جمع بندی چرا اکثریت نمی فهمند و یا نمی خواهند بفهند؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا اکثریت نمی فهمند و یا نمی خواهند بفهند؟

با سلام و عرض ادب.
بارها در قرآن عباراتی چون "... اکثرهم لا یعلمون" و "لا تعقلون" آمده است.

همچنین دکتر شریعتی ایه ای از انجیل می آورد که آن هم بیانگر همین موضوع است:

"آیه‌ای در ِانجیل هست که من خیلی این آیه را دوست دارم و فکر میکنم که اگر همه انجیل تحریف شده باشد این سخن، بوی سخن یک پیغمبر‬ ‫را میدهد و فکر نمیکنم کسانی که به تحریف یک کتاب آسمانی میپردازند این قَدر شُعور و ذوق داشته باشند که چنین جمله‌ای را بسازند! میگوید‬ که:‬

"‫ای انسانها! (انسان بزرگ و مستقل میخواهد بسازد) ای انسانها! از راه‌هایی مَروید که رَوندگان آن بسیارند، از راه‌هایی بروید که رَوندگان آن کمَند!‬"
".

از این ها هم که بگذریم اگر شما هنگام برخورد با اکثریت جامعه توجه کرده باشید؛ اکثرا عقلانی و منطقی بحث نمیکنند و اکثرا حرف حق را نمیپذیرند و در گوششان نمیرود.

مثلا اکثریت مردم حتی اگر بدانند در حادثه ای خودشان یا اقوامشان مقصر بوده اند، معمولا بازهم به دفاع میپردازند!

مثلا در مواردی به ظن خودشان بحث میکنند (درحالی که یک خط کتاب هم در مورد آن مبحث نخوانده اند) و هنگامی که شما بر اساس سند و مدرک و دلیل و منطق ادعایشان را رد میکنید باز هم از سکوت و حالت چهره شان معلوم است که نمیخواهند بفهمند و بپذیرند که اشتباه کرده اند و احتمالا بازهم آن ادعا ها را در جای دیگری مطرح خواهند کرد.
یا مثلا پزشکان میگویند مصرف روغن جامد یا نمک و قند و... مضر است اما بازهم اکثریت بدون پذیرش این سخنان عمل میکنند.

و یا اینکه هرسخن بیهوده ای را که شنیده اند، بدون اثبات و یا حتی تحقیق در مورد صحت آن عینا نقل میکنند و جالب اینجاست اکثریت آن را میپذیرند درحالی که اگر من نمونه هایی از آن ها را برایتان بیاورم شاید برخی از شما خنده تان بگیرد.

و مورد بعدی اینکه چرا خیلی ها کورکورانه و بدون دلیل منطقی و حتی تحقیق، از اکثریت جامعه تقلید میکنند؟ درصورتی که خیلی از رفتارهای اکثریت درست و عقلانی نیست.

مثال دیگر وضعیت کنونی جهان است. شما در این جهان واقعا چیزی به اسم پذیرش حق و حقیقت بین اکثریت دولت ها و کشورها میبینید؟

همه اینها در حالی است که با کوچکترین رجوعی به عقل میتوان حقیقت را دریافت و بر اساس آن عمل کرد.

علت این شکاف عمیق بین حقیقت و واقعیت چیست؟

چرا اکثریت نمیفهمند و یا نمیخواهند بفهمند؟!

اگرهم میخواهید ادعای مرا رد کنید ممکن است بفرمایید چرا یاران امام حسین فقط 72 نفر بودند؟

با سپاس فراوان

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد محسن

Mohammad-Za;720960 نوشت:
با سلام و عرض ادب.
بارها در قرآن عباراتی چون "... اکثرهم لا یعلمون" و "لا تعقلون" آمده است.

همچنین دکتر شریعتی ایه ای از انجیل می آورد که آن هم بیانگر همین موضوع است:

"آیه‌ای در ِانجیل هست که من خیلی این آیه را دوست دارم و فکر میکنم که اگر همه انجیل تحریف شده باشد این سخن، بوی سخن یک پیغمبر‬ ‫را میدهد و فکر نمیکنم کسانی که به تحریف یک کتاب آسمانی میپردازند این قَدر شُعور و ذوق داشته باشند که چنین جمله‌ای را بسازند! میگوید‬ که:‬

"‫ای انسانها! (انسان بزرگ و مستقل میخواهد بسازد) ای انسانها! از راه‌هایی مَروید که رَوندگان آن بسیارند، از راه‌هایی بروید که رَوندگان آن کمَند!‬"
".

