مصاحبه با قرآن درباره امام زمان علیه السلام

تب‌های اولیه

42 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مصاحبه با قرآن درباره امام زمان علیه السلام

سؤال اول: دلیل و آیه ای بر وجود امام زمان علیه السلام را بیان فرمایید.
پاسخ قرآن کریم:1- در سوره قدر خداوند می فرماید: «تنزل الملائکه والروح فیها بإذن ربهم من کل أمر.» تنزل فعل مضارع است و دلالت بر استمرار می‌نماید. یعنی در هر سال، شب قدر ملائک و روح به زمین نزول می‌فرمایند. در دوران رسول الله صلی الله علیه وآله به شخص پیامبر نازل می‌شدند. و در هر عصری باید کسی هم شأن پیامبر باشد تا بر او نازل شوند. و الان تنها شخصی که هم شأن پیامبر صلی الله علیه وآله است امام زمان (علیه‌السلام) است.

2- خداوند در قرآن درباره مزد و اجر رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید: «قل لا أسئلکم أجرا إلا الموده فی القربی». به دلیل عقلی، دادن اجر رسالت پیامبر در همه زمانها بر همه واجب است. پس چون مزد رسالت پیامبر «موده فی القربی» است پس باید «فی القربی»رسول الله صلی الله علیه وآله در هر عصری باشند تا مردم با مودت به ایشان اجر رسالت را بدهند. و «فی القربی» الان امام زمان علیه السلام می باشند.

سؤال دوم: چگونه زنده ماندن امام زمان علیه السلام تاکنون امکان دارد؟
پاسخ قرآن کریم:1- خداوند در مورد حضرت یونس علیه السلام می فرماید: «فلولا أنه کان من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون.» اگر یونس از تسبیح کنندگان نبود در شکم ماهی تا قیامت می ماند. وقتی خداوند می تواند یونس را تا قیامت در شکم ماهی زنده نگه دارد، زنده نگهداشتن امام زمان(علیه‌السلام) نیز برای او امری ممکن است.

2- اصحاب کهف سیصد و نه سال در غار زنده ماندند «و لبثوا فی کهفهم ثلاث مأته سنین و أزدادوا تسعا.»

سؤال سوم: وظیفه ما در قبال امام زمان علیه السلام چیست؟
پاسخ قرآن کریم:
خداوند می فرماید: «قل لا أسئلکم أجرا إلا الموده فی القربی.» برای مزد رسالت به «فی القربی» (که امام زمان علیه السلام است) مودت کنید. مودت نیاز به معرفت دارد و مودت یعنی محبت همراه با اطاعت. پس الان در قبال امام زمان علیه السلام باید هم معرفت کسب کرده و آن حضرت را بشناسیم و هم از آن حضرت اطاعت کنیم.
در دوران رسول الله صلی الله علیه وآله به شخص پیامبر نازل می‌شدند. و در هر عصـری باید کسی هم شأن پیامبر باشد تا بر او نازل شوند. و الان تنها شخصی که هم شأن پیامبر صلی الله علیه وآله است امام زمان (علیه‌السلام) است

سؤال چهارم: آیا امام زمان علیه السلام از ما خبر دارد؟
پاسخ قرآن کریم:بله، به تمام اعمال شما نظارت داشته و اعمال شما را می بیند. خداوند می فرماید: «و قل إعملوا فسیری الله أعمالکم و رسوله و المؤمنون و ستردون إلی عالم الغیب و الشهاده فینبئکم بما کنتم تعملون.»

سؤال پنجم: چگونه می توان یار امام زمان شد؟
پاسخ قرآن کریم:با تقوا، چون بهترین و بالاترین معیار که به انسان ارزش می دهد و انسان لیاقت یاوری امام زمان علیه‌السلام را پیدا می کند تقواست: «إن أکرمکم عندالله أتقیکم.» تقوا سبب بزرگی انسان شده و امکان می‌دهد که انسان تکیه بر جای بزرگان زند.

سؤال ششم: چند نمونه از نیازهای یاران امام زمان علیه السلام را بیان کرده و چگونه باید کسب کرد؟
پاسخ قرآن کریم:الف- دانش و بینش: یار امام زمان علیه السلام باید دانش و بینش الهی داشته باشد تا در تصمیم گیریها و عمل دچار خطا نشود. حق را از باطل تشخیص دهد. و این را با تقوا بدست خواهد آورد، زیرا با تقوا موانع فهم و درک و علم و دانش را کنار زده و با دانش درونی و باطنی نگاه می کند. خداوند می فرماید: «إتقوا الله و یعلمکم الله.»
ب) بصیرت و بینش: بصیرتی که با چشم باطن ببیند و با گوش باطن بشنود. با ملائک الهی در ارتباط باشد. اهل حق و باطل را بشناسد تا دچار انحطاط فکری و اخلاقی و روحی نشود. و این بصیرت نیز با تقوا بدست می آید. خداوند می فرماید:«إن تتقوا الله یجعل لکم فرقانا ». فرقان یعنی نیرو و توانی که با آن حق را از باطل جدا کنید. به برکت این تقوا انسان، شیطان شناس نیز می شود. دشمن را هم می شناسد.
ج) بیداری: هوشیاری و بیداری؛ تا هروقت شیاطین برای گول زدن آمدند، بیدار شود، دام ابلیس را بشناسد و از شیطان فرار کند. چون انسان خواب و چشم بسته سریع در چاه می افتد. و این هم با تقوا ممکن است. «إن الذین التقوا إذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فإذاهم مبصرون.»

سؤال هفتم: چگونه بعد از ظهور و در حکومت مهدوی برکات زیاد می شود، محصولات رونق می یابد، مشکلات مردم حل می شود و...؟
پاسخ قرآن کریم:چون حکومت امام زمان علیه السلام حکومت تقوا است، آثار تقوی هم ظاهر می شود. و من جمله آثار تقوا نزول برکات از آسمان و باز شدن درهای برکت از زمین و آسمان است که حل مشکلات مردم و روزی فراوان نیز بدنبال آن است «ولو أن أهل القری آمنوا و التقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض » «و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب » «و من یتق الله یجعل له من أمره یسرا.»

سؤال هشتم: ویژگیهای یاران امام زمان علیه السلام چیست؟
پاسخ قرآن کریم:خداوند می فرماید: «إن الأرض یرثها عبادی الصالحون.» یعنی زمین را بندگان صالح من به ارث می برند. پس وارثان زمین که امام زمان علیه السلام و یاران ایشان هستند دو ویژگی دارند: 1- عبادالله اند 2- صالحین اند. حال به ویژگیهای بندگان صالح خدا اشاره می کنیم:
1- متواضع اند: «عباد الرحمن الذین یمشون علی الأرض هونا »
2- دارای بینش صحیح هستند، زیرا غرور در قلب و عقل آنان نفوذ نکرده است
3- اهل پرورش جاهلان جامعه اند، «وإذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما »
4- اهل طاعت و سجده و قیامند، «و الذین یبیتون ربهم سجدا و قیاما »
5- خود را آلوده به گناه که منجر به ورود به جهنم می شود نمی کنند، «والذین یقولون ربنا أصرف عنا عذاب جهنم »
6-اهل اعتدالند، «إذا أنفقوا لم تسرفوا و لم یقتروا »
7- موحدند و غیر خدا را نمی خوانند، «لا یدعون مع الله الها آخر »
8- به جان انسانها احترام می گذارند، «ولایقتلون النفس التی حرم الله إلا بالحق »
9- پاکدامنند، «ولایزنون »
10- دنبال پاکسازی روان خویش اند، «و من تاب و عمل صالحا »
11- جبران کننده عقب ماندگیها و پرکننده خلأ ها هستند، «إلا من تاب و آمن و عمل صالحا »
12- حتی مرتکب مقدمات گناه هم نمی شوند و در مجالس گناه هم شرکت نمی کنند، «و إذا مروا باللغو مروا کراما »
13- کلامشان صحیح است، «و الذین لا یشهدون الزو »
14- اهل لغو نیستند، « و إذا مروا باللغو مروا کراما »
15- پرورش دهنده نسل سالم و مفیدند، «هب لنا من أزواجنا و ذریاتنا قره أعین»
16- امام دیگرانند، «و جعلنا للمتقین إماما »
17- به گزین اند. کلام را گوش می دهند و از بهترین آن پیروی می نمایند، «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه »
18- ایمان دارند، «قل یا عباد الذین آمنوا إتقوا ربکم »
19- بنده خدای متعال هستند و امور خود را واگذار به خدای متعال می نمایند، بنده شهرت و پول و زر و زور و دنیا نیستند، «ثم یقول للناس کونوا عبادا لی من دون الله»
20- شیطان را به زانو در آورده اند، «ولأغوینهم أجمعین إلا عبادک منهم المخلصین»
21- ویژگیهای صالحین را دارند یعنی صددرصد اعمالشان صالح است، «والذین آمنوا و عملوا الصالحات لندخلنهم فی الصالحین »
22- امر ازدواج برای جوانان را تسهیل می کنند، «و أنکحوا الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم و إمائکم »
23- در کار خیر از همدیگر سبقت می گیرند، «و یسارعون فی الخیرات و أولئک من الصالحین »

سؤال نهم: ویژگیهای امام زمان علیه السلام در قرآن چیست؟
پاسخ قرآن کریم: 1- معصوم است، «إنما یریدالله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا»

2- اولی الامر است، «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم»

3- اطاعت از او، راه خداست، «قل ما أسئلکم علیه من أجر إلا من شاء أن یتخذ الی ربه سبیلا» «قل ما أسئلکم أجرا إلا الموده فی القربی.» از جمع دو آیه معلوم می شود «سبیل رب» همان «موده فی القربی» است.
* بیان آیت الله جوادی آملی
- دلیل قرآنی وجود حضرت حُجّت (عج) چیست؟

مرحوم کلینی (رضوان اللّه علیه) در کتاب شریف کافی طی بابی از ائمه(علیهم‌السلام) نقل کرده است که به سوره قدر احتجاج کنید، زیرا در سوره قدر آمده است، هر سال لیلة القدری دارد و فرشتگان در شب قدر، هر سال با همراهی روح (جبرئیل سلام اللّه علیه)، همه احکام و امور را به زمین نازل می‏کنند.

وقتی فرشتگان احکام و امور را به زمین می‏آورند، باید آن را به کسی بسپارند، چون افراد عادی نمی‏توانند میزبان فرشتگان باشند و احکام صادره را تحویل بگیرند، پس تنها کسی که در روی زمین مهمان‏دار فرشتگان و تحویل گیرنده این امور و مقدّرات است، وجود مبارک ولی عصر(علیه‌السلام) است، بنابراین با توجه به روایاتی که مرحوم کلینی نقل کرد، از نظر قرآن، در شب قدر که همه فرشتگان به همراهی جبرئیل(سلام اللّه علیه) یا روح، مقدّرات امور را نازل می‏کنند، باید آن را به کسی بسپارند و به او گزارش بدهند؛ گیرنده این امور وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) است.

- چگونه می‏توان امام زمان‏(عج) را شناخت؟

شناخت بر دو قسم است: «شناخت تاریخی» و «شناخت واقعی» که از قسم نخست مهم‏تر است. مسئله مهم این است که ما آن حضرت را به حقیقت بشناسیم و ایشان نیز ما را ببیند؛ نه اینکه ما حضرت را ببینیم.

در زمان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم (که مقامش از همه امامان بالاتر است) عده زیادی آن وجود مبارک را می‏دیدند، اما خدای سبحان درباره آنها فرمود: «و تراهم ینظُرُون اِلیک و هُم لایُبصرون»؛ آنها را می‏بینی که به تو می‏نگرند؛ ولی تو را نمی‏بینند. اهل نظر هستند، اما اهل بصیرت نیستند. هنر این است که به گونه‏ای باشیم که وجود مبارک امام زمان(علیه‌السلام) ما را ببینند.

در قرآن کریم آمده است: خدا که بر همه چیز بصیر است، در روز قیامت به عده‏ای نگاه نمی‏کند: «ولایُکلّمهم اللّه و لاینظرُ اِلیهم یومَ القیامةِ و لایزکّیهم» و نگاه تشریفی خود را نسبت به عده‏ای اعمال نمی‏کند.

اگر ما در مسیر صحیح حرکت کنیم، آن حضرت ما را می‏بیند.

ممنونم از زحمت انتقال این پست

در كتاب شريف «المحجّة فى ما نزل فى القائم الحجّة(عليه السلام)» كه توسط محدث بزرگوار، مرحوم سيد هاشم بحرانى و با بهرهگيرى از دهها جلد كتب تفسير و حديث، تأليف گرديده، مجموعاً (132) آيه از آيات كريمه قرآن ذكر شده كه در ذيل هر كدام يك يا چند روايت در تبيين كيفيت ارتباط آيه با آن حضرت(عليه السلام) ، نقل شده است.
در اينجا به ذكر چند روايت در اين مورد، بسنده مىكنيم:
1 ـ امام صادق (عليه السلام) در باره قول خداى عزّوجلّ: «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدّين كلّه و لو كره المشركون» فرمود:
«به خدا سوگند! هنوز تأويل اين آيه نازل نشده است و تا زمان قيام قائم (عليه السلام) نيز نازل نخواهد شد. پس زمانى كه قائم (عليه السلام)به پا خيزد، هيچ كافر و مشركى نمىماند مگر آنكه خروج او را ناخوشايند مىشمارد.»
2 ـ امام باقر (عليه السلام) در باره آيه شريفه «و قل جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل كان زهوقاً» فرمود:
«زمانى كه قائم(عليه السلام) قيام نمايد، دولت باطل از بين خواهد رفت.»
3 ـ امام صادق (عليه السلام) در بيان معناى آيه كريمه «و لقد كتبنا فى الزبور منبعدالذكر أنالأرض يرثها عبادى الصّالحون»فرمود:
«تمام كتب آسمانى، ذكر خداست، و بندگان شايسته خدا كه وارثان زمين هستند، حضرت قائم(عليه السلام) و ياران او مىباشند.»
4 ـ امام باقر (عليه السلام) در باره قول خداى عزّوجلّ: «الذين إن مكّنّاهم فى الأرض اقاموا الصلوة و آتوا الزكاة...» فرمود:
«اينآيه درحق آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) است در حق حضرت مهدى(عليه السلام)و ياران او كه خداوند شرق و غرب زمين را تحت سلطه آنان قرار مىدهد و به وسيله آنان دين را پيروز گردانده و بدعتها و باطلها را مىميراند.»
5 ـ امام سجاد(عليه السلام) زمانى كه اين آيه شريفه را قرائت نمود: «وَعَد اللّه الّذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنَّهم فى الأرض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكّننّ لهم دينهم الّذى ارتضى لهم و ليبدِّلنّهم من بعد خوفهم أمناً يعبدوننى و لايشركون بى شيئاً» فرمود:
«به خدا سوگند! آنان شيعيان ما اهلبيت هستند، خداوند ـ آن خلافت در زمين و اقتدار بخشيدن به دين را ـ به وسيله آنان و به دست مردى از ما، كه مهدى اين امت است، تحقق خواهد داد و هم اوست كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)در بارهاش فرمود: اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نمانده باشد، خداوند همان روز را آنچنان طولانى خواهد كرد كه مردى از خاندان من كه همنام من است فرا برسد و زمين را آنچنان كه از ظلم و جور پر شده باشد، از عدل و داد آكنده سازد.»
6 ـ امام صادق (عليه السلام) فرمود: «آيه «أمّن يجيب المظطرّ اذا دعاه و يكشف السّوء و يجعلكم خلفاء الأرض» در باره قائم از آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) نازل شده است. به خدا سوگند، او همان مضطرّ درماندهاى است كه چون در مقام ابراهيم دو ركعت نماز گزارد و فرج خويش از خدا بخواهد، خداوند دعايش را اجابت كند و بديها را برطرف سازد و او را در زمين خليفه قرار دهد.»

حسنعلی ابراهیمی سعید;724357 نوشت:
سؤال اول: دلیل و آیه ای بر وجود امام زمان علیه السلام را بیان فرمایید.
پاسخ قرآن کریم:1- در سوره قدر خداوند می فرماید: «تنزل الملائکه والروح فیها بإذن ربهم من کل أمر.» تنزل فعل مضارع است و دلالت بر استمرار می‌نماید. یعنی در هر سال، شب قدر ملائک و روح به زمین نزول می‌فرمایند. در دوران رسول الله صلی الله علیه وآله به شخص پیامبر نازل می‌شدند. و در هر عصری باید کسی هم شأن پیامبر باشد تا بر او نازل شوند. و الان تنها شخصی که هم شأن پیامبر صلی الله علیه وآله است امام زمان (علیه‌السلام) است.

2- خداوند در قرآن درباره مزد و اجر رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید: «قل لا أسئلکم أجرا إلا الموده فی القربی». به دلیل عقلی، دادن اجر رسالت پیامبر در همه زمانها بر همه واجب است. پس چون مزد رسالت پیامبر «موده فی القربی» است پس باید «فی القربی»رسول الله صلی الله علیه وآله در هر عصری باشند تا مردم با مودت به ایشان اجر رسالت را بدهند. و «فی القربی» الان امام زمان علیه السلام می باشند.

سؤال دوم: چگونه زنده ماندن امام زمان علیه السلام تاکنون امکان دارد؟
پاسخ قرآن کریم:1- خداوند در مورد حضرت یونس علیه السلام می فرماید: «فلولا أنه کان من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون.» اگر یونس از تسبیح کنندگان نبود در شکم ماهی تا قیامت می ماند. وقتی خداوند می تواند یونس را تا قیامت در شکم ماهی زنده نگه دارد، زنده نگهداشتن امام زمان(علیه‌السلام) نیز برای او امری ممکن است.

2- اصحاب کهف سیصد و نه سال در غار زنده ماندند «و لبثوا فی کهفهم ثلاث مأته سنین و أزدادوا تسعا.»

