جمع بندی آیا ممکن است خداوند برای آزمودن انسانهای بی گناه آنان را به گناه مبتلا نماید؟

تب‌های اولیه

145 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

صاعقه;727387 نوشت:
البته این پست شما متناقض است. خداوند نیروی عظیم را در اتم آفریده و همان خداست که به صورت بمب آن را برسر مردم می اندازد.خلبان مگه فاعل وابسته نیست؟این سوال را جواب بدید دوباره. خداوند بمب رابرسر مردم انداخته یا نه؟ خلبان را کاری ندارم. اصلا من فعلا نمی گم خدا کار بدی کرده است.
اگرقبول دارید خدا کودک را معتاد کرده و خدا بر سر مردم هیروشیما بمب انداخته به این سوالات جواب بدهید. قبول دارید خداوند حکیم است و موجود حکیم کار بیهوده انجام نمی دهد. پس خدایی که کودک را معتاد می کند از روی حکمت این کار را کرده است. یعنی هدفی داشته است. درسته؟

ببینید شما خواسته یا ناخواسته دارید مغالطه می کنید، شما فاعل وابسته را با فاعل مجبور به یک معنا می گیرید و بعد می خواهید نتیجه گیری کنید؛ خلبان آن هواپیما فاعل وابسته است، یعنی اختیارش از جانب خداست اما خدا آن اختیار را به خود او داده، در هر صورت مجبور نیست که بمب را بر سر مردم بیندازد. اگر تمام فاعل های وابسته مجبور بودند و همه چیز به فاعلیت خدا بود که الان من و شما اختلافی بر سر بحث نداشتیم چون هر دو مخلوق خدای واحد هستیم، خواهش می کنم وابستگی در قدرت و اختیار را مجبور بودن معنا نکنید

صاعقه;727376 نوشت:
سوال پیش می آید که چرا خدا نظام اسباب ومسببات رابه خاطر ائمه به هم می زند ولی به خاطر یک کودک به هم نمی زند؟

خدا در مورد ائمه فرموده « لولاک لما خلقت الافلاک» در مورد چه چیز دیگه اینو گفته ؟ سرغ داری ؟ پس چرا صلاحیت و ابهت ائمه را در خلقت در کنار یک طفل می گذاری بی انصاف ؟ آیا اون طفل چند درصد کل خلقت است که با ائمه برابری کند ؟ خدا فرموده به خاطر ائمه اطهار خلقت وجود پیدا کرده نمیخوای کمی روی این پیامد تأمل کنی ؟
صاعقه;727376 نوشت:
چرا خدا ائمه را از کودکان بیشتر دوست دارد؟

واقعاً مشکل شما بر سر عدم درک چنین مواردی است ؟ اگر چنین است باید محور بحث را بچرخانیم به مسیری دیگر . ائمه شناسی . و علت علاقه وافر خداوند به آنان .

صاعقه;727376 نوشت:
خودم نه به مجبور بودن خدا و نه به اختیارش اعتقادی ندارم.

ممکنه بپرسم شما به چه اعتقاد دارید ؟ یه مرتبه چقدر با حرارت فریاد می زنی ایهاالناس خداوند مجبور است . حالا هم که میفرمایی اعتقاد به چنین حرفی ندارم . بالاخره تکلیف مرا معلوم کن با چه کسی حرف میزنم ؟ با کدام تصور از خداوند .؟
صاعقه;727376 نوشت:
اما بیایید قبول کنیم که خدا کاملا مختار است.

دوباره پریدی که . مث گنجشک شدی هی این شاخه به اون شاخه . منهم چشمامو دادم به تو این سمت و آن سمت را مینگرم . مسخره کردی ما را رفیق ؟:Moteajeb!:
صاعقه;727376 نوشت:
بنابراین کودکی معتاد می آفریند.

نه من نگفتم اینو . حرف من اینه که خدا می آفریند . چگونه ؟ مانند آفرینش من و تو . این حکم خلقت را نوشته بدست ملائک سپرده تا مو بمو از روی موازین آن عمل نمایند . اگر خاله جان شما آمده و در حین خلقت بر اساس روند معمولی آن یک تلنگری - یک فضولی مثلاً در آن کرده - پس تقصیر خداوند نیست . من اینو گفتم خوب دقت کن و جواب منو نمیدی چرا ؟ این جا را خوب گوش بده و جواب بده ( این برای چندمین بار میگم ) : خاله ی تو در سیر مراحل یک خلقت به اندازه ای که توانایی دخالت داشته ، مداخله نموده . آیانوزاد معتاد باید خلق شود یا نه ؟ اگر این خلقت انجام نشد ، دخالت خداوند انجام شده . درست ؟ آیا این دخالت حقی از خاله تو پایمال نمی کند ؟ خواهش میکنم جوابمو بده .
صاعقه;727376 نوشت:
نمی تواند راهی پیدا کند که کودک معتاد نشود و نظام علی و معلولی هم به هم نخورد؟ آیا نمی تواند؟ نمی تواند یا نمی خواهد؟

راهی هست . شما دقت نکردی باز هم میگم . خوب دقت کن لطفاً :
خداوند هیچ چیزی را خود تعیین نمی کند . آن چیزهایی را که به سرنوشت آدمها بستگی دارد (طبق فرمایش خودشون ... ان الله لا یغیروا .. ) پس خلقت قابل بررسی و تغییر است . درست ؟ چیز گنگی که نگفتم ؟ گفتم چون خداوند فرموده انسانها میتوانند تغییر سرنوشت بدهند پس نتیجه میگیریم که خلقت آنگونه نیست که تغییر نیابد . پس چی میشه ؟ نظام مند بودن خلقت چیه ؟ مکتوب بودن در لوح محفوظ چیه ؟ موازین مکتوب در دست ملائک چیه ؟ آهان ... این یک امر بسیار پیچیده ایست . اصل کلی اینه « سرنوشت انسان در دفتر نوشته شده از اول تا ازل . اما با تغییراتی که در راه و مسیر تکامل خواهیم یافت . بر اثر حوادثی که خودمان برای خودمان درخواست می کنیم . یعنی از همین ابتدای خلقت همه ی آن تغییرات ثبت است نه اینکه اینگونه تصور کنیم که در دفتر سرنوشت ما یک پاک کنی هم وجود دارد که مرتب اشتباهات را پاک کرده و سرنوشت جدید جایگزین کند . گرفتی چی گفتم ؟ خودم که نفهمیدم خدا کنه تو فهمیده باشی .:Nishkhand:

صاعقه;727376 نوشت:
گر خدا مختار است پس می تواند پس حتما نمی خواهد.نمی خواهد که کودک معتاد نیافریند. می خواهد که کودک معتاد بیافریند.درسته؟

اینجا باز آمدی سر حرفای قبل از پاسخ من . خواهش میکنم پاسخ قبل منو خوب بخوان .
خداوند صاحب اختیار همه ما و همه چیز هاست . همه کار را میکند . اما خداوند را مانند یک انسان ضعیف فرض نکن . خداوند نفس اماره ندارد که تصمیم نفسانی بگیرد . خصلتهای خداوند را وقتی نسبت می دهی باید بگویی « عین » آنست . یعنی چه ؟ اگر او عادل است ، « عین عدل » است . یعنی خود عدل است . اصل خمیر مایه ی عدل خداست . اسم او عدل است . و اگرعدل در خلقت هست قطره ای از خداست که متجلی است . پس از یک چنین توصیفی از عدالت خداوند نمیشود روزنه هایی هر چند باریک بر این گمان که خدا به عدالت رفتار ننموده باز نمود .

صاعقه;727376 نوشت:
عبادت همچنین خدایی مغز خر خوردن است.درسته؟

ببین ما سادات بعضی وقتها بد جوری از کوره در میریم . مواظب باش منو عصبی نکنی . پس کمی مؤدبانه تر در باره خدا حرف بزنیم . یه وقت قهرش نگیره . او «عین » قهره یادت نره .
من منتظرتم بزرگوار وارسته و پاک .

مسلم;727379 نوشت:
اما سایر عوامل مانند همین مراقبت های دوران بارداری، حلال زادگی، حلال خواری، تربیت خوب و پسندیده و عوامل مشابه دیگر در حکم نیروهای کمکی هستند که با نبود آنها قدرت تکامل و رشد از انسان سلب نمی شود. آن دختری که معتاد شده است دو ابزار لازم برای رشد یعنی عقل و اختیار را دارد، یعنی می داند دروغگویی و ظلم و دزدی و... بد است و صداقت و درستکاری و انسانیت و... خوب است و اختیار بر انجام آنها نیز دارد، و نیز می تواند بر آگاهی های خویش نیز بیفزاید، لذا مانعی برای تکامل ندارد، اینطور نیست که اعتیادش موجب شود که نداند خوب و بد چیست یا از او سلب اختیار کند، بلکه خوب و بد را تشخیص می دهد و بر انجام آن قادر است، اما خداوند به خاطر این سختی بیشتری که برای گام برداشتن در مسیر درست در خصوص او وجود دارد تاثیر بیشتری در گامهای او قرار داده و اجر مضاعفی برای تلاش او ثبت می کند، همان طور که پیامبر(ص) فرمودند:
««افضل الاعمال أحمزها»؛ برترین اعمال، سخت ترین آنها هستند.(مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج67، ص191)

عرض سلام و ادب و تشکر بابت حدیث گهرباری که ذکر فرمودید ، درسته که آن دختر عقل و اختیار داره و اجرش هم بیشتره اما قبول دارید که اینگونه افراد بیشتر در معرض انحراف هستند تا رشد؟

اصلا انحراف هیچ، یک آدمی که به هرصورت عیوب و کم و کاستیهایی در خودش و خانواده یا اطرافیانش داشته که بر زندگیش اثرگذار بوده، همینکه بواسطه همین عیوب نتواند به کمالی که دیگران میرسند دست پیدا کند و عباداتش ناقص و دست و پا شکسته و بقیه اعمالش هم سراسر عیب و نقص و اشکال و سرمایش کوله باری از گناهه ، حالا هرچقدرم که عقلش کامل باشد و اختیار هم داشته باشد، وقتی عملا توانایی پیشرفت معنوی رو ندارد یا کمتر دارد ؛ عدالت خداوند با او چگونه است؟ این نمونه ها فراوانند و برای ما سوال...

چرا آن فردی که این بدبختیها را در زندگی نداشته و توانسته به راهی قدم بگذارد که مقاماتی کسب کند نزد خدا ، بر این بندگانش برتری دارد؟ اصلا میشود گفت که چنین چیزی صحیح است و آنها بر اینان برتری دارند؟

مرید الحسین (ع);727401 نوشت:
خدا در مورد ائمه فرموده « لولاک لما خلقت الافلاک» در مورد چه چیز دیگه اینو گفته ؟

سلام بزرگوار، اولا تشکر از شما که در بحث شرکت دارید. اما اشکالی به اینگونه بحث کردن وارد است و آن اینکه برای کسیکه قبول نداره زمین گرده که نمیشه با این روش ثابت کرد زمین میچرخه!!!

Serat;727874 نوشت:
عرض سلام و ادب و تشکر بابت حدیث گهرباری که ذکر فرمودید ، درسته که آن دختر عقل و اختیار داره و اجرش هم بیشتره اما قبول دارید که اینگونه افراد بیشتر در معرض انحراف هستند تا رشد؟

اصلا انحراف هیچ، یک آدمی که به هرصورت عیوب و کم و کاستیهایی در خودش و خانواده یا اطرافیانش داشته که بر زندگیش اثرگذار بوده، همینکه بواسطه همین عیوب نتواند به کمالی که دیگران میرسند دست پیدا کند و عباداتش ناقص و دست و پا شکسته و بقیه اعمالش هم سراسر عیب و نقص و اشکال و سرمایش کوله باری از گناهه ، حالا هرچقدرم که عقلش کامل باشد و اختیار هم داشته باشد، وقتی عملا توانایی پیشرفت معنوی رو ندارد یا کمتر دارد ؛ عدالت خداوند با او چگونه است؟ این نمونه ها فراوانند و برای ما سوال...

چرا آن فردی که این بدبختیها را در زندگی نداشته و توانسته به راهی قدم بگذارد که مقاماتی کسب کند نزد خدا ، بر این بندگانش برتری دارد؟ اصلا میشود گفت که چنین چیزی صحیح است و آنها بر اینان برتری دارند؟

با سلام و احترام

کاملا حرف شما درست است، خداوند انسان ها را از نسل یکدیگر و متناسب با مسائل ژنتیک و وراثت آفریده و برای تغذیه و ویژگی های پدر و مادر بر فرزند نقش قائل شده است، لذا انسان ها از لحاظ های مختلف با یکدیگر متفاوت هستند، برخی با استعداد و برخی کم استعداد، برخی به خاطر ثروت والدین پولدار و برخی فقیر، برخی سالم و برخی مریض و... اما آنچه که همه این ها را توجیه می کند، توقع متناسب با امکانات است، یعنی خداوند متناسب با آنچه که نظام طبیعت به انسان ها می دهد از آنها توقع دارد، همان طور که صراحتا می فرماید:
«لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً»؛ خداوند کسی را جز به آنچه که به او داده است تکلیف نمی کند، خدا به زودى پس از سختى و تنگنا فراخى و گشايش قرار مى‏دهد.(طلاق-7)

ممکن است بگویید با اعتیاد این فرزند، تکامل برای او بسیار دشوار خواهد شد، بنده هم عرض می کنم به همان اندازه توقع خداوند از او کاهش می یابد.

پس اینطور نیست که بتوان گفت کسی که مثلا از این دختر مومن تر و مذهبی تر هست حتما در قیامت جایگاه بالاتری دارد، چون این درجات متناسب با امکانات حسابرسی خواهند شد مانند این که یک مدیر به یکی از کارگرانش پیکان بدهد و به دیگری پژو؛ اگر هر دو با سرعت 100 کیلومتر حرکت کردند قطعا پاداش یکسانی نخواهند داشت، چون امکاناتی که در اختیار آنها بوده یکسان نبوده است.

با تشکر

Serat;727879 نوشت:
سلام بزرگوار، اولا تشکر از شما که در بحث شرکت دارید. اما اشکالی به اینگونه بحث کردن وارد است و آن اینکه برای کسیکه قبول نداره زمین گرده که نمیشه با این روش ثابت کرد زمین میچرخه!!!

علیک السلام
یعنی شما تشخیص می دهید ما در بحث نباشیم ؟
هر چه شما بفرمایید . اگر مداخله ما کار را پیش نمی برد ما سکوت میکنیم . هدف اصلاح امور است . شما بفرمایید ما مستفیض میشویم .

مرید الحسین (ع);728006 نوشت:
علیک السلام
یعنی شما تشخیص می دهید ما در بحث نباشیم ؟
هر چه شما بفرمایید . اگر مداخله ما کار را پیش نمی برد ما سکوت میکنیم . هدف اصلاح امور است . شما بفرمایید ما مستفیض میشویم .

سلام علیکم

نه برادر من فقط نظر خودم رو گفتم. فرضا که مطالب شما برای ایشان موثر نباشد برای دیگران که موثر هست.

