ஐஇ:: دعوت از کاربران شاعر اسکدین ::இஐ

تب‌های اولیه

2495 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

صادق;710492 نوشت:
چرا با شعر گفتن در ستزی ؟
از این عشق ولای در گریزی
ز قند پارسی یک حبه بر دار
که تا عشق دیگر از جان بریزی

حبیبه;710499 نوشت:
چرا قران به جان زیبا نشیند؟

بسان حوله ای دیبا نشیند؟

چرا هر کس سخن با شعر گوید

به جانِ کور و هم بینا نشیند؟

چه حکمت هست در قول و غزل که

به عشقش پیر و هم برنا نشیند؟

مگر قران مسجع نیست جانا؟

ببین در گوش چه خوانا نشیند

چو حکمت با زبان شعر گفتی

به مجلس جاهل و دانا نشیند

این تاپیک اسمش هست دعوت از کاربران شاعر
من هم که شاعر نیستم.

صادق;710474 نوشت:
باسلام وتقدیر وتبریک عید بندگی .
از حضور فعال و اظهار علاقه کار بران بران شاعر در این پرسه به خوبی معلوم می شود که این تاپیک بسیار مفید وضروری بوده است .
به نظر رسید برای پر بار تر شدن این شجره طیبه از جناب :
یارب

مدیر اجرایی انجمن تفسیر و علوم قران
دعوت شود که به عنوان استاد در این تاپیک حضور مداوم داشته واشعار وسروده های نو شاعران را در این جا نقد واصلاح نماید .
از نظر وزن وقافه وسایر فنون شعری .
از آن جا که جناب یارب خود شاعر کار آموزه د واستاد دیده است خوب است این صنعت را به دیگران هم آموزش دهد .
واین تاپیک را به صورت یک کلاس درس شعر آموزی مدیریت نماید .
بخصوص اشعار بنده واستاد سجاد را به دقت بشتر و بدون اغماض نقد کند بخصوص از نظر وزن وراه کار بهتر شدن را تذکر دهد .
( البته اگر با اشعار کابران کمی اغماض ومسامحه نماید مانعی نیست ) ولی با اشعار بنده وسایر اساتید مسامحه ننماید ( این را بدون تعارف وجدی عرض می نمایم )
اول از همه از نقد وپشنهاد اصلاح نسبت به اشعار من شروع نماید .

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما استاد گرامی و بزرگوار

از لطف و تواضع شما بسیار سپاسگزارم اما حقیر لایق آنچه فرمودید نیستم و در حد یک شاعر مبتدی هستم نه بیشتر
حقیر اینجا در محضر اساتید بزرگواری چون شما و جناب استاد سجاد و جناب Reza-D و دیگر یزرگواران دارم شاگردی میکنم تا انشاءالله کم کم با همنشینی شما خوبان بتوانم دلنوشته هایم را در قالب شعر در آورم

متاسفانه حقیر در زمینه تصحیح شعر تخصص ندارم و آنچه را هم میسرایم بیشتر دلنوشته است تا شعر...

به لطف الهی شروع کننده محترم تاپیک جناب Reza-D به خوبی دارند مدیریت اینجا را انجام میدهند و در تصحیح شعر نیز سررشته دارند و تا کنون نیز در این زمینه زحماتی را متقبل شده اند که جا دارد از ایشان تقدیر و تشکر نمایم ،بنده نیز دارم استفاده میبرم ،

خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداند
یازهرا(س)

عشقبازی;710560 نوشت:
این تاپیک اسمش هست دعوت از کاربران شاعر
من هم که شاعر نیستم.

اما سعی می کنید که شعر بگوئید

هم در این تاپیک و هم در تاپیک مربوط به فردوسی

elina822;710496 نوشت:
سلام و عرض ادب
خیلی متشکرم بابت وقتی که میگذارید و راهنمایی های مفیدتون
بله شما درست میفرمایید . البته من قافیه شعر رو مرا میدانی در نظر گرفته بودم . بقیه رو به تناسب اهنگ میگذاشتم . ترتیب ابیات رو هم باتوجه به تناسب روایتی شعر قرار میدادم .
ولی مطمئنا همونطور که شما میفرمایید طرز صحیح تر اضافه کردن ال به قافیه هست . خب من هم وقت چندانی برای این قضیه نزاشتم تا اصلاج بیشتری صورت بگیره
متشکرم

سلام خدمت شما
قسمتی که شما فرمودید قافیه نیست خواهرم.
ردیف هست

قافیه کلمه ای هست که حروف آخرش با هم تناسب داره. مثلاً:

سنگین ، نیلین ، آیین ، زمین ، این و....
در این کمات ،
"ی" و "ن" عیناً تکرار میشه اما حروف دیگه با هم فرق دارن

اما ردیف کلمه ای هست که بعد از قافیه میاد (معمولاً) و بطور کامل در شعر تکرار میشه. مثل همین که شما در شعرتون استفاده کردید: "مرا میدانی"
اونچه که در توازن انتهای ابیات شرط هست ، قافیه است. ردیف هم گر چه مکمل هست ، اما اصل قافیه ست

((یک شعر میتونه ردیف نداشته باشه ، اما قافیه رو حتماً باید داشته باشه))

به نمونه های زیر توجه بفرمایید. قافیه با رنگ آبی و ردیف با رنگ قرمز:

ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را
خبر از سرزنش خار
جفا نیست تو را

حالا یک شعر با قافیه اما بدون ردیف:

تو ماهی و من ماهی این برکهء کاشی
اندوه بزرگی ست ، زمانی که
نباشی

صادق;710474 نوشت:
باسلام وتقدیر وتبریک عید بندگی .
از حضور فعال و اظهار علاقه کار بران بران شاعر در این پرسه به خوبی معلوم می شود که این تاپیک بسیار مفید وضروری بوده است .
به نظر رسید برای پر بار تر شدن این شجره طیبه از جناب :
یارب

مدیر اجرایی انجمن تفسیر و علوم قران
دعوت شود که به عنوان استاد در این تاپیک حضور مداوم داشته واشعار وسروده های نو شاعران را در این جا نقد واصلاح نماید .
از نظر وزن وقافه وسایر فنون شعری .
از آن جا که جناب
یارب خود شاعر کار آموزه د واستاد دیده است خوب است این صنعت را به دیگران هم آموزش دهد .
واین تاپیک را به صورت یک کلاس درس شعر آموزی مدیریت نماید .
بخصوص اشعار بنده واستاد سجاد را به دقت بشتر و بدون اغماض نقد کند بخصوص از نظر وزن وراه کار بهتر شدن را تذکر دهد .
( البته اگر با اشعار کابران کمی اغماض ومسامحه نماید مانعی نیست ) ولی با اشعار بنده وسایر اساتید مسامحه ننماید ( این را بدون تعارف وجدی عرض می نمایم )
اول از همه از نقد وپشنهاد اصلاح نسبت به اشعار من شروع نماید .

