جمع بندی علما زمان جنگ ایران و عراق چه وظیفه ای داشتند؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علما زمان جنگ ایران و عراق چه وظیفه ای داشتند؟

سلام
اول بگم که شرم میکنم این سوالو بپرسم
میترسم شبهه ای واسه کسی بشه و .... امیدوارم جواب استاد کامل باشه
در زمان جنگ ایران و عراق علما چکار میکردند ؟
اگر اعتقادشان بر این بود که جبهه مقابل ایران جبهه باطل است چرا نرفتند خط مقدم جبهه بجنگن ؟
نام چند عالم رو میارم
ایت الله بهجت ، ایت الله مکارم شیرازی ، الله وحید خراسانی و .....
لطف کنید بهم بگید زمان جنگ چکاری برای ایران کردند که ارزشش از رفتن به جنگ تن به تن بیشتر بود ؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد مسلم

کنجکاو بی گناه;680375 نوشت:
سلام
اول بگم که شرم میکنم این سوالو بپرسم
میترسم شبهه ای واسه کسی بشه و .... امیدوارم جواب استاد کامل باشه
در زمان جنگ ایران و عراق علما چکار میکردند ؟
اگر اعتقادشان بر این بود که جبهه مقابل ایران جبهه باطل است چرا نرفتند خط مقدم جبهه بجنگن ؟
نام چند عالم رو میارم
ایت الله بهجت ، ایت الله مکارم شیرازی ، الله وحید خراسانی و .....
لطف کنید بهم بگید زمان جنگ چکاری برای ایران کردند که ارزشش از رفتن به جنگ تن به تن بیشتر بود ؟

با سلام و احترام

ادب و احترام شما نسبت به مراجع در طرح سوال در خور تحسین است، اما هرگز به دلتان تردید راه ندهید، سوال را باید پرسید، ما به خودمان شک نداریم تا از سوال ابا داشته باشیم، نهایتا اگر پاسخ یک کارشناس شما را قانع نکرد از کارشناس دیگری می پرسید تا به جواب قانع کننده ای برسید.

اما جواب شما:
ببینید در یک نگاه کلان و تجسم شرایط آن روز می توان به پاسخ رسید، از طرفی یک انقلاب نوپا و وظیفه تبیین اصول و مبانی اسلامی آن، از طرفی مقابله علمی با تفکرات کمونیستی و دین ستیز، از طرف دیگر مواجهه با حملات نظامی عراق و... شرایط دشواری را رقم زده بود.
لذا ایران نوپا به دو چیز نیاز داشت، یکی تبیین مبانی و پایه های فکری اسلام و انقلاب اسلامی با توجه به مهیا شدن شرایط، و دیگری مقاومت در برابر حملات نظامی متجاوزین، هرگز دفاع در جبهه اول کمتر از جبهه دوم نبود، اغتشاشات ابتدای انقلاب توسط حامیان بنی صدر و به شهادت رساندن کورکورانه شخصیت های اثر گذار چون شهید مطهری و شهید بهشتی و... و خلاصه 17000 شهید ترور نشان دهنده این بود که باید از نظر فکری و پاسخ گویی در قبال اندیشه های مهاجم هم فکری نمود.

فارغ از این، حتی اگر این تهدیدات هم نمی بود حضور همه اقشار یک صنف در جبهه ها در جایی که بدون آن به شکست منجر نشود لازم که هیچ، اصلا جایز نیست، و این منحصر در رشته های حوزوی نیست، بلکه وقتی می توان مثلا جمعیت مجاهدین را از اصناف مختلف تأمین نمود جایز نیست همه افراد یک صنف به جبهه بروند چرا که زمین ماندن نیازهای داخلی منجر به فلج شدن نظام می شود، لذا در جایی که می توان سپاه مرکب از اقشار مختلف ایجاد نمود جایز نیست همه مکانیک ها، یا همه پزشکان، یا همه معلمان و... به جبهه بروند، اسلام با این موافق نیست، و حضور هم زمان در تمام این جبهه ها چه نظامی و چه علمی را واجب کفایی می داند و حق هم همین است.