مسلم;727940 نوشت:
با سلام و احترام

کاملا حرف شما درست است، خداوند انسان ها را از نسل یکدیگر و متناسب با مسائل ژنتیک و وراثت آفریده و برای تغذیه و ویژگی های پدر و مادر بر فرزند نقش قائل شده است، لذا انسان ها از لحاظ های مختلف با یکدیگر متفاوت هستند، برخی با استعداد و برخی کم استعداد، برخی به خاطر ثروت والدین پولدار و برخی فقیر، برخی سالم و برخی مریض و... اما آنچه که همه این ها را توجیه می کند، توقع متناسب با امکانات است، یعنی خداوند متناسب با آنچه که نظام طبیعت به انسان ها می دهد از آنها توقع دارد، همان طور که صراحتا می فرماید:
«لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً»؛ خداوند کسی را جز به آنچه که به او داده است تکلیف نمی کند، خدا به زودى پس از سختى و تنگنا فراخى و گشايش قرار مى‏دهد.(طلاق-7)

ممکن است بگویید با اعتیاد این فرزند، تکامل برای او بسیار دشوار خواهد شد، بنده هم عرض می کنم به همان اندازه توقع خداوند از او کاهش می یابد.

پس اینطور نیست که بتوان گفت کسی که مثلا از این دختر مومن تر و مذهبی تر هست حتما در قیامت جایگاه بالاتری دارد، چون این درجات متناسب با امکانات حسابرسی خواهند شد مانند این که یک مدیر به یکی از کارگرانش پیکان بدهد و به دیگری پژو؛ اگر هر دو با سرعت 100 کیلومتر حرکت کردند قطعا پاداش یکسانی نخواهند داشت، چون امکاناتی که در اختیار آنها بوده یکسان نبوده است.

با تشکر

خیلی ممنون و متشکر از توضیحات مفیدی که فرمودید. با عرض معذرت سوالات دیگری مطرحه اگر لطف بفرمایید زحمت کشیده و پاسخ دهید ممنون میشم

پس اینکه بعضی علما و عرفا اعتقاد بر این دارند که "درجات انسانها در آن دنیا بر اساس تقوا و علم و معرفتی است که در این دنیا کسب کرده اند وکسیکه علم و معرفت کمتری دارد چون از مقامات بالاتر درکی ندارد تمنای بیشتری هم نمیکند تا بگوییم ظلمی واقع شده" ، چه میشود؟

و اینکه خدا به هرکسی همان چیزی را میدهد که خواست خودش بوده، چه؟

آیا اصلا چنین چیزی ممکن است صحیح باشد انسانی که جاهل و گمراه است و نمیتواند خیر خودش را تشخیص دهد و از او خواسته شده بی چون و چرا تسلیم محض باشد ، همان چیزی را بدهد که خودش خواسته و بگویند چون استعداد یکی از دیگری کمتر است خدا هم همان اندازه به او میدهد که میخواسته و به اینکار هم نسبت عدالت و قرار دادن هر چیزی در جای خود، میدهند؟ اینها با آیه شریفه ای که آوردید چگونه مطابقت پیدا میکند؟

مرید الحسین (ع);727401 نوشت:

.

ممکنه بپرسم شما به چه اعتقاد دارید ؟ یه مرتبه چقدر با حرارت فریاد می زنی ایهاالناس خداوند مجبور است . حالا هم که میفرمایی اعتقاد به چنین حرفی ندارم . بالاخره تکلیف مرا معلوم کن با چه کسی حرف میزنم ؟ با کدام تصور از خداوند .؟

دوباره پریدی که . مث گنجشک شدی هی این شاخه به اون شاخه . منهم چشمامو دادم به تو این سمت و آن سمت را مینگرم . مسخره کردی ما را رفیق ؟:Moteajeb!:

نه من نگفتم اینو . حرف من اینه که خدا می آفریند . چگونه ؟ مانند آفرینش من و تو . این حکم خلقت را نوشته بدست ملائک سپرده تا مو بمو از روی موازین آن عمل نمایند . اگر خاله جان شما آمده و در حین خلقت بر اساس روند معمولی آن یک تلنگری - یک فضولی مثلاً در آن کرده - پس تقصیر خداوند نیست . من اینو گفتم خوب دقت کن و جواب منو نمیدی چرا ؟ این جا را خوب گوش بده و جواب بده ( این برای چندمین بار میگم ) : خاله ی تو در سیر مراحل یک خلقت به اندازه ای که توانایی دخالت داشته ، مداخله نموده . آیانوزاد معتاد باید خلق شود یا نه ؟ اگر این خلقت انجام نشد ، دخالت خداوند انجام شده . درست ؟ آیا این دخالت حقی از خاله تو پایمال نمی کند ؟ خواهش میکنم جوابمو بده .

راهی هست . شما دقت نکردی باز هم میگم . خوب دقت کن لطفاً :
خداوند هیچ چیزی را خود تعیین نمی کند . آن چیزهایی را که به سرنوشت آدمها بستگی دارد (طبق فرمایش خودشون ... ان الله لا یغیروا .. ) پس خلقت قابل بررسی و تغییر است . درست ؟ چیز گنگی که نگفتم ؟ گفتم چون خداوند فرموده انسانها میتوانند تغییر سرنوشت بدهند پس نتیجه میگیریم که خلقت آنگونه نیست که تغییر نیابد . پس چی میشه ؟ نظام مند بودن خلقت چیه ؟ مکتوب بودن در لوح محفوظ چیه ؟ موازین مکتوب در دست ملائک چیه ؟ آهان ... این یک امر بسیار پیچیده ایست . اصل کلی اینه « سرنوشت انسان در دفتر نوشته شده از اول تا ازل . اما با تغییراتی که در راه و مسیر تکامل خواهیم یافت . بر اثر حوادثی که خودمان برای خودمان درخواست می کنیم . یعنی از همین ابتدای خلقت همه ی آن تغییرات ثبت است نه اینکه اینگونه تصور کنیم که در دفتر سرنوشت ما یک پاک کنی هم وجود دارد که مرتب اشتباهات را پاک کرده و سرنوشت جدید جایگزین کند . گرفتی چی گفتم ؟ خودم که نفهمیدم خدا کنه تو فهمیده باشی .:Nishkhand:

اینجا باز آمدی سر حرفای قبل از پاسخ من . خواهش میکنم پاسخ قبل منو خوب بخوان .
خداوند صاحب اختیار همه ما و همه چیز هاست . همه کار را میکند . اما خداوند را مانند یک انسان ضعیف فرض نکن . خداوند نفس اماره ندارد که تصمیم نفسانی بگیرد . خصلتهای خداوند را وقتی نسبت می دهی باید بگویی « عین » آنست . یعنی چه ؟ اگر او عادل است ، « عین عدل » است . یعنی خود عدل است . اصل خمیر مایه ی عدل خداست . اسم او عدل است . و اگرعدل در خلقت هست قطره ای از خداست که متجلی است . پس از یک چنین توصیفی از عدالت خداوند نمیشود روزنه هایی هر چند باریک بر این گمان که خدا به عدالت رفتار ننموده باز نمود .

ببین ما سادات بعضی وقتها بد جوری از کوره در میریم . مواظب باش منو عصبی نکنی . پس کمی مؤدبانه تر در باره خدا حرف بزنیم . یه وقت قهرش نگیره . او «عین » قهره یادت نره .
من منتظرتم بزرگوار وارسته و پاک .

اولا بگویم که این کار شما کار کثیفی است. کدوم کار؟ من نوشتم اگر فرض کنیم که خدا اسیر نظام اسباب و مسببات است عبادت کردن همچنین خدایی مغز خر خوردن است. شما در نقل قول تان فرض مرا حذف کرده ایدوبه من می گویید خدا قهرش می گیره. مواظب باشید خدا برای شما قهرش نگیره. یادتان باشد که قهر خدا سید و غیر سید نمی شناسه و ازکوره در رفتن سادات با از کوره در رفتن غیر سادات فرقی نمی کنه.
این که من نوشتم به هیچ کدام اعتقاد ندارم نه جبر خدا و نه اختیارش برای این است که در مورد این موضوع به نتیجه نرسیده ام.اما من بر اساس گفته های شما گفتم که خدا مجبور است. من گفتم ببینید این حرف های شما نتیجه اش مجبور بودن خدا است . درمورد مختار بودن خدا هم مثل گنجشک نپریدم یک جای دیگه.گفتم: بیایید قبول کنیم که خدا مختار است. یعنی بیایید با فرض مختار بودن خدا جلو برویم.
از تهدیدتان هم اصلا خوشم نیامد. مثلا شما طبق اون چیزی که کارشناس هستید چاقوکش که نیستیدکه تهدید می کنید.عصبی بشید مگه چه کار می کنید. یادتون باشه .هیچ وقت یک ایرانی رو تهدید نکنید.

صاعقه;728134 نوشت:
اگر فرض کنیم که خدا اسیر نظام اسباب و مسببات است عبادت کردن همچنین خدایی مغز خر خوردن است.

سلام
اینکه خداوند ، بر اساس نظام سبب و مسببی ( علت و معلول ، اسباب ) جهان را اداره می نماید ، به معنای مجبور بودن خداوند نیست. حکمت خداوند اقتضاء می کند که در این جهان ، هر پدیده ای بر اثر سبب و علتی روی بدهد و حساب و کتابی داشته باشد و هرج و مرج نباشد. اصطلاحاً در دین می گویند ، اینها "سنت " های الهی هستند. اما این به معنای حکمت خداوند است نه مجبور بودن او. او هر زمانی که حکمتش اقتضاء نماید ، می تواند در هر موردی ، نظام اسباب را بر هم بزند. معجزات انبیاء از همین نوع است. مثل: به وجود آمدن شتر ماده از دل کوه ، زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی ، سخن گفتن حضرت عیسی در نوزادی و ... در این موارد ، پدیده ها بر خلاف نظام عادی اسباب ، روی داده اند.

پس اینها نشان می دهد که گرچه خداوند مقرر فرموده است که هر چیزی ، سببی داشته باشد ، اما خداوند مجبور نیست.

هرگز...خداوند ذاتی بی منتها و اول و اخر همه خوبی هاست.... دست به گناه زدن از فکر و اراده انسان است که هم می توانم دارد و هم نمی خوام

صاعقه;728134 نوشت:
لا بگویم که این کار شما کار کثیفی است. ک

سلام
شما بزرگوارید.
بنده ی حقیر کارشناس نیستم . از اول هم عرض کردم دوستانه با هم گپ میزنیم .
اما به نظر می رسد و بقول دوستانم مباحثه ی من با شما سودی نخواهد داشت .
عفو بفرمایید . واگر حرفی زدم که شما را رنجاند از صمیم قلب معذرت خواهی می کنم .
تندرست باشید .

Serat;728021 نوشت:
خیلی ممنون و متشکر از توضیحات مفیدی که فرمودید. با عرض معذرت سوالات دیگری مطرحه اگر لطف بفرمایید زحمت کشیده و پاسخ دهید ممنون میشم

پس اینکه بعضی علما و عرفا اعتقاد بر این دارند که "درجات انسانها در آن دنیا بر اساس تقوا و علم و معرفتی است که در این دنیا کسب کرده اند وکسیکه علم و معرفت کمتری دارد چون از مقامات بالاتر درکی ندارد تمنای بیشتری هم نمیکند تا بگوییم ظلمی واقع شده" ، چه میشود؟

و اینکه خدا به هرکسی همان چیزی را میدهد که خواست خودش بوده، چه؟

آیا اصلا چنین چیزی ممکن است صحیح باشد انسانی که جاهل و گمراه است و نمیتواند خیر خودش را تشخیص دهد و از او خواسته شده بی چون و چرا تسلیم محض باشد ، همان چیزی را بدهد که خودش خواسته و بگویند چون استعداد یکی از دیگری کمتر است خدا هم همان اندازه به او میدهد که میخواسته و به اینکار هم نسبت عدالت و قرار دادن هر چیزی در جای خود، میدهند؟ اینها با آیه شریفه ای که آوردید چگونه مطابقت پیدا میکند؟

با سلام و احترام

بله شما درست می فرمایید، اما اینطور نیست که تنها راه تکامل، کسب معرفت، و عبادت به معنای نماز و روزه باشد، بلکه خود این مبارزه با سختی ها و مشکلات و دسته پنجه نرم کردن با آنها نیز نقش بسزایی در رشد و تکامل انسان دارد، در مثال ما اگر این دختر بعد از تولد به اعتیادش راضی باشد که هیچ، طبیعتا اصلا آن را بد و مانع رشدش نمی داند، اما اگر بد بداند به اندازه ای با آن مقابله خواهد کرد، خود این ایستادگی حتی اگر بارها منجر به شکست شود به اندازه خودش در رشد این شخصیت موثر بوده است، اما اگر بتواند آن را ترک کند، این حقیقتا یک رشد و تکامل مثال زدنی خواهد بود که او را فرسنگ ها از سایرین پیش می اندازد، شما دیده اید انسان هایی که با سختی ها مبارزه کرده و منفعل نیستند، (با آنهایی که منفعل هستند کاری ندارم) آنهایی که ایستادگی می کنند را اگر دیده باشید متوجه خواهید شد که حقیقتا باطنشان با سرعتی خیره کننده ورزیده می شود، انگار انسان رشد درونی آنها را می بیند، بالاخره اینکه امام صادق(ع) می فرماید: ثواب مصیبت ها که در آخرت به انسان داده میشود، انسان آرزو می کند که ای کاش در دنیا گوشت بدنش با قیچی چیده می شد(کلینی، محمد، الکافی، ج2، ص255) نشان از عظمت ثواب این امور در آخرت، یا همان نقش تکاملی آن در دنیا است که در آخرت تجلی می یابد.

علاوه بر این که درست است که انسان ها متناسب با عمل و معرفتشان محشور می شوند اما باید توجه داشت تمام اهل بهشت فضل و رحمت الهی شامل حالشان شده و همه بیش از عملشان پاداش می بینند، لذا ممکن است عنایت خداوند به این دسته از افراد به طور ویژه باشد، در منابع نقلی ما نیز مواردی آمده است که نشان از تفاوت در حسابرسی ها می کند:
«مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في‏ كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم‏»؛ مَثَل آنان كه اموالشان را در راه خدا انفاق مى‏كنند، مانند دانه‏اى است كه هفت خوشه بروياند، در هر خوشه صد دانه باشد و خدا براى هر كه بخواهد چند برابر مى‏كند و خدا بسيار عطا كننده و داناست‏.(بقره:2/261)

عبارت «والله یضاعف لمن یشاء» گویای چند برابر شدن ثواب برای برخی انسانهاست، اگرچه اولا بدون ضابطه و قاعده و از روی احساسات نیست، و ثانیا: روشن است که اعطاء چنین درجات و ثواب هایی با عدالت الهی منافاتی ندارد چون بی عدالتی در جایی است که عطاء به یکی موجب ضایع شدن حق دیگری شود، اما اینکه خداوند در قیامت به دختری که با اعتیاد به دنیا آمده و لذا راه تکامل برای او تا حدودی سلب شده از فضل خودش ببخشد و همتای دیگری قرار بدهد، چیزی از دیگری کم نمی کند.

Serat;723561 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام و ادب خدمت اساتید محترم

سوال این است که آیا ممکن است خداوند انسانهایی را که از گناه بیزارند وگناه نمیکنند را تعمدا به گناه مبتلا کند تا بوسیله همین ناخواسته مبتلا شدنشان به گناه ایشان را بیازماید؟

منظور اینست که ممکن است اشخاصی که مرتکب گناه نمبشوند را خداوند جبرا" در گناه واقع کند تا با همین مساله که خدا اختیار را از ایشان سلب کرده آزموده شوند که نسبت به خدا سوء ظن پیدا میکنند و نسبت ظلم و بیعدالتی به خداوند میدهند یا خیر؟ چون عکس این مساله هم ممکن است باشد یعنی اینکه انسان در این شرایط هم به خدا حسن ظن داشته باشد و مثلا بگوید ، شاید خدا مرا لایق نمیدانسته که همیشه پاک و بیگناه باشم .