سلام استاد "صادق" گل
من که موافقم :ok:
ضمناً علاوه بر سرکار خانم
"یارب" ، دوستان دیگه ای هم هستن که خیلی خوب شعر میگن. بخصوص سرکار خانم "حبیبه" که ایشون با عربی هم بسیار زیبا شعر میگن
میخوام روشش رو از ایشون یاد بگیرم. البته فکر کنم نیاز اصلیش دونستن زبان عربی باشه که من بلد نیستم :Nishkhand:
همچنین جناب
"مرید الحسین" که ایشون هم اشعار زیبایی دارن

یارب;710568 نوشت:
متاسفانه حقیر در زمینه تصحیح شعر تخصص ندارم و آنچه را هم میسرایم بیشتر دلنوشته است تا شعر...

شما به بنده لطف دارید. برای پذیرش موردی که استاد صادق فرمودن اختیار با شماست
اما من با این موضوع که شما شاعر نیستید موافق نیستم و از همین تریبون تکذیب میکنم :ok:
شعرهای شما خیلی فراتر از دلنوشته ست

Reza-D;710576 نوشت:
شما به بنده لطف دارید. برای پذیرش موردی که استاد صادق فرمودن اختیار با شماست

سلام علیکم
باتشکر از شما
بهتر است تاپیک روندی را که تاکنون داشته ادامه دهد و شما نیز همچنان زحمت تصحیح اشعار را متقبل شوید،(وفقکم الله) توضیحات و نکات خوبی را اشاره میفرمایید که بنده نیز از محضرتان استفاده کرده و بعد ازاین نیز استفاده خواهم کرد ان شاءالله

یازهرا(س)

Reza-D;710576 نوشت:
ضمناً علاوه بر سرکار خانم "یارب" ، دوستان دیگه ای هم هستن که خیلی خوب شعر میگن. بخصوص سرکار خانم "حبیبه" که ایشون با عربی هم بسیار زیبا شعر میگن
میخوام روشش رو از ایشون یاد بگیرم. البته فکر کنم نیاز اصلیش دونستن زبان عربی باشه که من بلد نیستم
همچنین جناب "مرید الحسین" که ایشون هم اشعار زیبایی دارن

سلام عرض ادب من میخواستم بگم احیانا اسم من تو لیست جا نیفتاده ؟شهره؟:read:

سلام علیکم و رحمه الله
بیشتر دل نوشته است تا شعر...

***************
امیری حسین(ع) و نعم الامیر
سرود قلب مجروحم امیری یا حسین(ع) است
اذان آخر عمرم امیری یا حسین(ع) است
خدا را گر بخوانند اهل سرّ در نیمه شب
تمام ذکر و اسرارش امیری یا حسین(ع) است
غلامم شیر مستی را که چشم بر چشم زینب(س)
بغرّید از ته دل "من" امیری یا حسین(ع) است
زده آتش به قلبم سبط حیدر در رجز چون
که شعرش همچو تاج بر سر امیری یا حسین(ع) است
فقط سر را خریدار است به میدان خصم ملعون
دلیلش بوسه زهرا(س) به سربند امیری یا حسین(ع) است
ملایک را شده اسماء حق برات جنّت
که آن اسم عظیم هو امیری یا حسین(ع) است
چو پروانه به گرد شمع سوزان است به گودال
وجودش ذاکر ذکر امیری یا حسین(ع) است
چه خوش گفت نزد گل *عارف* ز اسرار دل خود
که روز محشرم کافی امیری یا حسین(ع) است
******************
سوم شوال 1436

خب بگذریم کسی که محلمون نمیزاره

بیخودی حرص نخوریم
اما خواهشا دیگه برام هیچی نگید
نه در عمومی اسمم رو بیارید نه در خصوصی .....
جبران پذیر نیست این کارتون
من از خجالت دارم اب میشم
اونوقت!!!
واقعا موندم که چرا من خودم رو برای شما ها قربانی کردم
من تمامی ادب کهن فارسی رو به اینجا اوردم
با ابیاتم با بیان شیرینم
با ارائه همه هنرهای شعری و موسیقیایی سعی کردم همه رو به وجد بیارم
و چقدر ادمهایی که بخاطر ابیات زیبای من اومدن اینجا و عضو شدند
از همشون حلالیت میطلبم
و چقدر افرادی که بخاطر کهولت سن و یا کوچکی سن و سال موندگار شدن و یکجا نشین شدند

پر جمعیت ترین تایپیک سال اسک دین همین هست
اما در جواب من
من که کوشا ترین و زحمت کش ترین فردم
من که برای برقراری نظم وقسط و عدل وداد ...
وای خدای من بگذر از سر تمامی تقصیراتشان
بماند برای بعد

شکوائیه شهره .... برای بی اعتمادی مسئول و موسس تایپیک شعر

دوستان بگذریم به اتاق شعر خوش اومدید

موضوع رو دوباره تکرار میکنم

:Sham::Sham:عید سعید فطر:Sham::Sham:

روزه و ماه صیام و سحری آخر شد ********* زده ام فالی و ماه آمد و می آخر شد

آن همه شور و نشاط سحری گشت تمام**** وین همه نغمه و غوغای دری آخر شد

آن همه نغمه که در قبل اذان و سحری*********خوانده بودیم بیک باره دمی آخر شد

ساقیا مرحمتی کن که قبولم دارند ******** که بتدبیر و به تشویش ز می آخر شد

وه چه خوش گفت برو توبه ز می کن

شهره*****که زمان گنه و بی بصری آخر شد

شهره22;710590 نوشت:
سلام عرض ادب من میخواستم بگم احیانا اسم من تو لیست جا نیفتاده ؟شهره؟:read:

خدا از سر تقصیراتم بگذره! :Nishkhand:
بله خانم "شهره22" هم شعرهای زیبایی مینویسن
منتظر هستم تا اولین شعر ایشون با وزن جدید رو ببینم :ok:

یارب;710581 نوشت:
سلام علیکم
باتشکر از شما
بهتر است تاپیک روندی را که تاکنون داشته ادامه دهد و شما نیز همچنان زحمت تصحیح اشعار را متقبل شوید،(وفقکم الله) توضیحات و نکات خوبی را اشاره میفرمایید که بنده نیز از محضرتان استفاده کرده و بعد ازاین نیز استفاده خواهم کرد ان شاءالله
یازهرا(س)

من به یه نفر که کمکم باشه در این تاپیک نیاز دارم. تنهایی نمیتونم چون صبح ها که میرم سر کار ، عصرها هم میخوام کمی بیشتر با خانواده باشم
البته در خدمت دوستان هستم اما اگر کسی به من در این تاپیک کمک کنه خیلی خوب میشه