سؤال سوم: وظیفه ما در قبال امام زمان علیه السلام چیست؟
پاسخ قرآن کریم:
خداوند می فرماید: «قل لا أسئلکم أجرا إلا الموده فی القربی.» برای مزد رسالت به «فی القربی» (که امام زمان علیه السلام است) مودت کنید. مودت نیاز به معرفت دارد و مودت یعنی محبت همراه با اطاعت. پس الان در قبال امام زمان علیه السلام باید هم معرفت کسب کرده و آن حضرت را بشناسیم و هم از آن حضرت اطاعت کنیم.
در دوران رسول الله صلی الله علیه وآله به شخص پیامبر نازل می‌شدند. و در هر عصـری باید کسی هم شأن پیامبر باشد تا بر او نازل شوند. و الان تنها شخصی که هم شأن پیامبر صلی الله علیه وآله است امام زمان (علیه‌السلام) است

سؤال چهارم: آیا امام زمان علیه السلام از ما خبر دارد؟
پاسخ قرآن کریم:بله، به تمام اعمال شما نظارت داشته و اعمال شما را می بیند. خداوند می فرماید: «و قل إعملوا فسیری الله أعمالکم و رسوله و المؤمنون و ستردون إلی عالم الغیب و الشهاده فینبئکم بما کنتم تعملون.»

سؤال پنجم: چگونه می توان یار امام زمان شد؟
پاسخ قرآن کریم:با تقوا، چون بهترین و بالاترین معیار که به انسان ارزش می دهد و انسان لیاقت یاوری امام زمان علیه‌السلام را پیدا می کند تقواست: «إن أکرمکم عندالله أتقیکم.» تقوا سبب بزرگی انسان شده و امکان می‌دهد که انسان تکیه بر جای بزرگان زند.

سؤال ششم: چند نمونه از نیازهای یاران امام زمان علیه السلام را بیان کرده و چگونه باید کسب کرد؟
پاسخ قرآن کریم:الف- دانش و بینش: یار امام زمان علیه السلام باید دانش و بینش الهی داشته باشد تا در تصمیم گیریها و عمل دچار خطا نشود. حق را از باطل تشخیص دهد. و این را با تقوا بدست خواهد آورد، زیرا با تقوا موانع فهم و درک و علم و دانش را کنار زده و با دانش درونی و باطنی نگاه می کند. خداوند می فرماید: «إتقوا الله و یعلمکم الله.»
ب) بصیرت و بینش: بصیرتی که با چشم باطن ببیند و با گوش باطن بشنود. با ملائک الهی در ارتباط باشد. اهل حق و باطل را بشناسد تا دچار انحطاط فکری و اخلاقی و روحی نشود. و این بصیرت نیز با تقوا بدست می آید. خداوند می فرماید:«إن تتقوا الله یجعل لکم فرقانا ». فرقان یعنی نیرو و توانی که با آن حق را از باطل جدا کنید. به برکت این تقوا انسان، شیطان شناس نیز می شود. دشمن را هم می شناسد.
ج) بیداری: هوشیاری و بیداری؛ تا هروقت شیاطین برای گول زدن آمدند، بیدار شود، دام ابلیس را بشناسد و از شیطان فرار کند. چون انسان خواب و چشم بسته سریع در چاه می افتد. و این هم با تقوا ممکن است. «إن الذین التقوا إذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فإذاهم مبصرون.»

سؤال هفتم: چگونه بعد از ظهور و در حکومت مهدوی برکات زیاد می شود، محصولات رونق می یابد، مشکلات مردم حل می شود و...؟
پاسخ قرآن کریم:چون حکومت امام زمان علیه السلام حکومت تقوا است، آثار تقوی هم ظاهر می شود. و من جمله آثار تقوا نزول برکات از آسمان و باز شدن درهای برکت از زمین و آسمان است که حل مشکلات مردم و روزی فراوان نیز بدنبال آن است «ولو أن أهل القری آمنوا و التقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض » «و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب » «و من یتق الله یجعل له من أمره یسرا.»

سؤال هشتم: ویژگیهای یاران امام زمان علیه السلام چیست؟
پاسخ قرآن کریم:خداوند می فرماید: «إن الأرض یرثها عبادی الصالحون.» یعنی زمین را بندگان صالح من به ارث می برند. پس وارثان زمین که امام زمان علیه السلام و یاران ایشان هستند دو ویژگی دارند: 1- عبادالله اند 2- صالحین اند. حال به ویژگیهای بندگان صالح خدا اشاره می کنیم:
1- متواضع اند: «عباد الرحمن الذین یمشون علی الأرض هونا »
2- دارای بینش صحیح هستند، زیرا غرور در قلب و عقل آنان نفوذ نکرده است
3- اهل پرورش جاهلان جامعه اند، «وإذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما »
4- اهل طاعت و سجده و قیامند، «و الذین یبیتون ربهم سجدا و قیاما »
5- خود را آلوده به گناه که منجر به ورود به جهنم می شود نمی کنند، «والذین یقولون ربنا أصرف عنا عذاب جهنم »
6-اهل اعتدالند، «إذا أنفقوا لم تسرفوا و لم یقتروا »
7- موحدند و غیر خدا را نمی خوانند، «لا یدعون مع الله الها آخر »
8- به جان انسانها احترام می گذارند، «ولایقتلون النفس التی حرم الله إلا بالحق »
9- پاکدامنند، «ولایزنون »
10- دنبال پاکسازی روان خویش اند، «و من تاب و عمل صالحا »
11- جبران کننده عقب ماندگیها و پرکننده خلأ ها هستند، «إلا من تاب و آمن و عمل صالحا »
12- حتی مرتکب مقدمات گناه هم نمی شوند و در مجالس گناه هم شرکت نمی کنند، «و إذا مروا باللغو مروا کراما »
13- کلامشان صحیح است، «و الذین لا یشهدون الزو »
14- اهل لغو نیستند، « و إذا مروا باللغو مروا کراما »
15- پرورش دهنده نسل سالم و مفیدند، «هب لنا من أزواجنا و ذریاتنا قره أعین»
16- امام دیگرانند، «و جعلنا للمتقین إماما »
17- به گزین اند. کلام را گوش می دهند و از بهترین آن پیروی می نمایند، «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه »
18- ایمان دارند، «قل یا عباد الذین آمنوا إتقوا ربکم »
19- بنده خدای متعال هستند و امور خود را واگذار به خدای متعال می نمایند، بنده شهرت و پول و زر و زور و دنیا نیستند، «ثم یقول للناس کونوا عبادا لی من دون الله»
20- شیطان را به زانو در آورده اند، «ولأغوینهم أجمعین إلا عبادک منهم المخلصین»
21- ویژگیهای صالحین را دارند یعنی صددرصد اعمالشان صالح است، «والذین آمنوا و عملوا الصالحات لندخلنهم فی الصالحین »
22- امر ازدواج برای جوانان را تسهیل می کنند، «و أنکحوا الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم و إمائکم »
23- در کار خیر از همدیگر سبقت می گیرند، «و یسارعون فی الخیرات و أولئک من الصالحین »

سؤال نهم: ویژگیهای امام زمان علیه السلام در قرآن چیست؟
پاسخ قرآن کریم: 1- معصوم است، «إنما یریدالله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا»

2- اولی الامر است، «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم»

3- اطاعت از او، راه خداست، «قل ما أسئلکم علیه من أجر إلا من شاء أن یتخذ الی ربه سبیلا» «قل ما أسئلکم أجرا إلا الموده فی القربی.» از جمع دو آیه معلوم می شود «سبیل رب» همان «موده فی القربی» است.
* بیان آیت الله جوادی آملی
- دلیل قرآنی وجود حضرت حُجّت (عج) چیست؟

مرحوم کلینی (رضوان اللّه علیه) در کتاب شریف کافی طی بابی از ائمه(علیهم‌السلام) نقل کرده است که به سوره قدر احتجاج کنید، زیرا در سوره قدر آمده است، هر سال لیلة القدری دارد و فرشتگان در شب قدر، هر سال با همراهی روح (جبرئیل سلام اللّه علیه)، همه احکام و امور را به زمین نازل می‏کنند.

وقتی فرشتگان احکام و امور را به زمین می‏آورند، باید آن را به کسی بسپارند، چون افراد عادی نمی‏توانند میزبان فرشتگان باشند و احکام صادره را تحویل بگیرند، پس تنها کسی که در روی زمین مهمان‏دار فرشتگان و تحویل گیرنده این امور و مقدّرات است، وجود مبارک ولی عصر(علیه‌السلام) است، بنابراین با توجه به روایاتی که مرحوم کلینی نقل کرد، از نظر قرآن، در شب قدر که همه فرشتگان به همراهی جبرئیل(سلام اللّه علیه) یا روح، مقدّرات امور را نازل می‏کنند، باید آن را به کسی بسپارند و به او گزارش بدهند؛ گیرنده این امور وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) است.

- چگونه می‏توان امام زمان‏(عج) را شناخت؟

شناخت بر دو قسم است: «شناخت تاریخی» و «شناخت واقعی» که از قسم نخست مهم‏تر است. مسئله مهم این است که ما آن حضرت را به حقیقت بشناسیم و ایشان نیز ما را ببیند؛ نه اینکه ما حضرت را ببینیم.

در زمان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم (که مقامش از همه امامان بالاتر است) عده زیادی آن وجود مبارک را می‏دیدند، اما خدای سبحان درباره آنها فرمود: «و تراهم ینظُرُون اِلیک و هُم لایُبصرون»؛ آنها را می‏بینی که به تو می‏نگرند؛ ولی تو را نمی‏بینند. اهل نظر هستند، اما اهل بصیرت نیستند. هنر این است که به گونه‏ای باشیم که وجود مبارک امام زمان(علیه‌السلام) ما را ببینند.

در قرآن کریم آمده است: خدا که بر همه چیز بصیر است، در روز قیامت به عده‏ای نگاه نمی‏کند: «ولایُکلّمهم اللّه و لاینظرُ اِلیهم یومَ القیامةِ و لایزکّیهم» و نگاه تشریفی خود را نسبت به عده‏ای اعمال نمی‏کند.

اگر ما در مسیر صحیح حرکت کنیم، آن حضرت ما را می‏بیند.

با عرض سلام و خسته نباشید من چنتا سوال برام پیش اومد!

اینکه گفتید در سوره قدر گفته ملاعک نازل میشن و قطعا باید شخصی هم شان با محمد (ص ) باشه .. به نظر نمیاد دلیل محکمی بر این باشه که منظور از این آیه امام زمان (عج) هستن .. چون اوالا این آیه میگه که فرشتگان در شب قدر برای هر کاری فرود میان (نه فقط برای شخصی خاص) .. و دوما در ادامه این سوره میگه سلام و سلامت باد شمارا تا طلوع خورشید که این هم شمولیت کلی داره!

۲. آیا اینکه امام زمان از همه اعمال ما خبر دارن با ستارالعیوب بودن خداوند در تناقض نیست؟

۳. اون آیه که گفتید "انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا" ... این آیه بخشی از سوره احزاب آیه ۳۳ هست که اگه کل آیه رو مطالعه کنیم و با توجه به آیات قبل و بعدش متوجه میشیم که این ایه خطاب به زنان پیامبر هست! حالا چرا به اهل بیت ربطش میدن نمی دونم واسه خودمم سواله!

و سوال آخر اینکه گفتید امام زمان از حال مردم آگاه هستن .. خواستم بپرسم واسه مردم فقیر (به معنی واقعی کلمه بد بخت) این مرهم کدوم زخمه؟! منظورم اینه که چه فایده ای داره؟

با تشکر فراوان

موکول میکنم به استادان گرام انجمن

M0ha_mmad;726227 نوشت:
با عرض سلام و خسته نباشید من چنتا سوال برام پیش اومد!

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما کاربر بزرگوار! :Gol:

با کسب اجازه از جناب حسنعلی ابراهیمی سعید و کارشناسان محترم مطالبی خدمت شما کاربر محترم و گرامی عرض میکنم:


متاسفانه برخی از آیات قرآن کریم در اثبات ولایت و عصمت ائمه هدی علیهم السلام مهجور مانده که این نشان از عمق مهجوریت قرآن کریم است :Ghamgin: مانند آیه زیر:


وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ (بقره)143


و بدين گونه ما شما [: معصومان محمدى صلى الله عليه و آله] را امتى واسطه (ميان رسول و ساير امت) قرار داديم تا بر مردمان گواه باشيد، و پيامبر (نيز) بر شما گواه باشد. و قبله اى را كه (چندى) بر آن بودى ننهاديم، جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مى كند، از آن كس كه به عقبش بازگشت مى كند، نشانه نهيم؛ هر چند (اين كار) جز بر كسانى كه خدا هدايت(شان) كرده، سخت گران بود، و خدا بر آن نبوده است تا ايمان شما را ضايع گرداند، (زيرا) خدا به مردمان بى گمان مهربان و رحمت گر بر ويژگان است. 143
آيه 143 ـ "امّة وسطا" گروهى مى باشند كه واسطه ميان پيامبر و امت اسلامند، و چنانكه آيه (22:78) نظر به همين گروه دارد، و مشخصات آن را به وضوح بيان مى كند. زيرا كسانى از "ملّة أبيكم ابراهيم" كه شاهد و واسطه بين رسول و مردم هستند را بيان مى نمايد. پس مقصود تمام مسلمانان نيستند، در اين آيه نيز امت وسط را گواهان بين رسول و مردم قرار داده، و هرگز مجموع امت اسلام چنين مقامى ندارند، وانگهى "على الناس" كل امت اسلامى غير از "امّة وسطا" كه واسطه ميان رسول صلى الله عليه و آله و مردم اند و از مشخصات اين گروه واسطه در سوره حج عصمت است. و چنانكه در دعاى ابراهيم عليه السلام گذشت (2:128) اينان از ذريّه ابراهيم عليه السلام و همان محمديان معصومند كه امت وسطشان: سيزده معصوم گواهان محمدى عليهم السلام ميان رسول صلى الله عليه و آله و امت اسلام مى باشند.
منبع ذیل همین آیه: http://www.olumquran.com/fa/publicat...em/tj-forghan1

M0ha_mmad;726227 نوشت:
من چنتا سوال برام پیش اومد!

و این آیه مبارکه:


[=Times New Roman]آیه‌ی32 سوره‌ی فاطر: « ثم اورثنا الكتاب الّذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابقٌ بالخیراتِ باذن الله ذالك هو الفضل الكبیر».[=times new roman]این آیه پس از آیه قبلی «والّذ ی اوحینا إلیك من الكتاب هو الحق مصدقاً لما بین یدیه إن الله بعباده لخبیر بصیر» وراثت ویژه‌ی قرآن را بر عهده‌ی گروهی خاص نهاده و از آنجا که این عمل را خدای متعال انجام داده، که او « بعباده لخبیر بصیر» است؛ پس این وارثان کسانی هستند که شایستگی این وراثت را دارند. و اگر این وارثان از محور قرآن عدول داشته‌باشند چگونه شایستگی وراثت آنرا دارند؟ که این وراثت بُعد عصمت قرآن را هم شامل است. لذا این بزرگواران ذره‌ای از قرآن عدول ندارند و بنابرین در بُعد عصمت همچون قرآن معصومند که ادامه‌ی آیه این موضوع را کاملا تصریح می‌کند.

[=times new roman]در ادامه‌ی آیه خدای متعال آنها را با توصیفی دوگانه بر کلّ معصومان تاریخ غیر از رسول خدا برتری داده .

[=times new roman]اول: «الّذین اصطفینا من عبادنا...» كه "اصطفی" در كل قرآن گزینشی ربانی است یعنی آنچه نزد خدا انتخاب ‌شده بر ادیان یا بندگانی که عمل انتخاب در بین آنها صورت گرفته برتری دارد. مانند :«ان الله اصطفی لكم الدّین…»(بقره/132). و در اینجا «اصطفی» در بین «عبادنا» صورت گرفته، پس این بزرگواران بر همه‌ی عباد خدا از زمان آدم (علیه‌السلام) تا قیامت کبرا که همه‌ی پیامبران و معصومین پیشین - غیر از پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وس� �م) - را شامل می‌شود، در نزد خدا برتری دارند. و باز لازمه‌ی این برتری عصمت است، عصمتی برتر و والاتر از عصمت همه‌ی آنها.

[=times new roman]دوم: خداوند در ادامه‌ی این آیه ملاک انتخاب را تبیین کرده و «عبادنا» را به سه دسته تقسیم نموده‌اند:
[=times new roman]1- «فمنهم ظالم لنفسه» كه شخص ظالم هرگز شایستگی انتخاب شدنِ معصومانه را ندارد.
[=times new roman]2- «و منهم مقتصد» كه منظور عادلانند. باز عادلان منهای عصمت شایسته‌ی این انتخاب نیستند.
[=times new roman]3- «و منهم سابق بالخیرات» كه الخیرات کلّ خیرات در تاریخ تکلیف است که این بزرگواران معصوم پس از رسول گرامی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسل� �) در کلّ خیرات بر دیگران حتی معصومان پیشین چون حضرت نوح، ابراهیم، موسی و عیسی (علیهم‌السلام) سبقت گرفته‌اند لذا آنان معصومند و عصمتشان برتر و والاتر از عصمت همه‌ی آنهاست.
[=times new roman]تا اینجا معلوم می‌شود که بعد از پیامبر گرامی اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وس� �م) کسانی هستند که اولاً معصومند . ثانیاً بر همه‌ی انبیا و اولیای پیشین و پسین برتری دارند و ثالثاً کتاب خدا (قرآن) را به ارث می‌برند که لازمه‌ی این وراثت آن است که خود اولین عاملان به آن و حجتی بر دیگران باشند.
[=times new roman]حال این معصومان و این وارثان و حجتهای بعد از نبی مکرم اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وس� �م) چه کسانی هستند؟
[=times new roman]اگر اینان خلفای سه‌گانه‌اند؛ نه خود آنها ادعای عصمت داشتند و نه علمای سنّی آنان را معصوم می‌دانند و همین علما تصریح کرده‌اند که خلفای سه‌گانه هر کدام اعمالی بر خلاف شریعت انجام داده‌اند.
[=times new roman]و یا اگر اینان ائمه‌ی اربعه‌ی فقه سنّی‌اند که باز آنها هم مانند خلفای سه‌گانه‌ اختلاف و اشتباه دارند.
[=times new roman]حال که در میان اهل سنّت چنین کسانی نیستند، آیا در بین شیعیان هم نیستند؟ این معاذ‌الله نسبت دروغ دادن به آیه‌ی مبارکه است.بنابرین این افراد همان خاندان معصوم پیامبرند که در غدیر خم و حدیث ثِقلَین یک یک با نامهای مبارکشان معرفی شده‌اند.

