جمع بندی ابهام بزرگ آخرت (صفات کیفی و کمی)

تب‌های اولیه

31 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ابهام بزرگ آخرت (صفات کیفی و کمی)

سلام
همونطور که میدونید ما دو نوع صفت داریم! کمی و کیفی! کمی هارو تا حدودی میشه با هم جمع کرد ولی کیفی ها رو نمیشه! به عنوان مثال 2 متر با 3سانتی متر قابل جمعه ولی هوای خیلی گرم و خیلی سردو نمیشه با هم جمع زد! در واقع صفات کیفی قابلیت مقایسه دارن ولی نمیتونیم بهشون مقدار بدیم!(مثلا بگیم دو تا پول!!)
شاید بپرسید این توضیحان برای چیه! ما از چه طریقی به بهشت میریم!؟ از طریق ثواب! و ثواب چطوره!؟ یه مقدار که برای چند صفت کیفی داده شده!(نه همشون!)
به عنوان مثال من در طول زندگیم، به خیلی ها علم آموختم و به نیازمندان کمک مالی هم کردم و فرد دیگه ای مسجدی ساخته و ده بار به حج رفته!
در این مثال دو مشکل هست!! اول باید اعمال هر فرد رو جمع زد تا یکی بشه،(که چون صفات کیفین نمیشه!) و بعد باید اعمال ایندو رو با هم مقایسه کرد تا فهمید کدوم جایگاه بالاتری داره!! که البته مقایسه ی این دو مثل مقایسه ی یخچال و تلویزیونه!
خوشحال میشم این ابهامو رفع کنید!

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد مشکور

Masood11;686205 نوشت:
سلام
همونطور که میدونید ما دو نوع صفت داریم! کمی و کیفی! کمی هارو تا حدودی میشه با هم جمع کرد ولی کیفی ها رو نمیشه! به عنوان مثال 2 متر با 3سانتی متر قابل جمعه ولی هوای خیلی گرم و خیلی سردو نمیشه با هم جمع زد! در واقع صفات کیفی قابلیت مقایسه دارن ولی نمیتونیم بهشون مقدار بدیم!(مثلا بگیم دو تا پول!!)
شاید بپرسید این توضیحان برای چیه! ما از چه طریقی به بهشت میریم!؟ از طریق ثواب! و ثواب چطوره!؟ یه مقدار که برای چند صفت کیفی داده شده!(نه همشون!)
به عنوان مثال من در طول زندگیم، به خیلی ها علم آموختم و به نیازمندان کمک مالی هم کردم و فرد دیگه ای مسجدی ساخته و ده بار به حج رفته!
در این مثال دو مشکل هست!! اول باید اعمال هر فرد رو جمع زد تا یکی بشه،(که چون صفات کیفین نمیشه!) و بعد باید اعمال ایندو رو با هم مقایسه کرد تا فهمید کدوم جایگاه بالاتری داره!! که البته مقایسه ی این دو مثل مقایسه ی یخچال و تلویزیونه!
خوشحال میشم این ابهامو رفع کنید!

سلام و تشکر

در پاسخ به سؤال شما توجه به چند نکته حائز اهمیت است:

اولاً: اینگونه نیست که تصور کنیم کیفیت عمل قابل محاسبه نباشد بلکه اگر در هر کاری ملاک و معیارهایی برای محاسبه کیفیت کار تعریف کنیم همانند ملاک و معیارهای کمیت کار قابل محاسبه است. بعنوان مثال اگر یک جامعه آماری از بین جوانانی که اقدام به ازدواج کرده اند را در نظر بگیریم و ملاکاتی کمی و کیفی برای آنها تعریف کنیم نظیر آنکه دارایی های مالی و سرمایه های اعتباری مثل تحصیلات، ماشین، خانه، پول و زیبایی را بعنوان ملاکات کمی و دارایی های معنوی مانند آگاهی و شناخت، انگیزه و غرض الهی و صحیح، اخلاق و معنویت و توجه به ارزشهای الهی را بعنوان ملاکات کیفی آنها در نظر بگیریم. می توانیم بر اساس این ملاکات از لحاظ نظری درصد موفقیت هر زوجی را بر اساس داشته های شان از دو گونه ملاکات کمی و کیفی (مادی و معنوی) محاسبه کنیم و نیز حتی از لحاظ عملی با توجه به سطح برخورداری ایشان از این دو گونه ملاکات، موفقیت، بحران و شکستهای ایشان را به عینه مشاهده کنیم.

ثانیاً: این تصور و ابهام شما از آنجا ناشی می شود که میزان و ترازوی اعمال در آخرت را با میزان و ترازوهای واجد نقصان و محدود دنیوی از یکسو و احاطه و قدرت حسابگری نامحدود خداوند را با عدم احاطه و نقصان و محدودیت حسابگری بشر از سوی دیگر مقایسه می کنید! اگر انسان به این سطح از شناخت و درک برسد که هیچ کس مثل خداوند نیست (لیس کمثله شیء) توانایی ها و صفات الهی فوق تصور بشری است و اقتضاءات و شرایط عالم آخرت (که عالم حاکمیت مطلق خداوند است) به هیچ وجه قابل مقایسه با اقتضائات و شرایط دنیوی نیست. هیچگاه دچار چنین ابهام و تصور نادرستی نمی شود.

ثالثاً: وزن و مقدار ثواب اعمال (چه از لحاظ کمی و چه کیفی) در روز قيامت تطبيق بر اعمال است، به اين معنا كه هر شخصي پاداش نيكش به مقدار حقي است كه عمل او مشتمل بر آن است، در نتيجه اگر اعمال شخصي به هيچ مقداري از حق مشتمل نباشد از عملش جز هلاكت و عقاب بهره و ثمره‌اي عايدش نمي‌شود.

بعلاوه براي هر انساني ميزان‌هاي متعددي است كه هر كدام از عمل‌هايش با يكي از آنها سنجيده مي‌شود، و ‌ميزان هر عملي همان مقدار حقي است كه عمل مشتمل بر آن است، مثلاً حق در نمازش، نماز واقعي و جامع همه اجزاء و شرايط است، و حق در زكاتش، زكات جامع شرايط است، خلاصه، حق در نماز، غير حق در روزه و زكات و حج و امثال آن است. (ترجمه تفسير الميزان، ج 8، ص 10 الي 15، با تلخيص).

در تکمیل مطالب پیش گفته لازم بذکر است محاسبه کم و کیف ثواب اعمال افراد در جهان آخرت به عواملی بستگی دارد:

الف- عوامل کیفی عمل:

1. تأثیر آگاهی، شناخت، ایمان و اخلاص در عمل: يك وقت عمل خير از شخصي صادر مي‌شود كه از نظر ايمان، شناخت، آگاهي و اخلاص در سطح بالايي قرار دارد، بدون شك چنين عملي از ارزش بسيار والايي برخوردار است. و گاه از شخصي كه از نظر علم و آگاهي و اخلاص در سطح پايين تري قرار دارد، عملي سر مي‌زند، طبيعي است كه چنين عملي از ارزش و ثواب پايين‌تري برخوردار مي‌باشد.

2. زمان عمل: زمان عمل از نظر ارزش دادن به عمل نيز مؤثر است، و در کیفیت بخشی عمل مؤثر است. مثلاً اذكار و اورادي را شخص در شب و روز جمعه يا شب و روز عرفه و نماز اوّل وقت و امثال آن مي‌خواند، با همان اذكار در ديگر شبها و ورزها و نماز غير اول وقت، از نظر ثواب برابري ندارد، زيرا در روايات براي دعا و عبادات زمانهاي ياد شده، ثواب هاي مضاعف ذكر شده است. چنانکه امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: برتري نماز در اوّل وقت، مانند برتري آخرت بر دنياست.(محمدي اشتهاردي، محمد؛ نماز از ديدگاه قرآن و عترت، ناشر انتشارات نبوي، چاپ چهارم، چاپ نهضت، تابستان 1375)

3. مكان عمل: مكان عمل نيز عاملی است که به عبادت ارزش کیفی مضاعف مي‌بخشد. چنانکه حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: ثواب نماز در مسجد من مانند ثواب هزار نماز در غير اين مسجد است، مگر مسجد الحرام، زيرا ثواب نماز در مسجد الحرام معادل ثواب هزار نماز در مسجد من است.(حر عاملي، محمد، وسائل الشيعه، قم، آل البيت، 1409 هـ ق، ج5، ص 280، حديث 6548)

4. ولايت: ولایت نیز شرط کیفی و معنوی اعمال است. در روايات بسياری ـ در حد تواتر ـ نقل شده كه هر كس ولايت اولياء خدا و امامت و رهبري حضرت علي ـ عليه السّلام ـ و امامان بر حق را نپذيرد، عبادت او ـ هر چند با تمام شرايط و مستحبات باشد ـ قبول نمي‌گردد. چنانکه امام صادق ـ عليه السّلام ـ به يكي از اصحابش به نام ميسر فرمود: احترام كدام مكاني از همه بيشتر است؟ ميسر: خدا و رسول و فرزندانش بهتر مي‌دانند. امام صادق ـ عليه السّلام ـ : اي ميسر! بين حجر الاسود و مقام ابراهيم (در كنار كعبه) باغي از باغ‌هاي بهشت است، و بين قبر رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و مقبره باغي از باغ‌هاي بهشت است، سوگند به خدا اگر خداوند به بنده‌اي از بندگانش هزار سال عمر بدهد و او در اين دو مكان مقدس، هزار سال خدا را عبادت كند، آنگاه مظلومانه در بسترش كشته شود، ولي خدا را بدون ولايت ما، قبول امامت ما، ملاقات نمايد، بر خدا سزاوار امت كه او را با صورت در آتش دوزخ واژگون سازد.(همان، ج1، ص 123، باب 12)

ب- عوامل كمي عمل:

1. تعداد و حجم عمل: هر چند ميزان اعمال خير بيشتر باشد اجر و ثواب بيشتري در قيامت براي او محاسبه مي‌شود. چنانکه امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: هر كس دو بار به مكه معظمه مشرف شود و اعمال حج را بجا آورد، تا زنده است در خير و سعادت مي‌باشد.(حر عاملي، محمد؛ وسائل الشيعه، قم، ال البيت، 1409 هـ ق، ج11، ص 129)

2. صورت عمل: هر قدر صورت عمل زیبا و دقیقاً منطبق با دستور شرع مقدس باشد در میزان و حساب اعمال مقبول و پذیرفته تر است.

بنا بر این؛ محاسبه این عوامل (کمی و کیفی) در میزان و ترازوی عدل الهی، با توجه به احاطه و قدرت نامحدود خداوند کار بسیار آسان و سهلی است و تنها کسانی در چگونگی این حسابگری تردید می کنند که به شناخت صحیحی نسبت به صفات لایتناهی خداوند نرسیده اند.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;687314 نوشت:

سلام و تشکر

در پاسخ به سؤال شما توجه به چند نکته حائز اهمیت است:

اولاً: اینگونه نیست که تصور کنیم کیفیت عمل قابل محاسبه نباشد بلکه اگر در هر کاری ملاک و معیارهایی برای محاسبه کیفیت کار تعریف کنیم همانند ملاک و معیارهای کمیت کار قابل محاسبه است. بعنوان مثال اگر یک جامعه آماری از بین جوانانی که اقدام به ازدواج کرده اند را در نظر بگیریم و ملاکاتی کمی و کیفی برای آنها تعریف کنیم نظیر آنکه دارایی های مالی و سرمایه های اعتباری مثل تحصیلات، ماشین، خانه، پول و زیبایی را بعنوان ملاکات کمی و دارایی های معنوی مانند آگاهی و شناخت، انگیزه و غرض الهی و صحیح، اخلاق و معنویت و توجه به ارزشهای الهی را بعنوان ملاکات کیفی آنها در نظر بگیریم. می توانیم بر اساس این ملاکات از لحاظ نظری درصد موفقیت هر زوجی را بر اساس داشته های شان از دو گونه ملاکات کمی و کیفی (مادی و معنوی) محاسبه کنیم و نیز حتی از لحاظ عملی با توجه به سطح برخورداری ایشان از این دو گونه ملاکات، موفقیت، بحران و شکستهای ایشان را به عینه مشاهده کنیم.

ثانیاً: این تصور و ابهام شما از آنجا ناشی می شود که میزان و ترازوی اعمال در آخرت را با میزان و ترازوهای واجد نقصان و محدود دنیوی از یکسو و احاطه و قدرت حسابگری نامحدود خداوند را با عدم احاطه و نقصان و محدودیت حسابگری بشر از سوی دیگر مقایسه می کنید! اگر انسان به این سطح از شناخت و درک برسد که هیچ کس مثل خداوند نیست (لیس کمثله شیء) توانایی ها و صفات الهی فوق تصور بشری است و اقتضاءات و شرایط عالم آخرت (که عالم حاکمیت مطلق خداوند است) به هیچ وجه قابل مقایسه با اقتضائات و شرایط دنیوی نیست. هیچگاه دچار چنین ابهام و تصور نادرستی نمی شود.

ثالثاً: وزن و مقدار ثواب اعمال (چه از لحاظ کمی و چه کیفی) در روز قيامت تطبيق بر اعمال است، به اين معنا كه هر شخصي پاداش نيكش به مقدار حقي است كه عمل او مشتمل بر آن است، در نتيجه اگر اعمال شخصي به هيچ مقداري از حق مشتمل نباشد از عملش جز هلاكت و عقاب بهره و ثمره‌اي عايدش نمي‌شود.

بعلاوه براي هر انساني ميزان‌هاي متعددي است كه هر كدام از عمل‌هايش با يكي از آنها سنجيده مي‌شود، و ‌ميزان هر عملي همان مقدار حقي است كه عمل مشتمل بر آن است، مثلاً حق در نمازش، نماز واقعي و جامع همه اجزاء و شرايط است، و حق در زكاتش، زكات جامع شرايط است، خلاصه، حق در نماز، غير حق در روزه و زكات و حج و امثال آن است. (ترجمه تفسير الميزان، ج 8، ص 10 الي 15، با تلخيص).

در تکمیل مطالب پیش گفته لازم بذکر است محاسبه کم و کیف ثواب اعمال افراد در جهان آخرت به عواملی بستگی دارد:

الف- عوامل کیفی عمل:

1. تأثیر آگاهی، شناخت، ایمان و اخلاص در عمل: يك وقت عمل خير از شخصي صادر مي‌شود كه از نظر ايمان، شناخت، آگاهي و اخلاص در سطح بالايي قرار دارد، بدون شك چنين عملي از ارزش بسيار والايي برخوردار است. و گاه از شخصي كه از نظر علم و آگاهي و اخلاص در سطح پايين تري قرار دارد، عملي سر مي‌زند، طبيعي است كه چنين عملي از ارزش و ثواب پايين‌تري برخوردار مي‌باشد.