بنده شما رو قبول دارم. اما کار رو میسپارم دست استاد "صادق" تا خودشون یه نفر رو معرفی کنن

[="Tahoma"][="Black"]ماه رمضان رفت ولی من نگرانم
از آتش عشقی که بیفتاد به جانم

من گر نتوانم که در این بزم بمانم
یا جام بلایی ببرد امن و امانم

یا سرد شود ذائقه عشق چشانم
یا زرد شود رویش سبزی که در آنم

من گر نتوانم به سر انجام رسانم
آتش بزند آتش هِجرت دو جهانم

یا باز کند از سر کوی تو نشانم
یا شهره آفاق کند سوز نهانم

یا تیره کند باز همه روح و روانم
یا داغ زند بر دل بیچاره گمانم

پس من نگرانم نگرانم نگرانم
از آتش عشقی که بیفتاد به جانم

[/]

Reza-D;710574 نوشت:
سلام خدمت شما
قسمتی که شما فرمودید قافیه نیست خواهرم. ردیف هست

سلام و عرض ادب

بله بله الان یادم اومد . خیلی وقت هست که از این متون دور شدم و فراموش کرده بودم . از یاداوری شما متشکرم

در این مورد باید کلمات متناسب با همون ال اخر بیان بشن .

سجاد;710646 نوشت:
یا باز کند از سر کوی تو نشانم
یا شهره آفاق کند سوز نهانم


امان از این اسم من که در همه بیتی میاد و خودی نشون میده
استاد کم اوردم خیلی جالب بود
من که دیگه فقط مطالعه میکنم بیت هم نمیگم
کم اوردیم بسه تسلیم

شهره22;710652 نوشت:
امان از این اسم من که در همه بیتی میاد و خودی نشون میده
استاد کم اوردم خیلی جالب بود
من که دیگه فقط مطالعه میکنم بیت هم نمیگم
کم اوردیم بسه تسلیم

با تشکر از لطف شما

اما قصد بنده و قطعا دیگران ، عرض اندام و خودنمایی نیست و هیچ شعری مانع شعر دیگر نخواهد بود چرا که هر هنری برای خود رنگ و بوی جداگانه ای دارد .

ان شاء الله بتونیم اشکالات شعر آیینی را برطرف کنیم و همگی بهتر از گذشته بتونیم در خدمت دین خدا باشیم.

در پناه حضرت حق باشید

موسس تایپیک که ابیات جدید منو نمیبینن فقط هی میان و رد میشن

و نخونده میگن کی بشه این مزاحمه بره بیرون

باشه میرم بای بای بای:Ealam:


سجاد;710646 نوشت:
ماه رمضان رفت ولی من نگرانم
از آتش عشقی که بیفتاد به جانم

من گر نتوانم که در این بزم بمانم
یا جام بلایی ببرد امن و امانم

یا سرد شود ذائقه عشق چشانم
یا زرد شود رویش سبزی که در آنم

من گر نتوانم به سر انجام رسانم
آتش بزند آتش هِجرت دو جهانم

یا باز کند از سر کوی تو نشانم
یا شهره آفاق کند سوز نهانم

یا تیره کند باز همه روح و روانم
یا داغ زند بر دل بیچاره گمانم

پس من نگرانم نگرانم نگرانم
از آتش عشقی که بیفتاد به جانم


:Kaf: :Kaf: :Kaf: :Kaf:

سلام
استاد

"سجاد" اطلاع نداشتم. شما هم بله؟! :Nishkhand:

انصافاً نمیشد از این شعر فقط با زدن کلید ، تشکر کرد. اونم شعری که قافیه در تمام مصرع ها تکرار شده! :moteajeb:
یه همچین شاعرهایی داریم اون وقت دوستان به من میگن استاد! :Gig:

شهره22;710605 نوشت:

:Sham::Sham:عید سعید فطر:Sham::Sham:

روزه و ماه صیام و سحری آخر شد ********* زده ام فالی و ماه آمد و می آخر شد

آن همه شور و نشاط سحری گشت تمام**** وین همه نغمه و غوغای دری آخر شد

آن همه نغمه که در قبل اذان و سحری*********خوانده بودیم بیک باره دمی آخر شد

ساقیا مرحمتی کن که قبولم دارند ******** که بتدبیر و به تشویش ز می آخر شد

وه چه خوش گفت برو توبه ز می کن

شهره*****که زمان گنه و بی بصری آخر شد


با اجازه اساتید تاپیک!
شهره جون شعرت قشنگ بود... باریکلا :Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf:
تخلصت ک منو تیکه تیکه کرد :Cheshmak:

سلام به همه دوستان عزیز شاعر

با اجازه :

آه ز دلداری تو و طمعکاری من
آه ز غمخواری تو و ز بیماری من
آه ز دل رحمی تو و پریشانی من
آه ز مشتاقی تو و ز مهجوری من

شهره22;710605 نوشت:
خب بگذریم کسی که محلمون نمیزاره

بیخودی حرص نخوریم
اما خواهشا دیگه برام هیچی نگید
نه در عمومی اسمم رو بیارید نه در خصوصی ...


سلام
میشه بعنوان «استاد راهنما » نظرتونو در باره شعرم در «پست 10 همین تاپیک » بدید ؟
ممنون .

Reza-D;710671 نوشت:
اونم شعری که قافیه در تمام مصرع ها تکرار شده!

کنایه بود یا تمثیل یا تشابه یا نقض یا تمجید یا بررسی و یا تردد برای حفظ حیثیت ؟

شهره22;710605 نوشت:
روزه و ماه صیام و سحری آخر شد ********* زده ام فالی و ماه آمد و می آخر شد

آن همه شور و نشاط سحری گشت تمام**** وین همه نغمه و غوغای دری آخر شد

آن همه نغمه که در قبل اذان و سحری*********خوانده بودیم بیک باره دمی آخر شد

ساقیا مرحمتی کن که قبولم دارند ******** که بتدبیر و به تشویش ز می آخر شد

وه چه خوش گفت برو توبه ز می کن شهره*****که زمان گنه و بی بصری آخر شد


سلام عیدتون هم مبارک .
چند تا نکته را میخوام بگم ولی ازم دلخور نشو تذکر هستند و برای پیشرفت انشاء الله .
1-فرمودی ماه آمد و می آخر شد ....... تناسب این دو جریان چیست ؟ مگر قرار هست وقتی ماه بیاید می پایان پذیرد ؟ چرا اینطور میشه ؟ در صورتیکه پس از میگساری و اگر آنرا از کسی بزدایند حالت خماری و افسردگی پیش آید ( این در کلام شاعران است نه اینکه حالات فیزیکی آن در نظر است ).

