چرا من ترسو ام؟

تب‌های اولیه

41 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا من ترسو ام؟

سلام
من همونی هستم که به خاطر نیاز جنسی قصد خودکشی داشتم. مشکلاتم را در یک تاپیک نوشته ام. در راهنمایی هایی که در این سایت شد گفتید که نا امیدی از خدا بزرگترین گناه است. خدا گناهان را می بخشد. سوال من اینه کا اصلا فکر کنید که خدا گناهان مرا بخشید. با این مشکلات روحی و روانی ای که برایم پیش آمده چه کنم؟ با این مسئله که هیچ وقت در رابطه ام با همسرم موفق نخواهم شد چه کار کنم؟ بدتر ازهمه و بدتر از همه وبدتر ازهمه با حسادت چه کار کنم؟ با حسادت به بچه هایی که به علت مراقبت پدر و مادرشان هیچ وقت به این بلاها دچار نمی شوند چه کار کنم؟ چند روز پیش یک برنامه ای در شبکه افق نشون می داد در رابطه با زوجی جوان که در خوابگاه متاهلی دانشگاه تهران زندگی می کردند. پسره ترم 3یا 4 بوده ورفته پیش باباش و گفته من می خواهم ازدواج کنم. پدرش بهش گفته بود که اتفاقا من هم می خواستم در این مورد با تو صحبت کنم. حالا من ترم 6بودم به مادرم گفتم می خواهم ازدواج کنم. او به من گفت که این قدر فاسد نباش. خجالت بکش مردیکه فلان و فلان. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا. ساعت ها بانفرت داشتم به عکس این پسره نگاه می کردم. اگر روزی پسره رو ببینم معلوم نیست از شدت حسادت کتک بارونش نکنم. هم حسادت به خاطر این که رفتار پدرش را با رفتار مادرم و پدرم مقایسه می کنم و هم به خاطر این که اون زودتر از من و با وجود نداشتن مشکلات جنسی که ناشی از محیط فاسد است ازدواج کرده است. هرکس از رفیق های قدیمی ام مرامی بیند می گوید چقدر پیر شده ای؟ فقط به عکس این پسره نگاه می کردم و همش حسرت می خوردم. چرا خدا هم بین بندگانش فرق می گذارد؟؟؟؟؟؟ چرا خدا هم پارتی بازی می کند؟ مگه من در پیمان الست چه کردم؟آیا چون اون پسره در شهر قم زندگی می کند و احتمالا هفته ای یک بار می رود زیارت حضرت معصومه پیش خدا از من عزیز تر است؟ چرا بعضی ها پیش خدا عزیزترند؟؟؟؟؟؟؟ چرا خدا برای بعضی ارزش زیادی قائل است و برای بعضی از انسان ها از سگ کمتر ارزش قائل است؟چرا خدا ما را دوست ندارد؟؟؟؟ چرا خدا قهر کرده است؟؟؟؟ چرا خدا گم شده است؟ چرا خدا نیست یا بهتر بگم چرا خدا برای بعضی خیلی و خیلی هست و برای بعضی اصلا نیست؟ آهای سهراب کجایی که ببینی که خدای ما از لای این شب بو ها پرکشیده است. کجایی که ببینی که رفتم پای آن کاج بلند و خدا را ندیدم. کجایی که ببینی خدای من دیگر دراین نزدیکی نیست بلکه خدای من دور است.آری با تو موافقم آقای ابو سعید. قدیم قحطی نان بود و امروز قحطی خدای آمدی. بروید خدا را پیدا کنید. خدا کجاست؟ خدا کجاست؟ خدا را به من نشان دهید. من خدا ندارم.من صاحب ندارم.من هیچ کس را ندارم. من دیگه نمی تونم این زندگی را تحمل کنم.برام سخته. فقط هم به خاطر نیاز جنسی نیست بلکه گذشت زمان برایم سخت شده است. دیگه نمی تونم تحمل کنم. فقط می خواهم خدا را ببینم و بهش بگم مگه من رحمت احتیاج ندارم؟ نامرد چرا رحمتت را فقط بین دوستانت خرج می کنی؟ چرا بعضی انسان ها باید حیوان صفت باشند و بعضی ها انسان ها انسان باشد؟ چرا بین نطفه ها فرق می گذاری؟ این قدر سخن از دین نکنید. شاید انسان بدون دین بتواند زندگی کند. من نه به شریعت محمدی احتیاج دارم نه به شیعه گری علی و نه به حکومت امام زمان.من خدا می خواهم ؟کسی آدرس خدا رو داره به من بده؟ نه آدرسی که سهراب می ده. نه آدرسی که می گویند از رگ گردن نزدیک تره. بلکه اون دور دورا. اگر از این جا سفرکنی به دورترین نقطه کهکشان پشت آن شاید بتوانی خدای واجب الوجود نورالسماوات والارض رو ببینی. بگذار باور کنیم ما هم یکی رو داریم. خیلی سخته. خیلی سخته آدم هیچکی رو نداشته باشه. خیلی سخته نگاه کنی ببینی هیچکی رو نداری. من هیچکی رو ندارم. من هیچکی رو ندارم. من بدبخت بن بدبخت بن بدبختم. خدا نکند انسان احساس بدبختی کند. خدا کند کافران هم احساس بدبختی نکنند. خدا کند دشمنان امام زمان هم احساس بدبختی نکنند. بدبخت بودن خیلی سخت است. بدبخت بودن بدترین عذاب روی زمین است.
بگذریم.من چند روز پیش وارد بازدید از یک مجتمع صنعتی شدم. در اون جا یک کوره بسیار بزرگ بود. برنامه ریزی کرده بودم که خودم را بندازم در اون کوره. اما وقتی نزدیک اون کوره رسیدم ترس ورم داشت. ترسیدم خودم را بندازم داخل اون کوره. یکی نیست بگه قراره من سال های سال درآتشی بدتر از این کوره بسوزم چرا از این آتش می ترسم؟منو که برای سوختن آفریده اند پس برای چی می ترسم از این آتش . تازه فهمیدم مسبب بدبختی هایم خودمم. اگه من نمی ترسیدم و خودم را همون اول می کشتم دیگه این ببختی ها رو نمی کشیدم. دیگه عقده نداشتم؟ به نظر شما چطوری به این ترس غلبه کنم؟اگه راهکاری دارید ارائه کنید. این لجن زار دنیا ارزش ماندن ندارد. به خواهر و برادرم هم فکر کردم اما اون ها هم به من می گن برو بمیر. اون ها هم به من می گن از دستت خسته شده ایم. مادرم وپدرم می گویند تو یک فاسدی.خوا

برچسب: 

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد نشاط

با سلام
با این وضعیت روحی که شما دارید و مشکلاتی شما را خسته و ناراحت و نا امید کرده درکتان می کنیم،و معلوم است که خیلی ناراحت و نگران هستید.
اما عزیزم توجه داشته باشید:
برای اینکه مشکل حل شود و خصوصا در مباحث مشاوره ای برای اینکه شما بتوانید بهترین استفاده را ببرید،لازمه اش این است که شما هم باید قدم و حرکتی داشته باشید،گفتن ما و عدم حرکت و عدم تغییر در رفتار و عدم تصمیم برای حل مشکل ثمره ای ندارد.
قبل از وارد شدن به بحث اشاره کنم که این لعن گفتن به خدا و مقدسات حرام است،و باید توبه کنید.
پس دوست خوبم:
اگر شما دوست دارید مشکلتان حل شود!
اگر دوست دارید زندگی خوبی داشته باشید!
اگر می خواهید از این فشارهای ذهنی و روحی خلاص شوید!
اگر می خواهید با خدای رحمت دوست شوید!
اگر می خواهید همه شما را دوست داشته باشند!
اگر می خواهید در مقابل تمام مشکلاتی که برایتان اتفاق می افتد کم نیاورید!
اگر می خواهید افکارتان همیشه مثبت و پر انرژی باشد!
اگر می خواهید پدر و مادرتان عاشقانه شما را دوست داشته باشند!
اگر می خواهید ازدواج خوب و موفقی داشته باشید!
اگر می خواهید جزء بهترین ها باشید!
اگر می خواهید ذره ای ناامید نشوید!
اگر می خواهید بهترین زندگی را داشته باشید!
اگر می خواهید به همه خیر برسانید!
...
پس:
مرحله اول:
جهان بینی و شناخت خودتان را نسبت به خدا و جهانی را که در آن زندگی می کنید،تغییر دهید.
1.خدای متعال عادل است و ظلم در او سزا نیست.
چون ظلم از سر نقص است و او کمال مطلق است یعنی نقص در او راه ندارد،نقص در او منافات با ذاتش هست ،اگر به کسی نعمتی را می دهد،یا از سر امتحان است یا به خاطر لیاقت و تلاشی که کرده است،و اسباب را فراهم کرده.
برای رفتن به ساختمانی که مثلا:5 طبقه هست،طبیعتا باید اول از پله ها به طبقه اول بعد دوم بعد سوم بعد چهارم بعد پنجم پیش رفت.
یعنی برای حل هر مشکلی و مسیری در زندگی اصول و روشی هست، که با اسباب و اصول خاص مشکلات حل می شود.
برای رسیدن به مراتب بالا و موفقیت ها باید سلسله مراتب و پله ها را رعایت کنیم تا به مقصد برسیم.
خدا همین عنایتی که دارد و حیات و وجود را به ما بخشیده،خودش لطف بزرگی است منتها با اراده،تلاش و با اسباب باید پیش رفت و حرکت کرد تا نتیجه بگیریم.
2.او بسیار مهربان و رئوف است.
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّيَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
گفت: «به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى‏خواهم، كه او همانا آمرزنده مهربان است.»(یوسف آیه : 98)
از صفات خداست که مهربان و بخشنده است،او بندگانش را دوست دارد و در تمام شرایط حواسش به بندگانش هست.
«در روایتی نقل شده که فردی را که در جنگ اعراب به عنوان اسیر گرفته بودند،می خواستند بیاورند در میدان برده فروشان او را به عنوان برده بفروشند،او مادری داشت که تمام دنیایش همین یک فرزند بود که می خواستند او را بفروشند،صحنه را اینگونه معرفی می کنند که در مکه در یک جایی که هوا خیلی گرم بود و شنزارها داغ و سوزان بود.این فرزند را پیاده می آوردند تا به محلی که میخواستند او را در معرض فروش قرار دهند،مادر با دیدن پای برهنه و سوزان بودن زمین خود را در میان آن انبوه جمعیت به جلوی پای فرزند می اندازد و می گویید ای فرزندم پای خود را روی سینه من بگذار تا پای تو را سوزش این شنزارها نسوزاند،همه با دین این صحنه خیلی متاثر می شوند و این پسر ار از دست آنها می گیرند و به مادرش می بخشند،این رافت مادری بود که فرزندش را آزاد کرد.
همین جریان را پیش پیامبر اکرم(ص)نقل می کنند که مادر چنین فداکاری و دلسوزی کرد،پیامبر اکرم (ص)در همان لحظه می گوید،که ای اصحاب من توجه داشته باشید که خدای بزرگ رافت و مهربانی اش هزاران هزاران مرتبه از این مادر نسبت به بندگانش مهربانتر است.»

