جمع بندی کسب مدرک دکتری در علومی بدون فایده

تب‌های اولیه

59 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کسب مدرک دکتری در علومی بدون فایده

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام.

به تازگی کارشناسی ارشد خودم رو در یکی از رشته های سخت و دشوار علوم پایه از دانشگاه دولتی گرفته ام. همواره در طی دوران تحصیل از ابتدایی تا آخر راهنمایی شاگرد اول یا دوم بوده ام و در دبیرستان با وجود نفرتی که از ریاضی و محاسبات داشتم و لی چون نمرات خوبی در این درس می آوردم همه گفتند برو رشته ریاضی. عاشق هنر و علوم تجربی بودم اما نشد. یکسال پشت کنکور لیسانس ماندم تا فیزیک شهرستان خودمان قبول شدم. شاگرد چهارم ورودی های خودمان شدم و دوباره یکسال پشت کنکور ارشد ماندم و دانشکده خودم قبول شدم. حالا حدود 7 ماه است که از پایان نامه ام دفاع کرده ام. دخترم. مجرد و 27 ساله.

حالا برای دکتری ( به اجبار والدین و کاملا برخلاف میل شخصی) امتحان داده ام و برای مصاحبه به چند دانشگاه روزانه در شهرهایی غیر از شهر خودم دعوت شده ام.

قسم میخورم به خدا که تمایلی برای ادامه تحصیل در رشته ام ندارم. با وجود اینکه پایان نامه بسیار خوبی داشتم که در ایران اولین بار بود اما بسیار بسیار خسته شده ام. حالم از امتحان دادن بهم میخوره.
پژوهش کردن رو دوست دارم اما نه تحت شرایط استرس زای امتحان و کنکور و مصاحبه و دوری از خانواده و امتحان جامع و دفاعیه و مقالات isi.
از طرفی رشته من فیزیک هست: در دانشکده خودم که شهرستانه الان چندین نفر از دکتری در گرایش من فارغ التحصیل شدن و حدود 10 تا 12 نفری هم مشغول تحصیل اند. اینقدر زیاد شده که هرکی رو تو خیابون صدا میزنی و میگی دکتر سرشو برمیگردونه. ثانیا با وجود اینکه خودم این رشته رو در لیسانس انتخاب کردم اما بسیار پشیمونم. خیلی رشته سختی بود و من خیلی به خودم تو دوران تحصیل فشار آوردمو با وجود اینکه جز نفرات برتر بودم اما هرگز از رشته ام و کاری که در دانشگاه میکنم رضایت نداشتم. از طرف دیگه این رشته عملا تو ایران کاملا بدرد نخور هست چون دانشجوها رو تو دانشگاه بدرد نخور بار میارن . شاید تنها کاری که بشه مستقیما با این رشته انجام داد تدریس هست. من تدریس رو بسیار دوست دارم اما نه تدریس فیزیک رو. حتی مدارسی رو هم که رفتم درخواست تدریس دادم مدارس ابتدایی بوده و از تدریس فیزیک دبیرستان حالم بهم میخوره.

من 27 سالمه و برخلاف بسیاری از دخترهایی که تو دوران جوونیشون سعی کردن خوش باشن و مهمونی برن و عروسی برن و به خودشون برسن و حتی آهنگ گوش بدن و بازار برن ، من اینکارا رو نکردم و برای چیزی که توش استعداد نداشتم تمام توانم رو گذاشتم.

قبل از اینکه برم دانشگاه خیلی دختر بهتری بودم. تو دانشگاه ( مخصوصا دانشگاه شهر ما) مجبور میشی دروغ بگی، پشت سر کسی حرف بزنی، تو دلت استاد رو فحش بدی و نفرین کنی، و بدتر بدتر بدتر از همه با استاد بگو و بخند کنی ( هرچند کم ).

من زمان دبیرستانم از تمام بچه های فامیل و حتی مدرسه بهتر بودم. درسخون تر. شادتر. باادب تر و حتی فعال تر و باحال تر. بچه های دیگه خیلی راحت یواش یواش درس خوندن و اول رفتن فوق دیپلم بعد رفتن لیسانس و بعد رفتن فوق گرفتن اون هم با چند سال فاصله و توی دانشگاه غیر دولتی.

من نمیخواستم اصلا کنکور دکتری بدم.به زور رفتن امتحان دادم و حالا هم اصلا تمایل ندارم برم برای مصاحبه . اما هر کس منو میبینه میگه:حیفه تو تا اینجا زحمت کشیدی، هرکسی به اینجا نمیرسه، خیلی ها حسرت دارن جای تو باشن، برو تا آخرش و تمومش کن، همه بهت میگن خانون دکتر،دیدت نسبت به همه چیز رنگ دیگه ایی میگیره، چند سال دیگه شرایط مملکت عوض میشه و کار پیدا میشه، همه دارن میرن دکتری میگیرن و ارشد الان ارزش نداره، هر فایده ایی هم که نداشته باشه آخرش میشی یک مادر دکتر و یک همسر دکتر، قطعا بعدن حسرتشو میخوری، حالا میخوای بیکار بشیبنی تو خونه خوب بجاش میری درس میخونی، تو تازه 27 سالته هنوز برای دست کشیدن از درس خیلی زوده، آدم تو جوونی تا 32 سالگی درس میخونه و بعدش ثمره شو برمیداره، اگه فورا برات کار پیدا نشد کم کم پیدا میشه سالهای بعدش، تازه دکترات رو هم بگیری باید بری از کارهای پست و پایین شروع کنی و اصلا از این که تحقیر میشی ناراحت نشی، همه این دکترهای برجسته و موفق هم از بدبختی و بیچارگی و نداری و بی امکاناتی بود که به جایی رسیدن اونقد تو سر خودشون زدن و جون کندن که به اینجا رسیدن، تو نمیخوای زحمت بکشی برای زندگی داری بهونه میاری ، اون کسی که میره دکتری میخونه باید عاشق پژوهش باشه و مرزهای علم رو جابجا کنه، اصلا مهم نیست که کدوم دانشگاه بری فقط یه مدرک دکتری باید داشته باشی تادهن مردم بسته شه ، تو خیلی به خودت سخت میگیری و از این حرف ها.

حالا من میخوام بدونم چرا باید برم دکتری فیزیک بگیرم: رشته ایی که بسیار سخته، رشته ایی که هیچ بازار کاری براش دیده نشده، رشته ایی که هیچ دردی رو از کسی درمان نمیکنه و عملا هیچ خاصیتی برای جامعه امروز ایران نداره، باعث میشه موهای آدم سفید بشه، اعصاب آدم ضعیف بشه و جوونی آدم لای کتاب ها دفن بشه . بعد از گرفتن دکتری ( تازه سر ضرب 4 سال) من یه دختر 31 ساله ام که باید هزار تا کارکنم: دنبال شوهر بگردم، دنبال کار بگردم، دنبال حقوق بگردم، دنبال مسکن برای دردهای جسمی جور واجورم بگردم، دنبال آرامش روح و روان تو هیات علمی شدن یه خراب شده ایی بگردم.

آیا به خاطر اینکه بعدا ممکنه هیات علمی بشم ( از هیات علمی شدن تنفر دارم چون خیلی کار سختیه و متاسفانه داده شده به دست برخی آدم های بی سواد)، یا به خاطر حرف مردم که ای وای این دختره با این همه ادعاهایی که سال های قبل داشت اما الان عرضه نداره بره دکتری بگیره، به خاطر شان اجتماعی، به خاطر پولی که بهیچ وجه ازش در نمیاد یا به خاطر اینکه همه اون دختر پسرای فامیل که از من خیلی خیلی پایین تر بودن علاوه بر اینکه سر کار هستن دارن میرن تحصیلات تکمیلی؟ یا اینکه چون خداوند جویندگان دانش را دوست دارد؟ جوینده دانش در کنف عنایات خداست؟ ز گهواره تا گور دانش بجوی، دانش اگر در چین باشد هم برید یادش بگیرید و ....

من دوست دارم برم زبان یاد بگیرم، دوست دارم یه کار هنری رو که بلدم ادامه بدم توش استاد بشم، دوست دارم ازدواج کنم ، بجه دار بشم. دوست ندارم با پارتی برم سرکار، دوست ندارم برای اینکه یه واحد تو دانشگاه دارغوزآباد سفلی بهم بدن کلی التماس کنم و آخرش کلی هم تحقیر بشم، دوست ندارم دکتری باشم که دستشو میکنه تو جیب باباش ، دوست ندارم برای تدریس خصوصی برم خونه مردمی که نمیشناسمشون. دوست ندارم بعد گرفتن دکتری اون دختر فامیلمون که با فوق دیپلم حسابداری 5 میلیون در ماه درامد داره به من فخر بفروشه، دوست ندارم به عنوان یه موجودی که عرضه نداشته موقع انتخاب رشته لیسانس بره دنبال یه رشته نون و آب دار معرفی بشم.

خواهش میکنم یه کارشناسی که کاملا از سلسه مراتب دانشگاهی سر در میاره جواب منو بده. به خدا ما جوونا خیلی بیچاره ایم خیلی. من نمیدونم تا کی باید ملعبه دست سیاستگذاران بیسواد و پر مدعا باشیم.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

بسمه تعالی با سلام و عرض تحیت خدمت شما خواهر محترم در ابتدا لازم است بابت موفقیتهای تحصیلی به شما تبریک بگویم. انشاء الله که در سایر ابعاد زندگی نیز هماره موفق باشید. حدس اولیه بنده این است که جنابعالی دارای شخصیتی کمالگرا (منفی) هستید و همین ویژگی باعث می شود تا بخشی از استعداد شما شکوفا نشود و کمتر از زندگی وشرایط ان راضی باشید. در صورتی که چنین حدسی درست باشد ضرورت دارد در راستای کاهش و مدیریت این وِِیژگی تلاش نمائید. اما در رابطه با شرایطی که به ان اشاره نمودید، سوالی که مطرح می شود این است که آیا در صورت انصراف از ادامه تحصیل، احتمال ازدواج و اشتغال شما افزایش می یابد یا خیر؟ در صورتی که پاسخ مثبت باشد به این معنا که ادامه تحصیل مانعی برای ازدواج و اشتغال شما باشد، ضرورتا بنده نیز با شما موافقم و گمان می کنم اولویت با ازدواج و اشتغال است. اما در فرضی که پاسخ منفی باشد یعنی ادامه تحصیل ارتباطی با سلب فرصت ازدواج و اشتغال نداشته باشد، به نظر می رسد انصراف شما از ادامه تحصیل آن هم در شرایطی که موقعیت آن برای شما فراهم است، چندان منطقی به نظر نمی رسد. بنابراین با توجه به اینکه تا زمان مصاحبه، برای تصمیم گیری نهایی فرصت کافی وجود ندارد، بهتر این است که فعلا فرصت مصاحبه را از دست ندهید. طبعا بعد از مصاحبه فرصت و ارامش بیشتری برای تصمیم گیری خواهید داشت. در مورد جذب برای هیئت علمی نیز اگر چه فاقد علاقه لازم هستید اما مستحضرید که قاعده انتخابگری این است تا از میان خوب و خوبتر، خوبتر و ا زمیان بد و بدتر، بد را گزینش نمائیم. بنابراین منطقی است که اشتغال به کاری که به ان علاقمند نیستیم بهتر از عدم اشتغال است. شغلی (هیئت علمی) که با توجه به استعداد و ظرفیت علمی شما و نیز توسعه روزافزون مراکز علمی و دانشگاهی، چندان دور از دسترس نیست. در پناه خداوند متعال موفق باشید

سلام ...
منم یه پیشنهاد بهتون بدم ...

اگر من جایه شما بودم ... رشته ام رو ادامه نمیدادم ... زماینکه شروع به خواندن لیسانس کردین اشتباه کردین .... زمانی که برای فوق اقدام کردین اشتباه کردین و به نظرم اگر برای دکترا اقدام کنین هم اشتباه کردین ....

زمانیکه من در رون دانشگاه آزاد قبول شدم ... یک از فامیل های ما هم ( امیرکبیر ریاضی کاربردی قبول شد و دانشگاه آزاد کامپیوتر) ولی ایشون ترجیج داد بره ریاضی کاربردی امیرکبیر ... الان ایشون تقریبا 10 سالی هست که تووو خونه هست و بابته رشته اش نمیتونه بره سره کار ...

منی که در درون دانشگاه آزاد کامپیوتر خوندم خوب خیلی از ایشون جلوتر هستم ....

من یه پیشنهاد بهت میکنم شاید دوست داشته باشی .... با این روزمه ای که از خودت گفتی من فکر میکنم بتونی زیر 6 ماه حداقل 1 دونه زبان برنامه نویسی رو روش تسلط پیدا کنی .... و الان حقوق یه برنامه نویس مبتدی c# بین 1.5 میلیون تا 2 میلیون تومن هست ....

یه امتحان بده برای کارشناسی ... رشته نرم افزار .... پیام نور هم قبول شدی برو ... اگر میتونی دکترا گرایش نرم افزار هم بری خوب هست .... ولی از اون طرف باید یک سری کلاس های برنامه نویسی بری ...

بازار برنامه نویسی خیلی خوب شده ... و حقوق ها در درونش خیلی بالا رفته .... و کاری هم هست که در درونش هم خلق کردن هست ... هم هنر هست .... هم روز به روز خودت رو بالا میکشی ... هم دستت در درون جیبت هست ... هم کاری کاملا دخترونه هست ....

در بازار کار هم منی که 11 ... 12 سال سایقه کار دارم تا حالا کسی مدرک لیسانس ازم نخواسته .... و تنها ازم کار خواستن ... راستش رو هم بخوام بگم ... کسی ازم کار هم نخواسته ... دوستانی که در درون کار بدست میاوردم منو به جاهای مختلف معرفی میکردن ...

من اگر الان برمیگشتم به 18 ... 19 سالگی ....

اصلا خودم رو درگیر دانشگاه نمیکردم ... تندی یه دانشگاه ... ولی در رشته ای خوب .... مثلا پیام نور ( برق . کامپیوتر بعلت بازار کار خوبی که دارند ) قبول میشدم ...
از اونطرف پونصد تا کلاس بیرون میرفتم ...

من در درون دانشگاه هیچی یاد نگرفتم .... هر چی یادگرفتم از کلاسهای بیرون بود ... و کاری که بیرون انجام میدادم ....

بیرون و سره کار هم مدرک ازت نمیخوان .... کار میخوان و روابط .

فیزیکدان;673031 نوشت:
قبل از اینکه برم دانشگاه خیلی دختر بهتری بودم. تو دانشگاه ( مخصوصا دانشگاه شهر ما) مجبور میشی دروغ بگی، پشت سر کسی حرف بزنی، تو دلت استاد رو فحش بدی و نفرین کنی، و بدتر بدتر بدتر از همه با استاد بگو و بخند کنی ( هرچند کم ).

