: بر شما باد به نماز شب ! بنده‌اى نیست که آخر شب برخیزد و هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر را بجاى آورد، و در قنوت وتر، هفتاد مرتبه استغفار کند، مگر آنکه پاسخ داده شود به ایمنی از عذاب قبر و از عذاب جهنم و نیز عمرش طولانى شود (8)
وقتى که جناب ابوذر غفارى (ره) به مکه معظمه مشرف گردیده بود نزد کعبه ایستاد، و خطاب به مردمى که براى حج از اطراف عالم در مسجد الحرام جمع گشته بودند، فرمود:
چراغ این خانه ظلمانى، نماز شب است و گنج آن، کلمه شهادت لا اله الا الله و...
ایها الناس ! منم جندب بن سکن غفارى، منم خیر خواه شما و مهربان بر شما، به سوى من بیایید.
مردم از اطراف دور او جمع شدند، فرمود:
اى مردم ! هر گاه یکى از شما خواست به سفرى برود، هر آینه زاد و توشه‌اى
براى خود بر مى‌دارد - به آن اندازه که در سفر دارد - و چاره اى از آن ندارد، پس هر گاه چنین است، سفر آخرت سزاوارتر است به زاد و توشه راه، در این هنگام مردى برخاست و گفت: پس ما را راهنمایى کن اى ابوذر!
فرمود: ... "صل رکعتین فى سواء اللیل لوحشه القبور" (9) در تاریکى شب، دو رکعت نماز بخوان، برای (رهایی از) وحشت قبرها.

1- ثواب الاعمال ، ص 61، بحار، ج 6، ص 244.
2- وسائل الشیعه ، ج 3، ص 19، من الا یحضره الفقیه ، ج 1، ص 42.
3- بحار، ج 82، ص 231 خصال صدوق ، ج 2، ص 522.
4- ثواب الاعمال ، ص 61، بحار، ج 6، ص 244.
5- سفینه البحار، شیخ عباس قمى ، ج 2، ص 43.
6- الرساله العلیه ، ص 176.
7- نشان از بى نشانها، ص 314.
8- سفینه البحار، ج 2، ص 397.
9- بحار، ج 96، ص 258، منازل الاخره ، ص 3.

فشار برزخی که در اصل از اُنس انسان به دنیا و عدم اُنس به نظام جدید و مبهم بودن آینده سرچشمه می‏گیرد، با بعضی از علل تشدید می‏شود. از آنجا که نظام برزخی و احکام و آثار آن برای ما ناشناخته است، با درک کم خود، نمی‏توانیم دریابیم که کدام انحراف و عمل، در تشدید عذاب و گرفتاری نقش دارد.
تنها، کلام الهی و سخنان معصومان(ع) است که با برخورداری از دانش وچیرگی بر حقایق، می‏تواند راهگشای آشنایی ما به این عوامل باشد.
البته به یک نظر، همه انحرافات و آلودگی‏های فکری، عقیدتی، اخلاقی و عملی - که شرعاً از آنها نهی شده -، می‏تواند در فشارهای برزخی(قبر) مؤثر باشد؛ ولی بعضی از آلودگی‏های خاص، نقش به سزایی در فشار قبر و
فشار برزخی دارند که در کلمات گهر بار ائمه(ع) وارد شده است، از جمله:
1- گذشتن از کنار مظلوم واری نکردن او
2- سخن چینی
3- نافرمانی و کناره گیری از خانواده و دوری از همسر و پاسخ مثبت ندادن به خواسته های طبیعی او.
4- بد اخلاقی با خانواده
عوامل فشار قبر منحصر در این امور نیست، اما این عوامل به طور صریح در روایات بیان شده است.(1)
روشن است که پرهیز از این عوامل می تواند موجب کاهش یا از بین رفتن فشار قبر باشد.
علاوه بر این در روایات به برخی عوامل جلوگیری کننده از فشار قبر اشاره شده که عبارت اند از:
1ـ درست نماز خواندن؛ امام باقر(ع) می فرماید: کسی که رکوعش را تمام و کمال به جا آورد، وحشت قبر او را نمی گیرد.(2)
البته در این روایت واژه وحشت به کار رفته که ممکن است گفته شود فشار قبر از آن استفاده نمی شود ولی می توان گفت: چون فشار قبر بدون وحشت امکان ندارد وقتی وحشت برداشته شد، طبعاً فشاری هم نخواهد بود.
2ـ چهار بار به حج رفتن؛ امام صادق(ع) می فرماید: کسی که چهار حج به جا آورد، هیچ گاه او را فشار قبر نمی گیرد.(3)
3ـ زیارت امام حسین(ع)؛ یکی از پاداش هایی که خداوند به زایر قبر امام حسین(ع) می دهد آن است که از عذاب و فشار قبر او را نجات می‌دهد.(4)
4ـ مرگ در اوقات خاص؛ امام صادق(ع) فرمود: کسی که بین زوال شمس روز پنج شنبه تا ظهر روز جمعه بمیرد، خداوند او را از فشار قبر محافظت می کند. (5)
در نقل دیگر حضرت فرمود: کسی که در روز جمعه بمیرد خدا رهایی از فشار قبر برای او مقرر می کند. (6)
5ـ خیرات بازماندگان؛ امام صادق(ع) می فرماید: میت در فشار به سر می برد اما به خاطر نماز برادرش خداوند قبر او را وسعت می دهد.(7)
6- قرائت سوره نساء در روزهای جمعه:
امام علی (ع) فرمود: کسی که در هر جمعه سوره نساء را بخواند از فشار قبر در امان خواهد بود.(8)
7- قرائت سوره نون والقلم:
امام صادق (ع) می فرماید: کسی که سوره نون والقلم را در نماز واجب یا مستحب بخواند خدا او را برای همیشه از فقر در امان می دارد و هنگامی که بمیرد او را در پناه خود از فشار قبر مصون می دارد.(9)
8- قرائت سوره یس
سوره یس خواندن نیز از عواملی است که ایمنی از فشار قبر می آورد.(10)
این اعمال نمونه‏های اندکی است که در روایات باعث کم شدن یا نجات یافتن از فشار قبر شمرده شده است (11)

