جمع بندی تاکید بر زکات و عدم تاکید بر خمس در قرآن

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تاکید بر زکات و عدم تاکید بر خمس در قرآن

با سلام

در قرآن مجید به کرات و بسیار زیاد بر زکات تاکید شده و از علمات ایمان نماز و زکات همواره بیان شده است در حدود 32 بار در قرآن تکرار شده است لیکن خمس فقط یکبار و در یک ایه آمده
حال سئوال اینجاست که در مقابل ما احادیث بسیار شدی الحنی درباره خمس داریم تاکید بیشتر علما هم بر خمس بوده است چه بسا گاها این تصور پیش می اید که خمس به مراتب از زکات مهم تر است
حال اگر بنا بر فرمایش شریف امام صاددق علیه السلام که اگر حدیثی از ما را با قرآن مخالف دیدید آن را به دیوار بکوبید .بالاخره تاکید بسیار زیاد قرآن بر زکات نشان دهنده اولی بودن زکات به خمس است و اصولا این طور که احکام ما می گویند حتی خمس به ظرفی که استفاده نمی شود هم تعلق می گیرد که این یعنی خمس در ذره ذره زندگی ما جاری است
حال سئوال اینجاست که مطلب به این مهمی چرا فقط یکبار در قرآن آمده است؟در حالیکه به طور یقین هر مطلبی که مهمتر است در قران بیشتر تکرار شده است.

یا علی

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد مسلم

**عبدالله**;704192 نوشت:
در قرآن مجید به کرات و بسیار زیاد بر زکات تاکید شده و از علمات ایمان نماز و زکات همواره بیان شده است در حدود 32 بار در قرآن تکرار شده است لیکن خمس فقط یکبار و در یک ایه آمده
حال سئوال اینجاست که در مقابل ما احادیث بسیار شدی الحنی درباره خمس داریم تاکید بیشتر علما هم بر خمس بوده است چه بسا گاها این تصور پیش می اید که خمس به مراتب از زکات مهم تر است
حال اگر بنا بر فرمایش شریف امام صاددق علیه السلام که اگر حدیثی از ما را با قرآن مخالف دیدید آن را به دیوار بکوبید .بالاخره تاکید بسیار زیاد قرآن بر زکات نشان دهنده اولی بودن زکات به خمس است و اصولا این طور که احکام ما می گویند حتی خمس به ظرفی که استفاده نمی شود هم تعلق می گیرد که این یعنی خمس در ذره ذره زندگی ما جاری است
حال سئوال اینجاست که مطلب به این مهمی چرا فقط یکبار در قرآن آمده است؟در حالیکه به طور یقین هر مطلبی که مهمتر است در قران بیشتر تکرار شده است.

با سلام و احترام و تشکر از سوال شما
برای پاسخ به این شوال شما توجه به چند نکته لازم است:

نکته اول:

هرگز اینطور نیست که بتوان از طریق تعداد آیات به اهمیت یک مسأله یا عدم اهمیت آن پی برد، فیصل نور از علمای وهابی در کتاب «الامامة و النص» همین شبهه را در خصوص امامت به کار برده است که اگر امامت آنطور که در احادیث شیعیان است دارای اهمیت است چرا آیات معدودی طبق استناد شیعه به آن اشاره دارد، لذا باید ابتدا و اساسا وجود چنین ملاکی برای ارزش گذاری را اثبات نمود، علاوه بر این که چنین ملاکی قابل اثبات نیست، قرائن مختلفی مقابل آن را نشان می دهند، به عنوان نمونه آیات معاد بیشتر از آیات توحید است اما شکی در اهمیت توحید نسبت به معاد نداریم، یا مسائلی چون حج و روزه که علی رغم اهمیت آنها در آیات معدودی مورد اشاره قرار گرفته اند.
با دقت در آیات قرآن کریم می توان دریافت که تعدد آیات در موضوعات مختلف، نه به تناسب اهمیت، بلکه به تناسب گستردگی، نیاز شناسی مخاطب و عوامل این چنینی نازل شده است، به عنوان نمونه در ابواب توحید، توحید ذاتی بیشترین اهمیت را دارد اما بیشترین آیات در خصوص توحید ربوبی و توحید عبادی نازل شده است چرا که شرک در تدبیر و عبادت رواج بیشتری داشته و مخاطبان قرآن عموما قائل به توحید ذاتی بوده اند همان طور که قرآن میفرماید:
«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُون‏» (عنکبوت-61)
اگر از آنان (كه شرك مى‏ورزند) بپرسى: چه كسى آسمان‏ها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را رام و مسخّر كرده؟ بى‏ترديد خواهند گفت: خدا. پس چگونه منحرف مى‏شوند؟
لذا نیاز مخاطب نسبت به آیات توحید ربوبی و عبادی بشتر بوده است، نه این که اهمیت توحید عبادی بیشتر از توحید ذاتی باشد. در مورد معاد نیز همین طور با توجه به استبعاد بشر خصوصا مردم معاصر پیامبر(ص) در مورد معاد، حکمت الهی اقتضاء می کرده است که به آن مطالب بیشتر بپردازد.

نکته دوم:
مخالفت با قرآن که در روایات به عنوان ملاک پذیرش روایات آمده است، همان طور که از خود تعبیر روایت روشن است به معنای مخالفت قطعی محتوای روایت با محتوای قرآن است، یعنی متن قرآن و روایات تناقض داشته و قابل جمع نباشند، نه به معنای مخالفت مفهومی که از بررسی آمار و ارقام به دست آمده است؛ بنابراین نه از تعداد آیات قرآن بی اهمیتی خمس فهمیده می شود، و نه از شذت روایات باب خمس، مخالفت آنها با قرآن برداشت می شود، به تعبیر دیگر هر دو از ضرورت و وجوب خمس گفته اند، و از این نظر کاملا با یکدیگر هماهنگ هستند، آنچه که به ظاهر ناسازگار است تأکید روایات بر خمس، و عدم اهتمام قرآن به آن است که برداشتی غیر قابل دفاع، و مبتنی بر حساب آمار و احتمالات است.

نکته سوم:
با مراجعه به جلد نهم کتاب وسائل الشیعه شیخ حر عاملی متوجه میشوید که در خصوص وجوب و اهمیت زکات در ابواب اول تا پنجم روایات شدید اللحنی در خصوص وجوب زکات و نهی از ترک آن وارد شده است که تعداد آنها بیشتر از روایات وجوب خمس است، لذا از نظر تعداد نیز کاملا با قرآن هماهنگ هستند.

نکته چهارم:
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که زکات در صدر اسلام در معنای لغوی آن یعنی «انفاق مال» به کار می رفته است، نه زکات واجب اصطلاحی، همان طور که در خصوص انفاق انبیاء پیش از اسلام در آیات مختلف تعبیر «زکات» به کار رفته است در حالی که زکات اصطلاحی اسلام در آن زمان نبوده است،(المیزان، علامه طباطبایی(ره)، ج6، ص11) مثلا درباره حضرت ابراهیم و اسحاق و یعقوب می‌فرماید:
«وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ»؛ و انجام دادن كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات را به آنان وحى كرديم‏(انبیاء-73)

و درباره حضرت اسماعیل می‌فرماید:
«وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا»؛ و همواره خانواده‏اش را به نماز و زكات فرمان مى‏داد، و نزد پروردگارش پسنديده بود.(مریم-55)

و نیز درباره حضرت عیسى(ع) در گهواره می‌فرماید:
«وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا»؛ و مرا تا زنده‏ام به نماز و زكات سفارش كرده است‏. (مریم-31)

لذا علامه طباطبایی(ره) در ذیل آیه 55 سوره مائده که ماجرای صدقه دادن انگشتر امیرالمومنین(ع) با تعبیر «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‏» آمده، می فرمایند: هر کجا که زکات به طور مطلق آمده، یا در کنار نماز آمده است به معنای انفاق مال در راه خداوند است(المیزان، علامه طباطبایی(ره)، ج6، ص10)
عمده آیات زکات به صورت مطلق آمده اند و طبق بیان علامه طباطبایی(ره) و قرائن قرآنی دیگر به معنای پرداخت حقوق مالی خداوند است، لذا این دسته از آیات که بخش عظیمی از آیات زکات هستند، خمس را هم در بر میگیرند، چرا که خمس نیز از مصادیق انفاق مال در راه خداوند است، پس تعداد آیات اشاره کننده به خمس بالا میرود و از آن طرف همه این 32 آیه به زکات اصطلاحی اشاره ندارند، بلکه مراد بسیاری از این آیات، صدقات مستحبی، تزکیه و پاکی، وصف اهل ایمان، یا مطلق حقوق مالی و... است، لذا تعداد آیات زکات اصطلاحی پایین می آید، با این حساب دیگر نمی توان گفت که بین تعداد آیات خمس و زکات تفاوت فاحشی وجود دارد.

نکته پنجم:

اگرچه درست است که خمس به ظرف بلا استفاده نیز تعلق می گیرد اما یکبار پرداخت، تا آخر عمر آن ظرف کفایت می کند، لذا نمی شود گفت که خمس نسبت به زکات در زندگی مردم جریان بیشتری دارد، خصوصا این که موارد مصرف زکات قلمرو گسترده تری دارد. یعنی مصرف آن شامل تمامی افراد جامعه می شود و حتی از باب تألیف قلوب غیر مسلمانان را نیز در بر می گیرد اما خمس تنها براي فقرا و مستمندان از سادات، و سهمي از آن نیز مخصوص امام است که در زمان غیبت طبق نظر مراجع تقلید مصرف میشود.

نکته ششم:
احتمال های دیگری نیز مطرح شده است مانند اینکه از آنجا که مصرف خمس به دستور حق تعالی مخصوص پیامبر(ص) و خویشان آن حضرت(ص) بوده، تأکید بر آن موجب بدگمانی به قرآن و پیامبر(ص) شده و ایشان را در مظان اتهام ساده دلان و افراد ظاهربین قرار می داد، و دشمنان نیز از این تأکید که ظاهرا نفع شخصی برای پیامبر(ص) به دنبال دارد سوء استفاده می کرده اند، لذا آنچه که ابلاغ آن ضرورت دارد، یعنی وجوب خمس، در قرآن به آن اشاره شده است، اما تأکید بیش از این با توجه به مفاسد احتمالی لزومی نداشته است؛ اما زکات که یک حق واجب عام المنفعه بوده است و تأکید بر آن مفسده ای را به دنبال نداشته است.(http://www.askquran.ir/thread32706.html#post561979)

[="Navy"]تو رادیو معارف میگفت منظور از زکات تو قرآن اون زکاتی نیست که ما میشناسیم و معنی خیلی گسترده تری داره و حتی خود خمس رو در بر میگیره[/]

**عبدالله**;704192 نوشت:
با سلام

در قرآن مجید به کرات و بسیار زیاد بر زکات تاکید شده و از علمات ایمان نماز و زکات همواره بیان شده است در حدود 32 بار در قرآن تکرار شده است لیکن خمس فقط یکبار و در یک ایه آمده
حال سئوال اینجاست که در مقابل ما احادیث بسیار شدی الحنی درباره خمس داریم تاکید بیشتر علما هم بر خمس بوده است چه بسا گاها این تصور پیش می اید که خمس به مراتب از زکات مهم تر است
حال اگر بنا بر فرمایش شریف امام صاددق علیه السلام که اگر حدیثی از ما را با قرآن مخالف دیدید آن را به دیوار بکوبید .بالاخره تاکید بسیار زیاد قرآن بر زکات نشان دهنده اولی بودن زکات به خمس است و اصولا این طور که احکام ما می گویند حتی خمس به ظرفی که استفاده نمی شود هم تعلق می گیرد که این یعنی خمس در ذره ذره زندگی ما جاری است
حال سئوال اینجاست که مطلب به این مهمی چرا فقط یکبار در قرآن آمده است؟در حالیکه به طور یقین هر مطلبی که مهمتر است در قران بیشتر تکرار شده است.

یا علی

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم در باب زکات که برخی از آقایان علما نظرشان بر این است که زکات منحصر به 9 چیز است اما به نظر می آید صحیح نیست به این دلیل که با ادله قطعی 4 گانه(قرآن-سنت-اجماع-عقل) زکات قطعا بر بیش از 9 چیز است دقت بفرمایید در عصر حاضر چه تعداد از مردم هستند که دارای آن 9 چیز هستند؟ آیا با این تغییرات و کم شدن آن 9 چیز و اینکه عموما صاحبان آن 9 چیز نسبت به سایر متمولان جامعه در آمد و ثروت بسیار کمتری دارند چگونه میشود انتظار داشت زکات که اصلا فلسفه آن از بین بردن فقر و تامین آن 8 موردی است که در آیه60 سوره توبه آمده با انحصار در 9 چیزی که بسیار کمتر از زمان معصومان است و حتی صاحبان آنها شاید خودشان باید زکات بگیرند تا بدهند!! میتواند جوابگوی آن 8 مورد آن هم در چنین سطح وسیعی از جامعه مسلمین باشد؟؟! برای مطالعه بهتر و بیشتر به تفسیر نهج البلاغه علامه جعفری(ره) ج20 ص 100 به بعد مراجعه فرمایید که علامه به زیبایی و متقنی روایات را آورده و بحث کرده اند(ذیل خطبه 110) از طرفی دیگر :
با وجود حدود سی آیه مکی و مدنی(که حتی یک اشاره و یا نقلی نداریم که بر 9 چیز باشد) و همچنین حدود 100 روایت از پیامبر و امامان (سلام الله علیهم) چگونه میتوان پذیرفت که زکات فقط منحصر در نه چیز است (بر حسب روایتی از پیامبرکه ایشان غیر آن نه چیز را معاف کرده اند که البته باید راویان آن هم مورد بررسی قرارگیرد)و در بقیه آن 9 چیز مستحب است؟ آیا تغییر چنین حکم واضحی مهجوریت برای قرآن نیست؟ از طرفی در میان علما و بزرگان شیعه علاوه بر خود علامه جعفری این بزرگان هم معتقد بر عدم انحصار 9 گانه زکات بودند: شیخ مفید-شیخ کلینی- شیخ صدوق-ابوعلی-شهید صدر-آیت الله سیستانی با احتیاط واجب(به نقل از کارشناسان این سایت)آیت الله دکتر صادقی تهرانی و...(به نقل از رساله آیت الله صادقی و کتاب تبیان در سایت البلاغ) آیا اگر همه ما امروزه خمس و زکات حقیقی مالمان را پرداخت میکردیم فقرو مشکلات مالی برای ایتام و مسکینان و... باقی میماند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ !!!!!!!!!!!!!! آیا این مشکلات (یکی از عواملش) تغییر در برخی از آرای حقیقی و قرآنی و بعضا تفسیر و برداشت اشتباه از آنها نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!

**عبدالله**;704192 نوشت:
با سلام

در قرآن مجید به کرات و بسیار زیاد بر زکات تاکید شده و از علمات ایمان نماز و زکات همواره بیان شده است در حدود 32 بار در قرآن تکرار شده است لیکن خمس فقط یکبار و در یک ایه آمده
حال سئوال اینجاست که در مقابل ما احادیث بسیار شدی الحنی درباره خمس داریم تاکید بیشتر علما هم بر خمس بوده است چه بسا گاها این تصور پیش می اید که خمس به مراتب از زکات مهم تر است
حال اگر بنا بر فرمایش شریف امام صاددق علیه السلام که اگر حدیثی از ما را با قرآن مخالف دیدید آن را به دیوار بکوبید .بالاخره تاکید بسیار زیاد قرآن بر زکات نشان دهنده اولی بودن زکات به خمس است و اصولا این طور که احکام ما می گویند حتی خمس به ظرفی که استفاده نمی شود هم تعلق می گیرد که این یعنی خمس در ذره ذره زندگی ما جاری است
حال سئوال اینجاست که مطلب به این مهمی چرا فقط یکبار در قرآن آمده است؟در حالیکه به طور یقین هر مطلبی که مهمتر است در قران بیشتر تکرار شده است.

یا علی

سلام

پر رنگ شدن خمس و عدم تبلیغ پرداخت زکات، سخن درستی است که یکی از اولین کسانی که مسئولش هستند همین علما میباشند.

یک علت کم رنگ شدن زکات، ریشه در اجتهاد مجتهدان دارد. و بر می گردد به نفی زکات از پول کاغذی. در صورتی که عده ای می گویند زکات بر پول اگرچه طلا و نقره نباشد تعلق می گیرد.

زکات بر پول ( چه طلا و نقره بگیریم و چه پول کنونی ) و محصولات زمین ( مثل گندم و خرما و کشمش و شتر و گاو و گوسفند ... ) بسته میشود.

به نوعی می توان گفت آنچه در اسلام واجب شد صدقات بر اموال بود و اموال یا پول طلا و نقره است و یا محصولات زراعی.

اگر بخواهیم زکات و خمس را با وضعیت کنونی مالیات، قیاس کنیم. زکات چیزی شبیه به مالیات سالیانه است و خمس چیزی شبیه به مالیات بر ارزش افزوده.

جالب است که به نظرم در روایات آمده است، یکساله بودن خمس یک نوع تخفیف است.

در واقع آنچه در وهله اول اهمیت است زکات است. که در همه ادیان بر آن تاکید شده است. و خمس از توابع امر ولایت و حکومت است.

هر دو واجب هستند. و هر دو مهم و تاثیر گذار. شاید ما اثرات زکات مردم را نمی بینیم ( مثلا شما میزان محصول گندم و خرما و کشمش و گوسفند و گاو و شتر در کشور را در نظر بگیرید، حجم بسیار بالایی است. و شاید اثرش کمتر از خمس به نظر برسد چون زکات بر پول کنونی بسته نمیشود )

و البته کمتر از زکات می شنویم و بیشتر از خمس، که خوب نیست.