جانا سخن از زبان ما می گویی...:Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:

فیزیکدان;673031 نوشت:
دوست ندارم به عنوان یه موجودی که عرضه نداشته موقع انتخاب رشته لیسانس بره دنبال یه رشته نون و آب دار معرفی بشم.

اگه برمیگشتی عقب چه رشته ای رو میخوندی؟؟؟

سلام
قطعا میرفتم یه رشته هنری یا پزشکی

سلام
نمیدونم چرا دنیا اینجوریه من دارم جز جیگر میزنم که چرا نرفتم فیزیک بخونم یا پزشکی

فیزیک رشته خیلی سختیه
واقعا علاقه نداری یا این تنفر به خاطر خستگیه؟علاقه نداشتی و این همه پیشرفت کردی و موفق بودی
منم الان اوضاعم مثل شماست البته اولش علاقه شدیدی به رشتم داشتم اما الان متنفرم اما حیفه همینو ادامه ندم یعنی شرایط شما رو دارم ولی میخوام همینو ادامه بدم دست از سرش بر نمیدارم البته بازار کار رشته ما واسه دخترا خیلی خوب نیست :khandeh!:

فیزیکدان;673031 نوشت:
من تدریس رو بسیار دوست دارم اما نه تدریس فیزیک رو. حتی مدارسی رو هم که رفتم درخواست تدریس دادم مدارس ابتدایی بوده و از تدریس فیزیک دبیرستان حالم بهم میخوره.

فیزیکدان خیلی عجیبه اینننننننننننن همه تنفر؟چرا دوست نداری فیزیک درس بدی؟

فیزیکدان;673031 نوشت:
در دبیرستان با وجود نفرتی که از ریاضی و محاسبات داشتم و لی چون نمرات خوبی در این درس می آوردم همه گفتند برو رشته ریاضی.

منم دقیقا همین اتفاق واسم افتاد تا ثانیه آخر قرار بود برم تجربی به اصرار معلمم که الکی ازم تعریف میکرد رفتم ریاضی

فیزیکدان;673031 نوشت:
قسم میخورم به خدا که تمایلی برای ادامه تحصیل در رشته ام ندارم. با وجود اینکه پایان نامه بسیار خوبی داشتم که در ایران اولین بار بود اما بسیار بسیار خسته شده ام.

به نظر من فقط خسته شدی خیلییییییییییییییی خسته . یکم بگذره دوباره دلت تنگ میشه.البته نظر منه. خودت بهتر میدونی.خب فیزیک خوندن واقعا سخته و البته شیرین ولی وقتی به وظیفه و تکلیف تبدیل شه به نظرم سختیش چند برابره

فیزیکدان;673031 نوشت:
پژوهش کردن رو دوست دارم اما نه تحت شرایط استرس زای امتحان و کنکور و مصاحبه و دوری از خانواده و امتحان جامع و دفاعیه و مقالات isi.

کنکور رو که دادین تموم شد رفت مصاحبه هم که میگذره میره امتحانم که احتمالا کلا 18 واحد درسه شش تا سه واحدی زیاد نیست 4 سالم وقته و بیشتر از 4 سال برای پروژه و دفاع و مقاله و اینا

فیزیکدان;673031 نوشت:
اینقدر زیاد شده که هرکی رو تو خیابون صدا میزنی و میگی دکتر سرشو برمیگردونه.

:Nishkhand: اینو موافقم واقعا الان دیگه لیسانس و ارشد مدرک نیست حیفه روز به روز داره ارزش مدرک میاد پایین ادامه بدین

فیزیکدان;673031 نوشت:
من 27 سالمه و برخلاف بسیاری از دخترهایی که تو دوران جوونیشون سعی کردن خوش باشن و مهمونی برن و عروسی برن و به خودشون برسن و حتی آهنگ گوش بدن و بازار برن ، من اینکارا رو نکردم و برای چیزی که توش استعداد نداشتم تمام توانم رو گذاشتم.

ای کاش منم اینجوری استعداد نداشتم:ok:
واسه این کارا همیشه وقت هست اما واسه درس نه .الان همه فحش میدن بهم:Kaf:
یعنی اییییییین همه درس میخوندین ؟؟؟؟؟؟
ببینید شما به نظرم از درس خوندن خسته شدید یه مدت دور بمونید
منم ارشدمو گرفتم منتها چطوری؟اتفاقا فکر میکنم استعداد خیلی خوبی هم تو رشتم داشتم منتها انقدر این رشته پسرونه بود و من تو دانشگاه همیشه تنها بودم افسردگی گرفتم تو دانشگاه از درس خوندن افتادم شدم شب امتحانی
بعد کلا تو کار تفریح کردن بودم الان حالم از بیکاری و این وضعیت بهم میخوره یعنی تو همین دو سال ارشد کلا خوش بودم درسا شب امتحانی پروژه هم که 5 ترمه شدم از بس تنبلی کردم ولی گذشت رفت الان پشیمونم ای کاش میشستم از این فرصت استفاده میکردم ارشدم رو با سواد بیشتری تموم میکردم میگم تفریح و الافی تموم میشه میره چه خوبه آدم از عمرش استفاده درست کنه
یعنی اگه شما دو سال کلا برید خوشگذرونی خودتون حالتون بهم میخوره باید تعادل رو رعایت کرد تا آدم خسته نشه

فیزیکدان;673031 نوشت:
قبل از اینکه برم دانشگاه خیلی دختر بهتری بودم. تو دانشگاه ( مخصوصا دانشگاه شهر ما) مجبور میشی دروغ بگی، پشت سر کسی حرف بزنی، تو دلت استاد رو فحش بدی و نفرین کنی، و بدتر بدتر بدتر از همه با استاد بگو و بخند کنی ( هرچند کم ).

دروغ چرا؟
ما با استاد کتک کاری میکردیم تا بگو بخند به خون من که تشنه بودن
اینا رو آدم میتونه رو خودش کار کنه حل شه مشکلی نیست

فیزیکدان;673031 نوشت:
من نمیخواستم اصلا کنکور دکتری بدم.به زور رفتن امتحان دادم و حالا هم اصلا تمایل ندارم برم برای مصاحبه . اما هر کس منو میبینه میگه:حیفه تو تا اینجا زحمت کشیدی، هرکسی به اینجا نمیرسه، خیلی ها حسرت دارن جای تو باشن، برو تا آخرش و تمومش کن، همه بهت میگن خانون دکتر،دیدت نسبت به همه چیز رنگ دیگه ایی میگیره، چند سال دیگه شرایط مملکت عوض میشه و کار پیدا میشه، همه دارن میرن دکتری میگیرن و ارشد الان ارزش نداره، هر فایده ایی هم که نداشته باشه آخرش میشی یک مادر دکتر و یک همسر دکتر، قطعا بعدن حسرتشو میخوری، حالا میخوای بیکار بشیبنی تو خونه خوب بجاش میری درس میخونی، تو تازه 27 سالته هنوز برای دست کشیدن از درس خیلی زوده، آدم تو جوونی تا 32 سالگی درس میخونه و بعدش ثمره شو برمیداره، اگه فورا برات کار پیدا نشد کم کم پیدا میشه سالهای بعدش، تازه دکترات رو هم بگیری باید بری از کارهای پست و پایین شروع کنی و اصلا از این که تحقیر میشی ناراحت نشی، همه این دکترهای برجسته و موفق هم از بدبختی و بیچارگی و نداری و بی امکاناتی بود که به جایی رسیدن اونقد تو سر خودشون زدن و جون کندن که به اینجا رسیدن، تو نمیخوای زحمت بکشی برای زندگی داری بهونه میاری ، اون کسی که میره دکتری میخونه باید عاشق پژوهش باشه و مرزهای علم رو جابجا کنه، اصلا مهم نیست که کدوم دانشگاه بری فقط یه مدرک دکتری باید داشته باشی تادهن مردم بسته شه ، تو خیلی به خودت سخت میگیری و از این حرف ها.

با بیشتر حرفاشون موافقم اما نه همش .به قول یکی از کاربرا درست آدم وقتی تا یک قدمی هدف میرسه ناامید میشه و دست از کار بر نمیداره به قول معروف و باز به قول یکی از کاربرا
اندکی صبر سحر نزدیک است

فیزیکدان;673031 نوشت:
مرزهای علم رو جابجا کنه

:khaneh:
فعلا که مرزای علم دارن مارو جابجا میکنن

فیزیکدان;673031 نوشت:
حالا من میخوام بدونم چرا باید برم دکتری فیزیک بگیرم: رشته ایی که بسیار سخته، رشته ایی که هیچ بازار کاری براش دیده نشده، رشته ایی که هیچ دردی رو از کسی درمان نمیکنه و عملا هیچ خاصیتی برای جامعه امروز ایران نداره، باعث میشه موهای آدم سفید بشه، اعصاب آدم ضعیف بشه و جوونی آدم لای کتاب ها دفن بشه . بعد از گرفتن دکتری ( تازه سر ضرب 4 سال) من یه دختر 31 ساله ام که باید هزار تا کارکنم: دنبال شوهر بگردم، دنبال کار بگردم، دنبال حقوق بگردم، دنبال مسکن برای دردهای جسمی جور واجورم بگردم، دنبال آرامش روح و روان تو هیات علمی شدن یه خراب شده ایی بگردم.

فعلا خیلی دیدتون منفیه
این چهار سال درسم نخونید میگذره میره ........
سخته ولی ارزش داره به قول کاربر رهرو شهدا این همه کاربرد برای فیزیک هست چطوری میشه گفت دردی رو درمان نمیکنه؟
سفید شدن مو و ضعیف شدن و دفن شدن جوونی لای کتاب حرف بقیه است که رو ذهن یکی که درس خونه تاثیر میذاره اون رو هم خسته میکنه.
بعد از نگرفتن دکترا هم شما 4 سال دیگه یه خانم 31 ساله هستید ان شاالله
شما نمیخواد دنبال شوهر بگردید شوهرتون دنبال شما میگرده:khandeh!:
یه کار خوب پیدا کنید ان شاالله هیئت علمی بشید این مشکلات پیش نمیاد
آرامش روح و روان تو هیئت علمی شدن نیست تو یاد خداست
واقعا دیدتون خیلی منفیه من همشو درک میکنم
میدونید چون خودم یه دوران اینجوری گذروندم احتمال میدم شما مثل من شده باشید من که نابود شدم ان شاالله شما به این حرفا بی توجه بشید و با انرژی مثبت به ادامه راهتون برسید و مثل من پشیمون نشید البته من تازه ارشدمو تموم کردم منتها خیلی بد درس خوندم تو ارشد که پشیمونم خیلیی اونم به خاطر افکاری مثل همین چیزایی که شما گفتید 90 درصد مثل همین افکار
من فقط یه چیزی رو میدونم اگه یکی دو سال بگذره و دکترا شرکت نکنید بعدش پشیمون بشید سال سوم احتمال قبولیتون خیلی کمه مگر اینکه چند برابر الان تلاش کنید چون زمان باعث میشه همین درسا تو ذهنتون کمرنگ بشه و یادتون بره اما اگه الان برید مصاحبه قبول شید حتی میتونید یه سال مرخضی بگیرید استراحت کنید یا اصلا خیلی از دانشجو دکتراها که سر کارم میرن هفت الی هشت ساله تموم میکنن که تو دانشکده ما فراوونه به همهههههه کاراشونم میرسن
هدف هاتون رو همزمان با هم جلو ببرید

فیزیکدان;673031 نوشت:
من دوست دارم برم زبان یاد بگیرم، دوست دارم یه کار هنری رو که بلدم ادامه بدم توش استاد بشم، دوست دارم ازدواج کنم ، بجه دار بشم. دوست ندارم با پارتی برم سرکار، دوست ندارم برای اینکه یه واحد تو دانشگاه دارغوزآباد سفلی بهم بدن کلی التماس کنم و آخرش کلی هم تحقیر بشم، دوست ندارم دکتری باشم که دستشو میکنه تو جیب باباش ، دوست ندارم برای تدریس خصوصی برم خونه مردمی که نمیشناسمشون. دوست ندارم بعد گرفتن دکتری اون دختر فامیلمون که با فوق دیپلم حسابداری 5 میلیون در ماه درامد داره به من فخر بفروشه، دوست ندارم به عنوان یه موجودی که عرضه نداشته موقع انتخاب رشته لیسانس بره دنبال یه رشته نون و آب دار معرفی بشم.

خب در کنار درس زبان و هنر رو هم یاد بگیرید
درس خوندن که با ازدواج منافاتی نداره بستگی به خود ادم داره
ان شاالله بخونید هیئت علمی بشید این چیزا پیش نمیاد

من فعلا رفتم
یا علی

[=Times New Roman]به نظرم همیشه دنبال چیزی برو که باهاش حال میکنی..
.
هیچوقت بخاطر حرف مردم و فشار و اینها دنبال چیزی نرو..
.
یادمه دکتر فرهنگ میگفت انسان موفق کسیه که هرجا فهمید داره راه رو اشتباه میره همونجا همه چیز رو ول کنه و بیاد از اول شروع کنه..

سلام. رشته فیزیک.... عشق دوران جوانی من. هنوز هم نام فیزیک ، واقعا هیجانات زیادی را در من ایجاد می کنه. تعجب می کنم به این رشته علاقه ندارید: به پرسشهای اساسی انسان درباره جهان پاسخ میده. خیلی بحثهای جذاب: سیاهچاله ها ، انحنای فضا-زمان ، میدان واحد ، ابر ریسمانها و ... .کاربرد هم برای کشور داره. (مسآله سیاسی مذاکرات هسته ای ، منشآ اش فیزیکه). فیزیک اینقدر امروزه برای جهان مهم هست که ما چند شهید در این حوزه از دانش تقدیم اسلام عزیز کرده ایم.

علاوه بر جذابیتهای ذاتی علم فیزیک ، من همیشه آرزوی تحصیل در فیزیک را داشتم: چون با رشته های پزشکی و ... نمی توان دشمن اسلام را ترساند و به جنگ با او رفت و اسلام عزیز و آرمانهای انبیاء عظام را یاری کرد. اما با فیزیک می توانیم.

من با وجودی که .......، اما هنوز هم در نمایشگاههای کتاب ، مدتها پای کتابهای فیزیک می مانم و کتابخانه ام کلی کتاب فیزیک د ارد.....
اینقدر به فیزیک علاقه د ارم که می گویم: وقتی نام فیزیک می آید ، بر محمد و آلش صلوات بفرستید.

اول ببینید هدفتون از دنبال علم رفتن چیه؟ اگه هدفتون اقتصادی است ، بله. حق با شماست. باید رشته هایی رو انتخاب کنید که بازار خوبی داشته باشند و اصطلا حا پولساز باشند.
اما اگر هدفتون ، خود علم است ، آن وقت فقط به علایق خودتون توجه کنید و کاری به بحث اقتصادی نداشته باشید ( علیرغم سخت کوشی د ر زمینه اقتصادی و از طریق رشته علمی مورد علاقه).