2. زمان عمل: زمان عمل از نظر ارزش دادن به عمل نيز مؤثر است، و در کیفیت بخشی عمل مؤثر است. مثلاً اذكار و اورادي را شخص در شب و روز جمعه يا شب و روز عرفه و نماز اوّل وقت و امثال آن مي‌خواند، با همان اذكار در ديگر شبها و ورزها و نماز غير اول وقت، از نظر ثواب برابري ندارد، زيرا در روايات براي دعا و عبادات زمانهاي ياد شده، ثواب هاي مضاعف ذكر شده است. چنانکه امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: برتري نماز در اوّل وقت، مانند برتري آخرت بر دنياست.(محمدي اشتهاردي، محمد؛ نماز از ديدگاه قرآن و عترت، ناشر انتشارات نبوي، چاپ چهارم، چاپ نهضت، تابستان 1375)

3. مكان عمل:

مكان عمل نيز عاملی است که به عبادت ارزش کیفی مضاعف مي‌بخشد. چنانکه حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: ثواب نماز در مسجد من مانند ثواب هزار نماز در غير اين مسجد است، مگر مسجد الحرام، زيرا ثواب نماز در مسجد الحرام معادل ثواب هزار نماز در مسجد من است.(حر عاملي، محمد، وسائل الشيعه، قم، آل البيت، 1409 هـ ق، ج5، ص 280، حديث 6548)

4. ولايت: ولایت نیز شرط کیفی و معنوی اعمال است. در روايات بسياری ـ در حد تواتر ـ نقل شده كه هر كس ولايت اولياء خدا و امامت و رهبري حضرت علي ـ عليه السّلام ـ و امامان بر حق را نپذيرد، عبادت او ـ هر چند با تمام شرايط و مستحبات باشد ـ قبول نمي‌گردد. چنانکه امام صادق ـ عليه السّلام ـ به يكي از اصحابش به نام ميسر فرمود: احترام كدام مكاني از همه بيشتر است؟ ميسر: خدا و رسول و فرزندانش بهتر مي‌دانند. امام صادق ـ عليه السّلام ـ : اي ميسر! بين حجر الاسود و مقام ابراهيم (در كنار كعبه) باغي از باغ‌هاي بهشت است، و بين قبر رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و مقبره باغي از باغ‌هاي بهشت است، سوگند به خدا اگر خداوند به بنده‌اي از بندگانش هزار سال عمر بدهد و او در اين دو مكان مقدس، هزار سال خدا را عبادت كند، آنگاه مظلومانه در بسترش كشته شود، ولي خدا را بدون ولايت ما، قبول امامت ما، ملاقات نمايد، بر خدا سزاوار امت كه او را با صورت در آتش دوزخ واژگون سازد.(همان، ج1، ص 123، باب 12)

ب- عوامل كمي عمل:

1. تعداد و حجم عمل: هر چند ميزان اعمال خير بيشتر باشد اجر و ثواب بيشتري در قيامت براي او محاسبه مي‌شود. چنانکه امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: هر كس دو بار به مكه معظمه مشرف شود و اعمال حج را بجا آورد، تا زنده است در خير و سعادت مي‌باشد.(حر عاملي، محمد؛ وسائل الشيعه، قم، ال البيت، 1409 هـ ق، ج11، ص 129)

2. صورت عمل: هر قدر صورت عمل زیبا و دقیقاً منطبق با دستور شرع مقدس باشد در میزان و حساب اعمال مقبول و پذیرفته تر است.

بنا بر این؛ محاسبه این عوامل (کمی و کیفی) در میزان و ترازوی عدل الهی، با توجه به احاطه و قدرت نامحدود خداوند کار بسیار آسان و سهلی است و تنها کسانی در چگونگی این حسابگری تردید می کنند که به شناخت صحیحی نسبت به صفات لایتناهی خداوند نرسیده اند.

موفق باشید ...:Gol:


سلام
قبول دارم که بعضی چیزا رو راحت میشه فهمید ولی خب خیلیا رو هم نمیشه فهمید!
اگه برداشتم از کلامتون صحیح باشه، یک عمل خاص مورد بررسی قرار گرفته، در حالی که پرسش من در مورد دو عمل کاملا متفاوت و خاصه!
برای چیزایی مثل نماز و روزه و... یه مقدارهای داده شده و به همین دلیل میشه اونها رو قبول کرد ولی برای بقیه نه! چون هیچ مقداری ندارن! ما هزاران حدیث داریم که میگه فلان چیز نصف دینه! یا...

یه سوالیم که یادم رفته بود بپرسم اینه که اصلا ثواب چیه!!؟ معیارش چیه!؟ و...! مثلا من به شما میگم اگه به من پاسخ بدید 10تا پول بهتون میدم! آیا 10تا پول مقدار قابل فهمیه!؟ اصلا قابل اطمینانه!؟ ثواب هم همینه! 10تا ثواب برای فلان کار و...!!

Masood11;687390 نوشت:
سلام
قبول دارم که بعضی چیزا رو راحت میشه فهمید ولی خب خیلیا رو هم نمیشه فهمید!

سلام مجدد:Gol:

اینکه می گویید خیلی چیزها را نمی شود فهمید از پنجره و مقیاس علم و احاطه و توان حسابگری محدود بشری به آن امور می نگرید و این ناتوانی در فهمیدن کاملاً درست است اما اگر از پنجره و مقیاس علم و احاطه و توان حسابگری نامحدود خدای متعال و به تبع آن با اقتضائات و شرایط و ملاکات دستگاه حسابرسی اخروی به قضیه بنگرید ابهام شما رفع خواهد شد.

Masood11;687390 نوشت:
اگه برداشتم از کلامتون صحیح باشه، یک عمل خاص مورد بررسی قرار گرفته، در حالی که پرسش من در مورد دو عمل کاملا متفاوت و خاصه!
برای چیزایی مثل نماز و روزه و... یه مقدارهای داده شده و به همین دلیل میشه اونها رو قبول کرد ولی برای بقیه نه! چون هیچ مقداری ندارن! ما هزاران حدیث داریم که میگه فلان چیز نصف دینه! یا...

چنانکه گفتیم برای اعمال و نیات انسانی ميزان‌هاي متعددي است كه هر كدام از عمل‌هايش با يكي از آنها سنجيده مي‌شود، و ‌ميزان هر عملي همان مقدار حقي است كه عمل مشتمل بر آن است. یعنی به هر میزان و ترازوی اعمال، حق به تمام و کمال عرضه شده و وقتی اعمال و نیات ما بر آن ترازو و میزان ارائه می شود حد و اندازه و خلوص عمل و نیت آن در مقایسه با تمام و کمال حق قابل سنجش است.

در مواردی که گفته شده فلان عمل نصف دین است بنوعی مقدار داده شده یعنی نصف کمال دین توأماً همراه اعمال و نیات انسانی مورد محاسبه قرار می گیرد مثلاً چنانکه در روایت گفته شده کسی که ازدواج کند نیمی از دینش کامل شده و با این مقیاس اعمال و وظایف بندگیش از یک ارزش و فضیلت والاتری برخوردار است این معنا بعنوان یک حق و مبنا برای دستگاه و ترازوی سنجش اعمال در آخرت تعریف شده و با ارائه اعمال فرد به میزان عمل، در خلال محاسبه دیگر عوامل کمی و کیفی (که بیانش گذشت) این عامل نیز مورد توجه قرار می گیرد.

بعبارتی چنانکه دستگاه های پیشرفته آزمایشگاهی ساخت بشر این امکان را دارد که یک امر کلی را دقیقاً مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و همه ابعاد وجودی و جزییات آن را تجزیه کند نظیر آزمایشگاههای خون شناسی چگونه این محاسبه و تجزیه و تحلیل (از همه جوانب و ابعاد) برای دستگاه حسابگری نامحدود خداوند در روز میزان غیر ممکن می نماید.

Masood11;687390 نوشت:
یه سوالیم که یادم رفته بود بپرسم اینه که اصلا ثواب چیه!!؟ معیارش چیه!؟ و...! مثلا من به شما میگم اگه به من پاسخ بدید 10تا پول بهتون میدم! آیا 10تا پول مقدار قابل فهمیه!؟ اصلا قابل اطمینانه!؟ ثواب هم همینه! 10تا ثواب برای فلان کار و...!!

اصل ثواب به معناى عود و رجوع و بازتاب است. ثاب يثوب يعنى: رجع (بازگشت). ثواب عمل، يعني بازتاب نتيجه عمل، از آن روي ثواب را جزاى طاعت دانسته‏ اند؛ يعنى، چيزى كه در برابر طاعت به انسان بر مى‏ گردد. مثوبة نيز به همين معناست: لمثوبة من عنداللّه‏ خير؛ يعنى جزا و پاداش الهى برتر و والاتر است(بقره، آيه 103). ثواب و پاداش مى ‏تواند به صورت كمّى و كيفى هر دو باشد. نعمت‏هاى بهشتى كه ثواب و پاداش اهل طاعت است از دو بعد مادى و معنوى هر دو برخوردار است. بنابر اين مى‏ تواند كميّت هم داشته باشد. در قرآن مجيد به هر دو صورت اشاره شده است؛ مثلاً ملاحظه كنيد گاهى چنين تعبير شده است كه: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها كسى كه كار نيكى انجام دهد ده برابر به او پاداش داده خواهد شد(انعام، آيه 160). البته اين ده برابر منحصر در كميت نيست؛ بلكه بدين معنا است كه اجر و ثواب او را بيش از آنچه او انجام داده است، خواهيم داد. ولى اين مضاعف بودن هر دو بعد كمّى و كيفى را شامل است.

شكى نيست كه قسمتى از اجر و پاداش نيكى ‏ها، مربوط به كمال وجودى و ارتقاى شخصيت خود انسان است.لهم درجات عند ربهم(انفال، آيه 4)؛ بلكه هم درجات عنداللّه‏(آل عمران، آيه 163). براى آنها فرداى قيامت درجاتى در ساحت پروردگار است بلكه خودشان درجات خواهند بود. بنابراين پاداش بهشت چيزي غير از وصال و قرب به خدا نيست و اينطور نيست كه به بهشت رسيدن غير از به خدا رسيدن باشد. بهشت مظهر لطف، رحمت، نعمت و صفات و كمالات الهي است و با درخواست بهشت و رسيدن به بهشت در حقيقت مي توان به خدا رسيد و اين منافاتي با به خدا رسيدن ندارد. منظور از ثواب هم بازتاب نيك و درجاتی است كه خداي متعال براي اعمال نيك انسان قرار داده كه به صورت نعمت هاي مادی و معنوی بهشتي نمود پيدا خواهد كرد.

در باب اطمینان بخش بودن اجر و ثواب و درجاتی که خداوند وعده داده، برای اهل ایمان همین بس که وعده خداوند حق بوده و تخلف بردار نیست.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;687446 نوشت:

سلام مجدد:Gol:

اینکه می گویید خیلی چیزها را نمی شود فهمید از پنجره و مقیاس علم و احاطه و توان حسابگری محدود بشری به آن امور می نگرید و این ناتوانی در فهمیدن کاملاً درست است اما اگر از پنجره و مقیاس علم و احاطه و توان حسابگری نامحدود خدای متعال و به تبع آن با اقتضائات و شرایط و ملاکات دستگاه حسابرسی اخروی به قضیه بنگرید ابهام شما رفع خواهد شد.

چنانکه گفتیم برای اعمال و نیات انسانی ميزان‌هاي متعددي است كه هر كدام از عمل‌هايش با يكي از آنها سنجيده مي‌شود، و ‌ميزان هر عملي همان مقدار حقي است كه عمل مشتمل بر آن است. یعنی به هر میزان و ترازوی اعمال، حق به تمام و کمال عرضه شده و وقتی اعمال و نیات ما بر آن ترازو و میزان ارائه می شود حد و اندازه و خلوص عمل و نیت آن در مقایسه با تمام و کمال حق قابل سنجش است.

در مواردی که گفته شده فلان عمل نصف دین است بنوعی مقدار داده شده یعنی نصف کمال دین توأماً همراه اعمال و نیات انسانی مورد محاسبه قرار می گیرد مثلاً چنانکه در روایت گفته شده کسی که ازدواج کند نیمی از دینش کامل شده و با این مقیاس اعمال و وظایف بندگیش از یک ارزش و فضیلت والاتری برخوردار است این معنا بعنوان یک حق و مبنا برای دستگاه و ترازوی سنجش اعمال در آخرت تعریف شده و با ارائه اعمال فرد به میزان عمل، در خلال محاسبه دیگر عوامل کمی و کیفی (که بیانش گذشت) این عامل نیز مورد توجه قرار می گیرد.

بعبارتی چنانکه دستگاه های پیشرفته آزمایشگاهی ساخت بشر این امکان را دارد که یک امر کلی را دقیقاً مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و همه ابعاد وجودی و جزییات آن را تجزیه کند نظیر آزمایشگاههای خون شناسی چگونه این محاسبه و تجزیه و تحلیل (از همه جوانب و ابعاد) برای دستگاه حسابگری نامحدود خداوند در روز میزان غیر ممکن می نماید.

اصل ثواب به معناى عود و رجوع و بازتاب است. ثاب يثوب يعنى: رجع (بازگشت). ثواب عمل، يعني بازتاب نتيجه عمل، از آن روي ثواب را جزاى طاعت دانسته‏ اند؛ يعنى، چيزى كه در برابر طاعت به انسان بر مى‏ گردد. مثوبة نيز به همين معناست: لمثوبة من عنداللّه‏ خير؛ يعنى جزا و پاداش الهى برتر و والاتر است(بقره، آيه 103). ثواب و پاداش مى ‏تواند به صورت كمّى و كيفى هر دو باشد. نعمت‏هاى بهشتى كه ثواب و پاداش اهل طاعت است از دو بعد مادى و معنوى هر دو برخوردار است. بنابر اين مى‏ تواند كميّت هم داشته باشد. در قرآن مجيد به هر دو صورت اشاره شده است؛ مثلاً ملاحظه كنيد گاهى چنين تعبير شده است كه: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها كسى كه كار نيكى انجام دهد ده برابر به او پاداش داده خواهد شد(انعام، آيه 160). البته اين ده برابر منحصر در كميت نيست؛ بلكه بدين معنا است كه اجر و ثواب او را بيش از آنچه او انجام داده است، خواهيم داد. ولى اين مضاعف بودن هر دو بعد كمّى و كيفى را شامل است.

شكى نيست كه قسمتى از اجر و پاداش نيكى ‏ها، مربوط به كمال وجودى و ارتقاى شخصيت خود انسان است.لهم درجات عند ربهم(انفال، آيه 4)؛ بلكه هم درجات عنداللّه‏(آل عمران، آيه 163). براى آنها فرداى قيامت درجاتى در ساحت پروردگار است بلكه خودشان درجات خواهند بود. بنابراين پاداش بهشت چيزي غير از وصال و قرب به خدا نيست و اينطور نيست كه به بهشت رسيدن غير از به خدا رسيدن باشد. بهشت مظهر لطف، رحمت، نعمت و صفات و كمالات الهي است و با درخواست بهشت و رسيدن به بهشت در حقيقت مي توان به خدا رسيد و اين منافاتي با به خدا رسيدن ندارد. منظور از ثواب هم بازتاب نيك و درجاتی است كه خداي متعال براي اعمال نيك انسان قرار داده كه به صورت نعمت هاي مادی و معنوی بهشتي نمود پيدا خواهد كرد.

