از چاله به چاه در خانه پدرم همیشه جنگ و دعوا بود. با نامادریم کنار نمیآمدیم. گفتم خودم را با ازدواج از این مخمصه نجات دهم. همین شد که چشم بسته، بدون تحقیق و مشورت به اولین خواستگارم که ظاهراً اوضاع خوبی داشت بله گفتم و رفتم سرزندگیم. همان ماههای اول متوجه اعتیاد همسرم شدم. خانوادهاش شدیداً از هم گسیخته و خارج از آداب اجتماعی بودند. تازه فهمیده بودم که از «چاله اختلاف با نامادری» در آمده ام و به «چاه عمیق مشاجرات و ناسازگاری» افتادهام. افرادی که پدرشان اعتیاد دارد، کسی که بیوه است، کسی که سنش بالا رفته، کسی که از تنهایی فرار میکند و...ممکن است با گزینش نادرست، برای رهایی خود از چاله در آیند و به چاه بیفتند.
تمثیل جالب در ازدواج تدبیر، تحقیق و مطالعه و مشورت مانند فنداسیون و پی ساختمان است. ازدواج درمانی (1) برخی پزشکان از روی حسن نیّت اما ناآگاهی به عنوان یک درمان جانبی عملاً به بیمار توصیه میکنند که ازدواج نماید. معمولاً فلسفه چنین توصیهای این است: ازدواج به عنوان نیروی محرک یا کاتالیزور عمل کرده و موجب پیدایش پختگی هیجانی در بیمار می گردد. چنین بیمارانی معمولاً برای درمان تظاهرات جسمیِ اختلالات نوروتیک و روان زا، که غالباً به شکل انواع گوناگون ناتوانی جنسی در مرد و سرد مزاجی در زن ظاهر می شود، برای درمان مراجعه نمایند. وقتی چنین کسانی به توصیه های پزشک ازدواج می کنند، صمیمیت های خاص موقعیت زناشویی، خصوصاً در زمینه جنسی، به زودی بی کفایتی های هیجانی منشی آنها را آشکار می کند. بنابراین توصیه ازدواج به عنوان یک وسیله درمانی یا ممنوع یا غیر ضروری است . (2)
طلاق درمانی (3) اگر مشاور خانواده در فرایند درمانگری اش ببیند ماندن زوجین در کنار هم و یا بچهدار شدنشان آثار مخرب زیادی را به روح و روان آنها و فرزندان وارد میکند، واقعبینانه با هر دو صحبت میکند و طلاق را پیشنهاد می دهد. حتی میتوانند جلسات طلاقدرمانی، در راستای جدایی داشته باشند و با کمک درمانگر یاد بگیرند چهطور دشواریهای متارکه اعم از رفتار با دیگران، جدا کردن مالشان، حضانت بچه و غیره را انجام دهند، بدون آن که لطمه جدی و ویرانگر غیرقابل جبرانی را به هم بزنند. این که آنها یاد بگیرند کارکرد خانواده سالم را حتی پس از طلاق حفظ کنند، میتوانند به رشد سالم و همه جانبه بچهها کمک کنند و از عوارض روانی طلاق روی بچهها و یا خودکشی آنها، افسردگی و اضطراب و پناه بردن آنها به سوءمصرف مواد بکاهند. پیشنهاد میشود قبل از طلاق قطعی، دو نفر مدت ۴ تا ۶ ماه را در شرایط واقعی طلاق، دور از هم، زندگی کنند (بدون این که به هم اس ام اس بزنند، با هم صحبت کنند و غیره) و تجربه کنند که یک طلاق دایمی چگونه است و آیا باید رو به آن حرکت کنند یا باید زندگیشان را از نو بسازند و پایههای آن را محکمتر کنند؟
شعار این هشدار پیامبر(ص): إنَّ أَعظَمَ النّاسِ مَنزِلَةً عِندَاللّهِ یومَ القیامَةِ
أَمشاهُم فى أَرضِهِ بِالنَّصیحَةِ لِخَلقِهِ ؛بلند مرتبه ترین مردم نزد خداوند
در روز قیامت کسى است که در روى زمین بیشتر در خیرخواهى و ارشاد مردم قدم بردارد.(4)
(1)therapeutic marriage (2)فرهنگ جامع روان شناسی و روان پزشکی، ج2 ،883 (3) divorce therapy (4)کافی، جلد 2، ص 208 صفحه 5
فردي كه معتاد ميشود چرخ احساس و بينش او درگِل مواد( مواد مخدر يا الكل و...) فرو ميرود. او اسير خود است و نميتواند به فكر ديگري باشد.
دختران بايد به چند نكته مهم توجه كنند:
1- ازدواج نقش درمانگر براي ترك اعتياد ندارد برخي از خانواده ها فكرميكنند اگر پسرشان ازدواج كند از اعتياد نجات پيدا ميكند و با ازدواج مشكلات معتاد را به دوش نو عروس ميگذارد كه با هزار اميد وارد اين زندگي شده بود.
2- ازروي ترحم با معتاد ازدواج نكنيد چون اين ترحم بعداً ممكن است به بي رحمي شما تبديل شود و با جدايي مشكلي برمشكل بيفزاييد.
3- اگر ازدواج كرديد و متوجه اعتياد شوهرتان شديد تا زود است واعتيادش ريشه دار نشده به او بگوييد كه نميتوانيد با اين مشكل كنار بياييد. با فرصت دادن هاي مكرروگفتن اگر يك بار ديگر ببينم ها و...زمان را ازخود نگيريد. ابتدا بحث داخل خانوادگي باشد اگر قبول و همكاري نكرد خانواده اش را در جريان بگذاريد و اگر آنها هم همكاري نكردند از خانواده خودتان هم كمك بگيريد. فكر نكنيد ميتوانيد به تنهايي آن را مهاركنيد شما نياز به حامي داريد. هرگز از افراد بيگانه درخواست كمك نكنيد كه آن ميتواند مشكلي ديگر برايتان به بارآورد. گاهي عروس ها براي حفظ حرمت به خانواده شوهر گزارش نميكنند بعد از سال ها كه نتوانستند با مشكلات همسرشان كنار بيايند به خانواده ميگويند و تازه آنها طلبكار ميشوند كه چرا زودتر نگفتيد و تقصيرها را به گردنشان مياندازند.
اگر ميگوييم خانواده ها را در جريان بگذاريد در درجه اول مراد مان اين است كه آنها نقش «اراده مكمل» را براي «اراده شكسته شده» او ايفا كنند نه اين كه با او درگير شوند يا طردش كنند. بايد كمك كرد فضاي كاريش خالي از افراد ناسالم شود، ورزش را شروع كند و دوستان ش را غيرمستقيم تغيير داد و...
فرصتی برای تغییر
وقتی در اتوبانی اشتباهی میرویم اگر متوجه اشتباه خود هم بشویم به این زودی نمیتوانیم، برگردیم ناچاریم همان مسیر اشتباه را برویم تا راه درستی پیدا کنیم و برگردیم. عادات بد هم همین گونه اند. یعنی در عادات بد وقتی متوجه اشتباه مان هم بشویم چون عادت ریشه دار است تا بخواهیم برگردیم زمان می برد. دانستن این امر علاوه بر فایده بالا کمک می کند در ارتباطات مان با دیگران عجول نباشیم بعد از تذکر اشتباه دیگران باید به آنها فرصت داد تا تغییر کنند خیلی مواقع خود آنها هم می دانند اشتباه کرده اند اما زمان نیاز دارند. با تذکر های پی در پی و علنی ،کاری نکنیم که بگویند اصلا دوست داریم همین مسیر اشتباه را برویم.
شيعيان! مهدي غريب و بي كس است
معصيت محض خدا ديگر بس است
اي كه داري ادعاي شيعگي
بندگي كن ...بندگي كن... بندگي
المیرا
المیرا در بيان داستان زندگياش گفت: مشکل من از دو سال قبل و زماني که به بهانه درس خواندن به خانه دوستم ميرفتم و با او در خيابانها پرسه ميزديم، شروع شد. يک روز با جواني به نام سينا آشنا شدم و تعريف و تمجيدهاي هم کلاسيام از تيپ و قيافه اين پسر جوان مرا بيشتر شيفته و دلباختهاش کرد. من در مدت کوتاهي به او وابسته شدم و ما تقريباً هر روز همديگر را ميديديم و يا حداقل با هم صحبت ميکرديم. مادر سينا نيز از رابطه ما خبر داشت. چند بار هم تلفني با هم صحبت کرده بوديم، اما يک روز پسر مورد علاقهام گفت: خواهر بزرگش از تهران آمده است و ميخواهد مرا ببيند. من که تا حالا نپذیرفته بودم با او به خلوت بروم با خوشحالي همراه او به خانهیشان رفتم اما لحظهاي که به داخل آپارتمان رفتم متوجه شدم کسي در خانه نيست.
سينا گفت: چند دقيقه منتظر باش الان مادر و خواهرم ميآيند، آنها رفتهاند براي تو هديه بخرند. او با يک ليوان شربت از من پذيرايي کرد و چند دقيقه بعد سرگيجه عجيبي پيدا کردم. پلکهايم سنگين شد و ديگر نفهميدم چه اتفاقي افتاد. وقتي به هوش آمدم متوجه شدم داخل خودرو سينا هستم وقتی متوجه شدم که چه به سر خود آورده ام هق هق امانم را برده بود. او با گريه و التماس ميگفت: تو همسر آيندهام هستي و نگران مشکلي که به وجود آمده نباش ما خيلي زود با هم ازدواج ميکنيم. من با توجه به مشکلي که برايم به وجود آمده بود به خانه رفتم و اين موضوع را از خانوادهام مخفي نگه داشتم. دو ماه از اين ماجرا گذشت و فهميدم باردار شده ام.
من با سينا تماس گرفتم و با گریه و خواهش گفتم که شرایط من را درک کند و من را در این جهنم تنها نگذارد. با توجه به وضعيتي که به وجود آمده بود او هر چه زودتر بايد به خواستگاريام میآمد. سینا هم پيشنهاد داد يک هفته بعد با مادرش در يک پارک قرار ملاقات بگذاريم و در اين باره صحبت کنيم.
آنها سر قرار حاضر شدند. مادر سينا گفت: ابتدا بايد بچهات را سقط کني، چون اين بچه آبروي همه ما را خواهد برد. من به تو قول ميدهم که خودم در کمتر از دو ماه شرايط ازدواج شما را فراهم کنم.
آنها با اين وعدههاي شوم مرا به خانهاي در حاشيه شهر بردند و با هزار آرزو عمل سقط جنين را انجام دادم. اما با حال و روزي که داشتم به محض اين که به خانه برگشتم مادرم متوجه غيرطبيعي بودن حالم شد و من موضوع را برايش تعريف کردم. بلافاصله به سراغ سينا و مادرش رفتيم، اما آنها از خانه رفته بودند گویی که سالها بود که کسی آنجا زندگی نکرده بود. با تغییر سیم کارت سینا من دیگر هيچ شماره و نشانيای از او نداشتم. ای کاش میتوانستم با تمام وجودم داد بزنم تا دختران صدای من را بشنوند تا از تمام دختران جوان خواهش کنم از لبخند، قول و قرارهاي خياباني دوري کنند و در هر مسئلهاي با پدر و مادر خود مشورت داشته باشند تا دچار مشکل نشوند.
«زند فصاد(1) بر هرکس دو صد نیش
ولی دستش بلرزد بر رگ خویش»
آتش و پنبه
زن و مرد نامحرم حدود روابطشان از لحاظ غریزی و روان شناختی باید مرزی داشته باشد اگر از مرز بگذرد مشکلات فردی و خانوادگی به وجود میآید. ارتباط نزدیک دوجنس مخالف مانند ارتباط پنبه و آتش است. اگر پنبه در کنار آتش باشد میسوزد.
مشاوران روزانه با پنبههای زیادی مواجه میشوند که در کوره دانشگاه آزاد و آهسته و... بوی دود برداشتهاند و از شما چه پنهان سوخته اند و یا پنبه زن (مرد نامحرم) پنبه آنها را حلاجی کرده . است.
خانمی میگفت:به استادم به عنوان یک مشاور و راهنما نگاه میکردم و چون دانشجویی در شهر غریب بودم به او اعتماد داشتم اگر او از من میخواست برای سخن گفت برویم کافیشاپ میرفتم مهر و محبت او زیاد بود و من احساس خوبی به او داشتم. روزی رسماً خواستگاری کرد و من شوکه شدم اصلاً به چنین چیزی فکر نمیکردم که مردی که تقریباً هم سن پدرم است و مشاورم و استادم بوده این کار را بکند وقتی با مخالفت من روبرو شد تهدیدم کرد که مشروطت میکنم ولی اگر قبول کنی، کلاسهایی که با من داری نمرههایش همه عالی خواهد بود.
چه کنیم تا پنبهها(خانمها) سفید باقی بمانند و آتش شهوت زبانه نکشد؟ درست است در این روابط بی مرز، مردان هم میسوزند ولی پنبهها زودتر آسیب میبینند؟
روحانیای میگفت:فردی به عنوان روانشناس آمده بود در دانشگاه برای دختران سخنرانی میکرد گفت در عصر ارتباطات زندگی میکنیم اگر دختری بتواند پسران را خوب جذب کند موفق است و اعتماد به نفس دارد....رفتم جلو گفتم شماره دخترت را بده میخوام باش ارتباط داشته باشم می خوام جذبش کنم. گفت حرف دهنت را بفهم گفتم تو حرف دهنت را بفهم اگر من یک بار پدر سوخته ام با این حرفم تو دویست بار از من پدر سوخته تری که داری 200 دختر را ذهنشونو خراب میکنی.
«زند فصاد بر هرکس دو صد نیش
ولی دستش بلرزد بر رگ خویش»
نکته مهم
همانگونه که لوازم خانگی دفترچه راهنما برای استفاده بهینه دارد، روابط ما با نامحرم هم از سوی سازنده ما(خالق مهربان) داری دفتر چه راهنما است اگر مایلیم موتور مان نسوز دفترچه را جدی مطالعه و عمل کنیم. به یاد داشته باشیم این دفترچه به نفع خودمان است و ما سودی به سازنده (خدا) نمیرسانیم.
شعار این هشدار به جمیعت پناه آریم از بادِ پریشانی
اگر غفلت کند آهنگِ ما ، هشیار هم باشیم
«خوش و بش مرد با نامحرم مانند
طعمه برای شکار غزال است»
آقا روباهه و قالب پنیر حضور زن در اجتماع و ادارات به خودی خود اشکالی ندارد و گاهی در برخی شغلها حضور آنها برای خدمت به خانمها "ضروری" است؛ مانند دندانپزشکی، مامایی، متخصصزنان و زایمان، مشاوره و...امّا نفوذ تدریجی رُوبه صفتان در دل سبب میشود که فرد احساس نکند، روی مرداب ایستاده است. البته نمیخواهم بگویم همیشه مرد شکارچی است. و زن شکار، گاهی هم زنان شکارچی هستند که باید در هشدار برای مردان بیان شود.
اما تحقیقات در داخل و خارج نشان میدهد که مردان روبه صفت از همان برخورد نخستین دنبال ربودن پنیر(روابط جنسی با چشم ،گوش، بوییدن و لمس و...)هستند و خانم ها اغلب تنها چیزی که به ذهنشون نمیآید متاسفانه همین است و این امر به تفاوت روانشناختی زن و مرد باز میگردد. به همین دلیل است که صفت ترس را در روایات برای زن پسندیده میشمارند ترس زن در روابط مانند برچسب محافظ است که روی مانیتور وسائل الکترونیکی میزنند تا خش بر ندارد. نکته روانشناختی
عاطفه در روابط انسانی مانند ملات در ساختمان یا چسب برای اشیاء است. در زنان عاطفه شدیدتر از مرد است و غیرت مرد باز دارنده و کنترل کننده است. پس تا حدودی مدیریت روابط زن با غیرت مرد و حیای خود زن، مثبت است. تمرین: شعر روباه و زاغ را بخوانید و روانشناسی شکار را در آن مورد تأمل قرار دهید.
سرباز با عجله رفت تا از فرمانده مرخصي شهري بگيرد. فرمانده گفت: موي سرت بلند است به شرطي كه اول موهاتو كوتاه كني، موافقم. سرباز با عجله رفت ديد آرايشگاه پادگان تعطيله، پكر شد ناراحت نشست و غصه ميخورد يه دفعه فكري به سرش زد، پوتينهايش را حسابي برق انداخت و خدمت فرمانده رسيد احترام نظامی جانانه گذاشت و گفت: قربان پوتينها خوب براق شد فرمانده نگاه كرد و گفت: بله تو كه ميتواني مرتب باشي چرا بايد تذكر بدهم بعد زير برگه مرخصي را امضا كرد.
«یا مَن لا یَخفی علیه ذرهٌ فی العالمینَ؛
ای کسی(خدایی) که ذرهای در جهانیان او مخفی نیست.»
جانور شناسی
برخی از خانمها، خواهر مجرد خود را از روی مهربانی به منزل خود میبرند از آنجا که برخی مردها جانورند و برخی میتوانند، جانور هم شوند، لازم دیدم چند توصیه مهم بکنم. این توصیه های چیزهایی است که از مشاورهها حاصل شده است.
دختر خانمی میگفت:
وقتی خواستم منزل یکی از خواهرانم بروم و چند روزی آنجا باشم، خواهر بزرگترم مانع میشد ولی من اصرار میکردم که بروم. ممانعت او سودی نبخشید و من رفتم. صبح یکی از روزها وقتی خواب بودم احساس کردم کسی نزدیکم خوابیده چشمانم را باز کردم دیدم خود شوهر خواهرم بود او اصرار داشت تا با من رابطه داشته باشد. من که حسابی ترسیده بودم داد میزدم، خواهرم را صدا میزدم و قسمش میدادم که دست از سرم بردارد...
قیافه او طوری بود که اصلاًً کسی حتی خواهرم به او شک نمیکرد. مورد اعتماد پدرم بود به گونهای که میترسیدم داستان را به پدرم بگویم. از سویی هم از خراب شدن زندگی خواهرم هم میترسیدم. وحشت داشتم که با گفتن من، کار به جدایی بکشد. وقتی خواهرم آمد متوجه شدم که به بهانهای او را برای خرید فروشگاه فرستاده بودهاست. اصرار کردم که باید برگردم. وقتی رفتم منزلمان داستان را سربسته به خواهر بزرگم گفتم او گفت من میخواستم مانع بشوم ولی تو اصلاً به حرفم گوش ندادی. بعداً متوجه شدم که آن جانور با دوتا خواهر بزرگ ترم با زور ارتباط داشته است.
مرز روابط متأسفانه بسیاری از خانمها و حتی مردانشان در روابط خانوادگی بین محرم و نا محرم فاصلهای و حریمی قائل نمیشوند. خیلیها داماد و یا برادر شوهر و... را محرم به حساب میآورند در حالی که به تصریح قرآن کریم نامحرم هستند. خداوند بهترین و عالمترین روان شناس عالم موجوداتی را که خلق کرده است بهتر میشناسد که چگونه باید رفتار کنند بنابراین همان گونه که از نمونه بالا و موارد مشابه روشن است با عمل به دستورات دینی به خودمان کمک میکنیم نه خدا. از این بالاتر بین محارم نیز رابطهها نباید از مرز شرعی بگذرد.
محرم بودن به این معنی نیست که زنان و مردان اصل عفاف و حیا را در پوشش خود رعایت نکنند و لباس تحریک آمیز بپوشند. بسیاری از مادرخانمها تصور نمیکنند که داماد ممکن است با پوشش بد او به گناه بیفتد. یا برخی از خواهران نمیدانند که برادرانشان به ویژه آنهایی که مجردند با وضع نامناسب آنها ممکن است تحریک شوند و بعد گرفتار "احساس گناه" شوند. در خانوادههایی که ریشههای دینی کمتر بوده و مسائل پوشش را رعایت نمیکردند حتی تجاوز به محارم نیز رخ داده است. یک تجربه اهل بوشهر بود و مجرد. میگفت:رفتم منزل دامادمان او در غیاب خواهرم مزاحمم میشود هرچه او را قسم میدهم که دست از سرم بر دارد ول کن نیست. از سوی دیگر میترسم به خواهرم چیزی بگویم میترسم زندگی شان به هم بخورد. آن قدر این مزاحمتها زیاد شده که میترسم کاری دستم بدهد و از همه بدتر این که میدانم اگر به پدرم هم حرفی بزنم من را باور نمیکند و می گوید تو مشکل داری و.....
به هر حال تصمیم گرفتهام با فردی که آمده خواستگاریم و هیچ تناسبی نداریم ازدواج کنم و از شر او راحت شوم.... در ضمن مشاوره گفتم به جای حل مسأله از آن فرار نکن. کاری که میکنی ممکن است تو را از چاله در آورد و درچاه بیندازد. از کجا معلوم این خواستگار از شوهر خواهرت عوضیتر نباشد و برای خواهر خودت و دختران فامیلت هم مشکل ایجاد نکند.
ادامه دارد...
راه کارهای عملی
به خانم و خانمهایی که در وضع مشابه قرار میگیرند توصیه میشود برای این که مسأله حل کنید از راه های زیر کمک بگیرید:
1.هرگز تنهایی منزل ایشان نروند.
2.اگر ناچار شدند بروند به هیچ وجه تنها نمانند.
3.اگر شوهر خواهرتان مزاحم شد اولاً لازم نیست به خواهرتان بگویید ولی به خواهرتان بگویید که مثلاً امروز او با من ظاهراً اشتباهی تماس گرفته بود. و....تا او گمان نکند که شما مسائلتان را از خانواده مخفی میکنید. او نباید احساس راحتی داشته باشد و مطمئن شود که شما از ترس( جدایی و...) مسأله را کتمان ميکنید.
4.لباسهای تحریک کننده نزد او نپوشید.
5.مراقب باشید از شما فیلم یا عکسی برهنه یا نیمه عریان در آلبوم خواهرتان نباشد.
6.از سخن گفتن غیرضروری پرهیز کنید. شوخی و خوش و بش او را با شنیدن و ادامه دادن تحریک نکنید.
7.اگر به شما تماس گرفت و متوجه شدید که قصد مزاحمت دارد «هرگز» پاسخ او را ندهید. توجه داشته باشید که پاسخ دادن یا حتی دشنام دادن به او در «دیکشنری مردانه اش» جور دیگری ترجمه میشود که معنی آن به ضرر شما خواهد بود.
8.. در کل مستقیم یا غیر مستقیم به گوش او برسانید از شوخی نامحرم بدتان میآید.
9.مراقب رفتارهای غیرکلامی و زبان بدنتان( نوع نگاه، لبخند، نوع ایستادن، چگونگی پوشش و..) باشید برخی از این رفتارها ممکن است برای او ایجاد سوء تفاهم کند به یاد داشته باشید 75٪ از روابط ما را ارتباط غیرکلامی(زبان بدن) به عهده دارد..
10.از همان ابتدا گربه را در حجله سر ببرید. جوری برخورد کنید که بفهمد مسجد (روابط)، جای بی ادبی نیست. اگر ادامه داد او را تهدید کنید ولی تهدیدتان را تکرار نکنید چون او خواهد فهمید که اینها همهاش حرف است و عملی نخواهد شد.
11.اگر امر دایر مدار تجاوز به شما و آبرو بردنش شد، آبرویش را ببرید.
تغییر نگرش
شیطان
گویند روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد. او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت.
این وسایل شامل: خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرتطلبی و دیگر شرارتها بود. ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر میرسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد.
کسی از او پرسید: این وسیله چیست؟
شیطان پاسخ داد : این افسردگی( نومیدی از تواناییهای خود و رحمت خدا و..) است آن مرد با حیرت گفت: چرا این قدر گران است؟
شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: چون این مؤثرترین وسیلة من است. هرگاه سایر ابزارم بیاثر میشوند، فقط با این وسیله میتوانم در قلب انسانها رخنه کنم و کاری را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم کسی را به احساس نومیدی،دلسردی و اندوه وا دارم، میتوانم با او هر آنچه میخواهم بکنم.من این وسیله را در مورد تمامی انسانها به کار بردهام. به همین دلیل این قدرکهنه است!
شعار این هشدار
در روابط با نامحرم برخورد حسنه بلی ولی اعتماد خیر.
«هرکه مقدار خویشتن بشناخت
از همه حادثات ایمن گشت »(1)
خدا، روانشناس عالم
خانمی می گفت: از شوهرم خوشم نمیآمد رفتم مشاوره و از چاله در آمدم و به چاه افتادم. در مشاوره اسیر مشاور شده بودم او هم مثل خودم بود؛ باخداقهر.. خیر سرعمه اش به من ریلکسیشن یاد می داد به من می گفت چشم هایت را ببند به چیزی فکز نکن من زیر چشمی می دیدم که داره سیر من را نگاه می کنه و می بلعدم با نگاه هایش. و در آخر گفت ریلکسیشن به تو جواب نمیدهد مجبورم از ماساژ درمانی کمک بگیرم. و شروع کرد به ماساژ دادن من. ابتدا نمیفهمیدم که این نوعی نگاه ابزاری به من است نمیفهمیدم که این مرد همین کار را با افراد دیگر هم انجام میدهد و من فقط برایش یک عروسکم برای بازی و دیگر هیچ.
