اگر طالب طهارت روح و جانید، بفرمائید. . .(مهم)

تب‌های اولیه

155 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

امام خمینی (ره) :

"قصه حضرت موسی را آن همه در قرآن تکرار می‌کند.
اگر می‌خواست قصه بگوید، خوب قصه گو یکی می‌گوید بس است دیگر. چند دفعه می‌گویی!
آن همه قرآن پافشاری می‌کند و در هر چند صفحه‌اش موسی را پیش می‌آورد و مخالفت با فرعون، برای اینکه بگوید آقا بفهم!

اگر قرآن نبود باب معرفت الله بسته بود الی الابد."

[="Times New Roman"][="Navy"]

Niyaz;541173 نوشت:
"قصه حضرت موسی را آن همه در قرآن تکرار می‌کند.
اگر می‌خواست قصه بگوید، خوب قصه گو یکی می‌گوید بس است دیگر. چند دفعه می‌گویی!
آن همه قرآن پافشاری می‌کند و در هر چند صفحه‌اش موسی را پیش می‌آورد و مخالفت با فرعون، برای اینکه بگوید آقا بفهم!

اگر قرآن نبود باب معرفت الله بسته بود الی الابد."

سلام و عرض ادب
خیلی جالب بود خواهر . برای من هم همیشه سوال بود. چه نیازیست این همه هل أتاك حديث موسى...:ok:[/]

با عرض سلام:Gol:

ببخشید یک مسئله ای برایم خیلی سوال شده...

متن زیر از یکی از بزرگان هست:
"چه بسا انسان با یک دعا خواندن حال خوشی پیدا میکند اما همین که در اجتماع قرار گرفت, به محض نگاه کردن به چهره مردم آن حال خوش از او گرفته میشود و جانش آلوده میشود"

واقعا چرا مردم که مخلوقات خداوند هستند باعث آلودگی انسان میشوند؟؟؟!!!
چرا مثلا نگاه به طبیعت باعث ارتقا معنوی انسان میشود اما مردم باعث آلودگی میشوند؟ هر دو که از یک خالق اند.
من خودم هم در طی ارتباط با مردم این دوری از خدا را حس میکنم و روزهایی که کلا در خانه هستم وضعیتم خیلی بهتر هست....اما دلیلش را متوجه نمیشوم؟

یعنی مردم همه آلوده هستند؟؟!!! این سوءظن که خودش میشود گناه.

با سلام
به نظر من اول باید ببینیم این جمله از کدام بزرگ است؟! بعد سراغ جواب برویم. درضمن همه مردم آلوده نیستند بالاخره در هر اجتماعی هم خوبها هستند و هم بدها در هر مکانی هم که بستگی به آدمهای موجود در آن مکان و جو آن مکان دارد انرژِی منفی یا مثبت قالب می شود مثلا در اماکن متبرکه معمولا انرژِی مثبت بیشتر است و برعکس در جاهایی که لهو و لهب یا ناسزاگویی و مسخره کردن و غیبت و... برقرار است انرژی منفی از طرف آدمها بیشتر است و در نتیجه شیطان در آن مکانها قدرت بیشتر ی دارد.

Niyaz;546115 نوشت:
با عرض سلام:Gol:

ببخشید یک مسئله ای برایم خیلی سوال شده...

متن زیر از یکی از بزرگان هست:
"چه بسا انسان با یک دعا خواندن حال خوشی پیدا میکند اما همین که در اجتماع قرار گرفت, به محض نگاه کردن به چهره مردم آن حال خوش از او گرفته میشود و جانش آلوده میشود"


سلام علیکم و رحمه الله
به تجربه به کمترین و کوچکترین سالک های الهی اثبات این قضیه شده است. چه اینکه برای خود شما هم به تجربه اثبات شده و تجربه معلمی نیست که پندش حقیر شمرده بشه...

Niyaz;546115 نوشت:

واقعا چرا مردم که مخلوقات خداوند هستند باعث آلودگی انسان میشوند؟؟؟!!!
چرا مثلا نگاه به طبیعت باعث ارتقا معنوی انسان میشود اما مردم باعث آلودگی میشوند؟ هر دو که از یک خالق اند.
من خودم هم در طی ارتباط با مردم این دوری از خدا را حس میکنم و روزهایی که کلا در خانه هستم وضعیتم خیلی بهتر هست....اما دلیلش را متوجه نمیشوم؟

به این علت کل اشیا یسبح و بحمده هستند. کل اشیاه تسبیح و تقدیس او رو انجام می دهند البته جسم ما هم جزوی از اشیا هست اما روح انسان چنان تاریکی رو دچار میشه که نور تسبیح جسمش رو خاموش میکنه دیگر مخلوقات تاریکی وجودی ندارند... در بسیاری از مردم تاریکی غفلت وجود داره شاید ظاهرا اهل نماز باشند اما قلبا غافل هستند...

Niyaz;546115 نوشت:

یعنی مردم همه آلوده هستند؟؟!!! این سوءظن که خودش میشود گناه.

شما قرار نیست بشینید پی جوی این بشید که وای همه چجور هستند شما باید مسیرتون رو در عزلت( یعنی دوری قلبی از شلوغی و ازدحام ) طی کنید.

تمام اساتید این سفارش رو می کنند... حافظ علیه الرحمه میگوید نخست موعظه پیر صحبت این حرف هست/ که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
حافظ میگه این اولین پند پیر به من بوده یعنی اولین درس استادش : چرا این اولین پند هست؟ برای اینکه هرچقدر عبادت کنید و مراقب این درس اول نباشید همش از کفتون خارج خواهد شد، وجود نازنین پیامبر (ص) با اون همه عظمت محتاج به تنهایی غار حرا بود، اون عزلت بود که حضرت رو اماده برای دریافت وحی کرد. بله اگر شما رسیدید به مقامی که انتهای کار حضرت شد اون می تونید خودتون رو ببخشید به اجتماع بدون کاستی در حالات روحی اما این اخر کار حضرت بود ابتدای کار حضرت نبود...
پس ما هم باید اقتدا کنیم به حضرت و در ابتدا برای اینکه دستاورد نماز و روزه از کف خارج نشه قدری فاصله بگیریم البته به اندازه توان روحی ...
بسیاری از عزیزان مذهبی ماشالله مجلسی نیست که حضور به عمل نیارند از جمله انواع مجالس مذهبی و غیر مذهبی جشن تولد آش پشت پا ، مجلس پشت پای مکه مجلس اومدن از مکه فلانی و غیره... اینها همگی برای سالک مبتدی سم هست اگر از حد مشخص خارج بشه بعضا دیدم خودشون رو گول میزنن که مجلس خدا هست...

این عزیزان غافل هستند که بله شاید مجلس خدا باشه اما برای سالکی که هنوز وجودش وحدت نگر نشده تنها دستاوردش تشدید کثرت هست از دیدن انواع ادم ها انواع نفوس انواع لباس ها و پوشش ها انواع مدل های مو انواع فلان و انواع فلان .... پس حتما لازم نیست دیگران گناه کار باشند تا وجود شما رو به لرزه در بیارند همینکه کثرات در نوع انسان شدیدترین حالت هست توجیه مناسبی برای عزلت گرفتن سالک در ابتدای مسیرش هست...

و سلام خدا بر تمامی اهل سلوک و اهل محبت و اهل مراقبه ...


بسم حق

اگر از خلق ببریم به خلوت میرسیم واین خلوت از نوع خلوت دل است.یعنی من در میان جمع باشم ولی دل در خلوت خود باشد.یعنی بیرونی در میان خلق است و اندرونی در خلوت .
خلوت یعنی:خودت راآنچه هستی ببینی(بشناسی)ونه آنچه میخواهی باشی ونشان میدهی ودوست داری ودر قالب آن میروی.
خلوت برای رسیدن به وحدت است پناه بردن از کثرت به آن

mahdija;546149 نوشت:
به نظر من اول باید ببینیم این جمله از کدام بزرگ است؟!

کتاب طهارت نفس علامه حسن زاده....البته شایان ذکر هست در ادامه ایشان فرموده اند با وضو میتوان از این آلودگی های محیطی رهایی پیدا کرد.

مفتقر;546206 نوشت:
بسیاری از عزیزان مذهبی ماشالله مجلسی نیست که حضور به عمل نیارند از جمله انواع مجالس مذهبی و غیر مذهبی جشن تولد آش پشت پا ، مجلس پشت پای مکه مجلس اومدن از مکه فلانی و غیره... اینها همگی برای سالک مبتدی سم هست اگر از حد مشخص خارج بشه بعضا دیدم خودشون رو گول میزنن که مجلس خدا هست...

البته من نمیدانم کثرات به چه معناست اما مسلما شرایطی که میفرمایید و نرفتن به مجالس برای همه شدنی نیست. از طرفی تمام این رفت و آمد ها نوعی صله رحم هم محسوب میشود و بسیار موکد هست فکر میکنم! البته بین مسائل شرعی و عرفانی خیلی تفاوت هست...گیج شدیم...نمیدانم در عرفان رفت و امد خوب هست یا نه اما شرعا که خیلی خوبه!!

ببخشید اما اینطور پیش برویم که باید بیخیال خانواده و فامیل و ادامه تحصیل و دانشگاه و غیره بشویم...!!! یه خرید ساده بخواهیم برویم سرتا پایمان را تاریکی میگیرد خوب!!
واقعا در این جامعه پیشرفت در مسائل علمی و اجتماعی با عزلت امکان پذیر نیست ... باید از یکیشان بزنیم تا به دیگری برسیم متاسفانه.

Niyaz;546916 نوشت:
کثرات به چه معناست اما مسلما شرایطی که میفرمایید و نرفتن به مجالس برای همه شدنی نیست

کثرت یعنی:صورتی در قوه خیال تا صورت قبلی پاک نشده ,بر صور دیگر افزوده شود و نفس مقید بر ازدحام شود و روی به طبیعت وکثرت مینهد.

Niyaz;546916 نوشت:
اما اینطور پیش برویم که باید بیخیال خانواده و فامیل و ادامه تحصیل و دانشگاه و غیره بشویم..
عزلت این نیست که از مردم دور باشی بلکه دور از غوغای مردم باشی یعنی:در میان مردم باش وصادقانه در خلوت باش دور از خودهای فراوان حقیقی(مردم)وکاذب(منیت ،عنانیت)
دوری از مردم غافل-دوری از خود کاذب
Niyaz;546916 نوشت:
در عرفان رفت و امد خوب هست یا نه
منظور از آن پرهیز از مجامعت اهل غفلت است.

نقل قول:
البته من نمیدانم کثرات به چه معناست اما مسلما شرایطی که میفرمایید و نرفتن به مجالس برای همه شدنی نیست. از طرفی تمام این رفت و آمد ها نوعی صله رحم هم محسوب میشود و بسیار موکد هست فکر میکنم! البته بین مسائل شرعی و عرفانی خیلی تفاوت هست...گیج شدیم...نمیدانم در عرفان رفت و امد خوب هست یا نه اما شرعا که خیلی خوبه!!

ببخشید اما اینطور پیش برویم که باید بیخیال خانواده و فامیل و ادامه تحصیل و دانشگاه و غیره بشویم...!!! یه خرید ساده بخواهیم برویم سرتا پایمان را تاریکی میگیرد خوب!!
واقعا در این جامعه پیشرفت در مسائل علمی و اجتماعی با عزلت امکان پذیر نیست ... باید از یکیشان بزنیم تا به دیگری برسیم متاسفانه.

سلام و عرض ادب

هر چیزی رتبه و درجه بندی داره. کسی که تازه راه سلوک رو در پیش گرفته ، نفس اون حساس هست و هر چیزی اون رو به هم میریزه. باید در مراحل اول سلوک، خودش رو از غیر جدا کنه. یه خلوتی برای خودش پیدا کنه. ببینه اصلا چی میخواد . داره چیکار میکنه. تا به سکون نفس برسه. کم کم که قوی شد اون موقع میتونه توی اجتماع باشه و هیچ چیزی حالات معنوی اون رو خراب نکنه.

Niyaz;546916 نوشت:
البته من نمیدانم کثرات به چه معناست اما مسلما شرایطی که میفرمایید و نرفتن به مجالس برای همه شدنی نیست. از طرفی تمام این رفت و آمد ها نوعی صله رحم هم محسوب میشود و بسیار موکد هست فکر میکنم! البته بین مسائل شرعی و عرفانی خیلی تفاوت هست...گیج شدیم...نمیدانم در عرفان رفت و امد خوب هست یا نه اما شرعا که خیلی خوبه!!