پی‌نوشت‌ها:
1. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج1، ص309.
2. بحارالانوار، ج6، ص244.
3. همان، ج99، ص20.
4. همان، ج101، ص18.
5. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص83.
6. بحارالانوار، ج6، ص230.
7. علل الشرایع، ج 1، ص 360.
8. بحارالانوار، ج92،‌ص273.
9. همان، ص316.
10. همان، ص289.
11. معاد یا بازگشت به سوی خدا، ج 1، ص 277-282.

ذهن ما به پدیده های هستی، از دریچه زمان و مکان می‌نگرد . چیزی که دارای زمان و مکان نباشد یا زمان و مکانی متفاوت از زمان و مکان دنیوی داشته باشد، درک نمی کند و یا دیرتر درک می‌کند.
عالم برزخ و نظام حاکم بر آن از زمان و مکان و حرکت تهی نیست، اما زمان و مکانی متفاوت از زمان و مکان دنیوی دارد. آثار ماده مانند وزن و مقدار را دارا است ولی آثار مادی آن با دنیا متفاوت است.(1)
بنابراین اوضاع حاکم بر آن را نمی توان با ذهن محدود انسانی درک کرد.
اگر این سؤال پیش می‌آید که عالم برزخ برای بعضی طولانی یا کوتاه است ،بدین خاطر است که ما با ذهن خویش به آن نگاه می‌نگریم.معمولاً هنگامی که عالم آخرت را با ویژگی‌ها و خصوصیات عالم مادی می‌سنجیم و ارزیابی می‌کنیم، در مورد آن دچار شبهه و اشکال می‌شویم. از این نظر تصور می‌کنیم که زمان در عالم برزخ همان تعریف را دارد که در عالم ماده دارد و در آن منزل چنان جریان دارد که در دنیا در جریان است.
اما باید توجه داشته باشیم که زمان به مفهومی که در دنیا تصور و تحقق دارد، در عالم برزخ وجود ندارد، زیرا زمان مقدار حرکت است و حرکت از شئون ماده می‌باشد، و حال آنکه عالم برزخ، عالم غیر مادی و مجرد از ماده است و موجودات آن در عین اینکه حقایق و موجودات مقداری هستند، حقایق ثابت و غیر متغیرند.
به همین جهت ممکن است از نظر زمان دنیوی شخصی زودتر از دنیا برود، اما نسبت به کسی که دیرتر به عالم برزخ وارد شده، برزخش کوتاه‌تر باشد، مانند حالت خواب که یکی شاید صد سال بخوابد، اما تنها چند دقیقه را حس کند، ولی کسی چند دقیقه به خواب رود و هزاران حادثه و جریان برای او اتفاق افتد و خواب خود را طولانی تصور کند.
همین معنا در مورد عالم برزخ و زندگی آن در آیات قرآن نیز آمده است ، چنان که در آیة 55 و 56 روم می خوانیم:
"گروهی از مجرمان بعد از برپا شدن قیامت، سوگند یاد می کنند که: ساعتی بیش در جهان برزخ نبوده اند، ولی به زودی مؤمنان آگاه به آن ها می گویند: شما به فرمان خدا مدتی طولانی تا روز قیامت مکث کرده اید و اکنون روز قیامت است".
داستان عزیر پیامبر در قرآن ، نیز اصحاب کهف به همین صورت بوده است.
دوم: جایگاه افراد در برزخ از حیث خوب یا بد بودن تابع اعمال آنها در دنیا است . طولانی یا کوتاه بودن مدت برزخ، و بر اساس اصل عدل الهی ، حیات انسان ها پس از مرگ طبق اعمال و افکار آنها رقم می خورد. بنابراین اگر کسانی زودتر یا دیرتر از دنیا بروند ، تنها بر اساس همان اعمالی که انجام داده اند ، زندگی خواهند کرد . زود و دیر رفتن انسان ها تأثیری در کم یا بیش بودن عذاب نخواهد داشت. هنگاهی که با براهین عقلی عدالت خداوند را اثبات نمودیم ، چون عقل ما از جزئیات برزخ کاملا آگاه نیست ، نمی توانیم دیر یا زود رفتن را بر خلاف اصل ثابت شده «عدل» تصور نماییم.
سوم: انسان پس از مرگ دو مرحله زندگی دارد: زندگی برزخی و زندگی در عالم آخرت؛ پس زندگی بعد از مرگ، منحصر در برزخ نیست و عذاب و نعمت نیز منحصر در آن نیست، تا هر کسی پاداش و جزای تمام اعمال خود را ببیند. زندگی حقیقی و دائمی در جهان آخرت است. حتی اگر کسانی با زود رفتن در عالم برزخ در عالم برزخ بیشتر عذاب دیده‌اند، این مسئله موجب پاکی و طهارت آنها از گناه شده و در قیامت وارد بهشت شده یا زودتر وارد بهشت می‌شوند.
در هر صورت محاسبه اصلی تمام افراد در روز قیامت خواهد بود و بر اساس نحوه زندگی و مقدار عذاب یا تنعم در برزخ ، زندگی آنها در عالم قیامت نیز متفاوت خواهد بود.

