●●● اسلام و مدرنيته ●●● (فهم مدرنيته از جدي ترين مباحث امروز )

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
●●● اسلام و مدرنيته ●●● (فهم مدرنيته از جدي ترين مباحث امروز )

سلام

مدتي بود علاقه مند شده بودم در مورد پيشرفت هاي ظاهري غرب و تمدن جديد مطالعه كنم .

باورم اين بود و هست كه هر چقدر تمدن و تكنولوژي امروزه داره به ظاهر پيشرفت مي كنه به نابودي بشريت داره دامن ميزنه ...

تا اينكه كم كم با مباحث، آثار، مقالات و گفتگوهاي جناب "مهدي نصيري"در اين زمينه آشنا شدم . واقعا برام لذت بخش بود و مطالب گمشده اي كه سالها به دنبال شون بودم رو پيدا كردم و در اعتقاداتم هم راسخ تر شدم ... :reading:

با خودم گفتم اين مطالب ارزشمند رو اينجا بذارم تا بقيه هم مطالعه كنند ... :khandan:

باور كنيد بنده خودم اكثريت مقالات مهدي نصيري رو چاپ كردم و با تامل كامل مطالعه مي كنم . واقعا برام لذت بخش هست آثار ايشون :Mohabbat:

اميدوارم اين مطالب براي شما هم مفيد باشه . موفق باشيد . :Gol:

...



مقاله ي زیر متن سخنرانی مهدی نصیری در دفتر نشریه لثارات است که در زمستان 1388 با موضوع نسبت اسلام ومدرنیته انجام شد مي باشد.


در آغاز بحث ذکر چند نکته ضروري به نظر مي رسد:

نکته اول: اين است که حضرت علي(ع) به کميل فرمود: «ياکميل ما من حرکة الا و انت محتاج فیها الي معرفة» اي کميل برای هر حرکت خود نیاز به معرفت و شناخت داري.

اين که ما متدين و حزب اللهی هستيم، کافي نيست. بايد در قبال هر حرف و سخن خويش و هر مرده باد و زنده بادمان معرفت هم داشته باشيم. در جايي ديگر مي فرمايند کسي که بدون بصيرت وارد ميدان عمل شود هر چه که بيشتر سرعت بگيرد از مسير اصلي انحرافش بيشتر مي شود.

ضرورت معرفت نسبت به دين و مکتب

نکته دوم: اينکه نسبت به چه چيزي معرفت پيدا کنيم. پر واضح است اولين چيزي که به آن بايد معرفت پيدا کنيم، مکتب و دين است، اينکه ببينيم خداوند، اهل بيت و ائمه معصومين (علیهم السلام) از ما چه چيزي خواسته اند .

در مسأله دين شناسي هم بايد سراغ قرآن و عترت برويم.
زماني به امام باقر علیه السلام عرض کردند دو نفر هستند که خيلي عالمند ولي با اهل بيت علیهم السلام نيستند. حضرت فرمودند به ايشان بگوييد:شرّقاً او غرّباً لم تجدا علماً صحيحاً الا ما خرج عن هذا البيت. به شرق و غرب برويد معرفت صحيح را جز آنچه که در خاندان وحي و ما اهل بیت است، نمي توانيد پيدا کنيد.

دشمن شناسي

نكته سوم: از طرف ديگر تنها کافي نيست که مکتب حق را بشناسيم بلکه باطل را هم بايد بشناسيم.
امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: «و اعلموا انّکم لن تعرفوا الحق حتي تعرفوا الباطل
و به تعبيري ديگر انسان بايد دشمن شناسي داشته باشد و صرف دوست شناسي کافي نيست. چون مرزها بايد تفکيک شود تا انسان خلط نکند.

زمان شناسي

نكته چهارم: يکي از چيزهاي ديگري که به ما توصيه کرده اند، زمان شناسي است.

اين خيلي مهم است. فرموده اند که: «العالم بزمانه، لايهجم عليه اللوابس» کسي که زمان شناس است و روزگاري را که در آن زندگي مي کند مي شناسد، اشتباه نمي کند، در غير اين صورت در معرض هجوم اشتباهات قرار مي گيرد.

اين که در چه زمان هاي هستيم و مختصات اين زمانه چيست و موتور محرک اين زمانه چيست و علايق مردم زمانه به چه چيزي است و زمانه به چه سمت و سويي مي رود و چه تفاوتي با زمان گذشته دارد، بسيار مهم است.

آنچه که باعث مي شود امام حسن(ع) صلح کند و امام حسين (ع) شهادت را انتخاب کند، تفاوت در زمانه است. اگر اين دو جايش با هم عوض شود، اثر معکوس مي دهد. و ليکن هر دو موجب تداوم حيات اسلام شدند.