شما تصور بکنید اگر هشت سال پیشرفت علمی یک کشور تعطیل شود چه فاجعه ای رخ خواهد دادف شاید این در مورد علوم حوزوی برای شما خیلی روشن نباشد لذا به یک رشته دیگر مثال می زنم، اگر مثلا عرصه پزشکی را تجسم کنید که هشت سال تعطیل شود و همه پزشکان طبابت و آموزش در دانشکده های علوم پزشکی را رها کرده و به جبهه بروند می توانید بفهمید چقدر لطمه می خوردیم، یا همه مکانیک ها، همه نجاران، همه اساتید دانشگاه...؛ دقیقا همین لطمه در مورد علوم حوزوی و پرورش روحانیون قوی برای حضور در مساجد، دانشگاه ها، و عرصه های تبلیغی نیز وجود داشت، لذا بسیاری از حوزویان و علماء رفتند و بخشی نیز با دیدن کفایت امر، به جبهه داخل مشغول شدند.

البته اینطور نبوده که نسبت به جبهه بی تفاوت باشند، لذا فرزند آیت الله بهجت از مجاهدین جنگ بود، و آیت الله مکارم و آیت الله وحید خراسانی نیز در هنگام فراغت از دروس در جبهه ها حضور یافتند.
امروز بزرگترین اساتید حوزه که حقیقتا در جامعه علمی و فرهنگی تأثیرگذار هستند ثمره پرورش همین بزرگان هستند، که بسیاری در همان زمان جنگ یک پایشان جبهه بوده است و پای دیگرشان در درس همین مراجع.

این رویکرد است که آنها را از رها کردن این جبهه دوم بازداشته است، همان طور که مثلا خود آیت الله وحید(حفظه الله) ضمن حضور در جبهه ها و دیدار با رزمندگان در سال 1364 فرمودند:

«من خودم مدتها است که آرزو داشتم که به این سرزمین و دیار سفری بکنم آن هم این سفر فقط به حساب اینکه خودم بیایم از این سفر استفاده کنم و فقط مقصد خودم این بوده که در مجلس شما شرکت کنم چون مجلس شما مجلس دعا است. و این دعا به نظر من مستجاب است. و تمام شرایط اجابت دعا در این سرزمین فراهم است.
اصلاً خود من در اینجا برای تجارت آمده ام. برای کسب آماده ام. مفت نیامده ام اینجا. أیامی که گرفتار درس و بحث بودم که خود نمی توانستم. بعد که درس و بحث تعطیل شد بالاخره خواستیم ما هم کسبی کرده باشیم تجارتی کرده باشیم. بیاییم یک شب در یک همچه مجلسی که شماها دعا کنید».( http://www.mashreghnews.ir/fa/news/211178)

بنابراین امروز اگرچه آسایش و امنیت مان را مدیون مجاهدین جان بر کفی هستیم که جان خویش را در خطر انداخته، و هشت سال مردانه جنگیدند، اما همین گام های علمی و پرورش روحانیون و مجتهدین امروزی که در مراکز مختلف فرهنگی و دانشگاهی و حوزوی حضور دارند هم ثمره مجاهدت های علمی همین بزرگان هست، که یقینا آن هم از سنخ جهاد است، جهادی که با پایان یافتن جنگ تحمیلی پایان نپذیرفت و همچنان ادامه دارد...

یا علی(ع)

مسلم;681375 نوشت:
با سلام و احترام

ادب و احترام شما نسبت به مراجع در طرح سوال در خور تحسین است، اما هرگز به دلتان تردید راه ندهید، سوال را باید پرسید، ما به خودمان شک نداریم تا از سوال ابا داشته باشیم، نهایتا اگر پاسخ یک کارشناس شما را قانع نکرد از کارشناس دیگری می پرسید تا به جواب قانع کننده ای برسید.