سلام علیکم و رحمه الله

دوستان جواب های مناسبی دادند حقیر هم به اندازه توان کلماتی چند می نویسم... سرکار Niyaz اینکه در مسائل شرعی و عرفانی تفاوت های عظیم وجود داره علتش این نبوده که واقعا مسیر شرع و مسیر عرفان دو مسیر متضاد هستند علت این به ظاهر تفاوت در عمق فهم مومنین بوده...
اکثریت جامعه مذهبی که از فهم عمیق برخوردار نبود دستشون رسید به چند آیه و روایت و این ها رو کرد امام خودش بدون اینکه عمق داشته باشه که این حرف به درد کجا میخورده ؟ برای چه وضعیتی بوده؟
حکایت می کنند شتربانی اشتر نبسته شتر رو گم کرد به حضرت رسول(ص) گفت چرا من توکل کردم ولی شتر گم کردم؟ حضرت گفت چون نبسته توکل کردی؟ !!
این داستان هزار لایه اسرار داره که محل بحثش اینجا نیست اما حکایت حال جامعه مذهبی ما هست .... می دونند توکل خوبه اما نمی دونند موضع خرج کردن توکل کجاست؟! به قول شما صله رحم سفارش شده اما کی مصداق رحم شما هست؟ امر به معروف و نهی از منکر خوبه اما کجا و کی بشه یک ولی خدا با خلوص تمام امر کنه و امرش هم اجابت بشه نه اینکه امر کنه و به ریشش بخندند...
می بینیم مخدره ای از عالم اسلام که چادری هست به واسطه پوشیدن چادر خودش رو با مریم علیه السلام هم رتبه می دونه و شروع میکنه در خیابان امر به معروف و نهی از منکر که آی عالم حجابتون رو رعایت کنید....
دستاوردش هم میشه این وضعیتی که الان داریم الا ماشالله می بینیم به خاطر استفاده از امر به معروف های بسیار عالی ما ....

شریعت خدا لایه هایی زیادی داره که به راحتی درش به روی هر کس باز نمیشه و یکی از قسمت های سختش خلوص و خالص شدن هست... تا زمانی که فرد خالص نشده تمام اعمالش خراب هست... حالا اگر وسط مجلس دعا و روضه باشه...
اینکه میگیم ابتدا فرد در تنهایی سیر کنه (البته به اندازه امکانش نه به اندازه انگشت نما شدن که اون هم خودش یه چاه دیگه ای هست که ادمی میفته توش) برای پیدا کردن خلوص و پیدا کردن اون نوری هست که در قرآن خدا اشاره میکنه که به واسطه اون می تونه فرد قدم بذاره ...
به واسطه اون نور می فهمه کجا باید بره صله رحم و کجا نباید بره صله رحم چون رفتن همانا و تو قهر جهنم سقوط کردن هم همانا... کجا امر به معروف کنه که جواب بگیره و کجا فرد رو به حال خودش رها کنه که این رها کردن کمک بیشتری هست...

کجا سکوت کنه و کجا فریاد بکشه .... کجا به دوستش که خطا کرده لبخند بزنه که چرا این خطا رو انجام دادی ؟ (به ترحم) دیگه انجام نده و کجا به خطای دوستش لبخند نزنه که تائیدی به کار دوستش نباشه و اون اخم باعث نجات دوستش بشه...

تا فرد معیاری نداری همه کارهاش همه عبادت هاش همه حرکاتش خراب هست...


بسم حق
تنهایی خیلی فواید دارد هم از جنبه اخلاص و هم از خیلی جهات دیگر.
بر کسی پوشیده نیست که وقتی شکم آدم خالی باشه حداقل کم کار،چقدر فکر آدم باز میشه وخوب کار میکنه. در تنهایی هم فکر خوب کار میکنه.

در تنهایی که خبری از جمعیت نیست و مجبور هم نیست به کسی جواب بدهد و اصلآ نیازی به اسم صحبت کردن با یکی دیگر ،مجالی وفرصتی میابه با خودش و خدا حرف بزنه.مگر نه اینکه خدا در دلها جای دارد بنده در تنهایی و یا شب که همه خوابند بهتر میتونه با خالقش صحبت بکنه.

از آثارتنهایی وخلوت دوری نفس از غرور و ریا،اطمینان قلبی،پاک کردن زباله ها از دهلیز و گوشه ای دل که کمتر در جمع معلوم میشه.پیدا کردن خصایص اخلاقی خود.لذت بردن از هم صحبتی با خود وخدا...

انشاالله گاهی در اوقاتمان برای خود ده دقیقه داشته باشیم به خومان برسیم

با سلام خدمت کارشناس محترم

استاد اویس بنظر بنده تمام اشکالات و خطاهایی که ما در طول زندگی مرتکب میشیم بخاطر اینه که با توحید آشنا نیستیم.اخلاق هم مهمه ولی اگه ندونیم که توصیه به اخلاق خوب از طرف جه کسی هست وسر

منشا چیه همین اخلاق خوب هم یا به دلیل اعتقاد سطحی که داریم مقید به انجامش میشیم یا به طمع بهشت یا.... که در اینصورت کل زندگی رو حتی به خودمون هم دروغ گفتیم و این زندگی ارزشی نداره

جون هر کار عبادی هم انجام میدیم حضور قلب واقعی نداریم چون نمی دونیم برا چی اینکارو انجام میدیم.از اساتید معارف دانشگاه منبع مطالعاتی درخواست کردیم ولی منابع طوری نبود که با ادبیات ساده بیان

شده باشه. استاد دغدغه اصلی من توحیده که ازتون درخواست میکنم منابع مطالعاتی بهم معرفی کنید.متشکرم

[="Georgia"][="Blue"]

اشتیاق;552353 نوشت:
با سلام خدمت کارشناس محترم

استاد اویس بنظر بنده تمام اشکالات و خطاهایی که ما در طول زندگی مرتکب میشیم بخاطر اینه که با توحید آشنا نیستیم.اخلاق هم مهمه ولی اگه ندونیم که توصیه به اخلاق خوب از طرف جه کسی هست وسر

منشا چیه همین اخلاق خوب هم یا به دلیل اعتقاد سطحی که داریم مقید به انجامش میشیم یا به طمع بهشت یا.... که در اینصورت کل زندگی رو حتی به خودمون هم دروغ گفتیم و این زندگی ارزشی نداره

جون هر کار عبادی هم انجام میدیم حضور قلب واقعی نداریم چون نمی دونیم برا چی اینکارو انجام میدیم.از اساتید معارف دانشگاه منبع مطالعاتی درخواست کردیم ولی منابع طوری نبود که با ادبیات ساده بیان

شده باشه. استاد دغدغه اصلی من توحیده که ازتون درخواست میکنم منابع مطالعاتی بهم معرفی کنید.متشکرم


با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی
مقدمتان را به این تاپیک ارج نهاده و از خداوند توفیقات روزافزونتان را خواهانیم.
در خصوص سوالی که فرمودید باید بگویم فرمایش شما کاملا درست است توحید صمدی قرانی کلید همه سعادات انسانی و مخزن اصلی همه خیرات و مبرات است. اگر این حقیقت درست رمز گشایی شود بابی عظیم از اسرار و حقایق الهی بر آدمی گشوده خواهد شد. اما منابعی که برای درک صحیح این حقیقت در اختیار ماست از آنجا که مبتنی بر مبانی دقیق فلسفی و عرفانی است بسیار مغلق و پیچیده می باشد و بدون طی کردن مبانی فلسفی و عرفانی فهم و درک آنها غیر ممکن است یکی از دغددغه های بنده حقیر برای شروع نمودن تاپیک http://www.askdin.com/thread21314.html بیان نمودن لطایف و نکات نغز توحید صمدی قرانی است که دعا بفرمایید توفیق ادامه و تکمیل آن برایم عنایت شود. امیدوارم در آن تاپیک شاهد حضور گرمتان باشیم.
[/]

[=Georgia][=georgia]تطهیر قوه شنوایی
[=georgia]
در ادامه مباحث تطهیر قوای انسانی گوییم تطهير گوش و قوه شنوایی پس از ترك نمودن محرمات اين موضع (و آن گوش سپردن به هر صدايي است كه انسان را از حالت اعتدال خارج مي‌كند) دل سپردن و گوش دادن به حرف استاد راهي است كه هم خود به كمال علمي و عملي رسيده و هم توان تكميل كردن ديگران را داراست. به تعبير بزرگان درخت به بستن و پيراستن تربيت مي‌شود و ادب مي‌پذيرد، حيوان به يوغ و اَفسار و مانند آنها و انسان به شنيدن معارف و تحصيل حقايق، به قول عارف رومي:

[=georgia] جانور فربه شود ليك از علف
آدمـي فربه ز عـزّ است و شرف


[=georgia]آدمي فربه شود از راه گـوش
جانور فربه شود از حلق و نوش

[=georgia]گوش مجراي وارداتي آدمي براي تقويت او در جهت علمي و عرفان نظری است و انسان با زانو زدن در خدمت فيلسوف حقيقی بايد از اين مجرا و مجرای چشم، علم فكری را شکار كرده و خود را براي چشيدن و شهود حقايق آماده كند. زيرا علم فكری در سلسله صعودي مقدم بر علم شهودي است اگر چه در سلسله نزولی موخّر از آن مي‌باشد. بدين معني كه غايت و نهايتِ سفر سالك، شهود و كشف عيني حقايق و معارف است نه صرف فهم ذهني آنها، لذا در سلسلة نزولی كه علّت غايي سلوك است علم شهودي مقدم بر علم فكري است و به جهت علم شهودي درس و بحث صورت مي‌گيرد.

[=georgia]غرض اين كه انسان بايد گوش و تمامي شئون خود را به استاد راه بسپارد و گويا نرمی گوش هر فردي جاي دستي است براي انگشتان استاد تا هر وقت اراده كرد برای تنبيه شاگرد كشيده و خود استاد از این گوش کشی آزاری نبيند.

[=georgia]عزيز من! برترين نتيجه كردار و حركات نفساني و همچنين هدف تفكرات و دگرگونی های نفساني، بلكه غايت خلقت تمامي موجودات عالم، شناختن حقيقة الحقائق نظام هستي است و برترين دانش كه همگي دانشها در خدمت اويند فلسفه يا علم الهي است كه در حقيقت سرور همه علوم و معارف و مبداء همة آنها است و همچنين هدف همه حرفه‌ها و صنايع و مدار همگي آنها بوده و ديگر علوم و فنون, كارگران و بندگان او به شمار مي‌آيند.

[=georgia] تعلّم علم الهي را استادي بايد كه خود متّصف به اسماء و اوصاف الهي باشد، نه تنها پا بر شرع مقدس نگذاشته و مرتكب خلاف صغيره و كبيره نگردد بلكه خود در اجراي فرامين شريعت مقدسه پيشرو و سابق بر همه باشد، از حقايقي كه بر زبان جاري مي‌كند خود نيز چشيده و در خلوت و جلوت دائماً در حضور باشد، ادب مع‌الله را رعايت نموده و هر جا دست تصرف دراز نكند.

[=georgia]اي عزيز! بر تو باد كه هر گاه چنين انساني يافتي بر دامن او چنگ زني و خود را جسماً و روحاً بدو بسپاري، چرا كه قطع اين طريق بي همرهيِ خضرِ راه ميسّر نيست. مهم در مقام، دل به صاحب ولايت دادن است كه همه بركات زير سر همين كلمه است و ولايت، فصلِ انسانيت است كه روح ولايت را همان رابطه و اتصال ميان وليّ با خالق او تشكيل مي‌دهد.

[=georgia]البته سالك كوي حقيقت بايد توجه داشته باشد كه هر چه می خواهد بايد از جدول وجودی خودش اخذ كند و در صورتي اين جدول مجراي فيض حق مي‌گردد كه اتصال به ولايت ولييّ از اولياءالله پيدا نمايد و خود را تحويل او دهد و در مقابل آن وليّ چون و چرا نكند، يعني دل به دلدار و دلبر دهد از آن به بعد هر چه باداباد. اگر دل به او داده‌اي از آن به بعد غم نداشته باش و در هر گردنه و كُتَلي كه قرار گرفته‌اي دست بر دامن وليّ گزار و وجه او را در پيش روي خود ببين.