اما ما غافلیم.
او به ما وجود داده،چشم داده،سلامتی داده،گوش داده،نعمت های بسیار بزرگی داده که اگر بگیرد آن موقع متوجه می شویم که چه قدر حواسش به ما بود.و چه قدر ما‌ ضعیفیم.
یکی از دوستانم نقل می کرد که با یک زندانی مشاوره داشتم که بزرگترین آرزویش داشتن پدر و مادر بود که در کنارش باشد.
وقتی پدر داری یا مادر داری و....هزاران نعمت را که اطرافت هست بشماری که باز هم نمی توانیم بشماریم،اگر آن خدای مهربون اینها را از دست ما می گرفت آن موقع می فهمیدیم که چه قدر از او غافل هستیم.و چه قدر وجود آنها برای ما زمینه پیشرفت بود.
به هر چه داری فکر کن،تحصیلات،سلامتی،توانایی و...
واقعا اگر نداشتی چه کسی جرات داشت اینها را بدون هیچ چشم داشتی به شما عطا کند.
وقتی کسی قلبش درد می کند،می رود با هزار التماس از دکتر خواهش می کند ،پول می دهد،منتش را می کشد که کاری کند که این مشکل درد را نداشته باشد،و سعی می کند که همیشه از او شکر گزار باشد چون حیات را به او بخشیده.
3.خدا رحمتش وسیع هست
دوست خوبم:
خدای متعال رحمتش وسیع و گسترده است، به گونه‌ای که شامل تمام انسان‌ها و تمام موجودات می‌شود: «وَ رَحْمَتی‏ وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ء»؛[/ اعراف، 156.1] رحمتم همه چیز را فراگرفته است. اما گروهی از انسان‌ها به جای شکر و سپاس در برابر نعمت‌های الهی با انجام گناهانی که مرتکب می‌شوند، خود را از دایره رحمت خداوند دور می‌کنند. دوری از رحمت حق دارای مراتب است؛ یعنی به شدت گناهی که از انسان سر می‌زند بستگی دارد. هرچه گناه بیشتر و سنگین‌تر باشد، دوری از لطف و رحمت حق بیشتر خواهد بود.
با ایمان قلبی به رحمت او یقین داشته باشید،و ارتباط معنوی خودتان را با او بیشتر کنید.
4.خوبی ها از سوی خداست و بدی ها از جانب خود ما است.
در سوره : النساء آیه : 79
«مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَكَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا»
هر چه از خوبيها به تو مى‏رسد از جانب خداست و آنچه از بدى به تو مى‏رسد از خود توست و تو را به پيامبرى، براى مردم فرستاديم، و گواه بودن خدا بس است.
باید بپذیرید که سرمنشا بدبختی ها ما خودمان هستیم.
اگر ما تلاش نکنیم.
اگر کارها را با روش و اصول خودش انجام ندهیم.
اگر برای زندگی برنامه نداشته باشیم.
اگر خطاهای فکری را اصلاح نکنیم.
اگر هنگام رانندگی مواظب نباشیم.
اگر به سلامتی خودمان فکر نکنیم و اهمیت ندهیم.
اگر برای رفتارهای خودمان با دیگران ارزش و اهمیتی قائل نشویم.
اگر در انجام کارهای مهم بی دقت باشیم.
....
خوب در این صورت زندگی طبیعتا بر وفق مراد ما نخواهد بود.
در این شرایط آیا خدا مقصر است یا من که کوتاهی کرده ام و اسباب آن را خوب اجرا نکرده ام؟؟!!!!
پس منطقی فکر کنیم!
5.خدا حکیم است
«سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ »(سوره حديد آیه : 1)
آنچه در آسمانها و زمين است، خدا را به پاكى مى‏ستايند، و اوست ارجمند حكيم.
به چرخش زمین به دور خورشید بیاندیشید.
به تغییرات فصول سال بنگرید.
به چگونگی روییدن گیاهان بنگرید.
به خلقت انسان بنگرید.
به نظم نظام هستی بنگرید.
به بارش باران و... هزاران نعمت الهی بیاندیشید،که چگونه با تدبیر و حکمت برتر در این جهان مدیریت می شود.
مگر غیر از این است که او با حکمت و قدرت خودش جهان را اداره می کند.
او حکیم است و می داند که مصحلت هر چیزی چگونه هست؟و طبق آن عالم را تدبیر می کند.
آیا شناخت شما از خدا اینگونه هست؟

او همه چیز رامی داند چون علمش مثل بشر نیست.
می داند چون کمال مطلق است.
میداند چون خالق جهان وهستی است.
می داند چون تمام وجود از او نشات گرفته است.
پس بهتر است با او باشیم تا دست ما را بگیرد،مسیر شیطان رانده شده سودی ندارد.

مرحله دوم:
باید علل نا امیدی ها را شناسایی کنید.

نا امیدی شوق و نشاط را از انسان می گیرد،و در نهایت جز بدبختی چیزی حاصل انسان نمی شود.
بعد شناسایی برای رفع و از بین بردن باید تلاش کنید. حواستان باشد نا امیدی ها از سوی شیطان هست.
ادیسون مخترع برق بیش از1000بار آزمایش،بالاخره توانست از کار خودش نتیجه بگیرد،و در هر بار که نتیجه ای نمی گرفت باز تلاش می کرد، در نهایت از کار خودش نتیجه گرفت.نا امید نشد،توقف نکرد،بلکه تلاش کرد و نتیجه گرفت.
شما هم باید برای رسیدن به اهداف و آرزوها باید برنامه ریزی کنید و الا همه چیز را نباید گردن خدا بیاندازید،هر رسیدنی و موفقیتی تلاش و تدبیر و حرکتی را می خواهد.
در هنگام یاس و ناامیدی باید به فکر چاره باشید.نه شکست و بی حرکتی بر شما غالب باشد.
مرحله سوم:
رفتارتان را با خانواده خوب کنید به جای بدی کردن ،به جای حرف های نا امید گفتن،به جای اینکه آنها را مقصر بدانید،می توانید با محبت و احترام و حرف های خوب و منطقی نظر آنها را به خودتان جلب کنید.
نگاه خانواده نسبت به شما،نگاه خوبی نیست،باید این نگاه را عوض کنید.
باید ثابت کنید که شما فرد موفق و خوب و مفیدی هستید،
حرف های خود کشی و نا امید گونه نشان از ضعف و کم توانی است،
و شما باید با نشاط و با روحیه بالا و اخلاق خوب نگاه آنها را عوض کنید.
در این صورت شما
اولا: باعث خوشحالی آنها شدید،
دوما: خدا هم از شما راضی خواهد شد(چون در روایت هست که امام رضا فرموده،خدای متعال در صورتی که پدر و مادر از فرزندش راضی نشود،خدا هم راضی نیست) از شما و برنامه هایتان حمایت خواهند کرد،
از رفتاری که باعث ناراحتی شما می شود انجام نخواهند داد.
خانواده بهترین حمایتگر فرد می تواند باشد.
پس شما سعی کنید:
با آنها مهربان باشد.
احترام بگذارید.
حقوق آنها را رعایت کنید.
مودب و متین برخورد کنید.

مرحله چهارم:
خودتان را با دیگران مقایسه نکنید.

اگر فردی یک موفقیتی را کسب می کند،شاید در جاهای دیگری شما از او برتر و جلوتر هستید.
شاید تلاشش از توبیشتر بوده.
شاید پدر و مادرش در حق او دعا کرده.
شاید در جاهای دیگر از شما عقب تر و با مشکلات عجیبی درگیر است.
شاید شرایطش با شما فرق می کند.
خلاصه به جای مقایسه به خودتان فکر کنید،به داشته های خودتان بیاندیشید،و هر آرزوی هم دارید می توانید با تلاش و توکل به خدا برسید. یک طرفه قضاوت نکنید. شاید خدا یک نعمتی که تو داری به او نداده و یا گرفته و در مقابلش یک نعمت دیگری به او داده. و چه بسا شاید در وجود تو نعمت ها و استعدادهایی را داده که به خیلی ها نداده. حواستان باشد که مقایسه گری کار شیطان هست. اما اگر از نکات مثبت دیگران استفاده کنید آن موقع شما هم می توانید موفق بشوید.

مرحله پنجم:
هر باور و فکری که بوی تنفر و نفرت و کینه و منفی بافی را دارد باید از دایره ذهن و شناخت خودتان شناسایی و از بین ببرید.

پشتوانه هر رفتار فکر است،اگر فکر منطقی و مثبت گرا نباشد،در رفتار هم تاثیر گذار خواهد بود.
و یقیننا شخص نتیجه ای نخواهد گرفت.
پس افکارتان را یک بار دیگر پالایش کنید.
مرحله ششم:
به مطالعات شناختی در مورد خدا و مباحث باورهای اعتقادی وقت بگذارید.
سفارش ما: مطالعه تفسیر قرآن خصوصا تفسیر نمونه، کتابهای اعتقادی شهید مطهری
مرحله هفتم:
به رفتارهای منفی خودتان وقت بگذارید و آنها را شناسایی و برای رفع آنها با مشاور هماهنگ باشید.
اگر انشالله مشکل حل شد،خدا را شکر در غیر این صورت مراجعه به شخص متخصص مشاور را حتما داشته باشید.

دلم سوخت،منم مشکلات دارم افسردگی دارم وهزاران مشکل دیگه که توانی برام نزاشته اينقد مشكلم زياده كه اكه بخوام بكم تاپيك ميتركه،ولي خب خدا جيزهاي ديكه اي بهم داده كه با ارزش هستن،من دركت ميكنم جون هم بسريم هم جوونيم.ولي بي خيال جند روز ديكه باييز شروع ميشه وزندكي ما هم بهتر ميشه فقط به باييز فكركن به سرما ودلتنكي باييز راه رفتن زير بارون تو هواي دلتنك وغم انكيز باييز

سلام.امیدوارم باراهنمایی استادنشاط حالتان بهترشود.
استادنشاط یه چیزی که گفتن وخیلی نکته مهمی هست اینه که وقتی ایشون شماروراهنمایی کنند ولی شما هیچ اقدامی درجهت بهبودی نکنیدبیشترکلافه میشید واحساس درجازدن پیدامیکنید ومطمئنم آتش درونتون بهترهم نمیشه.
این آتش ونفرت بایدپاک بشه.براتون دعامیکنم.
میدونم ودرکتون میکنم چقدرسخته این مشکلاتی که دارید ولی من باهمه ی مشکلاتی که دارم هیچوقت نگفتم خداوجودنداره ویابین بندگانش خیلی فرق میگذاره بلکه میگم خدااندازه ظرفیت خودفرد روبیشترتوجه داره وقتی شما ظرفیتتون بالاباشه سختی بیشتری برای ساخته شدنتون می ه ولی اگرکن باشه درجه سختی هم کمتره.
بنظرم هیچکقت ازیادخداغافل نباشیداین تنها چیزی هست که میتونم بگم.چون خدای به این بزرگی بنده ی خلق خودش روفراموش نمیکنخ ولی بنده ی به این کوچکی خداروفراموش میکنه وحتی منکرش میشه.
میدونم درک نشدن ازطرف خانواده وحتی حرف های دلسردکننده خیلی خیلی سخته تحملش ولی حتما به توصیه ی استادنشاط توجه کنید وانجام دهیدتااین بحران روبه خوبی پشت سربگذارید.
خدارودوست داشته باشید.وحتماخدابهتون کمک میکنند.همیشه میگن ازتوحرکت ازخدابرکت.
تویک قدم که به سمت خدابری ؟خداوند10قدم برات برمیداره.
به این تاپیک حتماسربزنید،استادحامی جواب این کاربرروخیلی قشنگ دادندوبنظرم مشکل خودم هم همین هست.
حتماببینید.
امیدوارم روزی تاپیکی درباره ی تجربیاتتون ازاین دوران بگذاریدتابرای دیگران راهنمایی باشد.اونوقت حس خیلی بهتری دارید ازاینکه این دوران روباموفقیت پشت سرگذاشتید.
موفق باشید.

دوستان سلام

خواهش می کنم که مهمان چند داستان باشید:

گلستان سعدی> باب قناعت>حکایت 18
هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم به جامع کوفه در آمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم
http://ganjoor.net/saadi/golestan/gbab3/

چه کسی می تواند خدا را ببیند؟
[SPOILER]

روزی مرد جوانی نزد زاهدی آمد و گفت: می­خواهم خدا را همین حالا ببینم!!!
زاهد گفت: قبل از آنکه خدا را ببینی باید به رودخانه بروی و خود را شستشو بدهی... او آن مرد را به کنار رودخانه رودخانه برد و گفت: بسیار خوب حالا برو درون آب. هنگامی که جوان در آب فرو رفت، زاهد او را به زیر آب نگه داشت. تلاش مرد این بود که برای بدست آوردن هوا مبارزه کند. وقتی زاهد متوجه شد که آن شخص دیگر بیشتر از این نمی­تواند در زیر آب بماند به او اجازه داد از آب خارج شود. در حالی که آن مرد جوان در کنار رودخانه بریده بریده نفس می­کشید، زاهد از او پرسید: وقتی در زیر آب بودی به چه فکر می­کردی؟ آیا به پول، زن، بچه یا شهرت و مقام؟!! مرد پاسخ داد: نه به تنها چیزی که فکر می­کردم هوا بود. زاهد گفت: درست است. اگر به خدا هم به همان طریق فکر کنی فوری او را خواهی دید...