اما جواب شما:
ببینید در یک نگاه کلان و تجسم شرایط آن روز می توان به پاسخ رسید، از طرفی یک انقلاب نوپا و وظیفه تبیین اصول و مبانی اسلامی آن، از طرفی مقابله علمی با تفکرات کمونیستی و دین ستیز، از طرف دیگر مواجهه با حملات نظامی عراق و... شرایط دشواری را رقم زده بود.
لذا ایران نوپا به دو چیز نیاز داشت، یکی تبیین مبانی و پایه های فکری اسلام و انقلاب اسلامی با توجه به مهیا شدن شرایط، و دیگری مقاومت در برابر حملات نظامی متجاوزین، هرگز دفاع در جبهه اول کمتر از جبهه دوم نبود، اغتشاشات ابتدای انقلاب توسط حامیان بنی صدر و به شهادت رساندن کورکورانه شخصیت های اثر گذار چون شهید مطهری و شهید بهشتی و... و خلاصه 17000 شهید ترور نشان دهنده این بود که باید از نظر فکری و پاسخ گویی در قبال اندیشه های مهاجم هم فکری نمود.

فارغ از این، حتی اگر این تهدیدات هم نمی بود حضور همه اقشار یک صنف در جبهه ها در جایی که بدون آن به شکست منجر نشود لازم که هیچ، اصلا جایز نیست، و این منحصر در رشته های حوزوی نیست، بلکه وقتی می توان مثلا جمعیت مجاهدین را از اصناف مختلف تأمین نمود جایز نیست همه افراد یک صنف به جبهه بروند چرا که زمین ماندن نیازهای داخلی منجر به فلج شدن نظام می شود، لذا در جایی که می توان سپاه مرکب از اقشار مختلف ایجاد نمود جایز نیست همه مکانیک ها، یا همه پزشکان، یا همه معلمان و... به جبهه بروند، اسلام با این موافق نیست، و حضور هم زمان در تمام این جبهه ها چه نظامی و چه علمی را واجب کفایی می داند و حق هم همین است.

شما تصور بکنید اگر هشت سال پیشرفت علمی یک کشور تعطیل شود چه فاجعه ای رخ خواهد دادف شاید این در مورد علوم حوزوی برای شما خیلی روشن نباشد لذا به یک رشته دیگر مثال می زنم، اگر مثلا عرصه پزشکی را تجسم کنید که هشت سال تعطیل شود و همه پزشکان طبابت و آموزش در دانشکده های علوم پزشکی را رها کرده و به جبهه بروند می توانید بفهمید چقدر لطمه می خوردیم، یا همه مکانیک ها، همه نجاران، همه اساتید دانشگاه...؛ دقیقا همین لطمه در مورد علوم حوزوی و پرورش روحانیون قوی برای حضور در مساجد، دانشگاه ها، و عرصه های تبلیغی نیز وجود داشت، لذا بسیاری از حوزویان و علماء رفتند و بخشی نیز با دیدن کفایت امر، به جبهه داخل مشغول شدند.

البته اینطور نبوده که نسبت به جبهه بی تفاوت باشند، لذا فرزند آیت الله بهجت از مجاهدین جنگ بود، و آیت الله مکارم و آیت الله وحید خراسانی نیز در هنگام فراغت از دروس در جبهه ها حضور یافتند.
امروز بزرگترین اساتید حوزه که حقیقتا در جامعه علمی و فرهنگی تأثیرگذار هستند ثمره پرورش همین بزرگان هستند، که بسیاری در همان زمان جنگ یک پایشان جبهه بوده است و پای دیگرشان در درس همین مراجع.

این رویکرد است که آنها را از رها کردن این جبهه دوم بازداشته است، همان طور که مثلا خود آیت الله وحید(حفظه الله) ضمن حضور در جبهه ها و دیدار با رزمندگان در سال 1364 فرمودند:

«من خودم مدتها است که آرزو داشتم که به این سرزمین و دیار سفری بکنم آن هم این سفر فقط به حساب اینکه خودم بیایم از این سفر استفاده کنم و فقط مقصد خودم این بوده که در مجلس شما شرکت کنم چون مجلس شما مجلس دعا است. و این دعا به نظر من مستجاب است. و تمام شرایط اجابت دعا در این سرزمین فراهم است.
اصلاً خود من در اینجا برای تجارت آمده ام. برای کسب آماده ام. مفت نیامده ام اینجا. أیامی که گرفتار درس و بحث بودم که خود نمی توانستم. بعد که درس و بحث تعطیل شد بالاخره خواستیم ما هم کسبی کرده باشیم تجارتی کرده باشیم. بیاییم یک شب در یک همچه مجلسی که شماها دعا کنید».( http://www.mashreghnews.ir/fa/news/211178)