شیرینتراز زهر خانم متدینی تلفنی میگفت: شهوتم زیاد بود به مشاوری رجوع کردم منِ خنگ اول نمیدانستم که او داره تیکه بارم میکند گفتم شهوتم زیاده گفت مردها میمیرند برای چنین زنی. و بعد اندامم را میخواست برانداز کند اول فکر میکردم کار تخصصی است میگفت: .... درمانگرم بعد که آدرس خودش را جلویم گذاشت و گفت مجردم. فهمیدم چه کلاهی سرم گذاشته است . واینجا بود که الفرار.
نکته کاربردی : برای دریافت مشاوره حتما تا ممکن است از مشاور همجنس خودتان کمک بگیرید در صورت ضرورت از غیرهمجنس باتقوا که مورد اعتماد مردم است مشاوره بگیرید و تا ممکن است مردی با خودتان ببرید. نوع برخورد یک زن محدوده ارتباط نامحرم را مشخص میکند برخی از خانم ها ناخودآگاه اجازه شروع به نامحرم میدهند.
شعار این هشدار امام علی(ع): اَعقَلُ النّاسِ مَن کانَ بِعَیبِهِ بَصیرا وَ عَن عَیبِ غَیرِهِ ضَریرا (2) عاقلترین مردم کسى است که به عیبهاى خویش بینا و از عیوب دیگران، نابینا باشد
مثنوی مجلس ترحیم (طنز) وقتی این روزها بسیاری از مردم در امر دینشان تحقیق نمیکنند و برای آنها عالم و درویش فرقی نمیکند خب بعید نیست اتفاق زیر بیفتد با هم بخوانیم:
دوستی از دوستانم در درود
همسرش مرد و عزادارش نمود
تا عزاداری به رسم آن دیار
آبرومندانه گردد برگزار
آگهی در روزنامه درج کرد
ختم جانانه گرفت و خرج کرد
چای و قهوه ، میوه ، سیگار و گلاب
لای خرما مغز گردو بی حساب
تاق شال دست باف فومنی
تکه حلوا لای نان بستنی
منقل اسپند و عود کاشمر
شربت و شربت خوری ، قند و شکر فرش ابریشم به نقش یا علی قاری و مداح و میز و صندلی
ترمه و جام و قدح یک در میان
گیره ی نقره برای استکان
حجله سیصد چراغ یک تنی رحل و سی جزء و بلن گوی سونی
بر در و دیوار خانه صد قلم
بیرق و ریسه ، کتیبه با علم
در میان مجلس و ما بین جمع
ده چراغ زنبوری ، پنجاه شمع
قاب کرده وان یکاد و چارقل
نصب کرده در میان تاج گل باز تا شادان شود در آن جهان
روح آن مرحومه ی خلد آشیان
واعظی با فهم و دانا و بلد
کرد دعوت تا سخنرانی کند آشنایان قدیمی هرکدام
آمدند از راه یک یک با سلام
اهل فامیل ریا کار و دغل
کاسب و همسایه و اهل محل
دوستان با وفا با تربیت
آمدند از بهر عرض تسلیت
مجلسی با احترام و با شکوه
لیک واعظ غایب و او در ستوه مجلسی با آن شکوه و احترام
بی سخنرانی نمی گردد تمام
مجلس با آبرو و با وقار
بی سخنرانی بود بی اعتبار
ساعتی بی واعظ و منبر گذشت
عاقبت صاحب عزا بی تاب گشت
رفت در پس کوچه ها پیدا کند
واعظی تا مدح میت را کند
دید درویشی با عرقچین و عبا
ریش و نعلین و عصا ، شال و قبا
گفت : ای دستم به دامانت بیا
از غم و غصه رهایم کن ، رها
مجلس ختمی است وعظی مختصر
پول بستان ، آبرویم را بخر
مرد از هول حلیم روغنی
رفت با سر توی دیگ ده منی
آمد و شد در عزایش نوحه خوان
طبق عادت هی چاخان پشت چاخان
بی خبر کان مرده زن بوده نه مرد
رفت بر منبر سخن آغاز کرد : :khaneh:
او بری بود از بدی و هرزگی
می شناسم من ورا از بچگی
من خودم او را بزرگش کرده ام
کودکی بود و سترگش کرده ام من نمی گویم چرا رنجور بود
رازها در بین ما مستور بود
وه چه شب های درازی را که من
صبح کردم با وی اندر انجمن مجلس آرای و سخن پرداز بود
با همه اهل محل دمساز بود
ما دو جسم و لیک یک جان بوده ایم
مست و مدهوش و غزلخوان بوده ایم او نه تنها بر منش ایثار بود
مطمئنم با شما هم یار بود
ما به او احساس دیرین داشتیم
خاطرات تلخ و شیرین داشتیم
آتشی در این هوای سرد بود
جمله مردان را دوای درد بود
نازنینی رفته است از بین ما
از کجای او بگویم با شما :Khandidan!:
هر شب جمعه بداد از پیش و پس
بر گدایان نان و خرما و عدس
یاد باد آن شب که خود را باختم
دست را در گردنش انداختم:ghash:
زیر گوشش نرم کردم زمزمه
درد دل گفتم به او یک عالمه
سر به زانویش نهاده سوختم
چشم در چشمان شوخش دوختم دست خود را بر سر و گوشم و کشید
از سر رأفت در آغوشم کشید
تا رسید این جا سخن صاحب عزا
بر سر او کوفت با چوب عصا :kill:
کی همه نفرین و عصیان و گناه
با عیال خویش کردی اشتباه ؟
تو نپرسیدی ز قبل گفتگو
زن بود لیلی و یا مرد ای عمو ؟
گفت و گفت و گفت تا بی هوش شد
کف به لب آورده و خاموش شد
جمع گشته گرد او پیر و جوان
آن به این دستور می داد این به آن آی قنداق آورید و چای داغ
دیگری می گفت : گِل زیر دماغ
این یکی می شست رویش را به آب
آن یکی می گشت دنبال گلاب
این وری نبضش گرفته می شمرد
آن وری بین دو کتفش می فشرد
دکمه های پیرهن را کرده باز
سوی قبله کرده پاها را دراز
ذره ای تربت بمالیدش به کام
باد می زد دیگری او را مدام
مؤمنی دستان خود برده به جیب
زیر لب می خواند هی امّن یجیب
پیرمردی گفت : این آشوب چیست
این بابا جنی شده چیزیش نیست
ورد خواند و فوت کرد و ذکر گفت
من هشل لف لِف تـــُلــُف هوها هلفت
تا طلسم آن ننه مرده شکست
هر دو چشمش وا شد و پا شد نشست
لب گشود و در سخن شد کم کَمَک
گفت : کو درویش ؟ ای مردم کمک
با طنابی سفت بندیدش به هم
تا حق او را کف دستش نهم
لیک جا تر بچه چون مرغی پرید
شاه بیت ماجرا را بشنوید:
درویش کز این ماجرا آزرده بود
میکروفن را با بلن گو برده بود
احساس ارزشمندی در یک پارک شهربازی، پسرکی سیاه پوست به مرد بادکنک فروشی نگاه می کرد، که از قرار معلوم فروشنده مهربانی بود . بادکنک فروش یک بادکنک قرمز را رها کرد تا در آسمان اوج بگیرد و بدین وسیله جمعیتی از مشتریان جوان را جذب خود کرد. سپس بادکنک آبی و همین طور یک بادکنک زرد و بعد از آن یک بادکنک سفید را رها کرد، بادکنک های سبک بال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپدید شدند. پسرک سیاه پوست هنوز به تماشا ایستاده بود و به یک بادکنک سیاه خیره شده بود، تا این که پس از لحظاتی پرسید: آقا اگر بادکنک سیاه را هم رها کنید بالا می رود؟مرد بادکنک فروش لبخندی به روی پسرک زد و با دندان نخی که بادکنک سیاه را نگه داشته بود برید و بادکنک به طرف بالا اوج گرفت و گفت : آن چیزی که سبب اوج گرفتن بادکنک می شود رنگ آن نیست بلکه چیزی است که در درون بادکنک وجود دارد .(1)
انسانیت انسان به لباس و پولش نیست انسان نان باورهایش را میخورد به همین دلیل است که گفته اند ای برادر تو همه اندیشه ای . اگر خود را پست دانست مانند سطل زبالهای میشود که همه اشغالهایشان را در آن میریزند و خود هم به آن راضی است ولی اگر خود را با شرف، جانشین خدا، صاحب تجارب مثبت زیاد و...بداند منبع تحول و کمال میشود .
درست است که نفقه زن به دست مرد است و مرد مدیرخانه، ولی این بدان معنی نیست که زن باید نوکر و کلفت مرد باشد؛ همیشه نخوابد تا شوهرش خوب بخوابد، نخورد تا او به خوراکش برسد و...برخی از زنان از اول خودشان طوری برخورد میکنند که مردانشان باورشان میشود که او برای بیگاری آمدهاست.
به این معادله توجه کنید: همیشه بین احساس ارزشمندی ای که ما از خود داريم و احساسارزشمندياي كه ديگران نسبت به ما دارند رابطه مثبت وجود دارد هرچه ما براي خود ارزش قائل نشويم ديگران نيز براي ما ارزشي قائل نميشوند.خانمي كه به خاطر شوهر قيد والدين و خواهر و برادرش را ميزند، كتاب مورد دلخواه خود را نميخرد، وقت خاصي براي عبادت و مطالعه كتب دل خواهش ندارد و...در واقع به شوهرش اعلام داشته كه من عددي نيستم به همين دليل هم نبايد شكايت كند كه چرا شوهرش روي او حساب نميكند. البته قصدم اين نيست كه زن ساز مخالف بزند بلكه بايد به حقوق خود آشنا باشد و ضمن اخلاقمداري اگر ديد به او ظلم ميشود از حقوقش دفاع كند.
بهترين زمان براي اين كه زن بگويد من هم حقي دارم همان ابتداي آشنايي است.
البته زندگی شیرین براساس اخلاق زن و شوهر(هر دو) میگردد نه به رخ کشیدن حقوق به همدیگر. نکته - احساس ارزشمندی به معنی خودبرتر بینی یا خودپسندی نیست.
- برای افزایش احساس ارزشمندیان با مشاوران 09640 تماس بگیرید.
- افزایش احساس ارزشمندی، سبب افزایش اعتماد به نفس میشود.
(1)ز مثل زندگی، مسعود لعلی ص66 نشر فراانگیزش. نیز برای مطالعه با برخی از داستان های دیگر جذاب رجوع کنید به كتاب سبز زندگي، محمود معين مهر، چاپ اول، نشر هاجر، 1385.
1- زنی از زن دیگر پرسید: به نظر تو خوشبخت ترین زن دنیا چه کسی بوده است؟ گفت :حوا. پرسید چرا؟
گفت : برای اینکه نه مادر شوهر داشته ونه خواهر شوهر و از همه مهمتر شوهرش آدم بوده.:hey:
2- مردان میگویند: امان از دست این خانمها! :Gig::god:
جنگ عروس ومادر شوهر عروس اگر از ابتدا دل مادر شوهر را شكار كند كارش خيلي راحت ميشود. به ياد داشته باشيد برخورد و برداشت اول در ارتباطات نقش بسيار مهمي دارد. اما اگر مادر شوهر او را نپذيرد و يا مشروط بپذيرد معلوم نيست آينده ارتباطي آنها چه ميشود. مادر شوهراني كه خود عروسشان را گزينش ميكنند بعداً ممكن است هزار ايراد از او بگيرند تكليف عروسي كه در غياب مادر شوهر با پسرش ارتباط داشته معلوم است در اين مواقع مادر شوهر ميگويد فرزند مرا چيز خور كردهاند يا فريب دادهاند يا خودشان را به او بستهاند اگر سن و شرايط اجتماعي و اقتصادي دختر مناسب نباشد اين وضع بدتر است.
اگر پسري از شما خواستگاري کرد ولي مادرش قبول نكرد وارد خانه او نشو. تا زماني كه او هم از شش دانگ دلش راضي شود. پسرهايي كه داغ اند ابتدا ممكن است بگويند زندگي ما جداست و من تصميم گيرندهام ولي تجربه نشان داده است كه به تدريج پسر و مادر شما را سبب جدايي از خانوادهاش ميدانند. ارتباطشان را شروع ميكنند و شما ناچاريد در خانهاي رفت و آمد كنيد كه هر بار با خود حرفهاي تندي را بيرون ميآوريد. چند نکته مهم
1. درفاميل شوهرتان جوري رفتار كنيد كه خانمهاي ديگر فاميل حامي شما شوند و در غياب شما از شما تعريف كنند و پشتبان شما باشند..
2. مراقب افرادي باش كه سخن چين هستند از زير زبان شما حرف ميكشند و به مادر شوهرتان ميگويند و يا از ابتدا قصد برهم زدن رابطهها را دارند.
3. بهتراست كارحمايت از شما رابه شوهرتان واگذاريد ان هم وقتي كه شما نيستيد.
4. اجازه دهيد گاهي شوهرتان تنهايي به ديدار خانوادهاش برود.
5. در ارتباط با مادر شوهر سلطه گر يا سلطهپذير نباشيد. قاطع باشيد يعني بدون گوشه كنايه با صراحت و صميميت و احترام متقابل حرفتان را بيان كنيد.
6. مرز زندگيتان با مادر شوهرتان مشخص باشد. واين مرز بندي اگر وجود ندارد با درخواست غيرمستقيم يكي از فاميل براي حفظ حرمت ها ايجاد شود تا فكر نكند عروس است كه ميخواهد فرزندش را از او جدا كند.
تغییر نگرش
مادر شوهر و سم
دختری بعد از ازدواج نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با او جر و بحث می کرد. عاقبت دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد!
داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادرشوهرش بمیرد،همه به او شک خواهند کرد،پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد در این مدت با مادرشوهر مدارا کند تا کسی به او شک نبرد.
دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر می ریخت و با مهربانی به او می داد.
هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس،اخلاق مادرشوهر هم بهتر و بهتر شد تا آن جا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت : دیگر از مادرشوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.
داروساز لبخندی زد و گفت : دخترم، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادرشوهرت از بین رفته است.( بله برای پیروزی ابلیس کافی است آدمهای خوب دست روی دست بگذارند).
شعار این هشدار به شیرین زبانی و لطف و خوشی توانی که پیلی به مویی کشی
«امام علي عليه السلام : با نفْس هاي خود
بر سر ترك عادت ها بستيزيد تا بر آنها چيره آييد
وبا هوس هاي خود مبارزه كنيد، تا آنها را به بند كشيد »(1)
اعتيادشوهر
نميدانم چقدر با اثربخشي ضرب المثل «گربه را در حجله سر بريدن» موافق هستيد. برخی از خانمها وقتی میبینند شوهرشان به شوخی قلیون یا سیگار به دست میگیرند عکسیادگاری هم از آنها میگیرند و به کار آنها میخندند و برای دیگران از هنر همسرشان میگویند و این کار را خشک نبودن شوهر میدانند. از نظر روانشناسی یادگیری، این کار یعنی تقویت یک رفتار و تقویت رفتار احتمالاً نرخ تکرار رفتار را بالا میبرد. هیچ معتاد از شکم مادرش معتاد به دنیا نیامده است. اغلب معتادان سلسله مراتب اعتیاد را گام به گام طی میکنند. جاده باریک سیگار و قلیون به باند و آزاد راه اعتیاد به مواد مخدر سنگین ختم میشود. فرد معتاد با سوراخ کردن سهم خود در کشتی زندگی خانواده اش را هم غرق میکند.
مركز ملي ترك اعتياد (مشاوره تلفنی) : 09628
شعار این هشدار با لبخند به سیگار کشیدن تفننی شوهرتان سهمی در بدبختی خود و او نداشته باشید.
1- پلیس مخفیانه به خانه تیمی معتادان واردشد یواشکی در را باز کرد و با صدای بلند فریاد زد بی حرکت.اشغرپلنگ در حالی که تو حال خود بود پُکی به سیگارش زد و گفت: ای بابا شرکار کو حرکت؟!
2- پلیس به معتاد گفت: ببینم تو بیژنی؟ معتاد: نه بابا من ژن دارم.
**** تغییر نگرش
3- زبان حال معتاد به فرزندش نمی خواستم خورشیدو ازت بگیرم نمی خواستم آسمونت ابری باشه
نمی خواستم که چشات بارونی و سرد سهم تو گریه باشه بی صبری باشه
آرزوم بوده که آسمون تو شبها واسه تو یه سقف پر ستاره باشه
روی طاقچه ماه برات مثل یه آینه کهکشونا هم برات گهواره باشه
دخترم ! دلخوشی بابا همیشه به گل افشونی لبخند تو بوده
خودش آشنای پاییزه و اما برا خاطر تو از بهار سروده
نازنین! من اگه تاریکم غمی نیست تو به فرداها به روشنی بیندیش
همه پنجره ها ارزونی تو به جهانی خوب و دیدنی بیندیش
ایزوگام عاطفی
همان گونه که اگر سقف درز داشته باشد قطرات باران به تدریج از آن به داخل ساختمان رسوخ پیدا میکند و باعث خرابی خانه و وسایل زندگی میشود. شکاف اختلافات بین زن و شوهر خطرناک است. تجربه نشان میدهد که اگر این شکافها زود با قیر «گذشت»، «مدارا»، « مذاکره» و «مشاوره» پر نشود، نم نم، مهر غریبه از همین درزها وارد قلب همسر میشود و زندگی ویران میشود اما این درز اختلاف در خانمها به دلیل احساسی بودن و نوسان بیشتر هیجان در آنها زودتر و عمیق تر ایجاد می شود. برای خواندن و شنیدن داستان مش قربون در این رابطه به این آدرس رجوع کنید.
شعار این هشدار
َتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (مائده2)
در نيكوكارى و پرهيزگارى(خودنگهداری) با يكديگر همكارى كنيد و در گناه و تعدى دستيار هم نشويد و از خدا پروا كنيد كه خدا سخت كيفر است.
ته نامردي
ضرب المثلِ «با دست خود، گور خود كندن» را بارها و بارها از خانمهايي شنيدهام كه دوستي داشتهاند بيوه. و آنها از روي ترحم او را به حريم خصوصی خود و شوهرشان كشيدهاند. مثلاً خودشان ميگفتند و اصرار ميكردند كه چه اشكالي دارد ما كه ميخواهيم برويم خريد، پارك، سينما، مهماني و... دوستم را هم با خود ببريم بیچاره همدمی ندارد و به او فشار میآید و.... در مواردی هم اين خانمها به اخطارهاي غيرمستقيم شوهرشان نسبت به تمایلشان به آن خانمها توجه نداشتهاند. بعد متوجه ميشوند كه خودشان در حاشيه رفتهاند و همان دوستشان به متن زندگی آمده است و هميشه دنبال اين هستند كه با شوهران آنها تنهایی بيرون بروند، بگردند و... و البته مزاحمي در كار نباشد. و اين يعني ته نامردي.
خانم محترمي كه در اين شرايط قرار داري نميگويم مسائل انساني را نسبت به دوست يا هر خانم بيوه يا مجرد ديگري ناديده بگير. اما از مرز و هسته زندگي خود مراقبت كن. اگرشوهرت زمينه خيانت و دروغگويي و بيتعهدي دارد بيشتر مراقب باش. از دوستت وقتي استقبال كن كه چشم طمعي هم به دنبالش نباشد و يا او برنامه شكار نداشته باشد.
البته دوست شما هم بايد شرط دوستي را داشته باشد هر چه معنويتر و با وجدانتر باشد به همان ميزان خيالت راحت تر باشد. اما به هر حال باید بدانید که کور از خدا دو چشم میخواهد.
تذکر: اگر خانمی قیود دینی ندارد زمینه ارتباط او با شوهرتان را فراهم نکنید. این وضع در خانمهای بیوه بسیار حساس تر است به ویژه اگر همسرتان نیز خدا ترس نباشد.
شعار این هشدار گفته پيامبر خدا : مَثَلُ جَليس السّوءِ مَثَلُ القَينِ، إن لَم يُحَرِّق ثَوبَكَ أصابَكَ مِن ريحِهِ ؛
همنشين بد ، مانند [كارگاه] آهنگرى است كه اگر لباست را نسوزاند ، بوى بدش آزارت مى دهد . (1)
زنها مثل...:nishkand:
زنها مثل اطو هستند هم مصرفشان بالا است هم زود داغ می کنند البته بدون بخارش هم بدرد نمیخورد.
زن ها مثل پیاز هستند ظاهر سفید و ظریفی دارند اما باطنشان اشک آدم رو در میآورد.
زنها مثل سکوت هستند با کوچکترین حرفی میشکنند.
زنها مثل چراغ راهنمایی هستند هر چقدر هم با آنها حرف بزنی باز هم مرتب رنگ عوض میکنند.
زنها مثل تخت خوابگاه هستند نوها و تازه هایشان کمیابند و کهنه هایش هم سرو صدا زیاد میکنند.
زن ها مثل الکل هستند دیر بجنبی همه شان می پرند.
زنها مثل عینک دودی هستند با هردودنیا را تیره و تار می بینی.
زنها مثل ظرف سفالی هستند بدون رنگ و لعاب جلوه ای ندارند.
زنها مثل کامپیوتر هستند یک بار خودش را میگیری و یک عمر لوازم جانبی آن را.
زنها مثل کیک خامه ای هستند با نگاه اول آب از لب و لوچه آدم آویزان می شود اما کمی بعد دل آدم را می زند.
زنها مثل زیر شلواری هستند مردا با هیچکدام شان جرأت نمی کنند به بازار بروند.
زنها مثل لاستیک سواری هستند کمتر از چهارتا بی فایده است.
زنها مثل بچه ها هستند تا وقتی که ساکتند خوبند.
******************
مردها مثل.....:sibil:
مردها مثل مخلوط کن هستند در هر خانه یکی از آنها هست ولی نمیدانید به چه درد میخورد
مردها مثل آگهی بازرگانی هستند حتی یک کلمه از چیزهائی را که میگویند نمیتوان باور کرد
مردها مثل کامپیوتر هستند. کاربری شان سخت است و هرگز حافظه ای قوی ندارند
مردها مثل سیمان هستند. وقتی جائی پهن شان میکنی باید با کلنگ آنها را از جا بکنی
مردها مثل طالع بینی مجلات هستند. همیشه به شما میگویند که چه بکنید و معمولاً اشتباه می گویند.
مردها مثل جای پارک هستند. خوب هایشان قبلا اشغال شده و آنهائی که باقی مانده اند یا کوچک هستند یا جلوی درب منزل مردم
مردها مثل پاپ کورن ( ذرت بو داده ) هستند. بامزه هستند ولی جای غذا را نمی گیرند
مردها مثل باران بهاری هستند . هیچوقت نمیدانید کی می آیند ، چقدر ادامه دارد و کی قطع میشود
مردها مثل پیکان دست دوم هستند ارزان هستند و غیر قابل اطمینان.
مردها مثل موز هستند، هرچه پیرتر میشوند وارفته تر میشوند
مردها مثل نوزاد هستند، در اولین نگاه شیرین و بامزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته می شوید .(1)
(1) لطیفهها و طنزهای شیرین ازدواج و زناشویی، احمد ایزانلو، نشرشیفتگان پرواز،48.
امام حسن عسگری(ع):
«من لم یتّق وجوه الناس لم یتّق الله؛
آن که از مردم پروا نکند، از خدا نیز پروا نمى کند »(1)
دادگاه خانواده 1
امروز همسایه ما مثل آب خوردن همسرش رو طلاق داد و با گستاخی گفت:
تموم مهرت رو میدم.در ظاهر به نظر میرسه پدر دختر اشتباه کرده بود دستور خدا رو اجرا کرده بود و مهر این دختر را ساده( هشت میلیون تومان) گرفته بود.
آن چه در دادگاه گذشت به روایت یک شاهد:
مرد در دادگاه زیر بار پرداخت مهریه هم نمیرفت و به قانون و قانونگذار و...بد و بیراه میگفت و....
راستی اسلام که میگه مهر بهتره ساده باشه فکر اینجا رو نکرده. مگه خدا که خودش خالق انسان یک سر و دو گوش است اون رو نمیشناسه؟ !
در ظاهر امر حق با اینهایی است که این نکات بالا را بیان میکنند.
امّا ما، هم خودمون میبریم و میدوزیم و میپوشیم.
چرا هر جا که میخواهیم به میل خود عمل کنیم اگه یه چیزی به نفع ما باشه همون رو حکم خدا میشماریم. کار افرادی که یه قسمتی از کلام حق رو می گیرند و قسمتی رو کتمان و یا ردّ میکنند، بارها در قرآن مذمت شده و به همین خاطر:
ازدواج موقت که حکم الهی است ولی باید گفت هوسرانان آن را به لجن کشیدهاند، به گونهای که حتّی زنان متدّین هم نمیخواهند در کلیّت آنکه حکم خداست چیزی بشنوند. چرا؟
چون افراد خدا نشناسی از حکم خدا سوء استفاده میکنند و کاری به دستورات دیگه دین ندارند و به آنها عمل نمیکنند، ولی این قسمت را که مطابق شهوتشونه رو سفت وسخت ازش دفاع میکنه(در واقع از شهوت خود دفاع میکنند نه از حکم خدا). چرا زنها زیر بار ازدواج مجدد یا موقت نمیروند چون شوهرشان را می شناسند که چه جونوریه، باهاش زندگی کردهاند و میدونند شوهرشان خواهد گفت: عدالت بین دو همسرکیلویی چند.
چرا؟چون شوهر تو زندگی معمولی خودش خیلی جاها کم مییاره و انصاف رو زیر پاش میذاره . بعد هم ما زنان رو محکوم میکنیم که با حکم خدا در افتادهاند در حالی که آنها با شهوت امثال این آقایون در افتادهاند.