[=georgia]دل بـدست يـار دادن كار آسـان است نيست
[=georgia]داستـان عشـق بـا افسـانه يكسان است نيست

[=georgia]سـر ببايـد داد تـا دل د‌ُرج سِـر‌ّ حـق شـود
[=georgia] طالب سر‌ّش ز سـر دادن هـراسان است نيست
[=georgia]
نقـد جان آمد بهـاي اشتـراي قُـرب دوست

[=georgia] نعمت قُربش مگر اي خواجه ارزان است نيست
[=georgia]
شبروان را رحمتي كاندر سفرهاي شب است

[=georgia] وحشتـي از زحمت خـار بيـابـان است نيست

اویس;553293 نوشت:
عزيز من! برترين نتيجه كردار و حركات نفساني و همچنين هدف تفكرات و دگرگونی های نفساني، بلكه غايت خلقت تمامي موجودات عالم، شناختن حقيقة الحقائق نظام هستي است و برترين دانش كه همگي دانشها در خدمت اويند فلسفه يا علم الهي است كه در حقيقت سرور همه علوم و معارف و مبداء همة آنها است و همچنين هدف همه حرفه‌ها و صنايع و مدار همگي آنها بوده و ديگر علوم و فنون, كارگران و بندگان او به شمار مي‌آيند.

در تایید سخن استاد گرامی اویس عزیز :
عن الامام العارفين على (ع ): العلم نهر و الحكمه بحر و العلماء حول النهر يطوفون و الحكماء وسط البحر يغوصون و العارفون فى سفن النجاه يسيرون .
از امام عارفان على (ع ): علم (مانند) نهر است و حكمت (مانند) دريا و دانشمندان پيرامون نهر (علم ) طواف مى كنند و حكيمان در وسط دريا (حكمت ) غواصى مى كنند و عارفان (اهل معرفت و شناخت ) در كشتى نجات سير مى كنند.

[="Trebuchet MS"][="Blue"]

اویس;553293 نوشت:
غرض اين كه انسان بايد گوش و تمامي شئون خود را به استاد راه بسپارد و گويا نرمی گوش هر فردي جاي دستي است براي انگشتان استاد تا هر وقت اراده كرد برای تنبيه شاگرد كشيده و خود استاد از این گوش کشی آزاری نبيند.

....بسیار زیبا بود.

اویس;553293 نوشت:
البته سالك كوي حقيقت بايد توجه داشته باشد كه هر چه می خواهد بايد از جدول وجودی خودش اخذ كند و در صورتي اين جدول مجراي فيض حق مي‌گردد كه اتصال به ولايت ولييّ از اولياءالله پيدا نمايد و خود را تحويل او دهد و در مقابل آن وليّ چون و چرا نكند، يعني دل به دلدار و دلبر دهد از آن به بعد هر چه باداباد. اگر دل به او داده‌اي از آن به بعد غم نداشته باش و در هر گردنه و كُتَلي كه قرار گرفته‌اي دست بر دامن وليّ گزار و وجه او را در پيش روي خود ببين.

دل بـدست يـار دادن كار آسـان است نيست
داستـان عشـق بـا افسـانه يكسان است نيست


:hey:[/]

[=microsoft sans serif]عرض سلام و ادب

اﮔﺮ دﻗﺖ ﮐﻨﯿﺪ آدﻣﯽ در ﺣﺎل ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ دﻗﯿﻘﺎ ﻣﺸﻐﻮل ﮔﻮش دادن و ﺷﻨﯿﺪن ﺑه ﺻﺪای ﮐﺴﯽ در درون ﺧﻮﯾﺶ اﺳﺖ و از او ﺗﻘﻠﯿﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و آﻧﭽه را ﮐه ﻣﯽ ﺷﻨﻮد ﺑﻼﻓﺎﺻﻠه ﺑه ﯾﺎد ﻣﯽ آورد.
در ﻗﺮآن ﮐﺮﯾﻢ آﻣﺪه ﮐه ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺎ ھﺮ ﮐﺴﯽ ﮐه ﺑﺨﻮاھﺪ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ و اﯾﻦ ﻣﺨﺘﺺ اﻧﺒﯿﺎی ﺑﺰرگ و ﺻﺎﺣﺐ رﺳﺎﻟﺖ و ﺷﺮﯾﻌﺖ ھﻢ ﻧﯿﺴﺖ ھﻤﺎﻧﻄﻮر ﮐه ﻧﺰول روح ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﻣﺸﻤﻮل ھﺮ اﻧﺴﺎن ﻣﺆﻣﻨﯽ ﺷﻮد
ما هم ھﺮ ﮔﺎه ﮐه ﺑﺨﻮد ﺑﺎزﮔﺮدﯾﻢ و ﺧﻮد را ﺑه ﯾﺎد آورﯾﻢ او را ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ و ﻣﯽ ﺷﻨﻮﯾﻢ .اﯾن ﯾﻌﻨﯽ ذﮐﺮ.اﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻧﻔﺲ . اﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎزاﯾﺴﺘﺎدن و رﺟﻌﺖ اﻟﯽ اﷲ.
اﮐﺜﺮﯾﺖ ﻗﺮﯾﺐ ﺑه اﺗﻔﺎق ﻣﺎ اﯾﻦ ﺣﺮف را ﺑﺎور ﻧﺪارﯾﻢ و ﻓﻘﻂ ﺣﺪاﮐﺜﺮ ﺷﻌﺎرش را ﻣﯽ دھﯿﻢ آﻧهم ﺑﺮای دﯾﮕﺮان و ﺑه ﻗﺼﺪ اﻓﺎﺿه ﮐﺮدن و ﻧﻤﺎﯾﺶ.
اﯾﻦ اﺑﺘﺪاﺋﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻌﺎرف ﻗﺮآﻧﯽ و دﯾﻨﯽ اﺳﺖ ﮐه از آن ﻏﺎﻓﻠﯿﻢ و ﺑﺎ آن ﺑﺎزی ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ : آﻧﺎﻧﮑه دﯾﻦ ﺧﺪا را ﺑه ﺑﺎزی ﮐﻠﻤﺎت ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﻋﺬاب دردﻧﺎﮐﯽ در اﻧﺘﻈﺎرﺷﺎن اﺳﺖ
اﮐﺜﺮﯾﺖ آدﻣﮭﺎ ﺑﺎ ﮔﻮش دﯾﮕﺮان ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻧﺪ و ﺑﺎ ﭼﺸﻢ دﯾﮕﺮان ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ و ﺑﺎ ھﻮش دﯾﮕﺮان ﻣﯽ ﻓﮭﻤﻨﺪ . اﯾﻨﺴﺖ ﻣﺴﺌﻠه ! زﯾﺮا ﻧﻤﯽ ﺧﻮاھﻨﺪ ﺑﺨﻮد ﻣﺘﻌﮭﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ

مفتقر;548241 نوشت:
شریعت خدا لایه هایی زیادی داره که به راحتی درش به روی هر کس باز نمیشه و یکی از قسمت های سختش خلوص و خالص شدن هست... تا زمانی که فرد خالص نشده تمام اعمالش خراب هست... حالا اگر وسط مجلس دعا و روضه باشه...
اینکه میگیم ابتدا فرد در تنهایی سیر کنه (البته به اندازه امکانش نه به اندازه انگشت نما شدن که اون هم خودش یه چاه دیگه ای هست که ادمی میفته توش) برای پیدا کردن خلوص و پیدا کردن اون نوری هست که در قرآن خدا اشاره میکنه که به واسطه اون می تونه فرد قدم بذاره ...
به واسطه اون نور می فهمه کجا باید بره صله رحم و کجا نباید بره صله رحم چون رفتن همانا و تو قهر جهنم سقوط کردن هم همانا... کجا امر به معروف کنه که جواب بگیره و کجا فرد رو به حال خودش رها کنه که این رها کردن کمک بیشتری هست...

سلام و عرض ادب و تشکر از شما

ببخشید یه سوال

چگونه میشه این اخلاص رو بدست آورد؟ آیا اینکه فرد فقط مدتی در خلوت بسر ببره کفایت میکنه؟

ممنون میشم در این مورد راهنمایی بفرمایید.

خیر دنیا و آخرت نصیبتان

رحمت بی کران الهی;563501 نوشت:
چگونه میشه این اخلاص رو بدست آورد؟ آیا اینکه فرد فقط مدتی در خلوت بسر ببره کفایت میکنه؟

سلام علیکم و رحمه الله

اخلاص هدیه ای هست از جانب خداوند، بنده باید اخلاص رو تمرین کنه تا خدا اون حقیقت اصلی اخلاص رو به بنده هدیه کنه...

علت اینکه گفتیم تنهایی مناسب تر هست این هست که وقتی مذهبی های ما در جمعیت های مذهبی شرکت میکنند حجم اصلی اعمالشون تبدیل به نمایش دادن برای همسن و سالانشون میشه و این از اخلاص کاملا به دور هست. گریه میکنند برای نمایش، نماز میخونند برای نمایش ، دعا و ذکر میگند برای نمایش و ازین بدتر امر به معروف میکنند هم برای نمایش هم برای برتری جویی هم برای ملامت کردن که همگی گرفتاری های عظیم ایجاد میکنه برای نفس، بسیار دیدم که مثلا فردی به نفر مقابلش میگه غیبت نکن، و فکر میکنه با این نهی از منکر بهشت بر او واجب میشه، غافل ازینکه جهنم رو برای خودش میخره، چون هدفش از این جمله غیبت نکن هم ریا هست، هم برتری جویی، هم ملامت، هم غفلت از تربیت خودش باید منتظر اتفاقات ناگوار برای نفسش باشه همچین آدمی...
لابد می پرسید اینجور که تو میگی باب نهی از منکر به روی همه بسته خواهد شد، در جواب میگیم که اگر فرد توانایی به نهی از منکر داشت چرا نفس خودش رو در تنهایی از منکر باز نکرد؟؟؟؟؟؟ اگر سالکی توانست به راستی خودش رو از منکر نهی کنه و دستورش به نفسش غلبه کرد انشاالله خدا قدرتی و قوتی و فهمی بهش هدیه خواهد کرد که دیگران رو هم در جای درستش نهی از منکر کنه.

مفتقر;563810 نوشت:
مثلا فردی به نفر مقابلش میگه غیبت نکن، و فکر میکنه با این نهی از منکر بهشت بر او واجب میشه، غافل ازینکه جهنم رو برای خودش میخره، چون هدفش از این جمله غیبت نکن هم ریا هست، هم برتری جویی، هم ملامت، هم غفلت از تربیت خودش باید منتظر اتفاقات ناگوار برای نفسش باشه همچین آدمی...
لابد می پرسید اینجور که تو میگی باب نهی از منکر به روی همه بسته خواهد شد، در جواب میگیم که اگر فرد توانایی به نهی از منکر داشت چرا نفس خودش رو در تنهایی از منکر باز نکرد؟؟؟؟؟؟ اگر سالکی توانست به راستی خودش رو از منکر نهی کنه و دستورش به نفسش غلبه کرد انشاالله خدا قدرتی و قوتی و فهمی بهش هدیه خواهد کرد که دیگران رو هم در جای درستش نهی از منکر کنه.

با عرض سلام:Gol:

منتظر ادامه بحث تاپیک توسط استاد اویس هستیم اما یک سوال از مطلب بالا دارم.

اینطور که برداشت کردم نهی از منکر را در خودمان فعلا باید تعطیل کنیم تا به آن قدرت و فهم الهی برسیم. در برخی مسائل شدنی هست، برای مثال اکثر دوستان بی حجاب نیازی به نهی ما ندارند چون اغلب تاثیر نمیپذیرند و بیفایده هست اما در مورد غیبت اکثرا وقتی تذکر میدهیم حداقل جلوی ما دیگه ادامه نمیدهند. البته من نمیگویم صددرصد غیبت نمیکنم اما خوب سعی خودم را میکنم که غیبت را ترک کنم.
حالا چند نفر جلوی من غیبت میکنند....در اینجا باید چه عکس العملی انجام شود که ریا نشود؟
در کل شاید صددرصد منکری از نفسمان پاک نشده باشد و سهو برایمان رخ دهد. اما وقتی این گناه را جلوی چشممان علنی میبینیم چه واکنشی مناسب است؟

ببخشید یک سوال دیگر اینکه بنده هنگامی که در جمع یا مهمانی ها بخواهم نماز اول وقت بخوانم مدام احساس میکنم ریا هست. بهتر نیست بروم منزل و تنهایی در اتاق نماز را دیرتر بخوانم یا اینکه در جلوی چشم بقیه مقید باشم و بروم سراغ نماز اول وقت؟

سلام
به نظر من کسی که گناه کار هست باید امر به معروف کنه تا خدا اونو ببخشه والا بیشتر مردم وارد جهنم دردناک میشن چون خلاف رو دیدن اما حرفی نزدن!

مثلا من یکی رو می شناختم به یکی از جووناهای ول هشدار داد که از الفاظ رکیک استفاده نکنه و بعد اون ارازل با داد و بیدا که تو کی هستی برای من تعیین می کنی چی بگم و چی نگم چاقوشو در آورد و اونو چاقو زد!