بنابراین امروز اگرچه آسایش و امنیت مان را مدیون مجاهدین جان بر کفی هستیم که جان خویش را در خطر انداخته، و هشت سال مردانه جنگیدند، اما همین گام های علمی و پرورش روحانیون و مجتهدین امروزی که در مراکز مختلف فرهنگی و دانشگاهی و حوزوی حضور دارند هم ثمره مجاهدت های علمی همین بزرگان هست، که یقینا آن هم از سنخ جهاد است، جهادی که با پایان یافتن جنگ تحمیلی پایان نپذیرفت و همچنان ادامه دارد...

یا علی(ع)

سلام خیلی ممنون از جوابتون
با این اوصاف چند ایت الله داریم که به جبهه رفته باشن ؟
شما گفتید یکهو نمیشود همه جامعه پزشکی رو برد جبهه
خب بالاخره یکی دو تا پزشک ماهر به جبهه رفتند ...
پس چند نفر از افراد برجسته ( نه همه ) از حوزه رفتن خط جبهه ؟
آیت الله سیستانی چطور ؟
چرا فتوا ندادن که جنگ با ایران حرام است ؟

متاسفانه در زمان جنگ همین شیعیان عراق بودند که در قالب جزیی از ارتش عراق با ایران میجنگیدند و یادشون نبود که برابر یک عده شیعه ایرانی میجنگند
البته شاید اون موقع بحث ملیت عراقی براشون مطرح بوده و جنگ را جنگ کشورشون میدونستند
علما عراق هم احتمالا اون زمان اگر مخالف هم بودند از ترس صدام جرات بیان نداشتند

باسلام
باید گفت جنگ عراق و ایران نه ایران و عراق

کنجکاو بی گناه;681430 نوشت:
سلام خیلی ممنون از جوابتون
با این اوصاف چند ایت الله داریم که به جبهه رفته باشن ؟
شما گفتید یکهو نمیشود همه جامعه پزشکی رو برد جبهه
خب بالاخره یکی دو تا پزشک ماهر به جبهه رفتند ...
پس چند نفر از افراد برجسته ( نه همه ) از حوزه رفتن خط جبهه ؟


سلام
ببینید ملاک این نیست که حتما بزرگان هر قشر آمده باشند، ملاک این است که از هر قشری به مقداری که اقتضاء می کند نیرو وارد جبهه شده باشد، مثلا لازم نیست حتما چندتا از پزشکانی که در کشور حرف اول را می زنند هم حضور یابند، بلکه به اندازه ای که نیاز ما به پزشک در جبهه برطرف شود، در مورد روحانیون هم همین طور، جالب است بدانید تعداد شهدای روحانی در جنگ تحمیلی، 6 برابر شهدای اقشار دیگر است.( http://hawzahnews.com/TextVersionDetail/245273)
ثانیا: اینطور نبوده که هیچکدام از بزرگان حوزه در جبهه ها حضور نداشته باشند، خب بسیاری از حوزویانی که به جبهه رفتند مرجع نبوده اند تا بین مردم شناخته شده باشند.
اما در هر صورت اشخاصی چون مقام معظم رهبری، یا حضور آیت الله العظمی بهاء الدینی در قرار گاه عملیاتی والفجر مقدماتی، حضور آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی، با سن هشتاد سال و در حالی که پشتشان خمیده بود و تقریبا به حالت رکوع قدم برمی داشت و عصا به دست می گرفت. ایشان هنگامی که به جبهه رفت، قبا را کند و بچه های سپاه به خواست ایشان یک دست لباس بسیجی به ایشان پوشاندند و یک گلوله خمپاره شلیک کردند. شهید آیت الله سید اسدالله مدنی که اولین شهید محراب بودند، در جبهه های ایلام، کرمانشاه و اهواز بارها حضور پیدا کردند. شهید آیت الله اشرفی اصفهانی، چهارمین شهید محراب، نیز با وجود سن هشتاد سال با شور فراوان به جبهه های غرب و جنوب می شتافت و می فرمود: وقتی به جبهه می روم تا مدتی روحیه ام قوی است. قدرت خدا در جبهه هاست. هر کس می خواهد خدا و دست خدا را ببیند، به جبهه ها برود. باور کنید اگر من دستم رعشه نداشت، چند روزی برای اسلحه آموزی می رفتم و با کمال افتخار مانند حبیب بن مظاهر، آنجا در راه اسلام کشته می شدم. (مجله شمیم یاس، شماره 32، به نقل از حوزه نت)