در باب اطمینان بخش بودن اجر و ثواب و درجاتی که خداوند وعده داده، برای اهل ایمان همین بس که وعده خداوند حق بوده و تخلف بردار نیست.

موفق باشید ...:Gol:

سلام
اگه اشتباه نکنم، تاپیکی بود درباره ی اینکه آیا خدا میتواند سنگی خلق کند که نتواند بلند کند!؟ و اونجا گفته بودن کار غیرممکن غیرممکنه و نمیشه! فکر کنم اینجا هم همین باشه!! صفات کیفی برای خدا هم صفات کیفیه! البته به نظرم بیشتر روی جلوه ی این وضعیت برای خودمون بحث کنیم بهتره! فرض کنید با فردی بی خدا یا بی دین بحث میکنید!

در صفات کمی بعضی اوقات تبدیل انجام میدیم! مثلا لیتر به کیلوگرم و...! اگه این تبدیلات رو برای صفات کیفی هم موجه بدونیم باید یه جوری تبدیل بشه به ثواب! یعنی نوعی فرمول(چه تجربی چه ذهنی!) باید براش باشه!

حالا با فرضی که گفتم(بی دین و...) آیا این صفت کیفی(ثواب) مقدار قابل اعتمادی هست!؟ اصلا کسی میتونه ادعا کنه که مقدار ثواب هر کاری رو میدونه!؟
یه مثال دیگه میزنم! من میگم که هر کس برام سنگ بیاره، ازش میخرم! آیا اطمینانی هست که من برای بعضی سنگا بهتر پول ندم یا تو سر مال نزنم یا...!؟

Masood11;687682 نوشت:
حالا با فرضی که گفتم(بی دین و...) آیا این صفت کیفی(ثواب) مقدار قابل اعتمادی هست!؟ اصلا کسی میتونه ادعا کنه که مقدار ثواب هر کاری رو میدونه!؟
یه مثال دیگه میزنم! من میگم که هر کس برام سنگ بیاره، ازش میخرم! آیا اطمینانی هست که من برای بعضی سنگا بهتر پول ندم یا تو سر مال نزنم یا...!؟

با سلام و تشکر مجدد:Gol:

اصولاً فرد بی دین (منکر خدا و معاد) بدلیل نوع جهان بینی که بدان معتقد است (جهان بینی مادی) نگاهی صرفاً مادی و زمینی به امور دارد و در مواجهه با امور تنها به کمیت و کیفت مادی آن توجه دارد و هر امر فرامادی و الهی چه از حیث کمی و کیفی را با نگاه انکار و اگر منصف باشد نهایتاً با تردید و لاادری گری می نگرد. زیرا لازمه فهم گزاره های معنوی دنیای دیگر نظیر "پاداش و عقاب" و "بهشت و جهنم" و ... اعم از کمی و کیفی آن اعتقاد به وجود خدا و نیز اعتقاد به دنیای پس از مرگ است.

از اینرو در مواجهه با چنین افرادی بحث از این گزاره ها که مأخوذ از جزئیات عالم فرامادی است امری بیهوده و بی ثمر است در این مجال گفتمان بحث با ایشان باید از مقدمات هستی شناسی یعنی اثبات کلیات اعتقادی نظیر براهین عقلی و فلسفی اثبات وجود خدا؛ اثبات براهین عقلی معاد و ... آغاز شود و اگر در این مرحله توفیقی حاصل شد در گامهای بعدی به مفهوم شناسی جزییات حقایق و معارف الهیه در باب خداشناسی و معادشناسی پرداخته می شود.

البته در قالب تمثیل در فضای عالم مادی می توان با چنین افرادی در خصوص میزان اعتماد به کیفیت امور گفتمان کرد اینکه چگونه و با چه پارامترهایی افراد به وعده های دیگران(پاداشهای کیفی) اعتماد می کنند مثلاً معمولاً شرکتها و کمپانی های تولید کننده محصولات مختلف در کنار ارائه محصول، اقدام به تبلیغات متعددی مبنی بر ارائه پاداشهای کذا و کذا به مصرف کنندگان این محصولات می کنند و معمولاً مردم بر اساس دستیافتن به سطحی از شناخت نسبی، بدون آنکه صحت و سقم این تبلیغات را راستی آزمائی کرده باشند به این تبلیغات اعتماد می کنند. (و این درحالی است که باقتضاء نفس انسانی و به تجربه روح تبلیغات بشری عاری از دروغ نیست) دلیل این اعتماد معمولاً در ارزشمندی آن پاداشها نهفته است و این نحوه رویکرد، معمولاً ریشه در نفس و عقل حسابگر آدمی دارد که بدنبال "جلب منفعت بیشتر و دفع ضرر محتمل" است.

با این بیان، وقتی مردم در مواجهه با تبلیغات گوناگون و بعضاً مزورانه شرکتها و کمپانی ها با حداقل شناخت و امکان راستی آزمایی دل می بندند قطعاً اگر به شناخت درستی از فلسفه آفرینش و خدای هستی بخش و حقیقت معاد برسند وضعیتشان متفاوت خواهد بود. زیرا خدائی که واجد همه کمالات بوده و به دلیل بی نیازی مطلق، دلیلی برای دروغ و کِذب و جَذب مخلوقات با وعده و وعید ندارد، معتقدان به آن حقیقت متعالی بر اساس روح ایمان و تقوا به آنچه از آن منبع لایزال صادر می شود ایمان و اعتقاد راسخ داشته و بدون ذره ای تردید دل به آستان بندگی آن معبود یگانه می سایند.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;687759 نوشت:

با سلام و تشکر مجدد:Gol:

با این بیان، وقتی مردم در مواجهه با تبلیغات گوناگون و بعضاً مزورانه شرکتها و کمپانی ها با حداقل شناخت و امکان راستی آزمایی دل می بندند قطعاً اگر به شناخت درستی از فلسفه آفرینش و خدای هستی بخش و حقیقت معاد برسند وضعیتشان متفاوت خواهد بود. زیرا خدائی که واجد همه کمالات بوده و به دلیل بی نیازی مطلق، دلیلی برای دروغ و کِذب و جَذب مخلوقات با وعده و وعید ندارد، معتقدان به آن حقیقت متعالی بر اساس روح ایمان و تقوا به آنچه از آن منبع لایزال صادر می شود ایمان و اعتقاد راسخ داشته و بدون ذره ای تردید دل به آستان بندگی آن معبود یگانه می سایند.

موفق باشید ...:Gol:


سلام
سوال منم دقیقا همینه! از کجا معلوم که مثل همین تبلیغات نباشه!؟ البته منظورم دروغ بودنش نیست بلکه نوعی ناقص گوییه که منجر به برداشتهای مختلف میشه و برای تبلیغاتم گاهی استفاده میشه!!

Masood11;687761 نوشت:
سلام
سوال منم دقیقا همینه! از کجا معلوم که مثل همین تبلیغات نباشه!؟ البته منظورم دروغ بودنش نیست بلکه نوعی ناقص گوییه که منجر به برداشتهای مختلف میشه و برای تبلیغاتم گاهی استفاده میشه!!

سلام مجدد:Gol:

پس قبول دارید که دروغ در دستگاه خدای متعال با توجه به دلایلی که گفتیم منتفی است به همان دلایل قبلی، ناقص گویی هم معمولاً از محدودیت و عدم احاطه و ضعف و نیازمندی ناشی می شود اگر کسی پس از آن شناختهای علمی و مقدماتی (شناخت خدای متعال و صفات بی همتایش و صادق بودن رسولانش) به شناخت یقینی و قلبی (ایمان) این حقایق راه یافت که خداوند واجد همه کمالات بنحو تمام و کمال و عاری از همه جهات ضعف و نقصان است و رسولانش واجد نهایت درجه عصمت و پاکی و صادق مصدَّق بودن هستند. شائبه ناقص گویی نیز منتفی خواهد بود. زیرا اخباری که از طریق وحی معصومانه در باره حقایق معاد و مواهب کمی و کیفی آن گفته شده در همه مراحل آن (صدور، دریافت و حفظ و ابلاغ) مصون از خطا و اشتباه (نقص و کاستی) است.

فلذا با این توضیح، ابهام ناقص گویی نیز برطرف می گردد.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;687314 نوشت:
اگر خداوند به بنده‌اي از بندگانش هزار سال عمر بدهد و او در اين دو مكان مقدس، هزار سال خدا را عبادت كند، آنگاه مظلومانه در بسترش كشته شود، ولي خدا را بدون ولايت ما، قبول امامت ما، ملاقات نمايد، بر خدا سزاوار امت كه او را با صورت در آتش دوزخ واژگون سازد.(همان، ج1، ص 123، باب 12)

پس چرا اینهمه در قرآن در برابر کردار نیک بذون اینکه این اصل بسیار بسیار مهم آمده باشد وعده ی قطعی و بدون قید و شرط داده بهشت شده است

ژیان;688424 نوشت:
پس چرا اینهمه در قرآن در برابر کردار نیک بذون اینکه این اصل بسیار بسیار مهم آمده باشد وعده ی قطعی و بدون قید و شرط داده بهشت شده است

سلام علیکم:Gol:

در آیات قرآن مکرراً به این اصل مهم توجه داده شده است که به اقتضاء به چند مورد اشاره می کنیم:

1. خداوند در قرآن به پیامبر(ص) فرمان می دهد تا این معنا را به همگان برساند که مسیر توحید و عبودیت حق، جز از طریق حب نسبت به دوستان و بغض نسبت به دشمنان ایشان نمی گذارد و این دوستی را تنها می توان در تسلیم محض و بی چون و چرا از آن حضرت(ع) به دست آورد: قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ ؛ بگو: «اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است.» (آل عمران، آیه ۳۱) بر این اساس پیامبر(ص) برای مومنان در مقام تشریع از چنان اولویتی برخوردار است که جان و مال و عرض خویش را می بایست بی چون و چرا در مقام تسلیم محض در اختیار ایشان گذارند؛ (احزاب، آیه ۶) چرا که مومن می داند، اطاعت از پیامبر(ص) جز همان اطاعت از خدا نیست؛ از این رو خداوند اطاعت خویش و پیامبر(ص) را با یک عبارت می آورد و می فرماید: قُلْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْکَافِرِینَ؛ بگو: «خدا و پیامبرش را اطاعت کنید.» پس اگر رویگردان شدند، قطعاً خداوند کافران را دوست ندارد. (ال عمران، آیه ۳۲) چرا که هرگونه عدم ولایت وی و رویگردانی از آن به معنای کفر می باشد و خداوند کافران را دوست نمی دارد. همین معنا به شکلی دیگر در آیه ۹۲ سوره مائده تبیین شده است. همچنین خداوند در آیه ۱۳۲ همین سوره نیز ضمن یکی دانستن اطاعت خود و پیامبر(ص) می فرماید که هر کس رحمت الهی را می خواهد می بایست، از پیامبر(ص) به عنوان مظهر خداوند اطاعت کند.

بنابراین، برپایه این آموزه های وحیانی و مانند آن می توان این معنا را استنباط کرد که کفر و ایمان نمی تواند جز دشمنی با پیامبر(ص) و یا دوستی به ایشان باشد که در مقام عمل به شکل اطاعت و تسلیم محض و تفویض و واگذاری همه وجود به ایشان بروز و ظهور می کند و هرگونه تولی دیگران و پشت کردن به ولایت و محبت ایشان به معنای کفر است. از آیات پیش گفته و آیات دیگر قرآن به دست می آید که محبت و اطاعت آن حضرت(ص) واجب است؛ چنان که از آیاتی چون ۱۱۵ سوره نساء و ۱۳ و ۱۴ سوره انفال و ۶۳ سوره توبه و ۴ سوره حشر و مانند آن برمی آید که دشمنی با محمد(ص) حرام است؛ چرا که هرگونه دشمنی و مخالفت با پیامبر(ص) در حکم دشمنی با خداست.(همان)

2. بر اساس آموزه های قرآنی، اهل بیت(ع)، جان و نفس محمد(ص) هستند، بنابراین، هر حکمی که درباره پیامبر(ص) گفته می شود، همان حکم درباره اهل بیت(ع) جاری و ساری می باشد.(آیه ۶۱ سوره آل عمران) که به آیه مباهله مشهور می باشد به صراحت حضرت امیرمؤمنان علی(ع) را نفس و جان پیامبر(ص) معرفی می کند همچنین در این آیه، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به عنوان فرزندان پیامبر(ص) معرفی شده است. (تفسیر کبیر، فخر رازی، ج ۳، ص ۲۴۸ و الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج ۴، ص ۶۷ و اسباب النزول، واحدی، ص ۹۰ و نیز المیزان، ج ۱۸، ص ۳۱۲) فاطمه زهرا(س) نیز فرزند ایشان است که پیامبر، وی را جگر گوشه خویش معرفی می کند و می فرماید: فاطمه بضعه منی من اغضبها اغضبنی؛ فاطمه، پاره تن من است هر کس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.» (بحارالانوار، ج ۵۶، ص ۲۱۰ و دلایل الامامه، ص ۴۵ و سلیم بن قیس، حدیث ۴۸ و صحیح بخاری، ج۵، ص ۲۶ و نیز صحیح مسلم، ج۴، ص ۱۹۳)


3. همچنین خداوند در آیه ۵۹ سوره نساء برای این که وحدت میان اهل بیت(ع) و پیامبر(ص) را تبیین کند و اطاعت ایشان را همانند اطاعت پیامبر(ص) بیان کند و با اشتراک گذاری و آوردن فعل اطاعت آن دو می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را نیز اطاعت کنید پس هرگاه در امری اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن را به خدا و پیامبرش عرضه بدارید، این بهتر و نیک فرجام تر است.» براین اساس، محبت به اهل بیت(ع) عین محبت به پیامبر(ص) و دشمنی ایشان عین دشمنی با آن حضرت خواهد بود. بنابراین هر کس ولایت ایشان را پذیرفت و اطاعت کرد، براساس آیات ۳۲ سوره آل عمران و ۹۲ سوره مائده، اطاعت و ولایت الهی را پذیرفته است و هر کسی از ولایت اهل بیت(ع) و اطاعت ایشان تولی و سرپیچی کرد، از ولایت و اطاعت الهی سرپیچی کرده و کافر شده است.

البته آیات قرآنی در باب لزوم اطاعت از پیامبر و اهل بیت (ع) که حکم اولیاء و جانشینان بر حق پیامبر هستند و نیز آیاتی که به عقوبت مخالفان پیامبر و اهل بیت (ع) اشاره می کنند بسیار است که در این مجال به همین اندازه بسنده می کنیم.