اما چون جمعیت ریختن و جداشون کردن کسی اسیب جد ی ندید !

بعدا از خود اون پسره یکی نقل کرد که یکی دو شب بعد خواب دید تو یه جنگلی هست که یک نهری از وسطش میگذره و یک برجی( شبیه برج های قصرهای عربی مانند که مثل مناره مسجدی هست اما با ارتفاع و عرضی بیسار بزرگ تر ) هم قرار داره که اون نهره از زیر همون برجه رد میشده!

یه چیزی شبیه این


----------
این یعنی هر چی شما عبادت خاضعانه هم بکننین باز شیطون ده میلیون حرکت و بدل براش تولید میکنه و فقط پیامبر که یازده میلیون حرکت بلده میتونه شیطون و شکست بده!

یعنی برای اینکه برای خودتون قصرها و ابشارها و و دریاچه های تمیز با باغ های پر از میوه که دو رو برش هستن و اینا...برای خودتون درست کنین فقط و فقط باید امر به معروف کنین!!

این نماز خوندن و روزه گرفتن و قران خوندن فقط برای شناسنامه دار شدن توی جهنم هست!! که یعنی پیغمبر بدونه ما وجود داریم تا بالاخره اسممون نو بخونه و ما رو مثل زغال چوب ترک خورده بیارن بیرون....یعنی بدرد بهشت ساختن نمی خوره ...
در واقع باید کاری رو بکنیم که شهیدان میکر دن یعنی امر به معروف !

Niyaz;564930 نوشت:
حالا چند نفر جلوی من غیبت میکنند....در اینجا باید چه عکس العملی انجام شود که ریا نشود؟

سلام علیکم و رحمه الله
سرکار Niyaz سعی کنید در اینجور مواقع جمع رو ترک کنید، یا به طریقی که کسی متوجه نشه بحث رو به طور ناگهانی عوض کنید، بحث اینجانب تعطیلی نهی از منکر نیست اما حقیر میگم اگر کسی خواهان نهی از منکر هست در تنهایی بین خودش و خدای خودش هزار هزار لحظه پیش میاد که نفس خودش رو نهی کنه از منکر چرا ما این نفس خودمون رو رها کردیم حمله می کنیم به نفس دیگران؟ و ارشاد دیگران؟ نفس خود ما ارشاد لازم نداره؟ چرا هر شب قبل از خواب یک ساعت گریه نمیکنیم و نفس رو مورد تشر قرار نمیدیم که امروز چجور زندگی کردی؟ چه فضاحت هایی بالا آوردی؟ چرا این رو نداریم اما از صبح تا شب به 20 ساعت برای ارشاد و نهی مردم از منکر وقت میذاریم؟

Niyaz;564930 نوشت:
ببخشید یک سوال دیگر اینکه بنده هنگامی که در جمع یا مهمانی ها بخواهم نماز اول وقت بخوانم مدام احساس میکنم ریا هست. بهتر نیست بروم منزل و تنهایی در اتاق نماز را دیرتر بخوانم یا اینکه در جلوی چشم بقیه مقید باشم و بروم سراغ نماز اول وقت؟

تو این مسئله به نظرم شما دچار یه مشکل دیگه میشید و اون هم این هست که بنده حرف و نظر مردم میشید اینجا شما نگران این هستید که ریاکار خطاب نشید چه از جانب دیگران و چه از جانب خودتون چه بهتر که برای شکستن نظر دیگران در مورد خودتون ریاکار تلقی بشید پس تو این موضع حتما و حتما و حتما نماز رو در اول وقتش به اروم ترین و طولانی ترین شکل ممکن بخونید...

عزیزان می بینید سلوک و نحوه رفتار سالک چقدر می تونه ظرافت داشته باشه؟؟؟؟

سلام علیکم و رحمه الله

خدمت همه عزیزان و مشتاقان معارف الهی...

در مورد این امر به معروف و نهی از منکر چند کلمه ای بیشتر می نویسم که بحث از کجا شروع شد و هدف از نوشته های حقیر چی بود شاید مفید فایده بوده باشه، همگی می دانیم و از حفظ هستیم که هدف ما رضای الله و لقای اوست. بسیاری از دستورات از انبیا و اولیای الهی به ما رسیده که این کار و کنید و اون کار و کنید براتون خوب هست. هدف از دستورات در درجه اول خودسازی و در درجه دوم خودسازی و در درجه دهم و هزارم هم خودسازی هست و و اگر عمری کفاف داد دیگر سازی...
سرور این امت محمد مصطفی سلام و صلوات خدا بر روح و جسم نورانیش برای دیگر سازی برگزیده شد و چنانچه در این مهم کوتاهی میکرد از جانب خدا مورد بازخواست قرار میگرفت اما در سیره حضرتش شدت علاقه سرور به تنهایی، نماز شب، سکوت، پرهیز از جدل و هیاهو جزو نقاط پر رنگ زندگی نورانی ایشون بوده، اگر مورد سوالی واقع میشد به چند جمله کوتاه بسنده میکرد که کامل تر از اون بیان وجود نداشت، و تا مورد سوال واقع نمیشد مطلبی رو بیان نمیکرد...
متاسفانه و متاسفانه و متاسفانه ما نه فقط در کلیات از مسیر ایشون فاصله 180 درجه ای گرفتیم خواسته و یا ناخواسته مسیری ایجاد کردیم که خارج از تبعیت از ایشون هست، علت گرفتاری روحی، حال خراب، نتیجه ندادن اعمال و خراب شدن وضعیت معنویمون هم همین هست.تنها خودمون رو گول می زنیم که در مسیر قرب هستیم و بهشت اگر جای ما نباشه جای هیچ کس دیگر نیست؟! هر روز در انواع مراسمات مذهبی و خانوادگی و دانشگاهی و غیره ذالک شرکت میکنیم باز محض اینکه فکر میکنیم شرکت ما لقای الله رو در یک لحظه خاص در جهان دیگر به ما هدیه خواهد کرد، امر به معروف و نهی از منکر میکنیم از لحظه ای که بیدار میشیم تا وقتی که بخوابیم باز به این دلیل که طالب رضای خدا هستیم و در کتاب حدیثی خوندیم امر به معروف و نهی از منکر بسیار مورد پسند خدا هست. اما عزیزان ما غافل شدیم از یک مطلب و اون هم خودسازی و فاعل افعال ما هست.
فعل امر به معروف و نهی از منکر طبق کتاب و سنت خوب هست اما فاعلش فاعل قابلی نیست برای ارائه اون فعل. و چرا این فعل روی خود فاعل موثر نبوده؟!!! اگر پیامبر نهی از منکر می کرد وجود نازنینش مطابق خاص با نهی از منکر بود و اگر امری میکرد وجود نازنین با اون امر یکی شده بود... در ثانی خود حضرت انقدر که با حالت معنویش و رفتارش الگو و مشوق بود با زبان مبارک انقدری که ما انرژی می گذاریم وقت صرف نمیکرد چون معتقد بود با عملتون نه با زبانتون موثر باشید...
در حالات حضرت داریم که تنها از چهره مبارکش می شد فهمید از حرکت اشتباهی ناراحت شده... اما در مورد ما اگر کسی خطایی کنه کل شهر رو خبردار میکنیم آیا نعوذ بالله ما از او نگرانی بیشتری نسبت به عالم معنوی خدا داریم؟ اما چرا ما شبیه او نشدیم و نیستم و نخواهیم شد؟؟؟؟!!!

این روزها مسیر ساخته ما چون بت خودتراشی هست که خودمون ایجادش کردیم و خودمونهم امید به نجات از این محصولمون رو داریم، همگی مشتاق توضیح و تفسیر و مناظره و خوندن انواع کتب حدیث و مقاله و بحث و غیره هستیم اما در سیره حضرت مشاهده میشه که کل بیانات ایشون در طول 23 سال بعد از نبوت به اندازه یک تاپیک ما در یک موضوع نمیشه ، نعوذ بالله حضرت عاجز بود از توضیح؟ تفسیر؟ عرفان؟ فلسفه ؟ اما چرا به راستی زیاد صحبت نکرد؟ توضیح نداد؟ و بزگترین شاگردان رو با همون چند جمله کوتاه تربیت کرد چگونه حضرت با جملات ساده و قابل فهم تربیت کننده حضرت امیر(ع) سلمان، ابوذر، مقداد و غیره بود اما ما با این هم تفسیر و توضیح و بافته های در هم و برهم نه خودمون رو نجات دهنده هستیم نه دیگران رو؟

علت گرفتاری ما نفهمیدن اولیت در این مسیر هست، اولویت ما باید تنهایی، تفکر ، مراقبه ، خود سازی به معنایی واقعیش باشه، همون طور که حضرت با تمام وظایفی که به او محول شده بود این اولیت رو ترک نکرد چون میدانست هر چه وجودش بالاتر بره کیفیت انجام وظایفی که از طرف خدا به او سپرده شده بهتر خواهد بود، او که برای تربیت دیگران ایجاد شده بود به خودش پرداخت و به خودش پرداخت و به خودش پرداخت ما که برای دیگر سازی ایجاد نشدیم وظیفه ما چی هست؟

زمانی فردی به اشتباه مسئله فقهی رو رعایت نمیکنه چه اشکال داره شما امر به معروف کنید که عزیز جان این مسئله رو باید این طور رعایت کنی همین هم به شکلی که به فرد بی احترامی نشه چه اینکه داریم امام حسن(ع) و امام حسین (ع) در اون سن کم به پیرمردی به طرز عجیبی اشکالش رو در وضو گرفتن توضیح دادند که نقل مشهوری هست...

اگر کسی از صحبت های من تعطیلی امر به معروف و نهی از منکر رو فهمیده در اشتباه هست چرا که این هم جزوی از مسیر الهی هست اما بحث من اولیت هست...

اگر فردای قیامت از ما سوال بشه که مگر ما تو رو برای کج و راست کردن مردم ایجاد کرده بودیم ؟ مگر ما تو رو برای شرکت در جشن فلان ایجاد کرده بودیم؟ مگر ما تو رو برای بازی و گول زدن خودت آفریده بودیم جواب ما چی هست؟

[=Georgia]

مفتقر;563810 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله

اخلاص هدیه ای هست از جانب خداوند، بنده باید اخلاص رو تمرین کنه تا خدا اون حقیقت اصلی اخلاص رو به بنده هدیه کنه...

علت اینکه گفتیم تنهایی مناسب تر هست این هست که وقتی مذهبی های ما در جمعیت های مذهبی شرکت میکنند حجم اصلی اعمالشون تبدیل به نمایش دادن برای همسن و سالانشون میشه و این از اخلاص کاملا به دور هست. گریه میکنند برای نمایش، نماز میخونند برای نمایش ، دعا و ذکر میگند برای نمایش و ازین بدتر امر به معروف میکنند هم برای نمایش هم برای برتری جویی هم برای ملامت کردن که همگی گرفتاری های عظیم ایجاد میکنه برای نفس، بسیار دیدم که مثلا فردی به نفر مقابلش میگه غیبت نکن، و فکر میکنه با این نهی از منکر بهشت بر او واجب میشه، غافل ازینکه جهنم رو برای خودش میخره، چون هدفش از این جمله غیبت نکن هم ریا هست، هم برتری جویی، هم ملامت، هم غفلت از تربیت خودش باید منتظر اتفاقات ناگوار برای نفسش باشه همچین آدمی...
لابد می پرسید اینجور که تو میگی باب نهی از منکر به روی همه بسته خواهد شد، در جواب میگیم که اگر فرد توانایی به نهی از منکر داشت چرا نفس خودش رو در تنهایی از منکر باز نکرد؟؟؟؟؟؟ اگر سالکی توانست به راستی خودش رو از منکر نهی کنه و دستورش به نفسش غلبه کرد انشاالله خدا قدرتی و قوتی و فهمی بهش هدیه خواهد کرد که دیگران رو هم در جای درستش نهی از منکر کنه.


با عرض سلام خدمت همه دوستان و همراهان گرامی ام
در خصوص مطالبی که برادر بزرگوارم جناب مفتقر فرمودند باید بگویم با بخشی از فرمایشات ایشان آنجا که تاکید به خلوت و خودسازی و تهذیب نفس دارند کاملا موافقم اما با آن بخش دیگر که اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در سایه اهمیت خودسازی و خودشناسی رنگ باخته و تحت الشعاع قرار گرفته موافق نیستم.