اینکه شما دکترای فیزیک داشته باشید ، فخرش خیلی بیشتر از اینه که کسی لیسانس داشته باشه و ماهی 5 میلیون درآمد داشته باشه. بیشتر از آنکه پول باعث فخر بشه ، علم باعث فخر میشه. چون علم از درون وجود شما منشأ میگیره. اما پول فقط در حساب بانکی اشخاص هست و نهایت اثرش در مد ل ماشین و مبلمان منزلشون است و ظاهر زندگیشون. اما هرگز نمیتونه آنطوریکه علم ، وجود شما را زیبا میکنه ، وجودشون ر ا زیبا کنه. آنها در مقابل شما احساس خلاء ذاتی و وجودی میکنند. خلائی که پول هرگز نمیتونه پر اش کنه. این ، یک حقیقت است که بیشتر افراد ان را می فهمند. حالا اگه کسانی به دلیل ضعف عقلی آن را نمی فهمند ، شما چرا باید به خاطر نفهمی آنها ، خودتان را ناراحت کنید؟

درود
من هم یه زمانی همین مشکل رو داشتم و ترجیح دادم ادامه بدم...به شدت از کارم پشیمون م،چون فشار خیلی زیادی بهم وارد شد و عملا کاربردی نداشت برام
پیشنهاد میکنم راهی رو بری که علاقه داری

فیزیکدان;673031 نوشت:

خواهش میکنم یه کارشناسی که کاملا از سلسه مراتب دانشگاهی سر در میاره جواب منو بده. به خدا ما جوونا خیلی بیچاره ایم خیلی. من نمیدونم تا کی باید ملعبه دست سیاستگذاران بیسواد و پر مدعا باشیم.

فیزیکدان;673031 نوشت:

خواهش میکنم یه کارشناسی که کاملا از سلسه مراتب دانشگاهی سر در میاره جواب منو بده. به خدا ما جوونا خیلی بیچاره ایم خیلی. من نمیدونم تا کی باید ملعبه دست سیاستگذاران بیسواد و پر مدعا باشیم.

سلام خانم فیزیکدان

گرچه من کارشناس نیستم ولی صحبت های مشابه شما رو زیاد شنیده ام:

نظر شخصی بنده هم این هست که ، امتحان دکتری رو شرکت کنید،اما:
شما نیاز به این دارید که یک دوره ای استراحت داشته باشید تا خودتون رو پیدا کنید...
البته این حالت تنها برای شما نیست،من دوستان زیادی دارم که همسن شما هستند،ودر مقاطع تحصیلی ارشد ودکتری،یکی از دوستان من هم دکتری فیزیولوژی علوم پزشکی شهید بهشتی هستند،و با یک رتبه ی بسیار خوب هم قبول شده بودند،ولی با ایشون که صحبت می کردم و برای ادامه تحصیل مشاوره می خواستم،به من توصیه می کردند،فعلا اصلا به دنبال ادامه تحصیل نباشم!خودشون هم با اینکه درسشون عالی بود میگفتند اگر الان به سال های گذشته برمی گشتم اصلا دانشگاه رو انتخاب نمی کردم و با انتخاب یک رشته ی ورزشی و تخصص در اون به زندگیم ادامه می دادم ونشاطم رو حفظ می کردم،این خانم که تقریبا 32 سالشون بود،به من و دوستانم که سن کمتری داشتیم وترم آخر کارشناسی بودیم توصیه اکید می کردند اول ازدواج وبعد ادامه ی تحصیل، واصرار داشتند که به دلیل ادامه تحصیل فرصت های ازدواج رو ازدست ندید،و نه تنها ایشون که بسیاری از خانم های دیگه در شرایط ایشون همین توصیه رو داشتند،پس فکر نکنید اگر رشته های پزشکی رو انتخاب کرده بودید وضعیت بهتری داشتید وعلت این احساس رو در رشته ی خودتون نبینید.
یک دوست دیگرم که در همین دانشگاه مشغول تحصیل هستند،و هم کلاسی کارشناسی بنده بودند،و ارشد مستقیم پذیرفته شدند،رتبه یک و درسخوان کلاس!که دوست صمیمی بنده هم هستند وبه طور کامل در جریان برنامه هاشون هستم،در حال حاضر به بن بست رسیده است! ومی خواهد تغیر رشته بدهد!

برای خود من هم همین اتفاق افتاد،یعنی بعد ازاینکه کارشناسیم روگرفتم:اصلا تمایلی به ادامه تحصیل نداشتم،دوست داشتم فعالیت های مورد علاقم رو انجام بدم،کارهای هنری،ومطالعه در زمینه های مورد علاقه ویاد گرفتن کلی مهارت های لازم زندگی که تحصیل دردانشگاه فرصت یادگیریش رو گرفته بود....

به همین دلیل به خودم فرصت دادم:تا جایگاه خودم رو درزندگیم مشخص کنم،و ببینم کجای راه هستم! اصلا از زندگیم چی می خوام! آیا در مسیری هستم که 10 سال آینده هم از اون راضی باشم! نگاهی به دوروبرم انداختم،کسانی که در حال حاضر جایگاهی رو دارند که من در آرزوی اون هستم رو هم بررسی کردم،وبه نتیجه ی خاصی رسیدم که در پست بعدی به آن اشاره خواهم کرد...

[="Navy"]ادامه ی تحصیل وعلم آموزی بسیار خوبست مادامی که زندگی را از روال طبیعی خارج نکند!
در حال حاضر ادامه تحصیل باعث تا خیر در ازدواج،وتاخیر در ازدواج با عث بر هم خوردن تعادل شده،یکی از اساتیدم میفرمودند شما تا حس مادر شدن رو درک نکنید،مفهوم زندگی رو اصلا متوجه نمیشید!میگفتند شما اول باید مادر بشید تا تازه زندگیتون رو شروع کنید! یعنی این طبیعت یک خانم هست،که خداوند در اون قرار داده،حالا زمانی که این سیر طبیعی طی نشود منجر به اختلال می شود...همین که همه زود رنج و عصبی و پرخاشگر شده اند...

متاسفانه غالب خانم ها اینطور تصور می کنند که با ازدواج نمیشود ادامه تحصیل داد!ولی این یک تصور غلط است،هرکسی تا آخر عمر می تواند ادامه تحصیل دهد،چه اشکالی دارد،یک خانم بعد از فرزند دار شدن دکتری خود را بگیرد؟ما فراموش کردیم که یک خانم مسئولیتش چیست؟مگر قرار است شما خرج زندگی را بدهید که نگران پیدا کردن شغل مناسب هستید؟چرا خانم ها انرژی خودشون رو صرف چیزی می کنند که اساسا خدای متعال ازشون نخواسته؟(خواهش می کنم بدون تعصب به این حرف ها فکر کنید)خیلی ها می گویند این همه درس خوانده ام که درخانه آشپزی کنم!می خواهم کار کنم دستم در جیب خودم باشد!....اینها ناشی از افکار فمینیستی است! در صورتی که خداوند به مردان دستور داده که نفقه خانم رو بدهند!....پس به خاطر چیزی که اصلا وظیفه ی شما نیست،خودتون رو به زحمت اضافی نیندازید!مگر اینکه اشتغالتان از این باب باشد که وجود شما در آن شغل منفعتی را به اجتماع برساند که در عدم حضور شما آن منفعت حاصل نمیشود،مشروط به اینکه از وظایف اصلی خود باز نمانید....

ادامه دارد....[/]

[="Navy"]پیشنهاد می کنم شما نیز پس از مصاحبه دکتری یک فرصت تنفس به خود بدهید،و بعد از تنظیم اولویت های زندگی برای چند سال آینده ی خود برنامه ریزی کنید
و علت عدم علاقه ی خود به فیزیک را بررسی کنید:

به نظرم عدم علاقه به ادامه تحصیل در شما یکی از علل زیر را دارد:
1)واقعاعلم فیزیک را دوست ندارید.
2)خارج شدن از سیر طبیعی زندگی،باعث القای حس تنفر نسبت به این علم شده،در حالی که اگر از نظر روحی در شرایط بهتری بودید،همین رشته را برای ادامه انتخاب می کردید
اگر گزینه 1 عامل تنفر شماست:چرا روح وروان خود را تحت فشار قرار می دهید؟رشته ی مورد علاقه خود را ادامه دهید ،از سرزنش هیچ کس هم نترسید!
اگر گزینه ی 2 عامل تنفر شماست،به خود استراحت دهید،برای مدتی فعالیت های هنری مورد علاقه ی خود را انجام دهید،وبعد از رسیدن به آرامش فکری وروانی با خیالی آسوده وآرام ادامه تحصیل دهید.

اگر به وضعیت رو حی دانشجویان مقاطع بالاتر از کارشناسی توجه مختصری داشته باشیم،شاهد این بن بست در غالب آنها خواهیم بود ،باید اقرار کنیم که اشتباه کرده ایم! آیا لازم است همه ادامه تحصیل دهند!به هر قیمتی!
دانشجو ها در دانشگاه همه کار انجام می دهند جز تحصیل! بیشتر ازاینکه تحصیل کنند تفریح می کنند!به نظر شما چرا؟چون تعادل به هم خورده است!همه می خواهند یک جوری فراموش کنند که در جایگاه طبیعی زندگی قرار نگرفته اند!تا چه زمانی باید خودمون رو گول بزنیم؟چرا تلقین می کنیم که همه چیز خوب است؟.....ایست!....کمی تنفس!....کمی تفکر.....آیا مسیری که در آن قدم گذاشته ام،همان است که باید در آن باشم؟وقتی احساس رضایت از زندگی نداریم یعنی یک جای کار می لنگد،ابتدا درمان کنید ،سپس به طی ادامه ی مسیر بپردازید،با فراموش کردن واقعیت،مشکلات حل نمی شوند،شجاعانه با احساستان بر خورد کنید،واقعا از زندگی چه می خواهید؟برای خودتان زندگی کنید ونه دیگران،ببینید خودتان از زندگی چه می خواهید،نه اینکه دیگران دوست دارند شما درزندگی چگونه باشید........
[/]

فیزیکدان;673031 نوشت:

خواهش میکنم یه کارشناسی که کاملا از سلسه مراتب دانشگاهی سر در میاره جواب منو بده. به خدا ما جوونا خیلی بیچاره ایم خیلی. من نمیدونم تا کی باید ملعبه دست سیاستگذاران بیسواد و پر مدعا باشیم.

با عرض سلام
من هم رشته ی فیزیک میخونم. از حال و احوال این رشته به خوبی آگاهم. در موردهایی با شما موافق و در مواردی نیز نیستم. در سختی و بیسوادی طیف وسیعی از هیئت علمی های دانشگاه های مختلف ایران و همچین چیزایی با شما موافقم ولی در وضعیت شغلی نه...
اگر کسی در فیزیک با عمق نسبتا مناسبی پیش اومده باشه به لحاظ شغلی مشکل خاصی نخواهد داشت و معمولا هر کاری از بچه های فیزیک بر میاد...

ولی توصیه من به شما این هست. سریعا برید کتب لازم برای کنکور تجربی رو خریداری کنید و شروع کنید به تلاش. اگر حرفتون در مورد خوب بودنتون در درس های فیزیک صحیح باشه. کنکور بسیار آبکی ای در پیش رو خواهید داشت. ( البته دل مشغولی های شخصی هم مهمه) . تمام سختیش دو سه ماه اوله که به لغات درب و داغونشون عادت کنی و بعد از این فقط سادگی باقی میمونه و راحتی...
من کتاب های زیست دانشگاهی و پزشکی و بچه های تجربی رو خوندم. بسیار راحته و رله هست طوری که به هیچ مشکلی بر نمیخورین.
فقط میمونه اینکه باید درساشونو حفظ کنین و روش خاصی داره که حتما با یک مشاور بدرد بخور ( ترجیحا یکی دو تا از رتبه های تک رقمی سال قبل یا قبلتر ) در موردش صحبت کنین.
دانشگاه علوم پزشکی تهران هم یک طرح پزشکی جدید آورده که دوره اش به جای هفت سال ، پنج ساله.
اینطوری حداقلش از درسی که میخونین و کاری که میکنین لذت میبرین. از همون اولش براتون لذیذ خواهد بود. خداییش هم مباحثشون قشنگه ( هرچند گاهی بسیار بچگانه حرف میزنن که به طبع یه فیزیکی سازگار نیست).

فقط حتما با مشاور مناسب و بررسی درس بخونید ، بدون فکر پیش نرید...

رهروی شهدا;676566 نوشت:
وقتی نام فیزیک می آید ، بر محمد و آلش صلوات بفرستید.

وا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این دیگه چی بود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فیزیکدان;673031 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام.

به تازگی کارشناسی ارشد خودم رو در یکی از رشته های سخت و دشوار علوم پایه از دانشگاه دولتی گرفته ام. همواره در طی دوران تحصیل از ابتدایی تا آخر راهنمایی شاگرد اول یا دوم بوده ام و در دبیرستان با وجود نفرتی که از ریاضی و محاسبات داشتم و لی چون نمرات خوبی در این درس می آوردم همه گفتند برو رشته ریاضی. عاشق هنر و علوم تجربی بودم اما نشد. یکسال پشت کنکور لیسانس ماندم تا فیزیک شهرستان خودمان قبول شدم. شاگرد چهارم ورودی های خودمان شدم و دوباره یکسال پشت کنکور ارشد ماندم و دانشکده خودم قبول شدم. حالا حدود 7 ماه است که از پایان نامه ام دفاع کرده ام. دخترم. مجرد و 27 ساله.

حالا برای دکتری ( به اجبار والدین و کاملا برخلاف میل شخصی) امتحان داده ام و برای مصاحبه به چند دانشگاه روزانه در شهرهایی غیر از شهر خودم دعوت شده ام.

قسم میخورم به خدا که تمایلی برای ادامه تحصیل در رشته ام ندارم. با وجود اینکه پایان نامه بسیار خوبی داشتم که در ایران اولین بار بود اما بسیار بسیار خسته شده ام. حالم از امتحان دادن بهم میخوره.
پژوهش کردن رو دوست دارم اما نه تحت شرایط استرس زای امتحان و کنکور و مصاحبه و دوری از خانواده و امتحان جامع و دفاعیه و مقالات isi.
از طرفی رشته من فیزیک هست: در دانشکده خودم که شهرستانه الان چندین نفر از دکتری در گرایش من فارغ التحصیل شدن و حدود 10 تا 12 نفری هم مشغول تحصیل اند. اینقدر زیاد شده که هرکی رو تو خیابون صدا میزنی و میگی دکتر سرشو برمیگردونه. ثانیا با وجود اینکه خودم این رشته رو در لیسانس انتخاب کردم اما بسیار پشیمونم. خیلی رشته سختی بود و من خیلی به خودم تو دوران تحصیل فشار آوردمو با وجود اینکه جز نفرات برتر بودم اما هرگز از رشته ام و کاری که در دانشگاه میکنم رضایت نداشتم. از طرف دیگه این رشته عملا تو ایران کاملا بدرد نخور هست چون دانشجوها رو تو دانشگاه بدرد نخور بار میارن . شاید تنها کاری که بشه مستقیما با این رشته انجام داد تدریس هست. من تدریس رو بسیار دوست دارم اما نه تدریس فیزیک رو. حتی مدارسی رو هم که رفتم درخواست تدریس دادم مدارس ابتدایی بوده و از تدریس فیزیک دبیرستان حالم بهم میخوره.