نتیجه ای که از این بحث حاصل می شود اینکه از نظر قرآن، حقیقت اهل بیت(ع) همان حقیقت وجود پیامبری است؛ از این رو قرآن که وجود کتبی آن حضرت(ص) است وجود کتبی اهل بیت(ع) نیز می باشد. به سخن دیگر، قرآن، وحی الهی به حضرت رسول الله(ص) است، ولی هرگز وحی چیزی جدا از حقیقت آن حضرت نیست و اگر آن حضرت (ص) قرآن ناطق است، همه اهل بیت(ع) به حکم نفس بودن، قرآن ناطق هستند. براین اساس، قرآن چیزی جدا از حقیقت اهل بیت(ع) نمی باشد. فلذا طبق آموزه های قرآنی کسی که حق اهل بیت(ع) را نشناخته و مخالفت با آنها کند طبق روایت مورد بحث: هر چند تمام عمر خدا را عبادت کرده و مظلومانه در بستر کشته شود(بدون ولایت اهل بیت)، در حقیقت با رسول خدا، قرآن، دین خدا و خدای متعال مخالفت کرده و مستحق آتش و عذاب الهی است.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;688417 نوشت:

سلام مجدد:Gol:

پس قبول دارید که دروغ در دستگاه خدای متعال با توجه به دلایلی که گفتیم منتفی است به همان دلایل قبلی، ناقص گویی هم معمولاً از محدودیت و عدم احاطه و ضعف و نیازمندی ناشی می شود اگر کسی پس از آن شناختهای علمی و مقدماتی (شناخت خدای متعال و صفات بی همتایش و صادق بودن رسولانش) به شناخت یقینی و قلبی (ایمان) این حقایق راه یافت که خداوند واجد همه کمالات بنحو تمام و کمال و عاری از همه جهات ضعف و نقصان است و رسولانش واجد نهایت درجه عصمت و پاکی و صادق مصدَّق بودن هستند. شائبه ناقص گویی نیز منتفی خواهد بود. زیرا اخباری که از طریق وحی معصومانه در باره حقایق معاد و مواهب کمی و کیفی آن گفته شده در همه مراحل آن (صدور، دریافت و حفظ و ابلاغ) مصون از خطا و اشتباه (نقص و کاستی) است.

فلذا با این توضیح، ابهام ناقص گویی نیز برطرف می گردد.

موفق باشید ...:Gol:

سلام

خب مگه همین قران پر از ابهام نیست!؟ و پر از ناقص گویی مطالب نیست!؟ که وجود مفسران اثبات این ادعاست! پس نمیتونیم بگیم گفته های دین کامل و بدون ابهامه! و البته بدون دونستن این موارد هم میشه به این نتیجه رسید چون هیچ معیار جامعی برای ثواب نیست و کسی نمیتونه بگه کدوم بالاتره!

»

Masood11;688495 نوشت:
خب مگه همین قران پر از ابهام نیست!؟ و پر از ناقص گویی مطالب نیست!؟ که وجود مفسران اثبات این ادعاست! پس نمیتونیم بگیم گفته های دین کامل و بدون ابهامه! و البته بدون دونستن این موارد هم میشه به این نتیجه رسید چون هیچ معیار جامعی برای ثواب نیست و کسی نمیتونه بگه کدوم بالاتره!

سلام مجدد:Gol:

بر خلاف نظر شما قرآن كريم براى اثبات الهى بودن خود به عدم اختلاف و تناقض در درون خود تصريح دارد و مى‌فرمايد: اگر اين كتاب از ناحيه غير خدا مى‌بود مردم در آن ناسازگارى و ناهمگونى بسيارى مى‌يافتند: «اَفَلا يَتَدَبَّرونَ القُرءانَ ولَو كانَ مِن عِندِ غَيرِ اللّهِ لَوَجَدوا فيهِ اختِلـفـًا‌كَثيرا» (نساء/4،82) قرآن، نداشتن هرگونه كجى، انحراف و تناقض را از اوصاف خود مى‌داند. «قُرءانـًا عَرَبيـًّا غَيرَ ذى عِوَج» ( زمر/39،28) و خداوند را به جهت نزول چنين كتابى ستايش مى‌كند:«اَلحَمدُ‌لِلّهِ الَّذى اَنزَلَ عَلى عَبدِهِ الكِتـبَ ولَم‌يَجعَل لَهُ عِوَجا». (كهف/18،1)

همچنین، بر خلاف سخن شما در قرآن هیچ ابهامی نیز وجود ندارد زیرا قرآن نیز از سنخ کلام است مانند سایر کلامهای معمولی از معنی مراد خود کشف میکند و هرگز در دلالت خود گنگ نیست و از خارج نیز دلیلی وجود ندارد که مراد تحت اللفظی قرآن جز آنست که از لفظ عربیش فهمیده میشود. اما اینکه خودش در دلالت خود گنگ نیست زیرا هر کس به لغت آشنائی داشته باشد از جملات آیات کریمه معنی آنها را آشکار میفهمد چنانکه از جملات هر کلام عربی دیگر معنی میفهمد. راه فهمیدن آیات قرآن:

1. از یکسو تدبر در آیات الهی بوده چنانکه خدای متعال میفرماید: «افلا بتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها؛ آیا قرآن را تدبر -پیگیری آیات با تامل- نمیکنند یا به دلهائی قفلهاشان زده شده» (محمد/ 24) و نیز می فرماید: «افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا؛ آيا در (معانى) قرآن نمى‏ انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى‏ يافتند» (نساء/ 82). دلالت آیه ها بر اینکه قرآن تدبر را که خاصیت تفهم را دارد می پذیرد و همچنین تدبر اختلافات آیات را که در نظر سطحی و ابتدائی پیش میآید حل میکند روشن است و بدیهی است که اگر آیات در معانی خودشان ظهوری نداشتند تامل و تدبر در آنها و همچنین حل اختلافات صوری آنها بواسطه تامل و تدبر معنی نداشت.

2. از سوی دیگر آیات قرآن هم پوشانی داشته با روش تفسیر آیه به آیه و ارجاع آیات متشابه به آیات محکمات، راه فهم درست همه آیات قرآن امکان پذیر است و نه تنها هیچ ابهام و اختلافی در آیات مشاهده نخواهد شد بلکه آیات قرآن نه تنها بیانگر همه چیز است «تبیان لکل شیء»(نحل/ 89) به مراتب اولی بیانگر مفهوم و مقصود خویش نیز هست.

3. گذشته از همه اینها، پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اهل بیت (ع) عهده دار تبیین و تفسیر جزئیات قوانین و تفاصیل احکام شریعت - که از ظواهر قرآن مجید بدست نمیآید- بوده اند. زیرا به تصریح و نص آیات و روایات، ایشان، سمت معلمی معارف کتاب را داشته اند چنانکه از آیات ذیل بدست می آید: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم؛ و فرو فرستادیم بتو ذکر -قرآن- را برای اینکه آنچه را به مردم نازل شده برایشان بیان و روشن کنی» (نحل/ 44). «و ما آتاکم الرسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهوا؛ آنچه را پیغمبر برای شما آورد یعنی امر کرد بگیرید و بپذیرید و آنچه از آن نهی کرد خودداری کنید» (حشر/ 7). «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله؛ ما هیچ پیغمبری را نفرستادیم مگر برای اینکه باذن خدا اطاعتش کنند» (نساء/ 64). «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة‌؛ خدا است آنکه در میان جماعت امی از خودشان پیامبری برانگیخت که آیات خدا را بر ایشان تلاوت میکند و آنان را تزکیه مینماید، و برایشان کتاب و حکمت را تعلیم میدهد» (جمعه/ 2). بموجب این آیات پیغمبر اکرم (ص) مبین جزئیات و تفاصیل شریعت و معلم الهی قرآن مجید میباشد و بموجب حدیث متواتر ثقلین و دیگر احادیث مربوط به علم و رسالت ائمه معصومین (ع)، نبی مکرم اسلام (ص) ائمه اهل بیت را در سِمتهای نامبرده جانشینان خود قرار داده است. و البته این مطلب منافاتی ندارد با اینکه دیگران (مفسران و دانشمندان دینی) نیز با اعمال سلیقه ای که از معلمین حقیقی یاد گرفته اند مراد قرآن مجید را از ظواهر آیاتش بفهمند.

با این تفصیل، در آیات قرآن هیچ ابهام، اختلاف و تناقضی وجود ندارد و اگر تفاوتی در برخی تفاسیر دیده می شود مربوط به نوع برداشت و نحوه و رویکرد برخی مفسران و دانشمندان دینی است که از مقام عصمت برخوردار نیستند.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;688566 نوشت:
»
سلام مجدد:Gol:

بر خلاف نظر شما قرآن كريم براى اثبات الهى بودن خود به عدم اختلاف و تناقض در درون خود تصريح دارد و مى‌فرمايد: اگر اين كتاب از ناحيه غير خدا مى‌بود مردم در آن ناسازگارى و ناهمگونى بسيارى مى‌يافتند: «اَفَلا يَتَدَبَّرونَ القُرءانَ ولَو كانَ مِن عِندِ غَيرِ اللّهِ لَوَجَدوا فيهِ اختِلـفـًا‌كَثيرا» (نساء/4،82) قرآن، نداشتن هرگونه كجى، انحراف و تناقض را از اوصاف خود مى‌داند. «قُرءانـًا عَرَبيـًّا غَيرَ ذى عِوَج» ( زمر/39،28) و خداوند را به جهت نزول چنين كتابى ستايش مى‌كند:«اَلحَمدُ‌لِلّهِ الَّذى اَنزَلَ عَلى عَبدِهِ الكِتـبَ ولَم‌يَجعَل لَهُ عِوَجا». (كهف/18،1)

همچنین، بر خلاف سخن شما در قرآن هیچ ابهامی نیز وجود ندارد زیرا قرآن نیز از سنخ کلام است مانند سایر کلامهای معمولی از معنی مراد خود کشف میکند و هرگز در دلالت خود گنگ نیست و از خارج نیز دلیلی وجود ندارد که مراد تحت اللفظی قرآن جز آنست که از لفظ عربیش فهمیده میشود. اما اینکه خودش در دلالت خود گنگ نیست زیرا هر کس به لغت آشنائی داشته باشد از جملات آیات کریمه معنی آنها را آشکار میفهمد چنانکه از جملات هر کلام عربی دیگر معنی میفهمد. راه فهمیدن آیات قرآن:

1. از یکسو تدبر در آیات الهی بوده چنانکه خدای متعال میفرماید: «افلا بتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها؛ آیا قرآن را تدبر -پیگیری آیات با تامل- نمیکنند یا به دلهائی قفلهاشان زده شده» (محمد/ 24) و نیز می فرماید: «افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا؛ آيا در (معانى) قرآن نمى‏ انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى‏ يافتند» (نساء/ 82). دلالت آیه ها بر اینکه قرآن تدبر را که خاصیت تفهم را دارد می پذیرد و همچنین تدبر اختلافات آیات را که در نظر سطحی و ابتدائی پیش میآید حل میکند روشن است و بدیهی است که اگر آیات در معانی خودشان ظهوری نداشتند تامل و تدبر در آنها و همچنین حل اختلافات صوری آنها بواسطه تامل و تدبر معنی نداشت.

2. از سوی دیگر آیات قرآن هم پوشانی داشته با روش تفسیر آیه به آیه و ارجاع آیات متشابه به آیات محکمات، راه فهم درست همه آیات قرآن امکان پذیر است و نه تنها هیچ ابهام و اختلافی در آیات مشاهده نخواهد شد بلکه آیات قرآن نه تنها بیانگر همه چیز است «تبیان لکل شیء»(نحل/ 89) به مراتب اولی بیانگر مفهوم و مقصود خویش نیز هست.

3. گذشته از همه اینها، پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اهل بیت (ع) عهده دار تبیین و تفسیر جزئیات قوانین و تفاصیل احکام شریعت - که از ظواهر قرآن مجید بدست نمیآید- بوده اند. زیرا به تصریح و نص آیات و روایات، ایشان، سمت معلمی معارف کتاب را داشته اند چنانکه از آیات ذیل بدست می آید: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم؛ و فرو فرستادیم بتو ذکر -قرآن- را برای اینکه آنچه را به مردم نازل شده برایشان بیان و روشن کنی» (نحل/ 44). «و ما آتاکم الرسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهوا؛ آنچه را پیغمبر برای شما آورد یعنی امر کرد بگیرید و بپذیرید و آنچه از آن نهی کرد خودداری کنید» (حشر/ 7). «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله؛ ما هیچ پیغمبری را نفرستادیم مگر برای اینکه باذن خدا اطاعتش کنند» (نساء/ 64). «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة‌؛ خدا است آنکه در میان جماعت امی از خودشان پیامبری برانگیخت که آیات خدا را بر ایشان تلاوت میکند و آنان را تزکیه مینماید، و برایشان کتاب و حکمت را تعلیم میدهد» (جمعه/ 2). بموجب این آیات پیغمبر اکرم (ص) مبین جزئیات و تفاصیل شریعت و معلم الهی قرآن مجید میباشد و بموجب حدیث متواتر ثقلین و دیگر احادیث مربوط به علم و رسالت ائمه معصومین (ع)، نبی مکرم اسلام (ص) ائمه اهل بیت را در سِمتهای نامبرده جانشینان خود قرار داده است. و البته این مطلب منافاتی ندارد با اینکه دیگران (مفسران و دانشمندان دینی) نیز با اعمال سلیقه ای که از معلمین حقیقی یاد گرفته اند مراد قرآن مجید را از ظواهر آیاتش بفهمند.

با این تفصیل، در آیات قرآن هیچ ابهام، اختلاف و تناقضی وجود ندارد و اگر تفاوتی در برخی تفاسیر دیده می شود مربوط به نوع برداشت و نحوه و رویکرد برخی مفسران و دانشمندان دینی است که از مقام عصمت برخوردار نیستند.

موفق باشید ...:Gol:

سلام
اختلاف که مورد بحث ما نیست ولی ابهام و ناقص گویی(یا به عبارتی کلی گویی) رو حتی در کلام مراجع تقلیدم دیدیم! اصلا اگه مبهم نبود که مفسری نباید وجود میداشت!
به عنوان مثال اونجایی که قزان میگه به شما قلبهایی برای اندیشیدن دادیم، بدون تفسیر اصلا قابل قبوله و کل کتابو زیر سوال نمیبره!؟

بطور کلی اگه من بنویسم & و بگم ابهامی نداره ولی یکی 8 بخونه و یکی and یعنی ابهام داره پس اون حرف من بدون پاورقی و... بی معنی میشه!!

Masood11;688925 نوشت:
سلام
اختلاف که مورد بحث ما نیست ولی ابهام و ناقص گویی(یا به عبارتی کلی گویی) رو حتی در کلام مراجع تقلیدم دیدیم! اصلا اگه مبهم نبود که مفسری نباید وجود میداشت!
به عنوان مثال اونجایی که قزان میگه به شما قلبهایی برای اندیشیدن دادیم، بدون تفسیر اصلا قابل قبوله و کل کتابو زیر سوال نمیبره!؟

بطور کلی اگه من بنویسم & و بگم ابهامی نداره ولی یکی 8 بخونه و یکی and یعنی ابهام داره پس اون حرف من بدون پاورقی و... بی معنی میشه!!