پی‌نوشت‌:
1. معاد یا بازگشت به سوی خدا، ج2، ص123، نوشته محمد شجاعی، شرکت سهامی انتشار.

روح انسان پس از مرگ، هرچند به عالم برزخ منتقل شده و عالم برزخ دارای احکام مخصوص به خود است اما لازمه ورود به عالم برزخ این نیست که انسانها هیچ گونه کار اختیاری نداشته باشند، بلکه در عالم برزخ و جهان آخرت نیز برای مؤمنان و انسان‌های کامل، اختیار هست، ولی قطعاً اختیار در عالم برزخ با اختیار در دنیا متفاوت است. اختیار در عالم دنیا در دایره ناهمگونی و تضادهای قوای متضاد انسان صورت می‌گیرد، مثلاً عقل و شهوت در تضاد با یکدیگر احکام مخالفی صادر می‌کنند. اختیار به این است که انسان بتواند یکی از این دو را انتخاب کند. انسان‌های سست اراده به دنبال تمایلات نفسانی و شهوانی می‌روند و اراده خود را می‌بازند، ولی انسان‌های با اراده در برابر توفان شهوت ایستادگی کرده و از عقل و شرع پیروی می‌کنند.
دسته اوّل در عالم برزخ اختیاری ندارند، زیرا در دنیا از اختیار خود سوء استفاده کردند، ولی گروه دوم در عالم برزخ نیز دارای اختیار هستند اما اختیار در آن جا مانند دنیا نیست، زیرا در آن جا میل و شهوت بر خلاف عقل حکم نمی‌کند، بلکه غرایز انسان همان چیز را تمایل پیدا می‌کند که مطابق خواست و حکم عقل است؛ البته بستگی به این نیز دارد که چه مقدار تکامل داشته و بتواند از اختیار استفاده کند یا این که به وی اجازه داده شود که از اختیار خود استفاده کند، مثلاً فردی که در برزخ است، اختیار دارد که از هر نعمت بهشتی که دوست دارد، استفاده کند اما آیا اختیار دارد با هر فرد بهشتی که دوست دارد ملاقات کند، بستگی به گستره وجودی و تکامل معنوی و ایمان او دارد.

انتظار همسر در برزخ ؟
از قرآن استفاده می شود که زن مؤمن در بهشت با شوهرش از نعمتهای الهی برخوردار می شوند و با یکدیگر زندگی خوشی را خواهند داشت. از آيات قرآن استفاده مى‏شود زنان و مردانى كه در اين دنيا همسر يكديگرند هر گاه هر دو با ايمان و بهشتى باشند در آنجا به هم ملحق مى‏شوند، و با هم در بهترين شرائط و حالات زندگى مى‏كنند.
و حتى از روايات استفاده مى‏شود كه مقام اين زنان برتر از حوريان بهشت است، و این نیست. مگر به خاطر عبادات و اعمال صالحى كه در اين جهان انجام داده‏ اند.(1)
خداوند در قرآن در سوره رعد می فرماید: «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ» (2) باغهاى جاويدان بهشتى كه وارد آن مى‏شوند و همچنين پدران و همسران و فرزندان صالح آنها و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى‏گردند.
نه تنها آيه فوق كه بعضى ديگر از آيات قرآن نيز صريحا اين مطلب را بيان مى‏كند كه در جمع بهشتيان، پدران و همسران و فرزندان آنها كه صالح بوده‏اند وارد مى‏شوند، و اين در حقيقت براى تكميل نعمتهاى الهى بر آنان است، تا هيچ كمبودى حتى از نظر فراق افراد مورد علاقه خود نداشته باشند، و از آنجا كه در آن سرا كه سراى نوين و متكاملى است همه چيز تازه و نو مى‏شود آنها نيز با چهره‏هاى تازه و نو و محبت و صميميتى داغتر و گرمتر وارد مى‏شوند، محبتى كه ارزش نعمتهاى بهشتى را چند برابر مى‏كند.
گر چه در آيه فوق تنها پدران و فرزندان و همسران ذكر شده‏اند، ولى در واقع همه بستگان در اين جمع، جمعند، چرا كه حضور فرزندان و پدران بدون حضور برادران و خواهران و حتى ساير بستگان ممكن نيست، و اين مطلب با كمى دقت روشن مى‏شود، زيرا هر گاه كسى بهشتى باشد پدر صالح او نيز به او ملحق مى‏شود، و از آنجا كه پدر صالح بهشتى است، همه فرزندانش به او مى‏پيوندند و به اين ترتيب برادران به هم ملحق مى‏شوند. و با همين محاسبه ساير بستگان نيز در آن جمع حضور خواهند داشت.(3)