[=times new roman]یعنی همان دوازده نور پاك به اضافه‌ی صدّیقه‌ی طاهره (علیهاالسّلام)؛ و این آیه دیگر به حدیث نیازی ندارد (نقل از وبگاه انقلاب قرآنی -جواب آیت الله صادقی تهرانی برای اثبات عصمت و امامت اهل بیت و 14 معصوم)

M0ha_mmad;726227 نوشت:
اون آیه که گفتید "انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا" ... این آیه بخشی از سوره احزاب آیه ۳۳ هست که اگه کل آیه رو مطالعه کنیم و با توجه به آیات قبل و بعدش متوجه میشیم که این ایه خطاب به زنان پیامبر هست! حالا چرا به اهل بیت ربطش میدن نمی دونم واسه خودمم سواله!

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

به دلیل 2 صیغه مذکری که در آیه آمده در میان بیش از 10 صیغه مونث!! آیا خدای سبحان که قرآن را در اوج فصاحت و بلاغت ادبیات عرب فرستاده چنین اشتباه عجیبی میکند؟
و به قول آیت الله دکتر صادقی(ره) :
اين دو ضمير مذكر اگر هم ميان هزاران ضمير مؤنث قرار گيرند باز دلالت لغوى خود را همچنان حفظ مى كنند.

نکاتی را از تفسیر این آیه از کتاب ترجمان فرقان آیت الله دکتر صادقی(ره) عرض میکنم:

اينجا در كلمات اين آيه بحث هایى مفصل است كه در تفسيرالفرقان ياد شده، ولى مختصرش اين است كه:

نخست «انّما» اين نفى و اثبات را در انحصار اهل بيت عليهم السلام قرار داده كه مقصود اهل بيت رسالت محمدى صلى الله عليه و آله است، نه همسران و زنان خاندان جسمانيش و نه تنها اهل بيت رسالتى رسول، كه خود آن حضرت از آن بيت برون باشد، زيرا حضرتش در بالاترين قله اين بيت عصمت والاقرار دارند.

"يريد اللّه " اراده مستمر ربانى است در كل ابعاد اين عصمت عُليا (اراد اللّه ) نيست كه تنها شامل گذشته باشد، بلكه (يريداللّه ) است كه استمرار را مى رساند.

و آيا اين اراده در سلب رِجس و ايجاب طهارت براى اين خاندان تنها اراده تشريعى و شرعى است؟ هرگز! زيرا سلب و ايجاب اين اراده در مراتب گوناگونش در ارتباط با كل سالكان الى اللّه است، كه هر اندازه قدمهائى فراتر در راه خدا بردارند اين اراده سلب و ايجاب ـ كه در جمع هدايت افزونتر آنان است ـ نيز خواهد بود. ادامه....


قرآن حکیم;726684 نوشت:
اون آیه که گفتید "انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا" ... این آیه بخشی از سوره احزاب آیه ۳۳ هست که اگه کل آیه رو مطالعه کنیم و با توجه به آیات قبل و بعدش متوجه میشیم که این ایه خطاب به زنان پیامبر هست! حالا چرا به اهل بیت ربطش میدن نمی دونم واسه خودمم سواله!

اين اراده كه ويژه اهلبيت رسالت محمدى صلى الله عليه و آله است در بالاترين قله عصمت ـ كه در ميان كل معصومان بى نظير است ـ مجموعه اراده تكوينى، تشريعى و شرعى ويژه اى است كه شامل ديگران حتى معصومان ديگر نيز نمى شود.

عصمت داراى مراحل و درجاتى چند است:
1ـ عصمت بشرى
2ـ بر مبناى همين عصمت عصمت درونى ربانى
3ـ روى اين دو مبنا عصمت برونى ربانى است، و پيش از عصمت بشرى هم اراده ربانى است
،
كه اين بزرگوران را در اصلاب و ارحام پدران و مادران پيش از ولادتشان و همينطور در زمان ولادت تا عصمت بَشريشان در تحت پوشش مستقيم ربانى قرار داده، چنانكه در زيارت وارث است كه (أشهد انّك كنت نورا فى الأصلاب الشامِخَة و الأرحام المطهرة): من گواهى مى دهم كه تو نورى در صُلبها و رحمهاى پاك شده بودى، و اين خود زمينه اى است از براى عصمت بشرى آينده اين بزرگوران با حفظ اختيارشان كه در علم الهى اينگونه عصمت را تحصيل خواهند كرد،
سپس در بُعد عصمت بشرى نيز مورد تأييد ربانى بوده اند، ولى چون اين هر دو عصمت مطلق نيستند، مرحله سوم عصمت ربانى است كه با وحى رسالتى به رسول و وحى غير رسالتى به سيزده معصوم ديگر مقرر شده است،
عصمت چهارم، عصمت منفصل است، چنانكه آياتى از قبيل "ولولاأن ثبتناك لقد كدت تركن إليهم شيئا قليلاً" (17:74) كه در جرياناتى بسيار سهمگين ـ مانند اعتمادى بر انبوه مشركان ـ اگر از سوى خدا جلوگير فزونى نبود به اندازه كمى به اينان اعتماد مى كردى.
«انما» در هر چهار بُعدش انحصارى است و «الرجس» و «تطهيرا» نيز هر دو در بُعد معنوى و وحيانى بگونه اى مطلقتر و فراتر از ديگر معصومان است، ادامه ....

قرآن حکیم;726688 نوشت:
اون آیه که گفتید "انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا" ... این آیه بخشی از سوره احزاب آیه ۳۳ هست که اگه کل آیه رو مطالعه کنیم و با توجه به آیات قبل و بعدش متوجه میشیم که این ایه خطاب به زنان پیامبر هست! حالا چرا به اهل بیت ربطش میدن نمی دونم واسه خودمم سواله!

رجس در كل قرآن بمعناى نجاست و پليدى ظاهرى نيامده بلكه مانند "انهم رجسٌ" (9:95) درباره منافقان، مقصود رجس درونى و معنوى است،
از جمله ادله بر اين حقيقت است ـ كه اين رجس ظاهرى نيست ـ با اضافه بر واقعيت قذارتها و نجاستهاى جسمانى معصومان كه مانند ديگران مأمور به تطهير آن بوده اند ـ آياتى از قبيل "قل انما انا بشرٌمثلكم يوحى إلىّ" حضرتش در بشريت ـ كه حالات جسمانى و بدنى بشرى است ـ كلاً همانند ديگران است، و فقط استثناى وحى است كه فرودگاهش هم قلب روح است و نه بدن.

الرجس بمعناى مطلق رجس معنوى است و با صطلاح «ال» بمعناى جنس آمده و كل ناپاكى ها و نقصانهاى معنوى را در ابعاد آفريدگان از اين بزرگواران سلب كرده، كه نه قصورى دارند و نه تقصيرى، و شامل هرگونه كمال و فضيلتى شايسته كه در ميان مكلفان از انس و جن و ملائكه مى باشد،

اين بزگواران در بالاترين قله به اراده مستمر ربانى كلاً آنرا دارا هستند، و اين خود بمعناى سلب درونى وبرونى «لااله» است، و در پى آن ايجاب "و يطهركم تطهيرا" بدين معنا كه همانگونه كه سلب رجس مطلق است، ايجاب طهارت هم مطلق مى باشد كه: «الا اللّه »
ز احمد تا احد يك ميم فرق است همه عالم در اين يك ميم غرق است
چنانكه در آياتى مانند آيه كوثر كل خيرات را على الاطلاق در انحصار حضرتش خوانده است.

«اذهاب» در اينجا بمعنى دفع است و نه رفع، چون رفع بمعناى اين است كه نا پاكى در اينان بوده و خدا آنرا از ايشان زدوده، و از جمله ادله دفع، عصمت مطلقه اين بزرگواران است كه دست كم در طول تكليف بوده چنانكه آياتى از قبيل آيه (32:فاطر) دليل بر آن است، و اينجا نيز كه «يريد» معناى استمرار مى دهد هرگز جائى براى فعليت ناپاكى براى اين بزرگواران نگذاشته كه اذهاب بمعناى دفع است و نه رفع، در جمع اركان اربعه اين عصمت براى اين بزرگواران به دليل «انما» از كل عصمتهاى ساير معصومان برتر است.

ادامه .....

قرآن حکیم;726689 نوشت:
اون آیه که گفتید "انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا" ... این آیه بخشی از سوره احزاب آیه ۳۳ هست که اگه کل آیه رو مطالعه کنیم و با توجه به آیات قبل و بعدش متوجه میشیم که این ایه خطاب به زنان پیامبر هست! حالا چرا به اهل بیت ربطش میدن نمی دونم واسه خودمم سواله!

آيه تطهير باندازه اى درباره معصومان از اين بيت رسالتى اهميت دارد كه بر حسب رواياتى چند پيامبر بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله تا هنگام رحلتشان پيش از هر يك از نمازهاى پنجگانه در برابر خانه على و فاطمه عليهماالسلام اين آيه را با صداى بلند قرائت مى فرمودند، اين روايات اين جريان را از چهل شبانه روز تا هفده ماه مقرر كرده كه چهل شبانه روزش دويست مرتبه، و هفده ماهش دوهزار و پانصد و پنجاه مرتبه است

حضرتش اين آيه را بر خانه دو ركن نخستين اهل بيت فرعى رسالت ـ حضرت على و حضرت فاطمه عليهاالسلام بگونه مستمر مى خواندند، و اين جريان طبعا بمنظور ياد بود و وانمود اين حقيقت است كه اينان پس از حضرتش ـ داراى عالى ترين مقام عصمت هستند، نكند كه اهل اين خانه مورد اهانت از طرف مسلمانان و پيروان قرآن قرار گيرد؟ نكند به خانه هجوم آورند و دربش را آتش زنند و پهلوى صديقه طاهره عليهاالسلام را بشكنند و محسنش را سقط كنند! همچون اذان و اقامه كه اعلامى پياپى از براى نمازهاى پنجگانه است، آيه تطهير هم از هنگام نزولش تا هنگام رحلت حضرتش چنين موقعيتى يافت، كه اين تكرار بدين گونه هرگز نظيرى در كل اسلاميات ـ به جز اصول سه گانه عقيدتى ـ ندارد، زيرا كل اسلام در اين آيه جمع است، از لحاظ اينكه قرآن محمد و محمد قرآن در اينجا بشايستگى تعريف شده اند، پس اين تكرار شگفت انگيز تكرارى اجمالى نسبت به كل ولايتهاى مطلقه اسلامى است.

با تشکر از شما :Gol: به این منبع ذیل همین آیه :(http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tj-forghan4

قرآن حکیم;726690 نوشت:
آيه تطهير باندازه اى درباره معصومان از اين بيت رسالتى اهميت دارد كه بر حسب رواياتى چند پيامبر بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله تا هنگام رحلتشان پيش از هر يك از نمازهاى پنجگانه در برابر خانه على و فاطمه عليهماالسلام اين آيه را با صداى بلند قرائت مى فرمودند، اين روايات اين جريان را از چهل شبانه روز تا هفده ماه مقرر كرده كه چهل شبانه روزش دويست مرتبه، و هفده ماهش دوهزار و پانصد و پنجاه مرتبه است

حضرتش اين آيه را بر خانه دو ركن نخستين اهل بيت فرعى رسالت ـ حضرت على و حضرت فاطمه عليهاالسلام بگونه مستمر مى خواندند، و اين جريان طبعا بمنظور ياد بود و وانمود اين حقيقت است كه اينان پس از حضرتش ـ داراى عالى ترين مقام عصمت هستند، نكند كه اهل اين خانه مورد اهانت از طرف مسلمانان و پيروان قرآن قرار گيرد؟ نكند به خانه هجوم آورند و دربش را آتش زنند و پهلوى صديقه طاهره عليهاالسلام را بشكنند و محسنش را سقط كنند! همچون اذان و اقامه كه اعلامى پياپى از براى نمازهاى پنجگانه است، آيه تطهير هم از هنگام نزولش تا هنگام رحلت حضرتش چنين موقعيتى يافت، كه اين تكرار بدين گونه هرگز نظيرى در كل اسلاميات ـ به جز اصول سه گانه عقيدتى ـ ندارد، زيرا كل اسلام در اين آيه جمع است، از لحاظ اينكه قرآن محمد و محمد قرآن در اينجا بشايستگى تعريف شده اند، پس اين تكرار شگفت انگيز تكرارى اجمالى نسبت به كل ولايتهاى مطلقه اسلامى است.

با تشکر از شما :Gol: به این منبع ذیل همین آیه :(http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tj-forghan4

سلام .. ممنونم بابت جوابتون و وقتی که گذاشتید ... از اونجایی که سوره احزاب از سوره های مدنی قرآن حکیم هست .. و سوره های مدنی هم که یک جا نازل نشدن آیه ی قبل و بعدش رو در نظر نمیگیریم .. ولی توی خود آیه ۳۳ سوره احزاب هم باز آیه خطاب به زنان پیامبر هست و شما هم که گفتید دو تا ضمیر مذکر تو آیه به کار رفته پس منظور نمی تونه زنان پیامبر باشه! ولی به نظر من منظور تنها نمی تونه زنان پیامبر باشه .. به نظر میاد که زنان پیامبر هم علاوه بر اهل بیت مصداق "یطهرکم تطهیرا" هستن این طور نیست؟

با عرض پوزش ولی سه سوال بعدی من بی جواب موند!

سپاس گزارم

صادق;725458 نوشت:
در كتاب شريف «المحجّة فى ما نزل فى القائم الحجّة(عليه السلام)» كه توسط محدث بزرگوار، مرحوم سيد هاشم بحرانى و با بهرهگيرى از دهها جلد كتب تفسير و حديث، تأليف گرديده، مجموعاً (132) آيه از آيات كريمه قرآن ذكر شده كه در ذيل هر كدام يك يا چند روايت در تبيين كيفيت ارتباط آيه با آن حضرت(عليه السلام) ، نقل شده است.
در اينجا به ذكر چند روايت در اين مورد، بسنده مىكنيم:
1 ـ امام صادق (عليه السلام) در باره قول خداى عزّوجلّ: «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدّين كلّه و لو كره المشركون» فرمود:
«به خدا سوگند! هنوز تأويل اين آيه نازل نشده است و تا زمان قيام قائم (عليه السلام) نيز نازل نخواهد شد. پس زمانى كه قائم (عليه السلام)به پا خيزد، هيچ كافر و مشركى نمىماند مگر آنكه خروج او را ناخوشايند مىشمارد.»
2 ـ امام باقر (عليه السلام) در باره آيه شريفه «و قل جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل كان زهوقاً» فرمود:
«زمانى كه قائم(عليه السلام) قيام نمايد، دولت باطل از بين خواهد رفت.»
3 ـ امام صادق (عليه السلام) در بيان معناى آيه كريمه «و لقد كتبنا فى الزبور منبعدالذكر أنالأرض يرثها عبادى الصّالحون»فرمود:
«تمام كتب آسمانى، ذكر خداست، و بندگان شايسته خدا كه وارثان زمين هستند، حضرت قائم(عليه السلام) و ياران او مىباشند.»
4 ـ امام باقر (عليه السلام) در باره قول خداى عزّوجلّ: «الذين إن مكّنّاهم فى الأرض اقاموا الصلوة و آتوا الزكاة...» فرمود:
«اينآيه درحق آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) است در حق حضرت مهدى(عليه السلام)و ياران او كه خداوند شرق و غرب زمين را تحت سلطه آنان قرار مىدهد و به وسيله آنان دين را پيروز گردانده و بدعتها و باطلها را مىميراند.»
5 ـ امام سجاد(عليه السلام) زمانى كه اين آيه شريفه را قرائت نمود: «وَعَد اللّه الّذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنَّهم فى الأرض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكّننّ لهم دينهم الّذى ارتضى لهم و ليبدِّلنّهم من بعد خوفهم أمناً يعبدوننى و لايشركون بى شيئاً» فرمود:
«به خدا سوگند! آنان شيعيان ما اهلبيت هستند، خداوند ـ آن خلافت در زمين و اقتدار بخشيدن به دين را ـ به وسيله آنان و به دست مردى از ما، كه مهدى اين امت است، تحقق خواهد داد و هم اوست كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)در بارهاش فرمود: اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نمانده باشد، خداوند همان روز را آنچنان طولانى خواهد كرد كه مردى از خاندان من كه همنام من است فرا برسد و زمين را آنچنان كه از ظلم و جور پر شده باشد، از عدل و داد آكنده سازد.»
6 ـ امام صادق (عليه السلام) فرمود: «آيه «أمّن يجيب المظطرّ اذا دعاه و يكشف السّوء و يجعلكم خلفاء الأرض» در باره قائم از آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) نازل شده است. به خدا سوگند، او همان مضطرّ درماندهاى است كه چون در مقام ابراهيم دو ركعت نماز گزارد و فرج خويش از خدا بخواهد، خداوند دعايش را اجابت كند و بديها را برطرف سازد و او را در زمين خليفه قرار دهد.»

احسنتکم یا صادق(الهم توفیق زیارت زینب الکبری)

قرآن حکیم;726690 نوشت:
آيه تطهير باندازه اى درباره معصومان از اين بيت رسالتى اهميت دارد كه بر حسب رواياتى چند پيامبر بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله تا هنگام رحلتشان پيش از هر يك از نمازهاى پنجگانه در برابر خانه على و فاطمه عليهماالسلام اين آيه را با صداى بلند قرائت مى فرمودند، اين روايات اين جريان را از چهل شبانه روز تا هفده ماه مقرر كرده كه چهل شبانه روزش دويست مرتبه، و هفده ماهش دوهزار و پانصد و پنجاه مرتبه است

حضرتش اين آيه را بر خانه دو ركن نخستين اهل بيت فرعى رسالت ـ حضرت على و حضرت فاطمه عليهاالسلام بگونه مستمر مى خواندند، و اين جريان طبعا بمنظور ياد بود و وانمود اين حقيقت است كه اينان پس از حضرتش ـ داراى عالى ترين مقام عصمت هستند، نكند كه اهل اين خانه مورد اهانت از طرف مسلمانان و پيروان قرآن قرار گيرد؟ نكند به خانه هجوم آورند و دربش را آتش زنند و پهلوى صديقه طاهره عليهاالسلام را بشكنند و محسنش را سقط كنند! همچون اذان و اقامه كه اعلامى پياپى از براى نمازهاى پنجگانه است، آيه تطهير هم از هنگام نزولش تا هنگام رحلت حضرتش چنين موقعيتى يافت، كه اين تكرار بدين گونه هرگز نظيرى در كل اسلاميات ـ به جز اصول سه گانه عقيدتى ـ ندارد، زيرا كل اسلام در اين آيه جمع است، از لحاظ اينكه قرآن محمد و محمد قرآن در اينجا بشايستگى تعريف شده اند، پس اين تكرار شگفت انگيز تكرارى اجمالى نسبت به كل ولايتهاى مطلقه اسلامى است.