سلام مجدد:Gol:

فهم کلیات و اصول دین و اعتقادات را با مسائل فروع دین خلط نکنید کار مرجع تقلید فهم و استنباط و اجتهاد در فروع دین است و لازمه اجتهاد که روشی علمی است تفاوت در فتاوا و دیدگاه هاست، این تفاوت در نظرات اندیشمندان همه علوم امری طبیعی است. مکلفان وظیفه دارند بر اساس نظر مرجع تقلید اعلم عمل کنند در مسائل فروع دین، هر مکلفی در رجوع و عمل به دستور مرجع تقلید خود به وظیفه اش عمل کرده و مأجور است.

اینکه می گوییم آورده های دین(آیات الهی) ابهام ندارد یعنی فی حد نفسه عاری از ابهام است، این آیات برای خدا و رسول و اولیاء حق که برخوردار از علم الهی اند ابهامی ندارد اما برای کسانیکه احاطه و اشراف بر مراتب باطنی و کنه و غرض آیات الهی نداشته و بهره شان از درک و فهم معارف الهیه محدود است مبهم است. برای این منظور خداوند راه رفع این ابهام و عدم آگاهی ها را در مصادیقی بیان کرده که در پست قبلی مورد اشاره قرار گرفت. (ارجاع آیات متشابه به آیات محکمات، تقوا و پرهیزکاری و مجاهدت نفس، رجوع به دانایان و اولیاء حق یعنی مفسران حقیقی قرآن و ...)

به همین دلیل، یعنی محدودیت شناخت در افراد عادی که احاطه و اشراف بر همه جوانب معارف الهیه ندارند خداوند فهم دقیق و عمیق آیات الهی را پاورقی زده به این معنا که کار تفسیر و تبیین آیات الهی را به پیامبر و ائمه اهل بیت (ع) و دانایان (عالمان و مفسران) ارجاع داده است.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;688965 نوشت:

سلام مجدد:Gol:

فهم کلیات و اصول دین و اعتقادات را با مسائل فروع دین خلط نکنید کار مرجع تقلید فهم و استنباط و اجتهاد در فروع دین است و لازمه اجتهاد که روشی علمی است تفاوت در فتاوا و دیدگاه هاست، این تفاوت در نظرات اندیشمندان همه علوم امری طبیعی است. مکلفان وظیفه دارند بر اساس نظر مرجع تقلید اعلم عمل کنند در مسائل فروع دین، هر مکلفی در رجوع و عمل به دستور مرجع تقلید خود به وظیفه اش عمل کرده و مأجور است.

اینکه می گوییم آورده های دین(آیات الهی) ابهام ندارد یعنی فی حد نفسه عاری از ابهام است، این آیات برای خدا و رسول و اولیاء حق که برخوردار از علم الهی اند ابهامی ندارد اما برای کسانیکه احاطه و اشراف بر مراتب باطنی و کنه و غرض آیات الهی نداشته و بهره شان از درک و فهم معارف الهیه محدود است مبهم است. برای این منظور خداوند راه رفع این ابهام و عدم آگاهی ها را در مصادیقی بیان کرده که در پست قبلی مورد اشاره قرار گرفت. (ارجاع آیات متشابه به آیات محکمات، تقوا و پرهیزکاری و مجاهدت نفس، رجوع به دانایان و اولیاء حق یعنی مفسران حقیقی قرآن و ...)

به همین دلیل، یعنی محدودیت شناخت در افراد عادی که احاطه و اشراف بر همه جوانب معارف الهیه ندارند خداوند فهم دقیق و عمیق آیات الهی را پاورقی زده به این معنا که کار تفسیر و تبیین آیات الهی را به پیامبر و ائمه اهل بیت (ع) و دانایان (عالمان و مفسران) ارجاع داده است.

موفق باشید ...:Gol:


سلام
این که مشخصه! هر متن گنگی برای نویسنده ش واظحه! فهم یکی دیگه به چه درد ما میخوره!؟ ما میخوایم خودمون بدونیم!
اصولا استفاده از هر نوع آرایه ی ادبی باعث مبهم شدن نوشته میشه! قطعا نمیخواید بگید که در قران آرایه های ادبی بکار نرفته!!؟

Masood11;689140 نوشت:
سلام
این که مشخصه! هر متن گنگی برای نویسنده ش واظحه! فهم یکی دیگه به چه درد ما میخوره!؟ ما میخوایم خودمون بدونیم!
اصولا استفاده از هر نوع آرایه ی ادبی باعث مبهم شدن نوشته میشه! قطعا نمیخواید بگید که در قران آرایه های ادبی بکار نرفته!!؟
پ
سلام و ادب :Gol:

ما نگفتیم تمام ابعاد معارف قرآنی فقط برای خالق آن یعنی خداوند واضح و روشن است بلکه گفتیم برای خدا و رسول و امامان معصوم (ع) که هادیان امت و راسخان در علمند همه زوایای آن روشن است و به تبع آنها برای عالمان و مفسران دینی زوایا و سطوح محدودتری! و عموم مردم بدلیل عدم آشنایی با روشهای علمی فهم قرآن ناگزیرند از سرچشمه های نور علم ایشان بهره ببرند.

بزرگوار یعنی چی، فهم یکی دیگر به چه درد ما می خورد؟ باید ببینیم ضمیر به چه کسانی بر می گردد و آنها حامل چه چیزی هستند و چه رسالتی دارند؟ با توجه به اینکه راههای شناخت معارف گوناگون است (تجربه، عقل، شهود و وحی) از آنجاییکه پیامبران و امامان معصوم (ع) واسط دریافت، حامل و مبلغان رسالات الله (علوم وحیانی) هستند و از طرفی بشر عادی امکان چنین موهبتی(دریافت وحی) را ندارد و از طرف دیگر برای رسیدن به کمال و سعادت بی نیاز از این علوم نیست. باید برای فهم معارف حقه الهی به سراغ سرچشمه های وحی الهی و عالمان و مفسران دینی بعنوان کاشفان این معارف برود.

بله قرآن بزرگترین مجموعه از معارف بدیع و آرایه های ادبی است. در همین رابطه امام زین العابدین(علیه السلام) فرمود:کتاب خدای عزوجّل مشتمل بر چهار سطح است: عبارات، اشارات، لطایف و حقایق. عبارات، در خور فهم عوام و عموم مردم است; اشارات، مختص خواص و زبدگان; لطایف، ویژه ی اولیای الهی و حقایق آن، مخصوص پیامبران الهی است.(بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج89، ص20، روایت4)

همچنین جابر تفسیر آیه ای را از امام باقر(علیه السلام) پرسید و حضرت پاسخ دادند. بار دیگر از همان آیه پرسید، حضرت به گونه ای دیگر جواب فرمود. جابر عرض کرد: «پیشتر پاسخ دیگری داده بودید؟!» آن حضرت فرمود: جابر! قرآن دارای باطنی است و باطن آن هم باطنی دارد. همچنین قرآن ظاهری دارد و خود ظاهر هم دارای ظهوری است. ای جابر! چیزی از قرآن با عقول بشری قابل تفسیر نیست; زیرا ممکن است اوّل آیه به چیزی مربوط باشد و پایان آن به مطلب دیگر مربوط شود. قرآن، کلام به هم پیوسته ای است که چهره های متعددی دارد.(بحار الانوار، ج89، صص 94 ـ 95)


بنابراین؛ هر انسانی به مقدار توان و استعداد خود از آن توشه میگیرد. به همین دلیل، عترت طاهره که عدل همیشگی قرآن کریم هستند، به هر کس به مقدار توان علمیش، آموزش میدادند.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;689320 نوشت:
پ
سلام و ادب :Gol:

ما نگفتیم تمام ابعاد معارف قرآنی فقط برای خالق آن یعنی خداوند واضح و روشن است بلکه گفتیم برای خدا و رسول و امامان معصوم (ع) که هادیان امت و راسخان در علمند همه زوایای آن روشن است و به تبع آنها برای عالمان و مفسران دینی زوایا و سطوح محدودتری! و عموم مردم بدلیل عدم آشنایی با روشهای علمی فهم قرآن ناگزیرند از سرچشمه های نور علم ایشان بهره ببرند.

بزرگوار یعنی چی، فهم یکی دیگر به چه درد ما می خورد؟ باید ببینیم ضمیر به چه کسانی بر می گردد و آنها حامل چه چیزی هستند و چه رسالتی دارند؟ با توجه به اینکه راههای شناخت معارف گوناگون است (تجربه، عقل، شهود و وحی) از آنجاییکه پیامبران و امامان معصوم (ع) واسط دریافت، حامل و مبلغان رسالات الله (علوم وحیانی) هستند و از طرفی بشر عادی امکان چنین موهبتی(دریافت وحی) را ندارد و از طرف دیگر برای رسیدن به کمال و سعادت بی نیاز از این علوم نیست. باید برای فهم معارف حقه الهی به سراغ سرچشمه های وحی الهی و عالمان و مفسران دینی بعنوان کاشفان این معارف برود.

بله قرآن بزرگترین مجموعه از معارف بدیع و آرایه های ادبی است. در همین رابطه امام زین العابدین(علیه السلام) فرمود:کتاب خدای عزوجّل مشتمل بر چهار سطح است: عبارات، اشارات، لطایف و حقایق. عبارات، در خور فهم عوام و عموم مردم است; اشارات، مختص خواص و زبدگان; لطایف، ویژه ی اولیای الهی و حقایق آن، مخصوص پیامبران الهی است.(بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج89، ص20، روایت4)

همچنین جابر تفسیر آیه ای را از امام باقر(علیه السلام) پرسید و حضرت پاسخ دادند. بار دیگر از همان آیه پرسید، حضرت به گونه ای دیگر جواب فرمود. جابر عرض کرد: «پیشتر پاسخ دیگری داده بودید؟!» آن حضرت فرمود: جابر! قرآن دارای باطنی است و باطن آن هم باطنی دارد. همچنین قرآن ظاهری دارد و خود ظاهر هم دارای ظهوری است. ای جابر! چیزی از قرآن با عقول بشری قابل تفسیر نیست; زیرا ممکن است اوّل آیه به چیزی مربوط باشد و پایان آن به مطلب دیگر مربوط شود. قرآن، کلام به هم پیوسته ای است که چهره های متعددی دارد.(بحار الانوار، ج89، صص 94 ـ 95)


بنابراین؛ هر انسانی به مقدار توان و استعداد خود از آن توشه میگیرد. به همین دلیل، عترت طاهره که عدل همیشگی قرآن کریم هستند، به هر کس به مقدار توان علمیش، آموزش میدادند.

موفق باشید ...:Gol:

سلام
الان اولیای الهی که در دسترس نیستن! در زمانی هم که بودن انگار رفع ابهام نکردن! فقط علما رو داریم! آیا علما تا بحال درمورد ثواب رفع ابهام کردن!؟ اگه هیچ اقدامی صورت نگرفته تنها میتونیم بگیم رفع ابهام نشده!

Masood11;690131 نوشت:
سلام
الان اولیای الهی که در دسترس نیستن! در زمانی هم که بودن انگار رفع ابهام نکردن! فقط علما رو داریم! آیا علما تا بحال درمورد ثواب رفع ابهام کردن!؟ اگه هیچ اقدامی صورت نگرفته تنها میتونیم بگیم رفع ابهام نشده!

سلام مجدد:Gol:

ائمه معصومین (ع) برای زمان غیبت رجوع به عالمان بالله، فقها و راویان حدیث را به ما توصیه کرده اند بنابراین تکلیف روشن است آنچه ایشان بعنوان جانشینان و نائبان عام امامان معصوم (ع) با استفاده از آیات و روایات بیان می کنند برای ما حجت بوده و در تعیین تکلیف و وظایف ما راهگشایند. چنانکه در توقیع امام عصر (عج) به علی بن محمد سمری آمده: «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم» اما وقایعی که رخ خواهد داد و مسائل مستحدثه، پس در مورد آنها به راویان احادیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شما و من حجت خداوند بر آنان هستم. با این بیان، حضرت مهدی(عج) فقهاء را به عنوان نوّاب عام خود بر مسلمانان قرار داد.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;690199 نوشت:

سلام مجدد:Gol:

ائمه معصومین (ع) برای زمان غیبت رجوع به عالمان بالله، فقها و راویان حدیث را به ما توصیه کرده اند بنابراین تکلیف روشن است آنچه ایشان بعنوان جانشینان و نائبان عام امامان معصوم (ع) با استفاده از آیات و روایات بیان می کنند برای ما حجت بوده و در تعیین تکلیف و وظایف ما راهگشایند. چنانکه در توقیع امام عصر (عج) به علی بن محمد سمری آمده: «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم» اما وقایعی که رخ خواهد داد و مسائل مستحدثه، پس در مورد آنها به راویان احادیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شما و من حجت خداوند بر آنان هستم. با این بیان، حضرت مهدی(عج) فقهاء را به عنوان نوّاب عام خود بر مسلمانان قرار داد.

موفق باشید ...:Gol:


سلام
قبول دارم! فقط آیا اونها جواب سوال منو میدونن!؟
فرض کنید من بخوام به مبحث ثواب کاملا مسلط بشم!(ثواب هر چیزی رو بتونم محاسبه کنم!!) آیا میتونن کمکم کنن!؟

Masood11;690539 نوشت:
«و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم»

پس از پیامبران هیچ حجتی بر مردم باقی نمانده وجود ندارد اگر وجود داشت تو قرآن پس از پیامبران به حجت های دیگر اشاره می کرد

این گفته ی شما با قرآن همخوانی نداره جایی که گفته

رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا(النساء/165)

Masood11;690539 نوشت:
سلام
قبول دارم! فقط آیا اونها جواب سوال منو میدونن!؟
فرض کنید من بخوام به مبحث ثواب کاملا مسلط بشم!(ثواب هر چیزی رو بتونم محاسبه کنم!!) آیا میتونن کمکم کنن!؟

سلام مجدد:Gol:

تبیین مسأله ثواب به وجه کلی از لحاظ نظری و بیان و محاسبه ثواب برخی اعمال و نیات در آیات و روایات تا حدودی بیان شده که در این زمینه می توان به منابع تفسیری قرآن و منابع روایی مثل بحارالانوار، اصول کافی و خصوصاً کتاب شریف ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق علیه الرحمه مراجعه کنید. اما تبیین جزییات کامل ثواب مانند بسیاری امور دیگر که در روز قیامت کاملاً مکشوف و عیان می شود در این دنیا ممکن نیست و امر حسابرسی کامل ثواب بندگان در روز حساب و میزان الهی مشخص می شود.