قرآن حکیم;707801 نوشت:
سلام علیکم در باب زکات که برخی از آقایان علما نظرشان بر این است که زکات منحصر به 9 چیز است اما به نظر می آید صحیح نیست به این دلیل که با ادله قطعی 4 گانه(قرآن-سنت-اجماع-عقل) زکات قطعا بر بیش از 9 چیز است دقت بفرمایید در عصر حاضر چه تعداد از مردم هستند که دارای آن 9 چیز هستند؟ آیا با این تغییرات و کم شدن آن 9 چیز و اینکه عموما صاحبان آن 9 چیز نسبت به سایر متمولان جامعه در آمد و ثروت بسیار کمتری دارند چگونه میشود انتظار داشت زکات که اصلا فلسفه آن از بین بردن فقر و تامین آن 8 موردی است که در آیه60 سوره توبه آمده با انحصار در 9 چیزی که بسیار کمتر از زمان معصومان است و حتی صاحبان آنها شاید خودشان باید زکات بگیرند تا بدهند!! میتواند جوابگوی آن 8 مورد آن هم در چنین سطح وسیعی از جامعه مسلمین باشد؟؟! برای مطالعه بهتر و بیشتر به تفسیر نهج البلاغه علامه جعفری(ره) ج20 ص 100 به بعد مراجعه فرمایید که علامه به زیبایی و متقنی روایات را آورده و بحث کرده اند(ذیل خطبه 110) از طرفی دیگر :
با وجود حدود سی آیه مکی و مدنی(که حتی یک اشاره و یا نقلی نداریم که بر 9 چیز باشد) و همچنین حدود 100 روایت از پیامبر و امامان (سلام الله علیهم) چگونه میتوان پذیرفت که زکات فقط منحصر در نه چیز است (بر حسب روایتی از پیامبرکه ایشان غیر آن نه چیز را معاف کرده اند که البته باید راویان آن هم مورد بررسی قرارگیرد)و در بقیه آن 9 چیز مستحب است؟ آیا تغییر چنین حکم واضحی مهجوریت برای قرآن نیست؟ از طرفی در میان علما و بزرگان شیعه علاوه بر خود علامه جعفری این بزرگان هم معتقد بر عدم انحصار 9 گانه زکات بودند: شیخ مفید-شیخ کلینی- شیخ صدوق-ابوعلی-شهید صدر-آیت الله سیستانی با احتیاط واجب(به نقل از کارشناسان این سایت)آیت الله دکتر صادقی تهرانی و...(به نقل از رساله آیت الله صادقی و کتاب تبیان در سایت البلاغ) آیا اگر همه ما امروزه خمس و زکات حقیقی مالمان را پرداخت میکردیم فقرو مشکلات مالی برای ایتام و مسکینان و... باقی میماند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ !!!!!!!!!!!!!! آیا این مشکلات (یکی از عواملش) تغییر در برخی از آرای حقیقی و قرآنی و بعضا تفسیر و برداشت اشتباه از آنها نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!

با سلام و احترام
بنده در خصوص فرمایش شما باید چندنکته ای بیان کنم:

نکته اول
این که ابراز نظر در این عرصه نیازمند تخصص است، بنده چندین سال در درس برخی مراجع چون آیت الله مکارم و آیت الله سبحانی حاضر شده ام و از نزدیک دقت ایشان در مباحث را دیده ام، به شما اطمینان میدهم مراجع عظام تقلید نسبت به مسائل و نکاتی که حضرتعالی مطرح می نمایید آگاه هستند، هم مبانی فقهی را بیشتر می شناسند و هم آیات و روایات را بهتر دیده اند، بنده با 15 سال تحصیل در حوزه به خودم اجازه نمی دهم که این گونه با قاطعیت بگویم حکم ایشان صحیح نیست، برداشت و تفسیر اشتباه است، بر خلاف آیات و روایات است، مهجوریت قرآن است! خصوصا در مورد اینچینینی که قریب به اتفاق مراجعی که عمری را در این مسیر اجتهاد صرف نموده و محاسن سفید کرده اند قائل به نظر واحد هستند. تأکید می کنم نمیگویم آنها معصوم هستند اما اینگونه ابراز نظر یک غیر متخصص در حکمی که اکثریت مطلق متخصصین یک رشته به آن معتقد هستند، با این لحن خاص، به نظرم پذیرفتنی نیست.

نکته دوم
این که با گسترش جمعیت، کشاورزی و دام پروری نیز گسترش می یابد، بالاخره امروز اگر نگوییم تمام مصرف گندم و جو و خرما و کشمش و گوشت ایران در داخل تأمین می شود، حداقل این است که قریب به اتفاق آن تولید داخل است، پس نباید تعداد فقیر این زمان را با گاو و گوسفند و کشاورزی آن زمان مقایسه بفرمایید، تأمین مالی فقرا و ابن سبیل و... در این زمان با زکات کشاورزی و دامپروری این زمان مقدور است. بنده در ماه رمضان و محرم که برای تبلیغ به روستاها و شهرهای کوچک در مناطق مختلف کشور میروم از نزدیک مشاهده میکنم که چه قلمرو وسیعی در خصوص کشاورزی و دامپروری در ایران وجود دارد که تا کنون بحث زکات آن جدی مطرح نشده بود و در سال های گذشته به حمدالله فعالیت های پرداخت و اخذ زکات رو به گسترش است، ضمن این که قرآن کریم در آیه 60 توبه فقط مصارف زکات را بیان نموده، و اصلا اشاره ای به اینکه آیا این زکات در موارد 8گانه جوابگو هست یا خیر سخن نگفته، از کجا چنین سسخنی در می آید؟! چیزی که در روایات آمده است این است که اگر همه حق خدا را از مال خویش بپردازند دیگر نیازمندی در زمین نمی ماند،(وسائل الشیعه، ج9، ص12) و حق خدا شامل خمس نیز می شود، لذا ما در کنار زکات، خمس را هم داریم که اگر ثروتمندان، و کسانی که درآمدهای میلیاردی دارند به آن عمل میکردند، در کنار زکات جوابگوی تمام نیازهای معیشتی و رفاهی جامعه بود، به نظرم شما هم سخن بنده را تصدیق می کنید.

نکته سوم:
این استدلال شما که می فرمایید حدود سی آیه مکی و مدنی داریم که هیچ کدام دلالت بر انحصار زکات در موارد 9گانه نمی کند، در صورتی پذیرفتنی است که قرآن کریم به بیان مصادیق زکات ورود پیدا کرده باشد اما حصری از آن فهمیده نشود، اما قرآن کریم در آیات خویش فقط به پرداخت زکات اشاره نموده و اصلا به بیان مصادیق ورود پیدا نکرده تا بعد بررسی کنیم و بگوییم از این آیه حصر فهمیده می شود یا خیر.(دقت بفرمایید)

نکته چهارم: بنده تعجب میکنم که میگویید فقط یک حدیث است که بر انحصار زکات در 9 چیز دلالت می کند، گویا روایات باب هشتم از ابواب وجوب زکات در وسائل الشیعه را نخوانده اید، این باب 18 روایت دارد که بنده به پنج روایت اول اشاره می کنم(ر.ک وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج9، از ص53 الی61):
روایت اول: پیامبر(ص) در ماه رمضان می فرماید: خدا زکات را در 9 چیز بر شما واجب کرد: طلا و نقره و شتر و گاو...» (وسائل الشیعه، ج9، ص53)
روایت دوم: امام رضا(ع): زکات در 9 چیز است: گندم و جو و خرما و...» (همان، ص54)
روایت سوم و چهارم: امام رضا(ع): پیامبر زکات را در 9 چیز واجب کرد: گندم و جو و...، راوی می پرسد: ذرت چی؟ امام(ع) غضبناک می شوند و می گویند ذرت در زمان رسول خدا هم بود! به خدا قسم زکات در همان 9 چیز است، هر کس می خواهد ایمان بیاورد، و هر کس می خواهد کفر بورزد.(همان، ص54)
روایت پنجم: امام صادق(ع): رسول خدا زکات را در 9چیز واجب نمود و مردم را در غیر آن معاف داشت.(همان، ص55)

و طاها;707862 نوشت:
سلام

پر رنگ شدن خمس و عدم تبلیغ پرداخت زکات، سخن درستی است که یکی از اولین کسانی که مسئولش هستند همین علما میباشند.

یک علت کم رنگ شدن زکات، ریشه در اجتهاد مجتهدان دارد. و بر می گردد به نفی زکات از پول کاغذی. در صورتی که عده ای می گویند زکات بر پول اگرچه طلا و نقره نباشد تعلق می گیرد.

زکات بر پول ( چه طلا و نقره بگیریم و چه پول کنونی ) و محصولات زمین ( مثل گندم و خرما و کشمش و شتر و گاو و گوسفند ... ) بسته میشود.

به نوعی می توان گفت آنچه در اسلام واجب شد صدقات بر اموال بود و اموال یا پول طلا و نقره است و یا محصولات زراعی.

اگر بخواهیم زکات و خمس را با وضعیت کنونی مالیات، قیاس کنیم. زکات چیزی شبیه به مالیات سالیانه است و خمس چیزی شبیه به مالیات بر ارزش افزوده.

جالب است که به نظرم در روایات آمده است، یکساله بودن خمس یک نوع تخفیف است.

با سلام

بنده نکاتی را در این خصوص به دوستمان در پست پیشین عرض کرده ام مطالعه بفرمایید، همچنین اضافه می کنم با دقت در روایات وجوب زکات در خصوص طلا و نقره در باب اول و دوم «ابواب زکات الذهب و الفضه» در وسائل الشیعه می بینید که ملاک وجوب زکات روی طلا و نقره رفته است، اما در تعیین نصاب به سکه بودن و درهم و دینار اشاره شده است.
سخن شما در صورتی صحیح میبود که ائمه(ع) می فرمودند درهم و دینار زکات دارد و نصاب آن این است که مثلا مقدار آن چنین و چنان باشد، نه اینکه بگویند طلا و نقره زکات دارد اگر به مقدار چنین و چنان باشد، لذا خواهش میکنم به راحتی اجتهاد مراجع را زیر سوال نبرید.

و طاها;707862 نوشت:
هر دو واجب هستند. و هر دو مهم و تاثیر گذار. شاید ما اثرات زکات مردم را نمی بینیم ( مثلا شما میزان محصول گندم و خرما و کشمش و گوسفند و گاو و شتر در کشور را در نظر بگیرید، حجم بسیار بالایی است. و شاید اثرش کمتر از خمس به نظر برسد چون زکات بر پول کنونی بسته نمیشود )


علت این که اثر زکات را نمی بینیم همانطور که در پست پیشین عرض کردم این است که پرداخت زکات در این موارد 9گانه جدی گرفته نمی شود، بنده بارها برای تبلیغ به مناطق دارای کشاورزی و دامپروری رفته ام، بسیاری از مناطق از احکام آن بی خبر هستند و بسیاری آن را جدی نمی گیرند، البته بحمدالله در سالهای اخیر فعالیت هایی در این زمینه آغاز شده است.

و طاها;707862 نوشت:
و البته کمتر از زکات می شنویم و بیشتر از خمس، که خوب نیست.

این سخن شما را تا حدودی قبول دارم، اما بخشی از آن به خاطر این است که احکام زکات در شهرها چندان کاربردی ندارد، اما زمانی که ما برای تبلیغ به روستاها و شهرهای کوچک میرویم حتما احکام آن را برای مردم بیان می کنیم، یقینا اگر بیشتر از خمس در خصوص آن صحبت نکنیم، کمتر صحبت نمی کنیم.

مسلم;708560 نوشت:
با سلام

بنده نکاتی را در این خصوص به دوستمان در پست پیشین عرض کرده ام مطالعه بفرمایید، همچنین اضافه می کنم با دقت در روایات وجوب زکات در خصوص طلا و نقره در باب اول و دوم «ابواب زکات الذهب و الفضه» در وسائل الشیعه می بینید که ملاک وجوب زکات روی طلا و نقره رفته است، اما در تعیین نصاب به سکه بودن و درهم و دینار اشاره شده است.

مسلم;708560 نوشت:

سلام.
کارشناس محترم

نقل قول:
سخن شما در صورتی صحیح میبود

کدام سخنِ من ؟ نشان دهید ؟

نقل قول:
که ائمه(ع) می فرمودند درهم و دینار زکات دارد و نصاب آن این است که مثلا مقدار آن چنین و چنان باشد، نه اینکه بگویند طلا و نقره زکات دارد اگر به مقدار چنین و چنان باشد، لذا خواهش میکنم به راحتی اجتهاد مراجع را زیر سوال نبرید.
نقل قول:


کسی اجتهاد مراجع را زیر سوال نبرده است. لطفا به این راحتی من را زیر سوال نبرید.
بحث اجتهادی نیست که بنده لازم بدانم، دلایل مخالفان را طرح کنم.

نقل قول:
علت این که اثر زکات را نمی بینیم همانطور که در پست پیشین عرض کردم این است که پرداخت زکات در این موارد 9گانه جدی گرفته نمی شود، بنده بارها برای تبلیغ به مناطق دارای کشاورزی و دامپروری رفته ام، بسیاری از مناطق از احکام آن بی خبر هستند و بسیاری آن را جدی نمی گیرند، البته بحمدالله در سالهای اخیر فعالیت هایی در این زمینه آغاز شده است.

یک علت همین است که ما نمی بینیم یا آگاهی کم است که عرض کردم.
اما علت دیگر ریشه در اجتهاد مجتهدان دارد.

مسلم;708558 نوشت:
با سلام و احترام
بنده در خصوص فرمایش شما باید چندنکته ای بیان کنم:

نکته اول
این که ابراز نظر در این عرصه نیازمند تخصص است، بنده چندین سال در درس برخی مراجع چون آیت الله مکارم و آیت الله سبحانی حاضر شده ام و از نزدیک دقت ایشان در مباحث را دیده ام، به شما اطمینان میدهم مراجع عظام تقلید نسبت به مسائل و نکاتی که حضرتعالی مطرح می نمایید آگاه هستند، هم مبانی فقهی را بیشتر می شناسند و هم آیات و روایات را بهتر دیده اند، بنده با 15 سال تحصیل در حوزه به خودم اجازه نمی دهم که این گونه با قاطعیت بگویم حکم ایشان صحیح نیست، برداشت و تفسیر اشتباه است، بر خلاف آیات و روایات است، مهجوریت قرآن است! خصوصا در مورد اینچینینی که قریب به اتفاق مراجعی که عمری را در این مسیر اجتهاد صرف نموده و محاسن سفید کرده اند قائل به نظر واحد هستند. تأکید می کنم نمیگویم آنها معصوم هستند اما اینگونه ابراز نظر یک غیر متخصص در حکمی که اکثریت مطلق متخصصین یک رشته به آن معتقد هستند، با این لحن خاص، به نظرم پذیرفتنی نیست.

نکته دوم
این که با گسترش جمعیت، کشاورزی و دام پروری نیز گسترش می یابد، بالاخره امروز اگر نگوییم تمام مصرف گندم و جو و خرما و کشمش و گوشت ایران در داخل تأمین می شود، حداقل این است که قریب به اتفاق آن تولید داخل است، پس نباید تعداد فقیر این زمان را با گاو و گوسفند و کشاورزی آن زمان مقایسه بفرمایید، تأمین مالی فقرا و ابن سبیل و... در این زمان با زکات کشاورزی و دامپروری این زمان مقدور است. بنده در ماه رمضان و محرم که برای تبلیغ به روستاها و شهرهای کوچک در مناطق مختلف کشور میروم از نزدیک مشاهده میکنم که چه قلمرو وسیعی در خصوص کشاورزی و دامپروری در ایران وجود دارد که تا کنون بحث زکات آن جدی مطرح نشده بود و در سال های گذشته به حمدالله فعالیت های پرداخت و اخذ زکات رو به گسترش است، ضمن این که قرآن کریم در آیه 60 توبه فقط مصارف زکات را بیان نموده، و اصلا اشاره ای به اینکه آیا این زکات در موارد 8گانه جوابگو هست یا خیر سخن نگفته، از کجا چنین سسخنی در می آید؟! چیزی که در روایات آمده است این است که اگر همه حق خدا را از مال خویش بپردازند دیگر نیازمندی در زمین نمی ماند،(وسائل الشیعه، ج9، ص12) و حق خدا شامل خمس نیز می شود، لذا ما در کنار زکات، خمس را هم داریم که اگر ثروتمندان، و کسانی که درآمدهای میلیاردی دارند به آن عمل میکردند، در کنار زکات جوابگوی تمام نیازهای معیشتی و رفاهی جامعه بود، به نظرم شما هم سخن بنده را تصدیق می کنید.

نکته سوم:
این استدلال شما که می فرمایید حدود سی آیه مکی و مدنی داریم که هیچ کدام دلالت بر انحصار زکات در موارد 9گانه نمی کند، در صورتی پذیرفتنی است که قرآن کریم به بیان مصادیق زکات ورود پیدا کرده باشد اما حصری از آن فهمیده نشود، اما قرآن کریم در آیات خویش فقط به پرداخت زکات اشاره نموده و اصلا به بیان مصادیق ورود پیدا نکرده تا بعد بررسی کنیم و بگوییم از این آیه حصر فهمیده می شود یا خیر.(دقت بفرمایید)

نکته چهارم: بنده تعجب میکنم که میگویید فقط یک حدیث است که بر انحصار زکات در 9 چیز دلالت می کند، گویا روایات باب هشتم از ابواب وجوب زکات در وسائل الشیعه را نخوانده اید، این باب 18 روایت دارد که بنده به پنج روایت اول اشاره می کنم(ر.ک وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج9، از ص53 الی61):
روایت اول: پیامبر(ص) در ماه رمضان می فرماید: خدا زکات را در 9 چیز بر شما واجب کرد: طلا و نقره و شتر و گاو...» (وسائل الشیعه، ج9، ص53)
روایت دوم: امام رضا(ع): زکات در 9 چیز است: گندم و جو و خرما و...» (همان، ص54)
روایت سوم و چهارم: امام رضا(ع): پیامبر زکات را در 9 چیز واجب کرد: گندم و جو و...، راوی می پرسد: ذرت چی؟ امام(ع) غضبناک می شوند و می گویند ذرت در زمان رسول خدا هم بود! به خدا قسم زکات در همان 9 چیز است، هر کس می خواهد ایمان بیاورد، و هر کس می خواهد کفر بورزد.(همان، ص54)
روایت پنجم: امام صادق(ع): رسول خدا زکات را در 9چیز واجب نمود و مردم را در غیر آن معاف داشت.(همان، ص55)

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم استاد گرامی متشکرم از شما برای مطالبی که فرمودید درباب فرمایشات شما بنده چند نکته خدمت شما گرامی عرض میکنم:

1-استاد گرامی ابتدا خدمت شما عرض کنم که بنده هم سالهاست که فقه و اصول میخوانم البته نه به اندازه شما اما تا حدودی با نظرات فقهی و اصولی قدما و معاصرین آشنا هستم و اینکه بنده نظر خودم را نگفتم(که البته اگر آن هم باشد ملاک ریش سفید و پیری و جوانی و غیره نیست بلکه ملاک مدرک و دلیل و منطق است) و نام بزرگانی را بردم که با نظر مراجع بزرگوار فعلی مخالف بوده و هستند که اگر دقت میفرمودید نام بزرگانی چون آیت الله سیستانی که از مراجع عظیم شیعه و در قید حیات هستند و مرحومین بزرگواری چون شهید صدر و علامه جعفری و شیخ صدوق و کلینی و مفید و ابوعلی و آیت الله دکتر صادقی و نفرات دیگر که مخالف این مطلب انحصار زکات در 9 چیز هستند پس در این طرف و کفه ترازو بزرگانی در طول تاریخ شیعه هستند که به راحتی نمیتوان از کنار نظر آنها گذشت! و این حکم(یعنی عدم انحصار 9 گانه زکات) حکم شاذی نیست که حتی بر فرض محال که در طول تاریخ احدی به آن فتوا نداده بود اگر این نظر مستند به کتاب و سنت معصومین باشد هرگز نمیتوان آن را رد کرد!! آن مراجع بزرگوار و مراجع دیگر اگر ردی بر این نظر دارند بهتر است کتبی که توسط علمای فوق(مانند کتاب کاوش های فقهی علامه جعفری بخش زکات آن یا تفسیر نهج البلاغه ایشان که آدرس دادم و یا کتاب فقه گویا آیت الله صادقی و...)نوشته شده را مطالعه و رد علمی خود را بر آن بنویسند یا با بررسی نظرات ایشان نظر خود را به طرز علمی اثبات کنند! فکر نمیکنم این مطلب کار سختی برای مراجع باشد!!!