با تشکر از شما :Gol: به این منبع ذیل همین آیه :(http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tj-forghan4

احسنتکم یا حکیم(الهم توفیق زیارت علی ابن الموسی الرضا المرتضا)

سلام
ممنونم از نقد زیبا و بحث جالب دوستان
ارادت

حسنعلی ابراهیمی سعید;724357 نوشت:
سؤال اول: دلیل و آیه ای بر وجود امام زمان علیه السلام را بیان فرمایید.
پاسخ قرآن کریم:1- در سوره قدر خداوند می فرماید: «تنزل الملائکه والروح فیها بإذن ربهم من کل أمر.» تنزل فعل مضارع است و دلالت بر استمرار می‌نماید. یعنی در هر سال، شب قدر ملائک و روح به زمین نزول می‌فرمایند. در دوران رسول الله صلی الله علیه وآله به شخص پیامبر نازل می‌شدند. و در هر عصری باید کسی هم شأن پیامبر باشد تا بر او نازل شوند. و الان تنها شخصی که هم شأن پیامبر صلی الله علیه وآله است امام زمان (علیه‌السلام) است.

2- خداوند در قرآن درباره مزد و اجر رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید: «قل لا أسئلکم أجرا إلا الموده فی القربی». به دلیل عقلی، دادن اجر رسالت پیامبر در همه زمانها بر همه واجب است. پس چون مزد رسالت پیامبر «موده فی القربی» است پس باید «فی القربی»رسول الله صلی الله علیه وآله در هر عصری باشند تا مردم با مودت به ایشان اجر رسالت را بدهند. و «فی القربی» الان امام زمان علیه السلام می باشند.


بسم الله الرحمن الرحیم
در جواب مورد اول، کجای آیه گفته که بر کسی نازل میشود؟
آیه میگوید در شب قدر این اتفاق می افتد، اما ما میدانیم که وحی فقط در شب قدر نازل نمیشده است. پس استدلال شما نمیتواند درست باشد.

در جواب مورد دوم، منظور از این آیه این نیست که خویشاوندانم را دوست داشته باشید، بلکه این است که رعایت خویشاوندی که داریم را بکنید. همانگونه که در صحیح البخاری داریم.

موفق باشید

و سوال آخر اینکه گفتید امام زمان از حال مردم آگاه هستن .. خواستم بپرسم واسه مردم فقیر (به معنی واقعی کلمه بد بخت) این مرهم کدوم زخمه؟! منظورم اینه که چه فایده ای داره؟

با تشکر فراوان

باسلام وتشکر .
پاسخ در چند محور مطرح می شود.
الف_ در ابتدا باید گفت بر اساس روایات زمین هیچگاه از حجت خالی نیست از این رو امام زمان در حال که غایب است به عنوان حجت الهی محسوب می شود، در این باره روایات بسیاری است که به چند نمونه از آن اشتاره می شود: مثلا فرمود: «والله ما ترک الله أرضاً منذ قبض آدم(ع) إلاّ وفیها امام یهتدى به إلى الله وهو حجته على عباده ولا تبقى الأرض بغیر امام حجة لله على عباده؛(1) سوگند به خدا که حق تعالى هرگز زمین را بدون امام که مردم را به سوی خدا هدایت نماید، نگذاشته است. او حجت خدا بر بندگانش است، و زمین هرگز بدون حجت خدا بر مردم نخواهد بود».
در روایتی دیگر ‌‌آمده: «ان الارض لا تخلو من حجه؛ (2) زمین هیچ گاه بدون حجت الهی نخواهد بود».
چه این که به طور مشخص بر خود حضرت مهدی ع اطلاق حجت شده است مثلا فرمود: «ثم الحجة الخلف القائم المنتظر المهدی المرجی الذی ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء؛ (3) پس حجت الهی جانشین دوازدهم امام قائم منتظر حضرت مهدی است که چشم به اوست. دنیا به بقای او باقی است به برکت وجود او .
از این گونه آموزه ها به روشنی بدست می آید که امام زمان در حال غیبت نیز حجت است بخصوص این که نباید تصور شود که حجت بودن و مسئولیت امام جامعه بعد از پیامبر تنها بیان احکام بوده، بلکه امامت مقامی الهی است که غیر از رهبری ظاهری مردم، مسئولیت رهبری معنوی و باطنی را نیز به عهده دارد.
مفسر حکیم علامه طباطبایی در این باره بیان ژرفی دارد: امام چنان که نسبت به ظاهر اعمال مردم پیشوا و راهنماست، همچنان در باطن نیز سمت پیشوایی و رهبری دارد. اوست قافله سالار کاروان انسانیت که از راه باطن به سوی خدا سیر می‌کند.
اگر معنای امامت روشن گردد، معلوم خواهد شد که وظیفه امام تنها بیان صوری معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست. امام همچنان که وظیفه راهنمایی ظاهري مردم را به عهده دارد، ولایت و رهبری باطنی اعمال را به عهده دارد. او است که حیات معنوی مردم را تنظیم می‌کند. حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می‌دهد.
حضور او در میان مردم و تربیت شاگردان و در زندان و یا در غیبت بودن‌شان در این باب تأثیری ندارد. امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، اگر چه از چشم جسمانی آن ها مستور است و یا مردم به او دسترسی ندارد. (4)
از این تحلیل حکیمانه معلوم می‌شود که با توجه به مسئولیت ظاهری و باطنی امام در همه شرایط، چه مردم با امام ارتباط داشته باشند و چه زمینه چنین ارتباطی به هر دلیل وجود نداشته باشد، بعد از پیامبر برای جامعه بشری، انسان معصومی به نام امام وجودش لازم و ضروری است.
امیر مؤمنان (ع) در این باره بیان زیبا و عمیقی دارد:
«ألاَ أنّ آل محمّد (ص) کمثل النجوم السماء إذا هَوى نجمٌ طلعَ نجمٌ، فکأنّکم قد تکاملت مِن الله فیکم الصنائع وآتاکم ما کنتم تأملون؛ (5) آگاه باشید، آل محمد همانند ستارگان آسمانند که هر گاه یکی از آن ها غروب کند، ستاره‌ای دیگر طلوع می‌کند. گویا می‌بینم در پرتوی خاندان پیامبر نعمت‌های خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو دارید، رسیده‌اید».
این کلام حضرت گویای اسراری فراوان است که حقایق بسیاری را روشن می‌سازد.
ب_ گرچه اکثریت مردم از رویت خورشید امامت در عصر غیبت بی نصیب اند، ولي رویت امام معصوم در زمان غیبت نیز نصیب عالم و آدم می شود، زیرا اولا براي برخی از خواص و ياران حضرت دیدن و راهنمایی حضرت ممکن است.
برخی نقل کرده‌اند که از شیخ مفید( از علمای بسیار بزرگ شیعه در قرن پنجم ) سؤال شد: زن حامله‌ای از دنیا رفته، آیا او را به همان صورت دفن کنیم یا بچه‌ای را که در شکم دارد و زنده است، بیرون آوریم، بعد او را دفن کنیم، در پاسخ فرمود: با بچه او را دفن نمایید.
بعد از آن که پرسشگر بیرون رفت، فردی که سوار مرکبی بود، به او رسید و فرمود: شیخ گفته: بچه را بیرون آورید، سپس او را دفن نمایید. بعد از مدتی، جریان را برای شیخ مفید نقل کردند، فرمود: کسی را نفرستادم و سپس تصمیم گرفت که فتوا ندهد، چون ممکن است اشتباه باشد، نامه‌ای از امام عصر (عج) برای شیخ مفید آمد که:
فتوا بدهید و بر ماست که نگذاریم که در خطا واقع شوید. شیخ بار دیگر در مسند فتوى نشست. (6)
ج_ بدون امام نظام هستی در هر دو ساحت تکوین و تشریع دچار مشکل است، بلکه از هم فرو خواهد پاشید:
در روایتی فرمود: «لو ان الامام رفع من الارض ساعه لماجت باهلها کما یموج البحر باهله (7)؛اگر امام لحظه‌ای روی زمین نباشد، زمین همانند دریا دچار تلاطم شده و بر ساکنانش موج پیدا می‌کند ».
بنابراین امام زمان (عج) امان اهل زمین می‏باشد و اگر زمین از این حجت‏ الهی خالی بماند، دنیا و اهلش نابود خواهند شد. لذا وجود امام (ع) موجب برکات بسیاری می‏باشد. پیامبر اسلام (ص) هم در این مورد فرموده است: «ای والّذی بَعثنی بالنبوه، انهم لینتفعون به وَیستضیئون بنور ولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس وإن جللها السحاب؛ آری به خداوندی که مرا به پیغمبری مبعوث گردانیده است، آنها از وجود او منتفع می‏شوند و از نور ولایتش در طول غیبت بهره می‏گیرند، چنان که از آفتاب پشت پرده استفاده می‏برند».(9)
خود امام زمان (ع) در این باره فرموده است: «همان طور که از خورشید در وقتی که توسط ابرها پنهان شده است، بهره‏گیری می‏شود، از من نیز در زمان غیبتم به همان صورت بهره می‏برند و همانا من سبب آرامش و امنیت مردم روی زمین هستم، چنان که ستارگان امان اهل آسمانند».(10)
2- دیگر این که سینة امام و روح بلندش، صندوق حفظ آیین الهی است که همه اصالت‏های نخستین و ویژگی‏های آسمانی و تعلیمات دین را در خود نگاهداری می‏کند، تا دلایل الهی و نشانه‏های روشن پروردگار، باطل نگردد و به خاموشی نگراید.
3- اثر امید بخشی به مسلمانان و تربیت گروه منتظر و آگاه: ایمان و اعتقاد به امام غائب (عج) سبب امیدواری مسلمانان نسبت به آیندة پر مهر و صفای خویش در عصر ظهور امامشان می‏گردد. جامعة تشیع به اعتقاد خویش به وجود امام شاهد و زنده، هر لحظه انتظار بازگشت آن گواه را می‏کشد. شیعه هر چند امام زمان (ع) را در میان خود نمی‏بیند، اما خود را جدا از آن وجود نازنین نمی‏داند. امام غایب (عج) هم همواره مراقب حال شیعیان خویش می‏باشد چنان که خود فرموده است: «ما در رسیدگی و سرپرستی شما، کوتاهی نکرده و شما را از یاد نبرده‏ایم پس تقوای الهی پیشه کنید تا از فتنه‏ای که به شما رو می‏آورد، شما را نجات بخشیم».(11)

پی‌نوشت‌ها:
1. کلینی، اصول کافی، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران 1388 ق، ج 1، ص 179.
2. کافی، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران 1388 ق، ج 1، ص 179.
3. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، نشر بلاغت، قم 1378 ش، ص 156 و 155.
4. سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام،نشر دار الکتب الاسلا میه، تهران، 1348 ش، ص 122، ص 152.
5. نهج البلاغه، خطبه 100 ، ص49 ، نشر موسسه امیر المومنین، قم، 1375 ش.
6. میرزا محمد تنکابنی، قصص العلما،نشر کتاب فروشی علمیه اسلامیه، تهران، بی تا، ص 399.
7. محمد بن یعقوب کلینی، کافی،نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1388 ق. ج 1، ص 179.
8. قندوزی، ینابیع المودة، نشر دار العلم قم بی تا، ج 3، ص 170.
9. شیخ صدوق ، کمال الدین و تمام النعمه، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران بی تا، ص 485.
10. طبرسی ، احتجاج، نشر دفتر تلیغات اسامی قم، 1376 ش، ج 2، ص 497.

MJR;726731 نوشت:
سلام .. ممنونم بابت جوابتون و وقتی که گذاشتید ... از اونجایی که سوره احزاب از سوره های مدنی قرآن حکیم هست .. و سوره های مدنی هم که یک جا نازل نشدن آیه ی قبل و بعدش رو در نظر نمیگیریم .. ولی توی خود آیه ۳۳ سوره احزاب هم باز آیه خطاب به زنان پیامبر هست و شما هم که گفتید دو تا ضمیر مذکر تو آیه به کار رفته پس منظور نمی تونه زنان پیامبر باشه! ولی به نظر من منظور تنها نمی تونه زنان پیامبر باشه .. به نظر میاد که زنان پیامبر هم علاوه بر اهل بیت مصداق "یطهرکم تطهیرا" هستن این طور نیست؟

با عرض پوزش ولی سه سوال بعدی من بی جواب موند!

سپاس گزارم


به نام خدا.
باعرض سلام.
در زمان پیامبران، همسران آنها خانه های جداگانه ای داشتند.چون در آیه ی 33 سوره احزاب،بیوتکن به کار رفته.و میدانیم که در زبان عربی ضمیر جمع مونث زمانی استفاده میشود که مذکری در جمع نباشد.در ادامه نیز خداوند فرموده لیذهب عنکم الرجس اهل البیت​.پس ابتدای این آیه برای جلوگیری از شبهه آمده است که منظور از اهل بیت، زنان پیامبر نیستند.

Moslem Kurdi;754012 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
در جواب مورد اول، کجای آیه گفته که بر کسی نازل میشود؟
آیه میگوید در شب قدر این اتفاق می افتد، اما ما میدانیم که وحی فقط در شب قدر نازل نمیشده است. پس استدلال شما نمیتواند درست باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام علیکم

آيات پنجگانه اين سوره نخست اهميت وحى قرآنى را به ميان آورده، سپس فرودگاه اين وحى را، و بعد از اين منزلت شب قدر و در آخر كار استمرار فرود آمدن ملائكه و روح را در فرودگاههاى مستمر نزولهاى قرآنى و غير قرآنى به ميان آورده كه تا طلوع فجر آخرين رسالت يعنى قيام جهان شمول حضرت مهدى عليه السلام ادامه دارد.

ليلة القدر داراى دو بعد نازل: قرآنى، و منزل قلب محمدى صلى الله عليه و آله و شباهنگام اين فرود آمدن مجيد است.

تا اينجا بخش نخستين و برترين اين فرود آمدن فرشتگان و روح است، سپس استمرارش كه اينجا (تاء) ليله به معنى جنس است در دو بخش،

نخست بخش تتمه رسالت محمدى تا هنگام رحلتش، كه در قرآن مفصل و وحى سنتى بر حضرتش نازل مى آمده،

و پس از رحلتش بر خلفاى معصومش كه همچنان منزلگاه و پايگاه منزل فرشتگان و روح بوده است و مى باشد، كه اكنون ولى امر است، آغازش على عليه السلام و در اين ميان ساير معصومان عليهم السلام كه از جمله حضرت صديقه كبرى عليهاالسلاماست، و اين نزول دومين رسالتى نيست كه خليفه و موقعيت عصمت است.

Moslem Kurdi;754012 نوشت:
در جواب مورد دوم، منظور از این آیه این نیست که خویشاوندانم را دوست داشته باشید، بلکه این است که رعایت خویشاوندی که داریم را بکنید. همانگونه که در صحیح البخاری داریم.

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

قُل لاَّ أَسْـٔلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى 23

بگو: «بر آن (رسالت) پاداشى از شما نمى خواهم، مگر دوستى درباره ى نزديكتران (رسالتى خود).»

اين جا پيامبر مأمور است به مكلفان بازگو كند كه مزدى بر اين رسالت با دشوارى اش از شما نمى خواهم مگر در دوستىِ نزديكتران به اين رسول به رسالتش، كه اين خود در حقيقت مزدى نيست بلكه اراده حتمى پروردگار است كه پس از ايمان به پيامبر بزرگوار،

هم چنان، دوستى با اين نزديكان رسول و رسالتش را برقرار كنند كه نتيجه و پاداشش پيوند بيشتر با رسول گرامى است. هم چنان كه از حضرتش روايت است: «انا مدنية العلم و علىٌ بابها» من شهر علمم و على درب اين شهر است. پس هر كس بخواهد از غير اين در وارد مدينه علم رسول شود، گمراه است.

اين «القربى» چنان كه گفتيم «افعل تفضيل» است يعنى نزديكتران. به كه و به چه؟ يعنى تنها به رسولش و رسالتش و به علم و عقيده و عملش و به مقام والاى عصمتش.

بر اين مبنا مى بايست پس از پيامبر گرامى براى دريافت كامل رسالت حضرتش با اين نزديكتران به رسالت ايشان، پيوند كامل مودت بريزد تا هر چه بيشتر به رسول گرامى نزديكتر شود كه اين نزديكترى به ايشان، خود نزديكتر شدن به خداست.

ادامه...



Moslem Kurdi;754012 نوشت:
در جواب مورد دوم، منظور از این آیه این نیست که خویشاوندانم را دوست داشته باشید، بلکه این است که رعایت خویشاوندی که داریم را بکنید. همانگونه که در صحیح البخاری داریم.

چنان كه در آيه (32) سوره فاطر فرموده اند: "ثم اورثنا الكتاب الذين اصطفينا مِن عبادنا فمنهم ظالمٌ لنفسهِ و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرات ذلك هو الفضل الكبير".

اين آيه، مختصرا، پس از آيه رسالت قرآنى رسول گرامى صلى الله عليه و آله، بشارت مى دهد به آمدن گروهى از برگزيدگان خدا با لفظ «اصطفينا» كه در كل قرآن به معنى گزينش معصوم است.

به ويژه با لفظ «نا» كه به معناى جمعيت رحيمى ربانى است. در اين آيه اين خود عصمت عادى اين گروه بزرگوار نيست بلكه "سابق بالخيرات" سبقت و پيشى گرفتن اين گروه را در تمامى خيرات در تمامى زمان ها گوشزد كرده است كه اين بزرگواران بر نوح عيسى در عصمت برترى دارند. اينان پس از رسول گرامى، از كل معصومان ميان فرشتگان و جنيان و انسان ها در طول زمان و عرض زمين پيشى دارند.