اينگونه نيست که ما وقتي به يک حقيقتي رسيديم، اين حقيقت فارغ از مختصات، ويژگي ها، تنگناها، و امکانات صلاح و فساد زمانه به دست آيد بلکه بايد مصلحت سنجي و زمان سنجي کرد که ببينيم برآيند کار به نفع هدف والايي که داريم هست يا نيست.

نسبت اسلام با مدرنيته

با اين سه مقدمه به اين موضوع مي رسيم که در شرايط کنوني بايد امري را که از آن به مدرنيته يا تجدد ياد مي کنند، بشناسيم و نسبت آن را با اسلام و همين طور نسبت خودمان را با آن مشخص نماييم.

مدرنيته پديده اي است که بر همه چيز زمانه ما تأثير گذاشته است و تقريباً نمي توان در اين عالم چيزي را نشان داد که از پديده مدرنيته يا تجدد در امان مانده و يا تأثيري نپذيرفته باشد.

ادامه دارد ... :Gol:


فهم مدرنيته از جدي ترين مباحث امروز

اگر به تعبير اميرالمؤمنين (ع) معرفت واجب باشد و به تعبير امام صادق(ع) زمان شناسي هم لازم است، ضمن اينکه مدرنيته نقطه مقابل اسلام است و در جبهه باطل قرار دارد و از طرفي باطل شناسي هم يک ضرورت است؛ بنابراين به اين جا مي رسيم که يکي از جدي ترين مباحث امروز ما، فهم مدرنيته است.

اما مدرنيته چيست؟
مدرنيته يک تمدن، مکتب و يک نوع نگاه ويژه به عالم و آدم با ابزارها و ساختارها و جهان بيني و بايدها و نبايدهاي خودش است. اين يک پديده جديد و تقريباًٌ بي سابقه در تاريخ بشريت بوده که از حدود چهار، پنج قرن پيش آغاز شده است.

انکار غيب و خداوند از مباني اعتقادي مدرنيته

در آغاز عده اي متفکر و فيلسوف و نظريه پرداز آمدند و نظريه پردازي کردند که اين نظريات تقريباً بي سابقه بود و حرف هاي جديدي زدند. از جمله حرف هايي که زدند و خيلي تأثيرگذار بود، اين بود که غيبي وجود ندارد و هر چه هست عالم حس و همین واقعیات محسوس است.

به قول آن پزشک، تا خدا زير چاقوي من نيايد و در زير چاقويم او را نبينم، اعتقاد به وجود او پیدا نمی کنم. بعد به نوعي به انکار خداوند رسيدند و بعد هم که خدا نباشد، انسان به جايش مي نشيند و انسان مي ماند و نفس اماره اش، زيرا آن بُعد الهي انسان با انکار خدا از بين مي رود و آن موقع است که نفس اماره جولان پيدا مي کند و همه چيز به خور و خواب و خشم و شهوت ختم مي شود و دليلي براي فضيلت ها و ارزش ها باقي نمي ماند.

وقتي به قبل از دوران مدرن برمي گرديم، دهري مسلکها را مي يابيم که از اساس منکر خداوند بودند ولي اينها هميشه اندک بودند. در تمدن هاي کفرآلود و شرک آلود پيشين بالاخره يک مقداري و لو به شکل تحريف شده، يک حقيقت متعالي وجود دارد، (و ان سئلتهم من خلق السموات و الارض لیقولن الله) اما در دوران مدرن مي گويند اصلاً ماوراي آنچه که حس مي کنيم حقيقتي وجود ندارد، اين نگاه بر همه چيز تأثير گذاشت.

به عنوان مثال آدميزاد وقتي که خدا را انکار کند، دچار حرص و فزون طلبي مي شود و روحيه استکباري پيدا مي کند و قناعت را به کناري مي زند؛
اينها با انکار خدا و عالم غيب در علم به حرف تازه اي رسيدند و گفتند تا به حال هر چه که ما به گذشته نگاه مي کنیم، اينها دنبال علومي بودند که مي خواستند عالم را تفسير کنند و هيچ وقت در صدد اين برنيامدند که سراغ علومي بروند تا اقتدار کسب کنند و عالم را تغيير دهند. ما از اين به بعد مي خواهيم سراغ علم و کشف طبيعت به خاطر کسب اقتدار برويم و مي خواهيم بر همه عالم مسلط شويم.