میشناسم مرد بزرگی را که چهار همسر داشت و هر چهار همسر او پشت سرش نماز میخواندند. فرزندان این چهار زن جوری با هم صمیمیاند که کسی باور نداره از چهار مادرند. سالهاست که آن مرد به رحمت خدا رفته ولی این زنان مثل خواهر (تنی) به همدیگه احترام میذارن و سر میزنن.
کدام زن عدالت شوهرش رو قبول داره و پشت سرش نماز میخونه .
1- آیا مردی که عیاشه و خوشیهاش رو با دیگرانه و بدبختیهاش رو با زن و بچهاش، عادله؟
2- آیا مردی که پولش رو خرج اعتیادش میکنه، عادله؟
3- آیا مردی که یه بار از همسرش در برابر زخم زبانهای خواهر و مادرش دفاع نکرده، عادله؟
4- مردی که نفقه همسرش را نمیده، عادله؟
5- مردی که اجازه نمیده همسرش به مادر پیر و زمینگیرش سر بزنه انصاف داره؟
6- راستی مردی که نمیتونه بین دو تا فرزندش با عدالت رفتار کنه –یکی رو غرق در محبت میکنه یکی رو نگاه سرد هم نمیکنه- عادله؟
7- مردی که به همسرش اصرار میکنه بچهی ناخواستهاش را سقط کنه و کاری به حکم خدا نداره و به زن دیندارش که نمیخواد خلاف شرع عمل کنه زور میگه و بیمهری میکنه عدله؟
8- مردی که از نظر علمی جنسیت( دختر یا پسربودن جنین) به دستشه ولی باز هم به خانمش توهین و بیاحترامی میکنه که چرا دوباره پسر آوردی، عادله؟
9- آیا مردی که به خاطر زندگی تلخ وسختش همسرش افسرده شده الان نمیخواد با او زندگی کنه، عادله؟
نه عزیز من، زنها اغلب مخالف اسب شهوت وغضب من و شما هستند که لجامی نداره، نه حکم خدا.
[=B Mitra](1)[=B Mitra]بحارالانوار،ج۷۱،ص۳۳۶. [=B Mitra]
ادامه دارد...[=B Mitra]
دادگاه خانواده2
برگردیم سر مهریه ساده
آخه خداجون! این مهر ساده دیگه چه صیغهای است که سر زبون ها انداختهای؟ مگه انسانها رو نمیشناسی؟
- خدا: مگه میشه نشناسم. من خودم خلقشون کردهام.
من اگه حکمی دادهام حساب همه جاش روکردم. از یه طرف مهر را ساده گرفتم
ازطرفی هم به شما گفتم
دخترتون رو به "آدم" بدین . به کی؟به آدم. کسی که یه عمر نون و نمک من رو میخوره و شکر من رو به جا نمییاره میخواهی دخترت رو روی سرش بذاره و حلوا حلوا کنه؟!!!
به شما گفتم اگه کسی به خواستگاری دخترتون اومد ببینید(تحقیق کن) که او من (خدا) و میشناسه یا نه اخلاقش خوبه یا نه . اگه خوبه یعنی دینداره امانتداره،راستگو و یک رو هست،به پدر و مادرش احترام میذاره، بامردم خوش برخورد،خوش حسابه و...دخترت رو بهش بده مهرت را هم کم بگیر.رفتی دستی دستی دخترت وبه یه "آدم عوضی" دادی حالا اومدی شکایت هم داری؟ بابا تو دیگه کی هستی؟!
من از توهم شکایت دارم. تو بابا بودی و من اجازه ازدواج دخترت و به دست توداده بودم. برا جهیزه خواستی دهن مردم رو ببندی از شیر مرغ تا جون آدمیزاد برا دخترت گرفتی
امّا
امّا نه خودت درباره خواستگارتحقیق کردی نه گذاشتی دخترت راهش رو صحیح انتخاب کنه. تو میخواستی یه ماشین بخری هزار جا قیمت کردی؟ با هزار و یه نفر مشورت کردی. موتورش رو به تعمیرکار نشون دادی؟
خلافیش رو گرفتی (آره خلافی)،
بعد هم برا خودت حق فسخ گذاشتی که نکنه سرت کلاه بره.
اما مرد حسابی! دختر مثل دسته گلت رو میخواستی شوهر بدی شیر و خط کردی؟
نمی دونم این استخاره رو کی تو زبون شما انداخته؟تحقیق نکرده استخاره کردی و حکم بدبختی دخترت رو امضاء.
ای کاش برا دخترت مثل خرید ماشینت یه کار میکردی. «قبل از ازدواج، خلافی خواستگار رو هم میگرفتی».
در خانه اگر کس است یک حرف بس است. العاقل یکفیه الاشاره و الجاهل لایکفیه المناره
شعار این هشدار همانگونه که برای خرید ماشین خلافی میگیرید قبل از ازدواج، خلافی همدیگر را با تحقیق بگیرید.
«یا مَن هو شدیدُ العقابِ ؛
ای (خدایی) که مجازات سنگین است»(1)
خيانت1 برخي از خانمهاي به دلايلي چون اختلاف با شوهر، فقر، فريب و...با مرد متأهلي ارتباط برقرار ميكنند و دل به وعدهها و سخنان عاشقانه او ميبندند. اين خانمها بايد بدانند كه تجارب میگویند مرداني كه ميتوانند به همسر خيانت كنند شان ميدهند كه خيانت كردن براي شان زياد سخت نيست و همين كار را نيز در مورد آنها به نحوي ديگر انجام ميدهند.
لطیفه :بهترين انتقام از زني كه شوهرتون رو از چنگتون در آورده چيه؟
بذارين شوهرتون مال اون بمونه!
يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُور ُ؛(1)
[خدا] نگاههاى دزدانه و آنچه را كه دلها نهان مىدارند می داند
خيانت 2
برخي از خانمهاي متأهل به دلايلي چون اختلاف با شوهر، فقر، فريب و...با پسر مجردي ارتباط برقرار ميكنند و دل به وعدهها و سخنان عاشقانه او ميبنند اين خانمها بايد بدانند كه تجربههای مشاورهای میگوید: جوانی كه به شوهرشان خيانت ميكند با شعار پنهان اعلام ميدارد كه مردانگي و جوانمردي در وجودم مرده است پس منتظر بمانند تا همين داستان در مورد اينها هم تكرار شود چون خيانتكاري كه خدا و وجدان در زندگي اش جاي ندارد سواد عاطفي ندارد و راحت به آنها هم خيانت ميكند.برای آشنایی با برخی از این خیانتها به این آدرس مراجعه کنید
سخن سعدی
اگر نفع کس در نهاد تو نيست چنين جوهر و سنگ خارا يکي است
غلط گفتم اي يار شايسته خوي که نفع است در آهن و سنگ و روي
چنين آدمي مرده به ننگ را که بروي فضيلت بود سنگ را
نه هر آدمي زاده از دد به است که دد ز آدميزاده بد به است.
شعار این هشدار وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (2)
در نيكوكارى و پرهيزگارى(خودنگهداری) با يكديگر همكارى كنيد و در گناه و تعدى دستيار هم نشويد و از خدا پروا كنيد كه خدا سخت كيفر است
«چو بد کردی مباش ایمن ز آفات
که واجب شد طبیعت را مکافات »(1)
خيانت3 برخی از خانمها به سخنان مردی دل میبندند که ادعا دارند برای رسیدن به او حاضراست حتی مادرش را ترک کند و او را از زندگی خود دور کند. براساس تجارب واقعی این قانون بزرگ را به یاد داشته باشید: کسی که ميتواند مادرش را که از شیره جانش به او داده به همین راحتی کنار بگذارد راحت تر از آن چه که گمان شود شما را هم کنار ميگذارد. پيامبر خدا صلي الله عليه وآله : چهار چيز است كه اگر يكي از آنها به خانه اي درآيد آن را ويران كند واز بركت آبادان نشود : خيانت ، دزدي ، شرابخواري وزنا .(2)
دوستي نسيه
هارون به بهلول گفت: دوستترين مردمان نزد تو كيست؟ گفت: آن كه شكمم را سير سازد. گفت: من سير ميسازم، پس مرا دوست خواهي داشت يا نه، گفت: دوستي نسيه نميشود. مردان هوس برای شکار دختران یا زنان کلکیهایی میزنند گاهی ممکن است برای کشیدن شکار به دام روزها حوصله کند مثلا به آنها ابراز عشق میکنند گلمیدهند و ساعتها در ظاهر به سخنانش گوش میدهند تا آنها گمان کنند واقعاً این فرشته از آسمان برای او فرود آماده است وقت شکار که شد میگوید تو من را دوست داری؟ او میگوید البته و مرد میگوید من تا شکم شهوتم سیر نشود باورم نمی شود.
به گوش و به هوش همان گونه که در این نوشتار بارها خوانده اید مردان چاره ای ندارد که برای شکار طعمه ای تهیه کنند که متناسب با نیاز فعلی زن باشد یا همنوا با ویژگیهای روانشناختی یا تفاوت های فردیش باشد برخی از اینها عبارتند از دادن گل، گوش شنوا داشتن، ابراز عشق به ویژه به شکل کلامی، دادن پول قرضی، دادن زیوآلات و...
شعار این هشدار
علی (ع): مَن تَوكَّلَ عَلَى اللّهِ ذَلَّت لَهُ الصِّعاب وَتَسَهَّلَت عَلَیهِ الأسبابِ ؛(3)
هر کس به خدا توکل کند، دشوارىها براى او آسان مىشود و اسباب برایش فراهم می گردد.
ادعای علاقه
هرگز فريب مرداني را نخوريد كه ادعاي عشق ميكنند و ميگويند قرار است از همسرم جدا شوم و با شما باشم چون تجربهها میگوید وقتي چشم باز كني ميبيني كه او "گوشه اي" از زندگياش را با شما براي هوس و شهوتش پر كرده و شما "تمام ذهن و قلب" تان را از او و حاصل سركار ماندن و از دست دادن فرصتها و احساس به بازي گرفته شدن و نفرت از خودتان است.
مردانی که به همسر خود خیانت میکنند حرمت شما را هم نگه نمی دارند. اگر مردی ادعا کرد که میخواهم از همسرم جدا شوم حتماً شماره همسرش را برای تحقیق بگیرید. و البته مراقب باشید که خانم دیگری به جای همسرش خود را از پشت تلفن جا نزند. بنابراین تحقیق باید جامع باشد. تا روشن نشدن مسیر و مین روبی نکردن آن عجله نکنید که عجله کار شیطان است.
تغییر نگرش
شکر نعمت
هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم. به جامع کوفه درآمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت. سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بیکفشی صبر کردم.
مرغ بریان به چشم مردم سیر
كمتر از برگ تره بر خوانست
و آن كه را دستگاه و قوت نیست
شلغم پخته مرغ بریان است
(1)
(1)حکایت هجدهم، از گلستان سعدی، باب قناعت (2)مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر
«از پشت نردههای زندان دو نفر به خارج نگریستند
یکی به مرداب بد بو و دیگری به ستارگان درخشانی
را که در سیاهی شب به او چشمک میزدند ».(1)
ازدواج مجدد
آهنگری پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت زندگی اش را برای خدا کند. سالها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگیاش اوضاع درست به نظر نمیآمد. حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد. یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: «واقعا که عجبا. درست بعد از این که تصمیم گرفتهای مرد خداترسی بشوی، زندگیات بدتر شده، نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام رنجهایی که در مسیر معنویت به خود دادهای، زندگیت بهتر نشده. آهنگر مکث کرد و بلافاصله پاسخ نداد. سرانجام در سکوت، پاسخی را که میخواست یافت.
این پاسخ آهنگر بود:
در این کارگاه، فولاد خام برایم میآورند و باید از آن شمشیر بسازم. میدانی چه طور این کار را میکنم؟ اول تکهی فولاد را به اندازهی جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود. بعد با بیرحمی، سنگینترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم. بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم، و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج میبرد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست. آهنگر مدتی سکوت کرد و سپس ادامه داد: گاهی فولادی که به دستم میرسد، نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سرد، تمامش را ترک میاندازد. میدانم که این فولاد، هرگز تیغهی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد. آن وقت است که آن را به میان انبوه زبالههای کارگاه میاندازم.
میدانم که در آتش رنج فرو میروم. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفتهام، و گاهی به شدت احساس سرما میکنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد. اما تنها دعایی که به درگاه خداوند دارم این است : «خدای من، از آن چه برای من خواستهای صرف نظر نکن به من تحمل مقاومت در برابر امتحانهایت را بده و نگذار ناسپاسی کنم تا شکلی را که میخواهی ، به خود بگیرم. به هر روشی که میپسندی ادامه بده ؛ هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز، هرگز مرا به کوه زبالههای فولادهای بی فایده پرتاب نکن ».(2)
زنان بیوه از جهات مختلف فشارهای اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و عاطفی و...زیادی را به دوش میکشند. جامعه باید کمک کار ایشان باشد نه این که باری بردوش آنها شاید به دلیل همین کمک کردنها است که حضرت علی (ع)یکی از صفات پرهیزکاران را میفرماید بعلٌ للارامل ؛ چون شوهری برای بیوه زنان.
(1)آیین زندگی دیل کارنگی (2)متن از سایت داستانک دات کام (با کمی تغییر)
خنده:Nishkhand:
شخصي مهماني را در زير خانه خوابانيده نيمه شب صداي خنده وي را در بالاخانه شنيد. پرسيد كه در آنجا چه ميكني؟
گفت: در خواب غلتيدهام، گفت: مردم از بالا به پايين ميغلتند تواز پايين به بالا ميغلتي؟ گفت: من هم به همين ميخندم. :khandeh!:[/]
«گر نكوبي شيشه غم را به سنگ
هفت رنگش مي شود هفتاد رنگ»
امید و تلاش
عمر عقاب از همه پرندگان نوع خود درازتر است، عقاب مي تواند تا 70 سال زندگي کند، ولي براي اينکه به اين سن برسد بايد تصميم دشواري بگيرد. زمانيکه عقاب به 40 سالگي مي رسد:چنگالهاي بلند و انعطاف پذيرش ديگر نمي توانند طعمه گرفته را نگاه دارند. نوک بلند و تيزش خميده و کند مي شود و شهبال هاي کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سينه اش مي چسبند و پرواز براي عقاب دشوار مي گردد. در اين هنگام عقاب تنها دو گزينه در پيش روي دارد:
-يابايد بميرد(بترسد و کاري نکند)
-يا آن که فرايند دردناکي را که 150 روز به درازا مي کشد پذيرا گردد(بترسد ولي.... اقدام کند)
براي گذرانيدن اين فرآيند عقاب بايد به نوک کوهي که در آن جا آشيانه دارد پرواز کند. در آنجا عقاب نوکش را آن قدر به سنگ مي کوبد تا نوکش از جاي کنده شود. پس از کنده شدن نوکش، عقاب بايد صبر کند تا نوک تازه اي در جاي نوک کهنه رشد کند ، سپس بايد چنگالهاي پيشين را از جاي برکند. زمانيکه به جاي چنگال هاي کنده شده ، چنگالهاي تازه اي در آيند. آن وقت عقاب شروع به کندن همه پرهاي قديمي اش مي کند.. سرانجام ، پس از 5 ماه عقاب پروازي را که تولد دوباره نام دارد آغاز کرده ..... و 30 سال ديگر زندگي ميکند.
چرا این دگرگونی ضروری است ؟ فرار از زندگی مرغی بیشتر وقتها برای بقا، ما باید فرایند دگرگونی را آغاز کنیم . گاهی وقت ها باید از خاطرات قدیمی، عادت های کهنه و سنت های گذشته رها شویم. تنها زمانی که از سنگینی بارهای گذشته آزاد شویم می توانیم از فرصت های زمان حال بهره مند گردیم.
مشكلات دوره بيوه بودن سبب افسردگي و نااميدي از زندگيتان نشود. هستند دختران باکرهای كه هم سن شما هستند و تا حالا ازدواج نكرده اند. از تجربه تلخ گذشته كمك بگيريد تا انتخاب خوبي براي خود و دوستان و اقوام نزديك تان رقم بزنيد بله شما مشاور خوبي براي آنها خواهيد بود. راه و چاه زندگي را به آنها بياموزيد. برای مقابله با مشكلات ايام بيوه بودن از گريه، كمك از دعا نويس و فالگير و رمال، رفتارهاي ديني افراطي (دعا و نيايش، نذر افراطي بدون عمل)، منزوي شدن، شلخته بودن، و...دوري كنيد. در مقابل به ورزش (به ويژه ورزشهای گروهي)، عبادات و نيايش متعادل، آموزش مهارت هاي زندگي، مسافرت تفريحي - زيارتي،آموزش ديني و...روي آوريد.
نكته روان شناختی
براساس تجارب مشاوره اي زنان بيوه و دختران مجرد كه شرايط ازدواج را ندارد ولي گرايش ديني خوبي دارند بسيار راحتتر با اين مشكل که تقدیر خداوند است، كنار ميآيند. اعتقاد به قضا و قدر و امتحان الهي به آنها كمك مي كند. البته افرادي كه گرايش دينيشان كمتر است ممكن است تاب و توان خود را از دست بدهند و لب به شكايت از خداوند بگشايند كه براساس توصيه هاي ديني در ابتلائات و امتحانات بايد صبور بود و همديگر را به صبر تشويق كرد.
شعار این هشدار به ياد داشته باشيد غم شكستِ
در ازدواج خوردن سبب دو تا غم و حتي بدتر ميشود؛
افسردگي حاصل از اين غم ها به علاوه از دست دادن فرصت هاي جديد
مرغ بریان به چشم مردم سیر
كمتر از برگ تره بر خوانست
و آن كه را دستگاه و قوت نیست
شلغم پخته مرغ بریان است (1)
تنهایی نفسگیر
متأسفانه در عصر فعلی طلاق و جدایی خیلی زیاد شده است و مهر و دلسوزی دیگران برای ایجاد آشتی کم. این جدایی ها به دلایل مختلفی به وجود می آید. بدترین آن وقتی است که دو نفر به مدت زمان خرید یک دست کت و شلوار برای شناسایی هم وقت نمیگذارند. و بدتر از آن وقتی است که دو جوان برای ازدواج قصد دارند زیر نظر خانواده ها با گفتگو، مشاوره ژنتیک و.. همدیگر را بشناسد، بزرگترها میگویند ما این حرف ها را نداشتیم و الان هم سالهاست بدون مشکل زندگی کرده ایم. گاهی سخنان افراد هیچ پشتوانه علمی ندارد دانشجویی از هند می گفت در بسیاری از مناطق هند از روی عکس خواستگاری می کنند و بعد همدیگر را برای عقد می بینند و زندگی های خوبی هم دارند من تعجب کردم و اتفاقاّ در بررسی هایی که کردم متوجه شدم که به همین دلیل مشاجرات و طلاق بین آنها زیاد است.
اگر بيوه هستيد و تنها در مكان غريبي زندگي ميكنيد، اجازه ندهيد مردان بيگانه متوجه شود كه شما بيوه هستيد به بهانهاي مثل اين که كار شوهرم در شهري دور است مانع مزاحمتها شويد. اگر متوجه شديد كه ديگران فهميدند و مزاحمت ها زیاد شد بهتر است، جايتان را تغيير دهيد.
متأسفانه وقتي زني بيوه ميشود مردان هوس باز مثل مگس دور شيريني مزاحم او ميشوند و زنان، حتي فاميل، هم احساس مثبتي به او ندارند و گمان ميكنند كه سرشان در خطر است. اگر چه مشكلات بيوه بودن زياد است ولي به قيمت خروج از چاله و افتادن در چاه به هر كسي كه براي ازدواج در زد جواب مثبت ندهيد چون گمشده خودتان، آرامش، را كه به دست نميآوريد هيچ، كمپاني استرس در زندگي خود ايجاد ميكنيد.با تدابیر عاقلانه و جلب حمایت از محارمتان، اجازه ندهید مردان بالهوس، هوس بازی با زندگی شما را حتی در ذهن بپرورانند. شمع فرشته مردی که همسرش را از دست داده بود دختر سه ساله اش را بسیــار دوست می داشت دخترک به بیماری سختی مبتلا شد پدر به هر دری زد تا کودک سلامتی اش را دوباره بدست بیاورد، هرچه پول داشت برای درمان او خرج کرد ولی بیماری جان دخترک را گرفت و او مرد... پدر در خانه اش را بست و گوشه گیر شد. با هیچکس صحبت نمی کرد سرکار نمی رفت. دوستان و آشنایانش خیلی سعی کردند تا او را به زندگی عادی برگردانند ولی موفق نشدند. شبی پدر رویای عجیبی دید، دید که در بهشت است و صف منظمی از فرشتگان کوچک در جاده ای طلایی به سوی کاخی مجلل در حرکت هستند همه فرشته های کوچک در حال شادی بودند .هر فرشته شمعی در دست داشت و شمع همه فرشتگان به جز یکی روشن بود مرد جلوتر رفت و دید فرشته ای که شمعش خاموش است، همان دختر خودش است پدر فرشته غمگینش را در آغوش گرفت و او را نوازش داد از او پرسید : دلبندم، چرا غمگینی؟ چرا شمع تو خاموش است؟ دخترک به پدرش گفت: باباجان، هر وقت شمع من روشن می شود، اشکهای تو آن را خاموش می کند و هر وقت تو دلتنگ می شوی، من هم غمگین می شوم هر وقت تو گوشه گیر می شوی من نیز گوشه گیر می شوم نمی توانم همانند بقیه شاد باشم . پدر در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، از خواب پرید. اشکهایش را پاک کرد، ناراحتی و غم را رها کرد و به زندگی عادی خود بازگشت . (2)
شعار این هشدار مهمترين عامل باز دارنده از روابط گناه آلود تقويت اهرم دروني خدا ترسي و
و حیا؛یعنی توجه به حضور ناظر محترم مانند خدا، فرشتگان، امامان، است.
(1)حکایت هجدهم، از گلستان سعدی، باب قناعت
(2)كتاب سبز زندگي، محمود معين مهر، چاپ اول، نشر هاجر، 1385،ص 193
«مردان خدا پرده پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند»
خواستگار متدین اگر دختر يا پسري داريد كه حاصل ازدواج سابق تان است در گزينش همسر جديد بسيار بسيار دقيق باشيد هم براي خودتان خوب است و هم به نفع فرزندتان و آن مرد تازه وارد است. اگر مرد جديد وجدان اخلاقي نداشته باشيد و حريم شرعي را نگه ندارد و یا فرزندان نابابي داشته باشد احتمال اين كه فرزندتان آسيب ببيند هست. يكي از آنها سوء استفاده جنسي است كه خود منبع و منشأ بسياري از اختلالات رواني است. پس براي ازدواج مجدد چشمان بازي داشته باشيد.
-تحقیق باید جامع باشد اجازه ندهید از یک سوراخ دوبار گزیده شوید ازدواج این بار باید متکی بر پختگی، مشورت باشد.
- فرد متدین را بپذیرید البته خودتان هم باید متدین شوید تا کبوتر با کبوتر شوید نه کبوتر با باز. فرد دیندار صفات خوب زیادی را زیر چتر دینداریش دارد؛ ایثار، امانتدار، همکاری، وجدان و انصاف و...ایمان حکایت از مثل چون که صد آید نود هم پیش ماست میباشد.
- سخنان خود فرد تنها ملاک گزینش شما نباشد.
تغییر نگرش
دست خدا
گنجشک با خدا قهر بود روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و… خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی. گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود. خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت , های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد... جانم در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست .
شعار این هشدار سوء استفاده جنسی منبع بسیاری از اختلالات روانی است.
شناخت خواستگار دو آزمون برای شناخت مردانی که برای خواستگاری میآیند یا وعدههایی میدهند به کار ببرید؛به مرداني كه اهل خيانت و بیانصافی هستند، دل نبنديد و فريب شور، شعر و شعارشون را نخوريد كه مثل سیرشم چسبنده هستند تا خانم دیگری ببینند بهتر از شما، سریع تاریخ انقضای تان سرمیرسد. به محض اين كه متوجه شديد مردي اهل خيانت به زن خود، زنان شوهردار و دختران است او را در آزمون و گزينش تان رد كنيد.
آزمون دوم: اگر مردی به خواستگارتان آمد که همسرش را طلاق داده است علت جدایی را بپرسید و حتماً از او بخواهید آدرس همسرسابقش را بدهد اگر مقاومت کرد و نداد احتمالا98 % ریگی به کفش دارد. البته به تحقیق از همسر سابق و خانوادهاش اکتفا نکنید چون به هر حال آنها زخم خوردهاند ممکن است با هیجانمنفیشان واقع پوشانی کنند. اجازه ندهید تجربه تلخ جداییتان هدر رود با این تلخی زندگیشیرینی بسازید.
شعار این هشدار وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ
وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ : (مائده2)
در نيکوکاری و پرهيز همکاری کنيد نه در
گناه و تجاوز و از خدای بترسيد که او به سختی عقوبت میکند.