در حقیقت اگر چه تهذیب نفس نسبت به امر به معروف در اولویت است اما این اولویت که مورد اشاره جناب مفتقر نیز هست به معنای اولویت زمانی نیست یعنی چنان نیست که اول در مدت سالیانی باید به خودسازی و تهذیب نفس بپردازیم و بعد از این که در این زمینه قوی شدیم به نهی از منکر و امر به معروف اشتغال یابیم این چنین تعبیری صحیح نیست و آموزه های دینی در رد چنین دریافتی از معنای امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد بلکه آنچه مورد تایید است نوعی اولویت رتبی است یعنی رتبه خودسازی مقدم بر امر به معروف و نهی از منکر است اما نه بدان معنا که ابتدا سالیانی خودسازی صورت گیرد و بعد شخص به امر معروف و نهی از منکر بپردازد بلکه این هر دو باید در یک زمان صورت گیرد و سالک الی الله در عین حالی که غرق تهذیب نفس و ریشه کنی رذایل نفسانی خویش است نباید از دستگیری خلق الله و بیرون رفت ایشان از رذایل اخلاقی و توصیه آنها به کارهای نیک غافل شود.

بر این اساس تعطیلی امر به معروف و نهی از منکر به بهانه خودسازی و تهذیب نفس سزاوار نبوده بلکه این بهانه یکی دیگر از تسویلات و دامهای شیطانی برای انحراف انسان از صراط مستقیم هدایت است. یکی از مهمترین اغواهای شیطانی برای سالک الی الله این است که در هنگامه امر به معروف و نهی از منکر ذهن او را به ریاکاری و خودنمایی مشغول می دارد و به جهت خوف از این مهالک او را از امر به معروف باز می دارد در حالی که این نیز خود یکی دیگر از فریبهای شیطان است.

در هنگامی که انسان در جمعی نشسته است و غیبتی را می شنود وظیفه اخلاقی حکم می کند که مانع غیبت شود خواه خود فرد در مواقع دیگر دچار این رذیله باشد یا نباشد. اگر قرار باشد هر امر به معروف و نهی از منکری را صرفا بدین بهانه که ممکن است خودمان در وقت دیگر مرتکب آن اشتباه شویم ترک گوییم در این صورت امر به معروف و نهی از منکر به معصومین علیهم السلام اختصاص خواهد یافت زیرا همه ما ولو اینکه عمری در سیر و سلوک الی الله باشیم امکان اشتباه کردن را داشته و هر لحظه ممکن است دچار سستی و انجام محرمات گردیم. لذا باید توجه داشت در عین حالی که تهذیب نفس و خودسازی مهم است اما هرگز نباید در مواردی که امر به معروف و نهی از منکر در طرف مقابل تاثیر گزار است از انجام این مهمات غفلت ورزید.

[="Georgia"][="Blue"] [=&quot]قوه خیال

[=&quot]با عرض سلام خدمت همه دوستان و سروران گرامی
[=&quot]خداوند متعال را شاکرم که بار دیگر به این حقیر توفیق داد تا در این تاپیک سراسر نور در محضر شما عرشیان باشم.
[=&quot]تا کنون پیرامون طهارت قوای ظاهری از جمله قوه بینایی و شنوایی و چشایی(زبان و گویایی) عرایضی را خدمتتان تقدیم نمودیم. به حول و قوه الهی از این جا میخواهیم کمی در مورد طهارت قوای باطنی با یکدیگر گفتگو نماییم.
[=&quot]در مباحث مربوط به دروس معرفت نفس به عرض محضر رساندیم که یکی از قوای باطنی انسان قوه خیال است. قوه خیال قوه‌اي است كه صورتهای محسوسات را بعد از زوالشان از ملاقاتِ با حواس ظاهری، ثبت و حفظ مي‌كند. درحقیقت قوه خيال وظيفة حفظ و نگه‌داريِ صورتهای ادراک شده حواس ظاهری را بر عهده دارد.
[=&quot]قوه خیال بر اساس مبانی متقن فلسفی از «تجرد برزخی» برخوردار است. معني «تجرّد» اين است كه وی موجودی برتر از عالم مادّي طبيعي است و به عبارت ديگر جسماني نيست. و معني «تجرد برزخي» اين است كه این موجود مجرد ، اگر چه از جسم و ماده برهنه است اما متصف به احكام ماده همچون چون شكل و اندازه می باشد برخلاف تجرد عقلي كه موجود مجرد عقلي هم برهنه از جسم و ماده است و هم عاري از همه احكام و خصوصیات ماده.

[=&quot]ادامه دارد...
[/]

[="Georgia"][="Blue"] [=&quot]وقتی که معنای مجرد برزخی بودن قوه خیال روشن شود دانسته می شود که این قوه از جمله قوایی است که بدون نیاز به ماده نیز می تواند کار انجام دهد لذا تمامی افعال قوه خیال وابسته به ادراک حواس ظاهری و تماس با اشیای مادی نیست بلکه این قوه با بهره گیری از ادراکات قوای وهم و عقل نیز می تواند به حفظ و نگه داری صورتهای ادراک شده بپردازد.

[=&quot]لذا قوة خيال علاوه بر حفظ و خزينه‌داري صورتهای جزئي محسوس که از ناحیه قوای ظاهری ادراک شده اند، عهده‌دار صورتگريِ و حفظ معاني باطنی از ناحیه وهم و عقل نیز می باشد و اين از اعاظم عجائب نفس است كه بدين واسطه قادر بر صورتگري معانيِ كلية مرسله و معانيِ جزئيه در قالب اشكال و مقادير و الوان خاص است.
[=&quot]به تعبير ديگر خيال هر فردی قادر است معاني كليّه‌اي را كه عقل ادراك نموده و يا آن معاني جزئيه‌اي را كه وهم ادراك نموده در خود تمثل داده و صورتي به وزان آن معني، بر سبيل حکایت گری از آنها تصویر نماید، تا جايي كه همین صور موجب انفعال و يا صدور افعال گوناگون از ناحية نفس و قواي آن مي‌شوند. یعنی صورتهایی که قوه خیال بواسطه وهم یا عقل تصویر نموده گاه به اون انگیزه متعالی عطا نموده و موجب تحریک انسان برای انجام امور پسندیده و گاه او را به پایین کشیده و منشایی برای انجام امور ناشایست قرار می گیرند.

[=&quot]ادامه دارد..
[/]

[="Georgia"][="Blue"] [=&quot]نكتة مهم راجع به صورتگري معاني از ناحيه قوة خيال آن است كه هر چه طهارت و اعتدال مزاجِ فرد در اين موطن بيشتر باشد، بهتر و شايسته‌تر مي‌تواند از عهدة صورتگري معاني درآيد.
[=&quot]حضرت استاد علامه حسن زاده آملی در اين باره در رسالة عظيم الشأن انسان در عرف عرفان مي‌فرمايند:
«قوة خيال بر تصوير و محاكات معاني سرشته است ـ يعني كار خيال اين است كه در سير نزولي معاني را صورت و شكل دهد، چنان كه قوة باصره بر ديدن سرشته شده است و قوة سامعه بر شنيدن و همچنين قواي ديگر ظاهر و باطن كه هر يك بر كاري سرشته است. قوة باصره كه در دستگاه چشم تعبيه شده است، بشر مانند آن را به نام دوربين عكاسي اختراع كرده است كه اجسام و اشباح را تصوير كند و لكن بدان حد نرسيده است كه صنعتي را اختراع كند تا معاني را صورت دهد. تمثلاتي كه در صقع نفس انساني تحقق مي‌يابد چه در خواب و چه در بيداري، همة آنها به قوة ماني خيال است، بلكه قوة خيال چيره دست،


[=&quot]چنان معني به صورت مي‌كشاند
كه صد ماني در او حيران بماند

[=&quot]و بدان كه هر چه مراقبت و حضور عندالله كاملتر باشد، و مزاج انساني به اعتدالِ ممكن نزديك‌تر باشد و قوة خيال و دستگاه وي قوي‌تر و صحيح‌تر باشد، تمثلات در لوح نفس صافي‌تر و سالم‌تر است.
[=&quot]استادم، علامه طباطبايي قدس‌سرّه در خلوتي به من فرمود: «آقا هر روز كه مراقبتم قوي‌تر است، در شب تمثلّاتم صافي‌تر است». قوة متخيله كه قوي باشد و در انقياد و اطاعت قوة عاقله بوده باشد، مدركات عقليّه را به خوبي و درستي حكايت مي‌كند، پس اگر مدركات قوه عقليه، ذوات مجرده كه عقول مفارقه‌اند بوده باشند، قوة متخيله آنها را به صور اشخاص انسان كه افضل انواع محسوسات جوهريه‌اند در كمال حسن و بها در آورد. و اگر آن مدركات معاني مجرده و احكام كليه‌اند به صور الفاظ كه به تعبيري قوالبِ معانيِ مجرده‌اند در اسلوبي شيوا و شيرين درآورد و پس از آن هر دو گونه صور ياد شده را به حس مشترك دهد، به گونه‌اي كه آن صورِ ذوات، مدرَكِ به حسّ بصر گردند، و اين صور الفاظ، مدرك به حس‌ّ سمع گردند، و چنان مشاهده شود كه گويي شخصي در كمال حسن و بهاء در برابر ايستاده و كلامي شيوا القاء مي‌كند».

[/]

[="Georgia"][="Blue"]همچنین علامه حسن زاده آملی در درس شصت و ششم دروس معرفت نفس می فرمایند:
«قوة خيال، دستگاه عكاسي نفس ناطقه است كه اگرچه همة دستگاه صنعت عكاسي، مثالي و نموداري از آن است و انسان آنچه را كه در خود دارد به وزان آن مي‌سازد و مشابه آن را در خارج پياده مي‌كند، بلكه هر فاعل با نحوة فعلش و هر صانع با صُنعش و هر علت با معلولش اين چنين است، ولي هيچ دستگاهِ صنعت عكاسي كار دستگاه خيال را نمي‌كند. زيرا كه نفس ناطقه در موطن قوة خيال، معاني را شكل و صورت مي‌دهد ولي دستگاه صنعتي فقط از محسوسات عكس مي‌گيرد؛ اما چگونه معاني در قوة خيال مُشَكَّل و مصوَّر مي‌شوند، اين زمان بگذار تا وقت دگر. و لكن ناگفته نماند كه اين عملِ نفس در كارخانة خيال امري شِگفت است. معني را شكل و صورت دادن حرفي است كه مي‌زنيم، حقاً هر اندازه در اين موضوع بوالعجب تأمل بشود، جا دارد، و شايد سرانجام به وادي حيرت بكشد.»
[/]

[="Georgia"][="Blue"] [=&quot]تطهیر قوه خیال
یکی را راهکارهای اصلی تطهیر قوه خیال مرور و مطالعه فراوان و تامل بسیار در آیات و روایاتی است که در این خصوص وارد شده است.
آیات و روایات فراوانی در مورد ضرورت لزوم طهارت قوه خیال وجود دارند که از جمله آنها آیات و روایاتی است که سوظن در مورد دیگران را مورد نهی قرار می دهند و تاکید بر لزوم حسن ظن دارند. زیرا سوظن و حسن ظن از جمله اموری است که قوه خیال آدمی مسئول پردازش آنها است.

[=&quot]خداوند متعال در قرآن کریم مي فرمايد:« وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللّهَ عَلَيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ» (يونس 36)

[=&quot]يعني: و بيشتر آنها، جز از گمان (و پندارهاى بى ‏اساس)، پيروى نمى ‏کنند؛ (در حالى که) گمان، هرگز انسان را از حقّ بى‏ نياز نمى ‏سازد (و به حق نمى ‏رساند)! به يقين، خداوند از آنچه انجام مى ‏دهند، آگاه است!

[=&quot] و نيز مي فرمايد:« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»(حجرات 12)

[=&quot]يعني: اى کسانى که ايمان آورده‏ايد! از بسيارى از گمانها بپرهيزيد، چرا که بعضى از گمانها گناه است.

[/]

با سلام خدمت دوستان محترم و عرض تبریک به مناسبت اعیاد شعبانیه:Gol: ؛

با سپاس از استاد محترم جهت ادامه مباحث طهارت نفس، بالاخره رسیدیم به قسمتی که من در آن بسیار ضعف دارم.

استاد قوه خیال بنده و به عبارت عوام ذهن بنده به هیچ صراطی مستقیم نمیشود!!

راستش بنده قدرت تمرکز خیلی بالایی دارم. موقع مطالعه ی درسی و یا ورزش طوری تمرکز میکنم که کلا حرف های اطرافیانم را متوجه نمیشوم.
اما در روز تقریبا 3-4 ساعت روی یک کار مشخص تمرکز دارم. اما در مورد بقیه ساعاتم در 24 ساعت باید بگویم قوه خیالم بیش فعالی دارد!!!