پی نوشت :
1. مکارم شیرازی‌، ناصر، تفسیر نمونه‌، ج 23، ص185، ذیل آیه 70 سوره الرحمن.
2. رعد(13) آیه 23.
3. مکارم شیرازی‌، ناصر، تفسیر نمونه‌، ج‏10، ص 196 .

مقصود از قبر در بسیارى از روایات عالم برزخ است . امام سجاد عليه السلام می‌فرمایند : "به خدا قسم،‌قبر باغی از باغ های بهشت و یا گوشه‌ای از گوشه‌های دوزخ است. "(1) ؛ امام صادق عليه السلام نیز مي فرمايند : مقصود از برزخ قبر انسان است از لحظه مرگ تا روز رستاخیز.(2) پس عالم قبر همان عالم برزخ است و بدیهی است که انسان در عالم قبر یا همان عالم برزخ نوع جدیدی از حیات را تجربه می کند .
اما اگر مراد این است که بدن مادی فرد در درون قبر - محل دفن- زنده شده و به سوال ها جواب می دهد باید گفت این امر صحیح نیست زیرا بر اساس روایات انسان با ورود در عالم برزخ وارد بدن جدیدی می شود و دیگر ارتباط خود با بدن مادی اش کاملا قطع می شود و معنا ندارد که همان بدن مورد سوال نکیر و منکر باشد . از امام باقر (ع) نقل شده است كه فرموده اند:
« إِذَا فَارَقَتْ أَرْوَاحُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْسَادَهُمْ أَسْكَنَهَا اللَّهُ تَعَالَى فِي مِثْلِ أَجْسَادِهِمُ الَّتِي فَارَقُوهَا فَيُنَعِّمُهُمْ فِي جَنَّة ؛ (3) ارواح مومنين وقتي از دنيا مي روند در جسدهايي مثل جسدهاي دنيوي هستند و متنعم به نعمتهاي بهشت (برزخي) مي شوند.
این امر انحصار در مومنان ندارد و کافران نیز وارد در بدن برزخی یا همان بدن مثالی می شوند ، اما به جای بهشت جهنم برزخی را تجربه می کنند . پس در عالم برزخ نیز روح به همراه یک جسم خواهد بود اما نه جسم مادی دنیایی بلکه جسمی متناسب با عالم برزخ .
اما در مورد وضعیت عالم آخرت و معاد انسان ها باید گفت :
آنچه به‌ وضوح ‌از قرآن‌ مجید استفاده‌ می‌شود و آیات متعدد دلالت‌ بر آن‌دارد (4) ، آن است که معاد نیز جسمانی است و جسم انسان در عالم آخرت همراه روح او خواهد بود؛ اما باید دید که مفهوم این سخن چیست وجسم دنیایی که در معاد همراه روح خواهد آمد به چه معنا است ؟
بعضى‏ جسمانى بودن معاد را به معناى این مى‏دانند که جسم انسان با خصوصیات مادى که براى دنیا خلق شده و پیوسته در تحول است و متاثر از عوامل مادی می شود ، احتیاج به تخلیه و دفع فضولات دارد، سرما مى‏خورد، گرمازده مى‏شود، خسته مى‏شود، پیر مى‏شود و... در آخرت هم با همین خصوصیات زنده خواهد شد. (5)
برخی دیگر بر آن اند که بدن اخروى همانند بدن دنیوى است. اما باید توجه داشت که جسمانى بودن آن به این معنا نیست که همه خصوصیات مادی آن محفوظ باشدچون نمی شود جسمى که در دنیا بوده، با همان وضعیت بر گردد، بلکه منظور بازگشت آن به گونه دیگر خواهد بود، به طورى که از جهت شباهت همانند جسم اول باشد، به طورى که هر کس این قالب را ببیند، بگوید این، فلانى است، آن فلان شخص دیگر است.
جسماني بودن در قیامت و آخرت جسمانيتي خواهد بود که با قوانین مربوط به آن جا سازگار باشد. قابلیت جاودانگى داشته و فضولات نداشته باشد و موجب خستگى و ملالت نباشد و... (6).
صدرالمتألهین می گوید:
آن چه در اعتقاد به حشر بدن‏ها در روز قیامت لازم است، این است که بدن ها از قبرها به گونه‌ی برانگیخته مى‏شوند، که اگر کسى تک تک آن‏ها را ببیند، آنها را به طوری می شناسد که می گوید: این فلان کس است و یا می گوید این بدن فلان سخص است و آن بدن در این حد دقیق برای بیننده معلوم وقابل شنا سایی است. (7)
ولی در عین حال باید توجه داشت که بدن‏ها گرچه در فرایند زمان در قبر به احوال و اطوار مختلف در مى‏آ یند. اما به گونه ی عالی ومتناسب آن عالم محشور مى‏شود و نه با مادّیت و کثافت که در دنیا بود ه چون چنین بدنی قابلیت بقاء در بهشت و یا دوزخ را ندارد. (8)
بنابر این در هر صورت معاد جسمانی حقیقتی انکار ناپذیر است وبه گفته مرحوم علامه مجلسى : معاد جسمانى از امورى است که همه صاحبان ادیان در آن اتفاق نظر دارند. از ضروریات دین محسوب مى‏شود. منکران آن از زمره مسلمانان خارجند. آیات قرآن در این زمینه صراحت دارد و قابل تأویل نیست. اخبار در این زمینه متواتر است و قابل انکار نمى‏باشد. (9)گرچه در نحوه ی جسمانیت آن حشر تفاوت نظر وجود دارد.