از این ها هم که بگذریم اگر شما هنگام برخورد با اکثریت جامعه توجه کرده باشید؛ اکثرا عقلانی و منطقی بحث نمیکنند و اکثرا حرف حق را نمیپذیرند و در گوششان نمیرود.

مثلا اکثریت مردم حتی اگر بدانند در حادثه ای خودشان یا اقوامشان مقصر بوده اند، معمولا بازهم به دفاع میپردازند!

مثلا در مواردی به ظن خودشان بحث میکنند (درحالی که یک خط کتاب هم در مورد آن مبحث نخوانده اند) و هنگامی که شما بر اساس سند و مدرک و دلیل و منطق ادعایشان را رد میکنید باز هم از سکوت و حالت چهره شان معلوم است که نمیخواهند بفهمند و بپذیرند که اشتباه کرده اند و احتمالا بازهم آن ادعا ها را در جای دیگری مطرح خواهند کرد.
یا مثلا پزشکان میگویند مصرف روغن جامد یا نمک و قند و... مضر است اما بازهم اکثریت بدون پذیرش این سخنان عمل میکنند.

و یا اینکه هرسخن بیهوده ای را که شنیده اند، بدون اثبات و یا حتی تحقیق در مورد صحت آن عینا نقل میکنند و جالب اینجاست اکثریت آن را میپذیرند درحالی که اگر من نمونه هایی از آن ها را برایتان بیاورم شاید برخی از شما خنده تان بگیرد.

و مورد بعدی اینکه چرا خیلی ها کورکورانه و بدون دلیل منطقی و حتی تحقیق، از اکثریت جامعه تقلید میکنند؟ درصورتی که خیلی از رفتارهای اکثریت درست و عقلانی نیست.

مثال دیگر وضعیت کنونی جهان است. شما در این جهان واقعا چیزی به اسم پذیرش حق و حقیقت بین اکثریت دولت ها و کشورها میبینید؟

همه اینها در حالی است که با کوچکترین رجوعی به عقل میتوان حقیقت را دریافت و بر اساس آن عمل کرد.

علت این شکاف عمیق بین حقیقت و واقعیت چیست؟

چرا اکثریت نمیفهمند و یا نمیخواهند بفهمند؟!

اگرهم میخواهید ادعای مرا رد کنید ممکن است بفرمایید چرا یاران امام حسین فقط 72 نفر بودند؟

با سپاس فراوان


بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و طلب توفیق و سلامتی برای شما پرسشگر محترم.

بیان این نکته لازم است ابتدا خوب است معنای اکثریت را بدانیم که اکثریت یعنی چه و در چه وضع و حالی بیان شده است و در کلام خدا چه معنایی دارد یا شاید به زمان یا گروه خاصی مربوط یا حکمتی در ورای آن نهفته باشد که با مراجعه به قرآن و مطالعه آیات همراه با شان نزول می توان به کار بردهای مختلف معنایی این کلمه بیشترآشنا شد.

اما اگر تصور کنیم اکثریت شامل همه زمان ها مردم یا گروه های خاص بشود که این نیز درست می نماید، باز باید گفت دنیا و زرق و برقش اکثر دل ها را به سوی خودش می کشاند و هر چشمی را خیره می کند مگر اندک انسان هایی که دل های با ایمان دارند و چشم های شان جز نور خدا چیز دیگری را نمی بینند.

تکلیف باقی مردم این است که اگر در دل خود اندکی باور به معاد و قیامت دارند، می بایست در انتظار فضل الهی باشند و خدا رحمن و رحیم است.

عوامل اصلی دوری انسان از حقیقت یا واقعیت.

باید گفت:

غرور و جهل به علاوه غفلت، از عوامل اصلی سقوط انسان از مقام متعالی خویش است. مرتبت عالی ای که خدای متعال آن را به ایشان اهدا کرد.

آری طبع دنیایی انسان چنین اقتضا دارد که بیشتر مردم در حالت غفلت به سر برند و در پی حقیقت یا واقعیت نباشند و کورکورانه در پی منافع دنیا بوده سر انجام در دام شیطان بیفتند تا قسمی که شیطان خورد محقق شود.

آن موجود پلید وقتی از رحمت الهی دور شد، چنین قسم یاد کرد:

"قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني‏ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين" "إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ"(1)

گفت:پروردگارا، به سبب آن كه مرا گمراه کردی، من (هم گناهان شان را) در زمين برای شان مى ‏آرايم و همه را گمراه خواهم کرد.مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را.

بندگان خالص کسانی اند که با هوای نفس خود مبارزه می کنند و دنیا را با حد اقل آن می خواهند و آرزوهای بلند و حتی نا شدنی در سر ندارند. آنان با اراده ، اختیار و نیز اخلاص شان به مقامی والا می رسند. مقامی که برای شان بوده پس به اصالت خویش باز خواهند گشت به شرطی که در مسیر اصلاح خویش استقامت داشته باشند.