من 27 سالمه و برخلاف بسیاری از دخترهایی که تو دوران جوونیشون سعی کردن خوش باشن و مهمونی برن و عروسی برن و به خودشون برسن و حتی آهنگ گوش بدن و بازار برن ، من اینکارا رو نکردم و برای چیزی که توش استعداد نداشتم تمام توانم رو گذاشتم.

قبل از اینکه برم دانشگاه خیلی دختر بهتری بودم. تو دانشگاه ( مخصوصا دانشگاه شهر ما) مجبور میشی دروغ بگی، پشت سر کسی حرف بزنی، تو دلت استاد رو فحش بدی و نفرین کنی، و بدتر بدتر بدتر از همه با استاد بگو و بخند کنی ( هرچند کم ).

من زمان دبیرستانم از تمام بچه های فامیل و حتی مدرسه بهتر بودم. درسخون تر. شادتر. باادب تر و حتی فعال تر و باحال تر. بچه های دیگه خیلی راحت یواش یواش درس خوندن و اول رفتن فوق دیپلم بعد رفتن لیسانس و بعد رفتن فوق گرفتن اون هم با چند سال فاصله و توی دانشگاه غیر دولتی.

من نمیخواستم اصلا کنکور دکتری بدم.به زور رفتن امتحان دادم و حالا هم اصلا تمایل ندارم برم برای مصاحبه . اما هر کس منو میبینه میگه:حیفه تو تا اینجا زحمت کشیدی، هرکسی به اینجا نمیرسه، خیلی ها حسرت دارن جای تو باشن، برو تا آخرش و تمومش کن، همه بهت میگن خانون دکتر،دیدت نسبت به همه چیز رنگ دیگه ایی میگیره، چند سال دیگه شرایط مملکت عوض میشه و کار پیدا میشه، همه دارن میرن دکتری میگیرن و ارشد الان ارزش نداره، هر فایده ایی هم که نداشته باشه آخرش میشی یک مادر دکتر و یک همسر دکتر، قطعا بعدن حسرتشو میخوری، حالا میخوای بیکار بشیبنی تو خونه خوب بجاش میری درس میخونی، تو تازه 27 سالته هنوز برای دست کشیدن از درس خیلی زوده، آدم تو جوونی تا 32 سالگی درس میخونه و بعدش ثمره شو برمیداره، اگه فورا برات کار پیدا نشد کم کم پیدا میشه سالهای بعدش، تازه دکترات رو هم بگیری باید بری از کارهای پست و پایین شروع کنی و اصلا از این که تحقیر میشی ناراحت نشی، همه این دکترهای برجسته و موفق هم از بدبختی و بیچارگی و نداری و بی امکاناتی بود که به جایی رسیدن اونقد تو سر خودشون زدن و جون کندن که به اینجا رسیدن، تو نمیخوای زحمت بکشی برای زندگی داری بهونه میاری ، اون کسی که میره دکتری میخونه باید عاشق پژوهش باشه و مرزهای علم رو جابجا کنه، اصلا مهم نیست که کدوم دانشگاه بری فقط یه مدرک دکتری باید داشته باشی تادهن مردم بسته شه ، تو خیلی به خودت سخت میگیری و از این حرف ها.

حالا من میخوام بدونم چرا باید برم دکتری فیزیک بگیرم: رشته ایی که بسیار سخته، رشته ایی که هیچ بازار کاری براش دیده نشده، رشته ایی که هیچ دردی رو از کسی درمان نمیکنه و عملا هیچ خاصیتی برای جامعه امروز ایران نداره، باعث میشه موهای آدم سفید بشه، اعصاب آدم ضعیف بشه و جوونی آدم لای کتاب ها دفن بشه . بعد از گرفتن دکتری ( تازه سر ضرب 4 سال) من یه دختر 31 ساله ام که باید هزار تا کارکنم: دنبال شوهر بگردم، دنبال کار بگردم، دنبال حقوق بگردم، دنبال مسکن برای دردهای جسمی جور واجورم بگردم، دنبال آرامش روح و روان تو هیات علمی شدن یه خراب شده ایی بگردم.

آیا به خاطر اینکه بعدا ممکنه هیات علمی بشم ( از هیات علمی شدن تنفر دارم چون خیلی کار سختیه و متاسفانه داده شده به دست برخی آدم های بی سواد)، یا به خاطر حرف مردم که ای وای این دختره با این همه ادعاهایی که سال های قبل داشت اما الان عرضه نداره بره دکتری بگیره، به خاطر شان اجتماعی، به خاطر پولی که بهیچ وجه ازش در نمیاد یا به خاطر اینکه همه اون دختر پسرای فامیل که از من خیلی خیلی پایین تر بودن علاوه بر اینکه سر کار هستن دارن میرن تحصیلات تکمیلی؟ یا اینکه چون خداوند جویندگان دانش را دوست دارد؟ جوینده دانش در کنف عنایات خداست؟ ز گهواره تا گور دانش بجوی، دانش اگر در چین باشد هم برید یادش بگیرید و ....

من دوست دارم برم زبان یاد بگیرم، دوست دارم یه کار هنری رو که بلدم ادامه بدم توش استاد بشم، دوست دارم ازدواج کنم ، بجه دار بشم. دوست ندارم با پارتی برم سرکار، دوست ندارم برای اینکه یه واحد تو دانشگاه دارغوزآباد سفلی بهم بدن کلی التماس کنم و آخرش کلی هم تحقیر بشم، دوست ندارم دکتری باشم که دستشو میکنه تو جیب باباش ، دوست ندارم برای تدریس خصوصی برم خونه مردمی که نمیشناسمشون. دوست ندارم بعد گرفتن دکتری اون دختر فامیلمون که با فوق دیپلم حسابداری 5 میلیون در ماه درامد داره به من فخر بفروشه، دوست ندارم به عنوان یه موجودی که عرضه نداشته موقع انتخاب رشته لیسانس بره دنبال یه رشته نون و آب دار معرفی بشم.

خواهش میکنم یه کارشناسی که کاملا از سلسه مراتب دانشگاهی سر در میاره جواب منو بده. به خدا ما جوونا خیلی بیچاره ایم خیلی. من نمیدونم تا کی باید ملعبه دست سیاستگذاران بیسواد و پر مدعا باشیم.

با سلام خواهر خوبم:

پست شما را خواندم و چند نكته به نظرم رسيد

فيزيك يك علم به درد نخور نيست!!!!!

فيزيك قوانين هستي را كشف و شرح مي كند كه خالق اون خداست

فيزيك ارتباط تنگاتنگي با فلسفه دارد

مقاله اي علامه طباطبايي و شهيد مطهري دارند تحت عنوان مشتركات فيزيك و فلسفه

براي فهم قوانين كلي حاكم بر هستي بايد فيزيك بداني و حتي رياضي

هر علمي در جايگاه خودش مفسر بخشي از هستي است

و هستي شناسي از معارف بشر است و چقدر ارزشمند

منتهي عشق به علم و معرفت مهمترين و قوي ترين انگيزه ها را به انسان مي دهد

شما از ابتدا بهتر بود به دنبال علايقتون مي رفتيد،اما حالا هم مجبور به ادامه

چيزي كه بهش علاقه نداريد نيستيد

حتي مجبور نيستيد دنبال كار باشيد،چون يك خانم هستيد،چه وظيفه اي در اين

ارتباط داريد؟!!!!!

به دنبال همسر هم لازم نيست باشيد(ببخشيد طبق فرمايش خودتان)

همسرتان بايد به دنبال شما باشد(قبل از انتخاب)

به نظر مي رسد شما به خودتان خيلي سخت مي گيريد

خانمها وظايفي در مقابل آنچه شما براي خودتان فرض مي كنيد ندارند

تحصيل علم يك كمال انساني و فطري است و عشق به آن در وجود

هر انساني است و همه بايد در پي آن باشند.

شما هم نگران چيزهايي كه خداوند از شما نخواسته نباشيد

به نظرم با توكل بخدا و انجام آنچه وظيفه انسان است هر مشكلي حل خواهد شد

موفق و مؤيد باشيد.

حبيبه;676612 نوشت:
مقاله اي علامه طباطبايي و شهيد مطهري دارند تحت عنوان مشتركات فيزيك و فلسفه

سلام بسیار عالی. الجمع مهما امکان اولی من الطرح.
انگارخداوند بزرگ فسمتی از عیدی روز مبعث ما را داد.:ok:
بروم ببینم این دو مقاله را پیدا می کنم.

با سایر قسمتهای فرمایش شما هم موافقم. حاوی "نکات کلیدی" مهمی است.

سلام
فیزیک در ایران به هیچ دردی نمیخورد. بچه های دانشکده فیزیک شریف هم افسرده شدن!

تنها امیدی که میتونین داشته باشین اینه که هیئت علمی بشین. که اونم زیاد دلخوش نکنین...

چون دانشجوهای شریف و تهران و امیرکبیر و ...قبل شما تو صف وایسادن!الان هیئت علمی شدن از فرستادن سفینه به کره ماه سختتر شده.

در شرایط حاضر دکترا خوندن در ایران حماقته (نه فقط فیزیک بلکه حتی رشته های مهندسی) مگر برای کسانی که واقعا علاقه دارن و درآمد و آینده شغلی براشون مهم نیس.

شما دو راه دارین. یا اپلای کنید... یا اینکه بیخیال ادامه تحصیل بشین. واقعا ارزش نداره عمر و جوونیتونو پای چیزی بذارین که نه آینده ای داره و نه علاقه ای دارین.

رهروی شهدا;676566 نوشت:
سلام. رشته فیزیک.... عشق دوران جوانی من. هنوز هم نام فیزیک ، واقعا هیجانات زیادی را در من ایجاد می کنه. تعجب می کنم به این رشته علاقه ندارید: به پرسشهای اساسی انسان درباره جهان پاسخ میده. خیلی بحثهای جذاب: سیاهچاله ها ، انحنای فضا-زمان ، میدان واحد ، ابر ریسمانها و ... .کاربرد هم برای کشور داره. (مسآله سیاسی مذاکرات هسته ای ، منشآ اش فیزیکه). فیزیک اینقدر امروزه برای جهان مهم هست که ما چند شهید در این حوزه از دانش تقدیم اسلام عزیز کرده ایم.

البته من از خود فیزیک تنفر ندارم بلکه از ریاضیات موجود در آن بیزارم. جالبه بهتون بگم که این بحث های جذابی که عنوان کردید زمانی خودشون رو نشون میدن که واقعا درگیر اونها بشید و بخواید معادلات پیچیده اونها رو حل کنید و از ریاضیات سنگینی که پشتشون نهفته است سر در بیارید ، نه این که چند تا مقاله ساده و البته جذاب معمولی به فارسی و بعضا انگلیسی بخونید. به نظر من فیزیک به پرسش های اساسی پاسخ نمیده. این دین هست که به پرسش های اساسی پاسخ میده . شما هرکاری هم بکنی تا قبل از ظهور امام زمان نمیتونی با این ابزارهای مادی به پرسش های اساسی درباره انسان برسی. فیزیک فقط کمی راه رو برای شما هموار میکنه تا به خودتون بیاید که البته اون هم بستگی به ادمش داره. تو این 7 سالی که من در دانشگاه نسبتا خوبی درس خواندم فقط دو نفر از اساتید بودند که اول درس رو با نام خدا شروع میکردن و بقیه انگار نه انگار که استاد فیزیک هستن . حتی دانشیار و پروفسورهاش اینقدر مغرور بودن که جواب سلام نمیدادن. اگه فیزیک به این ها پاسخ پرسش های اساسی رو کامل داده بود پس نباید اینقدر پست رفتار کنن. خود فیزیک به خودی خود کاربرد زیادی برای کشور نداره مگر این که شما در دانشگاه خوبی مثل شریف، امیر کبیر، و تهران و ... درس خونده باشید و تازه با استاد خوبی هم کار کرده باشید و موضوع تزتون هم بدرد بخور باشه و تازه بعد از همه این ها خوتون هم سوادتون بالا باشه و به اصطلاح بکشید. مسأله مذاکرات هسته ایی هیچ ربطی به فیزیک نداره. این جنگ حق و باطله که از زمان هابیل و قابیل بوده و تا قیامت هم ادامه داره. فیزیک فقط بازیچه شده این وسط. توجهتون رو جلب میکنم که بعد از مذاکرات آمریکایی ها مسإله حقوق بشر رو پیش میکشن که هیچ ربطی به هیچ علم بشری نداره! شهدای شما اولا ادم های بسیار تاپی بوده اند که خداوند این سطح از ظرفیت رو به همه نداده که به این جا برسن دوما شمار و ارجاع میدم به مطلبی که بالا اشاره کردم ( مگه چند نفر از اساتید فیزیک با خوندن این رشته یه قدم بیشتر به خدا نزدیکتر شدن که بشه این مسأله رو تعمیم داد؟)
رهروی شهدا;676566 نوشت:
با رشته های پزشکی و ... نمی توان دشمن اسلام را ترساند و به جنگ با او رفت و اسلام عزیز و آرمانهای انبیاء عظام را یاری کرد. اما با فیزیک می توانیم.

کی همچین حرفی زده؟؟؟؟؟ مگه اون موقع که ما انقلاب کردیم و پا برهنه های ما و کوخ نشینان ما به خیابان ریختند و توی دهن امریکا زدند همه فیزیکدان بودند؟؟ بسیاری از آن ها حتی سواد هم نداشتند و این در حالی بود که همان زمان در کشور های غربی این علم به سرعت در حال پیشرفت بود. لطفا خودمون رو گول نزنیم . شما با نخریدن برند خارجی و خرید کالای ایرانی هم میتونی دشمن اسلام را بترسانی و به جنگ او بروی و اسلام و انبیا را یاری کنی.
رهروی شهدا;676566 نوشت:
اول ببینید هدفتون از دنبال علم رفتن چیه؟ اگه هدفتون اقتصادی است ، بله. حق با شماست. باید رشته هایی رو انتخاب کنید که بازار خوبی داشته باشند و اصطلا حا پولساز باشند.
اما اگر هدفتون ، خود علم است ، آن وقت فقط به علایق خودتون توجه کنید و کاری به بحث اقتصادی نداشته باشید ( علیرغم سخت کوشی د ر زمینه اقتصادی و از طریق رشته علمی مورد علاقه).