2-شما اگر به آدرسی که بنده در باب نظر علامه جعفری دادم مراجعه بفرمایید تمام این شبهات شما در باب کشاورزی و دام پروری امروز و شرایط حال زندگی اجتماعی را ایشان توضیح داده اند و پاسخ شما را داده اند که بنده برای اینکه مطلب طولانی نشود از نوشتن آن صرف نظر میکنم فقط توجه به این نکته مهم است فقط مطلب در باب کشاورزی و دام نیست بلکه چنان که از روایات و نظر بزرگان و برخی فقها چون علامه جعفری و آیت الله صادقی و آیت الله سیستانی و غیره زکات مال التجاره هم واجب است! که این تجارت در هر زمانی بوده و در آینده هم خواهد بود پس توجه به این مطلب که زکات تجارت واجب است را نباید فراموش کرد! واینکه تجارت دیگر کشارزی و دام پروری نیست که بگوییم خوب الان کم است یا زیاد است و در گذشته فلان بوده یا نبوده!
3-اگر به نوشته بنده توجه میکردید عرض کردم که از نظر حدود 30 آیه قرآن کریم زکات به صورت مطلق آمده پس عملا دلیلی بر 9 چیز یا بیشتر و یا کمتر بودنش نیست! و اگر روایات با هم معارض باشد آن دسته از روایات که زکات را بر بیش از 9 چیز واجب دانسته پذیرفته است چون موافق اطلاق آیه است! و اینکه شما بهتر از بنده میدانید ادله اربعه در فقه برای استنباط حکم شرعی قرآن-سنت-اجماع-عقل است و بر این اساس ادله قرآن موافق نظریه عمومیت زکات است نه انحصار آن!(شما اگر در کتب اصولی دقت بفرمایید در بحث مطلق و مقید آیات و روایات همین بحث شده)

4-به نص آیه 141 سوره انعام زیتون وانار هم زکاتشان واجب است! و در این صورت باید بفرمایید موارد زکات شد 11 تا!!! (به این کتاب ذیل آیه 141 سوره انعام مراجعه کنید:http://forghan.org/images/book/pdf/forghan2.pdf

5-بنده عرضم این نبود که فقط 1 حدیث است! بلکه مقصود این است که عموم فقها به همان روایت رسول الله صلوات الله علیه و آله که((عفی رسول الله عما سوی ذلک))است استناد میکنند که خود علامه در همان آدرس تفسیر نهج البلاغه و کتاب کاوش های فقهی که دادم فرمودند در 13 روایت وسائل الشیعه بعد از ذکر آن 9 مورد این جمله آمده پس این مطلب مد نظر باشد!

6-اما روایات که شما به آن استناد میکنید قضاوت و تحقیق در ابتدا با شما بنده از علامه صادقی نقل کردم که حدود 100 روایت زکات را بر بیش از 9 چیز واجب دانسته حال شما به بنده عرض کنید چند روایت صحیح السند فقط بر 9 چیز دانسته؟؟!(که حتی در صورت پذیرش این دسته روایات از باب اذا تعارضا تساقطا هر دو دسته روایات از اعتبار ساقط شده و میماند اطلاق آیه که باز هم عمومیت را میرساند نه انحصار را!!) وانگهی این روایاتی که شما میفرمایید در مقابلش روایات معارض صحیح السند قوی وجود دارد! قوی!! که چند مورد را از تحقیق علامه جعفری خدمت شما عرض میکنم:
محمد بن مسلم و زراره از امام باقر و صادق علیهما السلام نقل کرده اند که امام علی علیه السلام برای اسب هایی که به چراگاه می رفتند در هر سال 2 دینار زکات وضع کرد(که چندین روایت وجود دارد در همان وسائل الشیعه کتاب زکات)
ابا بصیر از امام صادق صلوات الله علیه پرسید آیا برای برنج زکات مقرر شده؟ فرمود:بلی در آن زمان در مدینه برنج نبود لذا در باب آن چیزی گفته نشده ولی فعلا در مدینه برنج کاشته میشود چگونه برنج زکات ندارد در صورتیکه عموم مالیات عراق از برنج است(روایت معتبر است-روات آن:ابراهیم بن هاشم-حماد-حریز و ابوبصیرحلبی)
اگر در این دو روایت دقت بفرمایید 2نکته متوجه میشوید:الف-اگر زکات مانند رکعات نماز غیر قابل تغییر بود و ثابت هرگز امام علی و امام صادق برنج و اسب را هم جز زکات نمیدانستند که این خلاف قانون اسلامی است ب-عدم وجود برنج در زمان پیامبر و وجود آن در زمان امام صادق و معرفی کردن آن به عنوان زکات واجب خود نشان میدهد که رسول خدا به عنوان صلاح دید حکومتی و با شرایط اقلیمی و زمانی چنین فرموده اند که در آن 9 چیز باشد (نقل روایات و تحلیل ها با مقداری اضافات از علامه جعفری در تفسیر نهج البلاغه ج 20 ص 103-105)

7-ببخشید میشود بفرمایید که خمس چگونه مشکل معیشتی جامعه را میتواند حل کند و حال آنکه دارای 2 بخش است: 1-سهم امام 2-سهم سادات حالا چگونه 10 درصد از خمس و مال یک ثروتمند برای سادات فقیر و یتیم و... است اما 2/5 درصد یا حداکثر(دقت کنید حداکثر) 10 در صد(در بالاترین شرایط و نقل برخی روایات) زکات هم برای کل فقرا و مساکین و بیچارگان کل جهان اسلام است؟؟؟؟؟؟؟؟؟!! آیا این عادلانه است؟؟؟؟؟ آیا این عاقلانه است؟؟؟؟ آن هم با 9 چیز بودن زکات!!!!!!!!!!!!!! آن هم با توجه به اینکه مگر ما چند سادات فقیر و یتیم داریم؟؟؟؟ کل جمعیت سادات جهان یک دهم تعداد فقرا و موارد مصرفی زکات نیست!!!!!!!! چه برسد به آن اهدافی که این دو مالیات متقن و مفید اسلامی دارند!!! چه برسد به تعدادفقیران و ایتام سادات!!!! که این کاملا مشخص و عقلانی است!! در کل بنا بر نص آیات و روایات معتبر و عقل و حتی اجماع نظر صحیح همین عمومیت زکات است! حال اگر شما و یا مراجع بزرگوار با استناد به ادله اربعه نظری متفاوت دارید و یا دارند حتما بفرمایند تا ما هم یاد بگیریم! با تشکر از شما منتظر پاسختان هستم

قرآن حکیم;708678 نوشت:

7-ببخشید میشود بفرمایید که خمس چگونه مشکل معیشتی جامعه را میتواند حل کند و حال آنکه دارای 2 بخش است: 1-سهم امام 2-سهم سادات حالا چگونه 10 درصد از خمس و مال یک ثروتمند برای سادات فقیر و یتیم و... است اما 2/5 درصد یا حداکثر(دقت کنید حداکثر) 10 در صد(در بالاترین شرایط و نقل برخی روایات) زکات هم برای کل فقرا و مساکین و بیچارگان کل جهان اسلام است؟؟؟؟؟؟؟؟؟!! آیا این عادلانه است؟؟؟؟؟ آیا این عاقلانه است؟؟؟؟ آن هم با 9 چیز بودن زکات!!!!!!!!!!!!!! آن هم با توجه به اینکه مگر ما چند سادات فقیر و یتیم داریم؟؟؟؟ کل جمعیت سادات جهان یک دهم تعداد فقرا و موارد مصرفی زکات نیست!!!!!!!! چه برسد به آن اهدافی که این دو مالیات متقن و مفید اسلامی دارند!!! چه برسد به تعدادفقیران و ایتام سادات!!!! که این کاملا مشخص و عقلانی است!! در کل بنا بر نص آیات و روایات معتبر و عقل و حتی اجماع نظر صحیح همین عمومیت زکات است! حال اگر شما و یا مراجع بزرگوار با استناد به ادله اربعه نظری متفاوت دارید و یا دارند حتما بفرمایند تا ما هم یاد بگیریم! با تشکر از شما منتظر پاسختان هستم

سلام

ضمن سپاس بابت پست خوب و مفیدتان

اگر خمس به دو بخش تقسیم میشود، آیا به این معناست که حتما نصف شود ؟

دو بخش شدن را چگونه به نصف شدن معنا می کنید ؟

سلام الان زکات سرفطر که ماه رمضان هست نفری دوکیلو ونیم باید برنج بدهند!اول به خویشاوندان نیازمندبعد مستمندان:ok:

و طاها;708818 نوشت:

سلام

ضمن سپاس بابت پست خوب و مفیدتان

اگر خمس به دو بخش تقسیم میشود، آیا به این معناست که حتما نصف شود ؟

دو بخش شدن را چگونه به نصف شدن معنا می کنید ؟

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم متشکرم از توجه شما تا آنجایی که بنده در رساله مراجع دیدم اینگونه آمده که باید خمس را 2 قسمت کرد یکی سهم سادات و دیگری امام و آنچه که از آیه خمس هم میگویند این است که از آن 6 مصرفی که خدای متعال فرموده 3 تا اول برای امام است و 3 تای دیگر برای سادات و این یعنی 10 درصد کل خمس برای سادات است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اما آنچه از آیه و برخی روایات بدست می آید این است که:«خمس» كه برحسب نص آيه اش در اختصاص موارد شش گانه است، سه بخشش مال امام و سه بخش ديگرش در اختصاص كل يتيمان، بى نوايان و در راه ماندگان مسلمان است. زيرا اولاً الف و لام استغراق همگى مذكوران را شامل مى شود و از نظر روایی این روایت از امام باقر:في روضة الكافي عن أبي حمزة عن الباقر(عليه السلام) أن اللّه جعل لنا أهل البيت سهاما ثلاثة دون سهام اليتامى و المساكين و ابن السبيل فإنها لغيرهم‏. و از نظر عقل هم اين چگونه تقسيمی است كه نصف خمس كه 10 درصد از كل اموال است مربوط به سادات ـ آن هم سادات پدرى ـ باشد كه كلاً درصد كمى از فقراى اسلامند، ولى زكات كه ميانگينش 6 در صد و برحسب فتاواى اكثر آقايان از نه قسم اموال است مربوط به سائر فقراى اسلام كه صدها برابر بيشتر از فقراى ساداتند مى باشد، و چنان چه زكات هم برحسب آن چه از آيات و رواياتى مى فهميم از كل اموال باشد باز هم 6 درصد براى اين درصد زياد بسيار كم و10 درصد براى آن درصد كم بسيار زياد است. به این منابع مراجعه کنید:http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/resale-novin و http://honarvarnet.blogspot.com/search/label/%D8%A2%DB%8C%D8%A9%20%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%20%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1%20%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82%DB%8C%20%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C

قرآن حکیم;709176 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم متشکرم از توجه شما تا آنجایی که بنده در رساله مراجع دیدم اینگونه آمده که باید خمس را 2 قسمت کرد یکی سهم سادات و دیگری امام و آنچه که از آیه خمس هم میگویند این است که از آن 6 مصرفی که خدای متعال فرموده 3 تا اول برای امام است و 3 تای دیگر برای سادات و این یعنی 10 درصد کل خمس برای سادات است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اما آنچه از آیه و برخی روایات بدست می آید این است که:«خمس» كه برحسب نص آيه اش در اختصاص موارد شش گانه است، سه بخشش مال امام و سه بخش ديگرش در اختصاص كل يتيمان، بى نوايان و در راه ماندگان مسلمان است. زيرا اولاً الف و لام استغراق همگى مذكوران را شامل مى شود و از نظر روایی این روایت از امام باقر:في روضة الكافي عن أبي حمزة عن الباقر(عليه السلام) أن اللّه جعل لنا أهل البيت سهاما ثلاثة دون سهام اليتامى و المساكين و ابن السبيل فإنها لغيرهم‏. و از نظر عقل هم اين چگونه تقسيمی است كه نصف خمس كه 10 درصد از كل اموال است مربوط به سادات ـ آن هم سادات پدرى ـ باشد كه كلاً درصد كمى از فقراى اسلامند، ولى زكات كه ميانگينش 6 در صد و برحسب فتاواى اكثر آقايان از نه قسم اموال است مربوط به سائر فقراى اسلام كه صدها برابر بيشتر از فقراى ساداتند مى باشد، و چنان چه زكات هم برحسب آن چه از آيات و رواياتى مى فهميم از كل اموال باشد باز هم 6 درصد براى اين درصد زياد بسيار كم و10 درصد براى آن درصد كم بسيار زياد است. به این منابع مراجعه کنید:http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/resale-novin و http://honarvarnet.blogspot.com/search/label/%D8%A2%DB%8C%D8%A9%20%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%20%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1%20%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82%DB%8C%20%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C

سلام

بزنطی از امام رضا (ع) نقل می‌کند:
(سئل عن قول اللّه عزّ وجلّ: (واعلموا انّما غنمتم من شیء....) فقیل له: فماکان للّه فلمن هو؟ فقال: لرسول اللّه و ماکان لرسول اللّه فهو للامام.
فقیل: افرأیت ان کان صنف من الاصناف اکثر و صنف اقلّ مایصنع به؟ قال: ذاک الی الامام، ارأیت رسول اللّه کیف یصنع ألیس انّما کان یعطی علی مایری، کذلک الامام. [۷۶] [۷۷])

از امام رضا (ع) از آیه شریفه خمس سؤال شد که سهم خدا به چه کسی می‌رسد؟
امام فرمود: به پیامبرخدا (ص) و آنچه از پیامبر (ص) باشد برای امام است.
عرض شد: اگر برخی از موارد مصرف بیش‌تر و برخی کمتر باشند، چه باید کرد؟ فرمود: این با امام است.
آیا ندیدی که رسول خدا (ص) چه کرد؟ آیا این گونه نبود که برحسب نظر و مصلحتی که می‌دید، می‌بخشید.
امام نیز آن چنان می‌کند.
این صحیحه، به روشنی بیان می‌دارد که همه خمس را باید در اختیار امام (ع) گذارد، تا او براساس مصلحت آن را بخش کند.
بنابراین، بخش کردن خمس، واجب نیست.
افزون براین، روایت یادشده دلالت دارد که سادات از خمس، باید اداره شوند، نه این‌که نیمی از خمس حقّ و یا ملک شخص آنان باشد.

از این روی، امام در پاسخ پرسش گر که پرسید: اگر برخی از موارد سه ‌ ‌گانه کم و دسته دیگر زیاد بودند، چه کنیم؟ فرمود: اختیار این امر، به دست امام است.
http://www.wikifeqh.ir/%D8%AA%D9%82%D8%B3%DB%8C%D9%85_%D8%AE%D9%85%D8%B3

و طاها;708600 نوشت:
کدام سخنِ من ؟ نشان دهید ؟

با سلام و احترام

این سخن شما:

و طاها;707862 نوشت:
یک علت کم رنگ شدن زکات، ریشه در اجتهاد مجتهدان دارد. و بر می گردد به نفی زکات از پول کاغذی

و طاها;707862 نوشت:
به نوعی می توان گفت آنچه در اسلام واجب شد صدقات بر اموال بود و اموال یا پول طلا و نقره است و یا محصولات زراعی

ببینید جناب وطاهای عزیز طبق روایات زکات روی پول نرفته تا بگوییم درهم و دینار آن روز امروزه تبدیل به پول کاعذی شده است، بلکه طبق روایات زکات بر روی طلا و نقره بار شده است، و در توضیح مقدار و نصاب آن برای وجوب زکات، به درهم و دینار اشاره شده است(دقت بفرمایید)

قرآن حکیم;708678 نوشت:
سلام علیکم استاد گرامی متشکرم از شما برای مطالبی که فرمودید درباب فرمایشات شما بنده چند نکته خدمت شما گرامی عرض میکنم:

با سلام و احترام

ببینید دوست عزیز، من با اصل سخن شما و بیان اختلاف نظر بین مراجع مشکلی ندارم، من درحقیقت لحن بیان شما را نقد کردم، به جملات خودتان دقت بفرمایید:


قرآن حکیم;707801 نوشت:
با ادله قطعی 4 گانه(قرآن-سنت-اجماع-عقل) زکات قطعا بر بیش از 9 چیز است

قرآن حکیم;707801 نوشت:
آیا تغییر چنین حکم واضحی مهجوریت برای قرآن نیست؟

قرآن حکیم;707801 نوشت:
آیا این مشکلات (یکی از عواملش) تغییر در برخی از آرای حقیقی و قرآنی و بعضا تفسیر و برداشت اشتباه از آنها نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!