علوم جديد محصول انکار غیب و خداوند

همه متفکراني که در باره مدرنيته مطالعه کرده اند، گفته اند که علوم جديد محصول اين تفکر بود.
يعني اول اين کلان نگري در اذهان جا افتاد، بعد جهت گيري علوم و مدرسه ها و تعليم و تربيت به اين سمت رفت. آن علومي که دنبال کسب اقتدار و قدرت نبودند، آنها کم کم به حاشيه رانده شدند، اما علومي که به درد کسب قدرت و اقتدار مي خورد رو آمد. به همين خاطر شما وقتي که به گذشته و به عنوان مثال به تمدن يوناني که تمدن ديني هم نبوده است مراجعه مي کنيد، مي بينيد وقتي که مي خواهند تقسيم بندي راجع به علوم کنند، مي گويند ما يک علوم برتر داريم و آن متافيزيک است؛ چون موضوعش راجع به مسائل مهمي است و علوم ميانه و وسط داريم مثل رياضيات؛ چون چيزي بين فيزيک و متافيزيک است؛ يک سري هم علوم پست داريم که طبيعيات هستند؛ اينها چون سر و کارشان با ماده است در رتبه سوم قرار دارند.

متفکران مدرنيته اول متافيزيک را انکار کردند و بعد علوم طبيعي و مادي را در صدر قرار دادند و در واقع اشرف علوم را علوم مادي دانستند. با اين نگاه، علوم جديد متولد شد؛ از جمله فيزيک جديد، شيمي جديد، پزشکي جديد و همه علومي که به عنوان علوم مدرن هستند.

به دنبال علوم جديد تکنولوژي هاي جديد هم آمد: اتوماسیون، ماشين، هواپيما، سلاحهاي جنگي مدرن، رسانه هاي جديد و تا به امروز هم اين اختراعات و اکتشافات ادامه دارد. مدرنيته اي که از قرن چهاردهم يا پانزدهم آغاز شد تا الان ادامه پيدا کرده و امروز به عنوان يک تمدن مسلط بر کل جهان تأثير خودش را گذاشته و جاي خودش را باز کرده است. يعني در جامعه خودمان تقريباً نمي توانيم يک عرصه اي را نشان بدهيم و بگوييم اين عرصه از اين تمدن مدرن تأثير نپذيرفته است.

به عنوان مثال معماري، لباس، نظام تعليم و تربيت، رسانه ها، پزشکي، کشاورزي و همه چيز ما از مدرنیته متأثر شده است. چطور مي توان از اين قضيه به سادگي گذشت و ما يک عاملي را که از بيرون آمده است و خاستگاهش يک خاستگاه غير ديني و غيرالهي بوده و بر ما اين همه تأثير را گذاشته است نشناسيم و از کنار آن به سادگي رد شويم.

ادامه دارد ... :Gol:


نگاه هاي متفاوت به تجدد و مدرنيته

اما اينکه ما چه نگاه و تحليلي از اين تمدن داريم، مي توان دو تحليل در ميان مسلمين يافت:

يکي تحليل مشهوري است که از زمان سيدجمال الدين اسدآبادي شروع مي شود و آنها در تحليل شان به اينجا رسيدند که تمدن مدرن در عرصه دنيا يعني علم و تکنولوژي به خطا نرفته و اتفاقاً پيشرفت کرده است. مرحوم سيدجمال الدین اسد آبادی يک صورت مسأله درست کرد که صورت مسأله ای کاملاً غلط است و تا به امروز ما اسير آن صورت مساله غلط هستيم و آن اين است که غرب پيش رفته است و ما عقب مانده ايم، حداقل در بخش ماديات و نظامهای معيشتي. البته ايشان به فرهنگ و اخلاق و فساد غرب انتقاداتي مي کرد و الحاد غرب را نفي مي کرد. اين نگاه سيدجمال تا به امروز ادامه پيدا کرده است و الان هم ما عموماً مي گوييم با علوم و تکنولوژي غرب مشکل نداريم.

البته اخيراً مي گوييم با علوم انساني آن هم مشکل داريم. خب، اين يک تحليل از مدرنیته است.

اما يک نوع نگاه ديگر هم هست و آن اينکه واقعاً بنشينيم بررسي کنيم، ببينيم مسيري را که غرب در عرصه ماديت دنبال کرد، آيا مسير صحيحي بود ؟

يعني اينکه ساختارهاي مادي قبل عوض شد، ابزارها و تکنولوژي ها عوض شد، آيا برآیند نهایی اين اتفاق به نفع بشريت بوده است ؟

وقتي با ملاک هاي ديني مي سنجيم آيا اينها تکامل و کمال و پيشرفت به معناي حقيقي کلمه بوده است؟

بعضي ها در اين مسأله به شدت ترديد دارند و اين را نفي مي کنند.

ما با دشمني تقابل داريم، که پنجاه درصدش را پذيرفته ايم که درست است يعني نيمي از آن تکامل يافته است و تنها در پنجاه درصد بقيه اش بحث داريم.غرب در ذهن همه ما جا انداخته است که در کمال و مطلوبیت تکنولوژی جديد و علوم جديد و ساختارهای تمدنی جدید بحثي وجود ندارد و ما همه بر اين نکته به توافق رسيده ايم.