سپس در آخر كار "ذلك هو الفضل الكبير" كه اين «اصطفى» و «سبقت» فضل بزرگ پروردگار است و تبعا بزرگ نزد خدا. از تمامى بزرگان برتر است و سبقت دارد.

بر اين مبنا «القربى» كه اين معصومان بزرگوارند، يا در ميان سنيان اند و يا در ميان شيعيان. سنيان كه حتى خلفاى سه گانه اول و ائمه چهارگانه خودشان را معصوم نمى دانند تا چه رسد به ديگران. و چنان چه اين بزرگواران در شيعيان هم نباشند، ـ معاذاللّه ـ اين آيه كذب خواهد بود. بنابر تقسيم و كاوش معنوى مراداز اين بزرگوران همان سيزده معصوم محمدى هستند كه از جمله ايشان حضرت فاطمه عليهاالسلام است.

اين معصومان بر سه مبناى اين آيه، از پيامبران اولوالعزم، به استثناى خاتم پيامبران، معصوم ترند گرچه پپيامبر نيستند و حضرت زهرا عليهاالسلام نيز اگرچه نه پيامبراست و نه امام، از همه پيامبران چهارگانه اولوالعزم پيش از رسول گرامى در عصمت برترى دارد.

وعلیکم السلام ورحمه الله وبرکاته

و پس از رحلتش بر خلفاى معصومش كه همچنان منزلگاه و پايگاه منزل فرشتگان و روح بوده است و مى باشد، كه اكنون ولى امر است، آغازش على عليه السلام و در اين ميان ساير معصومان عليهم السلام كه از جمله حضرت صديقه كبرى عليهاالسلاماست، و اين نزول دومين رسالتى نيست كه خليفه و موقعيت عصمت است.
پاسخ: منظور از اولی الامر در قرآن ائمۀ شیعه نیستند، بلکه مقصود از اولی الامر فرماندهان و مسئولین حکومت اسلامی است.
چنانچه آیت الله خمینی میگوید: «اطاعت از فرماندهان، که به یک تعبیر «اولی‌الامر» هستند، این در قرآن واجب شمرده می‌شود و واجب است این.» صحیفه نور (12/61)

اين جا پيامبر مأمور است به مكلفان بازگو كند كه مزدى بر اين رسالت با دشوارى اش از شما نمى خواهم مگر در دوستىِ نزديكتران به اين رسول به رسالتش، كه اين خود در حقيقت مزدى نيست بلكه اراده حتمى پروردگار است كه پس از ايمان به پيامبر بزرگوار.
پاسخ: در اینکه دوست داشتن اهل بیت پیامبر –صلی الله علیه وسلم- واجب است هیچ شکی نیست، اما معنی آیه این است که بخاطر خویشاوندی هم که در بین ماست مراعاتم را کنید، زیرا همانطور که ابن عباس –رضی الله عنه- گفته است هیچ شخصی از قریش نبوده مگر با پیامبر –صلی الله علیه وسلم- خویشاوندی داشته است.

هم چنان كه از حضرتش روايت است: «انا مدنية العلم و علىٌ بابها» من شهر علمم و على درب اين شهر است. پس هر كس بخواهد از غير اين در وارد مدينه علم رسول شود، گمراه است.
پاسخ: این حدیث موضوع است و شرح آن در سلسله الاحادیث الضعیفه (6/518) و الموضوعات (1/350) به تفصیل آمده است و میتوانید به این دو آدرس رجوع کنید.

بر اين مبنا مى بايست پس از پيامبر گرامى براى دريافت كامل رسالت حضرتش با اين نزديكتران به رسالت ايشان، پيوند كامل مودت بريزد تا هر چه بيشتر به رسول گرامى نزديكتر شود كه اين نزديكترى به ايشان، خود نزديكتر شدن به خداست.
پاسخ: رسالت پیامبر –صلی الله علیه وسلم- طبق کلام الله متعال در زمان خودشان کامل شده است، در آنجا که میفرماید: «... اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ...» (5:3)
ترجمه: «امروز دین شما را برایتان کامل کردم و (با عزّت بخشیدن به شما و استوار داشتن گامهایتان) نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم»

اين آيه، مختصرا، پس از آيه رسالت قرآنى رسول گرامى صلى الله عليه و آله، بشارت مى دهد به آمدن گروهى از برگزيدگان خدا با لفظ «اصطفينا» كه در كل قرآن به معنى گزينش معصوم است.
پاسخ: اگر اصطفینا به گفتۀ شما به معنی انتخاب معصوم باشد، پس خطای بزرگی رخ خواهد داد. زیرا خداوند در این آیه فرموده است: «ثم أورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسهومنهم مقتصد ومنهم سابق بالخيرات بإذن الله ذلك هو الفضل الكبير» (35:32)
مگر از برگزیدگان معصوم خداوند کسی هم ظالم بر خود است؟؟
پس در اینجا این استدلال نمیتواند درست باشد زیرا در این صورت عصمت زیر سوال خواهد رفت.

و امیدوارم سخنانم برای شما و برای بقیه دوستان قانع کننده بوده باشد.
با تشکر از شما

Moslem Kurdi;757440 نوشت:
وعلیکم السلام ورحمه الله وبرکاته

و پس از رحلتش بر خلفاى معصومش كه همچنان منزلگاه و پايگاه منزل فرشتگان و روح بوده است و مى باشد، كه اكنون ولى امر است، آغازش على عليه السلام و در اين ميان ساير معصومان عليهم السلام كه از جمله حضرت صديقه كبرى عليهاالسلاماست، و اين نزول دومين رسالتى نيست كه خليفه و موقعيت عصمت است.
پاسخ: منظور از اولی الامر در قرآن ائمۀ شیعه نیستند، بلکه مقصود از اولی الامر فرماندهان و مسئولین حکومت اسلامی است.

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام علیکم

ابتدا تشکر میکنم از پاسخ هایی که فرمودید اما برای اثبات مطلب بنده هر قسمت را به صورت مجزا مورد بررسی قرار میدهم اما مطلب اول:


يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلا 59

هان اى كسانى كه ايمان آورديد! خدا را اطاعت كنيد، و پيامبر و اولياى امر (رسالت) را - كه از خودتان مى باشند - (نيز) اطاعت كنيد. پس اگر در امرى (دينى) اختلاف كرديد، اگر به خدا و روز پايانى ايمان داريد، آن را به (كتاب) خدا و (سنت) پيامبرش عرضه بداريد، اين بهتر و بازتابش نيكوتر است.

آيه 59 ـ در اين آيه طاعت مطلقه شريعت در سه بُعد ربانيت، رسالت و ولايت امر مقرر گشته، و همين سه بعد هم در "فردّوه اِلى اللّه و الرسول" تبديل به دو بعد گشته، و اين دو بعد هم سرانجام به بعد ربانيت و ايمان به آخرت مبدّل شده است، كه در حقيقت طاعت مطلقه در نقطه اصلى و مركزيش طاعت ربانيه است، و سپس طاعت رسالت، و پس از آن ولايت امر معصوم كه خلافت محمدى صلى الله عليه و آله است.

با نگرشى ديگر در "اولى الامر" بايد گفت: هم از نظر ادبيات لفظى و هم از نظر معنوى «منكم» كه ظرف است متعلق به «الامر» نيست، كه در نتيجه گفته اهل سنت به ميان آيد تا امر و فرماندهى «منكم» باشد، يعنى اين شورى است كه فرماندهى پس از رسول را تعيين مى كند!

ولى چون «الامر» مضاف اليه است «منكم» نمى تواند متعلق به آن باشد، بلكه متعلق به مضاف يعنى «اولى» است و اين تعلق داراى دو بعد است، تعلق آشكار، بدين معنى كه «صاحبان فرمان كه از خود شما مى باشند» يعنى اين صاحبان فرمان از ميان شما هستند، و نه فرمان آنان از شما است.

و نكته ادبى دقيقترش اين است كه «منكم» متعلق به «كائن» محذوف است، بدين معنى كه «فرماندارانى كه از شما هستند و نه اينكه فرمانشان از شماست» مانند اينكه گويى «پسر على آمد» كه آمدن مربوط به پسر على است نه على، اينجا هم "اولى الامرمنكم" صاحبان فرمان از شما، كه «منكم» متعلق به فرمان نيست، بلكه متعلق به كائن مى باشد.

در هر صورت كل تعلقات بعدى مربوط به مبتدا، مضاف، ذوالحال، صاحب تميز، و موصوف است.

ادامه...

Moslem Kurdi;757440 نوشت:
منظور از اولی الامر در قرآن ائمۀ شیعه نیستند، بلکه مقصود از اولی الامر فرماندهان و مسئولین حکومت اسلامی است.

و از نظر معنوى هم "اطيعوا اللّه " كه طاعت ربانى است، و "اطيعوا الرسول" هم كه طاعت فرماندارى رسالتى مى باشد، اينجا طاعت ساير فرمانداران هرگز نمى تواند فرماندارانى از طرف غير خدا و رسول باشند، بلكه فرمانداران پس از رسول و به امر خدا و رسول اند،

چنانكه مثلاً فرمانده كل قوا بگويد: از من و نخست وزير و فرماندارانى كه از شمايند اطاعت كنيد، آيا اين احتمال مى رود كه مقصود از فرمانداران كسانى هستند كه فرمان را از غير رئيس كل قوا و نخست وزير دارند، و يا مقصود مرحله سوم فرماندارى است.

و نيز "اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول" مطلق است كه طاعت مطلقه و بدون هيچ قيد و شرطى را تثبيت كرده، روى همين اصل طاعت "اولى الامر" نيز همانگونه بدون هيچ قيد و شرط است، كه اگر مانند دو طاعت قبل طاعت مطلقه نبود حتما لازم بود: قيدى در اين طاعت به ميان آيد،

مثلاً در طاعت پدر و مادر كه بعد از طاعت خدا ذكر شده، چون اين طاعت همانند طاعت خدا مطلق نيست، قيد "و ان جهَداك على أن تشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما" (31:15) در آن آمده است.

روى اين اصل طاعت "اولى الامر" كه در آيه مورد بحث بَسى مهتر از ساير طاعتها بعد از طاعت خدا و رسول است ـ زيرا در مرحله فرماندهى براى كل مكلفان مى باشد ـ اگر اين طاعت مانند طاعت پدر و مادر قيدى مى داشت، بَسى شايسته تر بود كه به آن تصريح گردد،

بنابراين احتمالاتى ديگر مانند فرمانداران منتخب مردم، يا آمران به معروف، و يا ديگران ـ كه ولايت و فرمان مطلق از نظر شرع ندارند ـ اينجا مقصود نيستند.


منبع ذیل همین آیه:http://www.olumquran.com/fa/publicat...em/tj-forghan1

Moslem Kurdi;757440 نوشت:
پاسخ: منظور از اولی الامر در قرآن ائمۀ شیعه نیستند، بلکه مقصود از اولی الامر فرماندهان و مسئولین حکومت اسلامی است.

اما از دیدگاه روایات:

حاکم حسکانی به نقل از مجاهد بن جبر تابعی، شان نزول آیه را درباره جانشینی امام علی به جای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وس� �ّم در مدینه آورده و می‌نویسد:
... «واولی الامر منکم» قال: نزلت فی امیرالمؤمنین حین خلفه رسول الله بالمدینة فقال: «اتخلفنی علی النساء والصبیان؟» فقال: «اما ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی»؛ اولی الامر درباره امیر مؤمنان نازل شد، هنگامی که رسول خدا ایشان را در مدینه به جای خود گذاشتند و علی علیه‌السّلام گفت: «آیا مرا در میان زنان و کودکان وا می‌گذارید؟» حضرت فرمود: «آیا خشنود نیستی برای من بمنزله هارون برای موسی باشی.»

شواهد التنزیل، حسکانی، عبیدالله، ج۱، ص۱۹۲، ح ۲۰۵.

جوینی (م ۷۳۰ ق) نیز با سند خود در ضمن حدیثی دراز دامن، از محاجه امام علی علیه‌السّلام با برخی از صحابه در زمان خلافت عثمان ، چنین نقل می‌کن:

... فانشدکم الله اتعلمون حیث نزلت: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم...» وحیث نزلت: «انما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوةویؤتون الزکاة وهم راکعون» و حیث نزلت: «... ولم یتخذوا من دون الله ولارسوله ولا المؤمنین ولیجة» قال الناس: یا رسول الله خاصة فی بعض المؤمنین‌ام عامة لجمیعهم؟ فامر الله عزّوجلّ نبیه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وس� �ّم ان یعلمهم ولاة امرهم وان یفسرلهم من الولایة ما فسر لهم من صلاتهم وزکاتهم وحجهم فینصبنی للناس لغدیر خم... ثم خطب فقال: ایها الناس اتعلمون ان الله عزّوجلّ مولای وانا مولی المؤمنین وانا اولی بهم من انفسهم؟ قالوا: بلی یا رسول الله، قال: قم یا علی فقمت فقال: من کنت مولاه فعلی هذا مولاه... ؛
علی علیه‌السّلام به آنان فرمود: شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید (و به یاد دارید) هنگامی که آیه «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم...» و آیه «انما ولیکم...» و آیه «... ولم یتخذوا من دون الله...» نازل شد، مردم گفتند: ‌ای رسول خدا، آیا «اولی الامر»، «والذین آمنوا» و «المؤمنین» (در این سه آیه)، افرادی خاص و برخی ازمؤمن‌اند یا شامل همه آنان می‌شود؟ پس خداوند به پیامبرش دستور داد والیان امر را (دراین آیات) به مردم بیاموزد و برای ایشان همان گونه که نماز و زکات و حج را تفسیر کرده‌اند، ولایت را تفسیر کند. پس رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وس� �ّم من را در غدیر خم برای مردم نصب کرد (تا به روشنی نشان دهند مراد از این آیات من هستم)، پس خطبه خواند وفرمود: ‌ای مردم، آیا می‌دانید خداوند مولای من و من مولای مؤمنانم و من به ایشان ازخودشان سزاوارترم؟ گفتند: آری، ‌ای رسول خدا. پس به من فرمود: ‌ای علی، برخیز. پس برخاستم. پس فرمود: هر کس من مولای اویم، پس این علی هم مولای اوست...(جوینی این حدیث را از طریق ابی بکر بن ابی عیاش ازسلیم بن قیس نقل می‌کند. مسلم بن حجاج در مقدمه صحیحش از ابو بکر بن عیاش حدیث نقل کرده است. محققان مسند احمد وی را «صدوق حسن الحدیث» می‌شناسند)

فرائد السمطین، جوینی ابراهیم، ج۱، ص۳۱۳، باب ۵۸، ح ۲۵۰. مسند الامام احمد بن حنبل، ابن حنبل احمد، تحقیق شعیب الارنووط، ج۲۸، ص۸۹، ذیل حدیث ۱۶۸۷۶.

پیامبر در جواب جابر بن عبد الله انصاری که از "اولی الامر" سوال کرده بود، فرمود: "آنان جانشینان من و امامان مسلمانان بعد از من هستند، که اول ایشان علی بن ابی طالب است و بعد از او به ترتیب حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی...

ینابیع الموده قندوزی حنفی، ص494

برای مطالعه بیشتر در این زمینه و منابع نقل این روایات به این دو سایت مراجعه کنید: https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2...A7%D9%85%D8%B1

http://www.wikifeqh.ir/%D8%A7%D9%88%...B3%D9%86%D8%AA

Moslem Kurdi;757440 نوشت:
پاسخ: در اینکه دوست داشتن اهل بیت پیامبر –صلی الله علیه وسلم- واجب است هیچ شکی نیست، اما معنی آیه این است که بخاطر خویشاوندی هم که در بین ماست مراعاتم را کنید، زیرا همانطور که ابن عباس –رضی الله عنه- گفته است هیچ شخصی از قریش نبوده مگر با پیامبر –صلی الله علیه وسلم- خویشاوندی داشته است.

هم چنان که در توضیح این آیه در پست 20 گفتیم که Sad اين «القربى» چنان كه گفتيم «افعل تفضيل» است يعنى نزديكتران. به كه و به چه؟ يعنى تنها به رسولش و رسالتش و به علم و عقيده و عملش و به مقام والاى عصمتش.

بر اين مبنا مى بايست پس از پيامبر گرامى براى دريافت كامل رسالت حضرتش با اين نزديكتران به رسالت ايشان، پيوند كامل مودت بريزد تا هر چه بيشتر به رسول گرامى نزديكتر شود كه اين نزديكترى به ايشان، خود نزديكتر شدن به خداست.))

اما همین که حداقل برداشت از این آیه مودت و محبت و دوستی با اهل بیت رسول الله صلوات الله علیه و آله وسلم است خود نکته بسیار مهمی است که در آن صورت باید پرسید صحابه و مسلمین بعد از رسول نسبت با این اهل بیت چه کردند و چگونه با صدیقه طاهره سلام الله علیها و امام حسن و امام حسین علیهما السلام برخورد شد که مسلما رفتار برخی از صحابه با آنها مخالفت رسمی و عینی آنها با این آیه شریفه را نشان میدهد!

اما اینکه فرمودید:(( اما معنی آیه این است که بخاطر خویشاوندی هم که در بین ماست مراعاتم را کنید )) این برداشت شما صراحتا مخالف نص آیه قرآن است و عملا تحمیل و تفسیر به رای است! چون هر کس که مقداری عربی بلد باشد یا عرب باشد کاملا متوجه میشود که برداشت شما از آیه مخالف نص و صراحت آیه است!
اما بنده بار دیگر ترجمه آیه را قرار میدهم امیدوارم بیشتر دقت بفرمایید:

قُل لاَّ أَسْـٔلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى 23

بگو: «بر آن (رسالت) پاداشى از شما نمى خواهم، مگر دوستى درباره ى نزديكتران (رسالتى خود).»

Moslem Kurdi;757440 نوشت:
هم چنان كه از حضرتش روايت است: «انا مدنية العلم و علىٌ بابها» من شهر علمم و على درب اين شهر است. پس هر كس بخواهد از غير اين در وارد مدينه علم رسول شود، گمراه است.
پاسخ: این حدیث موضوع است و شرح آن در سلسله الاحادیث الضعیفه (6/518) و الموضوعات (1/350) به تفصیل آمده است و میتوانید به این دو آدرس رجوع کنید.