من با اینگونه صحبت کردن مخالف هستم، شاید اگر با لحنی ملایم نظرات مخالفین را مطرح می نمودید چون از حیطه علم کلام خارج می شد، بنده ابراز نظر نمی کردم، اما با مشاهده نحوه بیان شما مجبور به ورود شدم، و قرائنی را که آوردم برای این بود که بگویم مسئله به سادگی ای که شما می گویید نیست تا انسان به راحتی اجتهاد مراجع اکثریت را مهجوریت قرآن بنامد، نهایت چیزی که یک غیر مجتهد در این خصوص می تواند بگوید این است که در این خصوص بین مراجع اختلاف است، و نهایتا به بیان نظرات مخالفین هم بپردازد، نه اینکه یک طرف را به مهجور گذاشتن قرآن و اشتباه قطعی و... متهم نماید(دقت بفرمایید)


قرآن حکیم;708678 نوشت:
اگر به نوشته بنده توجه میکردید عرض کردم که از نظر حدود 30 آیه قرآن کریم زکات به صورت مطلق آمده پس عملا دلیلی بر 9 چیز یا بیشتر و یا کمتر بودنش نیست! و اگر روایات با هم معارض باشد آن دسته از روایات که زکات را بر بیش از 9 چیز واجب دانسته پذیرفته است چون موافق اطلاق آیه است! و اینکه شما بهتر از بنده میدانید ادله اربعه در فقه برای استنباط حکم شرعی قرآن-سنت-اجماع-عقل است و بر این اساس ادله قرآن موافق نظریه عمومیت زکات است نه انحصار آن!(شما اگر در کتب اصولی دقت بفرمایید در بحث مطلق و مقید آیات و روایات همین بحث شده)

ببینید بنده متوجه مباحث مطلق و مقید هستم اما اجرای این مباحث در صورتی هست که قرآن به بیان مصادیق وجوب زکات ورود پیدا کرده و آن را مطلق بیان نموده باشد، اما قرآن فقط از اصل اینکه زکات واجب است سخن گفته است، دقت بفرمایید قرآن فقط فرموده زکات واجب است، اصلا ورود پیدا نکرده که در چه چیزهایی واجب است(دقت بفرمایید) این کجا اطلاق دارد؟
اطلاق در مثل آیه خمس است که میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ»(انفال-41)، قرآن کریم در این آیه به مصداق ورود پیدا کرده و به طور مطلق هر غنیمتی را مشمول خمس می داند لذا شامل جنگ و غیر جنگ می شود، اما در بیان مسئله زکات به بیان مصادیق و جایی که زکات واجب می شود ورود پیدا نکرده است.


قرآن حکیم;708678 نوشت:
به نص آیه 141 سوره انعام زیتون وانار هم زکاتشان واجب است! و در این صورت باید بفرمایید موارد زکات شد 11 تا!!!

درخصوص آیه 141 سوره انعام هم اگرچه بعضى معتقدند همان زكات واجب، يعنى يك دهم و يك بيستماست، ولى با توجه به اينكه اين سوره در مكه نازل شده و حكم زكات در سال دوم هجرت ويا بعد از آن در مدينه نازل گرديده است، چنيناحتمالى بسيار بعيد است؛ در روايات فراوانى كه از اهل بيت (ع) به ما رسيده و همچنيندر بسيارى از روايات اهل تسنن اين حق، غير از زكات معرفى شده و منظور از آن چيزى استكه بهنگام حضور مستمند در موقع چيدن ميوه و يا درو كردن زراعت به او داده مى‏شود، وحد معين و ثابتى ندارد.( تفسير نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج‏6، ص6 و 7)


قرآن حکیم;708678 نوشت:
ببخشید میشود بفرمایید که خمس چگونه مشکل معیشتی جامعه را میتواند حل کند و حال آنکه دارای 2 بخش است: 1-سهم امام 2-سهم سادات حالا چگونه 10 درصد از خمس و مال یک ثروتمند برای سادات فقیر و یتیم و... است اما 2/5 درصد یا حداکثر(دقت کنید حداکثر) 10 در صد(در بالاترین شرایط و نقل برخی روایات) زکات هم برای کل فقرا و مساکین و بیچارگان کل جهان اسلام است؟؟؟؟؟؟؟؟؟!! آیا این عادلانه است؟؟؟؟؟ آیا این عاقلانه است؟؟؟؟ آن هم با 9 چیز بودن زکات!!!!!!!!!!!!!! آن هم با توجه به اینکه مگر ما چند سادات فقیر و یتیم داریم؟؟؟؟ کل جمعیت سادات جهان یک دهم تعداد فقرا و موارد مصرفی زکات نیست!!!!!!!! چه برسد به آن اهدافی که این دو مالیات متقن و مفید اسلامی دارند!!! چه برسد به تعدادفقیران و ایتام سادات!!!! که این کاملا مشخص و عقلانی است!! در کل بنا بر نص آیات و روایات معتبر و عقل و حتی اجماع نظر صحیح همین عمومیت زکات است! حال اگر شما و یا مراجع بزرگوار با استناد به ادله اربعه نظری متفاوت دارید و یا دارند حتما بفرمایند تا ما هم یاد بگیریم! با تشکر از شما منتظر پاسختان هستم

اولا این که خود شما هم با توجه به این که فقه و اصول خوانده اید می دانید چنین استدلالی برای اثبات حکم خدا قابل استناد نیست، نمی توان با دو دوتا کردن اینچنینی حکم اثبات نمود یا رد کرد، حتما ماجرای ابان را شنیده اید که خدمت امام صادق(ع) رسید و گفت در عراق شنیده است که می گویند دیه سه انگشت زن 30 شتر است، اما دیه 4 انگشت او 20 شتر است، لذا آن را نپذیرفته و گفت این را شیطان آورده! امام صادق(ع) فرمود: ای ابان آرام باش این حکم خداوند است که دیه زن تا یک سوم برابر مرد است و پس از آن نصف خواهد شد، تو با عقل خودت قیاس کردی و قیاس نابود کننده دین است.(الکافی(ط. الاسلامیة)، شیخ کلینی، ج7، ص300)
و در روایت دیگری می فرمایند:
«احكام اسلامى را نتوان قياس كرد، نمى‏بينى كه زن حائض روزه‏اش را قضا كند و نمازش را قضا نكند؟ اى‏ ابان‏ احكام اسلامى اگر قياس شود دين از ميان برود. (همان، ج1، ص57)
ثانیا به مجموع عرایض بنده توجه نفرمودید، گفتم کشاورزی و دامپروری هم گسترش چشمگیری یافته و زکات تمام آنها میزان قابل توجهی خواهد شد، و بر فرض اگر اعطاء زکات آنها کفایت موارد 8گانه را نکند، در مرتبه بعدی نیمی از مصارف خمس نیز می تواند با نظر مراجع در این خصوص مصرف شود.
در هر صورت بنده دلیلی بر ادامه بحث نمی بینم چرا که در صدد قضاوت بین مراجع نیستم، فقط می خواستم قرائن این طرف را نیز بیان کنم تا روشن شود که تأیید حکم یک طرف به این سادگی نیست، تا اشتباه آنها را قطعی دانسته و با لحنی خاص مشکلات را به آنها کنایه بزنیم. بالاخره باید توجه داشت که اکثریت مطلق مراجع قائل به انحصار زکات در موارد 9گانه هستند.

مسلم;709389 نوشت:
با سلام و احترام
این سخن شما:

ببینید جناب وطاهای عزیز طبق روایات زکات روی پول نرفته تا بگوییم درهم و دینار آن روز امروزه تبدیل به پول کاعذی شده است، بلکه طبق روایات زکات بر روی طلا و نقره بار شده است، و در توضیح مقدار و نصاب آن برای وجوب زکات، به درهم و دینار اشاره شده است(دقت بفرمایید)

با سلام و عرض احترام

آیا قبول دارید که برخی مجتهدان، زکات را بر اموال می دانند نه صرفا همان نه قلم ؟

آیا قبول دارید وقتی خمس بر پول باشد اما زکات بر پول نباشد، زکات مانند خمس به چشم نمی آید ؟ ( ریشه در اجتهاد مجتهدان دارد و البته نگاه و برداشت عرف ....)

چرا وقتی سکه هستند زکات دارند و زمانی که سکه نیستند زکات ندارند ؟ همین دلیل خوبی نیست که سکه بودن ملاک است نه طلا و نقره بودن ؟ یعنی جنس پول بسته به شرایط اجتماع دارد.

لیس فی التبر زکاة انّما هی علی الدنانیر و الدرهم

شمش طلا و نقره، مشمول حکم وجوب زکات نیست و زکات تنها و تنها به درهم و دینار تعلق می گیرد.

خذ من اموالهم صدقة

کنت عند الی عبدالله فدخل علیه قوم من اهل سجستان فسالوه عن الدراهم المحمول علیها؟ فقال لاباس اذا کان جواز اهل المصر ( وسائل الشیعة، باب10 از ابواب الصرف)

اگر در جایی تاکید بر عدم ناخالصی می شود به خاطر مسئله جعل و تقلب است تا پول تقلبی وارد نشود اما اگر مسئله تقلب در کار نباشد اشکالی ندارد. در روایاتی به این مطلب نیز اشاره شده است.

البته برخی در علمای دوران معاصر بودند که خیلی روی طلا و نقره، اهمیت قائل بودند تا جایی که معامله با پول اعتباری را نادرست و معامله با آن را باطل می دانستند. ( زمان ورود اسکناس)
به نوعی زبان حالشان این بود که باید جنس پول همان طلا و نقره باقی می ماند. ( یعنی جنس پول مهم است )

مسلم;709391 نوشت:
من با اینگونه صحبت کردن مخالف هستم

مسلم;709391 نوشت:
من با اینگونه صحبت کردن مخالف هستم، شاید اگر با لحنی ملایم نظرات مخالفین را مطرح می نمودید چون از حیطه علم کلام خارج می شد، بنده ابراز نظر نمی کردم، اما با مشاهده نحوه بیان شما مجبور به ورود شدم، و قرائنی را که آوردم برای این بود که بگویم مسئله به سادگی ای که شما می گویید نیست تا انسان به راحتی اجتهاد مراجع اکثریت را مهجوریت قرآن بنامد، نهایت چیزی که یک غیر مجتهد در این خصوص می تواند بگوید این است که در این خصوص بین مراجع اختلاف است، و نهایتا به بیان نظرات مخالفین هم بپردازد، نه اینکه یک طرف را به مهجور گذاشتن قرآن و اشتباه قطعی و... متهم نماید(دقت بفرمایید)

بسم الله الرحمن الرحیم الله صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم استاد گرامی مسئله به آن پیچیدگی که شما و برخی از آقایان فقها گمان میکنند هم نیست!! مشکل اصلی این است که ان قلت های اصولی محض و وجود اجماعات و شهرت ها اجازه نداده و نمیدهد که برخی به حقایق احکام الهی که قرآن و سنت است بنگرند و حاضرند کتاب و سنت را فدای اجماع وشهرت و ... کنند و اینکه اگر شما باز هم دقت میکردید که متاسفانه ظاهرا دقت نفرمودید عرض کردم که:((بنده نظر خودم را نگفتم(که البته اگر آن هم باشد ملاک ریش سفید و پیری و جوانی و غیره نیست بلکه ملاک مدرک و دلیل و منطق است) و نام بزرگانی را بردم که با نظر مراجع بزرگوار فعلی مخالف بوده و هستند که اگر دقت میفرمودید نام بزرگانی چون آیت الله سیستانی که از مراجع عظیم شیعه و در قید حیات هستند و مرحومین بزرگواری چون شهید صدر و علامه جعفری و شیخ صدوق و کلینی و مفید و ابوعلی و آیت الله دکتر صادقی و نفرات دیگر که مخالف این مطلب انحصار زکات در 9 چیز هستند)) پس اگر دقت میکردید که ظاهرا نکردید عرض کردم که اولا این نظر بنده نبود بلکه از مراجع و مجتهدین بزرگی که نامشان را نقل کردم مطلبم را گفتم در ثانی هر کس که با مبانی فقه و اصول آشنا باشد میتواند با بررسی ادله نظر خود را بگوید و این بررسی ادله و نظر و منطق مهم است نه سن و سال و اجتهاد وغیره که اگر نظری صحیح نیست آن را علمی رد کنید نه اینکه دائم گفته شود بله شما مجتهد که نیستی پس نمیتوانی خلاف مجتهدین نظر بدهی!!(البته مضمونا و کلی عرض میکنم) این بر خلاف عقل است و شرع!

مسلم;709391 نوشت:
ببینید بنده متوجه مباحث مطلق و مقید هستم اما اجرای این مباحث در صورتی هست که قرآن به بیان مصادیق وجوب زکات ورود پیدا کرده و آن را مطلق بیان نموده باشد، اما قرآن فقط از اصل اینکه زکات واجب است سخن گفته است، دقت بفرمایید قرآن فقط فرموده زکات واجب است، اصلا ورود پیدا نکرده که در چه چیزهایی واجب است(دقت بفرمایید) این کجا اطلاق دارد؟
اطلاق در مثل آیه خمس است که میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ»(انفال-41)، قرآن کریم در این آیه به مصداق ورود پیدا کرده و به طور مطلق هر غنیمتی را مشمول خمس می داند لذا شامل جنگ و غیر جنگ می شود، اما در بیان مسئله زکات به بیان مصادیق و جایی که زکات واجب می شود ورود پیدا نکرده است.

باز هم عرض میکنم مقصود از مطلق بودن این است که هیچ اشاره ای در قرآن نداریم که زکات بر 9 چیز است یا بیشتر یا کمتر!! پس اگر بر فرض روایات زکات با هم تعارض پیدا کرد و ساقط شد چون قرآن مطلق گفته و اشاره به جزئیات تعداد نکرده پس زکات مطلق اموال را در بر میگیرد! نه 9 چیز! و حال آنکه دقیقا همینگونه است یعنی بیش از 100 روایت صحیح زکات را بر بیش از 9 چیز واجب دانسته(بر مال التجاره-حبوبات و...) و حتی اگر روایات صحیح السند هم داشتیم که مخالف این روایات کثیر بود یا باید بر مبنای دستور متواتر معصومین که حدود 40 روایت صحیح است که روایات باید با محور قرآن سنجیده شود آن 100 روایت مطابق قرآن بود و آن دسته که در 9 چیز میداند ساقط میشود یا باید روایات را باهم سنجید که با قاعده اذا تعارضا تساقطا هر دو دسته ساقط شده و در این صورت باز هم اطلاق قرآن میماند که در این صورت زکات بر مطلق اموال میشود نه 9 چیز!!
اما در باب خمس که فرمودید اطلاق است سوال بنده این است که چرا برخی از فقها معاصر و موجود و حتی قدیم با نادیده گرفتن اطلاق این آیه و روایات صحیح فتوا داده و هدیه و ارث و غیره را از خمس مستثنی کرده اند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پس باز هم معلوم شد که برخی از فقها نه با اطلاق آیه کار دارند و نه با روایات صحیح موافق اطلاق بلکه دنبال اجماع و شهرت و برخی قواعد اصولی اند و حاضرند قرآن و سنت را فدای اجماع و اصول کنند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! البته بنده خدایی نکرده قصد ندارم علما و فقها را زیر سوال ببرم و زحماتشان را نادیده بگیرم اما همانطور که فرمودید این بزرگان هرگز معصوم نیستند!

مسلم;709391 نوشت:
درخصوص آیه 141 سوره انعام هم اگرچه بعضى معتقدند همان زكات واجب، يعنى يك دهم و يك بيستماست، ولى با توجه به اينكه اين سوره در مكه نازل شده و حكم زكات در سال دوم هجرت ويا بعد از آن در مدينه نازل گرديده است، چنيناحتمالى بسيار بعيد است؛ در روايات فراوانى كه از اهل بيت (ع) به ما رسيده و همچنيندر بسيارى از روايات اهل تسنن اين حق، غير از زكات معرفى شده و منظور از آن چيزى استكه بهنگام حضور مستمند در موقع چيدن ميوه و يا درو كردن زراعت به او داده مى‏شود، وحد معين و ثابتى ندارد.( تفسير نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج‏6، ص6 و 7)

اتفاقا استاد گرامی از سى آيه ى مكّى و مدنى درباره ى زكات، شانزده آيه اش مكّى است و 14 آیه مدنی است!!!!(مانند آیه 4 سوره مومنون) پس نه تنها احتمالش بعید نیست بلکه اصلا احتمال نیست! قطعیت است! وانگهی آیا فقهای بزرگوار همین حق را که نص آیه آن را واجب کرده از واجبات برای مقلدان خود میدانند؟؟؟؟؟؟!! یا اینکه باز هم در اینجا نص را نادیده گرفته و سراغ اجماع و شهرت میروند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!! در ضمن توصیه میکنم که نظر علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه را ببینید که ایشان هم نظر جالبی دارند!!(البته به صورت کامل بخوانید)

مسلم;709391 نوشت:
اولا این که خود شما هم با توجه به این که فقه و اصول خوانده اید می دانید چنین استدلالی برای اثبات حکم خدا قابل استناد نیست، نمی توان با دو دوتا کردن اینچنینی حکم اثبات نمود یا رد کرد، حتما ماجرای ابان را شنیده اید که خدمت امام صادق(ع) رسید و گفت در عراق شنیده است که می گویند دیه سه انگشت زن 30 شتر است، اما دیه 4 انگشت او 20 شتر است، لذا آن را نپذیرفته و گفت این را شیطان آورده! امام صادق(ع) فرمود: ای ابان آرام باش این حکم خداوند است که دیه زن تا یک سوم برابر مرد است و پس از آن نصف خواهد شد، تو با عقل خودت قیاس کردی و قیاس نابود کننده دین است.(الکافی(ط. الاسلامیة)، شیخ کلینی، ج7، ص300)
و در روایت دیگری می فرمایند:
«احكام اسلامى را نتوان قياس كرد، نمى‏بينى كه زن حائض روزه‏اش را قضا كند و نمازش را قضا نكند؟ اى‏ ابان‏ احكام اسلامى اگر قياس شود دين از ميان برود. (همان، ج1، ص57)
ثانیا به مجموع عرایض بنده توجه نفرمودید، گفتم کشاورزی و دامپروری هم گسترش چشمگیری یافته و زکات تمام آنها میزان قابل توجهی خواهد شد، و بر فرض اگر اعطاء زکات آنها کفایت موارد 8گانه را نکند، در مرتبه بعدی نیمی از مصارف خمس نیز می تواند با نظر مراجع در این خصوص مصرف شود.
در هر صورت بنده دلیلی بر ادامه بحث نمی بینم چرا که در صدد قضاوت بین مراجع نیستم، فقط می خواستم قرائن این طرف را نیز بیان کنم تا روشن شود که تأیید حکم یک طرف به این سادگی نیست، تا اشتباه آنها را قطعی دانسته و با لحنی خاص مشکلات را به آنها کنایه بزنیم. بالاخره باید توجه داشت که اکثریت مطلق مراجع قائل به انحصار زکات در موارد 9گانه هستند.