الان بحث غرب با ما بر سر این است که بیایید ببینیم این حرف هایی که شما عقب مانده های از پیشرفت در باب دين و اخلاق و معنويت و فرهنگ داريد درست هست یا نه؟و این سرّ بسیاری از انفعال ها و ریزش های ما در برابر هجوم فرهنگی غرب است.

اما نگاه بعضي ها اين است که تمدن غرب علاوه بر بعد غيرمادي و فرهنگي و اخلاقي خود، در همه ابعادش مورد سوال قرار دارد و اين پرسش را هم لااقل صدسال است که بعضي از متفکران غربي که غرب را لمس کرده بودند، مطرح کرده اند.

اينکه از کجا معلوم است غرب در عرصه ماديت آن مسيري را که انتخاب کرده، مسيري درست است، و از کجا معلوم که برآيند نهايي اين علوم و تکنولوژي غرب به نفع بشريت بوده است. اين سوال در واقع از آن زمان مطرح شد و کساني هم به ندرت در ميان مسلمين و مؤمنين آن را مطرح کردند، از جمله کساني که اين ديدگاه را به طور جدي در روزگار ما مطرح کرده است مرحوم شهيد آويني است که به نظر من مهمترين بعد وجودي شهيد آويني فهم دقيق همين مساله است؛ يعني يک زمان شناسي بسيار عميق و دقيقي ايشان داشته است.

حالا ما اگر بخواهيم در جواب اين سوال که: «چرا ما کليت مدرنيته را زير سوال مي بريم؟» استدلال کنيم، دو راه وجود دارد.

شما درختي را در نظر بگيريد. ما مي خواهيم بگوييم اين درخت، درخت مطلوبي نيست. يک وقت مي توانيم از ريشه ها شروع کنيم، بگوييم ريشه هاي اين درخت ايراد داشته و سالم نبوده است. طبعا وقتي ريشه ها فاسد باشد، تنه و شاخه و برگ و ميوه هم همين جور است.

يک راه ديگر اينکه سراغ ريشه ها نمي رويم و سراغ ميوه مي رويم. با ديدن و چشیدن ميوه ها مي فهميم که اين درخت زقوم است و يا نه ميوه های آن لذيذ و مطلوب است.

حال اگر از ریشه ها شروع کنیم یک حرف این است که در باب علم آموزي آن حرفي که بعضي متفکرانشان زدند که ما علم مي خواهيم براي کسب اقتدار و قدرت و اينکه هر روز قدرت بيشتري پيدا کنیم، برويد در مباني ديني بگرديد ببينيد، ردپاي اين حرف کجاست و در آموزه هاي ديني کجا به ما گفته اند علم بياموزيد براي اينکه روز به روز اقتدار بيشتري براي غلبه بر طبيعت پيدا کنيد و هر روز يک اختراع، اکتشاف و يک مدل جديد از يک ابزار جديد بسازید؛ اين را کجا گفته اند؟

هر کس مدعي است، شاهدي از آموزه هاي ديني بياورد.

آموزه هاي ديني به ما مي گويند: «راس العلم مخافة الله» و «انما يخشي الله من عباده العلماء»؛ علم اگر حقيقي باشد، وقتي مي آيد موجب خداپرستي و خضوع و خشوع است و فقط علما هستند که از خداوند مي ترسند. اگر قرار بود علوم مدرن جزو علوم حقيقي باشد، امروز بايد بيشترين خداترسي ها در غرب باشد و لکن اين گونه نيست و در نظام علمي و آموزشي غرب کاملا سکولارسيم و لائيسم و الحاد غلبه دارد. همين نظام دانشگاهي مدرن خودمان هم برآيند نهايي اش به نفع سکولاريسم است.

خلاصه برآيند علوم مدرن گردن کشي، تکبر و استکبار و تفکر سيطره بر عالم است و پشتوانه اين نظام ميليتاريستي غرب و آمريکا، کساني جز دانشمندان شان نيستند، چه دانشمندان علوم طبيعي و چه علوم انساني.

به عبارتي نهال درختي به نام مدرنيته چهار قرن پيش در جهان غرب کاشته و سبز شده و ريشه دوانده است و حالا آمده به شکل درخت بسيار تناوري شده است که بر کل عالم تاثير گذاشته است.

اگر خواسته باشیم میوه های این درخت را تحلیل کنیم باید بگوییم که دنیای مدرن امروز با هفت، هشت نوع بحران مواجه است که اين بحران ها در طول تاريخ بشريت سابقه نداشته است. به واقع اين بحران ها محصول تمدن مدرن است و طي یکصد سال اخير خودش را نشان داده است و اصلا بسياري وقتي سخن از مدرنيته مي گويند، بلافاصله سخن از اين بحران ها پيش مي آيد و خيلي ها معتقدند عصر امروز، عصر بحران است.