اما در باب این حدیث تعجب میکنم شهرت این روایت و صحت آن به حدی است که به حد تواتر رسیده است بنده منابع اهل سنت و تصحیح آنها را برایتان نقل میکنم:

اين فضيلت را طبرى و ابن معين و حاكم و خطيب و سيوطى تصحيح كرده و صحيح دانسته اند و آن را جمع بسيارى از حفاظ و پيشوايان حديث نقل نموده اند و به ان احتجاج كرده اند و آنرا بطور قطع و مسلم نسبت به پيامبر داده و گفته ياوه سرايان و مخالفين را از آن دفع كرده اند.

1- حافظ ابوبكر عبد الرزاق بن همام صنعانى فوت شده 211 حاكم نيشابورى در مستدرك ج 3 ص 127 از او حكايت نموده.

2- حافظ يحى بن معين ابو زكريا بغدادى فوت شده 236 چنانچه در مستدرك حاكم و تاريخ خطيب بغدادى آمده،

3- ابو عبد الله" ابو جعفر" محمد بن جعفر قيدى فوت شده 236 روايت كرده ابن معين از او.

4- ابو محمد سويد بن سعيد هروى فوت شده 240 يكى از مشايخ مسلم و ابن ماجه. ابن كثير در تاريخش ج 7 ص 358 نقل كرده از وى.

5- امام حنبلى ها احمد بن حنبل فوت شده 241 آنرا در مناقبش نقل كرده.

6- عباد بن يعقوب رواجنى اسدى يكى از مشايخ بخارى و ترمذى و ابن ماجه حافظگنجى در" كفايه" از طريق خطيب از او روايت نموده.

7- حافظ ابو عيسى محمد ترمذى فوت شده 279 در جامع صحيحش نقل كرده.

8- حافظ ابو على حسين بن محمد بن فهم بغدادى فوت شده 289 حاكم در مستدرك ج 3 ص 127 از او روايت كرده.

9- حافظ ابوبكر احمد بن عمر بصرى بزاز متوفى 292 صاحب مسند كبير.


10- حافظ ابو جعفر محمدبن جرير طبرى متوفى 310 در تهذيب آلاثار و آنرا صحيح دانسته و بسيارى از بزرگان قوم از او حكايت كرده اند.

11- ابوبكر محمد بن محمد بن باغندى واسطى بغدادى فوت شده 312 ابن مغازلى فقيه در كتاب مناقبش از او روايت نموده.

12- ابو طيب محمد بن عبد الصمد دقاق بغوى فوت شده 319 خطيب بغدادى در تاريخش ج 2 ص 277 باسنادش از او نقل نموده.

13- ابو العباس محمدبن يعقوب اموى نيشابورى اصم فوت شده 346 حاكم در ج 3 مستدرك ص 126 از او روايت كرده.

14- ابوبكر محمد بن عمر بن محمد تميمى بغدادى ابن جعابى فوت شده 355 با پنج طريق نقل كرده چنانچه در مناقب ابن شهر آشوب است.

15- ابو القاسم سليمان بن احمد طبرانى فوت شده"360" آنرا در دو معجم كبير و اوسط نقل كرده است.

16- ابوبكر محمد بن على بن اسماعيل شاشى معروف بقفال فوت شده 366 حاكم در ج 3 مستدرك ص 127 از او حكايت نموده است.

17- حافظ ابو محمد عبد الله بن جعفر بن حيان اصبهانى معروف بابى الشيخ متوفى 369 در كتاب" السته اش" نقل كرده سخاوى آنرا درمقاصد الحسنه حكايت نموده.

18- حافظ ابو محمد عبد الله بن محمد بن عثمان معروف بابن سقاء واسطى متوفی173 ابن مغازلى در مناقبش از او روايت كرده.

19- حافظ ابو ليث نصر بن محمد سمرقندى حنفى فوت شده 379 در كتاب مجالس خود

20- حافظ ابو حسين محمد بن مظفر بزاز بغدادى فوت شده 379 چنانچه در مناقب ابن مغازلى. و...


تصريح كرده است چندين نفر از گروه بزرگان بصحت حديث از جهت سندو در اينجا جمعى از ايشان ظاهر ميشوداختيار صحت آن و بسيارى از اين گروه آنرا حسن ميدانند و تصريح ميكنند بفساد و بطلان طعن زدن در آنرا و بطلان قول كسيكه آنرا تضعيف كرده و از كسانيكه آنرا صحيح دانسته اند افراد زير است:

1- حافظ ابو زكريا يحى بن معين بغدادى متوفاى 233 تصريح كرده بر صحت آن چنانچه خطيب و ابو الحجاج مزى و ابن حجر و غير ايشان ياد كرده اند.

2- ابو جعفر محمد بن جرير طبرى متوفاى 310 آنرا در""تهذيب الاثار"" صحيح دانسته.

3- ابو عبد الله حاكم نيشابورى متوفاى 405 در مستدرك آنرا صحيح دانسته.

4- حافظ خطيب بغدادى متوفاى 463 شمرده است آنرا از كسانيكه مولوى حسن زمان آنرا صحيح دانسته در قول مستحسن.

5- حافظ ابومحمد حسن سمرقندى متوفاى 491 در""بحر الاسانيد""

6- مجد الدين فيروزآبادى متوفاى 816 در نقد الصحيح آنرا صحيح دانسته.

7- حافظ جلال الدين سيوطى متوفاى 911 در جمع الجوامع آنرا صحيح دانسته چنانچه گذشت.

8- سيد محمد بخارى در""تذكره الابرار"" تصريح كرده بر صحت آن 0

9- امير محمد يمانى صنعانى متوفاى 1182 تصريح كرده به صحت آن در""الروضه النديه"".

10- مولوى حسن زمان آنرا از مشهور صحيح شمرده در قول مستحسن و او از كسانيست كه ظاهر ميشود از آن صحت آن.

11- ابو سالم محمد بن طلحه قرشى متوفاى 652.

12- ابو المظفر يوسف بن قزاوغلى متوفاى 654.

13- حافظ صلاح الدين علائى متوفاى 761.

14- شمس الدين محمد جزرى متوفاى 833.

15- شمس الدين محمد سخاوى متوفاى 902.

16- فضل الله بن روزبهان شيرازى.

17- متقى هندى على بن حسام الدين متوفاى 975.

18- ميرزا محمد بدخشانى.

19- ميزرا محمد صدرالعالم.

20- ثناء الله پانى پتى هندى.

منبع سایت سنت دات نت http://www.sonnat.net/article.asp?id=4076

Moslem Kurdi;757440 نوشت:
پاسخ: رسالت پیامبر –صلی الله علیه وسلم- طبق کلام الله متعال در زمان خودشان کامل شده است، در آنجا که میفرماید: «... اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ...» (5:3)
ترجمه: «امروز دین شما را برایتان کامل کردم و (با عزّت بخشیدن به شما و استوار داشتن گامهایتان) نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم»

"اليوم اكملت لكم دينكم" كه پيش از آن بعنوان مقدمه "اليوم يئس الذين كفروا من دينكم" آمده، و آيا اين روز چه روزى است، آيا روز آغاز اسلام است و حال آنكه سوره مائده آخرين پيام وحى قرآنى است، يا روز پايان يافتن احكام اسلام است،

و حال آنكه احكامى ديگر همچنان در اين سوره آمده، از جمله وضوكه براى اولين بار در اين سوره به آن تصريح شده، وانگهى يأس كفار از فروريختن بنياد اسلامى نه در گرو اصول اسلامى است و نه فروع آن، زيرا بالاخره بيان رسالتى و وحيانى اين اصول و فروع تنها در انحصار زمان حيات رسول اللّه صلى الله عليه و آله است كه اگر اين رسالت استمرارى نداشته باشد، خود به خود واژگون مى گردد،

پس اين يأس در ارتباط خاتمه يافتن آن احكام اصلى (توحيد، نبوت و معاد) و اين فرعى (:بايدها و نبايدهاى اسلام،) هرگز نيست،

بلكه بايستى جريان ديگرى در كار باشد كه نگهبان همه اسلام است پس از فوت رسول اللّه صلى الله عليه و آلهتا اينكه با مرگ حضرتش اسلام نميرد، و با رفتنش اسلام هرگز از بين نرود، و اين جز خلافت معصومه بنيادين و ماندنى از رسول اللّه صلى الله عليه و آله نيست، كه از حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام آغاز مى شود و با حضرت ولى امر عليه السلام پايان مى پذيرد،

و در اين پايان هم چنانكه در آيات مربوطه بحث خواهد شد ـ با رجعت عموم پيامبران الهى تمام مكلفان تا پايان زمان تكليف و قيامت كبرى آشكار مى گردد،

و اينجاست كه "يئس الذين كفروا من دينكم" و همين جاست كه "اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا" اين چهار جريان هرگز ربطى به زيان كفار و به سود اسلام ندارد،

ادامه...

Moslem Kurdi;757440 نوشت:
پاسخ: رسالت پیامبر –صلی الله علیه وسلم- طبق کلام الله متعال در زمان خودشان کامل شده است، در آنجا که میفرماید: «... اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ...» (5:3)
ترجمه: «امروز دین شما را برایتان کامل کردم و (با عزّت بخشیدن به شما و استوار داشتن گامهایتان) نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم»

مگر با اين جريان آخرين كه استمرار رسالت رسول اللّه صلى الله عليه و آله است در ميان خلفاى معصومش عليهم السلام، چه حقشان غصب گردد، و چه بر مبناى حق بگونه اى جهانى مانند حضرت مهدى (عج) قيام كنند، كه در هر صورت با پيوند سه معصوم (قرآن و رسول و خلفاى رسول)، اسلام تا پايان زمان تكليف همچنان پايدار و استوار است، كه جويندگان اين شريعت آخرين بتوانند به اسلام حقيقى دست يابند.

در سوره كوثر بر خلاف گمان اين كفار ـ كه با فوت رسول اللّه صلى الله عليه و آله بدون پسرى كه دعوتش را استمرار دهد، اسلام خواهد مُرد ـ با "انا اعطيناك الكوثر" كثرتهاى رحمتهاى شايسته الهيه را نسبت به آن حضرت مستدام دانسته، كه با نداشتن پسر اين خلافت معصوم رسالت همچنان به وسيله دخترش پديدار و پايدار خواهد بود.

در روايات متواتر اسلامى ـ اعم از شيعه و سنى هم اين جريان ثابت است، كه اين جملات چهارگانه به اضافه آيه تبليغ "يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك" در روز غدير خم نازل گرديده، كه در جمع بنياد مستمر خلافت شايسته اين رسالت همچنان عهده دار حفاظت كتاب و سنت اسلام در تبيين كل حقايق اسلامى است،

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین، الصلاه والسلام علی خیر خلقه وعلی آله وصحبه اجمعین
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

ضمن تشکر از شما، باید بگویم که انتظار نداشتم تا این حد پاسخ ها طولانی باشد. بلکه بهتر بود برای هر مسئله قوی ترین استدلال هایتان را می آوردید تا هم زودتر به نتیجه میرسیدیم و هم خواندنش برای سایر عزیزان راحت تر بود.

در مورد اولی الامر، ضمن اینکه آوردم به قول آیت الله خمینی اینها مسئولین و فرماندهان هستند، اما دلیل دوم را بر رد اینکه اولی الامر ائمه ای الهی هستند میگویم.
الله متعال در این آیه فرموده است که اگر در مسئله ای اختلاف کردید به الله و رسولش ارجاع دهید. اگر اینجا منظور از اولی الامر ائمه معصومین که حجت خدا بر مردم و معصوم هستند میبود، باید طبعاً مسائل اختلافی به اولی الامر نیز ارجاع داده میشد. نه اینکه الله متعال در مسئله دین تنها دو مرجع تعیین کند.
بنابراین در اینجا چگونه این میتواند ائمه معصومین باشد؟!

روایتی را از کتاب حاکم حسکانی آورده اید، با اینکه این شخص متهم به شیعه بودن میباشد اما من باز هم سندش را نگاه کردم و در آن ابراهیم بن اسحاق را دیدم که مجهول است.

سند دوم از فرائد السمطین بود که برای من حجت نیست. و همچنین همان متن را به مسند احمد نسبت داده بودید که متأسفانه چنین مطلبی را اصلاً در آن ندیدم. اگر مقدور است متن عربی آن روایت را ارائه کنید تا آن را بررسی کنیم.

سند بعدی هم از سلیمان قندوزی بود که بی شک شیعه بوده است و مسائل زیادی بر شیعه بودن او دلالت میکنند. از جمله اینکه در کتابش برای هر یک از ائمه شیعه به ترتیب بابی آورده است، و همچنین مهدی را محمد بن حسن عسکری میدانسته است!! در حالیکه اینها از معتقدات اهل سنت نیست.

در مورد آیه 23 شوری فرمودید: این برداشت شما صراحتا مخالف نص آیه قرآن است و عملا تحمیل و تفسیر به رای است! چون هر کس که مقداری عربی بلد باشد یا عرب باشد کاملا متوجه میشود که برداشت شما از آیه مخالف نص و صراحت آیه است!
من این را از خود نگفتم، بلکه از اینجا نقل کردم که: «عجلت إن النبي صلى الله عليه وسلم لم يكن بطن من قريش، إلا كان له فيهم قرابة» صحیح البخاری (6/129)
یعنی در واقع تمامی قریش با پیامبر –صلی الله علیه وسلم- خویشاوند بوده اند، و همچنین واژۀ خویشاوند میدانیم که بسیار عام تر از اهل بیت است و دیگر نمیتوان آن را در پنج تن (به عقیده اهل تشیع) حصر کرد.

در مورد حدیث «انا مدینه العلم وعلی بابها» سندی از مسند احمد ارائه کردید:
احمد بن عبدالله در سند است که در موردش گفته اند: «كان بسامراً يضع الحديث» میزان الاعتدال (1/109)
تعدادی از علما که حکم به عدم صحت این روایت داده اند:
1. علامه ابن جوزی در کتاب «الموضوعات»
2. شیخ البانی در کتاب «سلسله الأحادیث الضعیفه»
3. امام قرطبی در کتاب «الجامع لأحكام القرآن»
4. شیخ الاسلام ابن تیمیه در کتاب «منهاج السنه النبویه»
5. امام سیوطی در کتاب «اللآلئ المصنوعه»
6. امام شوکانی در کتاب «الفوائد الموضوعه»
7. امام ذهبی در کتاب «تذکره الحفاظ»
8. امام ترمذی در کتاب «سنن الترمذی» آن را بعنوان حدیث منکر آورده است.

بعد عده ای از علما را آورده اید که آن را نقل کرده اند، اما باید دانست نقل یک مطلب دال بر صحت آن نیست. وگرنه کل احادیث کتاب کافی در این حالت صحیح میشود!!

سپس به بحث کامل شدن دین رسیدیم. باید بدانیم که قرار نیست با رفتن پیامبر –صلی الله علیه وسلم- اسلام بمیرد. بحث من مردن اسلام نبود، بلکه کامل شدن دین بود.

در آخر فرموده اید که: در روايات متواتر اسلامى ـ اعم از شيعه و سنى هم اين جريان ثابت است، كه اين جملات چهارگانه به اضافه آيه تبليغ "يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك" در روز غدير خم نازل گرديده، كه در جمع بنياد مستمر خلافت شايسته اين رسالت همچنان عهده دار حفاظت كتاب و سنت اسلام در تبيين كل حقايق اسلامى است.
اتفاقاً نه تنها این دو روایت متواتر نیستند، بلکه سند صحیحی در کتب اهل سنت ندارند.

با تشکر از شما و سایر دوستان :Gol:

Moslem Kurdi;757811 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین، الصلاه والسلام علی خیر خلقه وعلی آله وصحبه اجمعین
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام علیکم

ابتدا از پاسخ های شما تشکر میکنم ابتدا باید عرض کنم که بنده سعی کردم با پخش نوشته ها در چند پست از زیاد شدن آنها جلوگیری کنم و به همین دلیل برخی از سوال های شما را در پست قبلی و حتی سوال های شما در همین پست اخیر که در ارسال خودم میشد به آنها پاسخ داد را نیاوردم چون خواستم زیاد نشود

اما این را عرض کنم که بهتر است مطلب با سند و مدرک ارائه شود ولو اینکه طولانی شود چون چاره ای نیست بنده برای پاسخ به اشکالات شما گاهی مجبورم متن ها و اسناد زیادی بیاورم

به هر حال سعی میکنم طولانی نشود!

اما مطالب شما:


Moslem Kurdi;757811 نوشت:
در مورد اولی الامر، ضمن اینکه آوردم به قول آیت الله خمینی اینها مسئولین و فرماندهان هستند، اما دلیل دوم را بر رد اینکه اولی الامر ائمه ای الهی هستند میگویم.
الله متعال در این آیه فرموده است که اگر در مسئله ای اختلاف کردید به الله و رسولش ارجاع دهید. اگر اینجا منظور از اولی الامر ائمه معصومین که حجت خدا بر مردم و معصوم هستند میبود، باید طبعاً مسائل اختلافی به اولی الامر نیز ارجاع داده میشد. نه اینکه الله متعال در مسئله دین تنها دو مرجع تعیین کند.
بنابراین در اینجا چگونه این میتواند ائمه معصومین باشد؟!

برادر گرامی اینکه امام خمینی نظرشان چه بوده (که مسلما ایشان هم مانند سایر علمای شیعه قائل به این هستند که اولی الامر ائمه معصومین هستند) و در پس و پیش جمله منقول شما از ایشان چه بوده که باید بررسی شود مورد نظر بنده نیست! چون همانطور که شما در پاسخ به احادیثی که بنده آوردم نظر برخی از علما را در رد آن آوردید با آنکه علمای دیگری آن را تایید کرده اند(که البته بحث دارم) پس بر فرض اگر نظر امام خمینی هم این باشد در مقابل فحول علمای شیعه نظری دیگر دارند!
مطلب بنده محوریت قرآن کریم و سنت قطعیه و تا حدودی گفته های علمای متقدمین و قدیمی شیعه و سنی است!

اما در رد دلیل دوم شما:


«شى ءٍ» هم در جمله "و ان تنازعتم فى شى ءٍ" قدر مسلّمش «شى» ولايت امر است،

زيرا "فردّوه الى اللّه و الرسول" اولى الامر را ديگر به ميان نياورده، و آنچه در مرحله اول ممكن است مورد اختلاف مسلمانان باشد نه الوهيت است و نه رسالت، بلكه مهمترينش همين ولايت امر و فرماندارى و شرعمدارى مطلق پس از رسول اللّه صلى الله عليه و آله مى باشد، كه اختلاف در اين مورد توسط «اللّه » كه نگرش عميق به قرآن است، و سپس رسول كه نگرش عميق به سنت قطعيه است، حل مى گردد، چنانكه آيات ولايت مطلقه معصومان و هزاران روايت از طريق فريقين اين حقيقت را همچون خورشيد روشن ساخته و در آيات بعد هم خواهد آمد كه طاعت مطلقه پس از اين سه طاعت، طاعت طاغوت است.