اگر منظورتان روایت امام صادق با ابوحنیفه است عرض کنم:((درباره ى مناظره ى حضرت صادق عليه السلام باابوحنيفه روايت کرده اند كه فرضا آن حضرت ضمن نهى از قياس باطل، مبادرت به رد قياس اولويت قطعيه نموده! و مثلاً به راوى فرموده باشند: اگر يك انگشت زن بريده شود ديه اش يك دهم ديه ى كامله ى مرد است (يعنى صد مثقال طلا) و دو انگشت زن، دو دهمش و سه، سه دهمش، ولى ديه ى چهار انگشتش مساوى با ديه ى دو انگشت او است!
حال آن كه اولاً قياس اولويت قطعيه، قياسى كاملاً صحيح است و مطابق با كتاب و سنت و عقل همه ى عقلاست، ثانيا آيا مى توان پنداشت كه چهار، از نظر حساب و ارزش از سه كم تر و با دو برابر باشد!؟ قرآن هم پس از بيان تفاوت ديه ى زن و مرد با آيه ى «وَالجروحَ قصاص» ديه ى اعضاى زنان را متناسب با ديه ى كامله ى آنان و ديه ى اعضاى مردان را نيز متناسب با ديه ى كامله ى آنان مقرّر فرموده است)) وانگهی استدلال و برداشت عقلی صحیح آیا در فقه حجت نیست؟ و حال آنکه عقل یکی از ادله اربعه فقهی است در ضمن آنچه از نص آیه خمس و روایات صحیح بر می آید آن است که 3 سهمی که مخصوص سادات خوانده میشود به صورت مطلق مخصوص سادات نیست! چون:((
الف و لام استغراق همگى مذكوران را شامل مى شود و از نظر روایی این روایت از امام باقر:في روضة الكافي عن أبي حمزة عن الباقر(عليه السلام) أن اللّه جعل لنا أهل البيت سهاما ثلاثة دون سهام اليتامى و المساكين و ابن السبيل فإنها لغيرهم‏ و این روایت از سایت ویکی فقه که کاربر گرامی وطاها آدرس داده اند که:صحیحه ربعی : وی از امام صادق (ع) نقل می‌کند که هرگاه برای پیامبر (ص) غنیمتی می‌آوردند، آن حضرت چیزهای گران قیمت و برگزیده آن را برمی‌داشت و مانده را به پنج سهم، بخش می‌فرمود:
(ثم یقسّم مابقی خمسة اخماس فیأخذ خمسه، ثمّ یقسّم اربعة اخماس بین النّاس الذین قاتلوا علیه، ثمّ یقسم الخمس الّذی اخذه خمسة اخماس، فیأخذ خمس اللّه عزّ وجلّ لنفسه، ثم یقسم الاربعة اخماس بین ذوی القربی والمساکین وابناء السبیل لیعطی کل واحدٍ منهم حقّاً وکذلک الامام اخذ کما اخذ الرسول (ص). [۳۲])
باقی مانده به پنج سهم تقسیم می‌کرد و یک پنجم آن را برمی‌داشت و ماندگی را بین جنگجویان تقسیم می‌کرد و سپس، یک پنجمی که برداشته بود نیز، بخش می‌کرد.
یک پنجم خدا را برای خود برمی‌داشت و سپس چهارپنجم دیگر را بین خویشاوندان و یتیمان و بینوایان زمین گیر و درراه ماندگان بخش می‌کرد.
امام (ع) نیز، بسان پیامبر (ص) عمل می‌کرد.
که اگر دقت کنید در اینجا هم هرگز نصی نداریم که آن مساکین یا ایتام یا ابن سبیل از سادات بوده باشند و روایت هم صحیح السند است! پس این عدم اختصاص به سادات هم نص قرآنی دارد و هم روایات صحیح السند و هم پشتوانه عقلی مگر آنکه باز هم اجماع و شهرت را بر قرآن و سنت و عقل مقدم بدانیم!!
اگر انفاق واجب موارد نه گانه محصور باشد. پس نسبت به دیگر اموال گسترده و زیاد باید چه گفت؟ با فرمایش خدا که «در اموال آنان ]ثروتمندان[ حق مشخصی برای درخواست کنندگان و محرومان است)) (آیه 24 و25 معارج)چه باید کرد؟ آیا غیر از اموال نُه گانه، مصداق مال نمی باشند؟ یا آنکه همین نه چیز ناچیز برای اداره تهی دستان و حکومت اسلامی کافی است؟نکته ي دیگر اینکه اگر زکات واجب تنها همان موارد نه گانه بود پس چرا قرآن از مال اندوزی برحذر داشته و می فرماید: «... و کسانی که زر و سیم می اندوزند و آنها را در راه خدا انفاق نمی کنند ایشان را به عذابی دردناک نوید ده. روزی که آن اندوخته ها در آتش دوزخ بسی داغ شوند پس پیشانی و پهلو و پشت آنان با آنها تافته گردد (به آنها گویند:) این است آنچه برای خود اندوختید پس آنچه را می اندوختید بچشید».
وانگهی آیا شما که میگویید دامپروری و کشاورزی پیشرفت کرده و غیره آیا پرورش شتر هم مانند سایر دام ها امروزه پیشرفت داشته یا حتی از قدیم هم بسیار کمتر شده؟؟؟؟؟؟؟؟!! آیا تجارت برنج و چای و برخی از میوه های پر مصرف مانند تجارت کشمش و خرما است؟؟! یا اینکه 10 ها برابر آن است؟؟؟؟! آیا پشتوانه چاپ اسکناس طلا و جواهرات نیست؟؟؟ پس همان اسکناس هم که پول رایج است به پشتوانه طلا و جواهرات ارزش مالی دارد!! وانگهی آیا در زمان پیامبر و معصومین با چیزی غیر از سکه های طلا و نقره معملات روزمره مسلمین و مردم و خرید و فروش و تجارت و ... آنها بوده است؟؟؟؟!! مشخص است که جواب این پرسش ها خیییییر است!!! اما حاضر نیستند برخی از فقها این مطالب را بپذیرند!!!! واقعا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به کدام پشتوانه قرآنی یا روایی معتبر و یا حتی عقل سلیم غلط بودن و اصلاح این موارد نباید انجام گیرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!! در کل خدمت شما گرامی عرض میکنم که (کم لها من نظیر) که اینگونه نظرات در فقه ما و حتی اهل سنت وجود دارد که اگر مایل بودید حاضرم درباره برخی از آنها به صورت خصوصی یا حتی عمومی با هم گفتگو کنیم! در انتها برخی از منابع گفته هایم را خدمت شما معرفی میکنم که روی آن مطالعه داشته باشید(
http://www.olumquran.com/fa/publicat...m/resale-novin و http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tarikh-andisheh) با تشکر از شما

و طاها;709271 نوشت:

سلام

بزنطی از امام رضا (ع) نقل می‌کند:
(سئل عن قول اللّه عزّ وجلّ: (واعلموا انّما غنمتم من شیء....) فقیل له: فماکان للّه فلمن هو؟ فقال: لرسول اللّه و ماکان لرسول اللّه فهو للامام.
فقیل: افرأیت ان کان صنف من الاصناف اکثر و صنف اقلّ مایصنع به؟ قال: ذاک الی الامام، ارأیت رسول اللّه کیف یصنع ألیس انّما کان یعطی علی مایری، کذلک الامام. [۷۶] [۷۷])

از امام رضا (ع) از آیه شریفه خمس سؤال شد که سهم خدا به چه کسی می‌رسد؟
امام فرمود: به پیامبرخدا (ص) و آنچه از پیامبر (ص) باشد برای امام است.
عرض شد: اگر برخی از موارد مصرف بیش‌تر و برخی کمتر باشند، چه باید کرد؟ فرمود: این با امام است.
آیا ندیدی که رسول خدا (ص) چه کرد؟ آیا این گونه نبود که برحسب نظر و مصلحتی که می‌دید، می‌بخشید.
امام نیز آن چنان می‌کند.
این صحیحه، به روشنی بیان می‌دارد که همه خمس را باید در اختیار امام (ع) گذارد، تا او براساس مصلحت آن را بخش کند.
بنابراین، بخش کردن خمس، واجب نیست.
افزون براین، روایت یادشده دلالت دارد که سادات از خمس، باید اداره شوند، نه این‌که نیمی از خمس حقّ و یا ملک شخص آنان باشد.

از این روی، امام در پاسخ پرسش گر که پرسید: اگر برخی از موارد سه ‌ ‌گانه کم و دسته دیگر زیاد بودند، چه کنیم؟ فرمود: اختیار این امر، به دست امام است.
http://www.wikifeqh.ir/%D8%AA%D9%82%D8%B3%DB%8C%D9%85_%D8%AE%D9%85%D8%B3

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم سایتی که آدرس دادید را دیدم مطالب مفید و جالبی داشت ببینید امروزه مراجع میگویند که باید خمس را به مجتهد جامع الشرایط پرداخت و این تقریبا همان است که خمس باید در اختیار امام باشد که استدلال میکنند حال که امام نیست باید به مجتهدین پرداخت شود ((در صورتى كه دولت اسلامى با رهبرى كه ولى امر مسلمين است. كه طبق موازين اسلامى رياست دولت اسلامى را عهده دار است تحقق يابد، شايسته است تمامى خمس را هم چون زكات به عنوان بيت المال مسلمين در اختيار او گذاشت، و در غير اين صورت مى توان در مصرف هاى شرعى مقرر مصرف نمود و اختصاصى هم به مرجع تقليد شما يا غير شما ندارد مگر آن كه حفظ مصالح عمومى مسلمين و نگهبانى نظام حوزه ى اسلام چنان اقتضايى را داشته باشد، و اين هم در صورتى است كه رياست حوزه در انحصار شخص خاصى باشد كه در غير اين صورت ميان سرپرستان حوزه هر يك به اندازه ى صلاحيتشان پخش شود نه اين كه به بعضى آن قدر بدهند كه در پول غرقش كنند و نسبت به ديگران كه شايد عنداللّه اجرو قربشان از آن عده به مراتب بيشتر و يا مساوى باشند اين قدر بى تفاوت بمانند.
و بالاخره هيچ دليلى وجود ندارد كه سهم امام عليه السلام را در اختصاص مرجع تقليد قرار دهى تا چه رسد كه در اختصاص مرجع تقليدِ خمس دهنده باشد.)) به نقل از این سایت:(http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/resale-novin بخش موارد پرداخت خمس) اما باید آن 3 قسمت را خرج سادات کرد که بنده در مطلبی که برای شما فرستادم و همچنین برای استاد مسلم به دلیل قرآن و سنت و عقل این 3 بخش عموم مسکینان و یتیمان و ابن سبیل را در بر میگیرد نه سادات را! که برای شما هم نقل میکنم:
الف و لام استغراق همگى مذكوران را شامل مى شود و از نظر روایی این روایت از امام باقر:في روضة الكافي عن أبي حمزة عن الباقر(عليه السلام) أن اللّه جعل لنا أهل البيت سهاما ثلاثة دون سهام اليتامى و المساكين و ابن السبيل فإنها لغيرهم‏ و این روایت از سایت ویکی فقه که کاربر گرامی وطاها آدرس داده اند که:صحیحه ربعی : وی از امام صادق (ع) نقل می‌کند که هرگاه برای پیامبر (ص) غنیمتی می‌آوردند، آن حضرت چیزهای گران قیمت و برگزیده آن را برمی‌داشت و مانده را به پنج سهم، بخش می‌فرمود:
(ثم یقسّم مابقی خمسة اخماس فیأخذ خمسه، ثمّ یقسّم اربعة اخماس بین النّاس الذین قاتلوا علیه، ثمّ یقسم الخمس الّذی اخذه خمسة اخماس، فیأخذ خمس اللّه عزّ وجلّ لنفسه، ثم یقسم الاربعة اخماس بین ذوی القربی والمساکین وابناء السبیل لیعطی کل واحدٍ منهم حقّاً وکذلک الامام اخذ کما اخذ الرسول (ص). [۳۲])
باقی مانده به پنج سهم تقسیم می‌کرد و یک پنجم آن را برمی‌داشت و ماندگی را بین جنگجویان تقسیم می‌کرد و سپس، یک پنجمی که برداشته بود نیز، بخش می‌کرد.
یک پنجم خدا را برای خود برمی‌داشت و سپس چهارپنجم دیگر را بین خویشاوندان و یتیمان و بینوایان زمین گیر و درراه ماندگان بخش می‌کرد.
امام (ع) نیز، بسان پیامبر (ص) عمل می‌کرد.
که اگر دقت کنید در اینجا هم هرگز نصی نداریم که آن مساکین یا ایتام یا ابن سبیل از سادات بوده باشند و روایت هم صحیح السند است! پس این عدم اختصاص به سادات هم نص قرآنی دارد و هم روایات صحیح السند و هم پشتوانه عقلی مگر آنکه باز هم اجماع و شهرت را بر قرآن و سنت و عقل مقدم بدانیم!!

قرآن حکیم;709648 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام علیکم سایتی که آدرس دادید را دیدم مطالب مفید و جالبی داشت ببینید امروزه مراجع میگویند که باید خمس را به مجتهد جامع الشرایط پرداخت و این تقریبا همان است که خمس باید در اختیار امام باشد که استدلال میکنند حال که امام نیست باید به مجتهدین پرداخت شود ((در صورتى كه دولت اسلامى با رهبرى كه ولى امر مسلمين است. كه طبق موازين اسلامى رياست دولت اسلامى را عهده دار است تحقق يابد، شايسته است تمامى خمس را هم چون زكات به عنوان بيت المال مسلمين در اختيار او گذاشت، و در غير اين صورت مى توان در مصرف هاى شرعى مقرر مصرف نمود و اختصاصى هم به مرجع تقليد شما يا غير شما ندارد مگر آن كه حفظ مصالح عمومى مسلمين و نگهبانى نظام حوزه ى اسلام چنان اقتضايى را داشته باشد، و اين هم در صورتى است كه رياست حوزه در انحصار شخص خاصى باشد كه در غير اين صورت ميان سرپرستان حوزه هر يك به اندازه ى صلاحيتشان پخش شود نه اين كه به بعضى آن قدر بدهند كه در پول غرقش كنند و نسبت به ديگران كه شايد عنداللّه اجرو قربشان از آن عده به مراتب بيشتر و يا مساوى باشند اين قدر بى تفاوت بمانند.
و بالاخره هيچ دليلى وجود ندارد كه سهم امام عليه السلام را در اختصاص مرجع تقليد قرار دهى تا چه رسد كه در اختصاص مرجع تقليدِ خمس دهنده باشد.)) به نقل از این سایت:(http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/resale-novin بخش موارد پرداخت خمس) اما باید آن 3 قسمت را خرج سادات کرد که بنده در مطلبی که برای شما فرستادم و همچنین برای استاد مسلم به دلیل قرآن و سنت و عقل این 3 بخش عموم مسکینان و یتیمان و ابن سبیل را در بر میگیرد نه سادات را! که برای شما هم نقل میکنم:
الف و لام استغراق همگى مذكوران را شامل مى شود و از نظر روایی این روایت از امام باقر:في روضة الكافي عن أبي حمزة عن الباقر(عليه السلام) أن اللّه جعل لنا أهل البيت سهاما ثلاثة دون سهام اليتامى و المساكين و ابن السبيل فإنها لغيرهم‏ و این روایت از سایت ویکی فقه که کاربر گرامی وطاها آدرس داده اند که:صحیحه ربعی : وی از امام صادق (ع) نقل می‌کند که هرگاه برای پیامبر (ص) غنیمتی می‌آوردند، آن حضرت چیزهای گران قیمت و برگزیده آن را برمی‌داشت و مانده را به پنج سهم، بخش می‌فرمود:
(ثم یقسّم مابقی خمسة اخماس فیأخذ خمسه، ثمّ یقسّم اربعة اخماس بین النّاس الذین قاتلوا علیه، ثمّ یقسم الخمس الّذی اخذه خمسة اخماس، فیأخذ خمس اللّه عزّ وجلّ لنفسه، ثم یقسم الاربعة اخماس بین ذوی القربی والمساکین وابناء السبیل لیعطی کل واحدٍ منهم حقّاً وکذلک الامام اخذ کما اخذ الرسول (ص). [۳۲])
باقی مانده به پنج سهم تقسیم می‌کرد و یک پنجم آن را برمی‌داشت و ماندگی را بین جنگجویان تقسیم می‌کرد و سپس، یک پنجمی که برداشته بود نیز، بخش می‌کرد.
یک پنجم خدا را برای خود برمی‌داشت و سپس چهارپنجم دیگر را بین خویشاوندان و یتیمان و بینوایان زمین گیر و درراه ماندگان بخش می‌کرد.
امام (ع) نیز، بسان پیامبر (ص) عمل می‌کرد.
که اگر دقت کنید در اینجا هم هرگز نصی نداریم که آن مساکین یا ایتام یا ابن سبیل از سادات بوده باشند و روایت هم صحیح السند است! پس این عدم اختصاص به سادات هم نص قرآنی دارد و هم روایات صحیح السند و هم پشتوانه عقلی مگر آنکه باز هم اجماع و شهرت را بر قرآن و سنت و عقل مقدم بدانیم!!

سلام بزرگوار
عرضم این بود که وقتی می گویند خمس به دو بخش (سهم امام و سهم سادات ) تقسیم میشود لزوما تقسیم به دو بخش مساوی نیست.
بلکه این تقسیم بندی ها موارد مصرف را مشخص می کند و میزان مصرف بسته به متقاضی و نیازمند دارد.
مثل موارد مصرف زکات.