[=B Mitra]دادگاه
قاضی به خانم گفت: ببینم خانم محترم شما همش از این شوهرتان بد گفتید بالاخره ایشان محسناتی هم داشتند یا نه؟ خانم: داشتند ولی تا یک قرون آخرش خرج شد رفت. :aatash:
«یا مؤنسی عند وحشتی یا صاحبی عند غربتی ؛
ای خدایی که همدم و همنشینم هستی
در وقت وحشت و تنهاییم»(1)
کمک از واسطه نه پیک
اشكالي ندارد به "زنان و مردان متدين و راز دار و صد درصد قابل اعتماد" مستقيم و غير مستقيم بسپاريد كه در صورتي كه همسري متناسب باشد، حاضريد ازدواج كنيد. به ياد داشته باشيد كه در لاك خود فرو رفتن، در فرصت هاي ناب را به روي شما مي بندد. زنان بيوهاي كه مهارت خاصي دارند مثل آشپزي، خياطي، طراحي، آرايشگري و....هم مجبور نيستند دست شان را جلوي نامرد دراز كنند و مورد سوء استفاده قرار گيرند و هم زودتر فرصت ازدواج برايشان فراهم مي شود.
شعار این هشدا مانند رود خروشان باشید تا بوی تعفن نگیرید
کی بهتر میدونه ؟!:Gig: در عهد حضرت عيسي (ع) شخصي مادر پيرش را در زنبيلي مي گذاشت و هرجا مي رفت، همراه خودش ميبرد. روزي حضرت عيسي او را ديد، به وي فرمود: آن زن کيست؟ گفت: مادرم است. فرمود: او را شوهر بده. گفت: پير است و قادر به حرکت نيست.
پيرزن دستش را از زنبيل بيرون آورد و بر سر پسرش زد و گفت: اي بي شرم! تو بهتر مي فهمي يا پيغمبر خدا؟! :Narahat:
«یا مَن قَدَرَّ بحکمتِه ؛
ای کسی که با حکمتت
مقدرات عالم را به عهده داری»(1)
وعده سر خرمن
زنان بیوه متوجه باشید که ازدواج تاریخدار در شرع ما حلال است، اما مراقب باشيد گير افراد نامرد نيفتيد، همان هايي كه حاضرند براي هوس خود شما را سالها به بازي بگيرند و "وعده سر خرمن" به شما دهند اگر به ديد تسكيني و حفظ از گناه مجبور شديد از آن استفاده كنيد اما مراقب باشيد چون ممكن است تا زماني كه نشاط داريد و فرصت ازدواج خوب برايتان هست مشغول اين ازدواج شويد و از اصل باز مانيد.
از ازدواجهاي مدتدار تا ضرورت پيش نيامده استفاده نكنيد و مراقب باشيد ازدواجهاي مدت دار متعدد غير لازم نكنيد چون احساستان پس از جداييهاي مكرر و آن هم بعد از رابطهاي به ظاهر عاشقانه، زخمي ميشود و از مردان متنفر ميشويد به گونهاي كه گمان نخواهيد كرد مرد سالمي هم يافت شود.
شعار این هشدار ازدواج تاریخدار فلسفه روشنی دارد و برای هوسرانی نیست.
شوهر اول همسر روحانی وسط سخنرانی داغ خود به این کلام رسیده بود: چه کسی از همه پول دارتر، شجاع تر، دست و دل بازتر، خوش تیپ تر و....است؟
مردی بلند گفت: شوهر اولِ همسرم! :taeed:
مصرع دوم(آقايان): شامل نكات و هشداريهاي روان شناختي براي مردان و پسران نوجوان و جوان است.
[=verdana] ازدواج : ازدواج با دختر با سن بالاتر، ازدواج مدت دار زهر و عسل، انگیزه غلط در ازدواج، برا خودش مردیه،تک پسر، حفظ دین، مرغ پر شکسته(ازدواج با زنان بیوه)، همتراز بودن در دینداری یا لاقیدی. خانواده :آراستگی مرد، اطلاعات غلط، افراط در غیرت، اقتدار مرد، اقتدارت را حفظ کن، ایام ماهانه، باران بهاری، پیری و معرکه گیری، پیکر خانواده،جلوه نمایی زن، جنگ جهانی مادر شوهر، حرمت خود و رابطه، حق وِتوی مردان، خساست مردان، خودت را شارژ کن، خیانت های آشکار و پنهان، خیانت به همسر، دست انداز زندگی.قبل از ازدواج:ترک خودارضایی، شوکران دوستی، عقب نمایی، گربه غریزه و موش های ماهواره، من زن می خواهم، من زن نمی خواهم، هوس رانی بلای زندگیگناه : رابطه نامشروع، شیطان گولش زد،قارچ های سمی، گریز از خود، مرد باشیم، نیرنگ های زنان
پیامبر گرامی اسلام (ص): از هوس بپرهیزید که هوس انسان را کر و کور می کند.
جهان سر به سر حکمت و عبرت است
چرا بهره ی ما همه غفلت است(1)
ازدواج با دختر با سن بالاتر
برخي از جوانان وقتي كه ميخواهند ازدواج كنندو فيلشان ياد هندوستان میکند. ديگر برایشان مهم نيست كه همسرشان سنش زيادتر از او باشد. اما همين كه وارد زندگي شدند احساس روان شناختي بدی دارند. ازدواج با دختری كه سنش بیشتر از پسر باشد در فرهنگ ما که اغلب زنانشان کم سن تر یا حداقل مساوی هم هستند همانند شناکردن بر خلاف جهت آب است؛ بنابراين بعد از ازدواج مرد، آگاهانه یا ناآگانه شروع به بهانهگيري ميكنند. و گاهي هم مادر داماد و يا خواهرش هم آتش بيار معركه ميشوند.
پيشنهاد ميشود در این موارد حتماًاز مشاوره ازدواج کمک بگیرید؛ چون اگر تناسبهای شخصيتي، اخلاقي، و ديني و...شما بالا نباشد دوام نخواهيد آورد.بنابراين خوب چشمانتان را باز كنيد تا دختري را به خانه به اصطلاح بخت نياوريد و بدبختش نكنيد.
شعار این هشدار وَ مِنْ آيَاتِهِأَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا
و َجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (روم21) و از نشانه های قدرت اوست که برايتان از جنس خودتان همسرانی آفريد تا به ايشان آرامش يابيد ،
و ميان شما دوستی و مهربانی نهاد در اين عبرتهايی است برای مردمی که تفکر می کنند
ازدواج مدت دار: زهر و عسل
شب ها ماشین را تو کوچه پارک میکردم، آخر شب میرفتم و سری به آن می زدم و آن را قفل میکردم. خیلی از شب ها با پسر همسایه که با ماشین خودش مسافرکشی می کرد، چند لحظه ای صحبت میکردیم وقتی او فهمید که مشاورم از زندگیاش بیشتر برایم گفت. گاهی وقتها خانمهای بیوهای را مییافت و به ازدواج موقت در میآورد که چند موردش هم از طرف خود خانمها پیشنهاد شده بود. گاهی به او میگفتم شهوت کر و کورت کرده، چون راحت به هر خانمی که پیشنهاد میداد، اعتماد میکرد. چندین بار از ضررهای این کار برایش گفتم، ولی او به این کار معتاد شده بود. یکی از هشدارهایی که به او میدادم این بود که بالاخره این تنوع طلبی بلای زندگیات میشود. تو که با خانمهای جور وا جوری سر و کار داری، برایت سخت میشود با یکی به سر ببری. ماهها گذشت، شبی در حالی که میخندید به سراغم آمد و گفت: دختر عمویم را به عقدم در آوردم. بعد از ازدواج به شدت نگران و بد بین به همسرش بود. نمیگذاشت او را آفتاب و مهتاب ببینند. حتی اجازه نمی داد خاله همسرش به دیدنش بیاید. روزی پدر خانمش به من گفت: متوجه شدهام گاهی با او صحبت میکنید اگر برایتان مقدور است، کمی نصیحتش کنید با همسرش مهربان باشد و با او مثل برده برخورد نکند.بعد متوجه شدم که اختلاف او با همسرش جدی است. شبی به بهانهای سخنان را به موضوع مشاجره در خانه کشیدم او گفت: نمیدانم چه کنم، هرچه میکنم که او را دوست داشته باشم، نمیتوانم دنبال دعا نویس هم رفتهام فایده ندارد و...و مدتی بعد پدر خانمش گفت: دخترم را طلاق داد.
ازدواجمدتدار زهر و عسل مخلوط است باید مراقب بود، زهر ننوشیم.هرکسی با هر شرایطی و با هر شخصیتی نباید سراغ این ازدواج برود. افرادی که مدیریت هیجانی ضعیفی دارند، در امواج هیجانی ازدواج مدت دار غرق میشوند، افراد مجردی که شرایط ازدواجشان مهیا نیست، ممکن است از نظر روان شناختی درگیر این ازدواج شود و اصالت راحت طلبی که در نهاد افراد است، ترغیب میکند که با محاسبه سرانگشتی از سختیهای ازدواج دایم فرار کنند و از ازدواج مدتدار کام گیرند. گاهی امواج تخریبگر ازدواج موقت تا رابطه همسران هم کشیده میشود یعنی مرد در زندگی تا بحث و دلخوریای میشود، به جای آن که به راه حل ها فکر کند، کینه به دل میگیرد و برای رسیدن به آرامش از «مسکن های موقتی» مدد میگیرد. این مسکنها هم مانند همه مسکنهای دیگر اعتیاد آور است.البته نمیگویم که به هیچ وجه این ازدواج برای مجردان ساخته نشده است. حرف من این است به خودتان هم نگاهی بکنید اگر قدرت کنترل هیجانی ندارید برای شما تجویز نمیشود که اصل زندگی زناشوییتان را ممکن است بر باد دهد. در اینجا پیشنهاد میکنم از تکنیکهای کنترل شهوت زیر کمک بگیرید: روزه، ورزش مستمر، پرهیز از بیکاری و اوقات فراغت بدون برنامه، اجتناب از محرک های سمعی و بصری و تخیلی و...، اجتناب از دوستان ناسالم، جدی گرفتن عبادات به ویژه نماز و..
ناگفته نماند که اگر با عمل به تکنیک های بالا باز هم مشکل باقی بود آن وقت «باید» ازدواج مدت دار را بر گناه (چشمی و بدنی و...) مقدم کنید. اینجا نیازی نیست در بوق و کرنا کنید و عالم و آدم بفهمند، تا خانواده ها متوجه شوند. از سوی دیگر، اگر خانواده متوجه شد کنایتا بفهمانید که بین گناه و ازدواج مدت دار گیر افتاده اید.البته برخی هم از مشاوران میپرسند از کجا پیدا کنیم مشاوران هم ضمن هشدار دادن نسبت به بیماری های مقاربتی میگویند: ما کار اجرایی نداریم ولی در کل میدانیم که جوینده یابنده است.
شعار این هشدار إيّاكم و الهوى فإنّ الهوى يُعمي و يُصمّ.
از هوس بپرهيزيد كه هوس انسان را كور و كر مى كند
اقتضای جان چو ای دل آگهی است
هر که او آگهتر جانش قوی است
انگیزهای غلط در ازدواج
براساس بیان صریح قرآن و یافتههای علمی و تجربی با ازدواج باید مرد و زن به آرامش برسند، چشممان را باز نکنیم، با ازدواجی ناموفق درگیر سونامیای روانی خواهیم شد که به غلط کردن بیفتیم. نمودار زیر یک کتاب هشدار دارد تا راه را گم نکنیم. نباید با امکانات مشاورهای و مطالعهای که در این دوران وجود دارد به جایی برسیم که به ما بگویند
صدها چراغ دارد و بیراهه می رود بگذار تا بیفتد وبیند سزای خویش
خداوند برای کادوی تولد به ما "عقل" داده، دیگه وقتش نرسیده آن را باز کنیم؟
العاقل یکفیه الاشاره و الجاهل لا یکفیه المناره؛ عاقل را اشاره ای کافی است اما جاهل با مناره هم هشیار نمیشود.
نکتههای کاربردی
- برخی والدین آگاه سازی فرزندان را تا وقتی که هیجان شهوت و عاطفه چشم و گوش را از کار انداخت به تأخیر میاندازند.
- بهترین کادوی ازدواج والدین هشیار کردن فرزند برای گزینش همسری موفق است. اگر خود اطلاعات کافی دارند در اختیارشان بگذارند و گرنه با جهت دادن به سمت مشاوره و مطالعه جبران کنند.
- کتاب مشاوره قبل از ازدواج سید مهدی حسینی نشر آوای نور را مطالعه کنید.
- اگر قصد ازدواج فامیلی دارید یا در خانواده مشکل ژنتیکی دارید، مشاوره ژنتیک لازم است. اگر به کسی دلبسته اید با حذف مشاوره ژنتیک احتمالا آینده هر دو را خراب خواهید کرد.
- به یاد داشته باشید ما در گزینش یک لباس گران قیمت که یک سال میپوشیم، زیاد وقت میگذاریم، برای ازدواج که مربوط به یک عمر زندگی و رویدادهای تلخ و شیرین است باید هشیار تر عمل کنیم.
شعار این هشدار اگر لذت ترک لذت بدانی / دگر لذت نفس لذت نخوانی
برای خودش مردیه اگر خواستگاری رفتید حتماً از ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی دختر بپرس.
برخی از دختران ادعا دارند برای خودشون مرد یا ده برابر مرد هستند. این دختران با شما که مدیر خانه هستید چالش زیادی خواهند داشت و وظیفه زنانه خود را درست انجام نمیدهند.
مدیریت مردانه شما را نمیپذیرند و برای خروج از منزل کاری به اذن شما نخواهند داشت و طبیعت او شما را به آرامش نمیرساند؛ چون ویژگی هایش( صدا، برخوردها، و...) مردانه است.
اذن گرفتن از مرد به معنی استبداد نیست چون مرد با دلیل عقلی و شرعی نباید منع کند. تصور کنید چند دوست یک شرکت با هم ایجاد کرده اند و یک نفر را مدیر قرار داده اند. وقتی مدیر روی کار آمد برای نظم آن جا باید رفت و آمدها و نیامد ها را با او هماهنگ کرد و گرنه هرج و مرج می شود.
شعار این هشدار برای خوب دیدن مسیر زندگی، عینک مشاوره بر نگرش خود بزن
تك پسر
اغلب تك پسرها به والدين وابسته اند چون وابسته بار آمده اند. اگر تك فرزند هستيد و به والدین وابسته، اول چاه را بكن بعد منار را بدزد؛ يعني ابتدا شرايط را فراهم كن بعد مهمان( همسر) دعوت كن. وابستگي زياد بين تك فرزند و خانواده اش اغلب براي همسر نفس گير است.
همسر حرف دلش اين نيست كه به خانوادهات احترام نگذار. حرف دلش اين است:کمي هم وقتت را براي من اختصاص بده.وابسته نباش چون تو تكيه گاه مني و من با متزلزل بودنت اضطراب خواهم داشت.او نميگويد در مسافرت آنها را با خود نياور. منظورش اين است من هم كه همسرت هستم نياز دارم بدون اين كه كسي( حتي والدين خود) باشد گاهي در كنارت باشم. همانگونه كه پدر و مادر تو هم اين خلوت را نياز دارند.
با احترام قبل از اين كه همسر به خانه آوري شرايط را خودت فراهم كن خودت پيشقدم باش و زمينه زندگي مستقلانه را ايجاد كن. اگر امروز اين كار را نكني فردا حرمت ها خواهد شكست. فردا همه گرفتاريها را از چشم همسرت خواهند ديد و با تحريم كردن او جريان نشاط را به روي تو هم مي بندند.
شعار این هشدار «أيحسبُ ان لم يرَهُ احدٌ»(بلد7) آيا مي پندارد كه كسي او را نميبيند؟
(1)این جمله که از یکی از بزرگان است اشاره دارد به این که محبت افراطی مانند تفریط آسیبزا است.
حفظ دين کشتی ایام باحرکت در، اقیانوس زندگی سینه زمان را میشکافد و همچنان به پیش میرود.جذر و مدّ ناخوشیها وخوشیها گاه، و بیگاه، مهمان دل مسافران میشود و تکرار غروب وطلوع خورشید، ندای خاموش سالنامه و تقویمها، وادارشان میکند که در آیینه ایام، به تماشای گذر عمر خود بنشینند وبا خود بگویند: راستی کشتی ایام از کجا آمده؟ الآن کجا هستیم؟و سرانجام ماچه خواهد شد؟
با وزش باد موافق خوشیها، تنها عده کمی به دنبال پاسخ میروند، ولی هنگامی که گرداب هائل سرگردانی، فکر را درخود میچرخاند، موقعی که عقاب تیز پنجه أجل، کبوتران شادی ها را شکار میکند، وقتی که فرشته سفید لبخند، جای خود را به دیو سیاه دلهره میدهد، و زمانی که غول بی هویتی و یکنواختی بر سرنوشت انسان سایه میافکند، مسافران را دو گروه متفاوت مییابی: آنهایی که از گنج باور ومعنا، محروماند ورنگ سبز آرامش رانمی بینند. و اینهایی که با عینک زیبا بینِ توکل، زینبوار، حتی در توفان پر بلای کربلا جز زیبایی، چیزی نمیبینند (مارأیتُ الاّ جمیلا). و درامواج زندگی، جلیقه نجا ت «توسّل و تلاش» را به تن کردهاند.و آنهایی که دچار گردابهای تشویش و پوچی شدهاند و ابر سیاه رنجها را پایان همه لذّتها میدانند و اینهایی که دست دل در دست کشتیبان ثقلین (قرآن وعترت) نهادهاند وبرای عمری، آرامش وامنیت را مهمان دل خود کردهاند و پرچم غرورانگیز «حسین، کشتی نجات است و چراغ هدایت» را بر فراز کشتی ایام به اهتزار در آوردهاند . (2)
(1)كسي كه كرامت و ارزش خود را بشناسد، شهوت نميتواند بر او غلبه كند - آمدي، غرر الحكم، دانشگاه تهران، چاپ چهارم، ج 7، ص 393.
(2)پایان نامه ارشد روان شناسی بالینی، م ح قدیری، تهیه و ساخت آزمون هدف در زندگی با تکیه بر اسلام، موسسه امام خمینی(ره).
[="Tahoma"][="Black"]مدیریت شهوت همه مراجع ميفرمايند اگر امر داير مدار بين گناه باشد و ازدواج( دايم يا موقت). ازدواج مقدم است. اما بايد مراقب بود كه اسب نفس سركش است و چموش اگر به مراتع هوس ببردت بر زمين بيخانماني ميزندت. زياد بودند مرداني كه به دليل هوس بازیشان از زندگي آرامي معمولي هم بي بهره مانده اند.
برخي مردان ژنتيكي شهوتشان بالاست و زنانشان نميفهمند كه ترشي و غذاهاي سرد قدرتش كمتر است از اين است كه بتوانند او را متعادل كنند.اگر شهوتت زياد است، اگر همسرت از دستت عاصي شده است، اگر همه راه ها و توصيه ها براي تعديل شهوت را به كار گرفته اي و باز هم جواب نگرفته اي. به فكر گناه در بازار آزاد معصيت نباش. دست نگه دار. گره اي را كه با دست ميتوان باز كرد با دندان چرا؟ من نميگويم چه كار كن به نظرم هوشمند باشيد كه خود داستان را بفهمي. فقط بر يك چيز تأكيد دارم گناه نكن.افرادي كه در تو براي چيزي كه گناه نيست احساس گناه ايجاد ميكنند وقتي كه در خانه تاريك قبر براي گناه در فشار بودي حتي برايت خيراتي هم نميدهند.
ایستگاه حقیقت
روحانیای میگفت: به پدر و مادری گفتم برای فرزندتان زن بگیرید، او پسر سالمی اگر به گناه بیفتد شما مقصرید. مادر از من ناراحت شد و گفت: مراقب حرف زدندتان باشید. پسرم را من بزرگ کردم او اصلاً اهل این آلودگیها نیست. پسر که تا حالا جدی در این باره حرفی نزده بود گفت مادر حق با حاج آقا است من هم از ایمان می ترسم وقتی پیامبر خدا حضرت یوسف – ع – از شرّ نفس اماره به خدا پناه می برد تکلیف من مشخص است.
آن جا که عقاب پر بریزد از پشه لاغری چه خیزد
شعار این هشدار پیامبر (ص) :از گناهان كوچك بپرهيزيد،
مثال گناهان كوچك مانند گروهى است كه در دره فرود آيند
يكى چوبى آرد و ديگرى چوبى آرد و آنقدر هيزم بياورند كه با مجموع آن نان خود را بپزند،
گناهان حقير نيز وقتى از مرتكب آن باز خواست كنند
مايه هلاك او مى شود .(3)
(3) إيّاكم و محقّرات الذّنوب فإنّما مثل محقّرات الذّنوب كمثل قوم نزلوا بطن واد فجاء ذا بعود و جاء ذا بعود حتّى حملوا ما أنضجوا به خبزهم و إنّ محقّرات الذّنوب متى يؤخذ بها صاحبها تهلكه. رک: نهج الفصاحه
عالمی میگفت: در مسجد گفتم :در روایت داریم که وقتی شهوت مرد تحریک شود دو سوم عقل از کار میافتد.
مردی بلند گفت: خداوند خواسته خیلی احترام به ما بگذاره وگرنه شهوت تحریک شود عقلی نمیماند. :ok:
نشاط جوانی ز پیران مجوی
آب رفته باز نیاید به جوی
(سعدی)
مرغ پر شكسته (ازدواج با زنان بيوه) هرگز بدون در نظر گرفتن تناسبها، به دليل اين كه زن بيوه شرايط ازدواجش راحتتر است براي ازدواج انتخابش نكنید. زن بيوه يك بالش در ازدواج قبلياش شكسته است. با رعايت تناسب ها دقت كنید، تا بال ديگرش شكسته نشود.
برخي از مردان به دلائل مختلف به زني كه بيوه است، اصرار ميكنند كه با او ازدواج كنند و ميگويند كه فرزند يا فرزندانتان را هم مانند فرزند خود نگهداري ميكنم اما همين كه آتش نیاز عاطفی یا هوسشان فروكش كرد، سر ناسازگاري و بهانهگيري ميگذارند. مردي كه ميخواهد با زن بيوهاي كه بچه دارد، ازدواج كند، بايد در درجه اول "مرد و با مروت" باشد و پاي حرفش بايستد،مرد سرش ميره ولي حرفش نه. او باید از نظر شخصيتي هنجار باشد و از نظر اخلاقي و هیجانی هم باثبات و بالغ. و خسيس نباشد و...وگرنه نميتواند بار او و فرزندش را بر زندگي خود تحمل كند و ازدواجش به احتمال زياد سبب مشاجرات و تحويل يك فرزند بزهكار به جامعه ميشود؛ بنابراين قبل از ازدواج خودت را در "دادگاه وجدانت" بياور و از او انتهاي داستان را بپرس.
اگر نميتواني، اين راه را نرو كه باريك است و تاريك. طرد فرزند همسر يا بدرفتاري با او رمق و نشاط همسرت را ميگيرد و زندگي را برايش تبديل به دلمردگي ميكند و طبيعي است نبايد از زمستان، انتظار شكوفه و لبخند داشته باشيد و در این سردی عاطفی خود هم سرمای روانی میخوری.
شعار این هشدار أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى مگر ندانسته كه خدا مى بيند (علق/ 14)
[="Tahoma"][="Navy"][=B Mitra]اگر کريستف کلمب ازدواج کرده بود، ممکن بود هيچگاه قاره آمريکا را کشف نکند،:Nishkhand:
ایستگاه شادی :khaneh:
چون زنش وقتی میخواست بره میگفت:
- کجا داري ميري؟
- با کي داري مي ري؟
- واسه چي مي ري؟
- چطوري مي ري؟
- کشف؟ -براي کشف چي مي ري؟
- چرا فقط تو مي ري؟ . .
- تا تو برگردي من چيکار کنم؟!
- مي تونم منم باهات بيام؟!
-راستشو بگو توي کشتي زن هم دارين؟
- بده ليستتو ببينم!
- حالا کِي برمي گردي؟
- واسم چي مياري؟ . .
- تو عمداً اين برنامه رو بدون من ريختي!! اينطور نيست؟:offlow:
از چاله به چاه
در خانه پدرم همیشه جنگ و دعوا بود. با نامادریم کنار نمیآمدیم. گفتم خودم را با ازدواج از این مخمصه نجات دهم. همین شد که چشم بسته، بدون تحقیق و مشورت به اولین خواستگارم که ظاهراً اوضاع خوبی داشت بله گفتم و رفتم سرزندگیم. همان ماههای اول متوجه اعتیاد همسرم شدم. خانوادهاش شدیداً از هم گسیخته و خارج از آداب اجتماعی بودند. تازه فهمیده بودم که از «چاله اختلاف با نامادری» در آمده ام و به «چاه عمیق مشاجرات و ناسازگاری» افتادهام. افرادی که پدرشان اعتیاد دارد، کسی که بیوه است، کسی که سنش بالا رفته، کسی که از تنهایی فرار میکند و...ممکن است با گزینش نادرست، برای رهایی خود از چاله در آیند و به چاه بیفتند.
تمثیل جالب
در ازدواج تدبیر، تحقیق و مطالعه و مشورت مانند فنداسیون و پی ساختمان است.