Moslem Kurdi;757811 نوشت:
سند دوم از فرائد السمطین بود که برای من حجت نیست. و همچنین همان متن را به مسند احمد نسبت داده بودید که متأسفانه چنین مطلبی را اصلاً در آن ندیدم. اگر مقدور است متن عربی آن روایت را ارائه کنید تا آن را بررسی کنیم.

برادر بزرگوار میشود بفرمایید چرا سخن امام جوینی برای شما حجت نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!! به نظر باید با دلیل و مدرک مطلبی را پذیرفت یا رد کرد و اینگونه روش یک بحث علمی نیست!

برادر عزیز به جمله بنده دقت نکردید بنده عرض کردم:(( جوینی این حدیث را از طریق ابی بکر بن ابی عیاش ازسلیم بن قیس نقل می‌کند. مسلم بن حجاج در مقدمه صحیحش از ابو بکر بن عیاش حدیث نقل کرده است. محققان مسند احمد وی را «صدوق حسن الحدیث» می‌شناسند)

به قسمت قرمز شده دقت بفرمایید! آن آدرسی که از مسند احمد دادم مربوط به مطلبی بود که محققان این کتاب در باب آن شخص راوی گفته بودند و در آن بخش از کتاب مسند آمده بود پس اساسا ربطی به روایت نداشت!


Moslem Kurdi;757811 نوشت:
سند بعدی هم از سلیمان قندوزی بود که بی شک شیعه بوده است و مسائل زیادی بر شیعه بودن او دلالت میکنند. از جمله اینکه در کتابش برای هر یک از ائمه شیعه به ترتیب بابی آورده است، و همچنین مهدی را محمد بن حسن عسکری میدانسته است!! در حالیکه اینها از معتقدات اهل سنت نیست.

برادر گرامی بهتر است شرح حال شیخ سلیمان قندوزی حنفی را بخوانید و ببینید که ایشان یکی زا علمای حنفی مذهب بوده اند

اما اینکه درباره کتاب او گفتید بنده کتاب ایشان را دیدم و شما هم میتوانید در اینترنت ببینید یا بخرید این کتاب از منابع مهم اهل سنت چون صحاح سته وسایر کتب معتبر نزد اهل سنت این روایات را نقل کرده پس اگر این ها که در مدح ائمه اثنی عشر گفته نشان شیعه بودن است پس عموم علما و محدثان سنی که این روایات از کتب آنها نقل شده شیعه هستند!

وانگهی شما گفتید او معتقد بوده که حضرت مهدی فرزند امام حسن عسکری بوده و این از اعتقادات اهل سنت نیست؟؟؟؟؟!

خوب اگر علمای بزرگ اهل سنت در کتب خودشان این امر را تصریح کرده باشند چه باز هم نمیپذیرید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!! اما نمونه ها را می آورم:(برای دیدن منبع این مطلب و عکس های کتب این بزرگان اهل سنت و آدرس نشر و... به اینجا مراجعه کنید:http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=4978


شمس الدين ذهبي، يكي از بزرگان تاريخ اهل سنت در علم رجال، درايه، حديث ، تاريخ و انساب در چندين كتاب خود؛ از جمله : العبر في خبر من غبر، تاريخ الإسلام، سير أعلام النبلاء تصريح كرده است كه امام عسكري عليه السلام فرزندي به نام (م ح م د) داشته كه د ر سال 256 هجري به دنيا آمده است.

وي در كتاب العبر مي نويسد:
وفيها [سنة 256 ه ] محمد بن الحسن العسكري بن علي الهادي محمد الجواد بن علي الرضا بن موسي الكاظم بن جعفر الصادق العلوي الحسيني أبو القاسم الذي تلقبه الرافضة الخلف الحجة و تلقبه بالمهدي وبالمنتظر وتلقبه بصاحب الزمان وهو خاتمة الاثني عشر... .

در سال 256 محمد بن الحسن العسكري كه رافضي ها او را با القابي همچون : خلف الحجه ، مهدي ، منتظر و صحاب الزمان ياد مي كنند، به دنيا آمد . او آخرين امام از ائمه دوازده گانه است.

العبر في خبر من غبر ، ج1 ، ص381

ابن حجر عسقلاني، يكي ديگر از بزرگان علم رجال و حديث اهل سنت است كه تولد حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را مفروغ عنه گرفته و امام عسكري عليه السلام را پدر آن حضرت خوانده است .

وي در كتاب لسان الميزان در شرح حال جعفر بن علي برادر امام عسكري عليه السلام مي نويسد:

493 جعفر بن علي بن محمد بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب الحسيني أخو الحسن الذي يقال له العسكري وهو الحادي عشر من الأئمة الإمامية ووالد محمد صاحب السرداب
جعفر بن علي بن محمد ... برادر حسن است كه به او عسكري گفته مي شود . حسن عسكري (عليه السلام) امام يازدهم از ائمه دوازده گانه مذهب اماميه است كه پدر محمد صاحب سرداب بوده است.

لسان الميزان ج 2 ص 460


ابن حجر مكي، در كتاب الصواعق المحرقه، تصريح مي كند كه امام عسكري عليه السلام فرزندي داشته كه در زمان وفات آن حضرت 5 ساله بوده است:

ولم يخلف غير ولده أبي القاسم محمد الحجة ، وعمره عند وفاة أبيه خمس سنين ، لكن أتاه الله فيها الحكمة ، ويسمي القائم المنتظر... .

امام عسكري فرزندي غير از ابو القاسم محمد الحجه نداشت كه در هنگام وفات پدرش پنج ساله بود؛ اما خداوند به او در آن سن كم حكمت عطا كرد و قائم، منتظر و ... ناميده شده است.


الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ص207

ادامه...

Moslem Kurdi;757811 نوشت:
مهدی را محمد بن حسن عسکری میدانسته است!! در حالیکه اینها از معتقدات اهل سنت نیست.

ابن أثير جزري، در كتاب معتبر الكامل في التاريخ تصريح مي كند كه امام عسكري عليه السلام فرزندي به نام م ح م د داشته است:

وفيها توفي الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب (ع) . وهو أبو محمد العلوي العسكري وهو أحد الأئمة الاثني عشر علي مذهب الامامية ، وهو والد محمد الذي يعتقدونه المنتظر بسرداب سامرا وكان مولده سنة اثنتين وثلاثين ومائتين.

در سال 260هجري قمري حسن بن علي ... عليهم السلام از دنيا رفت. او ابو محمد عسكري يكي از ائمه دوازده گانه مذهب اماميه است . او پدر محمد است كه شيعيان منتظر او از سرداب سامرا هستند .

الكامل في التاريخ ، ج 6 ، ص249 ـ 250 .

سبط بن جوزي حنفي، در كتاب تذكرهء الخواص فصلي را به امام زمان عليه السلام و مشخصات آن حضرت اختصاص داده است:
ذكر أولاده منهم محمد الإمام
فصل في ذكر الحجة المهدي
محمد بن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب ، وكنيته أبو عبد الله وأبو القاسم وهو الخلف الحجة صاحب الزمان القائم والمنتظر والتالي وهو آخر الأئمة ، وقال : ويقال له ذو الإسمين محمد وأبو القاسم قالوا : أمه أم ولد يقال لها : صقيل.

بحث فرزندان امام عسكري كه يكي از آن ها امام محمد است.
فصلي در باره حجت و مهدي
محمد بن الحسن بن علي .... كنيه اش ابو عبد الله و أبو القاسم است . او همان خلف حجت، صاحب الزمان، قائم، منتظر و آخرين نفر از ائمه است. برخي گفته اند كه او دو اسم داشته: يكي محمد و ديگري ابو القاسم . گفته اند كه مادرش كنيز بوده كه به او صقيل مي گفته اند... .

تذكرة الخواص، ص363 -364.

حدود 20 نفر از علمای بزرگ اهل سنت به تولد حضرت مهدی صلوات الله علیه اعتراف دارند که به جهت اختصار از آوردن نام و اسناد سایرین خود داری میکنم اما توصیه دارم حتما به آن آدرسی که در پست شماره 33(پست قبلی) دادم مراجعه کنید و نام سایرین و تصاویر کتب و آدرس منابع را بیابید

بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله ربّ العالمین
والصلاه والسلام علی سیدنا محمد وعلی آله وصحبه اجمعین
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

ممنونم از شما آقای رضا ثقلین، و اینکه پست ها کمی کوتاه تر شد :ok:

در ابتدا فرمودید: برادر گرامی اینکه امام خمینی نظرشان چه بوده (که مسلما ایشان هم مانند سایر علمای شیعه قائل به این هستند که اولی الامر ائمه معصومین هستند) و در پس و پیش جمله منقول شما از ایشان چه بوده که باید بررسی شود ...
پاسخ: من لینک کلام آقای خمینی را خدمت شما تقدیم میکنم تا خودتان آن را بررسی کنید:
http://farsi.khamenei.ir/sahifeh-content?id=15076

اما در مورد رد شما بر دلیل دوم من، با عرض پوزش اما این جواب سوال من نبود. سوال من این بود چرا در اینجا اختلاف را نمیتوان به اولی الامر برگرداند و تنها الله و رسول مرجع حل اختلاف هستند؟

فرمودید: برادر بزرگوار میشود بفرمایید چرا سخن امام جوینی برای شما حجت نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!! !!!!!!!!!! به نظر باید با دلیل و مدرک مطلبی را پذیرفت یا رد کرد و اینگونه روش یک بحث علمی نیست!
پاسخ: نمیدانم از کی جوینی که بالاترین مدح دربارۀ او حاطب لیل بوده است لقب امام به خود گرفته است. این شخص از شیوخش میتوان به نصیرالدین طوسی و ابن مطهر حلی اشاره کرد، و همچنین از کتاب شیخ صدوق مطالب بسیاری نقل میکند!! همچنین آقا بزرگ طهرانی او را در کتاب الذریعه الی تصانیف الشیعه آورده است.

فرمودید: جوینی این حدیث را از طریق ابی بکر بن ابی عیاش ازسلیم بن قیس نقل می‌کند. مسلم بن حجاج در مقدمه صحیحش از ابو بکر بن عیاش حدیث نقل کرده است. محققان مسند احمد وی را «صدوق حسن الحدیث» می‌شناسند.
پاسخ: سلیم بن قیس که در کتب رجالی شما آمده است که: «لم يروعنه إلا أبان بن أبي عياش وفي الكتاب مناكير مشتهرة، وما أظنه إلا موضوعا» رجال ابن داود (1/242)
بنابراین، این ابن ابی عیاش، شخص دیگریست که آن هم از سلیم بن قیس روایت کرده است و کسی سلیم بن قیس را در میان رجالیون اهل سنت توثیق نکرده است!

فرمودید: برادر گرامی بهتر است شرح حال شیخ سلیمان قندوزی حنفی را بخوانید و ببینید که ایشان یکی زا علمای حنفی مذهب بوده اند. اما اینکه درباره کتاب او گفتید بنده کتاب ایشان را دیدم و شما هم میتوانید در اینترنت ببینید یا بخرید این کتاب از منابع مهم اهل سنت چون صحاح سته وسایر کتب معتبر نزد اهل سنت این روایات را نقل کرده پس اگر این ها که در مدح ائمه اثنی عشر گفته نشان شیعه بودن است پس عموم علما و محدثان سنی که این روایات از کتب آنها نقل شده شیعه هستند!
پاسخ: اولاً کدام یک از اعلام احناف معتقد به جانشینی بلافصل علی –رضی الله عنه- هستند؟! یا کدام یک از آنها قائل به این بوده اند که محمد بن حسن العسکری همان مهدی موعود است؟!
ثانیاًآقا بزرگ طهرانی هم کتاب او را در میان مصنفات شیعه آورده است.
ثالثاً این شخص متوفی 1294 میباشد!!! پس از چه کسی نقل کرده است؟! شما باید آن عالم اهل سنت که در ابتدا این ها را نقل کرده است را بیاورید، نه شخصی که هزار سال پس از زمان صحابه آمده است.

سپس علمای بزرگ اهل سنت را ذکر کرده اید که معتقد به این هستند که مهدی موعود همان محمد بن حسن العسکری میباشد:

شخص اول امام ذهبی را آورده اید، خود امام ذهبی در کتاب سیر اعلام النبلاء در مورد محمد بن حسن العسکری میگوید: «نعوذ بالله من زوال العقل! فلو فرضنا وقوع ذلك في سالف الدهر، فمن الذي رآه؟ ومن الذي نعتمد عليه في إخباره بحياته؟ ومن الذي نص لنا على عصمته، وأنه يعلم كل شيء؟» سیر اعلام النبلاء (10/430)
پس چگونه میگویید که امام ذهبی به مهدی بودن محمد بن حسن العسکری معتقد بوده است؟!!

شخص دوم علامه ابن حجر عسقلانی است. در چیزی که شما آورده اید هم ارتباطی به این که ابن حجر عسقلانی معتقد به مهدی بودن محمد بن حسن باشد نبود و تنها گفته بود پدر صاحب سرداب. این مسائل در کتب رجالی کاملاً واضح است و جالب است که حتی ترجمه ای بر خلاف امام ذهبی برای او نمی آورد. پس اصلاً عقیده به مهدی بودن محمد بن حسن عسکری نداشته است!

شخص سوم، ابن حجر هیتمی بود. شما آوردید که: ابن حجر مكي، در كتاب الصواعق المحرقه، تصريح مي كند كه امام عسكري عليه السلام فرزندي داشته كه در زمان وفات آن حضرت 5 ساله بوده است.
ابن حجر در این کتابش من خواندم که میگوید: «ورواية كونه من ولد الحسين واهية جدا ومع ذلك لا حجة فيه لما زعمته الرافضة أن المهدي هو الإمام أبو القاسم محمد الحجة بن الحسن العسكري» الصواعق المحرقه (2/481)
پس چگونه شما گفتید ابن حجر هیتمی معتقد به مهدی بودن محمد بن حسن العسکری بوده است؟!!
در اینجا به کلّی این مسئله را رد میکند!!

ابن اثیر هم که عقیده شیعیان را در مورد مهدی بودن او گفته است و خود عقیده ای به این مسئله نداشته است.

نفر بعدی سبط ابن جوزی بود!
اولاً این شخص قائل به امامت الهی ائمۀ دوازده گانۀ شیعه بوده است! پس چگونه او را سنّی مینامید در حالی که تمامی شرایط شیعه بودن را دارد؟!
ثانیاً در مورد او آورده اند که: «لما بلغ جدى موت سبط ابن الجوزي قال: لا رحمه الله، كان رافضيا!» میزان الاعتدال (4/471)
بنابراین اخبار مؤید شیعه بودن او هستند.

پس نباید به کار های دیگران اعتماد کرد و هر شخصی خود باید تحقیق کند تا حقیقت را بیابد.
والحمدلله ربّ العالمین، با سپاس از شما

Moslem Kurdi;757866 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله ربّ العالمین
والصلاه والسلام علی سیدنا محمد وعلی آله وصحبه اجمعین
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام علیکم

برادر گرامی بنده مطالبی دیگری هم داشتم که به خاطر اینکه بحث ها متفرق و گسترده نشود ننوشتم اما یک مطلب عرض کنم و آن این است که ابتدا بحث را بر سر 2 آیه قرآنی (که یکی را جواب ندادم و دیگری را در حال بحث هستیم) متمرکز میشوم و بعد به سراغ پاسخ روایات شما میروم پس تقاضا دارم ابتدا بر سر آیات بحث کنیم و سپس بحث روایتی کنیم:

اما آیه اول:

آیه 32 سوره فاطر شما در مورد این آیه سوالی مطرح فرمودید که:(( اگر اصطفینا به گفتۀ شما به معنی انتخاب معصوم باشد، پس خطای بزرگی رخ خواهد داد. زیرا خداوند در این آیه فرموده است: «ثم أورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسهومنهم مقتصد ومنهم سابق بالخيرات بإذن الله ذلك هو الفضل الكبير» (35:32)
مگر از برگزیدگان معصوم خداوند کسی هم ظالم بر خود است؟؟
پس در اینجا این استدلال نمیتواند درست باشد زیرا در این صورت عصمت زیر سوال خواهد رفت. ))

در پاسخ عرض میکنم:

[=times new roman]اول: «الّذین اصطفینا من عبادنا...» كه "اصطفی" در كل قرآن گزینشی ربانی است یعنی آنچه نزد خدا انتخاب ‌شده بر ادیان یا بندگانی که عمل انتخاب در بین آنها صورت گرفته برتری دارد. مانند :«ان الله اصطفی لكم الدّین…»(بقره/132). و در اینجا «اصطفی» در بین «عبادنا» صورت گرفته، پس این بزرگواران بر همه‌ی عباد خدا از زمان آدم (علیه‌السلام) تا قیامت کبرا که همه‌ی پیامبران و معصومین پیشین - غیر از پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) - را شامل می‌شود، در نزد خدا برتری دارند. و باز لازمه‌ی این برتری عصمت است، عصمتی برتر و والاتر از عصمت همه‌ی آنها.

دوم اینکه ظالم لنفسه و 2 مورد دیگر بعد از آن به عبادنا بر میگردد نه اصطفینا!!! بنده تعجب میکنم اگر به ادبیات عرب مراجعه کنید کاملا متوجه خواهید شد که از نظر ادبیات عرب مقصود از عبادنا است!

سوم اینکه قسمت سومین از این موارد میفرماید: [=times new roman]منهم سابق بالخيرات بإذن الله ذلك هو الفضل الكبير

خوب در اینجا ال بر سر خیرات و جمع بودن کلمه خیر به اصطلاح ادبیات عرب مفید بر استغراق است یعنی گروهی هستند که در تمامی خیرات و حسنات از دیگران پیشی دارند

خوب حالا آیا شما کسی را در میان مسلمین میشناسید که در تمام خیرات از همه مسلمین و به تبع آن سایر انسان ها پیشی گرفته باشد؟؟؟؟؟!!