سپاس لینک خوبی است.

قرآن حکیم;709577 نوشت:
سلام علیکم استاد گرامی مسئله به آن پیچیدگی که شما و برخی از آقایان فقها گمان میکنند هم نیست!! مشکل اصلی این است که ان قلت های اصولی محض و وجود اجماعات و شهرت ها اجازه نداده و نمیدهد که برخی به حقایق احکام الهی که قرآن و سنت است بنگرند و حاضرند کتاب و سنت را فدای اجماع وشهرت و ... کنند

با سلام و احترام

بنده آنچه را که باید عرض می کردم بیان نمودم، اما متاسفانه می بینم لحن شما تغییری نکرده است! آنچه که بنده بیان کردم یک سخن کاملا منطقی و عقلایی است که یک غیر مجتهد تنها می تواند در خصوص نظرات مجتهدین به اختلاف آنها اشاره نماید اما قضاوت و تشخیص موضع صحیح در میان نظرات آنها از عهده وی خارج است، این در همه علوم حکمفرماست، همان طور که یک غیر پزشک نمی تواند بین اختلاف پزشکان قضاوت کرده و موضع صحیح را تشخیص دهد؛ خصوصا در جایی مثل مسئله زکات که یک طرف مخالفین اندکی دارد که برخی از مخالفین مثل آیت الله سیستانی نیز احتیاط کرده و فتوا نداده اند.
در هر صورت بنده مایل به ادامه این بحث فقهی ندارم، آنچه که لازم می دیدم در این چند پست به آن اشاره کنم این است که لحنی که شما در خصوص مراجع عظام تقلید به کار می برید صحیح نیست!!
یا علی(ع)

مسلم;710510 نوشت:
با سلام و احترام

بنده آنچه را که باید عرض می کردم بیان نمودم، اما متاسفانه می بینم لحن شما تغییری نکرده است! آنچه که بنده بیان کردم یک سخن کاملا منطقی و عقلایی است که یک غیر مجتهد تنها می تواند در خصوص نظرات مجتهدین به اختلاف آنها اشاره نماید اما قضاوت و تشخیص موضع صحیح در میان نظرات آنها از عهده وی خارج است، این در همه علوم حکمفرماست، همان طور که یک غیر پزشک نمی تواند بین اختلاف پزشکان قضاوت کرده و موضع صحیح را تشخیص دهد؛ خصوصا در جایی مثل مسئله زکات که یک طرف مخالفین اندکی دارد که برخی از مخالفین مثل آیت الله سیستانی نیز احتیاط کرده و فتوا نداده اند.


در هر صورت بنده مایل به ادامه این بحث فقهی ندارم، آنچه که لازم می دیدم در این چند پست به آن اشاره کنم این است که لحنی که شما در خصوص مراجع عظام تقلید به کار می برید صحیح نیست!!
یا علی(ع)

بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما گرامی!(خواهش میکنم! خواهش میکنم با دقت تا آخر بخوانید!) استاد محترم! آیا شما نوشته بنده را خواندید؟؟؟!! بنده برای بار چندم عرض میکنم! این مطالب که گفتم نوشته ها و گفته ها و نظرات شخصی بنده که نبود!!!!!!!!!!!!( امیدوارم متوجه این حرف ساده بنده بشوید!) بنده نام و آدرس کتب فقها و علما را دادم شما میگویید قضاوت غیر مجتهد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!! این چه حرف عجیبی است؟؟؟!! وانگهی پس اگر دقت میکردید که ظاهرا نکردید عرض کردم که اولا این نظر بنده نبود بلکه از مراجع و مجتهدین بزرگی که نامشان را نقل کردم مطلبم را گفتم در ثانی هر کس که با مبانی فقه و اصول آشنا باشد میتواند با بررسی ادله نظر خود را بگوید و این بررسی ادله و نظر و منطق مهم است نه سن و سال و اجتهاد وغیره که اگر نظری صحیح نیست آن را علمی رد کنید نه اینکه دائم گفته شود بله شما مجتهد که نیستی پس نمیتوانی خلاف مجتهدین نظر بدهی!!(البته مضمونا و کلی عرض میکنم) این بر خلاف عقل است و شرع!
بر فرض که این حرف ها اشتباه! شما بیا وپاسخ منطقی و مستدل بده! نه اینکه غیر مستقیم به طرف سوال کننده و اشکال کننده بگویی ساکت شو! و نظر نده!
بعد شما مثال پزشک را میزنید!!! اولا که اگر کسی دانشجوی پزشکی باشد یا دروس پزشکی خوانده باشد یا حتی پزشک باشد باز هم نمیفهمد که کدام پزشک درست میگوید؟؟ این دقیقا شرح حال ماست!! اولا بنده خودم فقه واصول خواندم! ثانیا از مجتهدین دیگر ادله نقل کردم ثالثا دروس فقه واصول و ادله را مطرح کردم که موجود است! تعجب از شماست که باز هم مثالی میزنید که دقیقا شرح حال بنده است اما میخواهید با استفاده از آن بر ضد بنده استدلال کنید!!!!!!!!!!
بعد گفتید:((

خصوصا در جایی مثل مسئله زکات که یک طرف مخالفین اندکی دارد که برخی از مخالفین مثل آیت الله سیستانی نیز احتیاط کرده و فتوا نداده اند.))
ببخشید! عذر میخواهم! مگر جنگ و لشگر کشی است که یک طرف زیاد است و طرف دیگر کم؟؟؟؟؟؟!! این چه استدلال خنده داری است؟؟؟!!(این بدبختانه همان است که گفتم که اجماع بر هر چیزی حتی بر قرآن و سنت و عقل برتری دارد!!!!) برادر من! استاد! گرامی! اگر مدرک و سند یک حرف صحیح باشد اگر همه آن را رد کنند آیا باز هم از اعتبار ساقط میشود؟؟؟!! آیا با همین استدلال شما حاضرید دست از اسلام بر دارید چون بسیاری از مردم جهان مسلمان نیستند؟؟؟!! این چه حرفی است؟؟؟! آن هم از شما که کارشناس اسلامی هستید!!!
بر فرض محال و پذیرش فرمایش شما! لحن بد! جواب آن خیل عظیم سوال و اشکال چه میشود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا کسی حاضر به پاسخ گویی این سوالات نیست؟؟؟!!
بنده حاضرم با هر یک از کارشناسان محترم سایت که مایل باشد در فضای عمومی یا خصوصی در باب این اشکالات و اشکالات فراوان دیگری که به فقه مرسوم حوزوی وارد است به بحث و پرسش و پاسخ بنشینم آیا شما حاضرید؟؟؟!
خواهشم این است که حداقل یکبار بیایید و با رها کردن پیش فرض ها به بازشناسی و از ابتدا بررسی کردن ادله در باب هر مطلبی که قرار است بحث شود(مانند همین مطلب زکات) بپردازید و ادله طرف مقابل را گوش کنید! اگر ردی علمی دارید بفرمایید و اگر نه بپذیرید! این خواسته غیر از فرمایش و توصیه اسلام و ائمه است؟؟؟


مسلم;710510 نوشت:
با سلام و احترام

بسم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بار دیگر پرسش هایم و مطالبم را مطرح میکنم امیدوارم این بار جوابی بر این سوالات داده شود:
1-
با وجود حدود سی آیه مکی و مدنی(که حتی یک اشاره و یا نقلی نداریم که بر 9 چیز باشد) و همچنین حدود 100 روایت از پیامبر و امامان (سلام الله علیهم) چگونه میتوان پذیرفت که زکات فقط منحصر در نه چیز است (بر حسب روایتی از پیامبرکه ایشان غیر آن نه چیز را معاف کرده اند که البته باید راویان آن هم مورد بررسی قرارگیرد)و در بقیه آن 9 چیز مستحب است؟
2-
از طرفی در میان علما و بزرگان شیعه علاوه بر خود علامه جعفری این بزرگان هم معتقد بر عدم انحصار 9 گانه زکات بودند: شیخ مفید-شیخ کلینی- شیخ صدوق-ابوعلی-شهید صدر-آیت الله سیستانی با احتیاط واجب(به نقل از کارشناسان این سایت)آیت الله دکتر صادقی تهرانی و...(به نقل از رساله آیت الله صادقی و کتاب تبیان در سایت البلاغ)
3-
به نص آیه 141 سوره انعام زیتون وانار هم زکاتشان واجب است! و در این صورت باید بفرمایید موارد زکات شد 11 تا!!! (به این کتاب ذیل آیه 141 سوره انعام مراجعه کنید:http://forghan.org/images/book/pdf/forghan2.pdf
از سى آيه ى مكّى و مدنى درباره ى زكات، شانزده آيه اش مكّى است و 14 آیه مدنی است!!!!(مانند آیه 4 سوره مومنون) پس شبهه مدنی وبدن و مکی بودن آیات محلی از اعتبار ندارد!
وانگهی آیا فقهای بزرگوار همین حق را که نص آیه آن را واجب کرده از واجبات برای مقلدان خود میدانند؟؟؟؟؟؟!! یا اینکه باز هم در اینجا نص را نادیده گرفته و سراغ اجماع و شهرت میروند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!
4-
اگر انفاق واجب موارد نه گانه محصور باشد. پس نسبت به دیگر اموال گسترده و زیاد باید چه گفت؟ با فرمایش خدا که «در اموال آنان ]ثروتمندان[ حق مشخصی برای درخواست کنندگان و محرومان است)) (آیه 24 و25 معارج)چه باید کرد؟ آیا غیر از اموال نُه گانه، مصداق مال نمی باشند؟ یا آنکه همین نه چیز ناچیز برای اداره تهی دستان و حکومت اسلامی کافی است؟نکته ي دیگر اینکه اگر زکات واجب تنها همان موارد نه گانه بود پس چرا قرآن از مال اندوزی برحذر داشته و می فرماید: «... و کسانی که زر و سیم می اندوزند و آنها را در راه خدا انفاق نمی کنند ایشان را به عذابی دردناک نوید ده. روزی که آن اندوخته ها در آتش دوزخ بسی داغ شوند پس پیشانی و پهلو و پشت آنان با آنها تافته گردد (به آنها گویند:) این است آنچه برای خود اندوختید پس آنچه را می اندوختید بچشید».
5-
آیا شما که میگویید دامپروری و کشاورزی پیشرفت کرده و غیره آیا پرورش شتر هم مانند سایر دام ها امروزه پیشرفت داشته یا حتی از قدیم هم بسیار کمتر شده؟؟؟؟؟؟؟؟!! آیا تجارت برنج و چای و برخی از میوه های پر مصرف مانند تجارت کشمش و خرما است؟؟! یا اینکه 10 ها برابر آن است؟؟؟؟! آیا پشتوانه چاپ اسکناس طلا و جواهرات نیست؟؟؟ پس همان اسکناس هم که پول رایج است به پشتوانه طلا و جواهرات ارزش مالی دارد!! وانگهی آیا در زمان پیامبر و معصومین با چیزی غیر از سکه های طلا و نقره معملات روزمره مسلمین و مردم و خرید و فروش و تجارت و ... آنها بوده است؟؟؟؟!! مشخص است که جواب این پرسش ها خیییییر است!!! اما حاضر نیستند برخی از فقها این مطالب را بپذیرند!!!! واقعا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به کدام پشتوانه قرآنی یا روایی معتبر و یا حتی عقل سلیم غلط بودن و اصلاح این موارد نباید انجام گیرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!
6-
به دلیل قرآن و سنت و عقل این 3 بخش(در خمس) عموم مسکینان و یتیمان و ابن سبیل را در بر میگیرد نه سادات را!چون:الف و لام استغراق همگى مذكوران را شامل مى شود و از نظر روایی این روایت از امام باقر:في روضة الكافي عن أبي حمزة عن الباقر(عليه السلام) أن اللّه جعل لنا أهل البيت سهاما ثلاثة دون سهام اليتامى و المساكين و ابن السبيل فإنها لغيرهم‏ و این روایت از سایت ویکی فقه که کاربر گرامی وطاها آدرس داده اند که:صحیحه ربعی : وی از امام صادق (ع) نقل می‌کند که هرگاه برای پیامبر (ص) غنیمتی می‌آوردند، آن حضرت چیزهای گران قیمت و برگزیده آن را برمی‌داشت و مانده را به پنج سهم، بخش می‌فرمود:
(ثم یقسّم مابقی خمسة اخماس فیأخذ خمسه، ثمّ یقسّم اربعة اخماس بین النّاس الذین قاتلوا علیه، ثمّ یقسم الخمس الّذی اخذه خمسة اخماس، فیأخذ خمس اللّه عزّ وجلّ لنفسه، ثم یقسم الاربعة اخماس بین ذوی القربی والمساکین وابناء السبیل لیعطی کل واحدٍ منهم حقّاً وکذلک الامام اخذ کما اخذ الرسول (ص). [۳۲])
باقی مانده به پنج سهم تقسیم می‌کرد و یک پنجم آن را برمی‌داشت و ماندگی را بین جنگجویان تقسیم می‌کرد و سپس، یک پنجمی که برداشته بود نیز، بخش می‌کرد.
یک پنجم خدا را برای خود برمی‌داشت و سپس چهارپنجم دیگر را بین خویشاوندان و یتیمان و بینوایان زمین گیر و درراه ماندگان بخش می‌کرد.
امام (ع) نیز، بسان پیامبر (ص) عمل می‌کرد.
که اگر دقت کنید در اینجا هم هرگز نصی نداریم که آن مساکین یا ایتام یا ابن سبیل از سادات بوده باشند و روایت هم صحیح السند است! پس این عدم اختصاص به سادات هم نص قرآنی دارد و هم روایات صحیح السند و هم پشتوانه عقلی مگر آنکه باز هم اجماع و شهرت را بر قرآن و سنت و عقل مقدم بدانیم!!
7-
ببخشید میشود بفرمایید که خمس چگونه مشکل معیشتی جامعه را میتواند حل کند و حال آنکه دارای 2 بخش است: 1-سهم امام 2-سهم سادات حالا چگونه 10 درصد از خمس و مال یک ثروتمند برای سادات فقیر و یتیم و... است اما 2/5 درصد یا حداکثر(دقت کنید حداکثر) 10 در صد(در بالاترین شرایط و نقل برخی روایات) زکات هم برای کل فقرا و مساکین و بیچارگان کل جهان اسلام است؟؟؟؟؟؟؟؟؟!! آیا این عادلانه است؟؟؟؟؟ آیا این عاقلانه است؟؟؟؟ آن هم با 9 چیز بودن زکات!!!!!!!!!!!!!! آن هم با توجه به اینکه مگر ما چند سادات فقیر و یتیم داریم؟؟؟؟ کل جمعیت سادات جهان یک دهم تعداد فقرا و موارد مصرفی زکات نیست!!!!!!!! چه برسد به آن اهدافی که این دو مالیات متقن و مفید اسلامی دارند!!! چه برسد به تعدادفقیران و ایتام سادات!!!! که این کاملا مشخص و عقلانی است!! در کل بنا بر نص آیات و روایات معتبر و عقل و حتی اجماع نظر صحیح همین عمومیت زکات است!حال اگر شما و یا مراجع بزرگوار با استناد به ادله اربعه نظری متفاوت دارید و یا دارند حتما بفرمایند تا ما هم یاد بگیریم! با تشکر از شما منتظر پاسختان هستم

قرآن حکیم;710562 نوشت:
سلام بر شما

با سلام و احترام

بنده تمایلی برای ورود به این بحث ندارم و همان طور که در پست های پیشین هم عرض کردم با توجه به این که بحث فقهی است و مربوط به کلام نیست تنها به این خاطر ورود پیدا کردم تا در خصوص نحوه بیان شما نکاتی را بیان نمایم:

قرآن حکیم;710562 نوشت:
بنده برای بار چندم عرض میکنم! این مطالب که گفتم نوشته ها و گفته ها و نظرات شخصی بنده که نبود!!!!!!!!!!!!( امیدوارم متوجه این حرف ساده بنده بشوید!) بنده نام و آدرس کتب فقها و علما را دادم شما میگویید قضاوت غیر مجتهد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!! !!!!!!!!!!!!! این چه حرف عجیبی است؟؟؟!! وانگهی پس اگر دقت میکردید که ظاهرا نکردید عرض کردم که اولا این نظر بنده نبود بلکه از مراجع و مجتهدین بزرگی که نامشان را نقل کردم


من کاری به بیان نظرات مجتهدینی چون آیت الله سیستانی و علامه جعفری و... ندارم، من به این سخن شما ایراد نگرفتم که شما دفاع می کنید و مرتب می گویید: سخن من نیست، سخن این بزرگان است! ایراد من این است که آوردن نظر این بزرگان، نمی تواند دلیلی بر اشتباه بودن نظر سایرین باشد.


قرآن حکیم;710562 نوشت:
هر کس که با مبانی فقه و اصول آشنا باشد میتواند با بررسی ادله نظر خود را بگوید و این بررسی ادله و نظر و منطق مهم است نه سن و سال و اجتهاد وغیره که اگر نظری صحیح نیست آن را علمی رد کنید نه اینکه دائم گفته شود بله شما مجتهد که نیستی پس نمیتوانی خلاف مجتهدین نظر بدهی!!(البته مضمونا و کلی عرض میکنم) این بر خلاف عقل است و شرع!
بر فرض که این حرف ها اشتباه! شما بیا وپاسخ منطقی و مستدل بده! نه اینکه غیر مستقیم به طرف سوال کننده و اشکال کننده بگویی ساکت شو! و نظر نده!

اگر جواز ابراز نظر یک غیر مجتهد و قضاوت او بین مراجع تقلید شما را قانع میکند عیبی ندارد، ابراز نظر کنید و نظر مراجع را نقد کنید، اما بگویید به نظر بنده نظر مراجع اینجا درست نیست؛ اما ابراز نظر با لحن حضرتعالی به چه قیمتی؟ به قیمت اینکه اکثریت مراجع را مایه مهجوریت قرآن و... بدانیم؟! بنده که هرگز ندیدم خود مراجع با سایر مراجعی که حکمی مخالف نظر آنها دارند چنین گفتاری داشته باشند.