3- شما میگساری را با گنه کاری و بی بصری آورده اید اما این مفهوم در ابیات شاعری مثل حافظ که خود بنیانگذار این ادبیات در شعر بود - میگساری مساوی است با عکس این موضوع شما :
کنون که در چمن آمد گل از عدم بوجود
بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود

بنوش جام صبوحی بناله ی دف و چنگ
ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود

مرید الحسین (ع);710953 نوشت:
کنایه بود یا تمثیل یا تشابه یا نقض یا تمجید یا بررسی و یا تردد برای حفظ حیثیت؟

این کلمات که گفتید یعنی چی؟ :Gig:
اگر ابتدا و انتهای قسمتی که نقل کردید رو بخونید متوجه میشید که چه بود

اول تشویق گذاشتم :Kaf: :Kaf: :Kaf: :Kaf:
بعد نوشتم انصافاً نمیشد از این شعر صرفاً با زدن کلید تشکر کرد (کلید صلوات یا همون تشکر)
و در ادامه نوشتم اون هم شعری که قافیه در تمام مصرع ها تکرار شده باشه

به نظر شما دو جملهء قرمز رنگ چه معنایی داره؟ کنایه؟! بررسی؟!

[SPOILER]واقعاً دلیل این پست شما رو متوجه نشدم

[/SPOILER]

شهره22;710605 نوشت:
شکوائیه شهره .... برای بی اعتمادی مسئول و موسس تایپیک شعر

اگر کوتاهی از من سر زده شرمندم

اول عرض کنم من اصلاً استاد نیستم ، صرفاً چون اطلاعاتی درمورد شعر دارم سعی کردم به دوستانی که علاقه مند هستن کمک کنم
بعد هم اینکه قرار ما بر این بود که پست های قوی رو فقط با زدن دکمهء صلوات مورد تمجید قرار بدیم

حتی خود من که استارتر تاپیک بودم ، یکی دو بار پست به منظور تشکر گذاشتم از طرف دوستان به من تذکر داده شد

اگر دقت بفرمایید مثلاً شعر جناب

"سجاد" رو کسی به منظور بررسی نقل قول نکرده ، چون بسیار زیبا بود با کمترین ایراد
وقتی یک شعر قوی و زیبا و کامل هست فقط با زدن کلید صلوات از اون تشکر میکنیم

شعرهای شما رو هم من فقط یک بار گفتم که سعی کنید از وزن های دیگه هم استفاده کنید چون ایراد خاصی توی اشعار شما ندیدم که بخوام نقل قول کنم

سلام خدمت اساتید گرامی خصوصا جناب reza-d
با کسب اجازه از محضر همگی

سرورا،ای شوق جان،پیر جهان
خوش بگو ما را تو ،نیک اندر بیان
از چه فرمودند این عید است،هین
این کجا عید استت این روز حزین
در هیاهوی چنین ماه عظیم
من ندیدم بهره ای ،این بهر بیم
حالیا اندر شلوغی ها گذشت
خوردم و خسبیدم و رفتم که رفت
از برای مرحمت،اینک لقا
جامی از ناب کلامت ،بر لب آ

حبیبه;710570 نوشت:
اما سعی می کنید که شعر بگوئید

هم در این تاپیک و هم در تاپیک مربوط به فردوسی

سعی و شعر در یک قالب نگنجد.چون با سعی شعری در دفتر نگنجد. با سعی اگر شعری گنجانده شود می شود "سعر" که جمع واژه ی سعیر است به معنی آتشِ فروزان، که ان صورتی دیگر است با ظاهر دیگر.
من نیز در این صورت و ظاهر اهل سعر نیستم. ظاهر گویاتر است.

در این تاپیک سخنی به زبان نیاوردم تا برچسب شاعر نخورم. در کلبه ای دیگر به مناظره رفتم. شعر نبود مناظره ای به زبان احوالاتم بود.

در تاپیک مربوط به فردوسی اگر بی هوای شعر بدان محمل مراجعت می کردم میزبان مرا در صورت، به بی مایگی در کلام متهم می کرد. مراجعت من بدانجا جهت عرض نظراتی بود که اوردم. ولی حقیقت نظرم همان نقلی بود برای کارشناس محترم در این تاپیک عرض کردم.

دوستان عفو بفرمایید که از موضوع خارج هست:

بی طاقتی ام رفت چرا در ره مایی
بفکن تو کنون زلزله ،جانا شه مایی
اینک که در این بزم همیشه ثمری هست
دامن ز کفم رفت،چرا رخ ننمایی
رفتی و مرا با غم خود شهره نمودی
آفاق در این درد بسوزم که نیایی
خود زخم زنم پیکر خود در گذر دهر
چون وقت نباشد که بیایی،چه نوایی؟
می جویدم این غم به همه ملک و به هستی
یارا برسان نی لبکی ،گر نمیایی
درد است در این قافله ما را ز پس و پیش
زیرا که در این میکده بی درد نپایی
احوال جهانم،به از این لیک نخواهم
بشکن همه ی مشربه هایم به دعایی

شهره22;710605 نوشت:
خب بگذریم کسی که محلمون نمیزاره

بیخودی حرص نخوریم
اما خواهشا دیگه برام هیچی نگید
نه در عمومی اسمم رو بیارید نه در خصوصی .....
جبران پذیر نیست این کارتون
من از خجالت دارم اب میشم
اونوقت!!!
واقعا موندم که چرا من خودم رو برای شما ها قربانی کردم
من تمامی ادب کهن فارسی رو به اینجا اوردم
با ابیاتم با بیان شیرینم
با ارائه همه هنرهای شعری و موسیقیایی سعی کردم همه رو به وجد بیارم
و چقدر ادمهایی که بخاطر ابیات زیبای من اومدن اینجا و عضو شدند
از همشون حلالیت میطلبم
و چقدر افرادی که بخاطر کهولت سن و یا کوچکی سن و سال موندگار شدن و یکجا نشین شدند

پر جمعیت ترین تایپیک سال اسک دین همین هست
اما در جواب من
من که کوشا ترین و زحمت کش ترین فردم
من که برای برقراری نظم وقسط و عدل وداد ...
وای خدای من بگذر از سر تمامی تقصیراتشان
بماند برای بعد

شکوائیه شهره .... برای بی اعتمادی مسئول و موسس تایپیک شعر

دوستان بگذریم به اتاق شعر خوش اومدید

موضوع رو دوباره تکرار میکنم

:Sham::Sham:عید سعید فطر:Sham::Sham:

روزه و ماه صیام و سحری آخر شد ********* زده ام فالی و ماه آمد و می آخر شد

آن همه شور و نشاط سحری گشت تمام**** وین همه نغمه و غوغای دری آخر شد

آن همه نغمه که در قبل اذان و سحری*********خوانده بودیم بیک باره دمی آخر شد

ساقیا مرحمتی کن که قبولم دارند ******** که بتدبیر و به تشویش ز می آخر شد

وه چه خوش گفت برو توبه ز می کن

شهره*****که زمان گنه و بی بصری آخر شد

با سلام وتحیت بر همه شاعران کار آزموده ونو آموز ،قدیم وجدید .
در این کلاس همه ما هم شاگردیم وهم استاد از یک نظر ممکن است استاد واز نظر دیگر شاگرد باشیم .
یا دمان نرود که یاد گرفتن عیب نیست یاد نداشتن عیب است .
اگر بند ه از جناب یارب به عنوان استاد دعوت نمودم بدلیل این بود که می دانستم حضرت ایشان در این فن تجربه کافی دارند .
بعد ها معلوم شد که بسیاری دیگر از کاربران محترم ومحترمه در این فن ذو الفنون اند بخصوص جناب شهره 22 که در این شعری اقتباسی خود بروشنی نشان داد که ما شاء الله
فرد کار آزموده است .
بهر حال هیچ منعی وجود ندارد که همه بزرگواران اهل ذوق دراین تاپیک با حضور صمیمی خود هم شعر بسرایند وهم نقد کنند وهم اصلاح ورهنمای نمایند وهم مدیریت کنند
یاد مان باشد که اثبات شی نفی ماعدا نمی کند = اگرگفته شد جناب یارب تاپیک را مدیریت کند مفهومش این نیست که : دیگران کشک .
پس همه با هم پیش به سوی :

زین قند پارسی هم بنوشیم وهم بنوشانیم
.

شهره22;710669 نوشت:
موسس تایپیک که ابیات جدید منو نمیبینن فقط هی میان و رد میشن

اتفاقاً شما در رأس توجهات در تاپیک قرار دارید

میگید نه؟ بفرمایید:

یکی دیگه.;711036 نوشت:
رفتی و مرا با غم خود شهره نمودی

در تمام اشعار ، پای سرکار خانم "شهره22" در میان است :Nishkhand:

خب با توجه به اینکه دیدم همه دستی به شعر دارید و متوجه عرایض بنده هم شدید

و البته اصرار زیاد مسئولین کشوری و لشکری
جمعیتها و موسسه های دولتی و غیر انتفاعی

بخش صنعت معدن و کشاورزی
اداره جات خصوصی و دولتی
برق گاز تلفن و ...
مجبور شدیم که مجدد به این تایپیک پر شر و شور بر گردیم
دوستان خواهشمندم منو همراهی کنید سعی میکنم دیگه ابیات بی ربط نگم
من ابیاتم رو همین لحظه که میان نت میسرایم لذا به همین علت هست که یکم دور از ذهن دیده میشه
اما بقول شاعر
هر که دریان بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهیم

ما هم با توجه به اینکه میبینیم دوستان والا مقامی اینجا حضور دارند سعی میکنیم بیشتر اذیتشون کنیم
اما چشم از بالا دوستان اشاره کردند که بله سنگین باشم
یواش بیام یواش برم گفتم چشم
و .... موفق باشید یا حق

سی یو لیتر جناب حضرت یعـــــــ..................... قوب آن جا نشد در آن مصرع

width: 500

گر روی به سوی تو نبردند
دل در گروت بس بسپردند
آنان که به دل مهر تو دادند
ره تیره شد و چند شمردند
گر کوی تو شد چند زمان دور
عیب از من غمدیده بدیدند
ایشان که در خانه تو بست نشستند
کی در بگشایی که بدانند رسیدند
باور ننمایی که زمانیست بسی چند
از جام و جهان دل ببریدند
کم کن گله از یار وفادار صفا خواه
فرق است میان آن که بدیدند و شنیدند

width: 500

نه مناسبت داره ،‌دقت نکردینا :Cheshmak:

شکر شکن شوند لب طوطیان شعر
زین قند پارسی که بود جلوه ی ز مهر

خانه ی رحمت
ای که جا مانده از آن قافله و تنهایی
کی شوی فارغ از آن جاذبه و زیبایی

دل به دنیا مده چون نیست بجز رهگذری
ختم بنمای دگر قائله ی شیدایی

میزبان خسته شود ، جار زند مهمان را
سر شود عاقبت این مائده و مهمانی

اشرف خلق نه شایسته ی رفتار ددی است
توبه کن زود از آن سابقه ی حیوانی

لذت از شهوت اگر بیش بری دل میرد
کام دل تلخ کند ذائقه ی شهوانی

کن تقلّا که ز بستان علی مست شوی
خوش بُوَد بو کشی آن رایحه ی رحمانی

گر جدا گردی از آن طائفه ی جود و سخا
کی رسد داد تو در محکمه ی پنهانی

رو به خورشید ولایت کن و دل بند بر آن
تابَد انوار خوش از بارقه ی سبحانی

خویش بگذار و می از ساغر هشیار بنوش
بین که سر مست از آن جام می جانانی

«خادما» هر چه از آن خانه ی رحمت گفتی
حق بُوَد ، نیست در آن شائبه و پنداری

مرید الحسین (ع);710952 نوشت:
سلام
میشه بعنوان «استاد راهنما » نظرتونو در باره شعرم در «پست 10 همین تاپیک » بدید ؟
ممنون .

سلام مرید گرامی
از اینکه میبینم مانند پروانه دور :Sham: وجودم در پرواز هستید به خودم افتخار میکنم
من همیشه در منزل هم که هستم دوستان با اس ام اس و ارسال
پیامک قدردانی خودشون رو از بیانات و
سخنان شیرینم اعلام میکنند:Sham:
اما تا حالا فردی در این سایت به این خوبی ازم تشکر و قدردانی نکرده بود:Kaf:

میدونم شما قدر وجودی من و ثمن و ارزش معنوی کار منو درک کردید
به همین علت هم جزء دوستان و مریدان من شدید
و در حلقه و بزم شاعرانه ما وارد شدید:Gol::Gol:
خداوند بزرگ را سپاس که به شما این توفیق شناخت رو داد و دعا میکنم از درگاه ایزد منان
که این

علم و آگاهی و بصیرت رو به بقیه دوستان هم هدیه کنه
انشاء الله
نوشته بودید نظر بدم چشم لطفا آدرس رو دقیقتر بیان کنید متنتون رو برام ارسال کنید چشم در اسرع وقت نسبت به

تغییرات اساسی در نظم شما اقدام میکنم و کلمات

ناسره رو از سره جدا میکنم و خدمتتون ارسال میکنم تا با نام و تخلص شاعری خودتون در همین انجمن به ثبت برسونید
ما باید در این دنیا هوای همدیگه رو داشته باشیم

تا خداوند جل و علا در آن دنیا دست ما رو بگیره به واسطه همین خصلت!!
در آن دنیا بتو گویند دین آر نه دینار:Mohabbat:


