چرا مختار بعد از قيام خلافت را به امام سجاد(ع)تحويل نداد؟##

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا مختار بعد از قيام خلافت را به امام سجاد(ع)تحويل نداد؟##

چرا مختار بعد از قيام خلافت را به امام سجاد(ع)تحويل نداد؟

برچسب: 


[=tahoma][=&quot]قبل از پاسخ به این سوال مقدمه ای را باید خدمت شما عرض کرد که [/][=&quot]درباره مختار و انگیزه او در این قیام قضاوت‏های گوناگون شده است؛ تا آن­جا که بعضی دانشمندان طبقه اوّل و دوم شیعه در باره او نظر مساعدی ندارند. اما متأخران او را به نیکویی ستوده‏اند.[/][/]

[=tahoma][=&quot]مختار پس از قیام نافرجام سلیمان بن صرد (رهبر نهضت توابین) شیعیان را آماده ساخت. او می­دانست. اگر بخواهد جنبش شیعه به نتیجه برسد، باید یکی از اعضای خاندان پیامبر آن را رهبری کند یا لااقل جنبش به نام او آغاز شود. [/][/]

[=tahoma][=&quot] [/][/]

[=tahoma][=&quot]علی بن الحسین ـ (ع) فرزند شهید آل محمد ؟ محمد فرزند علی بن ابی طالب عموی علی بن الحسین (ع). [/][/]

[=tahoma][=&quot] [/][/]

[=tahoma][=&quot]مختار به هر دو نامه نوشت. امام علی بن الحسین (ع) که بی وفائی عراقیان و رنگ پذیری آنان را دیده بود و می‏دانست به گفته پدر بزرگوارش این مردم «دین را تا آن جا می‏خواهند که زندگانی خود را بدان سرو سامان دهند و هنگام آزمایش پای پس می‏نهند» به مختار پاسخ مساعد نداد . تنها تا آن جا که کار او با کیفر قاتلان پدرش مربوط می‏شد ، کردار او را تصویب نمود؛ چون مختار سر عبید الله بن زیاد و عمر بن سعد را نزد او فرستاد، امام به سجده رفت و گفت: «الحمد لله الذی ادرک لی ثاری من أعدائی و جزی الله المختار خیراً».(1)[/][/]

[=tahoma][=&quot]یعقوبی می­نویسد: مختار سر عبید­الله بن زیاد را نزد علی بن الحسین (ع) به مدینه فرستاد . فرستاده خود را گفت: بر در خانه او بنشین، همین که دیدی در خانه گشوده شد و مردم به درون خانه رفتند، بدان که هنگام غذا خوردن اوست، تو هم به درون خانه برو! [/][/]

[=tahoma][=&quot]فرستاده چنان کرد، و چون داخل خانه شد ،بانگ برداشت: ای خانواده نبوت و معدن رسالت و فرود آمدنگاه فرشتگان و منزل وحی! من فرستاده مختار پسر ابو عبیده هستم و این سر پسر زیاد است، برای شما آورده‏ام. [/][/]

[=tahoma][=&quot]با شنیدن این بانگ، فریاد از زنان بنی هاشم برخاست و چون امام سر عبید الله را دید، گفت: دوزخ جای او باد! بعضی گفته‏اند: علی بن الحسین (ع) را پس از مرگ پدرش جز آن روز او را خندان ندیدند.(2)[/][/]

[=tahoma][=&quot]امام حسین(ع) در دعایی عرضه داشت: "پروردگارا، آن جوان ثقفی را بر آنان مسلط کن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ایشان بچشاند . از قاتلان ما کسی را باقی نگذارد... انتقام مرا و دوستان و خاندان و شیعیانم را از اینان بگیرد..."(3) از این روایت تا حدودی می‏توان تأیید مختار را به دست آورد.(3)[/][/]

[=tahoma][=&quot]امام باقر(ع) فرمود: به مختار ناسزا مگویید، زیرا همو بود که قاتلان شهدای ما را کشت . انتقام خون ما را گرفت . بیوه زنان ما را شوهر داد . در تنگدستی به ما کمک مالی کرد. (4)[/][/]