کنجکاو بی گناه;681430 نوشت:
آیت الله سیستانی چطور ؟
چرا فتوا ندادن که جنگ با ایران حرام است ؟

شیخ رجبعلی;681443 نوشت:
متاسفانه در زمان جنگ همین شیعیان عراق بودند که در قالب جزیی از ارتش عراق با ایران میجنگیدند و یادشون نبود که برابر یک عده شیعه ایرانی میجنگند
البته شاید اون موقع بحث ملیت عراقی براشون مطرح بوده و جنگ را جنگ کشورشون میدونستند
علما عراق هم احتمالا اون زمان اگر مخالف هم بودند از ترس صدام جرات بیان نداشتند

در خصوص موضع شیعیان عراق و این که چرا آیت الله سیستانی فتوا به حرمت جنگ ندادند، باید عرض کنم ایشان در آن موقع هنوز مرجع نبودند، چرا که هنوز استاد ایشان، یعنی آیت الله خوئی(ره) در قید حیات بودند و اتفاقا آن مرجع بزرگ علی رغم فشار صدام به ایشان برای تأیید جنگ با ایران، ایشان ضمن استقامت در برابر این فشارها، به جواز صرف حقوق شرعیه در خوراک و پوشاک رزمندگان اسلام فتوا دادند به طوری که بسیاری از مواد دارویی و بهداشتی که از کشورهای حاشیه خلیج فارس برای کمک به رزمندگان اسلام به ایران فرستاده می‌شد، بیشتر از سوی وکلا و مقلدین ایشان بود، و همچنین تیراندازی به سمت ایرانیان را جایز نمی دانست، لذا اکثر جوانان عراقی که خود را در جنگ تسلیم رزمندگان اسلام می‌نمودند از مقلدین ایشان بودند و حتی در صورت اجبار بنابرفتوای آن مرجع بزرگ به سوی نیروهای ایرانی شلیک نمی‌کردند. (یادنامه آیت الله خوئی، ص109)

سوال
در زمان جنگ ایران و عراق علما چکار میکردند ؟ اگر اعتقادشان بر این بود که جبهه مقابل ایران جبهه باطل است چرا نرفتند خط مقدم جبهه بجنگن ؟ مثلا ایت الله بهجت ، ایت الله مکارم شیرازی ، الله وحید خراسانی، لطف کنید بهم بگید زمان جنگ چکاری برای ایران کردند که ارزشش از رفتن به جنگ تن به تن بیشتر بود ؟ یا از آن طرف آیت الله سیستانی چرا فتوا به حرمت جنگ با ایران ندادند؟

پاسخ:
در یک نگاه کلان و تجسم شرایط آن روز می توان به پاسخ رسید، از طرفی یک انقلاب نوپا و وظیفه تبیین اصول و مبانی اسلامی آن، از طرفی مقابله علمی با تفکرات کمونیستی و دین ستیز، از طرف دیگر مواجهه با حملات نظامی عراق و... شرایط دشواری را رقم زده بود.
لذا ایران نوپا به دو چیز نیاز داشت، یکی تبیین مبانی و پایه های فکری اسلام و انقلاب اسلامی با توجه به مهیا شدن شرایط، و دیگری مقاومت در برابر حملات نظامی متجاوزین، هرگز دفاع در جبهه اول کمتر از جبهه دوم نبود، اغتشاشات ابتدای انقلاب توسط حامیان بنی صدر و به شهادت رساندن کورکورانه شخصیت های اثر گذار چون شهید مطهری(ره) و شهید بهشتی(ره) و... و خلاصه 17000 شهید ترور نشان دهنده این بود که باید از نظر فکری و پاسخ گویی در قبال اندیشه های مهاجم هم فکری نمود.