مرید الحسین (ع);709008 نوشت:
نکته ادبی از قرآن
خودستایی (188 آل عمران):

باشد اهل دوزخ آنکس در جهان
می ستاید خود میان مردمان

آنکه خود را بیش از آن چیزی که هست
می نشاند نزد مردم چیره دست

دوست دارد تا به اوصاف نکو
گر نباشد هم ، چنین آن زشت خو

لیک حَسب خصلت پَست درون
او ستایش گردد از مردم فزون

بارالها خادم از آن دور ساز
ای خدای مهربان و چاره ساز

سلام دوست گرامی از اینکه میبینم تازه داری ابیاتی رو با کلمات
مورّب و مساوی میسازی بخودم افتخار میکنم!!:ok:
شما واقعا در این راستا تخصص لازم رو نداری و من متعجبم که چگونه تونستید
از فیلتر های امنیتی این تایپیک عبور کنید و این ابیات رو اینجا نصب کنید!!
اگر از حق نگذریم این بدعت رو فقط میتونه یه کاربر جسور و مثبت اندیش ایجاد کنه
منظورم از بدعت= نواوری در دین نیست
اینه که میبینم یه چیزهایی گفته شده که
نه نثر کامله نه نظم کامل:Sokhan:
من که میگم خود سعدی و حافظ الآنه تو قبرشون روی ویبره هستند نه ؟
بگذریم ببخشید شوخی کردم
استاد گرامی میشه من یه دوری بزنم روی ابیاتتون و بر گردم ببینم با غلطک میشه درستش کرد؟:help:
فرمودید:
باشد اهل دوزخ آنکس در جهان--------------
هر که باشد اهل دوزخ در جهان
می ستاید خود میان مردمان-------------------
میستاید خود میان مردمان

آنکه خود را بیش از آن چیزی که هست------آنکه خود را بیش از آن چیزی که هست
می نشاند نزد مردم چیره دست-------------
می ستاید میشود دلداده مست

دوست دارد تا به اوصاف نکو-----------------دوست دارد تا به اوصاف نکو
گر نباشد هم ، چنین آن زشت خو-----------
هر زمان یادی کنند از روی او

لیک حَسب خصلت پَست درون ------------- لیک از بس نیست خوبی اندر او
او ستایش گردد از مردم فزون----------------
می ستایندش به اسماء نکو

بارالها خادم از آن دور ساز------------------- بارالها خادم از وی دور ساز
ای خدای مهربان و چاره ساز----------------
هر دم از حال و هوای شوم او
..................................................................او که مسکین است و در درد و بلا
....................................................................خود گرفتارش کند باد هوا

دوست گرامی خوب شرح ماوقع رو داده بودی
بهت امیدوار شدم اما برا اونهایی که منظور نظر شما رو نگرفتند و نمیدونن چی به چیه یه بیت میگم که شرح حال خودمه:Sokhan:
وقتی بیت رو خوندند میان غزل کنایه ای شما رو هم میخونن و اصلاح شده منم رو میخونن و میفهمند چی به چیه اما بهت بگم جای خوب و روش نکویی رو برای امر به معروف انتخاب کردید اما فقط اشتباهتون این بود که اینجا زمین اسکی بود نه سالن کشتی!


ای که گفتی تا بکی در بند دربندیم ما!!!

تا که آزادی بود دربند دربندیم ما :Sham:


امیدوارم موسس منو مدیر انجمن معرفی نکنه
اخه ما شاعران جوان همه مدعی قهرمانی هستیم فقط ابزار کار نداریم
منم حوصله مشکلات پی در پی رو ندارم آخه شاعران گفتند:

در بادیه عشق اگر پای گذاری >>>>>>>:Sham:>>>>>> اول قدم آماده صد گونه بلا باش

به نام خدا

آه کز حوصله ام شعر کنون بیرون است

ورنه می گفتمت ای شهره که شعرم چون است

ما به استادی تو شک ننمودیم ولی

دلم از رنج درّر باریت اینجا خون است

چِقَدَر زخمه به چنگ دلم از ناز زنی؟

لیلیی تو نکند یا دل من مجنون است؟

پ.ن

شهره جان بابت خطاب شما با لفظ تو عذرخواهم

یکی دیگه.;711036 نوشت:
دوستان عفو بفرمایید که از موضوع خارج هست:

بی طاقتی ام رفت چرا در ره مایی
بفکن تو کنون زلزله ،جانا شه مایی
اینک که در این بزم همیشه ثمری هست
دامن ز کفم رفت،چرا رخ ننمایی
رفتی و مرا با غم خود شهره نمودی
آفاق در این درد بسوزم که نیایی
خود زخم زنم پیکر خود در گذر دهر
چون وقت نباشد که بیایی،چه نوایی؟
می جویدم این غم به همه ملک و به هستی
یارا برسان نی لبکی ،گر نمیایی
درد است در این قافله ما را ز پس و پیش
زیرا که در این میکده بی درد نپایی
احوال جهانم،به از این لیک نخواهم
بشکن همه ی مشربه هایم به دعایی


سلام خدمت خواهر گرامی
بسیار زیبا بود شعر شما. از نظر قافیه و وزن هم عالی بود

فقط دو نکته عرض میکنم (بخصوص مورد دوم بسیار مهمه):

1 - در بیت اول قافیهء ((مایی)) در هر دو مصرع تکرار شده
البته گاهی شاعر ممکه از یک کلمهء واحد به عنوان قافیه ، در دو بیت استفاده کنه
اما معمولاً در دو بیت با فاصله از هم ، نه حتی در دو بیت پشت سر هم یا دقیقاً در یک بیت

2 - این مورد رو شاید من خوب متوجه نشدم (اگر اینطور هست توضیح بفرمایید)
اما به نظرم اومد ارتباط کلامی در جاهایی از شعر شما پراکنده میشه

در شعر علاوه بر اینکه باید به وزن و قافیه اهمیت بدیم ،باید ارتباط عمودی و افقی سخن هم حفظ بشه
منظور از ارتباط افقی یعنی ارتباط کلمات استفاده شده در یک بیت
منظور از ارتباط عمودی یعنی ارتباط هر بیت با بیت بعد و قبل از خودش

در واقع خواننده نباید در کلام شاعر سردرگم بشه

مثالی میزنم:
خورشید درخشان است ، جانا تو چه زیبایی

در این بیت هیچ اشکال وزنی وجود نداره ، اما از نظر ارتباط کلامی مشکل داره
شاید منظور شاعر در بیتی شبیه به بیت بالا ، این باشه که بخواد زیبایی یار رو با خورشید مقایسه کنه
اما آیا با بیت بالا چنین معنایی به ذهن میرسه؟!
خیر ، بلکه انگار شاعر داره درمورد دو موضوع کاملاً متفاوت حرف میزنه