[=tahoma][=&quot]مسعودی نوشته است: [/][/]

[=tahoma][=&quot]مختار نامه‏ای به علی بن الحسین (ع) السجاد نوشت. در آن نامه او را امام دانست و خواست تا با حضرت بیعت کند و از او رخصت خواست تا دعوت خویش را آشکار سازد. پول فراوانی هم با نامه فرستاد. علی بن الحسین (ع) پول را نپذیرفت.(5) و آن­چه مسلّم است. امام در مورد دعوت برای رهبری شیعیان، روی خوش به مختار نشان نداد.(6)[/][/]

[=tahoma][=&quot] [/][/]

[=tahoma][=&quot]در روایتی که از منهال بن عمرو است گوید: سالی به حج رفتم و علی بن الحسین (ع) را دیدم .پرسید: [/][/]

[=tahoma][=&quot]ـ حرمله بن کاهل چگونه به سر می‏برد؟ [/][/]

[=tahoma][=&quot]ـ او را در کوفه زنده دیدم. امام دست­های خود را بالا برد و گفت: [/][/]

[=tahoma][=&quot]خدایا گرمی آهن را بدو بچشان! خدایا گرمی آتش را بدو بچشان! 7)(8)[/][/]

[=tahoma][=&quot]پس همانطور که مشخص شد در ان دوره و قضایائی که اتفاق افتاد امام سجاد علیه السلام شرایط را برای به دست گرفتن خلافت اماده نمی دیدند و با سلاح دعا توانستند اهداف بلند خود و معارف اهل بیت را به گوش همه برسانند[/][/]

[=tahoma][=&quot] [/][/]

[=tahoma][=&quot]1. اختیار معرفة الرجال - شیخ طوسی ، ج 1 ، ص 341 السلام لإحیاء التراث ؛ المختار الثقفی، ص 124 .[/][/]

[=tahoma][=&quot]2. تاریخ الیعقوبی،یعقوبی ، ج 2 ،ص 259 [/][/]

[=tahoma][=&quot]3. بحارالانوار، العلامة المجلسی ، ج‏45، ص 10، [/][/]

[=tahoma][=&quot]4. همان.[/][/]

[=tahoma][=&quot]5. مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 28 ،[/][/]

[=tahoma][=&quot]6. تاریخ تحلیلی اسلام، ص 173 به بعد. ،دکتر سید جعفر شهیدی ، [/][/]

[=tahoma][=&quot]7. مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب ،ج 3 ، ص 276 ،1376 -[/][/]

[=tahoma][=&quot]8. سید جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص 92،[/][/]

[=tahoma][=&quot] [/][/]

[=tahoma][=&quot] [/][/]

با وجود جو خفقان واختناق، انتظار ارتباط علني ميان امام و مختار بي‌مورد است. امام شخصا از رهبري قيام سرباز زد، اما به عمويش محمد بن حنفيه ولايت داد كه رهبري و پشتيباني معنوي قيام را به عهده بگيرد و مختار مردم را به بيعت با محمد بن حنفيه فرا مي‌خواند. از آثار و فوايد اين كار ايجاد امنيت براي امام ، مشغول كردن ذهن دشمن و جاسوسان آن به غيرامام، ومصونيت آن حضرت (ع) از خطر را مي‌توان نام برد. امام مردم وانقلابي‌ها را به همراهي با مختار تشويق و ترغيب مي‌كرد وبه عمويش مي‌فرمود: اي عمو! اگر برده سياهي براي ما اهل البيت قيام كند، برمردم است كه اوراياري رسانند و من تورا بر اين امر گماردم. پس هرچه خواهي كن. آن گاه آنان پس از شنيدن كلام امام خارج شدند، درحالي كه مي‌گفتند: زين العابدين و محمد بن حنفيه به ما اجازه دادند. امام با پذيرفتن هدايايي كه مختار براي حضرت فرستاده بود، در واقع او را تائيد مي‌كرد. در چند مورد گزارش شده كه امام در حق مختار دعا كرده است.