آيا ممکن است ما از منظر دين و عقلانيت بر يک تمدني صحه بگذاريم که سيصد الي چهارصد سال بيشتر از عمرش نمي گذرد، اما بشريت را با بحران های بنيان برافکن مواجه کرده است ؟

آيا مي توان تفکيک کرد که نصفش خوب است و نيمه ديگر آن بد است ؟

البته نتيجه بحث بنده اصلا اين نيست که بايد تکنولوژي مدرن را کنار بگذاريم، به دليل اينکه امکان چنين چيزي عملا وجود ندارد؛ چرا که ما سوار قطاري شده ايم که اين قطار راه افتاده و ترمز و فرمان آن در دست ما نبوده است و الان کنار گذاشتن ابزار مدرن، موجب اختلال در نظام معیشت جامعه می شود. فعلا تنها مي خواهيم ببينيم از جهت تحليل نظری، مساله چگونه است .

ادامه دارد ... :Gol:


1 ) بحران معنويت و هويت انسان مدرن

يکي از جدي ترين بحران هايي که مدرنيته براي بشر مدرن ايجاد کرده است و به ميزان تاثيري که بر هر کشور و سرزمين داشته است، اين بحران را هم با خودش برده است، بحران معنويت و هويت است.

يعني سرگشتگي، پوچ گرايي و نیهليسم. اصلا وقتي که انسان خداوند را انکار کند، غيب و ملکوت اين عالم را انکار کند و همه چيز را در محدوده خور و خواب و شهوت ببيند، به ناچار به بن بست مي رسد. (ولا تکونوا کالذين نسواالله فانساهم انفسهم)

خدا اگر از وجود و اعتقاد ما حذف شود، آن وجوه مثبت انساني ما هم از بين مي رود و انسان به يک حيوان و بلکه پست تر از حیوان مبدل مي شود. سالانه صدها ميليون دلار در دنياي امروز به ويژه در غرب خرج داروهاي آرام بخش مي شود و اين درحالي است که تا صد سال پيش بيماري هاي رواني، افسردگي و اضطراب اصلا به اين فراگيري و گستردگي نبوده است. اين خود يکي از جدي ترين بحرانهاست و خودش منشاء بسياري از بحرانهاي ديگر مي شود و به تبع آن بحران اخلاق است.

2 ) بحران اخلاق و بحران اجتماعی

اخلاق بشر امروز آن قدر سقوط کرده و به انحطاط رسيده تا جايي که عمل شنیع همجنس گرايي در بسياري از کشورها قانوني و هنجار مي شود.

بحران اجتماعي یکی دیگر از این بحران ها است. فروپاشي خانواده به نحوي است که در بسياري از جوامع غربي خانواده دارد به تدریج مفهوم خودش را از دست می دهد.

آمار بالای طلاق و خانواده های تک والدی جلوه ای دیگر از بحران اجتماعی است که متاسفانه به میزانی هم که ما مدرن می شویم این ضایعات در جامعه ما هم ایجاد می شود.

بر اثر پيشرفت هاي علمي جديد کم کم بعضي ها پيش بيني مي کنند که ديگر اصلا آن مفهوم زاد و ولد عوض مي شود و در آینده سفارش تولید بچه به شرکت هایی داده خواهد شد که در امر شبیه سازی و تولید بچه در خارج از رحم مادر و در رحم های مصنوعی تخصص دارند!

3 ) بحران فهم و انفجار اطلاعات

بعضي ها از انفجار اطلاعات خيلي اظهار خوشحالي مي کنند. اما در یک برایند سنجی انفجار اطلاعات منجر به تحميق بشر شده، نه منجر به بالا رفتن فهم و شعور بيشتر بشر.

جامعه آمريکا از پر رسانه ترين جوامع دنياست، يعني انفجار اطلاعات به معناي واقعي در آنجا رخ داده است اما در سطح اطلاعات عمومي وقتي از جامعه آمريکا نظرسنجي مي کنند، در زمره کم اطلاع ترين و کم سوادترين جوامع است.

قبلا کمونيست ها و بلوک شرق براي اينکه آدم ها در جهل بمانند و آگاه نشوند سياست انسداد اطلاعاتي داشتند و نمي گذاشتند هيچ صداي مخالفی به گوش مردم برسد ليکن غربي ها سياست بمباران و انفجار اطلاعات را پيش گرفتند.

اين قدر اطلاعات بر سر جوامع و آدمها مي ريزند که اصلا قدرت تامل و تفکر و انتخاب گرفته مي شود. بعد آدمها يک احساس کاذبي هم دارند، فکر مي کنند مي فهمند و همه چيز را مي دانند که در واقع اين گونه نيست. اين شق خطرناک تر است. چون در آن شق طرف مي فهمد که چيزي نمي داند، لذا کم ترين روزنه اي که گير بياورد، به سراغ آن مي رود تا بفهمد ولي در اين شق اغلب فکر مي کنند که همه چيز را مي دانند.