ازدواج درمانی (1)
برخی پزشکان از روی حسن نیّت اما ناآگاهی به عنوان یک درمان جانبی عملاً به بیمار توصیه میکنند که ازدواج نماید. معمولاً فلسفه چنین توصیهای این است: ازدواج به عنوان نیروی محرک یا کاتالیزور عمل کرده و موجب پیدایش پختگی هیجانی در بیمار می گردد. چنین بیمارانی معمولاً برای درمان تظاهرات جسمیِ اختلالات نوروتیک و روان زا، که غالباً به شکل انواع گوناگون ناتوانی جنسی در مرد و سرد مزاجی در زن ظاهر می شود، برای درمان مراجعه نمایند. وقتی چنین کسانی به توصیه های پزشک ازدواج می کنند، صمیمیت های خاص موقعیت زناشویی، خصوصاً در زمینه جنسی، به زودی بی کفایتی های هیجانی منشی آنها را آشکار می کند. بنابراین توصیه ازدواج به عنوان یک وسیله درمانی یا ممنوع یا غیر ضروری است . (2)
طلاق درمانی (3)
اگر مشاور خانواده در فرایند درمانگری اش ببیند ماندن زوجین در کنار هم و یا بچهدار شدنشان آثار مخرب زیادی را به روح و روان آنها و فرزندان وارد میکند، واقعبینانه با هر دو صحبت میکند و طلاق را پیشنهاد می دهد. حتی میتوانند جلسات طلاقدرمانی، در راستای جدایی داشته باشند و با کمک درمانگر یاد بگیرند چهطور دشواریهای متارکه اعم از رفتار با دیگران، جدا کردن مالشان، حضانت بچه و غیره را انجام دهند، بدون آن که لطمه جدی و ویرانگر غیرقابل جبرانی را به هم بزنند. این که آنها یاد بگیرند کارکرد خانواده سالم را حتی پس از طلاق حفظ کنند، میتوانند به رشد سالم و همه جانبه بچهها کمک کنند و از عوارض روانی طلاق روی بچهها و یا خودکشی آنها، افسردگی و اضطراب و پناه بردن آنها به سوءمصرف مواد بکاهند. پیشنهاد میشود قبل از طلاق قطعی، دو نفر مدت ۴ تا ۶ ماه را در شرایط واقعی طلاق، دور از هم، زندگی کنند (بدون این که به هم اس ام اس بزنند، با هم صحبت کنند و غیره) و تجربه کنند که یک طلاق دایمی چگونه است و آیا باید رو به آن حرکت کنند یا باید زندگیشان را از نو بسازند و پایههای آن را محکمتر کنند؟
شعار این هشدار
پیامبر(ص): إنَّ أَعظَمَ النّاسِ مَنزِلَةً عِندَاللّهِ یومَ القیامَةِ
أَمشاهُم فى أَرضِهِ بِالنَّصیحَةِ لِخَلقِهِ ؛بلند مرتبه ترین مردم نزد خداوند
در روز قیامت کسى است که در روى زمین بیشتر در خیرخواهى و ارشاد مردم قدم بردارد.(4)
(1)therapeutic marriage
(2)فرهنگ جامع روان شناسی و روان پزشکی، ج2 ،883
(3) divorce therapy
(4)کافی، جلد 2، ص 208 صفحه 5
فردي كه معتاد ميشود چرخ احساس و بينش او درگِل مواد( مواد مخدر يا الكل و...) فرو ميرود. او اسير خود است و نميتواند به فكر ديگري باشد. دختران بايد به چند نكته مهم توجه كنند:
1- ازدواج نقش درمانگر براي ترك اعتياد ندارد برخي از خانواده ها فكرميكنند اگر پسرشان ازدواج كند از اعتياد نجات پيدا ميكند و با ازدواج مشكلات معتاد را به دوش نو عروس ميگذارد كه با هزار اميد وارد اين زندگي شده بود.
2- ازروي ترحم با معتاد ازدواج نكنيد چون اين ترحم بعداً ممكن است به بي رحمي شما تبديل شود و با جدايي مشكلي برمشكل بيفزاييد.
3- اگر ازدواج كرديد و متوجه اعتياد شوهرتان شديد تا زود است واعتيادش ريشه دار نشده به او بگوييد كه نميتوانيد با اين مشكل كنار بياييد. با فرصت دادن هاي مكرروگفتن اگر يك بار ديگر ببينم ها و...زمان را ازخود نگيريد. ابتدا بحث داخل خانوادگي باشد اگر قبول و همكاري نكرد خانواده اش را در جريان بگذاريد و اگر آنها هم همكاري نكردند از خانواده خودتان هم كمك بگيريد. فكر نكنيد ميتوانيد به تنهايي آن را مهاركنيد شما نياز به حامي داريد. هرگز از افراد بيگانه درخواست كمك نكنيد كه آن ميتواند مشكلي ديگر برايتان به بارآورد. گاهي عروس ها براي حفظ حرمت به خانواده شوهر گزارش نميكنند بعد از سال ها كه نتوانستند با مشكلات همسرشان كنار بيايند به خانواده ميگويند و تازه آنها طلبكار ميشوند كه چرا زودتر نگفتيد و تقصيرها را به گردنشان مياندازند.
اگر ميگوييم خانواده ها را در جريان بگذاريد در درجه اول مراد مان اين است كه آنها نقش «اراده مكمل» را براي «اراده شكسته شده» او ايفا كنند نه اين كه با او درگير شوند يا طردش كنند. بايد كمك كرد فضاي كاريش خالي از افراد ناسالم شود، ورزش را شروع كند و دوستان ش را غيرمستقيم تغيير داد و...
فرصتی برای تغییر
وقتی در اتوبانی اشتباهی میرویم اگر متوجه اشتباه خود هم بشویم به این زودی نمیتوانیم، برگردیم ناچاریم همان مسیر اشتباه را برویم تا راه درستی پیدا کنیم و برگردیم. عادات بد هم همین گونه اند. یعنی در عادات بد وقتی متوجه اشتباه مان هم بشویم چون عادت ریشه دار است تا بخواهیم برگردیم زمان می برد. دانستن این امر علاوه بر فایده بالا کمک می کند در ارتباطات مان با دیگران عجول نباشیم بعد از تذکر اشتباه دیگران باید به آنها فرصت داد تا تغییر کنند خیلی مواقع خود آنها هم می دانند اشتباه کرده اند اما زمان نیاز دارند. با تذکر های پی در پی و علنی ،کاری نکنیم که بگویند اصلا دوست داریم همین مسیر اشتباه را برویم.
معصيت محض خدا ديگر بس است
اي كه داري ادعاي شيعگي
بندگي كن ...بندگي كن... بندگي
المیرا
المیرا در بيان داستان زندگياش گفت: مشکل من از دو سال قبل و زماني که به بهانه درس خواندن به خانه دوستم ميرفتم و با او در خيابانها پرسه ميزديم، شروع شد. يک روز با جواني به نام سينا آشنا شدم و تعريف و تمجيدهاي هم کلاسيام از تيپ و قيافه اين پسر جوان مرا بيشتر شيفته و دلباختهاش کرد. من در مدت کوتاهي به او وابسته شدم و ما تقريباً هر روز همديگر را ميديديم و يا حداقل با هم صحبت ميکرديم. مادر سينا نيز از رابطه ما خبر داشت. چند بار هم تلفني با هم صحبت کرده بوديم، اما يک روز پسر مورد علاقهام گفت: خواهر بزرگش از تهران آمده است و ميخواهد مرا ببيند. من که تا حالا نپذیرفته بودم با او به خلوت بروم با خوشحالي همراه او به خانهیشان رفتم اما لحظهاي که به داخل آپارتمان رفتم متوجه شدم کسي در خانه نيست.
سينا گفت: چند دقيقه منتظر باش الان مادر و خواهرم ميآيند، آنها رفتهاند براي تو هديه بخرند. او با يک ليوان شربت از من پذيرايي کرد و چند دقيقه بعد سرگيجه عجيبي پيدا کردم. پلکهايم سنگين شد و ديگر نفهميدم چه اتفاقي افتاد. وقتي به هوش آمدم متوجه شدم داخل خودرو سينا هستم وقتی متوجه شدم که چه به سر خود آورده ام هق هق امانم را برده بود. او با گريه و التماس ميگفت: تو همسر آيندهام هستي و نگران مشکلي که به وجود آمده نباش ما خيلي زود با هم ازدواج ميکنيم. من با توجه به مشکلي که برايم به وجود آمده بود به خانه رفتم و اين موضوع را از خانوادهام مخفي نگه داشتم. دو ماه از اين ماجرا گذشت و فهميدم باردار شده ام.
من با سينا تماس گرفتم و با گریه و خواهش گفتم که شرایط من را درک کند و من را در این جهنم تنها نگذارد. با توجه به وضعيتي که به وجود آمده بود او هر چه زودتر بايد به خواستگاريام میآمد. سینا هم پيشنهاد داد يک هفته بعد با مادرش در يک پارک قرار ملاقات بگذاريم و در اين باره صحبت کنيم.
آنها سر قرار حاضر شدند. مادر سينا گفت: ابتدا بايد بچهات را سقط کني، چون اين بچه آبروي همه ما را خواهد برد. من به تو قول ميدهم که خودم در کمتر از دو ماه شرايط ازدواج شما را فراهم کنم.
آنها با اين وعدههاي شوم مرا به خانهاي در حاشيه شهر بردند و با هزار آرزو عمل سقط جنين را انجام دادم. اما با حال و روزي که داشتم به محض اين که به خانه برگشتم مادرم متوجه غيرطبيعي بودن حالم شد و من موضوع را برايش تعريف کردم. بلافاصله به سراغ سينا و مادرش رفتيم، اما آنها از خانه رفته بودند گویی که سالها بود که کسی آنجا زندگی نکرده بود. با تغییر سیم کارت سینا من دیگر هيچ شماره و نشانيای از او نداشتم. ای کاش میتوانستم با تمام وجودم داد بزنم تا دختران صدای من را بشنوند تا از تمام دختران جوان خواهش کنم از لبخند، قول و قرارهاي خياباني دوري کنند و در هر مسئلهاي با پدر و مادر خود مشورت داشته باشند تا دچار مشکل نشوند.
شعار این هشدار
رفیقان بیکلک بابا و مامان
[="Tahoma"][="Navy"] گوناگون
«زند فصاد(1) بر هرکس دو صد نیش
ولی دستش بلرزد بر رگ خویش»
آتش و پنبه
زن و مرد نامحرم حدود روابطشان از لحاظ غریزی و روان شناختی باید مرزی داشته باشد اگر از مرز بگذرد مشکلات فردی و خانوادگی به وجود میآید. ارتباط نزدیک دوجنس مخالف مانند ارتباط پنبه و آتش است. اگر پنبه در کنار آتش باشد میسوزد.
مشاوران روزانه با پنبههای زیادی مواجه میشوند که در کوره دانشگاه آزاد و آهسته و... بوی دود برداشتهاند و از شما چه پنهان سوخته اند و یا پنبه زن (مرد نامحرم) پنبه آنها را حلاجی کرده . است.
خانمی میگفت:به استادم به عنوان یک مشاور و راهنما نگاه میکردم و چون دانشجویی در شهر غریب بودم به او اعتماد داشتم اگر او از من میخواست برای سخن گفت برویم کافیشاپ میرفتم مهر و محبت او زیاد بود و من احساس خوبی به او داشتم. روزی رسماً خواستگاری کرد و من شوکه شدم اصلاً به چنین چیزی فکر نمیکردم که مردی که تقریباً هم سن پدرم است و مشاورم و استادم بوده این کار را بکند وقتی با مخالفت من روبرو شد تهدیدم کرد که مشروطت میکنم ولی اگر قبول کنی، کلاسهایی که با من داری نمرههایش همه عالی خواهد بود.
چه کنیم تا پنبهها(خانمها) سفید باقی بمانند و آتش شهوت زبانه نکشد؟ درست است در این روابط بی مرز، مردان هم میسوزند ولی پنبهها زودتر آسیب میبینند؟
روحانیای میگفت:فردی به عنوان روانشناس آمده بود در دانشگاه برای دختران سخنرانی میکرد گفت در عصر ارتباطات زندگی میکنیم اگر دختری بتواند پسران را خوب جذب کند موفق است و اعتماد به نفس دارد....رفتم جلو گفتم شماره دخترت را بده میخوام باش ارتباط داشته باشم می خوام جذبش کنم. گفت حرف دهنت را بفهم گفتم تو حرف دهنت را بفهم اگر من یک بار پدر سوخته ام با این حرفم تو دویست بار از من پدر سوخته تری که داری 200 دختر را ذهنشونو خراب میکنی.
«زند فصاد بر هرکس دو صد نیش
ولی دستش بلرزد بر رگ خویش»
همانگونه که لوازم خانگی دفترچه راهنما برای استفاده بهینه دارد، روابط ما با نامحرم هم از سوی سازنده ما(خالق مهربان) داری دفتر چه راهنما است اگر مایلیم موتور مان نسوز دفترچه را جدی مطالعه و عمل کنیم. به یاد داشته باشیم این دفترچه به نفع خودمان است و ما سودی به سازنده (خدا) نمیرسانیم.
شعار این هشدار
به جمیعت پناه آریم از بادِ پریشانی
اگر غفلت کند آهنگِ ما ، هشیار هم باشیم
[="Tahoma"][="Navy"]گوناگون
«خوش و بش مرد با نامحرم مانند
آقا روباهه و قالب پنیر
طعمه برای شکار غزال است»
حضور زن در اجتماع و ادارات به خودی خود اشکالی ندارد و گاهی در برخی شغلها حضور آنها برای خدمت به خانمها "ضروری" است؛ مانند دندانپزشکی، مامایی، متخصصزنان و زایمان، مشاوره و...امّا نفوذ تدریجی رُوبه صفتان در دل سبب میشود که فرد احساس نکند، روی مرداب ایستاده است. البته نمیخواهم بگویم همیشه مرد شکارچی است. و زن شکار، گاهی هم زنان شکارچی هستند که باید در هشدار برای مردان بیان شود.
اما تحقیقات در داخل و خارج نشان میدهد که مردان روبه صفت از همان برخورد نخستین دنبال ربودن پنیر(روابط جنسی با چشم ،گوش، بوییدن و لمس و...)هستند و خانم ها اغلب تنها چیزی که به ذهنشون نمیآید متاسفانه همین است و این امر به تفاوت روانشناختی زن و مرد باز میگردد. به همین دلیل است که صفت ترس را در روایات برای زن پسندیده میشمارند ترس زن در روابط مانند برچسب محافظ است که روی مانیتور وسائل الکترونیکی میزنند تا خش بر ندارد.
نکته روانشناختی
عاطفه در روابط انسانی مانند ملات در ساختمان یا چسب برای اشیاء است. در زنان عاطفه شدیدتر از مرد است و غیرت مرد باز دارنده و کنترل کننده است. پس تا حدودی مدیریت روابط زن با غیرت مرد و حیای خود زن، مثبت است.
تمرین: شعر روباه و زاغ را بخوانید و روانشناسی شکار را در آن مورد تأمل قرار دهید.
[/][="Tahoma"][="Navy"]ایستگاه شادی:khaneh:
تغيير فضاي روان شناختي
سرباز با عجله رفت تا از فرمانده مرخصي شهري بگيرد. فرمانده گفت: موي سرت بلند است به شرطي كه اول موهاتو كوتاه كني، موافقم. سرباز با عجله رفت ديد آرايشگاه پادگان تعطيله، پكر شد ناراحت نشست و غصه ميخورد يه دفعه فكري به سرش زد، پوتينهايش را حسابي برق انداخت و خدمت فرمانده رسيد احترام نظامی جانانه گذاشت و گفت: قربان پوتينها خوب براق شد فرمانده نگاه كرد و گفت: بله تو كه ميتواني مرتب باشي چرا بايد تذكر بدهم بعد زير برگه مرخصي را امضا كرد.
ای کسی(خدایی) که ذرهای در جهانیان او مخفی نیست.»
دختر خانمی میگفت:
وقتی خواستم منزل یکی از خواهرانم بروم و چند روزی آنجا باشم، خواهر بزرگترم مانع میشد ولی من اصرار میکردم که بروم. ممانعت او سودی نبخشید و من رفتم. صبح یکی از روزها وقتی خواب بودم احساس کردم کسی نزدیکم خوابیده چشمانم را باز کردم دیدم خود شوهر خواهرم بود او اصرار داشت تا با من رابطه داشته باشد. من که حسابی ترسیده بودم داد میزدم، خواهرم را صدا میزدم و قسمش میدادم که دست از سرم بردارد...
قیافه او طوری بود که اصلاًً کسی حتی خواهرم به او شک نمیکرد. مورد اعتماد پدرم بود به گونهای که میترسیدم داستان را به پدرم بگویم. از سویی هم از خراب شدن زندگی خواهرم هم میترسیدم. وحشت داشتم که با گفتن من، کار به جدایی بکشد. وقتی خواهرم آمد متوجه شدم که به بهانهای او را برای خرید فروشگاه فرستاده بودهاست. اصرار کردم که باید برگردم. وقتی رفتم منزلمان داستان را سربسته به خواهر بزرگم گفتم او گفت من میخواستم مانع بشوم ولی تو اصلاً به حرفم گوش ندادی. بعداً متوجه شدم که آن جانور با دوتا خواهر بزرگ ترم با زور ارتباط داشته است.
مرز روابط
متأسفانه بسیاری از خانمها و حتی مردانشان در روابط خانوادگی بین محرم و نا محرم فاصلهای و حریمی قائل نمیشوند. خیلیها داماد و یا برادر شوهر و... را محرم به حساب میآورند در حالی که به تصریح قرآن کریم نامحرم هستند. خداوند بهترین و عالمترین روان شناس عالم موجوداتی را که خلق کرده است بهتر میشناسد که چگونه باید رفتار کنند بنابراین همان گونه که از نمونه بالا و موارد مشابه روشن است با عمل به دستورات دینی به خودمان کمک میکنیم نه خدا. از این بالاتر بین محارم نیز رابطهها نباید از مرز شرعی بگذرد.
محرم بودن به این معنی نیست که زنان و مردان اصل عفاف و حیا را در پوشش خود رعایت نکنند و لباس تحریک آمیز بپوشند. بسیاری از مادرخانمها تصور نمیکنند که داماد ممکن است با پوشش بد او به گناه بیفتد. یا برخی از خواهران نمیدانند که برادرانشان به ویژه آنهایی که مجردند با وضع نامناسب آنها ممکن است تحریک شوند و بعد گرفتار "احساس گناه" شوند. در خانوادههایی که ریشههای دینی کمتر بوده و مسائل پوشش را رعایت نمیکردند حتی تجاوز به محارم نیز رخ داده است.
یک تجربه
اهل بوشهر بود و مجرد. میگفت:رفتم منزل دامادمان او در غیاب خواهرم مزاحمم میشود هرچه او را قسم میدهم که دست از سرم بر دارد ول کن نیست. از سوی دیگر میترسم به خواهرم چیزی بگویم میترسم زندگی شان به هم بخورد. آن قدر این مزاحمتها زیاد شده که میترسم کاری دستم بدهد و از همه بدتر این که میدانم اگر به پدرم هم حرفی بزنم من را باور نمیکند و می گوید تو مشکل داری و.....
به هر حال تصمیم گرفتهام با فردی که آمده خواستگاریم و هیچ تناسبی نداریم ازدواج کنم و از شر او راحت شوم.... در ضمن مشاوره گفتم به جای حل مسأله از آن فرار نکن. کاری که میکنی ممکن است تو را از چاله در آورد و درچاه بیندازد. از کجا معلوم این خواستگار از شوهر خواهرت عوضیتر نباشد و برای خواهر خودت و دختران فامیلت هم مشکل ایجاد نکند.
ادامه دارد...
راه کارهای عملی
به خانم و خانمهایی که در وضع مشابه قرار میگیرند توصیه میشود برای این که مسأله حل کنید از راه های زیر کمک بگیرید:
1.هرگز تنهایی منزل ایشان نروند.
2.اگر ناچار شدند بروند به هیچ وجه تنها نمانند.
3.اگر شوهر خواهرتان مزاحم شد اولاً لازم نیست به خواهرتان بگویید ولی به خواهرتان بگویید که مثلاً امروز او با من ظاهراً اشتباهی تماس گرفته بود. و....تا او گمان نکند که شما مسائلتان را از خانواده مخفی میکنید. او نباید احساس راحتی داشته باشد و مطمئن شود که شما از ترس( جدایی و...) مسأله را کتمان ميکنید.
4.لباسهای تحریک کننده نزد او نپوشید.
5.مراقب باشید از شما فیلم یا عکسی برهنه یا نیمه عریان در آلبوم خواهرتان نباشد.
6.از سخن گفتن غیرضروری پرهیز کنید. شوخی و خوش و بش او را با شنیدن و ادامه دادن تحریک نکنید.
7.اگر به شما تماس گرفت و متوجه شدید که قصد مزاحمت دارد «هرگز» پاسخ او را ندهید. توجه داشته باشید که پاسخ دادن یا حتی دشنام دادن به او در «دیکشنری مردانه اش» جور دیگری ترجمه میشود که معنی آن به ضرر شما خواهد بود.
8.. در کل مستقیم یا غیر مستقیم به گوش او برسانید از شوخی نامحرم بدتان میآید.
9.مراقب رفتارهای غیرکلامی و زبان بدنتان( نوع نگاه، لبخند، نوع ایستادن، چگونگی پوشش و..) باشید برخی از این رفتارها ممکن است برای او ایجاد سوء تفاهم کند به یاد داشته باشید 75٪ از روابط ما را ارتباط غیرکلامی(زبان بدن) به عهده دارد..
10.از همان ابتدا گربه را در حجله سر ببرید. جوری برخورد کنید که بفهمد مسجد (روابط)، جای بی ادبی نیست. اگر ادامه داد او را تهدید کنید ولی تهدیدتان را تکرار نکنید چون او خواهد فهمید که اینها همهاش حرف است و عملی نخواهد شد.
11.اگر امر دایر مدار تجاوز به شما و آبرو بردنش شد، آبرویش را ببرید.
شیطان
گویند روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد. او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت.
این وسایل شامل: خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرتطلبی و دیگر شرارتها بود. ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر میرسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد.
کسی از او پرسید: این وسیله چیست؟
شیطان پاسخ داد : این افسردگی( نومیدی از تواناییهای خود و رحمت خدا و..) است آن مرد با حیرت گفت: چرا این قدر گران است؟
شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: چون این مؤثرترین وسیلة من است. هرگاه سایر ابزارم بیاثر میشوند، فقط با این وسیله میتوانم در قلب انسانها رخنه کنم و کاری را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم کسی را به احساس نومیدی،دلسردی و اندوه وا دارم، میتوانم با او هر آنچه میخواهم بکنم.من این وسیله را در مورد تمامی انسانها به کار بردهام. به همین دلیل این قدرکهنه است!
شعار این هشدار
در روابط با نامحرم برخورد حسنه بلی ولی اعتماد خیر.
«هرکه مقدار خویشتن بشناخت
از همه حادثات ایمن گشت »(1)
خدا، روانشناس عالم
خانمی می گفت: از شوهرم خوشم نمیآمد رفتم مشاوره و از چاله در آمدم و به چاه افتادم. در مشاوره اسیر مشاور شده بودم او هم مثل خودم بود؛ باخداقهر.. خیر سرعمه اش به من ریلکسیشن یاد می داد به من می گفت چشم هایت را ببند به چیزی فکز نکن من زیر چشمی می دیدم که داره سیر من را نگاه می کنه و می بلعدم با نگاه هایش. و در آخر گفت ریلکسیشن به تو جواب نمیدهد مجبورم از ماساژ درمانی کمک بگیرم. و شروع کرد به ماساژ دادن من. ابتدا نمیفهمیدم که این نوعی نگاه ابزاری به من است نمیفهمیدم که این مرد همین کار را با افراد دیگر هم انجام میدهد و من فقط برایش یک عروسکم برای بازی و دیگر هیچ.
شیرینتراز زهر
خانم متدینی تلفنی میگفت: شهوتم زیاد بود به مشاوری رجوع کردم منِ خنگ اول نمیدانستم که او داره تیکه بارم میکند گفتم شهوتم زیاده گفت مردها میمیرند برای چنین زنی. و بعد اندامم را میخواست برانداز کند اول فکر میکردم کار تخصصی است میگفت: .... درمانگرم بعد که آدرس خودش را جلویم گذاشت و گفت مجردم. فهمیدم چه کلاهی سرم گذاشته است . واینجا بود که الفرار.
نکته کاربردی : برای دریافت مشاوره حتما تا ممکن است از مشاور همجنس خودتان کمک بگیرید در صورت ضرورت از غیرهمجنس باتقوا که مورد اعتماد مردم است مشاوره بگیرید و تا ممکن است مردی با خودتان ببرید. نوع برخورد یک زن محدوده ارتباط نامحرم را مشخص میکند برخی از خانم ها ناخودآگاه اجازه شروع به نامحرم میدهند.