قرآن حکیم;710562 نوشت:
بعد شما مثال پزشک را میزنید!!! اولا که اگر کسی دانشجوی پزشکی باشد یا دروس پزشکی خوانده باشد یا حتی پزشک باشد باز هم نمیفهمد که کدام پزشک درست میگوید؟

اگر کسی که ابراز نظر می کند پزشک باشد که خارج از بحث است چون بحث ما در خصوص دخالت غیر متخصص بین متخصصین است؛ اما به نظر شما منطقی است که یک دانشجوی پزشکی نظر اکثریت مطلق پزشکان را با چنین لحنی و با قاطعیت اشتباه بداند؟ به این صورت که همه مخالفین نظری که من آن را پذیرفته ام اشتباه کرده و موجب خسارت به جامعه هستند و موجب مهجوریت شده اند؟! روشن است که چنین لحنی در هیچ صورتی پذیرفتنی نیست حتی از یک متخصص، چه برسد به یک غیر متخصص.

قرآن حکیم;710562 نوشت:
خصوصا در جایی مثل مسئله زکات که یک طرف مخالفین اندکی دارد که برخی از مخالفین مثل آیت الله سیستانی نیز احتیاط کرده و فتوا نداده اند.))
ببخشید! عذر میخواهم! مگر جنگ و لشگر کشی است که یک طرف زیاد است و طرف دیگر کم؟؟؟؟؟؟!! این چه استدلال خنده داری است؟؟؟!!


این سخن بنده در جواب لشکرکشی شما بود، شما به نام این بزرگان استناد نمودید ما هم در پاسخ گفتیم در بین اسامی که شما فرمودید تنها نام یک مرجع تقلید مورد تأیید جامعه مدرسین وجود دارد که آن هم فتوا نداده بلکه عمل به فتوای سایر مجتهدین را جایز شمرده است یعنی در وجوب زکات مال التجارة به قطع و یقین نرسیده است؛ حال شما می خواهید نام این را لشکر کشی بگذارید مانع نمی شوم.

قرآن حکیم;710562 نوشت:
برادر من! استاد! گرامی! اگر مدرک و سند یک حرف صحیح باشد اگر همه آن را رد کنند آیا باز هم از اعتبار ساقط میشود؟؟؟!! آیا با همین استدلال شما حاضرید دست از اسلام بر دارید چون بسیاری از مردم جهان مسلمان نیستند؟؟؟!! این چه حرفی است؟؟؟! آن هم از شما که کارشناس اسلامی هستید!!!

برادر عزیز لحن شما مانند دایه مهربان تر از مادر شده است، شما که در حوزه درس خوانده اید و از دلسوزی مراجع نسبت به اسلام با خبر هستید چرا اینگونه سخن می گویید؟ شما که احتیاط مراجع در صدور فتوا را مشاهده کرده اید چرا اینگونه در خصوص آنها قضاوت میکنید؟ آیا به این فکر نمی کنید که لحن شما چه تأثیری بر روی مردم خواهد گذاشت؟ تحقیر مراجع در نگاه مخاطبان چه اثر مثبتی خواهد داشت؟ آیا می شود که حکمی از آیات و روایات برای مراجع تقلید آشکار و یقینی شود و آن را به خاطر مسائلی چون کنار گذارند؟ حقیقتا از شما که فقه و اصول خوانده اید تعجب می کنم، ان شاالله با حضور در درس خارج مراجع از دقت ایشان و تواضعشان در برابر آیات و روایات آگاه خواهید شد.

قرآن حکیم;710562 نوشت:
بنده حاضرم با هر یک از کارشناسان محترم سایت که مایل باشد در فضای عمومی یا خصوصی در باب این اشکالات و اشکالات فراوان دیگری که به فقه مرسوم حوزوی وارد است به بحث و پرسش و پاسخ بنشینم آیا شما حاضرید؟؟؟!

خیر، در این خصوص با کارشناسان فقه ما صحبت بفرمایید، اگر موضوع کلامی بود در خدمت شما می بودم؛ ورود به بررسی ادله زکات یک بحث اجتهادی در زمینه فقه است و بنده نه ادعای تخصص آن را دارم و نه اجازه ورود، و نه زمان پرداختن به آن را با توجه به گستردگی ادله و روایات و تحلیل ها و...

یا علی(ع)

مسلم;710582 نوشت:
با سلام و احترام

سم الله تعالی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام
شما میفرمایید:((
آنچه که بنده بیان کردم یک سخن کاملا منطقی و عقلایی است که یک غیر مجتهد تنها می تواند در خصوص نظرات مجتهدین به اختلاف آنها اشاره نماید اما قضاوت و تشخیص موضع صحیح در میان نظرات آنها از عهده وی خارج است))
بنده عرض کردم (که متاسفانه شما باز هم توجه نکردید) این به ظاهر قضاوت به قول شما و در اصل بیان نظر(مخالفین حکم زکات) و پیشکش برای بحث و گفتگو توسط آن بزرگان علما و فقها گفته شده!! که آدرس هم دادم(هم کتاب علامه جعفری و کتاب آیت اله دکتر صادقی) پس این جمله شما که:

مسلم;710582 نوشت:
اگر جواز ابراز نظر یک غیر مجتهد و قضاوت او بین مراجع تقلید شما را قانع میکند عیبی ندارد، ابراز نظر کنید و نظر مراجع را نقد کنید، اما بگویید به نظر بنده نظر مراجع اینجا درست نیست؛

نه علمی است و نه مودبانه! (وممشخص است که نظر بنده نیست بلکه گفته علما را نقل کردم قضاوت در این زمینه با دوستان گرامی!)بهتر بود شما به خیل سوالات که وارد شده پاسخ دهید البته میپذیرم چون این سوالات محکم و مستدل(که توسط همان فقها و بزرگان علما مطرح شده) تاکنون توسط مراجع عظام تقلید! بدون جواب مانده!!! از این جهت خرده ای بر شما نیست!!!

مسلم;710582 نوشت:
به قیمت اینکه اکثریت مراجع را مایه مهجوریت قرآن و... بدانیم؟!

یکی از سوالات بنده که در گفته قبلی نقل کردم آیا مراجع حاضرند که که نص قرآن را بر اجماع و شهرت و ... برتری داده و حکم به آن بدهند؟؟؟؟!!(برای اطلاع شما و مطالعه شما را به خواندن این کتاب دعوت میکنم:http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/feghh-gooya و http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/elme-osool )
در باب دانشجوی پزشکی (هر چند که مثال خواندن دروس پزشکی را پاسخ ندادید) هم پاسخ داده شد در قسمت قبلی!

مسلم;710582 نوشت:
این سخن بنده در جواب لشکرکشی شما بود، شما به نام این بزرگان استناد نمودید ما هم در پاسخ گفتیم در بین اسامی که شما فرمودید تنها نام یک مرجع تقلید مورد تأیید جامعه مدرسین وجود دارد که آن هم فتوا نداده بلکه عمل به فتوای سایر مجتهدین را جایز شمرده است یعنی در وجوب زکات مال التجارة به قطع و یقین نرسیده است؛ حال شما می خواهید نام این را لشکر کشی بگذارید مانع نمی شوم.

عجب! اگر بنده از نظرات و گفته های فقها و بزرگان مطلبی را نقل کنم اسمش لشگر کشی است؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!! متاسفم!! و دیگر اینکه گفتید:((تنها نام یک مرجع تقلید مورد تأیید جامعه مدرسین وجود دارد )) کاملا واضح است!! بنده نظری ندارم!! قضاوت با دوستان گرامی!!!!(ما از ادله صحبت میکنیم ایشان کجا سیر میکند!!:Gig:)
بنده به صورت پرسشی نقل کردم که مگر لشگر کشی وجنگ است که جمعیت این طرف بیشتر از آن طرف باشد!! به جای آنکه شما جواب صحیحی بدهید که چرا اجماع بر قرآن و سنت و عقل در نظرات فقهی پیشی گرفته میگویید:((
حال شما می خواهید نام این را لشکر کشی بگذارید مانع نمی شوم. )) :Gig:

مسلم;710582 نوشت:
تحقیر مراجع در نگاه مخاطبان چه اثر مثبتی خواهد داشت؟ آیا می شود که حکمی از آیات و روایات برای مراجع تقلید آشکار و یقینی شود و آن را به خاطر مسائلی چون کنار گذارند؟ حقیقتا از شما که فقه و اصول خوانده اید تعجب می کنم،

اولا بنده هرگز خدایی نکرده قصد توهین نداشته و ندارم!(تحقیر یعنی چه؟! این چه حرفی است؟؟!) ثانیا مراجع با دادن نظرات خود عامل در توجه قرار گرفتن و نقد شدن قرار میگیرند! ثالثا اگر حکمی صحیح بود آیا باید سکوت کنیم؟؟! به قول یکی از علما:((بدترين كجروى اين جرأت غلط است كه به ملاحظه ى نظرات علمائى، برخلاف كتاب خدا نظر دهى و صاحب نظران راستين را به كژى و كج سليقگى متهم سازى.
راه آزاد در شناخت دين بدون هيچ گونه تحميلى و رها از هر قيد و بندى در اصالت قرآنى است، تا ببينيم علماى آزاده ى آزادانديش و امّت اسلامى با آن چه برخوردى مى كنند.))
اما در باب این جمله شما که:((
آیا می شود که حکمی از آیات و روایات برای مراجع تقلید آشکار و یقینی شود و آن را به خاطر مسائلی چون کنار گذارند؟))
به این مطلب در پیام خصوصی جواب میدهم!! نمونه ها را با مدرک وسند نقل میکنم! چون ترس این دارم که باز به توهین و تحقیر به علما متهم شوم!!!!!!!!!

قرآن حکیم;710674 نوشت:
بنده عرض کردم (که متاسفانه شما باز هم توجه نکردید) این به ظاهر قضاوت به قول شما و در اصل بیان نظر(مخالفین حکم زکات) و پیشکش برای بحث و گفتگو توسط آن بزرگان علما و فقها گفته شده!! که آدرس هم دادم(هم کتاب علامه جعفری و کتاب آیت اله دکتر صادقی)

قرآن حکیم;710674 نوشت:
(وممشخص است که نظر بنده نیست بلکه گفته علما را نقل کردم قضاوت در این زمینه با دوستان گرامی!

من واقعا تعجب می کنم چرا شما متوجه حرف بنده نمی شوید، برخی از علما معتقد به حصر مصادیق زکات در موارد 9گانه هسند، و برخی معتقد به بیش از این، تا اینجا حرفی نیست، اما اینکه کدام دسته از مراجع درست میگویند این می شود ابراز نظر؛ شما می فرمایید نظر مراجع دسته دوم صحیح تر است، خب این ابراز نظر نیست؟! مرتب می گویید این نظر من نیست، نظر بزرگان است! من می دانم این نظر برخی از علما است اما ترجیح آن بر نظر سایر مراجع ابراز نظر شما محسوب می شود.
از این هم بگذریم عیبی ندارد ابراز نظر کنید، من بارها گفته ام که چون بحث فقهی است من با ماده بحث کاری ندارم، من صورت بحث شما را نمی پسندم، اما شما باز بر سر ماده بحث با من سخن می گویید!

قرآن حکیم;710674 نوشت:
عجب! اگر بنده از نظرات و گفته های فقها و بزرگان مطلبی را نقل کنم اسمش لشگر کشی است؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!! متاسفم!! و دیگر اینکه گفتید:((تنها نام یک مرجع تقلید مورد تأیید جامعه مدرسین وجود دارد )) کاملا واضح است!! بنده نظری ندارم!! قضاوت با دوستان گرامی!!!!(ما از ادله صحبت میکنیم ایشان کجا سیر میکند!!)

شما خواسته یا ناخواسته با نام بردن از چند عالم به دنبال کوبیدن سایر مراجع هستید، شاید چنین قصدی نداشته باشید اما عملا دارید اینگونه عمل می کنید، برگردید و پست اولتان که بنده را وادرا به موضع گیری کرد نگاه کنید، این لحن، لحن علمی نیست، لحن جنگ و لشکرکشی است. نتیجه خیلی از کارها ربطی به نیت و قصد ندارد، بلکه نتیجه خود را در مخاطب خواهد گذاشت، پس مواظب باشید و کاری را انجام دهید که در روز قیامت بتوانید از آن دفاع کنید و مجبور نشوید بگویید من قصد و منظوری نداشتم.
من میگویم به اجتهاد سایر مراجع که انسان های دلسوز، متعهد، خداترس، و مدافع اسلام هستند احترام گذاشته و آنها را متهم به مهجور قرار دادن قرآن، و ترجیح دادن رضایت مخلوق بر خالق نکنید.

قرآن حکیم;710674 نوشت:
یکی از سوالات بنده که در گفته قبلی نقل کردم آیا مراجع حاضرند که که نص قرآن را بر اجماع و شهرت و ... برتری داده و حکم به آن بدهند؟؟؟؟!!(برای اطلاع شما و مطالعه شما را به خواندن این کتاب دعوت میکنم:http://www.olumquran.com/fa/publicat...em/feghh-gooya و http://www.olumquran.com/fa/publicat...tem/elme-osool )

قرآن حکیم;710674 نوشت:
یکی از سوالات بنده که در گفته قبلی نقل کردم آیا مراجع حاضرند که که نص قرآن را بر اجماع و شهرت و ... برتری داده و حکم به آن بدهند؟؟؟؟!!(برای اطلاع شما و مطالعه شما را به خواندن این کتاب دعوت میکنم:

قرآن حکیم;710674 نوشت:
اما در باب این جمله شما که:((آیا می شود که حکمی از آیات و روایات برای مراجع تقلید آشکار و یقینی شود و آن را به خاطر مسائلی چون کنار گذارند؟))
به این مطلب در پیام خصوصی جواب میدهم!! نمونه ها را با مدرک وسند نقل میکنم! چون ترس این دارم که باز به توهین و تحقیر به علما متهم شوم!!!!!!!!!

مواردی هم که در پیام خصوص فرستادید عموما مربوط به احتیاط می شود، و احتیاط امری مطلوب است، اینکه مجتهد از باب احتمال صحت حکم مشهور، قلمرو حکم خدا را گسترده تر گرفته و حتی به مرزهای حکم الهی نزدیک نشود عیبی ندارد، اما هرگز اینطور نیست که قلمرو حکم خدا را محدود تر کرده و حرام خدا را حلال اعلام کنند.
در مورد آخر هم که به وجوب غسل جمعه و استحباب آن اشاره فرموده اید، باز هم پذیرفتنی نیست، روایات را باید یکجا دید، عمده ترین معضلی که موجب ایجاد مذاهب متعدد اعتقادی و فقهی شده است، نگاه گزینشی به آیات و روایات است! مرحوم شیخ طوسی(ره) در کتاب تهذیب، پس از نقل احادیثی که اشاره به وجوب غسل جمعه دارد، می گوید: کاری که برای گوینده خیلی اهمیت و اولویت دارد گاهی واجب خوانده می شود، مراد از لفظ "وجوب" در این روایات هم همین است، سبب این تأویل، وجود برخی روایات دیگر است؛ از جمله این روایت که علی بن یقطین می گوید از امام رضا درباره غسل عید فطر و قربان و جمعه پرسیدم ، حضرت فرمودند: «سُنَّةٌ وَ لَيْسَ بِفَرِيضَة»(تهذیب الاحکام، ج1، ص112و 113).

شاید شما استدلال شیخ طوسی(ره) و مراجع عظام تقلید معاصر را نپذیرید، خب دفاع از چنین عملکردی بر عهده خودتان، اما چرا با این لحن؟ چرا همه مراجع در اجتهادشان کوتاهی کرده و موجب مهجوریت قرآن هستند به جز آنچه شما تشخیص داده اید؟ چرا برای اثبات نظر خودتان دیگران را متهم به محافظه کاری می کنید؟!

به نظرم من وظیفه ام را در این خصوص انجام داده ام و دیگر احساس تکلیفی نمی کنم، لذا تمایلی به ادامه بحث ندادم، اگر با لحن جدیدی به دنبال پاسخ سوال هایتان هستید با مشاورین فقهی ما مکاتبه بفرمایید.

یا علی(ع)

مسلم;712427 نوشت:
من واقعا تعجب می کنم

مسلم;712427 نوشت:
شما می فرمایید نظر مراجع دسته دوم صحیح تر است، خب این ابراز نظر نیست؟! مرتب می گویید این نظر من نیست، نظر بزرگان است! من می دانم این نظر برخی از علما است اما ترجیح آن بر نظر سایر مراجع ابراز نظر شما محسوب می شود.

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم هر چند که به خیل انبوه سوالات و اشکالات مستدل پاسخ داده نشد(و دور از نظر هم نبود چرا که استادان شما که فقها و مراجع فعلی هستند تاکنون بیش از 20 سال است در برابر این سوالات و سوالات مشابه آن سکوت کرده اند و پاسخی ندادند!!!!!!!!!)اگر شما به نوشته بنده دقت میکردید بار ها گفتم و باز هم میگویم اگر این انتقاد را نقل کردم این انتقاد این استدلالات و غیره مستقیم یا غیر مستقیم از سوی برخی از علما و مراجع بود!(دقت کنید اینکه میگویم نظر فلان دسته درست است یا این فتوا ها باعث مهجوریت قرآن است و نشان ازمهجوریت قرآن است ماخوذ از گفته های برخی از علما و مجتهدین است و بنده تنها ناقل هستم!)

مسلم;712427 نوشت:
شما خواسته یا ناخواسته با نام بردن از چند عالم به دنبال کوبیدن سایر مراجع هستید، شاید چنین قصدی نداشته باشید اما عملا دارید اینگونه عمل می کنید، برگردید و پست اولتان که بنده را وادرا به موضع گیری کرد نگاه کنید، این لحن، لحن علمی نیست، لحن جنگ و لشکرکشی است.