امروزه وقتي به پديده اينترنت نگاه مي کنيد، درصد اندکي ممکن است اين فهم را داشته باشند که وقتي مي خواهند در اينترنت جستجو کنند يک راست به سراغ آن مطلب خوبي که مي خواهند بروند، اما شما نوجوانان و بسياري از جوانان را در نظر بگيريد، کساني که اصلا قدرت انتخاب ندارند و نمي توانند تحليل کنند، بايد در اقيانوسي از اطلاعات غلط، درست، نادرست، فاسد و صحيح که قطعا اطلاعات درستش در مقايسه با نادرست کمتر است غوطه بخورند تا بتوانند اندکی اطلاعات درست گير بياورند، البته اگر اساسا برای کسب اطلاعات به سراغ اینترنت رفته باشند و نه برای مقاصد دیگر.

حال ببينيد اين خودش چه ضايعه اي درست مي کند، خيلي ها در اين اقيانوس غرق مي شوند و اصلا براي هميشه قدرت انتخاب صحيح از ايشان سلب مي شود.

4 ) بحران محيط زيست

چه کسي مي گويد مدرنيته فقط آخرت و معنويت را از مردم گرفته است؟

نخیر دنيا را هم گرفته است، ماديت را هم گرفته است، مگر اخيرا کنفرانس محيط زيست در کپنهاک دانمارک برگزار نشد که همه سران جمع شدند تا براي ويراني محيط زيست که حيات بشري را تهديد مي کند فکري کنند.

رسما دانشمندان ناسا اعلام کرده اند اگر اين شيوه توليد و مصرف که محصول تمدن صنعتي است تا دویست سال ديگر ادامه پيدا کند، اصل حيات در کره زمين در معرض نابودی قرار می گیرد.

البته حقيقت اين است که ما تا مرز نابودي پيش خواهيم رفت، منتها ما در اعتقادات ديني خويش معتقديم اين عالم منجي دارد و او مي آيد و عالم را نجات مي دهد.

ما در قرآن مي خوانيم: «يوم تبدّل الارض غير الارض» روزي که زمين تبديل به يک زمين ديگر مي شود. تفسير ظاهري آن راجع به قيامت است اما در تاويل آن اهل بيت (علیهم السلام) فرموده اند که اين مربوط به ظهور امام زمان(عج) است.
وقتي که ايشان ظهور مي کنند زمين آن چنان در اثر مظالم و مفاسدي که بشر مرتکب شده، ويران شده است که خداوند با قدرت اعجاز اين زمين را به حالت طبيعي براي آن حضرت برمي گرداند.

5 ) بحران سلامتي

در کنار دستاوردها و پيشرفت هايي که پزشکي جديد مدعي آن است، اتفاقات بسيار حادي در عرصه سلامتي افتاده است. بيماري هايي که محصول زندگي ماشيني است و محصول بي تحرکي است.

الان در ايران صحبت از اين است که سن سکته قلبي به سن بين چهل تا پنجاه سالگي رسيده است. اساسا بیماری های به نام بیماری های رفاه وجود دارد که روز به روز گسترش می یابد. مثل قند، فشارخون، انسداد شرایین، آرتروز و دیسک و ...

6 ) بحران تغذيه

در روايت است که در آخرالزمان مردم نوشيدني ها و خوراکي هاي پست مي خورند. اما امروز از نظر رنگ و لعاب خيلي با تنوع مواجهيم، پس پستي به چه معناست؟

شما برويد در ميان خوراکي هايي که همه با آن سر و کار داريم، ببينيد چند تا خوراکي سالم و طبيعي مي توانيد پيدا کنيد؟

گوشتی که مي خوريم هورموني است، ميوه ای که مي خوريم آلوده به سموم است. همه چيز از حالت طبيعي خودش خارج شده است. يعني بحران تغذيه داريم. البته درغرب حالا بعضي ها صحبت از غذاهاي ارگانيک مي کنند و مي خواهند دوباره برگردند، ولي حقيقت اين است که امکان بازگشت، در حد زیادی سلب شده است.