پي نوشت ها :
1. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت ، 1404 ه ق ، ج 6، ص 159.
2. همان ،ص 116.
3. همان ج 58، ص 89 .
4. قیامت(75) آیه 3 و 4 ، احقاف(46) آیه 33؛ حج (22) آیه 7 و...
5. ناصر مکارم شیرازی، پرسش و پاسخ نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران1383ش، ص323.
6. همان.
7. صادقی، نتایج کلامی حکمت صدرایی، نشر بوستان کتاب، قم، 1388 ش، ص264.
8. علامه تهرانى، معادشناسى، نشر حکمت 14014 ق ج 6، مجلس 37. ص166.
9. بحارالانوار، همان، ج 7، ص 47.

مرگ بریده شدن علاقه روح از بدن است .مرگ یعنى آغاز سفر از این دنیا به سراى آخرت
بعد از مرگ،انسان را به جایى منتقل مى کنند که نامش ‍قبر است، و قبر منزل موقتى مردگان مى باشد. در هنگام مرگ و قبض روح، ممکن است سختیها و شداید فراوانى - در اثر اعمال و افکارى که در دنیا کسب نموده است - به انسان هجوم آورد. و بعد از این ناراحتیها و رنجهاى عالم قبر و برزخ شروع مى شود، تاریکى و ظلمت قبر، سوال نکیر و منکر، فشار قبر، حمله حیوانات گوناگون به بدن و...
آدمى، باید خود را براى چنین سفرى آماده سازد و از حالا به فکر سختى‌هاى راه طولانى خود باشد. و ایجاست که نماز - ین باشکوهترین عمل عبادى الهى - به یارى انسان مى شتابد و از او در بحرانى ترین و طوفانى ترین لحظات، دستگیرى مى‌نماید، چنانکه پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: ملک الموت به من گفت که: هر کس مواظب اوقات نمازهاى پنجگانه‌اش باشد، من از مادر به او مهربانتر مى باشم . (1)
امام صادق علیه السلام فرمود: ان ملک الموت، یدفع الشیطان عن المحافظ على الصلاة و یلقنه شهادة ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله، فى تلک الحالة العظیمة (2)
در تاریکى شب، دو رکعت نماز بخوان، برای (رهایی از) وحشت قبرها.
ملک الموت به هنگام قبض روح، شیطان را از آن انسانى که بر نمازش ‍محافظت داشته دفع مى‌کند، و در آن حالت هولناک و پر وحشت، شهادت به توحید و رسالت را به او تلقین مى‌کند.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: الصلاة شفیع بینه و بین ملک الموت و انس فى قبره و فراش تحت جنبه و جواب لمنکر و نکیر (3)
نماز شفیع نمازگزار در نزد ملک الموت و مونس در قبر و بسترى نیکو در قبر و پاسخ، به سوال نکیر و منکر مى‌باشد.
سعید بن جناح مى‌گوید: در مدینه، در منزل امام محمد باقر علیه السلام بودم .حضرت ابتدا، بدون اینکه سوالى شده باشد، فرمود: "من اتم رکوعه، لم تدخله وحشه فى قبره" (4) هر کس رکوع خود را در درست و کامل به جاى آورد، وحشت قبر به او راه نیابد.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: "ما من عبد، اهتم بمواقیت الصلاة و مواضع الشمس، الا ضمنت الروح عند الموت و انقطاع الهموم و الاحزان و النجاة من النار" (5)