نوع مردم بندگان دنیا هستند.

این سخن گهربار امام حسین سلام الله علیه است که فرمود:

"الناسُ عبيدُ الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه مادرَّت معايشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَيّانون"(2)

مردم بندۀ دنيا هستند و دين بر زبان شان می ‌چرخد و تا وقتی زندگی ‌های شان بر محور دين بگردد، در پی آن اند. امّا وقتی به وسيلۀ "بلا" آزموده شوند، دين داران اندك می ‌شوند.

بلا همان امتحان سخت و مبارزه با هوی و هوس نفس اماره است.

حقیقت دین معرفت به دین است.

انسان تا طالب معرفت دین نباشد، بدان دست نخواهد یافت و وقتی به معارف دین نایل شد،باید آن را نگاه دارد. دین داری اگر چه بسیار سخت و طاقت فرسا است،اما آخرتی جاودانه و پر فایده هدیه اش خواهد کرد.

درب نعمات الهی بر روی همگان باز است.

علاوه بر این، خدای متعال درب نعمات و محبتش را به روی همه انسان ها اعم از مومن و کافر دنیا دوست و آخرت طلب گشوده است.این ما هستیم که از حقیقت یا واقعیت غافلیم.

گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب خانه نیست.

قرآن می فرماید:

"كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُورا"(3)

هر يك از اين دو گروه(طالبان دنیا و آخرت) را از عطاى پروردگارت، بهره و كمك مى ‏دهيم و عطاى پروردگارت هرگز (از كسى) منع نشده است.

چرا خیلی ها کورکورانه و بدون دلیل منطقی و حتی تحقیق، از اکثریت جامعه تقلید میکنند؟ درصورتی که خیلی از رفتارهای اکثریت درست و عقلانی نیست؟

بیان کردیم یکی از علت های اصلی سقوط انسان، جهل به حقیقت و غفلت از واقعیت است. به همین دلیل از کار یکدیگر پیروی می کنند بدون آن که بسنجند که آن کار عاقلانه است یا جاهلانه.چشم و هم چشمی ها نسبت به گفتار و کردار یکدیگر بدون دلیل منطقی بر تشدید این گونه رفتار های دور از منطق می افزاید و فاصله عاقل با جاهل روز به روز بیشتر می شود.
چرا اکثریت نمی فهمند و یا نمی خواهند بفهمند؟!

اما چرا اکثریت نمی فهمند یا نمی خواهند بفهمند، زیرا که به زندگی دنیایی و امور مادی دل بسته اند و اگر بخواهند سراغ حقیقت بروند، باید از بسیاری از امکاناتی که به دست آورند یا منافعی که به دست خواهند آورد،دست بکشند و زندگی زاهدانه ای را تجربه کنند. در این صورت کمتر کسی حاضر است به این کار تن دهد یا دنیای نقد و به ظاهر شیرینش را با آخرتی که قرار است در انتظارش باشد،عوض کند.
در باره حوادث کربلا و یاران اندک امام حسین سلام الله علیه باید گفت در ابتدا افراد بسیاری از کوفه به حضرت نامه دادند و او را به دیار خویش دعوت کردند. اما وقتی پای تهدید و تطمیع به میان آمد، همان بسیار مدعی حضرت را تنها گذاشتند. زیرا که دیدند منافع شان به خطر افتاده است. منافع زود گذری که به عبرت ثابت شده است که ماندگار نیست.و این گونه است که یاران حضرت در تعدای کم اما با وفا باقی می مانند.

انسان خواب است:

رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه فرمود:

"النّاس نيام فإذا ماتوا انتبهوا"(4)

مردم همه در خواب اند، وقتى مردند، بيدار مى‏شوند.

آری وقتی بیدار می شوند که قیامت بر پا شده و راه بازگشتی برای جبران ندارند.

پس از خدای متعال بخواهیم ما را از خواب غفلت و جهل بیدار و از بندگی دنیا دور کند.

پی نوشت ها:

1. سوره حجر،آیات 39 و 40

2.علامه مجلسی محمد باقر، بحار الأنوار،تهران،انتشارات اسلامیه،چاپ مکرر، ج‏44، ص 383

3.سوره اسراء، آیه 20

4.بحار الأنوار پیشین، ج‏50، ص134

محسن;723099 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

[=این سخن گهربار امام حسین سلام الله علیه است که فرمود:

"الناسُ عبيدُ الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه مادرَّت معايشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَيّانون"(2)

مردم بندۀ دنيا هستند و دين بر زبان شان می ‌چرخد و تا وقتی زندگی ‌های شان بر محور دين بگردد، در پی آن اند. امّا وقتی به وسيلۀ "بلا" آزموده شوند، دين داران اندك می ‌شوند.