عجب! پس اولا این که در محافل علمی نظر عده ای از علما نقد میشود معنایش کوبیدن آنهاست؟؟!!(پس بهتر است در محافل طلبگی خود و در درس مراجع این نکته را به آنها و دوستان خودتان گوشزد کنید!!!) ثانیا آوردن نام برخی از علما هرگز به معنای این نبوده و نیست که قول آنها را برای اثبات حرف خود بیاوریم! بلکه برای این عرض شد که دوستان خواننده ببینند که این فتوا حکمی جدید و عجیب و غریب نیست!!!(چون متاسفانه رساله ها بعضا و احکام بعضا طوری نوشته شده که نظر مخالف آن دادن غیر ممکن یا بسیار سخت شده است و باعث تعجب بسیاری از افراد است وقتی حکمی میبینند و فکر میکنند این حکم اصلا اسلامی نیست و سابقهای ندارد و ...) و الا آنچه مهم و مدرک است قرآن و سنت است و اگر حکمی از این دو مطلب ثابت شود اگر تمام فقهای اسلام هم بر خلاف آن فتوا دهند فتوایشان باطل و نادرست بوده و حکم صحیح همان مطلب برداشتی درست از قرآن و سنت است!(به قول مرحوم آقای خویی اگر روایتی صحیح باشد اگر تمام فقهای هم آنر ا رد کنند یا توجهی به آن نکنند هرگز ذره ای از اعتبار و ارزش و صحت و سقم آن کاسته نمیشود!) پس این مطلب که نام برخی را بردم اولا برای این بود که مطلب را از آنها نقل میکردم(که شما اگر متوجه این نوشته قبلی بنده که بنده در حال گفتن نظر بزرگان هستم نه خودم میشدید هرگز چنین مطلبی را نمینوشتید!) و به نوعی آدرس و منبع میدادم ثانیا برای اینکه نشان دهم این نظر هرگز جدید و بی سابقه نبوده است! پس اگر دقت کنید لحن کاملا علمی است!(اگر دقت کنید!!!)

مسلم;712427 نوشت:
پس مواظب باشید و کاری را انجام دهید که در روز قیامت بتوانید از آن دفاع کنید و مجبور نشوید بگویید من قصد و منظوری نداشتم.

کسانی باید مواظب قیامت خود باشند که کتاب و سنت را کنار گذاشته و حکم قرآن را رها میکنند که ان شا الله ما و شما و مراجع بزرگوار از آن دسته نیستیم و نباشیم!!

مسلم;712427 نوشت:
من میگویم به اجتهاد سایر مراجع که انسان های دلسوز، متعهد، خداترس، و مدافع اسلام هستند احترام گذاشته و آنها را متهم به مهجور قرار دادن قرآن، و ترجیح دادن رضایت مخلوق بر خالق نکنید.

بنده هرگز قصد اهانت یا جسارت به علما را نداشته و ندارم(هر چند که در این ده های اخیر کم نبوده توهین به مراجع و علما اما ....) بلکه مطلبی از علمای دیگر نقل کردم حال اگر آنها اشتباه کرده اند این به معنای بی دینی و نا مسلمان بودن آنها نبوده و نیست! بلکه برای آگاهی از حکم صحیح و اصلاح اشتباهات است
ببخشید رضایت کدام مخلوق؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!! بنده از قران و سنت ادله می آورم و نظر علمای بزرگ شیعه را نقل میکنم این برتری دادن رضایت مخلوق بر خالق است؟؟؟؟؟؟؟؟!!! شما چه میگویید؟؟!(قضاوت با دوستان گرامی)

مسلم;712427 نوشت:
مواردی هم که در پیام خصوص فرستادید عموما مربوط به احتیاط می شود، و احتیاط امری مطلوب است، اینکه مجتهد از باب احتمال صحت حکم مشور، قلمرو حکم خدا را گسترده تر گرفته و حتی به مرزهای حکم الهی نزدیک نشود عیبی ندارد، اما هرگز اینطور نیست که قلمرو حکم خدا را محدود تر کرده و حرام خدا را حلال اعلام کنند.

استاد محترم! بنده آن موارد را به صورت نامه خصوصی برای شما فرستادم و صحیح آن بودکه در همان خصوصی پاسخ میفرمودید اما شمامطلب را به اینجا کشاندید و در ضمن بحث غسل جمعه که هرگز ارتباطی با موضوع تاپیک ندارد را مطرح کردید!(قابل توجه دوستان که اگر کاربران چنین کاری کنند از طرف کارشناس گفته میشود که خارج از موضوع است اما ایشان خودشان خارج از موضوع سخن گفتند!!!!!)
استاد محترم! اگر در آن نامه دقت میکردید که نکردید! صراحتا گفته شده که از باب اجماعات و ....(که نمیخواهم باز کنم) برخی از حقایق گفته نمیشود!! لطفا بار دیگر آن نامه را با دقت بخوانید و ویدئوی انتهایی که آدرس دادم را ببینید! پس بحثی از احتیاط و غیره نیست!!!!! وانگهی توصیه های آخر صاحب جواهر به شیخ انصاری را فراموش نکنیم که گفت:((اسلام دین سهل و آسان است احتیاط ها را کم کن)) (مضمون حرف صاحب جواهر را نقل کردم)
اما خیلی جالب است!! شما میفرمایید((
عموما مربوط به احتیاط می شود، و احتیاط امری مطلوب است، اینکه مجتهد از باب احتمال صحت حکم مشور، قلمرو حکم خدا را گسترده تر گرفته و حتی به مرزهای حکم الهی نزدیک نشود عیبی ندارد)) سپس بدن توجه به جمله قبلتان با صراحت تمام میگویید:((در مورد آخر هم که به وجوب غسل جمعه و استحباب آن اشاره فرموده اید، باز هم پذیرفتنی نیست،))
جالب است!! چطور در اینجا به حرف خود پایبند نبوده و احتیاط نمیکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!! تناقض و تضاد از این واضح تر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!
(قضاوت با دوستان گرامی!)

مسلم;712427 نوشت:
روایات را باید یکجا دید، عمده ترین معضلی که موجب ایجاد مذاهب متعدد اعتقادی و فقهی شده است، نگاه گزینشی به آیات و روایات است! مرحوم شیخ طوسی(ره) در کتاب تهذیب، پس از نقل احادیثی که اشاره به وجوب غسل جمعه دارد، می گوید: کاری که برای گوینده خیلی اهمیت و اولویت دارد گاهی واجب خوانده می شود، مراد از لفظ "وجوب" در این روایات هم همین است، سبب این تأویل، وجود برخی روایات دیگر است؛ از جمله این روایت که علی بن یقطین می گوید از امام رضا درباره غسل عید فطر و قربان و جمعه پرسیدم ، حضرت فرمودند: «سُنَّةٌ وَ لَيْسَ بِفَرِيضَة»(تهذیب الاحکام، ج1، ص112و 113).

ابتدا عرض کنم که یکی از دوستان در زمینه غسل جمعه در تاپیکی مفصل با یکی از کارشناسان سایت بحث داشتتند که در انتها 5 سوال مطرح کردند که تاکنون بی پاسخ مانده و جوابی از آن کارشناس نگرفتند!!!!!! به این آدرس:(http://www.askdin.com/thread44003-3.html) دوستان میتوانند مراجعه کنند و خودشان قضاوت کنند! اما جالب است عرض کنم که عمده علمای بزرگ در کتب فقهی خود استدلال خودشان برای استحباب غسل جمعه را اجماع میدانند نه روایات و آیات!!!!! به نمونه های زیر که توسط یکی از کارشناسان همین سایت در همان تاپیک گفته شده دقت کنید:

1- شیخ طوسی :«غسل الجمعة والأعياد مستحب، وبه قال جميع الفقهاء)) و در ادامه (( «دليلنا: على ذلك: إجماع الفرقة و...)) الخلاف، الشیخ الطوسی، ج1،ص220.
2-علامه حلی : «ذهب أكثر علمائنا إلى أن غسل الجمعة مستحب‏ ليس بواجب - و هو قول جمهور أهل العلم - لأن النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله قال: (من توضأ يوم الجمعة فبها و نعمت، و من اغتسل فالغسل أفضل) » تذکرة الفقهاء، العلامة الحلی، ص138، مساله ی 272
3-شیخ یوسف بحرانی: «قد اختلف فيه الأصحاب (رضوان اللَّه عليهم) فالمشهور استحبابه»الحدائق الناضرة، المحقق البحرانی، ج4،ص217

4-شیخ بهایی:«و ان كان المعتمد ما هو (المش) بين الأصحاب». هرچند که آنچه مورد اعتماد و تکیه است نظر مشهور می باشد.«الحبل المتين في أحكام الدين»، ص79 ( طبع قديم )
5- ابن زهره «و الأغسال المسنونة:غسل يوم الجمعة، و ليلة الفطر، ...كل ذلك بالإجماع المذكور»؛غنية النزوع إلى علمي الأصول و الفروع‌،ص62.


دقت فرمودید همین شیخ طوسی که شما مدعی بودید و دیگران برای دلیل پای اجماع و شهرت را به میان کشیده اند! نه آیات و روایات را!!(این همان است که قبلا عرض کردم و باز هم میگویم که اجماع و شهرت بر هر دلیلی دیگری در فقه ما برتری دارد متاسفانه!!!!!)
در همان نامه هم آیت الله خویی فرمودند :ما گرفتار اجماع و شهرتیم! و هیچ اشاره ای به مطلب دیگری یا روایتی یا غیره نکردند!!!!! حال یا ایشان خدایی نکرده کم سواد بودند یا مطلبشان صحیح است اما شما به جای توجه به این مطلب بحث روایات را پیش میکشید!!!!!(قضاوت با دوستان)
در انتها باز هم اعلام میکنم که حاضرم در این زمینه با سایر دوستان کارشناس گفتگو کنم! اما مطلب دیگری در نامه ای خصوصی به شما میفرستم کمی روی آن تامل کنید یا حتی تحقیق کنید بعد نظر خود را بفرمایید با تشکر از شما

سوال
در قرآن مجید به کرات و بسیار زیاد بر زکات تاکید شده و در کنار نماز از از علامات ایمان شمرده شده است، زکات در حالی 32 بار در قرآن آمده است که خمس فقط یکبار و در یک آیه آمده؛ حال سئوال اینجاست که مطلب به این مهمی چرا فقط یکبار در قرآن آمده است؟ در حالیکه به طور یقین هر مطلبی که مهمتر است در قران بیشتر تکرار شده است. با توجه به فرمایش امام صادق (علیه السلام) اگر حدیثی با قرآن مخالف بود آن را به دیوار بکوبید آیا احادیث بسیار شدی الحنی که به جای زکات، درباره خمس داریم پذیرفتنی است؟ بالاخره تاکید بسیار زیاد قرآن بر زکات نشان دهنده اولی بودن زکات نسبت به خمس است و اصولا این طور که احکام ما می گویند حتی خمس به ظرفی که استفاده نمی شود هم تعلق می گیرد که این یعنی خمس بر خلاف زکات در ذره ذره زندگی ما جاری است.

پاسخ
با سلام و احترام و تشکر از سوال شما
برای پاسخ به این سوال شما توجه به چند نکته لازم است:

نکته اول:
هرگز اینطور نیست که بتوان از طریق تعداد آیات به اهمیت یک مسأله یا عدم اهمیت آن پی برد، فیصل نور از علمای وهابی در کتاب «الامامة و النص» همین شبهه را در خصوص امامت به کار برده است که اگر امامت آنطور که در احادیث شیعیان است دارای اهمیت است چرا آیات معدودی طبق استناد شیعه به آن اشاره دارد، لذا باید ابتدا و اساسا وجود چنین ملاکی برای ارزش گذاری را اثبات نمود، علاوه بر این که چنین ملاکی قابل اثبات نیست، قرائن مختلفی مقابل آن را نشان می دهند، به عنوان نمونه آیات معاد بیشتر از آیات توحید است اما شکی در اهمیت توحید نسبت به معاد نداریم، یا مسائلی چون حج و روزه که علی رغم اهمیت آنها در آیات معدودی مورد اشاره قرار گرفته اند.
با دقت در آیات قرآن کریم می توان دریافت که تعدد آیات در موضوعات مختلف، نه به تناسب اهمیت، بلکه به تناسب گستردگی، نیاز شناسی مخاطب و عوامل این چنینی نازل شده است، به عنوان نمونه در ابواب توحید، توحید ذاتی بیشترین اهمیت را دارد اما بیشترین آیات در خصوص توحید ربوبی و توحید عبادی نازل شده است چرا که شرک در تدبیر و عبادت رواج بیشتری داشته و مخاطبان قرآن عموما قائل به توحید ذاتی بوده اند همان طور که قرآن میفرماید:
«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُون‏» (1)
اگر از آنان (كه شرك مى‏ورزند) بپرسى: چه كسى آسمان‏ها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را رام و مسخّر كرده؟ بى‏ترديد خواهند گفت: خدا. پس چگونه منحرف مى‏شوند؟
لذا نیاز مخاطب نسبت به آیات توحید ربوبی و عبادی بشتر بوده است، نه این که اهمیت توحید عبادی بیشتر از توحید ذاتی باشد. در مورد معاد نیز همین طور با توجه به استبعاد بشر خصوصا مردم معاصر پیامبر(ص) در مورد معاد، حکمت الهی اقتضاء می کرده است که به آن مطالب بیشتر بپردازد.

نکته دوم:
مخالفت با قرآن که در روایات به عنوان ملاک پذیرش روایات آمده است، همان طور که از خود تعبیر روایت روشن است به معنای مخالفت قطعی محتوای روایت با محتوای قرآن است، یعنی متن قرآن و روایات تناقض داشته و قابل جمع نباشند، نه به معنای مخالفت مفهومی که از بررسی آمار و ارقام به دست آمده است؛ بنابراین نه از تعداد آیات قرآن بی اهمیتی خمس فهمیده می شود، و نه از شذت روایات باب خمس، مخالفت آنها با قرآن برداشت می شود، به تعبیر دیگر هر دو از ضرورت و وجوب خمس گفته اند، و از این نظر کاملا با یکدیگر هماهنگ هستند، آنچه که به ظاهر ناسازگار است تأکید روایات بر خمس، و عدم اهتمام قرآن به آن است که برداشتی غیر قابل دفاع، و مبتنی بر حساب آمار و احتمالات است.

نکته سوم:
با مراجعه به جلد نهم کتاب وسائل الشیعه شیخ حر عاملی متوجه میشوید که در خصوص وجوب و اهمیت زکات روایات شدید اللحنی در خصوص وجوب زکات و نهی از ترک آن وارد شده است(2) که تعداد آنها بیشتر از روایات وجوب خمس است، لذا از نظر تعداد نیز کاملا با قرآن هماهنگ هستند.

نکته چهارم:
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که زکات در صدر اسلام در معنای لغوی آن یعنی «انفاق مال» به کار می رفته است، نه زکات واجب اصطلاحی، همان طور که در خصوص انفاق انبیاء پیش از اسلام در آیات مختلف تعبیر «زکات» به کار رفته است در حالی که زکات اصطلاحی اسلام در آن زمان نبوده است،(3) مثلا درباره حضرت ابراهیم و اسحاق و یعقوب می‌فرماید:
«وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ»؛ و انجام دادن كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات را به آنان وحى كرديم‏(4)

و درباره حضرت اسماعیل می‌فرماید:
«وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا»؛ و همواره خانواده‏اش را به نماز و زكات فرمان مى‏داد، و نزد پروردگارش پسنديده بود.(5)

و نیز درباره حضرت عیسى(ع) در گهواره می‌فرماید:
«وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا»؛ و مرا تا زنده‏ام به نماز و زكات سفارش كرده است‏. (6)

لذا علامه طباطبایی(ره) در ذیل آیه 55 سوره مائده که ماجرای صدقه دادن انگشتر امیرالمومنین(ع) با تعبیر «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‏» آمده، می فرمایند: هر کجا که زکات به طور مطلق آمده، یا در کنار نماز آمده است به معنای انفاق مال در راه خداوند است(7)
عمده آیات زکات به صورت مطلق آمده اند و طبق بیان علامه طباطبایی(ره) و قرائن قرآنی دیگر به معنای پرداخت حقوق مالی خداوند است، لذا این دسته از آیات که بخش عظیمی از آیات زکات هستند، خمس را هم در بر میگیرند، چرا که خمس نیز از مصادیق انفاق مال در راه خداوند است، پس تعداد آیات اشاره کننده به خمس بالا میرود و از آن طرف همه این 32 آیه به زکات اصطلاحی اشاره ندارند، بلکه مراد بسیاری از این آیات، صدقات مستحبی، تزکیه و پاکی، وصف اهل ایمان، یا مطلق حقوق مالی و... است، لذا تعداد آیات زکات اصطلاحی پایین می آید، با این حساب دیگر نمی توان گفت که بین تعداد آیات خمس و زکات تفاوت فاحشی وجود دارد.

نکته پنجم:
اگرچه درست است که خمس به ظرف بلا استفاده نیز تعلق می گیرد اما یکبار پرداخت، تا آخر عمر آن ظرف کفایت می کند، لذا نمی شود گفت که خمس نسبت به زکات در زندگی مردم جریان بیشتری دارد، خصوصا این که موارد مصرف زکات قلمرو گسترده تری دارد. یعنی مصرف آن شامل تمامی افراد جامعه می شود و حتی از باب تألیف قلوب غیر مسلمانان را نیز در بر می گیرد اما خمس تنها براي فقرا و مستمندان از سادات، و سهمي از آن نیز مخصوص امام است که در زمان غیبت طبق نظر مراجع تقلید مصرف میشود.

نکته ششم:
احتمال های دیگری نیز مطرح شده است مانند اینکه از آنجا که مصرف خمس به دستور حق تعالی مخصوص پیامبر(ص) و خویشان آن حضرت(ص) بوده، تأکید بر آن موجب بدگمانی به قرآن و پیامبر(ص) شده و ایشان را در مظان اتهام ساده دلان و افراد ظاهربین قرار می داد، و دشمنان نیز از این تأکید که ظاهرا نفع شخصی برای پیامبر(ص) به دنبال دارد سوء استفاده می کرده اند، لذا آنچه که ابلاغ آن ضرورت دارد، یعنی وجوب خمس، در قرآن به آن اشاره شده است، اما تأکید بیش از این با توجه به مفاسد احتمالی لزومی نداشته است؛ اما زکات که یک حق واجب عام المنفعه بوده است و تأکید بر آن مفسده ای را به دنبال نداشته است.(8)
________________________________________

1. عنکبوت-61.
2. حر عاملی، محمد بن حسن ، وسائل الشیعه، ج9، در ابواب اول تا پنجم، صص9 ال 42.
3. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، نشر جامعه‏ى مدرسين‏، چاپ پنجم، 1417ق، قم، ج6، ص11.
4. انبیاء:21/73.
5. مریم:19/55.
6. مریم:19/31.
7. المیزان، ج6، ص10.
8. http://www.askquran.ir/thread32706.html#post561979.

موضوع قفل شده است