7 ) بحران امنيت

در هيچ مقطعي از تاريخ بشريت اين قدر عالم ناامن نبوده است. سلاح هاي کشتار جمعي اتمي و ميکروبي که امروز در زرادخانه هاي کشورهاي قدرتمند است توانايي دارد که ده ها بار کره زمين را نابود کند و هر لحظه ممکن است اين جنون و ديوانگي در اثر تصميم يک رئيس جمهور مستکبر، گردنکش و متکبر براي عالم به وجود آيد.
چه وقت اين چنين امکاني در طول تاريخ وجود داشته است؟

ليبرال ها يکي از افتخاراتشان اين بود که مي گفتند ليبراليسم در حريم خصوصي آدمها دخالت نمي کند، امروز در دنيا چيزي به نام حريم خصوصي وجود ندارد، تمام دنيا با ماهواره هاي جاسوسي رصد مي شوند.

اخيرا در يک مدرسه اطلاعيه اي پخش کرده بودند که در آن هشدار داده بودند نرم افزار انگليسي بابيلون را اگر روي رايانه نصب کنيد وقتي به اينترنت وصل شوید، اين نرم افزار اين امکان را دارد که کل محتواي پوشه های اطلاعاتی شما را هر چه که هست از رايانه بگيرد. اين حرف درست است و تنها اختصاص به بابيلون ندارد، خود ماکروسافت هم قادر است اين کار را انجام دهد.

تمام مکالمات تلفني در دنيا قابل شنود است.
جالب است دولت آمريکا و دیگر دولت ها اين امکان را دارند که وقتي شهروند آمريکایي با کارت هاي اعتباري خريد مي کند از طريق اين کارت هاي اعتباري مي توانند ردپاي علايق آنها را دنبال کنند. مثلا اگر کسي به يک کتابفروشي مراجعه کند و کتابي بخرد که مذهبي و سياسي است و آن دولت روي اين کتاب و مضامين آن حساس است، او مي تواند با آن چيزي که در حافظه دستگاه ها مي ماند آدم ها را رديابي کند.

8 ) بحران اقتصادي

اين بحران به خصوص ظرف یکی دو سال اخير سر برآورد و خودش را نشان داد.
در هيچ مقطعي از تاريخ بشريت فاصله بين فقر و غنا به اين شدت نبوده است، اصلا در روزگار ماقبل مدرن امکان نداشته است که اين همه فاصله به وجود آيد. اين فاصله آن قدر عميق است که در يکي از آمارها گفته اند ميزان ثروت سه ثروتمند نخست دنيا از کل توليد ناخالص داخلي 48 کشور فقير و نيمه فقير بيشتر است.

تمامي اين بحران هايي که يادآوري شد محصول تمدن مدرن غرب و ميوه هاي درخت مدرنيته است.

البته بخشی از این معضلات در گذشته هم بوده اما هرگز به مرز بحران نمی رسیده است.
حال سوال این است که آيا مي توانيم از موضع دين بر چنين تمدني صحه بگذاريم ؟
آيا نبايد اين پديده را به درستي بشناسيم ؟

اگر نشناسيم و فکر کنيم که عالم در يک مسير طبيعي از اول شروع شده و بعضي ها هم فکر کنند عصر، عصر تکامل است و بشر هر چه به جلو مي رود رو به پيشرفت و تکامل است، حتما دچار مشکلات اساسي اعتقادي و معرفتي و عملي خواهيم بود.

ادامه دارد ... :Gol:

مدرنيته و پيوند آن با فتنه اخير

اگر جوانان و نخبگان تحليل شان از تمدن مدرن وغرب که امروز مقابل ما ايستاده است، اين باشد که حداقل در پنجاه درصد کارش پيش رفته و تکامل يافته است، قطعا در مقابل چنين تمدني منفعل هستند و نسبت به آن احساس خودباختگي و عقب ماندگي مي کنند و آن وقت فريب جريانات غرب گرا را مي خورند.

شاکله غيرديني و سکولار حاکم بر دانشگاهها و نظام تعليم و تربيت جدید

ما به دليل عدم درک درست بسياري از قضايا اولويت بندي هاي مان درست نيست. وقتي که سراغ دانشگاه ها و نظام تعليم و تربيت جديد مي رويم، اولين چيزي که توجهمان رابه خودش جلب مي کند چيست؟

پديده اي مثل بدحجابي. البته بدحجابي پديده غلطي است، اما يک چيز بنياني تر و عميق تري وجود دارد که ما اغلب متوجه آن نيستيم و آن اينکه سلوک علمي نظام تعليم وتربيت جديد و شاکله علمي دانشگاه ها به خصوص در علوم انساني، شاکله غير ديني و سکولار پرور است.

اصلا بدون اينکه جوان و فرزند ما متوجه اين باشد، در يک سير تدريجي او را نسبت به عقايد ديني سست و بي اعتنا مي کند و ما از اين مساله غافليم و هنوز هم غفلت داريم.

اين در واقع به خاطر نداشتن يک تحليل عميق و درست از زمانه و از تمدن مدرن است که بر کل عالم مسيطر شده است. تا زماني که ما به يک بصیرت و فهم عميق از زمانه خودمان و مدرنيته و از نسبت اسلام با مدرنتيه نرسيم، دچار بسياري از اشکالات نظري و عملي خواهيم بود و در مواجهه با اين مشکلات هم کار زيادي نمي توانيم انجام دهيم.