اینکه شما دکترای فیزیک داشته باشید ، فخرش خیلی بیشتر از اینه که کسی لیسانس داشته باشه و ماهی 5 میلیون درآمد داشته باشه. بیشتر از آنکه پول باعث فخر بشه ، علم باعث فخر میشه. چون علم از درون وجود شما منشأ میگیره. اما پول فقط در حساب بانکی اشخاص هست و نهایت اثرش در مد ل ماشین و مبلمان منزلشون است و ظاهر زندگیشون. اما هرگز نمیتونه آنطوریکه علم ، وجود شما را زیبا میکنه ، وجودشون ر ا زیبا کنه. آنها در مقابل شما احساس خلاء ذاتی و وجودی میکنند. خلائی که پول هرگز نمیتونه پر اش کنه. این ، یک حقیقت است که بیشتر افراد ان را می فهمند. حالا اگه کسانی به دلیل ضعف عقلی آن را نمی فهمند ، شما چرا باید به خاطر نفهمی آنها ، خودتان را ناراحت کنید؟

علم اون چیزی نیست که امروزه در کشور ما در دانشگاه ها و در فیزیک تدریس میشه. ترا خدا برید تو دانشگاه های مختلف و وضعیت اعضای هیإت علمی فیزیکشون رو بررسی کنید، وضعیت اعتقادی بسیاریشون از یه چوپان پایین تره. علم اگر علم باشه باید تو منش و روش اثر بذاره.

saharandishe;676598 نوشت:
ادامه ی تحصیل وعلم آموزی بسیار خوبست مادامی که زندگی را از روال طبیعی خارج نکند!
در حال حاضر ادامه تحصیل باعث تا خیر در ازدواج،وتاخیر در ازدواج با عث بر هم خوردن تعادل شده،یکی از اساتیدم میفرمودند شما تا حس مادر شدن رو درک نکنید،مفهوم زندگی رو اصلا متوجه نمیشید!میگفتند شما اول باید مادر بشید تا تازه زندگیتون رو شروع کنید! یعنی این طبیعت یک خانم هست،که خداوند در اون قرار داده،حالا زمانی که این سیر طبیعی طی نشود منجر به اختلال می شود...همین که همه زود رنج و عصبی و پرخاشگر شده اند...
متاسفانه غالب خانم ها اینطور تصور می کنند که با ازدواج نمیشود ادامه تحصیل داد!ولی این یک تصور غلط است،هرکسی تا آخر عمر می تواند ادامه تحصیل دهد،چه اشکالی دارد،یک خانم بعد از فرزند دار شدن دکتری خود را بگیرد؟ما فراموش کردیم که یک خانم مسئولیتش چیست؟مگر قرار است شما خرج زندگی را بدهید که نگران پیدا کردن شغل مناسب هستید؟چرا خانم ها انرژی خودشون رو صرف چیزی می کنند که اساسا خدای متعال ازشون نخواسته؟(خواهش می کنم بدون تعصب به این حرف ها فکر کنید)خیلی ها می گویند این همه درس خوانده ام که درخانه آشپزی کنم!می خواهم کار کنم دستم در جیب خودم باشد!....اینها ناشی از افکار فمینیستی است! در صورتی که خداوند به مردان دستور داده که نفقه خانم رو بدهند!....پس به خاطر چیزی که اصلا وظیفه ی شما نیست،خودتون رو به زحمت اضافی نیندازید!مگر اینکه اشتغالتان از این باب باشد که وجود شما در آن شغل منفعتی را به اجتماع برساند که در عدم حضور شما آن منفعت حاصل نمیشود،مشروط به اینکه از وظایف اصلی خود باز نمانید....

من با حرف های شما کاملا موافقم. اصلا موضوع رو بیشتر به این دلیل مطرح کردم. از این گدشته من واقعا نمی فهمم چرا باید به مدت 4 سال از خانواده دور باشم و برای تحصیل به شهری برم که هیچ اگاهی از وضعیت اجتماعی اون شهر ندارم. به خدا همین مسایل هست که روح و روان دختران امروزی رو بهم ریخته.
kavoshgar02;676610 نوشت:
اگر کسی در فیزیک با عمق نسبتا مناسبی پیش اومده باشه به لحاظ شغلی مشکل خاصی نخواهد داشت و معمولا هر کاری از بچه های فیزیک بر میاد...

شما توجه داشته باید که سالانه در ایران فقط در مقطع لیسانس و ارشد چند نفر تو این رشته وارد دانشگاه میشن؟؟!! و الان امسال حدود 400 نفر دکتری رو قطعی قبول میشن! به نظر شما وقتی این همه دانشجو زیاد و امکانات کمه دانشجو ها عموما جوری تربیت میشن که هر کاری از دستشون بر بیاد؟ به نظرم این فقط توانایی های شخصی و ذهنی افراده که تو ایران باعث میشه به جایی برسن و صرف تحصیل در فیزیک چیز خیلی زیادی رو به آدم اضافه نمی کنه.
وقتی نام فیزیک می آید ، بر محمد و آلش صلوات بفرستید.
شما هیچ وقت در قیدو بند این چیزا نباشید و همیشه دایم الصلوات باشید.

حبيبه;676612 نوشت:
يزيك يك علم به درد نخور نيست!!!!!

فيزيك قوانين هستي را كشف و شرح مي كند كه خالق اون خداست

فيزيك ارتباط تنگاتنگي با فلسفه دارد

مقاله اي علامه طباطبايي و شهيد مطهري دارند تحت عنوان مشتركات فيزيك و فلسفه

براي فهم قوانين كلي حاكم بر هستي بايد فيزيك بداني و حتي رياضي

هر علمي در جايگاه خودش مفسر بخشي از هستي است

و هستي شناسي از معارف بشر است و چقدر ارزشمند

منتهي عشق به علم و معرفت مهمترين و قوي ترين انگيزه ها را به انسان مي دهد


من هم به مطالب زیبایی که در بالا بیان کردید اعتقاد دارم اما در سوالم هم ذکر کردم که الان این علم در ایران کاملا بی فایده شده است.
mohammad2023;676620 نوشت:
سلام
فیزیک در ایران به هیچ دردی نمیخورد. بچه های دانشکده فیزیک شریف هم افسرده شدن!

تنها امیدی که میتونین داشته باشین اینه که هیئت علمی بشین. که اونم زیاد دلخوش نکنین...

چون دانشجوهای شریف و تهران و امیرکبیر و ...قبل شما تو صف وایسادن!الان هیئت علمی شدن از فرستادن سفینه به کره ماه سختتر شده.

در شرایط حاضر دکترا خوندن در ایران حماقته (نه فقط فیزیک بلکه حتی رشته های مهندسی) مگر برای کسانی که واقعا علاقه دارن و درآمد و آینده شغلی براشون مهم نیس.

شما دو راه دارین. یا اپلای کنید... یا اینکه بیخیال ادامه تحصیل بشین. واقعا ارزش نداره عمر و جوونیتونو پای چیزی بذارین که نه آینده ای داره و نه علاقه ای دارین.


نمدونم چرا با اساتید خودمون و تقریبا تمام بچه های دکتری هم که صحبت میکنن همینو میگن! امسال 400 نفر قبول قطعی میشن تو دکتری . آخه مگه چقدر برای فیزیک دانشجو هست که این بشه این همه هیات علمی گرفت؟؟؟؟!!!!!

اميدوار;676182 نوشت:
انشاء الله که در سایر ابعاد زندگی نیز هماره موفق باشید.

توجه داشته باشید که من این سوال رو مطرح کردم چون در سایر ابعاد زندگی موفق نیستم.
اميدوار;676182 نوشت:
اما در رابطه با شرایطی که به ان اشاره نمودید، سوالی که مطرح می شود این است که آیا در صورت انصراف از ادامه تحصیل، احتمال ازدواج و اشتغال شما افزایش می یابد یا خیر؟ در صورتی که پاسخ مثبت باشد به این معنا که ادامه تحصیل مانعی برای ازدواج و اشتغال شما باشد، ضرورتا بنده نیز با شما موافقم و گمان می کنم اولویت با ازدواج و اشتغال است. اما در فرضی که پاسخ منفی باشد یعنی ادامه تحصیل ارتباطی با سلب فرصت ازدواج و اشتغال نداشته باشد، به نظر می رسد انصراف شما از ادامه تحصیل آن هم در شرایطی که موقعیت آن برای شما فراهم است، چندان منطقی به نظر نمی رسد.

من با بیشتر بچه های دکتری فیزیک و غیر فیزیک و حتی پطشکی صحبت کردم. متاسفانه بیشتر آقایانی که امروزه به خواستگاری میرن تا میفهمن که طرف دانشجوی دکتری است صرفنظر میکنند چون میگن که بعدا تو زندگی این خانم میخواد شخصیت خیلی مستقلی داشته باشه و کلا خیلی نمیشه با آدم راه نمیاد. بخواهیم یا نخواهیم درباره 99 درصد دخترانی که دکتری میگیرند یا گرفته اند این حقیقت صدق می کنند که چون برای بدست آوردن این موقعیت سختی زیاد کشیده اند روی خلقیات ان ها اثر گداشته و یک دختر دانشجوی دکتری از نظر درگیری دهنی تقریبا اصلا شبیه یک دختر لیسانس نیست. در ثانی من گفتم که برای ادامه تحصیل باید برم شهرستان. این امر تقریبا بسیاری از شرایط ازدواج رو می سوزونه و این حرف من نیست( با خیلی ها درباره اش صحبت کردم).
اميدوار;676182 نوشت:
طبعا بعد از مصاحبه فرصت و ارامش بیشتری برای تصمیم گیری خواهید داشت.

اگه مصاحبه رو قبول بشم باید برم و اگه نرم تا دوسال از همه کنکورها محروم ام!
اميدوار;676182 نوشت:
در مورد جذب برای هیئت علمی نیز اگر چه فاقد علاقه لازم هستید اما مستحضرید که قاعده انتخابگری این است تا از میان خوب و خوبتر، خوبتر و ا زمیان بد و بدتر، بد را گزینش نمائیم. بنابراین منطقی است که اشتغال به کاری که به ان علاقمند نیستیم بهتر از عدم اشتغال است.
.من نمیدونم که آیا شما خودتون هیات علمی جایی هستید یا نه اما باید بگم که اکثر افرادی که تو فیزیک هیات علمی شدن برای پولش و رسیدن به این جایگاه درس خوندن و حتی الان زیر آب هم را میزنند. واقعا متاسفم. من فکر میکردم شما منو کاملا روشن کنید نه این که این جواب رو بمن بدید . اگه همه ملت بخوان با این نسخه پیش برن که فاتحه مملکت خونده است. خوب و خوبتر و بد و بدتر رو برام تعریف کنید لطفا.
اميدوار;676182 نوشت:
توسعه روزافزون مراکز علمی و دانشگاهی، چندان دور از دسترس نیست
بدبختی ما هم دقیقا از همینه .
حتی دکتر رحیم پور هم در تریبون نماز جمعه به این وضعیت اعتراض صریح کردمد که البته کو گوش شنوا!!!

فیزیکدان;676631 نوشت:
اگه مصاحبه رو قبول بشم باید برم و اگه نرم تا دوسال از همه کنکورها محروم ام!

سلام. این ، قانون سازمان سنجش است؟ کجا قید شده؟

رهروی شهدا;676641 نوشت:
نوشته اصلی توسط فیزیکدان
اگه مصاحبه رو قبول بشم باید برم و اگه نرم تا دوسال از همه کنکورها محروم ام!
سلام. این ، قانون سازمان سنجش است؟ کجا قید شده؟

منظورم کنکور دکتری برای بقیه رشته هاست.

فیزیکدان;676451 نوشت:
سلام
قطعا میرفتم یه رشته هنری یا پزشکی

شما میتونید در آزمون مقطع ارشد این رشته های پزشکی شرکت کنید:
علوم دارو های پرتوزا
فیزیک پزشکی
مهندسی پزشکی
ویژگی این رشته ها: کمک هزینه تحصیلی و تضمین کاری نسبت به بقیه رشتها- ظرفیت فوقالعاده کم.

[=mitra]به گزارش خبرنامه دانشجويان ايران، یکی از دانشجویان نخبه دانشگاه صنعتی شریف در رشته فیزیک دردنامه‌ای نوشته است که متن کامل آن به شرح ذیل است:


[/HR]

[=mitra]
[=mitra]باز هم یک سال تحصیلی خسته‌کننده در دانشکده‌ فیزیک دانشگاه شریف شروع شده است. هر سالی که می‌گذرد احساس می‌کنم یک سال دیگر از عمرم تلف رفته است. من روزگاری عاشق و شیفته‌ فیزیک بودم و در اعماق خیالاتم تصور می‌کردم که از فیزیک هم می‌توان به خدا رسید، ولی با حال و روزی که حالا دارم احساس می‌کنم که مصداق خسرالدنیا و الآخره شده‌ام. به خدا رسیدنم هیچ، آن‌قدر میل و احساسم نسبت به علم کشته شده که فقط می‌خواهم مدرکم را بگیرم و خلاص.
[=mitra]
[=mitra]روزی که می‌خواستم انتخاب رشته کنم تصمیم گرفته بودم که بهترین دانشکده‌ فیزیک ایران را انتخاب کنم و بنابراین فیزیک شریف را انتخاب کردم. اسامی اساتیدی را شنیده بودم که در فیزیک ایران حرف اول را می‌زنند و تصور می‌کردم هر کدام از آن‌ها برای من پنجره‌ای به سوی حقیقت جهان هستی شوند. ولی حالا که اینجا آمده‌ام می‌بینم که اینجا حقیقت هستی معنای دیگری دارد! تمام تلاش‌ها در اینجا به این معطوف شده که جهان را در یک چارچوب خشک و مکانیکی تعبیر کنیم که در آن خدا معنایی ندارد.
بارها و بارها تا به حال به فکر خودکشی‌های هم‌کلاسی‌هایم افتاده‌ام و هر روز ترس از خودکشی مجدد یکی از آن‌ها، سراسر وجودم را می‌لرزاند. شوخی که نیست! در دنیایی که خودکشی یک دانشجوی نخبه‌ دانشگاهی، رئیس دانشگاه را مستعفی می‌کند و وزیر را برکنار می‌کند، اینجا در دانشکده‌ فیزیک دانشگاه صنعتی شریف سه خودکشی در کمتر از ۹ ماه صورت می‌گیرد و آب از آب تکان نمی‌خورد!
ای کاش می‌شد دوباره با این تجربیات به چند سال پیش برمی‌گشتم. مطمئناً دیگر این راه را نمی‌رفتم. حالا تصمیم گرفته‌ام که دیگر ادامه تحصیل ندهم. اگر پشت پاچال بازار کار می‌کردم، آنقدر افسوس روزهای از دست رفته و شور و شوق فرو خفته‌ام را نمی‌خوردم. شاید این جزای غرور بی‌دلیلم باشد، آن روزهایی که پدر پیرم را اصلاً به حساب نمی‌آوردم و او را فردی بی‌سواد می‌دانستم که تا ششم بیشتر درس نخوانده است. ولی امروز به او غبطه می‌خورم چرا که باید بعد از چند سال دوباره همان کار او را آرزو کنم؛ با این تفاوت که نگاه‌های شماتت بار مردم به یک فارغ‌التحصیل بی‌انگیزه‌ دانشگاه صنعتی شریف را نیز باید تحمل کنم.