بنده‌اى نیست که به وقتهاى نماز و مواضع خورشید، اهتمام دارد، مگر اینکه راحتى و آسایش در موقع مرگ و از بین رفتن ناراحتیها و غمها و رهایى از آتش را برایش ضمانت مى‌نمایم .
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: صلاه اللیل، سراج لصاحبها فى القبر (6) نماز شب، چراغى است براى صاحبش در قبر.
خداوند به یکى از پیامبرانش خطاب نموده، فرمود: "قم فى ظلمة اللیل، اجعل قبرک روضة من ریاض الجنة" تیرگى شب، به عبادت برخیز تا قبر تو را باغى از باغهاى بهشت قرار دهم .
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: ان القبر ینادى کل یوم بخمس ‍کلمات، انا بیت الفقر، فاحملوا الىّ کنزا، انا بیت الظلمة فاحملوا الىّ سراجا،... قبر در هر روز به این کلمات پنجگانه ندا در مى دهد، من خانه فقر و تهیدستیم ، پس ذخیره‌اى براى خودتان به اینجا بفرستید. من خانه تاریکى‌ام، چراغى در این خانه بیاورید،... گفته شد: آنها کدامند؟ حضرت فرمود: "و اما السراج فصلاة اللیل و اما الکنز فکلمه شهاده لا اله الا الله" ... چراغ این خانه ظلمانى، نماز شب است و گنج آن، کلمه شهادت لا اله الا الله و... مى باشد. (7)
حضرت رضا فرمود: بر شما باد به نماز شب ! بنده‌اى نیست که آخر شب برخیزد و هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر را بجاى آورد، و در قنوت وتر، هفتاد مرتبه استغفار کند، مگر آنکه پاسخ داده شود به ایمنی از عذاب قبر و از عذاب جهنم و نیز عمرش طولانى شود (8)
وقتى که جناب ابوذر غفارى (ره) به مکه معظمه مشرف گردیده بود نزد کعبه ایستاد، و خطاب به مردمى که براى حج از اطراف عالم در مسجد الحرام جمع گشته بودند، فرمود:
چراغ این خانه ظلمانى، نماز شب است و گنج آن، کلمه شهادت لا اله الا الله و...
ایها الناس ! منم جندب بن سکن غفارى، منم خیر خواه شما و مهربان بر شما، به سوى من بیایید.
مردم از اطراف دور او جمع شدند، فرمود:
اى مردم ! هر گاه یکى از شما خواست به سفرى برود، هر آینه زاد و توشه‌اى
براى خود بر مى‌دارد - به آن اندازه که در سفر دارد - و چاره اى از آن ندارد، پس هر گاه چنین است، سفر آخرت سزاوارتر است به زاد و توشه راه، در این هنگام مردى برخاست و گفت: پس ما را راهنمایى کن اى ابوذر!
فرمود: ... "صل رکعتین فى سواء اللیل لوحشه القبور" (9) در تاریکى شب، دو رکعت نماز بخوان، برای (رهایی از) وحشت قبرها.

1- ثواب الاعمال ، ص 61، بحار، ج 6، ص 244.
2- وسائل الشیعه ، ج 3، ص 19، من الا یحضره الفقیه ، ج 1، ص 42.
3- بحار، ج 82، ص 231 خصال صدوق ، ج 2، ص 522.
4- ثواب الاعمال ، ص 61، بحار، ج 6، ص 244.
5- سفینه البحار، شیخ عباس قمى ، ج 2، ص 43.
6- الرساله العلیه ، ص 176.
7- نشان از بى نشانها، ص 314.
8- سفینه البحار، ج 2، ص 397.
9- بحار، ج 96، ص 258، منازل الاخره ، ص 3.