[=#0000ff][=114][=

این حدیث فوق العاده بود. بسیار بسیار عالی بود. حرف دل بود. حقیقت محض بود.

با سپاس فراوان از پاسخ شما استاد گرامی

[="Olive"]

محسن;723099 نوشت:
نوع مردم بندگان دنیا هستند.
این سخن گهربار امام حسین سلام الله علیه است که فرمود:
"الناسُ عبيدُ الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه مادرَّت معايشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَيّانون"(2)
مردم بندۀ دنيا هستند و دين بر زبان شان می ‌چرخد و تا وقتی زندگی ‌های شان بر محور دين بگردد، در پی آن اند. امّا وقتی به وسيلۀ "بلا" آزموده شوند، دين داران اندك می ‌شوند.
بلا همان امتحان سخت و مبارزه با هوی و هوس نفس اماره است.

عالی بود :Gol:[/]

پرسش: بارها در قرآن عباراتی چون "... اکثرهم لا یعلمون" و "لا تعقلون" آمده است.
چرا اکثریت(مردم) نمی فهمند و یا نمی خواهند بفهند؟

چرا یاران امام حسین فقط 72 نفر بودند؟

پاسخ و جمع بندی:

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و طلب توفیق و سلامتی برای کاربران محترم.

جهت پاسخ مناسب است ابتدا معنای اکثریت را بدانیم که به چه معنایی آمده یا در چه زمان و حالی بیان شده است. به طور حتم هر جمله یا گفتاری علاوه بر معنای مستقیمی که خود دارد، در گرو زمان،مخاطب،مجلسی و یا وضع و شروط دیگر نیز می تواند معنا داشته باشد.

جملاتی که در کتاب خدا و در ضمن آیات وجود دارد هم می تواند معنای مستقیم خودش را داشته باشد و هم می تواند مطابق با حکمت الهی در لفافه و کنایه بیان شود.که این مهم با مراجعه با قرآن و مطالعه در آیات همراه با شان نزول دست یافتنی است.

اکنون در باره کلمه "اکثریت" این نکته بیان می شود که اگر تصور کنیم اکثریت شامل همه زمان ها، مردم یا گروه های خاص بشود که این نیز درست می نماید، می توان گفت این زرق و برق دنیا است که اکثر دل ها را به سوی خودش می کشاند و چشمان بسیاری را خیره می کند، مگر اندک آدمیانی که دل های با ایمان دارند و چشم های شان جز نور خدا چیز دیگری را نمی بینند.آن ها لحظه به لحظه از دنیا فاصله می گیرند.ولی تکلیف باقی مردم که نه مومن خالص اند و نه دنیا طلب غافل این است که اگر در دل خود حتی اعتقاد کمی به معاد و قیامت داشته باشند، می بایست در انتظار فضل باشند. زیرا که خدا رحمن و رحیم است.

عوامل اصلی دوری انسان از حقیقت یا واقعیت:

جهل و غرور همراه با غفلت،عامل های اصلی سقوط انسان از مقام متعالی خویش است.مرتبتی عالی که هدیه الهی به تمام انسان ها است،اما گناه آن را باطل می کند.

به طور معمول انسان طبعی دنیا پسند دارد. طبعی که ارمغانش غفلت است تا مانع از دریافت حقایق و واقعیات شود.انسان دنیایی، در جلب منافع دنیا می کوشد تا آن را به دست آورد.اما نمی داند که سر انجامش سقوط در دام شیطان است. شیطان اگر به عزت پروردگار قسم خورد که بندگانت را می فریبم مگر مخلصان درگاهت، این بندگان هستند که در تحقق سوگند ابلیس او را یاری می کنند.

آن موجود پلید وقتی از رحمت الهی دور شد، چنین قسم یاد کرد:

"قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني‏ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين" "إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ"(1)

گفت:پروردگارا، به سبب آن كه مرا گمراه کردی، من (هم گناهان شان را) در زمين برای شان مى ‏آرايم و همه را گمراه خواهم کرد.مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را.

بندگان خالص کسانی اند که با هوای نفس خود مبارزه می کنند و دنیا را با حد اقل آن می خواهند و در سر آرزوهای بلند و دست نا یافتنی ندارند. آنان با اراده ، اختیار و نیز تلاش مخلصانه اشان به مقامی والا می رسند. و به اصالت خویش باز می گردند.به شرطی که در مسیر اصلاح خویش استقامت داشته باشند.