اشکالی که در شعر شما دیدم رو عرض میکنم ، اگر توضیحی لازم بود بفرمایید
بی طاقتی م رفت >>> چرا در ره مایی = معناش چیه؟ رابطهء بی طاقتی شاعر با جملهء ((چرا در ره مایی)) چی هست؟
بفکن تو کنون زلزله
>>> جانا شه ماهی = ارتباط زلزله افکندن با ((شه مایی)) چیه؟
اینک که در این بزم همیشه ثمری هست >>> دامن ز کفم رفت ، چرا رخ ننمایی = ارتباط بین مصرع اول و دوم نامفهومه

یک نکته:
شعر شما رو سخت گیرانه نگاه کردم تا انشاالله از اینی که هست بهتر بشه
وگرنه نقاط ضعف شعر شما در برابر نقاط قوتش چندان به چشم نمیاد

با عرض سلام و ادب خدمت جناب رضا-د
از اینکه وقت شریفتون رو برای بررسی کلام بی مایه بنده صرف فرمودید،بسیار سپاسگذارم.
از مواردی که فرمودید بهره بردم.امیدوارم سایه حضرتعالی در این تاپیک مستدام باشد.

آیا منظورتون از ارتباط کلامی همین مواردی بود که اشاره فرمودید؟
اگر اینطوره پس ظاهرا ارتباط افقی فقط مشکل داشته.
یا اینکه ارتباط عمودی هم ؟

Reza-D;711611 نوشت:
بی طاقتی م رفت >>> چرا در ره مایی = معناش چیه؟ رابطهء بی طاقتی شاعر با جملهء ((چرا در ره مایی)) چی هست؟

منظورم از "چرا در ره مایی" اینست که داری دل ما رو میبری (مثل راهزن).و بی طاقت شدم و بی طاقتی ام هم رفت.منظورم این بوده که دیگه در این بی طاقتی نمی توانم صبر کنم.
Reza-D;711611 نوشت:
بفکن تو کنون زلزله >>> جانا شه ماهی = ارتباط زلزله افکندن با ((شه مایی)) چیه؟

بفکن زلزله ،همان دل بردن منظورم بوده و "شه مایی"یعنی کسی هستی که دوست دارم در دلم زلزله بیفکنی. منظورم این بوده برام بزرگ و ارزشمندی.
Reza-D;711611 نوشت:
اینک که در این بزم همیشه ثمری هست >>> دامن ز کفم رفت ، چرا رخ ننمایی = ارتباط بین مصرع اول و دوم نامفهومه

یعنی مدتی است که این بزم پر ثمر رو ترک کردی و رخ نمی نمایی.
منظور بنده این بوده ولی اینطور که پیداست از تعابیری استفاده کردم که منظورم رو منتقل نکرده. بهر حال امید دارم که از وجود شما و سایر بزرگواران استفاده کنم.
با سپاس

یکی دیگه.;711619 نوشت:
منظور بنده این بوده ولی اینطور که پیداست از تعابیری استفاده کردم که منظورم رو منتقل نکرده
بله دقیقاً منظور بنده هم همین بود
توی پست قبل مثالی زدم و اونجا گفتم که ممکنه شاعر معنایی از جملات خودش داشته باشه ، اما این کافی نیست. مهم اینه که این تعابیر به خوانندهء شعر منتقل بشه

در ضمن امضای شما خیلی بامعناست. منو به فکر فرو برد
انشاالله منتظر اشعار زیبای شما هستیم

حبیبه;708951 نوشت:
سلام

صادق;708977 نوشت:
سلام

یارب;709006 نوشت:
سلام

مرید الحسین (ع);709008 نوشت:
سلام

ابوالفضل;709053 نوشت:
سلام

شهره22;709114 نوشت:
سلام

elina822;709138 نوشت:
سلام

من طلبه ام;709174 نوشت:
سلام

یاس133;709228 نوشت:
سلام

عارف;710597 نوشت:
سلام

سجاد;710646 نوشت:
سلام

baran bahari;710806 نوشت:
سلام

le123;710929 نوشت:
سلام

یکی دیگه.;711001 نوشت:
سلام

سلام و عرض ادب
ابتدا بگم که اگر کم و کاستی در این تاپیک هست دوستان به بزرگی خودشون ببخشن
اگر هم کاربری بوده که اسمش رو نقل قول نکردم عذرخواهی میکنم

خب دوستان عید فطر هم تمام شد

(انشاالله که با رستگاری ما همراه شده باشه)

میخوام موضوع جدید بدم :Nishkhand:
البته مثل همیشه ، موضوع اجباری نیست
اما هر چی اشعار در ارتباط با موضوع باشه ، انسجام انجمن هم بیشتر خواهد بود

این بار میخوام طبق نظر شما دوستان عزیز عمل کنم
هر کدوم از شما سروران ، موضوع زیبایی به ذهنش میرسه بگه

در نهایت از بین موضوعات گفته شده ، یکی رو انتخاب و معرفی میکنیم

(شایدم رای گیری کردیم :ok:)

بعله ، در تاپیک ما دموکراسی حکم فرماست :Kaf:

سلام
ممنون ک موجبات شرکت ما در تصمیم گیریهارو فراهم کردین :ok:
والا من از اونروزی ک تاپیکتونو دیدم هـــــــــــــــی دارم تلاش میکنم یه بیت بگم! نمیشه! :Gig: ی همچین آدم پرتلاشی هستم من!
البت در زمان دانشجویی و جوونی خیلی بیشتر استعداد داشتم و هنوز چشمه هاش نخشکیده بود و حتی ی ستون تو نشریه دانشجویی شعر میرفتم! بلــــــــــــه اینجوریاس :reading:
با اینکه بعید میدونم چیزی از مغز اینجانب تراوش بشه! اما موضوع ب نظرم انرژی هسته ای و این صوبتا! بحث روزه و جای کار هم داره! :fekr:
باشد ک دوستان موفق باشند و بخونیم و حظ کنیم :kafkaf:

baran bahari;711659 نوشت:
با اینکه بعید میدونم چیزی از مغز اینجانب تراوش بشه! اما موضوع ب نظرم انرژی هسته ای و این صوبتا! بحث روزه و جای کار هم داره!

سلام به شما
یه فکر بسیار عالی و تازه. خوشم اومد :ok:

درمورد بحث استعداد هم بگم حالا شما بچه های گروه رو قابل بدونید و همون یک بیت رو بفرمایید
به قول استاد صادق ماها هر کدوم از جهاتی استاد هستیم و از جهاتی دیگر شاگرد
پس اینجا بحث اینه که بتونیم حرفمون رو راحت بگیم. البته در قالب شعر

منتظریم

به نام خدا

با سلام به همه ی بزرگواران و تشکر از جناب مدیر

عشق حق
...................................