امام علی(ع): اَعقَلُ النّاسِ مَن کانَ بِعَیبِهِ بَصیرا وَ عَن عَیبِ غَیرِهِ ضَریرا (2)
عاقلترین مردم کسى است که به عیبهاى خویش بینا و از عیوب دیگران، نابینا باشد
مثنوی مجلس ترحیم (طنز)
وقتی این روزها بسیاری از مردم در امر دینشان تحقیق نمیکنند و برای آنها عالم و درویش فرقی نمیکند خب بعید نیست اتفاق زیر بیفتد با هم بخوانیم:
دوستی از دوستانم در درود
همسرش مرد و عزادارش نمود
تا عزاداری به رسم آن دیار
آبرومندانه گردد برگزار
آگهی در روزنامه درج کرد
ختم جانانه گرفت و خرج کرد
چای و قهوه ، میوه ، سیگار و گلاب
لای خرما مغز گردو بی حساب
تاق شال دست باف فومنی
تکه حلوا لای نان بستنی
منقل اسپند و عود کاشمر
شربت و شربت خوری ، قند و شکر
فرش ابریشم به نقش یا علی
قاری و مداح و میز و صندلی
ترمه و جام و قدح یک در میان
گیره ی نقره برای استکان
حجله سیصد چراغ یک تنی
رحل و سی جزء و بلن گوی سونی
بر در و دیوار خانه صد قلم
بیرق و ریسه ، کتیبه با علم
در میان مجلس و ما بین جمع
ده چراغ زنبوری ، پنجاه شمع
قاب کرده وان یکاد و چارقل
نصب کرده در میان تاج گل
باز تا شادان شود در آن جهان
روح آن مرحومه ی خلد آشیان
واعظی با فهم و دانا و بلد
کرد دعوت تا سخنرانی کند
آشنایان قدیمی هرکدام
آمدند از راه یک یک با سلام
اهل فامیل ریا کار و دغل
کاسب و همسایه و اهل محل
دوستان با وفا با تربیت
آمدند از بهر عرض تسلیت
مجلسی با احترام و با شکوه
لیک واعظ غایب و او در ستوه
مجلسی با آن شکوه و احترام
بی سخنرانی نمی گردد تمام
مجلس با آبرو و با وقار
بی سخنرانی بود بی اعتبار
ساعتی بی واعظ و منبر گذشت
عاقبت صاحب عزا بی تاب گشت
رفت در پس کوچه ها پیدا کند
واعظی تا مدح میت را کند
دید درویشی با عرقچین و عبا
ریش و نعلین و عصا ، شال و قبا
گفت : ای دستم به دامانت بیا
از غم و غصه رهایم کن ، رها
مجلس ختمی است وعظی مختصر
پول بستان ، آبرویم را بخر
مرد از هول حلیم روغنی
رفت با سر توی دیگ ده منی
آمد و شد در عزایش نوحه خوان
طبق عادت هی چاخان پشت چاخان
بی خبر کان مرده زن بوده نه مرد
رفت بر منبر سخن آغاز کرد : :khaneh:
او بری بود از بدی و هرزگی
می شناسم من ورا از بچگی
من خودم او را بزرگش کرده ام
کودکی بود و سترگش کرده ام
من نمی گویم چرا رنجور بود
رازها در بین ما مستور بود
وه چه شب های درازی را که من
صبح کردم با وی اندر انجمن
مجلس آرای و سخن پرداز بود
با همه اهل محل دمساز بود
ما دو جسم و لیک یک جان بوده ایم
مست و مدهوش و غزلخوان بوده ایم
او نه تنها بر منش ایثار بود
مطمئنم با شما هم یار بود
ما به او احساس دیرین داشتیم
خاطرات تلخ و شیرین داشتیم
آتشی در این هوای سرد بود
جمله مردان را دوای درد بود
نازنینی رفته است از بین ما
از کجای او بگویم با شما :Khandidan!:
هر شب جمعه بداد از پیش و پس
بر گدایان نان و خرما و عدس
یاد باد آن شب که خود را باختم
دست را در گردنش انداختم:ghash:
زیر گوشش نرم کردم زمزمه
درد دل گفتم به او یک عالمه
سر به زانویش نهاده سوختم
چشم در چشمان شوخش دوختم
دست خود را بر سر و گوشم و کشید
از سر رأفت در آغوشم کشید
تا رسید این جا سخن صاحب عزا
بر سر او کوفت با چوب عصا :kill:
کی همه نفرین و عصیان و گناه
با عیال خویش کردی اشتباه ؟
تو نپرسیدی ز قبل گفتگو
زن بود لیلی و یا مرد ای عمو ؟
گفت و گفت و گفت تا بی هوش شد
کف به لب آورده و خاموش شد
جمع گشته گرد او پیر و جوان
آن به این دستور می داد این به آن
آی قنداق آورید و چای داغ
دیگری می گفت : گِل زیر دماغ
این یکی می شست رویش را به آب
آن یکی می گشت دنبال گلاب
این وری نبضش گرفته می شمرد
آن وری بین دو کتفش می فشرد
دکمه های پیرهن را کرده باز
سوی قبله کرده پاها را دراز
ذره ای تربت بمالیدش به کام
باد می زد دیگری او را مدام
مؤمنی دستان خود برده به جیب
زیر لب می خواند هی امّن یجیب
پیرمردی گفت : این آشوب چیست
این بابا جنی شده چیزیش نیست
ورد خواند و فوت کرد و ذکر گفت
من هشل لف لِف تـــُلــُف هوها هلفت
تا طلسم آن ننه مرده شکست
هر دو چشمش وا شد و پا شد نشست
لب گشود و در سخن شد کم کَمَک
گفت : کو درویش ؟ ای مردم کمک
با طنابی سفت بندیدش به هم
تا حق او را کف دستش نهم
لیک جا تر بچه چون مرغی پرید
شاه بیت ماجرا را بشنوید:
درویش کز این ماجرا آزرده بود
میکروفن را با بلن گو برده بود
[="Tahoma"][="Navy"]زندگی زناشوئی
«قلب حرم خداست
احساس ارزشمندی
(1)ز مثل زندگی، مسعود لعلی ص66 نشر فراانگیزش. نیز برای مطالعه با برخی از داستان های دیگر جذاب رجوع کنید به كتاب سبز زندگي، محمود معين مهر، چاپ اول، نشر هاجر، 1385.
[/]نااهل را در آن جای ندهیم»
در یک پارک شهربازی، پسرکی سیاه پوست به مرد بادکنک فروشی نگاه می کرد، که از قرار معلوم فروشنده مهربانی بود . بادکنک فروش یک بادکنک قرمز را رها کرد تا در آسمان اوج بگیرد و بدین وسیله جمعیتی از مشتریان جوان را جذب خود کرد. سپس بادکنک آبی و همین طور یک بادکنک زرد و بعد از آن یک بادکنک سفید را رها کرد، بادکنک های سبک بال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپدید شدند. پسرک سیاه پوست هنوز به تماشا ایستاده بود و به یک بادکنک سیاه خیره شده بود، تا این که پس از لحظاتی پرسید: آقا اگر بادکنک سیاه را هم رها کنید بالا می رود؟مرد بادکنک فروش لبخندی به روی پسرک زد و با دندان نخی که بادکنک سیاه را نگه داشته بود برید و بادکنک به طرف بالا اوج گرفت و گفت : آن چیزی که سبب اوج گرفتن بادکنک می شود رنگ آن نیست بلکه چیزی است که در درون بادکنک وجود دارد .(1)
انسانیت انسان به لباس و پولش نیست انسان نان باورهایش را میخورد به همین دلیل است که گفته اند ای برادر تو همه اندیشه ای . اگر خود را پست دانست مانند سطل زبالهای میشود که همه اشغالهایشان را در آن میریزند و خود هم به آن راضی است ولی اگر خود را با شرف، جانشین خدا، صاحب تجارب مثبت زیاد و...بداند منبع تحول و کمال میشود .
درست است که نفقه زن به دست مرد است و مرد مدیرخانه، ولی این بدان معنی نیست که زن باید نوکر و کلفت مرد باشد؛ همیشه نخوابد تا شوهرش خوب بخوابد، نخورد تا او به خوراکش برسد و...برخی از زنان از اول خودشان طوری برخورد میکنند که مردانشان باورشان میشود که او برای بیگاری آمدهاست.
به این معادله توجه کنید:
همیشه بین احساس ارزشمندی ای که ما از خود داريم و احساسارزشمندياي كه ديگران نسبت به ما دارند رابطه مثبت وجود دارد هرچه ما براي خود ارزش قائل نشويم ديگران نيز براي ما ارزشي قائل نميشوند.خانمي كه به خاطر شوهر قيد والدين و خواهر و برادرش را ميزند، كتاب مورد دلخواه خود را نميخرد، وقت خاصي براي عبادت و مطالعه كتب دل خواهش ندارد و...در واقع به شوهرش اعلام داشته كه من عددي نيستم به همين دليل هم نبايد شكايت كند كه چرا شوهرش روي او حساب نميكند. البته قصدم اين نيست كه زن ساز مخالف بزند بلكه بايد به حقوق خود آشنا باشد و ضمن اخلاقمداري اگر ديد به او ظلم ميشود از حقوقش دفاع كند.
بهترين زمان براي اين كه زن بگويد من هم حقي دارم همان ابتداي آشنايي است.
البته زندگی شیرین براساس اخلاق زن و شوهر(هر دو) میگردد نه به رخ کشیدن حقوق به همدیگر.نکته
- احساس ارزشمندی به معنی خودبرتر بینی یا خودپسندی نیست.
- برای افزایش احساس ارزشمندیان با مشاوران 09640 تماس بگیرید.
- افزایش احساس ارزشمندی، سبب افزایش اعتماد به نفس میشود.
[="Tahoma"][="Navy"]ایستگاه شادی:khaneh:
1- زنی از زن دیگر پرسید: به نظر تو خوشبخت ترین زن دنیا چه کسی بوده است؟ گفت :حوا. پرسید چرا؟
گفت : برای اینکه نه مادر شوهر داشته ونه خواهر شوهر و از همه مهمتر شوهرش آدم بوده.:hey:
2- مردان میگویند: امان از دست این خانمها! :Gig::god:
اگه شام نخواهیم، میگن: ذلیل مرده شام با كی كوفت كردی؟! :Narahat:
اگه زیاد بگیم دوستت دارم، میگن: باز چه نقشه ای تو سرته:Narahat az:
اگه لباسهای معمولی بپوشیم، میگن: تو اصلا" سلیقه نداری.:no:
اگه تیپ بزنیم بریم سر كار، میگن: ببینم با كی قرار داری؟ :ajab:
اگه زیاد بهشون زنگ بزنیم، میگن: به من اعتماد نداری. :tajob:
اگه نگیم دوستت دارم، میگن: پای كس دیگهای وسطه. :khoshgel:
اگه زنگ نزنیم، میگن: انگار سرت خیلی شلوغه. :help:
اگه تو خونه زیاد بخندیم، میگن: دیونه شدی. :loool:
اگه شام بخواهیم، میگن: فقط فكر شكمشه. :ghaza:
اگه كم بخندیم، میگن: بخت النحس. :badbakht:
شما بگین ما چیکار کنیم؟... :vamonde: :deldari:
جنگ عروس ومادر شوهر
عروس اگر از ابتدا دل مادر شوهر را شكار كند كارش خيلي راحت ميشود. به ياد داشته باشيد برخورد و برداشت اول در ارتباطات نقش بسيار مهمي دارد. اما اگر مادر شوهر او را نپذيرد و يا مشروط بپذيرد معلوم نيست آينده ارتباطي آنها چه ميشود. مادر شوهراني كه خود عروسشان را گزينش ميكنند بعداً ممكن است هزار ايراد از او بگيرند تكليف عروسي كه در غياب مادر شوهر با پسرش ارتباط داشته معلوم است در اين مواقع مادر شوهر ميگويد فرزند مرا چيز خور كردهاند يا فريب دادهاند يا خودشان را به او بستهاند اگر سن و شرايط اجتماعي و اقتصادي دختر مناسب نباشد اين وضع بدتر است.
اگر پسري از شما خواستگاري کرد ولي مادرش قبول نكرد وارد خانه او نشو. تا زماني كه او هم از شش دانگ دلش راضي شود. پسرهايي كه داغ اند ابتدا ممكن است بگويند زندگي ما جداست و من تصميم گيرندهام ولي تجربه نشان داده است كه به تدريج پسر و مادر شما را سبب جدايي از خانوادهاش ميدانند. ارتباطشان را شروع ميكنند و شما ناچاريد در خانهاي رفت و آمد كنيد كه هر بار با خود حرفهاي تندي را بيرون ميآوريد.
چند نکته مهم
1. درفاميل شوهرتان جوري رفتار كنيد كه خانمهاي ديگر فاميل حامي شما شوند و در غياب شما از شما تعريف كنند و پشتبان شما باشند..
2. مراقب افرادي باش كه سخن چين هستند از زير زبان شما حرف ميكشند و به مادر شوهرتان ميگويند و يا از ابتدا قصد برهم زدن رابطهها را دارند.
3. بهتراست كارحمايت از شما رابه شوهرتان واگذاريد ان هم وقتي كه شما نيستيد.
4. اجازه دهيد گاهي شوهرتان تنهايي به ديدار خانوادهاش برود.
5. در ارتباط با مادر شوهر سلطه گر يا سلطهپذير نباشيد. قاطع باشيد يعني بدون گوشه كنايه با صراحت و صميميت و احترام متقابل حرفتان را بيان كنيد.
6. مرز زندگيتان با مادر شوهرتان مشخص باشد. واين مرز بندي اگر وجود ندارد با درخواست غيرمستقيم يكي از فاميل براي حفظ حرمت ها ايجاد شود تا فكر نكند عروس است كه ميخواهد فرزندش را از او جدا كند.
تغییر نگرش
دختری بعد از ازدواج نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با او جر و بحث می کرد. عاقبت دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد!
داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادرشوهرش بمیرد،همه به او شک خواهند کرد،پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد در این مدت با مادرشوهر مدارا کند تا کسی به او شک نبرد.
دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر می ریخت و با مهربانی به او می داد.
هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس،اخلاق مادرشوهر هم بهتر و بهتر شد تا آن جا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت : دیگر از مادرشوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.
داروساز لبخندی زد و گفت : دخترم، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادرشوهرت از بین رفته است.( بله برای پیروزی ابلیس کافی است آدمهای خوب دست روی دست بگذارند).
شعار این هشدار
به شیرین زبانی و لطف و خوشی توانی که پیلی به مویی کشی
بر سر ترك عادت ها بستيزيد تا بر آنها چيره آييد
وبا هوس هاي خود مبارزه كنيد، تا آنها را به بند كشيد »(1)
اعتيادشوهر
نميدانم چقدر با اثربخشي ضرب المثل «گربه را در حجله سر بريدن» موافق هستيد. برخی از خانمها وقتی میبینند شوهرشان به شوخی قلیون یا سیگار به دست میگیرند عکسیادگاری هم از آنها میگیرند و به کار آنها میخندند و برای دیگران از هنر همسرشان میگویند و این کار را خشک نبودن شوهر میدانند. از نظر روانشناسی یادگیری، این کار یعنی تقویت یک رفتار و تقویت رفتار احتمالاً نرخ تکرار رفتار را بالا میبرد. هیچ معتاد از شکم مادرش معتاد به دنیا نیامده است. اغلب معتادان سلسله مراتب اعتیاد را گام به گام طی میکنند. جاده باریک سیگار و قلیون به باند و آزاد راه اعتیاد به مواد مخدر سنگین ختم میشود. فرد معتاد با سوراخ کردن سهم خود در کشتی زندگی خانواده اش را هم غرق میکند.
مركز ملي ترك اعتياد (مشاوره تلفنی) : 09628
شعار این هشدار
با لبخند به سیگار کشیدن تفننی شوهرتان سهمی در بدبختی خود و او نداشته باشید.
(1)منتخب ميزان الحكمة، صفحه ٥٨٧
ایستگاه شادی:khaneh:
1- پلیس مخفیانه به خانه تیمی معتادان واردشد یواشکی در را باز کرد و با صدای بلند فریاد زد بی حرکت.اشغرپلنگ در حالی که تو حال خود بود پُکی به سیگارش زد و گفت: ای بابا شرکار کو حرکت؟!
2- پلیس به معتاد گفت: ببینم تو بیژنی؟ معتاد: نه بابا من ژن دارم.
تغییر نگرش
3- زبان حال معتاد به فرزندش
نمی خواستم خورشیدو ازت بگیرم نمی خواستم آسمونت ابری باشه
نمی خواستم که چشات بارونی و سرد سهم تو گریه باشه بی صبری باشه
آرزوم بوده که آسمون تو شبها واسه تو یه سقف پر ستاره باشه
روی طاقچه ماه برات مثل یه آینه کهکشونا هم برات گهواره باشه
دخترم ! دلخوشی بابا همیشه به گل افشونی لبخند تو بوده
خودش آشنای پاییزه و اما برا خاطر تو از بهار سروده
نازنین! من اگه تاریکم غمی نیست تو به فرداها به روشنی بیندیش
همه پنجره ها ارزونی تو به جهانی خوب و دیدنی بیندیش
همان گونه که اگر سقف درز داشته باشد قطرات باران به تدریج از آن به داخل ساختمان رسوخ پیدا میکند و باعث خرابی خانه و وسایل زندگی میشود. شکاف اختلافات بین زن و شوهر خطرناک است. تجربه نشان میدهد که اگر این شکافها زود با قیر «گذشت»، «مدارا»، « مذاکره» و «مشاوره» پر نشود، نم نم، مهر غریبه از همین درزها وارد قلب همسر میشود و زندگی ویران میشود اما این درز اختلاف در خانمها به دلیل احساسی بودن و نوسان بیشتر هیجان در آنها زودتر و عمیق تر ایجاد می شود. برای خواندن و شنیدن داستان مش قربون در این رابطه به این آدرس رجوع کنید.
شعار این هشدار
َتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (مائده2)
در نيكوكارى و پرهيزگارى(خودنگهداری) با يكديگر همكارى كنيد و در گناه و تعدى دستيار هم نشويد و از خدا پروا كنيد كه خدا سخت كيفر است.
[="Tahoma"][="Navy"]ایستگاه شادی:khaneh:
دو نفر تازه عقد کرده بودند ساعت ها با هم نشستند و دل و قلوه رد و بدل کردند همین که پسر رفت دل دختر گرفت طبع شاعریش گل کرد و در پیامکی نوشت:
با دوری خود دوگانه سوزم کردی:_loool:
ته نامردي
ضرب المثلِ «با دست خود، گور خود كندن» را بارها و بارها از خانمهايي شنيدهام كه دوستي داشتهاند بيوه. و آنها از روي ترحم او را به حريم خصوصی خود و شوهرشان كشيدهاند. مثلاً خودشان ميگفتند و اصرار ميكردند كه چه اشكالي دارد ما كه ميخواهيم برويم خريد، پارك، سينما، مهماني و... دوستم را هم با خود ببريم بیچاره همدمی ندارد و به او فشار میآید و.... در مواردی هم اين خانمها به اخطارهاي غيرمستقيم شوهرشان نسبت به تمایلشان به آن خانمها توجه نداشتهاند. بعد متوجه ميشوند كه خودشان در حاشيه رفتهاند و همان دوستشان به متن زندگی آمده است و هميشه دنبال اين هستند كه با شوهران آنها تنهایی بيرون بروند، بگردند و... و البته مزاحمي در كار نباشد. و اين يعني ته نامردي.
خانم محترمي كه در اين شرايط قرار داري نميگويم مسائل انساني را نسبت به دوست يا هر خانم بيوه يا مجرد ديگري ناديده بگير. اما از مرز و هسته زندگي خود مراقبت كن. اگرشوهرت زمينه خيانت و دروغگويي و بيتعهدي دارد بيشتر مراقب باش. از دوستت وقتي استقبال كن كه چشم طمعي هم به دنبالش نباشد و يا او برنامه شكار نداشته باشد.
البته دوست شما هم بايد شرط دوستي را داشته باشد هر چه معنويتر و با وجدانتر باشد به همان ميزان خيالت راحت تر باشد. اما به هر حال باید بدانید که کور از خدا دو چشم میخواهد.
تذکر: اگر خانمی قیود دینی ندارد زمینه ارتباط او با شوهرتان را فراهم نکنید. این وضع در خانمهای بیوه بسیار حساس تر است به ویژه اگر همسرتان نیز خدا ترس نباشد.
شعار این هشدار
گفته پيامبر خدا : مَثَلُ جَليس السّوءِ مَثَلُ القَينِ، إن لَم يُحَرِّق ثَوبَكَ أصابَكَ مِن ريحِهِ ؛
همنشين بد ، مانند [كارگاه] آهنگرى است كه اگر لباست را نسوزاند ، بوى بدش آزارت مى دهد . (1)
(1) حکمت نامه جوان ص 29
[="Tahoma"][="Navy"]ایستگاه شادی :khaneh:
کیا مثل چی اند؟:Gig: :fekr:
زنها مثل...:nishkand:
زنها مثل اطو هستند هم مصرفشان بالا است هم زود داغ می کنند البته بدون بخارش هم بدرد نمیخورد.
زن ها مثل پیاز هستند ظاهر سفید و ظریفی دارند اما باطنشان اشک آدم رو در میآورد.
زنها مثل سکوت هستند با کوچکترین حرفی میشکنند.
زنها مثل چراغ راهنمایی هستند هر چقدر هم با آنها حرف بزنی باز هم مرتب رنگ عوض میکنند.
زنها مثل تخت خوابگاه هستند نوها و تازه هایشان کمیابند و کهنه هایش هم سرو صدا زیاد میکنند.
زن ها مثل الکل هستند دیر بجنبی همه شان می پرند.
زنها مثل عینک دودی هستند با هردودنیا را تیره و تار می بینی.
زنها مثل ظرف سفالی هستند بدون رنگ و لعاب جلوه ای ندارند.
زنها مثل کامپیوتر هستند یک بار خودش را میگیری و یک عمر لوازم جانبی آن را.
زنها مثل کیک خامه ای هستند با نگاه اول آب از لب و لوچه آدم آویزان می شود اما کمی بعد دل آدم را می زند.
زنها مثل زیر شلواری هستند مردا با هیچکدام شان جرأت نمی کنند به بازار بروند.
زنها مثل لاستیک سواری هستند کمتر از چهارتا بی فایده است.
زنها مثل بچه ها هستند تا وقتی که ساکتند خوبند.
مردها مثل مخلوط کن هستند در هر خانه یکی از آنها هست ولی نمیدانید به چه درد میخورد
مردها مثل آگهی بازرگانی هستند حتی یک کلمه از چیزهائی را که میگویند نمیتوان باور کرد
مردها مثل کامپیوتر هستند. کاربری شان سخت است و هرگز حافظه ای قوی ندارند
مردها مثل سیمان هستند. وقتی جائی پهن شان میکنی باید با کلنگ آنها را از جا بکنی
مردها مثل طالع بینی مجلات هستند. همیشه به شما میگویند که چه بکنید و معمولاً اشتباه می گویند.
مردها مثل جای پارک هستند. خوب هایشان قبلا اشغال شده و آنهائی که باقی مانده اند یا کوچک هستند یا جلوی درب منزل مردم
مردها مثل پاپ کورن ( ذرت بو داده ) هستند. بامزه هستند ولی جای غذا را نمی گیرند
مردها مثل باران بهاری هستند . هیچوقت نمیدانید کی می آیند ، چقدر ادامه دارد و کی قطع میشود
مردها مثل پیکان دست دوم هستند ارزان هستند و غیر قابل اطمینان.
مردها مثل موز هستند، هرچه پیرتر میشوند وارفته تر میشوند
مردها مثل نوزاد هستند، در اولین نگاه شیرین و بامزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته می شوید .(1) (1) لطیفهها و طنزهای شیرین ازدواج و زناشویی، احمد ایزانلو، نشرشیفتگان پرواز،48.
«من لم یتّق وجوه الناس لم یتّق الله؛
آن که از مردم پروا نکند، از خدا نیز پروا نمى کند »(1)
دادگاه خانواده 1
امروز همسایه ما مثل آب خوردن همسرش رو طلاق داد و با گستاخی گفت:
تموم مهرت رو میدم.در ظاهر به نظر میرسه پدر دختر اشتباه کرده بود دستور خدا رو اجرا کرده بود و مهر این دختر را ساده( هشت میلیون تومان) گرفته بود.
آن چه در دادگاه گذشت به روایت یک شاهد:
مرد در دادگاه زیر بار پرداخت مهریه هم نمیرفت و به قانون و قانونگذار و...بد و بیراه میگفت و....
راستی اسلام که میگه مهر بهتره ساده باشه فکر اینجا رو نکرده. مگه خدا که خودش خالق انسان یک سر و دو گوش است اون رو نمیشناسه؟ !
در ظاهر امر حق با اینهایی است که این نکات بالا را بیان میکنند.
امّا ما، هم خودمون میبریم و میدوزیم و میپوشیم.
چرا هر جا که میخواهیم به میل خود عمل کنیم اگه یه چیزی به نفع ما باشه همون رو حکم خدا میشماریم. کار افرادی که یه قسمتی از کلام حق رو می گیرند و قسمتی رو کتمان و یا ردّ میکنند، بارها در قرآن مذمت شده و به همین خاطر:
ازدواج موقت که حکم الهی است ولی باید گفت هوسرانان آن را به لجن کشیدهاند، به گونهای که حتّی زنان متدّین هم نمیخواهند در کلیّت آنکه حکم خداست چیزی بشنوند. چرا؟
چون افراد خدا نشناسی از حکم خدا سوء استفاده میکنند و کاری به دستورات دیگه دین ندارند و به آنها عمل نمیکنند، ولی این قسمت را که مطابق شهوتشونه رو سفت وسخت ازش دفاع میکنه(در واقع از شهوت خود دفاع میکنند نه از حکم خدا). چرا زنها زیر بار ازدواج مجدد یا موقت نمیروند چون شوهرشان را می شناسند که چه جونوریه، باهاش زندگی کردهاند و میدونند شوهرشان خواهد گفت: عدالت بین دو همسرکیلویی چند.
چرا؟چون شوهر تو زندگی معمولی خودش خیلی جاها کم مییاره و انصاف رو زیر پاش میذاره . بعد هم ما زنان رو محکوم میکنیم که با حکم خدا در افتادهاند در حالی که آنها با شهوت امثال این آقایون در افتادهاند.