البته ممکن است بفرمایید خیر خدا انسانها را در شرایط گناه قرار میدهد تا ایشان را بیازماید که گناه میکنند یا نه اما حرف بنده چیز دیگریست. سخن اینست که خداوند جبرا اختیار را از انسان سلب کند تا با همین بی اختیار گناه کردن، به خدا بدبین شود.

نوع دیگر سوء ظن به خدا اینست که فکر کند چرا خداوند با علم به اینکه اگر انسانها را در انجام گناه آزاد بگذارد عاقبت بدی در انتظارشان است چنین آزادی و اختیاری به آنها داده؟

فرق این دو سوء ظن در اینست که در قبلی خود انسان مرتکب گناه میشود در دومی نسبت به دیگران چنین احساسی پیدا میکند.

باتشکر



بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
دوستان و اساتید بزرگوار در این مورد نظر خود را اعلام کردند بنده ی حقیر نیز باتوجه به آنچه در توان دارم و علم اندکم به آن قد میدهد و البته با اجازه ی دوستان پاسخ خواهم داد .
ببینید دوست عزیز شما در سوالتان به جبر از سوی خداوند متعال تاکید کردید درحالی که در عقیده ی شیعه چیزی به نام جبر مطلق معنا ندارد .چنان که امام رضا (ع) فرمودند (( کسی که معتقد به جبر (تنها) باشد کافر گشته)) (عیون اخبار الرضا ج 2 ص 124)
همچنین مشابه سوالی که شما اینجا مطرح کردید شخصی قبلا از امام رضا (ع) پرسیده و جواب گرفته بود.
حضرت رضا (ع) دربرابر پرسشی که از ایشان شد برای این که آیا (افرادی که گناه میکنند) از سوی خدا مجبور به معصیت میشوند فرمودند (نه مجبور نیستند) بلکه (خداوند) به آنان اختیار میدهد (در انجام و ترک گناه) و فرصت هم به آنان میدهد تا (پشیمان شده و ) توبه کنند. (عیون اخبار الرضا ج 2 ص 124 )
بعلاوه ی اینها درمورد میزان دخالت اراده ی خداوند در امور شهید آیت الله دستغیب در کتاب توحید خود میفرمایند ((عمل از انسان و نتیجه ی آن از خداوند است)) یعنی انسان در انجام فعل مختار است اما این که این فعل چقدر و به چه مقدار نتیجه داشته باشد دست خداست یعنی مثلا من سنگی را به سمت شیشه ای می اندازم و با برخورد سنگ به شیشه آن شیشه ترک میخورد و شما همان سنگ را به شیشه ای مشابه میزنید (با همان قوت و در همان فاصله ) و شیشه میشکند .
بعلاوه ی اینها امام علی (ع) میفرماید ((امور تسلیم تقدیر هاست تا آنجا که گاهی مرگ انسان در تدبیر هوشیاری اوست )) ( نهج البلاغه . کلمات قصار )
غیر از اینها خداوند در قرآن کریم به صراحت میفرماید (( هرآنچه که از نیکی به شما میرسد از سوی خداوند و هر آنچه از بدی به شما میرسد از سوی خود شماست ))
بعلاوه امام رضا (ع) میفرماید (( هرمقدار از گناهانی که آدمیان بجای آورند که پیش از آن نمیکردند به همان اندازه خداوند آنان را دچار بلا میکند که خود از آن بی خبر اند)) (اصول کافی جلد 2 ص 275 . علل الشرایع ص 522. امالی طوسی ص 288 ) خب از دایره ی عدل خداوند خارج است که خود انسان را به گناهی مجبور کند و سپس خودش بخاطر آن گناه انسان را مجازات کند و این به هیچ وجه با عدل خداوند جور در نمی آید.
در حدیثی دیگر امام رضا (ع) میفرماید ((خداوند دو اراده دارد و دو مشیت یکی اراده ی حتمی ( و قطعی) است و یکی اراده ی عزم (و جزم ) به پایان میرساند درحالی که میخواهد به انجام برساند و امر میکند درحالی که خواهان انجام آن نیست آیا نمیدانی که خداوند نهی کرد آدم و حوا را از این که از آن درخت بخورند در حای که (در مشیت خود) خواهان انجام آن بود. زیرا اگر نمیخواست (که از آن درخت بخورند) نمی خوردند و اگر می خوردند مشیت آنان بر مشیت خداوند غلبه می کرد . خداوند امر کرد به ابراهیم تا فرزندش اسماعیل را ذبح کند ولی نمیخواست تا ذبح شود و به انجام برسد و اگر ابراهیم نمی خواست تا اسماعیل را ذبح کند خواست او بر مشیت خدا غلبه میکرد.)) ( توحید صدوق ص 60 )
امیدوارم با توجه به آنچه ذکر شد این دوست عزیزمان به جواب سوال خود رسیده باشند .
والسلام علی من اتبع الهدی

Serat;727374 نوشت:
سلام خدمت دوست عزیز
این بنده خدا به حد کافی گرفتار مشکلاتی بوده که مسببش خودش نبوده، نارضایتی هم نداشته و تنها قصدش این بوده کاری کند که مشکل مسببینش را هم حل کند ، اینکه از جانب یک فرد دیگری گرفتار یه سری مسائلی بشود که حقش نبوده چیزی را نمیتواند بهش نشان دهد غیر از اینکه خودش را یک آدم بی پشت و پناه ببیند که حتی پشتیبانی خدا را هم ندارد
سلام داداش
البته این احتمالی هست که من میدم چون بالاخره در متن موضوع نیستم

چرا عزیز یه چیز مهم رو میتونه نشون بده. غرور پنهان
حدس من اینه که اون شخص دانسته یا نادانسته ، خواسته نقش خدا رو بازی کنه. شاید خودش رو معصوم فرض کرده
این غروریه که خیلی نامحسوس در آدم رخنه میکنه و خود شخص متوجه نمیشه
حتی گاهی اوقات خیال میکنه داره شکست نفسی میکنه

هرچند باز هم میگم این فقط نظری هست که طبق ظاهر موضوع دارم میگم چون از ابعاد موضوع آگاه نیستم

مرید الحسین (ع);728188 نوشت:
سلام
شما بزرگوارید.
بنده ی حقیر کارشناس نیستم . از اول هم عرض کردم دوستانه با هم گپ میزنیم .
اما به نظر می رسد و بقول دوستانم مباحثه ی من با شما سودی نخواهد داشت .
عفو بفرمایید . واگر حرفی زدم که شما را رنجاند از صمیم قلب معذرت خواهی می کنم .
تندرست باشید .
دوستانه بحث کردن با تهدید نمی خواند. من هم فکر می کنم مناظره بعضی اوقات کتبی نمی شود. باید ساعت ها حضوری بحث کرد تا مسئله حل بشود. با اون پست قبلی ای که برای من نوشتید از صبحی فکر می کردم دنبال راهی خواهید گشت که مرا تبخیر کنید. خدا رو شکر دعاهای من جواب داد و این بلا سرم نیامد.

Reza-D;728234 نوشت:
سلام داداش
البته این احتمالی هست که من میدم چون بالاخره در متن موضوع نیستم

چرا عزیز یه چیز مهم رو میتونه نشون بده. غرور پنهان
حدس من اینه که اون شخص دانسته یا نادانسته ، خواسته نقش خدا رو بازی کنه. شاید خودش رو معصوم فرض کرده
این غروریه که خیلی نامحسوس در آدم رخنه میکنه و خود شخص متوجه نمیشه
حتی گاهی اوقات خیال میکنه داره شکست نفسی میکنه

هرچند باز هم میگم این فقط نظری هست که طبق ظاهر موضوع دارم میگم چون از ابعاد موضوع آگاه نیستم

سلام علیکم

خیر برادر عزیز ممنون از اینهمه لطف شما :Cheshmak: نظرات شما درمورد این فرد صحیح نیست. قصد بنده از اون حرف این بود که مثال دیگری زده باشم برای اینکه خدا انسانها رو به گونه ای آزمایش میکند که معلوم کنه که هر بدی که بهشون میرسه فورا به خدا نسبت میدهند یا نه.

بحثی که مطرح کردم از این جهت هست که به فرموده قرآن کریم خدا قلوب انسانها را امتحان میکند. شاید برای چنین افرادی امتحانشان اینگونه باشد تا بقول شما معلوم بشه خودشان را جای خدا میگذارند یا معصوم فرض میکنند و طلبکار خدا هستند یا نه

باتشکر

navid;728209 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
دوستان و اساتید بزرگوار در این مورد نظر خود را اعلام کردند بنده ی حقیر نیز باتوجه به آنچه در توان دارم و علم اندکم به آن قد میدهد و البته با اجازه ی دوستان پاسخ خواهم داد .
ببینید دوست عزیز شما در سوالتان به جبر از سوی خداوند متعال تاکید کردید درحالی که در عقیده ی شیعه چیزی به نام جبر مطلق معنا ندارد .چنان که امام رضا (ع) فرمودند (( کسی که معتقد به جبر (تنها) باشد کافر گشته)) (عیون اخبار الرضا ج 2 ص 124)
همچنین مشابه سوالی که شما اینجا مطرح کردید شخصی قبلا از امام رضا (ع) پرسیده و جواب گرفته بود.
حضرت رضا (ع) دربرابر پرسشی که از ایشان شد برای این که آیا (افرادی که گناه میکنند) از سوی خدا مجبور به معصیت میشوند فرمودند (نه مجبور نیستند) بلکه (خداوند) به آنان اختیار میدهد (در انجام و ترک گناه) و فرصت هم به آنان میدهد تا (پشیمان شده و ) توبه کنند. (عیون اخبار الرضا ج 2 ص 124 )
بعلاوه ی اینها درمورد میزان دخالت اراده ی خداوند در امور شهید آیت الله دستغیب در کتاب توحید خود میفرمایند ((عمل از انسان و نتیجه ی آن از خداوند است)) یعنی انسان در انجام فعل مختار است اما این که این فعل چقدر و به چه مقدار نتیجه داشته باشد دست خداست یعنی مثلا من سنگی را به سمت شیشه ای می اندازم و با برخورد سنگ به شیشه آن شیشه ترک میخورد و شما همان سنگ را به شیشه ای مشابه میزنید (با همان قوت و در همان فاصله ) و شیشه میشکند .
بعلاوه ی اینها امام علی (ع) میفرماید ((امور تسلیم تقدیر هاست تا آنجا که گاهی مرگ انسان در تدبیر هوشیاری اوست )) ( نهج البلاغه . کلمات قصار )
غیر از اینها خداوند در قرآن کریم به صراحت میفرماید (( هرآنچه که از نیکی به شما میرسد از سوی خداوند و هر آنچه از بدی به شما میرسد از سوی خود شماست ))
بعلاوه امام رضا (ع) میفرماید (( هرمقدار از گناهانی که آدمیان بجای آورند که پیش از آن نمیکردند به همان اندازه خداوند آنان را دچار بلا میکند که خود از آن بی خبر اند)) (اصول کافی جلد 2 ص 275 . علل الشرایع ص 522. امالی طوسی ص 288 ) خب از دایره ی عدل خداوند خارج است که خود انسان را به گناهی مجبور کند و سپس خودش بخاطر آن گناه انسان را مجازات کند و این به هیچ وجه با عدل خداوند جور در نمی آید.
در حدیثی دیگر امام رضا (ع) میفرماید ((خداوند دو اراده دارد و دو مشیت یکی اراده ی حتمی ( و قطعی) است و یکی اراده ی عزم (و جزم ) به پایان میرساند درحالی که میخواهد به انجام برساند و امر میکند درحالی که خواهان انجام آن نیست آیا نمیدانی که خداوند نهی کرد آدم و حوا را از این که از آن درخت بخورند در حای که (در مشیت خود) خواهان انجام آن بود. زیرا اگر نمیخواست (که از آن درخت بخورند) نمی خوردند و اگر می خوردند مشیت آنان بر مشیت خداوند غلبه می کرد . خداوند امر کرد به ابراهیم تا فرزندش اسماعیل را ذبح کند ولی نمیخواست تا ذبح شود و به انجام برسد و اگر ابراهیم نمی خواست تا اسماعیل را ذبح کند خواست او بر مشیت خدا غلبه میکرد.)) ( توحید صدوق ص 60 )
امیدوارم با توجه به آنچه ذکر شد این دوست عزیزمان به جواب سوال خود رسیده باشند .
والسلام علی من اتبع الهدی

با عرض سلام خدمت شما و تشکر بابت حضور در بحث.

یک وقتی است انسان چیزی را میگوید که عقلا و منطقا خودش قبول دارد. یک وقت میبیند همین چیزهایی رو که یک روز خودش قبول داشته برایش مثالهای نقضی پیدا میشود اینجاست که دنبال جوابیست که مثلا همراه با تبصره باشد یا اینکه به نکته جدیدی که تا بحال درموردش چیزی نمیدانسته برسد.

خب خداوند به اجبار کسی را به گناه وادار نمیکند. ما هم این را قبول داریم این مساله از روز روشنتر است. اما چه چیز باعث میشود کسی که هیچ وقت دنبال گناه نبوده و از گناه بیزار است و همیشه تقوا داشته و از حرام اجتناب میکرده و واجباتش را بجا میاورده و نه کوچکترین تکبری دربرابر خدا داشته نه کوچکترین کفری میگفته بعد از عمری به یکباره واجباتش فوت شود یا مرتکب گناهی شود؟

ما هم قبول داریم هیچ کسی معصوم نیست و هر کسی ممکنه گناهانی رو مرتکب بشه.... ولی سوال اینجاست که چرا باید بعد از عمری بیکباره مرتکب گناهانی شود که هیچ وقت در عمرش نمیکرده، آنهم بطور ناخواسته.

همانطور که میدانید کسیکه نمازش قضا بشه به تبعش اعمال دیگرش هم مشکل دار میشود ... حرف ما اینست که این فرد به هر دلیلی لایق این نبوده که هیچ گناهی مرتکب نشود و هیچ واجبی از او فوت نشود بنابراین در اثر غفلت به این روز افتاده ...

با تشکر

صاعقه;727211 نوشت:
ولا شما می گویید خدا مقهور نظام علی و معلولی است. وقتی می گویید تقصیر خاله من است نه تقصیر خدا. من از دیدگاه شما می گویم که نمی شود به خدا توکل کرد. این شمایید که مستقل ازخدا برای خاله من تاثیرگذاری متصورید. حرف خودتان را قبول ندارید؟! درست است.
سلام، لطفا از دیدگاه ما حرف نزنید! حرفی هم به ما نچسبانید. آن چه هم ذکر کردید: سوء برداشت خود شماست نه حرف من. وقتی شما می گویید: خاله اتان با مصرف مواد مخدر باعث شده شیر همراه با مواد مخدر به نوازدش برسد و الآن آن نوزاد معتاد شده و این تقصیر خداست و جبر است. من گفتم: این ظلم خاله شماست نه خدا. این حرف من اصلاً به معنای استقلال خاله شما نیست. بلکه خدا اراده کرده است که خاله اتان ـ مثل همه انسان ها ـ دارای اختیار و قدرت انتخاب باشد. به عبارتی خدا به خاله اتان اختیار داده ولی او از اختیارش سوء استفاده کرده است. دقت کنید: وقتی می گویم: خدا به او اختیار داده یعنی قدرت و اختیار خاله اتان از جانب خداست نه مستقل از خداوند متعال. به علاوه این حرف که خدا به خاله اتان اختیار داده، کاملاً به معنای نفی جبر است یعنی نفی آنچه در همان پست نوشتید. و وقتی می گویم: خاله اتان مقصر است یعنی از قدرت انتخابش سوء استفاده کرده است.
حالا مثلاً توی همین جریان خاله و دختر خاله اتان خدا باید چه می کرد؟! به یکباره جلوی خاله اتان را می گرفت و مانع ارتکاب او به گناه می شد؟ و مثلاً هر چه خاله اتان تلاش می کرد مواد مصرف کند، خدا مانع حرکت دست او به سمت مواد مخدر می شد! اگر خدا این کار را می کرد، جبر پیش می آمد نه این که، حالا که چنین نکرده کار به جبر کشیده شده است..