[/SPOILER]

پنجره
[SPOILER]در بيمارستاني، دو بيمار در يک اتاق بستري بودند. يکي از بيماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر يک ساعت روي تختش که کنار تنها پنجره اتاق بود بنشيند ولي بيمار ديگر مجبور بود هيچ تکاني نخورد و هميشه پشت به هم اتاقيش روي تخت بخوابد. آنها ساعتها با هم صحبت مي‏کردند؛ از همسر، خانواده، خانه، سربازي يا تعتيلاتشان با هم حرف مي‏زدند و هر روز بعد از ظهر، بيماري که تختش کنار پنجره بود، مي‏نشست و تمام چيزهائي که بيرون از پنجره مي‏ديد، براي هم اتاقيش توصيف مي‏کرد. پنجره، رو به يک پارک بود که درياچه زيبائي داشت. مرغابيها و قوها در درياچه شنا مي‏کردند و کودکان با قايقهاي تفريحيشان در آب سرگرم بودند. درختان کهن، به منظره بيرون، زيبيايي خاصي بخشيده بود و تصويري زيبا از شهر در افق دور دست ديده مي‏شد. همان‏طور که مرد کنار پنجره اين جزئيات را توصيف مي‏کرد، هم اتاقيش جشمانش را مي‏بست و اين مناظر را در ذهن خود مجسم مي‏کرد و روحي تازه مي‏گرفت. روزها و هفته‏ها سپري شد. تا اينکه روزي مرد کناز پنجره از دنيا رفت و مستخدمان بيمارستان جسد او را از اتاق بيرون بردند. مرد ديگر که بسيار ناراحت بود تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند. پرستار اين کار را با رضايت انجام داد. مرد به آرامي و با درد بسيار، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولين نگاهش را به دنياي بيرون از پنجره بيندازد. بالاخره مي‏توانست آن منظره زيبا را با چشمان خودش ببيند ولي در کمال تعجب، با يک ديوار بلند مواجه شد! مرد متعجب به پرستار گفت که هم اتاقيش هميشه مناظر دل انگيزي را از پشت پنجره براي او توصيف مي‏کرده است. پرستار پاسخ داد: ولي آن مرد کاملا نابينا بود[/SPOILER]

چه کسی می تواند مانع پیشرفت شما شود؟
[SPOILER][=arial,helvetica,sans-serif]یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگی را در تابلواعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود:

(( دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت!!. شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت 10 صبح در سالن اجتماعات برگزار می شود دعوت می کنیم .

در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکی از همکارانشان ناراحت می شدند اما پس از مدتی ، کنجکاو می شدند که بدانند کسی که مانع پیشرفت آن ها در اداره می شده که بوده است .

این کنجکاوی ، تقریباً تمام کارمندان را ساعت 10 به سالن اجتماعات کشاند.رفته رفته که جمعیت زیاد می شد هیجان هم بالا رفت. همه پیش خود فکر می کردند:این فرد چه کسی بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟به هرحال خوب شد که مرد!!

کارمندان در صفی قرار گرفتند و یکی یکی از نزدیک تابوت رفتند و وقتی به درون تابوت نگاه می کردند ناگهان خشکششان می زد و زبانشان بند می آمد.

آینه ایی درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه می کرد، تصویر خود را می دید. نوشته ای نیز بدین مضمون در کنار آینه بود:

((تنها یک نفر وجود دارد که می تواند مانع رشد شما شود و او هم کسی نیست جز خود شما. شما تنها کسی هستید که می توانید زندگی تان را متحول کنید.شما تنها کسی هستید که می توانید بر روی شادی ها، تصورات و وموفقیت هایتان اثر گذار باشید.شما تنها کسی هستید که می توانید به خودتان کمک کنید.))

زندگی شما وقتی که رئیستان، دوستانتان،والدینتان،شریک زندگی تان یا محل کارتا تغییر می کند،دستخوش تغییر نمی شود.

زندگی شما تنها فقط وقتی تغییر می کند که شما تغییر کنید، باورهای محدود کننده خود را کنار بگذاریدو باور کنید که شما تنها کسی هستید که مسوول زندگی خودتان می باشید.

مهم ترین رابطه ای که در زندگی می توانید داشته باشید، رابطه با خودتان است.

خودتان امتحان کنید. مواظب خودتان باشید. از مشکلات، غیر ممکن و چیزهای از دست داده نهراسید. خودتان و واقعیت های زندگی خودتان را بسازید.

دنیا مثل آینه است.[/SPOILER]

و اما یک سرگذشت واقعی:
http://irarmy.blog.ir/page/about-me

علی علی

انتخاب اول;718209 نوشت:
بگذریم.من چند روز پیش وارد بازدید از یک مجتمع صنعتی شدم. در اون جا یک کوره بسیار بزرگ بود. برنامه ریزی کرده بودم که خودم را بندازم در اون کوره. اما وقتی نزدیک اون کوره رسیدم ترس ورم داشت. ترسیدم خودم را بندازم داخل اون کوره. یکی نیست بگه قراره من سال های سال درآتشی بدتر از این کوره بسوزم چرا از این آتش می ترسم؟منو که برای سوختن آفریده اند پس برای چی می ترسم از این آتش . تازه فهمیدم مسبب بدبختی هایم خودمم. اگه من نمی ترسیدم و خودم را همون اول می کشتم دیگه این ببختی ها رو نمی کشیدم. دیگه عقده نداشتم؟ به نظر شما چطوری به این ترس غلبه کنم؟اگه راهکاری دارید ارائه کنید. این لجن زار دنیا ارزش ماندن ندارد. به خواهر و برادرم هم فکر کردم اما اون ها هم به من می گن برو بمیر. اون ها هم به من می گن از دستت خسته شده ایم. مادرم وپدرم می گویند تو یک فاسدی.خواهر و برادرم هم می گن برو بمیر و ما را خلاص کن. من فقط مشکل ترس دارم. با ترسم چطور مقابله کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام . میدونی چرا انقد ترسویی چون تا حالا خطر نکردی .برو کارای ریسک دار انجام بده جراتت زیاد میشه .راستی همه از مردن میترسن نه فقط تو . منم ترسوام و بابت این از خودم بدم میاد.
اما پسر تزسو دیگه خیلی حالمو بد میکنه .خودت برو زن بگیر تو که آزادی .
یا شجاع باش یا روزت مبارک

[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]

انتخاب اول;718209 نوشت:
سلام

سلام...

تا یه جاهایی از حرفاتون رو خوندم و با توجه به یه شباهت هایی که به خودم داشتین.... تصمیم گرفتم یکی از چیزایی که رو من اثر گذاشت رو برای شما بنویسم!!

این نوشته که می نویسم... اطلاعات پروفایل یه بنده خداست....

نقل قول:
درباره ........

علاقمندي ها:علاقه به شفا قطع نخاع هستم و 24 ساله هستم.
شغل:ندارم
میزان تحصیلات:مدرك ندارم
جنسيت:مرد
بيوگرافي:شب زنده دار ...محكوم به مجرد بودن...جالب و رك بي كلك...قطع نخاع

من آدم هستم دنبال حواي خود ميگردم ...خدا نياره اگر از هدف خود برگردم
..........
در جاي كه بزرگان كوچك ميشوند ...كوچك ها هرگز بزرگ نميشوند
...........
و
[SPOILER]دوستان ميخواهيد باور كنيد من قطع نخاع هستم ميخواهيد باور نكنيد براي من فرقي نميكند .
در هر حال التماس دعا[/SPOILER]

این که نقل و قول کردم... قصه نیست... عین واقعیته...

با دیدن شرایط سخت تر از خودت سعی کن که ریلکس باشی و احساس آرامش کنی:hamdel:....چجوری.... خب اگه با دیدن عکس اون پسری که زود ازدواج کرده بود اعصابت خورد شد که چرا قسمت من نمی شه..... الانم شرایط امثال این کاربر بزرگوار رو تصور کن.... بعدش در درجه اول به خاطر داشته ها خدا رو شکر کن.... (زیرا همه آدما در سختی و رنج هستن).... البته هر کس یه جور...

این وسط کی برندس.... اونی که صبر می کنه.... اجازه بده سختی هایی که توشی باعث رشدت بشن...

[SPOILER]حالا یه چیزی بگم؟:Nishkhand:..
[SPOILER]من احساس می کنم شما دوست دارین بنده خوبی برا خدا باشین... پس.... ان شا الله که تو مسیر درستش قرار بگیریم... هم من... هم شما[/SPOILER][/SPOILER][/SPOILER][/SPOILER]

آخر حرفم این باشه که ... پاشو... پاشو خدا خیرت بده.... پاشو برو واسه شفا این بنده خدا دعا کن... برا مشکلات بقیه دعا کن... اینجوری خیلی با کلاس تره:khandeh!:..

[SPOILER]یه نکته دیگه... سعی کن مثل من... مثل یا رقیه ادای آدمای آروم رو در بیاری... خیلی تاثیر خوبی داره.... باعث می شه واقعا آروم بشی....[/SPOILER]
یا علی:Gol:[/]

smart star;719912 نوشت:
تویک قدم که به سمت خدابری ؟خداوند10قدم برات برمیداره.
به این تاپیک حتماسربزنید،استادحامی جواب این کاربرروخیلی قشنگ دادندوبنظرم مشکل خودم هم همین هست.
حتماببینید.

سلام. ببخشید کدوم تاپیک؟

  • :Gig: شاید منظورتون این عنوان هست:تویک قدم که به سمت خدابری ؟خداوند10قدم برات برمیداره.
    ؟؟
    ولی هر جور سرچ کردم، پیداش نکردم

یکی دیگه.;720102 نوشت:
سلام. ببخشید کدوم تاپیک؟

  • :Gig: شاید منظورتون این عنوان هست:تویک قدم که به سمت خدابری ؟خداوند10قدم برات برمیداره.
    ؟؟
    ولی هر جور سرچ کردم، پیداش نکردم

سلام.نه این تاپیکی که گفتیدوجودنداره.
بدلیل مشکلات فنی تاپیک آدرسش تغییرکرده.بتونم پیداکنم براتون حتمامیگذارم.

تاپیکس رونتونستم پیداکنم ولی متن استادحامی روداشتم براتون کپی کردم.
این حرف استادحامی بود:
اگر بتوانيد با اين نكاتي كه گفتم ارتباط برقرار كنيد درك اين مشكلات توسط خودتون همون كسي ميشه كه مي خواستيد بغلش بگيريد همون كسي است كه مي تونيد باي دردش بشنيد و بگيد حاضرم برام درد و دل كنيد
مي تونيد بهش بگيد من ي دوستي دارم به زودي مي برم دم خونشه خيلي مايه داره
ته ته رفاقت
نامردي
نارو زدن
تكه خوردي تو كارش نيست
هر موقع دلت تنها شده باهاش حرف بزن
بگو پا شو پاشو بايد باهم بريم در خونه اش دلت براي خدا تنگ شده
مشكل تون تا ديروز اين بود مي رفتيد لب دريا تا دريا را ببينيد خب يكنواختي مياره اين بار به دلتون بگيد مخوام ببرم لب دريا
كنار جنگل و بين مردم
ولي همه اينا آينه است و خدارو بهت نشون ميده
خداي كه تكراري نداره
خدايي كه پايه است و هيچ وقت خسته نميشه از درد و دلات
خوب
خوب
خوب
به اين سخنانم دقت كنيد 
خدا خواست اين طوري بنويسم و اين ي حس عميق است نه اين كه بخوام واقعا چند جمله اي به عنوان مشاور بگم و شما را بفرستم بريد
آره ان شاالله كه اين ارتباط با خودتون بهتر برقرار بشه
خودتونو كه پيدا كنيد
بعدش دستشو بگيريد با هم مهربون باشيد
خودتون كيه؟
هموني است كه از سمت خداست روح شما كه اصالت شما به اونو
جسمت ممكن مريض بشه ولي روح جاويد است پير نميشه شما همون حس را به خودتون ( روح تون) داريد كه از كودكي داريد ولي به جسمتون حس هاي متفاوتي
داريد
اگه با خودتون آشتي كنيد
اون موقع سر آينه مي رويد چيز ديگري مي بينيد
ي حس ديگه اي به شخصيت خودتون خواهيد داشت
براي خودتون ارزش خدايي قائل ميشه نميشه روش قيمت گذاشت
اون موقع احساس دلتنگي تون معنا پيدا مي كند. چون ته تهش تشنه خداييد
بشنو از ني چون شكايت مي كند
از جدايي ها حكايت مي كند
...
البته خودتون مانند كودك است گاهي بازي گوش است بايد دستش رو بگيريد ببريدش در خونه خدا. نه اين كه عذاب خدا و ترس از خدا را بهش نشون بدي نه. رحمت و مهرورزي و عشق و جلوه هاي رحماني خدا را بهش نشون بدي اون موقع عميق ميفهمه كه عجب. پس خدا ترس نداره. عذاب نميكنه اين خودم هستم كه با نافرماني از خدا لگد به بخت خودم مي زنم.
كودكتون الان زبان باز نكرده اون قدر از خدا و مهربوني هاش بگيريد تا خودش زبان باز كنه اين همونيه كه در دعاي كميل مي خونيم واجعل لساني بذكر لهجا و قلبي بحبك متيما
اين هموني است كه سيداحمد آقا مي گفتند امام اين قدر با كودك روحشان صحبت كرده بودند و ذكر دم دهانش گذاشته بودند كه شب موقع نماز شب در خواب امام لب هايش شروع مي كردند ذكر گفتند و بيدار مي شدند براي نماز