میشناسم مرد بزرگی را که چهار همسر داشت و هر چهار همسر او پشت سرش نماز میخواندند. فرزندان این چهار زن جوری با هم صمیمیاند که کسی باور نداره از چهار مادرند. سالهاست که آن مرد به رحمت خدا رفته ولی این زنان مثل خواهر (تنی) به همدیگه احترام میذارن و سر میزنن.
کدام زن عدالت شوهرش رو قبول داره و پشت سرش نماز میخونه .
1- آیا مردی که عیاشه و خوشیهاش رو با دیگرانه و بدبختیهاش رو با زن و بچهاش، عادله؟
2- آیا مردی که پولش رو خرج اعتیادش میکنه، عادله؟
3- آیا مردی که یه بار از همسرش در برابر زخم زبانهای خواهر و مادرش دفاع نکرده، عادله؟
4- مردی که نفقه همسرش را نمیده، عادله؟
5- مردی که اجازه نمیده همسرش به مادر پیر و زمینگیرش سر بزنه انصاف داره؟
6- راستی مردی که نمیتونه بین دو تا فرزندش با عدالت رفتار کنه –یکی رو غرق در محبت میکنه یکی رو نگاه سرد هم نمیکنه- عادله؟
7- مردی که به همسرش اصرار میکنه بچهی ناخواستهاش را سقط کنه و کاری به حکم خدا نداره و به زن دیندارش که نمیخواد خلاف شرع عمل کنه زور میگه و بیمهری میکنه عدله؟
8- مردی که از نظر علمی جنسیت( دختر یا پسربودن جنین) به دستشه ولی باز هم به خانمش توهین و بیاحترامی میکنه که چرا دوباره پسر آوردی، عادله؟
9- آیا مردی که به خاطر زندگی تلخ وسختش همسرش افسرده شده الان نمیخواد با او زندگی کنه، عادله؟
[=B Mitra](1)[=B Mitra]بحارالانوار،ج۷۱،ص۳۳۶.
[=B Mitra]
ادامه دارد...[=B Mitra]
دادگاه خانواده2
برگردیم سر مهریه ساده
آخه خداجون! این مهر ساده دیگه چه صیغهای است که سر زبون ها انداختهای؟ مگه انسانها رو نمیشناسی؟
- خدا: مگه میشه نشناسم. من خودم خلقشون کردهام.
من اگه حکمی دادهام حساب همه جاش روکردم. از یه طرف مهر را ساده گرفتم
ازطرفی هم به شما گفتم
دخترتون رو به "آدم" بدین . به کی؟به آدم. کسی که یه عمر نون و نمک من رو میخوره و شکر من رو به جا نمییاره میخواهی دخترت رو روی سرش بذاره و حلوا حلوا کنه؟!!!
به شما گفتم اگه کسی به خواستگاری دخترتون اومد ببینید(تحقیق کن) که او من (خدا) و میشناسه یا نه اخلاقش خوبه یا نه . اگه خوبه یعنی دینداره امانتداره،راستگو و یک رو هست،به پدر و مادرش احترام میذاره، بامردم خوش برخورد،خوش حسابه و...دخترت رو بهش بده مهرت را هم کم بگیر.رفتی دستی دستی دخترت وبه یه "آدم عوضی" دادی حالا اومدی شکایت هم داری؟ بابا تو دیگه کی هستی؟!
من از توهم شکایت دارم. تو بابا بودی و من اجازه ازدواج دخترت و به دست توداده بودم. برا جهیزه خواستی دهن مردم رو ببندی از شیر مرغ تا جون آدمیزاد برا دخترت گرفتی
امّا
امّا نه خودت درباره خواستگارتحقیق کردی نه گذاشتی دخترت راهش رو صحیح انتخاب کنه. تو میخواستی یه ماشین بخری هزار جا قیمت کردی؟ با هزار و یه نفر مشورت کردی. موتورش رو به تعمیرکار نشون دادی؟
خلافیش رو گرفتی (آره خلافی)،
بعد هم برا خودت حق فسخ گذاشتی که نکنه سرت کلاه بره.
اما مرد حسابی! دختر مثل دسته گلت رو میخواستی شوهر بدی شیر و خط کردی؟
نمی دونم این استخاره رو کی تو زبون شما انداخته؟تحقیق نکرده استخاره کردی و حکم بدبختی دخترت رو امضاء.
ای کاش برا دخترت مثل خرید ماشینت یه کار میکردی. «قبل از ازدواج، خلافی خواستگار رو هم میگرفتی».
در خانه اگر کس است یک حرف بس است. العاقل یکفیه الاشاره و الجاهل لایکفیه المناره
شعار این هشدار
همانگونه که برای خرید ماشین خلافی میگیرید قبل از ازدواج، خلافی همدیگر را با تحقیق بگیرید.
ای (خدایی) که مجازات سنگین است»(1)
برخي از خانمهاي به دلايلي چون اختلاف با شوهر، فقر، فريب و...با مرد متأهلي ارتباط برقرار ميكنند و دل به وعدهها و سخنان عاشقانه او ميبندند. اين خانمها بايد بدانند كه تجارب میگویند مرداني كه ميتوانند به همسر خيانت كنند شان ميدهند كه خيانت كردن براي شان زياد سخت نيست و همين كار را نيز در مورد آنها به نحوي ديگر انجام ميدهند.
لطیفه : بهترين انتقام از زني كه شوهرتون رو از چنگتون در آورده چيه؟
بذارين شوهرتون مال اون بمونه!
نکته: برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به سایت اسک دین بخش مشاوره داستان های واقعی مشاوره.
(1)مفاتیح الجنان، دعای جشن کبیر
:.moshavereh.::moshavereh: :.moshavereh.:
[خدا] نگاههاى دزدانه و آنچه را كه دلها نهان مىدارند می داند
خيانت 2
برخي از خانمهاي متأهل به دلايلي چون اختلاف با شوهر، فقر، فريب و...با پسر مجردي ارتباط برقرار ميكنند و دل به وعدهها و سخنان عاشقانه او ميبنند اين خانمها بايد بدانند كه تجربههای مشاورهای میگوید: جوانی كه به شوهرشان خيانت ميكند با شعار پنهان اعلام ميدارد كه مردانگي و جوانمردي در وجودم مرده است پس منتظر بمانند تا همين داستان در مورد اينها هم تكرار شود چون خيانتكاري كه خدا و وجدان در زندگي اش جاي ندارد سواد عاطفي ندارد و راحت به آنها هم خيانت ميكند.برای آشنایی با برخی از این خیانتها به این آدرس مراجعه کنید
سخن سعدی
اگر نفع کس در نهاد تو نيست چنين جوهر و سنگ خارا يکي است
غلط گفتم اي يار شايسته خوي که نفع است در آهن و سنگ و روي
چنين آدمي مرده به ننگ را که بروي فضيلت بود سنگ را
نه هر آدمي زاده از دد به است که دد ز آدميزاده بد به است.
وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (2)
در نيكوكارى و پرهيزگارى(خودنگهداری) با يكديگر همكارى كنيد و در گناه و تعدى دستيار هم نشويد و از خدا پروا كنيد كه خدا سخت كيفر است
(1)غافر/ 19.
(2).مائده / 2.
که واجب شد طبیعت را مکافات »(1)
خيانت3
برخی از خانمها به سخنان مردی دل میبندند که ادعا دارند برای رسیدن به او حاضراست حتی مادرش را ترک کند و او را از زندگی خود دور کند. براساس تجارب واقعی این قانون بزرگ را به یاد داشته باشید: کسی که ميتواند مادرش را که از شیره جانش به او داده به همین راحتی کنار بگذارد راحت تر از آن چه که گمان شود شما را هم کنار ميگذارد. پيامبر خدا صلي الله عليه وآله : چهار چيز است كه اگر يكي از آنها به خانه اي درآيد آن را ويران كند واز بركت آبادان نشود : خيانت ، دزدي ، شرابخواري وزنا .(2)
دوستي نسيه
هارون به بهلول گفت: دوستترين مردمان نزد تو كيست؟ گفت: آن كه شكمم را سير سازد. گفت: من سير ميسازم، پس مرا دوست خواهي داشت يا نه، گفت: دوستي نسيه نميشود. مردان هوس برای شکار دختران یا زنان کلکیهایی میزنند گاهی ممکن است برای کشیدن شکار به دام روزها حوصله کند مثلا به آنها ابراز عشق میکنند گلمیدهند و ساعتها در ظاهر به سخنانش گوش میدهند تا آنها گمان کنند واقعاً این فرشته از آسمان برای او فرود آماده است وقت شکار که شد میگوید تو من را دوست داری؟ او میگوید البته و مرد میگوید من تا شکم شهوتم سیر نشود باورم نمی شود.
به گوش و به هوش
همان گونه که در این نوشتار بارها خوانده اید مردان چاره ای ندارد که برای شکار طعمه ای تهیه کنند که متناسب با نیاز فعلی زن باشد یا همنوا با ویژگیهای روانشناختی یا تفاوت های فردیش باشد برخی از اینها عبارتند از دادن گل، گوش شنوا داشتن، ابراز عشق به ویژه به شکل کلامی، دادن پول قرضی، دادن زیوآلات و...
شعار این هشدار
علی (ع): مَن تَوكَّلَ عَلَى اللّهِ ذَلَّت لَهُ الصِّعاب وَتَسَهَّلَت عَلَیهِ الأسبابِ ؛(3)
هر کس به خدا توکل کند، دشوارىها براى او آسان مىشود و اسباب برایش فراهم می گردد.
(1) شهریار
(2)منتخب ميزان الحكمة، صفحه ٧٣
(3)غررالحکم ج5، ص524
غریبه و خودی نمی فهمد»
هرگز فريب مرداني را نخوريد كه ادعاي عشق ميكنند و ميگويند قرار است از همسرم جدا شوم و با شما باشم چون تجربهها میگوید وقتي چشم باز كني ميبيني كه او "گوشه اي" از زندگياش را با شما براي هوس و شهوتش پر كرده و شما "تمام ذهن و قلب" تان را از او و حاصل سركار ماندن و از دست دادن فرصتها و احساس به بازي گرفته شدن و نفرت از خودتان است.
مردانی که به همسر خود خیانت میکنند حرمت شما را هم نگه نمی دارند. اگر مردی ادعا کرد که میخواهم از همسرم جدا شوم حتماً شماره همسرش را برای تحقیق بگیرید. و البته مراقب باشید که خانم دیگری به جای همسرش خود را از پشت تلفن جا نزند. بنابراین تحقیق باید جامع باشد. تا روشن نشدن مسیر و مین روبی نکردن آن عجله نکنید که عجله کار شیطان است.
تغییر نگرش
هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم. به جامع کوفه درآمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت. سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بیکفشی صبر کردم.
مرغ بریان به چشم مردم سیر
كمتر از برگ تره بر خوانست
و آن كه را دستگاه و قوت نیست
(1)شلغم پخته مرغ بریان است
(1)حکایت هجدهم، از گلستان سعدی، باب قناعت
(2)مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر
یکی به مرداب بد بو و دیگری به ستارگان درخشانی
را که در سیاهی شب به او چشمک میزدند ».(1)
ازدواج مجدد
آهنگری پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت زندگی اش را برای خدا کند. سالها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگیاش اوضاع درست به نظر نمیآمد. حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد. یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: «واقعا که عجبا. درست بعد از این که تصمیم گرفتهای مرد خداترسی بشوی، زندگیات بدتر شده، نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام رنجهایی که در مسیر معنویت به خود دادهای، زندگیت بهتر نشده. آهنگر مکث کرد و بلافاصله پاسخ نداد. سرانجام در سکوت، پاسخی را که میخواست یافت.
این پاسخ آهنگر بود:
در این کارگاه، فولاد خام برایم میآورند و باید از آن شمشیر بسازم. میدانی چه طور این کار را میکنم؟ اول تکهی فولاد را به اندازهی جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود. بعد با بیرحمی، سنگینترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم. بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم، و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج میبرد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست. آهنگر مدتی سکوت کرد و سپس ادامه داد: گاهی فولادی که به دستم میرسد، نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سرد، تمامش را ترک میاندازد. میدانم که این فولاد، هرگز تیغهی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد. آن وقت است که آن را به میان انبوه زبالههای کارگاه میاندازم.
میدانم که در آتش رنج فرو میروم. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفتهام، و گاهی به شدت احساس سرما میکنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد. اما تنها دعایی که به درگاه خداوند دارم این است : «خدای من، از آن چه برای من خواستهای صرف نظر نکن به من تحمل مقاومت در برابر امتحانهایت را بده و نگذار ناسپاسی کنم تا شکلی را که میخواهی ، به خود بگیرم. به هر روشی که میپسندی ادامه بده ؛ هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز، هرگز مرا به کوه زبالههای فولادهای بی فایده پرتاب نکن ».(2)
زنان بیوه از جهات مختلف فشارهای اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و عاطفی و...زیادی را به دوش میکشند. جامعه باید کمک کار ایشان باشد نه این که باری بردوش آنها شاید به دلیل همین کمک کردنها است که حضرت علی (ع)یکی از صفات پرهیزکاران را میفرماید بعلٌ للارامل ؛ چون شوهری برای بیوه زنان.
(2)متن از سایت داستانک دات کام (با کمی تغییر)
[="Tahoma"][="Black"]ایستگاه شادی
خنده:Nishkhand:
شخصي مهماني را در زير خانه خوابانيده نيمه شب صداي خنده وي را در بالاخانه شنيد. پرسيد كه در آنجا چه ميكني؟
گفت: در خواب غلتيدهام، گفت: مردم از بالا به پايين ميغلتند تواز پايين به بالا ميغلتي؟ گفت: من هم به همين ميخندم. :khandeh!:[/]
[="Tahoma"][="Black"]مشکلات زنان بیوه
«گر نكوبي شيشه غم را به سنگ
هفت رنگش مي شود هفتاد رنگ»
امید و تلاش
عمر عقاب از همه پرندگان نوع خود درازتر است، عقاب مي تواند تا 70 سال زندگي کند، ولي براي اينکه به اين سن برسد بايد تصميم دشواري بگيرد. زمانيکه عقاب به 40 سالگي مي رسد:چنگالهاي بلند و انعطاف پذيرش ديگر نمي توانند طعمه گرفته را نگاه دارند. نوک بلند و تيزش خميده و کند مي شود و شهبال هاي کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سينه اش مي چسبند و پرواز براي عقاب دشوار مي گردد. در اين هنگام عقاب تنها دو گزينه در پيش روي دارد:
-يابايد بميرد(بترسد و کاري نکند)
-يا آن که فرايند دردناکي را که 150 روز به درازا مي کشد پذيرا گردد(بترسد ولي.... اقدام کند)
براي گذرانيدن اين فرآيند عقاب بايد به نوک کوهي که در آن جا آشيانه دارد پرواز کند. در آنجا عقاب نوکش را آن قدر به سنگ مي کوبد تا نوکش از جاي کنده شود. پس از کنده شدن نوکش، عقاب بايد صبر کند تا نوک تازه اي در جاي نوک کهنه رشد کند ، سپس بايد چنگالهاي پيشين را از جاي برکند. زمانيکه به جاي چنگال هاي کنده شده ، چنگالهاي تازه اي در آيند. آن وقت عقاب شروع به کندن همه پرهاي قديمي اش مي کند.. سرانجام ، پس از 5 ماه عقاب پروازي را که تولد دوباره نام دارد آغاز کرده ..... و 30 سال ديگر زندگي ميکند.
چرا این دگرگونی ضروری است ؟ فرار از زندگی مرغی بیشتر وقتها برای بقا، ما باید فرایند دگرگونی را آغاز کنیم . گاهی وقت ها باید از خاطرات قدیمی، عادت های کهنه و سنت های گذشته رها شویم. تنها زمانی که از سنگینی بارهای گذشته آزاد شویم می توانیم از فرصت های زمان حال بهره مند گردیم.
مشكلات دوره بيوه بودن سبب افسردگي و نااميدي از زندگيتان نشود. هستند دختران باکرهای كه هم سن شما هستند و تا حالا ازدواج نكرده اند. از تجربه تلخ گذشته كمك بگيريد تا انتخاب خوبي براي خود و دوستان و اقوام نزديك تان رقم بزنيد بله شما مشاور خوبي براي آنها خواهيد بود. راه و چاه زندگي را به آنها بياموزيد. برای مقابله با مشكلات ايام بيوه بودن از گريه، كمك از دعا نويس و فالگير و رمال، رفتارهاي ديني افراطي (دعا و نيايش، نذر افراطي بدون عمل)، منزوي شدن، شلخته بودن، و...دوري كنيد. در مقابل به ورزش (به ويژه ورزشهای گروهي)، عبادات و نيايش متعادل، آموزش مهارت هاي زندگي، مسافرت تفريحي - زيارتي،آموزش ديني و...روي آوريد.
نكته روان شناختی
براساس تجارب مشاوره اي زنان بيوه و دختران مجرد كه شرايط ازدواج را ندارد ولي گرايش ديني خوبي دارند بسيار راحتتر با اين مشكل که تقدیر خداوند است، كنار ميآيند. اعتقاد به قضا و قدر و امتحان الهي به آنها كمك مي كند. البته افرادي كه گرايش دينيشان كمتر است ممكن است تاب و توان خود را از دست بدهند و لب به شكايت از خداوند بگشايند كه براساس توصيه هاي ديني در ابتلائات و امتحانات بايد صبور بود و همديگر را به صبر تشويق كرد.
به ياد داشته باشيد غم شكستِ
در ازدواج خوردن سبب دو تا غم و حتي بدتر ميشود؛
افسردگي حاصل از اين غم ها به علاوه از دست دادن فرصت هاي جديد
[="Tahoma"][="Black"]مشکلات زنان بیوه
مرغ بریان به چشم مردم سیر
تنهایی نفسگیر
شعار این هشدار
(1)حکایت هجدهم، از گلستان سعدی، باب قناعت (2)كتاب سبز زندگي، محمود معين مهر، چاپ اول، نشر هاجر، 1385،ص 193
[/]
كمتر از برگ تره بر خوانست
و آن كه را دستگاه و قوت نیست
شلغم پخته مرغ بریان است (1)
متأسفانه در عصر فعلی طلاق و جدایی خیلی زیاد شده است و مهر و دلسوزی دیگران برای ایجاد آشتی کم. این جدایی ها به دلایل مختلفی به وجود می آید. بدترین آن وقتی است که دو نفر به مدت زمان خرید یک دست کت و شلوار برای شناسایی هم وقت نمیگذارند. و بدتر از آن وقتی است که دو جوان برای ازدواج قصد دارند زیر نظر خانواده ها با گفتگو، مشاوره ژنتیک و.. همدیگر را بشناسد، بزرگترها میگویند ما این حرف ها را نداشتیم و الان هم سالهاست بدون مشکل زندگی کرده ایم. گاهی سخنان افراد هیچ پشتوانه علمی ندارد دانشجویی از هند می گفت در بسیاری از مناطق هند از روی عکس خواستگاری می کنند و بعد همدیگر را برای عقد می بینند و زندگی های خوبی هم دارند من تعجب کردم و اتفاقاّ در بررسی هایی که کردم متوجه شدم که به همین دلیل مشاجرات و طلاق بین آنها زیاد است.
اگر بيوه هستيد و تنها در مكان غريبي زندگي ميكنيد، اجازه ندهيد مردان بيگانه متوجه شود كه شما بيوه هستيد به بهانهاي مثل اين که كار شوهرم در شهري دور است مانع مزاحمتها شويد. اگر متوجه شديد كه ديگران فهميدند و مزاحمت ها زیاد شد بهتر است، جايتان را تغيير دهيد.
متأسفانه وقتي زني بيوه ميشود مردان هوس باز مثل مگس دور شيريني مزاحم او ميشوند و زنان، حتي فاميل، هم احساس مثبتي به او ندارند و گمان ميكنند كه سرشان در خطر است. اگر چه مشكلات بيوه بودن زياد است ولي به قيمت خروج از چاله و افتادن در چاه به هر كسي كه براي ازدواج در زد جواب مثبت ندهيد چون گمشده خودتان، آرامش، را كه به دست نميآوريد هيچ، كمپاني استرس در زندگي خود ايجاد ميكنيد.با تدابیر عاقلانه و جلب حمایت از محارمتان، اجازه ندهید مردان بالهوس، هوس بازی با زندگی شما را حتی در ذهن بپرورانند.
شمع فرشته
مردی که همسرش را از دست داده بود دختر سه ساله اش را بسیــار دوست می داشت دخترک به بیماری سختی مبتلا شد پدر به هر دری زد تا کودک سلامتی اش را دوباره بدست بیاورد، هرچه پول داشت برای درمان او خرج کرد ولی بیماری جان دخترک را گرفت و او مرد... پدر در خانه اش را بست و گوشه گیر شد. با هیچکس صحبت نمی کرد سرکار نمی رفت. دوستان و آشنایانش خیلی سعی کردند تا او را به زندگی عادی برگردانند ولی موفق نشدند. شبی پدر رویای عجیبی دید، دید که در بهشت است و صف منظمی از فرشتگان کوچک در جاده ای طلایی به سوی کاخی مجلل در حرکت هستند همه فرشته های کوچک در حال شادی بودند .هر فرشته شمعی در دست داشت و شمع همه فرشتگان به جز یکی روشن بود مرد جلوتر رفت و دید فرشته ای که شمعش خاموش است، همان دختر خودش است پدر فرشته غمگینش را در آغوش گرفت و او را نوازش داد از او پرسید : دلبندم، چرا غمگینی؟ چرا شمع تو خاموش است؟ دخترک به پدرش گفت: باباجان، هر وقت شمع من روشن می شود، اشکهای تو آن را خاموش می کند و هر وقت تو دلتنگ می شوی، من هم غمگین می شوم هر وقت تو گوشه گیر می شوی من نیز گوشه گیر می شوم نمی توانم همانند بقیه شاد باشم . پدر در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، از خواب پرید. اشکهایش را پاک کرد، ناراحتی و غم را رها کرد و به زندگی عادی خود بازگشت . (2)
مهمترين عامل باز دارنده از روابط گناه آلود تقويت اهرم دروني خدا ترسي و
و حیا؛یعنی توجه به حضور ناظر محترم مانند خدا، فرشتگان، امامان، است.
[="Tahoma"][="Black"]مشکلات زنان بیوه
«مردان خدا پرده پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند»
خواستگار متدین
اگر دختر يا پسري داريد كه حاصل ازدواج سابق تان است در گزينش همسر جديد بسيار بسيار دقيق باشيد هم براي خودتان خوب است و هم به نفع فرزندتان و آن مرد تازه وارد است. اگر مرد جديد وجدان اخلاقي نداشته باشيد و حريم شرعي را نگه ندارد و یا فرزندان نابابي داشته باشد احتمال اين كه فرزندتان آسيب ببيند هست. يكي از آنها سوء استفاده جنسي است كه خود منبع و منشأ بسياري از اختلالات رواني است. پس براي ازدواج مجدد چشمان بازي داشته باشيد.
-تحقیق باید جامع باشد اجازه ندهید از یک سوراخ دوبار گزیده شوید ازدواج این بار باید متکی بر پختگی، مشورت باشد.
- فرد متدین را بپذیرید البته خودتان هم باید متدین شوید تا کبوتر با کبوتر شوید نه کبوتر با باز. فرد دیندار صفات خوب زیادی را زیر چتر دینداریش دارد؛ ایثار، امانتدار، همکاری، وجدان و انصاف و...ایمان حکایت از مثل چون که صد آید نود هم پیش ماست میباشد.
- سخنان خود فرد تنها ملاک گزینش شما نباشد.
تغییر نگرش
دست خدا
گنجشک با خدا قهر بود روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و… خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی. گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود. خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت , های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد... جانم در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست .
شعار این هشدار
سوء استفاده جنسی منبع بسیاری از اختلالات روانی است.
[="Tahoma"][="Black"][=B Mitra]لطیفه
« بيشتر مردان موفقيت شون رو مديون زن اولشون هستند و زن دومشون رو مديون موفقيت شون» :Nishkhand:
[="Tahoma"][="Black"]مشکلات زنان بیوه
«مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود»
شناخت خواستگار
دو آزمون برای شناخت مردانی که برای خواستگاری میآیند یا وعدههایی میدهند به کار ببرید؛به مرداني كه اهل خيانت و بیانصافی هستند، دل نبنديد و فريب شور، شعر و شعارشون را نخوريد كه مثل سیرشم چسبنده هستند تا خانم دیگری ببینند بهتر از شما، سریع تاریخ انقضای تان سرمیرسد. به محض اين كه متوجه شديد مردي اهل خيانت به زن خود، زنان شوهردار و دختران است او را در آزمون و گزينش تان رد كنيد.
آزمون دوم: اگر مردی به خواستگارتان آمد که همسرش را طلاق داده است علت جدایی را بپرسید و حتماً از او بخواهید آدرس همسرسابقش را بدهد اگر مقاومت کرد و نداد احتمالا98 % ریگی به کفش دارد. البته به تحقیق از همسر سابق و خانوادهاش اکتفا نکنید چون به هر حال آنها زخم خوردهاند ممکن است با هیجانمنفیشان واقع پوشانی کنند. اجازه ندهید تجربه تلخ جداییتان هدر رود با این تلخی زندگیشیرینی بسازید.
شعار این هشدار
وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ
وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ : (مائده2)
در نيکوکاری و پرهيز همکاری کنيد نه در
گناه و تجاوز و از خدای بترسيد که او به سختی عقوبت میکند.