در دیدگاه اسلام منظور از قبر، گودال تنگ وتاریک نیست، بلکه مراد جایگاه روح انسان درعالم برزخ است زیرا روح پس از دفن بدن واز شب اول قبر، زندگی برزخی را شروع می کند وبرزخ هر انسانی از کنار قبرش ظاهر می گردد. از سوی دیگر تفهیم آغاز حیات برزخی برای زندگان در صورتی معنا پیدا می کند که کلمة قبر به میان آید تا محسوس وملموس گردد. از این رو واژه قبر به کار رفته است. (1)
امام سجاد(ع) می فرماید : "به خدا قسم، قبر باغی ازباغ های بهشت و یا گودالی ای از گودال های دوزخ است.(2) ونیز در حدیث دیگری امام صادق(ع) می فرماید : "سوگند به خدا، من از برزخ شما می ترسم. گفته شد: برزخ چیست، حضرت فرمود : مقصود از برزخ قبر انسان است از لحظه مرگ تا روز رستاخیز".(3)
اما در خصوص عذاب های قبر باید گفت: مسلماً همةافراد برزخی دارند به نام قبر، اما این قبرغیر از قبرخاکی است که با همگان سازگار است حتی آنها که در خاک قرار نمی گیرند ویا جسمشان به کلی نابود می شود. براین اساس :فشار قبر وسایر عذاب های احتمالی مربوط به جسم مادی نیست، بلکه به روح در قالب جسم مثالی ارتباط دارد. زیرا جسم مادی انسان پس از قطع رابطه با روح، نه احساس دارد ونه حیاتی تا بتواند عذاب ونعمت را درک کند.(4)
از امام صادق (ع) سؤال شد:شخصی که به دار آویخته شده فشار قبرش چگونه است؟
فرمود : به هوایی که بر او احاطه دارد دستور داده می شود که از هر طرف بر او فشار وارد کند.(5)
مقصود امام این است که قبر حفره خاکی نیست. فضایی که روح را با بدن برزخی احاطه کرده منشاء فشار می­شود.
در پایان علامه طباطبایی می فرماید : "برای روح که از بدن جدا می شود، چنان نمودار می شود می شود که گویا قبر، او را فشار می دهد، نه اینکه قبر جسد را فشاردهد.چنانکه امور دیگر که بنابر روایات در قبر رخ می دهد از قبیل نشستن در قبر و خوردن سر مرده به سنگ لحد وغیره همگی ملکوتی است."(6)
بنابراین سر به سنگ خوردن اگر در روایت یا چیزی آمده باشد، منظور سر جسمانی و سنگ جمادی نیست، بلکه تمثل از پایان زندگی دنیا و رفتن به سرای دیگر زندگی است.

پی نوشت ها:
1. معاد در نگاه عقل ودین، محمد باقرشریعتی سبزواری، ص282.
2. بحارالانوار، ج6، ص159.
3. همان، ص116.
4. معاد درنگاه عقل ودین، ص283.
5. بحار، ج6، ص266.
6. درمحضر علامه طباطبائی، پرسش ها وپاسخ ها، ص159.

در روایت معراج از رسول خدا نقل شده :
«در شب معراج عبورم به پیرمردی افتاد که در زیر درختی نشسته بود . در اطراف او کودکانی جمع بودند. از جبرئیل پرسیدم: او کیست و چه می‌کند؟ جبرئیل گفت: حضرت ابراهیم خلیل است و اطفال که گرداگرد او جمع شده‌اند، اطفال و کودکان مؤمنان هستند و حضرت به آن ها غذا می‌دهد».(1)
نیز در تفسیر علی بن ابراهیم قمی از امام صادق(ع) نقل شده:
«إنّ شیعتنا من المؤمنین تربیهم فاطمه؛(2) اطفال شیعیان ما را حضرت فاطمه زهرا(ع) تربیت می‌کند».
از این گونه روایات معلوم می‌شود اطفال نیز تکامل برزخی دارند، تکامل از طریق هدایت و تربیت حضرت ابراهیم خلیل و طبق روایت دیگر به وسیله حضرت زهرا نصیب آن ها می‌شود.
چون سیر تکامل در برزخ نیز ادامه دارد و آدمی نه از طریق تکالیف نظیر دنیا، بلکه از طریق آنچه بازماندگان برای آن ها و به نیت آنان انجام می‌دهند و یا دعای خیر صالحان و مؤمنان نصیب‌شان می‌شود، از قوه به فعلیت می‌رسند .چه بسا افرادی در برزخ بر اثر کیفرهای زنگارهای گناه از آنان زدوده می‌شود و در قیامت پاک محشور می‌شوند.
بر اساس این مبانی که خاستگاه روایی دارد، این تکامل برزخی برای اطفال نیز وجود دارد.خیرات پدر و مادر و دعای خیر آنان برای آن ها مفید و سبب تکامل‌شان خواهد شد، چه این که افاضات معنوی از طریق ارواح مطهره حضرت ابراهیم و حضرت زهرا(ع) نیز شامل آنان می‌شود، در نتیجه آن ها نیز مثل سایر مردگان نیازمند به خیرات و دعای خیر بازماندگان اند. کارهای نیک به نیت آن ها برای آنان مفید و کارساز و باعث تکامل‌شان خواهد شد.

پی‌نوشت‌ها:
1. معادشناسی، سید محمدحسین طهرانی، ج 3، ص 96.
2. همان، ص 97.