smart star;720498 نوشت:
تاپیکس رونتونستم پیداکنم ولی متن استادحامی روداشتم براتون کپی کردم.
این حرف استادحامی بود:
اگر بتوانيد با اين نكاتي كه گفتم ارتباط برقرار كنيد درك اين مشكلات توسط خودتون همون كسي ميشه كه مي خواستيد بغلش بگيريد همون كسي است كه مي تونيد باي دردش بشنيد و بگيد حاضرم برام درد و دل كنيد
مي تونيد بهش بگيد من ي دوستي دارم به زودي مي برم دم خونشه خيلي مايه داره
ته ته رفاقت
نامردي
نارو زدن
تكه خوردي تو كارش نيست
هر موقع دلت تنها شده باهاش حرف بزن
بگو پا شو پاشو بايد باهم بريم در خونه اش دلت براي خدا تنگ شده
مشكل تون تا ديروز اين بود مي رفتيد لب دريا تا دريا را ببينيد خب يكنواختي مياره اين بار به دلتون بگيد مخوام ببرم لب دريا
كنار جنگل و بين مردم
ولي همه اينا آينه است و خدارو بهت نشون ميده
خداي كه تكراري نداره
خدايي كه پايه است و هيچ وقت خسته نميشه از درد و دلات
خوب
خوب
خوب
به اين سخنانم دقت كنيد
خدا خواست اين طوري بنويسم و اين ي حس عميق است نه اين كه بخوام واقعا چند جمله اي به عنوان مشاور بگم و شما را بفرستم بريد
آره ان شاالله كه اين ارتباط با خودتون بهتر برقرار بشه
خودتونو كه پيدا كنيد
بعدش دستشو بگيريد با هم مهربون باشيد
خودتون كيه؟
هموني است كه از سمت خداست روح شما كه اصالت شما به اونو
جسمت ممكن مريض بشه ولي روح جاويد است پير نميشه شما همون حس را به خودتون ( روح تون) داريد كه از كودكي داريد ولي به جسمتون حس هاي متفاوتي
داريد
اگه با خودتون آشتي كنيد
اون موقع سر آينه مي رويد چيز ديگري مي بينيد
ي حس ديگه اي به شخصيت خودتون خواهيد داشت
براي خودتون ارزش خدايي قائل ميشه نميشه روش قيمت گذاشت
اون موقع احساس دلتنگي تون معنا پيدا مي كند. چون ته تهش تشنه خداييد
بشنو از ني چون شكايت مي كند
از جدايي ها حكايت مي كند
...
البته خودتون مانند كودك است گاهي بازي گوش است بايد دستش رو بگيريد ببريدش در خونه خدا. نه اين كه عذاب خدا و ترس از خدا را بهش نشون بدي نه. رحمت و مهرورزي و عشق و جلوه هاي رحماني خدا را بهش نشون بدي اون موقع عميق ميفهمه كه عجب. پس خدا ترس نداره. عذاب نميكنه اين خودم هستم كه با نافرماني از خدا لگد به بخت خودم مي زنم.
كودكتون الان زبان باز نكرده اون قدر از خدا و مهربوني هاش بگيريد تا خودش زبان باز كنه اين همونيه كه در دعاي كميل مي خونيم واجعل لساني بذكر لهجا و قلبي بحبك متيما
اين هموني است كه سيداحمد آقا مي گفتند امام اين قدر با كودك روحشان صحبت كرده بودند و ذكر دم دهانش گذاشته بودند كه شب موقع نماز شب در خواب امام لب هايش شروع مي كردند ذكر گفتند و بيدار مي شدند براي نماز

از حرف هایتان وحدت وجود برمی آید. بگذریم. کدام خود. خودی که زیر پای تحقیر های پدر و مادر له شده است. خودی که زیر پای تحقیر های اجتماع له شده است. خودی که زیر پای تحقیر های امام حسین له شده است. خود من نابود شده است. نابودش کردند. خود من را زیر دست و پاهایشان له کردند. اگر بخواهم خودم را پیدا کنم باید تکه هایم را از این ور و اون ور جمع کنم. متاسفانه من و خودم وشخصیتم و حقیقت وجودی ام وسر سویدای درونم و قلبم و روانم و احساسم و زندگی ام زیر پای حقارت نابود شده اند. هرچقدر هم که صدا بزنم جوابی نمی شنوم. خود مرا از کودکی له کردند. نمی دانید چه حس نفرتی در درونم دارم. خدایی که دستش بسته است چه فایده ای داره باهاش درد ودل کنم. خدای من مایه دار نیست.شاید خدای شما باشد. آیا واقعا این کشور ویران شده شاهی دارد. من در زندگی ام تشنه خدا نیستم بلکه از خدا متنفرم. هرکی می گه اون خدا مهربونه دروغ می گه.چه پیامبر باشه چه امام باشه چه هرکس دیگه. من هرکار می کنم نفرتم از خدا پاک نمی شه. خدا بود که مرا تحقیر کرد. او بود که مرا تحقیر کرد.اوبود که مرا تحقیر کرد. اوبود که مرا تحقیر کرد. من جسمم مریض است اما روحم وحشتناک تر مریض است. مرضی به نام نفرت که ناشی از حقارت است. حقارت به نفرت تبدیل می شود. اما ای کاش می توانستم من هم خدا داشته باشم. اشتباه کردند گفتند خدا همه جاست. خدا فقط در قم و مشهد و کربلا است. برای قمی ها و مشهدی ها و کربلایی ها. البته شانس من هم هروقت می رم اونجا خدا در می رود. ای کاش من هم می توانستم ورای تمام مشکلاتم فکر کنم خدا دارم. ای کاش منم صاحب داشتم. ای کاش منم پیش یک نفر عزیز بودم. اما نمی توانم. من صاحب ندارم. اما یک روز انتقام می گیرم. انتقام از همه اون کسایی که گفتند برو خدا جواب می ده. انتقام از همه کسانی که گفتند برو دستان حضرت عباس جواب می ده. انتقام از همه کسانی که گفتند امام رضا مهمان نوازه. از همشون انتقام می گیرم. من برای خودم ارزش قائل بودم(البته برای خود له نشدم قبلنا) اما هیچ کس برای من ارزش قائل نبود. خدای من هم برای من ارزش قائل نبود. او مرا میان گرگ ها رها کرد.

نشاط;719812 نوشت:

مرحله چهارم:
خودتان را با دیگران مقایسه نکنید.

اگر فردی یک موفقیتی را کسب می کند،شاید در جاهای دیگری شما از او برتر و جلوتر هستید.
شاید تلاشش از توبیشتر بوده.
شاید پدر و مادرش در حق او دعا کرده.
شاید در جاهای دیگر از شما عقب تر و با مشکلات عجیبی درگیر است.
شاید شرایطش با شما فرق می کند.
تنهادلیلش این است که او صاحب دارد. پشتیبان دارد. معبود دارد. آقا بالا سر دارد. حامی دارد. این شاید ها همش کشک هستند. البته یکی شون ممکنه درست باشند و اون این که شاید پدر ومادرش در حقش دعا کردند. پدر و مادر من فقط در حق من نفرین کردند اون هم از کودکی ام. اما مهم نیست. دنیا می چرخد و می چرخد و می چرخد تا نوبت به من هم می رسد. بالاخره الان من اسیر دست پدرومادرم هستم. 20سال دیگه که دیگه اسیر نیستم. اون موقع از سرشان در می آورم. اون موقع اون ها پیر شده اند و مانند طفلی هستند که من باید سرپرستی شان بکنم. اون موقع ببین چه انتقامی ازشون بگیرم. ببین چطوری تحقیرشون کنم.

دخترک کبریت فروش;720051 نوشت:
سلام . اما پسر تزسو دیگه خیلی حالمو بد میکنه .خودت برو زن بگیر تو که آزادی .

باکدوم پول.

انتخاب اول;720829 نوشت:
باکدوم پول.

از پدرت بگیر شما گفتین که مادرت مخالفه نه پدرت

انتخاب اول;720827 نوشت:
تنهادلیلش این است که او صاحب دارد. پشتیبان دارد. معبود دارد. آقا بالا سر دارد. حامی دارد. این شاید ها همش کشک هستند. البته یکی شون ممکنه درست باشند و اون این که شاید پدر ومادرش در حقش دعا کردند. پدر و مادر من فقط در حق من نفرین کردند اون هم از کودکی ام. اما مهم نیست. دنیا می چرخد و می چرخد و می چرخد تا نوبت به من هم می رسد. بالاخره الان من اسیر دست پدرومادرم هستم. 20سال دیگه که دیگه اسیر نیستم. اون موقع از سرشان در می آورم. اون موقع اون ها پیر شده اند و مانند طفلی هستند که من باید سرپرستی شان بکنم. اون موقع ببین چه انتقامی ازشون بگیرم. ببین چطوری تحقیرشون کنم.

دوست خوبم؛
خدای متعال همه بندگانش را دوست دارد،او حکیم است و کارهایش مثل ما بندگان نیست.و اگر به کسی نعمتی داده،دلیل نمی شود که به دیگری ظلم کرده،نه اصلا این طور نیست.او به هر کسی از بندگانش لطف و محبت دارد ،ومی خواهد به بندگانش فیض و بخشش بکند،فلذا مقایسه معنی ندارد.
شما را هم دوست دارد،قشنگ به توانایی ها و استعداد خودتان فکر کنید،با اندکی تلاش و کوشش به جاهایی می رسید که شاید همه به حال شما حسرت بخورند.
نسبت به پدر و مادرتان بد دل نباشید،اگر کسی در حق پدر و مادرش بدی کند،جوان مر گ می شود،رحمت الهی به رضایت آنها بستگی دارد.
دوست خوبم؛
سعی کن با آنها تو خوب باشی،تو محبت کن.
تا خدا دست ترا بگیرد،و الا فکر انتقام و مسائل دیگری مثل نفرت نتنها مشکلت را حل نمی کند،چه بسا بدتر هم بشود.

دخترک کبریت فروش;720875 نوشت:
از پدرت بگیر شما گفتین که مادرت مخالفه نه پدرت
شما خودت حاضری با کسی که از باباش پول می گیره ازدواج کنی؟ امروزه برای دختره هزار جور چیز باید بخری آخرش هم بهت می گه تو مرد نیستی چرا که دیگران بیشتر دارند. بعدش هم بابای من پول نمی ده. تازه اون به خاطر نون شبی که به من می ده از کودکی مرا تحقیر می کرد حالا اگر خرج ازدواج منو بده که با خاک یکسانم می کنه.

نشاط;720876 نوشت:
دوست خوبم؛

نسبت به پدر و مادرتان بد دل نباشید،اگر کسی در حق پدر و مادرش بدی کند،جوان مر گ می شود،رحمت الهی به رضایت آنها بستگی دارد.

.