نمیدانم حالا میگویند حدیث نفس یا تشویش ذهنی یا هر چیز دیگری... استاد کلا به هر چیز بی ربط و با ربطی من فکر میکنم. وقتی تنها هستم در مورد گذشته فکر میکنم که چرا فلان کار را انجام دادم یا چرا فلان اتفاق افتاد. در مورد آینده فکر میکنم که بهتره چه اتفاقاتی رخ بده، بعضی وقتها اینقدر به آینده فکر میکنم که کلا میترسم و نگران میشم!! البته قبلا افکارم منفی هم بود اما جدیدا بیشتر در فاز مثبت می چرخد.
وقتی تنها نیستم هم در مورد عالم و آدم باید من فکر کنم... توی تاکسی مثلا من در مورد مسافران کلی فکر میکنم. شاید بهتر بگویم تجسس میکنم. که الان کجا میره و چرا و مشکلات این آدم چیه (البته اصلا خدا رو شکر ظن بد به اطرافیان ندارم )... نمیدانم این مسائل چه ربطی به من داره!! به من چه ربطی داره بقیه چطور زندگی میکنند...اما افکار من تحت کنترلم نیستند....

در کل مشکل اساسی من این است که موضوع فکری کم دارم و مجبورم به چیزهای بی ربط فکر کنم. افکارم طبقه بندی نداره. این مسئله روی نماز هم مسلما تاثیر داره و از تمرکز حواس انسان کم میشه.
در روز نمیدانم باید به چی فکر کنم که خدا رو خوش بیاد؟؟!!

تطهیر قوه خیال یعنی دقیقا خیال چه صورت گری هایی رو داشته باشه؟ به چی فکر کنیم بهتره؟ مگه یک انسان چقدر میتونه روی اعمال خودش فکر کنه که مدام میگویند"خود را باش" . من توی نیم ساعت تمام اعمال یک روزم رو راحت بررسی و تحلیل میکنم! مثلا میریم بیرون 2-3 ساعت توی طبیعت. من میخوام فکر کنم به آفریدگار این طبیعت زیبا که خوب قطعا خیلی قادر هست و این همه درخت و رودخانه و غیره رو آفریده. کلا تمام این افکار عرفانی بنده بیشتر از 10 دقیقه طول نمیکشه... بعدش دبگه میره سراغ اینکه بقیه آدمایی که اومدن گردش رو تحلیل کنه و خیالاتی از این قبیل...

این است مشکل من که نمیتونم حلش کنم و خیلی ممنون میشوم اگر راهنمایی بفرمایید.

با سپاس فراوان :Gol:

[="Georgia"][="Blue"]

Niyaz;679164 نوشت:
با سلام خدمت دوستان محترم و عرض تبریک به مناسبت اعیاد شعبانیه ؛

با سپاس از استاد محترم جهت ادامه مباحث طهارت نفس، بالاخره رسیدیم به قسمتی که من در آن بسیار ضعف دارم.

استاد قوه خیال بنده و به عبارت عوام ذهن بنده به هیچ صراطی مستقیم نمیشود!!

راستش بنده قدرت تمرکز خیلی بالایی دارم. موقع مطالعه ی درسی و یا ورزش طوری تمرکز میکنم که کلا حرف های اطرافیانم را متوجه نمیشوم.
اما در روز تقریبا 3-4 ساعت روی یک کار مشخص تمرکز دارم. اما در مورد بقیه ساعاتم در 24 ساعت باید بگویم قوه خیالم بیش فعالی دارد!!!

نمیدانم حالا میگویند حدیث نفس یا تشویش ذهنی یا هر چیز دیگری... استاد کلا به هر چیز بی ربط و با ربطی من فکر میکنم. وقتی تنها هستم در مورد گذشته فکر میکنم که چرا فلان کار را انجام دادم یا چرا فلان اتفاق افتاد. در مورد آینده فکر میکنم که بهتره چه اتفاقاتی رخ بده، بعضی وقتها اینقدر به آینده فکر میکنم که کلا میترسم و نگران میشم!! البته قبلا افکارم منفی هم بود اما جدیدا بیشتر در فاز مثبت می چرخد.
وقتی تنها نیستم هم در مورد عالم و آدم باید من فکر کنم... توی تاکسی مثلا من در مورد مسافران کلی فکر میکنم. شاید بهتر بگویم تجسس میکنم. که الان کجا میره و چرا و مشکلات این آدم چیه (البته اصلا خدا رو شکر ظن بد به اطرافیان ندارم )... نمیدانم این مسائل چه ربطی به من داره!! به من چه ربطی داره بقیه چطور زندگی میکنند...اما افکار من تحت کنترلم نیستند....


با عرض سلام خدمت خواهر گرامی سرکار خانم نیاز
من هم از شما بابت یادآوری ادامه این تاپیک سپاسگزارم.
به طور کلی تمرکز کردن در روی کاری که در حال انجام دادن هستیم یک هنر و کمال محسوب میشود که الحمدالله شما روزانه حدود 3-4 ساعت این هنر را دارید که جای تحسین دارد اما در مورد ساعات دیگر باید عرض کنم آنچه مهم است این است که شما نسبت به دیگران سوظن نداشته باشید و درصدد عیب جویی و کشف نقائص آنها نباشید اما خیال گردی به کارهای متعارف مردم جزو بی طهارتی قوه خیال محسوب نمیشود اگر چه ممکن است همین پراکندگی خیال انسان را از توجه به اموری که شایسته صورت انسانیت است باز بدارد.

Niyaz;679164 نوشت:
در کل مشکل اساسی من این است که موضوع فکری کم دارم و مجبورم به چیزهای بی ربط فکر کنم. افکارم طبقه بندی نداره. این مسئله روی نماز هم مسلما تاثیر داره و از تمرکز حواس انسان کم میشه.
در روز نمیدانم باید به چی فکر کنم که خدا رو خوش بیاد؟؟!!

اگر کمی دقت کنیم خواهیم دید میلیونها به توان میلیونها موضوع فکری مناسب در اطراف ما وجود دارد که پرداختن بدانها نه تنها بی ثمر و بی فایده نیست بلکه در ایجاد حالات خوشی همچون نماز هم بسیار موثر است. هر چقدر انسان در مدیریت افکار خود موفق باشد و در طول روز غذای مناسب به آن عطا نماید به همان اندازه در حضور و توجه عبادی او نیز موثر خواهد بود و هر ذهن و خیال آدمی در طول شبانه روز پراکنده و گدای هر سفره باشد به همان وزان در اهتمام به حق و توجه آن بی نصیب خواهد بود.

Niyaz;679164 نوشت:
طهیر قوه خیال یعنی دقیقا خیال چه صورت گری هایی رو داشته باشه؟ به چی فکر کنیم بهتره؟ مگه یک انسان چقدر میتونه روی اعمال خودش فکر کنه که مدام میگویند"خود را باش" . من توی نیم ساعت تمام اعمال یک روزم رو راحت بررسی و تحلیل میکنم! مثلا میریم بیرون 2-3 ساعت توی طبیعت. من میخوام فکر کنم به آفریدگار این طبیعت زیبا که خوب قطعا خیلی قادر هست و این همه درخت و رودخانه و غیره رو آفریده. کلا تمام این افکار عرفانی بنده بیشتر از 10 دقیقه طول نمیکشه... بعدش دبگه میره سراغ اینکه بقیه آدمایی که اومدن گردش رو تحلیل کنه و خیالاتی از این قبیل...

البته حدود دو سال قبل این مطالب را در تاپیک دروس معرفت نفس مطرح نمودیم و شایسته بود چنین سوالی همان وقت در میانه مباحث معرفت نفس مطرح شود. اگر بخواهیم موضوعاتی را که برای تفکر شایسته اند برشماریم مسلما باید دهها جلد کتاب در این زمنیه بنگاریم چرا که برای صاحب خرد هر آنچه می بیند و میشنود و می گوید و هر آنچه ادراک می کند همه موضوعی برای تامل و اندیشیدن هستند.
اما برای اینکه کار شما را راحت تر کنم تا از پراکندگی قوه خیالتان در امان باشید دو پیشنهاد دارم:
1- به طور منظم هر روز صفحاتی از قرآن کریم را مطالعه نموده و در مورد عمق معانی آیات، دقایقی بیندیشید و در طول روز نیز سعی کنید بدانچه از قران قرائت نمودید بیندیشید و بینید ایا در زندگی روزمره شما و حالات و وقایعی که برایتان رخ می دهد شاهد مثالی از انچه در قران خوانده اید یافت می شود یا نه؟ اگر آنها را یافتید حتما یادداشتشان کنید زیرا بعد از چندی ماحصل آن یادداشتها برای شما و دیگران بسیار ارزشمند خواهد بود.
2-به طور روزانه نسبت به مطالعه کتب دینی و فلسفی و اخلاقی برنامه ریزی داشته باشید و معظم اوقات فراغت خود را به مطالعه بگذرانید این کار باعث می شود خط فکری شما در طول روز مستقیم شده و از گشت و گزار در امور ناشایست برحذر باشد در این خصوص عرایض دیگری نیز دارم که در اینده مطرح خواهم کرد.
[/]

[=Georgia]اجازه دهید برای رهیافت بهتر تطهیر قوه خیال در مورد روایاتی که در خصوص سوظن وارد شده است نگاه و اندیشه بیشتری داشته باشیم.

امام علی علیه السلام می فرمایند : اِطرَحُوا سُوءَ الظَّنِّ بَینَكُم، فَإِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ نَهَی عَن ذَلِكَ.«الخصال، ص 624»

یعنی سوء ظن و بدبینی نسبت به یكدیگر را دور افكنید؛ زیرا خدای عزوجل از این امر نهی فرموده است.
پیامبر خدا - صلی الله علیه وآله - فرمود: إِنَّ الجُبنَ وَالبُخلَ وَالحِرصَ غَرِیزَةٌ وَاحِدَةٌ یَجمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ.«بحار الانوار، ج 73، ص 304»

یعنی همانا ترس و بخل و حرص، یك خصلتند كه ریشه آنها سوء ظن و بدگمانی است.
پیامبر اكرم - صلی الله علیه وآله - فرمود: إِیَّاكُم وَالظَّنَّ، فَإِنَّ الظَّنَّ أَكذَبُ الكِذبِ.«بحار الانوار، ج 75، ص 195»

یعنی از ظن و گمان بپرهیزید زیرا ظن (نابجا) دروغ ترین دروغ ها است.

امام علی‏ - علیه السلام - فرمود: إِیَّاكَ أَن تَغلِبَكَ نَفسُكَ عَلَی مَا تَظُنُّ وَلا تَغلِبُهَا عَلَی مَا تَستَیقِنُ، فَإِنَّ ذَلِكَ مِن أَعظَمِ الشَّرِّ.«غرر الحكم، ح 2708»

یعنی زنهار كه نفست در آنچه گمان می‏بری بر تو چیره آید و تو در آنچه یقین داری بر او چیره نشوی؛ زیرا این كار از بزرگترین بدیهاست.
[=georgia]اینکه امام فرمودند سوظن از بزرگترین بدیها است بدین خاطر است که منشا اصلی بسیاری از محرمات همچون دروغ و غیبت و تهمت و حسادت و کبر و غرور و امثال آن همین سوظن به دیگران می باشد.
[=Georgia]

[=Georgia]امام علی‏ - علیه السلام - فرمود: لا دِینَ لِمُسِئِ الظَّنِّ. «غرر الحكم، ح 10511»

برای بد گمان دینی نیست (دین ندارد).
امام علی‏ - علیه السلام - فرمود: سُوءُ الظَّنِّ یُفسِدُ الاُمُورَ وَیبعثُ عَلَی الشُّرُورِ«غرر الحكم، ح 5575»

بدگمانی كارها را تباه می‏كند و باعث روی آوردن به انواع بدیها می‏شود.
امام علی‏ - علیه السلام - فرمود: سُوءُ الظَّنِّ بِالمُحسِنِ شَرُّ الإِثمِ وَأَقبَحُ الظُّلمِ. «غرر الحكم، ح 5573»

یعنی بدبینی به نیكوكار بدترین گناه و زشت‏ترین ستم است.
امام علی‏ - علیه السلام - فرمود: سُوءُ الظَّنِّ بِمَن لا یَخُونُ مِنَ اللُّؤمِ.«غرر الحكم، ح 5574»
یعنی بدبینی به كسی كه خیانت نمی‏كند، از پستی است.

از این دو حدیث آخر معلوم می شود بدبینی نسبت به کسی که سابقه بسیار بدی دارد و و به کرات به دیگران خیانت کرده و شخص فاسقی است نه تنها از رذایل نفسانی نیست بلکه دال بر ذکاوت مومن است.