موفق باشید ...:Gol:

ژیان;690555 نوشت:
پس از پیامبران هیچ حجتی بر مردم باقی نمانده وجود ندارد اگر وجود داشت تو قرآن پس از پیامبران به حجت های دیگر اشاره می کرد

این گفته ی شما با قرآن همخوانی نداره جایی که گفته

رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا(النساء/165)


سلام علیکم:Gol:

خداوند در آیات متعددی به حجیت قول و فعل و تقریر (سنت پیامبر) اشاره کرده و در آیات متعددی به اطاعت و پیروی بدون قید و شرط امر و توصیه کرده، آیا این آیات دلیل بر آن نیست که پیامبر (ص) مؤمنان را به آن امر و نهی می کند حجت است؟

آیات زیر دلیل بر حجت و گواه بودن پیامبر اکرم (ص) است:

1. «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا» همان گونه که قبله شما یک قبله میانه است شما را نیز امت میانه‌ای قرار دادیم تا بر مردم گواه باشد و پیامبر هم بر شما گواه باشد.(بقره/143) در حقیقت خداوند می‌خواهد به همه انسان‌ها بگوید: اگر می‌خواهید سعادتمند شوید و از افراط و تفریط به دور بمانید باید امت اسلام را الگوی خود قرار دهید و به امت اسلام نیز می‌گوید: اگر می‌خواهید بر راه اعتدال باقی بمانید باید حضرت رسول(ص) را الگوی خود قرار دهید و از آن حضرت پیروی کنید.

2. "أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ" (نساء:59) امر به اطاعتى که در این آیه آمده مطلق است، و به هیچ قید و شرطى مقید و مشروط نشده، و این خود دلیل است بر این که رسول، امر به چیزى و نهى از چیزى نمی کند، که مخالف با حکم خدا در آن چیز باشد، و گرنه واجب کردن اطاعت خود و اطاعت رسول از ناحیه خداى تعالى موجب تناقض می شود.(ترجمه تفسیر المیزان، طباطبایی، محمدحسین، سید محمد باقر موسوى همدانى‏، ج‏4، ص: 621)

3. "وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ، مِنَ النَّبِیِّینَ، وَ الصِّدِّیقِینَ، وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ، وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً" (نساء:69)[5] است، که مردم را دو دسته می کند، دسته اول کسانی هستند که هدایت یافتنشان منوط بر اطاعت خدا و رسول است، و دسته دوم طایفه اى هستند که خدا بر آنان انعام کرده، و غیر اطاعت عملى ندارند.

4. ضمن آنکه خداوند در آیه اطاعت نیز بدون قید و شرط در کنار اطاعت از خود، اطاعت از رسول و اولواالامر را توصیه می کند. "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ ..." و در ادامه آیه می فرماید: "... فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً"(نساء/59) ای کسانی که ايمان آورده ايد ، از خدا اطاعت کنيد و از رسول و الوالامرخويش فرمان بريد و چون در امری اختلاف کرديد اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد به خدا و پيامبر رجوع کنيد در اين خير شماست و سرانجامی بهتر دارد. این امر به اطاعت نیز از طرفی دلیل دیگری بر حجت بودن قول و فعل پیامبر (ص) بوده و از طرف دیگر دلیل بر حجیت اولواالامر یعنی جانشینان به حق پیامبر اکرم (ص) پس از پیامبر دارد بعبارتی پس از پیامبر (ص) جانشینان بر حق وی نیز حجت خدایند. (بر خلاف آنچه شما به آیه شریفه 165 سوره نساء استناد کردید.)

5. همچنین پیامبر اکرم (ص) طبق قول خدای حکیم "لاینطق عن الهوی*ان هو الا وحی یوحی"(نجم/3 و 4) است فلذا قول و عملش برای همگان حجت است.

با این بیان وقتی به سخنان و سفارشات متواتر نبی اکرم(ص) رجوع می کنیم مکرراً توصیه به رجوع امت به حجتهای پس از آن حضرت را می بینیم که موارد ذیل برخی از این سفارشات است:

1. حدیث ثقلین: نبی مکرم اسلام (ص) در این حدیث شریف "قال رسول الله ص : إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً(مستدرك الوسائل ج 11ص 372 ) مردم را به پیروی و تبعیت از دو گوهر گرانبها که موجب نجات و هدایتند یعنی قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) سفارش می کند پس در کنار قرآن بعنوان ثقل اکبر اهل بیت عصمت و طهارت (ثقل اصغر) نیز حجت الهی اند.

2. حدیث سفینه: از جمله احادیث مشهور میان مسلمانان شیعه و سنی، حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله است که در آن اهل بیت خود را به عنوان کشتی نجات (سفینه) امت اسلامی معرفی می نماید. «عَنِ النَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قَالَ: إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، مَنْ دَخَلَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ» (الأمالی شیخ طوسی، ص 349. همچنین نگاه کنید به: فضائل امیر المؤمنین ابن عقده کوفی ص 44، تحف العقول ابن شعبه حرانی ص 113، عیون اخبار الرضا شیخ صدوق ج 2 ص 27، الأمالی شیخ مفید ص 145 و...)

3. حدیث غدیر: تعداد زیادی از بزرگان اهل سنت نظیر: بخاری، ثعلبی، ذهبی، ابن حجر، تفتازانی، ابن اثیر، جاحظ و... حدیث غدیر را به عنوان یکی از مسلمات روایی، روایت کرده اند و در میان بزرگان شیعه کتب زیادی در زمینه حدیث غدیر تالیف شده است. در خطبه طولانی غدیر حضرت رسول (ص) به امر خدا حضرت علی (ع) را بعنوان جانشین و حجت خدا پس از خود تعیین و نصب و به مردم معرفی می کند.(رجوع کنید به: الغدیر: علامه امینی:ج1ص12-151و294-322؛ بحار الانوار: علامه مجلسی:ج37ص181-182؛ اثبات الهداة: شیخ حر عاملی:ج2ص200-250؛ عبقات الانوار: میر حامد حسین هندی:جلد های مربوط به غدیر و ...)

4. حدیث امامان دوازده گانه: علاوه بر احادیث شیعی، در میان اهل سنت نیز احادیثی مبنی بر وجود ۱۲ نقیب یا امام پس از رسول اکرم(ص)، تداول داشته است. در طول قرن نخست هجری، از برخی از اصحاب رسول اکرم(ص)، احادیثی با مضمون بشارت به ۱۲ امام پس از آن حضرت، در محافل گوناگون نقل می‌شده است. از میان آن احادیث حدیث جابر بن سمره که در صحیح بخاری و صحیح مسلم نیز نقل شده‌اند از بیشترین شهرت برخوردار است؛ در این حدیث بیان شده که امیران (امامان یا خلفا) پس از پیامبر ۱۲ تن هستند و همه ایشان از قریش‌اند (نک: بخاری، ج۸،ص۱۲۷؛ مسلم، ج۳،ص۱۴۵۲-۱۴۵۳؛ ابوداوود، ج۴،ص۱۰۶؛ ترمذی، ج۴،ص۵۰۱)

همه مواردی که بیان شد دلیل بر آنست که پس از پیامبر خاتم (ص) مسأله وجود حجت های الهی در بین امت آخرالزمان منتفی نیست ضمن آنکه با توجه به اینکه اهل بیت امامان معصوم (ع) حجت های خدا بر زمین هستند قول و سخن ایشان نیز همچون قول و سخن پیامبر حجت است و قطعاً ایشان به امر خدا امت را در عصر غیبت به حال خود رها نمی کنند زیرا این مسأله بر خلاف حکمت خدا و حکمت حجج الهی است.(دقت کنید) فلذا چنانکه در روایت معصومان (ع) مکرراً به حجتهای الهی دوران غیبت اشاره شده (اینکه فقها و عالمان وارثان انبیاء هستند، امناء بالله اند و ویژگیهای عالمان بالله معرفی شده) در توقیع شریف امام عصر (عج) به علی بن محمد سمری نیز مورد اشارت قرار گرفته، فلذا چنانکه امامان معصوم حجت های الهی در زمان ظهور هستند عالمان بالله و راویان حدیث به نیابت عام، حجتهای امام غایب (عج) بر مردم در زمان غیبتند و حضرت صاحب (عج) نیز بر آنها حجت است.

در نتیجه قول امام عصر (عج) در توقیع شریف که فرمودند: «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم» کاملاً با روح آیات قرآن و آیه مورد اشاره مطابقت دارد.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;690562 نوشت:

سلام مجدد:Gol:

تبیین مسأله ثواب به وجه کلی از لحاظ نظری و بیان و محاسبه ثواب برخی اعمال و نیات در آیات و روایات تا حدودی بیان شده که در این زمینه می توان به منابع تفسیری قرآن و منابع روایی مثل بحارالانوار، اصول کافی و خصوصاً کتاب شریف ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق علیه الرحمه مراجعه کنید. اما تبیین جزییات کامل ثواب مانند بسیاری امور دیگر که در روز قیامت کاملاً مکشوف و عیان می شود در این دنیا ممکن نیست و امر حسابرسی کامل ثواب بندگان در روز حساب و میزان الهی مشخص می شود.

موفق باشید ...:Gol:


سلام
اگه ثواب صفتی کمی بود میشد گفت مثالایی ازش زده شده و محاسبه کرد و... ولی الان فرض کنیم ثواب 10تا (یا اصلا 1000تا!) از کارا رو میدونیم! 10 بروی بی نهایت چند میشه!؟ تقریبا 0!! پس میشه گفت هیچ شناختی از ثواب وجود نداره!!

مشکور;690651 نوشت:
آیات زیر دلیل بر حجت و گواه بودن پیامبر اکرم (ص) است:

بنده هم که گفتم برابر نوشته ی آشکارا و روشن قرآن پس از پیامبران هیچ حجتی دیگر وجود ندارد

حجت سازی از کجا پیدا شد ؟

اگر قرآن کتاب خدا است و سخن او پس دیگر روشنتر و ساده تر از آن باید بگوید که پس از پیامبران حجتی برای مردم بر خدا نیست ؟
رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا(النساء/165)

این حجت سازی شیعه زاییده ی فراموش کردن قرآن و مهجوریت آن در نزد آنان است

ژیان;690868 نوشت:
بنده هم که گفتم برابر نوشته ی آشکارا و روشن قرآن پس از پیامبران هیچ حجتی دیگر وجود ندارد

حجت سازی از کجا پیدا شد ؟

اگر قرآن کتاب خدا است و سخن او پس دیگر روشنتر و ساده تر از آن باید بگوید که پس از پیامبران حجتی برای مردم بر خدا نیست ؟
رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا(النساء/165)

این حجت سازی شیعه زاییده ی فراموش کردن قرآن و مهجوریت آن در نزد آنان است


سلام علیکم

بزرگوار شما معنای آیه را مصادره به مطلوب و تفسیر به رأی می کنید اگر در معنای تحت الفظی آیه شریفه و تفسیر آن دقت کنید دچار چنین مغالطه ی آشکاری نمی شوید:

متن عربی آیه : رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا (نساء/165)

ترجمه فولادوند: پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‏] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است.

ترجمه مشکینی: فرستادگانى بشارت‏ رسان و بيم‏ دهنده، تا مردم را بر خدا (در روز قيامت) پس از (آمدن) اين فرستادگان حجتى نباشد، و خداوند همواره مقتدر شكست‏ ناپذير و حكيم (در همه امور) است.

ترجمه بهرام پور: پيامبرانى كه بشارتگر و هشدار دهنده بودند، تا مردم را پس از [فرستادن‏] پيامبران، در مقابل خدا دستاويزى نباشد [و حجت تمام شود] و خداوند شكست‏ ناپذير حكيم است


توجه در معنای صریح آیه گویای آنست که خداوند با فرستادن رسولان و منذران (انبیاء و حجج الهی و وحی) با همگان اتمام حجت کرده و کسانی که برای فرار از اوامر و نواهی الهی بدنبال دستاویز و مستمسک می گردند در روز قیامت هیچ حجتی در برابر خدا نخواهند داشت نه اینکه (طبق تفسیر به رأی شما) تصور کنید که پس از پیامبران و پس از نبی خاتم دیگر حجتی (منظور حجت های الهی) در بین مردم نخواهند بود. و این در حالی است که گفتیم خداوند در آیه اطاعت، آیه ولایت، آیه تطهیر به صراحت تمام در کنار معرفی نبی اکرم (ص) بعنوان حجت الهی اولواالامر (امامان معصوم) که جانشینان بر حق پیامبر (ص) هستند را بعنوان حجتهای خویش معرفی کرده و اطاعت و پیروی از آنها را واجب نموده است. ضمن آنکه اگر پیامبر طبق آیات قرآن حجت است همه چیزش حجت است (قول و فعل و تقریرش) فلذا آنحضرت (ص) باذن خدا در روایات صحیح و متواتری که بیان کردیم حجتهای بعد خود را بیان کرده و همانطور که قرآن بعنوان ثقل اکبر حجت است اهل بیت عصمت و طهارت (ع) یعنی ثقل اصغر نیز طبق حدیث ثقلین، حدیث غدیر، حدیث سفینه، حدیث امامان دوازده گانه و ... حجج الهیند.

اگر قرآن حجت است و طبق فهم نادرست شما (حجت سازی شیعه زاییده ی فراموشی و مهجوریت قرآن) است. مگر نه آنست که همین قرآن از یکسو پیامبر اکرم (ص) را مبین و مفسر قرآن معرفی کرده و از سوی دیگر اطاعت و پیروی بی قید و شرط از پیامبرش را امر فرموده، چگونه است که توصیه های پیامبر اکرم (ص) نسبت به اولواالامر، جانشینان برحق، حجج الهی بعد خودش و ذوی القربی را نادیده می گیرید چون این سفارشات نبی اکرم (ص) با انحراف و کجروی عقیده اهل سقیفه ناسازگار است و قبول این حق بمنزله فروریختن و تخریب تمام سازه های عقیدتی پیروان مکتب خلفاست.

بدون شک چنین رویکرد نامبارکی به قرآن و آیات الهی مصداق واقعی آیه شریفه "إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَيقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً ؛(نساء/ 150) كسانى كه به خدا و پيامبرانش كفر مى ‏ورزند، و مى‏ خواهند ميان خدا و پيامبران او جدايى اندازند، و مى‏ گويند: «ما به بعضى ايمان داريم و بعضى را انكار مى‏ كنيم» و مى‏ خواهند ميان اين [دو]، راهى براى خود اختيار كنند." هستند.

در تفسیر آیه فوق توجه به نکاتی راهگشاست. درک صحیح این پرسشها که فلسفه ارسال رسولان به چه منظور بوده؟ و تماميت حجت از ناحيه خدا بر مردم به چه معنا است؟ مطلب را روشن می سازد. پر واضح است عقل به تنهايى و بدون راهنمايى انبيايى كه از ناحيه خداى تعالى مبعوث می شوند و بدون اتکا به شرايع الهی نمى‏ تواند بشر را اداره كند. فلذا ارسال رسولان برای اتمام حجت در برابر عقول بشری است. وقتی گفته می شود: " وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً" یعنی عزت مطلقه و حكمت مطلقه و بدون قيد و شرط از آن خداى تعالى است، بنابراین، ديگر محال است كسى بر او غلبه كند و حجت و دليل خود را بر حجت خدا غلبه دهد بلكه حجت بالغه تنها براى خدا است هم چنان كه خودش فرمود:" قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ"(سوره انعام، آيه 149، بنقل از تفسیر المیزان علامه طباطبائی (ره)).