چقدر قوانین این عالم مسخره است. پدر ومادر شخصیت و شرافت انسان را زیر پاهایشان له می کنند و به زندگی او گند می زنند تازه رحمت خدا هم به رضایت الهی بستگی دارد. تازه اگر بخواهی جواب ظلمی که به تو کرده اند را بدهی جوان مرگ می شوی.

یه زن گرفتن ارزش اینقدر حرص خوردن را نداره.منم قبلن همینطوری بودم .یعنی خیلی از پسرها اینجوری هستن در سن شما.چند سال صبر کن میفهمی که ازدواج کردن اونقدرها هم ارزش نداره.دختر هست حتی با شرایطه تو.ولی ایا میتونی توقعتو بیاری پایین قیافه را درنظر نگیری .شرایط خونوادگی طرفتو در نظر نگیری.نجابت و پاکی دختر را بی خیال بشی.به منم قبلن میگفتن نحسی!البته احتمالا چون فکر میکردن سنم کمه و 4-5 سالم بیشتر نیست چیزی نمیفهمم.ولی متاسفانه یا خوشبختانه حافظه خوبی دارم و همه چیز یادم میمونه.الانم اصلن به گذشته و حرف دیگران فکر نمیکنم.ذهنتو خالی کن ازین حرفا.فکر کردن بهشون کاربیهوده ایه.

تنها توصیه ای که می تونم بهت بکنم اینه که زندگی رو دایورت کن ! :yes:

[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]

mohsen1990;720979 نوشت:
یه زن گرفتن ارزش اینقدر حرص خوردن را نداره.

آره والا.... تازه بعدش با کلی امید و آرزو به یکی برسی... به جای احساس خوشبختی، هزار تا مشکل رو سرت خراب بشه....

حالا جالبه که سوال کننده هم خودشون این چیزا رو می دونن:ok:

[SPOILER]

انتخاب اول;720956 نوشت:
امروزه برای دختره هزار جور چیز باید بخری آخرش هم بهت می گه تو مرد نیستی چرا که دیگران بیشتر دارند.
[/SPOILER]

من توصیه می کنم اگه استارتر این بحث تو مسائل جنسی احساس نیاز دارن.... روزه گرفتن بدجور جواب می ده.... کلا فراموش می کنی نیازها رو....:Nishkhand:

اگه نیاز احساسی دارن.... احساساتشون رو معطوف کنن به یه کار خیر!!!....مثلا برن تو یه گروه خیریه به صورت صلواتی فعالیت کنن... این جوری با دیدن شرایط سخت مردم مستضعف، مشکلات خودتو فراموش می کنی

اگه دوست داری زود تر پدر شی....و مثلا خیلی بچه دوست داری.... اینکه اصلا مشکلی نیست.... من و خانوادم، الان هر وقت می ریم پارک... از یکی از خانواده هایی که اومدن پارک بچشونو قرض می گیریم:nini:.... وقتی 456 تا بوسش کردیم:Ebraz Doosti: و کلی بغلش کردیم و ناز وبال و این حرفا.... به صاحابش پس می دیم.... بعضی وقتام به شوخی می گن... باشه برا خودتون....:khaneh:

[SPOILER]در توضیح این مورد باید بگم... اگه بچه کوچیک ندارین... حتما این کارو بکنین.... خیلی لذت بخشه....شیرینیه زندگی.[/SPOILER]

یه کار دیگه خوش گذروندن و لذت بردن از حال هستش....(عاقا جات خالی... وسط این همه کار و گرفتاری.... با بچه ها رفتیم فوتبال، کلی خندیدیم:khaneh:[/]

انتخاب اول;718209 نوشت:
مادرم وپدرم می گویند تو یک فاسدی.خواهر و برادرم هم می گن برو بمیر و ما را خلاص کن.

بنام خدا
سلام
اول اینکه اگر خودت رو داخل کوره می انداختی اون صاحب کارگاه رو بدبخت میکردی .
1- شما فکر مبکنی بدبخت ترین ادم دنیا هستی ؟ شما افراد بسیاری را نمیشناسی یا از همین تلوزیون ندیده ای که دست و پا ندارند اما کم نیاوردند و تلاش کردند و با تمام نا تواناییها به جایی رسیده اند ؟
بدون شک افرادی که شما در مقابل انها نعمات بسیاری داری حجت اند بر شما .
2- نار در خرمن مردم تماشا کرده است انکه پندارد حال مردم دنیا خوش است
اگر این را بدانی هرگز به هیچ کس حسادت نمیکنی و به جای حسادت تلاش میکنی مشکلات را یکی یکی حل کنی
بنده با پولدارها سر و کار داشته ام . هیچ وقت هرگز لحظه نگفتم خوش بحالش چنین است و چنان . هرگز راضی نمیشم این همه بدبختی که سرم ریخته رو عوض کنم با اون خوش گذارنی های انها از آمریکا تا مالزی .
یکی از دلیلاش اینه که ظاهر زندگی شان نگاه نمیکنم و میدانم انچه که خودم در زندگی دارم ارزشش بسیار بیشتر از دارایی های انها است .
ادمی زاد به تبی بند است . این یک واقعیت است . هر کسی که به احوال مردم نگاه کند این را میداند و ربطی به دین ندارد .
3- از هر کسی بیش از امکاناتش انتظار نمیرود .
یک کسی فلج است . به اندازه خودش
یک کسی در امریکا زندگی میکند . به اندازه خودش
یک کسی در قم زندگی میکند به اندازه خودش
اینها هر کدام یک امکاناتی و یک وظائفی دارند
مهم تلاش افراد است که نسبت به نعماتی که دارند چه میکنند . یادتان یاشد شما نعماتی دارید که بسیاری ادمها ندارند .
5- تمامی شدائد و نعمات امتحان است

انتخاب اول;720957 نوشت:
چقدر قوانین این عالم مسخره است. پدر ومادر شخصیت و شرافت انسان را زیر پاهایشان له می کنند و به زندگی او گند می زنند تازه رحمت خدا هم به رضایت الهی بستگی دارد. تازه اگر بخواهی جواب ظلمی که به تو کرده اند را بدهی جوان مرگ می شوی.

با سلام
دوست خوبم
قبول می کنم اگر پدر و مادر در حق شما کوتاهی کنند باید پیش خدا جواب گو باشند.و قانون خدا هم چنین است.
ولی طبیعت خلقت انها طوری است که شما با کمک انها می توانی مشکلاتتو حل کنی.قبول کن با مهر و محبت و احترام می توانی بزرگترین تحول در زندگی را ایجاد کنی.
ولی با این مبنا و ملاکی را که شما در نظر گرفته ای سخت خواهد شد.
باید خودتان تصمیم به تغییر بگیریید والا این طوری مساله بدتر خواهد شد.

انتخاب اول;720956 نوشت:
شما خودت حاضری با کسی که از باباش پول می گیره ازدواج کنی؟ امروزه برای دختره هزار جور چیز باید بخری آخرش هم بهت می گه تو مرد نیستی چرا که دیگران بیشتر دارند. بعدش هم بابای من پول نمی ده. تازه اون به خاطر نون شبی که به من می ده از کودکی مرا تحقیر می کرد حالا اگر خرج ازدواج منو بده که با خاک یکسانم می کنه.

پس خودت کار کن و جون بکن و پول در بیار .خودت میدونی تو این دنیا کسی به کسی کمک نمیکنه . یا فکر زن و زندگی رو از کلت بیرون کن
راستی همه دخترا مث هم نیستن که فقط پول براشون مهم باشه.

فقط پست اول رو خوندم
استارتر عزيز يه سؤال داشتم ازت شما كسي رو مد نظر داريد كه شرايط ازدواج باهاش جور نيست يا فقط تصميم ازدواج داريد؟ اگه اصلاً كسي پيدا نشده كه اين همه عصبانيت براي چي هست؟ براي همسري كه اصلاً وجود نداره؟!
اگه هم كسي هست، و واقعاً به شما علاقه داشته باشه ، حاضره كه با مشكلات شما كنار بياد و مطمئن باشيد كه درست ميشه

دخترک کبریت فروش;721098 نوشت:

راستی همه دخترا مث هم نیستن که فقط پول براشون مهم باشه.

همشون عین همن.فقط حرفشو میزنن که پول مهم نیست ولی در عمل چیز دیگریست.تو خاستگاریام میپرسم انتظاراتتون چیه از همسرتون یا هدفتون چیه از ازدواج.میگه:ارامش.ولی وقتی که ادامه میده معلوم میشه همچینم ارامش تنها خاستشون نیست.یا وقتی جواب منفی به خاطر دلایل دیگه ای میدن معلوم میشه فقط هم ارامش نمیخان.در حقیقت میگن ارامش و اون چیزی که ارامش میاره براشون پوله.اینجور دخترا باید با دستگاه خودپرداز ازدواج کنن.

انتخاب اول;718209 نوشت:
خدایی که صدای بنده اش را نمی شود به درد نمی خورد.خدایا صدای ما رو بشنو

واقعا هاشا به غیرت اسک دینی ها...من وقتی این جملات رو خوندم مو به تنم سیخ شد و چنان چشمام باز موند از شدت تعجب فک کردم اشتباه می بینم یا اشتباهی در یک سایت کافران و ضد خدا رفتم:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:
نعوذ بالله...ایا احیانا کسی این جملات این یارو رو دید
؟؟ یا حسین به جملات کفر امیز و توهین امیز...من از همین جا از خداوند متعال بسبب این بی حرمتی و فاجعه عظیم عذر خواهی می کنم و طلب توفیق محبت واقعی به خدا رو از خودش برای هممون عاجزانه طلب می کنم....یا حضرت زهرا...توهین به برترین والا ترین اعلی ترین بی همتا ترین مهربان ترین وجود هستی یعنی خداوند آن هم در یک سایت اسلامی!!!:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:
توهین به بزرگان و علما هیچ توهین به دانشمند و هر فرقه ای هیچ ...الان اگه فقط به یک انسان معمولی توهین شده بود سایت اسک دین و هر سایت دیگری تاپیک را یا اصلاح می کردند و یا توهین ها را حذف می کردند...به خاطر بی حرمتی و عمل زشت اهانت....اما واقعا چه چیز باعث می شود که انسان ها انقدر نسبت به اول وجود هستی یعنی خالق خود انقدر بی تفاوت هستند....واقعا چرا انسان ها انقدر که به دین و به افراد و اشخاص و اقوام و مسائل سیاسی اقتصادی تجاری اداری مالی اجتماعی و غیره اهمیت می دهند چرا ذره ای و کوچک تر از ذره ای برای خود خدا ارزش قائل نیستند؟
واقعا آیا با این اوصاف به این حقیقت پی نبردید که هر چی مصیبت و هر چی بدبختی و عذابه سر همین بی احترامی به خداوند است...لطفا تفکر کنید...یه جوری در خواب غفلت رفتید و غیرت را زیر پا گذاشتید که نعوذ بالله انگار خدایی اصلا وجود ندارد....خوب دقت کنید اگر جای خدا به یک شخص مهم و خاصی این همه لعنت می فرستاد باز هم سکوت می کردید؟
پسر من توبه می کنم بدرگاه خدا از گناهانم و این تاپیک باعث شد متحول بشم که چقدر انسان ها بی تفاوت اند نسبت بخدا و چقدر واقعا مشخصه مشکل از اعمال ماست که هممون مدام ناله می کنیم...دین...و اعمال دین...ورد و جادو نیست که با انجامش سعادت پیدا کنیم....دین و اعمال دین برای این واجب شده که انسان راه بسوی خدا و محبت و عشق الهی را پیدا کند و به اوج تکامل برسد...واقعا هر چی عذاب می کشیم حقمونه...این رسم برخورد با خالق نیست اونم در یک سایت اسلامی...قطعا خدا از همسر از پدر از مادر از بستگان از همه کس برای انسان ارزشش بیشتر است اما چه کار کردید با خدا :Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:

دوستان سلام

توصیه جدی دارم که سلسله جلسات تنها مسیر استاد پناهیاان را دنبال نمایید:
http://bayanmanavi.ir/post/1460

علی علی

یا‌رقیه;720995 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]

آره والا.... تازه بعدش با کلی امید و آرزو به یکی برسی... به جای احساس خوشبختی، هزار تا مشکل رو سرت خراب بشه....