فارغ از این، حتی اگر این تهدیدات هم نمی بود حضور همه اقشار یک صنف در جبهه ها در جایی که بدون آن به شکست منجر نشود لازم که هیچ، اصلا جایز نیست، و این منحصر در رشته های حوزوی نیست، بلکه وقتی میتوان مثلا جمعیت مجاهدین را از اصناف مختلف تأمین نمود جایز نیست همه افراد یک صنف به جبهه بروند چرا که زمین ماندن نیازهای داخلی منجر به فلج شدن نظام می شود، لذا در جایی که می توان سپاه مرکب از اقشار مختلف ایجاد نمود جایز نیست همه مکانیک ها، یا همه پزشکان، یا همه معلمان و... به جبهه بروند، اسلام با این موافق نیست، و حضور هم زمان در تمام این جبهه ها چه نظامی و چه علمی را واجب کفایی می داند و حق هم همین است.

شما تصور بکنید اگر هشت سال پیشرفت علمی یک کشور تعطیل شود چه فاجعه ای رخ خواهد دادف شاید این در مورد علوم حوزوی برای شما خیلی روشن نباشد لذا به یک رشته دیگر مثال می زنم، اگر مثلا عرصه پزشکی را تجسم کنید که هشت سال تعطیل شود و همه پزشکان طبابت و آموزش در دانشکده های علوم پزشکی را رها کرده و به جبهه بروند می توانید بفهمید چقدر لطمه می خوردیم، یا همه مکانیک ها، همه نجاران، همه اساتید دانشگاه...؛ دقیقا همین لطمه در مورد علوم حوزوی و پرورش روحانیون قوی برای حضور در مساجد، دانشگاه ها، و عرصه های تبلیغی نیز وجود داشت، لذا بسیاری از حوزویان و علماء رفتند و بخشی نیز با دیدن کفایت امر، به جبهه داخل مشغول شدند.
البته ملاک این نیست که حتما بزرگان هر قشر آمده باشند، ملاک این است که از هر قشری به مقداری که اقتضاء میکند نیرو وارد جبهه شده باشد، مثلا لازم نیست حتما چندتا از پزشکانی که در کشور حرف اول را می زنند هم حضور یابند، بلکه به اندازه ای که نیاز ما به پزشک در جبهه برطرف شود، در مورد روحانیون هم همین طور، جالب است بدانید تعداد شهدای روحانی در جنگ تحمیلی، 6 برابر شهدای اقشار دیگر است(1)

البته اینطور نبوده که نسبت به جبهه بی تفاوت باشند، لذا فرزند آیت الله بهجت از مجاهدین جنگ بود، و آیت الله مکارم و آیت الله وحید خراسانی نیز در هنگام فراغت از دروس در جبهه ها حضور یافتند.
امروز بزرگترین اساتید حوزه که حقیقتا در جامعه علمی و فرهنگی تأثیرگذار هستند ثمره پرورش همین بزرگان هستند، که بسیاری در همان زمان جنگ یک پایشان جبهه بوده است و پای دیگرشان در درس همین مراجع.

این رویکرد است که آنها را از رها کردن این جبهه دوم بازداشته است، همان طور که مثلا خود آیت الله وحید(حفظه الله) ضمن حضور در جبهه ها و دیدار با رزمندگان در سال 1364 فرمودند:

«من خودم مدتها است که آرزو داشتم که به این سرزمین و دیار سفری بکنم آن هم این سفر فقط به حساب اینکه خودم بیایم از این سفر استفاده کنم و فقط مقصد خودم این بوده که در مجلس شما شرکت کنم چون مجلس شما مجلس دعا است. و این دعا به نظر من مستجاب است. و تمام شرایط اجابت دعا در این سرزمین فراهم است.
اصلاً خود من در اینجا برای تجارت آمده ام. برای کسب آماده ام. مفت نیامده ام اینجا. أیامی که گرفتار درس و بحث بودم که خود نمی توانستم. بعد که درس و بحث تعطیل شد بالاخره خواستیم ما هم کسبی کرده باشیم تجارتی کرده باشیم. بیاییم یک شب در یک همچه مجلسی که شماها دعا کنید.(2)