موفق باشید ...:Gol:

Masood11;690829 نوشت:
سلام
اگه ثواب صفتی کمی بود میشد گفت مثالایی ازش زده شده و محاسبه کرد و... ولی الان فرض کنیم ثواب 10تا (یا اصلا 1000تا!) از کارا رو میدونیم! 10 بروی بی نهایت چند میشه!؟ تقریبا 0!! پس میشه گفت هیچ شناختی از ثواب وجود نداره!!

سلام:Gol:

در باره ثواب گفتیم که در روایات به قدر نیاز به این معنا و مفهوم و نیز بنحو مصداقی پرداخته شده، آنچه مهمتر از خود مفهوم ثواب است روح بندگی و عبودیت در برابر حضرت باریتعالی است و برای ایجاد انگیزه در کسانی که به شناخت فلسفه آفرینش و شناخت خود راه یافته و سالک طریق رضای خدا هستند همان قدر که بیان شده کفایت می کند. بقول معروف "اگر در خانه کَس است یک حرف بس است". ضمن آنکه منابعی را نیز برای فهم موضوع ثواب بیان کردیم و درک و فهم همان حداقل برای تعالی و کمال انسان کافی است.

بعلاوه همه امور دنیا در مقایسه با آخرت حکم ذره در برابر اقیانوس را دارند بعبارتی تفاوت نشئه ی دنیا با آخرت از زمین تا آسمان است. آنچه در این دنیا می شنویم با آنچه در قیامت مشاهده می کنیم قابل قیاس نیست. موضوع ثواب (شنیدنی ها) با آنچه در قیامت محقق می شود (حقیقت ثواب) نیز مستثنی از آنچه گفتیم نیست.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;690912 نوشت:

سلام:Gol:

در باره ثواب گفتیم که در روایات به قدر نیاز به این معنا و مفهوم و نیز بنحو مصداقی پرداخته شده، آنچه مهمتر از خود مفهوم ثواب است روح بندگی و عبودیت در برابر حضرت باریتعالی است و برای ایجاد انگیزه در کسانی که به شناخت فلسفه آفرینش و شناخت خود راه یافته و سالک طریق رضای خدا هستند همان قدر که بیان شده کفایت می کند. بقول معروف "اگر در خانه کَس است یک حرف بس است". ضمن آنکه منابعی را نیز برای فهم موضوع ثواب بیان کردیم و درک و فهم همان حداقل برای تعالی و کمال انسان کافی است.

بعلاوه همه امور دنیا در مقایسه با آخرت حکم ذره در برابر اقیانوس را دارند بعبارتی تفاوت نشئه ی دنیا با آخرت از زمین تا آسمان است. آنچه در این دنیا می شنویم با آنچه در قیامت مشاهده می کنیم قابل قیاس نیست. موضوع ثواب (شنیدنی ها) با آنچه در قیامت محقق می شود (حقیقت ثواب) نیز مستثنی از آنچه گفتیم نیست.

موفق باشید ...:Gol:


سلام
روایات و ... به قدر کافی در مورد اینکه چه کاری ثواب داره و چه کاری نه پرداختن ولی به اینکه معیار ثواب چیه و... حداقل من چیزی ندیدم!!

ما در اینجا در حال بررسی راه هستیم پس نمیشه گفت همونقدر که میدونیم(هیچ!!) برای رسیدن به کمال کافی باشه!! در نظر بگیریم که من به شما بگم 10 شسیب(کمیتی ناشناخته و نامعلوم برای غیر از من!!) بدست میارید اگه برای من کار کنید!! آیا قبول میکنید!؟ چرا؟

چطورر در مورد روح و قیامت و...(اموری که بیشترین نقششون مربوط به بعد از مرگه!) اینقد اطلاعات باشه ولی در مورد چیزی که کاملا مربوط به زندگیه اطلاعات نیست!؟ تنها برداشتی که من از مطلب میکنم اینه که یعنی قیامت و روح و... ساده تر و حقیرتر از دنیاست!!

Masood11;692122 نوشت:
روایات و ... به قدر کافی در مورد اینکه چه کاری ثواب داره و چه کاری نه پرداختن ولی به اینکه معیار ثواب چیه و... حداقل من چیزی ندیدم!!

سلام و تشکر:Gol:

اتفاقاً ملاک و معیار ثواب هم در آیات و هم در روایات متعددی مورد توجه قرار گرفته بعنوان نمونه تمام آیات و روایاتی که در باب تقوا و عمل صالح، ملاک قبولی ثواب اعمال را تقوا بیان می کند. "انما یتقبل الله من المتقین" (مائده/27) خدا تنها از صاحبان تقوا و پرهیزگاران، عملی را می‌پذیرد.

و در آیه ای دیگر نیت پاک (تقوا) را موجب بالا رفتن عمل صالح می داند. "إلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّب وَ العَمَلُ الصّالِح یَرفَعُه؛ (فاطر/10) کَلِمِ طَیِّب و جوهر پاک قلب انسان است و اعمال صالحی هم‌ که به‌ وسیلة اعضا و جوارح تن انجام می‌پذیرد، چون نردبانی است ‌که ‌آن‌ قلبِ پاک و نورانی را بالا می‌برد."

و نیز در آیه ای دیگر در مورد حیوانی ‌که به‌عنوان قربانی، کشته می‌شود، می‌فرماید: "لَن یَنالَ الله لُحومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِن یَنالُهُ التَّقوی مِنکُم؛(حج/37) هرگز گوشت و خون‌ آن، نزد خدا مورد قبول واقع نمی‌شود، تنها، تقوا و توجّه قلبی شماست‌که ارزشمند در نزد خدا می‌باشد."

و در روایات نیز معیار ثواب اعمال علاوه بر تقوا به مواردی از قبیل اخلاص در عمل، شناخت و معرفت صحیح، ایمان کامل، پرهیز از خودپسندی و کبر، پرهیز از منت گذاردن در صدقات و انفاق و ... بسیار اشاره شده است. برای این منظور می توانید به کتب اخلاقی مراجعه کنید.

Masood11;692122 نوشت:
ما در اینجا در حال بررسی راه هستیم پس نمیشه گفت همونقدر که میدونیم(هیچ!!) برای رسیدن به کمال کافی باشه!! در نظر بگیریم که من به شما بگم 10 شسیب(کمیتی ناشناخته و نامعلوم برای غیر از من!!) بدست میارید اگه برای من کار کنید!! آیا قبول میکنید!؟ چرا؟

برای کسی که طالب کمال و سعادت باشد همین معیار و ملاکاتی که بنحو کلی و یا با ذکر مصادیق جزئی آن در آیات و روایات بیان شده کفایت می کند. تنها کسانی که قلب و دلشان سلیم نیست راه روشن هدایت و صراط مستقیم را تحت تأثیر دسایس شیطان که (الشیطان یعدکم الفقر) مبهم و تاریک می بینند.

قطعاً اگر شما بگویی تردید می کنم اما اگر این وعده ها از سوی خداوند صادق الوعد و یا رسول صادق القولش باشد قطعاً حسابش متفاوت است.

Masood11;692122 نوشت:
چطورر در مورد روح و قیامت و...(اموری که بیشترین نقششون مربوط به بعد از مرگه!) اینقد اطلاعات باشه ولی در مورد چیزی که کاملا مربوط به زندگیه اطلاعات نیست!؟ تنها برداشتی که من از مطلب میکنم اینه که یعنی قیامت و روح و... ساده تر و حقیرتر از دنیاست!!

اتفاقاً حقایقی که در باره ثواب اعمال و معیار و ملاک قبولی اعمال هست بیشتر از امور کلی نظیر روح و برخی مسائل مربوط به دنیای پس از مرگ است. دلیل این مطلب اینکه گستره مسائل اخلاقی و فقهی شریعت خیلی وسیعتر و دامنه دارتر از برخی مسائل اعتقادی است. چنانکه آیات قرآن نیز بیش از آنکه به مسائلی نظیر روح و جزئیات دنیای پس از مرگ بپردازد به مسائل اخلاق و اعمال صالح و احکام شریعت و معیار و ملاک قبولی اعمال پرداخته است.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;692158 نوشت:

سلام و تشکر:Gol:

اتفاقاً ملاک و معیار ثواب هم در آیات و هم در روایات متعددی مورد توجه قرار گرفته بعنوان نمونه تمام آیات و روایاتی که در باب تقوا و عمل صالح، ملاک قبولی ثواب اعمال را تقوا بیان می کند. "انما یتقبل الله من المتقین" (مائده/27) خدا تنها از صاحبان تقوا و پرهیزگاران، عملی را می‌پذیرد.

و در آیه ای دیگر نیت پاک (تقوا) را موجب بالا رفتن عمل صالح می داند. "إلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّب وَ العَمَلُ الصّالِح یَرفَعُه؛ (فاطر/10) کَلِمِ طَیِّب و جوهر پاک قلب انسان است و اعمال صالحی هم‌ که به‌ وسیلة اعضا و جوارح تن انجام می‌پذیرد، چون نردبانی است ‌که ‌آن‌ قلبِ پاک و نورانی را بالا می‌برد."

و نیز در آیه ای دیگر در مورد حیوانی ‌که به‌عنوان قربانی، کشته می‌شود، می‌فرماید: "لَن یَنالَ الله لُحومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِن یَنالُهُ التَّقوی مِنکُم؛(حج/37) هرگز گوشت و خون‌ آن، نزد خدا مورد قبول واقع نمی‌شود، تنها، تقوا و توجّه قلبی شماست‌که ارزشمند در نزد خدا می‌باشد."

و در روایات نیز معیار ثواب اعمال علاوه بر تقوا به مواردی از قبیل اخلاص در عمل، شناخت و معرفت صحیح، ایمان کامل، پرهیز از خودپسندی و کبر، پرهیز از منت گذاردن در صدقات و انفاق و ... بسیار اشاره شده است. برای این منظور می توانید به کتب اخلاقی مراجعه کنید.

قطعاً اگر شما بگویی تردید می کنم اما اگر این وعده ها از سوی خداوند صادق الوعد و یا رسول صادق القولش باشد قطعاً حسابش متفاوت است.

موفق باشید ...:Gol:


سلام
درسته ولی این معیارها برای شناخت ثواب از گناه یا کار معمولیه!! بحث من سر معیار برای ثواب در برابر ثوابه!(کارهای متفاوت با شرایط قبول عمل یکسان!!)

خب اینجا مگه من دروغ گفتم!؟ یا در بحث ثواب مگه میگیم خدا دروغ گفته!؟ راسته ولی مبهمه! در مثال منم همینطوره! فقط من میدونم که چی گفتم! و تا نگم که چیه هم مبهم میمونه! این که بگم چیز خوبیه هیچ از ابهامش کم نمیکنه که خوب از نظر انسان کجا و خوب از نظر خدا کجا!!

بنام خدا

سؤال: آیا از لحاظ صفات کمی و کیفی، در آخرت ابهام بزرگی وجود دارد؟

پاسخ: ضمن سلام و تشکر از مشارکت دوستان،:Gol: نکاتی را در جمعبندی مبحث تایپیک بیان می کنیم:

اول. اینگونه نیست که تصور کنیم کیفیت عمل قابل محاسبه نباشد بلکه اگر در هر کاری ملاک و معیارهایی برای محاسبه کیفیت کار تعریف کنیم همانند ملاک و معیارهای کمیت کار قابل محاسبه است. در این زمینه می توان مثالهای ملموسی بیان کرد.

دوم. این تصور و ابهام شما از آنجا ناشی می شود که میزان و ترازوی اعمال در آخرت را با میزان و ترازوهای واجد نقصان و محدود دنیوی از یکسو و احاطه و قدرت حسابگری نامحدود خداوند را با عدم احاطه و نقصان و محدودیت حسابگری بشر از سوی دیگر مقایسه می کنید!

سوم. وزن و مقدار ثواب اعمال (چه از لحاظ کمی و چه کیفی) در روز قيامت تطبيق بر اعمال است، به اين معنا كه هر شخصي پاداش نيكش به مقدار حقي است كه عمل او مشتمل بر آن است.

چهارم. بعلاوه براي هر انساني ميزان‌هاي متعددي است كه هر كدام از عمل‌هايش با يكي از آنها سنجيده مي‌شود، و ‌ميزان هر عملي همان مقدار حقي است كه عمل مشتمل بر آن است، مثلاً حق در نمازش، نماز واقعي و جامع همه اجزاء و شرايط ظاهری و باطنی است و حق در زكاتش، زكات جامع شرايط است، از اینرو، حق در نماز، غير حق در روزه و زكات و حج و امثال آن است. (1)

پنجم. ضمن آنکه ناگفته نماند محاسبه کم و کیف ثواب اعمال افراد در جهان آخرت به عواملی بستگی دارد از جمله:
الف- عوامل کیفی عمل: 1. تأثیر آگاهی، شناخت، ایمان و اخلاص در عمل. 2. زمان عمل. 3. مكان عمل. 4. ولايت.
ب- عوامل كمي عمل: 1. تعداد، میزان و حجم عمل. 2. صورت عمل.

بنابراین؛ محاسبه این عوامل (کمی و کیفی) در میزان و ترازوی عدل الهی، با توجه به احاطه و قدرت نامحدود خداوند کار بسیار آسان و سهلی است و تنها کسانی در چگونگی این حسابگری تردید می کنند که به شناخت صحیحی نسبت به قدرت و دیگر صفات لایتناهی خداوند نرسیده اند.

ششم. در مواردی که گفته شده فلان عمل نصف دین است بنوعی مقدار داده شده یعنی نصف کمال دین توأماً همراه اعمال و نیات انسانی مورد محاسبه قرار می گیرد مثلاً چنانکه در روایت گفته شده کسی که ازدواج کند نیمی از دینش کامل شده و با این مقیاس اعمال و وظایف بندگیش از یک ارزش و فضیلت والاتری برخوردار است این معنا بعنوان یک حق و مبنا برای دستگاه و ترازوی سنجش اعمال در آخرت تعریف شده و با ارائه اعمال فرد به میزان عمل، در خلال محاسبه دیگر عوامل کمی و کیفی (که بیانش گذشت) این عامل نیز مورد توجه قرار می گیرد. بعبارتی چنانکه دستگاه های پیشرفته آزمایشگاهی ساخت بشر این امکان را دارد که یک امر کلی را دقیقاً مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و همه ابعاد وجودی و جزییات آن را تجزیه کند نظیر آزمایشگاههای خون شناسی؛ حال چگونه این محاسبه و تجزیه و تحلیل (از همه جوانب و ابعاد) برای دستگاه حسابگری نامحدود خداوند در روز میزان غیر ممکن می نماید.