حالا جالبه که سوال کننده هم خودشون این چیزا رو می دونن:ok:

من توصیه می کنم اگه استارتر این بحث تو مسائل جنسی احساس نیاز دارن.... روزه گرفتن بدجور جواب می ده.... کلا فراموش می کنی نیازها رو....:Nishkhand:

اگه نیاز احساسی دارن.... احساساتشون رو معطوف کنن به یه کار خیر!!!....مثلا برن تو یه گروه خیریه به صورت صلواتی فعالیت کنن... این جوری با دیدن شرایط سخت مردم مستضعف، مشکلات خودتو فراموش می کنی

اگه دوست داری زود تر پدر شی....و مثلا خیلی بچه دوست داری.... اینکه اصلا مشکلی نیست.... من و خانوادم، الان هر وقت می ریم پارک... از یکی از خانواده هایی که اومدن پارک بچشونو قرض می گیریم:nini:.... وقتی 456 تا بوسش کردیم:Ebraz Doosti: و کلی بغلش کردیم و ناز وبال و این حرفا.... به صاحابش پس می دیم.... بعضی وقتام به شوخی می گن... باشه برا خودتون....:khaneh:

[SPOILER]در توضیح این مورد باید بگم... اگه بچه کوچیک ندارین... حتما این کارو بکنین.... خیلی لذت بخشه....شیرینیه زندگی.[/SPOILER]

یه کار دیگه خوش گذروندن و لذت بردن از حال هستش....(عاقا جات خالی... وسط این همه کار و گرفتاری.... با بچه ها رفتیم فوتبال، کلی خندیدیم:khaneh:

سلام فکر کنم شما تاپیک قبلی مرا نخوانده اید. من مشکل اعتیاد شدید ب خود ارضایی و دیدن وپورنو دارم. در مورد روزه که می گید من ماه رمضون که روزه می گرفتم شب ها هم می رفتم کلاس رزمی.دیگه نای راه رفتن حتی نداشتم اما فکر این طورفیلم ها و این کار دست از سرم برنمیداشت تا بالاخره مبتلا می شدم. من خودمم می دونم که ازداج مشکلات به همراه دارد اماهیچ راه حل دیگری به ذهنم نمی رسه برای حل مشکلم.

دخترک کبریت فروش;721098 نوشت:
پس خودت کار کن و جون بکن و پول در بیار .خودت میدونی تو این دنیا کسی به کسی کمک نمیکنه . یا فکر زن و زندگی رو از کلت بیرون کن
راستی همه دخترا مث هم نیستن که فقط پول براشون مهم باشه.

99.9درصد خانم هاپول براشون مهمه. شاید 50درصدخانم های مجرد پول براشون مهم نباشه اما بعد از ازدواج اون ها هم مهمترین موجودبراشون پول. شما یک کار بگو من به کله می رم دنبالش.

انتخاب اول;721312 نوشت:
99.9درصد خانم هاپول براشون مهمه. شاید 50درصدخانم های مجرد پول براشون مهم نباشه اما بعد از ازدواج اون ها هم مهمترین موجودبراشون پول. شما یک کار بگو من به کله می رم دنبالش.

وای خدای من یعنی شما بی کارید ؟
شما با کله برید دنبال کار ,کار خودش پیدا میشه ان شاالله

مشکل اصلی شما اینه که دنیا رو درست نشناختی و از دنیا انتظاری داری که تو توانش نیست که اون رو برای شما حل کنه. انگاری وسیله ایی که فقط توی تهران پیدا میشه رو داری تو اصفهان می گردی، خب مسلما پیدا نمیشه.

دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَةٌ لَا تَدُومُ أَحْوَالُهَا وَ لَا يَسْلَمُ نُزَّالُهَا أَحْوَالٌ مُخْتَلِفَةٌ وَ تَارَاتٌ مُتَصَرِّفَةٌ الْعَيْشُ فِيهَا مَذْمُومٌ وَ الْأَمَانُ مِنْهَا مَعْدُوم‏
دنيا خانه ‏اى است پوشيده از بلاها، به حيله و نيرنگ شناخته شده، نه حالات آن پايدار، و نه مردم آن از سلامت برخوردارند، داراى تحوّلات گوناگون، و دوران‏هاى رنگارنگ، زندگى در آن نكوهيده، و امنيّت در آن نابود است. (نهج البلاغه خطبه ی 226)

باید شما باور کنی که دنیا جای آسایش و آرامش مطلق نیست و قرار نیست تو این دنیا همه چی بر وفق مرادتون باشه. باور کنید همه مشکل دارن و اگه کسی تو این دنیا باشه که کلا تو عیش باشه به احتمال زیاد اون از رحمت خدا دوره. خدا به هر کس یه نعمتی داده، شاید اونی که تو تلویزیون می بینی به راحتی ازدواج کرده تو درون مشکلاتی داره که شما ازش خبر نداری؟ و اگه خبردار بشی از حال خودت راضی بشی؟ مثلا یکیش خود من، شاید کسی که به زندگیم از دور نگاه کنه مشکلی نبینه و احساس کنه همه چی بر سر جاشه ولی وقتی کمی باهاش صحبت می کنم به من رحمشون میاد و دعا می کنن که مشکلاتم درست بشه و حتی به خاطر برخی مسائل اعصابشون خورد میشه، اینی که می گم خیلی اتفاق افتاده.
ضمنا این که می گی می خوام خود کشی کنم، می خوام ازت سوالی بپرسم:
خودکشی کنی که چی بشه؟ فکر می کنی راحت میشی؟ تا به حال به اون طرفش فکر کردی؟
ازت خواهش می کنم یه بار به نفس و درون خودت توجه کن؟ آیا فنا و عدم رو تو درون خودت می بینی؟ مسلما جوابت منفیه، چون فطرت هرکسی این رو درک می کنه که موجودی ابدیه، و به هیچ عنوان نابودی درونش راه نداره. ( لطفا کمی تو درون خودت فکر کن....)
پس حالا که متوجه شدی ابدی هستی و قراره همیشه باشی، پس این رو هم بدون که مرگ، به معنی نابودی نیست و قرار نیست که با مرگ نابود بشی بلکه فقط با مردن قراره جات رو عوض کنی. پس حالا خودت قضاوت کن آیا این دنیا ارزشش رو داره که آدم آخرت رو به دنیاش بفروشه؟ شما می خوای با خودکشی از این دنیا راحت بشی ولی با این راحت شدن ابدیتت رو خراب می کنی.
اگه ریاضی خونده باشی، می دونی که هر عددی در مقابل بی نهایت مساویِ با صفر. حالا شما فکر می کنی تو این دنیا چند سال قراره زندگی کنی؟ نهایتا صد سال... پس این صد در مقابل زندگی بی نهایت مساویِ با صفره، آیا صفر ارزش این رو داره که به خاطرش بی نهایت رو از دست بدی؟
ولی همین زندگی محدود دنیاست که قرارِ سرنوشتِ زندگیِ بی نهایتت رو مشخص کنه، پس همه ی ما باید از این دنیا برای درست کردن زندگی بینهایتمون، از ثانیه به ثانیش استفاده کنیم.(الدنیا مزرعة الآخرة)

ضمنا این مشکلاتی که شما گفتی هیچ کدومش رو در حدی نمی بینم که غیر قابل تحمل باشه، شما اگه واقعا زن می خوای، یه کار پیدا کن و زمینه رو مهیا کن بعد از خانوادت بخواه که برات پیدا کنن. شما به جای اینکه به خدا ... بدی قدمی برای حل شدن زمینه های ازدواجت بردار، و از خدا بخواه، بعد اگه خدا کمکت نکرد بیا تو همین سایت به من و امثال من لعن بده. ضمنا لطف کن اخلاقت رو تو خونه درست کن و برای اصلاح خودت قدمی بردار بعد اگه خانوادت هم ببینن که عوض شدی، اون وقت به جای اینکه بهت مردن رو پیشنهاد کنن درخواست ازدواجت رو قبول می کنن.
تا زمانی هم که از خودارضایی و اون فیلمهای خونه خراب کن توبه نکنی، و کنارشون نذاری فکر نمی کنم زندگیت به همین سادگیا درست بشه.
یا علی.

انتخاب اول;721312 نوشت:
99.9درصد خانم هاپول براشون مهمه. شاید 50درصدخانم های مجرد پول براشون مهم نباشه اما بعد از ازدواج اون ها هم مهمترین موجودبراشون پول. شما یک کار بگو من به کله می رم دنبالش.

بنام خدا
بنده که براتون مینویسم در زندگیم از هیچ کاری ابا نداشتم .
همین الان اگر به مشکل بخورم میرم آژانس کار میکنم
نشد میرم پیک موتوری میشم
نشد میرم پلاستیک جمع میکنم ( میگن درآمدش خوبه اما حیف که از نظر شهرداری خلافه و به نوعی آشغال دزدی )

در مورد اون پست شما که گفتین شبهای ماه مبارک میرفتین رزمی کار میکردین و البته خوب هم هست اما اگر میرفتین در این جلسات مناجات نیمه شب و سحر خیلی مفید بود

نشاط;719808 نوشت:
پس بهتر است با او باشیم تا دست ما را بگیرد،مسیر شیطان رانده شده سودی ندارد.

اقای کارشناس اسلام...یک فردی به خدای عالم در یک سایت اسلامی علنی 5 مرتبه لعنت فرستاده...شما رو قسم می دم بیگانگی خدا...بعزت و جلال خداوند که این مطلب را اصلاح کنید...نمی گویم حذف کنید...بلکه لعنت ها را پاک و اصلاح کنید..نا سلامتی به خدا توهین کرده ها..اگر به درخواست بنده مبنی بر حذف این لعنت های این دوستمون به خدا توجه نکنید...من به نشانه اعتراض و حفظ ارزش حرمت خداوند این سایت را برای همیشه ترک خواهم کرد..
آگاه باشید من در سایتی اسلامی جمع شدیم و راه مسیر دین و قران را می پی ماییم که بخداوند برسیم نه اینکه در برابر توهین بخداوند سکوت کنیم و کاملا از او دور باشیم...
مثالی می زنم...مادری بفرزندش می گوید پسرم برو گوشت بخر برای خونه....پسر نه تنها با پول دزدی میره گوشت می خره بلکه گوشت رو با مشما محکم می کوبونه تو صورت مادرش...درسته دستور مادرشو عمل کرده اما چطوری...با بی حرمتی....اینم همینه درسته ما جمع شدیم در یک سایت اسلامی و دستورات خدا و قران را عمل می کنیم و امر بمعروف و نهی از منکر می کنیم....اما نه اینکه به خدا بی حرمتی کنیم....مطمئن باشید سکوت ما در برابر این توهین همان جرم برای خود ماست

.الان به پیامبر اکرم توهین شد کل دنیا واکنش نشون دادن من نمی دونم چرا هر جا هر کی هر چی دلش می خواد بخدا می گه اما به هیچ کس بر نمی خوره...واقعا خدا چقدر غریبه...پیامبر اکرم امامان و تمام عالم هستی در برابر خداوند هیچ مطلق اند پس لطفا همون طور که کسی به مقدسات توهین می کنه مطالبش را حذف می کنید لطفا به این متن و بزرگترین توهین هم واکنش نشون بدید....
.اگر می بینید من انقدر حرص می زنم که لعنت ها بخدا حذف شوند فقط بخاطر اینه که من خدا رو از پدر مادرم و از همه دنیا بیشتر دوست دارم چون اون منو از همه دنیا بیشتر دوست داره...یک روز از پاسخ قبلیم گذشت و اهانت بخدا از سایت حذف نشد...حالا درخواست می کنم این اهانت ها رو حذف کنید...من نمی گم شما ها از قصد حذف نمی کنید...هر فرد میزانی داره در ایمان و اعتقادش بخدا....ولی دیگه نمی دونستم ایمان افرادی در یک سایت اسلامی انقدر پایینه بخدا...دیگه وای بحال غیر اسلامی ها و مردم عادی...قبلا هم دیده بودم از این توهین ها بخدا...اما این بار دیگه حذف نکنید دیگه به این سایت نخواهم امد...موفق باشید

nothing;721504 نوشت:
اقای کارشناس اسلام...یک فردی به خدای عالم در یک سایت اسلامی علنی 5 مرتبه لعنت فرستاده...شما رو قسم می دم بیگانگی خدا...بعزت و جلال خداوند که این مطلب را اصلاح کنید...نمی گویم حذف کنید...بلکه لعنت ها را پاک و اصلاح کنید..نا سلامتی به خدا توهین کرده ها..اگر به درخواست بنده مبنی بر حذف این لعنت های این دوستمون به خدا توجه نکنید...من به نشانه اعتراض و حفظ ارزش حرمت خداوند این سایت را برای همیشه ترک خواهم کرد..
آگاه باشید من در سایتی اسلامی جمع شدیم و راه مسیر دین و قران را می پی ماییم که بخداوند برسیم نه اینکه در برابر توهین بخداوند سکوت کنیم و کاملا از او دور باشیم...
مثالی می زنم...مادری بفرزندش می گوید پسرم برو گوشت بخر برای خونه....پسر نه تنها با پول دزدی میره گوشت می خره بلکه گوشت رو با مشما محکم می کوبونه تو صورت مادرش...درسته دستور مادرشو عمل کرده اما چطوری...با بی حرمتی....اینم همینه درسته ما جمع شدیم در یک سایت اسلامی و دستورات خدا و قران را عمل می کنیم و امر بمعروف و نهی از منکر می کنیم....اما نه اینکه به خدا بی حرمتی کنیم....مطمئن باشید سکوت ما در برابر این توهین همان جرم برای خود ماست