(در نظر داشته باشید مسلما از نظر عقلی و شرعی تمام صفات نیک اعم از علم-عمل-شجاعت-محبت-اخلاق و حتی بهترین نسب و خانواده و بهترین مرگ که شهادت و قتل فی سبیل الله است همه جز خیرات و حسنات است و به نص آیه باید در آن افراد جمع باشد و از همه مسلمین دیگر هم برتر آن صفت را داشته باشند

و البته این را هم فراموش نکنید که لفظ ((هم)) جمع مذکر است پس این افراد چندین نفر هستند پس اینکه بگویید خوب رسول الله دارای این صفات بود میگوییم خیر آیه جمع مذکر آورده و هم چنین آیه 31 خطاب به رسول بوده و آیه 32 با لفظ ((ثم)) یعنی سپس آغاز شده که کاملا واضح است که این افراد پس از رسول هستند)

اگر اینان خلفای سه‌گانه‌اند؛ نه خود آنها ادعای عصمت داشتند و نه علمای سنّی آنان را معصوم می‌دانند و همین علما تصریح کرده‌اند که خلفای سه‌گانه هر کدام اعمالی بر خلاف شریعت انجام داده‌اند.
[=times new roman]
و یا اگر اینان ائمه‌ی اربعه‌ی فقه سنّی‌اند که باز آنها هم مانند خلفای سه‌گانه‌ اختلاف و اشتباه دارند.

[=times new roman]
حال که در میان اهل سنّت چنین کسانی نیستند، آیا در بین شیعیان هم نیستند؟ این معاذ‌الله نسبت دروغ دادن به آیه‌ی مبارکه است.بنابرین این افراد همان خاندان معصوم پیامبرند که در غدیر خم و حدیث ثِقلَین یک یک با نامهای مبارکشان معرفی شده‌اند. به این تاپیک مراجعه کنید:http://www.askdin.com/thread40277.html

Moslem Kurdi;757866 نوشت:
اما در مورد رد شما بر دلیل دوم من، با عرض پوزش اما این جواب سوال من نبود. سوال من این بود چرا در اینجا اختلاف را نمیتوان به اولی الامر برگرداند و تنها الله و رسول مرجع حل اختلاف هستند؟

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اگر به نوشته بنده دقت بیشتری میکردید پاسخ میگرفتید دقت بفرمایید:


«شى ءٍ» هم در جمله "و ان تنازعتم فى شى ءٍ" قدر مسلّمش «شى» ولايت امر است،

زيرا "فردّوه الى اللّه و الرسول" اولى الامر را ديگر به ميان نياورده، و آنچه در مرحله اول ممكن است مورد اختلاف مسلمانان باشد نه الوهيت است و نه رسالت، بلكه مهمترينش همين ولايت امر و فرماندارى و شرعمدارى مطلق پس از رسول اللّه صلى الله عليه و آله مى باشد،

به قسمت قرمز رنگ توجه بفرمایید جواب سوال شما در این قسمت کاملا واضح است! جواب این است که چون مسلمین در الوهیت الله و رسالت رسول خاتم که اختلافی نداشتند بلکه در اولی الامر اختلاف دارند پس باید به الله و رسولش رجوع کنند و از آنها بخواهند که اگر تنازعی در شناخت این مطلب پیش آمد به الله و رسولش مراجعه کنند

كه اختلاف در اين مورد توسط «اللّه » كه نگرش عميق به قرآن است، و سپس رسول كه نگرش عميق به سنت قطعيه است، حل مى گردد به نقل از کتاب ترجمان فرقان آیت الله دکتر صادقی ذیل همین آیه سایت علوم قرآن

وانگهی
از نظر مفسران شیعه در دلالت آیه بر عصمت اولی الامر تردیدی وجود ندارد، زیرا:


۱ ـ هرگاه خداوند به اطاعت بی قید و شرط از کسی فرمان دهد آن فرد معصوم خواهد بود، چون در صورت غیر معصوم بودن، اگر به گناه امر کند اجتماع نقیضین لازم می‌آید؛ یعنی هم باید از او اطاعت شود و هم اطاعت نشود.


۲ ـ در این آیه "اولی الأمر" بدون تکرار فعل "أطیعوا" بر رسول عطف شده است، و از آن‌جا که اطاعت از رسول به خاطر معصوم بودنش به‌طور مطلق واجب است اطاعت از "اولی الأمر" نیز همانند آن مطلق خواهد بود و این امر کاشف از معصوم بودن "اولی الأمر" می‌باشد.
این دو مطلب آخر از سایت ویکی پدیا نقل شده

و مطلب آخر اینکه به نص روایات فراوان درمنابع شیعه اساس اعمال و احکام و رفتار و اقوال اهل بیت معصوم رسالتی بر محور کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم است و از خودشان چیزی نمیگویند پس باز هم اگر اولی الامر ائمه اهل بیت علیهم السلام باشند مشکلی ندارد چون آنها هم بر محور الله و رسول حکم میکنند

بسم الله الرحمن الرحیم
وعلیکم السلام ورحمه الله وبرکاته

ای کاش قبل از هر چیز در مورد مطالبی که به علمای اهل سنت نسبت دادید (در مورد عقیده شان به مهدی موعود بودن محمد بن حسن عسکری) توضیح میدادید که هدفتان از آن کار چه بود.

اما در مورد آیه 32 سورۀ فاطر، شیخ سعدی در تفسیر این آیه میفرماید: «{ثم أورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا} وهم هذه الأمة. {فمنهم ظالم لنفسه} بالمعاصي، [التي] هي دون الكفر. {ومنهم مقتصد} مقتصر على ما يجب عليه، تارك للمحرم. {ومنهم سابق بالخيرات} أي: سارع فيها واجتهد، فسبق غيره، وهو المؤدي للفرائض، المكثر من النوافل، التارك للمحرم والمكروه. فكلهم اصطفاه الله تعالى، لوراثة هذا الكتاب» تفسیر السعدی (1/458)

همچنین آقای زمخشری معتزلی که در ادبیات عرب مشهور است میگوید: «أورثناه وهو يريد نورثه، لما عليه أخبار الله الذين اصطفينا من عبادنا وهم أمته من الصحابة والتابعين وتابعيهم ومن بعدهم إلى يوم القيامة، لأن الله اصطفاهم على سائر الأمم، وجعلهم أمة وسطا ليكونوا شهداء على الناس» الکشاف (3/612)

در آیه هم اثری از عصمت نیست تا نیاز باشد برای کسی ادعای عصمت کنیم. واقعاً نیازی به پیچاندن کلمات نیست و همیشه میتوان مسائل را ساده بیان کرد!!

نوشته اید: جواب این است که چون مسلمین در الوهیت الله و رسالت رسول خاتم که اختلافی نداشتند بلکه در اولی الامر اختلاف دارند پس باید به الله و رسولش رجوع کنند و از آنها بخواهند که اگر تنازعی در شناخت این مطلب پیش آمد به الله و رسولش مراجعه کنند.
پاسخ: این تفسیر شما، مخالف تفسیر علمای اهل تشیع میباشد. چنانچه آقای مکارم شیرازی در تفسیرشان آورده اند که: «لا شك أنّ المراد من الإِختلاف والتنازع في العبارة الحاضرة هو الإِختلاف والتنازع في الأحكام» تفسیر الأمثل (3/265)

همچنین آقای طباطبایی گفته اند: «و لا يجوز أن يفرض تنازعهم مع أولي الأمر مع افتراض طاعتهم بل هذا التنازع هو ما يقع بين المؤمنين أنفسهم» تفسیر المیزان (4/187)

پس در اینجا طبق عقیده و تفسیر شیعه، اختلاف در احکام است، نه در اولی الامر!

والحمدلله ربّ العالمین
والسلام علی من اتبع الهدی

Moslem Kurdi;758757 نوشت:
ای کاش قبل از هر چیز در مورد مطالبی که به علمای اهل سنت نسبت دادید (در مورد عقیده شان به مهدی موعود بودن محمد بن حسن عسکری) توضیح میدادید که هدفتان از آن کار چه بود.

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

برادر گرامی عرض کردم بنده مطالبی دیگری هم داشتم که به خاطر اینکه بحث ها متفرق و گسترده نشود ننوشتم اما یک مطلب عرض کنم و آن این است که ابتدا بحث را بر سر 2 آیه قرآنی (که یکی را جواب ندادم و دیگری را در حال بحث هستیم) متمرکز میشوم و بعد به سراغ پاسخ روایات شما میروم پس تقاضا دارم ابتدا بر سر آیات بحث کنیم و سپس بحث روایتی کنیم به روی چشم ان شا اله وارد آن بحث هم خواهم شد

اما هدفم کامل روشن بود اگر پست شماره 30 خود را بخوانید شما گفتید:((
و همچنین مهدی را محمد بن حسن عسکری میدانسته است!! در حالیکه اینها از معتقدات اهل سنت نیست.))

و بنده با آن نوشته اثبات کردم و اثبات خواهم کرد که اهل سنت هم چنین اعتقادی دارند!

اما باز هم عرض میکنم فعلا قصد بحث بر سر آن را ندارم بماند برای جای خودش فعلا این 2 آیه

Moslem Kurdi;758757 نوشت:
اما در مورد آیه 32 سورۀ فاطر، شیخ سعدی در تفسیر این آیه میفرماید: «{ثم أورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا} وهم هذه الأمة. {فمنهم ظالم لنفسه} بالمعاصي، [التي] هي دون الكفر. {ومنهم مقتصد} مقتصر على ما يجب عليه، تارك للمحرم. {ومنهم سابق بالخيرات} أي: سارع فيها واجتهد، فسبق غيره، وهو المؤدي للفرائض، المكثر من النوافل، التارك للمحرم والمكروه. فكلهم اصطفاه الله تعالى، لوراثة هذا الكتاب» تفسیر السعدی (1/458)

همچنین آقای زمخشری معتزلی که در ادبیات عرب مشهور است میگوید: «أورثناه وهو يريد نورثه، لما عليه أخبار الله الذين اصطفينا من عبادنا وهم أمته من الصحابة والتابعين وتابعيهم ومن بعدهم إلى يوم القيامة، لأن الله اصطفاهم على سائر الأمم، وجعلهم أمة وسطا ليكونوا شهداء على الناس» الکشاف (3/612)

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اولا بحث پیچیده نیست خیلی ساده است اما متاسفانه علمای اهل سنت کم دقتی میکنند اتفاقا همین دو آقای عالم سنی که نام بردید خصوصا آقای زمخشری بحث را پیچیده کرده
(بنده کتاب ایشان را خواندم که بهتر است به ادامه گفته های او هم توجه کنید چون ایشان که به قول شما در ادبیات عرب مشهور هستند قائل به دو نظر در تفسیر آیه شدند(که البته این جدا از تفاسیر اشتباهی است که ایشان عملا نظر مذهب خود را اعمال کرده اند در برخی جاها تا اینکه خود آیه را مد نظر قرار دهند) که جای بحث دارد اما بحثی نمیکنم چون طولانی میشود)

ثانیا قرار بر این است که خود آیه ملاک باشد نه تفسیر آقایان و اگر احیانا گفته ای از علمای مذاهب اسلامی نقل میشود برای بررسی نظرات مذاهب و افراد باشد نه نتیجه گیری از آیه و تحمیل نظر شخصی به آن

اما 3 سوال از این دو تفسیری که شما نقل کردید:

1-اگر اصطفینا من عبادنا کل امت باشد این سوال پیش می آید که: اصطفا و گزينش ربانى هم در سراسر قرآن به معنى عصمت است،[=times new roman]"اصطفی" در كل قرآن گزینشی ربانی است [=times new roman] مانند :«ان الله اصطفی لكم الدّین…»(بقره/132).
به جز اصطفاء در پادشاهى كه در آيه (2:247) بدان اشاره شده و اين هم عصمت در پادشاهى است، ولى همين اصطفاء بگونه مطلق در سراسر قرآن بيانگر عصمت مطلقه شرعى است كه حتى بالاترين عدالت را هم شامل نيست،

به معنای کلمه اصطفا توجه کنید: راغب اصفهانی درکتاب مفردات الفاظ قرآن میگوید: اصطفا:چیز خالص و ناب را برگزیدن چنانکه اختیار یعنی نیکوترین و بهترین چیز را انتخاب کردن

حالا آیا کل امت اسلام میتواند از نظر قرآن و عقل و ادبیات مورد نظر خدای سبحان باشد با تعبیر اصطفینا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!

Moslem Kurdi;758757 نوشت:
اما در مورد آیه 32 سورۀ فاطر، شیخ سعدی در تفسیر این آیه میفرماید: «{ثم أورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا} وهم هذه الأمة. {فمنهم ظالم لنفسه} بالمعاصي، [التي] هي دون الكفر. {ومنهم مقتصد} مقتصر على ما يجب عليه، تارك للمحرم. {ومنهم سابق بالخيرات} أي: سارع فيها واجتهد، فسبق غيره، وهو المؤدي للفرائض، المكثر من النوافل، التارك للمحرم والمكروه. فكلهم اصطفاه الله تعالى، لوراثة هذا الكتاب» تفسیر السعدی (1/458)

همچنین آقای زمخشری معتزلی که در ادبیات عرب مشهور است میگوید: «أورثناه وهو يريد نورثه، لما عليه أخبار الله الذين اصطفينا من عبادنا وهم أمته من الصحابة والتابعين وتابعيهم ومن بعدهم إلى يوم القيامة، لأن الله اصطفاهم على سائر الأمم، وجعلهم أمة وسطا ليكونوا شهداء على الناس» الکشاف (3/612)

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

2-لفظ «عبادنا» كه بندگى شان را نسبت به خدا محرز و سرآغاز اين موهبت دانسته، گرچه در كل شامل تمامى مؤمنان است،

حالا اگر انبیا و صدیقان و مومنان قبل از اسلام را در نظر بگیریم که قطعا جز این عبادنا هستند معنای تفسیر نقل شده از زمخشری و سعدی این میشود که کل امت اسلامی از همه انبیا و صدیقان و مومنان قبل از اسلام برتر هستند!!!!!!!!!!!!!! آیا اهل سنت چنین نظری را قبول دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

3-بر فرض محال که اصطفینا من عبادنا امت اسلام است نه برگزیدگان معصوم خدا! حالا این سوال پیش می آید که:

با منهم سابق بالخيرات چه کنیم؟؟؟؟!! نص صریح ادبیات عرب به ما میگوید:[=times new roman] ال بر سر خیرات و جمع بودن کلمه خیر به اصطلاح ادبیات عرب مفید بر استغراق است یعنی گروهی هستند که در تمامی خیرات و حسنات از دیگران پیشی دارند

مفسرین اهل سنت بفرمایند که این افرادی که این چنین در تمام خیرات ممکن در امت اسلام از همه پیشی گرفته اند چه کسانی هستند؟؟؟؟؟؟(برای توضیح اینکه خیر شامل چه چیزی میشود و اینکه نتیجه آن چه میشود بار دیگر خواهشمندم پست شماره 36 را بخوانید)

Moslem Kurdi;758757 نوشت:
اسخ: این تفسیر شما، مخالف تفسیر علمای اهل تشیع میباشد. چنانچه آقای مکارم شیرازی در تفسیرشان آورده اند که: «لا شك أنّ المراد من الإِختلاف والتنازع في العبارة الحاضرة هو الإِختلاف والتنازع في الأحكام» تفسیر الأمثل (3/265)

همچنین آقای طباطبایی گفته اند: «و لا يجوز أن يفرض تنازعهم مع أولي الأمر مع افتراض طاعتهم بل هذا التنازع هو ما يقع بين المؤمنين أنفسهم» تفسیر المیزان (4/187)

پس در اینجا طبق عقیده و تفسیر شیعه، اختلاف در احکام است، نه در اولی الامر!

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

خوب جالب شد پس شما در باب خود آیه نظری ندادید و سخن از مفسران شیعه زدید که :

اولا قرار بر این است که خود آیه ملاک باشد نه تفسیر آقایان و اگر احیانا گفته ای از علمای مذاهب اسلامی نقل میشود برای بررسی نظرات مذاهب و افراد باشد نه نتیجه گیری از آیه و تحمیل نظر شخصی به آن

ثانیا این تفسیر بنده نبود بلکه تفسیر یکی از علما و مفسران بزرگ شیعه آیت الله دکتر صادقی تهرانی(ره) بود

ثالثا بهتر است بار دیگر به تفسیر المیزان علامه طباطبایی(ره) رجوع کنید و آن را کامل بخوانید نه اینکه با بیان یک بخش و یک جمله نتیجه گیری کنید دوستان میتوانند با مراجعه به تفسیر المیزان نظر کامل علامه را بخوانند و ببینند که علامه چه فرموده چون علامه:

اولا اطاعت از اولی الامر را واجب دانسته ثانیا میگوید آنچه آیه مورد بحث بر آن دلالت میکند وجوب اطاعت این اولی الامر بر مردم است و در خود آیه و هیچ آیه دیگر قرآنی چیزی که این وجوب را مقید به قیدی و مشروط به شرطی کند وجود ندارد(ترجمه المیزان ج 4 ص 622 چاپ دفتر انتشارات اسلامی 1390)

رابعا "فردّوه الى اللّه و الرسول" اولى الامر را ديگر به ميان نياورده، و آنچه در مرحله اول ممكن است مورد اختلاف مسلمانان باشد نه الوهيت است و نه رسالت، بلكه مهمترينش همين ولايت امر و فرماندارى و شرعمدارى مطلق پس از رسول اللّه صلى الله عليه و آله مى باشد،

به قسمت قرمز رنگ توجه بفرمایید جواب سوال شما در این قسمت کاملا واضح است! جواب این است که چون مسلمین در الوهیت الله و رسالت رسول خاتم که اختلافی نداشتند بلکه در اولی الامر اختلاف دارند پس باید به الله و رسولش رجوع کنند و از آنها بخواهند که اگر تنازعی در شناخت این مطلب پیش آمد به الله و رسولش مراجعه کنند

خامسا همانطور که عرض کردم مهم آیه است و معنای آن نه صرفا تفسیر مفسران! چون در این صورت بنده هم این تفسیر را که شی قدر مسلمش ولایت امر است را از یک مجتهد و مفسر بزرگ شیعی نقل کردم پس در میان شیعه هم تفسیری دیگر از این آیه وجود دارد!

موضوع قفل شده است