اما سوز این زخم جان‌گداز، آن طور نیست که بتوان آرام گرفت. من به ازای تمام سال‌های عمرم و به ازای تمام عمر بشریت، از کسانی که از کلید علم، فقط برای بستن درهای معرفت استفاده می‌کنند و برای پرتاب دانشجویان با اخلاق نخبه به دره الحاد، رخت استادی به تن کرده‌اند، بیزاری می‌جویم. در ستمی که در این دانشکده بر علم و دین رفته است و خود شاهد بخشی از آن بوده‌ام مرثیه‌سرایی کم‌ترین کاری است که می‌توانم بکنم.


[/HR]

سلام علیکم ورحمه الله

فیزیکدان;676631 نوشت:
اگه مصاحبه رو قبول بشم باید برم و اگه نرم تا دوسال از همه کنکورها محروم ام!

سرکار فیزیک دان , مطالبی که شما مطرح کردید, از جنبه های مختلف می باشد.
1-عقب ماندن از زندگی معمولی و عرف و طبیعی
2-عدم تناسب بازار عرضه و تقاضا
3-بی سوادی و بی ایمانی برخی از اساتید و هیئات علمی
4-بی علاقگی به فیزیک و علاقه به رشته های دیگر
5-اجبار خانواده
6 - سختی فیزیک و ریاضی
..............
.............
ببینید هر کدام از اینها میتونه یک مانعی باشه برای ادامه تحصیل و دریک تاپیک نمیشه به همش پرداخت.
بنده سعی می کنم مختصرا در هر مورد نظر شخصیم را عرض کنم, چون تا حدی درکتان می کنم.
[SPOILER]با عرض معذرت مجبورم کمی از بیوگرافی خودم را عرض کنم:
بنده در سن 23 سالگی رشته مهندسی برق (قدرت) را گرفتم و یک بار کنکور ارشد دادم و رد شدم و سریع به خدمت رفتم, در دوران خدمت نیز معمولا مطالعه را ادامه دادم و بعد در اواخر خدمت دوباره کنکور دادم و باز رد شدم و 3 ماه بعد از خدمت ازدواج کردم و جذب بازار کار شدم.وقتی برای کنکور می خوندم یک اشتباه داشتم و آن این بود که کلاس کنکور نرفتم و خیلی دقیق و تشریحی و با حوصله می خوندم و این موضوع در کنار عیبش که نمیتونسم تو کنکور قبول بشم,یک حسن بزرگ داشت:
دقیقا تازه بعد از لیسانس (با اینکه با نمرات خوب لیسانس گرفته بودم) و در اثر مطالعه دقیق کتابهای ترجمه نشده و سورسهای اصلی (و نه جزوه ها) تازه فهمیدم که اساتید و همچنین کتب ترجمه شده خیلی تهی از بار علمی لازم هستند و وقتی کتابها را با دقت میخوندم انگار خیلی از مطالب برام تازگی داشت!این موضوع باعث شد که بعدها در کار نسبت به بقیه همکارام واقعا خیلی باسوادتر جلوه کنم , حتی اگر ایشان در دانشگاههای بهتری قبول شده بودند و همین موضوع در کسب درآمد و خلاقیت در کار و پیشرفت مادی خیلی بهم کمک کرد...بگذریم.
همیشه خیلی علاقمند به دکتر چمران بودم و واقعا برام یک الگو بودند و می دونستم که ایشان هم لیسانس برق داشتند.
همیشه یک گوشه چشمی به دانشگاه و هیئت علمی داشتم ولی به دلیل تعهداتی که به خانواده داشتم و همچنین وضعیت جامعه ...فقط کار می کردم و پول جمع می کردم...تا بعد از مراحل مختلف بعد از 16 سال که صاحب خانه و ماشین و شرکت و ... فرزند و ...شدم دوباره اقدام کردم.....این دفعه روی برنامه و با کلاس کنکور و ...در یکی از بهترین دانشگاههای کشور ارشد را در رشته مهندسی فیوژن (یا گداخت هسته ای) خوندم,...رشته ای که بعد از ورود به دانشگاه متوجه شدم اولین دکترای آن را در ایران دکتر چمران (در رشته گداخت هسته ای و فیزیک پلاسما در آمریکا) گرفته بود...خیلی از این موضوع خوشحال شدم.
نهایتا وقتی ارشد را گرفتم تازه متوجه شدم که برای ورود به هیئت علمی شرط سنی وجود داره و من نمیونم برم هیئت علمی به این خاطر و از آن مهمتر به دلیل مشکلات مالی برای افراد متاهل و همچنین خرابی بازار کار و الزامحضور حداقل 40 ساعت در دانشگاه برای دوره دکترا و عدم درآمد دیگر....نهایتا دکتری شرکت نکردم و حتی در زمینه مهندسی هسته ای کار را ادامه ندادم و دوباره در زمینه مهخندسی برق به همان شغل قبلی برگشتم و به طور خلاصه آنهم مشکلاتی که در دوره قبل از کنکور ارش و در دوره تحصیل ارشد برای یک ادم متاهل و ....همه و همه مورد استفاده برام قرار نگرفت.چون اگر میخواستم وارد بازار کار جدید بشم 15-16 سال سابقه کارم در یک رشته دیگر به دردم نمیخورو و باید از صفر شروع می کردم که اصلا برای من امکانش نداشت...البته خیلی بهش علاقه دارم ولی امکان مالی بهم اجازه نمی داد...ولی مطمئنم که با فیزیک هم میشه مشاغل خوبی پیدا کرد و درآمد خوبی داشت
.......البته بخشید که از خودم گفتم و فقط خواستم عرض کنم که تا حدی با مسائل شما آگاهی دارم با این تفاوت که بنده مرد هستم (البته اگر خدا قبول کنه:Cheshmak:)[/SPOILER]
کسی نمیتونه به شما بگه که چه کار بکن, زیرا این مثل توصیه انتخاب شماره عینک گوینده به شماست! عینک هرکسی برای خودش مناسبه و شما باید نمره عینک خودتون را خودتون پیدا کنید...ما ها اینجا فقط میتونیم بگیم که عینک نامناسب یا انتخاب اشتباه چه صدماتی داره و یا اینکه معیارهای انتخاب چی باشه.لذا دوستان دیگر هم که صریحاً پیشنهاد یک راهکار را می دهند باید توجه داشته باشند که راهکار آنها فقط مناسب بیوگرافی خودشون می تونه باشه و به همین راحتی نمیشه آن را به کسی دیگه ای تجویز کرد و چه بسا که یک دارو برای من مناسب باشه و برای دیگری مضر!
.......
ادامه دارد....

اما مواردی که از نوشته های شما قابل برداشته :

1-عقب ماندن از زندگی معمولی و عرف و طبیعی:
ببینید یه قانونی تو دنیا هستش که برای رسیدن به هر چیزی باید یه سری چیزای دیگه را از دست بدید.فزقی نداره...هرکی که باشید.
بعد از ورود به دوره ارشد به خاطر سن نسبتا بالاتری که از هم دوره های ها داشتم خیلی راحت با اساتید ارتباط برقرار می کردم.
در یک گفتگوی دوستانه با یکی از اساتیدمان که یکی از برترینهای علوم و فیزیک هسته ای در ایران و جهان می باشد که تازگی بعد از 30 سال کار علمی و تجربی به ایران برگشته بودند ازشون پرسیدم, استاد, بااینهمه مدارک و تجربییات و موفقیات علمی اگر بخواهید از کاستیهای زندگیتون برامون بگید که خاطره خوبی ازش نداشتید, نظرتون چیه:
ایشون فرمودند که برای خانواده ام و زندگی شخصیم, آنچنان که باید و شاید وقت و سرمایه نذاشتم و از این بایت ابراز تاسف می کردند.
و یا وقتی که در کلاس کنکور ارشد شرکت می کردم یکی از مدرسان که خیلی کارش درست بود (8 سال از بنده کوچکتر بود) به دلیل مقالات خوبی که داشت, بصورت افتخاری و بدون آزمون دانشجوی دکترا شده بود و تازهباز ناراضی بود و در حال عزیمت به خارج بود برای ادامه تحصیل....باز در یک گفتگوی خودمونی به بنده گفت فلانی ..تو از من جلوتری!:Ghamgin:
حالا وقتی ایشان از خودشون میگفتن, ما آرزو می کردیم که جای ایشان باشیم...دانشجوی دکترا...تو یکی از بهترین دانشگاههای دولتی تهران و .....حاضر بودم همه دارائیمو بدم تا جای ایشان باشم!
خلاصه غرضم اینه که عرض کنم باید همه جانبه حرکت کرد.اینکه همیشه حد متوسط باشیم خیلی بهتره که در یک زمینه خیلی جلو باشیم و در زمینه ای دیگه کاری نکرده باشیم.
مثلا ایشان میگفتند حالا من کی برم آمریکا و کی برگردم و کی مشغول به کار بشم و کی ازدواج و ...فرزند و ....حداقل 40 سالم میشه!
ولی باز از طرفی خیلیها هم هستند که درس را در حد لیسانس یا دیپلم رها کرده اند و دارای زندگی و ....شده اند و لی همیشه حسرت دانشگاه و هیئت علمی و ...دارن...
.............
ادامه دارد.........

عارف;676722 نوشت:
2-عدم تناسب بازار عرضه و تقاضا

این عامل تا حدی مهمه ولی فعلا برای اکثر رشته ها حالت اشباع بوجود آمده و تنها افرادی میتون کار رضایت بخش و خوبی داشته باشند که خلاقیت و همت داشته باشند.
مثلا ممکن الآن کسی برق شریف خونده باشه و از کار و در آمد خودش راضی نباشه ولی کسی هم عربی پیام نور خونده باشه ولی از درآمد و کارش راضی باشه.
اجازه بدید که یک مثال عرض کنم....ما هرگز نمیتونیم یک صنف کاری خاصی را مثلا مکانیکی یا پزشکی یا معلمی و ....قید کنیم که بهترین کار و پردرآمدترینه چرا که در هر صنف هم افراد ضعیف و هم افراد قوی و موفق وجود دارند.....لذا میزان درآمد و موفقیت به خود آدم بستگی داره.
الآن از دوستان فیزیکی بنده هستند که با بچه های مهندسی همکار شده اند و شرکتهای دانش بنیان تاسیس کرده اند و دولت هم همایتشان میکنه و کارهای تخصصی خیلی خوبی را انجام می دهند.
البته منکر این نیستم که کشور برای علوم دانش بنیان بستر کاری مناسب ایجاد نکرده و چه بسا که همین یکی از دلایل عقب موندگیمونه.قطعا امکان نداره بدون داشتن فارغ التحصیلان علوم پایه کشور به استقلال و خودکفائی برسه.

عارف;676722 نوشت:
3-بی سوادی و بی ایمانی برخی از اساتید و هیئات علمی

حقیقتش وقتی دوره دوم وارد دانشگاه شدم, این موضوع خیلی مشهود بود و متاسفانه این مطلب شما نیز درسته...ولی باز به این معتقدم که اگر آدم خودش همت کنه میتونه تا حد زیادی این نقیصه را جبرا کنه.
مثلا قبلا که اینترنتنبود به این راحتی نمی شد بهاینهمه کتاب و مقاله و جزوه دسترسی آسان داشته باشیم ولی امروز اگر کسی اهلش باشه میتونه خلااستاد خوب را با اینترنت جبران کنه.
همانطور که یک از دوستان اشاره کردند امروز در جامعه سواد و کاربلد بودن حرف اول را میزنه و این مهم نیست (البته خیلی مهم نیست) که استاد یا دانشگاه مشا کی بوده!
البته از طرف دیگه استادان هممقصر نیستند, آنقدر دانشجویان کم لطفی می کنن و همش به فکر نمره و از زیر کار در رفتن هستند که واقعا استاد هم از دل و دماغ میافته که بخواد خیلی به تدریس خودش بها بده...به قول معروف عرضه کالا متناسب با میزان تقاضاست...دانشجو اگر در در جستجوی دانش باشه, استاد هم کم نمیاره!
عارف;676722 نوشت:
4-بی علاقگی به فیزیک و علاقه به رشته های دیگر

این موضوع را دیگه نمیشه کاریش کرد و این اشتباهی بود که در زمان دیپلم و ورود به دانشگاه انجامش دادید....یعنی حتی لیسانس هم نمی باسد می گرفتید...و اگر با کمی منطق و صحبت و سعه و صدر و ...به هر طریقی مقابل والدینتان می ایستادید , خیلی بهتر بود(البته اگر واقعا انها باعث شدند کهشما این رشته را برید)
البته در همین مورد یادمه دکتر حسابی در خاطراتشان آمده که چندین رشته مهندسی و غیر مهندسی را خواندند و کلی لیسانس و فوق لیسانس و دکترا گفرتند تا اینکه رسیدند به فیزیک.....جائی که گمشده خودشان را پیدا کردند و به آرامش رسیدند و با عشق و علاقه در آن پیش می رفتند.
فقط دقت کنید ببینید واقعا به اصل فیزیک علاقه ندارید و یا اینکه مسائل و مشکلات دیگر مثل ازدواج و کار و درآمد و ....بر ضمیر ناخودآگاهشما اثر گذاشته و باعث شده که نسبت به فیزیک احساس تنفر داشته باشید؟!

عارف;676722 نوشت:
5-اجبار خانواده

این مورد هم مورد مهمی هستش و باید یادمون باشه که اگر امروز به خاطر خانواده انتخاب رشته کنیم ممکنه فرئا به خاطر آنها شغلی را که دوست نداریم انتخاب کنیم و بعد هم به خاطر آنها با کسی که علاقه ای بهش نداریم ازدواج کنیم و ....
به نظر باید این موضوع را به اساسی حل کنید و انگونه در مقابل خانواده ظاهر بشید که از بابت توانائی و قدرت تمیز شما و انتخاب بهتر شما اطمینان حاصل کنند و اجازه بدهند که آینده خود را خودتان تعیین کنید.