منبع

با تشکر ویژه از سرکار ماه بانو بخاطر مطالب خوبی که در این تاپیک قرار دادند

عمل نکردن به فرامین فراعقلی اهل بیت علیهم السلام و تکیه مطلق بر دانش دیگران و گرایش به عقل گرایی افراطی ، متأسفانه آثار سوء بسیاری دارد که آرام آرام جوامع بشری به ویژه ملل مسلمان را در خود غرق خواهد نمود همانطور که آثار آن هماکنون هم پیداست .

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع :شَرِّقَا وَ غَرِّبَا لَنْ تَجِدَا عِلْماً صَحِيحاً إِلَّا شَيْئاً يَخْرُجُ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَيْت‏ (بحار الانوار ج 2 ص 92)

امام باقر علیه السلام فرمودند :
[اگر] به شرق و غرب عالم [هم‏] برويد، هرگز به علم صحيح و درستى دست نمى‏ يابيد، مگر آن علمى كه از نزد ما آل محمّد [علیهم صلوات الله] بيرون مى ‏آيد.

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَنَالَ فِي النَّاسِ وَ أَنَالَ وَ عِنْدَنَا عُرَى الْعِلْمِ وَ أَبْوَابُ الْحُكْمِ وَ مَعَاقِلُ الْعِلْمِ وَ ضِيَاءُ الْأَمْرِ وَ أَوَاخِيه (بحار الانوار ج26 ص 32)

امام باقر علیه السلام فرمودند:

پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله مردم را از علوم كثيرى بهره‏ مند نمود از چپ و راست و (هر طرف كه سؤال مي شد) و در نزد ما اهل بیت علیهم السلام ، پايه و ريشه ‏هاى علم و در های حکمت و سرچشمه‏هاى دانش و شرح و بیان هر کاری و مقاصد آن وجود دارد .


با سلام و احترام

جناب دكتر مهدي نصيري در زمينه ي نقد مدرنيته كتاب بسيار خوبي هم نوشتند كه مي تونين از تاپيك زير دانلود كنيد:


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

در قسمت بحران اقتصادی هم باید اضافه کنم که اینها خودشون میان مصرف گرایی رو از طرفی تبلیغ میکنن از طرفی اجناس رو میان خودشون تولید میکنن و از طرفی هم مردم ..... میرن همونها رو میخرن و اصلا نگاه نمیکنن که واقعا نیاز دارن یا خیر؟!

بله دیروز به اتفاق همسرم به خانه یکی از آشناهایم رفته بودیم که سن 50 و ... رو رد کرده بودند و ساری خونه داشتن

خونه قدیمشون رو فروخته بودند و داشتند با کلی افتخار خونه بزرگ جدیدشون رو به دیگران نشون میدادند دیگران همه جو گرفته بودشون که وای چه خونه خوبی من از همون اول که با خانومم داشتیم میرفتیم تو وقتی نمای خونه رو دیدم گفتم تجمل گرایی رو میبینید؟!

بعد هم رفتیم خوب به همه خونشون رو نشون دادن بنده هم نشسته بودم داشتم قران میخوندم بعد که افتخاراتشون رو نشون دادن و نشستند چند دقیقه حرفهای مختلف زدیم بعد عرض کردم واقعا این خونه لازم بود؟؟؟؟ ما که برای چند سال دنیا این همه خرج میکنیم اگه به فکر آخرت بودیم بهتر نبود!!؟ گفتند خونه قبلیمون کوچیک بود(چون خیلی نزدیکن میدونستم که بسشون بود) گفتم شما مکه رفتید دیگه درسته خونه امام علی رفتید؟ گفتن آره گفتم بزرگ بود؟ گفتن نه شوهرش با من همراه شد گفت این زنا ..... هستند دیگه صاحب خونه(میزبان اصلی ما) هم گفت که امام چند تا اتاق داشت منم گفتم خونه قبلی شما همین اندازه اتاق داشت منتها کوچیکتر بود در نهایت حرفشون رو برگردوندند(شوهرش که کاملا مخالف وانمود کرد و صاحب خونه هم تا حدودی شروع کرد از داستانها دیگه گفتن)

تقریبا خونه جدیدشون رو 80 میلیون بالاتر خریده بودند!! فکرشو بکنید با این پول چند فقیر سر و سامون میگیرن؟ چند زوج میتونن برن سر زندگیشون؟!

این همه حرف اما وقتی پای عمل میشه چی؟! اکثر ماها به این اختلاف طبقاتی دامن میزنیم!

التماس دعا

موضوع قفل شده است