هفتم. ثواب عمل، يعني بازتاب نتيجه عمل، از آن روي ثواب را جزاى طاعت دانسته‏ اند؛ يعنى، چيزى كه در برابر طاعت به انسان بر مى‏ گردد. مثوبة نيز به همين معناست: لمثوبة من عنداللّه‏ خير؛ يعنى جزا و پاداش الهى برتر و والاتر است(2). ثواب و پاداش مى ‏تواند به صورت كمّى و كيفى هر دو باشد. نعمت‏هاى بهشتى كه ثواب و پاداش اهل طاعت است از دو بعد مادى و معنوى هر دو برخوردار است. بنابر اين، علاوه بر کیفیت مى‏ تواند كميّت هم مد نظر باشد.

هشتم. پاداش بهشت چيزي غير از وصال و قرب به خدا نيست و اينطور نيست كه به بهشت رسيدن غير از به خدا رسيدن باشد. بهشت مظهر لطف، رحمت، نعمت و صفات و كمالات الهي است و با درخواست بهشت و رسيدن به بهشت در حقيقت مي توان به خدا رسيد و اين منافاتي با به خدا رسيدن ندارد. منظور از ثواب هم بازتاب نيك و درجاتی است كه خداي متعال براي اعمال نيك انسان قرار داده كه به صورت نعمت هاي مادی و معنوی بهشتي نمود پيدا خواهد كرد.

نهم. در باب اطمینان بخش بودن اجر و ثواب و درجاتی که خداوند وعده داده، برای اهل ایمان همین بس که وعده خداوند حق بوده و تخلف بردار نیست. و از کسانی که به شناخت و درک و ایمان حقیقی به خداوند نرسیده اند انتظار درک این معنا نمی رود. زیرا فرد بی دین (منکر خدا و معاد) بدلیل نوع جهان بینی که بدان معتقد است (جهان بینی مادی) نگاهی صرفاً مادی و زمینی به امور دارد و هر امر فرامادی و الهی چه از حیث کمی و کیفی را با نگاه انکار و اگر منصف باشد نهایتاً با تردید و لاادری گری می نگرد. زیرا لازمه فهم گزاره های معنوی دنیای دیگر، نظیر "پاداش و عقاب" و "بهشت و جهنم" و ... اعم از کمی و کیفی آن اعتقاد به وجود خدا و نیز اعتقاد به دنیای پس از مرگ است.

دهم. در یک مقایسه منطقی؛ وقتی مردم در مواجهه با تبلیغات گوناگون و بعضاً مزورانه شرکتها و کمپانی ها با حداقل شناخت و امکان راستی آزمایی دل می بندند قطعاً اگر به شناخت درستی از فلسفه آفرینش و خدای هستی بخش و حقیقت معاد برسند وضعیتشان متفاوت خواهد بود. زیرا خدائی که واجد همه کمالات بوده و به دلیل بی نیازی مطلق، دلیلی برای دروغ و کِذب و جَذب مخلوقات با وعده و وعید ندارد، معتقدان به آن حقیقت متعالی بر اساس روح ایمان و تقوا به آنچه از آن منبع لایزال صادر می شود ایمان و اعتقاد راسخ داشته و بدون ذره ای تردید دل به آستان بندگی آن معبود یگانه می سایند.

یازدهم. در باره ثواب گفتیم که در روایات به قدر نیاز به این معنا و مفهوم و نیز بنحو مصداقی پرداخته شده، آنچه مهمتر از خود مفهوم ثواب است روح بندگی و عبودیت در برابر حضرت باریتعالی است و برای ایجاد انگیزه در کسانی که به شناخت فلسفه آفرینش و شناخت خود راه یافته و سالک طریق رضای خدا هستند همان قدر که بیان شده کفایت می کند. بقول معروف "اگر در خانه کَس است یک حرف بس است". بعلاوه همه امور دنیا در مقایسه با آخرت حکم ذره در برابر اقیانوس را دارند بعبارتی تفاوت نشئه ی دنیا با آخرت از زمین تا آسمان است. آنچه در این دنیا می شنویم با آنچه در قیامت مشاهده می کنیم قابل قیاس نیست.

دوازدهم. ملاک و معیار ثواب هم در آیات و هم در روایات متعددی مورد توجه قرار گرفته بعنوان نمونه تمام آیات و روایاتی که در باب تقوا و عمل صالح وارد شده، ملاک قبولی ثواب اعمال را تقوا بیان می کند. (3) خدا تنها از صاحبان تقوا و پرهیزگاران، عملی را می‌پذیرد. و در آیه ای دیگر نیت پاک را موجب بالا رفتن عمل صالح می داند. (4) و در روایات نیز معیار ثواب اعمال علاوه بر تقوا به مواردی از قبیل اخلاص در عمل، شناخت و معرفت صحیح، ایمان کامل، پرهیز از خودپسندی و کبر، پرهیز از منت گذاردن در صدقات و انفاق و ... بسیار اشاره شده است. (در این زمینه می توان به منابع تفسیری قرآن و منابع روایی مثل بحارالانوار، اصول کافی و خصوصاً کتاب شریف ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق علیه الرحمه مراجعه کنید.)

بنابراین برای کسی که طالب کمال و سعادت باشد همین معیار و ملاکاتی که بنحو کلی و یا با ذکر مصادیق جزئی آن در آیات و روایات بیان شده کفایت می کند. تنها کسانی که قلب و دلشان سلیم نیست راه روشن هدایت و صراط مستقیم را تحت تأثیر دسایس شیطان که (الشیطان یعدکم الفقر) مبهم و تاریک می بینند.

مباحث در حاشیه موضوع اصلی:

یکم. در نفی ابهام ناقص گویی دین در باب معارف گفتنی است: به همان دلایل قبلی، ناقص گویی هم معمولاً از محدودیت و عدم احاطه و ضعف و نیازمندی ناشی می شود که گفتیم ساحت باریتعالی از این نواقص مبراست. حال اگر کسی پس از آن شناختهای علمی و مقدماتی به شناخت یقینی و قلبی (ایمان) این حقیقت راه یافت که خداوند واجد همه کمالات بنحو اتم و اکمل و عاری از همه جهات ضعف و نقصان است و رسولانش واجد نهایت درجه عصمت و پاکی و صادق مصدَّق بودن هستند. شائبه ناقص گویی نیز منتفی خواهد بود. زیرا اخباری که از طریق وحی معصومانه در باره حقایق معاد و مواهب کمی و کیفی آن گفته شده در همه مراحل آن (صدور، دریافت و حفظ و ابلاغ) مصون از خطا و اشتباه (نقص و کاستی) است. این معنا در آیات و روایات بیشماری ثابت است.(رجوع کنید به پست 11)

دوم. در رد و نفی ابهام گویی قرآن گفتنی است: بر خلاف نظر شما قرآن كريم براى اثبات الهى بودن خود به عدم اختلاف و تناقض در درون خود تصريح دارد و مى‌فرمايد: اگر اين كتاب از ناحيه غير خدا مى‌بود مردم در آن ناسازگارى و ناهمگونى بسيارى مى‌يافتند.(5) قرآن، نداشتن هرگونه كجى، انحراف و تناقض را از اوصاف خود مى‌داند. (6) و خداوند را به جهت نزول چنين كتابى ستايش مى‌كند. (7) همچنین، بر خلاف سخن شما در قرآن هیچ ابهامی نیز وجود ندارد زیرا قرآن نیز از سنخ کلام است مانند سایر کلامهای معمولی از معنی مراد خود کشف میکند و هرگز در دلالت خود گنگ نیست. زیرا هر کس به لغت آشنائی داشته باشد از جملات آیات کریمه معنی آنها را آشکار میفهمد چنانکه از جملات هر کلام عربی دیگر معنی میفهمد.

بعلاوه آنکه راه فهمیدن آیات قرآن اسلوب و روشی علمی دارد که عبارتند از:
الف- از یکسو تدبر در آیات الهی (8) بنابراین، بدیهی است که اگر آیات در معانی خودشان ظهوری نداشتند تامل و تدبر در آنها و همچنین حل اختلافات صوری آنها بواسطه تامل و تدبر معنی نداشت.
ب- از سوی دیگر آیات قرآن هم پوشانی داشته با روش تفسیر آیه به آیه و ارجاع آیات متشابه به آیات محکمات، راه فهم درست همه آیات قرآن امکان پذیر است و نه تنها هیچ ابهام و اختلافی در آیات مشاهده نخواهد شد بلکه آیات قرآن ضمن آنکه بیانگر همه چیز است. (9) به مراتب اولی بیانگر مفهوم و مقصود خویش نیز هست.
ج- گذشته از همه اینها، پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) عهده دار تبیین و تفسیر جزئیات قوانین و تفاصیل احکام شریعت - که از ظواهر قرآن مجید بدست نمیآید- بوده اند.(10)؛(11).

سوم. قرآن بزرگترین مجموعه از معارف بدیع و آرایه های ادبی است. در همین رابطه امام زین العابدین(علیه السلام) فرمود: کتاب خدای عزوجّل مشتمل بر چهار سطح است: عبارات، اشارات، لطایف و حقایق. عبارات، در خور فهم عوام و عموم مردم است; اشارات، مختص خواص و زبدگان; لطایف، ویژه ی اولیای الهی و حقایق آن، مخصوص پیامبران الهی است.(12) بنابراین؛ هر انسانی به مقدار توان و استعداد خود از آن توشه میگیرد. به همین دلیل، عترت طاهره که عدل همیشگی قرآن کریم هستند، به هر کس به مقدار توان علمیش، آموزش میدادند.

چهارم. در پاسخ به این سؤال که در زمانه غیبت، که دسترسی به معصومان (ع) برای فهم معارف، ممکن نیست تکلیف مردم چیست؟ گفتنی است: ائمه معصومین (ع) برای زمان غیبت، رجوع به عالمان بالله، فقها و راویان حدیث را به ما توصیه کرده اند بنابراین تکلیف روشن است آنچه ایشان بعنوان جانشینان و نائبان عام امامان معصوم (ع) با استفاده از آیات و روایات بیان می کنند برای ما حجت بوده و در تعیین تکلیف و وظایف ما راهگشایند. چنانکه در توقیع امام عصر (عج) به علی بن محمد سمری بیان شده.

پنجم. در پاسخ به این شبهه که باستناد آیه 165 سوره نساء (13) پس از پیامبران هیچ حجتی بر مردم باقی نمانده و اگر وجود داشت در قرآن اشاره می کرد؟ گفتنی است:
اولاً: آیات بسیاری دلیل بر حجت و گواه بودن پیامبر اکرم (ص) است: 1. اگر می‌خواهید سعادتمند شوید و از افراط و تفریط به دور بمانید باید امت اسلام را الگوی خود قرار دهید و به امت اسلام نیز می‌گوید: اگر می‌خواهید بر راه اعتدال باقی بمانید باید حضرت رسول(ص) را الگوی خود قرار دهید و از آن حضرت پیروی کنید.(14)
ثانیاً: خداوند امر به اطاعت مطلق و بدون قید و شرط از رسول اکرم نموده و این یعنی اطاعت در همه امور.(15)
ثالثاً: ضمن آنکه خداوند در آیه اطاعت نیز بدون قید و شرط در کنار اطاعت از خود، اطاعت از رسول و اولواالامر را توصیه می کند. (16)
رابعاً: همچنین پیامبر اکرم (ص) طبق قول خدای حکیم "لاینطق عن الهوی*ان هو الا وحی یوحی"(17) است فلذا قول و عملش برای همگان حجت است. با این بیان وقتی به سخنان و سفارشات متواتر نبی اکرم(ص) در احادیث (ثقلین، سفینه، غدیر، امامان دوازده گانه و ...) رجوع می کنیم مکرراً توصیه به رجوع امت به حجتهای پس از آن حضرت را می بینیم. (رجوع شود به پست 23).

ناگفته پیداست، توجه در معنای صریح و صحیح آیه ی (مورد تمسک مشکک) گویای آنست که خداوند با فرستادن رسولان و منذران (انبیاء و حجج الهی و وحی) با همگان اتمام حجت کرده و کسانی که برای فرار از اوامر و نواهی الهی بدنبال دستاویز و مستمسک می گردند در روز قیامت هیچ حجتی در برابر خدا نخواهند داشت نه اینکه (طبق تفسیر به رأی مشکک) تصور شود که پس از پیامبران و پس از نبی خاتم دیگر حجتی (منظور حجت های الهی) در بین مردم نخواهند بود. و این در حالی است که گفتیم خداوند در آیه اطاعت، آیه ولایت، آیه تطهیر به صراحت تمام در کنار معرفی نبی اکرم (ص) بعنوان حجت الهی، اولواالامر (امامان معصوم) که جانشینان بر حق پیامبر (ص) هستند را بعنوان حجتهای خویش معرفی کرده و اطاعت و پیروی از آنها را واجب نموده است.(رجوع شود به پست 26)

موفق باشید ...:Gol:

پی نوشتها_______________________________________

  1. ترجمه تفسير الميزان، ج 8، ص 10 الي 15، با تلخيص.
  2. بقره، آيه 103
  3. "انما یتقبل الله من المتقین" (مائده/27)
  4. "إلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّب وَ العَمَلُ الصّالِح یَرفَعُه؛ (فاطر/10)
  5. «اَفَلا يَتَدَبَّرونَ القُرءانَ ولَو كانَ مِن عِندِ غَيرِ اللّهِ لَوَجَدوا فيهِ اختِلـفـًا‌كَثيرا» ؛ نساء/4،82
  6. «قُرءانـًا عَرَبيـًّا غَيرَ ذى عِوَج»؛ زمر/39،28
  7. «اَلحَمدُ‌لِلّهِ الَّذى اَنزَلَ عَلى عَبدِهِ الكِتـبَ ولَم‌يَجعَل لَهُ عِوَجا»؛ كهف/18،1
  8. «افلا بتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها؛ آیا قرآن را تدبر -پیگیری آیات با تامل- نمیکنند یا به دلهائی قفلهاشان زده شده» ، محمد/ 24
  9. «تبیان لکل شیء»؛ نحل/ 89
  10. «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم؛ و فرو فرستادیم بتو ذکر -قرآن- را برای اینکه آنچه را به مردم نازل شده برایشان بیان و روشن کنی» ؛ نحل/ 44
  11. «و ما آتاکم الرسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهوا؛ آنچه را پیغمبر برای شما آورد یعنی امر کرد بگیرید و بپذیرید و آنچه از آن نهی کرد خودداری کنید» ؛ حشر/ 7
  12. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج89، ص20، روایت4
  13. رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا.
  14. «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا» همان گونه که قبله شما یک قبله میانه است شما را نیز امت میانه‌ای قرار دادیم تا بر مردم گواه باشد و پیامبر هم بر شما گواه باشد.(بقره/143)
  15. "أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ" (نساء:59)
  16. "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ ..." و در ادامه آیه می فرماید: "... فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً"(نساء/59)
  17. نجم/3 و 4
موضوع قفل شده است