[="Georgia"][="Blue"] [=&quot]امام علی‏ - علیه السلام - فرمود : إِیَّاكَ أَن تُسِئَ الظَّنَّ، فَإِنَّ سُوءَ الظَّنِّ یُفسِدُ العِبَادَةَ. «غرر الحكم، ح 2709»

[=&quot]یعنی از بدگمانی بپرهیز ؛ زیرا بدگمانی عبادت را تباه می‏كند.

[=&quot]امام علی‏ - علیه السلام - فرمود : شَرُّ النَّاسِ مَن لا یَثِقُ بِأَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ، وَلا یَثِقُ بِهِ أَحَدٌ لِسُوءِ فِعلِهِ. «غرر الحكم، ح 5748»

[=&quot]یعنی بدترین مردم كسی است كه به سبب سوء ظنی كه دارد به هیچ كس اعتماد نمی‏ كند و دیگران نیز به سبب بد كرداریش به او اعتماد نمی‏ كنند.

[=&quot]امام علی - ‏علیه السلام - فرمود: لَیسَ مِنَ العَدلِ القَضَاءُ عَلَی الثَّقَةِ بِالظَّنِّ. «نهج البلاغة، حکمت 220»

[=&quot]یعنی قضاوتی كه با تكیه به ظن و گمان باشد، عادلانه نیست.
[=&quot]امام علی‏ - علیه السلام - فرمود: اَلشَّرِیرُ لا یَظُنُّ بِأَحَدٍ خَیراً، لأنَّهُ لا یَرَاهُ إِلا بِطَبعِ نَفسِهِ. «غرر الحكم، ح 1903»

[=&quot]یعنی آدم شرور به هیچ كس گمان نیك نمی‏ برد ؛ زیرا همگان را به خوی و خصلت خود می‏بیند.

[=&quot]امام علی - ‏علیه السلام - فرمود: اَلرَّجُلُ السُّوءُ لایَظُنُّ بِأَحَدٍ خَیراً، لأنَّهُ لا یَرَاهُ إلا بِوَصفِ نَفسِهِ. «غرر الحكم، ح 2175»

[=&quot]یعنی آدم بد، به هیچ كس خوشبین نیست ؛ زیرا همه را مانند خودش می بیند.
[=&quot]از این دو حدیث شریف دانسته می شود آنچه در افکار و خیالات ما پیرامون دیگران وجود دارد سنگ محکی برای سنجش عیار انسانیت یا آئینه ای برای مشاهده خوبیها یا بدیهای خودمان است.
[/]

[="Georgia"][="Blue"] [=&quot]امام علی‏ - علیه السلام - فرمود: مَن دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اِتَّهَمَ، مَن عَرَّضَ نَفسَهُ التُّهمَةَ فَلا یَلُومَنَّ مَن أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ.«بحار الانوار، ج 78، ص 93»

[=&quot]یعنی هركه به جاهای بد آمد و شد كند، متهم شود و هركه خود را در معرض تهمت قرار دهد، نباید كسی را كه به او گمان بد می‏برد، سرزنش كند.

[=&quot]امام علی‏ - علیه السلام - فرمود: مَن وَقَفَ نَفسَهُ مَوضِعَ التُّهَمَةِ فَلا یَلُومَنَّ مَن أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ. «أمالی الصدوق، ص 250، ح 8»

[=&quot]یعنی هركه خود را در جایگاه تهمت و بدگمانی قرار دهد، نباید كسی را كه به او گمان بد می‏برد سرزنش كند.
[=&quot]از این دو حدیث شریف معلوم می شود نه تنها سوظن به دیگران مذموم است بلکه انجام دادن کاری که باعث سوظن دیگران نسبت به خودمان یا دیگران شود نیز مذموم است.
[=&quot]اما چه چیزهایی باعث سوظن دیگران می شود امام علی علیه السلام در روایت ذیل یکی از مهمترین آنها را اشاره نموده است:
[=&quot]امام علی - علیه السلام - فرمود: مُجَالَسَةُ الأَشرَارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالأَخیَارِ. «بحار الانوار، ج 74، ص 197»

[=&quot]یعنی همنشینی با بدان بدگمانی به نیكان را در پی دارد.
[=&quot]امام علی‏ - علیه السلام - فرمود: مَن غَلَبَ عَلَیهِ سُوءُ الظَّنِّ لم یَترُك بَینَهُ و بَینَ خَلِیلٍ صُلحاً.«غرر الحكم، ح 8950»

[=&quot]یعنی هركه بدگمانی بر او چیره شود، بین او و دوستانش دوستی ای باقی نمی ماند.
[/]

تاپیک عالیه
خیلی ممنونم

[="Georgia"][="Blue"] [=&quot]در ادامه مباحث مربوط به تطهیر خیال گوییم که در بدو امر شاید ضرورت لزوم طهارت قوه خیال برای بسیار ی احساس نگردد ولی فقط کافی است کمی به منشا بسیاری از آسیبهای اجتماعی نظری بیفکنید آنگاه خواهد دید که علت اصلی بسیاری از بد اخلاقیها و حتی منشا بسیاری از جرم و جنایتها همین عدم طهارت قوه خیال می باشد.
[=&quot]چه بسا دزدانی که صرفا با تخیل اینکه حقشان در جامعه ضایع شده و حق آنها در جیب مال اندوزان و ثروتمندان جامعه است دست به دزدی می زنند که این یکی از مصادیق بی طهارتی قوه خیال و آثار بعد از آن است.
[=&quot]چه بسا نزاع های و اختلافات و دعواها و درگیرهایی که صرفا بخاطر عدم فهم دیگران و ذهنیت بد راجع به آنها صورت گرفته است و چه بسا قتلهایی که صرفا بخاطر سوء تفاهم یا سوظن به دیگران شکل گرفته است
[=&quot]خلاصه نباید نسبت به طهارت قوه خیال بی توجهی نشان داد و به راحتی از ان گذر کرد زیرا اگر محدوده خیال و ذهن آدمی از حدوث نجاسات و آلودگیها پاک و صاف باشد تمامی کشور تن و روان آدمی پاک و پاکیزه بوده و راه برای ارتقای او به مقامات معنوی گشوده خواهد بود.
[/]

[=Georgia]یکی از بدترین سوظنها که منجر به بی طهارتی قوه خیال می شود سوظنی است که در محیط خانواده شکل می گیرد و آن در سه حالت متصور است:
1-سوءظن و بدگمانی در روابط همسران با یکدیگر
2. سوءظن والدین نسبت به فرزندان
3. سوءظن فرزندان نسبت به والدین

هر کدام از این سوظنها آثار بسیار مخربی را در کانون خانواده به همراه خواهد داشت و مشکلات متعددی را به بار خواهند آورد.
یکی از بدترین اقسام سوظن در محیط خانواده مربوط به سوظن همسران با یکدیگر است که این امر خصوصا در ابتدای زندگی مشترک بسیار دیده می شود. در حقیقت منشا اصلی این سوظنها در ابتدای زندگی عدم شناخت کامل نسبت به طرف مقابل است که این عدم شناخت کامل، گاه تا سالیانی ادامه داشته و اتش اختلافات را به مرور برافروخته تر می کند. این در حالی است که اگر همسران به جای دمیدن به این آتش ، درصدد شناخت بهتری از طرف مقابل خود بودند و خیال خود را از وی پاک می کردند بسیاری از اختلافات و ناراحتیها برطرف میشد.

[=Georgia]
غیر از عدم شناخت کامل یکی دیگر از عواملی که موجب توقعات شدید همسران از یکدیگر و در نهایت بی طهارتی قوه خیالشان می شود همان علاقه و عشق شدیدی است که در ابتدای زندگی به همدیگر دارند. بدین نحو که علاقه بسیار زیاد همسران به یکدیگر باعث ایجاد یک نوع احساس مالکیت شده و به محض مشاهده صحبت یا گرم گرفتن همسرشان با فرد دیگری دچار فشار روحی شدید و ناراحتی عمیق میشوند. البته این حساسیت و احساس مالکیت اگر درمورد جنس مخالف باشد تا جایی که از حد عقل و شرع فراتر نرود نه تنها مذموم نیست بلکه بسیار پسندیده نیز هست اما سخن از بی طهارتی خیال از آنجایی آغاز میشود که شخص در این خصوص دچار نوعی وسواس و بدنظری نسبت به همسرش شود و با هر حرفی از همسرش با نامحرم دچار گرفتگی و قبض گردد.

[="Georgia"][="Blue"][=&quot]یکی دیگر از عواملی که موجب بی طهارتی قوه خیال در روابط همسران می شود تفاوت در سلیقه های طرفین است که وقتی یکی از همسران با رفتاری مخالف سلایق و نگرشهای ذهنی خود مواجه می شود سریعا نسبت به طرف مقابل گمان ناروا پیدا کرده و خیال می کند او درصدد بی احترامی به وی است در حالی که در حقیقت ماجرا هیچ هتک حرمتی صورت نگرفته و آنچه محقق شده صرفا ناشی از اختلاف سلایق دو انسان عاقل و بالغ می باشد که البته این تفاوت نگرشها باید در زندگی مشترک هضم گردیده و برجسته سازی نشود. [=&quot][/]

[=Georgia]یکی دیگر از عواملی که موجب بی طهارتی قوه خیال در روابط همسران می شود دخالت‏ها و حسادت‏های بیجا از سوی اطرافیان و خبرها و تحلیل‏های دروغین آنها است که در ایجاد حس بدبینی و سوءظن همسران بسیار موثر خواهد بود. که در این خصوص نیز باید راه دخالت دیگران را به زندگی شخص خود سد نموده و نسبت به حرفهای بی اساس دیگران بی اعتنایی نمود و صرفا حرفی را پذیرفت که شواهد عینی بسیاری در تایید آن وجود داشته باشد.

سلام
در ارتباط با سوء ظن دوتا سوال داشتم.

1- ناامیدی و ناشکری و گله و شکایت کردن به خدا هم از موارد سوء ظن حساب میشه؟
چون کسی که مثلا نگران آینده است و ترس از آینده داره یا با هر سختی گله و شکایت میکنه یعنی به خدا حسن ظن نداره و یقین نداره که همه چیز عالم تحت قدرت و اراده خداست.

2- سوء ظن در هر شرایطی باعث بی طهارتی قوه خیال میشه؟ مثلا سوء ظن داشتن نسبت به خود هم مذموم و ناپسند ؟
خوش بینی نسبت به خود باعث عجب و غرور و غفلت از خود نمیشه؟

ممنونم از زحماتتون :Gol:

[="Georgia"][="Blue"] [=&quot]برای تطهیر خیال چند راهکار بسیار مهم و حیاتی پیشنهاد می شود که به حول قوه الهی با به کار گیری آنها، صددرصد خیال انسان از نجاسات و آلودگیها پاک خواهد شد.
[=&quot]1- [=&quot]همیشه اشتباهات پنهان و آشکار خود را نسبت به اشتباهات عیان دیگران بیشتر بدانیم وقبل از عیب جویی از دیگران در صدد عیب یابی خودمان و برطرف سازی ایراداتمان باشیم. [=&quot]

[=&quot]حضرت على علیه السلام می فرمایند: خوشا به حال کسى که زشتى و بدى خودش، او را از زشتی هاى مردم منصرف کند.(1)[=&quot]

[=&quot]2- [=&quot]همواره سعی نماییم کارهای دیگران را حمل بر صحت و درستی نموده و توجیهی برای اشتباهات دیگران داشته باشیم. زیرا قاعده کلّى درباره افراد مسلمان این است فرد مسلمان ظاهر الصلاح، اندیشه بد ندارد و کار زشت انجام نمى‏ دهد و به بی راهه نمی رود و به حکم اسلام از بسیارى رذایل و کارهاى زشت پاک است.[=&quot]

[=&quot]امام علی علیه السلام می فرماید: کار برادر (دینى) خود را به بهترین وجه آن قرار بده؛ تا این که کارى کند که راه توجیه را بر تو ببندد و هیچ گاه به سخنى که از برادرت صادر می شود، گمان بد مبر در صورتى که براى آن سخن، تفسیر نیکویى مى ‏یابى.(2)

[=&quot]3- [=&quot]همیشه سعی کنیم از شتابزدگی درباره قضاوت افراد بپرهیزیم و قضاوت در مورد حقیقت حال افراد را به خداوند واگذار نماییم . خصوصا در حالت عصبانیت از برخورد با کسی که منشا عصبانیت ماست صرف نظر نموده و سریعا خود را از آن محیط دور کرده و خودمان را با کارهای دیگر مشغول نماییم.[=&quot]

[=&quot]پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: هر گاه گمان «بد» بردى، (آن را مطلبى ثابت و محقق نگیر و زود) قضاوت نکن(3)

[=&quot]4- [=&quot]به محض شنیدن غیبت یا تهمت در مورد دیگران خود را از محل گناه دور نموده و به شنیدن آنها ادامه ندهیم.[=&quot]

[=&quot]حضرت على علیه السلام می فرمایند: اى مردم! هر که برادر (دینى) خود را شناخت و دانست که در دین، محکم و استوار است و در گفتار و کردار به راه راست قدم مى ‏نهد، نباید گفتار (بد) مردم را درباره او گوش بدهد .(4)

[=&quot]
[=&quot]پینوشتها:
[=&quot]1- [=&quot]نهج البلاغة، ص 256، انتشارات دار الهجرة، قم
[=&quot]2- [=&quot]بحار الأنوار، ج 72، ص 196.[=&quot]
[=&quot]3- [=&quot]همان، ج 74، ص 155[=&quot]
[=&quot]4- [=&quot]همان، ج 72، ص 197[=&quot]
[/]

[="Georgia"][="Blue"]

ستاره پر فروغ;679977 نوشت:
سلام
در ارتباط با سوء ظن دوتا سوال داشتم.