عارف;676722 نوشت:
6 - سختی فیزیک و ریاضی

در این مورد هم باید بگم که برای خیلیها تاریخ و جغرافی خیلی سخته و برای برخی عربی ووو...در کل خیلی با این موضوع موافق نیستم و به نظرم جائی که عشق و علاقه وجود داشته باشه, سختی هم لذت بخشه.....البته بعید میدونم در آنصورت اسمش را بشه سختی گذاشت!
موفق باشید

فیزیکدان;676624 نوشت:
البته من از خود فیزیک تنفر ندارم بلکه از ریاضیات موجود در آن بیزارم. جالبه بهتون بگم که این بحث های جذابی که عنوان کردید زمانی خودشون رو نشون میدن که واقعا درگیر اونها بشید و بخواید معادلات پیچیده اونها رو حل کنید و از ریاضیات سنگینی که پشتشون نهفته است سر در بیارید ، نه این که چند تا مقاله ساده و البته جذاب معمولی به فارسی و بعضا انگلیسی بخونید.

این حرف شما در صورتی درست است که وقتی با مسئله ای رو به رو می شوید بتوانید تا سر حد یک انتگرال ، یک ضرب ، یک توصیف تانسوری ، یک ... پیش برید و فقط بماند حل آن قسمت آخر و البته اگر کسی برای شما حل کرد بتوانید توصیف فیزیکی تان را از روی نتایج شروع کنید و تحلیلی از مسئله داشته باشید آنگاه بله مشکل شما فقط با ریاضیات موضوع است...
ولی آیا وقعا چنین است؟ شما هر مسئله ای می بینید دقیقا میدانید قضیه چیست و از کجا باید شروع کنید و به کجا ختم کنید ؟ آیا میتوانید قبل از حل مسئله ، جواب ها را تشخیص بدهید و یا حداقل ویژگی های کلی که از از نتیجه این حل باید به دست آید را پیش بینی کنید ؟ آیا میتوانید علت ساخت این سوال و این چنین طرح شدنش را از روی ذهن نویسنده بخوانید ؟
خیلی از ماها خوب مسئله حل میکنیم ولی به لطف حل المسائل ...
البته قصد توهین ندارم و اصلا نمیدانم شما چطوری با فیزیک برخورد میکنید ولی قعلا از 1000 نفر شاید 998 نفرشان اینطوری که گفتم برخورد میکنند ... ( حل المسائل و اینها...)

فیزیکدان;676624 نوشت:
به نظر من فیزیک به پرسش های اساسی پاسخ نمیده. این دین هست که به پرسش های اساسی پاسخ میده

در این باره نیز با شما موافق هستم . فیزیک هست که از جهتی برای کشور های اسلامی قدرت آفرینی کنه و از جهت دیگه ای هم برای کسانی که با اندیشه های مذهبی آشنا نیستند ولی انسان هایی جستجوگر و عمیقی هستند راهی باشه به سمت توحید ( و البته شما که یک فیزیکی هستید معنی این عبارت آخر (توحید) رو خوب می فهمید).

فیزیکدان;676624 نوشت:
شما هرکاری هم بکنی تا قبل از ظهور امام زمان نمیتونی با این ابزارهای مادی به پرسش های اساسی درباره انسان برسی.

فیزیک قرا نیست به پرسشی در مورد انسان پاسخ بده... فیزیک حتی در مورد دنیای مادی هم پاسخ نمیده ، بلکه توصیف میکنه.

فیزیکدان;676624 نوشت:
خود فیزیک به خودی خود کاربرد زیادی برای کشور نداره مگر این که شما در دانشگاه خوبی مثل شریف، امیر کبیر، و تهران و ... درس خونده باشید و تازه با استاد خوبی هم کار کرده باشید و موضوع تزتون هم بدرد بخور باشه و تازه بعد از همه این ها خوتون هم سوادتون بالا باشه و به اصطلاح بکشید.

هیچ چیزی به خودیه خود تا شخص کننده آن چیز نخواد به هیچ دردی نمیخوره. مثل یک کامپیوتر وقتی شخصی نخواد خوب ازش کامپیوتر کاری ساخته نیست... نه ؟
ولی به لحاظ قدرت فیزیک یک رشته ای هست که بسیار ازش کار میاد و بهترین کارها هم ازش میاد ولی به شرط اینکه شخص بتونه از فیزیک استفاده کنه مثل کامیپوتر

فیزیکدان;676624 نوشت:
کی همچین حرفی زده؟؟؟؟؟ مگه اون موقع که ما انقلاب کردیم و پا برهنه های ما و کوخ نشینان ما به خیابان ریختند و توی دهن امریکا زدند همه فیزیکدان بودند؟؟ بسیاری از آن ها حتی سواد هم نداشتند و این در حالی بود که همان زمان در کشور های غربی این علم به سرعت در حال پیشرفت بود. لطفا خودمون رو گول نزنیم . شما با نخریدن برند خارجی و خرید کالای ایرانی هم میتونی دشمن اسلام را بترسانی و به جنگ او بروی و اسلام و انبیا را یاری کنی.

پیامبر(ص)...
حدیث دارم که العلم السطان... - علم باعث قدرت یک ممکت میشه
اگر انقلابی پیروز میشه به برکتی است که خدا در علم امام خمینی قرار داده... اگه پیامبر (ص) پیروز میشن به برکتی است که خداوند در علم تمام نشدنی و کامل پیامبر (ص) قرار دادند.
درسته اون علم فیزیک امروزی نیست ولی علم است. شما فکر میکنید که تئوری ریزهای انقلاب و حتی مردم کف بازار و خیابان آدم های بی علمی بودن ؟ مگر فقط فیزیک و نسبیت فهمیدن علم است؟

فیزیکدان;676624 نوشت:
علم اون چیزی نیست که امروزه در کشور ما در دانشگاه ها و در فیزیک تدریس میشه. ترا خدا برید تو دانشگاه های مختلف و وضعیت اعضای هیإت علمی فیزیکشون رو بررسی کنید، وضعیت اعتقادی بسیاریشون از یه چوپان پایین تره. علم اگر علم باشه باید تو منش و روش اثر بذاره.

الان ایجا چوپان بنده خدا استعاره از چه کسانی بود ؟ اصلا چی بود ؟ تلمیح بود ؟ چی بود؟
پیامبر هم چوپانی کردند...

شما برید در جوامع غربی که بنده های خدا هیچ خاصی برای هدایت ندارند. برید در سطح علمای دسته اول فیزیکشون. ببنید چقدر اخلاق و فروتنی و فکر و توحید و ... داخلشون به نسبت بقیه قشر های جامعه شون موج می زنه...

فیزیکدان;676624 نوشت:
من با حرف های شما کاملا موافقم. اصلا موضوع رو بیشتر به این دلیل مطرح کردم. از این گدشته من واقعا نمی فهمم چرا باید به مدت 4 سال از خانواده دور باشم و برای تحصیل به شهری برم که هیچ اگاهی از وضعیت اجتماعی اون شهر ندارم. به خدا همین مسایل هست که روح و روان دختران امروزی رو بهم ریخته.

مشکلی نیست . از شهر خودتون خارج نشین. حتی الامکان برید پزشکی شهرخودتون بخونید.

فیزیکدان;676624 نوشت:
شما توجه داشته باید که سالانه در ایران فقط در مقطع لیسانس و ارشد چند نفر تو این رشته وارد دانشگاه میشن؟؟!! و الان امسال حدود 400 نفر دکتری رو قطعی قبول میشن! به نظر شما وقتی این همه دانشجو زیاد و امکانات کمه دانشجو ها عموما جوری تربیت میشن که هر کاری از دستشون بر بیاد؟ به نظرم این فقط توانایی های شخصی و ذهنی افراده که تو ایران باعث میشه به جایی برسن و صرف تحصیل در فیزیک چیز خیلی زیادی رو به آدم اضافه نمی کنه.

درسته که اساتید باید در جهت رشد و توسعه ی استعداد های بچه ها تلاش کنن ولی فیزیک یکی از اون جاهایی هست که اهمیت تلاش فردی بسیار خودشو نشون میده. فیزیکی هایی که اهل تلاش بودند و به قولی جرات دست و پنجه نرم کردن با مسائل رو داشتن اکثریت قریب به اتفاقشون در هر حیطه ای از اقتصاد بگیر تا پزشکی و صنعت و مهندسی و ... که دست بزنن در اندک زمانی از بهترین های اون شاخه بهتر میشن و این یکی از علت هاش پختگی خاصی هست که در مغز این بچه های فیزیک رخ میده ( البته نه اونا که با استاد استاد کردن و ... نمره هایشون حوالی 18 - 19 هست)

فیزیکدان;676624 نوشت:
نمدونم چرا با اساتید خودمون و تقریبا تمام بچه های دکتری هم که صحبت میکنن همینو میگن! امسال 400 نفر قبول قطعی میشن تو دکتری . آخه مگه چقدر برای فیزیک دانشجو هست که این بشه این همه هیات علمی گرفت؟؟؟؟!!!!!

منم با اینکه زیاد میگیرن موافق نیستم. اصلا از همون لیسانس هم رشته فیزیک باید گزینشی باشه و از فیلتر های سخت بچه ها رو عبور بدن . من فکر میکنم این کشور سالیانه 500 -600 تا دانشجوی لیسانس بگیره بسه ولی حسابی هم بهشون رسیدگی کنن...

در هر صورت موفق باشید و من که توصیه ام به شما پزشکی بود. چون دوسال دیگه پشیمون میشید و میگید اگه رفته بودم پزشکی الان دوسالشم رد شده بود...
فیزیک با خلق و خوی شما زیاد سازگارنیست.

kavoshgar02;676845 نوشت:
خیلی از ماها خوب مسئله حل میکنیم ولی به لطف حل المسائل ...
البته قصد توهین ندارم و اصلا نمیدانم شما چطوری با فیزیک برخورد میکنید ولی قعلا از 1000 نفر شاید 998 نفرشان اینطوری که گفتم برخورد میکنند ... ( حل المسائل و اینها...)

خیر بنده خودم جون میکندم و مسایل را حل میکردم و تا حالا حلل نداشتم.

kavoshgar02;676845 نوشت:
هیچ چیزی به خودیه خود تا شخص کننده آن چیز نخواد به هیچ دردی نمیخوره. مثل یک کامپیوتر وقتی شخصی نخواد خوب ازش کامپیوتر کاری ساخته نیست... نه ؟
ولی به لحاظ قدرت فیزیک یک رشته ای هست که بسیار ازش کار میاد و بهترین کارها هم ازش میاد ولی به شرط اینکه شخص بتونه از فیزیک استفاده کنه مثل کامیپوتر

نمیدونم شما تا حالا شده که استاد راهنمای ارشد یا دکتری به تورتون بخوره که در عرض یک ترم سه بار موضوع پایان نامه شما رو عوض کنه و وقتی تو ترم 4 هستید و متاسفانه کارتون جواب نمیده به شما به راحتی و خونسردی بگه که خوب موضوع پروپوزالتو عوض می کنیم!! بعدش توقع چی دارین؟

kavoshgar02;676845 نوشت:
پیامبر(ص)...
حدیث دارم که العلم السطان... - علم باعث قدرت یک ممکت میشه
اگر انقلابی پیروز میشه به برکتی است که خدا در علم امام خمینی قرار داده... اگه پیامبر (ص) پیروز میشن به برکتی است که خداوند در علم تمام نشدنی و کامل پیامبر (ص) قرار دادند.
درسته اون علم فیزیک امروزی نیست ولی علم است. شما فکر میکنید که تئوری ریزهای انقلاب و حتی مردم کف بازار و خیابان آدم های بی علمی بودن ؟ مگر فقط فیزیک و نسبیت فهمیدن علم است؟

شما فکر کنم از وسط بحث وارد شدید. من این ها رو در جواب به کسی که دو آتیشه بود نوشتم. لطفا پیام های قبلی را هم بخونید .نخیر من هرگز همچین فکری نکرده ام.

فیزیکدان;676624 نوشت:
کی همچین حرفی زده؟؟؟؟؟ مگه اون موقع که ما انقلاب کردیم و پا برهنه های ما و کوخ نشینان ما به خیابان ریختند و توی دهن امریکا زدند همه فیزیکدان بودند؟؟ بسیاری از آن ها حتی سواد هم نداشتند و این در حالی بود که همان زمان در کشور های غربی این علم به سرعت در حال پیشرفت بود. لطفا خودمون رو گول نزنیم . شما با نخریدن برند خارجی و خرید کالای ایرانی هم میتونی دشمن اسلام را بترسانی و به جنگ او بروی و اسلام و انبیا را یاری کنی.

منظور من ، مبارزه به معنای خاص آن یعنی مبارزه نظامی جهت نابود کردن دشمن بود. بدیهی است که مبارزه به معنای عام آن در هر زمینه ای امکانپذیر است: فرهنگی ، اقتصادی و ... .

فیزیکدان;676624 نوشت:
علم اون چیزی نیست که امروزه در کشور ما در دانشگاه ها و در فیزیک تدریس میشه. ترا خدا برید تو دانشگاه های مختلف و وضعیت اعضای هیإت علمی فیزیکشون رو بررسی کنید، وضعیت اعتقادی بسیاریشون از یه چوپان پایین تره. علم اگر علم باشه باید تو منش و روش اثر بذاره.

این بستگی به خود شخص داره. اونا اینطورین ، شما اینطور نباشین. شما علمشون یا سوادشون یا محفوظاتشون یا هر چی اسمش میذ ارین رو از شون اخذ کنید در زمینه معنوی هم همزمان کار کنید.
فیزیکدان;676624 نوشت:
فیزیک فقط بازیچه شده این وسط. توجهتون رو جلب میکنم که بعد از مذاکرات آمریکایی ها مسإله حقوق بشر رو پیش میکشن که هیچ ربطی به هیچ علم بشری نداره!
بله درسته. ولی در هر حال دشمنان ما از "برد موشکها" و "قدرت دفاعی" ما خیلی واهمه دارند.

فیزیکدان;676910 نوشت:
نمیدونم شما تا حالا شده که استاد راهنمای ارشد یا دکتری به تورتون بخوره که در عرض یک ترم سه بار موضوع پایان نامه شما رو عوض کنه و وقتی تو ترم 4 هستید و متاسفانه کارتون جواب نمیده به شما به راحتی و خونسردی بگه که خوب موضوع پروپوزالتو عوض می کنیم!! بعدش توقع چی دارین؟

یعنی استاد راهنما هر کاری دلش بخواد میتونه بکنه و هیچ ضابطه ای در کار نیست که مجبور به رعایت اون باشه؟؟؟
اگه یه استاد راهنما کار دانشجویش را خوب انجام نداد مثل همین موردی که میگین ، نباید مرکزی باشه که داوری و قضاوت کنه؟

یک موردش در مقطع لیسانس برای خودم اتفاق افتاد.
استادم اینقده کارم را طول داد.... وقتی پایان نامه ام را برایش میفرستادم ، میگفت دو هفته بعد باهام تماس بگیر. من سه هفته بعد تماس میگرفتم ، می گفت: هنوز پاکت پستی اش را باز نکرده ام!
پایان نامه مرا شش ماه الکی طول داد. اشکالات الکی میگرفت. یکبار فقط به خاطر یک اشکال پایان نامه ام را برگرداند. گفت به جای "شده است" بنویس "شده". به خاطر همین یک اشکال ( که تازه ، مال خودم بهتر بود ) مرا مجبور به بازنویسی کل پایان نامه کرد.
البته برای این کارش انگیزه داشت: فکر می کرد من پیش رییس دانشکده ازش بدگویی کردم. هر چه براش قسم خوردم که کار من نبوده ، دانشجوی دیگری این حرفو زده ، باور نکرد.
آخرش هم که تاییدش کرد ، به خاطر این بود که دانشکده میخواست اخراجش کنه ، لازم بود که همه کاراش رو تموم کنه. موقعی که بهم زنگ زد و گفت میخوام از اینجا برم ،بیا تا پایان نامه ات را بررسی کنم ، من رفتم پیشش و پایان نامه ام را بردم. فقط 5 دقیقه پایان نامه ام را ورقی زد و بهم نمره داد!