صاعقه;727211 نوشت:
توکل باید به کسی باشد که هیچ قید و بندی او را گرفتار نکند.خواه اسم آن را بگذاریم نظام علی و معلولی.
او را قید و بندی گرفتار نکرده است. باز هم می گویم: نظام علی و معلولی ساخته شده و مخلوق خود اوست. تمام هستی این نظام علی به دست اوست. این نظام نمی تواند او را قید بزند. چون خودش خواسته و به وجود آورده اش و خودش هم می تواند نابودش کند.
بلکه مطلب حق و دقیقی که به خاطر نیاز فراوانش به دقت و ظرافت از گفتنش خودداری می کردیم این است که: اصلاً ممکن نیست دنیا به غیر از نظام علی و معلولی وجود پیدا کند؛ زیرا ممکن الوجود ـ چه آن ممکن را وجودی جوهری و مستقل در نظر بگرید و چه وجودی عرضی و وابسته مثل افعال و اعمال ـ بدون علت از حالت عدم خارج نمی شود.
نتیجه آنکه: دنیا بدون رابطه علیت عدم محض است و این محدودیت دنیاست. پس به طور کلی باید هر چه در آن می شود از راه علیت صورت بگیرد.
اما اگر به طور جزئی و خاص بگویید: خدا باید جلوی تاثیر ماده مخدری که در شیر آن مادر است را بگیرد تا بچه آسیب نبیند. یعنی خلاف مصلحت و خدا خلاف مصلحت انجام نمی دهد. این مصلحت است که خدا مانع تاثیر علت ها نشود. به عبارتی وقتی کودکی از بام به زمین می رسد، جاذبه زمین علت افتادن اوست و یا اگر نیزه و شمشیر به بدن کسی می خورد آن شمشیر علت بریدن بدن است و خدا مصلحت را در آن می بیند که مانع تاثیر علتها نشود. رعایت مصلحت که محدود شدن و مقید شدن نیست. تصور کنید وقتی بوداییان میانمار مسلمانان را به آتش می انداختند، آتش نمی سوزاند یا وقتی داعش شلیک می کرد. گلوله به انسان ها نمی خورد یا موقع پرت شدن هر کس از بام یا پرتگاه به یکباره جاذبه عمل نمی کرد. هرج و مرج دنیا را برمی داشت. عواقب وحشتناک آن کم نیست. لطفاً دقت شود.

صاعقه;727211 نوشت:
این بحث ها رو ول کنید.
من هم موافقم. آنچه هم نوشتم گذرا بود که بدانید این نظام مخلوق و محکوم اوست و نمی تواند او را قید بزند. آنچه می تواند دیگری را قید بزند حاکم است و مؤثر در موجود قید خورده و محدود است. و هرگز معلول نمی تواند حاکم و مقیّد علتش باشد بلکه پیوسته محکوم علتش است.

صاعقه;727211 نوشت:
این بحث ها رو ول کنید. ببینید بالاخره کودکی که معتاد به دنیا می آید این اعتیاد برای روح کودک ضرر دارد یا نه؟ اگر دارد مسولیت این ضرر برعهده کیست؟
برای روح او ضرر ندارد ولی بله برای جسم او ضرر دارد. آنچه به روح ضرر می رساند این استکه : کسی با اختیار و آگاهی رفتاری بد و ناپسند را انجام دهد. این باعث انحطاط روح می شود. و آن نوزاد آگاهی نداشت. او چه می داند مواد مخدر چیست که ضرر دارد یا فائده. به فرض که می دانست باز هم چاره ای نداشت که آن شیر آلوده را بخورد والا از گرسنگی می مرد و این ضررش بیشتر است. اما یقینا جسم او آسیب دیده است.

صاعقه;727211 نوشت:
اگر ضرر دارد مسولیت این ضرر برعهده کیست؟ برعهده خداست یا خاله من؟
ضرر جسمی دارد نه روحی و مسؤلیت آن با خاله اتان است نه خدا. در روز قیامت هم خداوند با گرفتن اعمال خوب خاله اتان و انتقال آن، به آن نوزاد ضرر را جبران می کند. دقت شود خدای متعال به عنوان یک عادل و یک حاکم در روز قیامت نقص وارد شده به آن نوزاد را جبران می کند نه به عنوان یک مجرم نادم و پشیمان. معاذ الله! اگر هم خاله اتان کار خوبی ندارد کار بد نوزاد را به خاله اتان منتقل می کند.
یک قانون کلی در عقائد: نقص های ناخواسته و بدون تقصیر افراد ـ مثل نقصی که یک شخص از دیگری یا از بلایای طبیعی می بیند ـ همه جبران می شوند. نقصی که از دیگری و ظلم دیگری باشد با انتقام به شکلی که درباره خاله اتان گفتم جبران می شود و نقصی که ناشی از بلایای طبیعی باشد با کم کردن عذاب یا افزایش نعمت اخروی در روز قیامت جبران می شود. بالاخره به نحوی جبران می شود که آن بنده می گوید: ای کاش بیشتر در دنیا عذاب کشیده بودم (مفاد روایات) پس هرگز ظلمی نخواهد و در نهایت عدالت جاری می شود و آسیب دیده راضی می شود.

صاعقه;727218 نوشت:
اما مسولیت این تزاحم بر عهده کیست؟ مسولیت زیان هایی که افرادی مثلا از یک بمباران شیمیایی می بینند به عهده صدام است یا بر عهده خدا. شما می گویید به عهده صدام است نه خدا. یعنی صدام مستقل از خدا در بمباران موثر است. بنابراین صدام اراده ای مستقل از اراده خدا دارد. بنابراین یک خدا در عالم داریم به نام خدایی که بهش می گویند الله . یک خدا هم صدام و یک خدا هم هیتلر و یکی ابوبکر بغدادی.
در پاسخ های قبلی جواب مشخص شد: آنها از خدا مستقل نیستند. بلکه از اختیارشان سوء استفاده کردند. سوء استفاده از نعمت الهی! اما مسؤلیت آن نقص ها نیز به همان نحوی است که در ضمن آن قانون عقائد گفتم.
یک خواهش: لطفاً با عرایضی که نوشتم بدون تعصب مواجه شو! من حوصله لجاجت رو ندارم. این حرفم به این معنا نیست که الآن لجوج هستید. تنها یک تذکر و هشدار قبل از وقوعه. یعنی که مواظب باشید احیانا ناخواسته وارد عرصه تعصب نشوید.

صاعقه;726856 نوشت:
تمام کسانی که اعتقاد ندارند خدا انسان ها رو جبرا به گناه نمی اندازه جواب بدهند تاپیکی که من نوشتم با عنوان ((جای خالی خدا در مشکلاتم )) بخوانند. من کودکی بودم که به علت افسردگی در 10سالگی اقدام به خودکشی کردم. در 13سالگی دست به خودارضایی زدم. محیط زندگی به شدت فاسدوافسرده ای داشتم. پدر و مادر و دایی و خاله و ... همه فاسد بودند. حال جواب منو بدید که چرا فکر می کنید خدا عمدا کسی رو به گناه نمی اندازد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آیا کودک 13 ساله با این شرایط از روی اختیار دست به گناه می زند؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این چیزی است که هرکار کنید نمیتوانیدحلش کنید؟ من یک خاله دارم که معتاد است به ماده مخدر؟ الان او یک کودک 3 ساله دارد که معتاد است؟چرا؟ چون زمانی که حامله بوده و شیر می داده به این بچه توی شیرش این ماده بوده؟ سوال؟ آیا به اعتیاد افتادن این بچه تقصیر خدا نیست؟ مشکل اکثر کارشناسای دینی ما این است که توی حوزه یا دانشگاه بهشون گفتند که خدا حکیم است و این هم راه های مقابله با شبهات و این کارشناسان به زور بالاخره یک راهی برایش پیدا می کنند. هیچ کارشناس دینی پیدا نمی شود که قبلا به حکمت و عدل خدا اعتقاد نداشته و بعد قبول کند و بیاید در جامعه. آقای کارشناس .آیا اعتراض به همچنین خدایی منطقی نیست؟

با عرض سلام

استاد مسلم به این صحبتهای شما پاسخ دادند. فقط میماند یکی دو نکته .

اول اینکه خدا انسانها رو به این دنیا آورده است تا در ورطه بلاها و آزمونهای مختلف قرار دهد که درجاتشون مشخص شود. اصلا دنیا جای آسایش نیست که انسان بتواند درمورد ناراحتیها و بلاهایی که به او میرسد خدا را مورد سوال قرار دهد یا اینکه منکر خدا شود.

در روایات آمده است که برای اهل دنیا راحتی خلق نشده راحتی فقط برای بهشتیان است واینکه اگر مردم میدانستند دنیا جای آسایش نیست اینهمه اندوه نمیخوردند.

خدا به هر کسی هر چیزی که داده در آخرت درموردش از او سوال میکند که در چه راهی از آن استفاده کرده. در شدیدترین وجهش چنین میفرماید: وقفوهم انهم مسوولون ... بازداشتشان نمایید که آنها مسوولند ...

یا مثل صاحب رستوران که میاد حساب میکنه چند پرس غذا داشتی در ازاش چقدر باید بپردازی.

اونیکه کمترین بهره را از این دنیا میبره (یعنی جسمش ، عقلش ، روح و روانش ، پدر و مادرش ، اطرافیانش ، محیط زندگیش، امکاناتش برای هدایت، استعداهاش ، پول و ثروتش) اون دنیا هم کمترین هزینه رو باید بپردازه.

یک مثالش هم میتونه همین دانشگاهها باشه. یکی فرزند شهید و جانبازه و پدرش بالا سرش نبوده و امکانات کافی برای درس خواندن نداشته بهش بورسیه میدند و با سهیمه بهترین رتبه را کسب میکنه و به بهترین دانشگاهها میره. اون یکی باباش سرمایه دار بوده و رفاه وامکانات کافی داشته اما ازش استفاده صحیح نکرده نتیجتا دانشگاه خوب و رشته مورد علاقش هم قبول نمیشه.

ع 110;728412 نوشت:
در پاسخ های قبلی جواب مشخص شد: آنها از خدا مستقل نیستند. بلکه از اختیارشان سوء استفاده کردند. سوء استفاده از نعمت الهی! اما مسؤلیت آن نقص ها نیز به همان نحوی است که در ضمن آن قانون عقائد گفتم.
یک خواهش: لطفاً با عرایضی که نوشتم بدون تعصب مواجه شو! من حوصله لجاجت رو ندارم. این حرفم به این معنا نیست که الآن لجوج هستید. تنها یک تذکر و هشدار قبل از وقوعه. یعنی که مواظب باشید احیانا ناخواسته وارد عرصه تعصب نشوید.

سلام بنده لجاجت نمی کنم. فقط در مورد آن موضوع که گفتید اعتیاد ضرر روحی ندارد فکر نمی کنید اشتباه است. علاوه بر اعتیاد بیایید مثلا موسیقی را در نظر بگیرید. موسیقی مگر ضرر روحی ندارد. این را که نمی خواهید منکر شوید. اگر موسیقی ضرر روحی دارد می شود بگویید برای کودکانی که در خانه آن ها موسیقی های تند می گذارند و این بچه گوش می دهد ابن هم جزو آن ضرر هایی است که جبران می شود؟

Serat;728324 نوشت:
با عرض سلام خدمت شما و تشکر بابت حضور در بحث.

یک وقتی است انسان چیزی را میگوید که عقلا و منطقا خودش قبول دارد. یک وقت میبیند همین چیزهایی رو که یک روز خودش قبول داشته برایش مثالهای نقضی پیدا میشود اینجاست که دنبال جوابیست که مثلا همراه با تبصره باشد یا اینکه به نکته جدیدی که تا بحال درموردش چیزی نمیدانسته برسد.

خب خداوند به اجبار کسی را به گناه وادار نمیکند. ما هم این را قبول داریم این مساله از روز روشنتر است. اما چه چیز باعث میشود کسی که هیچ وقت دنبال گناه نبوده و از گناه بیزار است و همیشه تقوا داشته و از حرام اجتناب میکرده و واجباتش را بجا میاورده و نه کوچکترین تکبری دربرابر خدا داشته نه کوچکترین کفری میگفته بعد از عمری به یکباره واجباتش فوت شود یا مرتکب گناهی شود؟

ما هم قبول داریم هیچ کسی معصوم نیست و هر کسی ممکنه گناهانی رو مرتکب بشه.... ولی سوال اینجاست که چرا باید بعد از عمری بیکباره مرتکب گناهانی شود که هیچ وقت در عمرش نمیکرده، آنهم بطور ناخواسته.

همانطور که میدانید کسیکه نمازش قضا بشه به تبعش اعمال دیگرش هم مشکل دار میشود ... حرف ما اینست که این فرد به هر دلیلی لایق این نبوده که هیچ گناهی مرتکب نشود و هیچ واجبی از او فوت نشود بنابراین در اثر غفلت به این روز افتاده ...