.الان به پیامبر اکرم توهین شد کل دنیا واکنش نشون دادن من نمی دونم چرا هر جا هر کی هر چی دلش می خواد بخدا می گه اما به هیچ کس بر نمی خوره...واقعا خدا چقدر غریبه...پیامبر اکرم امامان و تمام عالم هستی در برابر خداوند هیچ مطلق اند پس لطفا همون طور که کسی به مقدسات توهین می کنه مطالبش را حذف می کنید لطفا به این متن و بزرگترین توهین هم واکنش نشون بدید....
.اگر می بینید من انقدر حرص می زنم که لعنت ها بخدا حذف شوند فقط بخاطر اینه که من خدا رو از پدر مادرم و از همه دنیا بیشتر دوست دارم چون اون منو از همه دنیا بیشتر دوست داره...یک روز از پاسخ قبلیم گذشت و اهانت بخدا از سایت حذف نشد...حالا درخواست می کنم این اهانت ها رو حذف کنید...من نمی گم شما ها از قصد حذف نمی کنید...هر فرد میزانی داره در ایمان و اعتقادش بخدا....ولی دیگه نمی دونستم ایمان افرادی در یک سایت اسلامی انقدر پایینه بخدا...دیگه وای بحال غیر اسلامی ها و مردم عادی...قبلا هم دیده بودم از این توهین ها بخدا...اما این بار دیگه حذف نکنید دیگه به این سایت نخواهم امد...موفق باشید


داداش کمی آروم باش.
چرا این همه تند میری؟ درسته که ایشون اشتباه کرده و به بزرگترین مقدسات توهین کرده، ولی شما باید حال ایشون رو درک کنی. ایشون اصلا حال خوبی نداره، و اگه چیزی گفته ان شاالله کمی بعد خودش متوجه میشه و توبه می کنه.
خوبیش همینه که با صداقت اومده و می خواد راه حلی برای درست شدن زندگیش پیدا کنه. و تمام حالتش رو با صداقت گفته، آیا این بده؟
ایشون با این حرفها قصد نداره تا این لعن ها رو بین مردم عادی کنه و تو این سایت اینها رو رواج بده، بلکه اگه به حرف هاش دقت کنی میبینی که خیلی داغونه و از درون می خواد اصلاح بشه ولی چون نمی خواد خودش رو مقصر بدونه، کسی دیگه رو مقصر میگیره...
حالا اگه کسی بیاد جلوی شما این حرفها رو بزنه، میری میزاری دمِ گوشش یا اینکه می شینی باهاش منطقی صحبت می کنی تا اصلاح بشه؟؟؟
من خودم هم وقتی خوندم خیلی حالت انزجار نسبت به این حرفها پیدا کردم ولی باعث شد که حالتش رو بهتر بدونم و بدونم که وقتی این رو نوشته اصلا حالش خوب نبوده.
اگه به تایپکهای دیگه ی ایشون نگاه کنی می بینی که ایشون آدمه معتقدیه، و روزه میگیره، همین حُسن ایشونه و ان شاالله خدا کمکش کنه و نجاتش بده. و اگه اینطوری نوشته دلیلی بر بی اعتقادی و الحاد ایشون نیست.
هر چند اگه کمی خودش رو کنترل می کرد بهتر بود.
ضمنا اینکه این سایت به صورت کامل متن ها رو میذاره خوبه، و باعث میشه به صورت کامل مشورت داده بشه.

م.ح.;721511 نوشت:
داداش کمی آروم باش.
چرا این همه تند میری؟ درسته که ایشون اشتباه کرده و به بزرگترین مقدسات توهین کرده، ولی شما باید حال ایشون رو درک کنی. ایشون اصلا حال خوبی نداره، و اگه چیزی گفته ان شاالله کمی بعد خودش متوجه میشه و توبه می کنه.
خوبیش همینه که با صداقت اومده و می خواد راه حلی برای درست شدن زندگیش پیدا کنه. و تمام حالتش رو با صداقت گفته، آیا این بده؟
ایشون با این حرفها قصد نداره تا این لعن ها رو بین مردم عادی کنه و تو این سایت اینها رو رواج بده، بلکه اگه به حرف هاش دقت کنی میبینی که خیلی داغونه و از درون می خواد اصلاح بشه ولی چون نمی خواد خودش رو مقصر بدونه، کسی دیگه رو مقصر میگیره...
حالا اگه کسی بیاد جلوی شما این حرفها رو بزنه، میری میزاری دمِ گوشش یا اینکه می شینی باهاش منطقی صحبت می کنی تا اصلاح بشه؟؟؟
من خودم هم وقتی خوندم خیلی حالت انزجار نسبت به این حرفها پیدا کردم ولی باعث شد که حالتش رو بهتر بدونم و بدونم که وقتی این رو نوشته اصلا حالش خوب نبوده.
اگه به تایپکهای دیگه ی ایشون نگاه کنی می بینی که ایشون آدمه معتقدیه، و روزه میگیره، همین حُسن ایشونه و ان شاالله خدا کمکش کنه و نجاتش بده. و اگه اینطوری نوشته دلیلی بر بی اعتقادی و الحاد ایشون نیست.
هر چند اگه کمی خودش رو کنترل می کرد بهتر بود.
ضمنا اینکه این سایت به صورت کامل متن ها رو میذاره خوبه، و باعث میشه به صورت کامل مشورت داده بشه.


واقعا ممنون حد اقل شما یه حرفی زدی...حرفات جالب بود و دقیقا فک می کردم اکثرا همچین چیزی بگید..اول اینکه منم ایشون رو درک می کنم و اگه دقت کرده باشید گفتم این دوستمون...و ایشون رو دوست خطاب کردم....نمیشه که هرکی غم داره خدا رو ناسزا بگه...از نظر من سنگین تر از غم من در جهان وجود نداره باید خدا رو لعنت کنم ایا...ایا این شد دلیل ...ایا شد مجوز..شما می گی مگه قراره این لعنت رو علنی کنه...مگه هرکی قصدش این باشه که در یه جای کوچک خدا رو لعنت کنه مجازه...واقعا خنده دار حرف زدی...کاری ندارم بذارید دقیق تر روشنتون کنم.خب یه سوال می پرسم تو رو جان هر کی دوست داری دقیق جوا ب بده و حقیقتشو بگو...هرچیه شما همین قدر که جوابمو دادی خیلی برام ارزش داری که سکوت نکردی حداقلش......
خب سوالم اینه می دانیم برای مثال پیامبر اکرم صلوات الله علیه.. یا امام علی یا مثلا. رهبر عزیز ایران اسلامی اقای خامنه ای و در کل کل جهان و جهانیان در برابر خداوند متعال هیچ مطلق هستند .. تا اینجا رو که شک نداریم...خب حالا تک تک لعنت ها رو به پیامبر و یا رهبر فرض کن... یعنی الان من فرض کن می خوام خودکشی کنم ایا خدایی نکرده زبونم لال اجازه دارم پیامبر خدا و یا رهبر رو همین طوری با پنج لعنت خطاب قرار دهم؟ نه.... صد در صد همگی می گید نه... حتی بدتر می گید برو خودتو بکش بدبخت... حالا از من چرا انتظار ندارید وقتی به خدایی که رهبر و پیامبر در برابرش هیچ اند تو هین شده سکوت کنم...

بله منم درک می کنم دوستمون رو و منم نگفتم اعدامش کنید.....منم نگفتم کمکش نکنید منم نگفتم با زبون باهاش حرف نزنید...قطعا کسی که انقدر عاشق خداست این چیزا رو از شما ها بهتر می دونه..من گفتم لعنت هایی که فرستاده رو حذف کنید اصلاح کنید اما کو مسلمان کو کسی که خدا براش مهم باشه...بله می دونم همینم از قصد انجام ندادید و ایمانتون ضعیفه اما بقدری ضعیفه که واقها جای تذکر داره...این امر بمعروف منه من جسارتی به کسی نکردم. ایا اگه این لعنت ها به پدر یا مادر خود شما بود همین حرفا رو می زدی...؟ قطعا نمی زدی بلکه هزار بار درخواست می دادی اقا این به پدرم رسما 5 لعنت فرستاده...اصلا همون دقیقه کارشناسا حذفش می کردن... اما خدایی که پدر مادر و کل جهان در برابرش هیچه باید اینطوری مظلوم بشه و حرمتش لگد مال بشه........خوش باشید با این ایمانی که دارید...من دیگه از این سایت برای همیشه می رم... مسلمونی که خدا رو از همه چیز و از همه کس پایین تر قرار بده مسلمون نیست...این دقیقا پرستش همه چیز و همه کس است غیر خدا...


nothing;721504 نوشت:
اقای کارشناس اسلام...یک فردی به خدای عالم در یک سایت اسلامی علنی 5 مرتبه لعنت فرستاده...شما رو قسم می دم بیگانگی خدا...بعزت و جلال خداوند که این مطلب را اصلاح کنید...نمی گویم حذف کنید...بلکه لعنت ها را پاک و اصلاح کنید..نا سلامتی به خدا توهین کرده ها..اگر به درخواست بنده مبنی بر حذف این لعنت های این دوستمون به خدا توجه نکنید...من به نشانه اعتراض و حفظ ارزش حرمت خداوند این سایت را برای همیشه ترک خواهم کرد..
آگاه باشید من در سایتی اسلامی جمع شدیم و راه مسیر دین و قران را می پی ماییم که بخداوند برسیم نه اینکه در برابر توهین بخداوند سکوت کنیم و کاملا از او دور باشیم...
مثالی می زنم...مادری بفرزندش می گوید پسرم برو گوشت بخر برای خونه....پسر نه تنها با پول دزدی میره گوشت می خره بلکه گوشت رو با مشما محکم می کوبونه تو صورت مادرش...درسته دستور مادرشو عمل کرده اما چطوری...با بی حرمتی....اینم همینه درسته ما جمع شدیم در یک سایت اسلامی و دستورات خدا و قران را عمل می کنیم و امر بمعروف و نهی از منکر می کنیم....اما نه اینکه به خدا بی حرمتی کنیم....مطمئن باشید سکوت ما در برابر این توهین همان جرم برای خود ماست

.الان به پیامبر اکرم توهین شد کل دنیا واکنش نشون دادن من نمی دونم چرا هر جا هر کی هر چی دلش می خواد بخدا می گه اما به هیچ کس بر نمی خوره...واقعا خدا چقدر غریبه...پیامبر اکرم امامان و تمام عالم هستی در برابر خداوند هیچ مطلق اند پس لطفا همون طور که کسی به مقدسات توهین می کنه مطالبش را حذف می کنید لطفا به این متن و بزرگترین توهین هم واکنش نشون بدید....
.اگر می بینید من انقدر حرص می زنم که لعنت ها بخدا حذف شوند فقط بخاطر اینه که من خدا رو از پدر مادرم و از همه دنیا بیشتر دوست دارم چون اون منو از همه دنیا بیشتر دوست داره...یک روز از پاسخ قبلیم گذشت و اهانت بخدا از سایت حذف نشد...حالا درخواست می کنم این اهانت ها رو حذف کنید...من نمی گم شما ها از قصد حذف نمی کنید...هر فرد میزانی داره در ایمان و اعتقادش بخدا....ولی دیگه نمی دونستم ایمان افرادی در یک سایت اسلامی انقدر پایینه بخدا...دیگه وای بحال غیر اسلامی ها و مردم عادی...قبلا هم دیده بودم از این توهین ها بخدا...اما این بار دیگه حذف نکنید دیگه به این سایت نخواهم امد...موفق باشید

با سلام
واقعا جای افسوس است.منتها این بنده خدا به یک اختلالی مبتلا است.در حقیقت مریض(روحی و روانی است )و درک نمی کند.
واقعا اگر با درک وشعور باشد حتما گناهکار و کار حرامی مرتکب شده است.
انتقاد شما دوست خوبم ،هم خوب بود ،واقعا باید بررسی کنیم و در حقیقت حریم خاصی در این سایت باید رعایت شود.ولی به هر حال این بنده خدا یک شخصی است که به یک بیمار روحی مبتلا شده و چه بسا باید حتما بستری شود.