از هر که بپرسیده ام اسرارِ دلش

در حسرت تو بوده گرفتار،دلش

از چیست حبیبا که به هر کس نگری

روی تو بود مقصد دیدارِ دلش

حبیبه;711671 نوشت:
عشق حق
سلام
درست متوجه نشدم شروع شعرتون این جمله بود یا منظورتون موضوع شعر بود
اگر منظور شما موضوع شعر بوده ، بسیار عالی. چی از این زیباتر

تا الان دو نظر. منتظریم تا دوستان دیگر هم نظر بدن

ضمناً یک سؤال از شما خواهر بزرگوار. شما به عربی مسلط هستید؟
(بخاطر شعرتون میگم)

سلام علیکم
موضوع:فرزندبیشتر،زندگی شادتر

Reza-D;711679 نوشت:
درست متوجه نشدم شروع شعرتون این جمله بود یا منظورتون موضوع شعر بود

سلام:هم موضوع شعر بود و هم موضوع پیشنهادی

Reza-D;711679 نوشت:
ضمناً یک سؤال از شما خواهر بزرگوار. شما به عربی مسلط هستید؟

تسلط خیر،اما در حدی که گاهی به تراوشات ذهنی ام قالب عربی بدهم شاید.

من طلبه ام;711684 نوشت:
سلام علیکم
موضوع:فرزندبیشتر،زندگی شادتر

سلام
اوه! اوه! یک موضوع جنجالی. خیلی هم خوب :ok:
جالبه برام کاربران گرامی موضوعات بسیار جالبی ارائه میدن که اصلاً بهشون فکر نمیکردم

موضوع سرکار "حبیبه" رو احتمالش رو میدادم بعلت ماهیت سایت و شخصیت کاربران

اما دو موضوع "فرزند بیشتر" و "انرژی هسته ای" رو عمراً!

چشم ، انشاالله این هم بررسی میشه. تشکر از نظر خوبتون

حبیبه;711707 نوشت:
تسلط خیر،اما در حدی که گاهی به تراوشات ذهنی ام قالب عربی بدهم شاید
پس لطفاً یه راهنمایی بفرمایید که برای یادگیری عربی از کجا باید شروع کنم. البته من بیشتر برای فهم قرآن و روایات میخوام تا شعر
چون شما تجربه ش رو دارید گفتم راهنمایی بفرمایید و اینجا پرسیدم که برای سایرین هم کاربردی باشه
تشکر از شما

سلام
من میدونم سنم از شماها کمتره و سوادم که خودمم میدونم
اما چون من
خیلی خوبم نظرم اینه مانند شاعران از موضوعات وهمی
و خیالی و شاعرانه و عاشقانه بیرون نیایم
انرژی هسته ای و ....
و جنگ سیاسی و جنگ نرم و ... خوبه اما من یکی بلد نیستم
اما طنز و شاهکار ادبی و .... شوخی با شاعران و ... رو پایه ام شما چی؟

ضمنا سرکار خانم [HL]

حبـــیــبه [/HL] شعرتون رو در وصف خودم خوندم منتظر حملات من بخودتون باشید ضمنا اماده باشید که میخوام ابیاتی رو بگم که نصفشم عربیه
تا همه بدونن منم به سه زبان زنده دنیا مسلطم

اسم بیارم؟

فارسی --- شیرازی--- عربی
اگر یکی هست که داره ریز میخنده بهش بگید عامو کله پرک گرفتیم میشه بسه؟

بگذریم شب خوش:Gig:


سلام
خب شهره جون میشه ب هر موضوعی از جانب طنزم نگاه کرد!
اتفاقا جای طنز هم توشون حسابی بازه.... هم موضوعی ک من گفتم و هم فرزند بیشتر حتی :khandeh!:
شما از بعد طنزش و خندش برا ما شعر بسرا :ok:

Reza-D;711725 نوشت:
پس لطفاً یه راهنمایی بفرمایید که برای یادگیری عربی از کجا باید شروع کنم. البته من بیشتر برای فهم قرآن و روایات میخوام تا شعر
چون شما تجربه ش رو دارید گفتم راهنمایی بفرمایید و اینجا پرسیدم که برای سایرین هم کاربردی باشه
تشکر از شما

با سلام:

برای راهنمایی که اساتید حوزه تشریف دارند،اما شخصا به زبان عربی خیلی علاقمندم و معمولا کتب: فلسفی و عرفانی،منابع علوم حدیث و قران را به زبان اصلی(عربی) می خوانم

و فقط در صورت وجود اشکال در فهم مطلب به ترجمه مراجعه می کنم،فکر می کنم بهترین راه، انس به منابع عربی باشد.

موفق باشید.

حبیبه;711607 نوشت:
به نام خدا

آه کز حوصله ام شعر کنون بیرون است:Moteajeb!:

ورنه می گفتمت ای

شهره که شعرم چون است:_loool:

ما به استادی تو شک ننمودیم ولی

دلم از رنج درّر باریت اینجا خون است:hamdel:

چِقَدَر زخمه به چنگ دلم از ناز زنی؟:nevisandeh:

لیلیی تو نکند یا دل من مجنون است؟:Ealam:

پ.ن:lol:

شهره جان خوش اومدید

با عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد گرامی سرکار خانم حبیبه تشکر ممنونم:Gol:
جوابیه به استاد خوبم :

زخمه بر چنگ زدن بر منو تو آسان است*** چون که بر قامت ابیات نتی می بینیم
دلت از رنج دُرّر باریم اینک خون است ***گفته ات چون مثل سنگ و گهر می بینیم
گفته بودند که چون لعل شود در دل سنگ **بشود گاهی و با صبر محقق بینیم
1
گفته بودی که به استادی من شک نکنی*** این چه حرفی است تو را مرز جنون می بینیم
من و مجنون و تو شهره شهر آشوبی***همگی در ره معبود به ره می بینیم
شهره گفتا منشین با من دیوانه دهر** که تو را ذاکر ارباب جنان می بینیم

پ.ن: گویند سنگ لعل شود در مقام صبر ** آری شود ولیک بخون جگر شود

بابت تمام حرفهای ساده و خودمانی در ابیات عذر خواهی میکنم
(کلماتی چون ضمیر دوم شخص مفرد(تو)--- جنون،دیوانه)

وظیفه خودم دونستم در اسرع وقت جوابیه و تحقیقات و شرح ماوقع رو حضورتون تقدیم کنم
اون دوست عزیز هم که از اساتید بودند کلا از نت انصراف داده اند فکر کنم بله؟:Sham:
استاد و آبجی خوبم سرکار خانم حبیبه این بیت هم تقدیم به شما گرامی و همراه خوبم

همه قبیله من عالمان دین بودند
:hamdel:
مرا معلم عشق تو شاعری آموخت