با تشکر


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم
درمورد توجه شما بسیار متشکرم به نظر بنده عقیده ی شما با بنده تفاوتی ندارد بله انسان ها عموما به دلیل غفلت و گناهان سابقشان به گناهان بعدی مبتلا میشوند چنان که خداوند در قرآن کریم سوره ی آل عمران آیه ی 155 درمورد اصحابی که درروز جنگ احد پا به فرار گذاشتند میفرماید (( شیطان آنها را به سبب نافرمانی و بدکرداری شان به لغزش افکند )) .
اما درمورد سوال شما باید بگویم که دنیا مکان امتحان است و اصلا ما آفریده شده ایم که امتحان پس بدهیم چنان که خداوند در قرآن کریم سوره ی ملک میفرماید ((خداوند مرگ و زندگی را آفرید تا شما آدمیان را بیازماید (و آشکار گردد) کدامتان کردار بهتری دارید))
پس اصلا فلسفه ی زندگی و مرگ آزمایش است و هنر دنیا هم همین است که خیلی ها را دقیقه ی نود عاشق خود میکند چنان که حضرت علی (ع) میفرماید (( دنیا در میان پرده هایی از شهوات قرار گرفته است)) و نیز سخن زیبایی است که گوینده ی آنرا به یاد ندارم که میگوید ((چه بسا یک خرمای غصبی هفتاد سال عبادت انسان را برباد دهد ))
اما یک نکته ی دیگر آنهم این که خداوند هرکه را بیشتر دوست بدارد بیشتر به امتحان ها و بلایا می آزماید تا هم میزان ایمان و استواری آنها را محک زند هم بخاطر این بلایا و صبر او به او پاداش عطاکند هم گناهان او را به واسطه ی این بلایا بریزاند چنان که در احادیث متعدد از معصومین (ع) داریم ((تب سهم مومن از عذاب دوزخ است )) (که در دنیا به او میرسد و از عذاب آخرت معاف میشود) و نیز حضرت علی (ع) میفرماید (( بیماری صواب ندارد اما گناهان را همچون برگ درختان میریزد )) (نهج البلاغه کلمات قصار ).
اما از بحث اصلی خود خارج نشویم این که گفتید انسان بطور ناخواسته مرتکب گناهی میشود باید بگویم که این امکان ندارد. ارتکاب گناه کاملا ارادی و به دست خود انسان است چنان که خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید ((هرآنچه از نیکی به شما میرسد از سوی خداوند و هر بدی که به شما میرسد از سوی خود شماست )).
اما این که گفتید چرا انسان بعد از عمری از راه حق منحرف و به سوی گناه متمایل میشود باید بگویم که این خصلت دنیا است که تا ثانیه ی آخر محل امتحان است و چنان که خیلی ها آخر عمرشان از راه غلط برمیگردند و توبه میکنند همانطور هم خیلی ها در آخر عمر از راه حق برمیگردند . و این برگشتن بخاطر سستی در ایمان و عقیده ی خود شخص است بخاطر این است که شیطان راه رخنه و نفوذی به او پیدا میکند و نیز در موارد بسیار بخاطر گناه هایی است آن شخص که انجام داده و توه نکرده و آنها را جبران ننموده است چون هر انسانی بغیر از معصومین بالاخره در دفتر اعمالش گناهانی دارد . و نیز گاهی به دلیل لحظه ای غفلت است چنان که گویند (( در زمان های قدیم موذنی بود که هرروز بر بالای مناره ی مسجد میرفت و اذان میگفت روزی از آن بالا چشمش به خانه ی گبری می افتند که در آن دخترش رو به روی پنجره در حال آراستن خود بود آن موذن بعد از دیدن این صحنه از خود بی خود شده و آن دختر را از پدرش خواستگاری کرد اما آنها شرط گذاششتند که آن مسلمان موذن باید از دین خود برگشته و گبر شود تا به او دختر دهند او هم که مجنون و دیوانه ی جمال آن دختر شده بود پذیرفت و ازدواج سرگرفت شب ازدواج که آنها میخواستند به حجله روند آن مرد زندگی را بدرود گفت و هم از دین خود برگشت و هم به جمال معشوق نرسید )) و نمونه های فراوانی از این قبیل پس نگویید که انسان ناخواسته گناه میکند . نه بلکه انسان در انتخاب راه درست و غلط مخیر است و کسی که راه غلط را برمیگزیند مقصر خودش است نه خداوند.
والسلام علی من اتبع الهدی


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم صاعقه
درمورد کودکی شما و آنچه گفتید بسیار متاسفم حقیقتا تقدیر گاهی انسان ها را به جایی میبرد که دوست ندارند . و نیز درمورد شما حدیثی از امیرالمومنین (ع) به یاد دارم که شاید گفتنش خالی از لطف نباشد .
امام علی (ع) فرمودند (( هر شخص گرفتار را نمیتوان سرزنش کرد (چه بسا مقصر نباشد) )) (نهج البلاغه .کلمات قصار )
و نیز هیچگاه کسانی که در ساحل نشسته اند نمیتوانند حال کشتی نشینان را درک کنند اما متناسب با فهمم به شما میگویم درست است که درزندگی سختی های زیادی کشیده اید اما خیلی ها بوده اند که وضعشان از شما هم بدتر بوده ولی از آزمایش های الهی سربلند بیرون آمده اند چون هرچقدر هم که وضع شما بد باشد از حجت درون یعنی عقل و حجت بیرون یعنی امامان رحمت برخوردار هستید و میتوانید راه حق را از باطل تشخیص دهید . البته خداوند بخاطر سختی هایی که کشیده اید حتما به شما عوض و بلکه بهتر از آنرا در دنیا یا در آخرت و یا در هردو عطا خواهد کرد . پس شما در انتخاب راه خود مخیر هستید اما این استفاده ی از اختیار برای شما سخت شده که البته مشکلات بزرگ مشکل گشاها و انسان های بزرگ را هم میطلبند و اگر در این شرایط شما راه حق رابرگزینید پاداش و ستایش شما چند برابر خواهد بود.اما همانطور که گفتم خیلی ها اوضاعشان بدتر از شما بوده . مثلا اعراب جاهلی که در جامعه ای بسیار کثیف و گناه آلود زندگی میکرده اند . فرزندان خود را میکشتند - درگیر جنگهای قبیله ای و وحشی گری بودند - از نظر جنسی در نهایت رذالت زندگی میکردند بطوری که نکاح ذوات الریات در میانشان رایج بوده - از نظر عبادی که دیگر جای گفتن ندارد حجشان به این شکل بوده که لخت مادر زاد میشدند و به دور کعبه ای که آنرا پر از بت کرده بودند می دویدند و سوت و کف میزدند و صدای حیوان در می آوردند - در جامعه ای که سیاه ها برده و هم پایه ی حیوانات و زن ها همچون چهار پایان بوده و همچون کالا مبادله میشدند. جامعه ای که شراب خواری و زنا در آنها امری عادی و علنی بوده است و ...
حال شما قضاوت کنید اوضاع شما بهتر بوده یا اینها . اگر شما فقط در داخل خانواده مشکل داشتید اینها هم داخل خانواده مشکل داشتند و هم داخل جامعه. اما با این حال وقتی رسولخدا (ص) مبعوث شد و قرآن نازل و حجت خداوند ابلاغ گشت درب بهانه و کفر و ارتداد برروی آنها بسته و آنها میان انتخاب حق یا باطل مخیر شدند و سرانجام آنها که هدایت یافتند رستگار شدند و آنها که بر راه اجداد خود ماندد تباه شده و در آتش عذاب الهی داخل شدند. حال سوال اینجاست آیا این اعراب میتوانند بگویند که چون وضع ما اینگونه است پس خداوند خود ما را به این حال انداخته و خود مسئول کفر ماست و حق ندارد ما را عذاب کند ؟ نه هرگز اینگونه نیست بلکه خداوند حجت عقل و حجت فرستاده ی خودرا برای هدایت ایشان قرار داد و راه بهانه را بر آنها بست حال شما هم اکنون همین است و بلکه وضع شما از آنها هم بهتر است و با ترویج و اشاعه ی گسترده ی اسلام دیگر دلیلی برای بهانه جویی شما باقی نمی ماند .
والسلام علی من اتبع الهدی.

navid;728478 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم صاعقه
درمورد کودکی شما و آنچه گفتید بسیار متاسفم حقیقتا تقدیر گاهی انسان ها را به جایی میبرد که دوست ندارند . و نیز درمورد شما حدیثی از امیرالمومنین (ع) به یاد دارم که شاید گفتنش خالی از لطف نباشد .
امام علی (ع) فرمودند (( هر شخص گرفتار را نمیتوان سرزنش کرد (چه بسا مقصر نباشد) )) (نهج البلاغه .کلمات قصار )
و نیز هیچگاه کسانی که در ساحل نشسته اند نمیتوانند حال کشتی نشینان را درک کنند اما متناسب با فهمم به شما میگویم درست است که درزندگی سختی های زیادی کشیده اید اما خیلی ها بوده اند که وضعشان از شما هم بدتر بوده ولی از آزمایش های الهی سربلند بیرون آمده اند چون هرچقدر هم که وضع شما بد باشد از حجت درون یعنی عقل و حجت بیرون یعنی امامان رحمت برخوردار هستید و میتوانید راه حق را از باطل تشخیص دهید . البته خداوند بخاطر سختی هایی که کشیده اید حتما به شما عوض و بلکه بهتر از آنرا در دنیا یا در آخرت و یا در هردو عطا خواهد کرد . پس شما در انتخاب راه خود مخیر هستید اما این استفاده ی از اختیار برای شما سخت شده که البته مشکلات بزرگ مشکل گشاها و انسان های بزرگ را هم میطلبند و اگر در این شرایط شما راه حق رابرگزینید پاداش و ستایش شما چند برابر خواهد بود.اما همانطور که گفتم خیلی ها اوضاعشان بدتر از شما بوده . مثلا اعراب جاهلی که در جامعه ای بسیار کثیف و گناه آلود زندگی میکرده اند . فرزندان خود را میکشتند - درگیر جنگهای قبیله ای و وحشی گری بودند - از نظر جنسی در نهایت رذالت زندگی میکردند بطوری که نکاح ذوات الریات در میانشان رایج بوده - از نظر عبادی که دیگر جای گفتن ندارد حجشان به این شکل بوده که لخت مادر زاد میشدند و به دور کعبه ای که آنرا پر از بت کرده بودند می دویدند و سوت و کف میزدند و صدای حیوان در می آوردند - در جامعه ای که سیاه ها برده و هم پایه ی حیوانات و زن ها همچون چهار پایان بوده و همچون کالا مبادله میشدند. جامعه ای که شراب خواری و زنا در آنها امری عادی و علنی بوده است و ...
حال شما قضاوت کنید اوضاع شما بهتر بوده یا اینها . اگر شما فقط در داخل خانواده مشکل داشتید اینها هم داخل خانواده مشکل داشتند و هم داخل جامعه. اما با این حال وقتی رسولخدا (ص) مبعوث شد و قرآن نازل و حجت خداوند ابلاغ گشت درب بهانه و کفر و ارتداد برروی آنها بسته و آنها میان انتخاب حق یا باطل مخیر شدند و سرانجام آنها که هدایت یافتند رستگار شدند و آنها که بر راه اجداد خود ماندد تباه شده و در آتش عذاب الهی داخل شدند. حال سوال اینجاست آیا این اعراب میتوانند بگویند که چون وضع ما اینگونه است پس خداوند خود ما را به این حال انداخته و خود مسئول کفر ماست و حق ندارد ما را عذاب کند ؟ نه هرگز اینگونه نیست بلکه خداوند حجت عقل و حجت فرستاده ی خودرا برای هدایت ایشان قرار داد و راه بهانه را بر آنها بست حال شما هم اکنون همین است و بلکه وضع شما از آنها هم بهتر است و با ترویج و اشاعه ی گسترده ی اسلام دیگر دلیلی برای بهانه جویی شما باقی نمی ماند .
والسلام علی من اتبع الهدی.


سلام بنده در این مبحث قصد بهانه گیری نداشتم. اما می دانید تا من سنم به جایی رسیده بود که خوب وبد را فهمیدم به این کار معتاد شدم و تمام آثار این کار فردا در زندگی زناشویی من تاثیر خواهد گذاشت . در مورد تاثیر جبران ناپذیر این کار بر زندگی آینده می توانید یک جستجوی کوچک در اینترنت داشته باشید. اصلا بهانه من برای کفر این است که خدا مرا در راهی انداخت که مجبور شدم ضررهای هنگفتی به زندگی ام بخورد.زندگی من سوخته است. هیچ امیدی نمی توانم به آینده داشته باشم. اصلا من مسلمون . تاثیر کارهایی که سر من اومد تا آخر زندگی ام زندگی مرا سوزانده است. آره من به خدایی که این بلاها را سرمن آورد کافرم. شما خیلی راحت صحبت می کنید. کدام عرب بود که زندگی اش زیر بار رزالت ها تباه شده بود. اگر مشروب خوار بودم یا بی نماز بودم ناراحت نبودم. چون زندگی من سوخته نمی شد. اما جبرا با این کار زندگی من سوخت. زندگی من سوخت. اصلا مگه کفر زندگی آدم را می سوزاند.کفر نمی سوزاند ولی اگر فردا نتونستی شریک جنسی خودت را راضی نگه داری و او ترکت کرد زندگی ات به باد فنا می رود.خدا کند هیچ وقت زندگی تون به فنا نره اونوقت همینطوری بیایید پست های هدایت کننده بنویسید

صاعقه;728598 نوشت:
سلام بنده در این مبحث قصد بهانه گیری نداشتم. اما می دانید تا من سنم به جایی رسیده بود که خوب وبد را فهمیدم به این کار معتاد شدم و تمام آثار این کار فردا در زندگی زناشویی من تاثیر خواهد گذاشت . در مورد تاثیر جبران ناپذیر این کار بر زندگی آینده می توانید یک جستجوی کوچک در اینترنت داشته باشید. اصلا بهانه من برای کفر این است که خدا مرا در راهی انداخت که مجبور شدم ضررهای هنگفتی به زندگی ام بخورد.زندگی من سوخته است. هیچ امیدی نمی توانم به آینده داشته باشم. اصلا من مسلمون . تاثیر کارهایی که سر من اومد تا آخر زندگی ام زندگی مرا سوزانده است. آره من به خدایی که این بلاها را سرمن آورد کافرم. شما خیلی راحت صحبت می کنید. کدام عرب بود که زندگی اش زیر بار رزالت ها تباه شده بود. اگر مشروب خوار بودم یا بی نماز بودم ناراحت نبودم. چون زندگی من سوخته نمی شد. اما جبرا با این کار زندگی من سوخت. زندگی من سوخت. اصلا مگه کفر زندگی آدم را می سوزاند.کفر نمی سوزاند ولی اگر فردا نتونستی شریک جنسی خودت را راضی نگه داری و او ترکت کرد زندگی ات به باد فنا می رود.خدا کند هیچ وقت زندگی تون به فنا نره اونوقت همینطوری بیایید پست های هدایت کننده بنویسید

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
اگر کمی به ابتدای سخنان بنده توجه کنید خواهید فهمید که بنده هم موافقم که هیچ کس نمیتونه حال شما را مثل خودتون درک کنه و نیزمی فهمید که شما بخاطر مشکلاتتان مقصر نیستید . به این بخش از عرایض بنده توجه کنید.

صاعقه;728598 نوشت:
امام علی (ع) فرمودند (( هر شخص گرفتار را نمیتوان سرزنش کرد (چه بسا مقصر نباشد) )) (نهج البلاغه .کلمات قصار )
و نیز هیچگاه کسانی که در ساحل نشسته اند نمیتوانند حال کشتی نشینان را درک کنند

اما من میگویم خداوند بسیار کریم تر ازآن هست که انسان را در مشکلات و گرفتار ی ها کند و راه امیدی باقی نگذارد . خداوند راه هدایت را برای همه با قرار دادن حجت خودش در باطن و ظاهر باز گذاشته است.اصلا توکل برخدا یک اصل اساسی در دین اسلام است . شاید اگر بنده هم جای شما بودم حالا حالم خیلی بدتر از حال شما بود اما با ناامیدی و یاس و نگاه دائم به گذشته و حسرت آن که نمیتوان زندگی کرد . خیلی ها بوده اند که در زندگی شان یکسری چیز های مهم نداشته اند اما با توکل و همت توانستند با مشکلاتشون کنار بیایند اصلا دنیا مکان آسایش مطلق نیست . دنیا دار مصیبت است اگر نبود که دیگه نیازی به آخرت نداشتیم. خیلی ها هستند که بصورت مادرزادی فلج اند یا کر و لال اند و یا ... اما این دلیل بی اعتنایی به زندگی نمیشه بالاخره که چی ؟ مشکلی هست و شما مجبورید با آن کنار بیایید . مطمئن باشید اگر بخواهید و به خدا توکل کنید خداوند راه های نجات را به شما نشان میدهد چنان که حضرت علی (ع) میفرماید (( درجنگ ها (جنگ های زمان پیامبر ) وقتی خداوند استواری و عزم ما را میدید پیروزی را نصیب ما میکرد.))
خاله ی خود من پسر بیست و هفت هشت ساله اش سرطان گرفت و جلوی چشمش نه ما زجر کشید و آب شد آخرش هم به رحمت خدا رفت . تازه کار پیدا کرده بود تازه میخواستند براش زن بگیرند تازه بعد از کلی سختی داشت میفهمید زندگی چیه. خاله ی من هم مدتی گریه و زاری کرد هنوز هم دلش خونه اما به خدا توکل کرد و توانست کمرش را راست کند تازه نه تنها ایمانش ضعیف نشد و شروع به کفر گویی نکرد بلکه ایمانش قوی تر هم شد . بله مشکلات بزرگ آدم های بزرگ را هم به مبارزه میطلبند.
برهه ای از زندگی شما بوده و تمام شده درست است که اثراتش هنوز دامن گیر شماست اما حالا هم دیر نشده خودتون را از مشکلات رها کرده و زندگی تازه ای را شروع کنید قطعا خداوند هم برای سختی هایی که کشیدید به شما پاداش عطا خواهد کرد.
والسلام علی من اتبع الهدی

navid;728629 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
اگر کمی به ابتدای سخنان بنده توجه کنید خواهید فهمید که بنده هم موافقم که هیچ کس نمیتونه حال شما را مثل خودتون درک کنه و نیزمی فهمید که شما بخاطر مشکلاتتان مقصر نیستید . به این بخش از عرایض بنده توجه کنید.