نشاط;721543 نوشت:
با سلام
واقعا جای افسوس است.منتها این بنده خدا به یک اختلالی مبتلا است.در حقیقت مریض(روحی و روانی است )و نمی فهمد.
واقعا اگر با درک وشعور باشد حتما گناهکار و کار حرامی مرتکب شده است.
بله همین کار را(حذف) می کنیم.حرفتون درست است

سلام....واقعا لطف کردید...خیلی خوشحالم کردید...بخدا من حال این دوستمون رو درک می کنم و تا پای جون حاضرم کمکش کنم...من فقط گفتم تاپیکش رو اصلاح کنید... نه اینکه باهاش بد برخورد کنم....اگرم صلاح می دونید و فکر می کنید تند روی کردم این پاسخ هام رو در این تاپیک حذف کنید...امیدوارم منم درک کنید همونطور که ایشون رو درک کردید....من کلی در زندگی بهم توهین شده بخاطر خدا جواب ندادم و صبر کردم و گذشت کردم و با خوبی جواب دادم اما انصافا نمیشه اهانت به خدا رو نادیده گرفت...امیدوارم تند روی های منو ببخشید و حلالم کنید...هرکی یه جوره دیگه....منم وقتی بخدا توهین میشه روانی میشم:khandeh!:ممنون که منم درک کردید

nothing;721552 نوشت:
سلام....واقعا لطف کردید...خیلی خوشحالم کردید...بخدا من حال این دوستمون رو درک می کنم و تا پای جون حاضرم کمکش کنم...من فقط گفتم تاپیکش رو اصلاح کنید... نه اینکه باهاش بد برخورد کنم....اگرم صلاح می دونید و فکر می کنید تند روی کردم این پاسخ هام رو در این تاپیک حذف کنید...امیدوارم منم درک کنید همونطور که ایشون رو درک کردید....من کلی در زندگی بهم توهین شده بخاطر خدا جواب ندادم و صبر کردم و گذشت کردم و با خوبی جواب دادم اما انصافا نمیشه اهانت به خدا رو نادیده گرفت...امیدوارم تند روی های منو ببخشید و حلالم کنید...هرکی یه جوره دیگه....منم وقتی بخدا توهین میشه روانی میشم:khandeh!:ممنون که منم درک کردید

با سلام
این از مزیت درک و فهم شماست،خدا در حق شما خیلی لطف کرده و سالم هستید.و باید شاکر باشید
دوست خوبم؛افرادی که بیماری روانی دارند واقعا نمی فهمندو کل سیستم انها به هم می خورد،و شاید خدا هم بگذره،ولی ما تایید و قضاوت نمی کنیم به خدا می سپاریم.
ولی از طرفی تذکرتون باعث شد که این موضوع اهانت به خدا و... را در هر شرایطی اجازه نشر ندهیم،یک توضیح در جواب اولم اشاره کردم تا اشتباه بودن این بنده خدا را بیان کنم که کارش اشتباه بود،ولی مصلحت دیدم که مطلب را حذف نکنیم بلکه آگاهی رابیشتر کرده و برای موارد دیگر خط و مرز تعیین کنیم.

انتخاب اول;718209 نوشت:
سلام
من همونی هستم که به خاطر نیاز جنسی قصد خودکشی داشتم. مشکلاتم را در یک تاپیک نوشته ام. در راهنمایی هایی که در این سایت شد گفتید که نا امیدی از خدا بزرگترین گناه است. خدا گناهان را می بخشد. سوال من اینه کا اصلا فکر کنید که خدا گناهان مرا بخشید. با این مشکلات روحی و روانی ای که برایم پیش آمده چه کنم؟ با این مسئله که هیچ وقت در رابطه ام با همسرم موفق نخواهم شد چه کار کنم؟ بدتر ازهمه و بدتر از همه وبدتر ازهمه با حسادت چه کار کنم؟ با حسادت به بچه هایی که به علت مراقبت پدر و مادرشان هیچ وقت به این بلاها دچار نمی شوند چه کار کنم؟ چند روز پیش یک برنامه ای در شبکه افق نشون می داد در رابطه با زوجی جوان که در خوابگاه متاهلی دانشگاه تهران زندگی می کردند. پسره ترم 3یا 4 بوده ورفته پیش باباش و گفته من می خواهم ازدواج کنم. پدرش بهش گفته بود که اتفاقا من هم می خواستم در این مورد با تو صحبت کنم. حالا من ترم 6بودم به مادرم گفتم می خواهم ازدواج کنم. او به من گفت که این قدر فاسد نباش. خجالت بکش مردیکه فلان و فلان. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا. ساعت ها بانفرت داشتم به عکس این پسره نگاه می کردم. اگر روزی پسره رو ببینم معلوم نیست از شدت حسادت کتک بارونش نکنم. هم حسادت به خاطر این که رفتار پدرش را با رفتار مادرم و پدرم مقایسه می کنم و هم به خاطر این که اون زودتر از من و با وجود نداشتن مشکلات جنسی که ناشی از محیط فاسد است ازدواج کرده است. هرکس از رفیق های قدیمی ام مرامی بیند می گوید چقدر پیر شده ای؟ فقط به عکس این پسره نگاه می کردم و همش حسرت می خوردم. چرا خدا هم بین بندگانش فرق می گذارد؟؟؟؟؟؟ چرا خدا هم پارتی بازی می کند؟ مگه من در پیمان الست چه کردم؟آیا چون اون پسره در شهر قم زندگی می کند و احتمالا هفته ای یک بار می رود زیارت حضرت معصومه پیش خدا از من عزیز تر است؟ چرا بعضی ها پیش خدا عزیزترند؟؟؟؟؟؟؟ چرا خدا برای بعضی ارزش زیادی قائل است و برای بعضی از انسان ها از سگ کمتر ارزش قائل است؟چرا خدا ما را دوست ندارد؟؟؟؟ چرا خدا قهر کرده است؟؟؟؟ چرا خدا گم شده است؟ چرا خدا نیست یا بهتر بگم چرا خدا برای بعضی خیلی و خیلی هست و برای بعضی اصلا نیست؟ آهای سهراب کجایی که ببینی که خدای ما از لای این شب بو ها پرکشیده است. کجایی که ببینی که رفتم پای آن کاج بلند و خدا را ندیدم. کجایی که ببینی خدای من دیگر دراین نزدیکی نیست بلکه خدای من دور است.آری با تو موافقم آقای ابو سعید. قدیم قحطی نان بود و امروز قحطی خدای آمدی. بروید خدا را پیدا کنید. خدا کجاست؟ خدا کجاست؟ خدا را به من نشان دهید. من خدا ندارم.من صاحب ندارم.من هیچ کس را ندارم. من دیگه نمی تونم این زندگی را تحمل کنم.برام سخته. فقط هم به خاطر نیاز جنسی نیست بلکه گذشت زمان برایم سخت شده است. دیگه نمی تونم تحمل کنم. فقط می خواهم خدا را ببینم و بهش بگم مگه من رحمت احتیاج ندارم؟ نامرد چرا رحمتت را فقط بین دوستانت خرج می کنی؟ چرا بعضی انسان ها باید حیوان صفت باشند و بعضی ها انسان ها انسان باشد؟ چرا بین نطفه ها فرق می گذاری؟ این قدر سخن از دین نکنید. شاید انسان بدون دین بتواند زندگی کند. من نه به شریعت محمدی احتیاج دارم نه به شیعه گری علی و نه به حکومت امام زمان.من خدا می خواهم ؟کسی آدرس خدا رو داره به من بده؟ نه آدرسی که سهراب می ده. نه آدرسی که می گویند از رگ گردن نزدیک تره. بلکه اون دور دورا. اگر از این جا سفرکنی به دورترین نقطه کهکشان پشت آن شاید بتوانی خدای واجب الوجود نورالسماوات والارض رو ببینی. هرکس گفت خدا نزدیکه دروغ می گه؟ چرا خدا بین بندگانش فرق می گذارد؟؟؟؟؟ چرا؟؟؟؟ چرا؟؟؟؟ لعنت به خدایی که بین بندگانش فرق می گذارد؟لعنت به خدایی که بعضی از بندگانش را بیشتر از بقیه دوست دارد. لعنت به خدایی که حسین را بیشتر از یزید دوست دارد. لعنت به خدایی که ابن ملجم را دوست ندارد. لعنت به خدایی که مرا دوست ندارد. این خدا به درد نمی خورد. خدایی که صدای بنده اش را نمی شود به درد نمی خورد.خدایا صدای ما رو بشنو.بگذار باور کنیم سمیع علیم راست است. بگذار باور کنیم ما هم یکی رو داریم. خیلی سخته. خیلی سخته آدم هیچکی رو نداشته باشه. خیلی سخته نگاه کنی ببینی هیچکی رو نداری. من هیچکی رو ندارم. من هیچکی رو ندارم. من بدبخت بن بدبخت بن بدبختم. خدا نکند انسان احساس بدبختی کند. خدا کند کافران هم احساس بدبختی نکنند. خدا کند دشمنان امام زمان هم احساس بدبختی نکنند. بدبخت بودن خیلی سخت است. بدبخت بودن بدترین عذاب روی زمین است.
بگذریم.من چند روز پیش وارد بازدید از یک مجتمع صنعتی شدم. در اون جا یک کوره بسیار بزرگ بود. برنامه ریزی کرده بودم که خودم را بندازم در اون کوره. اما وقتی نزدیک اون کوره رسیدم ترس ورم داشت. ترسیدم خودم را بندازم داخل اون کوره. یکی نیست بگه قراره من سال های سال درآتشی بدتر از این کوره بسوزم چرا از این آتش می ترسم؟منو که برای سوختن آفریده اند پس برای چی می ترسم از این آتش . تازه فهمیدم مسبب بدبختی هایم خودمم. اگه من نمی ترسیدم و خودم را همون اول می کشتم دیگه این ببختی ها رو نمی کشیدم. دیگه عقده نداشتم؟ به نظر شما چطوری به این ترس غلبه کنم؟اگه راهکاری دارید ارائه کنید. این لجن زار دنیا ارزش ماندن ندارد. به خواهر و برادرم هم فکر کردم اما اون ها هم به من می گن برو بمیر. اون ها هم به من می گن از دستت خسته شده ایم. مادرم وپدرم می گویند تو یک فاسدی.خواهر و برادرم هم می گن برو بمیر و ما را خلاص کن. من فقط مشکل ترس دارم. با ترسم چطور مقابله کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلاااااام متن پست شما رو خوندم خیلی گریه کردم
برای رفتن عجله نکنید
وقتی یه روز هم از خواب بیدار میشید و میبینید زنده هستید بدانید یه فرصت دیگه
میدونید چیه تو متن شما یه چیزی بود یواشکی میگم بقیه نیان

[SPOILER]اینا یعنی خدا داره صداتون میزنه گویا بیشتر از شما دلتنگ شما شده [/SPOILER]

امیدوارم بشنوید صداشو البته یکم خودتون رو آروم کنید تا صداشو بشنوید
موفق باشید :Gol:

موضوع قفل شده است