از قرآن استفاده می شود که زن مؤمن در بهشت با شوهرش از نعمتهای الهی برخوردار می شوند و با یکدیگر زندگی خوشی را خواهند داشت. از آيات قرآن استفاده مى‏شود زنان و مردانى كه در اين دنيا همسر يكديگرند هر گاه هر دو با ايمان و بهشتى باشند در آنجا به هم ملحق مى‏شوند، و با هم در بهترين شرائط و حالات زندگى مى‏كنند.
و حتى از روايات استفاده مى‏شود كه مقام اين زنان برتر از حوريان بهشت است، و این نیست. مگر به خاطر عبادات و اعمال صالحى كه در اين جهان انجام داده‏اند.(1)
خداوند در قرآن در سوره رعد می فرماید: «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ» (2) باغهاى جاويدان بهشتى كه وارد آن مى‏شوند و همچنين پدران و همسران و فرزندان صالح آنها و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى‏گردند.
نه تنها آيه فوق كه بعضى ديگر از آيات قرآن نيز صريحا اين مطلب را بيان مى‏كند كه در جمع بهشتيان، پدران و همسران و فرزندان آنها كه صالح بوده‏اند وارد مى‏شوند، و اين در حقيقت براى تكميل نعمتهاى الهى بر آنان است، تا هيچ كمبودى حتى از نظر فراق افراد مورد علاقه خود نداشته باشند، و از آنجا كه در آن سرا كه سراى نوين و متكاملى است همه چيز تازه و نو مى‏شود آنها نيز با چهره‏هاى تازه و نو و محبت و صميميتى داغتر و گرمتر وارد مى‏شوند، محبتى كه ارزش نعمتهاى بهشتى را چند برابر مى‏كند.
گر چه در آيه فوق تنها پدران و فرزندان و همسران ذكر شده‏اند، ولى در واقع همه بستگان در اين جمع، جمعند، چرا كه حضور فرزندان و پدران بدون حضور برادران و خواهران و حتى ساير بستگان ممكن نيست، و اين مطلب با كمى دقت روشن مى‏شود، زيرا هر گاه كسى بهشتى باشد پدر صالح او نيز به او ملحق مى‏شود، و از آنجا كه پدر صالح بهشتى است، همه فرزندانش به او مى‏پيوندند و به اين ترتيب برادران به هم ملحق مى‏شوند. و با همين محاسبه ساير بستگان نيز در آن جمع حضور خواهند داشت.(3)

موفق باشید.
پی نوشت :
1. مکارم شیرازی‌، ناصر، تفسیر نمونه‌، ج 23، ص185، ذیل آیه 70 سوره الرحمن.
2. رعد(13) آیه 23.
3. مکارم شیرازی‌، ناصر، تفسیر نمونه‌، ج‏10، ص 196 .


برزخ از لحظه مرگ انسان آغاز می شود و تا زمان قیامت تداوم دارد ؛ اما در مورد فشار قبر باید گفت مقصود از فشار قبر این نیست که در قبور خاکى - که مثلا قطعه ای از آرامگاه است - فشارى بر بدن انسان ها وارد مى‏شود. بلکه مقصود از قبر در بسیارى از روایات عالم برزخ است که بعد از خروج روح از دنیا به آن عالم وارد می گردد . امام سجاد عليه السلام می‌فرمایند : "به خدا قسم،‌قبر باغی از باغ های بهشت و یا گوشه‌ای از گوشه‌های دوزخ است. "(1)
امام صادق عليه السلام مي فرمايند : مقصود از برزخ قبر انسان است از لحظه مرگ تا روز رستاخیز.(2)
بر اين اساس مقصود از«فشار» عذاب خاصى است که انسان در آن عالم متناسب با رفتار‏هاى خود مى‏بیند.
فشار بر بدن مادی و خاکی وارد نمی شود تا بدن متلاشی یا بدنی که اصلاً‌ دفن نمی شود‌، تردید ایجاد کند. در روایات هم اشاره شده حتی افرادی که در بالای دار سال ها می مانند و یا در دریاها غرق می شوند ، فشار قبر دارند.
از امام صادق عليه السّلام پرسيدند: در باره فرد به دار آويخته، آيا عذاب و فشار قبر به او مي رسد؟ حضرت فرمود: پروردگار زمين ، پروردگار هوا نيز است يا خدائى كه زمين به فرمان اوست، هوا نيز به فرمان اوست، پس خداوند
به هوا وحى مي فرمايد و هوا او را فشارى مي دهد، سخت‏تر و شديدتر از قبر.(3)
البته اين تعبير تا حدودي عرفي و براي فهم مخاطب است. اما حقيقت امر آن است كه فشار و عذاب قبر جسمانی و روحانی است، ولی جسم و بدن برزخی است که عذاب و فشار می‏بیند، نه بدن مادی ؛ زیرا روح انسان در عالم برزخ، با بدن برزخی (که متناسب با آن عالم است) و قالب مثالی، همراه است. عذاب و فشارها ارتباطی با بدن مادی و دنیایی ما که ممکن است در حین مرگ یا مدتی پس از آن نابود شود ندارد .

پي نوشت ها :
1. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت ، 1404 ه ق ، ج 6، ص 159.
2. همان ،ص 116.
3. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه،ترجمه غفاري، نشر صدوق ، تهران ، 1367 ش ، ج 1 ،ص 280 ؛
بحار الأنوار ،همان ج6، ص 221 .