اما من میگویم خداوند بسیار کریم تر ازآن هست که انسان را در مشکلات و گرفتار ی ها کند و راه امیدی باقی نگذارد . خداوند راه هدایت را برای همه با قرار دادن حجت خودش در باطن و ظاهر باز گذاشته است.اصلا توکل برخدا یک اصل اساسی در دین اسلام است . شاید اگر بنده هم جای شما بودم حالا حالم خیلی بدتر از حال شما بود اما با ناامیدی و یاس و نگاه دائم به گذشته و حسرت آن که نمیتوان زندگی کرد . خیلی ها بوده اند که در زندگی شان یکسری چیز های مهم نداشته اند اما با توکل و همت توانستند با مشکلاتشون کنار بیایند اصلا دنیا مکان آسایش مطلق نیست . دنیا دار مصیبت است اگر نبود که دیگه نیازی به آخرت نداشتیم. خیلی ها هستند که بصورت مادرزادی فلج اند یا کر و لال اند و یا ... اما این دلیل بی اعتنایی به زندگی نمیشه بالاخره که چی ؟ مشکلی هست و شما مجبورید با آن کنار بیایید . مطمئن باشید اگر بخواهید و به خدا توکل کنید خداوند راه های نجات را به شما نشان میدهد چنان که حضرت علی (ع) میفرماید (( درجنگ ها (جنگ های زمان پیامبر ) وقتی خداوند استواری و عزم ما را میدید پیروزی را نصیب ما میکرد.))
خاله ی خود من پسر بیست و هفت هشت ساله اش سرطان گرفت و جلوی چشمش نه ما زجر کشید و آب شد آخرش هم به رحمت خدا رفت . تازه کار پیدا کرده بود تازه میخواستند براش زن بگیرند تازه بعد از کلی سختی داشت میفهمید زندگی چیه. خاله ی من هم مدتی گریه و زاری کرد هنوز هم دلش خونه اما به خدا توکل کرد و توانست کمرش را راست کند تازه نه تنها ایمانش ضعیف نشد و شروع به کفر گویی نکرد بلکه ایمانش قوی تر هم شد . بله مشکلات بزرگ آدم های بزرگ را هم به مبارزه میطلبند.
برهه ای از زندگی شما بوده و تمام شده درست است که اثراتش هنوز دامن گیر شماست اما حالا هم دیر نشده خودتون را از مشکلات رها کرده و زندگی تازه ای را شروع کنید قطعا خداوند هم برای سختی هایی که کشیدید به شما پاداش عطا خواهد کرد.
والسلام علی من اتبع الهدی


ای کاش جای پسرخاله تان بودم.می دانید این که مرد نتواند همسرش را ارضا کند یعنی زندگی اون مرد و اون زن تباه شده است.

صاعقه;728656 نوشت:
ای کاش جای پسرخاله تان بودم.می دانید این که مرد نتواند همسرش را ارضا کند یعنی زندگی اون مرد و اون زن تباه شده است.

به نام خدا
سلام علیکم
مرد چرا اینقدر کفر میگی ؟ چرا فکر میکنی همیشه مرغ همسایه غازه ؟ از این فرصت حیات و هدایتی که خداوند در اختیارت گذاشته استفاده کن . میدونی یکی از گناهانی که در نزد خدا خیلی بزرگ است ناامیدی از رحمتش است ؟
یک همسر باید علاوه براین که شریک جنسی شوهرش باشه باید شریک درد و غم ها و فراز و نشیب های زندگی شوهرش هم باشه . شما با همسرت رک باش و باهم زندگی تازه ای رو شروع کنید چرا همش آیه ی یاس میخونی ؟ مگر خداوند در قرآن کریم نفرموده است ((لا تقنطوا من رحمت الله )) . هروقت در زندگیت مشکلی پیش آمد به نماز متوسل شو و از خداوند فرج و گشایش بخواه مگر نمیدانی که خداوند در قرآن کریم فرموده است ((واستعینوا بالصبر والصلوت)) بعدش هم دستت رو بذار روی زانوت و بلند شو . مطمئن باش همسرت وقتی نیرو و شادابی و امید تو رو ببینه از تو روحیه و امید میگیره. زن و شوهر مثل یک روح اند در دو پیکر . از شادی هم شاد میشوند و از ناراحتی هم ناراحت . مطمئن باش یکی از علت های ناراحتی همسرت بی روحیگی و دل مردگی تو است . بارها به دوستانم گفته ام که شما زندگی رو جدی بگیرید تا زندگی هم شما رو جدی بگیره . تو مردونه و با روحیه برو و به فکر دنیا و آخرتت باش ببین مشکلاتت حل میشن یا نه .
والسلام علی من اتبع الهدی

صاعقه;728442 نوشت:
سلام
علیکم السلام؛

صاعقه;728442 نوشت:
فقط در مورد آن موضوع که گفتید اعتیاد ضرر روحی ندارد فکر نمی کنید اشتباه است. علاوه بر اعتیاد بیایید مثلا موسیقی را در نظر بگیرید. موسیقی مگر ضرر روحی ندارد. این را که نمی خواهید منکر شوید. اگر موسیقی ضرر روحی دارد می شود بگویید برای کودکانی که در خانه آن ها موسیقی های تند می گذارند و این بچه گوش می دهد ابن هم جزو آن ضرر هایی است که جبران می شود؟

چند نکته را عرض کنم:
آ) منظور از جبر در بحث جبر و اختیار چیست؟ منظور دانشمندان علم عقائد این است که در مثال دزدی یا شراب خواری یا ارتکاب فحشاء: این که شخص بدون خواست خودش، دستش به سمت دزدی یا جام شراب یا معاذالله آن زن برود و آن شخص هر چقدر سعی کند دستش را بکشد و از مال دزدی یا شراب یا آن زن دور کند، نتواند. گویا که دستش یا بدنش اصلاً به فرمان خودش نیست. مثل ضربان قلب، شما هر چقدر اراده کنید که قلبتان نزند اصلاً به اراده اتان نیست. منظور آقایان که می گویند: جبر نداریم به این معناست که توضیح دادم. به علاوه طبق توضیح داده شده معلوم عدم اختیار را در افعال طبیعی بدن مثل ضربان قلب و گردش خون، تنفس، شنیدن و ... قبول دارند. یعنی شما هزار بار اراده کنید قلبتان کار نکند به اراده شما گوش نمی دهد یا هزار بار اراده کنید نفس نکشید ششهای شما به اراده اتان گوش نمی دهد یا شما نمی توانید به گوشتان بگویید نشنو! بله مگر این که در روند قلب یا تنفس یا شنیدن مانع قرار دهید به این معنا که با یک چاقو قلب را از کار بیندازید یا جلوی نفستان را بگیرید یا با گذاشتن دست در گوش جلوی شنیدن را بگیرید اما تا وقتیمانعی نیست و شما جلوی گوشتان را نگرفته اید گوش می شنود چه بخواهید و چه نخواهید. حالا این توضیح درباره افعال طبیعی خیلی مهم و مرتبط به بحث ما نیست، بحث ما درباره افعالی مثل دزدی و خود ارضایی و غیره بود.

صاعقه;728656 نوشت:
ای کاش جای پسرخاله تان بودم.می دانید این که مرد نتواند همسرش را ارضا کند یعنی زندگی اون مرد و اون زن تباه شده است.

سلام علیکم

متاسفانه این مساله ای که شما مطرح کردید یعنی مبتلا شدن بچه های بیگناه به گناهان مختلف، یک نمونه بارز است که قبلا هم مثالش را زدم.

میتوان گفت خداوند با قوانینی که در طبیعت قرار داده، انسانهای بی گناه را من غیرمستقیم به گناه مبتلا میکند .

بعضی فکر میکنند بلا و ابتلاء فقط به سیل و زلزله و تصادف و مریضی گفته میشود. در صورتیکه چنین نیست ، گناهانی که انسان ناخواسته و به جبر گرفتار آن میشود ابتلاءاتی است که خداوند برای ورودشان به آزمونهای مختلف قرار داده.

نمونه هایش هم فراوان است. بعضا هم حتی آزمون هم به حساب نمیاید به این دلیل که شخص در محیطی قرار گرفته که راه هدایت برویش بسته است.

آیا میتوان گفت که خداوند با اینها همان رفتاری را دارد که با دیگرانی که هدایت شده اند و نپذیرفتند دارد؟

اما در مورد شما،

خداوند در این دنیا به هیچ کسی همه چیز را با هم نداده. به بعضی هم که بیشتر از دیگران داده است وظیفه اشان سنگینتر است و محاسبه اشان سختتر...

شما فقط نیمه خالی لیوان را میبینید. اگر منصف باشید و نیمه پر لیوان را هم ببینید خواهید فهمید که خدا کمتر از دیگران به شما نداده.

خداوند فقط از ما و شما خواسته به هرچی که قسمتمان است راضی باشیم و در مقابل هر چیزی که داده شکرگزار باشیم تا نعمتهایش را بر ما بیفزاید. کفرگویی تنها به ضرر خود انسان است.

اینکه آدم لجبازی کند و چشمش رو بروی حقایق ببندد بیانگر اینست که نمیخواهد از بالاترین نعمتی که به او داده شده یعنی از عقلش درست استفاده کند.

Serat;729110 نوشت:
سلام علیکم

متاسفانه این مساله ای که شما مطرح کردید یعنی مبتلا شدن بچه های بیگناه به گناهان مختلف، یک نمونه بارز است که قبلا هم مثالش را زدم.

میتوان گفت خداوند با قوانینی که در طبیعت قرار داده، انسانهای بی گناه را من غیرمستقیم به گناه مبتلا میکند .

بعضی فکر میکنند بلا و ابتلاء فقط به سیل و زلزله و تصادف و مریضی گفته میشود. در صورتیکه چنین نیست ، گناهانی که انسان ناخواسته و به جبر گرفتار آن میشود ابتلاءاتی است که خداوند برای ورودشان به آزمونهای مختلف قرار داده.

نمونه هایش هم فراوان است. بعضا هم حتی آزمون هم به حساب نمیاید به این دلیل که شخص در محیطی قرار گرفته که راه هدایت برویش بسته است.

آیا میتوان گفت که خداوند با اینها همان رفتاری را دارد که با دیگرانی که هدایت شده اند و نپذیرفتند دارد؟

اما در مورد شما،

خداوند در این دنیا به هیچ کسی همه چیز را با هم نداده. به بعضی هم که بیشتر از دیگران داده است وظیفه اشان سنگینتر است و محاسبه اشان سختتر...

شما فقط نیمه خالی لیوان را میبینید. اگر منصف باشید و نیمه پر لیوان را هم ببینید خواهید فهمید که خدا کمتر از دیگران به شما نداده.

خداوند فقط از ما و شما خواسته به هرچی که قسمتمان است راضی باشیم و در مقابل هر چیزی که داده شکرگزار باشیم تا نعمتهایش را بر ما بیفزاید. کفرگویی تنها به ضرر خود انسان است.

اینکه آدم لجبازی کند و چشمش رو بروی حقایق ببندد بیانگر اینست که نمیخواهد از بالاترین نعمتی که به او داده شده یعنی از عقلش درست استفاده کند.

وقتی زندگیم تباه شده عقلم به چه دردی می خورد. همچنین پس آیا قبول دارید که خداوند برای امتحان ب ع ضی آن ها را به گناه مبتلا می کند؟

صاعقه;728442 نوشت:
در مورد آن موضوع که گفتید اعتیاد ضرر روحی ندارد فکر نمی کنید اشتباه است. علاوه بر اعتیاد بیایید مثلا موسیقی را در نظر بگیرید. موسیقی مگر ضرر روحی ندارد. این را که نمی خواهید منکر شوید. اگر موسیقی ضرر روحی دارد می شود بگویید برای کودکانی که در خانه آن ها موسیقی های تند می گذارند و این بچه گوش می دهد ابن هم جزو آن ضرر هایی است که جبران می شود؟

دیروز می خواستم چند نکته بگم که یکباره مانع پیش آمد و فقط نکته اول را نوشتم، نکته اول درباره جبر بود. اما نکته دوم: منظور از ضرر روحی در بحث ما، انحطاط و انحراف است. انحطاط و انحراف یا تنزل معنوی وقتی برای انسان پیش می آید که: 1ـ به دنبال قبول عقائد بد و منفی درباره خدا، پیامبران، معاد و دین بروند. 2ـ با اراده و آگاهی مرتکب رفتار بد شوند. منظور از رفتار بد آن چیزی است که از نظر وجدان یا دین بد تلقی می شود.
دانشمندان علم عقائد می پذیرند که ممکن است کسانی در روح ما تاثیر بگذارد و چه بسا تاثیر منفی باشد؛ مثلاً: کسی ممکن است به شما فحش بدهد و شما را ناراحت کند؛ پاسخ منفی شنیدن از کسی که به او علاقه دارید می تواند باعث ضربه روحی و عاطفی بشود؛ به قول شما موسیقی های تند اثر منفی در روح می گذارند باعث عصبی شدن و ضعف اعصاب می شوند. من هم این را شنیده ام قضاوت درباره درستی اش با اهل فنش. پس این هم می تواند باعث ضرر روحی شود ولی ضرر روحی در بحث ما آن چیزی است که موجب تنزل رتبه معنوی شود. تنزل معنوی هم با آن دو چیز حاصل می شود. کودکی که ناخواسته با شیر مادر معتاد شده است هیچ یک از آن دو مورد ذکر شده را انجام نداده است. نه به دنبال قبول عقائد منفی در حوزه دین رفته است و نه این که با اراده و اختیار و آگاهی به دنبال کار بدی رفته است پس ضربه روحی به معنای تنزل معنوی یا انحراف روحی درباره اش صدق نمی کند. او هرگز در برابر عدل الهی نه مجازات می شود و نه کاهش رتبه معنوی را تجربه می کند بلکه به عکس خداوند متعال به سود او دادخواهی می کند.