همچنین حضور اشخاصی چون مقام معظم رهبری در جبهه ها، یا حضور آیت الله العظمی بهاء الدینی در قرار گاه عملیاتی والفجر مقدماتی، حضور آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی، با سن هشتاد سال و در حالی که پشتشان خمیده بود و تقریبا به حالت رکوع قدم برمی داشت و عصا به دست می گرفت. ایشان هنگامی که به جبهه رفت، قبا را کند و بچه های سپاه به خواست ایشان یک دست لباس بسیجی به ایشان پوشاندند و یک گلوله خمپاره شلیک کردند. شهید آیت الله سید اسدالله مدنی که اولین شهید محراب بودند، در جبهه های ایلام، کرمانشاه و اهواز بارها حضور پیدا کردند. شهید آیت الله اشرفی اصفهانی، چهارمین شهید محراب، نیز با وجود سن هشتاد سال با شور فراوان به جبهه های غرب و جنوب می شتافت و می فرمود: وقتی به جبهه می روم تا مدتی روحیه ام قوی است. قدرت خدا در جبهه هاست. هر کس می خواهد خدا و دست خدا را ببیند، به جبهه ها برود. باور کنید اگر من دستم رعشه نداشت، چند روزی برای اسلحه آموزی می رفتم و با کمال افتخار مانند حبیب بن مظاهر، آنجا در راه اسلام کشته می شدم. (3)
نکته ای که باید به آن دقت نمود این است که جهاد وظیفه همه انسان ها است، اما مهم تر این است که هر کسی با تشخیص توانایی های خویش به عرصه ای از جهاد وارد شود که بیشترین تأثیرگذاری را داشته باشد.
بنابراین امروز اگرچه آسایش و امنیت مان را مدیون مجاهدین جان بر کفی هستیم که جان خویش را در خطر انداخته، و هشت سال مردانه جنگیدند، اما همین گام های علمی و پرورش روحانیون و مجتهدین امروزی که در مراکز مختلف فرهنگی و دانشگاهی و حوزوی حضور دارند هم ثمره مجاهدت های علمی همین بزرگان هست، که یقینا آن هم از سنخ جهاد است، جهادی که با پایان یافتن جنگ تحمیلی پایان نپذیرفت و همچنان ادامه دارد...

در خصوص موضع شیعیان عراق و این که چرا آیت الله سیستانی فتوا به حرمت جنگ ندادند، باید عرض کنم ایشان در آن موقع هنوز مرجع نبودند، چرا که هنوز استاد ایشان، یعنی آیت الله خوئی(ره) در قید حیات بودند و اتفاقا آن مرجع بزرگ علی رغم فشار صدام به ایشان برای تأیید جنگ با ایران، ایشان ضمن استقامت در برابر این فشارها، به جواز صرف حقوق شرعیه در خوراک و پوشاک رزمندگان اسلام فتوا دادند به طوری که بسیاری از مواد دارویی و بهداشتی که از کشورهای حاشیه خلیج فارس برای کمک به رزمندگان اسلام به ایران فرستاده می‌شد، بیشتر از سوی وکلا و مقلدین ایشان بود، و همچنین تیراندازی به سمت ایرانیان را جایز نمی دانست، لذا اکثر جوانان عراقی که خود را در جنگ تسلیم رزمندگان اسلام می‌نمودند از مقلدین ایشان بودند و حتی در صورت اجبار بنابرفتوای آن مرجع بزرگ به سوی نیروهای ایرانی شلیک نمی‌کردند. (4)
_______________________________

1) http://hawzahnews.com/TextVersionDetail/245273.
2) http://www.mashreghnews.ir/fa/news/211178.
3) مجله شمیم یاس، شماره 32، به نقل از حوزه نت.
4) یادنامه آیت الله خوئی، گروهی از نویسندگان، نشر موسسه خیریه آیت الله خوئی، ص109.

موضوع قفل شده است