اما اتفاق فوق بهترین اتفاق برای من بود!
زیرا با گذشت زمان به دلیل طول کشیدن پایان نامه ، قانونی در نظام وظیفه تصویب شد که باعث معافیت من از خدمت شد!


اینه که من هیچ وقت تحقیقات کاملا بکر و اساسی خودم را به صورت پایان نامه و با استاد راهنما کار نمیکنم. فقط توی اتاقم میشینم و کار می کنم. چون دید خوبی نسبت به استاد راهنما ندارم. با استاد راهنما باید یک موضوع الکی کار کنی و هر چی گفت بگی چشم ، تا کارت راه بیفته و نمره ات را بگیری. تحقیقات مهم و اساسی را باید خودت شخصی انجام بدی.

با سلام
هیچ چیزی در این دنیا بی حکمت و بی فایده نیست!

مثلا من هنر خیلی دوست داشتم اما بزور رفتم ریاضی خوندم

اما بعد رها کردم دوباره رفتم سراغ طراحی ....اما الان متوجه میشم اگه من روی بخش هندسه مغزم فشار نمی اوردم هیچ وقت نمی تونستم طرحهای هندسی سه بعدی ایجاد کنم چون اون بخش مربوطه سالها قبل برای پرادزش هندسی باید تولید سلول میکرد و اماده می بود !

پس من متوجه شدم هر چه امروز خوب می تونم مدل کنم از اثرات همون درسهای با صطلاح بی فایده بود!

فیزیکدان;676912 نوشت:
شما فکر کنم از وسط بحث وارد شدید. من این ها رو در جواب به کسی که دو آتیشه بود نوشتم. لطفا پیام های قبلی را هم بخونید .نخیر من هرگز همچین فکری نکرده ام.

اتفاقا اگه اشتباه نکنم کاملا بحث را نسبتا دنبال کردم. ( حضور همزمان این دو کلمه در یک جمله شما رو نگران نکنه).

فیزیکدان;676910 نوشت:
نمیدونم شما تا حالا شده که استاد راهنمای ارشد یا دکتری به تورتون بخوره که در عرض یک ترم سه بار موضوع پایان نامه شما رو عوض کنه و وقتی تو ترم 4 هستید و متاسفانه کارتون جواب نمیده به شما به راحتی و خونسردی بگه که خوب موضوع پروپوزالتو عوض می کنیم!! بعدش توقع چی دارین؟

خوب قبول ... حالا ربط این بی برنامگی ها ( و البته بی هدفی و سر در گم بودن شما به طور همزمان که جای مقداری نگرانی داره) که منجر به عوض شدن عجیب موضوع پژوهش شما میشه به اینکه شما درست و عمیق کار کنین تا کار از عهده شما و مغزتون بیشتر بر بیاد چیه ؟

فیزیکدان;676909 نوشت:
خیر بنده خودم جون میکندم و مسایل را حل میکردم و تا حالا حلل نداشتم.

جای خوشحالی داره. همه مطالب رو ؟ یعنی الان بینش خوبی از فیزیک دارین ؟ طوری که قبل از انتخاب موضوع پژوهشتون بتونین میزان نتیجه دهی اونو رو تخمین بزنین ؟ طوری که هی موضوع عوض نکنین و مخصوصا ترم چهار مجبور به تغییر موضوع پژوهش نشین ؟

پرنس کوچولو;676960 نوشت:
چون اون بخش مربوطه سالها قبل برای پرادزش هندسی باید تولید سلول میکرد و اماده می بود !

مغز تولید سلول نمی کنه. تعداد سلولهای عصبی مغز ثابته. اینطور بگم بهتره: سلول های عصبی تولید مثل ندارند. بنابراین تکثر نمی شوند.

اما اتفاقی که در اثر کسب مهارت و یاد گیری برخی علوم میفته ، تکثیر سلولهای مربط به ناحیه اون مهارت نیست بلکه سازماندهی خاص بین سلولهاست. مغز شما در ناحیه خاصی ، بین سلولهی عصبی اش سازماندهی خاصی ایجاد کرده که اگر اون رشته را نمی خواندید این سازماندهی ( = ارتباطات) ایجاد نمی شد.

فیزیکدان;676624 نوشت:
علم اون چیزی نیست که امروزه در کشور ما در دانشگاه ها و در فیزیک تدریس میشه. ترا خدا برید تو دانشگاه های مختلف و وضعیت اعضای هیإت علمی فیزیکشون رو بررسی کنید، وضعیت اعتقادی بسیاریشون از یه چوپان پایین تره. علم اگر علم باشه باید تو منش و روش اثر بذاره.

چرا همش یکی باید از مریخ بیاد وضع ماها رو درس کنه؟
چرا شما اصا به همین انگیزه که به اندازه سهم خودت وضع رو تقییر بدی ادامه نمیدی؟

با سلام و ادب
خواهر گرامی من از نظر سنی بیش ا بیست سال از شما بزرگترم و بالطبع خیلی از مراحل را گذرانده ام میخواهم چند نکته از تجربیاتم را بگویم شاید مفید باشد هم برای شما و هم برادران و خواهران دیگر گرچه هم از نظر رشته تحصیلی و هم از این نظرکه من مردم تفاوت وجود دارد اما خیلی موارد مشابههست سعی میکنم خلاصه بگویم و دسته بندی شده امیدوارم نافع باشد. اول از همه بگویم در زندگی ما مراحلی داریم که به آنها مسایل ماژور و عمده میگوییم مثلا ازدواج و اتمام یک مرحله تحصیلی یا تغییر شغل و خیلی چیزهای دیگر شدت اضطراب ایجاد شده یک طیف گسترده است و در افراد مختلف خیلی فرق دارد مثلا ممکن است تغییر شغل در یک فرد از شدت تضطراب او را بیچاره کند در حالیکه فرد دیگر را حتی با شرایط مشکلتر اصلا برایش اضطراب ایجاد نکند این با شخصیت فرد ربط دارد اشتاه نشود نشان دهنده قوی یا ضعیف بودن نیست .در مورد خودم موقعی که دوره تحصیل دانشگاه تمام شد برای ادامه در مقطع بالاتر باید سربازی میرفتم همه اش این ضطراب را داشتم که دو سال عقب افتادم بیچاره شدم الان افسوس میخورم که آن دو سال که جز بهترین دوران زندگیم بود با این افکار و اضطراب بیهوده خراب کردم.چند نکته مهم دیگر است که در کامنتی دیگر ان شاالله خدمتتان عرض میکنم

سلام دوست عزیز

بنظرم تا زوده تصمیم خودتون رو بگرید که 4 سال دیگه افسوس الان رو می خورید

من خدا رو شکر بعد از گرفتن کارشناسی به این نتیجه رسیدم که چرا باید ادامه بدم؟ به چه دردم می خوره؟ آیا خدا و ائمه از من اینو می خوان یا راه دیگه ای رو؟

البته نمی گم نمی خوام ادامه بدم ولی اگه روزی خواستم این کار رو بکنم حتما با دلیل خیلی خیلی محکم تر از چیزی که باعث شد برم رشته ریاضی و بعد مهندسی این راه رو ادامه میدم

فعلا به این نتیجه رسیدم که باید برم ببینم دینم چی هست؟ خدا چی ازم می خواد؟ امام زمانم چی ازم می خواد؟ و ....

شاید باور نکنید در طول زندگیم انقدر که الان آرامش دارم با همه دل مشغولیام، آرامش نداشتم، چون دیگه می دونم از زندگیم چی می خوام

همیشه بابت اون 4-5 سالی هم که هدر رفت افسوس می خورم، شاید اگه برگردم دوباره برم همین رشته ولی اینبار با هدف والاتر و البته کنارش حتما کارای دیگه ای می کنم

ولی دیگه تا به نتیجه نرسم که برای هدفم باید ادامه تحصیل بدم این کار رو نمی کنم

بنظرم هدفتون رو از زندگی با شناخت خودتون و خداتون مشخص کنید بعد تصمیم بگیرید و به حرف هیچ کس کاری نداشته باشید

اگه خدایی نکرده بعد این 4 سال باز هم به نتیجه الانتون رسیدید هیچ کدوم از اون اشخاصی که الان شما رو مجبور می کنن، نمی تونن عمر تلف شدنتون رو بهتون برگردونن

من نمی گم ادامه ندید، رشتتون حتما برای این کشور مفیده، در هر رشته ای ما به اشخاص متدین و باسوادی مثل شما احتیاج داریم، ولی نه با این تفکر و تصور از رشته و آیندتون

بنظرم اول به زندگیتون آرامش و ثبات بدید و برید سراغ چیزایی که بهش علاقه دارید و مخصوصا ازدواج، بعد تصمیم بگیرید

kavoshgar02;677027 نوشت:
جای خوشحالی داره. همه مطالب رو ؟ یعنی الان بینش خوبی از فیزیک دارین ؟ طوری که قبل از انتخاب موضوع پژوهشتون بتونین میزان نتیجه دهی اونو رو تخمین بزنین ؟ طوری که هی موضوع عوض نکنین و مخصوصا ترم چهار مجبور به تغییر موضوع پژوهش نشین ؟

دوران ارشد با دوران لیسانس کاملا فرق داره. من مسایل رو خیلی خوب حل میکردم اما هیچ دیدی از کار پژوهشی نداشتم. لطفا این دو مورد رو با هم قاطی نکنید. اولا که من موضوع رو انتخاب نکردم و استاد راهنما از قبل انتخاب کرده بود وبنابراین من هیچیش زمینه ایی از اون نداشتم . دوما حتی اگر شما ابتدا زوایای اولیه یه موضوعی رو مورد بررسی قرار بدید و اونو بپسندید ، وقتی که واردش میشی هر چه بیشتر پیش میری متوجه گستردگی مطالب و عمق کار میشی و خوب ممکنه به نتیجه دلخواهت نرسی ( این مطلب مخصوصا در کارهای کامپیوتری و نظری نمود خیلی خیلی بیشتری داره) واردین که؟؟؟؟!!!!!!!

samansami;677036 نوشت:
چرا همش یکی باید از مریخ بیاد وضع ماها رو درس کنه؟
چرا شما اصا به همین انگیزه که به اندازه سهم خودت وضع رو تقییر بدی ادامه نمیدی؟

وضع رو عوض کنم؟؟؟؟؟!!!!! کدومشو عوض کنم؟ پارتی بازی رو ؟ بی حجابی رو؟ بی سوادی رو ؟ بی مسؤلیتی رو ؟ بی خردی رو؟ مذاکرات مزخرف هسته ایی رو؟ بچاپ بچاپ رو؟

kavoshgar02;677024 نوشت:
خوب قبول ... حالا ربط این بی برنامگی ها ( و البته بی هدفی و سر در گم بودن شما به طور همزمان که جای مقداری نگرانی داره) که منجر به عوض شدن عجیب موضوع پژوهش شما میشه به اینکه شما درست و عمیق کار کنین تا کار از عهده شما و مغزتون بیشتر بر بیاد چیه ؟

اولا که من تو ارشدم اصلا بی برنامه نبودم . من با علم و آگاهی گرایش و حتی استادم رو انتخاب کردم. دوما عوض شدن موضوع پژوهش اصلا عجیب نیست یه سری به چند تا دانشگاه بزنید و با دانشجوهاشون صحبت کنید. سوما اگر با کار درست و عمیق و کار کشیدن از مغز همه چی حل میشد که الان این همه موضوع و مسأله باز و حل نشده تو دنیا نبود. حتی هیگز هم زمانی نوبل گرفت که god particle در سرن خودش رو نشون داد نه زمانی که بیش از 20 سال قبل پیتر بیچاره از لحاظ نظری وجود چنین ذره ایی را اثبات کرده بود. برای رسیدن به یه نتیجه درست و صحه گذاشتن بر روی اون خیلی پارامترها باید با هم همزمان وجود داشته باشه و از همه نظ تایید بشه.

اگه درک و دریافت و حل همه چیز از عهده مغز انسان ساخته بود الان باید میرفتیم جای خدا می نشستیم باهاش گپ میزدیم!!!! واردین که؟!

میرشکاک;677073 نوشت:
با سلام و ادب
خواهر گرامی من از نظر سنی بیش ا بیست سال از شما بزرگترم و بالطبع خیلی از مراحل را گذرانده ام میخواهم چند نکته از تجربیاتم را بگویم شاید مفید باشد هم برای شما و هم برادران و خواهران دیگر گرچه هم از نظر رشته تحصیلی و هم از این نظرکه من مردم تفاوت وجود دارد اما خیلی موارد مشابههست سعی میکنم خلاصه بگویم و دسته بندی شده امیدوارم نافع باشد. اول از همه بگویم در زندگی ما مراحلی داریم که به آنها مسایل ماژور و عمده میگوییم مثلا ازدواج و اتمام یک مرحله تحصیلی یا تغییر شغل و خیلی چیزهای دیگر شدت اضطراب ایجاد شده یک طیف گسترده است و در افراد مختلف خیلی فرق دارد مثلا ممکن است تغییر شغل در یک فرد از شدت تضطراب او را بیچاره کند در حالیکه فرد دیگر را حتی با شرایط مشکلتر اصلا برایش اضطراب ایجاد نکند این با شخصیت فرد ربط دارد اشتاه نشود نشان دهنده قوی یا ضعیف بودن نیست .در مورد خودم موقعی که دوره تحصیل دانشگاه تمام شد برای ادامه در مقطع بالاتر باید سربازی میرفتم همه اش این ضطراب را داشتم که دو سال عقب افتادم بیچاره شدم الان افسوس میخورم که آن دو سال که جز بهترین دوران زندگیم بود با این افکار و اضطراب بیهوده خراب کردم.چند نکته مهم دیگر است که در کامنتی دیگر ان شاالله خدمتتان عرض میکنم

thank you kindly
موضوع قفل شده است