صاعقه;728442 نوشت:
اگر موسیقی ضرر روحی دارد می شود بگویید برای کودکانی که در خانه آن ها موسیقی های تند می گذارند و این بچه گوش می دهد ابن هم جزو آن ضرر هایی است که جبران می شود؟

ظاهراً بعضی از انواعش ضرر دارد. در این صورت، این هم جزو همان موارد است. به عبارتی ضررهای روحی یا از سنخ انحراف است که مسؤلش خودمان هستیم و یا مثل این موارد است همچنان که آن اگر کسی با فحش دادن شما را ناراحت می کند، در این جا هم شما یک ضرر روحی ـ هر چند موقت ـ را از ناحیه دیگری متحمل می شوید. در تمام این موارد، قانون قبلی ثابت است قانونی که می گوید:
نقص های ناخواسته و بدون تقصیر افراد ـ مثل نقصی که یک شخص از دیگری یا از بلایای طبیعی می بیند ـ همه جبران می شوند.
اما درباره خودتان و اعتیاد به آن گناه و جبر: ... [در ادامه]

شما گفتید: به خاطر جو فاسد خانواده اتان در سیزده سالگی به گناه خود ارضایی کشیده شدید و تا الآن هم کلی بابت آن ضربه خورده اید و احتمالا در آینده و زندگی مشترکتان، کارتان به ناتوانایی در امور زناشویی می کشد. و این جبر خداست!
پاسخ: همان طور که نوشتم: جبر یعنی این که انسان هیچ حق انتخابی نداشته باشد؛ مثلاً: کسی که نا خواسته دستش به سمت آن گناه می رود و او هر چه می خواهد دستش را بکشد نمی تواند. به عبارتی مثل ضربان قلب که هر چقدر به قلب بگویید: ضربان نزن به حرف شما گوش نمی دهد. وقتی جبری در کار است که گویا شما می خواهید دستتان را از گناه دور کنید ولی باز هم دستتان به سمت معصیت می رود. روشن است که ما در افعال مان این طور نیستیم. قطعاً شما هم این طور نبودید که در آن سن ناخواسته دستتان به سمت گناه برود. پس این جبر نیست. دوم: طبق صحبت خودتان شما خوب و بد را نمی فهمیدید پس علم به بدی آن کار نداشتید. در این صورت رفتار شما حتی گناه هم محسوب نمی شد. البته عدم آگاهی در صورتی موجب گناه نبودن می شود که شخص جاهل مقصر نباشد. اما انجام آن عمل باعث ضرهای جسمی برایتان شده است. مسئول این ضررها کیست؟ طبقه آن قاعده علم عقائد(قاعده اعواض)، جو فاسد خانوادگی. پدر و مادرتان وظیفه آگاهی و بیان خوب و بد را داشته اند و باید شما را به درستی تربیت می کردند، مقصر نقص های وارده شده جسمی به شما هستند. به تعبیری: والدین یا خود به خوب و بد آگاه هستند که باید خودشان مطالب را برای تان مشخص کنند و یا خود آگاه نیستند پس باید به عالم و مطلع رجوع کنند و شما را از طریق آن عالم، با خوب و بد آشنا کنند. اما طبق گفته خودتان: پدر و مادرتان هر دو فاسد بوده اند و نه تنها وظیفه تربیت را ـ مستقیما یا غیر مستقیم و با واسطه عالم ـ انجام نداده اند بلکه با فراهم کردن جو آلوده و فاسد مقصر هستند. البته این تا وقتی است که شما آگاه نبودید ولی حالا که آگاه هستید و خوب و بد را می دانید، طبعاً عواقب گناه به دامان خودتان است.
نکته سوم: طبق گفته برخی از پزشکان: آن گناه حتی یکبارش هم ضرر دارد ولی این طور نیست که به پایان راه رسیده باشید. بعضی از ضررهایش بعد از ترک کردن و کمی مداوا و مراجعه به پزشک قابل درمان است. من چند دانشجو را سراغ دارم که معتاد بودند و ترک کردند و الآن هم متاهل هستند. آن ها هم از کسانی بودند که از ما درباره چطور ترک کردن می پرسیدند. چیزی که ما می گفتیم: هرگز به مسائل جنسی فکر نکنید! فکر کردن باعث تحریک و بعد آلودگی می شود. هر چقدر کمتر فکر کنید و کمتر تصاویر بد ببینید کمتر مرتکب آن رفتار می شوید.

لطفاً کارشناس محترم درباره عرایض بنده نظر بدهند خوشحال می شوم. آنها را تصحیح کنند.

Serat;723561 نوشت:
منظور اینست که ممکن است اشخاصی که مرتکب گناه نمبشوند را خداوند جبرا" در گناه واقع کند تا با همین مساله که خدا اختیار را از ایشان سلب کرده آزموده شوند که نسبت به خدا سوء ظن پیدا میکنند و نسبت ظلم و بیعدالتی به خداوند میدهند یا خیر؟

با سلام

اینکه خداوند اختیار را از بنده سلب کند و او را مجبور به گناه کند یک فرض است در ذهن شما،چه کسی چنین گزارشی را در باره ی اعمال خویش داده است؟

البته مشرکین چنین ادعایی داشته اند:

و قال الذين اَشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شى ء نحن و لا آباؤ نا و لا حرمنا من دونه من شى ء كذلك فعل الذين من قبلهم فهل على الرسل اِلا البلغ المبين (35/نحل)

و كسانى كه شرك مى ورزند گويند اگر خدا مى خواست نه ما و نه پدرانمان جز او هيچ نمى پرستيديم و بدون فرمان وى چيزى را حرام نمى كرديم كسانى كه پيش از آنها بودند نيز چنين كردند.

مگر به عهده پيغمبران جز ابلاغ آشكار چيزى هست ؟

این مطلبی را که شما می فرمائید به این معناست که خداوند به دست بنده اش گناه کند،و بنده در این میانه حکم ابزار گناه را می یابد و نه فاعل گناه!

و عقلا و نقال این باطل است چرا که از خیر مطلق شرّ صادر نمی گردد.

حبیبه;729371 نوشت:
با سلام

اینکه خداوند اختیار را از بنده سلب کند و او را مجبور به گناه کند یک فرض است در ذهن شما،چه کسی چنین گزارشی را در باره ی اعمال خویش داده است؟

البته مشرکین چنین ادعایی داشته اند:

و قال الذين اَشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شى ء نحن و لا آباؤ نا و لا حرمنا من دونه من شى ء كذلك فعل الذين من قبلهم فهل على الرسل اِلا البلغ المبين (35/نحل)

و كسانى كه شرك مى ورزند گويند اگر خدا مى خواست نه ما و نه پدرانمان جز او هيچ نمى پرستيديم و بدون فرمان وى چيزى را حرام نمى كرديم كسانى كه پيش از آنها بودند نيز چنين كردند.

مگر به عهده پيغمبران جز ابلاغ آشكار چيزى هست ؟

این مطلبی را که شما می فرمائید به این معناست که خداوند به دست بنده اش گناه کند،و بنده در این میانه حکم ابزار گناه را می یابد و نه فاعل گناه!

و عقلا و نقال این باطل است چرا که از خیر مطلق شرّ صادر نمی گردد.

سلام

این دومین پستیه که میبینم امروز به ما نسبت شرک داده اند!!!

لطف بفرمایید پستها رو با دقت بخوانید. بنده معتقد به جبر نیستم. ولی گویا شما اعتقاد دارید انسانها مطلقا" مختار آفریده شده اند.

شما به قضا و قدر اعتقاد دارید؟

اگر بله چرا قبول ندارید بعضی از انسانها به حکم قضا وقدر مرتکب گناه میشوند. یعنی بعضی از روی اختیار و بعضی از روی جبر.

آیا آن کودکی که نمیداند خودارضایی چیست و مرتکب این عمل میشه گناه نمیکنه؟ یا آن دختری که از روابط نامشروع چیزی نمیداند و مرتکب میشه، یا اون آدمی که در بلاد کفر است و چیزی از اسلام نمیداند و گناه میکند، اینها مرتکب گناه نمیشوند؟ یا اینکه شما نام گناه را بر اعمال این افراد نمیگذارید؟

اگر گناه نیست چرا باید آن کافر بعد از اینکه ایمان آورد نمازهای قضاش رو بجا بیاره. آن بچه باید نماز و روزه های قضاش رو بجا بیاره؟ (چون نماز و اعمال خیر است که سیئات رو از بین میبره) چرا اعمال خلاف شرعی که یک دختر یا پسری که از سر نادانی مرتکب شده اند عمری بر زندگیشان تاثیر نامطلوب میگذارد و مانع از پیشرفت معنویشان میشود؟

یا اینکه گناه است و بخاطر همینکه گناه است خدا انسانها را از آن نهی کرده اما به حکم عدالتی که دارد برای این گناهان کسی را عذاب نمیکند؟

قضا وقدر = جبر وتفویض .کدام؟



قضاء وقدر = جبر یا تفویض

... از قرن دوم هجری در بین مسلمین دو دسته بطور رسمی پیدا شدند.
1- اشاعره = جبر در امور که به صفت توحید در خالقیت وافعال معتقد بودند.
یعنی انسان در انجام عمل مجبور است وهمه عمل او در علم خدا مقدر شده واو نقشی درانجام یا ترک ندارد.
2- معتزله = اختیار در امور که به صفت عدل معتقد بودند.
یعنی پس از خلقت انسان خدا او را به واگزار نموده وهیچ نقشی درانجام عمل انسان ندارد.
منشاء این دو قول علاوه بر تامین نظر حاکمان عباسیان .تفسیر غلط وبرداشت ناصواب از آیات قرآن بود.
دلیل اشاعره دسته ای از آیات بود که نسبت همه امور را به خدا میده. مانند
مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ .(1)
هيچ مصيبتى نه در زمين و نه در نفسهاى شما [= به شما] نرسد مگر آنكه پيش از آنكه آن را پديد آوريم در كتابى است اين [كار] بر خدا آسان است .
دلیل معتزله : آیاتی از قبیل آیه ذیل اند که بنظرشان تمام امور را به بنده خدا نسبت میدهد. مانند: وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍو هر [گونه] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسيارى درمى‏گذرد. (2)
وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست . (3)

3- قول امامیه : نه جبر ونه تفویض است: که از امام صادق یاد گرفتند که فرمود: لا جبر ولا تفویض بل امر بین الامرین . (4) نه جبر کامل درکار است ونه تفویض کامل بلکه امر بین ایندوست.
دراینجا برای بررسی حقیقت امر باید به دو لفظ قضا وقدر وتفسیر دقیق آیات دقت نمود.
اما معنی قدر = اندازه و تعیین حد وحدود است که ودراصطلاح یعنی خدا برای هر چیز اندازه قرارداده وبرهمان اساس آفرید.
چنانچه فرمود: وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ .(5)
و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينه‏هاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه‏اى معين فرو نمى‏فرستيم .
تقدیر بر نوع هست به حصر عقلی :
1- تقدیر اجباری : مانند جنسیت ورنگ و مختار بودن انسان و نفس کشیدن انسان و... که اینها بدست انسان نیست.
2- تقدیر اختیاری : مانند قبول ایمان و کفر و..
اما معنی قضاء: = حکم وقطع و حتمیت . درنظام آفرینش؛ موجودات مادی از چند راه ممکن است وجود پیدا کنند مثلا اگر بخواهید به حرم یا مسجدی بروید از راه ها واسباب مختلف هوایی - زمینی – زیر زمینی –سواره – پیاده – ازراه اصلی – فرعی و.. برای شما امکان پذیر است.
خداوند نیز برای تحقق هر امری علل واسباب قرارداده و تقدیر واراده خدا برای تحقق آن امر از مجرای این علل واسباب است.
بشر مانند سنگ مجبور به افتادن نیست ونیز مانند گیاه مجبور به رشد به یکطرف نیست ونیز مانند حیوان مجبور به پیروی از غریزه نیست بلکه با قوه اختیار ؛ ازاد در انتخاب راه سعادت یا شقاوت است.
پس تقدیر الهی بر عمل آزادانه انسان است که هر کدام از این علل واسباب را انتخاب نماید همه اینها در لوح محفوظ وعندالله مقدر وموجود است.
مانند داستان امام علی ( علیه السلام) که روزی از زیر دیواری که مشرف به خراب شدن بود کنار کشید و بجای دیگری رفت فردی گفت یا علی آیا از قضای الهی فرارمیکنی ؟ فرمود: افر من قضاء الله الی قدرالله. من از قضای خدا به قدر او میروم.(6) . یعنی قضای وقدر الهی معین نمود که هر چیزی اثر خودش را بگذارد وانسان ذرانتخاب آن آزاد باشد.
نتیجه :
قول به جبر (عدم اختیار انسان) باطل است . زیرا دراین صورت وعده ثواب وعقاب و .. همه لغو وعبث مینماید. واز طرفی درعمل میبینیم که انسان آزاد است بر خلاف آن عمل کند.
وقول تفویض (واگذاری همه کارها به انسان) نیز باطل است .زیرا دراین صورت معنی اش اینه که خداوند هیچ نقشی درکار انسان نداشته باشد. واین یعنی وجود معلول بدون دخالت علت ، درحالی که معلول فقر مطلق است ولحظه ای بدون علت نمیتواند دوام داشته باشد.
قول حق: همان قول امام صادق وقول امامیه است که فرمود: لا جبر ولا تفویض بل امر بین الامرین .یعنی انسان کاملا دست بسته ومجبور نیست .و از طرفی هیچ امری هم بدون اذن واراده تکوینی خدا محقق نمیشود بلکه درحوزه اراده و تقدیر الهی است وانسان آزاد درانتخاب یکی از این دوراه انجام یا ترک است.
واین یعنی توحید وعدل که جمع بین قول اشاعره ومعتزله است.
پی نوشت:
1- سوره حدید آیه-23 - 22
2- سوره شوری آیه 30
3- سوره عجم آیه 39
4- بحار ج4 ص 197
5- سوره حجر آیه 21

6- بحار ج67 ص 15


صاعقه;729251 نوشت:
وقتی زندگیم تباه شده عقلم به چه دردی می خورد. همچنین پس آیا قبول دارید که خداوند برای امتحان ب ع ضی آن ها را به گناه مبتلا می کند؟

بله قبول دارم که خداوند انسانها رو به حکم قضا و قدرش در شرایط گناه قرار میدهد ولی اینکه زندگی کسی از این جهت تباه بشه و نخواد از عقلش استفاده کند را قبول ندارم

Serat;729395 نوشت:
این دومین پستیه که میبینم امروز به ما نسبت شرک داده اند!!!

نه ابدا

چطور چنین برداشتی کردید!

عرض کردم این فرضی که در ذهن شماست و مورد سؤال حضرتعالی،قران بیان کرده است!

اصلا قصد چنین نسبتی به شما را نداشتم،اگر از ظاهر کلامم،اینگونه برداشت می شود عذر خواهم.

Serat;729395 نوشت:
آیا آن کودکی که نمیداند خودارضایی چیست و مرتکب این عمل میشه گناه نمیکنه؟ یا آن دختری که از روابط نامشروع چیزی نمیداند و مرتکب میشه، یا اون آدمی که در بلاد کفر است و چیزی از اسلام نمیداند و گناه میکند، اینها مرتکب گناه نمیشوند؟ یا اینکه شما نام گناه را بر اعمال این افراد نمیگذارید؟

خیر با فرض جهالت و نادانی گناه نمی کند.شرط تحقق گناه علم و عمد است.

إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ فَأُوْلَئِكَ يَتُوبُ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللّهُ عَلِيماً حَكِيماً.

حتی اگر کسی را مجبور به گناه کردند گناهی بر او نوشته نمی شود:"فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فلا اثم علیه"هر کسی بدون قصد سرکشی و طغیان مجبور به گناه شد،گناهی بر او نیست"

Serat;729395 نوشت:
خلاف شرعی که یک دختر یا پسری که از سر نادانی مرتکب شده اند عمری بر زندگیشان تاثیر نامطلوب میگذارد و مانع از پیشرفت معنویشان میشود؟

اینها ذهنیات شماست،وقتی کسی از گناه توبه کرد نه تنها مانعی برای ترقی معنوی ندارد بلکه خداوند او را دوست خواهد داشت و مدد خواهد کرد:"ان الله یحب التوابین"خداوند توبه کنندگان

را دوست دارد.