1- ناامیدی و ناشکری و گله و شکایت کردن به خدا هم از موارد سوء ظن حساب میشه؟
چون کسی که مثلا نگران آینده است و ترس از آینده داره یا با هر سختی گله و شکایت میکنه یعنی به خدا حسن ظن نداره و یقین نداره که همه چیز عالم تحت قدرت و اراده خداست.


با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی و با تشکر از شما بخاطر سوال خوبتان
به طور کلی بدگمانی به سه قسم تقسیم می شود:
1- بدگمانی نسبت به خداوند
2- بدگمانی نسبت به خود
3- بدگمانی نسبت به مردم
بدگمانی نسبت به خودمان یا مردمان دو صورت دارد یا پسندیده است یا ناپسند. مثلا قسم پسندیده از بدگمانی به مردمان مربوط به آن دسته از افرادی است که فاسقند و اساسا نباید به آنها گمال نیکو داشت. اما بدگمانی نسبت به خداوند دو قسم ندارد بلکه یک قسم است و آن همان حالت یأس و نومیدی از رحمت واسعه الاهی است، که از گناهان بسیار بزرگ، محسوب شده و دلیل بر بی طهارتی قوه خیال می باشد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: بزرگ ترین گناهان کبیره، بدگمانی به خدا است.(1)
امام رضا علیه السلام مى ‏فرماید: گمان خودت را، به خدا خوب کن؛ زیرا خداوند مى‏ فرماید: من نزد گمان بنده مؤمن نسبت به خودم هستم، اگر گمان خوب به من داشت، به او نیکى مى‏کنم و اگر گمان بد داشت، با او به بدى رفتار خواهم نمود.(2)

ستاره پر فروغ;679977 نوشت:
2- سوء ظن در هر شرایطی باعث بی طهارتی قوه خیال میشه؟ مثلا سوء ظن داشتن نسبت به خود هم مذموم و ناپسند ؟
خوش بینی نسبت به خود باعث عجب و غرور و غفلت از خود نمیشه؟

ممنونم از زحماتتون


سوظن وبدگمانی نسبت به خودمان بر دو قسم است قسمی از آن پسندیده و قسمی دیگر ناپسند است.
قسمی که ناپسند است همان عجب و کبری است که در درون بر ما عارض شده و شخصیتی خیالی و غیرواقعی را برایمان رقم می زند.
اما قسمی که پسندیده است آن است که انسان همواره خود را در برابر انجام حقوق خدا و بندگانش مقصّر ببیند. این نوع از بدگمانى، نه تنها گناه نیست، بلکه از اوصاف برجسته و از مزایاى مؤمنان خالص است؛ زیرا موجب کوشش بیشتر در راه اطاعت و عبادت خدا مى‏ شود و انسان را از غرور و غفلت حفظ مى کند.
امام على علیه السلام می فرماید: اى بندگان خدا! بدانید که مؤمن، صبح را به شام و شب را به صبح نمى ‏رساند، مگر آن که به نفس خود، بدگمان است و پیوسته از او عیب جویی مى ‏کند و توقع کار افزون از او دارد.(3)

پینوشتها:
1- نهج الفصاحة، ص 236
2-غرر الحکم و درر الکلم، ص 263
3-غرر الحکم و درر الکلم، ص 90

[/]

[=georgia] پيامبر اکرم صلّي الله و آله و سلم فرمودند:
«سه گروه روز قيامت با حضرت زهرا محشور مي گردند:
1. زني که با غيرتمنديِ بيش از حد مرد، صبر کند.
2. زني که با اخلاق بد مرد صبر کند.
3. زني که مهريه ي خود را ببخشد
.(1)

این حدیث شریف نبوی، نمونه بارزی از پاداش طهارت خیال زن در کانون خانواده است.

پینوشت:
1- وسايل الشيعه، ج 7، ص 211

[=Georgia][=georgia]ائمه اطهار علیهم السلام که چراغ پرفروغ صراط انسانیت به غایه خلقت هستند در احادیث بسیاری رهنمودهای شگرفی برای طهارت قوه خیال نموده اند از جمله آنها این حدیث شریف امام علی علیه السلام است که خطاب به زنان بدگمان نسبت به شوهرانشان می فرماید:

[=georgia]
«ايّاك و التغاير في غير موضع غيرةٍ فانّ ذلك يدعوا الصحيحه الي السُقم و البريئةَ الي الريب»(2)
یعنی از غيرت ورزي نابجا بپرهيز كه چنين كاري زن سالم را به نادرستي مي كشاند و پاكدامن را به سوي شك و ترديد مي برد.

[=georgia]
آری مردي كه همواره مظنون به اعمال خلاف عفت و ازدواج مجدّد يا موقت است پس از چندی دیگر ديگر ابايي از اين كار نخواهد داشت و همچنین است در طرف زنان.

سلام

در مورد قوه خیال و تطهیر آن بازم سوالاتی داشتم

علاوه بر سوء ظن یکی دیگه از مواردی که باعث بی طهارتی قوه خیال میشه آرزوهای دور و دراز و به همین خاطر به کوتاه کردن آرزوها اشاره شده.
آرزوهای دور و دراز داشتن چه تاثیری داره که باعث بی طهارتی قوه خیال میشه؟ مگه این آرزوها رو داشتن، اگه آرزوهای درستی باشه باعث پیشرفت انسان نمیشه؟ پس چرا گفتن این آرزوهای دور و دراز باعث بی طهارتی قوه خیال میشه و باید آرزو ها رو کوتاه کرد؟

در پست های قبلی گفتید یکی از راهکارهایی که باعث تطهیر قوه خیال میشه مطالعه و تفکر در آیات و روایات.
استاد صمدی به نقل از استاد حسن زاده در کتاب «شرح مراتب طهارت» برای تطهیر قوه خیال به آیه سخره ( آیه 54 تا 57 سوره اعراف ) تاکید دارند. چه ویژگی خاصی تو این آیات هست که باعث تطهیر قوه خیال میشه؟

ممنونم از پاسخگوییتون:Gol:

[=Georgia]

ستاره پر فروغ;680194 نوشت:
سلام

در مورد قوه خیال و تطهیر آن بازم سوالاتی داشتم

علاوه بر سوء ظن یکی دیگه از مواردی که باعث بی طهارتی قوه خیال میشه آرزوهای دور و دراز و به همین خاطر به کوتاه کردن آرزوها اشاره شده.
آرزوهای دور و دراز داشتن چه تاثیری داره که باعث بی طهارتی قوه خیال میشه؟ مگه این آرزوها رو داشتن، اگه آرزوهای درستی باشه باعث پیشرفت انسان نمیشه؟ پس چرا گفتن این آرزوهای دور و دراز باعث بی طهارتی قوه خیال میشه و باید آرزو ها رو کوتاه کرد؟

با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی و با تشکر از سوال خوبی که مطرح نمودید
بله همانطوری که فرمودید یکی دیگر از اموری که باعث بی طهارتی قوه خیال می شود داشتن ارزوهای طولانی است. حضرت امام علی علیه السّلام فرموده اند: کسی که آرزو را دراز گرداند رفتار خود را ضایع و بد ساخته است. (نهج البلاغه، کلمه ی 35)
اما سوال اینجاست که مراد از آروزی دراز و طولانی چیست و آیا هر آرزویی مصداق ارزوی دراز است ؟ آیا ارزوی برای پیشرفت علمی و معنوی هم جزو آرزوی دراز است؟
در پاسخ به این سوال باید بگوییم آرزو به طور کلی در شریعت ما مورد نهی واقع نشده است بلکه آرزو در مواردی پسندیده شمرده شده است مثلا رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموده اند: آرزو برای امت من رحمت است چون اگر آرزو نمی بود هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی داد و هیچ باغبانی درختی نمی نشاند.(سفینه (( امل)) ص 30)
و یا حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: آن کس که خود را به مسائل زائد و غیر لازم سرگرم کند از مهمات واقعی زندگی که آرزو دارد باز می ماند.(غررالحکم، ص 669
معلوم می شود آرزو بر دو قسم است قسم اول آرزویی است که باعث کمال یابی و ارتقای علمی و معنوی انسان می شود که این قسم نه تنها منهی نیست بلکه مورد سفارش نیز هست چرا که انگیزه انسان را برای کسب درجات بالاتر بیشتر می کند.
اما قسم دوم که از آن تعبیر به آرزوهای دراز می شود آرزوهایی است که موهومند که نه تنها تاثیری در کمالات علمی و معنوی انسان ندارند بلکه دست یابی به انها نیز کار تقریبا غیر ممکنی است مثل اینکه شخص فقیری دائما ارزو کند که میلیاردر شود و یا انسانی معمولی ارزو کند که رئیس جمهور شود ووو این چنین ارزوهای موهومی مورد نهی واقع شده اند. این معنای از ارزوهای دراز را در برخی از رویات می توان یافت مثلا حضرت امام علی علیه السّلام فرموده اند: به چیزی که شایسته ی آن نیستی طمع و تمنی نداشته باش. (غررالحکم،ص 710)
و نیز حضرت امام علی علیه السّلام فرموده اند: بهترین داروی شفا بخش ترک آرزوهای نابجا است. (غررالحکم ص 800- 184)
حضرت امام صادق علیه السّلام در روایتی فرموده اند: کسی که به دنیا دل بسته و در بند علاقه اش اسیر است همواره گرفتار سه حالت است روحی است: غصه و اندوهی که هرگز از صفحه ی دلش زدوده نمی شود، آرزویی که هرگز برآورده نمی گردد و امیدی که هرگز به آن دست نمی یابد.(کافی،جلد2،ص320)
حضرت امام علی (علیه السّلام) فرمودند : ای مردم! همانا برای شما از دو چیز می ترسم: هواپرستی و آرزوهای طولانی. امّا پیروی از خواهش نفس، انسان را از حق باز می دارد، و آرزوهای طولانی، آخرت را از یاد می برد. آگاه باشید! دنیا به سرعت پشت کرده و از آن جز باقیمانده ی اندکی از ظرف آبی که آن را خالی کرده باشند، نمانده است. (نهج البلاغه، خطبه 42)

[="Georgia"][="Blue"]

ستاره پر فروغ;680194 نوشت:
در پست های قبلی گفتید یکی از راهکارهایی که باعث تطهیر قوه خیال میشه مطالعه و تفکر در آیات و روایات.
استاد صمدی به نقل از استاد حسن زاده در کتاب «شرح مراتب طهارت» برای تطهیر قوه خیال به آیه سخره ( آیه 54 تا 57 سوره اعراف ) تاکید دارند. چه ویژگی خاصی تو این آیات هست که باعث تطهیر قوه خیال میشه؟

بله آیات سخره نیز همچنان که اشاره نمودید موجب تطهیر قوه خیال است اما این که این آیات چه خصوصیتی دارند که موجب این اثر در آدمی هستند دانشی است که فقط در اختیار خداوند و رسولان و امامان معصوم و اولیای الهی می باشد و بنده از آن نصیبی ندارم.
[/]

[=arial narrow]

اویس;680412 نوشت:
...

سلام خدمت استاد اویس گرامی

در درجه اول لازم میدانم بابت این تاپیک ارزشمند تشکر و قدردانی کنم

و اما درخواستی از محضرتان داشتم، میشود در باب رابطه غذای مصرفی و تاثیر آن در طهارت جان مطالبی را مطرح فرمایید.

یکی از اساتید بزرگوار اخلاق مطلبی را بیان نمودند که برایم جالب بود، میگفتند که: پُر شدن شکم با برخی از غذاها بیش تر از انجام برخی از گناهان روح را سیاه و تیره میکند (نقل به مضمون)