[="Tahoma"][="Black"]ایستگاه شادی:khaneh:
[=B Mitra]دادگاه
قاضی به خانم گفت: ببینم خانم محترم شما همش از این شوهرتان بد گفتید بالاخره ایشان محسناتی هم داشتند یا نه؟ خانم: داشتند ولی تا یک قرون آخرش خرج شد رفت. :aatash:
[="Tahoma"][="Black"]مشکلات زنان بیوه
«یا مؤنسی عند وحشتی یا صاحبی عند غربتی ؛
شعار این هشدا
(1)مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر.
[/]
ای خدایی که همدم و همنشینم هستی
در وقت وحشت و تنهاییم»(1)
کمک از واسطه نه پیک
اشكالي ندارد به "زنان و مردان متدين و راز دار و صد درصد قابل اعتماد" مستقيم و غير مستقيم بسپاريد كه در صورتي كه همسري متناسب باشد، حاضريد ازدواج كنيد. به ياد داشته باشيد كه در لاك خود فرو رفتن، در فرصت هاي ناب را به روي شما مي بندد. زنان بيوهاي كه مهارت خاصي دارند مثل آشپزي، خياطي، طراحي، آرايشگري و....هم مجبور نيستند دست شان را جلوي نامرد دراز كنند و مورد سوء استفاده قرار گيرند و هم زودتر فرصت ازدواج برايشان فراهم مي شود.
مانند رود خروشان باشید تا بوی تعفن نگیرید
[="Tahoma"][="Black"]ایستگاه شادی:khaneh:
کی بهتر میدونه ؟!:Gig:
در عهد حضرت عيسي (ع) شخصي مادر پيرش را در زنبيلي مي گذاشت و هرجا مي رفت، همراه خودش ميبرد. روزي حضرت عيسي او را ديد، به وي فرمود: آن زن کيست؟ گفت: مادرم است. فرمود: او را شوهر بده. گفت: پير است و قادر به حرکت نيست.
پيرزن دستش را از زنبيل بيرون آورد و بر سر پسرش زد و گفت: اي بي شرم! تو بهتر مي فهمي يا پيغمبر خدا؟! :Narahat:
[="Tahoma"][="Black"]مشکلات زنان بیوه
«یا مَن قَدَرَّ بحکمتِه ؛
وعده سر خرمن
(1)مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر
[/]
ای کسی که با حکمتت
مقدرات عالم را به عهده داری»(1)
زنان بیوه متوجه باشید که ازدواج تاریخدار در شرع ما حلال است، اما مراقب باشيد گير افراد نامرد نيفتيد، همان هايي كه حاضرند براي هوس خود شما را سالها به بازي بگيرند و "وعده سر خرمن" به شما دهند اگر به ديد تسكيني و حفظ از گناه مجبور شديد از آن استفاده كنيد اما مراقب باشيد چون ممكن است تا زماني كه نشاط داريد و فرصت ازدواج خوب برايتان هست مشغول اين ازدواج شويد و از اصل باز مانيد.
از ازدواجهاي مدتدار تا ضرورت پيش نيامده استفاده نكنيد و مراقب باشيد ازدواجهاي مدت دار متعدد غير لازم نكنيد چون احساستان پس از جداييهاي مكرر و آن هم بعد از رابطهاي به ظاهر عاشقانه، زخمي ميشود و از مردان متنفر ميشويد به گونهاي كه گمان نخواهيد كرد مرد سالمي هم يافت شود.
شعار این هشدار
ازدواج تاریخدار فلسفه روشنی دارد و برای هوسرانی نیست.
[="Tahoma"][="Black"]ایستگاه شادی:khaneh:
شوهر اول همسر
روحانی وسط سخنرانی داغ خود به این کلام رسیده بود: چه کسی از همه پول دارتر، شجاع تر، دست و دل بازتر، خوش تیپ تر و....است؟
مردی بلند گفت: شوهر اولِ همسرم! :taeed:
[/]
مصرع دوم(آقايان): شامل نكات و هشداريهاي روان شناختي براي مردان و پسران نوجوان و جوان است.
[=verdana]
ازدواج : ازدواج با دختر با سن بالاتر، ازدواج مدت دار زهر و عسل، انگیزه غلط در ازدواج، برا خودش مردیه،تک پسر، حفظ دین، مرغ پر شکسته(ازدواج با زنان بیوه)، همتراز بودن در دینداری یا لاقیدی.
خانواده : آراستگی مرد، اطلاعات غلط، افراط در غیرت، اقتدار مرد، اقتدارت را حفظ کن، ایام ماهانه، باران بهاری، پیری و معرکه گیری، پیکر خانواده،جلوه نمایی زن، جنگ جهانی مادر شوهر، حرمت خود و رابطه، حق وِتوی مردان، خساست مردان، خودت را شارژ کن، خیانت های آشکار و پنهان، خیانت به همسر، دست انداز زندگی. قبل از ازدواج: ترک خودارضایی، شوکران دوستی، عقب نمایی، گربه غریزه و موش های ماهواره، من زن می خواهم، من زن نمی خواهم، هوس رانی بلای زندگی گناه : رابطه نامشروع، شیطان گولش زد،قارچ های سمی، گریز از خود، مرد باشیم، نیرنگ های زنان
پیامبر گرامی اسلام (ص): از هوس بپرهیزید که هوس انسان را کر و کور می کند.
چرا بهره ی ما همه غفلت است(1)
ازدواج با دختر با سن بالاتر
برخي از جوانان وقتي كه ميخواهند ازدواج كنندو فيلشان ياد هندوستان میکند. ديگر برایشان مهم نيست كه همسرشان سنش زيادتر از او باشد. اما همين كه وارد زندگي شدند احساس روان شناختي بدی دارند. ازدواج با دختری كه سنش بیشتر از پسر باشد در فرهنگ ما که اغلب زنانشان کم سن تر یا حداقل مساوی هم هستند همانند شناکردن بر خلاف جهت آب است؛ بنابراين بعد از ازدواج مرد، آگاهانه یا ناآگانه شروع به بهانهگيري ميكنند. و گاهي هم مادر داماد و يا خواهرش هم آتش بيار معركه ميشوند.
پيشنهاد ميشود در این موارد حتماًاز مشاوره ازدواج کمک بگیرید؛ چون اگر تناسبهای شخصيتي، اخلاقي، و ديني و...شما بالا نباشد دوام نخواهيد آورد.بنابراين خوب چشمانتان را باز كنيد تا دختري را به خانه به اصطلاح بخت نياوريد و بدبختش نكنيد.
شعار این هشدار
وَ مِنْ آيَاتِهِأَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا
و َجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (روم21)
و از نشانه های قدرت اوست که برايتان از جنس خودتان همسرانی آفريد تا به ايشان آرامش يابيد ،
و ميان شما دوستی و مهربانی نهاد در اين عبرتهايی است برای مردمی که تفکر می کنند
(1) فردوسی، نرم افزار درج
ز رحمت گشاید در دیگری
ازدواج مدت دار: زهر و عسل
شب ها ماشین را تو کوچه پارک میکردم، آخر شب میرفتم و سری به آن می زدم و آن را قفل میکردم. خیلی از شب ها با پسر همسایه که با ماشین خودش مسافرکشی می کرد، چند لحظه ای صحبت میکردیم وقتی او فهمید که مشاورم از زندگیاش بیشتر برایم گفت. گاهی وقتها خانمهای بیوهای را مییافت و به ازدواج موقت در میآورد که چند موردش هم از طرف خود خانمها پیشنهاد شده بود. گاهی به او میگفتم شهوت کر و کورت کرده، چون راحت به هر خانمی که پیشنهاد میداد، اعتماد میکرد. چندین بار از ضررهای این کار برایش گفتم، ولی او به این کار معتاد شده بود.
یکی از هشدارهایی که به او میدادم این بود که بالاخره این تنوع طلبی بلای زندگیات میشود. تو که با خانمهای جور وا جوری سر و کار داری، برایت سخت میشود با یکی به سر ببری.
ماهها گذشت، شبی در حالی که میخندید به سراغم آمد و گفت: دختر عمویم را به عقدم در آوردم. بعد از ازدواج به شدت نگران و بد بین به همسرش بود. نمیگذاشت او را آفتاب و مهتاب ببینند. حتی اجازه نمی داد خاله همسرش به دیدنش بیاید. روزی پدر خانمش به من گفت: متوجه شدهام گاهی با او صحبت میکنید اگر برایتان مقدور است، کمی نصیحتش کنید با همسرش مهربان باشد و با او مثل برده برخورد نکند.بعد متوجه شدم که اختلاف او با همسرش جدی است. شبی به بهانهای سخنان را به موضوع مشاجره در خانه کشیدم او گفت: نمیدانم چه کنم، هرچه میکنم که او را دوست داشته باشم، نمیتوانم دنبال دعا نویس هم رفتهام فایده ندارد و...و مدتی بعد پدر خانمش گفت: دخترم را طلاق داد.
ازدواجمدتدار زهر و عسل مخلوط است باید مراقب بود، زهر ننوشیم.هرکسی با هر شرایطی و با هر شخصیتی نباید سراغ این ازدواج برود. افرادی که مدیریت هیجانی ضعیفی دارند، در امواج هیجانی ازدواج مدت دار غرق میشوند، افراد مجردی که شرایط ازدواجشان مهیا نیست، ممکن است از نظر روان شناختی درگیر این ازدواج شود و اصالت راحت طلبی که در نهاد افراد است، ترغیب میکند که با محاسبه سرانگشتی از سختیهای ازدواج دایم فرار کنند و از ازدواج مدتدار کام گیرند.
گاهی امواج تخریبگر ازدواج موقت تا رابطه همسران هم کشیده میشود یعنی مرد در زندگی تا بحث و دلخوریای میشود، به جای آن که به راه حل ها فکر کند، کینه به دل میگیرد و برای رسیدن به آرامش از «مسکن های موقتی» مدد میگیرد. این مسکنها هم مانند همه مسکنهای دیگر اعتیاد آور است.البته نمیگویم که به هیچ وجه این ازدواج برای مجردان ساخته نشده است. حرف من این است به خودتان هم نگاهی بکنید اگر قدرت کنترل هیجانی ندارید برای شما تجویز نمیشود که اصل زندگی زناشوییتان را ممکن است بر باد دهد. در اینجا پیشنهاد میکنم از تکنیکهای کنترل شهوت زیر کمک بگیرید: روزه، ورزش مستمر، پرهیز از بیکاری و اوقات فراغت بدون برنامه، اجتناب از محرک های سمعی و بصری و تخیلی و...، اجتناب از دوستان ناسالم، جدی گرفتن عبادات به ویژه نماز و..
ناگفته نماند که اگر با عمل به تکنیک های بالا باز هم مشکل باقی بود آن وقت «باید» ازدواج مدت دار را بر گناه (چشمی و بدنی و...) مقدم کنید. اینجا نیازی نیست در بوق و کرنا کنید و عالم و آدم بفهمند، تا خانواده ها متوجه شوند. از سوی دیگر، اگر خانواده متوجه شد کنایتا بفهمانید که بین گناه و ازدواج مدت دار گیر افتاده اید.البته برخی هم از مشاوران میپرسند از کجا پیدا کنیم مشاوران هم ضمن هشدار دادن نسبت به بیماری های مقاربتی میگویند: ما کار اجرایی نداریم ولی در کل میدانیم که جوینده یابنده است.
شعار این هشدار
إيّاكم و الهوى فإنّ الهوى يُعمي و يُصمّ.
از هوس بپرهيزيد كه هوس انسان را كور و كر مى كند
[="Tahoma"][="Black"]ازدواج
اقتضای جان چو ای دل آگهی است
صدها چراغ دارد و بیراهه می رود بگذار تا بیفتد وبیند سزای خویش
هر که او آگهتر جانش قوی است
انگیزهای غلط در ازدواج
براساس بیان صریح قرآن و یافتههای علمی و تجربی با ازدواج باید مرد و زن به آرامش برسند، چشممان را باز نکنیم، با ازدواجی ناموفق درگیر سونامیای روانی خواهیم شد که به غلط کردن بیفتیم. نمودار زیر یک کتاب هشدار دارد تا راه را گم نکنیم. نباید با امکانات مشاورهای و مطالعهای که در این دوران وجود دارد به جایی برسیم که به ما بگویند
خداوند برای کادوی تولد به ما "عقل" داده، دیگه وقتش نرسیده آن را باز کنیم؟
نکتههای کاربردی
- برخی والدین آگاه سازی فرزندان را تا وقتی که هیجان شهوت و عاطفه چشم و گوش را از کار انداخت به تأخیر میاندازند.
- بهترین کادوی ازدواج والدین هشیار کردن فرزند برای گزینش همسری موفق است. اگر خود اطلاعات کافی دارند در اختیارشان بگذارند و گرنه با جهت دادن به سمت مشاوره و مطالعه جبران کنند.
- کتاب مشاوره قبل از ازدواج سید مهدی حسینی نشر آوای نور را مطالعه کنید.
- اگر قصد ازدواج فامیلی دارید یا در خانواده مشکل ژنتیکی دارید، مشاوره ژنتیک لازم است. اگر به کسی دلبسته اید با حذف مشاوره ژنتیک احتمالا آینده هر دو را خراب خواهید کرد.
- به یاد داشته باشید ما در گزینش یک لباس گران قیمت که یک سال میپوشیم، زیاد وقت میگذاریم، برای ازدواج که مربوط به یک عمر زندگی و رویدادهای تلخ و شیرین است باید هشیار تر عمل کنیم.
شعار این هشدار
اگر لذت ترک لذت بدانی / دگر لذت نفس لذت نخوانی
[="Tahoma"][="Black"]ایستگاه شادی:khaneh:
دختردر جلسه خواستگاری: تو در من چی دیدی که عاشقم شدی؟:Gig:
پسر: در شما که هیچ :samt:ولی تو حساب بانکی بابات یه چیزایی دیدم.:yes::pirooz:
[/]
[="Tahoma"][="Black"]ازدواج
بس زيادت ها درون نقصهاست
برای خودش مردیه
اگر خواستگاری رفتید حتماً از ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی دختر بپرس.
برخی از دختران ادعا دارند برای خودشون مرد یا ده برابر مرد هستند. این دختران با شما که مدیر خانه هستید چالش زیادی خواهند داشت و وظیفه زنانه خود را درست انجام نمیدهند.
مدیریت مردانه شما را نمیپذیرند و برای خروج از منزل کاری به اذن شما نخواهند داشت و طبیعت او شما را به آرامش نمیرساند؛ چون ویژگی هایش( صدا، برخوردها، و...) مردانه است.
اذن گرفتن از مرد به معنی استبداد نیست چون مرد با دلیل عقلی و شرعی نباید منع کند. تصور کنید چند دوست یک شرکت با هم ایجاد کرده اند و یک نفر را مدیر قرار داده اند. وقتی مدیر روی کار آمد برای نظم آن جا باید رفت و آمدها و نیامد ها را با او هماهنگ کرد و گرنه هرج و مرج می شود.
شعار این هشدار
برای خوب دیدن مسیر زندگی، عینک مشاوره بر نگرش خود بزن
[="Tahoma"][="Black"]ازدواج
«من سخت دل تراز آنم که مهربان باشم »(1)
تك پسر
اغلب تك پسرها به والدين وابسته اند چون وابسته بار آمده اند. اگر تك فرزند هستيد و به والدین وابسته، اول چاه را بكن بعد منار را بدزد؛ يعني ابتدا شرايط را فراهم كن بعد مهمان( همسر) دعوت كن. وابستگي زياد بين تك فرزند و خانواده اش اغلب براي همسر نفس گير است.
همسر حرف دلش اين نيست كه به خانوادهات احترام نگذار. حرف دلش اين است:کمي هم وقتت را براي من اختصاص بده.وابسته نباش چون تو تكيه گاه مني و من با متزلزل بودنت اضطراب خواهم داشت.او نميگويد در مسافرت آنها را با خود نياور. منظورش اين است من هم كه همسرت هستم نياز دارم بدون اين كه كسي( حتي والدين خود) باشد گاهي در كنارت باشم. همانگونه كه پدر و مادر تو هم اين خلوت را نياز دارند.
با احترام قبل از اين كه همسر به خانه آوري شرايط را خودت فراهم كن خودت پيشقدم باش و زمينه زندگي مستقلانه را ايجاد كن. اگر امروز اين كار را نكني فردا حرمت ها خواهد شكست. فردا همه گرفتاريها را از چشم همسرت خواهند ديد و با تحريم كردن او جريان نشاط را به روي تو هم مي بندند.
«أيحسبُ ان لم يرَهُ احدٌ»(بلد7)
آيا مي پندارد كه كسي او را نميبيند؟
گفتگو با خدا
Interview with god
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم .
خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟
گفتم : اگر وقت داشته باشید .
خدا لبخند زد
وقت من ابدی است .
چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟
چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب میکند ؟
خدا پاسخ داد ...
این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول میشوند .
عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند .
این که سلامتیشان را صرف به دست آوردن پول می کنند.
و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند .
این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند .
زمان حال فراموش شان می شود .
آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال .
این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد .
و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند .
خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم .
بعد پرسیدم ...
به عنوان خالق انسانها ، میخواهید آنها چه درسهایی اززندگی را یاد بگیرند ؟
خدا دوباره با لبخند پاسخ داد .
یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد
اما میتوان محبوب دیگران شد .
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند .
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد .
بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد.
یاد بگیرن که ظرف چند ثانیه میتوانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم .
و سالها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد .
با بخشیدن، بخشش یاد بگیرن .
یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند .
اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند .
یاد بگیرن که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند .
یاد بگیرن که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند .
بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند .
و یاد بگیرن که من اینجا هستم .
همیشه
[="Tahoma"][="Black"]ازدواج
«من كرمت عليه نفسُه،
هانت عليه شهواته» (1)
حفظ دين
کشتی ایام باحرکت در، اقیانوس زندگی سینه زمان را میشکافد و همچنان به پیش میرود.جذر و مدّ ناخوشیها وخوشیها گاه، و بیگاه، مهمان دل مسافران میشود و تکرار غروب وطلوع خورشید، ندای خاموش سالنامه و تقویمها، وادارشان میکند که در آیینه ایام، به تماشای گذر عمر خود بنشینند وبا خود بگویند: راستی کشتی ایام از کجا آمده؟ الآن کجا هستیم؟و سرانجام ماچه خواهد شد؟
با وزش باد موافق خوشیها، تنها عده کمی به دنبال پاسخ میروند، ولی هنگامی که گرداب هائل سرگردانی، فکر را درخود میچرخاند، موقعی که عقاب تیز پنجه أجل، کبوتران شادی ها را شکار میکند، وقتی که فرشته سفید لبخند، جای خود را به دیو سیاه دلهره میدهد، و زمانی که غول بی هویتی و یکنواختی بر سرنوشت انسان سایه میافکند، مسافران را دو گروه متفاوت مییابی: آنهایی که از گنج باور ومعنا، محروماند ورنگ سبز آرامش رانمی بینند. و اینهایی که با عینک زیبا بینِ توکل، زینبوار، حتی در توفان پر بلای کربلا جز زیبایی، چیزی نمیبینند (مارأیتُ الاّ جمیلا). و درامواج زندگی، جلیقه نجا ت «توسّل و تلاش» را به تن کردهاند.و آنهایی که دچار گردابهای تشویش و پوچی شدهاند و ابر سیاه رنجها را پایان همه لذّتها میدانند و اینهایی که دست دل در دست کشتیبان ثقلین (قرآن وعترت) نهادهاند وبرای عمری، آرامش وامنیت را مهمان دل خود کردهاند و پرچم غرورانگیز «حسین، کشتی نجات است و چراغ هدایت» را بر فراز کشتی ایام به اهتزار در آوردهاند . (2)
(1)كسي كه كرامت و ارزش خود را بشناسد، شهوت نميتواند بر او غلبه كند - آمدي، غرر الحكم، دانشگاه تهران، چاپ چهارم، ج 7، ص 393.
(2)پایان نامه ارشد روان شناسی بالینی، م ح قدیری، تهیه و ساخت آزمون هدف در زندگی با تکیه بر اسلام، موسسه امام خمینی(ره).
ادامه دارد...
[="Tahoma"][="Black"]مدیریت شهوت
همه مراجع ميفرمايند اگر امر داير مدار بين گناه باشد و ازدواج( دايم يا موقت). ازدواج مقدم است. اما بايد مراقب بود كه اسب نفس سركش است و چموش اگر به مراتع هوس ببردت بر زمين بيخانماني ميزندت. زياد بودند مرداني كه به دليل هوس بازیشان از زندگي آرامي معمولي هم بي بهره مانده اند.
برخي مردان ژنتيكي شهوتشان بالاست و زنانشان نميفهمند كه ترشي و غذاهاي سرد قدرتش كمتر است از اين است كه بتوانند او را متعادل كنند.اگر شهوتت زياد است، اگر همسرت از دستت عاصي شده است، اگر همه راه ها و توصيه ها براي تعديل شهوت را به كار گرفته اي و باز هم جواب نگرفته اي. به فكر گناه در بازار آزاد معصيت نباش. دست نگه دار. گره اي را كه با دست ميتوان باز كرد با دندان چرا؟ من نميگويم چه كار كن به نظرم هوشمند باشيد كه خود داستان را بفهمي. فقط بر يك چيز تأكيد دارم گناه نكن.افرادي كه در تو براي چيزي كه گناه نيست احساس گناه ايجاد ميكنند وقتي كه در خانه تاريك قبر براي گناه در فشار بودي حتي برايت خيراتي هم نميدهند.
روحانیای میگفت: به پدر و مادری گفتم برای فرزندتان زن بگیرید، او پسر سالمی اگر به گناه بیفتد شما مقصرید. مادر از من ناراحت شد و گفت: مراقب حرف زدندتان باشید. پسرم را من بزرگ کردم او اصلاً اهل این آلودگیها نیست. پسر که تا حالا جدی در این باره حرفی نزده بود گفت مادر حق با حاج آقا است من هم از ایمان می ترسم وقتی پیامبر خدا حضرت یوسف – ع – از شرّ نفس اماره به خدا پناه می برد تکلیف من مشخص است.
آن جا که عقاب پر بریزد از پشه لاغری چه خیزد
شعار این هشدار
پیامبر (ص) :از گناهان كوچك بپرهيزيد،
مثال گناهان كوچك مانند گروهى است كه در دره فرود آيند
يكى چوبى آرد و ديگرى چوبى آرد و آنقدر هيزم بياورند كه با مجموع آن نان خود را بپزند،
گناهان حقير نيز وقتى از مرتكب آن باز خواست كنند
مايه هلاك او مى شود .(3)
(3) إيّاكم و محقّرات الذّنوب فإنّما مثل محقّرات الذّنوب كمثل قوم نزلوا بطن واد فجاء ذا بعود و جاء ذا بعود حتّى حملوا ما أنضجوا به خبزهم و إنّ محقّرات الذّنوب متى يؤخذ بها صاحبها تهلكه. رک: نهج الفصاحه
[="Tahoma"][="Black"]ایستگاه شادی:khaneh:
عالمی میگفت: در مسجد گفتم :در روایت داریم که وقتی شهوت مرد تحریک شود دو سوم عقل از کار میافتد.
مردی بلند گفت: خداوند خواسته خیلی احترام به ما بگذاره وگرنه شهوت تحریک شود عقلی نمیماند. :ok:
[="Tahoma"][="Black"]ازدواج
نشاط جوانی ز پیران مجوی
[/]
آب رفته باز نیاید به جوی
(سعدی)
مرغ پر شكسته (ازدواج با زنان بيوه)
هرگز بدون در نظر گرفتن تناسبها، به دليل اين كه زن بيوه شرايط ازدواجش راحتتر است براي ازدواج انتخابش نكنید. زن بيوه يك بالش در ازدواج قبلياش شكسته است. با رعايت تناسب ها دقت كنید، تا بال ديگرش شكسته نشود.
برخي از مردان به دلائل مختلف به زني كه بيوه است، اصرار ميكنند كه با او ازدواج كنند و ميگويند كه فرزند يا فرزندانتان را هم مانند فرزند خود نگهداري ميكنم اما همين كه آتش نیاز عاطفی یا هوسشان فروكش كرد، سر ناسازگاري و بهانهگيري ميگذارند. مردي كه ميخواهد با زن بيوهاي كه بچه دارد، ازدواج كند، بايد در درجه اول "مرد و با مروت" باشد و پاي حرفش بايستد،مرد سرش ميره ولي حرفش نه. او باید از نظر شخصيتي هنجار باشد و از نظر اخلاقي و هیجانی هم باثبات و بالغ. و خسيس نباشد و...وگرنه نميتواند بار او و فرزندش را بر زندگي خود تحمل كند و ازدواجش به احتمال زياد سبب مشاجرات و تحويل يك فرزند بزهكار به جامعه ميشود؛ بنابراين قبل از ازدواج خودت را در "دادگاه وجدانت" بياور و از او انتهاي داستان را بپرس.
اگر نميتواني، اين راه را نرو كه باريك است و تاريك. طرد فرزند همسر يا بدرفتاري با او رمق و نشاط همسرت را ميگيرد و زندگي را برايش تبديل به دلمردگي ميكند و طبيعي است نبايد از زمستان، انتظار شكوفه و لبخند داشته باشيد و در این سردی عاطفی خود هم سرمای روانی میخوری.
شعار این هشدار
أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى
مگر ندانسته كه خدا مى بيند (علق/ 14)