حبیبه;729434 نوشت:
نه ابدا

چطور چنین برداشتی کردید!

عرض کردم این فرضی که در ذهن شماست و مورد سؤال حضرتعالی،قران بیان کرده است!

اصلا قصد چنین نسبتی به شما را نداشتم،اگر از ظاهر کلامم،اینگونه برداشت می شود عذر خواهم.

خیر با فرض جهالت و نادانی گناه نمی کند.شرط تحقق گناه علم و عمد است.

إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ فَأُوْلَئِكَ يَتُوبُ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللّهُ عَلِيماً حَكِيماً.

حتی اگر کسی را مجبور به گناه کردند گناهی بر او نوشته نمی شود:"فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فلا اثم علیه"هر کسی بدون قصد سرکشی و طغیان مجبور به گناه شد،گناهی بر او نیست"

اینها ذهنیات شماست،وقتی کسی از گناه توبه کرد نه تنها مانعی برای ترقی معنوی ندارد بلکه خداوند او را دوست خواهد داشت و مدد خواهد کرد:"ان الله یحب التوابین"خداوند توبه کنندگان

را دوست دارد.

وقتی گناهی بر او نیست چرا توبه کند؟ همچنین در یکی از کتب تفسیر خوندم که تاثیر وضعی عمل حتی با توبه ازبین نخواهد رفت؟

Serat;729399 نوشت:
بله قبول دارم که خداوند انسانها رو به حکم قضا و قدرش در شرایط گناه قرار میدهد ولی اینکه زندگی کسی از این جهت تباه بشه و نخواد از عقلش استفاده کند را قبول ندارم

ببینید من از سن 10سالگی در خانه مان فیلم های بد زیاد می گذاشتند. پدر ومادرم می گذاشتند ومن هم می دیدم. در 13سالگی به این عمل مبتلا شدم. وقتی فهمیدم که این کار بدی است اولا به این کار معتاد شده بودم. ثانیا اثرات بد این عمل در زندگی من هویدا شده بود. اثراتی که در زندگی زناشویی آینده من گذاشته بود وارد شده بود. من از این جهت تباه شدم. حالا عقل چی می گه؟ می گه برو ازدواج کن که خدای رحمن ورحیم راه اون رو هم برمن بسته.میگه برو پیش دکتر . دکترها می گویند که این مشکل زناشویی درمان نداره.عقل به چه دردی می خوره وقتی اون خدای ارحم الراحمین هنوز مثل کودکی من با جباریتش با من برخورد می کنه؟ عقل نظرمی ده.تازه نظری هم برای مشکل من نمی ده.عمل به نظر عقل که نمی شود کرد.چون نظرات عقل عملی نیست.

صاعقه;729595 نوشت:
وقتی گناهی بر او نیست چرا توبه کند؟

سؤال بسیار خوبی کردید!

درست است به این نکته در آیه توجه نکرده بودم،اجازه بدهید کمی راجع به این قسمت فکر کنم و همینطور تحقیق.

بابت این دقت از شما متشکرم.

ع 110;729349 نوشت:
شما گفتید: به خاطر جو فاسد خانواده اتان در سیزده سالگی به گناه خود ارضایی کشیده شدید و تا الآن هم کلی بابت آن ضربه خورده اید و احتمالا در آینده و زندگی مشترکتان، کارتان به ناتوانایی در امور زناشویی می کشد. و این جبر خداست!
پاسخ: همان طور که نوشتم: جبر یعنی این که انسان هیچ حق انتخابی نداشته باشد؛ مثلاً: کسی که نا خواسته دستش به سمت آن گناه می رود و او هر چه می خواهد دستش را بکشد نمی تواند. به عبارتی مثل ضربان قلب که هر چقدر به قلب بگویید: ضربان نزن به حرف شما گوش نمی دهد. وقتی جبری در کار است که گویا شما می خواهید دستتان را از گناه دور کنید ولی باز هم دستتان به سمت معصیت می رود. روشن است که ما در افعال مان این طور نیستیم. قطعاً شما هم این طور نبودید که در آن سن ناخواسته دستتان به سمت گناه برود. پس این جبر نیست. دوم: طبق صحبت خودتان شما خوب و بد را نمی فهمیدید پس علم به بدی آن کار نداشتید. در این صورت رفتار شما حتی گناه هم محسوب نمی شد. البته عدم آگاهی در صورتی موجب گناه نبودن می شود که شخص جاهل مقصر نباشد. اما انجام آن عمل باعث ضرهای جسمی برایتان شده است. مسئول این ضررها کیست؟ طبقه آن قاعده علم عقائد(قاعده اعواض)، جو فاسد خانوادگی. پدر و مادرتان وظیفه آگاهی و بیان خوب و بد را داشته اند و باید شما را به درستی تربیت می کردند، مقصر نقص های وارده شده جسمی به شما هستند. به تعبیری: والدین یا خود به خوب و بد آگاه هستند که باید خودشان مطالب را برای تان مشخص کنند و یا خود آگاه نیستند پس باید به عالم و مطلع رجوع کنند و شما را از طریق آن عالم، با خوب و بد آشنا کنند. اما طبق گفته خودتان: پدر و مادرتان هر دو فاسد بوده اند و نه تنها وظیفه تربیت را ـ مستقیما یا غیر مستقیم و با واسطه عالم ـ انجام نداده اند بلکه با فراهم کردن جو آلوده و فاسد مقصر هستند. البته این تا وقتی است که شما آگاه نبودید ولی حالا که آگاه هستید و خوب و بد را می دانید، طبعاً عواقب گناه به دامان خودتان است.
نکته سوم: طبق گفته برخی از پزشکان: آن گناه حتی یکبارش هم ضرر دارد ولی این طور نیست که به پایان راه رسیده باشید. بعضی از ضررهایش بعد از ترک کردن و کمی مداوا و مراجعه به پزشک قابل درمان است. من چند دانشجو را سراغ دارم که معتاد بودند و ترک کردند و الآن هم متاهل هستند. آن ها هم از کسانی بودند که از ما درباره چطور ترک کردن می پرسیدند. چیزی که ما می گفتیم: هرگز به مسائل جنسی فکر نکنید! فکر کردن باعث تحریک و بعد آلودگی می شود. هر چقدر کمتر فکر کنید و کمتر تصاویر بد ببینید کمتر مرتکب آن رفتار می شوید.

لطفاً کارشناس محترم درباره عرایض بنده نظر بدهند خوشحال می شوم. آنها را تصحیح کنند.

چند نکته بگویم. 1اون قاعده ای که گفتید رو باید در کدام کتاب پیداکنم؟ 2 منوقتی فهمیدم این کار بد است به این کار معتاد شده بودم. نمی تونستم ترکش کنم.اوایل روزی 2بار این کار را انجام می دادم.به نظر شما من که معتاد به این کار شدم می توانستم ترکش کنم که عواقب این کار در زمان حال برگردن من است. به نظر شما اثرات منفی این کار در همون یکسال اول پدر مرا در نیاورده؟ من به پایان راه رسیدم.درهمون سال اول. اصلا روزاول فرض کنیدمن می دانستم که این کار بدیه.آیا با اون محیط فاسد خانوادگی می توانستم این کار را انجام ندهم. 3 یک سوال که هیچ وقت به جوابش نرسیدم این که چگونه می توانم خدایی که بی گناه این همه بلا سر من آورد باور کنم؟ چگونه می توانم قبول کنم چنین خدایی را؟ چگونه می توانم قبول کنم خدا یک دفعه با من خوب شده؟ آیا خدایی که کودکی را رها می کند تا به این بدبختی کشیده شودمی شود به اوتکیه کرد؟ الیس الله بکاف عبده ؟؟؟؟؟؟

حبیبه;729434 نوشت:
نه ابدا

چطور چنین برداشتی کردید!

عرض کردم این فرضی که در ذهن شماست و مورد سؤال حضرتعالی،قران بیان کرده است!

اصلا قصد چنین نسبتی به شما را نداشتم،اگر از ظاهر کلامم،اینگونه برداشت می شود عذر خواهم.

خیر با فرض جهالت و نادانی گناه نمی کند.شرط تحقق گناه علم و عمد است.

إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ فَأُوْلَئِكَ يَتُوبُ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللّهُ عَلِيماً حَكِيماً.

حتی اگر کسی را مجبور به گناه کردند گناهی بر او نوشته نمی شود:"فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فلا اثم علیه"هر کسی بدون قصد سرکشی و طغیان مجبور به گناه شد،گناهی بر او نیست"

اینها ذهنیات شماست،وقتی کسی از گناه توبه کرد نه تنها مانعی برای ترقی معنوی ندارد بلکه خداوند او را دوست خواهد داشت و مدد خواهد کرد:"ان الله یحب التوابین"خداوند توبه کنندگان

را دوست دارد.

با عرض سلام و تشکر

البته ما و شما در مساله جبر و اختیار هم عقیده ایم . تا اینجا اختلاف نظر سر این بود که آیا ممکن است کسی جبرا" مرتکب گناهی شود؟ دوستان به این دلیل که بنده گناه کردن را به خدا نسبت داده بودم فورا" جبهه گرفتند. درصورتیکه منظور ما این نبود که خداوند به زور کسی را وارد گناهی کند منظور این بود که کسی ناخواسته گناهی انجام دهد خداوند جبرا" مانع ارتکاب او به گناه نشود...

حالا بحث عوض شد و شما میفرمایید اینها گناه نیست. با نگاهی به تعریف گناه میبینیم که اینها همه گناه است چون گناه به چیزی گفته میشود که به انسان ضرر برساند و چه انسان خواسته و چه ناخواسته گرفتار آن شود این گناهان برای او مضر است اما لطفی که خداوند فرموده اینست که او را به سبب آن مجازات نخواهد کرد...

نمونه ی حی و حاضرش را هم جناب صاعقه آوردند. کسیکه ناخواسته وارد گناهی شد ، به آن گناه عادت میکند و ترک کردن برایش سخت خواهد بود علی الخصوص که در جوی هم زندگی کند که شرایط هم مهیا باشد.

بله البته عده قلیلی هم وجود دارند که تحت تاثیر عواملی قرار میگیرند که متوجه اشتباه خود شده و توبه میکنند، اما در برابر کل آدمهایی که در این شرایط قرار میگیرند اینها فقط تعداد اندکی هستند.

آینده بسیاری از این آدمها تحت تاثیر همین عوامل ساخته میشود... ما میگوییم گناه اولیه را خداوند عذاب نمیکند چون بدست خود وارد آن نشده اند. اما بعدا که از آن شرایط بیرون آمدند و علم و آگاهی و اختیار و توانایی پیدا کردند کار برایشان سختتر از دیگران خواهد بود، اما تکلیفشان کمتر است و درصورتیکه از خدا روگردان نشوند هر سختی که در زندگی بکشند اجرشان بیشتر از دیگران است...

در مورد آیه شریفه هم که آوردید مناسبتی با صحبت ما ندارد. آیه درمورد خوراکیهایی است که حرام شده و میفرماید کسیکه مضطر شد درصورتیکه از حد نگذراند بر او گناهی نیست. آنهم برای اینکه به جسمش لطمه جبران ناپذیر نخورد ، درباره روابط نامشروع یا خودارضایی یا حتی دزدی سفارشی نداریم که اگر مضطر شد مثلا میتواند روابط نامشروع داشته باشد یا اگر مضطر شد میتواند دزدی کند و گناهی بر او نیست...

صاعقه;729602 نوشت:
ببینید من از سن 10سالگی در خانه مان فیلم های بد زیاد می گذاشتند. پدر ومادرم می گذاشتند ومن هم می دیدم. در 13سالگی به این عمل مبتلا شدم. وقتی فهمیدم که این کار بدی است اولا به این کار معتاد شده بودم. ثانیا اثرات بد این عمل در زندگی من هویدا شده بود. اثراتی که در زندگی زناشویی آینده من گذاشته بود وارد شده بود. من از این جهت تباه شدم. حالا عقل چی می گه؟ می گه برو ازدواج کن که خدای رحمن ورحیم راه اون رو هم برمن بسته.میگه برو پیش دکتر . دکترها می گویند که این مشکل زناشویی درمان نداره.عقل به چه دردی می خوره وقتی اون خدای ارحم الراحمین هنوز مثل کودکی من با جباریتش با من برخورد می کنه؟ عقل نظرمی ده.تازه نظری هم برای مشکل من نمی ده.عمل به نظر عقل که نمی شود کرد.چون نظرات عقل عملی نیست.

با عرض سلام

تا جاییکه من میدانم این مشکل هم اکثرا" درمان داره ، مگر اینکه شما و دکتراهایی که به آنها مراجعه کرده اید نهایت سعی خودتان را کرده باشید و نتیجه نگرفته باشید. در اینصورت هم دنیا به آخر نرسیده. اگر ازدواج کرده اید و همسرتان با این مساله نمیتواند کنار بیاید مدت زمانی را در پی درمان باشید و اگر دیدید طولانی شد و او راضی به این وضعیت نبود مجبورید ازش جدا شوید. بالاخره حق طبیعیش هست و شما نمیتوانید از این حق محرومش کنید.

اگر هم ازدواج نکردید با کسی ازدواج کنید که سرد مزاج باشد و بتواند با این شرایط کنار بیاید. اگر از دست دکترها کاری ساخته نیست میتوانید مشکلتون رو با مشاورین مربوطه درمیان بگذارید.

Serat;729745 نوشت:
در مورد آیه شریفه هم که آوردید مناسبتی با صحبت ما ندارد.

سلام علیکم

بنده وقتی پرسش حضرتعالی را پاسخ دادم سایر پستها را نخواندم،بنابراین کلیت گناه را بحث کردم و خوردن غذای حرام هم یکی از مصادیق آن است.

Serat;729745 نوشت:
شما میفرمایید اینها گناه نیست.

بله ظاهر قضیه گناه است ولی وقتی بدون قصور و تقصیر و بدون اطلاع از حکم خدا عملی را که خلاف دستور الهی است انجام دهی به جهت فاعلیت گناه نکرده ای گرچه خود فعل خلاف شرع بوده است.

Serat;729756 نوشت:
با عرض سلام

تا جاییکه من میدانم این مشکل هم اکثرا" درمان داره ، مگر اینکه شما و دکتراهایی که به آنها مراجعه کرده اید نهایت سعی خودتان را کرده باشید و نتیجه نگرفته باشید. در اینصورت هم دنیا به آخر نرسیده. اگر ازدواج کرده اید و همسرتان با این مساله نمیتواند کنار بیاید مدت زمانی را در پی درمان باشید و اگر دیدید طولانی شد و او راضی به این وضعیت نبود مجبورید ازش جدا شوید. بالاخره حق طبیعیش هست و شما نمیتوانید از این حق محرومش کنید.

اگر هم ازدواج نکردید با کسی ازدواج کنید که سرد مزاج باشد و بتواند با این شرایط کنار بیاید. اگر از دست دکترها کاری ساخته نیست میتوانید مشکلتون رو با مشاورین مربوطه درمیان بگذارید.

چقدر راحت صحبت می کنید در این مورد. می دانید طلاق چه بلایی سر انسان می آورد؟ چند تا همسر عوض کنم که یکی بااین قضیه کنار بیاید. کدوم پزشک می گه درمان داره. این برای کسی درمان داره که 6 ماه یا یکسال مبتلا شده باشه نه کسی که سالها به این بدبختی دچاره. چقدر بده آدم این قدر بدبخت باشه؟

Serat;729745 نوشت:

خدا روگردان نشوند ...
..

آیا حق ندارند از خدا رویگردان شوند؟
موضوع قفل شده است