معجم رجال احدیث ؛ ج 18 ص 100-101» به نقل از «قیام مختار ؛ رضوی اردکانی ؛ ص 55»
مرحوم آیت الله خویی ضمن بررسی و رد احادیثی که در مذمت مختار رسیده است نظر خود را در خصوص مختار چنینمی نویسد : .... در حسن حال مختار همان بس که او با کشتن قاتلان امام حسین ( ع ) دل اهل بیت پیامبر را شاد کرد و این خود خدمتی بزرگ به ساحت مقدس خاندان پیامبر می‌باشد که استحقاق پاداش از جانب آن بزرگوران را دارد ....آنگاه با استناد به روایتی می‌گوید : از ظاهر بعض روایات به دست می‌آید که قیام مختار با اذن خاص امام سجاد علیه السلام بوده است ایشان به شدت انتساب مختار به فرقه گمراه کیسانیه را رد می‌کند و می‌فرمایند : این اتهام توسط اهل سنت به مختار وارد شده است : « و هذا القول باطل جدا ....» و این نظریه جدا باطل است « معجم رجال احدیث ؛ ج 18 ص 100-101»
[3] - علامه امینی می‌فرمایند :
هر که با دیده بصیرت و تحقیق بر تاریخ و حدیث و علم رجال بنگرد ؛ در میابد که مختار ؛ از پیشگامان دین داری و هدایت و اخاص بوده است و همانا نهضت مقدس او تنها برای برپایی عدالت به وسیله ریشه کن کردن ملحدان و ظلم اموی بود به درستی که ساحت مختار از مذهب کیسانی به دور بود و نستب ها و تهمت های ناجوانمردانه که به او نسبت داده اند حقیقت ندارد و بی جهت نیست که ائمه هدی و صروران ما مانند امام سجاد و امام باقر و امام صادق صلوات الله علیهم به او رحمت فرستاده اند مخصوصا امام باقر علیه السلام به گونه ای بسیار زیبا او را مورد ستایش قرار داده است و همیشه خدمات او در نزد اهل بیت علیهم السلام مورد تقدیر و تشکر بوده است...
الغدیر جلد 2 صفحه
343 لذا قيام مختار مورد تاييد امام سجاد بوده است ولي شرايط زمان ايجاب ميكرده كه هم امام خود رااز ارتباط با قيام دور نگه دارند وهم مختار نمي توانسته امام را به عنوان رهبر قيام معرفي نمايد چون امام در حجاز بودند وحجاز در تسلط آل زبير كه با امام سجچاد عليه السلام وديگ بني هاشم رابطه خوبي نداشتند

المام سجاد بخاطر امان ازشر دشمنان برای امامت وهمچنین برای خود شخص جناب مختار تقیه فرموده اند ونپذیرفتن پول هم ازهمین مطلب است

جواب ها واقعاً كامل بود اجركم عندالله:Gol:

[=impact]زیادبن سرجس احمری گوید:نخستین کاری که عمر کرد این بود که پیش از نماز صبح همانشب که ابوبکر مرده بود کسان را دعوت کرد که با مثنی ابن حارثه شیبانی[فرمانده جنگ سربازان مسلمان در زمان ابوبکر با پارسیان]سوی دیار پارسیان روند.صبحگاهان با مردم بیعت کرد و باز کسان را به رفتن سوی پارسیان دعوت کرد و کسان پیاپی برای بیعت می آمدند؛سه روزه کار بیعت به سررسید و هرروز کسان را برای رفتن دعوت می کرد اما هیچکس داوطلب دیار پارسیان نمی شد که جبهه پارسیان ناخوشایند و سخت بود که قدرت و شوکت و نیروی آنها بسیار بود و بر امّت ها تسلط یافته بودند.
[=impact]قاسم بن محمد گوید:مثنی بن حارثه سخن کرد و گفت:«ای مردم این جبهه را سخت مدانید که ما روستای پارسیان را گرفته ایم و بر بهترین نیمه سواد[1]تسلط یافته ایم و به آنها دست اندازی کرده ایم و کسان پیش از ما با آنها جرئت کرده اند و ان شاءالله کار دنباله دارد.»
آنگاه عمر به سخن ایستاد و گفت:«حجاز جای ماندن شما نیست مگر آنکه آذوقه جای دیگر بجویید که مردم حجاز جز به این وسیله نیرو نگیرند،روندگان مهاجر که به وعدۀ خدا می رفتند کجا شدند؟در زمین روان شوید که خدایتان در فرآن وعده داده که آنرا به شما می دهد و فرموده که اسلام را بر همه دین ها چیره می کند[2]،خدا دین خویش را غلبه می دهد و یار خود را نیرو می دهد و میراث امتها را به اهل آن می سپارد.بندگان صالح خدا کجایند؟»
[=impact][قاسم بن محمد]گوید:نخستین داوطلب ابوعبیدبن مسعود[پدر مختار]بود.پس از آن سعدبن عبید[سعدبن عباده(قیام مختار،ص17)]و سلیط ابن قیس داوطلب شدند و چون گروه برای حرکت آماده شد به عمر گفتند:«یکی از مسلمانان قدیمی،از مهاجر یا انصار را سلار قوم کن.»
عمر گفت:«بخدا هرگز چنین نکنم که خدا شما را به سبقت و شتاب سوی دشمن رفعت داد[السّابِقون السّابِقون اولئِکَ المقَرَّبُون،قرآن کریم]وقتی که ترسویی کردید و جنگ را خوش نداشتید،سزاوار ریاست آنست که زودتر آمادۀ رفتن شده و دعوت حرکت را پذیرفته،بخدا جز داوطلبان نخستین را سالاری نمی دهم.»
آنگاه عمر ابوعبید،سلیط و سعد را پیش خواند و گفت:«شما دو تن[سعد و سلیط]اگر پیش از ابوعبید داوطلب شده بودید سالاری[را]به شما می دادم و به حکم سبقت[در دین اسلام و در داوطبی برای جنگ،]سالاری می یافتید.»و ابوعبید را سالار سپاه کرد و به او گفت:«به یاران پیمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)گوش فرا دار و آنها را در کار شرکت بده و در کارها شتاب بسیار مکن تا زیر و روی آن معلوم کنی که جنگ است و در جنگ جز مردم محتاط،که فرصت و تأمل نیک شناسد به کار نیاید.»
[=impact]سالم گوید:نخستین گروهی که عمر فرستاد[سوی جنگ]،گروه ابی عبید بود[3].

سخن مؤلف:تفاوت نام پدر سعد(عبید-عباده)در کتب و منقولات به احتمال زیاد به علت تفاوت در لهجه می باشد؛باید بیان نمود که عدالت عمر در تصمیم گیری در این مورد،یعنی انتخاب فرمانده برای جنگ با پارسیان،به خاطر حق دوستان خود و کسانی که بسیار دوست می داشت را فرمانده و سرور سپاه نکرد موجب علاقه مختار به عمر شد و از عمر انسانی خوب در ذهنش ایجاد شد که فردی عادل و حکیم است؛ما می دانیم مختار(و پدرش)شیعه حضرت علی(علیه السلام)بودند؛پس می توان بیان کرد که دید مختار به عمر اینگونه است که:عمر بعد از حضرت علی(ع) بهترین انسان ها است و تنها گناه و اشتباه بزرگ وی غصب خلافت که حق علی(ع) است می باشد.


[/HR][1] عراق امروزی که در آن زمان متعلق به ایران و سرزمین پارسیان بود.

[2] قرآن کریم،«[=times new roman]هُوَ الَّذی اَرسَلَ رَسولَه و بِالهُدی وَ دینِ الحَقِّ لِیُظهِرَه و عَلَی الدّینِ کُلِّه ی وَ لَو کَرِهَ المُشرِکونَ» سوره توبه،آیه33

[3] طبری،محمدبن جریر،تاریخ الرسل و الملوک(تاریخ طبری)،ترجمه ابوالقاسم پاینده،تهران،اساطیر،چ هفتم،1388،ج4،ص1589-1587
موضوع قفل شده است