مردم، بندگان دنیا هستند:

این سخن گهربار امام حسین سلام الله علیه است که فرمود:

"الناسُ عبيدُ الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه مادرَّت معايشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَيّانون"(2)

مردم بندۀ دنيا هستند و دين بر زبان شان می ‌چرخد و تا وقتی زندگی ‌های شان بر محور دين باشد،در پی آن اند. ولی هنگام "بلا" و آزمایش، دين داران اندك می ‌شوند.

بلا همان امتحان سخت و مبارزه با هوی و هوس نفس اماره است.

حقیقت دین معرفت به دین است.

انسان تا طالب دین نباشد به معرفتش دست نخواهد یافت.زیرا معرفت در ضمانت طلب است. و وقتی به معارف دین نایل شد،آن را نگاه خواهد داشت.دین داری اگر چه بسیار سخت و طاقت فرسا است،اما نتیجه اش آخرتی جاودانه همراه با نعمات الهی خواهد بود.

درب نعمات الهی بر روی همگان باز است.

یکی از بزرگ ترین نعمات الهی لطف پروردگار به بنده تا آخرین لحظه زندگی اش است.خدای متعال درب محبتش را به روی همه انسان ها از همه نوع گشوده است.این ما هستیم که از حقیقت یا واقعیت غافلیم.

گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب خانه نیست.

قرآن می فرماید:

"كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُورا"(3)

هر يك از اين دو گروه(طالبان دنیا و آخرت) را از عطاى پروردگارت، بهره و كمك مى ‏دهيم و عطاى پروردگارت هرگز (از كسى) منع نشده است.

چرا خیلی ها کورکورانه و بدون دلیل منطقی و حتی تحقیق، از اکثریت جامعه تقلید می کنند؟ درصورتی که خیلی از رفتارهای اکثریت، درست و عقلانی نیست؟

همان گونه که بیان شد، علت اصلی سقوط انسان، جهل به حقیقت و غفلت از واقعیت است. به همین دلیل مردم از کار یک دیگر پیروی می کنند بدون آن که بسنجند که آن کار عاقلانه است یا جاهلانه.چشم و هم چشمی ها نسبت به گفتار و کردار یک دیگر بدون دلیل منطقی بر تشدید این گونه رفتار های دور از منطق می افزاید در نتیجه روز به روز فاصله عاقل با جاهل بیشتر می شود.
چرا اکثریت نمی فهمند و یا نمی خواهند بفهمند؟!

اما چرا اکثریت نمی فهمند یا نمی خواهند بفهمند؟ زیرا به زندگی دنیایی و امور مادی دل بسته اند و اگر بخواهند سراغ حقیقت بروند، باید از بسیاری از امکاناتی که به دست آورند یا از منافعی که انتظارش را می کشند دست بکشند و به زندگی زاهدانه رو کنند. با این حساب کمتر کسی حاضر است چنین معامله ای بکند و دنیای نقد و به ظاهر شیرینش را با آخرتی که تصدیقش جز با ایمان و اعتقاد قلبی نیست،عوض کند.
و اما در باره حوادث کربلا و یاران اندک امام حسین سلام الله علیه باید گفت در ابتدا افراد بسیاری از کوفه برای حضرت دعوت نامه ارسال کردند، اما وقتی پای تهدید و تطمیع به میان آمد،همان مدعیان دروغ گو امام را تنها گذاشتند. زیرا که دیدند منافع شان به خطر می افتد. منافع زود گذری که برای هیچ کسی ماندگار نبوده است.و این گونه بود جز اندکی مومن، مخلص و با وفا، بقیه پراکنده شدند.

انسان ها با مرگ از خواب غفلت بیدار می شوند.

رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه فرمود:

"النّاس نيام فإذا ماتوا انتبهوا"(4)

مردم همه در خواب اند، وقتى مردند، بيدار مى‏شوند.

آری وقتی بیدار می شوند که قیامت بر پا شده و راه بازگشتی برای جبران ندارند.

از خدای متعال بخواهیم ما را از خواب غفلت و جهل بیدار و از پیروی هوی و بندگی دنیا دور و عاقبتی نیک برای مان تقدیر کند.

پی نوشت ها:

1.سوره حجر،آیات 39 و 40

2.علامه مجلسی محمد باقر، بحار الأنوار،تهران،انتشارات اسلامیه،چاپ مکرر، ج‏44، ص 383

3.سوره اسراء، آیه 20

4.بحار الأنوار پیشین، ج‏50، ص134

موضوع قفل شده است